توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : «ان الحسین مصباح الهدی وسفینة النجاة»
باز این چه شورش است که در خلق آدم است
محرم ، ماه پیروزی خون بر شمشیر آمد . صدای کاروان سالار کربلا حسین بن علی (ع) می آید که باز هم در این مقطع تاریخی ما را به زندگی با عزت در پرتو نهضت حسینی فرا می خواند و از زندگی با ذلت در اطاعت از حاکمیت خارج از ولایت الهی بر حذر می دارد.
پس ؛ در ماه محرم که ماه زنده نگه داشتن اسلام است و ماه تجدید بیعت با ولایت ، پشتیبانی خود را از ولایت فقیه اعلام کنیم تا مملکت آسیبی نبیند.
فرا رسیدن ایام سوگواری سالار شهیدان اباعبدالله الحسین (ع) را بر پیروان آن حضرت تسلیت می گوییم.
به نام حضرت دوست
السلام عليك يا اباعبدلله
سلام بر حسین!
سید و سالار شهیدان، سید اولیاء و شقایق سرخ روئیده در نینوا
سلام بر حسین!
نور دیده بندگان خدا، گلبوته سرخ باغستان سبز توحید،
سلام بر حسین!
عطیه بزرگ سرمدی و راهنمای راه رشد و شرف و فضیلت و هدف.
سلام بر حسین!
که دلیری و آزادگی از قامت بلندش روئید و عشق از نامش حرمت یافت.
سلام بر حسین!
سالار همه ناشران عقیده و جهاد
سلام بر حسین!
سرو بلند و آزادی و معرفت که از ذلت بیزار است و عاشق آزادی است.
سلام بر سرزمین کربلا
سلام بر سرزمین نینوا
فرا رسیدن ماه محرم،
ماه آمیختن خون و عشق
بر تمامی آزادگان و دینداران تسلیت باد
.
خدايا ظهور مولا و مقتدايمان را
و منتقم خون حسين (ع) و ياران باوفايش را نزديك بگردان
امروز سوم محرم الحرام يك شب از حضور كاروان غم در صحراي كربلا گذشت. اين كاروان به ظاهر كوچك داراي پيامهاي بسيار بزرگي به وسعت تمام بشريت كه همان "آزادگي و انسانيت" است ميباشد. اين كاروان آمده تا بشريت را از لغزش نجات دهد و با شهادت خود انسانها را به مسير صحيح و نوراني هدايت كند، اين كاروان به ظاهر كوچك و به تعداد كم، اهداف بزرگي را دنبال ميكند او ميخواهد دين جدش را احيا كند و امر به معروف و نهي از منكر را زنده سازد و يزيد و يزيديان را رسواي تاريخ كند و بگويد" اي انسانها اگر دين نداريد لااقل آزاده باشيد".
به گزارش خبرنگار دين و معارف اسلامي خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا) امروز روز سوم محرمالحرام است، در چنين روزي"عمر بن سعد" يك روز پس از ورود امام عليهالسلام به سرزمين كربلا يعني روز سوّم محرم با چهار هزار جنگجو از اهل كوفه وارد كربلا شد. امام حسين عليهالسلام قسمتي از زمين كربلا كه قبر مطهرش در آن واقع ميشد را از اهالي نينوا و غاضريه به شصت هزار درهم خريداري كرد و با آنها شرط كرد كه مردم را براي زيارت راهنمايي نموده و زوّار او را تا سه روز ميهمان كنند.
در اين روز "عمر بن سعد" مردي بنام "كثير بن عبداللّه" ـ كه مرد گستاخي بود ـ را نزد امام عليهالسلام فرستاد تا پيغام او را به حضرت برساند. كثير بن عبداللّه به عمر بن سعد گفت: اگر بخواهيد در همين ملاقات حسين را به قتل برسانم؛ ولي عمر نپذيرفت و گفت: فعلاً چنين قصدي نداريم.
هنگامي كه وي نزديك خيمهها رسيد، "ابو ثمامه صيداوي" (همان مردي كه در ظهر عاشورا وقت نماز را به امام يادآور شد و حضرت او را دعا كرد) نزد امام حسين عليهالسلام بود. همينكه او را ديد رو به امام عرض كرد: اين شخص كه ميآيد، بدترين مردم روي زمين است. پس سراسيمه جلو آمد و گفت: شمشيرت را بگذار و نزد امام حسين عليهالسلام برو گفت: هرگز چنين نميكنم.
ابوثمامه گفت: پس دست من روي شمشيرت باشد تا پيامت را ابلاغ كني. گفت: هرگز! ابوثمامه گفت: پيغامت را به من بسپار تا براي امام ببرم، تو مرد زشتكاري هستي و من نميگذارم بر امام وارد شوي. او قبول نكرد، برگشت و ماجرا را براي ابن سعد بازگو كرد. سرانجام عمر بن سعد با فرستادن پيكي ديگر از امام پرسيد: براي چه به اينجا آمدهاي؟ حضرت در جواب فرمود:
"مردم كوفه مرا دعوت كردهاند و پيمان بستهاند، بسوي كوفه ميروم و اگر خوش نداريد بازميگردم....
التماس دعاhttp://shiayan.ir/haram.php
مروري بر وقايع روز تاسوعا
سخن از قيام پيامبران، امامان و مصلحان بزرگ تاريخ بسيار است كه در اين ميان حسين(ع) جايگاه ويژهاي دارد. او شاهد و وارث تاريخي است كه در آن جنايت و بيداد و نيرنگ و فريب به نهايت رسيده است. او مي بيند كه اگر ساكت بماند همه چيز پايمال مي شود. اين است كه مراسم حج را نيمه كاره مي گذارد و به سوي شهادت مي رود. «تا به بشريت و به تاريخ بفهماند كه در حاكميت جور، حج مفهومي ندارد. تا شعار عدالت اجتماعي و قيام مردم به قسط به اجرا درنيايد، تا استعدادهاي خدايي انسان مجالي براي شكوفايي پيدا نكنند»، اسلام كه خود براي نجات انسان از اسارت و بردگي است وسيلهاي مي شود براي توجيه استبداد و استثمار و مي بينيم كه در عاشوراي سال ۶۱ هجري جبهه باطل نه به نام دفاع از ارزش هاي بي ارزش خويش كه به نام دفاع از اسلام، با همه نيرو و توان خود در مقابل حسين(ع) صفآرايي كرد و يك بار ديگر سايه هاي شوم ابليس، زر و زور و تزوير آشكارا با هم، هم پيمان شدند و فرزند پاك محمد(ص)، علي(ع) و فاطمه(ع) را به عنوان كسي كه از دين خارج شده است محكوم و قتل او را توجيه شرعي مي كنند. حسين(ع) در صحراي نينوا مردانه مي ايستد و با خون خويش نهال آزادي و رهايي انسان و اسلام را آبياري مي كند و سپاه كفر به شكرانه اين پيروزي جشن مي گيرد، خيمه هاي حسين(ع) را به آتش مي كشد و زنان و فرزندانش را به اسارت مي برد.
روز تاسوعا
روز نهم ماه محرم كه معروف به تاسوعا است، آخرين روزى بود كه امام حسين(ع) و يارانش شبانگاه آن را درك كرده بودند و اين روز به شب عاشورا پيوند خورد. بدين جهت در نزد مسلمانان و محبان اهل بيت(ع) از اهميت بالايى برخوردار است. مسلمانان تاريخ ساز ايران اسلامى هم چون بسياري از مسلمانان سراسر گيتي، اين روز را منتسب به غيرتالله و ساقي دشت كربلا، حضرت ابوالفضل العباس(ع) مي دانند، بسان روز عاشورا گرامى داشته و به سوگوارى مى پردازند. تاسوعا بزرگداشت شهادت اسوه ايثار و ادب و دلاوري و وفا و حقگذاري عباس بن علي(ع) است و با گذشت بيش از هزار و سيصد سال، هنوز تاريخ، روشن از كرامت هاي اوست و نام او با وفا و ادب و مردانگي همراه است. آن سردار فداكار با لبي تشنه و جگري سوخته، پا به فرات گذاشت، امّا جوانمردي و وفايش نگذاشت كه او آب بنوشد و امام و اهل بيت(ع) و كودكان تشنه كام باشند. لب تشنه از فرات بيرون آمد تا آب را به كودكان برساند. خود از آب ننوشيد و فرات را تشنه لب هاي خويش نهاد و برگشت و دستِ عطش فرات، ديگر هرگز به دامن وفاي عباس نرسيد. اين ايثار را كجا مي توان يافت و اين همه فداكاري مگر در واژه مي گنجد و با كلام قابل بيان است؟ دستان ابوالفضل (ع) قلم شد و اين دست ها براي آزادگان جهان علم گشت و عباس آموزگار بي بديل فتوّت و مردانگي در تاريخ شد و چه به حق او را غيرت الله العظيم ناميدهاند. در اين روز مهم، چند رويداد سرنوشت ساز در سرزمين كربلا واقع شد كه به آن ها اشاره مى كنيم:
1- ورود شمر به كربلا: شمر بن ذى الجوشن كه در دشمنى به اهل بيت(ع) پيش قدم تر از ديگران بود و با حرارت ويژهاى در واقعه كربلا حضور به هم رسانيد، نامه شديد اللحن عبيدالله را در روز نهم ماه محرم به دست عمر بن سعد رسانيد و او را از منظور عبيدالله باخبر گردانيد. پسر سعد كه نسبت به صلح با امام حسين(ع) خوشبين بود و در اين راه تلاش زيادى به عمل آورده بود، يك باره در برابر نامه عبيدالله قرار گرفت و راه گريزى براى خود نيافت. او على رغم ميلش يا با امام حسين(ع) بايد نبرد مى كرد و يا فرماندهى را از دست مى داد و براى هميشه از دست يابى به حكومت رى محروم مي شد. پذيرفتن هر يك از اين دو راه براى او دشوار بود، ولى حب رياست و هواى نفس، چنان بر وى غلبه يافته بود كه بدون در نظر گرفتن قيامت و موقعيت دينى و اجتماعى امام حسين(ع) و قرابت وى با پيامبر(ص)، راه نخست را انتخاب كرد و با اين نيت كه مى توان امام حسين(ع) را به شهادت رسانيد ولى پس از آن، توبه كرد و در پيشگاه جدش محمد مصطفى(ص) درخواست بخشش نمود؛ ولى اگر حكومت رى را از دست بدهد، هرگز به آن نخواهد رسيد، تصميم گرفت كه فرمان عبيدالله را اجرا كند و با امام حسين(ع) به نبرد بپردازد. به همين جهت سپاهيانش را آرايش داد و آنان را آماده حمله نمود.
2– امان نامه براى ابوالفضل العباس(ع): شمر، كه فرمانده پيادگان قشون عمر بن سعد و از عناصر كليدى و پليد واقعه كربلا بود، در عصر روز تاسوعا، امان نامه اى از عمر بن سعد براى چهار فرزند رشيد و دلاور ام البنين(س) يعنى عباس، عبدالله، جعفر و عثمان از برادران پدرى امام حسين(ع) آورد تا آنان را از سپاه خداجوى و حقيقت طلب امام حسين(ع) جدا سازد. ام البنين، همسر حضرت على(ع) داراى چهار فرزند دلاور و فداكار بود كه همگى در ركاب برادر و امامشان حضرت اباعبدالله الحسين(ع) در كربلا حاضر بودند. حضرت عباس(ع) كه بزرگ ترين آنان است، از شهرت به سزايى برخوردار بود. وى به خاطر جمال زيبا، قامت موزون، دلاورى، غيرت و شجاعت بى مانندش، به«قمر بنى هاشم» معروف شده بود. ام البنين از قبيله بنى كلاب بود كه شمر بن ذى الجوشن نيز به همين تبار انتساب پيدا مى كرد. بدين جهت در عصر تاسوعا به نزديكى خيمه گاه امام حسين(ع) آمد و با صداى بلند فرياد زد: خواهر زادگانم كجايند؟ امام حسين(ع) كه منظور شمر را دانسته بود، به برادران خود فرمود: پاسخ شمر را بدهيد. اگر چه او فاسق است و ليكن با شما قرابت و خويشى دارد. حضرت عباس(ع) به همراه سه برادر خود، در نزد شمر حاضر شدند و از او پرسيدند: حاجت تو چيست؟ شمر گفت: شما خواهرزادگان منيد. بدانيد تا ساعتى ديگر شعله هاى جنگ برافروخته مى گردد و از ياران حسين بن على(ع) زنده نمى ماند. من براى شما امان نامه اى از عمر بن سعد آوردم. شما از اين ساعت در امان هستيد، مشروط بر اين كه دست از يارى برادرتان حسين(ع) برداريد و سپاهيانش را ترك كنيد. حضرت عباس(ع) كه كانون وفادارى و معدن غيرت بود، بر او بانگ زد: بريده باد دست هاى تو و لعنت خدا بر تو و امان نامه ات. اى دشمن خدا، ما را دستور مى دهى كه از ياران برادر و مولايمان حسين(ع) دست برداريم و سر در طاعت ملعونان و فرزندان ناپاك آنان درآوريم. آيا ما را امان مى دهى ولى براى فرزند رسول خدا(ص) امانى نيست؟ شمر از پاسخ دندان شكن فرزندان ام البنين، خشمناك شد و به خيمه گاه خويش برگشت. هم چنين روايت شده است: در ميان سپاه عمر بن سعد، فردى بود به نام(عبدالله بن ابى محل بن حزام) كه برادرزاده ام البنين(س) بود. وى هنگامى كه با خبر شد عمه زادگانش(عباس، عبدالله، جعفر، عثمان) در ميان سپاهيان امام حسين(ع) حضور دارند، امان نامه اى از عمر بن سعد براى آنان گرفت و به واسطه غلامش(كزمان) براى آنان ارسال كرد. او، فرزندان ام البنين(س) را صدا زد و آنان را امان نامه پسر دايى شان باخبر گردانيد. حضرت عباس(ع) و برادران شان به وى گفتند: به پسر دايى ما سلام برسان و بگو كه ما نيازى به امان نامه شما نيست. امان خدا، بهتر است از امان شما.
3- فرمان حمله عمومى: عمر بن سعد، پس از دريافت نامه عبيدالله بن زياد، احساس كرد، اگر در مبارزه با امام حسين(ع) تعلل بورزد، موقعيت خويش را از دست خواهد داد و شمر به جاى او به فرماندهى سپاه خواهد رسيد. بدين جهت در عصر تاسوعا بدون هيچ گونه اخطار قبلى و با دست پاچگى تمام فرمان حمله عمومى به سوى خيمه هاى امام حسين(ع) را صادر كرد. وى با گفتن«يا خيل الله اركبى و بالجنة ابشرى» تلاش نمود تا كردار خويش را بايسته جلوه دهد و روحيات متزلزل سپاهيان خويش را تقويت كند، تا مبادا در نبرد با فرزند زاده رسول خدا(ص) دچار سردرگمى و سستى و پراكندگى گردند. سپاه كفر پيشه عمر بن سعد، يك پارچه به حركت درآمده و به سوى خيمه هاى امام حسين(ع) هجوم آوردند. امام حسين(ع) در اين هنگام خيل عظيم سپاهيان دشمن را در روبروى خيمه هاى خود مشاهده نمود. آن حضرت، بلادرنگ برادرش عباس بن على(ع) را طلبيد و وى را به همراه بيست تن از ياران فداكارش چون زهير بن قين و حبيب بن مظاهر به سوى سپاه دشمن فرستاد، تا عمر بن سعد را ملاقات كرده و علت آتش افروزى هاى بى حاصل آنان را جويا گردند. حضرت عباس (ع) به همراه ياران امام حسين(ع) به سپاهيان دشمن نزديك شد و از سركردگان آنان پرسيد: منظور شما از اين حركت بى جا و غوغاها چيست؟ آنان پاسخ دادند: از امير عبيدالله بن زياد فرمان آمده است كه بايد بر شما عرضه كنيم و آن اين است كه يا در طاعت او درآييد و با وى بيعت كنيد و يا آماده نبرد سرنوشت ساز باشيد! حضرت عباس (ع) فرمود: پس قدرى تامل كنيد تا من اين گزارش را به سرورم حسين(ع) برسانم. حضرت عباس(ع)، پيام دشمن را به امام(ع) رسانيد. امام حسين(ع) به وى فرمود: به سوى ايشان برو و از آنان مهلت بخواه كه امشب را صبر كنند و كار نبرد را به فردا واگذار كنند. چون دوست دارم در شب آخر عمرم مقدارى بيشتر به نماز و عبادت بپردازم و خدا مى داند كه من به راز و نياز با وى و نيايش در درگاهش چه قدر علاقه مندم. حضرت عباس(ع) مجددا پيام امام حسين(ع) را به دشمن رسانيد. عمر بن سعد كه مظنون به مسامحه كارى شده بود و شمر را رقيب خود مى ديد، از درخواست امام حسين(ع) سرباز زد و گفت: براى حسين، ديگر مهلتى نيست! ليكن برخى از فرماندهان سپاه، از جمله قيس بن اشعث و عمر بن حجاج بر او اعتراض كرده و گفتند: اگر سپاهيان كفر و شرك از ما مهلت مى خواستند، ما دريغ نمى كرديم ولى مهلت دادن به فرزند زاده رسول خدا(ص) دريغ مى ورزيم؟ لازم است او را مهلت دهيد. عمر بن سعد، ناگزير درخواست امام حسين(ع) را پذيرفت و پيام داد كه يك شب را به شما مهلت دادم ولى بامدادان فردا اگر بر فرمان امير، سر طاعت فرود نياوريد، فيصله كار را به شمشير مى سپاريم. در اين هنگام، آرامش نسبى حاكم شد و هر دو سپاه به خيمه گاه خويش برگشته و منتظر فرارسيدن روز بعد شدند.
زیارت امام حسین(ع)
صادره از ناحیه مقدس امام زمان(عج)
معروف به زیارت ناحیه مقدسه
أَلسَّلامُ عَلى ادَمَ صِفْوَةِ اللهِ مِنْ خَلیقَتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى شَیْث وَلِىِّ اللهِ وَ خِیَرَتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى إِدْریسَ الْقــآئِمِ للهِِ بِحُـجَّتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى نُوح الْمُجابِ فی دَعْوَتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى هُود الْمَمْدُودِ مِنَ اللهِ بِمَعُونَتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى صالِـح الَّذی تَـوَّجَهُ اللهُ بِکَرامَتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى إِبْراهیمَ الَّذی حَباهُ اللهُ بِخُلَّتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى إِسْمعیلَ الَّذی فَداهُ اللهُ بِذِبْــح عَظیم مِنْ جَنَّتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى إِسْحقَ الَّذی جَعَلَ اللهُ النُّبُوَّةَ فی ذُرِّیَّتِهِ ، أَلسَّـلامُ عَلى یَعْقُوبَ الَّذی رَدَّ اللهُ عَلَیْهِ بَصَرَهُ بِرَحْمَتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى یُوسُفَ الَّذی نَجّاهُ اللهُ مِنَ الْجُبِّ بِعَظَمَتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى مُوسَى الَّذی فَلَقَ اللهُ الْبَحْرَ لَهُ بِقُدْرَتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى هارُونَ الَّذی خَصَّهُ اللهُ بِنُبُـوَّتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى شُعَیْب الَّذی نَصَرَهُ اللهُ عَلى اُمَّتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى داوُدَ الَّذی تابَ اللهُ عَلَیْهِ مِنْ خَطیـئَتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى سُلَیْمانَ الَّذی ذَلَّتْ لَهُ الْجِنُّ بِعِزَّتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى أَیُّوبَ الَّذی شَفاهُ اللهُ مِنْ عِلَّتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى یُونُسَ الَّذی أَنْـجَـزَ اللهُ لَهُ مَضْـمُونَ عِدَتِهِ، أَلسَّلامُ عَـلى عُزَیْر الَّذی أَحْیاهُ اللهُ بَعْدَ میتَتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى زَکَرِیـَّا الصّـابِرِ فی مِحْنَتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى یَحْیَى الَّذی أَزْلَفَهُ اللهُ بِشَهادَتِهِ ،
سلام بر آدم یارِ مخلص خدا از بینِ آفریدگانش ، درود بر شیث ولىّ خدا و بهترینِ بندگانش ، سلام بر ادریس که براى خدا حجّتِ او را بپا داشت ، درود بـر نـوح که دعـایش قرینِ اجابـت بود ، سـلام بر هـود که کمـک و یارىِ خـدا مَـدَدِ او بود، درود بر صـالح که خـداوند تاج کـرامت بر سـرش نهاد ، سـلام بر ابراهـیم که خـدا مقـامِ خُلّـت و رفاقـت رابه او عـطا نمود ، درود بـر اسمـاعیل کـه خـداوند ذبـحى عظـیم از بهشت را فـداىِ او نمود ، سـلام بر اسحـاق که خـداوند پیامبرى را در نسـل او قـرار داد ، درود بر یعـقوب که خـداوند به رحـمت خود بینـائىِ چشـمش را به او بازگـرداند ، سلام بر یوسـف که خـداوند به عظـمتِ خود او را از قعـر چاه رهائى بخشید ، درود بر موسـى که خـداوند به قدرتِ خود دریا را برایـش شـکافت ، سلام بر هـارون که خـداوند پیامبـرى خود را به وى اختـصاص داد ، درود بر شعـیب که خدا او را بر اُمّـتش پیـروز نمود ، سلام بر داوود که خداوند از لغزش او درگذشت ، درود بر سلیمان که بخاطر شوکتش جنّ به فرمان او درآمد ، سلام بر ایّوب که خداوند او را از بیماریش شفا بخشید ، درود بر یونس که خداوند به وعده خود برایش وفا نمود ، سلام بر عُزَیر که خداوند او را پس از مرگش به حیات بازگردانید ، درود بر زکریّا که در رنج و بَلا شکیبا بود ، سلام بر یحیى که خداوند به سبب شهادت مقام و منزلتِ او را بالا برد ،
مراتب امات در زيارت عاشورا
الف ) شناخت شناسنامه ای :
اولین مرتبه شناخت امام و امامت در زیارت عاشورا شناخت شناسنامهای است. در جملههای آغازین زیارتنامه آمده است:
«اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا أَبا عَبْدِاللّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یاَبْنَ رَسُولِ اللّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ أَمیرِالْمُؤْمِنینَ وَ ابْنَ سَیِّد الْوَصِییّنَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِساءِ الْعالَمین.»
«درود بر تو ای ابا عبدالله! درود بر تو ای فرزند رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوس م ، درود بر تو ای فرزند امیرمؤمنان! وصی بر حق رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوس م ، درود بر تو ای فرزند بزرگترین زنان عالم، فاطمه زهرا علیهاالسلام .»
این مرحله از شناخت در عین این که خوب و از جهل بهتر است، اما کارساز نمیباشد؛ چه این که همه کسانی که در روز عاشورا در مقابل آقا ابیعبداللّه علیهالسلام شمشیر به دست گرفته و با آن حضرت میجنگیدند این مقدار از شناخت را داشتند، اما برای خوشآمد یزید یا ترس از حکومت، فرزند پیامبرشان را به بیرحمانهترین صورت به شهادت رساندند.
سید ابن طاووس قدسسره نوشته است:
«وقتی حضرت سیدالشهدا در گودی قتلگاه افتاده بود، سنان بن انس ـ لعنة الله علیه ـ پیاده شد و نزد آن حضرت آمد و شمشیرش را بر حلقوم شریف ابی عبداللّه علیهالسلام زد و میگفت: واللّه من که سر تو را از بدن جدا میکنم، میدانم که تو پسر پیغمبری و از همه مردم از جهت پدر و مادر بهتری، پس سر مقدسّش را برید.»(1)
ب) شناخت کلامی :
دومین مرتبه شناخت امام در زیارت عاشورا، شناخت کلامی(2) است که بخشهایی از زیارت عاشورا عهدهدار این مطلب است:
«لَعَنَ اللّهُ اُمَّةً دَفَعَتْکُمْ عَنْ مَقامِکُمْ وَ أَزالَتْکُمْ عَنْ مَراتِبِکُمْ الَّتی رَتَّبَکُمُ اللّهُ فِیها»
«خدا لعنت کند آن کسانی را که شما را از حق مسلمتان (مقام امامت) بازداشتند و از آن جایگاهی که خداوند برایتان از ازل مقدر و مقرر فرموده بود منع کردند.»
زیرا مسأله امامت چیزی نبود که خداوند متعال و رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوس م از آن غفلت داشته باشند بلکه در منظومه معرفت دینی امامت به عنوان متمم و مکمّل رسالت مطرح است، همان طور که رسالت متمم خلقت میباشد.(3)
طرح جانشینی بلافصل حضرت علی علیهالسلام در روز غدیر که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوس م آن را ابلاغ کرد با نزول آیه «اَلْیَوْمَ اَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ»(4) جامه عمل پوشید، و آن روز بود که دین کامل شد و حتی پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوس م از آغازین روزهای رسالت، برای این روز سرنوشتساز و حیاتی زمینهسازی میفرمود.(5)
همان طور که طبق دلیلهای فراوان عقلی و نقلی پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوس م باید معصوم باشد، امام هم باید معصوم باشد(6) و چون عصمت که شرط امامت است، حقیقتی ملکوتی و باطنی، و فراتر از فهم توده مردم است و مثل سایر صفات ظاهری، واضح و آشکار نیست تا مردم بتوانند واجدانِ آن شرایط و صفات را انتخاب کنند، لازم است از طرف خداوند یا پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوس م یا ائمه ومعصومان قبلی افرادی که واجد این صلاحیت هستند معرفی شوند تا در بزرگترین مطلب بعد از نبوت، یعنی مسأله امامت مردم به خطا نروند که این کار هم انجام شده است.(7)
(رتّبکم اللّه فیها)؛ از بین احادیث فراوانی که بر این مطلب دلالت میکنند به یک حدیث از امام هشتم علیهالسلام بسنده میکنیم:
«اِنَّ الإِمامَةَ اَجَلُّ قَدْراً وَ اَعْظَمُ شَأْناً وَ أَعْلی مَکاناً وَ اَمْنَعُ جانِباً وَ اَبْعَدُ غَوراً مِنْ أَنْ یَنالَها النّاسُ بِعُقُولِهِمْ أَوْ یَنالُوها بِآرائِهِمْ أَوْ یُقیمُوا بِاخْتِیارِهِمْ ... .»
«مقام امامت برتر و والاتر و بالاتر از آن است که انسانهای عادی بتوانند به جوانب وعمق آن پی ببرند، امامت بزرگتر از آن است که با رأیگیری بتوان به آن رسید، امامت مهمتر از آن است که مردم به اختیار خود امامی تعیین کنند، امام، معصوم است. امام یگانه روزگارش است، امام کسی است که خدایش او را برگزیده است، کجا عقل بشری قادر است آن را تشخیص بدهد؟ ...»(8)
طبق روایات فراوان پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوس م نام مقدس یکایک ائمه علیهمالسلام از حضرت علی علیهالسلام تا امام زمان علیهالسلام را مشخص فرموده و هر یک از ائمه علیهمالسلام درباره امامت امام بعدی تصریح کردهاند. از انبوه این دست روایات به بیان یک روایت اکتفا میکنیم:
«جابر بن عبداللّه انصاری میگوید: وقتی آیه شریفه «أطیعُوا اللّهَ وَ اَطیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِیِ الاْءَمْرِ مِنْکُمْ»(9) نازل شد، پرسیدم یا رسول اللّه! خدا و رسولش را شناختیم، اولیالامر که خداوند اطاعت آنها را قرین اطاعت شما قرار داده است چه کسانی هستند؟
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوس م فرمود: ای جابر! آنان جانشینان من هستند، آنان اماممان بعد از من هستند که اول آنان علی بن ابیطالب است، پس از او حسن، پس از او حسین، بعد از او علی بن الحسین، بعد محمد بن علی که لقباش در تورات باقر است. تو او را درک میکنی، سلام مرا به او برسان، بعد از او صادق، جعفر بن محمد، پس از او موسی بن جعفر، بعد از او علی بن موسی، پس از او محمد بن علی، بعد از او علی بن محمد، پس از او حسن بن علی، بعد از او کسی که نام او به نام من محمد و کنیهاش کنیه من ابوالقاسم، حجتاللّه در زمین و بقیةاللّه در بین بندگانش و فرزند حسن بن علی است ... .»
آن نخل به خون تپيده را مي بوسيد
آن مشک ز هم دريده را مي بوسيد
خورشيد، کنار علقمه خم شده بود
دستانِ ز تن بريده را مي بوسيد!
عاقبت حرمله چگونه شد
به گزارش سايت الشيعه وى يكى از سران جنايتكار سپاه شام بود كه با بىرحمى تمام بهقتل و غارت خاندان وحى در كربلا كوشيد و با جنايات خود، روىجنايتكاران تاريخ را سفيد كرد.
او سرانجام به دست مختار افتاد. وقتى يقين كرد كه كشته مىشودچنين لب به سخن گشود:
اى امير! در كربلا سه تير سه شاخه داشتم كه آنها را با زهرآميخته كرده بودم. با يكى از آنها گلوى على اصغر را كه درآغوش پدرش بود. دريدم. با دومى هنگامى كه امامحسين(ع)پيراهنش را بالا زد تا خون پيشانىاش را پاك سازد. قلبشرا نشانه گرفتم و با سومى گلوى عبدالله بن حسن(ع)را كهدركنار عمويش بود. شكافتم.
مختار كه جنايات حرمله را از زبان خودش شنيده بود تصميم گرفتكه او را به سختترين شكل مجازات كند. براى روشن شدن چگونگىمجازات او حديث زير را مىخوانيم:
«منهال بن عمرو كه از اهالى كوفه بود، مىگويد: براى انجامحجبه مكه رفتم. بعد از انجام مناسك حجبه مدينه رفته به حضورامام سجاد(ع)شرفياب شدم. حضرت پرسيد: حرمله بن كاهل اسدى چهكار مىكند؟
گفتم: او زنده است و در كوفه سكونت دارد. امام دستهاى خود را به آسمان بلند كرد و فرمود: «اللهم اذقهحر الحديد، اللهم اذقه حر النار» ; خدايا! داغى آهن را به اوبچشان. خدايا! داغى آتش را به او بچشان.
به كوفه بازگشتم. مختار ظهور كرده و بر اوضاع مسلط شده بود. بعد از چند روز، به ديدار مختار شتافتم. او را در بيرون خانهاشملاقات كردم. به من گفت: اى منهال! چرا نزد ما و زير پرچم مانمىآيى و به ما تبريك نمىگويى و در قيام ما شركت نمىكنى؟
گفتم: به مكه رفته بودم. باهم گرم صحبتشديم تا به ميدان«كناسه» كوفه رسيديم. در آنجا مختار توقف كرد. فهميدم كه درانتظار كسى است. زمانى نگذشت كه چند نفر نزد او آمده گفتند: اىامير! بشارت باد كه حرمله دستگير شد. سپس ديدم چند نفر ديگرحرمله را كشان كشان نزد مختار آوردند. مختار با ديدن حرملهگفت: سپاس خداوندى را كه مرا بر تو مسلط نمود.
سپس فرياد زد: الجزار الجزار; (يعنى آى قطع كننده)جزار حاضر شد. مختار به او روكرد و گفت: دستهاى حرمله را قطعكن. او چنين كرد. آنگاه فرياد زد: پاهايش را نيز قطع كن. جزارچنين كرد. سپس صداى مختار بلند شد: آتش بياوريد. آتش بياوريد.
طولى نكشيد كه با جمع كردن نىها آتشى شعلهور شعلههاى آتشزبانه مىكشيد. حرمله را با دست و پاهاى بريده داخل آتشافكندند.
با ديدن اين منظره گفتم: سبحان الله! مختار كه به شگفتى منپى برده بود گفت: ذكر خدا خوب است ولى چرا تسبيح گفتى؟!
گفتم: در سفر حجبه محضر امام سجاد(ع)رسيدم. حضرت جوياى حالحرمله شد. وقتى برايش گفتم كه او در كوفه زنده است، دستبهآسمان بلند نموده، فرمود: خدايا داغى آهن و آتش را به اوبچشان. اكنون شاهد به اجابت رسيدن دعاى امام هستم. مختارپرسيد: آيا به راستى اين سخن را از امام سجاد(ع)شنيدى؟ گفتم: آرى به خدا سوگند شنيدم. مختار از مركب خود به زير آمد و دوركعت نماز بجا آورد و سجدههاى طولانى انجام داد. آنگاه فرمود: على بنالحسين(ع) نفرينهايى كرد و خداوند نفرينهاى او را به دستمن اجرا نمود.
فرا رسیدن عاشورای حسینی را به همه دوستان و عاشقان ابا عبد الله الحسین (ع)تسلیت عرض میکنم
Powered by vBulletin® Version 4.2.5 Copyright © 2024 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.