PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : سالروز تولد نیما یوشیج خجسته باد



بوف کور
2011/11/12, 19:25
تو را من چشم در راهم شبا هنگام

که می گيرند در شاخ «تلاجن*» سايه ها رنگ سياهی

وزان دل خستگانت راست اندوهی فراهم؛

تو را من چشم در راهم.

شبا هنگام ، در آن دم که بر جا، درّه ها چون مرده ماران خفتگان اند؛

در آن نوبت که بندد دست نيلوفر به پای سر و کوهی دام.

گرم ياد آوری يا نه ، من از يادت نمی کاهم؛

تو را من چشم در راهم .

«نیما یوشیج»

بوف کور
2011/11/12, 19:30
نیما یوشیج

زادروز: ۲۱ آبان ۱۲۷۴ یوش، مازندران
درگذشت: ۱۳ دی ۱۳۳۸ شمیران، تهران
آرامگاه: امامزاده عبدالله تهران سپس حیاط خانه اش در یوش
نامهای دیگر: علی اسفندیاری
سبک: شعر نو
لقب: پدر شعر نو
همسر: عالیه جهانگیر
فرزندان: شراگیم
والدین: ابراهیم خان اعظام السلطنه

http://www.upsara.com/images/dfk8nkkuhci61bbay5m.jpg

بوف کور
2011/11/12, 19:33
خانه ام ابری است
یکسره روی زمین ابری است با آن .
از فراز گردنه ، خرد و خراب و مست
باد می پیچد .
یکسره دنیا خراب از اوست.
وحواس من .
آی نی زن ، که تو را آوای نی برده است دور از ره کجایی؟
خانه ام ابری ست اما
ابر بارانش گرفته است.
در خیال روزهای روشنم کز دست رفتندم ،
من به روی آفتاب
می برم در ساحت دریا نظاره
و همه دنیا خراب خرد از باد است،
و به ره ، نی زن که دایم می نوازد نی، در این دنیای ابر اندود
راه خود را دارد اندر پیش.

بوف کور
2011/11/12, 19:34
زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد .

سبزه ها در بهار می رقصند ؛

من در کنار تو به آرامش می رسم .

و آنجا که هیچ کس به یاد ما نیست ،

تو را عاشقانه می بوسم ،

تا با گرمی نفسهایم ، به لبانت جان دهم ؛

و با گرمی نفسهایت ، جانی دوباره گیرم .

دوستت دارم ،

با همه هستی خود ، ای همه هستی من ؛

و هزاران بار خواهم گفت ، دوستت دارم را ....

آمن خادمی
2011/11/12, 20:18
جایی که نه گیاه در آنجاست , نه دِمی

ترکیده آفتاب سمج روی سنگهاش

نه این زمین و زندگی اش چیز دلکش است

حس می کند که آرزوی مرغ ها چو او

تیره ست همچو دود . اگر چند امیدشان

چون خرمنی ز آتش

در چشم می نماید و صبح سفیدشان.

حس می کند که زندگی او چنان

مرغان دیگر ار بسر آید

در خواب و خورد

رنجی بود کز آن نتوانند نام برد.

نیما یوشیج (شعر ققنوس بهمن 1316)

بوف کور
2011/11/12, 20:57
آسمان یکریز می بارد

رو بندرگاه

روی دنده های آویزان یک بام سفالین در کنار راه

روی " آیش" ها که "شاخک" خوشه اش را می دواند.

روی نو غانخانه – روی پل- که در سرتاسرش امشب

مثل این که ضرب می گیرند- یا آنجا کسی غمناک می خواند

هچنین بر روی بالاخانه ی همسایه ی من (مرد ماهیگیر مسکینی که او را می شناسی)



خالی افتادست اما خانه ی همسایه ی من دیرگاهی ست

ای رفیق من – که از این بندر دلتنگ روی حرف من با تست

و عروض زخمدار من از این حرفم که با تو در میان می آید از درد درون خالی است



و درون دردناک من ز دیگر گونه زخم من می آید پر!

هیچ آوایی نمی آید از آن مردی که در آن پنجره هر روز

چشم در راه شبی مانند امشب بود بارانی.

وه! چه سنگین است با آدمکشی(با هر دمی رویای جنگ) این زندگانی.



بچه ها زنها

مردها- آنها که در آن خانه بودند

دوست با من – آشنا با من درین ساعت سراسر کشته گشتند.

مصطفی مصری پور
2011/11/12, 21:02
آی آدم ها

آی آدم ها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید

یک نفر در آب دارد می سپارد جان

یک نفر دارد که دست و پای دائم می زند

روی این دریای تند و تیره و سنگین که می دانید

آن زمان که مست هستید از خیال دست یابیدن به دشمن

آن زمان که پیش خود بیهوده پندارید

که گرفتستید دست ناتوانی را

تا توانایی بهتر را پدید آرید

آن زمان که تنگ می بندید

بر کمرهاتان کمربند

در چه هنگامی بگویم من ؟

یک نفر در آب دارد می کند بیهوده جان قربان


آی آدمها که بر ساحل بساط دلگشا دارید

نان به سفره جامه تان بر تن

یک نفر در آب می خواند شما را

موج سنگین را به دست خسته می کوبد

باز می دارد دهان با چشم از وحشت دریده

سایه هاتان را ز راه دور دیده

آب را بلعیده در گود کبود و هر زمان بی تابیش افزون

می کند زین آبها بیرون


گاه سر . گه پا

آی آدم ها

او ز راه دور این کهنه جهان را باز می پاید

می زند فریاد و امید کمک دارد

آی آدم ها که روی ساحل آرام ، در کار تماشائید !

موج می کوبد به روی ساحل خاموش

پخش می گردد چنان مستی به جای افتاده ، بس مدهوش

می رود نعره زنان. وین بانگ باز از دور می آید :



آی آدم ها ..

و صدای باد هر دم دلگزاتر

در صدای باد بانگ او رساتر

از میان آب های دور ی و نزدیک

باز در گوش این نداها


آی آدم ها…

بیست و هفتتم آذر ماه هزاروسیصدوبیست

امپراتور7
2011/11/12, 22:14
تو را من چشم در راهم .... :(

mohseni1353
2011/11/12, 22:34
ممکن است تو زود بیایی ولی ثابت کردن آن به دیگران" وقت" لازم دارم. ممکن تو در یک عمر یافته باشی ولی باز به دیگران در چند" ساعت" نمی توان ثابت کرد!!!