PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : چو ایران نباشد تن من مباد



تازه کار
2011/12/18, 18:15
چو ایران نباشد تن من مباد
بدین بوم و بر زنده یک تن مباد

پیش گفتار:
متاسفانه فرهنگ و تاریخ سرزمین مادری برای بسیاری از ما ناشناخته است و این عدم شناخت مناسب گاها منجر به افراط و تفریط هایی (در هنگام سخن گفتن از تاریخمان) میشود. یکی همه چیز را مثبت و زیبا میبیند و دیگری همه چیز را زشت و پلید.
چندی پیش با دوست عزیز fm2006 دلنگرانی ها درمورد ازبین رفتن (بردن) نقش برجسته های بیشاپور را مطرح کردم و ایشان را علاقمند به موضوع یافتم.
اخیرا صدا و سیما اقدام به پخش انیمیشنی به نام "افسانه ماردوش" کرده است که ظاهرا برگرفته از شاهنامه فردوسی بود ولی متاسفانه با جعل ادبی آشکار ضحاک را به عنوان "مغول" (و نه تازی) جلوه داده است! درحالیکه آنزمان که حکیم توس مثنوی خود را می سرود حتی نامی از مغولان به میان نیامده بود و این قوم چندین قرن بعد در صفحه تاریخ سیاسی جهان به خودنمایی پرداختند. این جعل و تحریف چنان قلبم را به درد آورده بود که موضوع را با استاد و دوست گرانقدر مهران در میان گذاشتم. پاسخ ایشان انگیزه ای شد برای شروع این تاپیک و انشاا... حمایت و مطالب دوستان انگیزه ای باشد برای ادامه آن.
با اجازه از همه کاربران محترم این تاپیک را به دو دوست عزیز مهران و علی تقدیم میکنم.

پی نوشت: به هیچ وجه قصد نداریم که سپید نمایی یا سیاه نمایی بیدلیل از مقاطع تاریخی کشور داشته باشیم و اگر در برخی مطالب اشاره به نژاد یا دین خاصی میشود, هرگز منظور توهین به اقوام و ادیان نمیباشد.

تازه کار
2011/12/18, 22:27
خب... من از سرکار خانم آمن اجازه خواستم برای ایجاد این تاپیک ولی هنوز اجازه نداده اند. فعلا تا کسب اجازه چند تا نکته را بگم که انشاا... اگر ایشون موافقت کردن ادامه بدیم.

تاریخ ایران را به دو بخش اساطیری و تاریخی میتوان تقسیم نمود. بخش اساطیری که در شاهنامه با پادشاهی کیومرث شروع میشه بیشتر تاریخ شفاهیه و آمیخته با فانتزی. ولی بخش تاریخی که از ورود قوم آریایی و قدرت گرفتن مادها شروع میشود قسمت مدون تاریخ است و البته بین شخصیتهای شاهنامه و تاریخ واقعی گاها اختلافاتی هم وجود داره. اما ما یک تاریخ پس از اسلام 1400 ساله هم داریم که برخلاف آنچه امروزه القاء میشود, در پاره ای از مقاطع بسیار درخشان و مایه مباهات است.
با اجازه دوستان بیشتر بر بخش تاریخی تمرکز خواهیم کرد و گاها به مناسبتهای خاص داستانهایی از بخش اساطیری شاهنامه را ذکر خواهیم کرد.

و اما...
منطقی این است که ابتدا از مادها شروع کنیم ولی به قول پرفسور گیرشمن (ایران شناس مشهور) "وقتی سخن از ایران به میان میاید هیچ نامی بزرگتر و جاودانه تر از داریوش نیست. ..." و چه خوش گفته این فرانسوی خوش ذوق که: "در طول تاریخ شاهی بزرگتر از داریوش را نمیشناسم که بر تخت نشسته باشد." لذا استثنائا داستان خود را از شاه بزرگ (لقب داریوش نزد یونانیان) که بحق میتوان او را پدر ایران خواند شروع میکنیم.

تازه کار
2011/12/29, 15:22
روایت هرودوت (تاریخ نگار یونانی) از به پادشاهی رسیدن داریوش چنین است:

"گئومات (سمردیس) یا بردیای دروغین پس از دستیابی به تاج و تخت، تمام زنان کمبوجیه را به همسری گرفت. یکی از این زنان فیدمیا، دختر اتانس (هوتن) یکی از تواناترین نجبای ایران بود. اولین کسی که پس از هفت ماه فرمانروایی به گئومات ظنین شد که او فرزند کوروش نیست بلکه مرد شیادی است، هوتن بود. او از دختر خود پرسوجو کرد و دخترش نتیجهٔ تحقیق را به پدر اطلاع داد. هوتن یک دستهٔ شش نفره، از نجبای پارس را که به آنها اطمینان داشت، در شوش تشکیل داد و با ورود داریوش از پارس تصمیم اتخاد شد که او را نیز در گروه خویش وارد سازند. این هفت تن با هم قسم خوردند که برای دفع غاصب اقدام کنند." هرودوت این قیام را قیام هفت یار نام نهادهاست.

گزنفون و کتزیاس نیز با هرودوت در موضوع کشته شدن بردیا به فرمان کمبوجیه همداستان هستند. کتزیاس اسم این مغ را سپنتدات یعنی دادهٔ مقدسات نوشتهاست که به زبان امروزی اسفندیار میشود. گزنفون نوشتهاست این مغ با تسلطی که بر روی کمبوجیه داشت ذهن پادشاه را بر ضد برادرش مشوب ساخت و پس از قتل بردیا خود به جای او ادعای پادشاهی کرد.

در روایات داریوش هیچ اشارهای به شباهت مغ با شاهزادهٔ واقعی بردیا نشدهاست و این داستان باید از مبالغات شاعرانهٔ معمول مورخان قدیم یونان سرچشمه گرفته باشد. داریوش در سال ۵۲۲ پیش از میلاد گئومات (بردیای دروغین) را به قتل رساند. بدین منوال تخت و تاج پادشاهی ایران به داریوش رسید.

و اما داریوش که بود و از کجا آمد؟ چگونه او که از نسل کوروش نبود توانست سران پارس و سایر اقوام تابعه را تحت فرمان خود درآورد؟

تازه کار
2011/12/29, 22:27
معرفی داریوش:

داریوش خودش در کتیبه بیستون نسبش را چنین معرفی میکند:

"من داریوش،شاه بزرگ، شاه، شاه پارس، شاه سرزمینها (کشورها)، پسر وشتاسب، نوه ارشام هخامنشی هستم. پدر من وشتاسب، پدر وشتاسب ارشام، پدرارشام اریارمن، پدر اریارمن چیش پیش و پدر چیش پیش هخامنش بود.
ما بدلیل این که از دیرگاهان از خاندانی اصیل و شاهانه بودیم هخامنشی خوانده شدیم .۸ نفر از خاندان ما پیش از این شاه بوده اند و من نهمین هستم. ما ۹ نفر پشت سر هم شاه بوده و هستیم."

بدین ترتیب او در نخستین و بزرگترین اثری که از خود به یادگار گذاشت اجداد خود تا هخامنش را میشمرد و برهمخونی با کوروش کبیر (کوروش دوم) تاکید میکند. در شجره نامه ای که برای کوروش بیان میشود کوروش فرزند کمبوجیه فرزند کوروش فرزند چیش پیش فرزند هخامنش است.
ملاحظه میکنید که در شجره ای که داریوش برای خودش ذکر کرده است او در چهار نسل بالاتر و از چیش پش با کوروش دوم که پارسیان را به قدرت رساند مشترک است. این همخونی بهانه مناسبی برای داریوش بود تا حقانیت خود را بر سایر بزرگان پارس اثبات کند.
اما این تنها دلیلی نبود که بتواند همگان را قانع کند لذا داریوش خود تاکید میکند که تمام اجدادش شاه بوده اند و البته این مساله جای انکار نداشت چراکه پدرش ویشتاسپ در نواحی گرگان امروزی برای خود پادشاهی و حکومتی داشت و سالها پیشتر (زمانیکه کوروش برای هوخشتره کشورگشایی میکرد) به جمع مردان کوروش درآمده بود و داریوش نیز گفته میشود که سمت نیزه داری در لشگر کوروش داشته است (که به بزرگان و اشراف زادگان تعلق میگرفت).

از آنجاکه از نسل کوروش مردی باقی نمانده بود که بتواند بر تخت سلطنت تکیه زند ناگزیر پارسیان نیازمند پادشاهی از خاندان شاهی بودند و اینجاست که داریوش لازم میبیند تا شجره خود را تا آنجا که با کوروش مشترک شود بیان کند.

نکته دیگری که بیانش خالی از لطف نیست تاکید داریوش بر چیش پش است. مردی که گفته میشود در هنگام مهاجرت پارسیان به فلات قاره ایران رهبری آنان را برعهده داشته است و نزد بزرگان پارس احترام و منزلتی بسیار داشت.

اما میدانیم که از کوروش دخترانی نیز برجا ماندند و ضمنا بردیا هم دختری داشت. هرچند هیچکدام از این دختران فرزندی نداشتند ولی این امکان بود که روزی فرزند احتمالی آنها ادعای تاج و تخت پدربزرگش را کند و بر داریوش بشورد. اینجاست که داریوش اولین نشانه های رهبری را بروز میدهد. او آتوسا و آرتیستون (دختران کوروش) و پارمیس(دختر بردیا) را به زنی گرفت و به این ترتیب تمام فرزندان آنها (که ممکن بود روزی مدعی و رقیب داریوش شوند) به عنوان حامیان او مطرح میشدند. این چنین بود که داریوش, تمامی راهها برای مخالفت با پادشاهی خود را یکی یکی از میان برمیداشت.

با این وجود داستان اینگونه آسان هم نبود. در پست بعدی به تلاشهای او برای تثبیت سلطنتش پس از کشتن گئومات مغ میپردازیم.

Captain Nemo
2012/01/19, 22:51
جناب رضا خان عزیز
بسیار تاپیک مفیدی دارید
خسته نباشید هم این جا و هم اونطرف از مطالب ارزشمندتان استفاده میکنم .
موفق باشید ...

آمن خادمی
2012/01/23, 01:28
آیا می دانستید چرا ايرانيان از ديرباز پشت سر مسافر آب بر زمین می ریزند؟

سردار پرافتخار ایران یعنی هرمزان در سمت فرمانداری خوزستان انجام وظیفه میكرد. هرمزان كه یكی از فرمانداران جنگ قادسیّه بود. بعد از نبردی در شهر شوشتر و زمانی كه هرمزان در نتیجه خیانت یك نفر با وضعی ناامید كننده روبرو شد، نخست در قلعهای پناه گرفت و به ابوموسی اشعری، فرمانده تازیها آگاهی داد كه هر گاه او را امان دهد، خود را تسلیم وی خواهد كرد. ابوموسی اشعری نیز موافقت كرد از كشتن او بگذرد و ویرا به مدینه نزد عمربن الخطاب بفرستد تا خلیفه درباره او تصمیم بگیرد. با این وجود، ابوموسی اشعری دستور داد، تمام 900 نفر سربازان هرمزان را كه در آن قلعه اسیر شده بودند، گردن بزنند. (البلاذری، فتوح البُلدان، به تصحیح دكتر صلاحالدیّن المُنَجَّذ (قاهره: 1956)، صفحه 468)

پس از اینكه تازیها هرمزان را وارد مدینه كردند، ... لباس رسمی هرمزان را كه ردائی از دیبای زربفت بود كه تازیها تا آن زمان به چشم ندیده بودند، به او پوشاندند و تاج جواهرنشان او را كه «آذین» نام داشت بر سرش گذاشتند و ویرا به مسجدی كه عمر در آن خفته بود، بردند تا عمر تكلیف هرمزان را تعیین سازد. عمر در گوشهای از مسجد خفته و تازیانهای زیر سر خود گذاشته بود. هرمزان، پس از ورود به مسجد، نگاهی به اطراف انداخت و پرسش كرد: «پس امیرالمؤمنین كجاست؟» تازیهای نگهبان به عمر اشارهای كردند و پاسخ دادند: «مگر نمیبینی، آن امیرالمؤمنین است.»

... سپس عمر از خواب برخاست. عمر نخست كمی با هرمزان گفتگو كرد و سپس فرمان داد، او را بكشند.

هرمزان درخواست كرد، پیش از كشته شدن به او كمی آب آشامیدنی بدهند. عمر با درخواست هرمزان موافقت كرد و هنگامی كه ظرف آب را به دست هرمزان دادند، او در آشامیدن آب درنگ كرد. عمر سبب این كار را پرسش نمود. هرمزان پاسخ داد، بیم دارد، در هنگام نوشیدن آب، او را بكشند. عمر قول داد تا آن آب را ننوشد، كشته نخواهد شد.
پس از اینكه هرمزان از عمر این قول را گرفت، کیاست به خرج داد و هوش و ذکاوت ایرانی را به رخ بلاهت عرب کشید و در اقدامی زیرکانه و هوشمندانه آب در دستش را با کاسه آن بر زمین انداخت و آن آب روی زمین ریخت. عمرهم که دید مغلوب هوش و فراست و نکته سنجی و کیاست و سیاست ایرانیان شده به ناچار به قول خود وفا كرد و از كشتن او درگذشت.
این باعث بوجود آمدن فلسفه ای شد که با ریختن آب بر زمین، یعنی زندگی دوباره به شخصی داده می شود تا مسافر برود و سالم بماند.

درود بر ملتی که چنین بر باورهای ملی خود استوار هستند -

آمن خادمی
2012/04/28, 16:03
اعراب به ما آموختند که آنچه را که میخوریم "غذا" بنامیم و حال ...آنکه در
زبان عربی غذا به "پس آب شتر" گفته میشود.

اعراب به ما آموختند که برای شمارش جمعیّتمان کلمۀ "نفر" را استفاده کنیم
و حال آنکه در زبان عربی حیوان را با این کلمه میشمارند و انسان را با
... کلمۀ "تن" میشمارند؟ شما ۵ تن آل عبا و ۷۲ تن صحرای کربلا را بخوبی
میشناسید.

اعراب به ما آموختند که "صدای سگ" را "پارس" بگوئیم و حال آنکه این کلمه
نام کشور عزیزمان میباشد؟

اعراب به ما آموختند که "شاهنامه آخرش خوش است" و حال آنکه فردوسی در
انتهای شاهنامه از شکست ایرانیان سخن میگوید.

آیا بیشتر از این میشود به یک ملّت اهانت کرد و همین ملّت هنوز نمیفهمد
که به کسانی احترام میگذارد که به او نهایت حقارت را روا داشته اند و
هنوز با استفادۀ همین کلمات به ریشش می خندد.

آیا در کتاب سفینه البهار نمیخوانیم که بالاترین ایرانی از پست ترین عرب
پست تر است؟!!!!

حد اقلّ بیائید با یک انقلاب فرهنگی این کلمات و این افکار (حقارت پذیری)
را کنار بگذاریم.

بجای "غذا" بگوئیم "خوراک"

بجای "نفر" بگوئیم "تعداد" و یا "تن"(هرچند عربیست)

بجای "پارس سگ" بگوئیم "واق زدن سگ"

بجای " شاهنامه آخرش خوش است " بگوئیم "جوجه را آخر پائیز میشمارند"و.....

آمن خادمی
2012/04/28, 16:17
آی نابخرد ابوموسی ز ماست / قطعه ای از خاک پاک پرشیاست
ای که بر ایران من کردی طمع / تیر آرش بر دو چشمانت سزاست
خاک من، ایران من، ای عشق من / بر وجودت خون ایرانی فداست

آمن خادمی
2012/04/28, 16:19
ز شیر شتر خوردن و سوسمار
عرب را بدانجا رسیدست کار
که تاج کیان را کند آرزو
تفو بر تو ای چرخ گردون تفو
.....

(فردوسی)

bahary
2012/04/28, 19:20
استاد محمد رضا عالی پیام (هالو )

ای آنکه دیده دوخته ای بر خلیج فارس

این لقمه با شکمبه تو سازگار نیست

چونکه درون آب زلالش بدون شک

ماهی است پابرهنه عرب سوسمار نیست

آمن خادمی
2012/04/28, 19:31
فردا دهم اردیبهشت ماه و به مناسبت روز ملی خلیج فارس این تاپیک به بخش بورسی انتقال داده شد....http://forums.boursy.com/imported/2012/02/288.gif http://forums.boursy.com/imported/2012/02/52.gif
پیشاپیش از نوشته های همه شما خوبان سپاسگزارم...http://forums.boursy.com/imported/2011/03/10.gif

آمن خادمی
2012/04/28, 19:36
نمی فهمد رقیب گول و گیجت

که بی مرگند یاران بسیجت

و ما تا زنده ایم و زندگی هست

همیشه پارس می ماند خلیجت

شعر از محمد رضا سهرابی نژاد

مات
2012/04/28, 19:38
کلنگ «دروازه خلیج فارس» به زمین زده شد
خبرگزاری فارس: وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در آئین پایانی دومین جشنواره فرهنگی و هنری خلیج فارس، کلنگ «دروازه خلیج فارس» را به زمین زد.


به گزارش خبرنگار اعزامی فارس به بندرعباس، آئین پایانی دومین جشنواره فرهنگی و هنری خلیج فارس، ساعتی پیش با حضور سید محمد حسینی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در بندرعباس آغاز شد.

در ابتدای این مراسم، وزیر ارشاد با حضور در بلوار خلیج فارس، کلنگ «دروازه خلیج فارس» را به زمین زد.

این دروازه یک نماد ملی است که شامل دو بادگیر به ارتفاع 11 متر را شامل میشود و بر اساس اعلام وزیر ارشاد سال آینده در خلیج فارس به بهرهبرداری میرسد.

کلنگزنی این دروازه با شعار شهدای خلیج فارس برگزار شد.

بر اساس این گزارش افتتاح نمایشگاههای خوشنویسی و عکسهای زیرآب خلیج فارس و رونمایی از نقشه این خلیج نیلگون از دیگر برنامههای آئین پایانی است.

همچنین در بخش دیگری از آئین اختتامیه دومین جشنواره ملی خلیج فارس 5 بازی رایانهای با موضوع خلیج فارس و 4 عنوان کتاب خلیج فارس نیز رونمایی میشود.

انتهای پیام/س


©2012 Fars News Agency. All Rights Reserved

آمن خادمی
2012/04/28, 19:38
وطن یعنی سرای ترک تا پارس

وطن یعنی خلیج تا ابد فارس..

...علیرضا شجاع پور

آمن خادمی
2012/04/28, 19:44
از شرم رودهای زمین خشک میشوند

یک روز اگر خلیج، خلیج عرب شود!

....عطیه پژمان

behnam
2012/04/28, 19:48
آرشی دگر خواهم شد
می روم بر بالای دماوند
کمان بر خواهم کشید و تیری زنم
اینبار سوی جنوب نه سوی سمرقند


تیر می رود جان من نیز
جان می دهم پر پر شوم چون گل یاس
ولی دلشاد از آنم که تیر می رود
می رود و نشیند آن سوی خلیج فارس


فریاد بر آرد و رسا گوید:
این مرز ایران است بیشه ی شیران است
دست ددان کوته زین دیار باد
نام خلیج فارسش تا همیشه جاودان است


ابراهیم افرند

shigley
2012/04/28, 19:50
زشـــیــر شتــر خوردن و سوسمار» //ز دســــت خــطـاهــای ایــن روزگار
«عرب را به جــایی رسیده است کار» //که گشته است بر دوش ایران سوار
«تــفــو بــر تــو ای چرخ گردون تفو»//بـــرایـــــن شوربــختـان مجنون تـفو
سه پاره از این خاک پر قدرمان //شــده خار چشم اماراتیان
پشه چیست ، که ادعایش چه باد ؟// ویک فوت ما بهر او تند باد
امارات ، بی خود مــکــن ادعـــا // مــروری بــکــــن درس جـــغـــرافـــیــا
زتـــاریــــخ هم دور و بــیــگانــه ای// ویـــا آن کـــه مدهوش و دیوانه ای
محال است یـــک مــتر از خـــاک مــا // جــدا گردد از مــیــهــن پـــاک مـــا
نــدیـــدی مگر حال صـــدامــیـــان//چــگـونــه بــرافـــتــاد ه اند از مـیـان
اگــرچـــیـــزی از خـــاک ایــران زمـیـن// بــشــد قــســمــت آن بُت جور و کین
بـه تـــو نــیـــز خـواهـد رسد چیزکی // اگر پرسی ازمن بگویم زکی
سرافراز و « جـاویــــد» بــــادا وطـــن // ودور از وجـــودش شـــــود اهـــرمن
بــــه تاریـــخ این نکتــه مــانــَد به یاد //چــو ایـــران نـبــاشــد تــن مـن مباد

وحید 20
2012/04/28, 19:53
قرار مجازی در آستانه روز خلیج فارس


اقدام خودجوش هزاران ایرانی در درج نام "خلیج فارس" بر صفحه فیسبوک پادشاه عربستان (http://www.asriran.com/fa/news/211549/%D8%A7%D9%82%D8%AF%D8%A7%D9%85-%D8%AE%D9%88%D8%AF%D8%AC%D9%88%D8%B4-%D9%87%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%AF%D8%B1%D8%AC-%D9%86%D8%A7%D9%85-%D8%AE%D9%84%DB%8C%D8%AC-%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B3-%D8%A8%D8%B1-%D8%B5%D9%81%D8%AD%D9%87-%D9%81%DB%8C%D8%B3%D8%A8%D9%88%DA%A9-%D9%BE%D8%A7%D8%AF%D8%B4%D8%A7%D9%87-%D8%B9%D8%B1%D8%A8%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86)
قرار فیسبوکی ایرانیان ساعت 11 جمعه شب بود اما تا عصر روز جمعه حدود 5 هزار کامنت از سوی هموطنان ایرانی سراسر جهان صفحه فیسبوک ملک عبدالله را به طوماری با چند هزار امضا علیه جاعلان خلیج فارس تبدیل کرد.

هزاران ایرانی در آستانه روز خلیج فارس با رفتن به صفحه فیسبوک ملک عبدالله شاه عربستان ضمن درج نام خلیج فارس اعتراض خود را نسبت به جعل این نام تاریخی ابراز کردند.

به گزارش خبرنگار عصرایران، در یکی دو روز گذشته و در آستانه روز دهم ادیبهشت روز ملی خلیج فارس موجی در شبکه فیسبوک شکل گرفت که صدها هزار ایرانی تصویر پروفایل خود را به تصویر نام خلیج فارس و جزایر تنب بزرگ و کوچک و ابوموسی تغییر دادند.

همچنین برخی در حرکتی خودجوش پیشنهادی را عملی کردند که بر اساس آن هزاران ایرانی با رفتن به صفحه فیسبوک ملک عبدالله پادشاه عربستان عبارت خلیج فارس را به زبان های انگلیسی و عربی و فارسی درج کردند تا اعتراض خود را نسبت به اقدامات ضد ایرانی رژیم سعودی اعلام کنند.


http://forums.boursy.com/imported/2012/04/1234.jpg


قرار فیسبوکی ایرانیان ساعت 11 جمعه شب بود اما تا عصر روز جمعه حدود 5 هزار کامنت از سوی هموطنان ایرانی سراسر جهان صفحه فیسبوک ملک عبدالله را به طوماری با چند هزار امضا علیه جاعلان خلیج فارس تبدیل کرد.

با این حال دیگر سایت های عربی از جمله سایت رسمی منتسب به حکومت امارات متحد عربی نیز هزاران پیام مشابه در خصوص نام خلیج فارس و تعلق جزایر سه گانه به ایران دریافت کرد.

امار کامنت های ایرانیان به صورت لحظه ای در حال افزایش است.

آدرس صفحه فیسبوک پادشاه عربستان به این شرح است:

https://www.facebook.com/King.Abdullah.Bin.Abdullaziz#!/King.Abdullah.Bin.Abdullaziz?filter=4

آدرس صفحه منتسب به دولت امارات نیز به شرح زیر است:

https://www.facebook.com/UAE2Dec?_ft_=fbid.10150699253674200

تا بامداد شنبه تعداد کامنت ها در صفحه فیسبوک پادشاه عربستان به 60 هزار رسیده است.

آمن خادمی
2012/04/28, 20:08
وطن یعنی خزر، صیاد، جنگل

خلیج فارس، رقص نور، مشعل

وطن یعنی دیار عشق و امید

دیار ماندگار نسل خورشید

....


مصطفی باد کوبه ای هزاوه ای

آمن خادمی
2012/04/28, 20:34
ای شب از مهتاب تو روشن شده

روی خاک از آب تو گلشن شده

ای خلیج فارس،ای نام بلند

ای شکوهت مثل الوند و سهند

ای غرورت مظهر پایندگی

نام تو دیباچه بالندگی....

دکتر جعفر حمیدی

rajabnejad
2012/04/28, 20:40
هر صبح دم /سجاده می گشایم /از خزر تا خلیج فارس








(سید علی میر باذل)

ا

مجيد رادمنش
2012/04/28, 20:45
چو ايران نباشد تن من مباد ، بدين بوم و بر زنده يک تن مباد

دريغ است ايران که ويران شود ، کنام پلنگان و شيران شود




مگه میشه به ایران افتخار نکرد؟

بهتر بود بپرسی به کجای ایران افتخار نمی کنی؟

به ذره ذره خاک ایران ، به تک تک ایرانیا (به غیر عرب صفتا ، غرب زده ها ) به اینکه نژادمون آریایی ،اونم آریایی برتر افتخار می کنم.

به این افتخار میکنم که هیچگاه بت پرست نبودیم .

به کوروش کبیر ، داریوش بزرگ ، خشایار شاه ، کاوه آهنگر ، آرش کمانگیر ، سیاوش ، کیومرث ، رستم، زرتشت و...

منشور حقوق بشر ، منشور پارسوماش ، منشور پرشیا ، منشور شوشیانا ، منشور پاسارگاد ، فروهر همه اینا غرور آفرینه .

به فردوسی، خیام، حضرت حافظ ، مولانا رومی ، سعدی ،عطار ، نظامی ، وحشی بافقی ، ارد بزرگ ،ابوعلی سینا ، ابو ریحان بیرونی ، رازی و...

به پارسه ، خلیج همیشه فارس ، پاسارگاد ، شهر سوخته(مهر گنجینه سر به )، چغازنبیل ، بیستون ، نقش رستم ، تخت سلیمان ، طاق بستان ، کاخ تیسفون(بزرگترین طاق آجری دنیا)و... افتخار می کنم

به این افتخار می کنم که ما ایرانی ها شادترین مردم دنیا بودیم و پدران ما جشن و پایکوبی رو عبادت می دونستند

کل جهانیان در مقابل بزرگی ایران و ملتش سرفرود آوردن


ما ایرانی ها همیشه یگانه پرست بودیم


http://koorosh.tarlog.com/post/12/

behnam
2012/04/28, 20:54
تاريخچه خليج فارس

پرفسور «عزيزا... بيات»، پدر علم تاريخ ايران در مقاله اي كه پيش رو داريد تاريخچه خليج فارس را بررسي كرده است. از اين دانشمند بزرگ كشورمان به خاطر ارائه مقاله «به روزنامه دنياي اقتصاد» قدرداني مي شود. ضمن اينكه مقاله مزبور از معدود مقالاتي است كه به صورت علمي تاريخچه خليج فارس را مورد كنكاش قرار داده است.


ظاهرا محقق است كه از زمان هاي بسيار قديم، سواحل عربي خليج فارسي دشت هاي جنوب غربي كشور ايران و كشورهاي سومري اورمسكن(از اقوام سامي نژاد) بوده است. به احتمال زياد در حدود 2600 سال قبل از ميلاد در «اماكن» كه شايد «عمان» امروزي باشد، مردمي دريانورد سكونت داشته اند و حتي پيش از اين، بين هند و جنوب عراق ارتباط برقرار بوده است.
مسلما بابلي ها در قرن هفتم قبل از ميلاد در خليج فارس دريانوردي مي كرده اند و با توجه به داستان اردوكشي «سنا خريب» ثابت مي شود كه بحر پيمايي در خليج فارس از قرن هشتم قبل از ميلاد به اين طرف سابقه داشته است. آنان، پيش از تسلط آريايي ها بر سرزمين ايران، در كتيبه هاي خود از اين دريا به نام «نارمرتو» كه به معني رود تلخ است نام برده اند. پس از تاسيس دولت هخامنشي، سلاطين اين سلسله به اهميت نيروي دريايي در خليج فارس واقف شدند و به تدريج ايرانيان در سواحل آن نفوذ يافتند. در بند سوم كتيبه اي كه از داريوش اول در كانال سوئز يافته اند چنين آمده است: «من پارسي ام. از پارس مصر را تسخير كردم. امر كردم اين كانال را بكنند از پي رود (يعني نيل) كه در مصر جاري است، تا دريايي كه در پارس بدان روند اين كانال كنده شده؛ چنان كه امر كردم و كشتي ها روانه شدند چنان كه اراده من بود».
در زمان هخامنشيان تمام سواحل و جزاير خليج فارس تحت نفوذ ايران قرار داشت و ملوانان ايراني با كشتي هاي خود در سرتاسر آن با حمايت دولت مقتدر هخامنشي كه كليه كشورهاي بزرگ آن زمان را از پاي درآورده بود، به سير و سياحت مشغول بودند. زماني كه داريوش اول در هند بود (512ق.م) سفايني ساخت و «اسكيلاس»، دريانورد يوناني، را مامور كرد تا درباره خليج فارس و درياي عمان تحقيق و بررسي نمايد.
اين ماموريت براي ايران اكتشافات جغرافيايي مهمي دربرداشت و توانست از طريق بنادر و جزاير خليج فارس با سرزمين هاي دوردست، از جمله عربستان، هندوستان، چين و آفريقا به تجارت پردازند. به احتمال زياد مي توان ادعا كرد كه ايران، تا دوران تسلط پرتغالي ها بر خليج فارس، چنين وضعيت و نفوذي در منطقه داشته است.
يكي از مورخان يوناني به نام آريان كه در قرن دوم ميلادي مي زيسته است، در يكي از تاليفات خود كه «آنابازيس» يا تاريخ سفرهاي جنگي اسكندر نام دارد، ضمن شرح دريانوردي «نئارخوس»، كه به فرمان اسكندر ماموريت يافته بود كه رود سند را تا انتهاي خليج فارس سياحت كند، از خليج فارس به اسم «پرسيكون كا اي تاس» نام برده است.
استرابن، جغرافيادان معروف يوناني كه در نيمه دوم قرن اول ميلادي مي زيسته، در كتاب خود به كرات همين نام را در مورد «خليج فارس» آورده است. «بطليموس» منجم، رياضي دان و جغرافي دان معروف حوزه اسكندريه قرن دوم ميلادي، نيز در اثر معروف خود به نام «مجسطي» از خليج فارس به نام «پرسيكوس سينوس» ياد كرده است. در كتاب هايي كه به زبان لاتيني تاليف شده اند اصطلاح مذكور را غالبا «سينوس پرسيكوس» يا «ماره پرسيكوم»: يعني «درياي پارس» نوشته اند.
تاريخ استقرار ايرانيان در خليج فارس و جزاير آن دقيقا روشن نيست، ولي ظاهرا اواسط دوران سلسله اشكانيان سواحل عمان متعلق به ايران بوده است. آنچه مسلم است اين است كه بنابر گفته طبري، اردشير بابكان، موسسه سلسله ساساني، سپاهي روانه بحرين كرد و شخصي را به نام «ساطرون» كه در آنجا علم طغيان برافراشته بود، مغلوب كرد و شاپور، پسر خود را به حكومت بحرين منصوب نمود.
در مدت سلطنت انوشيروان (531-579م) علاوه بر سواحل و جزاير خليج فارس، درياي عمان، سواحل جنوبي عربستان، عدن و يمن نيز در تصرف ايران بود و نفوذ اين كشور تا سواحل بحر احمر و آفريقا گسترش يافت. بنابر قول بلاذري مقارن ظهور اسلامي، بحرين به ايران تعلق داشته است. بعد از انقراض ساسانيان، در نتيجه فتوحات سپاهيان اسلام، كشور ايران تحت حكومت اسلامي قرار گرفت و تا تاسيس سلسله آل بويه خلفاي بني اميه و بني عباس بر جزاير و سواحل خليج فارس تسلط داشتند. ضمن اينكه تا حدود يك قرن بعد از جنگ نهروان (39هجري) بحرين، عمان و جزاير ديگر خليج فارس پناهگاه «خوارج» شده بودند.
مورخين و جغرافيادانان اسلامي در آثار خود از اين خليج به نام «بحر فارس» يا «الخليج الفارس» يا «خليج فارس» ياد كرده اند؛ از جمله ابن فقيه همداني، ابن خردادبه، استخري، مسعودي، ابن حوقل، ابن بلخي، شريف ادريسي، ياقوت حموي، زكرياي قزويني، حمدا... مستوفي، ابن بطوطه، حاج خليفه، مقدسي و ابوريحان بيروني.
بعد از آنكه امراي آل بويه قدرت را در دست گرفتند براي سركوبي خوارج و قرامطه به خليج فارس روي آوردند. يكي از مهم ترين فتوحات معزالدوله دايمي فتح ناحيه عمان و بحرين در سال 355 هجري است كه آنها را به كمك برادرزاده خود عضدالدوله به تصرف درآورد و به قلمرو آل بويه ضميمه كرد و از آن به بعد تا مدت قريب به يك قرن تحت تسلط امراي آل بويه بود. در اين زمان يكي از مهم ترين بنادر خليج فارس «سيراف» بود و كشتي هاي تجارتي چين به اين بندر رفت و آمد مي كرد.
عمان و جزاير خليج فارس بين سال هاي 456 تا 536هجري قمري به قلمرو سلاجقه كرمان پيوست. توران شاه بن قاورد از امراي اين سلسله جزيره «كيش» را به جاي «سيراف» مركز تجارت خليج فارس قرار داد و در نتيجه به تدريج امراي كيش صاحب نفوذ و قدرت شدند و غالبا بر سر تصرف جزاير خليج با ملوك هرمز نزاع داشتند. اتابك ابوبكر سعد زنگي (623-658هجري)، در پنجمين سال زمامداري خود، به خليج فارس لشكر كشيد و عمان و بحرين و كيش و سواحل خليج فارس را از حدود بصره تا سواحل هند تصرف كرد و در عصر حكومتش (626ق به بعد) بندر هرمز مهم ترين بندر تجارتي خليج فارس شد. پرتغالي ها بعد از كشف راه درياي هندوستان براي اينكه ارتباط خود را با اين نواحي زرخيز حفظ نمايند مصمم شدند تجارت بين بنادر سواحل اقيانوس هند را هم، كه تا اين تاريخ در دست مسلمين عربستان و اهالي سواحل خليج فارس بود، تحت نظر خود قرار دهند. براي رسيدن به اين هدف برخورد آنها با امرا و متنفذين محلي اجتناب ناپذير بود.
در سال 911 هجري قمري(1505 ميلادي) به فرمان دن مانوئل اول پادشاه پرتغال شخصي به نام دن فرانسيسكو و آل ميدا را به حكومت مستعمرات پرتغال در هند منصوب كرد. وي در مدت ماموريت خود سعي مي كرد در امور داخلي اقوامي كه در سواحل اقيانوس هند و خليج فارس سكونت داشتند، مداخله نكند و تمام جديت وي صرف حفظ مناسبات تجاري و روابط تجاري و روابط دوستانه با اقوام مذكور شد. وليكن جانشين او آلفونسو دو آلبو كرك در صدد برآمد دولتي قوي تحت سرپرستي دولت پرتغال در سواحل اقيانوس هند تشكيل دهد و براي عملي شدن اين نقشه، «جزيره سقوط راه» را در سال 912 هجري (1506 م) تصرف كرد و از طريق درياي عمان به نزديك مسقط رسيد. در اينجا اشاره اي به موقعيت چند قرن گذشته خليج فارس و تا قبل از سقوط مسقط توسط دولت پرتغال ضروري به نظر مي رسد. قبلا تعداد زيادي از جزاير و بنادر ساحلي درياي عمان جزو قلمرو سلطان جزيره هرمز بود. در اوايل قرن هشتم هجري، بعد از خراب شدن بندر هرمز جزيره هرمز، كه در سه فرسنگي بندر هرمز واقع شده بود، مورد توجه سلطان قرار گرفت. چندي نگذشت كه اين جزيره از اهميت و اعتبار زيادي برخوردار شد و مركز آن «بندر جرون» يكي از بنادر مهم و معتبر خليج فارس گرديد.
از اواخر قرن پنجم هجري جزيره هرمز تحت تصرف عده اي از سلاطين محلي عرب بود و غالبا خراج گذار امراي كرمان و اتابكان فارس بودند. بعد از آنكه هرمز جديد به وجود آمد يك نفر از همان سلسله قديم سلاطين هرمز به سلطنت جزيره اختيار گرديد. او در سال 720 هجري قمري(1320 ميلادي) جزاير كيش و بحرين را هم ضميمه متصرفات خود كرد. جانشينان وي به تدريج دامنه متصرفات خود را از مسقط تا بصره توسعه دادند. در همين زمان هرمز يكي از مهم ترين مراكز بازرگاني داد و ستد خليج فارس گرديد. همان طور كه گفته شد «آلبوكرك» بعد از ويران كردن مسقط خود را به ساحل هرمز رسانيد. در اين ايام پادشاه هرمز نوجواني دوازده ساله به نام سيف الدين بود كه به كمك امراي خود به دفاع از هرمز پرداخت، ولي سرانجام مغلوب آلبوكرك گرديد و چاره اي نداشت جز آن كه تحت الحمايگي پرتغال را بپذيرد.
آلبوكرك بعد از غلبه بر سلطان هرمز در ساحل جزيره قلعه مستحكمي جهت اقامه پرتغالي ها بنا كرد. اگرچه، قبل از آمدن پرتغالي ها به جزيره هرمز، سلطان آن محل در اداره متصرفات خود مستقل بود ليكن بعد از تاسيس سلسله صفويه، زمامدار هرمز به شاه اسماعيل، موسس سلسله صفويه، خراج مي داد و در حقيقت متصرفات وي قلمرو ايران محسوب مي شد. همين كه شاه اسماعيل اول، در سال 913 هجري قمري(1507 ميلادي)، خراج سالانه هرمز را مطالبه كرد. سيف الدوله به آلبوكرك مراجعه كرد و از او چنين پاسخ شنيد كه هرمز به پادشاه پرتغال تعلق دارد و حاكم جزيره مكلف است خراج سالانه خود را براي كشور پرتغال ارسال دارد.
در سال 918 هجري قمري (1513ميلادي) آلبو كرك به پرتغال احضار شد. وي در مراجعت خود به هند مطلع گرديد كه در غيبت او شيخ عدن سر به شورش برداشته و سلطان هرمز تحت الحمايگي شاه اسماعيل را پذيرفته است. آلبوكرك برادرزاده خود را مامور سركوبي آنها كرد و چون وي از اين ماموريت نتيجه اي نگرفت به بندر «گوآ» پايتخت هند – پرتغال بازگشت و آلبوكرك را از جريان امرا آگاه كرد.
آلبوكرك در اوايل سال 921 هجري قمري به طرف هرمز حركت كرد و آنجا را تصرف كرد. در همين زمان از جانب شاه اسماعيل سفيري نزد وي آمد و سرانجام براي قطع دعاوي بين فرستاده شاه اسماعيل و آلبوكرك معاهده اي بسته شد و به موجب آن جزيره هرمز خراج گذار پرتغال شد و در مقابل پرتغالي ها متعهد شدند كه با ايراني ها عليه عثماني ها متحد باشند. با وجود اين معاهده، پرتغالي ها در سال 926 هجري قمري بحرين، يعني ساحل «الحسا» و جزاير مجاور آن را از تصرف شاه اسماعيل خارج كردند. شاه اسماعيل از طرفي به سبب گرفتاري هاي داخلي و از طرف ديگر به علت نداشتن كشتي نتوانست از تجاوزهاي پرتغالي ها جلوگيري كند. وي حتي در انقلاب عظيمي كه از سال 925 تا 928 هجري قمري در سرتاسر سواحل و جزاير خليج فارس توسط ايراني ها عليه پرتغالي ها به وجود آمده بود، هيچ گونه فعاليتي براي قطع ريشه تسلط آنها از خود نشان نداد.
در سال 1009 هجري قمري الله وردي خان ابتدا خوانين لار را كه از هم دستان پرتغالي ها بودند، سركوب كرد؛ آن گاه سپاهي را براي تسخير بحرين مامور كرد. پرتغالي ها نيز در صدد دفاع از بحرين برآمدند. الله وردي خان براي كاستن فشار آنها بندر جرون را مورد تعرض قرار داد و با به كار بردن اين تدبير از استيلاي مجدد پرتغالي ها بر بحرين جلوگيري كرد و اين قسمت اولين نقطه اي از سواحل خليج فارس بود كه پس از يك قرن، از تسلط پرتغالي ها خارج شد و ضميمه قلمرو صفويه گرديد.
هنگامي كه در سال 941 هجري قمري (1534.م) عثماني ها بغداد را تصرف كردند به تدريج در «احسا» و به ويژه در «قطيف» نفوذ پيدا كردند. پرتغالي ها، در اين سال ها (اواسط قرن شانزدهم ميلادي) كه به علت بدرفتاري و اعمال ظلم و ستم خارج از اندازه به ساكنان سواحل خليج فارس، دشمنان زيادي پيدا كرده بودند با رقابت دولت عثماني روبه رو شدند. طولي نكشيد كه در اواخر اين قرن كشورهاي استعمارگر ديگر اروپا، از جمله انگليس و هلند در صدد برآمدند به منابع سرشار كشورهاي آسيايي دست يابند.
هنگامي كه لشكريان به ظاهر شكست ناپذير اسپانيا و پرتغال در سال 1588 ميلادي در هم شكست، پاي بازرگانان انگليسي و هلندي در اقيانوس هند باز شد. در سال 1600 تا 1602 ميلادي شركت هاي انگليسي و هلندي، هند شرقي بريتانيا و هند شرقي هلند تشكيل گرديد. شعبه شركت انگليسي هند شرقي در «سورات» تشكيل شد. در اين زمان شاه عباس، كه قبلا حق تجارت را به طور كلي به مسيحيان اعطا كرده بود، طي فرماني دست كارگزاران شركت انگليسي را براي تجارت در خليج فارس باز گذاشت. در نتيجه شركت مذكور فعاليت خود را براي فروش پارچه هاي پشمي در بندر جاسك گسترش داد.
متعاقبا كشتي هاي شركت هند شرقي در سال 1030 هجري قمري (1620م) در بندر جاسك پرتغالي ها را به سختي شكست دادند. در همين زمان به فرمان شاه عباس، امام قليخان با نمايندگان شركت انگليسي به مذاكره پرداخت تا از آنها براي حمله به جزيره قشم و پايان دادن به سلطه پرتغالي ها كمك بگيرد. نمايندگان شركت نيز، در ميناب با امام قليخان عهدنامه اي بستند و قرار بر اين شد كه ايراني ها از خشكي و انگليسي ها از دريا به جزيره قشم و هرمز حمله كنند.
بعد از عقد قرارداد، امام قليخان ابتدا به قشم حمله برد و آنجا را تصرف كرد. سپس قواي متحدين قلعه هرمز را محاصره و تصرف كردند و با فتح «هرمز» (1031 هجري، 1621 ميلادي) مهم ترين پناهگاه پرتغالي ها در خليج فارس، پس از يك قرن، از سلطه پرتغالي ها آزاد شد و پرچم ايران بر بالاي قلعه جزيره به اهتزاز درآمد. ضمنا سلطه قديم امراي هرمز، كه از چند قرن پيش در هرمز قديم (ميناب فعلي) و هرمز جديد (جزيره فعلي هرمز) و سواحل عمان، گاهي استقلال داشتند و زماني ديگر تحت فرمان حكومت ايران و چندي هم تحت حمايت پرتغال و اسپانيا به سر مي بردند، برافتادند. از اين زمان به بعد، هرچند جزيره هرمز به تصرف ايران درآمد، اما ديگر رونق بازرگاني سابق خود را بازنيافت.
شاه عباس بندرعباس را بندر تجارتي خليج فارس قرار داد و انگليس ها از جاسك به آن جا منتقل شدند. اما پرتغالي ها كه بارها كوشيدند «جزيره هرمز» را پس بگيرند و توفيق نيافتند سرانجام در سال 1034 هجري قمري با شاه عباس صلح كردند و از كليه متصرفات خود چشم پوشيدند. شاه عباس هم از آنجايي كه مايل نبود از دوستي با دولت هاي پرتغال و اسپانيا صرف نظر كند – تا در صورت بروز دشمني با انگليس ها تنها نماند – به پرتغالي ها اجازه داد در بحرين به صيد مروايد مشغول شوند و در شمال شرقي بندر لنگه براي خود قلعه و دارالتجاره بنا كنند. به طور كلي در اين موقع بنادر و جزاير خليج فارس ميدان فعاليت هاي تجارتي و اقتصادي ممالك مختلف اروپايي مانند انگليس ها، هندي ها، فرانسوي ها و پرتغالي ها شده بود.
هلندي ها قبل از وقايع هرمز چندان توجهي به خليج فارس و بنادر و جزاير آن نداشتند. آنها تنها به اين علت كه در هندوستان و جزاير هند شرقي با پرتغالي ها رقابت داشتند، در جنگ هرمز، چند فروند كشتي به كمك ايراني ها و انگليس ها فرستادند.
ولي از اين تاريخ به بعد، شركت هند شرقي هلند به تدريج در صحنه سياست خليج فارس وارد شد و طولي نكشيد كه براي انگليس ها در خليج فارس رقيب خطرناكي گرديد و روزبه روز بر قدرت و نفوذش افزوده شد تا جايي كه در سال 1036 هجري قمري (1626م.) موافقت شاه عباس اول را براي در اختيار گرفتن تجارت ابريشم جلب كرد.
در زمان سلطنت شاه عباس دوم(1077-1052 هجري قمري) تجار هلندي از وي خواستند حق آزادي تجارت در خليج فارس را از انگليس ها سلب كند و نظر به اينكه اين خواسته مورد موافقت شاه عباس قرار نگرفت هلندي ها شدت عمل نشان دادند و جزيره قشم را تصرف كردند و شاه عباس دوم ناچار شد به آنها امتيازات بيشتري بدهد.
در زمان سلطنت شاه سليمان(1106-1077 هجري قمري) هلندي ها جزاير و مواضعي را كه تصرف كرده بودند، بعد از مدت يازده ماه، تخليه كردند و در زمان سلطنت شاه سلطان حسين (1135-1106 هجري قمري)، به سبب توسعه نفوذ انگليس ها، همه امتيازات خود را از دست دادند و حتي از معامله ابريشم با ايران نيز محروم شدند.
در دوره انحطاط سلسله صفويه تسلط ايران بر خليج فارس ضعيف شد. مضافا به اينكه بعد از كوتاه شدن دست پرتغالي ها از خليج فارس، «خوارج» صاحب قدرت و اهميت شدند تا جايي كه در دوران امامت سيف بن سلطان، كه با شاه سلطان حسين معاصر بود، سلطه و تجاوز آنها سرتاسر اقيانوس هند را، از ساحل زنگبار تا هند غربي، دچار وحشت كرده بود. در اواخر امامت سيف بن سلطان، خوارج، بحرين را تصرف كردند و هرمز و كيش و قشم را ضميمه عمان نمودند.
در اين ايام شاه سلطان حسين براي دفع شر آنها از دولت هاي انگليس، هلند و فرانسه ياري خواست ولي درخواست او مورد قبول واقع نگرديد. به ناچار، وي از نايب السلطنه پرتغال كه در «گوآ» اقامت داشت درخواست كمك كرد. پرتغالي ها هم، به كمك برخاستند و در سال 1131 هجري قمري در بندر كنگ خوارج را در هم شكستند. بعد از اين رويداد، در عمان يك رشته جنگ هاي داخلي به وجود آمد و در اين گيرودار اعراب تابع ايران به نام «هوله» بحرين را بعد از گذشت ده سال كه در تصرف قبيله اي از خوارج بود، از آنها پس گرفتند.
بعد از انقراض سلسله صفوي، با روي كار آمدن نادر، موقعيت ايران در خليج فارس تا حدي تثبيت شد. نادر در سال 1149 هجري قمري (1736 م.) بعد از پايان مراسم مجلس تاريخي دشت مغان، محمد تقي خان، بيگلربيگي فارس را مامور كرد تا بحرين را فتح كند.
محمدتقي خان نظر به اينكه كشتي در اختيار نداشت، با توسل به زور، هلندي ها را به نقل و انتقال سپاهيان خود واداشت و به اين ترتيب عمان و مسقط را تصرف كرد.
احمدبن سعيد بوسعيدي حاكم قلعه «صحار» كه بر امام سيف شوريده بود، سر به اطاعت نهاد و به حكومت «صحار» منصوب شد. بعد از كشته شدن نادر حاكم مذكور از اوضاع و احوال آشفته آن روز ايران سوء استفاده كرد و بر مسقط و بيشتر نواحي عمان تسلط يافت و همچنان جانشينان او عمان را تاكنون در تصرف خود دارند.
انگليس ها در زمان سلطنت نادر در جهت مخالفت بودند. از جمله در اين لشكركشي ها به دولت ايران كمكي نكردند و برعكس، در دفاع از بصره حامي دولت عثماني نيز شدند. به همين سبب نادر نسبت به آنها متغير شد و براي مقابله، ابتدا در صدد برآمد خود را در خليج فارس به كشتي هاي جنگي تجهيز كند. از اين رو دستور داد تا در بندر بوشهر كشتي بسازند و چوب موردنياز را از جنگل هاي مازندران تامين و به ساحل خليج فارس حمل كنند. وليكن اين اقدام نتيجه مطلوبي در بر نداشت.
در زمان نادر امتيازات شركت هند شرقي بريتانيا تجديد شد. ولي از يك طرف به علت هرج و مرجي كه در سال 1160 هجري قمري در ايران، بعد از قتل نادر، به وجود آمد و از طرف ديگر بروز جنگ هفت ساله بين فرانسه و انگليس بر سر تسلط بر هندوستان (1756-1763ميلادي) باعث شد فعاليت شركت هند شرقي انگلستان با مشكلاتي مواجه گردد.
در زمان سلطنت كريم خان (1163-1193 هجري قمري) نيز، تحولات زيادي در اوضاع خليج فارس به وقوع پيوست. مقارن اين ايام تجارت بحري خليج فارس در دست هلندي ها و انگليسي ها بود. فرانسوي ها هم كه در اين زمان با انگليس ها درگيري رقابت داشتند، در خليج فارس نيز مزاحم دشمنان خود مي شدند و حتي يك بار در محرم سال 1173 هجري قمري، با چهار فروند كشتي جنگي به بندرعباس آمدند و مراكز بازرگاني انگليس ها را گلوله باران كردند. چهار سال بعد از اين واقعه انگليس ها مركز بازرگاني خود را به بندر بصره كه آن زمان به امپراتوري عثماني تعلق داشت، منتقل كردند. هلندي ها هم مراكز بازرگاني خود را از خليج فارس به خاك عثماني بردند.
در نتيجه بروز اين حوادث لطمه شديدي به تجارت ايران وارد شد. كريم خان كه علاقه زيادي به پيشرفت بازرگاني ايران داشت، در سال 1177 هجري قمري انگليس ها را به بندر بوشهر برگرداند و به آنها امتيازي داد، به طوري كه عملا صادرات و واردات از راه بوشهر را در انحصار خود گرفتند و تا سال 1183 هجري قمري در همين بندر به توسعه تجارت اشتغال داشتند. در اين تاريخ باز هم به علت تعديات شيوخ عرب و نداشتن امنيت، ناچار بوشهر را رها كردند و رهسپار بصره شدند.
در سال 1167 هجري قمري (1753 م) كنيپ هاوزن رييس تجارتخانه هلندي جزيره خارك را تصرف كرد و در آنجا قلعه نظامي بنا نمود و آن جزيره را مركز صيد و تجارت مرواريد قرار داد. چندي نگذشت شيخ بندر ريگ يعني «مير مهنا» بر «صادق خان» والي فارس شورش كرد و چون نتوانست در مقابل سپاهيان صادق خان مقاومت كند به جزيره خارك حمله برد و آنجا را از هلندي ها گرفت(179 ق) و سپس به راهزني در دريا پرداخت. كريم خان برادر مادري خود «زكي خان» را مامور سركوبي وي كرد. ميرمهنا به بصره گريخت و در آنجا كشته شد و جزاير خارك و خاركو به تصرف كريم خان درآمد.
با انتقال مجدد مركز تجارتي انگليس ها به بصره، كريم خان مصمم شد آنجا را تصرف كند، تا هم بصره را از اعتبار تجاري آن بيندازد و هم انگليس ها را مرعوب نمايد. صادق خان در اجراي اين تصميم و مداخله در خاك عراق، سوء رفتار عثماني ها را نسبت به زوار ايراني بهانه قرار داد و حمله كرد و سرانجام بصره را در سال 1190 هجري قمري به تصرف درآورد.
بعد از درگذشت كريم خان، اختلافات شديدي كه بين جانشينان او بر سر تصرف تاج و تخت به وجود آمد، نفوذ دولت ايران را در خليج فارس و سواحل آن بسيار كاهش داد. مضافا به اين كه مقارن اين ايام «وهابيه» هم از موقعيت استفاده كرد؛ از جمله محمدبن خليفه در سال 1193 هجري قمري بحرين را به تصرف خود در آورد.
در اواخر سلسله زنديه اغلب بنادر و سواحل خليج فارس تحت نفوذ «قواسم» بود. در سال 1209 هجري قمري سلطان احمدبن احمد هم پس از تثبيت موقعيت خود در عمان، بنادر چاه بهار، جاسك، گواتر، بندرعباس و جزاير قشم و هرمز را تصرف كرد و براي تحكيم موقعيت خود در نقاط مذكور فرماني از آغا محمد خان قاجار گرفت، حاكي از اين كه بندرعباس و جزاير قشم و هرمز به مدت 75 سال در اجاره او و فرزندانش باشد.
تا قرن نوزدهم ميلادي فعاليت هاي شركت هند شرقي بريتانيا تنها جنبه تجاري داشت وليكن از اين پس با حمايت دولت انگلستان اين فعاليت ها جنبه نظامي و سياسي نيز پيدا كرد.
دريا زني و برده فروشي در اين قرن بهانه اي شد تا انگلستان در خليج فارس دخالت كند با روسيه و فرانسه به رقابت هاي سياسي پردازد.
در نتيجه، صدمات زيادي به ايران وارد شد و بسياري از حقوق حقه ايران پايمال شد.
دريازني در خليج فارس سابقه اي طولاني دارد و مراكز مهم آن در شيخ نشين هاي سواحل عربستان مستقر بود.
بعد از كشته شدن نادر، «قواسم» بر فعاليت دريازني خود افزودند و ناحيه اي را كه به سواحل «متصالح» يا «دريازنان» معروف بود، تصرف كردند و بندر بوشهر در معرض تهديد آنها قرار گرفت.
فتحعلي شاه قاجار براي جلوگيري از تجاوزهاي «قواسم و اعراب عتوبي» در دوازدهم ذي حجه سال 1229 هجري قمري مطابق بيست و پنجم نوامبر سال 1814 ميلادي پيماني شامل يازده فصل، با دولت انگلستان منعقد كرد كه متاسفانه بايد آن را از بدترين معاهدات در تاريخ ايران دانست.
زيرا به موجب مفاد آن ايران در حقيقت از لحاظ ارتباط سياسي، به طور دربست تحت نظر دولت انگلستان قرار مي گرفت. خلاصه تعهدات انگلستان به شرح زير بود:
1 - سالي يك صد و پنجاه هزار ليره به فتحعلي شاه بپردازد، به شرط اين كه اين مبلغ با نظارت نماينده آن دولت فقط براي نگهداري سپاه در سرحدات شمالي ايران صرف شود.
2 - در امور داخلي افغانستان به هيچ وجه مداخله نكند.
3 - از كمك و معاونت به سركشان و شاهزادگاني كه عليه تاج و تخت پادشاه قاجار قيام كنند، خودداري نمايد.
4 - اگر ايران به كمك نيروي دريايي انگليس در خليج فارس احتياج داشته باشد به او (ايران) كمك كند مشروط بر اين كه اين امداد عملا براي آن دولت (انگلستان) ميسر باشد.
5 - اگر دولت ديگري به خاك ايران تعرض كند، حتي المقدور از كمك مساعدت با ايران خودداري نكند.
سرانجام قواسم مقهور شدند و شيوخ سواحل دريازنان در سال 1235 هجري قمري با انگلستان پيماني مبني بر ترك دريازني امضا كردند.
در اواخر قرن نوزدهم ميلادي خريد و فروش سلاح در خليج فارس جانشين برده فروشي شد و بوشهر و مسقط از مراكز مهم فروش آن بودند.
دولت ايران كه خطر مسلح شدن ايلات و عشاير را احساس كرده بود با كمك انگلستان به اقدامات شديدي مبادرت كرد.
با اين همه قاچاق سلاح ريشه كن نشد و تنها مراكز فروش از مسقط به بندرگاه هاي كوچك مكران منتقل گرديد.
انگلستان بعد از اين كه از توجه دولت روسيه به خليج فارس و از توجه دولت آلمان به كويت مطلع گرديد براي تثبيت موقعيت خود عهدنامه اي با شيخ مبارك، شيخ كويت منعقد كرد (1899م.) و اگرچه كويت تا اكتبر سال 1914 ميلادي تابع دولت عثماني بود ليكن طبق مفاد پيمان مذكور اين كشور (كويت) تحت الحمايه انگلستان قرار گرفت.
در اوايل قرن بيستم به موجب مفاد قرارداد 1907 ميلادي كه بين دولت هاي روسيه و انگلستان منعقد شد، انگلستان نقشه روسيه را براي نفوذ در خليج فارس نقش بر آب كرد.
با پيدايش نفت در مسجد سليمان، خليج فارس، سواحل، بنادر و جزاير اين منطقه بيش از پيش مورد توجه انگلستان قرار گرفت.
دولت آلمان نيز براي راه يافتن به خليج فارس امتياز تاسيس راه آهن از آناتولي تا بغداد و بصره را از دولت عثماني به خود اختصاص داد (1903م.). از طرف ديگر، طبق پيماني كه در سال 1913 ميلادي بين دولت هاي عثماني و انگلستان بسته شد، به موجب مفاد آن، انگلستان حق نظارت بر تاسيس راه آهن در جنوب بصره را به دست آورد.
گذشته از اين، دولت عثماني خودمختاري كويت و پيمان هاي منعقد شده بين انگلستان و شيوخ خليج فارس را به رسميت شناخت و همچنين از دعاوي خود نسبت به قطر و بحرين و مسقط صرف نظر كرد.
در نتيجه تسلط عثماني تنها به نواحي جنوب نجد شبه جزيره عربستان محدود شد. در سال 1913 ميلادي عبدالعزيزبن سعود ترك ها را از «احسا» بيرون كرد و در حقيقت بار ديگر نفوذ و قدرت وهابيان در خليج فارس گسترش يافت.
در جنگ جهاني اول، دفاع از منافع انگلستان در خليج فارس، متضمن دفاع از شيوخ دست نشانده و منابع نفتي جنوب ايران بود. نقض بي طرفي ايران در جنگ جهاني اول، دخالت هاي نارواي انگلستان در امور داخلي ايران و انعقاد قرارداد 1919 ميلادي با وثوق الدوله، نخست وزير وقت، تماما براي حفظ منافع آن دولت در ايران، به ويژه در سواحل خليج فارس بود. در جنگ جهاني دوم نيز، نقش خليج فارس براي رسانيدن مهمات از طريق راه آهن سرتاسري به دولت روسيه بسيار تعيين كننده و به سود متفقين بود. با اين همه دولت هاي انگليس و روسيه شوروي به بي طرفي ايران توجه نكردند و از طريق خليج فارس و جلفا يكي بعد از ديگري سرتاسر ايران را به اشغال خود درآوردند. آمريكا نيز در اين جنگ براي اينكه از رقيبان و همرزمان خود عقب نماند، وارد ميدان شد و موقعيت خود را در خليج فارس و سرزمين هاي اطراف تثبيت كرد.

وحید 20
2012/04/28, 20:54
رونمایی از سایت جدید فدراسیون والیبال امارات به مناسبت روز خلیج فارس! (http://www.asriran.com/fa/news/211683/%D8%B1%D9%88%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%B3%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%AC%D8%AF%DB%8C%D8%AF-%D9%81%D8%AF%D8%B1%D8%A7%D8%B3%DB%8C%D9%88%D9%86-%D9%88%D8%A7%D9%84%DB%8C%D8%A8%D8%A7%D9%84-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D8%AA-%D8%A8%D9%87-%D9%85%D9%86%D8%A7%D8%B3%D8%A8%D8%AA-%D8%B1%D9%88%D8%B2-%D8%AE%D9%84%DB%8C%D8%AC-%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B3)
هکر ایرانی بمناسبت روز خلیج فارس اقدام به هک سایت فدراسیون والیبال امارات کرد.

بمناسبت روز ملی خلیج فارس سایت فدراسیون والیبال امارات چهره خلیج فارسی به خود گرفت!

به گزارش خبرنگار زندگی، هکر ایرانی بمناسبت روز خلیج فارس اقدام به هک سایت فدراسیون والیبال امارات کرد.
http://forums.boursy.com/imported/2012/04/1235.jpg

مقامات اماراتی به جای نام کهن و تاریخی خلیج فارس از نامی جعلی برای لیگ والیبال این کشور استفاده می کنند و به همین دلیل این هکر خوش ذوق ایرانی با هک سایت فدراسیون والیبال امارات تصویری از یکی مقامات این کشور را در حالی که زیر نقشه ای با عبارت خلیج فارس نشسته بر روی این سایت قرار داده است.

Jamshidyar
2012/04/28, 20:54
http://forums.boursy.com/imported/2012/04/1236.jpg
..................................
http://forums.boursy.com/imported/2012/04/1237.jpg
.................................
http://forums.boursy.com/imported/2012/04/1238.jpg
..................................
http://forums.boursy.com/imported/2012/04/1239.jpg
..................................
http://forums.boursy.com/imported/2012/04/1240.jpg

مات
2012/04/28, 22:01
مهمترین اسناد تأیید مالکیت خلیج فارسقدمت "خلیج فارس" با همین نام چندان دیرینه است که عدهای معتقدند "خلیج فارس گهواره تمدن جهان یا خاستگاه نوع بشر است".

به گزارش خبرگزاری فارس، یونانیهای باستان این خلیج را "پرسیکوس سینوس" یا "سینوس پرسیکوس" که همان خلیج فارس است نامیدند، از آنجا که این نام برای نخستین بار در منابع درست و معتبر تاریخی که غیر ایرانیان نوشتهاند آمده است، هیچگونه شائبه نژادی در وضع آن وجود ندارد.

در زیر به مهمترین اسناد جهانی در تأیید مالکیت خلیج فارس اشارهای خواهیم داشت.

- فلاویوس آریانوس که در قرن دوم میلادی میزیسته در کتابی که درباره جنگهای اسکندر نوشته بود از سفر دریاسالار ارتش اسکندر به دریای پارس نام برده است.

وی این دریای پارس را به نام پرسیکون کایتاس نوشته است که همان خلیج فارس کنونی است.

- استرابون جغرافیدان نامور یونانی که تا 19 پس از میلاد میزیسته است در نقشههای خود از همین نام برای دریای پارس استفاده کرده است.

- کلودیس پتوله یا بطلیموس جغرافیدان – نقشه نگار ریاضیدان و نویسنده قرن دوم میلادی در کتابهای نقشههای جهان خود که شامل 27 نقشه از جهان و کشورهای مختلف است نام دریای پارس را به نام پرسیکوس سینوس آورده است. وی امپراتوری شاهنشاهی اشکانی را به تصویر کشیده است.

- کوین کورسیوس روفوس مورخ نامدار رومی که یورشهای اسکندر به کشورهای مختلف را به رشته تحریر در آورده است در قمستی مربوط به ایران از دریای پارس به نام "اکوارم پرسیکو" نام برده است که در پارسی امروزی به معنی آبگیر پارس ترجمه میشود.

- ابوبکر احمدبن محمد معروف به ابن فقیه در کتاب نامور خود ( مختصر البلدان ) از دریای پارس به نام بحر فارس نام برده است.

- ابوعلی احمدبن عمر در کتاب خود ( الاعلاق النفیسه ) از دریای ایران به نام خلیج فارس نام برده است.

-در کتاب عجایب الاقا لیم السبعه الی نهایه ا لعماره نام دریای ایران به صورت بحر فارس آمده است.

- در کتاب المسالک الممالک ابن خرداذبه بحر فارس مشهود است.

-ابوا لحسن علی حسین مسعودی مورخ نامدار در کتاب مشهور خود به نام مروج الذهب – التنبیه و الاشراف این دریای ایرانی را به نام حقیقیاش یعنی دریای پارس آورده است.

- ابن المطهر المقدسی در کتاب تاریخ خود ( البلدء و التواریخ ) نام دریای پارس را ذکر کرده است.

- ابن حوقل در کتاب صوره الارض نام دریای پارس را آورده است.

- المقدسی در کتاب احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم نام دریای پارس را نوشته است.

- ابوریحان بیرونی فیلسوف بزرگ ایرانی در کتاب عظیم التفهیم لاوائل صناعه التنجیم نام دریای پارس را ذکر کرده است.

- ابوعبدالله محمد بن محمد معروف به الشریف الادریسی در کتاب نزهه المشتاق فی اختراق الافاق نام دریای فارس را به روشنی چند بار آورده است.

- ابن بلخی در کتاب فارسنامهاش که یکی از مشهورترین کتب تاریخی است نام دریای پارس را آورده است.

- یاقوت حموی در کتاب معجم البلدان نام دریای پارس را ذکر کرده است.

- قزوینی در کتاب آثار البلاد و اخبار العباد و عجایب المخلوقات و غرائب الموجودات نام دریای پارس را آورده است.

- ابوالفداء در کتاب تقویم البلدان نام دریای پارس را نوشته است.

-شمس الدین ابوعبدالله محمد ابن ابی طالب در کتاب نخبه الدهرفی عجایب البروالبحر نام دریای پارس را ذکر کرده است.

- شهاب الدین احمد بن عبدالوهاب در کتاب نهایت الارب فی فنون العرب نام دریای پارس را ذکر کرده است.

- حمدالله مستوفی قزوینی در کتاب نزهه القلوب نیز نام دریای پارس را آورده است.

- ابن بطوطه در سفرنامه خود به نام تحفه النظار فی غرایب الامصار و غرائب الاسفار نیز نام دریای پارس را ذکر کرده است.

baradaran
2012/04/28, 22:27
نام تو شناسنامه من است
شناسنامه ای به وسعت دریا وبه رنگ آرامش
تو موج موج شكوهی صدف صدف صلابت
ومن مروارید مرواریدت را میبالم
در تلاطم نگاه عمیقت تلفیق شور است وآرامش
تو دور از همه ی هیاهوهای به نام زدنت
پرواز پر افتخار پرندگان آزادی رابر شانه های گرمت
نگاه میكنی ومن در ساحل امن وآرامت
با افتخارفریاد میزنم كه
مال ماست ایرونی
خلیج فارس میمونی ...

شاعر :الهام نظامجو

وحید 20
2012/04/29, 08:15
"خلیج فارس" از نام تا نان (http://www.asriran.com/fa/news/211727/%D8%AE%D9%84%DB%8C%D8%AC-%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B3-%D8%A7%D8%B2-%D9%86%D8%A7%D9%85-%D8%AA%D8%A7-%D9%86%D8%A7%D9%86)
اگر امروز شیوخ عرب به خود جرأت می دهند که متوهمانه وارد فاز تقابل با تاریخ شوند و آن را به نفع امیال خویش تحریف کنند و در دنیای علم محور کنونی از بابت این تحریف ، احساس خجالت هم به ایشان دست ندهد به دلیل آن است که از رهگذر همین خلیج فارس توانسته اند به ثروتی دست یابند که اجدادشان حتی درخواب و رویا هم نمی توانستند تصورش را هم بکنند.
http://forums.boursy.com/imported/2012/04/244.gifعصرایران - روز ملی خلیج فارس ، ابتکار نکویی است که در سال های اخیر شکل گرفته تا مناسبتی باشد برای پاسداشت تاریخ و تمدن خلیج فارس و نام تاریخی آب های جنوب سرزمین ایران.

این نامگذاری بعد از آن صورت گرفت که برخی کشورهای عربی با عناد نسبت به تاریخ در صدد تحریف نام خلیج فارس برآمدند و جاهلانه و متعصبانه چشم بر هزاران سند تاریخی بستند تا ثابت کنند "دوران جاهلیت" می تواند در هزاره سوم هم استمرار یابد.

این اما تنها یک سوی ماجراست و طرف دیگر قصه خلیج فارس ، مهم تر از تلاش چند شیخ عرب برای تحریف تاریخ و جغرافیاست.

اگر امروز شیوخ عرب به خود جرأت می دهند که متوهمانه وارد فاز تقابل با تاریخ شوند و آن را به نفع امیال خویش تحریف کنند و در دنیای علم محور کنونی از بابت این تحریف ، احساس خجالت هم به ایشان دست ندهد به دلیل آن است که از رهگذر همین خلیج فارس توانسته اند به ثروتی دست یابند که اجدادشان حتی درخواب و رویا هم نمی توانستند تصورش را هم بکنند.

آنها به اندازه ای از آب خلیج فارس کره گرفته اند که آن را ملک طلق خود بپندارند و از همین رو به خود اجازه بدهند هر رفتاری با این آبراه انجام دهند: از تحریف نام تا ساخت جزایر مصنوعی ولو به بهای آسیب به اکوسیستم آن!

خلیج فارس ، خلیج فارس بوده و هست و خواهد بود ولی تنها وظیفه ما در قبال آن ، برگزاری آیین های ملی و نگارش مقالات و راه اندازی نمایشگاه و ... نیست بلکه باورمندان به نام خلیج فارس نیز باید بتوانند بسیار بیشتر از مدعیان تازه به دوران رسیده از خلیج زیبا و جاودانه فارس ، بهره مند شوند.
چه سود که ما از بامداد تا شامگاه از خلیج فارس سخن بگوییم ولی ساحل نشین ایرانی ، حسرت زندگی ساکنان جنوب خلیج فارس را بخورد و برای کارگری بدان سوی آبها برود؟!

خلیج فارس ، خلیج فارس بوده و هست و خواهد بود ولی آیا باعث شرمساری ملی نیست که واردات و صاردات ما از خلیج فارس ، از طریق بنادر کشور تازه تأسیسی به نام امارات متحده عربی انجام شود؟

خلیج فارس ، خلیج فارس بوده و هست و خواهد بود ولی این غم را باید به کجا برد که دوبی در جنوب خلیج فارس ، می شود یکی از 3 مقصد اصلی گردشگران ایرانی و سواحل شمالی خلیج فارس ضرب المثل فقر و محرومیت می شوند؟

به قول ترک ها "کج بنشینیم و درست حرف بزنیم" ؛ اگر همین فردا همه شیوخ بیانیه بدهند که « ایهاالناس! ما به اشتباه خود پی بردیم؛نام این خلیج ، "خلیج فارس" است.» آیا مشکل ما حل است؟ بله! مشکلی به نام "مواجهه با یک جهالت عنادورزانه با تاریخ و چغرافیا" حل می شود که البته بسیار هم خوب است اما همان گونه که گفته شد ، این ، بخشی از ماجراست و مهم تر از آن ، تفوق سیاسی و اقتصادی ایران در منطقه خلیج فارس است که البته تحققش چندان سخت نیست.

اگر جنوب خلیج فارس ، در سال های اخیر بر و رویی یافته ، به خاطر آن است که اعراب ثابت کرده اند رقص عربی در شکاف اختلافات بین المللی را خوب بلدند و در ماهیگیری از آبهای آلوده استعدادی شگرف دارند.
به عنوان مثال ، اگر بحث تحریم ها مطرح نبود ، چه نیازی به هزاران شرکت واسطه در امارات بود تا هم از واردات ایران سود کنند و هم از صادرات ما؟!
تراز تجاری ایران و امارات ، 10 میلیارد دلار به نفع طرف مقابل است و این در حالی است که با بزرگ ترین غول های اقتصادی دنیا هم چنین تراز تجاری منفی و رقت انگیزی نداریم. بدیهی است که اگر امروز با بهبود شرایط بین المللی ، امارات از میان ایران و شرکای تجاری واقعی اش حذف شود ، شیوخ امارات ، نقداً 10 میلیارد دلار را به نفع ایرانیان از دست خواهند داد که رقم نجومی و حیرت آوری است.

پاسداشت نام خلیج فارس ، وظیفه فرد فرد همه ما ایرانیان است اما رسالت بزرگ تر و تاریخی را سیاستگذاران و مسوولان کشور بر عهده دارند تا موانع عمده بر سر راه توسعه خلیج فارس و به تبع آن کل کشور را از راه بردارند.
در چنان صورتی ، معادله جنوب و شمال خلیج فارس ، در کوتاه مدت ، معکوس خواهد شد و کسانی که امروز با پشتوانه دلارهای بادآورده با تکبر ، نام خلیج فارس را تحریف می کنند ، در نامیدن آن به خلیج ع ر ب ی ، صدایشان خواهد لرزید و نهایتاً با فروکش کردن "باد" شان ، در مقابل واقعیت های تاریخی ، سر تسلیم فرود خواهند آورد. همه چیز به خود ما بستگی دارد،به تدبیرمان و به عقلانیت مان.

behnam
2012/04/29, 08:33
http://forums.boursy.com/imported/2012/04/1246.jpg

behnam
2012/04/29, 09:57
http://forums.boursy.com/imported/2012/04/1249.jpg

bahary
2012/04/29, 10:47
استاد محمد رضا عالی پیام

هان ای عرب که مغز تو درمان نمی شود

فهم سخن برای تو آسان نمی شود

این را به گوش خویش فرو کن

دو تنب ما هرگز برای پای تو تنبان نمی شود

Captain Nemo
2012/04/29, 10:50
ای وطن ای مادر تاریخ ساز ، ای مرا بر خاک تو روی نیاز

ای کویر تو بهشت جان من ، عشق جاویدان من ایران من


http://forums.boursy.com/

عليمردان
2012/04/29, 10:51
یاحق
در عرض چند ثانیه شما هم به همه پرسی تغییر نام خلیج فارسی در گوگل رای دهید 56% فعلا رای به نفع خلیج فارسه

جدی دارن عوضش می کنن*





با سلام دوستان محترم و عزیز تعداد رأیها به شکلی تغییر کرده که سهم "persianGulf" به 54درصد نزدیک شده و به این معنی است که گوگل به زودی مجبور خواهد شد اسم "Arabian Gulf" را انتخاب کند. من این ایمیل را برای 20 نفر فرستادهام. اگر هر نفر شما آن را به ده نفر جدید بفرستید ، و این کار ۳ دفعه تکرار بشود ، تعداد رأیها ازچهار میلیون میگذرد. لطف کنید به خاطر خودمان و نسلهای آینده کوتاهی نکنیم. با سپاس.
http://www.bluemagazine.net/2012/04/persian-gulf-or-arabian-gulf.html

با سلام به همه
- به خدا 30 ثانیه هم طول نمیکشه یه زور دیگه بزنین تموم میشه

با سلام


فکر می کردم که بعد از تلاش های بیهوده اعراب در رابطه با تغییر نام خلیج فارس ، دیگه اونا اقدام دیگری نکنند. چند هفته پیش من برایتان لینک پایین رو فرستادم و ازتون بابت رای دادن خواهش کردم. اما لازم که بدونید ، در اون روز تقریباً 150،0000 نفر رای داده بودند و سهم ما تقریباً بیش از 79% در مقابل کمتر از 21% بود اما امروز تعداد رای دهنده ها به بیش از 3،364،000 نفر رسیده ولی با تاسف فراوان سهم ما از 79% به کمتر از 55% رسیده واین یک فاجعه است. یادتون باشه که این رای گیری مربوط به کمپین 1،000،000 امضای شرکت گوگل است و نذارید که دوباره نام خلیج فارس به خلیج ع ر ب ی تغییر پیدا کنه


خوبه بدونید که شرکت گوگل مجبوره به هر درخواستی که به طور همزمان از طرف 5000 نفر و یا هر ارگان معتبر و ثبت شده ای ، بابت به رای گذاری یک قانون ، نام ، تعریف و . . . احترام بذاره

پس رو این لینک کلیک کنید و رای بدید

http://www.bluemagazine.net/2012/04/persian-gulf-or-arabian-gulf.html

بعدش این ایمل رو به هر کسی که میتونید فورواردش کنید

behnam
2012/04/29, 10:54
http://forums.boursy.com/imported/2012/04/1254.jpg

طيب
2012/04/29, 10:59
ای وطن ای ریشه من

عشق من اندیشه من

گور من گهواره من

قلب پاره پاره من

................................................

behnam
2012/04/29, 11:09
http://forums.boursy.com/imported/2012/04/1256.jpg

وحید 20
2012/04/29, 11:36
" تمبر خلیج فارس" رونمایی شد (http://www.asriran.com/fa/news/211781/-%D8%AA%D9%85%D8%A8%D8%B1-%D8%AE%D9%84%DB%8C%D8%AC-%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B3-%D8%B1%D9%88%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%B4%D8%AF)
تمبر "خلیج فارس" با حضور وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی رونمایی شد.
به گزارش ايسنا، در این مراسم که در حاشیه برگزاری آیین اختتامیه دومین جشنواره خلیج فارس و ویژه برنامههای فرهنگی و هنری روز ملی خلیج فارس برگزار شد، شماری از مسوولان محلی و فرهنگی و هنری هم حضور داشتند.
آیین اختتامیه دومین جشنواره خلیج فارس به همراه برنامههای متنوع فرهنگی و هنری با حضور سیدمحمد حسینی در استان هرمزگان شهر بندرعباس برگزار شد.

ناهید
2012/04/29, 15:36
http://www.pic1.iran-forum.ir/images/up4/44001833378282509905.jpg

آمن خادمی
2012/04/29, 15:49
ناهید جانم سلام علیکممممممممممممممممممم.... .......http://forums.boursy.com/imported/2012/01/125.gif
مبارکه اینترنتتون خانووووووووووووووووووووم http://forums.boursy.com/imported/2012/02/203.gif http://forums.boursy.com/imported/2012/04/250.gif

ناهید
2012/04/29, 15:53
ناهید جانم سلام علیکممممممممممممممممممم.... .......http://forums.boursy.com/imported/2012/01/125.gif
مبارکه اینترنتتون خانووووووووووووووووووووم http://forums.boursy.com/imported/2012/02/203.gif http://forums.boursy.com/imported/2012/04/250.gif
سلام عزیزم ،مهربونم >:D<:x
ممنوننننننن
بالاخره داره این اینترنت ما هم روبراه میشه البته اگر خدا بخواد

behnam
2012/04/29, 17:03
http://forums.boursy.com/imported/2012/04/1271.jpg

وحید 20
2012/04/29, 17:38
قطعه «خلیج تا ابد فارس» را به همه شهیدان ایران تقدیم میکنم

خبرگزاری فارس: شهرداد روحانی با بیان اینکه مالکیت چندهزارساله جزایر سهگانه در قطعه سوئیت «خلیج تا ابد فارس» به اثبات رسیده است، گفت: این اثر را به انسانهای والایی که در راه پاسداری از کشور مقدسمان شهید شدند، تقدیم میکنم.

http://forums.boursy.com/imported/2012/04/1283.jpg
● گزارش تصويري مرتبط (http://www.farsnews.com/imgrep.php?nn=13910210000843)
-------------------------------
«شهرداد روحانی» رهبر ارکستر سمفونیک تهران «خلیج فارس» در گفتوگو با خبرنگار موسیقی فارس در خصوص اجرای برنامه این ارکستر در هفته جاری در تالار وحدت تهران، اظهار داشت: سوئیت «خلیج فارس» در مدت 6 ماه ساخته شده است و با پرداختن به موضوع خلیج فارس در حال حاضر دارای 5 قسمت اجرا در کنسرت خواهد بود.
وی با اشاره به اینکه نخستین بخش این سوئیت با عنوان «خلیج تا ابد فارس» نام گرفته است، گفت: دره ستارگان، جنگل حرا، حیات آبی خلیج فارس و خلیج تا ابد فارس از دیگر عناوین این سوئیت است.

* قطعه «خلیج تا ابد فارس» تقدیم به همه شهیدان ایرانزمین

روحانی خاطرنشان کرد: من قطعه «خلیج تا ابد فارس» را به انسانهای والا و شریفی که در راه پاسداری از وجب به وجب کشور مقدسمان فداکاری کرده و در این راه شهید شدهاند، تقدیم میکنم و تلاش کردم در این قطعه اولاً نشان بدهم که چقدر این کشور عزیزمان مهم و بزرگ و دارای انسانهای والایی است.

* تاکید قطعه «خلیج فارس» بر مالکیت چند هزار ساله جزایر سهگانه ایران

دانشآموخته آکادمی موسیقی وین در اتریش، یادآور شد: هرچند ساخت سوئیت «خلیج فارس» مدت 6 ماه طول کشیده است اما امیدوارم اثر ماندگاری برای کشورم خلق کرده باشم، چرا که در این قطعه ماندگار، عظمت و مالکیت چند هزار ساله جزایر سهگانه را اثبات کردم.
وی تصریح کرد: استفاده از گروه کر، ارکستر سمفونیک، سازههای کوبهای مانند دف و دمام را برای این قطعه در نظر گرفتم.
روحانی با بیان اینکه وضعیت گروه ارکستر در حال حاضر بسیار مطلوب است، گفت: همکاری نوازندهها و تک تک افراد گروه باعث شده است تا با تمام انرژی و توان به تمرین خود ادامه دهیم.
سازنده موسیقی افتتاحیه بازیهای المپیک آسیایی تایلند، یادآور شد: با توانایی و استعدادی که در میان نوازندگان ارکستر سمفونیک تهران میبینیم میتوان گفت با یک برنامهریزی دراز مدت و حمایت همه جانبه میتوان شاهد پیشرفت این ارکستر در سطح آسیایی بود.

* همکاری با هموطنانم یکی از دلایل موفقیت من است

رهبر ارکستر «آکروپولیس» در پاسخ به دلایل موفقیت خود افزود: همکاری با هموطنانم یکی از دلایل موفقیت من است، چرا که این همکاری باعث به وجود آمدن انرژی مضاعف در من میشود و در عین کار کردن تجربیات کاری همدیگر را به هم منتقل میکنیم و امیدوارم هموطنانم در زمینههای مختلف علمی و فرهنگی در دنیا برتر باشند چرا که شایستگی دارند.

* همکاری با ارکستر سمفونیک تهران زیباتر از رهبری گروه «آکروپولیس» است


وی در پایان حضور در ارکستر سمفونیک تهران را زیباترین خاطره هنری خود یاد کرد و گفت: برای حضور و همکاری با ارکستر سمفونیک تهران حتی زیباتر از رهبری گروه «آکروپولیس» است.
به گزارش فارس، دفتر موسیقی ارکستر سمفونیک تهران به رهبری «شهرداد روحانی» سوئیت «خلیج فارس» را در روزهای 13 ،14 و 15 اردیبهشتماه جاری در تالار وحدت اجرا خواهد کرد.
علاقمندان میتوانند از طریق سامانه سی گذر و مراکز فروش گیشه تالار وحدت بلیت این اجراها را دریافت کنند.

behnam
2012/04/29, 19:25
ای شیخ عرب! بگو تو با آن شکم ات

با چربی بیش از حد و آن عقل کم ات

بر آن شده ای جزیره ها را بخوری؟

بپا که اجل نگیره زیر دو خم ات!

ناهید
2012/04/29, 20:23
این هم بخش فرهنگی اعتراض به امارات :)
نه خشونتی در آن هست!
و نه توهینی و نه دشنامی

http://www.pic1.iran-forum.ir/images/up4/73956886914707063546.jpg

بابک 52
2012/04/29, 20:51
واااااااااااا ی خدای من مردم از خنده ...تو پیج ملک عبدالله یکی کامنت گذاشته:

الملک عبدالله اقرا.... :

گچ پژ گچ پژ گچ پژ گچ پژ گچ پژ گچ پژ گچ پژ گچ پژ گچ پژ گچ پژ گچ پژ گچ پژ گچ پژ گچ پژ گچ پژ گچ پژ گچ پژ گچ
.
.
یه همچین ملتی داریم ما :))))) =))

بابک 52
2012/04/29, 21:11
اشکشونو در آوردیم :))

http://forums.boursy.com/imported/2012/04/1306.jpg

تازه کار
2012/04/29, 22:52
با سلام

نخست: تشکر میکنم از مدیران سایت که به مناسبت روز خلیج فارس این تاپیک را به بخش اصلی منتقل کردند. هدف اولیه ام از تشکیل این تاپیک این بود که گوشه هایی از فرهنگ و تاریخ ملت مان را در حد دانش اندکم بیان کنم که متاسفانه مشکلات و گرفتاریهای روزمره فرصت اینکار را نداد و اکنون که میبینم تاپیک فعال شده است برایم جای بسی شادمانی است.

دوم: متاسفانه چندین سال است که اعراب حاشیه خلیج فارس به لطف قدرت اقتصادی، نفوذ سیاسی و حمایتهای آشکار و نهان برخی دولتهای غربی استفاده از عبارت جعلی "خلیج العربی" را به جای "خلیج فارس" در پیش گرفته اند. البته در این میان نباید از ضعف و انفعال دیپلماسی خودمان و مهجور شدنمان در دنیا که منجر به کاهش قدرت رایزنی و تواناییمان در دفاع از حقوق خودمان شده، غافل شویم.
تا آنجا که من میدانم اولین بار استفاده از واژه ای غیر از خلیج فارس، توسط "جمال عبدالناصر" رییس جمهور انقلابی مصر به کار رفت که همان زمان با اعتراض شدید دولت وقت مواجه شد. او که در سخنرانیهای اولیه خود از عبارت "خلیج الفارسی" استفاده میکرد، یکسال پس از به قدرت رسیدن در چرخشی آشکار به سوی "ناسیونالیسم عربی" کلمه "فارسی" را حذف کرد و تنها عبارت "خلیج" را به کار میبرد. هرچند پس از شکایت ایران به سازمانهای بین المللی، بدون عذرخواهی رسمی مجددا کلمه خلیج الفارس را استفاده میکرد. در دوران پس از انقلاب و برای نزدیکی به برخی کشورهای عربی، متاسفانه این واژه تعدیل شده "خلیج" توسط برخی از مسئولین خودمان هم به کار رفت تا راه برای تعدیلات بعدی توسط شیوخ وقیح منطقه باز شود و عبارت "العربی" را جایگزین "فارس" کنند.

سوم: خوشبختانه امروز شاهدیم که (نه به مقتضای حفظ میراث فرهنگی ملت، بلکه بنا بر نیازهای روانشناختی حکومتی که بحث آن در این مقال نمی گنجد) دولتمردان کشورمان بر روی این واژه حساس شده اند و افتخار به ایران و ایرانی را در راستای حفظ منافع خود و نظام میدانند. هرچند که این نیز تنها در حد حرف است و هرگز به مرحله عمل درنیامده است. تخریب سرستونهای معبد آناهیتا در شهر تاریخی بیشاپور، آب بستن به تخت جمشید با بستن سهوی(!) راه آبهای چند هزار ساله آن، تخریب سنگ برجسته بهرام دوم (نرسی) در تنگ چوگان (آنهم در جاییکه کاملا حصارکشی است و محافظ دارد)، تخریب سنگ برجسته پیروزی شاپور اول بر امپراتور روم تنها گوشه ای از اقدامات سال ۹۰ دولتمردان ماست. شاید رییس دولت آن زمانی که زیر نوشته "خلیج العربی" در اجلاس سران عرب عکس یادگاری میگرفت هرگز فکر نمیکرد که تنها چند سال بعد مجبور شود اولین رییس دولت تاریخ پس از انقلاب (و نه قبل از آن) باشد که به یکی از جزایر سه گانه سفر میکند...
به هر حال ما به همین هم قانعیم و امیدواریم که موضوع جزایر سه گانه و نام تاریخی خلیج فارس همانطور که در شعار مهم است در عمل نیز مهم باشد و وجه المصالحه حفظ دولت بشار یا موارد مهم سیاسی دیگر قرار نگیرد.

چهارم: ضمن تشکر از تمام دوستانی که با درج مطلب و یا ثبت تشکر علاقه خود را به میهن خود نشان میدهند، یادآوری چند نکته خالی از لطف نیست:
۱- تاریخ ما یک تاریخ چندهزار ساله است که همانطور که در پست اول این تاپیک گفته ام، چه در دوره پیش از اسلام و چه پس از اسلام دارای فراز و فرودهایی بوده است. نفی یکباره و بدون دلیل دستاوردهایی که اسلام برای ملت ما داشته است، خالی از انصاف است. فراموش نکنیم که درخشانترین دوره علمی (نه نظامی) ملت ما در عصر اسلامی بود. فساد در اواخر دوران ساسانی چنان شدید شده بود که طی دو سال شش پادشاه بر کشور حکومت کردند و در دورانی مردی که از نژاد اردشیر باشد برای بر تخت نشستن وجود نداشت. متاسفانه امروز تنها ستمهای اعراب و جنایات آنها (که هیچ مورخ منصفی قادر به کتمان آنها نیست) یادآوری میشود و فراموش کرده ایم که مردم ما این دین تازه را با دل و جان میپذیرفتند ولی متاسفانه حاکمان تازه ظلمی دیگر گونه بر آنها روا میداشتند و همین باعث شده که بسیاری علت علاقه ایرانیان به خاندان علی (ع) را در همین مساله بدانند. (شخصا معتقدم روح آزاده و عدالت جوی نیاکان ما در گرایش ایشان به فرزندان علی(ع) نقش بیشتری از ظلم و ستم امویان و عباسین داشت)
۲- امروز کشور ما از اقوام و ملیتهای مختلفی تشکیل شده است. ترک، لر، عرب، بلوچ، کرد و ... متاسفانه لحن برخی نوشته ها به گونه ای است که هموطنان عرب زبان مورد اهانت قرار میگیرند. آنمان که جنگ را به یاد دارند، بدون شک دلاوری مردم عرب سوسنگرد و خرمشهر و آبادان را در آن برهه از یاد نخواهند برد.
۳- در نوشته یکی از دوستان ذکر شده بوده بود که کلمه "تن" کلمه ای عربی است. شاید بد نباشد بدانیم که "تن" به معنای "جسم" کلمه ای کاملا فارسی است. فردوسی شاعر حماسه های ایرانیان این کلمه را بارها در اشعار خود به کار برده است که چند مورد آن را ذکر میکنم.
"به رنج اندر آری تنت را رواست ........... که خود رنج بردن به دانش سزاست"
....
"ز پیش سپهبد برون شد به راه .......... ابا چند تن مر ورا نیکخواه"
....
"خردمند و روشندل و پاک تن ............. بیامد بر سرو شاه یمن"

در مورد واژه "نفر" هم این واژه معادل "تن" نمیباشد. "نفر" در عربی واحد شمارش انسان و شتر (شاید به دلیلی اهمیتی که شتر در زندگی اعراب بدوی داشت) بوده و خود اعراب هم برای شمارش انسان از آن استفاده میکنند. لذا مقایسه این دو با هم اصلا درست نمیباشد. عبارت "پنج تن آل عبا" و "۷۲ تن شهید کربلا" هر دو عبارتهای فارسی میباشند و در معادل عربی آنها نه از کلمه نفر استفاده میشود و نه تن. قواعد زبان عربی با فارسی کاملا متفاوت است و اینگونه مقایسه کردن شایسته نیست.

ارادتمند- رضا

پی نوشت: آواتار اینجانب عکسی است که آبان ماه ۹۰ در سفری که به کازرون داشتم از سنگ نگاره منحصر به فرد بهرام دوم (نرسی) گرفتم. در این تصویر، پادشاه ساسانی سوار بر اسب است و خراجگذاران عرب هدایای و مالیاتهای خود را (شامل شتر) برای عرض ادب خدمت وی آورده اند. متاسفانه این نقش برجسته که در منطقه حفاظت شده و به ارتفاع حدود سه متر از زمین قرار داشت و دسترسی به آن بدون وجود امکانات میسر نبود مدتی پیش مورد حمله افراد ناشناس (!) قرار گرفت و کنده کاریهای ایجاد شده بر روی گرز بهرام که با ظرافت تمام طراحی شده بودند، با قلم و چکش تخریب شد.

کیان
2012/08/05, 20:34
http://kiannnn.persiangig.com/%D9%84%DB%8C%D8%AC.jpg


مدال ارتش امریکا در سال 1992 با نام خلیج فارس

برای تمام دنيا بفرستيد، تا دنیا بفهمد"خليج فارس هميشه "خليج فارس" بوده و خواهد بود
مدال ارتش امریکا در سال 1992 با نام "خلیج فارس"
مـدال ملـی رزمنـدگـان خلیـج فـارس
ویـژه مـردان و زنـان نیـروهـای مسـلح ایـالات متـحـده
کـه در جنـگ خلیـج فـارس بـه کشـورشـان خـدمـت نـمـودنـد.

بابک 52
2012/08/25, 20:49
http://forums.boursy.com/imported/2012/08/1528.jpg
از زمانیکه در سال 1247 هچری – شمسی ، سران قبیله های اوغان کامیاب شدند که حاکمیت قبیله ای خویش را در بخشی از سرزمین بزرگ ِ ایران – خراسان بنیاد نهند ، برای ما مردمان بومی ایران – خراسان که تحت سیطره ای وحشیانه ای آنها قرار داشته ایم ، مصیبت های وصف ناپذیری را به ارمغان آورده اند . یکی از آن مصیبت های جانسوز این است که اوغان شاهان و فاشیست های قبیله سالار همواره کوشیده اند پیوند های تاریخی ، فرهنگی ، زبانی و دیگر رشته های انسانی ما را با مردم ما در آنسوی مرزهای انگریز ساخته ای تحمیلی به گونه ای دردناک ببرند و در وادی سوزان از خودبیگانه گی نگه مان دارند.
در مدت دو صد و پنجاه سال حاکمیت فاشیستی اوغان شاهی ، به ویژه در یک صد و پنجاه سال پسین ، از عبدالرحمن کله منار ساز تا ملا عمر ِ کور ِ لنگوته دراز و اکنون حامد کرزی و حواریون سوپرفاشیست اوغان ذلتی اش ، همه رذیلانه تلاش داشته اند که هویت اوغانی خود را به جبر و زور و صد ها نیرنگ هویت همگانی مردم ما سازند . قبیله پرستان ِ سر تنبه ء اوغان با چشم پاره گی و بی منطقی عجیبی ازما میخواهند که ما تاجیک ها ، اوزبیک ها ، هزاره ها ، ترکمن ها ، بلوچ ها ، پشه ای ها ، ایماق ها ، قرغزها ، عربها ، هندو ها و دیگران ، خود را " اوغان " بخوانیم . شرط ِ انسان بودن و شهروند بودن ما را " اوغان " بودن و به زبان پشتو سخن گفتن می دانند ! ( برنامه حزب اوغان ذلت را نگاه کنید ، کتاب دویمه سقاوی را بخوانید ) .
حقیقت این است که رشته های تاریخی ، فرهنگی ، زبانی و قومی ما با اوغان ها خیلی کمرنگ تر و نهایت ضعیف تر از رشته های تاریخی و عمیق و درازی است که ما با مردمان اصلی خراسانی خود مان داریم . اگر زور و جبر در کار نباشد ، بسیاری از مردم ما هرگز یک واژه ای پشتو را هم فرا نخواهند گرفت . چون هیچ نیازی به آن ندارند ، چون زبان پارسی زبان همگانی مردمان گستره ای فرهنگی بزرگ ما می باشد که در درازای سده ها زبان مراوده ، زبان دیوانی ، زبان خود اختیار کرده ای مردم ساکن در سرزمین ما بوده است و احتیاجی برای زبان پشتو نداشتیم و پس از این هم نخواهیم داشت . هویت ما ، از هزاران سال به این سو ، آریایی – ایرانی – خراسانی بوده است . در این دو صد و پنجاه سال تسلط جابرانه ای خویش ، اوغان شاهان بسیار برنامه های تصفیه های نژادی و کوچ دادن های اجباری و زمین سوزانی و اوغان سازی میهن ما را عملی ساختند ، اما هنوز که هنوز است هیچ کس از مردمان غیر اوغان ، در تمام سرزمین ما ، خود را اوغان نمی دانند و به تاجیک بودن ، اوزبیک بودن ، هزاره بودن ، ترکمن و بلوچ و ایماق و قرغز و . .. بودن خویش می بالند .
صرف دو گروه از مردمان غیر اوغان ، بدون دقت به نهاد ِ شیطانی این مساله ، خود را به اثر تلقین و با ناخود آگاهی " اوغان " می خوانند : یکی کسانی که در اثر شستشوی ذهنی حاکمیت فاشیستی اوغان شاهی و تلقین های همیشگی اوغان سازان ، به این پندارند که هرکس از اوغانستان است ، اوغان هست . اکثر این افراد از پیشینه ای تاریخی این مساله و از اهداف عظمت جویانه ای فاشیستی که در نهاد برنامه های اوغان سازی نهفته است آگاهی ندارند . دوم ، کسانی که در اثر جنگ های سی سال پسین از وطن آواره شده و در کشورهای دیگر پناه گزیده اند نیز بدون خواست خود شان ، نظر به تعاملات رسمی کشورها ، به نام اتباع کشوری که از آن فرار کرده بودند نامگذاری شدند و نام جعلی " اوغان " بالای شان نهاده شد . از کدام کشور آمده ای ؟ از اوغانستان . تعامل طوری است که در دفتر و دیوان کشورها ، هر کسی که از اوغانستان آمده باشد ، به نام اوغان مسما می شود . این یک پیش آمد ِ بسیار خجسته برای فاشیست های اوغان بود که تقریبا پنج میلیون نفر آواره ای اوغانستان در کشور های گوناگون به نام اوغان خوانده شدند و خود این آواره گان نیز بدون توجه به پی آمد های فاجعه بار این اوغان شدن ِ ناخواسته ، مساله را سهل گرفتند و خود را اوغان گفتند . این به معنی برآورده شدن ِ یکی از بزرگترین آرزو های فاشیزم اوغانی بود که حالا فاشیست ها همین موضوع را دست آویز ساخته و اوغان خواندن ِ همگان را حق مسلم خویش میدانند و کسانی را که در این روند خلل ایجاد می کنند و حقایق تاریخی مساله را برملا می سازند ، بدترین دشمنان ِ اوغانستان و مزدوران خارجی و چه و چه های دیگر می شمارند ! در حالیکه اطلاق نام " اوغانستان " بالای سرزمین ما خود یک اختراع انگلیس ها بود و کسانی که دیوانه وار برای تحمیل آن نام جعلی تلاش ورزیده اند ، همه جیره خواران و چاکران حلقه بگوش بیگانه بوده اند که در این دو صد و پنجاه سال یکی از پی دیگر زمام امور را در دست دارند : از احمد خان ِ ابدالی تا حامد کرزی پوشالی !
با " اوغان " خواندن ِ ما ، همه چیزمان را از ما گرفتند . آن تاریخ هزاران ساله ای آریایی - ایرانی – خراسانی ما ، آن فرهنگ ِ دیرین سال و پُر جلال ِ ما ، آن هویت و نام و نشان ِ حلال ِ ما ، هر آنچه که بود مال ِ ما ، همه را ، از دست ما ربودند . اوغان ، خودش ، از دیدگاه تاریخی – تمدنی در هیچ جای تاریخ پایگاهی مهمی نداشته است . چند قبیله ای از اطراف کوه سلیمان ، به هرطرف پراگنده شدند ، مردمان بومی خراسان را تاراج کردند ، زمین های مردم را به اجبار در تصرف خویش درآوردند ، تا توانستند خون ریختند ، آدم کشتند ، کوچ اجباری دادند ، کله منار ساختند و ... تا بر بخش های از سر زمین پاک خراسان تسلط یافتند و پس از مدتی دیده درایی را به حدی رسانیدند که خواستند ریشه های فرهنگ ها و هویت های مردمان غیر اوغان را بخشکانند و آنها را به خود بیگانه گی و مسخ شده گی هویت گرفتار سازند . این تلاش ضد بشری شان تا همین امروز به شدت جریان دارد و حاکمان ِ فاشیست کنونی تحت رهبری حزب تبه کار اوغان ذلت با شیفته گی و جنون خاصی ، با پشتگرمی که از باداران خارجی خویش دارند ، میخواهند برنامه های نیمه کاره ای فاشیستی را به شتاب هرچه بیشتر عملی سازند و اوغانستان را همان گونه که در کتاب مانیفست فاشیزم اوغانی ( دویمه سقاوی ) تجویز شده است ، به یک کشور تک هویت اوغانی زیر سلطه ای مطلق ِ قبیله پرستان اوغان ، تبدیل سازند که در آن فرهنگ بدوی قبیله بر تمدن هزاران ساله ای ایرانی – خراسانی ما پیروزمندانه بتازد و بر شمشیر خون آلود خود بنازد !
چیزی مسخره ایکه شتربانان ِ فرهنگی فاشیزم اوغانی این جا و آن جا به آن دست می زنند این است که برای به رخ کشیدن شوکت ِ تقلبی اوغانی خود ، دست به تحریف آثار گهربار شاعران و اندیشمندان ایرانی – خراسانی ما می زنند و برای خویش یک شکوهی کاذب دست و پا می کنند . یک وقتی ، جایی خوانده بودم که یکی از دلقکان فرهنگی اوغان ، به شعر های حماسی فردوسی بزرگ دستبرد زده و یک شعر بسیار بلند آوازه ای آن شاعر شکوهمند زبان پارسی را ، از جوهر اصیل ایرانی اش تهی ساخته و به جای آن با بیشرمی ویژه ایکه شتربانان فرهنگی فاشیزم اوغانی دارند، کلمه ای خنجری " ایران " را برداشته و نام ناساز ِ " اوغان " را به جایش نهاده است !

فردوسی بزرگ در یک سرود جاودانه اش چنین گفته بود :
چو ایران نباشد ، تن ِ من مباد
بدین بوم و بر زنده یک تن مباد
آن شتر چران فرهنگی فاشیزم اوغانی ، گرفته بود ، به جای نام " ایران " نام " اوغانستان " را گذاشته بود :
نباشد چو افغانستان تن من مباد
بدین بوم و بر زنده یک تن مباد !

آنجا ، این را دیدم و از آن سالها گذشت . این روز ها ، باز می بینم که یکی از تارگاه های که اوغان بودن را شرط انسان بودن می داند ، در پیشانی تارگاه خویش ، همان شعر فردوسی را جا داده است ، اما به شکل تحریف شده و اوغانی اش :
چو کشور نباشد تن من مباد
بدین بوم و بر زنده یک تن مباد !
بی اینکه من از آن عاشقان شوکت کاذب اوغانی بپرسم ، نیک میدانم که دلیل شان این است : چون در شعر فردوسی کلمه ای ایران به کار رفته است و ایران نام کشور مشخصی در همسایه گی اوغانستان است و ما میخواهم این شعر را برای بیان احساسات خود در رابطه با کشور خودما اوغانستان به کار گیریم ، لذا کلمه ای ایران را برداشتیم و به جایش کلمه ای کشور را گذاشتیم . همین !
خوب و اما ، تحریف ِ شعر کسی به هر صورتی که باشد ، یک جرم است ، زیر پای کردن ِ امانت داری است ، خیانت فرهنگی است . در عین حال ، این خیانت فرهنگی شترچرانهای فرهنگی فاشیزم اوغانی ، یک چیز دیگر را هم آشکار می سازد ، اینکه : با نام جعلی و تحمیلی " اوغانستان " همه دار و ندار فرهنگی حوزه ای تمدنی پارسی – خراسانی ، همه مفاخر ما ، همه مشاهیر ما ، همه قهرمانان ما و همه دست آورد های هزاران ساله ای ما ، همه در بست به کشوری سپرده می شود که امروز خود را " ایران " میخواند . چون تمام گذشته های ما با نام ایران و خراسان گره خورده است و با هیچ شگرد و نیرنگ و دستبردی قادر نخواهیم بود که هویت ایرانی – خراسانی گذشته ای خویش را نابود سازیم و به جای آن یک هویت موهوم و کاذب و هیچ جایی را بنشانیم . شتربانان فرهنگی فاشیزم اوغانی می توانند در گفتار و نوشتار بزرگان ِ ایرانی – خراسانی دستبرد زنند ، تحریف کنند ، مسخ سازند ، اما نمی توانند ، اصل ِ واقعیت های تاریخی و فرهنگی حوزه ای تمدنی ما را دگرگون سازند .
این حقیقت را که فردوسی ، مولوی ، ابوعلی سینا ، بیرونی ، رودکی ، سنایی ، انوری ، ناصر خسرو ، جامی و صدها شاعر و اندیشمند و هنرمند و دیگر مفاخر فرهنگی و تاریخی ما ، از گذشته ها تا همین صد و چند سال قبل ، همه و همه خود را ایرانی – خراسانی می گفتند و میهن و ماوای خویش را ایران و خراسان می خواندند . هیچ یک از آن بزرگان ، هرگز اوغان نبودند و هیچ پیوندی با قبایل اوغان نداشتند . حالا چگونه می توانیم که آنها را اوغان بسازیم ؟ به شعر فردوسی و شاعران دیگر دستبرد زدن ، نام های اصیل هزاران ساله را برداشتن و نام های نو ساخته و خنده آور اوغانی را به جای شان چسپاندن ، " سبزوار " را " شین دند " ساختن و از این گونه هزاران سیه کاری دیگر را کردن ، این حقیقت را زدوده نمی تواند که اوغان شدن ، ما را هیچ و پوچ می سازد و همه دار و ندار فرهنگی و تاریخی مان را از ما میگیرد .
فردوسی ، اوغان نبود . کسی که با شاهنامه ای فردوسی آشناست ، میداند که فردوسی از اوغان ها با چه صفاتی یاد کرده است . ایرانی بودن افتخار فردوسی بود ، اما ایران فردوسی ، ایران دیگریست . ایران بزرگ آن روزگار ، همین ایرانی نیست که امروز می بینیم . این یک هوشیاری ، رندی و دور اندیشی حاکمان فارس بود که چند دهه قبل ( سال 1935 ) کشور شان را رسما به نام " ایران " ثبت کردند و همچنان نام " خراسان " را بر بخشی از خاک خود رسمیت بخشیدند . یکی از خیانت های بزرگ فاشیزم اوغان شاهی ، ظاهر، داوود ، نعیم ، محمد گل مومند و دیگران ، این بود که در مورد آن اقدام هوشیارانه ای دولت ایران ، هیچ واکنشی نشان ندادند و در واقع از چنان اقدامی بسیار خوش و راضی بودند که مردمان غیر اوغان از پیشنه های ایرانی – خراسانی خویش بریده شوند و آنها بتوانند بگویند که دیگر کسی حق ندارد ایران ایران یا خراسان خراسان بگوید چون حالا ایران یک کشور جدا و خراسان هم بخشی از آن کشور است و افتخار ایرانی و خراسانی هم به آنها تعلق دارد . ما اوغان استیم و کشور ما اوغانستان است . باید برای ساختن همه جانبه ای یک هویت اوغانی تلاش کنیم که کشور ما در پوشش همین هویت اوغانی به وحدت ملی برسد و مردم به جای احساس تعلق به فرهنگ ایرانی – خراسانی ، خود را به فرهنگ اوغانی متعلق بدانند : هرکی از اوغانستان است ، اوغان هست . دا زمونژ زیبا وطن ، دا مو د بابا وطن ، این سر زمین حق بابا ها و انا های ما بود که حالا میراث حلال ماست و شما دیگر صدای تان را بدر نکنید که از کله های تان منار می سازیم ، لگد مال تان می کنیم ، هست و بود تان را بار بار تاراج می کنیم ، خود را و خاک را می فروشیم تا شما غیر اوغان ها را تابع و اسیر خود نگه داریم !
ایران را از همه کتاب های پیشین برداشتن ، به جای آن اوغان و کشور و چیزهای دیگر را نوشتن ، اوج حقارت و درمانده گی فرهنگی اوغان سازان را نشان میدهد . آن ها از بس که از برملا شدن حقایق تاریخی ما وحشت دارند ، از بسکه از نام تاریخی ما ، از نام ایران – خراسان نفرت دارند، به هر بهانه ای واهی میکوشند که بر گذشته ای ما و نام های تاریخی ما خط بطلان کشند و نگذارند که مردم بداند که سرزمین های اکنون اسیر حاکمیت اوغان شاهی ، دو صد و شصت سال پیش بخشی از ایران – خراسان بزرگ بود و تا یک صدو چهل سال پیش هم به نام خراسان یاد میشد . آنها نمی خواهند مردم بداند که آن ایران فردوسی ، ایرانی است که یک بخش بزرگ سرزمین های تحت سیطره ای جابرانه اوغان شاهان را هم در بر میگیرد .
پژوهش های چند ین گانه به روشنی می نمایاند که زیاد تر شهر ها و بخش های مهم و عمده ای" ایران " که فردوسی از آن با افتخار یاد میکند در محدوده ای جغرافیایی قرار دارد که امروز به نام جعلی اوغانستان شهرت یافته است . وقتی ما نام " ایران " را در شاهنامه فردوسی می خوانیم ، نباید چنین پنداریم که همه سخنش در مورد ایران امروزی است . ایران فردوسی ، ایران ماست ، ایرانی که بخش های شمال ، غرب و مرکزی اوغانستان ، سرزمین های تاجیک نشین ، مناطق اوزبیک ها ، ترکمن ها ، هزاره ها و بلوچ ها در آن شامل می باشد .
حالا این شعر فردوسی : چو ایران نباشد تن ِ من مباد -- بدین بوم و بر زنده یک تن مباد ، شعار همگانی مردم ایران امروز است . همانگونه که خود فردوسی با غرور و افتخار ایران میگفت ، همتباران فردوسی در ایران کنونی هم با همان غرور و افتخار ایران میگویند و همانگونه که فردوسی آن شعر را با سربلندی سروده بود ، همتباران فردوسی در ایران کنونی نیز آن را با سربلندی میخوانند و ازش لذت می برند . اما ، ما مردمی که در اسارت اوغان شاهان جبار و مستبد بوده ایم ، ما مردمیکه به زور اوغان ساخته میشویم ، ما مردمیکه حق تبارز نام و هویت اصلی خود را نداریم ، ما همتباران فردوسی در این بخش خاک ایران آن روزگار ، نه تنها با فردوسی بیگانه می نماییم ، بلکه همه رشته های مان را با فردوسی گسسته ایم به خاطریکه فردوسی ایرانی بود و ما اوغان شده ایم !
ما چرا به خاطر یک نام جعلی و تحمیلی به این همه رنج و سرگردانی فرهنگی و هویتی و تاریخی گرفتار بمانیم ؟ تا کی و زود تر کدام شعر و اثر بزرگان و مفاخر فرهنگی و هنری ایرانی – خراسانی مان را دستکاری کنیم و از هر جاییکه در آثار آنها ایران و خراسان نقش شده است ، آن نام های اصلی را برداریم و نام جعلی اوغان و یا یک کلمه ای دیگر را بگذاریم ؟ ما چرا و به چه خاطر مولوی مان را ، فردوسی مان را ، حافظ و سعدی و انوری و سنایی و خاقانی و رودکی و بیرونی و پورسینا و ناصرخسرو و جامی و دیگر و دیگرانی را که همه شاعران و اندیشمندان و مفاخر خودما استند و همه ای شان ایرانی – خراسانی بودند ، اما " اوغان " هرگز نبودند ، به کدام منطق اوغان بسیازیم و در آثار شان دخل و تصرف نموده آن را تحریف و مسخ نماییم ؟
فردوسی از ما یاد میکند ، از سرزمین و میهن ما یاد میکند ، از هرات ، از غزنه ، از زابل ، از کابل و دیگر شهر های ما یاد میکند ، حماسه های مردم ما را می سراید ، ما را به همان نامی که داشته ایم می خواند ، برای زنده نگهداشتن هویت ما سالهای زیاد از عمر عزیز خویش را قربان می نماید و شاهنامه را می سازد که برای ما به میراث بماند و ما از آن به خودآگاهی رسیم و تسلیم سیاهی و بی خردی دزدان سر گردنه ها و دشت هایی نشویم که فردوسی وصف شان را کرده است . اما با درد و دریغ که وارثان همان دزدان سر گردنه ها و رهزنان دشت ها، امروز آیینه ای روشن هویت و زبان ما را می شکنند و با لکه ای نام اوغان آنرا سیاه می سازند – شاهنامه را تحریف و تحقیر می نمایند !
من از شترچران های فرهنگی فاشیزم اوغانی می پرسم که اگر این همه از زبان پارسی - دری و فرهنگ اصیل ایرانی – خراسانی ما نفرت دارید ، اگر از هویت و اصلیت فردوسی ها و پور سینا ها و صدها و هزاران شاعر و نویسنده و متفکر ما وحشت دارید ، چرا نمی رویید و از زبان و میراث های فرهنگی خود تان بهره نمی گیرید که می آیید و شعر و نبشته های بزرگان ما را برای مقاصد شوم خویش تحریف و مسخ می نمایید ؟ آخر تا صد و چهل سال قبل ، اوغانستان موغانستان را کس نمی شناخت . همه آگاه اند که نام اوغانستان را هم نماینده ای انگلیس بر ساحه تحت تسلط امیران خود فروخته ای اوغان نهاد و از آن پس طوق لعنت این نام به گردن تمام مردم ما به جبر و به نیرنگ افگنده شد و میخواهید که با همین نام بی ریشه و بی بنیاد ، همه تاریخ هزاران ساله و همه فرهنگ گشن بیخ و گلشن نمای ما را محو و نابود سازید و آرزو هم دارید که ما در مقابل تان سکوت اختیار کنیم !
شما فردوسی را بیگانه می دانید و بیگانه می خوانید ، اما فردوسی برای ما بیگانه نیست . فردوسی شاعر حماسه های جاویدانی مردم ماست ، فردوسی همان سان از ماست که مولوی و ناصر خسرو و جامی از مایند و همه هم ایرانی – خراسانی اند ، نه اوغان . شما هر قدر سفسطه بگوئید ، هر قدر چرند پراکنی کنید ، فرهنگ پارسی – ایرانی – خراسانی ،همان که بود ، هست و خواهد بود ، رشد میکند ، تکامل می کند ، با تمدن بزرگ انسان در جهان بیش از پیش می پیوندند ، اما مقهور فرهنگ قبیلوی شما نخواهد شد !

این هم چند بیت از شعر فردوسی بزرگ - آیینه دار ِ فرهنگ و زبان ما :

ندانی که ایران نشست منست
جهان سر به سر زیر دست ِ منست
هنر نزد ایرانیان است و بـــس
ندادند شـیر ژیان را بکــس
همه یکدلانند یـزدان شناس
بـه نیکـی ندارنـد از بـد هـراس
دریغ است ایـران که ویـران شــود
کنام پلنگان و شیران شــود
چـو ایـران نباشد تن من مـبـاد
در این بوم و بر زنده یک تن مباد
همـه روی یکسر بجـنگ آوریــم
جــهان بر بـداندیـش تنـگ آوریم
همه سربسر تن به کشتن دهیم
بـه از آنکه کشـور به دشمن دهـیم
چنین گفت موبد که مرد بنام
بـه از زنـده دشمـن بر او شاد کام
اگر کُشــت خواهــد تو را روزگــار
چــه نیکــو تر از مـرگ در کـــار زار

ماهور
2012/09/25, 22:23
مهرگان بعد از نوروز رده دوم را از نظر اهميت جشنها دارا ميباشد . از آنجا که نوروز آغاز سال جديد ميباشد - مهرگان هم آغاز فصل زمستان است . اين جشن روز مهر از فصل مهر مي باشد ( 10 مهر ) . فلسفه اين جشن مهم ايراني به دوران ضحاک تازي باز ميگردد . ضحاک و اقوام او مدتهاي مديدي بر ايران حکومت ميکردند و عده کثيري از جوانان ايران زمين را به قتل رسانده بودند و مردم از ظلم و جنايات آنان به تنگ آمده بودند . در
آن زمان کاوه آهنگر از ميان مردم بر خواست و با برافراشتن چرم آهنگري خود که بعدها درفش کاوياني نام گرفت رهبري براندازي ضحاک تازي را بر عهده ميگيرد و او را با ياري مردم در کوه دماوند زنداني ميکنند و به ظلم او پايان ميدهند . به گفته هاي زيادي در تاريخ پرچم ايران نيز پس از کاوه آهنگر پديد آمد و درفش کاوياني به پرچم ملي ايرانيان مبدل گرديد . سپس با آرا و پشتوانه مردم و کاوه آهنگر فريدون را بر تخت شاهي ايران نشانند و ايرانيان زندگي را با آرامش سپري نمودند .

گفته شده است که تاجگذاري اردشير بابکان موئسس شاهنشاهي ساسانيان مقارن بوده است با جشن مهرگان . زيرا هخامنشيان و اشکانيان و ساسانيان اين جشن را از بزرگترين جشنهاي ملي ميدانستند . بعد ها آغاز فصل مهر و آغاز مدارس را به احترام جشن مهرگان شروع نمودند و آنرا جشن فرهنگي مهرگان ناميدند .
ابوريحان بيروني در کتاب آثارالباقيه درباره جشن مهرگان مي نويسد :
در روز مهرگان فرشتگان به ياري کاوه آهنگر شتافتند و فريدون را بر تخت شاهي قرار دادند . سپس ضحاک را در کوههاي دماوند زنداني نمودند و مردمام ايران را از گزند او آزاد ساختند . بني اميه با تعصب ضد ايراني خود که از افراطيون اسلامي بود زرتشتيان ايران را در روز مهرگان وادار ميساخت تا هدايايي بسياري به او تقديم کنند . جرجي زيدان در کتاب تمدن اسلامي مقدار اين باجها و هدايا را پنج تا ده ميليون درهم ذکر کرده است .

جشن مهر و ماه مهر و جشن فرخ مهرگان مهر افزا اي نگار مهر چهر مهربان
مهرباي کن و به جشن مهرگان و روز مهر مهرباني به – به روز مهر و جشن مهرگان
واژه مهر پيمان و دوستي معني ميدهد . در ايران باستان ، جشن مهرگان پس از نوروز داراي اهميت ويژهاي بود . دليل آن اين است که هر دو آغاز فصلهاي سال را نويد ميدادند .

نوروز آغاز تابستان و مهرگان آغاز زمستان را به هر ماه ميآوردند زيرا در آن زمان سال به دو فصل تقسيم شده بود . فصل اول ، تابستان بود كه از جشن نوروز شروع ميشد و هفت ماه ادامه داشت . جشن مهرگان كه از روز مهر شروع ميشد تا شش روز پس از آن ادامه مييافت و جشن شادي بر پا ميشد . انگيزهاي كه به پيدايش جشن مهرگان در تاريخ ايران نسبت ميدهند پيروزي ايرانيان بر ضحاك ستمگر ، به رهبري كاوه آهنگر است كه او را در بند آوردند و فريدون را به عنوان رهبر خود برگزيدند . اين جشن در روز 10 مهر ، روزي كه نام روز و ماه يكي بود جشن گرفته ميشد و مانند نوروز سه جنبه نجومي ( طبيعي ) ، تاريخي و ديني داشت .

از نظر نجومي ، مهرگان چند روز پس از اعتدال پاييزي جشن گرفته ميشد . ( اعتدال پاييزي اول مهر صورت ميگيرد ) . و جشن برداشت محصولات كشاورزي است .

از نظر تاريخي ، در اين روز نيروي داد و راستي به سركردگي كاوه آهنگر بر ارتش دروغ و ستمگري آژي دهاك ( ضحاك) پيروز شد و فريدون به شاهي رسيد . مبارزه راستي و دروغ ، داد و ستم در ايران ريشه ديني دارد و همه جشنهاي ملي هم به گونهاي اين مبارزه و پيروزي نهايي حق بر نا حق را نشان ميدهد . ولي ، در تاريخ مهرگان اين جنبه درخشندگي ويژه را دارد .

از نظر ديني ، در فرهنگ ايراني مهر يا ميترا به معناي فروغ خورشيد و مهر و دوستي است . همچنين مهر نگهبان پيمان و هشدار دهنده به پيمان شكنان است .

هم اكنون زرتشتيان در روز مهر از ماه مهر به آتشكده و نيايشگاه ميروند . با تهيه خوراكهاي سنتي از يكديگر پذيرايي ميكنند و با نيايش و برنامههاي فرهنگي مانند سخنرانيهاي ملي و آييني سرود ، شعر و دكلمه جشن مهرگان را با شادي بر پا ميدارند

Captain Nemo
2012/12/24, 00:47
چو ایران نباشد تن من مباد


http://forums.boursy.com/imported/2012/12/2411.jpg

سیاوش منم نه از پریزادگان ** از ایرانم از شهر آزادگان

که ایران بهشت است یا بوستان ** همی بوی مشک آید از بوستان

سپندارمذ پاسبان تو ایران باد ** ز خرداد روشن روان تو باد

ندانی که ایران نشست من است ** جهان سر به زیر دست من است

هنر نزد ایرانیان است و بس ** ندادند شیر ژیان را به کس

همه یکدلانند و یزدان شناس ** به نیکی ندارند از بد هراس

دریغ است که ایران ویران شود ** کنام شیران و پلنگان شود

همه جای جنگی سواران بدی ** نشستن گه شهریاران بدی

چو ایران نباشد تن من مباد ** بر این بوم و بر زنده یک تن مباد

همه روی یکسر به جنگ آوریم ** جهان بر بد اندیش تنگ آوریم

ز بهر بر و بوم و پیوند خویش ** زن و کودک وخرد و فرزند خویش

همه سر به تن کشتن دهیم ** از آن به که کشور به دشمن دهیم

Captain Nemo
2012/12/26, 09:55
گل پونه ها از نوا ایستاد


http://forums.boursy.com/imported/2012/12/2455.jpg


در میان مصیبت هایی که در جریان زلزله بم مردم ایران را داغ دار کرد مرگ ایرج بسطامی خواننده خوش نام موسیقی سنتی کشورمان از مهم ترین آنها بود.
بسطامی بسیار فروتن بود و شاید این تواضع یکی از علت های کمتر شناخته شدنش تا قبل از خاموشی بود. بسطامی سال های پایانی عمر خود را به شهر
زادگاه خود سفر کرد و سرانجام هم در این شهر و در جریان زلزله جان سپرد.

Captain Nemo
2013/03/24, 12:24
http://forums.boursy.com/imported/2013/03/656.jpg


جبینش بلند است ایـــران زاد
بـه بیدی نماند که لرزد به بـــاد

نگر سرزمینم به زرتشت و ماد
خشایار و بابک سلاطینِ پـــاد

منــم سرزمینی به جنت قرین
درود فـــراوان بـــه من آفریـن

بنامیدنم خـــاک ایران زمیـن
سپاسم بـــه یزدان پـــاک بریـن

منـــم سرزمین یــلان اصیل
مرا بس بــه نیکی هزاران دلیل

بــه آزاده بودن منـم بی بدیل
بــه اندیشه و خــو به یزدان خلیل

بــه یکتا پرستی بدان شهره ام
زیزدان تــوان بــر گرفت تیره ام

سزم من به یک عالمی من سـزم
کـــه من آریـــائی مـــن ایرانیـم

Captain Nemo
2013/03/24, 12:33
http://forums.boursy.com/imported/2013/03/657.jpg



ای آدمیزاد،

هر که باشی و از هر جا که بیایی،

و از آن هر زمانی که باشی،

زیرا میدانم خواهی آمد،

من کورشم،

که برای پارسیان این کشور پهناور را ساختهام،

پس به این مشت خاک،

که تن مرا پوشانده، رشگ مبر

هر کس آرامگاه مرا ویران کند

اهورامزدا او را نابود کند

(سنگ نوشته ای از کورش بزرگ در پاسارگاد)

یورس
2013/07/19, 11:42
نام روزهای هفته در ایران باستان


کیوان شید = شنبه
مهرشید = یکشنبه
مه شید = دوشنبه
بهرام شید = سه شنبه
تیرشید= چهارشنبه
هرمزشید = پنجشنبه
ناهیدشید یا آدینه = جمعه


اینک با بررسی ریشه های این واژگان به این برآیند ساده میرسیم:
کیوان شید = شنبه
Saturday = Satur + day
Saturn = کیوان
------------------------------------------------------------------
مهرشید = یکشنبه
Sunday = Sun + day
Sun = خور (خورشید) = مهر
------------------------------------------------------------------
مه شید = دوشنبه
Monday = Mon + day
Moon = ماه
------------------------------------------------------------------
بهرام شید = سه شنبه
Tuesday = Tues + day
Tues = god of war = Mars = بهرام
------------------------------------------------------------------
تیرشید = چهارشنبه
Wednesday = Wednes + day
Wednes = day of Mercury = Mercury = تیر
------------------------------------------------------------------
هرمزشید = پنجشنبه
Thursday = Thurs + day
Thurs = Thor = day of Jupiter = Jupiter = هرمز
------------------------------------------------------------------
ناهیدشید یا آدینه = جمعه
Friday = Fri + day
Fri = Frig = day of Venues = Venues = ناهی

------------------------------------------------------

باور کنید به دور از تعصب میگویم تمامی دنیا وامدار نیاکان ما میباشد

Captain Nemo
2013/10/29, 15:49
چو ایران نباشد تن من مباد ***** بدین بوم و بر زنده یک تن مباد












هفتم آبان روز جهانی کوروش بزرگ گرامی باد . . .



http://forums.boursy.com/imported/2013/10/ftejuehruw6vdnj2z68-1.jpg

Aiming
2015/06/06, 10:51
((«« زندانی بدون دیوار »»))


بعد از جنگ آمریکا با کره، ژنرال ویلیام مایر که بعدها به سمت روانکاو ارشد ارتش آمریکا منصوب شد، یکی از پیچیده ترین موارد تاریخ جنگ در جهان را مورد مطالعه قرارمیداد:

حدود 1000 نفر از نظامیان آمریکایی در کره، در اردوگاهی زندانی شده بودند که از همه استانداردهای بین المللی برخوردار بود. این زندان همه امکاناتی که باید یک زندان طبق قوانین بین المللی برای رفاه زندانیان داشته باشد را دارا بود.

این زندان با تعریف متعارف تقریباً محصور نبود و حتی امکان فرار نیز تا حدی وجود داشت.

آب و غذا و امکانات به وفور یافت میشد.

در آن از هیچیک از تکنیکهای متداول شکنجه استفاده نمیشد، اما...

اما بیشترین آمار مرگ زندانیان
در این اردوگاه گزارش شده بود.

عجیب اینکه زندانیان به مرگ طبیعی میمردند.

با این که حتی امکانات فرار وجود داشت
اما زندانیان فرار نمی کردند

بسیاری از آنها شب میخوابیدند و صبح دیگر بیدار نمیشدند.

آنهایی که مانده بودند احترام درجات نظامی را میان خودشان و نسبت به هموطنان خودشان که مافوق آنها بودند رعایت نمیکردند،

و در عوض عموماً با زندانبانان خود طرح دوستی میریختند.

دلیل این رویداد، سالها مورد مطالعه قرار گرفت
و ویلیام مایر نتیجه تحقیقات خود را به این شرح ارائه کرد:


در این اردوگاه، فقط نامه هایی که حاوی خبرهای بد بود را به دست زندانیان میرساندند و نامه های مثبت و امیدبخش تحویل نمیشد.

هر روز از زندانیان میخواستند در مقابل جمع، خاطره یکی از مواردی که به دوستان خودخیانت کرده اند، یا میتوانستند خدمتی بکنند و نکردند را تعریف کنند.

هر کس که جاسوسی سایر زندانیان را میکرد، سیگار جایزه میگرفت.
اما کسی که در موردش جاسوسی شده بود و معلوم شده بود خلافی کرده هیچ نوع تنبیهی نمیشد.

در این شرایط همه به جاسوسی برای دریافت جایزه (که خطری هم برای دوستانشان نداشت) عادت کرده بودند.

تحقیقات نشان داد که این سه تکنیک در کنار هم، سربازان را به نقطه مرگ رسانده است، چرا که:
— با دریافت خبرهای منتخب (فقط منفی) امید از بین میرفت.

— با جاسوسی، عزت نفس زندانیان تخریب میشد و خود را انسانی پست می یافتند.

— با تعریف خیانتها، اعتبار آنها نزد همگروهی ها از بین میرفت.

و این هر سه برای پایان یافتن انگیزه زندگی، و مرگ های خاموش کافی بود.
این سبک شکنجه، شکنجه خاموش نامیده میشود.

نتيجه :

اگر این روزها فقط خبرهای بد میشنويم، اگر هیچکدام به فکر عزت نفس مان نيستيم و اگر همگي در فکر زدن پنبه همدیگر هستيم،
به سندرم «شکنجه خاموش» مبتلا شده ايم.

این روزها همه خبرهای بد را فقط به گوشمان میرسانند و ما هم استقبال میکنیم ...
دلار گران شده ...
طلا گران شده ...
کار نیست ...
مدرسه ای آتش گرفت ...
دانش آموزان راهیان نور در جاده کشته شدند...
زورگیری در ملاءعام...

این روزها هیچ کس به فکر عزت نفس ما نیست!
شما چطور فکر میکنید؟ ...
ما ایرانیها دزدیم! ...
ما ایرانیها همه کارهایمان اشتباه است. ...
ما ایرانیها هیچی نیستیم! ...
ما ایرانی ها از زیر کار درمیرویم! ...
ما هیچ پیشرفتی نکردیم!...
ما ایرانیها هیچ هنری نداریم!
ما ایرانیها آدمِ حسابی نداریم!
ما ایرانیها هر عیبی که یک انسان میتواند داشته باشد داریم! ...

توی همین محیطای مجازی چقدر بادلیل و بی دلیل به خودمان بد میگوییم و لذت میبریم.
به خودمان فحش میدهیم و کیف می کنیم و میخندیم.

اقوام مختلف ایرانی را مسخره می کنیم و همه با هم کل ایران را ! ...

بزرگان علمی٬ هنری٬ ادبی و دینی کشور خودمان را وسیله خنده و تفریح کرده ایم و هیچکس هم نباید فکر کند اینها نقشه است.

این روزها همه در فکر زیرآب زدن بقیه هستند، شما چطور؟
این روزها همه احساس می کنند در زندانی بدون دیوار دوران بی پایان محکومیت خود را می گذرانند، شما چطور؟
این روزها همه شبیه زندانیان جنگ آمریکا و کره منتظر مرگ خاموش هستند٬ شما چطور؟
بیاییم از خواندن و شنیدن اخبار منفی فاصله بگیریم و تا میتوانیم به خود و اطرافیانمان (((احترام))) بگذاریم و در هرشرایطی شاد زندگی کنیم.

شاید اینگونه راهی برای گریز از زندانی که از طریق رسانه ها برایمان ایجاد شده است ،بیابیم.

مجيد رادمنش
2015/06/06, 19:27
ممنون از جناب احسان عزیز @};-

مقاله بسیار زیبایی بود و ارزش داره این تاپیک مدتی بالا باشه تا دوستان دیگر هم استفاده کنند،

دشمنان برای استعمار و نابودی ملتها بسیار زیرکانه در نبرد فرسایشی هویت و فرهنگ ملی یک کشور را مورد هدف قرار می دهند تا کم کم مردم باورها و ارزشهای فرهنگی خود را از دست داده و از درون تهی شوند که متأسفانه خواسته یا ناخواسته در حال تیشه زدن به ریشه خودمان هستیم ..

ائلچی
2015/06/06, 22:12
با سلام خدمت مدیر سایت
الحق که زحمات بسیاری می کشید و از این بابت به شخصه سپاسگذارم.
ولی در مورد مطلب بالا که فرمودین دشمنان در حال ضربه زدن به فرهنگ ما هستند طوری که از درون داریم تهی میشویم باید بگویم که بعضی از کاربرای همین سایت آگاهانه در همین جهت تخریب هویت ملی اقدام می کنند ولی مدیریت هیچ اقدامی در جهت مقابله با این افراد انجام نمی دهد. بنده معتقد به نقد هستم و اعتقاد راسخ دارم در جامعه ای که منتقد نباشد آن جامعه در لجن زار فرو خواهد رفت ولی انتقاد با تخریب هدف دار فرق می کند. مثلا همین کاربر ........ رو بررسی کنید در بین سخنانش چیزی از انتقاد نیست فقط تبلیغ غرب و فقط بدبخت نشان دادن ملت ایران ، آن هم نه فقط به این حکومت فعلی بلکه کنایه ها و تخریب هایش به دوران قبل هم میرسد گویی اینکه این کشور نه افتخاری برای بالیدن و نه فردی جهت الگو گرفتن داشته است. امیدوارم همگی برای سر بلندی میهن عزیزمان تمام تلاش مون رو به کار بگیریم.

frankval
2015/06/06, 22:28
با سلام خدمت مدیر سایت
الحق که زحمات بسیاری می کشید و از این بابت به شخصه سپاسگذارم.
ولی در مورد مطلب بالا که فرمودین دشمنان در حال ضربه زدن به فرهنگ ما هستند طوری که از درون داریم تهی میشویم باید بگویم که بعضی از کاربرای همین سایت آگاهانه در همین جهت تخریب هویت ملی اقدام می کنند ولی مدیریت هیچ اقدامی در جهت مقابله با این افراد انجام نمی دهد. بنده معتقد به نقد هستم و اعتقاد راسخ دارم در جامعه ای که منتقد نباشد آن جامعه در لجن زار فرو خواهد رفت ولی انتقاد با تخریب هدف دار فرق می کند. مثلا همین کاربر ........ رو بررسی کنید در بین سخنانش چیزی از انتقاد نیست فقط تبلیغ غرب و فقط بدبخت نشان دادن ملت ایران ، آن هم نه فقط به این حکومت فعلی بلکه کنایه ها و تخریب هایش به دوران قبل هم میرسد گویی اینکه این کشور نه افتخاری برای بالیدن و نه فردی جهت الگو گرفتن داشته است. امیدوارم همگی برای سر بلندی میهن عزیزمان تمام تلاش مون رو به کار بگیریم.


تامی معتقد به نظریه داروینه که قدرتمندان در طول تاریخ برترینند و خواهند ماند فارغ از مذهب و ملیت و نژاد
و فعلا تمام این "فضایل" در غرب و غربی ظهور کرده منتهی نحوه بیان حرفهاش تلخه
و درکل ما رو خیلی کمرنگ و اونها رو خیلی پررنگ نشون میده
شاید یه روزیم بیاد که بچه های تامی ماها رو کمی پررنگ تر ترسیم کنند
به امید چنین روزی

مجيد رادمنش
2015/06/07, 08:26
با سلام خدمت مدیر سایت
الحق که زحمات بسیاری می کشید و از این بابت به شخصه سپاسگذارم.
ولی در مورد مطلب بالا که فرمودین دشمنان در حال ضربه زدن به فرهنگ ما هستند طوری که از درون داریم تهی میشویم باید بگویم که بعضی از کاربرای همین سایت آگاهانه در همین جهت تخریب هویت ملی اقدام می کنند ولی مدیریت هیچ اقدامی در جهت مقابله با این افراد انجام نمی دهد. بنده معتقد به نقد هستم و اعتقاد راسخ دارم در جامعه ای که منتقد نباشد آن جامعه در لجن زار فرو خواهد رفت ولی انتقاد با تخریب هدف دار فرق می کند. مثلا همین کاربر ........ رو بررسی کنید در بین سخنانش چیزی از انتقاد نیست فقط تبلیغ غرب و فقط بدبخت نشان دادن ملت ایران ، آن هم نه فقط به این حکومت فعلی بلکه کنایه ها و تخریب هایش به دوران قبل هم میرسد گویی اینکه این کشور نه افتخاری برای بالیدن و نه فردی جهت الگو گرفتن داشته است. امیدوارم همگی برای سر بلندی میهن عزیزمان تمام تلاش مون رو به کار بگیریم.

عرض سلام و ادب خدمت جناب ‎ائلچی عزیز
متقابلأ از لطف و محبت جنابعالی بینهایت ممنون و سپاسگزارم

فرمایشات شما را با گوش جان شنیدم و تأثیر مثبتی از حس زیبای غرور و غیرت ملی که در بطن واژه های تان نهفته بود گرفتم اما برای درک بهتر واقعیت لازمست نکاتی را مختصرأ به عرض برسانم.

دوست خوبم،
نظارت انجمن بر پایه احترام به تفکرات و نظرات یکایک کاربران بنا نهاده شده ولو آن عقیده مخالف محض با نظر شخصی بنده و یا ناظر دیگر باشد. پس این تفکر که اگر کاربری اظهاراتش باقی می ماند و حذف نمی شود حتمأ مورد تأیید مدیریت انجمن است کاملأ تفکر باطلی است و ممکنست بسیاری از مطالب تا زمانیکه گزارش ارسال خلاف برایشان نرسد توسط مدیران و یا ناظرین حتی خوانده هم نشوند.

مورد دیگر اینکه از ابتدای فعالیت انجمن تأکید و بنابراین گذاشته شده تا حرمت کاربران همیشه و در همه حال محفوظ بماند و اگر ناظرین تخلفی هم دیدند و خواستند تذکر دهند، برای حفظ شأن کاربر حتی المقدور در پیام خصوصی باشد (مگر در موارد بسیار خاص)، بنابراین خیلی مطمئن نباشید که مدیریت نسبت به این قبیل مسائل و کاربران بی تفاوت است.

نکته آخر اینکه بارها و بارها اعلام شده که انجمن بورسی یک سایت تخصصی و ایرانی در زمینه بازارهای مالی است و باز هم بارها و بارها یادآوری کردیم که اینجا یک تریبون تبلیغاتی برای احزاب، جناح ها و یا گروههای سیاسی نیست و این دست مباحث نه تنها کمکی به دیگران نمی کند بلکه باعث بوجود آمدن کینه و کدورت، برهم خوردن دوستیها و زمینه ساز مشاجرات و همچنین متشنج شدن فضای انجمن می شود و در مقابل قدردان بزرگوارانی هستیم که خواهش ما را با متانت پذیرفتند و به حرمت چند سالی که در خدمتشان بودیم غم ما را حداقل تا حدودی خوردند.

علی ایحال یکبار دیگر عرض میکنم، چنانچه کاربری بخواهد قوانین سایت را نادیده بگیرد و احساسات ملی مذهبی دیگر کاربران را با اظهارات مغرضانه جریحه دار سازد و کشور عزیزمان، مردم بزرگوارمان، فرهنگ غنی و مذهب رسمی ما را به سخره بگیرد، بی چون و چرا و بدون کوچکترین اغماضی مسدود خواهد شد.


با تقدیم احترام و آرزوی سربلندی ایران همیشه جاوید ..

Captain Nemo
2015/10/29, 21:55
چو ایران نباشد تن من مباد ***** بدین بوم و بر زنده یک تن مباد












هفتم آبان روز جهانی کوروش بزرگ گرامی باد . . .



http://forums.boursy.com/imported/2013/10/ftejuehruw6vdnj2z68-1.jpg


@};-@};-@};-@};-@};-@};-

محمود گرگانی
2015/10/30, 00:54
٧ آبان روز كورش بزرگ
سخنراني مصطفي بادكوبه اي امروز در پاسارگاد به مناسبت روز كورش بزرگ


http://forums.boursy.com/imported/2015/10/bwed8ln0a66i2fowls1v-1.jpg

Senator1989
2016/07/29, 09:29
با سلام


پتروشیمی بصره http://forums.boursy.com/imported/2016/07/23_28529-1.jpg
یكی از عملیاتهای مهم ما زدن تاسیسات پتروشیمی بصره بود. این محل بر خلاف اسمش كه غیرنظامی است، یكی از بزرگترین پایگاههای عراق بوده و در آنجا دو دستگاه رادار دوربرد كه از نظر نظامی اهمیت زیادی داشتند، نصب شده بود؛ به طوری كه برای عراقی، نگهداری از این رادارها بسیار مهم و برای ما هم انهدام آن یكی از ضروریات بود. عراق با تمام امكانات هوایی و زمینی خود، سعی در نگهداری آن داشت و ایران نیز به تمام نیروهای رزمی خود، اعم از زمینی، هوایی و هوانیروز ماموریت آزاد داده بود كه آنجا را منهدم كنند. یك بار نیروی هوایی یك بمب 5 تنی را با یك فروند F-4D روی ساختمان انداخت، ولی استحكام سطح ساختمان آنقدر زیاد بود كه آسیب كلی به رادار وارد نیامد. اهمیت این رادارها در این بود كه عملكردی مثل آواكس داشتند و مركز تجمع نیروهای ایرانی را ثبت می ‏كردند و توپخانه خود، گرا می‏ دادند.
http://forums.boursy.com/imported/2016/07/853586_136-1.jpg
تنها فرقی كه این رادارها با آواكس داشتند این بود كه آواكس، رادار سیار و دارای برد محدودی است، ولی این رادارهای ثابت بودند و میدان عمل خیلی وسیعی داشتند. هوانیروز برای انهدام آن، اقدامات زیادی كرده بود، ولی هنوز این مهم عملی نشده بود. خلبانهای هوانیروز ساعتها در اطراف رادار دور زده بودند كه موشك خود را روی آن قفل كنند، ولی هنوز موفق به این كار نشده بودند. البته برای این كار، فقط كبراهایی وارد عمل می ‎شدند كه موشك ماوریك داشتند. آن روز درگیری در غرب كارون، بسیار شدید بود و تمام منطقه را دود غلیظ حاصل از سوختن ادوات و چاههای نفت، فرا گرفته بود. ناگهان از نظرم گذشته كه پروازی روی پتروشیمی داشته باشم و به قول معروف، من هم شانسم را امتحان بكنم.
http://forums.boursy.com/imported/2016/07/17E104-1.jpghttp://forums.boursy.com/imported/2016/07/20160728_230329-1.jpgراست به چپ :سرهنگ خلبان ، مهدی مدرس ، سروان خلبان ، رضا میبدی
فرمانده منطقه علیرغم اینكه من مسئولیتهای زیادی در هوانیروز داشتم، پیشنهاد پرواز مرا قبول كرد و قرار شد به همراه یك فروند 214 و یك فروند كبرا، كه حفاظت مرا برعهده داشت، به آنجا اعزام شویم. ساعت 9:30 هلیكوپتر من با دو موشك ماوریك از زمین كنده شد و به طرف هدف به پرواز درآمد. هلیكوپتر كبرای دوم و به دنبالش هلیكوپتر 214 كه یك گروه فیلمبرداری از برنامه «ایران در جنگ» را به همراه داشت، در اطراف من به پرواز درآمدند. در ارتفاع خیلی پائین پرواز می‏ كردیم؛ با این حال، زودتر از آنچه انتظار می‏رفت، عراق به پرواز ما پی برد و ابتدا هواپیماهای میگ 21 و پس از آن هلیكوپترهای «هایند» دشمن در ارتفاع بالا اقدام به تیراندازی به سوی ما كردند. علت پرواز هلیكوپترهای عراقی در ارتفاع بالا، این بود كه هم ما را هدف قرار دهند و هم پدافندشان بتواند به راحتی به سوی ما تیراندازی كند. با وجود آن همه موانع، بیش از هفت بار به طرف پتروشیمی پرواز كرده و به آن نزدیك شده بودم ولی موشك ماوریك روی آن قفل نشده بود. به فكر فرو رفتم تا علت را بیابم. ناگهان علت قفل نكردن موشك را فهمیدم. به ستوان میبدی گفتم: می ‏دانی چرا موشك قفل نمی‏شود؟- نه.- برای اینكه ساختمان همرنگ زمین است و هرگز این موشك از این زاویه نمی ‏تواند كاری بكند.- سعی كن این فرصت طلایی را از دست ندهیم.- بهتر است از سمت غرب هم آزمایش كنیم.- آن منطقه ناشناخته است و مجاز به پرواز در آنجا نیستیم.- اهمیت این موضوع بیشتر از آن است كه ما معطل بكنیم؛ پس بهتر است فرصت را از دست ندهیم و كارمان را شروع كنیم.
http://forums.boursy.com/imported/2016/07/179119_809-1.jpg
او حرفی نزد و بلافاصله هم نظرمان را برای تغییر مسیر به هلیكوپترهای بعدی گفتیم و سپس به طرف غرب ساختمان پتروشیمی پرواز كردیم. پدافند عراق با شدت تمام شلیك می‏كرد و تعداد هلیكوپترهای عراقی كه ما را موشك باران می‏كردند، زیادتر شده بود، ولی هنوز منتظر فرصتی بودم كه موشك قفل كند و كارم را انجام دهم. سرانجام از سمت غرب به ساختمان نزدیك شدیم و با توجه به به سایه‏ای كه آفتاب در سمت غربی ایجاد كرده بود، موشك قفل كرد. بلافاصله خلبان 214 را مطلع كردم كه به فیلمبردارها بگوید كه آماده باشند. ستوان میبدی مرتب می‏ گفت: «بزن! این فرصت طلایی را از دست نده» سعی كردم خونسردی خودم را حفظ كنم. وقتی كه فیلمبردارها اعلام آمادگی كردند، با توكل به خدا و مولا علی، نگاهی به چراغ قرمز موشك كه علامت قفل شدن آن روی هدف بود، اندختم. چراغ قرمزتر از همیشه مرا دعوت به شلیك می ‏كرد! با توكل به خدا، كلید موشك را فشار دادم. موشك از هلیكوپتر جدا شده و رفت تا از دریچه‏ ای كه باز بود وارد ساختمان شد و لحظاتی بعد، ساختمان مجهز پتروشیمی به تلی از دود و آتش مبدل شد. خلبان 214 با خوشحالی گفت: «تبریك می‎ گویم مهدی، هم هدف را زدی و هم تیراندازی ‏ات توسط فیلمبردارها ثبت شد.» برای اطمینان كافی، موشك دوم را نیز پرتاب كردم. اثری از ساختمان پتروشیمی تقریباً برجای نمانده بود.حالا من و میبدی از خوشحالی سر از پا نمی‏ شناختیم. همه عوامل پدافندی دشمن مشغول شلیك به سوی ما بودند. هلیكوپتر كبرای محافظ ما شروع به تیراندازی شدید و پرحجم به طرف آنها كرد. سپس منطقه را دور زدیم و هرچه آتش داشتیم برسر دشمن ریختیم و به منطقه خودی وارد شدیم. در منطقه خودی احساس كردم كه هلیكوپترم هر از چند گاهی یك بار ریپ می‏زند. با این حال كنترلش كردم و تا پایگاه رساندم. پرسنل هوانیروز در محوطه جمع شده و منتظر فرود ما بودند. فرمانده پایگاه تا نزدیكی هلیكوپتر آمد و نگاهی به من كرد. من با دست علامت دادم. به هر ترتیبی بود هلیكوپتر را بر زمین نشانده و از آن خارج شدم. ابتدا فرمانده منطق و پس از او سایر همرزمان دور ما جمع شدند و برایمان دست زدند و صلوات فرستادند. در حال حركت به طرف اتاق عملیات بودیم كه بازرس فنی به سراغم آمد و دستم را گرفت و گفت: «بیا هلیكوپترت را تماشا كن!» به طرف هلیكوپتر برگشتم. بدنه هلیكوپتر سوراخ سوراخ شده بود. غرق در تماشای آن بودم كه او ملخ اصلی هلیكوپتر را نشانم داد. با دقت نگاهش كردم. بیش از نصف پهنای ملخ اصلی ذوب شده بود. پاهایم سست شد و ضمن تحسین هلیكوپتر قدرتمند كبرا، خدا را سپاس گفتم.پی نوشت :تاریخ این سرزمین ، هرگز جانفشانی های دلیرمردان ارتش جمهوری اسلامی ایران را فراموش نخواهد کرد ، چرا که بخشی از امنیت کنونی ما ، حاصل جانفشانی های این عزیران است .

Senator1989
2016/07/31, 07:41
مسابقات ارتش های جهان2016 روسیه با حضور ایران Alabino
http://www.aparat.com/v/WhXdw

--
مسابقات ارتش های جهان 2016 روسیه
http://www.aparat.com/v/V4T7I