PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : دلخوشی‌ها و دلتنگی‌ها (از هر دری، سخنی) ?



صفحه ها : [1] 2 3

PASHA
2012/04/05, 14:53
بیخودی خندیدیم
که بگوییم دلی خوش داریم
بیخودی حرف زدیم
که بگوییم زبان هم داریم
و قفس هامان را
زود زود رنگ زدیم
و نشستیم لب رود
و به آب سنگ زدیم
ما به هر دیواری
آینه بخشیدیم
که تصور بکنیم
یک نفر با ماهست
ما زمان را دیدیم
خسته در ثانیه ها
باز با خود گفتیم
شب زیبایی هست!
بیخودی پرسه زدیم
صبحمان شب بشود
بیخودی حرص زدیم
سهممان کم نشود
ما خدا را با خود
سر دعوا بردیم
و قسم ها خوردیم
ما به هم بد کردیم
ما به هم بد گفتیم
بیخودی داد زدیم
که بگوییم توانا هستیم
بیخودی پرسیدیم
حال همدیگر را
که بگوییم محبت داریم
بیخودی ترسیدیم
از بیان غم خود
و تصور کردیم
که شهامت داریم
ما حقیقت ها را
زیر پا له کردیم
و چقدر حظ بردیم
که زرنگی کردیم
روی هر حادثه ای
حرفی از پول زدیم
از شما می پرسم
ما که را گول زدیم ؟

PASHA
2012/04/05, 14:56
گناه از کیست؟

- این مملکت تا هزار سال دیگه درست بشو نیست!
- ای آقا! ما کجا غرب کجا! اونا دویست سال از ما جلو هستن!
- مملکت رو بر باد دادن، نابود کردن!
- اگه (...) بود الان وضعمون که این نبود (...) کاری کرد که این کشور دیگه کمر راست نکنه!
- کار دشمنه، نمی خواد ما پیشرفت کنیم، یعنی چشم ندارند پیشرفت ما رو ببینن!
- تا فرهنگمون درست نشه این کشور درست نمی شه!
- زمان کوروش و داریوش همه چیز سرجاش بود. اگه برگردیم به اون دوران...
- حالا بذار یارانه ها رو قطع کنن اونوقت ببین چی به روزگارمون میاد!

PASHA
2012/04/05, 15:12
همه ی ما مریض بودیم...
منظورم سرما خوردگی یا مثلاً سرطان نیست.
ذهن و روانمان...
روحاً مریض بودیم.
هرکس به اندازه ای.
کم یا زیاد.

هیچ کس از اول اینطور نبود.
خب حداقل از خودم مطمئنم که سالم به دنیا اومدم.
بقیه هم همینطور، می دونم.
اونجا آلوده شدیم.
همه مون.
بعضی ها خوش شانس بودن، کمتر.
بعضی ها خب بیشتر.
مهم اینه که به هیچ کدوممون رحم نشد.
بلا استثناء.

همیشه فکر می کردم که اگه اونجا رو ترک کنم بهتر میشم.
به مرور شاید...

که اجل مهلت نداد.

PASHA
2012/04/06, 18:21
گوته:

اگر ثروتمند نیستی مهم نیست، بسیاری از مردم ثروتمند نیستند
اگر سالم نیستی، هستند افرادی که بامعلولیت و بیماری زندگی می کنند
اگر زیبا نیستی برخورد درست با زشتی هم وجوددارد
اگر جوان نیستی، همه با چهره پیری مواجه می شوند
اگر تحصیلات عالی نداری با کمی سواد هم می توان زندگی کرد
اگر قدرت سیاسی و مقام نداری، مشاغل مهم متعلق به معدودی انسان هاست
اما، اگر «عزت نفس نداری»، برو بمیر که هیچ نداری.

PASHA
2012/04/06, 18:31
کاش هفت ساله بودم

روی نیمکت چوبی می نشستم

مداد سوسماری در دست

باصدای تو دیکته می نوشتم


تو می گفتی بنویس دلتنگی
من آن را اشتباه می نوشتم
اخمی بر چهره می نشاندی و من
به جبران دلتنگی ها هزار بار می نوشتم مادر

PASHA
2012/04/06, 18:32
خسته ام از آرزوها ، آرزوهای شعاری
شوق پرواز مجازی ، بالهای استعاری
لحظه های کاغذی را، روز و شب تکرار کردن
خاطرات بایگانی،زندگی های اداری
آفتاب زرد و غمگین ، پله های رو به پایین
سقفهای سرد و سنگین ، آسمانهای اجاری
با نگاهی سر شکسته،چشمهایی پینه بسته
خسته از درهای بسته، خسته از چشم انتظاری
صندلی های خمیده،میزهای صف کشیده
خنده های لب پریده ، گریه های اختیاری
عصر جدول های خالی، پارک های این حوالی
پرسه های بی خیالی، نیمکت های خماری
رو نوشت روزها را،روی هم سنجاق کردم
شنبه های بی پناهی ، جمعه های بی قراری
عاقبت پرونده ام را،با غبار آرزوها
خاک خواهد بست روزی ، باد خواهد برد باری
روی میز خالی من، صفحه ی باز حوادث
در ستون تسلیتها ، نامی از ما یادگاری
قیصر امین پور

PASHA
2012/04/06, 18:56
چه کسی میگوید

که گرانی اینجاست؟

دوره ارزانی ست

چه شرافت ارزان،

تن عریان ارزان،

و دروغ از همه چیز ارزان تر



آبرو قیمت یک تکه ی نان

و چه تخفیف بزرگی خورده ست

قیمت هر انسان...

PASHA
2012/04/06, 19:02
انیشتین میگفت : « آنچه در مغزتان میگذرد، جهانتان را میآفرینداستفان كاوی (از سرشناسترین چهرههای علم موفقیت) احتمالاً با الهام از همین حرف انیشتین است كه میگوید:« اگر میخواهید در زندگی و روابط شخصیتان تغییرات جزیی به وجود آورید به گرایشها و رفتارتان توجه كنید؛ اما اگر دلتان میخواهد قدمهای كوانتومی بردارید و تغییرات اساسی در زندگیتان ایجاد كنید باید نگرشها و برداشتهایتان را عوض كنید .»

او حرفهایش را با یك مثال خوب و واقعی، ملموستر میكند:« صبح یك روز تعطیل در نیویورك سوار اتوبوس شدم. تقریباً یك سوم اتوبوس پر شده بود. بیشتر مردم آرام نشسته بودند و یا سرشان به چیزی گرم بود و درمجموع فضایی سرشار از آرامش و سكوتی دلپذیر برقرار بود تا اینكه مرد میانسالی با بچههایش سوار اتوبوس شد و بلافاصله فضای اتوبوس تغییر كرد. بچههایش داد و بیداد راه انداختند و مدام به طرف همدیگر چیز پرتاب میكردند. یكی از بچهها با صدای بلند گریه میكرد و یكی دیگر روزنامه را از دست این و آن میكشید و خلاصه اعصاب همهمان توی اتوبوس خرد شده بود. اما پدر آن بچهها كه دقیقاً در صندلی جلویی من نشسته بود، اصلاً به روی خودش نمیآورد و غرق در افكار خودش بود. بالاخره صبرم لبریز شد و زبان به اعتراض بازكردم كه: «آقای محترم! بچههایتان واقعاً دارند همه را آزار میدهند. شما نمیخواهید جلویشان را بگیرید؟» مرد كه انگار تازه متوجه شده بود چه اتفاقی دارد میافتد، كمی خودش را روی صندلی جابجا كرد و گفت: بله، حق با شماست. واقعاً متاسفم. راستش ما داریم از بیمارستانی برمیگردیم كه همسرم، مادر همین بچهها٬ نیم ساعت پیش در آنجا مرده است.. من واقعاً گیجم و نمیدانم باید به این بچهها چه بگویم. نمیدانم كه خودم باید چه كار كنم و ... و بغضش تركید و اشكش سرازیر شد.»

استفان كاوی بلافاصله پس از نقل این خاطره میپرسد:« صادقانه بگویید آیا اكنون این وضعیت را به طور متفاوتی نمیبینید؟ چرا این طور است؟ آیا دلیلی به جز این دارد كه نگرش شما نسبت به آن مرد عوض شده است؟ » و خودش ادامه میدهد كه:« راستش من خودم هم بلافاصله نگرشم عوض شد و دلسوزانه به آن مرد گفتم: واقعاً مرا ببخشید. نمیدانستم. آیا كمكی از دست من ساخته است؟ و....

اگر چه تا همین چند لحظه پیش ناراحت بودم كه این مرد چطور میتواند تا این اندازه بیملاحظه باشد٬ اما ناگهان با تغییر نگرشم همه چیز عوض شد و من از صمیم قلب میخواستم كه هر كمكی از دستم ساخته است انجام بدهم .»

حقیقت این است كه به محض تغییر برداشت٬ همه چیز ناگهان عوض میشود. كلید یا راه حل هر مسئلهای این است كه به شیشههای عینكی كه به چشم داریم بنگریم؛ شاید هرازگاه لازم باشد كه رنگ آنها را عوض كنیم و در واقع برداشت یا نقش خودمان را تغییر بدهیم تا بتوانیم هر وضعیتی را از دیدگاه تازهای ببینیم و تفسیر كنیم . آنچه اهمیت دارد خود واقعه نیست بلكه تعبیر و تفسیر ما از آن است!

PASHA
2012/04/06, 19:05
گنجشک و خدا

گنجشک به خدا گفت : لانه ی کوچکی داشتم , آرامگاه خستگیم و سرپناه بی کسیم بود.طوفان تو آن را از من گرفت.کجای دنیای تو را گرفته بودم؟؟؟
خدا گفت : ماری در خانه ات بود , تو خواب بودی.باد را گفتم لانه ات را واژگون کند.آنگاه تو از کمین مار پر گشودی!!! چه بسیار بلا ها که از تو به واسطه ی محبتم دور کردم , ولی تو ندانسته به دشمنیم برخواستی.

PASHA
2012/04/07, 20:08
هر وقت در خیانت و فریب دادن کسى موفق شدى،

به این فکرنکن که اون چقدر احمق بوده،

به این فکرکن که اون چقدر به تواعتماد داشته ... !

PASHA
2012/04/07, 20:16
توخیلی از روزها که توی مغازه هستیم .
خیلی ها می آیند ومی روند .وقتی پای صحبت بازمیشه خیلی ها شروع به درد ودل کردن و گفتن ازمشکلات زندگی می کنند .
توی بسیاری ازحرف ها مشترک هستیم .وهمه ما تقریبا هم درد هستیم .
خلاصه وقتی خیلی ازحرفها را میخواهی پیش خودت نکه داری نمی تونی ویک جا این سد میشکنه وقسمتی از آن سرریزمی شود .
ووقتی که گفتگو تموم میشه من باخودم می بینم که چقدرحرف نگفته دارم .

[b]گاهی ... ،

آری ، گاهی هرکاری که بکنی ، باز هم سنگینی حرفهایی را در دلت حس خواهی کرد، حرفهایی که نه می توانی به کسی بگویی و نه اینکه آنرا بنویسی ...

ه قول گیله مرد : گفته ها ، قطره ای از دریای نگفته هاست ...


دراین یک سال که توی این تایپیک ها دنبال مطالب بورسی بودم .
باهمین مطالب آزاد که تواین فروم ها وجودداره خیلی چیزها را یاد گرفتم .که مدیون دوستان خوب مجازی این تالارهستم

PASHA
2012/04/08, 11:26
زندگی رقص نجیبی ست و زندگی شعر نجیبی ست


زندگی رقص نجیبی ست
که از چشمه ی بودن، جاریست
رقص یک شاپرک بازیگوش
لای یک دسته گل ِ یاس معطر در باغ . . .
رقص ِ یک نغمه ی آرام ِ اذان
که شبی باد میان من و این قبله پراکنده کند . . .
رقص کِرمی شب تاب
که شبیه تپش ِ خورشید است . . .
زندگی شعر نجیبی ست
که در دفتر ِ اندیشه ی این گنبد ِ دَوار
پر از قافیه است . . .
چه کسی گفت خدا شاعر نیست؟؟

آمن خادمی
2012/04/24, 13:37

*می خواهم برگردم به روزهای کودکی آن زمان ها که : پدر تنها قهرمان بود .*
* عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه می شد *
*بالاترین نــقطه ى زمین، شــانه های پـدر بــود ... *
*بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادر های خودم بودند . *
*تنــها دردم، زانو های زخمـی ام بودند. *
*تنـها چیزی که می شکست، اسباب بـازی هایم بـود *
*و معنای خداحافـظ، تا فردا بود...!*

آمن خادمی
2012/04/24, 14:05
بیایید مردانه " زنها " را گرامی بداریم..
این بار اگر زن زیبارویی را دیدیم
هوس را زنده به گور کنیم,
و خدا را شکر کنیم برای خلق این زیبایی
زیر باران ،اگر دختری را سوار کردیم به جای شماره به او امنیت بدهیم.
... او را به مقصد مورد نظرش برسانیم نه به مقصد مورد نظرمان.
هنگام ورود به هر جایی با لبخند بگوییم ، اول شما....
در تاکسی خودمان را به در بچسبانیم نه به او.
در مترو جای خود را به زنی بدهیم که ایستاده.
بیایید فارغ از جنسیت کمی واقعا مرد باشیم و نه از مردی فقط کُــت و سیبیلش را داشته باشیم.....!

ماهور
2012/05/01, 13:20
معلم پای تخته داد می زد/ صورتش از خشم گلگون بود و دستانش به زیر پوششی از گرد پنهان بود/ ولی آخر کلاسی ها لواشک بین خود تقسیم می کردند

arak_bourse
2013/08/29, 10:47
آری از پشت کوه آمده ام...
چه می دانستم این ور کوه باید برای ثروت، حرام خورد؟!
برای عشق خیانت کرد
برای خوب دیده شدن دیگری را بد نشان داد
برای به عرش رسیدن دیگری را به فرش کشاند
وقتی هم با تمام سادگی دلیلش را می پرسم
می گویند: از پشت کوه آمده!
ترجیح می دهم به پشت کوه برگردم و تنها دغدغه ام سالم برگرداندن گوسفندان از دست گرگ ها باشد، تا اینکه این ور کوه باشم و گرگ!

گیلان
2014/05/26, 20:09
اگر یکی از اهداف خدا دوست داشتن و عشق ورزیدن می بود اولین کاری که او می کرد چشم پوشی از قضاوت و دادرسی بود. چرا که دادرسی وقضاوت هیچ ارتباطی به محبت و عشق ورزی ندارد.
فریدریش نیچه

(حیدری)
2014/05/27, 19:13
سیب به حضرت آدم که رسید، شد هبوط !به نیوتن که رسید، شد کشف جاذبه زمین !به استیو جابز که رسید، شد اپل!به ایرانیا که رسید، شد تنباکو

milad97
2014/12/03, 17:44
شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد
فریبنده زاد و فریبا بمیرد
شب مرگ تنها
نشیند به موجی
رود گوشه ای دور و تنها بمیرد
در ان گوشه چندان غزل
خواند ان شب
که خود در میان غزل ها بمیرد
گروهی بر انند که این مرغ
زیبا
کجا عاشقی کرد انجا بمیرد
شب مرگ از بیم جان انجا شتابد
که
از مرگ غافل شود تا بمیرد
من این نکته گیرم که باور نکردم
ندیدم که
قویی به صحرا بمیرد
چو روزی ز اغوش دریا بر امد
شبی هم در اغوش دریا
بمیرد
تو دریای من بودی اغوش وا کن
که می خواهد این قوی زیبا بمیرد

H.samimi
2014/12/03, 18:41
تو به من خندیدی و نمیدانستی

من به چه دلهره از باغچه همسایه
سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلود به من کرد نگه
سیب دندان زده از دست تو افتاد بخاک
تو رفتی و هنوز
سالهاست که در گوش من آرام آرام
خش خش گامهای تو تکرار کنان
میدهد آزارم و من اندیشه کنان
غرق این پندارم که چرا
خانه کوچک ما سیب نداشت
حمید مصدق

milad97
2014/12/05, 01:06
برای دوست داشتنت

محتاج دیدنت نیستم...

اگر چه نگاهت آرامم می کند

محتاج سخن گفتن با تو نیستم...

اگر چه صدایت دلم را می لرزاند

محتاج شانه به شانه ات بودن نیستم...

اگر چه برای تکیه کردن ،

شانه ات محکم ترین و قابل اطمینان ترین است!

دوست دارم ، نگاهت کنم ... صدایت را بشنوم...به تو تکیه کنم

دوست دارم بدانی ،

حتی اگر کنارم نباشی ...

باز هم ،

نگاهت می کنم ...

صدایت را می شنوم ...

به تو تکیه می کنم

همیشه با منی ،

و همیشه با تو هستم،

هر جا که باشی!......

milad97
2014/12/16, 20:16
آدم وقتی فقير میشود خوب ها يش هم حقير مي شوند اما کسی که زر دارد يا زور دارد

عيبهايش هم هنر ديده میشوند و چرندياتش هم حرف حسابی بحساب می آيند.

** دکتر علی شريعتی **

edris92
2014/12/16, 20:31
آری از پشت کوه آمده ام...
چه می دانستم این ور کوه باید برای ثروت، حرام خورد؟!
برای عشق خیانت کرد
برای خوب دیده شدن دیگری را بد نشان داد
برای به عرش رسیدن دیگری را به فرش کشاند
وقتی هم با تمام سادگی دلیلش را می پرسم
می گویند: از پشت کوه آمده!
ترجیح می دهم به پشت کوه برگردم و تنها دغدغه ام سالم برگرداندن گوسفندان از دست گرگ ها باشد، تا اینکه این ور کوه باشم و گرگ!

با تشکر،این جملات از استادمحمدبهمن بیگی می باشد.

(حیدری)
2014/12/17, 20:36
من دلم می خواهد .... ساعتی غرق درونم باشم ... عاری از عاطفه ها .... تهی از موج و سراب ... دور تر از رفت ... خالی از هر چه حرف .... من نه عاشق هستم و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من .... من دلم تنگ خودم گشته و بس ....

milad97
2014/12/22, 13:34
هرگز عشق را گدایی نکن.چون هیچ گاه چیز با ارزشی به گدا داده نمیشود

(حیدری)
2014/12/22, 19:21
زاهدی گوید:جواب چهار نفر مرا سخت تکان داد.

اول؛ مرد فاسدی از کنار من گذشت و من گوشه لباسم را جمع کردم تا به او نخورد.
او گفت: ای شیخ خدا می‌داند که فردا حال ما چه خواهد بود!

دوم؛ مستی دیدم که افتان و خیزان راه می‌رفت. به او گفتم قدم ثابت بردار تا نیفتی.
گفت: تو با این همه ادعا قدم ثابت کرده‌ای؟

سوم؛ کودکی دیدم که چراغی در دست داشت. گفتم: این روشنایی را از کجا آورده‌ای؟
کودک چراغ را فوت کرد و آن را خاموش ساخت و گفت: تو که شیخ شهری بگو که این روشنایی کجا رفت؟

چهارم؛ زنی بسیار زیبا که در حال خشم از شوهرش شکایت می‌کرد. گفتم: اول رویت را بپوشان بعد با من حرف بزن.
گفت: من که غرق خواهش دنیا هستم چنان از خود بیخود شده‌ام که از خود خبرم نیست تو چگونه غرق محبت خالقی که از نگاهی بیم داری؟

(حیدری)
2014/12/22, 19:24
وقتی تنهاییم دنبال یک دوست میگردیم/وقتی پیداش کردیم دنبال عیب هاش میگردیم/وقتی از دستش دادیم دنبال خاطره هاش میگردیم ولی باز هم تنهاییم....


ادامه

amirabbas2011
2014/12/22, 19:53
دکترشریعتی چه زیبا میگوید:

اما آنها نماز اجاره ای می خوانند و روزه اجاره ای میگیرند؛
مثلا: یک سال نماز به صد تومان، یک سال روزه به دویست تومان؛
برای امواتی که درحیاتشان وقت نداشته اند خودشان انجام دهند ولی پولی داشته اند، ک بدهند به نماز خوانان و روزه گیران حرفه ای تا برایشان انجام دهند...
پدر پول بسوزد که در دستگاه خدا هم کار میکند.آن هم چه کاری، جانشین پرستش خدا....
پول میدهند، تا دیگران برایش خدا را بپرستند و او به بهشت برود و ثواب نماز و روزه آنها راببرد.......
براستی که عجب حماقتی است جهل مذهبی

milad97
2014/12/22, 23:41
آقا دلداه ات این روزها حال خوبی ندارد ...

لطفا نگاهش کن ...

خوب میداند رو سیاه ست

اما ، کجا رود ؟ وقتی ...

جز شما مهربانتر سراغ ندارد ...


http://forums.boursy.com/imported/2014/12/7953-1.png

daylaq
2014/12/24, 11:33
وای که ردپای دزد آبادی ما، چقدر شبیه چکمه های کدخداست؟؟؟؟؟؟
روزی که ردپای به جا مانده، شبيه چکمه های کدخدا بود یکی میگفت: دزد، چکمه های کدخدا را دزدیده، دیگری گفت: چکمه هاش شبیه چکمه کدخدا بوده. هر کسی به طریقی واقعیت را توجیه میکرد.
دیوانه ای فریاد برآورد: که مردم؛ دزد، خود کدخداست، مردم پوزخندی زدن و گفتند: کدخدا به دل نگیر، مجنون است دیوانه است، ولی فقط کدخدا فهمید که تنها عاقل آبادی اوست. از فردای آن روز کسی آن مجنون را ندید و احوالش را جویا شدند که کدخدا میگفت: دزد او را کشته است، کدخدا واقعیت را گفت ولی درک مردم از واقعیت، فرسنگها فاصله داشت، شاید هم از سر نوشت مجنون میترسیدند چون در آن آبادی، دانستن بهايش سنگین ولی نادانی، انعام داشت، پس همه عرعرکنان هر روز در خانه کدخدا جمع میشدند!!!!!
سیمین بهبهانی

(حیدری)
2014/12/24, 17:05
چه صدائیست که پیچیده در این جنگل مرگ ؟
چه کسی تیشه بر این شاخه ی افتاده ی زمین می کوبد؟
این تبر مال تو نیست؟
دستها از آن تو نیست؟
تو چه محکم و چه کاری و چه با عشق و علاقه!
به من شاخه ی افتاده ی خشکیده تبر می کوبی!
آی آرام بزن می شکند عمق سکوت ،وای آرام
بزن تا نکنم آه تو را! جمع کن هر چه شکستی دل من هیزم خوبی شد!
آتشی بردل من زن که ببینی!
عشق هم می سوزد ! خوب هم می سوزد

(حیدری)
2014/12/24, 17:07
عشق تو

شوخی زیبایی بود که خداوند با قلب من کرد ! زیبا بود امّا

شوخی بود !

حالا .... . . تو بی تقصیری ! خدای تو هم بی تقصیر است !

من تاوان اشتباه خود را پس میدهم . . . ! تمام این تنهایی

تاوان « جدّی گرفتن آن شوخی » است .....

(حیدری)
2014/12/25, 11:43
با تشکر،این جملات از استادمحمدبهمن بیگی می باشد.

http://forums.boursy.com/imported/2014/12/473117133b4c06edcc26b5be409e5c4b425-1.jpg

milad97
2015/01/01, 00:00
دیالوگ ماندگار بهروز وثوق:

اخه خدایا،نوکرتم،چرا اینقدر باهام کلنجار میری؟مگه من هم قد توام؟!؟

نگین
2015/01/01, 00:14
اصل و فرع!مردی با دوچرخه به خط مرزی می رسد. او دو کیسه بزرگ همراه خود دارد. مامور مرزی می پرسد: "در این کیسه ها چه داری؟" او می گوید: "شن"

مامور او را از دوچرخه پیاده می کند و چون به او مشکوک بود، یک شبانه روز او را بازداشت می کند، ولی پس از بازرسی فراوان، واقعا جز شن چیز دیگری نمی یابد. بنابراین به او اجازه عبور می دهد.

هفته بعد دوباره سرو کله همان شخص پیدا می شود و مشکوک بودن و بقیه ماجرا...

این موضوع به مدت سه سال هر هفته یکبار تکرار می شود و پس از آن، دیگر آن مرد در مرز دیده نمی شود.

یک روز آن مامور در شهر او را می بیند و پس از سلام و احوالپرسی، به او می گوید: "من هنوز هم به تو مشکوکم و می دانم که در کار قاچاق بودی، راستش را بگو چه چیزی را از مرز رد می کردی؟
قاچاقچی جواب می دهد: دوچرخه!!


نتیجه: بعضی وقت ها موضوعات فرعی ما را به کلی از موضوعات اصلی غافل می کند.!

(حیدری)
2015/01/01, 18:53
ﺩﻭﺗﺎ ﺩﺳﺘﺎﺷﻮ ﻣﺸﺖ ﮐﺮﺩ ﺟﻠﻮﻡ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ :
ﺍﮔﻪ ﺑﮕﯽ گل ﮐﺪﻭﻣﻪ ﻣﯿﻤﻮﻧﻢ ...!!!
ﭼﻪ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺳﺨﺘﯽ ﺑﻮﺩ ...
ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻧﺶ ﺗﻤﺎﻡ ﻭﺟﻮﺩﻣﻮ ﻓﺮﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ
ﺑﻮﺩ ...
ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻧﺪﺍﺩﻧﺶ ﻣﺤﮑﻢ ﺯﺩﻡ ﭘﺸﺖ ﺩﺳﺖ
ﭼﭙﺶ !!!
ﻭ ﮔﻔﺘﻢ ﺍﯾﻦ ﮔﻠﻪ ...!!!
ﺩﺳﺘﺸﻮ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ ...گل بود،،،،،
ﺍﺷﮑﺎﻡ ﺟﺎﺭﯼ ﺷﺪ ﺭﻭﯼ ﮔﻮﻧﻪ ﻫﺎﻡ ...
ﺣﻮﺍﺳﺶ ﻧﺒﻮﺩ،ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎ ﺩﺳﺖ ﺭﺍﺳﺘﺶ ﺍﺷﮑﺎﻣﻮ
ﭘﺎﮎ ﮐﺮﺩ ...
ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ تو ﺩﺳﺖ ﺭﺍﺳﺘﺶ ﻫﻢ گل بود!!!!!!
آنکه تو را میخواهد!!!!
به هر بهانه ای میماند!!!!!!

erfanfx
2015/01/01, 19:10
دیالوگ ماندگار بهروز وثوق:

اخه خدایا،نوکرتم،چرا اینقدر باهام کلنجار میری؟مگه من هم قد توام؟!؟

دوست عزیز ، میدانید این دیالوگ مربوط به کدام فیلم بهروز هست ؟

milad97
2015/01/04, 00:36
دوست عزیز ، میدانید این دیالوگ مربوط به کدام فیلم بهروز هست ؟

خیر....دوستان برایم فرستادن....پرسیدم اون ها هم اطلاع نداشتن....ایا شما میدانید دوست عزیز

erfanfx
2015/01/04, 16:49
نه متاسفانه . ولی دیالوگ زیبائی هست .

ممنون از نوشته هاتون

(حیدری)
2015/01/09, 11:18
http://forums.boursy.com/imported/2015/01/188150f5d0ebb8c37fbbd39771e6bb06425-1.jpg



خدا گوید : تو ای زیباتر از خورشید زیبایم
تو ای والاترین مهمان دنیایم
شروع کن ، یک قدم با تو
تمام گامهای مانده اش با من

(حیدری)
2015/01/09, 11:20
http://forums.boursy.com/imported/2015/01/6qt11ix67iiwvnkyt9a2-1.jpg






رسم!!!

چه رسم جالبی است ....
محبتت را میگذارند پای احتیاجت....
صداقتت را میگذارند پای سادگیت....
سکوتت را میگذارند پای فهمت...
نگرانیت را میگذارند پای تنهاییت....
و وفادارییت را میگذارند پای بی کسی ایت...
وآنقدر تکرار میکنند که خودت باورت میشود....

(حیدری)
2015/01/12, 16:05
ﺭﻓﯿﻖ ﮐﯿﻪ ؟
ﺭﻓﯿﻖ ﺍﻭﻧﯿﻪ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺩﯾﺪ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﯽ ﺑﮕﻪ : ﺑﺎﺯ ﭼﻪ ﻣﺮﮔﺘﻪ ﻧﮑﺒﺖ
ﺭﻓﯿﻖ ﺍﻭﻧﯿﻪ ﺗﺎ ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﯽ ﭘﻮﻝ ﻻﺯﻣﻢ ﺑﮕﻪ : ﺑﺪﺑﺨﺖ ﮔﺪﺍ ﺷﻤﺎﺭﻩ ﮐﺎﺭﺕﻋﺎﺑﺮﺗﻮ ﺑﻔﺮﺳﺖ
ﺭﻓﯿﻖ ﺍﻭﻧﯿﻪ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﯽ ﻣﺮﯾﻀﻢ ، ﺣﺎﻟﻢ ﺧﻮﺏ ﻧﯿﺴﺖﺑﮕﻪ :ﺍﯾﺸﺎﻻﺳﻘﻂ ﺑﺸﯽ ﮔﻨﺪﺕ ﺍﺯ ﺭﻭ ﺯﻣﯿﻦ ﭘﺎﮎ ﺷﻪ ﻭﻟﯽ ﺩﻭ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺑﻌﺪﺵ ﺑﺎﮐﻤﭙﻮﺕﺑﯿﺎﺩ ﭘﯿﺸﺖ
ﺭﻓﯿﻖ ﺍﻭﻧﯿﻪ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﯽ ﺩﻟﻢ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﮕﻪ : ﭘﺎﻟﻮﻧﺘﻮ ﺑﻨﺪﺍﺯ ﺭﻭﮐﻤﺮﺕ ﺗﺎﺑﯿﺎﻡ ﺍﻓﺴﺎﺭﺗﻮ ﺑﮕﯿﺮﻡ ﻭ ﺑﮕﺮﺩﻭﻧﻤﺖ
ﺭﻓﯿﻖ ﺍﻭﻧﯿﻪ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﯽ ﻋﺎﺷﻖ ﺷﺪﻡ ﺑﮕﻪ ، ﺧﺨﺦ ﺍﯼ ﺗﻮﺭﻭﺣﺖ !ﺳﮓ ﻣﺤﻞ ﺗﻮ ﻣﯿﺰﺍﺭﻩ ؟ ﻭﻟﯽ ﺑﻌﺪﺵ ﺑﺎ ﺟﻮﻥ ﻭ ﺩﻝ ﮐﻤﮏ ﮐﻨﻪ ﺑﻪﻋﺸﻘﺖﺑﺮﺳﯽ
ﺭﻓﯿﻖ ﺍﻭﻧﯿﻪ ﮐﻪ ﺳﺮ ﺟﻠﺴﻪ ﭘﺎﺳﺦ ﻧﺎﻣﺸﻮ ﺍﺯﺕ ﻗﺎﯾﻢ ﮐﻨﻪ ﻭﻟﯽ ﺍﺧﺮﺵﺟﻮﺍﺏ ﻫﻤﻪ ﺭﻭ ﺗﻮ ﯾﻪ ﮐﺎﻏﺬ ﻣﭽﺎﻟﻪ ﭘﺮﺕ ﮐﻨﻪ ﻃﺮﻓﺖ
ﺭﻓﯿﻖ ﺍﻭﻧﯿﻪ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺗﮏ ﺯﻧﮓ ﺯﺩﯼ ﺑﻬﺶ ، ﺯﻧﮓ ﺑﺰﻧﻪ ﺑﮕﻪ ﺑﺰﻣﺠﻪﺷﺎﺭﮊﺗﻮ ﺑﺎﺑﻘﯿﻪ ﻣﯿﺤﺮﻓﯽ ﺗﮏ ﺯﻧﮕﺘﻮ ﻭﺍﺳﻪ ﻣﻦ ﻣﯿﺰﺍﺭﯼ؟!؟!

erfanfx
2015/01/13, 12:19
یه جا خوندم که نوشته بود وقتی ما ایرانیها به یکی میخایم محبت کنیم بهش میگیم : گوساله ، الاغ ، .......

ولی وقتی میخایم با تشر و بی احترامی باهاش حرف بزنیم میگیم : جناب مهندس ، اقای محترم ، .........

(حیدری)
2015/01/22, 15:23
http://forums.boursy.com/imported/2015/01/eenkx6bjf0hhniizafg6-1.jpg
همیشه نباید حرف زد
گاه باید سکوت کرد
حرف دل که گفتنی نیست !
باید آدمش باشد
کسی که با یک نگاه کردن به چشمت...
تا ته بغضت را بفهمد

(حیدری)
2015/02/09, 17:58
http://forums.boursy.com/imported/2015/02/d36f3f9f1a2d78111f385f4f2f415c86425-1.jpg

(حیدری)
2015/02/11, 19:53
کشور من جاییست که ریختن “کنجد” روی “بربری” برای مردمانش یک “آپشن” محسوب می شود!
کشورمن جاییست که مردمش بجای حل مشکلاتشان سعی می کنند به بهترین شکل خود را با آن تطبیق دهند.
کشور من جائیست که پایین وبسایت هایش می نویسند Best View is in Internet Explorer 6!!!
کشور من جائیست که مردم، خانه روبه آفتاب را گرانترمی خرند و بعد با هفت لایه پرده تمام پنجره ها را می پوشانند!
کشور من جاییست که یک دختر کنار خیابان می‌تواند عامل اصلی یک ترافیک سنگین باشد
کشور من جایی‌ست که آدم‌ها اگر دل‌شان بگیرد، مجبورند بروند قبرستان، بیمارستان، تیمارستان یا آسایشگاه سالمندان، تا بفهمند غم‌های بزرگ‌تری هم هست، نکند که دل‌شان هوای شادی کند…
کشور من جاییست که همه در آن،برای هر تغییر و هر اتفاقی، به دنبال منجی‌‌اند،هر کسی غیر از خودشان!
کشور من جاییست که تفاوت بین شادی کردن و عزاداری را تنها با دیدن محل برخورد دستها میتوان فهمید.
کشور من جایی است که مدیرعامل بجای که به کافی بودن حقوق کارمنداش فکر کنه تو رستوران ناب به صدمقام یه افطاری میده که هزینه هر کدوم شاید هم اندازه پول گوشت چند ماه هر کارگرش بیشتر باشد.

(حیدری)
2015/02/17, 16:59
http://forums.boursy.com/imported/2015/02/29917c8375a7ec88caf6ec7598c2552f425-1.jpg

(حیدری)
2015/02/17, 17:00
http://forums.boursy.com/imported/2015/02/ee0c256f05ed8dc1462b2a55644f3383425-1.jpg

(حیدری)
2015/02/17, 17:01
http://forums.boursy.com/imported/2015/02/3c42b46a89240275265ae6083a0b8e30425-1.jpg

(حیدری)
2015/02/21, 17:52
http://forums.boursy.com/imported/2015/02/16979141710300437284_9067410729332513717-1.jpg

(حیدری)
2015/02/21, 17:53
http://forums.boursy.com/imported/2015/02/93364046576388466433-1.jpg

(حیدری)
2015/02/21, 17:54
http://forums.boursy.com/imported/2015/02/ddefbfe72f589a3e1f04edc5dca6d63b425-1.jpg

(حیدری)
2015/02/28, 18:15
http://forums.boursy.com/imported/2015/02/c1b07826bb516ef2b98338c17da02d2d425-1.jpg

(حیدری)
2015/02/28, 18:16
http://forums.boursy.com/imported/2015/02/557d96f1f00851db0f237a6bbbb3c71a425-1.jpg

(حیدری)
2015/02/28, 18:18
http://forums.boursy.com/imported/2015/02/rf10zciaf0030yvbok9f-1.jpg

گیلان
2015/10/22, 20:20
با تشکر از کاربر polino



تفاوت بیشعور با احمق!


حقیقتش را که بخواهید احمق مجرم نیست ...بیمار است....
یعنی: معمولاً احمق ها آگاهانه دست به حماقت نمی زنند...
خیلی از آن ها حتی فکر می کنند که خردمند و دانا هستند...نه....احمق!
احمق ها بیشتر از آنکه موجب تنفر بشوند، مایه ترحمند....
بیشعور ها داستان شان با احمق ها فرق دارد.
کسی که از منتهای سمت چپ خیابان، راه صد نفر را می برد تا به سمت راست برود بیشعور است.
کسی که برای دادن آب میوه صلواتی یک خیابان را می بندد بیشعور است.
کسی که ساعت سه صبح بوق میزند...بیشعور است.
کسی که در خیابان باریک دوبله پارک می کند..بیشعور است.
کسی که شب تمام مسیر را نور بالا می رود... بیشعور است.
این ها بیشعورند...حالا یا از نوع احمق بیشعور یا از نوع پرفسور بیشعور....
احمق بودن درد ندارد..درمان هم ندارد....ربطی هم به شعور ندارد...بیشعوری از جای دیگری می آید...
از خانه و مدرسه...از سرانه مطالعه....از خود شیفتگی..از بی وجدانی..از مرکز فرهنگ فاسد..
بیشعوری واگیر دارد..هم درد دارد و هم درمان...
مشکل ما، احمق ها نیستند
مشکل ما، هیچوقت احمق ها نبودند
مشکل ما، بیشعور ها هستند
.





بخشی از کتاب بیشعوری ترجمه محمود فرجامی .

گیلان
2015/10/23, 11:25
:-B


نذری یاب 1000 تومان!


نرم افزارهایی که با استفاده از آنها می توان محل های پخش غذای نذری در ایام محرم و صفر را بدست آورد، این روزها از جمله نرم افزارهای جدید بازار به شمار می روند.


طی چند سال اخیر استفاده از گوشی های هوشمند و نرم افزار های مختلف رواج بسیاری پیدا کرده و دیگر برای مواردی از شمردن تعداد صلوات تا مکان یابی جغرافیایی و به یادآوری مناسبات مختلف نرم افزارهای خاصی طراحی شده است، اما یکی از نرم افزارهایی که می توان آن را ایده ای بومی و جدید دانست نرم افزارهای نذری یاب است که گویا بازار نسبتاً گرمی هم دارند.
بر این اساس، سایت هایی مانند بازار که نرم افزارهای مختلف را برای دانلود افراد در دسترس آنها قرار می دهند طی هفته های اخیر چنین نرم افزارهایی را معرفی کرده و در اختیار علاقه مندان قرار داده اند. نکته جالب این که این نرم افزارها برخلاف بخش قابل توجهی از نرم افزارهایی که بر روی بازار ارائه می شوند، رایگان نبوده و برای نصب و فعالسازی آنها باید مشترک هزینه ای 1000 تومانی را تقبل کند.
اما شما می توانید با این اپلیکیشن های تلفن همراه براساس روزها و مناسبت هایی مانند تاسوعا، عاشورا، اربعین و غیره محل های مختلفی که در شهر شما به پخش غذای نذری می پردازند را مشاهده کنید.






نکته جالب این که این لیست براساس آدرس، نوع غذا و روز طراحی شده و در آن اطلاعات کاملی در اختیار کاربر قرار داده می شود که به طور مثال در ظهر فلان روز، در کدام مناطق شهر چه غذاهایی نذری داده می شود.

همچنین با استفاده از جست وجوی پیشرفته و موقعیت یاب حتی این امکان فراهم شده که افراد نزدیک ترین غذاهای نذری که به محل سکونت آنها وجود دارد را پیدا کند.
البته با توجه به وسعت نذری هایی که این روزها داده می شود قطعا اطلاعات این نرم افزار تمام نذری های شهرها را در بر نمی گیرد، اما در آنها امکانی برای بررسی برخی از این موارد فراهم شده و حتی به سایر افراد هم اجازه داده می شود تا در صورت علاقه مندی نذورات خود را از طریق این نرم افزار ثبت کرده و در معرض دید دیگران قرار دهند.

هنوز استفاده از این نوع نرم افزارها تمام شهرهای کشور را در بر نگرفته و تقریبا شهرهایی مانند تهران، مشهد و اصفهان را شامل می شود.
نمایش موقعیت کاربر، محاسبه فاصله او و جست وجوی لحظه ای و پیشرفته از جمله امکاناتی است که در این نرم افزارها در نظر گرفته شده است.

گیلان
2015/12/07, 11:10
برف نو!برف نو!سلام!سلام
بنشين
خوش نشسته اى بر بام
پاكى اورده اى اى اميد سپيد
همه الودگيست اين ايام ...

شاملو

ahmad m
2016/07/09, 17:01
مادر بزرگ در حالی که با دهان بی دندان ،
آب نبات قیچی را می مکید ادامه داد :
آره مادر ، ُنه ساله بودم که شوهرم دادند ،
از مکتب که اومدم ، دیدم خونه مون شلوغه
مامانِ خدابیامرزم همون تو هشتی دو تا وشگون ریز ،
از لپ هام گرفت تا گل بندازه
تا اومدم گریه کنم گفت : هیس ، خواستگار آمده

خواستگار ، حاج احمد آقا ، خدا بیامرز چهل و دو سالش بود و من ُنه سالم
گفتم : من از این آقا می ترسم ، دو سال از بابام بزرگتره
گفتند : هیس ، شکون نداره عروس زیاد حرف بزنه و تو کار نه بیاره

حسرت های گذشته را با طعم آب نبات قیچی فرو داد و گفت :
کجا بودم مادر ؟ آهان
جونم واست بگه ، اون زمون ها که مثل الان عروسک نبود
بازی ما یه قل دو قل بود و پسرهام الک دو لک و هفت سنگ
سنگ های یه قل دو قل که از نونوایی حاج ابراهیم آورده بودم را
ریختند تو باغچه و گفتند :
تو دیگه داری شوهر می کنی ، زشته این بازی ها
گفتم : آخه ....
گفتند: هیس آدم رو حرف بزرگترش حرف نمی زنه

بعد از عقد ، حاجی خدا بیامرز ، به شوخی منو بغل کرد و نشوند رو طاقچه ،
همه خندیدند ولی من ، ننه خجالت کشیدم
به مادرم می گفتم : مامان من اینو دوست ندارم، دوست داشتن چیه ؟
عادت میکنی

بعد هم مامانت بدنیا اومد
با خاله هات و دایی خدابیامرزت ،
بیست و خورده ایم بود که حاجی مرد
یعنی میدونی مادر ، تا اومدم عاشقش بشم ، افتاد و مرد
نه شاه عبدالعظیم با هم رفتیم و نه یه خراسون ،
یعنی اون می رفت ، می گفتم : اقا منو نمی بری ؟
می گفت هیس ، قباحت داره زن هی بره بیرون

می دونی ننه ، عین یه غنچه بودم که گل نشده ،
گذاشتنش لای کتاب روزگار و خشکوندنش

مادر بزرگ ، اشکش را با گوشه چارقدش پاک کرد و گفت :
آخ دلم می خواست عاشقی کنم ولی نشد ننه
اونقده دلم می خواست یه دمپختک را لب رودخونه بخوریم ، نشد
دلم پر می کشید که حاجی بگه دوست دارم ، ولی نگفت
حسرت به دلم موند که روم به دیوار ، بگه عاشقتم ولی نشد که بگه

گاهی وقتا یواشکی که کسی نبود ، زیر چادر چند تا بشکن می زدم
آی می چسبید ، آی می چسبید

دلم لک زده بود واسه یک یه قل دو قل و نون بیار کباب ببر
ولی دست های حاجی قد همه هیکل من بود ،
اگه میزد حکما باید دو روز می خوابیدم

یکبار گفتم ، آقا میشه فرش بندازیم رو پشت بوم شام بخوریم ؟
گفت : هیس ، دیگه چی با این عهد و عیال ، همینمون مونده که انگشت نما شم
مادر بزرگ به یه جایی اون دور دورا خیره شد و گفت:
می دونی ننه ، بچه گی نکردم ، جوونی هم نکردم
یهو پیر شدم ، پیر

پاشو دراز کرد و گفت : آخ ننه ، پاهام خشک شده ، هر چی بود که تموم شد
آخیش خدا عمرت بده ننه
چقدر دوست داشتم کسی حرفمو گوش بده و نگه هیس

به چشمهای تارش نگاه کردم ، حسرت ها را ورق زدم و رسیدم به کودکی اش
هشتی ، وشگون ، یه قل دوقل ، عاشقی و ...

گفتم مادر جون حالا بشکن بزن ، بزار خالی شی
گفت : حالا دیگه مادر ، حالا که دستام دیگه جون ندارن ؟
انگشتای خشک شده اش رو بهم فشار داد ولی دیگه صدایی نداشتند

خنده تلخی کرد و گفت : آره مادر جون ،
اینقدر به همه هیس نگید
بزار حرف بزنن
بزار زندگی کنن
آره مادر هیس نگو ، باشه؟
خدا از "هیس "خوشش نمياد...

Senator1989
2016/07/15, 14:39
(http://www.taknaz.net/news_cats_73.html)http://forums.boursy.com/imported/2016/07/0038356001406964326_taknaz-1.jpg (http://www.taknaz.net/news_cats_73.html)http://forums.boursy.com/imported/2016/07/0393261001406964326_taknaz-1.jpghttp://forums.boursy.com/imported/2016/07/0404429001406964326_taknaz-1.jpg (http://www.taknaz.net/news_cats_73.html)http://forums.boursy.com/imported/2016/07/0417438001406964326_taknaz-1.jpghttp://forums.boursy.com/imported/2016/07/0434617001406964326_taknaz-1.jpg (http://www.taknaz.net/news_cats_73.html)http://forums.boursy.com/imported/2016/07/0449980001406964326_taknaz-1.jpg (http://www.taknaz.net/news_cats_73.html)
(http://www.taknaz.net/news_cats_73.html)
http://forums.boursy.com/imported/2016/07/0457681001406964326_taknaz-1.jpg (http://www.taknaz.net/news_cats_73.html)http://forums.boursy.com/imported/2016/07/0478964001406964326_taknaz-1.jpg (http://www.taknaz.net/news_cats_73.html)
(http://www.taknaz.net/news_cats_73.html)

Senator1989
2016/07/17, 12:31
طعم گیلاس




طعم گیلاس
Taste of Cherry


http://forums.boursy.com/imported/2016/07/220pxD8B7D8B9D985_DAAFDB8CD984D8A7D8B3-1.jpg (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:%D8%B7%D8%B9% D9%85_%DA%AF%DB%8C%D9%84%D8%A7%D8%B3.jpg)


کارگردان
عباس کیارستمی (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D8%B3_%DA%A9%DB%8C%D8%A7%D8%B1% D8%B3%D8%AA%D9%85%DB%8C)


تهیه‌کننده
عباس کیارستمی (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D8%B3_%DA%A9%DB%8C%D8%A7%D8%B1% D8%B3%D8%AA%D9%85%DB%8C)


نویسنده
عباس کیارستمی (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D8%B3_%DA%A9%DB%8C%D8%A7%D8%B1% D8%B3%D8%AA%D9%85%DB%8C)


بازیگران
همایون ارشادی (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D9%85%D8%A7%DB%8C%D9%88%D9%86_%D8%A7%D8%B1% D8%B4%D8%A7%D8%AF%DB%8C)


موسیقی
انتخابی از لویی آرمسترانگ (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%84%D9%88%DB%8C%DB%8C_%D8%A2%D8%B1%D9%85%D8%B3% D8%AA%D8%B1%D8%A7%D9%86%DA%AF) و احمد ظاهر (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF_%D8%B8%D8%A7%D9%87%D8%B1)


فیلم‌برداری
همایون پایور (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D9%85%D8%A7%DB%8C%D9%88%D9%86_%D9%BE%D8%A7% DB%8C%D9%88%D8%B1)


تدوین
عباس کیارستمی (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D8%B3_%DA%A9%DB%8C%D8%A7%D8%B1% D8%B3%D8%AA%D9%85%DB%8C)


توزیع‌کننده
زایتگیتس فیلمز


تاریخ‌های انتشار

مه (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%A7%D9%87_%D9%85%D9%87)، ۱۹۹۷ (https://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%B1%DB%B9%DB%B9%DB%B7_%28%D9%85%DB%8C%D9%84%D8% A7%D8%AF%DB%8C%29) جشنواره کن (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D8%B4%D9%86%D9%88%D8%A7%D8%B1%D9%87_%DA%A9% D9%86) فرانسه (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%B3%D9%87)


مدت زمان

۹۵ دقیقه


کشور
http://forums.boursy.com/imported/2016/07/23pxFlag_of_Iransvg-1.png ایران (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86)


زبان
فارسی (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86_%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B3% DB%8C)


طعم گیلاس فیلم ایرانی در سبک مینی مالیستی (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%A7%D8%AF%D9%87%E2%80%8C%DA%AF%D8%B1%D8%A 7%DB%8C%DB%8C) ساختهٔ عباس کیارستمی (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D8%B3_%DA%A9%DB%8C%D8%A7%D8%B1% D8%B3%D8%AA%D9%85%DB%8C) در سال ۱۳۷۶ است.
فیلم دربارهٔ مردی است که در حومهٔ شهر تهران (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%86)، با اتوموبیلش دنبال کسی می‌گردد که تقاضای پردردسر او را در ازای دریافت ۲۰۰ هزار تومان پول انجام دهد. کیارستمی برای طعم گیلاس جایزهٔ نخل طلا (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D8%AE%D9%84_%D8%B7%D9%84%D8%A7%DB%8C%DB%8C) جشنواره فیلم کن (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D8%B4%D9%86%D9%88%D8%A7%D8%B1%D9%87_%D9%81% DB%8C%D9%84%D9%85_%DA%A9%D9%86) ۱۹۹۷ را به دست آورد. این دست‌آورد اولین جایزه مهم و یکی از مهم‌ترین جوایز تاریخ سینمای ایران (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%DB%8C%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C_%D8%A7%DB%8C% D8%B1%D8%A7%D9%86) است. کیارستمی در مورد این فیلم گفت: تفاوت و شباهت کار ما کارگردان‌ها با روان‌شناسان در این است که کارگردان، در سطح جامعه معضلات را می‌بیند و نقطهٔ درد را نشان می‌دهد ولی همان‌جا رها می‌کند و از اینجا به‌بعد، حیطهٔ او نیست. این جامعهٔ روانپزشکی است که پس از تشخیص، به درمان درد هم می‌پردازد.



داستانآقای بدیعی (با بازی همایون ارشادی (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D9%85%D8%A7%DB%8C%D9%88%D9%86_%D8%A7%D8%B1% D8%B4%D8%A7%D8%AF%DB%8C)) مردی میانسال، قصد خودکشی دارد و قبرش را در کنار درختی کنده است. او می‌خواهد قرص‌های خوابش را یک جا بخورد و شب در این قبر بخوابد. بدیعی دنبال کسی است که پس از مرگش، صبح فردا روی جسد او خاک بریزد. در مسیری که برای یافتن چنین کسی پیش می‌گیرد با افراد مختلفی مانند یک سرباز، طلبهٔ افغان و مردی که کارگر موزهٔ تاریخ طبیعی است رو به رو می‌شود و از آنها می‌خواهد فردا صبح سراغ او بیایند و «بیست بیل خاک» روی او بریزند و پاکتی را با ۲۰۰ هزار تومان پول که در داشبورد ماشین است به عنوان دستمزد بردارند. سرباز پیشنهاد را رد و به سمت پادگانش فرار می‌کند، طلبهٔ افغان شروع به موعظهٔ بدیعی می‌کند و خودکشی را برخلاف تعالیم اسلام و دستورهای قرآن می‌داند اما کارگر موزه که بعداً معلوم می‌شود پرندگانی مثل بلدرچین (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D9%84%D8%AF%D8%B1%DA%86%DB%8C%D9%86) و کبک (https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D8%A8%DA%A9_%28%D9%BE%D8%B1%D9%86%D8%AF%D9% 87%29) را برای تاکسیدرمی (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%A7%DA%A9%D8%B3%DB%8C%D8%AF%D8%B1%D9%85%D B%8C) در موزه شکار می‌کرده، با تعریف ماجرایی از روز خودکشی خودش و این که چطور «طعم یک توت مانع خودکشی او شده» پیشنهاد او را قبول می‌کند. در پایان فیلم هنگامی که منتظر دیدن سرنوشت «بدیعی» هستیم، فیلمبرداری تغییر می‌کند و تصاویری از پشت صحنه، کارگردان و گروه فیلمبرداری و همایون ارشادی می‌بینیم که از قبر بیرون آمده است. او در پایان به درک تازه‌ای از معنای زندگی می‌رسد.



تحلیل و نظرها

در کنار استقبالی که از این فیلم شد، راجر ایبرت (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D8%A7%D8%AC%D8%B1_%D8%A7%DB%8C%D8%A8%D8%B1% D8%AA) منتقد سینما در شیکاگو سان-تایمز (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%DB%8C%DA%A9%D8%A7%DA%AF%D9%88_%D8%B3%D8%A7% D9%86-%D8%AA%D8%A7%DB%8C%D9%85%D8%B2)، طعم گیلاس را در فهرست فیلم‌های سال ۱۹۹۷ که از آنها گریزان است قرار داده و آن را خسته کننده دانسته است. راجر در نقدش اشاره کرده پس از تماشای فیلم، جاناتان روزنبام منتقد شیکاگو ریدر و دیو کِهر منتقد نیویورک دیلی نیوز که هر دو را قبول دارد، در لابی هتلش ملاقات می‌کند که معتقد بوده‌اند فیلم، شاهکار بوده است اما ابرت معتقد است پادشاهی بدون لباس دیده است.[۱] (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B7%D8%B9%D9%85_%DA%AF%DB%8C%D9%84%D8%A7%D8%B3# cite_note-1)
مجله تایم (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%A7%DB%8C%D9%85) در سال ۲۰۰۹ طعم گیلاس را بعنوان یکی از ۱۰ فیلم برتر تاریخ کن نامید.[۲] (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B7%D8%B9%D9%85_%DA%AF%DB%8C%D9%84%D8%A7%D8%B3# cite_note-2)
بنیاد فیلم بریتانیا (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D9%86%DB%8C%D8%A7%D8%AF_%D9%81%DB%8C%D9%84% D9%85_%D8%A8%D8%B1%DB%8C%D8%AA%D8%A7%D9%86%DB%8C%D 8%A7) طعم گیلاس را در سال ۲۰۱۲ در فهرست ده فیلم برتر تاریخ معاصر سینما مفهومی قرار داده است.
سایت‌اندساوند (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%A7%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D8%A7%D9%86%D8%A F%D8%B3%D8%A7%D9%88%D9%86%D8%AF) در مقاله در مورد طعم گیلاس نوشت: این فیلم از جمله اثرهای دراماتیک با دیالوگ‌های درخشان است.
مجموعه کرایتریون (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%AC%D9%85%D9%88%D8%B9%D9%87_%DA%A9%D8%B1% D8%A7%DB%8C%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%88%D9%86) در سال ۱۹۹۹ این فیلم را در مجموعه آثار خود معرفی کرده است.

جوایز
برنده نخل طلایی (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D8%AE%D9%84_%D8%B7%D9%84%D8%A7%DB%8C%DB%8C) جشنواره کن (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D8%B4%D9%86%D9%88%D8%A7%D8%B1%D9%87_%DA%A9% D9%86) ۱۹۹۷
برنده جایزهٔ بهترین فیلم خارجی زبان انجمن منتقدان فیلم بوستون ۱۹۹۷
نامزد بهترین فیلم جشنواره بین‌المللی فیلم تلورید ۱۹۹۷
برنده جایزه بهترین فیلم خارجی زبان انجمن ملی منتقدان فیلم ۱۹۹۸
برنده جایزه ویژه جشنواره بین‌المللی فیلم استانبول (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D8%B4%D9%86%D9%88%D8%A7%D8%B1%D9%87_%D8%A8% DB%8C%D9%86%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%84%D9%84 %DB%8C_%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85_%D8%A7%D8%B3%D8%AA %D8%A7%D9%86%D8%A8%D9%88%D9%84)

negarminavi
2016/07/18, 16:14
http://up.boursy.com/uploads/2013-10/lk7qyqywfkmxkp2ydopv.jpg



28 تیر سالروز درگذشت خسرو شکیبایی، روحش شاد

Senator1989
2016/07/20, 15:55
سنگ مزار مرحوم حبیب محبیان در نیاسته (http://www.tabnak.ir/fa/news/606607/%D8%B3%D9%86%DA%AF-%D9%85%D8%B2%D8%A7%D8%B1-%D9%85%D8%B1%D8%AD%D9%88%D9%85-%D8%AD%D8%A8%DB%8C%D8%A8-%D9%85%D8%AD%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D9%86%DB%8C%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%87)

کد خبر: ۶۰۶۶۰۷

تاریخ انتشار: ۲۷ تير ۱۳۹۵ - ۱۰:۳۰ 17 July 2016




http://forums.boursy.com/imported/2016/07/613574_830-1.jpg


http://forums.boursy.com/imported/2016/07/613575_210-1.jpg

(حیدری)
2016/08/13, 20:29
http://forums.boursy.com/imported/2016/08/8v80c0s9bxjpg2d5it0z-1.jpg

negarminavi
2016/08/27, 14:03
نوشته شادروان "داوود رشیدی" برای سنگ قبرش


دولت بهار: داوود رشیدی سال ها قبل نوشته روی سنگ قبرش را در کتاب "سنگ قبر هنرمندان" انتخاب کرده بود.


باشگاه خبرنگاران: داوود رشیدی سال‌ها قبل در کتاب "سنگ قبر هنرمندان" نوشته بود: "از مرگ برای خودم نمی‌ترسم، مرگ واقعیتی است که آدم باید آن را قبول کند. وقتی به مرگم فکر می‌کنم بغض امانم را می‌گیرد. به خاطر درد و غمی که خانواده و نزدیکانم تحمل می‌کنند.

ناراحت می‌شم. مخصوصا برای نوه‌ام «سینا» که خیلی به من وابسته است و نمی‌تواند مرگ را بفهمد و باور کند.
دوست دارم سرپا بمیرم مثل پدرم. دوست دارم تلپ بی‌افتم.

اولا من که روی سنگ قبرم را نمی‌نویسم، ولی اگر قرار باشد خودم نوشته‌اش را انتخاب کنم، شبیه به جمله سزار خواهد بود.

او گفته:( VENI, VIDI, VICI) یعنی «آمدم. دیدم و پیروز شدم.»

من هم روی سنگ قبرم می‌نویسم: «آمدم. دیدم و رفتم.»"

گفتنی است؛ کتاب "سنگ قبر هنرمندان" توسط پوریا تابان در سال 94 رونمایی شده است و ١٥٦ هنرمند در این کتاب دلنوشته داشتند.


http://up.boursy.com/uploads/2013-10/5059167-336.jpg

http://www.dolatebahar.com/view/302576/-%D9%86%D9%88%D8%B4%D8%AA%D9%87-%D8%B4%D8%A7%D8%AF%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%A7%D9%88%D9%88%D8%AF-%D8%B1%D8%B4%DB%8C%D8%AF%DB%8C-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%B3%D9%86%DA%AF-%D9%82%D8%A8%D8%B1%D8%B4-%D8%B9%DA%A9%D8%B3

(حیدری)
2016/09/05, 20:39
http://static5.cloob.com//public/user_data/gen_thumb/n-15-08-18/14/af423a31adb63b59d8f21ac4478ce261-425

(حیدری)
2016/09/07, 16:53
http://s7.picofile.com/file/8266431068/14238248_1812082852344263_7967582402450179968_n.jp g

Senator1989
2016/10/12, 07:09
بان کی مون بمباران اخیر در صنعا را سنگدلانه خواند (http://www.tabnak.ir/fa/news/631044/%D8%A8%D8%A7%D9%86-%DA%A9%DB%8C-%D9%85%D9%88%D9%86-%D8%A8%D9%85%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%AE%DB%8C%D8%B1-%D8%AF%D8%B1-%D8%B5%D9%86%D8%B9%D8%A7-%D8%B1%D8%A7-%D8%B3%D9%86%DA%AF%D8%AF%D9%84%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%AF)

کد خبر: ۶۳۱۰۴۴

تاریخ انتشار: ۲۰ مهر ۱۳۹۵ - ۰۹:۰۹ 11 October 2016



امتیاز خبر: 84 از 100 تعداد رای دهندگان 1391


دبیرکل سازمان ملل متحد بمباران مراسم ختم در یمن که حداقل ۱۴۰ کشته به جا گذاشت را "حمله‌ای سنگدلانه" علیه غیرنظامیان و نقض علنی قوانین بین‌المللی توصیف کرد.

به گزارش ایسنا، به نقل از سایت شبکه المیادین، بان کی مون، دبیرکل سازمان ملل متحد بمباران مراسم ختم در یمن که حداقل ۱۴۰ کشته به جا گذاشت را "حمله‌ای سنگدلانه" علیه غیرنظامیان و نقض علنی قوانین بین‌المللی توصیف کرده و خواستار تحقیقات کامل درباره آن شد.

بان کی مون گفت: این یک مرکز اجتماعی شناخته شده بود. جمعیتی از خانواده‌ها و کودکان آن را پر کرده بودند. بمباران مردمی که مشغول عزاداری برای مرگ عزیزان خود هستند، عملی محکوم است.

او گفت: حملات هوایی تحت رهبری عربستان "باعث خرابی عظیم و نابودی بخش اعظم مراکز درمانی این کشور شده و سایر تاسیسات مهم غیرنظامی نیز ویران شده‌اند.

دبیرکل سازمان ملل افزود: گزارش‌های اولیه از محل حاکیست که این هم ناشی از حمله ائتلاف (تحت رهبری عربستان) بوده است.

او گفت: با توجه به الگوی خشونت در سراسر این مناقشه، توجیهات توخالی به نظر می‌رسد. طرف‌ها نمی‌توانند زیر گرد و غبار این جنگ پنهان شوند. یک فاجعه ساخته دست بشر در برابر چشمان ما روی می‌دهد. انکار درباره اتفاق یمن ممکن نیست چون ادله قوی در این زمینه وجود دارد.

بان کی مون افزود که حمله "هولناک تازه" نیازمند تحقیقات کامل است.

کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل نیز پیشتر ایجاد یک کمیته مستقل بین‌المللی برای انجام تحقیقات جامع در مورد نقض حقوق بشر و قوانین انسان دوستانه در یمن را خواستار شد.

بان کی مون گفت که بیش از ۲۰ میلیون یمنی که شامل ۸۰ درصد مردم این کشور است، نیازمند کمک انسان دوستانه هستند.

بیشتر قربانیان حمله روز شنبه که یکی از خونین‌ترین حملات در این جنگ دو ساله توصیف می‌شود، غیرنظامیان بودند.

بیش از ۵۰۰ نفر دیگر در آن زخمی شدند. پس از حمله اول زمانی که امدادگران به محل رسیده بودند آن نقطه دوباره بمباران شد.

orumbourse
2016/11/13, 22:04
http://forums.boursy.com/imported/2016/11/exbzptu6xwpz-1.jpg

Abad
2016/11/13, 22:57
http://forums.boursy.com/imported/2016/11/exbzptu6xwpz-1.jpg

و وقتی که مثل دیگران فکر نکنی باید منتظر پرداخت هزینه هایش باشی !!! مخصوصا در جهان سوم !!!

Abad
2016/11/14, 10:15
انگشت نکن رنجه به در کوفتن کس
تا کس نکند رنجه به در کوفتنت مشت

Abad
2016/11/19, 22:13
اگر دشنام فرمايي و گر نفرين دعا گويم
جواب تلخ مي‌زيبد لب لعل شکرخا را

Abad
2016/12/10, 16:30
هرکو به سلامت است و نانی دارد
وز بهر نشست آشیانی دارد
نه خادم کس بود نه مخدوم کسی
گو شاد بزی که خوش جهانی دارد
خیام

Abad
2016/12/15, 12:01
من از بازوی خود دارم بسی شکر

که زور مردم آزاری ندارم
حافظ

Abad
2017/01/14, 22:07
بار محبت از همه باری گران‌تر است
و آن کس کشد که از همه کس ناتوان‌تر است

دیگر ز پهلوانی رستم سخن مگوی
زیرا که عشق از همه کس پهلوان‌تر است

چون شرح اشتیاق دهد در حضور دوست
بیچاره‌ای که از همه کس بی‌زبان‌تر است

هر دل که شد نشانه‌ی آن تیر دل‌نشین
فردای محشر از همه صاحب نشان‌تر است
فروغی بسطامی

Abad
2017/01/17, 12:53
با مدعي مگوييد اسرار عشق و مستي
تا بيخبر بميرد در درد خود پرستي
حافظ

Abad
2017/01/31, 00:30
شکر انعام تو هرگز نکند شکرگزار
ناامید از در لطف تو کجا باید رفت؟
تاب قهر تو نداریم، خدایا زنهار!
فعل‌هایی که ز ما دیدی و نپسندیدی‌
به خداوندی خود پرده بپوش ای ستار
سعدیا، راست‌روان گوی سعادت بردند
راستی کن که به منزل نرسد کج‌رفتار
حیف از این عمر گرانمایه که در لغو گذشت‌
یارب، از هرچه خطا رفت، هزار استغفار

milad97
2017/03/15, 12:46
هرکس به طریقی دل ما می‌شکند/ بیگانه جدا، دوست جدا می‌شکند/ بیگانه اگر می‌شکند حرفی نیست/ از دوست بپرسید چرا می‌شکند؟

Abad
2017/04/18, 07:53
انگشت نکن رنجه به در کوفتن کس
تا کس نکند رنجه به در کوفتنت مشت

از تنگي چشم پيل معلومم شد --- آنانكه غني ترند محتاج ترند !

Abad
2017/04/18, 12:34
یار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا ------------ یار تویی غار تویی خواجه نگهدار مرا
نوح تویی روح تویی فاتح و مفتوح تویی ----- سینه مشروح تویی بر در اسرار مرا
نور تویی سور تویی دولت منصور تویی------ مرغ که طور تویی خسته به منقار مرا
قطره تویی بحر تویی لطف تویی قهر تویی--- قند تویی زهر تویی بیش میازار مرا
حجره خورشید تویی خانه ناهید تویی-------- روضهٔ امید تویی راه ده ای یار مرا
روز تویی روزه تویی حاصل دریوزه تویی------- آب تویی کوزه تویی آب ده این بار مرا
دانه تویی دام تویی باده تویی جام تویی----- پخته تویی خام تویی خام بمگذار مرا
این تن اگر کم تندی راه دلم کم زندی--------- راه شدی تا نبدی این همه گفتار مرا
مولانای عزیز

kamran
2017/04/18, 17:42
هيچ انديشه اى زشت نيست ؛
انديشه اى كه اجبار شود زشت ميشود
هيچ فردى زشت نيست ؛
فردى كه زيبا نيانديشد زشت ميشود
انسانها همه با محبت اند ؛
انسانى كه اراده اش را تحميل ميكند ، ظالم است
انسانها همه عاشقند ؛
انسانى كه نياموخته عشق بورزد ، بي تفاوت است
انسانها همه خوشبخت اند ؛
انسانى كه در روياى خوشبختى ديگران به سر ميبرد ، احساس بدبختى دارد
انسانها همه شادند ؛
انسانى كه نياموخته شادى را لمس كند ، افسرده و غمگين است

http://telegram.me/short_and_useful

Abad
2017/04/25, 14:49
انسان باید آنقدر بزرگ باشد که اشتباهات خود را قبول کند، آنقدر باهوش باشد که از آنها سود ببرد،و آنقدر قوی باشد که آنها را اصلاح کند.
جان سی مکسول

mhjboursy
2017/04/25, 16:39
سال 1394 سال چندان راحتی برای من نبود...
خیلی خسته بودم...
عید، نوروز 1395، بعد از تلاوت آیاتی از کلام الله، دیوان حافظ باز کردم و تفألی زدم...

هیچ وقت یادم نمی رود... آمده بود:



ساقی بیا که یار ز رخ پرده برگرفت @};- // کار چراغ خلوتیان باز درگرفت @};-
آن شمع سرگرفته دگر چهره برفروخت // وین پیر سالخورده جوانی ز سر گرفت /:.Heart.:/
آن عشوه داد عشق که مفتی ز ره برفت // وان لطف کرد دوست که دشمن حذر گرفت /:.wubsmiley.:/
زنهار از آن عبارت شیرین دلفریب // گویی که پسته تو سخن در شکر گرفت
بار غمی که خاطر ما خسته کرده بود// عیسی دمی خدا بفرستاد و برگرفت /:.wubsmiley.:/ /:.wubsmiley.:/ /:.wubsmiley.:/
هر سروقد که بر مه و خور حسن می‌فروخت // چون تو درآمدی پی کاری دگر گرفت @};-
زین قصه هفت گنبد افلاک پرصداست // کوته نظر ببین که سخن مختصر گرفت
حافظ تو این سخن ز که آموختی که بخت // تعویذ کرد شعر تو را و به زر گرفت








خلاصه اینکه می خواستم بگویم مواظب باشید... تو این دوره زمانه دیگر به حضرت حافظ هم نمی شود اطمینان کرد! /:.weirdsmiley.:/
(ناقلا یک سال ما را سر کار گذاشت! :(( /.:blinksmiley.:/ :D )

mhjboursy
2018/06/19, 16:23
همین جوری یهو یاد بامشاد افتادم... یادش به خیر...
تیرچه ملوک!


https://vgy.me/Rx6bBh.jpg



ویدیو:
http://tamasha.com/v/5x1y2

mhjboursy
2018/06/19, 16:38
هوو هوو دارم هوو ... دل بی قرارم هوو ... روزی که هوو نداشتم ... چه روزگاری داشتم ... یه لب داشتم یه همچین ... حالا هوو کرده همیچین ... خیر نبینی هووو ... الهی بمیری هوو

خیلی این جناب خان نمک است... فقط این چه شعر مسخره‌ای بود که یهو وسط برنامه (با مدیری) خواند؟؟؟
البته همینش هم خیلی نمک بود...


https://kandoonews.com/images/news/356/thumbs/356.jpg
بوس بوس با مدیری!


ـــــــــــــــــــــــــ

کمدی رامبرد جوان (خندوانه) را به مراتب بیشتر می‌پسندم تا طنز مهران مدیری را...
همیشه ته طنز مهران مدیری یک نق زدن و قر زدن و شکایت و غمی هست که مثل کارد می‌رود به پهلوی آدم...
دوست دارم بهش بگویم... بابا... ما خودمان می‌دانیم چقدر تو این مملکت بدبختی و دزدی و پدرسخوتگی داریم... تو دیگر همش نزن و تشریحش نکن... دست کم وسط یک برنامه‌ی خنده‌دار که می‌خواهیم دو دقیقه دلخوش باشیم این زهر نقد را غلافش کن...

MOSTAFAVI
2018/06/19, 18:12
کسانی که رشته شون ریاضی بود و یا با مفاهیم ریاضی آشنا هستند ،شعر زیر رو بهتر درک می کنند

منحنی قامتم تابع ابروی توست
خط مجانب بر آن، طره ی گیسوی توست
حد رسیدن به تو، مبهم و بی انتهاست
بازه‌ تعریف دل، در حرم کوی توست
بی تو وجودم بود یک سری واگرا
ناحیه همگراش دایره روی توست
مهر تو چون می‌دهد سمت به بردار دل
هر طرفی روکنی، هم‌جهت و سوی توست
پرتو خورشید شد مشتق از آن چشم تو
گرمی و جان‌بخشی‌اش جزئی از آن خوی توست
چون به عدد، یک تویی، من همه‌ ی صفرها
آن چه که معنا دهد قامت دلجوی توست
گر شود آن دم که ما زوج مرتب شویم
سر به رهت می‌نهم، چون که سرم گوی توست
هجر و فراقت شکست قائمه قائمی
نقطه پرگار عشق واله و پی‌جوی توست

MOSTAFAVI
2018/06/19, 18:22
با من برنو به دوش یاغی مشروطه خواه

عشق کاری کرده که تبریز می سوزد در آه


بعدها تاریخ می گوید که چشمانت چه کرد؟

با من تنها تر از ستارخان بی سپاه


موی من مانند یال اسب مغرورم سپید

روزگار من شبیه کتری چوپان سیاه


هرکسی بعد از تو من را دید گفت از رعد و برق

کنده ی پیر بلوطی سوخت نه یک مشت کاه


کاروانی رد نشد تا یوسفی پیدا شود

یک نفر باید زلیخا را بیاندازد به چاه


آدمیزادست و عشق و دل به هر کاری زدن

آدم ست و سیب خوردن، آدم است و اشتباه

mhjboursy
2018/06/27, 16:54
ده روز مهر گردون افسانه است و افسون!!!!
نیکی بجای یاران فرصت شمار یارا

mhjboursy
2018/06/27, 17:29
واژه‌های پارسی
ـــــــــــــــــــــــــ ـ
یک سری از دوستان که می‌خواهند پارسی را (بسیار) پاس بدارند. می‌آیند واژه‌هایی مانند حتما و مطمئنا را به این شیوه می‌نویسند: حتمن. مطمعنن.
بیشتر اینهایی که عرب ستیز هستند این کار را می‌کنند.
نخست اینکه عرب ستیزی اشتباه است. هرچند ما تمام قد از پارسی دفاع می‌کنیم ولی عرب‌ستیزی را کاری احمقانه می‌دانیم. (بکله حتی قوم ستیزی را هم احمقانه می‌دانیم.) (اینکه آدم چشمش را ببندد و با تمام کسانی که دارای یک قومیت یا یک زبان خاص هستند مخالفت کند احمقانه است! ای بسا قومی وجود داشته باشند که واقعا هم حتی به معنی واقعی کلمه بد باشند. ولی باز انسان‌های پاکی در میان آنها باشند! حالا دلیل می‌شود ما چشممان را ببندیم و به همه توهین کنیم؟ یا گیرم که مثلا اقوام یک قومی انسان‌های بدی بوده باشند... دلیل می‌شود که ما به فرزندان آنها بی احترامی کنیم؟ اصلا یک انسان بزرگ سال ممکن است به عمد انسان بدی باشد ولی دیگر یک کودک و نوزاد که قصدی ندارد که...) بگذریم... به هر روی عرب‌ستیزی در میان ایرانیان در دید من همان قدر کار احمقانه‌ای است که پارس‌ستیزی و عجم‌ستیزی نزد اعراب بد است.
اما ما دوست داریم از فرهنگ پارسی حمایت کنیم.
دوست داریم در میان نوشته‌هایمان واژه‌های پارسی را به کار بگیریم و بیشتر به این زبان شیرین سخن بگوییم.
ولی باز این روشش نیست!
آخر حتما را بنویسیم حتمن؟ که چه بشود؟ نخست اینکه در همین واژه‌ی حتمن هم باز حرف «ح» وجود دارد! که عربی است! دوم اینکه تنوین که عربی است هنوز سر جایش است تلفظ انتهای حتما هنوز همان است که بود فقط شیوه‌ی نگارشش تغییر کرده!
این موضوع در واژه‌ی مطمعنن وخیم‌تر هم می‌شود! چرا که طرف برای اینکه همزه را حذف کند دست به دامان «ع» شده! که این هم از قضا عربی است!
خوب چه کاری است آخر پدرآمرزیده؟
می‌خواهی بیایی ابرویش را درست کنی می‌زنی چشمش را هم این‌گونه کور می‌کنی!
نیز اینکه دو دستگی و سردرگمی در میان پارسی زبانان ایجاد می‌کنی... از فردا یک سری می‌نویسند مطمئنن یک سری مطمعنا یک سری دیگر مطمئنا و ...
بهتر نیست یک پایگاه واحد برای تصمیم گیری در این خصوص وجود داشته باشد؟ مانند فرهنگستان زبان و ادب فارسی یا آموزش و پرورش؟ (البته بماند که ما با اینها و آموزش پرورش هم مشکل و انتقاد داریم که در آینده در این رابطه چیزهایی خواهم گفت. از جمله اینکه آخر سر معلوم نیست ها و اند و اش و ... را باید به واژه‌ی پیشین چسباند یا نه؟ و نیز اینکه چرا «می» را از فعل جدا کردند؟ ولی در کل بهتر است که یک مرجع واحد باشد و دیگران به آن مراجعه کنند.)

mhjboursy
2018/06/28, 22:09
https://i.ganjoor.net/saadi.gif (https://ganjoor.net/saadi/)

سعدی

همه عمر برندارم سر از این خمار مستی // که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد // دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی
چه حکایت از فراقت که نداشتم ولیکن // تو چو روی باز کردی در ماجرا ببستی
نظری به دوستان کن که هزار بار از آن به // که تحیتی نویسی و هدیتی فرستی
دل دردمند ما را که اسیر توست یارا // به وصال مرهمی نه چو به انتظار خستی
نه عجب که قلب دشمن شکنی به روز هیجا // تو که قلب دوستان را به مفارقت شکستی
برو ای فقیه دانا به خدای بخش ما را // تو و زهد و پارسایی من و عاشقی و مستی
دل هوشمند باید که به دلبری سپاری // که چو قبله‌ایت باشد به از آن که خود پرستی
چو زمام بخت و دولت نه به دست جهد باشد // چه کنند اگر زبونی نکنند و زیردستی
گله از فراق یاران و جفای روزگاران // نه طریق توست سعدی کم خویش گیر و رستی


چقدر این شعر زیباست! سعدی هم فیلسوف است و هم عارف. و هم عاشق‌پیشه!
آنجا که می‌گوید برو ای فقیه دانا... گویی دارد به تمام مرتبه ظهور می‌کند و با آن علو رتبه‌اش بر رتبه‌ی عقلش می‌خندد و به ما هم نشان می‌دهد که از این مقام هم بالاتر رفته... و ترجمه‌ی این مصرع را هم در چند مصرع بعد می‌آورد که می‌گوید دست جهد از یک‌سری جاها و مقامات کوتاه است و با پای دیگر باید به این وادی‌ها رفت...
در این چند بیت همه‌چیز هست... آیا چیزی هست که مانده باشد؟ استدلال و حکمت و فلسفه و دانایی... بالاتر از آن... حرکت بین اینها... زیبایی سخن... عشق‌بازی...

mhjboursy
2018/06/28, 22:23
از رهبر:
می‌کند آشفته‌ام، همهمه‌ی خویشتن
کاش برون می‌شدم از همه‌ی خویشتن

می‌کشد از هر طرف، چون پر کاهی مرا
وسوسه‌ی این و آن، دمدمه‌ی خویشتن

پنجه درافکنده‌ام، در دل خونین خویش
گرگ‌وش افتاده‌ام در رمه‌ی خویشتن

باده‌ی نابم گهی، زهر هلاهل گهی
خود به فغانم از این، ملقمه‌ی خویشتن

طفلم و بنهاده سر، بر سر دامان عشق
تا کندم بیخود از زمزمه‌ی خویشتن

مست و خرابم امین! بی‌خبر از بود و هست
از که ستانم؟ بگو! مظلمه‌ی خویشتن

mhjboursy
2018/06/28, 22:29
شعر از مولانا – آهنگ : آریا عظیمی نژاد
دانلود آهنگ با کیفیت 320 (http://dl.music-o-movie.ir/music/95/Meghdad%20Shahhosseini%20-%20Rooze%20Hasrat_(Music-o-Movie.ir).mp3)


روزها فکر من این است و همه شب سخنم // که چرا غافل از احوال دل خویشتنم

از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود // به کجا میروم آخر ننمایی وطنم

مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا // یا چه بوده است مراد وی از این ساختنم

آنچه از عالم عِلوی است من آن می گویم // رخت خود باز بر آنم که همانجا فکنم

مرغ باغ ملکوتم نِیم از عالم خاک // چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم

کیست آن گوش که او می شنود آوازم // یا کدام است سخن می کند اندر دهنم

کیست در دیده که از دیده برون می نگرد // یا چه جان است نگویی که منش پیرهنم

تا به تحقیق مرا منزل و ره ننمایی // یک دم آرام نگیرم نفسی دم نزنم

می وصلم بچشان تا در زندان ابد // به یکی عربده مستانه به هم درشکنم

من به خود نامدم اینجا که به خود باز روم // آنکه آورد مرا باز برد تا وطنم

تو مپندار که من شعر به خود می گویم // تا که هشیارم و بیدار یکی دم نزنم

mhjboursy
2018/06/28, 22:33
https://i.ganjoor.net/hafez.gif (https://ganjoor.net/hafez/)

حافظ


الا یا ایها الساقی ادر کأسا و ناولها // که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها
به بوی نافه‌ای کاخر صبا زان طره بگشاید // ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دل‌ها
مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم // جرس فریاد می‌دارد که بربندید محمل‌ها
به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید // که سالک بی‌خبر نبود ز راه و رسم منزل‌ها
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل // کجا دانند حال ما سبکباران ساحل‌ها
همه کارم ز خود کامی به بدنامی کشید آخر // نهان کی ماند آن رازی کز او سازند محفل‌ها
حضوری گر همی‌خواهی از او غایب مشو حافظ // متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها

mhjboursy
2018/06/29, 05:10
صداسیما (شبکه چهار اگر اشتباه نکنم) یک چیز چرت پخش می‌کرد که فوق‌العاده جذاب بود.
عالی از این نگر که این پرسش را مطرح می‌کرد که در زیست‌شناسی، هنگامی که به پیدایش بدن یک انسان دقت می‌کنیم، یعنی زمانی که نطفه چیزی حدود ۱۰۰۰ سلول بیشتر نیست و دارد تکثیر می‌شود، باید بپرسیم چه کسی مسئول این است که معین کند که این سلولی که الان تشکیل شده (از یعنی یک سلول بوده که تقسیم شده و خودش را دو تا کرده و یک سلول جدید به وجود آمده) اکنون این سلول قرار است چه بشود؟
این سلول‌ها همه شبیه هم هستند و فرقی با هم ندارند... ولی بعدا یک سری از اینها دست می‌شوند و یک سری پا و یک سری قلب و یک سری مغز و یک سری....
مانند این است که بگوییم در بین جامعه‌ی انسان‌ها یکی که اکنون به دنیا می‌آید بر طبق این قاعده قرار است در آینده دکتر شود و آن یکی دیگر سرباز و دیگری کارمند فلان ارگان...
ولی انسان‌ها هوش دارند و می‌سنجند و می‌فهمند و قابلیت تغییر دارند و و و... ولی یک سلول از کجا می‌داند؟ و از کجا می‌تواند؟ از کجا می‌داند که باید تبدیل به یک سلول (ذخیره کننده) چربی شود؟ و چگونه می‌تواند؟ از کجا می‌داند که باید اکنون او در آن قسمت از بدن تبدیل بشود به یک سلول عصبی؟ و چگونه می‌تواند؟
جل‌الخالق.
چرت از این نگر می‌گویم که طرف با این استدلال زیبایی که کرده بود، سپس رفته بود یک حرف بی دلیل و غیر مستدل و غیر مستند زد و گفت پس ما نتیجه می‌گیریم بر روی بدن میدان‌های انرژی‌ای وجود دارد که از قلب صنوبری انسان سرچشمه می‌گیرد و این‌ها خارج از زمان هستند و حاوی اطلاعات هستند و سپس ربطش داد به طب سوزنی چینی و یک‌جورهایی می‌خواست با موضوع روح و چاکراهای بودایی بیامیزدش...
ولی موضوعاتی که مطرح می‌کرد جالب بود. (من هم پیش‌تر به این اندیشیده بودم. با دوستان.)

پیش‌تر که در یک انجمن اینترنتی فلسفی این را با دوستان مطرح می‌کردیم یکی از دوستان که به پزشکی وارد بود می‌گفت اینها از روی دی‌ان‌ای ای که دارند می‌خوانند و می‌فهمند باید چه کنند. (آن دوستمان اگر اشتباه نکنم خداباور هم نبود.) ولی این‌گونه اگر باشد یک موضوع برداشته می‌شود و صدتا موضوع عجیب‌تر گشوده می‌شود.


نخست این را بگویم که با اینکه خداباور هستم از شنیدن جمله‌ی «خوب خدا کرده دیگر» متنفرم.
خوب معلوم است که خدا کرده! نه تنها این کار به دید ما پیچیده را خدا کرده بلکه تمام کارها را خدا کرده... خدا انسان را آفریده، خدا باران را بارانده، خدا فلانی را ثروتمند کرده... بلی... ولی ما اکنون داریم در مورد چگونگی اسباب صحبت می‌کنیم. خدا چگونه انسان را آفریده (مثلا با آب و خاک) چگونه خدا باران را می‌باراند (مثلا با بادهایی که خودشان هم اثری از وضع زمین هستند...) خدا چگونه فلانی را ثروتمند کرده؟ (از طریق فکری که در کله‌اش انداخته و فلان محیط مستعدی که درش انداخته)
اینجا هم یک نفر که می‌گوید خدا کرده (و آفریدگار اینگونه آفریده) را ما قبول داریم. ولی ما داریم در مورد چگونگی و جزئیات (این آفرینش) صحبت می‌کنیم.


آری... داشتم می‌گفتم. موضوعات پیچیده‌تر این است که مگر یک سلول چشم دارد که ببیند؟ و بفهمد اکنون کجای بدن است؟ که بعد مطابق آن بیاید دی‌ان‌ای درونش را بخواند و تبدیل شود به فلان سلول...
اصلا گیریم که چشم داشته باشد (که البته دانشمندان می‌گویند سلول یک‌سری حسگرهای بسیار ابتدایی دارد که اگر این گونه باشد نمی‌توانیم توقع داشته باشیم با همان حسگرها محیطش را تشخیص دهد... چون مثلا محیط معده و روده خیلی شبیه هم است... یا محیط سلول‌های معمولی انگشت با سلول‌هایی که ناخن انگشت را تولید می‌کنند (و نیز سلول‌هایی که بندهای انگشت را تولید می‌کنند و سلول رگ و سلول پی و ...) یعنی این سلول با آن حسگرهای ساده تمام این تغییرات جزئی را درک می‌کند و می‌تواند نسبت به آن واکنش دهد؟
دیگر اینکه اگر این‌گونه باشد یک سلول نه تنها باید ببیند، بلکه باید جهان‌بینی هم داشته باشد! در جامعه‌ی انسانی یک انسان که وارد یک ساختمان نیمه‌کاره می‌شود ممکن است خود به خود تبدیل به یک کارگر ساختمانی شود... ولی این جهان‌بینی و فهم اوست که به او می‌گوید اینجا باید دیوار بکشد و آنجا نکشد. اینجا باید از مصالحی مانند شیشه و قاب فلزی استفاده کند و آنجا از درب چوبی و آنجا از سیمان. موقعیت یکی است ولی نحوه استفاده از موقعیت به درایت فرد وابسته است. یا یک پلیس می‌داند که اکنون باید به چه خودرویی اجازه‌ی عبور بدهد و به چه خودرویی اجازه ندهد. ولی آیا سلول این فهم را دارد؟
موارد عجیب دیگری هم هست... مثلا مواردی که بدون اراده‌ی انسان کار می‌کنند و سپس انسان می‌تواند با اراده آنها را تغییر دهد. مثلا ضربان قلب که تحت تاثیر چیزی نیست می‌تواند توسط خود انسان (زمانی که به چیزی ترسناک فکر کند) تغییر کند! (یا نفس کشیدن)
مورد عجیب دیگر این است که ترمیم صورت می‌گیرد! شبیه یا غیر شبیه به حالت پیشین.
مورد عجیب دیگر این است که دی‌ان‌ای تغییر می‌کند! یعنی من خصوصیاتم (طبق محیط مثلا) ممکن است تغییر کند. یا فرزندم ممکن است برخی خصوصیات من را نداشته باشد.
مورد عجیب دیگر این است که رشته‌های عصبی که از مغز می‌آیند در همه جا گسترده نشده‌اند. جاهایی هست مانند داخل رگ‌ها که سلول‌هایی هستند که اصلا غیر ممکن است تصور کنیم به شبکه‌ی عصبی اتصال داشته باشند. (چون معلق در مایع هستند.) و اینها در هماهنگی‌ای با سایر سلول‌ها و کلیت بدن و با تصمیمات انسان هستند!
مورد عجیب دیگر این است که زمانی که وضعیت روحی روی فعالیت‌های بدنی تاثیر دارد.
مورد عجیب دیگر این است که خیلی از این بخش‌هایی که در هماهنگی با انسان و مغز انسان کار می‌کنند توانایی این را دارند که در خارج از بدن انسان هم کار کنند. یا اینکه توانایی این را دارند که از بدن انسان بیرون آورده شوند و در بدن یکی دیگر کار گذاشته شوند!


نقل قول:

چه چیز سبب ادامه تپیدن قلب است؟
آیا انقباض و انبساط آن یک عامل خارجی دارد، یا از درون خود قلب برمی‌آید؟ این مساله یکی از جالب‌ترین پرسش‌ها در زیست شناسی (http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%D8%B2%DB%8C%D8%B3%D8%AA+%D8%B4%D9% 86%D8%A7%D8%B3%DB%8C) است که در پاسخ آن هنوز بسی ابهام وجود دارد. با این وصف ،‌ اکنون برایتان آزمایشی را تعریف می‌کنم که از صدها سال پیش ،‌ دانشمندان با آن آشنا بوده‌اند. فرض کنید تخم مرغی را حدود 24 ساعت در ماشین جوجه‌کشی حرارت دهیم، حال اگر آن را بشکنیم و با ذره بین (http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%D8%B0%D8%B1%D9%87+%D8%A8%DB%8C%D9% 86) به درون آن بنگریم، خواهیم دید که سلولهایی که قرار است بعدا قلب جوجه را تشکیل دهند، از هم‌اکنون می‌تپند. آری ،‌ این یاخته‌ها از هم‌اکنون که هنوز قلبی درست نشده است،‌ تپش را آغاز کرده‌اند! باز فرض کنید این سلولها را برداریم و در یک مدیوم ، یعنی «ماده کشت مخصوص» ، پرورش دهیم. خواهیم دید که قلب رشد می‌کند. پس قلب دارای این ویژگی است که بطور خودکار می‌تواند عمل باز و بسته شدن را انجام دهد. نتیجه آنکه تپیدن دایمی قلب هنوز از معماهای زندگی است!

البته بسیاری از اینها را می‌توان یک جوری توجیه کرد...
ولی می‌دانید موضوع عجیب تر از همه چیست؟ اینکه گیرم که همه‌ی اینها توسط خواندن دی‌ان‌ای توسط سلول انجام می‌گیرد. حالا اصلا سوال اینجاست که سلول چگونه دی‌ان‌ای را می‌خواند؟
چون خواندن یک همچین چیزی واقعا مانند خواندن یک کتاب است.
اگر سلول یک ماشین است. چگونه این قرائت را انجام می‌دهد؟
اصلا در خود تکثیر سلول عجایبی است... چه کسی به سلول می‌گوید چه زمانی و چگونه دو تا شود و چه کسی از روی دی‌ان‌ای یک رونوشت تهیه می‌کند؟ آیا یک حیاتی اینجا هست؟ یا با ماشین سر و کار داریم؟

mhjboursy
2018/06/30, 01:50
سبک زندگی
ـــــــــــــــــــــ
یک فیلم از رضا عطاران دیده بودم در سینما... یک سکانسش خیلی برایم جالب بود...
طرف ادای زنش را در می‌آورد و وسطش از سبک زندگی می‌گفت... از Life Style...
از آن زمان توجهم به این اصطلاح جلب شد.

دقت کردید چقدر سبک زندگی ها متفاوت و جذاب است...
من هر چند وقت یک بار در اتوبوس یا مترو یک لحظه به مردم نگاه می‌کنم... به صورت‌هایشان... و به روحیات و افکار و زندگی‌ای که پشت نگاه‌هایشان در جریان است...
چون دریایی مواج است که هر کسی انگار یک موجی است... و هر موجی هم دریایی...
و در کنار شباهت‌ها چقدر تفاوت‌ وجود دارد...

یکی فقیر است یکی غنی. یکی شاد است یکی غمگین. یکی تحصیلکرده است یکی بی سواد... یکی دلهره دارد! همین‌جوری! این را از نگاهش می‌توان درک کرد...
دیگری انگار همیشه دارد با خودش صحبت می‌کند... آری... اصغر آقا که گفته نه... پس باید بروم با یکی دیگر صحبت کنم رابطه‌مان را جوش دهد... حالا بروم پیش کی؟...
آن یکی یک بچه زیر بغلش است و دارد با بچه‌اش حال می‌کند... و البته در مواردی دارد بچه‌اش را تحمل می‌کند...

یکی دنیادیده است... یکی خام است...
یکی غرور بی‌جا و اعتماد به سقف احمقانه دارد... یکی الکی خودش را پایین می‌بیند و خودکوچک‌بین است...

یکی از این مدلی‌هاست که هزارتا دوست دارد و اهل رفیق‌بازی و مرام و خرج برای دوست و از این چیزهاست... یکی با تنهایی خودش حال می‌کند...

یکی حالش با دود و الکل است... یکی حالش در نیایش ... یکی با درس خواندن حال می‌کند! یکی با بزرگ کردن بچه‌هایش...

یکی صبح تا شب دنبال این است که پرایدش را تبدیل به پژو بکند... و تا این خواسته‌اش برطرف نشود انگار در رنج و عذاب است... دیگری آرزویش این است که کاش پراید داشته باشد... آن یکی پرادو دارد و آرزو می‌کند کاش مال نداشت و یک حال خوش داشت. یک دل خوش... یکی هم موتور دارد و با همان خوش است...

یکی در آخرین طبقه‌ی برجش می‌رود در استخری که کفَش شیشه‌ای است...
یکی چند گام آن سو تر اش لاشخوری منتظر است تا او از گرسنگی بمیرد...

قربانت بروم خدا... چه دنیای عجیب و جالبی است...
این آدم‌ها با اینکه این قدر به هم نزدیک هستند (هم از دید چهره و هم از دید محیط) ولی چقدر با هم فرق دارند.

یکی کودکی تلخی داشته و همین همیشه قلب و مغزش را سیاه می‌کند...
یکی به سمت دود و دم می‌رود و کم کم در یک تاریکی گم می‌شود که خودکشی برایش یک خواسته می‌شود که حتی توانایی اجابت آن را هم ندارد...
یکی یک باره یکی از اعضای بدنش را (مثلا چشمش را) از دست می‌دهد...
یکی عزیزش سرطان می‌گیرد و زندگی خوشش یکباره نابود می‌شود...
یکی عزیزش عروسی می‌کند...
فرزندش در کنکور قبول می‌شود...
عزیز سفرکرده‌اش از غربت می‌آید...
یا به وصال یارش می‌رسد...

عجب دنیایی است...
عجیب دنیایی است.
پیشنهاد می‌کنم شما هم این کار را بکنید... در اتوبوس که نشسته‌اید همین‌جور آرام یک نگاه به چهره‌های مردم بیاندازید و حدس بزنید چه افکاری (چگونه انسانی) پشت آن نگاه‌هاست...

mhjboursy
2018/06/30, 01:58
پیرو شعر پیشین در ارتباط با همهمه...

https://i.ganjoor.net/moulavi.gif (https://ganjoor.net/moulavi/)

مولوی
چه کسم من چه کسم من که بسی وسوسه مندم گه از آن سوی کشندم گه از این سوی کشندم
ز کشاکش چو کمانم به کف گوش کشانم قدر از بام درافتد چو در خانه ببندم
مگر استاره چرخم که ز برجی سوی برجی به نحوسیش بگریم به سعودیش بخندم
به سما و به بروجش به هبوط و به عروجش نفسی همتک بادم نفسی من هلپندم
نفسی آتش سوزان نفسی سیل گریزان ز چه اصلم ز چه فصلم به چه بازار خرندم
نفسی فوق طباقم نفسی شام و عراقم نفسی غرق فراقم نفسی راز تو رندم
نفسی همره ماهم نفسی مست الهم نفسی یوسف چاهم نفسی جمله گزندم
نفسی رهزن و غولم نفسی تند و ملولم نفسی زین دو برونم که بر آن بام بلندم
بزن ای مطرب قانون هوس لیلی و مجنون که من از سلسله جستم وتد هوش بکندم
به خدا که نگریزی قدح مهر نریزی چه شود ای شه خوبان که کنی گوش به پندم
هله ای اول و آخر بده آن باده فاخر که شد این بزم منور به تو ای عشق پسندم
بده آن باده جانی ز خرابات معانی که بدان ارزد چاکر که از آن باده دهندم
بپران ناطق جان را تو از این منطق رسمی که نمی‌یابد میدان بگو حرف سمندم


یک مقدار از آن نوشته‌ی بالا مانده بود... که انگار آقای مولوی در ابیات بالا به آن اشاره‌ای داشته... که گاهی انسان می‌تواند تمام سبک‌های زندگی بالا را در خود داشته باشد. گاهی که چه عرض کنم... همیشه انسان انواع و اقسام صفات (بیشتر اشاره‌ام به صفات حیوانات مانند موش (مال اندزوی الکی) و سگ و گربه و لاشخور و خر و خوک و خرس و ...) را در خود دارد... و هر آن می‌تواند به سمت یکی از این صفات متمایل شود...
و گاهی هم انسان می‌تواند از تمام این حالات کناره بگیرد و حالتی بگیرد که به هیچ کدام از اینها نمی‌خورد... که جناب مولوی اشاره کردند.

mhjboursy
2018/06/30, 02:26
عاشقی
ــــــــــــ
کمتر کسی است که این احساس را درک نکرده باشد و کمتر کسی است که اکنون در این احساس باشد.

عاشقی انگار یک زمان محدودی دارد... نمی‌شود انسان همیشه در آن حال باشد...
در مورد همین زناشویی (احساس عشق بین زن و مرد) نگاه کنید... طرف پیش از آشنایی که دارای این احساس نبوده... یک چند ماه این احساس را تجربه می‌کند و بعد که به وصال یارش رسید و چند ماه در کنار هم توانستند زندگی کنند اصلا همین احساس بالکل می‌پرد! (در بسیاری از موارد می‌پرد. بسیاری هم که می‌گویند نپریده یا دروغ می‌گویند یا گمان می‌کنند نپریده! انگشت شمار هم هستند که توانسته‌اند آن درجه از شور و عشق را همواره در خود زنده نگه دارند. همان شور و عشق را. حالا دوباره همین‌هایی که عشقشان کمرنگ شده دو روز همدیگر را نبینندها... دوباره می‌شوند همان لیلی و مجنون سابق...)
انگار عشق یک حالتی است بین وصال و فراق.

اما عشق...
گاهی انسان به یک جایی می‌رود که دیگر نه برایش سقوط اقتصادی معنی خاصی دارد نه صعودش... نه جنگی که تا خانه همسایه آمده نه خوشی آنها... نه پول زیادی که دارد یا قرار است بهش برسد... نه بی پولی...
هیچ... هیچ... هیچ... تمام تمرکز آدم... یا بهتر است بگویم تمام آدم... می‌رود... غرق در آن هدف عشق، در آن معشوق می‌شود...
تیغ توی دستش می‌رود ولی احساس درد زیادی نمی‌کند!!! ای بسا یک لبخند هم بزند...
این عشق است.
عجب حس زیبایی است!
خدا قسمت همه‌مان بکند.
گویی آدم از دنیا می‌رود...
در دنیاست و از اهلش بی خبر!
مانند این بچه مدرسه‌ای‌ها که وسط کلاس نشسته‌اند و به معلم نگاه می‌کنند و ذهنشان پیش حس گلزنی عالی زنگ تفریحشان است... یا پیش آدم‌آهنی ای که دیشب کادو گرفتند...
آدم غم و شادی و رنج و لذت این دنیا دیگر برایش معنی ندارد و غرق در یک لذت خاصی می‌شود که... همه چیز را با خودش می‌شوید و می‌برد. و فقط همان لذت می‌ماند و بس. تیغ در دست که سهل است... طرف گاهی تا پای از بین رفتن جانش هم پیش می‌رود و حواسش نیست... مست است... و گاهی بالاتر... جانش را هم حاضر است آگاهانه در آن حال مستی بیاورد و بدهد...

فقط عشق بین مرد و زن هم نیست...
عشق به کار... عشق به پول... عشق به خدا... عشق به مادر... عشق به خانواده... عشق به فرزند... (در تمام اینها هم طرف می‌تواند به آن حال ایثار از جان برسد...)
البته عشق به خدا یک مقدار متفاوت و ممتاز است.

خوش به حال کسی که معشوقی دارد. /:.wubsmiley.:/
و بدبخت کسی که بی عشق روزگار می‌گذراند و از زندگی چیزی نمی‌فهمد.

mhjboursy
2018/06/30, 02:29
سعدی



به‌جهان خرم از آنم، که جهان خرم از اوست



عاشقم بر همه عالم، که همه عالم از اوست



به غنیمت شمر ای دوست، دم عیسی صبح


تا دل مرده مگر زنده کنی، کاین دم از اوست



نه فلک راست مسلم، نه ملک را حاصل



آنچه در سرّ سویدای بنی‌آدم از اوست



به حلاوت بخورم زهر، که شاهد ساقیست



به ارادت ببرم زخم، که درمان هم از اوست



زخم خونینم اگر به نشود، به باشد!!!!



خنک آن زخم، که هر لحظه مرا مرهم از اوست



غم و شادی بر عارف چه تفاوت دارد؟



ساقیا، باده بده شادی آن، کاین غم از اوست



پادشاهی و گدایی، بر ما یکسان است



چو بر این در، همه را پشت عبادت خم از اوست



سعدیا، گر بکَند سیل فنا خانهٔ عمر



دل قوی دار، که بنیاد بقا محکم از اوست




/:.Heart.:/

mhjboursy
2018/06/30, 02:31
متن آهنگ عاشقم من از احسان خواجه امیری


عاشقم من! عاشقی بی قرارم کس ندارد خبر از دل زارم
آرزویی جز تو در دل ندارم

من به لبخندی از تو خرسندم
مهر تو ای مه آرزومندم
در تو پابندم



خیز و با من در افق ها سفر کن دلنوازی چون نسیم سحر کن
ساز دل را نغمه گر کن همچو بلبل نغمه سر کن
عاشقم من عاشقی بی قرارم کس ندارد خبر از دل زارم
آرزویی جز تو در دل ندارم





دانلود با کیفیت Mp3 320 (http://dl.badaztomusic.com/Music/96/12/10/Babak%20Amini%20-%20Ashegham%20Man.mp3)

mhjboursy
2018/07/06, 03:14
آیا خدا وجود دارد؟
خدا وجود دارد. حتی اگر ما بتوانیم وجود خودمان را هم یک‌جوری انکار کنیم وجود خدا را نمی‌توان انکار کرد.
هر چیزی یک نخست و آغازی دارد. ما و دنیای‌مان هم آغاز و نخستی داریم. آن نخست هر چه باشد ما آن را خدا می‌نامیم. (خواه خود دنیا باشد. خواه من باشم. خواه کمال مطلقی به نام الله باشد.)

صفات خدا چگونه اثبات می‌شود؟
صفات خدا همه به هم می‌رسند. کافی است از یک‌جا آغاز کنیم... مثلا همین نخست بودن و آغازگر بودن... وقتی آن نخست را خدا دانستیم. می‌پرسیم دوم (و دیگران) از کجا آمدند؟ از اینجا به صفت آفرینندگی خداوند می‌رسیم. چرا که غیر از خداوند نخست کس دیگری نبوده که دلیل پیدایش موچودات دیگر باشد. همین‌جور صفت قدرت را و چیرگی را و برتری را و توانایی را... اینها را هم می‌توان از نخست بودن خدا فهمید. (مثلا چگونه ممکن است خداوند قانونی یا نیرویی بیافریند که آن را خودش نداشته باشد؟ هر چیزی به موجودات داده از نزد خودش داده. پس خودش کامل‌ترین‌ها را دارد.) خداوند کمال مطلق است.

آیا ممکن است موجودی دارای کمالی فراتر از خدا شود؟
در دنیا این امکان هست که آفریده از آفریننده فراتر رود. ولی در مورد خدا نمی‌توان این را گفت. چرا که در مورد موجودات زمینی اصلا چیزی به نام آفریننده‌ی مطلق وجود ندارد. من باعث پیدایش فرزندی می‌شوم که یک سر پیدایشش من هستم و سر دیگر مادرش و سر دیگر محیطش و سر دیگر غذاهایی که او می‌خورد و سر دیگر غذاهایی که ما خوردیم و سر دیگر.... اگر این‌گونه بود که تمامی هستی فرزندم -همواره- از من گرفته می‌شد امکان این وجود نداشت که فرزندم از من فراتر رود.

آیا خدا درک و احساس و فهم و فکر دارد؟
خدا می‌داند ولی نه به این معنی که ما می‌فهمیم و می‌دانیم. ما نمی‌دانیم در فلان جا چیست؟ دست می‌کشیم یا چراغ روشن می‌کنیم و می‌فهمیم آنجا فلان چیز است. ما از نادانی به سمت دانایی می‌رویم. ما از نقص به سمت کمال حرکت می‌کنیم. ولی خدا نقصی ندارد که حرکتی داشته باشد. خداوند حرکت نمی‌کند. خدا از نادانی به سمت دانایی حرکت نمی‌کند. خدا داناست. در مورد فکر کردن هم باید گفت که فکر کردن هم مانند ابزارهای حواس پنج‌گانه یک ابزار است. یک ابزار برای حرکت از سمت نادانی به سمت دانایی. بنابراین خداوند فکر نمی‌کند و بدون فکر می‌داند.

آیا خدا در زمان است؟
زمان چیست؟ اگر زمان چیزی باشد موجودی است که خدا (نخست، آغازگر) آن را آفریده. و اگر چیزی نباشد که هیچ. یک اعتبار است که نمی‌توان آن را حقیقت شمرد و برایش موجودیت در نگر گرفت.
نه تنها خدا درون زمان نیست. بلکه انسان هم اگر به خودش بیاید می‌بیند این انسان نیست که درون زمان است بلکه این زمان است که درون انسان است. و اگر زمان موجودی آفریده باشد. در انسان (و به وسیله‌ی انسان) آفریده شده.

آیا خداوند زنده است؟
زندگی چیست؟ زندگی یعنی من حرکت می‌کنم، کار می‌کنم. بزرگ می‌شوم. می‌میرم. می‌خورم. اینها همگی آمیخته با نقص (و حرکت) است. مثلا رشد کردن و بزرگ شدن یعنی حرکت از سمت کوچکی به سمت بزرگی. ولی خدا کوچک نبوده نیست و نخواهد بود. اگر موارد نقص را از اینها بگیریم به نگر من به این تعریف می‌رسیم که زندگی یعنی فعالیت ارادی. یعنی آگاهی و اراده. یعنی خواستن. و آنکه نخست و آغازگر است فعلا ارادی آفریدن را انجام داده.

MOSTAFAVI
2018/07/06, 11:25
حضرت حق جل و علا قبل از حدوث (آفرینش) عالم (اعم از غیب و شهادت) به چه کاری مشغول بوده است؟

mhjboursy
2018/07/06, 12:48
حضرت حق جل و علا قبل از حدوث (آفرینش) عالم (اعم از غیب و شهادت) به چه کاری مشغول بوده است؟

سلام.
۱-
قبلی وجود ندارد.
قبل برای زمان است.
و زمان درون عالم معنی می‌دهد.
وقتی عالمی نبوده زمانی هم نبوده.
با پیدایش این عالم است که پیشی و پسی و زمان در ذهن ما معنی پیدا می‌کند.

۲-
پرسش از اینکه پیش از این عالم چه بوده مانند این است که بپرسیم آن سوی این موجودات، پنج متر آن‌سوتر از این عالم و پنج متر آن‌سوتر از مکان‌ها چیست؟ (که اگر باشد آن هم مطمئنا از جنس عالم و موجودات و مکان است.) به همین نحو پرسش از اینکه پنج ثانیه پیش از عالم یا پنج ثانیه پیش از زمان چیست هم اشتباه است.

۳-
کار خدا و فعل خدا (همین) عالم است. پس پرسش از این که «خدا به چه کاری مشغول بوده؟» مانند این است که بپرسیم «خدا چه عالمی را می‌ساخته؟»

۴-
ورای این زمان اگر چیزی باشد و ورای این مکان‌ها اگر چیزی باشد، از جنس زمان و مکان نیست. بلکه ورای زمان و مکان است. ورای دنیا، ورای زمان و مکان است. (حال اگر می‌توانیم بی‌زمانی و بی‌مکانی را درک یا تعقل یا تخیل یا تصور کنیم که فبها... ولی اگر نمی‌توانیم باید به همین بسنده کنیم که ورای دنیا اگر وجود داشته باشد از جنس دنیا و در قید زمان و مکان نیست.)

mhjboursy
2018/07/06, 15:37
جریانش چیست برخی موفق‌ترند؟ شگردهایشان چیست؟
______________________________________
نمی‌دانم جریانش چیست...
یکی را می‌بینی دست به خاک می‌زند زر می‌شود... یکی دست به زر می‌زند خاک می‌شود.
یک گدایی را می‌بینی می‌آید در مترو کلی هم عز و جز می‌کند و واقعا به کارش مسلط است و اصلا اشک آدم را در می‌آورد و آدم ناخودآگاه دلش به حالش می‌سوزد و می‌خواهد کمکش کند... ولی دست آخر مردم دو زار هم کف دستش نمی‌گذارند... یک گدای دیگر را می‌بینی می‌آید همان‌جا پیش همان آدم‌ها و دو تا کمک کنید ساده می‌گوید و چیز خاصی هم ندارد و بدنش هم سالم و درست حسابی... ولی مردم همین‌جور پول بهش می‌دهند!
یک بقالی را می‌بینی دو قران درآمد ندارد... آن وقت یک بقالی دیگر همان‌جا دو قدم آن‌سوتر دقیقا مشابه همین زده می‌شود و مردم همین‌جور می‌روند آنجا را شلوغ می‌کنند و پول است که یارو پارو می‌کند...
یک بچه عزیز دل مادر پدرش می‌شود... یکی اصلا هر کاری می‌کند تو دل برو نیست که نیست...
یک بنده‌ای همین‌جور از خدایش حاجت می‌گیرد... آن یکی انگار از چشم خدایش افتاده!
اصلا نمی‌دانم چه حکمتی است...
در همین بورس... (البته بورس به خصوص بورس ایران یک مقدار رابطه‌ی مستقیم و زیادی با بخت (شانس) دارد.) در همین بورس یکی که زیاد شمه‌ی بازاری هم ندارد و بلد هم نیست و تجربه هم ندارد می‌بینی گاهی موفق‌تر است از کسی که همه چیز دارد...
برخی می‌بینی تا یک زمانی وضعشان بد بوده... سپس یک‌باره وضعشان خوب می‌شود... مثلا بعد از فوت یک نفر در خانواده یا یک طلاق یا یک ازدواج یا به‌دنیا آمدن یک بچه... تغییر ملموسی در وضع زندگی طرف به عینه مشاهده می‌شود...
جالب است... عجیب است...
نمی‌دانم...

برخی می‌گویند اینها با جادو جنبل یا دعا و نذر و نیاز کارشان گرفته یا خوابیده.

خدا در قرآن می‌فرماید ما همه را کمک می‌کنیم در راهشان... چه این سمتی (دنیا) چه آن سمتی (آخرت). البته خیلی چیزها از دید مذهبی هست که باید بررسی شود و مفصل است. یک مورد را در کلام معصوم(ع) می‌خوانیم که صبح زود بیدار شدن است. یکی دیگر صله‌ی رحم است. یکی دیگر بخشیدن است. یکی دیگر دعای واقعی و با ایمان به استجابت است... زیاد است و هر کدام بحثی است مفصل.

دایی‌ام چندین سال پیش یک حرف جالبی می‌زد... می‌گفت یک سری لم‌ها و خرده‌کاری‌ها هست که باید توجه کرد... مثلا می‌گفت سمت خیابان خیلی مهم است... شما می‌روی مثلا در خیابان ولیعصر یک مغازه اجاره می‌کنی... گمان هم می‌کنی کارت حسابی می‌گیرد... ولی نمی‌گیرد... چرا؟ چون مثلا توجه نکردی که خیابان ولیعصر فقط این سویش رفت و آمد مردم زیاد است! آن سویش اصلا خبری نیست! شما رفته‌ای پول داده‌ای از خیابان ولیعصر مغازه گرفته‌ای... غافل از اینکه این سو اصلا خبری نیست... این ور پاخورش خوب نیست...
یا مثلا می‌گفت در مورد مغازه آن آغاز کار خیلی مهم است... اینکه آدم اسمش خوب در بیاید! آن دانه پاشیدن‌های اولیه و تبلیغ اولیه و اسم در کردن و غیره...
این لم‌ها و شگردها خیلی جالب است... من دقت کرده‌ام... واقعا جالب است...
یک وقت هست آدم می‌رود داخل یک بقالی یا پیرایشگاه... طرف خوش اخلاق هم هست... ولی بارهای دیگر یک حسی از درونت نمی‌گذارد دیگر آن ورها پیدایت بشود... (همین می‌تواند باعث بشود که بعدا کار و بار یارو کساد شود.) تو نخ این حس درونی‌ام رفته‌ام دیده‌ام که طرف با رفتارش (هر چند خوش اخلاق هم باشد) به ناخودآگاه آدم یک حسی را القاء می‌کند... مثلا اینکه طرف بلد نیست، بی عرضه است، ممکن است دفعه‌ی بعد که رفتی آن سو یک دست گلی به آب دهد که به سودت نباشد... یا برعکس یک نفر آدم نه چندان با اخلاق که ازش خوشت هم نمی‌آید ممکن است محل رجوع همیشگی‌ات بشود! چرا؟ چون ناخودآگاه به ناخودآگاهت این را القاء می‌کند که کارت را این می‌تواند راه بیاندازد... یا به او نیاز داری و باید برای خودت نگهش داری...
از وقتی دایی‌ام این شگردها را گفت خیلی دقت کرده‌ام... مثلا دیده‌اید یک سری لوازم خیاطی یا لباس فروشی‌ها کارشان می‌گیرد؟ من دیده‌ام خیلی از اینها چراغ پر نوری ندارند و جنس‌هایشان (مثلا روسری‌هایشان) را روی هم تلمبار می‌کنند... و دقت کرده‌ام که بسیاری از خانم‌ها از این حالت استقبال می‌کنند... چرا؟ چون در ذاتشان انگار این حالت درج شده. (فرویدی بخواهیم حسابی کنیم احتمالا به زمان غار نشینی و خصلت میوه‌چینی زنان مربوط می‌شود.) دوست دارند بروند در میان یک سری چیزها بگردند و یک دستاورد خیلی عالی و به صرفه‌ای را پیدا کنند! مانند یک کسی که می‌رود در تاریکی و گرگ‌ومیش زمین را می‌کند و گنجی را در می‌آورد. (دقت کنید... خانم‌ها خیلی از این جستجو کردن اجناس و لباس‌های تلمبار شده یا در هم و بر هم استقبال می‌کنند!) یا همین‌گونه خانم‌ها خیلی به تخفیف واکنش نشان می‌دهند... حالا طرف ممکن است قیمت یک چیز را ده برابر بکند و سپس شصت درصد تخفیف رویش درج کند... ولی خانم‌ها نمی‌سنجند و از این رقم تخفیف و حس اینکه یک کالایی را به صورت «غیرمنتظره» و «شگفت‌آوری» ارزان توانسته‌اند تهیه کنند لذت می‌برند و دنبال این چیزها هستند...
یا مثلا نور دم مغازه خیلی مهم است... اصلا به نگر من چراغ دم مغازه ارتباط مستقیم و بسیار زیادی با درآمد صاحب مغازه دارد. روی خودتان دقت کنید. اصلا جلب جایی می‌شوید که نورش بیشتر است! به خصوص در شب.
در مورد بقالی‌ها مثلا این هم خیلی مهم است که جنس جور باشد. در بسیاری از کاسبی‌ها این‌گونه است. شما اگر بدانید فلان خواربارفروشی ماست (آن ماستی که شما می‌خواهید) ندارد می‌روید چندتا جنس را از آن بقالی بگیرید و دیگر کالاهای مورد نگرتان را از یک بقالی دیگر؟؟؟ (من که می‌روم همه را از یک جا می‌گیرم.)
در مورد بسیاری از شرکت‌های بزرگ اینکه همیشه جنس آماده داشته باشند و همیشه مشتری را راه بیاندازند مهم است. مثلا این‌گونه نباشد که من همواره می‌آیم از شما دو تیپ سیمان می‌گیرم یک روز شما بیایید بگویید آن تیپ دوم را اکنون ندارم... این گونه باشد کاسبی به هم می‌خورد و من می‌روم سراغ یکی دیگر که همیشه من را پوشش دهد و کاری نکند کار من (مثلا خط تولید من، یا ساختمان سازی من) بخوابد.
خوب اینها شگردهایی است که هر کاسبی‌ای دارد...
شگردهای کاسبی ما چیست؟

mhjboursy
2018/07/06, 19:17
شگردهایی که من در کار و کاسبی خودمان فهمیده‌ام را تحت عنوان «یادآوری» بارها و بارها عرض کرده‌ام... آنهایی که به ذهنم می‌رسیده را گفته‌ام.



مثلا تحت تاثیر احساسات قرار نگرفتن. و متکی به محاسبات بودن.
جدا کردن حس ششم و شم ذاتی (که بیشتر به محاسبات نزدیک است) از احساساتی مانند ترس و طمع و خودآگاه کردن ناخودآگاه‌ها.
با برنامه بودن.
دانستن هدف و شیوه‌ی رسیدن به آن.
نوشتن راهبرد.
نوشتن خرید و فروش‌ها و علت‌های آنها.
بازخورد گرفتن از علت‌های سود یا زیان. عبرت گرفتن از کارهای خوب و بد.
جمع بودن حواس روی اینکه روی چه بازه‌ی زمانی‌ای داریم کار می‌کنیم؟ و با چه دیدگاهی (برای چه دوره‌ای) وارد یک داد و ستد شده‌ایم و خروج بر طبق آن.
یا مدام تغییر راهبرد ندادن. و از این شاخه به آن شاخه نپریدن. (چه در خود خرید و فروش سهام و چه در راهبرد داد و ستدی)


(نوشته در حال تکمیل است... اگر چیزی بعدا به ذهنم رسید عرض می‌کنم. شما هم اگر چیزی به ذهنتان می‌رسد که گمان می‌کنید کارساز است بفرمایید.)

mhjboursy
2018/07/06, 19:47
خیلی دوست داشتم یک جمعی بودیم هر روز می‌رفتیم در یک شرکتی (که مشترکا با هم زدیم) می‌نشستیم دور هم از بورس می‌گفتیم و یافته‌های خودمان را به اشتراک می‌گذاشتیم...
مثلا یکی می‌گفت با روند حرکت کردن خیلی عالی است و باید این کارها را کرد... آن یکی می‌گفت می‌خواهید بررسی بنیادی بکنید این موارد را در نگر بگیرید...
یا یکی می‌نشست دو دقیقه‌ای در مورد مداران و خوبی‌هایش و اینکه چرا او گمان می‌کند اکنون مداران جایگاه خرید است صحبت می‌کرد و کنفرانس می‌گذاشت...
فقط یک مسئله‌ای دارد... می‌دانید مشکلش چیست؟ مشکلش این است که فقط من خودم چنین آدمی نیستم. :D
کلا همین‌جوری گفتم... :d
یا علی :D

mhjboursy
2018/07/06, 20:46
رای من این پسره سیبیلو که کچل است. (خیلی با نمک بود... کلی خندیدم. laughingsmiley دمش گرم ✌) (اسمش هم رضا نظری است.)

http://forums.boursy.com/imported/2018/07/487389_701-1.png

(خنداننده‌ی نخست را هم ندیدم. آن که ریشو است.) (دختره شیرازیه هم خیلی خوب بود. خیلی. ولی این پسره سیبیلو فوق‌العاده بود.)
کاش این یارو مجری‌اش را هم عوض می‌کردند... (احسان کرمی) هر کسی را دیدم ازش بدش می‌آید... /:.nono.:/ طرف هم پررو است و هم نچسب. (نچسبی که خودش احساس می‌کند بامزه و بچسب است!)

mhjboursy
2018/07/06, 20:50
رای من این پسره سیبیلو که کچل است. (خیلی با نمک بود... کلی خندیدم. laughingsmiley دمش گرم ✌) (اسمش هم رضا نظری است.)

http://forums.boursy.com/imported/2018/07/487389_701-1.png

(خنداننده‌ی نخست را هم ندیدم. آن که ریشو است.) (دختره شیرازیه هم خیلی خوب بود. خیلی. ولی این پسره سیبیلو فوق‌العاده بود.)
کاش این یارو مجری‌اش را هم عوض می‌کردند... (احسان کرمی) هر کسی را دیدم ازش بدش می‌آید... /:.nono.:/ طرف هم پررو است و هم نچسب. (نچسبی که خودش احساس می‌کند بامزه و بچسب است!)


ویدئو کلی: http://www.telewebion.com/episode/1847673
ویدئو ابوطالب حسینی: https://hw17.cdn.asset.aparat.com/aparat-video/a3f8a4ef4eec634bf1bfac65b6ab07f011102888-144p__99880.mp4

mhjboursy
2018/07/06, 21:14
صلیب شکسته

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/6/63/HinduSwastika.svg/140px-HinduSwastika.svg.png (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:HinduSwastika .svg)




چلیپای شکسته از تمدن هند


https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/9/9c/Nazi_Swastika.svg/140px-Nazi_Swastika.svg.png (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:Nazi_Swastika .svg)

علامت چلیپای شکسته که علامت رسمی حزب نازی (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D8%A7%D8%B2%DB%8C) بود و هم‌اکنون توسط نئو نازیها (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D8%A6%D9%88_%D9%86%D8%A7%D8%B2%DB%8C) استفاده می‌شود




صلیب شکسته یا گردونهٔ خورشید (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AE%D9%88%D8%B1%D8%B4%DB%8C%D8%AF)[۱] (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B5%D9%84%DB%8C%D8%A8_%D8%B4%DA%A9%D8%B3%D8%AA% D9%87#cite_note-1) یا سواستیکا (به سانسکریت (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%A7%D9%86%D8%B3%DA%A9%D8%B1%DB%8C%D8%AA): स्वस्तिक) یک چلیپا (https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%86%D9%84%DB%8C%D9%BE%D8%A7) با شاخه‌های ۹۰ درجه به سمت راست یا چپ است؛ که معمولاً با جهت افقی یا گوشه‌هایی با زاویه ۴۵ درجه می‌باشد. در شکل هندی نقطه‌هایی در هر ربع آن قرار می‌دهند.
سواستیکا از واژه سانسکریت "swastika" مشتق شده و به معنای خوب برای بودن است. در فرهنگ هند و اروپایی، این نشان بر روی اشیا یا مردم ایجاد می‌شد تا برایشان شانس خوب بیاورد. این نشان برای هزاران سال متداول بوده‌است، خصوصاً به عنوان یک نماد هند در کتاب‌های مقدس، به معنای بخت، برهما یا سامسارا (تولد دوباره). امروزه این نشان معمولاً در آثار هنری هندی و معماری کنونی و باستانی هندو و نیز در خرابه‌های شهر تاریخی تروآ (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%B1%D9%88%D8%A2) دیده می‌شود.[۲] (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B5%D9%84%DB%8C%D8%A8_%D8%B4%DA%A9%D8%B3%D8%AA% D9%87#cite_note-2)
چلیپای شکسته در بسیاری از هنرها و طراحی‌های تاریخ بشری پدیدار می‌باشد، نشان (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D8%B4%D8%A7%D9%86) بسیاری از چیزها، همچون خوش‌اقبالی (https://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%AE%D9%88%D8%B4%E2%80%8C%D8%A7% D9%82%D8%A8%D8%A7%D9%84%DB%8C&action=edit&redlink=1)، خورشید (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AE%D9%88%D8%B1%D8%B4%DB%8C%D8%AF)[نیازمند منبع (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%88%DB%8C%DA%A9%DB%8C%E2%80%8C%D9%BE%D8%AF%DB%8 C%D8%A7:%D9%86%DB%8C%D8%A7%D8%B2%D9%85%D9%86%D8%AF _%D9%85%D9%86%D8%A8%D8%B9)] در آئین مهرپرستی (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D9%87%D8%B1%D9%BE%D8%B1%D8%B3%D8%AA%DB%8C)[نیازمند منبع (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%88%DB%8C%DA%A9%DB%8C%E2%80%8C%D9%BE%D8%AF%DB%8 C%D8%A7:%D9%86%DB%8C%D8%A7%D8%B2%D9%85%D9%86%D8%AF _%D9%85%D9%86%D8%A8%D8%B9)]، برهما (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%B1%D9%87%D9%85%D8%A7) یا هندوها (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D9%86%D8%AF%D9%88) بود. در روزگار باستان، صلیب شکسته در بین سومری‌ها (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D9%88%D9%85%D8%B1)[نیازمند منبع (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%88%DB%8C%DA%A9%DB%8C%E2%80%8C%D9%BE%D8%AF%DB%8 C%D8%A7:%D9%86%DB%8C%D8%A7%D8%B2%D9%85%D9%86%D8%AF _%D9%85%D9%86%D8%A8%D8%B9)]، سلت‌ها (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D9%84%D8%AA) و یونانی‌ها (https://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%8C%D9%88%D9%86%D8%A7%D9%86) استفاده می‌شد.

در غرب، چلیپای شکسته با نام سواستیکا به عنوان نماد نازیسم (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D8%A7%D8%B2%DB%8C%D8%B3%D9%85) شناخته می‌شود (به خاطر آنکه به عنوان نشان حزب ملی کارگران سوسیالیست آلمان (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AD%D8%B2%D8%A8_%D9%85%D9%84%DB%8C_%DA%A9%D8%A7 %D8%B1%DA%AF%D8%B1%D8%A7%D9%86_%D8%B3%D9%88%D8%B3% DB%8C%D8%A7%D9%84%DB%8C%D8%B3%D8%AA_%D8%A2%D9%84%D 9%85%D8%A7%D9%86) به‌کار می‌رفت). پس از جنگ جهانی دوم (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D9%86%DA%AF_%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86%DB%8C_ %D8%AF%D9%88%D9%85)[نیازمند منبع (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%88%DB%8C%DA%A9%DB%8C%E2%80%8C%D9%BE%D8%AF%DB%8 C%D8%A7:%D9%86%DB%8C%D8%A7%D8%B2%D9%85%D9%86%D8%AF _%D9%85%D9%86%D8%A8%D8%B9)]، این نماد وجهه بدنامی در غرب پیدا کرده‌است.

چلیپا یا گردونه مهر از قدیم‌ترین اشکال نمادین، با کاربرد گسترده در هنر و معماری به خصوص دوره اسلامی است. چلیپا در زبان‌های سامی از جمله سریانی، به‌صورت صلیبا آمده و به شکل صلیب وارد زبان عربی شده‌است. این اصطلاح برای دو شکل به‌کار می‌رود. یکی به صورت دو خط متقاطع، که نماد درخت زندگی، صورت مثالی انسان، چهار جهت اصلی، برکت، خوشبختی، پیوند زن و مرد، زایش و باروری و دارای ارزش دینی، عاطفی و درمانی بوده و در مسیحیت نمودار وجوه گوناگون انوار الهی است. دیگری چلیپای شکسته، به شکل به‌علاوه‌ای که انتهای هر دو بازوی آن به زاویه قائمه در یک جهت شکسته می‌شود، که نماد حرکت چرخشی جهان، خورشیدگردان و ارابه خورشید است و در زبان سانسکریت (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86_%D8%B3%D8%A7%D9%86%D8%B3% DA%A9%D8%B1%DB%8C%D8%AA) به آن سواستیکا، به معنای هستی‌نیک، می‌گویند. این نماد در آثار بازمانده از تمدن دره سند (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D9%86%D8%AF_(%D8%B1%D9%88%D8%AF)) پیش از ورود آریاییها دیده شده‌است و برای آریاییهای هند و پیروان آیینِ جاینی، مقدّس و نماد ویشنو (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%88%DB%8C%D8%B4%D9%86%D9%88) (یکی از خدایان آیین هندو) بوده، در چین مظهر یانگ و یین (نماد مذکر و مؤنث) و در روم مظهر برخی خدایان به‌شمار می‌آمده‌است.
از چلیپا و چلیپای شکسته در هنر و معماری بسیار استفاده شده‌است. در آثار بازمانده از هزاره پنجم پیش از میلاد[نیازمند منبع (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%88%DB%8C%DA%A9%DB%8C%E2%80%8C%D9%BE%D8%AF%DB%8 C%D8%A7:%D9%86%DB%8C%D8%A7%D8%B2%D9%85%D9%86%D8%AF _%D9%85%D9%86%D8%A8%D8%B9)] تا دوره ساسانیان (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%A7%D8%B3%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86) نقش چلیپا و چلیپای شکسته پیوسته مورد توجه بوده و بر روی آثار سفالین، زینت‌آلات، پارچه، ظروف، مُهر و گچ‌بریهای کاخها در مناطق باستانی ایران، چون صخره‌های لاخ‌مزار، شوش، تپه‌سِیلک، تل بَکون، تپه‌حصار، و شهر سوخته مشاهده می‌شود. گونه‌ای از چلیپا نیز در الفبای فینیقی (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%DB%8C%D9%86%DB%8C%D9%82%DB%8C) وجود دارد که احتمالاً حرف t زبان‌های اروپایی از آن گرفته شده‌است.
چلیپا، به صورت کامل و شکسته، در دوره اسلامی نشانه مقام وحدت و مظهر چهار جهت اصلی و فرشتگان ناظر بر چهار فصل، نماد روح و حیات مجدد (کاربرد آن را در آرامگاه‌ها از این جهت دانسته‌اند) به‌شمار می‌آید. چلیپا در ادبیات و عرفان جلوه‌ای از عالم طبیعت و صفات جلال است.
با آنکه بنابر روایتی پیامبر اسلام استفاده از نقش چلیپا به صورت صلیب بر روی لباس و پرده را منع کرد[نیازمند منبع (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%88%DB%8C%DA%A9%DB%8C%E2%80%8C%D9%BE%D8%AF%DB%8 C%D8%A7:%D9%86%DB%8C%D8%A7%D8%B2%D9%85%D9%86%D8%AF _%D9%85%D9%86%D8%A8%D8%B9)]، احتمالاً سادگی این نقش سبب کاربرد زیاد آن در انواع هنرهای اسلامی گردیده‌است. از چلیپا، علاوه بر کاربرد مستقل، برای نوشتن نامهای بزرگان دین، نگاره‌های پیچیده، گل و بته‌ها و شاخ و برگ‌ها استفاده شده و ترکیب چلیپا با نقش جانوران، به صورت چرخشی، در تزیین اشیای فلزی و سرامیک به‌کار رفته‌است.
گزارش شده در ذخیره طرحهای بخش‌هایی از منسوجات پارتی یافت شده در ناحیه گرمی در آذربایجان شرقی، موتیف‌های سواستیکا یافت شده‌است.[۷] (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B5%D9%84%DB%8C%D8%A8_%D8%B4%DA%A9%D8%B3%D8%AA% D9%87#cite_note-7) این نماد در دوره هخامنشی بین هند و ایران منتقل شده‌است.[۸] (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B5%D9%84%DB%8C%D8%A8_%D8%B4%DA%A9%D8%B3%D8%AA% D9%87#cite_note-iranicaonline.org-8)[۸] (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B5%D9%84%DB%8C%D8%A8_%D8%B4%DA%A9%D8%B3%D8%AA% D9%87#cite_note-iranicaonline.org-8)
در یکی از مهرهای عصر مس یافت شده در شوشا، که دارای حیوانی از گاوسانان است دور آن با سواستیکا پوشانده‌است.[۹] (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B5%D9%84%DB%8C%D8%A8_%D8%B4%DA%A9%D8%B3%D8%AA% D9%87#cite_note-9)
در پاوین سلطنتی قلعه یزدگرد (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%82%D9%84%D8%B9%D9%87_%DB%8C%D8%B2%D8%AF%DA%AF% D8%B1%D8%AF) مربوط به دوره پارتی، طرحهای سواستیکا و ویره (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%88%DB%8C%D8%B1%D9%87) وجود دارد. در دورهٔ ساسانی، در مجموعه عظیم سازه‌های بیشاپور (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%DB%8C%D8%B4%D8%A7%D9%BE%D9%88%D8%B1)، طاقچه‌های با طرحهای سواستیکا تزیین شده‌است.[۱۰]



https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/f/fa/Naghshe_Rostam_ZPan.jpg/550px-Naghshe_Rostam_ZPan.jpg (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B5%D9%84%DB%8C%D8%A8_%D8%B4%DA%A9%D8%B3%D8%AA% D9%87#cite_note-10)نقش رستم (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D9%82%D8%B4_%D8%B1%D8%B3%D8%AA%D9%85) (دیواره چلیپا) در شهرستان مرودشت (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%D9%87%D8%B1%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86_%D9%85% D8%B1%D9%88%D8%AF%D8%B4%D8%AA).[۱] (https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%86%D9%84%DB%8C%D9%BE%D8%A7%DB%8C_%D8%A7%DB%8C% D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C#cite_note-1)
(https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B5%D9%84%DB%8C%D8%A8_%D8%B4%DA%A9%D8%B3%D8%AA% D9%87#cite_note-10)

mhjboursy
2018/07/06, 21:30
برهما از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد




Brahma


https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/e/e4/Brahma_on_hamsa.jpg/220px-Brahma_on_hamsa.jpg (https://commons.wikimedia.org/wiki/File:Brahma_on_hamsa.jpg?uselang=fa)Brahma, the god who created knowledge and then universe




























برهما یا براهما ایزد آفرینش، در آئین هندو (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D8%A6%DB%8C%D9%86_%D9%87%D9%86%D8%AF%D9%88) و در کنار ویشنو (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%88%DB%8C%D8%B4%D9%86%D9%88) و شیوا (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%DB%8C%D9%88%D8%A7)، از ایزدان تریمورتی (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%85%D9%88%D8%B1%D8%AA%DB%8C) است. همسر براهما، ساراسواتی (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D8%B3%D9%88%D8%A7%D8%AA%D B%8C)، ایزدبانوی دانش و شناخت است. آیین قوم آریایی هندوستان، برهمایی بود که به برهما (Brahma) خدای هندوان اشاره می‌کند.[۱] (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%B1%D9%87%D9%85%D8%A7#cite_note-regp6-1) بنا به باور هندوان، براهما را پنج دست و چهار سر بود که شیوا (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%DB%8C%D9%88%D8%A7) (از ایزدان آئین هندو که بخشاینده گناهان است) یکی از سرهای وی را برید.[نیازمند منبع (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%88%DB%8C%DA%A9%DB%8C%E2%80%8C%D9%BE%D8%AF%DB%8 C%D8%A7:%D9%86%DB%8C%D8%A7%D8%B2%D9%85%D9%86%D8%AF _%D9%85%D9%86%D8%A8%D8%B9)] در شمال هند، او را با ریش سفید تصویر می‌کنند. بنا به باور هندوان، هر یک از دستهای براهما نمایانگر یک جهت جغرافیایی یا یک بخش از وداها (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%88%D8%AF%D8%A7%D9%87%D8%A7) است. در هند، پرستشگاه‌هایی هست که برای پرستش براهما بنیاد گشته‌اند؛ برجسته‌ترین این پرستشگاه‌ها، پرستشگاه پوشکار (https://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D9%BE%D9%88%D8%B4%DA%A9%D8%A7%D8% B1&action=edit&redlink=1) در ایالت راجستان (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D8%A7%D8%AC%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86) هند است.


__________________________________



شیوا از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد


شیوا


ایزد برتر، یکی از پنج شکل خدا


https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/f/fc/Sivakempfort.jpg/220px-Sivakempfort.jpg (https://commons.wikimedia.org/wiki/File:Sivakempfort.jpg?uselang=fa)تندیس بزرگی از شیوا در حال مراقبه (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%B1%D8%A7%D9%82%D8%A8%D9%87)، در بنگلور (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D9%86%DA%AF%D9%84%D9%88%D8%B1).









وابستگی
دوا (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D9%88%D8%A7) (تریمورتی (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%85%D9%88%D8%B1%D8%AA%DB%8C))



محل سکونت
کوه کیلاش (https://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%DA%A9%D9%88%D9%87_%DA%A9%DB%8C%D9 %84%D8%A7%D8%B4&action=edit&redlink=1)


مانترا (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%B1%D8%A7)
اوم ناما شیوایا (https://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%A7%D9%88%D9%85_%D9%86%D8%A7%D9 %85%D8%A7_%D8%B4%DB%8C%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%A7&action=edit&redlink=1)


سلاح‌ها
سه‌شاخ (تریشول (https://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D8%B4%D9%88%D9% 84&action=edit&redlink=1))


همسر/همسران
ساتی (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D8%A7%DA%A9%D8%B4%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D9%86%D B%8C)، پارواتی (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%A7%D8%B1%D9%88%D8%A7%D8%AA%DB%8C)، کالی (https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D8%A7%D9%84%DB%8C)



Mount

ناندی (https://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D9%86%D8%A7%D9%86%D8%AF%DB%8C&action=edit&redlink=1) (گاو نر)



شیوا (سانسکریت (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%A7%D9%86%D8%B3%DA%A9%D8%B1%DB%8C%D8%AA): शिव به معنی نیک‌اختر یا فرخ‌پی) یکی از بلندپایه‌ترین ایزدان آئین هندو (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D8%A6%DB%8C%D9%86_%D9%87%D9%86%D8%AF%D9%88) است. شیوا خدای نگهدار آسمان و زمین، نابودکننده اهریمنان، بخشاینده گناهان و بسیارکننده روزیست.

نام شیوا به هیچ وجه در وداهای سانسکریت ذکر نشده است.[۱] (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%DB%8C%D9%88%D8%A7#cite_note-1)

برعکس ویشنو که در متون کهن، به عنوان عضوی از گروه خدایان، و خدایی علاقه‌مند به انسان ظاهر می‌شود، شیوا به صورت بیگانه‌ای تاریک و دیوسان است که به تمامی در تضاد با سایر خدایان و انسان قرار می‌گیرد. نیای ودایی او رودْرا (https://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%B1%D9%88%D8%AF%D8%B1%D8%A7&action=edit&redlink=1) است که پاراجاپاتی را به خاطر زنای با محارم، پادافراه (https://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D9%BE%D8%A7%D8%AF%D8%A7%D9%81%D8% B1%D8%A7%D9%87&action=edit&redlink=1) می‌کند. رودرا خدای برهوت، خدای حیات‌وحش و جنگل‌ها، خدای ستیغ کوه‌ها، خدای تقاطع‌های خطرناک است؛ به وی که در مناطق مختلف، و به صورت جداگانه پرستیده می‌شود سهمی از قربانی‌های ودایی داده نمی‌شود. زمانی که خدایان برای نخستین بار قربانی کردند، رودرا، از سهم قربانی (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%82%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D9%86%DB%8C) محروم شد، و سپس او در طی حمله‌ای آن‌ها را مجبور ساخت، که سهمی به وی اختصاص دهند و سروری حیات‌وحش را به او ببخشند.[۲] (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%DB%8C%D9%88%D8%A7#cite_note-ReferenceA-2)

این اسطوره، در هندوگرایی، به صورتی ناخواسته و تحلیل‌ناپذیر، در عصر پسا-ودایی، بارها تکرار می‌شود. شیوا با ساتی (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%A7%D8%AA%DB%8C)، دختر داکشا (https://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%AF%D8%A7%DA%A9%D8%B4%D8%A7&action=edit&redlink=1) ازدواج می‌کند؛ داکشا مراسم قربانی را بدون دعوت نمودن از شیوا انجام می‌دهد، و ساتی به خاطر بی‌آبرویی که پدر بر او وارد آورده بود، خودکشی می‌کند. وی دارد آتش قربانی می‌شود و به عنوان اولین مفهوم برای سنت ساتی (رسم سوزاندن بیوه‌ها) قربانی می‌گردد. سپس، شیوا رسم قربانی را ممنوع ساخت، داکشا را گردن زد و کلّه وی را در آتش انداخت. هنگامی که خدایان در پیشگاه او به خاک افتادند و از وی طلب بخشش کردند، شیوا قربانی را دوباره پس داد و داکشا را زنده ساخت. بدین ترتیب، شیوا که از سهم قربانی محروم شده بود، قربانی کردن خود را اجرا نمود و سرانجام، در کنار خدایان جای گرفت.[۲]
(https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%DB%8C%D9%88%D8%A7#cite_note-ReferenceA-2)
(https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%DB%8C%D9%88%D8%A7#cite_note-ReferenceA-2)
چشم سومچشم سوم شیوا که بر پیشانی او قرار گرفته، چشم عقل است که آن را با نام «بیندی - bindi» می‌شناسند. این چشم ورای ظاهر را می‌نگرد. همچنین آنطور که در اذهان عمومی نقش بسته‌است، این چشم سوم با انرژی خاص شیوا که عوامل و گناهان اهریمن را نابود می‌کند نیز رابطه دارد.

گردنبند مار کبراشیوا از مرگ مبری است و اغلب بعنوان حامی در مواقع اضطراب شناخته می‌شود. او در ازای تندرستی جهان، زهر هلاهل را ارها است که تحت تسلط شیوا درآمده‌است.
موهای پریشاندسته موهای پریشان او، نشان دهنده این است که او ارباب باد یا «وایو (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%88%D8%A7%DB%8C%D9%88)» است.
هلال ماهشیوا روی سر خود، هلال پنج روزه ماهی را حمل می‌کند. این ماه در نزدیکی چشم سوم قرار گرفته و نشان دهنده این است که شیوا علاوه بر قدرت زایش، توانایی نابود کردن را هم دارد. علاوه بر این، این هلال ماه (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D9%84%D8%A7%D9%84_%D9%85%D8%A7%D9%87) نمودی از زمان نیز هست.

گنگ مقدسگنگ مقدس، رودخانه‌است که از موهای پریشان شیوا جریان یافته و شیوا اجازه داده تا این رودخانه بر روی زمین جاری شده و برای انسان‌ها زندگی به ارمغان بیاورد.

طبلطبل شیوا که در دست او قرار گرفته، منبع تمامی صداها و زبان‌ها در جهان است. این طبل را با نام "Damru" می‌شناسند.
ویبوتیویبوتی سه خط از خاکستر کشیده شده بر روی پیشانی است که نشان دهنده جوهره بدی در انسان است (جهل، خودپرستی و خشونت).

خاکسترشیوا بدن خود را با خاکستر گورستان پوشانده‌است تا نشان دهد مرگ و زندگی در کنار هم هستند و مرگ نیز، واقعیتی در کنار زندگی است.

پوست ببرببر، جانور دست‌آموز شاکتی (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%D8%A7%DA%A9%D8%AA%DB%8C)، ایزد توان و نیرو است. شیوا بالای هر نوع نیرو و قدرتی است؛ او ارباب شاکتی است؛ بنابراین پوست ببری که او به تن دارد نشان دهنده این است که او بر هر قدرتی پیروز است. همچنین ببر نماینده شهوت است. شیوا پوست ببر به تن دارد تا نشان دهد بر شهوت نیز غلب آمده‌است.

پوست فیل و گوزنفیل‌ها نماینده غرور هستند. شیوا پوست فیل به تن کرده تا نشان دهد بر غرور پیروز شده‌است. همچنین گوزن نماینده ذهنی است که نمی‌تواند تمرکز کند. شیوا پوست گوزن پوشیده تا نشان دهد ذهن خود را کنترل می‌کند.

رودراکشاشیوا بندهایی به دور مچ دست (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%DA%86_%D8%AF%D8%B3%D8%AA) خود بسته‌است که به نظر می‌رسد کاربرد درمانی دارند.
عصای سه شاخهعصای سه شاخه شیوا، تریشول نشان دهنده سه عملکرد ویژه هستند: خلق، نگهداری و مرگ. این عصا در دست شیوا، نشان دهنده این است که تمامی این قدرت‌ها در کنترل او هستند. برداشت دیگر این است که این سه شاخه، نماینده گذشته، حال و آینده هستند که نشان می‌دهند زمان در کنترل شیوا است.





پی‌نوشت: اینها را همین‌جوری داشتم در اینترنت گذر می‌کردم به چشمم آمد... دیدم جالب است گفتم برای شما بگذارم شما هم شاید لذت ببرید.
پی‌نوشت: اکنون عرفان‌های کاذب بسیار شده. در شمار زیادی از آنها به اسم اسلام و تشیع و قرآن آغاز می‌کنند و با انرژی و چاکرا و چشم سوم و فیزیک کوانتوم ملغمه‌ای درست می‌کنند که عصاره‌اش جهل است و انتهایش از چاله در آمدن و به چاه افتادن است.

mhjboursy
2018/07/08, 03:08
جریان‌های شکافنده در دریای خزر قربانی می‌گیرندعمده تلفات ناشی از شنا در دریای خزر مربوط به جریان های ناشی از امواج است که به جریان شکافنده معروف است.

۱۴ تير ۱۳۹۷ - ۱۰:۰۷

https://newsmedia.tasnimnews.com/Tasnim/Uploaded/Image/1396/05/21/1396052110424427911622854.jpg (http://wi.tasnimnews.com/fa/news/1397/04/14/1768557/%D8%AC%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B4%DA%A9%D8%A7%D9%81%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%AF%D8%B1-%D8%AF%D8%B1%DB%8C%D8%A7%DB%8C-%D8%AE%D8%B2%D8%B1-%D9%82%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%85%DB%8C-%DA%AF%DB%8C%D8%B1%D9%86%D8%AF)
به گزارش خبرگزاری تسنیم (https://www.tasnimnews.com/) به نقل از پژوهشگاه ملی اقیانوس شناسی و علوم جوی، حمید علیزاده لاهیجانی معاون پژوهش و فناوری پژوهشگاه اقیانوس شناسی عامل عمده غرق شدن شناگران در دریای خزر را، ‏جریان شکافنده عنوان کرد و گفت:‏‎ موج هایی که با چشم در ساحل دیده می شوند ناشی از باد است، وقتی این موج ها به ساحل می آیند شکسته شده و جریان تولید می کنند، عمده تلفات ناشی از شنا مربوط به این جریان های ناشی از امواج است که به جریان شکافنده معروف است.
وی درباره جریان شکافنده توضیح داد: زمانی که موج به ساحل می رسد بعد از مدتی در فاصله نزدیک به ساحل شکسته می شود و این عمل بر اساس موقعیت و شکل بستر و زاویه برخورد موج، برای ورود به ناحیه ساحلی، جریان های موازی و عمود بر ساحل را تشکیل می دهد.
وی افزود: زمانی ‏که موج می شکند و به دو مولفه عمود بر ساحل و موازی با ساحل تجزیه می شود، مولفه عمود بر ساحل هنگام بازگشت مانند ‏کانال خروشان با سرعت بالا عمل می کند و اگر قهرمان شنای المپیک هم بخواهد برخلاف این جریان که حدود 2 متر بر ثانیه ‏سرعت دارد حرکت کند، غرق خواهد شد.
علیزاده در خصوص نحوه برخورد شناگران با جریان شکافنده گفت: افرادی که وارد دریا می شوند اگر می خواهند وارد آب های عمیق با عمق بیشتر از یک و نیم متر شوند نه فقط باید شنا را به خوبی بدانند بلکه باید به توان فیزیکی خودشان هم ایمان داشته باشند چون فن شنا یک بحث است و شنا کردن طولانی در دریا هم بحث دیگری دارد، بنابراین پیشنهاد می شود که در مناطقی که آب عمیق یا حتی بیشتر از شانه است، وارد نشوند.
به گفته وی، جریان شکافنده شبیه بادبزن است که دسته بادبزن به سوی ساحل و دهنه آن به طرف دریا است، قسمت دسته بادبزن بیشترین قدرت جریان را دارد. اگر کسی در آن قرار گرفت نباید سعی کند برخلاف جریان به طرف ساحل بیاید. این جریان صرف نظر از اینکه شناگر چقدر توان جسمی دارد و چقدر شنا بلد است عملا برگشتن به طرف ساحل را غیر ممکن می کند.
علیزاده با بیان اینکه عمودی برگشتن یا به عبارتی برخلاف جریان برگشتن بسیار سخت و عملا غیر ممکن است، گفت: شناگر باید کاری کند که اگر در جریان قرار گرفت، در صورتی که توان بدنی بالایی دارد، به شکل مورب برگردد، در غیر این صورت سعی کند خودش را شناور و در عمق آب با خونسردی شنا کند و سپس به صورت نیم دایره به طرف ساحل برگردد.
این عضو هیات علمی پژوهشگاه در خصوص علایم یا نشانه های جریان های شکافنده نیز گفت: در بسیاری از نقاط در سواحل استان های گیلان و مازندران، ساحل ماسه ای است و در این نوع ساحل، علایمی شبیه اشکال هلالی وجود دارد، نوک هلال جایی است که جریان شکافنده تشکیل می شود، همچنین می توان اشکال بادبزنی جریان را با کف و رنگ متفاوت در آب های پیرامون تشخیص داد.
وی با تاکید بر این که در مناطقی که جریان شکافنده تشکیل می شود باید تابلو نصب کرد، ‏خاطرنشان کرد: ما در بررسی ها اینگونه مناطق را به پر خطر و کم خطر تقسیم کرده ایم با توجه به این که در نقاط دارای ‏ریسک، افرادی که شنا بلد هستند نیز به واسطه ترس، ممکن است دچار صدمه شوند‎.
علیزاده از موج مرده به عنوان عامل دیگر غرق شدن شناگران در دریای خزر نام برد و گفت: فرض کنید در آب های جمهوری آذربایجان، توفان اتفاق می افتد در حالی که در انزلی ‏دریا آفتابی و بدون موج و باد است؛ ناگهان تک موج مرتفعی ایجاد می شود و ‏افرادی که در کنار ساحل شنا می کنند و آمادگی ندارند را با خود به دریا می برد و غرق می کند‎.
معاون پژوهش و فناوری پژوهشگاه اقیانوس شناسی گفت: هنگام توفان در دریا، ماسه های زیر آب جابجا می شوند، حاصل این جابجایی تپه های ‏کوچکی است که حجم زیادی آب و گاز جمع می کنند و وقتی شناگران روی این تپه ها پا می گذارند به علت ناپایداری، عمق آب ‏افزایش می یابد و موجب غرق شدن آنها می شود.
علیزاده تصریح کرد: پدیده جریان شکافنده در منابع علمی از حدود 70 سال پیش در کشورهایی که در مطالعات دریایی پیشگام بوده اند، ذکر شده است و در کشورهای دیگر به این جریان ها، جریان های مرگ آور گفته می شود و برخی کشورها در خصوص جریان های شکافنده مطالعات زیادی انجام داده اند.
وی افزود: این کشورها تابلوهای هشدار دهنده بزرگ در کنار ساحل نصب می کنند، به نحو مطلوب اطلاع رسانی و آگاهی عمومی در سطح مدارس، مهد کودک ها با انیمیشن، کارتون و کاریکاتور و اشکال مختلف برای همه اقشار جامعه ارائه می شود، متخصصان جریان شکافنده و مخاطرات دریایی را به مردم توضیح می دهند و نحوه برخورد با این جریان آموزش داده می شود.
به گفته وی، در سایت های مراکز تحقیقاتی بزرگ دنیا در مورد این جریان ها مطالعه می شود و اطلاعات آن در دسترس مردم قرار می گیرد، غیر از آن چون در بعضی از مناطق ساحلی در دنیا گردشگری یکی از منابع اصلی درآمد آنهاست پیش بینی های روزانه نسبت به وجود و یا نبود جریان شکافنده و میزان مخاطرات آن به مردم ارائه می شود، بنابراین به روش های مختلف نسبت به اهمیت آن منطقه ساحلی اطلاع رسانی می کنند.
وی درباره نقش اطلاع رسانی و آگاهی عمومی به موقع در کاهش تلفات جانی ناشی از شنا گفت: اطلاع رسانی و آگاهی عمومی به شیوه های مختلف می تواند برای کاهش تلفات انسانی بسیار موثر باشد، رادیو و تلویزیون و مطبوعات محلی و سراسری می توانند نقش ویژه ای در اطلاع رسانی و کاهش تلفات ناشی از غرق شدن شناگران در دریای خزر، ایفا کنند.
معاون پژوهش و فناوری پژوهشگاه ملی اقیانوس شناسی درباره اقدامات به عمل آمده برای پیشگیری از تلفات انسانی در دریا، یادآور شد: امسال نیز به طور محدود در منطقه چالوس و نوشهر با هماهنگی مقامات محلی بروشور، پوستر و بنر بزرگ در قالب اطلاع رسانی و هشدار در خصوص جریان شکافنده در سواحل و بین مردم، توزیع شد، با این حال پیش بینی عملیاتی و به هنگام، مستلزم هزینه های سنگین و بسیاری است که باید مورد توجه دستگاه های ذیربط قرار گیرد.
وی به گردشگران توصیه کرد در مناطقی که ناجیان غریق حضور دارند شنا کنند تا درصورت بروز مشکل بتوان سریع به آنها کمک کرد.

انتهای پیام/

MOSTAFAVI
2018/07/08, 08:18
بیا ساقی آن می به گردش در آر
که دلگیرم از گردش روزگار
از آن می که چون ریزیش در سبو
برآرد سبو از دل آواز هو
از آن می که چون شیشه بر لب زند
لب شیشه تبخاله از تب زند
....

mhjboursy
2018/07/14, 01:21
رفته بودم بوستان (پارک) یک مقدار با این وسیله‌های ورزشی بازی کنم... یک بنده خدایی هم آمد پیشم... سریع گفت... اووووف... وضع اقتصادی چقدر بد شده! باید خرج زن و بچه‌ام را بدهم و ...
یک مقدار بهش دلداری دادم و گفتم وضع خیلی هم بد نیست و اگر هم بد باشد تو فکرت را خوب کن که در هر صورت برایت فرقی نمی‌کند... چه با اندیشه‌ی خوش چه با اندیشه‌ی گرفته و اعصابی خراب...
خلاصه از دید روانشناسی مقداری بهش انرژی مثبت القاء کردم...
و البته خودم هم از این اندیشه‌ای که به او گفتم متاثر شدم و استفاده کردم!
ولی می‌دانید چیست؟ من از آنهایی هستم که خودم درونم بدتر از آن بنده خداست! وقتی اختلاس‌گرها را می‌بینم... وقتی مسئولین فاسد را می‌بینم... وقتی مدیر عامل وقوام را می‌بینم که به خاطر دو زار چاپلوسی یا منفعت شخصی برایش مهم نیست حق چه کسی پایمال شود... وقتی سازمان بورس را می‌بینم که به خاطر اشتغال‌زایی در برخی شرکت‌های خصوصی! نمودارهایش را حذف می‌کند (که همه‌مان می‌دانیم معنی‌اش چیست) و از آن سو به خاطر مسائل شخصی‌اش با های‌وب درگیر می‌شود و از سوی دیگر هم به خاطر بی‌عرضگی‌اش در بسیاری از نمادها مانند نمادهای بانکی و پالایشگاهی و کچینی و آکنتور سهامداران خرد و از همه جا بی خبر و بی تقصیر خسارت می‌بینند... وقتی اینها را می‌بینم اعصابم خرد می‌شود... و در دلم حالت خشمی به وجود می‌آید... (که البته چون نمی‌دانم چه کنمش و نمی‌توانم... ولش می‌کنم و می‌سپارمش به خدا.)
امروز که به آن بنده خدا یک مقدار از این حرف‌ها زدم... حرف‌هایم به خودم هم رسید.
گفتم آخر چه کاری است...
دنیا چه تو عز-و-جز کنی چه نکنی روال خودش را دارد... این اتفاقات می‌افتد... چه بخواهی چه نخواهی... پس چه بهتر اعصاب خودت را خرد نکنی... (امر به معروف و نهی از منکر و به پا خواستن و بر علیه دزدی و کثافت و رانت و پارتی بازی قیام کردن جای خودش را دارد... ولی آدم اعصابش را هم بیهوده خراب نکند...)
اینها که بالاخره سرت کلاه می‌گذارند... چه در دلت خشمگین باشی چه نباشی... تو هم اعتراضت را می‌کنی... چه با اعصاب خرد چه با اعصاب آسوده... وضع اقتصادی مملکت هم همین است که هست... چه تو به آن فکر کنی چه اندیشه‌ات را آزاد کنی...
پس چه بهتر که زیاد خودت را اذیت نکنی.

mhjboursy
2018/07/14, 01:29
رفته بودم بوستان (پارک) یک مقدار با این وسیله‌های ورزشی بازی کنم... یک بنده خدایی هم آمد پیشم... سریع گفت... اووووف... وضع اقتصادی چقدر بد شده! باید خرج زن و بچه‌ام را بدهم و ...
یک مقدار بهش دلداری دادم و گفتم وضع خیلی هم بد نیست و اگر هم بد باشد تو فکرت را خوب کن که در هر صورت برایت فرقی نمی‌کند... چه با اندیشه‌ی خوش چه با اندیشه‌ی گرفته و اعصابی خراب...
خلاصه از دید روانشناسی مقداری بهش انرژی مثبت القاء کردم...
و البته خودم هم از این اندیشه‌ای که به او گفتم متاثر شدم و استفاده کردم!
ولی می‌دانید چیست؟ من از آنهایی هستم که خودم درونم بدتر از آن بنده خداست! وقتی اختلاس‌گرها را می‌بینم... وقتی مسئولین فاسد را می‌بینم... وقتی مدیر عامل وقوام را می‌بینم که به خاطر دو زار چاپلوسی یا منفعت شخصی برایش مهم نیست حق چه کسی پایمال شود... وقتی سازمان بورس را می‌بینم که به خاطر اشتغال‌زایی در برخی شرکت‌های خصوصی! نمودارهایش را حذف می‌کند (که همه‌مان می‌دانیم معنی‌اش چیست) و از آن سو به خاطر مسائل شخصی‌اش با های‌وب درگیر می‌شود و از سوی دیگر هم به خاطر بی‌عرضگی‌اش در بسیاری از نمادها مانند نمادهای بانکی و پالایشگاهی و کچینی و آکنتور سهامداران خرد و از همه جا بی خبر و بی تقصیر خسارت می‌بینند... وقتی اینها را می‌بینم اعصابم خرد می‌شود... و در دلم حالت خشمی به وجود می‌آید... (که البته چون نمی‌دانم چه کنمش و نمی‌توانم... ولش می‌کنم و می‌سپارمش به خدا.)
امروز که به آن بنده خدا یک مقدار از این حرف‌ها زدم... حرف‌هایم به خودم هم رسید.
گفتم آخر چه کاری است...
دنیا چه تو عز-و-جز کنی چه نکنی روال خودش را دارد... این اتفاقات می‌افتد... چه بخواهی چه نخواهی... پس چه بهتر اعصاب خودت را خرد نکنی... (امر به معروف و نهی از منکر و به پا خواستن و بر علیه دزدی و کثافت و رانت و پارتی بازی قیام کردن جای خودش را دارد... ولی آدم اعصابش را هم بیهوده خراب نکند...)
اینها که بالاخره سرت کلاه می‌گذارند... چه در دلت خشمگین باشی چه نباشی... تو هم اعتراضت را می‌کنی... چه با اعصاب خرد چه با اعصاب آسوده... وضع اقتصادی مملکت هم همین است که هست... چه تو به آن فکر کنی چه اندیشه‌ات را آزاد کنی...
پس چه بهتر که زیاد خودت را اذیت نکنی.


یک مدیری داشتیم ما...
زمانی که وضع خراب بود... بحث دلار و سکه و این حرف‌ها بود... همه می‌نالیدند.... (البته همه همیشه می‌نالند! دقت کردید؟ ولی آن زمان بیشتر می‌نالیدند. مثل این روزها شده بود.) همه می‌گفتند کاسبی‌ها خوابید و وضع خراب شد و دیگر نمی‌توانیم کار کنیم و باید از این مملکت برویم و باید اعلام ورشکستگی کنیم و باید تعدیل نیرو دهیم و از این حرف‌ها...
همه آیه‌ی یاس می‌خواندند...
ولی دمش گرم... (آدم بدی بود ولی اینجا دمش گرم) می‌دانید آن مدیر ما (با خودش) چه می‌گفت؟ می‌گفت آخ‌جان! وضع خراب شده... در این وضع خراب رقبای دست و پا گیر و ضعیف ما قرار است حذف شوند و ما قرار است خودمان را در این بازارها بسازیم و سهم بازار اینها را از آن خود کنیم! می‌گفت اکنون زمان استفاده است!

واقعا... بسیاری از پندهای برنامه‌های موفقیت در همان نگاه آن مدیر ما خلاصه می‌شود! یعنی خوش بینی و واقع بینی و جلوگیری از قورباغه‌آب‌پز شدن و فن چه‌کسی‌پنیرمراجابه‌جاکر و همواره دنبال راهکار بودن و و و را قشنگ می‌توانید از این نگاه استخراج کنید.

کاش بتوانیم همیشه این‌گونه بیاندیشیم.

mhjboursy
2018/07/14, 18:46
بالاخره خکاوه خریدم. یعنی یک ساعت بود اواخر صف بودم... ولی فروشنده نمی‌آمد به من بفروشد. البته فقط یک پله.
حالا تقاضای ما از سفته بازان محترم این است که آستین همت را بالا بزنند، دست به کار شوند و خکاوه را ببرند بالا.

سفته بازی خوب است یا بد؟
_____________________
کاری به معنای واقعی واژه (به خصوص واژه‌ی انگلیسی‌اش که Speculation) می‌باشد ندارم. (سفته‌بازی به معنای خرید و فروش کوتاه مدت که بدی‌ای ندارد... یک نفر بلند مدت کار می‌کند یک نفر کوتاه مدت...)
به مفهوم مصطلح آن اشاره دارم. یعنی تهییج + استفاده از زور (پول/سهام) برای تغییر قیمت.

آیا این کار بد است؟

اگر «دروغ‌گویی» در آن وجود نداشته باشد چه؟ باز هم بد است؟
توضیح اینکه دو حالت برای دروغ گویی در سفته بازی وجود دارد یکی اینکه بوقچی‌ها می‌آیند در تلگرام و سایت‌های بورسی و زمانی که دارند خودشان خالی می‌کنند می‌گویند بخرید که ارزشمند است... این یک حالت. حالت دیگر هم این است که در عمل چیزی که قیمتش بسیار پایین‌تر از اینی است که باید باشد را با تهییج دروغین و ایجاد صف‌های خرید کاذب به مردم می‌اندازند.
اگر این دو حالت نباشد باز هم بد است؟ یعنی تهییج باشد ولی نه در قیمت‌های بالاتر از ارزش واقعی سهام و صف خرید ایجاد شود ولی نه در قیمت‌های بالا که خود طرف می‌خواهد بفروشد. و نیز در زمان فروش که قیمت‌ها بالاست در محافل مختلف دروغی بیان نشود آیا سفته‌بازی بد است؟ در مجموع این‌گونه بگویم که اگر به جای اینکه سفته‌باز روی قیمت‌های بالا بخواهد خالی کند در قیمت‌های میانی یا پایین خالی کند آیا این بد است یا نه؟ فرض بفرمایید قیمت واقعی یک کالایی ۱۰۰ درصد است. سفته‌باز می‌آید این را در ۵۰ درصد می‌خرد و می‌برد بالا روی ۱۵۰ درصد خالی می‌کند... حالا اگر این را روی همین ۵۰ درصد بخرد ولی از ۶۰ درصد تا ۹۰ درصد آهسته آهسته خالی کند چه؟ این بد است؟

نمی‌دانم... پی‌اش را نگرفته‌ام... ولی اگر اشتباه نکنم در قانون خودمان و دیگر کشورها با سفته‌بازی برخوردهایی وجود دارد. ولی اگر این‌چنین باشد... به چه جرمی؟ به جرم اینکه طرف زیاد خرید انجام داده؟ یا در صف نشسته؟ این جرم است؟ سپس اینکه... ملاک تشخیص این جرم چیست؟ بالاخره باید قانونی وجود داشته باشد دیگر... نمی‌توان همه چیز را به ناظر سپرد و گفت به دلخواه ناظر هرجا احساس کرد سفته‌بازی‌ای صورت گرفته بزند پدر صاحب‌بچه را در بیاورد...نه این نمی‌شود... باید یک ملاک و مقیاس و قانون و مکتوبی در این زمینه باشد... آن چیست و چگونه می‌تواند باشد؟ مثلا خرید بیش از ۵ درصد سهام یک شرکت؟ سود کردن یک نفر بیش از فلان قدر در سال؟ چه؟

mhjboursy
2018/07/18, 14:41
آدم در بین نمادها و اسم شرکت‌ها چه چیزهایی پیدا می‌کند!'@-@
در تی اس ای کلاینت اینها را پیدا کردم... گویا می‌خواسته‌اند بیایند بازار...

ولیچر خودرو!
جنگل شفارود! /:.ph34r-smiley.:/ (بر وزن جنگل شروود. حتما یک دانه رابین‌هود هم به عنوان سود مجمع تقسیم می‌کنند. :d شاید هم زمان افزایش سرمایه بلوط بدهند بهت!)
توربو!
ترازوی هوشمند! :-B
پردازش اطلاعات
باربند نرم خودرو! /:.wubsmiley.:/ /:.smilingsmiley.:/:->
جورا -> جوراب مقاومتی آبی! /.:biggrinsmiley.:/
ایجاد محیط! (داداش ما در مضیقه‌ایم واقعا محیط کم داریم... می‌شود یک کم محیط برایمان ایجاد کنی...)
سوسیس ماهی :-&
سوپر ظرف‌شویی!
شماره‌گذاری کالا
غیرصنعتی!
فیلتر شیکونین -> فیلتر جذاب مواد سرطان‌زای دخانیات (توضیح: شیکونین به لری یعنی «شما قصد دارید چه کاری را انجام دهید؟»)
کورزی (حتما به معنای کسی که کورکورانه به زندگی سخت خودش ادامه می‌دهد... :( )
لیوان دردار! -> لیوان استوانه‌ای با در فشاری
مخروط! -> مخروط تقویت کننده عضلات! (احیانا نباید می‌گفتند مخلوط؟ یا معجون؟ یا ترکیبی؟ بعد این چیزها جایش در بورس است آیا؟ نباید در داروخانه‌ها می‌فروختند؟)

mhjboursy
2018/07/18, 23:05
آیا می‌دانید؟
در اکسل اگر یک خانه دارای اعدادی باشد که به صورت متن ذخیره شده معمولا اگر رویش دوبارکلیک کنید و بعد اینتر را بزنید نوشته تبدیل به عدد می‌شود و می‌توان کارهای ریاضی رویش انجام داد.
حال اگر حجم این داده‌ها زیاد باشد چه؟ (معمولا این مشکل زمانی به وجود می‌آید که فهرست کارهایمان، مثلا خرید و فروش‌هایمان) را از کارگزاری می‌گیریم و پرونده‌ی اکسل آنها به صورت نوشته ذخیره شده و ما عدد می‌خواهیم)
در این حالت نخست ستونی از داده‌ها را انتخاب می‌کنیم و سپس از منوی Data گزینه‌ی Text To Columns را می‌زنیم و سپس دکمه‌ی Finish را فشار می‌دهیم.
تمام.

mhjboursy
2018/07/19, 12:29
آیا می‌دانید؟
__________
جستجوگر اختصاصی برای سایت بورسی
____________________________
اگر شما هم مانند من زیاد از سایت بورسی استفاده می‌کنید و اگر دوست دارید به شیوه‌ای بسیار تند و اختصاصی هر بار جستارهای مختلف سایت را جستجو کنید...
برای ساخت جستجوگر اختصاصی برای سایت بورسی (و یا هر سایت دیگری) تنها چند گام کوچک لازم است:

https://vgy.me/TXPWDG.png
https://vgy.me/TXPWDG.png


از این پس هر بار خواستید جستجو کنید کافی است در نوار جستجوی مرورگرتان نماد مورد نگرتان را بنویسید! همین.

https://vgy.me/UR0AP2.png
https://vgy.me/UR0AP2.png

Mehdi1400
2018/07/19, 14:32
سلام محمد حسین گرانقدر

خیلی عالی بود
متشکر از دانش مفیدی که به اشتراک می‌گزاری

چه میشه کرد که بیاد صفحه آخر جستار؟

mhjboursy
2018/07/19, 15:52
سلام محمد حسین گرانقدر

خیلی عالی بود
متشکر از دانش مفیدی که به اشتراک می‌گزاری

چه میشه کرد که بیاد صفحه آخر جستار؟

۰- سلام و عرض ادب. خوشحالم مفید واقع شد. دقیقا نمی‌دانم از کجا منظورتان است که می‌‌خواهید از آنجا به صفحه‌ی آخر منتقل شوید. ولی...
۱- این کار خارج از سایت (گوگل، محیط معمول مرورگر) عملا ممکن نیست. (چون هر بار که ما دستور رفتن به آخرین صفحه را می‌دهیم سرور بورسی می‌گردد ببیند آخرین صفحه چند است. یعنی یک چیزی است که هر بار محاسبه می‌شود... یعنی نه تنها گوگل و فایرفاکس نمی‌دانند آخرین صفحه چند است بلکه حتی خود سرور هم نمی‌داند آخرین صفحه چند است! و باید هر بار که تغییری ایجاد می‌شود یا درخواستی می‌آید بنشیند این را محاسبه کند!)
(اجازه بدهید در چند نوشته پاسخ دهم وگرنه درهم برهم می‌شود...)

mhjboursy
2018/07/19, 15:53
۲- علاوه بر این در خود سایت (انجمن vBulletin) دو راهکار ساده برای رفتن به آخرین صفحه یا رفتن به آخرین ارسال دیده نشده وجود دارد:
کافی است به یک جستار خاص برویم و آنجا یکی از این دو دکمه را بزنیم.
https://vgy.me/GM75k1.png
https://vgy.me/GM75k1.png

mhjboursy
2018/07/19, 15:53
۳- اما اگر بخواهید این را از طریق درج آدرس انجام دهید دو راهکار میانبر و دستی وجود دارد! (کاربردشان خاص است... مثلا بوکمارک کردن)
ابتدا بگویم که ساختار آدرس این‌گونه است:
https://vgy.me/pAULPg.png (https://vgy.me/pAULPg.png)

اگر بخواهیم به جای رفتن به صفحه‌ای مشخص درخواست رفتن به اولین پیام خوانده نشده را بدهیم کافی است این را:
http://forums.boursy.com/showthread.php?t=1581&page=12
با این عوض کنیم:
http://forums.boursy.com/showthread.php?t=1581&goto=newpost

برای رفتن به آخرین صفحه هم چون vBulletin راهکاری برای ما نگذاشته من یک کلک کشف کرده‌ام! یک کار من در آوردی است که در آن کافی است این را:
http://forums.boursy.com/showthread.php?t=1581&page=12
با این عوض کنیم:
http://forums.boursy.com/showthread.php?t=1581&page=1000000
یعنی یک عدد بسیار بسیار بزرگ به عنوان رقم صفحه به vBulletin اعلام کنیم... در این حالت چون می‌بیند آن صفحه نیست خود به خود به آخرین صفحه می‌رود! /:.happysmiley:./

اما کاربرد این کجاست؟ کاربرد این برای مثلا من است که هر روز می‌خواهم یک سر به جستار دستاورد یا نبض بازار بزنم و تند می‌خواهم بروم آنجا مطلب بنویسم و پیش از آن هم می‌خواهم نگاه کنم ببینم کسی پیش از من مطلبی نزده باشد... این کار را با بوکمارک کردن باید انجام داد... برای اینکه به آخرین مطلب خوانده شده بروم باید این کار را بکنم:
۱- بروم به یک صفحه از جستار دستاورد.
۲- آنجا را بوکمارک کنم:
https://vgy.me/eTeSRg.png
https://vgy.me/eTeSRg.png
۳- بروم آن بوکمارک را ویرایش کنم.
در فایرفاکس ابتدا باید show all bookmarks را زد:
https://vgy.me/ZTPvXf.png
https://vgy.me/ZTPvXf.png
سپس در صفحه‌ای که می‌آید:
https://vgy.me/Bi41S6.png
https://vgy.me/Bi41S6.png
آدرس و نام بوکمارک را دستی تغییر داد. (طبق آن تغییر آدرسی که عرض کردم) :
https://vgy.me/0CEbMT.png
https://vgy.me/0CEbMT.png


دیگر از این پس هرگاه من در نوار آدرس بنویسم دستا... خودش همان آدرس را پیشنهاد می‌دهد و کافی است من دکمه‌ی پایین و دکمه‌ی اینتر را بزنم و به نخستین مطلب خوانده نشده بروم!
این جوری:
https://vgy.me/isvsdZ.png
https://vgy.me/isvsdZ.png

mhjboursy
2018/07/22, 15:40
هم‌نوع‌خواری از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد



در جانورشناسی (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D8%A7%D9%86%D9%88%D8%B1%D8%B4%D9%86%D8%A7%D 8%B3%DB%8C) به عمل مصرف تمام یا بخشی از بدن فردی از یک گونهٔ جانوری توسط فردی دیگر از همان گونه به عنوان غذا، عمل هم‌نوع‌خواری (Cannibalism) می‌گویند. واژه Cannibalism (هم‌نوع‌خواری) برگرفته از نام مردم جزیره‌ای بنام Canibales می‌باشد. این قبیله جنگجو عادت ناپسندی داشتند و آن اینکه با اجساد دشمنانشان یا اسرای جنگی مهمانی می‌گرفتند. این اسم امروزه برای هر جانوری که سایر اعضاء هم گونه‌اش را موردمصرف غذایی قرار دهد بکار می‌رود.

بر خلاف آنچه پیش از این پنداشته می‌شد، هم‌نوع‌خواری تنها از روی گرسنگی (https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%AF%D8%B1%D8%B3%D9%86%DA%AF%DB%8C) شدید یا حالت‌های غیرطبیعی رخ نمی‌دهد بلکه در گونه‌های مختلفی از جانداران به طور معمولی نیز رخ می‌دهد. حدود ۱۴۰ گونه مختلف نسبت به هم‌نوع‌خواری درشرایط مختلف تمایل نشان می‌دهند. در واقع، دانشمندان اکنون به این نتیجه رسیده‌اند که هم‌نوع‌خواری در سراسر جوامع طبیعی رواج دارد.

خوردن هم‌نوع به‌ویژه در جوامع آب‌زی (https://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%A2%D8%A8%E2%80%8C%D8%B2%DB%8C&action=edit&redlink=1) دیده می‌شود. در حدود ۹۰ درصد از سازواره‌های (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%A7%D8%B2%D9%88%D8%A7%D8%B1%D9%87) آب‌زی در مرحله‌ای از زندگی خود دست به هم‌نوع‌خواری می‌زنند. هم‌نوع‌خواری ویژهٔ جانوران گوشت‌خوار نیست بلکه در میان گیاه‌خواران و پوده‌خواران (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D9%88%D8%AF%D9%87%E2%80%8C%D8%AE%D9%88%D8%A 7%D8%B1) نیز رواج دارد.[۱] (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D9%85%E2%80%8C%D9%86%D9%88%D8%B9%E2%80%8C%D 8%AE%D9%88%D8%A7%D8%B1%DB%8C#cite_note-1) هم نوع خواری در میان مهره داران پست‌تر و بی مهرگان نیز بسیار رایج است و اغلب به این علت صورت می‌گیرد که جانور شکارگر، هم نوع خودش را با صید اشتباه می‌گیرد. اما علاوه بر این در میان پرندگان و پستانداران نیز خصوصاً زمانی که غذا کمیاب می‌شود این حالت دیده می‌شود.

بطور کلی هم نوع خواری می‌تواند به عنوان شکل ویژه‌ای از رفتار تغذیه‌ای به شمار رود که گونه شکارگر هم‌نوع خودش را صید می‌کند و یابه سادگی از آن تغذیه می‌کند. تعداد بسیار کمی از گوشتخواران عالی مثل گرگ‌ها و ببرها هم نوع خود را می‌خورند حتی انواعی که این کار را انجام می‌دهند، مثل کفتار خالدار، هم‌نوع‌خواری از نوع غیرفعال دارند. در مقابل، هم‌نوع‌خواری در میان جانوران پست‌تر بسیار رایج است مثل شیخک یا لارو کفشدوزک که اغلب نتیجه عدم توانایی جانور در تشخیص میان هم نوع خودش و صیدش است. در گونه‌هایی مثل لارو وزغ پابیلچه‌ای و سوسک آرد، هم‌نوع‌خواری به صورت یک ویژگی ارثی ظاهر می‌شود.

انواع
به طور کلی دو نوع هم‌نوع‌خواری وجود دارد: فعال و غیرفعال.
هم‌نوع‌خوار فعال پیش از خوردن هم نوعانش، عملاً آنها را صید می‌کند و می‌کشد. هم‌نوع‌خوار غیرفعال ساده‌تر عمل کرده و از لاشه هم نوعش که شاید به طور اتفاقی با آن برخورد کرده باشد تغذیه می‌کند. علاوه بر این هم‌نوع‌خواری فعال ممکن است به اشکال مختلفی رخ دهد. مثلاً در برخی گونه‌ها فقط بین جانوران یک نسل رخ می‌دهد درحالیکه در میان سایر گونه‌ها رایج‌ترین حالت میان بالغین و زاده‌های آنهاست.[۳] (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D9%85%E2%80%8C%D9%86%D9%88%D8%B9%E2%80%8C%D 8%AE%D9%88%D8%A7%D8%B1%DB%8C#cite_note-3)

فواید هم‌نوع‌خواریهم‌نوع‌خوار ی شاید عملی کاملاً زیانبار و نابودکننده به نظر رسد اما در حقیقت می‌تواند کاملاً مفید واقع شود. گونه هم‌نوع‌خوار حریصانه و به طور آشکار، نوع خودش را به سرعت از بین می‌برد. اما زمانی هست که هم‌نوع‌خواری در پاسخ به افزایش جمعیت رخ می‌دهد. مثلاً شانس یک گونه را برای زنده ماندن افزایش می‌دهد چراکه اگر جمعیتی به سرعت و بی‌حد رشد کرد می‌تواند ذخیره غذائیش را به طور کامل از بین ببرد. در طی زمستان سخت یا خشکسالی، زمانیکه غذا نایاب می‌شود، واضح است که به نفع گونه خواهد بود اگر حداقل بعضی از افراد جمعیت برای زنده ماندن، خوب غذا مصرف کنند و سالم بمانند ولو اینکه اینکار به ضرر عده‌ای دیگر تمام شود. درمیان جانورانی که زاده‌های فراوان دارند هم‌نوع‌خواری در بین خواهرها و برادرها، هم رسیدن جوان‌ها به سن بلوغ را تضمین می‌کند و هم نسل گونه ادامه می‌یابد.[۴] (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D9%85%E2%80%8C%D9%86%D9%88%D8%B9%E2%80%8C%D 8%AE%D9%88%D8%A7%D8%B1%DB%8C#cite_note-4)



https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/e/ed/Mormon_cricket_cannibals.jpg/300px-Mormon_cricket_cannibals.jpg (https://commons.wikimedia.org/wiki/File:Mormon_cricket_cannibals.jpg?uselang=fa)




سه جیرجیرک مورمون (https://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%AC%DB%8C%D8%B1%D8%AC%DB%8C%D8% B1%DA%A9_%D9%85%D9%88%D8%B1%D9%85%D9%88%D9%86&action=edit&redlink=1) در حال خوردن جیرجیرک مورمون چهارم.


https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/2/2b/Polypedates_leucomystax_weissbart_ruderfrosch.jpg/300px-Polypedates_leucomystax_weissbart_ruderfrosch.jpg (https://commons.wikimedia.org/wiki/File:Polypedates_leucomystax_weissbart_ruderfrosch .jpg?uselang=fa)


قورباغه‌های درختِ طلایی از خانوادهٔ قورباغه‌های بوته‌زار (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%82%D9%88%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%BA%D9%87%E2%80%8 C%D9%87%D8%A7%DB%8C_%D8%A8%D9%88%D8%AA%D9%87%E2%80 %8C%D8%B2%D8%A7%D8%B1) هستند. در میان این گونه از قورباغه‌ها، هم‌نوع‌خواری رواج دارد.
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/6/6e/Polar_bear_after_unlucky_hunt_for_a_seal.jpg/300px-Polar_bear_after_unlucky_hunt_for_a_seal.jpg (https://commons.wikimedia.org/wiki/File:Polar_bear_after_unlucky_hunt_for_a_seal.jpg? uselang=fa)

خرس‌های قطبی (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AE%D8%B1%D8%B3_%D9%82%D8%B7%D8%A8%DB%8C) عموماً فوک‌های دریایی (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AE%D9%88%DA%A9_%D8%AF%D8%B1%DB%8C%D8%A7%DB%8C% DB%8C) را شکار می‌کنند، اما اگر امکان دسترسی به این نوع خوراک را نداشته باشند، از دیگر منابع غذایی، حتی از هم‌نوع خودشان تغذیه می‌کنند.[۲] (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D9%85%E2%80%8C%D9%86%D9%88%D8%B9%E2%80%8C%D 8%AE%D9%88%D8%A7%D8%B1%DB%8C#cite_note-2)




__________________________________________________ ___


همنوع‌خواری جنسی از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/4/4e/Mantis_Tenodera_aridifolia01.jpg/220px-Mantis_Tenodera_aridifolia01.jpg (https://commons.wikimedia.org/wiki/File:Mantis_Tenodera_aridifolia01.jpg?uselang=fa)




آخوندک (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D8%AE%D9%88%D9%86%D8%AF%DA%A9) چینی ماده در حال خوردن جفت خود پس از آمیزش


هم‌نوع‌خواری جنسی نوعی از هم‌نوع‌خواری (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D9%85%E2%80%8C%D9%86%D9%88%D8%B9%E2%80%8C%D 8%AE%D9%88%D8%A7%D8%B1%DB%8C) است که در آن جنس مونث جنس مذکر هم‌نوع خود را قبل یا هنگام یا بعد از آمیزش جنسی (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D9%85%DB%8C%D8%B2%D8%B4_%D8%AC%D9%86%D8%B3% DB%8C) می‌کُشد و می‌خورد. در مواردی نادر نقش‌های ذکر شده معکوس می‌گردد. در حالی که هم‌نوع‌خواری جنسی در برخی از گونه‌ها طبیعی است در برخی دیگر کاملاً غیرمعمول است.[۱] (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D9%85%D9%86%D9%88%D8%B9%E2%80%8C%D8%AE%D9%8 8%D8%A7%D8%B1%DB%8C_%D8%AC%D9%86%D8%B3%DB%8C#cite_ note-1)[۲] (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D9%85%D9%86%D9%88%D8%B9%E2%80%8C%D8%AE%D9%8 8%D8%A7%D8%B1%DB%8C_%D8%AC%D9%86%D8%B3%DB%8C#cite_ note-2) در این فرایند موجود نر (در اکثر موارد) توسط موجود ماده خورده می‌شود و ماده انرژی لازم جهت پرورش تخم‌ها و نسل بعد را پیدا می‌کند.

mhjboursy
2018/07/22, 15:51
ضرب‌المثل:
کور کور را می‌جورد آب گندیده گودال را
__________________________
پی‌نوشت: کنایه از اینکه انسان‌های درست و حسابی یواش یواش کنار هم می‌روند و انسان‌های مشکل دار هم گرد هم جمع می‌شوند... اینها هم نسخه‌های دیگرش هستند:
کورکوررا پیدا میکنه آب گندیده گودال
یا
رودخانه دریا را پیدا می‌کند و آب گندیده گودال را
یا
کور ،کور واویزووه ،اُو گَندایه گُودال
یا
آب آب را می‌جوید، آب گندیده گودال را

mhjboursy
2018/07/22, 20:22
به همان شیوه برای کدال هم یک افزونه‌ی مرورگر (موتور جستجو مانند) تعریف کردیم... اگر کسی خواست استفاده کند:
پیوند (http://http://ready.to/search/en/?sna=%D8%AC%D8%B3%D8%AA%D8%AC%D9%88%DB%8C%20%DA%A9 %D8%AF%D8%A7%D9%84&prf=https%3A%2F%2Fwww.codal.ir%2FReportList.aspx%3 F1%3D&img=iVBORw0KGgoAAAANSUhEUgAAABAAAAAQCAYAAAAf8/9hAAADZ0lEQVQ4jXWSbWxTZRTHz/Pcctv1dndlLWXrm8jI7NqxMTIZIjCQzZEZCZAYExNDjOIHg8YQ zZwNEhP9IhiNGqMmhPABspegc+tALXYqbEvKknVfXFa727e1K+ vW9d6+0N3dex8/dZmov4/n5P/LOScHEUJgM4QQHM7GnFPJwIsYU3DI1jZqYoxTCCEghGiJLFeDo mgRRS0jilpCjwrCqzHn/cT02c/9372VE/PYXmXNn3e+/IX9zqw1Hwy2lhZTZimXozVWS8ze29P5D0FwhWv8ZOLLEQtTk59 J/1k/vxqhAQCsaiO4J7cWKaxOwvq6VvCNmQEhQO73OvHm0a9MX39XRz P2VZFvTAiLdLkXX1uGoectoY/ikTMLz7S7VfoqRbXz8cy1O97shgAhREf5+IEW0+68KK9DSV4DB ABWnVls3dYkRIrxXefOvyk6Q1yXJOTw0p6m4aHh4QVVWTAe85t kRdZ85v+WlYkMdexjxb206540WxxdCMe5oyf2txsWYpeSff2Ht 3R1Bu5nVkZampszG4JQJrzvOXvHgJ+aPr1dMQRLM/yPlSZa0LXXttme3WU78MdSffLK1SP0U/tDEZvF062Q4kw0KpUFOimResVS6xrd8vvaGZOLNYvH9KfGUhPd UqSke21KA4mRSag43hlMNTg8Dl5Q3Ug/8Pt8PkCEEMx9/c2H9yKT7/fvkUTXtidicyshO5eNaoAAvBqrhcbbf0Hk9WNKHbt7oHIuBD6m 4kJPb2+MECLiAsc5Fkc85wwd3Z64kNDcnv+1nstGNQAAGGNwOd ok+dOe0EMi4sq5kPE3nfbjXrc7SQgRAQColyqr3i4Ui3V3S9LF bM3DU3mxQAMAEAA4ZG9TdAaW2LyzWkVfle4Lxt+4dPnynKIohf LtVIV5zokliX2ho4vVwfaAlxs7uIMyQlOahr23eMxreHytlVJV gGZocHAwqChKfvPnqpgGxzTf139Ceqfn+kGTCZ5WZECaDMTrWO CPHw78IAWqWcIsL96cv5rL5QR4BFW4pfkrqsYk4qX0kyVaLZYM +pS3Jnpy8sHUjp3Fiep9mYaz39+4KYyPjwfLe28GEUJArVZrGY bRi6KIAUC6cPEDs8FqPMJnecnr+WXg51s/Zf4rvCH4VxEhDABaAFABQPH/wgAAfwO2bqauX/DZhAAAAABJRU5ErkJggg==&in=utf&ou=ono&mod=pn)


برای نصبش باید روی عبارت زیر (در صفحه‌ای که پس از باز کردن پیوند بالا می‌آید) کلیک کرد:
http://forums.boursy.com/imported/2018/07/ie7-1.gifhttp://forums.boursy.com/imported/2018/07/fox-1.gifhttp://forums.boursy.com/imported/2018/07/chrome-1.gif OpenSearch plug-in جستجوی کدال (http://ready.to/search/en/?sna=%D8%AC%D8%B3%D8%AA%D8%AC%D9%88%DB%8C%20%DA%A9 %D8%AF%D8%A7%D9%84&prf=https%3A%2F%2Fwww.codal.ir%2FReportList.aspx%3 F1%3D&img=iVBORw0KGgoAAAANSUhEUgAAABAAAAAQCAYAAAAf8/9hAAADZ0lEQVQ4jXWSbWxTZRTHz/Pcctv1dndlLWXrm8jI7NqxMTIZIjCQzZEZCZAYExNDjOIHg8YQ zZwNEhP9IhiNGqMmhPABspegc+tALXYqbEvKknVfXFa727e1K+ vW9d6+0N3dex8/dZmov4/n5P/LOScHEUJgM4QQHM7GnFPJwIsYU3DI1jZqYoxTCCEghGiJLFeDo mgRRS0jilpCjwrCqzHn/cT02c/9372VE/PYXmXNn3e+/IX9zqw1Hwy2lhZTZimXozVWS8ze29P5D0FwhWv8ZOLLEQtTk59 J/1k/vxqhAQCsaiO4J7cWKaxOwvq6VvCNmQEhQO73OvHm0a9MX39XRz P2VZFvTAiLdLkXX1uGoectoY/ikTMLz7S7VfoqRbXz8cy1O97shgAhREf5+IEW0+68KK9DSV4DB ABWnVls3dYkRIrxXefOvyk6Q1yXJOTw0p6m4aHh4QVVWTAe85t kRdZ85v+WlYkMdexjxb206540WxxdCMe5oyf2txsWYpeSff2Ht 3R1Bu5nVkZampszG4JQJrzvOXvHgJ+aPr1dMQRLM/yPlSZa0LXXttme3WU78MdSffLK1SP0U/tDEZvF062Q4kw0KpUFOimResVS6xrd8vvaGZOLNYvH9KfGUhPd UqSke21KA4mRSag43hlMNTg8Dl5Q3Ug/8Pt8PkCEEMx9/c2H9yKT7/fvkUTXtidicyshO5eNaoAAvBqrhcbbf0Hk9WNKHbt7oHIuBD6m 4kJPb2+MECLiAsc5Fkc85wwd3Z64kNDcnv+1nstGNQAAGGNwOd ok+dOe0EMi4sq5kPE3nfbjXrc7SQgRAQColyqr3i4Ui3V3S9LF bM3DU3mxQAMAEAA4ZG9TdAaW2LyzWkVfle4Lxt+4dPnynKIohf LtVIV5zokliX2ho4vVwfaAlxs7uIMyQlOahr23eMxreHytlVJV gGZocHAwqChKfvPnqpgGxzTf139Ceqfn+kGTCZ5WZECaDMTrWO CPHw78IAWqWcIsL96cv5rL5QR4BFW4pfkrqsYk4qX0kyVaLZYM +pS3Jnpy8sHUjp3Fiep9mYaz39+4KYyPjwfLe28GEUJArVZrGY bRi6KIAUC6cPEDs8FqPMJnecnr+WXg51s/Zf4rvCH4VxEhDABaAFABQPH/wgAAfwO2bqauX/DZhAAAAABJRU5ErkJggg==&in=utf&ou=ono&mod=pn#)

(شاید همین را هم کلیک کنید بشود.)

mhjboursy
2018/07/23, 09:26
دلا خو کن به تنهایی که از تنها بلا خیزد سعادت آن کسی بیند که از تنها بپرهیزد.

mhjboursy
2018/07/23, 13:27
در این اقتصاد مقاومتی و جنگی گمان کنم ما هم داریم تبدیل می‌شویم به بورس‌باز مقاومتی! /.:biggrinsmiley.://:.wacsmiley.:/


~^o^~:(fight)~^o^~

mhjboursy
2018/07/24, 01:04
از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
آربیتراژ در علم اقتصاد (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D9%84%D9%85_%D8%A7%D9%82%D8%AA%D8%B5%D8%A7% D8%AF) و مالیه (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%A7%D9%84%DB%8C%D9%87) به معنای بهره گرفتن از تفاوت قیمت بین دو یا چند بازار (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D8%A7%D8%B1) برای کسب سود است. به عبارتی سود آربیتراژی زمانی ایجاد می‌شود که یک کالای مشابه در دو بازار مختلف یا در مواردی خاص در دو قالب متفاوت عرضه می‌شود اما قیمت‌های یکسانی ندارد. وجود آربیتراژ نتیجه ناکارآمد بودن بازار است

Arbitrage آربیتراژ

مثال ۱) فرض کنید نرخ تبدیل دلار به ریال ۱۰۰۰ تومان، یورو به ریال ۱۳۰۰ تومان و یورو به دلار ۱.۴ باشد. اگر یک واحد یورو را به دلار تبدیل کرده و با آن ریال بخریم و دوباره ریال را به یورو تبدیل کنیم ۱۰۰ تومان سود می کنیم. یعنی دو سبد متفاوت از دلار و ریال و یورو با ارزش یورویی یکسان قیمت ریالی یکسان ندارند.
مثال ۲) فرض کنید قیمت فروش امروز نفت ۶۰ دلار و قیمت فروش آن برای تحویل در سال آینده ۸۰ دلار باشد. همچنین فرض کنید نرخ بهره ۲۰% و هزینه انبار و "بیمه" (به این دقت کنید) نفت توسط فروشنده ۵ دلار به ازای هر بشکه باشد. من اگر امروز ۶۰ دلار وام بگیرم و با آن همین الان نفت بخرم و بخواهم که نفت را سال آینده تحویل بگیرم قیمت نفت برای من برای تحویل در سال آینده ۶۰ (قیمت نفت) + ۱۲(نرخ بهره) +۵ (هزینه نگهداری و بیمه) = ۷۷ در می آید. لذا من می توانم دارایی که نفت را در سال آینده ۸۰ دلار می فروشد را با ۷۷ دلار تولید کنم. من هیچ پولی از جیبم ندادم (وام گرفتم) و سال آینده ۳ دلار سود قطعی می کنم.

فرض کنید قیمت خودرو صفرکیلومتر در کارخانه ۲۰ میلیون تومان و در نمایشگاه ۲۱ میلیون تومان است. شما می‌توانید با خرید فروی خودرو از کارخانه و فروش آن به خریدار نهایی ۱ میلیون تومان سود کنید. به این سود، سود آربیتراژی گفته می‌شود.
شرکت های بین‌المللی که سهامشان در بورس کشورهای مختلف عرضه شده است نیز می‌توانند سود آربیتراژ داشته باشند.
البته با توجه به پیشرفت تکنولوژی، کسب سود از قیمت گذاری اشتباه در بازار بسیار مشکل شده است.

اگر قیمت‌های بازار آتی بالاتر از نقد باشد: آربیتراژگر می‌تواند سهم پایه را در بازار نقد خریده و به طور همزمان در بازار آتی با قیمت مشخص به فروش برساند.


نکته بسیار کلیدی در مفهوم آربیتراژ این است که سبد دارای آربیتراژ باید در "همه حالت ها" بازده غیرمنفی داشته باشد و گرنه اصطلاح آربیتراژ به آن اطلاق نمی شود.

در عمل تقریبا هیچ سبدی را نمی توان یافت که دارای ریسک صفر باشد چرا که حتی مثلا وقتی یک سوداگر متوجه می شود که مثلا قیمت نسبی ین و پوند در ژاپن و دوبی یکسان نیست و لذا با انتخاب سبد مناسب می توان از این وضعیت بهره برد باز یک فاصله زمانی بسیار اندک بین انجام خرید و فروش وجود دارد که همین فاصله زمانی ریسکی ولو بسیار اندک را به موضوع تحمیل می کند (ممکن است تا بخواهیم ین را از جای ارزان تر بخریم و خرید را ثبت کنیم قیمت ین در جای دیگر جا به جا شود و ما ضرر کنیم) ولی معمولا از این ریسک های بسیار اندک صرفه نظر می کنیم.

منبع:بورسینس (که خودش هم از جاهای دیگر جمع‌آوری کرده)

mhjboursy
2018/07/26, 15:06
طلب شفای بیماری از طریق اسباب(حکایت خوبان)
حضرت موسی‌بن عمران مریض شد. بنی‌اسرائیل به عیادتش آمدند، بیماری او را تشخیص داده و گفتند: اگر به وسیله فلان گیاه خود را معالجه کنی، بهبودی خواهی یافت. موسی(ع) گفت: دارو استعمال نخواهم کرد تا خداوند بدون دوا مرا شفا عنایت کند. مدتی مریضی او ادامه یافت تا اینکه به او وحی شد که به عزت و جلالم سوگند شفایت نمی‌دهم، مگر اینکه خود را به وسیله همان دارویی که بنی‌اسرائیل گفتند مداوا کنی. بعد از این موسی(ع) آنان را خواست و گفت: همان دارو را بیاورید تا استفاده کنم. طولی نکشید که حضرت بهبودی یافت. اما از اینکه ابتدا به خداوند چنین گفته بود در دل بیمناک بود. خطاب رسید: موسی خیال داری با توکل خود حکمت و اسرار خلقت من را از بین ببری، بجز من چه کسی در ریشه گیاهان این فواید باارزش را قرار داده است؟ (1)
_________________
1- جامع‌السعادات، محمدمهدی نراقی، ج 3، ص 277

mhjboursy
2018/07/26, 15:12
https://i.pinimg.com/originals/60/fb/c4/60fbc4ec42041dcfee13d86216a18625.jpg
https://i.pinimg.com/originals/60/fb/c4/60fbc4ec42041dcfee13d86216a18625.jpg


https://vgy.me/NblsTf.jpg
https://vgy.me/NblsTf.jpg

mhjboursy
2018/07/26, 15:25
آهنگ‌های تاپ هایده که من دوست دارم...
اکنون دارم گل کاغذی را گوش می‌دهم... دیگه نگو دوسم داریـــــــــ باورم نمیشهـــــــــــــ تو اون نبودی که...
موسیقی برخی مواقع حال آدم را عوض می‌کند.
https://vgy.me/tRASMM.png
https://vgy.me/tRASMM.png

MOSTAFAVI
2018/07/26, 15:53
سردار سلیمانی خطاب به ترامپ
----------------------------
از فرمانده وقت خودتان بپرسید که چه کسی را به نزد من فرستاد و گفت آیا می‌شود به ما مهلت دهید، از نفوذتان استفاده کنید تا سربازان ما این چند ماه مورد حمله مجاهدان عراق قرار نگیرند تا از این کشور خارج شویم؟ یادتان رفته در در درون تانک‌ها برای سربازانتان پوشک بزرگسالان مهیا می‌کردید؟ آن وقت امروز کشور بزرگ ایران را تهدید می‌کنید؟ با چه پیشینه‌ای تهدید می‌کنید؟
*آقای ترامپ قمارباز! به شما می‌گویم بدان در آن جایی که فکر نمی‌کنید ما در نزدیک شما هستیم
*وی با بیان اینکه لازم نیست نیروهای مسلح ایران وارد شوند، من خودم و نیروی قدس سپاه حریف شماست، گفت: بدانید هیچ شبی نیست که ما به فکر نابودی شما نخوابیم و به آن فکر نکنیم.

MOSTAFAVI
2018/07/26, 16:03
ای که می پرسی نشان عشق چیست
عشق چیزی جز ظهور مهر نیست

عشق یعنی مشکلی آسان کنی
دردی از در مانده ای درمان کنی

در میان این همه غوغا و شر
عشق یعنی کاهش رنج بشر

عشق یعنی گل به جای خار باش
پل به جای این همه دیوار باش

عشق یعنی تشنه ای خود نیز اگر
واگذاری آب را، بر تشنه تر

عشق یعنی دشت گل کاری شده
در کویری چشمه ای جاری شده

MOSTAFAVI
2018/07/26, 16:14
علی، حقیقتی بر گونه اساطیر
"... علی ، رب النوع انواع گوناگون عظمت ها، قداست ها ، زیبایی ها و احساس های مطلق است. ازآن گونه مطلق هایی که بشر همواره دغدغه دیدن و پرستیدنش را داشته ، وهرگز نبوده ، ومعتقد شده که ممکن نیست درکالبد یک انسان تحقق پیدا کند ، و ناچار ، می ساخته است.

علی در همان حد مطلقی که پرومته در اساطیر ، روح تشنه و محتاج انسان را از فداکاری اشباع می کرده ، و دموستنس از قدرت و صداقت و لطف سخن، و هرکول از قدرت و نیرومندی جسم ، و خدایان دیگر از نهایت رقت و محبت و لطافت روح ، همه را در یک رب النوع جمع می کند . علی ، نیازهای را که در طول تاریخ، انسان ها را به خلق نمونه های خیالی ، و به ساختن الهه ها و رب النوع های فرضی می کشانده ، در تاریخ امروز اشباع می کند.

و از همه شگفت همه فضایل مطلقی را که ما ناچار در اسطوره ها و رب النوع ، حتی فرضی ، قابل جمع نیست ، در یک اندام عینی جمع کرده است. جنگ هایش را ملاحضه می کنیم و او را مانند یک رب النوع اساطیری می یابیم که با خون ریزی و بی باکی و نیرومندی شدید در حد مطلق پیکار می کند. به طوری که نیاز انسان را به داشتن و بودن یک احساس قدرت مطلق بشری، سیراب میکند.

و در کوفه ،در برابر یک یتیم ، چنان ضعیف و چنان لرزان و چنان پریشان می شود که رفیق ترین احساس یک مادر را به صورت اساطیری نشان می دهد. و در مبارزه با دشمن چنان بی باکی و خشونت به خرج می دهد. که مظهر خشونت شمشیر است . و شمشیرش ( ذوالفقار) مظهر برندگی و خون ریزی و بی رحمی نسبت به دشمن در مبارزه است. و در داخل ، از این نرمتر، و از صمیمی تر ، و از این پرگذشت تر پیدا نمیشود.

mhjboursy
2018/07/26, 18:36
ای که می پرسی نشان عشق چیست
عشق چیزی جز ظهور مهر نیست

عشق یعنی مشکلی آسان کنی
دردی از در مانده ای درمان کنی

در میان این همه غوغا و شر
عشق یعنی کاهش رنج بشر

عشق یعنی گل به جای خار باش
پل به جای این همه دیوار باش

عشق یعنی تشنه ای خود نیز اگر
واگذاری آب را، بر تشنه تر

عشق یعنی دشت گل کاری شده
در کویری چشمه ای جاری شده

سلام. چه قدر زیبا و فوق‌العاده بود این مطالب شما.
@};-@};-@};-@};-@};- @};-
به خصوص این شعر چه قدر زیبا بود...
عالی.
درجه یک.


سپاس.

mhjboursy
2018/08/03, 13:10
در پی دو تا افزونه‌ی جستجوگر که برای مرورگر (فایرفاکس/کروم/اینترنت‌اکسپلورر) گذاشتیم این بار هم یک افزونه برای خودم ساختم که گفتم اینجا اشتراک بگذارم شاید دوستان هم به دردشان بخورد:

افزونه‌ی جستجوی سایت «به‌پارسی» :

http://forums.boursy.com/imported/2018/07/ie7-1.gifhttp://forums.boursy.com/imported/2018/07/fox-1.gifhttp://forums.boursy.com/imported/2018/07/chrome-1.gif (http://ready.to/search/en/?sna=%D8%A8%D9%87%E2%80%8C%D9%BE%D8%A7%D8%B1%D8%B3 %DB%8C&prf=https%3A%2F%2Fwww.beparsi.com%2Fq%2F&des=%D8%AC%D8%B3%D8%AA%D8%AC%D9%88%DB%8C%20%D8%A8% D8%B1%D8%A7%D8%A8%D8%B1%20%D9%88%D8%A7%DA%98%DA%AF %D8%A7%D9%86%20%D8%A8%DB%8C%DA%AF%D8%A7%D9%86%D9%8 7%20%D8%AF%D8%B1%20%D9%BE%D8%A7%D8%B1%D8%B3%DB%8C&img=iVBORw0KGgoAAAANSUhEUgAAABAAAAAQCAYAAAAf8/9hAAABrUlEQVQ4jZ2Tv2tTYRiFn3NTci/03iAltRSSDkoX20kUHE1xEaGDIgURgy4uVv8SdbSIoosoKHRxd LE4tCiC2EGiS2loolgEvQ0ptTkOpT9M2ot44Fvej+e85/0+XtkGIFY+Bk0CVcQxoRJ/yXXMJ6OnwIvU7Z8Ask1B0aEOfi4xAQrIlDu23iBPpZ31pvrJx8 CspDPZYLeP543PBsB5iYkCyT+zJ30CxCnQpQCogoJbvknig00i QsY9xl3fZpRRQABXFSv/FXT4vd8CMMccDZpssglAQkKZMuOMMUKZeRa4TJVUKcYtYoWOFf oVL21a+54fNLzAa1/nmmNF3mZihVas0AADHqBChaMcYZhhVlmlQZMllvjMF+qq85sNt BV9RzsG/6vMPy+Q9HTsMTD+3l0sucR9z/DID5n2jQzc7QCr1l2e4iIVTlNkkBVWDsZNLZcnF0mcY0/UD/qIEMssc08z+45hQHAnEDzDvNt72WKNQYoMMZT1BotGj2WbJAhH bGYRx7eBiIgcfayR9nQGFmVf+OX1mnbXOSwCV9hd576u0J2tde YJ6EHq9jeAPyhosE7kRovuAAAAAElFTkSuQmCC&in=utf&ou=ono&mod=pn)OpenSearch plug-in به‌پارسی (http://ready.to/search/en/?sna=%D8%A8%D9%87%E2%80%8C%D9%BE%D8%A7%D8%B1%D8%B3 %DB%8C&prf=https%3A%2F%2Fwww.beparsi.com%2Fq%2F&des=%D8%AC%D8%B3%D8%AA%D8%AC%D9%88%DB%8C%20%D8%A8% D8%B1%D8%A7%D8%A8%D8%B1%20%D9%88%D8%A7%DA%98%DA%AF %D8%A7%D9%86%20%D8%A8%DB%8C%DA%AF%D8%A7%D9%86%D9%8 7%20%D8%AF%D8%B1%20%D9%BE%D8%A7%D8%B1%D8%B3%DB%8C&img=iVBORw0KGgoAAAANSUhEUgAAABAAAAAQCAYAAAAf8/9hAAABrUlEQVQ4jZ2Tv2tTYRiFn3NTci/03iAltRSSDkoX20kUHE1xEaGDIgURgy4uVv8SdbSIoosoKHRxd LE4tCiC2EGiS2loolgEvQ0ptTkOpT9M2ot44Fvej+e85/0+XtkGIFY+Bk0CVcQxoRJ/yXXMJ6OnwIvU7Z8Ask1B0aEOfi4xAQrIlDu23iBPpZ31pvrJx8 CspDPZYLeP543PBsB5iYkCyT+zJ30CxCnQpQCogoJbvknig00i QsY9xl3fZpRRQABXFSv/FXT4vd8CMMccDZpssglAQkKZMuOMMUKZeRa4TJVUKcYtYoWOFf oVL21a+54fNLzAa1/nmmNF3mZihVas0AADHqBChaMcYZhhVlmlQZMllvjMF+qq85sNt BV9RzsG/6vMPy+Q9HTsMTD+3l0sucR9z/DID5n2jQzc7QCr1l2e4iIVTlNkkBVWDsZNLZcnF0mcY0/UD/qIEMssc08z+45hQHAnEDzDvNt72WKNQYoMMZT1BotGj2WbJAhH bGYRx7eBiIgcfayR9nQGFmVf+OX1mnbXOSwCV9hd576u0J2tde YJ6EHq9jeAPyhosE7kRovuAAAAAElFTkSuQmCC&in=utf&ou=ono&mod=pn)
http://ready.to/search/en/?sna=%D8%A8%D9%87%E2%80%8C%D9%BE%D8%A7%D8%B1%D8%B3 %DB%8C&prf=https%3A%2F%2Fwww.beparsi.com%2Fq%2F&des=%D8%AC%D8%B3%D8%AA%D8%AC%D9%88%DB%8C%20%D8%A8% D8%B1%D8%A7%D8%A8%D8%B1%20%D9%88%D8%A7%DA%98%DA%AF %D8%A7%D9%86%20%D8%A8%DB%8C%DA%AF%D8%A7%D9%86%D9%8 7%20%D8%AF%D8%B1%20%D9%BE%D8%A7%D8%B1%D8%B3%DB%8C&img=iVBORw0KGgoAAAANSUhEUgAAABAAAAAQCAYAAAAf8/9hAAABrUlEQVQ4jZ2Tv2tTYRiFn3NTci/03iAltRSSDkoX20kUHE1xEaGDIgURgy4uVv8SdbSIoosoKHRxd LE4tCiC2EGiS2loolgEvQ0ptTkOpT9M2ot44Fvej+e85/0+XtkGIFY+Bk0CVcQxoRJ/yXXMJ6OnwIvU7Z8Ask1B0aEOfi4xAQrIlDu23iBPpZ31pvrJx8 CspDPZYLeP543PBsB5iYkCyT+zJ30CxCnQpQCogoJbvknig00i QsY9xl3fZpRRQABXFSv/FXT4vd8CMMccDZpssglAQkKZMuOMMUKZeRa4TJVUKcYtYoWOFf oVL21a+54fNLzAa1/nmmNF3mZihVas0AADHqBChaMcYZhhVlmlQZMllvjMF+qq85sNt BV9RzsG/6vMPy+Q9HTsMTD+3l0sucR9z/DID5n2jQzc7QCr1l2e4iIVTlNkkBVWDsZNLZcnF0mcY0/UD/qIEMssc08z+45hQHAnEDzDvNt72WKNQYoMMZT1BotGj2WbJAhH bGYRx7eBiIgcfayR9nQGFmVf+OX1mnbXOSwCV9hd576u0J2tde YJ6EHq9jeAPyhosE7kRovuAAAAAElFTkSuQmCC&in=utf&ou=ono&mod=pn
به کمک این افزونه می‌توانید در نوارجستجوی مرورگرتان (در کنار گوگل و بینگ و یاهو و ...) این را نیز بیافزایید و به کمک آن در تارنمای به‌پارسی واژه‌های مورد نگرتان را جستجو کنید.
این تارنما برابر پارسی واژه‌های بیگانه را برای شما می‌یابد.

mhjboursy
2018/08/03, 14:35
ادامه از بالا...
برای نمونه، برابر پارسی نظر می‌شود نگر. کلمه می‌شود واژه.
قیافه می‌شود رو-ریخت-رخ-نما.
ظاهر می‌شود آشکار - نما - رویه.
ظاهراً: آنسان که پیداست - به آشکاری - چنین پیداست - گویا - همانا
سایت تارنما.
ارکان پایه‌ها.
ابعاد اندازه‌ها.
زاویه: گوشه - سوک - کنج - گونیا.
خطر: ترس - بیم - مرگ آور - سیج - ناگواری.
زیاد: بسیار.
احتمال: گمان - بُردباری - شایدی - شایمندی - شَوایی - گرایند - گمان بُردگی - گمانه.
رفیع: بلند پایه - والا - بلند بالا - افراشته - بالا بلند - برجسته - بلند.
البته: همانا - هرآینه - بی گمان - اگرچه - با این همه - چرا که نه.
اما: ولی - آنگاه - گرچه - پن.
مثلا: برای نمونه - چنانکه - همانند.
ترجیح: برتری - برتری دادن - به شماری - والایی.
احتمالا: شاید - چه بسا - گاس که - گاسم - گمان می‌رود - گمانم - انگارکه.
مانوس: اخت شده - خو گرفته - دمساز.

با این همه بنده (هرچند دوست دارم بسیار پارسی سخن بگویم ولی) ترجیح می‌دهم یک سری را به همان عربی/انگلیسی بگویم. مانند همین «ترجیح» یا احتمالا یا خطر یا زاویه. چون هنوز جا نیافتاده. برای خودم (در مقام گوینده) آسان نیست... چه برسد به شنونده...

با این همه خوب است آدم اینها را بشنود و گاهی هم به کار گیرد و یواش یواش فرهنگش را جا بیاندازیم. و از به فراموشی سپرده شدن فرهنگ (ادبیات) پارسی جلوگیری و پیش‌گیری کنیم.

mhjboursy
2018/08/07, 18:07
بورس اوراق بهادار تهران:
تاریخچه




















ایدهٔ اولیهٔ ایجاد بورس اوراق بهادار در ایران به سال ۱۳۱۵ بازمی‌گردد که به درخواست دولت ایران، شخصی بلژیکی به نام «وان لوترفلد» دربارهٔ تشکیل بورس اوراق بهادار در ایران بررسی‌هایی انجام داد و طرح قانونی تأسیس و اساسنامهٔ آن را نیز تهیه کرد.

هر چند که در همان زمان بانک ملی ایران نیز به عنوان سازمان متولی امور پولی کشور، مطالعاتی در این زمینه انجام داد، اما به علت نامساعد بودن شرایط برای ایجاد بورس اوراق بهادار، و وقوع جنگ جهانی دوم تمام کارهای انجام شده متوقف شد.
به‌دنبال تحولات اقتصادی و اجتماعی دههٔ ۱۳۴۰ و با توجه به ارتباط گسترده سیاسی و اقتصادی ایران آن دوره با غرب، نحوهٔ تأسیس و ادارهٔ بورس، تشکیلات و سازمان آن، و کیفیت تصدی دولت، کم و بیش مشخص شد و در اردیبهشت ۱۳۴۵ لایحهٔ قانون بورس اوراق بهادار در مجلس شورای ملی به تصویب رسید. به دنبال آن، قانون تأسیس بورس اوراق بهادار از سوی وزارت اقتصاد به بانک مرکزی ابلاغ و از آن درخواست شد که نسبت به اجرای مفاد قانون مزبور اقدام کند، اما در عمل به دلیل آماده نبودن بخش صنعتی و بازرگانی، اجرای این قانون تا بهمن ۱۳۴۶ به تعویق افتاد.

بورس اوراق بهادار تهران از پانزدهم بهمن ۱۳۴۶، فعالیت خود را به‌طور رسمی با پذیرش سهام بانک توسعه صنعتی و معدنی ایران به عنوان بزرگترین مجتمع واحدهای تولیدی و اقتصادی آن زمان و سپس سهام شرکت نفت پارس، اوراق قرضه دولتی، اسناد خزانه و اوراق قرضه عباس‌آباد آغاز کرد. در آن زمان برقراری معافیت‌های مالیاتی برای شرکت‌ها و مؤسسات پذیرفته شده در بورس، عامل مهمی در جهت تشویق شرکت‌ها به عرضه سهام خود در بورس اوراق بهادار تهران بود. حجم معاملات در بورس اوراق بهادار تهران تا سال ۱۳۵۷ به دلیل تبعیت از افزایش آهنگ رشد محصول ناخالص داخلی و ارزش افزوده حاصل در بخش صنعت و همچنین به دلیل پذیرش و دادوستد اوراق قرضه، از ۸۳ میلیارد ریال به ۱۵۰ میلیارد ریال افزایش یافت. طی پانزده سال فعالیت آغازین بورس، در مجموع سهام ۱۰۵ شرکت در بورس پذیرفته شد.

از نیمه دوم سال ۱۳۵۷ با بروز اعتصاب و تعطیلی واحدهای تولیدی و بازرگانی در جریان انقلاب اسلامی، بورس اوراق بهادار تهران به‌دلیل بی‌اعتمادی به دولت و وضع مالی شرکت‌ها، و فرار سرمایه با سقوط سهام و کاهش معاملات روبه‌رو شد و به حالت نیمه‌تعطیل درآمد. همچنین تصویب قانون حفاظت و توسعه صنایع ایران در تیر ۱۳۵۸ باعث دسته‌بندی صنایع در چهار گروه شد که به موجب آن سازمان صنایع ملی ایران برای اداره امور آن‌ها پدید آمد. بدین‌ترتیب بر اثر ملی شدن بانکها، بیمه و صنایع کشور تعداد زیادی از بنگاه‌های اقتصادی پذیرفته‌شده در بورس از آن خارج شدند؛ ضمن آن که دادوستد اوراق قرضه نیز به دلیل داشتن بهرهٔ مشخص، ربوی تشخیص داده شد؛ بنابراین به‌دلیل عوامل فوق و وقوع جنگ ایران و عراق، دادوستد سهام و اوراق قرضه در بورس اوراق بهادار تهران تا سال ۱۳۶۱ تقریباً متوقف شد. در سال ۱۳۶۲ تا حدودی تقاضا برای سهام وجود داشت، ولی به دلیل پایین‌بودن قیمت‌های پیشنهادی خریداران، عرضه‌کنندگان چندان زیاد نبودند. در سال ۱۳۶۳، به دنبال تصمیم دولت مبنی بر واگذاری تعدادی از کارخانه‌های دولتی، به کارگران و سایر افراد بخش خصوصی، مبادلات سهام، اندکی افزایش یافت و تا سال ۱۳۶۷ افزایش حجم معاملات با نرخ کاهشی ادامه یافت. پذیرش قطعنامه ۵۹۸ سازمان ملل متحد از جانب ایران در تابستان ۱۳۶۷ و همچنین تصویب قانون جدید مالیات‌های مستقیم و قانون مالیات تعاون ملی برای بازسازی در اواخر سال ۱۳۶۷ و مهم‌تر از هر چیز تصویب قانون برنامه پنج ساله اول توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در همین سال، باعث رونق بورس اوراق بهادار تهران و رشد حجم معاملات شد.

بررسی روند فعالیت بورس در دوره ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۵ نشان می‌دهد که روند یکنواختی بر فعالیت بورس حاکم نبوده‌است.

بورس اوراق بهادار تهران از سال ۱۳۷۶، دورهٔ تازه‌ای از فعالیت خود را تجربه کرده‌است و زمینه‌های تحولات بعدی بازار سرمایه با اعمال برنامه‌های اصلاحی از این سال پایه‌ریزی شده‌است. ایجاد فضای رقابتی سالم، افزایش علاقه‌مندی و اعتبار فعالیت‌ها و به‌کارگیری شیوه‌های مؤثر تنظیم و نظارت از سال ۱۳۷۷ به‌طور نسبی ایجاد شد و بورس نشانه‌های مثبتی مبنی بر بازگشت رونق را تجربه کرد.[۱۰]
((من همین سال‌های ۷۷ را خاطرم هست... اگر اشتباه نکنم... این قدر باحال بود که نگو! یعنی ده برابر سال ۱۳۹۲ عالی بود! بیل می‌زدی زمین پول فواره می‌کرد! سیمان تهران را مادرم هر سهمی خرید ۳۰ هزار ریال و در عرض مدت کوتاهی... شاید چند روز شد سهمی ۱۱ هزار ریال... اگر درست خاطرم باشد. البته نفروخت و اکنون شده سهمی ۱۰۰۰ ریال! :d ولی یک سری را هم فروخت... کلا روزهای عالی‌ای بود... بعدش اگر درست خاطرم باشد این‌قدر وضع خراب شد که یک سری می‌رفتند بالای ساختمان سازمان بورس و از آنجا می‌پریدند پایین! :O زپلشک! به رحمت الهی پیوست می‌شدند! /:.ohno-smiley.:/ چون رفته بودند از خانواده و از هزارجا پول گرفته بودند و وام هم گرفته بودند و با آن سهام خریده بودند... :( ))


یکشنبه سیاهبی‌سابقه‌ترین سقوط شاخص بورس در تاریخ ۴۷ ساله این بازار تا قبل از ۱۳۹۳/۱۲/۲۳ که با افت شدید ۲۳۸۸ واحدی دماسنج بازار سرمایه در روز یکشنبه ۱۳۹۲/۱۰/۲۲ به ثبت رسید موجب بازگشت بازار به محدوده ۸۵ هزار واحدی شد که به «یکشنبه سیاه» معروف گشت.[۱۱][۱۲]

گمانه‌های مختلفی در خصوص علل واکنش منفی بازار سرمایه وجود داشت. دلایلی همچون تصمیم دولت در خصوص مهار نقدینگی، افزایش نرخ سود بانکی، افزایش نرخ خوراک واحدهای پتروشیمی و دستور رئیس جمهور در خصوص مبارزه با مفاسد اقتصادی مهمترین این حدسیات بود.

سایت بورس نیوز در ۴ بهمن ماه ۹۳ در مطلبی با عنوان سرمایه سوزی به جای سرمایه‌گذاری نوشت:


استنباط می‌شود که دولتی‌ها تمایل به سرمایه سوزی در بازار سرمایه در جهت مهار نقدینگی جامعه داشتند، ولی اکنون عملاً کنترل آن از دستشان خارج شده‌است و همه چیز خواسته یا ناخواسته به مذاکرات اسفند ماه گره خورده است؛[۱۳]

پس از یکشنبه سیاه، شاخص کل بورس تهران سیر نزولی گرفت و سرانجام به ۷۰ هزار واحد سقوط کرد. در حالی که شاخص کل افت حدود ۱۰ درصدی را تجربه کرد، سهامداران در بسیاری از نمادها تا ۵۰ درصد سقوط را تجربه کردند. :( ((یادتان هست؟؟؟ دیگر اینجا را گمان کنم همه‌ی دوستان و کاربران فعال کنونی سایت بورسی بودند... تقریبا هرچه خوردیم را پس دادیم... البته این که نه... ولی اگر سرمایه‌مان در سال ۹۲ چهاربرابر شده بود در اواخر همان سال نیمی‌اش را پس دادیم و در نهایت سرمایه‌مان دو-دو و نیم برابر شد... که با احتساب تورم یک کوچولو فقط تهش برایمان ماند... :( چه روزهای خوبی و چه روزهای بدی بود... یادش به خیر... این طیب‌نیا تنها حال ما را نگرفت... حال یک مملکت را گرفت... این روزها که سکه و ارز سه برابر می‌شود نتیجه‌ی تصمیم‌های آن روزهای آقای طیب‌نیا است... بگذریم...)) پس از سقوط ناگهانی، شاخص بورس تهران روند آرام و نزولی خود را تا اوائل زمستان ۱۳۹۴ ادامه داده بود.به‌طوری‌که تا آن زمان شاخص بورس در ۶۲ هزار واحد به سر می‌برد.[۱۴]




((مقاله‌ی خوبی بود... حال کردیم... /:.rolleyessmileyani))

mhjboursy
2018/08/07, 21:42
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم
من کیستم؟
ای دوستان مهربان من کیستم من کیستم - ای همرهان کاروان من کیستم من کیستم
این است دائم پیشه ام کز خویش در اندیشه ام - گشته مرا ورد زبان من کیستم من کیستم
لفظ حسن شد نام من از گفت باب و مام من - گر نام خیزد از میان من کیستم من کیستم
بگذشته ام از اسم و رسم مر خویش را بینم طلسم - آیا شود گردد عیان من کیستم من کیستم
تا کی حسن نالد چو نی تا کی بموید پی به پی - گوید به روزان و شبان من کیستم من کیستم
من کیستم؟
یک پرسش بسیار ساده و دشوار. سهل و ممتنع.
انسان عموما به جای اینکه خودش بداند چیست، بخشی از القائاتی که از بیرون وارد شده را با تفکرش همراه می‌کند و «خویش» می‌پندارد.
انسان عموما بخشی از تصوراتش را من می‌داند.
انسان عموما حیوانی که بر آن سوار است را خویش می‌شمارد.
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/3/3f/Oxherding_pictures%2C_No._6.jpg/706px-Oxherding_pictures%2C_No._6.jpg
اما من کیستم؟ آیا واقعا من این حیوانی هستم که بر آن سوارم؟ آیا من بخشی از خیالی هستم که آن را تصور می‌کنم؟
سخت است... سخت است... و در عین حال آسان‌ترین آسان نیز هست...
آیا من بدنم هستم؟ خوب... شاید بتوان این باور عمومی را به وضوح در مورد اندام‌های مختلف بدن مانند دست و پا و سینه و شکم رد کرد... ولی مغز چه؟ آیا من مغزم هستم؟ آیا من فکری درون مغزم هستم؟
مشکل از جایی آغاز می‌شود که فلاسفه موضوع مغز درون خمره را مطرح می‌کنند.
پس از غرق در ژرفای این اندیشه، پرسشی مطرح می‌شود که آیا من درون مغزم هستم یا مغزم درون من است؟
آیا من یکی از موجوداتی هستم که درون این کله وجود دارد یا این کله یکی از موجوداتی است که در من وجود دارد؟ و اگر من این کله نباشم چیستم؟
و در پی این موضوع، بحث زمان پدیدار می‌شود که ملاصدرا به خوبی به آن پرداخته... پرسش: آیا من درون زمان هستم یا زمان درون من؟
پاسخ به این پرسش بسیار مهم است. چرا که انسان لازم دارد بداند سلسله‌ای است از کودکی تا پیری؟ یا نه؟ و اگر نه پس چه؟
و اینجاست که اهمیت خاطر و خاطره مشخص می‌شود. چرا که انسان تلاش می‌کند خودش را به نخستین خاطراتی که از این بدنی که سوارش است برساند و آنجا را درک کند و ببیند آنجا چگونه بوده...
و چون به نقطه‌ای مشخص نمی‌رسد و اگر هم برسد مشخص کننده نیست، بالاتر می‌رود... که آیا با خاطر و خاطره باید خویش را بشناسم و یا با اندیشه و فلسفیدن؟ و پاسخ این است که اگر با خاطره (زمان) هم باشد باز با اندیشیدن است...
و باز این سلسله ادامه پیدا می‌کند تا به آخرین حلقه‌ی زنجیر می‌رسد:
آیا من از دل افکارم باید خویش را بشناسم؟ یا این من هستم که افکارم را می‌شناسم؟ این اساسی‌ترین پرسش است.
اینجاست که برخی از فلاسفه فلسفه‌ی خود را رها می‌کنند و رو به نور و اشراق و روشنی و سکوت و بی‌نامی می‌آورند. و پرسش «من کیستم» را از اساس باطل می‌دانند. یک پرسش اشتباه! پرسش اشتباه است چرا که این من آن قدر والا است که اصلا کیستی و چیستی ندارد... چیستی و ماهیت زمانی است که شناسنده شناسایی‌شونده‌ای را می‌شناسد (می‌بلعد، می‌فهمد، به اندرون ذهن خویش می‌آورد). حال اگر شناسایی‌شونده خود شناسنده باشد چگونه می‌خواهد خویش را به درون خویش بیاورد؟ پس اگر هم چیزی بیاورد خود او نیست... و تنها سایه و پژواکی از اوست... مانند مشاهده‌ی درون آینه... که آن‌که درون آینه افتاده من نیست... دروغ است.
آینه را نباید شکست. آینه آینه است. دروغ آینه راست و راست آینه دروغ است و این طبیعت این طبیعت است... دروغ‌گویی آینه اشکال ندارد و کاربردش هم در همین است... تنها باید دانست آینه آینه است.
آینه یک سری خاطرات و احساسات (لامسه و سامعه) و اندیشه و تصور است... یک سری نام... یک لفظ! که گاهی باید باشد به میدان آید و گاهی باید این لفظ خیزد از میان تا روشن شود من کیستم.

mhjboursy
2018/08/07, 22:07
یادگیری اصطلاحات
______________
در بالا من به اشتباه از این واژه استفاده کردم... می‌خواستم بگویم طرف خودش را از بالای سازمان بورس پرت می‌کرد پایین و شاتالاپ کف خیابان پهن می‌شد و منتقل می‌شد از این دنیا به آن دنیا... از واژه‌ی زپلشک استفاده کردم... می‌خواستم صدایش را بیشتر برسانم! /.:biggrinsmiley.:/ حالا ببینیم زپلشک چیست اصلا...
سه پلشت (سه پلشک) (http://www.farsishahri.com/index.php/dictionary/word/8640)

"سه پلشک آید و زن زاید و …" از کجا اومده و درستش چیه ؟

این عبارت مصرع اول غزلی طنز از مرحوم استاد سید غلامرضا روحانی (۲۱ اردیبهشت ۱۲۷۶ خورشیدی تا ۸ شهریور ۱۳۶۴) شاعر طنز پرداز ایرانی است که تخلص مستعار اشعار طنزش اجنه میباشد. استاد محمدعلی جمال‌زاده او را رئیس طایفه‌ فکاهی سرایان می‌نامد.:اصطلاح سه پلشت كه اشتباها سه پلشك هم ضبط شده و تلفظ می شود هنگامی به كار می رود كه گرفتاریها و دشواریها یكی پس از دیگری به سراغ آدمی بیاید و عرصه را تنگ كند در این صورت گفته می شود : سه پلشت آمد و یا به شكل دیگر :« سه پلشت آید و زن زاید و مهمان عزیزی برسد.» در بازی سه قاب آجر یا خشتی در میان مجلس مس نهند و حریفان به طور چمباتمه بر روی زمین می نشینند. آن گاه به نوبت سه قاپ را در لای انگشتان دست راست خود قرار می دهند و یك جا بر زمین می اندازند. شگرد بازی سه قاب این است كه قاپ باز در حال چمباتمه با ژست مخصوصی قاپها را بیندازند و كف دستش را محكم به پهلوی رانش بكوبد تا صدایی از آن بر خیزد. در بازی سه قاپ

هر كسی می تواند به دلخواه خود مبلغی بخواند یعنی شرط بندی كند و آن گاه سه قاپ انداخته می شود . اگر دو اسب بیاید قاپ اندازد دو سر می برد.اگر دو خر بیاید دو سر می بازد. اگر هر سه قاپ به شكل اسب یا خر سر پا بنشیند آن را نقش می گویند و قاپ انداز سه برابرآنچه را كه طرف مقابل خوانده است می برد. موضوع مورد بحث ما این است كه اگر قاپها دو اسب و یك خر و یا دو خر و یك اسب بنشیند آنكه قاپها را انداخته سه سر به حریفان می بازد كه قسم اخیر در واقع منتهای بد شانسی قاپ انداز است و آن را در اصطلاح قاپ بازها سه پلشت می گویند كه به علت اهمیت موضوع در تعریف بد شانسی و توصیف بد اقبال رفته رفته به صورت ضرب المثل در آمده و موارد مشابه مورد استفاده و استناد قرار گرفته است.این هم اصل شعر: سه پلشت آید و زن زاید و مهمان برسد عمه از قم برسد خاله ز کاشان برسد خبر مرگ عمقلی برسد از تبریز نامه ی رحلت دائی ز خراسان برسد صاحب خانه و بقال محل از دو طرف این یکی رد نشده پشت سرش آن برسد طشت همسایه گرو رفته و پولش شده خرج به سراغش زن همسایه شتابان برسد هر بلائی به زمین می رسد از دور سپهر بهر ماتم زده ی بی سر و سامان برسد ...

mhjboursy
2018/08/10, 11:08
نرمى نيمى از زندگى است.

از مرحوم آقامجتبی‌تهرانی/:.Heart.:/:
حضرت موسی بن جعفر(ع) فرمودند: «الرِّفْقُ نِصْفُ الْعَيْشِ»1️⃣؛ نصف زندگی را رفاقت و نرمی تشکیل می دهد. «نصف زندگی»؛ یعنی چه؟ «نصف العیش»، به معنای تسریع است؛ یعنی حرکاتی که در رابطۀ با معیشت دنیایی ات انجام می دهی، ممکن است با رفاقت و یا بی رفاقت انجام بدهی. اگر با رفاقت باشد، حرکتت نصف می شود و کارت هم زودتر جلو می افتد و اگر بی رفاقت باشد، باید دو برابر حرکت انجام بدهی، تازه بدون آن کیفیّت. «اَلرِّفقُ نِصفُ العِیش»؛ چون عیش؛ یعنی زندگی و زندگی بر مبنای حرکت است.

mhjboursy
2018/08/10, 11:45
رابطه انسان با خدا چگونه است؟
انسان درون خدا نیست. انسان نمی‌تواند درون خدا هم نباشد.
انسان بیرون از خدا نیست. انسان نمی‌تواند بیرون از خدا هم نباشد.
انسان خدا نیست. انسان نمی‌تواند غیر از خدا هم باشد.
کل موجودات (با هم) خدا نیستند. و کل موجودات نمی‌توانند غیر از خدا باشند.
شاید این دو سوی قضیه متضاد به نگر برسند. ولی هر دو درست هستند.

mhjboursy
2018/08/11, 12:06
امروز صبح بیدار نشدم اصلا خوب نتوانستم بفهمم چه به چه است... امشب هم قرار است برویم منزل اقوام و احتمالا امشب هم دیر می‌خوابم و همین‌جوری سریالی فرداشب هم دیر می‌خوابم و پس‌فرداشب هم و و و
خیلی بد می‌شود هنگامی‌که آدم خوابش از تنظیم خارج می‌شود و به خصوص هنگامی‌ که آدم بازار آغاز روز را از دست می‌دهد. هنگامی‌ که بدون آمادگی پیشین به استقبال بازار می‌روی... به خصوص اگر اینکه یک مقدار خواب‌آلود هم باشی... مانند یک سرباز گیج و سردرگم می‌شوی در میانه‌ی کارزار و نبرد که نمی‌دانی اکنون باید به که بزنی و این که می‌خواهی بهش بزنی غریبه است یا خودی؟ و اینکه با شمشیر دارد به سمتت می‌آید دوست است یا دشمن؟
امروز بسیار کم کار کردم... و همه‌اش هم در سردرگمی بود...
اکنون این‌جوری هستم: /:.weirdsmiley.://:.weirdsmiley.://:.weirdsmiley.:/

mhjboursy
2018/08/11, 12:13
آیا ۱۰۰ کامل است؟
ما ۱ داریم ۲ داریم ۱۰ داریم ۲۰ داریم...
اینها ناقص هستند... ولی آیا ۱۰۰ کامل است؟
من می‌گویم ۱۰۰ اگر به خودی خود باشد کامل نیست!
۱ ناقص است... ولی یک چیزی هست... و تا زمانی که ۱۰۰، ۱۰۰ باشد و ۱ نباشد عملا یک چیزی ندارد!
یک چیزی ندارد!
پس ناقص است!
صد زمانی که صرفا در مقام صدیت خودش قرار گرفته و از یک و حال و هوای یک فاصله گرفته فاقد یک است و این فقدان نقص است!
پس کمال خالی کمال نیست!
به عبارت دیگر هر چند ما معتقدیم کمال مبرا بودن از نقص است ولی کمال بی نقص کمال نیست!
و این شاید دلیل آفرینش (من) باشد.
اگر می‌خواهی کامل شوی ناقص شو.
صد در مقام صدیت خودش گنج پنهانی است که نقص‌ ندارد و تنها با دارا شدن نواقص (در صورتی که همزمان در مقام اعلای خودش هم باشد) می‌تواند کامل باشد...

mhjboursy
2018/08/11, 13:29
بار گذشته که از ویکی پدیا تاریخ بورس را گذاشتم بسیار حال کردم... باز هم یک تاریخچه‌ی دیگر پیدا کردم.... با هم بخوانیم ببینیم این هم حال می‌دهد آیا؟

تاریخ ۵٠ ساله بورس در ایران به روایت یک کارگزار خبره...

بورس۲۴ (https://bourse24.ir/) : سازمان بورس و اوراق بهادار به عنوان یک مؤسسه عمومی غیر دولتی دارای شخصیت حقوقی و مالی مستقل، پیش از تأسیس سازمان بورس و اوراق بهادار در سال ۱۳۸۴، «سازمان کارگزاران بورس اوراق بهادار تهران (سابق)»، هم‌ زمان، عهده‌ دار نظارت و عملیات بازار اوراق بهادار ایران بود.
با تصویب قانون بازار اوراق بهادار جمهوری اسلامی ایران توسط مجلس شورای اسلامی در اول آذر 1384، عملیات اجرایی بورس‌ ها به بورس اوراق بهادار تهران، فرابورس ایران، بورس کالای ایران و بورس انرژی (همگی در قالب شرکت سهامی عام) منتقل و مسئولیت نظارت بر این بورس‌ ها، نهادهای مالی و اوراق بهادار به شورای عالی بورس و اوراق بهادار و سازمان بورس و اوراق بهادار واگذار شد.
ریاست سازمان بورس و اوراق بهادار از ابتدای تأسیس بر عهده علی صالح‌ آبادی بود و در ۲۵ آذر ۱۳۹۳، محمد فطانت فرد عهده‌ دار این وظیفه شد.
پس از استعفای محمد فطانت فرد، در تاریخ ۵ مرداد ۱۳۹۵، شاپور محمدی ریاست این سازمان را بر عهده گرفت. این در حالی است که بورس اوراق بهادار تهران در بهمن‌ ماه سال 1346 بر پایه قانون مصوب اردیبهشت‌ ماه 1345 تأسیس شده و دوران فعالیت بورس اوراق بهادار را می‌ توان به چهار دوره دوره نخست (1357-1346)، دوره دوم (1367-1358)، دوره سوم (1383-1368) و دوره چهارم (از 1384 تاکنون) تقسیم کرد.
بنابراین و به منظور مروری بر تاریخ 50 ساله بورس در ایران به سراغ حسین خزلی خرازی مدیر عامل کارگزاری بانک کشاورزی رفتیم تا نگاهی دوباره به تاریخ بورس و روسای آن داشته باشیم.
50 سال بورس ریشه های ایجاد بورس اوراق بهادار در ایران به سال 1315 بازمی‌گردد؛ در این سال یک کارشناس بلژیکی به نام ران لوترفلد به همراه یک کارشناس هلندی، به درخواست دولت وقت ایران، درباره تشکیل بورس اوراق بهادار مطالعاتی کردند و طرح تأسیس و اساسنامه آن را تنظیم کردند.
در همان سال‌ ها یک گروه کارشناسی در بانک ملی نیز به مطالعه موضوع پرداختند و در سال 1317 گزارش کاملی درباره جزئیات مربوط به تشکیل بورس اوراق بهادار تهیه کردند.
اما آغاز جنگ جهانی دوم فرصت ادامه فعالیت را از کارشناسان گرفت و از سرگیری مطالعات در این زمینه به فرصت مناسب‌تری نیاز داشت که این فرصت پس از کودتای 28 مرداد 1332 و حاکم شدن آرامش نسبی بر ایران برای اتاق بازرگانی، اتاق صنایع و معادن، بانک مرکزی و وزارت بازرگانی ایجاد شد تا چند سالی را به بررسی پیرامون این بازار و شرایط ایران برای تشکیل آن بپردازند.
در سال 1345 قانون و مقررات تشکیل بورس اوراق بهادار را تهیه و لایحه مربوط را به مجلس شورای ملی ارسال کردند. این لایحه در اردیبهشت 1345 تصویب شد، اما به دلیل عدم آمادگی بخش صنعتی و بازرگانی بورس تهران در پانزدهم بهمن ماه 1346 با ورود سهام بانک صنعت و معدن- به عنوان بزرگترین مجتمع واحدهای تولیدی و اقتصادی آن زمان- فعالیت خود را آغاز کرد.
دوره نخست بعد از ورود بانک صنعت و معدن در 15 بهمن 46، شرکت نفت پارس، اوراق قرضه دولتی، اسناد خزانه، اوراق قرضه سازمان گسترش مالکیت صنعتی و اوراق قرضه عباس‌آباد به بورس تهران راه یافتند. طی 11 سال فعالیت بورس تا پیش از انقلاب اسلامی در ایران (سال‌های 1346 تا 1357) تعداد شرکت‌ ها و بانک‌ ها و شرکت‌ های بیمه پذیرفته شده از 6 بنگاه اقتصادی در سال 1346 به 105 بنگاه در سال 57 افزایش یافت.
دوره دوم پیروزی انقلاب اسلامی و وقوع جنگ تحمیلی در این دوره رویدادها و تحولات بسیاری را به دنبال داشت و از دیدگاه تحولات مرتبط با بورس اوراق بهادار نخستین رویداد، تصویب لایحه قانون اداره امور بانک‌ ها در تاریخ 17 خرداد 1358 توسط شورای انقلاب بود که به موجب آن 36 بانک‌ تجاری و تخصصی کشور در چهارچوب 9 بانک شامل 6 بانک تجاری و 3 بانک تخصصی ادغام و ملی شدند. چندی بعد و در پی آن شرکت‌ های بیمه نیز در یکدیگر ادغام شدند و به مالکیت دولتی درآمدند. همچنین تصویب قانون حفاظت و توسعه صنایع ایران در تیر 1358 باعث شد تعداد زیادی از بنگاه‌ های اقتصادی پذیرفته شده در بورس از آن خارج شوند. به گونه‌ ای که تعداد آنها از 105 شرکت و مؤسسه اقتصادی در سال 1357 به 56 شرکت در پایان سال 1367 کاهش یافت.
دوره سوم با توجه سیاست‌ گذاران اقتصادی کشور به تجدید فعالیت بورس اوراق بهادار در سال 1368، تعداد شرکت ها از 56 شرکت در سال 1367 به 249 شرکت در سال 1375 افزایش یافت. از سوی دیگر، روند پرنوسان فعالیت بورس اوراق بهادار تهران در سال‌ های 1369 تا 1375، به ویژه نوسان‌ های شدید و یک سویه قیمت‌ ها در سال های 1373،1370 و 1374،افت و خیزهای دوره‌ ای قابل توجهی را در پی داشته که برآیند آنها به انتظارات سرمایه‌ گذاران و بی اطمینانی حاکم بر این بازار انجامید. سال 1370 سال پررونقی برای بازار سرمایه بود و در این سال افزایش چشم گیری در ارزش و حجم معاملات بازار پدید آمد. این رشد به سبب عرضه سهام در مقیاس بالا از طرف سازمان‌ های دولتی، ورود 29 شرکت جدید به فهرست شرکت‌ های پذیرفته شده در بورس، عرضه سهام به صورت نسبتاً فراگیر در سراسر کشور از طریق شبکه بانکی و عرضه سهام به کارگران به نرخ‌ های ترجیحی براساس مصوبه موقت بود. از آنجا که در سال 1371 اقتصاد کشور دچار رکود نسبی شده بود.
عامل اصلی افزایش حجم معاملات به طور عمده مربوط به چهار ماه آخر سال 1373 و ناشی از عدم عرضه سهام توسط عرضه‌ کنندگان عمده دولتی، افزایش قیمت شناور ارزهای خارجی و تشدید تورم بوده است که موجب ایجاد صف‌ های تقاضا در این سال شد.
سال 1374 سال تأسیس شرکت‌ های سرمایه‌ گذاری سهامی عام بود و در این سال 4 شرکت سرمایه‌ گذاری جدید تأسیس شد، همچنین یک شرکت توسعه منطقه‌ ای به صورت سهامی عام در استان فارس تأسیس شد، از وقایع دیگر سال 1374 افزایش سرمایه‌گذاری در بخش دولتی بود که بر رشد بورس تأثیر به سزایی داشت.
وضعیت بورس در سال 1375 وضعیتی دوگانه بود. در نیمه نخست سال، روندهای حرکتی سال پیش همچنان ادامه یافت و شاخص‌ های مختلف فعالیت در بازار بورس از روندی افزایشی برخوردار بود. در نیمه دوم سال، شتاب یک سویه نوسان‌ های قیمتی در بورس اوراق بهادار تهران کند شد و شاخص قیمت سهام از مهر ماه تا پایان آن سال به میزان 6.9 درصد کاهش یافت.
در سال 1376 ساماندهی وضعیت اطلاع رسانی به عنوان یکی از مهمترین تمهیدات بازیابی کارکردهای طبیعی بورس اوراق بهادار تهران مورد توجه قرار گرفته است. در این باره، به منظور دسترسی آسان و سریع کاربران مختلف به اطلاعات آماری درست، دقیق و بهنگام، کمیت و کیفیت اطلاعات عرضه شده در چارچوب نشریه‌ های آماری ادواری بورس بازنگری و بهسازی شد. روند سریع بهبود شاخص‌ ها، رشد ارزش معاملات، افزایش حجم دادوستد سهام، رشد پرشتاب قیمت‌ ها، حضور پرتعداد روزانه سهامداران در تالار بورس، افزایش شمار خریداران و تحولات دیگر بیانگر رشد و توسعه بازار سرمایه ایران بود. رشد روزافزون بورس نشان از جایگاه مهم این نهاد در پیشبرد و توسعه اقتصاد ملی در سال‌های آتی داشت.
رشد بورس تهران در سال 1378 نیز ادامه یافت
و این رشد در سال 1379 باعث بوجود آمدن سال درخشانی در پرونده بورس تهران شد. در این سال بازدهی بورس به 86.59 درصد رسید که در مقایسه با سایر فرصت‌ های سرمایه‌ گذاری و تورم 6.12 درصدی در این سال بسیار شایان توجه بود.
در سال 80 نیز بورس روند رو به رشدی را دنبال کرد
و سال 1381 سال پرفراز و نشیبی برای بورس بود.
شاخص کل بورس تا شهریور این سال با افزایش همراه بود و در این سال به تدریج رفتار سرمایه‌ گذاران تغییر یافته و باوجود آن که انتظار کاهش نسبی قیمت سهام شرکت‌ های ناشی از تقسیم سود در مجامع عادی متصور بود، اما عملاً بازار با رفتار دیگری رو به‌ رو شد که به ظاهر متناقض با آموخته و شیوه‌ های متداول رفتار سرمایه‌ گذاران بود.
سال 1382، سال ثبت رکوردهای جدید در بورس اوراق بهادار تهران بوده است.
در این سال همۀ نماگرهای عمده فعالیت، با رسیدن به حد نصاب‌ های تازه، که از بدو فعالیت بورس اوراق بهادار تهران بی‌ سابقه بوده است، فعالیت بورس اوراق بهادار تهران طی سال 1383 در دو بخش متمایز رونق و رکود نسبی بازار قابل بررسی است. عملکرد بورس تهران در نیمه‌ اول سال به‌ رغم دو افت محسوس در ماه‌ های اردیبهشت و مرداد، هم‌ چنان متأثر از روندهای حرکتی سال پیش از آن بود و نماگرهای مختلف فعالیت بورس از روندی افزایشی برخوردار بودند، به‌ گونه‌ ای که حجم داد و ستد و شاخص قیمت سهام در این دوره به بالاترین حد خود در تمامی سال‌ های فعالیت بورس رسید. در همین سال سازمان کارگزاران بورس کالای کشاورزی ایران تاسیس شد.


دوره چهارم از 1384 تاکنون در سال 1384، نماگرهای مختلف فعالیت بورس اوراق بهادار در ادامه روند حرکتی نیمه دوم سال 1383، همچنان تحت تأثیر رویدادهای مختلف داخلی و خارجی و افزایش بی‌ رویه شاخص‌ ها در سال‌ های قبل از روندی کاهشی برخوردار بودند و این روند، به جز دوره کوتاهی در آذر ماه تا پایان سال قابل ملاحظه بود.
از آذرماه سال 1384، سیاست‌ ها و تلاش دولت و سازمان بورس باعث کند شدن سرعت روند کاهشی معیارهای فعالیت بورس شد، به‌ گونه‌ ای که تصویب قانون بازار اوراق بهادار، تغییر سیاست‌ های داخلی سازمان بورس و پیش‌ بینی آزادسازی قیمت سیمان به‌دلیل ورود این محصول به بورس فلزات، باعث رشد 6.6 درصدی شاخص قیمت در آذر ماه 1384 نسبت به ماه پیش از آن شد. کاهش چشمگیر معاملات سهام در سال 1384، با توجه به اقدامات مؤثر فوق‌ الذکر در سال 1385 به تعادل نسبی رسید.تعداد شرکت‌ های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار از 422 شرکت در پایان سال 1383 به 435 شرکت در پایان سال 1385 افزایش یافت.


سازمان کارگزاران بورس اوراق بهادار تهران که پیش از سازمان بورس و اوراق بهادار متولی بورس ایران بود، از چه زمانی شروع به کار کرد؟
قانون قدیمی بورس و اوراق بهادار مصوب سال 1345 است و سازمان کارگزاران بورس و اوراق بهادار در سال 1346 تاسیس شد و شروع به کار کرد. در مورد تاریخچه بورس و اوراق بهادار در ایران، اخیرا کتاب مفصلی توسط مرحوم شهلا کشاورز تهیه شده است که احتمالا در دهه فجر سال جاری رونمایی می‌ شود و تاریخ شفاهی 50 سال بورس را روایت می‌ کند. بورس تا سال 1357 که انقلاب اسلامی روی داد، رشد شدیدی داشت و در طول این سال‌ ها، شرکت‌ های زیادی مانند شرکت سرمایه‌ گذاری ملی ایران و سیمان تهران پذیرش شده و حجم قابل توجهی نیز اوراق قرضه منتشر و در بورس معامله شد. با وقوع انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی فعالیت سازمان کارگزاران بورس متوقف شد و عملا داد و ستدی چندانی انجام نمی‌ شد. در این دوره تنها ساختار اداری بورس باقی ماند و الله وردی رجایی سلماسی دبیر کل این سازمان بود.
در سال 1369 پس از پایان جنگ و شروع دولت سازندگی، بورس جزو برنامه‌ های آن زمان دولت قرار گرفت، فعال شد و شروع به پذیرش شرکت‌ ها کرد.
در واقع در این دوره بورس ساز و کار جدیدی پیدا کرد و حدود 20 کارگزار فعالیت داشتند که معاملات را کاملا دستی و از طریق حضور در تالار معاملات انجام می‌ دادند. کارگزار‌ها در این مقطع زمانی شخصی بودند و به نمایندگی از سهام‌ داران به صورت حراج شفاهی معاملات را انجام می‌ دادند.
همچنین معاملات در دفاتر فیزیکی ثبت و برگه‌ های سهام با این شیوه مبادله می‌ شدند. قیمت‌ ها در آن زمان با گچ روی تخته سیاه نوشته می‌ شد.

تالار بورس در آن زمان در چه مکانی قرار داشت؟
در آن دوران، تالار بورس در خیابان سعدی جنوبی و در ساختمان تقی‌ نیا قرار داشت و اکنون این ساختمان در اختیار شرکت سپرده‌ گذاری مرکزی است. این ساختمان یکی از قدیمی‌ ترین ساختمان‌ های تهران است و در سال اولی که من دبیر کانون‌ کارگزاران بودم، دفتر کانون نیز در همین ساختمان قرار داشت. مالک این ساختمان نیز مانند ساختمان پلاسکو، بنیاد است و احتمال خطر در آن وجود دارد. در سال 1373، بخشی از ساختمان حافظ فعلی (از طبقه همکف تا طبقه ششم) به سازمان کارگزاران واگذار شد و این سازمان به همراه تالار معاملات به ساختمان حافظ منتقل شدند. البته طراحی تالار در ابتدا به شکل کنونی نبود و کارگزاران به دور یک میز گرد بزرگ با هم معامله و ناظران نیز نظارت می‌ کردند. در همان سال، سازمان کارگزاران با توجه به حرکت بیشتر بورس‌ های بزرگ دنیا به سمت الکترونیک شدن و حذف فرآیندهای دستی و کاغذ، تصیمی گرفت، اتوماسیون انجام دهد و یک نرم افزار بسیار مناسب که به روز نیز بود از کانادا خریداری کرد.

پس بورس ایران در دوران پس از انقلاب و جنگ تحمیلی تا سال 1369 عملا فعالیت چندانی نداشت؟
بله. بر اساس خاطرات آقای رجایی سلماسی در آن زمان تنها دفتر سازمان کارگزاران بورس حفظ شده بود و فقط دو پرسنل داشت. در طول سال‌ های جنگ به قول خود ایشان، تنها چراغ روشن مانده بود و فعالیت جدی انجام نمی‌ شد. بعد از آن سال‌ ها کارگزاران دوباره جمع شدند، شروع به پذیرش شرکت‌ ها کردند، معاملات سهام را رونق دادند و سرمایه‌ گذاران را جذب کردند. در این دوره بورس زیر نظر بانک مرکزی فعالیت داشت و رئیس شورای عالی بورس رئیس کل بانک مرکزی بود. در واقع یک اداره در بانک مرکزی، دبیرخانه شورای عالی بورس و هیئت پذیرش بود. فعالیت مجدد بورس با ریاست آقای عادلی در بانک مرکزی همراه شد و در سال 1373 یک نرم افزار اتوماسیون از خارج خریداری شد که در سال 1375 مرحوم آیت الله هاشمی آن را افتتاح کرد. اخیرا با فوت ایشان، عکس مراسم افتتاح آن سامانه نیز مجددا در فضای مجازی پخش شده و وی تنها رئیس جمهوری بود که تا کنون به تالار بورس آمده است.

پس از آن دوران چه کسی دبیرکل سازمان کارگزاران بورس شد؟
پس از پایان دولت سازندگی در سال 1376، در دوم خرداد آقای خاتمی رئیس جمهور شدند و چند ماه بعد آقای رجایی سلماسی از دبیرکلی سازمان کارگزاران بورس کنار گذاشته شده و آقای میرمطهری این سمت را به عهده گرفتند. وی نیز زحمات بسیار زیادی برای سازماندهی بورس کشید و اقداماتی مانند استخدام نیروهای جدید، گرفتن طبقات دیگر ساختمان حافظ، ایجاد اتوماسیون و شبکه، نوشتن دستورالعمل‌های جدید برخوردهای انضباطی با تخلفات را انجام داد.

شما پررنگ‌ ترین بخش کارنامه آقای رجایی سلماسی را چه می‌ دانید؟
افتتاح نرم افزار و اوج گرفتن شاخص بورس، درخشان ترین بخش کارنامه سلماسی است. در سال‌های 1374 و 1375 شاخص بورس رشد زیادی داشت و در نیمه دوم سال 1375 شروع به نزول کرد.

شاخص بورس در دوران آقای میرمطهری چه تغییراتی را تجربه کرد؟
به دلیل تغییر دولت شاخص از نیمه دوم سال 1375 سقوط کرد و این نزول تا سال 1377 ادامه داشت. از سال 1376 آقای میر مطهری دبیر کل شد و از سال 1377 دوباره به دلیل بازگشت وضعیت اقتصاد به حالت طبیعی، استقرار دولت و فعالیت‌ هایی که انجام شد، شاخص بورس دوباره شروع به رشد کرد. میر مطهری تا سال 1382 در این سمت قرار داشت و اوج شاخص بورس در آن زمان در این سال تجربه شد. در نیمه دوم دولت دوم آقای خاتمی، با تغییر و جابجایی وزیر اقتصاد، رئیس کل بانک مرکزی و سازمان مدیریت، آقای عبده تبریزی دبیر کل کانون کارگزاران شد.

بورس در زمان آقای عبده تبریزی چه وضعیتی داشت؟
بورس در سال 1383 به رشد خود ادامه داد و در نیمه دوم آن سال به دلیل اینکه بعد 8 سال دولت در حال عوض شدن بود و وضعیت مشخص نبود، همان اتفاقی که در نیمه دوم سال 1375 روی داده بود، دوباره پیش آمد و شاخص بورس شروع به نزول کرد. با روی کار آمدن دولت آقای احمدی نژاد، شاخص بورس در خرداد سال 1384 نزول شدیدی را تجربه کرد و آقای عبده تبریزی نیز تا 5 یا 6 ماه پس از انتخاب دولت، بودند و پس از آن آقای صالح آبادی دبیر کل سازمان کارگزاران بورس شدند. همزمان نقطه عطف تاریخی بورس در آذر سال 84 که قانون جدید بازار اوراق بهادار تصویب شد.

بنابراین این قانون که نقطه عطفی در تاریخ بازار سرمایه ایران است در زمان آقای عبده تبریزی تصویب شد؟
پیش‌ نویس قانون، نوشتن قانون جدید و جمع کردن نظرات در زمان عبده تبریزی انجام شد و در زمان ایشان نیز قانون به مجلس رفت. دکتر طهماسب مظاهری وزیر وقت اقتصاد در صحن علنی مجلس از این قانون دفاع کرد و در آذر سال 1384 این قانون تصویب شد. به این ترتیب آقای عبده تبریزی در مدت 27 ماهی که تصدی این سمت را بر عهده داشتند، نقش بزرگی را در بازار سرمایه ایران ایفا کردند. دومین کار بزرگی که در آن زمان توسط ایشان انجام شد، خرید نرم افزار معاملاتی جدید از فرانسه خریداری بود. از سال 1374 تا سال 1384 به مدت 10 سال حجم معاملات به بیش از چند صد برابر رسید و دیگر نرم افزار قدیمی که با ساختار زبان‌ برنامه نویسی قدیمی بود، جواب نمی‌ داد. به همین دلیل، یک مناقصه بین‌ المللی برگزار و این نرم افزار از شرکت فرانسوی خریداری شد. اما نصب و راه اندازی نرم افزار در سال 1386 انجام شد و تغییر ساختاری که در بورس رخ داد، در این سال بود. قانون جدید در سال 1384 تصویب شد و آقای صالح آبادی نیز در اواخر همان سال دبیر کل سازمان کارگزاران شد. در سال 1385 با توجه به الزام اجرایی شدن قانون جدید، سازمان کارگزاران بورس و اوراق بهادار منحل شد و بازار دو لایه شد. به این ترتیب بخشی از وظایف سازمان کارگزاران به سازمان بورس و اوراق بهادار واگذار شد و بخشی از این وظایف نیز به شرکت‌ های بورس منتقل شد.

بنابراین، قانون جدید بازار سرمایه در زمان عبده تبریزی تصویب و در دوران صالح آبادی اجرایی شد؟
بله. تمام کارهای قانون جدید در زمان عبده تبریزی انجام و در در دوران صالح آبادی اجرایی شد. به این ترتیب، عملیات نظارتی بر عهده سازمان بورس گذاشته شد و کارهای اجرایی به شرکت‌ های بورس واگذار شد. همچنین 4 شرکت بورس بر اساس این قوانین تشکیل شده و به صورت سهامی ثبت شدند. سازمان هم طبق قانون یک سازمان غیردولتی و غیرانتفاعی است.

شرکت بورس تهران چه زمانی راه‌ اندازی شد؟
در سال 1386 کارهای اجرایی شرکت سهامی بورس تهران انجام شد و من دبیر اجرایی آن بودم. به این ترتیب، یک هیات موسس تشکیل و دبیر انتخاب شد. در آبان یا آذر سال 1386 مجمع موسسان بورس و اوراق بهادار تهران به صورت سهامی عام با سرمایه 15 میلیارد تومان تشکیل شد و سازمان بورس وظایف اجرایی را بعدا طی تفاهم نامه‌ها و دستورالعمل‌ هایی به این شرکت واگذار کرد.

دیگر بورس‌ ها چه زمانی تاسیس شدند؟
در سال 87 شرکت بورس کالا ایجاد شد که حاصل ادغام سازمان کارگزاران بورس فلزات و سازمان کارگزاران بورس کشاورزی بود. در سال 1388 شرکت فرابورس ایران به صورت سهامی عام تاسیس شد و در سال 1390 شرکت بورس انرژی شروع به کار کرد. در شرکت بورس تهران آقای رحمانی به مدت دو سال مدیر عامل شدند و پس از وی، آقای قالیباف تا کنون عهده دار این سمت هستند. در شرکت بورس کالای ایران، آقای هاشمیان مدیر عامل و پس از آن، دو دوره دکتر پناهیان مدیرعامل شدند. از سال گذشته تاکنون نیز آقای سلطانی نژاد مدیر عامل هستند. در فرا بورس نیز به مدت دو سال آقای امید قائمی مدیر عامل بودند و پس از وی، آقای هامونی همچنان عهده‌دار این وظیفه هستند. در بورس انرژی نیز یک دوره آقای شاپور محمدی مدیر عامل بودند و پس از وی، تا کنون دکتر سید علی حسینی مدیر عامل هستند. شرکت سپرده گذاری مرکزی ایران نیز از سال 1383 به صورت سهامی عام ثبت و تا کنون وجود داشته است. در قانون جدید به این شرکت اشاره و اختیارات آن دیده شده است.

شما مهمترین اقدامات صالح‌ آبادی را چه می‌ دانید؟
شروع اجرای قانون جدید بازار سرمایه در زمان صالح‌آبادی انجام شد و تمام نهادها، ابزارهای مالی نوین، دستورالعمل‌ های جدید و نرم‌افزارهای موجود در بازار در دوره 8 ساله ریاست صالح آبادی بر سازمان بورس رخ داد. دوران صالح آبادی به دلیل اینکه سازمان جدید با وظایف جدید و اختیارات جدید به وجود آمد با دوران پیش از آن قابل مقایسه نیست. در واقع سازمان بورس و اوراق بهادار یک پدیده جدید در اقتصاد ایران بود که قانون جدید شکل و اختیارات به آن داد. همچنین برای مقایسه هیچ سازمان مشابهی نیز وجود ندارد تا عملکرد را با آن قیاس کرد. اما انصافا و بدون اغراق و با وجود انتقادهای زیادی که به وی داشته و دارم، حجم زیادی از خدماتی که شرح آن گفته شد، توسط صالح آبادی انجام شد و متاسفانه پس از وی نیز یک افت شدید رهبری و مدیریت در بازار سرمایه اتفاق افتاد. بنابراین معمار نوین بازار سرمایه ایران آقای صالح آبادی است و باید از سلامت کاری وی یاد کنیم. وی تا مرداد سال 1393 در این سمت باقی ماندند و در این سال آقای فطانت جایگزین ایشان شدند.

در دوران آقای صالح آبادی شاخص بورس چه تحولاتی را تجربه کرد؟
در این دوران با آمدن احمدی نژاد بورس دچار یک سقوط شدید شد و این نزول تا سال 1386 ادامه داشت. از سال 1386 به دلیل اجرای شدن قانون خصوصی‌ سازی و قانون سیاست‌ های کلی اصل 44، بزرگترین شرکت‌ های اقتصاد ایران مانند فولادی‌ ها، پالایشگاه‌ ها، پتروشیمی‌ ها و مخابرات وارد بازار شدند. به دلیل این اقدامات و تعیین شدن مسیر دولت، بورس شروع به رشد کرد و این رشد تا سال 1390 ادامه داشت. پس از آن در سال 1390 و 1391، به دلیل تحریم‌ ها و مشکلات اقتصادی، شاخص و حجم معاملات کاسته شد.

اوج شاخص بورس در دی سال 92 روی داد و پس از آن بازار دچار نزول شدید شد. در این باره توضیح دهید.
اما اتفاقی که در سال 1391 روی داد و به یک باره شاخص بورس سه برابر رشد کرد، اثرش را بر صورت‌ های مالی سال 1392 گذاشت. بنابراین بی نظیر ترین دوران بورس از نظر شاخص و حجم معاملات در 10 ماهه اول سال 1392 اتفاق افتاد. اما، دقیقا از 15 دی سال 1392 بورس شروع به ریزش کرد و در خرداد سال 92 دولت آقای روحانی به روی کار آمد. این بار، بر عکس دوره‌های پیشین ریاست جمهوری که از 6 ماه پیش از تغییر رئیس جمهور، شاخص نزول می‌ کرد، بورس افت نکرد و به دلیل اثر افزایش قیمت ارز و اینکه عموم سرمایه‌ گذاران به دولت جدید خوشبین بودند، حدود 7 ماه پس از آمدن دولت جدید بورس با شتاب بالایی که هیچ وقت دیگر تجربه نکرده بود، شروع به رشد کرد. بالاترین میزان شاخص و حجم معاملات تاریخ بورس متعلق به همین دوره است و تاکنون هیچ‌گاه دوباره شاخص به این عدد نرسیده است. به تحلیل من، در دی ماه سال 92 که دولت تازه مستقر شده بود، مسئولان متوجه شدند که چه فاجعه‌ای در اقتصاد روی داده است. در آن زمان پولی در خزانه وجود نداشت و تمام حساب‌ ها مسدود بود. همچنین دولت بدهی‌ های زیادی به پیمانکارها و بانک‌ ها داشت که حتی آماری از آن وجود نداشت. این در حالی است که اکنون به گفته وزیر اقتصاد، 600 هزار میلیارد تومان بدهی ثبت شده دولتی وجود دارد. به نظر من، نتیجه‌ ی جلسات میان مسئولان سطح بالا کشور که در آبان و آذر سال 1392 برگزار شد، در دی ماه همان سال بیرون آمد و کسانی که دسترسی به اطلاعات استراتژیک و کلان داشتند، به این نتیجه رسیدند که اوضاع اقتصاد بدتر از آن چیزی هست که فکر می‌ کردند و به همین دلیل، لایه اول شروع به فروش و خارج شدن از بورس کرد. از آن به بعد، نزول شاخص بورس شروع شد و اگر قرار باشد با رویه کنونی استانداردهای افشا و حسابداری ادامه پیدا کند، هنوز بسیاری از بانک‌ ها و شرکت‌ های بزرگ وضعیت نامناسبی دارند.

تاثیر برجام را بر بازار چگونه ارزیابی می‌ کنید؟
دولت در آن زمان جنگ بزرگی در سطح بین المللی داشت و زمانی که در آذر سال 94 برجام امضا شد، انتظارات از آن بسیار بالا بود و توقع روانی جامعه با آنچه که رخ داد، فاصله داشت. این در حالی است که با اجرایی شدن برجام تولید نفت افزایش یافت و بخشی از ذخایر ارزی آزاد شد. همچنین حمل و نقل هوایی و دریایی تسهیل و بیمه‌ ها وضعیت بهتری پیدا کردند. در واقع اتفاقات مثبتی روی داد، اما آنچه که از اقتصاد آزاد، مد نظر بخش خصوصی و فعالان بزرگ بازار بود، روی نداد. در این میان نزول قیمت‌ های جهانی کامادیتی‌ ها به‌ ویژه نفت و محصولات پتروشیمی هم مزید بر علت شد.

لطفا در خصوص ریاست آقای فطانت بر سازمان بورس توضیح دهید.
مرداد ماه سال 1393 صالح آبادی رفت و فطانت آمد. این در حالی بود که آقای فطانت اشتباه بر سر کار آمد و استعفا داد و در این مدت تنها وقت توسعه بازارسرمایه هدر شد. فطانت اصلا با بازار سرمایه آشنا نبود و این در حالی است که بازار سرمایه و حوزه نظارتی آن به اشخاصی با تجربه نیاز دارد.

مهمترین بخش فعالیت آقای فطانت را چه می‌ دانید؟
ایشان در جلسه تودیع خود، 23 اقدام را نام برد و به نظر من مهمترین آن، پذیرش اسناد خزانه بود که به بورس ربط نداشت و وظیفه دولت بود. در مجموع ابزارهای مالی فرابورس با درآمد ثابت به ویژه اسناد خزانه در دوران فطانت رشد قابل توجهی داشت.

بعد از فطانت، شاپور محمدی رئیس سازمان بورس شد. با اینکه هنوز زمان زیادی از شروع به کار ایشان نگذشته است، اما در همین مدت، عملکرد وی را چگونه می‌ بینید؟
آقای محمدی تازه سرکار آمده و در شرایط بسیار بد اقتصادی و بحرانی بورس است. همچنین اخیرا اعضای شورای بورس نیز تغییر کرده‌اند و دو نفر از اعضای هیئت مدیره سازمان نیز عوض شده‌اند. بنابراین نمی‌ توان قضاوت درستی داشت. محمدی در حال چیدن تیم جدید است و اصلاح ساختار و رویه بورس را پس از 10 سال بعد از اجرای قانون جدید بازار مد نظر دارد. وی در حال اصلاح ساختار و برنامه‌ریزی استراتژیک جدید سازمان بورس است. مهمترین ویژگی آقای محمدی این است که از بدنه سازمان بورس است، مدتی مدیر عامل بورس انرژی و یک دوره دبیر کل نهادهای سرمایه گذاری بوده است. همچنین معاون اقتصادی وزیر اقتصاد بوده و تمام فعالان بازار وی را از بدنه بازار می‌ دانند. شاپور محمدی تعامل مناسب و ارتباط خوبی با فعالان بازار، اعم از حقوقی‌ ها و حقیقی‌ ها دارد و در مجامع حضور دارد. متاسفانه برخی از روسای سازمان‌ های دیگر این ویژگی را ندارند و تنها در حلقه نزدیک خود هستند. هر چقدر تعامل با کف مجموعه بیشتر برقرار باشد، تصمیم‌ گیری بهتر خواهد بود. ایشان یک تحصیلکرده اقتصاد از دانشگاه معتبر، استاد دانشگاه، عضو هیئت علمی و با تجربه مناسب است.
این مطلب در تاریخ ۱۳۹۵/۱۱/۲۱ ساعت ۰۰:۴۲ منتشر شده است.

mhjboursy
2018/08/11, 13:30
http://bayanbox.ir/view/7470445495828835278/30.jpg
http://forums.boursy.com/imported/2018/08/30-1.jpg

mhjboursy
2018/08/13, 13:44
بار گذشته که از ویکی پدیا تاریخ بورس را گذاشتم بسیار حال کردم... باز هم یک تاریخچه‌ی دیگر پیدا کردم.... با هم بخوانیم ببینیم این هم حال می‌دهد آیا؟


این مطلب در تاریخ ۱۳۹۵/۱۱/۲۱ ساعت ۰۰:۴۲ منتشر شده است.

خلاصه این مطلب هم آن چه که از آن به درد من می‌خورد، این است که
۱- با تغییرات ریاست جمهوری افت‌های شدیدی در بورس اتفاق می‌افتد. (گرچه ما از گذشته هم این را روی نمودارها یک بررسی‌ای کرده بودیم و دیده بودیم که در انتهای ریاست جمهوری‌ها همین‌جور رشد‌های خوبی پدیدار می‌گردد و این مهر تاییدی بود بر آن.) (هرچند... همان گونه که آقای خزلی گفتند در مورد روحانی این حالت زیاد به وجود نیامد.. چون از یک سو نرخ ارز سه برابر شده بود و از سوی دیگر افت شدید را با دیرکرد چند ماهه شاهد بودیم! جوری که تمام رشد بورس ناشی از سه برابر شدن نرخ ارز پس گرفته شد!!! که در جای خودش فاجعه‌ای بود...)
۲- هنگامی که سازمان بورس (خصوصی‌سازی) به اندازه‌ی زیادی عرضه انجام می‌دهد بازار رشد هم می‌کند (البته... این خیلی جای کار دارد... آقای خزلی در حرف‌هایش بیشتر روی شاخص و ارزش بازار اشاره کرد... که اینها می‌توانند مخالف افزایش قیمت‌های سهام باشد. مورد دیگر اینکه باید دید اگر قیمت‌ها افزایش یافته، چرا این گونه شده؟ نکند خود دولت دستی داشته در جاهای دیگر خرید انجام می‌داده و بورس را گرم می‌کرده؟؟؟ و اگر این بار نکند مانند گذشته نشود... آیا چون به قیمت پایین عرضه می‌کرده منابع از سمت بانک‌ها به سمت بورس آمدند؟ جریان چه بوده؟ که کاش آقای خزلی بهتر و بیشتر یافته‌های خودش را به اشتراک می‌گذاشت)
۳- یک سری خاطرات هم گفتند آقای خزلی... که آن قسمت گچ و تخته سیاهش واقعا برایم جذاب بود! خیلی حال داد... /:.happysmiley:.//:.rolleyessmileyani/:.happysmiley:./ فکرش را بکن! کارگزاران می‌نشستند دور یک میز و می‌گفتند... من‌من... توتو... کشیدم... کی‌را؟... تاپیکو را برای فلانی... /.:biggrinsmiley.:/ بعد می‌رفتند این را پای تخته سیاه ثبت می‌کردند!:D:D:D و آخر هم می‌بردند در دفتر می‌نوشتند... /:.smilingsmiley.:/
حالا فکرش را بکن... یک نفر شب می‌رفت مشق‌هایشان را خط می‌زد! و دفترشان را پاره می‌کرد! یا مثلا آب می‌ریخت روی دفتر و بخش‌هایی‌اش از بین می‌رفت...

mhjboursy
2018/08/13, 13:47
امروز صبح بیدار شدم... صبح که چه عرض کنم... ساعت ۹...
ایده‌آل‌ام این است که نماز صبح را اول‌وقت بخوانم و پس از آن بیدار باشم... اما چه می‌شود کرد؟ نمی‌شود دیگر...
امروز به نسبت بهتر روی بازار فعال بودم...
منتها از دیشب تکالیفم را انجام نداده بودم و مشق شب‌هایم را ننوشته بودم (یعنی سبدم را و فهرست دیده‌بان رصدلحظه‌ای‌ام را نموداری بررسی نکرده بودم) و برای همین باز یک مقدار لنگ می‌زدم...
ولی به هر حال خوب بود...

mhjboursy
2018/08/14, 01:44
اصلا نمی‌فهمم... واقعا اعصابم دارد خرد می‌شود...
من احساس می‌کنم یکی از بهترین دستاوردهای دنیا را برای خودم داشته‌ام و واقعا احساس می‌کنم سامانه‌ام دارد خوب کار می‌کند... ولی باز می‌بینم ته جیبم تغییر خاصی نیست...
امروز را به طور مشخص نگاه کردم دیدم تقریبا تمام سبدم مثبت‌های خوبی خرده بود. نسبت به دیروز مثبت‌های خوبی خرده بود. شاید تنها بالاس منفی بود که در مقابل بقیه هیچ بود... ولی باز می‌بینم امروز تغییرات دارایی‌ام ناچیز بوده... در حد صفر! هم دارم تعجب می‌کنم و هم اعصابم خرد است... باید پنج درصد که نه... سه درصد... یا نه؟ اصلا یک درصد به دارایی‌ام افزوده می‌شد... ولی هیچ... تغییر در حد صفر درصد است... واقعا مانده‌ام... دیگر باید چه کار کنم؟

mhjboursy
2018/08/14, 07:39
یک بار تو عمرم صبح بیدار شدم خواستم سرخطی بزنم! نگاه کن تو را به خدا...
ده تا سفارش خرید گذاشتم برای فاذر و از ۸:۵۵ آغاز کردم به فرستادن سفارش‌ها...
دوتایش مورد قبول واقع شد... ولی جایگاهم چند بود به نگر شما؟ ۳۰۰ میلیون از ۳۵۰ میلیون تقاضا زودتر از من ثبت شده بود! /.:blinksmiley.:/
یعنی چه‌جوری می‌شود که این‌جوری می‌شود... /:.ohno-smiley.:/ :(
خاک بر سر سازمان بورس با این قوانین بین‌المللی‌اش...
این کارگزاری من هم سرخطی‌بفرست ندارد... :(

mhjboursy
2018/08/14, 08:07
یک بار تو عمرم صبح بیدار شدم خواستم سرخطی بزنم! نگاه کن تو را به خدا...
ده تا سفارش خرید گذاشتم برای فاذر و از ۸:۵۵ آغاز کردم به فرستادن سفارش‌ها...
دوتایش مورد قبول واقع شد... ولی جایگاهم چند بود به نگر شما؟ ۳۰۰ میلیون از ۳۵۰ میلیون تقاضا زودتر از من ثبت شده بود! /.:blinksmiley.:/
یعنی چه‌جوری می‌شود که این‌جوری می‌شود... /:.ohno-smiley.:/ :(
خاک بر سر سازمان بورس با این قوانین بین‌المللی‌اش...
این کارگزاری من هم سرخطی‌بفرست ندارد... :(


بیا! این هم از بخت ما... سفارش خریدمان تو فاذر گیر کرد!


توقف نماد (فاذر1) به علت تغييرات بيش از 20 درصدي قيمت09:01:44 1397/05/23به اطلاع ميرساند نماد معاملاتي شركت صنايع‌ آذرآب‌ (فاذر1) با توجه به تغييرات بيش از 20 درصدي قيمت سهام، به منظور اطلاع رساني مناسب شركت به بازار در خصوص علل آن، متوقف گرديد. نماد مذكور روز معاملاتي بعد به صورت حراج ناپيوسته و با محدوديت دامنه نوسان قيمت بازگشايي خواهد شد.مديريت عمليات بازار شركت بورس اوراق بهادار تهران

توقف نماد (دفارا1) به علت افشاي اطلاعات با اهميت گروه ب08:58:16 1397/05/23به اطلاع ميرساند نماد معاملاتي شركت داروسازي‌ فارابي‌ (دفارا1) با توجه به افشاي اطلاعات با اهميت گروه ب، متوقف گرديد. نماد مذكور 60 دقيقه ديگر بصورت حراج ناپيوسته و با محدوديت دامنه نوسان قيمت بازگشايي خواهد شد. مديريت عمليات بازار شركت بورس اوراق بهادار تهران

mhjboursy
2018/08/14, 10:28
برخی نمادها مانند بساما و دی و ساروج دیوانه هستند آقا... دیوانه!
مانند چرخ معیوبی می‌مانند که هنگام گردش لنگ می‌زنند...
صبح مثبت هستند و ظهر منفی
امروز منفی هستند فردا مثبت!
یک هفته سرخوش‌اند و یک هفته ناخوش!
کلا خودشان هم نمی‌دانند در کوتاه مدت دارند چه غلطی می‌کنند...

mhjboursy
2018/08/15, 11:17
نمی‌دانم اینترنت خاک‌ بر سر شده‌ی من است؟ مشکل کارگزاری است؟ یا مشکل بورس است؟
دارد اذیت می‌کند... دقیقا آن زمان که به آن نیاز داری اذیت می‌کند...
مرسی....اه...

/:.weirdsmiley.:/

mhjboursy
2018/08/19, 12:08
این یک روز انصافا به من خیلی سخت گذشت... (سر جریان فاذر...) و فهمیدم که چقدر راه را دارم عوضی می‌روم...
ولی چه می‌شود کرد؟ خیلی فشار روی آدم هست...
یک لحظه نگاه کردم دیدم چقدر بخت با من یار نیست! دیدم هر چه فروختم (مانند دفارا و پرداخت و حبندر و و و) همه عالی دارند رشد می‌کنند و این که خریده‌ام را دارند باطل می‌کنند...
کار به جایی رسید که به بخت و روزگار هم داشتم دیگر بد و بیراه می‌گفتم...
چه می‌شود کرد؟ واقعا فشار روی آدم هست... به خصوص من.. یعنی یک جوان که می‌خواهد ازدواج کند و کارش و زندگی‌اش را هم گذاشته روی بورس و ارزش پولش هم به واسطه‌ی دلار یک سوم شده و و و
وقتی چنین موقعیت‌هایی پیش می‌آید تمام این مسائل یک باره می‌آید پیش چشم آدم... و از آن سو تمام حق‌هایی که ازش خورده شده و جریان این کثافت‌زاده‌ها (آقازاده‌ها) و اختلاس‌ها و بی‌عرضگی‌های شاپورمحمدی و دیگر مسئولین و و و همه‌ی اینها هم از سوی دیگر می‌آید جلو چشم آدم...
وقوامم می‌آید پیش چشمم... که چه پول‌هایی از من که در این نماد نخوردند و همزمان با بی‌لیاقتی و دزدی نه تنها پولم را بلوکه نکردند و نخوردند... بلکه رفتند ازم شکایت هم کردند و دادگاهی‌ام هم کردند...
هزار مورد شبیه این می‌آید پیش چشم آدم...

حالا خدا را شکر این یکی به خیر گذشت... تجربه خوبی نبود... یک چیز کوچک بود و آثار روحی بدی داشت... نمی‌دانم بار دیگر که همچنین چیزی برایم پیش بیاید وا می‌دهم یا نه...
و از خدا می‌خواهم که با ایمانش پشتم را قوی کند.

mhjboursy
2018/08/22, 07:49
بعهه... من را باش!
اکنون بیدار شدم از خواب که از آغاز بازار باشم...
نگو امروز تعطیل است... :)

mhjboursy
2018/08/22, 19:00
از این جمله که می‌گویند اینجا بررسی نموداری (تحلیل تکنیکال) جواب نمی‌دهد یا اینجا بررسی بنیادی جواب نمی‌دهد... خوشم نمی‌آید...
بهتر است این‌گونه بگوییم که دانش بررسی‌نموداری ما (یا بررسی بنیادی ما) هنوز آن‌قدر پیش نرفته که این حالات را پوشش دهد.

تو خرید در کف را بلد باش ببین بررسی نمودرای آنجا هم جواب می‌دهد... تو خرید در بالا را بلد باش ببین بررسی نموداری آنجا هم جواب می‌دهد... تو کار با امواج اصلاحی را بلد باش ببین بررسی نموداری آنجا هم جواب می‌دهد... تو همگرایی خوانی بلد باش ببین در رشدهای ارزی/تورمی هم بررسی نموداری جواب می‌دهد...

mhjboursy
2018/08/27, 13:38
یک نوشته (خلاصه از سخنرانی) از سخنرانی آیت‌الله آقامجتبی‌تهرانی دیدم که خیلی جذبم کرد...
در ارتباط با این بود که خدا محبین علی(ع) را از آتش دوزخ نگه می‌دارد...
حاج‌آقا این گونه بیان کرده بودند که...
حب علی(ع) وقتی در قلب شخص نهادینه شد و زمانی که ملکه‌ی وجودی انسان گردید... این حب (به علی(ع)) پای شخص را از لغزش حفظ می‌کند. باعث می‌شود که در هنگامی که اسباب گناه محیا بود دست شخص (شخصی که محبت علی(ع) در دلش فوران می‌کند) به سمت گناه نرود... و این‌گونه خدا محبین علی(ع) را از آتش دوزخ حفظ می‌کند و شیعیانش را به بهشت می‌برد.

کاش علی‌وار زندگی کنم، علی‌وار بمیرم و علی‌وار محشور شوم. و پیوسته حب علی(ع) همه‌ی دلم را فرا بگیرد.

mhjboursy
2018/08/27, 13:46
أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ
(یا کیست) کسى که دعاى مضطر را اجابت مى‏‌کند و گرفتارى را برطرف مى‏‌سازد. (؟)


روايتى نقل شده كه امام صادق عليه السلام فرمود: اين آيه درباره قائم آل محمد عليهم السلام نازل شده است آن مضطرى كه هرگاه در مقام (ابراهيم) دو ركعت نماز بگذارد و خداوند را بخواند و دعا كند، خداوند دعاى او را اجابت فرمايد و او را خليفه در زمين قرار دهد.

هم از محمد بن مسلم روايت نموده كه امام پنجم فرمود: آيه أَمَّنْ يُجِيبُ در باره قائم ما نازل شده. هنگامى كه قيام ميكند عمامه بر سر مينهد و جنب مقام ابراهيم نماز ميگزارد و بدرگاه الهى تضرع مينمايد، و از آن موقع پرچم او در اهتزاز خواهد بود

(در تفاسیر مختلف مضطر را به معنی و مفهوم شخصی درمانده از همه کس و نا امید بیان نموده و تنها امیدش را خداوند می داند -مانند بیماری که قطع امید از دکتر شده- و از درون تنها امیدش خداوند است نه به زبان گوید خدا ولی امید به بنده خدا داشته باشد) كيست آيا كه نمايد مستجاب خواندن بيچاره را در هيچ باب‏ چون بخواند مر ورا از اضطرار زو كند دفع آنچه باشد ناگوار
مضطر آن باشد كه از خود نااميد گشته باشد در مهمات شديد
همچو بيمارى كه باشد محتضر يا غريقى بر هلاكت منتظر
شسته لوح دل ز نقش ممكنات نيست رويش جز كه بر سلطان ذات‏

یا مُجیبَ المُضطَرّ اَجِبِ المُضطَرّ بِحَقِّ المُضطَرّ وَ نَحنُ المُضطَرّونَ وَ صَلَّی اللهُ عَلی سَیِّدَنا مُحَمَّدٍ وَ الِه الطّاهِرینَ.
یَا مَنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوء َ ارْحَمْنِی وَ اکْشِفْ مَا بِی مِنْ غَمٍّ وَ کَرْبٍ وَ وَجَعٍ وَ دَاء

mhjboursy
2018/08/28, 11:42
زشگزا در سایت همسایه... چرای این‌جوری‌اش کرده‌اند؟ /:.mellowsmiley.://:.tonguesmiley:.//:.happysmiley:./:D:D:D


https://vgy.me/1s1Bs9.png
https://vgy.me/1s1Bs9.png

mhjboursy
2018/08/29, 22:07
https://i.ganjoor.net/shahriar.gif (https://ganjoor.net/shahriar/)
شهریار (https://ganjoor.net/shahriar/) » گزیدهٔ غزلیات (https://ganjoor.net/shahriar/gozidegh/)

علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ماسوا فکندی همه سایه هما را

دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم من به خدا قسم خدا را

به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند
چو علی گرفته باشد سر چشمه بقا را

مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ
به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را

برو ای گدای مسکین در خانه علی زن
که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را

بجز از علی که گوید به پسر که قاتل من
چو اسیر تست اکنون به اسیر کن مدارا

بجز از علی که آرد پسری ابوالعجائب
که علم کند به عالم شهدای کربلا را

چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان
چو علی که میتواند که بسر برد وفا را

نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت
متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را

بدو چشم خون فشانم هله ای نسیم رحمت
که ز کوی او غباری به من آر توتیا را

به امید آن که شاید برسد به خاک پایت
چه پیامها سپردم همه سوز دل صبا را

چو تویی قضای گردان به دعای مستمندان
که ز جان ما بگردان ره آفت قضا را

چه زنم چونای هردم ز نوای شوق او دم
که لسان غیب خوشتر بنوازد این نوا را

«همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام آشنائی بنوازد آشنا را»

ز نوای مرغ یا حق بشنو که در دل شب
غم دل به دوست گفتن چه خوشست شهریارا



https://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1395/6/28/5171523_115.jpg

mhjboursy
2018/08/29, 22:14
http://forums.boursy.com/imported/2018/08/1408346_522-1.jpg

علی آن شیر خدا شاه عرب


الفتی داشته با این دل شب

شب ز اسرار علی آگاه است

دل شب محرم سرالله است

شب شنفته است مناجات علی


جوشش چشمه عشق ازلی


دردمندی که چو لب بگشاید


در و دیوار به زنهار آید


کلماتی چو دُر، آویزه گوش


مسجد کوفه هنوزش مدهوش

فجر تا سینه آفاق شکافت


چشم بیدار علی خفته نیافت


ناشناسی که به تاریکی شب


می برد شام یتیمان عرب


پادشاهی که به شب برقع پوش

می کشد بار گدایان بر دوش


شاه بازی که به بال و پر راز


می کند در ابدیت پرواز


آن دم صبح قیامت تأثیر


حلقه در شد از او دامنگیر


دست در دامن مولا زد در


که علی! بگذار و از ما مگذر


پیشوایی که ز شوق دیدار


می کند قاتل خود را بیدار

می زند پس لب او کاسه شیر


می کند چشم اشارت به اسیر


چه اسیری که همان قاتل اوست

تو خدایی مگر ای دشمن دوست


در جهانی همه شور و همه شر

ها علیٌ بشرٌ کیف بَشر

شبروان مست ولای توعلی
جان عالم به فدای توعلی



سید محمد حسین بهجت تبریزی شهریار

mhjboursy
2018/08/29, 22:19
آن شاه که با دانش و دین بود، علی بود/ مسجود ملک، ساجد و معبود علی بود
خورشید ضیاءگستر و جمشید دو کشور/ ماه فلک، موهبت و جود، علی بود
آن شاه فلک مرتبه کز عز و جلالت/ بر سایر مخلوق بیفزود، علی بود
آن نکته تحقیق حقائق به حقیقت/ کز روی یقین مظهر حق بود، علی بود
هم اول و هم آخر و هم ظاهر و باطن/ هم موعد و هم وعده و موعود، علی بود
https://vgy.me/csLX3Y.jpg

mhjboursy
2018/08/29, 22:25
گر خدایی نیست جز رب جلی
لا امیــرالمومنین، الا علــی


_____________________________________________


آن شاه که با دانش و دین بود، علی بود/ مسجود ملک، ساجد و معبود علی بود
خورشید ضیاءگستر و جمشید دو کشور/ ماه فلک، موهبت و جود، علی بود
آن شاه فلک مرتبه کز عز و جلالت/ بر سایر مخلوق بیفزود، علی بود
آن نکته تحقیق حقائق به حقیقت/ کز روی یقین مظهر حق بود، علی بود
هم اول و هم آخر و هم ظاهر و باطن/ هم موعد و هم وعده و موعود، علی بود


_____________________________________________

(https://www.aparat.com/v/jXRHD/%D8%A7%D8%AC%D8%B1%D8%A7%DB%8C_%D8%B2%DB%8C%D8%A8% D8%A7%DB%8C_%D8%A7%D8%B1%DA%A9%D8%B3%D8%AA%D8%B1_% D8%B3%D9%85%D9%81%D9%88%D9%86%DB%8C%DA%A9_%D8%B5%D 8%AF%D8%A7_%D9%88_%D8%B3%DB%8C%D9%85%D8%A7_%D8%AF% D8%B1_%D9%88%D8%B5%D9%81_%D8%AD%D8%B6%D8%B1%D8%AA) اجرای زیبای ارکستر سمفونیک صدا و سیما در وصف حضرت علی (https://www.aparat.com/v/jXRHD/%D8%A7%D8%AC%D8%B1%D8%A7%DB%8C_%D8%B2%DB%8C%D8%A8% D8%A7%DB%8C_%D8%A7%D8%B1%DA%A9%D8%B3%D8%AA%D8%B1_% D8%B3%D9%85%D9%81%D9%88%D9%86%DB%8C%DA%A9_%D8%B5%D 8%AF%D8%A7_%D9%88_%D8%B3%DB%8C%D9%85%D8%A7_%D8%AF% D8%B1_%D9%88%D8%B5%D9%81_%D8%AD%D8%B6%D8%B1%D8%AA)

_____________________________________________


شاه ما، شاه است و نامش مرتضاست/ در دو عالم، شاه ما شیر خداست
شاه ما را بر همه شاهان شهی است/ شاه ما بر جمله شاهان پادشاست
غیر او دیگر تو خود شاهی مدان/ غیر حق بر هر که می نازی خطاست
شاه ما آن شه که نامش حیدر است/ بر همه شاهان، یقین فرمانرواست
گنج حق در سینه آن شاه دان/ باب علمش گر همی خوانم رواست
شاه سلطانان عالم چون علیست/ یادگار مصطفای با صفاست
مصطفی را غیر او همدم نبود/ در حقیقت رازدار مصطفی است
جمله شاهان عالم سر به سر/ بر در این شاه ما همچون گداست
گر جدا دانی علی از مصطفی/ دشمن جانت خدای کبریاست

mhjboursy
2018/08/29, 22:33
علی علی علی جان علی علی علی جان
من آمده ام به کوی علی که سر فکنم به پای علی
گداخته از جفای همه گریخته در وفای علی
علیست مقتدای همه خداست مقتدای علی
گریخته دل گداخته جان به روز و شب روان دوان
روان به در وفای علی دوان به ره صفای علی
صفای علی صفای علی رضای علی رضای نبی
علیست مرتضای نبی نبیست مصطفی علی



من آمده‌ام به کوی علی که سر فکنم به پای علی
گداخته از جفای همه گریخته در وفای علی
بریده نفس گسسته سخن شکسته به جان شکسته به تن
به گوش من از پشته ی من که در فکنم به پای علی
گریخته دل گداخته جان به روز و شب روان دوان
روان به در وفای علی دوان درو صفای علی
خداست های و هوی علی علیست هوی و های همه
علیست هوی و های همه خداست های و هوی علی
ز هستی خویش رسته شدم ز هوش و خرد گسسته شدم
گسسته ز کار بسته شدم زدم چو می از صبوی علی
علی علی علی علی





دانلود آهنگ خاک آستان علی از خشایار اعتمادی:
http://www.irmp3.ir/play/16742/%D8%A2%D9%87%D9%86%DA%AF-%D8%AE%D8%A7%DA%A9-%D8%A2%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%AE%D8%B4%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%D8%B9%D8%AA%D9%85%D8%A7%D8%AF%DB%8C
https://www.aparat.com/v/BXLiw/%D8%AE%D8%B4%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D8%B1_%D8%A7%D8%B9% D8%AA%D9%85%D8%A7%D8%AF%DB%8C___%D9%85%D9%86_%D8%A 2%D9%85%D8%AF%D9%87_%D8%A7%D9%85_%D8%A8%D9%87_%DA% A9%D9%88%DB%8C_%D8%B9%D9%84%DB%8C

mhjboursy
2018/08/29, 22:43
تا صورت پیوند جهان بود، علی بود/ تا نقش زمین بود و زمان بود، علی بود
شاهی که ولی بود و وصی بود، علی بود/ سلطان سخا و کرم و جود، علی بود
این کفر نباشد سخن کفر نه این است/ تا هست علی باشد و تا بود علی بود
https://media.mehrnews.com/d/2016/09/20/3/2214577.jpg?ts=1486462047399
ای پسر؛ تو بی نشانی از علی/ عین، یا و لام دانی از علی
خواجه حق، پیشوای راستین/ کوه علم و باب علم و قطب دین
ساقی کوثر، امام رهنما/ ابن عم مصطفی، شیرخدا
مقتدا بی شک به استحقاق اوست/ مفتی مطلق علی الاطلاق اوست
قلب قرآن، قلب پر قرآن اوست/ «وال من والاه»اندر شأن اوست
https://vgy.me/qBL7nF.jpg
منم بنده اهل بیت نبی/ ستاینده خاک پای وصی
اگر چشم داری به دیگر سرای/ به نزد نبی و علی گیر جای
گرت زین بد آید گناه من است/ چنین است و این دین و راه من است
برین زادم و هم برین بگذرم/ چنان دان که خاک پی حیدرم
هر آنکس که در جانش بغض علی است/ ازو زارتر در جهان زار کیست

NewAge
2018/09/05, 10:47
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

بیخود از شعشعه پرتو ذاتم کردند
باده از جام تجلی صفاتم دادند

چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شب قدر که این تازه براتم دادند

بعد از این روی من و آینه وصف جمال
که در آن جا خبر از جلوه ذاتم دادند

من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب
مستحق بودم و این‌ها به زکاتم دادند

هاتف آن روز به من مژده این دولت داد
که بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند

این همه شهد و شکر کز سخنم می‌ریزد
اجر صبریست کز آن شاخ نباتم دادند

همت حافظ و انفاس سحرخیزان بود
که ز بند غم ایام نجاتم دادند

این شعر خیلی خوبه /:.grlim:./

mhjboursy
2018/09/05, 19:16
خدایی که مرا آفرید.
خدایی که مرا می‌آفریند.
بین اینها تفاوت است. کدام درست است؟
آنکه آفرید و رها کرد یکی است شبیه من و در تراز من که جایش را به من داده و من با او در خلقت خودم شریکم. یک جای کار را او گرفته و جای دیگر را من.
__________________
در قرآن هیچ‌گاه در این موارد از افعال کنونی (حال) استفاده نشده. و پیوسته از افعال گذشته (ماضی) استفاده شده. مانند خلق‌الله.
__________________
با فلسفه (اندیشیدن) می‌دانیم که خدا (به عنوان نخستین، به عنواان موجودی در تراز زمان یا ورای زمان) دچار تغییرات نمی‌شود. پس فعل گذشته برای او بی‌معنی است. نخستین، به سه بخش حال و آینده و گذشته تقسیم نمی‌شود و در زمان قرار نمی‌گیرد.
فلاسفه اسلامی افعال گذشته را در مورد خدا گذشته‌ی زمانی نمی‌دانند و گذشته‌ی رتبی می‌دانند.
__________________
آیا من استقلال دارم؟
نبود استقلال یعنی نبودن.
چرا که این آزادی با فهم (توانایی اندیشیدن و درک کردن) یکی است.
__________________
آیا شبه‌استقلال داریم؟
فهمیدن یعنی آفریدن و استقلال داشتن و نخست بودن و برتر بودن. و از سوی دیگر انسان توانایی انجام این کارها را به صورت کامل ندارد. آیا انسان شبه‌مستقل است؟
__________________

mhjboursy
2018/09/08, 23:54
استفاده ویژه
__________
صرف کردن زمان بسیار مهم است.
تفاوت انسان‌ها شاید در همین شیوه‌ی صرف کردن زمان‌هایشان باشد.
شیوه‌ی صرف این ۲۴ ساعت‌هاست که یکی را می‌کند بیل‌گیتس و وارن بافت یکی را می‌کند یک رفتگر ساده. یکی را می‌کند اندیشمندی برجسته و یکی را می‌کند بی‌سواد. یکی را می‌کند عابدی زاهد و یکی را می‌کند عیاشی هرزه.
خلاصه اینکه این ۲۴ ساعت‌ها تیرهای ترکش ماست.
چگونه داریم از آنها استفاده می‌کنیم؟

۲۴ ساعت هم نیست... ۸ ساعتش خوابیم... ۲-۳ ساعت هم صرف غذا و دستشویی و حمام و کارهای معمول و ضروری می‌شود... بخش دیگری از آن هم انتخاب‌های معمول (و می‌شود گفت اجباری و البته درست) است... مانند اینکه باید یک مقدار در روز ورزش کرد و با خانواده بود و اخبار دید و در جریان بود و کار کرد و ... تهش را بگیری در روز حدودا ۴ تا ۱۲ ساعت از زمان برای انسان می‌ماند.
می‌گیریم ۶ ساعت خیرش را ببینی... در روز ۶ ساعت از زمان انسان دست خودش است که از آن استفاده‌ی خاصی که مد نگرش است را انجام دهد.

انسان ۹۰ سال اگر عمر کند... زیر ۲۰ سالش مهم نیست.... بالای ۷۵ سالش هم مهم نیست... عملا خارج این دو محدوده اختیار و ادراک درست حسابی برای انسان وجود ندارد که زمانی اختصاصی برای انسان وجود داشته باشد و انسان بتواند از آن زمانش استفاده‌ی خاص مد نگرش را داشته باشد... پس عملا انسان ۵۵ سال زندگی می‌کند... ۵۵ سال یعنی ۵۵ تا ۳۶۵ روز...

یعنی ما در عمرمان ۲۰ هزار روز... یا به عبارتی ۲۰ هزار دانه از این ۶ ساعت‌ها داریم... تا با این‌ها تمام آنچه می‌خواسته‌ایم در این جهان ثبت کنیم را ثبت کنیم. به هر جایی که می‌خواستیم برسیم. هر کاری که قرار بوده انجام دهیم را انجام دهیم... از نقطه‌ی الف‌مان به نقطه‌ی ب‌مان برویم... تلاش خودمان را بکنیم و میوه‌ای که باید بدهیم را بدهیم...
نمی‌دانم شما چند سالتان است... من حدودا ۵ هزارتا از این ۲۰ هزار گلوله‌ی درون خشابم را خرج کردم... و هنوز ۱۵ هزارتای دیگر دارم...
با این ۱۵ هزارتا چه می‌شود کرد و چه باید کرد و چه دارم می‌کنم؟...

امروز هم مانند چند ماه گذشته استفاده‌ی‌ویژه‌ روزانه‌ام را دادم به پای بورس... اکنون هم ۲۰ دقیقه از ۶ ساعت ویژه‌ی روز آینده‌ام را صرف نوشتن این متن کردم...

تا ببینیم تهش چه چیزی از آب در می‌آید...

mhjboursy
2018/09/09, 00:38
و خداى تعالى بداود پيغمبر وحى فرستاد كه اى داود هر ساعتى را كه بياد من نباشى در آن ساعت عمرت را ضايع كرده‌اى

امام على عليه السلام : زنهار كه عمر خود را براى چيزى هدر دهيد كه برايتان باقى نمى ماند؛ زيرا عمرهاى از دست رفته بر نمى گردد.

امام على عليه السلام : باقيمانده عمر مؤمن، قيمت ناپذير است، به وسيله آن گذشته را جبران مى كند و آنچه را مُرده است زنده مى گرداند.


امام على عليه السلام : عمر تو مهريه خوشبختى توست به شرط اين كه آن را در راه طاعت پروردگارت بگذرانى.

امام على عليه السلام : نَفَسهاى تو، اجزاى عمر توست. پس آنها را جز در طاعتى كه تو را به خدا نزديك مى سازد صرف نكن.




امام جعفر صادق عليه السلام می فرمایند : اگر در عُمرت دو روز مهلت داده شدى ، يك روز آن را براى ادب خود قرار ده تا از آن براى روز مُردنت كمك بگيرى. به امام گفته شد : اين كمك گرفتن چگونه است؟ فرمودند : به اين‏كه آنچه را از خود برجا مى‏گذارى ، خوب برنامه‏ريزى كنى و محكم‏كارى نمايى.





از اندرزهاى لقمان به فرزندش : بدان ، فردا كه در برابر خداوند عز و جل قرار گيرى ، از چهار چيز پرسيده مى شوى : جوانى ات را در كجا نابود ساختى؛ عمرت را در كجا سپرى كردى؛ ثروتت را از كجا به دست آوردى؛ و آن را در كجا خرج نمودى . پس براى آن روز ، آماده باش و پاسخش را فراهم ساز .

mhjboursy
2018/09/09, 00:55
تغییر مبدا میل
___________
یک چیزی به ذهنم رسید...
تا حالا با خدا ارتباط برقرار کرده‌اید؟
عرفا یک اصطلاحی دارند به نام تغییر مبدا میل...
می‌گویند فلان دعا را که شخص بکند، فلان ذکر را که بگوید، فلان کار را که انجام بدهد (به خصوص این را در مورد مراسم عزاداری آقا امام حسین(ع) و گره زدن دل به محبت این آقا گفته‌اند...) این قدر این عمل قوی است که اصلا مبدا میل شخص عوض می‌شود!
من زمانی که اولین بار این اصطلاح را شنیدم برایم جالب بود...
مبدا میل عوض می‌شود!
اصلا مگر می‌شود...
مبدا میل من کجاست؟
مبدا میل و امیال من همین‌جاست... خودمم...

یعنی چه که من عوض شوم؟ چگونه ممکن است من عوض شوم؟ یک چیزی از خارج مرا عوض کند؟ یعنی که چه؟


این را می‌خواستم بگویم...
من به شخصه... گاهی که با خدا ارتباط برقرار می‌کنم و نماز می‌خوانم (خیلی وقت‌ها که سرسری می‌خوانم... ولی برخی اوقات که یک مقدار تلاش می‌کنم درست تر بخوانم) می‌بینم انگار به تدریج رویم تاثیر می‌گذارد...
خیلی جالب است ها!
آدم واقعا مبدا میلش تغییر می‌کند...
مثلا آدم تا دیروز به پول درآوردن خیلی خیلی خیلی توجه داشت و این امر مهمترین موضوع کلیدی زندگی‌اش بود... ولی بعد ازمدتی آدم می‌بیند باز دنبال پول هست... حتی به همان اندازه‌ی پیشین... ولی اصلا دیدش به پول عوض شده... دیگر با پول حال نمی‌کند... اگر به او برسد یا نرسد زیاد برایش مهم نیست... جالب است... یا مثلا آدم به فلان گناه یک گوشه چشمی هم شاید در گذشته داشته... ولی بعد از مدتی می‌بیند اصلا هیچ انگیزه و میلی دیگر برای فلان گناه در او انگار وجود ندارد... آدم خودش تعجب می‌کند... انگار نه انگار... مانند آدم سیری که دیگر به غذاها و بوی غذاها توجهی ندارد...
گاهی حتی آدم جهان و جهان‌بینی‌اش هم تغییر می‌کند... گاهی پیش‌آمدهای زندگی آدم هم انگار رنگ و بویش و حتی متنش تغییر می‌کند...
جالب است.


حالا داریم به محرم نزدیک می‌شویم... ببینیم امسال می‌توانیم یکی دو تا عزاداری دلی انجام دهیم ببینیم مبدا میلمان عوض می‌شود یا نه؟ /.:blushsmiley:.//:.rolleyessmileyani

mhjboursy
2018/09/12, 00:41
همین‌جوری....
دوست داشتم یک مقدار همین‌جوری حرف بزنم... گفتم اینجا بنویسم... همین‌جوری...

دو سال است که من خودم را در خانه می‌شود گفت حبس کرده‌ام... بورس و بورسی (اینجا) شده است خانه‌ام، خانه‌ی دومم... خودآگاه و ناخودآگاه از خیلی چیزهایم زده‌ام... از شغل بگیر تا روابط اجتماعی و ورزش و ... کلا از خیلی چیزهایم زدم...
با خودم گفتم (سر این دو سال دو سال نیم) که باید خطر کنم... گفتم اگر در عمرم یک فرصت داشته‌ باشم برای خطر کردن همین است و بس... وگرنه زمانی که بروم سر یک شغل ثابت (مانند گذشته‌ام) یا تشکیل خانواده بدهم دیگر نمی‌توانم این گونه خطر کنم و باید تقریبا قیدش را بزنم...
من چند سال همزمان با شغل اصلی‌ام روی بورس هم فعال بودم... همین‌طور زمان دانشجویی... ولی به هیچ وجه اسم آن زمان را من سهامداری و بورس‌بازی و سرمایه‌گذاری نمی‌گذارم... من از زمانی که به سن قانونی نرسیده بودم تا الان کد سهامداری دارم و خرید و فروش می‌کنم و بیشتر سرمایه‌گذاری‌ام هم همواره در بورس بوده... بالای پانزده شانزده سال است... شاید بیست سال... نمی‌دانم... دقیق نمی‌دانم ولی می‌دانم که خیلی وقت است سهامدارم... ولی من به هیچ وجه آن زمان را سهامداری حساب نمی‌کنم... دنبال کردن بورس همزمان با دانشجو بودن منافات دارد... خرید و فروش سهام وقتی که یک شغل دیگر (ثابت به‌خصوص) داری اصلی سهامداری و بورس‌بازی نیست! نه... من آن سال‌ها را اصلا حساب نمی‌کنم... تمام زندگی بورسی من همین دو سال و نیم است... که بورس شده کار اصلی‌ام.
آری... داشتم می‌گفتم... می‌خواستم یک بار که شده در زندگی‌ام آزمایش کنم... خطر کنم...
نمی‌خواستم مانند پدرم حقوق‌بگیر باشم... دوست داشتم خودم از خودم کاسبی داشته باشم...
حوصله‌ام ته کشید...
این داستان ادامه دارد...

mhjboursy
2018/09/12, 01:11
یکی از کانال‌های تلگرامی نام خودش را گذاشته:
باهوش‌ترین کانال بورس!

من دیگر حرفی ندارم.
laughingsmiley/:.hmmsmiley.:/

mhjboursy
2018/09/12, 01:13
اخیرا شمار نمادهای درون سبدم را کاهش دادم...
هر آدمی یک جوری است...
انصافا دارم زجر می‌کشم...

آن زمانی که ۲۰-۳۰ نماد در سبدم بود بسیار آسوده‌تر و روان‌تر کار می‌کردم و تمرکزم هم بیشتر بود!

mhjboursy
2018/09/12, 01:23
چه خوب است آدم آزاد زندگی کند...
رها و شاد و آرام...
بدون دغدغه‌ی کم شدن و زیاد شدن ثروت...

برخی این گونه هستند... (برخی سفها و برخی عقلا و برخی عوام)

برخی هم مانند من الکی زندگی را سخت می‌گیرند...

mhjboursy
2018/09/13, 17:37
این موضوع بیشتر به بررسی بنیادی مربوط می‌شود.
مثلا این‌گونه حساب می‌کنند که:
این نماد قیمتش ۱۰۰۰ ریال است و ۲۰۰ ریال سودش است.
در مجمع گمان کنم ۱۰۰ ریال سود نقدی نقسیم کند.
قیمت تئوریک گشایشش می‌شود ۹۰۰ ریال.
سال بعد با توجه به فلان مسئله (مثلا با توجه به عملکرد دو ماه اخیرش) می‌تواند ۳۰۰ ریال سود بسازد.
پس پی روی ای این پس از مجمع باید بشود حدود ۳ برابر.
حالا ما اگر پی روی ای همگروهی‌هایش را که ۵ است حساب کنیم نتیجه می‌گیریم که این قیمتش اکنون (که ۱۰۰۰ ریال است) بسیار ارزنده است و جا دارد تا ۱۶۰۰ برود... و ما اگر حتی تا ۱۴۰۰ ریال هم بیاییم و از این خرید کنیم باز سال آینده یک سود خوب داریم...

به این پی‌ـبر_ای می‌گویند p/e تحلیلی. در سایت سازمان بورس زده p/e=5 ولی طرف می‌نشیند با خودش دودوتا‌چهارتا می‌کند می‌گوید p/e=3 و حاضر است تا زمانی که p/e<4 پول خرج کند و سهام این شرکت را بخرد.
پی‌نوشت:
خوب شد گفتید... من این چند نوشته را در آینده به جستار «کارگاه اندیشه» منتقل می‌کنم...
یک پیشنهادی هم داشتم خدمتتان... البته دوستان هم گفتند... اگر می‌شود این همه جستار ایجاد نکنید. من می‌خواستم این جستارهای جدید را همه را ادغام کنم... ولی گفتم شاید با خودتان بگویید فلانی مانع جواب گرفتن من از دیگران شد... گفتم یک مدت بماند بعدا... در کل این را خدمتتان بگویم که تعدد جستارها روی میزان پاسخ‌گیری شما تاثیری نمی‌گذارد. نمی‌دانم چرا در انجمن‌های مرتبط با بورس معمولا پاسخ‌دهی یک جوری است... معمولا کم است... یعنی معمولا هیچ کس جواب نمی‌دهد... ولی گاهی یک موضوعی که مطرح می‌شود هزار نفر علاقه دارند در موردش اظهار نگر کنند... به خصوص اگر یک حالت چالشی‌ای ایجاد شود و بحث و کُری خواندن هم بالا بگیرد و منم منم‌ها بیرون بزند... یک جاهایی البته مطالب آموزشی موج می‌زند... یک جاهایی اصلا هیچ کس نیست... کلا یک جوری است...
ولی در انجمن‌های دیگر این‌گونه نیست... مثلا من ده دوازده سال پیش زیاد در انجمن‌های مهندسی برق (الکترونیک) فعال بودم... (ECA ای سی ای)... خیلی جو عالی‌ای بود... همه دست همدیگر را می‌گرفتند و انگار یک پرسش که بی‌پاسخ می‌ماند یک ثوابی بود که از دست رفته! laughingsmiley خیلی جو عالی‌ای بود... هر جا گیر می‌کردیم یکی می‌آمد دستمان را می‌گرفت (به خصوص دایی...) و همین هم در ما انگیزه شده بود که وقتی ما خودمان حرفه‌ای شده بودیم دست دیگران را می‌گرفتیم... خیلی عالی..../:.rolleyessmileyani حالا نمی‌دانم مربوط به نوع انجمن بود؟ (یعنی موضوعات برقی) یا مربوط به آن دوره زمان بود؟ یا چه؟
باز اینجا که خوب است... در سایت‌های همسایه که اصلا هیچ به هیچ...
انگار در این دوره زمانه مردم دیگر حوصله ندارند... حوصله ندارند سرشان را هم بخارانند چه برسد به پاسخ دادن... از شما چه پنهان خودم هم زیاد تمایلی به پاسخ دادن ندارم... احساس می‌کنم اکنون باید زمان بگذارم برای کارهای دیگر... /.:blushsmiley:./ اگر آدم آن طرف زمان نگذارد یک چیزی (بخشی‌ از آینده‌اش... بخشی از درآمدش...) قرار است از دستش برود... (روی همین حساب اگر در آینده کمتر پاسخ دادم یا پاسخ ندادم ناراحت نشوید یک وقت.... عذر تقصیر.)

mhjboursy
2018/09/13, 17:55
دو روز که بازار خوب شده دوباره دیدی‌گفتم‌ها رو شد...
خوب عزیز من... معلوم است در این بازار عالی هر چه بررسی از رشد نمادی داشته‌ای درست از آب در می‌آید!
حالا کانال‌های دوزاری و تازه به دوران رسیده که خوب است... برخی از با تجربه ها و پیرهن پاره کرده‌ها و استخوان خرد کرده ها هم در این بازار به دیدی‌گفتم دید‌گفتم افتاده‌اند...
آخر تو دیگر چرا عزیز من؟ تو که ده تا از این بازارها را دیده‌ای چرا؟ تو که از من هم تجربه‌ات بیشتر است چرا؟ خجالت بکش عزیزم! تو که هم سن این بچه‌ها نیستی که مانند اینها داری از این بازی‌ها می‌کنی... به خودت مسلط باش مرد...

prince0fpersia
2018/09/13, 19:16
چند روز هست یک خبری مبنی بر ممنوعیت صادرات کاغذ (به جز چند مورد استثنا) منتشر شده ولی کسی چیزی نمیگه درباره اش. با اینکه هفته های قبل خیلی روی کاغذها بخصوص چکاپا مانور میشد برای خرید و رشد و صادرات. شاید میخوان صداشو درنیارن تا سهامشون رو بدون ضرر بفروشن. شایدم داستان چیز دیگریست که من نمیدانم.

ولی کلا حال میکنم با این اخبار روزانه و تصمیمات شبانه در این مملکت. واقعا هرچقدر که تاسف بخوریم باز هم جا دارد!

NewAge
2018/09/13, 23:35
چند روز هست یک خبری مبنی بر ممنوعیت صادرات کاغذ (به جز چند مورد استثنا) منتشر شده ولی کسی چیزی نمیگه درباره اش. با اینکه هفته های قبل خیلی روی کاغذها بخصوص چکاپا مانور میشد برای خرید و رشد و صادرات. شاید میخوان صداشو درنیارن تا سهامشون رو بدون ضرر بفروشن. شایدم داستان چیز دیگریست که من نمیدانم.

ولی کلا حال میکنم با این اخبار روزانه و تصمیمات شبانه در این مملکت. واقعا هرچقدر که تاسف بخوریم باز هم جا دارد!
درست می فرمائید. اما طبق چیزی که من شنیدم عمده صادرات چکاپا خمیرویرجین هست و فکر نمی کنم در این مورد مشکلی برای صادرات وجود داشته باشه.
ظاهرا آخر شهریورماه هم قراره از طرح توسعه چکاپا رونمایی بشه. (بورس24)

mhjboursy
2018/09/14, 11:46
از سایت فتا:

دلایل نامشروع بودن فارکس در ایران
https://www.cyberpolice.ir/sites/default/files/imagecache/150_120/info/4.jpg (https://www.cyberpolice.ir/information/3691)


درقسمت زیر به بررسی تحلیلی دلایل نامشروع بودن فارکس در ایران می پردازیم:
1 – اولین دلیلی که برای عدم مشروعیت فارکس در ایران باید در نظر گرفت بحث اعتبار کارگزارها به معامله گران بازار فارکس می باشد. اگر کارگزارها اعتبار به معامله گران ندهند جذابیت این بازار از بین می رود و بسیاری از معامله گران به خاطر اندک سرمایه آورده قادر به انجام معاملات نخواهند بود و اگر اعتبار بدهند تعداد زیادی تحت تأثیر فشارهای روانی و وسوسه های اغوا کننده و با هدف سود آوری بیشتر با حجم سنگین معامله وارد بازار شده و متضرر خواهند شد.

2 – یکی از دلایل، بحث خروج ارز از کشور می باشد. همانطور که می دانید بازار فارکس بازار تبادلات ارز بین المللی می باشد در واقع معامله گران در این بازار به کار خرید و فروش ارز مبادرت می ورزند و این امر باعث خروج ارز از کشور می شود و چون از سوی هیچ نهاد یا ارگان قانونی داخلی، نظارتی وجود ندارد، سرمایه های داخلی به جای سرمایه گذاری در داخل کشور به خارج منتقل می شود. و باعث وارد شدن لطمات زیادی به اقتصاد کشور می شود.

3 – معمولاً %90 از افرادی که وارد بازار معاملات ارز بین المللی می شوند ضرر می کنند. در واقع به علت عدم آگاهی افراد معامله گر و پیچیدگی هایی که در این زمینه وجود دارد افراد زیادی در این بازار متضرر می شود. معمولاً افراد با گذراندن دوره های کوتاه مدت و ناکافی وارد این بازار می شوند و سرمایه های خود را از دست می دهند. معمولاً سرمایه گذاران دیگر کشور ها حرفه ای تر و کارآمدتر می باشند. لذا با توجه به قاعدۀ لاضرر، این معامله نامشروع می باشد.

4 – به دلیل ضعف زیر ساختهای فنی در کشور و سرعت پایین اینترنت امکان رقابت معامله گران با سرمایه گذاران کشورهای خارجی که معمولاً به صورت بانک های بزرگ می باشند وجود ندارد. خیلی از افراد وقتی از بروکر این سؤال را می کنند که چرا در فلان معامله ضرر کردیم در حالیکه تحلیل بازار چیز دیگری را نشان می داد با این پاسخ مواجه می شوند که به علت عدم دریافت پیام مناسب در زمان مورد نظر، شما دچار زیان شده اید.

5 – از بررسی قوانین دیگر کشورهای جهان به این نتیجه می رسیم نه تنها در دیگر کشورها هیچ گونه مشوقی در این زمینه وجود ندارد بلکه تا حد امکان در این زمینه قوانین محدود کننده وجود دارد و این به خاطر پیچیدگیهای این بازار می باشد که باید افراد حرفه ای در آن سرمایه گذاری کنند ولی در کشور ما عمدتاً افراد غیر حرفه ای در این زمینه سرمایه گذاری می کنند.

6 – بحث ربوی بودن معاملات بازار فارکس نیز مطرح می باشد. کارگزار برای اینکه قدرت آوردۀ معامله گر را بالا ببرد و به او امکان داد و ستد در بازار بدهد به او ضریب اعتباری می دهد. در واقع کارگزار مقداری پول به معامله گر قرض می دهد تا معامله گر بتواند به انجام معامله بپردازد و بعد از بدست آوردن سود در ازای این قرض مقداری از معامله گر سود دریافت می کند که این از مصادیق ربا می باشد.

7 – دلیل دیگر آنکه بیشتر مواقع اساساً تبادلات ارزی به صورت واقعی صورت نمی پذیرد و صرفاً یک معامله صوری انجام می پذیرد. چرا که طبق نظر کارشناسان با توجه به تغییراتی که توسط افراد سود جو در نرم افزار ایجاد می شود اساساً ارتباط بین معامله گر و بازار تبادلات ارزی برقرار نمی شود.

در پایان متذکر می شویم که اگر برای یکی از هموطنان مشکلی از نظر حقوقی و قضایی پیش آید در صورتی که فردی که می خواهند از او شکایت کنند در ایران نباشد، امکان هیچ گونه پیگیری مساله در دادگاه ها و محاکم قضایی وجود ندارد. مثلاً اگر یکی از معامله گران کشور از بروکری شکایت داشته باشد به دلیل عدم وجود قوانین بین المللی در این زمینه و نبودن نظارت از سوی مجامع بین المللی امکان پیگیری حقوقی و کیفری قضیه وجود ندارد.
منبع:
ايران هشدار (http://www.iranhoshdar.ir)

petter
2018/09/14, 12:27
پی‌نوشت:
خوب شد گفتید... من این چند نوشته را در آینده به جستار «کارگاه اندیشه» منتقل می‌کنم...
یک پیشنهادی هم داشتم خدمتتان... البته دوستان هم گفتند... اگر می‌شود این همه جستار ایجاد نکنید. من می‌خواستم این جستارهای جدید را همه را ادغام کنم... ولی گفتم شاید با خودتان بگویید فلانی مانع جواب گرفتن من از دیگران شد... گفتم یک مدت بماند بعدا... در کل این را خدمتتان بگویم که تعدد جستارها روی میزان پاسخ‌گیری شما تاثیری نمی‌گذارد. نمی‌دانم چرا در انجمن‌های مرتبط با بورس معمولا پاسخ‌دهی یک جوری است... معمولا کم است... یعنی معمولا هیچ کس جواب نمی‌دهد... ولی گاهی یک موضوعی که مطرح می‌شود هزار نفر علاقه دارند در موردش اظهار نگر کنند... به خصوص اگر یک حالت چالشی‌ای ایجاد شود و بحث و کُری خواندن هم بالا بگیرد و منم منم‌ها بیرون بزند... یک جاهایی البته مطالب آموزشی موج می‌زند... یک جاهایی اصلا هیچ کس نیست... کلا یک جوری است...
ولی در انجمن‌های دیگر این‌گونه نیست... مثلا من ده دوازده سال پیش زیاد در انجمن‌های مهندسی برق (الکترونیک) فعال بودم... (ECA ای سی ای)... خیلی جو عالی‌ای بود... همه دست همدیگر را می‌گرفتند و انگار یک پرسش که بی‌پاسخ می‌ماند یک ثوابی بود که از دست رفته! laughingsmiley خیلی جو عالی‌ای بود... هر جا گیر می‌کردیم یکی می‌آمد دستمان را می‌گرفت (به خصوص دایی...) و همین هم در ما انگیزه شده بود که وقتی ما خودمان حرفه‌ای شده بودیم دست دیگران را می‌گرفتیم... خیلی عالی..../:.rolleyessmileyani حالا نمی‌دانم مربوط به نوع انجمن بود؟ (یعنی موضوعات برقی) یا مربوط به آن دوره زمان بود؟ یا چه؟
باز اینجا که خوب است... در سایت‌های همسایه که اصلا هیچ به هیچ...
انگار در این دوره زمانه مردم دیگر حوصله ندارند... حوصله ندارند سرشان را هم بخارانند چه برسد به پاسخ دادن... از شما چه پنهان خودم هم زیاد تمایلی به پاسخ دادن ندارم... احساس می‌کنم اکنون باید زمان بگذارم برای کارهای دیگر... /.:blushsmiley:./ اگر آدم آن طرف زمان نگذارد یک چیزی (بخشی‌ از آینده‌اش... بخشی از درآمدش...) قرار است از دستش برود... (روی همین حساب اگر در آینده کمتر پاسخ دادم یا پاسخ ندادم ناراحت نشوید یک وقت.... عذر تقصیر.)

مربوط به آن دوره زمان بود ... بیشتر دهه شصتی ها (و حتی بعضا قدیمی تر ها) ... اما دیگه ما هم حال این کار ها را نداریم، انگاری ی جورایی بی رمق شدیم و ی جورایی به این نتیجه رسیده ایم که فقط پول و زندگی شخصی خودمان برامون مهم باشه

دلایل مهم دیگه ای هم داره، علم و اشتیاق به یادگیری و یاددادن هم کمرنگ شده ، مربوط به سن و سال هم هست، قدیما پول درآوردن زیاد دغدغمون نبود، سن ما هم دیگه کم کم داره میره بالا
قدیما میگفتن زکات علم نشر آن هست
اما الآن ما به خودمون میگیم این کارها را بکنیم برای چی؟! برای کی؟! اغلب آدمها قدرنشناس شده اند ... دهه هفتادی ها به بعد هم عموما دیگر راه ما را ادامه نمیدهند

prince0fpersia
2018/09/14, 23:03
پی‌نوشت:
خوب شد گفتید... من این چند نوشته را در آینده به جستار «کارگاه اندیشه» منتقل می‌کنم...
یک پیشنهادی هم داشتم خدمتتان... البته دوستان هم گفتند... اگر می‌شود این همه جستار ایجاد نکنید. من می‌خواستم این جستارهای جدید را همه را ادغام کنم... ولی گفتم شاید با خودتان بگویید فلانی مانع جواب گرفتن من از دیگران شد... گفتم یک مدت بماند بعدا... در کل این را خدمتتان بگویم که تعدد جستارها روی میزان پاسخ‌گیری شما تاثیری نمی‌گذارد. نمی‌دانم چرا در انجمن‌های مرتبط با بورس معمولا پاسخ‌دهی یک جوری است... معمولا کم است... یعنی معمولا هیچ کس جواب نمی‌دهد... ولی گاهی یک موضوعی که مطرح می‌شود هزار نفر علاقه دارند در موردش اظهار نگر کنند... به خصوص اگر یک حالت چالشی‌ای ایجاد شود و بحث و کُری خواندن هم بالا بگیرد و منم منم‌ها بیرون بزند... یک جاهایی البته مطالب آموزشی موج می‌زند... یک جاهایی اصلا هیچ کس نیست... کلا یک جوری است...
ولی در انجمن‌های دیگر این‌گونه نیست... مثلا من ده دوازده سال پیش زیاد در انجمن‌های مهندسی برق (الکترونیک) فعال بودم... (ECA ای سی ای)... خیلی جو عالی‌ای بود... همه دست همدیگر را می‌گرفتند و انگار یک پرسش که بی‌پاسخ می‌ماند یک ثوابی بود که از دست رفته! laughingsmiley خیلی جو عالی‌ای بود... هر جا گیر می‌کردیم یکی می‌آمد دستمان را می‌گرفت (به خصوص دایی...) و همین هم در ما انگیزه شده بود که وقتی ما خودمان حرفه‌ای شده بودیم دست دیگران را می‌گرفتیم... خیلی عالی..../:.rolleyessmileyani حالا نمی‌دانم مربوط به نوع انجمن بود؟ (یعنی موضوعات برقی) یا مربوط به آن دوره زمان بود؟ یا چه؟
باز اینجا که خوب است... در سایت‌های همسایه که اصلا هیچ به هیچ...
انگار در این دوره زمانه مردم دیگر حوصله ندارند... حوصله ندارند سرشان را هم بخارانند چه برسد به پاسخ دادن... از شما چه پنهان خودم هم زیاد تمایلی به پاسخ دادن ندارم... احساس می‌کنم اکنون باید زمان بگذارم برای کارهای دیگر... /.:blushsmiley:./ اگر آدم آن طرف زمان نگذارد یک چیزی (بخشی‌ از آینده‌اش... بخشی از درآمدش...) قرار است از دستش برود... (روی همین حساب اگر در آینده کمتر پاسخ دادم یا پاسخ ندادم ناراحت نشوید یک وقت.... عذر تقصیر.)


هر دم از این باغ بری میرسد... تازه تر از تازه تری میرسد /:.rolleyessmileyani
آقا میترسم آخرش ما با هم همسایه و همکار دربیایم. اولش از برنامه نویسی شروع شد، تا حالا به ECA رسیده، فردا لابد کویر الکترونیک و stackexchange و github و .... /.:biggrinsmiley.:/

یادم هست یکبار با یک نفر که کارش گرافیک بود صحبت میکردم. بهش گفتم کار عکاسی هم برای مدل هات انجام میدی؟ گفت ای بابا چرا توی ایران همه توقع دارند یکنفر متخصص همه چیز باشد! حال آنکه در تمام دنیا هرکس تخصص یک چیز مثلا فوتوشاپ دارد! یا حتی داخل همین فوتوشاپ هم باز دسته بندی های تخصصی کاری وجود دارد /:.nono.:/

ولی خب ما پیرجوانان، عادت کرده ایم همه کار را خودمان کنیم. از طراحی با آلتیوم بگیر تا اتو کشی مدار! برنامه نویسی از اسمبلی تا سی شارپ! و خدا قسمت کند طراحی با سالیدورکز و پرینت سه بعدی با پرینتر دست ساز خودمان هم انجام میدیم! حال نمیدانم این از همه کاره بودن ماست یا سوسول بازی جدیدی ها (جفتشم یکی شد... چقدر ادبیاتی شدم من)

اره خلاصه من خیلی وقته توی فروم های فارسی فعالیتی ندارم(فکر کن تیونیگ تالک هم داره خاک میخوره). و توی فروم های خارجی بر خلاف ما، تا یک سوال مشتقه از سوال اصلی میپرسی، صد تا کامنت میگذارند که لطفا یک تاپیک جدید برای هر سوالت بساز!! و مارو بد عادت کرده اند خلاصه.

درباره اینکه چرا کسی دیگه فعال نیست نظر شما و نظر جناب پتر رو تایید میکنم. اما این رو هم اضافه میکنم که تلگرام باعث از رونق افتادن فروم های اینترنتی است. همانطور که فیس بوک رو از رونق انداخت(البته اینجا اینستا هم دخیل بودش). خلاصه الان ملت توی تلگرامن و دیگه نمیان پای کامپیوتر. (فقط نمیدونم بچه های TT کحان).

درباره ی بی حوصلگی شما هم. به نظرم شما مدیر و صاحب این سایت باشید؟ که انصافا هم خوب کار میکنید و زحمت میکشید. اما این روزها باید بیزنس پلان تعریف کنید و دیگه کار در راه رضای خدا نه خیلی انگیزه داره و نه خیلی سودی! شما هم چنتا کانال بزنید و 4 مزدور اجیر کنید و همش به همدیگه لینک بزنید و افکار عمومی را مهندسی کنید و پول پارو کنید (البته میدانم اهلش نیستید! ولی خب اینطوری هم شاید خیلی دوام نیاورید! به هرحال یک بیزنس برای بقا باید درآمد زایی (توجیه اقتصادی) داشته باشد و این توجیه صرفا چاپیدن مردم و کلاهبرداری نیست). شاید مثلا یک بخش VIP به انجمن اضافه کنید و چنتا از بچه هایی که میدونید کارشون درسته و سابقه شون مشخصه رو ببرید اونجا و حق ورودی بگیرید برای تحلیل یا معرفی سهام خاص! و خلاصه از اینطور کارها(منم 6 ماه عضویت رایگان به خاطر پیشنهاد خوبم/:.yead.:/)

mhjboursy
2018/09/14, 23:56
http://forums.boursy.com/imported/2018/09/spinningtop20green-1.jpg
آهنگ سیستانی "چَلمَچَلو" از محمدرضا میری که در خندوانه اجرا شد:

ویدئو:
https://www.aparat.com/v/Rx4Wq/%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%B1%D8%B6%D8%A7_%D9%85% DB%8C%D8%B1%DB%8C_%26laquo%3B%D9%82%D8%B7%D8%B9%D9 %87_%DA%86%D9%84%D9%85%DA%86%D9%84%D9%88%26raquo%3 B_%D8%AF%D8%B1_%D8%AE%D9%86%D8%AF%D9%88%D8%A7%D9%8 6%D9%87 (https://www.aparat.com/v/Rx4Wq/%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%B1%D8%B6%D8%A7_%D9%85% DB%8C%D8%B1%DB%8C_%26laquo%3B%D9%82%D8%B7%D8%B9%D9 %87_%DA%86%D9%84%D9%85%DA%86%D9%84%D9%88%26raquo%3 B_%D8%AF%D8%B1_%D8%AE%D9%86%D8%AF%D9%88%D8%A7%D9%8 6%D9%87)

صدا:
https://www.aparat.com/v/RyIdJ/%D8%A7%D9%87%D9%86%DA%AF_%D8%B3%DB%8C%D8%B3%D8%AA% D8%A7%D9%86%DB%8C_%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF_%D8%B1% D8%B6%D8%A7_%D9%85%DB%8C%D8%B1%DB%8C_-%DA%86%D9%84_%D9%85%D9%87_%DA%86%D9%84%D9%88 (https://www.aparat.com/v/RyIdJ/%D8%A7%D9%87%D9%86%DA%AF_%D8%B3%DB%8C%D8%B3%D8%AA% D8%A7%D9%86%DB%8C_%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF_%D8%B1% D8%B6%D8%A7_%D9%85%DB%8C%D8%B1%DB%8C_-%DA%86%D9%84_%D9%85%D9%87_%DA%86%D9%84%D9%88)


به نقل از یک کاربر:

این داستان یه دختر که به یه فرفره تشبیه شده چل مه چلو یعنی فرفره و امشو مگلو یعنی امشب نچرخ امشب نگرد

http://forums.boursy.com/imported/2018/09/mader_wooden_spinning_top_toy2-1.jpg

mhjboursy
2018/09/15, 00:37
آهنگ غمگین و زیبای بوشهری هله دریا شورن جناب خان

http://forums.boursy.com/imported/2018/09/jenabkhan-1.jpg
(https://www.aparat.com/v/grqzS/%D8%AC%D9%86%D8%A7%D8%A8_%D8%AE%D8%A7%D9%86_%D9%88 _%D8%A7%D8%AC%D8%B1%D8%A7%DB%8C_%D8%A2%D8%AE%D8%B1 %DB%8C%D9%86_%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D9%86%D9%87_%D9%81 %D9%88%D9%82_%D8%AE%D9%88%D8%B4%DA%AF%D9%84_%D8%B3 %D8%A8%DA%A9_%D8%B2%DB%8C%D8%A8%D8%A7)

mhjboursy
2018/09/15, 02:02
هر دم از این باغ بری میرسد... تازه تر از تازه تری میرسد /:.rolleyessmileyani
آقا میترسم آخرش ما با هم همسایه و همکار دربیایم. اولش از برنامه نویسی شروع شد، تا حالا به ECA رسیده، فردا لابد کویر الکترونیک و stackexchange و github و .... /.:biggrinsmiley.:/

یادم هست یکبار با یک نفر که کارش گرافیک بود صحبت میکردم. بهش گفتم کار عکاسی هم برای مدل هات انجام میدی؟ گفت ای بابا چرا توی ایران همه توقع دارند یکنفر متخصص همه چیز باشد! حال آنکه در تمام دنیا هرکس تخصص یک چیز مثلا فوتوشاپ دارد! یا حتی داخل همین فوتوشاپ هم باز دسته بندی های تخصصی کاری وجود دارد /:.nono.:/

ولی خب ما پیرجوانان، عادت کرده ایم همه کار را خودمان کنیم. از طراحی با آلتیوم بگیر تا اتو کشی مدار! برنامه نویسی از اسمبلی تا سی شارپ! و خدا قسمت کند طراحی با سالیدورکز و پرینت سه بعدی با پرینتر دست ساز خودمان هم انجام میدیم! حال نمیدانم این از همه کاره بودن ماست یا سوسول بازی جدیدی ها (جفتشم یکی شد... چقدر ادبیاتی شدم من)

اره خلاصه من خیلی وقته توی فروم های فارسی فعالیتی ندارم(فکر کن تیونیگ تالک هم داره خاک میخوره). و توی فروم های خارجی بر خلاف ما، تا یک سوال مشتقه از سوال اصلی میپرسی، صد تا کامنت میگذارند که لطفا یک تاپیک جدید برای هر سوالت بساز!! و مارو بد عادت کرده اند خلاصه.

درباره اینکه چرا کسی دیگه فعال نیست نظر شما و نظر جناب پتر رو تایید میکنم. اما این رو هم اضافه میکنم که تلگرام باعث از رونق افتادن فروم های اینترنتی است. همانطور که فیس بوک رو از رونق انداخت(البته اینجا اینستا هم دخیل بودش). خلاصه الان ملت توی تلگرامن و دیگه نمیان پای کامپیوتر. (فقط نمیدونم بچه های TT کحان).

درباره ی بی حوصلگی شما هم. به نظرم شما مدیر و صاحب این سایت باشید؟ که انصافا هم خوب کار میکنید و زحمت میکشید. اما این روزها باید بیزنس پلان تعریف کنید و دیگه کار در راه رضای خدا نه خیلی انگیزه داره و نه خیلی سودی! شما هم چنتا کانال بزنید و 4 مزدور اجیر کنید و همش به همدیگه لینک بزنید و افکار عمومی را مهندسی کنید و پول پارو کنید (البته میدانم اهلش نیستید! ولی خب اینطوری هم شاید خیلی دوام نیاورید! به هرحال یک بیزنس برای بقا باید درآمد زایی (توجیه اقتصادی) داشته باشد و این توجیه صرفا چاپیدن مردم و کلاهبرداری نیست). شاید مثلا یک بخش VIP به انجمن اضافه کنید و چنتا از بچه هایی که میدونید کارشون درسته و سابقه شون مشخصه رو ببرید اونجا و حق ورودی بگیرید برای تحلیل یا معرفی سهام خاص! و خلاصه از اینطور کارها(منم 6 ماه عضویت رایگان به خاطر پیشنهاد خوبم/:.yead.:/)

سلام.
چه جالب! پس خیلی دیدگاه‌های ذهنی‌مان می‌تواند به هم نزدیک باشد.
این دو تا آیدی‌های من در آن سایت بود:
https://www.eca.ir/forums/members/mhjeca.html
https://www.eca.ir/forums/members/%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF+%D8%A7%D9%84%DA%A9%D8%AA% D8%B1%D9%88%D9%86.html
بیشتر هم روی پیک مایکروکنترلرها کار می‌کردم.... البته آنالوگ هم کار می‌کردم ولی بیشتر فضای کاری‌ام دیجیتال بود...
از قضا من در فتوشاپ و سالیدورکز اینها خیلی کار کرده‌ام... همه همین‌جورند... حتی من یک زمانی روی طراحی سایت و کدهای اچ‌تی‌ام‌ال و... هم کار می‌کردم... خوب... علتش؟ برای من که یک سری از اینها به خاطر این بود که سر محل کار تمام وقت فعال نبودم و دوست داشتم یک کاری بکنم که هم به درد محل کارم بخورد و هم به درد خودم... خوب... یک روز مثلا مدیر شرکتمان آمد گفت سایت بلدی طراحی کنی؟ من هم که تا آن زمان یک چند تا کار کوچک کرده بودم یا علی گفتم و رفتم تو کار طراحی حرفه‌ای سایت شرکت... آن زمان بیشتر کدها را روی Adobe Dreamweaver و خدا بیامرز مرحوم Microsoft FrontPage می‌نوشتم... که گویا دیگر ادامه داده نشد...
منظور اینکه...
* یک دلیلش می‌تواند این باشد که ما ایرانی‌ها (یا دست کم ما برقی‌ها) در زمینه‌های گوناگون یک مقدار موضوعات را دنبال کرده‌ایم... (یعنی کمبود کار در تخصص اصلی و تلاش برای عدم هدر رفتن وقت...)
* دلیل دیگرش پول است... من یک جایی برای خودم دستگاهی اختراع کرده بودم... می‌خواستم کارهایش را بکنم... می‌رفتم پیش لیزرکار... او هم یک پولی از من می‌گرفت و هم اینکه باید یک سری روی کاغذ نقشه می‌کشیدم و یک سری برای او توضیح می‌دادم و یک سری او می‌رفت نقشه‌های من را روی نرم‌افزار می‌کشید و می‌آورد نشانم می‌داد و تصحیح می‌کردم و می‌رفت و می‌آمد و .... اووووف.... آقایی که شما باشید دیدم کل کارش برای من دو روز است... که با توجه به اینکه پیش‌تر در فری‌هند و کورل‌دراو دستی بر آتش داشته‌ام اکنون بیایم و برای کارهای لیزر متخصص شوم... دو دو تا کردم دیدم این جا دو روز تنها باید بدهم در حالی که آنجا هر بار باید یک دو سه روز به علاوه‌ی هزینه‌ی ریالی طراحی بدهم... خوب دیدم چه کاری است؟ نشستم دو روزه متخصص کرل شدم... خیلی هم عالی بود... به خصوص بعدا که می‌خواستم پنل طراحی کنم برای همان فروشگاه‌های جمهوری این هم به دردم خورد... (پس این دلیل هم شد هزینه‌ها و فایده‌های پیدا کردن تخصص‌های گوناگون)
* یک دلیل دیگرش هم این است که دانشگاه‌های ما مانند یک سری از کشورهای خارجی تخصصی/کاری نیست. مثلا... یک نفر اینجا اپلای می‌کند برای فلان دانشگاه آمریکا... از همین اکنون شغل آینده‌اش هم در آن کشور دقیقا مشخص است! می‌داند دقیقا قرار است چه بشود و چه تخصص‌هایی را برای آن کار نیاز دارد... اصلا در حقیقت می‌رود در زمینه‌ی همان شغلش آنجا دانشجویی می‌کند! ولی اینجا ما در دانشگاه دقیقا معلوم نیست چه کاره قرار است بشویم... حتی ارگانی هم وجود ندارد که این کارهای موجود را سنجیده باشد و اندازه‌گیری کرده باشد که دانشجوها یک تخمین و برآورد داشته باشند و بدانند چه چیزی را یاد بگیرند بهتر است... هیچ دیگر... مجبوریم هزارتا تخصص برویم یاد بگیریم... هیچ کدام را هم حرفه‌ای دنبال نکنیم! چرا که در آینده معلوم نیست کدام تخصص دقیقا به کارمان خواهد آمد.
* و بدتر اینکه شغل‌هایمان هم پایدار نیست... معلوم نیست فردا این شغل را که رفته‌ایم برایش تخصص جمع کرده‌ایم را داشته باشیم یا نه! یک وقت می‌بینی تقی به توقی خورد و اصلا نه تنها شغل تو و شغل دوستانت و... بلکه اصلا رشته‌ی شغلی تو بالکل از مملکت رخت بربست... حالا خر بیار و باقالی بار کن... :( :d امروز می‌روی کلی اطلاعات در زمینه‌ی مهندسی‌پزشکی جمع کرده‌ای... فردا خیلی راحت با یک نفر بگو مگو می‌کنی و از شغلت می‌روی بیرون و دیگر در آن زمینه هیچ شغل خالی‌ای وجود ندارد... یعنی مطمئن می‌شوی که باید چندین ماه بگردی که آیا شغلی در سطحی پایین‌تر در این زمینه پیدا کنی... پس قیدش را می‌زنی و می‌روی در صنایع مثلا پتروشیمی که اکنون گل کرده و دارد نیرو جذب می‌کند و آن همه مهندسی‌پزشکی‌ای را هم که جمع کرده بودی می‌ریزی دور... اینهاست که باعث می‌شود آدم برود چندین مهارت را دنبال کند و حالت آچار فرانسه (ضعیف) پیدا کند.

آن stackexchange و github ای هم که فرمودید به جای stackexchange اش بنده StackOverFlow را پیشنهاد می‌کنم که هم مامان آن است و هم اینکه با مفاهیم پایه الکترونیکی هم بیشتر سازگار است! (مهندسین رایانه یکی در میان اصلا نمی‌فهمند OverFlow دقیقا یعنی چه! /:.yead.:/ این یک مفهوم رایانه‌ای است که تنها مهندسین الکترونیک با گوشت و پوست و استخوانشان می‌توانند آن را درک کنند. رایانه‌ای‌ها دقیقا نمی‌توانند درک کنند Stack چیست و کجاست و چگونه کار می‌تواند بکند و زمانی که سرریز می‌شود چه می‌شود.)

در مورد تکثر یا وحدت جستارها (Topics) هم خدمتتان عرض کنم که... این بستگی به ابعاد انجمن‌ها و نگرش مدیران به آن دارد... ببینید... اگر یک انجمن بین‌المللی داشته باشیم که روزی چند هزار مطلب جدید در آن نوشته‌ می‌شود... خوب بله... در این حالت چه خوب است برای هدایت آسان‌تر خوانندگان مطالب تحت هزار زیرمجموعه قرار گیرد و هر موضوع هم در یک جستار خاص خودش نوشته شود... ولی زمانی که کلا یک انجمن بسیار تخصصی گرد آمده و نویسنده‌ها و نوشته‌هایش آن قدر نیستند و موضوعات هم زیاد پراکنده نیستند (باز هم برای هدایت آسان‌تر خوانندگان) مطالب در چند زیرمجموعه اصلی قرار می‌گیرد و موضوعات نزدیک به‌هم هم در جستارهای واحد قرار بگیرند احتمالا بهتر می‌شود. شما فکر کن ما یک زیر مجموعه که داریم به نام آموزشی یک زیرمجموعه دیگر در دل آن درست کنیم به نام نرم‌افزارهای مرتبط و باز یک زیرمجموعه دیگر به نام متاتریدر و باز یک زیرمجموعه دیگر به نام داده‌در متاتریدر و و و و در نهایت چند جستار آنجا باشد که به طور تخصصی در این موضوع بحث کرده باشند... اوووووه... انصافا چه کسی آنجا می‌رود و آن را می‌خواند؟ همین‌ الان هم که کلا کل جستارهای آموزشی ما در زیرمجموعه آموزشی است، آنجا سالی یک بار هم کسی سر نمی‌زند... گمان کنم تنها نویسنده‌ی سال اخیر در جستارهای آموزشی خودم بودم! در جستار کارگاه... و آن هم تنها چند خواننده داشت...

از همین‌جا دستاویز مورد بعدی هم باز می‌شود... که چرا پرسش و پاسخ زیاد انجام نمی‌گیرد... گمان کنم کلا مطالب آموزشی مورد استقبال نیست... الان که دارم فکر می‌کنم می‌بینم جستار آموزشی به آن عالی‌ای ما داشتیم آنجا... چند نفر می‌آمدند استفاده کنند؟ رایگان هم بود... هنوز هم هست... ولی کلا چند نفر استفاده کردند... پس تنها مشکل پاسخ دادن به پرسش‌ها نیست... مشکل کل موارد آموزشی هم هست.

در مورد مدیریت... من یکی از مدیران این سایت هستم ولی مدیر کل نیستم و مالک هم نیستم... جناب علیرضا جمالی بسیار عزیز /:.Heart.:/ موسس این سایت هستند... که انصافا سایت خوبی گرد آوردند... که بنده یواش یواش عاشق این سایت بسیار عالی شدم که انصافا یک سری فرهیخته را در خودش گردآوری کرده... و یک مدت در بخش مسابقات سایت همکاری می‌کردم و ناظر سایت شدم و پس از مدتی هم مدیر...
الان که دارم فکر می‌کنم می‌بینم عجب سایت خوبی داریم... من به شخصه از همه‌ی عزیزان حاضر در انجمن تشکر می‌کنم... حتی آن دوستانی که فقط خواننده هستند و با همین تشکر‌هایشان و اعلام حضورشان موجب گرمی و رونق سایت می‌شوند...
(الان دارم فکر می‌کنم... می‌بینم دلم برای امام‌قلی‌خان و چرت و پرت‌هایش هم تنگ شده... کجایی قلی‌ عزیز که ببینی شلوار همه سهم‌ها بالاست... البته طبق آخرین اطلاعات واصله گویا... ایشان زرتشان قمصور شده و... شلوارشان به حالت نیمه‌افراشته درآمده و... شیر درآمد را ننوشیده شربت شهادت را دارند می‌زنند به رگ... ای بمیری که زندگی‌ات یک دردسر بود و مرگت یکی دیگر...)

در مورد منبع درآمد هم... سپاسگزارم از ایده‌هایتان... من هم خودم ایده‌هایی دارم... دوستان هم ایده‌هایی دارند... منتها چیزی که هست نیاز به سرمایه است... سرمایه ریالی را نمی‌گویم... سرمایه زمانی... و زمانی که حرف از سرمایه‌گذاری و درآمدزایی می‌شود جای دودوتا چهارتا است... که آیا این زمانی که می‌گذاریم می‌تواند منجر به این شود که درآمد خوبی داشته باشیم؟ چقدر درآمد؟ اگر این زمان را در جای دیگر بگذاریم چقدر در می‌آوریم؟
که من به شخصه گمان کنم آدم روی همین بورس زمان بگذارد و فکر کند، از همه چیز بهتر باشد...

یا علی

mhjboursy
2018/09/15, 02:47
پی‌نوشت:
آلتیوم چیست دیگر آقا... سوسول‌بازی است... نرم‌افزار فقط پروتل زیر ۹۹..... که گزینه‌ی اتوروت هم (درست حسابی) نداشته باشد.... بنشینی دستی همه را خط خطی کنی... :.thumbsupsmileyanim/:.offtopic.:/=((:.thumbsupsmileyanim

https://vgy.me/nKoznn.jpg
https://vgy.me/nKoznn.jpg

مشکل... زمانی بود که هنوز کامل مایکروکنترلر نیامده بود... و دو جین آیسی لاجیک معمولی را به همراه هزارتا مقاومت و خازن و کوفت و زهرمار می‌چسباندی تنگشان که یک کار بسیار ساده را انجام دهند...

https://vgy.me/MZQzT0.jpg
https://vgy.me/MZQzT0.jpg

NewAge
2018/09/15, 17:13
روایت عجیب یک روزنامه از اثر پیش فروش ۱۵۰ هزار میلیاردی سایپا و خرید بنز! (http://boursepress.ir/news/97408/%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%B9%D8%AC%DB%8C%D8%A8-%DB%8C%DA%A9-%D8%B1%D9%88%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%D8%AB%D8%B1-%D9%BE%DB%8C%D8%B4-%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%B4-%DB%B1%DB%B5%DB%B0-%D9%87%D8%B2%D8%A7%D8%B1-%D9%85%DB%8C%D9%84%DB%8C%D8%A7%D8%B1%D8%AF%DB%8C-%D8%B3%D8%A7%DB%8C%D9%BE%D8%A7-%D9%88-%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF-%D8%A8%D9%86%D8%B2-)یک روزنامه در روایتی عجیب مدعی شد طی یک دقیقه ۶ میلیون نفر با۱۵۰ هزار میلیارد تومان آماده خرید محصولات سایپا بودند که می توانستند با همین مبلغ بنز، BMW، لامبورگینی را بطور کامل خریداری کنند !


به گزارش پایگاه خبری بورس پرس (http://boursepress.ir/) ، روزنامه جمهوری اسلامی درباره پیش فروش ۵۰ هزار خودرو از محصولات سایپا در گزارشی عجیب نوشت: چند روز پیش در یک دقیقه ، شش میلیون نفر پول به حساب شرکت سایپا منتقل کردند. ( منظور روزنامه آمادگی خرید ) هر نفر ۲۵ میلیون تومان یعنی ۱۵۰ هزار میلیارد تومان.
اگر ارزش فعلی بازار آزاد دلار را اعمال کنیم می شود به عبارتی ۱۳ میلیاردلار و اگر ارزش فعلى دلار در بازار مبادله‌اى را اعمال کنیم مى شود ۱۹ میلیارد دلار و اگر قیمت دلار دولتى حساب کنیم مى شود ۳۵ میلیارد دلار.
به این ترتیب اگر ملت بخواهند در یک سرمایه‌گذاری بسیار سودآور سهیم باشند با همین مبلغ پول می توانستند یکى از شرکت‌های بنز، BMW، لامبورگینی، شورولت، فورد، GMC، تویوتا، KIA و فیات را بطور کامل خریداری و بصورت سینه خیز به ایران احضار کنند که ضمن اشتغالزائی کل بیکاران جوان متخصص و تحصیل کرده ایران و کسب سود کلان، رونق کامل می شد و دغدغه حداقل دستمزد را هم نمی داشتیم.
ولی صد افسوس که ملت به اینگونه مسیر‌های رشد توجه نمی کنند و پول‌ها را به جیب سایپا سرازیر می کنند که تابوت خود را پیش خرید کنند..!
از این موضوع غافل بودند که سایپا با همین پول می تواند ۱۵ بار شرکت را شخم بزند و از نو بسازد. تولید ۹ سال شرکت پیش فروش شد و زمان تحویل هم به نرخ روز محاسبه قیمت انجام می شود..! کلاه از این گشادتر..!
انتهای پیام

prince0fpersia
2018/09/15, 22:08
سلام.
چه جالب! پس خیلی دیدگاه‌های ذهنی‌مان می‌تواند به هم نزدیک باشد.
این دو تا آیدی‌های من در آن سایت بود:
https://www.eca.ir/forums/members/mhjeca.html
https://www.eca.ir/forums/members/%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF+%D8%A7%D9%84%DA%A9%D8%AA% D8%B1%D9%88%D9%86.html
بیشتر هم روی پیک مایکروکنترلرها کار می‌کردم.... البته آنالوگ هم کار می‌کردم ولی بیشتر فضای کاری‌ام دیجیتال بود...
از قضا من در فتوشاپ و سالیدورکز اینها خیلی کار کرده‌ام... همه همین‌جورند... حتی من یک زمانی روی طراحی سایت و کدهای اچ‌تی‌ام‌ال و... هم کار می‌کردم... خوب... علتش؟ برای من که یک سری از اینها به خاطر این بود که سر محل کار تمام وقت فعال نبودم و دوست داشتم یک کاری بکنم که هم به درد محل کارم بخورد و هم به درد خودم... خوب... یک روز مثلا مدیر شرکتمان آمد گفت سایت بلدی طراحی کنی؟ من هم که تا آن زمان یک چند تا کار کوچک کرده بودم یا علی گفتم و رفتم تو کار طراحی حرفه‌ای سایت شرکت... آن زمان بیشتر کدها را روی Adobe Dreamweaver و خدا بیامرز مرحوم Microsoft FrontPage می‌نوشتم... که گویا دیگر ادامه داده نشد...
منظور اینکه...
* یک دلیلش می‌تواند این باشد که ما ایرانی‌ها (یا دست کم ما برقی‌ها) در زمینه‌های گوناگون یک مقدار موضوعات را دنبال کرده‌ایم... (یعنی کمبود کار در تخصص اصلی و تلاش برای عدم هدر رفتن وقت...)
* دلیل دیگرش پول است... من یک جایی برای خودم دستگاهی اختراع کرده بودم... می‌خواستم کارهایش را بکنم... می‌رفتم پیش لیزرکار... او هم یک پولی از من می‌گرفت و هم اینکه باید یک سری روی کاغذ نقشه می‌کشیدم و یک سری برای او توضیح می‌دادم و یک سری او می‌رفت نقشه‌های من را روی نرم‌افزار می‌کشید و می‌آورد نشانم می‌داد و تصحیح می‌کردم و می‌رفت و می‌آمد و .... اووووف.... آقایی که شما باشید دیدم کل کارش برای من دو روز است... که با توجه به اینکه پیش‌تر در فری‌هند و کورل‌دراو دستی بر آتش داشته‌ام اکنون بیایم و برای کارهای لیزر متخصص شوم... دو دو تا کردم دیدم این جا دو روز تنها باید بدهم در حالی که آنجا هر بار باید یک دو سه روز به علاوه‌ی هزینه‌ی ریالی طراحی بدهم... خوب دیدم چه کاری است؟ نشستم دو روزه متخصص کرل شدم... خیلی هم عالی بود... به خصوص بعدا که می‌خواستم پنل طراحی کنم برای همان فروشگاه‌های جمهوری این هم به دردم خورد... (پس این دلیل هم شد هزینه‌ها و فایده‌های پیدا کردن تخصص‌های گوناگون)
* یک دلیل دیگرش هم این است که دانشگاه‌های ما مانند یک سری از کشورهای خارجی تخصصی/کاری نیست. مثلا... یک نفر اینجا اپلای می‌کند برای فلان دانشگاه آمریکا... از همین اکنون شغل آینده‌اش هم در آن کشور دقیقا مشخص است! می‌داند دقیقا قرار است چه بشود و چه تخصص‌هایی را برای آن کار نیاز دارد... اصلا در حقیقت می‌رود در زمینه‌ی همان شغلش آنجا دانشجویی می‌کند! ولی اینجا ما در دانشگاه دقیقا معلوم نیست چه کاره قرار است بشویم... حتی ارگانی هم وجود ندارد که این کارهای موجود را سنجیده باشد و اندازه‌گیری کرده باشد که دانشجوها یک تخمین و برآورد داشته باشند و بدانند چه چیزی را یاد بگیرند بهتر است... هیچ دیگر... مجبوریم هزارتا تخصص برویم یاد بگیریم... هیچ کدام را هم حرفه‌ای دنبال نکنیم! چرا که در آینده معلوم نیست کدام تخصص دقیقا به کارمان خواهد آمد.
* و بدتر اینکه شغل‌هایمان هم پایدار نیست... معلوم نیست فردا این شغل را که رفته‌ایم برایش تخصص جمع کرده‌ایم را داشته باشیم یا نه! یک وقت می‌بینی تقی به توقی خورد و اصلا نه تنها شغل تو و شغل دوستانت و... بلکه اصلا رشته‌ی شغلی تو بالکل از مملکت رخت بربست... حالا خر بیار و باقالی بار کن... :( :d امروز می‌روی کلی اطلاعات در زمینه‌ی مهندسی‌پزشکی جمع کرده‌ای... فردا خیلی راحت با یک نفر بگو مگو می‌کنی و از شغلت می‌روی بیرون و دیگر در آن زمینه هیچ شغل خالی‌ای وجود ندارد... یعنی مطمئن می‌شوی که باید چندین ماه بگردی که آیا شغلی در سطحی پایین‌تر در این زمینه پیدا کنی... پس قیدش را می‌زنی و می‌روی در صنایع مثلا پتروشیمی که اکنون گل کرده و دارد نیرو جذب می‌کند و آن همه مهندسی‌پزشکی‌ای را هم که جمع کرده بودی می‌ریزی دور... اینهاست که باعث می‌شود آدم برود چندین مهارت را دنبال کند و حالت آچار فرانسه (ضعیف) پیدا کند.

آن stackexchange و github ای هم که فرمودید به جای stackexchange اش بنده StackOverFlow را پیشنهاد می‌کنم که هم مامان آن است و هم اینکه با مفاهیم پایه الکترونیکی هم بیشتر سازگار است! (مهندسین رایانه یکی در میان اصلا نمی‌فهمند OverFlow دقیقا یعنی چه! /:.yead.:/ این یک مفهوم رایانه‌ای است که تنها مهندسین الکترونیک با گوشت و پوست و استخوانشان می‌توانند آن را درک کنند. رایانه‌ای‌ها دقیقا نمی‌توانند درک کنند Stack چیست و کجاست و چگونه کار می‌تواند بکند و زمانی که سرریز می‌شود چه می‌شود.)

در مورد تکثر یا وحدت جستارها (Topics) هم خدمتتان عرض کنم که... این بستگی به ابعاد انجمن‌ها و نگرش مدیران به آن دارد... ببینید... اگر یک انجمن بین‌المللی داشته باشیم که روزی چند هزار مطلب جدید در آن نوشته‌ می‌شود... خوب بله... در این حالت چه خوب است برای هدایت آسان‌تر خوانندگان مطالب تحت هزار زیرمجموعه قرار گیرد و هر موضوع هم در یک جستار خاص خودش نوشته شود... ولی زمانی که کلا یک انجمن بسیار تخصصی گرد آمده و نویسنده‌ها و نوشته‌هایش آن قدر نیستند و موضوعات هم زیاد پراکنده نیستند (باز هم برای هدایت آسان‌تر خوانندگان) مطالب در چند زیرمجموعه اصلی قرار می‌گیرد و موضوعات نزدیک به‌هم هم در جستارهای واحد قرار بگیرند احتمالا بهتر می‌شود. شما فکر کن ما یک زیر مجموعه که داریم به نام آموزشی یک زیرمجموعه دیگر در دل آن درست کنیم به نام نرم‌افزارهای مرتبط و باز یک زیرمجموعه دیگر به نام متاتریدر و باز یک زیرمجموعه دیگر به نام داده‌در متاتریدر و و و و در نهایت چند جستار آنجا باشد که به طور تخصصی در این موضوع بحث کرده باشند... اوووووه... انصافا چه کسی آنجا می‌رود و آن را می‌خواند؟ همین‌ الان هم که کلا کل جستارهای آموزشی ما در زیرمجموعه آموزشی است، آنجا سالی یک بار هم کسی سر نمی‌زند... گمان کنم تنها نویسنده‌ی سال اخیر در جستارهای آموزشی خودم بودم! در جستار کارگاه... و آن هم تنها چند خواننده داشت...

از همین‌جا دستاویز مورد بعدی هم باز می‌شود... که چرا پرسش و پاسخ زیاد انجام نمی‌گیرد... گمان کنم کلا مطالب آموزشی مورد استقبال نیست... الان که دارم فکر می‌کنم می‌بینم جستار آموزشی به آن عالی‌ای ما داشتیم آنجا... چند نفر می‌آمدند استفاده کنند؟ رایگان هم بود... هنوز هم هست... ولی کلا چند نفر استفاده کردند... پس تنها مشکل پاسخ دادن به پرسش‌ها نیست... مشکل کل موارد آموزشی هم هست.

در مورد مدیریت... من یکی از مدیران این سایت هستم ولی مدیر کل نیستم و مالک هم نیستم... جناب علیرضا جمالی بسیار عزیز /:.Heart.:/ موسس این سایت هستند... که انصافا سایت خوبی گرد آوردند... که بنده یواش یواش عاشق این سایت بسیار عالی شدم که انصافا یک سری فرهیخته را در خودش گردآوری کرده... و یک مدت در بخش مسابقات سایت همکاری می‌کردم و ناظر سایت شدم و پس از مدتی هم مدیر...
الان که دارم فکر می‌کنم می‌بینم عجب سایت خوبی داریم... من به شخصه از همه‌ی عزیزان حاضر در انجمن تشکر می‌کنم... حتی آن دوستانی که فقط خواننده هستند و با همین تشکر‌هایشان و اعلام حضورشان موجب گرمی و رونق سایت می‌شوند...
(الان دارم فکر می‌کنم... می‌بینم دلم برای امام‌قلی‌خان و چرت و پرت‌هایش هم تنگ شده... کجایی قلی‌ عزیز که ببینی شلوار همه سهم‌ها بالاست... البته طبق آخرین اطلاعات واصله گویا... ایشان زرتشان قمصور شده و... شلوارشان به حالت نیمه‌افراشته درآمده و... شیر درآمد را ننوشیده شربت شهادت را دارند می‌زنند به رگ... ای بمیری که زندگی‌ات یک دردسر بود و مرگت یکی دیگر...)

در مورد منبع درآمد هم... سپاسگزارم از ایده‌هایتان... من هم خودم ایده‌هایی دارم... دوستان هم ایده‌هایی دارند... منتها چیزی که هست نیاز به سرمایه است... سرمایه ریالی را نمی‌گویم... سرمایه زمانی... و زمانی که حرف از سرمایه‌گذاری و درآمدزایی می‌شود جای دودوتا چهارتا است... که آیا این زمانی که می‌گذاریم می‌تواند منجر به این شود که درآمد خوبی داشته باشیم؟ چقدر درآمد؟ اگر این زمان را در جای دیگر بگذاریم چقدر در می‌آوریم؟
که من به شخصه گمان کنم آدم روی همین بورس زمان بگذارد و فکر کند، از همه چیز بهتر باشد...

یا علی


سلام
الان شانسی دیدم مطلب شمارو که انتقال یافته به اینجا. راستش سرم درد میکنه و مختصر مینویسم.

درباره بحث کلیتون درباره ی بازار کار و آموزش. اول من یک نکته رو اضافه کنم و اونم اینکه ما نه تنها نمیدونیم اگر رفتیم فلان رشته، آینده قراره چه کاره بشیم، بلکه ما حتی نمیدونیم چه رشته ای قرار هست توی دانشگاه پذیرفته بشیم :)) درواقع وضعیت باقی داوطلب ها و خلاصه شانس و ارزوهای بر باد رفته و تحلیل های غلط والدین و ... خیلی دخیل هست. من فقط در این حد به شما بگم که یک فامیل ما رفت شیمی شریف. بهش گفتم چرا شیمی شریف رفتی و مثلا برق یا کامپیوتر امیرکبیر نرفتی؟ گفت آخه شریف بود!
درصورتیکه در بلاد کفر، طرف توی دوره لیسانس 2-3 تا رشته و حتی دانشگاه عوض میکنه. و این یک چیز مرسومی هست. بعدش اونها مثل ما ماموریت الهی ندارن که تا دکترا یک ضرب ادامه بدن. و معمولا بعد از هر مقطع چند سال کار میکنند و تجربه بدست میارن و اگر دلشون خواست و نیاز بود مقطع بعدی رو ادامه میدن. ضمنا دکترا هیچ تاجی روی سر کسی نمیگذاره و بدتر over qualified میکنه ادم رو برای اکثر مشاغل بازار. در واقع اکثرا کسایی که دنبال کار اکادمیک هستن و یا خیلی خوره ی research هستن و میخوان دانشمند بشن میرن دنبال دکترا (برعکس اینجا که دنبال پست و مقام و پز و این چیزا هستیم. من یه دوستی داشتم رفت دکترای دانشگاه ازاد شرکت کرد، با درصدهای منفی توی برق پذیرفته شد برای مصاحبه. بعد رفت و برگشت، و میگفت بابا این چه وضعیه! این چه سوالاییه! حتی 1 دونه شم نتونستم جواب بدم. چند وقت بعد دیدمش و میگفت 100 میلیون دارم جور میکنم هزینه ی دکترام میشه. گفتم کجا؟ گفت همونجا که برای مصاحبه رفتم و هیچی بلد نبودم :)))

درباره بازار کار هم. و کلا درباره ی اداره ی کشور. ما هرچه میکشیم از بی ثباتی هست. وقتی ثبات نباشه برنامه نیست. برنامه نباشه نظم نیست. نظم نباشه قانون نیست. قانون نباشه هیچی نیست! شما وقتی بازار بورس ایرانو میبینی دقیقا داری به مملکت ایران نگاه میکنی انگار. همه نوسانگیرن. حتی من هفته ی پیش اومدم گفتم اقا من نوسان نمیگیرم دیگه. نه که نخوام، وقت نمیکنم. اما دیدم نمیشه. هیچ اعتماد و اطمینانی تو این مملکت نیست و من جرات نمیکنم بیشتر از 1 هفته پولمو توی شرکتی نگه دارم انگار! و این روزمرگی بدترین چیز هست و باعث میشه همچنان در جا بزنیم و بلکه عقبگرد کنیم.

درباره ی طراحی سایت و فوتوشاپ و برنامه نویسی موبایل و ویندوز و امبدد سیتم و هوش مصنوعی و دیتا بیس و ..... ماشالا منم همش رو تجربه کردم. اخرین افتخارم هم فیلتر نویسی متا استک بود /.:biggrinsmiley.:/ البته خودش کلی فرمول اماده داره و باید با خلاقیتت ترکیبات جدیدی خلق کنی.


درباره ی اینکه کامپیوتری ها میدونن استک چیه و سر ریز بشه یعنی چی، نمیدونم. ولی اونا هم مدار منطقی میخونن. من خودم لیسانسم سخت افزار بود و برای همین دو زیست الکترونیک/کامپیوتر بودم. و خودم رفتم توی ارشد 2 تاشو جدا جدا خوندم (الکترونیک و هوش مصنوعی). ولی در کل نرم افزاری ها هم دنیای خودشون رو دارن. من با اینکه خیلی تو حوزه نرم افزار وارد شدم و کار کردم، اما هنوزم حس میکنم هیچی از نرم افزار نمیدونم! لعنتی یه اقیانوسی هست که نه سر داره نه ته!(یک زمان میخواستم یه درایور به کرنل لینوکس اضافه کنم واسه یه LCD که روی رباتم میخواستم نصب کنم. 6 ماه پیگیر این قضیه بودم و اخرشم نصفه و نیمه کار کرد). برای همین با الکترونیک خیلی راحتترم. یه چیز مشخص و کلاسیکی هست انگار که راحتتر سر درمیاری ازش. هرچند اگر الکترونیک هم وارد بحثهای فرکانس بالا و الکترومغناطیس و مدارات انالوگ و ... بشیم کار سخت میشه یک مقدار :))

درباره تکثر تاپیک ها هم نظری ندارم چون سابقه ای اینجا ندارم و بررسی هم نکردم.

درباره ی استک هم درسته. stackoverflow مادرشونه. تازه یک وبلاگی هست که مادربزرگشونه. ولی stackexchange یه فرزند جدیدشونه که خودش چندین نوه داره. حتی الکترونیک هم هست تو زیر شاخه هاش. کلا همشون از یه قماشن و یه ظایفه حساب میشن. من اکسچینج رو گفتم که همشون رو گفته باشم.

در آخر اینم اضافه کنم به شباهتای فوق که من و شما بقول دوستم میرزا بنویس هستیم جفتمون. دستمون به کم نوشتن نمیره اصلا. این کم من بود الان/.:biggrinsmiley.:/

prince0fpersia
2018/09/15, 22:10
پی‌نوشت:
آلتیوم چیست دیگر آقا... سوسول‌بازی است... نرم‌افزار فقط پروتل زیر ۹۹..... که گزینه‌ی اتوروت هم (درست حسابی) نداشته باشد.... بنشینی دستی همه را خط خطی کنی... :.thumbsupsmileyanim/:.offtopic.:/=((:.thumbsupsmileyanim

https://vgy.me/nKoznn.jpg
http://forums.boursy.com/

مشکل... زمانی بود که هنوز کامل مایکروکنترلر نیامده بود... و دو جین آیسی لاجیک معمولی را به همراه هزارتا مقاومت و خازن و کوفت و زهرمار می‌چسباندی تنگشان که یک کار بسیار ساده را انجام دهند...

https://vgy.me/MZQzT0.jpg
http://forums.boursy.com/



خداروشکر من واسه عصر بعد از پارینه سنگی بودم و میکروکنترلرها اومده بودن. و منم که جاه طلب، از همون اول با ARM شروع کردم. طوریکه یادم هست از اساتید!! میپرسیدم درباره ی برنامه نویسی آزم، میگفتن چی هست؟ نشنیدیم اصلا:))

mhjboursy
2018/09/19, 19:43
https://vgy.me/y5ukH7.jpg
https://vgy.me/y5ukH7.jpg

prince0fpersia
2018/09/19, 19:56
یادمه سال 92 که یک عده ای میومدن و ذوق زده از سود های 50 و 100 درصدی شون توی فروم ها میگفتن و ادعای تحلیلگریشون آسمون رو پاره کرده بود، یکی برگشت گفت تو اون سال اگر دمپایی هم میخریدی 3 برابر میشد! نیاز به اینهمه وقت و تحلیل و ریسک و زحمتم نداشت! کسی اگر مرده تحلیل سالهای قبلشو بذاره. اونم نه گلچینش رو، بلکه همشو! بعد میانگین بگیره ببینه چقدر سود کرده؟ وگرنه باید سود سال 92 رو با سود 200% دمپایی قیاس کنه، ببینه اگر بیشتر شد، سینه سپر کنه بگه من تحلیل گرم و فلانم و بهمانم!

توهم سال 92، منتقل شده به سال 97 دوباره laughingsmiley

orumbourse
2018/09/19, 22:16
اینکه یه نفر چپ و راست بمن تیکه میندازه فقط بخاطر شما مدیران سایت هست.
اقای کاپیتان نئمو لطفا دیگه از من نخواه دوباره بیام اینجا بنویسم.
اینم آخرین پست من در این سایت بود.
حیف وقتی که من در این سایت گذشتم.واقعا حیف.

بابک 52
2018/09/20, 06:31
اینکه یه نفر چپ و راست بمن تیکه میندازه فقط بخاطر شما مدیران سایت هست.
اقای کاپیتان نئمو لطفا دیگه از من نخواه دوباره بیام اینجا بنویسم.
اینم آخرین پست من در این سایت بود.
حیف وقتی که من در این سایت گذشتم.واقعا حیف.


با سلام و احترام

بنده به کرار تذکر دادم که جناب آقای سجاد orumbourse را ادمین کنید تا هر فردی بی احترامی کرد و تیکه انداخت رو چون تاپیک خودش هست مسدود کنه .

الان توی این سایت به جز تعداد اندکی که به اندازه تعداد انگشتان یک دست هم نمیشه مطلب تحلیلی می زنند!!

اگر فرضا همین سجاد خان مطلب نزنه تعداد افراد بازدید کننده از سایت به یک پنجم کاهش پیدا خواهد کرد

خبر رو همه جا میشه پیدا کرد ولی توی این تاپیک
به جرات می توان گفت 100 درصد سهامی که معرفی شدند بازدهی های توفانی و عالی داشتند و به هدفشان رسیدند


اینکه مدیران سایت ظاهراً به این موضوع تعداد افراد بازدید کننده سایت اهمیت نمی دهند ، جای تعجب بسیار دارد


از جناب آقای مهندس جمالی خواهشمند است شخصا دست به کار بشوند و جناب orumbourse را ادمین بفرمایند

این تنها راه چاره می باشد چون متاسفانه ادمینها نمی توانند مطالبی که مخالف نظر جناب orumbourse هست را بلافاصله پاک نمایند .

prince0fpersia
2018/09/20, 09:01
تو زمانه ای که دهها سایت و کانال تلگرامی هر روز سیگنال میفرستن، و با سند و مدرک درصدهای سودی که قبلا پیش بینی کرده بودن رو فوروارد میکنن، یه تازه وارد به این امید که جایی رو پیدا کنه که 4 کلام مثل انسان بتونه حرف بزنه میاد تو فرومهایی مثل اینجا. نه بخاطر 4تا سیگنال کشکی که خدا میدونه روی هم جمع کنی بازدهش چقدر بوده. و افرادی با این سطح ادب و شعور باعث میشن میهمان ها همونطور میهمان باقی بمونن و اعضا هم دیگه رغبتی نکنن نظر بدن. چون گویا چند نفر هستن که به هرکس بخوان هر توهینی میکنن و مشکلی هم نیست!

mhjboursy
2018/09/25, 12:56
سلام.
از این بازار، هم خوشم می‌آید و هم بدم می‌آید...
خوشم می‌آید چون... خوب... سود تویش است.
اما در جایی که هر پیشبینی‌ای که انجام داده باشی به ثمر بنشیند (حتی تازه‌کارها) دیگر بررسی کردن و تحلیل معنایی ندارد...
اکنون در بدترین حالت هم اگر یک فرد بسیار مبتدی در چند وقت پیش دست روی هر نمادی گذاشته بود (به هر دلیلی) اکنون به سود (آن هم سود بسیار بسیار عالی) رسیده بود. و اکنون می‌توانست دیدی‌گفتم‌هایش را رو کند...
/:.mellowsmiley.://:.mellowsmiley.://:.mellowsmiley.:/

البته یک چیزی هم بگویم‌ها... (به عنوان نقطه‌ی مثبتش) تو این بازارها یکی میزان رشد مهم است نسبت به کل بازار... مثلا اگر کل بازار یک ماهه ۵۰ درصد سود داده باشد و تو توانسته باشی ۱۰۰ درصد سود کرده باشی این نشان می‌دهد که این‌کاره بوده‌ای... و دیگر اینکه اگر یک مرد وجود داشته باشد در بازار که بتواند روی نمادهایی پیشبینی افت بکند این روزها نشان می‌دهد این‌کاره و بورس‌باز واقعی است...

ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــ

پی‌نوشت: اکنون دیدم... این نوشته می‌تواند به نوشته‌های بالا که دوستان داشتند مرتبط باشد... این را بگویم که این را بدون توجه به آنها نوشتم... چند چیز دیگر هم (در مورد دین و فلسفه) داشتم که می‌خواستم بگویم... و بعدا ان‌شاءالله بگویم...

orumbourse
2018/09/26, 13:09
یادمه سال 92 که یک عده ای میومدن و ذوق زده از سود های 50 و 100 درصدی شون توی فروم ها میگفتن و ادعای تحلیلگریشون آسمون رو پاره کرده بود، یکی برگشت گفت تو اون سال اگر دمپایی هم میخریدی 3 برابر میشد! نیاز به اینهمه وقت و تحلیل و ریسک و زحمتم نداشت! کسی اگر مرده تحلیل سالهای قبلشو بذاره. اونم نه گلچینش رو، بلکه همشو! بعد میانگین بگیره ببینه چقدر سود کرده؟ وگرنه باید سود سال 92 رو با سود 200% دمپایی قیاس کنه، ببینه اگر بیشتر شد، سینه سپر کنه بگه من تحلیل گرم و فلانم و بهمانم!

توهم سال 92، منتقل شده به سال 97 دوباره laughingsmiley

من که ادعایی ندارم و نداشتم.البته من به توانایی های خودم واقفم.
هر کسی هم خواست میتونه بره سوابق منو پیدا کنه جمع کنه ببینه سود و زیان نظرات من در مجموع چند درصد بوده.
شما درست میفرمایید امروز شرکت دمپایی رو هم بخری 200 درصد سود میکنی ولی نه روز فقط همین امروزه نه اینکه بازار همیشه همین منوال خواهد بود.
همون شرکت دمپایی رو باید یک روز بفروشی و عیار افراد با تجربه و تازه کار در تعیین قیمت فروش مشخص خواهد شد.
راه دور نمیرم همین کفرا را در 400 تومن یه عده ای گفتند اینجا دیگه سقفشه باید بریزه ،عده ای دیگر گفتند 500 تومن سقفشه،باید بریزه، عده ای 700 تومن و عده ای هم 900 تومن را گفتند ولی هیچ کدام درست نبود و سهم همچنان بالا میومد،چرا؟
چون اونها به جزییات دقت نمیکردند ولی یه فرد باتجربه به جزییات بازار خیلی اهمیت میده.یه فرد باتجربه میتونه گول بخوره ولی نمیتونه بیش از چند روز باشه اما یه فرد تازه کار میتونه ماهها و با زیان 50 درصدی هنوز هم گول بخوره و صد البته تعیین سقف سهم های مثل کفرا در تخصص و بررسی های افراد باتجربه خواهد بود.
تو نمیتونی وارد یه شغلی بشی و افراد باتجربه اونو مسخره کنی و بگی شما متوهمید.
شاید بهتر باشه با مثالی منظورم رو برسونم پلوله از 4000 تومن ریزش کرد و در طی چند سال به 30 تومن رسید و افرادی با تفکر دمپایی در 4000 تومن خریدن و میلیارد ها تومن زیان گذاشتند ولی باتجربه ها بسیار با احتیاط در سقف ها رفتار کردند و هشدار دادند "مواظب باشید".
همین جمله کوتاه "مواظب باشید" از زبان یه باتجربه ممکنه میلیاردها تومن کمک کرده باشه به افرادی که سرمایه خودشون رو از دست ندهند.
و این فرق یه آدم به اصطلاح متوهم از دید شما با یه فرد با تفکر دمپایی هست.
و اما بازار بسمتی میره که قیمت ها مثل پلوله 4000 تومنی زیادی گرون خواهند شد و اون وقت آیا کسی خواهد بود که به شما بگوید "مواظب باشید"؟!!!

توسکا
2018/09/26, 13:25
من که ادعایی ندارم و نداشتم.البته من به توانایی های خودم واقفم.
هر کسی هم خواست میتونه بره سوابق منو پیدا کنه جمع کنه ببینه سود و زیان نظرات من در مجموع چند درصد بوده.
شما درست میفرمایید امروز شرکت دمپایی رو هم بخری 200 درصد سود میکنی ولی نه روز فقط همین امروزه نه اینکه بازار همیشه همین روال خواهد بود.
همون شرکت دمپایی رو باید یک روز بفروشی و عیار افراد با تجربه و تازه کار در تعیین قیمت فروش مشخص خواهد شد.
راه دور نمیرم همین کفرا را در 400 تومن یه عده ای گفتند اینجا دیگه سقفشه باید بریزه ،عده ای دیگر گفتند 500 تومن سقفشه،باید بریزه، عده ای 700 تومن و عده ای هم 900 تومن را گفتند ولی هیچ کدام درست نبود و سهم همچنان بالا میومد،چرا؟
چون اونها به جزییات دقت نمیکردند ولی یه فرد باتجربه به جزییات بازار خیلی اهمیت میده.یه فرد باتجربه میتونه گول بخوره و نمیتونه بیش از چند روز باشه ولی یه فرد تازه کار میتونه ماهها و با زیان 50 درصدی هنوز هم گول بخوره و صد البته تعیین سقف سهم های مثل کفرا در تخصص و بررسی های افراد باتجربه خواهد بود.
تو نمیتونی وارد یه شغلی بشی و افراد باتجربه اونو مسخره کنی و بگی شما متوهمید.
شاید بهتر باشه با مثالی منظورم رو برسونم پلوله از 4000 تومن ریزش کرد و در طی چند سال به 30 تومن رسید و افرادی با تفکر دمپایی در 4000 تومن خریدن و میلیارد ها تومن زیان گذاشتند ولی باتجربه ها بسیار با احتیاط در سقف ها رفتار کردند و هشدار دادند "مواظب باشید".
همین جمله کوتاه "مواظب باشید" از زبان یه باتجربه ممکنه میلیاردها تومن کمک کرده باشه به افرادی که سرمایه خودشون رو از دست ندهند.
و این فرق یه آدم به اصطلاح متوهم از دید شما با یه فرد با تفکر دمپایی هست.
و اما بازار بسمتی میره که قیمت ها مثل پلوله 4000 تومنی زیادی گرون خواهند شد و اون وقت آیا کسی خواهد بود که به شما بگوید "مواظب باشید"؟!!!





حرف حساب.

حیف یه همچین نازنین یه که ننویسه...

به شخصه برای دو جیز خیلی احترام قائلم...

1. فرد با اخلاق
2. فرد متخصص و به قولی آدم حرفه ای

ارادتمند

mhjboursy
2018/09/26, 19:43
دل آدم هر روز یک وری است...
به خصوص دل من که این گردشش زیاد هم هست...
الان دلم هوای عرفان و معنویت کرده...
ببینید این شعر چقدر زیبا است:

دلا بسوز که سوز تو کارها بکند // نیاز نیم شبی دفع صد بلا بکند
عتاب یار پری چهره عاشقانه بکش // که یک کرشمه تلافی صد جفا بکند
ز ملک تا ملکوتش حجاب بردارند // هر آن که خدمت جام جهان نما بکند
طبیب عشق، مسیحادم است و مشفق لیک // چو درد در تو نبیند که را دوا بکند
تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار // که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند
ز بخت خفته ملولم بود که بیداری // به وقت فاتحه صبح یک دعا بکند
بسوخت حافظ و بویی به زلف یار نبرد // مگر دلالت این دولتش صبا بکند
/:.Heart.:/

دلا... بسوز...

mhjboursy
2018/09/26, 23:16
این چند وقت که دهه‌ی اول محرم بود... خیلی دوست داشتم یک مقدار اینجا از محرم بگویم... برخی وقت‌ها دل آدم خیلی خوشگل می‌شود... خیلی... به خصوص در محرم و رمضان... آدم یک وقت به خودش می‌آید می‌بیند چقدر زندگی‌اش زیبا شده... دیگر آدم زیاد به بالا پایین دنیا توجه نمی‌کند و همواره در یک حال خوبی است... نه آدم برای بالا رفتن از دنیا حرص می‌خورد نه از پایین افتادن از دنیا برایش فاجعه‌ای دردناک می‌شود...
این زمانی است که آدم یک نگاه از بالا به کل دنیا می‌اندازد...
این زمانی است که آدم با حسین(ع) آشنا می‌شود...
با حسین(ع) با ابوالفضل /:.Heart.:/ با قاسم @};- با حر با زهیر...

با خودم می‌گفتم... ای دنیا... چقدر بی معرفتی... چقدر کثیفی... چقدر قر و قاطی هستی... یک روز انسان‌های پاک را بالا می‌بری و انسان‌های پست‌فطرت را پایین... یک روز هم برعکس انسان‌های بدسرشت را رو می‌آوری و سرداران پاک و سرافراز را می‌بری در گودال و در بازار...

این دنیا است...
کارش حساب کتاب ندارد...
البته حساب کتاب که صد البته دارد... ولی حساب کتابش این‌جوری است... این مدلی است...
حساب کتابش بی‌حساب‌کتابی است...
حالا ما را باش که مجبوریم صبح تا شب در این دنیای بی حساب کتاب بنشینیم حساب کتاب کنیم...

بگذریم...
داشتم می‌گفتم...
دلم با یاد حسین صفا می‌گیرد...
آدم یک لحظاتی می‌تواند چند لحظه بگوید... دنیا... گور بابایت... و آن لحظه آدم می‌تواند مقداری نفس راحت بکشد... انگار آنجاست که آدم می‌تواند نگاه کند... پیش از آن نگاه آدم مات است... آدم اسیر دو دو تا چهارتاهای رایج دنیا است... که آیا فملی‌ام را به پارس تبدیل کنم؟ فردا لنگ کرایه خانه نمانم؟ دختر مش‌رحیم را می‌گرفتم بهتر نبود؟ (:d) یک جهیزیه‌ای جور کنم دهن صغری را ببندم... از این جور دودوتاچهارتاها...
ولی یک لحظه که آدم از فکر اینها بیرون می‌آید و اینها را رها می‌کند یک مقدار آدم سبک می‌شود...

mhjboursy
2018/09/28, 23:13
درود

مطالب خوبی در این تاپیک مطرح شده مخصوصا پستهای اخیر که به نظرم کسانیکه سابقه زیادی در بورس ندارند بدقت مطالعه کنند که خودش یه تجربه چند ساله هست از اتفاقات سالهای اخیر.
این مطالب متاسفانه خیلی کم در موردش در سایت ها و کانال ها (منجمله کانال خودم که حتما بهش خواهم پرداخت) صحبت میشه و بیشتر به سیگنال سهام و بخر و بفروش ها پرداخته میشود ولی این مطالب حلقه گمشده رصد بازار توسط فعالین بازار هست که لازم است بیشتر در موردش صحبت بشه.

ممنون از محمد حسین عزیز :x

سلام جناب Aiming گرامی. واقعا لطف دارید. از محبتتان سپاسگزارم. @};-
/:.Heart.:/

mhjboursy
2018/09/28, 23:14
چند وقت پیش در جستار مسابقات هفتگی بازار پایه یک فرمول نوشتم (در همان برگه نخست آن جستار) در مورد اینکه نمادهای مسابقه را برایمان نشان دهد و آنها که مشکل دارند و نمی‌توانند در مسابقه شرکت داده شوند نشان داده نشوند. البته فرمول مشکل داشت... چون سایت بورس مشکل داشت... یعنی یک سری از داده ها را در زمان خارج از ساعات کاری درست ارائه نمی‌داد... در سایت خوب نشان نمی‌داد ولی وقتی به صورت متغیر در فرمول استفاده می‌کردیم یک چیز دیگر ارائه می‌داد!
این فرمول زیر را امروز نوشتم... گفتم شاید یکی به دردش بخورد اینجا هم گذاشتم...
اتکاء به این درست نیست و بد نیست آدم خودش چشمی هم یک نگاهی بیاندزد... به خصوص اینکه میانگین حجم محاسبه شده من و سایت با هم متفاوت است... و اینکه همان‌گونه که گفتم برخی زمان‌ها سایت متغیرها را درست اعلام نمی‌کند...
خودم می‌خواهم شرکت کنم یک بار دیگر هم چشمی نگاه می‌کنم...



// ______________________________ مسابقه


// ______________________________ محاسبه میانگین حجم ماه

days_count = v_sum = 0;

for (n = 0; n < 30; n++)

if (typeof([ih][n] != "undefined")) {


v_sum += [ih][n].QTotTran5J;

days_count++;

}

v_average = v_sum/days_count;

// ______________________________ اگر صف بود حجم صف از میانگین ماه کمتر باشد

unacceptable_buying_ask = false;

if( (pd1) == (tmax) && (qd1)!=0 && (qd1) > v_average) unacceptable_buying_ask = true;

// ______________________________ شرایط مسابقه // چهارشنبه حداقل به اندازه حجم مبنا معامله شده باشد و همچنین صف خرید آن از میانگین حجم ماه بیشتر نباشد.

if((bvol)>1)mabna =(bvol); else mabna =50000;

match_conditions =

(((bvol)==1 && (tvol)>50000) || ((bvol)>1 &&( (tvol)>(bvol)) ) )// حجم از مبنا بیشتر باشد


&&

!unacceptable_buying_ask;


// ______________________________ نوشتن مقادیر ستون‌ها برای مشاهده

// (cfield0) = "" + Math.round((tvol)/1e3)+ ">" + Math.round(mabna/1e3) + " & "+ Math.round((qd1)/1e3) + "<" + Math.round(v_average/1e3) ;

// ______________________________
match_conditions

mhjboursy
2018/09/29, 04:33
دارم برنامه را آزمایش می‌کنم برای مسابقات...
نمی‌دانم چرا حفاریح را پیدا نمی‌کند... اینها را هم پیدا نمی‌کند: تابا - هپکو (که خوب باید تپکو باشد و اشکال از شرکت‌کننده است)
خوب... تابا را هم فهمیدم... مشکل فروش داشته... یعنی قیمت خرید را نرم‌افزار پیدا کرده ولی قیمت فروش را چون همین‌جوری برای یک روز داده‌بودم (روز 970701) پیدا نکرده. آن روز تابا بسته بوده...
اما حفاری اصلا نیست!
انگار در پرونده‌ی اکسلی که سایت بورس منتشر می‌کند هیچ حق تقدمی وجود ندارد!
گمان کنم این را باید هر بار دستی وارد کنم...




وضعیت نمادهای شرکت داده شده و جزئیات مسابقه:



رتبه
نماد
خرید
فروش
سود
تکرار
کسانی که این نماد را برگزیده اند



1
خزامیا
1083
1115
2٫95
0
‎وحید20



2
خساپا
1336
1374
2٫84
0
‎وحید20



3
حفاریح
0
0
(؟)
1
‎mmeymari + navasan



4
خودرو
3178
3171
-0٫22
0
‎وحید20



5
خبهمن
1285
1271
-1٫09
0
‎وحید20



6
فاذر
3495
3400
-2٫72
3
‎zorba + iligal + mhjboursy + علیرضا جمالی



7
خشرق
2680
2600
-2٫99
0
‎مجید رادمنش



8
وساپا
1140
1098
-3٫68
0
‎Aiming



9
پارسیان
1854
1767
-4٫69
1
‎zorba + علیرضا جمالی



10
ولساپا
1671
1580
-5٫45
0
‎Aiming



11
فاراک
1615
1523
-5٫7
2
‎zorba + iligal + mhjboursy



12
پارسان
4736
4392
-7٫26
0
‎mhjboursy



13
اسیا
2561
2365
-7٫65
1
‎zorba + Aiming



14
پارس
40154
37070
-7٫68
0
‎mhjboursy



15
پترول
2043
1881
-7٫93
1
‎مجید رادمنش + mhjboursy



16
خریخت
1465
1343
-8٫33
0
‎mehdi620



17
چکاوه
3552
3228
-9٫12
1
‎mmeymari + navasan



18
وپترو
2985
2710
-9٫21
1
‎iligal + علیرضا جمالی



19
کفپارس
5819
5263
-9٫55
0
‎mehdi620



20
بالبر
2993
2699
-9٫82
0
‎mehdi620



21
اتکام
1604
1433
-10٫66
0
‎mehdi620



22
بهپاک
6949
6174
-11٫15
0
‎seraj



23
حفاری
3603
3198
-11٫24
1
‎mmeymari + navasan



24
کطبس
7008
6213
-11٫34
0
‎navasan



25
شپاس
6003
5308
-11٫58
0
‎seraj



26
تکمبا
1445
1271
-12٫04
0
‎مجید رادمنش



27
وبیمه
6989
6133
-12٫25
0
‎iligal



28
فنوال
2923
2536
-13٫24
0
‎seraj



29
وخارزم
1293
1121
-13٫3
0
‎iligal



30
پاسا
2528
2185
-13٫57
0
‎seraj



31
چکاپا
8281
7136
-13٫83
0
‎Aiming



32
غبشهر
3722
3075
-17٫38
0
‎مجید رادمنش



33
سهرمز
8602
6387
-25٫75
0
‎علیرضا جمالی



34
ونیروح
464
281
-39٫44
0
‎mmeymari









شمار شرکت کنندگان: 11









شمار کل نماد ها: 46









شمار نمادها بدون تکرار: 34









میانگین سود شرکت کنندگان: -9.07









میانگین سود نمادها بدون تکرار: -9.23









قیمت هایی که دستی وارد شده اند:



این نتایج مربوط به اولین روز مسابقات ماهانه و مربوط به بازه ی زمانی 1397\7\4 تا 1397\7\7 می باشد.
توضیحات عمومی: در صورتی که در ارتباط با تایید سبدها پرسشی دارید به آیدی iligal پیام خصوصی بفرستید. در صورتی که در ارتباط با برگزاری مسابقه و اعلام نتایج مسئله ای دارید به آیدی mhjboursy پیام خصوصی بفرستید. در صورتی که بعد از مدتی -مثلا دو هفته- پس از اتمام مسابقه نتایج مسابقات روی ستاره های شما تاثیر نداشته آن را در جستار «ارتباط با مدیران» مطرح کنید.لطفا سبدهای خودتان را به صورت استاندارد درج نمایید یعنی ابتدای ارسال آیدی (نام کاربری) خودتان را بنویسید، خط زیرش نماد اول خط بعدش نماد بعدی و خط بعدی هم باز نماد بعدی... تا آخرین نماد... و بعد یک خط زیر اینها بکشید و توضیحات را بنویسید. لازم به ذکر است که نوشتن توضیحات برای مسابقه بازار پایه الزامی نیست.
سپاس؛ یا علی.

mhjboursy
2018/09/29, 05:39
حتی اگر اندیشه (خرد - عقل - فلسفه) مستقیم ما را به دین و پرستش الله راهنمایی نمی‌کرد هم باز اندیشه در این که مومنین زندگی آسوده‌تری دارند باید ما را مومن می‌کرد.

هنگامی که نگاه می‌کنم می‌بینم حتی بی‌سوادترین و کم‌ایمان‌ترین و پست‌ترین مومن هم گویا زندگی بهتری دارد نسبت به یک دانشمند بی‌ایمان که در یک کاخ با شکوه زندگی می‌کند. و ای بسا دانش یک بی‌ایمان او را بیشتر به سوی آزار سوق دهد. در حالی که یک مومن هر چقدر دانشش بیشتر شود زندگی بهتری پیدا می‌کند.
یک بی‌ایمان هر چقدر بیشتر بفهمد دستاویز بیشتری پیدا می‌کند برای غرق شدن و سرگشتگی و پوچی و بی‌هدفی... و یک باایمان هر چقدر بیشتر بفهمد دستاویز بیشتری پیدا می‌کند برای هدفمندی و قرار پیدا کردن و آرامش و سرور درونی...

mhjboursy
2018/09/30, 10:27
این بازار بازار نیست... وقتی همه چیز دارد مثبت می‌خورد زیاد بررسی و تحلیل کردن معنی ندارد. الان هر کسی بگوید فلان چیز مثبت می‌خورد حرفش درست از آب در می‌آید... هر کسی در گذشته گفته بوده مثبت خواهیم داشت حرفش درست بوده...
البته خدا را شکر که وضع این‌گونه است.

orumbourse
2018/09/30, 13:09
یادمه سال 92 که یک عده ای میومدن و ذوق زده از سود های 50 و 100 درصدی شون توی فروم ها میگفتن و ادعای تحلیلگریشون آسمون رو پاره کرده بود، یکی برگشت گفت تو اون سال اگر دمپایی هم میخریدی 3 برابر میشد! نیاز به اینهمه وقت و تحلیل و ریسک و زحمتم نداشت! کسی اگر مرده تحلیل سالهای قبلشو بذاره. اونم نه گلچینش رو، بلکه همشو! بعد میانگین بگیره ببینه چقدر سود کرده؟ وگرنه باید سود سال 92 رو با سود 200% دمپایی قیاس کنه، ببینه اگر بیشتر شد، سینه سپر کنه بگه من تحلیل گرم و فلانم و بهمانم!

توهم سال 92، منتقل شده به سال 97 دوباره laughingsmiley

یکی از توهمات من پست زیر هست.
840 تومن پیشنهاد خرید بدم در مدت کمتر از نه ماه روی 5000 تومن معامله بشه.درصدش رو شما حساب کنید،آیا شما هم توهمی بهمین مقدار دارید که بما نشون بدید؟!!!


واحیا رو هم بنظرمن میتونه برای میان مدت گزینه خوبی باشه.
بنظر میاد واحیا مقاومت خیلی مهم 800 تومن رو شکسته و این منفی اخیر میتونه پولبکی به اون بوده باشه،الان هم روی 840 تومن قرار داره.
من فکر میکنم این سهم اهداف بالای 1500 تومن در سر داره.
حد ضرر واحیا شکست پرحجم 670 تومن میتونه باشه.

arad700
2018/09/30, 14:41
واقعا در بازار بورس باید قدر اساتیدی مانند جناب اروم بورس جناب mey احسان عزیز استاد نوین بورس استاد بابک 52 و ... را دانست.
من شخصا به این عزیزان مدیون هستم.
این عزیزان بدون اینکه ما را بشناسند و حتی قیافه من را ببینند به من و امثال من سود رساندند.
در این آشفته بازار و در این وانفسا که حسادت تنگ نظری بخل حرام خواری و نامردی بیداد میکنه وجود اساتید محترم که صادقانه راهنمایی می کنند و من و امثال من را از زیان کردن نجات داده و باعث سود رسانی می شوند بسیار غنیمت است.
من از دوستان خواهش میکنم حرمت اساتید حفظ شود و به پاس زحماتی که جهت انجام تحلیل بازار و سهام مختلف متقبل می شوند حرمت دوستان حفظ شود.
همچنین از استاد اروم بورس عزیز خواهش می کنم به این فروم که به حق باید عرض کنم که خانه خود شماست بازگردید .
دوستان بسیاری با اشتیاق در انتظار شما و سایر اساتید هستند.
تشکر می کنم.

رستا
2018/09/30, 16:06
⭕️ خودکشی خاموش با احتکار خانگی!!


?اسکیموها در قطب شمال برای شکار گرگ ها یک ترفند زیرکانه‌ای دارند! آن‌ها چاقویی تیز را وسط یخ ها قرار می‌دهند و مقداری "خون" روی تیغه چاقو میریزند. وقتی بوی خون به مشام گرگ رسید، نزدیک شده و چاقو و تیغه چاقو را لیس میزند و همین باعث زخمی شدن زبان گرگ می‌شود...


? هر چقدر بیشتر لیس میزند، خون تازه بیشتری از زبانش بیرون آمده و گرگ وحشی تر شده و بیشتر لیس میزند و این کار اینقدر تکرار شده تا گرگ بر اثر خونریزی کشته می‌شود...


? این ترفند دقیقا کاری هست که آمریکایی‌ها و رسانه‌های غربگرا با مردم ما می‌کنند. ما نزدیک 40 سال است که #تحریم هستیم ولی شاهد این مقدار نوسان دلار و قیمت ها نبوده‌ایم و این همه آشفتگی در بازار وجود نداشت. آن‌ها متوجه شدن که تنها راه از پا در آوردن این مردم این است که "هول گرون شدن اجناس" را در جان این مردم بیاندازند. برای همین با کمک برخی از وزرا، مردم را از گرونی‌های دروغین آینده ترساندند و همین باعث شد که مردم ما عمده #نقدینگی را به جای هزینه در #تولید و #خدمات، صرف خرید دلار و سکه کردند و این شد که قیمت دلار و سکه بالا رفت و در نتیجه قیمت همه چیز رو تحت تاثیر خودش قرار داد.


?به علاوه اینکه خیلی از سرمایه داران هر نوع کالایی که داشتند را #احتکار کردن و این باعث گران‌تر شدن اجناس شد. از طرفی برخی مردم ما به جای اینکه از جنس هایی که گران شده کمتر خریداری کنند، چند برابر نیازشان خریدند!!! دقیقا مانند همان گرگی که به طمع غذای بیشتر به چاقو بیشتر لیس میزند!!


?فروشندگان نیز فکر کردن اگر اجناس خود را گران کنند، حتما پول بیشتری نصیبشان می‌شود! غافل از اینکه اتفاقا در نهایت همه‌ی بازار گران خواهد شد و خودشان نیز باید اجناس مورد نیاز خود را گران‌تر خریداری کنند. مردم هم در خیال خودشان که اگر از هر جنسی چند برابر بخرند، حتما چهار روز بیشتر می‌توانند جنس مصرف کنند! اگر همه این کارا ادامه پیدا کند در نهایت باعث #خودکشی_دسته_جمعی یک ملت خواهد شد...


✅ تنها راه حل این مشکلات اقتصادی، نه برجام و مذاکره است و نه سایر طرح هایی که غربگرایان می‌دهند، بلکه تنها راه حل این است که مردم جلوی خود را بگیرند و نقدینگی خود را به جای خرید اجناس با قیمت ده برابری، در کارهای #تولیدی و #کشاورزی و #صنعتی هزینه کنند.


?هر نوع #احتکار و #خرید_بیش_از_نیاز و #خرید_کالای_خارجی و خرید #ارز و #سکه ، کاری بدور از اندیشیدن است که در نهایت باعث بدبختی خود مردم خواهد شد. و ان شالله مردم ما انقدر فهیم هستند که باعث خودکشی دسته جمعی خودشان نشوند ...

mhjboursy
2018/10/01, 13:39
این دولت هم انگار با ما میانه‌ی خوشی ندارد... در مسابقه‌ها معمولا شرکت نمی‌کردم... حالا که شرکت کردم با توجه به حرف وزیر نفت که گفته بود نرخ خوراک را افزایش نمی‌دهیم رفتم هر چه پترویی بود را انتخاب کردم (و البته خبر گشایش خط پولی اروپا) که از قضا دو روز نشده دولت زد زیر حرفش و نرخ خوراک را تغییر دادند...

بیا... نگاه کن... مملکت نیست که... /:.wacsmiley.:/

همین یک دانه زنگنه به نگر عاقل می‌رسید... که او هم...

mhjboursy
2018/10/01, 13:44
چه جالب است...
دارم نتایج مسابقه را نگاه می‌کنم...
حفاریح با اینکه امروز ده درصد منفی خورد باز در مسابقه ماهانه با ۱۸ درصد سود از آغاز هفته یکی از بهترین‌هاست!!!
خکرمان در همین یکی دو روزه ۶۰ درصد سود داده!
فاهواز را که جناب Mehdi1400 و جناب تمام دنبالش می‌کردند واقعا گل کاشت...
خودرو خیلی نرم و آهسته ۱۴ درصد سود داده و یکی از بهترین‌ها شده!
خاذین نشان داده که سفته‌بازی همچنان نان دارد...

mhjboursy
2018/10/02, 01:57
این دولت هم انگار با ما میانه‌ی خوشی ندارد... در مسابقه‌ها معمولا شرکت نمی‌کردم... حالا که شرکت کردم با توجه به حرف وزیر نفت که گفته بود نرخ خوراک را افزایش نمی‌دهیم رفتم هر چه پترویی بود را انتخاب کردم (و البته خبر گشایش خط پولی اروپا) که از قضا دو روز نشده دولت زد زیر حرفش و نرخ خوراک را تغییر دادند...

بیا... نگاه کن... مملکت نیست که... /:.wacsmiley.:/

همین یک دانه زنگنه به نگر عاقل می‌رسید... که او هم...

باز دوباره معلوم نیست جریان چیست... آخر چه شد؟ تصویب شد؟ نشد؟ چرا دارند بازی در می‌آورند؟؟؟
فارس گفته بر اساس اطلاع وزیر نفت هیچ تغییری در نرخ خوراک به وجود نیامده است.
پایگاه اطلاع رسانی دولت هم که گفته نرخ (ارز) فروش خوراک به پتروشیمی‌ها میانگین نرخ (ارز) نیما خواهد بود.
قبل از اینها هم که حرف زنگنه بود...
/:.wacsmiley.://:.wacsmiley.://:.wacsmiley.:/

mhjboursy
2018/10/07, 16:56
باز هم بازار یک دست تغییر کرد...
دو روز همه در صف خرید قفل هستند دو روز همه در صف فروش...
از این مسخره‌تر هم داریم؟
مرده شور این بازارها را ببرند...
خوب... معلوم است که یک جای این بازار ما مشکل دارد... یک جای کار می‌لنگد... حالا من اکنون نمی‌خواهم بررسی کنم که مشکل از کجاست... ولی حداقلش این است که همه مطمئنیم یک جای کار می‌لنگد...
یا به خاطر کوچک بودن بازار به راحتی تغییرات وحشتناک پیدا می‌کند... یا به خاطر دستکاری دولتی و ضد دولتی است... یا به خاطر مسایل سیاسی است... یا به خاطر بی‌عرضگی و فساد همیشگی مسئولین کشور است... هر چه هست بالاخره این مسخره است که همه‌ی بازار دو روز مثبت باشد و دو روز بعد دوباره همه منفی...

حالا خراب بودن بازار یک سو... تغییرات دست‌جمعی نمادها یک سو... این نامعلوم بودن دلیل خراب شدن بازار هم یک سوی دیگر... (این قوانین احمقانه‌ی سازمان بورس هم که صف خرید و صف فروش گذاشته‌اند و به حرکات رمه‌وار دامن می‌زنند و اجازه خرید و فروش به کسانی که هول شده‌اند را نمی‌دهند هم دیگر شده قوز بالا قوز...)

mhjboursy
2018/10/19, 21:51
سلام.
متاسفانه رایانه ام ترکیده... اعصابم حسابی به هم ریخته... این چند وقته مداوم دارم بد می آورم... نمی دانم جریان چیست... فقط می دانم همین جور پشت هم دارم بد می آورم... اعصابم هم خرد شده...
پریروز داشتم متن زیر را می نوشتم... که دوباره رایانه ام خراب شد...
گمان کنم این بار کارت گرافیکش باشد...




سلام.
چند روز بود خدمت دوستان بورسی نبودم.
رایانه‌ام پُکیده بود!
یک از خدا بی‌خبری که در شغل شریف کابل دزدی به سر می‌برد کابل برق سر کوچه را دزدیده بود و یک سری از وسایل خانه‌مان سوخت... من جمله رایانه من...
این شد که این چند روز مشغول تعمیر و سر و کله زدن با قطعات رایانه بودم...

واقعا دیگر خسته شده ام...
یک روز کارت شبکه اش از کار می افتد... یک روز کارت صدایش...
یک روز منبع تغذیه اش...
یک روز هم کارت گرافیکش...

(اکنون هم دارم با یک رایانه ی دیگر می نویسم و احتمالا تا چند وقت دیگر رایانه ام درست نمی شود و از آن ور هم گوشی ام هم شکسته... پس مدتی نمی توانم خدمتتان برسم...)

کلا همه چیزم دارد خراب می شود...
حالا اینها که خوب است... این چند وقته بدنم و چیزهای دیگر هم دارد واکنش نشان می دهند...
این یکی دو هفته ای دندان هایم یک سری درد گرفته و یکی هم شکسته... الان هم که دارم این را می نویسم تب دارم و مریضم...
واقعا نمی دانم جریان چیست... اعصابم خرد شده...


خدایا از تو به تو پناه می برم.

بورث
2018/10/20, 22:14
باسلام و احترام
دلتنگ نوشته های بی پیرایه شماییم...
امیدوارم هرچه زودتر مشکلات پیش رو برطرف شود.
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور....
ارادت

بابک 52
2018/10/21, 06:14
سلام.
متاسفانه رایانه ام ترکیده... اعصابم حسابی به هم ریخته... این چند وقته مداوم دارم بد می آورم... نمی دانم جریان چیست... فقط می دانم همین جور پشت هم دارم بد می آورم... اعصابم هم خرد شده...
پریروز داشتم متن زیر را می نوشتم... که دوباره رایانه ام خراب شد...
گمان کنم این بار کارت گرافیکش باشد...





واقعا دیگر خسته شده ام...
یک روز کارت شبکه اش از کار می افتد... یک روز کارت صدایش...
یک روز منبع تغذیه اش...
یک روز هم کارت گرافیکش...

(اکنون هم دارم با یک رایانه ی دیگر می نویسم و احتمالا تا چند وقت دیگر رایانه ام درست نمی شود و از آن ور هم گوشی ام هم شکسته... پس مدتی نمی توانم خدمتتان برسم...)

کلا همه چیزم دارد خراب می شود...
حالا اینها که خوب است... این چند وقته بدنم و چیزهای دیگر هم دارد واکنش نشان می دهند...
این یکی دو هفته ای دندان هایم یک سری درد گرفته و یکی هم شکسته... الان هم که دارم این را می نویسم تب دارم و مریضم...
واقعا نمی دانم جریان چیست... اعصابم خرد شده...


خدایا از تو به تو پناه می برم.



با سلام و احترام


از خداوند منان خواستاریم تا هر چه سریعتر تمامی مشکلات جنابعالی بر طرف گردد

ضمنا" بنده به شخصه از زحمات جنابعالی در این وبسایت سپاسگزارم . الحق که وبسایت را یک تنه و با تاپیکهای خود بالا نگه داشته بودید .

به امید سلامتی شما و خانواده محترمتان

کمکی هم از دست این حقیر بر می آید در خدمتتان خواهم بود

کامپیوتر و موبایل و .. مهم نیست . مهم فقط و فقط سلامتی هست .


همیشه افراد ساکت را دوست داشته ام ، هیچگاه نمی فهمی که در حال رقصیدن در رویای خود هستند یا دارند سنگینی بار هستی را به دوش می کشند .... !

سعی کنید به خودتان بیشتر برسید ....

ضمنا" یه نصیحت جهت بر طرف شدن همه مشکلاتتان که بسیار هم جالب هست و باید آب طلا گرفت :

مثل تمبر پستی باشید ...

وقتی به چیزی می چسبید،

تا رسیدن به مقصد آنرا رها نکنید

در پناه حق باشید

gholamk
2018/10/21, 21:05
سلام.
متاسفانه رایانه ام ترکیده... اعصابم حسابی به هم ریخته... این چند وقته مداوم دارم بد می آورم... نمی دانم جریان چیست... فقط می دانم همین جور پشت هم دارم بد می آورم... اعصابم هم خرد شده...
پریروز داشتم متن زیر را می نوشتم... که دوباره رایانه ام خراب شد...
گمان کنم این بار کارت گرافیکش باشد...





واقعا دیگر خسته شده ام...
یک روز کارت شبکه اش از کار می افتد... یک روز کارت صدایش...
یک روز منبع تغذیه اش...
یک روز هم کارت گرافیکش...

(اکنون هم دارم با یک رایانه ی دیگر می نویسم و احتمالا تا چند وقت دیگر رایانه ام درست نمی شود و از آن ور هم گوشی ام هم شکسته... پس مدتی نمی توانم خدمتتان برسم...)

کلا همه چیزم دارد خراب می شود...
حالا اینها که خوب است... این چند وقته بدنم و چیزهای دیگر هم دارد واکنش نشان می دهند...
این یکی دو هفته ای دندان هایم یک سری درد گرفته و یکی هم شکسته... الان هم که دارم این را می نویسم تب دارم و مریضم...
واقعا نمی دانم جریان چیست... اعصابم خرد شده...


خدایا از تو به تو پناه می برم.


جناب محمد حسین عزیز با سلام
امیدوارم هر چه زودتر حالتون خوب بشه و زودتر با قدرت بیشتر و سرحال تر به فروم بورسی برگردید.
براتون دعا میکنم هر چه زودتر رو به راه بشید
موفق باشید و خدانگهدار

seraj
2018/10/21, 21:57
استاد گرامی و دوست داشتنی محمد حسین عزیز با امید بهبودی حالتان و بسامان شدن اوضاع و حضور گرم شما .

mhjboursy
2018/10/21, 23:05
سلام.
واقعا از همه دوستان و عزیزان سپاسگزارم. لطفتان را می رساند.

mhjboursy
2018/10/22, 20:12
سلام.
باز هم تشکر می‌کنم از همه‌ی عزیزانی که به بنده لطف داشتند و با نوشته‌های زیبایشان یا با تشکرشان ابراز محبت و بزگرواری فرمودند و دلگرمم کردند. خیلی عزیزید. متشکرم. سپاس.@};-@};-@};-@};- @};-
________________________________________
اما در مورد مشکلم... رایانه را با اینکه چند بار تعمیر کرده‌ام (یا کرده‌اند برایم) باز انگار می‌خواهد بازی در بیاورد. مشکل آخری برای کارت گرافیکش بود که صفحه خط خطی می‌شد (مربوط به لغ بودن یا از کار افتادن یکی از مدارهای مجتمع رم درون کارت گرافیکی است معمولا) که دادیم به تعمیرکار و بعد از کلی این ور و آن ور کردن آخرسر گفت درست شده... عصری رفتم گرفتم و گذاشتم سر جایش و بعد از ۲۰ دقیقه دوباره بازی در آورد... :( خلاصه اینکه گفتم هر چه زودتر نخست نتایج مسابقات را به روزرسانی کنم تا رایانه‌ام دوباره از کار نیافتاده... حالا اکنون یک ساعت است که هنوز بازی در نیاورده... نمی‌دانم دوباره از یک ساعت بعد می‌خواهد بازی در بیاورد یا نه... به هر روی... هر چه خدا بخواهد... خودم هم الحمدلله بهتر شده‌ام... دندانم را هم از فردا ان‌شاءالله بروم تو کارش ببینم چه می‌شود...
به هر روی... اگر از فردا دوباره ما را ندیدید... یک دعا بکنید ما از دست این مشکلات زودتر خلاص شویم...
________________________________________
پی‌نوشت: یک نیمچه لطیفه‌ای برایتان بگویم... من پیش‌ترها... در بخش فنی یک شرکتی کار می‌کردم... برخی دستگاه‌ها بودند برای برخی آدم‌ها... که انگار درون آنها جن می‌رفت! :)) :d :d :d اصلا من با این جن رفتگی درون دستگاه‌ها آشنایی دیرینه‌ای دارم... عرضم به خدمت شما که... درون این دستگاه‌های این اشخاص که جن می‌رفت دیگر درست نمی‌شد که نمی‌شد... آقا چپش را درست می‌کردی راستش می‌زد بیرون... راستش را درست می‌کردی چپش استاد می‌شد... چپ و راستش را با هم تعمیر می‌کردی از وسط داغان می‌شد... خلاصه یک وضعی... حالا شاید باورتان نشود ولی کار به جایی می‌رسید گاهی که ما کل قطعات درون آن دستگاه را نه یک بار بلکه دو بار تعویض می‌کردیم! (تعمیر هم نه، تعویض!) ولی باز یک مشکلی وجود داشت! :O یعنی دستگاه اصلا شده بود یک دستگاه دیگر... صورتش همان دستگاه بود ولی کل قطعات درونش دو بار تعویض شده بودند... باز مشکل وجود داشت! :O اصلا یک وضعی... هیچ دیگر... ما به این نتیجه می‌رسیدیم که مثلا عیب منتقل شده است... مثلا سری مدارهای مربوط به تغذیه مشکل را منتقل کرده‌اند به سری مدارهای مربوط به پردازنده و دوباره (که ما تغذیه را عوض کرده‌ایم) پردازنده عیب را منتقل کرده به تغذیه.... مثلا...
بدتر از آن؟ بدتر از آن هم وجود دارد...
یک بنده خدایی بود که دستگاه ساده و کوچکی خریده بود... ما برای این بنده خدا چندین و چند بار کل دستگاهش را عوض کردیم و یک دستگاه نو به ایشان دادیم! ولی یک بار که آنجا دستگاه کار می‌کرد دستگاه خراب می‌شد!!! یعنی هر چه دستگاه می‌رفت پیش این بنده خدا خراب می‌شد و بعد که بر می‌گشت درست می‌شد...
حالا دستگاهش چه بود؟ یک دستگاه بسیار بسیار ساده که همه چیزش را حتی یک فرد غیر متخصص هم می‌فهمید... یعنی چیز خاصی نداشت...
از این بدتر هم بوده... ولی چون یک مقدار تخصصی است نمی‌گویم... (مثلا یک چیزهایی ما داریم به نام مدارهای ساده‌ی منطقی یا Logical Gates اینها این قدر ساده‌اند که مانند جمع و تفریق می‌مانند... برخی اوقات اینها مشکل دار می‌شدند... این قدر اینها پیش پا افتاده و خراب شدنشان عجیب است که مانند این است که برخی مواقع هی دو را با دو جمع کنی ببینی جواب پنج در می‌آید... باز دوباره جمع کنی ببینی ۲+۲=۵ شد... ده بار چیزهای ساده را (مثل اینکه دو واقعا دو است؟ یا به علاوه سر جایش قرار داده شده) را آزمایش کنی ببینی باز دو به علاوه دو شد پنج... )
چه می‌دانم...
فقط این را می‌دانم که این جور مشکل‌ها را زیاد دیده‌ام... نمی‌خواهم به چیزی (مانند خرافات یا اشتباه‌های عادی یا ماوراءالطبیعه) مربوطش کنم... که در این زمینه‌ آگاهی ندارم... ولی این را بگویم که جنس این مشکلات را اکنون کامل می‌شناسم... با گوشت و پوست این مشکلات را می‌شناسم... می‌توانم با استشمام بوی مشکل جنس این قبیل حالات را تشخیص دهم... و اکنون این مشکلاتی که دارم را دقیق می‌توانم بگویم که از جنس همان گونه مشکلات است... و من هر آن منتظرم یک جای دیگر رایانه‌ام بزند بیرون... (اگر جایی از خودم پیش از آن بیرون نزدند!) و امیدوارم این جن بو داده‌اش هر چه زودتر برود بیرون و گورش را گم کند...

mhjboursy
2018/10/25, 00:36
سلام.
این مشکلات انگار قرار نیست دست از سر ما بردارند... یک مشکل می‌رود یکی دیگر می‌آید... اکنون هم به تازگی مشکل خاموش‌روشن شدن خودکارش برطرف شده یک مشکل جدید زده بیرون...
چند روزی است اینترنتم مشکل پیدا کرده. درست حسابی نمی‌توانم حتی کارهای بورسی‌ام را هم انجام دهم. می‌خواستم بپرسم از شما دوستان که برای شما هم این‌گونه شده... که دقت کردم دیدم دیگر اعضای خانواده به آسانی دارند از اینترنت استفاده می‌کنند! یک مقدار با سخت افزار رایانه و پیکره‌بندی‌های رابط سخت افزار ور رفتم دیدم چیزی مشکل ندارد و با اعمال تغییرات مشکل تغییر نمی‌کند...
خلاصه اینکه برایم خیلی عجیب است... تهش را گرفتم به این رسیدم که این مشکل حتی روی IDM هم نیست! ولی از آن سو روی همه‌ی مرورگرها هست! یعنی هم FireFox هم Chrome هم Opera هم Edge IE هم Yandex... اصلا تا به حال همچنین چیزی دیده بودید؟؟؟ انصافا؟
من که تعجب کردم...
گفتم شاید ویروس باشد... ولی آخر اگر ویروس هم باشد ویروس خیلی عجیبی است... نویسنده‌اش باید نخبه باشد... اصلا چگونه ممکن است یک نرم‌افزار پنهان دقیقا زمانی آغاز به کار کند که یک مرورگر آغاز به کار دارد می‌کند؟؟؟
خلاصه... سرتان را درد نیاورم... پس از اینکه کلی با آنتی‌ویروس و تنظیمات DNS و جاهای دیگر سر و کله زدم... اکنون به این رسیده‌ام که شاید از یک سرویس باشد به نام VM device meta data... مربوط به نرم‌‌افزار Express Gate که برای مادربردهای Asus است... که فعلا این را غیر فعالش کرده‌ام ببینم چه می‌شود...
فعلا تارنمای بورسی تند بالا می‌آید. ولی همچنان تارنمای کارگزاری‌ها مشکل دارد.
نمی‌دانم... کسی ایده‌ای در این زمینه دارد؟ از دوستان کسی مهندس نرم‌افزر هست بتواند راهنمایی کند؟
(من هنوز دارم تعجب می‌کنم... چرا نویسنده‌ی این نرم‌افزار/سرویس جوری برنامه نوشته که فقط زمانی که مرورگرها به اینترنت وصل می‌شوند کارش را آغاز می‌کند؟؟؟ چرا؟ و چگونه؟ یعنی رفته نام همه‌ی مرورگرها را درآورده؟ حتی یاندکس را؟ یا از روشی دیگر این کار را می‌کند؟ یک اختلال است؟ یا یک برنامه‌نویسی هدف‌دار و هماهنگ؟ به مرورگرها می‌چسبد (AddIn)؟ یا همزمان با فعالیت مرورگرها فعالیت می‌کند؟ عجیب است...)

mhjboursy
2018/10/25, 22:29
https://vgy.me/e97QFE.jpg

mhjboursy
2018/10/25, 23:36
گفتم کجا گفتا به خون

گفتم چه وقت؟ گفتا کنون

گفتم سبب؟ گفتا جنون

گفتم مرو ، خندید و رفت

گفتم که بود؟ گفتا که یار

گفتم چه گفت؟ گفتا قرار

گفتم چه زد؟ گفتا شراب

گفتم بمان ، نشنید و رفت

آنگه بریدم از زندگی دل

کامد به مسلخ شمر سیه دل

او میدوید و من میدویدم

او سوی مقتل من سوی قاتل

او می نشست و من می نشستم



او میکشید و من میکشیدم
او روی سینه من در مقابل
او از کمر تیغ من آه باطن

او می برید و من می بریدم

او از حسین سر ، من غیر از او دل




https://vgy.me/ZUyPXH.jpg

mhjboursy
2018/10/26, 14:44
یک آهنگ فوق‌العاده از Adele
Adele-Million Years Ago
@};- @};- @};- @};- @};-

I only wanted to have fun
Learning to fly, learning to run
I let my heart decide the way
When I was young


Deep down I must have always known
That this would be inevitable
To earn my stripes I'd have to pay
And bear my soul


I know I'm not the only one
Who regrets the things they've done
Sometimes I just feel it's only me
Who can stand the reflection that they see
I wish I could live a little more
Look up to the sky, not just the floor
I feel like my life is flashing by
And all I can do is watch and cry
I miss the air, I miss my friends
I miss my mother, I miss it when
Life was a party to be thrown
But that was a million years ago


When I walk around all of the streets
Where I grew up and found my feet
They can't look me in the eye
It's like they're scared of me


I try to think of things to say
Like a joke or a memory
But they don't recognize me now
In the light of day


I know I'm not the only one
Who regrets the things they've done
Sometimes I just feel it's only me
Who never became who they thought they'd be
I wish I could live a little more
Look up to the sky, not just the floor
I feel like my life is flashing by
And all I can do is watch and cry
I miss the air, I miss my friends
I miss my mother, I miss it when
Life was a party to be thrown
But that was a million years ago
A million years ago


گمان کنم پیش‌تر هم این را گذاشته بودم در این جستار... ولی بسیار زیباست و ارزشش را دارد... طرف خیلی هنرمند است و صدایش واقعا به دل می‌نشیند...
آهنگ‌های دیگرش مانند Rolling In The Deep و Hello و He Wont Go و و هم زیبا هستند و ارزش وقت گذاشتن و شنیدن دارند ولی این Million Years Ago یک چیز دیگر است...

نمی‌دانم چرا یاد جناب Zorba عزیز افتادم... احتمالا به خاطر این است که قبلا در باره‌ی ترانه‌های عرب که در این جستار گذاشته بودم با هم صحبت می‌کردیم... Zorba عزیز هر جا هستی پیروز و شاد باشی. @};- @};- @};-

mhjboursy
2018/10/26, 14:48
آهنگ‌های فوق‌العاده از Cher:
Believe
Dressed To Kill
Strong Enough
Dov'e L'Amore

mhjboursy
2018/10/26, 21:43
آیا می‌دانید؟
__________
جستجوگر اختصاصی برای سایت بورسی
____________________________


یادم رفته بود پیوند این موتور جستجو را بگذارم... که در زیر قرار می‌دهم... البته مرورگر فایرفاکس هم در نسخه‌ی نوینش (نسخه کوانتوم) دیگر نوار جستجو را برداشته و برای اینکه بیاید باید دستی آن را از تنظیمات آورد... مرورگر کروم هم خیلی وقت است که نوار جستجو ندارد و برای آوردنش باید افزونه برایش نصب کرد...
http://forums.boursy.com/imported/2018/07/ie7-1.gifhttp://forums.boursy.com/imported/2018/07/fox-1.gifhttp://forums.boursy.com/imported/2018/07/chrome-1.gif OpenSearch plug-in بورسی (http://ready.to/search/en/?sna=%D8%A8%D9%88%D8%B1%D8%B3%DB%8C&prf=https%3A%2F%2Fwww.google.com%2Fsearch%3Fq%3Dsi te%3Aboursy.com%2B&img=iVBORw0KGgoAAAANSUhEUgAAABAAAAAQCAYAAAAf8/9hAAACH0lEQVQ4jaWTy2sTURTGf3fumGQmaRubCKUxpa+Fj7po oVg3pQtBqdSKOymKC7uRigtBd/4NrqyI6MKCGzduWoSCS59YilWhrRCs1apJm4eZGSczuS7iIzEp CJ7Nveeecz7O9/FdwbMJxX+EXp0kaCG64qBSOVTBRQR1tI5mcn0R1kR2e4C4CpO8 +5HUvTnWM5t1Ta3xGEOXR3kxIvDwa2oaQNcyLF6fJda2i+GTRz AMg+PTF+m7cZr+c0dxLJunV2bofxWoA9cAXvYW2fvoAp9uDpFL 6Ni2zVrCY2mgzMJkK/svHUMphTe72piCL+G1kQZAfS5WzpCsdAhBqc2o3P16vfW6l03n 55wgIaPEMhq52/NIKdkx2gs42wNINLysjZSSgTcG969Os57LAbA7mUR5ZQJCx1Ve rQa/IqwFsDbzBINBviQFybEB+k6NcGBkkHQ6zfPzdxic86pHENVG6t B2kj88gxkOU3owxtdy4Tf3g6koC2dvYZomsYdneEemfgPT17Es CzNsYpe/V3ETLHYX6ezpJruVpWnrT6kGIOgIXNclFDaxValm1S67mQ+p90 QiEaymbUQUTsVljmOzZyOC1xYCpQisFChcm8eyLA5NneCxzDQG UH4ZgNW3yzC+jJQVL/i+T8gwGJoaZ2kiCqLUGGCrxaezp5vYviRuewi1UQRdQ/ZEKQ238ySeB62Wmvj7O8fdEN80F0cv8y/xA6waw2b1UJMXAAAAAElFTkSuQmCC&in=utf&ou=ono&mod=pn#)

mhjboursy
2018/10/27, 02:53
من همیشه از آن آدم‌هایی هستم که از بس درخت پیش چشمشان است نمی‌توانند جنگل را ببینند!
این قدر به مسایل توجه می‌کنم که یک وقت به خودم می‌آیم می‌بینم اصلا به آن توجه ندارم... اصلا یک وضعی...
گاهی اوقات به حواشی این قدر بها می‌دهم که اصل مطلب گم می‌شود...
گاهی اوقات این قدر به بسترهای مورد نیاز موضوع توجه می‌کنم که خود موضوع از دستم رها می‌شود...
نمی‌دانم چرا... ولی همواره این‌گونه بوده‌ام...
از بچگی‌ام هم همین‌جور بوده‌ام...
خیلی به درس علاقه داشتم... از مدرسه که می‌آمدم تمام کتاب‌ها و دفتر‌هایم را دور خودم پخش می‌کردم و تمام خودکارها و پاک‌کن‌ها را مرتب می‌چیدم دور خودم و مدادها را وارسی می‌کردم و اگر احیانا سرشان را تیز می‌کردم و کتاب‌ها را باز می‌کردم و همان‌جا که باید مطالعه شوند را باز شده قرار می‌دادم (آماده‌ی مطالعه) و احیانا جاهایی که باید مطالعه می‌شد را با مداد دورشان خط می‌کشیدم و پرانتز می‌گذاشتم و زیرشان خط می‌کشیدم و خلاصه عملیات آماده‌سازی پیش‌نیازها را این‌قدر انجام می‌دادم که گاهی وقتی برای کار اصلی (یعنی مطالعه) نمی‌ماند!
مسخره است...
همان زمان هم این را می‌دانستم...
ولی یک جور ایراد روانی/روانشناسی است...
یک اشتباه سیستماتیک در اندیشه (چگونگی اندیشیدن) است...
در دانشگاه هم همین بودم در زمان کار هم همین بودم و اکنون دارم نگاه می‌کنم در بورس هم همین است...
شاید باورتان نشود ولی در غذا خوردن هم معمولا همین کار را می‌کنم/می‌کردم... سعی می‌کردم در آغاز از قسمت‌های معمولی غذا بخورم و آن گـُل غذا را (یعنی بهترین قسمت غذا را...) بگذارم در انتهای کار بخورم!

این موضوع در برخی جاها بد که نیست هیچ بسیار هم عالی است... اگر بسترها درست انتخاب شود و توان کافی برای ادامه‌ی راه (زمانی که بسترها در حال آماده شدن هستند) وجود داشته باشد این روش بهتر از روش معمولی جواب می‌دهد! مثل کارخانه‌ای می‌شود که بخشی از سود کنونی‌اش را می‌گذارد برای طرح توسعه‌اش...
ولی خیلی جاها هم اگر درست به آن نیاندیشم بدتر از بدتر می‌شود!!! یعنی می‌شود آش نخورده و دهان سوخته! مثل این می‌شود که در آن غذا خوردن شما قسمت اول غذا را با زهد و قناعتی اشتباه کم رنگ و کم لذت کرده باشی... بعد که به جای عالی‌اش هم می‌رسی به واسطه‌ی گذشت زمان و تغییر دمای غذا (از دهان افتادن آن) آن قسمت را هم از دست می‌دهی و لذتی که باید از آن می‌گرفتی را نمی‌گیری... مثل کارخانه‌ای می‌شود که سود سهامدارانش را کم پرداخت کرده برای طرح توسعه... بعد زمان طرح توسعه که می‌رسد آن پولی که کنار گذاشته بود هم به واسطه‌ی تورم کمرنگ شده باشد و به هیچ دردی نخورد و عملیات و سود عملیاتی کارخانه هم به واسطه‌ی کمبود نقدینگی و سرمایه در گردش مقداری کاهش یافته باشد و سهم بازار از دست داده باشی...

گمان کنم با سیاست «چشم باز» و «دودوتا چهارتا کردن» درست و حسابی می‌شود مشکلات این خصیصه درونی من را کاهش داد...
نمی‌دانم...
باید رویش بیشتر بیاندیشم...

mhjboursy
2018/10/27, 21:33
آهنگ فوق‌العاده...
محبوب زیبا از طاهر قریشی

رستن از دامت نتوانم محبوب زیبا
طاقت هجرت ندارم محبوب زیبا
با ما چه کردی جز جفا محبوب زیبا
رحمی کن آخر بی وفا محبوب زیبا

سرتا به پا تاب و تبم
در آتش هر صبح و شبم
دانم که آخر نرسد
کامی از آن لب به لبم

مرغی بی پناهم
عشق تو گناهم
یاری از که خواهم؟
افسون دل ها

گو در درد عشقم
درمان از که جویم
بر زخم دل مرهم
محبوب زیبا

فریاد دل زار
راز دل بیمار
بشنو تو این بار
دامن مکش از من
کز روی تو روشن
گردد شب تار

مرغی بی پناهم
عشق تو گناهم
یاری از که خواهم؟
افسون دل ها

گو در درد عشقم
درمان از که جویم
بر زخم دل مرهم
محبوب زیبا

بورث
2018/10/27, 23:25
من همیشه از آن آدم‌هایی هستم که از بس درخت پیش چشمشان است نمی‌توانند جنگل را ببینند!
این قدر به مسایل توجه می‌کنم که یک وقت به خودم می‌آیم می‌بینم اصلا به آن توجه ندارم... اصلا یک وضعی...
گاهی اوقات به حواشی این قدر بها می‌دهم که اصل مطلب گم می‌شود...


بنظرم باید روی الگوی ذهنی خودتان کارکنید. اینکه ریشه در ژنتیک دارد یا وسواستان ناشی ازشرایط محیطی گذشته داره؟

mhjboursy
2018/10/28, 00:32
بنظرم باید روی الگوی ذهنی خودتان کارکنید. اینکه ریشه در ژنتیک دارد یا وسواستان ناشی ازشرایط محیطی گذشته داره؟

سلام. متشکرم. بگذارید همین‌جا خودم را روانکاوی کنم...
ریشه‌اش کجاست...
ریشه‌اش در خواست است... من شخصیتا بسیار بسیار بسیار کمال‌گرا هستم...
وقتی صد واحد توانایی داشته باشم دوست دارم عینا به همه‌ی آن صد واحد برسم و همه را (از بالقوه) بالفعل بکنم.
محدودیت‌هایی که در دنیا به صورت معمول وجود دارد اجازه نمی‌دهد با یک دست صدتا هندوانه برداریم...
ولی من تلاش می‌کنم عینا صدتا هندوانه را بردارم... و این جا انتخاب و اهم و مهم نمی‌کنم... که باید بکنم... (طبیعتا اگر آدم کمال‌گرای تیغ هم باشد باز عقل حکم می‌کند که دست به انتخاب بزند و اهم و مهم بکند... ولی...)
چرا نمی‌کنم؟
شاید به خاطر اینکه دوست دارم آزاد (رها... آسوده... تن‌پرور) باشم... یا می‌ترسم... یا از دید جهان‌بینی و ایدئولوژیک گویا یک جای کارم می‌لنگد...
که هر سه هم هست...
از این جا بیشترش برای بعد...

عجله و پراکندگی...
این دو را هم متاسفانه دارم.
اینها هم از جنس همان‌ها هستند.

mhjboursy
2018/10/28, 00:37
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند


آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند



دردم نهفته به ز طبیبان مدعی

باشد که از خزانه غیبم دوا کنند


معشوق چون نقاب ز رخ در نمی‌کشد


هر کس حکایتی به تصور چرا کنند



چون حسن عاقبت نه به رندی و زاهدیست


آن به که کار خود به عنایت رها کنند



بی معرفت مباش که در من یزید عشق


اهل نظر معامله با آشنا کنند



حالی درون پرده بسی فتنه می‌رود


تا آن زمان که پرده برافتد چه‌ها کنند



گر سنگ از این حدیث بنالد عجب مدار


صاحب دلان حکایت دل خوش ادا کنند



می خور که صد گناه ز اغیار در حجاب


بهتر ز طاعتی که به روی و ریا کنند


پیراهنی که آید از او بوی یوسفم

ترسم برادران غیورش قبا کنند


بگذر به کوی میکده تا زمره حضور

اوقات خود ز بهر تو صرف دعا کنند


پنهان ز حاسدان به خودم خوان که منعمان

خیر نهان برای رضای خدا کنند


حافظ دوام وصل میسر نمی‌شود

شاهان کم التفات به حال گدا کنند

mhjboursy
2018/10/28, 13:53
الرفق نصف العیش /:.Heart.:/

یعنی مدارا نیمی از زندگی است... مدارا... نرمی... رفاقت... یعنی تو ترافیک که اعصاب همه خرد است اگر یک نفر پشت‌سرمان بوق زد نرویم یقه‌اش را بچسبیم... یعنی اگر جایی کسی فحشمان داد دو تا نگذاریم رویش تحویلش بدهیم. البته الکی سر به زیر و گوسفند بودن هم خوب نیست! بلکه بهتر است خودمان را جای آن شخص بگذاریم و تا جایی که امکانش هست با او مدارا کنیم. یعنی در برابر زندگی (موجودات، مردم، حوادث) گارد الکی نگیریم...

متاسفانه من به شخصه این مدارا را ندارم... چقدر خوب می‌شد اگر داشتم... بیشتر می‌داشتم... گاهی دارم‌... در فضای مجازی هم که... اووووف.... تا دلتان بخواهد اهل مدارا هستم... چون اینجا عملا تا آدم بیاید چیزی بنویسد عملا یک مقدار زمان می‌گذرد و آدم می‌تواند بیاندیشد و صبر کند و آرام باشد و آدم چیزی هم ندارد به جز یک آیدی... که ازش چیزی هم کم نمی‌شود... ولی در حالت معمول نمی‌توانم زیاد مدارا کنم... حتی خیلی وقت‌ها بیرونم را آرام می‌کنم... ولی دوست دارم با هر کسی مانند خودش رفتار کنم... و شاید بیشتر...
آیت‌الله آقاتهرانی عزیز در باره‌ی این حدیث می‌گفتند... (گمان کنم در همین جستار هم آوردمش...) می‌گفتند سرعت هم بیشتر می‌شود... (چون زندگی و دنیا بر اساس حرکت و تغییر استوار است و سرعت هم همین حرکت و زمان است... و از این حدیث استفاده می‌کردند که مدارا در زندگی باعث می‌شود کاری قرار است در فلان مقدار انجام دهی با مدارا در نیمی از آن مقدار انجام می‌دهی...) حالا من زیاد به این‌اش کاری ندارم.... من خود حدیث خیلی به دلم می‌نشیند... انگار از حدیث می‌خوانم: کسی که مدارا ندارد اصلا زندگی ندارد! اصلا از زندگی آن لذتی که باید را درک نمی‌تواند بکند... اگر می‌خواهی زندگی کنی رفاقت و مدارا کن...

خدایا به همه‌ی ما رفق و مدارا بده.
تا معنی زندگی را هم بهتر بفهمیم.

الرفق نصف العیش /:.Heart.:/

mhjboursy
2018/10/28, 13:56
بخش‌های عمر ما دانه‌هایی است که به یک نخ تسبیح نیاز دارد تا حاصل عمر آدم یک جهت و یک میوه و باری (ثمری و حاصلی) داشته باشد...

سعیکم شتی تناقض اندرید


روز می‌دوزید شب بر می‌درید

mhjboursy
2018/10/28, 21:20
اصلا راهی به جز خدا نیست.
دنیا اصلا نه هدف است و نه می‌تواند هدف باشد.
نه تنها دنیا کم و کوچک و کوتاه (از دید زمانی کوتاه) است،
بلکه اصلا دنیا کثرت است.
کثرت نمی‌تواند هدف باشد!
دنیا یکی نیست! دنیا کثیر است! نمی‌توان گفت من دنیا را انتخاب کردم. باید گفت کجای دنیا را انتخاب کردم.
دنیا (به واسطه‌ی همین تکثرش) نه تنها در برابر خدا قرار می‌گیرد،
بلکه در برابر خودش هم قرار می‌گیرد. لاجرم من نمی‌توانم همه‌ی دنیا را داشته باشم. هر قسمت از این کثرت را انتخاب کنم در مقابلش باید یک جای دیگر این کثرت‌ها را از دست بدهم.
نمی‌شود.
من اگر رفاه و تن‌پروری و خوردن و خوابیدن را پیش بگیرم باید قید هیکل ورزشکاری و تندرستی را بزنم!
من اگر علم بخواهم داشته باشم (هر چند نمی‌شود همه‌ی علوم را داشت و نمی‌شود در همه‌ی علوم متخصص شد... بلکه حتی در یک رشته‌ی علمی هم شاید نشود کامل متخصص شد... حالا... گیرم که بتوان در یک رشته یا در کل رشته متخصص شد... من اگر بخواهم این علم را به‌دست بیاورم) باید از همه یا بخشی از عمرم بگذرم! نمی‌شود هم علم را داشته باشم و هم عمر را...
همین‌جور ثروت... من اگر بخواهم دنبال ثروت بدوم باید بخشی از عمرم را بدهم... اگر بخواهم به صورت نامشروع دنبال ثروت بروم (خاوری و بابک زنجانی بشوم) باید قید یک سری چیزهای دیگر را بزنم (پاکی و صفای دل و امان از پلیس و ...)
اگر بخواهم شهرت به دست بیاورم باید قید تنهایی و خلوتم را بزنم...

اصلا هر جور فکرش را بکنی نمی‌شود.
نمی‌شود.
نمی‌شود.
نمی‌شود.

شما مطمئن باش اگر یک نفر بیاید بگوید من دنیا را انتخاب کرده‌ام، سفیه است.
نفهمیده...
اصلا یک ذره هم فکر نکرده...
اصلا یک راه بیشتر نیست. حالا... اگر کسی به خدا اعتقاد نداشته باشد باید بگوییم اصلا راهی نیست...
به هر روی... چه خدا باشد چه خدایی اصلا وجود نداشته باشد به هر روی دنیا مقصد نیست و نمی‌تواند باشد.

چه بهتر که انسان یک بار بالاخره این را بفهمد و قید دنیا و مافیها را بزندن و از آن به بعد در دنیا آسوده زندگی کند... بدون چشم‌داشت الکی و اشتباه... بدون حسادت احمقانه... بدون تلاش و حرص برای چیزی که تهش هیچ نیست...

پی‌نوشت: نمی‌گویم برای زندگی نباید تلاش کرد... و باید حتما فقیرانه زندگی کرد! نه... حرفم این است که بفهمیم... بفهمیمش و بدانیم برای چه داریم چه کار می‌کنیم.

نوام چامسکی
2018/10/28, 21:26
دنیا محلّ تجارت اولیاء خداست: آنان که با خدای خویش عهد و پیمان دارند، دنیا را بیهوده و آسان از دست نمی دهند. با دست و زبان و تمامی اعضاء برای کسب آخرت به تجارت بر می خیزند و از سود فراوان آن بهره های مادی و معنوی می برند. البته نه تجارت به معنی کسب و کار در بازار اقتصاد، بلکه تجارتی بس بزرگتر و کلان تر از آن که به ذهن قاصر مادی اندیشان پول پرست بیاید. تجارتی بسیار عظیم که در ضمن آن برای امرار معاش خویش و خانواده و برآوردن حاجات دیگران، از تلاش روزمر اقتصادی نیز دریغ ندارند.دنیا محل عبادت دوستان خداست: واقعاً تعبیری بالاتر از این برای دنیای ممدوح می توان یافت؟ سرتاسر دنیا مسجد است، محل عبادت است، سجده گاه است، آن هم برای دوستان خدا، آنان که شبانه بر می خیزند و از خواب شیرین کوتاه می کنند تا شیرینی عبادت معبود را دریابند. دنیا برای ایشان زشت نیست، کدر و تیره و تار نیست، بلکه بر عکس بسیار مطلوب است چرا که آن را محل عبادت می دانند، محل ذخیره سازی حسنات برای دنیای باقی یافته اند، آن را مزرعه و کشتگاه آخرت قرار داده اند.دنیا محلِّ نماز فرشتگان خداست: این دنیا، جایی است که فرشتگان الهی ـ همانها که امکان گناه ندارند و فقط عبادت خدا می کنند ـ در آن به نماز می ایستند بلکه بالاتر، آن را مصلّی و جایگاه نماز خویش قرار می دهند. چرا که نفرمود اقام نماز می کنند بلکه فرمود دنیا مصلّای فرشتگان خداست.دنیا محل نزول وحی خداست: دنیای ممدوح، دنیایی است که پیامبران الهی در آن نشو نما کرده اند، در آن زندگی نموده اند، در آن از تنعمات الهی متنعم شده اند و در عین حال وحی خدا را دریافت کرده اند و به عنوان رسولان باریتعالی، همان وحی را به مردم ابلاغ داشته اند.

Abad
2018/10/28, 22:08
دنیا گریزی خطاست ، خداوند می فرماید بگو : خدایا در دنیا و آخرت به من حسنه عطا کن ......
دنیا گریزی می تواند موجب فقر فردی ، فقر اجتماعی و زوال معنویت باشد ، دقت کنید گفتم می تواند و نه الزاما ......

mhjboursy
2018/10/28, 23:21
مردی به امام صادق (ع) گفت: به خدا سوگند! همانا ما دنیا را طلب می‌کنیم و دوست داریم که دنیا به ما داده شود. امام (ع) از او پرسید: دوست داری با دنیا چه کنی؟ گفت: با آن خود و عیالم را تأمین کنم، صله رحم کنم، صدقه بدهم و حج و عمره بگزارم. امام (ع) گفت: این طلب دنیا نیست، این طلب آخرت است

mhjboursy
2018/10/28, 23:41
ار وقتی داراییم رو به دلار حساب گردم



احساس میکنم حاصل 10سالم بر باد رفته


اگر به فرانک سویسس حساب کنم

نصف عمرم به فنا رفته

دکتر ادیب

رنجی ار دونست این موضوع بردم که نپرس

ای آقا... نگو که دلم خون است... به دلار که سهل است... به ریال هم درست حسابی در نیاوردیم و این هم که در آوردیم هم که ازش دوباره کسر شد...
حالا باقی دوستان ممکن است عذر مخصوص به خودشان را داشته باشند... یکی کار داشته یکی تو فاز دیگری بوده ... ولی من چه؟ من که این همه پی‌گیر ماجرا بودم و تو جستار تدبیر و امید لحظه به لحظه انتظار رشدش را می‌کشیدم و صحبت‌های جناب ادیب را روز به روز پیش از اینکه این تورم شدید بیاید مطالعه می‌کردم (و البته پیش از آن هم حتی منتظرش بودم!) و حتی میزان دقیق رشد دلار و ایجاد تورم را هم رفته بودم محاسبه کرده بودم... دیگر من چرا؟
نه از رشد دلار توانستم استفاده کنم و نه حتی از رشد بورس درست و حسابی توانستم استفاده کنم...
چه بگویم...
کارم مدت‌هاست این‌جوری شده... به خنس خورده‌ام... (می‌خورم) دقیقا زمانی که قرار بود دلار بالا برود اختراعم (دستاورد کارگاه) به ثمر رسید و رفتم تو کار آزمایش آن و کلا از بازار ارز که سهل است... از بازار بورس هم غافل شدم... زمانی هم که بازار بورس داشت می‌افتاد یکباره نمی‌دانم چه شد هم حال خودم و رایانه‌ام خراب شد...
ای آقا... نگذار دوباره ناله کردن را آغاز کنم که ... بخواهم بروم باید همین‌جور بروم...
ازدواج - مسکن - پول - تورم - قفل شدن اکثر سرمایه‌ام در وقوام و وکوثر...

پی‌نوشت نخست: این مطلب اصلش برای جستار تدبیر و امید بود! شما در جستار یادآوری مطلب نوشتید و من در جستار دلخوشی دارم پاسخ می‌دهم! چه شود!؟!؟!!!
پی‌نوشت دوم: البته یک چیزی همچنان برایم مانده که معادلات را بر می‌گرداند: خدا.
پی‌نوشت سوم: می‌دانید برای چه نمی‌فهمم مشکل کار کجاست و این ور و آن ور می‌زنم؟ برای اینکه مثلا یکی از دوستان که تازگی‌ها سبدش را و سرمایه‌اش را به ما سپرده در اوج بورس یعنی واقعا در اوج بورس آورد پولش را داد دست ما! و ما از آن موقع تا الان که داریم برایش خرید و فروش می‌کنیم زیان که نکرده هیچ سود هم کرده! ولی خوب... سبد خودم چه؟ کلا گمان کنم برای خودم از همه بدتر شد... چه می‌دانم... یعنی اصلا اینکه چه‌جوری شدش را هم نمی‌دانم... چون تقریبا سهام بقیه هم با خودم یکی است... ای بابا...

mhjboursy
2018/11/01, 12:43
هر که دلارام ديد از دلش آرام رفت
چشم ندارد خلاص هر که در اين دام رفت

mhjboursy
2018/11/01, 12:53
آدم گمان می‌کند در بحث این استدلال است که باعث می‌شود گاهی یکی سخن دیگری را بپذیرد و ابزار هم در اینجا عقل و منطق و نطق و استواری سخن است...
نه... ابزار دل است و محبت و خواست و کشش و اخلاق... و این دل است که اگر گاهی متمایل به سوی متقابل بشود به آن سو می‌رود و این وسط استدلال و فلسفه را هم تنها به عنوان یک توجیه می‌آورد...



پی‌نوشت: البته گاهی فلسفه خودش می‌آید وسط... ولی اینجا هم باز زمانی است که دل خواسته... خواسته از طریق فلسفه نوری را بجوید. در کل همه‌اش دل است. تا آنجا که حتی اگر کسی نخواهد که بفهمد نمی‌فهمد و می‌تواند خودش را کور و کر کند.

mhjboursy
2018/11/01, 12:55
قاصد ز برم رفت که آرد خبر از یار
باز آمد و اکنون خبر از خویش ندارد

mhjboursy
2018/11/01, 13:02
طعنه خلق و جفای فلک و جور رقیب
جمله هیچند اگر یار موافق باشد

mhjboursy
2018/11/01, 13:06
هله عاشقان بکوشید که چو جسم و جان نماند // دلتان به چرخ پرد چو بدن گران نماند

دل و جان به آب حکمت ز غبارها بشویید // هله تا دو چشم حسرت سوی خاکدان نماند

نه که هر چه در جهانست نه که عشق جان آنست // جز عشق هر چه بینی همه جاودان نماند

عدم تو همچو مشرق اجل تو همچو مغرب // سوی آسمان دیگر که به آسمان نماند

ره آسمان درونست پر عشق را بجنبان // پر عشق چون قوی شد غم نردبان نماند

تو مبین جهان ز بیرون که جهان درون دیده‌ست // چو دو دیده را ببستی ز جهان جهان نماند

دل تو مثال بامست و حواس ناودان‌ها // تو ز بام آب می‌خور که چو ناودان نماند

تو ز لوح دل فروخوان به تمامی این غزل را // منگر تو در زبانم که لب و زبان نماند

تن آدمی کمان و نفس و سخن چو تیرش // چو برفت تیر و ترکش عمل کمان نماند

mhjboursy
2018/11/01, 21:06
در میان هفت دریا، تخته بندم کرده است // باز می‌‌گوید که چابک باش و، دامن، تر مکن

mhjboursy
2018/11/01, 21:07
ز دست دیده و دل هر دو فریاد // که هر چه دیده بیند دل کند یاد

mhjboursy
2018/11/04, 13:14
سلام. اکنون می‌ترسم بگویم در چند نماد فروش داشته‌ام دوستان ناراحت شوند... برای همین نمی‌گویم.
امروز روز چندان خوبی برای من نبود... در برخی نمادها نوسان دادم! نوسان معکوس! /:.yead.:/ اما خدا را شکر چون از دید بدنی سرحال هستم خوشحالم...
می‌خواستم این را در جستار امروز چه کردید بنویسم... ولی احساس می‌کنم با جستار دلخوشی‌ها سازگار تر است...
در خیلی از نمادها فروش داشتم... از این کارم ناراحت نیستم ولی از این ناراحتم که به خاطر عجله در یک سری از نمادها با قیمت مناسبی نتوانستم بفروشم و در قیمت پایین‌تری فروختم...

بازار از فردا برود بالا و یک دست در صف خرید قفل کند؟ قفل کند... مهم نیست... (بالاتر می‌خریم... یا اصلا نمی‌خریم...) امروز با فروش اشتباه زیان شدیدی کردم؟ کرده باشم... مهم نیست... (حکم آستانه زیانی را دارد که آدم بخشی از مالش را به عنوان بیمه می‌دهد تا بخش بزرگتری را حفظ کرده باشد...) مهم این است که من کاری که درست تشخیص داده بودم را انجام دادم و درگیر احساسات نشدم و از این خوشحالم. /:.rolleyessmileyani (و البته این که توانستم منطقی تصمیم بگیرم را مدیون این هستم که دو سه روز است -گوش شیطان کر- بدنم بازی در نیاورده و سرحال هستم. الحمد لله.)

mhjboursy
2018/11/04, 20:34
آهنگ
ــــــــــ

Quizas
اجرا شده توسط Andrea Bocelli
از آلبوم passione
یکی از بهترین و زیباترین آهنگ‌های جهان می‌باشد... (به نگر من البته!)

واقعا که صدای این بوچلی گرم و دوست‌داشتنی است...
یک اجرا هم با جنیفر لوپز داشته... که البته باید بگویم آهنگ اصلی زیباتر است.

mhjboursy
2018/11/05, 01:39
آهنگ
_____
خاطره‌دار (نوستالژیک)
___________________
Mr. President-Coco Jamboo
______________________

Put me up, put me down
Put my feedback on the ground
Put me up, take my heart
And make me happy

Put me up, put me down
Put my feedback on the ground
Put me up, feel my heart
And make me happy

Ayyayaya Coco Jambo ayyayai

Here we go
Gettin' smooth to the groove
Showing lovely ladies
How I sooth as I move
That's what they say
But I can't prove
So turn it up again and watch me
Move to the groove
As we get close
You whisper coco
I hold you in my arms
And you say Jamboo
Scream and shout
Turn and say columbo
Now I gotta go yo coco

That's the way I treat dem girls
Kinda smooth see
'Cos there's one man
And yo! that's me see
So let me show you round
As you sip your tee gee
But no coco
Loco boom
While I take a pee pee
When I hold my baby tighter
She says I do it nicer
I like my chicken
With rice and lemonada
And that's what you get
When she shout out Jamboo
Now I gotta go so coco

متن فاخری ندارد... در حقیقت یک مقدار چرت و پرت است که سرهم بندی شده!
ولی همین مضخرفات مقدار زیادی خاطرات زمان نوجوانی من را همراه خودش دارد و برای همین خیلی دوستش دارم...
حالا نمی‌دانم فقط به گوش من آشنا است یا برای همه همین است...

mhjboursy
2018/11/05, 01:50
آهنگ
_____
خاطره‌دار (نوستالژیک)
_________________
Dr.Alban-Its my life
________________




It's my life take it or leave it
Set me free what's that crap papa-knew-it-all
I got my own life you got your own life
Live your life and set me free
Mind your business and leave my business
You know everything papa-knew-it-all
Very little knowledge is dangerous
Stop bugging me stop bothering me
Stop bugging me stop forcing me
Stop fighting me stop yelling me
It's my life

Chorus:

It's my life it's my life my worries
It's my life it's my life my problems
It's my life it's my life my worries
It's my life it's my life my problems

It's my life do you understand
I live the way I want to live
I make decisions day and night
Show me signs and good examples
Stop telling me how to run your business
Take a trip to east and west
You find that you don't know anything
Every's getting tired of you
Sometimes you have to look and listen
You can even learn from me
Little knowledge is dangerous
It's my life

(Repeat Chorus)

It's my life set me free
So you bed so you lie
What you see is what you get
Listen to people and sort things out
Things I do I do them no more
Things I say I say them no more
Changes come once in life

Stop bugging me stop bothering me
Stop bugging me stop forcing me
Stop fighting me stop yelling me
Stop telling me stop seeing me
It's my life.

(Repeat Chorus)

It's my life(x4)

Ohhhhhhhh yeah

It's my life...Stop bugging me stop bothering me
It's my life...Stop forcing me stop yelling at me
It's my life...it's my life(x2)

It's my life...Stop bugging me stop bothering me
It's my life...Stop forcing me stop yelling at me
It's my life...it's my lifeeeeee


آهنگ پیشین (یعنی کوکو جامبو) را زمانی یادم می‌آید اولین بار گوش دادم که تازه سی‌دی و ضبط‌های سی‌دی دار آمده بود... آن زمان یکی از دایی‌هایم رفته بود پیش یکی دیگر از دایی‌هایم در آلمان و سی‌دی اورجینالش را (به همراه سی‌دی گروه آلبینا که آن را هم قرار می‌دهم) خریده بود و ما به چشم جنس خارجی نگاهش می‌کردیم... یادم می‌آید کیفیت آهنگ‌هایی که داشتم (حتی رایانه هم داشتم و کیفیت همان‌ها هم) خیلی کم بود... تازه داشتیم از دوران نوار انگار در می‌آمدیم... چون یادم است کیفیت این را که گوش کردم واقعا خوشم آمد... فهمیدم تا حالا هر چه گوش می‌دادم بی‌کیفیت بوده... همین‌جور جنس خواندن هم جدید بود... انگار رپ و راک و متال و ... مد نشده بود آن زمان... برای همین خواننده مرد که روی آهنگ این‌جور می‌خواند برایم عجیب بود...


در مورد این آهنگ هم... چون اولین بار که رفتم خانه‌ی دوستم این را برایمان گذاشت و شو آن را هم نگاه کردیم خیلی برایم جالب بود و در ذهنم ماند... این را دوم سوم هنرستان بودم که گوش دادم... روزگار خوبی بود... این زمان هم اگر اشتباه نکنم تازه ضبط‌صوت‌های VCD آمده بود و تا آن زمان زیاد شو مرسوم نبود...

انصافا تمام آهنگ‌های آن زمان دکتر آلبان قشنگ بود... یک چیزی هم در مورد مواد مخدر گفته بود... هالوین و آفریقا و ... هم یادم است بود...

mhjboursy
2018/11/05, 02:16
آهنگ
_____
خاطره‌دار (نوستالژیک)
_________________
Gipsy Kings - Ya Habibi Yalla - جیپسی‌کینگز آلبینا - یا حبیبی یا الله
____________________________________
De Granada a Casablanca // From Granada to Casablanca
Enterre mi fantasía // I buried my imagination
Una guitarra, un gitano canta // A guitar and a gypsy sings
Canta mi Andalucía // Sings about my Andalusia

De Granada a Casablanca // When I arrive to Casablanca
Tú me bailas en la playa // You dance for me on the beach
Con tus ojos negros, chiquita // With your black eyes my chiquita
Y con tu boca enamorada // And your enamored mouth

Enamorado como tú (como tu) // Enamored just like you
Enamorado como tú (como tu) // Enamored just like you
Enamorado como tú (como tu) // Enamored just like you
Como tú, como tú, no hay nadie como tú... // Like you, like you, nobody is like you

یا حبیبی یا الله//بیا عزیزم بیا
یالله بینا یالله یا حبیبی یالله//بیا بیا عزیزم
نفرح و نقول ما شا الله//بیا شاد باشیم و بگوییم هرچه پیش آمد خوش آمد (هرچه خدا بخواهد)
یالله بینا علی الطول یالله بینی طول //بیا آنچه داریم دراز باشد
عیونک حلوی شفیفک غنوی//چشمانت شیرین ست و لبانت چون موسیقی
ویلی ویلی قل ماشاالله//بگو هرچه پیش آید خوش آید

mhjboursy
2018/11/06, 19:08
دو سه روز بازار تعطیل است... فرصت خوبی است که یک مقدار بنشینیم فکر کنیم.

به امور دنیوی و معنوی‌مان.
به اینکه چه هستیم و چه کار داریم می‌کنیم و چه کار می‌خواهیم بکنیم.
به بورس و اینکه راهبرد داد و ستدمان را درست کنیم...

mhjboursy
2018/11/06, 19:10
آهنگ فوق‌العاده...
محبوب زیبا از طاهر قریشی

رستن از دامت نتوانم محبوب زیبا
طاقت هجرت ندارم محبوب زیبا
با ما چه کردی جز جفا محبوب زیبا
رحمی کن آخر بی وفا محبوب زیبا

سرتا به پا تاب و تبم
در آتش هر صبح و شبم
دانم که آخر نرسد
کامی از آن لب به لبم

مرغی بی پناهم
عشق تو گناهم
یاری از که خواهم؟
افسون دل ها

گو در درد عشقم
درمان از که جویم
بر زخم دل مرهم
محبوب زیبا

فریاد دل زار
راز دل بیمار
بشنو تو این بار
دامن مکش از من
کز روی تو روشن
گردد شب تار

مرغی بی پناهم
عشق تو گناهم
یاری از که خواهم؟
افسون دل ها

گو در درد عشقم
درمان از که جویم
بر زخم دل مرهم
محبوب زیبا

می‌خواستم این را بگذارم یادم آمد پیش‌تر گذاشته بودم...
انصافا چقدر زیباست!؟؟!!!!
تازه پیدایش کرده‌ام ولی انگار سال‌هاست با آن خاطره دارم...
/:.Heart.://:.Heart.://:.Heart.://:.wubsmiley.:/

mhjboursy
2018/11/06, 22:05
ز ملک تا ملکوتش حجاب بردارند
هر آن که خدمت جام جهان نما بکند

طبیب عشق مسیحادم است و مشفق لیک
چو درد در تو نبیند که را دوا بکند

تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار
که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند

ز بخت خفته ملولم بود که بیداری
به وقت فاتحه صبح یک دعا بکند

mhjboursy
2018/11/07, 00:43
آهنگ
____
بی‌کلام
_____
Jesse Cook
_________
کمتر موسیقی‌دان‌هایی هستند که آهنگ‌های بی‌کلام بسازند و من خوشم بیاید... Jesse Cook یکی از آنها است. آهنگ‌های خوبی می‌سازد... به خصوص اینکه از گیتار در کارهایش زیاد استفاده می‌کند که ساز مورد علاقه‌ی من است...


آهنگ‌های خوبش به نگر من:

از آلبوم Free Fall:
Viva (به خصوص گیتار اولش)
آهنگ All That Remains
Air
Switchback

از آلبوم The Ultimate:
Fall At Your Feet