PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ز کجا آمده ام، آمدنم بهر چه بود...



mokhlas
2012/05/25, 15:04
ز کـــــجا آمــــــــده​ای مــــــی​دانی ز میــــان حــــــــــرم سبـــــحانی

یاد کـــــن هیــــچ به یـــــــــادت آید آن مــــــقامات خـــــوش روحانی

پس فراموش شدســــــــــتت آن​ها لاجـــــــرم خیــــــره و سرگردانی

جان فروشی به یکی مشتی خاک این چــــه بیع است بدین ارزانی

بازده خــــــاک و بدان قیــــمت خود نی غـــــلامی ملکی سـلطانی

جهـــــت تــــــو ز فلـــــــــک آمده​اند خوبـــــــرویان خـــــــــوش پنهانی







این پرسش که آدمی چیست،کجاست ،از کجا و چگونه و برای چه آمده؟ و نیز پرسش هایی از این دسته، هیچ گاه بشر اندیشمند و حقیقیت جو را رها نکرده.زیرا معنای زندگی هر کس مبتنی بر پاسخی است که به این پرسش ها می دهد.در این بخش تلاش شده تا در قالب چند پرسش و پاسخ به سوالات مذکور پاسخ داده شود.

ü هدف از آفرینش انسان از دیدگاه فلسفه (و عرفان اسلامی) چیست؟


روز ها فکر من این است و همه شب سخنم که چــــرا غافل از احــــــوال دل خوشتنم
ز کــــــجا آمده ام،آمــــدنم بــــهر چــــه بود به کـــــجا می روم آخــــــــر ننمایی وطنم

«مولوی»

یکی از پرسش های مهم آدمی این است که برای چه به وجود آمده؟

امیر المومنین علی(ع) می فرمایند:
خداوند رحمت کند آن انسانی را که آنچه لازم است برای نفس خود تهیه و خود را برای قبر مستعد و آماده سازد.آن انسانی که بداند که از کجا آمده و در کدام راه است و به سوی کدام مقصد باز می گردد.
و مولوی چه خ.ب توانسته این کلام نورانی را به نظم در آورد؛ ز کجا آمده ام؟(مِن اَ ین)؛ آمدنم بهر چه بود؟(فی اَین) به کجا می روم اخ ننمایی وطنم؟(الی اَین)
به گفته ژان فوارستی، دانشمند آلمانی:
انسان هرچه بیشتر ترقی می کند این سوال بیشتر برایش مطرح می شود که چرا باید بمیرد و اصلا هدف از این آمدن و رفتن چیست؟.
به قول سقراط:«زندگی بررسی نشده،ارزش زیستن ندارد»
قبل از پاسخگویی که پرسش فوق توجه شما را به چند نکته جلب مب کنم:
1)هدف چیست؟
هدف در لغت به معنای نقطه و نشانه ایست که تیر انداز در نظر می گیرد و تیر را به طرف ان پرتاب می کند و در محاورات فرعی به نتیجه کار اختیاری گفته می شود که عاقل مختار از آغاز در نظر دارد و کار را برای رسیدن به آن انجام می دهد به طوری که اگر نتیجه کار منظور نباشد آن کار انجام نمی گیرد و این تنیجه از آن جهت که منتهی الیه است «غایت» و از آن جهت که از آغاز مورد نظر و قصد فاعل بوده«هدف و غرض» و از آن جهت که مطلوبیت آن موجب تعلق اراده فاعل به انجام کار شده است،«علت غایی» نامیده می شود.
2)زنگ خطر:
در اولین قدم از جستجوبرای یافتن هدف و راه رسیدن به آن زنگ خطری به صدا در می آید که با زبان خود به ما چنین می گوید«تنها یکبار این راه را خواهی رفت و یک زندگی را تجربه خواهی کرد» این اخطار مهم و جدی ما را بر آن می دارد که با دقتی بیشتر به موشکافی و کاوش بپردازیم .

فلسفه و عرفان اسلامی در پاسخ به این پرسش که چرا آفریده شده ایم، به زوایا و جلوه های زیر اشاره می کند:

1)حب ذات: پری روی تاب مستوری ندارد. هدف از آفرینش خود ذات حق تعالی است؛ چون او خود و آثارش را دوست دارد، ایجاب می کند تا صفاتش تجلی کند.

در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

«حافظ»

یعنی وقتی ذاتش خواست تجلی کند،عشق پیدا شد و آتش به عالم و آدم زد؛ عالم و آدم عاشقانه به سوی او در حرکتند:
"الا اِلَی الله تصِیرُ الامٍور"[ شوری:53]
فعل مضارع افاده استمرار می کند، یعنی تمام امور به طور دائمی به سوی خداوند بازگشت داده می شوند.پس تمامی جهان به سوی ان هدف در جریان اند و ما، چه بخواهیم چه نخواهیم چه بدانیم چه ندانیم رو به سوی آن هدف و غایت داریم.

"لله المشرق و المغرب فاینما تولوا فثم وجه الله" [بقره:115]
هر طرف که رو کنید،همان جا رو به خدا دارید،که خدا واسع و داناست

دل ســـراپرده محــــبــت اوست دیـــــده آییــــنه دار طلعت اوست
هر گــل نو که شـــد چمن آرای ز اثر رنگ و بوی صحبت اوست
«حافظ»

2)استجلا:
جلا به معنای در خود دیدن،مانند دیدن خود در آیینه، و استجلا یعنی حضرت حق کمالات خود را بیرون می ریزد تا خود را مشاهده کند؛ و کمال این استجلا تنها در انسان کامل نمایان است؛ و انسان است مظهر حق است و خداوند کمالات خود را او می بیند و هموست که بار سنگین امانت الهی را به دوش می کشد.

ما امانت را بر آسمان ها و زمین و کوهها عرض داشتیم، آنها از حمل ان ابا کردند و از ان هراس داشتند اما انسان آن را بر دوش کشید.[احزاب:72]

آسمان بــار امانت نتوانست کشید قرعه ی عال به نام من دیوانه زدند
ساکنان حرم ستر عفاف مـلکوت با من راه نشین باده مســــــتانه زدند
«حافظ»

3)شناخت جهان:
هدف آفرینش انسان ان است که جهان را از دیدگاه الهی ببیند و بشناسد، خداوند در قرآن کریم چنین می فرماید:
خداوند همان کسی است هفت آسمان و همانند آن هفت زمین آفرید. او فرمان(خود را) در میان آنها فرود می آورد ، تا بدانید که خدا بر هر چیز تواناست، به راستی دانش وی هر چیزی را در بر گرفته.[طلاق:12]
اعتقاد به خدایی که علم و قدرتش نا متناهی است برای ما سازنده است؛ چون او به همه چیز عالم است مواظبیم که آلوده نشویم و چون به همه چیز تواناست تنها از او کمک می خواهیم.


4)بندگی پروردگار:
دلیل افرینش انسان این است که بنده باشد خدای را و جز او نپرسد:
جن و انس را نیافریدیم جز برای انکه مرا بپرستند[ذاریات:56]

چون عبـــادت بود منــــظور از بشر شد عبادتــــگاه گردنـــکش سقر
"ما خلقت الجن و الانس" این بخوان جز عبادت نیست مقصود جهان


پرستش تنها به انجام و اعمالی چون نماز و روزه ختم نمی شود،حقیقیت بندگی آن است که انسان تنها خدا را بپرستد و در زندگی خویش تکیه گاهی جز خدا نداشته باشد و تنها او را کانون امیدش بداند در این صورت هر حرکت شایسته ای که از انسان سر می زند عبادت است؛خور و خواب و درس و کار همه یکپارچه نور، نماز و حمد و قل هوالله می شود.

خوشا آنان کـــه الله یارشان بی که حمد و قل هوالله کارشان بی
خوشا آنان که دائـــم در نمازند بهشــت جــــاودان ماوایشان بی
«باباطاهر»
5)امتحان الهی:
خداوند حکیم انسان را بر سر دو راهی قرار می دهد تا انچه در نهانش(انسان) است به ظهور و فعلیت برسد.

همان کسی که مرگ و حیات را آفرید تا شما را بیازماید که کدامیک بهتر عمل می کنید.[ملک:2]

آن خدا را می رسد کاو امتحان پیش آرد هر دمـــــی با بندگان
تا به ما ،ما را نـــــماید آشـکار تا چه داریم از عقیده در سرار


6)قرب الهی:
هدف از آفرینش انسان وصال به رحمت و قرب الهی است:
مردم پیوسته در اختلافند ، مگر انان که خدا به انان رحمت آورده و برای همین آنها را افریده.[هود:118،119]



· وجه جمع اهداف:
اهداف چهارگانه اخیر را می توان در یک هدف جمع کرد، به این بیان که خداوند به انسان اختیار داده و او را بر سر دو راهی قرار می دهد تا با قدرت اختیار خود را شناخت و پرستش خدا را پی گیرد و در سایه ی ان به رحمت الهی و سعادت دست یابد و چون هر رحمتی در نزدیکی به خداست، می توان گفت: هدف نهایی از افرینش انسان همان قرب الهی است .


· راه وصال:
در پایان شایان ذکر است به طور چکیده طریق رسیدن به اهداف آفرینش انسان مطرح شود.حضرت حق این رسالت را بر دوش انبیا و اولیا قرار داده است .
پیامبران آمده اند تا با کمک به انسان او را از تاریکی هایی که با تنزلش از موطن اصلی خود در آن افتاده است خارج ساخته و او را به سوی نور که همان حقیقت انسان و روح خدایی اوست ببرند.

mhjboursy
2014/11/24, 15:09
ز کـــــجا آمــــــــده​ای مــــــی​دانی ز میــــان حــــــــــرم سبـــــحانی

یاد کـــــن هیــــچ به یـــــــــادت آید آن مــــــقامات خـــــوش روحانی

پس فراموش شدســــــــــتت آن​ها لاجـــــــرم خیــــــره و سرگردانی

جان فروشی به یکی مشتی خاک این چــــه بیع است بدین ارزانی

بازده خــــــاک و بدان قیــــمت خود نی غـــــلامی ملکی سـلطانی

جهـــــت تــــــو ز فلـــــــــک آمده​اند خوبـــــــرویان خـــــــــوش پنهانی







این پرسش که آدمی چیست،کجاست ،از کجا و چگونه و برای چه آمده؟ و نیز پرسش هایی از این دسته، هیچ گاه بشر اندیشمند و حقیقیت جو را رها نکرده.زیرا معنای زندگی هر کس مبتنی بر پاسخی است که به این پرسش ها می دهد.در این بخش تلاش شده تا در قالب چند پرسش و پاسخ به سوالات مذکور پاسخ داده شود.

ü هدف از آفرینش انسان از دیدگاه فلسفه (و عرفان اسلامی) چیست؟


روز ها فکر من این است و همه شب سخنم که چــــرا غافل از احــــــوال دل خوشتنم
ز کــــــجا آمده ام،آمــــدنم بــــهر چــــه بود به کـــــجا می روم آخــــــــر ننمایی وطنم

«مولوی»

یکی از پرسش های مهم آدمی این است که برای چه به وجود آمده؟

امیر المومنین علی(ع) می فرمایند:
خداوند رحمت کند آن انسانی را که آنچه لازم است برای نفس خود تهیه و خود را برای قبر مستعد و آماده سازد.آن انسانی که بداند که از کجا آمده و در کدام راه است و به سوی کدام مقصد باز می گردد.
و مولوی چه خ.ب توانسته این کلام نورانی را به نظم در آورد؛ ز کجا آمده ام؟(مِن اَ ین)؛ آمدنم بهر چه بود؟(فی اَین) به کجا می روم اخ ننمایی وطنم؟(الی اَین)
به گفته ژان فوارستی، دانشمند آلمانی:
انسان هرچه بیشتر ترقی می کند این سوال بیشتر برایش مطرح می شود که چرا باید بمیرد و اصلا هدف از این آمدن و رفتن چیست؟.
به قول سقراط:«زندگی بررسی نشده،ارزش زیستن ندارد»
قبل از پاسخگویی که پرسش فوق توجه شما را به چند نکته جلب مب کنم:
1)هدف چیست؟
هدف در لغت به معنای نقطه و نشانه ایست که تیر انداز در نظر می گیرد و تیر را به طرف ان پرتاب می کند و در محاورات فرعی به نتیجه کار اختیاری گفته می شود که عاقل مختار از آغاز در نظر دارد و کار را برای رسیدن به آن انجام می دهد به طوری که اگر نتیجه کار منظور نباشد آن کار انجام نمی گیرد و این تنیجه از آن جهت که منتهی الیه است «غایت» و از آن جهت که از آغاز مورد نظر و قصد فاعل بوده«هدف و غرض» و از آن جهت که مطلوبیت آن موجب تعلق اراده فاعل به انجام کار شده است،«علت غایی» نامیده می شود.
2)زنگ خطر:
در اولین قدم از جستجوبرای یافتن هدف و راه رسیدن به آن زنگ خطری به صدا در می آید که با زبان خود به ما چنین می گوید«تنها یکبار این راه را خواهی رفت و یک زندگی را تجربه خواهی کرد» این اخطار مهم و جدی ما را بر آن می دارد که با دقتی بیشتر به موشکافی و کاوش بپردازیم .

فلسفه و عرفان اسلامی در پاسخ به این پرسش که چرا آفریده شده ایم، به زوایا و جلوه های زیر اشاره می کند:

1)حب ذات: پری روی تاب مستوری ندارد. هدف از آفرینش خود ذات حق تعالی است؛ چون او خود و آثارش را دوست دارد، ایجاب می کند تا صفاتش تجلی کند.

در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

«حافظ»

یعنی وقتی ذاتش خواست تجلی کند،عشق پیدا شد و آتش به عالم و آدم زد؛ عالم و آدم عاشقانه به سوی او در حرکتند:
"الا اِلَی الله تصِیرُ الامٍور"[ شوری:53]
فعل مضارع افاده استمرار می کند، یعنی تمام امور به طور دائمی به سوی خداوند بازگشت داده می شوند.پس تمامی جهان به سوی ان هدف در جریان اند و ما، چه بخواهیم چه نخواهیم چه بدانیم چه ندانیم رو به سوی آن هدف و غایت داریم.

"لله المشرق و المغرب فاینما تولوا فثم وجه الله" [بقره:115]
هر طرف که رو کنید،همان جا رو به خدا دارید،که خدا واسع و داناست

دل ســـراپرده محــــبــت اوست دیـــــده آییــــنه دار طلعت اوست
هر گــل نو که شـــد چمن آرای ز اثر رنگ و بوی صحبت اوست
«حافظ»

2)استجلا:
جلا به معنای در خود دیدن،مانند دیدن خود در آیینه، و استجلا یعنی حضرت حق کمالات خود را بیرون می ریزد تا خود را مشاهده کند؛ و کمال این استجلا تنها در انسان کامل نمایان است؛ و انسان است مظهر حق است و خداوند کمالات خود را او می بیند و هموست که بار سنگین امانت الهی را به دوش می کشد.

ما امانت را بر آسمان ها و زمین و کوهها عرض داشتیم، آنها از حمل ان ابا کردند و از ان هراس داشتند اما انسان آن را بر دوش کشید.[احزاب:72]

آسمان بــار امانت نتوانست کشید قرعه ی عال به نام من دیوانه زدند
ساکنان حرم ستر عفاف مـلکوت با من راه نشین باده مســــــتانه زدند
«حافظ»

3)شناخت جهان:
هدف آفرینش انسان ان است که جهان را از دیدگاه الهی ببیند و بشناسد، خداوند در قرآن کریم چنین می فرماید:
خداوند همان کسی است هفت آسمان و همانند آن هفت زمین آفرید. او فرمان(خود را) در میان آنها فرود می آورد ، تا بدانید که خدا بر هر چیز تواناست، به راستی دانش وی هر چیزی را در بر گرفته.[طلاق:12]
اعتقاد به خدایی که علم و قدرتش نا متناهی است برای ما سازنده است؛ چون او به همه چیز عالم است مواظبیم که آلوده نشویم و چون به همه چیز تواناست تنها از او کمک می خواهیم.


4)بندگی پروردگار:
دلیل افرینش انسان این است که بنده باشد خدای را و جز او نپرسد:
جن و انس را نیافریدیم جز برای انکه مرا بپرستند[ذاریات:56]

چون عبـــادت بود منــــظور از بشر شد عبادتــــگاه گردنـــکش سقر
"ما خلقت الجن و الانس" این بخوان جز عبادت نیست مقصود جهان


پرستش تنها به انجام و اعمالی چون نماز و روزه ختم نمی شود،حقیقیت بندگی آن است که انسان تنها خدا را بپرستد و در زندگی خویش تکیه گاهی جز خدا نداشته باشد و تنها او را کانون امیدش بداند در این صورت هر حرکت شایسته ای که از انسان سر می زند عبادت است؛خور و خواب و درس و کار همه یکپارچه نور، نماز و حمد و قل هوالله می شود.

خوشا آنان کـــه الله یارشان بی که حمد و قل هوالله کارشان بی
خوشا آنان که دائـــم در نمازند بهشــت جــــاودان ماوایشان بی
«باباطاهر»
5)امتحان الهی:
خداوند حکیم انسان را بر سر دو راهی قرار می دهد تا انچه در نهانش(انسان) است به ظهور و فعلیت برسد.

همان کسی که مرگ و حیات را آفرید تا شما را بیازماید که کدامیک بهتر عمل می کنید.[ملک:2]

آن خدا را می رسد کاو امتحان پیش آرد هر دمـــــی با بندگان
تا به ما ،ما را نـــــماید آشـکار تا چه داریم از عقیده در سرار


6)قرب الهی:
هدف از آفرینش انسان وصال به رحمت و قرب الهی است:
مردم پیوسته در اختلافند ، مگر انان که خدا به انان رحمت آورده و برای همین آنها را افریده.[هود:118،119]



· وجه جمع اهداف:
اهداف چهارگانه اخیر را می توان در یک هدف جمع کرد، به این بیان که خداوند به انسان اختیار داده و او را بر سر دو راهی قرار می دهد تا با قدرت اختیار خود را شناخت و پرستش خدا را پی گیرد و در سایه ی ان به رحمت الهی و سعادت دست یابد و چون هر رحمتی در نزدیکی به خداست، می توان گفت: هدف نهایی از افرینش انسان همان قرب الهی است .


· راه وصال:
در پایان شایان ذکر است به طور چکیده طریق رسیدن به اهداف آفرینش انسان مطرح شود.حضرت حق این رسالت را بر دوش انبیا و اولیا قرار داده است .
پیامبران آمده اند تا با کمک به انسان او را از تاریکی هایی که با تنزلش از موطن اصلی خود در آن افتاده است خارج ساخته و او را به سوی نور که همان حقیقت انسان و روح خدایی اوست ببرند.
سلام
جالب است آدم همچین ارسال هایی را در یک انجمن که در ارتباط با پول و دنیا است می بیند!

رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءِ الزَّكَاةِ ۙ يَخَافُونَ يَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ

پاکمردانی که هیچ کسب و تجارت آنان را از یاد خدا و به پا داشتن نماز و دادن زکات غافل نگرداند و از روزی که دل و دیده‌ها در آن روز حیران و مضطرب است ترسان و هراسانند.(24:37)

rahnama
2014/11/24, 15:48
خدایا با همه بزرگیت در قلب کوچک من جای داری.

ali30
2014/11/24, 15:57
آمدن مان بحر ...............
آزمایش بود....................100٪..شک نکنید
خدایا آخر عاقبت همه ما را ختم بخیر کن...........................آمین

irantrn
2016/08/11, 20:28
ز کـــــجا آمــــــــده​ای مــــــی​دانی ز میــــان حــــــــــرم سبـــــحانی

یاد کـــــن هیــــچ به یـــــــــادت آید آن مــــــقامات خـــــوش روحانی

پس فراموش شدســــــــــتت آن​ها لاجـــــــرم خیــــــره و سرگردانی

جان فروشی به یکی مشتی خاک این چــــه بیع است بدین ارزانی

بازده خــــــاک و بدان قیــــمت خود نی غـــــلامی ملکی سـلطانی

جهـــــت تــــــو ز فلـــــــــک آمده​اند خوبـــــــرویان خـــــــــوش پنهانی







این پرسش که آدمی چیست،کجاست ،از کجا و چگونه و برای چه آمده؟ و نیز پرسش هایی از این دسته، هیچ گاه بشر اندیشمند و حقیقیت جو را رها نکرده.زیرا معنای زندگی هر کس مبتنی بر پاسخی است که به این پرسش ها می دهد.در این بخش تلاش شده تا در قالب چند پرسش و پاسخ به سوالات مذکور پاسخ داده شود.

ü هدف از آفرینش انسان از دیدگاه فلسفه (و عرفان اسلامی) چیست؟


روز ها فکر من این است و همه شب سخنم که چــــرا غافل از احــــــوال دل خوشتنم
ز کــــــجا آمده ام،آمــــدنم بــــهر چــــه بود به کـــــجا می روم آخــــــــر ننمایی وطنم

«مولوی»

یکی از پرسش های مهم آدمی این است که برای چه به وجود آمده؟

امیر المومنین علی(ع) می فرمایند:
خداوند رحمت کند آن انسانی را که آنچه لازم است برای نفس خود تهیه و خود را برای قبر مستعد و آماده سازد.آن انسانی که بداند که از کجا آمده و در کدام راه است و به سوی کدام مقصد باز می گردد.
و مولوی چه خ.ب توانسته این کلام نورانی را به نظم در آورد؛ ز کجا آمده ام؟(مِن اَ ین)؛ آمدنم بهر چه بود؟(فی اَین) به کجا می روم اخ ننمایی وطنم؟(الی اَین)
به گفته ژان فوارستی، دانشمند آلمانی:
انسان هرچه بیشتر ترقی می کند این سوال بیشتر برایش مطرح می شود که چرا باید بمیرد و اصلا هدف از این آمدن و رفتن چیست؟.
به قول سقراط:«زندگی بررسی نشده،ارزش زیستن ندارد»
قبل از پاسخگویی که پرسش فوق توجه شما را به چند نکته جلب مب کنم:
1)هدف چیست؟
هدف در لغت به معنای نقطه و نشانه ایست که تیر انداز در نظر می گیرد و تیر را به طرف ان پرتاب می کند و در محاورات فرعی به نتیجه کار اختیاری گفته می شود که عاقل مختار از آغاز در نظر دارد و کار را برای رسیدن به آن انجام می دهد به طوری که اگر نتیجه کار منظور نباشد آن کار انجام نمی گیرد و این تنیجه از آن جهت که منتهی الیه است «غایت» و از آن جهت که از آغاز مورد نظر و قصد فاعل بوده«هدف و غرض» و از آن جهت که مطلوبیت آن موجب تعلق اراده فاعل به انجام کار شده است،«علت غایی» نامیده می شود.
2)زنگ خطر:
در اولین قدم از جستجوبرای یافتن هدف و راه رسیدن به آن زنگ خطری به صدا در می آید که با زبان خود به ما چنین می گوید«تنها یکبار این راه را خواهی رفت و یک زندگی را تجربه خواهی کرد» این اخطار مهم و جدی ما را بر آن می دارد که با دقتی بیشتر به موشکافی و کاوش بپردازیم .

فلسفه و عرفان اسلامی در پاسخ به این پرسش که چرا آفریده شده ایم، به زوایا و جلوه های زیر اشاره می کند:

1)حب ذات: پری روی تاب مستوری ندارد. هدف از آفرینش خود ذات حق تعالی است؛ چون او خود و آثارش را دوست دارد، ایجاب می کند تا صفاتش تجلی کند.

در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

«حافظ»

یعنی وقتی ذاتش خواست تجلی کند،عشق پیدا شد و آتش به عالم و آدم زد؛ عالم و آدم عاشقانه به سوی او در حرکتند:
"الا اِلَی الله تصِیرُ الامٍور"[ شوری:53]
فعل مضارع افاده استمرار می کند، یعنی تمام امور به طور دائمی به سوی خداوند بازگشت داده می شوند.پس تمامی جهان به سوی ان هدف در جریان اند و ما، چه بخواهیم چه نخواهیم چه بدانیم چه ندانیم رو به سوی آن هدف و غایت داریم.

"لله المشرق و المغرب فاینما تولوا فثم وجه الله" [بقره:115]
هر طرف که رو کنید،همان جا رو به خدا دارید،که خدا واسع و داناست

دل ســـراپرده محــــبــت اوست دیـــــده آییــــنه دار طلعت اوست
هر گــل نو که شـــد چمن آرای ز اثر رنگ و بوی صحبت اوست
«حافظ»

2)استجلا:
جلا به معنای در خود دیدن،مانند دیدن خود در آیینه، و استجلا یعنی حضرت حق کمالات خود را بیرون می ریزد تا خود را مشاهده کند؛ و کمال این استجلا تنها در انسان کامل نمایان است؛ و انسان است مظهر حق است و خداوند کمالات خود را او می بیند و هموست که بار سنگین امانت الهی را به دوش می کشد.

ما امانت را بر آسمان ها و زمین و کوهها عرض داشتیم، آنها از حمل ان ابا کردند و از ان هراس داشتند اما انسان آن را بر دوش کشید.[احزاب:72]

آسمان بــار امانت نتوانست کشید قرعه ی عال به نام من دیوانه زدند
ساکنان حرم ستر عفاف مـلکوت با من راه نشین باده مســــــتانه زدند
«حافظ»

3)شناخت جهان:
هدف آفرینش انسان ان است که جهان را از دیدگاه الهی ببیند و بشناسد، خداوند در قرآن کریم چنین می فرماید:
خداوند همان کسی است هفت آسمان و همانند آن هفت زمین آفرید. او فرمان(خود را) در میان آنها فرود می آورد ، تا بدانید که خدا بر هر چیز تواناست، به راستی دانش وی هر چیزی را در بر گرفته.[طلاق:12]
اعتقاد به خدایی که علم و قدرتش نا متناهی است برای ما سازنده است؛ چون او به همه چیز عالم است مواظبیم که آلوده نشویم و چون به همه چیز تواناست تنها از او کمک می خواهیم.


4)بندگی پروردگار:
دلیل افرینش انسان این است که بنده باشد خدای را و جز او نپرسد:
جن و انس را نیافریدیم جز برای انکه مرا بپرستند[ذاریات:56]

چون عبـــادت بود منــــظور از بشر شد عبادتــــگاه گردنـــکش سقر
"ما خلقت الجن و الانس" این بخوان جز عبادت نیست مقصود جهان


پرستش تنها به انجام و اعمالی چون نماز و روزه ختم نمی شود،حقیقیت بندگی آن است که انسان تنها خدا را بپرستد و در زندگی خویش تکیه گاهی جز خدا نداشته باشد و تنها او را کانون امیدش بداند در این صورت هر حرکت شایسته ای که از انسان سر می زند عبادت است؛خور و خواب و درس و کار همه یکپارچه نور، نماز و حمد و قل هوالله می شود.

خوشا آنان کـــه الله یارشان بی که حمد و قل هوالله کارشان بی
خوشا آنان که دائـــم در نمازند بهشــت جــــاودان ماوایشان بی
«باباطاهر»
5)امتحان الهی:
خداوند حکیم انسان را بر سر دو راهی قرار می دهد تا انچه در نهانش(انسان) است به ظهور و فعلیت برسد.

همان کسی که مرگ و حیات را آفرید تا شما را بیازماید که کدامیک بهتر عمل می کنید.[ملک:2]

آن خدا را می رسد کاو امتحان پیش آرد هر دمـــــی با بندگان
تا به ما ،ما را نـــــماید آشـکار تا چه داریم از عقیده در سرار


6)قرب الهی:
هدف از آفرینش انسان وصال به رحمت و قرب الهی است:
مردم پیوسته در اختلافند ، مگر انان که خدا به انان رحمت آورده و برای همین آنها را افریده.[هود:118،119]



· وجه جمع اهداف:
اهداف چهارگانه اخیر را می توان در یک هدف جمع کرد، به این بیان که خداوند به انسان اختیار داده و او را بر سر دو راهی قرار می دهد تا با قدرت اختیار خود را شناخت و پرستش خدا را پی گیرد و در سایه ی ان به رحمت الهی و سعادت دست یابد و چون هر رحمتی در نزدیکی به خداست، می توان گفت: هدف نهایی از افرینش انسان همان قرب الهی است .


· راه وصال:
در پایان شایان ذکر است به طور چکیده طریق رسیدن به اهداف آفرینش انسان مطرح شود.حضرت حق این رسالت را بر دوش انبیا و اولیا قرار داده است .
پیامبران آمده اند تا با کمک به انسان او را از تاریکی هایی که با تنزلش از موطن اصلی خود در آن افتاده است خارج ساخته و او را به سوی نور که همان حقیقت انسان و روح خدایی اوست ببرند.


مباحث عرفانی جالبن