PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : پخش انلاین قران کریم



گلفام
2012/07/21, 09:59
کتاب مبین
با قران در بازار باشید>>وانلاین قران را ببینید وبشنوید.
پایگاه جامع قران کریم

http://www.qurannama.ir

سيد ياسر شريعت
2012/07/21, 10:18
بسیار بسیار سپاسگذارم....

meysam_sh_2020
2012/07/21, 17:47
سایت خوبی معرفی کردید ...........ممنون@};-

rajabnejad
2012/07/21, 19:18
دوستان عزیز بورسی

روزه نمازاتون قبول ،سر افطارتون مارو فراموش نکنید محتاج به دعاتونیم .

دعا کنید دل کسانی که غم داره خدا شادی ببخشه .

دعا کنید تمام مریضا شفا پیدا کنند وکنار خانواده هاشون باشند.

دعا کنید تن همتون سالم باشه ,دعا کنید سفره های همه با برکت باشه .

دعا کنید سختیهای ملت ایران تموم بشه واوضاع نابسامان ایران درست بشه .

دعا کنید اونایی که حق این مردم واین ملت واین مملکت رو چپاول می کنند روز های خوش نبینند

التماس دعا

rahnama
2012/07/21, 19:26
چه به موقع.اول ماه مبارک.
عالی است.ممنون.

mohammadhossein
2016/07/08, 22:10
إِلَهِي عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْكَشَفَ الْغِطَاءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَيْكَ الْمُشْتَكَى وَ عَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أُولِي الْأَمْرِ الَّذِينَ فَرَضْتَ عَلَيْنَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عَاجِلاً قَرِيباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ يَا عَلِيُّ يَا مُحَمَّدُ اكْفِيَانِي فَإِنَّكُمَا كَافِيَانِ وَ انْصُرَانِي فَإِنَّكُمَا نَاصِرَانِ يَا مَوْلانَا يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ خدايا گرفتارى بزرگ شد، و پوشيده بر ملا گشت، و پرده كنار رفت، و اميد بريده گشت، و زمين تنگ شد، و خيرات آسمان دريغ شد و پشتيبان تويى، و شكايت تنها به جانب تو است، در سختى و آسانی تنها بر تو اعتماد است، خدايا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست آن صاحبان فرمانى كه اطاعتشان را بر ما فرض نمودى، و به اين سبب مقامشان را به ما شناساندى، پس به حق ايشان به ما گشايش ده، گشايشى زود و نزديك همچون چشم بر هم نهادن يا زودتر، اى محمّد و اى على، اى على و اى محمّد، مرا كفايت كنيد، كه تنها شما كفايت كنندگان من هستید، و يارى ام دهيد كه تنها شما يارى كنندگان من هستید، اى مولاى ما اى صاحب زمان، فريادرس، فريادرس، فريادرس، مرا درياب، مرا درياب، مرا درياب، اكنون، اكنون، اكنون، با شتاب، با شتاب، با شتاب، اى مهربان ترين مهربانان به حق محمّد و خاندان پاك او.

mohammadhossein
2016/07/08, 22:23
معنای ذکر لا اله الا الله الملك الحق المبين چيست؟

http://forums.boursy.com/imported/2016/07/soalcity_24-1.jpg (http://www.soalcity.ir/node/24)


این ذكر در واقع از چند قسمت تشكیل شده است .

الف. ذكر توحید كه همان ذكر شریف «لا اله الا الله» است. به طور اجمال میتوان در توضیح این ذكر شریف گفت كه این ذكر از دو قسمت تشكیل شده است. یكی نفی هرگونه الوهیت از هر گونه خدای خیالی (لا اله) و دوم اثبات اینكه الوهیت و پرستش فقط مخصوص الله تعالی شانه است (الا الله ).
ب. «الملك یا المالك» یكی از صفات حضرت حق بوده و به معنای مالك و سلطان جمیع آسمانها و زمین است.
ج. «الحق» حق به معنای ثابت و پایدار است. در مقابل ما سوی الله همگی در حال زوال و فناء هستند. الحق المبین بمعنى ذوالحق المبین است یعنى عادلى كه ظاهر است عدالت او و بر همه كس هویدا و پیدا.
د. «المبین» در قرآن گاهی قرآن را وصف به مبین شده و گاهی خداوند. و معنای آن، شیئ آشكار و واضح است.
در سوره نور آیه ۲۵ میخوانیم:
«وَ یَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِینُ- و بدانند كه خدا حقیقت آشكار است.»
بنابراین معنای این ذكر چنین خواهد بود :
«هیچ خدایی جز خدای یگانه شایسته پرستش نیست خدایی كه مالك آسمانها و زمین است. خدایی كه وجودش ثابت و پایدار و روشن و آشكار است.»

mohammadhossein
2016/07/08, 22:31
دعای عهد
اللَّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظِيمِ وَ رَبَّ الْكُرْسِيِّ الرَّفِيعِ وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ وَ مُنْزِلَ التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَ الزَّبُورِ وَ رَبَّ الظِّلِّ وَ الْحَرُورِ وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ [الْفُرْقَانِ ] الْعَظِيمِ وَ رَبَّ الْمَلائِكَةِ الْمُقَرَّبِينَ وَ الْأَنْبِيَاءِ [وَ] الْمُرْسَلِينَ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِوَجْهِكَ [بِاسْمِكَ ] الْكَرِيمِ وَ بِنُورِ وَجْهِكَ الْمُنِيرِ وَ مُلْكِكَ الْقَدِيمِ يَا حَيُّ يَا قَيُّومُ أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِي أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرَضُونَ وَ بِاسْمِكَ الَّذِي يَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَ الْآخِرُونَ يَا حَيّاً قَبْلَ كُلِّ حَيٍّ وَ يَا حَيّا بَعْدَ كُلِّ حَيٍّ وَ يَا حَيّاً حِينَ لا حَيَّ يَا مُحْيِيَ الْمَوْتَى وَ مُمِيتَ الْأَحْيَاءِ يَا حَيُّ لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ.
خداى اى پروردگار نور بزرگ، و پروردگار كرسى بلند، و پروردگار درياى جوشان، و فرو فرستنده تورات و انجيل و زبور، و پروردگار سايه و حرارت آفتاب، و نازل كننده قرآن بزرگ، و پروردگار فرشتگان مقرّب، و پيامبران و رسولان.
خدايا از تو میخواهم به روى كريمت، و به نور وجه نوربخشت، و فرمانروايى ديرينه ات، اى زنده و پا برجاى دائم، از تو می خواهم به حق نامت، كه به آن آسمان ها و زمين ها روشن شد، و به حق نامت كه پيشينيان و پسينيان به آن شايسته مى شوند، اى زنده پيش از هر زنده، اى زنده پس از هر زنده، اى زنده در آن وقتى كه زنده اى نبود، اى زنده كننده مردگان، و ميراننده زندگان، اى زنده، معبودى جز تو نيست


اللَّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمَامَ الْهَادِيَ الْمَهْدِيَّ الْقَائِمَ بِأَمْرِكَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ الطَّاهِرِينَ عَنْ جَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ فِي مَشَارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبِهَا سَهْلِهَا وَ جَبَلِهَا وَ بَرِّهَا وَ بَحْرِهَا وَ عَنِّي وَ عَنْ وَالِدَيَّ مِنَ الصَّلَوَاتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ وَ مِدَادَ كَلِمَاتِهِ وَ مَا أَحْصَاهُ عِلْمُهُ [كِتَابُهُ ] وَ أَحَاطَ بِهِ كِتَابُهُ [عِلْمُهُ ] اللَّهُمَّ إِنِّي أُجَدِّدُ لَهُ فِي صَبِيحَةِ يَوْمِي هَذَا وَ مَا عِشْتُ مِنْ أَيَّامِي عَهْدا وَ عَقْدا وَ بَيْعَةً لَهُ فِي عُنُقِي لا أَحُولُ عَنْهَا وَ لا أَزُولُ أَبَدا اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ وَ الذَّابِّينَ عَنْهُ وَ الْمُسَارِعِينَ إِلَيْهِ فِي قَضَاءِ حَوَائِجِهِ [وَ الْمُمْتَثِلِينَ لِأَوَامِرِهِ ] وَ الْمُحَامِينَ عَنْهُ وَ السَّابِقِينَ إِلَى إِرَادَتِهِ وَ الْمُسْتَشْهَدِينَ بَيْنَ يَدَيْهِ اللَّهُمَّ إِنْ حَالَ بَيْنِي وَ بَيْنَهُ الْمَوْتُ الَّذِي جَعَلْتَهُ عَلَى عِبَادِكَ حَتْماً مَقْضِيّاً ،


خدايا برسان به مولاى ما امام راهنماى راه يافته، قيام كننده به فرمانت كه درودهاى خدا بر او و پدران پاكش، از جانب همه مردان و زنان مؤمن، در مشرق ها زمين و مغرب هايش، همواري ها و كوه هايش، خشكي ها و درياهايش، و از طرف من و پدر و مادرم، از درودها به گرانى عرش خدا، و كشش كلماتش، و آنچه دانشش برشمرده، و كتابش به آن احاطه يافته، خدايا در صبح اين روز و تا زندگی كنم از روزهايم، براى آن حضرت بر عهده ام، عهد و پيمان و بيعت تجديد مى كنم، كه از آن رو نگردانم، و هيچ گاه دست برندارم.
خدايا مرا، از ياران و مددكاران و دفاع كنندگان از او قرار ده، و از شتابندگان به سويش، در برآوردن خواسته هايش، و اطاعت كنندگان اوامرش، و مدافعان حضرتش، و پيش گيرندگان به جانب خواسته اش، و كشته شدگان در پيشگاهش.
خدايا اگر بين من و او مرگى كه بر بندگانت حتم و قطعى ساختى حائل شد،


فَأَخْرِجْنِي مِنْ قَبْرِي مُؤْتَزِراً كَفَنِي شَاهِراً سَيْفِي مُجَرِّداً قَنَاتِي مُلَبِّياً دَعْوَةَ الدَّاعِي فِي الْحَاضِرِ وَ الْبَادِي اللَّهُمَّ أَرِنِي الطَّلْعَةَ الرَّشِيدَةَ وَ الْغُرَّةَ الْحَمِيدَةَ وَ اكْحُلْ نَاظِرِي بِنَظْرَةٍ مِنِّي إِلَيْهِ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ وَ اسْلُكْ بِي مَحَجَّتَهُ وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ وَ اشْدُدْ أَزْرَهُ وَ اعْمُرِ اللَّهُمَّ بِهِ بِلادَكَ وَ أَحْيِ بِهِ عِبَادَكَ فَإِنَّكَ قُلْتَ وَ قَوْلُكَ الْحَقُّ ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ فَأَظْهِرِ اللَّهُمَّ لَنَا وَلِيَّكَ وَ ابْنَ بِنْتِ نَبِيِّكَ الْمُسَمَّى بِاسْمِ رَسُولِكَ، كفن پوشيده از قبر مرا بيرون آور، با شمشير از نيام بركشيده، و نيزه برهنه، پاسخگو به دعوت آن دعوت كننده، در ميان شهرنشين و باديه نشين.
خدايا آن جمال با رشادت، و پيشانى ستوده را به من بنمايان، و با نگاهى از من به او ديده ام را سرمه بنه، و در گشايش امرش شتاب كن، و درآمدنش را آسان گردان، و راهش را وسعت بخش، و مرا به راهش درآور، و فرمانش را نافذ كن و پشتش را محكم گردان، خدایا به دست او كشورهايت را آباد كن، و بندگانت را به وسيله او زنده فرما، به درستى كه تو فرمودى، و گفته ات حق است كه: فساد در خشكى و دريا، در اثر اعمال مردم نمايان شد، خدايا ولیّت، و فرزند دختر پيامبرت كه به نام رسولت ناميده شده،


حَتَّى لا يَظْفَرَ بِشَيْ ءٍ مِنَ الْبَاطِلِ إِلا مَزَّقَهُ وَ يُحِقَّ الْحَقَّ وَ يُحَقِّقَهُ وَ اجْعَلْهُ اللَّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبَادِكَ وَ نَاصِراً لِمَنْ لا يَجِدُ لَهُ نَاصِراً غَيْرَكَ وَ مُجَدِّداً لِمَا عُطِّلَ مِنْ أَحْكَامِ كِتَابِكَ وَ مُشَيِّداً لِمَا وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دِينِكَ وَ سُنَنِ نَبِيِّكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ اجْعَلْهُ اللَّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدِينَ اللَّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِيَّكَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْيَتِهِ وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلَى دَعْوَتِهِ وَ ارْحَمِ اسْتِكَانَتَنَا بَعْدَهُ اللَّهُمَّ اكْشِفْ هَذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ وَ عَجِّلْ لَنَا ظُهُورَهُ إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيدا وَ نَرَاهُ قَرِيبا بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ .


براى ما آشكار كن، تا به چيزى از باطل دست نيابد، مگر آن را از هم بپاشد، و حق را پابرجا و ثابت نمايد، خدايا او را قرار ده پناه گاهى براى ستمديدگان از بندگانت، و ياور براى كسى كه يارى براى خود جز تو نمى يابد، و تجديدكننده آنچه از احكام كتابت تعطيل شده، و محكم كننده آنچه از نشانه هاى دينت و روش هاى پيامبرت (درود خدا بر او و خاندانش) رسيده است، و او را قرار ده، خدايا، از آنان كه از حمله متجاوزان، نگاهش دارى، خدايا پيامبرت محمّد (درود خدا بر او و خاندانش) را به ديدار او، و كسانى كه بر پايه دعوتش از او پيروى كردند شاد كن، و پس از او به درماندگى ما رحم فرما، خدايا اين اندوه را از اين امت به حضور آن حضرت برطرف كن، و در ظهورش براى ما شتاب فرما، كه ديگران ظهورش را دور مى بينند، و ما نزديك می بينيم، به مهربانى ات اى مهربان ترين مهربانان.

mohammadhossein
2016/07/08, 22:48
‌‌

‫ (https://www.facebook.com/hashtag/%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85_%D9%85%D9%88%D9%84%D8%A7% DB%8C_%D8%BA%D8%B1%DB%8C%D8%A8%D9%85?source=feed_t ext&story_id=847183208746096)

اللَّهمَّےﷺ صَلِّﷺ عَلَىﷺ مُحمَّــــــــدٍ ﷺوآلﷺ مُحَمَّد
و؏َـجِّـــلﷺفَرَجَهُم

اللَّهمَّےﷺ صَلِّﷺ عَلَىﷺ مُحمَّــــــــدٍ ﷺوآلﷺ مُحمَّد
و؏َـجِّـــلﷺفَرَجَهُم

اللَّهمَّےﷺ صَلِّﷺ عَلَىﷺ مُحمَّــــــــدٍ ﷺوآلﷺ مُحَمَّد
و؏َـجِّـــلﷺفَرَجَهُم
������اَللّهُــــمَّ ؏َـجِّـــل لِوَلیِّــــکَ الفَـــــرَج������






http://forums.boursy.com/imported/2016/07/13599965_847183188746098_670079443668348-1.jpg
(https://www.facebook.com/photo.php?fbid=847183188746098&set=a.119473374850420.20541.100003632743449&type=3)

mohammadhossein
2016/07/09, 16:03
فاسق کیست؟ فسق چیست؟ فاجر و فجور . گناه (http://m5736z.blog.ir/post/fasegh%20%20%DA%AF%D9%86%D8%A7%D9%87) کپی و تبدیل به جزوه و کتاب با اطلاع مجاز است
ظلم و ستم. تعامل با ظالم. مواضع مخالفان اسلام. پیشگیری از آسیب ها آثار اعمال در قرآن ؛ ظلم و ستم
ظلم و ستم، ضد ارزش و پدیده ای است که با فطرت هر انسانی مغایرت دارد و در تمام مکاتب الهی و مادی و نیز اقوام و ملل، مطرود و زشت شناخته شده است. شاید بتوان گفت که پس از کفر و شرک، که آنها نیز مصادیقی از ظلم می باشند، از چیزی بدتر و سهمگین تر از ظلم و ستم در قرآن یاد نشده.
انواع ظلم : ظلم بر سه نوع است:
1- ظلم به خویشتن
2- ظلم به مردم و سایر موجودات
3- ظلم به مکتب
در بین انواع ظلم، ظلم به مکتب و دین، مهم ترین و بزرگ ترین نوع ظلم است مفسر تفسیر نور درباره بزرگ ترین و بدترین نوع ظلم ذیل آیه 7 سوره صف نوشته است:
1- کسی که نه بشارت عیسی و نه معجزات پیامبر اسلام را می پذیرد و همه را یکسره سحر میداند، مرتکب بزرگ ترین افترا گردیده و ظالم ترین فرد است.
2- افترا به انبیای الهی، افترا بر خداست. آنان به پیامبر ص گفتند: سحر مبین، خداوند عمل آنان را افترا بر خدا معرفی می کند.
3- افترا بر خدا و دین خدا، بدترین نوع افتراست.
4- بزرگ ترین ظلم، جلوگیری از رشد و معرفت و حق گرایی و عبادت مردم است.
5- بدترین نوع ظلم آن است که بر ظالم، اتمام حجت شده باشد و او ظلم کند.
6- نتیجه افترا بر خداوند، محرومیت از هدایت الهی است.
7- هدایت و ضلالت به دست خداوند است، لیکن انسان زمینه های آن را با اختیار و اراده خود فراهم یا نابود می کند.
در آیات قرآن کریم مصادیق مختلفی برای انواع و اقسام و ظلم و ستم ذکر شده است که از ترک اولی پیامبران و ظلم به خود آنها که کم ترین نوع آن است تا بدترین نوع ظلم و ستم راشامل می شود. در واقع، براساس آیات قرآن مجید، هر ترک اولی و هر گناهی که از انسان سربزند، نوعی ظلم به خود یا دیگران است و چنانچه درصدد استغفار و جبران برنیاید، گرفتار عواقب آن می شود. آدم و حوا(ع) هنگامی که ترک اولی کردند و از درخت ممنوعه خوردند، فوراً به درگاه خداوند متعال استغفار کردند و اظهار داشتند: ربنا ظلمنا انفسنا وان لم تغفرلنا و ترحمنا لنکونن من الخاسرین (آدم و حوا) گفتند: پروردگارا! ما به خودمان ستم کردیم؛ و اگر ما را نبخشی و به ما رحم نکنی، از زیانکاران خواهیم بود. (اعراف 23)


مصادیق ظلم و ستم در آیات قرآن
خداوند متعال در آیات قرآن کریم، هشتاد و یک گروه را ظالم و ستمگر نامیده است. این افراد و گروه ها عبارتند از:
1- کسانی که زنانشان را نگه می دارند تا آنها را اذیت کنند. (بقره 231)
2- گروهی از قوم گوساله پرست حضرت موسی(ع) (یهود) (بقره54)
3-گروهی از قوم موسی، که سخن خدا را تغییر دادند (بقره 59)
4-مشرکان (بقره 165)
5-کفران نعمت کنندگان (بقره57)
6-متجاوزین از حدود الهی (بقره 229)
7- کفار (بقره 254)
8-قوم ثمود (اسراء 59)
9-یاری کنندگان ظالمان (انعام 129)
10-خورندگان مال یتیم با زور و کلک (نساء 10)
11-کسانی که به خدا دروغ می بندند (آل عمران 94)
12-تکذیب کنندگان پیامبران الهی (نحل 113)
13- کسانی که از غیرخدا و پیامبر و احکام اسلامی داوری می طلبند (نور 50)
14-تهمت زنندگان به پیامبران الهی (فرقان8)
15- قوم نوح (عنکبوت14)
16-انکارکنندگان آیات الهی (عنکبوت 49)
17-مسخره کنندگان و لقب زشت دهندگان به مؤمنان (حجرات 11)
18-دوستان ستمگران (ممتحنه11)
19- کسانی که مرتد می شوند (آل عمران 86)
20-بدکاران (آل عمران192)
21-قاتلان (مائده 29)
22-کسانی که زیرسلطه یهودیان و مسیحیان می روند (مائده51)
23-کسانی که عیسی را پسرخدا می دانند (مائده 72)
24-تجاوزکنندگان از حق و دستورات الهی (مائده 107)
25-شهادت دهندگان و قسم خوردگان دروغ (مائده 107)
26- تکذیب کنندگان پیامبراسلام و آیات الهی (انعام 33)
27-طردکنندگان مؤمنان (انعام 52)
28-منافقین (حشر17)
29- درخواست کنندگان عذاب الهی (انعام 58)
30- ایرادگیرندگان به آیات الهی (انعام 68)
31- ترک کنندگان امر به معروف و نهی از منکر، (انعام 129) (طبق روایات)
32- گمراه کنندگان مردم (انعام 144)
33-فسادکنندگان در زمین (اعراف 5)
34- نزدیک شدگان به درخت ممنوعه در بهشت (اعراف 19)
35- گناهکاران (اعراف 41)
36- دوزخیان (اعراف 44)
37- گوساله پرستان بنی اسرائیل (اعراف 148)
38- فرعونیان و کفار قریش (انفال 54)
39- کسانی که افراد نابرابر را با هم برابر می کنند (توبه 19)
40- منافقان و پیروانشان (توبه 47)
41- کسانی که مبنای کارهایشان باطل است (توبه 109)
42- کسانی که براساس علم و آگاهی به تکذیب یا تأیید نمی پردازند (یونس 39)
43-کسانی که به خدا دروغ می بندند (هود 18)
44- کسانی که حرف باطل می زنند (هود 31)
45- پرداخت کنندگان خمس و زکات (انعام 129)
46- همجنس بازان (هود 83)
47- دزدان (یوسف 75)
48- مخالفان پیامبران (ابراهیم 13)
49- پیروان شیطان (ابراهیم 22)
50- پیروان مکتب غیرالهی (ابراهیم 27)
51- قوم شعیب (حجر 78)
52- لجاجت کنندگان دربرابر حق (اسراء 82)
53- کارگزاران طاغوت (کهف 29)
54- شیطان پرستان (کهف 50)
55- انسانهای بی تقوا (مریم 72)
56- کسانی که قانون الهی را زیرپا می گذارند و می شکنند (انبیا 11)
57- کسانی که با بشارتها و انذار پیامبران بیدار نمی شوند (انبیاء 46)
58-ترک اولی کنندگان (انبیاء 88)
59- سنگدلان (حج 53)
60- پرستش کنندگان غیرخدا (حج 71)
61-فرعونیان (شعرا11)
62-کسانی که از هوا و هوس خود پیروی می کنند (قصص 50)
63-کسانی که به دعوت انبیا توجه نمی کنند (فاطر 37)
64-کسانی که دل مردم بی گناه را می سوزانند (صافات 63)
65- غافلان (زمر 24)
66-گناه کاران (غافر 18)
67-منحرفین از راه حق (شوری 21)
68-زشت کاران (شوری 22)
69-تعدی کنندگان به حق دیگران (شوری 41)
70-کسانی که خود و خانواده هایشان را جهنمی کرده اند (شوری 45)
71-پیروی کنندگان از هوسهای جاهلان (جاثیه 19)
72-تکبرکنندگان (احقاف 10)
73-شیطان (حشر17)
74-عالمان بی عمل (جمعه 5)
75-تحریف کنندگان کتاب الهی و کتمان صفات پیامبر اسلام (جمعه 7)
76-بخیلان (حدید 24)
77-طغیان کنندگان در برابر دستورات الهی (انسان 31)
78-استفاده کنندگان نادرست از نعمت های الهی (ابراهیم 34)
79- خیانت کنندگان در امانات (احزاب 72)
80-قاتلان انبیاء (آل عمران 182)
81-دوستان و همنشینان با بدها (ق 29)
اکنون بد نیست که بدانیم از نظر قرآن مجید، که همان نظر خداوند سبحان است، ظالم ترین افراد و گروه ها چه کسانی هستند؟ این شناخت، به ما کمک می کند که وضع اندیشه، گفتار و کردارمان را با آیات وحی تطبیق دهیم و چنانچه متصف به یکی از این صفاتی که خداوند متعال درباره ظالمان ذکر فرموده هستیم، توبه کنیم، گناهانمان را با انجام کارهای صالح جبران کنیم و از این رذیله مهلک و خانمان برانداز، جدا دوری گزینیم.

1- تفسیر اطیب البیان ذیل آیه 7 صف 2- نهج البلاغه صبحی صالح کلام224 ص 346

منع تعامل با ظالمین
در وصیت امام امیرالمؤمنین(ع) به کمیل «علیه الرحمه» آمده است: «یا کمیل لاتطرق ابواب الظالمین» مبادا در خانه ستمکاران را بکوبی و با آنان همدم گردی... ای کمیل! اگر مجبور شدی با آنان هم مجلس شوی، پیوسته خدا را یاد کن و بر او توکل نما و از شر آنان به خدا پناه بر. از آنان چشم برگیر، سر به زیر انداز و با قلب خود، کارشان را انکار کن. بلند خدا را به بزرگی یاد کن تا آنان بشنوند و هیبت تو آنان را بگیرد و از شرشان در امان باشی- مستدرک الوسایل ج 13 ص124

آه مظلوم و خشم الهی

ظلم و ستم از مهم‌ترین عوامل خشم الهی است. ظلم در سه مرتبه ظلم به نفس، ظلم به خدا و ظلم به دیگران، به معنای خروج از دایره عدالت و حکم عقل و شرع است، چرا که موجب خروج انسان از مسیر آفرینش و فلسفه و اهداف آن است. در این میان مظلومی که توانایی دفاع از خود را ندارد، بسیار خطرناک‌تر است؛ زیرا در این زمان دادخواه او خداوند است و خداوند به آه مظلوم، چنان ظالم را می‌گیرد که هیچ امید به رهایی او نیست. در مطلب پیش رو برآیند ظلم و آثار آن تبیین شده است.
نسبت حق با عدالت و ظلم
یکی از راه‌های شناخت هر چیزی مراجعه به نقیض و ضد آن است. اگر عدالت را به معنای قرار دادن هر چیزی در جای مناسب آن یا اعطای حق هر صاحب حقی گفته‌اند، این بدان معنا خواهد بود که ظلم به معنای عدم قرار دادن هر چیزی در جای مناسب و عدم اعطای حق هر صاحب حقی است. از این رو راغب اصفهانی در فرهنگ قرآن در تعریف ظلم گفته است: ظلم، قرار دادن چیزی در غیر جایگاه اختصاصی و مناسب خودش است؛ به کم کردن باشد یا به زیاد کردن، به تغییر زمان باشد یا به تغییر مکان.(مفردات الفاظ قرآن کریم، ص 537- 538، «ظلم»)
البته راغب در تعریفی دیگر می‌گوید: ظلم، به تجاوز از حقی که به منزله نقطه مرکزی دایره است، گفته می‌شود. (همان) در این تعریف‌ها ارتباط تنگاتنگی میان حق و عدالت و ظلم برقرار شده است. این بدان معناست که شناخت حق برای درک معنای حقیقی و واقعی، عدالت و نقیض و ضد آن یعنی ظلم؛ لازم و ضروری است؛ زیرا تا حق را نشناسیم، نمی‌توانیم از رابطه مثبت و منفی عمل با آن سخن بگوئیم و حکم کنیم که آیا عمل مطابق با حق بوده یا مطابق آن نبوده است.
به سخن دیگر، عدالت و ظلم ناظر به اعمال انسانی است زمانی که با حق سنجیده شود؛ اما این حق چیست که اعمال با چنین شاخص و معیاری سنجیده می‌شود تا معلوم گردد بر مدار عدالت است یا ظلم؟
از آنجایی که مسلمانان همه چیز را براساس خدا و توحید می‌سنجند، کشف معنای حق آسان است؛ زیرا مسلمانان هر اصل از اصول اخلاقی و مانند آن را به مبانی باز می‌گردانند که از منابعی اخذ شده است. منبع همه امور از جمله مبانی اصول اخلاقی و ارزشی، خداوند است. برای این اساس، خاستگاه حق، خداست؛ چه حق را به معنای حقیقت و امر ثابت و واجب بدانیم که در برابر باطل قرار می‌گیرد و جمع آن حقایق است؛ و چه حق را به معنای سزاواری بدانیم که جمع آن حقوق است. به این معنا که خداوند خاستگاه و منشأ حق است که همه حقایق هستی از آنجا نشأت می‌گیرد؛ چنانکه خداوند خاستگاه حقوقی است که برای هر موجودی به شکل تکوینی و تشریعی اثبات شده و او سزاوار آن است.
خداوند در آیه 53 سوره فصلت بیان می‌کند که خداوند حق و منشأ و خاستگاه حقایق است؛ چنان که در آیه 60 آل‌عمران و آیات دیگر بیان می‌کند که خداوند خاستگاه هر حق و حقوقی است که برای کسی یا چیزی ثابت شده و او سزاوار آن دانسته شده است.
این بدان معناست که اگر بخواهیم نسبت اعمال خود را با حق بسنجیم و حکم به عدالت یا ظلم کنیم، می‌بایست خدا را به عنوان خاستگاه حقیقت و حقوق بشناسیم؛ زیرا این خداست که حقی را برای کسی ثابت می‌کند و عقل و شریعت کاشف آن حق ثابت است نه این که عقل و شریعت واضع حق و بوجود آورنده آن باشد. درحقیقت، حقی که شاخص برای ارزیابی است، همان خداوند و احکام تکوینی و تشریعی اوست و عقل و شریعت، آن حقیقت را برای ما آشکار می‌کند و ما به کمک عقل و شریعت آن حقیقت را کشف می‌کنیم
بنابراین، میزان سنجش عدل و ظلم همان خداوند خواهد بود.پس هنگامی که سخن از قرار دادن هر چیزی در جای مناسب و حق می‌کنیم، به معنای آن است که می‌بایست خدا و حکم الله را بشناسیم تا هر چیزی را در جای خود قرار داده و عادلانه رفتار کنیم و اگر خدا و حکم الله را نشناسیم هر کاری که انجام می‌دهیم غیرعادلانه و ظالمانه خواهد بود. این جاست که باید گفت بدون خدا و شناخت احکام تکوینی و تشریعی‌اش، سخن گفتن از عدالت عقلی و شرعی، امری گزاف است و نمی‌توان بدون خدا و شریعتش، قایل به عدالت شد و یا در مدار عدالت حرکت کرد
از این رو منکران خدا و یا شریعت هرگز نمی‌توانند مدعی عدالت و عدالت‌خواهی باشند و در مدار آن حرکت کنند؛ چنانکه سخن گفتن اینان از اخلاق و اصول اخلاقی جز مزاح و تمسخر اخلاق چیزی نیست؛ زیرا حتی اگر اصولی داشته باشند، این اصول تا به مبانی و منابع یعنی حق تعالی بازنگردد، بی‌اصل و ریشه است که برایند آن نیز چیزی جز نسبیت در امور اخلاقی و بازی کردن با مسایل اخلاقی نیست.


اقسام سه‌گانه ظلم و ستم
اکنون که رابطه اعمال انسانی را با حق و حق تعالی دانستیم و معلوم شد که عدالت و ظلم، نوعی داوری درباره اعمال انسانی براساس شاخص حق نیست، به طوری که اگر از حق تعالی و احکام او دور شویم ظلم کرده و در مدار و محور آن بگردیم عدالت ورزیده‌ایم، به سادگی می‌توان از اقسام و انواع ظلم سخن به میان آورد؛ زیرا هر انسانی یا نسبت به خودش ظلم می‌کند و به جای پرستش خدا و حرکت در مدار حق به دور خواسته‌های نفسانی و هواهای شهوانی خود می‌گردد، یا آنکه در حق خدا ظلم می‌کند و در اعمال و رفتارش خدا را نادیده می‌گیرد یا آنکه در حق دیگری ظلم می‌کند و حقوقش را زیر پا می‌گذارد

در آیات قرآنی ظلم خدا به انسان نفی شده است و خداوند بارها با صراحت بیان کرده که هیچ ظلم و ستمی از سوی خداوند به بشر نمی‌شود؛ زیرا هیچ انگیزه‌و عاملی نیست که موجب شود تا خداوند به انسان ظلم روا دارد؛ چرا که خداوند مالک و پروردگار همه هستی از جمله انسان است و نقصی ندارد که با ظلم جبران کند، یا هر عامل دیگری که موجب شود ظلم و ستمی روا دارد. (آل عمران108 و 117 و 182)
اما ظلم انسان به خدا، با عقاید، رفتار و اعمال نادرست و تعدی از حدود الهی اتفاق می‌افتد. خداوند در آیه 14 کهف از ظلم انسان به خدا از طریق شرک سخن به میان آورده است. به این معنا که توحید، عین عدالت است و کسی که شرک می‌ورزد در حقیقت از مدار حق خارج شده و به خدا ظلم روا داشته است.

اما ظلم به خود به این است که انسان حقوق همه قوای نفسانی خویش را ادا نکند و با گرایش به شهوات و لگدمال کردن عقل و فطرت اجازه ندهد تا حق آنان ادا شود. در این صورت انسان به خودش ظلم روا داشته است که در آیاتی از جمله آیه 97 نساء و 17و 19 سبا به آن اشاره شده است.
ظلم به دیگران به عناوین گوناگونی اتفاق می‌افتد که از جمله آنها حق خوری و یا عدم ادای حق دیگران است. البته در آیات قرآنی برخی از مصادیق ظلم به خود بگونه‌ای بیان شده که شامل ظلم به دیگران نیز هست، به این معنا که برخی از رفتارهای ظالمانه نسبت به دیگری پیش از آنکه ظلم به دیگری باشد، ظلم به خود است؛ زیرا وضعیت خودش را با این‌گونه کارها سخت‌تر و دشوارتر می‌کند
به عنوان نمونه ظلم به همسر (بقره213)، استهزاء و تمسخر دیگران (نحل33و 34)، استکبار در برابر حق (عنکبوت، آیات 39و 40)، تجاوز از حدود الهی (بقره، آیات 230 و 231)، ترک اطاعت از خدا و پیامبر(نساء64)، تکبر در برابر حق (نحل،28 و 29)، جرم و جنایت (زخرف74و 76)، عجب (کهف، آیات 34 و 35) شرک (یونس106) و مانند آن به عنوان مصادیق ظلم به خود و دیگران در آیات قرآنی بیان شده است.


امان از دادخواهی مظلوم به خدا
انسان‌ها هنگامی که گرفتار ظلم از سوی دیگران هستند می‌بایست واکنش نشان دهند. این واکنش از واکنش درونی آغاز و به واکنش رفتاری و بیرونی پایان می‌یابد. ازنظر اسلام در برابر ظلم نمی‌توان ساکت نشست، بلکه گام نخست، مخالفت و مبارزه درونی و باطنی با ظلم و ظالمان است.موافقت با ظلم به معنای منظم بودن (ظلم‌پذیری)، امری ناپسند و مذموم است.
در برخی از موارد انسان در شرایطی است که نمی‌تواند بر ظالم مسلط شود و او را از ظلم بازدارد. در اینجا صبر به معنای شکیبایی و استقامت، یک راهکار در قرآن مطرح شده است

به عنوان نمونه وقتی مسلمانان توانایی مخالفت و مبارزه با مشرکان مکه را نداشتند و از سویی دیگر نمی‌توانستند مهاجرت کنند، خداوند از مسلمانان می‌خواهد تا صبر پیشه کنند. این صبر به معنای مقاومت و استقامت در برابر ظلم است. به اینکه در درون، منکر ظلم آنان بوده و همواره در کمین باشند تا از کوچک‌ترین فرصت بهره‌گیرند و خود را از ظلم برهانند. چنین صبری در برابر ظلم یک واکنش مثبت و نوعی مبارزه منفی است؛ چرا که همواره هوشیار و بیدار هستند تا از ظلم برهند و ظالم را بر جای خود نشانند. موقعیت سنجی و کمین کردن از لوازم چنین رفتاری در برابر ظلم ظالمان است. (نحل41 و 42)
از دیگر رفتارهائی که مظلوم باید در پیش گیرد، دادخواهی است. البته ازنظر قرآن دادخواهی می‌بایست به افرادی صورت گیرد که خودشان بر جایگاه حق نشسته باشند
از همین رو دادخواهی به سوی طاغوت، مذموم و ناپسند شمرده شده است؛ زیرا طاغوت کسی است که به ناحق در جای حق نشسته و قدرت و دولت و حکومت و حاکمیت را در دست گرفته است.
مظلوم اگر قدرت آن را دارد که احقاق حق نماید و عدالت بستاند باید این کار را انجام دهد و با مراجعه به قاضی عادل حق خود را بگیرد. ازنظر قرآن حتی مجاز است تا برای دادخواهی سخنان درشت بگوید و ظالم را رسوا کند. (نساء148)
اما اگر مظلوم قدرتی نداشت و همه راه‌ها بر او بسته شد می‌تواند به درگاه خداوند شکایت برد و امر خودش را به خداوند واگذار کند که در این صورت خداوند به عنوان وکیل و کفیل مظلوم وارد عمل می‌شود و شخص ظالم را به سختی می‌گیرد.
امیرالمؤمنین(ع) در پاسخ به این سؤال که بین آسمان و زمین چه مقدار فاصله است فرمود: فاصله میان آسمان و زمین به اندازه کشیده شدن یک آه و دعای یک مظلوم است(بحار/ ج10 ص88) مرحوم کلینی در کافی از امام باقر(ع) نقل می‌کند که وقتی هنگام رحلت پدرم امام سجاد(ع) فرا رسید، مرا به سینه‌اش چسباند و گفت: پسرم! تو را به آن چیزی وصیت می‌کنم که پدرم در لحظه مرگش به من وصیت کرد و به چیزی که امیرالمؤمنین(ع)به امام حسین(ع) وصیت کرده بود و آن اینکه: بترس از ظلم کردن به کسی که جز خدا کمک کاری ندارد. (کافی ج2، ص91)

ستمگرترین افراد و گروه ها یازده گروهند

در بین افراد و گروه هایی که در قرآن کریم به عنوان ظالم و ستمگر نامیده شده اند یازده گروه در صف «ستمگرترین ها» قرار دارند که عبارتند از:
1- کسانی که مردم را از ذکر نام خدا در مساجد منع می کنند (بقره 114)
2- کتمان کنندگان شهادت (بقره 140)
3- تکذیب کنندگان آیات الهی و افترازنندگان به خداوند (انعام 21)
4- کسانی که به دروغ می گویند به من وحی می شود (پیامبران دروغین) (انعام 93)
5- گمراه کنندگان مردم (انعام 144)
6- کسانی که از آیات الهی رویگردانند (انعام 157)
7- کسانی که به خدا دروغ می بندند (کهف 15)
8- تکذیب کنندگان حق و حقیقت (عنکبوت 68)
9- تکذیب کنندگان سخن حق و درست (زمر 32)
10- قوم نوح (نجم 52)
11- کسانی که به اسلام دعوت می شوند و آن را رد می کنند (صف 7)




دیدگاه قرآن درباره ستم پذیری و ستم ستیزی

رخداد بزرگ و بی مانند کربلا که اوج سعادت ها و شقاوت هاست، دربردارنده آموزه های بسیاری است. آیات روشن آن، همانند آیات قرآنی دارای بطون بسیار است. هر مطالعه آن، به انسان درس زندگی می آموزد و با هر قرائت جدید از این آیات روشن، انسان گامی بلند در مسیر خودسازی برمی دارد
بی گمان مصداق اقرء فارق؛ بخوان و برآی» در این آیات کربلایی موج می زند؛ چرا که رخداد کربلا و واقعه عاشوراء تاویل آیات قرآن صامتی است که مفسرانی راسخی چون اباعبدالله الحسین(ع) و یاران باوفایش با خون الهی خود در بیابان تفتیده طف رقم زدند. یکی از وجوه تأویلی آیات تنزیلی کربلای خونین، ستم ستیزی آن است. همه آنانی که در کربلا، نقش الهی را بر صفحه کائنات رقم می زدند، با ستم ستیزی به میدان آمدند و در این راه سخنان گفته و کارهای سترگ کرده اند که سرمشق همه آزادگان جهان و ستم ستیزان دنیاست.



مظلومان ستم ستیز و ستم سوز
بی گمان بسیاری از امور جهان دارای دو وجه است. شاید برای همین است که خداوند، رستگاری را در نفی و اثبات لااله الاالله نهاده است؛ چرا که بی نفی خدایگان، هرگز نمی توان به خدای یگانه ای رسید که هستی را آفریدگاری و پروردگاری می کند. ازاین رو جهان زمانی رنگ و روی عدالت و دادگری را خواهد دید که ستمگری رخت بر بندد و دادخواهان به ستم ستیزان روی آورند، چرا که بی نفی ستم نمی توان امید به دادخواهی و عدالت گرایی داشت؛ زیرا نفی ستم در هر شکل و اندازه آن، زمینه تحقق و اقامه عدالت می باشد

خداوند، عدالت را تنها در سایه سار نفی هر گونه ظلم و ستم گری در آدمی می داند و لذا هر گونه گرایش ولو اندک به ظلم را قبیح می شمارد و از آن نهی می کند. این بدان معناست که شخص نه تنها خود نباید اهل ظلم و ستم باشد، بلکه حتی نباید گرایش به ستمگران و ظالمان داشته باشد. از این رو می فرماید: «و به کسانی که ستم کرده اند متمایل مشوید که آتش دوزخ به شما می رسد و در برابر خدا برای شما دوستانی نخواهد بود و سرانجام یاری نخواهید شد وَلاَ تَرْکَنُواْ إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُواْ فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَمَا لَکُم مِّن دُونِ اللّهِ مِنْ أَوْلِیَاء ثُمَّ لاَ تُنصَرُونَ (هود113) بنابراین، اگر گرایش به ظالم هر چند اندک حرام است و خداوند وعده آتش دوزخ را میدهد، پس هرگونه همکاری با ظالم، وضعیت بدتری دارد و خشم و انتقام الهی را نسبت به چنین همکاری تشدید می کند.

از آنجایی که ریشه بسیاری از ستمگری ها، خودخواهی است، شخص در پی آن است که به طریقی خود را حفظ کند. تمایلات خانوادگی نیز در همین قاعده می گنجد. تمایلات خانوادگی موجب می شود تا ناخواسته انسان گرایش به ظلم پیدا کند و حقی را تباه سازد. از این رو خداوند می فرماید: دادگری کنید، هر چند درباره خویشاوند شما باشد. وَلاَ تَقْرَبُواْ مَالَ الْیَتِیمِ إِلاَّ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ حَتَّى یَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُواْ الْکَیْلَ وَالْمِیزَانَ بِالْقِسْطِ لاَ نُکَلِّفُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُواْ وَلَوْ کَانَ ذَا قُرْبَى وَبِعَهْدِ اللّهِ أَوْفُواْ ذَلِکُمْ وَصَّاکُم بِهِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ (انعام152) این سخت گیری تا آن جایی است که مراعات عدالت را حتی نسبت به دشمنان لازم برمی شمارد و می فرماید: ای کسانی که ایمان آورده اید، برای خدا به دادگری برخیزید و به عدالت شهادت دهید، و البته نباید دشمنی گروهی شما را بر آن دارد که عدالت نکنید
عدالت کنید که آن به تقوا نزدیکتر است، و از خدا پروا دارید که خدا به آنچه انجام می دهید آگاه است. یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُونُواْ قَوَّامِینَ لِلّهِ شُهَدَاء بِالْقِسْطِ وَلاَ یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ (مائده8) بنابراین عدالت خواهی می بایست در رگ و ریشه شخص نفوذ کند تا خواسته و ناخواسته به اجرای آن قیام نماید. بخشی از عدالت خواهی در نفی ستمگری و گرایش به ستم و ستمگران نهفته است. بنابراین شخص عدالت خواه لازم است عدالت را در نفی ستم نیز بجوید
این نفی ستم هم در حوزه گفتار و هم در مقام عمل است. به این معنا که آن چه از عدالت خواهی و ستم ستیزی در خود به عنوان بینش دارد، در مقام گفتار نیز آورد و در مقام عمل انجام دهد. پس هرگاه ستم و ستمگری رادید، آن را با زبان انکار کند و به مقابله با آن برخیزد و در مقام اجرا و عمل نیز عدالت را انجام دهد.

براساس آموزه های الهی، انسان ها همان گونه که باید عدالت خواه و ستم ستیز باشند، باید در شرایطی که به ایشان ستم روا می شود دست بر روی دست نگذارند بلکه به مقابله با ستم و ستمگران برخیزند. به این معنا که ستم ستیزی به عنوان امری واجب بر شخص ستم شده و افراد جامعه است. هیچ کس نمی تواند به سبب این که در معرض ستم است و یا به وی ستم می شود، نسبت به ستم و ستمگران واکنش نشان ندهد و ستم پذیر باشد؛ چرا که ستم پذیری، خود گناهی نابخشودنی است. مظلوم کسی است که به وی ظلم شده است ولی منظلم کسی است که ظلم و ستم را پذیرفته و به آن تن داده و نسبت به آن واکنش منفی نشان نمی دهد و به مبارزه با آن نمی پردازد
از نظر اسلام پذیرش ظلم و ستم روا نیست و شخص به سبب همین پذیرش ظلم نشان می دهد که گرایش به ظلم و ظالم دارد و می بایست به سبب همین پذیرش و رکون، مجازات شود. مظلوم باید در برابر ظلم و ستم بایستد و تن به ظلم و پذیرش آن ندهد. از این رو براساس آموزه های قرآنی و اسلامی مظلوم می بایست انسان ستم ستیز بلکه ستم سوز باشد تا با مبارزه خود ریشه ستم و ستمگری را بسوزاند و از میان بردارد؛ چنان که امام حسین(ع) و یاران مظلوم وی در کربلا چنین کردند و علیه ظلم و ستم قیام کرده و ریشه های ظلم و ستم اموی را سوزاندند و ستم ستیزی و ستم سوزی را در جامعه اسلامی بلکه جامعه انسانی نهادینه کردند، به گونه ای که رهبران هندوی هند از آن حضرت(ع) برای مبارزات خویش الگو گرفتند و وی را سرمشق مبارزات خود قرار دادند.



نگرش قرآن به مظلومان


خداوند در آیاتی از قرآن به مساله مظلومان توجه داده است. در این آیات مسائل چندی بیان شده که از جمله آن ها می توان به لزوم یاری طلبیدن مظلومان هنگام واقع شدن در ظلم اشاره کرد. خداوند در آیاتی از جمله 75 نساء و 227 شعراء و نیز 38 و 39 شوری وَالَّذِینَ إِذَا أَصَابَهُمُ الْبَغْیُ هُمْ یَنتَصِرُونَ از مظلومان می خواهد که هنگام وقوع ظلم، دیگران را به یاری خویش بخوانند
براساس همین آیات بر دیگران است که در صورت درخواست مظلوم به یاری وی بشتابند، چرا که کمک خواهی زمانی می تواند به عنوان یک حکم لازم، مطرح شود که از سوی دیگران پاسخ درخور و مناسبی دریافت شود؛ به این معنا که در صورتی دستور یاری خواهی معنا پیدا می کند که دستوری نیز به دیگران در یاری رسانی به مظلوم داده شود. گاه شده است که شخص به یاری مظلوم نمی رود در حالی که نسبت به ظالم نیز گرایشی ندارد، ولی ترس این که خود نیز مظلوم واقع شود موجب می شود تا به دستگیری مظلوم نرود. چنین تفکری در اسلام مردود است و شخص لازم است به ندای کمک و یاری مظلوم پاسخ دهد وگرنه مسلمان نیست.

به سخن دیگر، نام مسلمانی بردن به این است که نه تنها گرایش به ظلم و ظالم نداشته باشد بلکه به کمک مظلومی بشتابد که درخواست یاری می کند. خداوند در آیات 38 و 39 شوری بیان می کند که از ویژگی های مومنان آن است که در کنار هم هستند و با عزم دینی و اراده ایمانی به همیاری یکدیگر می شتابند و استمداد مومنان را پاسخ می دهند و با مظلوم همراه می شوند تا علیه ظلم قیام کنند
خداوند در آیه 75 نساء نیز به صراحت حمایت از مظلومان را تکلیفی الهی بر عهده مومنان بر می شمارد و در آیاتی از جمله همین آیه و نیز آیات 13 تا 15 ابراهیم و 39 و 60 حج از دفاع و حمایت خود از جبهه مظلومان در برابر متجاوزان و سرکشان سخن به میان می آورد تا نشان دهد که یاری مظلومان در حقیقت قرارگرفتن در صف خداجویانی است که در جبهه مظلوم علیه ظالم می جنگند.
در برخی از موارد به سبب حساسیت قضیه و موضوع لازم است که توجه ویژه ای از سوی مومنان صورت گیرد، چنان که خداوند این گونه عمل می کند. از جمله این موارد می توان به مظلومانی اشاره کرد که از سرزمین و خانه و کاشانه خود رانده شده اند (حج، 39 و 40) و یا این که بی گناهی به قتل رسیده است وَلاَ تَقْتُلُواْ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللّهُ إِلاَّ بِالحَقِّ وَمَن قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیِّهِ سُلْطَانًا فَلاَ یُسْرِف فِّی الْقَتْلِ إِنَّهُ کَانَ مَنْصُورًا (اسراء 33) در چنین مواردی خداوند به حمایت مظلومان می شتابد و از مومنان می خواهد تا در این موارد توجه خاصی به مظلومان شود تا آنان بتوانند به حق خویش برسند و از ظلم و ستم رهایی یابند.

همان طور که از حقوق قطعی مظلومان مبارزه با ظالمان است، همچنین تکلیف مومنان است تا به یاری ایشان بشتابند و از همکاری و همیاری در این زمینه کوتاهی نکنند. (نساء، 75 حج، 39) خداوند در 42 شوری، انتقام گرفتن از ظالمان را حق مشروع و مسلم ستمدیدگان بر می شمارد و یادآور می شود که اگر مظلوم از این حق خویش استفاده کرد و در مقام انتقام گرفتن و مقابله به مثل، حرکتی انجام داد نمی بایست سرزنش شود، چرا که حق مقابله به مثل برای او ثابت است و هیچ کس نمی تواند آن را به عنوان ستم تاسیسی بر شمارد بلکه این حرکت، پاسخی در جواب ستم و ستمگری بوده است. (همان)
خداوند در آیاتی از جمله 41 نحل، شکست مظلومان را در مبارزه با ظالمان، عین پیروزی بر می شمارد و برای آنان پاداش مضاعف در آخرت قرار می دهد، هر چند که در آیاتی از جمله 103 و 129 و 137 اعراف بر پیروزی نهایی مظلومان در نبرد جهانی علیه ظلم و ظالمان تاکید می ورزد ولی اگر در همین میان پیش از دست یابی به پیروزی در این نبرد نهایی علیه ظالم، مظلومانی کشته شوند در حقیقت پیروز نهایی هستند و پاداش خاصی را نزد خداوند دارند.



کربلای ستم ستیز و ستم سوز
بی گمان تجلی و تحقق آیات قرآنی را می بایست در صحنه بزرگ عاشورایی دید که فجر موفقیت های ستم ستیزان مظلوم علیه ستمگران بود؛ چرا که آنان توانستند نه تنها پیروزی را برای امت اسلام رقم زنند بلکه جلوه هایی از پیروزی در نبرد نهایی علیه ظالمان را به نمایش گذارند و طومار حکومت ستمگران اموی را در هم پیچند. در فرهنگ کربلایی، واژگان روشنی از تاویلات قرآن به دست راسخون در علم الهی یافت می شود که هم چنان بر عرصه هستی می درخشد و راهنمای مردمان ستم ستیز ستمدیده می باشد

همه کسانی که در رخداد کربلا در جبهه عدالت علیه ستم می جنگیدند کسانی بودند که در مسیر الهی، همه سختی ها و بلایا و مصیبت ها را به جان خریده بودند. از این رو اجازه نمی دادند تا دشمن تفسیر واژگونه از رخداد کربلا ارائه دهد. در اخبار کربلا آمده است که یزید ملعون در هنگامی که اسیران کربلا و سران شهداء را به دربار آوردند، این آیه را به عنوان تعریض خواند: ما اصابکم من مصیبه فبما کسبت ایدیکم و یعفو عن کثیر. یعنی گرفتاری هایی که به مردم می رسد به سبب کارهای خودشان است و این در حالی است که خدا از بسیاری از خطاها و گناهان مردم گذشت می کند وگرنه مصیبت های آنها بسیار بیش از این می بود.
امام سجاد(ع)، پاسدار ارزش های قرآنی و کربلایی، در رد این دیدگاه یزید که در جهت تغییر مفاهیم و ارزش های اسلامی صورت می گرفت، فرمودند: نه چنین است که تو گمان کرده ای. این آیه درباره ما فرود نیامده بلکه آنچه درباره ما نازل شده این آیه است ما اصابکم من مصیبه فی الارض و لا فی انفسکم الا فی کتاب من قبل ان نبراها نرسد مصیبتی به کسی در زمین و نه در جانهای شما آدمیان مگر آنکه در نوشته آسمانی است پیش از آنکه خلق کنیم آن را تا افسوس نخورید بر آنچه از دست شما رفته و شاد نشوید برای آنچه شما را آمده است. پس مائیم آن کسانی که چنین هستند. یعنی این مصیبت کربلایی و مبارزه در برابر ستم و ستمگران به حکم قضای کلی الهی برای ما و شهیدان کربلایی نوشته شده بود و درحکم قدر الهی نیز این شهادت و اسارت برای ما بوده است. بنابراین ما به حکم الهی گردن نهادیم و در برابر ظلم و ستم ایستادیم و تن به ظلم و ستم نسپردیم و خوار و ذلیل نشدیم بلکه با عزت با خداوند پیمان خون بستیم و این چنین ظالمان را رسوا کردیم.



ابزار ظلم و ظالمین نشدن


امام علی بن الحسین(ع) در ضمن نامه ای به محمدبن شهاب زهری می نویسد: آیا چنین نیست که با فراخوانی تو به دربار خود، می خواهند تو را قطبی کنند تا آسیاب مظالمشان را برمحور تو به گردش درآورند و پلی کنند تا از آن به سوی ظلم و ستم بر مردم عبور کنند و نردبان گمراهی خویش سازند و مبلغ روزگار سیاه و به راه خود، بکشانندت؟ در دل تو نسبت به علمای حقیقی تردید افکنده و به وسیله تو دل مردم نادان را به خود جلب کنند
مقرب ترین وزیران و نیرومندترین معاونان و یاران آنان، کمتر از تو مفاسدشان را درنظر مردم توجیه کرده و خاصه و عامه را به دربار آنان می کشانند. چه مزد ناچیز و اندکی در برابر بهره سرشاری که از تو می برند، به تو می دهند. آبادی مختصری که در زندگی تو پیش می آورند، چه ضربه سختی بر بنیاد هستی و انسانیت و زندگی جاودان تو می زنند. تو خود باید خود را بپایی، دیگری نیست که تو را بپاید باید خود را، به عنوان کسی که به زودی مورد بازخواست الهی قرار خواهد گرفت، حسابرسی و مواخذه کنی- بحارالانوار، ج75، ص

132



گفتگو با استکبار؛ تاکتیک یا راهبرد؟

در ادبیات مستکبران و رسانه‌های استکباری این جمله بارها تکرار می‌شود که «بازگشت به جامعه جهانی» و «پذیرش قوانین بین‌المللی» تنها راه است. بنابراین، فشارها و تهدیدها در همه عرصه‌های فرهنگی، حقوقی، نظامی، سیاسی، اقتصادی و مانند آن بر ایران ادامه خواهد یافت و این گونه نیست که با عقب‌نشینی در مسئله هسته‌ای بتوان رضایتمندی استکبار جهانی را به دست آورد. هر گام عقب‌نشینی به معنای پذیرش گام بعدی و افزایش فشارها و تهدیدها و انسجام بیشتر استکبار و مستکبران در سطح جهان است. این عقب‌نشینی تا کجا ادامه خواهد یافت و چه زمانی رضایت به اصطلاح جامعه جهانی به دست می‌آید و ایران اسلامی به جرگه جامعه جهانی باز خواهد گشت و تهدیدها و فشارها برداشته می‌شود؟


تضاد گفتمان اسلام و استکبار
نظامی که اکنون بر جامعه جهانی حکمفرما است با دلایل و شواهد گوناگون یک نظام استکباری ستمگر است که به هیچ اصلی جز اصل قدرت پایبند نیست. براساس این اصل که همان قانون جنگل است، قدرت است که حق می‌سازد و برای افراد و دولت‌ها مشروعیت می‌آورد تا هر طور که بخواهند در جهان عمل کنند. نخستین و ساده‌ترین شاهد بر این مدعا همان «حق وتو» است که در سازمان ملل برای پنج کشور پیروز در جنگ جهانی دوم تصویب شده و بیش از چندین دهه است که اعمال می‌شود. براساس این حق، دولت‌های استکباری بدون هیچ اما و اگر و تنها برای منافع ملی خود می‌توانند قطعنامه‌های ظالمانه‌ای را در شورای امنیت برای حفظ منافع دولت‌های خودشان به تصویب برسانند و در صورت تضاد با منافع جمعی و یا حتی ملی یک کشور، آن را وتو کنند.
این نظام به دلایل و شواهد دیگر، یک نظام استکباری و ضدانسانی است هر چند که داعیه حقوق بشر داشته و در ظاهر چیزی را در قالب حقوق بشر به تصویب و اجرا درآورده باشد؛ زیرا مواد قانونی که در مجموعه سازمان‌های وابسته به سازمان ملل تصویب و اجرا می‌شود از جمله همین قانون حقوق بشر، تنها تامین کننده منافع، مقاصد و اهداف پنج کشور دائم عضو شورای امنیت است.
این گفتمان که از آن به گفتمان استکباری یاد می‌شود، ضدگفتمان اسلامی است که اصل عدالت به عنوان مهم‌ترین هدف و فلسفه بعثت پیامبران و انزال کتب الهی و دعوت اولیای الهی در آن تعیین و معرفی شده است. (حدید25)
گفتمان اسلامی دارای فلسفه‌ای است که اجازه نمی‌دهد تا کوچک‌ترین حقی از موجودی سلب شود و انسان‌ها به دلیل داشتن اراده و اختیار و قدرت موظف هستند که آن را نه تنها در حق یکدیگر اجرا کنند، بلکه به عنوان خلیفه الهی بر زمین درباره همه موجودات دیگر اعمال کرده و جلوی بی‌عدالتی و ظلم را بگیرند تا فسادی در زمین ایجاد نشود. چنین فلسفه‌ای آیین زندگی اسلامی نامیده می‌شود.
در برابر گفتمان اسلامی، گفتمان رقیب قرار می‌گیرد که در اشکال گوناگونی خودنمایی می‌کند. گفتمان رقیب اسلام را گفتمان استکباری می‌گویند.
فلسفه گفتمان استکباری، همان فلسفه شیطانی است؛ زیرا مدیریت گفتمان استکباری را شیطان به عهده دارد و جنیان و انسان‌ها تنها در خدمت ابلیس عمل می‌کنند. براساس آموزه‌های قرآنی، ابلیس نخستین شیطنت خویش را با استکبار در برابر خدا و خلیفه الهی آغاز کرد و حاضر به پذیرش خلافت حضرت آدم(ع) نشد؛ زیرا مغرور به استعدادها و توانایی‌های خود شد و خود را برتر از انسان دانست و به خلافت و سلطنت ربوبی انسان تن نداد. (بقره 34؛ اعراف12؛ ص76)
پس تضاد میان گفتمان اسلام و گفتمان استکباری وجود دارد که مهم‌ترین جلوه‌گاه تضاد را می‌باید در حوزه عدالت رهگیری و شناسایی کرد.


جنگ حق و باطل، عدالت و ظلم
براساس آموزه‌های قرآنی، تا زمانی که انسان در زمین است، جنگ حق و باطل و عدالت و ظلم وجود خواهد داشت، زیرا انسان‌ها در جهانی زندگی می‌کنند که یک دشمن اصلی با آنان همراه است. پس از هبوط حضرت آدم(ع) به زمین، دشمن قسم خورده‌اش یعنی ابلیس نیز هبوط می‌کند. (بقره37 و38)
ابلیس با بهره‌گیری از ضعف درونی انسان یعنی خواسته‌ها و نیازهای نفسانی انسانی، می‌کوشد تا انسان به جای بهره‌گیری از عقل و وحی، گرفتار شهوت و غضب شده و در خدمت او درآید و با سواری بر گرده‌اش او را به فساد و تباهی در زمین سوق دهد به جای آنکه به نقش و مسئولیت خلافت الهی بپردازد و با عدالت جان و جهان و جامعه را آباد کند. (حجر32؛ اسراء62: روم41)
عدالت همگانی می‌تواند صورت گیرد؛ از این‌رو خداوند در آیه25 حدید، فلسفه بعثت پیامبران را ایجاد آمادگی برای قیام عمومی مردم برای عدالت بیان می‌کند. به این معنا که توده‌های مردم (ناس) با آشنایی با حقوق خود، خواهان حق خود شده و بخواهند در جامعه به دور از تفاوت‌های جنسیتی، مذهبی، قومی و نژادی و مانند آن، عدالت را برپا دارند و قسط را اجرا نمایند.
بنابراین تضاد میان گفتمان اسلامی و استکباری شیطانی، تقابل در حوزه حق و باطل و عدالت و ظلم است.


فشار و تهدید تا پذیرش آیین استکباری
دو گفتمان اسلامی و استکباری در دو جبهه حق و باطل و عدالت و ظلم، صف‌آرایی کرده‌اند. این دو هرگز نمی‌توانند با هم کنار آیند؛ زیرا میانه و وسطی برای این دو گفتمان نیست که بتواند به عنوان قدر مشترک مورد توافق قرار گیرد و دو گفتمان در سایه صلح و عدالت با هم کنار بیایند و همزیستی مسالمت‌آمیز داشته باشند.
بنابراین، سخن گفتن از صلح و همزیستی مسالمت‌آمیز میان دو گفتمان اسلامی و استکباری چیزی جز بذله‌گویی نیست؛ اگر سخن از صلح و دوستی و آرامش میان این دو گفتمان و نمادهای آن در جهان امروز می‌شود، تنها از باب فریب و خریدن زمان است. ایجاد اعتماد میان دو گفتمان و نمادهای آن سخنی بی‌معنا خواهد بود و تصور موضوع به خوبی پوچی و کذب این معنا را اثبات خواهد کرد؛ زیرا اگر از مصادیق اولیات نباشد، دست‌کم از مصادیق بدیهیات است که تصور موضوع، تصدیق آن را به همراه خواهد داشت.
دو گفتمان چنان در تقابل یکدیگر صف‌بندی کرده‌اند که اثبات یکی به معنای سلب دیگری است؛ زیرا جایی که حق آمد نمی‌تواند باطلی باشد و بالعکس. از این‌رو خداوند می‌فرماید هرگاه حق آمد باطل رفت. (اسراء81) براساس فلسفه تاریخی که آموزه‌های قرآنی بیان کرده‌اند، نهایت جامعه انسانی به اینجا ختم می‌شود که عدالت جهانی در سایه حکومت صالحان ایجاد خواهد شد و زمین به ایشان به ارث می‌رسد. (انبیاء105)
بنابراین می‌توان گفت که گفتمان اسلامی نه‌تنها براساس آموزه‌های قرآنی یک سیر طبیعی به سمت و سوی جهانی شدن دارد، بلکه براساس آیاتی از جمله 25 حدید و مانند آن، جامعه اسلامی می‌باید برنامه‌ای برای جهانی شدن داشته باشد. پس جهانی شدن و سلطه گفتمان اسلامی و از میان رفتن گفتمان استکباری نه‌تنها یک پروسه طبیعی براساس فلسفه تاریخی است بلکه باید به عنوان یک برنامه و پروژه مورد توجه قرار گیرد و در این راستا جامعه اسلامی فعالیت کند. (مائده48؛ توبه33؛ فتح28؛ صف9؛ حدید25)
در مقابل، گفتمان استکباری تحت مدیریت و رهبریت ابلیس نیز گفتمانی جهانی است و می‌خواهد همه بشریت را- جز افراد خاصی که بیرون از توان تسلط بر ایشان است- گمراه سازد. (حجر39 و 40 و آیات دیگر)
دشمنان گفتمان اسلامی از همه امکانات بهره می‌گیرند تا به این هدف برسند. آنان از طریق شبهه‌افکنی، تزیین امور دنیا و ایجاد گرایش‌های مادیگرایانه (آل‌عمران7 و 4 و آیات دیگر) می‌خواهند مردم را به دنیا سرگرم کنند و از حق و حقیقت و عدالت دور سازند. خداوند در آیه 20 کهف و آیات دیگر می‌فرماید نظام استکباری و شیطانی تلاش می‌کند که به هر شکلی شده، مردم را به زیر سلطه خود درآورد و کسانی را که در برابر او قرار می‌گیرند به قتل می‌رساند یا شکنجه‌ کرده و به زندان می‌افکند یا سنگسار کرده و یا از جامعه طرد و یا تابعیت او را لغو می‌کند.
این برنامه‌های فشار و تهدید و شکنجه و قتل و مانند آن تا زمانی که مردم به آئین آنها باز نگردند ادامه خواهد یافت. تعبیر قرآنی «ملت» به معنای آئینی است که دارای فلسفه و سبک خاصی از زندگی است. در حقیقت یک آئین و سبک زندگی است که دارای فلسفه خاصی باشد. ملت ابراهیم به معنای فلسفه و آئین زندگی است که حضرت ابراهیم(ع) آن را داشت و دیگران را بدان دعوت می‌کرد.نظام استکباری نیز به عنوان یک ملت دارای فلسفه زندگی و سبک خاص زیست است که مردم را به افکار و رفتار خاصی دعوت می‌کند، پس نظام استکباری و گفتمان استکباری شیطانی تمام راه‌ها را به کار خواهد بست تا ملت خودش را بر جهان مسلط سازد و مردم را به همان فلسفه و سبک زیست خود دعوت کند.
نظام سلطه استکباری آمریکا، بارها بیان کرده است که همه گزینه‌ها از جمله تحریم‌ها و حمله نظامی روی میز است. همه گزینه‌های استکباری شامل بهره‌گیری از شبهات و جنگ نرم، جنگ روانی، جنگ علمی و اعتقادی، جنگ رسانه‌ای از راه فیلم‌های هالیودی، اخبار رسانه‌های سمعی و بصری و جنگ اقتصادی، تهاجم فرهنگی، تحریم و تهدید نظامی و مانند آن است.
خداوند می‌فرماید دشمنان زمانی دست از جنگ و تهدید برمی‌دارند که نظام سلطه آنان را بپذیرید و آئین آنان را قبول کنید، زیرا جز به این رضایت نمی‌دهند:

ولن ترضی عنک الیهود ولا النصاری حتی تتبع ملتهم قل ان هدی الله هو الهدی ولئن اتبعت اهواءهم بعدالذی جاءک من العلم ما لک من الله من ولی ولا نصیر، و هرگز یهودیان و مسیحیان از تو راضی نمی‌شوند، مگر آن که از کیش و آئین آنان پیروی کنی. بگو: «در حقیقت، تنها هدایت خداست که هدایت واقعی است.» و چنانچه پس از آن علمی که تو را حاصل شد، باز از خواسته‌های آنان پیروی کنی، در برابر خدا سرور و یاوری نخواهی داشت. (بقره، 120)
پس دشمن استکباری هرگز با عقب‌نشینی‌های امت اسلام در مسایلی چون حقوق هسته‌ای و مقاومت اسلامی، کوتاه نمی‌آید و نمی‌توان گفت که این کارها موجب اعتمادسازی است، زیرا زمانی اعتماد مستکبران به دست می‌آید و آنان راضی می‌شوند دست از دشمنی بر دارند که هم کیش و آئین آنان شوید. لذا دولت استکباری و شیطانی آمریکا به‌صراحت اعلام می‌کند که عقب‌نشینی در همه اصول انقلاب اسلامی است که امکان بازگشت ایران اسلامی را به جامعه جهانی (همان نظام سلطه استکباری و شیطانی) فراهم می‌آورد.
اینکه گمان کنیم دشمنی ایران اسلامی و نظام استکباری پایانی خواهد داشت، تصوری ساده ‌اندیشانه است؛ زیرا این دوستی و صلح تنها زمانی تحقق خواهد یافت که یکی از دو نظام و گفتمان اسلامی و استکباری، ماهیت خود را تغییر دهد و به آئین و کیش دیگری درآید؛ چرا که تنها با حذف یکی از دو نقیض است که آن دیگری رضایت می‌یابد و بقایش تضمین می‌شود.
براساس آموزه‌های اسلامی حتی اگر کفر و باطل کوتاه بیاید و بخواهد صلح کند، حق کوتاه نمی‌آید: زیرا خواهان عدالت جهانی نسبت به همگان است و هرجا فریادرسی کمک خواهد لازم است برای رفع ظلم و رهایی اهل استضعاف از دست استکبار قیام کرده و به جنگ و جهاد پرداخت


خداوند به صراحت در آیه 75 نساء ضمن توبیخ مسلمانان می‌فرماید:و مالکم لا تقاتلون فی سبیل‌الله و المستضعفین من الرجال و النساء والولدان الذین یقولون ربنا اخرجنا من هذه القریه الظالم اهلها واجعل لنا من لدنک ولیا واجعل لنا من لدنک نصیرا؛ چرا شما در راه خدا ‌[و در راه نجات[ مردان و زنان و کودکان مستضعف نمی‌جنگید؟ همانان که می‌گویند: «پروردگارا، ما را از این شهری که مردمش ستم‌پیشه‌اند بیرون ببر و از جانب خود برای ما سرپرستی قرار ده و از نزد خویش یاوری برای ما تعیین فرما.»
بنابراین، براساس آموزه‌های قرآنی، نمی‌توان در برابر استکبار و نظام سلطه سکوت کرد و تنها رهایی خود را خواست بلکه واجب و تکلیفی شرعی و الهی است که به داد هر فریادرسی رسید و به او یاری کرد؛ چرا که عدالت جهانی برای همگان از هر نژاد و قوم و مذهب و آئینی از وظایف و تکالیف اسلامی است. (حدید، 25)
به هر حال، جنگ حق و باطل و عدالت و ظلم جنگ دایمی است و هیچ‌یک در این راه کوتاه نمی‌آید و صلح و صفایی میان آنان برقرار نخواهد شد، مگر از باب سیاست مقاومتی در گفتمان اسلامی؛ به این معنا که برای تقویت و تحکیم مواضع، عقب‌نشینی تاکتیکی انجام می‌گیرد ولی هم، این عقب‌نشینی موقت است و هم ماهیت تجاوز‌طلب دشمن را برای همه برملا می‌کند. به تعبیر دیگر تنها برای یارگیری و تقویت برای حمله سهمگین‌تر عقب‌نشینی صورت می‌گیرد. پس پای هیچ پیمان و قرارداد دایمی را امضا نمی‌کند که حقوقش را سلب کند؛ بلکه تنها یک آتش‌بس موقت است. (انفال، 16)


دولت اسلامی باید بگونه‌ای عمل کند که هر تهدیدی را به فرصت تبدیل کند؛ به عنوان نمونه باید تحریم‌های اقتصادی را به عنوان یک فرصت، شناسایی کرده و آن را برای تقویت اقتصاد مقاومتی به کار گیرد تا جامعه به جای وابستگی اقتصادی به بیرون بر اقتصاد داخلی و مستقل پا گیرد. خداوند می‌فرماید: اگر پدرانتان و فرزندانتان و برادرانتان و همسرانتان و خویشانتان و اموالی که فراهم آورده‌اید و تجارتی که از بی‌رونقی و کسادی‌اش می‌ترسید و خانه‌هایی که به آنها دل خوش کرده‌اید، نزد شما از خدا و پیامبرش و جهاد در راهش محبوب‌ترند، پس منتظر بمانید تا خدا فرمان عذابش را بیاورد؛ و خدا گروه فاسقان را هدایت نمی‌کند. (توبه، 24)
و در آیه 28 توبه درباره آثار اقتصاد مقاومتی و امدادهای الهی به ملت مقاوم اسلام می‌فرماید: یا ایهاالذین امنوا انما المشرکون نجس فلا یقربوا المسجدالحرام بعد عامهم هذا و ان خفتم عیله فسوف یغنیکم الله من فضله ان‌ شاء ان‌الله علیم حکیم؛ ای اهل ایمان! جز این نیست که مشرکان پلیدند؛ پس نباید بعد از امسال به مسجد‌الحرام نزدیک شوند؛ و اگر ‌]به سبب قطع رابطه با آنان و تعطیل شدن داد و ستد با ایشان[ از بی‌نوایی و تنگدستی می‌ترسید، خدا اگر بخواهد شما را از فضل و احسانش بی‌نیاز می‌کند؛ یقینا خدا دانا و حکیم است.



شاخص های استکبار


در چندین آیه، از آیات قرآن، استکبار به عنوان یک صفت ویژه کفار به کار رفته، و از همه آنها استفاده می شود، که منظور از آنها تکبر از قبول حق است. در سوره نوح 7 می خوانیم: و انی کلما دعوتهم لتغفر لهم جعلوا اصابعهم فی آذانهم و استغشوا ثیابهم و اصروا و استکبروا استکبارا و من هر زمان آنها را دعوت کردم که (ایمان بیاورند و) تو آنها را بیامرزی، انگشتان خویش را در گوشهایشان قرار داده و لباسهایشان را برخود پیچیدند، و در مخالفت اصرار ورزیدند و به شدت استکبار کردند. و در منافقین5 و اذا قیل لهم تعالوا یستغفر لکم رسول الله لووا روسهم و رایتهم یصدون و هم مستکبرون؛ هنگامی که به آنها بگوئی بیائید تا رسول خدا برای شما آمرزش بطلبد، سرپیچی می کنند و آنها را می بینی که مردم را از راه حق باز می دارند و استکبار می ورزند. و در سوره جاثیه آیه8درباره همین گروه یسمع آیات الله تتلی علیه ثم یصر مستکبرا کان لم یسمعها آیات خدا را که بر او خوانده می شود می شنود، اما چنان با حالت استکبار اصرار بر کفر دارد که گوئی آن آیات را هرگز نشنیده است!

و در حقیقت، بدترین استکبار ، همان تکبر از قبول حق است، چرا که تمام راه های هدایت را به روی انسان می بندد، و تمام عمر در بدبختی و گناه و بی ایمانی می ماند. علی(ع) در نهج البلاغه در خطبه قاصعه صریحا شیطان را بعنوان سلف المستکبرین(پیشکسوت و سر سلسله مستکبران) معرفی می کند، چرا که او نخستین گام را در مخالفت با حق و عدم تسلیم در مقابل این واقعیت که آدم از او کامل تر است برداشت. و به این ترتیب، تمام کسانی که از پذیرش حق سر باز می زنند، خواه از نظر مالی تهیدست باشند، یا متمکن، مستکبرند، ولی نمی توان انکار کرد که در بسیاری از اوقات، تمکن زیاد مالی سبب می شود که، انسان از پذیرش حق خودداری کند. در روضه کافی از امام صادق(ع) می خوانیم: اما تلوت قصه سحره موسی(ع): کسی که برای خود بر دیگری امتیاز قائل است، از مستکبران است، راوی حدیث می گوید: از امام پرسیدم: که آیا مانعی دارد اگر انسان کسی را مشغول گناه ببیند، برای خود که مرتکب گناه نیست. امتیازی بر او قائل باشد؟ امام فرمود: اشتباه کردی! چه بسا خدا سرانجام گناه او را ببخشد، ولی تو را در پای حساب حاضر سازد، آیا قصه ساحران زمان موسی(ع) را در قرآن نخواندی (که یک روز، به خاطر پاداش فرعون و تقرب به دربار او حاضر شدند در برابر پیامبر اولواالعزم پروردگار قیام کنند، ولی با دیدن چهره حق ناگهان تغییر مسیر دادند، تا آنجا که در برابر تهدید فرعون به کشتن نیز مقاومت کردند و خدا آنها را مشمول عفو و رحمت خود قرار داد؟! تفسیر نمونه ج11 ص912


مکر مستکبران و راهکار مقابله
استکبار همواره مکر می ورزد و چاره جویی و حیله می کند تا بر جهان و جهانیان سیطره و سلطه یابد و همه منابع مادی و انسانی را به خدمت خویش گیرد. خداوند در آیات بسیاری از قرآن به مساله مستکبران پرداخته است؛ چرا که نخستین طاغی در آفرینش، ابلیس مستکبری است که با طغیان خویش کوشید تا مسیر آفرینش را منحرف سازد. انحراف مستکبران از خط اصلی آفرینش، به سبب خودبرتربینی آنان است. آنان نه تنها خود فاسد هستند بلکه بر آن هستند تا فساد را در همه عرصه ها گسترش دهند و با هنجار شکنی و تغییر ارزش ها بلکه خلقتها به تعبیر قرآن به اهداف پلید خویش دست یابند. خداوند در آیه 33 سوره سباء از تلاش شبانه روزی مستکبران برای گمراهی مستضعفان و انسانهای بی پناه که قدرت تفکر و تقابل را ندارند، سخن به میان می آورد و توضیح می دهد که چگونه آنان مکر شبانه روزی خویش را به کار گرفته اند تا جهان را مدیریت کنند.


روشهای فریبکارانه و مکارانه مستکبران
مکر، بر فریب و خدعه استوار است. بر این اساس، مکار از هیچ چیزی برای رسیدن به هدف خویش فروگذار نمی کند و حق و باطل را چنان در هم می آمیزد که انسان قدرت تشخیص حق و باطل را نیابد. البته کسانی که اهل ایمان هستند از نور الهی برخوردار بوده و فطرت سالم و عقل سلیم ایشان، آنان را نسبت به فریب و مکر مستکبران، بصیر می سازد؛ اما مستضعفان از این امکان برخوردار نیستند و به سادگی در دام فتنه و مکر آنان می افتند و خود به عنوان مزدوران و سربازان بی جیره و مواجب مستکبران عمل می کنند

از مهم ترین ابزارهایی که مستکبران در فریفتن مردم از آن بهره می برند، نفاق و ریا(نساء، 142)، تهمت و بهتان و افتراست (یوسف، 25 و 28) آنان زشتی های خویش را تزیین کرده و به حق می آرایند و باطل را حق جلوه می دهند. (رعد33) اغوای دیگران (اعراف20تا22)، تبلیغات فریبنده (انعام 112) ترور فیزیکی و شخصیتی (نمل50 و انفال30 و آیات دیگر)، خیانت های پنهانی و نهانی و ناموسی (یوسف50 تا 52) اظهارات خیرخواهانه و نصیحت خواهی ظاهری (یوسف11 و 12)، صلح خواهی (انفال61 و 62) دروغگویی و قسم دروغ(نحل94)، وسوسه (اعراف20 تا 27) و نیز ادعای همدلی و همسویی (توبه56) از مهمترین روش هایی است که مستکبران در مکرجویی از آن بهره می برند.

مستکبران به سبب بیماردلی، حسادت و رفاه طلبی بسیار خود در مسیر شیطان و اهداف شیطانی قرار می گیرند و اجازه نمی دهند تا مسیر واقعی و درست از سوی انسانها و جوامع بشری پیموده شود. با نگاهی به رسانه های جهانی به خوبی می توان دریافت که چرا مستکبران از همه ابزارهای تبلیغاتی و شعارهای به ظاهر خیرخواهانه و بشردوستانه مانند مردم سالاری و صلح طلبی حقوق بشر بهره می گیرند و دریک فرآیندی زنان را به عنوان مهم ترین ابزار تاثیرگذار برای هنجارشکنی مورد استفاده قرار می دهند. بسیاری از ادعاهای حقوق بشری و تساوی حقوق زن و مرد، تنها برای مکری است که در آستین خویش چون ماری پرورانده اند تا جوامع بشری را از فطرت سالم دور سازند و زنان را به بهره کشی جنسی سوق دهند تا از طریق این عمل،اصالت خانه و خانواده از میان برود و بتوانند به اهداف هنجارشکنانه و استکباری خود دست یابند.


اشراف، طبقه مخرب و مکار: اشراف بعنوان طبقه ای مستکبر همواره در خدمت اهداف شیطانی بوده اند و در طول تاریخ علیه خط درست آفرینش که از سوی پیامبران مدیریت و هدایت می شد، قرار گرفته اند. (انعام123 و 124) آنان به عنوان بزرگ ترین مجرمان در هر جامعه ای چنان به فساد و افساد دامن می زنند که گروهی همانند ایشان را نمی توان در جوامع بشری به عنوان طبقات مخرب و مکار شناسایی و معرفی کرد.در جامعه جهانی امروز به سادگی می توان مکر مستکبران را در همه عرصه های زندگی شناسایی کرد

با نگاهی گذرا به مجموعه تحرکات جهانی مستکبران از صلح دوستی و مردم خواهی و حمایت از حقوق زنان و استفاده ابزاری از این امور برای رسیدن به اهداف پلید می توان دریافت که چگونه مستضعفان در دام فریب این مکاران قرار می گیرند و خود بسان بردگان بی مزد و مواجب مستکبران عمل می کنند و اهداف آنان را در زمین جامه عمل می پوشانند. برای رهایی از این مکر تنها می بایست به خداوند پناه برد(یوسف23) و با تقوای الهی (ال عمران، 20) و دعا (یوسف، 33 و 34) و صبر پیشگی (آل عمران، 120) و هوشیاری(اعراف27نور 11 تا 16) و امدادخواهی از خداوند (انفال 62) و احسان (نحل127 و 128)از شر مکر شبانه روزی مستکبران در امان ماند.



زندگی بدون استعلاء (برتری طلبی)
استعلاء و برتری‌طلبی از جمله مفاهیمی است که در قرآن کریم و سنت، ذیل عناوین مختلفی به آن پرداخته شده است. این پدیده که وجوه و جوانب متفاوتی چون اقتصادی، سیاسی و اجتماعی را دارا است به علت تحقیر شأن و کرامت انسانی مورد مذمت شدید قرار گرفته به طوری که در منطق اسلام هرگونه فخرفروشی و متفاوت‌ نشان دادن فرد یا افرادی در جامعه مردود اعلام شده است. در قرآن کریم ذیل آیاتی به مذمت این سبک زندگی پرداخته شده در سوره قصص83 خداوند می‌فرماید: تلک الدارالاخره نجعلها للذین لایریدون علوا فی‌الارض ولافسادا و العاقبه للمتقیناین سرای آخرت را (تنها) برای کسانی قرار می‌دهیم که اراده برتری‌‌جویی در زمین و فساد را ندارند، و عاقبت نیک برای پرهیزگاران است.
در همین رابطه برخی مفسرین ذیل آیه شریفه به این حدیث امام صادق(ع) استناد کرده‌اند که حضرت می‌فرماید: من ذهب یری ان له علی الاخر فضلا فهو من المستکبرین کسی که در خود نسبت به دیگری برتری ببیند از مستکبران (خود بزرگ‌نمایان) است (الحیاه ج3 ص393)همچنین 23نحل انه لا یحب المستکبرین. خداوند متکبرین را (که دیگران را درگفتار، موضع‌گیری و اعمال تحقیر می‌کنند) دوست ندارد.
این نگاه اسلام که ناشی از مساوی دانستن انسان‌ها در شأن و کرامت انسانی است، در بسیاری از روایات نیز مطرح شده است. پیامبر اکرم(ص) در این باره می‌فرمایند: ایها الناس ان ربکم واحد وان اباکم واحد، کلکلم لآدم و آدمن من تراب؛ ان اکرمکم عندالله اتقاکم. ‌و لیس لعربی علی عجمی فضل الا بالتقوی... ای مردم پروردگار شما یکی است و پدر شما هم یکی. همه شما فرزندان آدم هستید و آدم از خاک خلق شد؛ محترم‌ترین شما نزد خدا باتقوی‌ترین شما است و هیچ انسانی بر انسان دیگر برتری ندارد مگر به تقوای بیشتر(تحف‌العقول ص34) در تعالیم اسلامی در اثر این نوع نگاه است که هرگونه مظاهر برترنمایی در حوزه‌های مختلف اقتصادی، سیاسی و اجتماعی تقبیح می‌شود. قرآن کریم فرعون را به خاطر همین امر مذمت می‌کند ان فرعون علا فی‌الارض فرعون در زمین برتری‌ طلبی و بلند پروازی کرد(قصص4) مجمع‌البیان طبرسی: فرعون در برابر مردم خود، برتری‌طلب بود و انسان‌ها را بردگان خویش قرار داده بود و پائین دست می‌نشاند (حکومت اسلامی از منظر قرآن و سنت به نقل از مجمع‌البیان ج7 ص108)
در سنت پیامبر(ص) و ائمه طاهرین(ع) نیز بسیار به این مسئله و وجوه سیاسی و اجتماعی آن تاکید شده است. از ابوذر نقل است که می‌گوید سلمان و بلال را دیدم که به طرف پیامبر(ص) می‌آمدند، چون به او رسیدند سلمان خود را روی پای پیامبر(ص) انداخت و آن را می‌بوسید. پیامبر(ص) او را از این کار به سختی منع کرد و سپس فرمود:‌ ای سلمان با من چنان رفتار مکن که ایرانیان درباره پادشاهان خود رفتار می‌کنند. من بنده‌ای از بندگان خدایم؛ خوراکی می‌خورم که بنده می‌خورد و روی زمین می‌نشینم همانگونه که بنده می‌نشیند (بحار ج76 ص63)
البته باید این نکته را نیز ذکر کرد که مسئله شأن که در اسلام به تقوای بالاتر مربوط می‌شود هم باعث «متفاوت» زندگی کردن و «اظهار برتری» نخواهد شد چرا که اگر این‌گونه باشد پیامبر(ص) و معصومین(ع) که بالاترین درجه ایمان و تقوا را داشته‌اند اولی بر این بوده‌اند که خود را از مردم متمایز می‌‌کردند. به عنوان نمونه در باب نحوه نشستن پیامبر(ص) برروی زمین و در مجالس همیشه ایشان طوری می‌نشستند که از دیگران متمایز نباشند تا جایی که این امر موجب می‌شد افرادی که پیامبر(ص) را نمی‌شناختند هنگام ورود به مجلس مکان ایشان را تشخیص نمی‌دادند. هم‌چنین یاران خود را از تعیین جای مشخص برای خود در مجالس نهی می‌فرمودند (سنن النبی ص50)
در تعالیم اسلام صفت استعلا و خودبرتر بینی موجبات خشم و عذاب خداوند را به دنبال دارد به عنوان مثال در روایتی از پیامبراکرم(ص) نقل شده که فرمودند: «هرکس بنایی را برای ریا و شهرت بسازد او را در قیامت به هفت طبقه زیر زمین می‌برد سپس به صورت گردن‌بندی از آتش بر گردن او درمی‌آید و آنگاه همراه با آن در آتش فرو افکنده می‌شود.گفته شد: یا رسول‌الله خانه چگونه برای ریا و شهرت ساخته می‌شود حضرت پاسخ دادند:به این که بیش از اندازه کفاف بسازد و یا برای اینکه به آن ببالد و فخر‌فروشی کند آن را بسازد.» (وسائل‌الشیعه ج3 ص588).

mohammadhossein
2016/07/22, 09:37
سخنرانی حجت‎الاسلام میرباقری در شب سوم محرم هیات ثارالله + صوت
تفسير«مقام محبت» به سير در«جاذبه امام» تا نيل به «خزائن علم ايشان» (http://www.rajanews.com/news/192098)

اولی الالباب، (یعنی شیعیان خالص اهل بیت علیهم السلام) سلوکی دارند که امام صادق عليه السلام (در ذیل حدیثي كه بيان شد) آن سلوک را شرح می دهند: «إن أولى الألباب الذين عملوا بالفكرة حتى ورثوا منه حب الله فإن حب الله إذا ورثه القلب استضاء به، و أسرع إليه اللطف» یعنی اولي الالباب بعد از اینکه به حب الله رسیدند، این محبت قلبشان را روشن می کند و - چنان كه اين حديث را معنا كرده اند- خدای متعال با مدارا ايشان را به محبوب و مقصودشان می رساند.



گروه معارف – رجانیوز: متن زیر چکیده ای مفصل از سخنرانی حجت الاسلام و المسلمين ميرباقري، در سومین شب عزاداري حسيني در دهه اول محرم الحرام 1393 است که به تاریخ 5 آبان ماه در هیأت ثارالله مدرسه فيضه قم برگزار شده است. ایشان در جلسه با اشاره به روايتي از امام صادق عليه السلام به تبيين يكي ديگر از صفات اصحاب سيد الشهدا عليه السلام پرداختند. حجت الاسلام و المسلمين ميرباقري، اصحاب امام حسين عليه السلام را چنان كه در زيارات آمده است به «احباء الله» توصيف نمودند. ايشان مقام محبت را مختص كساني دانستند كه امام را شناخته اند، به او گوش جان سپرده اند و با سير در جاذبه او و در پرتو حب الهي به حقيقت توحيد، علم و حكمت رسيده اند و به دليل همين سرسپردگي و محبت، از مسير توحيد منحرف نمي شوند.. در جلسات گذشته نکاتی در باب خصوصیات اصحاب سیدالشهداء علیه السلام بيان شد. یکی ديگر از صفاتی که در زیارات، برای ایشان نقل شده است: «احباء الله» است. اصحاب حضرت راه «محبت» را طی کرده و به لوازمش ملتزم بوده اند.


گرفتن از دست امام صفت اولوالالباب و شیعیان در تفسیر برهان، مرحوم محدث بحرانی در ذیل آیات مبارکات سوره «صاد» روایتی از امام صادق علیه السلام نقل کرده اند که چگونگی و آثار سلوک با محبت را توضیح می دهد. در آنجا یونس بن ظبیان نقل می کند که: «دخلت على الصادق جعفر بن محمد (عليه السلام)، فقلت: يا ابن رسول الله، إني دخلت على مالك و أصحابه، فسمعت بعضهم يقول: إن لله وجها كالوجوه، و بعضهم يقول: له يدان، و احتجّوا في ذلك بقوله تعالى: «يا إِبْليسُ ما مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ»، و بعضهم يقول: هو كالشاب من أبناء ثلاثين سنة، فما عندك في هذا، يا ابن رسول الله؟!» راوی به حضرت عرض کرد که یا ابن رسول الله مخالفین شما چنین اعتقاداتی در مورد خدای متعال دارند و گمان می کنند که خدای متعال مانند انسانها دست و وجه دارد و بعضی از آنها می گویند که خدای متعال در صورت جوانی سی ساله است.


«قال: و كان متكئا، فاستوى جالسا، و قال: اللهم عفوك عفوك» یعنی راوی می گوید حضرت جدی نشستند؛ گویی بخواهند حرف مهمی بزنند و فرمودند: «اللهم عفوك عفوك». در ادامه حضرت معنی صحیح آیاتی که آنها در فهمش به خطا رفته بودند را بیان می فرمایند که عباراتی لطیف و توحیدی است: «يا يونس من زعم أن لله وجها كالوجوه فقد أشرك، و من زعم أن لله جوارحا كجوارح المخلوقين فهو كافر بالله، فلا تقبلوا شهادته، و لا تأكلوا ذبيحته، تعالى الله عما يصفه المشبهون بصفة المخلوقين، فوجه الله أنبياؤه و أولياؤه، و قوله تعالى: خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ فاليد القدرة، كقوله تعالى: وَ أَيَّدَكُمْ بِنَصْرِهِ فمن زعم أن الله في شي‏ء، أو على شي‏ء، أو تحول من شي‏ء إلى شي‏ء، أو يخلو من شي‏ء، أو يشغل به شي‏ء، فقد وصفه بصفة المخلوقين، و الله خالق كل شي‏ء، لا يقاس بالمقياس، و لا يشبه بالناس، و لا يخلو منه مكان، و لا يشغل به مكان، قريب في بعده، بعيد في قربه، ذلك الله ربنا لا إله غيره، فمن أراد الله و أحبه بهذه الصفة، فهو من الموحدين، و من أحبه بغير هذه الصفة فالله منه بري‏ء، و نحن منه برآء»


بعد از اين بيان توحيدي، امام صادق عليه السلام به توصیف نحوه سلوک اولی الالباب مي پردازند. «اولی الالباب» در روايات به شیعیان تفسیر شده است. در ذیل آیه «قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذينَ لا يَعْلَمُونَ إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْباب‏» (زمر/9) از امام صادق علیه السلام در اصول کافی روایت شده است كه فرمودند: «قَالَ نَحْنُ الَّذِينَ يَعْلَمُونَ‏ وَ عَدُوُّنَا الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ‏ وَ شِيعَتُنَا أُولُوا الْأَلْبابِ‏» یعنی فقط شيعيانند که می فهمند که فرق «امام» با «دشمن و مخالفین امام» چیست؟ دیگران به خطا رفتند، چون دست شیاطين خالی نیست که هر کس بتواند فرق امام و دشمن امام را بفهمد، بلکه او هم جنودی دارد. در مقابلِ «علم» که از جنود امام است، در دستگاه دشمنان امام، «جهل» وجود دارد و با آن جهلشان در عالم کار می کنند و به مقاصدشان هم می رسند. این مؤمن است که در روایت در کتاب خصال فرموده اند: «عِلْمُهُ نُورٌ وَ كَلَامُهُ نُور» چون علمش را از امام اخذ کرده است اما غیر مؤمن از ابليس تعلم کرده و «جهل و شیطنت» آموخته است. شیطان نيز با همین جهل، عالم را به آتش می کشد لذا دانسته شیطان و شاگردانش، محترم نیست، بلكه همه جهل است. بالاخره آنها هم اطلاعات و قدرت تصرف دارند چنان كه در شب قدر، به اندازه ملائکه ای که بر امام نازل می شوند بر ابلیس هم شیاطین نازل می شوند؛ چنان که امر بر او مشتبه می شود و گمان می کند همه کاره عالم است تا آن که با امام مواجه شود. حال با اینکه در دستگاه ابلیس هم جنودی است، ولی «اولی الالباب» فقط از امام اخذ كرده و در محضر ايشان شاگردی می کنند.


سلوك خاص اولي الالباب در وادي محبت تا وصول به خزائن «علم، حكمت و صدق» امام اولی الالباب، (یعنی شیعیان خالص اهل بیت علیهم السلام) سلوکی دارند که امام صادق عليه السلام (در ذیل حدیثي كه بيان شد) آن سلوک را شرح می دهند: «إن أولى الألباب الذين عملوا بالفكرة حتى ورثوا منه حب الله فإن حب الله إذا ورثه القلب استضاء به، و أسرع إليه اللطف» یعنی اولي الالباب بعد از اینکه به حب الله رسیدند، این محبت قلبشان را روشن می کند و - چنان كه اين حديث را معنا كرده اند- خدای متعال با مدارا ايشان را به محبوب و مقصودشان می رساند.


و ادامه می دهند که: «فإذا نزل منزلة اللطف صار من أهل الفوائد، فإذا صار من أهل الفوائد تكلم بالحكمة فإذا تكلم بالحكمة صار صاحب فطنة، فإذا نزل منزلة الفطنة، عمل بها في القدرة، فإذا عمل بها في القدرة، عمل في الأطباق السبعة» یعنی بعد از رسیدن به «حکمت»، به «فطنت» می رسند و در پرتو اين فطانت، با قدرت وارد وادی عمل مي شوند و عملشان در طبقات هفتگانه عالم جاری می شود.


«فإذا بلغ هذه المنزلة، صار يتقلب في لطف و حكمة و بيان. فإذا بلغ هذه المنزلة، جعل شهوته و محبته في خالقه» که برای فهم جایگاه حکمت و بیان باید به آیه شریفه «علمه البیان» بخوبی پرداخت. و ادامه می دهند که آنها همه شهوات و محبتشان در خدای متعال منحصر می شود.


بعد از این مرحله، وارد بالاترین مقامات و منزلت کُبرا شده و به مشاهده قلبي رب نائل مي شوند: «فإذا فعل ذلك نزل المنزلة الكبرى، فعاين ربه في قلبه» که مقصود از رؤيت، رؤیت در قلب است نه با چشم سر، چنان كه امیر المومنین علیه السلام از ایشان در کافی نقل شده است که می فرمایند: «مَا كُنْتُ أَعْبُدُ رَبّاً لَمْ أَرَهُ قَالَ وَ كَيْفَ رَأَيْتَهُ قَالَ وَيْلَكَ لَا تُدْرِكُهُ الْعُيُونُ فِي مُشَاهَدَةِ الْأَبْصَارِ وَ لَكِنْ رَأَتْهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإِيمَان‏» یعنی حقائق ایمان و «ایمان» چیزی جز حب امیر المومنین علیه السلام نیست که ایشان حقیقت ایمان است و ایمان ما چیزی جز «حب ایمان» نیست.


بعد از این معاینه رب، به حکمت، علم و صدق می رسند، اما نه از راهی که حکماء و علماء و صدیقون به آن رسیده اند: «و ورث الحكمة بغير ما ورثته الحكماء، و ورث العلم بغير ما ورثته العلماء، و ورث الصدق بغير ما ورثه الصديقون.» بلکه از ائمه علیهم السلام که خزان علم الله هستند این علم را به میراث می برند.



جستجوي «توحيد، علم و حكمت» از غير امام، سر منشأ همه انحرافات در معرفت الله امام صادق عليه السلام در ادامه اين روايت، سیره رایج حکماء و علماء و صدیقون را توضیح می فرمایند «إن الحكماء ورثوا الحكمة بالصمت، و إن العلماء ورثوا العلم بالطلب، و إن الصديقين ورثوا الصدق بالخشوع و طول العبادة، فمن أخذه بهذه السيرة إما أن يسفل، و إما أن يرفع، و أكثرهم الذي يسفل و لا يرفع إذا لم يرع حق الله، و لم يعمل بما أمر به، فهذه صفة من لم يعرف الله حق معرفته، و لم يحبه حق محبته، فلا يغرنك صلاتهم و صيامهم و رواياتهم و علومهم، فإنهم حمر مستنفرة» لذا کسانی که از این وادی ها رفتند اکثرا مبتلایند. لذا به «تجسم» و «تعطیل معرفت الله» و ... (که در صدر حدیث نمونه ای از آن بیان شد) معتقد شدند. یعنی در وادی های صدق، حکمت و علم که وادی های صعب العبوری است سقوط کرده اند. لذا نباید نماز، روزه ، نقل روایات و ساير ويژگي آنها انسان را فريب بدهد.


انحرافات در معرفة الله ناشی از حرکت نکردن در مسیر اولوا الالباب است. اما شیعیان می دانند که برای رسیدن به توحید، محبت، حکمت، علم و صدق باید فقط دنبال امام حرکت کنند و از دیگران فاصله بگیرند.


فقط یک عده هستند که فرق امام و «الذین لا یعلمون» را می فهمند؛ ما بقی خیال می کنند دیگرانی هم هستند که پر جاذبه حرف می زنند تا جایی که بعضی از آنها حتی به گزاف گفته اند که دیگرانی هم هستند که از ائمه و انبیاء علیهم السلام دلنشین تر حرف می زنند. اما ادعاي اين امور از غیر ائمه به تعبیر قرآن «زخرف القول» و «غرور» است: «وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحي‏ بَعْضُهُمْ إِلى‏ بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورا»(انعام/112)


حضرت در ادامه روايت مي فرمايند: «يا يونس، إذا أردت العلم الصحيح فعندنا أهل البيت، فإنا ورثناه، و أوتينا شرح الحكمة، و فصل الخطاب» یعنی همه حکت و علم و فصل الخطاب نزد ماست و غیر امام، كسي چیزی در دست ندارد.


یونس می گوید: «قلت: يا ابن رسول الله، و كل من كان من أهل البيت، ورث كما ورثتم من علي و فاطمة (عليهما السلام)؟ فقال: ما ورثه إلا الأئمة الإثنا عشر» یعنی اهل بیت فقط این حقیقت را به ارث می برند. دیگران شايد آدم را به بعضی جاها برسانند ولی فقط امام است که به مقصد می رساند. اگر کسی به غیر امام سر سپرد، سر از جای دیگري غير از مقصد در می آورد و محبتش پذيرفته نمي شود. چون محبوب آنها، خدای حقیقی نیست حتی اگر خدای لطیفی برای خودشان درست کرده باشند.


اگر اصحاب حضرت همه از احبائند و در وادی محبت سیر کرده و به مقام عالی این وادی رسیدند، به برکت امام و همراهی و محبت حضرت بوده است تا جایی که همه هستی شان را در میسر محبت دادند، و لو برایشان خوش نامی دنیایی نداشت. اما چون کنار امام بودند توانستند حتی این بدنامی را تحمل کنند. چون تحت ولایت معلم توحید و گشاینده وادی محبت سیر کردند و حاصل این سیرشان میراث «محبت» بوده است که همان «محبت خدای متعال» است. که در زیارت کامعه کبیره فرمودند: «وَ مَنْ أَحَبَّكُمْ فَقَدْ أَحَبَّ اللَّه» ----------------------------------------------

mohammadhossein
2016/07/22, 09:44
مقام محبت و آثار آن / سیر با بلای سیدالشهداء راه نزدیک وصول به مقام محبت مقام محبت و آثار آن / سیر با بلای سیدالشهداء راه نزدیک وصول به مقام محبت حجت الاسلام و المسلمين ميرباقري - محرم الحرام 1435
چنانکه با تکرار رمضان، درهایی از قرآن باز شده ارزاق قرآنی فرو فرستاده می‌شود، هر سال با تکرار محرم نیز، نسیمی از عاشورای سیدالشهدا در عالم می‌وزد که با آن بلا تجدید شده و سلوک با بلای حسین علیه السلام برای مومنین هموار می‌شود، و رزق‌های خاص حسینی مانند بکاء و اشک و زیارت تقسیم می‌گردد.


محبت، رزق نهائی در سیر معنوی، بالاترین درجه، محبت خداست و اگر مقام رضا را بالاترین درجه دانسته اند بدین جهت است که از لوازم محبت است، زیرا محبت اخلاص و شکر و صبر نسبت به تقدیرات خداوند متعال به همراه دارد، چنانکه امام باقر علیه السلام در جواب جابر که به حضرت عرض کرد من فقر را بر غنی و بیماری را بر صحت ترجیح می دهم، فرمودند لکن ما آنچه خداوند متعال برایمان مقدر کرده دوست داریم و به آن راضی هستیم و این همان مقام اخلاص در محبت است که رضایت به تدبیر خداست و از مقدرات خداوند متعال لذت می‌برد، و به همین جهت در روز عاشورا هر مقدار که بلا سنگین‌تر می‌شد، سیدالشهداء بشاش‌تر و چهره‌شان افروخته‌تر می‌گردید.



درجه محبت، مقامی‌ست که خداوند متعال گاهی با ترغیب «وَ الَّذينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّه[1]» (اهل ایمان محبتشان به خدا از همه بیشتر است) و گاهی با تهدید« قُلْ إِنْ كانَ آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ وَ إِخْوانُكُمْ وَ أَزْواجُكُمْ وَ عَشيرَتُكُمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسادَها وَ مَساكِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ في‏ سَبيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقين[2]» تمام مومنین را به آن فراخوانده است، لذا مومن نباید نسبت به مقام محبت بی تفاوت باشد.



رسیدن به مقام محبت، راه‌های متعددی دارد، گاهی با عبادات و ریاضت‌های طولانی‌ست، و گاهی نیز با حرکت و سیر با بلاست، که باب الحسین هم اوسع است و هم اسرع، زیرا با بلای سیدالشهداء علیه السلام، درهای محبت الهی به روی همه عالم حتی انبیاء و اولیاء گشوده شده است، و این راهی بود که یاران سیدالشهداء طی کردند، زیرا یک روی عبادت و بلای آن حضرت، جذبه‌های محبت خداوند متعال بود، و لذا همراهان سیدالشهداء، غرق در محبت خداوند متعال بودند، و رزق مهم ما نیز از عاشورا همین محبت است، که آخرین مرحله و بالاترین درجه، از مراحل سه گانه تسلیم و تطهیر و تنویر است؛ تنها کار متوقع از ما، تسلیم شدن در برابر اهل بیت است، و آن‌گاه انسان در دستگاه اهل بیت تطهیر شده و آلودگی‌ها و قید و بند شیطان از او باز می‌شود، و بعد از تطهیر آماده دریافت انوار ولایت و غرق شدن در محبت خدا خواهد بود چنان‌که روایت مشهور ابوخالد کابلی به این مراحل اشاره دارد.



آثار محبت اهل بیت محبت اهل بیت، آثار عظیمی دارد که در روایتی که مرحوم صدوق در خصال از نبی اکرم صلی الله علیه و آله نقل کرده، به بیست اثر آن اشاره شده است که ده اثرش مربوط به دنیاست، و حضرت تاکید فرموده‌اند که انسان محب به تمام خیر دنیا و آخرت دست می‌یابد و هیچ خیری از او فوت نمی‌شود، و شکی نیست که اهل بهشت است[3].
اولین اثر زهد است؛ امیرالمومنین مردم را در قبال دنیا به سه دسته تقسیم کرده‌اند، راغب که به هر قیمتی به دنبال دنیاست ولو به حرام، و صابر که گرچه دلش می‌خواهد اما خود را نگاه می‌دارد، و زاهد که هرگز میلی به دنیا ندارد و در راحتی کامل است[4]، و همچنین امام صادق فرمودند تا قلوب شما زاهد در دنیا نشده باشد چشیدن طعم ایمان بر شما حرام است، لذا زهد درجه ای بالاست که به آسانی به دست نمی آید، لکن مطابق این حدیث محبت اهل بیت عصمت، انسان را زاهد می نماید.


انسان محب، اعمال نیک خود را ناچیز شمرده و حرص بر عمل دارد، و متزین به ورع بوده و رغبت فراوانی به عبادت خداوند متعال دارد، و قبل از مرگ موفق به توبه خواهد شد؛ توبه مقام بلندیست که به آسانی به دست نمی آید، زیرا توبه لفظ نیست بلکه جمع کردن قوای منتشر شده در دنیا و بردن آن به سمت خداست و تنها پس از خروج محبت دنیا به طور کامل از قلب انسان، محقق می‌شود، چنان‌که در دعای ابوحمزه ثمالی به این مطلب اشاره شده است[5].



انسان محب، نه تنها اهل قیام شب است، بلکه در تهجد شبانه با نشاط است، « تَتَجافى‏ جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ»[6]، و نیز چشم به اموال دیگران نمی‌دوزد، زیرا طرف معامله‌اش خداست لذا هرگز حسد در آنها راه ندارد؛ همچنین حافظ حدود الهیست و نسبت به دنیا بغض دارد؛ که البته منظور از دنیا، جهان طبیعت نیست، بلکه چنان‌که حضرت فرمودند منظور از آخرت ولایت اهل بیت عصمت و منظور از دنیا ولایت دشمنان آن‌هاست[7]. فلذا اگر کسی اهل ولایت اهل بیت باشد، مشغول به هر کاری از امور زندگی هم که باشد در حقیقت در بهشت است، و اگر کسی از ولایت ائمه خارج شود تحت ولایت ائمه جور قرار می‌گیرد، و در حقیقت در جهنم قرار دارد. «وَما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوان»[8]، چنانکه وقتی ابوخالد کابلی نزد امام باقر غذای بسیار لذیذی تناول کرد، حضرت به او فرمودند آن نعمتی که خداوند متعال روز قیامت بر اساس آیه «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعيم»[9] سوال می‌کند، این خوردنی‌ها نیست، بلکه مراد ولایت ما اهل بیت است[10].



دهمین اثر محبت اهل بیت در دنیا که از همه مهمتر است، سخاست که به معنی گذشتن از همه چیز در راه محبوب است، و این‌که انسان همه‌جا به راحتی اموالش را صرف می‌کند و تنها در راه خدا دستش می‌لرزد نشانه نرسیدن به مقام محبت است، لذا حضرت در جواب کسی که با استدلال به یاران فراوان امام، آن‌حضرت را به قیام تشویق می‌کرد، قیام را منوط به رسیدن مومنین به مقام سخا دانستند که بدون اطلاع از اموال یکدیگر برداشته و مصرف نمایند، لذا محب اهل بیت به راحتی جانش را در راه محبوبش فدا می‌کند و مانند اصحاب سیدالشهداء، هیچ ابائی از این کار ندارد، و این نوع فداکاری با حب الجنه به دست نمی‌آید و تنها با محبت اهل بیت دست یافتنی است، لذا امام حسین به سعید بن عبدالله که هنگام اقامه نماز توسط آن‌حضرت، حاضر شد سیزده چوبه تیر مسموم را به جان بخرد فرمودند: تو در بهشت در مقابل من هستی[11]، که این رزق به همه ما که در عزای سیدالشهداء حاضریم، داده شده لکن باید آن را ناب و خالص کرده و به درجات بالای آن رسانید.

mohammadhossein
2016/07/22, 09:51
انسان بزرگ به حقیقت می اندیشد و پویای حقیقت است
ولی انسان حقیر به پیروان می اندیشد و جویای پیروان است
کنفسیوس
طریقت .. عرفان "اشراق" .... یا پیروزی نور بر تیرگی ها

در مقابل "شریعت" "طریقت" وجود دارد که عبارت است از راه و روش و مکتبی که اگر با نظارت فیلسوف اشراق که دارای معرفت عطا شده از جانب خداوند است انجام شود سالک را به حد کمال برده به اتحاد با خدا نائل میکند و نتیجه ان محو شدن در خدا "فناء الله" یا جاودانی در خدا "بقاء الله" میباشد. و غایت این معرفت حیرت است.
نمونه تاریخی این صوفی گری را میتوان در جلال الدین مولوی بلخی دید که وقتی شمس تبریزی را کشف کرد و پیرو او شد و در مسیر ترقی خویش تا اوج ممکنه پیشرفت کرد.
عرفان معجونی است از مکتب های مختلف فلسفی مختلف جهان. در عرفان عقاید "برهمنها" "بودایی ها", "رواقیون" "نسطوریان" " مهریان " عقاید مسلمانان زاهد, عقاید افلاطونیان جدید و نکاتی از ایین زردشت بصورت مجموعه ای وجود دارد.



کلمه عرفان یا "میستیسیزم" و "گنوستیسیسم" بمعنای دانش و آگاهی است که دانشی است "مرموز" پنهان و مخفی و منظور از ان جهان بینی و دانش بخصوصی است که امکان مستقیم و شخصی و نزدیک و حتی پیوستن آدمی را با خداوند از طریق آنچه که باصطلاح "شهود" و تجربه باطن و حال نامیده میشود جایز و ممکن الحصول میسازد.
اساس بنیادی عرفان اشراق بر روی تابش های روانی است که بر روی صفای نفس انسانها صورت میگیرد. خصوصیات اصلی این مکتب التقاط و پیوند دادن این مشاهدات درونی با اصول منطقی میباشد.


فلسفه اشراق برای کسانی که شکا کیت کامل دارند قابل درک نخواهد بود و برای آنها فقط
بصورت فلسفه مشاء جلوه گر خواهد شد.

در فلسفه مشاء که فلسفه ارسطو, فارابی, ابو علی سینا ..... است به بعد عرفانی و تجربه درونی کشف حقیقت ارزشی داده نمیشود بلکه فقط سعی در توضیح مسائل با دلیل و برهان عقلانی و منطقی است .... یا بعبارت دیگر مشاییان یعنی پیروان فلسفه مشاء خود را مقید و محدود به چهار چوب فلسفه ارسطویی میکنند و شالوده ان به روشی عقلانی و مطاله و تعلیم و تعلم و بحث و خواندن و نوشتن و فرا گرفتن تا سر حد کمال مطلوب بنیاد گردیده ولی از آنجایی که به بعد عرفانی یعنی تجربه الهامی و تجربه درونی کشف حقیقت بهایی داده نمیشود لذا فاقد خاصیت ذوقی, گیرایی, و روشنی بخشی مکتب اشراق است . لذا از نظر شخص اینجانب این فلسفه ( مشاء ) برای درک ذهنی مجهولات فلسفی و عرفانی آنگونه که باید میسر نمیشود و لذا از جنبه بحث ما خارج است. و نیز مکاتب " حکمت متعالیه ملا صدرا" و مکتب "عرفانی فلسفی" فقط در صورتی برای درک کمال موثر واقع خواهد شد که سالک در مکتب فلسفی عرفان اشراق تا حد موثری پیشرفته باشد یعنی نوعی از ایمان درونی در او بوجود آماده باشد.



یک فیلسوف, استاد, محقق و نویسنده همانند زاهد مسیر شریعت دانش و معلومات خود را از جهان میگیرد و به جهان میدهد ولی یک عارف اشراق که دارای آزادی فکر است همانند یک پیامبر دانش خود را از عمق جهان و جهان آفرین میگیرد ( با تجربه الهام و شهود حال و شهود باطن ) و به جهان میدهد و این نعمتی است که از خداوند به بشر آزاد هدیه میشود و موقعی که اهدا شد برای ان شخص روشنی بخش خواهد بود و جرقه ایمان درونی با تجربه درونی و شهود درونی در وی نمایان میشود و در واقع عرفان اشراق برای او شروع میشود.
مهارت عارف در این است که بتواند واقعیت خدا و رابطه خوپیش را با خدا همانگونه که خود یاد گرفته بدیگران هم تعلیم دهد و آنها را شاهد تابش های درونی و مشاهده های درونی " شهود " و ذوق و علم حضوری و الهامات خداوند نماید و بتواند که جذبه خدایی را بدیگران نیز انتقال دهد.
سر منشاء این تابش های درونی اشراق از جانب خدا ست و بدنبال وارستگی از علاقه و طی ریاضت های نفسانی و بدرود رذایل میباشد.



پژوهندگان فلسفه اشراق با روی آوردن به ریاضت های نفسانی و تزکیه نفس و تزکیه روح و تطهیر اخلاقی و سیر و سلوک معنوی با دستیاری و رهنمونی پیشوایان و رهبران بزرگ به سر حد شهود کمال بمقام مبدی المباادی بدرجه و مرتبه انسان کامل میرسند و از اجتماع چنین انسانهای کامل مدینه فاضله بنیاد میگردد و بدین ترتیب سر انجام فلسفه اشراق اکتساب فضایل انسانی و بدرود رذایل میباشد.


.
بنا به گفته شیخ شهاب الدین سهروردی " شیخ اشراق " حکمت اشراقی هم بر استدلال تکیه دارد و هم بر کشف شهود. استدلال از پرورش نیروهای عقلی حاصل میشود و کشف شهود از صفای نفس.

بر حسب بر حسب اینکه یکی ازاین دو ملکه یا هر دو آنها تا چه حد در سالک رشد کرده باشد کسانی که در جستجوی معرفت هستند به چهار طبقه بترتیب زیر تقسیم میشوند:
۱ - کسانی که تازه نسبت به معرفت احساس عطش کرده و به راه جستجوی ان گام نهاده اند .
۲ - آنانکه به معرفت صوری واصل شده و در فلسفه استدلالی به کمال رسیده اند ولی با عرفان بیگانه اند یعنی به واقعیت الهام و و کشف شهود و تابش های روانی درون پی نبرده اند وی فارابی, و ابن سینا را از این دسته میشمرد.
۳ - آنانکه در اصل به صورت های استدلال معرفت توجهی نداشته بلکه ما نند بایزید بسطامی, حسین منصور حلاج و سهیل شبستری ( شوشتری ) به تزکیه نفس پرداخته و به کشف و شهود و روشنی درونی رسیده اند.
۴ - آنانکه ه در فلسفه استدلالی به کمال رسیده اند و هم به اشراق عرفان راه یافته اند. سهروردی افراد این گروه را حکیم متأله میخواند. سهروردی فیثا غورث , افلاطون و نیز شخص خویش را از آنان میشمارد.


در بالای این چهار گروه سلسله آسمانی یا موجودات روحانی عالم غیب قرار میگیرند ( متافیزیک یا ما وراء الطبیعه ) که سر دسته آنان قطب یا امام و خدا است. و هر یک از افراد سلسله مراتب روحانی به عنوان نماینده ای از طرف او عمل میکنند. این موجودات روحانی ( اسپیریت ) به نوبه خود وسیله ای هستند که به توسط آنان نفوس بشری اشراق میشوند و در آخر کار با قطب اتحاد پیدا میکنند.



قلب و نفس انسان مانند آیینه ای است که برای جلوه حقایق در ان باید پنج مانع زیر وجود نداشته اشد
۱ - نقصان ذات و جوهر
۲ - تیرگی قلب از معاصی و پلیدی ها ( احساسات منفی )
۳ - محا ذ ی نبودن قلب با حقیقت مطلوب
۴ - وجود حجاب میان قلب و حقایق
۵ - ندانستن راه علم و جاهل بودن به جهت مطلوب
وقتی که تیرگی ها از میان رفت فرد قلبش نورانی و سینه اش گسترده شده, اسرار ملکوت برایش آشکار میگردند, حجاب میان قلب و حقایق از میان میرود و لوامع حق مانند مانند برقی و سپس اندک اندک ثابت میشوند و حقایق امور الهی در نفس و قلبش نقش میبندند و بنا بگفته خواجه عبد الله انصاری نور تجلی ناگاه اید ولی بر دل آگاه اید " و .. سرمایه همه گناه ها جهل است و دلیل همه نیکی ها آگاهی است.


چهره های حاکم بر عرفان اشراق " هرمس" - افلاطون - زرتشت - سهروردی - منصور حلاج - با یزید بسطامی " میباشند در این مکتب ایجاد جذبه است که سالک را پیرو استاد میکند و بهمراه او پیشرفت میدهد. مبداء و منشاء این جذبه در عرفان اشراق خدا ست. بنا به گفته بایزید بسطامی جذبه نیز شکلی از ارتباط الهی است که فرا تر از اخلاق و عبادت و دانش قرار میگیرد چون همراه است با کششی که مبداء ان از قدرت خدایی است. یعنی فعل حق است و بنده را به خود میکشد..... بنده روی به دنیا آورده و به دوستی مال و جاه بسته شده است. عنایت حق در میرسد و روی دل بنده میگرداند تا بنده روی به خدا آورد.


.........و اهل تصوف سه چیز را به غایت اختیار میکنند " جذبه " یعنی کشش " سلوک " یعنی کوشش و " عروج" که به معنای بخشایش است.
........ عالمی که ما در ان زندگی میکنیم عالمی است واقعی, یعنی واقعیت دارد. آنچه که بوسیله حواس ما حس درک میشود واقعی است یعنی به ذات خود قائم است و با زوال ما زوال نمیپذیرد. انسان دنیای صغیری است که در او صفات الهی به شکل غیر کامل آشکار شده است. خدا زیبایی آبدی است و زیبایی ذاتا میخواهد زیبا جلو گر شود و به جلوه گری بپردازد و محبوب شود. .... اگر سالکی از عرفان اشراق زیبا جلوه گر شود این زیبایی در سایه زیبایی بزرگتری است که جمال و کمال خداست و سالک هدفش از رسیدن به ان خود نمایی نیست بلکه وصل به محبوب ( خدا ) است.


زیبایی سالک تراوشی است از جذبه و کشش که بعلت تلاش او برای جلوه خداوند و صفات خدایی در او ایجاد میشود. باید دانست که لازمه طریقت دانستن شریعت نیز میباشد یعنی در مکتب اشراق کسی سریعتر پیشرفت میکند که علم شریعت را نیز بداند ( یعنی اصول دینی پیشرفته )
.... و سالک اشراق و سالک حقیقت در راه رسیدن به خدا خود بخود از مراحلی عبور میکند که عبارت اند از مقام محبت عام .... مقام محبت خاص .... اصحاب قلوب ... و ارباب احوال .... قبط و بسط ... خوف و رجا .... فناء الله و بقاء الله

نا تمام

این مقاله با اقتباس و برداشتی آزاد از کتب " تاریخ عرفان و عارفان ایرانی از بایزید بسطامی تا نور علیشاه گنا بادی" تالیف عبدالرفیع حقیقت و نیز کتاب " در خرابات " و در بهشت صوفیان از دکتر جواد نور بخش نوشته شده است
منکر گوشه نشینان خرابات مباش
تو چه دانی که در ان گوشه چه ها یافته اند

mohammadhossein
2016/07/22, 09:54
تنبیه ارباب غفلت، و بیان احوال و دریافت خود، و نصیحت نمودن غافلان (http://ganjoor.net/attar/ma/sh50/)
http://forums.boursy.com/imported/2016/07/attar-1.gif (http://ganjoor.net/attar/)
عطار (http://ganjoor.net/attar/) » مظهرالعجایب (http://ganjoor.net/attar/ma/)

ای تو غافل از درون و از برون

خود درافتادی در این چه سرنگون


ورنه من راهت ز معنی ساختم

سحر ایمان را در او پرداختم


راه روشن ساختم از نور او

چون ندیدی تو شدی مهجور او


جان من نور ولای او گرفت

وز دو عالم خود صدای او گرفت


خاک نیشابور از او گلزار شد

هرکه بد درخواب از او بیدار شد


من در او کشتم ز بهرت گل بسی

عاقبت گل را بچیدم بی خسی


ناکسان را کی رسد زان غنچه بو

زانکه من چیدم گل از بستان او


هاتف غیبم همی آواز داد

یک گلی از غیب در دستم نهاد


گفتمش ای سرّ غیبی حال این

گوی با من تا شود سرّم یقین


گفت این معنی که با تو همره است

یک گلی از بوستان الله است


بلبل آن بوستانت ساختند

بعداز آن مست جهانت ساختند


این معانی را که تو خواهی نوشت

هست ورد جمله حوران بهشت


هیچ عاقل بر ملا این را نگفت

جمله دارند این معانی را نهفت


من بخود این را نگفتم در جهان

هرچه گفته است او بگویم من عیان


من نشان بی نشانان یافتم

در دل خود گنج پنهان یافتم


سالها در این سخن حیران بدم

واندر آن دریای بی‌پایان بدم


بوی گلزارت دماغ من گرفت

عالمی نور چراغ من گرفت


رو ببر تو از چراغم روشنی

تا نباشی تو چو خفّاش دنی


روشن و خندان شو از نورش دمی

لحظه‌ای برریش دل کن مرهمی


گوش کن اسرار حق را همچو من

تا رهائی یابی از شیطان تن


تن ترا ویران زدنیائی کند

جان ترا روشن ز بینائی کند


اندر این دنیا چو تن پرور شوی

از چنین تن عاقبت بیسر شوی


از تن بیسر چه آید غیر هیچ

هیچ چبود هیچ میدانی تو گیج


گیج باشد هیمهٔ دوزخ یقین

سهل باشد گر تو باشی این چنین


ای برادر خویش را صافی بساز

تا شود درهای رحمت بر تو باز


چون شدی در راه حق حق را ببین

این سخن نقل است از سلطان دین



بیان سر لو کشف نمودن علی علیه السلام و به عین الیقین، عالم بعلوم آن بودن (http://ganjoor.net/attar/ma/sh51/) »
« تشویق نمودن مستعداد بولایت حضرت شاه مردان (http://ganjoor.net/attar/ma/sh49/)

mohammadhossein
2016/07/22, 10:07
خوف و رجاء
خوف و رجاء اصطلاحی در قرآن (http://fa.wikishia.net/view/%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86)، حدیث (http://fa.wikishia.net/view/%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D8%AB) ، عرفان (http://fa.wikishia.net/index.php?title=%D8%B9%D8%B1%D9%81%D8%A7%D9%86&action=edit&redlink=1) و اخلاق (http://fa.wikishia.net/view/%D8%A7%D8%AE%D9%84%D8%A7%D9%82) به معنای ترس از خدا و در همان حال امید به بخشایش و مهربانی او.
آگاهی از کوتاهی خویش در ادای وظیفه بندگی ـ آن گونه که شایسته مقام خدا است ـ و توجه به قدرت مطلق الهی برای مجازات بندگان و از سوی دیگر، آگاهی از صفت بخشایندگی مطلق خدا، از عوامل پدید آمدن حال خوف و رجاء در مومن است.
رتبه رجاء بعد از خوف است، زیرا رجاء مخصوص کسی است که در مقام خوف قرار گرفته و برای تعدیل آن حالت به رجاء نیاز دارد که به افراط در خوف نیفتد.


محتویات



۱ در لغت (http://fa.wikishia.net/view/%D8%AE%D9%88%D9%81_%D9%88_%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D8%A1 #.D8.AF.D8.B1_.D9.84.D8.BA.D8.AA)
۲ در قرآن (http://fa.wikishia.net/view/%D8%AE%D9%88%D9%81_%D9%88_%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D8%A1 #.D8.AF.D8.B1_.D9.82.D8.B1.D8.A2.D9.86)

۲.۱ کاربرد خوف در قرآن (http://fa.wikishia.net/view/%D8%AE%D9%88%D9%81_%D9%88_%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D8%A1 #.DA.A9.D8.A7.D8.B1.D8.A8.D8.B1.D8.AF_.D8.AE.D9.88 .D9.81_.D8.AF.D8.B1_.D9.82.D8.B1.D8.A2.D9.86)
۲.۲ کاربرد رجاء در قرآن (http://fa.wikishia.net/view/%D8%AE%D9%88%D9%81_%D9%88_%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D8%A1 #.DA.A9.D8.A7.D8.B1.D8.A8.D8.B1.D8.AF_.D8.B1.D8.AC .D8.A7.D8.A1_.D8.AF.D8.B1_.D9.82.D8.B1.D8.A2.D9.86 )
۲.۳ کاربردهای دیگر (http://fa.wikishia.net/view/%D8%AE%D9%88%D9%81_%D9%88_%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D8%A1 #.DA.A9.D8.A7.D8.B1.D8.A8.D8.B1.D8.AF.D9.87.D8.A7. DB.8C_.D8.AF.DB.8C.DA.AF.D8.B1)
۲.۴ در اصطلاح (http://fa.wikishia.net/view/%D8%AE%D9%88%D9%81_%D9%88_%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D8%A1 #.D8.AF.D8.B1_.D8.A7.D8.B5.D8.B7.D9.84.D8.A7.D8.AD )


۳ در احادیث (http://fa.wikishia.net/view/%D8%AE%D9%88%D9%81_%D9%88_%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D8%A1 #.D8.AF.D8.B1_.D8.A7.D8.AD.D8.A7.D8.AF.DB.8C.D8.AB )
۴ در کتاب‌های اخلاق (http://fa.wikishia.net/view/%D8%AE%D9%88%D9%81_%D9%88_%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D8%A1 #.D8.AF.D8.B1_.DA.A9.D8.AA.D8.A7.D8.A8.E2.80.8C.D9 .87.D8.A7.DB.8C_.D8.A7.D8.AE.D9.84.D8.A7.D9.82)
۵ در تصوف و عرفان (http://fa.wikishia.net/view/%D8%AE%D9%88%D9%81_%D9%88_%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D8%A1 #.D8.AF.D8.B1_.D8.AA.D8.B5.D9.88.D9.81_.D9.88_.D8. B9.D8.B1.D9.81.D8.A7.D9.86)

۵.۱ درجات خوف (http://fa.wikishia.net/view/%D8%AE%D9%88%D9%81_%D9%88_%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D8%A1 #.D8.AF.D8.B1.D8.AC.D8.A7.D8.AA_.D8.AE.D9.88.D9.81 )
۵.۲ آثار خوف (http://fa.wikishia.net/view/%D8%AE%D9%88%D9%81_%D9%88_%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D8%A1 #.D8.A2.D8.AB.D8.A7.D8.B1_.D8.AE.D9.88.D9.81)
۵.۳ رجاء (http://fa.wikishia.net/view/%D8%AE%D9%88%D9%81_%D9%88_%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D8%A1 #.D8.B1.D8.AC.D8.A7.D8.A1)
۵.۴ مراتب رجاء (http://fa.wikishia.net/view/%D8%AE%D9%88%D9%81_%D9%88_%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D8%A1 #.D9.85.D8.B1.D8.A7.D8.AA.D8.A8_.D8.B1.D8.AC.D8.A7 .D8.A1)
۵.۵ خوف یا رجاء (http://fa.wikishia.net/view/%D8%AE%D9%88%D9%81_%D9%88_%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D8%A1 #.D8.AE.D9.88.D9.81_.DB.8C.D8.A7_.D8.B1.D8.AC.D8.A 7.D8.A1)


۶ پانویس (http://fa.wikishia.net/view/%D8%AE%D9%88%D9%81_%D9%88_%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D8%A1 #.D9.BE.D8.A7.D9.86.D9.88.DB.8C.D8.B3)
۷ منابع (http://fa.wikishia.net/view/%D8%AE%D9%88%D9%81_%D9%88_%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D8%A1 #.D9.85.D9.86.D8.A7.D8.A8.D8.B9)


در لغت خوف از «‌خ و ف‌» به معنای ترس و وحشت است.[۱] (http://fa.wikishia.net/view/%D8%AE%D9%88%D9%81_%D9%88_%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D8%A1 #cite_note-1) در توضیح آن گفته شده است که خوف، انتظار امری ناپسند با توجه به نشانه‌های محتمل یا معلوم و قطعی از آن است.[۲] (http://fa.wikishia.net/view/%D8%AE%D9%88%D9%81_%D9%88_%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D8%A1 #cite_note-2)رجاء از ریشه «‌ر ج و‌» به معنای امید است.[۳] (http://fa.wikishia.net/view/%D8%AE%D9%88%D9%81_%D9%88_%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D8%A1 #cite_note-3) و در اصطلاح، توقع و انتظار امری پسندیده با توجه به نشانه‌های محتمل یا به عبارت دیگر، گمان به وقوع امری است که مایه شادمانی است.[۴] (http://fa.wikishia.net/view/%D8%AE%D9%88%D9%81_%D9%88_%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D8%A1 #cite_note-4) گفته شده است در مواردی که پیش از مادّه رجاء حرف نفی بیاید، معنای رجاء معکوس شده، به معنای خوف به کار می‌رود، نظیر آیه ۱۳ سوره نوح (http://fa.wikishia.net/view/%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87_%D9%86%D9%88%D8%AD).[۵] (http://fa.wikishia.net/view/%D8%AE%D9%88%D9%81_%D9%88_%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D8%A1 #cite_note-5)
در قرآن کاربرد خوف در قرآن خوف و مشتقات فعلی و اسمی آن ۱۲۲ بار در قرآن کریم (http://fa.wikishia.net/view/%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86_%DA%A9%D8%B1%DB%8C%D9%85) به کار رفته است؛[۶] (http://fa.wikishia.net/view/%D8%AE%D9%88%D9%81_%D9%88_%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D8%A1 #cite_note-6) پاره‌ای از این موارد صرفاً متعلق به امور و حالات عادی و زندگی روزمره آدمی است[۷] (http://fa.wikishia.net/view/%D8%AE%D9%88%D9%81_%D9%88_%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D8%A1 #cite_note-7) اما در بسیاری از موارد ناظر به نوعی رابطه خاص میان انسان و خداست. بر اساس آیات قرآن کریم، متعلَّق خوف‌ گاه خدا، [۸] (http://fa.wikishia.net/view/%D8%AE%D9%88%D9%81_%D9%88_%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D8%A1 #cite_note-8)گاه مقام الاهی، [۹] (http://fa.wikishia.net/view/%D8%AE%D9%88%D9%81_%D9%88_%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D8%A1 #cite_note-9)‌گاه عذاب الاهی، [۱۰] (http://fa.wikishia.net/view/%D8%AE%D9%88%D9%81_%D9%88_%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D8%A1 #cite_note-10)گاه وعید (http://fa.wikishia.net/index.php?title=%D9%88%D8%B9%DB%8C%D8%AF&action=edit&redlink=1)، [۱۱] (http://fa.wikishia.net/view/%D8%AE%D9%88%D9%81_%D9%88_%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D8%A1 #cite_note-11) و‌گاه سوء حساب[۱۲] (http://fa.wikishia.net/view/%D8%AE%D9%88%D9%81_%D9%88_%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D8%A1 #cite_note-12) است و خدا خود بندگانش را از این امور بیم می‌دهد.[۱۳] (http://fa.wikishia.net/view/%D8%AE%D9%88%D9%81_%D9%88_%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D8%A1 #cite_note-13) از جمله دیگر کاربردهای خوف در قرآن آن است که خوف از جمله اموری است که خداوند انسان‌ها را بدان می‌آزماید.[۱۴] (http://fa.wikishia.net/view/%D8%AE%D9%88%D9%81_%D9%88_%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D8%A1 #cite_note-14) همچنین در قرآن آمده است که پاره‌ای از بندگان خدا نباید هیچ بیم و اندوهی به دل راه دهند[۱۵] (http://fa.wikishia.net/view/%D8%AE%D9%88%D9%81_%D9%88_%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D8%A1 #cite_note-15) و نیز بندگان باید خدا را از روی خوف و رجاء (طمع) بخوانند.[۱۶] (http://fa.wikishia.net/view/%D8%AE%D9%88%D9%81_%D9%88_%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D8%A1 #cite_note-16)
کاربرد رجاء در قرآن رجاء و مشتقات آن نیز ۲۲ بار در قرآن کریم به کار رفته است.[۱۷] (http://fa.wikishia.net/view/%D8%AE%D9%88%D9%81_%D9%88_%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D8%A1 #cite_note-17) در قرآن کریم، با تعابیر دیگری غیر از رجاء، همچون «‌عدم قنوط »، به انسان‌ها توصیه شده است که امیدوار باشند و از نومیدی بپرهیزند. مورد شاخص در این باب، آیه ۵۳ سوره زمر (http://fa.wikishia.net/view/%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87_%D8%B2%D9%85%D8%B1) است که بر اساس آن، نومیدی از رحمت الاهی نهی شده و خداوند وعده کرده است که جمیع گناهان (http://fa.wikishia.net/view/%DA%AF%D9%86%D8%A7%D9%87) را بیامرزد.[۱۸] (http://fa.wikishia.net/view/%D8%AE%D9%88%D9%81_%D9%88_%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D8%A1 #cite_note-18)
کاربردهای دیگر به جز کاربردهای مستقل و مختلف دو مفهوم خوف و رجاء در قرآن، از برخی آیه‌های قرآن تصویری از یک حالت نفسانی میانه به دست می‌آید. در پاره‌ای از آیه‌ها، دو مفهوم خوف و رجاء یا مفاهیم معادل یا مشابه آنها در کنار یکدیگر به کار رفته است. در این آیه‌ها، مفاهیم متقابلی مانند خوف و رجاء، حذر و رجاء، خوف و بشارت نیکو، خوف و بهشت (http://fa.wikishia.net/view/%D8%A8%D9%87%D8%B4%D8%AA)، خوف و امن، خوف و طمع یا رهبت و رغبت در کنار یکدیگر آمده است.[۱۹] (http://fa.wikishia.net/view/%D8%AE%D9%88%D9%81_%D9%88_%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D8%A1 #cite_note-19)
در اصطلاح در برخی آیه‌ها، ترس و امید به صورت دو وضع مخالف ترسیم شده است، مانند آیه‌هایی که بیان می‌کند امید جایگزین ترس خواهد شد.[۲۰] (http://fa.wikishia.net/view/%D8%AE%D9%88%D9%81_%D9%88_%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D8%A1 #cite_note-20) در برخی آیه‌ها، همجواری ترس و امید، نشان دهنده یک وضع نفسانی خاص در درون مؤمنان است.[۲۱] (http://fa.wikishia.net/view/%D8%AE%D9%88%D9%81_%D9%88_%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D8%A1 #cite_note-21) به نظر می‌رسد اصطلاح خوف و رجاء ناظر به این دسته است. زمینه معنایی این آیه‌ها، بیانگر نسبتی میان بندگان و پروردگار است و مفهوم خوف و رجاء در آنها نشان دهنده نوعی بینش مؤمنانه نسبت به ساحت الوهی است.
در احادیث در احادیث (http://fa.wikishia.net/view/%D8%A7%D8%AD%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%AB) پیامبر اکرم (http://fa.wikishia.net/view/%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B1_%D8%A7%DA%A9% D8%B1%D9%85) و ائمه (http://fa.wikishia.net/view/%D8%A7%D8%A6%D9%85%D9%87) اهل بیت (http://fa.wikishia.net/view/%D8%A7%D9%87%D9%84_%D8%A8%DB%8C%D8%AA)(ع) نیز به خوف و رجاء پرداخته شد است. در پاره‌ای از احادیث، رجاء مورد تأکید قرار گرفته است. از جمله این که به مؤمنان توصیه شده است که به خداوند حسن ظن داشته باشند[۲۲] (http://fa.wikishia.net/view/%D8%AE%D9%88%D9%81_%D9%88_%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D8%A1 #cite_note-22) و آمده است که خداوند آن چنان که بنده مؤمن او به او گمان دارد عمل می‌کند، [۲۳] (http://fa.wikishia.net/view/%D8%AE%D9%88%D9%81_%D9%88_%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D8%A1 #cite_note-23) اما چون امیدواری بی‌جا ممکن است اشخاص را به عصیان وادارد، خوف نیز مورد توجه قرار گرفته است، مثلاً در وصیت پیامبر اکرم به حضرت علی (http://fa.wikishia.net/view/%D8%AD%D8%B6%D8%B1%D8%AA_%D8%B9%D9%84%DB%8C)، خوف از خدا به او توصیه شده[۲۴] (http://fa.wikishia.net/view/%D8%AE%D9%88%D9%81_%D9%88_%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D8%A1 #cite_note-24) و در حدیثی دیگر از ایشان آمده است که مؤمن میان دو خوف دست به عمل می‌زند: اجلی که سپری شده است و اجلی که معلوم نیست چه زمانی فرا می‌رسد.[۲۵] (http://fa.wikishia.net/view/%D8%AE%D9%88%D9%81_%D9%88_%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D8%A1 #cite_note-25)
در سخنان حضرت علی (ع) هم بر خوف تأکید شده است.[۲۶] (http://fa.wikishia.net/view/%D8%AE%D9%88%D9%81_%D9%88_%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D8%A1 #cite_note-26) بر اساس حدیثی از امام صادق علیه‌السلام (http://fa.wikishia.net/view/%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%D8%B5%D8%A7%D8%AF%D9%82_ %D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D8%B 3%D9%84%D8%A7%D9%85)، انسان چنان باید از خداوند (http://fa.wikishia.net/view/%D8%AE%D8%AF%D8%A7%D9%88%D9%86%D8%AF) بترسد که گویی او را می‌بیند و بر اساس حدیثی دیگر از ایشان، آن کس که از خدا بترسد، خدا همه چیز را از او خواهد ترساند و آن کس که از خدا نترسد، خدا او را از همه چیز خواهد ترساند.[۲۷] (http://fa.wikishia.net/view/%D8%AE%D9%88%D9%81_%D9%88_%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D8%A1 #cite_note-27)
در عین حال، در بسیاری از احادیث بر تعادل بین خوف و رجاء تأکید شده است. از جمله این که خوف و رجاء با هم عامل متذکر بودن روح دانسته شده است[۲۸] (http://fa.wikishia.net/view/%D8%AE%D9%88%D9%81_%D9%88_%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D8%A1 #cite_note-28) همچنین امام صادق از وصیت لقمان (http://fa.wikishia.net/index.php?title=%D9%84%D9%82%D9%85%D8%A7%D9%86&action=edit&redlink=1) نقل کرده است که چنان باید از خدا بترسی که گویی اگر اعمال نیک ثقلین (جن و انس) را هم بیاوری او تو را عقوبت خواهد کرد، و چنان باید به او امید ببندی که گویی اگر گناهان ثقلین را هم مرتکب شده باشی او تو را از رحمت خویش برخوردار خواهد کرد.[۲۹] (http://fa.wikishia.net/view/%D8%AE%D9%88%D9%81_%D9%88_%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D8%A1 #cite_note-29)
در کتاب‌های اخلاق در کتاب‌های اخلاق (http://fa.wikishia.net/view/%D8%A7%D8%AE%D9%84%D8%A7%D9%82) اسلامی (http://fa.wikishia.net/view/%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85) نیز خوف و رجاء به عنوان یک اصل عملی عمده مورد توجه قرار گرفته و ابعاد آن کاویده شده است. تعریف غزالی (http://fa.wikishia.net/index.php?title=%D8%BA%D8%B2%D8%A7%D9%84%DB%8C&action=edit&redlink=1) از خوف و رجاء، بیشترین مقبولیت را در بر داشته و نویسندگان پس از او، سخنان وی را تخلیص و تکرار کرده‌اند.
در نگاه غزالی،[۳۰] (http://fa.wikishia.net/view/%D8%AE%D9%88%D9%81_%D9%88_%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D8%A1 #cite_note-30) خوف و رجا همچون دوبالی هستند که باعث پرواز انسان می‌شوند. وی خوف را ناراحتی و دردی در قلب آدمی دانسته که از نگرانی نسبت به امر ناپسندی حاصل می‌شود که در آینده به وی خواهد رسید و در مقابل، از راحتی و لذتی که از انتظار امر پسندیده‌ای که در آینده به قلب آدمی خواهد رسید به رجاء تعبیر کرده است.[۳۱] (http://fa.wikishia.net/view/%D8%AE%D9%88%D9%81_%D9%88_%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D8%A1 #cite_note-31) البته همو در این بحث تمایزات میان غرور و تمنا با رجاء را هم مطرح می‌کند.


غزالی[۳۲] (http://fa.wikishia.net/view/%D8%AE%D9%88%D9%81_%D9%88_%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D8%A1 #cite_note-32) خوف را ناشی از علم و معرفت می‌داند، علم و معرفت به عواملی که مایه رنجش آدمی‌اند و دل او را به درد می‌آورند. معرفتی که موجب خوف است‌ گاه معرفت به خدا و صفات اوست،‌ گاه این معرفت همان آگاهی بنده از اعمال نادرست و گناهانی (http://fa.wikishia.net/view/%DA%AF%D9%86%D8%A7%D9%87) است که مرتکب شده، و‌ گاه معرفت به هر دو عامل یاد شده است. در نظر غزالی خائف واقعی کسی است که دست از معاصی بشوید و تن به طاعات و عبادات دهد تا گذشته را تلافی کند.

نکته اساسی در این باب این است که بنده در کسب صفت خوف باید جانب اعتدال را رعایت کند و اصلاً خوف پسندیده خوف معتدل است. وانگهی، خوف باید منشأ اثر باشد و خوفی که در عمل تأثیری نبخشد وجود و عدم آن مساوی است.
غزالی[۳۳] (http://fa.wikishia.net/view/%D8%AE%D9%88%D9%81_%D9%88_%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D8%A1 #cite_note-33) در تحلیل نهایی خود از مفهوم خوف معتقد است که هیچ چیز بهتر از خوف نمی‌تواند ریشه شهوات را برکند و این خوف، را سرمنشأ سعادت آدمیان است. او[۳۴] (http://fa.wikishia.net/view/%D8%AE%D9%88%D9%81_%D9%88_%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D8%A1 #cite_note-34) برای خوف دو مقام قائل است: مقام خوف از عذاب الاهی که برای عموم خلق و ناشی از ایمان به بهشت و دوزخ است. و دیگر مقام خوف از خداوند که خاص علمای اهل معرفت و ارباب قلوب است.
غزالی این مطلب را نیز مطرح کرده است که این پرسش که خوف بهتر است یا رجاء، به طور کلی پرسش نادرستی است.[۳۵] (http://fa.wikishia.net/view/%D8%AE%D9%88%D9%81_%D9%88_%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D8%A1 #cite_note-35) از دیدگاه وی، خوف و رجاء داروی قلوب‌اند و فضیلت آنها به قدر بیماری موجود است و به قدر بیماری در سو، جانب خوف یا رجاء باید غلبه کند.[۳۶] (http://fa.wikishia.net/view/%D8%AE%D9%88%D9%81_%D9%88_%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D8%A1 #cite_note-36)
غزالی همچنین خوف و رجاء را با ارزش اخلاقی دیگری مرتبط می‌سازد که آن صبر (http://fa.wikishia.net/index.php?title=%D8%B5%D8%A8%D8%B1&action=edit&redlink=1) است.[۳۷] (http://fa.wikishia.net/view/%D8%AE%D9%88%D9%81_%D9%88_%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D8%A1 #cite_note-37) از نظر او خوف و رجاء مایه تقویت صبر در آدمی است. [۳۸] (http://fa.wikishia.net/view/%D8%AE%D9%88%D9%81_%D9%88_%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D8%A1 #cite_note-38)
در تصوف و عرفان خوف و رجاء از احوال و مقامات عرفانی‌اند (http://fa.wikishia.net/index.php?title=%D8%B9%D8%B1%D9%81%D8%A7%D9%86&action=edit&redlink=1) که اغلب در کنار هم ذکر می‌شوند.[۳۹] (http://fa.wikishia.net/view/%D8%AE%D9%88%D9%81_%D9%88_%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D8%A1 #cite_note-39) حقیقت خوف و رجاء این است که اگر احتمال وقوع امری در آینده، به ذهن انسان برسد و قلب او را تحت تأثیر قرار دهد، این حالت را انتظار می‌خوانند. اگر چیزی که منتظر وقوعش هستیم، ناخوشایند باشد و موجب درد و اَلَمی در قلب شود خوف است و اگر خوشایند باشد و وقوعش لذت و راحتی قلب را در پی داشته باشد رجاء نام دارد. البته سالک (http://fa.wikishia.net/index.php?title=%D8%B3%D8%A7%D9%84%DA%A9&action=edit&redlink=1) باید خود با اعمال نیک اسباب و علل وقوع آن را فراهم کند و آن‌گاه به تحقق آن امید داشته باشد، و گرنه انتظار و توقع او خودفریبی است. سالک همه آنچه در توان اوست انجام می‌دهد و فقط آنچه در اختیارش نبوده باقی می‌ماند که آن نیز به دست خداست و مورد رجای بنده. البته رجای کسی که در راه آنچه مورد کراهت خداست گام بردارد، بیهوده و نشانه حماقت است.[۴۰]

(http://fa.wikishia.net/view/%D8%AE%D9%88%D9%81_%D9%88_%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D8%A1 #cite_note-40)

از این تفسیر چنین برمی آید که خوف و رجاء ویژه مقامات اولیه سلوک است. زیرا کسی که مراحل اولیه سلوک را گذرانده باشد، یعنی با خدا انس گرفته و حق مالک قلب او شده باشد و او فرزند وقت خودش شده باشد (صار ابنَ وقتِه) و جمال حق را پیوسته مشاهده کند، دیگر توجهی به آینده ندارد و در نتیجه خوف و رجایی برایش باقی نمی‌ماند، بلکه در حالتی برتر از خوف و رجاء قرار دارد. بنا بر این، اگر مُحب به جای مشاهده محبوب مشغول خوف از فراق او باشد، در شهودش نقصان خواهد بود و مقصود واسطی از گفتۀ «‌خوف حجاب بین خدا و بنده است‌» نیز همین است.[۴۱] (http://fa.wikishia.net/view/%D8%AE%D9%88%D9%81_%D9%88_%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D8%A1 #cite_note-41) به نظر خواجه عبدالله انصاری (http://fa.wikishia.net/index.php?title=%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%AC%D9%87_%D8 %B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87_%D8%A7%D9% 86%D8%B5%D8%A7%D8%B1%DB%8C&action=edit&redlink=1) نیز درجه عالی خوف که ویژه اهل وصول است، در واقع خوف نیست زیرا آنان که به حق رسیده‌اند دیگر خوفی ندارند، بلکه آن هیبتِ جلال پروردگار است. [۴۲] (http://fa.wikishia.net/view/%D8%AE%D9%88%D9%81_%D9%88_%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D8%A1 #cite_note-42) اما تلقی عمومی صوفیه (http://fa.wikishia.net/index.php?title=%D8%B5%D9%88%D9%81%DB%8C%D9%87&action=edit&redlink=1) از خوف چنین نیست، چنان که عبّادی گفته است هر بنده‌ای که در توحید راسخ‌تر و در معرفت کامل‌تر باشد خوف و خشیت او بیشتر است و از رسول خدا (http://fa.wikishia.net/view/%D8%B1%D8%B3%D9%88%D9%84_%D8%AE%D8%AF%D8%A7) نقل کرده است که «‌أعلمُکُمﹾ باللّهِ أخشاکُمﹾ مِنَ اللّه».[۴۳] (http://fa.wikishia.net/view/%D8%AE%D9%88%D9%81_%D9%88_%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D8%A1 #cite_note-43)

به نظر می‌رسد که در تصوف (http://fa.wikishia.net/index.php?title=%D8%AA%D8%B5%D9%88%D9%81&action=edit&redlink=1) نخستین درباره خوف به استقلال بحث می‌کردند و آن را در کنار رجاء نمی‌آوردند.[۴۴] (http://fa.wikishia.net/view/%D8%AE%D9%88%D9%81_%D9%88_%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D8%A1 #cite_note-44) به نظر شقیق بلخی (http://fa.wikishia.net/index.php?title=%D8%B4%D9%82%DB%8C%D9%82_%D8%A8%D9 %84%D8%AE%DB%8C&action=edit&redlink=1) منازلی که اهل صدق در آنها به عبادت می‌پردازند چهار منزل است: زهد، خوف، شوق به بهشت و محبت به خدا.[۴۵] (http://fa.wikishia.net/view/%D8%AE%D9%88%D9%81_%D9%88_%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D8%A1 #cite_note-45)

درجات خوف خوف دارای درجاتی است که در این باره آرای صوفیه‌ (http://fa.wikishia.net/index.php?title=%D8%AA%D8%B5%D9%88%D9%81&action=edit&redlink=1) اندکی اختلاف دارد. ابو نصر سراج با استناد به قرآن (http://fa.wikishia.net/view/%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86)، خوف را سه گونه دانسته است. [۴۶] (http://fa.wikishia.net/view/%D8%AE%D9%88%D9%81_%D9%88_%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D8%A1 #cite_note-46) این درجات عبارتند از: خوف خاصان (خوف الأجلّه)، خوف متوسطان (خوف الأوساط) و خوف عوام (خوف العامة). خوف خاصان منبعث از ایمان (http://fa.wikishia.net/view/%D8%A7%DB%8C%D9%85%D8%A7%D9%86) است؛ خوف متوسطان از بریدگی از حق و تیرگی زلال معرفتشان است؛ خوف عوام از خشم و کیفر خداست.[۴۷] (http://fa.wikishia.net/view/%D8%AE%D9%88%D9%81_%D9%88_%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D8%A1 #cite_note-47) به اعتقاد خواجه عبدالله انصاری، خوف سه قسم است: اول خوفِ خاطر که در دل می‌آید و زود می‌گذرد. این خوف کمترین خوف است که اگر نباشد ایمان هم وجود نخواهد داشت؛ دوم خوفِ مقیم که بنده را از معاصی باز می‌دارد و امل او را کوتاه می‌کند؛ و سوم خوفِ غالب که خوف مکر است و خوف حقیقی نیز همین خوف است و راه اخلاص با این خوف باز می‌شود. این خوف بنده را از غفلت می‌رهاند و خوف تائبان (http://fa.wikishia.net/view/%D8%AA%D9%88%D8%A8%D9%87) است.[۴۸] (http://fa.wikishia.net/view/%D8%AE%D9%88%D9%81_%D9%88_%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D8%A1 #cite_note-48) غزالی درجات سه گانه خوف را به گونه دیگری تقسیم کرده است: خوف قاصر، مُفرط و معتدل.[۴۹] (http://fa.wikishia.net/view/%D8%AE%D9%88%D9%81_%D9%88_%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D8%A1 #cite_note-49)
آثار خوف خوف آثار متعددی دارد، ولی تأثیر اصلی خوف بر روح و جان سالک است که آن را می‌سوزاند و از آن طریق بر بدن سالک و جوارح و صفات او اثر می‌گذارد. خوف بر بر بدن تأثیر می‌گذارد و موحب لاغری و زردی و ضعف و گریه و‌گاه مرگ می‌شود، و گاهی اندیشه آدمی را آشفته می‌سازد و عقل را فاسد می‌کند یا انسان را به قنوط و یأس می‌کشاند.[۵۰] (http://fa.wikishia.net/view/%D8%AE%D9%88%D9%81_%D9%88_%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D8%A1 #cite_note-50)


رجاء رجاء برای تعدیل خوف است. به گفته ابوبکر ورّاق، رجاء نسیم لطف خدا بر دل‌های خائف است که اگر نبود، عقل و دلشان در اثر خوف تباه می‌شد.[۵۱] (http://fa.wikishia.net/view/%D8%AE%D9%88%D9%81_%D9%88_%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D8%A1 #cite_note-51) رتبه رجاء بعد از خوف است، زیرا رجاء مخصوص کسی است که در مقام خوف قرار گرفته و برای تعدیل آن حالت به رجاء نیاز دارد که به افراط در خوف نیفتد. پس رجای هر کس به اندازه خوف اوست.[۵۲] (http://fa.wikishia.net/view/%D8%AE%D9%88%D9%81_%D9%88_%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D8%A1 #cite_note-52) ابوطالب مکی (http://fa.wikishia.net/index.php?title=%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%B7%D8%A7%D9% 84%D8%A8_%D9%85%DA%A9%DB%8C&action=edit&redlink=1) صلاح ندیده است که همه مقامات اهل رجاء را بیان کند، زیرا رجاء برای عامه مؤمنان (http://fa.wikishia.net/view/%D8%A7%DB%8C%D9%85%D8%A7%D9%86) مفید نیست و باعث فساد ایشان می‌شود. رجاء تنها برای کسی است که قلبش در اثر خوف طالبِ خیر شده باشد، اما بیشتر نفوس تنها با تازیان خوف صلاح می‌پذیرند.[۵۳] (http://fa.wikishia.net/view/%D8%AE%D9%88%D9%81_%D9%88_%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D8%A1 #cite_note-53)
به نظر می‌رسد خواجه عبدالله انصاری (http://fa.wikishia.net/index.php?title=%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%AC%D9%87_%D8 %B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87_%D8%A7%D9% 86%D8%B5%D8%A7%D8%B1%DB%8C&action=edit&redlink=1) تنها عارفی (http://fa.wikishia.net/index.php?title=%D8%B9%D8%B1%D9%81%D8%A7%D9%86&action=edit&redlink=1) است که به رجاء دیدی منفی، حتی از اساس، دارد. او در منازل السائرین (http://fa.wikishia.net/index.php?title=%D9%85%D9%86%D8%A7%D8%B2%D9%84_%D8 %A7%D9%84%D8%B3%D8%A7%D8%A6%D8%B1%DB%8C%D9%86&action=edit&redlink=1)[۵۴] (http://fa.wikishia.net/view/%D8%AE%D9%88%D9%81_%D9%88_%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D8%A1 #cite_note-54) رجاء را ضعیف‌ترین منازل مرید دانسته است. زیرا از یک سو معارضه با خواست و اراده الاهی است که شاید به تعذیب او تعلق گرفته باشد و سالکﹾ اراده خود را در برابر اراده الاهی قرار می‌دهد تا خدا او را کیفر ندهد؛ و از سوی دیگر اعتراض به حکمت خداست، زیرا سالک گمان می‌کند که چون خدا بی‌نیاز از عذاب بندگان است، عذاب کردن آنان وجهی ندارد، پس بهتر است که خدا آنان را عفو کند. گویا بنده خود را اعلم از خدا می‌پندارد. البته انصاری برای رجاء یک فایده نیز قائل است که حرارتِ خوف را سرد می‌کند تا به یأس نینجامد.[۵۵] (http://fa.wikishia.net/view/%D8%AE%D9%88%D9%81_%D9%88_%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D8%A1 #cite_note-55)
مراتب رجاء رجاء نیز مانند خوف سه درجه دارد: رجاء به خدا، رجاء به سعۀ رحمت خدا و رجاء به پاداش خدا. درجه اول ویژۀ کسی است که غرق رجاء است و از خدا جز خود او چیزی نمی‌خواهد، چنان که وقتی از شبلی (http://fa.wikishia.net/index.php?title=%D8%B4%D8%A8%D9%84%DB%8C&action=edit&redlink=1) درباره رجا پرسیدند، گفت: «‌رجاء آن است که از خدا بخواهی که جز خودش، تو را به دیگری امیدوار نسازد». درجه دوم و سوم ویژه کسانی است که از نعمت‌های خدا آگاهند و بدانها دل بسته‌اند و می‌دانند که جود و کرم و فضل از صفاتی خداوندی است و بر همین اساس دلشان با کرم و لطف الاهی آسوده است. [۵۶] (http://fa.wikishia.net/view/%D8%AE%D9%88%D9%81_%D9%88_%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D8%A1 #cite_note-56)
خوف یا رجاء موضوع دیگر این است که آیا غلبه خوف بر بنده بهتر است یا غلبه رجاء. به نظر غزالی (http://fa.wikishia.net/index.php?title=%D8%BA%D8%B2%D8%A7%D9%84%DB%8C&action=edit&redlink=1) این سؤال بی‌جاست زیرا هر یک از این دو چون دارویی برای بیماری خاصی است و نمی‌توان آنها را با هم مقایسه کرد. اگر قلبی دچار بیماری ایمنی از مکر خدا و غرور به آن یا دچار بیماری معصیت باشد خوف بهتر است؛ و اگر قلبی دچار بیماری یأس از رحمت خدا باشد رجاء بهتر است. البته غزالی پذیرفته است که با قطع نظر از بیماری خاص، و با عنایت به کثرت معصیت و غرور در میان خلق، خوف از یک لحاظ مطلقاً برتر است، اما به لحاظ منشأ این دو، رجاء برتر است زیرا مقتضای رحمت و لطف خداست و خوف مقتضای غضب خدا؛ و رحمت خدا با محبت سازگارتر است. نتیجه آن که برای بیشتر مردم خوف برتر است، ولی برای پرهیزکارانی که ظاهر گناه را ترک کرده‌اند، اعتدال خوف و رجاء شایسته‌تر است.[۵۷] (http://fa.wikishia.net/view/%D8%AE%D9%88%D9%81_%D9%88_%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D8%A1 #cite_note-57)

امام قلی خان
2016/07/25, 05:38
ام حسین خان برو در شبکه قران کار کن. بورس و پول را ول کردی چسبیده ای به این صفحه؟زن و بچه ات نان هم میخواهند.از آنها نشوی که چسبیدند به دعا و شکم را یادشان رفت.باتشکر

mohammadhossein
2016/07/26, 19:22
معاد یعنی چه ؟؟؟ (http://khademoreza.blog.ir/1394/07/20/%D9%85%D8%B9%D8%A7%D8%AF-%DB%8C%D8%B9%D9%86%DB%8C-%DA%86%D9%87) معاد واژهٔ عربی (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86_%D8%B9%D8%B1%D8%A8%DB%8C) برگرفته از «عود» است و به‌معنای «بازگشتن»، «رستاخیز» یا «دوباره‌برخاستن» (پس از مرگ) است. باور به رستاخیز (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%AE%DB%8C%D8%B2) (معاد) یکی از اصول دین اسلام (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85) است. برخی معاد را تنها جسمانی (رجعت) یا تنها روحانی (آخرت) می‌دانند. معاد یکی از اصول دین اسلام و یکی از مهم‌ترین آن‌هاست.
معاد از دیدگاه قرآن (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86)

در روز قیامت (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%AE%DB%8C%D8%B2) نفس (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D9%81%D8%B3) مؤاخذه می‌شود و نه قوای نفس.

به همین خاطر نفس از قوای خود می‌پرسد که چرا علیه من شهادت می‌دهید و اعضای او پاسخ می‌دهند که خداوند ما را به نطق واداشته‌است.[۱] (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%B9%D8%A7%D8%AF#cite_note-1)


نظام آخرت کاملترین نظام امکانی است که هر کس به حسب گنجایش وجودی خود هر چه را اراده نماید و بخواهد بی درنگ و بدون شرط به وجود خواهد آمد.[۲] (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%B9%D8%A7%D8%AF#cite_note-2)

مجید جعفری تبار (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%AC%DB%8C%D8%AF_%D8%AC%D8%B9%D9%81%D8%B1% DB%8C_%D8%AA%D8%A8%D8%A7%D8%B1):
أَرَأَیتَ الَّذىٖ یُکَذِّبُ بِالدِّینِ. فَذلِکَ الَّذىٖ یَدُعُّ الْیَتیمَ. وَ لا یَحُضُّ عَلى طَعامِ الْمِسْکینِ. فَوَیلٌ لِلْمُصَلّینَ. الَّذینَ هُمْ عَنْ صلاتِهِمْ ساهُونَ. الَّذینَ هُمْ یُراءُونَ. وَ یَمْنَعُونَ الْماعُونَ
[۳] (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%B9%D8%A7%D8%AF#cite_note-3)

آیا دیده‌اى کسى را که دین را تکذیب مى‌کند ـو معاد و اصولِ اساسىِ دین را دروغ مى‌پندارد (و در یک کلمه، بى دین است)ـ؟ پس بدان که او همان کسى است که یتیم را از خود دور مى‌کند و به اطعام و رسیدگى به بینوایان رغبتى نداشته و دیگران را تشویق به این مهم نمى‌کند. پس واى بر نمازخوانانى که از واقعیّتِ نمازشان بدورند و ریاکارى مى‌کنند و ـ براى زندگىِ خود، با نماز و سایرِ ظواهرِ دینى، خودشان را در نزدِ مردم، عابد و زاهد و وجیه جلوه مى‌دهند، ولى ـ از کوچکترین خیرِ مادّى نیز دریغ ورزیده و کمترین خیرى به بیچارگان نمى‌رسانند و هیچ سودى براى مردمِ بینوا ندارند.


اوصافِ نمازگزارانِ واقعى، در آیاتِ 23 تا 34 سورۀ نورانىِ «معارج»بیان شده است.[۴] (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%B9%D8%A7%D8%AF#cite_note-4)



کلمۀدین (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%DB%8C%D9%86) مى‌تواند به معناى جزاء و قیامتِ کُبرى باشد (همچون «یوم الدّین»). امّا وجهِ بیان شدۀ در بازگردان، اقوىٰ و اولىٰ و بهتر است. در فرضِ صحّتِ معناى جزاء، این نیز یکى از دو پایۀ اصلىِ هر مکتبِ الهى ـ مبدء و معادـ است.

به نظرِ این حقیر، جانِ الوهیّت و ادیانِ وحیانى، اعتقاد به معاد است ـ که یقینًا لازمۀ آن، اعتقاد به مبدء وحى هم خواهد بودـ. شاید یکى از وجوه اطلاقِ معناى جزاء بر لغتِ دین، همین امر باشد. کسى که یدعّ الیتیم و لا یحضّ على طعام المسکین، حتمًا معاد و حساب و کتاب را قبول ندارد که چنین مى‌کند، و لذا مبدءِ حکیم و سریع الحساب و مُنتقِم را نیز نپذیرفته است و در یک کلمه، بى‌دین (https://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%A8%D9%89%E2%80%8C%D8%AF%DB%8C% D9%86&action=edit&redlink=1&preload=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88%3A%D8%A7%DB%8C%D8 %AC%D8%A7%D8%AF%2B%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87%2 F%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%E2%80% 8C%D8%A8%D9%86%D8%AF%DB%8C&editintro=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88%3A%D8%A7%DB%8C% D8%AC%D8%A7%D8%AF%2B%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87 %2F%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D9%86%D9%88%D 8%AA%DB%8C%D8%B3&summary=%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D8%AF%2B%DB%8C%DA %A9%2B%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87%2B%D9%86%D9%8 8%2B%D8%A7%D8%B2%2B%D8%B7%D8%B1%DB%8C%D9%82%2B%D8% A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D8%AF%DA%AF%D8%B1&nosummary=&prefix=&minor=&create=%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D8%AA%2B%DA%A9%D8%B1%D8% AF%D9%86%2B%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87%2B%D8%AC %D8%AF%DB%8C%D8%AF) است.
فلسفه معاد از نظر اسلام (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85)

معاد یعنی تجلی کردن نفس با تمام آنچه در درون خود داشته‌است، یعنی آنچه در زمین وجودت کاشتی قیام می‌کند. در قیامت نوشته‌های نفس به اسم شریف "الحی" حیات می‌یابند.
هر کس زرع و زارع و مزرعه خویش است؛ به عبارت دیگر مهمان سفره خود است. بسیاری از آنچه در آخرت به انسان روی می‌آورد بروز و ظهور صفات و ملکاتی هستند که انسان در مزرعه وجود خویش کاشته‌است.



دهقان سالخورده چه خوش گفت با پسر

کای نور چشم من بجز از کشته ندروی


(سعدی (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%B9%D8%AF%DB%8C))


جزا در طول علم و عمل بلکه نفس علم و عمل است. لاجرم قیامت هر کسی برپا شده‌است و هر کس بهشت یا دوزخ خود است.هر کس با ادراکات و افکار و اقوال و اعمالش سازنده خود است و ادراکات او عین هویت و ذات او می‌گردند.
به اعتقاد مسلمانان در روز قیامت خورشید تاریک گشته، و کوهها جاری گشته مردگان از خاک بر می‌خیزند،

(ترجمه (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%B1%D8%AC%D9%85%D9%87_%D9%82%D8%B1%D8%A2% D9%86): جز کسانی که منتظر قیامت‌اند و آن روز خواهد آمد و آن‌ها درک نخواهند کرد.)[زخرف–۶۶] (ترجمه (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%B1%D8%AC%D9%85%D9%87_%D9%82%D8%B1%D8%A2% D9%86): انذار کن مردم را که روز قیامت می‌آید و منقضی می‌گردد و ایشان در غفلت‌اند و ایمان نمی‌آورند.)[مریم–۳۹]
سرنوشت جهان موضوع بازشدن آسمانها و زمین از حالت پیوسته در آیه زیر از سوره انبیاء اشاره شده است:
«آیا کسانی که کفر ورزیدند ندانستند که آسمانها و زمین هر دو به هم پیوسته بودند، و ما آن دو را از هم جدا ساختیم» [۵] (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%B9%D8%A7%D8%AF#cite_note-5)
همچنین موضوع پایان دنیا و بازگشتن آسمان به حالت اول نیز در چند آیه بعد از همان سوره اشاره شده است:
«روزی که آسمان را همچون در پیچیدن صفحه نامه‌ها در می‌پیچیم. همان گونه که بار نخست آفرینش را آغاز کردیم، دوباره آن را بازمی‌گردانیم. وعده‌ای است بر عهده ما، که ما انجام دهنده آنیم.» [۶] (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%B9%D8%A7%D8%AF#cite_note-6)
منابع

سوره فصلت، آیه 22
سورةُ ق آیه۳۵
سوره ماعون
سوره معارج
قرآن ۲۱:۳۰
قرآن ۲۱:۱۰۴




فرهنگ فارسی عمید
تفسیر نمونه، ج ۲۱، ص ۴۵۴.


http://forums.boursy.com/imported/2016/07/re383-1.jpg (http://www.beytoote.com/religious/tenet/resurrection.html) معاد بازگشت آفرینش وهستی است به مبدأ آفرینش وپدید آورنده آن، یعنی ازآنجائی‌که آفرینش وانسان وجود وهستی خویش را از مبدأ هستی وجهان گرفته است (انا لله وانا الیه راجعون) همه ازاوئیم وبه سوی او روان واوکمال مطلق است وهمه هستی عاشق وشیدای کمال برترومطلق اند وبه سوی او درحرکت وروانند، اما نه به معنای حرکت مکانی بلکه رتبی وسیر درمراتب وجود مانند حرکت تکاملی انسان ازنطفه تابه مراتب عالی آن؛ معاد بازگشت به اصل آفرینش خویش است (انا لله وانا الیه راجعون ) برای:
1 ـ درک وحضور درمحضر کمال مطلق ودرک جمال وجلال مطلق ـ فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر
2 ـ مجازات وپاداش وعکس العمل عملکردهایی که دنیا ظرفیت واکنش بدان رانداشته است.
استاد شجاعی دراین باره فرموده اند:"معاد وبرگشت بسوی حضرت حق ازنظر آیات قرآنی واحادیث یک مسئله کلی وعام بوده ومخصوص به انسان ویابه طبقه خاصی ازموجودات نیست ، چه بسا بعضیها اینجنین فکر بکنند ومعتقد باشند ولی باکمی تأمل ودقت درآیات قران کریم وروایات وتدبر درنکات واشارات واقع درمتون اسلامی کلیت معاد وبرگشت معلوم می گردد. وجودوهستی از مبدأ متعال بوده وازاو سرچشمه میگیرد وبسوی او بازگشت می کند واین بازگشت وبرگشت براساس عشق هروجود وهرموجو د است نسبت به کمال بالا وبالاتر ودرنهایت نسبت به کمال بی نهایت وجمال وجلال مطلق . علم ودرک وبه تعبیر دیگر ، شعور ودرک درهمه وجود سریان دارد وهرموجودی به تناسب رتبه وجودی خود ازشعور ودرک برخوردار است واینطور نیست که بعضی ازموجودات شعور ودرک داشته با شند وبعضی نه .
1-بقره ، آیه 156 همه شعور ودرک دارند وهمه قبل ازهمه چیز به جمال مطلق وکمال بی نهایت وبی حدو خیر محض شعور داشته وعلم دارند واورامی یابند وچون می یابند به او عشق می ورزند واورامی خواهند وبسوی او درحرکتند .
آیات قرآنی که دلالت برعمومیت معاد وکلیت آن می کند برای اهل نظر ودقت زیاد است .
استادشهید مطهری فرموده اند:
"درقرآن ، ماکلماتی شبیه کلمه معاد داریم ؛ کلمه معاد نداریم ولی کلمه " مرجع " یا" رجوع " وکلمه "مآب " داریم . " عود" یعنی بازگشت . "عود" رادرجایی می گویند که یک چیزی ازیک اصلی آمده باشد ، دومرتبه به آن اصل برگردد، می گویند عود کرد .
"رجوع" هم همین طور است ؛ "رجوع" هم یعنی بازگشت؛ باید یک آمدنی باشد تا بازگشت صدق کند؛ ولهذا اگر د ر قرآن درباره قیامت کلمه [ معاد] نداریم ، کلمه "رجوع " داریم اما آنچه درقرآن کلمه "رجوع " وامثال آن آمده، به معنای بازگشت به خداست ، یعنی تعبیر قرآن اینست .
درقرآن هیچ جا رجوع ارواح به اجساد نیامده،یا هیچ جا رجوع به معنای [بازگشت] بعد ازمعدوم شدن نیامده ، بلکه تعبیر این است: " انا لله" ما ازآن خداهستیم ، "وانا الیه راجعون" وما به سوی او بازگشت می کنیم .پس کلمه معاد راهم اگر ما به کار ببریم اگر به معنی عود الی الله استعمال کنیم ، آنوقت با تعبیرات قرآنی ، خوب منطبق می شود.
یا این تعبیر :" وان الی ربک المنتهی " واینکه نهایت وتمامیت وپایانی به سوی پروردگار است ، یعنی به سوی اوهمه چیز پایان می یابد ؛ " ان الی ربک الرُّجعی " وامثال این تعبیرات .


امام علی (علیه السّلام) میفرماید: لایرجون احد منکم إلا ربّه ولایخافن إلا ذنبه .{نهج البلاغه حکمت 82. هیچ یک از شما جز به پروردگار خود امید نبندد و جز از گناه خود نترسد.

mohammadhossein
2016/07/26, 19:24
ارکان شیعیان
شیعیان ارکان را به دو دسته اصلی و فرعی تقسیم می‌کنند. اصول بر مبنای اصول عقیدتی‌ست و فروع بر مبنای اعمال واجب. اعتقاد به اصول شرط پذیرش دین و مذهب‌اند اما انجام فروع شرط لازم برای مسلمان‌بودن نیست.
اصول دین شیعه به‌ ترتیب از قرار زیرند:
1- توحید : به معنای یگانگی خداوند متعال است.
2- عدل : به معنای آن است که افعال خداوند متعال از سر دادگری و شایستگی است و به هیچ کس ستم نمی‌کند و هر چیزی را در جای خویش نگه می‌دارد و با هر موجودی، چنانکه شایسته‌است رفتار می‌کند.
3- نبوت : به معنای پیامبری محمد بن عبدالله و دیگر پیامبران الهی است.
4- امامت : بدین معنا که پس از پیامبر اسلام دوازده امام معصوم منصب خلافت و امامت را بر عهده دارند و آنان منصوب خداوند متعال‌اند.
5- معاد : به معنای آن است که روزی همه مکلفان برای بازخواست و حساب در پیشگاه الهی گرد هم می‌آیند و هر کس به پاداش و کیفر خویش می‌رسد. (قیامت)
فروع دین نیز به مجموعه ده عمل اسلامی که انجامشان واجب‌ است اطلاق می‌شود که از قرار زیرند:
1- نماز
2- روزه
3- خمس
4- زکات
5- حج
6- جهاد
7- امر به معروف (دستور به خوبیها و نیکیها)
8- نهی از منکر (بازداشتن از بدیها و زشتیها)
9- تولی (دوستى با دوستان خدا)
10- تبری (دشمنى با دشمنان خدا)

mohammadhossein
2016/07/26, 19:26
عدالت در اسلام، رکنی مهم است
در قرآن کریم شرط دست یافتن به تقوا عدالت در رفتار است: «اعدلوا هواقرب للتقوی»: عدالت بورزید که به تقوا نزدیک‌تر است. عدل از دیدگاه امامیه چندان مهم است که جزو اصول مذهب به شمار آمده است و معنای آن اقرار است به آنکه «خداوند هرچه فرموده و هر حق که برای هر کس نهاده براساس عدالت» است.
ترازو
پیامبر(صلی الله علیه وآله) که خود نمونه فردی بود که در طول حیاتش به عدالت رفتار می‌‌کرد و دیگران را نیز به آن ترغیب می‌‌کرد، در جایی فرموده است: «بالعدل قامت السماوات و الارض»: همه اجزای جهان به عدل نهاده شده است.
در رفتار عادلانه پیامبر(صلی الله علیه وآله) همین بس که در واپسین روزهای حیات خویش در مسجد مدینه فرمود: « هر کس نزد من حقی دارد، برخیزد و درخواست کند.» و شد آنچه که همه از آن آگاهیم.
در قرآن کریم، بیش از 10 بار در باب عدالت‌ورزی سفارش شده است؛ اما این به عدالت رفتار کردن از نظر قرآن جنبه‌های متعددی دارد: عدالت میان خود و مردم، عدالت میان خود و خدا: «آمَنتُ بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ مِن كِتَابٍ وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَیْنَكُمُ » (شوری، 15) یا «وَإِذَا حَكَمْتُم بَیْنَ النَّاسِ أَن تَحْكُمُواْ بِالْعَدْلِ » (نساء، 58). حضرت علی(علیه السلام) نیز در سراسر زندگی خود همواره خود و دیگران را بر عدالت‌ورزی تشویق می‌‌کرد.
به گونه‌ای که در سخنان و نامه‌های کوتاه حضرت بیشترین تاکید بر عدالت است.
امام علی(علیه السلام) پیوسته مردم را در به کار بستن عدالت سفارش می‌‌فرمودند و به والیان و ماموران فرمان می‌‌دادند که کار به عدالت کنند و از راه عدالت منحرف نشوند. چنانکه حضرت در جایی می‌‌فرمایند: «العدل یضع الامور مواضعها». عدالت کارها را بدانجا که باید، می‌‌نهد.
به هر روی، با بررسی آیات قرآن و سیره و سخنان پیامبر(صلی الله علیه وآله) و امامان معصوم(علیهم السلام) در می‌‌یابیم که عدالت از مهم‌ترین بنیان‌های یک جامعه است. قرآن نیز هدف برانگیختگی پیامبران و به طور کلی حکومت نبوی را عدالت می‌‌داند: «ما پیامبران خود را با دلایل روشن فرستادیم و به آنها کتاب و میزان نازل کردیم تا مردم به عدالت قیام کنند.» (حدید، 25)
بنابراین در اسلام برپا کردن جامعه‌ای ایده‌آل و مطابق با فرمان‌های الهی جز از راه عدالت میسر نیست. اما چرا اسلام این اندازه به عدالت تاکید دارد؟ در حدیثی از امام صادق علیه السلام روایت شده است: «اگر در میان مردمان به عدالت رفتار شود، همه احساس بی‌نیازی می‌‌کنند.»
در اسلام ملاک عدالت‌ورزی، گماشتن فردی عادل به عنوان حاکم جامعه است که بین خود و مردم به عدالت رفتار کند. چنانکه در آیه قرآن می‌‌فرماید:« به کسانی که ستم کرده‌اند، متمایل نشوید که آتش (دوزخ) به شما می‌‌رسد و در برابر خداوند برای شما دوستانی نخواهد بود و سرانجام یاری نخواهید شد»
بی‌تردید، این سخن بدین معناست که اگر فرصت‌ها و امکانات میان آدمیان به گونه‌ای توزیع شود که برای همه امکان دسترسی به آنها فراهم باشد، افراد قادر خواهند بود استعدادها و توان‌های نهفته خود را آشکار کنند و از این طریق هر کسی احساس رضایتمندی نسبی از وضعیت خود در اجتماع دارد. البته این بیان، بدین معنا نیست که از این طریق رضایت‌مندی کاملی در اجتماع وجود خواهد داشت؛ بلکه افراد حداقل از احساس نیاز و وابستگی به دیگران رها خواهند شد و بر پایه استعداد خود به کشف و بروز ظرفیت‌های خود نایل می‌‌شوند.

اما عدالت چیست و معیار آن کدام است؟
بوعلی سینا در این باره در کتاب «شفا» می‌‌آورد: «انسان دارای زندگی اجتماعی است و از وضع قوانینی که بتواند زندگی اجتماعی و بلکه فردی‌اش را براساس عدالت سامان دهد و او را به سعادت شایسته خود برساند، ناتوان است. پس بر خداوند لازم است که به مقتضای حکمتش، انسان را در این زمینه هدایت کند» پس، چنان‌که مشاهده می‌‌شود، عدالت از ضروریات دین است و باید معیار آنرا از وحی استخراج کرد.
بنابراین، سیاست اقتصادی و اجتماعی اسلام براساس نفی انحصار و گسترش عدالت در میان همگان بنا شده است.
چنانکه قرآن کریم می‌‌فرماید: «كَیْ لَا یَكُونَ دُولَةً بَیْنَ الْأَغْنِیَاء مِنكُمْ »(حشر، 7)
امام علی(علیه السلام) پیوسته مردم را در به کار بستن عدالت سفارش می‌‌فرمودند و به والیان و ماموران فرمان می‌‌دادند که کار به عدالت کنند و از راه عدالت منحرف نشوند. چنانکه حضرت در جایی می‌‌فرمایند: «العدل یضع الامور مواضعها». عدالت کارها را بدانجا که باید، می‌‌نهد
امام علی(علیه السلام) نیز در این باره به فرماندار خود می‌‌فرمایند: «‌در چیزهایی که مردم در آنها برابرند از ویژه‌سازی و انحصار‌طلبی پرهیز کن» آنگاه حضرت در مورد اطرافیان فرصت‌طلب زمامداران می‌‌نویسند: «بدان برای زمامدار، خاصان و صاحبان اسراری است که انحصارطلب و دست‌‌درازند، در داد و ستد با مردم عدالت و انصاف را رعایت نمی‌کنند، ریشه ستم آنان را با قطع وسایل آن از بیخ برکن، به هیچ یک از اطرافیان و بستگان خود زمینی از اراضی مسلمانان واگذار مکن، باید طمع نکنند تا قراردادی به سود آنان منعقدسازی که مایه‌ ضرر بسیار مردم باشد، خواه در آبرسانی یا هر عمل مشترک دیگر. به طوری که هزینه‌های آن را بر دوش دیگران تحمیل کنند.»
از این رو چنانکه می‌‌بینیم، در اسلام ملاک عدالت‌ورزی، گماشتن فردی عادل به عنوان حاکم جامعه است که بین خود و مردم به عدالت رفتار کند. چنانکه در آیه قرآن می‌‌فرماید:«به کسانی که ستم کرده‌اند، متمایل نشوید که آتش (دوزخ) به شما می‌‌رسد و در برابر خداوند برای شما دوستانی نخواهد بود و سرانجام یاری نخواهید شد.»
بر این اساس امام علی(علیه السلام) در جایی می‌‌فرمایند: «عدل سبب حیات است، عدالت مایه استحکام زندگی مردم و زینت حاکمان است، برترین بندگان خدا در نزد خدا، امام عادل است که هم خود هدایت شده است و هم دیگران را هدایت می‌‌کند.» بنابراین، بر طبق آیات و روایات‌، عدالت بنیادی‌ترین رکن جامعه است و حاکم اسلامی و از دیدگاه شیعه امام عادل باید مجری آن باشد.

پی نوشت ها:
1 - پیامبر اعظم و عدالت اجتماعی - محمد رضا باقر زاده، ماهنامه پاسدار اسلام، شماره 296
2 - نهج البلاغه، ترجمه: فیض الاسلام
3 - رمز تکرار عدالت در فرموده علی(علیه السلام)، سید جعفر شهیدی

mohammadhossein
2016/07/26, 19:28
نبوت در اسلام
بعثت پیامبر (صلّی الله و علیه و آله و سلّم)
بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) یا برانگیخته شدن آن حضرت به مقام رسالت، مهمترین فراز از تاریخ اسلام بوده و نزول قرآن کریم نیز از این زمان آغاز می‌گردد. کلمه بعثت به معنای «برانگیخته شدن» بوده و در اصطلاح به مفهوم فرستاده شدن انسانی از سوی خداوند متعال برای هدایت دیگران می‌باشد.
همانطور که از روایات اسلامی و مطالعات تاریخی برمی‌آید، مسأله بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در ادیان الهی با برخی از خصوصیات و نشانه‌ها، قبل از ظهور آن حضرت، مطرح بوده و بسیاری از اهل کتاب و پاره‌ای از اعراب مشرک نیز با آن آشنایی قبلی داشته‌اند. نوید و بشارت ظهور پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم)، به تصریح قرآن در تورات و انجیل ذکر گردیده و حضرت عیسی (علیه السلام) نیز پس از تصدیق توراتی که به حضرت موسی (علیه السلام) نازل شده بود، به برانگیخته شدن رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بشارت داده است. همچنین در این کتب، حتی به خصوصیات رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و یارانشان نیز اشاره شده است.
بنابراین (و همانگونه که قرآن نیز ذکر می‌نماید) دانشمندان اهل کتاب، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را همچون نزدیکترین کسان خود می‌شناخته اند. با مراجعه به تاریخ می‌توان افراد زیادی را یافت که در انتظار ظهور و بعثت پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده‌اند و افرادی از میان آنها، حتی به امید دیدار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به محل سکونت، مکان هجرت و یا حتی گذرگاه عبور و مرور آینده پیامبر هجرت کرده بودند که به عنوان نمونه، می‌توان به "بحیرای راهب" اشاره نمود.
بنابر این بعثت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)، حادثه‌ای بس بزرگ در سرنوشت هدایت بشری بوده و عظمت این امر سبب می‌شد که خداوند متعال به عنوان مقدمه این امر بزرگ، تربیت و پرورش آن حضرت را به عهده داشته و ایشان را برای آینده دشواری که در پیش رو داشتند، آماده سازد. به دنبال همین تربیت الهی بود که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در سالهای قبل از بعثت نیز حالات فوق العاده معنوی و مشاهدات روحانی داشته و نتیجتاً ایشان تمام این دوران را با پاکی و طهارت و معنویت سپری کرده‌اند. حضرت علی (علیه السلام) می‌فرمایند: "خداوند بزرگترین فرشته خود را از خردسالی پیامبر، همدم و همراه ایشان ساخت. این فرشته در تمام لحظات شبانه روز با آن حضرت همراه بود و او را به راههای بزرگواری و اخلاق پسندیده و شایسته رهبری می‌کرد."
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به خاطر همین حالات معنوی و طهارت روحی، ناگزیر از وضع نابسامان مردم و از جهل و فسادی که بر جامعه آن روز و بویژه در شهر مکه حاکم بود، رنج می‌بردند. همچنین به منظور تفکر و عبادت در مکانی خلوت، مدتی محدود در سال را از آنها کناره می‌گرفتند و به کوه حرا (که در شمال شرقی مکه واقع است) می‌رفتند. این کناره‌گیری برای حُنَفا و برخی یکتاپرستان قبل از پیامبر نیز وجود داشته است. گویند عبدالمطلب، جد بزرگوار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پایه‌گذار این رسم بوده است. او به هنگام ماه رمضان برای خلوت و عبادت به کوه می‌رفت و مستمندانی را که از آنجا می‌گذشتند، اطعام می‌نمود.
در واقع می‌توان گفت که این خلوت‌گزینی، زمینه‌ای برای تقویت هرچه بیشتر حیات روحانی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و مقدمه‌ای برای بعثت و نزول وحی به آن حضرت به شمار می‌رفته است.
در دوران این خلوت‌گزینی‌ها نیز همچون سایر مراحل گوناگون زندگی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، حضرت علی (علیه السلام) (که پرورش یافته در خانه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و در دامان ایشان است)، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را همراهی می‌نمود و گاهی اوقات برای ایشان آذوقه و آب و غذا می‌برد.
پس از سپری شدن ایام عبادت، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به مکه برگشته و پیش از اینکه به خانه خویش بازگردند، خانه خدا را طواف می‌نمودند.
این حالات همچنان ادامه یافت تا اینکه سن آن حضرت به چهل سالگی رسید و خداوند که دل ایشان را برترین و مطیع‌ترین و خاضع و خاشع‌ترین دلها در برابر خویش یافت، ایشان را مبعوث کرد و به پیامبری گرامی داشت، تا به وسیله قرآنی که آن را روشن و استوار گردانیده، بندگانش را از پرستش بر بتان خارج ساخته و به پرستش خویش هدایت کند.
نزول اولین وحی
به عقیده اکثر علمای شیعه، بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در روز 27 ماه رجب، پنج سال پس از تجدید بنای کعبه، اتفاق افتاد و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در این هنگام، چهل سال داشتند.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، طبق رسم خویش چند روزی بود که برای عبادت و تفکر به غار حرا آمده بودند. در روز بیست و هفتم ماه رجب بود که جبرئیل (یکی از چهار فرشته مقرب الهی و مأمور ابلاغ وحی از جانب پروردگار به پیامبران) به سوی ایشان نازل شد. او بازوی پیامبر را گرفت و تکان داد و گفت: ای محمد بخوان. پیامبر فرمود: چه بخوانم؟ جبرئیل آیات آغازین سوره علق را از جانب خداوند نازل نمود:
"بسم الله الرحمن الرحیم. اقرأ باسم ربک الذی خلق. خلق الانسان من علق. اقرأ و ربک الاکرم. الذی علم بالقلم. علم الانسان مالم یعلم. به نام خداوند بخشنده مهربان. بخوان به نام پروردگارت که بیافرید. آدمی را از علق بیافرید. بخوان و پروردگار تو ارجمندترین است. خدایی که به‌وسیله قلم آموزش داد و به آدمی آنچه را که نمی‌دانست، آموخت."
همراه اولین نزول وحی و در لحظه بعثت، حوادثی بزرگ اتفاق افتاد که از آن جمله می‌توان به شنیده شدن صدای ناله‌ای اشاره نمود. حضرت علی (علیه السلام) در این باره می‌گوید: "صدای ناله شیطان را در هنگام نزول اولین وحی به آن حضرت شنیدم. عرضه داشتم: "یا رسول الله این ناله چیست؟" فرمود: "این شیطان است که از اطاعت شدن مأیوس و ناامید شده و چنین به ناله در آمده است." سپس رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) اضافه فرمود: "تو می‌شنوی آنچه را من می‌شنوم و می‌بینی آنچه را که من می‌بینم الا اینکه تو مقام نبوت نداری و فقط وزیر و کمک کار من هستی و از راه خیر جدا نمی‌شوی."
همانطور که قبلاً نیز بیان شد، حضرت علی (علیه السلام) در مواقع مختلف از جمله در دوران خلوت‌گزینی‌های پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) همراه حضرت بوده‌اند و این سخن امام علی (علیه السلام) در نهج البلاغه نیز به طور خاصی بیان می‌دارد که ایشان در لحظه نزول اولین وحی، در کنار پیامبر حضور داشته‌اند. البته مطالعات تاریخی بیان می‌نماید که تنها شخصی که در آن لحظات، پیامبر را همراهی نموده، امام علی (علیه السلام) بود و احدی جز ایشان، ادعای همراهی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در آن لحظات را ننموده است. جبرئیل پس از انجام وظیفه خود و ابلاغ آیات الهی، بار دیگر به آسمان بازگشت.

mohammadhossein
2016/07/26, 19:29
امامت يعني چه؟ امام كيست؟
الامامة , رئاسة عامة في امور الدين و الدنيا خلافه عن النبي
امامت , مسئوليت عمومي و سرپرستي در امور دين ودنيا به جانشيني از پيامبر(ص) است .
به تعبير روشن تري امامت عبارت است ازجانشيني يك شخص از جانب پيامبر (ص) در اجراي احكام شريعت و پاسداري از حوزه دين به گونه اي كه فرمانبري از آن بر همه مردم واجب مي باشد(معارف اسلامي ،ص 191) شيخ مفيد در كتاب "اوائل المقالات" امام را چنين تعريف مي كند:
" امامان جانشينان پيامبر (ص) در تبليغ احكام و بر پا داشتن حدود الهي و پاسداري از دين خداوند و تربيت كردن بشر هستند. " در اين تعريف عنصر هدايت و رهبري معنوي و تربيت استعدادهاي بشر ي در راه ارتقاء و رشد تعالي انساني در كنار عنصر سياسي و مديريت امت اسلامي آمده است و امامت به مفهوم " نبوت منهاي دريافت وحي" تلقي شده است .
اين تعريف كه جامعترين معناي امامت است از قرآن و سنت گرفته شده است.
قرآن در معرفي انبيايي كه مقام رهبري و امامت را داشته اند مي فرمايد:" وجعلنا هم ائمة يهدون بامرنا" ( انبياءآيه73)
"آنها را اماماني قرار داده ايم كه به راه و شيوههاي كه مقرر كرده ايم هدايتگر باشد" در اين آيه معناي هدايت كه بعد معنوي و وسيع امامت است محور اصلي امامت معرفي شده است .
«امام،كلمه خدائى است،برهان الاهى است،جهت پروردگار است و نماينده خواست آفريدگار.
امام،نور يزدان است،و واسطه معرفى درستخلاق جهان.
امام،آيت كردگار است و نشانه خاص پروردگار.
او را خدا بر مىگزيند و از همگان برتر و بهتر مىداند،و آن علم و توفيق و كمال كه شايسته مقام امامت است،در او مىنهد و سپس«طاعت و ولايت وى»را بر همه آفريدگانش واجب ميكند (زيرا خيرشان در اطاعت اوست و كمالشان وابسته قبول ولايت او.)
از آن پس،نماينده حق و ولى مطلق،در آسمانها و زمين«امام»است.
تمام بندگان خدا در عالم تكوين و تشريع،پيماندار آنند كه از اين«وجود عزيز»بهره گيرند و از رهبرى و هدايت او،به جان،استقبال كنند.
هر كه بر او پيشى گيرد و بىفرمان وى،كارى انجام دهد،نافرمانى خدا را كرده و از مرز ايمان،به در رفته است.
امام،هر چه را خدا بخواهد،انجام مي دهد و همان كه ايزد متعال مي خواهد،دلخواه او همانست.
بر بازويش به خط قدرت نوشته :«و تمت كلمة ربك صدقا و عدلا»
آرى،وجود امام،صدق محض است و عدل تام و تمام (خواستار راستى و درستى بايد يكسر به او ديده دوزد) و از اعمال و رفتارش دقيقا پيروى كند،و طالب داد و سلامت نفس،بايست در پى او رود و پاى، جاى پاى او نهد تا بدان ميزان،خود را سنجد و اعتدال بخشد،و اقامه قسط و عدل تواند.
براى امام،ستونى روشن و نورانى نصب شده كه سرى به آسمان دارد و پائى بر زمين،و بدين روشنى و نور،امام تواند باطنها را بيند و نهانيها را آگهى يابد و آنچه در عالم استشناسد و همه موجودات ملكوتى و برتر از آنرا نيز مشاهده كند،و مهمتر از همه،اعمال بندگان خدا را واقف شود (و نظارتى كه مقام امامت را شايد،بر جهان و جهانيان داشته باشد،و به موقع و به جا،هدايت و دلالتخير نمايد.)
امام،سخن پرندگان را هم مي داند،و كلام غير آدمى نيز شناسد،و بدين سبب«ولايتبر آنان»هم مسلم اوست.
امام،وجودى است كه خداوند،شايسته وحى خويش دانسته،و لايق اطلاع از مسائل غيب شناخته،و به كلمه خويش مؤيدش ساخته،و حكمتخاصهاش بدو تلقين فرموده،و دل وى را جايگاه ظهور شيتخويش نموده،و او را سلطنت و چيرگى به عالم بخشيده،و امارت و فرمانروائى جهان داده،و همه را محكوم طاعت او گردانيده.
امامت،ميراث انبياست و مرتبه اصفيا،خلافتخدائى است و جانشينى به تمام معناى رسولان الاهى.
و همين مقام است كه«ولايت و سلطنت»از آن خيزد و«هدايت و عصمت»از آن تراود،و چنين مرتبهاى، حقيقتنماى كامل دين است و از هر ميزان و مكتبى،بهتر و عالىتر تواند رهبرى جانهاى كمال جوى كند.
امام،دليل راهروان طريق حق است،و نور بخش هدايت طلبان.
امام،راه سالكان كوى خداست و خورشيد نور افشان دلهاى آشنا.
ولايت او مايه نجات است و طاعت او لازمه واقع حيات،و مددكار عالم بعد از ممات.
همين«ولايت»،مؤمنان را عزت دهد و گنهكاران را سبب شفاعت گردد،محبان را رهائى از بلا و عذاب بخشد و تابعان را به رستگارى و كاميابى رساند.
آرى«ولايت»شاخصترين علامت اسلام است،و برترين نشانه استسلام،كمال ايمان بدان وابسته،و شناختحدود و احكام،بدان مربوط،سنتها را هم او روشن كند و حرام از حلال،او به درستباز نمايد.
و چنين مرتبهاى را (به نحو مطمئن و اعتماد بخش) جز كسى كه خدايش برگزيده و لايق شناخته، حائز نگردد،و غير آنكه پروردگارش مقدم داشته و امامت و حكمتبخشيده واجد نشود.
پس منظور از«ولايت»،حفظ مرزهاى«اخلاق و دين و انسانيت»است و چارهسازى نيكو براى امور«دنيوى و اخروى»و روزگار را چنان گذراندن كه شايسته«آدميت و كمال»باشد.
امام،براى تشنگان،آب گواراست،و براى هدايتخواهان،دليل و راهنما.
نمودار عالى اين مرتبت را وجود على بن ابى طالب و يازده فرزند گراميش عليهم السلام صورت بود داد،از آنجا كه به حق واقع،مركز دايره ايمان بودند،و قطب حقيقى وجود،و آسمان جود،و شرف موجود، آنان،اصل عز و مجد بودند،و مبدا و منشا بزرگى و جلال،و معنا و مبناى تعالى و كمال.
وه!كه امام،چراغ پر نور هدايت است و راه روشن سعادت.
امام،آب حيات بخشى است كه پياپى فرا رسد و دريائى است كه دمادم،فزونى گيرد و غوغا كند.
امام،ماه تابان است و ابر پر باران.
آنگاه كه مهالك،ديدهها را كور سازد،او راه نمايد و دست گيرد،و زمانى كه تارهاى حيات،نوميدى فراهم سازد،او شمع به ميان جمع آورد و همه را اميد بخشد.
بحر وجود او را كرانه نيست،و شرافت ذاتش را توصيف ممكن نى،و دست و ديدهها را وصول به دامن و جانش ميسر نه .
او چشمه جوشان است و بوستان وسيع و بىكران،و فزاينده نشاط جان.
وجود امام،سرا پا عمل صالح است،و كالاى رابح و راجح.
روش مستقيم،او نمايد،و داروى درست،او دهد،و پدرى،به تمام،او كند،و در پيش آمدهاى سخت،او مدد رساند.
حاكم،اوست و آمر به حق،او،و ناهى از خلاف هم،او،بر آفريدگان،از جانب خدا،او نگهبانى كند و امين خدا بر حقايق،هموست.
رهنمائى بندگان را به امر پروردگار،او عهدهدار است،و تا هر جا كه مرز حكومتخدائى وسعتيافته، مسند دار قضا و داورى ،اوست.
ظاهر وجودش را قدرتى (جز خدا) حاكم نگردد،و باطن او را هيچ فهم و دركى،به درست نشناسد، مثل و مانندش،عصر او بخود نبيند،و كس،درجه و مرتبت وى،هرگز نيابد.
او پرتو جلال كبرياست و شرف ارض و سماء. عقل را تفكر در مقامش،حيرت دهد،و مغز را توجه به كمالش،مبهوت كند. (زيرا كه شعور را اساس،احساس است و قياس،و امام،هم از اين حد برتر است و هم از آن ميزان،فراتر) » بويژه،امام زمان عليه السلام كه خلاصه صفات و كمالات همه انبيا و اوصياى حق است و مكتب وى، جامع جميع درسهاى تعالى و رشد. هم اكنون پيامبر خاتم صلى الله عليه و آله و سلم و يازده امام و وصى او عليهم السلام منتظر آنند كه«حجتبالغه منتظر»آيد،و آن درسها كه دادهاند و آن تعليمات كه به هر فرصت،اظهار نمودهاند، صورت واقع و جامع دهد،و آن هدف عالى و جامع كه خداوند،از نظام هدايت داشت،نمايان سازد.
آرى،او،تحقق بخش هدف انبيا و اوصيا است،و مقصود الاهى و منظور خاص اوست،او براى اصلاح كامل جهان انسانى قيام خواهد كرد،و بساط اهريمنى و شر،به هم خواهد زد،و اين همه آشفتگى جان و حال،به سر خواهد آورد.
ما نيز به دنبال همه پيمبران و اوصياى ايشان،با دلى شوريده،ايستاده و نگران راهيم تا كى آن«دولت عدل و صلاح»آغاز شود،و آن دوره«كمال و فلاح»فرا رسد،طالبان را جانى ديگر بخشد،و مشتاقان را توانى بيشتر دهد.

mohammadhossein
2016/07/26, 19:31
توحيد يعني چه و چه مراتبي دارد؟
تعريف توحيد:
توحيد يعني خداوند عز و جل در الهيت و ازليت واحد است و هيچ موجودى شبيه او نيست , و هيچ چيز همانند او نخواهد بود, و او در معبوديت يگانه است و ثانى ندارد (1) توضيح اينكه: از مجموع گفتار بزرگان در تعريف توحيد فهميده مي شود كه توحيد اعتقاد انسان است به وحدت هستي. بدين معنا كه هرآنچه در هستي مشاهده مي شود از صفات و كمالات و پديده ها و حركات و افعال همه و همه برخاسته و نشات گرفته از ذات بسيط احد واحد بي نهايتي است كه دومي نمي پذيرد، زيرا كه در مقابل وجود فراگير و بي نهايت او، تصور وجود دوم عقلا محال و خطا است .
مراتب توحيد:
توحيد مراحل و مراتبي دارد كه مؤمن تا همه اين مراحل و مراتب را طي نكند، ايمان و بينش توحيدي او، اثر خود را در زندگي فردي و شخصي او نخواهد داشت.
يكي از مراتب توحيد، توحيد ذاتي است به اين معنا كه خدا يگانه است و دوئي بردار و تعددپذير نيست، هر گونه كثرت و تركيب را از ذات باري تعالي را نفي كنيم، هم نفي تعدد و كثرت برون ذاتي را كه در برابر شرك صريح و اعتقاد به چند خدايي است،هم نفي و تعدد درون ذاتي را، كه در زبان فلسفي به اين نوع شناخت خدا، توحيد واجب الوجود گفته ميشود. و معنا و مقصود از آن اين است كه خداوند در ذاتش واحد و متعالي است، چيزي با او مشاركت دارد و نه مشابهت. مسلماً چنين چيزي برتر از عقل و خيال و گمان و وهم است، چون موجودي بي حد و مطلقي است. لذا شناخت او به خصوص تصور كنه ذاتش براي غيرخودش ممكن نيست. زيرا تصور و آگاهي ذات چيزي براي ما ممكن است كه ذهن، مثل و شبيه او را ديده باشد يا آن كه بتواند آن را به اجزاء اوليه اش تحليل كند.
او موجودي است كه به هيچ وجه مركب از اجزاء نيست، زيرا اگر داراي اجزاء مي بود، موجود نيازمند و محدودي مي بودند، موجود بي نهايت و بي انتها از هر نظر؛ در حالي كه خداي تعالي قائم به ذات است، مستند به غير خودش نيست، احتياج به غير ندارد، بلكه ديگر موجودات مستند به او و قائم به ذات اوست. بنابراين معناي توحيد و ذات اين است كه خدا مثل و مانندي ندارد، چيزي در ذات و وجود شبيه خداوند تبارك و تعالي نيست.
نفي تعدد: اعتقاد به واحديت خدا است، يعني خدا و ذات هستي يكي است و دومي نمي پذيرد با همان بياني كه ذكر شد( وحدت برون ذاتي)
نفي تركيب: اعتقاد به احديت و يكپارچگي ذات خداوند است (وحدت درون ذاتي)
توحيد نظري و عملي:
در مقدمه عرض ميشود كه برخي امور ممكن است به اعتبارات مختلف تقسيماتي متعدد داشته باشد كه گاهي اقسام يك تقسيم، در اقسام تقسيم ديگر داخل ميباشند.
در مورد توحيد و اقسام آن نيز همين موضوع صادق است؛ توحيد به يك اعتبار تقسيم به صفاتي، افعالي، عبادي، ذاتي، استعاني، حبي و... ميشود و به اعتبار ديگر به نظري و عملي تقسيم ميشود.
توحيد نظري: اين بخش، ناظر به بعد معرفتي انسان نسبت به خداوند (از جهت ذات، صفات و افعال) ميباشد و مستقيماً به وظايف عملي انسان در برابر خدا مربوط نميباشد و شامل توحيد ذاتي، صفاتي، افعالي، خالقي و... ميشود.
توحيد عملي: اين بخش ناظر به وظايف عملي انسان در برابر خداوند ميباشد كه شامل توحيد عبادي، اطاعتي، استعاني، حبّي و... ميشود.
چنانكه ملاحظه ميكنيد برخي از اقسام توحيد (مثل توحيد ذاتي، صفاتي و افعالي) در دايره توحيد نظري و برخي ديگر (مثل توحيد عبادي، استعاني و...) در دايره توحيد عملي قرار ميگيرد. و اينك به توضيح مختصري پيرامون بعضي مراحل توحيد (ذاتي، صفاتي، افعالي، عبادي) ميپردازيم. محققان اسلامي مباحث مربوط به توحيد را در چهار بخش خلاصه كردهاند: توحيد ذات، توحيد صفات، توحيد افعال و توحيد در عبادت. لكن بعضي از اين اقسام، شعبههاي ديگري دارد. مثلاً: توحيد افعالي شامل توحيد در خالقيت و توحيد در ربوبيّت ميشود(2)
توحيد ذاتي: از بارزترين صفات خداست و داراي دو شاخه است.
الف) خداوند مثل و مانندي ندارد، يگانه و بي همتاست، از اين معنا به توحيد واحدي تعبير ميشود و ذيل سوره اخلاص به همين معني اشاره دارد "ولم يكن له كفواً احد" خدا واحد است كه ثاني ندارد و اصلاً براي او متصور نيست.
ب) خداوند جزء ندارد، بسيط و غير مركب است از اين معنا به توحيد احدي تعبير ميشود. كه صدر سوره اخلاص به آن اشاره دارد "قل هو اللَّه احد" پس توحيد ذاتي يعني نفي شريك و نفي تركيب از خداوند(3)
توحيد صفاتي: يعني خداوند هر چند صفات متعدد دارد مانند، علم، قدرت، خالقيت، رازقيت و... ولي اين صفات فقط از نظر مفهوم متعددّند و از نظر مصداق و وجود خارجي عين خدايند چيزي غير خدا و در كنار خدا نيستند، مثلاً ما معلوم خدا و مخلوق خدا هستيم كه مفهوم معلوم غير از مخلوق است لكن در مقام تطبيق و عالم خارج وجود ما يك مصداق است سراسر، مخلوق و معلوم خداست(4). پس علم خدا و حيات خدا هر دو يكي و با خدا يكي است(5) نه اينكه صفات جدا و زايد بر خدا باشد تا موجود قديم ديگري در كنار خدا باشد.
توحيد افعالي: در جهان، علل طبيعي، داراي آثار ويژه خود هستند مثل حرارت خورشيد، تيزي شمشير و... همانطوري كه اصل وجود آنها مخلوق خدا است آثار آنها نيز از جانب خدا است توحيد افعالي يعني در جهان يك مؤثر بالذات داريم. فقط يك وجود است كه اثر گذاري و انجام كار ذاتاً مال خود اوست و تأثير علل مادي و طبيعي و غير خدايي همه و همه در پرتو وجود او و به اتكاء او صورت ميگيرد كه هو القيوم. البته اين سخن به معني انكار تأثير علل طبيعي نيست بلكه در عين اعتراف به اينكه خورشيد حرارت دارد و آتش ميسوزاند، معتقديم كه در جهان، يك مؤثر بالذات بيشتر نيست بقيه، همه مؤثر بالعرض و بالغيراند.
توحيد در عبادت: يعني عبادت و پرستش فقط از آن خداست و هيچ فردي جز خدا گرچه از نظر شرف و كمال در مقام بالايي باشد شايسته پرستش نيست.
توضيح آخر اينكه:
توحيد نظري در مقابل توحيد عملي مربوط به علم بندگان ميشود يعني اولاً انسان مراحل توحيد را بفهمد و كسب علم كند وقتي به معارف توحيد و مراتب آن پي برد بدان معتقد و ملتزم باشد وقتي عقيده درست شد توحيد نظري محقق شده، بعد از آن نوبت عمل است يعني تمام رفتار و كردار و اخلاق خود را بر پايهي توحيد استوار سازد. "ان صلاتي و نسكي و محياي و مماتي للَّه رب العالمين(6)" اينجا توحيد عملي محقق شده و اين بالاترين تعاليم اديان الهي و آسماني است و انبياء هم براي اقامه و دعوت انسانها به توحيد (نظري و عملي) مبعوث شدهاند چنانكه توحيد، در فطرت انسانها ريشه دارد.
پي نوشت ها:
1. اوائل المقالات ، شيخ مفيد، ص 51
2. ، منشور جاويد، سبحاني، انتشارات توحيد قم، جلد2، ص19 و 181.
3. اللهيات، سبحاني، مركز جهاني چاپ قدس قم، جلد2، ص11 ؛ بداية الحكمة، طباطبائي، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي ص168.
4. همان، منشور جاويد، ص19.
5. اسفار، صدر الدين شيرازي، احياء تراث بيروت، چاپ چهارم، ص120، جلد6.
6. سوره انعام، آيه162.

mohammadhossein
2016/07/26, 19:36
سوره شمس (http://qurean.blogsky.com/1390/12/13/post-46/)

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیمِ‌ به نام خداوند رحمتگر مهربان‏﴿الشمس‏، 0﴾وَ الشَّمْسِ وَ ضُحَاهَا (1) سوگند به خورشید و تابندگى‏اش ،﴿الشمس‏، 1﴾وَ الْقَمَرِ إِذَا تَلاَهَا (2) سوگند به مَه چون پى [ خورشید ] رَوَد .﴿الشمس‏، 2﴾وَ النَّهَارِ إِذَا جَلاَّهَا (3) سوگند به روز چون [ زمین را ] روشن گرداند ،﴿الشمس‏، 3﴾وَ اللَّیْلِ إِذَا یَغْشَاهَا (4) سوگند به شب چو پرده بر آن پوشد ،﴿الشمس‏، 4﴾وَ السَّمَاءِ وَ مَا بَنَاهَا (5) سوگند به آسمان و آن کس که آن را برافراشت ،﴿الشمس‏، 5﴾وَ الْأَرْضِ وَ مَا طَحَاهَا (6) سوگند به زمین و آن کس که آن را گسترد ،﴿الشمس‏، 6﴾وَ نَفْسٍ وَ مَا سَوَّاهَا (7) سوگند به نَفْس و آن کس که آن را درست کرد ;﴿الشمس‏، 7﴾فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا (8) سپس پلیدکارى و پرهیزگارى‏اش را به آن الهام کرد ،﴿الشمس‏، 8﴾قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا (9) که هر کس آن را پاک گردانید ، قطعاً رستگار شد ،﴿الشمس‏، 9﴾وَ قَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا (10) و هر که آلوده‏اش ساخت ، قطعاً درباخت .﴿الشمس‏، 10﴾کَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْوَاهَا (11) [ قوم ] ثمود به سبب طغیان خود به تکذیب پرداختند .﴿الشمس‏، 11﴾إِذِ انْبَعَثَ أَشْقَاهَا (12) آن گاه که شقى‏ترینشان بر [ پا ] خاست .﴿الشمس‏، 12﴾فَقَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ نَاقَةَ اللَّهِ وَ سُقْیَاهَا (13) پس فرستاده خدا به آنان گفت : « زنهار ! ماده شتر خدا و [ نوبت ] آب‏خوردنش را [ حرمت نهید ] » .﴿الشمس‏، 13﴾فَکَذَّبُوهُ فَعَقَرُوهَا فَدَمْدَمَ عَلَیْهِمْ رَبُّهُمْ بِذَنْبِهِمْ فَسَوَّاهَا (14) و [ لى ] دروغزنش خواندند و آن [ ماده شتر ] را پى کردند ، و پروردگارشان به [ سزاى ] گناهشان بر سرشان عذاب آورد و آنان را با خاک یکسان کرد .﴿الشمس‏، 14﴾وَ لاَ یَخَافُ عُقْبَاهَا (15) و از پیامدِ کار خویش ، بیمى به خود راه نداد .﴿الشمس‏، 15﴾

mohammadhossein
2016/07/26, 19:43
آيه و ترجمه





بسم الله الرحمن الرحيم
اء لم نشرح لك صدرك (1)
و وضعنا عنك وزرك (2)
الذى اءنقض ظهرك (3)
و رفعنا لك ذكرك (4)
فإ ن مع العسر يسرا (5)
إ ن مع العسر يسرا (6)
فإ ذا فرغت فانصب (7)
و إ لى ربك فارغ (8)





ترجمه :

بنام خداوند بخشنده مهربان
1 - آيا ما سينه تو را گشاده نساختيم ؟
2 - و بار سنگين را از تو بر نداشتيم ؟
3 - همان بارى كه سخت بر پشت تو سنگينى مى كرد.
4 - و آوازه تو را بلند كرديم .
5 - بنابراين مسلما با سختى آسانى است .
6 - و مسلما با سختى آسانى است .
7 - پـس هـنـگـامـى كه از كار مهمى فارغ مى شوى به مهم ديگرى پرداز! 8- و به سوى پروردگارت توجه كن .
تفسير:
ما تو را مشمول انواع نعمتها ساختيم
لحـن آيـات آمـيـخـته با لطف و محبت فوق العاده پروردگار و تسلى و دلدارى پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) است .
در نـخـسـتين آيه به مهمترين موهبت الهى اشاره كرده مى فرمايد: آيا ما سينه تو را گشاده نساختيم (ا لم نشرح لك صدرك ).
(نشرح ) از ماده شرح در اصل به گفته راغب در مفردات به معنى گسترش دادن قطعات گـوشـت و تـوليد ورقه هاى نازكتر است سپس مى افزايد منظور از شرح صدر گسترش آن بـه وسـيـله نـور الهـى و سـكـيـنـه و آرامش خداداد مى باشد و بعد مى گويد شرح دادن مـشـكـلات سـخـن بـه مـعـنـى گـسـتـرش آن و تـوضـيـح مـعـانـى مـخـفـى اسـت بـه هـر حال شك نيست كه منظور از شرح صدر در اينجا معنى كنائى آن است و آن توسعه دادن به روح و فكر پيامبر است و اين توسعه مى تواند
مـفـهـوم وسـيـعـى داشـتـه بـاشـد كـه هـم وسـعـت عـلمـى پـيـامبر را از طريق وحى و رسالت شـامـل گـردد و هـم بـسـط و گـسترش تحمل و استقامت او در برابر لجاجتها و كارشكنيهاى دشمنان و مخالفان .
و لذا هنگامى كه موسى بن عمران ماءموريت دعوت فرعون طغيانگر را پيدا مى كند اذهب الى فـرعـون انـه طـغـى بـلافـاصـله عـرض ‍ مـى كند رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى خداوندا سينه ام را گشاده ساز و كار را بر من آسان كن (طه 25 - 26).
و در جائى ديگر خطاب به پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) آمده است فاصبر لحـكـم ربـك و لا تـكن كصاحب الحوت اكنون كه چنين است منتظر فرمان پروردگارت باش اسـتـقـامـت و شكيبائى كن و مانند يونس مباش (كه بر اثر ترك شكيبائى لازم گرفتار آن همه مشكلات و مرارت شد) (قلم - 48).
شرح صدر در حقيقت نقطه مقابل ضيق صدر است چنانكه در آيه 97 سوره حجر مى خوانيم و لقـد نـعـلم انـك يـضـيـق صدرك بما يقولون : ما مى دانيم كه سينه تو بخاطر گفتگوهاى (مـغـرضـانه ) آنها تنگ مى شود اصولا هيچ رهبر بزرگى نمى تواند بدون شرح صدر به مبارزه با مشكلات رود و آن كس كه رسالتش از همه عظيم تر است (مانند پيغمبر اكرم ) شـرح صدر او بايد از همه بيشتر باشد طوفانها آرامش اقيانوس روح او را بر هم نزند مـشـكـلات او را بـه زانـو در نـيـاورد كـارشـكـنـيـهـاى دشـمنان ماءيوسش نسازد سؤ الات از مـسـائل پـيـچـيـده او را در تـنـگـنـا قـرار نـدهـد و ايـن عـظـيـم تـريـن هـديـه الهـى بـه رسول الله بود.
و لذا در حديثى آمده است كه پيامبر مى فرمايد: من تقاضائى از پروردگارم كردم و دوست مـى داشـتـم ايـن تـقـاضـا را نـمـى كـردم عـرض كـردم خـداونـدا پـيـامـبـران قـبـل از مـن بـعـضـى جـريـان بـاد در اختيارشان قرار دادى ، و بعضى مردگان را زنده مى كردند، خداوند به من فرمود: آيا تو يتيم نبودى پناهت دادم ؟ گفتم آرى ،
فـرمـود: آيـا گـمشده نبودى هدايتت كردم ؟ عرض كردم : آرى ، اى پروردگار! فرمود: آيا سينه تو را گشاده ، و پشتت را سبكبار نكردم ؟ عرض كردم : آرى اى پروردگار!
اين نشان مى دهد كه نعمت شرح صدر ما فوق معجزات انبيا است ، و به راستى اگر كسى حالات پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) را دقيقا مطالعه كند و ميزان شرح صدر او را در حوادث سخت و پيچيده دوران عمرش بنگرد يقين مى كند كه اين از طريق عادى ممكن نيست ، اين يك تاءييد الهى و ربانى است .
در اينجا بعضى گفته اند كه منظور از شرح صدر همان حادثه اى است كه در طفوليت يا جـوانـى پـيـغـمـبـر (صلى الله عليه و آله و سلم ) واقع شد كه فرشتگان آسمان آمدند و سـينه او را شكافتند و قلبش را بيرون آورده شستشو دادند، و آن را از علم و دانش و راءفت و رحمت پر كردند.
بـديـهـى است كه منظور از اين حديث اين قلب جسمانى نيست ، بلكه كنايه و اشاره اى است بـه امـدادهـاى الهى از نظر روحى و تقويت عزم و اراده پيغمبر و پاكسازى او از هر گونه نقايص اخلاقى و وسوسه هاى شيطانى .
ولى بـه هـر حـال دليـلى نـداريـم كه آيه مورد بحث اشاره به خصوص اين ماجرا باشد، بلكه مفهومى گسترده و وسيع دارد كه اين داستان ممكن است مصداقى از آن محسوب شود.
و به خاطر همين شرح صدر بود كه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) به عاليترين وجهى مشكلات رسالت را پشت سر گذاشت ، و وظائف خود را در اين طريق به خوبى انجام داد
سـپـس بـه ذكر موهبت ديگرى از مواهب عظيم خود به پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) پـرداخـته مى افزايد: (آيا ما بار سنگين را از تو برنداشتيم !؟) (و وضعنا عنك وزرك ).
هـمـان بارى كه سخت بر پشت تو سنگينى مى كرد (الذى انقض ظهرك ). (وزر) در لغت بـه مـعـنـى سـنـگـينى است ، واژه (وزير) نيز از همين معنى مشتق شده است ، چون بارهاى سـنـگين حكومت را بر دوش مى كشد، و گناهان را نيز به همين جهت وزر گويند چرا كه بار سنگينى است بر دوش گنهكار.
(انقض ) از ماده (نقض ) به معنى گشودن گره طناب ، يا جدا كردن قسمتهاى به هم فـشرده ساختمان است ، و (انتقاض ) به صدائى گفته مى شود كه به هنگام جدا شدن قـطـعـات سـاخـتمان از يكديگر بگوش مى رسد، و يا صداى مهره هاى كمر به هنگامى كه زير بار سنگينى قرار مى گيرد.
ايـن كـلمـه در مـورد شـكـستن پيمانها و قراردادها نيز به كار مى رود و مى گويند فلانكس نقض عهد كرد.
به اين ترتيب آيه فوق مى گويد: خداوند آن بار سنگين و كمرشكن را از تو برداشت .
اين كدام بار بود كه خداوند از پشت پيامبرش برداشت ؟ قرائن آيات به خوبى نشان مى دهـد كه منظور همان مشكلات رسالت و نبوت ، و دعوت به سوى توحيد و يكتاپرستى ، و برچيدن آثار فساد از آن محيط بسيار آلوده بوده است ، نه تنها پيغمبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) كه همه پيغمبران در آغاز دعوت با چنين مشكلات عظيمى روبرو بودند، و تنها با امدادهاى الهى بر آنها پيروز مى شدند، منتها شرائط محيط و زمان پيغمبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) از جهاتى سخت تر و سنگين تر بود.
بـعـضـى نـيـز (وزر) را بـه مـعـنـى بـار سـنـگـيـن (وحـى ) در آغـاز نزول ، تفسير كرده اند.
بعضى نيز به ضلالت و گمراهى و لجاج و عناد مشركان .
و بعضى به اذيت و آزار فوق العاده آنها.
و بـعـضـى بـه انـدوه نـاشـى از وفـات عـمـويـش ابـو طالب و همسرش خديجه و بالاخره بعضى به مساءله عصمت و پاكى از گناه تفسير كرده اند.
ولى ظـاهـرا هـمـان تـفـسـيـر اول از هـمـه مـناسب تر است ، و اينها شاخ و برگى براى آن محسوب مى شود.
و در سومين موهبت مى فرمايد: (ما آوازه تو را بلند كرديم ) (و رفعنا لك ذكرك ).
نام تو همراه اسلام و نام قرآن همه جا پيچيد، و از آن بهتر اينكه نام تو در كنار نام الله هـر صبح و شام بر فراز ماذنه ها و هنگام اذان برده مى شود، و شهادت به رسالت تو، در كـنـار شـهـادت بـه تـوحـيـد و يـگـانـگـى خـداونـد نـشـان اسـلام ، و دليل پذيرش اين آئين پاك است .
چه افتخارى از اين برتر، و رفعت مقامى از اين بالاتر تصور مى شود؟!
در حديثى از پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) در تفسير اين آيه مى خوانيم كه فـرمـود: جـبـرئيل به من گفت : خداوند متعال مى گويد: هنگامى كه نام من برده مى شود نام تو نيز همراه من ذكر مى شود (و در عظمت مقام تو همين بس ).
تـعـبـيـر بـه (لك ) (بـراى تو) تاءكيدى است بر اينكه نام و آوازه پيامبر را عليرغم تمام آن كارشكنيها و دشمنيها بلند ساخت .
در ايـنـجـا سـؤ الى مـطـرح اسـت كـه ايـن سـوره در مـكـه نازل شده در حالى كه گسترش اسلام ، و حل مشكلات رسالت ، و برداشتن بارهاى سنگين از دوش پـيـامـبـر (صلى الله عليه و آله و سلم ) و بلند شدن آوازه او در اقطار جهان ، در مدينه واقع شد.
در پـاسـخ ايـن سـؤ ال بـعـضـى گفته اند: منظور اين است كه بشارت آن قبلا به پيامبر (صـلى الله عـليـه و آله و سـلم ) داده شـد، و هـمـان بـود كـه بـار انـدوه و غـم را از دل او بـرداشـت ، و گـاه گـفـتـه انـد: فـعـل مـاضـى در ايـنـجـا مـعـنـى مستقبل را مى بخشد، و نويدى است نسبت به آينده .
ولى حـق ايـن اسـت كـه قسمتى از اين امور در مكه مخصوصا در اواخر دوران سيزده ساله اى كـه پـيـغـمـبـر اكـرم (صـلى الله عـليـه و آله و سـلم ) در مـكـه مـشـغـول بـه دعـوت مردم بود تحقق يافت ، ايمان در قلوب عده زيادى نفوذ كرد، و مشكلات نـسـبة كمتر شد اسم و آوازه پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم )، همه جا پيچيد، و زمينه براى پيروزيهاى بزرگ آينده فراهم گشت .
جالب اينكه (حسان بن ثابت ) شاعر معروف پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) در مدح آن حضرت به مضمون همين آيه در شكل زيبائى اشاره كرده ، مى گويد:


و ضم الاله اسم النبى الى اسمه اذا




قال فى الخمس المؤ ذن اشهد




و شق له من اسمه ليجله




فذو العرش محمود و هذا محمد



خـداونـد اسـم پـيـامـبـر را بـه اسـم خـود ضـميمه كرد در آن هنگام كه مؤ ذن در پنج نوبت اشهد... مى گويد.
و از نـام خود نامى براى او انتخاب كرد تا احترامش كند لذا خداوند صاحب عرش محمود است و او محمد است !


سـيـمـرغ فـهـم هـيـچـكـس از انـبـيـا نـرفـت




آنـجـا كـه تـو بـه بال كرامت پريده اى




هر يك بقدر خويش بجائى رسيده اند




آنجا كه جاى نيست بجائى رسيده اى



در آيـه بـعـد بـه پـيـامـبرش مهمترين بشارت را مى دهد و انوار اميد را بر قلب پاكش مى پاشد، و مى فرمايد: قطعا با سختى آسانى است (فان مع العسر يسرى )
باز تاءكيد مى كند قطعا با سختى آسانى است (ان مع العسر يسرى ) غم مخور مشكلات و سـخـتـيـها به اين صورت باقى نمى ماند، كارشكنيهاى دشمنان براى هميشه ادامه نخواهد يـافـت ، و مـحـرومـيـتـهـاى مادى و مشكلات اقتصادى و فقر مسلمين به همين صورت ادامه نمى يابد.
آن كـس كـه تـحـمـل مشكلات كند، و در برابر طوفانها ايستادگى به خرج دهد روزى ميوه شـيـريـن آن را مـيـچـشـد، روزى كـه فرياد دشمنان خاموش ، كارشكنيها بى رنگ ، جاده هاى پيشرفت و تكامل صاف ، و پيمودن مسير حق آسان خواهد شد.
گـرچـه بـعضى از مفسران اين آيات را اشاره به فقر مالى عمومى مسلمانان در آغاز ظهور اسـلام شـمـرده انـد، ولى گـسـتـردگـى مـفـهـوم آيـات هـمـه مـشـكـلات را شـامـل مـى شود، اين دو آيه به صورتى مطرح شده كه اختصاص به شخص پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) و زمان آن حضرت نيز ندارد و بلكه به صورت يك قاعده كـلى و بـه عنوان تعليلى بر مباحث سابق مطرح است ، و به همه انسانهاى مؤ من مخلص و تـلاشگر نويد مى دهد كه هميشه در كنار سختيها آسانيها است ، حتى تعبير به (() (بعد نمى كند بلكه تعبير به (مع ) كه نشانه همراهى است مى كند.
آرى چنين است كه با هر مشكلى آسانى آميخته ، و با هر صعوبتى سهولتى همراه است ، و اين دو هميشه با هم بوده و با هم خواهند بود.
ايـن نـويـد و وعـده الهـى اسـت كه دل را نور و صفا مى بخشد، و به پيروزيها اميدوار مى كند، و گرد و غبار ياس و نوميدى را از صفحه روح انسان مى زدايد.
در حـديـثـى آمـده است كه پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: و اعلم ان مع العـسـر يـسـرا، و ان مـع الصـبـر النـصـر، و ان الفرج مع الكرب : بدان كه با سختيها آسانى است ، و با صبر پيروزى و با غم و اندوه خوشحالى و گشايش است
و در حديثى از امير مؤ منان على (عليه السلام ) مى خوانيم : زنى شكايت همسرش را نزد آن حـضرت برد كه او چيزى بر من انفاق نمى كند، در حالى كه همسرش واقعا تنگدست بود، عـلى (عـليـه السـلام ) از ايـنـكـه هـمـسـر او را بـه زندان بيفكند خوددارى كرد، و در جواب فرمود: ان مع العسر يسرا (و او را به صبر و شكيبائى دعوت كرد)
آرى :


صبر و ظفر هر دو دوستان قديمند




بر اثر صبر نوبت ظفر آيد



سـپـس در آخـريـن آيـات اين سوره مى فرمايد: پس هنگامى كه از كار مهمى فارغ مى شوى به مهم ديگرى پرداز (فاذا فرغت فانصب ).
هـرگـز بـيـكـار نـمـان ، تـلاش و كـوشـش را كـنـار مـگـذار، پـيـوسـتـه مشغول مجاهده باش و پايان مهمى را آغاز مهم ديگر قرار ده .
و در تـمـام ايـن احـوال بـه خدا تكيه كن و به سوى پروردگارت توجه نما (و الى ربك فارغب ).
رضايت او را بطلب ، و خشنودى او را جستجو كن ، و به سوى قرب جوارش بشتاب .
مطابق آنچه گفته شد آيه مفهوم گسترده اى دارد كه فراغت از هر مهمى ، و پرداختن به مهم ديـگـر را شامل مى شود، و جهت گيرى تمام تلاشها را به سوى پروردگار توصيه مى كند، ولى غالب مفسران معانى محدودى براى آيه ذكر كرده اند كه مى توان هر يك از آنها را به عنوان مصداقى پذيرفت :
جـمـعى گفته اند منظور اين است هنگامى كه از نماز واجب فراغت يافتى به دعا پرداز و از خدا تمنا كن تا هر چه مى خواهى به تو بدهد.
يا اينكه هنگامى كه از فرائض فارغ شدى براى نافله شب برخيز.
يـا ايـنـكـه هـنـگـامـى كـه از دنيا فارغ شدى به امور آخرت و عبادت و نماز پروردگارت بپرداز.
يـا ايـنكه هنگامى كه از واجبات فراغت پيدا كردى به مستحباتى كه خدا دستور داده توجه كن .
يا اينكه هنگامى كه از جهاد با دشمن فارغ شدى به عبادت برخيز.
يا اينكه هنگامى كه از جهاد با دشمن فارغ شدى به جهاد نفس پرداز.
يا اينكه هنگامى از اداى رسالت فارغ شدى به تقاضاى شفاعت برخيز!
در روايـات مـتـعـددى كـه دانـشـمـنـد مـعروف اهل سنت حافظ (حاكم حسكانى ) در (شواهد التـنـزيـل ) نـقـل كـرده از امـام صـادق چـنـيـن آمده است كه فرمود: يعنى هنگامى كه فراغت يافتى على را به ولايت نصب كن .
قرطبى نيز در تفسير خود از بعضى نقل كرده است كه معناى آيه اين است هنگامى كه فراغت يافتى امامى را كه جانشين تو است نصب كن (هر چند
نامبرده خودش اين معنى را نپذيرفته است ).
با توجه به اينكه در آيه شريفه موضوع (فراغت ) معين نشده است و (فانصب ) از مـاده (نـصـب ) (بـر وزن نـسـب ) بـه مـعـنـى تـعـب و زحـمـت اسـت آيـه بـيـانـگـر يـك اصـل كـلى و فـراگير است ، و هدف آن است كه پيامبر را به عنوان يك الگو و سرمشق از اشـتـغال به استراحت بعد از پايان يك امر مهم باز دارد، و تلاش مستمر و پى گير را در زندگى به او گوشزد كند.
بـا تـوجـه بـه ايـن معنى روشن مى شود كه تمام تفاسير فوق صحيح است ولى هر كدام به عنوان يك مصداق از اين معنى فراگير و عام .
و چـه بـرنـامـه سـازنـده و مـؤ ثـرى كـه رمـز پـيـروزى و تـكـامـل در آن نـهـفـتـه اسـت ، اصـولا بـيـكـار بـودن و فـراغـت كـامـل مـايـه خـسـتگى ، كم شدن نشاط، تنبلى و فرسودگى ، و در بسيارى از مواقع مايه فساد و تباهى و انواع گناهان است .
قـابـل تـوجـه ايـنـكـه آمارها نشان مى دهد كه به هنگام تعطيلات مؤ سسات آموزشى ميزان فساد گاهى تا هفت برابر بالا مى رود!
به هر حال مجموعه اين سوره بيانگر عنايت خاص الهى به پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سـلم ) و تـسـلى او در بـرابـر مـشـكـلات ، و وعـده نـصرت و تاءييد او در برابر مشكلات و فراز و نشيبهاى راه رسالت است .
و در عـيـن حـال مـجـمـوعـه اى اسـت اميدبخش سازنده و حيات آفرين براى همه انسانها و همه رهروان راه حق .
نكته ها :
1 - هـمـانـگـونـه كـه در بـالا اشاره كرده ايم در روايات متعددى آمده است كه منظور از آيه (فـاذا فـرغـت فـانـصـب ) (بـه عـنـوان بيان يك مصداق ) نصب امير - مؤ منان على (عليه السلام ) به خلافت بعد از انجام امر رسالت است .
آلوسـى در (روح المـعـانـى ) بعد از نقل اين سخن از بعضى از (اماميه ) مى گويد: آنـهـا (فـانـصب ) را با كسر (ص ) خوانده اند، و به فرض كه چنين باشد دليلى بـر ايـن نـمـى شـود كـه منظور نصب على بن ابيطالب باشد، سپس از زمخشرى در كشاف نـقـل مـى كـنـد كه اگر براى شيعه چنين تفسيرى ممكن باشد ناصبيها (دشمنان على (عليه السـلام ) نـيـز مـى تـوانـنـد آن را بـه عـنـوان دسـتـور بـه نصب (به معنى بغض على بن ابيطالب ) تفسير كنند!.
زيرا (انصب ) (بفتح ص ) به معنى خود را به تعب بينداز و جد و جهد كن آمده در حالى كـه (انـصب ) (به كسر (ص ) ) دستور به نصب كردن و بالا بردن و برپا داشتن است .
اين مفسران چنين پنداشته اند كه (شيعه ) قرائت آيه را تغيير مى دهد، تا براى مساءله ولايـت بـه آن اسـتـدلال كـنـد، در حـالى كه هرگز نياز به چنين تغييرى نيست ، بلكه همين قـرائت مـعـروف و شـنـاخته شده براى تفسير مزبور كافى است ، زيرا مى گويد بعد از فـراغـت از امر مهمى مانند رسالت براى امر مهم ديگرى مانند ولايت تلاش و كوشش كن ، و اين به عنوان يك مصداق ، كاملا قابل قبول است ، و مى دانيم پيامبر طبق حديث معروف غدير و احـاديث فراوان ديگر كه در كتب همه علماى اسلام آمده است تلاش ‍ پى گير و مستمرى در ايـن زمـينه داشت . اما چقدر زننده است كه دانشمندى همچون زمخشرى كه على (عليه السلام ) را به عنوان چهارمين پيشواى بزرگ اسلام و جانشين پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) مـى شـمرد به خود اجازه دهد كه بگويد ناصبيها نيز حق دارند آيه را به بغض على بن ابيطالب
تفسير كنند، چه تعبير ركيك و زننده اى ؟ آنهم از چنين مفسرى ؟
راستى تعصب چه پيامدهاى زشتى كه ندارد؟!
2 - دانـشـمـند معروف معتزلى (ابن ابى الحديد) در شرح (نهج البلاغه ) از زبير بن بكار كه به گفته او نه شيعه بود و نه با معاويه دشمنى داشت بلكه از على (عليه السلام ) جدا شد و كناره گيرى كرد، و به مخالفان پيوست او از فرزند مغيرة بن شعبه نـقـل مـى كـنـد كـه پـدرم (مغيره ) از عقل و درايت معاويه سخن بسيار مى گفت ، و از طرز تـفـكـرش اعـجـاب داشـت ، ولى شـبى از نزد او آمد در حالى كه بسيار غمگين و ناراحت بود فـهـمـيـدم مـساءله مهمى رخ داده است از او سؤ ال كردم ديدم از معاويه شديدا بدگوئى مى كـنـد، عـلت را سـؤ ال كـردم گـفـت : امـشـب بـا او خلوت كرده بودم ، و به او گفتم تو به مـقـامـاتـى كه مى خواستى رسيدى ، اكنون در عدالت و گسترش خيرات بكوش ، زيرا سن تو بالا رفته است ، نسبت به بنى هاشم نيز نيكى كن ، چرا كه امروز تهديدى براى تو محسوب نمى شوند، و اين سبب نام نيك براى تو مى شود.
او در پـاسـخ گـفـت : هـيـهـات چـه نـامـى از مـن بـاقـى مـى مـانـد؟ خـليـفـه اول و دوم آن همه كار كردند چه نامى از آنها باقى مانده ؟ ولى شما ابن ابى كبشه (محمد (صـلى الله عـليـه و آله و سـلم )) را بـنگريد كه هر روز پنج مرتبه نام او را بر فراز مـاذنـه هـا بـه صـورت (اشـهد ان محمدا رسول الله ) مى برند، اى بيچاره ! چه كارى بـعـد از او بـاقى مى ماند؟ و چه نامى براى ما خواهد ماند؟ نه به خدا سوگند مگر اينكه اين وضع دگرگون گردد و نام پيامبر مدفون شود!
ولى به مقتضاى و رفعنا لك ذكرك خدا خواسته است كه اين نام در سراسر
تـاريـخ و در تمام جهان بشريت بلندآوازه باشد چه ديگران بپسندند يا نپسندند؟ خشنود بـاشـنـد يـا نـاخـشـنـود؟ اصـلا ايـن تـعـبـيرات را اگر بشكافيم چه معنى خواهد داشت ؟! لا حول و لا قوة الا بالله !.
خداوندا! قلب ما را از حب ذات تهى كن و از عشق خودت مملو ساز.
پروردگارا! تو خود وعده دادهاى كه با هر مشكلى راحتى و آسودگى است ، مسلمين امروز را از اين مشكلات عظيم و ناملائماتى كه از ناحيه دشمنان به آنها مى رسد آسوده ساز.
بـارالهـا! نـعـمـتها و مواهب تو بر ما فراوان است به ما توفيق شكرگزارى آنها را مرحمت فرما.
آمين يا رب العالمين

mohammadhossein
2016/07/26, 23:45
وَ الْفَجْرِ1وَ لَیالٍ عَشْرٍ2وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ3وَ اللَّیْلِ إِذا یَسْرِ4هَلْ فی ذلِکَ قَسَمٌ لِذی حِجْرٍ5أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِعادٍ6إِرَمَ ذاتِ الْعِمادِ7الَّتی لَمْ یُخْلَقْ مِثْلُها فِی الْبِلادِ8وَ ثَمُودَ الَّذینَ جابُوا الصَّخْرَ بِالْوادِ9وَ فِرْعَوْنَ ذِی الْأَوْتادِ10الَّذینَ طَغَوْا فِی الْبِلادِ11فَأَکْثَرُوا فیهَا الْفَسادَ12فَصَبَّ عَلَیْهِمْ رَبُّکَ سَوْطَ عَذابٍ13إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ14فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَکْرَمَنِ15وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَهانَنِ16کَلاَّ بَلْ لا تُکْرِمُونَ الْیَتیمَ17وَ لا تَحَاضُّونَ عَلى طَعامِ الْمِسْکینِ18وَ تَأْکُلُونَ التُّراثَ أَکْلاً لَمًّا19وَ تُحِبُّونَ الْمالَ حُبًّا جَمًّا20کَلاَّ إِذا دُکَّتِ الْأَرْضُ دَکًّا دَکًّا21وَ جاءَ رَبُّکَ وَ الْمَلَکُ صَفًّا صَفًّا22وَ جیءَ یَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ یَوْمَئِذٍ یَتَذَکَّرُ الْإِنْسانُ وَ أَنَّى لَهُ الذِّکْرى23یَقُولُ یا لَیْتَنی قَدَّمْتُ لِحَیاتی24فَیَوْمَئِذٍ لا یُعَذِّبُ عَذابَهُ أَحَدٌ25وَ لا یُوثِقُ وَثاقَهُ أَحَدٌ26یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ27ارْجِعی إِلى رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً28فَادْخُلی فی عِبادی29وَ ادْخُلی جَنَّتی30

ترجمه آیت الله مکارم شیرازی :
(1) به سپیده دم سوگند ،
(2) و به شبهای دهگانه ،
(3) و به زوج و فرد ،
(4) و به شب ، هنگامی که ( به سوی روشنایی روز ) حرکت می کند سوگند ( که پروردگارت در کمین ظالمان است ) !
(5) آیا در آنچه گفته شد ، سوگند مهمّی برای صاحبان خرد نیست؟!
(6) آیا ندیدی پروردگارت با قوم «عاد» چه کرد؟!
(7) و با آن شهر «ارَم» با عظمت ،
(8) همان شهری که مانندش در شهرها آفریده نشده بود!
(9) و قوم «ثمود» که صخره های عظیم را از ( کنار ) درّه می بریدند ( و از آن خانه و کاخ می ساختند ) !
(10) و فرعونی که قدرتمند و شکنجه گر بود ،
(11) همان اقوامی که در شهرها طغیان کردند ،
(12) و فساد فراوان در آنها به بار آوردند
(13) به همین سبب خداوند تازیانه عذاب را بر آنان فرو ریخت!
(14) به یقین پروردگار تو در کمینگاه ( ستمگران ) است!
(15) امّا انسان هنگامی که پروردگارش او را برای آزمایش ، اکرام می کند و نعمت می بخشد ( مغرور می شود و ) می گوید: «پروردگارم مرا گرامی داشته است!»
(16) و امّا هنگامی که برای امتحان ، روزیش را بر او تنگ می گیرد ( مأیوس می شود و ) می گوید: «پروردگارم مرا خوار کرده است!»
(17) چنان نیست که شما می پندارید شما یتیمان را گرامی نمی دارید ،
(18) و یکدیگر را بر اطعام مستمندان تشویق نمی کنید ،
(19) و میراث را ( از راه مشروع و نامشروع ) جمع کرده می خورید ،
(20) و مال و ثروت را بسیار دوست دارید ( و بخاطر آن گناهان زیادی مرتکب می شوید ) !
(21) چنان نیست که آنها می پندارند! در آن هنگام که زمین سخت در هم کوبیده شود ،
(22) و فرمان پروردگارت فرا رسد و فرشتگان صف در صف حاضر شوند ،
(23) و در آن روز جهنم را حاضر می کنند ( آری ) در آن روز انسان متذکّر می شود امّا این تذکّر چه سودی برای او دارد؟!
(24) می گوید: «ای کاش برای ( این ) زندگیم چیزی از پیش فرستاده بودم!»
(25) در آن روز هیچ کس همانند او [ خدا ] عذاب نمی کند ،
(26) و هیچ کس همچون او کسی را به بند نمی کشد!
(27) تو ای روح آرام یافته!
(28) به سوی پروردگارت بازگرد در حالی که هم تو از او خشنودی و هم او از تو خشنود است ،
(29) پس در سلک بندگانم درآی ،
(30) و در بهشتم وارد شو!

mohammadhossein
2016/07/26, 23:46
نامگذاری سوره ها بی مناسبت نیست. برخی از سوره ها علاوه بر نام معروف خود، عنوان ویژه ای هم دارد. سوره «فجر» یکی از این سوره هاست. امام صادق(ع) فرموده است:
«سوره فجر را در نمازهای فریضه و نافله خویش بخوانید، که آن، سوره حسین(ع) است و به آن رغبت و اشتیاق نشان دهید».(1)
راستی چرا سوره فجر، سوره حسین بن علی(ع) است؟مگر در سوره فجر، چه موضوعی مطرح است که با سید الشهدا تناسب دارد؟ در این سوره، به فجر و شبهای دهگانه و به جفت و تاق، و به شب که فرا می رسد، سوگند یاد شده است. … یاد کردی است از قبیله یا سرزمین ارم، با آن ساختمانهای بزرگ و قصرهای افراشته پرستون و بی مانند و عذابی که خداوند به قوم ثمود و فرعون طغیانگر و شکنجه گر نازل کرد و بر آنان که در سرزمینها طغیان و فساد فراوان کردند، تا آنکه خدایی که در کمین ستمگران است، تازیانه عذاب خویش را بر آنان فرود آورد و هلاکشان ساخت.
و این سنّت الهی است که وقتی قومی طغیان و ستم را به اوج رسانند، خداوند زمینه هلاک و نابودی آنان را فراهم می سازد. تازیانه های ستم فرعونی سالها بر گُُرده بنی اسرائیل محروم نواخته می شد. خداوند، موسای نجاتبخش را مأمور رهایی آنان ساخت و فرعونیان در نیل،غرق شدند. قوم عاد و ثمود نیز در فساد و تباهی به نهایت رسیده بودند که خداوند، با صاعقه عذاب و صیحه آسمانی نابودشان ساخت.
امویان نیز برای نابودی دین خدا، کمر همّت بسته بودند و با عترت پیامبر دشمنی می کردند. طغیانشان که به اوج رسید، موجی از خون از کربلا به راه افتاد و سلطه اموی را ویران ساخت.
اگر حکومت شوم بنی امیه را، شام مرگ و تیرگی ظلمت به شمار آوریم، نهضت حسینی و خون شهدای کربلا، فجری بود که دیوار ظلمت ظلم را شکافت و روزنه ای به روز بیداری و فجر رستگاری گشود.
حسین بن علی(ع) با عاشورای خویش، فجری از ایمان و عقیده و حریت را در ظلمت ظلم و در سیاهی ستم پدید آورد، آری… فجر امامت و ایمان، در «غَسَقِ سلطنت آل امیه»!
تاریخ انقلاب اسلامی ما نیز نسبتها و مناسبتهایی با این سوره دارد:
سوره فجر، یاد از شبهای دهگانه می کند. شبهای دهه محرّم نیز فجر آفرین انقلاب اسلامی بود و ظلمت شکن و ستم سوز.
سوره فجر، از فرعون مصر یاد می کند که قدرت و سپاه و سلطه ای چشمگیر داشت، که وقتی بیناتِ موسوی از طور تجلّی تابید، محو و نابودی فرعونِ ذی الأوتاد، رقم خورد.
دهه فجر انقلاب نیز، بساط سلطنت طاغوت را در هم نوردید و آن گونه که سید الشهدا، خورشیدی بود که با فروغش، فجر ایمان و جهاد در دلها دمید، امام امّت نیز به ایران بازگشت و این دهه فجر ولیالٍ عشر، زوال ابدی سلطه شاهان را رقم زد.
دهه فجر، جانِ سیراب زمان بود از کوثر «ولایت فقیه». سوره فجر، سوره پیروزی عدالت مظلوم و نوید صبح صادقِ صدق و راستی بود.
میان شب ظلمانی و فجر نورانی، درگیری همیشگی جاری است. ولی… آنچه سینه سیاه شب را می درد، تیغ سحر و فجر است.
عاشورای حسینی، همان تیغ شب شکن تاریخ، در سینه ظلمتِ ستم بود.
آنها هم که در رکاب «خون خدا» جان باختند، جانهای خدایی داشتند و شمع جمعشان حسین بن علی(ع) بود، آن نفس مطمئنّه الهی!
پایان سوره فجر، خطاب به نفس مطمئنّه است، تا راضی و مرضّی به سوی خدا بازگردد و در بهشت برین جای گیرد.
در فجر عاشورا، نفس مطمئنّه حسینی، به ملکوت خدا و بهشت برین پر گشود. یاران شهیدش نیز هاله مقدّس آن فروغ خدایی بودند که به سوی جنّت موعود، پر کشیدند.
باز می گردیم به این پرسش که چرا این سوره به نام حسین بن علی(ع) مشهور است؟ والفجر که سوگند خــدای ازلی است روشنگـر حقـی است که با آل علی است
این سـوره به گفتـه امــام صـادق(ع) مشهور به سوره حسین بن علی(ع) است
رمز این نامگذاری را نیز، امام صادق(ع) چنین فرموده است:
«حسین(ع)، صاحب نفس مطمئنّه و راضیه و مرضیه است. یاران او نیز از دودمان رسالت، در روز رستاخیز از خداوند راضی اند. خدا نیز از آنان راضی است.»(2)
پس پیروان آل محمد، به توصیه حضرت صادق(ع)، در نمازهای مستحب و واجب خویش، سوره «والفجر» را می خوانند، که سوره حسین(ع) است، تا از او الهام بگیرند، درخشش در ظلمت شب را، شکافتن سینه ستم را، آغازگر بودن روز روشن ایمان و امید را و مبارزه با طاغوت را و… شعله افکندن در خرمن فساد را.
این است که «فجر»، سوره حسین بن علی(ع) است.
پایان این نوشته را کلامی از مفسّر بزرگ مرحوم آیة الله طالقانی قرار می دهیم که می نویسد:
«… گویا ائمّه معصومین(س) از این جهت این سوره را سوره حسین(ع) نامیده اند که قیام و شهادت آن حضرت در آن تاریکی طغیان، مانند طلوع نور فجر، از نو منشأ حیات و حرکت گردید، خون پاک او و یارانش به زمین ریخت و نفوس مطمئنّه آنها با فرمانِ «ارجعی» و با خشنودی به سوی پروردگار شتافت، تا همیشه از دلهای پاک بجوشد و آنها را با هم پیوسته دارد و الهام بخشد، تا از این الهام و جوشش، نور حق در میان تاریکیها بدرخشد و راه حیات با عزّت باز، و پایه های ظلم و طغیان بی پایه گردد و طاغیان را دچار خشم و نفرین کند: والفجر… الم ترکیف فعل ربّک بعادٍ…» (3)
1ـ اقرؤا سورة الفجر فی فرائضکم وَنوافِلِکم، فانّها سورةُ الحسین(ع) وَارْغَبُوا فیها (تفسیر برهان و مجمع البیان، در سوره فجر، سفینة البحار، ج2 ص346).
2ـ فَهُو ذو النفس
المطمئنّة الرّاضیة المرضیةِ واصحابُه مِن آلِ محمّدٍ هم الرّاضُونَ عَنِ اللّه یومَ القیامةِ وهو راضٍ عَنهم. (العوالم، عبدالله البحرانی، جزء امام حسین، ص98).
3ـ سید محمود طالقانی، پرتوی از قرآن، جلد4 (ذیل تفسیر سوره فجر)، ص82.

mohammadhossein
2016/07/27, 23:14
سوره ۵۶: الواقعة - جزء ۲۷ - ترجمه فولادوند

(http://www.parsquran.com/data/show.php?sura=56&ayat=0&user=far&lang=far#)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان

إِذَا وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ ﴿۱﴾
آن واقعه چون وقوع يابد (۱)

لَيْسَ لِوَقْعَتِهَا كَاذِبَةٌ ﴿۲﴾
[كه] در وقوع آن دروغى نيست (۲)

خَافِضَةٌ رَافِعَةٌ ﴿۳﴾
پست‏ كننده [و] بالابرنده است (۳)

إِذَا رُجَّتِ الْأَرْضُ رَجًّا ﴿۴﴾
چون زمين با تكان [سختى] لرزانده شود (۴)

وَبُسَّتِ الْجِبَالُ بَسًّا ﴿۵﴾
و كوهها [جمله] ريزه ريزه شوند (۵)

فَكَانَتْ هَبَاءً مُنْبَثًّا ﴿۶﴾
و غبارى پراكنده گردند (۶)

وَكُنْتُمْ أَزْوَاجًا ثَلَاثَةً ﴿۷﴾
و شما سه دسته شويد (۷)

فَأَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ ﴿۸﴾
ياران دست راست كدامند ياران دست راست (۸)

وَأَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ ﴿۹﴾
و ياران چپ كدامند ياران چپ (۹)

وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ ﴿۱۰﴾
و سبقت‏گيرندگان مقدمند (۱۰)

أُولَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ ﴿۱۱﴾
آنانند همان مقربان [خدا] (۱۱)

فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ ﴿۱۲﴾
در باغستانهاى پر نعمت (۱۲)

ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِينَ ﴿۱۳﴾
گروهى از پيشينيان (۱۳)

وَقَلِيلٌ مِنَ الْآخِرِينَ ﴿۱۴﴾
و اندكى از متاخران (۱۴)

عَلَى سُرُرٍ مَوْضُونَةٍ ﴿۱۵﴾
بر تختهايى جواهرنشان (۱۵)

مُتَّكِئِينَ عَلَيْهَا مُتَقَابِلِينَ ﴿۱۶﴾
كه روبروى هم بر آنها تكيه داده‏ اند (۱۶)

يَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدَانٌ مُخَلَّدُونَ ﴿۱۷﴾
بر گردشان پسرانى جاودان [به خدمت] مى‏ گردند (۱۷)

بِأَكْوَابٍ وَأَبَارِيقَ وَكَأْسٍ مِنْ مَعِينٍ ﴿۱۸﴾
با جامها و آبريزها و پياله[ها]يى از باده ناب روان (۱۸)

لَا يُصَدَّعُونَ عَنْهَا وَلَا يُنْزِفُونَ ﴿۱۹﴾
[كه] نه از آن دردسر گيرند و نه بى‏ خرد گردند (۱۹)

وَفَاكِهَةٍ مِمَّا يَتَخَيَّرُونَ ﴿۲۰﴾
و ميوه از هر چه اختيار كنند (۲۰)

وَلَحْمِ طَيْرٍ مِمَّا يَشْتَهُونَ ﴿۲۱﴾
و از گوشت پرنده هر چه بخواهند (۲۱)

وَحُورٌ عِينٌ ﴿۲۲﴾
و حوران چشم‏درشت (۲۲)

كَأَمْثَالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَكْنُونِ ﴿۲۳﴾
مثل لؤلؤ نهان ميان صدف (۲۳)

جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿۲۴﴾
[اينها] پاداشى است براى آنچه میکردند (۲۴)

لَا يَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْوًا وَلَا تَأْثِيمًا ﴿۲۵﴾
در آنجا نه بيهوده‏ اى مى ‏شنوند و نه [سخنى] گناه‏ آلود (۲۵)

إِلَّا قِيلًا سَلَامًا سَلَامًا ﴿۲۶﴾
سخنى جز سلام و درود نيست (۲۶)

وَأَصْحَابُ الْيَمِينِ مَا أَصْحَابُ الْيَمِينِ ﴿۲۷﴾
و ياران راست‏ ياران راست كدامند (۲۷)

فِي سِدْرٍ مَخْضُودٍ ﴿۲۸﴾
در [زير] درختان كنار بى‏ خار (۲۸)

وَطَلْحٍ مَنْضُودٍ ﴿۲۹﴾
و درختهاى موز كه ميوه‏ اش خوشه خوشه روى هم چيده است (۲۹)

وَظِلٍّ مَمْدُودٍ ﴿۳۰﴾
و سايه‏ اى پايدار (۳۰)

وَمَاءٍ مَسْكُوبٍ ﴿۳۱﴾
و آبى ريزان (۳۱)

وَفَاكِهَةٍ كَثِيرَةٍ ﴿۳۲﴾
و ميوه‏ اى فراوان (۳۲)

لَا مَقْطُوعَةٍ وَلَا مَمْنُوعَةٍ ﴿۳۳﴾
نه بريده و نه ممنوع (۳۳)

وَفُرُشٍ مَرْفُوعَةٍ ﴿۳۴﴾
و همخوابگانى بالا بلند (۳۴)

إِنَّا أَنْشَأْنَاهُنَّ إِنْشَاءً ﴿۳۵﴾
ما آنان را پديد آورده‏ ايم پديد آوردنى (۳۵)

فَجَعَلْنَاهُنَّ أَبْكَارًا ﴿۳۶﴾
و ايشان را دوشيزه گردانيده‏ ايم (۳۶)

عُرُبًا أَتْرَابًا ﴿۳۷﴾
شوى دوست همسال (۳۷)

لِأَصْحَابِ الْيَمِينِ ﴿۳۸﴾
براى ياران راست (۳۸)

ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِينَ ﴿۳۹﴾
كه گروهى از پيشينيانند (۳۹)

وَثُلَّةٌ مِنَ الْآخِرِينَ ﴿۴۰﴾
و گروهى از متاخران (۴۰)

وَأَصْحَابُ الشِّمَالِ مَا أَصْحَابُ الشِّمَالِ ﴿۴۱﴾
و ياران چپ كدامند ياران چپ (۴۱)

فِي سَمُومٍ وَحَمِيمٍ ﴿۴۲﴾
در [ميان] باد گرم و آب داغ (۴۲)

وَظِلٍّ مِنْ يَحْمُومٍ ﴿۴۳﴾
و سايه‏ اى از دود تار (۴۳)

لَا بَارِدٍ وَلَا كَرِيمٍ ﴿۴۴﴾
نه خنك و نه خوش (۴۴)

إِنَّهُمْ كَانُوا قَبْلَ ذَلِكَ مُتْرَفِينَ ﴿۴۵﴾
اينان بودند كه پيش از اين ناز پروردگان بودند (۴۵)

وَكَانُوا يُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظِيمِ ﴿۴۶﴾
و بر گناه بزرگ پافشارى میکردند (۴۶)

وَكَانُوا يَقُولُونَ أَئِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَابًا وَعِظَامًا أَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ ﴿۴۷﴾
و مى گفتند آيا چون مرديم و خاك واستخوان شديم واقعا [باز] زنده مى‏ گرديم (۴۷)

أَوَآبَاؤُنَا الْأَوَّلُونَ ﴿۴۸﴾
يا پدران گذشته ما [نيز] (۴۸)

قُلْ إِنَّ الْأَوَّلِينَ وَالْآخِرِينَ ﴿۴۹﴾
بگو در حقيقت اولين و آخرين (۴۹)

لَمَجْمُوعُونَ إِلَى مِيقَاتِ يَوْمٍ مَعْلُومٍ ﴿۵۰﴾
قطعا همه در موعد روزى معلوم گرد آورده شوند (۵۰)

ثُمَّ إِنَّكُمْ أَيُّهَا الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ ﴿۵۱﴾
آنگاه شما اى گمراهان دروغپرداز (۵۱)

لَآكِلُونَ مِنْ شَجَرٍ مِنْ زَقُّومٍ ﴿۵۲﴾
قطعا از درختى كه از زقوم است‏ خواهيد خورد (۵۲)

فَمَالِئُونَ مِنْهَا الْبُطُونَ ﴿۵۳﴾
و از آن شكمهايتان را خواهيد آكند (۵۳)

فَشَارِبُونَ عَلَيْهِ مِنَ الْحَمِيمِ ﴿۵۴﴾
و روى آن از آب جوش مى ‏نوشيد (۵۴)

فَشَارِبُونَ شُرْبَ الْهِيمِ ﴿۵۵﴾
[مانند] نوشيدن اشتران تشنه (۵۵)

هَذَا نُزُلُهُمْ يَوْمَ الدِّينِ ﴿۵۶﴾
اين است پذيرايى آنان در روز جزا (۵۶)

نَحْنُ خَلَقْنَاكُمْ فَلَوْلَا تُصَدِّقُونَ ﴿۵۷﴾
ماييم كه شما را آفريده‏ ايم پس چرا تصديق نمى ‏كنيد (۵۷)

أَفَرَأَيْتُمْ مَا تُمْنُونَ ﴿۵۸﴾
آيا آنچه را [كه به صورت نطفه] فرو مى ‏ريزيد ديده‏ ايد (۵۸)

أَأَنْتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخَالِقُونَ ﴿۵۹﴾
آيا شما آن را خلق مى ‏كنيد يا ما آفريننده‏ ايم (۵۹)

نَحْنُ قَدَّرْنَا بَيْنَكُمُ الْمَوْتَ وَمَا نَحْنُ بِمَسْبُوقِينَ ﴿۶۰﴾
ماييم كه ميان شما مرگ را مقدر كرده‏ ايم و بر ما سبقت نتوانيد جست (۶۰)

عَلَى أَنْ نُبَدِّلَ أَمْثَالَكُمْ وَنُنْشِئَكُمْ فِي مَا لَا تَعْلَمُونَ ﴿۶۱﴾
[و مى‏ توانيم] امثال شما را به جاى شما قرار دهيم و شما را [به صورت] آنچه نمیدانید پديدار گردانيم (۶۱)

وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشْأَةَ الْأُولَى فَلَوْلَا تَذَكَّرُونَ ﴿۶۲﴾
و قطعا پديدار شدن نخستين خود را شناختيد پس چرا سر عبرت گرفتن نداريد (۶۲)

أَفَرَأَيْتُمْ مَا تَحْرُثُونَ ﴿۶۳﴾
آيا آنچه را كشت مى ‏كنيد ملاحظه كرده‏ ايد (۶۳)

أَأَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ ﴿۶۴﴾
آيا شما آن را [بى‏يارى ما] زراعت مى ‏كنيد يا ماييم كه زراعت مى ‏كنيم (۶۴)

لَوْ نَشَاءُ لَجَعَلْنَاهُ حُطَامًا فَظَلْتُمْ تَفَكَّهُونَ ﴿۶۵﴾
اگر بخواهيم قطعا خاشاكش مى‏ گردانيم پس در افسوس [و تعجب] مى‏ افتيد (۶۵)

إِنَّا لَمُغْرَمُونَ ﴿۶۶﴾
[و مى‏ گوييد] واقعا ما زيان زده‏ ايم (۶۶)

بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ ﴿۶۷﴾
بلكه ما محروم شدگانيم (۶۷)

أَفَرَأَيْتُمُ الْمَاءَ الَّذِي تَشْرَبُونَ ﴿۶۸﴾
آيا آبى را كه مى ‏نوشيد ديده‏ ايد (۶۸)

أَأَنْتُمْ أَنْزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ الْمُنْزِلُونَ ﴿۶۹﴾
آيا شما آن را از [دل] ابر سپيد فرود آورده‏ ايد يا ما فرودآورنده‏ ايم (۶۹)

لَوْ نَشَاءُ جَعَلْنَاهُ أُجَاجًا فَلَوْلَا تَشْكُرُونَ ﴿۷۰﴾
اگر بخواهيم آن را تلخ مى‏ گردانيم پس چرا سپاس نمى داريد (۷۰)

أَفَرَأَيْتُمُ النَّارَ الَّتِي تُورُونَ ﴿۷۱﴾
آيا آن آتشى را كه برمى‏ افروزيد ملاحظه كرده‏ ايد (۷۱)

أَأَنْتُمْ أَنْشَأْتُمْ شَجَرَتَهَا أَمْ نَحْنُ الْمُنْشِئُونَ ﴿۷۲﴾
آيا شما [چوب] درخت آن را پديدار كرده‏ ايد يا ما پديدآورنده‏ ايم (۷۲)

نَحْنُ جَعَلْنَاهَا تَذْكِرَةً وَمَتَاعًا لِلْمُقْوِينَ ﴿۷۳﴾
ما آن را [مايه] عبرت و [وسيله] استفاده براى بيابانگردان قرار داده‏ ايم (۷۳)

فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ ﴿۷۴﴾
پس به نام پروردگار بزرگت تسبيح گوى (۷۴)

فَلَا أُقْسِمُ بِمَوَاقِعِ النُّجُومِ ﴿۷۵﴾
نه [چنين است كه مى ‏پنداريد] سوگند به جايگاه ‏هاى [ويژه و فواصل معين] ستارگان (۷۵)

وَإِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظِيمٌ ﴿۷۶﴾
اگر بدانيد آن سوگندى سخت بزرگ است (۷۶)

إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ ﴿۷۷﴾
كه اين [پيام] قطعا قرآنى است ارجمند (۷۷)

فِي كِتَابٍ مَكْنُونٍ ﴿۷۸﴾
در كتابى نهفته (۷۸)

لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ ﴿۷۹﴾
كه جز پاك‏شدگان بر آن دست ندارند (۷۹)

تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۸۰﴾
وحيى است از جانب پروردگار جهانيان (۸۰)

أَفَبِهَذَا الْحَدِيثِ أَنْتُمْ مُدْهِنُونَ ﴿۸۱﴾
آيا شما اين سخن را سبك [و سست] مى‏ گيريد (۸۱)

وَتَجْعَلُونَ رِزْقَكُمْ أَنَّكُمْ تُكَذِّبُونَ ﴿۸۲﴾
و تنها نصيب خود را در تكذيب [آن] قرار مى‏ دهيد (۸۲)

فَلَوْلَا إِذَا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ ﴿۸۳﴾
پس چرا آنگاه كه [جان شما] به گلو مى ‏رسد (۸۳)

وَأَنْتُمْ حِينَئِذٍ تَنْظُرُونَ ﴿۸۴﴾
و در آن هنگام خود نظاره گريد (۸۴)

وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْكُمْ وَلَكِنْ لَا تُبْصِرُونَ ﴿۸۵﴾
و ما به آن [محتضر] از شما نزديكتريم ولى نمى ‏بينيد (۸۵)

فَلَوْلَا إِنْ كُنْتُمْ غَيْرَ مَدِينِينَ ﴿۸۶﴾
پس چرا اگر شما بى‏جزا مى‏ مانيد [و حساب و كتابى در كار نيست] (۸۶)

تَرْجِعُونَهَا إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ ﴿۸۷﴾
اگر راست مى‏ گوييد [روح] را برنمى‏ گردانيد (۸۷)

فَأَمَّا إِنْ كَانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ ﴿۸۸﴾
و اما اگر [او] از مقربان باشد (۸۸)

فَرَوْحٌ وَرَيْحَانٌ وَجَنَّتُ نَعِيمٍ ﴿۸۹﴾
[در] آسايش و راحت و بهشت پر نعمت [خواهد بود] (۸۹)

وَأَمَّا إِنْ كَانَ مِنْ أَصْحَابِ الْيَمِينِ ﴿۹۰﴾
و اما اگر از ياران راست باشد (۹۰)

فَسَلَامٌ لَكَ مِنْ أَصْحَابِ الْيَمِينِ ﴿۹۱﴾
از ياران راست بر تو سلام باد (۹۱)

وَأَمَّا إِنْ كَانَ مِنَ الْمُكَذِّبِينَ الضَّالِّينَ ﴿۹۲﴾
و اما اگر از دروغزنان گمراه است (۹۲)

فَنُزُلٌ مِنْ حَمِيمٍ ﴿۹۳﴾
پس با آبى جوشان پذيرايى خواهد شد (۹۳)

وَتَصْلِيَةُ جَحِيمٍ ﴿۹۴﴾
و [فرجامش] درافتادن به جهنم است (۹۴)

إِنَّ هَذَا لَهُوَ حَقُّ الْيَقِينِ ﴿۹۵﴾
اين است همان حقيقت راست [و] يقين (۹۵)

فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ ﴿۹۶﴾
پس به نام پروردگار بزرگ خود تسبيح گوى (۹۶)

mohammadhossein
2016/07/28, 21:51
سوره ۶۷: الملك - جزء ۲۹ - ترجمه فولادوند

(http://www.parsquran.com/data/show.php?sura=67&ayat=0&user=far&lang=far#)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان

تَبَارَكَ الَّذِي بِيَدِهِ الْمُلْكُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿۱﴾
بزرگوار [و خجسته] است آنكه فرمانروايى به دست اوست و او بر هر چيزى تواناست (۱)

الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَهُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ ﴿۲﴾
همانكه مرگ و زندگى را پديد آورد تا شما را بيازمايد كه كدامتان نيكوكارتريد و اوست ارجمند آمرزنده (۲)

الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا مَا تَرَى فِي خَلْقِ الرَّحْمَنِ مِنْ تَفَاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَى مِنْ فُطُورٍ ﴿۳﴾
همان كه هفت آسمان را طبقه طبقه بيافريد در آفرينش آن [خداى] بخشايشگر هيچ گونه اختلاف [و تفاوتى] نمى ‏بينى بازبنگر آيا خلل [و نقصانى] مى ‏بينى (۳)

ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ كَرَّتَيْنِ يَنْقَلِبْ إِلَيْكَ الْبَصَرُ خَاسِئًا وَهُوَ حَسِيرٌ ﴿۴﴾
باز دوباره بنگر تا نگاهت زبون و درمانده به سويت بازگردد (۴)

وَلَقَدْ زَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَجَعَلْنَاهَا رُجُومًا لِلشَّيَاطِينِ وَأَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابَ السَّعِيرِ ﴿۵﴾
و در حقيقت آسمان دنيا را با چراغهايى زينت داديم و آن را مايه طرد شياطين [= قواى مزاحم] گردانيديم و براى آنها عذاب آتش فروزان آماده كرده‏ ايم (۵)

وَلِلَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ عَذَابُ جَهَنَّمَ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ ﴿۶﴾
و كسانى كه به پروردگارشان انكار آوردند عذاب آتش جهنم خواهند داشت و چه بد سرانجامى است (۶)

إِذَا أُلْقُوا فِيهَا سَمِعُوا لَهَا شَهِيقًا وَهِيَ تَفُورُ ﴿۷﴾
چون در آنجا افكنده شوند از آن خروشى مى ‏شنوند در حالى كه مى ‏جوشد (۷)

تَكَادُ تَمَيَّزُ مِنَ الْغَيْظِ كُلَّمَا أُلْقِيَ فِيهَا فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُهَا أَلَمْ يَأْتِكُمْ نَذِيرٌ ﴿۸﴾
نزديك است كه از خشم شكافته شود هر بار كه گروهى در آن افكنده شوند نگاهبانان آن از ايشان پرسند مگر شما را هشدار دهنده‏ اى نيامد (۸)

قَالُوا بَلَى قَدْ جَاءَنَا نَذِيرٌ فَكَذَّبْنَا وَقُلْنَا مَا نَزَّلَ اللَّهُ مِنْ شَيْءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا فِي ضَلَالٍ كَبِيرٍ ﴿۹﴾
گويند چرا هشدار دهنده‏ اى به سوى ما آمد و[لى] تكذيب كرديم و گفتيم خدا چيزى فرو نفرستاده است‏ شما جز در گمراهى بزرگ نيستيد (۹)

وَقَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ ﴿۱۰﴾
و گويند اگر شنيده [و پذيرفته] بوديم يا تعقل كرده بوديم در [ميان] دوزخيان نبوديم (۱۰)

فَاعْتَرَفُوا بِذَنْبِهِمْ فَسُحْقًا لِأَصْحَابِ السَّعِيرِ ﴿۱۱﴾
پس به گناه خود اقرار مى كنند و مرگ باد بر اهل جهنم (۱۱)

إِنَّ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ كَبِيرٌ ﴿۱۲﴾
كسانى كه در نهان از پروردگارشان مى‏ ترسند آنان را آمرزش و پاداشى بزرگ خواهد بود (۱۲)

وَأَسِرُّوا قَوْلَكُمْ أَوِ اجْهَرُوا بِهِ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ﴿۱۳﴾
و [اگر] سخن خود را پنهان داريد يا آشكارش نماييد در حقيقت وى به راز دلها آگاه است (۱۳)

أَلَا يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ ﴿۱۴﴾
آيا كسى كه آفريده است نمى‏ داند با اينكه او خود باريك بين آگاه است (۱۴)

هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا فَامْشُوا فِي مَنَاكِبِهَا وَكُلُوا مِنْ رِزْقِهِ وَإِلَيْهِ النُّشُورُ ﴿۱۵﴾
اوست كسى كه زمين را براى شما رام گردانيد پس در فراخناى آن رهسپار شويد و از روزى [خدا] بخوريد و رستاخيز به سوى اوست (۱۵)

أَأَمِنْتُمْ مَنْ فِي السَّمَاءِ أَنْ يَخْسِفَ بِكُمُ الْأَرْضَ فَإِذَا هِيَ تَمُورُ ﴿۱۶﴾
آيا از آن كس كه در آسمان است ايمن شده‏ ايد كه شما را در زمين فرو برد پس بناگاه [زمين] به تپيدن افتد (۱۶)

أَمْ أَمِنْتُمْ مَنْ فِي السَّمَاءِ أَنْ يُرْسِلَ عَلَيْكُمْ حَاصِبًا فَسَتَعْلَمُونَ كَيْفَ نَذِيرِ ﴿۱۷﴾
يا از آن كس كه در آسمان است ايمن شده‏ ايد كه بر [سر] شما تندبادى از سنگريزه فرو فرستد پس به زودى خواهيد دانست كه بيم دادن من چگونه است (۱۷)

وَلَقَدْ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَكَيْفَ كَانَ نَكِيرِ ﴿۱۸﴾
و پيش از آنان [نيز] كسانى به تكذيب پرداختند پس عذاب من چگونه بود (۱۸)

أَوَلَمْ يَرَوْا إِلَى الطَّيْرِ فَوْقَهُمْ صَافَّاتٍ وَيَقْبِضْنَ مَا يُمْسِكُهُنَّ إِلَّا الرَّحْمَنُ إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ بَصِيرٌ ﴿۱۹﴾
آيا در بالاى سرشان به پرندگان ننگريسته‏ اند [كه گاه] بال مى‏ گسترند و [گاه] بال مى ‏آنند جز خداى رحمان [كسى] آنها را نگاه نمى دارد او به هر چيزى بيناست (۱۹)

أَمَّنْ هَذَا الَّذِي هُوَ جُنْدٌ لَكُمْ يَنْصُرُكُمْ مِنْ دُونِ الرَّحْمَنِ إِنِ الْكَافِرُونَ إِلَّا فِي غُرُورٍ ﴿۲۰﴾
يا آن كسى كه خود براى شما [چون] سپاهى است كه ياريتان مى ‏كند جز خداى رحمان كيست كافران جز گرفتار فريب نيستند (۲۰)

أَمَّنْ هَذَا الَّذِي يَرْزُقُكُمْ إِنْ أَمْسَكَ رِزْقَهُ بَلْ لَجُّوا فِي عُتُوٍّ وَنُفُورٍ ﴿۲۱﴾
يا كيست آن كه به شما روزى دهد اگر [خدا] روزى خود را [از شما] باز دارد [نه] بلكه در سركشى و نفرت پافشارى كردند (۲۱)

أَفَمَنْ يَمْشِي مُكِبًّا عَلَى وَجْهِهِ أَهْدَى أَمَّنْ يَمْشِي سَوِيًّا عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ ﴿۲۲﴾
پس آيا آن كس كه نگونسار راه مى ‏پيمايد هدايت‏ يافته تر است‏ يا آن كس كه ايستاده بر راه راست مى ‏رود (۲۲)

قُلْ هُوَ الَّذِي أَنْشَأَكُمْ وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِيلًا مَا تَشْكُرُونَ ﴿۲۳﴾
بگو اوست آن كس كه شما را پديد آورده و براى شما گوش و ديدگان و دلها آفريده است چه كم سپاسگزاريد (۲۳)

قُلْ هُوَ الَّذِي ذَرَأَكُمْ فِي الْأَرْضِ وَإِلَيْهِ تُحْشَرُونَ ﴿۲۴﴾
بگو اوست كه شما را در زمين پراكنده كرده و به نزد او [ست كه] گرد آورده خواهيد شد (۲۴)

وَيَقُولُونَ مَتَى هَذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ ﴿۲۵﴾
و مى‏ گويند اگر راست مى‏ گوييد اين وعده كى خواهد بود (۲۵)

قُلْ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِنْدَ اللَّهِ وَإِنَّمَا أَنَا نَذِيرٌ مُبِينٌ ﴿۲۶﴾
بگو علم [آن] فقط پيش خداست و من صرفا هشدار دهنده‏ اى آشكارم (۲۶)

فَلَمَّا رَأَوْهُ زُلْفَةً سِيئَتْ وُجُوهُ الَّذِينَ كَفَرُوا وَقِيلَ هَذَا الَّذِي كُنْتُمْ بِهِ تَدَّعُونَ ﴿۲۷﴾
و آنگاه كه آن [لحظه موعود] را نزديك ببينند چهره ‏هاى كسانى كه كافر شده‏ اند در هم رود و گفته شود اين است همان چيزى كه آن را فرا مى‏ خوانديد (۲۷)

قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَهْلَكَنِيَ اللَّهُ وَمَنْ مَعِيَ أَوْ رَحِمَنَا فَمَنْ يُجِيرُ الْكَافِرِينَ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ ﴿۲۸﴾
بگو به من خبر دهيد اگر خدا مرا و هر كه را با من است هلاك كند يا ما را مورد رحمت قرار دهد چه كسى كافران را از عذابى پر درد پناه خواهد داد (۲۸)

قُلْ هُوَ الرَّحْمَنُ آمَنَّا بِهِ وَعَلَيْهِ تَوَكَّلْنَا فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ ﴿۲۹﴾
بگو اوست‏ خداى بخشايشگر به او ايمان آورديم و بر او توكل كرديم و به زودى خواهيد دانست چه كسى است كه خود در گمراهى آشكارى است (۲۹)

قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُكُمْ غَوْرًا فَمَنْ يَأْتِيكُمْ بِمَاءٍ مَعِينٍ ﴿۳۰﴾
بگو به من خبر دهيد اگر آب [آشاميدنى] شما [به زمين] فرو رود چه كسى آب روان برايتان خواهد آورد (۳۰)

mohammadhossein
2016/07/28, 22:00
متن کامل عربی سوره الکهف به همراه ترجمه دقیق فارسی

به نام خداوند رحمتگر مهربان
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
ستایش خدایى را که این کتاب [آسمانى] را بر بنده خود فرو فرستاد و هیچ گونه کژى در آن ننهاد (۱)
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْکِتَابَ وَلَمْ یَجْعَل لَّهُ عِوَجَا ﴿۱﴾
[کتابى] راست و درست تا [گناهکاران را] از جانب خود به عذابى سخت بیم دهد و مؤمنانى را که کارهاى شایسته مى‏کنند نوید بخشد که براى آنان پاداشى نیکوست (۲)
قَیِّمًا لِّیُنذِرَ بَأْسًا شَدِیدًا مِن لَّدُنْهُ وَیُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا حَسَنًا ﴿۲﴾
در حالى که جاودانه در آن [بهشت] ماندگار خواهند بود (۳)
مَاکِثِینَ فِیهِ أَبَدًا ﴿۳﴾
و تا کسانى را که گفته‏اند خداوند فرزندى گرفته است هشدار دهد (۴)
وَیُنذِرَ الَّذِینَ قَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا ﴿۴﴾
نه آنان و نه پدرانشان به این [ادعا] دانشى ندارند بزرگ سخنى است که از دهانشان برمى‏آید [آنان] جز دروغ نمى‏گویند (۵)
مَّا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ وَلَا لِآبَائِهِمْ کَبُرَتْ کَلِمَهً تَخْرُجُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ إِن یَقُولُونَ إِلَّا کَذِبًا ﴿۵﴾
شاید اگر به این سخن ایمان نیاورند تو جان خود را از اندوه در پیگیرى [کار]شان تباه کنى (۶)
فَلَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَّفْسَکَ عَلَى آثَارِهِمْ إِن لَّمْ یُؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِیثِ أَسَفًا ﴿۶﴾
در حقیقت ما آنچه را که بر زمین است زیورى براى آن قرار دادیم تا آنان را بیازماییم که کدام یک از ایشان نیکوکارترند (۷)
إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِینَهً لَّهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا ﴿۷﴾
و ما آنچه را که بر آن است قطعا بیابانى بى‏گیاه خواهیم کرد (۸)
وَإِنَّا لَجَاعِلُونَ مَا عَلَیْهَا صَعِیدًا جُرُزًا ﴿۸﴾
مگر پنداشتى اصحاب کهف و رقیم [=خفتگان غار لوحه‏دار] از آیات ما شگفت بوده است (۹)
أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْکَهْفِ وَالرَّقِیمِ کَانُوا مِنْ آیَاتِنَا عَجَبًا ﴿۹﴾
آنگاه که جوانان به سوى غار پناه جستند و گفتند پروردگار ما از جانب خود به ما رحمتى بخش و کار ما را براى ما به سامان رسان (۱۰)
إِذْ أَوَى الْفِتْیَهُ إِلَى الْکَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا آتِنَا مِن لَّدُنکَ رَحْمَهً وَهَیِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا ﴿۱۰﴾
پس در آن غار سالیانى چند بر گوشهایشان پرده زدیم (۱۱)
فَضَرَبْنَا عَلَى آذَانِهِمْ فِی الْکَهْفِ سِنِینَ عَدَدًا ﴿۱۱﴾
آنگاه آنان را بیدار کردیم تا بدانیم کدام یک از آن دو دسته مدت درنگشان را بهتر حساب کرده‏اند (۱۲)
ثُمَّ بَعَثْنَاهُمْ لِنَعْلَمَ أَیُّ الْحِزْبَیْنِ أَحْصَى لِمَا لَبِثُوا أَمَدًا ﴿۱۲﴾
ما خبرشان را بر تو درست‏حکایت مى‏کنیم آنان جوانانى بودند که به پروردگارشان ایمان آورده بودند و بر هدایتشان افزودیم (۱۳)
نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ نَبَأَهُم بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْیَهٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْنَاهُمْ هُدًى ﴿۱۳﴾
و دلهایشان را استوار گردانیدیم آنگاه که [به قصد مخالفت با شرک] برخاستند و گفتند پروردگار ما پروردگار آسمانها و زمین است جز او هرگز معبودى را نخواهیم خواند که در این صورت قطعا ناصواب گفته‏ایم (۱۴)
وَرَبَطْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ إِذْ قَامُوا فَقَالُوا رَبُّنَا رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَن نَّدْعُوَ مِن دُونِهِ إِلَهًا لَقَدْ قُلْنَا إِذًا شَطَطًا ﴿۱۴﴾
این قوم ما جز او معبودانى اختیار کرده‏اند چرا بر [حقانیت] آنها برهانى آشکار نمى‏آورند پس کیست‏ستمکارتر از آن کس که بر خدا دروغ بندد (۱۵)
هَؤُلَاء قَوْمُنَا اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ آلِهَهً لَّوْلَا یَأْتُونَ عَلَیْهِم بِسُلْطَانٍ بَیِّنٍ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ کَذِبًا ﴿۱۵﴾
و چون از آنها و از آنچه که جز خدا مى‏پرستند کناره گرفتید پس به غار پناه جویید تا پروردگارتان از رحمت‏خود بر شما بگستراند و براى شما در کارتان گشایشى فراهم سازد (۱۶)
وَإِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَمَا یَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ فَأْوُوا إِلَى الْکَهْفِ یَنشُرْ لَکُمْ رَبُّکُم مِّن رَّحمته ویُهَیِّئْ لَکُم مِّنْ أَمْرِکُم مِّرْفَقًا ﴿۱۶﴾
و آفتاب را مى‏بینى که چون برمى‏آید از غارشان به سمت راست مایل است و چون فرو مى‏شود از سمت چپ دامن برمى‏چیند در حالى که آنان در جایى فراخ از آن [غار قرار گرفته]اند این از نشانه‏هاى [قدرت] خداست‏خدا هر که را راهنمایى کند او راه‏یافته است و هر که را بى‏راه گذارد هرگز براى او یارى راهبر نخواهى یافت (۱۷)
وَتَرَى الشَّمْسَ إِذَا طَلَعَت تَّزَاوَرُ عَن کَهْفِهِمْ ذَاتَ الْیَمِینِ وَإِذَا غَرَبَت تَّقْرِضُهُمْ ذَاتَ الشِّمَالِ وَهُمْ فِی فَجْوَهٍ مِّنْهُ ذَلِکَ مِنْ آیَاتِ اللَّهِ مَن یَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَمَن یُضْلِلْ فَلَن تَجِدَ لَهُ وَلِیًّا مُّرْشِدًا ﴿۱۷﴾
و مى‏پندارى که ایشان بیدارند در حالى که خفته‏اند و آنها را به پهلوى راست و چپ مى‏گردانیم و سگشان بر آستانه [غار] دو دست‏خود را دراز کرده [بود] اگر بر حال آنان اطلاع مى‏یافتى گریزان روى از آنها برمى‏تافتى و از [مشاهده] آنها آکنده از بیم مى‏شدى (۱۸)
وَتَحْسَبُهُمْ أَیْقَاظًا وَهُمْ رُقُودٌ وَنُقَلِّبُهُمْ ذَاتَ الْیَمِینِ وَذَاتَ الشِّمَالِ وَکَلْبُهُم بَاسِطٌ ذِرَاعَیْهِ بِالْوَصِیدِ لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَیْهِمْ لَوَلَّیْتَ مِنْهُمْ فِرَارًا وَلَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْبًا ﴿۱۸﴾
و این چنین بیدارشان کردیم تا میان خود از یکدیگر پرسش کنند گوینده‏اى از آنان گفت چقدر مانده‏اید گفتند روزى یا پاره‏اى از روز را مانده‏ایم [سرانجام] گفتند پروردگارتان به آنچه مانده‏اید داناتر است اینک یکى از خودتان را با این پول خود به شهر بفرستید تا ببیند کدام یک از غذاهاى آن پاکیزه‏تر است و از آن غذایى برایتان بیاورد و باید زیرکى به خرج دهد و هیچ کس را از [حال] شما آگاه نگرداند (۱۹)
وَکَذَلِکَ بَعَثْنَاهُمْ لِیَتَسَاءلُوا بَیْنَهُمْ قَالَ قَائِلٌ مِّنْهُمْ کَمْ لَبِثْتُمْ قَالُوا لَبِثْنَا یَوْمًا أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ قَالُوا رَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثْتُمْ فَابْعَثُوا أَحَدَکُم بِوَرِقِکُمْ هَذِهِ إِلَى الْمَدِینَهِ فَلْیَنظُرْ أَیُّهَا أَزْکَى طَعَامًا فَلْیَأْتِکُم بِرِزْقٍ مِّنْهُ وَلْیَتَلَطَّفْ وَلَا یُشْعِرَنَّ بِکُمْ أَحَدًا ﴿۱۹﴾
چرا که اگر آنان بر شما دست‏یابند سنگسارتان مى‏کنند یا شما را به کیش خود بازمى‏گردانند و در آن صورت هرگز روى رستگارى نخواهید دید (۲۰)
إِنَّهُمْ إِن یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ یَرْجُمُوکُمْ أَوْ یُعِیدُوکُمْ فِی مِلَّتِهِمْ وَلَن تُفْلِحُوا إِذًا أَبَدًا ﴿۲۰﴾
و بدین گونه [مردم آن دیار را] بر حالشان آگاه ساختیم تا بدانند که وعده خدا راست است و [در فرا رسیدن] قیامت هیچ شکى نیست هنگامى که میان خود در کارشان با یکدیگر نزاع مى‏کردند پس [عده‏اى] گفتند بر روى آنها ساختمانى بنا کنید پروردگارشان به [حال] آنان داناتر است [سرانجام] کسانى که بر کارشان غلبه یافتند گفتند حتما بر ایشان معبدى بنا خواهیم کرد (۲۱)
وَکَذَلِکَ أَعْثَرْنَا عَلَیْهِمْ لِیَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَأَنَّ السَّاعَهَ لَا رَیْبَ فِیهَا إِذْ یَتَنَازَعُونَ بَیْنَهُمْ أَمْرَهُمْ فَقَالُوا ابْنُوا عَلَیْهِم بُنْیَانًا رَّبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ قَالَ الَّذِینَ غَلَبُوا عَلَى أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیْهِم مَّسْجِدًا ﴿۲۱﴾
به زودى خواهند گفت‏سه تن بودند [و] چهارمین آنها سگشان بود و مى‏گویند پنج تن بودند [و] ششمین آنها سگشان بود تیر در تاریکى مى‏اندازند و [عده‏اى] مى‏گویند هفت تن بودند و هشتمین آنها سگشان بود بگو پروردگارم به شماره آنها آگاه‏تر است جز اندکى [کسى شماره] آنها را نمى‏داند پس در باره ایشان جز به صورت ظاهر جدال مکن و در مورد آنها از هیچ کس جویا مشو (۲۲)
سَیَقُولُونَ ثَلَاثَهٌ رَّابِعُهُمْ کَلْبُهُمْ وَیَقُولُونَ خَمْسَهٌ سَادِسُهُمْ کَلْبُهُمْ رَجْمًا بِالْغَیْبِ وَیَقُولُونَ سَبْعَهٌ وَثَامِنُهُمْ کَلْبُهُمْ قُل رَّبِّی أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِم مَّا یَعْلَمُهُمْ إِلَّا قَلِیلٌ فَلَا تُمَارِ فِیهِمْ إِلَّا مِرَاء ظَاهِرًا وَلَا تَسْتَفْتِ فِیهِم مِّنْهُمْ أَحَدًا ﴿۲۲﴾
و زنهار در مورد چیزى مگوى که من آن را فردا انجام خواهم داد (۲۳)
وَلَا تَقُولَنَّ لِشَیْءٍ إِنِّی فَاعِلٌ ذَلِکَ غَدًا ﴿۲۳﴾
مگر آنکه خدا بخواهد و چون فراموش کردى پروردگارت را یاد کن و بگو امید که پروردگارم مرا به راهى که نزدیکتر از این به صواب است هدایت کند (۲۴)
إِلَّا أَن یَشَاءَ اللَّهُ وَاذْکُر رَّبَّکَ إِذَا نَسِیتَ وَقُلْ عَسَى أَن یَهْدِیَنِ رَبِّی لِأَقْرَبَ مِنْ هَذَا رَشَدًا ﴿۲۴﴾
و سیصد سال در غارشان درنگ کردند و نه سال [نیز بر آن] افزودند (۲۵)
وَلَبِثُوا فِی کَهْفِهِمْ ثَلَاثَ مِائَهٍ سِنِینَ وَازْدَادُوا تِسْعًا ﴿۲۵﴾
بگو خدا به آنچه درنگ کردند داناتر است نهان آسمانها و زمین به او اختصاص دارد وه چه بینا و شنواست براى آنان یاورى جز او نیست و هیچ کس را در فرمانروایى خود شریک نمى‏گیرد (۲۶)
قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثُوا لَهُ غَیْبُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ أَبْصِرْ بِهِ وَأَسْمِعْ مَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَلِیٍّ وَلَا یُشْرِکُ فِی حُکْمِهِ أَحَدًا ﴿۲۶﴾
و آنچه را که از کتاب پروردگارت به تو وحى شده است بخوان کلمات او را تغییردهنده‏اى نیست و جز او هرگز پناهى نخواهى یافت (۲۷)
وَاتْلُ مَا أُوحِیَ إِلَیْکَ مِن کِتَابِ رَبِّکَ لَا مُبَدِّلَ لِکَلِمَاتِهِ وَلَن تَجِدَ مِن دُونِهِ مُلْتَحَدًا ﴿۲۷﴾
و با کسانى که پروردگارشان را صبح و شام مى‏خوانند [و] خشنودى او را مى‏خواهند شکیبایى پیشه کن و دو دیده‏ات را از آنان برمگیر که زیور زندگى دنیا را بخواهى و از آن کس که قلبش را از یاد خود غافل ساخته‏ایم و از هوس خود پیروى کرده و [اساس] کارش بر زیاده‏روى است اطاعت مکن (۲۸)
وَاصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاهِ وَالْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ وَلَا تَعْدُ عَیْنَاکَ عَنْهُمْ تُرِیدُ زِینَهَ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِکْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَکَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا ﴿۲۸﴾
و بگو حق از پروردگارتان [رسیده] است پس هر که بخواهد بگرود و هر که بخواهد انکار کند که ما براى ستمگران آتشى آماده کرده‏ایم که سراپرده‏هایش آنان را در بر مى‏گیرد و اگر فریادرسى جویند به آبى چون مس گداخته که چهره‏ها را بریان مى‏کند یارى مى‏شوند وه چه بد شرابى و چه زشت جایگاهى است (۲۹)
وَقُلِ الْحَقُّ مِن رَّبِّکُمْ فَمَن شَاء فَلْیُؤْمِن وَمَن شَاء فَلْیَکْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِینَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا وَإِن یَسْتَغِیثُوا یُغَاثُوا بِمَاء کَالْمُهْلِ یَشْوِی الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَسَاءتْ مُرْتَفَقًا ﴿۲۹﴾
کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده‏اند [بدانند که] ما پاداش کسى را که نیکوکارى کرده است تباه نمى‏کنیم (۳۰)
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ إِنَّا لَا نُضِیعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلًا ﴿۳۰﴾
آنانند که بهشتهاى عدن به ایشان اختصاص دارد که از زیر [قصرها]شان جویبارها روان است در آنجا با دستبندهایى از طلا آراسته مى‏شوند و جامه‏هایى سبز از پرنیان نازک و حریر ستبر مى‏پوشند در آنجا بر سریرها تکیه مى‏زنند چه خوش پاداش و نیکو تکیه‏گاهى (۳۱)
أُوْلَئِکَ لَهُمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ یُحَلَّوْنَ فِیهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٍ وَیَلْبَسُونَ ثِیَابًا خُضْرًا مِّن سُندُسٍ وَإِسْتَبْرَقٍ مُّتَّکِئِینَ فِیهَا عَلَى الْأَرَائِکِ نِعْمَ الثَّوَابُ وَحَسُنَتْ مُرْتَفَقًا ﴿۳۱﴾
و براى آنان آن دو مرد را مثل بزن که به یکى از آنها دو باغ انگور دادیم و پیرامون آن دو [باغ] را با درختان خرما پوشاندیم و میان آن دو را کشتزارى قرار دادیم (۳۲)
وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلًا رَّجُلَیْنِ جَعَلْنَا لِأَحَدِهِمَا جَنَّتَیْنِ مِنْ أَعْنَابٍ وَحَفَفْنَاهُمَا بِنَخْلٍ وَجَعَلْنَا بَیْنَهُمَا زَرْعًا ﴿۳۲﴾
هر یک از این دو باغ محصول خود را [به موقع] مى‏داد و از [صاحبش] چیزى دریغ نمى‏ورزید و میان آن دو [باغ] نهرى روان کرده بودیم (۳۳)
کِلْتَا الْجَنَّتَیْنِ آتَتْ أُکُلَهَا وَلَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَیْئًا وَفَجَّرْنَا خِلَالَهُمَا نَهَرًا ﴿۳۳﴾
و براى او میوه فراوان بود پس به رفیقش در حالى که با او گفت و گو مى‏کرد گفت مال من از تو بیشتر است و از حیث افراد از تو نیرومندترم (۳۴)
وَکَانَ لَهُ ثَمَرٌ فَقَالَ لِصَاحِبِهِ وَهُوَ یُحَاوِرُهُ أَنَا أَکْثَرُ مِنکَ مَالًا وَأَعَزُّ نَفَرًا ﴿۳۴﴾
و در حالى که او به خویشتن ستمکار بود داخل باغ شد [و] گفت گمان نمى‏کنم این نعمت هرگز زوال پذیرد (۳۵)
وَدَخَلَ جَنَّتَهُ وَهُوَ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ قَالَ مَا أَظُنُّ أَن تَبِیدَ هَذِهِ أَبَدًا ﴿۳۵﴾
و گمان نمى‏کنم که رستاخیز بر پا شود و اگر هم به سوى پروردگارم بازگردانده شوم قطعا بهتر از این را در بازگشت‏خواهم یافت (۳۶)
وَمَا أَظُنُّ السَّاعَهَ قَائِمَهً وَلَئِن رُّدِدتُّ إِلَى رَبِّی لَأَجِدَنَّ خَیْرًا مِّنْهَا مُنقَلَبًا ﴿۳۶﴾
رفیقش در حالى که با او گفت و گو مى‏کرد به او گفت آیا به آن کسى که تو را از خاک سپس از نطفه آفرید آنگاه تو را [به صورت] مردى درآورد کافر شدى (۳۷)
قَالَ لَهُ صَاحِبُهُ وَهُوَ یُحَاوِرُهُ أَکَفَرْتَ بِالَّذِی خَلَقَکَ مِن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَهٍ ثُمَّ سَوَّاکَ رَجُلًا ﴿۳۷﴾
اما من [مى‏گویم] اوست‏خدا پروردگار من و هیچ کس را با پروردگارم شریک نمى‏سازم (۳۸)
لَّکِنَّا هُوَ اللَّهُ رَبِّی وَلَا أُشْرِکُ بِرَبِّی أَحَدًا ﴿۳۸﴾
و چون داخل باغت‏شدى چرا نگفتى ماشاء الله نیرویى جز به [قدرت] خدا نیست اگر مرا از حیث مال و فرزند کمتر از خود مى‏بینى (۳۹)
وَلَوْلَا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَکَ قُلْتَ مَا شَاء اللَّهُ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ إِن تُرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنکَ مَالًا وَوَلَدًا ﴿۳۹﴾
امید است که پروردگارم بهتر از باغ تو به من عطا فرماید و بر آن [باغ تو] آفتى از آسمان بفرستد تا به زمینى هموار و لغزنده تبدیل گردد (۴۰)
فَعَسَى رَبِّی أَن یُؤْتِیَنِ خَیْرًا مِّن جَنَّتِکَ وَیُرْسِلَ عَلَیْهَا حُسْبَانًا مِّنَ السَّمَاءِ فَتُصْبِحَ صَعِیدًا زَلَقًا ﴿۴۰﴾
یا آب آن [در زمین] فروکش کند تا هرگز نتوانى آن را به دست آورى (۴۱)
أَوْ یُصْبِحَ مَاؤُهَا غَوْرًا فَلَن تَسْتَطِیعَ لَهُ طَلَبًا ﴿۴۱﴾
[تا به او رسید آنچه را باید برسد] و [آفت آسمانى] میوه‏هایش را فرو گرفت پس براى [از کف دادن] آنچه در آن [باغ] هزینه کرده بود دستهایش را بر هم مى‏زد در حالى که داربستهاى آن فرو ریخته بود و [به حسرت] مى‏گفت اى کاش هیچ کس را شریک پروردگارم نمى‏ساختم (۴۲)
وَأُحِیطَ بِثَمَرِهِ فَأَصْبَحَ یُقَلِّبُ کَفَّیْهِ عَلَى مَا أَنفَقَ فِیهَا وَهِیَ خَاوِیَهٌ عَلَى عُرُوشِهَا وَیَقُولُ یَا لَیْتَنِی لَمْ أُشْرِکْ بِرَبِّی أَحَدًا ﴿۴۲﴾
و او را در برابر خدا گروهى نبود تا یاریش کنند و توانى نداشت که خود را یارى کند (۴۳)
وَلَمْ تَکُن لَّهُ فِئَهٌ یَنصُرُونَهُ مِن دُونِ اللَّهِ وَمَا کَانَ مُنتَصِرًا ﴿۴۳﴾
در آنجا [آشکار شد که] یارى به خداى حق تعلق دارد اوست بهترین پاداش و [اوست] بهترین فرجام (۴۴)
هُنَالِکَ الْوَلَایَهُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَیْرٌ ثَوَابًا وَخَیْرٌ عُقْبًا ﴿۴۴﴾
و براى آنان زندگى دنیا را مثل بزن که مانند آبى است که آن را از آسمان فرو فرستادیم سپس گیاه زمین با آن درآمیخت و [چنان] خشک گردید که بادها پراکنده‏اش کردند و خداست که همواره بر هر چیزى تواناست (۴۵)
وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلَ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا کَمَاء أَنزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِیمًا تَذْرُوهُ الرِّیَاحُ وَکَانَ اللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ مُّقْتَدِرًا ﴿۴۵﴾
مال و پسران زیور زندگى دنیایند و نیکیهاى ماندگار از نظر پاداش نزد پروردگارت بهتر و از نظر امید [نیز] بهتر است (۴۶)
الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِینَهُ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَوَابًا وَخَیْرٌ أَمَلًا ﴿۴۶﴾
و [یاد کن] روزى را که کوهها را به حرکت درمى‏آوریم و زمین را آشکار [و صاف] مى‏بینى و آنان را گرد مى‏آوریم و هیچ یک را فرو گذار نمى‏کنیم (۴۷)
وَیَوْمَ نُسَیِّرُ الْجِبَالَ وَتَرَى الْأَرْضَ بَارِزَهً وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا ﴿۴۷﴾
و ایشان به صف بر پروردگارت عرضه مى‏شوند [و به آنها مى‏فرماید] به راستى همان گونه که نخستین بار شما را آفریدیم [باز] به سوى ما آمدید بلکه پنداشتید هرگز براى شما موعدى مقرر قرار نخواهیم داد (۴۸)
وَعُرِضُوا عَلَى رَبِّکَ صَفًّا لَّقَدْ جِئْتُمُونَا کَمَا خَلَقْنَاکُمْ أَوَّلَ مَرَّهٍ بَلْ زَعَمْتُمْ أَلَّن نَّجْعَلَ لَکُم مَّوْعِدًا ﴿۴۸﴾
و کارنامه [عمل شما در میان] نهاده مى‏شود آنگاه بزهکاران را از آنچه در آن است بیمناک مى‏بینى و مى‏گویند اى واى بر ما این چه نامه‏اى است که هیچ [کار] کوچک و بزرگى را فرو نگذاشته جز اینکه همه را به حساب آورده است و آنچه را انجام داده‏اند حاضر یابند و پروردگار تو به هیچ کس ستم روا نمى‏دارد (۴۹)
وَوُضِعَ الْکِتَابُ فَتَرَى الْمُجْرِمِینَ مُشْفِقِینَ مِمَّا فِیهِ وَیَقُولُونَ یَا وَیْلَتَنَا مَالِ هَذَا الْکِتَابِ لَا یُغَادِرُ صَغِیرَهً وَلَا کَبِیرَهً إِلَّا أَحْصَاهَا وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا وَلَا یَظْلِمُ رَبُّکَ أَحَدًا ﴿۴۹﴾
و [یاد کن] هنگامى را که به فرشتگان گفتیم آدم را سجده کنید پس [همه] جز ابلیس سجده کردند که از [گروه] جن بود و از فرمان پروردگارش سرپیچید آیا [با این حال] او و نسلش را به جاى من دوستان خود مى‏گیرید و حال آنکه آنها دشمن شمایند و چه بد جانشینانى براى ستمگرانند (۵۰)
وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَهِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ کَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّیَّتَهُ أَوْلِیَاء مِن دُونِی وَهُمْ لَکُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمِینَ بَدَلًا ﴿۵۰﴾
[من] آنان را نه در آفرینش آسمانها و زمین به شهادت طلبیدم و نه در آفرینش خودشان و من آن نیستم که گمراهگران را همکار خود بگیرم (۵۱)
مَا أَشْهَدتُّهُمْ خَلْقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَا خَلْقَ أَنفُسِهِمْ وَمَا کُنتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُدًا ﴿۵۱﴾
و [یاد کن] روزى را که [خدا] مى‏گوید آنهایى را که شریکان من پنداشتید ندا دهید پس آنها را بخوانند و[لى] اجابتشان نکنند و ما میان آنان ورطه‏اى قرار دهیم (۵۲)
وَیَوْمَ یَقُولُ نَادُوا شُرَکَائِیَ الَّذِینَ زَعَمْتُمْ فَدَعَوْهُمْ فَلَمْ یَسْتَجِیبُوا لَهُمْ وَجَعَلْنَا بَیْنَهُم مَّوْبِقًا ﴿۵۲﴾
و گناهکاران آتش [دوزخ] را مى‏بینند و درمى‏یابند که در آن خواهند افتاد و از آن راه گریزى نیابند (۵۳)
وَرَأَى الْمُجْرِمُونَ النَّارَ فَظَنُّوا أَنَّهُم مُّوَاقِعُوهَا وَلَمْ یَجِدُوا عَنْهَا مَصْرِفًا ﴿۵۳﴾
و به راستى در این قرآن براى مردم از هر گونه مثلى آوردیم و[لى] انسان بیش از هر چیز سر جدال دارد (۵۴)
وَلَقَدْ صَرَّفْنَا فِی هَذَا الْقُرْآنِ لِلنَّاسِ مِن کُلِّ مَثَلٍ وَکَانَ الْإِنسَانُ أَکْثَرَ شَیْءٍ جَدَلًا ﴿۵۴﴾
و چیزى مانع مردم نشد از اینکه وقتى هدایت به سویشان آمد ایمان بیاورند و از پروردگارشان آمرزش بخواهند جز اینکه [مستحق شوند] تا سنت [خدا در مورد عذاب] پیشینیان در باره آنان [نیز] به کار رود یا عذاب رویارویشان بیاید (۵۵)
وَمَا مَنَعَ النَّاسَ أَن یُؤْمِنُوا إِذْ جَاءهُمُ الْهُدَى وَیَسْتَغْفِرُوا رَبَّهُمْ إِلَّا أَن تَأْتِیَهُمْ سُنَّهُ الْأَوَّلِینَ أَوْ یَأْتِیَهُمُ الْعَذَابُ قُبُلًا ﴿۵۵﴾
و پیامبران [خود] را جز بشارت‏دهنده و بیم‏رسان گسیل نمى‏داریم و کسانى که کافر شده‏اند به باطل مجادله مى‏کنند تا به وسیله آن حق را پایمال گردانند و نشانه‏هاى من و آنچه را [بدان] بیم داده شده‏اند به ریشخند گرفتند (۵۶)
وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِینَ إِلَّا مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ وَیُجَادِلُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِالْبَاطِلِ لِیُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ وَاتَّخَذُوا آیَاتِی وَمَا أُنذِرُوا هُزُوًا ﴿۵۶﴾
و کیست‏ستمکارتر از آن کس که به آیات پروردگارش پند داده شده و از آن روى برتافته و دستاورد پیشینه خود را فراموش کرده است ما بر دلهاى آنان پوششهایى قرار دادیم تا آن را درنیابند و در گوشهایشان سنگینى [نهادیم] و اگر آنها را به سوى هدایت فراخوانى باز هرگز به راه نخواهند آمد (۵۷)
وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن ذُکِّرَ بِآیَاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْهَا وَنَسِیَ مَا قَدَّمَتْ یَدَاهُ إِنَّا جَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَکِنَّهً أَن یَفْقَهُوهُ وَفِی آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِن تَدْعُهُمْ إِلَى الْهُدَى فَلَن یَهْتَدُوا إِذًا أَبَدًا ﴿۵۷﴾
و پروردگار تو آمرزنده [و] صاحب رحمت است اگر به [جرم] آنچه مرتکب شده‏اند آنها را مؤاخذه مى‏کرد قطعا در عذاب آنان تعجیل مى‏نمود [ولى چنین نمى کند] بلکه براى آنها سر رسیدى است که هرگز از برابر آن راه گریزى نمى‏یابند (۵۸)
وَرَبُّکَ الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَهِ لَوْ یُؤَاخِذُهُم بِمَا کَسَبُوا لَعَجَّلَ لَهُمُ الْعَذَابَ بَل لَّهُم مَّوْعِدٌ لَّن یَجِدُوا مِن دُونِهِ مَوْئِلًا ﴿۵۸﴾
و [مردم] آن شهرها چون بیدادگرى کردند هلاکشان کردیم و براى هلاکتشان موعدى مقرر داشتیم (۵۹)
وَتِلْکَ الْقُرَى أَهْلَکْنَاهُمْ لَمَّا ظَلَمُوا وَجَعَلْنَا لِمَهْلِکِهِم مَّوْعِدًا ﴿۵۹﴾
و [یاد کن] هنگامى را که موسى به جوان [همراه] خود گفت دست بردار نیستم تا به محل برخورد دو دریا برسم هر چند سالها[ى سال] سیر کنم (۶۰)
وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِفَتَاهُ لَا أَبْرَحُ حَتَّى أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَیْنِ أَوْ أَمْضِیَ حُقُبًا ﴿۶۰﴾
پس چون به محل برخورد دو [دریا] رسیدند ماهى خودشان را فراموش کردند و ماهى در دریا راه خود را در پیش گرفت [و رفت] (۶۱)
فَلَمَّا بَلَغَا مَجْمَعَ بَیْنِهِمَا نَسِیَا حُوتَهُمَا فَاتَّخَذَ سَبِیلَهُ فِی الْبَحْرِ سَرَبًا ﴿۶۱﴾
و هنگامى که [از آنجا] گذشتند [موسى] به جوان خود گفت غذایمان را بیاور که راستى ما از این سفر رنج بسیار دیدیم (۶۲)
فَلَمَّا جَاوَزَا قَالَ لِفَتَاهُ آتِنَا غَدَاءنَا لَقَدْ لَقِینَا مِن سَفَرِنَا هَذَا نَصَبًا ﴿۶۲﴾
گفت دیدى وقتى به سوى آن صخره پناه جستیم من ماهى را فراموش کردم و جز شیطان [کسى] آن را از یاد من نبرد تا به یادش باشم و به طور عجیبى راه خود را در دریا پیش گرفت (۶۳)
قَالَ أَرَأَیْتَ إِذْ أَوَیْنَا إِلَى الصَّخْرَهِ فَإِنِّی نَسِیتُ الْحُوتَ وَمَا أَنسَانِیهُ إِلَّا الشَّیْطَانُ أَنْ أَذْکُرَهُ وَاتَّخَذَ سَبِیلَهُ فِی الْبَحْرِ عَجَبًا ﴿۶۳﴾
گفت این همان بود که ما مى‏جستیم پس جستجوکنان رد پاى خود را گرفتند و برگشتند (۶۴)
قَالَ ذَلِکَ مَا کُنَّا نَبْغِ فَارْتَدَّا عَلَى آثَارِهِمَا قَصَصًا ﴿۶۴﴾
تا بنده‏اى از بندگان ما را یافتند که از جانب خود به او رحمتى عطا کرده و از نزد خود بدو دانشى آموخته بودیم (۶۵)
فَوَجَدَا عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا آتَیْنَاهُ رَحْمَهً مِنْ عِندِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا ﴿۶۵﴾
موسى به او گفت آیا تو را به شرط اینکه از بینشى که آموخته شده‏اى به من یاد دهى پیروى کنم (۶۶)
قَالَ لَهُ مُوسَى هَلْ أَتَّبِعُکَ عَلَى أَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا ﴿۶۶﴾
گفت تو هرگز نمى‏توانى همپاى من صبر کنى (۶۷)
قَالَ إِنَّکَ لَن تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبْرًا ﴿۶۷﴾
و چگونه مى‏توانى بر چیزى که به شناخت آن احاطه ندارى صبر کنى (۶۸)
وَکَیْفَ تَصْبِرُ عَلَى مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْرًا ﴿۶۸﴾
گفت ان شاء الله مرا شکیبا خواهى یافت و در هیچ کارى تو را نافرمانى نخواهم کرد (۶۹)
قَالَ سَتَجِدُنِی إِن شَاء اللَّهُ صَابِرًا وَلَا أَعْصِی لَکَ أَمْرًا ﴿۶۹﴾
گفت اگر مرا پیروى مى‏کنى پس از چیزى سؤال مکن تا [خود] از آن با تو سخن آغاز کنم (۷۰)
قَالَ فَإِنِ اتَّبَعْتَنِی فَلَا تَسْأَلْنِی عَن شَیْءٍ حَتَّى أُحْدِثَ لَکَ مِنْهُ ذِکْرًا ﴿۷۰﴾
پس رهسپار گردیدند تا وقتى که سوار کشتى شدند [وى] آن را سوراخ کرد [موسى] گفت آیا کشتى را سوراخ کردى تا سرنشینانش را غرق کنى واقعا به کار ناروایى مبادرت ورزیدى (۷۱)
فَانطَلَقَا حَتَّى إِذَا رَکِبَا فِی السَّفِینَهِ خَرَقَهَا قَالَ أَخَرَقْتَهَا لِتُغْرِقَ أَهْلَهَا لَقَدْ جِئْتَ شَیْئًا إِمْرًا ﴿۷۱﴾
گفت آیا نگفتم که تو هرگز نمى‏توانى همپاى من صبر کنى (۷۲)
قَالَ أَلَمْ أَقُلْ إِنَّکَ لَن تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبْرًا ﴿۷۲﴾
[موسى] گفت به سبب آنچه فراموش کردم مرا مؤاخذه مکن و در کارم بر من سخت مگیر (۷۳)
قَالَ لَا تُؤَاخِذْنِی بِمَا نَسِیتُ وَلَا تُرْهِقْنِی مِنْ أَمْرِی عُسْرًا ﴿۷۳﴾
پس رفتند تا به نوجوانى برخوردند [بنده ما] او را کشت [موسى به او ] گفت آیا شخص بى‏گناهى را بدون اینکه کسى را به قتل رسانده باشد کشتى واقعا کار ناپسندى مرتکب شدى (۷۴)
فَانطَلَقَا حَتَّى إِذَا لَقِیَا غُلَامًا فَقَتَلَهُ قَالَ أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَکِیَّهً بِغَیْرِ نَفْسٍ لَّقَدْ جِئْتَ شَیْئًا نُّکْرًا ﴿۷۴﴾
گفت آیا به تو نگفتم که هرگز نمى‏توانى همپاى من صبر کنى (۷۵)
قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّکَ إِنَّکَ لَن تَسْتَطِیعَ مَعِی صَبْرًا ﴿۷۵﴾
[موسى] گفت اگر از این پس چیزى از تو پرسیدم دیگر با من همراهى مکن [و] از جانب من قطعا معذور خواهى بود (۷۶)
قَالَ إِن سَأَلْتُکَ عَن شَیْءٍ بَعْدَهَا فَلَا تُصَاحِبْنِی قَدْ بَلَغْتَ مِن لَّدُنِّی عُذْرًا ﴿۷۶﴾
پس رفتند تا به اهل قریه‏اى رسیدند از مردم آنجا خوراکى خواستند و[لى آنها] از مهمان نمودن آن دو خوددارى کردند پس در آنجا دیوارى یافتند که مى‏خواست فرو ریزد و [بنده ما] آن را استوار کرد [موسى] گفت اگر مى‏خواستى [مى‏توانستى] براى آن مزدى بگیرى (۷۷)
فَانطَلَقَا حَتَّى إِذَا أَتَیَا أَهْلَ قَرْیَهٍ اسْتَطْعَمَا أَهْلَهَا فَأَبَوْا أَن یُضَیِّفُوهُمَا فَوَجَدَا فِیهَا جِدَارًا یُرِیدُ أَنْ یَنقَضَّ فَأَقَامَهُ قَالَ لَوْ شِئْتَ لَاتَّخَذْتَ عَلَیْهِ أَجْرًا ﴿۷۷﴾
گفت این [بار دیگر وقت] جدایى میان من و توست به زودى تو را از تاویل آنچه که نتوانستى بر آن صبر کنى آگاه خواهم ساخت (۷۸)
قَالَ هَذَا فِرَاقُ بَیْنِی وَبَیْنِکَ سَأُنَبِّئُکَ بِتَأْوِیلِ مَا لَمْ تَسْتَطِع عَّلَیْهِ صَبْرًا ﴿۷۸﴾
اما کشتى از آن بینوایانى بود که در دریا کار مى‏کردند خواستم آن را معیوب کنم [چرا که] پیشاپیش آنان پادشاهى بود که هر کشتى [درستى] را به زور مى‏گرفت (۷۹)
أَمَّا السَّفِینَهُ فَکَانَتْ لِمَسَاکِینَ یَعْمَلُونَ فِی الْبَحْرِ فَأَرَدتُّ أَنْ أَعِیبَهَا وَکَانَ وَرَاءهُم مَّلِکٌ یَأْخُذُ کُلَّ سَفِینَهٍ غَصْبًا ﴿۷۹﴾
و اما نوجوان پدر و مادرش [هر دو] مؤمن بودند پس ترسیدیم [مبادا] آن دو را به طغیان و کفر بکشد (۸۰)
وَأَمَّا الْغُلَامُ فَکَانَ أَبَوَاهُ مُؤْمِنَیْنِ فَخَشِینَا أَن یُرْهِقَهُمَا طُغْیَانًا وَکُفْرًا ﴿۸۰﴾
پس خواستیم که پروردگارشان آن دو را به پاکتر و مهربانتر از او عوض دهد (۸۱)
فَأَرَدْنَا أَن یُبْدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَیْرًا مِّنْهُ زَکَاهً وَأَقْرَبَ رُحْمًا ﴿۸۱﴾
و اما دیوار از آن دو پسر [بچه] یتیم در آن شهر بود و زیر آن گنجى متعلق به آن دو بود و پدرشان [مردى] نیکوکار بود پس پروردگار تو خواست آن دو [یتیم] به حد رشد برسند و گنجینه خود را که رحمتى از جانب پروردگارت بود بیرون آورند و این [کارها] را من خودسرانه انجام ندادم این بود تاویل آنچه که نتوانستى بر آن شکیبایى ورزى (۸۲)
وَأَمَّا الْجِدَارُ فَکَانَ لِغُلَامَیْنِ یَتِیمَیْنِ فِی الْمَدِینَهِ وَکَانَ تَحْتَهُ کَنزٌ لَّهُمَا وَکَانَ أَبُوهُمَا صَالِحًا فَأَرَادَ رَبُّکَ أَنْ یَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَیَسْتَخْرِجَا کَنزَهُمَا رَحْمَهً مِّن رَّبِّکَ وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِی ذَلِکَ تَأْوِیلُ مَا لَمْ تَسْطِع عَّلَیْهِ صَبْرًا ﴿۸۲﴾
و از تو در باره ذوالقرنین مى‏پرسند بگو به زودى چیزى از او براى شما خواهم خواند (۸۳)
وَیَسْأَلُونَکَ عَن ذِی الْقَرْنَیْنِ قُلْ سَأَتْلُو عَلَیْکُم مِّنْهُ ذِکْرًا ﴿۸۳﴾
ما در زمین به او امکاناتى دادیم و از هر چیزى وسیله‏اى بدو بخشیدیم (۸۴)
إِنَّا مَکَّنَّا لَهُ فِی الْأَرْضِ وَآتَیْنَاهُ مِن کُلِّ شَیْءٍ سَبَبًا ﴿۸۴﴾
تا راهى را دنبال کرد (۸۵)
فَأَتْبَعَ سَبَبًا ﴿۸۵﴾
تا آنگاه که به غروبگاه خورشید رسید به نظرش آمد که [خورشید] در چشمه‏اى گل‏آلود و سیاه غروب مى‏کند و نزدیک آن طایفه‏اى را یافت فرمودیم اى ذوالقرنین [اختیار با توست] یا عذاب مى‏کنى یا در میانشان [روش] نیکویى پیش مى‏گیرى (۸۶)
حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِی عَیْنٍ حَمِئَهٍ وَوَجَدَ عِندَهَا قَوْمًا قُلْنَا یَا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِمَّا أَن تُعَذِّبَ وَإِمَّا أَن تَتَّخِذَ فِیهِمْ حُسْنًا ﴿۸۶﴾
گفت اما هر که ستم ورزد عذابش خواهیم کرد سپس به سوى پروردگارش بازگردانیده مى‏شود آنگاه او را عذابى سخت‏خواهد کرد (۸۷)
قَالَ أَمَّا مَن ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ثُمَّ یُرَدُّ إِلَى رَبِّهِ فَیُعَذِّبُهُ عَذَابًا نُّکْرًا ﴿۸۷﴾
و اما هر که ایمان آورد و کار شایسته کند پاداشى [هر چه] نیکوتر خواهد داشت و به فرمان خود او را به کارى آسان واخواهیم داشت (۸۸)
وَأَمَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُ جَزَاء الْحُسْنَى وَسَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنَا یُسْرًا ﴿۸۸﴾
سپس راهى [دیگر] را دنبال کرد (۸۹)
ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبًا ﴿۸۹﴾
تا آنگاه که به جایگاه برآمدن خورشید رسید [خورشید] را [چنین] یافت که بر قومى طلوع مى‏کرد که براى ایشان در برابر آن پوششى قرار نداده بودیم (۹۰)
حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَطْلُعُ عَلَى قَوْمٍ لَّمْ نَجْعَل لَّهُم مِّن دُونِهَا سِتْرًا ﴿۹۰﴾
این چنین [مى‏رفت] و قطعا به خبرى که پیش او بود احاطه داشتیم (۹۱)
کَذَلِکَ وَقَدْ أَحَطْنَا بِمَا لَدَیْهِ خُبْرًا ﴿۹۱﴾
باز راهى را دنبال نمود (۹۲)
ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبًا ﴿۹۲﴾
تا وقتى به میان دو سد رسید در برابر آن دو [سد] طایفه‏اى را یافت که نمى‏توانستند هیچ زبانى را بفهمند (۹۳)
حَتَّى إِذَا بَلَغَ بَیْنَ السَّدَّیْنِ وَجَدَ مِن دُونِهِمَا قَوْمًا لَّا یَکَادُونَ یَفْقَهُونَ قَوْلًا ﴿۹۳﴾
گفتند اى ذوالقرنین یاجوج و ماجوج سخت در زمین فساد مى‏کنند آیا [ممکن است] مالى در اختیار تو قرار دهیم تا میان ما و آنان سدى قرار دهى (۹۴)
قَالُوا یَا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِنَّ یَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَکَ خَرْجًا عَلَى أَن تَجْعَلَ بَیْنَنَا وَبَیْنَهُمْ سَدًّا ﴿۹۴﴾
گفت آنچه پروردگارم به من در آن تمکن داده [از کمک مالى شما] بهتر است مرا با نیرویى [انسانى] یارى کنید [تا] میان شما و آنها سدى استوار قرار دهم (۹۵)
قَالَ مَا مَکَّنِّی فِیهِ رَبِّی خَیْرٌ فَأَعِینُونِی بِقُوَّهٍ أَجْعَلْ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُمْ رَدْمًا ﴿۹۵﴾
براى من قطعات آهن بیاورید تا آنگاه که میان دو کوه برابر شد گفت بدمید تا وقتى که آن [قطعات] را آتش گردانید گفت مس گداخته برایم بیاورید تا روى آن بریزم (۹۶)
آتُونِی زُبَرَ الْحَدِیدِ حَتَّى إِذَا سَاوَى بَیْنَ الصَّدَفَیْنِ قَالَ انفُخُوا حَتَّى إِذَا جَعَلَهُ نَارًا قَالَ آتُونِی أُفْرِغْ عَلَیْهِ قِطْرًا ﴿۹۶﴾
[در نتیجه اقوام وحشى] نتوانستند از آن [مانع] بالا روند و نتوانستند آن را سوراخ کنند (۹۷)
فَمَا اسْطَاعُوا أَن یَظْهَرُوهُ وَمَا اسْتَطَاعُوا لَهُ نَقْبًا ﴿۹۷﴾
گفت این رحمتى از جانب پروردگار من است و[لى] چون وعده پروردگارم فرا رسد آن [سد] را درهم کوبد و وعده پروردگارم حق است (۹۸)
قَالَ هَذَا رَحْمَهٌ مِّن رَّبِّی فَإِذَا جَاء وَعْدُ رَبِّی جَعَلَهُ دَکَّاء وَکَانَ وَعْدُ رَبِّی حَقًّا ﴿۹۸﴾
و در آن روز آنان را رها مى‏کنیم تا موج‏آسا بعضى با برخى درآمیزند و [همین که] در صور دمیده شود همه آنها را گرد خواهیم آورد (۹۹)
وَتَرَکْنَا بَعْضَهُمْ یَوْمَئِذٍ یَمُوجُ فِی بَعْضٍ وَنُفِخَ فِی الصُّورِ فَجَمَعْنَاهُمْ جَمْعًا ﴿۹۹﴾
و آن روز جهنم را آشکارا به کافران بنماییم (۱۰۰)
وَعَرَضْنَا جَهَنَّمَ یَوْمَئِذٍ لِّلْکَافِرِینَ عَرْضًا ﴿۱۰۰﴾
[به] همان کسانى که چشمان [بصیرت]شان از یاد من در پرده بود و توانایى شنیدن [حق] نداشتند (۱۰۱)
الَّذِینَ کَانَتْ أَعْیُنُهُمْ فِی غِطَاء عَن ذِکْرِی وَکَانُوا لَا یَسْتَطِیعُونَ سَمْعًا ﴿۱۰۱﴾
آیا کسانى که کفر ورزیده‏اند پنداشته‏اند که [مى‏توانند] به جاى من بندگانم را سرپرست بگیرند ما جهنم را آماده کرده‏ایم تا جایگاه پذیرایى کافران باشد (۱۰۲)
أَفَحَسِبَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَن یَتَّخِذُوا عِبَادِی مِن دُونِی أَوْلِیَاء إِنَّا أَعْتَدْنَا جَهَنَّمَ لِلْکَافِرِینَ نُزُلًا ﴿۱۰۲﴾
بگو آیا شما را از زیانکارترین مردم آگاه گردانم (۱۰۳)
قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالًا ﴿۱۰۳﴾
[آنان] کسانى‏اند که کوشش‏شان در زندگى دنیا به هدر رفته و خود مى‏پندارند که کار خوب انجام مى‏دهند (۱۰۴)
الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا ﴿۱۰۴﴾
[آرى] آنان کسانى‏اند که آیات پروردگارشان و لقاى او را انکار کردند در نتیجه اعمالشان تباه گردید و روز قیامت براى آنها [قدر و] ارزشى نخواهیم نهاد (۱۰۵)
أُولَئِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِ رَبِّهِمْ وَلِقَائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلَا نُقِیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَهِ وَزْنًا ﴿۱۰۵﴾
این جهنم سزاى آنان است چرا که کافر شدند و آیات من و پیامبرانم را به ریشخند گرفتند (۱۰۶)
ذَلِکَ جَزَاؤُهُمْ جَهَنَّمُ بِمَا کَفَرُوا وَاتَّخَذُوا آیَاتِی وَرُسُلِی هُزُوًا ﴿۱۰۶﴾
بى‏گمان کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده‏اند باغهاى فردوس جایگاه پذیرایى آنان است (۱۰۷)
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ کَانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلًا ﴿۱۰۷﴾
جاودانه در آن خواهند بود و از آنجا درخواست انتقال نمى‏کنند (۱۰۸)
خَالِدِینَ فِیهَا لَا یَبْغُونَ عَنْهَا حِوَلًا ﴿۱۰۸﴾
بگو اگر دریا براى کلمات پروردگارم مرکب شود پیش از آنکه کلمات پروردگارم پایان پذیرد قطعا دریا پایان مى‏یابد هر چند نظیرش را به مدد [آن] بیاوریم (۱۰۹)
قُل لَّوْ کَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِّکَلِمَاتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَن تَنفَدَ کَلِمَاتُ رَبِّی وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَدًا ﴿۱۰۹﴾
بگو من هم مثل شما بشرى هستم و[لى] به من وحى مى‏شود که خداى شما خدایى یگانه است پس هر کس به لقاى پروردگار خود امید دارد باید به کار شایسته بپردازد و هیچ کس را در پرستش پروردگارش شریک نسازد (۱۱۰)
قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ یُوحَى إِلَیَّ أَنَّمَا إِلَهُکُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَن کَانَ یَرْجُو لِقَاء رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا یُشْرِکْ بِعِبَادَهِ رَبِّهِ أَحَدًا ﴿۱۱۰﴾

mohammadhossein
2016/07/29, 07:22
استغفار هفتاد بندی مولا امیرالمومنین علی علیه السلام (خدایا این پست را باقیات الصالحاتم قرار ده! )
بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرََّحیمِ
استغفار 70 بندی مولا علی علیه السلام:
علامه نوری در کتاب (دارالسلام) می نویسد: امام رضا علیه السلام از پدران بزرگوار خود نقل میکنند که امام حسین علیه السلام فرمودند: روزی نزد امیرالمؤمنین نشسته بودم که عربی وارد شد و عرض کرد یا امیرالمؤمنین! من مرد عیالمند و فقیر هستم و مالی که زندگی مرا کفایت کند ندارم. حضرت فرمودند: ای برادر عرب! چرا استغفار نمیکنی تا حالت نیکو شود؟
عرض کرد: زیاد استغفار میکنم، اما تغییری در زندگی ام پیدا نشده است.
حضرت فرمودند: ای برادر عرب خدای متعال می فرماید:
فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كانَ غَفَّاراً (10- نوح)
به آنها گفتم: «از پروردگار خويش آمرزش بطلبيد كه او بسيار آمرزنده است (10)
(بعد فرمودند) چون به گناه بودن بعضی از اعمالت آگاه نیستی استغفار تو ناقص است؛ زیرا از آنها استغفار نمیکنی و نتیجه نمیگیری. سپس فرمود: اینک به تو استغفاری می آموزم که اگر آن را هنگام خواب بخوانی خدا به تو وسعت رزق عطا فرماید. دعا را نوشته، به اعرابی داده و فرمودند: شب، قبل از خوابیدن، این استغفار را بخوان وگریه کن و اگر اشکت جاری نشد تباکی کن.
امام حسین علیه السلام فرمود: سال بعد اعرابی به خدمت حضرت آمد و عرض کرد: یا امیرالمؤمنین! خداوند به من نعمت های زیادی عطا فرمود. شتران و گوسفندانم آن قدر زیاد شده اند که محلی برای نگه داری آن ها ندارم. آن حضرت فرمودند: ای برادر عرب! قسم به آن خدایی که محمد صلوات الله علیه را به نبوت برگزید، بنده ای نیست که با این دعا به درگاه خدا استغفار کند، مگر اینکه خدای متعال به برکت آن، گناهانش را آمرزیده، حوائجش را برآورده و به مال و اولادش فراوانی و برکت عطا فرماید.
دار السلام نوری: 3/133
مردم و حتی متدینین و خوبان، از معصیت بودن بسیاری از کارها غافلند و به گناه بودن آن توجه ندارند. این استغفار شریفی که از امیرالمؤمنین نقل شده است و در هفتاد بند است علاوه بر جامع بودن و توجه به این گونه گناهانی که غالباً مورد غفلت ماست و دارا بودن آثار معنوی و دنیوی مذکور در مقدمه ی استغفار، بسیار مقرّب است و اگر کسی آن را با توجه بخواند آثار عجیبی از آن ظاهر میشود.
حضرت امیر این استغفار 70 بندی را که جامعتر از آن استغفاری هست که به آن اعرابی تعلیم فرمودند را خودشان بعد از نماز صبح می خواندنده اند ولی اگر کسی موفق به خواندن آن در هنگام صبح نشود میتواند آن را بعد از نماز عصر بخواند.
البلدالأمينوالدرعالحصين ص : 39
كَانَ عَلِيٌّ علیه السلام يَسْتَغْفِرُ سَبْعِينَ مَرَّةً فِي سَحَرِ كُلِّ لَيْلَةٍ بِعَقِبِ رَكْعَتَيِ الْفَجْرِ الِاسْتِغْفَارُ:
این استغفار علی علیه السلام است که در 70 بند میباشد و مولا آن را هر سحر بعد از نماز صبح میخواندند:
1- اللَّهُمَّ إِنِّي أُثْنِي عَلَيْكَ بِمَعُونَتِكَ عَلَى مَا نِلْتُ بِهِ الثَّنَاءَ عَلَيْكَ وَ أُقِرُّ لَكَ عَلَى نَفْسِي بِمَا أَنْتَ أَهْلُهُ وَ الْمُسْتَوْجِبُ لَهُ فِي قَدْرِ فَسَادِ نِيَّتِي وَ ضَعْفِ يَقِينِي اللَّهُمَّ نِعْمَ الْإِلَهُ أَنْتَ وَ نِعْمَ الرَّبُّ أَنْتَ وَ بِئْسَ الْمَرْبُوبُ أَنَا وَ نِعْمَ الْمَوْلَى أَنْتَ وَ بِئْسَ الْعَبْدُ أَنَا وَ نِعْمَ الْمَالِكُ أَنْتَ وَ بِئْسَ الْمَمْلُوكُ أَنَا فَكَمْ قَدْ أَذْنَبْتُ فَعَفَوْتَ عَنْ ذَنْبِي وَ كَمْ قَدْ تَعَمَّدْتُ فَتَجَاوَزْتَ وَ كَمْ قَدْ عَثَرْتُ فَأَقَلْتَنِي عَثْرَتِي وَ لَمْ تَأْخُذْنِي عَلَى غِرَّتِي فَأَنَا ظَالِمٌ لِنَفْسِي الْمُقِرُّ لِذَنْبِي الْمُعْتَرِفُ بِخَطِيئَتِي فَيَا غَافِرَ الذُّنُوبِ أَسْتَغْفِرُكَ لِذَنْبِي وَ أَسْتَقِيلُكَ لِعَثْرَتِي فَأَحْسِنْ إِجَابَتِي فَإِنَّكَ أَهْلُ الْإِجَابَةِ وَ أَهْلُ التَّقْوَى وَ أَهْلُ الْمَغْفِرَةِ.
بند 1: بار خدایا ! تو را حمد میگویم که به یاری تو موفق به ثناگویت شدم، و به سبب فساد نیت و ضعف یقینم، اقرار میکنم که ناتوانم که تو را آنطور که مستحق و سزاوار هستی مدح کنم،
بارالها، تو خوب معبود و خوب پروردگاری هستی و من بد پرورش یافته ای هستم!
تو خوب مولایی هستی و من بد بنده ای!
تو خوب مالکی هستی و من بد مملوکی!
چه بسیار گناهی که مرتکب شدم و تو عفو نمودی و چه بسیار جرم هایی که از من سر زد و تو از آن گذشتی!
چه بسیار خطاها کردم، ولی مرا مؤاخذه نکردی و چه بسیار بدی ها که عمداً مرتکب شدم و تو از آن درگذشتی!
و چه بسیار لغزش ها که از من سر زد و از آن چشم پوشی نمودی، و مرا بر غفلتم مأخذه نکردی!
اینک این منم که به خود ظلم کرده ام و به گناهم اقرار و به خطاهایم اعتراف دارم. پس ای آمرزنده گناهان! از تو میخواهم که گناهانم را ببخشی و از لغزش هایم درگذری، پس به نیکی اجابت کن که تو سزاوار اجابت و اهل تقوا و آمرزشی!
2- اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ قَوِيَ بَدَنِي عَلَيْهِ بِعَافِيَتِكَ أَوْ نَالَتْهُ قُدْرَتِيبِفَضْلِ نِعْمَتِكَ أَوْ بَسَطْتُ إِلَيْهِ يَدِي بِتَوْسِعَةِ رِزْقِكَ وَ احْتَجَبْتُ فِيهِ مِنَ النَّاسِ بِسِتْرِكَ وَ اتَّكَلْتُ فِيهِ عِنْدَ خَوْفِي مِنْهُ عَلَى أَنَاتِكَ وَ وَثِقْتُ مِنْ سَطْوَتِكَ عَلَيَّ فِيهِ بِحِلْمِكَ وَ عَوَّلْتُ فِيهِ عَلَى كَرَمِ عَفْوِكَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.
بند 2: با خدایا! از تو مسألت آمرزش دارم، از هر گناهی که به واسطه ی عافیت بخشی تو، بدنم بر آن توانا شد؛ یا به واسطه نعمت فراوان تو به آن قدرت پیدا کردم؛ یا به واسطه ی رزق واسع تو به آن دست یافتم؛ و یا با پرده پوشی تو، در آن گناه از مردم پنهان ماندم؛ یا هنگام هراسم از گناه، در آن معصیت بر صبر و درنگ تو تکیه کردم و در آن گناه، ازخشم بر من، به حلمت اعتماد کردم و آن را بر عفو کریمانه ات واگذار نمودم، پس بر محمد و آلش درود فرست و این گونه گناهانم را بیامرز ای بهترین آمرزدندگان.
3- للَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ يَدْعُو لِي غَضَبَكَ أَوْ يُدْنِي مِنْ سَخَطِكَ أَوْ يَمِيلُ بِي إِلَى مَا نَهَيْتَنِي عَنْهُ أَوْ يَنْأَى بِي عَمَّا دَعَوْتَنِي إِلَيْهِ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.
بند 3: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هرگناهی که مرا به سوی غضبت فرا میخواند؛ یا مرا به سوی خشمت نزدیک میسازد؛ یا مرا به سوی آنچه که نهی ام کرده ای می کشاند؛ یا از آنچه که مرا به سوی آن دعوت نموده ای دور می نماید؛ پس بر محمد و آلش درود فرست و این گونه گناهانم را بیامرز ای بهتری آمرزندگان.

4-اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ اسْتَمَلْتُ إِلَيْهِ أَحَداً مِنْ خَلْقِكَ بِغَوَايَتِي أَوْ خَدَعْتُهُ بِحِيلَتِي فَعَلَّمْتُهُ مِنْهُ مَا جَهِلَ وَ عَمَّيْتُ عَلَيْهِ مِنْهُ مَا عَلِمَ وَ لَقِيتُكَ غَداً بِأَوْزَارِي وَ أَوْزَارٍ مَعَ أَوْزَارِي فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.
بند 4: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم از هر گناهی که بنده ای از بندگانت را با فریب کاری به سوی آن کشاندم و با نقشه و خدعه او را فریب دادم؛ آنگاه گناهی را که نمی شناخت به او یاد دادم و جلوی دید او را از آنچه میدانست گرفتم و میدانم که فردای قیامت باید با وزر و وبال گناه دیگران، علاوه بر گناه خود، با تو ملاقات کنم؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

5- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ يَدْعُو إِلَى الْغَيِّ وَ يُضِلُّ عَنِ الرُّشْدِ وَ يُقِلُّ الرِّزْقَ وَ يَمْحُو الْبَرَكَةَ وَ يُخْمِلُ الذِّكْرَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.
بند 5: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم از هر گناهی که به سوی گمراهی می کشاند و از راه رشد دور می کند، و روزی را کم و برکت را از بین میبرد، میراث گذشته را نابود و نام آدمی را از خاطره ها میبرد، پس بر محمد و آلش درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

6- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ أَتْعَبْتُ فِيهِ جَوَارِحِي فِي لَيْلِي وَ نَهَارِي وَ قَدِ اسْتَتَرْتُ مِنْ عِبَادِكَ بِسِتْرِي وَ لَا سِتْرَ إِلَّا مَا سَتَرْتَنِي فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.
بند 6: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم از هر گناهی که در شب و روزم، اعضا و جوارحم را در آن گناه خسته کردم و خود را در پرده ی پوشش خویش، از بندگانت پنهان کردم، در حالی که پرده ی حفظی جز پوشش تو نیست؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهانم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!
7-اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ رَصَدَنِي فِيهِ أَعْدَائِي لِهَتْكِي فَصَرَفْتَ كَيْدَهُمْ عَنِّي وَ لَمْ تُعِنْهُمْ عَلَى فَضِيحَتِي كَأَنِّي لَكَ وَلِيٌّ فَنَصَرْتَنِي وَ إِلَى مَتَى يَا رَبِّ أَعْصِي فَتُمْهِلَنِي وَ طَالَ مَا عَصَيْتُكَ فَلَمْ تُؤَاخِذْنِي وَ سَأَلْتُكَ عَلَى سُوءِ فِعْلِي فَأَعْطَيْتَنِي فَأَيُّ شُكْرٍ يَقُومُ عِنْدَكَ بِنِعْمَةٍ مِنْ نِعَمِكَ عَلَيَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.
بند 7: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم از هر گناهی که دشمنانم با آن درپی آبروریزی من بودند و تو نقشه ی آنها را از من برگداندی و کمکشان نکردی که مرا مفتضح کنند؛ گویا من دوست توام که مرا یاری کردی .پروردگارا، تا کی معصیت کنم تو را و تو مهلتم دهی؟! چقدر معصیت کردنم طولانی شده و تو مؤاخذه ام نکرده ای و با وجود بدیِ کردارم از تو درخواست کردم و تو عطا نمودی؟! پس کدام شکر است که بتواند در برابر حتی یکی از نعمت هایت قرار گیرد؟ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و اینگونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!
8- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ قَدَّمْتُ إِلَيْكَ فِيهِ تَوْبَتِي ثُمَّ وَاجَهْتُ بِتَكَرُّمِ قَسَمِي بِكَ وَ أَشْهَدْتُ عَلَى نَفْسِي بِذَلِكَ أَوْلِيَاءَكَ مِنْ عِبَادِكَ أَنِّي غَيْرُ عَائِدٍ إِلَى مَعْصِيَتِكَ فَلَمَّا قَصَدَنِي بِكَيْدِهِ الشَّيْطَانُ وَ مَالَ بِي إِلَيْهِ الْخِذْلَانُ وَ دَعَتْنِي نَفْسِي إِلَى الْعِصْيَانِ اسْتَتَرْتُ حَيَاءً مِنْ عِبَادِكَ جُرْأَةً مِنِّي عَلَيْكَ وَ أَنَا أَعْلَمُ أَنَّهُ لَا يَكُنُّنِي مِنْكَ سِتْرٌ وَ لَا بَابٌ وَ لَا يَحْجُبُ نَظَرَكَ إِلَيَّ حِجَابٌ فَخَالَفْتُكَ فِي الْمَعْصِيَةِ إِلَى مَا نَهَيْتَنِي عَنْهُ ثُمَّ كَشَفْتَ السِّتْرَ عَنِّي وَ سَاوَيْتُ أَوْلِيَاءَكَ كَأَنِّي لَمْ أَزَلْ لَكَ طَائِعاً وَ إِلَى أَمْرِكَ مُسَارِعاً وَ مِنْ وَعِيدِكَ فَازِعاً فَلُبِّسْتُ عَلَى عِبَادِكَ وَ لَا يَعْرِفُ بِسِيرَتِي غَيْرُكَ فَلَمْ تُسَمِّنِي بِغَيْرِ سِمَتِهِمْ بَلْ أَسْبَغْتَ عَلَيَّ مِثْلَ نِعَمِهِمْ ثُمَّ فَضَّلْتَنِي فِي ذَلِكَ عَلَيْهِمْ حَتَّى كَأَنِّي عِنْدَكَ فِي دَرَجَتِهِمْ وَ مَا ذَلِكَ إِلَّا بِحِلْمِكَ وَ فَضْلِ نِعْمَتِكَ فَلَكَ الْحَمْدُ مَوْلَايَ فَأَسْأَلُكَ يَا اللَّهُ كَمَا سَتَرْتَهُ عَلَيَّ فِي الدُّنْيَا أَنْ لَا تَفْضَحَنِي بِهِ فِي الْقِيَامَةِ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ.
بند 8: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم از هر گناهی که در آن توبه ی خویش را تقدیم به تو کردم، سپس مواجه شدم با کرامت و قسم یاد کردنم به تو و اولیاءت را از میان بندگان بر خود شاهد گرفتم که دیگر به سوی معصیت باز نمیگردم ولی آنگاه که شیطان با کید و حیله اش مرا هدف گرفت و خواری و بیچارگیم مرا به سوی آن کشانید و نفسم مرا به سمت آن معصیت خواند، خود را به جهت حیا از بندگانت مخفی ساختم. و این، از گستاخی من نسبت به تو بود در حالی که میدانم هیچ پرده و بابی مرا ازتو پنهان نمیکند و هیچ حجابی نظر تو را از من نمی پوشاند. پس تو را مخالفت کرده و به آنچه مرا از آن نهی کرده بودی مبادرت نمودم، سپس پرده را کنار زده و خود را با اولیاءت قرار دادم، گویا همیشه مطیع تو بوده و به سوی اوامرت شتابان و از تهدیدهایت هراسان بوده ام. ظاهرم را آنگونه آراستم که بر بندگانم مشتبه شد، در حالی که غیر از تو از درون من آگاه نبود، تو نیز مرا جز آنگونه که آنها مرا میشناختند معرفی نکردی، بلکه حتی نعمتهایی را که به آنها میدادی به من هم عطا کردی. سپس مرا به آنها برتری دادی، گویا نزد تو، همرتبه آنها هستم اینها همه نیست مگر به واسطه ی حلم و بردباری تو و نعمت فراوان تو بر من. پس حمد و سپاس ازان توست ای مولای من ! از تو درخواست میکنم ای خدا ! همانطوری که اینگونه گناه را در دنیا مستور و پنهان ساختی، در قیامت نیز مرا رسوا نکنی ای بهترین رحم کنندگان!
9- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ سَهِرْتُ لَهُ لَيْلِي فِي التَّأَنِّي لِإِتْيَانِهِ وَ التَّخَلُّصِ إِلَى وُجُودِهِ حَتَّى إِذَا أَصْبَحْتُ تَخَطَّأْتُ إِلَيْكَ بِحِلْيَةِ الصَّالِحِينَ وَ أَنَا مُضْمِرٌ خِلَافَ رِضَاكَ يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.
بند 9: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم از هر گناهی که با صرف وقت و تأمل برای انجام آن، شب را به بیداری گذراندم تا توانستم مرتکب شوم، ولی صبح که شد در زیّ صالحین به سوی تو گام برداشتم، در حالی که خلاف رضایتت را در درون خود پنهان کرده بودم ای پروردگار عالمیان ! پس بر محمد و آلش درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!
10- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ ظَلَمْتُ بِسَبَبِهِ وَلِيّاً مِنْ أَوْلِيَائِكَ أَوْ نَصَرْتُ بِهِ عُدُوّاً مِنْ أَعْدَائِكِ أَوْ تَكَلَّمْتُ فِيهِ بِغَيْرِ مَحَبَّتِكَ أَوْ نَهَضْتُ فِيهِ إِلَى غَيْرِ طَاعَتِكَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.
بند 10: بار خدایا ! از تو آمرزش می طلبم از هر گناهی که به واسطه ی آن به ولی ای از اولیایت ظلم کردم، یا یکی از دشمنانت را یاری کردم، یا به جهت غیر محبت تو سخن راندم، یا در غیر مسیر طاعتت به آن اقدام کردم؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهانم را بیامرز ای بهتری آمرزندگان!

11- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ نَهَيْتَنِي عَنْهُ فَخَالَفْتُكَ إِلَيْهِ أَوْ حَذَّرْتَنِي إِيَّاهُ فَأَقَمْتُ عَلَيْهِ أَوْ قَبَّحْتَهُ لِي فَزَيَّنْتُهُ لِنَفْسِي فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.
بند 11: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم از هر گناهی که مرا از آن نهی کردی و من مخالفت تو نمودم؛ یا مرا از آن بر حذر داشتی و من بر ارتکاب آن ایستادگی کردم یا آن را برایم زشت شمردی و من آن را برای خود زینت دادم؛ پس بر محمد آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

12- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ نَسِيتُهُ فَأَحْصَيْتَهُ وَ تَهَاوَنْتُ بِهِ فَأَثْبَتَّهُ وَ جَاهَرْتُ بِهِ فَسَتَرْتَهُ عَلَيَّ وَ لَوْ تُبْتُ إِلَيْكَ مِنْهُ لَغَفَرْتَهُ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.
بند 12: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که آن را فراموش کرده ام ولی تو آنرا شمرده ای، و آن را سبک شمرده ام و تو آن را نوشته ای، و آشکارا آن را مرتکب شده ام و تو آنرا پوشانده ای و اگر از آن توبه میکردم حتماً می آمرزیدی؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

13- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ تَوَقَّعْتُ فِيهِ قَبْلَ انْقِضَائِهِ تَعْجِيلَ الْعُقُوبَةِ فَأَمْهَلْتَنِي وَ أَدْلَيْتَ عَلَيَّ سِتْراً فَلَمْ آلِ فِي هَتْكِهِ عَنِّي جَهْداً فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.
بند 13: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که تعجیل عقوبت را قبل از پایان یافتن گناه توقع داشتم ولی مهلتم دادی و پرده ی پوشش رابر من افکندی و با این همه از هیچ کوششی در هتک آن فروگذار نکردم؛ پس محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهانم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

14- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ يَصْرِفُ عَنِّي رَحْمَتَكَ أَوْ يُحِلُّ بِي نَقِمَتَكَ أَوْ يَحْرِمُنِي كَرَامَتَكَ أَوْ يُزِيلُ عَنِّي نِعْمَتَكَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.
بند 14: با خدایا از تو آمرزش میطلبم از هر گناهی که رحمتت را از من باز میدارد، یا عذابت را بر من فرود می­آورد، یا مرا از کرامتت محروم میسازد، یا نعمتت را از من زایل میسازد؛ پس بر محمد آل محمد درود فرست و این گونه گناهانم را بر من بیامرز ای بهترین آمرزدنگان!

15- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ يُورِثُ الْفَنَاءَ أَوْ يُحِلُّ الْبَلَاءَ أَوْ يَشْمَتُ الْأَعْدَاءَ أَوْ يَكْشِفُ الْغِطَاءَ أَوْ يَحْبِسُ قَطْرَ السَّمَاءِ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ
بند 15: با خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که هلاک را به دنبال می آورد، یا بلا را فرود می آورد، یا شماتت دشمنان را در پی می آورد، یا پرده را میدرد، یا قطرات آسمان را حبس میکند؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و اینگونه گناهانم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

16- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ عَيَّرْتُ بِهِ أَحَداً مِنْ خَلْقِكَ أَوْ قَبَّحْتُهُ مِنْ فِعْلِ أَحَدٍ مِنْ بَرِيَّتِكَ ثُمَّ تَقَحَّمْتُ عَلَيْهِ وَ انْتَهَكْتُهُ جُرْأَةً مِنِّي عَلَى مَعْصِيَتِكَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.
بند 16: بار خدایا ، از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که کسی از بندگانت را به آن سرزنش کردم؛ یا در فعل کسی از مخلوقاتت آن گناه را تقبیح کردم، اما پس از آن خودم وارد آن گناه شدم و مرتکب گشتم به خاطر جرأتی که از من بر عصیانت سر زد؛ پس بر محمد و آل محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بر بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

17- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ تُبْتُ إِلَيْكَ مِنْهُ وَ أَقْدَمْتُ عَلَى فِعْلِهِ فَاسْتَحْيَيْتُ مِنْكَ وَ أَنَا عَلَيْهِ وَ رَهَبْتُكَ وَ أَنَا فِيهِ ثُمَّ اسْتَقَلْتُكَ مِنْهُ وَ عُدْتُ إِلَيْهِ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.
بند 17: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که از آن توبه کردم و بر انجامش اقدام نمودم، پس از تو حیا میکردم در حالی که مرتکب آن بودم، و از تو میترسیدم در حالی که من در انجام آن گناه غوطه ور بودم؛ پس از تو خواستم که از من درگذری در حالی که باز به سوی آن برگشتم؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و اینگونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

18- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ ثَوَّرَكَ عَلَيَّ وَ وَجَبَ فِي فِعْلِي بِسَبَبِ عَهْدٍ عَاهَدْتُكَ عَلَيْهِ أَوْ عَقْدٍ عَقَدْتُهُ لَكَ أَوْ ذِمَّةٍ آلَيْتُ بِهَا مِنْ أَجْلِكَ لِأَحَدٍ مِنْ خَلْقِكَ ثُمَّ نَقَضْتُ ذَلِكَ مِنْ غَيْرِ ضَرُورَةٍ لِرَغْبَتِي فِيهِ بَلِ اسْتَزَلَّنِي عَنِ الْوَفَاءِ بِهِ الْبَطَرُ وَ اسْتَحَطَّنِي عَنْ رِعَايَتِهِ الْأَشَرُ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.

بند 18: بار خدایا ! از تو آمرزش می طلبم برای هر گناهی که شعله ی غضب تو را بر من مشتعل ساخت و باعث شد در اثر ارتکاب آن به خاطر عهدی که با تو بسته بودم، یا پیمانی که با تو داشتم، یا قَسَمی که برای یکی از مردم به خاطر تو خوردم، گناهی بر ذمه ی من لازم آید. اما پس از آن به خاطر میل و رغبتم به گناه ، آن عهدی و پیمان را بدون ضرورت نقض کردم؛ بلکه خوشگذرانی مرا از وفای به آن بازداشت و سرمستی مرا از رعایت آن فرو انداخت؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و اینگونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

19- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ لَحِقَنِي بِسَبَبِ نِعْمَةٍ أَنْعَمْتَ بِهَا عَلَيَّ فَقَوِيتُ بِهَا عَلَى مَعْصِيَتِكَ وَ خَالَفْتُ بِهَا أَمْرَكَ وَ قَدِمْتُ بِهَا عَلَى وَعِيدِكَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.
بند 19: بار خدایا ! و از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که گریبان گیرم شد به واسطه ی نعمتی که به من عطا کردی و با آن قوّت بر معصیت پیدا کردم و مخلافت امر تو نمودم، و با آن به سوی وعده ی عذابت نزدیک شدم؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و اینگونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!
20- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ قَدَّمْتُ فِيهِ شَهْوَتِي عَلَى طَاعَتِكَ وَ آثَرْتُ فِيهِ مَحَبَّتِي عَلَى أَمْرِكَ وَ أَرْضَيْتُ نَفْسِي فِيهِ بِسَخَطِكَ إِذْ رَهَّبْتَنِي مِنْهُ بِنَهْيِكَ وَ قَدَّمْتَ إِلَيَّ فِيهِ بِأَعْذَارِكَ وَ احْتَجَجْتَ عَلَيَّ فِيهِ بِوَعِيدِكَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.

بند 20: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که شهوت خود را بر طاعتت مقدم داشتم، و دوست داشتن خود را بر امر تو ترجیح دادم، و نفس خویش را با خشم تو راضی ساختم، زیرا با نهی از آن مرا ترسانده بودی و پیشاپیش راه عذر را بر من بسته بودی وبا وعده ی عذابت حجت را بر من تمام کرده بودی؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و اینگونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

21- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ عَلِمْتُهُ مِنْ نَفْسِي أَوْ نَسِيتُهُ أَوْ ذَكَرْتُهُ أَوْ تَعَمَّدْتُهُ أَوْ أَخْطَأْتُ فِيمَا لَا أَشُكُّ أَنَّكَ سَائِلِي عَنْهُ وَ إِنَّ نَفْسِي مُرْتَهَنَةٌ بِهِ لَدَيْكَ وَ إِنْ كُنْتُ قَدْ نَسِيتُهُ وَ غَفَلْتُ عَنْهُ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.

بند 21: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که خود از آن خبر دارم، یا فراموش کرده ام ، یا به یاد می آورم، یا به عمد آن را انجام دادم، یا از روی خطا آورده ام، مواردی که بی شک از من سوال خواهی کرد و نفسم پیش تو در گرو آن است، هر چند آن را فراموش و از آن غافل شده باشم؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و اینگونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

22- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ وَاجَهْتُكَ بِهِ وَ قَدْ أَيْقَنْتُ أَنَّكَ تَرَانِي عَلَيْهِ وَ أُغْفِلْتُ أَنْ أَتُوبَ إِلَيْكَ مِنْهُ وَ أُنْسِيتُ أَنْ أَسْتَغْفِرَكَ لَهُ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.

بند 22: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که وارد آن شدم به واسطه ی حسن ظن به تو که مرا بر آن عذاب نمی کنی و امیدوار بودم که آن را می آمرزی، پس به آن اقدام کردم، در حالی که اتکای من بر کَرَمی بود که از تو میشناختم، که دیگر پس از آن که آن را بر من پوشاندی رسوایم نمی کنی؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!
23- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ دَخَلْتُ فِيهِ بِحُسْنِ ظَنِّي بِكَ أَنْ لَا تُعَذِّبَنِي عَلَيْهِ وَ رَجَوْتُكَ لِمَغْفِرَتِهِ فَأَقْدَمْتُ عَلَيْهِ وَ قَدْ عَوَّلْتُ نَفْسِي عَلَى مَعْرِفَتِي بِكَرَمِكَ أَنْ لَا تَفْضَحَنِي بَعْدَ أَنْ سَتَرْتَهُ عَلَيَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.

بند 23: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که وارد آن شدم به واسطه ی حسن ظنّ به تو که مرا بر آن عذاب نمیکنی و امیدوار بودم که آن را می آمرزی، پس به آن اقدام کردم، در حالی که اتّکای من بر کَرَمی بود که از تو می شناختم، که دیگر پس از آن که آن را بر من پوشاندی رسوایم نمیکنی؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهان را بر من بیامرز ای بهترین آمرزندگان!
24- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ اسْتَوْجَبْتُ مِنْكَ بِهِ رَدَّ الدُّعَاءِ وَ حِرْمَانَ الْإِجَابَةِ وَ خَيْبَةَ الطَّمَعِ وَ انْفِسَاخَ الرَّجَاءِ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.

بند 24: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که به واسطه ی آن مستحق رد شدن دعا و محرومیت از اجابت و نا امیدی از طمع و گسستن آرزو شده ام؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیمرز ای بهترین آمرزندگان!
25- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ يَعْقُبُ الْحَسْرَةَ وَ يُورِثُ النَّدَامَةَ وَ يَحْبِسُ الرِّزْقَ وَ يَرُدُّ الدُّعَاءَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.

بند 25: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که موجب حسرت و سبب پشیمانی میگرددد و باعث بند آمدن روزی و رد شدن دعا میگردد؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!
26- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ يُورِثُ الْأَسْقَامَ وَ الْفَنَاءَ وَ يُوجِبُ النِّقَمَ وَ الْبَلَاءَ وَ يَكُونُ فِي الْقِيَامَةِ حَسْرَةً وَ نَدَامَةً فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.

بند 26: موجب بیماری و نابودی و باعث گرفتاری ها و بلاها میشود، و در قیامت حسرت و ندامت در پیش خواهد داشت؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!
27- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ مَدَحْتُهُ بِلِسَانِي أَوْ أَضْمَرَهُ جِنَانِي أَوْ هَشَّتْ إِلَيْهِ نَفْسِي أَوْ أَتَيْتُهُ بِفِعَالِي أَوْ كَتَبْتُهُ بِيَدِي فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.
بند 27: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که آن را با زبان تعریف کردم، یا در دل به فکر آن بودم، یا نفسم به آن مشتاق گشت، یا با کردارم آن را انجام دادم، یا با دستم آن را نوشتم؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

28- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ خَلَوْتُ بِهِ فِي لَيْلٍ أَوْ نَهَارٍ وَ أَرْخَيْتَ عَلَيَّ فِيهِ الْأَسْتَارَ حَيْثُ لَا يَرَانِي إِلَّا أَنْتَ يَا جَبَّارُ فَارْتَابَتْ فِيهِ نَفْسِي وَ مَيَّزْتُ بَيْنَ تَرْكِهِ لِخَوْفِكَ وَ انْتِهَاكِهِ لِحُسْنِ الظَّنِّ بِكَ فَسَوَّلَتْ لِي نَفْسِيَ الْإِقْدَامَ عَلَيْهِ فَوَاقَعْتُهُ وَ أَنَا عَارِفٌ بِمَعْصِيَتِي فِيهِ لَكَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.

بند28: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که در شب یا روز در تنهایی به سراغ آن رفتم و تو پرده های ستّاریت را بر من فرو انداختی، به طوری که هیچ کس جز تو، ای خدای جبّار، نمیدید، پس به تردید افتادم بین این که از ترس تو آن را ترک کنم یا به واسطه ی حسن ظن به تو آن را مرتکب شوم. پس نفس آن را برایم زینت داد و انجام دادم در حالی که میدانستم معصیت تو را مرتکب میشوم؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!
29- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ اسْتَقْلَلْتُهُ أَوِ اسْتَكْثَرْتُهُ أَوِ اسْتَعْظَمْتُهُ أَوِ اسْتَصْغَرْتُهُ أَوْ وَرَّطَنِي جَهْلِي فِيهِ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.

بند 29: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که آن را کم شمردم یا زیاد، زیاد شمردم یا کوچک، یا این که نادانیم مرا در ورطه ی آن فروبرد؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!
30- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ مَالَأْتُ فِيهِ عَلَى أَحَدٍ مِنْ خَلْقِكَ أَوْ أَسَأْتُ بِسَبَبِهِ إِلَى أَحَدٍ مِنْ بَرِيَّتِكَ أَوْ زَيَّنَتْهُ لِي نَفْسِي أَوْ أَشَرْتُ بِهِ إِلَى غَيْرِي أَوْ دَلَلْتُ عَلَيْهِ سِوَايَ أَوْ أَصْرَرْتُ عَلَيْهِ بِعَمْدِي أَوْ أَقَمْتُ عَلَيْهِ بِجَهْلِي فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.

بند 30: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که در آن معاونت کردم علیه یکی از بندگانت، یا دیگری را به سوی آن راهنمایی کردم، و یا غیر خود را به سوی آن دلالت نمودم، یا با تعمّد در آن اصرار ورزیدم، یا از روی نادانی در آن مقیم شدم؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!
31- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ خُنْتُ فِيهِ أَمَانَتِي أَوْ بَخَسْتُ فِيهِ بِفِعْلِهِ نَفْسِي أَوْ أَخْطَأْتُ بِهِ عَلَى بَدَنِي أَوْ آثَرْتُ فِيهِ شَهَوَاتِي أَوْ قَدَّمْتُ فِيهِ لَذَّاتِي أَوْ سَعَيْتُ فِيهِ لِغَيْرِي أَوِ اسْتَغْوَيْتُ إِلَيْهِ مَنْ تَابَعَنِي أَوْ كَاثَرْتُ فِيهِ مَنْ مَنَعَنِي أَوْ قَهَرْتُ عَلَيْهِ مَنْ غَالَبَنِي أَوْ غَلَبْتُ عَلَيْهِ بِحِيلَتِي أَوِ اسْتَزَلَّنِي إِلَيْهِ مَيْلِي فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.

بند 31: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که به امانت خویش در آن خیانت کردم، یا با انجام دادن آن از ارزش نفس خود کاستم، یا با آن بر بدنم صدمه وارد کردم، یا شهواتم را بر آن برگزیدم، یا لذت هایم را در آن مقدم داشتم، یا برای دیگری در آن تلاش نمودم، یا آنکس را که از من پیروی می نمود اغوا نمودم و به سوی آن کشاندم، یا علیه کسی که مرا از آن منع میکرد لشکر کشی کردم تا بر او چیره شوم، یا با قهر بر کسی که میخواست بر من غلبه کند یا با حیله و نیرنگ بر او دست یافتم، یا میلم مر به سوی آن لغزانید؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!
32- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ اسْتَعَنْتُ عَلَيْهِ بِحِيلَةٍ تُدْنِي مِنْ غَضَبِكَ أَوِ اسْتَظْهَرْتُ بِنَيْلِهِ عَلَى أَهْلِ طَاعَتِكَ أَوِ اسْتَمَلْتُ بِهِ أَحَداً إِلَى مَعْصِيَتِكَ أَوْ رَائَيْتُ فِيهِ عِبَادَكَ أَوْ لَبَسْتُ عَلَيْهِمْ بِفِعَالِي فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.

بند 32: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که به کمک نقشه ای که مرا به غضب تو نزدیک میکرد به آن دست یافتم، یا با آن بر اهل طاعتت غلبه کردم، یا کسی را با آن به معصیتت مایل نمودم، یا با آن خود را نزد بندگانت خوب نشان دادم، یا با کردارم خود را نزد آنها وارونه جلوه دادم؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

33- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ كَتَبْتَهُ عَلَيَّ بِسَبَبِ عُجْبٍ كَانَ مِنِّي بِنَفْسِي أَوْ رِيَاءٍ أَوْ سُمْعَةٍ أَوْ خُيَلَاءَ أَوْ فَرَحٍ أَوْ حِقْدٍ أَوْ مَرَحٍ أَوْ أَشَرٍ أَوْ بَطَرٍ أَوْ حَمِيَّةٍ أَوْ عَصَبِيَّةٍ أَوْ رِضاً أَوْ سَخَطٍ أَوْ شُحٍّ أَوْ سَخَاءٍ أَوْ ظُلْمٍ أَوْ خِيَانَةٍ أَوْ سَرِقَةٍ أَوْ كَذِبٍ أَوْ نَمِيمَةٍ أَوْ لَعِبٍ أَوْ نَوْعٍ مِمَّا يُكْتَسَبُ بِمِثْلِهِ الذُّنُوبُ وَ يَكُونُ فِي اجْتِرَاحِهِ الْعَطَبُ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.

بند 33: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که بر من نوشته ای به جهت خود پسندی که در من به وجود آمده، یا خود نمایی، یا خودستایی(با رساندن عمل خود به گوش دیگران)، یا تکبّر، یا شادمانی، یا کینه، یا خوشی، یا بخشندگی، یا بخل، یا ظلم، یا خیانت، یا دزدی، یا دروغ، یا سخن چینی، یا لهو و لعب، یا هرنوع کاری که با آن مرتکب گناه میشوند و هر که آن را انجام دهد خود را به هلاکت اندازد؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!
34- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ سَبَقَ فِي عِلْمِكَ أَنِّي فَاعِلُهُ بِقُدْرَتِكَ الَّتِي قَدَرْتَ بِهَا عَلَى كُلِّ شَيْءٍ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينّ.
بند 34: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که در علم تو گذشته که من با کمک و استعانت از قدرت تو انجام داده ام، آن قدرتی که تو را بر همه چیز توانا کرده است؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!
35- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ رَهِبْتُ بِهِ سِوَاكَ أَوْ عَادَيْتُ فِيهِ أَوْلِيَاءَكَ أَوْ وَالَيْتُ فِيهِ أَعْدَاءَكَ أَوْ خَذَلْتُ فِيهِ أَحِبَّاءَكَ أَوْ تَعَرَّضْتُ فِيهِ لِشَيْءٍ مِنْ غَضَبِكَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.

بند 35: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که در آن از غیر تو ترسیدم، یا به وسیله ی آن با اولیایت دشمنی کردم یا با دشمنانت دوستی کردم، یا دوستانت را واگذاشتم، یا با آن خود را در معرض خشم و غضب در آوردم؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

36- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ تُبْتُ إِلَيْكَ مِنْهُ ثُمَّ عُدْتُ فِيهِ وَ نَقَضْتُ الْعَهْدَ فِيمَا بَيْنِي وَ بَيْنَكَ جُرْأَةً مِنِّي عَلَيْكَ لِمَعْرِفَتِي بِكَرَمِكَ وَ عَفْوِكَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.

بند 36: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که از آن به سویت توبه کردم و مجدّداً به سوی آن برگشتم، و عهدی را که بین من و تو بود با گستاخی و جرأت نقض کردم؛ زیرا با کَرََم و عفو تو آشنا بودم؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

37- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ أَدْنَانِي مِنْ عَذَابِكَ أَوْ نَأَى عَنْ ثَوَابِكَ أَوْ حَجَبَ عَنِّي رَحْمَتَكَ أَوْ كَدَرَ عَلَيَّ نِعْمَتَكَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.

بند 37: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که مرا به عذابت نزدیک کرده، یا از پاداش نیکویت دور نموده، یا مانع رحمتت گشته، یا نعمتت را بر من مکدّر نموده است؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!
38- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ حَلَلْتُ بِهِ عَقْداً شَدَدْتُهُ أَوْ حَرَّمْتُ بِهِ نَفْسِي خَيْراً وَعَدْتَنِي بِهِ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.

بند 38: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که به واسطه ی آن پیمانی را که محکم کرده بودی شکستم، یا خود را از خیری که وعده داده بودی محروم کردم؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!
39- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ ارْتَكَبْتُهُ بِشُمُولِ عَافِيَتِكَ أَوْ تَمَكَّنْتُ مِنْهُ بِفَضْلِ نِعْمَتِكَ أَوْ قَوِيتُ عَلَيْهِ بِسَابِغِ رِزْقِكَ أَوْ خَيْرٍ أَرَدْتُ بِهِ وَجْهَكَ فَخَالَطَنِي فِيهِ وَ شَارَكَ فِعْلِى مَا لَا يَخْلُصُ لَكَ أَوْ وَجَبَ عَلَيَّ مَا أَرَدْتُ بِهِ سِوَاكَ فَكَثِيرٌ مَا يَكُونُ كَذَلِكَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.

بند 39: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که به کمک عافیتت آن را مرتکب شدم، یا به نعمت فراوانت متمکّن به انجام آن شدم، یا به واسطه ی رزق واسعت بر آن قدرت پیدا کردم، یا خواستم کار خیری را برای رضای تو انجام دهم، ولی نیّت غیر تو در من وارد شد و کار مرا آلوده ساخت، یا گناهی که وبال آن به واسطه ی این که غیر تو را با آن خواستم دامنگیر من شد که بسیار از موارد همین گونه است؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!
40- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ دَعَتْنِي الرُّخْصَةُ فَحَلَّلْتُهُ لِنَفْسِي وَ هُوَ فِيمَا عِنْدَكَ مُحَرَّمٌ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.

بند 40: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که رخصت در آن انگیزه ی من شد تا برای خود حلال دانستم، در حالی که نزد تو حرام بود؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!
41- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ خَفِيَ عَنْ خَلْقِكَ وَ لَمْ يَعْزُبْ عَنْكَ فَاسْتَقَلْتُكَ مِنْهُ فَأَقَلْتَنِي ثُمَّ عُدْتُ فِيهِ فَسَتَرْتَهُ عَلَيَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.

بند 41: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که از مردم مخفی است، اما از تو پنهان نیست، پس از تو خواستم که بگذری و تو گذشتی. آنگاه بار دیگر آنرا انجام دادم و آنرا هم بر من پوشاندی؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!
42- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ خَطَوْتُ إِلَيْهِ بِرِجْلِي أَوْ مَدَدْتُ إِلَيْهِ يَدِي أَوْ تَأَمَّلَهُ بَصَرِي أَوْ أَصْغَيْتُ إِلَيْهِ بِسَمْعِي أَوْ نَطَقَ بِهِ لِسَانِي أَوْ أَنْفَقْتُ فِيهِ مَا رَزَقْتَنِي ثُمَّ اسْتَرْزَقْتُكَ عَلَى عِصْيَانِي فَرَزَقْتَنِي ثُمَّ اسْتَعَنْتُ بِرِزْقِكَ عَلَى مَعْصِيَتِكَ فَسَتَرْتَ عَلَيَّ ثُمَّ سَأَلْتُكَ الزِّيَادَةَ فَلَمْ تُخَيِّبْنِي وَ جَاهَرْتُكَ فِيهِ فَلَمْ تَفْضَحْنِي فَلَا أَزَالُ مُصِرّاً عَلَى مَعْصِيَتِكَ وَ لَا تَزَالُ عَائِداً عَلَيَّ بِحِلْمِكَ وَ مَغْفِرَتِكَ يَا أَكْرَمَ الْأَكْرَمِينَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.

بند 42: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که با پای خود به سوی آن گام برداشتم، یا دستم را به سوی آن دراز کردم، یا چشمم با دقت آن را نظاره کرد، یا گوشم را به سوی آن باز نمودم، یا زبانم به آن گویا شد، یا آنچه را به من عطا کردی در آن خرج کردم، سپس با وجود عصیان از تو روزی خواستم و تو به من دادی. آنگاه از رزق تو در راه معصیت کمک گرفتم و تو آن را پوشاندی، سپس از تو بیشتر خواستم باز ناامیدم نکردی و آشکارا آن را مرتکب شدم، رسوایم ننمودی و پیوسته بر معصیتت اصرار می ورزم، ولی همواره توبه ام را میپذیری و با حلم مغفرتت گذشت میکنی ای کریمترین کریمان! ؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!
43- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ يُوجِبُ عَلَيَّ صَغِيرُهُ أَلِيمَ عَذَابِكَ وَ يُحِلُّ بِي كَبِيرُهُ شَدِيدَ عِقَابِكَ وَ فِي إِتْيَانِهِ تَعْجِيلُ نَقِمَتِكَ وَ فِي الْإِصْرَارِ عَلَيْهِ زَوَالُ نِعْمَتِكَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِين.

بند 43: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که کوچک آن باعث عذاب دردناک و بزرگ آن عقوبت شدیدت را در پی دارد، و انجام دادن آن باعث تعجیل نقمتت میگردد، و اصرار بر آن زوال نعمتت را در پی دارد؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!
44- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ لَمْ يَطَّلِعْ عَلَيْهِ أَحَدٌ سِوَاكَ وَ لَا عَلِمَهُ أَحَدٌ غَيْرُكَ وَ لَا يُنْجِينِي مِنْهُ إِلَّا حِلْمُكَ وَ لَا يَسَعُهُ إِلَّا عَفْوُكَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.

بند 44: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که هیچ کس جز تو بر آن آگاه نشده، و کسی غیر تو آن را ندانسته، و جز حلمت مرا از آن نجاتی نیست و غیر عفوت چیزی فراگیر آن نیست؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

45- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ يُزِيلُ النِّعَمَ أَوْ يُحِلُّ النِّقَمَ أَوْ يُعَجِّلُ الْعَدَمَ أَوْ يُكْثِرُ النَّدَمَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.

بند 45: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که نعمتها را از بین میبرد و بدبختی را فرود می آورد یا موجب تعجیل در فنا و نیستی میشود، یا باعث پشیمانی بسیار می گردد؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!
46- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ يَمْحَقُ الْحَسَنَاتِ وَ يُضَاعِفُ السَّيِّئَاتِ وَ يُعَجِّلُ النَّقِمَاتِ وَ يُغْضِبُكَ يَا رَبَّ السَّمَاوَاتِ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.

بند 46: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که حسنات را نابود و سیئات را دو چندان میکند، بدبختی ها را با شتاب به سوی انسان سوق داده و تو را، ای پروردگار آسمان ها، به غضب می آورد؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!


47- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ أَنْتَ أَحَقُّ بِمَعْرِفَتِهِ إِذْ كُنْتَ أَوْلَى بِسَتْرَتِهِ [بِسَتْرِهِ] فَإِنَّكَ أَهْلُ التَّقْوى وَ أَهْلُ الْمَغْفِرَةِ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.

بند 47: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که تو به شناخت آن آگاهتری زیرا پیش از هر کس تو به پوشانیدن آن سزاوارتری، چون فقط تو سزاوار پرهیز و آمرزش هستی؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!
48- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ تَجَهَّمْتُ فِيهِ وَلِيّاً مِنْ أَوْلِيَائِكَ مُسَاعَدَةً فِيهِ لِأَعْدَائِكَ أَوْ مَيْلًا مَعَ أَهْلِ مَعْصِيَتِكَ عَلَى أَهْلِ طَاعَتِكَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.

بند 48: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که در آن به جهت کمک به دشمنانت، یا خوش آمد گناهکاران و مقدّم داشتن آن ها بر اهل طاعتت، با یکی از اولیایت، رو ترش کرده و اخم نمودم؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!
49- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ أَلْبَسَنِي كِبْرَةً وَ انْهِمَاكِي فِيهِ ذِلَّةٌ أَوْ آيَسَنِي مِنْ وُجُودِ رَحْمَتِكَ أَوْ قَصَّرَ بِيَ الْيَأْسَ عَنِ الرُّجُوعِ إِلَى طَاعَتِكَ لِمَعْرِفَتِي بِعَظِيمِ جُرْمِي وَ سُوءِ ظَنِّي بِنَفْسِي فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.

بند 49: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که لباس تکبر به من پوشانید و فرو رفتن در آن موجب ذلّت گردید، یا مرا از وجود رحمتت مأیوس گردانید، یا نا امیدی مرا از بازگشت به طاعتت بازداشت، چون به جرم بزرگم آشنا و نفس خویش بدگمان بودم؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!
50- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ أَوْرَدَنِي الْهَلَكَةَ لَوْ لَا رَحْمَتُكَ وَ أَحَلَّنِي دَارَ الْبَوَارِ لَوْ لَا تَغَمُّدُكَ وَ سَلَكَ بِي سَبِيلَ الْغَيِّ لَوْ لَا رُشْدُكَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.

بند 50: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که اگر رحمتت شامل نمیشد، مرا به هلاکت انداخته بود، و مرا به دار فنا و نابودی میکشانید؛ و اگر هدایت تو نبود مرا به گمراهی میبرد؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

51- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ أَلْهَانِي عَمَّا هَدَيْتَنِي إِلَيْهِ أَوْ أَمَرْتَنِي بِهِ أَوْ نَهَيْتَنِي عَنْهُ أَوْ دَلَلْتَنِي عَلَيْهِ فِيمَا فِيهِ الْحَظُّ لِبُلُوغِ رِضَاكَ وَ إِيْثَارِ مَحَبَّتِكَ وَ الْقُرْبِ مِنْكَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.

بند 51: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که مرا غافل کرده از آنچه به سوی آن هدایتم کردی، یا به آن امر نمودی، یا از آن نهی فرمودی، یا راهنمایی کردی به سوی آنچه که در آن توفیق رسیدن به خشنودیت، یا برگزیدن محبت و قربت میباشد؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

52- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ يَرُدُّ عَنْكَ دُعَائِي أَوْ يَقْطَعُ مِنْكَ رَجَائِي أَوْ يُطِيلُ فِي سَخَطِكَ عَنَائِي أَوْ يَقْصُرُ عِنْدَكَ أَمَلِي فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.

بند 52: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که مانع قبولی دعایم میگردد، یا امید مرا از تو قطع مینماید؛یا رنج و زحمت مرا به واسطه خشمت طولانی میکند، یا امیدم را به تو کم مینماید؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!
53- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ يُمِيتُ الْقَلْبَ وَ يَشْعَلُ الْكَرْبَ وَ يُرْضِي الشَّيْطَانَ وَ يُسْخِطُ الرَّحْمَنَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.

بند 53: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که دل را میمیراند، و آتش مشکلات را می افروزد، و شیطان را خشنود و خدای رحمان را به خشم می آورد؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!
54- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ يَعْقُبُ الْيَأْسَ مِنْ رَحْمَتِكَ وَ الْقُنُوطَ مِنْ مَغْفِرَتِكَ وَ الْحِرْمَانَ مِنْ سَعَةِ مَا عِنْدَكَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.

بند 54: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که یأس از رحمتت، و نا امیدی از مغفرتت و محروم ماندن از فراوانی آنچه نزد توست را در پی دارد؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!
55- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ مَقَتَ نَفْسِي عَلَيْهِ إِجْلَالًا لَكَ فَأَظْهَرْتُ لَكَ التَّوْبَةَ فَقَبِلْتَ وَ سَأَلْتُكَ الْعَفْوَ فَعَفَوْتَ ثُمَّ مَالَ بِيَ الْهَوَى إِلَى مُعَاوَدَتِهِ طَمَعاً فِي سَعَةِ رَحْمَتِكَ وَ كَرِيمِ عَفْوِكَ نَاسِياً لِوَعِيدِكَ رَاجِياً لِجَمِيلِ وَعْدِكَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.

بند 55: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که به خاطر تعظیم تو با نفس خویش دشمن گشته و اظهار توبه نمودم و تو پذیرفتی و از تو در خواست عفو کردم و تو عفو نمودی ولی پس از آن هوای نفس مرا به سوی آن مایل کرد تا این که به طمع رحمت واسعه و عفو کریمانه ات و با فراموشی تهدیدت و آرزوی وعده ی جمیلت مجدّداً به آن بازگشتم؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!
56- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ يُوجِبُ سَوَادَ الْوُجُوهِ يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهُ أَوْلِيَائِكَ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهُ أَعْدَائِكِ إِذْ أَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ يَتَلاوَمُونَ فَقِيلَ لَهُمْ لا تَخْتَصِمُوا لَدَيَّ وَ قَدْ قَدَّمْتُ إِلَيْكُمْ بِالْوَعِيدِ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.

بند 56: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که باعث روسیاهی میشود در آن روزی که چهره ی دوستانت سفید و چهره دشمنانت سیاه میگردد، آن زمانی که گروهی یکدیگر را ملامت میکنند، پس گفته میشود که "نزد من با همدیگر مخاصمه نکنید، چه من پیش از این وعیدم را به شما رسانده" بودم؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

57- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ يَدْعُو إِلَى الْكُفْرِ وَ يُطِيلُ الْفِكْرَ وَ يُورِثُ الْفَقْرَ وَ يَجْلِبُ الْعُسْرَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.

بند 57: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که به کفر میکشد و فکر و تحیّر را زیاد میکند، و موجب فقر میشود و سختی را پیش میکشد؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!
58- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ يُدْنِي الْآجَالَ وَ يَقْطَعُ الْآمَالَ وَ يَبْتُرُ الْأَعْمَارَ فُهْتُ بِهِ أَوْ صَمَتُّ عَنْهُ حَيَاءً مِنْكَ عِنْدَ ذِكْرِهِ أَوْ أَكْنَنْتُهُ فِي صَدْرِي أَوْ عَلِمْتَهُ مِنِّي فَإِنَّكَ تَعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْفَى فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.

بند 58: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که موجب نزدیکی مرگ و اجل میکردد، و موجب قطع امیدها و آرزوها میگردد و عمرها را کوتاه میکند، چه بر زبان آورده باشم یا هنگامی که آن را به یاد آوردم به خاطر شرمندگی از تو از آن دم فرو بستم، یا آن را در سینه پنهان کرده ام، یا من از آن بی خبرم و تو آن را میدانی، زیرا تو به هر سری و مخفی تر از آن آگاهی؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!
59- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ يَكُونُ فِي اجْتِرَاحِهِ قَطْعُ الرِّزْقِ وَ رَدُّ الدُّعَاءِ وَ تَوَاتُرُ الْبَلَاءِ وَ وُرُودُ الْهُمُومِ وَ تُضَاعُفُ الْغُمُومِ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.

بند 59: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که در ارتکاب آن قطع روزی، و رد شدن دعا و پی درپی آمدن بلا و روی آوردن ناراحتی ها، و مضاعف شدن غم هاست؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

60- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ يُبْغِضُنِي إِلَى عِبَادِكَ وَ يَنْفِرُ عَنِّي أَوْلِيَاءَكَ أَوْ يُوحِشُ مِنِّي أَهْلَ طَاعَتِكَ لِوَحْشَةِ الْمَعَاصِي وَ رُكُوبِ الْحُوبِ وَ كَآبَةِ الذُّنُوبِ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.

بند60: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که مرا نزد بندگانت مبغوض میدارد و اولیایت را از من متنفّر میسازد، یا اهل طاعتت را به جهت وحشت از معاصی و ارتکاب و اندوه جرائم، از من به وحشت می اندازد؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!

61- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ دَلَّسْتُ بِهِ مِنِّي مَا أَظْهَرْتَهُ أَوْ كَشَفْتُ عَنِّي بِهِ مَا سَتَرْتَهُ أَوْ قَبَّحْتُ بِهِ مِنِّي مَا زَيَّنْتَهُ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.

بند 61: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که با آن، آنچه را ظاهر کرده بودی واونه جلوه دادم، یا با آن، آنچه را ازمن پوشانده بودی بر ملا کردم، یا با آن آنچه را زینت داده بودی زشت شمردم؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!


62- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ لَا يُنَالُ بِهِ عَهْدُكَ وَ لَا يُؤْمَنُ بِهِ غَضَبُكَ وَ لَا تَنْزِلُ مَعَهُ رَحْمَتُكَ وَ لَا تَدُومُ مَعَهُ نِعْمَتُكَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.

بند 62: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که به جهت آن به عهد تو نمیتوان رسید، و از خشم و غضبت نمیتوان در امان ماند، و با وجود آن، رحمتت نازل نمی شود، و نعمتت به واسطه ی آن از تداوم باز می ایستد؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!
63- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ اسْتَخْفَيْتُ لَهُ ضَوْءَ النَّهَارِ مِنْ عِبَادِكَ وَ بَارَزْتُ بِهِ فِي ظُلْمَةِ اللَّيْلِ جُرْأَةً مِنِّي عَلَيْكَ عَلَى أَنِّي أَعْلَمُ أَنَّ السِّرَّ عِنْدَكَ عَلَانِيَةٌ وَ أَنَّ الْخَفِيَّةَ عِنْدَكَ بَارِزَةٌ وَ أَنَّهُ لَنْ يَمْنَعَنِي مِنْكَ مَانِعٌ وَ لَا يَنْفَعُنِي عِنْدَكَ نَافِعٌ مِنْ مَالٍ وَ بَنِينٍ إِلَّا أَنْ أَتَيْتُكَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.

بند 63: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که در روشنایی روز، خود را از دید بندگانت پنهان کردم و در تاریکی شب، با جسارت در پیشگاهت آشکارا مرتکب آن شدم، با آنکه میدانستم سرّ پیش تو آشکار است و پنهان، نزد تو هویداست و اینکه هیچ مانعی از تو باز نمیدارد و چیزی از مال و اولاد پیش تو به من سودی نمیبخشد مگر این که با قلب سلیم نزد تو آیم؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!
64- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ يُورِثُ النِّسْيَانَ لِذِكْرِكَ وَ يُعَقِّبُ الْغَفْلَةَ عَنْ تَحْذِيرِكَ أَوْ يُمَادِي فِي الْأَمْنِ مِنْ أَمْرِكَ أَوْ يَطْمَعُ فِي طَلَبِ الرِّزْقِ مِنْ عِنْدِ غَيْرِكَ أَوْ يُؤْيِسُ مِنْ خَيْرِ مَا عِنْدَكَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.

بند 64: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که باعث فراموشی یاد تو و غفلت از هشدارهایت خواهد بود، یا مرا در امنیّت از مکرت قرار میدهد، یا مرا به طمع می اندازد که از غیر تو طلب روزی کنم، یا از خیری که نزد توست مأیوس می سازد؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!
65- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ لَحِقَنِي بِسَبَبِ عُتْبَي عَلَيْكَ فِي احْتِبَاسِ الرِّزْقِ عَنِّي وَ إِعْرَاضِي عَنْكَ وَ مَيْلِي إِلَى عِبَادِكَ بِالِاسْتِكَانَةِ لَهُمْ وَ التَّضَرُّعِ إِلَيْهِمْ وَ قَدْ أَسْمَعْتَنِي قَوْلَكَ فِي مُحْكَمِ كِتَابِكَ فَمَا اسْتَكانُوا لِرَبِّهِمْ وَ ما يَتَضَرَّعُونَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.

بند 65: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که مرا به خاطر پرخاش و ناشکری و روگردانی از تو و رفتن در خانه ی بندگانت با خواری و ذلت در هنگام حبس رزق و بسته شدن در روزی در برگرفته، آن گاه که با زاری به سراغ بندگانت رفتم در حالی که کلامت را در کتاب محکمت به گوشم رسانده بودی که "آنان برای پروردگارشان اظهار خضوع و تضرّع نکردند." ؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!
66- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ لَزِمَنِي بِسَبَبِ كُرْبَةٍ اسْتَعَنْتُ عِنْدَهَا بِغَيْرِكَ أَوِ اسْتَبْدَدْتُ بِأَحَدٍ مِنْهَا دُونَكَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.

بند 66: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که همراهم گشت به خاطر گرفتاری که در آن از غیر تو کمک خواستم، یا در آن گرفتاری به کسی جز تو پناه بردم؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!
67- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ حَمَلَنِي عَلَى الْخَوْفِ مِنْ غَيْرِكَ أَوْ دَعَانِي إِلَى التَّوَاضُعِ لِأَحَدٍ مِنْ خَلْقِكَ أَوِ اسْتَمَالَنِي إِلَيْهِ الطَّمَعُ فِيمَا عِنْدَهُ أَوْ زَيَّنَ لِي طَاعَتَهُ فِي مَعْصِيَتِكَ اسْتِجْرَاراً لِمَا فِي يَدِهِ وَ أَنَا أَعْلَمُ بِحَاجَتِي إِلَيْكَ لَا غِنَا لِي عَنْكَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.

بند 67: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که مرا واداشت که از غیر تو بترسم، یا مرا به تواضع کردن پیش یکی از مخلوقاتت کشانید، یا به طمع آنچه نزد او بود به سوی او مایل شدم، یا چون پیروی اش را در معصیت تو برای من زینت و جلوه داده بود مرتکب شدم، در حالی که من میدانم همواره به تو محتاجم و هرگز از تو بی نیاز نیستم؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!
68- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ مَدَحْتُهُ بِلِسَانِي أَوْ هَشَّتْ إِلَيْهِ نَفْسِي أَوْ حَسَّنْتُهُ بِفِعَالِي أَوْ حَثَثْتُ إِلَيْهِ بِمَقَالِي وَ هُوَ عِنْدَكَ قَبِيحٌ تُعَذِّبُنِي عَلَيْهِ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.

بند 68: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که با زبان آن را مدح کردم، یا نفسم به سوی آن مشتاق گشت، یا با کردار خود آن را نیکو جلوه دادم، یا با گفتارم به آن تشویق کردم، در حالی که آن نزد تو قبیح بوده و بر آن عذابم میکنی؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!
69- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ مَثَّلَتْهُ فِيَّ نَفْسِي اسْتِقْلَالًا لَهُ وَ صَوَّرَتْ لِي اسْتِصْغَارَهُ وَ هَوَّنَتْ عَلَيَّ الِاسْتِخْفَافَ بِهِ حَتَّى أَوْرَطَتْنِي فِيهِ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.

بند 69: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که با کوچک شمردن آن در نفسم آن را تصوّر کردم، پس حقیر شمردن آن را برایم مجسّم نمود، و خفیف شمردن را بر من آسان کرد تا آن که مرا در ورطه ی آن فرو برد؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!
70- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ جَرَى بِهِ عِلْمُكَ فِيَّ وَ عَلَيَّ إِلَى آخِرِ عُمُرِي بِجَمِيعِ ذُنُوبِي لِأَوَّلِهَا وَ آخِرِهَا وَ عَمْدِهَا وَ خَطَائِهَا وَ قَلِيلِهَا وَ كَثِيرِهَا وَ دَقِيقِهَا وَ جَلِيلِهَا وَ قَدِيمِهَا وَ حَدِيثِهَا وَ سِرِّهَا وَ عَلَانِيَتِهَا وَ جَمِيعِ مَا أَنَا مُذْنِبُهُ وَ أَتُوبُ إِلَيْكَ وَ أَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَغْفِرَ لِي جَمِيعَ مَا أَحْصَيْتَ مِنْ مَظَالِمِ الْعِبَادِ قِبَلِي فَإِنَّ لِعِبَادِكَ عَلَيَّ حُقُوقاً أَنَا مُرْتَهَنٌ بِهَا تَغْفِرُهَا لِي كَي

mohammadhossein
2016/07/30, 10:29
متن شعر:
به طاها به یاسین به معراج احمد
به قدر و به کوثر به رضوان و طوبی
به وحی الهی به قرآن جاری
به تورات موسی و انجیل عیسی
بسی پادشاهی کنم در گدایی
چو باشم گدای گدایان زهرا (س)
چه شب ها که زهرا (س) دعا کرده تا ما
همه شیعه گردیم و بی تاب مولا
غلامی این خانواده دلیل و مراد خدا بوده از خلقت ما
مسیرت مشخص، امیرت مشخص، مکن دل ای دل بزن دل به دریا
که دنیا به خسران عقبا نیرزد
به دوری ز اولاد زهرا نیرزد.
و این زندگانی فانی جوانی
خوشی های امروز و اینجا
به افسوس بسیار فردا نیرزد

اگر عاشقانه هوادار یاری
اگر مخلصانه گرفتار یاری
اگر آبرو میگذاری به پایش
یقینا یقینا خریدار یاری
بگو چند جمعه گذشتی ز خوابت؟
چه اندازه در ندبه ها زاری یابی؟
به شانه کشیدی غم سینه اش را؟
و یا چون بقیه تو سربار یاری
اگر یک نفر را به او وصل کردی
برای سپاهش تو سردار یاری
به گریه شبی را سحر کردی یا نه؟
چه مقدار بی تاب و بیمار یاری؟
دل آشفته بودن دلیل کمی نیست
اگر بی قراری بدان یار یاری
و پایان این بی قراری بهشت است
بهشتی که سرخوش ز دیدار یاری

نسیم کرامت وزیدن گرفته
و باران رحمت چکیدن گرفته
مبادا بدوزی نگاه دلت را
به مردم که بازار یوسف فروشی در این دوره بد شدیدا گرفته
خدایا به روی درخشان مهدی
به زلف سیاه و پریشان مهدی
به قلب رئوفش که دریای داغ است
به چشمان از غصه گریان مهدی
به لبهای گرم علی یا علی اش
به ذکر حسین و حسن جان مهدی
به دست کریم و نگاه رحیمش
به چشم امید فقیران مهدی
به حال نیاز و قنوت نمازش
به سبحان سبحان سبحان مهدی
به برق نگاه به خال سیاهش
به عطر ملیح گریبان مهدی
به حج جمیلش به جاه جلیلش
به صوت حجازی قرآن مهدی
به صبح عراق و شبانگاه شامش
به آهنگ سمت خراسان مهدی
به جان داده های مسیر عبورش
به شهد شهود شهیدان مهدی
مرا دائم الاشتیاقش بگردان
مرا سینه چاک فراقش بگردان
تفضل بفرما بر این بنده بی سر و پا
مرا همدم و محرم و هم رکاب
سفرهای سوی خراسان و شام و عراقش بگردان
یا مهدی یامهدی مددی

mohammadhossein
2016/07/30, 11:04
شناخت مختصری از زندگانی امام صادق (ع)
جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب علیهم السلام، ششمین امام شیعیان، و پنجمین امام از نسل امیر المؤمنین (ع) کنیه او ابو عبد الله و لقب مشهورش «صادق » است. لقبهای دیگری نیز دارد، از آن جمله صابر، طاهر، و فاضل. اما چون فقیهان و محدثان معاصر او که شیعه وی هم نبوده اند، حضرتش را به درستی حدیث و راستگویی در نقل روایت بدین لقب ستوده اند، لقب صادق شهرت یافته است و گرنه امامی را که منصوب از طرف خدا و منصوص از جانب امامان پیش از اوست، راستگو گفتن آفتاب را به روشن وصف کردن است. که:
مدح تعریف است و تخریق حجاب فارغ است از شرح و تعریف آفتاب مادح خورشید مداح خود است که دو چشمم روشن و نامر مد است(1)
ابن حجر عسقلانی او را چنین وصف می کند: الهاشمی العلوی، ابو عبد الله المدنی الصادق (2) و هم او نویسد ابن حبان گوید در فقه و علم و فضیلت از سادات اهل یت بود. (3)
ولادت او ماه ربیع الاول سال هشتاد و سوم از هجرت رسول خدا (ع) ، و در هفدهم آن ماه بوده است. ولی بعض مورخان و تذکره نویسان ولادت حضرتش را در سال هشتادم از هجرت نوشته اند (4) و در ماه شوال سال صد و چهل و هشت هجری به دیدار پروردگار شتافت. (5) مدت زندگانی او شصت و پنج سال بوده است. (6)
ابن قتیبه نویسد: جعفر بن محمد، کنیه او ابو عبد الله است و جعفریه بدو منسوب اند به سال یکصد و چهل و شش در مدینه درگذشت. (7)
از آغاز ولادت تا هنگام رحلت این امام بزرگوار، ده تن از امویان به نامهای: عبد الملک پسر مروان، ولید پسر عبد الملک (ولید اول) ، سلیمان پسر عبد الملک، عمر پسر عبد العزیز، یزید پسر عبد الملک (یزید دوم) ، هشام پسر عبد الملک، ولید پسر یزید (ولید دوم) ، یزید پسر ولید (یزید سوم) ، ابراهیم پسر ولید و مروان پسر محمد، و دو تن از عباسیان ابو العباس، عبد الله پسر محمد معروف به سفاح و ابو جعفر پسر محمد معروف به منصور بر حوزه اسلامی حکومت داشته اند. آغاز امامت امام صادق (ع) با حکومت هشام پسر عبد الملک و پایان آن، با دوازدهمین سال از حکومت ابو جعفر منصور (المنصور بالله) مشهور به دوانیقی مصادف بوده است. مدفن آن امام بزرگوار قبرستان بقیع است، آنجا که پدر و جد او به خاک سپرده شده اند.
نام مادر او فاطمه یا قریبه دختر قاسم بن محمد بن ابی بکر است و ام فروه کنیت داشته است.
مادر ام فروه اسماء دختر عبد الرحمان بن ابی بکر است.
امام صادق در باره مادرش فرموده است: مادرم مؤمن، متقی و نیکوکار بود و خدا نیکوکاران را دوست می دارد. (8)
کلینی به اسناد خود از عبد الاعلی آورده است: ام فروه را دیدم متنکروار گرد کعبه طواف می کرد و حجر الاسود را به دست چپ سود. مردی از طواف کنندگان بدو گفت: در سنت خطا کردی. ام فروه پاسخ داد ما از دانش تو بی نیازیم (9) و از این پاسخ می توان آشنایی او را به مسائل فقهی دریافت.
چنان که مشهور است فرزندان آن حضرت ده تن بوده اند، هفت پسر به نامهای اسماعیل، عبد الله، موسی، اسحاق، محمد، عباس و علی و سه دختر به نامهای ام فروه، اسماء و فاطمه.
پی نوشتها:
1. مثنوی، دفتر پنجم، بیت 9-8.
2. تهذیب التهذیب، ج 2، ص 103.
3. همان، ص 104.
4. کشف الغمه، ج 2، ص 155.
5. کشف الغمه، ج 2، ص 166.
6. ارشاد، ج 2، ص 174.
7. المعارف، ص 215.
8. اصول کافی، ج 1، ص 472.
9. فروع کافی، ج 4، ص 428 کتاب حج.
زندگانی امام صادق (ع)، سید جعفر شهيدي



http://forums.boursy.com/imported/2016/07/13876440_185333851881362_525938235666203-1.jpg
(https://www.facebook.com/photo.php?fbid=185333851881362&set=a.103218316759583.1073741827.100012142441535&type=3)

mohammadhossein
2016/08/11, 10:06
http://forums.boursy.com/imported/2016/08/re1678-1.jpg (http://www.beytoote.com/religious/daru-manavi/safe2-passage-properties.html)

آیه امن یجیب جهت نجات یافتن از گرفتاری و بلا خوانده می شود خیلی وقت‌هاشده است كه به هنگام دعا و مناجات به آیه أمّن یجیب توسل كرده‌ای تا حاجات خود را از خدا بخواهی. بارها و بارها با سوز و شور این آیه را خوانده و زمزمه كرده‌ای تا بر استجابت دعایت تأكید كرده باشی، اما چرا این آیه؟! آیا دلیل خاصی دارد كه این آیه را در دعا تكرار می كنیم؟

برای پاسخ به این سۆال باید گفت؛ دعا کردن با آیه أمن یجیب کاری ذوقی و استفاده‌ای لطیف و زیبا از این آیه نورانی است و دستور خاصی در این مورد به شکل معمول در بین ما در منابع اسلامی وارد نشده است.

ختم امن یجیب به این منظور انجام می‌گیرد که ما خود را مصداق موجودی مضطر و درمانده و خداوند را مجیب و فریاد‌رس و دستگیر می‌یابیم و این آیه را با توجه به مضمون و محتوای آن به قصد جلب عنایت و امداد خداوند و نجات یافتن از گرفتاری و بلا می‌خوانیم.

برای آشنایی بیشتر با مضمون و تفسیر آیه مورد بحث به توضیح ذیل توجه کنید:

أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَكْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ قَلِیلاً ما تَذَكَّرُونَ (62/نمل)

یا كیست آنكس كه دعاى مضطر را اجابت مى ‏كند و گرفتارى را برطرف مى سازد، و شما را خلفاى زمین قرار مى‏ دهد، آیا معبودى با خداست؟ كمتر متذكر مى‏ شوید!

آرى در آن هنگام كه تمام درهاى عالم اسباب به روى انسان بسته مى ‏شود كارد به استخوانش مى‏ رسد، و از هر نظر درمانده و مضطر مى ‏گردد، تنها كسى كه مى‏ تواند قفل مشكلات را بگشاید، و بن‏بستها را بر طرف سازد، و نور امید در دلها بپاشد، و درهاى رحمت به روى انسان درمانده بگشاید، تنها ذات پاك او است و نه غیر او. از آنجا كه این واقعیت به عنوان یك احساس فطرى در درون جان همه انسانها است، بت‌پرستان نیز به هنگامى كه در میان امواج خروشان دریا گرفتار مى ‏شوند تمام معبودهاى خود را فراموش كرده، دست به دامن لطف اللَّه مى ‏زنند همانگونه كه قرآن مى‏ گوید: فَإِذا رَكِبُوا فِی الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ: هنگامى كه سوار كشتى مى‏ شوند خدا را مى ‏خوانند در حالى كه پرستش را مخصوص او مى‏ دانند (65/عنكبوت)

سپس مى‏ افزاید: نه تنها مشكلات و ناراحتیها را بر طرف مى‏ سازد بلكه شما را خلفاى زمین قرار مى‏ دهد (وَ یَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ). آیا با اینهمه معبودى با خدا است؟ (أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ). ولى شما كمتر متذكر مى‏ شوید و از این دلائل روشن پند و اندرز نمى‏ گیرید (قَلِیلًا ما تَذَكَّرُونَ).
پیرامون مفهوم مضطر و مساله استجابت دعا و شرائط آن بحثهایى است كه در نكته‏ ها در پایان همین آیات خواهد آمد. منظور از خُلَفاءَ الْأَرْضِ ممكن است به معنى ساكنان زمین و صاحبان آن باشد، چرا كه خدا با آن همه نعمت و اسباب رفاه و آسایش و آرامش كه در زمین قرار داده انسان را حكمران این كره خاكى ساخته، و او را براى سلطه بر آن آماده كرده است. مخصوصا هنگامى كه انسان در اضطرار فرو مى ‏رود و به درگاه خدا رو مى‏ آورد و او به لطفش بلاها و موانع را بر طرف مى‏ سازد، پایه‏ هاى این خلافت مستحكمتر مى‏ شود (و از اینجا رابطه میان این دو بخش از آیه روشن مى‏ گردد). و نیز ممكن است اشاره به این باشد كه خدا ناموس حیات را چنین قرار داده كه دائما اقوامى مى ‏آیند و جانشین اقوام دیگر مى‏ شوند كه اگر این تناوب نبود، تكاملى صورت نمى‏ گرفت .

گرچه خداوند دعاى همه را - هر گاه شرائطش جمع باشد- اجابت مى‏ كند ولى در آیات فوق مخصوصا روى عنوان مضطر تكیه شده است، به این دلیل كه یكى از شرائط اجابت دعا آن است كه انسان چشم از عالم اسباب بكلى برگیرد و تمام قلب و روحش را در اختیار خدا قرار دهد، همه چیز را از آن او بداند و حل هر مشكلى را به دست او ببیند، و این درك و دید در حال اضطرار دست مى‏ دهد. http://forums.boursy.com/imported/2016/08/re16781-1.jpg (http://www.beytoote.com/religious/daru-manavi/safe2-passage-properties.html)

یكى از شرائط اجابت دعا آن است كه انسان تمام قلب و روحش را در اختیار خدا قرار دهد
درست است كه عالم، عالم اسباب است، و مۆمن نهایت تلاش و كوشش خود را در این زمینه به كار مى‏ گیرد ولى هرگز در جهان اسباب گم نمى‏ شود، همه را از بركت ذات پاك او مى‏بیند دیده‏اى نافذ و سبب سوراخ كن دارد كه اسباب را از بیخ و بن بر مى‏ كند و در پشت حجاب اسباب ذات مسبب الاسباب را مى ‏بیند و همه چیز را از او مى ‏خواهد. آرى اگر انسان به این مرحله برسد مهمترین شرط اجابت دعا را فراهم ساخته است.

جالب اینكه در بعضى از روایات این آیه تفسیر به قیام حضرت مهدى- صلوات اللَّه و سلامه علیه- شده؛

در روایتى از امام باقر علیه السلام مى‏ خوانیم كه فرمود: و اللَّه لكأنی انظر الى القائم و قد اسند ظهره الى الحجر ثم ینشد اللَّه حقه ... قال هو و اللَّه المضطر فى كتاب اللَّه فى قوله: أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَكْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ: به خدا سوگند گویا من مهدى سلام الله علیه را مى ‏بینم كه پشت به حجر الاسود زده و خدا را به حق خود مى ‏خواند ... سپس فرمود: به خدا سوگند مضطر در كتاب اللَّه در آیه أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ ... او است .

در حدیث دیگرى از امام صادق علیه السلام چنین آمده: نزلت فى القائم من آل محمد علیهم السلام هو و اللَّه المضطر اذا صلى فى المقام ركعتین و دعا الى اللَّه عز و جل فاجابه و یكشف السوء و یجعله خلیفة فى الارض: این آیه در مورد مهدى از آل محمد عجل الله فی فرجه نازل شده، به خدا سوگند مضطر او است، هنگامى كه در مقام ابراهیم دو ركعت نماز به جا مى‏ آورد و دست به درگاه خداوند متعال بر مى‏دارد دعاى او را اجابت مى‏ كند، ناراحتى‏ها را بر طرف مى ‏سازد، و او را خلیفه روى زمین قرار مى ‏دهد.

بدون شك منظور از این تفسیر - همانگونه كه نظائر آن را فراوان دیده ‏ایم- منحصر ساختن مفهوم آیه به وجود مبارك امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف نیست، بلكه آیه مفهوم گسترده‏اى دارد كه یكى از مصداقهاى روشن آن وجود امام مهدی علیه السلام است كه در آن زمان كه همه جا را فساد گرفته باشد، درها بسته شده، كارد به استخوان رسیده، بشریت در بن‌بست سختى قرار گرفته، و حالت اضطرار در كل عالم نمایان است در آن هنگام در مقدس‏ترین نقطه روى زمین دست به دعا برمى ‏دارد و تقاضاى كشف سوء مى ‏كند و خداوند این دعا را سرآغاز انقلاب مقدس جهانى او قرار مى ‏دهد و به مصداق وَ یَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ او و یارانش را خلفاى روى زمین مى‏ كند .

mohammadhossein
2016/08/11, 10:13
منم گدایت مهدی
شوم فدایت مهدی
تشنه ی دیارتوام
عاشق پیکارتوام
یار و فا دار توام
حضرت مهده(ع)
سرورومولایی تو
رهبر و الایی تو
یوسف زهرایی تو
محبوب دلهایی تو
منم گدایت مهدی
شوم فدایت مهدی
نور دوچشمان علی
پاره ای ازجان علی
پیروی ایمان علی
حضرت مهدی(عج)
پس توکجایی مولا
کی توبیایی مولا
دل شده شیدای تو
نورخدایی مولا
منم گدایت مهدی
شوم فدایت مهدی
دوخته دوچشمان به سما
بین هران ابرصفا
دل شده محزون به خدا
حضر ت مهد ی (عج)
رحم نمابر حالم
شکسته دست وبالم
نورصفاپیدا شو
ازغم هجران دلم
منم گدایت مهدی
شوم فدایت مهدی
اللهم عجل لولیک الفرج



http://forums.boursy.com/imported/2016/08/13886493_227017261032498_236602126526521-1.jpg
(https://www.facebook.com/photo.php?fbid=227017261032498&set=a.105809033153322.1073741827.100011726763447&type=3)

mohammadhossein
2016/08/14, 10:57
http://forums.boursy.com/imported/2016/08/01-1.jpg (http://www.aviny.com/occasion/ahlebeit/imamhasan/veladat/88/VijeName.aspx) چهل حدیث از امام حسن مجتبی علیه السلام 1- نصیحت از سر اخلاص
أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ مَنْ نَصَحَ لِلَّهِ وَ أَخَذَ قَوْلَهُ دَلِيلًا هُدِيَ لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ‏ وَ وَفَّقَهُ اللَّهُ لِلرَّشَادِ وَ سَدَّدَهُ لِلْحُسْنَى فَإِنَّ جَارَ اللَّهِ آمِنٌ مَحْفُوظٌ وَ عَدُوَّهُ خَائِفٌ مَخْذُولٌ فَاحْتَرِسُوا مِنَ اللَّهِ بِكَثْرَةِ ِ الذِّكْر
هان اى مردم! كسى كه براى خدا نصیحت كند و كلام خدا را راهنماى خود گیرد، به راهى پایدار رهنمون شود و خداوند او را به رشد و هدایت موفّق سازد و به نیكویى استوار گرداند، زیرا پناهنده به خدا در امان و محفوظ است و دشمن خدا ترسان و بىیاور است و با ذكر بسیار خود را از [معصیت خداى] بپایید.

تحف العقول ص 227 2- شناخت هدایت
«وَ اعْلَمُوا عِلْمًا یقینًا أَنـَّكُمْ لَنْ تَعْرِفُوا التُّقى حَتّى تَعْرِفُوا صِفَةَ الْهُدى، وَ لَنْ تُمَسِّكُوا بِمیثاقِ الْكِتابِ حَتّى تَعْرِفُوا الَّذى نَبَذَهُ وَ لَنْ تَتْلُوَا الْكِتابَ حَقَّ تِلاوَتِهِ حَتّى تَعْرِفُوا الَّذى حَرَّفَهُ، فَإِذا عَرَفْتُمْ ذلِكَ عَرَفْتُمُ الْبِدَعَ وَ التَّكَلُّفَ وَ رَأَیتُمْ الْفِرْیةَ عَلَى اللّهِ وَ التَّحْریفَ وَ رَأَیتُمْ كَیفَ یهْوى مَنْ یهْوى.»
به یقین بدانید كه شما هرگز تقوا را نشناسید تا آن كه صفت هدایت را بشناسید، و هرگز به پیمان قرآن تمسّك پیدا نمىكنید تا كسانى را كه دورش انداختند بشناسید، و هرگز قرآن را چنان كه شایسته تلاوت است تلاوت نمىكنید تا آنها را كه تحریفش كردند بشناسید، هر گاه این را شناختید بدعتها و بر خود بستن ها را خواهید شناخت و دروغ بر خدا و تحریف را خواهید دانست و خواهید دید كه آن كه اهل هوى است چگونه سقوط خواهد كرد.

تحف العقول ص 227 3- فاصله میان حقّ و باطل
«بَینَ الْحَقِّ وَ الْباطِلِ أَرْبَعُ أَصابِعَ، ما رَأَیتَ بِعَینَیكَ فَهُوَ الْحَقُّ وَ قَدْ تَسْمَعُ بِأُذُنَیكَ باطِلاً كَثیرًا.»
بین حقّ و باطل به اندازه چهار انگشت فاصله است، آنچه با چشمت بینى حقّ است و چه بسا با گوش خود سخن باطل بسیارى را بشنوى.

تحف العقول ص 229 4- آزادى و اختیار انسان
«مَنْ أَحالَ الْمَعاصِىَ عَلَى اللّهِ فَقَدْ فَجَرَ، إِنَّ اللّهَ لَمْ یطَعْ مَكْرُوهًا وَ لَمْ یعْصَ مَغْلُوبًا وَ لَمْ یهْمِلِ الْعِبادَ سُدًى مِنَ الْمَمْلَكَةِ، بَلْ هُوَ الْمالِكُ لِما مَلَّكَهُمْ وَ القادِرُ عَلى ما عَلَیهِ أَقْدَرَهُمْ، بَلْ أَمَرَهُمْ تَخْییرًا وَ نَهاهُمْ تَحْذیرًا.»
هر كه گناهان را به خداوند نسبت دهد، به تحقیق، فاجر و نابكار است. خداوند به زور اطاعت نشود، و در نافرمانى مغلوب نگردد، او بندگان را مهمل و سرِخود در مملكت وجود رها نكرده، بلكه او مالك هر آنچه آنها را داده و قادر بر آنچه آنان را توانا كرده است مىباشد، آنان را فرمان داده تا به اختیار خودشان آن را بپذیرند و نهیشان نموده تا به اختیار خود بر حذر باشند.

تحف العقول ص 231 5- زهد و حلم و درستى
« قیلَ لَهُ(علیه السلام) مَا الزُّهْدُ؟قالَ: أَلرَّغْبَةُ فِى التَّقْوى وَ الزَّهادَةُ فِى الدُّنْیا. قیل: فَمَا الْحِلْمُ؟ قالَ كَظْمُ الْغَیظِ وَ مَلْكُ النَّفْسِ. قیلَ مَا السَّدادُ؟ قالَ: دَفْعُ الْمُنْكَرِ بِالْمَعْرُوفِ.»
از حضرت امام حسن مجتبى(علیه السلام) پرسیده شد كه زهد چیست؟فرمود: رغبت به تقوا و بىرغبتى در دنیا. سؤال شد حلم چیست؟ فرمود: فرو بردن خشم و تسلّط بر نفس. سؤال شد سداد و درستى چیست؟ فرمود: برطرف نمودن زشتى به وسیله خوبى.

تحف العقول ص 225 6- تقوا
«أَلتَّقْوى بابُ كُلِّ تَوْبَة وَ رَأْسُ كُلِّ حِكْمَة وَ شَرَفُ كُلِّ عَمَل بِالتَّقْوى فازَ مَنْ فازَ مِنَ الْمُتَّقینَ.»
تقوا و پرهیزكارى سرآغاز هر توبه اى، و سرّ هر حكمتى، و شرف و بزرگى هر عملى است، و هر كه از با تقوایان كامیاب گشته به وسیله تقوا كامیاب شده است.

تحف العقول ص 232 7- خلیفه به حقّ
«إِنَّمَا الْخَلیفَةُ مَنْ سارَ بِسیرَةِ رَسُولِ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم) وَ عَمِلَ بِطاعَةِ اللّهِ وَ لَعَمْرى إِنّا لاَعْلامُ الْهُدى وَ مَنارُ التُّقى.»
خلافت فقط از آنِ كسى است كه به روش رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)برود، و به طاعتِ خدا عمل كند، و به جان خودم سوگند كه ما اهل بیت نشانه هاى هدایت و جلوه هاى پرفروغ پرهیزگارى هستیم.

تحف العقول ص 233 8- حقیقت كرم و دنائت
قِيلَ فَمَا الْكَرَمُ قَالَ الِابْتِدَاءُ بِالْعَطِيَّةِ قَبْلَ الْمَسْأَلَةِ وَ إِطْعَامُ الطَّعَامِ فِي الْمَحْلِ قِيلَ فَمَا الدَّنِيئَةُ قَالَ النَّظَرُ فِي الْيَسِيرِ وَ مَنْعُ الْحَقِير
از امام مجتبى سؤال شد: كرم چیست؟فرمود: آغاز به بخشش نمودن پیش از درخواست نمودن و اطعام نمودن در وقت ضرورت و قحطى. سؤال شد: دنائت و پستى چیست؟ فرمود: كوچك بینى و دریغ از اندك.

تحف العقول ص 225 9- مشورت مایه رشد و هدایت
«ما تَشاوَرَ قَوْمٌ إِلاّ هُدُوا إِلى رُشْدِهِمْ.»
هیچ قومى با همدیگر مشورت نكنند، مگر آن كه به رشد و كمالشان هدایت شوند.

تحف العقول ص 233 10- لئامت و پستى
«أَللُّؤْمُ أَنْ لا تَشْكُرَ النِّعْمَةَ.»
پستى آن است كه شكر نعمت را نكنى.

تحف العقول ص 233 11- بدتر از ننگ و زبونى
«أَلْعارُ أَهْوَنُ مِنَ النّارِ.»
ننگ آسانتر از دوزخ است‏

تحف العقول ص 234 12- رفیق شناسى
«قالَ الْحَسَن(علیه السلام) لِبَعْضِ وُلْدِهِ: یا بُنَىَّ لا تُواخِ أَحَدًا حَتّى تَعْرِفَ مَوارِدَهُ وَ مَصادِرَهُ فَإِذَا اسْتَنْبطْتَ الْخُبْرَةَ وَ رَضیتَ الْعِشْرَةَ فَآخِهِ عَلى إِقالَةِ الْعَثْرَةِ وَ الْمُواساةِ فِى الْعُسْرَةِ.»
امام حسن(علیه السلام) به یكى از فرزندانش فرمود: اى پسرم! با احدى برادرى مكن تا بدانى كجاها مى رود و كجاها مى آید، و چون از حالش خوب آگاه شدى و معاشرتش را پسندیدى با او برادرى كن به شرط این كه معاشرت، بر اساس چشم پوشى از لغزش و همراهى در سختى باشد.

تحف العقول ص 233 13- كار با توكّل
«لا تُجاهِدِ الطَّلَبَ جِهادَ الْغالِبِ وَ لا تَتَّكِلْ عَلَى الْقَدَرِ إِتَّكالَ المُسْتَسْلَمِ.»
چون شخص پیروز در طلب مكوش، و چون انسان تسلیم شده به قَدَر اعتماد مكن [بلكه با تلاش پیگیر و اعتماد و توكّل به خداوند، كار كن].

تحف العقول ص 233 14- خویشاوند و بیگانه واقعى
«أَلْقَریبُ مَنْ قَرَّبَتْهُ الْمَوَدَّةُ وَ إِنْ بَعُدَ نَسَبُهُ، وَ الْبَعیدُ مَنْ باعَدَتْهُ المَوَدَّةُ وَ إِنْ قَرُبَ نَسَبُهُ.»
خـویشاونـد كسـى است كـه دوستـى و محبّت، او را نـزدیك كرده باشد و اگـر چـه نـژادش دور بـاشد.و بیـگانـه كسـى است كـه از دوستـى و محبّت به دور است و گرچه نژادش نزدیك باشد.

کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 643 ، ح 7 - تحف العقول ص 234 15- اعتماد به مقدَّرات الهى
«مَنِ اتَّكَلَ عَلى حُسْنِ الاْخْتِیارِ مِنَ اللّهِ لَهُ لَمْ یتَمَنَّ أَنـَّهُ فى غَیرِ الْحالِ الَّتى إِخْتارَهَا اللّهُ لَهُ.»
هر كه به نیك گزینى خداوند دلگرم باشد، آرزو نمىكند در وضعى جز آنچه خدا برایش برگزیده، باشد.

تحف العقول ص 234 16- آثار رفت و آمد در مسجد
«مَنْ أَدامَ الاْخْتِلافَ إِلَى الْمَسْجِدِ أَصابَ إِحْدى ثَمان:آیةً مُحْكَمَةً وَ أَخًا مُسْتَفادًا وَ عِلْمًا مُسْتَطْرَفًا وَ رَحْمَةً مُنْتَظِرَةً وَ كَلِمَةً تَدُلُّهُ عَلَى الهُدى أَوْ تَرُدُّهُ عَنْ رَدًى وَ تَرْكَ الذُّنُوبِ حَیاءً أَوْ خَشْیةً.»
هر كه پیوسته به مسجد رود به یكى از این هشت فایده مى رسد:1ـ نشانه اى استوار (فهم آیات الهى)،2ـ دوستى قابل استفاده،3ـ دانشى تازه،4ـ رحمتى مورد انتظار،5ـ سخنى كه به راه راستش كشد،6ـ یا سخنى كه او را از پستى برهاند،7ـ و ترك گناهان به خاطر شرم از خدا،8ـ یا ترك گناهان به خاطر خوف از خدا.

تحف العقول ص 235 17- بهترین چشم و گوش و دل
«إِنَّ أَبْصَرَ الأَبـْصارِ ما نَفَذَ فِى الخَیرِ مَذْهَبُهُ، وَ أَسْمَعُ الاْسـْماعِ ما وَعَى التَّذْكیرَ وَ انْتَفَعَ بِهِ، أَسْلَمُ الْقُلُوبِ ما طَهُرَ مِنَ الشُّبُهاتِ.»
همانا بیناترین دیده ها آن است كه در طریق خیر نفوذ كند، و شنواترین گوشها آن است كه پند و اندرز را در خود فرا گیرد و از آن سود برد، سالمترین دلها آن است كه از شبهه ها پاك باشد.

تحف العقول ص 235 18- تزكیه در پرتو عبادت
«إِنَّ مَنْ طَلَبَ الْعِبادَةَ تَزَكىّ لَها، إِذا أَضَرَّتِ النَّوافِلُ بِالْفَریضَةِ فَارْفَضُوها.»
به راستى هر كه عبادت را به خاطر عبادت طلب كند خود را تزكیه نموده است. هر گاه مستحبّات به واجبات زیان رساند آن را ترك كنید.

تحف العقول ص 236 19- عاقل خیرخواه
«لا یغُشُّ الْعاقِلُ مَنِ اسْتَنْصَحَهُ.»
عاقل و خردمند به كسى كه از او نصیحت و اندرز خواهد، خیانت نكند.

تحف العقول ص 236 20- ارزش دادن به آثار عبادت
«إِذا لَقِىَ أَحَدُكُمْ أَخاهُ فَلْیقَبِّلْ مَوْضِعَ النُّورِ مِنْ جَبْهَتِهِ.»
هر گاه یكى از شما برادر خود را ملاقات كند، باید كه محلّ نور پیشانى (یعنى محلّ سجده) او را ببوسد.

تحف العقول ص 236 21- امید و پشتكار
«وَ اعْمَلْ لِدُنْیاكَ كَأَنـَّكَ تَعیشُ أَبَدًا، وَ اعْمَلْ لاِخِرَتِكَ كَأَنـَّكَ تَمُوتُ غَدًا، وَ إِذا أَرَدْتَ عِزًّا بِلا عَشیرَة، وَ هَیبَةً بِلا سُلْطان فَاخْرُجْ مِنْ ذُلِّ مَعْصِیةِ اللّهِ إِلى عِزِّ طاعَةِ اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.»
براى دنیایت چنان كار كن كه گویا همیشه زندگى مىكنى، و براى آخرتت به گونه اى كاركن كه گویا فردا خواهى مُرد، و اگر عزّتى بدون بستگان و شكوهى بدون سلطنت خواهى، از معصیت و نافرمانى خدا به طاعت و فرمانبرى خداوند عزّوجلَّ درآى.

بحار الانوار(ط-بیروت) ج 44 ، ص 139 22- پرهیز از تملّق و بدگویى
«قالَ(علیه السلام) لِرّجُل : إِیاكَ أَنْ تَمْدَحَنِى فَأَنـَا أَعْلَمُ بِنَفْسِى مِنْكَ أَوْتُكَذِّبَنِى فَإِنَّهُ لا رَأْىَ لِمَكْذُوب أَوْ تَغْتابَ عِنْدِى أَحَدًا.»
امام به شخصى فرمود : مبادا مرا ستایش كنى، زیرا من خود را بهتر مى شناسم، یا مرا دروغگو شمارى، زیرا دروغگو اندیشه و عقیده [ثابتى] ندارد، یا كسى را نزد من بدگویى نمایى.

تحف العقول ص 236 23- عوامل هلاكت آدمى
هَلاكُ النّاسِ فى ثَلاث: أَلْكِبْرُ، أَلْحِرْصُ، أَلْحَسَدُ.
فَالْكِبْرُ هَلَاكُ الدِّينِ وَ بِهِ لُعِنَ إِبْلِيسُ
وَ الْحِرْصُ عَدُوُّ النَّفْسِ وَ بِهِ أُخْرِجَ آدَمُ مِنَ الْجَنَّةِ
وَ الْحَسَدُ رَائِدُ السُّوءِ وَ مِنْهُ قَتَلَ قَابِيلُ هَابِيلَ.
هلاكت و نابودى مردم در سه چیز است:كبر، حرص، حسد.
تكبّر كه به سبب آن دین از بین مى رود و به واسطه آن، ابلیس، مورد لعنت قرار گرفت.
حرص كه دشمن جان آدمى است وبه واسطه آن آدم از بهشت خارج شد.
حسد كه سررشته بدى است و به واسطه آن قابیل، هابیل را كشت.

بحار الانوار(ط-بیروت) ج 75 ، ص 111 24- تقوا و تفكّر
«أُوصیكُمْ بِتَقْوَى اللّهِ وَ إِدامَةُ التَّفَكُّرِ فَإِنَّ التَّفَكُّرَ أَبُو كُلِّ خَیر وَ أُمُّهُ.»
شما را به پرهیزگارى و ترس از خدا و ادامه تفكّر و اندیشه سفارش مى كنم، زیرا كه تفكّر و اندیشه، پدر و مادر تمام خیرات است.

مجموعه ورام ج 1 ، ص 52 25- همراهى با مردم
«صاحِبِ النّاسَ بِمِثْلِ ما تُحِبُّ أَنْ یصاحِبُوكَ.»
چنان با مردم مصاحبت داشته باش كه خود دوست دارى به همان گونه با تو مصاحبت كنند.

نزهة الناظر و تنبيه الخاطر ص 79 26- نقش عقل، همّت و دین
«لا أَدَبَ لِمَنْ لا عَقْلَ لَهُ، وَ لا مُرُوَّةَ لِمَنْ لاهِمَّةَ لَهُ، وَ لا حَیاءَ لِمَنْ لا دینَ لَهُ.»
كسى كه عقل ندارد، ادب ندارد و كسى كه همّت ندارد، جوانمردى ندارد و كسى كه دین ندارد، حیا ندارد.

بحار الانوار(ط-بیروت) ج 75 ، ص 111 ، ح 6 27- تعلیم و تعلّم
«عَلِّمِ النّاسَ عِلْمَكَ وَ تَعَلَّمْ عِلْمَ غَیرِكَ.»
مردم را با دانشت، دانش بیاموز و خود نیز دانش دیگران را فراگیر.

بحار الانوار(ط-بیروت) ج 75 ، ص 111 ، ح 6 28- روى آوردن به چه كسى؟
لَا تَأْتِ رَجُلًا إِلَّا أَنْ تَرْجُوَ نَوَالَهُ وَ تَخَافَ يَدَهُ أَوْ يَسْتَفِيدَ مِنْ عِلْمِهِ أَوْ تَرْجُوَ بَرَكَةَ دُعَائِهِ أَوْ تَصِلَ رَحِماً بَيْنَكَ وَ بَيْنَه‏
نزد كسى مرو، مگر آن كه به بخشش او امیدوار، یا از قدرتش بیمناك، یا از دانشش بهره مند، یا به بركت و دعایش امیدوار باشى، یا آن كه بین تو و او پیوند خویشاوندى اى باشد.

بحار الانوار(ط-بیروت) ج 75 ، ص 111 ، ح 6 29- عقل و جهل
«لا غِنى أَكْبَرُ مِنَ الْعَقْلِ وَ لا فَقْرَ مِثْلُ الْجَهْلِ وَ لا وَحْشَةَ أَشَدُّ مِنَ الْعُجْبِ، وَ لا عَیشَ أَلَذُّ مِنْ حُسْنِ الْخُلْقِ.»
هیچ بى نیازى اى بزرگتر از عقل و هیچ فقرى مانند جهل و هیچ وحشتى سخت تر از خودپسندى و هیچ عیشى لذّت بخشتر از خوش اخلاقى نیست.

بحار الانوار(ط-بیروت) ج 75 ، ص 111 ، ح 6 30- على(علیه السلام)، دروازه ایمان
«إِنَّ عَلِیا بابٌ مَنْ دَخَلَهُ كانَ مُؤْمِنًا وَ مَنْ خَرَجَ مِنْهُ كانَ كافِرًا.»
على(علیه السلام) دروازه ایمان است، هر كه داخل آن شد مؤمن و هر كه خارج از آن شد كافر است.

ریاض الابرار ج 1 ، ص 115 31- حقّ اهل بیت
وَ الَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِالْحَقِّ نَبِيّاً لَا يَنْقُصُ أَحَدٌ مِنْ حَقِّنَا إِلَّا نَقَصَهُ اللَّهُ مِنْ عَمَلِه‏
قسم به خدایى كه محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم) را به حقّ برانگیخت، هیچ كس از حقّ ما اهل بیت چیزى را كم نكند، مگر آن كه خداوند از عملش چیزى را كم گرداند.

نزهة الناظر و تنبيه الخاطر ص 73 32- نیكى و پرسش؟
التَّبَرُّعُ بِالْمَعْرُوفِ، وَ الْإِعْطَاءُ قَبْلَ السُّؤَالِ، مِنْ أَكْبَرِ السُّؤْدَد
آغاز نمودن به نیكى و بذل و بخشش، پیش از درخواست نمودن، از بزرگترین شرافتها و بزرگى هاست.

نزهة الناظر و تنبيه الخاطر ص 71 33- دعاى مستجاب
«أَنـَا الضّامِنُ لِمَنْ لَمْ یهْجِسْ فى قَلْبِهِ إِلاَّ الرِّضا أَنْ یدْعُوَ اللّهَ فَیسْتَجابُ لَهُ.»
كسى كه در قلبش جز رضا و خشنودى خدا خطور نكند، چون خدا را بخواند، من ضامن اجابت دعاى او هستم.

کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 62 ، ح 11 34- عبادت و پرستش
«مَنْ عَبَدَ اللّهَ عَبَّدَ اللّهُ لَهُ كُلَّ شَىْء.»
كسى كه خدا را اطاعت و عبادت كند، خداوند همه چیز را مطیع او گرداند.
مجموعه ورام ج 2 ، ص 108

mohammadhossein
2016/08/14, 11:09
چهل حدیث از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) 1- ِ ثَلَاثٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ فَهُوَ مُنَافِق‏ : ْ إِذَا حَدَّثَ كَذَبَ وَ إِذَا وَعَدَ أَخْلَفَ وَ إِذَا اؤْتُمِنَ خَان‏
نشان منافق سه چيز است : 1 - سخن به دروغ بگويد . 2 - از وعده تخلف كند .3 - در امانت خيانت نمايد .

تحف العقول ص 316 2- لَا يَنَالُ شَفَاعَتِي مَنْ أَخَّرَ الصَّلَاةَ بَعْدَ وَقْتِهَا
کسی که نماز را از وقتش تأخیر بیندازد، (فردای قیامت) به شفاعت من نخواهد رسید

محاسن ص 80 3- أبغض الحلال الي الله الطلاق .

منفورترين چيزهاي حلال در پيش خدا طلاق است .

نهج الفصاحه ص 157 ، ح 16 4- ِ خَيْرُ الْأَصْحَابِ مَنْ قَلَّ شِقَاقُهُ وَ كَثُرَ وِفَاقُه‏ .
بهترین یاران کسی است که ناسازگاریش اندک باشد و سازگاریش بسیار

تنبیه الخواطر معروف به مجموعه ورام ج 2 ، ص 123 5- ابن آدم إذا أصبحت معافى في جسدك آمنا في سربك عندك قوت يومك فعلى الدّنيا العفاء

فرزند آدم وقتي تن تو سالم است و خاطرت آسوده است و قوت يك روز خويش راداري ، جهانگر مباش .

نهج الفصاحه ص 159 ، ح 23 6-ابن آدم عندك ما يكفيك و تطلب ما يطغيك ابن آدم لا بقليل تقنع و لا بكثير تشبع‏


فرزند آدم ، آنچه حاجت تو را رفع كند در دسترس خود داري و در پي آنچه تو را به طغيان وا مي دارد روز ميگذاري ، به اندك قناعت نميكني و از بسيار سير نمي شوي .

نهج الفصاحه ص 159 ، ح 24 7- مَنْ رَدَّ عَنْ عِرْضِ أَخِيهِ الْمُسْلِمِ وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ الْبَتَّة
هرکس آبروی مؤمنی را حفظ کند، بدون تردید بهشت بر او واجب شود.

ثواب الاعمال و عقاب الاعمال ص 145 - الجعفریات(الاشعثیات) ص 198 8- اتّق دعوة المظلوم فإنّما يسأل اللَّه تعالى حقّه و إنّ اللَّه تعالى لا يمنع ذا حق حقّه‏

از نفرين مظلوم بپرهيز زيرا وي به دعا حق خويش را از خدا ميخواهد و خدا حق را از حق دار دريغ نمي دارد .

نهج الفصاحه ص 161 ، ح 35 9- اتقوا الحجر الحرام في البنيان فانه اساس الخراب

از استعمال سنگ حرام در ساختمان بپرهيزيد كه مايه ويراني است .

نهج الفصاحه ص 162 ، ح 38 10- الْعِبَادَةُ سَبْعُونَ جُزْءً أَفْضَلُهَا جُزْءً طَلَبُ الْحَلَال‏
عبادت هفتاد جزء است و بالاترین و بزرگترین جزء آن کسب حلال است.

مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ج 13 ، ص 12 ، ح 14585 11- اتَّقُوا فِرَاسَةَ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ يَنْظُرُ بِنُورِ اللَّه‏

از فراست مؤمن بترسيد كه چيزها را با نور خدا مي نگرد .

کافی(ط-الاسلامیه) ج 1 ، ص 218 ، ح 3 12- اتّقوا الدّنيا فو الّذي نفسي بيده إنّها لأسحر من هاروت و ماروت.

از دنيا بپرهيزيد ، قسم به آن كس كه جان من در كف اوست كه دنيا ازهاروت و ماروت ساحرتر است .

نهج الفصاحه ص 163 ، ح 44 {شبیه این حدیث در مجموعه ورام ج 1 ، ص 131} 13- اتقوا دعوة المظلوم فإنها تصعد الي السماء كأنها شرارة

از نفرين مظلوم بترسيد كه چون شعله آتش بر آسمان ميرود .

نهج الفصاحه ص 163 ، ح 47 14- لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ زَكَاةٌ وَ زَكَاةُ الْأَبْدَانِ الصِّيَام‏
براى هر چیزى زكاتى است و زكات بدنها روزه است.

كافى(ط-الاسلامیه) ج 4، ص 62 15- اثنان يعجلهما الله في الدنيا البغي و عقوق الوالدين .

دو چيز را خداوند در اين جهان كيفر ميدهد : تعدي ، و ناسپاسي پدر و مادر .

نهج الفصاحه ص 165 ، ح 58 16-أجرؤكم على قسم الجدّ أجرؤكم على النّار
هر كس از شما در خوردن قسم جديتر است به جهنم نزديكتر است .

نهج الفصاحه ص 166 ، ح 64 17- أجملوا في طلب الدنيا فإن كلا ميسر لما خلق له .
در طلب دنيا معتدل باشيد و حرص نزنيد ، زيرا به هر كس هر چه قسمت اوست مي رسد .

شرح فارسی شهاب الاخبار ص 320 ، ح 518 18- هُوَ شَهْرٌ أَوَّلُهُ رَحْمَةٌ وَ أَوْسَطُهُ مَغْفِرَةٌ وَ آخِرُهُ الْإِجَابَةُ وَ الْعِتْقُ مِنَ النَّار
رمضان ماهى است كه ابتدایش رحمت است و میانه‏اش مغفرت و پایانش آزادى از آتش جهنم.

كافى(ط-الاسلامیه) ج 4، ص 67 - بحار الانوار(ط-بیروت) ج 93 ، ص 342 ، ح 14 19- احب الاعمال الي الله الصلاة لوقتها ثم بر الوالدين ثم الجهاد في سبيل الله

بهترين كارها در نزد خدا نماز به وقت است ، آنگاه نيكي به پدر و مادر ، آنگاه جنگ در راه خدا .

نهج الفصاحه ص 167 ، ح 70 20- أَحَبُّ الْعِبَادِ إِلَى اللَّهِ الْأَتْقِيَاءُ الْأَخْفِيَاء
محبوبترين بندگان در پيش خدا پرهيزگاران گمنامند .

مجموعه ورام ج 1 ، ص 5 21- انَّ الدینارَ وَ الدُّرهَمَ اَهْلَكا مَنْ كانَ قَبلكُمْ و هُما مُهْلِكاكُمْ.
همانا دینار و درهم پیشینیان شما را به هلاكت رساند و همین دو نیز هلاك كننده شماست.

کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 316 ، ح 6 22- احب الاعمال الي الله أدومها و ان قل .

محبوبترين كارها در پيش خدا كاريست كه دوام آن بيشتر است ، اگر چه اندك باشد .

نهج الفصاحه ص 167 ، ح 73 23- أحبّ الأعمال إلى اللَّه من أطعم من جوع أو دفع عنه مغرما أو كشف عنه كربا

بهترين كارها در پيش خدا آن است كه (بينوايي را)سير كنند ، يا قرض او رابپردازند يا زحمتي را از او دفع نمايند .

نهج الفصاحه ص 168 ، ح 76 24- لَا فَقْرَ أَشَدُّ مِنَ الْجَهْلِ وَ لَا مَالَ أَعْوَدُ مِنَ الْعَقْل‏
هیچ تهیدستی سخت تر از نادانی و هیچ مالی سودمندتر از عقل نیست .

کافی(ط-الاسلامیه) ج 1 ، ص 25 و 26 ، ح 25 - محاسن ص 17 - تحف العقول ص 6 25- احب الاعمال الي الله حفظ اللسان

بهترين كارها در پيش خدا نگهداري زبان است .

نهج الفصاحه ص 168 ، ح 78 26- أحبّ الجهاد إلى اللَّه كلمة حقّ تقال لإمام جائر
بهترين جهادها در پيش خدا سخن حقي است كه به پيشواي ستمكار گويند .

نهج الفصاحه ص 168 ، ح 80 27- أَحَبُّ الطَّعَامِ إِلَى اللَّهِ مَا كَثُرَتْ عَلَيْهِ الْأَيْدِي‏
بهترين غذاها در پيش خدا آن است كه گروهي بسيار بر آن بنشيند .

نهج الفصاحه ص 169 ، ح 82 28- احب اللهو الي الله تعالي إجراء الخيل و الرمي .
بهترين بازيها در پيش خدا اسب دواني و تيراندازي است .

نهج الفصاحه ص 169 ، ح 83
29- طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِيضَةٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ أَلَا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ بُغَاةَ الْعِلْم‏



طلب علم بر هر مسلمانی واجب است، همانا خدا جویندگان علم را دوست دارد.


کافی(ط-الاسلامیه) ج 1 ، ص 30 ، ح 1 30- احب الله تعالي عبدا سمحا اذا باع وسمحا اذا اشتري و سمحا اذا قضي و سمحا اذا اقتضي .
خداوند بندهاي را كه به هنگام خريد و هنگام فروش و هنگام دريافت سهلانگار است دوست دارد .

نهج الفصاحه ص 169 ، ح 85 31- أَحَبُّ عِبَادِ اللَّهِ إِلَى اللَّهِ أَنْفَعُهُمْ لِعِبَادِه‏ .
از جمله بندگان آن كس پيش خدا محبوبتر است كه براي بندگان سودمندتر است .

تحف العقول ص 49 - نهج الفصاحه ص 169 ، ح 86 32- أحثوا التراب في وجوه المداحين .
بر چهره ستايشگران ، خاك بيفشانيد .

نهج الفصاحه ص 170 ، ح 91 33- أَحْزَمُ النَّاسِ أَكْظَمُهُمْ لِلْغَيْظ
آنكه در فرو بردن خشم از ديگران بيشتر است ، از همه كس دور انديشتر است .

من لا یحضره الفقیه ج 4 ، ص 396 - امالی(صدوق) ص 21 34- اختبروا الناس بأخدانهم ، فإن الرجل يخادن من يعجبه
مردم را از معاشرانشان بشناسيد ، زيرا كند هم جنس با هم جنس پرواز .

نهج الفصاحه ص 173 ، ح 106 35- اخوف ما أخاف علي امتي الهوي و طول الامل .

بر امت خويش بيش از هر چيز از هوس و آرزوي دراز بيم دارم .

خصال ص 51 36- ادْعُوا اللَّهَ وَ أَنْتُمْ مُوقِنُونَ بِالْإِجَابَةِ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ لَا يَسْتَجِيبُ دُعَاءً مِنْ قَلْبِ غَافِلٍ لَاهٍ.
خدا را بخوانيد و به اجابت دعاي خود يقين داشته باشيد و بدانيد كه خداوند دعارا از قلب غافل بي خبر نمي پذيرد .

بحارالانوار(ط-بیروت) ج 90 ، ص 321 37- ادني أهل النار عذابا ينتعل بنعلين من نار يغلي دماغه من حرارة نعليه .
از مردم جهنم آنكه عذابش از همه آسانتر است دو كفش آتشين بپا دارد كه مغزوي از حرارت كفشهايش به جوش ميآيد .

نهج الفصاحه ص 176 ، ح 121 38- ادني جبذات الموت بمنزلة مائة ضربة بالسيف .
آسانترين كشش هاي مرگ مانند صد ضربت شمشير است .

نهج الفصاحه ص 176 ، ح 122 39- إذا ابتلي أحدكم بالقضاء بين المسلمين فلا يقض و هو غضبان و ليسوّ بينهم في النّظر و المجلس و الإشارة.

اگر يكي از شما به كار قضاوت ميان مسلمانان دچار شود بايد به هنگام غضب ازقضاوت خودداري كند و ميان ارباب دعوا در نگاه و نشيمنگاه و اشاره تفاوتي نگذارد .

نهج الفصاحه ص 176 ، ح 125 40- اذا أحب الله عبدا حماه الدنيا كما يظل أحدكم يحمي سقيمه الماء .
وقتي خداوند بندهاي را دوست دارد ، دنيا را از او منع ميكند چنانكه شما مريض خويش را از نوشيدن آب منع ميكنيد .
نهج الفصاحه ص 179 ، ح 137

mohammadhossein
2016/08/21, 07:15
سفر به زمان ، یک قطره از هزاران معجزات قرآن (http://www.haghighategomshode14.blogfa.com/post/8)


الف) زمان و قوانین نسبیت
مفهوم زمان يکي از اسرارآميزترين مفاهيم در تاريخ فيزيک بوده است و در حال حاضر نيز از مسائل دشوار فيزيک معاصر به‌شمار مي‌رود. ما مي‌گوييم زمان را با ساعت اندازه مي‌گيريم، اما تنها عقربه‌هاي ساعت را مي‌بينيم نه خود زمان را و عقربه‌هاي ساعت درست مانند موارد مشابه ديگر تنها متغيرهاي فيزيکي هستند. بنابراين به يک معنا ما تقلب مي‌کنيم، زيرا آنچه واقعا مشاهده مي‌کنيم متغيرهايي فيزيکي هستند به عنوان توابعي از متغيرهاي فيزيکي ديگر، اما ما آن را طوري نمايش مي‌دهيم که انگار همه چيز در زمان تغيير مي‌کند.

نسبیت خاص:
یکی از جالبترین افکار بشر ، ایده جابجایی در بعد زمان است. البته اگر از یک بعد دیگر به قضیه نگاه کنیم همه ما مسافر زمان هستیم. همین الان که شما این را می‌خوانید، زمان در حول و حوش شما به پیش می‌رود و آینده به حال و حال به گذشته تبدیل می‌شود. نشانه‌اش هم رشد موجودات است. ما بزرگ می‌شویم و می‌میریم. پس زمان در جریان است. آلبرت انیشتن با ارائه نظریه نسبیت خاص نشان داد که این کار از نظر تئوری شدنی است. بر طبق این نظریه اگر شیئ به سرعت نور نزدیک شود گذشت زمان برایش آهسته تر صورت می گیرد. بنابراین اگر بشود با سرعت بیش از سرعت نور حرکت کرد، زمان به عقب برمی‌گردد. مانع اصلی این است که اگر جسمی به سرعت نور نزدیک شود جرم نسبی آن به بینهایت میل می‌کند؛ لذا نمی‌شود شتابی بیش از سرعت نور پیدا کرد. اما شاید یک روز این مشکل هم حل شود.

نسبیت عام:
نسبيت عام به بررسي دستگاه هاي شتاب دار مي پردازد. ميدان گرانشي نيز يك دستگاه شتابدار است. در دستگاه هاي شتابدار فضا خميده است، زيرا مسير نور هنگام عبور از يك ميدان گرانشي منحني است كه تحت عنوان فضا - زمان مطرح مي شود. لذا فضا-زمان خميده است و هرچه خميدگي بيشتر باشد، ساعت كندتر كار مي كند. يعني در ميدان گرانشي قوي تر، ساعت كندتر است. در شکل زیر برای ساعتی که در ارتفاع قرار دارد و طبیعتا نیروی گرانشی در آنجا کمتر است زمان تندتر می گذرد. ولی برای ساعتی که در نیروی گرانشی بیشتر قرار دارد زمان کندتر می گذرد. طبق نظريه نسبيت عام، ساعتي كه در يك ميدان گرانشي قوي تر قرار دارد، كندتر از ساعتي كار مي كند كه در ميدان گرانشي ضعيف تر قرار دارد.

http://up6.ir/u8i خمیدگی نور در عبور از کنار یک میدن گرانشی: نیوتن معتقد بود که نور در یک مسیر مستقیم حرکت می کند اما اینشتین نشان داد که اگر جسمی دارای یک میدان جاذبه بزرگ باشد و نور از کنار آن عبور کند دچار انحراف از مسیر مستقیم خود می شود. آلبرت انیشتین می‌گفت که میدان گرانشی شعاعهای نور را منحرف می‌کند، چگونه ممکن بود این مطلب را امتحان کرد. اگر ستاره‌ای در آسمان آن سوی خورشید درست در امتداد سطح آن واقع باشد و در زمان کسوف ، خورشید قابل رؤیت باشد، اگر وضع آنها را با زمانی که فرض کنیم خورشیدی در کار نباشد مقایسه کنیم خم شدن نور آنها مسلم است. دانشمندان در موقع کسوف در جزیره پرنسیپ پرتغال واقع در آفریقای غربی دیدند که نور ستاره‌ها بجای آنکه به خط راست حرکت کنند در مجاورت خورشید و در اثر نیرو ی گرانشی آن خم می‌شوند و بصورت منحنی در می‌آیند. یعنی ما وضع ستاره‌ها را کمی بالاتر از محل واقعیش می‌بینیم. ماهیت تمام پیروزیهای نظریه نسبیت عام آلبرت انیشتین نجومی بود، ولی دانشمندان حسرت می‌کشیدند که ای کاش راهی برای امتحان آن در آزمایشگاه داشتند. البته اخیرا چندین آزمایش عملی برای آزمون این نظریه به توسط دانشمندان فیزیک و کیهان شناسی ساخته شده است.

http://up6.ir/u8h یکی از پیش بینی های این نظریه آن بود که ساعت ها در میدان گرانشی بسیار قوی ، کندتر کار می‌کنند و همچنین نور در میدان گرانشی بسیار قوی ، در مسیر مستقیم خود منحرف می‌شوند. این نظریه توانست به بسیاری از معماهای کیهان شناسی در مورد سیاهچاله ، عمر کرات و سیارات ، انرژی ستاره‌ها و کهکشانها، چگالی جهان و ... پاسخ دهد.

ب) سفر به آینده:
در عصر حاضر سفر به آینده از دید بسیاری از دانشمندان امری امکان پذیر است. بسیاری از دانشمندان معتقد هستند:
"اينشتين صد سال پيش با ارائه نظريه‌ی نسبيت ثابت كرد كه سفر به آينده امكان پذير است. براى اين كار بايد موشك هايى ساخت كه به سرعتى نزديك سرعت نور برسند كه در حال حاضر از نظر علمى امكان پذير نيست. ولى جاى شكى نيست كه اين مشكل فقط مشكل فناورى است و در آينده توانايى سفر به آينده امكان پذير خواهد بود."
" زمان مانند یک رود در جریان است و اینگونه به نظر می رسد هر کدام از ما در میان این جریان در حرکتیم، اما از دیدگاهی دیگر می‌توان گفت زمان در مکانهای مختلف سرعت جریان متفاوتی دارد و این کلید اصلی سفر به آینده است. اینشتین برای اولین بار این ایده را که مکانهایی وجود دارند که در آن ها سرعت زمان کاهش یا افزایش پیدا می کند، در حدود صد سال پیش مطرح کرد، وی کاملا درست فکر می کرده است. اثبات آن نیز در سیستم ردیابی ماهواره‌ای زمین یا gps است که آشکار می‌کند زمان در فضا از سرعت بالاتری برخوردار است و می توان از این اصل برای سفر به آینده استفاده کرد."

پارادوکس دو قلوها:
يكي از آسانترين راه هايي كه نسلهاي آينده مي توانند از آن طريق به آينده سفر كنند حركت با موشك هاي سريع است. اگر نوادگان ما بتوانند موتورهايي طراحي كنند كه بتوانند سرعت را تا كسر قابل توجهي از سرعت نور برسانند باتوجه به پيش بيني هاي نظريه نسبيت هركسي كه سرنشين اين موشك تندرو باشد ديرتر از كساني كه برروي زمين اند پير ميشود. البته لازم به ذکر است که با قرار دادن ساعت های اتمی در هوا پیما های جت این نتایج اثبات شده است و در حد تئوری و نظریه نیست و از نظر تجربی نیز به تائید رسیده است.
درحقیقت اگر دو انسان دوقلو جدا از هم یکی روی زمین و دیگری در یک فضاپیما که با سرعت نور بین ستارگان حرکت می کند، زندگی کنند، وقتی پس از ۲۰ سال نجومی همدیگر را پیدا کنند، این زمان به سالهای زمینی برابر با ۲۰۰سال می شود. یعنی اگر این دوقلوها هنگام جدا شدن یکسال داشته باشند، پس از این مدت زمان برادر زمینی ۲۰۱ ساله و برادری که در فضا با سرعت نور سفر می کرد، ۲۱ سال خواهد داشت. درواقع می توان گفت که برادری که با سرعت نور سفر کرده است، به آینده برادر ساکن زمین پرش کرده است.

بیشتر دانشمندان بر این عقیده هستند که سفر به آینده به کمک یک پدیده‌ی طبیعی صورت می‌گیرد. در این خصوص سه پدیده مد نظر است: سیاهچاله های دوّار، کرمچاله‌ها و ریسمانهای کیهانی.

۱- سیاهچاله، ماشینی برای سفر به زمان

http://up6.ir/sCx سیاهچاله‌ها اگر یک ستاره چند برابر خورشید باشد و همه سوختش را بسوزاند، از آنجا که یک نیروی جاذبه قوی دارد لذا جرم خودش در خودش فشرده می‌شود و یک حفره سیاه رنگ مثل یک قیف درست می‌کند که نیروی جاذبه فوق العاده زیادی دارد طوری که حتی نور هم نمی‌تواند از آن فرار کند. اما این حفره ها بر دو نوع هستد. یک نوعشان نمی‌چرخند لذا انتهای قیف یک نقطه است. در آنجا هر جسمی که به حفره مکش شده باشه نابود می‌شود. اما یک نوع دیگر سیاهچاله نوعی است که در حال دوران است و برای همین ته قیف یک قاعده داره که به شکل حلقه است. مثل یک قیف واقعی است که ته آن باز است. همین نوع سیاهچاله است که می تواند سکوی پرتاب به آینده یا گذشته باشد. انتهای قیف به یک قیف دیگر به اسم سفید چاله می‌رسد که درست عکس آن عمل می‌کند. یعنی هر جسمی را به شدت به بیرون پرتاب می‌کند. از همین جاست که می‌توانیم پا به زمانها و جهانهای دیگر بگذاریم.
۲-کرم چاله، ماشینی برای سفر به زمان
کرم چاله: یک سکوی دیگر گذر از زمان است که می‌تواند در عرض چند ساعت ما را چندین سال نوری جابجا کند. فرض کنید دو نفر دو طرف یک ملافه رو گرفته‌اند و می‌کشند. اگر یک توپ تنیس بر روی ملافه قرار دهیم یک انحنا در سطح ملافه به سمت توپ ایجاد می‌شود. اگر یک تیله به روی این ملافه قرار دهیم به سمت چاله‌ای که آن توپ ایجاد کرده است می‌رود.

http://up6.ir/u8j این نظر انیشتین است که کرات آسمانی در فضا و زمان انحنا ایجاد می‌کنند؛ درست مثل همان توپ روی ملافه. حالا اگر فرض کنیم فضا به صورت یک لایه‌ی دوبعدی روی یک محور تا شده باشد و بین نیمه بالا و پایین آن خالی باشد و دو جرم هم اندازه در قسمت بالا و پایین مقابل هم قرار گیرند، آن وقت حفره ای که هر دو ایجاد می کنند می‌تواند به همدیگر رسیده و ایجاد یک تونل کند. مثل این که یک میانبر در زمان و مکان ایجاد شده باشد. به این تونل می‌گویند کرم چاله. این امید است که یک کهکشانی که ظاهرا میلیونها سال نوری دور از ماست، از راه یک همچین تونلی بیش از چند هزار کیلومتر دور از ما نباشد. در اصل می‌شود گفت کرمچاله تونل ارتباطی بین یک سیاهچاله و یک سفیدچاله است و می‌تواند بین جهان های موازی ارتباط برقرار کند و در نتیجه به همان ترتیب می‌تواند ما را در زمان جابجا کند.

http://up6.ir/u8k ۳-ریسمان های کیهانی، ماشینی برای گذر از زمان
آخرین راه سفر در زمان ریسمانهای کیهانی است. طبق این نظریه یک سری رشته هایی به ضخامت یک اتم در فضا وجود دارند که کل جهان را پوشش می‌دهند و تحت فشار خیلی زیادی هستند. اینها هم یک نیروی جاذبه خیلی قوی دارند که هر جسمی را سرعت می‌دهند و چون مرزهای فضا - زمان را مغشوش می‌کند، لذا می‌شود از آنها برای گذر از زمان استفاده کرد.
سؤالی که به ذهن می رسد این است که آیا موارد ذکر شده تنها راه های سفر به آینده هستند و یا ممکن است راه های دیگری نیز وجود داشته باشد که بشر در آینده به آنها پی ببرد؟

http://up6.ir/u8J


اصحاب کهف ( یک جمع بندی مهندسی سفر به زمان در مورد نسبیت عام ، حرکت شتابدار و نیروی گرانشی) :

http://up6.ir/u8K بدیهی است که قرآن به عنوان معجزه جاوید آخرین پیامبر(ص)، دارای جنبه های اعجاز زیادی می باشد نکته ای که دانشمندان به تازگی متوجه آن شده اند اعجازی است که در داستان اصحاب کهف بیان شده است. همانگونه که در بخش نسبیت عام گفته شد بر جسمی که در محیطی با یک گرانش بالاتر قرار دارد زمان کندتر می گذرد. و همچنین نور در میدان گرانشی بسیار قوی ، در مسیر مستقیم خود منحرف می‌شوند. لازم به ذکر است که ایجاد تغییر در گرانش یک محیط، موضوعی کاملا شدنی است و دانشمندان اقدام به شبیه سازی نیروی گرانش کره ماه جهت فضا نوردان نموده اند و یا حتی بعضی از فضانوردان بودن در نیروی گرانش صفر را در کره زمین تجربه کرده اند.
داستان اصحاب کهف دارای نکات بسیار زیبا و عجیبی می باشد. افرادی با بودن در مکانی خاص، زمان برای آنها به گونه دیگر گذشته است. برای افرادی که خارج از این محیط قرار داشته اند 309 سال قمری و برای افرادی که در درون غار بوده اند تنها یک روز گذشته است و یک چنین چیزی از نظر علمی با در نظر گرفتن امکان تغییر گرانش آن محیط به دلایلی خاص و در نتیجه تغییر گذر زمان برای کسانی که در درون غار بوده اند، کاملا قابل قبول می باشد.
همانطور که در بخش نسبیت عام مطرح شد نور به هنگام عبور از کنار یک میدان گرانشی بالا منحرف و خمیده می شود به این معنی که مسیرش تغییر می کند. اما نکته بسیار جالب آن است که در آیه هفدهم از سوره کهف، به زیبایی تغییر مسیر حرکت نور خورشید به هنگام عبور از کنار غار اصحاب کهف، بیان شده است.
و (نور) خورشید را هنگامی که طلوع کند می بینی که از مقابل غارشان به سمت راست میل می کند و هنگامی که غروب می کند (نورش را) از سمت چب آنان می برد و متمایل می شود و آنها در فضای وسیعی از آن غارند. این از نشانه ها و معجزات خداوند است. (کهف/17)
به جمله:" این از نشانه ها و معجزات خداوند است" دقت کنید. که بلافاصله بعد از بیان تغییر مسیر نور خورشید بیان شده است. و به روشنی مشخص است که موقعیت (نور) خورشید به هنگام عبور از کنار غار، در آن مقطع خاص(به علت تغییر گرانش در محیط غار، و یا هر عامل دیگر) دارای شرایط خاصی بوده است. و به هیچ وجه بیان موقعیت خورشید برای مشخص کردن موقعیت غار نمی باشد زیرا این روشی مناسب برای تعیین موقعیت غار نمی باشد و از طرف دیگر تابش نور خورشید در شرایط خاص باعث ایجاد تغییر خاصی برای افرادی که در درون غار بوده اند، نمی شود.
لازم به ذکر است این میدان گرانشی بالا در غار، تنها در کسری از ثانیه وجود داشته است که به همین دلیل تنها بر پرتو نور که دارای سرعت بسیار زیاد می باشد تاثیر گذاشته است. و لحظه اعمال این نیروی گرانشی بالا در زمان طلوع خورشید و در طی زمان بسیار ناچیز(لحظه رفتن به آینده) بوده است و همچنین بعد از گذشت 309 سال برای سایر افراد دقیقا در غروب چنان روزی ، زمان حضور دوباره آنها در غار بوده است. و تغییر در شرایط غار به هنگام غروب خورشید، باعث تغییر مسیر نور شده است.
در آیه هفدهم به نکته جالب دیگری نیز اشاره شده است. " آنها در فضای وسیعی از آن غارند" اما بودن در یک میدان گرانش بالا باعث کشیدگی می گردد و در میدان گرانشی بالا، ماده به كلي تجزيه و جزئی از آن میدان گرانشی می گردد،که به نوعی در این آیه به آن اشاره شده است.
در مورد اینکه غاری که اصحاب کهف در آن برهه از زمان در آن قرار داشته اند دارای شرایطی خاص بوده است در آیه زیر مشخص شده است:
... اگر بر آنها اطلاع یابی (و از نزدیک ببینی) مسلما گریزان به آنها پشت می کنی و همه وجودت از آنان پر از ترس می شود. (کهف/18)
لازم به ذکر است که: سرعت گریز، حداقل سرعت ممکن برای یک جسم می‌باشد تا بتواند از میدان گرانشی جسمی دیگر فرار کند. آنچه از آیه مشخص است این است که غار در آن مقطع زمانی خاص دارای شرایط خاصی بوده است. همچنین از آیات زیر مشخص می شود که گذر زمان برای اصحاب کهف با افرادی که خارج از غار بوده اند متفاوت بوده است. و این به خوبی نشان می دهد که اینگونه نبوده که آنها هم مانند سایر افراد 309 سال بر آنها گذشته و در طی این زمان آنها در خواب بوده اند، (مشکل تعذیه در این مدت) بلکه واقعا آنها تنها یک روز در آن غار به خواب رفته بودند و به علت قرار گرفتن در یک میدان گرانشی بالا، گذر زمان بر آنها کندتر گذشته و بعد از یک روز (معادل 309 سال برای افرادی که خارج از غار بوده اند) که از خواب بیدار می شوند، احساس گرسنگی کرده و از میان خودشان، فردی را برای تهیه غذا انتخاب می کنند.
... گوینده ای از آنها گفت: چقدر (در اینجا) مانده اید؟ گفتند: یک روز یا مقداری از روز مانده ایم. (و گروهی دیگر) گفتند: پروردگارتان به مقداری که مانده اید داناتر است. حالا یکی از خودتان را با این پول نقره به سوی شهر بفرستید، و باید درست بنگرید که کدام یک از اهالی آن جا طعامش پاکیزه تر است پس از آن برای شما روزیی بیاورد. (کهف/19)
توضیح داده شد که بودن در یک میدان گرانشی بالا، باعث می شود که ماده به کلی تجزیه شود. در آیه زیر اشاره شده است که این معجزه به نوعی نشان دهنده قیامت و برنگیخته شدن پس از مرگ است. یعنی پس از اینکه اجزاء بدنمان متلاشی و تجزیه شد خداوند دوباره آنها را جمع می کند. البته ممکن است این افزایش میدان گرانش به میزانی که باعث متلاشی شدن اجزاء بدن آنها شده باشد نبوده و تنها باعث ایجاد تغییراتی در بدن آنها شده باشد که اگر کسی به آنها در آن مقطع زمانی نگاه می کرده دچار رعب و ترس زیادی می شده است.
و اینگونه (مردم آن دیار را) از (وضع) آنها آگاه ساختیم آن گاه که در میان خودشان در کار بعث خود نزاع داشتند، تا بدانند که وعده خدا حق است و در (آمدن) روز قیامت تردیدی نیست.(کهف/20)

البته لازم به ذکر است که بیان تغییر میدان گرانشی در غار، تنها یک مثال می باشد و ممکن است این تغییر در محیط غار، ناشی از عامل دیگری باشد که هم باعث تغییر در گذر زمان و هم تغییر مسیر نور خورشید در هنگام عبور از کنار غار گردد.

منبع: www.insomnia1990.blogfa.com (http://www.insomnia1990.blogfa.com/)

mohammadhossein
2016/08/22, 05:03
جزء اول قرآن (التماس دعا)








دريافت فايلhttp://forums.boursy.com/imported/2016/08/download-1.gif (http://bmi.ir/Fa/uploadedFiles/PodCast/2009_8_19/1681b288fb__eadda1bb21.mp3)








سوره الفاتحه




به نام خداوند رحمتگر مهربان ( ۱)



بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ﴿ ۱ ﴾



ستايش خدايى را كه پروردگار جهانيان ( ۲)



الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿ ۲ ﴾



رحمتگر مهربان ( ۳)



الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ ﴿ ۳ ﴾



[و] خداوند روز جزاست ( ۴)



مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ ﴿ ۴ ﴾



[بار الها] تنها تو را مى‏پرستيم و تنها از تو يارى مى‏جوييم ( ۵)



إِيَّاكَ نَعْبُدُ وإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ ﴿ ۵ ﴾



ما را به راه راست هدايت فرما ( ۶)



اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِيمَ ﴿ ۶ ﴾



راه آنان كه گرامى‏شان داشته‏اى نه [راه] مغضوبان و نه [راه] گمراهان ( ۷)



صِرَاطَ الَّذِينَ أَنعَمتَ عَلَيهِمْ غَيرِ المَغضُوبِ عَلَيهِمْ وَلاَ الضَّالِّينَ ﴿ ۷ ﴾


سوره البقره




به نام خداوند رحمتگر مهربان



بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ



الف لام ميم ( ۱)



الم ﴿ ۱ ﴾



اين است كتابى كه در [حقانيت] آن هيچ ترديدى نيست [و] مايه هدايت تقواپيشگان است ( ۲)



ذَلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ ﴿ ۲ ﴾



آنان كه به غيب ايمان مى‏آورند و نماز را بر پا مى‏دارند و از آنچه به ايشان روزى داده‏ايم انفاق مى‏كنند ( ۳)



الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ ﴿ ۳ ﴾



و آنان كه بدانچه به سوى تو فرود آمده و به آنچه پيش از تو نازل شده است ايمان مى آورند و آنانند كه به آخرت يقين دارند ( ۴)



والَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ وَبِالآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ ﴿ ۴ ﴾



آنان برخوردار از هدايتى از سوى پروردگار خويشند و آنان همان رستگارانند ( ۵)



أُوْلَئِكَ عَلَى هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ وَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴿ ۵ ﴾



در حقيقت كسانى كه كفر ورزيدند چه بيمشان دهى چه بيمشان ندهى بر ايشان يكسان است [آنها] نخواهند گرويد ( ۶)



إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ ﴿ ۶ ﴾



خداوند بر دلهاى آنان و بر شنوايى ايشان مهر نهاده و بر ديدگانشان پرده‏اى است و آنان را عذابى دردناك است ( ۷)



خَتَمَ اللّهُ عَلَى قُلُوبِهمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عظِيمٌ ﴿ ۷ ﴾



و برخى از مردم مى‏گويند ما به خدا و روز بازپسين ايمان آورده‏ايم ولى گروندگان [راستين] نيستند ( ۸)



وَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ آمَنَّا بِاللّهِ وَبِالْيَوْمِ الآخِرِ وَمَا هُم بِمُؤْمِنِينَ ﴿ ۸ ﴾



با خدا و مؤمنان نيرنگ مى‏بازند ولى جز بر خويشتن نيرنگ نمى‏زنند و نمى‏فهمند ( ۹)



يُخَادِعُونَ اللّهَ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَمَا يَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنفُسَهُم وَمَا يَشْعُرُونَ ﴿ ۹ ﴾



در دلهايشان مرضى است و خدا بر مرضشان افزود و به [سزاى] آنچه به دروغ مى گفتند عذابى دردناك [در پيش] خواهند داشت ( ۱۰)



فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضًا وَلَهُم عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ ﴿ ۱۰ ﴾



و چون به آنان گفته شود در زمين فساد مكنيد مى‏گويند ما خود اصلاحگريم ( ۱۱)



وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لاَ تُفْسِدُواْ فِي الأَرْضِ قَالُواْ إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ ﴿ ۱۱ ﴾



بهوش باشيد كه آنان فسادگرانند ليكن نمى‏فهمند ( ۱۲)



أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَكِن لاَّ يَشْعُرُونَ ﴿ ۱۲ ﴾



و چون به آنان گفته شود همان گونه كه مردم ايمان آوردند شما هم ايمان بياوريد مى‏گويند آيا همان گونه كه كم خردان ايمان آورده‏اند ايمان بياوريم هشدار كه آنان همان كم‏خردانند ولى نمى‏دانند ( ۱۳)



وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُواْ كَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُواْ أَنُؤْمِنُ كَمَا آمَنَ السُّفَهَاء أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاء وَلَكِن لاَّ يَعْلَمُونَ ﴿ ۱۳ ﴾



و چون با كسانى كه ايمان آورده‏اند برخورد كنند مى‏گويند ايمان آورديم و چون با شيطانهاى خود خلوت كنند مى‏گويند در حقيقت ما با شماييم ما فقط [آنان را] ريشخند مى‏كنيم ( ۱۴)



وَإِذَا لَقُواْ الَّذِينَ آمَنُواْ قَالُواْ آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْاْ إِلَى شَيَاطِينِهِمْ قَالُواْ إِنَّا مَعَكْمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُونَ ﴿ ۱۴ ﴾



خدا [است كه] ريشخندشان مى‏كند و آنان را در طغيانشان فرو مى‏گذارد تا سرگردان شوند ( ۱۵)



اللّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَيَمُدُّهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ ﴿ ۱۵ ﴾



همين كسانند كه گمراهى را به [بهاى] هدايت‏خريدند در نتيجه داد و ستدشان سود[ى به بار] نياورد و هدايت‏يافته نبودند ( ۱۶)



أُوْلَئِكَ الَّذِينَ اشْتَرُوُاْ الضَّلاَلَةَ بِالْهُدَى فَمَا رَبِحَت تِّجَارَتُهُمْ وَمَا كَانُواْ مُهْتَدِينَ ﴿ ۱۶ ﴾



مثل آنان همچون مثل كسانى است كه آتشى افروختند و چون پيرامون آنان را روشنايى داد خدا نورشان را برد و در ميان تاريكيهايى كه نمى‏بينند رهايشان كرد ( ۱۷)



مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ نَارًا فَلَمَّا أَضَاءتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللّهُ بِنُورِهِمْ وَتَرَكَهُمْ فِي ظُلُمَاتٍ لاَّ يُبْصِرُونَ ﴿ ۱۷ ﴾



كرند لالند كورند بنابراين به راه نمى‏آيند ( ۱۸)



صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لاَ يَرْجِعُونَ ﴿ ۱۸ ﴾



يا چون [كسانى كه در معرض] رگبارى از آسمان كه در آن تاريكيها و رعد و برقى است [قرار گرفته‏اند] از [نهيب] آذرخش [و] بيم مرگ سر انگشتان خود را در گوشهايشان نهند ولى خدا بر كافران احاطه دارد ( ۱۹)



أَوْ كَصَيِّبٍ مِّنَ السَّمَاءِ فِيهِ ظُلُمَاتٌ وَرَعْدٌ وَبَرْقٌ يَجْعَلُونَ أَصْابِعَهُمْ فِي آذَانِهِم مِّنَ الصَّوَاعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ واللّهُ مُحِيطٌ بِالْكافِرِينَ ﴿ ۱۹ ﴾



نزديك است كه برق چشمانشان را بربايد هر گاه كه بر آنان روشنى بخشد در آن گام زنند و چون راهشان را تاريك كند [بر جاى خود] بايستند و اگر خدا مى‏خواست‏شنوايى و بينايى‏شان را برمى‏گرفت كه خدا بر همه چيز تواناست ( ۲۰)



يَكَادُ الْبَرْقُ يَخْطَفُ أَبْصَارَهُمْ كُلَّمَا أَضَاء لَهُم مَّشَوْاْ فِيهِ وَإِذَا أَظْلَمَ عَلَيْهِمْ قَامُواْ وَلَوْ شَاء اللّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ إِنَّ اللَّه عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿ ۲۰ ﴾



اى مردم پروردگارتان را كه شما و كسانى را كه پيش از شما بوده‏اند آفريده است پرستش كنيد باشد كه به تقوا گراييد ( ۲۱)



يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُواْ رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ ﴿ ۲۱ ﴾



همان [خدايى] كه زمين را براى شما فرشى [گسترده] و آسمان را بنايى [افراشته] قرار داد و از آسمان آبى فرود آورد و بدان از ميوه‏ها رزقى براى شما بيرون آورد پس براى خدا همتايانى قرار ندهيد در حالى كه خود مى‏دانيد ( ۲۲)



الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الأَرْضَ فِرَاشًا وَالسَّمَاء بِنَاء وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَّكُمْ فَلاَ تَجْعَلُواْ لِلّهِ أَندَادًا وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿ ۲۲ ﴾



و اگر در آنچه بر بنده خود نازل كرده‏ايم شك داريد پس اگر راست مى‏گوييد سوره‏اى مانند آن بياوريد و گواهان خود را غير خدا فرا خوانيد ( ۲۳)



وَإِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُواْ شُهَدَاءكُم مِّن دُونِ اللّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ ﴿ ۲۳ ﴾



پس اگر نكرديد و هرگز نمى‏توانيد كرد از آن آتشى كه سوختش مردمان و سنگها هستند و براى كافران آماده شده بپرهيزيد ( ۲۴)



فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ وَلَن تَفْعَلُواْ فَاتَّقُواْ النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ ﴿ ۲۴ ﴾



و كسانى را كه ايمان آورده‏اند و كارهاى شايسته انجام داده‏اند مژده ده كه ايشان را باغهايى خواهد بود كه از زير [درختان] آنها جويها روان است هر گاه ميوه‏اى از آن روزى ايشان شود مى‏گويند اين همان است كه پيش از اين [نيز] روزى ما بوده و مانند آن [نعمتها] به ايشان داده شود و در آنجا همسرانى پاكيزه خواهند داشت و در آنجا جاودانه بمانند ( ۲۵)



وَبَشِّرِ الَّذِين آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ كُلَّمَا رُزِقُواْ مِنْهَا مِن ثَمَرَةٍ رِّزْقًا قَالُواْ هَذَا الَّذِي رُزِقْنَا مِن قَبْلُ وَأُتُواْ بِهِ مُتَشَابِهًا وَلَهُمْ فِيهَا أَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ وَهُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ﴿ ۲۵ ﴾



خداى را از اينكه به پشه‏اى يا فروتر [يا فراتر] از آن مثل زند شرم نيايد پس كسانى كه ايمان آورده‏اند مى‏دانند كه آن [مثل] از جانب پروردگارشان بجاست ولى كسانى كه به كفر گراييده‏اند مى‏گويند خدا از اين مثل چه قصد داشته است [خدا] بسيارى را با آن گمراه و بسيارى را با آن راهنمايى مى‏كند و[لى] جز نافرمانان را با آن گمراه نمى‏كند ( ۲۶)



إِنَّ اللَّهَ لاَ يَسْتَحْيِي أَن يَضْرِبَ مَثَلًا مَّا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُواْ فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ وَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُواْ فَيَقُولُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلًا يُضِلُّ بِهِ كَثِيرًا وَيَهْدِي بِهِ كَثِيرًا وَمَا يُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفَاسِقِينَ ﴿ ۲۶ ﴾



همانانى كه پيمان خدا را پس از بستن آن مى‏شكنند و آنچه را خداوند به پيوستنش امر فرموده مى‏گسلند و در زمين به فساد مى‏پردازند آنانند كه زيانكارانند ( ۲۷)



الَّذِينَ يَنقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِن بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَيَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَن يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِي الأَرْضِ أُولَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ ﴿ ۲۷ ﴾



چگونه خدا را منكريد با آنكه مردگانى بوديد و شما را زنده كرد باز شما را مى ميراند [و] باز زنده مى‏كند [و] آنگاه به سوى او بازگردانده مى‏شويد ( ۲۸)



كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَكُنتُمْ أَمْوَاتًا فَأَحْيَاكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ ﴿ ۲۸ ﴾



اوست آن كسى كه آنچه در زمين است همه را براى شما آفريد سپس به [آفرينش] آسمان پرداخت و هفت آسمان را استوار كرد و او به هر چيزى داناست ( ۲۹)



هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُم مَّا فِي الأَرْضِ جَمِيعًا ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاء فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ﴿ ۲۹ ﴾



و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت من در زمين جانشينى خواهم گماشت [فرشتگان] گفتند آيا در آن كسى را مى‏گمارى كه در آن فساد انگيزد و خونها بريزد و حال آنكه ما با ستايش تو [تو را] تنزيه مى‏كنيم و به تقديست مى‏پردازيم فرمود من چيزى مى‏دانم كه شما نمى‏دانيد ( ۳۰)



وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ ﴿ ۳۰ ﴾



و [خدا] همه [معانى] نامها را به آدم آموخت‏سپس آنها را بر فرشتگان عرضه نمود و فرمود اگر راست مى‏گوييد از اسامى اينها به من خبر دهيد ( ۳۱)



وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلاَئِكَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِي بِأَسْمَاء هَؤُلاء إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿ ۳۱ ﴾



گفتند منزهى تو ما را جز آنچه [خود] به ما آموخته‏اى هيچ دانشى نيست تويى داناى حكيم ( ۳۲)



قَالُواْ سُبْحَانَكَ لاَ عِلْمَ لَنَا إِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ ﴿ ۳۲ ﴾



فرمود اى آدم ايشان را از اسامى آنان خبر ده و چون [آدم] ايشان را از اسماءشان خبر داد فرمود آيا به شما نگفتم كه من نهفته آسمانها و زمين را مى‏دانم و آنچه را آشكار مى‏كنيد و آنچه را پنهان مى‏داشتيد مى‏دانم ( ۳۳)



قَالَ يَا آدَمُ أَنبِئْهُم بِأَسْمَآئِهِمْ فَلَمَّا أَنبَأَهُمْ بِأَسْمَآئِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ ﴿ ۳۳ ﴾



و چون فرشتگان را فرموديم براى آدم سجده كنيد پس بجز ابليس كه سر باز زد و كبر ورزيد و از كافران شد [همه] به سجده درافتادند ( ۳۴)



وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِكَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ ﴿ ۳۴ ﴾



و گفتيم اى آدم خود و همسرت در اين باغ سكونت گير[يد] و از هر كجاى آن خواهيد فراوان بخوريد و[لى] به اين درخت نزديك نشويد كه از ستمكاران خواهيد بود ( ۳۵)



وَقُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلاَ مِنْهَا رَغَدًا حَيْثُ شِئْتُمَا وَلاَ تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الْظَّالِمِينَ ﴿ ۳۵ ﴾



پس شيطان هر دو را از آن بلغزانيد و از آنچه در آن بودند ايشان را به درآورد و فرموديم فرود آييد شما دشمن همديگريد و براى شما در زمين قرارگاه و تا چندى برخوردارى خواهد بود ( ۳۶)



فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ وَقُلْنَا اهْبِطُواْ بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ ﴿ ۳۶ ﴾



سپس آدم از پروردگارش كلماتى را دريافت نمود و [خدا] بر او ببخشود آرى او[ست كه] توبه‏پذير مهربان است ( ۳۷)



فَتَلَقَّى آدَمُ مِن رَّبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ ﴿ ۳۷ ﴾



فرموديم جملگى از آن فرود آييد پس اگر از جانب من شما را هدايتى رسد آنان كه هدايتم را پيروى كنند بر ايشان بيمى نيست و غمگين نخواهند شد ( ۳۸)



قُلْنَا اهْبِطُواْ مِنْهَا جَمِيعًا فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُم مِّنِّي هُدًى فَمَن تَبِعَ هُدَايَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿ ۳۸ ﴾



و[لى] كسانى كه كفر ورزيدند و نشانه‏هاى ما را دروغ انگاشتند آنانند كه اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند بود ( ۳۹)



وَالَّذِينَ كَفَرواْ وَكَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ﴿ ۳۹ ﴾



اى فرزندان اسرائيل نعمتهايم را كه بر شما ارزانى داشتم به ياد آريد و به پيمانم وفا كنيد تا به پيمانتان وفا كنم و تنها از من بترسيد ( ۴۰)



يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُواْ نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَوْفُواْ بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ وَإِيَّايَ فَارْهَبُونِ ﴿ ۴۰ ﴾



و بدانچه نازل كرده‏ام كه مؤيد همان چيزى است كه با شماست ايمان آريد و نخستين منكر آن نباشيد و آيات مرا به بهايى ناچيز نفروشيد و تنها از من پروا كنيد ( ۴۱)



وَآمِنُواْ بِمَا أَنزَلْتُ مُصَدِّقًا لِّمَا مَعَكُمْ وَلاَ تَكُونُواْ أَوَّلَ كَافِرٍ بِهِ وَلاَ تَشْتَرُواْ بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلًا وَإِيَّايَ فَاتَّقُونِ ﴿ ۴۱ ﴾



و حق را به باطل درنياميزيد و حقيقت را با آنكه خود مى‏دانيد كتمان نكنيد ( ۴۲)



وَلاَ تَلْبِسُواْ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُواْ الْحَقَّ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿ ۴۲ ﴾



و نماز را بر پا داريد و زكات را بدهيد و با ركوع‏كنندگان ركوع كنيد ( ۴۳)



وَأَقِيمُواْ الصَّلاَةَ وَآتُواْ الزَّكَاةَ وَارْكَعُواْ مَعَ الرَّاكِعِينَ ﴿ ۴۳ ﴾



آيا مردم را به نيكى فرمان مى‏دهيد و خود را فراموش مى‏كنيد با اينكه شما كتاب [خدا] را مى‏خوانيد آيا [هيچ] نمى‏انديشيد ( ۴۴)



أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنسَوْنَ أَنفُسَكُمْ وَأَنتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَابَ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ ﴿ ۴۴ ﴾



از شكيبايى و نماز يارى جوييد و به راستى اين [كار] گران است مگر بر فروتنان ( ۴۵)



وَاسْتَعِينُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخَاشِعِينَ ﴿ ۴۵ ﴾



همان كسانى كه مى‏دانند با پروردگار خود ديدار خواهند كرد و به سوى او باز خواهند گشت ( ۴۶)



الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلاَقُوا رَبِّهِمْ وَأَنَّهُمْ إِلَيْهِ رَاجِعُونَ ﴿ ۴۶ ﴾



اى فرزندان اسرائيل از نعمتهايم كه بر شما ارزانى داشتم و [از] اينكه من شما را بر جهانيان برترى دادم ياد كنيد ( ۴۷)



يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُواْ نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ ﴿ ۴۷ ﴾



و بترسيد از روزى كه هيچ كس چيزى [از عذاب خدا] را از كسى دفع نمى‏كند و نه از او شفاعتى پذيرفته و نه به جاى وى بدلى گرفته مى‏شود و نه يارى خواهند شد ( ۴۸)



وَاتَّقُواْ يَوْمًا لاَّ تَجْزِي نَفْسٌ عَن نَّفْسٍ شَيْئًا وَلاَ يُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ وَلاَ يُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلاَ هُمْ يُنصَرُونَ ﴿ ۴۸ ﴾



و [به ياد آريد] آنگاه كه شما را از [چنگ] فرعونيان رهانيديم [آنان] شما را سخت‏شكنجه مى‏كردند پسران شما را سر مى‏بريدند و زنهايتان را زنده مى‏گذاشتند و در آن [امر بلا و] آزمايش بزرگى از جانب پروردگارتان بود ( ۴۹)



وَإِذْ نَجَّيْنَاكُم مِّنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوَءَ الْعَذَابِ يُذَبِّحُونَ أَبْنَاءكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَاءكُمْ وَفِي ذَلِكُم بَلاءٌ مِّن رَّبِّكُمْ عَظِيمٌ ﴿ ۴۹ ﴾



و هنگامى كه دريا را براى شما شكافتيم و شما را نجات بخشيديم و فرعونيان را در حالى كه شما نظاره مى‏كرديد غرق كرديم ( ۵۰)



وَإِذْ فَرَقْنَا بِكُمُ الْبَحْرَ فَأَنجَيْنَاكُمْ وَأَغْرَقْنَا آلَ فِرْعَوْنَ وَأَنتُمْ تَنظُرُونَ ﴿ ۵۰ ﴾



و آنگاه كه با موسى چهل شب قرار گذاشتيم آنگاه در غياب وى شما گوساله را [به پرستش] گرفتيد در حالى كه ستمكار بوديد ( ۵۱)



وَإِذْ وَاعَدْنَا مُوسَى أَرْبَعِينَ لَيْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِن بَعْدِهِ وَأَنتُمْ ظَالِمُونَ ﴿ ۵۱ ﴾



پس از آن بر شما بخشوديم باشد كه شكرگزارى كنيد ( ۵۲)



ثُمَّ عَفَوْنَا عَنكُمِ مِّن بَعْدِ ذَلِكَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ ﴿ ۵۲ ﴾



و آنگاه كه موسى را كتاب و فرقان [=جداكننده حق از باطل] داديم شايد هدايت‏ يابيد ( ۵۳)



وَإِذْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَالْفُرْقَانَ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ ﴿ ۵۳ ﴾



و چون موسى به قوم خود گفت اى قوم من شما با [به پرستش] گرفتن گوساله برخود ستم كرديد پس به درگاه آفريننده خود توبه كنيد و [خطاكاران] خودتان را به قتل برسانيد كه اين [كار] نزد آفريدگارتان براى شما بهتر است پس [خدا] توبه شما را پذيرفت كه او توبه‏پذير مهربان است ( ۵۴)



وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنفُسَكُمْ بِاتِّخَاذِكُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُواْ إِلَى بَارِئِكُمْ فَاقْتُلُواْ أَنفُسَكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ عِندَ بَارِئِكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ ﴿ ۵۴ ﴾



و چون گفتيد اى موسى تا خدا را آشكارا نبينيم هرگز به تو ايمان نخواهيم آورد پس در حالى كه مى‏نگريستيد صاعقه شما را فرو گرفت ( ۵۵)



وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَن نُّؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَأَنتُمْ تَنظُرُونَ ﴿ ۵۵ ﴾



سپس شما را پس از مرگتان برانگيختيم باشد كه شكرگزارى كنيد ( ۵۶)



ثُمَّ بَعَثْنَاكُم مِّن بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ ﴿ ۵۶ ﴾



و بر شما ابر را سايه‏گستر كرديم و بر شما گزانگبين و بلدرچين فرو فرستاديم [و گفتيم] از خوراكيهاى پاكيزه‏اى كه به شما روزى داده‏ايم بخوريد و[لى آنان] بر ما ستم نكردند بلكه بر خويشتن ستم روا مى‏داشتند ( ۵۷)



وَظَلَّلْنَا عَلَيْكُمُ الْغَمَامَ وَأَنزَلْنَا عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَى كُلُواْ مِن طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَمَا ظَلَمُونَا وَلَكِن كَانُواْ أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ ﴿ ۵۷ ﴾



و [نيز به يادآريد] هنگامى را كه گفتيم بدين شهر درآييد و از [نعمتهاى] آن هر گونه خواستيد فراوان بخوريد و سجده‏كنان از در [بزرگ] درآييد و بگوييد [خداوندا] گناهان ما را بريز تا خطاهاى شما را ببخشاييم و [پاداش] نيكوكاران را خواهيم افزود ( ۵۸)



وَإِذْ قُلْنَا ادْخُلُواْ هَذِهِ الْقَرْيَةَ فَكُلُواْ مِنْهَا حَيْثُ شِئْتُمْ رَغَدًا وَادْخُلُواْ الْبَابَ سُجَّدًا وَقُولُواْ حِطَّةٌ نَّغْفِرْ لَكُمْ خَطَايَاكُمْ وَسَنَزِيدُ الْمُحْسِنِينَ ﴿ ۵۸ ﴾



اما كسانى كه ستم كرده بودند [آن سخن را] به سخن ديگرى غير از آنچه به ايشان گفته شده بود تبديل كردند و ما [نيز] بر آنان كه ستم كردند به سزاى اينكه نافرمانى پيشه كرده بودند عذابى از آسمان فرو فرستاديم ( ۵۹)



فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظَلَمُواْ قَوْلًا غَيْرَ الَّذِي قِيلَ لَهُمْ فَأَنزَلْنَا عَلَى الَّذِينَ ظَلَمُواْ رِجْزًا مِّنَ السَّمَاء بِمَا كَانُواْ يَفْسُقُونَ ﴿ ۵۹ ﴾



و هنگامى كه موسى براى قوم خود در پى آب برآمد گفتيم با عصايت بر آن تخته‏سنگ بزن پس دوازده چشمه از آن جوشيدن گرفت [به گونه‏اى كه] هر قبيله‏اى آبشخور خود را مى‏دانست [و گفتيم] از روزى خدا بخوريد و بياشاميد و[لى] در زمين سر به فساد برمداريد ( ۶۰)



وَإِذِ اسْتَسْقَى مُوسَى لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِب بِّعَصَاكَ الْحَجَرَ فَانفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْنًا قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُنَاسٍ مَّشْرَبَهُمْ كُلُواْ وَاشْرَبُواْ مِن رِّزْقِ اللَّهِ وَلاَ تَعْثَوْاْ فِي الأَرْضِ مُفْسِدِينَ ﴿ ۶۰ ﴾



و چون گفتيد اى موسى هرگز بر يك [نوع] خوراك تاب نياوريم از خداى خود براى ما بخواه تا از آنچه زمين مى‏روياند از [قبيل] سبزى و خيار و سير و عدس و پياز براى ما بروياند [موسى] گفت آيا به جاى چيز بهتر خواهان چيز پست‏تريد پس به شهر فرود آييد كه آنچه را خواسته‏ايد براى شما [در آنجا مهيا]ست و [داغ] خوارى و نادارى بر [پيشانى] آنان زده شد و به خشم خدا گرفتار آمدند چرا كه آنان به نشانه‏هاى خدا كفر ورزيده بودند و پيامبران را بناحق مى‏كشتند اين از آن روى بود كه سركشى نموده و از حد درگذرانيده بودند ( ۶۱)



وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَن نَّصْبِرَ عَلَىَ طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنبِتُ الأَرْضُ مِن بَقْلِهَا وَقِثَّآئِهَا وَفُومِهَا وَعَدَسِهَا وَبَصَلِهَا قَالَ أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِي هُوَ أَدْنَى بِالَّذِي هُوَ خَيْرٌ اهْبِطُواْ مِصْرًا فَإِنَّ لَكُم مَّا سَأَلْتُمْ وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَبَآؤُوْاْ بِغَضَبٍ مِّنَ اللَّهِ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُواْ يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذَلِكَ بِمَا عَصَواْ وَّكَانُواْ يَعْتَدُونَ ﴿ ۶۱ ﴾



در حقيقت كسانى كه [به اسلام] ايمان آورده و كسانى كه يهودى شده‏اند و ترسايان و صابئان هر كس به خدا و روز بازپسين ايمان داشت و كار شايسته كرد پس اجرشان را پيش پروردگارشان خواهند داشت و نه بيمى بر آنان است و نه اندوهناك خواهند شد ( ۶۲)



إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَالَّذِينَ هَادُواْ وَالنَّصَارَى وَالصَّابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿ ۶۲ ﴾



و چون از شما پيمان محكم گرفتيم و [كوه] طور را بر فراز شما افراشتيم [و فرموديم] آنچه را به شما داده‏ايم به جد و جهد بگيريد و آنچه را در آن است به خاطر داشته باشيد باشد كه به تقوا گراييد ( ۶۳)



وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُواْ مَا آتَيْنَاكُم بِقُوَّةٍ وَاذْكُرُواْ مَا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ ﴿ ۶۳ ﴾



سپس شما بعد از آن [پيمان] رويگردان شديد و اگر فضل خدا و رحمت او بر شما نبود مسلما از زيانكاران بوديد ( ۶۴)



ثُمَّ تَوَلَّيْتُم مِّن بَعْدِ ذَلِكَ فَلَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَكُنتُم مِّنَ الْخَاسِرِينَ ﴿ ۶۴ ﴾



و كسانى از شما را كه در روز شنبه [از فرمان خدا] تجاوز كردند نيك شناختيد پس ايشان را گفتيم بوزينگانى طردشده باشيد ( ۶۵)



وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِينَ اعْتَدَواْ مِنكُمْ فِي السَّبْتِ فَقُلْنَا لَهُمْ كُونُواْ قِرَدَةً خَاسِئِينَ ﴿ ۶۵ ﴾



و ما آن [عقوبت] را براى حاضران و [نسلهاى] پس از آن عبرتى و براى پرهيزگاران پندى قرار داديم ( ۶۶)



فَجَعَلْنَاهَا نَكَالًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهَا وَمَا خَلْفَهَا وَمَوْعِظَةً لِّلْمُتَّقِينَ ﴿ ۶۶ ﴾



و هنگامى كه موسى به قوم خود گفت‏خدا به شما فرمان مى‏دهد كه ماده گاوى را سر ببريد گفتند آيا ما را به ريشخند مى‏گيرى گفت پناه مى‏برم به خدا كه [مبادا] از جاهلان باشم ( ۶۷)



وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تَذْبَحُواْ بَقَرَةً قَالُواْ أَتَتَّخِذُنَا هُزُوًا قَالَ أَعُوذُ بِاللّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ ﴿ ۶۷ ﴾



گفتند پروردگارت را براى ما بخوان تا بر ما روشن سازد كه آن چگونه [گاوى] است گفت وى مى‏فرمايد آن ماده گاوى است نه پير و نه خردسال [بلكه] ميانسالى است بين اين دو پس آنچه را [بدان] ماموريد به جاى آريد ( ۶۸)



قَالُواْ ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّن لّنَا مَا هِيَ قَالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ لاَّ فَارِضٌ وَلاَ بِكْرٌ عَوَانٌ بَيْنَ ذَلِكَ فَافْعَلُواْ مَا تُؤْمَرونَ ﴿ ۶۸ ﴾



گفتند از پروردگارت بخواه تا بر ما روشن كند كه رنگش چگونه است گفت وى مى‏فرمايد آن ماده گاوى است زرد يكدست و خالص كه رنگش بينندگان را شاد مى‏كند ( ۶۹)



قَالُواْ ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّن لَّنَا مَا لَوْنُهَا قَالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنّهَا بَقَرَةٌ صَفْرَاء فَاقِعٌ لَّوْنُهَا تَسُرُّ النَّاظِرِينَ ﴿ ۶۹ ﴾



گفتند از پروردگارت بخواه تا بر ما روشن گرداند كه آن چگونه [گاوى] باشد زيرا [چگونگى] اين ماده گاو بر ما مشتبه شده و[لى با توضيحات بيشتر تو] ما ان شاء الله حتما هدايت ‏خواهيم شد ( ۷۰)



قَالُواْ ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّن لَّنَا مَا هِيَ إِنَّ البَقَرَ تَشَابَهَ عَلَيْنَا وَإِنَّا إِن شَاء اللَّهُ لَمُهْتَدُونَ ﴿ ۷۰ ﴾



گفت وى مى‏فرمايد در حقيقت آن ماده گاوى است كه نه رام است تا زمين را شخم زند و نه كشتزار را آبيارى كند بى‏نقص است و هيچ لكه‏اى در آن نيست گفتند اينك سخن درست آوردى پس آن را سر بريدند و چيزى نمانده بود كه نكنند ( ۷۱)



قَالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ لاَّ ذَلُولٌ تُثِيرُ الأَرْضَ وَلاَ تَسْقِي الْحَرْثَ مُسَلَّمَةٌ لاَّ شِيَةَ فِيهَا قَالُواْ الآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ فَذَبَحُوهَا وَمَا كَادُواْ يَفْعَلُونَ ﴿ ۷۱ ﴾



و چون شخصى را كشتيد و در باره او با يكديگر به ستيزه برخاستيد و حال آنكه خدا آنچه را كتمان مى‏كرديد آشكار گردانيد ( ۷۲)



وَإِذْ قَتَلْتُمْ نَفْسًا فَادَّارَأْتُمْ فِيهَا وَاللّهُ مُخْرِجٌ مَّا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ ﴿ ۷۲ ﴾



پس فرموديم پاره‏اى از آن [گاو سر بريده را] به آن [مقتول] بزنيد [تا زنده شود] اين گونه خدا مردگان را زنده مى‏كند و آيات خود را به شما مى‏نماياند باشد كه بينديشيد ( ۷۳)



فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا كَذَلِكَ يُحْيِي اللّهُ الْمَوْتَى وَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ ﴿ ۷۳ ﴾



سپس دلهاى شما بعد از اين [واقعه] سخت گرديد همانند سنگ يا سخت‏تر از آن چرا كه از برخى سنگها جويهايى بيرون مى‏زند و پاره‏اى از آنها مى‏شكافد و آب از آن خارج مى‏شود و برخى از آنها از بيم خدا فرو مى‏ريزد و خدا از آنچه مى‏كنيد غافل نيست ( ۷۴)



ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُم مِّن بَعْدِ ذَلِكَ فَهِيَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الأَنْهَارُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَشَّقَّقُ فَيَخْرُجُ مِنْهُ الْمَاء وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ اللّهِ وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ ﴿ ۷۴ ﴾



آيا طمع داريد كه [اينان] به شما ايمان بياورند با آنكه گروهى از آنان سخنان خدا را مى‏شنيدند سپس آن را بعد از فهميدنش تحريف مى‏كردند و خودشان هم مى‏دانستند ( ۷۵)



أَفَتَطْمَعُونَ أَن يُؤْمِنُواْ لَكُمْ وَقَدْ كَانَ فَرِيقٌ مِّنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلاَمَ اللّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِن بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ يَعْلَمُونَ ﴿ ۷۵ ﴾



و [همين يهوديان] چون با كسانى كه ايمان آورده‏اند برخورد كنند مى‏گويند ما ايمان آورده‏ايم و وقتى با همديگر خلوت مى‏كنند مى‏گويند چرا از آنچه خداوند بر شما گشوده است براى آنان حكايت مى‏كنيد تا آنان به [استناد] آن پيش پروردگارتان بر ضد شما استدلال كنند آيا فكر نمى‏كنيد ( ۷۶)



وَإِذَا لَقُواْ الَّذِينَ آمَنُواْ قَالُواْ آمَنَّا وَإِذَا خَلاَ بَعْضُهُمْ إِلَىَ بَعْضٍ قَالُواْ أَتُحَدِّثُونَهُم بِمَا فَتَحَ اللّهُ عَلَيْكُمْ لِيُحَآجُّوكُم بِهِ عِندَ رَبِّكُمْ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ ﴿ ۷۶ ﴾



آيا نمى‏دانند كه خداوند آنچه را پوشيده مى‏دارند و آنچه را آشكار مى‏كنند مى‏داند ( ۷۷)



أَوَلاَ يَعْلَمُونَ أَنَّ اللّهَ يَعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَمَا يُعْلِنُونَ ﴿ ۷۷ ﴾



و [بعضى] از آنان بى‏سوادانى هستند كه كتاب [خدا] را جز خيالات خامى نمى‏دانند و فقط گمان مى‏برند ( ۷۸)



وَمِنْهُمْ أُمِّيُّونَ لاَ يَعْلَمُونَ الْكِتَابَ إِلاَّ أَمَانِيَّ وَإِنْ هُمْ إِلاَّ يَظُنُّونَ ﴿ ۷۸ ﴾



پس واى بر كسانى كه كتاب [تحريف‏شده‏اى] با دستهاى خود مى‏نويسند سپس مى‏گويند اين از جانب خداست تا بدان بهاى ناچيزى به دست آرند پس واى بر ايشان از آنچه دستهايشان نوشته و واى بر ايشان از آنچه [از اين راه] به دست مى‏آورند ( ۷۹)



فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِندِ اللّهِ لِيَشْتَرُواْ بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا فَوَيْلٌ لَّهُم مِّمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَوَيْلٌ لَّهُمْ مِّمَّا يَكْسِبُونَ ﴿ ۷۹ ﴾



و گفتند جز روزهايى چند هرگز آتش به ما نخواهد رسيد بگو مگر پيمانى از خدا گرفته‏ايد كه خدا پيمان خود را هرگز خلاف نخواهد كرد يا آنچه را نمى‏دانيد به دروغ به خدا نسبت مى‏دهيد ( ۸۰)



وَقَالُواْ لَن تَمَسَّنَا النَّارُ إِلاَّ أَيَّامًا مَّعْدُودَةً قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِندَ اللّهِ عَهْدًا فَلَن يُخْلِفَ اللّهُ عَهْدَهُ أَمْ تَقُولُونَ عَلَى اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ ﴿ ۸۰ ﴾



آرى كسى كه بدى به دست آورد و گناهش او را در ميان گيرد پس چنين كسانى اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند بود ( ۸۱)



بَلَى مَن كَسَبَ سَيِّئَةً وَأَحَاطَتْ بِهِ خَطِيئَتُهُ فَأُوْلَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ﴿ ۸۱ ﴾



و كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏اند آنان اهل بهشتند و در آن جاودان خواهند ماند ( ۸۲)



وَالَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ﴿ ۸۲ ﴾



و چون از فرزندان اسرائيل پيمان محكم گرفتيم كه جز خدا را نپرستيد و به پدر و مادر و خويشان و يتيمان و مستمندان احسان كنيد و با مردم [به زبان] خوش سخن بگوييد و نماز را به پا داريد و زكات را بدهيد آنگاه جز اندكى از شما [همگى] به حالت اعراض روى برتافتيد ( ۸۳)



وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ لاَ تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللّهَ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَقُولُواْ لِلنَّاسِ حُسْنًا وَأَقِيمُواْ الصَّلاَةَ وَآتُواْ الزَّكَاةَ ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلاَّ قَلِيلًا مِّنكُمْ وَأَنتُم مِّعْرِضُونَ ﴿ ۸۳ ﴾



و چون از شما پيمان محكم گرفتيم كه خون همديگر را مريزيد و يكديگر را از سرزمين خود بيرون نكنيد سپس [به اين پيمان] اقرار كرديد و خود گواهيد ( ۸۴)



وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ لاَ تَسْفِكُونَ دِمَاءكُمْ وَلاَ تُخْرِجُونَ أَنفُسَكُم مِّن دِيَارِكُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَأَنتُمْ تَشْهَدُونَ ﴿ ۸۴ ﴾



[ولى] باز همين شما هستيد كه يكديگر را مى‏كشيد و گروهى از خودتان را از ديارشان بيرون مى‏رانيد و به گناه و تجاوز بر ضد آنان به يكديگر كمك مى‏كنيد و اگر به اسارت پيش شما آيند به [دادن] فديه آنان را آزاد مى‏كنيد با آنكه [نه تنها كشتن بلكه] بيرون كردن آنان بر شما حرام شده است آيا شما به پاره‏اى از كتاب [تورات] ايمان مى‏آوريد و به پاره‏اى كفر مى‏ورزيد پس جزاى هر كس از شما كه چنين كند جز خوارى در زندگى دنيا چيزى نخواهد بود و روز رستاخيز ايشان را به سخت‏ترين عذابها باز برند و خداوند از آنچه مى‏كنيد غافل نيست ( ۸۵)



ثُمَّ أَنتُمْ هَؤُلاء تَقْتُلُونَ أَنفُسَكُمْ وَتُخْرِجُونَ فَرِيقًا مِّنكُم مِّن دِيَارِهِمْ تَظَاهَرُونَ عَلَيْهِم بِالإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَإِن يَأتُوكُمْ أُسَارَى تُفَادُوهُمْ وَهُوَ مُحَرَّمٌ عَلَيْكُمْ إِخْرَاجُهُمْ أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاء مَن يَفْعَلُ ذَلِكَ مِنكُمْ إِلاَّ خِزْيٌ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يُرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ ﴿ ۸۵ ﴾



همين كسانند كه زندگى دنيا را به [بهاى] جهان ديگر خريدند پس نه عذاب آنان سبك گردد و نه ايشان يارى شوند ( ۸۶)



أُولَئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُاْ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالآَخِرَةِ فَلاَ يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلاَ هُمْ يُنصَرُونَ ﴿ ۸۶ ﴾



و همانا به موسى كتاب [تورات] را داديم و پس از او پيامبرانى را پشت‏سر هم فرستاديم و عيسى پسر مريم را معجزه‏هاى آشكار بخشيديم و او را با روح القدس تاييد كرديم پس چرا هر گاه پيامبرى چيزى را كه خوشايند شما نبود برايتان آورد كبر ورزيديد گروهى را دروغگو خوانديد و گروهى را كشتيد ( ۸۷)



وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَقَفَّيْنَا مِن بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ أَفَكُلَّمَا جَاءكُمْ رَسُولٌ بِمَا لاَ تَهْوَى أَنفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَرِيقًا كَذَّبْتُمْ وَفَرِيقًا تَقْتُلُونَ ﴿ ۸۷ ﴾



و گفتند دلهاى ما در غلاف است [نه چنين نيست] بلكه خدا به سزاى كفرشان لعنتشان كرده است پس آنان كه ايمان مى‏آورند چه اندك‏شماره‏اند ( ۸۸)



وَقَالُواْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَل لَّعَنَهُمُ اللَّه بِكُفْرِهِمْ فَقَلِيلًا مَّا يُؤْمِنُونَ ﴿ ۸۸ ﴾



و هنگامى كه از جانب خداوند كتابى كه مؤيد آنچه نزد آنان است برايشان آمد و از ديرباز [در انتظارش] بر كسانى كه كافر شده بودند پيروزى مى‏جستند ولى همين كه آنچه [كه اوصافش] را مى‏شناختند برايشان آمد انكارش كردند پس لعنت‏خدا بر كافران باد ( ۸۹)



وَلَمَّا جَاءهُمْ كِتَابٌ مِّنْ عِندِ اللّهِ مُصَدِّقٌ لِّمَا مَعَهُمْ وَكَانُواْ مِن قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُواْ فَلَمَّا جَاءهُم مَّا عَرَفُواْ كَفَرُواْ بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّه عَلَى الْكَافِرِينَ ﴿ ۸۹ ﴾



وه كه به چه بد بهايى خود را فروختند كه به آنچه خدا نازل كرده بود از سر رشك انكار آوردند كه چرا خداوند از فضل خويش بر هر كس از بندگانش كه بخواهد [آياتى] فرو مى‏فرستد پس به خشمى بر خشم ديگر گرفتار آمدند و براى كافران عذابى خفت‏آور است ( ۹۰)



بِئْسَمَا اشْتَرَوْاْ بِهِ أَنفُسَهُمْ أَن يَكْفُرُواْ بِمَا أنَزَلَ اللّهُ بَغْيًا أَن يُنَزِّلُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ عَلَى مَن يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ فَبَآؤُواْ بِغَضَبٍ عَلَى غَضَبٍ وَلِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ مُّهِينٌ ﴿ ۹۰ ﴾



و چون به آنان گفته شود به آنچه خدا نازل كرده ايمان آوريد مى‏گويند ما به آنچه بر [پيامبر] خودمان نازل شده ايمان مى‏آوريم و غير آن را با آنكه [كاملا] حق و مؤيد همان چيزى است كه با آنان است انكار مى‏كنند بگو اگر مؤمن بوديد پس چرا پيش از اين پيامبران خدا را مى‏كشتيد ( ۹۱)



وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُواْ بِمَا أَنزَلَ اللّهُ قَالُواْ نُؤْمِنُ بِمَا أُنزِلَ عَلَيْنَا وَيَكْفُرونَ بِمَا وَرَاءهُ وَهُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقًا لِّمَا مَعَهُمْ قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنبِيَاءَ اللّهِ مِن قَبْلُ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ ﴿ ۹۱ ﴾



و قطعا موسى براى شما معجزات آشكارى آورد سپس آن گوساله را در غياب وى [به خدايى] گرفتيد و ستمكار شديد ( ۹۲)



وَلَقَدْ جَاءكُم مُّوسَى بِالْبَيِّنَاتِ ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِن بَعْدِهِ وَأَنتُمْ ظَالِمُونَ ﴿ ۹۲ ﴾



و آنگاه كه از شما پيمان محكم گرفتيم و [كوه] طور را بر فراز شما برافراشتيم [و گفتيم] آنچه را به شما داده‏ايم به جد و جهد بگيريد و [به دستورهاى آن] گوش فرا دهيد گفتند شنيديم و نافرمانى كرديم و بر اثر كفرشان [مهر] گوساله در دلشان سرشته شد بگو اگر مؤمنيد [بدانيد كه] ايمانتان شما را به بد چيزى وامى‏دارد ( ۹۳)



وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُواْ مَا آتَيْنَاكُم بِقُوَّةٍ وَاسْمَعُواْ قَالُواْ سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا وَأُشْرِبُواْ فِي قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِكُفْرِهِمْ قُلْ بِئْسَمَا يَأْمُرُكُمْ بِهِ إِيمَانُكُمْ إِن كُنتُمْ مُّؤْمِنِينَ ﴿ ۹۳ ﴾



بگو اگر در نزد خدا سراى بازپسين يكسر به شما اختصاص دارد نه ديگر مردم پس اگر راست مى‏گوييد آرزوى مرگ كنيد ( ۹۴)



قُلْ إِن كَانَتْ لَكُمُ الدَّارُ الآَخِرَةُ عِندَ اللّهِ خَالِصَةً مِّن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُاْ الْمَوْتَ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿ ۹۴ ﴾



ولى به سبب كارهايى كه از پيش كرده‏اند هرگز آن را آرزو نخواهند كرد و خدا به [حال] ستمگران داناست ( ۹۵)



وَلَن يَتَمَنَّوْهُ أَبَدًا بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ وَاللّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمينَ ﴿ ۹۵ ﴾



و آنان را مسلما آزمندترين مردم به زندگى و [حتى حريص‏تر] از كسانى كه شرك مى‏ورزند خواهى يافت هر يك از ايشان آرزو دارد كه كاش هزار سال عمر كند با آنكه اگر چنين عمرى هم به او داده شود وى را از عذاب دور نتواند داشت و خدا بر آنچه مى‏كنند بيناست ( ۹۶)



وَلَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلَى حَيَاةٍ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُواْ يَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ يُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ وَمَا هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذَابِ أَن يُعَمَّرَ وَاللّهُ بَصِيرٌ بِمَا يَعْمَلُونَ ﴿ ۹۶ ﴾



بگو كسى كه دشمن جبرئيل است [در واقع دشمن خداست] چرا كه او به فرمان خدا قرآن را بر قلبت نازل كرده است در حالى كه مؤيد [كتابهاى آسمانى] پيش از آن و هدايت و بشارتى براى مؤمنان است ( ۹۷)



قُلْ مَن كَانَ عَدُوًّا لِّجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللّهِ مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَهُدًى وَبُشْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ ﴿ ۹۷ ﴾



هر كه دشمن خدا و فرشتگان و فرستادگان او و جبرئيل و ميكائيل است [بداند كه] خدا يقينا دشمن كافران است ( ۹۸)



مَن كَانَ عَدُوًّا لِّلّهِ وَمَلآئِكَتِهِ وَرُسُلِهِ وَجِبْرِيلَ وَمِيكَالَ فَإِنَّ اللّهَ عَدُوٌّ لِّلْكَافِرِينَ ﴿ ۹۸ ﴾



و همانا بر تو آياتى روشن فرو فرستاديم و جز فاسقان [كسى] آنها را انكار نمى‏كند ( ۹۹)



وَلَقَدْ أَنزَلْنَآ إِلَيْكَ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ وَمَا يَكْفُرُ بِهَا إِلاَّ الْفَاسِقُونَ ﴿ ۹۹ ﴾



و مگر نه اين بود كه [يهود] هر گاه پيمانى بستند گروهى از ايشان آن را دور افكندند بلكه [حقيقت اين است كه] بيشترشان ايمان نمى‏آورند ( ۱۰۰)



أَوَكُلَّمَا عَاهَدُواْ عَهْدًا نَّبَذَهُ فَرِيقٌ مِّنْهُم بَلْ أَكْثَرُهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ ﴿ ۱۰۰ ﴾



و آنگاه كه فرستاده‏اى از جانب خداوند برايشان آمد كه آنچه را با آنان بود تصديق مى‏داشت گروهى از اهل كتاب كتاب خدا را پشت‏سر افكندند چنانكه گويى [از آن هيچ] نمى‏دانند ( ۱۰۱)



وَلَمَّا جَاءهُمْ رَسُولٌ مِّنْ عِندِ اللّهِ مُصَدِّقٌ لِّمَا مَعَهُمْ نَبَذَ فَرِيقٌ مِّنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ كِتَابَ اللّهِ وَرَاء ظُهُورِهِمْ كَأَنَّهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ ﴿ ۱۰۱ ﴾



و آنچه را كه شيطان[صفت]ها در سلطنت‏سليمان خوانده [و درس گرفته] بودند پيروى كردند و سليمان كفر نورزيد ليكن آن شيطان[صفت]ها به كفر گراييدند كه به مردم سحر مى‏آموختند و [نيز از] آنچه بر آن دو فرشته هاروت و ماروت در بابل فرو فرستاده شده بود [پيروى كردند] با اينكه آن دو [فرشته] هيچ كس را تعليم [سحر] نمى‏كردند مگر آنكه [قبلا به او] مى‏گفتند ما [وسيله] آزمايشى [براى شما] هستيم پس زنهار كافر نشوى و[لى] آنها از آن دو [فرشته] چيزهايى مى‏آموختند كه به وسيله آن ميان مرد و همسرش جدايى بيفكنند هر چند بدون فرمان خدا نمى‏توانستند به وسيله آن به احدى زيان برسانند و [خلاصه] چيزى مى‏آموختند كه برايشان زيان داشت و سودى بديشان نمى‏رسانيد و قطعا [يهوديان] دريافته بودند كه هر كس خريدار اين [متاع] باشد در آخرت بهره‏اى ندارد وه كه چه بد بود آنچه به جان خريدنداگر مى‏دانستند ( ۱۰۲)



وَاتَّبَعُواْ مَا تَتْلُواْ الشَّيَاطِينُ عَلَى مُلْكِ سُلَيْمَانَ وَمَا كَفَرَ سُلَيْمَانُ وَلَكِنَّ الشَّيْاطِينَ كَفَرُواْ يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى يَقُولاَ إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلاَ تَكْفُرْ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُم بِضَآرِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللّهِ وَيَتَعَلَّمُونَ مَا يَضُرُّهُمْ وَلاَ يَنفَعُهُمْ وَلَقَدْ عَلِمُواْ لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِي الآخِرَةِ مِنْ خَلاَقٍ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْاْ بِهِ أَنفُسَهُمْ لَوْ كَانُواْ يَعْلَمُونَ ﴿ ۱۰۲ ﴾



اگر آنها گرويده و پرهيزگارى كرده بودند قطعا پاداشى [كه] از جانب خدا [مى‏يافتند] بهتر بوداگر مى‏دانستند ( ۱۰۳)



وَلَوْ أَنَّهُمْ آمَنُواْ واتَّقَوْا لَمَثُوبَةٌ مِّنْ عِندِ اللَّه خَيْرٌ لَّوْ كَانُواْ يَعْلَمُونَ ﴿ ۱۰۳ ﴾



اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد نگوييد راعنا و بگوييد انظرنا و [اين توصيه را] بشنويد و [گر نه] كافران را عذابى دردناك است ( ۱۰۴)



يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَقُولُواْ رَاعِنَا وَقُولُواْ انظُرْنَا وَاسْمَعُوا ْوَلِلكَافِرِينَ عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿ ۱۰۴ ﴾



نه كسانى كه از اهل كتاب كافر شده‏اند و نه مشركان [هيچ كدام] دوست نمى‏دارند خيرى از جانب پروردگارتان بر شما فرود آيد با آنكه خدا هر كه را خواهد به رحمت‏خود اختصاص دهد و خدا داراى فزون‏بخشى عظيم است ( ۱۰۵)



مَّا يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَلاَ الْمُشْرِكِينَ أَن يُنَزَّلَ عَلَيْكُم مِّنْ خَيْرٍ مِّن رَّبِّكُمْ وَاللّهُ يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَن يَشَاءُ وَاللّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ ﴿ ۱۰۵ ﴾



هر حكمى را نسخ كنيم يا آن را به [دست] فراموشى بسپاريم بهتر از آن يا مانندش را مى‏آوريم مگر ندانستى كه خدا بر هر كارى تواناست ( ۱۰۶)



مَا نَنسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللّهَ عَلَىَ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿ ۱۰۶ ﴾



مگر ندانستى كه فرمانروايى آسمانها و زمين از آن خداست و شما جز خدا سرور و ياورى نداريد ( ۱۰۷)



أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللّهَ لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا لَكُم مِّن دُونِ اللّهِ مِن وَلِيٍّ وَلاَ نَصِيرٍ ﴿ ۱۰۷ ﴾



آيا مى‏خواهيد از پيامبر خود همان را بخواهيد كه قبلا از موسى خواسته شد و هر كس كفر را با ايمان عوض كند مسلما از راه درست گمراه شده است ( ۱۰۸)



أَمْ تُرِيدُونَ أَن تَسْأَلُواْ رَسُولَكُمْ كَمَا سُئِلَ مُوسَى مِن قَبْلُ وَمَن يَتَبَدَّلِ الْكُفْرَ بِالإِيمَانِ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاء السَّبِيلِ ﴿ ۱۰۸ ﴾



بسيارى از اهل كتاب پس از اينكه حق برايشان آشكار شد از روى حسدى كه در وجودشان بود آرزو مى‏كردند كه شما را بعد از ايمانتان كافر گردانند پس عفو كنيد و درگذريد تا خدا فرمان خويش را بياورد كه خدا بر هر كارى تواناست ( ۱۰۹)



وَدَّ كَثِيرٌ مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يَرُدُّونَكُم مِّن بَعْدِ إِيمَانِكُمْ كُفَّارًا حَسَدًا مِّنْ عِندِ أَنفُسِهِم مِّن بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُواْ وَاصْفَحُواْ حَتَّى يَأْتِيَ اللّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿ ۱۰۹ ﴾



و نماز را به پا داريد و زكات را بدهيد و هر گونه نيكى كه براى خويش از پيش فرستيد آن را نزد خدا باز خواهيد يافت آرى خدا به آنچه مى‏كنيد بيناست ( ۱۱۰)



وَأَقِيمُواْ الصَّلاَةَ وَآتُواْ الزَّكَاةَ وَمَا تُقَدِّمُواْ لأَنفُسِكُم مِّنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِندَ اللّهِ إِنَّ اللّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ ﴿ ۱۱۰ ﴾



و گفتند هرگز كسى به بهشت درنيايد مگر آنكه يهودى يا ترسا باشد اين آرزوهاى [واهى] ايشان است بگو اگر راست مى‏گوييد دليل خود را بياوريد ( ۱۱۱)



وَقَالُواْ لَن يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلاَّ مَن كَانَ هُودًا أَوْ نَصَارَى تِلْكَ أَمَانِيُّهُمْ قُلْ هَاتُواْ بُرْهَانَكُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿ ۱۱۱ ﴾



آرى هر كس كه خود را با تمام وجود به خدا تسليم كند و نيكوكار باشد پس مزد وى پيش پروردگار اوست و بيمى بر آنان نيست و غمگين نخواهند شد ( ۱۱۲)



بَلَى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِندَ رَبِّهِ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿ ۱۱۲ ﴾



و يهوديان گفتند ترسايان بر حق نيستند و ترسايان گفتند يهوديان بر حق نيستند با آنكه آنان كتاب [آسمانى] را مى‏خوانند افراد نادان نيز [سخنى] همانند گفته ايشان گفتند پس خداوند روز رستاخيز در آنچه با هم اختلاف مى‏كردند ميان آنان داورى خواهد كرد ( ۱۱۳)



وَقَالَتِ الْيَهُودُ لَيْسَتِ النَّصَارَى عَلَىَ شَيْءٍ وَقَالَتِ النَّصَارَى لَيْسَتِ الْيَهُودُ عَلَى شَيْءٍ وَهُمْ يَتْلُونَ الْكِتَابَ كَذَلِكَ قَالَ الَّذِينَ لاَ يَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ فَاللّهُ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا كَانُواْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ ﴿ ۱۱۳ ﴾



و كيست بيدادگرتر از آن كس كه نگذارد در مساجد خدا نام وى برده شود و در ويرانى آنها بكوشد آنان حق ندارند جز ترسان‏لرزان در آن [مسجد]ها درآيند در اين دنيا ايشان را خوارى و در آخرت عذابى بزرگ است ( ۱۱۴)



وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن مَّنَعَ مَسَاجِدَ اللّهِ أَن يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ وَسَعَى فِي خَرَابِهَا أُوْلَئِكَ مَا كَانَ لَهُمْ أَن يَدْخُلُوهَا إِلاَّ خَآئِفِينَ لهُمْ فِي الدُّنْيَا خِزْيٌ وَلَهُمْ فِي الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ ﴿ ۱۱۴ ﴾



و مشرق و مغرب از آن خداست پس به هر سو رو كنيد آنجا روى [به] خداست آرى خدا گشايشگر داناست ( ۱۱۵)



وَلِلّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَيْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ إِنَّ اللّهَ وَاسِعٌ عَلِيمٌ ﴿ ۱۱۵ ﴾



و گفتند خداوند فرزندى براى خود اختيار كرده است او منزه است بلكه هر چه در آسمانها و زمين است از آن اوست [و] همه فرمانپذير اويند ( ۱۱۶)



وَقَالُواْ اتَّخَذَ اللّهُ وَلَدًا سُبْحَانَهُ بَل لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ كُلٌّ لَّهُ قَانِتُونَ ﴿ ۱۱۶ ﴾



[او] پديد آورنده آسمانها و زمين [است] و چون به كارى اراده فرمايد فقط مى‏گويد [موجود] باش پس [فورا موجود] مى‏شود ( ۱۱۷)



بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَإِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُن فَيَكُونُ ﴿ ۱۱۷ ﴾



افراد نادان گفتند چرا خدا با ما سخن نمى‏گويد يا براى ما معجزه‏اى نمى‏آيد كسانى كه پيش از اينان بودند [نيز] مثل همين گفته ايشان را مى‏گفتند دلها [و افكار]شان به هم مى‏ماند ما نشانه‏ها[ى خود] را براى گروهى كه يقين دارند نيك روشن گردانيده‏ايم ( ۱۱۸)



وَقَالَ الَّذِينَ لاَ يَعْلَمُونَ لَوْلاَ يُكَلِّمُنَا اللّهُ أَوْ تَأْتِينَا آيَةٌ كَذَلِكَ قَالَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِم مِّثْلَ قَوْلِهِمْ تَشَابَهَتْ قُلُوبُهُمْ قَدْ بَيَّنَّا الآيَاتِ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ ﴿ ۱۱۸ ﴾



ما تو را بحق فرستاديم تا بشارتگر و بيم‏دهنده باشى و [لى] درباره دوزخيان از تو پرسشى نخواهد شد ( ۱۱۹)



إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ بِالْحَقِّ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَلاَ تُسْأَلُ عَنْ أَصْحَابِ الْجَحِيمِ ﴿ ۱۱۹ ﴾



و هرگز يهوديان و ترسايان از تو راضى نمى‏شوند مگر آنكه از كيش آنان پيروى كنى بگو در حقيقت تنها هدايت‏خداست كه هدايت [واقعى] است و چنانچه پس از آن علمى كه تو را حاصل شد باز از هوسهاى آنان پيروى كنى در برابر خدا سرور و ياورى نخواهى داشت ( ۱۲۰)



وَلَن تَرْضَى عَنكَ الْيَهُودُ وَلاَ النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللّهِ هُوَ الْهُدَى وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءهُم بَعْدَ الَّذِي جَاءكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللّهِ مِن وَلِيٍّ وَلاَ نَصِيرٍ ﴿ ۱۲۰ ﴾



كسانى كه كتاب [آسمانى] به آنان داده‏ايم [و] آن را چنانكه بايد مى‏خوانند ايشانند كه بدان ايمان دارند و[لى] كسانى كه بدان كفر ورزند همانانند كه زيانكارانند ( ۱۲۱)



الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاَوَتِهِ أُوْلَئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَمن يَكْفُرْ بِهِ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ ﴿ ۱۲۱ ﴾



اى فرزندان اسرائيل نعمتم را كه بر شما ارزانى داشتم و اينكه شما را بر جهانيان برترى دادم ياد كنيد ( ۱۲۲)



يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُواْ نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ ﴿ ۱۲۲ ﴾



و بترسيد از روزى كه هيچ كس چيزى [از عذاب خدا] را از كسى دفع نمى‏كند و نه بدل و بلاگردانى از وى پذيرفته شود و نه او را ميانجيگرى سودمند افتد و نه يارى شوند ( ۱۲۳)



وَاتَّقُواْ يَوْمًا لاَّ تَجْزِي نَفْسٌ عَن نَّفْسٍ شَيْئًا وَلاَ يُقْبَلُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلاَ تَنفَعُهَا شَفَاعَةٌ وَلاَ هُمْ يُنصَرُونَ ﴿ ۱۲۳ ﴾



و چون ابراهيم را پروردگارش با كلماتى بيازمود و وى آن همه را به انجام رسانيد [خدا به او] فرمود من تو را پيشواى مردم قرار دادم [ابراهيم] پرسيد از دودمانم [چطور] فرمود پيمان من به بيدادگران نمى‏رسد ( ۱۲۴)



وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ ﴿ ۱۲۴ ﴾



و چون خانه [كعبه] را براى مردم محل اجتماع و [جاى] امنى قرار داديم [و فرموديم] در مقام ابراهيم نمازگاهى براى خود اختيار كنيد و به ابراهيم و اسماعيل فرمان داديم كه خانه مرا براى طواف‏كنندگان و معتكفان و ركوع و سجودكنندگان پاكيزه كنيد ( ۱۲۵)



وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِّلنَّاسِ وَأَمْنًا وَاتَّخِذُواْ مِن مَّقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَن طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ ﴿ ۱۲۵ ﴾



و چون ابراهيم گفت پروردگارا اين [سرزمين] را شهرى امن گردان و مردمش را هر كس از آنان كه به خدا و روز بازپسين ايمان بياورد از فرآورده‏ها روزى بخش فرمود و[لى] هر كس كفر بورزد اندكى برخوردارش مى‏كنم سپس او را با خوارى به سوى عذاب آتش [دوزخ] مى‏كشانم و چه بد سرانجامى است ( ۱۲۶)



وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هََذَا بَلَدًا آمِنًا وَارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُم بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ قَالَ وَمَن كَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِيلًا ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلَى عَذَابِ النَّارِ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ ﴿ ۱۲۶ ﴾



و هنگامى كه ابراهيم و اسماعيل پايه‏هاى خانه [كعبه] را بالا مى‏بردند [مى‏گفتند] اى پروردگار ما از ما بپذير كه در حقيقت تو شنواى دانايى ( ۱۲۷)



وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ﴿ ۱۲۷ ﴾



پروردگارا ما را تسليم [فرمان] خود قرار ده و از نسل ما امتى فرمانبردار خود [پديد آر] و آداب دينى ما را به ما نشان ده و بر ما ببخشاى كه تويى توبه‏پذير مهربان ( ۱۲۸)



رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِن ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُّسْلِمَةً لَّكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَآ إِنَّكَ أَنتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ ﴿ ۱۲۸ ﴾



پروردگارا در ميان آنان فرستاده‏اى از خودشان برانگيز تا آيات تو را بر آنان بخواند و كتاب و حكمت به آنان بياموزد و پاكيزه‏شان كند زيرا كه تو خود شكست‏ناپذير حكيمى ( ۱۲۹)



رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنتَ العَزِيزُ الحَكِيمُ ﴿ ۱۲۹ ﴾



و چه كسى جز آنكه به سبك‏مغزى گرايد از آيين ابراهيم روى برمى‏تابد و ما او را در اين دنيا برگزيديم و البته در آخرت [نيز] از شايستگان خواهد بود ( ۱۳۰)



وَمَن يَرْغَبُ عَن مِّلَّةِ إِبْرَاهِيمَ إِلاَّ مَن سَفِهَ نَفْسَهُ وَلَقَدِ اصْطَفَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ ﴿ ۱۳۰ ﴾



هنگامى كه پروردگارش به او فرمود تسليم شو گفت به پروردگار جهانيان تسليم شدم ( ۱۳۱)



إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿ ۱۳۱ ﴾



و ابراهيم و يعقوب پسران خود را به همان [آيين] سفارش كردند [و هر دو در وصيتشان چنين گفتند] اى پسران من خداوند براى شما اين دين را برگزيد پس البته نبايد جز مسلمان بميريد ( ۱۳۲)



وَوَصَّى بِهَا إِبْرَاهِيمُ بَنِيهِ وَيَعْقُوبُ يَا بَنِيَّ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَى لَكُمُ الدِّينَ فَلاَ تَمُوتُنَّ إَلاَّ وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ ﴿ ۱۳۲ ﴾



آيا وقتى كه يعقوب را مرگ فرا رسيد حاضر بوديد هنگامى كه به پسران خود گفت پس از من چه را خواهيد پرستيد گفتند معبود تو و معبود پدرانت ابراهيم و اسماعيل و اسحاق معبودى يگانه را مى‏پرستيم و در برابر او تسليم هستيم ( ۱۳۳)



أَمْ كُنتُمْ شُهَدَاء إِذْ حَضَرَ يَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قَالَ لِبَنِيهِ مَا تَعْبُدُونَ مِن بَعْدِي قَالُواْ نَعْبُدُ إِلَهَكَ وَإِلَهَ آبَائِكَ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ إِلَهًا وَاحِدًا وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ ﴿ ۱۳۳ ﴾



آن جماعت را روزگار به سر آمد دستاورد آنان براى آنان و دستاورد شما براى شماست و از آنچه آنان مى‏كرده‏اند شما بازخواست نخواهيد شد ( ۱۳۴)



تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَلَكُم مَّا كَسَبْتُمْ وَلاَ تُسْأَلُونَ عَمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿ ۱۳۴ ﴾



و [اهل كتاب] گفتند يهودى يا مسيحى باشيد تا هدايت‏يابيد بگو نه بلكه [بر] آيين ابراهيم حق‏گرا [هستم] و وى از مشركان نبود ( ۱۳۵)



وَقَالُواْ كُونُواْ هُودًا أَوْ نَصَارَى تَهْتَدُواْ قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ﴿ ۱۳۵ ﴾



بگوييد ما به خدا و به آنچه بر ما نازل شده و به آنچه بر ابراهيم و اسحاق و يعقوب و اسباط نازل آمده و به آنچه به موسى و عيسى داده شده و به آنچه به همه پيامبران از سوى پروردگارشان داده شده ايمان آورده‏ايم ميان هيچ يك از ايشان فرق نمى‏گذاريم و در برابر او تسليم هستيم ( ۱۳۶)



قُولُواْ آمَنَّا بِاللّهِ وَمَا أُنزِلَ إِلَيْنَا وَمَا أُنزِلَ إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالأسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَى وَعِيسَى وَمَا أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِن رَّبِّهِمْ لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ ﴿ ۱۳۶ ﴾



پس اگر آنان [هم] به آنچه شما بدان ايمان آورده‏ايد ايمان آوردند قطعا هدايت‏شده‏اند ولى اگر روى برتافتند جز اين نيست كه سر ستيز [و جدايى ] دارند و به زودى خداوند [شر] آنان را از تو كفايت‏خواهد كرد كه او شنواى داناست ( ۱۳۷)



فَإِنْ آمَنُواْ بِمِثْلِ مَا آمَنتُم بِهِ فَقَدِ اهْتَدَواْ وَّإِن تَوَلَّوْاْ فَإِنَّمَا هُمْ فِي شِقَاقٍ فَسَيَكْفِيكَهُمُ اللّهُ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ﴿ ۱۳۷ ﴾



اين است نگارگرى الهى و كيست‏خوش‏نگارتر از خدا و ما او را پرستندگانيم ( ۱۳۸)



صِبْغَةَ اللّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ صِبْغَةً وَنَحْنُ لَهُ عَابِدونَ ﴿ ۱۳۸ ﴾



بگو آيا درباره خدا با ما بحث و گفتگو مى‏كنيد با آنكه او پروردگار ما و پروردگار شماست و كردارهاى ما از آن ما و كردارهاى شما از آن شماست و ما براى او اخلاص مى‏ورزيم ( ۱۳۹)



قُلْ أَتُحَآجُّونَنَا فِي اللّهِ وَهُوَ رَبُّنَا وَرَبُّكُمْ وَلَنَا أَعْمَالُنَا وَلَكُمْ أَعْمَالُكُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُخْلِصُونَ ﴿ ۱۳۹ ﴾



يا مى‏گوييد ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط [دوازده‏گانه] يهودى يا نصرانى بوده‏اند بگو آيا شما بهتر مى‏دانيد يا خدا و كيست‏ستمكارتر از آن كس كه شهادتى از خدا را در نزد خويش پوشيده دارد و خدا از آنچه مى‏كنيد غافل نيست ( ۱۴۰)



أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالأسْبَاطَ كَانُواْ هُودًا أَوْ نَصَارَى قُلْ أَأَنتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللّهُ وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن كَتَمَ شَهَادَةً عِندَهُ مِنَ اللّهِ وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ ﴿ ۱۴۰ ﴾



آن جماعت را روزگار سپرى شد براى ايشان است آنچه به دست آورده‏اند و براى شماست آنچه به دست آورده‏ايد و از آنچه آنان مى‏كرده‏اند شما بازخواست نخواهيد شد ( ۱۴۱)



تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَلَكُم مَّا كَسَبْتُمْ وَلاَ تُسْأَلُونَ عَمَّا كَانُواْ يَعْمَلُونَ ﴿ ۱۴۱ ﴾

mohammadhossein
2016/08/26, 20:52
نگاهي به رنگ‏ها در قرآن
محمد اصغري‌نژاد
مفهوم رنگ
رنگ كيفيتي است كه از ظاهر چيزي ديده مي‌شود مانند سفيدي، سرخي، سبزي، زبيدي1 و…. تاج العروس گفته است: رنگ كيفيتي است كه از قرمزي و زردي و جز آن به وسيله چشم درك مي‌شود.2 ابن‌منظور در اين باره گويد: رنگ هيأتي است چون سياهي و قرمزي، رنگ هر شئ چيزي است كه باعث تمايز آن شئ‌از شئ ديگري مي‌شود.3 بنابراين بايد گفت كه رنگ از مفاهيم بسيار واضح و معروف درميان عرف و فرهنگ‌هاي عمومي است، به گونه‌اي كه برخي از اهل لغت نيازي به تعريف آن نديده‌اند.4 نكته مهم تفاوت آن با نور است، كه در قسمت بعد بدان مي‌پردازيم.
مفهوم نور
ديدگاه عرف و علم فيزيك
مفهوم نور نيز چون رنگ از نظر عرفي بسيار بديهي و غير قابل نياز به توضيح است. شيخ سهروردي در اين‌باره مي‌فرمايد: «ان النور لايحتاج الي تعريف…، لا شئ‌اظهر من النور فلا شئ اغني منه عن التعريف»5؛ نور به تعريف احتياج ندارد؛ زيرا هيچ چيزي ظاهرتر از نور نيست. از اين رو هيچ چيز در تعريف بي‌نياز‌تر از نور نيست.
ملاصدرا نيز در اين باره مي‌گويد: «النور غني عن التعريف كتعريف المحسوسات»6؛ نور چون ديگر امور حسي، مستغني از تعريف است.
علامه طباطبايي مي‌فرمايد: مفهوم نور واضح است. نور چيزي است كه به وسيله آن اجسام ستبر و متراكم، قابل رؤيت مي‌شوند.7
برخي از پژوهشگران در تعريف نور از ديدگاه علم فيزيك گفته‌اند: تابش مرئي الكترو‌مغناطيس است كه در خلأ‌با سرعت298000 كيلومتر در ثانيه انتشار پيدا مي‌كند.8
نرمان. مان، درباره مفهوم فيزيكي نور گويد: درباره نور چنين تصور مي‌شود كه از تركيب امواج الكترو مانيتيك و امواج انرژيِ‌نوراني كه از يك منبع مثل خورشيد سرچشمه مي‌گيرد، تشكيل مي‌شود.9
دهخدا، نور سفيد را مجموعه هفت رنگ ـ‌و نه هفت نور‌ـ دانسته، گفته است: رنگ‌هاي اصلي كه به وسيله منشور ظاهر مي‌گردد، هفت رنگ است: قرمز، نارنجي، زرد، سبز، آبي، نيلي و بنفش.
نيوتن دانشمند معروف قرن هيجدهم، نخستين بار حدس زد كه بايد نور سفيد مجموعه اين رنگها باشد. اين امر را به وسيله گردش صفحه معروف خودش آزمود و ثابت كرد مجموعه اين رنگها با هم، اثر نور سفيد بر چشم مي‌گذارند.10 البته تعبير دهخدا خالي از تسامح نيست و صحيح ـ‌همانگونه كه مان و ديگران گفته‌اند‌ـ اين است كه گفته شود نور سفيد، مجموعه هفت نور و يا به تعبير دقيق‌تر، مجموعه همه امواج نوري است.11
تفاوت رنگ و نور
در اينكه نور و رنگ تفاوت دارند يا نه، پاسخ‌هاي گوناگوني از سوي فلاسفه و دانشمندان داده شده است. صدر المتألهين در اين باره گويد: برخي بر اين باوراند كه رنگ، حقيقتي ندارد و كليه رنگها خيالي‌اند و سفيدي به نور و سياهي به ظلمت باز مي‌گردد و ديگر رنگها از تفاوتي كه در تركيب اجسام شفاف با هوا وجود دارد، تخيل مي‌شوند. ولي پژوهشگران گويند كه رنگها كيفيّاتي حقيقي هستند؛ گرچه در مواردي تخيلي‌اند.12
ملا صدرا نور و رنگ را چون ماهيت و وجود مي‌داند كه در هر شي‌اي بالذات، يكي هستند و به اعتبار متغاير.13
ملاصدرا در توضيح مطلب فوق گويد: زيرا مفهوم نور به وجود خاصي كه عارضِ‌برخي از اجسام مي‌شود، باز مي‌گردد و ظلمت يعني عدم آن وجود خاص؛‌و سايه يعني عدم في الجمله آن وجود خاص؛‌رنگ، تركيبي است با صورت‌هاي مختلف ميان حاملِ‌اين وجود نوري و حامل عدم آن. وي در ادامه با اشاره به ضعف سخن كساني كه رنگها را زايد بر مراتب تركيب نورها مي‌دانند، نتيجه گرفته كه هم صحيح است بپذيريم نور، ظهور رنگ است و هم صحيح است كه بگوييم نور، رنگ نيست. زيرا از آن جهت كه نور است، مختلف نيست و تركيب با عدم يا ظلمت در آن راه ندارد، به خلاف رنگها كه مختلف‌اند.14
نتيجه‌اي كه به طور خلاصه از سخن ملاصدرا مي‌توان گرفت، اين است كه نور و رنگ دو‌مفهوم متغاير‌اند ولي مصداقاً‌يكي هستند. بنابراين تفكيك دقيقي از آنها در جهان خارج نمي‌توان ارائه كرد.
شهيد پاك‌نژاد ضمن بحث از رنگ سفيد گفته است: «قرآن هم اولين اشعه‌هاي ارسالي از طرف خورشيد را به رنگ سفيد معرفي فرموده: «كلوا واشربوا حتي يتبين لكم الخيط الابيض من الخيط الاسود» (بقره، 2/187)
وي در دنباله مطلب، طي نتيجه‌اي كه از كاربرد رنگ‌هاي سفيد در قرآن گرفته، مي‌گويد: «به طوري كه ملاحظه فرموديد، بسط دانه رنگ سفيد از ظاهر جماد هست تا رخساره بهشتيان…»15چنانكه پيداست ايشان بر اشعه‌هاي ارسالي از سوي خورشيد به زمين و نور رخسار بهشتيان، رنگ اطلاق كرده است.
برخي از محققان در توضيح رنگ‌هاي اصلي و منشأ نور سفيد گفته‌اند: «رنگ‌هاي اصلي… هفت رنگ است… نيوتن… نخستين بار حدس زد كه بايد نور سفيد مجموعه اين رنگها باشد… و ثابت كرد مجموعه اين رنگها با هم، اثر نور سفيد بر چشم مي‌گذراند.»16
در عبارت فوق، نور سفيد مجموعه هفت رنگ دانسته شده است. برخي ديگر در اين باره گفته‌اند: «آنچه ما رنگ مي‌ناميم، به درازاي موج نور بستگي دارد. چنانكه طول موج رنگ قرمز بيش از ساير رنگهاست و بنفش داراي كوتاه‌ترين طول موج مي‌باشد و درازاي رنگ‌هاي ديگر، ميان اين دو مقدار است.»17
بنابراين متوجه مي‌شويم كه دانشمندان علوم تجربي نتوانسته‌اند تمايز دقيق و آشكاري ميان نور و رنگ بيان كنند و با نوعي تسامح از آن گذشته‌اند، اما كساني چون ملا‌صدرا تفاوت ميان آنها را بيان كرده‌اند.
رنگ در قرآن
در قرآن از رنگ‌هاي زرد، سبز، سفيد، قرمز و سياه به صراحت ياد شده و از رنگ‌هاي ديگر به اجمال.
جداي از رنگ‌هاي طبيعي و حسي، از رنگ ديگري نيز در قرآن سخن به ميان آمده و آن رنگ الهي است. در آيه 138 سوره بقره در اين باره مي‌خوانيم: «صبغةاللّه ومن احسن من اللّه صبغة ونحن له عابدون»؛ رنگ خدايي [بپذيريد] و چه رنگي از رنگ خدايي بهتر؟! و ما تنها او را مي‌پرستيم.
اين آيه، دنباله آياتي است كه خداوند از مردم خواسته است، به او و دستورات وحياني او كه بر رسول خدا(ص) و ديگر پيامبران نازل كرده، ايمان بياورند و از تفرقه بپرهيزند. در اين آيه از چنين ايماني، به رنگ الهي تعبير شده است.18
بخش اوّل
رنگ‌هايي كه به اجمال ياد شده‌اند:
در قرآن مجيد ضمن چند آيه به بسياري از رنگ‌هاي موجود در طبيعت اشاره شده است:
1. آيه 27 و28 سوره فاطر؛‌رنگ‌هاي نباتات و حيوانات و انسان
«الم تر ان الله انزل من السماء‌ماءً فاخرجنا به ثمرات مختلفاً‌الوانها…. ومن الناس والدواب والانعام مختلف الوانه كذلك انما يخشي اللّه من عباده العلماء‌ان الله عزيز غفور»؛ آيا نديدي خداوند از آسمان، آبي فرو فرستاد كه از آن ميوه‌هايي رنگارنگ بر آورديم…؟! و از انسان و جنبندگان و چهارپايان انواعي با رنگ‌هاي مختلف آفريديم. حقيقت اين چنين است كه از ميان بندگان خدا تنها دانشمندان از او مي‌ترسند. خداوند عزيز و غفور است.
2. آيه22 سوره روم؛‌رنگ‌هاي تيره‌هاي گوناگون انسان
«ومن آياته خلق السموات والارض واختلاف السنتكم والوانكم إن في ذلك لآيات للعالمين»؛ و از جمله نشانه‌هاي خداوند، آفرينش آسمانها و زمين و تفاوت زبانها و رنگ‌هاي شماست. در اين موضوع، نشانه‌هايي است براي انديشمندان.
شهيد پاك‌نژاد درباره شگفتيها و وجه اعجازي اين دو آيه گويد:
الف) به رنگ‌هاي گوناگون جمادات و نباتات و حيوانات اشاره شده است.
ب) در رأس هر سه مطلب يعني در آغاز آيه، سخن از نزول باران است و به دنبال آن، ابتدا به رنگ‌هاي نباتات و بعد جمادات و آنگاه انسان و جنبندگان و انعام اشاره شده است. و ما مي‌دانيم رابطه نباتات با آب باران و رنگها، بيشتر از جمادات و جمادات بيشتر از انسان و جنبندگان و انعام است. بدين معنا كه با نزول باران ـ‌كه در هر عمل شيميايي وجود آب لازم است‌ـ گياهان، رابطه رنگي فتوسنتزي كلروفيلي داشته و جمادات با عوالم شيميايي رنگين شده و حيوان و انسان نيز با اعمال شيميايي مخصوص، پيگمانها و رنگدانه‌هاي خود را مي‌سازند و قرآن به هر سه قسمت اشاره كرده است.19
3. آيه 13 سوره نحل؛ رنگ‌هاي متنوع و گوناگون نعمتها
«وما ذرأ لكم في الارض مختلفاً‌الوانه ان في ذلك لاية لقوم يذكرون»؛ و آنچه را كه خداوند براي شما در زمين به رنگ‌هاي مختلف آفريد [نيز مسخر شما ساخت] در اين موضوع، نشانه روشني براي گروهي كه متذكر مي‌شوند، وجود دارد.
واژه «ذرأ» به معناي «خلق»20 و «ما ذرأ» شامل كليه نعمت‌هايي است كه خداوند متعال در روي زمين براي رفاه انسان ايجاد و در اختيار او قرار داده است. طبرسي ذيل اين آيه گويد: «يعني خداوند براي پايداري بدنهاي شما پوشيدنيها و خوردنيها و مناكح را در زمين آفريد. اين آيه شامل انواع حيوانات و نباتات و معادن و جز آن از نعمتها مي‌گردد.»21
4. آيه 69 نحل؛ رنگ‌هاي متفاوت عسل
«ثم كلي من كل الثمرات فاسلكي سبل ربك ذللاً‌يخرج من بطونها شراب مختلف الوانه فيه شفاء‌للناس ان في ذلك لاية‌لقوم يتفكرون»؛ سپس از تمامي ثمرات و شيره گلها بخور و راه‌هايي را كه پروردگارت براي تو تعيين كرده است، براحتي بپيما. از درون شكم آنها نوشيدني‌اي با رنگ‌هاي مختلف خارج مي‌شود كه در آن براي مردم شفاست. به يقين در اين موضوع، نشانه روشني براي انديشمندان وجود دارد.
رنگهاي گوناگون عسل و نيازهاي آدمي
از آنجايي كه خداوند مهربان به حالت‌هاي مختلف انساني و گرايش‌هاي گوناگون او نسبت به رنگ خوردنيها و نوشيدنيها توجه داشته، عسل را نيز به رنگ‌هاي متفاوتي خلق و در اختيار انسان قرار داده است. و اين واقعيتي است كه نوع بشر از قديم الايام تا كنون رعايت مي‌كرده، سفره غذاي خويش را با خوردني‌هاي متفاوت و ملوّن، تزيين مي‌كرده است. و امروزه هم انسان از راه عناصر طبيعي و يا غير طبيعي و به وسيله مصنوعات شيميايي يا تركيبي از محصولات طبيعي و شيميايي به رنگ غذاها و نوشيدنيها و تزيين آنها مي‌پردازد. شهيد پاك‌نژاد درباره رنگ‌هاي مختلف عسل كه متأثر از گياه مورد استفاده زنبور است، گويد:
«بر حسب آنكه زنبور بر چه گلي و ثمره‌اي نشسته و از آن بهره‌اي براي بوجود آوردن عسل برداشته، رنگ آن تفاوت مي‌كند. چنانچه عسل گلِ‌زيزفون (شير‌دار)، قهوه‌ايِ‌تار، و از زيزفون نقره‌اي، سفيد، از شمشاد، بي‌رنگ، از تيره خردلها، زرد رنگ (خردل سفيد با رنگ سفيد)، از مارچوبه و تيره ماش و باقلا، مايل به سبز، و از phacelie، عسل سفيد و از فاميل Pseudoacasia، سفيد، از سوفراژ اپونيكا، زرد، از شبدر سفيد، سفيد، از اسپرسها، سفيد، از نعناعيان، عسل روشن، از رومادنيها، زرد طلايي، از بادرنجويه، عسل سفيد، [از] تمشك، سفيد [از] گل گاو‌زبانيان، روشن، [از] سارازينها، قرمز، [از] گالئوبسيها، خرمايي رنگ، [از] پيسين‌لي (pissenlit)، خوشرنگ طلايي، [از] سانتوره، آبي مايل به سبز، [از] فروگينوم، سفيد، [از] آويكولار، كم رنگ، [از] ارالياسه‌ها، سفيد، [از] نارنج‌ها، سفيد، [از] شوندها، سفيد و حتي نوعي ساپين داسه‌ها، عسل سياه رنگ مي‌دهند.»22
مسائل زيست‌شناختي آيه 69 نحل
از آيه 69 سوره نحل بخوبي مي‌توان فهميد كه ميان رنگ گلها و محصولي كه زنبور عسل توليد مي‌كند، ارتباط مستقيمي وجود دارد. حتي برخي گويند كه در آيه شريفه به اين نكته توجه شده كه رنگ عسل در تأثير بر بيماريها دخالت دارد و به علاوه در آيه مزبور به طور ضمني اشاره شده كه عسل در زمره شيريني‌هاست. زيرا رنگ گلها از قندهاي گياهي است و بالتبع محصول آن يعني عسل هم شيرين خواهد بود. دكتر پاك‌نژاد در اين باره گويد:
«در اينجا توجه فرموديد كه قرآن بين رنگ گل‌هايي كه از آن بهره‌برداري شده و رنگ عسلها چگونه ارتباط برقرار كرده و چگونه عسل را در زمره غذاهاي شفا‌بخشي در آورده كه رنگشان در اين امر دخالت دارد. و نيز عسل را جزو شيريني‌ها محسوب داشته؛‌زيرا همان‌طور كه گفتيم رنگ گلها نيز از قندهاست.23
شهيد پاك‌نژاد در جايي ديگر مشابه مطالب پيشين را گفته و افزوده است كه: اثر درماني هر‌عسلي، اثر درماني همان گياهي است كه از آن ساخته شده است: «در آيه مربوط به عسل [آيه 69 سوره نحل] شفاي آن را بسته به رنگ عسل دانسته؛‌و چون رنگ عسل بيشتر مربوط به رنگ و اثر گياهي است كه مورد استفاده زنبور قرار گرفته، از اين رو شفاي هر رنگي از عسل، اثر شفا دهندگيِ‌همان گياهِ‌مورد استفاده را دارد.24
5. آيه21 زمر؛‌رنگ‌هاي گوناگون گياهان
«الم تر انّ الله انزل من السماء‌ماءً فسلكه ينابيع في الارض ثم يخرج به زرعاً‌مختلفاً‌الوانه…»؛ آيا نديدي خداوند از آسمان، آبي فرو فرستاد و آن را به صورت چشمه‌هايي وارد زمين نمود، سپس با آن زراعتي به عمل آورد كه رنگ‌هاي گوناگوني دارد؟!
بخش دوم
رنگ‌هايي كه به تفصيل ياد شده‌اند:
1. زرد
رنگ زرد انواع متنوعي دارد و تمامي آنها زيبا نيست. در قرآن مجيد از رنگ زرد و برخي از انواع آن سخن به ميان آمده و تعدادي از مصاديق زشت و زيباي آن به تصوير كشيده شده است:
الف) زرد ليمويي
قرآن كريم به زرد گاوي و به تعبيري زرد ليمويي در آيه69 سوره بقره اين‌گونه اشاره فرموده است: «صفراء‌فاقع لونها تسّر الناظرين». اين آيه در دنباله آيات67 و68 سوره بقره درباره ويژگي‌هاي گاوي بوده كه خداوند در راستاي يافتن قاتل فردي از قوم حضرت موسي(ع) دستور ذبحش را به آنان داده بود و اين قومِ‌كوته فكر با پرسش‌هاي مكرر خود ـ‌كه بهانه‌هايي بيش نبود‌ـ به دنبال دانستن خصوصيات دقيق آن گاو بودند و سرانجام با آنكه به اطلاعات مورد نظر خويش رسيدند، ولي تمايلي به انجام تكليف الهي نداشتند: «فذبحوها وما كادوا يفعلون» (بقره، 2/71) زيرا قيمت گاوي كه مي‌بايست به ذبحش بپردازند، بسيار زياد بود. اما سرانجام از روي نيتي زشت و پليد به اين كار اقدام كردند؛ زيرا به حضرت موسي(ع) سوء‌ظن داشتند و مي‌پنداشتند كه آن حضرت قاتل واقعي است و اميدوار بودند با ذبح آن گاو آن حضرت رسوا شود.25
مرحوم فيض كاشاني در مورد اين آيه و رنگ گاو مورد نظر كه با ويژگي «صفراء‌فاقع» معرفي شده، گفته است: مقصود از «صفراء‌فاقع» زرد زيباست كه نه از كميِ‌رنگِ‌زرد به سفيدي بزند و نه از پُري به سياهي.26 شهيد پاك‌نژاد اين نوع از رنگ زرد را ليمويي دانسته و گفته است: «در اينجا تأييديه قرآن مجيد را درباره اين مطلب ذكر كنيم كه نوعي از رنگ زرد ليمويي مخصوص را بهجت آورد و مسرت‌بخش دانسته، مي‌فرمايد: «صفراء‌فاقع لونها تسر الناظرين…»27
ويژگي‌هاي گاو زرد
شهيد پاك‌نژاد درباره ويژگيها و خواص گاو زردي كه در قرآن مجيد از آن ياد شده، گفته است:
1. رنگ مسرت‌آور بر دوشنده شير اثر مطلوب مي‌گذارد و باعث مي‌شود دوشيدن شير بهتر انجام گيرد. و اين اشاره به اثر رواني رنگ است كه اسلام بدان اشاره كرده است.
2. رنگ زرد مخصوصي، فرار دهنده پشه‌هاست و ممكن است گاوهايي كه چنين رنگي دارند از حملات پشه‌ها در امان و مصون باشند و به نوعي از بيماري كه ناقل آن پشه است، محفوظ بمانند و بالتبع انسان را هم دچار نسازند.
3. به طور كلي ممكن است گاو زرد، مصونيت مخصوصي در برابر برخي از بيماري‌هاي مشترك ميان انسان و دام داشته باشد و در نتيجه براي انسان، پر‌فايده‌تر باشد و زيان كم‌تري به او برساند.28
4. آنچه يقيني است نه احتمالي، اينكه نسبت تركيبات شير بر حسب رنگ موي انسان متغير است. و اين حاصل تحقيقات دودانشمند غربي به نام‌هايVernots و Beavrel است. آنان با زحمات زياد خود، دنياي دانش را آگاه ساختند كه تركيبات متغير شير با رنگ مو [ي] انسان ارتباط دارد. براي اسلام اين افتخار بس كه14 قرن قبل به اثر رنگ در دگرگوني تركيبات شير حتي در چهار‌پايان اشاره كرده است.29
وي در ادامه درباره برتري شير گاو زرد گويد: «در كتاب‌هاي اسلامي مبحثي است تحت عنوان استحباب اختيار گوسفند سياه و گاو زرد براي شير و خوردن با عسل و خرما. گمان نمي‌كنم اين بحث در تحولات علوم جديد تغذيه هنوز وارد شده باشد كه شير گاو زرد و گوسفند سياه از شير گاو سياه و گوسفند سفيد بهتر است. به هر حال، ذكر اين نكته كه شير با عواملي از جمله رنگ حيوان ارتباط كمي و كيفي دارد، از معجزات قرآن است.»30
ب) زردِ چوبي
قرآن مجيد به اين نوع از رنگ زرد در آيه20 سوره حديد و آيه51 سوره روم و21 زمر اشاره كرده است. در سوره حديد در نكوهش زندگي دنيوي و عدم ثبات و ناپايداري آن به همراه تمثيلي مي‌فرمايد: «اعلموا انما الحيوة الدنيا لعب و لهو وزينة وتفاخر بينكم وتكاثر في الاموال والاولاد كمثل غيث اعجب الكفار نباته ثم يهيج فتراه مصفرا ثم يكون حطاماً…»؛ بدانيد زندگي دنيا بازيچه و لهو و زينت و فخر فروشي و زياده‌طلبي در اموال و اولاد است همانند باراني كه برزگران را به شگفتي مي‌اندازد. آنگاه آن زراعت به تحرك مي‌افتد، پس آن را زرد مي‌بيني و بعد خشك مي‌گردد.
در آيه51 سوره روم بعد از آنكه به نشانه رحمت الهي يعني زنده شدن زمين پس از مرگ آن اشاره شده، آمده است: «ولئن ارسلنا ريحاً‌فرأوه مصفرّاً‌لظلوا من بعده يكفرون»؛ و اگر بادي بفرستيم و باغ خود را زرد و پژمرده ببينند، راه كفران پيش مي‌گيرند.
در آيه21 سوره زمر آمده است: «الم تر ان اللّه انزل من السماء‌ماءً فسلكه ينابيع في الارض ثم يخرج به زرعاً‌مختلفاً‌الوانه ثم يهيج فتريه مصفراً‌ثم يجعله حطاماً…»؛ آيا نمي‌بيني خداوند از آسمان، آبي فرو فرستاد و آن را به صورت چشمه‌هايي وارد زمين كرد؟! سپس با آن زراعتي به عمل مي‌آورد كه رنگ‌هاي مختلفي دارد. آنگاه آن زراعت به تحرك مي‌افتد، سپس آن را زرد مي‌بيني. بعد خداوند آن را خشك مي‌گرداند.
ج‌ـ زرد شتري
با توجه به سخن جمعي از مفسران به رنگ زرد شتري در آيه 32 و33 مرسلات، كه در توصيف رنگ و شراره‌هاي آتش دوزخ است، اين‌گونه اشاره شده است: «انها ترمي بشرر كالقصر. كانه31 جمالت32 صفر33»؛ آن آتش شراره‌هايي از خود پرتاب مي‌كند [كه در بزرگي] چون قصر و [در رنگ] گويي شتران زرد رنگ است.
آثار زيستي ـ رواني رنگ زرد
شهيد پاك‌نژاد درباره اثرات رواني و تأثيرات زيستي رنگ زرد مي‌نويسد: «پشه و بسياري از حشرات از رنگ زرد گريزانند و بعضي [در] باغها [يِ خود] براي دور شدن حشرات لامپ‌هاي زرد ساخته‌اند.34
وي در جايي ديگر درباره خواص رنگ زرد گويد:
زرد: گرم كننده است؛‌رنگ خوشخويي و خوشحالي است. آزمايشات پسيكولوژيك ثابت كرده‌اند كه رنگ زرد، خوشحالي زياد مي‌بخشد»؛ «زرد: روحاني، ايده‌آل»؛‌«زرد: تحريك كننده فكري است و اثر قابل توجهي در كمبودهاي فكري و روحي دارد و برخي از حالات عصبي را آرام مي‌نمايد.»35؛ «زرد: رنگ خوشخويي و خوشحالي و گرم كنندگي است. اصولاً‌رنگ‌هاي روشن خوشحالي بخش‌اند. رنگ زرد اگر روشن باشد، نگاه به آن سرور‌آور و خوشحالي بخش است و اگر به نارنجي تمايل پيدا كند، اثر گوارشي نيز دارد و درخشنده و تابان و هيجان‌انگيز و مسكن است و ضربان نبض را به آرامي زياد مي‌كند.»36
شهيد پاك‌نژاد درباره حالت و احساس گرما بخشي رنگ زرد و تعدادي از ديگر رنگ‌هاي روشن گويد:
«با آزمايش ثابت شده كه كارگران كارخانجات رختشويي از محل كار خويش كه با زرد كمرنگ يا قرمز يا نارنجي روشن رنگين شده، هيچ‌گونه شكايتي از سرما نمي‌كرده‌اند ولي اگر در محيطي كه با آبي يا بنفش ـ‌كه احساس سرما در انسان ايجاد مي‌كند‌ـ ملون شده، كار مي‌كردند، از سرما شاكي بوده‌اند.»37
دكتر اردوبادي درباره آثار رواني رنگ زرد گويد: «رنگ زرد، رنگ زنده و فعّال، محرّك و مفرّح است و ايجاد وجد و سرور در بيننده مي‌كند به طوري كه در قرآن به اثر سرور بخشي آن در انسان اشاره شده است: «انها بقرة صفراء‌فاقع لونها تسر الناظرين»
بنابراين، رنگ زرد كه در بالايِ‌حد فاصلِ‌رنگ متعادلي مانند سبز قرار گرفته است، مي‌تواند به عنوان يك رنگ محركِ معتدل پذيرفته شود در حالي كه رنگ مادون آن يعني سبز، رنگ مفرح و آرام بخش است و رنگ نارنجي كه در فوق آن قرار گرفته، رنگ مطبوع و محرك است.38
2. رنگ سبز
به رنگ سبز در نه آيه قرآن مجيد به صراحت اشاره شده است؛ برخي از آنها مربوط به عالم طبيعت و موجودات دنيوي است و برخي مربوط به جهان ديگر و بهشت برين و موجودات آنجاست:
1. آيه 63 سوره حج؛ رنگ سبز زمين39
«الم تر انّ اللّه انزل من السما‌ء ماءً فتصبح الارض مخضرة‌انّ اللّه لطيف خبير»؛ آيا نديدي خداوند از آسمان آب نازل كرد و بر اثر آن زمين سرسبز گشت؟! خداوند لطيف و آگاه است.
2. آيه80 سوره يس؛‌سبزي درختان
«الذي جعل لكم من الشجر الاخضر ناراً‌فإذا انتم منه توقدون»؛ [خداوند] همانكه براي شما از درخت سبز آتش ايجاد كرد و شما به واسطه آن، آتش مي‌افروزيد.
3. آيه 99 انعام؛ سبزينه‌ها
«وهو الذي انزل من السماء‌ماءً فأخرجنا به نبات كل شيء‌فأخرجنا منه خضراً‌نخرج منه حباً‌متراكباً…»؛ او كسي است كه از آسمان آب نازل كرد و از آن هر نوع روييدني بر‌آورديم و از آن، سبزينه‌هايي با دانه‌هاي متراكم خارج ساختيم.
4. آيه 43 سوره يوسف؛‌خوشه‌هاي سبز
اين آيه مربوط به رؤيايي است كه پادشاه مصر در زمان حضرت يوسف(ع) ديد. پادشاه مصر گفت: «اني اري سبع بقرات سمان يأكلهن سبع عجاف وسبع سنبلات خضر واخر يابسات يا ايها الملأ افتوني في رؤياي ان كنتم للرؤيا تعبرون»؛ من در خواب ديدم كه هفت گاو لاغر هفت گاو چاق را مي‌خورند و هفت خوشه سبز و هفت خوشه خشكيده، اي اشراف و اعيان، درباره خوابم نظر دهيد اگر تعبير خواب مي‌دانيد.
5. آيه46 سوره يوسف؛‌خوشه‌هاي سبز
اين آيه نيز درباره موضوع آيه پيش و در دنباله آن است: هم سلولي سابق حضرت يوسف(ع) كه بعد از آزادي مقرب درگاه پادشاه شده بود، خدمت آن حضرت در زندان رسيد و از ايشان درباره تعبير خواب پادشاه اين‌گونه پرسش كرد: «يوسف ايها الصديق أفتنا في سبع بقرات سمان يأكلهن سبع عجاف وسبع سنبلات خضر واخر يابسات لعلي ارجع الي الناس لعلهم يعلمون»؛ يوسف، اي بسيار راستگو، درباره هفت گاو چاقي كه آنها را هفت گاو لاغر مي‌خورند و هفت خوشه سبز و هفت خوشه خشكيده نظر ده تا به سوي مردم باز گردم شايد از تعبير خواب آگاه شوند.
آيات ديگري كه در آنها از رنگ سبز سخن به ميان آمده، درباره بهشت و بهشتيان است:
6. آيه 21 سوره انسان؛‌لباس حرير سبز اهل بهشت
«عاليهم ثياب سندس خضر واستبرق وحلوا اساور من فضة وسقاهم ربهم شراباً‌طهوراً»؛ بهشتيان لباس‌هايي از حرير نازك سبز و ديباي ضخيم بر تن دارند و با دستبندهايي از نقره آراسته شده‌اند و پروردگارشان نوشيدني‌اي پاكيزه به آنان مي‌نوشاند.
7. آيه 31 سوره كهف؛‌لباس حرير سبز بهشتيان
«اولئك لهم جنات عدن تجري من تحتهم الانهار يحلون فيها من اساور من ذهب ويلبسون ثياباً‌خضراً‌من سندس واستبرق متكئين فيها علي الارائك، نعم الثواب وحسنت مرتفقاً»؛ براي آنان بهشت‌هاي جاودان است. از زير پاي بهشتيان نهرها جاري است، و آنان به دستبندهايي از طلا آراسته مي‌شوند، و لباس سبز رنگ از حرير نازك و ضخيم مي‌پوشند و بر تختها تكيه مي‌زنند. چه پاداش خوبي و چه جايگاه نيكويي!
8. آيه 76 سوره الرحمن؛ تخت سبز بهشتيان
«متكئين علي رفرف خضر وعبقري حسان»؛ بهشتيان بر تخت‌هايي سبز و بسيار زيبا و نيكو تكيه زده‌اند.
9. آيه 64 سوره الرحمن؛ سبزي و خرمي دو بهشت
آخرين آيه‌اي كه در آن از رنگ سبز سخن به ميان آمده، مربوط به رنگ زيباي دو بهشت از بهشت‌هاي عالم آخرت است. قرآن مجيد در اين باره مي‌فرمايد: «مدهامّتان» [آن دو بهشت كه در آيه 62 سوره رحمن از آنها صحبت شده] در نهايت سبزي و خرمي هستند.
«مدهامتان» از ماده «ادهيمام» از ريشه «دهمه» است و در اصل به معناي سياهي و تاريكي شب است و به سبز پر‌رنگ نيز اطلاق شده است. از آنجايي كه چنين رنگي نشانه نهايت شادابي و طراوت گياهان و درختان است، درباره آن دو بهشت كه در اوج خرمي و سرسبزي هستند، به كار برده شده است.40
آثار زيستي و رواني رنگ سبز
محققان و روانشناسان براي رنگ سبز آثار فراواني را بر‌شمرده‌اند. يكي از آنها در درمان برخي از بيماريها است.41 دكتر پاك‌نژاد در اين زمينه گويد: رنگ سبز، مفرح و براي باز و گشاد نمودن رگها و تسكين اعصاب و كم كردن فشار خون مؤثر است و باعث كاسته شدن تب مي‌شود و در اطاق بيمارستانها نيز به كار مي‌رود، و براي كساني كه پر‌تلاش هستند، رنگ سبزِ‌ملايم، مناسب است.42
رنگ سبز، قواي فكري را بر‌مي‌انگيزد و بهجت‌آور است.43 در اين باره شهيد پاك‌نژاد گويد: «در قرآن مجيد به خاصيت انبساط آوري و بهجت بخشي رنگ سبز در آيه «حدائق ذات بهجة» (نمل، 27/60) اشاره شده است.44 از امام معصوم(ع) در اين زمينه آمده است:
ثـلاثه يـذهبـن عـن قلـب الحــزن الماء‌والخضـراء‌والـوجـه الحـسـن
سه چيز اندوه را از قلب حزين مي‌برد آب و سـبــزه و صــورت زيـبـا45
به طور مكرر تجربه شده كه رنگ سبز نقش تعديل كننده‌اي بر افراد عصبي دارد و برخي از پژوهشگران از آن براي درمان بيماري‌هاي عصبي و اختلالات رواني استفاده مي‌كنند، و بر اين باوراند كه استعمال رنگ سبز هيچ‌گونه واكنش منفي براي انسان در بر‌ندارد. همچنين گفته‌اند كه سبز آرام‌بخش و تسكين‌دهنده و خنك‌كننده است و در هيتسري و كاستن خستگي اعصاب و زدودن بي‌خوابي تأثير مي‌گذارد و فشار خون را مي‌كاهد و با انبساطي كه در شعريه‌ها ايجاد مي‌كند، به انسان حرارت46 مي‌بخشد و نورالژي و ميگرن را ساكن مي‌نمايد. حتي اين رنگ در تعديل نور خورشيد هم مؤثر است.47
دكتر اردوبادي درباره اثرات زيستي‌ـ رواني رنگ سبز گويد: «رنگ سبز در بين هفت رنگ موجود در طيف نور سفيد، رنگ وسط و متعادل است… و اثر مفرح و آرام بخشِ‌ملايم دارد؛ نه مانند قرمز كه اثر محرك و هيجان آور و نه مانند آبي كه اثر مسكن و غير فعال دارد. از اين رو، سبز روشن براي محيط كار و زندگي، رنگ مناسبي بوده و اثر مفرحِ‌ملايمي دارد و تماس مداوم با آن اشكالي ايجاد نمي‌كند. زيرا به علت متعادل بودنِ‌خواص آن از جهات مختلف، نه توليد عكس العمل‌هاي پي در‌پي رواني و عصبي مي‌كند كه منتهي به هيجان و عدم اعتدال و آرامش روحي شود و نه اثرات آرام بخش آن چنان زياد است كه از شادابي و فعاليت انسان بكاهد.»48
دكتر پُدُلسكي (Podolsky) نتايج اثر رنگ سبز را در كتاب «دكتر رنگ را تجويز مي‌كند» اين‌گونه شرح داده است: «سبز در سيستم عصبي اثر مي‌كند. اين رنگ مسكن و هيپتونيك و تعديل كننده هيجانات و اضطراب است. در تحريكات عصبي، بي‌خوابيها و خستگي اثر مفيدي دارد. فشار را پايين مي‌آورد. با منبسط ساختن شعريه‌ها، انسان احساس حرارت مي‌كند. نورالژي و ميگرن را تسكين مي‌دهد؛ آرام كننده خوبي است و استعمال آن هيچ عكس‌العملي را نشان نمي‌دهد.»49
3. رنگ سفيد
كلمه «بيض» (سفيد) و مشتقات آن11 بار به طور صريح و يكبار هم به طور كنايي در قرآن به كار رفته است. يك مورد آن مربوط به نور است.
1. آيه 27 سوره فاطر؛‌جاده‌هاي سفيد
«الم تر أنّ اللّه أنزل من السماء‌ماءً‌فأخرجنا به ثمرات مختلفاً‌الوانها ومن الجبال جدد بيض وحمر مختلف الوانها وغرابيب سود»؛ آيا نديدي خداوند از آسمان آبي فرو فرستاد كه از آن ميوه‌هايي رنگارنگ بر‌آورديم و از كوهها نيز جاده‌هايي به رنگ سفيد و سرخ و به رنگ‌هاي مختلف و گاه كاملاً‌سياه ساختيم؟!
2 تا 6. دست سپيد و درخشان حضرت موسي(ع)
يكي از معجزات حضرت موسي(ع) براي هدايت مردم و فرعونيان اين بود كه وقتي دست شريفش را به گريبانش مي‌برد، مي‌توانست آن را به صورتي زيبا و درخشنده و سفيد خارج كند. در قرآن مجيد در پنج آيه از اين موضوع سخن به ميان آمده است:
الف) آيه108 سوره اعراف و 33 سوره شعراء:
«ونزع يده فإذا هي بيضاء‌للناظرين»؛ و دستش را [از گريبانش] جدا ساخت. بناگاه بينندگان را سپيد و درخشان بود.
ب) آيه 22 سوره طه:
«واضمم يدك إلي جناحك تخرج بيضاء‌من غير سوء‌اية‌اخري»؛ و دست خود را به گريبانت ببر. به صورتي سپيد و درخشنده و بي‌عيب بيرون مي‌آيد. اين نشانه ديگري از سوي خداوند است.
لازم به ذكر است كه همه رنگ‌هاي سفيد، زيبا نيستند، و شايد اين به دليل تركيبات و ناخالصي‌هايي باشد كه ضميمه رنگ سفيد مي‌شود و آن را زشت جلوه مي‌دهد. ظاهراً در آيه فوق و دو آيه ديگري كه در پي مي‌آيد، با قيد «من غير سوء» به اين موضوع اشاره شده است.
ج) آيه 12 سوره نمل:
«وادخل يدك في جيبك تخرج بيضاء‌من غير سوء في تسع آيات الي فرعون وقومه إنهم كانوا قوماً‌فاسقين»؛ و دست خود را در گريبان كن، سفيد و درخشان بي‌آنكه عيبناك باشد، بيرون مي‌آيد، همراه نُه معجزه ديگر به سوي فرعون و قوم او روانه شو؛ چه آنان گروهي نابكارند.
د) آيه 32 سوره قصص:
«أسلك يدك في جيبك تخرج بيضاء‌من غير سوء…»؛ دستت را به گريبانت ببر كه سفيد و درخشنده و بي‌عيب بيرون مي‌آيد.
7. آيه 84 سوره يوسف؛ سفيد شدن چشمان حضرت يعقوب(ع)
حضرت يعقوب(ع) در فراق حضرت يوسف شديداً اندوهناك شد و بسيار گريست، و همين امر باعث نابينايي و سفيدي مردمك چشمان وي گرديد. در آيه 84 سوره يوسف به اين موضوع اشاره شده است: «وتولي عنهم وقال يا اسفي علي يوسف وابيضت عيناه من الحزن فهو كظيم»؛ و از آنان [فرزندان خود] روي بر‌گرداند و گفت: افسوس بر يوسف!‌و چشمانش از اندوه، سفيد [و نابينا] شد اما خشم خود را فرو‌خورد.
دو آيه بعدي درباره سفيدي و درخشندگي چهره مؤمنان در روز قيامت است:
8‌،9. آيه‌هاي106 و107 آل عمران، سپيدي و درخشندگي مؤمنان
«يوم تبيض وجوه وتسود وجوه فأما الذين اسودت وجوههم، أكفرتم بعد ايمانكم فذوقوا العذاب بما كنتم تكفرون. واما الذين ابيضت وجوههم ففي رحمة‌الله هم فيها خالدون.»؛ روزي كه چهره‌هايي سپيد و چهره‌هايي سياه مي‌گردد. اما آنان كه صورت‌هايشان سياه گشته [به آنان گفته مي‌شود:] آيا بعد از ايمان آوردن كافر شديد؟! پس به سبب آنچه بدان كفر مي‌ورزيديد، عذاب را بچشيد. و اما كساني كه رخسارشان سپيد گشته، در رحمت الهي خواهند بود و جاودانه در آن هستند.
دو آيه بعدي در بار رنگ يكي از نوشيدني‌هاي بهشتيان است:
10. آيه 45 و46 سوره صافات؛ شراب سپيد و درخشان بهشتيان
«يطاف عليهم بكأس من معين. بيضاء لذة للشاربين»؛ گرداگرد بهشتيان جامه‌هايي از شراب پاكيزه به حركت در آورده مي‌شود كه سپيد و درخشان، و لذتبخش نوشندگان است.
11. آيه 48 و49 سوره صافات؛ سپيدي همسران بهشتي
«وعندهم قاصرات الطرف عين . كانهن بيض مكنون»؛ و در نزد بهشتيان همسراني زيبا چشم وجود دارند.
آنان در سپيدي و لطافت گويي تخم مرغ‌هايي پنهان شده‌اند.
در آخرين آيه از اين بخش به طور كنايي از رنگ سفيد سخن به ميان آمده است:
12. آيه 4 سوره مريم؛ سپيدي موهاي حضرت زكريا(ع)
«قال رب اني وهن العظم مني و اشتعل الرأس شيباً…»؛ زكريا گفت: خدايا، استخوانم سست و شعله پيري [ سپيدي] سرم را بر‌افروخته است.
نگاهي به آثار رواني رنگ سفيد
مارتين لانك درباره اثر پسيكولوژيك رنگ سفيد گفته است: سفيد، مليح و براق است.50
پژوهشگر ديگري در اين باره گفته است: «سفيد، علامت پاكي است و اگر با زرد، قرمز يا نارنجي توأم شود، سرد است.»51
البته اگر محيط فعاليت انسان يكپارچه سفيد باشد و يا به هر دليلي با اين رنگ يا نور سفيد شديد، زياد تماس داشته باشد، دچار خستگي مي‌شود. دكتر ارودبادي در اين باره گويد: رنگ سفيد كامل يا نور شديد سفيد حتي در مدت كم، قدرت ديد را به علت خستگي اعصاب و عضلات چشم تغيير داده و دچار عوارض حاد و مزمن مي‌كند كه در صورت مداومت ممكن است تا مرحله ايجاد كوري نيز پيش رود. بر اين اساس كساني كه بر حسب اقتضاي شغلي با زمينه‌هاي سفيد سر‌و‌كار مداوم و طولاني دارند از عمر طبيعي چشمشان كاسته مي‌شود.»52
4. رنگ قرمز
در قرآن مجيد، به رنگ قرمز دوبار تصريح شده، يكي در آيه 27 سوره فاطر در اين باره كه رنگ جاده مانند كوههاست: «الم تر انّ اللّه انزل من السماء ماءً فاخرجنا به ثمرات مختلفاً الوانها و من الجبال جدد بيض و حمر مختلف الوانها و غرابيب سود». و ديگري در آيه 37 سوره الرحمن: «فاذا انشقت السماء فكانت وردة كالدهان» اين آيه درباره آسمانِ روز قيامت و حالت آن است كه خداوند مي‌فرمايد: در آن هنگام كه آسمان شكافته مي‌شود، به رنگ گُلي چون روغن در مي‌آيد. شيخ طبرسي ذيل اين آيه به نقل از برخي از مفسّران در توضيح «وردة» گويد: مقصود خداوند از «وردة» رنگ گُلي است. گرچه گياهان الوان گوناگوني دارند ولي بيشتر سرخ‌رنگ هستند. از اين رو آسمان روز قيامت به گل در سرخي آن تشبيه شده است. طبرسي در دنباله به نقل از مفسر ديگري در توضيح «الدهان» گويد: آسمانِ روز قيامت مانند روغن‌هاي رنگارنگي است كه پاره‌اي از آنها بر پاره‌اي ديگر ريخته مي شوند.53
آثار رنگ قرمز از نگاه روانشناسي
طبق گفته مارتين‌لانك صفات پسيكولوژيك رنگ قرمز عبارت است از نيرو بخشي، محرك بودن، ايجاد فعاليت و سمپاتيك بودن.54
و بر اساس سخن پژوهشگر ديگري، رنگ قرمز برانگيزنده و خلق كننده و هيجان‌آور است.55
دكتر پُدُلسكي در كتاب «دكتر رنگ را تجويز مي‌كند» در اين باره گويد: «قرمز: محرك فكري و گرم است و شرايط التهاب را تشديد مي‌كند و فعاليت جنسي مردان را مي‌افزايد و در علاج ملانكولي هم تأثير دارد.56
نكته قابل ذكر اينكه وجود تمامي رنگها براي ادامه حيات ضروري و لازم است و هر يك نقش سازنده‌اي را در اين راستا ايفا مي‌كنند. براي مثال در جايي كه رنگ قرمز نباشد، گرچه نيروي گياهان به حداكثر ممكن مي‌رسد، ولي هيچ فتوسنتزي صورت نمي‌گيرد.57
دكتر پاك‌نژاد در جايي درباره آثار رنگ قرمز گويد: «آنچه امروز [ه] در [باره] خواص رنگها ذكر شده، به اختصار چنين است: قرمز: تسكين دهنده برخي [از] بيماري‌هاي پوستي، مسكن حساسيتها، مقوي و مرتب كننده هضم و اشتها، مقوي ضعف عصبي، گرم كننده و محرك احساسات و افزايش دهنده كشش عضلات و فشار خون و فعاليت جنسي و كم كننده تنفس…»58
و به هر حال، قرمز، رنگ آتش و خون و رنگي مي‌باشد كه حامل حرارت و گرمي است.59
محقق ديگري درباره آثار رواني رنگ قرمز گويد: «… در ميان انواع رنگها، اثر تحريكي آن از همه بيشتر است و به علت همين اثرِ‌تحريكي است كه براي جلب توجه و دادن علامت يا نماياندن سريع‌تر و صريح‌تر چيزي از فواصل دور به‌كار مي‌رود تا… از وقوع حادثه جلوگيري به‌عمل آورد…. انسان به‌طور ناخود‌آگاه بيشتر از هر رنگ ديگري به رنگ قرمز از خود حساسيت و عكس‌العمل رواني نشان مي‌دهد… مطالعات حيوان‌شناسي نشان مي‌دهد كه حشراتي به‌مانند زنبور عسل نيز به رنگ‌هاي خانواده قرمز حساسيت زيادي دارند و اين امر سبب مي‌شود كه از فواصل بسيار دور، گل‌هاي قرمز را تشخيص داده و به‌طرف آنها بروند… تماس‌هاي دائمي با رنگ قرمز… به‌جهت تحريك اعصاب و تأثير آن در فعّاليت عمومي، موجب سلب آسايش و آرامش مي‌گردد.»60
5. رنگ سياه
قرآن مجيد در هفت مورد به‌طور صريح و در دو مورد به‌طور غير صريح به واژه «سود» (سياه) و مشتقّات آن اشاره دارد. يك مورد از آنها به مبحث نور ارتباط دارد و موارد ديگر به رنگ، كه در پي مي‌آيد:
1. آيه 27 سوره فاطر؛ جاده‌هاي سياه
«الم تر ان الله انزل من السماء ماءً فأخرجنا به ثمرات مختلفاً الوانها و من الجبال جدد بيض و حمر مختلف الوانها و غرابيب سود»
آيه بعدي دربار چهره مكدر عرب‌هاي جاهلي است كه قرآن از آن به رنگ سياه تعبير فرموده است. اين حالت براي آنان به هنگام اطلاع از ولادت نوزاد دختر به‌وجود مي‌آمد:
2. آيه 58 سوره نحل: چهره سياه عرب‌هاس جاهلي
«و إذا بشّر احدهم بالأنثي ظلّ وجهه مسوداً و هو كظيم» و زماني كه به يكي از مردم عرب نوزاد دختري بشارت داده مي‌شد، صورتش را سياهي فرا مي‌گرفت در حالي كه سخت دلتنگ بود.61
جالب اينجاست كه قوم عرب با آنكه از فرزند دختر كراهت زيادي داشتند و از شنيدن مژده‌اش سياه چرده مي‌شدند، اما فرشتگان را مؤنث و دختران خدا مي‌دانستند.62 خداوند در آيه ذيل به اين نكته اشاره فرموده است:
3. آيه 17 سوره زخرف؛ سياه شدن چهره عرب‌هاي، هنگام بشارت به نوزاد دختر
«و اذا بشّر احدهم بما ضرب للرحمن مثلاً ظل وجهه مسوداً و هو كظيم» و هنگامي كه به يكي از مشركان عرب آنچه [ دختري] را كه براي خدا قرار داده بودند، بشارت داده مي‌شد، چهره‌اش را سياهي مي‌گرفت و سخت رنجيده خاطر مي‌شد.
آيات بعدي درباره رنگ چهره اهل دوزخ در جهان آخرت است و تفاوتش با دو آيه قبل در اين است كه رخساره و اندام جهنميان واقعاً سياه است نه آنكه سياهي ـ‌آن‌هم از جنس رنگ‌هاي دنيوي كه در آيات مورد نظر برخاسته از تجمع خون‌هاي حامل دي‌اكسيد‌كربن در صورت است‌ـ عارضش شده باشد:
4‌،5. آيه 106 سوره آل عمران؛ رخساره سياه اهل عذاب
«يوم تبيض وجوه و تسود وجوه فأما الذين اسودت وجوههم أكفرتم بعد ايمانكم فذوقوا العذاب بما كنتم تكفرون» روزي كه چهره‌هايي سپيد و چهره‌هايي سياه مي‌گردد. اما آنان‌كه صورت‌هايشان تيره گشته [به آنان گفته مي‌شود:] آيا پس از ايمان آوردن، كافر شديد؟! پس به سبب آنچه بدان كفر مي‌ورزيديد، عذاب را بچشيد.
6. آيه 60 سور زمر، چهره سياه جهنميان
«و يوم القيامة تري الذين كذبوا علي اللّه وجوههم مسودّة أليس في جهنم مثوي للمتكبرين» و در روز قيامت خواهي ديد كساني كه به خدا دروغ بسته‌اند، چهره‌هايشان سياه است آيا در جهنم جايگاهي [مناسب] براي متكبران نيست؟!
در آيات بعدي به طور ضمني به رنگ سياه اشاره شده است:
7. آيه 27 سوره ملك؛ زشتي و سياهي رخساره كفّار در روز قيامت
«فلمّا رأوه زلفة سيئت وجوه الذين كفروا و قيل هذا الذي كنتم به تدّعون» وقتي آن [عذاب] را از نزديك مشاهده كنند؛ چهره كساني كه كفر ورزيده‌اند، زشت [و سياه] گردد و گفته شود: اين همان [وعده عذابي] است كه تقاضايش را داشتيد.
8. آيه 40 و41 سوره عبس؛‌تاريكي و كدورت چهره كفّار در قيامت
«و وجوه يومئذٍ عليها غبرة. ترهقها قترة» و صورت‌هايي در آن روز غبار‌آلود است و دود تاريكي آنها را پوشانده است. در تفسير صافي «قتره»‌را سياهي و ظلمت معنا كرده؛63 و شايد به اصطلاح مفهوم لازمي يا ملازم آن باشد. يعني لازمه تيرگي و آميختگي با غبار تيره يا ملازم آن سياهي و كدورت وجه است.
آثار رواني رنگ سياه
از آنجايي كه رنگ سياه ممكن است باعث تهوع شود، از به‌كارگيري آن در هواپيما و كشتي خودداري مي‌كنند.64
برخي گويند كه رنگ سياه، رنگي سبك و غلط‌انداز است65 اما در مقابل برخي بر اين باوراند كه جلوه و ابهت رنگ سياه بيشتر از ديگر رنگهاست؛ گويند نخستين بار ابو‌مسلم خراساني به اين مسأله پي برد. وي هر روز از لشكرش كه لباس و پرچمي به يكي از رنگها چون سبز و زرد داشتند، سان مي‌ديد و سرانجام رنگ سياه را براي ايجاد اضطراب در دشمن برگزيد.66 از آن زمان به بعد به سپاه ابو‌مسلم خراساني سياه‌جامگان مي‌گفتند.
آنچه مسلّم است، اين است كه رنگ سياه، حالت حزن و افسردگي در انسان ايجاد مي‌كند و با شادي و انبساط خاطر، تناسب درستي ندارد. از همين روست كه در عزاداريها از اين رنگ استفاده مي‌كنند.
در صورتي كه تعادل روحي انسان برقرار نباشد، ممكن است رنگ سياه از جمله زمينه‌هاي خود‌كشي را در فرد ايجاد كند.
رنگ سياه، آثار رواني ديگري هم دارد، از جمله بر‌اساس گزارشي وقتي صندوق‌هايي را كه به رنگ‌هاي روشن و سبز و تيره از جمله سياه بود، بين كارگران تقسيم كردند، حاملان صندوق‌هاي تيره و سياه از درد كمر و كليه شكايت داشتند.67 و اين حاكي از اثر مخرب روحي اين رنگ است كه در هر جايي نبايد از آن بهره برد.
پاورقيها:
1. معين، فرهنگ فارسي، 2/1677.
10. لغتنامه دهخدا، مادّه «رنگ»، نيز ر.ك: موسوعة المورد، 3/58‌، 59.
11. نيوتن عقيده داشت كه رنگ‌هاي هفتگانه طيف، رنگ‌هاي خالص‌اند و به رنگ‌هاي ديگر تجزيه نمي‌گردند ليكن به‌موجب نظريه موجي نور، رنگ‌هاي مختلف، نورهايي هستند كه طول موجشان با هم اختلاف دارد. هر چه از رنگ قرمز به طرف بنفش پيش مي‌رويم، طول موج نور، كم مي‌شود.ضمناً‌هر يك از رنگهاي طيف مثلاً‌نور قرمز داراي طول موج معيني نيست بدين معنا كه انواع مختلف رنگ قرمز داراي طول موجهايي است كه از قرمز سير با طول موج80 ميكرون شروع مي‌شود و به قرمز روشن با طول موج65 ميكرون خاتمه مي‌يابد. اين رنگها به طور اتصالي تغيير مي‌كنند و حد فاصلي بين آنها نمي‌توان تشخيص داد؛‌يعني معلوم نيست كجا رنگ قرمز پايان مي‌يابد و رنگ نارنجي آغاز مي‌گردد. (لغتنامه دهخدا، ماده رنگ).
12. الحكمة المتعاليه، 4/85 ـ 88.
13. ر.ك: همان/93.
14. همان/94.
15. اولين دانشگاه و آخرين پيامبر، 18/144.
16. لغتنامه دهخدا، ماده «رنگ».
17. روانشناسي عمومي/160.
18. در تفسير قمي از امام باقر(ع) نقل شده، كه منظور از صبغة‌اللّه اسلام است. علامه طباطبائي مي‌فرمايند: ظاهر آيات اين روايت را تأييد مي‌كند. الميزان، 1/303.
19. اولين دانشگاه و آخرين پيامبر، 5/205.
2. تاج العروس، مادّه لون.
20. مجمع البحرين، طريحي، ماده «ذ، ر، أ».
21. مجمع البيان، 3/543 دار المعرفه.
22. اولين دانشگاه و آخرين پيامبر، 5/176 ـ 177.
23. همان، 11/248.
24. همان/273.
25. در اين زمينه ر.ك: تفسير صافي، 1/128.
26. همان/127.
27. اولين دانشگاه و آخرين پيامبر، 3/281‌، 282.
28. ر. ك: همان، 6/247.
29. همان/248.
3. لسان العرب، 12/367 و نيز ر. ك: مجمع البحرين، 2/155، با تغييرات محمّد عادل، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 2‌ربع.
30. همان/245 و 247.
31. فيض كاشاني وجه‌هاي تشبيه دو آيه را به ترتيب، «بزرگي» و «رنگ» دانسته است. (تفسير صافي، 5/270).
32. اين واژه را برخي «جمالات» (جمعِ جمعِ‌جَمَل) قرائت كرده‌اند. (مجمع البيان، 5/633).
33. برخي از مفسران نظير جبايي، «جمالت صفر»‌را به شتران زرد موي ترجمه كرده‌اند. (ر. ك: مجمع البيان، 5/632). در تفسير نمونه نيز اين قول اختيار شده است. (تفسير نمونه، 25/419). البته اين نظر اشتباه و از قياس با آتش‌هاي دنيوي ناشي گرديده است. در متن به اين مطلب اشاره شده است. در مقابل، گروهي ديگر چون حسن بصري و قتاده و فرّا و قمي و فيض، «صفر» را به معناي سياهي مايل به زردي ترجمه كرده‌اند. فرّا در اين باره گفته است: هيچ شتر سياهي ديده نشده جز آنكه به رنگ زرد تمايل دارد. و از اين رو مردم عرب به شتر سياه، «صفراء»‌گويند. (ر. ك: مجمع البيان، 5/634؛ تفسير قمي، تصحيح موسوي جزايري، 2/400؛‌ تفسير صافي، تصحيح اعلمي، 5/270). و به نظر نگارنده همين عقيده صحيح است. زيرا حضرت زين العابدين(ع) در دعاي 32 صحيفه سجاديه در توصيف آتش دوزخ مي‌فرمايد: «اللهم اني أعوذبك… من نارٍ نورها ظلمة»؛ خدايا به تو پناه مي‌برم از آتشي كه نورش تاريكي است. سيد علي خان ـ‌شارح و مفسّر صحيفه سجاديه‌ـ در رياض السالكين در شرح اين بخش از دعا گويد: امام(ع) با اين جمله، ويژگي آتش دوزخ را توصيف كرده و تفاوت آن را با آتش دنيوي بيان نموده و مفهوم كلام حضرت اين است كه آتش اخروي نوري ندارد و تاريك و سياه است؛ و علت اينكه فرموده: «نورها ظلمة» مطلبي است كه در اذهان جاي گرفته كه آتش هميشه با نور همراه است؛‌فلذا امام(ع) فرموده كه نور آتش اخروي، ظلمت است. در احاديث اسلامي نيز مطالبي در اين راستا و همسو با آن روايت شده است: ترمذي و جز او نقل كرده‌اند كه پيامبر(ص) فرمود: آتش دوزخ را هزار سال افروختند تا آنكه سرخ شد. سپس هزار سال ديگر افروختند تا آنكه سپيد گشت. آنگاه هزار سال ديگر هم افروختند تا آنكه سياه شد. بنابراين سياه و تاريك است.
34. اولين دانشگاه و آخرين پيامبر، 3/280.
35. همان، 5/189‌، 190.
36. همان، 18/138.
37. همان، 5/194‌، 195.
38. آيين بهزيستي اسلام، 2/47.
39. مقصود رنگ گياهان است كه دور‌نماي آن زمين را سبز‌فام جلوه مي‌دهد.
4. ر. ك: مفردات راغب اصفهاني/457، تحقيق محمّد سيّد گيلاني، نشر مرتضويه.
40. تفسير نمونه، 23/176‌، 177.
41. اصولاً رنگها ـ‌نه تنها رنگ سبز‌ـ نسبت به مداواي تعدادي از بيماريها اثرات قابل توجهي دارند.
42. اولين دانشگاه و آخرين پيامبر، 3/278‌،279.
43. همان/279.
44. همان، 11/250.
45. همان، 3/282.
46. چنانكه مشاهده مي‌شود، رنگ سبز در حالات متفاوت، برودت و گرما را در انسان ايجاد مي‌كند و اين را بايد به حالات مختلف افراد مربوط دانست.
47. ر. ك: اوّلين دانشگاه و آخرين پيامبر، 5/190‌، 191 و 196.
48. آيين بهزيستي اسلام، 2/47‌، 48.
49. اولين دانشگاه و آخرين پيامبر، 5/198.
5. مجموعه مصنفات شيخ اشراق، 2/106.
50. همان/197.
51. همان.
52. آيين بهزيستي اسلام،2/75 و 76.
53. مجمع البيان، 5/311، دار المعرفه.
54. اولين دانشگاه و آخرين پيامبر، 5/196.
55. همان/197.
56. همان/198ـ 199.
57. همان/201.
58. همان، 11/248.
59. همان، 5/195.
6. الحكمة المتعالية، 4/91، دار احياء التراث العربي، بيروت.
60. آيين بهزيستي اسلام، 2/41. نامبرده دربار آثار طبي رنگ قرمز نيز توضيحات ارزشمندي داده كه به‌علت آنكه به‌نظر ما ارتباط حقيقي با رنگ قرمز ندارد و از خواص اشعه‌هاي قرمز است، از درج آن خود‌داري كرديم.
61. دربار نحوه برخورد مردم عرب با دختران و زنان ر.ك: الصحيح من سيرة النبي الاعظم، جعفر مرتضي عاملي، 1/46 و تفاسير قرآن ذيل آيه فوق و كتب سيره و تاريخ.
62. همان، 5/66.
63. ر.ك: تفسير صافي، 5/288.
64. اولين دانشگاه و آخرين پيامبر، 3/279.
65. همان، 5/192.
66. همان/281.
67. همان/195.
7. الميزان، 15/122.
8. لغتنامه دهخدا، مادّه «نور»، نيز ر.ك: موسوعة المورد، اثر بعلبكي، 6/119.
9. اصول روانشناسي، نرمان‌ل، مان، ترجمه و اقتباس: ساعتچي، 2/340.

mohammadhossein
2016/08/26, 20:56
چاکرا

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

برای دیگر کاربردها، چاکرا (ابهام‌زدایی) (https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%86%D8%A7%DA%A9%D8%B1%D8%A7_%28%D8%A7%D8%A8%D9% 87%D8%A7%D9%85%E2%80%8C%D8%B2%D8%AF%D8%A7%DB%8C%DB %8C%29) را ببینید.


http://forums.boursy.com/imported/2016/08/50pxQuestion_booknewsvg-1.png (https://commons.wikimedia.org/wiki/File:Question_book-new.svg?uselang=fa)
این نوشتار به هیچ منبع و مرجعی (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%88%DB%8C%DA%A9%DB%8C%E2%80%8C%D9%BE%D8%AF%DB%8 C%D8%A7:%D8%AA%D8%A3%DB%8C%DB%8C%D8%AF%D9%BE%D8%B0 %DB%8C%D8%B1%DB%8C) استناد (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%88%DB%8C%DA%A9%DB%8C%E2%80%8C%D9%BE%D8%AF%DB%8 C%D8%A7:%D8%B4%DB%8C%D9%88%D9%87_%D8%A7%D8%B1%D8%A C%D8%A7%D8%B9_%D8%A8%D9%87_%D9%85%D9%86%D8%A7%D8%A 8%D8%B9) نمی‌کند. لطفاً با افزودن یادکرد به منابع قابل اعتماد (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7:%D9%85%D9%82% D8%AF%D9%85%D9%87%E2%80%8C%D8%A7%DB%8C_%D8%A8%D8%B 1_%D8%A7%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D8%B9/%DB%B1) به بهبود این نوشتار (https://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%DA%86%D8%A7%DA%A9%D8%B1%D8%A7&action=edit) کمک کنید. مواد بدون منبع ممکن است به چالش کشیده و حذف شوند (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%88%DB%8C%DA%A9%DB%8C%E2%80%8C%D9%BE%D8%AF%DB%8 C%D8%A7:%D8%AA%D8%A3%DB%8C%DB%8C%D8%AF%D9%BE%D8%B0 %DB%8C%D8%B1%DB%8C).



چاکرا به باور آیین هندو (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D9%86%D8%AF%D9%88) به مراکز انرژی در بدن انسان گفته می‌شود.
محتویات




۱ واژه شناسی (https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%86%D8%A7%DA%A9%D8%B1%D8%A7#.D9.88.D8.A7.DA.98. D9.87_.D8.B4.D9.86.D8.A7.D8.B3.DB.8C)
۲ چاکراهای اصلی (https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%86%D8%A7%DA%A9%D8%B1%D8%A7#.DA.86.D8.A7.DA.A9. D8.B1.D8.A7.D9.87.D8.A7.DB.8C_.D8.A7.D8.B5.D9.84.D B.8C)
۳ چاکراهای فرعی (https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%86%D8%A7%DA%A9%D8%B1%D8%A7#.DA.86.D8.A7.DA.A9. D8.B1.D8.A7.D9.87.D8.A7.DB.8C_.D9.81.D8.B1.D8.B9.D B.8C)
۴ وظایف چاکرا (https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%86%D8%A7%DA%A9%D8%B1%D8%A7#.D9.88.D8.B8.D8.A7. DB.8C.D9.81_.DA.86.D8.A7.DA.A9.D8.B1.D8.A7)
۵ فعال سازی چاکرا (https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%86%D8%A7%DA%A9%D8%B1%D8%A7#.D9.81.D8.B9.D8.A7. D9.84_.D8.B3.D8.A7.D8.B2.DB.8C_.DA.86.D8.A7.DA.A9. D8.B1.D8.A7)
۶ چاکرای اول (https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%86%D8%A7%DA%A9%D8%B1%D8%A7#.DA.86.D8.A7.DA.A9. D8.B1.D8.A7.DB.8C_.D8.A7.D9.88.D9.84)
۷ چاکرای دوم (https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%86%D8%A7%DA%A9%D8%B1%D8%A7#.DA.86.D8.A7.DA.A9. D8.B1.D8.A7.DB.8C_.D8.AF.D9.88.D9.85)
۸ چاکرای سوم (https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%86%D8%A7%DA%A9%D8%B1%D8%A7#.DA.86.D8.A7.DA.A9. D8.B1.D8.A7.DB.8C_.D8.B3.D9.88.D9.85)
۹ چاکرای چهارم (https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%86%D8%A7%DA%A9%D8%B1%D8%A7#.DA.86.D8.A7.DA.A9. D8.B1.D8.A7.DB.8C_.DA.86.D9.87.D8.A7.D8.B1.D9.85)
۱۰ چاکرای پنجم (https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%86%D8%A7%DA%A9%D8%B1%D8%A7#.DA.86.D8.A7.DA.A9. D8.B1.D8.A7.DB.8C_.D9.BE.D9.86.D8.AC.D9.85)
۱۱ چاکرای ششم (https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%86%D8%A7%DA%A9%D8%B1%D8%A7#.DA.86.D8.A7.DA.A9. D8.B1.D8.A7.DB.8C_.D8.B4.D8.B4.D9.85)
۱۲ چاکرای هفتم (https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%86%D8%A7%DA%A9%D8%B1%D8%A7#.DA.86.D8.A7.DA.A9. D8.B1.D8.A7.DB.8C_.D9.87.D9.81.D8.AA.D9.85)
۱۳ منابع (https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%86%D8%A7%DA%A9%D8%B1%D8%A7#.D9.85.D9.86.D8.A7. D8.A8.D8.B9)



واژه شناسی

چاکرا واژه‌ای سانسکریت (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%A7%D9%86%D8%B3%DA%A9%D8%B1%DB%8C%D8%AA) به معنای چرخ است.
چاکراها یا مراکز انرژی در حال چرخش هستند و بخش‌های بسیار مهمی از کالبد انرژی (https://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%DA%A9%D8%A7%D9%84%D8%A8%D8%AF_%D8 %A7%D9%86%D8%B1%DA%98%DB%8C&action=edit&redlink=1) محسوب می‌شوند. همانند کالبد فیزیکی که از اعضای حیاتی و کم اهمیت تر تشکیل شده‌است، کالبد انرژی نیز دارای چاکراهای اصلی و فرعی و چاکراهای بسیار کوچک است. در مجموع بدن انسان هفت چاکرا دارد و هر یک از این هفت چاکرا با یکی از هفت غده بدن و همچنین با گروهی از اعصاب که شبکه نامیده می‌شوند مرتبط می‌باشد. هر یک از این چاکراها به یکی از قسمتهای بدن و وظایف مخصوص درون بدن پیوسته هستند که بوسیله شبکه عصبی یا غددی که به آن چاکرا مربوط می‌باشند کنترل می‌شوند.
چاکراهای اصلی

چاکراهای اصلی مراکز انرژی در حال چرخش هستند که به طور معمول ۳ تا ۴ اینچ قطر دارند و اعضای اصلی و حیاتی کالبد فیزیکی را کنترل می‌کنند و به آنها انرژی می‌دهند. چاکراهای اصلی درست مانند نیروگاه‌هایی هستند که انرژی حیاتی را برای اعضای حیاتی و اصلی تامین می‌کنند. اگر این نیروگاه‌ها به خوبی کار نکنند اعضای حیاتی ضعیف یا بیمار می‌شوند، زیرا برای درست کارکردن، انرژی حیاتی کافی ندارند.
چاکراهای فرعی

قطر چاکراهای فرعی یک تا دو اینچ است و چاکراهای بسیار کوچک، بخش‌های کم اهمیت تر کالبد جسمانی را کنترل کرده و به آنها انرژی می‌دهند. چاکراها در داخل کالبد فیزیکی نفوذ می‌کنند و در ورای آن نیز امتداد می‌یابند. چاکراها از دو طریق غدد درون ریز (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%BA%D8%AF%D8%AF_%D8%AF%D8%B1%D9%88%D9%86_%D8%B1 %DB%8C%D8%B2) و سیستم عصبی (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D9%85_%D8%B9%D8%B5%D8%A8% DB%8C) بر جسم اثر متقابل دارند.
وظایف چاکرا

۱) جذب، گوارش (https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%AF%D9%88%D8%A7%D8%B1%D8%B4) و توزیع پرانا (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%A7) (انرژی حیاتی) در بخش‌های مختلف بدن بر عهده آنهاست.

۲) کنترل، تقویت و مسئولیت درست کار کردن کالبد جسمانی و اعضای مختلف آن را برعهده دارند. غدد درون ریز به وسیله بعضی از چاکراهای اصلی تنظیم می‌شوند و انرژی می‌گیرند. با کنترل و دستکاری چاکراهای اصلی می‌توان غدد درون ریز را تحریک یا مهار کرد. تعداد زیادی از ناخوشی‌ها، تا حدودی ناشی از خوب کار نکردن چاکراها هستند.

۳) بعضی از چاکراها مراکز استعدادهای روانی هستند. فعال سازی چاکراهای خاص ممکن است باعث توسعه یافتن استعدادهای روانی خاص شود. برای مثال چاکراهای کف دست برای فعال کردن، آسانترین و امن ترین چاکراها هستند. با فعال کردن چاکراهایی که در مرکز کف دستها قرار دارند فرد می‌تواند توانایی خود را در احساس کردن انرژی‌های لطیف، هاله درونی، هاله تندرستی و هاله بیرونی توسعه دهد. این کار با تمرکز کردن به سادگی انجام می‌شود.
فعال سازی چاکرا

تمرینات و تکنیک‌هایی که می‌تواند این مراکز را فعال سازند متعدد و ویژه هستند و نیاز به کسب مهارت طی چند ماه تا چندین سال است. توانایی و قدرت‌های حاصل از فعال شدن انرژی چاکراها، کرامت یا سیدهی نامیده می‌شود و به معنای قدرت‌های روحی است.
چاکرای اول

http://forums.boursy.com/imported/2016/08/220pxMuladharasvg-1.png (https://commons.wikimedia.org/wiki/File:Muladhara.svg?uselang=fa)

چاکرای نخست یا چاکرای ریشه


چاکرای تکیه گاه (چاکرای ریشه یا پایه ستون فقرات، مولادهارا (https://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D9%85%D9%88%D9%84%D8%A7%D8%AF%D9% 87%D8%A7%D8%B1%D8%A7&action=edit&redlink=1) (Base chakra – Muladhara – Root chakra) محل ورود پرانا (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%A7) یا انرژی حیاتی است. طیف رنگیِ مربوط به این چاکرا قرمز (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%82%D8%B1%D9%85%D8%B2) است که نشانه زندگی، قدرت و نیروی جسمانی است. این رنگ روی کم خونی (https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D9%85_%D8%AE%D9%88%D9%86%DB%8C) و فقر غذایی اثر خوبی دارد و ارتعاشاتِ تقویت کننده و درمان کننده دارد.
منطقه: بین مقعد (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D9%82%D8%B9%D8%AF) و دستگاه تناسلی (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D8%B3%D8%AA%DA%AF%D8%A7%D9%87_%D8%AA%D9%86% D8%A7%D8%B3%D9%84%DB%8C) (نشیمنگاه)
غدد (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%BA%D8%AF%D8%AF) مرتبط: فوق کلیوی (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%BA%D8%AF%D9%87_%D9%81%D9%88%D9%82_%DA%A9%D9%84 %DB%8C%D9%87) (که آدرنالین (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D8%AF%D8%B1%D9%86%D8%A7%D9%84%DB%8C%D9%86) تولید می‌کند)
رنگ: قرمز تند
عطر: درخت سدر (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D8%B1%D8%AE%D8%AA_%D8%B3%D8%AF%D8%B1) – درخت میخک (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D8%B1%D8%AE%D8%AA_%D9%85%DB%8C%D8%AE%DA%A9)
عضو وابسته: استخوانها (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86)، دندانها (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86)، ناخن (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D8%A7%D8%AE%D9%86)، پا، روده (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D9%88%D8%AF%D9%87)، مقعد، پروستات (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%AA).
شکل: نیلوفر (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%DB%8C%D9%84%D9%88%D9%81%D8%B1) چهار پر
تاثیرات: امنیت، بقا، ایمان، ارتباط، پول، خانه. توانایی بنا کردن و حاضر بودن در زمان و مکان. همچنین این چاکرا ارتباط مادر با شخص را منعکس می‌کند و با احساسِ شخص در رابطه با بودنش بر روی زمین در ارتباط است. تنش‌هایی که در جسم بوسیله این چاکرا کنترل می‌شود در قسمتهایی که به این چاکرا ارتباط دارد نشان داده می‌شود.
چاکرای دوم

http://forums.boursy.com/imported/2016/08/220pxSwadhisthanasvg-1.png (https://commons.wikimedia.org/wiki/File:Swadhisthana.svg?uselang=fa)

چاکرای دوم: چاکرای خاجی یا مرکز کلیه


چاکرای خاجی یا مرکز کلیه -سواد هیستانا (Sacral chakra – Swadhisthana) در قسمت پایین شکم قرار گرفته است. طیف رنگی مربوط به این چاکرا نارنجی می‌باشد. نارنجی علامت انرژی است. این رنگ قدرت ارتباطی، دفع خشم و کنترل بر خویشتن را متعادل می‌کند و مسائل مربوط به هضم غذا و گردش خون را منظم می‌سازد.
منطقه: انتهای ستون فقرات ۱ تا ۱۲ اینچ زیر استخوان خارجی
غدد مرتبط: پروستات، گنادها
رنگ: نارنجی
عطر: چوب صندل
وظیفه: تولید مثل جنسی
عضو وابسته: کلیه‌ها، مثانه‌ها، اسپرم‌ها، مایعات بدن، اعضای تکثیر شونده
شکل: نیلوفر شش پر
تاثیرات: این چاکرا به قسمتی از آگاهی که مربوط به غذا و روابط جنسی است مربوط است. ارتباط این چاکرا با درون است و اینکه جسم به چه چیزی نیاز دارد و چه چیزی او را خشنود می‌سازد. توانایی شخص برای داشتن بچه نیز در ارتباط با این چاکرا است. همچنین این چاکرا با احساسات و خواسته‌های احساسی شخص پیوسته است.
چاکرای سوم

http://forums.boursy.com/imported/2016/08/220pxManipura2svg-1.png (https://commons.wikimedia.org/wiki/File:Manipura2.svg?uselang=fa)

چاکرای سوم: چاکرای شبکه خورشیدی یا چاکرای شبکه عصبی زیر معده


چاکرای شبکه خورشیدی یا چاکرای شبکه عصبی زیر معده -مانی پورا (Solar plexus chakra – Manipura/Nabhi) با طیف رنگی زرد و زرد طلایی است که نشانه عقل، هوش و ذهنیت است. این چاکرا بالاتر از ناف قرار گرفته است. رنگ زرد تأثیر مثبتی روی کبد، طحال، کیسه صفرا و اعصاب دارد و قدرت درمانی برای بیماری مرض قند و یبوست دارد و کنترل کننده چاقی است.
منطقه: در پشت و امتداد ستون فقرات مقابل ناف، پشت شکم
غدد مرتبط: پانکراس
رنگ: زرد – طلائی
عطر:اسطو خودوس
وظیفه: ساختار وجودی
عضو وابسته: شکم، معده، کبد، طحال، دستگاه گوارش، صفرا، سیستم عصبی خودکار
شکل: نیلوفر ده پر
تائیرات: قسمتی از آگاهی که وابسته به این چاکرا می‌باشد شامل احساس قدرت، کنترل کردن و آزادی وجود است. فعالیتهای ذهنی و ذهن نیز به این چاکرا پیوسته می‌باشند. چاکرای شبکه خورشیدی نیز با قسمتی از وجود که به آن شخصیت یا خود (ضمیر شخصی) می‌گویند مرتبط است.
چاکرای چهارم

http://forums.boursy.com/imported/2016/08/220pxAnahata_greensvg-1.png (https://commons.wikimedia.org/wiki/File:Anahata_green.svg?uselang=fa)

چاکرای چهارم: چاکرای قلب یا عشق الهی


چاکرای قلب یا عشق الهی -آنا هاتا (Heart chakra – Anahata) که در وسط جناق سینه و بالای قلب قرار دارد. طیف رنگی مربوط به این چاکرا سبز است.
منطقه: در پشت و بین دو کتف و بالاتر از قلب
غدد مرتبط: تیموس
رنگ: سبز، صورتی
وظیفه: عشق خالص
عضو وابسته: قلب، قفسه سینه، پوست، گردش خون، حفره شکم
شکل: نیلوفر دوازده پر
تاثیرات: احساس عشق و ارتباط با مردم در نزدیکی قلب (به عنوان مثال: مادر، پدر، خواهر و برادر، همسر و فرزندان). مشکل تنفس یا ششها تنش را در چاکرای قلب نشان می‌دهد.
چاکرای پنجم

http://forums.boursy.com/imported/2016/08/220pxVishuddhi_bluesvg-1.png (https://commons.wikimedia.org/wiki/File:Vishuddhi_blue.svg?uselang=fa)

چاکرای پنجم: چاکرای گلو یا حلق


چاکرای گلو یا حلق -ویهودها (Throat chakra- Vishuddha - Vishuddhi) که روی حلق قرار گرفته‌است. طیف رنگی مربوط به این چاکرا آبی است که علامت جاودانگی، اخلاص و الهام است. این رنگ روی بیماریهای گرفتگی گلو و ناراحتی‌های عصبی تأثیرگذار است.
منطقه: پائین و پشت مهره گردن، بین گودی گلو و حنجره
غدد مرتبط: تیروئید
رنگ: آبی کمرنگ
عطر: گل سرخ
وظیفه: بیان، بودن
عضو وابسته: گردن، گلو، فک و بازوها را کنترل می‌کند و به عصبهای بازویی یا گردنی مرتبط است.
شکل: نیلوفر شانزده پر
تأثیرات: نشان دهنده بیان کردن و دریافت کردن است. در اینجا بیان کردن می‌تواند از طریق ارتباط برقرار کردن با چیزی که می‌خواهید و یا چیزی که احساس می‌کنید باشد و همچنین می‌تواند بصورت هنری مانند نقاشی هنرمند، موسیقی یک موسیقیدان و استفاده از اشکال برای بیان درون خود باشد.
چاکرای ششم

http://forums.boursy.com/imported/2016/08/220pxAjna_chakrasvg-1.png (https://commons.wikimedia.org/wiki/File:Ajna_chakra.svg?uselang=fa)

چاکرای ششم: چاکرای پیشانی یا چشم سوم


چاکرای پیشانی یا چشم سوم -آجنا (Brow chakra – Ajna – third eye – Bindu که در سمت پیشانی و کمی بالاتر از بین دو چشم قرار دارد. طیف رنگی مربوط به این چاکرا آبی نیلی است. این رنگ باعث بازشدن چشم سوم – دید بیرونی و درونی – است. این رنگ برای آرامش و درمان بیماریهای ذهنی مفید است. رنگ نیلی آگاهی را بالا می‌برد و برای زنده کردن خاطرات فراموش شده مفید است.
منطقه: بین دو ابروان، به پهنای یک بند انگشت بالای پل بینی و جلوی سر
غدد مرتبط: هیپوفیز صنوبری
رنگ: نیلی، بنفش
وظیفه:دانش هستی
عضو وابسته: صورت، چشم، گوش، بینی
شکل: نیلوفر دو پر(۹۶ پر)
تاثیرات: این چاکرا با درونی ترین قسمت وجودی انسان (به عقیده غربیهای باستان مربوط به ناخودآگاه می‌باشد) که روح نام دارد و همچنین معنویت مرتبط است. این مکانی است که محرک ما و میزانی از آگاهی که فعالیتها و در واقع زندگی ما را هدایت می‌کند در آن قرار دارد.
چاکرای هفتم

http://forums.boursy.com/imported/2016/08/220pxSahasrarasvg-1.png (https://commons.wikimedia.org/wiki/File:Sahasrara.svg?uselang=fa)

چاکرای هفتم: چاکرای بالای جمجمه یا تاج سر


چاکرای بالای جمجمه یا تاج سر یا ساهاسرارا (Crown chakra – Sahasrara) که در قسمت میانی بالای سر قرار دارد. طیف رنگی مربوط به این چاکرا بنفش است. این رنگ برای بیماری‌های ذهنی مناسب است و خواب را تنظیم می‌کند.
منطقه: در وسط سر و مغز تاج سرقرار دارد.
غدد مرتبط: صنوبری (کاجی شکل) و مخاطی
رنگ: بنفش
احساس: سرخوردگی، عدم غلبه برترس و اضطراب
وظیفه: وجود مطلق
عضو وابسته: مغز، مخچه
شکل: نیلوفر هزار پر
تاثیرات: این چاکرا به احساس یگانگی و جدایی مربوط است و ارتباط ما را با زمین و همچنین با پدرمان نشان می‌دهد. چاکرای هفتم نمایانگر ارتباط با پدر است که ارتباط ما با قدرت و همچنین در نهایت ارتباط ما را با خدا را نشان می‌دهد. وقتی کسی احساس جدایی از پدرش را تجربه کرده باشد این چاکرا را می‌بندد و احساس تنهایی و انزوا را تجربه می‌کند. مثل اینکه در پوسته‌ای قرار گرفته باشد و نتواند با اطراف خود ارتباط برقرار کند.

mohammadhossein
2016/08/26, 21:42
د:smile: آيا پ

............
در مطلب بالا دو تا شکلک هست . در متن اصلی نیست . این کار چه شخصی هست . میشه توضیح بدید کی میتونه در لحظه ارسال این شکلک ها رو بذاره. ممنون میشم.

mohammadhossein
2016/08/27, 06:28
http://forums.boursy.com/imported/2016/08/hadith-1.gif (http://www.hadithlib.com/hadithtxts/view/1700891) قرآن كريم:

إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ إِنَّ اللّه َ يَأْمُرُكُمْ أَن تَذْبَحوا بَقَرَةً قالوا أَ تَتَّخِذُنا هُزُوا قالَ أَعوذُ بِاللّه ِ أَنْ أَكونَ مِنَ الْجاهِلينَ؛ (http://www.hadithlib.com/hadithtxts/view/1700891)http://forums.boursy.com/imported/2016/08/pav-1.gif (http://www.hadithlib.com/rolls/view/170029/179.-%D9%85%D8%B3%D8%AE%D8%B1%D9%87%D8%8C-%D9%85%D8%AC%D8%A7%D8%B2%D8%A7%D8%AA-%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%AF#)

(به ياد آور) هنگامى را كه موسى به قوم خود گفت: به امر خدا، گاوى را سر ببُريد. گفتند: آيا ما را مسخره مى كنى؟ موسى گفت: به خدا پناه مى برم كه از نادانان باشم [، زيرا مسخره كردن ديگران، از نادانى است].



http://forums.boursy.com/imported/2016/08/Print-1.gif (http://www.hadithlib.com/rolls/pr/170029)

http://forums.boursy.com/imported/2016/08/hadith-1.gif (http://www.hadithlib.com/hadithtxts/view/1700892) پيامبر صلي الله عليه و آله: اِنَّهُمْ لَيَعيبونَ عَلى مَن يَقْتَدى بِسُنَّتى فَرائضَ اللّه ِ، قالَ اللّه ُ تَعالى: «فَاتَّخَذْتُموهُم سِخْريّا حَتّى اَ نْسَوْكُمْ ذِكْرى وَ كُنْتُمْ مِنْهُم تَضْحَـكُونَ اِنّى جَزَيْتُهُم اليَوْمَ بِما صَبَروا اَنَّهُمْ هُمُ الفائزونَ»؛ (http://www.hadithlib.com/hadithtxts/view/1700892)http://forums.boursy.com/imported/2016/08/pav-1.gif (http://www.hadithlib.com/rolls/view/170029/179.-%D9%85%D8%B3%D8%AE%D8%B1%D9%87%D8%8C-%D9%85%D8%AC%D8%A7%D8%B2%D8%A7%D8%AA-%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%AF#)

آنان [كه ايمان نياورده اند]، بر كسانى كه با پيروى از سنّت من فرمان هاى خدا را به جا مى آورند، ايراد مى گيرند. خداوند متعال [در روز قيامت] به آنان مى فرمايد: «شما آنها را به مسخره گرفتيد و اين كار [چنان ذهن شما را مشغول داشت كه] ياد خدا را از خاطرتان برد و به آنها مى خنديديد. امروز، به آنها در عوضِ شكيبايى شان پاداش دادم و آنها همان رستگاران اند».




http://forums.boursy.com/imported/2016/08/Print-1.gif (http://www.hadithlib.com/rolls/pr/170029)

http://forums.boursy.com/imported/2016/08/hadith-1.gif (http://www.hadithlib.com/hadithtxts/view/1700893) امام باقر عليه السلام: ـ فى قَولِهِ تَعالى: «وَ اِذا لَقُوا الَّذينَ آمَنوا...»ـ : اِنَّهُمْ كُهّانُهُمْ «قالُوا اِنّا مَعَكُمْ» اَىْ عَلى دينِكُمْ «اِنَّما نَحْنُ مُسْتَهزِؤونَ»اَى نَسْتَهزِى ءُ بِاَصحابِ مُحمَّدٍ صلي الله عليه و آله وَ نَسْخَرُ بِهِمْ فى قُولِنا: آمَنّا! (http://www.hadithlib.com/hadithtxts/view/1700893)http://forums.boursy.com/imported/2016/08/pav-1.gif (http://www.hadithlib.com/rolls/view/170029/179.-%D9%85%D8%B3%D8%AE%D8%B1%D9%87%D8%8C-%D9%85%D8%AC%D8%A7%D8%B2%D8%A7%D8%AA-%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%AF#)

خداوند مى فرمايد: «و چون با كسانى كه ايمان آورده اند، روبه رو شوند، مى گويند: "ايمان آورديم" و چون با ياران شيطانى خود خلوت كنند، مى گويند: "در حقيقت، ما با شماييم. ما فقط آنها را مسخره مى كنيم"». مقصود خداوند، عالمان اهل كتاب [در روزگار رسول اللّه ]اند. مى گويند: «ما با شماييم»، يعنى بر دين شما (اسلام) هستيم، و [نزد يارانشان] مى گويند: «ما فقط آنان را مسخره مى كنيم»، يعنى با گفتن جمله «ايمان آورديم»، اصحاب محمّد را دست مى اندازيم و مسخره مى كنيم.






(http://www.hadithlib.com/rolls/pr/170029)


http://forums.boursy.com/imported/2016/08/hadith-1.gif (http://www.hadithlib.com/hadithtxts/view/1700894) پيامبر صلي الله عليه و آله: اِنَّ المُسْتَهْزِئينَ يُفْتَحُ لاَِحَدِهِمْ بابُ الجَنَّةِ، فَيُقالُ: هَلُمَّ! فَيَجى ءُ بِكَرْبِهِ وَ غَمِّهِ فَاِذا جاءَ اُغْلِقَ دونَهُ، ثُمَّ يُفْتَحُ لَهُ بابٌ آخَرُ... فَما يَزالُ كذلِكَ حَتّى اِنَّ الرَّجُلَ لَيُفْتَحُ لَهُ البابُ فَيُقالُ لَهُ: هَلُمَّ هَلُمَّ فَما يَأْتيهِ؛ (http://www.hadithlib.com/hadithtxts/view/1700894)http://forums.boursy.com/imported/2016/08/pav-1.gif (http://www.hadithlib.com/rolls/view/170029/179.-%D9%85%D8%B3%D8%AE%D8%B1%D9%87%D8%8C-%D9%85%D8%AC%D8%A7%D8%B2%D8%A7%D8%AA-%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%AF#)

درِ بهشت، به روى يكى از مسخره كنندگان باز مى شود و به او گفته مى شود: «بيا!». او با وجود سختى و اندوهى كه دارد، جلو مى رود و چون آمد، در به رويش بسته مى شود. سپس در ديگرى به رويش باز مى شود... و اين كار، مرتّبا تكرار مى شود تا جايى كه در به رويش باز مى گردد و گفته مى شود: «بيا، بيا!»؛ امّا او ديگر جلو نمى رود.






(http://www.hadithlib.com/rolls/pr/170029)


http://forums.boursy.com/imported/2016/08/hadith-1.gif (http://www.hadithlib.com/hadithtxts/view/1700895) امام صادق عليه السلام: لا يَطْمَعَنَّ المُستَهزِئُ بِالنّاسِ فى صِدْقِ المَوَدَّةِ؛ (http://www.hadithlib.com/hadithtxts/view/1700895)http://forums.boursy.com/imported/2016/08/pav-1.gif (http://www.hadithlib.com/rolls/view/170029/179.-%D9%85%D8%B3%D8%AE%D8%B1%D9%87%D8%8C-%D9%85%D8%AC%D8%A7%D8%B2%D8%A7%D8%AA-%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%AF#)

كسى كه مردم را مسخره مى كند، نبايد به دوستىِ خالصانه آنان، اميد داشته باشد.

ahmoeini
2016/08/27, 09:33
در کارگه کوزه گری رفتم دوش
دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش
ناگه یکی کوزه برآورد خروش
کو کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش

mohammadhossein
2016/08/27, 17:34
متن کامل عربی سوره محمد به همراه ترجمه دقیق فارسی


به نام خداوند رحمتگر مهربان
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
کسانى که کفر ورزیدند و [مردم را] از راه خدا باز داشتند [خدا] اعمال آنان را تباه خواهد کرد (۱)
الَّذِینَ کَفَرُوا وَصَدُّوا عَن سَبِیلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ ﴿۱﴾
و آنان که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده‏اند و به آنچه بر محمد [ص] نازل آمده گرویده‏اند [که] آن خود حق [و] از جانب پروردگارشان است [خدا نیز] بدیهایشان را زدود و حال [و روز]شان را بهبود بخشید (۲)
وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَآمَنُوا بِمَا نُزِّلَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَهُوَ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ کَفَّرَ عَنْهُمْ سَیِّئَاتِهِمْ وَأَصْلَحَ بَالَهُمْ ﴿۲﴾
این بدان سبب است که آنان که کفر ورزیدند از باطل پیروى کردند و کسانى که ایمان آوردند از همان حق که از جانب پروردگارشان است پیروى کردند این گونه خدا براى [بیدارى] مردم مثالهایشان را مى‏زند (۳)
ذَلِکَ بِأَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا اتَّبَعُوا الْبَاطِلَ وَأَنَّ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّبَعُوا الْحَقَّ مِن رَّبِّهِمْ کَذَلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ لِلنَّاسِ أَمْثَالَهُمْ ﴿۳﴾
پس چون با کسانى که کفر ورزیده‏اند برخورد کنید گردنها[یشان] را بزنید تا چون آنان را [در کشتار] از پاى درآوردید پس [اسیران را] استوار در بند کشید سپس یا [بر آنان] منت نهید [و آزادشان کنید] و یا فدیه [و عوض از ایشان بگیرید] تا در جنگ اسلحه بر زمین گذاشته شود این است [دستور خدا] و اگر خدا مى‏خواست از ایشان انتقام مى‏کشید ولى [فرمان پیکار داد] تا برخى از شما را به وسیله برخى [دیگر] بیازماید و کسانى که در راه خدا کشته شده‏اند هرگز کارهایشان را ضایع نمى‏کند (۴)
فَإِذا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إِذَا أَثْخَنتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاء حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذَلِکَ وَلَوْ یَشَاءُ اللَّهُ لَانتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَکِن لِّیَبْلُوَ بَعْضَکُم بِبَعْضٍ وَالَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَلَن یُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ ﴿۴﴾
به زودى آنان را راه مى‏نماید و حالشان را نیکو مى‏گرداند (۵)
سَیَهْدِیهِمْ وَیُصْلِحُ بَالَهُمْ ﴿۵﴾
و در بهشتى که براى آنان وصف کرده آنان را درمى‏آورد (۶)
وَیُدْخِلُهُمُ الْجَنَّهَ عَرَّفَهَا لَهُمْ ﴿۶﴾
اى کسانى که ایمان آورده‏اید اگر خدا را یارى کنید یاریتان مى‏کند و گامهایتان را استوار مى‏دارد (۷)
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرْکُمْ وَیُثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ ﴿۷﴾
و کسانى که کفر ورزیدند نگونسارى بر آنان باد و [خدا] اعمالشان را برباد داد (۸)
وَالَّذِینَ کَفَرُوا فَتَعْسًا لَّهُمْ وَأَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ ﴿۸﴾
این بدان سبب است که آنان آنچه را خدا نازل کرده است‏خوش نداشتند و [خدا نیز] کارهایشان را باطل کرد (۹)
ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ کَرِهُوا مَا أَنزَلَ اللَّهُ فَأَحْبَطَ أَعْمَالَهُمْ ﴿۹﴾
مگر در زمین نگشته‏اند تا ببینند فرجام کسانى که پیش از آنها بودند به کجا انجامیده ست‏خدا زیر و زبرشان کرد و کافران را نظایر [همین کیفرها در پیش] است (۱۰)
أَفَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَهُ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ دَمَّرَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَلِلْکَافِرِینَ أَمْثَالُهَا ﴿۱۰﴾
چرا که خدا سرپرست کسانى است که ایمان آورده‏اند ولى کافران را سرپرست [و یارى] نیست (۱۱)
ذَلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَى الَّذِینَ آمَنُوا وَأَنَّ الْکَافِرِینَ لَا مَوْلَى لَهُمْ ﴿۱۱﴾
خدا کسانى را که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده‏اند در باغهایى که از زیر [درختان] آنها نهرها روان است درمى‏آورد و [حال آنکه] کسانى که کافر شده‏اند [در ظاهر] بهره مى‏برند و همان گونه که چارپایان مى‏خورند مى‏خورند و[لى] جایگاه آنها آتش است (۱۲)
إِنَّ اللَّهَ یُدْخِلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَالَّذِینَ کَفَرُوا یَتَمَتَّعُونَ وَیَأْکُلُونَ کَمَا تَأْکُلُ الْأَنْعَامُ وَالنَّارُ مَثْوًى لَّهُمْ ﴿۱۲﴾
و بسا شهرها که نیرومندتر از آن شهرى بود که تو را [از خود] بیرون راند که ما هلاکشان کردیم و براى آنها یار [و یاورى] نبود (۱۳)
وَکَأَیِّن مِّن قَرْیَهٍ هِیَ أَشَدُّ قُوَّهً مِّن قَرْیَتِکَ الَّتِی أَخْرَجَتْکَ أَهْلَکْنَاهُمْ فَلَا نَاصِرَ لَهُمْ ﴿۱۳﴾
آیا کسى که بر حجتى از جانب پروردگار خویش است چون کسى است که بدى کردارش براى او زیبا جلوه داده شده و هوسهاى خود را پیروى کرده‏اند (۱۴)
أَفَمَن کَانَ عَلَى بَیِّنَهٍ مِّن رَّبِّهِ کَمَن زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ وَاتَّبَعُوا أَهْوَاءهُمْ ﴿۱۴﴾
مثل بهشتى که به پرهیزگاران وعده داده شده [چون باغى است که] در آن نهرهایى است از آبى که [رنگ و بو و طعمش] برنگشته و جویهایى از شیرى که مزه‏اش دگرگون نشود و رودهایى از باده‏اى که براى نوشندگان لذتى است و جویبارهایى از انگبین ناب و در آنجا از هر گونه میوه براى آنان [فراهم] است و [از همه بالاتر] آمرزش پروردگار آنهاست [آیا چنین کسى در چنین باغى دل‏انگیز] مانند کسى است که جاودانه در آتش است و آبى جوشان به خوردشان داده مى‏شود [تا] روده‏هایشان را از هم فرو پاشد (۱۵)
مَثَلُ الْجَنَّهِ الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فِیهَا أَنْهَارٌ مِّن مَّاء غَیْرِ آسِنٍ وَأَنْهَارٌ مِن لَّبَنٍ لَّمْ یَتَغَیَّرْ طَعْمُهُ وَأَنْهَارٌ مِّنْ خَمْرٍ لَّذَّهٍ لِّلشَّارِبِینَ وَأَنْهَارٌ مِّنْ عَسَلٍ مُّصَفًّى وَلَهُمْ فِیهَا مِن کُلِّ الثَّمَرَاتِ وَمَغْفِرَهٌ مِّن رَّبِّهِمْ کَمَنْ هُوَ خَالِدٌ فِی النَّارِ وَسُقُوا مَاء حَمِیمًا فَقَطَّعَ أَمْعَاءهُمْ ﴿۱۵﴾
و از میان [منافقان] کسانى‏اند که [در ظاهر] به [سخنان] تو گوش مى‏دهند ولى چون از نزد تو بیرون مى‏روند به دانش یافتگان مى‏گویند هم اکنون چه گفت اینان همانانند که خدا بر دلهایشان مهر نهاده است و از هوسهاى خود پیروى کرده‏اند (۱۶)
وَمِنْهُم مَّن یَسْتَمِعُ إِلَیْکَ حَتَّى إِذَا خَرَجُوا مِنْ عِندِکَ قَالُوا لِلَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ مَاذَا قَالَ آنِفًا أُوْلَئِکَ الَّذِینَ طَبَعَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَاتَّبَعُوا أَهْوَاءهُمْ ﴿۱۶﴾
و[لى] آنان که به هدایت گراییدند [خدا] آنان را هر چه بیشتر هدایت بخشید و [توفیق] پرهیزگارى‏شان داد (۱۷)
وَالَّذِینَ اهْتَدَوْا زَادَهُمْ هُدًى وَآتَاهُمْ تَقْواهُمْ ﴿۱۷﴾
آیا [کافران] جز این انتظار مى‏برند که رستاخیز به ناگاه بر آنان فرا رسد و علامات آن اینک پدید آمده است پس اگر [رستاخیز] بر آنان دررسد دیگر کجا جاى اندرزشان است (۱۸)
فَهَلْ یَنظُرُونَ إِلَّا السَّاعَهَ أَن تَأْتِیَهُم بَغْتَهً فَقَدْ جَاء أَشْرَاطُهَا فَأَنَّى لَهُمْ إِذَا جَاءتْهُمْ ذِکْرَاهُمْ ﴿۱۸﴾
پس بدان که هیچ معبودى جز خدا نیست و براى گناه خویش آمرزش جوى و براى مردان و زنان با ایمان [طلب مغفرت کن] و خداست که فرجام و مآل [هر یک از] شما را مى‏داند (۱۹)
فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنبِکَ وَلِلْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَاللَّهُ یَعْلَمُ مُتَقَلَّبَکُمْ وَمَثْوَاکُمْ ﴿۱۹﴾
و کسانى که ایمان آورده‏اند مى‏گویند چرا سوره‏اى [در باره جهاد] نازل نمى شود اما چون سوره‏اى صریح نازل شد و در آن نام کارزار آمد آنان که در دلهایشان مرضى هست مانند کسى که به حال بیهوشى مرگ افتاده به تو مى‏نگرند (۲۰)
وَیَقُولُ الَّذِینَ آمَنُوا لَوْلَا نُزِّلَتْ سُورَهٌ فَإِذَا أُنزِلَتْ سُورَهٌ مُّحْکَمَهٌ وَذُکِرَ فِیهَا الْقِتَالُ رَأَیْتَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ یَنظُرُونَ إِلَیْکَ نَظَرَ الْمَغْشِیِّ عَلَیْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَأَوْلَى لَهُمْ ﴿۲۰﴾
[ولى] فرمان‏پذیرى و سخنى شایسته برایشان بهتر است و چون کار به تصمیم کشد قطعا خیر آنان در این است که با خدا راست[دل] باشند (۲۱)
طَاعَهٌ وَقَوْلٌ مَّعْرُوفٌ فَإِذَا عَزَمَ الْأَمْرُ فَلَوْ صَدَقُوا اللَّهَ لَکَانَ خَیْرًا لَّهُمْ ﴿۲۱﴾
پس [اى منافقان] آیا امید بستید که چون [از خدا] برگشتید [یا سرپرست مردم شدید] در [روى] زمین فساد کنید و خویشاوندیهاى خود را از هم بگسلید (۲۲)
فَهَلْ عَسَیْتُمْ إِن تَوَلَّیْتُمْ أَن تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ وَتُقَطِّعُوا أَرْحَامَکُمْ ﴿۲۲﴾
اینان همان کسانند که خدا آنان را لعنت نموده و [گوش دل] ایشان را ناشنوا و چشمهایشان را نابینا کرده است (۲۳)
أُوْلَئِکَ الَّذِینَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَأَعْمَى أَبْصَارَهُمْ ﴿۲۳﴾
آیا به آیات قرآن نمى‏اندیشند یا [مگر] بر دلهایشان قفلهایى نهاده شده است (۲۴)
أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا ﴿۲۴﴾
بى‏گمان کسانى که پس از آنکه [راه] هدایت بر آنان روشن شد [به حقیقت] پشت کردند شیطان آنان را فریفت و به آرزوهاى دور و درازشان انداخت (۲۵)
إِنَّ الَّذِینَ ارْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِهِم مِّن بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّیْطَانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَأَمْلَى لَهُمْ ﴿۲۵﴾
چرا که آنان به کسانى که آنچه را خدا نازل کرده خوش نمى‏داشتند گفتند ما در کار [مخالفت] تا حدودى از شما اطاعت‏خواهیم کرد و خدا از همداستانى آنان آگاه است (۲۶)
ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لِلَّذِینَ کَرِهُوا مَا نَزَّلَ اللَّهُ سَنُطِیعُکُمْ فِی بَعْضِ الْأَمْرِ وَاللَّهُ یَعْلَمُ إِسْرَارَهُمْ ﴿۲۶﴾
پس چگونه [تاب مى‏آورند] وقتى که فرشتگان [عذاب] جانشان را مى‏ستانند و بر چهره و پشت آنان تازیانه مى‏نوازند (۲۷)
فَکَیْفَ إِذَا تَوَفَّتْهُمْ الْمَلَائِکَهُ یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ ﴿۲۷﴾
زیرا آنان از آنچه خدا را به خشم آورده پیروى کرده‏اند و خرسندیش را خوش نداشتند پس اعمالشان را باطل گردانید (۲۸)
ذَلِکَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا مَا أَسْخَطَ اللَّهَ وَکَرِهُوا رِضْوَانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمَالَهُمْ ﴿۲۸﴾
آیا کسانى که در دلهایشان مرضى هست پنداشتند که خدا هرگز کینه آنان را آشکار نخواهد کرد (۲۹)
أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ أَن لَّن یُخْرِجَ اللَّهُ أَضْغَانَهُمْ ﴿۲۹﴾
و اگر بخواهیم قطعا آنان را به تو مى‏نمایانیم در نتیجه ایشان را به سیماى [حقیقى]شان مى‏شناسى و از آهنگ سخن به [حال] آنان پى خواهى برد و خداست که کارهاى شما را مى‏داند (۳۰)
وَلَوْ نَشَاء لَأَرَیْنَاکَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُم بِسِیمَاهُمْ وَلَتَعْرِفَنَّهُمْ فِی لَحْنِ الْقَوْلِ وَاللَّهُ یَعْلَمُ أَعْمَالَکُمْ ﴿۳۰﴾
و البته شما را مى‏آزماییم تا مجاهدان و شکیبایان شما را باز شناسانیم و گزارشهاى [مربوط به] شما را رسیدگى کنیم (۳۱)
وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِینَ مِنکُمْ وَالصَّابِرِینَ وَنَبْلُوَ أَخْبَارَکُمْ ﴿۳۱﴾
کسانى که کافر شدند و [مردم را] از راه خدا باز داشتند و پس از آنکه راه هدایت بر آنان آشکار شد با پیامبر [خدا] در افتادند هرگز به خدا گزندى نمى‏رسانند و به زودى [خدا] کرده‏هایشان را تباه خواهد کرد (۳۲)
إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَصَدُّوا عَن سَبِیلِ اللَّهِ وَشَاقُّوا الرَّسُولَ مِن بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمُ الهُدَى لَن یَضُرُّوا اللَّهَ شَیْئًا وَسَیُحْبِطُ أَعْمَالَهُمْ ﴿۳۲﴾
اى کسانى که ایمان آورده‏اید خدا را اطاعت کنید و از پیامبر [او نیز] اطاعت نمایید و کرده‏هاى خود را تباه مکنید (۳۳)
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَلَا تُبْطِلُوا أَعْمَالَکُمْ ﴿۳۳﴾
آنان که کفر ورزیدند و مانع راه خدا شدند سپس در حال کفر مردند هرگز خدا از آنان درنخواهد گذشت (۳۴)
إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَصَدُّوا عَن سَبِیلِ اللَّهِ ثُمَّ مَاتُوا وَهُمْ کُفَّارٌ فَلَن یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ ﴿۳۴﴾
پس سستى نورزید و [کافران را] به آشتى مخوانید [که] شما برترید و خدا با شماست و از [ارزش] کارهایتان هرگز نخواهد کاست (۳۵)
فَلَا تَهِنُوا وَتَدْعُوا إِلَى السَّلْمِ وَأَنتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَاللَّهُ مَعَکُمْ وَلَن یَتِرَکُمْ أَعْمَالَکُمْ ﴿۳۵﴾
زندگى این دنیا لهو و لعبى بیش نیست و اگر ایمان بیاورید و پروا بدارید [خدا] پاداش شما را مى‏دهد و اموالتان را [در عوض] نمى‏خواهد (۳۶)
إِنَّمَا الحَیَاهُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَإِن تُؤْمِنُوا وَتَتَّقُوا یُؤْتِکُمْ أُجُورَکُمْ وَلَا یَسْأَلْکُمْ أَمْوَالَکُمْ ﴿۳۶﴾
اگر [اموال] شما را بخواهد و به اصرار از شما طلب کند بخل مى‏ورزید و کینه‏هاى شما را برملا مى‏کند (۳۷)
إِن یَسْأَلْکُمُوهَا فَیُحْفِکُمْ تَبْخَلُوا وَیُخْرِجْ أَضْغَانَکُمْ ﴿۳۷﴾
شما همان [مردمى] هستید که براى انفاق در راه خدا فرا خوانده شده‏اید پس برخى از شما بخل مى‏ورزند و هر کس بخل ورزد تنها به زیان خود بخل ورزیده و [گرنه] خدا بى‏نیاز است و شما نیازمندید و اگر روى برتابید [خدا] جاى شما را به مردمى غیر از شما خواهد داد که مانند شما نخواهند بود (۳۸)
هَاأَنتُمْ هَؤُلَاء تُدْعَوْنَ لِتُنفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَمِنکُم مَّن یَبْخَلُ وَمَن یَبْخَلْ فَإِنَّمَا یَبْخَلُ عَن نَّفْسِهِ وَاللَّهُ الْغَنِیُّ وَأَنتُمُ الْفُقَرَاء وَإِن تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَیْرَکُمْ ثُمَّ لَا یَکُونُوا أَمْثَالَکُمْ ﴿۳۸﴾

mohammadhossein
2016/08/27, 17:35
فضیلت و خواص سوره محمد(ص)http://forums.boursy.com/imported/2016/08/2211091921784594110392207250959910595-1.jpg
محمد و نام های دیگرش «القتال، الذین کفروا» 1 چهل و هفتمین سوره قرآن است که مدنی و 38 آیه دارد.
در فضیلت این سوره از نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله وسلم نقل شده: هر کس سوره محمد را قرائت نماید هنگام خروج از قبر به هر سو رو می کند چهره پیامبر خدا را می بیند و بر خداست که از نهرهای بهشتی به او بنوشاند. 2
امیرالمؤمنین علیه السلام فرموده اند: در سوره محمد نشانه ای درباره ما و نشانه ای درباره بنی امیه وجود دارد. 3
امام حسن علیه السلام نیز برای ارزیابی و مقایسه اهل بیت علیهم السلام و بنی امیه، پیروان خود را به قرائت سوره محمد تشویق فرمودند. 4
امام صادق علیه السلام فرمودند: هر کس سوره محمد را قرائت کند تا ابد دچار شک و تردید نخواهد شد و در دینش شک نمی کند و خداوند او را به فقر مبتلا نمی کند و از هیچ حاکم و سلطانی نمی ترسد و هموراه از شک و کفر محفوظ و در امان خواهد بود تا زمان مرگ، هنگامی که قاری سوره محمد، از دنیا رفت خداوند هزار فرشته را مأمور می کند تا در قبرش نماز بگذارند و ثواب نماز ایشان برای اوست و او را تا رسیدن به جایگاه امن نزد خداوند همراهی می کنند و همواره در امان خداوند و امان رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم خواهد بود. 5

آثار و برکات سوره
1) در امان بودن از شر جن
امام صادق علیه السلام فرموده اند: هر کس سوره محمد را بنویسد و بر گردن آویزد شرّ جنیان از او دفع می شود و در خواب و بیداری در امنیت است و اگر هنگام خواب این نوشته را بالای سر خود بگذارند از هر خطر ناگهانی به اذن خدا حفظ می شود. 6
2) در امان بودن از ترس و خطرات
سید بن طاووس از قول امام صادق علیه السلام نقل کرده است: اگر سوره محمد را بنویسند و هنگام جنگ و نزاع به همراه او دارند از خوف و خطر ناشی از آن در امن می مانند و درهای خوبی ها برایشان گشوده می شود و اگر نوشته سوره محمد را بشویند و از آب حاصل از آن بنوشند برای آرام شدن ترس و اضطراب مفید است...7

منبع : پایگاه اینترنتی انهار
تنظیم : محمدی_گروه دین و اندیشه تبیان

mohammadhossein
2016/08/28, 05:09
جزء هفتم قرآن (التماس دعا)










سوره المائده


و چون آنچه را به سوى اين پيامبر نازل شده بشنوند مى‏بينى بر اثر آن حقيقتى كه شناخته‏اند اشك از چشمهايشان سرازير مى‏شود مى‏گويند پروردگارا ما ايمان آورده‏ايم پس ما را در زمره گواهان بنويس (۸۳)



وَإِذَا سَمِعُواْ مَا أُنزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرَى أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُواْ مِنَ الْحَقِّ يَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ ﴿۸۳﴾



و براى ما چه [عذرى] است كه به خدا و آنچه از حق به ما رسيده ايمان نياوريم و حال آنكه چشم داريم كه پروردگارمان ما را با گروه شايستگان [به بهشت] درآورد (۸۴)



وَمَا لَنَا لاَ نُؤْمِنُ بِاللّهِ وَمَا جَاءنَا مِنَ الْحَقِّ وَنَطْمَعُ أَن يُدْخِلَنَا رَبَّنَا مَعَ الْقَوْمِ الصَّالِحِينَ ﴿۸۴﴾



پس به پاس آنچه گفتند خدا به آنان باغهايى پاداش داد كه از زير [درختان] آن نهرها جارى است در آن جاودانه مى‏مانند و اين پاداش نيكوكاران است (۸۵)



فَأَثَابَهُمُ اللّهُ بِمَا قَالُواْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَذَلِكَ جَزَاء الْمُحْسِنِينَ ﴿۸۵﴾



و كسانى كه كفر ورزيدند و آيات ما را دروغ پنداشتند آنان همدم آتشند (۸۶)



وَالَّذِينَ كَفَرُواْ وَكَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ الْجَحِيمِ ﴿۸۶﴾



اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد چيزهاى پاكيزه‏اى را كه خدا براى [استفاده] شما حلال كرده حرام مشماريد و از حد مگذريد كه خدا از حدگذرندگان را دوست نمى‏دارد (۸۷)



يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تُحَرِّمُواْ طَيِّبَاتِ مَا أَحَلَّ اللّهُ لَكُمْ وَلاَ تَعْتَدُواْ إِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ ﴿۸۷﴾



و از آنچه خداوند روزى شما گردانيده حلال و پاكيزه را بخوريد و از آن خدايى كه بدو ايمان داريد پروا داريد (۸۸)



وَكُلُواْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللّهُ حَلاَلًا طَيِّبًا وَاتَّقُواْ اللّهَ الَّذِيَ أَنتُم بِهِ مُؤْمِنُونَ ﴿۸۸﴾



خدا شما را به سوگندهاى بيهوده‏تان مؤاخذه نمى‏كند ولى به سوگندهايى كه [از روى اراده] مى‏خوريد [و مى‏شكنيد] شما را مؤاخذه مى‏كند و كفاره‏اش خوراك دادن به ده بينواست از غذاهاى متوسطى كه به كسان خود مى‏خورانيد يا پوشانيدن آنان يا آزاد كردن بنده‏اى و كسى كه [هيچ يك از اينها را] نيابد [بايد] سه روز روزه بدارد اين است كفاره سوگندهاى شما وقتى كه سوگند خورديد و سوگندهاى خود را پاس داريد اين گونه خداوند آيات خود را براى شما بيان مى‏كند باشد كه سپاسگزارى كنيد (۸۹)



لاَ يُؤَاخِذُكُمُ اللّهُ بِاللَّغْوِ فِي أَيْمَانِكُمْ وَلَكِن يُؤَاخِذُكُم بِمَا عَقَّدتُّمُ الأَيْمَانَ فَكَفَّارَتُهُ إِطْعَامُ عَشَرَةِ مَسَاكِينَ مِنْ أَوْسَطِ مَا تُطْعِمُونَ أَهْلِيكُمْ أَوْ كِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْرِيرُ رَقَبَةٍ فَمَن لَّمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلاَثَةِ أَيَّامٍ ذَلِكَ كَفَّارَةُ أَيْمَانِكُمْ إِذَا حَلَفْتُمْ وَاحْفَظُواْ أَيْمَانَكُمْ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ ﴿۸۹﴾



اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد شراب و قمار و بتها و تيرهاى قرعه پليدند [و] از عمل شيطانند پس از آنها دورى گزينيد باشد كه رستگار شويد (۹۰)



يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالأَنصَابُ وَالأَزْلاَمُ رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ﴿۹۰﴾



همانا شيطان مى‏خواهد با شراب و قمار ميان شما دشمنى و كينه ايجاد كند و شما را از ياد خدا و از نماز باز دارد پس آيا شما دست برمى‏داريد (۹۱)



إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَن يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاء فِي الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ وَيَصُدَّكُمْ عَن ذِكْرِ اللّهِ وَعَنِ الصَّلاَةِ فَهَلْ أَنتُم مُّنتَهُونَ ﴿۹۱﴾



و اطاعت‏خدا و اطاعت پيامبر كنيد و [از گناهان] برحذر باشيد پس اگر روى گردانديد بدانيد كه بر عهده پيامبر ما فقط رساندن [پيام] آشكار است (۹۲)



وَأَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَاحْذَرُواْ فَإِن تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُواْ أَنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلاَغُ الْمُبِينُ ﴿۹۲﴾



بر كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏اند گناهى در آنچه [قبلا] خورده‏اند نيست در صورتى كه تقوا پيشه كنند و ايمان بياورند و كارهاى شايسته كنند سپس تقوا پيشه كنند و ايمان بياورند آنگاه تقوا پيشه كنند و احسان نمايند و خدا نيكوكاران را دوست مى‏دارد (۹۳)



لَيْسَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ جُنَاحٌ فِيمَا طَعِمُواْ إِذَا مَا اتَّقَواْ وَّآمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ ثُمَّ اتَّقَواْ وَّآمَنُواْ ثُمَّ اتَّقَواْ وَّأَحْسَنُواْ وَاللّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ ﴿۹۳﴾



اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد خدا شما را به چيزى از شكار كه در دسترس شما و نيزه‏هاى شما باشد خواهد آزمود تا معلوم دارد چه كسى در نهان از او مى‏ترسد پس هر كس بعد از آن تجاوز كند براى او عذابى دردناك خواهد بود (۹۴)



يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لَيَبْلُوَنَّكُمُ اللّهُ بِشَيْءٍ مِّنَ الصَّيْدِ تَنَالُهُ أَيْدِيكُمْ وَرِمَاحُكُمْ لِيَعْلَمَ اللّهُ مَن يَخَافُهُ بِالْغَيْبِ فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿۹۴﴾



اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد در حالى كه محرميد شكار را مكشيد و هر كس از شما عمدا آن را بكشد بايد نظير آنچه كشته است از چهارپايان كفاره‏اى بدهد كه [نظير بودن] آن را دو تن عادل از ميان شما تصديق كنند و به صورت قربانى به كعبه برسد يا به كفاره [آن] مستمندان را خوراك بدهد يا معادلش روزه بگيرد تا سزاى زشتكارى خود را بچشد خداوند از آنچه در گذشته واقع شده عفو كرده است و[لى] هر كس تكرار كند خدا از او انتقام مى‏گيرد و خداوند توانا و صاحب‏انتقام است (۹۵)



يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَقْتُلُواْ الصَّيْدَ وَأَنتُمْ حُرُمٌ وَمَن قَتَلَهُ مِنكُم مُّتَعَمِّدًا فَجَزَاء مِّثْلُ مَا قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ يَحْكُمُ بِهِ ذَوَا عَدْلٍ مِّنكُمْ هَدْيًا بَالِغَ الْكَعْبَةِ أَوْ كَفَّارَةٌ طَعَامُ مَسَاكِينَ أَو عَدْلُ ذَلِكَ صِيَامًا لِّيَذُوقَ وَبَالَ أَمْرِهِ عَفَا اللّهُ عَمَّا سَلَف وَمَنْ عَادَ فَيَنتَقِمُ اللّهُ مِنْهُ وَاللّهُ عَزِيزٌ ذُو انْتِقَامٍ ﴿۹۵﴾



صيد دريا و ماكولات آن براى شما حلال شده است تا براى شما و مسافران بهره‏اى باشد و[لى] صيد بيابان مادام كه محرم مى‏باشيد بر شما حرام گرديده است و از خدايى كه نزد او محشور مى‏شويد پروا داريد (۹۶)



أُحِلَّ لَكُمْ صَيْدُ الْبَحْرِ وَطَعَامُهُ مَتَاعًا لَّكُمْ وَلِلسَّيَّارَةِ وَحُرِّمَ عَلَيْكُمْ صَيْدُ الْبَرِّ مَا دُمْتُمْ حُرُمًا وَاتَّقُواْ اللّهَ الَّذِيَ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ ﴿۹۶﴾



خداوند [زيارت] كعبه بيت الحرام را وسيله به پا داشتن [مصالح] مردم قرار داده و ماه حرام و قربانيهاى بى‏نشان و قربانيهاى نشاندار را [نيز به همين منظور مقرر فرموده است] اين [جمله] براى آن است تا بدانيد كه خدا آنچه را در آسمانها و آنچه را در زمين است مى‏داند و خداست كه بر هر چيزى داناست (۹۷)



جَعَلَ اللّهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ قِيَامًا لِّلنَّاسِ وَالشَّهْرَ الْحَرَامَ وَالْهَدْيَ وَالْقَلاَئِدَ ذَلِكَ لِتَعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ وَأَنَّ اللّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ﴿۹۷﴾



بدانيد كه خدا سخت‏كيفر است و [بدانيد] كه خدا آمرزنده مهربان است (۹۸)



اعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ وَأَنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿۹۸﴾



بر پيامبر [خدا وظيفه‏اى] جز ابلاغ [رسالت] نيست و خداوند آنچه را آشكار و آنچه را پوشيده مى‏داريد مى‏داند (۹۹)



مَّا عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاَغُ وَاللّهُ يَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا تَكْتُمُونَ ﴿۹۹﴾



بگو پليد و پاك يكسان نيستند هر چند كثرت پليد[ها] تو را به شگفت آورد پس اى خردمندان از خدا پروا كنيد باشد كه رستگار شويد (۱۰۰)



قُل لاَّ يَسْتَوِي الْخَبِيثُ وَالطَّيِّبُ وَلَوْ أَعْجَبَكَ كَثْرَةُ الْخَبِيثِ فَاتَّقُواْ اللّهَ يَا أُوْلِي الأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ﴿۱۰۰﴾



اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد از چيزهايى كه اگر براى شما آشكار گردد شما را اندوهناك مى‏كند مپرسيد و اگر هنگامى كه قرآن نازل مى‏شود در باره آنها سؤال كنيد براى شما روشن مى‏شود خدا از آن [پرسشهاى بيجا] گذشت و خداوند آمرزنده بردبار است (۱۰۱)



يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَسْأَلُواْ عَنْ أَشْيَاء إِن تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ وَإِن تَسْأَلُواْ عَنْهَا حِينَ يُنَزَّلُ الْقُرْآنُ تُبْدَ لَكُمْ عَفَا اللّهُ عَنْهَا وَاللّهُ غَفُورٌ حَلِيمٌ ﴿۱۰۱﴾



گروهى پيش از شما [نيز] از اين [گونه] پرسشها كردند آنگاه به سبب آن كافر شدند (۱۰۲)



قَدْ سَأَلَهَا قَوْمٌ مِّن قَبْلِكُمْ ثُمَّ أَصْبَحُواْ بِهَا كَافِرِينَ ﴿۱۰۲﴾



خدا [چيزهاى ممنوعى از قبيل] بحيره و سائبه و وصيله و حام قرار نداده است ولى كسانى كه كفر ورزيدند بر خدا دروغ مى‏بندند و بيشترشان تعقل نمى‏كنند (۱۰۳)



مَا جَعَلَ اللّهُ مِن بَحِيرَةٍ وَلاَ سَآئِبَةٍ وَلاَ وَصِيلَةٍ وَلاَ حَامٍ وَلَكِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ يَفْتَرُونَ عَلَى اللّهِ الْكَذِبَ وَأَكْثَرُهُمْ لاَ يَعْقِلُونَ ﴿۱۰۳﴾



و چون به آنان گفته شود به سوى آنچه خدا نازل كرده و به سوى پيامبر[ش] بياييد مى‏گويند آنچه پدران خود را بر آن يافته‏ايم ما را بس است آيا هر چند پدرانشان چيزى نمى‏دانسته و هدايت نيافته بودند (۱۰۴)



وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْاْ إِلَى مَا أَنزَلَ اللّهُ وَإِلَى الرَّسُولِ قَالُواْ حَسْبُنَا مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ شَيْئًا وَلاَ يَهْتَدُونَ ﴿۱۰۴﴾



اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد به خودتان بپردازيد هر گاه شما هدايت‏يافتيد آن كس كه گمراه شده است به شما زيانى نمى‏رساند بازگشت همه شما به سوى خداست پس شما را از آنچه انجام مى‏داديد آگاه خواهد كرد (۱۰۵)



يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ عَلَيْكُمْ أَنفُسَكُمْ لاَ يَضُرُّكُم مَّن ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ إِلَى اللّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿۱۰۵﴾



اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد هنگامى كه يكى از شما را [نشانه‏هاى] مرگ دررسيد بايد از ميان خود دو عادل را در موقع وصيت به شهادت ميان خود فرا خوانيد يا اگر در سفر بوديد و مصيبت مرگ شما را فرا رسيد [و شاهد مسلمان نبود] دو تن از غير [همكيشان] خود را [به شهادت بطلبيد] و اگر [در صداقت آنان] شك كرديد پس از نماز آن دو را نگاه مى‏داريد پس به خدا سوگند ياد مى‏كنند كه ما اين [حق] را به هيچ قيمتى نمى‏فروشيم هر چند [پاى] خويشاوند [در كار] باشد و شهادت الهى را كتمان نمى‏كنيم كه [اگر كتمان حق كنيم] در اين صورت از گناهكاران خواهيم بود (۱۰۶)



يِا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ شَهَادَةُ بَيْنِكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ حِينَ الْوَصِيَّةِ اثْنَانِ ذَوَا عَدْلٍ مِّنكُمْ أَوْ آخَرَانِ مِنْ غَيْرِكُمْ إِنْ أَنتُمْ ضَرَبْتُمْ فِي الأَرْضِ فَأَصَابَتْكُم مُّصِيبَةُ الْمَوْتِ تَحْبِسُونَهُمَا مِن بَعْدِ الصَّلاَةِ فَيُقْسِمَانِ بِاللّهِ إِنِ ارْتَبْتُمْ لاَ نَشْتَرِي بِهِ ثَمَنًا وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَى وَلاَ نَكْتُمُ شَهَادَةَ اللّهِ إِنَّا إِذًا لَّمِنَ الآثِمِينَ ﴿۱۰۶﴾



و اگر معلوم شد كه آن دو دستخوش گناه شده‏اند دو تن ديگر از كسانى كه بر آنان ستم رفته است و هر دو [به ميت] نزديكترند به جاى آن دو [شاهد قبلى] قيام كنند پس به خدا سوگند ياد مى‏كنند كه گواهى ما قطعا از گواهى آن دو درست‏تر است و [از حق] تجاوز نكرده‏ايم چرا كه [اگر چنين كنيم] از ستمكاران خواهيم بود (۱۰۷)



فَإِنْ عُثِرَ عَلَى أَنَّهُمَا اسْتَحَقَّا إِثْمًا فَآخَرَانِ يِقُومَانُ مَقَامَهُمَا مِنَ الَّذِينَ اسْتَحَقَّ عَلَيْهِمُ الأَوْلَيَانِ فَيُقْسِمَانِ بِاللّهِ لَشَهَادَتُنَا أَحَقُّ مِن شَهَادَتِهِمَا وَمَا اعْتَدَيْنَا إِنَّا إِذًا لَّمِنَ الظَّالِمِينَ ﴿۱۰۷﴾



اين [روش] براى اينكه شهادت را به صورت درست ادا كنند يا بترسند كه بعد از سوگندخوردنشان سوگندهايى [به وارثان ميت] برگردانده شود [به صواب] نزديكتر است و از خدا پروا داريد و [اين پندها را] بشنويد و خدا گروه فاسقان را هدايت نمى‏كند (۱۰۸)



ذَلِكَ أَدْنَى أَن يَأْتُواْ بِالشَّهَادَةِ عَلَى وَجْهِهَا أَوْ يَخَافُواْ أَن تُرَدَّ أَيْمَانٌ بَعْدَ أَيْمَانِهِمْ وَاتَّقُوا اللّهَ وَاسْمَعُواْ وَاللّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ ﴿۱۰۸﴾



[ياد كن] روزى را كه خدا پيامبران را گرد مى‏آورد پس مى‏فرمايد چه پاسخى به شما داده شد مى‏گويند ما را هيچ دانشى نيست تويى كه داناى رازهاى نهانى (۱۰۹)



يَوْمَ يَجْمَعُ اللّهُ الرُّسُلَ فَيَقُولُ مَاذَا أُجِبْتُمْ قَالُواْ لاَ عِلْمَ لَنَا إِنَّكَ أَنتَ عَلاَّمُ الْغُيُوبِ ﴿۱۰۹﴾



[ياد كن] هنگامى را كه خدا فرمود اى عيسى پسر مريم نعمت مرا بر خود و بر مادرت به ياد آور آنگاه كه تو را به روح‏القدس تاييد كردم كه در گهواره [به اعجاز] و در ميانسالى [به وحى] با مردم سخن گفتى و آنگاه كه تو را كتاب و حكمت و تورات و انجيل آموختم و آنگاه كه به اذن من از گل [چيزى] به شكل پرنده مى‏ساختى پس در آن مى‏دميدى و به اذن من پرنده‏اى مى‏شد و كور مادرزاد و پيس را به اذن من شفا مى‏دادى و آنگاه كه مردگان را به اذن من [زنده از قبر] بيرون مى‏آوردى و آنگاه كه [آسيب] بنى‏اسرائيل را هنگامى كه براى آنان حجتهاى آشكار آورده بودى از تو باز داشتم پس كسانى از آنان كه كافر شده بودند گفتند اين[ها چيزى] جز افسونى آشكار نيست (۱۱۰)



إِذْ قَالَ اللّهُ يَا عِيسى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَعَلَى وَالِدَتِكَ إِذْ أَيَّدتُّكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالإِنجِيلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِي وَتُبْرِئُ الأَكْمَهَ وَالأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوتَى بِإِذْنِي وَإِذْ كَفَفْتُ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَنكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِنْهُمْ إِنْ هَذَا إِلاَّ سِحْرٌ مُّبِينٌ ﴿۱۱۰﴾



و [ياد كن] هنگامى را كه به حواريون وحى كردم كه به من و فرستاده‏ام ايمان آوريد گفتند ايمان آورديم و گواه باش كه ما مسلمانيم (۱۱۱)



وَإِذْ أَوْحَيْتُ إِلَى الْحَوَارِيِّينَ أَنْ آمِنُواْ بِي وَبِرَسُولِي قَالُوَاْ آمَنَّا وَاشْهَدْ بِأَنَّنَا مُسْلِمُونَ ﴿۱۱۱﴾



و [ياد كن] هنگامى را كه حواريون گفتند اى عيسى پسر مريم آيا پروردگارت مى‏تواند از آسمان خوانى براى ما فرود آورد [عيسى] گفت اگر ايمان داريد از خدا پروا داريد (۱۱۲)



إِذْ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ هَلْ يَسْتَطِيعُ رَبُّكَ أَن يُنَزِّلَ عَلَيْنَا مَآئِدَةً مِّنَ السَّمَاءِ قَالَ اتَّقُواْ اللّهَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ ﴿۱۱۲﴾



گفتند مى‏خواهيم از آن بخوريم و دلهاى ما آرامش يابد و بدانيم كه به ما راست گفته‏اى و بر آن از گواهان باشيم (۱۱۳)



قَالُواْ نُرِيدُ أَن نَّأْكُلَ مِنْهَا وَتَطْمَئِنَّ قُلُوبُنَا وَنَعْلَمَ أَن قَدْ صَدَقْتَنَا وَنَكُونَ عَلَيْهَا مِنَ الشَّاهِدِينَ ﴿۱۱۳﴾



عيسى پسر مريم گفت بار الها پروردگارا از آسمان خوانى بر ما فرو فرست تا عيدى براى اول و آخر ما باشد و نشانه‏اى از جانب تو و ما را روزى ده كه تو بهترين روزى‏دهندگانى (۱۱۴)



قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ اللَّهُمَّ رَبَّنَا أَنزِلْ عَلَيْنَا مَآئِدَةً مِّنَ السَّمَاءِ تَكُونُ لَنَا عِيدًا لِّأَوَّلِنَا وَآخِرِنَا وَآيَةً مِّنكَ وَارْزُقْنَا وَأَنتَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ ﴿۱۱۴﴾



خدا فرمود من آن را بر شما فرو خواهم فرستاد و[لى] هر كس از شما پس از آن انكار ورزد وى را [چنان] عذابى كنم كه هيچ يك از جهانيان را [آن چنان] عذاب نكرده باشم (۱۱۵)



قَالَ اللّهُ إِنِّي مُنَزِّلُهَا عَلَيْكُمْ فَمَن يَكْفُرْ بَعْدُ مِنكُمْ فَإِنِّي أُعَذِّبُهُ عَذَابًا لاَّ أُعَذِّبُهُ أَحَدًا مِّنَ الْعَالَمِينَ ﴿۱۱۵﴾



و [ياد كن] هنگامى را كه خدا فرمود اى عيسى پسر مريم آيا تو به مردم گفتى من و مادرم را همچون دو خدا به جاى خداوند بپرستيد گفت منزهى تو مرا نزيبد كه [در باره خويشتن] چيزى را كه حق من نيست بگويم اگر آن را گفته بودم قطعا آن را مى‏دانستى آنچه در نفس من است تو مى‏دانى و آنچه در ذات توست من نمى‏دانم چرا كه تو خود داناى رازهاى نهانى (۱۱۶)



وَإِذْ قَالَ اللّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ أَأَنتَ قُلتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِي وَأُمِّيَ إِلَهَيْنِ مِن دُونِ اللّهِ قَالَ سُبْحَانَكَ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أَقُولَ مَا لَيْسَ لِي بِحَقٍّ إِن كُنتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِي وَلاَ أَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِكَ إِنَّكَ أَنتَ عَلاَّمُ الْغُيُوبِ ﴿۱۱۶﴾



جز آنچه مرا بدان فرمان دادى [چيزى] به آنان نگفتم [گفته‏ام] كه خدا پروردگار من و پروردگار خود را عبادت كنيد و تا وقتى در ميانشان بودم بر آنان گواه بودم پس چون روح مرا گرفتى تو خود بر آنان نگهبان بودى و تو بر هر چيز گواهى (۱۱۷)



مَا قُلْتُ لَهُمْ إِلاَّ مَا أَمَرْتَنِي بِهِ أَنِ اعْبُدُواْ اللّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمْ وَكُنتُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا مَّا دُمْتُ فِيهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِي كُنتَ أَنتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ وَأَنتَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ ﴿۱۱۷﴾



اگر عذابشان كنى آنان بندگان تواند و اگر بر ايشان ببخشايى تو خود توانا و حكيمى (۱۱۸)



إِن تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبَادُكَ وَإِن تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّكَ أَنتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ﴿۱۱۸﴾



خدا فرمود اين روزى است كه راستگويان را راستى‏شان سود بخشد براى آنان باغهايى است كه از زير [درختان] آن نهرها روان است هميشه در آن جاودانند خدا از آنان خشنود است و آنان [نيز] از او خشنودند اين است رستگارى بزرگ (۱۱۹)



قَالَ اللّهُ هَذَا يَوْمُ يَنفَعُ الصَّادِقِينَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا رَّضِيَ اللّهُ عَنْهُمْ وَرَضُواْ عَنْهُ ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ ﴿۱۱۹﴾



فرمانروايى آسمانها و زمين و آنچه در آنهاست از آن خداست و او بر هر چيزى تواناست (۱۲۰)



لِلّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا فِيهِنَّ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿۱۲۰﴾



سوره الانعام



به نام خداوند رحمتگر مهربان



بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ



ستايش خدايى را كه آسمانها و زمين را آفريد و تاريكيها و روشنايى را پديد آورد با اين همه كسانى كه كفر ورزيده‏اند [غير او را] با پروردگار خود برابر مى‏كنند (۱)



الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِرَبِّهِم يَعْدِلُونَ ﴿۱﴾



اوست كسى كه شما را از گل آفريد آنگاه مدتى را [براى شما عمر] مقرر داشت و ا ج ل حتمى نزد اوست با اين همه [بعضى از] شما [در قدرت او] ترديد مى‏كنيد (۲)



هُوَ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن طِينٍ ثُمَّ قَضَى أَجَلًا وَأَجَلٌ مُّسمًّى عِندَهُ ثُمَّ أَنتُمْ تَمْتَرُونَ ﴿۲﴾



و او در آسمانها و زمين خداست نهان و آشكار شما را مى‏داند و آنچه را به دست مى‏آوريد [نيز] مى‏داند (۳)



وَهُوَ اللّهُ فِي السَّمَاوَاتِ وَفِي الأَرْضِ يَعْلَمُ سِرَّكُمْ وَجَهرَكُمْ وَيَعْلَمُ مَا تَكْسِبُونَ ﴿۳﴾



و هيچ نشانه‏اى از نشانه‏هاى پروردگارشان به سويشان نمى‏آمد مگر آنكه از آن روى بر مى‏تافتند (۴)



وَمَا تَأْتِيهِم مِّنْ آيَةٍ مِّنْ آيَاتِ رَبِّهِمْ إِلاَّ كَانُواْ عَنْهَا مُعْرِضِينَ ﴿۴﴾



آنان حق را هنگامى كه به سويشان آمد تكذيب كردند پس به زودى [حقيقت] خبرهاى آنچه را كه به ريشخند مى‏گرفتند به آنان خواهد رسيد (۵)



فَقَدْ كَذَّبُواْ بِالْحَقِّ لَمَّا جَاءهُمْ فَسَوْفَ يَأْتِيهِمْ أَنبَاء مَا كَانُواْ بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ ﴿۵﴾



آيا نديده‏اند كه پيش از آنان چه بسيار امتها را هلاك كرديم [امتهايى كه] در زمين به آنان امكاناتى داديم كه براى شما آن امكانات را فراهم نكرده‏ايم و [بارانهاى] آسمان را پى در پى بر آنان فرو فرستاديم و رودبارها از زير [شهرهاى] آنان روان ساختيم پس ايشان را به [سزاى] گناهانشان هلاك كرديم و پس از آنان نسلهاى ديگرى پديد آورديم (۶)



أَلَمْ يَرَوْاْ كَمْ أَهْلَكْنَا مِن قَبْلِهِم مِّن قَرْنٍ مَّكَّنَّاهُمْ فِي الأَرْضِ مَا لَمْ نُمَكِّن لَّكُمْ وَأَرْسَلْنَا السَّمَاء عَلَيْهِم مِّدْرَارًا وَجَعَلْنَا الأَنْهَارَ تَجْرِي مِن تَحْتِهِمْ فَأَهْلَكْنَاهُم بِذُنُوبِهِمْ وَأَنْشَأْنَا مِن بَعْدِهِمْ قَرْنًا آخَرِينَ ﴿۶﴾



و اگر مكتوبى نوشته بر كاغذ بر تو نازل مى‏كرديم و آنان آن را با دستهاى خود لمس مى‏كردند قطعا كافران مى‏گفتند اين [چيزى] جز سحر آشكار نيست (۷)



وَلَوْ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ كِتَابًا فِي قِرْطَاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَيْدِيهِمْ لَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُواْ إِنْ هَذَا إِلاَّ سِحْرٌ مُّبِينٌ ﴿۷﴾



و گفتند چرا فرشته‏اى بر او نازل نشده است و اگر فرشته‏اى فرود مى‏آورديم قطعا كار تمام شده بود سپس مهلت نمى‏يافتند (۸)



وَقَالُواْ لَوْلا أُنزِلَ عَلَيْهِ مَلَكٌ وَلَوْ أَنزَلْنَا مَلَكًا لَّقُضِيَ الأمْرُ ثُمَّ لاَ يُنظَرُونَ ﴿۸﴾



و اگر او را فرشته‏اى قرار مى‏داديم حتما وى را [به صورت] مردى در مى‏آورديم و امر را همچنان بر آنان مشتبه مى‏ساختيم (۹)



وَلَوْ جَعَلْنَاهُ مَلَكًا لَّجَعَلْنَاهُ رَجُلًا وَلَلَبَسْنَا عَلَيْهِم مَّا يَلْبِسُونَ ﴿۹﴾



و پيش از تو پيامبرانى به استهزا گرفته شدند پس آنچه را ريشخند مى‏كردند گريبانگير ريشخندكنندگان ايشان گرديد (۱۰)



وَلَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِّن قَبْلِكَ فَحَاقَ بِالَّذِينَ سَخِرُواْ مِنْهُم مَّا كَانُواْ بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ ﴿۱۰﴾



بگو در زمين بگرديد آنگاه بنگريد كه فرجام تكذيب‏كنندگان چگونه بوده است (۱۱)



قُلْ سِيرُواْ فِي الأَرْضِ ثُمَّ انظُرُواْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ ﴿۱۱﴾



بگو آنچه در آسمانها و زمين است از آن كيست بگو از آن خداست كه رحمت را بر خويشتن واجب گردانيده است‏يقينا شما را در روز قيامت كه در آن هيچ شكى نيست گرد خواهد آورد خودباختگان كسانى‏اند كه ايمان نمى‏آورند (۱۲)



قُل لِّمَن مَّا فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ قُل لِلّهِ كَتَبَ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ لَيَجْمَعَنَّكُمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ لاَ رَيْبَ فِيهِ الَّذِينَ خَسِرُواْ أَنفُسَهُمْ فَهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ ﴿۱۲﴾



و آنچه در شب و روز آرام [و تكاپو] دارد از آن اوست و او شنواى داناست (۱۳)



وَلَهُ مَا سَكَنَ فِي اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ﴿۱۳﴾



بگو آيا غير از خدا پديدآورنده آسمانها و زمين سرپرستى برگزينم و اوست كه خوراك مى‏دهد و خوراك داده نمى‏شود بگو من مامورم كه نخستين كسى باشم كه اسلام آورده است و [به من فرمان داده شده كه] هرگز از مشركان مباش (۱۴)



قُلْ أَغَيْرَ اللّهِ أَتَّخِذُ وَلِيًّا فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَهُوَ يُطْعِمُ وَلاَ يُطْعَمُ قُلْ إِنِّيَ أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ وَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكَينَ ﴿۱۴﴾



بگو اگر به پروردگارم عصيان ورزم از عذاب روزى بزرگ مى‏ترسم (۱۵)



قُلْ إِنِّيَ أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ ﴿۱۵﴾



آن روز كسى كه [عذاب] از او برگردانده شود قطعا [خدا] بر او رحمت آورده و اين است همان رستگارى آشكار (۱۶)



مَّن يُصْرَفْ عَنْهُ يَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمَهُ وَذَلِكَ الْفَوْزُ الْمُبِينُ ﴿۱۶﴾



و اگر خدا به تو زيانى برساند كسى جز او برطرف كننده آن نيست و اگر خيرى به تو برساند پس او بر هر چيزى تواناست (۱۷)



وَإِن يَمْسَسْكَ اللّهُ بِضُرٍّ فَلاَ كَاشِفَ لَهُ إِلاَّ هُوَ وَإِن يَمْسَسْكَ بِخَيْرٍ فَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدُيرٌ ﴿۱۷﴾



و اوست كه بر بندگان خويش چيره است و اوست‏حكيم آگاه (۱۸)



وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ ﴿۱۸﴾



بگو گواهى چه كسى از همه برتر است بگو خدا ميان من و شما گواه است و اين قرآن به من وحى شده تا به وسيله آن شما و هر كس را [كه اين پيام به او] برسد هشدار دهم آيا واقعا شما گواهى مى‏دهيد كه در جنب خدا خدايان ديگرى است بگو من گواهى نمى‏دهم بگو او تنها معبودى يگانه است و بى‏ترديد من از آنچه شريك [او] قرار مى‏دهيد بيزارم (۱۹)



قُلْ أَيُّ شَيْءٍ أَكْبَرُ شَهَادةً قُلِ اللّهِ شَهِيدٌ بِيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لأُنذِرَكُم بِهِ وَمَن بَلَغَ أَئِنَّكُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللّهِ آلِهَةً أُخْرَى قُل لاَّ أَشْهَدُ قُلْ إِنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِنَّنِي بَرِيءٌ مِّمَّا تُشْرِكُونَ ﴿۱۹﴾



كسانى كه كتاب [آسمانى] به آنان داده‏ايم همان گونه كه پسران خود را مى‏شناسد او [=پيامبر] را مى‏شناسد كسانى كه به خود زيان زده‏اند ايمان نمى‏آورند (۲۰)



الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءهُمُ الَّذِينَ خَسِرُواْ أَنفُسَهُمْ فَهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ ﴿۲۰﴾



و كيست‏ستمكارتر از آن كس كه بر خدا دروغ بسته يا آيات او را تكذيب نموده بى ترديد ستمكاران رستگار نمى‏شوند (۲۱)



وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللّهِ كَذِبًا أَوْ كَذَّبَ بِآيَاتِهِ إِنَّهُ لاَ يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ ﴿۲۱﴾



و [ياد كن] روزى را كه همه آنان را محشور مى‏كنيم آنگاه به كسانى كه شرك آورده‏اند مى‏گوييم كجايند شريكان شما كه [آنها را شريك خدا] مى‏پنداشتيد (۲۲)



وَيَوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمِيعًا ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِينَ أَشْرَكُواْ أَيْنَ شُرَكَآؤُكُمُ الَّذِينَ كُنتُمْ تَزْعُمُونَ ﴿۲۲﴾



آنگاه عذرشان جز اين نيست كه مى‏گويند به خدا پروردگارمان سوگند كه ما مشرك نبوديم (۲۳)



ثُمَّ لَمْ تَكُن فِتْنَتُهُمْ إِلاَّ أَن قَالُواْ وَاللّهِ رَبِّنَا مَا كُنَّا مُشْرِكِينَ ﴿۲۳﴾



ببين چگونه به خود دروغ مى‏گويند و آنچه برمى‏بافتند از ايشان ياوه شد (۲۴)



انظُرْ كَيْفَ كَذَبُواْ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَضَلَّ عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَفْتَرُونَ ﴿۲۴﴾



و برخى از آنان به تو گوش فرا مى‏دهند و[لى] ما بر دلهايشان پرده‏ها افكنده‏ايم تا آن را نفهمند و در گوشهايشان سنگينى [قرار داده‏ايم] و اگر هر معجزه‏اى را ببينند به آن ايمان نمى‏آورند تا آنجا كه وقتى نزد تو مى‏آيند و با تو جدال مى‏كنند كسانى كه كفر ورزيدند مى‏گويند اين [كتاب] چيزى جز افسانه‏هاى پيشينيان نيست (۲۵)



وَمِنْهُم مَّن يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ وَجَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَن يَفْقَهُوهُ وَفِي آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِن يَرَوْاْ كُلَّ آيَةٍ لاَّ يُؤْمِنُواْ بِهَا حَتَّى إِذَا جَآؤُوكَ يُجَادِلُونَكَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ إِنْ هَذَآ إِلاَّ أَسَاطِيرُ الأَوَّلِينَ ﴿۲۵﴾



و آنان [مردم را] از آن باز مى‏دارند و [خود نيز] از آن دورى مى‏كنند و[لى] جز خويشتن را به هلاكت نمى‏افكنند و نمى‏دانند (۲۶)



وَهُمْ يَنْهَوْنَ عَنْهُ وَيَنْأَوْنَ عَنْهُ وَإِن يُهْلِكُونَ إِلاَّ أَنفُسَهُمْ وَمَا يَشْعُرُونَ ﴿۲۶﴾



و اى كاش [منكران را] هنگامى كه بر آتش عرضه مى‏شوند مى‏ديدى كه مى‏گويند كاش بازگردانده مى‏شديم و [ديگر] آيات پروردگارمان را تكذيب نمى‏كرديم و از مؤمنان مى‏شديم (۲۷)



وَلَوْ تَرَىَ إِذْ وُقِفُواْ عَلَى النَّارِ فَقَالُواْ يَا لَيْتَنَا نُرَدُّ وَلاَ نُكَذِّبَ بِآيَاتِ رَبِّنَا وَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ ﴿۲۷﴾



[ولى چنين نيست] بلكه آنچه را پيش از اين نهان مى‏داشتند براى آنان آشكار شده است و اگر هم بازگردانده شوند قطعا به آنچه از آن منع شده بودند برمى‏گردند و آنان دروغگويند (۲۸)



بَلْ بَدَا لَهُم مَّا كَانُواْ يُخْفُونَ مِن قَبْلُ وَلَوْ رُدُّواْ لَعَادُواْ لِمَا نُهُواْ عَنْهُ وَإِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ ﴿۲۸﴾



و گفتند جز زندگى دنياى ما [زندگى ديگرى] نيست و برانگيخته نخواهيم شد (۲۹)



وَقَالُواْ إِنْ هِيَ إِلاَّ حَيَاتُنَا الدُّنْيَا وَمَا نَحْنُ بِمَبْعُوثِينَ ﴿۲۹﴾



و اگر بنگرى هنگامى را كه در برابر پروردگارشان باز داشته مى‏شوند [خدا] مى‏فرمايد آيا اين حق نيست مى‏گويند چرا سوگند به پروردگارمان [كه حق است] مى‏فرمايد پس به [كيفر] آنكه كفر مى‏ورزيديد اين عذاب را بچشيد (۳۰)



وَلَوْ تَرَى إِذْ وُقِفُواْ عَلَى رَبِّهِمْ قَالَ أَلَيْسَ هَذَا بِالْحَقِّ قَالُواْ بَلَى وَرَبِّنَا قَالَ فَذُوقُواْ العَذَابَ بِمَا كُنتُمْ تَكْفُرُونَ ﴿۳۰﴾



كسانى كه لقاى الهى را دروغ انگاشتند قطعا زيان ديدند تا آنگاه كه قيامت بناگاه بر آنان دررسد مى‏گويند اى دريغ بر ما بر آنچه در باره آن كوتاهى كرديم و آنان بار سنگين گناهانشان را به دوش مى‏كشند چه بد است بارى كه مى‏كشند (۳۱)



قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِلِقَاء اللّهِ حَتَّى إِذَا جَاءتْهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً قَالُواْ يَا حَسْرَتَنَا عَلَى مَا فَرَّطْنَا فِيهَا وَهُمْ يَحْمِلُونَ أَوْزَارَهُمْ عَلَى ظُهُورِهِمْ أَلاَ سَاء مَا يَزِرُونَ ﴿۳۱﴾



و زندگى دنيا جز بازى و سرگرمى نيست و قطعا سراى بازپسين براى كسانى كه پرهيزگارى مى‏كنند بهتر است آيا نمى‏انديشيد (۳۲)



وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلاَّ لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَلَلدَّارُ الآخِرَةُ خَيْرٌ لِّلَّذِينَ يَتَّقُونَ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ ﴿۳۲﴾



به يقين مى‏دانيم كه آنچه مى‏گويند تو را سخت غمگين مى‏كند در واقع آنان تو را تكذيب نمى‏كنند ولى ستمكاران آيات خدا را انكار مى‏كنند (۳۳)



قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَيَحْزُنُكَ الَّذِي يَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لاَ يُكَذِّبُونَكَ وَلَكِنَّ الظَّالِمِينَ بِآيَاتِ اللّهِ يَجْحَدُونَ ﴿۳۳﴾



و پيش از تو نيز پيامبرانى تكذيب شدند ولى بر آنچه تكذيب شدند و آزار ديدند شكيبايى كردند تا يارى ما به آنان رسيد و براى كلمات خدا هيچ تغييردهنده‏اى نيست و مسلما اخبار پيامبران به تو رسيده است (۳۴)



وَلَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِّن قَبْلِكَ فَصَبَرُواْ عَلَى مَا كُذِّبُواْ وَأُوذُواْ حَتَّى أَتَاهُمْ نَصْرُنَا وَلاَ مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِ اللّهِ وَلَقدْ جَاءكَ مِن نَّبَإِ الْمُرْسَلِينَ ﴿۳۴﴾



و اگر اعراض كردن آنان [از قرآن] بر تو گران است اگر مى‏توانى نقبى در زمين يا نردبانى در آسمان بجويى تا معجزه‏اى [ديگر] برايشان بياورى [پس چنين كن] و اگر خدا مى‏خواست قطعا آنان را بر هدايت گرد مى‏آورد پس زنهار از نادانان مباش (۳۵)



وَإِن كَانَ كَبُرَ عَلَيْكَ إِعْرَاضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَن تَبْتَغِيَ نَفَقًا فِي الأَرْضِ أَوْ سُلَّمًا فِي السَّمَاء فَتَأْتِيَهُم بِآيَةٍ وَلَوْ شَاء اللّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدَى فَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ الْجَاهِلِينَ ﴿۳۵﴾



تنها كسانى [دعوت تو را] اجابت مى‏كنند كه گوش شنوا دارند و [اما] مردگان را خداوند [در قيامت] بر خواهد انگيخت‏سپس به سوى او بازگردانيده مى‏شوند (۳۶)



إِنَّمَا يَسْتَجِيبُ الَّذِينَ يَسْمَعُونَ وَالْمَوْتَى يَبْعَثُهُمُ اللّهُ ثُمَّ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ ﴿۳۶﴾



و گفتند چرا معجزه‏اى از جانب پروردگارش بر او نازل نشده است بگو بى‏ترديد خدا قادر است كه پديده‏اى شگرف فرو فرستد ليكن بيشتر آنان نمى‏دانند (۳۷)



وَقَالُواْ لَوْلاَ نُزِّلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِّن رَّبِّهِ قُلْ إِنَّ اللّهَ قَادِرٌ عَلَى أَن يُنَزِّلٍ آيَةً وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ ﴿۳۷﴾



و هيچ جنبنده‏اى در زمين نيست و نه هيچ پرنده‏اى كه با دو بال خود پرواز مى‏كند مگر آنكه آنها [نيز] گروه‏هايى مانند شما هستند ما هيچ چيزى را در كتاب [لوح محفوظ] فروگذار نكرده‏ايم سپس [همه] به سوى پروردگارشان محشور خواهند گرديد (۳۸)



وَمَا مِن دَآبَّةٍ فِي الأَرْضِ وَلاَ طَائِرٍ يَطِيرُ بِجَنَاحَيْهِ إِلاَّ أُمَمٌ أَمْثَالُكُم مَّا فَرَّطْنَا فِي الكِتَابِ مِن شَيْءٍ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ ﴿۳۸﴾



و كسانى كه آيات ما را دروغ پنداشتند در تاريكيها[ى كفر] كر و لالند هر كه را خدا بخواهد گمراهش مى‏گذارد و هر كه را بخواهد بر راه راست قرارش مى‏دهد (۳۹)



وَالَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا صُمٌّ وَبُكْمٌ فِي الظُّلُمَاتِ مَن يَشَإِ اللّهُ يُضْلِلْهُ وَمَن يَشَأْ يَجْعَلْهُ عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ﴿۳۹﴾



بگو به نظر شما اگر عذاب خدا شما را دررسد يا رستاخيز شما را دريابد اگر راستگوييد كسى غير از خدا را مى‏خوانيد (۴۰)



قُلْ أَرَأَيْتُكُم إِنْ أَتَاكُمْ عَذَابُ اللّهِ أَوْ أَتَتْكُمُ السَّاعَةُ أَغَيْرَ اللّهِ تَدْعُونَ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿۴۰﴾



[نه] بلكه تنها او را مى‏خوانيد و اگر او بخواهد رنج و بلا را از شما دور مى‏گرداند و آنچه را شريك [او] مى‏گردانيد فراموش مى‏كنيد (۴۱)



بَلْ إِيَّاهُ تَدْعُونَ فَيَكْشِفُ مَا تَدْعُونَ إِلَيْهِ إِنْ شَاء وَتَنسَوْنَ مَا تُشْرِكُونَ ﴿۴۱﴾



و به يقين ما به سوى امتهايى كه پيش از تو بودند [پيامبرانى] فرستاديم و آنان را به تنگى معيشت و بيمارى دچار ساختيم تا به زارى و خاكسارى درآيند (۴۲)



وَلَقَدْ أَرْسَلنَآ إِلَى أُمَمٍ مِّن قَبْلِكَ فَأَخَذْنَاهُمْ بِالْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ ﴿۴۲﴾



پس چرا هنگامى كه عذاب ما به آنان رسيد تضرع نكردند ولى [حقيقت اين است كه] دلهايشان سخت‏شده و شيطان آنچه را انجام مى‏دادند برايشان آراسته است (۴۳)



فَلَوْلا إِذْ جَاءهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُواْ وَلَكِن قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ ﴿۴۳﴾



پس چون آنچه را كه بدان پند داده شده بودند فراموش كردند درهاى هر چيزى [از نعمتها] را بر آنان گشوديم تا هنگامى كه به آنچه داده شده بودند شاد گرديدند ناگهان [گريبان] آنان را گرفتيم و يكباره نوميد شدند (۴۴)



فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُكِّرُواْ بِهِ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ أَبْوَابَ كُلِّ شَيْءٍ حَتَّى إِذَا فَرِحُواْ بِمَا أُوتُواْ أَخَذْنَاهُم بَغْتَةً فَإِذَا هُم مُّبْلِسُونَ ﴿۴۴﴾



پس ريشه آن گروهى كه ستم كردند بركنده شد و ستايش براى خداوند پروردگار جهانيان است (۴۵)



فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَلَمُواْ وَالْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۴۵﴾



بگو به نظر شما اگر خدا شنوايى شما و ديدگانتان را بگيرد و بر دلهايتان مهر نهد آيا غير از خدا كدام معبودى است كه آن را به شما بازپس دهد بنگر چگونه آيات [خود] را [گوناگون] بيان مى‏كنيم سپس آنان روى برمى‏تابند (۴۶)



قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَخَذَ اللّهُ سَمْعَكُمْ وَأَبْصَارَكُمْ وَخَتَمَ عَلَى قُلُوبِكُم مَّنْ إِلَهٌ غَيْرُ اللّهِ يَأْتِيكُم بِهِ انظُرْ كَيْفَ نُصَرِّفُ الآيَاتِ ثُمَّ هُمْ يَصْدِفُونَ ﴿۴۶﴾



بگو به نظر شما اگر عذاب خدا ناگهان يا آشكارا به شما برسد آيا جز گروه ستمگران [كسى] هلاك خواهد شد (۴۷)



قُلْ أَرَأَيْتَكُمْ إِنْ أَتَاكُمْ عَذَابُ اللّهِ بَغْتَةً أَوْ جَهْرَةً هَلْ يُهْلَكُ إِلاَّ الْقَوْمُ الظَّالِمُونَ ﴿۴۷﴾



و ما پيامبران [خود] را جز بشارتگر و هشداردهنده نمى‏فرستيم پس كسانى كه ايمان آورند و نيكوكارى كنند بيمى بر آنان نيست و اندوهگين نخواهند شد (۴۸)



وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلاَّ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ فَمَنْ آمَنَ وَأَصْلَحَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿۴۸﴾



و كسانى كه آيات ما را دروغ انگاشتند به [سزاى] آنكه نافرمانى مى‏كردند عذاب به آنان خواهد رسيد (۴۹)



وَالَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا يَمَسُّهُمُ الْعَذَابُ بِمَا كَانُواْ يَفْسُقُونَ ﴿۴۹﴾



بگو به شما نمى‏گويم گنجينه‏هاى خدا نزد من است و غيب نيز نمى‏دانم و به شما نمى‏گويم كه من فرشته‏ام جز آنچه را كه به سوى من وحى مى‏شود پيروى نمى‏كنم بگو آيا نابينا و بينا يكسان است آيا تفكر نمى‏كنيد (۵۰)



قُل لاَّ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَآئِنُ اللّهِ وَلا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَفَلاَ تَتَفَكَّرُونَ ﴿۵۰﴾



و به وسيله اين [قرآن] كسانى را كه بيم دارند كه به سوى پروردگارشان محشور شوند هشدار ده [چرا] كه غير او براى آنها يار و شفيعى نيست باشد كه پروا كنند (۵۱)



وَأَنذِرْ بِهِ الَّذِينَ يَخَافُونَ أَن يُحْشَرُواْ إِلَى رَبِّهِمْ لَيْسَ لَهُم مِّن دُونِهِ وَلِيٌّ وَلاَ شَفِيعٌ لَّعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ ﴿۵۱﴾



و كسانى را كه پروردگار خود را بامدادان و شامگاهان مى‏خوانند در حالى كه خشنودى او را مى‏خواهند مران از حساب آنان چيزى بر عهده تو نيست و از حساب تو [نيز] چيزى بر عهده آنان نيست تا ايشان را برانى و از ستمكاران باشى (۵۲)



وَلاَ تَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ مَا عَلَيْكَ مِنْ حِسَابِهِم مِّن شَيْءٍ وَمَا مِنْ حِسَابِكَ عَلَيْهِم مِّن شَيْءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَكُونَ مِنَ الظَّالِمِينَ ﴿۵۲﴾



و بدين گونه ما برخى از آنان را به برخى ديگر آزموديم تا بگويند آيا اينانند كه از ميان ما خدا بر ايشان منت نهاده است آيا خدا به [حال] سپاسگزاران داناتر نيست (۵۳)



وَكَذَلِكَ فَتَنَّا بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لِّيَقُولواْ أَهَؤُلاء مَنَّ اللّهُ عَلَيْهِم مِّن بَيْنِنَا أَلَيْسَ اللّهُ بِأَعْلَمَ بِالشَّاكِرِينَ ﴿۵۳﴾



و چون كسانى كه به آيات ما ايمان دارند نزد تو آيند بگو درود بر شما پروردگارتان رحمت را بر خود مقرر كرده كه هر كس از شما به نادانى كار بدى كند و آنگاه به توبه و صلاح آيد پس وى آمرزنده مهربان است (۵۴)



وَإِذَا جَاءكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِنَا فَقُلْ سَلاَمٌ عَلَيْكُمْ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَن عَمِلَ مِنكُمْ سُوءًا بِجَهَالَةٍ ثُمَّ تَابَ مِن بَعْدِهِ وَأَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿۵۴﴾



و اين گونه آيات [خود] را به روشنى بيان مى‏كنيم تا راه و رسم گناهكاران روشن شود (۵۵)



وَكَذَلِكَ نفَصِّلُ الآيَاتِ وَلِتَسْتَبِينَ سَبِيلُ الْمُجْرِمِينَ ﴿۵۵﴾



بگو من نهى شده‏ام كه كسانى را كه شما غير از خدا مى‏خوانيد بپرستم بگو من از هوسهاى شما پيروى نمى‏كنم و گر نه گمراه شوم و از راه‏يافتگان نباشم (۵۶)



قُلْ إِنِّي نُهِيتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ قُل لاَّ أَتَّبِعُ أَهْوَاءكُمْ قَدْ ضَلَلْتُ إِذًا وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُهْتَدِينَ ﴿۵۶﴾



بگو من از جانب پروردگارم دليل آشكارى [همراه] دارم و[لى] شما آن را دروغ پنداشتيد [و] آنچه را به شتاب خواستار آنيد در اختيار من نيست فرمان جز به دست‏خدا نيست كه حق را بيان مى‏كند و او بهترين داوران است (۵۷)



قُلْ إِنِّي عَلَى بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّي وَكَذَّبْتُم بِهِ مَا عِندِي مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلّهِ يَقُصُّ الْحَقَّ وَهُوَ خَيْرُ الْفَاصِلِينَ ﴿۵۷﴾



بگو اگر آنچه را با شتاب خواستار آنيد نزد من بود قطعا ميان من و شما كار به انجام رسيده بود و خدا به [حال] ستمكاران داناتر است (۵۸)



قُل لَّوْ أَنَّ عِندِي مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ لَقُضِيَ الأَمْرُ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَاللّهُ أَعْلَمُ بِالظَّالِمِينَ ﴿۵۸﴾



و كليدهاى غيب تنها نزد اوست جز او [كسى] آن را نمى‏داند و آنچه در خشكى و درياست مى‏داند و هيچ برگى فرو نمى‏افتد مگر [اينكه] آن را مى‏داند و هيچ دانه‏اى در تاريكيهاى زمين و هيچ تر و خشكى نيست مگر اينكه در كتابى روشن [ثبت] است (۵۹)



وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُهَا وَلاَ حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الأَرْضِ وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ ﴿۵۹﴾



و اوست كسى كه شبانگاه روح شما را [به هنگام خواب] مى‏گيرد و آنچه را در روز به دست آورده‏ايد مى‏داند سپس شما را در آن بيدار مى‏كند تا هنگامى معين به سر آيد آنگاه ازگشت‏شما به سوى اوست‏سپس شما را به آنچه انجام مى‏داده‏ايد آگاه خواهد كرد (۶۰)



وَهُوَ الَّذِي يَتَوَفَّاكُم بِاللَّيْلِ وَيَعْلَمُ مَا جَرَحْتُم بِالنَّهَارِ ثُمَّ يَبْعَثُكُمْ فِيهِ لِيُقْضَى أَجَلٌ مُّسَمًّى ثُمَّ إِلَيْهِ مَرْجِعُكُمْ ثُمَّ يُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿۶۰﴾



و اوست كه بر بندگانش قاهر [و غالب] است و نگهبانانى بر شما مى‏فرستد تا هنگامى كه يكى از شما را مرگ فرا رسد فرشتگان ما جانش بستانند در حالى كه كوتاهى نمى‏كنند (۶۱)



وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَيُرْسِلُ عَلَيْكُم حَفَظَةً حَتَّىَ إِذَا جَاء أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَهُمْ لاَ يُفَرِّطُونَ ﴿۶۱﴾



آنگاه به سوى خداوند مولاى بحقشان برگردانيده شوند آگاه باشيد كه داورى از آن اوست و او سريعترين حسابرسان است (۶۲)



ثُمَّ رُدُّواْ إِلَى اللّهِ مَوْلاَهُمُ الْحَقِّ أَلاَ لَهُ الْحُكْمُ وَهُوَ أَسْرَعُ الْحَاسِبِينَ ﴿۶۲﴾



بگو چه كسى شما را از تاريكيهاى خشكى و دريا مى‏رهاند در حالى كه او را به زارى و در نهان مى‏خوانيد كه اگر ما را از اين [مهلكه] برهاند البته از سپاسگزاران خواهيم بود (۶۳)



قُلْ مَن يُنَجِّيكُم مِّن ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ تَدْعُونَهُ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً لَّئِنْ أَنجَانَا مِنْ هَذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ ﴿۶۳﴾



بگو خداست كه شما را از آن [تاريكيها] و از هر اندوهى مى‏رهاند باز شما شرك مى‏ورزيد (۶۴)



قُلِ اللّهُ يُنَجِّيكُم مِّنْهَا وَمِن كُلِّ كَرْبٍ ثُمَّ أَنتُمْ تُشْرِكُونَ ﴿۶۴﴾



بگو او تواناست كه از بالاى سرتان يا از زير پاهايتان عذابى بر شما بفرستد يا شما را گروه گروه به هم اندازد [و دچار تفرقه سازد] و عذاب بعضى از شما را به بعضى [ديگر] بچشاند بنگر چگونه آيات [خود] را گوناگون بيان مى‏كنيم باشد كه آنان بفهمند (۶۵)



قُلْ هُوَ الْقَادِرُ عَلَى أَن يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عَذَابًا مِّن فَوْقِكُمْ أَوْ مِن تَحْتِ أَرْجُلِكُمْ أَوْ يَلْبِسَكُمْ شِيَعًا وَيُذِيقَ بَعْضَكُم بَأْسَ بَعْضٍ انظُرْ كَيْفَ نُصَرِّفُ الآيَاتِ لَعَلَّهُمْ يَفْقَهُونَ ﴿۶۵﴾



و قوم تو آن [=قرآن] را دروغ شمردند در حالى كه آن بر حق است بگو من بر شما نگهبان نيستم (۶۶)



وَكَذَّبَ بِهِ قَوْمُكَ وَهُوَ الْحَقُّ قُل لَّسْتُ عَلَيْكُم بِوَكِيلٍ ﴿۶۶﴾



براى هر خبرى هنگام [وقوع] است و به زودى خواهيد دانست (۶۷)



لِّكُلِّ نَبَإٍ مُّسْتَقَرٌّ وَسَوْفَ تَعْلَمُونَ ﴿۶۷﴾



و چون ببينى كسانى [به قصد تخطئه] در آيات ما فرو مى‏روند از ايشان روى برتاب تا در سخنى غير از آن درآيند و اگر شيطان تو را [در اين باره] به فراموشى انداخت پس از توجه [ديگر] با قوم ستمكار منشين (۶۸)



وَإِذَا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آيَاتِنَا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى يَخُوضُواْ فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ وَإِمَّا يُنسِيَنَّكَ الشَّيْطَانُ فَلاَ تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ ﴿۶۸﴾



و چيزى از حساب آنان [=ستمكاران] بر عهده كسانى كه پروا[ى خدا] دارند نيست ليكن تذكر دادن [لازم] است باشد كه [از استهزا] پرهيز كنند (۶۹)



وَمَا عَلَى الَّذِينَ يَتَّقُونَ مِنْ حِسَابِهِم مِّن شَيْءٍ وَلَكِن ذِكْرَى لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ ﴿۶۹﴾



و كسانى را كه دين خود را به بازى و سرگرمى گرفتند و زندگى دنيا آنان را فريفته است رها كن و [مردم را] به وسيله اين [قرآن] اندرز ده مبادا كسى به [كيفر] آنچه كسب كرده به هلاكت افتد در حالى كه براى او در برابر خدا يارى و شفاعتگرى نباشد و اگر [براى رهايى خود] هر گونه فديه‏اى دهد از او پذيرفته نگردد اينانند كه به [سزاى] آنچه كسب كرده‏اند به هلاكت افتاده‏اند و به [كيفر] آنكه كفر مى‏ورزيدند شرابى از آب جوشان و عذابى پر درد خواهند داشت (۷۰)



وَذَرِ الَّذِينَ اتَّخَذُواْ دِينَهُمْ لَعِبًا وَلَهْوًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَذَكِّرْ بِهِ أَن تُبْسَلَ نَفْسٌ بِمَا كَسَبَتْ لَيْسَ لَهَا مِن دُونِ اللّهِ وَلِيٌّ وَلاَ شَفِيعٌ وَإِن تَعْدِلْ كُلَّ عَدْلٍ لاَّ يُؤْخَذْ مِنْهَا أُوْلَئِكَ الَّذِينَ أُبْسِلُواْ بِمَا كَسَبُواْ لَهُمْ شَرَابٌ مِّنْ حَمِيمٍ وَعَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُواْ يَكْفُرُونَ ﴿۷۰﴾



بگو آيا به جاى خدا چيزى را بخوانيم كه نه سودى به ما مى‏رساند و نه زيانى و آيا پس از اينكه خدا ما را هدايت كرده از عقيده خود بازگرديم مانند كسى كه شيطانها او را در بيابان از راه به در برده‏اند و حيران [بر جاى مانده] است براى او يارانى است كه وى را به سوى هدايت مى‏خوانند كه به سوى ما بيا بگو هدايت‏خداست كه هدايت [واقعى] است و دستور يافته‏ايم كه تسليم پروردگار جهانيان باشيم (۷۱)



قُلْ أَنَدْعُو مِن دُونِ اللّهِ مَا لاَ يَنفَعُنَا وَلاَ يَضُرُّنَا وَنُرَدُّ عَلَى أَعْقَابِنَا بَعْدَ إِذْ هَدَانَا اللّهُ كَالَّذِي اسْتَهْوَتْهُ الشَّيَاطِينُ فِي الأَرْضِ حَيْرَانَ لَهُ أَصْحَابٌ يَدْعُونَهُ إِلَى الْهُدَى ائْتِنَا قُلْ إِنَّ هُدَى اللّهِ هُوَ الْهُدَىَ وَأُمِرْنَا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۷۱﴾



و اينكه نماز برپا داريد و از او بترسيد و هم اوست كه نزد وى محشور خواهيد گرديد (۷۲)



وَأَنْ أَقِيمُواْ الصَّلاةَ وَاتَّقُوهُ وَهُوَ الَّذِيَ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ ﴿۷۲﴾



و او كسى است كه آسمانها و زمين را به حق آفريد و هر گاه كه مى‏گويد باش بى‏درنگ موجود شود سخنش راست است و روزى كه در صور دميده شود فرمانروايى از آن اوست داننده غيب و شهود است و اوست‏حكيم آگاه (۷۳)



وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ بِالْحَقِّ وَيَوْمَ يَقُولُ كُن فَيَكُونُ قَوْلُهُ الْحَقُّ وَلَهُ الْمُلْكُ يَوْمَ يُنفَخُ فِي الصُّوَرِ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ ﴿۷۳﴾



و [ياد كن] هنگامى را كه ابراهيم به پدر خود آزر گفت آيا بتان را خدايان [خود] مى‏گيرى من همانا تو و قوم تو را در گمراهى آشكارى مى‏بينم (۷۴)



وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لأَبِيهِ آزَرَ أَتَتَّخِذُ أَصْنَامًا آلِهَةً إِنِّي أَرَاكَ وَقَوْمَكَ فِي ضَلاَلٍ مُّبِينٍ ﴿۷۴﴾



و اين گونه ملكوت آسمانها و زمين را به ابراهيم نمايانديم تا از جمله يقين‏كنندگان باشد (۷۵)



وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ ﴿۷۵﴾



پس چون شب بر او پرده افكند ستاره‏اى ديد گفت اين پروردگار من است و آنگاه چون غروب كرد گفت غروب‏كنندگان را دوست ندارم (۷۶)



فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَى كَوْكَبًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لا أُحِبُّ الآفِلِينَ ﴿۷۶﴾



و چون ماه را در حال طلوع ديد گفت اين پروردگار من است آنگاه چون ناپديد شد گفت اگر پروردگارم مرا هدايت نكرده بود قطعا از گروه گمراهان بودم (۷۷)



فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بَازِغًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِن لَّمْ يَهْدِنِي رَبِّي لأكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ ﴿۷۷﴾



پس چون خورشيد را برآمده ديد گفت اين پروردگار من است اين بزرگتر است و هنگامى كه افول كرد گفت اى قوم من من از آنچه [براى خدا] شريك مى‏سازيد بيزارم (۷۸)



فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هَذَا رَبِّي هَذَآ أَكْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ يَا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِّمَّا تُشْرِكُونَ ﴿۷۸﴾



من از روى اخلاص پاكدلانه روى خود را به سوى كسى گردانيدم كه آسمانها و زمين را پديد آورده است و من از مشركان نيستم (۷۹)



إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ حَنِيفًا وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ﴿۷۹﴾



و قومش با او به ستيزه پرداختند گفت آيا با من در باره خدا محاجه مى‏كنيد و حال آنكه او مرا راهنمايى كرده است و من از آنچه شريك او مى‏سازيد بيمى ندارم مگر آنكه پروردگارم چيزى بخواهد علم پروردگارم به هر چيزى احاطه يافته است پس آيا متذكر نمى‏شويد (۸۰)



وَحَآجَّهُ قَوْمُهُ قَالَ أَتُحَاجُّونِّي فِي اللّهِ وَقَدْ هَدَانِ وَلاَ أَخَافُ مَا تُشْرِكُونَ بِهِ إِلاَّ أَن يَشَاءَ رَبِّي شَيْئًا وَسِعَ رَبِّي كُلَّ شَيْءٍ عِلْمًا أَفَلاَ تَتَذَكَّرُونَ ﴿۸۰﴾



و چگونه از آنچه شريك [خدا] مى‏گردانيد بترسم با آنكه شما خود از اينكه چيزى را شريك خدا ساخته‏ايد كه [خدا] دليلى در باره آن بر شما نازل نكرده است نمى‏هراسيد پس اگر مى‏دانيد كدام يك از [ما] دو دسته به ايمنى سزاوارتر است (۸۱)



وَكَيْفَ أَخَافُ مَا أَشْرَكْتُمْ وَلاَ تَخَافُونَ أَنَّكُمْ أَشْرَكْتُم بِاللّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ عَلَيْكُمْ سُلْطَانًا فَأَيُّ الْفَرِيقَيْنِ أَحَقُّ بِالأَمْنِ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿۸۱﴾



كسانى كه ايمان آورده و ايمان خود را به شرك نيالوده‏اند آنان راست ايمنى و ايشان راه‏يافتگانند (۸۲)



الَّذِينَ آمَنُواْ وَلَمْ يَلْبِسُواْ إِيمَانَهُم بِظُلْمٍ أُوْلَئِكَ لَهُمُ الأَمْنُ وَهُم مُّهْتَدُونَ ﴿۸۲﴾



و آن حجت ما بود كه به ابراهيم در برابر قومش داديم درجات هر كس را كه بخواهيم فرا مى‏بريم زيرا پروردگار تو حكيم داناست (۸۳)



وَتِلْكَ حُجَّتُنَا آتَيْنَاهَا إِبْرَاهِيمَ عَلَى قَوْمِهِ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَّن نَّشَاء إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ ﴿۸۳﴾



و به او اسحاق و يعقوب را بخشيديم و همه را به راه راست درآورديم و نوح را از پيش راه نموديم و از نسل او داوود و سليمان و ايوب و يوسف و موسى و هارون را [هدايت كرديم] و اين گونه نيكوكاران را پاداش مى‏دهيم (۸۴)



وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ كُلاًّ هَدَيْنَا وَنُوحًا هَدَيْنَا مِن قَبْلُ وَمِن ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ ﴿۸۴﴾



و زكريا و يحيى و عيسى و الياس را كه همه از شايستگان بودند (۸۵)



وَزَكَرِيَّا وَيَحْيَى وَعِيسَى وَإِلْيَاسَ كُلٌّ مِّنَ الصَّالِحِينَ ﴿۸۵﴾



و اسماعيل و يسع و يونس و لوط كه جملگى را بر جهانيان برترى داديم (۸۶)



وَإِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَيُونُسَ وَلُوطًا وَكُلاًّ فضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِينَ ﴿۸۶﴾



و از پدران و فرزندان و برادرانشان برخى را [بر جهانيان برترى داديم] و آنان را برگزيديم و به راه راست راهنمايى كرديم (۸۷)



وَمِنْ آبَائِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَإِخْوَانِهِمْ وَاجْتَبَيْنَاهُمْ وَهَدَيْنَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ﴿۸۷﴾



اين هدايت‏خداست كه هر كس از بندگانش را بخواهد بدان هدايت مى‏كند و اگر آنان شرك ورزيده بودند قطعا آن چه انجام مى‏دادند از دستشان مى‏رفت (۸۸)



ذَلِكَ هُدَى اللّهِ يَهْدِي بِهِ مَن يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَلَوْ أَشْرَكُواْ لَحَبِطَ عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَعْمَلُونَ ﴿۸۸﴾



آنان كسانى بودند كه كتاب و داورى و نبوت بديشان داديم و اگر اينان [=مشركان] بدان كفر ورزند بى‏گمان گروهى [ديگر] را بر آن گماريم كه بدان كافر نباشند (۸۹)



أُوْلَئِكَ الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ فَإِن يَكْفُرْ بِهَا هَؤُلاء فَقَدْ وَكَّلْنَا بِهَا قَوْمًا لَّيْسُواْ بِهَا بِكَافِرِينَ ﴿۸۹﴾



اينان كسانى هستند كه خدا هدايتشان كرده است پس به هدايت آنان اقتدا كن بگو من از شما هيچ مزدى بر اين [رسالت] نمى‏طلبم اين [قرآن] جز تذكرى براى جهانيان نيست (۹۰)



أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ قُل لاَّ أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرَى لِلْعَالَمِينَ ﴿۹۰﴾



و آنگاه كه [يهوديان] گفتند خدا چيزى بر بشرى نازل نكرده بزرگى خدا را چنانكه بايد نشناختند بگو چه كسى آن كتابى را كه موسى آورده است نازل كرده [همان كتابى كه] براى مردم روشنايى و رهنمود است [و] آن را به صورت طومارها درمى‏آوريد [آنچه را] از آن [مى‏خواهيد] آشكار و بسيارى را پنهان مى‏كنيد در صورتى كه چيزى كه نه شما مى‏دانستيد و نه پدرانتان [به وسيله آن] به شما آموخته شد بگو خدا [همه را فرستاده] آنگاه بگذار تا در ژرفاى [باطل] خود به بازى [سرگرم] شوند (۹۱)



وَمَا قَدَرُواْ اللّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قَالُواْ مَا أَنزَلَ اللّهُ عَلَى بَشَرٍ مِّن شَيْءٍ قُلْ مَنْ أَنزَلَ الْكِتَابَ الَّذِي جَاء بِهِ مُوسَى نُورًا وَهُدًى لِّلنَّاسِ تَجْعَلُونَهُ قَرَاطِيسَ تُبْدُونَهَا وَتُخْفُونَ كَثِيرًا وَعُلِّمْتُم مَّا لَمْ تَعْلَمُواْ أَنتُمْ وَلاَ آبَاؤُكُمْ قُلِ اللّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ ﴿۹۱﴾



و اين خجسته‏كتابى است كه ما آن را فرو فرستاديم [و] كتابهايى را كه پيش از آن آمده تصديق مى‏كند و براى اينكه [مردم]ام‏القرى [=مكه] و كسانى را كه پيرامون آنند هشدار دهى و كسانى كه به آخرت ايمان مى‏آورند به آن [قرآن نيز] ايمان مى‏آورند و آنان بر نمازهاى خود مراقبت مى‏كنند (۹۲)



وَهَذَا كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ مُبَارَكٌ مُّصَدِّقُ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَلِتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَهُمْ عَلَى صَلاَتِهِمْ يُحَافِظُونَ ﴿۹۲﴾



و كيست‏ستمكارتر از آن كس كه بر خدا دروغ مى‏بندد يا مى‏گويد به من وحى شده در حالى كه چيزى به او وحى نشده باشد و آن كس كه مى‏گويد به زودى نظير آنچه را خدا نازل كرده است نازل مى‏كنم و كاش ستمكاران را در گردابهاى مرگ مى‏ديدى كه فرشتگان [به سوى آنان] دستهايشان را گشوده‏اند [و نهيب مى‏زنند] جانهايتان را بيرون دهيد امروز به [سزاى] آنچه بناحق بر خدا دروغ مى‏بستيد و در برابر آيات او تكبر مى‏كرديد به عذاب خواركننده كيفر مى‏يابيد (۹۳)



وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللّهِ كَذِبًا أَوْ قَالَ أُوْحِيَ إِلَيَّ وَلَمْ يُوحَ إِلَيْهِ شَيْءٌ وَمَن قَالَ سَأُنزِلُ مِثْلَ مَا أَنَزلَ اللّهُ وَلَوْ تَرَى إِذِ الظَّالِمُونَ فِي غَمَرَاتِ الْمَوْتِ وَالْمَلآئِكَةُ بَاسِطُواْ أَيْدِيهِمْ أَخْرِجُواْ أَنفُسَكُمُ الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللّهِ غَيْرَ الْحَقِّ وَكُنتُمْ عَنْ آيَاتِهِ تَسْتَكْبِرُونَ ﴿۹۳﴾



و همان گونه كه شما را نخستين بار آفريديم [اكنون نيز] تنها به سوى ما آمده‏ايد و آنچه را به شما عطا كرده بوديم پشت‏سر خود نهاده‏ايد و شفيعانى را كه در [كار] خودتان شريكان [خدا] مى‏پنداشتيد با شما نمى‏بينيم به يقين پيوند ميان شما بريده شده و آنچه را كه مى‏پنداشتيد از دست‏شما رفته است (۹۴)



وَلَقَدْ جِئْتُمُونَا فُرَادَى كَمَا خَلَقْنَاكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَتَرَكْتُم مَّا خَوَّلْنَاكُمْ وَرَاء ظُهُورِكُمْ وَمَا نَرَى مَعَكُمْ شُفَعَاءكُمُ الَّذِينَ زَعَمْتُمْ أَنَّهُمْ فِيكُمْ شُرَكَاء لَقَد تَّقَطَّعَ بَيْنَكُمْ وَضَلَّ عَنكُم مَّا كُنتُمْ تَزْعُمُونَ ﴿۹۴﴾



خدا شكافنده دانه و هسته است زنده را از مرده و مرده را از زنده بيرون مى‏آورد چنين ست‏خداى شما پس چگونه [از حق] منحرف مى‏شويد (۹۵)



إِنَّ اللّهَ فَالِقُ الْحَبِّ وَالنَّوَى يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَمُخْرِجُ الْمَيِّتِ مِنَ الْحَيِّ ذَلِكُمُ اللّهُ فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ ﴿۹۵﴾



[هموست كه] شكافنده صبح است و شب را براى آرامش و خورشيد و ماه را وسيله حساب قرار داده اين اندازه‏گيرى آن تواناى داناست (۹۶)



فَالِقُ الإِصْبَاحِ وَجَعَلَ اللَّيْلَ سَكَنًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ حُسْبَانًا ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ ﴿۹۶﴾



و اوست كسى كه ستارگان را براى شما قرار داده تا به وسيله آنها در تاريكيهاى خشكى و دريا راه يابيد به يقين ما دلايل [خود] را براى گروهى كه مى‏دانند به روشنى بيان كرده‏ايم (۹۷)



وَهُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُواْ بِهَا فِي ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ قَدْ فَصَّلْنَا الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ ﴿۹۷﴾



و او همان كسى است كه شما را از يك تن پديد آورد پس [براى شما] قرارگاه و محل امانتى [مقرر كرد] بى‏ترديد ما آيات [خود] را براى مردمى كه مى‏فهمند به روشنى بيان كرده‏ايم (۹۸)



وَهُوَ الَّذِيَ أَنشَأَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَمُسْتَوْدَعٌ قَدْ فَصَّلْنَا الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَفْقَهُونَ ﴿۹۸﴾



و اوست كسى كه از آسمان آبى فرود آورد پس به وسيله آن از هر گونه گياه برآورديم و از آن [گياه] جوانه سبزى خارج ساختيم كه از آن دانه‏هاى متراكمى برمى‏آوريم و از شكوفه رخت‏خرما خوشه‏هايى است نزديك به هم و [نيز] باغهايى از انگور و زيتون و انار همانند و غير همانند خارج نموديم به ميوه آن چون ثمر دهد و به [طرز] رسيدنش بنگريد قطعا در اينها براى مردمى كه ايمان مى‏آورند نشانه‏هاست (۹۹)



وَهُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ نَبَاتَ كُلِّ شَيْءٍ فَأَخْرَجْنَا مِنْهُ خَضِرًا نُّخْرِجُ مِنْهُ حَبًّا مُّتَرَاكِبًا وَمِنَ النَّخْلِ مِن طَلْعِهَا قِنْوَانٌ دَانِيَةٌ وَجَنَّاتٍ مِّنْ أَعْنَابٍ وَالزَّيْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُشْتَبِهًا وَغَيْرَ مُتَشَابِهٍ انظُرُواْ إِلِى ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَيَنْعِهِ إِنَّ فِي ذَلِكُمْ لآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ ﴿۹۹﴾



و براى خدا شريكانى از جن قرار دادند با اينكه خدا آنها را خلق كرده است و براى او بى هيچ دانشى پسران و دخترانى تراشيدند او پاك و برتر است از آنچه وصف مى‏كنند (۱۰۰)



وَجَعَلُواْ لِلّهِ شُرَكَاء الْجِنَّ وَخَلَقَهُمْ وَخَرَقُواْ لَهُ بَنِينَ وَبَنَاتٍ بِغَيْرِ عِلْمٍ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يَصِفُونَ ﴿۱۰۰﴾



پديدآورنده آسمانها و زمين است چگونه او را فرزندى باشد در صورتى كه براى او همسرى نبوده و هر چيزى را آفريده و اوست كه به هر چيزى داناست (۱۰۱)



بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ أَنَّى يَكُونُ لَهُ وَلَدٌ وَلَمْ تَكُن لَّهُ صَاحِبَةٌ وَخَلَقَ كُلَّ شَيْءٍ وهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ﴿۱۰۱﴾



اين است‏خدا پروردگار شما هيچ معبودى جز او نيست آفريننده هر چيزى است پس او را بپرستيد و او بر هر چيزى نگهبان است (۱۰۲)



ذَلِكُمُ اللّهُ رَبُّكُمْ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ فَاعْبُدُوهُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ ﴿۱۰۲﴾



چشمها او را درنمى‏يابند و اوست كه ديدگان را درمى‏يابد و او لطيف آگاه است (۱۰۳)



لاَّ تُدْرِكُهُ الأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الأَبْصَارَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ ﴿۱۰۳﴾



به راستى رهنمودهايى از جانب پروردگارتان براى شما آمده است پس هر كه به ديده بصيرت بنگرد به سود خود او و هر كس از سر بصيرت ننگرد به زيان خود اوست و من بر شما نگهبان نيستم (۱۰۴)



قَدْ جَاءكُم بَصَآئِرُ مِن رَّبِّكُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ عَمِيَ فَعَلَيْهَا وَمَا أَنَاْ عَلَيْكُم بِحَفِيظٍ ﴿۱۰۴﴾



و اين گونه آيات [خود] را گوناگون بيان مى‏كنيم تا مبادا بگويند تو درس خوانده‏اى و تا اينكه آن را براى گروهى كه مى‏دانند روشن سازيم (۱۰۵)



وَكَذَلِكَ نُصَرِّفُ الآيَاتِ وَلِيَقُولُواْ دَرَسْتَ وَلِنُبَيِّنَهُ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ ﴿۱۰۵﴾



از آنچه از پروردگارت به تو وحى شده پيروى كن هيچ معبودى جز او نيست و از مشركان روى بگردان (۱۰۶)



اتَّبِعْ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ ﴿۱۰۶﴾



و اگر خدا مى‏خواست آنان شرك نمى‏آوردند و ما تو را بر ايشان نگهبان نكرده‏ايم و تو وكيل آنان نيستى (۱۰۷)



وَلَوْ شَاء اللّهُ مَا أَشْرَكُواْ وَمَا جَعَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا وَمَا أَنتَ عَلَيْهِم بِوَكِيلٍ ﴿۱۰۷﴾



و آنهايى را كه جز خدا مى‏خوانند دشنام مدهيد كه آنان از روى دشمنى [و] به نادانى خدا را دشنام خواهند داد اين گونه براى هر امتى كردارشان را آراستيم آنگاه بازگشت آنان به سوى پروردگارشان خواهد بود و ايشان را از آنچه انجام مى‏دادند آگاه خواهد ساخت (۱۰۸)



وَلاَ تَسُبُّواْ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ فَيَسُبُّواْ اللّهَ عَدْوًا بِغَيْرِ عِلْمٍ كَذَلِكَ زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِم مَّرْجِعُهُمْ فَيُنَبِّئُهُم بِمَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ ﴿۱۰۸﴾



و با سخت‏ترين سوگندهايشان به خدا سوگند خوردند كه اگر معجزه‏اى براى آنان بيايد حتما بدان مى‏گروند بگو معجزات تنها در اختيار خداست و شما چه مى‏دانيد كه اگر [معجزه هم] بيايد باز ايمان نمى‏آورند (۱۰۹)



وَأَقْسَمُواْ بِاللّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ لَئِن جَاءتْهُمْ آيَةٌ لَّيُؤْمِنُنَّ بِهَا قُلْ إِنَّمَا الآيَاتُ عِندَ اللّهِ وَمَا يُشْعِرُكُمْ أَنَّهَا إِذَا جَاءتْ لاَ يُؤْمِنُونَ ﴿۱۰۹﴾



و دلها و ديدگانشان را برمى‏گردانيم [در نتيجه به آيات ما ايمان نمى‏آورند] چنانكه نخستين بار به آن ايمان نياوردند و آنان را رها مى‏كنيم تا در طغيانشان سرگردان بمانند (۱۱۰)



وَنُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَأَبْصَارَهُمْ كَمَا لَمْ يُؤْمِنُواْ بِهِ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَنَذَرُهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ ﴿۱۱۰﴾

ahmoeini
2016/08/28, 06:30
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم

mohammadhossein
2016/08/28, 20:23
سوره نازعات سوره نازعات آيه ۱
‏متن آیه: ‏
‏﴿وَٱلنَّٰزِعَٰتِ غَرۡقٗا ١﴾ وَالنَّازِعَاتِ غَرْقاً ‏
‏ترجمه: ‏
‏سوگند به همه چیزهائی که (نیروئی بدان‌ها‌ داده شده است که بدان اشیاء را از قرارگاه خود) کاملاً برمی‌کنند و بیرون می‌کشند!‏.
‏توضيحات: ‏
‏«النَّازِغاَتِ»: برکنندگان. بیرون کشندگان. برای واژه‌های پنجگانه (نَازِعَات ، نَاشِطَات، سَابِحَات ، سَابِقَات ، مُدَبِّرَات) بیش از شش معنی بیان کرده‌اند (نگا: تفسیر کبیر). از جمله: فرشتگان، ستارگان آسمان، اسبان مجاهدان، ارواح مردگان، غازیان و جهادگران، قلوب مردمان، و گاهی آمیزه‌ای از این‌ها. امّا اغلب مفسّران طرفدار ستارگان و فرشتگانند. بهترین نظریه، سخن تفسیر المنتخب است که گردآورنده چکیده همه نظرات است و ما آن را پسندیده و تقدیم داشته‌ایم. «غَرْقاً»: به گونه اغراق‌آمیز. به تمام و کمال.‏
سوره نازعات آيه ۲
‏متن آیه: ‏
‏﴿وَٱلنَّٰشِطَٰتِ نَشۡطٗا ٢﴾ ‏
‏ترجمه: ‏
‏و سوگند به همه چیزهائی که (نیروئی بدان‌ها‌ داده شده است که بدان اشیاء را از قرارگاه خود) چابکانه و استادانه بیرون می‌کشند!‏.
‏توضيحات: ‏
‏«النَّاشِطَاتِ»: آنهائی که کارها را آهسته و آرام، ولی استادانه و چابکانه به انجام می‌رسانند.‏
سوره نازعات آيه ۳
‏متن آیه: ‏
‏﴿وَٱلسَّٰبِحَٰتِ سَبۡحٗا ٣﴾ ‏
‏ترجمه: ‏
‏و سوگند به همه چیزهائی که (سرعتی بدان‌ها‌ داده شده است که در پرتو آن، وظائف خود را هر چه زودتر) به گونه ساده و آسان انجام می‌دهند!‏.
‏توضيحات: ‏
‏سوره نازعات آيه ۴
‏متن آیه: ‏
‏﴿فَٱلسَّٰبِقَٰتِ سَبۡقٗا ٤﴾ ‏
‏ترجمه: ‏
‏و سوگند به همه چیزهائی که (در انجام وظائف محولّه بر دیگران) کاملاً سبقت می‌گیرند!‏.
‏توضيحات: ‏
‏«السَّابِقَاتِ»: پیش‌تازان. سبقت‌گیرندگان.‏
سوره نازعات آيه ۵
‏متن آیه: ‏
‏﴿فَٱلۡمُدَبِّرَٰتِ أَمۡرٗا ٥﴾ ‏
‏ترجمه: ‏
‏و سوگند به همه چیزهائی که (با ویژگی‌هائی که بدان‌ها‌ داده شده است) به اداره امور می‌پردازند!‏.
‏توضيحات: ‏
‏«الْـمُدَبِّرَاتِ»: گردانندگان. اداره‌کنندگان. «أَمْراً»: کار. مراد کارها است. چرا که این واژه اسم جنس و به منزله جمع است (نگا: تفسیر کبیر). جواب قسم محذوف است. یعنی سوگند به همه این آفریده‌های عجیب و غریب جهان، که رستاخیز برپا می‌شود و قیامت می‌آید.‏
سوره نازعات آيه ۶
‏متن آیه: ‏
‏﴿يَوۡمَ تَرۡجُفُ ٱلرَّاجِفَةُ ٦﴾ ‏
‏ترجمه: ‏
‏(رستاخیز و قیامت برپا گردد) در آن روزی که (نفخه اوّل، در صور دمیده می‌شود و) زلزله‌ای در می‌گیرد (و دنیا خراب می‌گردد و همگان می‌میرند).‏
‏توضيحات: ‏
‏«تَرْجُفُ»: می‌لرزد. می‌لرزاند. این فعل به صورت لازم و متعدّی به کار می‌رود. « الرَّاجِفَةُ»: لرزان. لرزاننده. مراد نفخه نخستین صور است که در جهان می‌پیچد و جهان را می‌لرزاند و خراب می‌گرداند. برخی گفته‌اند: مراد زلزله کره زمین و از هم پاشیدن آن است.‏
سوره نازعات آيه ٧
‏متن آیه: ‏
‏﴿تَتۡبَعُهَا ٱلرَّادِفَةُ ٧﴾ ‏
‏ترجمه: ‏
‏سپس (نفخه دوم، در صور دمیده می‌شود و زلزله نخستین) زلزله دیگری به دنبال خواهد داشت (که مردگان زنده می‌گردند و رستاخیز و قیامت آغاز می‌شود، و جهان ابدی آغاز می‌گردد).‏
‏توضيحات: ‏
‏«تَتْبَعُهَا»: به دنبال آن می‌آید و رخ می‌دهد. «الرَّادِفَةُ»: پیرو. به دنبال آینده. مراد نفخه دوم است که بعد از نفخه اوّل قرار دارد و اعلام فرا رسیدن رستاخیز و قیامت است. برخی گفته‌اند: مراد زلزله و تکانی است که آسمان‌ها را به دنبال ویرانی زمین در بر می‌گیرد (نگا: زمر / ۶۸).‏
سوره نازعات آيه ۸
‏متن آیه: ‏
‏﴿قُلُوبٞ يَوۡمَئِذٖ وَاجِفَةٌ ٨﴾ ‏
‏ترجمه: ‏
‏دل‌هائی در آن روز تپان و پریشان می‌گردند.‏
‏توضيحات: ‏
‏«وَاجِفَةٌ»: مضطرب و پریشان. لرزان و نگران. تپنده و آشفته.‏
سوره نازعات آيه ٩
‏متن آیه: ‏
‏﴿أَبۡصَٰرُهَا خَٰشِعَةٞ ٩﴾ ‏
‏ترجمه: ‏
‏و چشمان‌شان فرو افتاده و فروخفته می‌گردد.‏
‏توضيحات: ‏
‏«أَبْصَارُهُمْ»: چشمان ایشان. مراد صاحبان چشم‌ها است. «خَاشِعَةً»: ذلیل و خوار. فرو افتاده و فروخفته.‏
سوره نازعات آيه ۱۰
‏متن آیه: ‏
‏﴿يَقُولُونَ أَءِنَّا لَمَرۡدُودُونَ فِي ٱلۡحَافِرَةِ ١٠﴾ ‏
‏ترجمه: ‏
‏(اینان در دنیا) می‌گفتند: آیا ما دوباره (زنده می‌گردیم و) به زندگی بازگردانده می‌شویم‌؟!‏
‏توضيحات: ‏
‏«مَرْدُودُونَ»: برگردانده شدگان. «الْحَافِرَةِ»: راه طی شده. حالت نخستین و زندگی پیشین. مراد حیات دوباره و آفرینش دوباره است.‏
سوره نازعات آيه ۱۱
‏متن آیه: ‏
‏﴿أَءِذَا كُنَّا عِظَٰمٗا نَّخِرَةٗ ١١﴾ ‏
‏ترجمه: ‏
‏آیا وقتی که استخوان‌های پوسیده و فرسوده‌ای خواهیم شد (به زندگی بازگردانده می‌شویم‌)؟.‏
‏توضيحات: ‏
‏«عِظَام‌»: جمع عَظْم، استخوان‌ها. «نَخِرَةً»: پوسیده. فرسوده.‏
سوره نازعات آيه ۱۲
‏متن آیه: ‏
‏﴿قَالُواْ تِلۡكَ إِذٗا كَرَّةٌ خَاسِرَةٞ ١٢﴾ ‏
‏ترجمه: ‏
‏(تمسخرکنان) می‌گفتند: این (بازگشت به زندگی دوباره، اگر انجام‌پذیر گردد) در این صورت بازگشت زیانبار و زیان‌بخشی خواهد بود! (و ما هرگز از این زیان‌ها نخواهیم کرد، و چنین کاری ممکن نیست).‏
‏توضيحات: ‏
‏«تِلْكَ»: این رجعت و بازگشت. «إِذاً»: آن گاه. «كَرَّةٌ»: بازگشت. برگشت. «خَاسِرَةٌ»: زیانبار. زیان‌بخش. پرضرر و زیان.‏
سوره نازعات آيه ۱۳
‏متن آیه: ‏
‏﴿فَإِنَّمَا هِيَ زَجۡرَةٞ وَٰحِدَةٞ ١٣﴾ ‏
‏ترجمه: ‏
‏(بازگشت آنان چندان مشکل نیست) تنها صدائی (از صور) برمی‌خیزد و بازگشت انجام می‌پذیرد.‏
‏توضيحات: ‏
‏«هِی»: بازگشت. زندگی. رجعت به حیات دوباره. «زَجْرَةٌ»: صدا و فریاد. مراد صدای صور برای بار دوم است که بر اثر آن همه مردگان زنده می‌گردند.‏
سوره نازعات آيه ۱۴
‏متن آیه: ‏
‏﴿فَإِذَا هُم بِٱلسَّاهِرَةِ ١٤﴾ ‏
‏ترجمه: ‏
‏ناگهان همگان (به پا می‌خیزند و) در دشت پهناور و سفید محشر آماده می‌شوند.‏
‏توضيحات: ‏
‏«السَّاهِرَةِ»: دشت و بیابان سفید و هموار و پهناور. مراد صحرای محشر است.‏
سوره نازعات آيه ۱۵
‏متن آیه: ‏
‏﴿هَلۡ أَتَىٰكَ حَدِيثُ مُوسَىٰٓ ١٥﴾ ‏
‏ترجمه: ‏
‏آیا خبر داستان موسی به تو رسیده است‌؟‏
‏توضيحات: ‏
‏«حَدِيثُ»: سخن. خبر. داستان. «هَلْ أَتَاكَ...»: مطلب با استفهام شروع شده است تا شوق شنونده بیدار، و آماده شنیدن داستان گردد.‏
سوره نازعات آيه ۱۶
‏متن آیه: ‏
‏﴿إِذۡ نَادَىٰهُ رَبُّهُۥ بِٱلۡوَادِ ٱلۡمُقَدَّسِ طُوًى ١٦﴾ ‏
‏ترجمه: ‏
‏بدان گاه که پروردگارش او را در زمین مقدّس طُوی صدا زد.‏
‏توضيحات: ‏
‏«بِالْوَادِي الْمُقَدَّسِ طُويً»: (نگا: طه‌ / ۱۲). «الْوَادِي‌»: سرزمین. یاء آخر آن در رسم‌الخطّ قرآنی حذف شده است. «طُويً»: نام سرزمینی در شام، میان مَدْین و مصر، در پائین کوه طور سینا، نخستین بار، در آنجا به موسی ÷ وحی شد. بدل از (الْوادي) است.‏
سوره نازعات آيه ۱٧
‏متن آیه: ‏
‏﴿ٱذۡهَبۡ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ إِنَّهُۥ طَغَىٰ ١٧﴾ ‏
‏ترجمه: ‏
‏(بدو گفت:) برو به‌سوی فرعون که سرکشی و طغیان کرده است.‏
‏توضيحات: ‏
‏«طَغي‌»،: سرکشی کرده است. در کفر و عصیان و ظلم، از حد گذشته است. از مرز بندگی فراتر رفته است.‏
سوره نازعات آيه ۱۸
‏متن آیه: ‏
‏﴿فَقُلۡ هَل لَّكَ إِلَىٰٓ أَن تَزَكَّىٰ ١٨﴾ ‏
‏ترجمه: ‏
‏بگو: آیا میل داری (از آنچه در آن هستی)، رها و پاک گردی‌؟‏
‏توضيحات: ‏
‏«هَل لَّكَ...»: آیا میل داری‌؟ خبر مبتدای محذوفی چون (مَیلٌ) و (رَغْبَةٌ) است، در اصل چنین است: هَل لَّكَ مَيْلٌ؟ این شیوه، در خواستِ توأم با سازش و نرمش است. « تَزَکی‌«: پاک گردی. فعل مضارع است و اصل آن (تَتَزكّي) است.‏
سوره نازعات آيه ۱٩
‏متن آیه: ‏
‏﴿وَأَهۡدِيَكَ إِلَىٰ رَبِّكَ فَتَخۡشَىٰ ١٩﴾ ‏
‏ترجمه: ‏
‏و تو را به‌سوی پروردگارت رهبری کنم (و او را به تو بشناسانم) تا تو (از او) اندیشناک و بیمناک گردی (و خلاف نکنی‌)‏؟
‏توضيحات: ‏
‏«فَتَخْشي‌»: خشیت، ترس و هراسی است که نتیجه احساس به عظمت و قدرت خدا است. چنین احساسی هم با شناخت او، در دل انسان پدیدار می‌شود (نگا: فاطر / ۲۸).‏
سوره نازعات آيه ۲۰
‏متن آیه: ‏
‏﴿فَأَرَىٰهُ ٱلۡأٓيَةَ ٱلۡكُبۡرَىٰ ٢٠﴾ ‏
‏ترجمه: ‏
‏(موسی به پیش فرعون رفت و) معجزه بزرگ (خود، یعنی تبدیل عصا به اژدها) را بدو نشان داد.
‏توضيحات: ‏
‏«الآيَةَ الْكُبْري‌»: معجزه بزرگ. مراد تبدیل عصا به اژدها است. نشان دادن معجزه و کار عملی، پس از بیان ادلّه و براهین قولی بوده است.‏
سوره نازعات آيه ۲۱
‏متن آیه: ‏
‏﴿فَكَذَّبَ وَعَصَىٰ ٢١﴾ ‏
‏ترجمه: ‏
‏امّا فرعون، موسی را دروغگو نامید و (نبوّت او را نپذیرفت، و از چیزی که از جانب خدا با خود آورده بود) سرپیچی کرد.‏
‏توضيحات: ‏
‏«كَذَّبَ»: موسی را تکذیب کرد و پیغمبریش را دروغ نامید. «عَصي‌»: از دستورهای آسمانی و رهنمودهای الهی سرپیچی و سرکشی کرد.‏
سوره نازعات آيه ۲۲
‏متن آیه: ‏
‏﴿ثُمَّ أَدۡبَرَ يَسۡعَىٰ ٢٢﴾ ‏
‏ترجمه: ‏
‏سپس پشت کرد و رفت و (برای مبارزه با موسی) به سعی و تلاش پرداخت.‏
‏توضيحات: ‏
‏«أَدْبَرَ»: پشت کرد و رفت.‏
سوره نازعات آيه ۲۳
‏متن آیه: ‏
‏﴿فَحَشَرَ فَنَادَىٰ ٢٣﴾ ‏
‏ترجمه: ‏
‏آن گاه (جادوگران را) گرد آورد و (مردمان را) دعوت کرد.‏
‏توضيحات: ‏
‏«حَشَرَ»: بسیج کرد. گرد آورد. مراد گرد آوردن جادوگران است (نگا: شعراء / ۳۶ و ۵۳). «نَادی‌«: دعوت کرد. فرا خواند. بانگ برداشت (نگا: زخرف‌ / ۵۱).‏
سوره نازعات آيه ۲۴
‏متن آیه: ‏
‏﴿فَقَالَ أَنَا۠ رَبُّكُمُ ٱلۡأَعۡلَىٰ ٢٤﴾ ‏
‏ترجمه: ‏
‏و گفت: من والاترین معبود شما هستم!‏.
‏توضيحات: ‏
‏«أناَ رَبُّكُمْ الأعْلي‌«: با توجّه به خاصّیت نفسِ آفت‌زده طاغیان که کلمه حق و دعوت به آن، بر طغیان و غرورشان می‌افزاید (نگا: بقره‌ / ۲۰۶، صافّات‌ / ۳۵) و مال و منال و مقام گاهی به ادّعای الوهیت‌شان می‌کشاند (نگا: زخرف‌ / ۵۱) جنون پادشاهی هم فرعون مادیگرا را بر آن داشته است که در اوقات معمولی معبودهائی برای خود برگزیند (نگا: اعراف‌ / ۱۲٧) و در لحظاتی خویشتن را یگانه معبود دیگران بداند (نگا: شعراء / ۲٩، قصص‌ / ۳۸) و زمانی خود را معبود والای والا بنامد. همیشه تاریخ، شاهد خداگونه‌ها بوده و سخن قال یا حال ایشان را شنیده است. مگر از کافران بی‌ادب، جز این باید شنید؟‏
سوره نازعات آيه ۲۵
‏متن آیه: ‏
‏﴿فَأَخَذَهُ ٱللَّهُ نَكَالَ ٱلۡأٓخِرَةِ وَٱلۡأُولَىٰٓ ٢٥﴾ ‏
‏ترجمه: ‏
‏خدا او را به عذاب دنیا و آخرت گرفتار کرد.‏
‏توضيحات: ‏
‏«نَكَالَ»: تعذیب. عذاب و عقوبت. مفعول مطلق است و یا منصوب به نزع خافض است. «الآخِرَةِ وَ الأُولي‌»: آن جهان و این جهان. چون عذاب آخرت مهم‌تر از عذاب دنیا است، ذکر آن پیشتر آمده است.‏
سوره نازعات آيه ۲۶
‏متن آیه: ‏
‏﴿إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَعِبۡرَةٗ لِّمَن يَخۡشَىٰٓ ٢٦﴾
‏ترجمه: ‏
‏در این (داستان موسی و فرعون، درس) عبرت بزرگی است برای کسی که (از خدا) بترسد.‏
‏توضيحات: ‏
‏«لِـمـَن يَخْشي‌»: عبرت گرفتن از چنین داستان‌هائی تنها برای کسانی میسّر است که خوف و خشیت و احساس مسؤولیت به دل راه داده‌اند.‏
سوره نازعات آيه ۲٧
‏متن آیه: ‏
‏﴿ءَأَنتُمۡ أَشَدُّ خَلۡقًا أَمِ ٱلسَّمَآءُۚ بَنَىٰهَا ٢٧﴾ ‏
‏ترجمه: ‏
‏(ای منکرانِ معاد)! آیا آفرینش (مجدّد پس از مرگ) شما سخت‌تر است یا آفرینش آسمان که خدا آن را (با این همه عظمت سرسام‌آور و نظم و نظام شگفت، بالای سرتان همچون کاخی) بنا نهاده است‌؟‏
‏توضيحات: ‏
‏«خَلْقاً»: آفرینش. ساختار. تمییز است. «أَأَنتُمْ أَشَدُّ...»: این آیه پاسخ گفتار منکران معاد است که می‌گفتند: أإِنَّا لَـمـَرْدُودُونَ فِي الْحَافِرَةِ. اجزاء کرات آسمانی را از عدم آفریده است و آنها را به شکل خورشیدها و ماه‌ها و ستاره‌ها درآورده است، اجزاء متفرّق بدن شما را نیز بازآفرینی می‌کند و بهم می‌پیوندد و در صحنه حیات مجدّد حاضر می‌گرداند و مورد بازخواست‌تان قرار می‌دهد. پس چه جای شگفتی است‌؟‏
سوره نازعات آيه ۲۸
‏متن آیه: ‏
‏﴿رَفَعَ سَمۡكَهَا فَسَوَّىٰهَا ٢٨﴾ ‏
‏ترجمه: ‏
‏ارتفاع و بلندای آن را بالا برد و گسترشش داد، و آن را آراسته و پیراسته کرد و سر و سامانش بخشید.‏
‏توضيحات: ‏
‏«رَفَعَ»: بالا برد. گسترش داد. «سَمْكَ»: ارتفاع. بلندا. بعضی آن را سقف و آسمانه دانسته‌اند. «سَوّي‌»: ساخته و پرداخته کرد. یعنی هر یک را فواصل معین و اندازه و خاصّیت ویژه بخشید و در مدارات خود جای داد و یکی را به دیگری مرتّبط ساخت. (نگا: بقره‌ / ۲٩).‏
سوره نازعات آيه ۲٩
‏متن آیه: ‏
‏﴿وَأَغۡطَشَ لَيۡلَهَا وَأَخۡرَجَ ضُحَىٰهَا ٢٩﴾ ‏
‏ترجمه: ‏
‏و شب آن را تاریک کرد، و روزِ آن را پدیدار و روشن ساخت.‏
‏توضيحات: ‏
‏«أَغْطَشَ»: تاریک کرد. دیجور ساخت. «أَخْرَجَ»: پدیدار کرد. ظهور بخشید. مراد روشن کردن است. «ضُحي‌»: اوائل روز. تمام روز (نگا: اعراف‌ / ٩۸، طه‌ / ۵٩، ضحی‌ / ۱، نازعات‌ / ۴۶).‏
سوره نازعات آيه ۳۰
‏متن آیه: ‏
‏﴿وَٱلۡأَرۡضَ بَعۡدَ ذَٰلِكَ دَحَىٰهَآ ٣٠﴾ ‏
‏ترجمه: ‏
‏و پس از آن، زمین را غلتاند و (به شکل بیضی در آورد و) گستراند.‏
‏توضيحات: ‏
‏«دَحَاهَا»: آن را پرت کرد و غلتاند. آن را به شکل بیضی درآورد و گستراند. چون اغلب تفسیرها و فرهنگ‌ها (دحو) را تنها به معنی (گسترانیدن) ذکر کرده‌اند، چند جمله را برای تأکید معنی غلتاندن و قِل دادن از دو تفسیر عیناً ذکر می‌نمائیم: أَصْلُ الدَّحْوِ الإِزالَةُ لِلشَّيْء مِنْ مَكانٍ إِلي مَكانٍ، وَمِنْهُ يُقالُ: إِنَّ الصَّبِيَّ يَدْحُو بِالْكُرَةِ، أَيْ يَقْذِفُهَا عَلي وَجْهِ الأرْضِ (نگا: تفسیر کبیر). دَحَاهَا: بَسَطَهَا وَ أَوْسَعَهَا لِسُكْني أَهْلِها، أَوْ جَعَلَهَا عَلي شَكْلِ دِحْيَةٍ وَهِيَ الْبَيْضَةُ (نگا: تفسیر و بیان مفردات القرآن). همچنین (نگا: فرهنگهای: محیط‌المحیط، لسان‌العرب. تفسیرهای: المصحف‌المیسّر، پرتوی از قرآن، المنار جلد اوّل صفحه ۲۴۸).‏
سوره نازعات آيه ۳۱
‏متن آیه: ‏
‏﴿أَخۡرَجَ مِنۡهَا مَآءَهَا وَمَرۡعَىٰهَا ٣١﴾‏
‏ترجمه: ‏
‏آب آن را و چراگاه آن را پدیدار کرد.‏
‏توضيحات: ‏
‏«مَرْعي‌»: چراگاه. «مَآءَها وَ مَرْعَاهَا»: اشاره به مایه حیات جانداران و اقوات آنها است.‏
سوره نازعات آيه ۳۲
‏متن آیه: ‏
‏﴿وَٱلۡجِبَالَ أَرۡسَىٰهَا ٣٢﴾ ‏
‏ترجمه: ‏
‏و کوه‌ها را محکم و استوار کرد.‏
‏توضيحات: ‏
‏«أَرْسَاهَا»: ثابت و استوار کرد (نگا: رعد / ۳، حجر / ۱٩، نحل‌ / ۱۵).‏
سوره نازعات آيه ۳۳
‏متن آیه: ‏
‏﴿مَتَٰعٗا لَّكُمۡ وَ لِأَنۡعَٰمِكُمۡ ٣٣﴾ ‏
‏ترجمه: ‏
‏برای استفاده شما و چهارپایان شما (همه این‌ها را سر و سامان داده و سرگشته و فرمانبردار کرده‌ایم).‏
‏توضيحات: ‏
‏«مَتَاعاً»: بهره‌مندی و بهره‌گیری. استفاده. مفعولٌ‌له است.‏
سوره نازعات آيه ۳۴
‏متن آیه: ‏
‏﴿فَإِذَا جَآءَتِ ٱلطَّآمَّةُ ٱلۡكُبۡرَىٰ ٣٤﴾ ‏
‏ترجمه: ‏
‏هنگامی که بزرگترین حادثه (و بلای سخت طاقت‌فرسای قیامت) فرا می‌رسد.‏
‏توضيحات: ‏
‏«الطّآمَّةُ»: حادثه عظیم. مصیبت طاقت‌فرسا. بلای سخت و فراگیر. مراد قیامت است. «الْكُبْري‌»: بزرگ‌ترین. معلوم است هیچ مصیبت و واقعه‌ای بزرگ‌تر از قیامت نیست.‏
سوره نازعات آيه ۳۵
‏متن آیه: ‏
‏﴿يَوۡمَ يَتَذَكَّرُ ٱلۡإِنسَٰنُ مَا سَعَىٰ ٣٥﴾ ‏
‏ترجمه: ‏
‏در آن روز، انسان به یاد می‌آورد همه کوشش‌ها و تلاش‌هائی را که کرده است.‏
‏توضيحات: ‏
‏«يَوْمَ»: بدل از (إِذَا) است و جواب (إِذَا) محذوف است و تفصیل نهفته در آیات بعدی است. یعنی همین که طامّه کبری روی آورد، عالَم و روز و دوره‌ای پیش می‌آید که در آن موجبات غفلت و فراموشی از میان می‌رود، و...‏
سوره نازعات آيه ۳۶
‏متن آیه: ‏
‏﴿وَبُرِّزَتِ ٱلۡجَحِيمُ لِمَن يَرَىٰ ٣٦﴾ ‏
‏ترجمه: ‏
‏و دوزخ برای هر فرد بینائی، آشکار و نمایان می‌گردد (و بر کسی مخفی نمی‌ماند).‏
‏توضيحات: ‏
‏«بُرِّزَتْ»: نموده شد. آشکار گردانده شد.‏
سوره نازعات آيه ۳٧
‏متن آیه: ‏
‏﴿فَأَمَّا مَن طَغَىٰ ٣٧﴾ ‏
‏ترجمه: ‏
‏امّا آن کسی که طغیان و سرکشی کرده باشد.‏
‏توضيحات: ‏
‏«طَغي‌»: سرکشی و نافرمانی کرده باشد (نگا: نازعات‌ / ۱٧).‏
سوره نازعات آيه ۳۸
‏متن آیه: ‏
‏﴿وَءَاثَرَ ٱلۡحَيَوٰةَ ٱلدُّنۡيَا ٣٨﴾ ‏
‏ترجمه: ‏
‏و زندگی دنیا را (برگزیده باشد و بر آخرت) ترجیح داده باشد.‏
‏توضيحات: ‏
‏«ءَاثَرَ»: برگزیده باشد. ترجیح داده باشد.‏
سوره نازعات آيه ۳٩
‏متن آیه: ‏
‏﴿فَإِنَّ ٱلۡجَحِيمَ هِيَ ٱلۡمَأۡوَىٰ ٣٩﴾ ‏
‏ترجمه: ‏
‏قطعاً دوزخ جایگاه (او) است.‏
‏توضيحات: ‏
‏«الْـمَأْوي‌»: منزل و جایگاه.‏
سوره نازعات آيه ۴۰
‏متن آیه: ‏
‏﴿وَأَمَّا مَنۡ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِۦ وَنَهَى ٱلنَّفۡسَ عَنِ ٱلۡهَوَىٰ ٤٠﴾ ‏
‏ترجمه: ‏
‏و امّا آن کس که از جاه و مقام پروردگار خود ترسیده باشد، و نفس را از هوی و هوس بازداشته باشد.‏
‏توضيحات: ‏
‏«مَقَامَ رَبِّهِ»: (نگا: رحمن‌ / ۴۶، ابراهیم‌ / ۱۴). مَقام، در اصل به معنی جایگاه اقامت است. در اینجا مراد شخص حاضر در آن است که ذات خداوند سبحان است.‏
سوره نازعات آيه ۴۱
‏متن آیه: ‏
‏﴿فَإِنَّ ٱلۡجَنَّةَ هِيَ ٱلۡمَأۡوَىٰ ٤١﴾ ‏
‏ترجمه: ‏
‏قطعاً بهشت جایگاه (او) است.‏
‏توضيحات: ‏
‏سوره نازعات آيه ۴۲
‏متن آیه: ‏
‏﴿يَسۡ‍َٔلُونَكَ عَنِ ٱلسَّاعَةِ أَيَّانَ مُرۡسَىٰهَا ٤٢﴾ ‏
‏ترجمه: ‏
‏از تو درباره قیامت می‌پرسند که در چه زمانی واقع می‌شود؟‏
‏توضيحات: ‏
‏«أَيَّانَ»: چه وقت‌؟ کی‌؟ «مُرْسَاهَا»: وقوع قیامت و برپا شدن آن. مصدر میمی است از إِرْساء (نگا: اعراف‌ / ۱۸٧، هود / ۴۱).‏
سوره نازعات آيه ۴۳
‏متن آیه: ‏
‏﴿فِيمَ أَنتَ مِن ذِكۡرَىٰهَآ ٤٣﴾ ‏
‏ترجمه: ‏
‏تو را چه آگهی و خبر از آن‌؟! (تو چیزی از آن نمی‌دانی).‏
‏توضيحات: ‏
‏«فِيمَ»: مخفّف (فِي مَا) است. «ذِكْري‌»: خبر دادن. بیان کردن.‏
سوره نازعات آيه ۴۴
‏متن آیه: ‏
‏﴿إِلَىٰ رَبِّكَ مُنتَهَىٰهَآ ٤٤﴾ ‏
‏ترجمه: ‏
‏آگاهی از زمان قیامت، به پروردگارت واگذار می‌گردد (و اطّلاع از وقوع آن کار پروردگار تو است‌؛ نه تو).‏
‏توضيحات: ‏
‏«مُنتَهي‌»: انتهاء. واگذاری (نگا: نجم‌ / ۱۴ و ۴۲). «إِلي رَبِّكَ مُنتَهَاهَا»: چکیده مطلب این است: تنها خداوند از وقوع قیامت آگاه است و بس (نگا: اعراف‌ / ۱۸٧، لقمان‌ / ۳۴).‏
سوره نازعات آيه ۴۵
‏متن آیه: ‏
‏﴿إِنَّمَآ أَنتَ مُنذِرُ مَن يَخۡشَىٰهَا ٤٥﴾
‏ترجمه: ‏
‏وظیفه تو تنها و تنها بیم دادن و هوشدار باش به کسانی است که از قیامت می‌ترسند (و روح حق‌جوئی و حق‌طلبی دارند).‏
‏توضيحات: ‏
‏«مُنذِرُ»: بیم‌دهنده. اعلام خطرکننده. «مُنذِرُ مَن يَخْشَاهَا»: این‌گونه تعبیرات اشاره به این حقیقت است که اگر کسانی دچار طغیان نفسانی نشده باشند و بلکه اندیشناک بوده و آماده پذیرش حق باشند، گوش دل به اندرزهای آسمانی فرا می‌دهند، و ادلّه و برهان، خردهایشان را تکان می‌دهد (نگا: بقره‌ / ۲).‏
سوره نازعات آيه ۴۶
‏متن آیه: ‏
‏﴿كَأَنَّهُمۡ يَوۡمَ يَرَوۡنَهَا لَمۡ يَلۡبَثُوٓاْ إِلَّا عَشِيَّةً أَوۡ ضُحَىٰهَا ٤٦﴾
‏ترجمه: ‏
‏روزی که آنان برپائی رستاخیز را می‌بینند (چنین احساس می‌کنند که در جهان) گوئی جز شامگاهی یا چاشتگاهی از آن درنگ نکرده‌اند و بسر نبرده‌اند.‏
‏توضيحات: ‏
‏«لـَمْ يَلْبَثُوا»: درنگ نکرده‌اند. نمانده‌اند و بسر نبرده‌اند (نگا: بقره‌ / ۲۵٩، مؤمنون‌ / ۱۱۲ و ۱۱۴). «عَشِیةً»: شب هنگام. آخر روز. «ضُحي‌»: چاشتگاه. اوّل روز. «عَشِيَّةً أَوْضُحَاهَا»: مراد چند ساعتی است (نگا: یونس‌ / ۴۵، احقاف‌ / ۳۵، مؤمنون‌ / ۱۱۳). مرجع (هَا) واژه (عَشِيَّةً) است و بیان‌گر این است، صبحِ همان عصرگاه مراد است.‏

mohammadhossein
2016/08/28, 20:26
توضیح در مطلب بالادر متن اصلی همچین شکلکی نیست .

mohammadhossein
2016/08/28, 20:28
دحوالارض از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

دحوالارض روز ۲۵ ذی القعده (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B0%DB%8C_%D8%A7%D9%84%D9%82%D8%B9%D8%AF%D9%87) که به اعتقاد مسلمانان (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%B3%D9%84%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%A7%D9%86) روزی است که خداوند زمین را از محل کعبه (https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D8%B9%D8%A8%D9%87) گسترانید. در قرآن (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86) نیز به آن اشاره شده چنانکه در سوره نازعات آیه ۳۰ و همچنین سوره شمس (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87_%D8%B4%D9%85%D8%B3) آیه ۶ به آن اشاره شده است:
"وَالْأَرْضِ وَمَا طَحَاهَا " قسم به زمین و آنکه گسترانید.
دحو الارض یعنی گسترش دادن زمین .
روزه گرفتن در این روز برابر ثواب هفتاد سال روزه است .
روز دحوالارض ۱۳۹۴ :
چهارشنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۴




















































































































روز دحو الارض ۱۳۹۵ :
یکشنبه ۷ شهریور ۱۳۹۵
منبع

[۱] (http://www.tebyan.net/Religion_Thoughts/Articles/Miscellaneous/2008/11/24/79171.html)
[۲] (http://www2.irib.ir/occasions/dahvolarz%5cdahvolarz.htm)
[۳] (http://www.hawzah.net/Hawzah/Magazines/MagArt.aspx?id=34797)

پیوند به بیرون

دحوالارض، دانشنامه اسلامی (http://wiki.ahlolbait.com/index.php/%D8%AF%D8%AD%D9%88_%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%B1%D8%B6)
دحوالارض چه روزی است (http://fa.abna24.com/cultural/archive/2011/10/22/273587/story.html)
حقائق و اعمال روز "دحو الارض" (http://fa.abna24.com/service/religion/archive/2013/09/30/468284/story.html)

mohammadhossein
2016/08/28, 20:29
لطفا ویرایش این قسمت را در نمایید با تشکر از مدیریت

mohammadhossein
2016/08/28, 21:12
دحوالارض در قرآن و روایات/ نگاه ویژه خدا به قبر امام حسین(ع) http://forums.boursy.com/imported/2016/08/2188435-1.jpg (http://media.mehrnews.com/d/2016/08/28/4/2188435.jpg)

شناسهٔ خبر: 3754021 - یکشنبه ۷ شهریور ۱۳۹۵ - ۱۱:۱۳
دین و اندیشه (http://www.mehrnews.com/service/Religion-Thought) > آیین ها و تشکل های مذهبی (http://www.mehrnews.com/service/Religion-Thought/Rituals)

آنچه از آیات و روایات فهمیده می‌شود جایگاه این روز در تاریخچه خلقت زمین و ارزش این روز است. روزی که قبر امام حسین (ع) در آن مشخص و انتخاب شده و به عنوان پایگاهی خاص بر روی زمین یاد شده است. خبرگزاری مهر (http://www.mehrnews.com)، گروه دین و اندیشه: آنچه از آیات و روایات در خصوص دحوالارض فهمیده می‌شود جایگاه این روز در تاریخچه خلقت زمین و ارزش عبادت در این روز است.
۲۵ ذی‌القعده روز دحوالارض است. روزی ویژه که اعمال مخصوصی برای آن ذکر شده است. دعایی با مضامین بلند اخلاقی و اجتماعی همراه با طلب رحمت، توبه و پیروزی اهل حق. به علاوه آنکه روزه در این روز نیز به طور ویژه مورد سفارش واقع شده و از چهار روز برتر برای روزه است. اما دحوالارض چه روزی است و چه ویژگی خاصی دارد که برای آن چنین اعمالی وارد شده است؟
معنای دحوالارض
«دحو» به معنای گستردن و پهن کردن است. برخی آن را به معنای پرتاب کردن و تکان دادن چیزی از محل خودش نیز گفته‌اند. بنابراین «دحوالارض» یعنی گستردن و تکان دادن زمین از حال قبلی‌اش. از آنجا که در آغاز تمام سطح زمین را آب حاصل از باران‌های سیلابی نخستین گرفته بود، از روز دحوالارض این باران‌ها در گودال‌ها جمع کردید و سطح خشکی‌ها پدید آمد و روز به روز گسترده‌تر شد.[۱] بنابراین دحوالارض را می‌توان زادروزی برای شروع دوره‌ای جدید برای خلقت زمین دانست.
دحوالارض در آیات
از ماده «د ح ی» و «د ح و» یکبار در قرآن آمده است. «وَ اَلْأَرْضَ بَعْدَ ذلِکَ دَحاها* أَخْرَجَ مِنْها ماءَها وَ مَرْعاها [نازعات/ ۳۱،۳۰] زمین را بعد از آن گسترش داد. و از آن آب بیرون آورد و چراگاه‌‏ها پدید کرد.«
در این آیه قرآن اشاره به دوره‌ای خاص برای تشکیل زمین کنونی شده است. دوره‌ای که با یک تحول آغاز شده است. چرا که زمین قبل از آن به صورت کره‌ای مذاب و مشتعل بوده است. سپس سطح خاکی تشکیل شده و قابلیت حیات یافته است و برای ظهور گیاهان و حیوانات آماده شده است.
در سوره رعد نیز گستردن زمین به عنوان فعلی از افعال الهی یاد شده و آمده است: «وَ هُوَ الَّذِی مَدَّ الْأَرْضَ وَ جَعَلَ فِیهَا رَوَاسیَ وَ أَنهارًا وَ مِن کلِّ الثَّمَرَاتِ جَعَلَ فِیهَا زَوْجَینِ اثْنَینِ یُغْشیِ الَّیْلَ النهارَ إِنَّ فیِ ذَالِکَ لآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُون [رعد/ ۳] اوست که زمین را بگسترد، و در آن کوه‏ ها و رودها قرار داد و از هر میوه جفت جفت پدید آورد و شب را در روز می‏ پوشاند. در اینها عبرتهاست برای مردمی که می ‏اندیشند.»
در این آیه نیز از کشیده شدن زمین به عنوان شروع حیات در آن یاد شده است و به سیر حیات اشاره شده است. زمین شناسان کنونی نیز می‌گویند: زمین ابتدا در زیر آب قرار داشته که این مسئله با آیات قرآن نیز مطابقت دارد.[۲]
در آیه‌ای از سوره فصلت به خلقت زمین در دو دوره پرداخته شده که می‌توان از آن نیز دحوالارض را فهمید. «قُلْ أَ ئنَّکُمْ لَتَکْفُرُونَ بِالَّذِی خَلَقَ الْأَرْضَ فیِ یَوْمَینِ وَ تجعَلُونَ لَهُ أَندَادًا ذَالِکَ رَبُّ الْعَالَمِین [فصلت/ ۹] بگو: آیا به کسی که زمین را در دو روز آفریده است کافر می‏ شوید و برای او همتایان قرار می‏ دهید؟ اوست پروردگار جهانیان». این آیه کل خلقت زمین را در دو مرحله ذکر کرده است. می‌توان با توجه به آیات ۳۰ و ۳۱ سوره نازعات این دو مرحله را چنین بیان کرد: دوره اول مذاب و جامد، بعد دوره دوم دحو الارض و غلطان و متحرک شدن که ثمره این غلطیدن روئیدن گیاه و... بوده است.[۳]
دحوالارض در روایات
در برخی از آیات اینگونه فهمیده می‌شود که زمین در آغاز از زیر کعبه فعلی گسترش یافته است. در مفاتیح الجنان درباب اعمال ماه ذی‌القعده روایتی نقل شده که حسن بن وشّاء می‌گوید: «من کودک بودم که با پدرم در خدمت امام رضا (ع) شام خوردیم در شب بیست و پنجم ماه ذی القعده پس فرمود که امشب حضرت ابراهیم (ع) و حضرت عیسی (ع) متولد شده ‏اند و زمین از زیر کعبه پهن شده است، پس هر که روزش را روزه بدارد، چنان است که شصت ماه را روزه داشته باشد.[۴] در ادامه شیخ عباس قمی اینگونه آورده است: در روایتی روزه ‏اش مثل روزه هفتاد سال است و در روایت دیگر کفاره هفتاد سال است و هر که این روز را روزه بدارد و شبش را به عبادت بسر آورد از برای او عبادت صد سال نوشته شود و از برای روزه ‏دار این روز هر چه در میان آسمان و زمین است استغفار کند و این روزی است که رحمت خدا در آن منتشر شود و از برای عبادت و اجتماع به ذکر خدا در این روز اجر بسیاری است.[۵] ​
علامه طباطبایی روایات دحوالارض را بسیار دانسته و آن را مخالف دلایل علمی ندانسته است.[۶] در حدیثی طولانی که حکایت مناظره امام صادق (ع) با ابن ابی العوجاء است حضرت امام صادق (ع) از دحوالارض یاد کرده و در تعریف کعبه فرموده‌‍‌اند: «هَذَا بَیْتٌ اسْتَعْبَدَ اللَّهُ بِهِ عِبَادَهُ لِیَخْتَبِرَ طَاعَتَهُمْ فِی إِتْیَانِهِ فَحَثَّهُمْ عَلَی تَعْظِیمِهِ وَ زِیَارَتِهِ جَعَلَهُ مَحَلَّ أَنْبِیَائِهِ وَ قِبْلَةً لِلْمُصَلِّینَ لَهُ فَهُوَ شُعْبَةٌ مِنْ رِضْوَانِهِ وَ طَرِیقٌ یُؤَدِّی إِلَی غُفْرَانِهِ مَنْصُوبٌ عَلَی اسْتِوَاءِ الْکَمَالِ وَ مُجْتَمَعِ الْعَظَمَةِ وَ الْجَلَالِ خَلَقَهُ اللَّهُ قَبْلَ دَحْوِ الْأَرْضِ بِأَلْفَیْ عَامٍ فَأَحَقُّ مَنْ أُطِیعَ فِیمَا أَمَرَ وَ انْتَهَی عَمَّا نَهَی عَنْهُ وَ زَجَرَ اللَّهُ الْمُنْشِئُ لِلْأَرْوَاحِ وَ الصُّوَرِ[۷] این خانه‏ای است که خدا خلق خود را توسّط آن بپرستش واداشته تا فرمانبری ایشان را بیازماید و به تعظیم و زیارت آن تشویق کند، خداوند کعبه را مرکز پیغمبران و قبله نمازگزاران ساخته، کعبه شعبه ‏ای است از رضوان خدا و راهی است به آمرزش و غفران او، آن بر استواری کمال و بنیاد عظمت برجا است، خداوند آن را دو هزار سال پیش از دحو (کشش) زمین آفریده، بنا بر این شایسته ‏تر فردی که باید از آن فرمان برد؛ و از آنچه ممنوع ساخته و بازداشته باز ایستاد همان کسی است که جانها و کالبدها را آفریده است.«
در این روایت تاریخ خلقت کعبه را دوهزار سال قبل از دحوالارض بیان شده است و این بیانگر دو مطلب است: اول شرافت کعبه و دیگر آنکه خشکی‌‎های زمین از زیر کعبه پدید آمده است و اولین خشکی زمین کعبه بوده که آن گسترش یافته و منشاء حیات کره خاکی شده است.
در روایتی دیگر از امام حسین (ع) و در جریان آمدن گروه‌هایی از جنیان برای یاری امام اینگونه آمده است که گروهی از جنیان به محضر حضرت اباعبدالله(ع) آمده و عرض کردند: «ای مولای ما! ما از شیعیان و یاران تو هستیم، آنچه را بخواهی به ما فرمان بده اگر در همین جا باشی و به ما دستور نابودی همه دشمنانت را بدهی، ما قبل از اینکه از اینجا حرکت کنی، آن را اجرا می‏ کنیم. امام حسین (ع) برای آنها دعای خیر کرد، و به آنها فرمود: «آیا قرآن را که به جدّم رسول خدا (ص) نازل شده نخوانده‏ اید که می‏ فرماید: قُلْ لَوْ کُنْتُمْ فِی بُیُوتِکُمْ لَبَرَزَ الَّذِینَ کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقَتْلُ إِلی‏ مَضاجِعِهِمْ [آل عمران، ۱۵۴][۸]اگر من در وطن خود بمانم این مردمِ واژگون شده به وسیله چه کسی آزمایش می‏ کردند، و چگونه آنها امتحان می‏ شوند، و چه کسی در قبر من سکونت گزیند؟ با اینکه خداوند هنگام «دحو الارض» (کشیده شدن و گستردگی زمین) آن قبر را برای من برگزیده است، و آن قبر را و پناهگاه شیعیان و دوستان ما کرده است، خداوند اعمال و نمازهای آنها را بپذیرد و دعاهای آنها را اجابت کند، و شیعیان ما در آنجا ساکن شوند، تا آنجا مایه ایمنی آنها در دنیا و آخرت، از عذاب باشد.[۹]در این روایت روز دحوالارض روزی نام گرفته که خداوند در آن روز زمین کربلا و قبر امام حسین (ع) را انتخاب کرده و نگاهی ویژه به آن سرزمین داشته است.
نتیجه‌گیری
در مجموع آنچه از آیات و روایات فهمیده می‌شود جایگاه این روز در تاریخچه خلقت زمین و ارزش عبادت در این روز است. روزی که در آن زمین از زیر کعبه گسترش یافته و فصل حیات بر روی زمین آغاز شده است. روزی که قبر امام حسین (ع) در آن مشخص و انتخاب شده و به عنوان پایگاهی خاص بر روی زمین یاد شده است. در حدیث امام رضا (ع) نیز از این روز به عنوان روزی که زادروز حضرت ابراهیم و حضرت عیسی (ع) است یاد شده است. چه خوش است که اعمال این روز از دعا و نماز و روزه را با نیت تعجیل در فرج امام مهدی (عج) انجام دهیم.
پی‌نوشت
[۱] تفسیر نمونه، ج ۲۶، ص۱۰۰.
[۲] تفسیر نور، ج‏۴، ص ۳۱۴.
[۳] استاد قرائتی، مجموعه فیش های تبلیغی(۱)، آفرینش‏ زمین‏ و آسمان، ص۴.
[۴] مفاتیح الجنان، اعمال ماه ذی‌قعده، ص ۲۴۹.
[۵] همان، ص ۲۵۰.
[۶] رک: تفسیر نور، ج‏۱، ص۵۶۸.
[۷] طبرسی، الإحتجاج علی أهل اللجاج، ج‏۲، ص۳۳۶؛ کافی ج۴ ص۱۹۸.
[۸] بگو اگر هم در خانه‏‌هایتان بودید، آنهایی که کشته شدن بر آنها مقرّر شده بود، قطعا به سوی آرامگاههای خود بیرون می ‏آمدند.
[۹] محمد محمدی اشتهاردی، غم نامه کربلا، ص۹۲.

mohammadhossein
2016/08/28, 21:21
به طاها به یاسین به معراج احمد
به قدر و به کوثر به رضوان و طوبی
به وحی الهی به قرآن جاری
به تورات موسی و انجیل عیسی
بسی پادشاهی کنم در گدایی
چو باشم گدای گدایان زهرا (س)
چه شب ها که زهرا (س) دعا کرده تا ما
همه شیعه گردیم و بی تاب مولا
غلامی این خانواده دلیل و مراد خدا بوده از خلقت ما
مسیرت مشخص، امیرت مشخص، مکن دل ای دل بزن دل به دریا
که دنیا به خسران عقبا نیرزد
به دوری ز اولاد زهرا نیرزد.
و این زندگانی فانی جوانی
خوشی های امروز و اینجا
به افسوس بسیار فردا نیرزد

اگر عاشقانه هوادار یاری
اگر مخلصانه گرفتار یاری
اگر آبرو میگذاری به پایش
یقینا یقینا خریدار یاری
بگو چند جمعه گذشتی ز خوابت؟
چه اندازه در ندبه ها زاری یابی؟
به شانه کشیدی غم سینه اش را؟
و یا چون بقیه تو سربار یاری
اگر یک نفر را به او وصل کردی
برای سپاهش تو سردار یاری
به گریه شبی را سحر کردی یا نه؟
چه مقدار بی تاب و بیمار یاری؟
دل آشفته بودن دلیل کمی نیست
اگر بی قراری بدان یار یاری
و پایان این بی قراری بهشت است
بهشتی که سرخوش ز دیدار یاری

نسیم کرامت وزیدن گرفته
و باران رحمت چکیدن گرفته
مبادا بدوزی نگاه دلت را
به مردم که بازار یوسف فروشی در این دوره بد شدیدا گرفته
خدایا به روی درخشان مهدی
به زلف سیاه و پریشان مهدی
به قلب رئوفش که دریای داغ است
به چشمان از غصه گریان مهدی
به لبهای گرم علی یا علی اش
به ذکر حسین و حسن جان مهدی
به دست کریم و نگاه رحیمش
به چشم امید فقیران مهدی
به حال نیاز و قنوت نمازش
به سبحان سبحان سبحان مهدی
به برق نگاه به خال سیاهش
به عطر ملیح گریبان مهدی
به حج جمیلش به جاه جلیلش
به صوت حجازی قرآن مهدی
به صبح عراق و شبانگاه شامش
به آهنگ سمت خراسان مهدی
به جان داده های مسیر عبورش
به شهد شهود شهیدان مهدی
مرا دائم الاشتیاقش بگردان
مرا سینه چاک فراقش بگردان
تفضل بفرما بر این بنده بی سر و پا
مرا همدم و محرم و هم رکاب
سفرهای سوی خراسان و شام و عراقش بگردان
یا مهدی یامهدی مددی

mohammadhossein
2016/08/29, 21:45
یکی از زوایای ناشناخته‌ی امام عصر علیه السّلام، مهر و محبّت آن بزرگوار به انسان ها و به ویژه شیعیان است. متأسفانه از گذشته‌ی دور چنین بوده است که امام را تنها با شمشیر و خونریزی و قهر و انتقام معرفی کرده و چهره‌ای خشن از آن حضرت نشان داده اند؛ حال آنکه آن حضرت مظهر رحمت بی کران الهی و پدر مهربان امّت و همدمی دلسوز و همراهی خیرخواه است.
بجاست پیش از هر کلامی، از زبان او و پاکانی که درباره‌ی او فرموده اند بشنویم:
در حدیث قدسی در پایانِ ذکر امام معصوم آمده است:
وَ أٌکملُ ذَلِکَ بِابنِهِ م ح م د رَحمَةً لِلعَالَمِین. (1)
و تکمیل می کنم [سلسله امامان] را به فرزندش (م ح م د) به عنوان رحمتی برای همه جهانیان.
و در سخنی از خود حضرت آمده است:
أنَّ رَحمَةَ رَبَّکُم وَسِعَت کُلَّ شَیءٍ وَ أنَا تِلکَ الرَّحمَة. (2)
همانا رحمت پروردگارتان همه چیز را فرا گرفته و من آن رحمت بیکران الهی هستم.
و در بیان معصومان علیهم السّلام چنین توصیف شده است.
و أشفَقَ عَلَیهِم مَن أبَائِهِم وَ أُمَّهاتِهِم. (3)
[امام] دلسوزتر است بر مردم از پدران و مادرانشان.
أُوسَعُکُم کَهفاً وَ أَکثَرُکُم عِلما وَ أٌوصَلُکُم رَحِما. (4)
[حضرت مهدی علیه السّلام] از همه‌ی شما، مردم را بیشتر پناه می دهد و از همه ی شما علمش افزون تر و رحمت و لطفش از همه فراگیرتر است.
آری، امام تجّلی رحمت خدا است که در وسعت سینه‌ی او، کران تا کران عشق به انسان ها موج می زند و اگر قهر دارد بر گروهی اندک است که نه انسان، بلکه گرگهایی انسان نمایند که زندگی بشریت را با درنده خوئی خود زشت و سیاه کرده اند (5) و روشن است که قهر با اینان، عین مِهر است با مردمان وگرنه او میر مهر است نه امیر قهر.
امام زمان مربی بزرگ و معلم دلسوز انسان و پدر مهربان مردم است و در همه اوقات و لحظات صلاح حالِ ایشان را رعایت می کند و در عین بی نیازی از ایشان، بیشترین لطف و عنایت را نثارشان می سازد؛ چنانکه خود فرمود:
لَو لَا مَا عِندَنَا مِن مَحَبَّةِ صَلَاحِکُم وَ رَحمَتِکُم وَ الإِشفَاقِ عَلَیکُم لَکُنَّا عَن مُخَاطَبَتِکُم فِی شُغُل. (6)
اگر این گونه نبود که ما دوستدار اصلاح کار شما هستیم و به شما نظر لطف و رحمت داریم از توجه و التفات به شما [به دلیل کارهای ناپسندتان] احتراز می کردیم.
بنابراین امام زمان گرچه غایب است ولی ابر رحمتی است که پیوسته می بارد و کویر تفتیده‌ی مردم را حیات و نشاط می بخشد و محروم کسی است که از این کانون مهر، مهربانی ها را نچشد و محبت ها را حس نکند.
اللهم هَب لَنَا رَأفَتَهُ وَ رَحمَتَهُ وَ دُعَاءَهُ وَ خَیرَه. (7)
جلوه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌های مهربانی امام زمان صلی الله علیه و آله و سلم
در بحث فوائد امام غایب درباره‌ی آثار وجودی آن حضرت بحث کردیم و توضیح دادیم که بقای عالم و تداوم زندگی همه‌ی خلق وابسته‌ی به وجود آن بزرگوار است (8) و در این مجال سخن درباره‌ی جلوه‌‌‌‌‌‌‌‌هایی از محبت بی کران امام غایب است که در گونه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌های مختلف، تجّلی و نمود یافته است تا بر همگان روشن شود که امام خوبی و مهربانی، در عین غیبت و پنهانیِ، شعاع مهرش در همه جا گسترده و به تناسب ظرف ها و ظرفیّت ها همه را فرا گرفته است و لطف و عنایتش همچون چشمه‌ای خروشان، جریانی پیوسته و مداوم است.
1. غم خواری
از مهم ترین و برترین صفات مومن، هم گرایی و همدردی با برادران دینی است. مومنان در جامعه اسلامی چونان پیکر واحدی هستند که درد و غم هر یک سبب رنج دیگران و آسایش و شادی هر کدام باعث سرور دیگران خواهد بود، زیرا آنها به تصریح قرآن برادرند. در روایات متعدّد ائمه معصومین علیهم السّلام احساس هم دردی و غم خواری خود را نسبت به شیعیان بیان کرده اند که این حسّ زیبا سبب آرامش و تسلّای دلِ دوستان ایشان است و قوت قلبی است که آنها را در فراز و نشیب‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌های زندگی دلگرمی داده و صبوری و مقاومت آنها را تقویت می کند.
امام رضا علیه السّلام می فرماید:
مَا مِن أحَدٍ مِن شِیعَتِنَا یَمرَضُ إِلَّا مَرِضنَا لِمَرضِةٍ وَ لَا اغتَمَّ إَلَّا اغتَمَمنَا لِغَمِّمهِ وَ لَا یَفرَحُ إِلَّا فَرِحنَا لِفَرَحِه؛ (9)
هیچ یک از شیعیان، مریض نمی‌شود مگر اینکه ما نیز در بیماری او بیمار می شویم و اندوهگین نمی‌شود مگر اینکه ما نیز در غم ایشان محزون می شویم و شادمان نمی‌گردد مگر اینکه ما نیز به خاطر شادی او شادمانیم...
یکی از شیعیان امام صادق علیه السّلام گوید:
بر آن حضرت وارد شدم و عرض کردم: از «عمرو بن اسحاق» حدیثی به من رسیده است. فرمود: آن را عرضه کن. گفتم: وی بر امیرالمومنین علی علیه السّلام داخل شد، پس از آن حضرت آثار زردی بر صورتی دید و فرمود: این زردی چیست؟
پس بیماری خود را توضیح داد. آن حضرت به او فرمود: ما خوشحال می شویم به خوشحالی شما و اندوهگین می شویم به اندوه شما و بیمار می شویم به بیماری شما... امام صادق علیه السّلام فرمود: عمرو راست گفته است. (10)
بنابراین امام به دلیل شدت رأفت و محبتی که نسبت به پیروانش دارد، بیشترین اتصال و ارتباط را با شیعیان خود دارد و به دلیل همین محبت و دوستی فزاینده است که در غم و رنج آنها شریک است مانند مادری که به دلیل شدت دوستی و ارتباط با فرزندش به هنگام بیماری او، بیمار می شود؛ چنان که با بهبودی و شادی او نشاط پیدا می کند زیرا که فرزند، همچون جان شیرین برایش عزیز و دوست داشتنی است.
امام صادق علیه السّلام فرمود:
وَ اللَّهِ إِنَّی أرحَمُ بِکُم مِن أنفُسِکُم؛ (11)
به خدا سوگند من نسبت به شما از خود شما مهربانترم.
نتیجه اینکه جنسِ محبّت امام با سایر محبت ها متفاوت است. محبتی است خالص و بی منّت و بی نهایت و محبتی است که نه به زبان که در دل و اعماق جانِ او نهفته است و به همین دلیل با همه‌ی وجود و با جسم و جان با شیعیانش پیوند دارد.
یکی از نمونه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌های روشن این محبّت الهی در وجود شریف امام زمان اینگونه در بیان حضرت توصیف شده است:
إِنَّهُ أٌنهی إِلیَّ ارتِیَابُ جَمَاعَةِ مِنکُم فِی الدَّینِ وَ مَا دَخَلَهُم مِنَ الشَّکِّ وَ الحَیرَة فِی وُلَاةِ أٌمرَهِم فَغَمَّنَا ذَلِکُ لِّا لَنَا وَ سَأونَا فِیکُم لَا فَینَا لِأَنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَلَا فَاقَةَ بِنَا إِلَی غَیرِه؛ (12)
به من رسیده است که گروهی از شما در دین به تردید افتاده و در دل آنها نسبت به اولیای امرشان شک و حیرت راه پیدا کرده است و این امر مایه‌ی اندوه ما شد، البته به خاطر خود شما نه برای خودمان و باعث ناراحتی ما نسبت به شما و نه درباره‌ی خودمان گردید، زیرا که خداوند با ماست و با بودن او نیازی به دیگری نداریم.
2. دعا کردن
یکی از اسباب خیر و نیکی مؤمنان نسبت به یکدیگر دُعا کردن است که گره گشای بسیاری از مشکلات و برون رفت از بن بست‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌های فراوان است. و نیز بدون تردید دُعا از بهترین وسائل قرب الهی و رسیدن به خواسته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌های دنیوی و اخروی است و البته هرچه دعا کننده از ایمان و اخلاص بیشتر برخوردار باشد دعای او به اجابت نزدیک تر خواهد بود. تصور کنید که یک عالم ربّانی و مردی سر تا پا خدائی به شما بگوید که شب گذشته در راز و نیازم حالت خوشی دست داد و شما را به ویژه دُعا کردم، چه حالتی در شما پیدا می شود و چه نشاطی پیدا می کنید و چقدر این احسان او را بزرگ می شمارید.
راستی اگر شیعه‌ی منتظری بداند و بفهمد که نه یک بار، بلکه همیشه مشمول دُعای خیر امام زمان خویش است چه احساسی پیدا می کند؟! در روایت است یکی از یاران امام رضا علیه السّلام به آن حضرت عرض کرد:
برای من و خانواده ام دعا کنید. امام فرمود: آیا چنین نمی‌کنم؟!.... (13)
یعنی شیعیان هر امامی مشمول دعاهای امام زمان خویشند و این به دلیل نهایت لطف و محبتی است که امام امت نسبت به پیروان خود دارد و نیز به دلیل قدردانی امام از احساس و نیکی شیعیان نسبت به امام امت یعنی در پاسخ دعاهایی که شیعیان برای فرج و سلامتی امام می کنند، امام نیز پیوسته برای حوائج دنیوی و اخروی ایشان دعا می کند و البته دُعای او کلید هر خیر و خوبی است.
و این نکته نیز گفتنی است که امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هم به صورت گروهی شیعیان را دعا می کند و هم به صورت فردی و به طور خاصّ.
سید بن طاووس می گوید:
در سامرا بودم، شبی هنگام سحر شنیدم که مولایم مهدی علیه السّلام این گونه دعا می خواند:
إِلَهّی بِحَقِّ مَن نَاجَاکَ وَ بِحَقِّ مَن دَعَاکَ فِی البَرِّ وَ البَحرِ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحُمَّدِ وَ تَفَصَّل عَلَی فُقَرَاءِ المُومِنِینَ وَ المُومِنَاتِ بِالغِنی [بِالغَنَاءِ] وَ الثَّروَةِ وَ عَلَی مَرضَی المُومِنِین وَ المُومِنَاتُ بالشِّفَاءِ وَ الصِّحَّةِ وَ عَلَی أحیَاءِ المُومِنِینَ وَ المُومِنَاتِ بِاللُّطفِ وَ الکَرَمِ [الکَرَامِةِ] وَ عَلَی أموَاتِ المُومِنِینِ وَ المُومِنَاتِ بِالمَغفِرَةِ وَ الرَّحمَةِ وَ عَلَی غُرَبَاءِ المُومِنِینَ وَ المُومِنَاتِ بِالرَّدِّ إِلَی أوطَانِهِم سَالِمِینَ غانِمِین بِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ أجمَعِینَ؛ (14)
خدایا به حق آنکه با او مناجات کرد و به حق آنکه در خشکی و دریا تو را خواند، بر فقرای مومنین به غنا و ثروت و بر بیمارانشان به شفا و سلامتی و بر زندگانشان به لطف و کرم و بر امواتشان به بخشش و رحمت و بر مسافران و غریبانشان به بازگشت به وطن هایشان همراه با سلامتی، تفضّل فرما.
و در روایات آمده که امامان علیهم السّلام و در این زمان وجود مقدس امام عصر علیه السّلام اعمال شیعیان را می بینند و از آنها آگاهی دارند و به تناسب کارها و کارنامه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های ایشان هر یک از آنها را دعا می کنند. (15)
شیخ طوسی رحم الله و دیگران روایت کرده اند که علی بن بابویه رحمة الله - از محدثان و علمای بزرگ شیعه - عریضه‌ای به خدمت حضرت صاحب الامر علیه السّلام نوشت و به حسین بن روح نوبختی - نائب خاص امام زمان - داد و از آن حضرت خواست که دعا کنند تا خداوندی فرزندی به او عطا فرماید. پس از آن از سوی امام علیه السّلام توقیعی به این مضمون رسید: برای تو دعا کردیم و خداوند تو را به زودی دو فرزند نیکو کرامت فرماید. (16)
پس برای علی بن بابویه دو فرزند متولد شد؛ یکی «محمد» که معروف به شیخ صدوق است و کتاب‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌های بسیار دارد که از جمله‌ی آنها کتاب شریف «من لا یحضره الفقیه» است و فرزند دیگرش، «حسین» بود که از نسل او عالمان و محدثان بسیاری به وجود آمدند.
شیخ صدوق رحمة الله مکّرر با افتخار می گفت: «أُنَا وُلِدتُ بِدَعوَةِ صَاحِبِ الأٌمر»؛ (17) یعنی من به دعای حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف متولّد شده ام.
3. نام بردن
نام هر کسی، شخصی ترین، عاطفی ترین و مورد علاقه ترین نشانه اوست و تجربه کرده ایم که وقتی ما را به نام می خوانند احساس زیبایی داریم به ویژه اگر بر زبان شخص ارجمندی جاری شود و البته اگر آن بزرگ، محبوب و محبوب ترین باشد، این احساس خوشایند بسیار بیشتر و والاتر است. و اگر به زبان خطاب باشد لذّتی از آن برتر نخواهد بود!
خداوند در قرآن از ابراهیم پیامبر یاد می کند؛
(إِنَّ إِبرَاهیمَ لَحَلِیمٌ أوَّهٌ مُنِیبٌ) (18)
و در خطابی شورانگیز او را مخاطب می کند:
(وَ نَادَیْنَاهُ أَنْ یَا إِبْرَاهِیمُ‌) (19)
و یکی از جلوه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌های محبت امام زمان آن است که دوستان خود را به نام یاد می کند و یا آنها را مخاطب قرار می دهد.
محدث نوی از مرحوم ملازین العابدین سلماسی نقل کرده است که گفت [در مجلسی خصوصی همراه با مرحوم میرزا ابوالقاسم قمی] در محضر علامه سید مهدی بحرالعلوم رحمة الله بودم که محقق از بحرالعلوم چنین درخواست کرد: چیزی به ما تصدیق نمایید؛ از آن نعمت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌های غیرمتناهیه که به دست آورید!
سید بحرالعلوم بدون تأمل فرمود: من شب گذشته یا دو شب قبل [و تردید از راوی است] در مسجد کوفه رفته بودم برای ادای نافله‌ی شب... و چون از مسجد بیرون آمدم در دلم شوقی افتاد برای رفتن به مسجد سهله...؛ داخل مسجد شدم دیدم که خالی است از زوّار جز شخصی جلیل که مشغول مناجات با قاضی الحاجات است به کلماتی که قلب را منقلب و چشم را گریان می کند، حالتم متغیر و اشکم جاری شد... پس ایستادم و گوش فرا دادم و از آنها لذت می بردم تا آنکه از مناجات فارغ شد، پس ملتفت شد به من و به زبان فارسی فرمود: «مهدی بیا»! چند گامی پیش رفتم و ایستادم. امر فرمود که پیش روم. اندکی رفتم و توقف نمودم. باز امر فرمود به پیش رفتن و فرمود: «ادب در امتثال است». پیش رفتم تا به آنجا که دست آن جناب به من و دست من به آن جناب می رسید و تکلم فرمود به کلمه ای!... (20)
4. سلام دادن
سلام، تحیت و برکت و رحمت و سلامتی است. سلام نشانه محبت و صفا و اخلاص و یکرنگی است. رمز عاشق و معشوق و مرید و مراد است و مهم تر اینکه سلام خدا و محبت خدا بر هر کس، مهر تأییدی است بر کارنامه‌ی او.
به راستی وقتی خدای عالم که خود «سلام» است به بنده‌ای سلام کند چه لذّتی دارد؟! قرآن می فرماید: «سلامٌ علی ابراهیم» (21)
در روایتی آمده است: آن گاه که فرشتگان الهی، نزد ابراهیم علیه السّلام آمدند و بشارت تولد فرزند برای او آوردند و بر او سلام کردند، لذتی که ابراهیم علیه السّلام از سلام این فرشتگان بُرد، با تمام دنیا برابری نداشت. (22)
امام مهدی علیه السّلام نیز دوستانش را اینگونه مورد لطف قرار می دهد.
آقای ری شهری می گوید: شنیده بودم که آیت الله بهاء الدینی به زیارت امام عصر علیه السّلام نائل شده اند به همراه آیت الله مشکینی رحمه الله به عیادت ایشان رفتیم تا این موضوع را هم از ایشان نپرسیم. پس از سلام و احوالپرسی پیش از اینکه درباره‌ی تشرف ایشان سوالی بکنیم، فرمودند:
چند شب قبل آقا امام زمان علیه السّلام از همین در - اشاره کرد به سمت چپ اتاقی که نشسته بودیم - آمدند و سلام پُرمحتوایی کردند؛ سلامی که با این محتوا تاکنون نشنیده بودم و از آن در - اشاره به در دیگر اتاقِ - رفتند و من دیگر چیزی نفهمیدم.
سپس مرحوم آیت الله بهاء الدینی فرمودند: من 60 سال است در انتظار این معنی بودم. (23)
5. هدیه دادن
هدیه، نشانه محبت و یاد و توجه است و هرچه هدیه دهنده بزرگتر باشد ارزش هدیه بالاتر و احساسِ گیرنده‌ی هدیه زیباتر خواهد بود. در زندگی معصومین علیهم السّلام موارد فراوانی است که به دوستان خود هدایائی داده اند و در این میان هدایای امام زمان علیه السّلام که در عصر غیبت به شیعیان می رسد رنگ و بوی دیگری دارد.
مرحوم ملا محمد تقی مجلسی می گوید:
در اوایل بلوغ در پی کسب رضایت الهی بودم و همیشه ناآرام بودم تا آنکه بین خواب و بیداری حضرت صاحب الزمان علیه السّلام را دیدم که در مسجد جامع اصفهان تشریف دارند. به آن حضرت سلام کردم و دست مبارکشان را بوسیدم و مشکلاتی که داشتم از ایشان پرسیدم... آنگاه عرض کردم: مولای من برای من امکان ندارد که همیشه به حضورتان مشرف شوم تقاضا دارم کتابی که همیشه به آن عمل کنم عطا بفرمایید. فرمود: کتابی به تو عطا کردم و آن را به مولا محمد تاج داده ام. برو و آن را از او بگیر.... (24)
مرحوم مجلسی در ادامه می گوید آن کتاب صحیفه کاملا سجادیّه بود.
6. حکمت ها
بدون شک، شیعیان امام پیوسته به هدایت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌های آن حضرت نیازمندند، زیرا او جانشین بر حق پیامبر صلی الله علیه و آله و هادی بزرگِ امّت و صراط مستقیم خداست. او همانند پدران بزرگوارش هدایتگر راه سعادت و نجات دهنده از انحراف ها و گمراهی هاست، زیرا که به یقین مصداقِ عترتِ پیامبر است که طبق فرموده‌ی رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم تمسّک به ایشان در کنار تمسک به قرآن تنها راه نجات از ضلالت و گمراهی است. (25)
اما باید توجه داشت که هدایتِ امام نسبت به امت در شرائط مختلف، یکسان نیست و در زمانِ غیبت امام این هدایت ممکن است به گونه‌ای غیرمستقیم و با واسطه انجام گیرد.
آن بزرگوار گرچه غایب است، ولی در عصر غیبت صغری به وسیله‌ی نائبان خاص خود، حکمت هایی زندگی ساز را به دوستان خود ابلاغ فرموده است. (26)
امام مهدی علیه السّلام درباره‌ی فرج و گشایش امر امت فرموده اند:
وَأکثُروُا الدُّعاءَ بِتَعجِیلِ الفَرَجِ فَإِنَّ ذَلِکَ فَرَجُکُم؛ (27)
بای تعجیل فرج بسیار دعا کنید که فرج شما در همان است.
و البته در کنار دُعا توجه داده اند که آنچه می تواند ظهور آن حضرت را نزدیک کند جهاد عملی و خودسازی رفتاری است:
و اگر شیعیان ما - که خداوند توفیق طاعتشان دهد - در راه انجام پیمانی که بر دوش آنهاست همدل می شدند، میمنت دیدار ما از ایشان به تأخیر نمی‌افتاد و سعادت دیدار ما زودتر نصیبشان می شد... و ما را از ایشان دور نمی‌سازد مگر کردارهای آنان... که خوشایند ما نیست و از ایشان روا نمی‌داریم.. (28)
و برای جلوگیری از آسیب‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌های احتمالی که به وسیله شیّادان و یا جاهلان ممکن است دامن گیر دوستانِ حضرت شود هشدار می دهند که فرج ایشان به اراده خداست و قابل پیش بینی نیست:
أمَّا ظُهُورُ الفَرَجِ فَإِنَّهُ إِلَی اللَّهِ وَ کَذَبَ الوَقَّاتون؛ (29)
اما ظهور فرج پس قطعاً به خدا و اراده او وابسته است و آنها برای ظهور، وقتی را معین می کنند، دروغگویند.
و نیز درباره وظائف شیعیان در رابطه‌ی با یکدیگر رهنمود می دهند که در پی نیازِ هم باشند و در روزگار سختِ غیبت و هجرانِ پدر مهربان، برادرانه در اندیشه‌ی همدیگر باشند و نسبت به پیامدهای بی تفاوتی هشدار دادند:
وَ مَن بَخِلَ مَنهُم بِمَا أَعَارَهُ اللَّهُ مِن نِعمَتِهِ عَلَی مَن أَمَرَهُ بِصِلَتِهِ فَإِنَّهُ یَکُونُ خَاسِراً بِذلَکِ لِأٌولَاهُ وَ آخِرِتِه؛ (30)
و آن کس که در دادن نعمت هایی که خداوند به او کرامت فرموده به کسانی که فرمان رسیدگی به آنها را داده بخل ورزد، در دنیا و آخرت زیان کار خواهد بود.
و درباره‌ی نماز به عنوان بهترین عاملِ شکست شیطان تأکید می کنند:
فَمَا أٌرغِمَ أٌنفُ الشَّیطانِ بِشَیءِ أفضَلَ مِنَ الصَّلاةِ فَصَلِّهَا وَ أرغِم أنفَ الشَّیطان؛ (31)
هیچ چیز مانند نماز، بینی شیطان را به خاک نمی‌مالد، پس نماز بخوان و بینی شیطان را به خاک بمال.
و درباره‌ی حقوق مالی خداوند و امامان هشدار می دهند:
مَن أکَلَ مِن أموَالِنَا شَییاٍ فَإِنَّمَا یَأکُلُ فِی بَطنِهِ نَارا و سَیَصلَی سَعِیرا؛ (32)
هر کس [به ناحق] چیزی از اموال ما را تصاحب کند، به راستی درون خویش را از آتش انباشته است و به زودی در آتش سوزان [جهنم] افکنده می شود.
یعنی شیعه حقیقی امام و منتظرِ راستین او به واجباتِ الهی اعم از بدنی و مالی، اهتمام دارد و عقیده را با عمل و محبت و دوستیِ امام را با رفتار مهدی پسند و در کنار هم جمع می کند.
به راستی که در خانه اگر کس است یک حرف بس است! آنها که به دنبالِ امام و رهنمود سعادت آفرین اویند بسم الله!
7. تعیین نائب
امام زمان علیه السّلام در غیبت صغری برای سرپرستی و اداره امور شیعیان نائبانی را معین کردند که وسیله ی ارتباطی امت و امام بودند و نیازهای دینی و دنیوی مردم را پاسخ گویند؛ و در عصر غیبت کبری نیز این جریان را به گونه‌ای دیگر برای شیعیان، مدیریت می کنند و وظیفه‌ی آنها را به روشنی بیان می فرمایند:
وَ أمَّا الحَوَادِثُ الوَاقِعَةُ فَارجِعَوا فِیهَا إِلَی رُوَاةِ حَدِیثِنَا فَإِنَّهُم حُجَّتِی عَلَیکُم و أنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَیهِم؛ (33)
و اما در مورد رخدادهای جدید، به روایان حدیث، [= فقهای شیعه] رجوع کنید که ایشان حجت من بر شما و من حجت خدا بر شما هستم.
تاریخ غیبت گواه روشنی است که جریانِ نیابت و سرپرستی علمای شیعه، جریانی سالم و صالح بوده است که همواره شیعیان را در مسیر امامت، حفظ کرده است و ضمن پاسخ گویی به نیازهای دینی و فکری فرهنگی شیعیان، در برابر هجوم دشمنان به عقائد و افکار و مرز و بوم تشیع، همچون سدّ محکم و استواری قرار داشته است. نهضتِ بزرگ تنباکو به رهبری فقیه بزرگوار شیعه مرحوم میرزای شیرازی و در زمان حاضر انقلاب عظیم اسلامی به رهبری مرجعِ عالی شیعه حضرت امام خمینی رحمه الله بهترین گواه این حقیقت است.
8. فریاد رسی
یکی از القاب ویژه‌ی امام مهدی علیه السّلام، «غوث» به معنی فریادرس است:
السَّلامُ عَلَیکَ أیُّهَا العَلَمُ المَنصُوبُ.. وَ الغَوثُ وَ الرَّحمَةُ الوَاسِعَة. (34)
سلام بر تو‌ ای پرچم افراشته... و فریادرس و رحمت بیکران.
آری، او پناه بی پناهان و امیدِ ناامیدان و فریادرس بیچارگان و درماندگان است؛ چنان که در خبرالبوالوفای شیرازی است که رسول خدا صلی الله علیه و آله در عالم خواب به او فرمود:
چون درمانده و گرفتار شدی، پس به حضرت حجت استغاثه کن که او تو را در می یابد و حجت برای کسی که از او استغاثه کند پناه و فریادرس است. (35)
آن عزیز غایب از نظر به «مُفرّج الکرب» (36) و «مُزیل الهّم» (37) و «کاشف البلوی» (38) و «کهف» (39) و «عضد» (40) معرفی شده است؛ یعنی که او گشاینده رنج ها و زداینده غم ‎ها و برطرف کننده بلاها و پناه و پشتیبان [هر پناهنده و کمک خواه] است.
چه بسیارند بیمارانی که به عنایت او برای همیشه از رنج بیماری ها رها شده اند و راه گم کردگانی که به هدایت او به مقصد و مقصودشان رسیده اند و درماندگانی که به مدد او از بن بست ها نجات یافته اند، ولی هیچ گاه او را نشناخته اند و یا پس از جدائی، او را شناخته اند.
محدث نوری از عبد صالح سید احمد رشتی موسوی (تاجری از اهالی رشت) چنین نقل کرده است:
در سال 1280 ق به قصد حجّ خانه خدا از رشت به تبریز آمدم، ولی چون قافله‌ای نبود متحیّر ماندم تا اینکه سه نفر از تجّار تبریز با من همراه شدند و به اتفاق حرکت کردیم. در یکی از منازل حاجی جبّار جلودار نزد ما آمد و گفت: این منزل که در پیش داریم ترسناک است، قدری زود بار بردارید که به همراه قافله باشید. (چون در سایر منازل، غالبا از عقب قافله به فاصله می رفتیم) پس، تقریبا دو ساعت و نیم یا سه ساعت مانده به صبح به اتفاق حرکت کردیم.
حدود نیم فرسخ از منزل خود دور شده بودیم که هوا تاریک شد و برف باریدن گرفت به گونه‌ای که رفقا هر کدام سر خود را پوشاندند و تند راندند و من هر چه تلاش کردم نتوانستم با آنها بروم و تنها ماندم. پس از اسب پیاده شدم و کنار راه نشستم و خیلی ناراخت و نگران بودم.
با خود فکر کردم که در همین جا بمانم تا صبح شود و سپس به منزل سابق برگردم و با همراهی چند نفر نگهبان حرکت کرده خود را به قافله برسانم. در آن حال در برابر خود باغی دیدم و باغبانی که بیلی در دست دات و بر درختان می زد که برف آنها بریزد. جلو آمد و فرمود: تو کیستی؟ گفتم: رفقایم رفتند و من ماندم! راه را نمی‌دانم، گم کرده ام! به زبان فارسی گفت: نافله بخوان تا راه را پیدا کنی. مشغول نافله شدم. پس از اتمام دوباره آمد و فرمود: نرفتی؟! گفتم: و الله راه را نمی‌دانم! فرمود جامعه بخوان!.. من جامعه را حفظ نداشتم و تاکنون حفظ ندارم [ولی] از جا برخاستم و جامعه را تا آخر از حفظ خواندم باز آمد و فرمود: نرفتی؟ هستی؟!
بی اختیار گریه ام گرفت، گفتم: هستم؛ راه را نمی‌دانم!
فرمود: عاشورا بخوان! و عاشورا را نیز حفظ نداشتم و تاکنون ندارم. پس برخاستم و مشغول زیارت عاشورا شدم و از حفظ با تمام لعن و سلام و دعای علقمه خواندم.
دیدم باز آمد و فرمود: نرفتی؟ هستی؟!
گفتم: نه! هستم تا صبح.
فرمد: من، الان تو را به قافله می رسانم. رفت و بر الاغی سوار شد و آمد و فرمود:
به ردیف من سوار شو! سوار شدم و عنان اسب خود را کشیدم ولی حرکت نکرد.
فرمود: جلو اسب را به من بده! دادم؛ عنان اسب را به دست راست گرفت و به راه افتاد و اسب [این بار] در نهایتِ تمکین، متابعت کرد. پس دست خود را بر زانوی من گذاشت و فرمود شما چرا نافله نمی‌خوانید؟! نافله، نافله، نافله! سه مرتبه فرمود:
و باز فرمود: شما چرا عاشورا نمی‌خوانید؟! عاشورا، عاشورا، عاشورا! سه مرتبه.
و بعد فرمود: شما چرا جامعه نمی‌خوانید؟! جامعه، جامعه، جامعه!
.... ناگهان فرمود: آنها رفقای شمایند که در لب نهر آبی فرود آمده اند و مشغول وضو به جهت نماز صبح بودند.
پس من از الاغ پایین آمدم که سوار اسب خود شوم، و نتوانستم. پس آن جناب پیاده شد و بیل را در برف فرو کرد و مرا سوار کرد و سر اسب را به سمت رفقا برگردانید.
من در آن حال به خیال افتادم که این شخص که بود که به زبان فارسی حرف می زند و حال آنکه زبانی جز ترکی و مذهبی غالباً جز عیسوی در آن حدود نبود! و چگونه به این سرعت مرا به رفقای خود رسانید؟!
پس در عقب خود نظر کردم هیچ کس را ندیدم و از او آثاری نیافتم، پس به رفقای خود ملحق شدم. (41)
و در عصر ما نیز کم نبوده اند پاکانی که به آن یار مهربان توسّل جسته و پاسخ گرفته اند.
9. حضور در مراسم حجّ
حج، اجتماعی بزرگ و همایش مذهبی مسلمین است و آن گونه که نائب خاصِ امام، جناب محمد بن عثمان عمری نقل کرده است امام مهدی علیه السّلام هر سال در مراسم حج حضور می یابد و این حضور گرچه به صورت ناشناس است، ولی آثار و برکات فراوانی برای مسلمین و به ویژه حج گزاران دارد که از جمله‌ی آنها تقویت حسّ معنوی و روحانی در زائرانِ خانه‌ی خدا و دست یابیِ بیشتر آنها به مقاصد حجّ است و البته کم نبوده اند کسانی که مانند علی بن مهزیار اهوازی در جریان این سفر به شرف دیدار آن عزیز و هم نشینی و انس با آن بزرگوار نائل گردیده اند و یا در سایه‌ی حضور او، با آرامش و اطمینان اعمال و مناسک را بجای آورده اند و از این رهگذر بهره معنوی بسیاری برده اند.
مرحوم آیت الله العظمی اراکی رحمه الله درباه‌ی تشرّفِ دخترشان به خانه‌ی خدا چنین نقل می کنند:
دخترم به احکام شرعی و دستورات دینی کاملا آشنا و نسبت به اعمال شرعی پایبند است.
من از دوران کودکی او تاکنون، مواظب حالش بودم، تا اینکه چندی پیش می خواست عازم مکه شود ولی شوهرش نمی‌توانست همراه او برود و پسرش هم راضی نشد همراهی اش کند.
سرانجام بنابراین شد که همراه آیت الله آقای حاج آقا موسی زنجانی و خانواده‌ی ایشان مشرّف شود.
موقع خداحافظی، از تنهایی اظهار نگرانی می کرد و می گفت: با این وضوع چگونه اعمال حج را به جا آورم؟
به او گفتم که ذکر «یا حفیظُ یا علیم» را زیاد بگوید. ایشان خداحافظی کرد و به حج رفت.
روزی که از سفر حج بازگشت خاطره‌ای برای من نقل کرد و گفت:
هنگام طواف خانه‌ی خدا معطل ماندم، دیدم با ازدحام جمعیت نمی‌توانم طواف کنم، لذا در کناری به انتظار ایستادم. ناگهان صدایی شنیدم که می گفت:
ایشان امام زمان است، متصل به امام زمان شده، پشت سر او طواف کن!
دیدم آقایی در میان جمعیت و پیشاپیش آنان در حرکت است و مردمی دور او حلقه زده اند؛ به طوری که هیچ کس نمی‌توانست وارد آن حلقه شود. من وارد شدم و دستم را عبایش گرفتم و مکرّر می گفتم: قربان شما بروم و هفت بار دور خانه‌ی خدا را بدون هیچ ناراحتی طواف کردم.»
آیت الله اراکی رحمه الله در پایان فرمودند: من به صدق و راستی این دختر قطع و یقین دارم و او این داستان را برای کسی حتی آقای حاج آقا موسی زنجانی هم نگفته بود. (42)
10. تعلیم
بدون شک دوران غیبت، دوران فراقِ جانکاه محبوب عالم و دوره دلتنگی ها و حسرت هاست و هر عاشقی در این حال به دنبال خلوتی است که راز دل با دلدار بگوید و از فراق و دوری او بسراید و ناله کند و البته در این مجال عبارات و کلمات گاهی نارسا و شاید ناروا باشد، از جلوه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌های روشن محبت امام زمان علیه السّلام این است که دعاها و زیارات متعددی را به برخی از دوستان خود تعلیم داده است (43) که بهترین سرمایه برای انس و ارتباط با آن عزیز سفر کرده است و البتّه عالی ترین مضامین برای مناجات با خدا و قرب به اوست.
به علاوه امام علیه السّلام در مواردی پرسش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌های علمی برخی از عالمان را پاسخ داده (44) و یا بدون پرسش، آنها را به نکته‌ای ناب رهنمون شده اند.
ابن قولویه به سند خود از ابی عبدالله بن صالح روایت کرده که آن حضرت را در مسجدالحرام در برابر «حجر الاسود» دیده است؛ زمانی که مردم برای بوسیدن آن کشمکش می کردند و آن حضرت می فرمایند: به این کار مأمور نشده اند. (45)
و جالب اینکه این مطلب در روایات امامان علیهم السّلام به صراحت بیان گردیده است.
از امام رضا علیه السّلام درباره حجرالاسود پرسیدند که آیا اگر مردم بسیار بودند برای لمس کردن آن باید با آنان ستیزه کرد؟
حضرت فرمود: هرگاه چنین [ازدحام جمعیت] بود پس با دستت به آن اشاره کن. (46)
منابع بیشتر برای مطالعه و پژوهش
1. میر مهر، پورسید آقایی.
2. مهر بی کران، محمد حسن شاه آبادی.
3. مهر محبوب، سید حسین حسینی
4. عنایات حضرت مهدی علیه السّلام به علما و طلاب، محمد رضا باقی اصفهانی.
پی‌نوشت‌ها:
1. کافی، ج1، ص 528.
2. بحارالانوار، ج53، ص11.
3. همان، ج25، ص 116.
4. همان، ج51، ص 115.
5. و تجلّی این قهر الهی، در زمان ظهور آن مظهر عدالت است؛ یعنی آن زمان که حقوق مظلومان از ظالمان در طول تاریخی گرفته خواهد شد. بنابراین مقصود از مهر و محبّت امام نه آن است که امام، قهر و خشونت ندارد، بلکه او با دشمنان خدا و بشریّت با شدّت و قهر برخورد خواهد کرد.
6. بحارالانوار، ج53، ص 178.
7. یعنی خدایا مهربانی و رحمت و دعا و نیکی امام را به ما کرامت فرما. (مفاتیح الجنان، دعای ندبه)
8. رجوع شود به نگین آفرینش، ج1، درسِ هشتم.
9. بحارالانوار، ج65، ص 167.
10. بصائر الدرجات، ص 260.
11. بحارالانوار، ج47، ص 78.
12. غیبت طوسی، ص 285.
13. کافی، ج1، ص 219.
14. مهج الدعوات، ص 523.
15. بحارالانوار، ج23، ص 333.
16. غیبت طوسی، ص 320.
17. بحارالانوار، ج51، ص 306.
18. سوره هود: 76 (به راستی که ابراهیم علیه السّلام بردبار و صاحب آه و ناله و اهل توبه بود).
19. سوره صافات: 104 (و او را صدا زدیم که ‌ای ابراهیم).
20. بحارالانوار، ج53، ص 235.
21. سوره صافات: 109.
22. تفسیر نمونه، ج27، ص 186.
23. برکات سرزمین وحی، ص 88.
24. منتهی الآمال، ج2، ص 835، حکایت 15.
25. اشاره به حدیث مشهور و متواتر ثقلین است.
26. مراد همان توقیعات امام است که در کتاب هایی مانند «کمال الدین و تمام النعمة» اثر مرحوم شیخ صدوق جمع گردیده است و بخش هایی از آن در درس‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌های مختلف کتاب بیان شده است.
27. بحارالانوار، ج52، ص 92.
28. احتجاج، ج2، ص 468.
29. کمال الدین و تمام النعمة، ج2، ص 468.
30. بحارالانوار، ج 53، ص 176.
31. کمال الدین و تمام النعمة، ج2، ص 520.
32. همان، ص 51.
33. بحارالانوار، ج 53، ص 180.
34. مفاتیح الجنان، فرازی از زیارت آل یاسین
35. نجم الثاقب، ص 787 و 730؛ منتهی الآمال، ج2، ص 333.
36. زیارت صاحب الامر، مفاتیح الجنان.
37. همان.
38. همان.
39. زیارت منقول از سید بن طاووس: بحارالانوار، ج 102، ص 84.
40. همان.
41. نجم الثاقب، ص 601، حکایت 70.
42. برکات سرزمین وحی، ص 91-89.
43. در درس ادعیه در همین کتاب به تفصیل به این دُعاها پرداخته ایم.
44. تشرف مرحوم مقدس اردبیلی در مسجد کوفه و سوال ایشان از امام رحمه الله مشهور است.
45. بحارالانوار، ج 52، ص 60.
46. کافی، ج 4، ص 405.

https://scontent-frt3-1.xx.fbcdn.net/v/t1.0-0/p320x320/14102181_1673610029624773_7328209222589324899_n.jp g?oh=1e07b8ae8cc774d0ae18648a86131527&oe=5846BB37
(https://www.facebook.com/photo.php?fbid=1673610029624773&set=a.1377392309246548.1073741828.100009273753204&type=3)

mohammadhossein
2016/09/06, 23:21
غدیر خم در قرآن http://www.aftabir.com/articles/religion/religion/images/1db5ac2460d512d11152f23da7111404.jpg غدیر خم در قرآن

(http://www.aftabir.com/articles/do_search.php?q=%D9%85%D9%86%D8%A7%D8%B3%D8%A8%D8% AA+%D9%87%D8%A7+%D9%80+%D8%B9%DB%8C%D8%AF+%D8%B3%D 8%B9%DB%8C%D8%AF+%D8%BA%D8%AF%DB%8C%D8%B1)

سوره مائده به اتفاق شیعه و سنی آخرین سوره ای است که بر پیغمبر اکرم نازل شده و آیات مربوط به جریان غدیر جزء آخرین آیاتی است که نازل شده است





درآیه سوم این سوره خداوند می فرماید : ?اَلیَومَ اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم وَ أتمَمتُ عَلَیکُم نِعمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الاسلامَ دینا ? امروز دین شما را کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و اسلام را برای شما به عنوان یک دین پسندیدم . نشان می دهد که در آن روز جریانی بسیار مهم رخ داده که خداوند آن را کامل کننده دین و تمام کننده نعمت خود بر بشر شمرده است . با بودن آن ، اسلام به عنوان یک دین کامل و بی نقص برای انسان عرضه می شود و اگر نباشد ، اسلام ، اسلام نیست .
بعد خداوند در آیه ۶۷ همین سوره می فرماید : ? یااَیُها الرسولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَیکَ مِن رَبِکَ وَ اِن لَم تَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَهُ ? ( لحن آیه بسیار شدید است ) ای پیامبر ! آنچه را كه بر تو نازل شد تبلیغ كن و اگر تبلیغ نكنی رسالت الهی را تبلیغ نكرده ای .
مفاد آیه نشان می دهد كه موضوع آنقدر مهم است كه اگر پیغمبرآن را تبلیغ نكند اصلا رسالتش را ابلاغ نكرده است . آیه زمانی نازل شده كه پیامبر اسلام تمام دستورات دیگر را پس از گذشت بیست و سه سال از بعثتش گفته بوده و این جزء آخرین دستورات است . این موضوع آنقدر مهم است كه اگر نباشد همه چیز كأن لم یكن می شود یعنی شیرازه اسلام از هم می پاشد .
شیعه به مفاد و لحن این آیات استدلال می كند و می گوید موضوعی كه بتواند نامش مكمل دین و متمم نعمت خدا بر مردم باشد و آن چیزی كه اگر نباشد اسلام ، اسلام نیست و همه زحمات پیامبر از بین می رود ، هیچ چیز نیست مگر مسئله امامت كه پیامبر در اواخر عمر خود و در غدیر خم تكلیف آن را به امر خدا روشن كرد .
علمای شیعه در كتابهای خودو حتی از كلمات و روایات اهل تسنن دلیل می آورند كه این آیات در غدیر خم نازل شده است .
● حدیث غدیر :
ماه های آخر عمر پر بركت پیامبر اكرم است . ایشان برای آخرین بار برای حج به مكه مشرف می شوند كه به حجهٔ الوداع معروف است . پیغمبرصلای عام دادند و مخصوصاً مردم را دعوت كردند كه به این حج بیایند . همه را جمع كردند و بعد در مواقع مختلف ، در مسجد الحرام ، در عرفات، در منا، در غدیر خم و جاهای دیگر خطابه هایی ایراد كردند . در غدیر خم بعد از آنكه آن آیات را بر مردم تلاوت نمود و گفت : مطلبی هست كه اگر نگویم هیچ چیز را نگفته ام ، به مردم می فرماید : ? أْلَستُ اَولی بِكُم مِن أنفُسِكُم ؟?آیا من تسلط و ولایتم بر شما از خودتان بیشتر نیست ؟ گفتند: ?‌بَلی یا رسولَ الله ? سپس حضرت فرمود : ? مَن كُنتُ مولاهُ فَهذا علیٌ مَولاهُ? هر كه من مولای اویم، این علی نیز مولای اوست . یعنی همان اولویت خودش برنفوس مسلمین را برای علی ( ع ) نیز تصویب می كند .

mohammadhossein
2016/09/07, 15:06
رمز اعجاز قرآن چیست؟
قرآن معجزه پیامبر اکرم (ص) می باشد که در ماه مبارک رمضان و در شب قدر به صورت دفعی ایشان نازل شده است.
به گزارش فرهنگ نیوز، قران چون معجزه زنده است مطالب آن در هر عصر خارق العاده است که به برخي از آنها اشاره ميکنيم :
1-گزينش کلمات :اانتخاب کلمات و واژه هاي بکار رفته در جملات قراني به گونه است که اگر خواسته باشيم کلمه ديگر را جايگزين آن کنيم که تمام ويژگيهاي کلمه اصل را ايفا کنداين کلمه يافت نخواهد شد(علوم قرآن-معرفت ص316)
2-نظمآهنگ واژگان قرآن:نغمه و آواهايي دارد که انسانها را شيفته خود ميکند بطوري که با تکرار ان نه تنها خسته نمي شويم بلکه عطش ما براي شنيدن آن زيادتر ميشود(همان ص322)
3-وحدت موضوعي يا تناسب معنوي: اگر چه آيات به صورت پراکنده در فاصله های کم و زیاد و با شرایط گوناگون نازل شده اند و طبیعتا نباید میان آنها رابطه و مناسبتی باشدولي هر سوره يک هدف خاص و یک وجه جامع دارد(334)
4-[انتخابي از كد123823]‏ رازهاى علمى نهفته در قرآن: اقيانوس بى‏كرانى از دانش‏هاى كيهان شناختى، انسان شناختى، تاريخ، نجوم و ... است كه دانشمندان شرق و غرب را به تحقيقات زيادى واداشته و آنان را سخت به حيرت افكنده است.[پايان كد انتخابي][انتخابي از كد123823]اينجا به نمونه‏هاى از آيات و موضوعات علمى اشاره مى‏شود: 1. تركيب خاص نباتات (آيه 19، سوره حجر)؛ 2. تلقيح نباتات (آيه 22، همين سوره)؛ 3. قانون زوجيت و تعميم آن به عالم نباتات (آيه 3، سوره رعد)؛ 4. حركت وضعى و انتقالى زمين (آيه 53، سوره طه)؛ 5. وجود يك قاره ديگر غير از قاره‏هاى شناخته شده آن روز (آيه 17، سوره رحمن)؛ 6. اصل كروى بودن زمين (آيه 40، سوره معارج)؛ 7. ارتباط بين پديده‏هاى جوى (آيه 164، سوره بقره و آيه 5 سوره جاثيه).[پايان كد انتخابي][انتخابي از كد108244]
نمونه هاي ديگري از مطالب: ژنهای زنده در منی انسان : طب امروزی کشف کرده است که منی دارای زنده جانهای کوچکی است که آنرا بنام ژن ياد میکنند، این ژنها با چشم دیده نمیشوند و باید برای دیدن آنها از مکروسکوب استفاده شود. هر ژن دارای شکلی با سر، گردن و دم است مشابهت به بقه های نوزاد دارد، یا کرمی آبی سیاه است که در دهن حیوانات داخل میشود و خون میمکد. این ژنهای زنده با تخمه های زن خلط میشوند و حمل صورت میگیرد، وقتی القاح صورت گرفت دهن رحم بسته میشود و دیگر چیزی به آن راه نمیآبد، هرچه باقی ژنهای باز مانده میمیرند. این یک تجزیه و نظریهء علمیست
. ببینید که قرآن درین رابطه چه میگوید: إقرأ باسم ربّک الّذی خلق. خلق الإنسان من علق.( بخوان بنام پروردگارت ذات که آفرید انسان را از علق) ( علق ) همان شکل کرم یا نوزاد بقه. این معجزهء علمی قرآن و در وقت نزول آن قابل درک نبود و تا اینکه ميکروسکوب کشف شد و این امر دانسته شد. - برگرفته از سايت وزين - اعجاز در گياهان : در روى زمين قطعه زمينهائى در كنار هم قرار دارد،در حالی که در آنها باغهای انگور، کشت و درخت های خرما ا نوع صنو و غـير صنو وجود دارد که همه با يک آب آبياری میشوند ولی از نظر غذائی آنها را بر يکديگر برتری میدهيم! در زمان محمد انسان می دانست که خاکهای زمين با هم فرق میکنند، ولی اينکه خاک دو مزرعه کوچک چسـبيده به هم نيز دقـيـقـاً يکی نيستند، از عـلـم امـروزی بشر است که با امکانات پيچيده علمی امروزی آنرا بدست آورده که خصوصيات ميان درختان به صنو و غير صنو بودن آنها بستگی دارد:درختی که از درخت ديگر روئيده باشد صِـنـْـو ناميده می شود و درختی که از بذر روئيده باشد غير صنو ناميده می شود.
آيه صفات و خصوصيات درختان را به صنو و غير صنو بودن آنها مربوط می داند. واقعيت هـم همين است. درخت صِنو (يعنی درختیکه از درخت ديگری روئيده باشد) تمامی صفات و خصوصیاتوراثتی درخت مادر خود را دربـردارد. يعنی از نظر رنگ، طـعـم، مـزه و غــيـره دقـيـقـاً مانـنـد درخـت مـادر است. ولی درخـتی که از بذر روئيده باشد، صفات و خصوصيات آن ترکيبی است از صفات و خصوصيات درخت مادر بعلاوه صـفـات و خصوصيات درخت پدر (که به درخت مادر تـلـقـيح شده است ـ در موارد مزبور نشانه هائی وجود دارد: وفي الأرض قطعٌ متجاورات وجنّاتٌ من أعنابٍ وزرعٌ ونخيلٌ صنوانٌ وغير صنوان يسقى بماء واحد ونفصّل بعضها على بعض في الأكل إنّ في ذلك لآيات لقوم يعقلون} [ سوره رعد] آيه 4 (منظور از وجود نشانه ها، وجود هدايت خداوندی است).
آيه اين موضوع را مطرح می کند که در صورت نبودن هدايت پشت پديده ها اگر بنا می بود چيزی برويد، در يک خاک و از يک آب منطقاً می بايست فقط يک نوع گياه می روييد، نه اينکه مثلاً درخت خرما در انواع خاکها برويد.چنانکه می دانيم در موجودات زنده از جمله گياهان عنصری وجود دارد که گياه را هدايت می کند. اين عنصر که ژن ناميده می شود اطلاعاتی از ويژگيهای پديده خود را با خود دارد که بنابر آن اطلاعات، پديده خود را هدايت می کند.
خداوند در سوره انعام مى فرمايد: و اين اوست که از ابر باران میفرستد، با آن جوانه های انواع رستنيها را در میآوريم، و از جوانه ماده سبز را درمی آوريم، که با آن ماده سبز دانه های خوشه ای درست میکنيم، و از تاره های نـخل پَـنگهای خـوردنی درست می کنيم، و باغهای انگور و زيتون و انار که ترکيبات مشترک زيادی دارند ولی همانند نمائی نمی کنند را درست می کنيم مفهوم آيه: همه گياهان ماده سبز درست می کنند که آن بنوبه خود دانه و ثمر درست می کـند:در سلول گياهی کيسه های غشائی هست که در آن موادی درست می شود که کلروفـيل نامـيـده می شود. کلروفـيل به معنی «ماده سبز گياهی و سبزينه» است که معادل آن در عربی «خـَضِـر» است (يعنی همان چيزيکه در آيه مطرح شده است).
اين ماده سبز (خضر) انرژی نوری خورشيد را جذب می کند و به انرژی شيمائی تـبـديـل می کند. ريشه های گياه آب و مواد معدنی را از خـاک می مکـنـد کـه بـطـرف بـرگـها رسـانـده می شـوند و بـرگـهـا نيز از هوا دی اکسيد می گيرند، بعد خَـضِر (يعـنی کـلـروفـيلها)، مواد غـذائی مورد نياز درخت را توليد می کنند که به سراسر آن صادر می شـود و بدنه درخت و مــيــوه و ثــمــر آن را درست می کـند.کيسه غشائی (کلروپلاست) که درسلول قرار دارد بطور متوسط يک پانصدم ميليمتر است. سلول برخی از گياهان صدها عدد از آن دارند. درون آن انبوهی غـشـاء وجود دارد. که در آنها خَـضِـر (ماده سبز، کـلـروفـيـل) وجود دارد. ــ نخل، انگور، زيتون و انار ترکيبات مشترک زيادی دارند ولی همانند نمائی نمی کنند: ثمر نخل و انگور و انار و زيتون ضمن اينکه هـمانـنـد نـمـائی نمی کـنـنـد تـرکـيـبـات مـشـتـرک زيادی دارند. از جـمـلـه:هـمـه آنها روغن، آب، پروتئين، مـواد معدنی و مواد قـندی دارند. {وأنبتنا فيها من كل شيءٍ مّوزون} [سوره حجر ]آيه 19 و در زمين هر نوع گياهی را در تعادل و توازنی آفريديمهمه درختان و گياهان از مواد اساسی مشترکی سـاخـتـه شده اند از جمله: کربن ـ اکسيژن ـ نيتروژن و فسفـر. تنها اختلاف ميان انواع گـيـاهـان و انـواع درخـتان با همدیگر در اندازه هر يک از عناصر مزبور در آنهاست. يعنی هـر کدام از آنها در تعادل و توازنی از عناصر مزبور هستند. ر خرما:خرما از نظر پزشكي بسيار با ارزش است( دائرة المعارف پزشكي اسلام) آرام بخش و مليّن و محرك قلب است و از فراموشي جلوگيري مي كند. براي ناراحتيهاي تنفسي به طور كلي و به ويژه براي تنگي نفس( آسم) مفيد است. خرما لينت آور، مدِرّ و مقوي قويه باه است. و با توجه به تمام خواص و تركيباتش مي توان آن را غذايي كامل و نيروبخش دانست. ضماد آرد هسته خرما براي شفاي بيماريهاي چشمي مخصوصاً ورم قرنيه و چشم درد مفيد است.
الله تبارك وتعالى مى فرمايد: و تنه نخل را تکان بده، رطب تازه را بر تو خواهد ريخت. بخور و بياشام و به آرامش و شادابي برس.... سوره مريم :25- 26 .آيه خطاب بهمريم مادر عيسي مسیح است که هنگام ولادت حضرت عيسي از مردم فاصله ميگيرد و بجای دوری از شهر می رود تا وضع حمل کند و اندوهگين بوده است. خداوندخطاب به وی می گويد رطب تازه بخورد و توان و آرامش پيدا کند و شادمان بشود. رطب ثمر درخت خرما پيش از خرما شدن است. و آنچه در تصوير می بينيم مرحله نيمه رطب بودن آنست، و تقريباً 400 نوع درخت خرما وجود دارد که ثمرهای آنها اندازه ها و رنگها و مزه های گوناگون دارد. در اين آيات چند اعجاز علمی وجود دارد:ــ آرامش و شادماني در رطب. رُطـَب يکي از مراحل ثمر نخل است (قبل از خرما شدن آن). اين غذا از ميزان بالائي از مواد کربوهيدرات برخوردار است و مواد قندي آن به 75 درصد مي رسد. بدن با استفاده از آن انرژي و گرماي بالائي را توليد مي کند.
رطب ميزان بالائي از پروتئينها، ويتامينها و املاح معدني گوناگوني مانند کلسيوم و سديم دارد که بدن به آنها احتياج دارد. و بدن را گرم و شاداب مي کند. و چنانکه ميدانيم وضعيت روحي زن هنگام زايش تأثير زيادي روي راحتي يا سختي زائيدن دارد. بميزاني که راحت باشد و مشکلاتي نداشته باشد، عمل زايش را راحتر انجام ميدهد. و هر چه گرفتاري و ناراحتي هاي روحي و گرفتاري داشته باشد عمل زائيدن براي وي سختر ميشود.ــ خوردن رطب در آسـتانـه زايـش: درِ رحـم پـيـش از زايـمـان دو و نـيم سانتيمتر مکعب است ولي هنگام زائيدن به بيش از 750 سانتيمتر مکعب ميرسد. رطب موادي دارد که باعث انبساط رحم ميشود و زايش را آسانتر و راحت تر ميکند.رطب احشاء درون روده ها را نرم و تميز ميکند، و اين امر باعث راحت تر و آسانتر شدن زايمان ميشود. ــ نوشیدن پس از خوردن: رطب و هر شيريني ديگري براي اينکه بتواند خوب و سريع حل و جذب بشود، انسان بايد پشت سر آن آب بخورد.ـــ رطب از جمله مواد غدائي است که خيلي سريع هضم و حل و جذب ميشود. رطب از دهان تا تبديل شدن به انرژي فقط بيست دقيقه طول ميکشد.
5-نهايت ناپذيري قرآن :پيامبر عاليقدر (ص) در سخنان خود، به خصيصه «نهايت ناپذيري» قرآن اشاره مي‌كند و مي‌فرمايد: «ظاهره أنيق و باطنه عميق لا تحصي عجائبه لا تبلي غرائبه» ؛(اصول كافي، كتاب القرآن/ 591) [قرآن ظاهري زيبا و باطني عميق دارد، شگفتي‌هاي آن پايان نمي‌پذيرد و تازه‌هاي آن كهنه نمي‌شود.] امير مؤمنان (ع) نيز در يكي از خطبه‌ها به اين خصوصيت اشاره مي‌كند و مي‌فرمايد: «سراجا لا تخبو توقده و بحرا لا يدرك قعره»؛ (نهج البلاغه عبده، 2/202) [قرآن مشعل فروزاني است كه فروغ و تابش آن به خاموشي نمي‌گرايد و درياي عميقي است كه فكر بشر به ژرفاي آن نمي‌رسد].
اين حقيقت امروز براي دانشمندان كاملا ملموس است و هر روز از قرآن، حقايق تازه‌تري را كشف مي‌كنند و يكي از علل جاوداني بودن قرآن، همين است كه در هر عصري دانشمندان جهان به فراخور دانش و اطلاعات خود، از آن بهره‌مند بوده‌اند و بهره‌رساني و نور افشاني او به دوره و زماني و به گروه و توده خاصي اختصاص نداشته است. شخصي از امام هشتم ـ علي بن موسي الرضا (ع) ـ پرسيد چرا قرآن پيوسته طراوت و تازگي دارد و انس و ممارست با قرآن و تلاوت و خواندن آن، مايه كهنگي آن نمي‌گردد؟ امام در پاسخ فرمود: «ان الله تعالي لم يجعله لزمان دون زمان و لا لناس دون ناس، فهو في كل زمان جديد و عند كل قوم غض إلي يوم القيامه». (تفسير برهان،1/28) [براي اينكه خدا قرآن را براي زمان مخصوص و محدودي و يا گروه معيني نفرستاده است از اين جهت قرآن در هر زمان و نزد تمام اقوام تا روز رستاخيز تازه است].
-مطالب قرآن فراتر از زمان ومکان است چون متن قرآن از منبع قدسي وپديدآورنده آن فوق زمان ومکان، صاحب علم بي پايان ومحيط بر همه هستي وپديده هاي آن است آيات قرآن چنان اند که علي رغم تغيير ناپذيري ظواهرالفاظ آن معاني ومعارف بسيار بالا و کاملي راتاب مي آورند وبه تناسب پيشرفت دانش، معاني جديدي را از آن مي توان دريافت
بسيار شگفت انگيز است که هر چه به دانش بشر افزوده ميشود جلوه هائي از آن چه از قرآن تعليم داده شده بر انسان آشکار ميشود (تفسير موضوعي قرآن کريم ص43، الکتاب و القرآن،قرائه معاصره ص187)

https://scontent-fra3-1.xx.fbcdn.net/v/t1.0-9/14233156_1678547422464367_5534087710768027547_n.jp g?oh=fbaee669e8ba672da39150d43a9bc810&oe=5885D57C

(https://www.facebook.com/photo.php?fbid=1678547422464367&set=a.1377392309246548.1073741828.100009273753204&type=3)

mohammadhossein
2016/09/08, 21:53
چهل حديث نوراني از امام محمد باقر (ع)









1- چه بسا شخص حريص بر امري از امور دنيا ، که بدان دست يافته و باعث نافرجامي و بدبختي او گرديده است ، و چه بسا کسي که براي امري از امور آخرت کراهت داشته و بدان رسيده ، ولي به وسيله آن سعادتمند گرديده است .
بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (166)

2- تو را به پنج چيز سفارش مي کنم : اگر مورد ستم واقع شدي ستم مکن ، اگر به تو خيانت کردند خيانت مکن ، اگر تکذيبت کردند خشمگين مشو ، اگر مدحت کنند شاد مشو ، و اگر نکوهشت کنند ، بيتابي مکن .
بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (167)

3- سخن نيک را از هر کسي ، هر چند به آن عمل نکند ، فرا گيريد .
بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (170)

4- چيزي با چيزي نياميخته است که بهتر از حلم با علم باشد .
بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص(172)

5- نهايت کمال ، فهم در دين و صبر بر مصيبت ، و اندازه گيري در خرج زندگاني است .
بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص(172)

6- سه چيز از خصلتهاي نيک دنيا و آخرت است : از کسي که به تو ستم کرده است گذشت کني ، به کسي که از تو بريده است بپيوندي ، و هنگامي که با تو به نداني رفتار شود ، بردباري کني .
بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (173)

7- خداوند دوست ندارد که مردم در خواهش از يکديگر اصرار ورزند ، ولي اصرار در خواهش از خودش را دوست دارد .
بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (173)

8- دانشمندي که از علمش سود برند ، از هفتاد هزار عابد بهتر است .
بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (173)

9- هيچ بنده اي عالم نيست ، مگر اينکه نسبت به بالا دست خود ، حسادت نورزد ، و زيردست خود را خوار نشمارد .
بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (173)

10- هر که خوش نيت باشد ، روزي اش افزايش مي يابد .
بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (175)

11- هر کس با خانواده اش خوشرفتار باشد ، بر عمرش افزوده مي گردد .
بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (175)

12- از سستي و بي قراري بپرهيز ، که اين دو ، کليد هر بدي مي باشند ، کسي که سستي کند ، حقي را ادا نکند ، و کسي که بي قرار شود ، بر حق صبر نکند .
بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (175)

13- پيوند با خويشان ، عملها را پاکيزه مي نمايد ، اموال را افزايش مي دهد ، بلا را دور مي کند ، حسا آخرت را آسان مي نمايد ، و مرگ را به تاخير مي اندازد .
بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 71، ص (111)

14- بهترين چيزي را که دوست داريد درباره شما بگويند ، درباره مردم بگوييد .
بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 65، ص (152)

15- خداوند بنده مؤمنش را با بلا مورد لطف قرار مي دهد ، چنانکه سفر کرده اي براي خانواده خود هديه مي فرستد ، و او را از دنيا پرهيز مي دهد ، چنانکه طبيب مريض را پرهيز مي دهد .
بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (180)

16- بر شما باد به پرهيزکاري و کوشش و راستگويي ، و پرداخت امانت به کسي که شما را بر آن امين دانسته است ، چه آن شخص ، نيک باشد يا بد .
بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (179)

17- غيبت آن است که درباره برادرت چيزي را بگويي که خداوند بر او پوشيده و مستور داشته است . و بهتان آن است که عيبي را که در برادرت نيست ، به او ببندي .
بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (178)

18- خداوند ، دشنام گوي بي آبرو را دشمن دارد .
بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (176)

19- تواضع ، راضي بودن به نشستن در جايي است که کمتر از شانش باشد ، و اينکه به هر کس رسيدي سلام کني ، و جدال را هر چند حق با تو باشد ، ترک کني .
بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (176)

20- برترين عبادت ، پاکي شکم و پاکدامني است .
بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (176)

21- خداوند در روز قيامت در حساب بندگانش ، به اندازه عقلي که در دنيا به آنها داده است ، دقت و باريک بيني مي کند .
بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 7 ، ص (267)

22- آن که از شما به ديگري علم بياموزد ، پاداش او ( نزد خداي تعالي ) به مقدار پاداش دانشجوست ، و از او هم بيشتر مي باشد .
کافي ، ج 1 ، ص (35)

23- هر که علم و دانش را جويد براي آنکه به علما فخر فروشي کند ، يا با نابخردان بستيزد ، و يا مردم را متوجه خود نمايد ، بايد آتش را جاي نشستن خود گيرد .
بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، 2 ، ص (38)

24- خداوند عزوجل کسي را که در ميان جمع ، بدون ناسزاگويي شوخي کند ، دوست دارد .
کافي ، ج 2 ، ص (663)

25- سه خصلت است که دارنده اش نمي ميرد تا عاقبت شوم آن را ببيند : ستمکاري ، ازخويشان بريدن ، و قسم دروغ که نبرد با خداست .
کافي ، ج 75، ص (174)

26- به خدا سوگند هيچ بنده اي در دعا ، پافشاري و اصرار به درگاه خداي عزوجل نکند ، جز اينکه حاجتش را بر آورد .
کافي ، ج 2 ، ص (475)

27- خداوند عزوجل از ميان بندگان مؤمنش آن بنده اي را دوست دارد که بسيار دعا کند ، پس بر شما باد دعا در هنگام سحر تا طلوع آفتاب ، زيرا آن ، ساعتي است که درهاي آسمان در آن هنگام باز گردد و روزيها در آن تقسيم گردد و حاجتهاي بزرگ بر آورده شود .
کافي ، ج 2 ، ص (478)

28- دعاي انسان پشت سر برادر ديني اش ، نزديکترين و سريعترين دعا به اجابت است .
کافي ، ج 2 ، ص (507)

29- هر چشمي روز قيامت گريان است ، جز سه چشم : چشمي که در راه خدا شب را بيدار باشد ، چشمي که از ترس خدا گريان شود ، و چشمي که از محرمات الهي و گناهان بسته شود .
کافي ، ج 2 ، ص (80)

30- شخص حريص به دنيا مانند کرم ابريشم است که هر چه بيشتر ابريشم به دور خود مي تند ، راه بيرون شدنش را دورتر و مشکل تر مي کند ، تا اينکه از غم و اندوه بميرد .
کافي ، ج 2 ، ص (316)

31- چه بسيار خوب است نيکي ها پس از بدي ها ، و چه بسيار بد است بدي ها پس از نيکي ها .
کافي ، ج 2 ، ص (458)

32- چون مؤمن با مؤمني دست دهد ، پاک و بي گناه از يکديگر جدا مي شوند .
بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 73، ص (20)

33- از دشمني بپرهيزيد ، زيرا فکر را مشغول کرده و مايه نفاق مي گردد .
بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 2 ، ص (301)

34- هيچ قطره اي نزد خداوند ، محبوبتر از قطره اشکي که در تاريکي شب از ترس خدا و براي او ريخته شود ، نيست .
کافي ، ج 2 ، ص (482)

35- هر که بر خدا توکل کند ، مغلوب نمي شود ، و هر که از گناه به خدا پناه برد ، شکست نمي خورد .
بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 68، ص (151)

36- افزايش نعمت از جانب خداوند قطع نمي شود ، مگر اينکه شکر از جانب بندگان قطع گردد .
بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 68، ص (54)

37- خداوند دنيا را به دوست و دشمن خود مي دهد ، اما دينش را فقط به دوست خود مي بخشد .
بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 2 ، ص (215)

38- مؤمن برادر مؤمن است ، او را دشنام نمي دهد ، از او دريغ نمي کند ، و به او گمان بد نمي برد .
بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (176)

39- هيچ کس از گناهان سالم نمي ماند ، مگر اينکه زبانش را نگه دارد .
بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 75، ص (178)

40- سه چيز پشت انسان را مي شکند : مردي که عمل خويش را زياد شمارد ، گناهانش را فراموش کند ، و به راي خويش ، خوشنود باشد .
بحارالانوار ، دار احياء الترا العربي ، ج 69، ص (314)

mohammadhossein
2016/09/11, 21:55
https://fbcdn-photos-a-a.akamaihd.net/hphotos-ak-xpa1/v/t1.0-0/s480x480/14332953_946192348841447_182254243445915135_n.jpg? oh=2694c02cb488b0ab5d61f894879cf7bd&oe=58732B9B&__gda__=1485054028_6cbb259b7df8be01b740f304a24740f e

(https://www.facebook.com/photo.php?fbid=946192348841447&set=a.200837740043582.41529.100003520715096&type=3)

mohammadhossein
2016/09/17, 19:46
حدیث نورانی از امام علی النقی(ع)
به مناسبت فرا رسیدن سالروز میلاد فرخنده امام علی النقی(ع) 40 حدیث نورانی از آن حضرت با موضوعاتی نظیر خدا ترسی، فروتنی، شکرگزاری، پرهز از تملق، صله رحم و ...
ابوالحسن امام علی النقی الهادی علیه‌‌السلام پیشوای دهم شیعیان، در نیمه ذی حجه سال 212 هجری قمری در اطراف مدینه در محلی به نام «صُریا» به دنیا آمد. پدرش پیشوای نهم، امام جواد علیه‌‌السّلام و مادرش بانوی گرامی سمانه است که کنیزی با فضیلت و با تقوا بود. مشهورترین القاب امام دهم، نقی و هادی است و به آن حضرت ابوالحسن الثالث نیز می‌‌گویند. امام هادی علیه‌السّلام در سال 220هجری پس از شهادت پدر گرامیشان که هنوز بیش از هشت سال نداشت، به امامت رسید. به مناسبت سالروز میلاد آن امام همام، 40 حدیث نورانی تقدیم مخاطبان گرامی می‌شود:
1. یگانگی خدا
لَمْ یزَلِ اللهَ وَحْدَهُ لاشیء معه ثُمَّ خَلَقَ الاشیاء بدیعاً و اختار لِنَفْسِهِ اَحْسَنَ الاَسماءِ؛ (بحارالانوار، ج54، ص83.)
خداوند از ازل تنها بود و چیزی با او نبود. سپس اشیا را به صورت نو ظهور آفرید و برای خودش بهترین نام‌ها را برگزید.
2. فروتنی
التواضع اَن تعطی الناس ما تُحِبُّ ان تُعطاهُ؛ (الکافی، ج2، ص124)
فروتنی آن است که با مردم چنان رفتار کنی که دوست داری با تو چنان باشند.
3. نقد پذیری
لبعض موالیه: عاتِبْ فلاناً و قل له ان الله اذا اراد بِعَبْدٍ خیراً اذا عُوتِبَ قَبِلَ (وسائل الشیعه، ج2، ص18)
امام هادی(ع) به یکی از دوستانش فرمود: فلانی را توبیخ کن و به او بگو: خداوند چون خیر بنده‌ای خواهد، هر گاه توبیخ شود، بپذیرد (و در صد جبران نقص براید).
4. جایگاه اجابت دعا
اِنَّ للهِ بقاعاً یحِبُّ اَن یدْعی فیها فَیستَجیبَ لِمَن دَعاهُ و الحَیرُ منها؛ (بحارالانوار، ج98، ص113.)
همانا برای خداوند بقعه‌های است که دوست دارد در آنها به درگاه او دعا شود و دعای دعا کننده را به اجابت برساند، و حائر حسین(ع) یکی از آنهاست.
5. دنیا جایگاه آزمایش
ان الله جَعَلَ الدنیا دار بلوی و الآخره دار عقبی، و جَعَلَ بَلْوَی الدنیا لِثوابِ الاخرهِ سَبَباً و ثوابَ الاخرهِ مِنْ بَلْوی الدنیا عِوَضاً (بحارالانوار، ج75، ص356.)
همانا که خداوند دنیا را سرای امتحان و آزمایش، و آخرت را سرای رسیدگی، و بلای دنیا را وسیله ثواب آخرت، و ثواب آخرت را عوض بلای دنیا قرار داده است.
6. ستمکار بردبار
اِنَّ الظالِمَ الحالِمَ یکادُ اَنْ یعضی علیه بِحِلْمِهِ، و انَّ المُحِقَّ السَّفیه یکادُ ان یطْفِیءَ نُورَ حَقِّهِ بِسَفهِهِ (تحف العقول، ص298.)
به راستی ستمکار بردبار، بسا که به وسیله حلم و بردباری خود از ستمش گذشت شود و حق‌دار نابخرد، بسا که به سفاهت خود نور حق خویش را خاموش کند.
7. انسان بی‌شخصیت
مَنْ هانَتْ علیه نَفْسَهُ فلاتَأمَنْ شَرَّهُ (بحارالانوار، ج72، ص300.)
کسی که خود را پست شمارد، از شر او در امان مباش.
8. حکمت ناپذیری دل فاسد
اَلْحِکْمَهُ لا تَنْجَعُ فی الطّباع الفاسِدَهِ (بحارالانوار، ج75، ص370.)
حکمت، اثری در دل‌های فاسد نمی‌گذارد.
9. خدا ترسی
مَنْ اتَّقی الله یتَّقی، وَ مَنْ اطاعَ لله یطاع، و من اطاعَ الخالق لم یبال سَخَطَ المَخْلُوقین، و مَنْ اَسْخَطَ الخالق فَلییقَنَ ان یحِلَّ به سَخَطَ المَخلوقین؛ (بحارالانوار، ج68، ص182)
هر کسی از خدا بترسد، مردم از او بترسند، هر که خدا را اطاعت کند، از او اطاعت کنند، و هرکه مطیع آفریدگار باشد، باکی از خشم آفریدگار ندارد، و هر که خالق را به خشم آورد، باید یقین کند که به خشم مخلوق دچار می‌شود.
10. اطاعت خیرخواه
مَنْ جَمَعَ لَکَ وَدَّهُ وَ رایهُ فَاجْمَعْ له طاعَتَکَ؛ (تحف العقول، ص483.)
هر که دوستی و نظر نهایی‌اش را برای تو همه جانبه گرداند، طاعتت را برای او همه جانبه گردان.
11. اوصاف پروردگار
اِنَّ اللهَ لا یوصَفُ اِلاَّ بِما وَصَفَ به نَفْسَهُ وَ اَنّی یوصَفُ الذَّی تَعجِزُ الحَواسُّ اَنْ تُدْرِکَهُ وَ الاَوْهامُ اَنْ تَنالُهُ وَ الخَطَراتِ اَنْ تَحُدَّهُ وَ الاَبْصارُ عَنِ الاحاطَهِ بِه نَای فی قُرْبِهِ وَ قَرُبَ فِی نَایهِ، کَیفَ الکَیفَ بِغَیر اَنْ یقال: کَیفَ، وَ اینَ اْلاینَ بِلا أن یقالَ: اینَ هُو، مُنْقَطِعُ الکَیفِیهِ وَ الاینیهِ الواحِدُ الاَحَدُ، جَلَّ جَلالُهُ و تَقَدَّسَتْ اسْماؤُهُ؛ (بحارالانوار، ج4، ص303)
به راستی که خدا جز بدانچه خودش را وصف کرده است، وصف نشود. کجا وصف شود آن که حواس از درکش عاجز است، و تصورات به کنه او پی نبرند، و در دیده‌ها نگنجد، او با همه نزدیکی‌اش دور است و با همه دوری‌اش نزدیک، کیفیت و چگونگی را پدید آورده، بدون اینکه خود کیفیت و چگونگی داشته باشد. مکان را آفریده، بدون این که خود مکانی داشته باشد. او از چگونگی و مکان برکنار است، یکتای یکتاست، شکوهش بزرگ و نام‌هایش پاکیزه است.
12. رذایل اخلاقی
اَلْحَسَدُ ماحِقُ الحَسَناتِ، وَ الزَّهْوُ جالِبُ المَقتِ، وَالعُجْبُ صارِفُ عَنْ طَلَبَ الِعِلْمِ داعٍ اِلی الغَمْطِ وَ الجَهْلِ، وَ البُخْلُ اَذَمُّ اْلاَخْلاقِ وَ الَّطَمَعُ سَجیهٌ سَیئَهٌ؛ (بحارالانوار، ج69، ص199.)
حسد نیکویی‌ها را نابود سازد، و فخر فروشی دشمنی آورد، و خودپسندی مانع از طلب دانش است و به سوی خواری و جهل فرامی‌خواند، و بخل ناپسندیده‌ترین خلق و خوی است، و طمع خصلتی ناروا و ناشایست است.
13. خدا، آری. روزگار، نه!
روزی یکی از یاران امام هادی(ع) که بر اثر تصادف با حیوانی صدمه دیده بود، بر آن حضرت وارد شد و با اشاره به زخم‌هایی که برداشته بود، به روزگار بد می‌گفت. آن حضرت، خطاب به او سخنی به این مضمون فرمودند: روزگار را ملامت نکن؛ زیرا همه حوادث عالم به دست خداوند است و روزگار هیچ نقشی در پیدایش امور ندارد و غیر خداوند به گونه مستقل در زندگی مردم مؤثر نیستند و نیز فرمودند: «لاتَعُدْ و لاتَجْعَل للایام صنعاً فی حکم الله؛ یعنی برای روزگار اثر و نقشی در حکم خداوند، به حساب نیاور و قرار مده.».
آن شخص با شنیدن سخنان امام، به واقعیت امر، آگاه شد و توبه کرد. (وسائل الشیعه، ج7، ص509)
14. نتیجه بی اعتنایی به مکر خدا
من اَمِنَ مَکرَ الله و الْیمَ اَخْذِهِ، تَکَبَّرَ حَتی یحِلَّ به قضاؤه و نافَذَ اَمْرُهُ، وَ مَنْ کان علی بینَهِ مِنْ رَبَّهِ هانَتْ علیه مَصائِبُ الدنیا و لو قُرِضَ و نُشِرَ؛ (تحف العقول، ص483.)
هر که از مکر خدا و مؤاخذه دردناکش آسوده باشد، تکبر پیشه کند تا قضای خدا و امر نافذش او را فراگیرد، و هر که بر طریق خدا پرستی محکم و استوار باشد، مصائب دنیا بر وی سبک اآد؛ اگر چه (بدنش) قیچی شود و ریز ریز گردد.
15. تقیه
لو قلتُ اِنَّ تارِکَ التَّقیهِ کتارک الصَّلاهِ لَکُنْتُ صادقاً؛ (وسائل الشیعه، ج16، ص211.)
اگر بگویم: هر کس تقیه را ترک کند، مانند کسی است که نماز را ترک کرده، هر آینه راست گفته‌ام.
16. شکرگزار و شکر
اَلشَّاکِرُ اَسْعَدُ بِالشُّکْرِ مِنْهُ بِالنِّعْمَهِ الَّتِی اَوْجَبَتِ الشُّکْرَ لِاَنَّ النِّعَمَ مَتاعٌ وَ الشُّکْرَ نِعَمٌ وَ عُقْبی؛ (بحارالانوار، ج71، ص417.)
شخص شکرگزار به سبب شکر، سعادتمند‌تر است تا به سبب نعمتی که باعث شکر شده است؛ زیرا نعمت کالای دنیاست و شکرگزاری، نعمت دنیا و آخرت است.
17. دنیا جایگاه سود و زیان
اَلدُّنْیا سُوقٌ رَبِحَ فیها قَوْمٌ وَ خَسِرَ آخَروُنَ؛ (بحارالانوار، ج75، ص366)
دنیا بازاری است که گروهی در آن سود برند و دسته‌ای زیان بینند.
18. پرهیز از تملق
قال ابوالحسن الثالثُ(ع) لِرَجُلٍ و قَدْ اَکْثَرَ مِنْ اِفْراطِ الثَّناءِ علیه اَقْبِلْ علی شَأنِکَ، فَاِنَّ کَثْرَهَ المَلَقِ یهْجُمُ علی الظِّنَّهِ و اذا حَلَلْتَ مِنْ اَخِیکَ فی مَحَلِّ الثَّقَهِ، فَاعْدِلْ عَنِ المَلَقِ الی حُسْنِ النِّیهِ؛ (بحارالانوار، ج70، ص295.)
امام هادی(ع) به کسی که در ستایش از ایشان افراط کرده بود، فرمودند: از این کار خودداری کن؛ زیرا تملّق بسیار، بدگمانی به بار می‌آورد هنگامی که در نزد برادر مؤمنت مورد اعتماد و وثوق هستی، از تملق او دست بردار و حسن نیت نشان بده.
19. جایگاه حسن ظن و سوءظن
اذا کان زَمانٌ العَدْلُ فیه اَغْلَبُ مِنَ الجَوْرِ فَحَرامٌ اَنْ تَظُنَّ بِاَحَدٍ سُوءاً حتی یعْلَمَ ذلک منه، و اذا کان زمانٌ الجَوْرُ اَغْلَبُ فیه من العدل فلیس لِاَحَدٍ اَنْ یظُنَّ بِاَحَدٍ خیراً مالم یعْلَمْ ذلِکَ مِنْهُ؛ (بحارالانوار، ج75، ص370)
هر گاه در زمانه‌ای عدل بیش از ظلم رایج باشد، بدگمانی به دیگری حرام است، مگر آنکه (آدمی) بدی از کسی ببیند. و هر گاه در زمانی ظلم بیش از عدل باشد، نباید به کسی خوش‌بین باشد، مگر اینکه به نیکی او یقین کند.
20. زیباتر از زیبایی
خَیرٌ مِنْ الخیر فاعِلُهُ، و اَجْمَلُ من الجمیل قائِلُهُ، و اَرْجَحُ من العلم حامِلُهُ، وَ شَرٌّ مِنَ الشَرِّ جالِبُه، وَ اَهُوَلَ مِنَ الهَوْلِ راکِبُهُ؛ (بحارالانوار، ج75، ص370)
بهتر از نیکی، نیکوکاری است، و زیباتر از زیبایی، گوینده آن است، و برتر از علم، حامل آن است، و بدتر از بدی، عامل آن است، و وحشتناک‌تر از وحشت، آورنده آن است.
21. توقع بی‌جا
لاتَطْلُبِ الصَّفا مِمَّنُ کَدَرْتَ علیه، وَلاَ الْوَفَاء لِمَنْ غَدَرْتَ به، و لا النُّصحَ مِمَّنْ صَرَفْتَ سُوءَ ظَنِّکَ الیه، فَاِنَّها قَلْبُ غَیرِکَ کَقَلْبِکَ له؛ (بحارالانوار، ج75، ص370)
از کسی که بر او خشم گرفته‌ای، صفا و صمیمیت مخواه، و از کسی که به وی خیانت کرده‌ای، وفا طلب نکن، و از کسی که به او بدبین شده‌ای، انتظار خیرخواهی نداشته باش که دل دیگران برای تو همچون دل تو برای آنهاست.
22. برداشت خوب از نعمت‌ها
اَلْقُوا النِّعَمَ بِحُسْنِ مُجاوَرَتِها وَ التَمِسُوا الزِّیادَهَ فیها بِالشُّکْرِ علیها، وَاعْلَمُوا اَنَّ النَّفْسَ اَقْبَلُ شَیءٍ لِما اُعْطِِتْ وَ اَمْنَعَ شَیءٍ لِما مُنِعَتْ؛22
نعمت‌ها را با برداشت خوب از آنها به دیگران ارائه دهید و با شکرگزاری افزون کنید، و بدانید که نفس آدمی روآورنده‌ترین چیز است به آنچه به آن بدهی، و باز دارنده‌ترین چیز است، از آنچه آن را بازداری.
23. خشم بر زیردستان
اَلْغَضَبُ علی مَنْ تَمْلِکُ لَوْمٌ؛ (بحارالانوار، ج75، ص370)
خشم به زیردستان از پستی است.
24. عاق والدین
اَلْعُقُوقُ ثُکْلُ مَنْ لَمْ یثْکَلْ؛ (مستدرک، ج15، ص194.)
نافرمانی(فرزند از پدر و مادر) مصیبت مصیبت نادیدگان است.
25. تأثیر صله رحم در طول عمر
اِنَّ الرَّجُلَ لَیکُونَ قَدْ بَقِی مِنْ ثَلاثون سَنَهً فَیکُونَ وُصُولاً لِقَرابَته وُصُولاً لِرَحِمِهِ، فَیجْعَلُها الله ثَلاثه و ثلاثین سَنَهً، وَ إنَّهُ لَیکُونَ قَد بَقِی مِنْ أََجْلِهِِ ثَلاثٌ و ثلاثون سَنَهً فیکون عاقّاً لِقَرابَتِهِ قاطِعاً لِرَحِمِهِ، فَیجْعَلُها الله ثلاثَ سنینَ؛ (بحارالانوار، ج71، ص103.)
چه بسا شخصی که مدت عمرش سی سال مقدّر شده باشد، اما به خاطر صله رحم و پیوند با خویشاوندانش، خداوند عمرش را به 33سال برساند، و چه بسا کسی که مدت عمرش 33سال مقدر شده باشد، ولی به سبب آزردن خویشاوندان و قطع رحمش، خداوند عمرش را به سه سال برساند.
26. نتیجه عاق والدین
اَلعُقُوقُ یعَقِّبُ القِلَّهَ اِلَی الذِّلَّه؛ (بحارالانوار،، ج75، ص318)
نارضایتی پدر و مادر، کمی روزی را به دنبال دارد و آدمی را به ذلت می‌کشاند.
27. بی‌طاقتی در مصیبت
اَلْمُصِیبَهُ للِصّابِرِ واحِدَهٌ وَ لِلْجازِعِ اِثْنَتانِ؛ (مستدرک، ج2، ص445)
مصیبت برای صابر یکی است و برای کسی که بی‌طاقتی می‌کند، دوتاست.
28. همراهان دنیا و آخرت
اَلَنَّاسُ فی الدنیا بالاموالِ و فی‌الاخره بالاعمال؛ (بحارالانوار، ج75، ص368.)
میزان ارزیابی مردم در دنیا با اموالشان و در آخرت با اعمالشان است.
29. شوخی بیهوده
اَلْهَزْلُ فُکاهَهُ السُّفَهاءِ وَصَناعَهُ الْجُهّالِ؛ (بحارالانوار، ج75، ص369)
مسخرگی، تفریح سفیهان و هنر جاهلان است.
30. زمان جان دادن
اَذُکُرُ مَصْرَعَکَ بَینَ یدَی اَهْلِکَ و لا طَبِیبٌ یمْنَعُکَ و لا حَبیبٌ ینْفَعُکَ؛ (بحارالانوار، ج75، ص 370)
وقت جان دادنت را نزد خانواده‌ات یاد کن که در آن هنگام طبیبی نیست که جلوی مرگت را بگیرد و نه دوستی که به تو نفع رساند.
31. نتیجه جدال
اَلمِراءُ یفْسِدُ الصَّداقَهَ القَدِیمَهَ وَ یحِلِّلُ العُقْدَهَ الوَثیقَهَ وَ اَقَلُّ ما فیه اَنْ تَکُونَ فیها الْمُغالَبَهُ وَ الْمُغالَبَهُ اُسُّ اَسْبابِ القَطِیعَهِ؛ (بحارالانوار، ج75، ص 369)
جدال، دوستی قدیمی را تباه می‌کند و پیوند اعتماد را می‌گشاید و کمترین چیزی که در آن است، غلبه بر دیگری است که آن هم سبب جدایی است.
32. درک لذت در کاستی
اَلسَّهَرُ اَلَذُّ لِلْمَنامِ وَ الجُوعُ یزِیدُ فی طِیبِ الطَّعامِ؛ (بحارالانوار، ج75، ص 379)
شب بیداری، خواب را لذت بخش‌تر، و گرسنگی گوارایی غذا را زیاد می‌کند.
33. اسیر زبان
راکِبُ الحَروُنِ اَسیرُ نَفْسِهِ، وَ الجاهِلُ اَسِیرُ لِسانِهِ؛ (بحارالانوار، ج75، ص 369)
کسی که بر اسب سرکش سوار است، اسیر هوای نفس خویش و نادان اسیر زبان خوش است.
34. تصمیم قاطع
اَذْکُرْ حَسَراتِ التَّفْرِیطِ بِاَخْذِ تَقْدیمِ الْحَزْمِ؛ (بحارالانوار، ج75، ص 370)
افسوس خوردن کوتاهی در انجام دادن کار را، با تصمیم‌گیری قاطع جبران کن.
35. خشم و کینه‌توزی
اَلْعِتابُ مِفْتاحُ الثِّقالِ وَ العِتابُ خَیرٌ مِنَ الحِقدِ؛ (بحارالانوار، ج75، ص 369)
سرزنش و تندی کلید کم مهری است، و سرزنش بهتر از کینه توزی است.
36. ظهور مقدّرات
المقادیرُ تُرِیکَ ما لم یخْطُرْ بِبالِکَ؛ (اعلام الدین، ص311)
مقدرات چیزهایی را بر تو نمایان می‌سازد که به فکرت خطور نکرده است.
37. خودخواهان مغضوب
مَنْ رَضِی عَنْ نَفْسِهِ کَثُرَ السَّاخِطُونَ علیه؛ (بحارالانوار، ج75، ص 368)
هر که از خود راضی باشد، خشم‌گیران بر او زیاد خواهند بود.
38. تباهی فقر
اَلْفَقْرُ شِرَّهُ النَّفْسِ وَ شِدَّهُ الْقُنُوطِ؛ (بحارالانوار، ج75، ص368.)
فقر مایه آزمندی نفس و سبب ناامیدی زیاد است.
39. راه پرستش
لو سَلَکَ النّاسُ وادِیاً وسیعاً لَسَلَکْتُ وادِی رَجُلٍ عَبَدَ اللهَ وَحْدَهُ خالصاً؛ (بحارالانوار،ج67، ص112)
اگر مردم به راه‌های گوناگون روند، من به راه کسی که تنها خدا را خالصانه می‌پرستد، خواهم رفت.
40. آشکار نکردن برنامه‌ها
اِظْهارُ الشی قبل اَنْ یسْتَحْکِمَ مُفْسِدَهٌ له؛ (تحف العقول، ص457)
آشکار کردن هر کاری پیش از آنکه به سامان برسد، آفت آن کار است.

mohammadhossein
2016/09/20, 03:01
علی عقل?علی عاقل?

علی دانش?علی دانا? علی راز?علی حکمت?
علی همت?علی راءفت? علی معلول?علی علت?
علی همتا ? علی تنها? علی فضل?علی فاضل?
علی عدل? علی عادل ? علی حکم?علی حاکم?
علی دین? علی دنیا ? علی داور?علی یاور?
علی صبر?علی صابر? علی علو?علی اعلا ?
علی تورات?علی قرآن? علی انجیل?علی فرقان?
علی مظهر?علی اطهر? علی زهد?علی تقوا?
علی اعلم?علی افضل? علی اعدل?علی اکمل?
علی بهتر?علی برتر? علی مهتر?علی مولا?
علی سرور?علی رهبر? علی حیدر?علی صفدر?
علی حسن?علی زیور? علی زینت?علی زیبا?
علی هادی?علی مهدی? علی راضی?علی مرضی?
علی ناجی?علی منجی? علی بینش? علی بینا ?
علی نصر?علی ناصر? علی فتح ?علی فاتح ?
علی مصلح?علی ناصح? علی فرد? علی یکتا ?
علی مطلع?علی طالع? علی نور? علی انوار?
علی مرشد?علی احمد? علی یاسین?علی طاها?
علی رخشان?علی تابان? علی لوء لوء?علی مرجان?
علی ساقی?علی کوثر? علی زمزم?علی صهبا?
علی عرفان?علی عارف? علی اشرف?علی سید?
علی نطق ?علی ناطق? علی منطق ?علی گویا?
علی قاف ?علی نقطه?
علی قصد ?علی مقصد? علی مقصود?علی معنا???
برجمال همچون ماه مولا علی بن ابیطالب امیرالمومنین علیه السلام صلوات???
.........
امام رضا علیه السّلام فرمودند:
پدرم به نقل از پدرش (امام صادق علیه السّلام) نقل کرد که فرمودند:
روز غدیر در آسمان مشهورتر از زمین است.
مصباح المتهجد: 737

?عید سعید غدیر مبارک?

mohammadhossein
2016/09/24, 05:35
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان

تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَلَكِنِ اخْتَلَفُوا فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ وَمِنْهُمْ مَنْ كَفَرَ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلُوا وَلَكِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ مَا يُرِيدُ ﴿۲۵۳﴾
بعضي از آن رسولان را بر بعضي ديگر برتري داديم، برخي از آنها، خدا با او سخن مي‏گفت، و بعضي را درجاتي برتر داد، و به عيسي بن مريم، نشانه‏ هاي روشن داديم، و او را با روح القدس تاييد نموديم، (ولي فضيلت و مقام آن پيامبران، مانع اختلاف امتها نشد). و اگر خدا مي‏خواست، كساني كه بعد از آنها بودند، پس از آن همه نشانه‏ هاي روشن كه براي آنها آمد، جنگ و ستيز نمي‏كردند، (اما خدا مردم را مجبور نساخته، و آنها را در پيمودن راه سعادت، آزاد گذارده است،) ولي اين امتها بودند كه با هم اختلاف كردند، بعضي ايمان آوردند و بعضي كافر شدند، (و جنگ و خونريزي بروز كرد). (۲۵۳)

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لَا بَيْعٌ فِيهِ وَلَا خُلَّةٌ وَلَا شَفَاعَةٌ وَالْكَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ ﴿۲۵۴﴾
اي كساني كه ايمان آورده‏ ايد! از آنچه به شما روزي داده‏ ايم، انفاق كنيد! پيش از آنكه روزي فرا رسد كه در آن، نه خريد و فروش است (تا بتوانيد سعادت و نجات از كيفر را براي خود خريداري كنيد)، و نه دوستي (و رفاقتهاي مادي سودي دارد)، و نه شفاعت، (زيرا شما شايسته شفاعت نخواهيد بود). و كافران، خود ستمگرند، (هم به خودشان ستم مي‏كنند، هم به ديگران). (۲۵۴)

اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَلَا يَئُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ ﴿۲۵۵﴾
هيچ معبودي نيست جز خداوند يگانه زنده، كه قائم به ذات خويش است، و موجودات ديگر، قائم به او هستند، هيچگاه خواب سبك و سنگيني او را فرا نمي‏گيرد، (و لحظهاي از تدبير جهان هستي، غافل نمي‏ماند،) آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است، از آن اوست، كيست كه در نزد او، جز به فرمان او شفاعت كند؟! (بنابراين، شفاعت شفاعت كنندگان، براي آنها كه شايسته شفاعت اند، از مالكيت مطلقه او نميكاهد). آنچه را در پيش روي آنها ( بندگان) و پشت سرشان است مي‏داند، (و گذشته و آينده، در پيشگاه علم او، يكسان است). و كسي از علم او آگاه نمي‏گردد، جز به مقداري كه او بخواهد. (اوست كه به همه چيز آگاه است، و علم و دانش محدود ديگران، پرتوي از علم بيپايان و نامحدود اوست). تخت (حكومت) او، آسمانها و زمين را در بر گرفته، و نگاهداري آن دو ( آسمان و زمين)، او را خسته نمي‏كند. بلندي مقام و عظمت، مخصوص اوست. (۲۵۵)

لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ﴿۲۵۶﴾
در قبول دين، اكراهي نيست. (زيرا) راه درست از راه انحرافي، روشن شده است. بنابراين، كسي كه به طاغوت (بت و شيطان، و هر موجود طغيانگر) كافر شود و به خدا ايمان آورد، به دستگيره محكمي چنگ زده است، كه گسستن براي آن نيست. و خداوند، شنوا و داناست. (۲۵۶)

اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ﴿۲۵۷﴾
خداوند، ولي و سرپرست كساني است كه ايمان آورده‏ اند، آنها را از ظلمتها، به سوي نور بيرون مي‏برد. (اما) كساني كه كافر شدند، اولياي آنها طاغوتها هستند، كه آنها را از نور، به سوي ظلمتها بيرون مي‏برند، آنها اهل آتش اند و هميشه در آن خواهند ماند. (۲۵۷)

أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَاجَّ إِبْرَاهِيمَ فِي رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّيَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ قَالَ أَنَا أُحْيِي وَأُمِيتُ قَالَ إِبْرَاهِيمُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ ﴿۲۵۸﴾
آيا نديدي (و آگاهي نداري از) كسي (نمرود) كه با ابراهيم درباره پروردگارش محاجه و گفتگو كرد؟ زيرا خداوند به او حكومت داده بود، (و بر اثر كمي ظرفيت، از باده غرور سرمست شده بود،) هنگامي كه ابراهيم گفت: «خداي من آن كسي است كه زنده مي‏كند و مي‏ميراند». او گفت: «من نيز زنده مي‏كنم و مي‏ميرانم!» (و براي اثبات اين كار و مشتبه ساختن بر مردم دستور داد دو زنداني را حاضر كردند، فرمان آزادي يكي و قتل ديگري را داد) ابراهيم گفت: «خداوند، خورشيد را از افق مشرق مي‏آورد، (اگر راست مي‏گويي كه حاكم بر جهان هستي تويي،) خورشيد را از مغرب بياور!» (در اينجا) آن مرد كافر، مبهوت و وامانده شد. و خداوند، قوم ستمگر را هدايت نمي‏كند. (۲۵۸)

أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَى قَرْيَةٍ وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّى يُحْيِي هَذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ كَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عَامٍ فَانْظُرْ إِلَى طَعَامِكَ وَشَرَابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَانْظُرْ إِلَى حِمَارِكَ وَلِنَجْعَلَكَ آيَةً لِلنَّاسِ وَانْظُرْ إِلَى الْعِظَامِ كَيْفَ نُنْشِزُهَا ثُمَّ نَكْسُوهَا لَحْمًا فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿۲۵۹﴾
يا همانند كسي كه از كنار يك آبادي (ويران شده) عبور كرد، در حالي كه ديوارهاي آن، به روي سقفها فرو ريخته بود، (و اجساد و استخوانهاي اهل آن، در هر سو پراكنده بود، او با خود) گفت: «چگونه خدا اينها را پس از مرگ، زنده مي‏كند؟!» (در اين هنگام،) خدا او را يكصد سال مي‏راند، سپس زنده كرد، و به او گفت: «چه قدر درنگ كردي ؟» گفت: «يك روز، يا بخشي از يك روز». فرمود: «نه، بلكه يكصد سال درنگ كردي! نگاه كن به غذا و نوشيدني خود (كه همراه داشتي، با گذشت سالها) هيچگونه تغيير نيافته است! (خدايي كه يك چنين مواد فاسد شدني را در طول اين مدت، حفظ كرده، بر همه چيز قادر است!) ولي به الاغ خود نگاه كن (كه چگونه از هم متلاشي شده! اين زنده شدن تو پس از مرگ، هم براي اطمينان خاطر توست، و هم) براي اينكه تو را نشانهاي براي مردم (در مورد معاد) قرار دهيم. (اكنون) به استخوانها (ي مركب سواري خود) نگاه كن كه چگونه آنها را برداشته، به هم پيوند مي‏دهيم، و گوشت بر آن مي‏پوشانيم!» هنگامي كه (اين حقايق) بر او آشكار شد، گفت: «مي دانم خدا بر هر كاري توانا است». (۲۵۹)

وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَى قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِنْ قَالَ بَلَى وَلَكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَى كُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِينَكَ سَعْيًا وَاعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ ﴿۲۶۰﴾
و (به خاطر بياور) هنگامي را كه ابراهيم گفت: «خدايا! به من نشان بده چگونه مردگان را زنده ميكني ؟» فرمود: «مگر ايمان نياوردهاي؟!» عرض كرد: «آري، ولي مي‏خواهم قلبم آرامش ‍ يابد». فرمود: «در اين صورت، چهار نوع از مرغان را انتخاب كن! و آنها را (پس از ذبح كردن،) قطعه قطعه كن (و در هم بياميز)! سپس بر هر كوهي، قسمتي از آن را قرار بده، بعد آنها را بخوان، به سرعت به سوي تو مي‏آيند! و بدان خداوند قادر و حكيم است، (هم از ذرات بدن مردگان آگاه است، و هم توانايي بر جمع آنها دارد»). (۲۶۰)

مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِي كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَاللَّهُ يُضَاعِفُ لِمَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ ﴿۲۶۱﴾
كساني كه اموال خود را در راه خدا انفاق مي‏كنند، همانند بذري هستند كه هفت خوشه بروياند، كه در هر خوشه، يكصد دانه باشد، و خداوند آن را براي هر كس بخواهد (و شايستگي داشته باشد)، دو يا چند برابر مي‏كند، و خدا (از نظر قدرت و رحمت،) وسيع، و (به همه چيز) داناست. (۲۶۱)

الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ لَا يُتْبِعُونَ مَا أَنْفَقُوا مَنًّا وَلَا أَذًى لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿۲۶۲﴾
كساني كه اموال خود را در راه خدا انفاق مي‏كنند، سپس به دنبال انفاقي كه كرده‏ اند، منت نميگذارند و آزاري نميرسانند، پاداش آنها نزد پروردگارشان (محفوظ) است، و نه ترسي دارند، و نه غمگين مي‏شوند. (۲۶۲)

قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَمَغْفِرَةٌ خَيْرٌ مِنْ صَدَقَةٍ يَتْبَعُهَا أَذًى وَاللَّهُ غَنِيٌّ حَلِيمٌ ﴿۲۶۳﴾
گفتار پسنديده (در برابر نيازمندان)، و عفو (و گذشت از خشونتهاي آنها)، از بخششي كه آزاري به دنبال آن باشد، بهتر است، و خداوند، بينياز و بردبار است. (۲۶۳)

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذَى كَالَّذِي يُنْفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ وَلَا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَيْهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْدًا لَا يَقْدِرُونَ عَلَى شَيْءٍ مِمَّا كَسَبُوا وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ ﴿۲۶۴﴾
اي كساني كه ايمان آوردهايد! بخششهاي خود را با منت و آزار، باطل نسازيد! همانند كسي كه مال خود را براي نشان دادن به مردم، انفاق مي‏كند، و به خدا و روز رستاخيز، ايمان نمي‏آورد، (كار او) همچون قطعه سنگي است كه بر آن، (قشر نازكي از) خاك باشد، (و بذرهايي در آن افشانده شود،) و رگبار باران به آن برسد، (و همه خاكها و بذرها را بشويد،) و آن را صاف (و خالي از خاك و بذر) رها كند. آنها از كاري كه انجام داده‏ اند، چيزي به دست نمي‏آورند، و خداوند، جمعيت كافران را هدايت نميكند. (۲۶۴)

وَمَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَتَثْبِيتًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ كَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصَابَهَا وَابِلٌ فَآتَتْ أُكُلَهَا ضِعْفَيْنِ فَإِنْ لَمْ يُصِبْهَا وَابِلٌ فَطَلٌّ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ ﴿۲۶۵﴾
و (كار) كساني كه اموال خود را براي خشنودي خدا، و تثبيت (ملكات انساني در) روح خود، انفاق مي‏كنند، همچون باغي است كه در نقطه بلندي باشد، و بارانهاي درشت به آن برسد، (و از هواي آزاد و نور آفتاب، به حد كافي بهره گيرد،) و ميوه خود را دو چندان دهد (كه هميشه شاداب و با طراوت است). و خداوند به آنچه انجام مي‏دهيد (۲۶۵)

أَيَوَدُّ أَحَدُكُمْ أَنْ تَكُونَ لَهُ جَنَّةٌ مِنْ نَخِيلٍ وَأَعْنَابٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ لَهُ فِيهَا مِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ وَأَصَابَهُ الْكِبَرُ وَلَهُ ذُرِّيَّةٌ ضُعَفَاءُ فَأَصَابَهَا إِعْصَارٌ فِيهِ نَارٌ فَاحْتَرَقَتْ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ ﴿۲۶۶﴾
آيا كسي از شما دوست دارد كه باغي از درختان خرما و انگور داشته باشد كه از زير درختان آن، نهرها بگذرد، و براي او در آن (باغ)، از هر گونه ميوهاي وجود داشته باشد، در حالي كه به سن پيري رسيده و فرزنداني (كوچك و) ضعيف دارد، (در اين هنگام،) گردبادي (كوبنده)، كه در آن آتش (سوزاني) است، به آن برخورد كند و شعلهور گردد و بسوزد؟! (همين طور است حال كساني كه انفاقهاي خود را، با ريا و منت و آزار، باطل مي‏كنند). اين چنين خداوند آيات خود را براي شما آشكار مي‏سازد، شايد بينديشيد (و با انديشه، راه حق را بيابيد)! (۲۶۶)

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا كَسَبْتُمْ وَمِمَّا أَخْرَجْنَا لَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَلَا تَيَمَّمُوا الْخَبِيثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ وَلَسْتُمْ بِآخِذِيهِ إِلَّا أَنْ تُغْمِضُوا فِيهِ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ ﴿۲۶۷﴾
اي كساني كه ايمان آوردهايد! از قسمتهاي پاكيزه اموالي كه (از طريق تجارت) به دست آوردهايد، و از آنچه از زمين براي شما خارج ساختهايم (از منابع و معادن و درختان و گياهان)، انفاق كنيد! و براي انفاق، به سراغ قسمتهاي ناپاك نرويد در حالي كه خود شما، (به هنگام پذيرش اموال،) حاضر نيستيد آنها را بپذيريد، مگر از روي اغماض و كراهت! و بدانيد خداوند، بينياز و شايسته ستايش است. (۲۶۷)

الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَيَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشَاءِ وَاللَّهُ يَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَفَضْلًا وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ ﴿۲۶۸﴾
شيطان، شما را (به هنگام انفاق)، وعده فقر و تهيدستي مي‏دهد، و به فحشا (و زشتيها) امر مي‏كند، ولي خداوند وعده آمرزش و فزوني به شما مي‏دهد، و خداوند، قدرتش وسيع، و (به هر چيز) داناست. (به همين دليل، به وعدههاي خود، وفا مي‏كند). (۲۶۸)

يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ ﴿۲۶۹﴾
(خدا) دانش و حكمت را به هر كس بخواهد (و شايسته بداند) مي‏دهد، و به هر كس دانش داده شود، خير فراواني داده شده است. و جز خردمندان، (اين حقايق را درك نمي‏كنند، و) متذكر نميگردند. (۲۶۹)

وَمَا أَنْفَقْتُمْ مِنْ نَفَقَةٍ أَوْ نَذَرْتُمْ مِنْ نَذْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُهُ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصَارٍ ﴿۲۷۰﴾
و هر چيز را كه انفاق مي‏كنيد، يا (اموالي را كه) نذر كردهايد (در راه خدا انفاق كنيد)، خداوند آنها را مي‏داند. و ستمگران ياوري ندارند. (۲۷۰)

إِنْ تُبْدُوا الصَّدَقَاتِ فَنِعِمَّا هِيَ وَإِنْ تُخْفُوهَا وَتُؤْتُوهَا الْفُقَرَاءَ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَيُكَفِّرُ عَنْكُمْ مِنْ سَيِّئَاتِكُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ ﴿۲۷۱﴾
اگر انفاقها را آشكار كنيد، خوب است! و اگر آنها را مخفي ساخته و به نيازمندان بدهيد، براي شما بهتر است! و قسمتي از گناهان شما را ميپوشاند، (و در پرتو بخشش در راه خدا، بخشوده خواهيد شد). و خداوند به آنچه انجام مي‏دهيد، آگاه است. (۲۷۱)

لَيْسَ عَلَيْكَ هُدَاهُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَلِأَنْفُسِكُمْ وَمَا تُنْفِقُونَ إِلَّا ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللَّهِ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تُظْلَمُونَ ﴿۲۷۲﴾
هدايت آنها (به طور اجبار،) بر تو نيست، (بنابراين، ترك انفاق به غير مسلمانان، براي اجبار به اسلام، صحيح نيست،) ولي خداوند، هر كه را بخواهد (و شايسته بداند)، هدايت مي‏كند. و آنچه را از خوبيها و اموال انفاق مي‏كنيد، براي خودتان است، (ولي) جز براي رضاي خدا، انفاق نكنيد! و آنچه از خوبيها انفاق مي‏كنيد، (پاداش آن) به طور كامل به شما داده مي‏شود، و به شما ستم نخواهد شد. (۲۷۲)

لِلْفُقَرَاءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ لَا يَسْتَطِيعُونَ ضَرْبًا فِي الْأَرْضِ يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِيمَاهُمْ لَا يَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ ﴿۲۷۳﴾
(انفاق شما، مخصوصا بايد) براي نيازمنداني باشد كه در راه خدا، در تنگنا قرار گرفته‏ اند، (و توجه به آيين خدا، آنها را از وطنهاي خويش آواره ساخته، و شركت در ميدان جهاد، به آنها اجازه نمي‏دهد تا براي تامين هزينه زندگي، دست به كسب و تجارتي بزنند،) نمي‏توانند مسافرتي كنند (و سرمايه‏ اي به دست آورند،) و از شدت خويشتن داري، افراد ناآگاه آنها را بينياز مي‏پندارند، اما آنها را از چهره‏ هايشان مي‏شناسي، و هرگز با اصرار چيزي از مردم نمي‏خواهند. (اين است مشخصات آنها!) و هر چيز خوبي در راه خدا انفاق كنيد، خداوند از آن آگاه است. (۲۷۳)

الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ سِرًّا وَعَلَانِيَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿۲۷۴﴾
آنها كه اموال خود را، شب و روز، پنهان و آشكار، انفاق مي‏كنند، مزدشان نزد پروردگارشان است، نه ترسي بر آنهاست، و نه غمگين مي‏شوند. (۲۷۴)

الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لَا يَقُومُونَ إِلَّا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبَا وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا فَمَنْ جَاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهَى فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ وَمَنْ عَادَ فَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ﴿۲۷۵﴾
كساني كه ربا مي‏خورند، (در قيامت) بر نمي‏خيزند مگر مانند كسي كه بر اثر تماس شيطان، ديوانه شده (و نمي‏تواند تعادل خود را حفظ كند، گاهي زمين مي‏خورد، گاهي به پا مي‏خيزد).اين، به خاطر آن است كه گفتند: داد و ستد هم مانند ربا است (و تفاوتي ميان آن دو نيست). در حالي كه خدا بيع را حلال كرده، و ربا را حرام! (زيرا فرق ميان اين دو، بسيار است). و اگر كسي اندرز الهي به او رسد، و (از ربا خواري) خودداري كند، سودهايي كه در سابق ( قبل از نزول حكم تحريم) به دست آورده، مال اوست، (و اين حكم، گذشته را شامل نمي‏گردد،) و كار او به خدا واگذار مي‏شود، (و گذشته او را خواهد بخشيد). اما كساني كه باز گردند (و بار ديگر مرتكب اين گناه شوند)، اهل آتش اند؛ و هميشه در آن ميمانند. (۲۷۵)

يَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبَا وَيُرْبِي الصَّدَقَاتِ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ كَفَّارٍ أَثِيمٍ ﴿۲۷۶﴾
خداوند، ربا را نابود مي‏كند، و صدقات را افزايش مي‏دهد! و خداوند، هيچ انسان ناسپاس گنهكاري را دوست نمي‏دارد. (۲۷۶)

إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿۲۷۷﴾
كساني كه ايمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند و نماز را بر پا داشتند و زكات را پرداختند، اجرشان نزد پروردگارشان است، و نه ترسي بر آنهاست، و نه غمگين مي‏شوند. (۲۷۷)

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَذَرُوا مَا بَقِيَ مِنَ الرِّبَا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ ﴿۲۷۸﴾
اي كساني كه ايمان آورده‏ ايد! از (مخالفت فرمان) خدا به پرهيزيد، و آنچه از (مطالبات) ربا باقي مانده، رها كنيد، اگر ايمان داريد! (۲۷۸)

فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِنْ تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُءُوسُ أَمْوَالِكُمْ لَا تَظْلِمُونَ وَلَا تُظْلَمُونَ ﴿۲۷۹﴾
اگر (چنين) نمي‏كنيد، بدانيد خدا و رسولش، با شما پيكار خواهند كرد! و اگر توبه كنيد، سرمايه‏ هاي شما، از آن شماست (اصل سرمايه، بدون سود)، نه ستم مي‏كنيد، و نه بر شما ستم وارد مي‏شود. (۲۷۹)

وَإِنْ كَانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلَى مَيْسَرَةٍ وَأَنْ تَصَدَّقُوا خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿۲۸۰﴾
و اگر (بدهكار،) قدرت پرداخت نداشته باشد، او را تا هنگام توانايي، مهلت دهيد! (و در صورتي كه به راستي قدرت پرداخت را ندارد،) براي خدا به او ببخشيد بهتر است، اگر (منافع اين كار را) بدانيد! (۲۸۰)

وَاتَّقُوا يَوْمًا تُرْجَعُونَ فِيهِ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ مَا كَسَبَتْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ ﴿۲۸۱﴾
و از روزي به پرهيزيد (و بترسيد) كه در آن روز، شما را به سوي خدا باز مي‏گردانند، سپس به هر كس، آنچه انجام داده، به طور كامل باز پس داده مي‏شود، و به آنها ستم نخواهد شد. (چون هر چه مي‏بينند، نتايج اعمال خودشان است.) (۲۸۱)

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا تَدَايَنْتُمْ بِدَيْنٍ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَلْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كَاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَلَا يَأْبَ كَاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ كَمَا عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْيَكْتُبْ وَلْيُمْلِلِ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ وَلْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَلَا يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئًا فَإِنْ كَانَ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفِيهًا أَوْ ضَعِيفًا أَوْ لَا يَسْتَطِيعُ أَنْ يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ وَاسْتَشْهِدُوا شَهِيدَيْنِ مِنْ رِجَالِكُمْ فَإِنْ لَمْ يَكُونَا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَى وَلَا يَأْبَ الشُّهَدَاءُ إِذَا مَا دُعُوا وَلَا تَسْأَمُوا أَنْ تَكْتُبُوهُ صَغِيرًا أَوْ كَبِيرًا إِلَى أَجَلِهِ ذَلِكُمْ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ وَأَقْوَمُ لِلشَّهَادَةِ وَأَدْنَى أَلَّا تَرْتَابُوا إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِيرُونَهَا بَيْنَكُمْ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَلَّا تَكْتُبُوهَا وَأَشْهِدُوا إِذَا تَبَايَعْتُمْ وَلَا يُضَارَّ كَاتِبٌ وَلَا شَهِيدٌ وَإِنْ تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ﴿۲۸۲﴾
اي كساني كه ايمان آورده‏ ايد! هنگامي كه بدهي مدت داري (به خاطر وام يا داد و ستد) به يكديگر پيدا كنيد، آن را بنويسيد! و بايد نويسنده‏ اي از روي عدالت، (سند را) در ميان شما بنويسد! و كسي كه قدرت بر نويسندگي دارد، نبايد از نوشتن - همان طور كه خدا به او تعليم داده - خودداري كند! پس بايد بنويسد، و آن كس كه حق بر عهده اوست، بايد املا كند، و از خدا كه پروردگار اوست به پرهيزد، و چيزي را فروگذار ننمايد! و اگر كسي كه حق بر ذمه اوست، سفيه يا (از نظر عقل) ضعيف (و مجنون) است، يا (به خاطر لال بودن،) توانايي بر املا كردن ندارد، بايد ولي او (به جاي او،) با رعايت عدالت، املا كند! و دو نفر از مردان (عادل) خود را (بر اين حق) شاهد بگيريد! و اگر دو مرد نبودند، يك مرد و دو زن، از كساني كه مورد رضايت و اطمينان شما هستند، انتخاب كنيد! (و اين دو زن، بايد با هم شاهد قرار گيرند،) تا اگر يكي انحرافي يافت، ديگري به او ياد آوري كند. و شهود نبايد به هنگامي كه آنها را (براي شهادت) دعوت مي‏كنند، خودداري نمايند! و از نوشتن (بدهي خود،) چه كوچك باشد يا بزرگ، ملول نشويد (هر چه باشد بنويسيد)! اين، در نزد خدا به عدالت نزديك تر، و براي شهادت مستقيم تر، و براي جلوگيري از ترديد و شك (و نزاع و گفتگو) بهتر مي‏باشد، مگر اينكه داد و ستد نقدي باشد كه بين خود، دست به دست مي‏كنيد. در اين صورت، گناهي بر شما نيست كه آن را ننويسيد. ولي هنگامي كه خريد و فروش (نقدي) مي‏كنيد، شاهد بگيريد! و نبايد به نويسنده و شاهد، (به خاطر حقگويي،) زياني برسد (و تحت فشار قرار گيرند)! و اگر چنين كنيد، از فرمان پروردگار خارج شده‏ ايد. از خدا به پرهيزيد و خداوند به شما تعليم مي‏دهد، خداوند به همه چيز داناست. (۲۸۲)

وَإِنْ كُنْتُمْ عَلَى سَفَرٍ وَلَمْ تَجِدُوا كَاتِبًا فَرِهَانٌ مَقْبُوضَةٌ فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُكُمْ بَعْضًا فَلْيُؤَدِّ الَّذِي اؤْتُمِنَ أَمَانَتَهُ وَلْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَلَا تَكْتُمُوا الشَّهَادَةَ وَمَنْ يَكْتُمْهَا فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ ﴿۲۸۳﴾
و اگر در سفر بوديد، و نويسنده‏ اي نيافتيد، گروگان بگيريد! (گروگاني كه در اختيار طلبكار قرار گيرد). و اگر به يكديگر اطمينان (كامل) داشته باشيد، (گروگان لازم نيست، و) بايد كسي كه امين شمرده شده (و بدون گروگان، چيزي از ديگري گرفته)، امانت (و بدهي خود را به موقع) بپردازد، و از خدايي كه پروردگار اوست، به پرهيزد و شهادت را كتمان نكنيد! و هر كس آن را كتمان كند، قلبش گناهكار است. و خداوند، به آنچه انجام مي‏دهيد، داناست. (۲۸۳)

لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَإِنْ تُبْدُوا مَا فِي أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحَاسِبْكُمْ بِهِ اللَّهُ فَيَغْفِرُ لِمَنْ يَشَاءُ وَيُعَذِّبُ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿۲۸۴﴾
آنچه در آسمانها و زمين است، از آن خداست. و (از اين رو) اگر آنچه را در دل داريد، آشكار سازيد يا پنهان، خداوند شما را بر طبق آن، محاسبه مي‏كند. سپس هر كس را بخواهد (و شايستگي داشته باشد)، مي‏بخشد، و هر كس را بخواهد (و مستحق باشد)، مجازات مي‏كند. و خداوند به همه چيز قدرت دارد. (۲۸۴)

آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَقَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ ﴿۲۸۵﴾
پيامبر، به آنچه از سوي پروردگارش بر او نازل شده، ايمان آورده است. (و او، به تمام سخنان خود، كاملا مومن مي‏باشد). و همه مؤ منان (نيز)، به خدا و فرشتگان او و كتابها و فرستادگانش، ايمان آورده‏ اند، (و مي‏گويند ما در ميان هيچ يك از پيامبران او، فرق نمي‏گذاريم (و به همه ايمان داريم). و (مؤ منان) گفتند: «ما شنيديم و اطاعت كرديم. پروردگارا! (انتظار) آمرزش تو را (داريم)، و بازگشت (ما) به سوي توست.» (۲۸۵)

لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِنْ نَسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلَا تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا أَنْتَ مَوْلَانَا فَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ ﴿۲۸۶﴾
خداوند هيچ كس را، جز به اندازه توانايي اش، تكليف نمي‏كند. (انسان،) هر كار (نيكي) را انجام دهد، براي خود انجام داده، و هر كار (بدي) كند، به زيان خود كرده است. (مومنان مي‏گويند پروردگارا! اگر ما فراموش يا خطا كرديم، ما را مؤ اخذه مكن! پروردگارا! تكليف سنگيني بر ما قرار مده، آن چنان كه (به خاطر گناه و طغيان،) بر كساني كه پيش از ما بودند، قرار دادي! پروردگارا! آنچه طاقت تحمل آن را نداريم، بر ما مقرر مدار! و آثار گناه را از ما بشوي! ما را ببخش و در رحمت خود قرار ده! تو مولا و سرپرست مايي، پس ‍ ما را بر جمعيت كافران، پيروز گردان! (۲۸۶)

سوره ۳: آل عمران


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان

الم ﴿۱﴾
الم. (۱)

اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ ﴿۲﴾
معبودي جز خداوند يگانه زنده و پايدار و نگهدارنده، نيست. (۲)

نَزَّلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَأَنْزَلَ التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ ﴿۳﴾
(همان كسي كه) كتاب را بحق بر تو نازل كرد، كه با نشانه‏ هاي كتب پيشين، منطبق است، و تورات و انجيل را. (۳)

مِنْ قَبْلُ هُدًى لِلنَّاسِ وَأَنْزَلَ الْفُرْقَانَ إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَاللَّهُ عَزِيزٌ ذُو انْتِقَامٍ ﴿۴﴾
پيش از آن، براي هدايت مردم فرستاد، و (نيز) كتابي كه حق را از باطل مشخص مي‏سازد، نازل كرد، كساني كه به آيات خدا كافر شدند، كيفر شديدي دارند، و خداوند (براي كيفر بدكاران و كافران لجوج،) توانا و صاحب انتقام است. (۴)

إِنَّ اللَّهَ لَا يَخْفَى عَلَيْهِ شَيْءٌ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي السَّمَاءِ ﴿۵﴾
هيچ چيز، در آسمان و زمين، بر خدا مخفي نمي‏ماند. (بنابراين، تدبير آنها بر او مشكل نيست). (۵)

هُوَ الَّذِي يُصَوِّرُكُمْ فِي الْأَرْحَامِ كَيْفَ يَشَاءُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ﴿۶﴾
او كسي است كه شما را در رحم (مادران)، آن چنان كه مي‏خواهد تصوير مي‏كند. معبودي جز خداوند عزيز و حكيم، نيست. (۶)

هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ ﴿۷﴾
او كسي است كه اين كتاب (آسماني) را بر تو نازل كرد، كه قسمتي از آن، آيات «محكم» (صريح و روشن) است، كه اساس اين كتاب مي‏باشد؛ (و هر گونه پيچيدگي در آيات ديگر، با مراجعه به اينها، بر طرف مي‏گردد). و قسمتي از آن، «متشابه» است ( آياتي كه به خاطر بالا بودن سطح مطلب و جهات ديگر، در نگاه اول، احتمالات مختلفي در آن مي‏رود؛ ولي با توجه به آيات محكم، تفسير آنها آشكار مي‏گردد). اما آنها كه در قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهات اند، تا فتنه‏ انگيزي كنند (و مردم را گمراه سازند)، و تفسير (نادرستي) براي آن مي‏طلبند؛ در حالي كه تفسير آنها را، جز خدا و راسخان در علم، نمي‏دانند. (آنها كه به دنبال فهم و درك اسرار همه آيات قرآن در پرتو علم و دانش الهي) مي‏گويند: «ما به همه آن ايمان آورديم، همه از طرف پروردگار ماست.» و جز صاحبان عقل، متذكر نمي‏شوند (و اين حقيقت را درك نمي‏كنند). (۷)

رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ ﴿۸﴾
(راسخان در علم، مي‏گويند پروردگارا! دلهايمان را، بعد از آنكه ما را هدايت كردي، (از راه حق) منحرف مگردان! و از سوي خود، رحمتي بر ما ببخش، زيرا تو بخشنده‏ اي! (۸)

رَبَّنَا إِنَّكَ جَامِعُ النَّاسِ لِيَوْمٍ لَا رَيْبَ فِيهِ إِنَّ اللَّهَ لَا يُخْلِفُ الْمِيعَادَ ﴿۹﴾
پروردگارا! تو مردم را، براي روزي كه ترديدي در آن نيست، جمع خواهي كرد، زيرا خداوند، از وعده خود، تخلف نمي‏كند. (ما به تو و رحمت بيپايانت، و به وعده رستاخيز و قيامت ايمان داريم). (۹)

إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَنْ تُغْنِيَ عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَلَا أَوْلَادُهُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا وَأُولَئِكَ هُمْ وَقُودُ النَّارِ ﴿۱۰﴾
ثروتها و فرزندان كساني كه كافر شدند، نمي‏تواند آنان را از (عذاب) خداوند باز دارد، (و از كيفر، رهايي بخشد). و آنان خود، آتشگيره دوزخند. (۱۰)

كَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ وَاللَّهُ شَدِيدُ الْعِقَابِ ﴿۱۱﴾
(عادت آنان در انكار و تحريف حقايق،) همچون عادت آل فرعون و كساني است كه پيش از آنها بودند، آيات ما را تكذيب كردند، و خداوند آنها را به (كيفر) گناهانشان گرفت، و خداوند، شديد العقاب است. (۱۱)

قُلْ لِلَّذِينَ كَفَرُوا سَتُغْلَبُونَ وَتُحْشَرُونَ إِلَى جَهَنَّمَ وَبِئْسَ الْمِهَادُ ﴿۱۲﴾
به آنها كه كافر شدند بگو: (از پيروزي موقت خود در جنگ احد، شاد نباشيد! بزودي مغلوب خواهيد شد، و (سپس در رستاخيز) به سوي جهنم، محشور خواهيد شد. و چه بد جايگاهي است! (۱۲)

قَدْ كَانَ لَكُمْ آيَةٌ فِي فِئَتَيْنِ الْتَقَتَا فِئَةٌ تُقَاتِلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَأُخْرَى كَافِرَةٌ يَرَوْنَهُمْ مِثْلَيْهِمْ رَأْيَ الْعَيْنِ وَاللَّهُ يُؤَيِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ يَشَاءُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَعِبْرَةً لِأُولِي الْأَبْصَارِ ﴿۱۳﴾
در دو گروهي كه (در ميدان جنگ بدر،) با هم رو به رو شدند، نشانه (و درس عبرتي) براي شما بود: يك گروه، در راه خدا نبرد مي‏كرد، و جمع ديگري كه كافر بود، (در راه شيطان و بت،) در حالي كه آنها (گروه مومنان) را با چشم خود، دو برابر آنچه بودند، مي‏ديدند. (و اين خود عاملي براي وحشت و شكست آنها شد). و خداوند، هر كس را بخواهد (و شايسته بداند)، با ياري خود، تاييد مي‏كند. در اين، عبرتي است براي بينايان! (۱۳)

زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِينَ وَالْقَنَاطِيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالْأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِكَ مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ ﴿۱۴﴾
محبت امور مادي، از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسبهاي ممتاز و چهارپايان و زراعت، در نظر مردم جلوه داده شده است، (تا در پرتو آن، آزمايش و تربيت شوند، ولي) اينها (در صورتي كه هدف نهايي آدمي را تشكيل دهند،) سرمايه زندگي پست (مادي) است، و سرانجام نيك (و زندگي والا و جاويدان)، نزد خداست. (۱۴)

قُلْ أَؤُنَبِّئُكُمْ بِخَيْرٍ مِنْ ذَلِكُمْ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَأَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ وَرِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ ﴿۱۵﴾
بگو: آيا شما را از چيزي آگاه كنم كه از اين (سرمايه‏ هاي مادي)، بهتر است ؟ براي كساني كه پرهيزكاري پيشه كرده‏ اند، (و از اين سرمايه‏ ها، در راه مشروع و حق و عدالت، استفاده مي‏كنند،) در نزد پروردگارشان (در جهان ديگر)، باغهايي است كه نهرها از پاي درختانش مي‏گذرد، هميشه در آن خواهند بود، و همسراني پاكيزه، و خشنودي خداوند (نصيب آنهاست). و خدا به (امور) بندگان، بيناست. (۱۵)

الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا إِنَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ ﴿۱۶﴾
همان كساني كه مي‏گويند: پروردگارا! ما ايمان آورده‏ ايم، پس گناهان ما را بيامرز، و ما را از عذاب آتش، نگاهدار! (۱۶)

الصَّابِرِينَ وَالصَّادِقِينَ وَالْقَانِتِينَ وَالْمُنْفِقِينَ وَالْمُسْتَغْفِرِينَ بِالْأَسْحَارِ ﴿۱۷﴾
آنها كه (در برابر مشكلات، و در مسير اطاعت و ترك گناه،) استقامت مي‏ورزند، راستگو هستند، (در برابر خدا) خضوع، و (در راه او) انفاق مي‏كنند، و در سحرگاهان، استغفار مي‏نمايند. (۱۷)

شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِكَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ﴿۱۸﴾
خداوند، (با ايجاد نظام واحد جهان هستي،) گواهي مي‏دهد كه معبودي جز او نيست، و فرشتگان و صاحبان دانش، (هر كدام به گونهاي بر اين مطلب،) گواهي مي‏دهند، در حالي كه (خداوند در تمام عالم) قيام به عدالت دارد، معبودي جز او نيست، كه هم توانا و هم حكيم است. (۱۸)

إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَنْ يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ ﴿۱۹﴾
دين در نزد خدا، اسلام (و تسليم بودن در برابر حق) است. و كساني كه كتاب آسماني به آنان داده شد، اختلافي (در آن) ايجاد نكردند، مگر بعد از آگاهي و علم، آن هم به خاطر ظلم و ستم در ميان خود، و هر كس ‍ به آيات خدا كفر ورزد، (خدا به حساب او مي‏رسد، زيرا) خداوند، سريع الحساب است. (۱۹)

فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لِلَّهِ وَمَنِ اتَّبَعَنِ وَقُلْ لِلَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَالْأُمِّيِّينَ أَأَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا وَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلَاغُ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ ﴿۲۰﴾
اگر با تو، به گفتگو و ستيز برخيزند، (با آنها مجادله نكن! و) بگو: من و پيروانم، در برابر خداوند (و فرمان او)، تسليم شده‏ ايم. و به آنها كه اهل كتاب هستند (يهود و نصاري) و بيسوادان (مشركان) بگو: آيا شما هم تسليم شده‏ ايد؟ اگر (در برابر فرمان و منطق حق،) تسليم شوند، هدايت مي‏يابند، و اگر سرپيچي كنند، (نگران مباش! زيرا) بر تو، تنها ابلاغ (رسالت) است، و خدا نسبت به (اعمال و عقايد) بندگان، بيناست. (۲۰)

إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَيَقْتُلُونَ الَّذِينَ يَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ ﴿۲۱﴾
كساني كه نسبت به آيات خدا كفر مي‏ورزند و پيامبران را بناحق مي‏كشند، و (نيز) مردمي را كه امر به عدالت مي‏كنند به قتل مي‏رسانند، به كيفر دردناك (الهي) بشارت ده! (۲۱)

أُولَئِكَ الَّذِينَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمَا لَهُمْ مِنْ نَاصِرِينَ ﴿۲۲﴾
آنها كساني هستند كه اعمال (نيكشان، به خاطر اين گناهان بزرگ،) در دنيا و آخرت تباه شده، و ياور و مددكار (و شفاعت كننده‏ اي) ندارند. (۲۲)

أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيبًا مِنَ الْكِتَابِ يُدْعَوْنَ إِلَى كِتَابِ اللَّهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ يَتَوَلَّى فَرِيقٌ مِنْهُمْ وَهُمْ مُعْرِضُونَ ﴿۲۳﴾
آيا نديدي كساني را كه بهره‏ اي از كتاب (آسماني) داشتند، به سوي كتاب الهي دعوت شدند تا در ميان آنها داوري كند، سپس گروهي از آنان، (با علم و آگاهي،) روي ميگردانند، در حالي كه (از قبول حق) اعراض ‍ دارند؟ (۲۳)

ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَيَّامًا مَعْدُودَاتٍ وَغَرَّهُمْ فِي دِينِهِمْ مَا كَانُوا يَفْتَرُونَ ﴿۲۴﴾
اين عمل آنها، به خاطر آن است كه مي‏گفتند: «آتش (دوزخ)، جز چند روزي به ما نمي‏رسد. (و كيفر ما، به خاطر امتيازي كه بر اقوام ديگر داريم، بسيار محدود است.») اين افترا (و دروغي كه به خدا بسته بودند،) آنها را در دينشان مغرور ساخت (و گرفتار انواع گناهان شدند). (۲۴)

فَكَيْفَ إِذَا جَمَعْنَاهُمْ لِيَوْمٍ لَا رَيْبَ فِيهِ وَوُفِّيَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَا كَسَبَتْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ ﴿۲۵﴾
پس چگونه خواهند بود هنگامي كه آنها را براي روزي كه شكي در آن نيست ( روز رستاخيز) جمع كنيم، و به هر كس، آنچه (از اعمال براي خود) فراهم كرده، بطور كامل داده شود؟ و به آنها ستم نخواهد شد (زيرا محصول اعمال خود را مي‏چينند). (۲۵)

قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿۲۶﴾
بگو: «بار الها! مالك حكومتها تويي، به هر كس بخواهي، حكومت مي‏بخشي، و از هر كس بخواهي، حكومت را مي‏گيري، هر كس را بخواهي، عزت مي‏دهي، و هر كه را بخواهي خوار مي‏كني. تمام خوبيها به دست توست، تو بر هر چيزي قادري. (۲۶)

تُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَتُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ وَتُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَتُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَتَرْزُقُ مَنْ تَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ ﴿۲۷﴾
شب را در روز داخل مي‏كني، و روز را در شب، و زنده را از مرده بيرون مي‏آوري، و مرده را از زنده، و به هر كس بخواهي، بدون حساب، روزي مي‏بخشي. (۲۷)

لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ ﴿۲۸﴾
افراد با ايمان نبايد به جاي مومنان، كافران را دوست و سرپرست خود انتخاب كنند، و هر كس چنين كند، هيچ رابطه‏ اي با خدا ندارد (و پيوند او بكلي از خدا گسسته مي‏شود)، مگر اينكه از آنها به پرهيزيد (و به خاطر هدفهاي مهمتري تقيه كنيد). خداوند شما را از (نافرماني) خود، بر حذر مي‏دارد، و بازگشت (شما) به سوي خداست. (۲۸)

قُلْ إِنْ تُخْفُوا مَا فِي صُدُورِكُمْ أَوْ تُبْدُوهُ يَعْلَمْهُ اللَّهُ وَيَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿۲۹﴾
بگو: اگر آنچه را در سينه‏ هاي شماست، پنهان داريد يا آشكار كنيد، خداوند آن را مي‏داند، و (نيز) از آنچه در آسمانها و زمين است، آگاه مي‏باشد، و خداوند بر هر چيزي تواناست. (۲۹)

يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَرًا وَمَا عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَهَا وَبَيْنَهُ أَمَدًا بَعِيدًا وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ ﴿۳۰﴾
روزي كه هر كس، آنچه را از كار نيك انجام داده، حاضر ميبيند، و آرزو مي‏كند ميان او، و آنچه از اعمال بد انجام داده، فاصله زماني زيادي باشد. خداوند شما را از (نافرماني) خودش، بر حذر مي‏دارد، و (در عين حال،) خدا نسبت به همه بندگان، مهربان است. (۳۰)

قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿۳۱﴾
بگو: اگر خدا را دوست ميداريد، از من پيروي كنيد! تا خدا (نيز) شما را دوست بدارد، و گناهانتان را ببخشد، و خدا آمرزنده مهربان است. (۳۱)

قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْكَافِرِينَ ﴿۳۲﴾
بگو: از خدا و فرستاده (او)، اطاعت كنيد! و اگر سرپيچي كنيد، خداوند كافران را دوست نميدارد. (۳۲)

إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ ﴿۳۳﴾
خداوند، آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را بر جهانيان برتري داد. (۳۳)

ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ﴿۳۴﴾
آنها فرزندان (و دودماني) بودند كه (از نظر پاكي و تقوا و فضيلت،) بعضي از بعض ديگر گرفته شده بودند، و خداوند، شنوا و داناست (و از كوششهاي آنها در مسير رسالت خود، آگاه مي‏باشد). (۳۴)

إِذْ قَالَتِ امْرَأَتُ عِمْرَانَ رَبِّ إِنِّي نَذَرْتُ لَكَ مَا فِي بَطْنِي مُحَرَّرًا فَتَقَبَّلْ مِنِّي إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ﴿۳۵﴾
(به ياد آوريد) هنگامي را كه همسر عمران گفت: خداوندا! آنچه را در رحم دارم، براي تو نذر كردم، كه محرر (و آزاد، براي خدمت خانه تو) باشد. از من بپذير، كه تو شنوا و دانايي! (۳۵)

فَلَمَّا وَضَعَتْهَا قَالَتْ رَبِّ إِنِّي وَضَعْتُهَا أُنْثَى وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضَعَتْ وَلَيْسَ الذَّكَرُ كَالْأُنْثَى وَإِنِّي سَمَّيْتُهَا مَرْيَمَ وَإِنِّي أُعِيذُهَا بِكَ وَذُرِّيَّتَهَا مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ ﴿۳۶﴾
ولي هنگامي كه او را به دنيا آورد، (و او را دختر يافت،) گفت: خداوندا! من او را دختر آوردم - ولي خدا از آنچه او به دنيا آورده بود، آگاهتر بود - و پسر، همانند دختر نيست. (دختر نمي‏تواند وظيفه خدمتگزاري معبد را همانند پسر انجام دهد). من او را مريم نام گذاردم، و او و فرزندانش را از (وسوسه‏ هاي) شيطان رانده شده، در پناه تو قرار مي‏دهم. (۳۶)

فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَأَنْبَتَهَا نَبَاتًا حَسَنًا وَكَفَّلَهَا زَكَرِيَّا كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقًا قَالَ يَا مَرْيَمُ أَنَّى لَكِ هَذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ ﴿۳۷﴾
خداوند، او ( مريم) را به طرز نيكويي پذيرفت، و به طرز شايستهاي، (نهال وجود) او را رويانيد (و پرورش داد)، و كفالت او را به زكريا سپرد. هر زمان زكريا وارد محراب او مي‏شد، غذاي مخصوصي در آن جا ميديد. از او پرسيد: اي مريم! «اين را از كجا آورده‏ اي؟!» گفت: «اين از سوي خداست. خداوند به هر كس بخواهد، بيحساب روزي مي‏دهد». (۳۷)

هُنَالِكَ دَعَا زَكَرِيَّا رَبَّهُ قَالَ رَبِّ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعَاءِ ﴿۳۸﴾
در آنجا بود كه زكريا، (با مشاهده آن همه شايستگي در مريم،) پروردگار خويش را خواند و عرض كرد: خداوندا! از طرف خود، فرزند پاكيزهاي (نيز) به من عطا فرما، كه تو دعا را ميشنوي! (۳۸)

فَنَادَتْهُ الْمَلَائِكَةُ وَهُوَ قَائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمِحْرَابِ أَنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيَى مُصَدِّقًا بِكَلِمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَسَيِّدًا وَحَصُورًا وَنَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ ﴿۳۹﴾
و هنگامي كه او در محراب ايستاده، مشغول نيايش بود، فرشتگان او را صدا زدند كه: خدا تو را به يحيي بشارت مي‏دهد، (كسي) كه كلمه خدا (مسيح) را تصديق مي‏كند، و رهبر خواهد بود، و از هوسهاي سركش بر كنار، و پيامبري از صالحان است. (۳۹)

قَالَ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلَامٌ وَقَدْ بَلَغَنِيَ الْكِبَرُ وَامْرَأَتِي عَاقِرٌ قَالَ كَذَلِكَ اللَّهُ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ ﴿۴۰﴾
او عرض كرد: پروردگارا! چگونه ممكن است فرزندي براي من باشد، در حالي كه پيري به سراغ من آمده، و همسرم نازاست ؟ فرمود: بدين گونه خداوند هر كاري را بخواهد انجام مي‏دهد. (۴۰)

قَالَ رَبِّ اجْعَلْ لِي آيَةً قَالَ آيَتُكَ أَلَّا تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ إِلَّا رَمْزًا وَاذْكُرْ رَبَّكَ كَثِيرًا وَسَبِّحْ بِالْعَشِيِّ وَالْإِبْكَارِ ﴿۴۱﴾
(زكريا) عرض كرد: پروردگارا! نشانهاي براي من قرار ده! گفت: نشانه تو آن است كه سه روز، جز به اشاره و رمز، با مردم سخن نخواهي گفت. (و زبان تو، بدون هيچ علت ظاهري، براي گفتگو با مردم از كار مي‏افتد). پروردگار خود را (به شكرانه اين نعمت بزرگ،) بسيار ياد كن! و به هنگام صبح و شام، او را تسبيح بگو! (۴۱)

وَإِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ ﴿۴۲﴾
و (به ياد آوريد) هنگامي را كه فرشتگان گفتند: اي مريم! خدا تو را برگزيده و پاك ساخته، و بر تمام زنان جهان، برتري داده است. (۴۲)

يَا مَرْيَمُ اقْنُتِي لِرَبِّكِ وَاسْجُدِي وَارْكَعِي مَعَ الرَّاكِعِينَ ﴿۴۳﴾
اي مريم! (به شكرانه اين نعمت) براي پروردگار خود، خضوع كن و سجده بجا آور! و با ركوع كنندگان، ركوع كن! (۴۳)

ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُونَ أَقْلَامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَمَا كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ ﴿۴۴﴾
(اي پيامبر!) اين، از خبرهاي غيبي است كه به تو وحي مي‏كنيم، و تو در آن هنگام كه قلمهاي خود را (براي قرعه كشي) به آب مي‏افكندند تا كداميك كفالت و سرپرستي مريم را عهده دار شود، و (نيز) به هنگامي كه (دانشمندان بني اسرائيل، براي كسب افتخار سرپرستي او،) با هم كشمكش داشتند، حضور نداشتي، (و همه اينها، از راه وحي به تو گفته شد). (۴۴)

إِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ ﴿۴۵﴾
(به ياد آوريد) هنگامي را كه فرشتگان گفتند: اي مريم! خداوند تو را به كلمهاي (وجود با عظمتي) از طرف خودش بشارت مي‏دهد كه نامش مسيح، عيسي پسر مريم است، در حالي كه در اين جهان و جهان ديگر، صاحب شخصيت خواهد بود، و از مقربان (الهي) است. (۴۵)

وَيُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا وَمِنَ الصَّالِحِينَ ﴿۴۶﴾
و با مردم، در گاهواره و در حالت كهولت (و ميان سال شدن) سخن خواهد گفت، و از شايستگان است. (۴۶)

قَالَتْ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لِي وَلَدٌ وَلَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ قَالَ كَذَلِكِ اللَّهُ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ إِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ ﴿۴۷﴾
(مريم) گفت: پروردگارا! چگونه ممكن است فرزندي براي من باشد، در حالي كه انساني با من تماس ‍ نگرفته است؟! فرمود: خداوند، اينگونه هر چه را بخواهد مي‏آفريند! هنگامي كه چيزي را مقرر دارد (و فرمان هستي آن را صادر كند)، فقط به آن مي‏گويد: موجود باش! آن نيز فورا موجود مي‏شود. (۴۷)

وَيُعَلِّمُهُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ ﴿۴۸﴾
و به او، كتاب و دانش و تورات و انجيل، مي‏آموزد. (۴۸)

وَرَسُولًا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ ﴿۴۹﴾
و (او را به عنوان) رسول و فرستاده به سوي بني اسرائيل (قرار داده، كه به آنها مي‏گويد من نشانهاي از طرف پروردگار شما، برايتان آورده‏ ام، من از گل، چيزي به شكل پرنده مي‏سازم، سپس در آن مي‏دمم و به فرمان خدا، پرندهاي مي‏گردد. و به اذن خدا، كور مادرزاد و مبتلايان به برص (پيسي) را بهبودي مي‏بخشم، و مردگان را به اذن خدا زنده مي‏كنم، و از آنچه مي‏خوريد، و در خانه‏ هاي خود ذخيره مي‏كنيد، به شما خبر مي‏دهم، مسلما در اينها، نشانهاي براي شماست، اگر ايمان داشته باشيد! (۴۹)

وَمُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَلِأُحِلَّ لَكُمْ بَعْضَ الَّذِي حُرِّمَ عَلَيْكُمْ وَجِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ ﴿۵۰﴾
و آنچه را پيش از من از تورات بوده، تصديق مي‏كنم، و (آمده‏ ام) تا پاره‏ اي از چيزهايي را كه (بر اثر ظلم و گناه،) بر شما حرام شده، (مانند گوشت بعضي از چهار پايان و ماهيها،) حلال كنم، و نشانهاي از طرف پروردگار شما، برايتان آورده‏ ام، پس از خدا بترسيد، و مرا اطاعت كنيد! (۵۰)

إِنَّ اللَّهَ رَبِّي وَرَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ ﴿۵۱﴾
خداوند، پروردگار من و شماست، او را بپرستيد (نه من، و نه چيز ديگر را)! اين است راه راست! (۵۱)

فَلَمَّا أَحَسَّ عِيسَى مِنْهُمُ الْكُفْرَ قَالَ مَنْ أَنْصَارِي إِلَى اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصَارُ اللَّهِ آمَنَّا بِاللَّهِ وَاشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ ﴿۵۲﴾
هنگامي كه عيسي از آنان احساس كفر (و مخالفت) كرد، گفت: كيست كه ياور من به سوي خدا (براي تبليغ آيين او) گردد؟ حواريان ( شاگردان مخصوص او) گفتند: ما ياوران خداييم، به خدا ايمان آورديم، و تو (نيز) گواه باش كه ما اسلام آورده‏ ايم. (۵۲)

رَبَّنَا آمَنَّا بِمَا أَنْزَلْتَ وَاتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ ﴿۵۳﴾
پروردگارا! به آنچه نازل كردهاي، ايمان آورديم و از فرستاده (تو) پيروي نموديم، ما را در زمره گواهان بنويس! (۵۳)

وَمَكَرُوا وَمَكَرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ ﴿۵۴﴾
و (يهود و دشمنان مسيح، براي نابودي او و آيينش،) نقشه كشيدند، و خداوند (بر حفظ او و آيينش،) چاره جويي كرد، و خداوند، بهترين چاره جويان است. (۵۴)

إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى إِنِّي مُتَوَفِّيكَ وَرَافِعُكَ إِلَيَّ وَمُطَهِّرُكَ مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَجَاعِلُ الَّذِينَ اتَّبَعُوكَ فَوْقَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأَحْكُمُ بَيْنَكُمْ فِيمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ ﴿۵۵﴾
(به ياد آوريد) هنگامي را كه خدا به عيسي فرمود: من تو را بر ميگيرم و به سوي خود، بالا ميبرم و تو را از كساني كه كافر شدند، پاك ميسازم، و كساني را كه از تو پيروي كردند، تا روز رستاخيز، برتر از كساني كه كافر شدند، قرار ميدهم، سپس بازگشت شما به سوي من است و در ميان شما، در آنچه اختلاف داشتيد، داوري ميكنم. (۵۵)

فَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا فَأُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمَا لَهُمْ مِنْ نَاصِرِينَ ﴿۵۶﴾
اما آنها كه كافر شدند، (و پس از شناختن حق، آن را انكار كردند،) در دنيا و آخرت، آنان را مجازات دردناكي خواهم كرد، و براي آنها، ياوراني نيست. (۵۶)

وَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَيُوَفِّيهِمْ أُجُورَهُمْ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ ﴿۵۷﴾
اما آنها كه ايمان آوردند، و اعمال صالح انجام دادند، خداوند پاداش آنان را بطور كامل خواهد داد، و خداوند، ستمكاران را دوست نميدارد. (۵۷)

ذَلِكَ نَتْلُوهُ عَلَيْكَ مِنَ الْآيَاتِ وَالذِّكْرِ الْحَكِيمِ ﴿۵۸﴾
اينها را كه بر تو مي‏خوانيم، از نشانه‏ ها (ي حقانيت تو) است، و يادآوري حكيمانه است. (۵۸)

إِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ ﴿۵۹﴾
مثل عيسي در نزد خدا، همچون آدم است، كه او را از خاك آفريد، و سپس به او فرمود: «موجود باش!» او هم فورا موجود شد. (بنابراين، ولادت مسيح بدون پدر، هرگز دليل بر الوهيت او نيست). (۵۹)

الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلَا تَكُنْ مِنَ الْمُمْتَرِينَ ﴿۶۰﴾
اينها حقيقتي است از جانب پروردگار تو، بنابراين، از ترديد كنندگان مباش! (۶۰)

فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ ﴿۶۱﴾
هر گاه بعد از علم و دانشي كه (درباره مسيح) به تو رسيده، (باز) كساني با تو به محاجه و ستيز برخيزند، به آنها بگو: بياييد ما فرزندان خود را دعوت كنيم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خويش را دعوت نماييم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت كنيم، شما هم از نفوس خود، آنگاه مباهله كنيم، و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم. (۶۱)

إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلَّا اللَّهُ وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ﴿۶۲﴾
اين همان سرگذشت واقعي (مسيح) است. (و ادعاهايي همچون الوهيت او، يا فرزند خدا بودنش، بياساس است). و هيچ معبودي، جز خداوند يگانه نيست، و خداوند توانا و حكيم است. (۶۲)

فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِالْمُفْسِدِينَ ﴿۶۳﴾
اگر (با اين همه شواهد روشن، باز هم از پذيرش حق) روي گردانند، (بدان كه طالب حق نيستند، و) خداوند از مفسدهجويان، آگاه است. (۶۳)

قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ ﴿۶۴﴾
بگو: «اي اهل كتاب! بياييد به سوي سخني كه ميان ما و شما يكسان است، كه جز خداوند يگانه را نپرستيم و چيزي را همتاي او قرار ندهيم، و بعضي از ما، بعض ديگر را - غير از خداي يگانه - به خدايي نپذيرد. هر گاه (از اين دعوت،) سرباز زنند، بگوييد: گواه باشيد كه ما مسلمانيم!» (۶۴)

يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تُحَاجُّونَ فِي إِبْرَاهِيمَ وَمَا أُنْزِلَتِ التَّوْرَاةُ وَالْإِنْجِيلُ إِلَّا مِنْ بَعْدِهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ ﴿۶۵﴾
اي اهل كتاب! چرا درباره ابراهيم، گفتگو و نزاع مي‏كنيد (و هر كدام، او را پيرو آيين خودتان معرفي مينماييد)؟! در حالي كه تورات و انجيل، بعد از او نازل شده است ؟ آيا انديشه نميكنيد؟! (۶۵)

هَا أَنْتُمْ هَؤُلَاءِ حَاجَجْتُمْ فِيمَا لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ فَلِمَ تُحَاجُّونَ فِيمَا لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ ﴿۶۶﴾
شما كساني هستيد كه درباره آنچه نسبت به آن آگاه بوديد، گفتگو و ستيز كرديد، چرا درباره آنچه آگاه نيستيد، گفتگو مي‏كنيد؟! و خدا مي‏داند، و شما نميدانيد. (۶۶)

مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلَا نَصْرَانِيًّا وَلَكِنْ كَانَ حَنِيفًا مُسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ﴿۶۷﴾
ابراهيم نه يهودي بود و نه نصراني، بلكه موحدي خالص و مسلمان بود، و هرگز از مشركان نبود. (۶۷)

إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْرَاهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَهَذَا النَّبِيُّ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَاللَّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ ﴿۶۸﴾
سزاوارترين مردم به ابراهيم، آنها هستند كه از او پيروي كردند، و (در زمان و عصر او، به مكتب او وفادار بودند، همچنين) اين پيامبر و كساني كه (به او) ايمان آورده‏ اند (از همه سزاوارترند)، و خداوند، ولي و سرپرست مؤ منان است. (۶۸)

وَدَّتْ طَائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يُضِلُّونَكُمْ وَمَا يُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَشْعُرُونَ ﴿۶۹﴾
جمعي از اهل كتاب (از يهود)، دوست داشتند (و آرزو مي‏كردند) شما را گمراه كنند، (اما آنها بايد بدانند كه نميتوانند شما را گمراه سازند،) آنها گمراه نمي‏كنند مگر خودشان را، و نميفهمند! (۶۹)

يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَأَنْتُمْ تَشْهَدُونَ ﴿۷۰﴾
اي اهل کتاب! چرا به آيات خدا کافر مي شويد، در حالي که (به درستي آن) گواهي مي دهيد؟! (۷۰)

يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿۷۱﴾
اي اهل کتاب! چرا حق را با باطل (مي آميزيد و) مشتبه مي کنيد (تا ديگران نفهمند و گمراه شوند)، و حقيقت را پوشيده مي داريد در حالي که مي دانيد؟! (۷۱)

وَقَالَتْ طَائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ آمِنُوا بِالَّذِي أُنْزِلَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهَارِ وَاكْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ ﴿۷۲﴾
و جمعي از اهل كتاب (از يهود) گفتند: (برويد در ظاهر) به آنچه بر مؤ منان نازل شده، در آغاز روز ايمان بياوريد، و در پايان روز، كافر شويد (و باز گرديد)! شايد آنها (از آيين خود) باز گردند! (زيرا شما را، اهل كتاب و آگاه از بشارات آسماني پيشين مي‏دانند، و اين توطئه كافي است كه آنها را متزلزل سازد). (۷۲)

وَلَا تُؤْمِنُوا إِلَّا لِمَنْ تَبِعَ دِينَكُمْ قُلْ إِنَّ الْهُدَى هُدَى اللَّهِ أَنْ يُؤْتَى أَحَدٌ مِثْلَ مَا أُوتِيتُمْ أَوْ يُحَاجُّوكُمْ عِنْدَ رَبِّكُمْ قُلْ إِنَّ الْفَضْلَ بِيَدِ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ ﴿۷۳﴾
و جز به كسي كه از آيين شما پيروي مي‏كند، (واقعا) ايمان نياوريد! بگو: هدايت، هدايت الهي است! (و اين توطئه شما، در برابر آن بياثر است)! (سپس اضافه كردند: تصور نكنيد) به كسي همانند شما (كتاب آسماني) داده مي‏شود، يا اينكه مي‏توانند در پيشگاه پروردگارتان، با شما بحث و گفتگو كنند، (بلكه نبوت و منطق، هر دو نزد شماست!) بگو: فضل (و موهبت نبوت و عقل و منطق، در انحصار كسي نيست، بلكه) به دست خداست، و به هر كس بخواهد (و شايسته بداند،) مي‏دهد، و خداوند، واسع ( داراي مواهب گسترده) و آگاه (از موارد شايسته آن) است. (۷۳)

يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ ﴿۷۴﴾
هر كس را بخواهد، ويژه رحمت خود مي‏كند، و خداوند، داراي مواهب عظيم است. (۷۴)

وَمِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطَارٍ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ وَمِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِينَارٍ لَا يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ إِلَّا مَا دُمْتَ عَلَيْهِ قَائِمًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَيْسَ عَلَيْنَا فِي الْأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ وَيَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ ﴿۷۵﴾
و در ميان اهل كتاب، كساني هستند كه اگر ثروت زيادي به رسم امانت به آنها بسپاري، به تو باز ميگردانند، و كساني هستند كه اگر يك دينار هم به آنان بسپاري، به تو بازنميگردانند، مگر تا زماني كه بالاي سر آنها ايستاده (و بر آنها مسلط) باشي! اين به خاطر آن است كه مي‏گويند: ما در برابر اميين ( غير يهود)، مسؤ ول نيستيم. و بر خدا دروغ ميبندند، در حالي كه مي‏دانند (اين سخن دروغ است). (۷۵)

بَلَى مَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ وَاتَّقَى فَإِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ ﴿۷۶﴾
آري، كسي كه به پيمان خود وفا كند و پرهيزگاري پيشه نمايد، (خدا او را دوست مي‏دارد، زيرا) خداوند پرهيزكاران را دوست دارد. (۷۶)

إِنَّ الَّذِينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَأَيْمَانِهِمْ ثَمَنًا قَلِيلًا أُولَئِكَ لَا خَلَاقَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ وَلَا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَلَا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلَا يُزَكِّيهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿۷۷﴾
كساني كه پيمان الهي و سوگندهاي خود (به نام مقدس او) را به بهاي ناچيزي ميفروشند، آنها بهرهاي در آخرت نخواهند داشت، و خداوند با آنها سخن نميگويد و به آنان در قيامت نمينگرد و آنها را (از گناه) پاك نميسازد، و عذاب دردناكي براي آنهاست. (۷۷)

وَإِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِيقًا يَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالْكِتَابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْكِتَابِ وَمَا هُوَ مِنَ الْكِتَابِ وَيَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَمَا هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَيَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ ﴿۷۸﴾
در ميان آنها ( يهود) كساني هستند كه به هنگام تلاوت كتاب (خدا)، زبان خود را چنان مي‏گردانند كه گمان كنيد (آنچه را مي‏خوانند،) از كتاب (خدا) است، در حالي كه از كتاب (خدا) نيست! (و با صراحت) مي‏گويند: آن از طرف خداست! با اينكه از طرف خدا نيست، و به خدا دروغ مي‏بندند در حالي كه مي‏دانند! (۷۸)

مَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُؤْتِيَهُ اللَّهُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُوا عِبَادًا لِي مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلَكِنْ كُونُوا رَبَّانِيِّينَ بِمَا كُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتَابَ وَبِمَا كُنْتُمْ تَدْرُسُونَ ﴿۷۹﴾
براي هيچ بشري سزاوار نيست كه خداوند، كتاب آسماني و حكم و نبوت به او دهد سپس او به مردم بگويد: غير از خدا، مرا پرستش كنيد! بلكه (سزاوار مقام او، اين است كه بگويد مردمي الهي باشيد، آن گونه كه كتاب خدا را مي‏آموختيد و درس مي‏خوانديد! (و غير از خدا را پرستش نكنيد!) (۷۹)

وَلَا يَأْمُرَكُمْ أَنْ تَتَّخِذُوا الْمَلَائِكَةَ وَالنَّبِيِّينَ أَرْبَابًا أَيَأْمُرُكُمْ بِالْكُفْرِ بَعْدَ إِذْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ ﴿۸۰﴾
و نه اينكه به شما دستور دهد كه فرشتگان و پيامبران را، پروردگار خود انتخاب كنيد. آيا شما را، پس از آنكه مسلمان شديد، به كفر دعوت مي‏كند؟! (۸۰)

وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ لَمَا آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتَابٍ وَحِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنْصُرُنَّهُ قَالَ أَأَقْرَرْتُمْ وَأَخَذْتُمْ عَلَى ذَلِكُمْ إِصْرِي قَالُوا أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُوا وَأَنَا مَعَكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ ﴿۸۱﴾
و (به خاطر بياوريد) هنگامي را كه خداوند، از پيامبران (و پيروان آنها)، پيمان موكد گرفت، كه هر گاه كتاب و دانش به شما دادم، سپس پيامبري به سوي شما آمد كه آنچه را با شماست تصديق مي‏كند، به او ايمان بياوريد و او را ياري كنيد! سپس (خداوند) به آنها گفت: آيا به اين موضوع، اقرار داريد؟ و بر آن، پيمان موكد بستيد؟ گفتند: (آري) اقرار داريم! (خداوند به آنها) گفت: پس گواه باشيد! و من نيز با شما از گواهانم. (۸۱)

فَمَنْ تَوَلَّى بَعْدَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ﴿۸۲﴾
پس كسي كه بعد از اين (پيمان محكم)، روي گرداند، فاسق است. (۸۲)

أَفَغَيْرَ دِينِ اللَّهِ يَبْغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ ﴿۸۳﴾
آيا آنها غير از آيين خدا مي‏طلبند؟! (آيين او همين اسلام است،) و تمام كساني كه در آسمانها و زمين هستند، از روي اختيار يا از روي اجبار، در برابر (فرمان) او تسليم اند، و همه به سوي او باز گردانده مي‏شوند. (۸۳)

قُلْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ عَلَيْنَا وَمَا أُنْزِلَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَى وَعِيسَى وَالنَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ ﴿۸۴﴾
بگو: به خدا ايمان آورديم، و (همچنين) به آنچه بر ما و بر ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط نازل گرديده، و آنچه به موسي و عيسي و (ديگر) پيامبران، از طرف پروردگارشان داده شده است، ما در ميان هيچ يك از آنان فرقي نمي‏گذاريم، و در برابر (فرمان) او تسليم هستيم. (۸۴)

وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ ﴿۸۵﴾
و هر كس جز اسلام (و تسليم در برابر فرمان حق،) آييني براي خود انتخاب كند، از او پذيرفته نخواهد شد، و او در آخرت، از زيانكاران است. (۸۵)

كَيْفَ يَهْدِي اللَّهُ قَوْمًا كَفَرُوا بَعْدَ إِيمَانِهِمْ وَشَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ ﴿۸۶﴾
چگونه خداوند جمعيتي را هدايت مي‏كند كه بعد از ايمان و گواهي به حقانيت رسول و آمدن نشانه‏ هاي روشن براي آنها، كافر شدند؟! و خدا، جمعيت ستمكاران را هدايت نخواهد كرد! (۸۶)

أُولَئِكَ جَزَاؤُهُمْ أَنَّ عَلَيْهِمْ لَعْنَةَ اللَّهِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ ﴿۸۷﴾
كيفر آنها، اين است كه لعن (و طرد) خداوند و فرشتگان و مردم همگي بر آنهاست. (۸۷)

خَالِدِينَ فِيهَا لَا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلَا هُمْ يُنْظَرُونَ ﴿۸۸﴾
همواره در اين لعن (و طرد و نفرين) ميمانند، مجازاتشان تخفيف نمييابد، و به آنها مهلت داده نمي‏شود. (۸۸)

إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ وَأَصْلَحُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿۸۹﴾
مگر كساني كه پس از آن، توبه كنند و اصلاح نمايند، (و در مقام جبران گناهان گذشته برآيند، كه توبه آنها پذيرفته خواهد شد،) زيرا خداوند، آمرزنده و بخشنده است. (۸۹)

إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بَعْدَ إِيمَانِهِمْ ثُمَّ ازْدَادُوا كُفْرًا لَنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ وَأُولَئِكَ هُمُ الضَّالُّونَ ﴿۹۰﴾
كساني كه پس از ايمان كافر شدند و سپس بر كفر (خود) افزودند، (و در اين راه اصرار ورزيدند،) هيچگاه توبه آنان، (كه از روي ناچاري يا در آستانه مرگ صورت مي‏گيرد،) قبول نمي‏شود، و آنها گمراهان (واقعي)اند (چرا كه هم راه خدا را گم كرده‏ اند، و هم راه توبه را!). (۹۰)

إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَمَاتُوا وَهُمْ كُفَّارٌ فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْ أَحَدِهِمْ مِلْءُ الْأَرْضِ ذَهَبًا وَلَوِ افْتَدَى بِهِ أُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ وَمَا لَهُمْ مِنْ نَاصِرِينَ ﴿۹۱﴾
كساني كه كافر شدند و در حال كفر از دنيا رفتند، اگر چه در روي زمين پر از طلا باشد، و آن را به عنوان فديه (و كفاره اعمال بد خويش) بپردازند، هرگز از هيچ يك آنها قبول نخواهد شد، و براي آنان، مجازات دردناك است، و ياوراني ندارند. (۹۱)

لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ ﴿۹۲﴾
هرگز به (حقيقت) نيكوكاري نمي‏رسيد مگر اينكه از آنچه دوست مي‏داريد (در راه خدا) انفاق كنيد، و آنچه انفاق مي‏كنيد خداوند از آن با خبر است. (۹۲)

mohammadhossein
2016/09/24, 05:39
وَرَسُولًا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ ﴿۴۹﴾
و (او را به عنوان) رسول و فرستاده به سوي بني اسرائيل (قرار داده، كه به آنها مي‏گويد من نشانهاي از طرف پروردگار شما، برايتان آورده‏ ام، من از گل، چيزي به شكل پرنده مي‏سازم، سپس در آن مي‏دمم و به فرمان خدا، پرندهاي مي‏گردد. و به اذن خدا، كور مادرزاد و مبتلايان به برص (پيسي) را بهبودي مي‏بخشم، و مردگان را به اذن خدا زنده مي‏كنم، و از آنچه مي‏خوريد، و در خانه‏ هاي خود ذخيره مي‏كنيد، به شما خبر مي‏دهم، مسلما در اينها، نشانهاي براي شماست، اگر ايمان داشته باشيد! (۴۹)

mohammadhossein
2016/09/24, 22:03
دكتر مصري ازطریق قرآن به اثبات تعداد امامان شیعه پرداخته است.
دكتر مجدي وهبة الشافعي - ‏‏خطيب ‏و استاد دانشگاه دینی الأزهر با تحقیقات خود به ارقام و اعداد جالبی دست پیدا کرده که باعث شگفت همگان شده است. ‏باتوجه به اینکه تعداد و ارقام در قرآن بی دلیل نبوده و دارای هدف خاصی هست همچون تعداد کلمه یوم(روز) که 365 ‏بار تکرار شده و همانا تعداد روز در یک سال میباشد و یا كلمه شهر(ماه) ‏که در قران 12‏بار آمده که همان تعداد ماهها در یک سال میباشد ‏و مثالهای زیاد دیگری...
‏و با توجه به این معلومات، تحقیقات خود را در این زمینه انجام داده و به این نتایج جالب رسیده: که کلمه امام دوازده بار آمده و با تعداد امامان شیعه یکی میباشد. کلمه امام در این آیات میباشد: ‏
البقره 124 التوبه 12 هود 17 الاسراء 70 الانبياء 72 القصص 5 الحجر 79 السجدة 24
يس 12 القصص 41 الفرقان 74 الأحقاف 12
*کلمه شیعه یامشتقات آن 12بار درقرآن آمده.‏
***کلمه العصمه(عصمت) ‏که شیعیان اعتقاد دارند که 12امام(ع) و فاطمه زهرا(س) و حضرت محمد مصطفی (ص) معصومند در قرآن 14‏بار تکرار شده؛ در این آیات:
النساء 146 آل عمران 101 النساء 175 المائدة 67 آل عمران 103 يوسف 32 يونس 27
هود (دو کلمه در این آیه) 43 الأحزاب 17 غافر 33 الممتحنة 10 الحج 78
‏كلمه الكساء(یا همان آل ابا) ‏در ‏قرآن كريم با تمام انواع لفظش، ‏که به نقل از أم سلمة درکتب اهل سنت(صحیحین) همسر پیامبر که تعداد آنها ‏پنج نفر که شامل نبي محمد (ص) و امام علي و فاطمة الزهراء و حسن ‏و حسين عليهم السلام اجمعين؛ که پنج بار درقرآن آمده:
البقرة 233 البقرة 259 المائدة 89 المؤمنون 14 النساء 5
ما باید افتخارکنیم که شیعه (‏ اثني عشري ) هستیم و کسی یا کسانی در هیچ زمانی قادر به تخریب یا از بین بردن این مکتب برحق نخواهد بود....
*** چرا در قرآن تعداد چشمه هایی که نبي موسى برای شرب قومش بوجود آورد 12 چشمه بود؟
و همچنین تعداد 12 ماه(شهر) در قرآن
و کلمه الأسباط 12 سبط
و النقباء. 12
و البروج. 12
و الحواريين 12
و كلمه توحيد (لا اله إلا الله)
12 حرف
و ( محمد رسول الله) 12 حرف
و (النبي المصطفى) 12 حرف
و ( الصادق الأمين). 12 حرف *همانا امامان اهل بیت 12 إمامند
و (أمير المؤمنين) 12 حرف
و (فاطمة الزهراء) 12 حرف
و (الحسن والحسين). 12 حرف
و (الحسن المجتبى) 12 حرف
و (الحسين الشهيد). 12 حرف
و (الإمام السجاد). 12 حرف
و (الإمام الباقر). 12 حرف
و (الإمام الصادق) 12 حرف
و (الإمام الكاظم) 12حرف
و (الإمام الرضاء) 12 حرف
و (الإمام الجواد) 12 حرف
و (الإمام الهادي) 12 حرف
و (الحسن العسكري) 12حرف
و (القائم المهدي). 12 حرف
و (خليفة النبيين) 12 حرف
و (وخاتم الوصيين) 12 حرفاً
و (و هؤلاء العترة) 12 حرفاً
و (سادة أهل الجنة) 12 حرفاً
و (محبهم مؤمن تقي) 12 حرفاً
و (عدوهم كافر شقي) 12 حرف
اکنون به شگفتی آيه تطهير دقت کنیم:
(إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت و يطهركم تطهيرا)
این آیه دارای 47حرف میباشد. تعداد حرفهای اسامی زیر :
فاطمة 5 علي 3 حسن 3 حسين 4 علي 3 محمد 4 جعفر 4 موسى4 علي3
محمد 4 علي 3 حسن 3 محمد 4
در مجموع 47 حرف.

mohammadhossein
2016/09/25, 02:22
راز و رمز اعداد در اديان و ادوار مختلف

سالاروند، علي (1)- هاشمي نژاد، محسن (2)
(1) کارمند اداره حفاظت محيط زيست شهرستان ازنا، استان لرستان
(2) کارمند اداره فرهنگ و ارشاد اسلامي شهرستان ازنا، استان لرستان



چکيده:

اعداد در اديان مختلف و در ادوار گوناگون تاريخ به لحاظ خب و بد بودن و تعداد تکرار داراي اهميت ويژه اي هستند، بطوري که در مواردي ريشه در باورها و عقايد مذهبي داشته، که در اين مقاله با چند عدد به لحاظ معروفيت در جوامع پرداخته مي شود - که شامل چهار عدد هفت، ششصد و شصت و شش، عدد سيزده و عدد چهل- ميباشند لازم به ذکر است که اعدد با رمز و راز بسياري وجود دارد که از حوصله اين بحث خارج است.
مقدمه

سنت ها، فرهنگ ها و باورها در تمدن هاي بشري، همواره جزء جدايي ناپذير زندگي انسانها بوده است که سينه به سينه از نسلي به نسل ديگر انتقال يافته و در اين ميان اعداد نيز به واسطه تاثيرگذاري خود بر آداب و سنن و زندگي جوامع، جايگاه ويژه اي داشته و از گذشته تاکنون و در اکثر ادوار تاريخ، رمز و راز آنها براي همگان بسيار جذاب، قابل تامل و بحث برانگيز بوده است، امروزه در قرآن به لحاظ تعداد و تکرار اعداد- در اذکار خاص- راز و رمزهاي گوناگوني آشکار گرديده،اما اين موضوع در اديان ديگر نيز جايگاه خاصي دارد، بطوري که عده اي برخي اعداد را شوم يا مقدس، و اعداي را باعث خوش شانسي يا بدشانسي مي دانند، که اين خود باعث کارهاي عجيبي در برخورد و استفاده از آنها در دوره هاي مختلف تاريخ بشر گرديده، که ذکر برخي از آنها به لحاظ تاريخي و نوع برخورد جوامع مختلف بشري، جذاب و جالب خواهند بود.
عدد هفت

عدد هفت در نزد ايرانيان از ديرباز تاکنون عددي مقدس و مشهور بوده است و از ميان همه اعداد، عدد هفت هميشه مورد توجه مشرق زمين و به خصوص ايرانيان قرار داشته است. اغلب در مورد ايزدي و نيک و گاه در امور اهريمني و شر به کار مي رفته است ولي اکثر موارد در جهت نيت پاک و روحاني مقدس استفاده مي گرديده است. وجود بعضي عوامل طبيعي مانند تعداد سياره هاي مکشوف جهان باستان و همچنين رنگهاي اصلي مويد رجحان و جنبه ماوراطبيعي اين عدد گرديده است. عدد هفت در آين کهن ميترائيسم ايران که قدمتي بيش از پنج هزار سال دارد، عدد مقدسي بوده است. بنابراين مي توان گفت ايرانيان نخستين ملتي بودند که به رمز و راز اين عدد پي بردند. (1)
اهميت و جايگاه عدد هفت در شئونات زندگي (باورها، هنر تاريخ، معماري، ادبيات، فرهنگ و ...) ايرانيان باستان به خوبي از آثار به جا مانده از آنان مشهوده است. به عنوان مثال، دور تا دور قلعه همدان (هگمتانه) پايتخت مادها، داراي هفت ديوار بوده است که کنگره هايي به رنگ هاي مختلف داشته اند. داريوش بزرگ با شش تن ديگر از نجباي ايران هفت تني را تشکيل دادند که دست به دست هم دادند و گئومات مغ دروغين که بر ضد کمبوجيه پادشاه هخامنشي قيام و سه ماه بر مردم ايران حکومت کرد را از تخت پادشاهي سرنگون کردند. در نقوش نقش رستم بالاي ارامگاه داريوش بزرگ در دو طرف، شش نفر وجود دارند که با خود داريوش بزرگ، هفت نقش را تشکيل داده اند. از سوي ديگر، عدد هفت در نزد ايرانيان به عنوان يک نماد انرژي اهورايي نيز مطرح است. به طوريکه در برخي از نقوش فرشهاي دست بافت محلي يا گليم هاي ايراني، دور تا دور دايره مياني آنها با هفت رنگ مختلف تزيين شده است تا انساني که بر وي آن استراحت مي کند، از نيروي آرامش بخش اهورايي آن برخوردار شود. (2) از ديگر باورهاي کهن ايرانيان که بر پايه هفت مي باشد، مي توان به اين موارد اشاره نمود:
هفت ايزدان آريايي، هفت طبقه زمين، هفت طبقه آسمان، هفت ستاره (ماه، تير، ناهيد، خورشيد يا مهر، بهرام، برجيس، کيوان)، هفت روز هفته، هفت اقليم (3)، هفت دريا، هفت ايزد در مذهب مانوي در زمان ساسانيان، هفت شبانه روز جشن و پايکوبي، هفت روز عزا براي درگذشتگان در ايران (مراسم هفته) هفت سين و همچنين ده ها ضرب المثل و کلمات عاميانه ايراني که امروزه نيز کاربرد فراوان دارند همچون:
هفت پشت يا هفت نسل يا هفت جد، هفت اخگر نياره، هفت الوان، هفت خزينه، هفت خط، هفت حکايت، هفت خال، هفت رنگ، هفت قلم آرايش، هفت گنج پرويز، هفت چشمه، ترشي هفته بيجار و ... به کار رفته است.
در ادبيات ايران زمين پس از اسلام نيز عدد هفت جايگاه ويژه اي داشته است (هفت پيکر نظامي گنجوي، هفت خوان رستم در شاهنامه فردوسي، هفت شهر عشق عطار نيشابوري...) که نشان از عميق باورهاي عدد هفت در فرهنگ ايرانيان از گذشته تا حال دارد. (4)
در تمدن هاي باستاني ديگر نقاط جهان نيز توجه خاصي نسبت به عدد هفت داشته اند. سومري ها متوجه هفت تايي بودن بعضي از عوامل طبيعي مانند هفت ستاره معروف جهان باستان و هفت رنگ اصلي شدند، سومري ها آن را کشف کردند و به صورت نمادي از خدايان درآوردند، در بابل و آشور هر معبدي هفت طبقه داشت و هر طبقه به نام يکي از سيارات و هفت رنگ (سرخ، سيمين، سفيد، سياه، ارغواني، آبي و سبز) بود.
در بناهايي که در دوره باستان ساخته مي شد، عدد هفت نقش داشت. باغ هاي معلق بابل منسوب به بخت النصر که خودش هم يکي از عجايب هفتگانه جهان است، در هفت طبقه ساخته شده بود. در يونان باستان اين عدد مخصوص آپولون، خداوند طبابت، شعر و صنعت است. (5)

https://rasekhoon.net/userfiles/Article/1390/07/07/1923481.JPG عدد هفت در اسلام

در قرآن و فرهنگ اسلامي به هفت عنايت و توجه خاصي شده است. معمولا فرهنگ قرآني عدد 7 در مورد کثرت به کار مي رود؛ مانند عدد هزار در فارسي که مي گوييم: هزار بار به او گفتم؛ ولي به حرف من توجهي نکرد مانند آيه «اِن تَستَغفِر لَهُم سَبعينَ مَرَّهَ فَلَن يَغفِرَ اللهُ لَهُم». (توبه، 80)
از ديگر نمونه هاي عدد هفت در فرهنگ اسلامي مي توان به موارد زير اشاره کرد:
- در مراسم حج، 7 دور خانه کعبه را مي چرخند؛
- هفت سنگ به شيطان زدن در زيارت حج
- قرآن 7 بخش دارد: وعد، وعيد، وعض، قصص، امر به معروف، نهي از منکر و ادنيه؛
- 7 عضو در سجده در وقت نماز بر زمين است (آيه 18 سوره مبارکه جن)
- اولين سوره قرآن 7 آيه دارد؛
- در قرآن 7 بار سلام آمده: سلام به نوح، به ابراهيم، به موسي، به هارون، به ياسين، به خالدين، به الحي فجر؛
- در بهشت 7 چشمه و نهر و در دوزخ 7 طبقه «عشکوب» است که آخرين آن اسفل السافلين است؛
در قران آسمان را داراي 7 طبقه مي داند
عدد هفت در مسيحيت:

در تعليمات کليساي کاتوليک هفت گناه کبيره (غرور، آزمندي، بي عفتي، حسد، افراط، خشم و کاهلي) و هفت پيمان مقدس (غسل تعميد، تسليم و تصديق، تقديس و بلوغ، ازدواج، استغفار و توبه، غسل قبل از مرگ با روغن مقدس، درآمدن به لباس روحانيون مسيحي) وجود دارد. در بيست و هفتم ژوئن هر سال، روز «هفت انسان خوابيده» «مسيحيان ياد آن هفت برادري را که در سال 251 بعد از ميلاد، براي عقيده و ايمان خود، زنده زنده لاي ديوار نهاده شده و مردند، گرامي مي دارند؛» (6)
در انجيل از هفت روح پليد صحبت شده است. به نظر فرقه کاتوليک، هفت نوع شادي، هفت نوع مناسک، هفت گناه اصلي فراگير توبه، هفت اندوه و هفت شادي و هفت غسل تعميد معتقدند. در مسيحيت آمده که حضرت عيسي 7 خوراک پسنديده داشت- نمک، سرکه، نان؛ تره، ماهي، روغن، عسل (= انگبين)
در انجيل يوحنا آمده است که يوحنا 7 روح، 7 خورشيد، 7 چهره، 7 گوسفند، 7 شاخ و 7 سر و 7 چشم را همراه با 7 فرشته در خواب ديد.
در آيين يهود:

عدد هفت در فرهنگ لغات عبري واژه (زَيين) هفتمين حرف از بيست و دو حرف الفباي عبري به شمار مي رود و آن به معناي سلاح قديمي يا نمادي از دشنه يا شمشير تعريف شده است. معناي ديگر #40@ تاج است که نماديست از اقتدار و پادشاهي در سنگ نبشته هاي هيروگليف از حرف (زَيين) به عنوان پيکان يا سلاحي که انسان بتواند توسط آن بر عالم چيره و غالب گردد، ذکر شده است.
در کتب مقدس يهود (عهد قديم)، تعبير و تفسيرهاي زيادي به شکل حکايت و نکات آموزنده در رابطه با عدد هفت بيان شده است.
در سفر برشيت (پيدايش) فصل دوم اين کتاب چنين آمده است:
«کار آسمان و زمين و تمامي تعلقات آن به انجام رسيد. خداوند در هفتمين روز، کارش را خاتمه داده بود و روز هفتم را تعطيل نمود. خداوند روز هفتم (شبات) را برکت داد و آن را مقدس نمود. زيرا در روز هفتم از عمل آفرينش فارغ شده بود. خداوند، عالم را در شش روز آفريد.» (يکي از احکام دهگانه که در کوه سينا بر حضرت موسي از طرف خداوند نازل گرديد. نگهداري از روز شبات، هفتمين روز هفته است.)
در آيين هاي مذهبي يهوديان که در سفر و بيقرا، فصل بيست و سوم بر آن تاکيد شده، ايام عومر مي باشد. يهوديان به مدت هفت هفته از روز دوم پسح (عيد فطر) تا عيد نزول تورا (شاووعوت) روزشماري مي کنند و آن همزمان با تقديم پيمانه اي از محصول جو بوده است. که در روز دوم پسح به خانه خدا تقديم مي شد.
در پانزدهمين رو همين ماه (نيسان) براي خداوند عيد فطير است. هفت روز فطير بخوريد. روز اول و روز هفتم براي شما روز اجتماع مقدس خواهد بود. هيچ کاري انجام ندهيد. هفت روز قرباني براي خدا تقديم نماييد. (7)
توجه به عدد 7 نيزدر آيين هاي هند و بودا نيز نفوذ کرده است و امروزه بسياري از عرفاي بزرگ هند براي رسيدن به در مراحل سير و سلوک خود از هفت مرحله اي که در استخواهاي پشت کمر انسان آن را نهفته مي دانند سير ميسر مي کنند. (8)

https://rasekhoon.net/userfiles/Article/1390/07/07/1923482.JPG عدد سيزده

عدد سيزده يکي از اعدادي مي باشد که در باور عاميانه اکثر ملت ها نحس مي باشد.
قدما اعتقاد داشتند که حاصل جمع 1+12 عددي نحس است. هر گونه توجه و عمل به توصيه و حرف آنها اين تصورات را به وجود خواهد آورد که حداقل در هفته دوم از ماه تولد فرزندي که همانا سيزدهمين روز از تولدش است، بايد والدين 24 ساعت برخود بلرزند و در انتظار حوادث وحشتناک باشند و يا وقتي به سن 13 سالگي مي رسد، به مدت يک سال نگران او باشند. همچنين در هنگام اجاره اتاق در هتل اتاقي که روي آن شماره 13 ثبت شده، از اجاره آن خودداري مي کنيم.
در فرهنگ و باور ملت هاي گوناگون تفسيرهاي متفاوتي براي منحوس بودن عدد سيزده وجود دارد:
- به قول (ويل دورانت) از آنجا که دوازده عددي بود که به 2 و 3 و 4 و 6 بخش پذير بوده و عدد کاملي به شمار مي آمده و درست بعد از آن عدد سيزده است که به هيچ کدام از آن اعداد بخش پذير نيست، نحس شده است.
- مسيحيان، يهوديان خيانت کار را سيزدهيمن آن دوازده نفر مي دانند.
از طرفي، در نزد انديشمندان رياضيدان نيز عدد 13 بدقلق مي باشد، زيرا با کمي توجه و دقت مي توان متوجه شد که عدد 12 قابليت بخش پذيري بسيار بالايي دارد و به پنج مقسوم کامل و چهار مقسوم يا خارج قسمت غيراصم و بدون باقيمانده قابل تقسيم است، اما در مورد 13 اين قابليت ها بدقلق است.
-در آمريکا به جاي عدد 13 مي نويسند «Bis12» يا 12 مکرر و اما در سوئد اگر جمعه به سيزدهم بيفتد، نحس است و بايد منتظر رويدادهاي غيرمنتظره بود.
- در سوئيس چون لئونهارد اويلر- دانشمند رياضيدان 13 فرزند داشت و فقط 5 نفر به سن نوجواني رسيدند و در نهايت 3 نفر باقيماندند، بنابراين اين عدد را نحس مي دانند.
- در باختر افغانستان به علت نحس بودن عدد 13، نخسيتن چهارشنبه سال را جشن مي گيرند.
- در ايران - نواحي کرمانف نخستين شنبه سال نو را جشن مي گيرند و در استان سمنان در روز 14 فروردين جشن مي گيرند.
در همه باورها عدد 13 منحوس نيست، به عنوان مثال:
-ارامنه 13 ژانويه و 13 فوريه را جشن مي گيرند.
- در نواحي از افغانستان، به جز باختر، آن روز سوم و گاها روز 13 فروردين را «روز زنان» نامند.
عدد 13 در بسياري از آداب و رسوم که علم هندسه در آن ها به نوعي وجود دارد، نقش محوري داشته است، زيرا نمايشگر الگويي بوده که در انسان، طبيعت و بهشت داشته است. براي نمونه 13 مفصل اصلي در بدن آدمي وجود دارد. سال خورشيدي 13 مدار قمري دارد وماه هر روز 13 درجه در آسمان حرکت مي کند.
سيزدهمين الفباي ملل اسکانديناوي «eiwaz» ناميده مي شود که مجموعه روش ها و باورها و رسوم مردم شمال اروپا را نشان مي دهد و نمايانگر نقطه تعادل بين روشنايي و تاريکي، نيروي خلاق و مخرب، بهشت و زمين است که در واقع به طور همزمان پايان و شروع محسوب مي شود وبه يک اندازه براي مرگ و زندگي ابدي اهميت قايل مي شود.
در نمادهايي که دراسکناس يک دلاري وجود دارد، به طور اغراق آميزي نقش عدد 13 ديده مي شود. در واقع مفهوم عدد 13 در تاريخ آمريکا بسيار مستحکم است. عدد 13 در بسياري از نمادهاي يک دلاري آمريکايي به کار مي رود (13 قوم اوليه آمريکا، 13 امضاکننده بيانيه استقلال، 13 نوار روي پرچم، 13 طبقه هرمف 13 ستاره در بالاي سر عقاب، 13 پرتزئيني از پرهاي موجود در طول هر يک از بال هاي عقاب، 13 نوار بر روي سپر، #41@ 13 برگ بر روي شاخه زيتون و 13 عدد پيکان)
در ايران و هند باستان، تعداد سال هاي جهان در آفرينش، 12000 سال انگاشته شده است. تعداد ماه هاس سال هم بر همين اساس (به ازاي هر 1000 سال، يک ماه) دوازده ماه است. شايد در راستاي همين باورها بوده که اکنون در ابتداي سال شمسي، ايرانيان 12 روز و در ادامه، روز سيزدهم فروردين را تعطيل هستند. روز سيزدهم نمادي از آشوب آغازين قبل از آفرينش و البته شروع دوباره زندگي پنداشته مي شود واين چنين است که بعد از روز سيزدهم، دوباره کار و تلاش در سال جديد آغاز مي شود.

https://rasekhoon.net/userfiles/Article/1390/07/07/1923483.JPG عدد 666

عدد 666 يکي ديگر از عداد بحث انگيز به لحاض گوناگون از ادوار گذشته تاکنون بوده است و بسياري از پژوهشگران در علوم مختلف، عدد 666 را به موضوعات مختلف ارتباط داده اند. در حوزه هاي الهيات، تاريخ، رياضيات و ... بارها اين عدد مورد تجزيه قرار گرفته و سرچشمه ها و سرنوشت هاي متفاوتي داشته است. کشتارها و جنگ هاي کاليگولا و نرون (1)، آتش فشان کوه پومپي (2) و حتي تعداد حروف موجود در نام پاپ ها! از نتايج اين ربط دادن ها بوده است.
666 عدد مهمي براي جامعه مسيحيت است. زيرا که آنان اين عدد را نشانه دجال و يا علامت شيطان مي دانند. در اعتقاد مسيحيان فردي که عدد 666 را به همراه دارد، آنتي کرايست يا ضد مسيح ناميده مي شود. گفته مي شود که اين عدد را مي توان بر روي تن اين فرد- خصوصا زيرموهاي سر- يافت. با پيشرفت علوم و ظهور اختراعات جديد و همچنين ماشيني شدن زندگي، مظاهر جديدي از ربط دادن اين عدد به افراد نيز پيدا شده است.
سؤالي که در اينجا در ذهن جاي مي گيرد، اينست که چگونه يک مفهوم با عدد 666 بيان شده است.
اصولا پيدايش بيان اسامي با اعداد به زماني بازمي گردد که مسيحيان براي مخفي نگاه داشتن نام خود، نامشان را بر اساس فرمولي خاص که بر مبناي ارزش عددي هر يک از حروف نامشان بود بيان مي کردند.
عدد چهل

با تاملي در اديان اسلام و يهود با عدد ديگري مواجه مي شويم که نکات جالبي در مورد آن وجود دارد که حاکي از رموز و اسراري در آن است. در قرآن مجيد عدد چهل، چهل بار به کار رفته است. دو مورد ان، دوباره ميقات حضرت موسي (ع)، (بقره، 51، اعراف، 142) و يک مورد درباره سرگرداني قوم يهود است که چهل سال طول کشيد. (مائده، 26) مورد ديگر آن، سنّ رشد و کمال آدمي است. با توجه به مورد اخير، مي توان گفت که يکي از حکمت هاي تاکيد بر عدد چهل، آن است که رسيدن به چهل سالگي، به طور معمول با کمال عقل همراه است.در روايات نيز سنّ کمال خِرَد، چهل سالگي مشخص شده است. اين مقياس، درباره چهل روز نيز صادق است. امام باقر(ع) فرمود: «هر که چهل روز، ايمانش را براي خدا خالص گرداند، خداوند محبّت دنيا را از دل او بيرون مي کند و بينشي به وي عطا ميکند که درد و درمان خويش را بداند و حکمت را در دل او جاي دهد.» چهل روز از نظ تکوين و آفرينش ويژگي خاصّي دارد. از موارد ديگر اعجاب در مورد عدد چهل اينست که نطفه، پس از چهل روز به عَلَقه، پس از چهل روز به مضغه و ... تبديل مي شود. و يا حضرت موسي (ع) براي گرفتن «الواح تورات» (کتاب آسماني) چهل شب و روز در کوه طور مشغول آماده سازي روحي خود شد تا برايش زمينه تلقّي تورات و گرفتن الواح آن ميسر شود.
بحث و بررسي:

با تفاسير اخير، مشاهده مي گردد که بسياري از اعداد در جوامع و اديان گوناگون جايگاه خاصي دارند اما گاهي اين بحث بصورت افراط آميز و غيرمعقول و چالش زا بوده است. به هر حال، تعداد و تکرار در اعداد و پايبندي به آنها به جهت نظم و ترتيب يا دلايل ديگري بوده اما خود اعداد ذاتاً نمي توانند باعث بروز مشکل گردند و مسئله اصلي را مي توان ورود خرافات در آنها دانست که جوامع بشري را دستخوش چالشهاي زيادي در طول ادوار تاريخ نموده است که رعايت جانب اعتدال در تمام زمينه ها، جوامع و اجتماعات بشري را از ورود خرافات به تمام شئونات زندگي در امان نگاه خواهد داشت.
منابع:
(1) تاريخ اديان و مذاهب در ايران باستان- عباس قدياني چاپ تهران 1374- برگ 97
(2) تاريخ اديان و مذاهب در ايران باستان- عباس قدياني چاپ تهران 1374- برگ 98
(3) تاريخ اديان و مذاهب در ايران باستان- عباس قدياني چاپ تهران 1374- برگ 115
(4) زرتشت پيامبري که از نو بايد شناخت- ارباب کيخسرو شاهرخ چاپ تهران 1380-برگ 137
(5) http:// irantrack.com/Forum/thread21404. html
(6) هفت در قلمرو فرهنگ جهان/ مويد شريف محلاتي سال 1337.
(7)http://www.iranjewish.com/Essay/Essay/-33-hafte-erfani.htm
(8) تاريخ اديان و مذاهب در ايران باستان- عباس قدياني چاپ تهران 1374- برگ 282
(9) http:// godisonenotes.blogspot.com/2005/05/666.html
(10) http://www.mardomsalari.com/template1/News.aspx.NID=16452(
(11) http:// parspoint.persianblog.ir/post/100
(12) http:// poshtibani-maghalena.blogfa.com/post-67.aspx
(13)- توماس ميشل، کلام مسيحي ترجمه حسين توفيقي
منبع:نشريه اطلاعات علمي - شماره367

mohammadhossein
2016/09/25, 02:50
یا لطیف یا من لا یعلم الغیب الا هو

ای آن کس که هیچ کس جز او دانای غیب نیست
http://forums.boursy.com/imported/2016/09/24-1.gifhttp://forums.boursy.com/imported/2016/09/24-1.gifhttp://forums.boursy.com/imported/2016/09/24-1.gifhttp://forums.boursy.com/imported/2016/09/24-1.gifhttp://forums.boursy.com/imported/2016/09/24-1.gif عدد 10، 9بار و مرتبط با 9موضوع در قرآن آمده است: الف. پاداش نيكوكارى: «مَن جاءَ بِالحَسَنَةِ فَلَهُ عَشرُ اَمثالِها» (انعام/6 ،160) كه طبق اين آيه 10 برابر مى‌گردد.
ب. كفّاره قربانى حجّ؛ كسى كه نتواند در حجّ قربانى كند بايد سه روز در ايام حجّ و 7 روز هنگام بازگشت، روزه بگيرد كه مجموعاً 10 روز مى‌شود: «و سَبعَة اِذا رَجَعتُم تِلكَ عَشَرَةٌ كامِلَةٌ» (بقره/2،196)
ج. كفّاره حَنث قسم؛ اگر كسى بر انجام يا ترك كارى سوگند ياد كرد و مطابق آن عمل نكرد بايد بنده‌اى را آزاد، يا 10 مستمند را اطعام كند يا سه روز، روزه بگيرد:«فَكَفّـرَتُهُ اِطعامُ عَشَرَةِ مَسـكينَ» (مائده/5 ،89)
د. عدّه زن شوهر مرده كه 4 ماه و 10 روز است:«يَتَرَبَّصنَ بِاَنفُسِهِنَّ اَربَعَةَ اَشهُر و عَشرًا» (بقره/2،234)
هـ . ميقات موسى(عليه السلام) كه مجموعاً 40 شب، از ماه ذى‌قعده تا شب دهم ذى‌حجه بود: «و وعَدنا موسى ثَلـثينَ لَيلَةً و اَتمَمنـها بِعَشر» (اعراف/7،142)
و. مهريه همسر موسى(عليه السلام) كه 8 سال كارگرى براى حضرت شعيب(عليه السلام)بود و در پايان، از روى اختيار 10 سال شد: «فَاِن اَتمَمتَ عَشرًا فَمِن عِندِكَ» (قصص/28،27)
ز. شبهاى ده‌گانه كه مورد سوگند الهى قرار گرفته و منظور از آنها شبهاى ده‌گانه اول ذى حجه است
ر. يا امامان معصوم از امام حسن مجتبى تا امام حسن عسكرى(عليهم السلام) در كنار شفع كه اميرمؤمنان و فاطمه(عليهما السلام) را شامل مى‌شود و وَتْر كه خداى واحد است: «والفَجر * ولَيال عَشر» (فجر/89 ،1 ـ 2)
ح. تحدّى به آوردن 10 سوره به‌سان قرآن: «قُل فَأتوا بِعَشرِ سُوَر مِثلِهِ مُفتَرَيـت» (هود/11،13)
ط . گفتگوى مجرمان در روز قيامت كه بر اثر طولانى بودن عذاب، مدت درنگ در دنيا را تنها 10 روز مى‌پندارند: «يَتَخـفَتونَ بَينَهُم اِن لَبِثتُم اِلاّ عَشرا» (طه/20،103)
http://forums.boursy.com/imported/2016/09/24-1.gifhttp://forums.boursy.com/imported/2016/09/24-1.gifhttp://forums.boursy.com/imported/2016/09/24-1.gifhttp://forums.boursy.com/imported/2016/09/24-1.gifhttp://forums.boursy.com/imported/2016/09/24-1.gif
۱:گفتن 10 مرتبه اين ذكر جهت شفاي :
امام صادق:يكي از فرزندان ان حضرت مريض ميشود و حضرت به او ميگويد 10 مرتبه بگو((يا الله ))كه هيچ مومني نميگويد .مگر ان كه خدا ميفرمايد كه لبيك ،حاجت خود را بگو.
http://forums.boursy.com/imported/2016/09/24-1.gifhttp://forums.boursy.com/imported/2016/09/24-1.gifhttp://forums.boursy.com/imported/2016/09/24-1.gifhttp://forums.boursy.com/imported/2016/09/24-1.gifhttp://forums.boursy.com/imported/2016/09/24-1.gif

mohammadhossein
2016/09/25, 02:53
:گفتن 10 مرتبه اين ذكر براي رهايي از فلج :
شيخ عباس قمي در باقيات و صالحات از بلد الامين از رسول اكرم(ص)روايت كرده كه فرمود:هر كس هر روز 10 مرتبه اين ذكر را بگويد از مرض فلج رهايي پيدا ميكند و ان ذكر اين است:بسم الله الرحمن الرحيم.لا حولَ و لا قوّة الّا باللهِ العلي العظيم.
http://forums.boursy.com/imported/2016/09/24-1.gifhttp://forums.boursy.com/imported/2016/09/24-1.gifhttp://forums.boursy.com/imported/2016/09/24-1.gifhttp://forums.boursy.com/imported/2016/09/24-1.gifhttp://forums.boursy.com/imported/2016/09/24-1.gif
3:ثواب 10 بار صلوات فرستادن :
چون يكي از بندگان خدا بر پيامبر اكرم(ص) صلوات بفرستد منادي از عالم غيب ندا ميدهد كه:خداوند بر اين بنده 10 بار صلوات فرستاد و هنگامي كه اين نداي ملكوتي به اهل اسمان برسد 1000بار بر ان افزوده شود .همچنين تا جايي كه به سدرة المنتهي(درختي در اسمان هفتم)ميرسد.
http://forums.boursy.com/imported/2016/09/24-1.gifhttp://forums.boursy.com/imported/2016/09/24-1.gifhttp://forums.boursy.com/imported/2016/09/24-1.gifhttp://forums.boursy.com/imported/2016/09/24-1.gifhttp://forums.boursy.com/imported/2016/09/24-1.gif
4:ختم سوره ي ((احقاف))جهت گرفتن 10 پاداش:
در حديثي از پيامبر اكرم نقل شده :هر كس سوره ي مباركه ي ((احقاف))را بخواند به ازاء هر دانه شن كه در اين دنيا وجود دارد 10 حسنه به او داده ميشود .و.10سيئه محو ميگردد و 10 درجه بر درجات او افزوده ميشود
http://forums.boursy.com/imported/2016/09/24-1.gifhttp://forums.boursy.com/imported/2016/09/24-1.gifhttp://forums.boursy.com/imported/2016/09/24-1.gifhttp://forums.boursy.com/imported/2016/09/24-1.gifhttp://forums.boursy.com/imported/2016/09/24-1.gif
5

mohammadhossein
2016/09/25, 02:56
خواندن سوره ي ((حجرات ))10 حسنه دارد :
پيامبر اكرم:هر كس سوره ي ((حجرات))را بخواند به عدد تمام كساني كه خدا را اطاعت يا عصيان كرده اند 10 حسنه به او داده ميشود
http://forums.boursy.com/imported/2016/09/24-1.gifhttp://forums.boursy.com/imported/2016/09/24-1.gifhttp://forums.boursy.com/imported/2016/09/24-1.gifhttp://forums.boursy.com/imported/2016/09/24-1.gifhttp://forums.boursy.com/imported/2016/09/24-1.gif
10:6 پاداش براي ختم سوره ي ((نجم))
پيامبر اكرم:هر كس سوره ي مبار كه ((نجم)) را بخواند به عدد هر يك از كساني كه به پيامبر ايمان اورده اند و كساني كه او را انكار كرده اند 10 حسنه به او داده ميشود (تفسير نمونه.به نقل از تفسير مجمع البيان)
http://forums.boursy.com/imported/2016/09/24-1.gifhttp://forums.boursy.com/imported/2016/09/24-1.gifhttp://forums.boursy.com/imported/2016/09/24-1.gifhttp://forums.boursy.com/imported/2016/09/24-1.gifhttp://forums.boursy.com/imported/2016/09/24-1.gif
10:7مرتبه خواندن سوره ي ((قدر))جهت دوري از شيطان:
هر كس سوره ي قدر را بخواند چنان است كه همه رمضان را روزه گرفته است و شب قدر را احيا كرده و هر كه 10 بار بخواند خدا 1000گناهش را امرزد و هر كه در وقت دخول و خروج از خانه بخواند شيطان از او دور ميگردد و هر كه ان را حفظ كند گويا همه ي علوم را حفظ كرده
http://forums.boursy.com/imported/2016/09/24-1.gifhttp://forums.boursy.com/imported/2016/09/24-1.gifhttp://forums.boursy.com/imported/2016/09/24-1.gifhttp://forums.boursy.com/imported/2016/09/24-1.gifhttp://forums.boursy.com/imported/2016/09/24-1.gif

mohammadhossein
2016/09/25, 02:58
10:8ذكر 10 مرتبه براي بي نيازي:
امام صادق:هر كس وقت سحر با طهارت دست ها را به سوي اسمان بلند كند و 10 مرتبه ((يا باسط))بگويد و به صورت خود بكشد هرگز محتاج نشود و از غم نجات مييابد و از جايي كه گمان ندارد ، نعمت زياد به او برسد و روزي او فراخ شود و هرگز مغبوض و مغموم نمیباشد .براي توسعه ي رزق مداومت اسم(يا باسط)بسيار مفيد است .
http://forums.boursy.com/imported/2016/09/24-1.gifhttp://forums.boursy.com/imported/2016/09/24-1.gifhttp://forums.boursy.com/imported/2016/09/24-1.gifhttp://forums.boursy.com/imported/2016/09/24-1.gifhttp://forums.boursy.com/imported/2016/09/24-1.gif
9: گفتن 10 مرتبه اين ذكر جهت بيرون امدن از گناهان :
هر كس هر روز 10 مرتبه بگويد((:بسم الله الرحمن الرحيم . و لا حولَ و لا قوّة الّا بالله ِالْعلي العظيم))از گناهان بيرون ميايد مانند روزي كه از مادر متولد شده و خدا دفع كند از او 70 نوع بلا را كه از جمله ي انها ديوانگي و خوره و پيسي و فلج بوده و حق تعالي 70000هزار ملك موكل گرداند كه براي او استغفار نمايند
http://forums.boursy.com/imported/2016/09/24-1.gifhttp://forums.boursy.com/imported/2016/09/24-1.gifhttp://forums.boursy.com/imported/2016/09/24-1.gifhttp://forums.boursy.com/imported/2016/09/24-1.gifhttp://forums.boursy.com/imported/2016/09/24-1.gif

mohammadhossein
2016/09/25, 02:59
:گرفتن 10 حسنه با اين ذكر:
امام باقر:هر كس پيش از طلوع و غروب افتاب 10 مرتبه بگويد:((سبحان الله و بِحَِمدِه))10 حسنه براي او بنوسيند((مفاتيح الجنان))
http://forums.boursy.com/imported/2016/09/24-1.gifhttp://forums.boursy.com/imported/2016/09/24-1.gifhttp://forums.boursy.com/imported/2016/09/24-1.gifhttp://forums.boursy.com/imported/2016/09/24-1.gifhttp://forums.boursy.com/imported/2016/09/24-1.gif
11:گفتن 10 مرتبه تسبيحات اربعه و نجات از گرفتاري:
امام علي(ع):هر كس بعد از نماز هاي واجب هر كدام از تسبيحات اربعه را 10مرتبه بگويد يا 10 مرتبه تسبيحات اربعه را بگويد خداوند هزار بلا را در دنيا از او دور سازد كه يكي از انها مرتد شدن است .وهزار درجه و مرتبه در اخرت براي او قرار دهده كه يكي از انها قرار گرفتن در جوار حضرت رسول است
http://forums.boursy.com/imported/2016/09/24-1.gifhttp://forums.boursy.com/imported/2016/09/24-1.gifhttp://forums.boursy.com/imported/2016/09/24-1.gifhttp://forums.boursy.com/imported/2016/09/24-1.gifhttp://forums.boursy.com/imported/2016/09/24-1.gif

mohammadhossein
2016/09/25, 03:00
ده درخت در بهشت با اين ذكر:
امام باقر :هر كه هر بامداد و شام ((تسبيحات اربعه=سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اكبر))را بگويد براي هر بار 10 درخت در بهشت براي او كاشته ميشود
http://forums.boursy.com/imported/2016/09/24-1.gifhttp://forums.boursy.com/imported/2016/09/24-1.gifhttp://forums.boursy.com/imported/2016/09/24-1.gifhttp://forums.boursy.com/imported/2016/09/24-1.gifhttp://forums.boursy.com/imported/2016/09/24-1.gif
13:جهت وسعت رزق و روزي با ده مرتبه :
جهت وسعت رزق و روزي بعد از نماز صبح 10مرتبه سوره ي مباركه ي ((انا انزلناه))را بخواند كه تخلف ندارد و مجرب است

mohammadhossein
2016/09/25, 03:02
ده پاداش براي خواندن سوره ي ((قريش)):
هر كس اين سوره را بخواند به عدد هر كه طواف كعبه نموده و در كعبه معتكف شده 10 حسنه به او بخشند.((تفسير نمونه.به نقل از مجمع البيان))
http://forums.boursy.com/imported/2016/09/24-1.gifhttp://forums.boursy.com/imported/2016/09/24-1.gifhttp://forums.boursy.com/imported/2016/09/24-1.gifhttp://forums.boursy.com/imported/2016/09/24-1.gifhttp://forums.boursy.com/imported/2016/09/24-1.gif
15:ذكر 10 مرتبه جهت جلوگيري از گناه:
پيامبر:هر كس سوره ي ((قل هو الله )) را هر روز 10 مرتبه بخواند در ان روز براي او گناهي نوشته نشود هر چند شيطان سعي كند بر او نوشته شود .

mohammadhossein
2016/09/25, 03:03
منابع :

تحريرالوسيله .التبيان .مجمع‌البيان

انوار القرآن، البرهان، سایت امام معصوم.

تفسير نمونه . تفسير مجمع البيان

ختوم و اذكار .بلد الامين .مفاتيح الجنان

mhjboursy
2016/09/29, 17:09
سلام

چقدر این آیه به دلم می نشیند...


http://cdn.asemooni.com/2012/06/ayatul-kursi.jpg


اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَ لاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَ لاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضَ وَ لاَ یَۆُودُهُ حِفْظُهُمَا وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُۆْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَیَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیَآۆُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ

«خداست که معبودى جز او نیست؛ زنده و برپادارنده است؛ نه خوابى سبک او را فرو مى‌گیرد و نه خوابى گران؛ آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، از آنِ اوست. کیست آن کس که جز به اذن او در پیشگاهش شفاعت کند؟ آنچه در پیش روى آنان و آنچه در پشت سرشان است مى‌داند. و به چیزى از علم او، جز به آنچه بخواهد، احاطه نمى‌یابند. کرسى او آسمانها و زمین را در بر گرفته، و نگهدارى آنها بر او دشوار نیست، و اوست والاى بزرگ. در دین هیچ اجبارى نیست. و راه از بیراهه بخوبى آشکار شده است. پس هر کس به طاغوت کفر ورزد، و به خدا ایمان آورد، به یقین، به دستاویزى استوار، که آن را گسستن نیست، چنگ زده است. و خداوند شنواى داناست. خداوند سرپرست کسانى است که ایمان آورده‌اند. آنان را از تاریکیها به سوى روشنایى به در مى‌برد. و [لى‌] کسانى که کفر ورزیده‌اند، سرپرستشان طاغوتند، که آنان را از روشنایى به سوى تاریکیها به در مى‌برند. آنان اهل آتشند که خود، در آن جاودانند.»


صوت زیبای سعد الغامدی:
http://s6.picofile.com/file/8225400584/Saad_El_Ghamidi.mp3.html

mohammadhossein
2016/09/29, 17:47
اعجاز و عجایب خلقت مورچه در قرآن در کنار معجزات کلامی قرآن، که محمد صل الله علیه و آله به واسطه آن مشرکان را به مبارزه طلبید و از آن ها خواست که یک آیه مانند آن بیاورند و آن ها نتوانستند، قرآن کریم دربرگیرنده معجزات علمی زیادی است که خداوند برای حضرت محمد(ص) آن ها را بیش از هزار سال پیش آشکار کرد. این معجزات امروزه کشف شده اند و باعث تقویت ایمان ایمان آورندگان شده است و اثباتی برای الهی بودن قرآن کریم است. مورچه خانم Wadea Omrany کشف جدیدی علمی در قرآن کرده است. ایشان می گویند که ما در سوره نمل آیه 18کشف جدید علمی کرده ایم. این معجزه جدید چیزی است که مورچه در آیه 18 گفت و علم امروز نحوه ارتباط مورچه ها با یکدیگر را کشف کرد خصوصا زمانی که یک خطر محل زندگی مورچه ها را تهدید می کند. ما تلاش می کنیم جملاتی که مورچه در قرآن کریم به زبان آورد را توضیح دهیم و سعی می کنیم آنچه را که او گفت با کشفیات جدید علمی ربط دهیم و مدرک پیشی گرفتن قرآن کریم به علم امروزی را رو می کنیم که این حقایق را بیش از هزار سال پیش بیان کرد. خداوند در سوره نمل آیه 18 می فرماید: حَتَّى إِذَا أَتَوْا عَلَى وَادِ النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ یَا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لَا یَحْطِمَنَّكُمْ سُلَیْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا یَشْعُرُونَ ؛ "تا چون به دره مورچه ها رسیدند، مورچه ای گفت: ای مورچه ها به لانه هایتان وارد شوید‌، مبادا سلیمان و لشگرش پایمالتان كنند و خود آگاه نباشند." در آیه بالا مورچه خطر قریب الوقوعی كه در كمین مورچه ها است را در طی چهار مرحله متوالی به شرح زیر می گوید: 1-"ای مورچه ها" این اولین اعلام خطری است كه توسط مورچه داده می شود تا توجه دیگر مورچه ها را به سرعت جلب كند. مورچه های دیگر با گرفتن این پیام صبر می كنند تا دیگر پیام ها را توسط همان مورچه دریافت كنند. 2-"به لانه هایتان وارد شوید" در این جا گوینده پیام، جملاتش را با دیگرپیام ها ادامه می دهد و به مورچه های دیگر می گوید كه چه كار باید بكنند. ما این رابطه را كه توسط علم امروزی كشف شده در قسمت دوم این نوشته می بینیم ( كه در ارتباطات بین مورچه ها است.) 3- " مبادا سلیمان ولشگرش پایمالتان كنند" در این جمله مورچه دلیل این خطر را به مخاطب خود می گوید و این آن چیزی است كه ما امروزه توسط بررسی علمی اثبات می كنیم. در این جا حضرت سلیمان خنده ای از روی محبت و شكر می كند گویی كه او این مورچه ها را آرام كرده است و این كه اوگفته است به مورچه ها كه لازم نیست نگران باشند و آن حضرت آن ها را دیده است و با آن ها مهربان می باشد و به آن ها صدمه ای نمی رساند 4-"و خود آگاه نباشند" مورچه ها، به عنوان عكس العملی در مقابل خطر قبلی، یكنوع دفاع مشخصی از خود بروز می دهند. در این چند جمله آخری،مورچه به مخاطبان خود می گوید كه به منبع خطر حمله نكنید زیرا خطر از یك دشمن واقعی نیست- زیرا سلیمان و همراهانش از وجود لانه مورچه ها در سر راه خود خبرندارند و قصد حمله به آن را نیز ندارند بنابراین مورچه ها آن ها را خطرواقعی نمی دانند. در كلمات آخر، مورچه پیام رسان، همراهانش را از رسیدن سلیمان با خبر كرد و این چیزی است كه ما به صورت علمی و از طریق بررسی رمز های شیمیایی ارتباطی مورچه ها توضیح می دهیم. ما ترتیب دستورات مورچه ها را كه به چهار مرحله تقسیم می شد- چهار مرحله شامل عبارات ها و علامت ها- نشان دادیم. علم در این زمینه چه می گوید؟ این مقاله را بخوانید: مورچه ها از ارتباط شیمیایی در موقعیت های اخطارو دفاعی و همچنین زمانی كه تبادل سریع اطلاعات نیاز باشد و نیز زمانی كه با خطری مواجه باشند استفاده می كنند. این اخطار معمولا توسط صدورعلامت های شیمیایی دفاعی مشخص می شود. غده های دفاعی مسئول ایفای نقش اخطار و دفاع هستند. به عنوان مثال مورچه استرالیایی رادر نظر بگیرید. وقتی این مورچه ها با خطر مواجه می شوند، قطرات كوچكی را از غده دفاعی خود ترشح می كنند – این یك فرمان برای دیگر مورچه ها است تا فرار كنند و با شاخك های خود ارتعاشی ایجاد كنند كه به معنای قرار گیری در موقعیت خطر است. اولین ماده كه توسط مورچه ها شناسایی می شود aldehyde hexanal است و باعث جلب توجه و علاقه آن ها می شود. در نتیجه شاخك های خود را تكان می دهند و بالامی برند تا دیگر بوها را نیز بگیرند. وقتی كه آن ها hexanol(اولین پیغام به شكل الكل بود) را دریافت می كنند موقعیت خطر به خود می گیرند و در تمامی جهت ها می دوند تا منبع مشكل را پیدا كنند. زمانی كهundécanoneدریافت كنند، مورچه ها را به سمت منبع خطر می برد و آن ها راتحریك می كند تا تمام اشیا خارجی را گاز بگیرند. سپس در نهایت وقتی كه به هدف نزدیك تر می شوند butyloctenalرا تشخیص می دهند كه پرخاشگری و آمادگی آن ها را برای قربانی كردن خود افزایش می دهد. ارتباط شیمیایی مهم ترین روش ارتباط در زمان خطر و گزارش دادن این خطراست. در این فرایند مورچه ها انواع مختلف این مواد كه هر كدام رمز تفاوتی دارد و بیانگر نوع خاصی از صحبت كردن است را استفاده می كنند. اگر انتشار موادی كه توسط مورچه ای كه آن خطر را اعلام كرد تعقیب كنیم می بینیم كه كاری می باشد كه مورچه مورد اشاره در آیه 18 سوره نمل آن را انجام داده. موادی كه مورچه در موقعیت هایی مثل این از بدن خود ترشح می كند به چهار دسته تقسیم می شوند كه هركدام زبان و علامت مخصوص به خود را دارند. مورچه مراحل پی در پی عكس العمل مورچه ها aldéhydehexanalاولین ماده شیمیایی است كه مورچه در صورت احساس خطر از خود ترشح می كند. و آن را می توان به عنوان آژیر خطر دانست. مورچه ها با دریافت این ماده شروع به جمع شدن در یك نقطه می كنند و منتظر رسیدن بقیه علامت ها می شوند و این شبیه اولین مرحله است كه توسط مورچه در جمله "ای مورچه ها" گفته شد. سپس مورچه دومین ماده شییایی hexanol را ترشح می كند. با دریافت این ماده مورچه ها شروع به دویدن در تمامی جهت ها می كنند تا منبع این ماده را پیدا كنند. مورچه ای كه ماده شیمیایی را ترشح می كند باید مسیری را كه بقیه مورچه ها باید از آن كنار بروند را معین كند و این كاری است كه مورچه حضرت سلیمان انجام داد و از بقیه مورچه ها خواست كه وارد لانه هایشان بشوند و گفت: "به لانه هایتان وارد شوید" و این دستوری از گوینده است و به بقیه می گوید كه به طرف لانه هایشان بروند. بنابراین باید مسیر را مشخص كرده باشد و این شبیه هدایت مورچه ها می باشد. Undécanoneسومین ماده ای است كه مورچه ترشح می كند. این ماده نشان دهنده عامل خطراست و چیزی كه مورچه در سومین عبارت گفت "مبادا سلیمان و لشگرش پایمالتان كنند" می بینید كه چه قدر مطابقت و سازگاری دارد؟ در این مرحله مورچه ها آماده مواجه با خطر می شوند. پس ماده چهارم چه می شود؟ مورچه پیام رسان، همراهانش را از رسیدن سلیمان با خبر كرد و این چیزی است كه ما به صورت علمی و از طریق بررسی رمز های شیمیایی ارتباطی مورچه ها توضیح می دهیم درمرحله چهارم مورچه اخطار دهنده ماده شیمیایی مخصوصی را ترشح می كند كه butylocténal نام دارد. توسط این ماده گوینده دستور دفاع می دهد و نوع دفاع را تعیین می كند. بنابر این در عبارت آخر می گوید "و خود آگاه نباشند "با این كار مورچه از وارد شدن بقیه مورچه ها به مرحله حمله جلوگیری می كند كه می توانست منجر به مرگ شود. در این جا حضرت سلیمان خنده ای از روی محبت و شكر می كند گویی كه او این مورچه ها را آرام كرده است و این كه او گفته است به مورچه ها كه لازم نیست نگران باشند و آن حضرت آن ها را دیده است و با آن ها مهربان می باشد و به آن ها صدمه ای نمی رساند. حال اجازه دهید خلاصه مطالب را برایتان بگویم: "تا چون به دره مورچه ها رسیدند، مورچه ای گفت: ای مورچه ها به لانه هایتان وارد شوید*، مبادا سلیمان و لشگرش پایمالتان كنند و خود آگاه نباشند." یكی از مورچه ها می گوید ای مورچه ها Hexanal به لانه هایتان وارد شوید hexanol مبادا سلیمان و لشگرش پایمالتان كنند undécanone و خود آگاه نباشند butylocténal و حالا كافران و افراد شكاك بعد از پی بردن به این قضیه كه علم آن را ثابت كرده چگونه می توانند در مورد معجزه بودن قرآن كریم شك كنند. این حقایق بیش از هزار سال پیش در قرآن آمده است. خدایی جز تو نیست، تو منزهی و من گمراه بودم.

mohammadhossein
2016/09/30, 22:00
Islam1781. صحیفه سجادیه: دعاي (31)- دعاي آنحضرت در توبه و بازگشت (31) وَ كان مِن دعائِه عليه‏ السلام فى ذِكْرِ التَّوْبَةِ وَ طَلَبِها «دعاى آن حضرت در ذكر توبه و درخواست توفيق آن از پروردگار» اَللَّهُمَّ يا مَنْ لايَصِفُهُ نَعْتُ الْواصِفينَ، وَ يا مَنْ لا يُجاوِزُهُ بارخدايا، اى كسى كه توصيف واصفان وصفت نتوان كرد، و اى كسى‏ كه اميد اميدواران رَجآءُالرّاجينَ، وَيا مَنْ لا يَضيعُ لَدَيْهِ اَجْرُالْمُحْسِنينَ، وَ يا از تو فراتر نرود، و اى كسى‏ كه پاداش نيكوكاران نزد تو ضايع نگردد، و اى مَنْ هُوَ مُنْتَهى‏ خَوْفِ الْعابِدينَ، وَ يا مَنْ هُوَ غايَةُ خَشْيَةِ آن كه ترس عبادت كنندگان به تو منتهى شود، و اى آن كه نهايت بيم الْمُتَّقينَ، هذا مَقامُ مَنْ‏ تَداوَلَتْهُ اَيْدِى‏ الذُّنُوبِ، وَقادَتْهُ اَزِمَّةُ پرهيزكارانى، اين جايگاه كسى است كه بازيچه دست گناهان است، و مهارهاى خطاها او را الْخطايا، وَ اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِ الشَّيْطانُ، فَقَصَّرَ عَمّا اَمَرْتَ بِهِ به پيش رانده، و شيطان بر او چيره گشته، از اين جهت در اجراى امر تو كوتاهى تَفْريطاً، وَ تَعاطى‏ ما نَهَيْتَ عَنْهُ تَغْريراً، كَالْجاهِلِ بِقُدْرَتِكَ ورزيده، و از سر نادانى و غرور به آنچه از آن نهى نمودى آلوده شده، مانند كسى كه به قدرت تو عَلَيْهِ، اَوْ كَالْمُنْكِرِ فَضْلَ اِحْسانِكَ اِلَيْهِ، حَتّى‏ اِذَا انْفَتَحَ لَهُ بر خود ناآگاه است، يا فضل و احسانت را درباره خويش منكر است، تا چون ديده بَصَرُالْهُدى‏، وَ تَقَشَّعَتْ‏ عَنْهُ سَحآئِبُ‏ الْعَمى‏، اَحْصى‏ ماظَلَمَ هدايتش گشوده، و ابرهاى كورى از برابرش برطرف شده، ستمهايى كه بر خود نموده بِهِ نَفْسَهُ، وَ فَكَّرَ فيما خالَفَ بِهِ رَبَّهُ، فَرَاى‏ كَبيرَ عِصْيانِهِ كَبيراً، شماره نموده، و در امورى كه با خداى خود مخالفت ورزيده انديشه كرده، آنگاه بزرگى عصيانش را مشاهده كرده، وَ جَليلَ مُخالَفَتِهِ جَليلاً، فَاَقْبَلَ نَحْوَكَ مُؤَمِّلاً لَكَ، مُسْتَحْيِياً و به عظمت مخالفتش بصيرت پيدا نموده، پس با دلى اميدوار، و رويى شرمسار به سوى تو مِنْكَ، وَ وَجَّهَ رَغْبَتَهُ اِلَيْكَ ثِقَةً بِكَ، فَاَمَّكَ بِطَمَعِهِ يَقيناً، رو آورده، و از روى اطمينان به تو با شوق و رغبت متوجه تو شده، و از باب يقين با بارطمع‏ آهنگ تو نموده، وَ قَصَدَكَ بِخَوْفِهِ اِخْلاصاً، قَدْ خَلا طَمَعُهُ مِنْ كُلِّ مَطْمُوعٍ و از روى اخلاص با توشه ترس قصد تو كرده، در حالى كه جز تو به احدى فيهِ غَيْرِكَ، وَ اَفْرَخَ رَوْعُهُ مِنْ كُلِّ مَحْذُورٍ مِنْهُ سِواكَ، فَمَثَلَ طمع نداشته، و از هيچ چيز غير تو نترسيده، پس در حضورت با حال بَيْنَ يَدَيْكَ مُتَضَرِّعاً، وَغَمَّضَ بَصَرَهُ اِلَى الْاَرْضِ مُتَخَشِّعاً، زارى ايستاده، و ديده‏ اش را از روى خشوع به زمين دوخته، وَ طَأْطَأَ رَاْسَهُ لِعِزَّتِكَ مُتَذَلِّلاً، وَ اَبَثَّكَ مِنْ سِرِّهِ ما اَنْتَ اَعْلَمُ و در برابر عزت تو باذلت و خوارى سر به‏ زير افكنده، واز سر فروتنى رازى راكه تو بهتر ازاوبدان آگاهى بِهِ مِنْهُ خُضُوعاً، وَ عَدَّدَ مِنْ ذُنُوبِهِ ما اَنْتَ اَحْصى‏ لَها برايت آشكار ساخته، و از سر خشوع معاصى خود را كه حضرتت به تعداد آنها آگاهترى خُشُوعاً، وَ اسْتَغاثَ بِكَ مِنْ عَظيمِ ما وَقَعَ بِهِ فى عِلْمِكَ، وَ برشمرده، و از مهلكه‏ اى بزرگ كه بر علمت گذشته، و قَبيحِ ما فَضَحَهُ فى حُكْمِكَ: مِنْ ذُنُوبٍ اَدْبَرَتْ لَذّاتُها از كار زشتى كه به قضاى تو مايه رسوائيش شده به تو پناه آورده: گناهانى كه لذّت‏ هايش سپرى شده فَذَهَبَتْ، وَ اَقامَتْ تَبِعاتُها فَلَزِمَتْ، لايُنْكِرُ - يااِلهى - عَدْلَكَ و رفته، ولى پيامدهاى زيان بخشش بجاى مانده و گريبانگير شده، الهى اگر اين بنده را عقوبت كنى منكر اِنْ عاقَبْتَهُ، وَ لايَسْتَعْظِمُ عَفْوَكَ اِنْ عَفَوْتَ عَنْهُ وَ رَحِمْتَهُ، عدلت نشود، و اگر از وى بگذرى و بر او رحمت آورى عفوت را عظيم نشمارد، لِأَنَّكَ الرَّبُّ الْكَريمُ الَّذى لايَتَعاظَمُهُ غُفْرانُ الذَّنْبِ الْعَظيمِ. زيرا كه تو خداى كريمى هستى، كه عفو گناه بزرگ در نظرت بزرگ نمى‏ نمايد. اَللَّهُمَّ فَهااَنَاذا قَدْجِئْتُكَ مُطيعاً لِأَمْرِكَ فيما اَمَرْتَ بار خدايا اينك منم كه در پيشگاهت مطيع و سر به فرمان آمده‏ ام در اينكه خود به ما گفتى كه بِهِ مِنْ‏ الدُّعآءِ، مُتَنَجِّزاً وَعْدَكَ فيما وَعَدْتَ بِهِ مِنَ الْاِجابَةِ، اِذْ تو را بخوانيم، و از تو وفاى به وعده‏ اى را كه در مورد اجابت داده‏ اى خواستارم، زيرا تَقُولُ: «اُدْعُونى اَسْتَجِبْ لَكُمْ». اَللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ كه فرموده‏ اى: «مرا بخوانيد تا خواسته شما را اجابت كنم». بار خدايا پس بر محمد و آلش درود وَ الٍهٍ، وَ القَني بٍمَعرَتٍکَ کَما لَقيتکَ باٍقراري، وَ ارفَعني عَن فرست، و با آمرزش خود با ممن برخورد كن چنانكه من با اعتراف به گناه با تو برخورد كردم، و مرا از لغزشگاههاى مَصارِعِ‏ الذُّنُوبِ كَما وَضَعْتُ لَكَ‏ نَفْسى، وَاسْتُرْنى بِسِتْرِكَ معاصى برگير چنانكه من در برابر تو پستى گزيدم، و بر من پرده پوشى كن كَما تَاَنَّيْتَنى عَنِ الْاِنْتِقامِ مِنّى. اَللَّهُمَّ وَ ثَبِّتْ فى طاعَتِكَ نِيَّتى، چنانكه در انتقام از من درنگ فرمودى. بار الها نيّتم را در طاعتت استوار كن، وَ اَحْكِمْ فى عِبادَتِكَ بَصيرَتى، وَ وَفِّقْنى مِنَ الْاَعْمالِ لِما و بينشم را در عبادتت محكم فرما، و مرا به اعمالى موفق كن كه به سبب آن تَغْسِلُ بِهِ دَنَسَ الْخَطايا عَنّى، وَ تَوَفَّنى عَلى‏ مِلَّتِكَ وَ مِلَّةِ نَبِيِّكَ چرك گناهان را از من بشويى، و هنگام خروج از دنيا مرا بر آئين خود و مُحَمَّدٍ -عَلَيهِ‏ السَّلامُ- اِذا تَوَفَّيْتَنى. اَللَّهُمَّ اِنّى اَتُوبُ‏ اِلَيْكَ پيامبرت (عليه‏ السلام) بميران. بار الها در اين موقعيتى كه فى مَقامى هذا مِنْ كَبآئِرِ ذُنُوبى وَ صَغآئِرِها، وَ بَواطِنِ سَيِّئاتى در آنم از گناهان بزرگ و كوچكم، و از گناهان پوشيده وَ ظَواهِرِها، وَ سَوالِفِ زَلاّتى وَ حَوادِثِها، تَوْبَةَ مَنْ لايُحَدِّثُ و آشكارم، و از لغزشهاى گذشته و تازه‏ ام به سويت بازمى‏ گردم، مانند بازگشت توبه كننده‏ اى نَفْسَهُ بِمَعْصِيَةٍ، وَ لايُضْمِرُ اَنْ يَعُودَ - فى خَطيئَةٍ، وَ قَدْ قُلْتَ كه خيال گناه در درونش نگذرد، و فكر برگشتن به گناه را به خاطرش راه ندهد، و تو خود يا اِلهى فى مُحْكَمِ كِتابِكَ اَنَّكَ تَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِكَ، وَ اى پروردگار من در كتاب محكمت فرمودى كه توبه را از بندگانت مى‏ پذيرى، و تَعْفُو عَنِ السَّيِّئاتِ، وَ تُحِبُّ التَّوَّابينَ، فَاقْبَلْ تَوْبَتى كَما و از سيّئات درمى‏ گذرى، و توبه‏ كنندگان را دوست دارى، پس براساس وعده خود توبه‏ ام وَعَدْتَ، وَاعْفُ عَنْ سَيِّئاتى كَما ضَمِنْتَ، وَ اَوْجِبْ لى را بپذير، و همان‏ طور كه ضمانت نموده‏ اى از گناهانم بگذر، و چنانكه شرط فرموده‏ اى مَحَبَّتَكَ كَما شَرَطْتَ، وَلَكَ - يا رَبِّ - شَرْطى اَلاَّ اَعُودَ فى محبتت را بر من لازم فرما، و من هم در مقابل اين همه عنايت تعهد مى‏ كنم كه به آنچه پسند تو مَكْرُوهِكَ، وَ ضَمانى اَنْ لا اَرْجِعَ فى مَذْمُومِكَ، وَ عَهْدى نيست برنگردم، و ضمانت مى‏ نمايم كه به كارى كه مورد نكوهش توست بازنگردم، و پيمان اَنْ اَهْجُرَ جَميعَ مَعاصيكَ. اَللَّهُمَّ اِنَّكَ اَعْلَمُ بِما عَمِلْتُ، مى‏ بندم كه از تمام گناهان دورى كنم. الهى تو به آنچه از من سرزده آگاه‏ ترى، فَاغْفِرْ لى ما عَلِمْتَ، وَ اصْرِفْنى بِقُدْرَتِكَ اِلى‏ ما اَحْبَبْتَ. پس آنچه را از من خبردارى بيامرز، و مرا با قدرت خود به سوى آنچه دوست دارى متوجه ساز. اَللَّهُمَّ وَ عَلَىَّ تَبِعاتٌ قَدْ حَفِظْتُهُنَّ، وَ تَبِعاتٌ قَدْ نَسِيتُهُنَّ، خداوندا، بر ذمّه من و بالهايى است كه به ياد دارم، و وبالهايى است كه فراموشم شده، وَ كُلُّهُنَّ بِعَيْنِكَ الَّتى لاتَنامُ، وَ عِلْمِكَ الَّذى لايَنْسى‏، و همه آنها در برابر ديده توست كه به خواب نمى‏ رود، و نزد علم توست كه در آن فراموشى راه ندارد، فَعَوِّضْ مِنْها اَهْلَها، وَ احْطُطْ عَنّى وِزْرَها، وَ خَفِّفْ عَنّى پس در مقابل آن و بالها به صاحبانش عوض بده، و وزر آن را از من بريز، و سنگينى آن را از دوش جان ثِقْلَها، وَ اعْصِمْنى مِنْ اَنْ اُقارِفَ مِثْلَها. اَللَّهُمَّ وَ اِنَّهُ لا من‏ بردار، و مرا از دستيازى به نظير آن بازدار. الهى مرا قدرت وَفآءَ لى بِالتَّوْبَةِ اِلاّ بِعِصْمَتِكَ، وَ لاَاسْتِمْساكَ بى عَنِ الْخَطايا وفاى به توبه خود جز با حفظ تو نيست، و توان خوددارى از گناهان ندارم اِلاَّ عَنْ قُوَّتِكَ، فَقَوِّنى بِقُوَّةٍ كافِيَةٍ، وَ تَوَلَّنى بِعِصْمَةٍ مانِعَةٍ. جز به قوّت تو، پس مرا با نيروى كافى تقويت كن، و خود عهده‏ دار نيروى بازدارنده از گناهم باش. اَللَّهُمَّ اَيُّما عَبْدٍ تابَ اِلَيْكَ وَ هُوَ فى عِلْمِ الْغَيْبِ عِنْدَكَ الهى هر بنده‏ اى كه به سويت باز گردد و حضرتت به علم غيبى كه دارى مى‏ دانى فاسِخٌ لِتَوْبَتِهِ، وَ عآئِدٌ فى ذَنْبِهِ وَ خَطيئَتِهِ، فَاِنّى اَعُوذُ بِكَ كه او توبه‏ شكن و بازگردنده به گناه و خطاى خويش است، پس من به تو پناه مى‏ برم اَنْ اَكُونَ كَذلِكَ، فَاجْعَلْ تَوْبَتى هذِهِ تَوْبَةً لا اَحْتاجُ بَعْدَها از آنكه چنين باشم، اينك اين توبه مرا چنان توبه‏ اى قرار ده كه بعد از آن محتاج توبه‏ اى اِلى‏ تَوْبَةٍ، تَوْبَةً مُوجِبَةً لِمَحْوِ ما سَلَفَ، وَالسَّلامَةِ فيما بَقِىَ. ديگر نباشم، توبه‏ اى كه سبب محو گناهان گذشته، و ايمنى از گناه در بقيّه ايّام عمر باشد. اَللَّهُمَّ اِنّى اَعْتَذِرُ اِلَيْكَ مِنْ جَهْلى، وَ اَسْتَوْهِبُكَ سُوءَ فِعْلى، خداوندا از نادانى خود از حضرتت عذر مى‏ خواهم، و بخشش از كردار بدم را از تو خواهانم، فَاضْمُمْنى اِلى‏ كَنَفِ رَحْمَتِكَ تَطَوُّلاً، وَ اسْتُرْنى بِسِتْرِ پس از باب احسان مرا در پناه رحمت خويش درآور، و از راه تفضل لباس عافِيَتِكَ تَفَضُّلاً. اَللَّهُمَّ وَ اِنّى اَتُوبُ اِلَيْكَ مِنْ كُلِّ ما خالَفَ عافيت بر من بپوشان. الهى، و از هر چه مخالف خواست اِرادَتَكَ، اَوْ زالَ عَنْ مَحَبَّتِكَ، مِنْ‏ خَطَراتِ‏ قَلْبى، وَلَحَظاتِ تو بوده، يا از گردونه محبت تو بيرون مى‏ برد، از خاطراتى كه در قلبم گذشته، و نگاههاى عَيْنى، وَ حِكاياتِ لِسانى، تَوْبَةً تَسْلَمُ بِها كُلُّ جارِحَةٍ عَلى‏ چشمم، و گفتارهاى زبانم، چنان توبه‏ اى مى‏ كنم كه هر يك از اعضايم به حِيالِها مِنْ تَبِعاتِكَ، وَ تَاْمَنُ مِمّا يَخافُ الْمُعْتَدُونَ مِنْ اَليمِ سهم خود از عقوبتت سالم ماند، و از انتقام و قهرى كه متجاوزگران از آن مى‏ هراسند سَطَواتِكَ. اَللَّهُمَّ فَارْحَمْ وَحْدَتى بَيْنَ يَدَيْكَ، وَ وَجيبَ ايمن گردد. الهى بر تنهائيم در پيشگاهت، و تپيدن قَلْبى مِنْ خَشْيَتِكَ، وَ اضْطِرابَ اَرْكانى مِنْ هَيْبَتِكَ، فَقَدْ قلبم از ترست، و لرزه اعضايم از هيبتت رحم كن، زيرا اَقامَتْنى -يارَبِّ- ذُنُوبى مَقامَ‏ الْخِزْىِ بِفِنآئِكَ، فَاِنْ سَكَتُّ گناهانم - اى پروردگار من - مرا در عرصه رسوايى و خوارى در پيشگاهت نشانده، پس اگر حرف نزنم لَمْ‏ يَنْطِقْ عَنّى اَحَدٌ، وَ اِنْ شَفَعْتُ فَلَسْتُ بِاَهْلِ الشَّفاعَةِ. كسى از جانب من سخن نمى‏ گويد، و اگر از خود شفاعت كنم چنان نيستم كه شفاعتم پذيرفته گردد. اَللَّهُمَّ صَلِّ - عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَ الِهِ، وَ شَفِّعْ فى خَطاياىَ كَرَمَكَ، بار خدايا بر محمد و آلش درود فرست، و كرمت را درباره خطاهايم شفيع من فرما، وَعُدْ عَلى‏ سَيِّئاتى بِعَفْوِكَ، وَ لاتَجْزِنى جَزآئى مِنْ عُقُوبَتِكَ، و زشتى‏ هايم را با عفوت از من ببخش، و جزايم را از عقوبت خود مساز، وَابْسُطْ عَلَىَّ طَوْلَكَ، وَ جَلِّلْنى بِسِتْرِكَ، وَافْعَلْ بى فِعْلَ و دامان احسانت را بر من بگستر، و مرا در پرده عفوت بپوشان، و با من رفتار شخص پر قدرتى كن عَزيزٍ تَضَرَّعَ اِلَيْهِ عَبْدٌ ذَليلٌ فَرَحِمَهُ، اَوْ غَنِىٍّ تَعَرَّضَ لَهُ كه بنده‏ اى ذليل با زارى به درگاهش رفته و او بر وى ترحم نموده، يا ثروتمندى كه فقيرى سر راهش عَبْدٌ فَقيرٌ فَنَعَشَهُ. اَللَّهُمَّ لا خَفيرَ لى مِنْكَ فَلْيَخْفُرْنى عِزُّكَ، نشسته و او از وى دستگيرى نموده. بارالها مرا از تو پناه‏ دهنده‏ اى نيست پس بايد عزت تو پناهم دهد، وَ لا شَفِيعَ لى اِلَيْكَ فَلْيَشْفَعْ لى فَضْلُكَ، وَ قَدْ اَوْجَلَتْنى و براى من شفيعى به سوى تو نيست پس بايد فضل تو شفيعم شود، و گناهانم مرا خَطاياىَ فَلْيُؤْمِنّى عَفْوُكَ، فَما كُلُّ ما نَطَقْتُ بِهِ عَنْ جَهْلٍ در عرصه ترس بُرده پس بايد عفو تو مرا ايمن سازد، زيرا آنچه بر زبان آوردم مِنّى بِسُوءِ اَثَرى، وَ لا نِسْيانٍ لِما سَبَقَ مِنْ ذَميمِ فِعْلى، از باب جهل به كردار زشتم، و در اثر فراموشى كارهاى بد گذشته‏ ام نيست، لكِنْ لِتَسْمَعَ سَمآؤُكَ وَ مَنْ فيها، وَ اَرْضُكَ وَ مَنْ عَلَيْها بلكه براى آن است كه آسمان تو و هر كه در آن است، و زمين تو و هر كه بر روى آن است كردم، ما اَظهَرت لَکَ مٍنَ الندَمٍ، وَ لَجَات اٍلَيکَ فيهٍ مٍنَ التوبه ، فَلَعَل ندامتي را که براي تو آشکار کردم، و توبه‏ اى را كه به‏ سبب آن به تو پناه بردم بشنوند، تا مگر يكى از بَعْضَهُمْ بِرَحْمَتِكَ يَرْحَمُنى لِسُوءِ مَوْقِفى، اَوْ تُدْرِكُهُ الرِّقَّةُ اينان در سايه رحمتت بر پريشان‏ حاليم رحم كند، يا براى آشفتگيم عَلَىَّ - لِسُوءِ حالى، فَيَنالَنى مِنْهُ بِدَعْوَةٍ هِىَ اَسْمَعُ لَدَيْكَ مِنْ بر من رقّت آورد، پس از جانب خود دعايى به حال من كند كه از دعاى خود من نزد تو به اجابت دُعآئى، اَوْشَفاعَةٍ اَوْ كَدُ عِنْدَكَ مِنْ شَفاعَتى، تَكُونُ بِها نَجاتى نزديكتر باشد، يا شفاعتى نصيبم گردد كه از شفاعت خودم نزد تو استوارتر جلوه كند، و رهاييم مِنْ غَضَبِكَ، وَ فَوْزَتى بِرِضاكَ. اَللَّهُمَّ اِنْ يَكُنِ النَّدَمُ تَوْبَةً از خشم تو، و دستيابيم به خشنوديت در آن باشد. الهى اگر پشيمانى در پيشگاه حضرتت توبه است اِلَيْكَ فَاَنَا اَنْدَمُ النّادِمينَ، وَ اِنْ يَكُنِ التَّرْكُ لِمَعْصِيَتِكَ اِنابَةً پس من از همه پشيمان‏ ترم، و اگر ترك گناه بازگشت محسوب مى‏ شود فَاَنَا اَوَّلُ الْمُنيبينَ، وَ اِنْ يَكُنِ‏ الْاِسْتِغْفارُ حِطَّةً لِلذُّنُوبِ فَاِنّى پس اولين بازگشت كننده منم، و اگر استغفار سبب ريختن گناهان است پس من در برابرت لَكَ مِنَ الْمُسْتَغْفِرينَ. اَللَّهُمَّ فَكَما اَمَرْتَ بِالتَّوْبَةِ وَ ضَمِنْتَ از استغفار كنندگانم، بارالها همان‏ گونه كه به توبه و بازگشت فرمان دادى و پذيرش آن را الْقَبُولَ، وَ حَثَثْتَ عَلَى الدُّعآءِ وَ وَعَدْتَ الْاِجابَةَ، فَصَلِّ ضمانت فرمودى، و بر دعا ترغيب نمودى و نسبت به آن وعده اجابت دادى، پس بر عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَالِهِ، وَاقْبَلْ‏ تَوْبَتى، وَلاتَرْجِعْنى‏ مَرْجِعَ الْخَيْبَةِ محمد و آلش درود فرست، و توبه‏ ام را قبول كن، و از رحمتت نوميد و مأيوسم مِنْ رَحْمَتِكَ، اِنَّكَ اَنْتَ التَّوّابُ عَلَى الْمُذْنِبينَ، وَ الرَّحيمُ باز مگردان، زيرا كه حضرتت پذيرنده توبه گناهكاران، و بخشنده خطاپيشگانى هستى لِلْخاطِئينَ الْمُنيبينَ.اَللَّهُمَّ صَلِ‏ عَلَى مُحَمَّدٍ وَالِهِ كَماهَدَيْتَنا كه از صميم دل به تو بازمى‏ گردند. بار الها بر محمد و آلش دورد فرست همچنان كه به وسيله او ما را هدايت بِهِ، وَ صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَ الِهِ كَمَا اسْتَنْقَذْتَنا بِهِ، وَ صَلِ‏ عَلى‏ فرمودى، و بر محمد و آلش درود فرست همچنان كه به سبب او ما را رهايى كرامت كردى، و بر محمد مُحَمَّدٍ وَ الِهِ صَلوةً تَشْفَعُ لَنا يَوْمَ الْقِيمَةِ وَ يَوْمَ الْفاقَةِ و آلش درود فرست چنان درودى كه در قيامت و در روز نياز به تو از ما شفاعت اِلَيْكَ، اِنَّكَ عَلى‏ كُلِّ شَىْ‏ ءٍ قَديرٌ، وَ هُوَ عَلَيْكَ يَسيرٌ. كند، كه تو بر هر چيز توانايى، و آن بر تو سهل و آسان است.

mohammadhossein
2016/10/03, 16:03
إِنَّ الَّذِینَ یَتْلُونَ کِتَابَ اللَّـهِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَنفَقُوا مِمَّا رَ‌زَقْنَاهُمْ سِرًّ‌ا وَعَلَانِیَةً یَرْ‌جُونَ تِجَارَ‌ةً لَّن تَبُورَ‌ ﴿٢٩﴾

به یقین کسانى که کتاب خدا را همواره تلاوت مى‏کنند و نماز را به پا داشته و از آنچه به آنها روزى کرده‏ایم نهان و آشکار انفاق نمودند، تجارتى را امید دارند که هرگز کساد و زیان ندارد


لِیُوَفِّیَهُمْ أُجُورَ‌هُمْ وَیَزِیدَهُم مِّن فَضْلِهِ ۚ إِنَّهُ غَفُورٌ‌ شَکُورٌ‌ ﴿٣٠﴾

تا خداوند پاداش‏هاى آنها را به نحو کامل عطا کند و از فضل خویش بر (پاداش) آنها بیفزاید، زیرا او بسیار آمرزنده و حق‏شناس و سپاسگزار است

mohammadhossein
2016/12/17, 19:50
سوره ۵: المائدة - جزء ۶, ۷ - ترجمه فولادوند
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/book-1.png تغيير سوره و ترجمه (http://www.parsquran.com/data/show.php?sura=5&ayat=0&user=far&lang=far#)
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/soundF-1.png تلاوت (http://www.parsquran.com/data/show.php?sura=5&ayat=0&user=far&lang=far#)
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/magnF-1.pngجستجو (http://www.parsquran.com/data/show.php?sura=5&ayat=0&user=far&lang=far#)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ أُحِلَّتْ لَكُمْ بَهِيمَةُ الْأَنْعَامِ إِلَّا مَا يُتْلَى عَلَيْكُمْ غَيْرَ مُحِلِّي الصَّيْدِ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ مَا يُرِيدُ ﴿۱﴾
اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد به قراردادها[ى خود] وفا كنيد براى شما [گوشت] چارپايان حلال گرديده جز آنچه [حكمش] بر شما خوانده مى ‏شود در حالى كه نبايد شكار را در حال احرام حلال بشمريد خدا هر چه بخواهد فرمان مى‏ دهد (۱)

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُحِلُّوا شَعَائِرَ اللَّهِ وَلَا الشَّهْرَ الْحَرَامَ وَلَا الْهَدْيَ وَلَا الْقَلَائِدَ وَلَا آمِّينَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنْ رَبِّهِمْ وَرِضْوَانًا وَإِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُوا وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَنْ تَعْتَدُوا وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ ﴿۲﴾
اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد حرمت ‏شعاير خدا و ماه حرام و قربانى بى ‏نشان و قربانيهاى گردن‏بنددار و راهيان بيت الحرام را كه فضل و خشنودى پروردگار خود را مى‏طلبند نگه داريد و چون از احرام بيرون آمديد [مى‏ توانيد] شكار كنيد و البته نبايد كينه‏ توزى گروهى كه شما را از مسجد الحرام باز داشتند شما را به تعدى وادارد و در نيكوكارى و پرهيزگارى با يكديگر همكارى كنيد و در گناه و تعدى دستيار هم نشويد و از خدا پروا كنيد كه خدا سخت ‏كيفر است (۲)

حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿۳﴾
بر شما حرام شده است مردار و خون و گوشت‏ خوك و آنچه به نام غير خدا كشته شده باشد و [حيوان حلال گوشت] خفه شده و به چوب مرده و از بلندى افتاده و به ضرب شاخ مرده و آنچه درنده از آن خورده باشد مگر آنچه را [كه زنده دريافته و خود] سر ببريد و [همچنين] آنچه براى بتان سربريده شده و [نيز] قسمت كردن شما [چيزى را] به وسيله تيرهاى قرعه اين [كارها همه] نافرمانى [خدا]ست امروز كسانى كه كافر شده‏ اند از [كارشكنى در] دين شما نوميد گرديده‏ اند پس از ايشان مترسيد و از من بترسيد امروز دين شما را برايتان كامل و نعمت‏ خود را بر شما تمام گردانيدم و اسلام را براى شما [به عنوان] آيينى برگزيدم و هر كس دچار گرسنگى شود بى‏آنكه به گناه متمايل باشد [اگر از آنچه منع شده است بخورد] بى ترديد خدا آمرزنده مهربان است (۳)

يَسْأَلُونَكَ مَاذَا أُحِلَّ لَهُمْ قُلْ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ وَمَا عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوَارِحِ مُكَلِّبِينَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَكُمُ اللَّهُ فَكُلُوا مِمَّا أَمْسَكْنَ عَلَيْكُمْ وَاذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ ﴿۴﴾
از تو مى ‏پرسند چه چيزى براى آنان حلال شده است بگو چيزهاى پاكيزه براى شما حلال گرديده و [نيز صيد] حيوانات شكارگر كه شما بعنوان مربيان سگهاى شكارى از آنچه خدايتان آموخته به آنها تعليم داده‏ ايد [براى شما حلال شده است] پس از آنچه آنها براى شما گرفته و نگاه داشته‏ اند بخوريد و نام خدا را بر آن ببريد و پرواى خدا بداريد كه خدا زودشمار است (۴)

الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ وَطَعَامُ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حِلٌّ لَكُمْ وَطَعَامُكُمْ حِلٌّ لَهُمْ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ إِذَا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ وَلَا مُتَّخِذِي أَخْدَانٍ وَمَنْ يَكْفُرْ بِالْإِيمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ ﴿۵﴾
امروز چيزهاى پاكيزه براى شما حلال شده و طعام كسانى كه اهل كتابند براى شما حلال و طعام شما براى آنان حلال است و [بر شما حلال است ازدواج با] زنان پاكدامن از مسلمان و زنان پاكدامن از كسانى كه پيش از شما كتاب [آسمانى] به آنان داده شده به شرط آنكه مهرهايشان را به ايشان بدهيد در حالى كه خود پاكدامن باشيد نه زناكار و نه آنكه زنان را در پنهانى دوست‏ خود بگيريد و هر كس در ايمان خود شك كند قطعا عملش تباه شده و در آخرت از زيانكاران است (۵)

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ مِنْهُ مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلَكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ ﴿۶﴾
اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد چون به [عزم] نماز برخيزيد صورت و دستهايتان را تا آرنج بشوييد و سر و پاهاى خودتان را تا برآمدگى پيشين [هر دو پا] مسح كنيد و اگر جنب‏ايد خود را پاك كنيد [=غسل نماييد] و اگر بيمار يا در سفر بوديد يا يكى از شما از قضاى حاجت آمد يا با زنان نزديكى كرده‏ ايد و آبى نيافتيد پس با خاك پاك تيمم كنيد و از آن به صورت و دستهايتان بكشيد خدا نمى‏ خواهد بر شما تنگ بگيرد ليكن مى‏ خواهد شما را پاك و نعمتش را بر شما تمام گرداند باشد كه سپاس [او] بداريد (۶)

وَاذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَمِيثَاقَهُ الَّذِي وَاثَقَكُمْ بِهِ إِذْ قُلْتُمْ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ﴿۷﴾
و نعمتى را كه خدا بر شما ارزانى داشته و [نيز] پيمانى را كه شما را به [انجام] آن متعهد گردانيده به ياد آوريد آنگاه كه گفتيد شنيديم و اطاعت كرديم و از خدا پروا داريد كه خدا به راز دلها آگاه است (۷)

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ ﴿۸﴾
اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد براى خدا به داد برخيزيد [و] به عدالت‏ شهادت دهيد و البته نبايد دشمنى گروهى شما را بر آن دارد كه عدالت نكنيد عدالت كنيد كه آن به تقوا نزديكتر است و از خدا پروا داريد كه خدا به آنچه انجام مى‏ دهيد آگاه است (۸)

وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ عَظِيمٌ ﴿۹﴾
خدا كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏ اند به آمرزش و پاداشى بزرگ وعده داده است (۹)

وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا أُولَئِكَ أَصْحَابُ الْجَحِيمِ ﴿۱۰﴾
و كسانى كه كفر ورزيدند و آيات ما را دروغ انگاشتند آنان اهل دوزخند (۱۰)

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ يَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ فَكَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ ﴿۱۱﴾
اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد نعمت‏ خدا را بر خود ياد كنيد آنگاه كه قومى آهنگ آن داشتند كه بر شما دست‏ يازند و [خدا] دستشان را از شما كوتاه داشت و از خدا پروا داريد و مؤمنان بايد تنها بر خدا توكل كنند (۱۱)

وَلَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَبَعَثْنَا مِنْهُمُ اثْنَيْ عَشَرَ نَقِيبًا وَقَالَ اللَّهُ إِنِّي مَعَكُمْ لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلَاةَ وَآتَيْتُمُ الزَّكَاةَ وَآمَنْتُمْ بِرُسُلِي وَعَزَّرْتُمُوهُمْ وَأَقْرَضْتُمُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا لَأُكَفِّرَنَّ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَلَأُدْخِلَنَّكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ فَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ مِنْكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِيلِ ﴿۱۲﴾
در حقيقت ‏خدا از فرزندان اسرائيل پيمان گرفت و از آنان دوازده سركرده برانگيختيم و خدا فرمود من با شما هستم اگر نماز برپا داريد و زكات بدهيد و به فرستادگانم ايمان بياوريد و ياريشان كنيد و وام نيكويى به خدا بدهيد قطعا گناهانتان را از شما مى‏ زدايم و شما را به باغهايى كه از زير [درختان] آن نهرها روان است در مى ‏آورم پس هر كس از شما بعد از اين كفر ورزد در حقيقت از راه راست گمراه شده است (۱۲)

فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِيثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِيَةً يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ وَلَا تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَى خَائِنَةٍ مِنْهُمْ إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ ﴿۱۳﴾
پس به [سزاى] پيمان شكستنشان لعنتشان كرديم و دلهايشان را سخت گردانيديم [به طورى كه] كلمات را از مواضع خود تحريف مى كنند و بخشى از آنچه را بدان اندرز داده شده بودند به فراموشى سپردند و تو همواره بر خيانتى از آنان آگاه مى ‏شوى مگر [شمارى] اندك از ايشان [كه خيانتكار نيستند] پس از آنان درگذر و چشم پوشى كن كه خدا نيكوكاران را دوست مى دارد (۱۳)

وَمِنَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَى أَخَذْنَا مِيثَاقَهُمْ فَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ فَأَغْرَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَسَوْفَ يُنَبِّئُهُمُ اللَّهُ بِمَا كَانُوا يَصْنَعُونَ ﴿۱۴﴾
و از كسانى كه گفتند ما نصرانى هستيم از ايشان [نيز] پيمان گرفتيم و[لى] بخشى از آنچه را بدان اندرز داده شده بودند فراموش كردند و ما [هم] تا روز قيامت ميانشان دشمنى و كينه افكنديم و به زودى خدا آنان را از آنچه میکرده‏ اند [و مى‏ ساخته‏ اند] خبر مى‏ دهد (۱۴)

يَا أَهْلَ الْكِتَابِ قَدْ جَاءَكُمْ رَسُولُنَا يُبَيِّنُ لَكُمْ كَثِيرًا مِمَّا كُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْكِتَابِ وَيَعْفُو عَنْ كَثِيرٍ قَدْ جَاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُبِينٌ ﴿۱۵﴾
اى اهل كتاب پيامبر ما به سوى شما آمده است كه بسيارى از چيزهايى از كتاب [آسمانى خود] را كه پوشيده مى‏ داشتيد براى شما بيان مى ‏كند و از بسيارى [خطاهاى شما] درمى‏ گذرد قطعا براى شما از جانب خدا روشنايى و كتابى روشنگر آمده است (۱۵)

يَهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ وَيُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَيَهْدِيهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ ﴿۱۶﴾
خدا هر كه را از خشنودى او پيروى كند به وسيله آن [كتاب] به راه ‏هاى سلامت رهنمون مى ‏شود و به توفيق خويش آنان را از تاريكيها به سوى روشنايى بيرون مى ‏برد و به راهى راست هدايتشان مى ‏كند (۱۶)

لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ قُلْ فَمَنْ يَمْلِكُ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا إِنْ أَرَادَ أَنْ يُهْلِكَ الْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَأُمَّهُ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿۱۷﴾
كسانى كه گفتند خدا همان مسيح پسر مريم است مسلما كافر شده‏ اند بگو اگر [خدا] اراده كند كه مسيح پسر مريم و مادرش و هر كه را كه در زمين است جملگى به هلاكت رساند چه كسى در مقابل خدا اختيارى دارد فرمانروايى آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است از آن خداست هر چه بخواهد مى ‏آفريند و خدا بر هر چيزى تواناست (۱۷)

وَقَالَتِ الْيَهُودُ وَالنَّصَارَى نَحْنُ أَبْنَاءُ اللَّهِ وَأَحِبَّاؤُهُ قُلْ فَلِمَ يُعَذِّبُكُمْ بِذُنُوبِكُمْ بَلْ أَنْتُمْ بَشَرٌ مِمَّنْ خَلَقَ يَغْفِرُ لِمَنْ يَشَاءُ وَيُعَذِّبُ مَنْ يَشَاءُ وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا وَإِلَيْهِ الْمَصِيرُ ﴿۱۸﴾
و يهودان و ترسايان گفتند ما پسران خدا و دوستان او هستيم بگو پس چرا شما را به [كيفر] گناهانتان عذاب مى ‏كند [نه] بلكه شما [هم] بشريد از جمله كسانى كه آفريده است هر كه را بخواهد مى ‏آمرزد و هر كه را بخواهد عذاب مى ‏كند و فرمانروايى آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو مى‏ باشد از آن خداست و بازگشت [همه] به سوى اوست (۱۸)

يَا أَهْلَ الْكِتَابِ قَدْ جَاءَكُمْ رَسُولُنَا يُبَيِّنُ لَكُمْ عَلَى فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ أَنْ تَقُولُوا مَا جَاءَنَا مِنْ بَشِيرٍ وَلَا نَذِيرٍ فَقَدْ جَاءَكُمْ بَشِيرٌ وَنَذِيرٌ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿۱۹﴾
اى اهل كتاب پيامبر ما به سوى شما آمده كه در دوران فترت رسولان [حقايق را] براى شما بيان مى ‏كند تا مبادا [روز قيامت] بگوييد براى ما بشارتگر و هشداردهنده‏ اى نيامد پس قطعا براى شما بشارتگر و هشداردهنده‏ اى آمده است و خدا بر هر چيزى تواناست (۱۹)

وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جَعَلَ فِيكُمْ أَنْبِيَاءَ وَجَعَلَكُمْ مُلُوكًا وَآتَاكُمْ مَا لَمْ يُؤْتِ أَحَدًا مِنَ الْعَالَمِينَ ﴿۲۰﴾
و [ياد كن] زمانى را كه موسى به قوم خود گفت اى قوم من نعمت‏ خدا را بر خود ياد كنيد آنگاه كه در ميان شما پيامبرانى قرار داد و شما را پادشاهانى ساخت و آنچه را كه به هيچ كس از جهانيان نداده بود به شما داد (۲۰)

يَا قَوْمِ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتِي كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ وَلَا تَرْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خَاسِرِينَ ﴿۲۱﴾
اى قوم من به سرزمين مقدسى كه خداوند براى شما مقرر داشته است درآييد و به عقب بازنگرديد كه زيانكار خواهيد شد (۲۱)

قَالُوا يَا مُوسَى إِنَّ فِيهَا قَوْمًا جَبَّارِينَ وَإِنَّا لَنْ نَدْخُلَهَا حَتَّى يَخْرُجُوا مِنْهَا فَإِنْ يَخْرُجُوا مِنْهَا فَإِنَّا دَاخِلُونَ ﴿۲۲﴾
گفتند اى موسى در آنجا مردمى زورمندند و تا آنان از آنجا بيرون نروند ما هرگز وارد آن نمى ‏شويم پس اگر از آنجا بيرون بروند ما وارد خواهيم شد (۲۲)

قَالَ رَجُلَانِ مِنَ الَّذِينَ يَخَافُونَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمَا ادْخُلُوا عَلَيْهِمُ الْبَابَ فَإِذَا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّكُمْ غَالِبُونَ وَعَلَى اللَّهِ فَتَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ ﴿۲۳﴾
دو مرد از [زمره] كسانى كه [از خدا] مى‏ ترسيدند و خدا به آنان نعمت داده بود گفتند از آن دروازه بر ايشان [بتازيد و] وارد شويد كه اگر از آن درآمديد قطعا پيروز خواهيد شد و اگر مؤمنيد به خدا توكل كنيد (۲۳)

قَالُوا يَا مُوسَى إِنَّا لَنْ نَدْخُلَهَا أَبَدًا مَا دَامُوا فِيهَا فَاذْهَبْ أَنْتَ وَرَبُّكَ فَقَاتِلَا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ ﴿۲۴﴾
گفتند اى موسى تا وقتى آنان در آن [شهر]ند ما هرگز پاى در آن ننهيم تو و پروردگارت برو[يد] و جنگ كنيد كه ما همين جا مى ‏نشينيم (۲۴)

قَالَ رَبِّ إِنِّي لَا أَمْلِكُ إِلَّا نَفْسِي وَأَخِي فَافْرُقْ بَيْنَنَا وَبَيْنَ الْقَوْمِ الْفَاسِقِينَ ﴿۲۵﴾
[موسى] گفت پروردگارا من جز اختيار شخص خود و برادرم را ندارم پس ميان ما و ميان اين قوم نافرمان جدايى بينداز (۲۵)

قَالَ فَإِنَّهَا مُحَرَّمَةٌ عَلَيْهِمْ أَرْبَعِينَ سَنَةً يَتِيهُونَ فِي الْأَرْضِ فَلَا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفَاسِقِينَ ﴿۲۶﴾
[خدا به موسى] فرمود [ورود به] آن [سرزمين] چهل سال بر ايشان حرام شد [كه] در بيابان سرگردان خواهند بود پس تو بر گروه نافرمانان اندوه مخور (۲۶)

وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمَا وَلَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قَالَ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ ﴿۲۷﴾
و داستان دو پسر آدم را به درستى بر ايشان بخوان هنگامى كه [هر يك از آن دو] قربانيى پيش داشتند پس از يكى از آن دو پذيرفته شد و از ديگرى پذيرفته نشد [قابيل] گفت‏ حتما تو را خواهم كشت [هابيل] گفت‏ خدا فقط از تقواپيشگان مى ‏پذيرد (۲۷)

لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَنِي مَا أَنَا بِبَاسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لِأَقْتُلَكَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ ﴿۲۸﴾
اگر دست ‏خود را به سوى من دراز كنى تا مرا بكشى من دستم را به سوى تو دراز نمى ‏كنم تا تو را بكشم چرا كه من از خداوند پروردگار جهانيان مى‏ ترسم (۲۸)

إِنِّي أُرِيدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمِي وَإِثْمِكَ فَتَكُونَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ وَذَلِكَ جَزَاءُ الظَّالِمِينَ ﴿۲۹﴾
من مى‏ خواهم تو با گناه من و گناه خودت [به سوى خدا] بازگردى و در نتيجه از اهل آتش باشى و اين است‏ سزاى ستمگران (۲۹)

فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِيهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخَاسِرِينَ ﴿۳۰﴾
پس نفس [اماره]اش او را به قتل برادرش ترغيب كرد و وى را كشت و از زيانكاران شد (۳۰)

فَبَعَثَ اللَّهُ غُرَابًا يَبْحَثُ فِي الْأَرْضِ لِيُرِيَهُ كَيْفَ يُوَارِي سَوْءَةَ أَخِيهِ قَالَ يَا وَيْلَتَا أَعَجَزْتُ أَنْ أَكُونَ مِثْلَ هَذَا الْغُرَابِ فَأُوَارِيَ سَوْءَةَ أَخِي فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِينَ ﴿۳۱﴾
پس خدا زاغى را برانگيخت كه زمين را مى ‏كاويد تا به او نشان دهد چگونه جسد برادرش را پنهان كند [قابيل] گفت واى بر من آيا عاجزم كه مثل اين زاغ باشم تا جسد برادرم را پنهان كنم پس از [زمره] پشيمانان گرديد (۳۱)

مِنْ أَجْلِ ذَلِكَ كَتَبْنَا عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا بِالْبَيِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ بَعْدَ ذَلِكَ فِي الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ ﴿۳۲﴾
از اين روى بر فرزندان اسرائيل مقرر داشتيم كه هر كس كسى را جز به قصاص قتل يا [به كيفر] فسادى در زمين بكشد چنان است كه گويى همه مردم را كشته باشد و هر كس كسى را زنده بدارد چنان است كه گويى تمام مردم را زنده داشته است و قطعا پيامبران ما دلايل آشكار براى آنان آوردند [با اين همه] پس از آن بسيارى از ايشان در زمين زياده‏ روى مى كنند (۳۲)

إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ ﴿۳۳﴾
سزاى كسانى كه با [دوستداران] خدا و پيامبر او مى ‏جنگند و در زمين به فساد مى ‏كوشند جز اين نيست كه كشته شوند يا بر دار آويخته گردند يا دست و پايشان در خلاف جهت‏ يكديگر بريده شود يا از آن سرزمين تبعيد گردند اين رسوايى آنان در دنياست و در آخرت عذابى بزرگ خواهند داشت (۳۳)

إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿۳۴﴾
مگر كسانى كه پيش از آنكه بر ايشان دست‏ يابيد توبه كرده باشند پس بدانيد كه خدا آمرزنده مهربان است (۳۴)

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ﴿۳۵﴾
اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد از خدا پروا كنيد و به او [توسل و] تقرب جوييد و در راهش جهاد كنيد باشد كه رستگار شويد (۳۵)

إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ أَنَّ لَهُمْ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا وَمِثْلَهُ مَعَهُ لِيَفْتَدُوا بِهِ مِنْ عَذَابِ يَوْمِ الْقِيَامَةِ مَا تُقُبِّلَ مِنْهُمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿۳۶﴾
در حقيقت كسانى كه كفر ورزيدند اگر تمام آنچه در زمين است براى آنان باشد و مثل آن را [نيز] با آن [داشته باشند] تا به وسيله آن خود را از عذاب روز قيامت بازخرند از ايشان پذيرفته نمى ‏شود و عذابى پر درد خواهند داشت (۳۶)

يُرِيدُونَ أَنْ يَخْرُجُوا مِنَ النَّارِ وَمَا هُمْ بِخَارِجِينَ مِنْهَا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُقِيمٌ ﴿۳۷﴾
مى‏ خواهند كه از آتش بيرون آيند در حالى كه از آن بيرون آمدنى نيستند و براى آنان عذابى پايدار خواهد بود (۳۷)

وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا جَزَاءً بِمَا كَسَبَا نَكَالًا مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ ﴿۳۸﴾
و مرد و زن دزد را به سزاى آنچه كرده‏ اند دستشان را به عنوان كيفرى از جانب خدا ببريد و خداوند توانا و حكيم است (۳۸)

فَمَنْ تَابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَأَصْلَحَ فَإِنَّ اللَّهَ يَتُوبُ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿۳۹﴾
پس هر كه بعد از ستم‏ كردنش توبه كند و به صلاح آيد خدا توبه او را مى ‏پذيرد كه خدا آمرزنده مهربان است (۳۹)

أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ يُعَذِّبُ مَنْ يَشَاءُ وَيَغْفِرُ لِمَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿۴۰﴾
مگر ندانسته‏ اى كه فرمانروايى آسمانها و زمين از آن خداست هر كه را بخواهد عذاب مى ‏كند و هر كه را بخواهد مى ‏بخشد و خدا بر هر چيزى تواناست (۴۰)

يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ لَا يَحْزُنْكَ الَّذِينَ يُسَارِعُونَ فِي الْكُفْرِ مِنَ الَّذِينَ قَالُوا آمَنَّا بِأَفْوَاهِهِمْ وَلَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ وَمِنَ الَّذِينَ هَادُوا سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِينَ لَمْ يَأْتُوكَ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَوَاضِعِهِ يَقُولُونَ إِنْ أُوتِيتُمْ هَذَا فَخُذُوهُ وَإِنْ لَمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا وَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ فِتْنَتَهُ فَلَنْ تَمْلِكَ لَهُ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا أُولَئِكَ الَّذِينَ لَمْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ فِي الدُّنْيَا خِزْيٌ وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ ﴿۴۱﴾
اى پيامبر كسانى كه در كفر شتاب مى ‏ورزند تو را غمگين نسازند [چه] از آنانكه با زبان خود گفتند ايمان آورديم و حال آنكه دلهايشان ايمان نياورده بود و [چه] از يهوديان [آنان] كه [به سخنان تو] گوش مى‏ سپارند [تا بهانه‏ اى] براى تكذيب [تو بيابند] و براى گروهى ديگر كه [خود] نزد تو نيامده‏ اند خبرچينى [=جاسوسى] مى كنند كلمات را از جاهاى خود دگرگون مى كنند [و] مى‏ گويند اگر اين [حكم] به شما داده شد آن را بپذيريد و اگر آن به شما داده نشد پس دورى كنيد و هر كه را خدا بخواهد به فتنه درافكند هرگز در برابر خدا براى او از دست تو چيزى بر نمى ‏آيد اينانند كه خدا نخواسته دلهايشان را پاك گرداند در دنيا براى آنان رسوايى و در آخرت عذابى بزرگ خواهد بود (۴۱)

سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ أَكَّالُونَ لِلسُّحْتِ فَإِنْ جَاءُوكَ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ أَوْ أَعْرِضْ عَنْهُمْ وَإِنْ تُعْرِضْ عَنْهُمْ فَلَنْ يَضُرُّوكَ شَيْئًا وَإِنْ حَكَمْتَ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ ﴿۴۲﴾
پذيرا و شنواى دروغ هستند [و] بسيار مال حرام مى ‏خورند پس اگر نزد تو آمدند [يا] ميان آنان داورى كن يا از ايشان روى برتاب و اگر از آنان روى برتابى هرگز زيانى به تو نخواهند رسانيد و اگر داورى مى ‏كنى پس به عدالت در ميانشان حكم كن كه خداوند دادگران را دوست مى دارد (۴۲)

وَكَيْفَ يُحَكِّمُونَكَ وَعِنْدَهُمُ التَّوْرَاةُ فِيهَا حُكْمُ اللَّهِ ثُمَّ يَتَوَلَّوْنَ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ وَمَا أُولَئِكَ بِالْمُؤْمِنِينَ ﴿۴۳﴾
و چگونه تو را داور قرار مى‏ دهند با آنكه تورات نزد آنان است كه در آن حكم خدا [آمده] ست‏ سپس آنان بعد از اين [طلب داورى] پشت مى كنند و [واقعا] آنان مؤمن نيستند (۴۳)

إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَنُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُوا لِلَّذِينَ هَادُوا وَالرَّبَّانِيُّونَ وَالْأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتَابِ اللَّهِ وَكَانُوا عَلَيْهِ شُهَدَاءَ فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلًا وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ ﴿۴۴﴾
ما تورات را كه در آن رهنمود و روشنايى بود نازل كرديم پيامبرانى كه تسليم [فرمان خدا] بودند به موجب آن براى يهود داورى میکردند و [همچنين] الهيون و دانشمندان به سبب آنچه از كتاب خدا به آنان سپرده شده و بر آن گواه بودند پس از مردم نترسيد و از من بترسيد و آيات مرا به بهاى ناچيزى مفروشيد و كسانى كه به موجب آنچه خدا نازل كرده داورى نكرده‏ اند آنان خود كافرانند (۴۴)

وَكَتَبْنَا عَلَيْهِمْ فِيهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَيْنَ بِالْعَيْنِ وَالْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَالْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ وَالْجُرُوحَ قِصَاصٌ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَهُ وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ ﴿۴۵﴾
و در [تورات] بر آنان مقرر كرديم كه جان در مقابل جان و چشم در برابر چشم و بينى در برابر بينى و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان مى‏ باشد و زخمها [نيز به همان ترتيب] قصاصى دارند و هر كه از آن [قصاص]درگذرد پس آن كفاره [گناهان] او خواهد بود و كسانى كه به موجب آنچه خدا نازل كرده داورى نكرده‏ اند آنان خود ستمگرانند (۴۵)

وَقَفَّيْنَا عَلَى آثَارِهِمْ بِعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَآتَيْنَاهُ الْإِنْجِيلَ فِيهِ هُدًى وَنُورٌ وَمُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِينَ ﴿۴۶﴾
و عيسى پسر مريم را به دنبال آنان [=پيامبران ديگر] درآورديم در حالى كه تورات را كه پيش از او بود تصديق داشت و به او انجيل را عطا كرديم كه در آن هدايت و نورى است و تصديق‏ كننده تورات قبل از آن است و براى پرهيزگاران رهنمود و اندرزى است (۴۶)

وَلْيَحْكُمْ أَهْلُ الْإِنْجِيلِ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فِيهِ وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ﴿۴۷﴾
و اهل انجيل بايد به آنچه خدا در آن نازل كرده داورى كنند و كسانى كه به آنچه خدا نازل كرده حكم نكنند آنان خود نافرمانند (۴۷)

وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَكِنْ لِيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ ﴿۴۸﴾
و ما اين كتاب [=قرآن] را به حق به سوى تو فرو فرستاديم در حالى كه تصديق‏ كننده كتابهاى پيشين و حاكم بر آنهاست پس ميان آنان بر وفق آنچه خدا نازل كرده حكم كن و از هواهايشان [با دور شدن] از حقى كه به سوى تو آمده پيروى مكن براى هر يك از شما [امتها] شريعت و راه روشنى قرار داده‏ ايم و اگر خدا مى‏ خواست‏ شما را يك امت قرار مى‏ داد ولى [خواست] تا شما را در آنچه به شما داده است بيازمايد پس در كارهاى نيك بر يكديگر سبقت گيريد بازگشت [همه] شما به سوى خداست آنگاه در باره آنچه در آن اختلاف میکرديد آگاهتان خواهد كرد (۴۸)

وَأَنِ احْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَاحْذَرْهُمْ أَنْ يَفْتِنُوكَ عَنْ بَعْضِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمْ أَنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُصِيبَهُمْ بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ النَّاسِ لَفَاسِقُونَ ﴿۴۹﴾
و ميان آنان به موجب آنچه خدا نازل كرده داورى كن و از هواهايشان پيروى مكن و از آنان برحذر باش مبادا تو را در بخشى از آنچه خدا بر تو نازل كرده به فتنه دراندازند پس اگر پشت كردند بدان كه خدا مى‏ خواهد آنان را فقط به [سزاى] پاره‏ اى از گناهانشان برساند و در حقيقت بسيارى از مردم نافرمانند (۴۹)

أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْمًا لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ ﴿۵۰﴾
آيا خواستار حكم جاهليت‏اند و براى مردمى كه يقين دارند داورى چه كسى از خدا بهتر است (۵۰)

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ ﴿۵۱﴾
اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد يهود و نصارى را دوستان [خود] مگيريد [كه] بعضى از آنان دوستان بعضى ديگرند و هر كس از شما آنها را به دوستى گيرد از آنان خواهد بود آرى خدا گروه ستمگران را راه نمى ‏نمايد (۵۱)

فَتَرَى الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ يُسَارِعُونَ فِيهِمْ يَقُولُونَ نَخْشَى أَنْ تُصِيبَنَا دَائِرَةٌ فَعَسَى اللَّهُ أَنْ يَأْتِيَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِنْ عِنْدِهِ فَيُصْبِحُوا عَلَى مَا أَسَرُّوا فِي أَنْفُسِهِمْ نَادِمِينَ ﴿۵۲﴾
مى ‏بينى كسانى كه در دلهايشان بيمارى است در [دوستى] با آنان شتاب مى ‏ورزند مى‏ گويند مى‏ ترسيم به ما حادثه ناگوارى برسد اميد است‏ خدا از جانب خود فتح [منظور] يا امر ديگرى را پيش آورد تا [در نتيجه آنان] از آنچه در دل خود نهفته داشته‏ اند پشيمان گردند (۵۲)

وَيَقُولُ الَّذِينَ آمَنُوا أَهَؤُلَاءِ الَّذِينَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ إِنَّهُمْ لَمَعَكُمْ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَأَصْبَحُوا خَاسِرِينَ ﴿۵۳﴾
و كسانى كه ايمان آورده‏ اند مى‏ گويند آيا اينان بودند كه به خداوند سوگندهاى سخت مى ‏خوردند كه جدا با شما هستند اعمالشان تباه شد و زيانكار گرديدند (۵۳)

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ ﴿۵۴﴾
اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد هر كس از شما از دين خود برگردد به زودى خدا گروهى [ديگر] را مى ‏آورد كه آنان را دوست مى دارد و آنان [نيز] او را دوست دارند [اينان] با مؤمنان فروتن [و] بر كافران سرفرازند در راه خدا جهاد مى كنند و از سرزنش هيچ ملامتگرى نمى‏ ترسند اين فضل خداست آن را به هر كه بخواهد مى‏ دهد و خدا گشايشگر داناست (۵۴)

إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ ﴿۵۵﴾
ولى شما تنها خدا و پيامبر اوست و كسانى كه ايمان آورده‏ اند همان كسانى كه نماز برپا مى دارند و در حال ركوع زكات مى‏ دهند (۵۵)

وَمَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ ﴿۵۶﴾
و هر كس خدا و پيامبر او و كسانى را كه ايمان آورده‏ اند ولى خود بداند [پيروز است چرا كه] حزب خدا همان پيروزمندانند (۵۶)

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَكُمْ هُزُوًا وَلَعِبًا مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَالْكُفَّارَ أَوْلِيَاءَ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ ﴿۵۷﴾
اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد كسانى را كه دين شما را به ريشخند و بازى گرفته‏ اند [چه] از كسانى كه پيش از شما به آنان كتاب داده شده و [چه از] كافران دوستان [خود] مگيريد و اگر ايمان داريد از خدا پروا داريد (۵۷)

وَإِذَا نَادَيْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ اتَّخَذُوهَا هُزُوًا وَلَعِبًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْقِلُونَ ﴿۵۸﴾
و هنگامى كه [به وسيله اذان مردم را] به نماز مى‏ خوانيد آن را به مسخره و بازى مى‏ گيرند زيرا آنان مردمى‏ اند كه نمى‏ انديشند (۵۸)

قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ هَلْ تَنْقِمُونَ مِنَّا إِلَّا أَنْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْنَا وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلُ وَأَنَّ أَكْثَرَكُمْ فَاسِقُونَ ﴿۵۹﴾
بگو اى اهل كتاب آيا جز اين بر ما عيب مى‏ گيريد كه ما به خدا و به آنچه به سوى ما نازل شده و به آنچه پيش از اين فرود آمده است ايمان آورده‏ ايم و اينكه بيشتر شما فاسقيد (۵۹)

قُلْ هَلْ أُنَبِّئُكُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذَلِكَ مَثُوبَةً عِنْدَ اللَّهِ مَنْ لَعَنَهُ اللَّهُ وَغَضِبَ عَلَيْهِ وَجَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَالْخَنَازِيرَ وَعَبَدَ الطَّاغُوتَ أُولَئِكَ شَرٌّ مَكَانًا وَأَضَلُّ عَنْ سَوَاءِ السَّبِيلِ ﴿۶۰﴾
بگو آيا شما را به بدتر از [صاحبان] اين كيفر در پيشگاه خدا خبر دهم همانان كه خدا لعنتشان كرده و بر آنان خشم گرفته و از آنان بوزينگان و خوكان پديد آورده و آنانكه طاغوت را پرستش كرده‏ اند اينانند كه از نظر منزلت بدتر و از راه راست گمراه‏ ترند (۶۰)

وَإِذَا جَاءُوكُمْ قَالُوا آمَنَّا وَقَدْ دَخَلُوا بِالْكُفْرِ وَهُمْ قَدْ خَرَجُوا بِهِ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا كَانُوا يَكْتُمُونَ ﴿۶۱﴾
و چون نزد شما مى ‏آيند مى‏ گويند ايمان آورديم در حالى كه با كفر وارد شده و قطعا با همان [كفر] بيرون رفته‏ اند و خدا به آنچه پنهان مى‏ داشتند داناتر است (۶۱)

وَتَرَى كَثِيرًا مِنْهُمْ يُسَارِعُونَ فِي الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَأَكْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿۶۲﴾
و بسيارى از آنان را مى ‏بينى كه در گناه و تعدى و حرامخوارى خود شتاب مى كنند واقعا چه اعمال بدى انجام مى‏ دادند (۶۲)

لَوْلَا يَنْهَاهُمُ الرَّبَّانِيُّونَ وَالْأَحْبَارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الْإِثْمَ وَأَكْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ مَا كَانُوا يَصْنَعُونَ ﴿۶۳﴾
چرا الهيون و دانشمندان آنان را از گفتار گناه[آلود] و حرامخوارگي‏شان باز نمى دارند راستى چه بد است آنچه انجام مى‏ دادند (۶۳)

وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنْفِقُ كَيْفَ يَشَاءُ وَلَيَزِيدَنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْيَانًا وَكُفْرًا وَأَلْقَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ كُلَّمَا أَوْقَدُوا نَارًا لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ ﴿۶۴﴾
و يهود گفتند دست ‏خدا بسته است دستهاى خودشان بسته باد و به [سزاى ] آنچه گفتند از رحمت‏ خدا دور شوند بلكه هر دو دست او گشاده است هر گونه بخواهد مى ‏بخشد و قطعا آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو فرود آمده بر طغيان و كفر بسيارى از ايشان خواهد افزود و تا روز قيامت ميانشان دشمنى و كينه افكنديم هر بار كه آتشى براى پيكار برافروختند خدا آن را خاموش ساخت و در زمين براى فساد مى ‏كوشند و خدا مفسدان را دوست نمى دارد (۶۴)

وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْكِتَابِ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَكَفَّرْنَا عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلَأَدْخَلْنَاهُمْ جَنَّاتِ النَّعِيمِ ﴿۶۵﴾
و اگر اهل كتاب ايمان آورده و پرهيزگارى كرده بودند قطعا گناهانشان را مى‏ زدوديم و آنان را به بوستانهاى پر نعمت درمى ‏آورديم (۶۵)

وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُوا التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَمِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَكَثِيرٌ مِنْهُمْ سَاءَ مَا يَعْمَلُونَ ﴿۶۶﴾
و اگر آنان به تورات و انجيل و آنچه از جانب پروردگارشان به سويشان نازل شده است عمل میکردند قطعا از بالاى سرشان [بركات آسمانى] و از زير پاهايشان [بركات زمينى] برخوردار مى ‏شدند از ميان آنان گروهى ميانه‏ رو هستند و بسيارى از ايشان بد رفتار مى كنند (۶۶)

يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ ﴿۶۷﴾
اى پيامبر آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده ابلاغ كن و اگر نكنى پيامش را نرسانده‏ اى و خدا تو را از [گزند] مردم نگاه مى دارد آرى خدا گروه كافران را هدايت نمى ‏كند (۶۷)

قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَسْتُمْ عَلَى شَيْءٍ حَتَّى تُقِيمُوا التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ وَلَيَزِيدَنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْيَانًا وَكُفْرًا فَلَا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ ﴿۶۸﴾
بگو اى اهل كتاب تا [هنگامى كه] به تورات و انجيل و آنچه از پروردگارتان به سوى شما نازل شده است عمل نكرده‏ ايد بر هيچ [آيين بر حقى] نيستيد و قطعا آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده بر طغيان و كفر بسيارى از آنان خواهد افزود پس بر گروه كافران اندوه مخور (۶۸)

إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالصَّابِئُونَ وَالنَّصَارَى مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿۶۹﴾
كسانى كه ايمان آورده و كسانى كه يهودى و صابئى و مسيحى‏ اند هر كس به خدا و روز بازپسين ايمان آورد و كار نيكو كند پس نه بيمى بر ايشان است و نه اندوهگين خواهند شد (۶۹)

لَقَدْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَأَرْسَلْنَا إِلَيْهِمْ رُسُلًا كُلَّمَا جَاءَهُمْ رَسُولٌ بِمَا لَا تَهْوَى أَنْفُسُهُمْ فَرِيقًا كَذَّبُوا وَفَرِيقًا يَقْتُلُونَ ﴿۷۰﴾
ما از فرزندان اسرائيل سخت پيمان گرفتيم و به سويشان پيامبرانى روانه كرديم هر بار پيامبرى چيزى بر خلاف دلخواهشان برايشان آورد گروهى را تكذيب میکردند و گروهى را مى ‏كشتند (۷۰)

وَحَسِبُوا أَلَّا تَكُونَ فِتْنَةٌ فَعَمُوا وَصَمُّوا ثُمَّ تَابَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ ثُمَّ عَمُوا وَصَمُّوا كَثِيرٌ مِنْهُمْ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِمَا يَعْمَلُونَ ﴿۷۱﴾
و پنداشتند كيفرى در كار نيست پس كور و كر شدند سپس خدا توبه آنان را پذيرفت باز بسيارى از ايشان كور و كر شدند و خدا به آنچه انجام مى‏ دهند بيناست (۷۱)

لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ وَقَالَ الْمَسِيحُ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمْ إِنَّهُ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ وَمَأْوَاهُ النَّارُ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصَارٍ ﴿۷۲﴾
كسانى كه گفتند خدا همان مسيح پسر مريم است قطعا كافر شده‏ اند و حال آنكه مسيح مى گفت اى فرزندان اسرائيل پروردگار من و پروردگار خودتان را بپرستيد كه هر كس به خدا شرك آورد قطعا خدا بهشت را بر او حرام ساخته و جايگاهش آتش است و براى ستمكاران ياورانى نيست (۷۲)

لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ ثَالِثُ ثَلَاثَةٍ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلَّا إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِنْ لَمْ يَنْتَهُوا عَمَّا يَقُولُونَ لَيَمَسَّنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿۷۳﴾
كسانى كه [به تثليث قائل شده و] گفتند خدا سومين [شخص از] سه [شخص يا سه اقنوم] است قطعا كافر شده‏ اند و حال آنكه هيچ معبودى جز خداى يكتا نيست و اگر از آنچه مى‏ گويند باز نايستند به كافران ايشان عذابى دردناك خواهد رسيد (۷۳)

أَفَلَا يَتُوبُونَ إِلَى اللَّهِ وَيَسْتَغْفِرُونَهُ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿۷۴﴾
چرا به درگاه خدا توبه نمى كنند و از وى آمرزش نمى‏ خواهند و خدا آمرزنده مهربان است (۷۴)

مَا الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ وَأُمُّهُ صِدِّيقَةٌ كَانَا يَأْكُلَانِ الطَّعَامَ انْظُرْ كَيْفَ نُبَيِّنُ لَهُمُ الْآيَاتِ ثُمَّ انْظُرْ أَنَّى يُؤْفَكُونَ ﴿۷۵﴾
مسيح پسر مريم جز پيامبرى نبود كه پيش از او [نيز] پيامبرانى آمده بودند و مادرش زنى بسيار راستگو بود هر دو غذا مى ‏خوردند بنگر چگونه آيات [خود] را براى آنان توضيح مى‏ دهيم سپس ببين چگونه [از حقيقت] دور مى‏ افتند (۷۵)

قُلْ أَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَلَا نَفْعًا وَاللَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ﴿۷۶﴾
بگو آيا غير از خدا چيزى را كه اختيار زيان و سود شما را ندارد مى ‏پرستيد و حال آنكه خداوند شنواى داناست (۷۶)

قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ غَيْرَ الْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعُوا أَهْوَاءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَأَضَلُّوا كَثِيرًا وَضَلُّوا عَنْ سَوَاءِ السَّبِيلِ ﴿۷۷﴾
بگو اى اهل كتاب در دين خود بناحق گزافه‏ گويى نكنيد و از پى هوسهاى گروهى كه پيش از اين گمراه گشتند و بسيارى [از مردم] را گمراه كردند و [خود] از راه راست منحرف شدند نرويد (۷۷)

لُعِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَلَى لِسَانِ دَاوُودَ وَعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ ذَلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ ﴿۷۸﴾
از ميان فرزندان اسرائيل آنان كه كفر ورزيدند به زبان داوود و عيسى بن مريم مورد لعنت قرار گرفتند اين [كيفر] به خاطر آن بود كه عصيان ورزيده و [از فرمان خدا] تجاوز میکردند (۷۸)

كَانُوا لَا يَتَنَاهَوْنَ عَنْ مُنْكَرٍ فَعَلُوهُ لَبِئْسَ مَا كَانُوا يَفْعَلُونَ ﴿۷۹﴾
[و] از كار زشتى كه آن را مرتكب مى ‏شدند يكديگر را بازنمى‏ داشتند راستى چه بد بود آنچه میکردند (۷۹)

تَرَى كَثِيرًا مِنْهُمْ يَتَوَلَّوْنَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَبِئْسَ مَا قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَفِي الْعَذَابِ هُمْ خَالِدُونَ ﴿۸۰﴾
بسيارى از آنان را مى ‏بينى كه با كسانى كه كفر ورزيده‏ اند دوستى مى كنند راستى چه زشت است آنچه براى خود پيش فرستادند كه [در نتيجه] خدا بر ايشان خشم گرفت و پيوسته در عذاب مى‏ مانند (۸۰)

وَلَوْ كَانُوا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالنَّبِيِّ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مَا اتَّخَذُوهُمْ أَوْلِيَاءَ وَلَكِنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ فَاسِقُونَ ﴿۸۱﴾
و اگر به خدا و پيامبر و آنچه كه به سوى او فرود آمده ايمان مى ‏آوردند آنان را به دوستى نمى‏ گرفتند ليكن بسيارى از ايشان نافرمانند (۸۱)

لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَى ذَلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَرُهْبَانًا وَأَنَّهُمْ لَا يَسْتَكْبِرُونَ ﴿۸۲﴾
مسلما يهوديان و كسانى را كه شرك ورزيده‏ اند دشمن‏ترين مردم نسبت به مؤمنان خواهى يافت و قطعا كسانى را كه گفتند ما نصرانى هستيم نزديكترين مردم در دوستى با مؤمنان خواهى يافت زيرا برخى از آنان دانشمندان و رهبانانى‏ اند كه تكبر نمى ‏ورزند (۸۲)

وَإِذَا سَمِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرَى أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ يَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ ﴿۸۳﴾
و چون آنچه را به سوى اين پيامبر نازل شده بشنوند مى ‏بينى بر اثر آن حقيقتى كه شناخته‏ اند اشك از چشمهايشان سرازير مى ‏شود مى‏ گويند پروردگارا ما ايمان آورده‏ ايم پس ما را در زمره گواهان بنويس (۸۳)

وَمَا لَنَا لَا نُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَمَا جَاءَنَا مِنَ الْحَقِّ وَنَطْمَعُ أَنْ يُدْخِلَنَا رَبُّنَا مَعَ الْقَوْمِ الصَّالِحِينَ ﴿۸۴﴾
و براى ما چه [عذرى] است كه به خدا و آنچه از حق به ما رسيده ايمان نياوريم و حال آنكه چشم داريم كه پروردگارمان ما را با گروه شايستگان [به بهشت] درآورد (۸۴)

فَأَثَابَهُمُ اللَّهُ بِمَا قَالُوا جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَذَلِكَ جَزَاءُ الْمُحْسِنِينَ ﴿۸۵﴾
پس به پاس آنچه گفتند خدا به آنان باغهايى پاداش داد كه از زير [درختان] آن نهرها جارى است در آن جاودانه مى‏ مانند و اين پاداش نيكوكاران است (۸۵)

وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا أُولَئِكَ أَصْحَابُ الْجَحِيمِ ﴿۸۶﴾
و كسانى كه كفر ورزيدند و آيات ما را دروغ پنداشتند آنان همدم آتشند (۸۶)

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُحَرِّمُوا طَيِّبَاتِ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ ﴿۸۷﴾
اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد چيزهاى پاكيزه‏ اى را كه خدا براى [استفاده] شما حلال كرده حرام مشماريد و از حد مگذريد كه خدا از حدگذرندگان را دوست نمى دارد (۸۷)

وَكُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلَالًا طَيِّبًا وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ ﴿۸۸﴾
و از آنچه خداوند روزى شما گردانيده حلال و پاكيزه را بخوريد و از آن خدايى كه بدو ايمان داريد پروا داريد (۸۸)

لَا يُؤَاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِي أَيْمَانِكُمْ وَلَكِنْ يُؤَاخِذُكُمْ بِمَا عَقَّدْتُمُ الْأَيْمَانَ فَكَفَّارَتُهُ إِطْعَامُ عَشَرَةِ مَسَاكِينَ مِنْ أَوْسَطِ مَا تُطْعِمُونَ أَهْلِيكُمْ أَوْ كِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْرِيرُ رَقَبَةٍ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ ذَلِكَ كَفَّارَةُ أَيْمَانِكُمْ إِذَا حَلَفْتُمْ وَاحْفَظُوا أَيْمَانَكُمْ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ ﴿۸۹﴾
خدا شما را به سوگندهاى بيهوده‏ تان مؤاخذه نمى ‏كند ولى به سوگندهايى كه [از روى اراده] مى ‏خوريد [و مى ‏شكنيد] شما را مؤاخذه مى ‏كند و كفاره‏ اش خوراك دادن به ده بينواست از غذاهاى متوسطى كه به كسان خود مى ‏خورانيد يا پوشانيدن آنان يا آزاد كردن بنده‏ اى و كسى كه [هيچ يك از اينها را] نيابد [بايد] سه روز روزه بدارد اين است كفاره سوگندهاى شما وقتى كه سوگند خورديد و سوگندهاى خود را پاس داريد اين گونه خداوند آيات خود را براى شما بيان مى ‏كند باشد كه سپاسگزارى كنيد (۸۹)

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ﴿۹۰﴾
اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد شراب و قمار و بتها و تيرهاى قرعه پليدند [و] از عمل شيطانند پس از آنها دورى گزينيد باشد كه رستگار شويد (۹۰)

إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِي الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ وَيَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَعَنِ الصَّلَاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ ﴿۹۱﴾
همانا شيطان مى‏ خواهد با شراب و قمار ميان شما دشمنى و كينه ايجاد كند و شما را از ياد خدا و از نماز باز دارد پس آيا شما دست برمى داريد (۹۱)

وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَاحْذَرُوا فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ ﴿۹۲﴾
و اطاعت‏ خدا و اطاعت پيامبر كنيد و [از گناهان] برحذر باشيد پس اگر روى گردانديد بدانيد كه بر عهده پيامبر ما فقط رساندن [پيام] آشكار است (۹۲)

لَيْسَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جُنَاحٌ فِيمَا طَعِمُوا إِذَا مَا اتَّقَوْا وَآمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ ثُمَّ اتَّقَوْا وَآمَنُوا ثُمَّ اتَّقَوْا وَأَحْسَنُوا وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ ﴿۹۳﴾
بر كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏ اند گناهى در آنچه [قبلا] خورده‏ اند نيست در صورتى كه تقوا پيشه كنند و ايمان بياورند و كارهاى شايسته كنند سپس تقوا پيشه كنند و ايمان بياورند آنگاه تقوا پيشه كنند و احسان نمايند و خدا نيكوكاران را دوست مى دارد (۹۳)

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَيَبْلُوَنَّكُمُ اللَّهُ بِشَيْءٍ مِنَ الصَّيْدِ تَنَالُهُ أَيْدِيكُمْ وَرِمَاحُكُمْ لِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَخَافُهُ بِالْغَيْبِ فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿۹۴﴾
اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد خدا شما را به چيزى از شكار كه در دسترس شما و نيزه ‏هاى شما باشد خواهد آزمود تا معلوم دارد چه كسى در نهان از او مى‏ ترسد پس هر كس بعد از آن تجاوز كند براى او عذابى دردناك خواهد بود (۹۴)

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْتُلُوا الصَّيْدَ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ وَمَنْ قَتَلَهُ مِنْكُمْ مُتَعَمِّدًا فَجَزَاءٌ مِثْلُ مَا قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ يَحْكُمُ بِهِ ذَوَا عَدْلٍ مِنْكُمْ هَدْيًا بَالِغَ الْكَعْبَةِ أَوْ كَفَّارَةٌ طَعَامُ مَسَاكِينَ أَوْ عَدْلُ ذَلِكَ صِيَامًا لِيَذُوقَ وَبَالَ أَمْرِهِ عَفَا اللَّهُ عَمَّا سَلَفَ وَمَنْ عَادَ فَيَنْتَقِمُ اللَّهُ مِنْهُ وَاللَّهُ عَزِيزٌ ذُو انْتِقَامٍ ﴿۹۵﴾
اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد در حالى كه محرميد شكار را مكشيد و هر كس از شما عمدا آن را بكشد بايد نظير آنچه كشته است از چهارپايان كفاره‏ اى بدهد كه [نظير بودن] آن را دو تن عادل از ميان شما تصديق كنند و به صورت قربانى به كعبه برسد يا به كفاره [آن] مستمندان را خوراك بدهد يا معادلش روزه بگيرد تا سزاى زشتكارى خود را بچشد خداوند از آنچه در گذشته واقع شده عفو كرده است و[لى] هر كس تكرار كند خدا از او انتقام مى‏ گيرد و خداوند توانا و صاحب‏انتقام است (۹۵)

أُحِلَّ لَكُمْ صَيْدُ الْبَحْرِ وَطَعَامُهُ مَتَاعًا لَكُمْ وَلِلسَّيَّارَةِ وَحُرِّمَ عَلَيْكُمْ صَيْدُ الْبَرِّ مَا دُمْتُمْ حُرُمًا وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ ﴿۹۶﴾
صيد دريا و ماكولات آن براى شما حلال شده است تا براى شما و مسافران بهره‏ اى باشد و[لى] صيد بيابان مادام كه محرم مى‏ باشيد بر شما حرام گرديده است و از خدايى كه نزد او محشور مى ‏شويد پروا داريد (۹۶)

جَعَلَ اللَّهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ قِيَامًا لِلنَّاسِ وَالشَّهْرَ الْحَرَامَ وَالْهَدْيَ وَالْقَلَائِدَ ذَلِكَ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَأَنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ﴿۹۷﴾
خداوند [زيارت] كعبه بيت الحرام را وسيله به پا داشتن [مصالح] مردم قرار داده و ماه حرام و قربانيهاى بى ‏نشان و قربانيهاى نشاندار را [نيز به همين منظور مقرر فرموده است] اين [جمله] براى آن است تا بدانيد كه خدا آنچه را در آسمانها و آنچه را در زمين است مى‏ داند و خداست كه بر هر چيزى داناست (۹۷)

اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ وَأَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿۹۸﴾
بدانيد كه خدا سخت‏ كيفر است و [بدانيد] كه خدا آمرزنده مهربان است (۹۸)

مَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا تَكْتُمُونَ ﴿۹۹﴾
بر پيامبر [خدا وظيفه‏ اى] جز ابلاغ [رسالت] نيست و خداوند آنچه را آشكار و آنچه را پوشيده مى داريد مى‏ داند (۹۹)

قُلْ لَا يَسْتَوِي الْخَبِيثُ وَالطَّيِّبُ وَلَوْ أَعْجَبَكَ كَثْرَةُ الْخَبِيثِ فَاتَّقُوا اللَّهَ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ﴿۱۰۰﴾
بگو پليد و پاك يكسان نيستند هر چند كثرت پليد[ها] تو را به شگفت آورد پس اى خردمندان از خدا پروا كنيد باشد كه رستگار شويد (۱۰۰)

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَسْأَلُوا عَنْ أَشْيَاءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ وَإِنْ تَسْأَلُوا عَنْهَا حِينَ يُنَزَّلُ الْقُرْآنُ تُبْدَ لَكُمْ عَفَا اللَّهُ عَنْهَا وَاللَّهُ غَفُورٌ حَلِيمٌ ﴿۱۰۱﴾
اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد از چيزهايى كه اگر براى شما آشكار گردد شما را اندوهناك مى ‏كند مپرسيد و اگر هنگامى كه قرآن نازل مى ‏شود در باره آنها سؤال كنيد براى شما روشن مى ‏شود خدا از آن [پرسشهاى بيجا] گذشت و خداوند آمرزنده بردبار است (۱۰۱)

قَدْ سَأَلَهَا قَوْمٌ مِنْ قَبْلِكُمْ ثُمَّ أَصْبَحُوا بِهَا كَافِرِينَ ﴿۱۰۲﴾
گروهى پيش از شما [نيز] از اين [گونه] پرسشها كردند آنگاه به سبب آن كافر شدند (۱۰۲)

مَا جَعَلَ اللَّهُ مِنْ بَحِيرَةٍ وَلَا سَائِبَةٍ وَلَا وَصِيلَةٍ وَلَا حَامٍ وَلَكِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَأَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ ﴿۱۰۳﴾
خدا [چيزهاى ممنوعى از قبيل] بحيره و سائبه و وصيله و حام قرار نداده است ولى كسانى كه كفر ورزيدند بر خدا دروغ مى ‏بندند و بيشترشان تعقل نمى كنند (۱۰۳)

وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَى مَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَإِلَى الرَّسُولِ قَالُوا حَسْبُنَا مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ ﴿۱۰۴﴾
و چون به آنان گفته شود به سوى آنچه خدا نازل كرده و به سوى پيامبر[ش] بياييد مى‏ گويند آنچه پدران خود را بر آن يافته‏ ايم ما را بس است آيا هر چند پدرانشان چيزى نمى‏ دانسته و هدايت نيافته بودند (۱۰۴)

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ لَا يَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿۱۰۵﴾
اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد به خودتان بپردازيد هر گاه شما هدايت‏ يافتيد آن كس كه گمراه شده است به شما زيانى نمى ‏رساند بازگشت همه شما به سوى خداست پس شما را از آنچه انجام مى‏ داديد آگاه خواهد كرد (۱۰۵)

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا شَهَادَةُ بَيْنِكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ حِينَ الْوَصِيَّةِ اثْنَانِ ذَوَا عَدْلٍ مِنْكُمْ أَوْ آخَرَانِ مِنْ غَيْرِكُمْ إِنْ أَنْتُمْ ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ فَأَصَابَتْكُمْ مُصِيبَةُ الْمَوْتِ تَحْبِسُونَهُمَا مِنْ بَعْدِ الصَّلَاةِ فَيُقْسِمَانِ بِاللَّهِ إِنِ ارْتَبْتُمْ لَا نَشْتَرِي بِهِ ثَمَنًا وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَى وَلَا نَكْتُمُ شَهَادَةَ اللَّهِ إِنَّا إِذًا لَمِنَ الْآثِمِينَ ﴿۱۰۶﴾
اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد هنگامى كه يكى از شما را [نشانه‏ هاى] مرگ دررسيد بايد از ميان خود دو عادل را در موقع وصيت به شهادت ميان خود فرا خوانيد يا اگر در سفر بوديد و مصيبت مرگ شما را فرا رسيد [و شاهد مسلمان نبود] دو تن از غير [همكيشان] خود را [به شهادت بطلبيد] و اگر [در صداقت آنان] شك كرديد پس از نماز آن دو را نگاه مى داريد پس به خدا سوگند ياد مى كنند كه ما اين [حق] را به هيچ قيمتى نمى‏ فروشيم هر چند [پاى] خويشاوند [در كار] باشد و شهادت الهى را كتمان نمى ‏كنيم كه [اگر كتمان حق كنيم] در اين صورت از گناهكاران خواهيم بود (۱۰۶)

فَإِنْ عُثِرَ عَلَى أَنَّهُمَا اسْتَحَقَّا إِثْمًا فَآخَرَانِ يَقُومَانِ مَقَامَهُمَا مِنَ الَّذِينَ اسْتَحَقَّ عَلَيْهِمُ الْأَوْلَيَانِ فَيُقْسِمَانِ بِاللَّهِ لَشَهَادَتُنَا أَحَقُّ مِنْ شَهَادَتِهِمَا وَمَا اعْتَدَيْنَا إِنَّا إِذًا لَمِنَ الظَّالِمِينَ ﴿۱۰۷﴾
و اگر معلوم شد كه آن دو دستخوش گناه شده‏ اند دو تن ديگر از كسانى كه بر آنان ستم رفته است و هر دو [به ميت] نزديكترند به جاى آن دو [شاهد قبلى] قيام كنند پس به خدا سوگند ياد مى كنند كه گواهى ما قطعا از گواهى آن دو درست‏ تر است و [از حق] تجاوز نكرده‏ ايم چرا كه [اگر چنين كنيم] از ستمكاران خواهيم بود (۱۰۷)

ذَلِكَ أَدْنَى أَنْ يَأْتُوا بِالشَّهَادَةِ عَلَى وَجْهِهَا أَوْ يَخَافُوا أَنْ تُرَدَّ أَيْمَانٌ بَعْدَ أَيْمَانِهِمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاسْمَعُوا وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ ﴿۱۰۸﴾
اين [روش] براى اينكه شهادت را به صورت درست ادا كنند يا بترسند كه بعد از سوگندخوردنشان سوگندهايى [به وارثان ميت] برگردانده شود [به صواب] نزديكتر است و از خدا پروا داريد و [اين پندها را] بشنويد و خدا گروه فاسقان را هدايت نمى ‏كند (۱۰۸)

يَوْمَ يَجْمَعُ اللَّهُ الرُّسُلَ فَيَقُولُ مَاذَا أُجِبْتُمْ قَالُوا لَا عِلْمَ لَنَا إِنَّكَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ ﴿۱۰۹﴾
[ياد كن] روزى را كه خدا پيامبران را گرد مى ‏آورد پس مى‏ فرمايد چه پاسخى به شما داده شد مى‏ گويند ما را هيچ دانشى نيست تويى كه داناى رازهاى نهانى (۱۰۹)

إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَعَلَى وَالِدَتِكَ إِذْ أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنْفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِي وَتُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَى بِإِذْنِي وَإِذْ كَفَفْتُ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَنْكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ ﴿۱۱۰﴾
[ياد كن] هنگامى را كه خدا فرمود اى عيسى پسر مريم نعمت مرا بر خود و بر مادرت به ياد آور آنگاه كه تو را به روح‏القدس تاييد كردم كه در گهواره [به اعجاز] و در ميانسالى [به وحى] با مردم سخن گفتى و آنگاه كه تو را كتاب و حكمت و تورات و انجيل آموختم و آنگاه كه به اذن من از گل [چيزى] به شكل پرنده مى‏ ساختى پس در آن مى‏ دميدى و به اذن من پرنده‏ اى مى ‏شد و كور مادرزاد و پيس را به اذن من شفا مى‏ دادى و آنگاه كه مردگان را به اذن من [زنده از قبر] بيرون مى ‏آوردى و آنگاه كه [آسيب] بنى‏ اسرائيل را هنگامى كه براى آنان حجتهاى آشكار آورده بودى از تو باز داشتم پس كسانى از آنان كه كافر شده بودند گفتند اين[ها چيزى] جز افسونى آشكار نيست (۱۱۰)

وَإِذْ أَوْحَيْتُ إِلَى الْحَوَارِيِّينَ أَنْ آمِنُوا بِي وَبِرَسُولِي قَالُوا آمَنَّا وَاشْهَدْ بِأَنَّنَا مُسْلِمُونَ ﴿۱۱۱﴾
و [ياد كن] هنگامى را كه به حواريون وحى كردم كه به من و فرستاده‏ ام ايمان آوريد گفتند ايمان آورديم و گواه باش كه ما مسلمانيم (۱۱۱)

إِذْ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ هَلْ يَسْتَطِيعُ رَبُّكَ أَنْ يُنَزِّلَ عَلَيْنَا مَائِدَةً مِنَ السَّمَاءِ قَالَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ ﴿۱۱۲﴾
و [ياد كن] هنگامى را كه حواريون گفتند اى عيسى پسر مريم آيا پروردگارت مى‏ تواند از آسمان خوانى براى ما فرود آورد [عيسى] گفت اگر ايمان داريد از خدا پروا داريد (۱۱۲)

قَالُوا نُرِيدُ أَنْ نَأْكُلَ مِنْهَا وَتَطْمَئِنَّ قُلُوبُنَا وَنَعْلَمَ أَنْ قَدْ صَدَقْتَنَا وَنَكُونَ عَلَيْهَا مِنَ الشَّاهِدِينَ ﴿۱۱۳﴾
گفتند مى‏ خواهيم از آن بخوريم و دلهاى ما آرامش يابد و بدانيم كه به ما راست گفته‏ اى و بر آن از گواهان باشيم (۱۱۳)

قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ اللَّهُمَّ رَبَّنَا أَنْزِلْ عَلَيْنَا مَائِدَةً مِنَ السَّمَاءِ تَكُونُ لَنَا عِيدًا لِأَوَّلِنَا وَآخِرِنَا وَآيَةً مِنْكَ وَارْزُقْنَا وَأَنْتَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ ﴿۱۱۴﴾
عيسى پسر مريم گفت بار الها پروردگارا از آسمان خوانى بر ما فرو فرست تا عيدى براى اول و آخر ما باشد و نشانه‏ اى از جانب تو و ما را روزى ده كه تو بهترين روزى ‏دهندگانى (۱۱۴)

قَالَ اللَّهُ إِنِّي مُنَزِّلُهَا عَلَيْكُمْ فَمَنْ يَكْفُرْ بَعْدُ مِنْكُمْ فَإِنِّي أُعَذِّبُهُ عَذَابًا لَا أُعَذِّبُهُ أَحَدًا مِنَ الْعَالَمِينَ ﴿۱۱۵﴾
خدا فرمود من آن را بر شما فرو خواهم فرستاد و[لى] هر كس از شما پس از آن انكار ورزد وى را [چنان] عذابى كنم كه هيچ يك از جهانيان را [آن چنان] عذاب نكرده باشم (۱۱۵)

وَإِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ أَأَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِي وَأُمِّيَ إِلَهَيْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ قَالَ سُبْحَانَكَ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أَقُولَ مَا لَيْسَ لِي بِحَقٍّ إِنْ كُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِي وَلَا أَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِكَ إِنَّكَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ ﴿۱۱۶﴾
و [ياد كن] هنگامى را كه خدا فرمود اى عيسى پسر مريم آيا تو به مردم گفتى من و مادرم را همچون دو خدا به جاى خداوند بپرستيد گفت منزهى تو مرا نزيبد كه [در باره خويشتن] چيزى را كه حق من نيست بگويم اگر آن را گفته بودم قطعا آن را مى‏ دانستى آنچه در نفس من است تو مى‏ دانى و آنچه در ذات توست من نمى‏ دانم چرا كه تو خود داناى رازهاى نهانى (۱۱۶)

مَا قُلْتُ لَهُمْ إِلَّا مَا أَمَرْتَنِي بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمْ وَكُنْتُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا مَا دُمْتُ فِيهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِي كُنْتَ أَنْتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ وَأَنْتَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ ﴿۱۱۷﴾
جز آنچه مرا بدان فرمان دادى [چيزى] به آنان نگفتم [گفته‏ ام] كه خدا پروردگار من و پروردگار خود را عبادت كنيد و تا وقتى در ميانشان بودم بر آنان گواه بودم پس چون روح مرا گرفتى تو خود بر آنان نگهبان بودى و تو بر هر چيز گواهى (۱۱۷)

إِنْ تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبَادُكَ وَإِنْ تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ﴿۱۱۸﴾
اگر عذابشان كنى آنان بندگان تواند و اگر بر ايشان ببخشايى تو خود توانا و حكيمى (۱۱۸)

قَالَ اللَّهُ هَذَا يَوْمُ يَنْفَعُ الصَّادِقِينَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ ﴿۱۱۹﴾
خدا فرمود اين روزى است كه راستگويان را راستي‏شان سود بخشد براى آنان باغهايى است كه از زير [درختان] آن نهرها روان است هميشه در آن جاودانند خدا از آنان خشنود است و آنان [نيز] از او خشنودند اين است رستگارى بزرگ (۱۱۹)

لِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا فِيهِنَّ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿۱۲۰﴾
فرمانروايى آسمانها و زمين و آنچه در آنهاست از آن خداست و او بر هر چيزى تواناست (۱۲۰)

mohammadhossein
2016/12/21, 21:22
عیسی علیه السلام از زبان خود به روایت قرآن (http://ahlolbait.com/article/15138/%D8%B9%DB%8C%D8%B3%DB%8C-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87-%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85-%D8%A7%D8%B2-%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D8%AE%D9%88%D8%AF-%D8%A8%D9%87-%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86)


حضرت مريم پس از به دنیا آمدن حضرت عیسی (ع) و به محض ورود به ميان جمعيت، در حالى كه عيسى در آغوشش بود، با اعتراض و تهمت مردم مواجه شد. گفت روزه سکوت گرفته و اشاره کرد که با کودکش صحبت کنند.
جمعيت از شنيدن اين گفتار مريم نگران و عصبانى شدند آن چنان كه طبق بعضى از روايات به يكديگر گفتند: مسخره و استهزاء او، از انحرافش از جاده عفت، بر ما سخت‏تر و سنگينتر است!
ولى اين حالت چندان به طول نيانجاميد چرا كه آن كودك نوزاد زبان به سخن گشود و
« گفت: من بنده خدايم » (قالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ‏).
« او كتاب آسمانى به من مرحمت كرده » (آتانِيَ الْكِتابَ‏).
« و مرا پيامبر قرار داده است » (وَ جَعَلَنِي نَبِيًّا).
« و خداوند مرا وجودى پر بركت (وجودى مفيد از هر نظر براى بندگان) در هر جا باشم قرار داده است » (وَ جَعَلَنِي مُبارَكاً أَيْنَ ما كُنْتُ‏).
« و مرا تا زنده‏ ام توصيه به نماز و زكات كرده است» (وَ أَوْصانِي بِالصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ ما دُمْتُ حَيًّا).
و نيز« مرا نيكوكار و قدردان و خيرخواه، نسبت به مادرم قرار داده است» (وَ بَرًّا بِوالِدَتِي‏)
« و مرا جبار و شقى قرار نداده است» (وَ لَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّاراً شَقِيًّا). (1)

و سرانجام اين نوزاد (حضرت مسيح) می گويد:
" سلام و درود خدا بر من باد آن روز كه متولد شدم، و آن روز كه ميميرم، و آن روز كه زنده برانگيخته مى ‏شوم" (وَ السَّلامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدْتُ وَ يَوْمَ أَمُوتُ وَ يَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا).(2)

اين سه روز در زندگى انسان، سه روز سرنوشت‏ ساز و خطرناك است كه سلامت در آنها جز به لطف خدا ميسر نمى ‏شود .
روشنترين تصوير از تولد عيسى (ع)

فصاحت و بلاغت قرآن را مخصوصا در اينگونه مسائل مهم مى ‏توان درك كرد كه چگونه مساله مهمى را كه‏ با آن همه خرافات آميخته شده در عباراتى كوتاه، عميق، زنده، پرمحتوا، و كاملا گويا، مطرح مى‏ كند، به طورى كه هر گونه خرافه‏ اى را از آن جدا و طرد مى ‏نمايد.
جالب اينكه در آيات فوق، هفت صفت از صفات برجسته و دو برنامه و يك دعا ذكر شده است:
صفات حضرت عیسی (ع)

هفت صفت عبارتند از: بنده خدا بودن كه ذكر آن در آغاز همه اوصاف، اشاره‏ اى است به اينكه بزرگترين مقام آدمى همان مقام عبوديت است.
و به دنبال آن صاحب كتاب آسمانى بودن و سپس مقام نبوت (البته مى ‏دانيم هميشه مقام نبوت توأم با داشتن كتاب آسمانى نيست).
سپس به دنبال مقام عبوديت و رهبرى، مبارك بودن يعنى مفيد به حال جامعه بودن مطرح شده است.
در حديثى از امام صادق (ع) مى‏ خوانيم:" معنى مبارك،" نفاع" است يعنى بسيار پر منفعت.
و بعد از آن، نيكوكارى نسبت به مادر مطرح شده و سرانجام، جبار و شقى نبودن و به جاى آن متواضع، حق‏ شناس، و سعادتمند بودن است.
برنامه های حضرت عیسی (ع)

از ميان تمام برنامه‏ ها روى توصيه پروردگار به نماز و زكات تكيه مى ‏كند و اين به خاطر اهميت فوق العاده اين دو برنامه است كه اين دو رمز ارتباط با خالق و خلق است و از يك نظر مى ‏توان همه برنامه ‏هاى مذهبى را در آن خلاصه كرد چرا كه بخشى از آنها پيوند انسان را با خلق و بخشى با خالق مشخص مى‏ كند.
پی نوشت:

1. سوره مریم آیات 30 الی 32
2. سوره مریم آیه 33

برگرفته از تفسیر نمونه، ج13 ، ص 52 - 56

mohammadhossein
2016/12/22, 22:48
سوره: اعراف با ترجمه فارسی
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
۞ المص [٧:١]
المص (بعضی در تفسیر آن گفته‌اند: خدای مهربان صاحب اقتدار بردبار).
﴿١﴾


کِتَابٌ أُنزِلَ إِلَیْکَ فَلَا یَکُن فِی صَدْرِکَ حَرَجٌ مِّنْهُ لِتُنذِرَ بِهِ وَذِکْرَىٰ لِلْمُؤْمِنِینَ [٧:٢]
این کتابی است که به تو نازل شد، پس تو دلتنگ و رنجه خاطر (از انکار مردم) نسبت به آن مباش، تا (مردمان را) به (آیات عذاب) آن بترسانی، و اهل ایمان را سبب یادآوری باشد.
﴿٢﴾


اتَّبِعُوا مَا أُنزِلَ إِلَیْکُم مِّن رَّبِّکُمْ وَلَا تَتَّبِعُوا مِن دُونِهِ أَوْلِیَاءَ ۗ قَلِیلًا مَّا تَذَکَّرُونَ [٧:٣]
(ای اهل ایمان) از آنچه از خدایتان به سوی شما فرستاده شده پیروی کنید و پیرو دستورهای غیر او نباشید و جز خدا را به دوستی مگیرید. اما اندکی بدین پند متذکر می‌گردید.
﴿٣﴾


وَکَم مِّن قَرْیَةٍ أَهْلَکْنَاهَا فَجَاءَهَا بَأْسُنَا بَیَاتًا أَوْ هُمْ قَائِلُونَ [٧:۴]
و چه بسیار اهالی شهرها را که هلاک کردیم و آنها را عذاب ما آمد آن گاه که در آسایش شب یا به خواب راحت نیمروز بودند.
﴿۴﴾


فَمَا کَانَ دَعْوَاهُمْ إِذْ جَاءَهُم بَأْسُنَا إِلَّا أَن قَالُوا إِنَّا کُنَّا ظَالِمِینَ [٧:۵]
پس در هنگامی که عذاب ما به آنان رسید جز این اعتراف نکردند که گفتند: ما خود ستمکار و مستحق عذاب بودیم.
﴿۵﴾


فَلَنَسْأَلَنَّ الَّذِینَ أُرْسِلَ إِلَیْهِمْ وَلَنَسْأَلَنَّ الْمُرْسَلِینَ [٧:۶]
البته ما هم از امتها که پیامبران به سویشان آمدند و هم از پیغمبران آنها باز خواست خواهیم کرد.
﴿۶﴾


فَلَنَقُصَّنَّ عَلَیْهِم بِعِلْمٍ ۖ وَمَا کُنَّا غَائِبِینَ [٧:٧]
پس بر آنان (حکایت حال آنها را تماما) به علم و بصیرت کامل بیان کنیم، و ما از کردار آنان غایب و غافل نبوده‌ایم.
﴿٧﴾


وَالْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ ۚ فَمَن ثَقُلَتْ مَوَازِینُهُ فَأُولَٰئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ [٧:٨]
و روز محشر حقا روز سنجیدن اعمال است، پس آنان که در آن میزان حق وزین و نیکوکار بودند البته رستگار خواهند بود.
﴿٨﴾


وَمَنْ خَفَّتْ مَوَازِینُهُ فَأُولَٰئِکَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنفُسَهُم بِمَا کَانُوا بِآیَاتِنَا یَظْلِمُونَ [٧:٩]
و آنان که در آن میزان سبک وزن بودند (یعنی بی ایمان و بد عملند) آنان کسانی هستند که به حقیقت به خود زیان رسانیده‌اند چون به آیات ما ستم می‌کردند.
﴿٩﴾


وَلَقَدْ مَکَّنَّاکُمْ فِی الْأَرْضِ وَجَعَلْنَا لَکُمْ فِیهَا مَعَایِشَ ۗ قَلِیلًا مَّا تَشْکُرُونَ [٧:١٠]
و همانا ما شما (فرزندان آدم) را در زمین تمکین و اقتدار بخشیدیم و در آن بر شما معاش و روزی مقرر داشتیم، لیکن اندک شکر نعمتهای خدای را به جا می‌آرید.
﴿١٠﴾


وَلَقَدْ خَلَقْنَاکُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاکُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ لَمْ یَکُن مِّنَ السَّاجِدِینَ [٧:١١]
و همانا شما آدمیان را بیافریدیم و آن گاه که بدین صورت کامل آراستیم، فرشتگان را به سجده آدم مأمور کردیم، همه سجده کردند جز شیطان که از جمله سجده کنندگان نبود.
﴿١١﴾


قَالَ مَا مَنَعَکَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُکَ ۖ قَالَ أَنَا خَیْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِی مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِینٍ [٧:١٢]
خدای متعال بدو فرمود: چه چیز تو را مانع از سجده (آدم) شد که چون تو را امر کردم نافرمانی کردی؟ پاسخ داد که من از او بهترم، که مرا از آتش و او را از خاک آفریده‌ای.
﴿١٢﴾


قَالَ فَاهْبِطْ مِنْهَا فَمَا یَکُونُ لَکَ أَن تَتَکَبَّرَ فِیهَا فَاخْرُجْ إِنَّکَ مِنَ الصَّاغِرِینَ [٧:١٣]
خدا به شیطان فرمود: از این مقام فرود آ، که تو را نرسد که در این مقام بزرگی و نخوت ورزی، بیرون شو که تو از زمره پست ترین فرومایگانی.
﴿١٣﴾


قَالَ أَنظِرْنِی إِلَىٰ یَوْمِ یُبْعَثُونَ [٧:١۴]
شیطان گفت: (حال که رانده درگاه شدم) مرا تا به روزی که خلایق برانگیخته شوند مهلت ده.
﴿١۴﴾


قَالَ إِنَّکَ مِنَ الْمُنظَرِینَ [٧:١۵]
خدا فرمود: البته مهلت خواهی داشت.
﴿١۵﴾


قَالَ فَبِمَا أَغْوَیْتَنِی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ [٧:١۶]
شیطان گفت که چون تو مرا گمراه کردی من نیز البته در کمین بندگانت در سر راه راست تو می‌نشینم.
﴿١۶﴾


ثُمَّ لَآتِیَنَّهُم مِّن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَیْمَانِهِمْ وَعَن شَمَائِلِهِمْ ۖ وَلَا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شَاکِرِینَ [٧:١٧]
آن گاه از پیش روی و از پشت سر و طرف راست و چپ آنان در می‌آیم (و هر یک از قوای عامله و ادراکی آنها را به میل باطل می‌کشم)، و بیشتر آنان را شکر گزار نعمتت نخواهی یافت.
﴿١٧﴾


قَالَ اخْرُجْ مِنْهَا مَذْءُومًا مَّدْحُورًا ۖ لَّمَن تَبِعَکَ مِنْهُمْ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنکُمْ أَجْمَعِینَ [٧:١٨]
خدا گفت: از این مقام بیرون شو که تو نکوهیده و رانده درگاه مایی، هر که از فرزندان آدم تو را پیروی کند جهنم را از تو و آنان به یقین پر می‌گردانم.
﴿١٨﴾


وَیَا آدَمُ اسْکُنْ أَنتَ وَزَوْجُکَ الْجَنَّةَ فَکُلَا مِنْ حَیْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَٰذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونَا مِنَ الظَّالِمِینَ [٧:١٩]
و ای آدم، تو با جفتت در بهشت منزل گزینید و از هر جا (و هر چه) بخواهید تناول کنید و لیکن نزدیک این درخت نروید (درخت گندم یا انگور یا سیب یا غیره) که از ستمکاران خواهید گشت.
﴿١٩﴾


فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطَانُ لِیُبْدِیَ لَهُمَا مَا وُورِیَ عَنْهُمَا مِن سَوْآتِهِمَا وَقَالَ مَا نَهَاکُمَا رَبُّکُمَا عَنْ هَٰذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَن تَکُونَا مَلَکَیْنِ أَوْ تَکُونَا مِنَ الْخَالِدِینَ [٧:٢٠]
آن گاه شیطان، آدم و حوّا هر دو را به وسوسه فریب داد تا زشتیهایشان را که از آنان پوشیده بود بر ایشان پدیدار کند و گفت: خدایتان شما را از این درخت نهی نکرد جز برای اینکه مبادا (در بهشت) دو فرشته شوید یا عمر جاودان یابید.
﴿٢٠﴾


وَقَاسَمَهُمَا إِنِّی لَکُمَا لَمِنَ النَّاصِحِینَ [٧:٢١]
و بر آنان سوگند یاد کرد که من خیر خواه شما هستم.
﴿٢١﴾


فَدَلَّاهُمَا بِغُرُورٍ ۚ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا یَخْصِفَانِ عَلَیْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ ۖ وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَکُمَا عَن تِلْکُمَا الشَّجَرَةِ وَأَقُل لَّکُمَا إِنَّ الشَّیْطَانَ لَکُمَا عَدُوٌّ مُّبِینٌ [٧:٢٢]
پس آنان را به فریب و دروغی (از آن مقام بلند) فرود آورد، پس چون از آن درخت تناول کردند زشتیهایشان (مانند عورات و سایر زشتیهای پنهان) بر آنان آشکار گردید و بر آن شدند که از برگ درختان بهشت خود را بپوشانند، و پروردگارشان آنها را ندا کرد که آیا من شما را از این درخت منع نکردم و نگفتم که شیطان دشمن آشکار شماست؟
﴿٢٢﴾


قَالَا رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنفُسَنَا وَإِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ [٧:٢٣]
گفتند: خدایا، ما بر خویش ستم کردیم و اگر تو ما را نبخشی و به ما رحمت و رأفت نفرمایی سخت از زیانکاران خواهیم بود.
﴿٢٣﴾


قَالَ اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ ۖ وَلَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَىٰ حِینٍ [٧:٢۴]
خدا گفت: (از بهشت) فرود آیید که برخی با برخی دیگر مخالف و دشمنید، و زمین تا هنگامی معین (یعنی وقت مرگ و قیامت) جایگاه شماست.
﴿٢۴﴾


قَالَ فِیهَا تَحْیَوْنَ وَفِیهَا تَمُوتُونَ وَمِنْهَا تُخْرَجُونَ [٧:٢۵]
خدا گفت: در این زمین زندگانی کنید و در آن بمیرید و هم از آن باز برانگیخته گردید.
﴿٢۵﴾


یَا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنزَلْنَا عَلَیْکُمْ لِبَاسًا یُوَارِی سَوْآتِکُمْ وَرِیشًا ۖ وَلِبَاسُ التَّقْوَىٰ ذَٰلِکَ خَیْرٌ ۚ ذَٰلِکَ مِنْ آیَاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ [٧:٢۶]
ای فرزندان آدم، محققا ما لباسی که ستر عورات شما کند و جامه‌هایی که به آن تن را بیارایید برای شما فرستادیم، و لباس تقوا نیکوترین جامه است. این سخنان همه از آیات خداست (که به بندگان فرستادیم) شاید خدا را یاد آرند.
﴿٢۶﴾


یَا بَنِی آدَمَ لَا یَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطَانُ کَمَا أَخْرَجَ أَبَوَیْکُم مِّنَ الْجَنَّةِ یَنزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِیُرِیَهُمَا سَوْآتِهِمَا ۗ إِنَّهُ یَرَاکُمْ هُوَ وَقَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لَا تَرَوْنَهُمْ ۗ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیَاطِینَ أَوْلِیَاءَ لِلَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ [٧:٢٧]
ای فرزندان آدم، مبادا شیطان شما را فریب دهد چنان که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون کرد، در حالی که جامه از تن آنان بر می‌کند تا قبایح آنان را در نظرشان پدیدار کند، همانا آن شیطان و بستگانش شما را می‌بینند از جایی که شما آنها را نمی‌بینید. ما نوع شیطان را دوستدار و سرپرست کسانی قرار داده‌ایم که ایمان نمی‌آورند.
﴿٢٧﴾


وَإِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً قَالُوا وَجَدْنَا عَلَیْهَا آبَاءَنَا وَاللَّهُ أَمَرَنَا بِهَا ۗ قُلْ إِنَّ اللَّهَ لَا یَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ ۖ أَتَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ [٧:٢٨]
و چون کار زشتی کنند گویند: ما پدران خود را بدین کار یافته‌ایم و خدا ما را به آن امر نموده. بگو: هرگز خدا امر به اعمال زشت نکند. آیا چیزی را که نمی‌دانید به خدا نسبت می‌دهید؟!
﴿٢٨﴾


قُلْ أَمَرَ رَبِّی بِالْقِسْطِ ۖ وَأَقِیمُوا وُجُوهَکُمْ عِندَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَادْعُوهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ ۚ کَمَا بَدَأَکُمْ تَعُودُونَ [٧:٢٩]
بگو: پروردگار من شما را به عدل و درستی امر کرده (نه به اعمال زشت)، و (نیز فرموده که) در هر عبادت روی به حضرت او آرید و خدا را از سر اخلاص در دین بخوانید چنانکه شما را در اول بیافرید دیگر بار (در محشر) به سویش باز آیید.
﴿٢٩﴾


فَرِیقًا هَدَىٰ وَفَرِیقًا حَقَّ عَلَیْهِمُ الضَّلَالَةُ ۗ إِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّیَاطِینَ أَوْلِیَاءَ مِن دُونِ اللَّهِ وَیَحْسَبُونَ أَنَّهُم مُّهْتَدُونَ [٧:٣٠]
گروهی را (به طاعت خود) رهنورد هدایت کرد، و گروهی (به پیروی شیطان) گمراهی بر آنان حتمی شد، چون خدا را گذارده و شیطانها را به دوستی اختیار کردند و گمان می‌کنند که به راه راست هدایت یافته‌اند.
﴿٣٠﴾


۞ یَا بَنِی آدَمَ خُذُوا زِینَتَکُمْ عِندَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَکُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا ۚ إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ [٧:٣١]
ای فرزندان آدم، زیورهای خود را در مقام هر عبادت به خود برگیرید و بخورید و بیاشامید و اسراف مکنید، که خدا مسرفان را دوست نمی‌دارد.
﴿٣١﴾


قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللَّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّیِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ ۚ قُلْ هِیَ لِلَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا خَالِصَةً یَوْمَ الْقِیَامَةِ ۗ کَذَٰلِکَ نُفَصِّلُ الْآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ [٧:٣٢]
بگو: چه کسی زینت‌های خدا را که برای بندگان خود آفریده حرام کرده و از صرف رزق حلال و پاکیزه منع کرده؟ بگو: این نعمتها در دنیا برای اهل ایمان است و خالص اینها (یعنی لذات کامل بدون الم، و نیکوتر از اینها) در آخرت برای آنان خواهد بود. ما آیات خود را برای اهل دانش چنین مفصل و روشن بیان می‌کنیم.
﴿٣٢﴾


قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّیَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَالْإِثْمَ وَالْبَغْیَ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَأَن تُشْرِکُوا بِاللَّهِ مَا لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَأَن تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ [٧:٣٣]
بگو که خدای من هر گونه اعمال زشت را چه در آشکار و چه در نهان و گناهکاری و ظلم به ناحق و شرک به خدا را که بر آن شرک هیچ دلیلی نفرستاده است و این که چیزی را که نمی‌دانید به خدا نسبت دهید، همه را حرام کرده است.
﴿٣٣﴾


وَلِکُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ ۖ فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لَا یَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً ۖ وَلَا یَسْتَقْدِمُونَ [٧:٣۴]
و هر قومی را دوره‌ای و اجل معینی است که چون اجلشان فرا رسد لحظه‌ای پس و پیش نخواهند شد.
﴿٣۴﴾


یَا بَنِی آدَمَ إِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ رُسُلٌ مِّنکُمْ یَقُصُّونَ عَلَیْکُمْ آیَاتِی ۙ فَمَنِ اتَّقَىٰ وَأَصْلَحَ فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ [٧:٣۵]
ای فرزندان آدم، چون پیغمبرانی از جنس شما بیایند و آیات مرا بر شما بخوانند، پس هر که تقوا پیشه کرد و به کار شایسته شتافت هیچ ترس و اندوهی بر آنها نخواهد بود.
﴿٣۵﴾


وَالَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا وَاسْتَکْبَرُوا عَنْهَا أُولَٰئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ [٧:٣۶]
و آنان که آیات ما را تکذیب کرده و از سرکشی و تکبر سر بر آن فرود نیاوردند آنها اهل دوزخند و در آن جاوید (معذب) خواهند بود.
﴿٣۶﴾


فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَىٰ عَلَى اللَّهِ کَذِبًا أَوْ کَذَّبَ بِآیَاتِهِ ۚ أُولَٰئِکَ یَنَالُهُمْ نَصِیبُهُم مِّنَ الْکِتَابِ ۖ حَتَّىٰ إِذَا جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا یَتَوَفَّوْنَهُمْ قَالُوا أَیْنَ مَا کُنتُمْ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ ۖ قَالُوا ضَلُّوا عَنَّا وَشَهِدُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ أَنَّهُمْ کَانُوا کَافِرِینَ [٧:٣٧]
پس کیست ستمکارتر از آن کس که بر خدای دروغ بندد یا آیات او را تکذیب کند؟ آنان از کتاب (قضا و قدر الهی یا از نامه اعمال) به بهره خویش خواهند رسید، تا هنگامی که فرستادگان ما (ملک الموت و فرشتگان قبض روح) بر آنان فرا رسند که قبض روح آنان کنند به آنان گویند: چه شدند آنهایی که به جای خدا به ربوبیت می‌خواندید (مانند بتان جمادی و غیر جمادی و هواهای نفسانی)؟ پاسخ دهند که آنها همه از نظر ما ناپدید و نابود شدند. و آنها بر زیان خویش گواهی دهند که کافر بوده‌اند.
﴿٣٧﴾


قَالَ ادْخُلُوا فِی أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِکُم مِّنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ فِی النَّارِ ۖ کُلَّمَا دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَّعَنَتْ أُخْتَهَا ۖ حَتَّىٰ إِذَا ادَّارَکُوا فِیهَا جَمِیعًا قَالَتْ أُخْرَاهُمْ لِأُولَاهُمْ رَبَّنَا هَٰؤُلَاءِ أَضَلُّونَا فَآتِهِمْ عَذَابًا ضِعْفًا مِّنَ النَّارِ ۖ قَالَ لِکُلٍّ ضِعْفٌ وَلَٰکِن لَّا تَعْلَمُونَ [٧:٣٨]
خداوند گوید: شما هم با آن گروه از جن و انس که پیش از شما بودند به دوزخ داخل شوید. در آن وقت هر قومی که به دوزخ شوند قوم دیگر (از همکیشان خود) را لعن کنند، تا آن گاه که همه در آتش دوزخ فراهم شوند زمره آخرین درباره فرقه اول (یا مرئوسان درباره رئیسان) گویند که خدایا، اینان ما را گمراه کردند، پس عذابشان را از آتش افزون و مضاعف گردان. خدا گوید: همه را عذاب مضاعف است و لیکن شما آگاه نیستید.
﴿٣٨﴾


وَقَالَتْ أُولَاهُمْ لِأُخْرَاهُمْ فَمَا کَانَ لَکُمْ عَلَیْنَا مِن فَضْلٍ فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا کُنتُمْ تَکْسِبُونَ [٧:٣٩]
و گروه مقدم به طایفه مؤخّر پاسخ دهند که شما را بر ما برتری نباشد (ما و شما در گناه یکسانیم). پس (به آنها خطاب کنند که) بچشید عذاب را به کیفر آنچه از اعمال ناشایسته مرتکب می‌شدید.
﴿٣٩﴾


إِنَّ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا وَاسْتَکْبَرُوا عَنْهَا لَا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَلَا یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّىٰ یَلِجَ الْجَمَلُ فِی سَمِّ الْخِیَاطِ ۚ وَکَذَٰلِکَ نَجْزِی الْمُجْرِمِینَ [٧:۴٠]
همانا آنان که آیات ما را تکذیب کردند و از کبر و نخوت سر بر آن فرود نیاوردند هرگز درهای آسمان به روی آنان باز نشود و به بهشت در نیایند تا آنکه شتر در چشمه سوزن در آید (یعنی داخل شدنشان به بهشت بدان ماند که شتر به چشمه سوزن رود و این در عادت محال باشد). و این گونه گنهکاران (متکبّر) را مجازات سخت خواهیم کرد.
﴿۴٠﴾


لَهُم مِّن جَهَنَّمَ مِهَادٌ وَمِن فَوْقِهِمْ غَوَاشٍ ۚ وَکَذَٰلِکَ نَجْزِی الظَّالِمِینَ [٧:۴١]
بر آنان از آتش دوزخ بسترها گسترده و سراپرده‌ها افراشته‌اند و ستمکاران را چنین مجازات سخت خواهیم کرد.
﴿۴١﴾


وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَا نُکَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا أُولَٰئِکَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ ۖ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ [٧:۴٢]
و آنان که ایمان آوردند و (به قدر وسع) در کار نیک و شایسته کوشیدند-زیرا ما کسی را بیش از وسع تکلیف نکنیم-آنها اهل بهشت و جاودان در آن متنعمند.
﴿۴٢﴾


وَنَزَعْنَا مَا فِی صُدُورِهِم مِّنْ غِلٍّ تَجْرِی مِن تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ ۖ وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هَدَانَا لِهَٰذَا وَمَا کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْلَا أَنْ هَدَانَا اللَّهُ ۖ لَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ ۖ وَنُودُوا أَن تِلْکُمُ الْجَنَّةُ أُورِثْتُمُوهَا بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ [٧:۴٣]
و زنگار هر کینه (و حسد و خوی زشت) را از آیینه دل آنان بزداییم و در بهشت بر زیر قصرهایشان نهرها جاری شود و گویند: ستایش خدای را که ما را بر این مقام رهنمایی کرد، که اگر هدایت و لطف الهی نبود ما به خود به این مقام راه نمی‌یافتیم، همانا رسولان خدایمان به حق آمدند (و ما را بر این مقام رهبری کردند). و اهل بهشت را ندا کنند که این است بهشتی که از اعمال صالح شما را به ارث داده‌اند.
﴿۴٣﴾


وَنَادَىٰ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ أَصْحَابَ النَّارِ أَن قَدْ وَجَدْنَا مَا وَعَدَنَا رَبُّنَا حَقًّا فَهَلْ وَجَدتُّم مَّا وَعَدَ رَبُّکُمْ حَقًّا ۖ قَالُوا نَعَمْ ۚ فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَیْنَهُمْ أَن لَّعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِینَ [٧:۴۴]
و بهشتیان دوزخیان را ندا کنند که آنچه پروردگارمان به ما وعده داد (از مقامات بهشتی) ما به حق و حقیقت یافتیم، آیا شما نیز بدانچه پروردگارتان وعده داد (از عذاب دوزخ) به حقیقت رسیدید؟ گویند: بلی. آن گاه میان آنها منادیی ندا کند که لعنت خدا بر ستمکاران باد.
﴿۴۴﴾


الَّذِینَ یَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ وَیَبْغُونَهَا عِوَجًا وَهُم بِالْآخِرَةِ کَافِرُونَ [٧:۴۵]
آنهایی که از راه خدا باز می‌دارند و آن را کج می‌طلبند (به شبهه راه راست مردم را کج می‌کنند) و آنها به قیامت ایمان ندارند.
﴿۴۵﴾


وَبَیْنَهُمَا حِجَابٌ ۚ وَعَلَى الْأَعْرَافِ رِجَالٌ یَعْرِفُونَ کُلًّا بِسِیمَاهُمْ ۚ وَنَادَوْا أَصْحَابَ الْجَنَّةِ أَن سَلَامٌ عَلَیْکُمْ ۚ لَمْ یَدْخُلُوهَا وَهُمْ یَطْمَعُونَ [٧:۴۶]
و میان این دو گروه حجاب و پرده‌ای است (از سرشت نیک و بد که مانع دیدار یکدیگر است) و بر اعراف (یعنی جایگاهی میان دوزخ و بهشت) مردانی هستند که همه را به سیمایشان می‌شناسند و بهشتیان را که هنوز داخل بهشت نشده و چشم امید به دخول آن دارند ندا کنند که سلام بر شما باد.
﴿۴۶﴾


۞ وَإِذَا صُرِفَتْ أَبْصَارُهُمْ تِلْقَاءَ أَصْحَابِ النَّارِ قَالُوا رَبَّنَا لَا تَجْعَلْنَا مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ [٧:۴٧]
و چون نظر آنها بر اهل دوزخ افتد گویند: پروردگارا، ما را با این ستمکاران به یک جای قرار مده.
﴿۴٧﴾


وَنَادَىٰ أَصْحَابُ الْأَعْرَافِ رِجَالًا یَعْرِفُونَهُم بِسِیمَاهُمْ قَالُوا مَا أَغْنَىٰ عَنکُمْ جَمْعُکُمْ وَمَا کُنتُمْ تَسْتَکْبِرُونَ [٧:۴٨]
و اهل اعراف مردانی را که به سیمایشان می‌شناسند آواز دهند و گویند: (دیدید که) جمع مال و جاه و آن فخر و تکبّرتان به حال شما اصلا سودمند نبود!
﴿۴٨﴾


أَهَٰؤُلَاءِ الَّذِینَ أَقْسَمْتُمْ لَا یَنَالُهُمُ اللَّهُ بِرَحْمَةٍ ۚ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ لَا خَوْفٌ عَلَیْکُمْ وَلَا أَنتُمْ تَحْزَنُونَ [٧:۴٩]
آیا آنهایی (از مؤمنان) که سوگند یاد می‌کردید که خدا آنان را مشمول عنایت و رحمت خود نمی‌گرداند اکنون مقامشان را می‌بینید؟ (به همانها امروز خطاب شود که) در بهشت بی هیچ خوف و اندیشه و بی هیچ گونه حزن و اندوه داخل شوید.
﴿۴٩﴾


وَنَادَىٰ أَصْحَابُ النَّارِ أَصْحَابَ الْجَنَّةِ أَنْ أَفِیضُوا عَلَیْنَا مِنَ الْمَاءِ أَوْ مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ ۚ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَهُمَا عَلَى الْکَافِرِینَ [٧:۵٠]
و اهل دوزخ بهشتیان را آواز کنند که ما را از آبهای گوارا یا از نعم بهشتی که خدا روزی شما کرده بهره‌مند کنید. آنها پاسخ دهند که خدا این آب و طعام را بر کافران حرام گردانیده است.
﴿۵٠﴾


الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَهُمْ لَهْوًا وَلَعِبًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا ۚ فَالْیَوْمَ نَنسَاهُمْ کَمَا نَسُوا لِقَاءَ یَوْمِهِمْ هَٰذَا وَمَا کَانُوا بِآیَاتِنَا یَجْحَدُونَ [٧:۵١]
آنهایی که دین خدا را فسوس و بازیچه گرفتند و (متاع) حیات دنیا آنها را مغرور و غافل کرد، امروز ما هم آنها را (به رحمت) در نظر نمی‌آوریم چنانکه آنان دیدار چنین روزشان را به خاطر نیاوردند و آیات ما را انکار می‌کردند.
﴿۵١﴾


وَلَقَدْ جِئْنَاهُم بِکِتَابٍ فَصَّلْنَاهُ عَلَىٰ عِلْمٍ هُدًى وَرَحْمَةً لِّقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ [٧:۵٢]
و محققا ما برای ایشان کتابی آوردیم که در آن هر چیز را بر اساس علم و دانش تفصیل دادیم برای هدایت و رحمت آن گروه که ایمان می‌آورند.
﴿۵٢﴾


هَلْ یَنظُرُونَ إِلَّا تَأْوِیلَهُ ۚ یَوْمَ یَأْتِی تَأْوِیلُهُ یَقُولُ الَّذِینَ نَسُوهُ مِن قَبْلُ قَدْ جَاءَتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ فَهَل لَّنَا مِن شُفَعَاءَ فَیَشْفَعُوا لَنَا أَوْ نُرَدُّ فَنَعْمَلَ غَیْرَ الَّذِی کُنَّا نَعْمَلُ ۚ قَدْ خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ وَضَلَّ عَنْهُم مَّا کَانُوا یَفْتَرُونَ [٧:۵٣]
آیا جز این انتظار دارند که تأویل آن (آیات و مآل اعمال آنها هنگام مرگ یا ظهور قیامت) به آنان برسد؟ آن روز که تأویل آن فرا رسد کسانی که آن را پیش از این فراموش کرده بودند خواهند گفت: همانا رسولان پروردگارمان حق را برای ما آوردند (کاش مخالفت نمی‌کردیم) آیا کسی به شفاعت ما بر خواهد خاست یا بار دیگر به دنیا باز می‌گردیم تا غیر از این اعمال زشت به اعمال صالحی بپردازیم؟ راستی که آن کافران خود را در زیان سخت افکنده‌اند و آنچه به دروغ می‌بافتند همه نابود شده و از دستشان رفته است.
﴿۵٣﴾


إِنَّ رَبَّکُمُ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ یُغْشِی اللَّیْلَ النَّهَارَ یَطْلُبُهُ حَثِیثًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومَ مُسَخَّرَاتٍ بِأَمْرِهِ ۗ أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ ۗ تَبَارَکَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ [٧:۵۴]
پروردگار شما آن خدایی است که آسمانها و زمین را در شش روز خلق کرد، آن گاه بر عرش (فرمانروایی) قرار گرفت، روز را به پرده شب (و به عکس) در پوشاند که با شتاب در پی آن پوید، و نیز خورشید و ماه و ستارگان را مسخّر فرمان خود آفرید. آگاه باشید که ملک آفرینش خاص خداست و حکم نافذ فرمان اوست، بس منزه و بلند مرتبه است خدای یکتا که پروردگار عالمیان است.
﴿۵۴﴾


ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْیَةً ۚ إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ [٧:۵۵]
خدای خود را به تضرع و زاری و نهانی (به صدای آهسته که به اخلاص نزدیک است) بخوانید (و از اندازه مگذرید) که خدا هرگز متجاوزان را دوست نمی‌دارد.
﴿۵۵﴾


وَلَا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا وَادْعُوهُ خَوْفًا وَطَمَعًا ۚ إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِیبٌ مِّنَ الْمُحْسِنِینَ [٧:۵۶]
و هرگز در زمین پس از آنکه کار آن (به امر حق و شرع رسول حق) نظم و صلاح یافت به فساد و تباهکاری برنخیزید، و خدا را هم از راه ترس و هم از روی امید بخوانید، که البته رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است.
﴿۵۶﴾


وَهُوَ الَّذِی یُرْسِلُ الرِّیَاحَ بُشْرًا بَیْنَ یَدَیْ رَحْمَتِهِ ۖ حَتَّىٰ إِذَا أَقَلَّتْ سَحَابًا ثِقَالًا سُقْنَاهُ لِبَلَدٍ مَّیِّتٍ فَأَنزَلْنَا بِهِ الْمَاءَ فَأَخْرَجْنَا بِهِ مِن کُلِّ الثَّمَرَاتِ ۚ کَذَٰلِکَ نُخْرِجُ الْمَوْتَىٰ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ [٧:۵٧]
و او خدایی است که بادها را به بشارت باران رحمت خویش در پیش فرستد، تا چون بار ابرهای سنگین را بر دارند ما آنها را به شهر و دیاری که (از بی آبی) مرده است برانیم و بدان سبب باران فرو فرستیم و هرگونه ثمر و حاصل از آن بر آوریم، همین گونه مردگان را هم از خاک برانگیزیم، باشد که (بر اهوال قیامت خود) متذکر گردید.
﴿۵٧﴾


وَالْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ ۖ وَالَّذِی خَبُثَ لَا یَخْرُجُ إِلَّا نَکِدًا ۚ کَذَٰلِکَ نُصَرِّفُ الْآیَاتِ لِقَوْمٍ یَشْکُرُونَ [٧:۵٨]
زمین پاک نیکو گیاهش به اذن خدایش (نیکو) بر آید، و از زمین خشنِ ناپاک بیرون نیاید جز گیاه اندک و کم‌ثمر. این گونه ما آیات (قدرت) را به هر بیان توضیح می‌دهیم برای قومی که شکر خدا به جای آرند.
﴿۵٨﴾


لَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَىٰ قَوْمِهِ فَقَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَکُم مِّنْ إِلَٰهٍ غَیْرُهُ إِنِّی أَخَافُ عَلَیْکُمْ عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ [٧:۵٩]
همانا نوح را به قومش فرستادیم، گفت: ای قوم، خدای یکتا را پرستید که جز او شما را خدایی نیست، من بر شما از عذاب روزی بزرگ (یعنی قیامت) می‌ترسم.
﴿۵٩﴾


قَالَ الْمَلَأُ مِن قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاکَ فِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ [٧:۶٠]
مهتران قومش گفتند که ما تو را در گمراهی آشکاری می‌بینیم.
﴿۶٠﴾


قَالَ یَا قَوْمِ لَیْسَ بِی ضَلَالَةٌ وَلَٰکِنِّی رَسُولٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَمِینَ [٧:۶١]
نوح گفت: ای قوم، من اصلا در گمراهی نیستم لیکن من رسولی از سوی رب العالمینم.
﴿۶١﴾


أُبَلِّغُکُمْ رِسَالَاتِ رَبِّی وَأَنصَحُ لَکُمْ وَأَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ [٧:۶٢]
پیغام خدایم را به شما می‌رسانم و به شما نصیحت و خیرخواهی می‌کنم و از سوی خدا به اموری آگاهم (مانند قیامت و حساب و کیفر اعمال) که شما آگاه نیستید.
﴿۶٢﴾


أَوَعَجِبْتُمْ أَن جَاءَکُمْ ذِکْرٌ مِّن رَّبِّکُمْ عَلَىٰ رَجُلٍ مِّنکُمْ لِیُنذِرَکُمْ وَلِتَتَّقُوا وَلَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ [٧:۶٣]
آیا تعجب کرده و در نظر شما شگفت‌انگیز است که مردی از خودتان از جانب خدا به یادآوری شما فرستاده شده تا مگر شما را (از عذاب قیامت) بترساند و تا پرهیزکار شوید و باشد که مورد لطف خدا گردید؟
﴿۶٣﴾


فَکَذَّبُوهُ فَأَنجَیْنَاهُ وَالَّذِینَ مَعَهُ فِی الْفُلْکِ وَأَغْرَقْنَا الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا ۚ إِنَّهُمْ کَانُوا قَوْمًا عَمِینَ [٧:۶۴]
پس آن رسول را تکذیب کردند، ما هم او و پیروانش را که با او در کشتی بودند نجات بخشیدیم و آنان را که آیات ما را تکذیب کردند غرق کردیم، که مردمی کوردل بودند.
﴿۶۴﴾


۞ وَإِلَىٰ عَادٍ أَخَاهُمْ هُودًا ۗ قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَکُم مِّنْ إِلَٰهٍ غَیْرُهُ ۚ أَفَلَا تَتَّقُونَ [٧:۶۵]
و به قوم عاد برادرشان (یعنی مردی از آن قوم) هود را فرستادیم، بدانها گفت: ای قوم، خدای یکتا را پرستید که جز او شما را خدایی نیست، آیا پرهیزکار نمی‌شوید؟
﴿۶۵﴾


قَالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاکَ فِی سَفَاهَةٍ وَإِنَّا لَنَظُنُّکَ مِنَ الْکَاذِبِینَ [٧:۶۶]
مهتران قومش که کافر شدند گفتند: ما تو را سفیه و بی‌خرد می‌یابیم و گمان می‌کنیم که تو سخت از دروغگویان باشی.
﴿۶۶﴾


قَالَ یَا قَوْمِ لَیْسَ بِی سَفَاهَةٌ وَلَٰکِنِّی رَسُولٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَمِینَ [٧:۶٧]
پاسخ داد که ای قوم، مرا سفاهتی نیست لیکن من (راستگو و) رسولی از سوی رب العالمینم.
﴿۶٧﴾


أُبَلِّغُکُمْ رِسَالَاتِ رَبِّی وَأَنَا لَکُمْ نَاصِحٌ أَمِینٌ [٧:۶٨]
پیغام خدایم را به شما می‌رسانم و من برای شما ناصح و خیرخواهی امینم.
﴿۶٨﴾


أَوَعَجِبْتُمْ أَن جَاءَکُمْ ذِکْرٌ مِّن رَّبِّکُمْ عَلَىٰ رَجُلٍ مِّنکُمْ لِیُنذِرَکُمْ ۚ وَاذْکُرُوا إِذْ جَعَلَکُمْ خُلَفَاءَ مِن بَعْدِ قَوْمِ نُوحٍ وَزَادَکُمْ فِی الْخَلْقِ بَسْطَةً ۖ فَاذْکُرُوا آلَاءَ اللَّهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ [٧:۶٩]
آیا تعجب کرده‌اید که مردی از جانب خدا به یادآوری شما فرستاده شده تا شما را (از هول و عذاب قیامت) بترساند؟ و متذکر باشید که خدا شما را پس از هلاک قوم نوح جانشین آن گروه کرد و در خلقت (و نعمت) شما بیفزود، پس انواع نعمتهای خدا را به یاد آرید، شاید که رستگار شوید.
﴿۶٩﴾


قَالُوا أَجِئْتَنَا لِنَعْبُدَ اللَّهَ وَحْدَهُ وَنَذَرَ مَا کَانَ یَعْبُدُ آبَاؤُنَا ۖ فَأْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِن کُنتَ مِنَ الصَّادِقِینَ [٧:٧٠]
قوم هود گفتند: آیا تو بر آن به سوی ما آمده‌ای که خدا را به یکتایی پرستیم و از بتهایی که پدران ما می‌پرستیدند دست برداریم؟ (این کار نخواهیم کرد) تو اگر راست می‌گویی هر عذابی که به ما وعده می‌دهی زود به انجام رسان.
﴿٧٠﴾


قَالَ قَدْ وَقَعَ عَلَیْکُم مِّن رَّبِّکُمْ رِجْسٌ وَغَضَبٌ ۖ أَتُجَادِلُونَنِی فِی أَسْمَاءٍ سَمَّیْتُمُوهَا أَنتُمْ وَآبَاؤُکُم مَّا نَزَّلَ اللَّهُ بِهَا مِن سُلْطَانٍ ۚ فَانتَظِرُوا إِنِّی مَعَکُم مِّنَ الْمُنتَظِرِینَ [٧:٧١]
هود پاسخ داد که (در این صورت) پلیدی و خباثت، و غضب خدایتان بر شما حتم گردید، آیا با من (که شما را به خدای یکتا می‌خوانم) درباره الفاظ بی‌معنی و اسماء بی‌مسمّایی که خود و پدرانتان (بر آن بتان) نهاده‌اید مجادله می‌کنید و حال آنکه خدا در آن بتان هیچ حقیقت و برهانی ننهاده؟ پس شما بایستی در انتظار (عذاب خدا) باشید که من نیز با شما انتظار (عذابتان) دارم.
﴿٧١﴾


فَأَنجَیْنَاهُ وَالَّذِینَ مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِّنَّا وَقَطَعْنَا دَابِرَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا ۖ وَمَا کَانُوا مُؤْمِنِینَ [٧:٧٢]
پس (موقع عذاب که رسید) ما هود و پیروانش را به رحمت خود (از عذاب) رهانیدیم و آنان که آیات (و رسول) ما را تکذیب کردند و ایمان نیاوردند همه را بنیادشان برانداختیم.
﴿٧٢﴾


وَإِلَىٰ ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا ۗ قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَکُم مِّنْ إِلَٰهٍ غَیْرُهُ ۖ قَدْ جَاءَتْکُم بَیِّنَةٌ مِّن رَّبِّکُمْ ۖ هَٰذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَکُمْ آیَةً ۖ فَذَرُوهَا تَأْکُلْ فِی أَرْضِ اللَّهِ ۖ وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَیَأْخُذَکُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ [٧:٧٣]
و بر قوم ثمود برادرشان صالح را فرستادیم، گفت: ای قوم، خدای یکتا را پرستید که جز او شما را خدایی نیست، اکنون معجزی واضح و آشکار از طرف خدایتان آمده، این ناقه خداست که شما را آیت و معجزی است بزرگ، او را واگذارید تا در زمین خدا چرا کند و قصد سوئی درباره او مکنید که به عذابی دردناک گرفتار خواهید شد.
﴿٧٣﴾


وَاذْکُرُوا إِذْ جَعَلَکُمْ خُلَفَاءَ مِن بَعْدِ عَادٍ وَبَوَّأَکُمْ فِی الْأَرْضِ تَتَّخِذُونَ مِن سُهُولِهَا قُصُورًا وَتَنْحِتُونَ الْجِبَالَ بُیُوتًا ۖ فَاذْکُرُوا آلَاءَ اللَّهِ وَلَا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ [٧:٧۴]
متذکر باشید و فراموش نکنید که خدا شما را پس از (هلاک) قوم عاد جانشین اقوام سلف نمود و در زمین منزل داد که از اراضی سهله (خاک نرم) قصرهای عالی و از کوه سخت به تراشیدن سنگ، منزلهای محکم بنا می‌کنید، پس نعمتهای خدا را یاد کنید و در زمین به فساد و تبهکاری برنخیزید.
﴿٧۴﴾


قَالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا مِن قَوْمِهِ لِلَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا لِمَنْ آمَنَ مِنْهُمْ أَتَعْلَمُونَ أَنَّ صَالِحًا مُّرْسَلٌ مِّن رَّبِّهِ ۚ قَالُوا إِنَّا بِمَا أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ [٧:٧۵]
رؤسا و گردنکشان قوم صالح با ضعفا و فقیرانی که به او ایمان آوردند (به تمسخر) گفتند: آیا شما اعتقاد دارید که صالح را خدا به رسالت فرستاده؟ مؤمنان جواب دادند: بلی (ما بر این عالم و مطمئنّیم و) ما بی‌هیچ شک به آیینی که او (از طرف خدا) بدان فرستاده شده ایمان داریم.
﴿٧۵﴾


قَالَ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا إِنَّا بِالَّذِی آمَنتُم بِهِ کَافِرُونَ [٧:٧۶]
گردنکشان بی‌ایمان گفتند: ما هم بی‌هیچ شک به آنچه شما ایمان دارید کافریم.
﴿٧۶﴾


فَعَقَرُوا النَّاقَةَ وَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ وَقَالُوا یَا صَالِحُ ائْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِن کُنتَ مِنَ الْمُرْسَلِینَ [٧:٧٧]
آن گاه ناقه صالح را پی کردند و از امر خدای خود سرباز زدند و (با پیغمبرشان صالح از روی تهکّم و تمسخر) گفتند که ای صالح، اگر تو از رسولان خدایی اکنون عذابی که (بر پی کردن ناقه و نافرمانی خدا) ما را وعده کردی بیار.
﴿٧٧﴾


فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِی دَارِهِمْ جَاثِمِینَ [٧:٧٨]
پس زلزله‌ای آنها را درگرفت تا آنکه همه در خانه‌های خود از پای درآمدند (برخی مفسرین گفتند: علامات عذاب بر آنها آمد و پس از سه روز هلاک شدند).
﴿٧٨﴾


فَتَوَلَّىٰ عَنْهُمْ وَقَالَ یَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُکُمْ رِسَالَةَ رَبِّی وَنَصَحْتُ لَکُمْ وَلَٰکِن لَّا تُحِبُّونَ النَّاصِحِینَ [٧:٧٩]
پس (چون علایم عذاب رسید) صالح از آنان روی گردانید (و از ایمان آنها ناامید شد) و گفت: ای قوم، من ابلاغ رسالت از خدای خود نمودم و شما را نصیحت کردم لیکن شما (از جهل و غرور) ناصحان را دوست نمی‌دارید.
﴿٧٩﴾


وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَکُم بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِّنَ الْعَالَمِینَ [٧:٨٠]
و لوط را (به رسالت فرستادیم) که به قوم خود گفت: آیا عمل زشتی که پیش از شما هیچ کس بدان مبادرت نکرده به جا می‌آورید؟!
﴿٨٠﴾


إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِّن دُونِ النِّسَاءِ ۚ بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ مُّسْرِفُونَ [٧:٨١]
شما زنان را ترک کرده و با مردان سخت شهوت می‌رانید! آری شما قومی (در فساد و بزهکاری) اسرافکارید.
﴿٨١﴾


وَمَا کَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَن قَالُوا أَخْرِجُوهُم مِّن قَرْیَتِکُمْ ۖ إِنَّهُمْ أُنَاسٌ یَتَطَهَّرُونَ [٧:٨٢]
آن قوم، پیغمبر خود لوط را پاسخی ندادند جز آنکه گفتند: او و پیروانش را از شهر بیرون کنید که آنان مردمی هستند که (این کار را پلید دانسته و از آن) تنزه می‌جویند.
﴿٨٢﴾


فَأَنجَیْنَاهُ وَأَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ کَانَتْ مِنَ الْغَابِرِینَ [٧:٨٣]
ما هم او و اهل بیتش همه را (از بلای قومش) نجات دادیم مگر زن او را که (بی‌ایمان و) از بازماندگان (در عذاب) بود.
﴿٨٣﴾


وَأَمْطَرْنَا عَلَیْهِم مَّطَرًا ۖ فَانظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُجْرِمِینَ [٧:٨۴]
و بر آن قوم بارانی (از سنگریزه) فرو باریدیم، بنگر که مآل کار بدکاران چیست.
﴿٨۴﴾


وَإِلَىٰ مَدْیَنَ أَخَاهُمْ شُعَیْبًا ۗ قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَکُم مِّنْ إِلَٰهٍ غَیْرُهُ ۖ قَدْ جَاءَتْکُم بَیِّنَةٌ مِّن رَّبِّکُمْ ۖ فَأَوْفُوا الْکَیْلَ وَالْمِیزَانَ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ وَلَا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا ۚ ذَٰلِکُمْ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ [٧:٨۵]
و به اهل مدین برادر آنها شعیب را فرستادیم، گفت: ای قوم، خدای یکتا را بپرستید که شما را جز او خدایی نیست، اکنون از جانب پروردگارتان بر شما برهانی روشن آمد پس در سنجش، کیل و وزن را تمام دهید و به مردم کم‌فروشی نکنید، و در زمین پس از نظم و اصلاح آن (با آمدن قوانین آسمانی)، به فساد برنخیزید. این کار (یعنی خدا را به یگانگی پرستیدن و با خلق به عدالت کوشیدن و در وزن خیانت نکردن) برای شما بسیار بهتر است اگر (به خدا و روز قیامت) ایمان دارید.
﴿٨۵﴾


وَلَا تَقْعُدُوا بِکُلِّ صِرَاطٍ تُوعِدُونَ وَتَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِهِ وَتَبْغُونَهَا عِوَجًا ۚ وَاذْکُرُوا إِذْ کُنتُمْ قَلِیلًا فَکَثَّرَکُمْ ۖ وَانظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِینَ [٧:٨۶]
و به هر طریق در کمین گمراه کردن خلق و ترسانیدن و بازداشتن مردم با ایمان از راه خدا منشینید و راه خدا را کج مجویید (و آن را وارونه جلوه مدهید) و به یاد آرید زمانی را که عده قلیلی بودید (و دشمنانتان بسیار) و خدا بر عده شما افزود، و بنگرید عاقبت حال مفسدان چگونه بود!
﴿٨۶﴾


وَإِن کَانَ طَائِفَةٌ مِّنکُمْ آمَنُوا بِالَّذِی أُرْسِلْتُ بِهِ وَطَائِفَةٌ لَّمْ یُؤْمِنُوا فَاصْبِرُوا حَتَّىٰ یَحْکُمَ اللَّهُ بَیْنَنَا ۚ وَهُوَ خَیْرُ الْحَاکِمِینَ [٧:٨٧]
و اگر به آنچه من از طرف خدا مأمور به تبلیغ آن شده‌ام گروهی ایمان آوردند و گروهی ایمان نیاوردند (و به خصومت برخاستند) شما مؤمنان که ایمان آورده‌اید صبر پیشه کنید تا خدا میان ما و آنها داوری کند که او بهترین داوران است.
﴿٨٧﴾


(۹) ۞ قَالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا مِن قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّکَ یَا شُعَیْبُ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَکَ مِن قَرْیَتِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِنَا ۚ قَالَ أَوَلَوْ کُنَّا کَارِهِینَ [٧:٨٨]
رؤسا و گردنکشان قوم او گفتند: ای شعیب ما تو و پیروانت را از شهر خویش بیرون می‌کنیم مگر آنکه به کیش ما برگردید. شعیب گفت: اگر چه با این نفرت که ما از آیین شما داریم (باز هم به آن بازگردیم).
﴿٨٨﴾


قَدِ افْتَرَیْنَا عَلَى اللَّهِ کَذِبًا إِنْ عُدْنَا فِی مِلَّتِکُم بَعْدَ إِذْ نَجَّانَا اللَّهُ مِنْهَا ۚ وَمَا یَکُونُ لَنَا أَن نَّعُودَ فِیهَا إِلَّا أَن یَشَاءَ اللَّهُ رَبُّنَا ۚ وَسِعَ رَبُّنَا کُلَّ شَیْءٍ عِلْمًا ۚ عَلَى اللَّهِ تَوَکَّلْنَا ۚ رَبَّنَا افْتَحْ بَیْنَنَا وَبَیْنَ قَوْمِنَا بِالْحَقِّ وَأَنتَ خَیْرُ الْفَاتِحِینَ [٧:٨٩]
اگر ما به دین شما برگردیم با وجود آنکه خدا ما را از آن نجات داده همانا به خدا افترا و دروغ بسته‌ایم، و هرگز نشود که ما به آیین شما رجوع کنیم مگر آنکه مشیّت خدا قرار گیرد، که او پروردگار ماست، پروردگار ما بر همه چیز کاملا آگاه است، ما بر خدا توکل کردیم، پروردگارا، تو بین ما و امت، به حق داوری کن که تو بهترین داورانی.
﴿٨٩﴾


وَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن قَوْمِهِ لَئِنِ اتَّبَعْتُمْ شُعَیْبًا إِنَّکُمْ إِذًا لَّخَاسِرُونَ [٧:٩٠]
سران کافر امتش گفتند: اگر پیروی شعیب کنید البته در زیان خواهید افتاد.
﴿٩٠﴾


فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِی دَارِهِمْ جَاثِمِینَ [٧:٩١]
پس زلزله آن منکران را درگرفت، پس شب را صبح کردند در حالی که در خانه‌های خود به خاک هلاک افتادند.
﴿٩١﴾


الَّذِینَ کَذَّبُوا شُعَیْبًا کَأَن لَّمْ یَغْنَوْا فِیهَا ۚ الَّذِینَ کَذَّبُوا شُعَیْبًا کَانُوا هُمُ الْخَاسِرِینَ [٧:٩٢]
آنان که شعیب را تکذیب کردند هلاک شدند و اثری از آنها باقی نماند، گویی در آن دیار نبودند. آنان که شعیب را تکذیب کردند خود زیانکار شدند.
﴿٩٢﴾


فَتَوَلَّىٰ عَنْهُمْ وَقَالَ یَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُکُمْ رِسَالَاتِ رَبِّی وَنَصَحْتُ لَکُمْ ۖ فَکَیْفَ آسَىٰ عَلَىٰ قَوْمٍ کَافِرِینَ [٧:٩٣]
آن گاه شعیب از آن مردم بی‌ایمان روی گردانید و گفت: ای قوم، من به شما ابلاغ رسالتهای خدای خود کردم و شما را اندرز و نصیحت نمودم، اکنون من چگونه بر هلاک کافران غمگین باشم!
﴿٩٣﴾


وَمَا أَرْسَلْنَا فِی قَرْیَةٍ مِّن نَّبِیٍّ إِلَّا أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُونَ [٧:٩۴]
و ما هیچ پیغمبری به هیچ شهر و دیاری نفرستادیم مگر آنکه اهلش را به شداید و محن مبتلا ساختیم تا به درگاه خدا تضرع و زاری کنند.
﴿٩۴﴾


ثُمَّ بَدَّلْنَا مَکَانَ السَّیِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّىٰ عَفَوا وَّقَالُوا قَدْ مَسَّ آبَاءَنَا الضَّرَّاءُ وَالسَّرَّاءُ فَأَخَذْنَاهُم بَغْتَةً وَهُمْ لَا یَشْعُرُونَ [٧:٩۵]
سپس آن سختی‌ها را به آسایش و خوشی مبدّل کردیم تا به کلی حال خود را فراموش کرده و گفتند: آن رنج و خوشیها به پدران ما نیز رسید (و این عادت روزگار است که گاهی خوش و گاهی ناخوش است)، ما هم به ناگاه آنان را گرفتیم در حالی که (از توجه به آن عقاب) غافل بودند.
﴿٩۵﴾


وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَىٰ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِم بَرَکَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَٰکِن کَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُم بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ [٧:٩۶]
و چنانچه مردم شهر و دیارها همه ایمان آورده و پرهیزکار می‌شدند همانا ما درهای برکاتی از آسمان و زمین را بر روی آنها می‌گشودیم و لیکن (چون آیات و پیغمبران ما را) تکذیب کردند ما هم آنان را سخت به کیفر کردار زشتشان رسانیدیم.
﴿٩۶﴾


أَفَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرَىٰ أَن یَأْتِیَهُم بَأْسُنَا بَیَاتًا وَهُمْ نَائِمُونَ [٧:٩٧]
آیا اهل شهر و دیارها (که به نافرمانی خدا و اعمال نکوهیده مشغولند) از آن ایمنند که شبانگاه که در خوابند عذاب ما آنها را فرا گیرد؟
﴿٩٧﴾


أَوَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرَىٰ أَن یَأْتِیَهُم بَأْسُنَا ضُحًى وَهُمْ یَلْعَبُونَ [٧:٩٨]
آیا اهل شهر و دیارها (که از یاد خدا و طاعت او غافلند) از آن ایمنند که به روز که سرگرم بازیچه دنیا هستند عذاب ما آنان را فرا رسد؟
﴿٩٨﴾


أَفَأَمِنُوا مَکْرَ اللَّهِ ۚ فَلَا یَأْمَنُ مَکْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ [٧:٩٩]
آیا از مکر خدا (یعنی آزمایش و مجازات خدا) غافل و ایمن گردیده‌اند؟ که از آن مکر و انتقام البته کسی غافل نشود مگر مردم زیانکار.
﴿٩٩﴾


أَوَلَمْ یَهْدِ لِلَّذِینَ یَرِثُونَ الْأَرْضَ مِن بَعْدِ أَهْلِهَا أَن لَّوْ نَشَاءُ أَصَبْنَاهُم بِذُنُوبِهِمْ ۚ وَنَطْبَعُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا یَسْمَعُونَ [٧:١٠٠]
آیا این مردمی را که بعد از اقوامی که همه مردند وارث زمین شدند (خدا) آگاه نفرموده که اگر ما بخواهیم به کیفر گناهانشان می‌رسانیم و بر دلهایشان مهر می‌نهیم که دیگر (به گوش دل چیزی) نشنوند؟
﴿١٠٠﴾


تِلْکَ الْقُرَىٰ نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنبَائِهَا ۚ وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَیِّنَاتِ فَمَا کَانُوا لِیُؤْمِنُوا بِمَا کَذَّبُوا مِن قَبْلُ ۚ کَذَٰلِکَ یَطْبَعُ اللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِ الْکَافِرِینَ [٧:١٠١]
این است شهرهایی که ما بر تو از اخبار اهلش بیان کردیم، همه را رسولان حق با ادلّه روشن آمدند اما بر آن نبودند که به آنچه پیش از آن تکذیب کرده بودند ایمان بیاورند. این چنین خدا دلهای کافران را مهر می‌زند.
﴿١٠١﴾


وَمَا وَجَدْنَا لِأَکْثَرِهِم مِّنْ عَهْدٍ ۖ وَإِن وَجَدْنَا أَکْثَرَهُمْ لَفَاسِقِینَ [٧:١٠٢]
و اکثر مردمان را در عهد استوار ندیدیم بلکه بیشترشان را عهدشکن و بزهکار یافتیم.
﴿١٠٢﴾


ثُمَّ بَعَثْنَا مِن بَعْدِهِم مُّوسَىٰ بِآیَاتِنَا إِلَىٰ فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَظَلَمُوا بِهَا ۖ فَانظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِینَ [٧:١٠٣]
بعد از آن رسولان، باز ما موسی را با آیات و ادلّه روشن خود به سوی فرعون و مهتران قومش فرستادیم، آنها هم با آن آیات مخالفت و به آنها ستم کردند بنگر تا عاقبت به روزگار آن تبهکاران چه رسید!
﴿١٠٣﴾


وَقَالَ مُوسَىٰ یَا فِرْعَوْنُ إِنِّی رَسُولٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَمِینَ [٧:١٠۴]
و موسی خطاب کرد که ای فرعون، محققا من فرستاده‌ای از خدای عالمیانم.
﴿١٠۴﴾


حَقِیقٌ عَلَىٰ أَن لَّا أَقُولَ عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ ۚ قَدْ جِئْتُکُم بِبَیِّنَةٍ مِّن رَّبِّکُمْ فَأَرْسِلْ مَعِیَ بَنِی إِسْرَائِیلَ [٧:١٠۵]
سزاوار آنم که از طرف خدا چیزی جز به حق نگویم، همانا دلیلی بس روشن (معجزه بسیار آشکار و حجتی محکم و استوار) از جانب پروردگارتان برای شما آورده‌ام، پس بنی‌اسرائیل را با من بفرست.
﴿١٠۵﴾


قَالَ إِن کُنتَ جِئْتَ بِآیَةٍ فَأْتِ بِهَا إِن کُنتَ مِنَ الصَّادِقِینَ [٧:١٠۶]
فرعون پاسخ داد که اگر دلیلی برای صدق خود داری بیار اگر از راستگویانی.
﴿١٠۶﴾


فَأَلْقَىٰ عَصَاهُ فَإِذَا هِیَ ثُعْبَانٌ مُّبِینٌ [٧:١٠٧]
موسی هم عصای خود را بیفکند به ناگاه آن عصا اژدهایی عظیم پدیدار گردید.
﴿١٠٧﴾


وَنَزَعَ یَدَهُ فَإِذَا هِیَ بَیْضَاءُ لِلنَّاظِرِینَ [٧:١٠٨]
و دست (از گریبان خود) برآورد که ناگاه بینندگان را سپید و رخشان بود.
﴿١٠٨﴾


قَالَ الْمَلَأُ مِن قَوْمِ فِرْعَوْنَ إِنَّ هَٰذَا لَسَاحِرٌ عَلِیمٌ [٧:١٠٩]
مهتران قوم فرعون گفتند که این شخص ساحری سخت ماهر و داناست.
﴿١٠٩﴾


یُرِیدُ أَن یُخْرِجَکُم مِّنْ أَرْضِکُمْ ۖ فَمَاذَا تَأْمُرُونَ [٧:١١٠]
اراده آن دارد که شما را از سرزمین خود بیرون کند، اکنون در کار او چه دستور می‌دهید؟
﴿١١٠﴾


قَالُوا أَرْجِهْ وَأَخَاهُ وَأَرْسِلْ فِی الْمَدَائِنِ حَاشِرِینَ [٧:١١١]
قوم به فرعون گفتند که موسی و برادرش (هارون) را زمانی بازدار و گردآورانی به شهرها بفرست.
﴿١١١﴾


یَأْتُوکَ بِکُلِّ سَاحِرٍ عَلِیمٍ [٧:١١٢]
تا ساحران زبردست دانا را به حضور تو جمع آورند.
﴿١١٢﴾


وَجَاءَ السَّحَرَةُ فِرْعَوْنَ قَالُوا إِنَّ لَنَا لَأَجْرًا إِن کُنَّا نَحْنُ الْغَالِبِینَ [٧:١١٣]
و عدّه بسیاری ساحران به حضور فرعون گرد آمده، فرعون را گفتند: اگر بر موسی غالب آییم برای ما اجر و مزد شایان خواهد بود؟
﴿١١٣﴾


قَالَ نَعَمْ وَإِنَّکُمْ لَمِنَ الْمُقَرَّبِینَ [٧:١١۴]
فرعون پاسخ داد: بلی و علاوه بر آن نزد من از مقربان خواهید گشت.
﴿١١۴﴾


قَالُوا یَا مُوسَىٰ إِمَّا أَن تُلْقِیَ وَإِمَّا أَن نَّکُونَ نَحْنُ الْمُلْقِینَ [٧:١١۵]
ساحران به موسی گفتند: اکنون خواهی نخست تو عصای خود بیفکن یا ما بساط سحر خویش بیندازیم.
﴿١١۵﴾


قَالَ أَلْقُوا ۖ فَلَمَّا أَلْقَوْا سَحَرُوا أَعْیُنَ النَّاسِ وَاسْتَرْهَبُوهُمْ وَجَاءُوا بِسِحْرٍ عَظِیمٍ [٧:١١۶]
موسی گفت: شما اول اسباب خود بیفکنید. چون بساط خود انداختند به جادوگری چشم خلق بربستند و مردم را سخت به هراس افکندند، و سحری بس عظیم و هول‌انگیز برانگیختند.
﴿١١۶﴾


۞ وَأَوْحَیْنَا إِلَىٰ مُوسَىٰ أَنْ أَلْقِ عَصَاکَ ۖ فَإِذَا هِیَ تَلْقَفُ مَا یَأْفِکُونَ [٧:١١٧]
و ما به موسی وحی نمودیم که عصای خود را بیفکن، (چون عصا انداخت) ناگاه معجزه او هر چه ساحران بافته بودند یکباره همه را ببلعید.
﴿١١٧﴾


فَوَقَعَ الْحَقُّ وَبَطَلَ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ [٧:١١٨]
پس حق ثابت شد و اعمال ساحران همه باطل گردید.
﴿١١٨﴾


فَغُلِبُوا هُنَالِکَ وَانقَلَبُوا صَاغِرِینَ [٧:١١٩]
عاقبت فرعونیان در آنجا مغلوب شده و خوار و سرشکسته بازگشتند.
﴿١١٩﴾


وَأُلْقِیَ السَّحَرَةُ سَاجِدِینَ [٧:١٢٠]
و ساحران بی‌اختیار به سجده افتادند.
﴿١٢٠﴾


قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعَالَمِینَ [٧:١٢١]
گفتند: ما ایمان آوردیم به خدای عالمیان،
﴿١٢١﴾


رَبِّ مُوسَىٰ وَهَارُونَ [٧:١٢٢]
خدای موسی و هارون.
﴿١٢٢﴾


قَالَ فِرْعَوْنُ آمَنتُم بِهِ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکُمْ ۖ إِنَّ هَٰذَا لَمَکْرٌ مَّکَرْتُمُوهُ فِی الْمَدِینَةِ لِتُخْرِجُوا مِنْهَا أَهْلَهَا ۖ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ [٧:١٢٣]
فرعون گفت: چگونه پیش از دستور و اجازه من به او ایمان آوردید؟ همانا این مکری است که در این شهر اندیشیده‌اید که مردم این شهر را از آن بیرون کنید، پس به زودی خواهید دانست!
﴿١٢٣﴾


لَأُقَطِّعَنَّ أَیْدِیَکُمْ وَأَرْجُلَکُم مِّنْ خِلَافٍ ثُمَّ لَأُصَلِّبَنَّکُمْ أَجْمَعِینَ [٧:١٢۴]
همانا دست و پای شما را یکی از راست و یکی از چپ بریده و آن گاه همه را به دار خواهم آویخت.
﴿١٢۴﴾


قَالُوا إِنَّا إِلَىٰ رَبِّنَا مُنقَلِبُونَ [٧:١٢۵]
ساحران گفتند: ما به سوی خدای خود باز می‌گردیم.
﴿١٢۵﴾


وَمَا تَنقِمُ مِنَّا إِلَّا أَنْ آمَنَّا بِآیَاتِ رَبِّنَا لَمَّا جَاءَتْنَا ۚ رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبْرًا وَتَوَفَّنَا مُسْلِمِینَ [٧:١٢۶]
و کینه و انتقام تو از ما تنها به جرم آن است که ما به آیات خدا چون برای (هدایت) ما آمد ایمان آوردیم، بار خدایا، به ما صبر و شکیبایی ده و ما را به آیین اسلام (یعنی با تسلیم و رضای به حکم خدا) بمیران.
﴿١٢۶﴾


وَقَالَ الْمَلَأُ مِن قَوْمِ فِرْعَوْنَ أَتَذَرُ مُوسَىٰ وَقَوْمَهُ لِیُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ وَیَذَرَکَ وَآلِهَتَکَ ۚ قَالَ سَنُقَتِّلُ أَبْنَاءَهُمْ وَنَسْتَحْیِی نِسَاءَهُمْ وَإِنَّا فَوْقَهُمْ قَاهِرُونَ [٧:١٢٧]
و سران قوم فرعون گفتند: آیا موسی و قومش را واگذاری تا در این سرزمین فساد کنند و تو و خدایان تو را رها سازند؟ فرعون گفت: به زودی پسرانشان را کشته و زنانشان را زنده گذاریم (و در رنج و عذاب خدمت و اسارت نگاه داریم) و ما بر آنها غالب و مقتدریم.
﴿١٢٧﴾


قَالَ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ اسْتَعِینُوا بِاللَّهِ وَاصْبِرُوا ۖ إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ یُورِثُهَا مَن یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ ۖ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ [٧:١٢٨]
موسی به قوم خود گفت: از خدا یاری خواهید و صبر کنید که زمین ملک خداست، آن را به هر کس از بندگان خود خواهد به میراث دهد، و حسن عاقبت مخصوص اهل تقواست.
﴿١٢٨﴾


قَالُوا أُوذِینَا مِن قَبْلِ أَن تَأْتِیَنَا وَمِن بَعْدِ مَا جِئْتَنَا ۚ قَالَ عَسَىٰ رَبُّکُمْ أَن یُهْلِکَ عَدُوَّکُمْ وَیَسْتَخْلِفَکُمْ فِی الْأَرْضِ فَیَنظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ [٧:١٢٩]
قوم موسی به او گفتند که ما هم پیش از آمدن تو (به رسالت) و هم بعد از آنکه آمدی به رنج و شکنجه (دشمن) بوده‌ایم، موسی گفت: امید است که خدا دشمن شما را هلاک نماید و شما را در زمین جانشین کند آن‌گاه بنگرد تا شما چه خواهید کرد.
﴿١٢٩﴾


وَلَقَدْ أَخَذْنَا آلَ فِرْعَوْنَ بِالسِّنِینَ وَنَقْصٍ مِّنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ [٧:١٣٠]
و فرعونیان را سخت به قحط و تنگی معاش و نقص و آفت برکشت و زرع مبتلا کردیم تا شاید متذکر شوند.
﴿١٣٠﴾


فَإِذَا جَاءَتْهُمُ الْحَسَنَةُ قَالُوا لَنَا هَٰذِهِ ۖ وَإِن تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ یَطَّیَّرُوا بِمُوسَىٰ وَمَن مَّعَهُ ۗ أَلَا إِنَّمَا طَائِرُهُمْ عِندَ اللَّهِ وَلَٰکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لَا یَعْلَمُونَ [٧:١٣١]
پس هرگاه که نیکویی (و پیشامد خوشی) بدانها می‌رسید به شایستگی خود نسبت می‌دادند، و هرگاه بدی (و پیشامد ناگواری مانند قحط و سختی) بر آنها می‌آمد فال بد به موسی و همراهانش می‌زدند. آگاه باشند که فال بد آنها نزد خداست (یعنی رنج و سختی‌ها که بر آنان پیش آید کیفر از جانب خداست) لیکن اکثر آنها بر این آگاه نیستند.
﴿١٣١﴾


وَقَالُوا مَهْمَا تَأْتِنَا بِهِ مِنْ آیَةٍ لِّتَسْحَرَنَا بِهَا فَمَا نَحْنُ لَکَ بِمُؤْمِنِینَ [٧:١٣٢]
و گفتند: هر آیه و معجزه‌ای که برای ما بیاوری که ما را بدان سحر کنی هرگز ما به تو ایمان نخواهیم آورد.
﴿١٣٢﴾


فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمُ الطُّوفَانَ وَالْجَرَادَ وَالْقُمَّلَ وَالضَّفَادِعَ وَالدَّمَ آیَاتٍ مُّفَصَّلَاتٍ فَاسْتَکْبَرُوا وَکَانُوا قَوْمًا مُّجْرِمِینَ [٧:١٣٣]
پس بر آنها طوفان و ملخ و شپشک و وزغ و خون (خون شدن آب) آن نشانه‌های آشکار (قهر و غضب) را فرستادیم، باز طریق کبر و گردنکشی پیش گرفتند و قومی گناهکار بودند.
﴿١٣٣﴾


وَلَمَّا وَقَعَ عَلَیْهِمُ الرِّجْزُ قَالُوا یَا مُوسَى ادْعُ لَنَا رَبَّکَ بِمَا عَهِدَ عِندَکَ ۖ لَئِن کَشَفْتَ عَنَّا الرِّجْزَ لَنُؤْمِنَنَّ لَکَ وَلَنُرْسِلَنَّ مَعَکَ بَنِی إِسْرَائِیلَ [٧:١٣۴]
و چون بلا بر آنها واقع شد گفتند که ای موسی، خدایت را به عهدی که با تو دارد بخوان (تا این عذاب و بلا را از ما دور کند)، که اگر رفع بلا کردی البته ایمان به تو می‌آوریم و بنی اسرائیل را به همراهی تو می‌فرستیم.
﴿١٣۴﴾


فَلَمَّا کَشَفْنَا عَنْهُمُ الرِّجْزَ إِلَىٰ أَجَلٍ هُم بَالِغُوهُ إِذَا هُمْ یَنکُثُونَ [٧:١٣۵]
پس چون بلا را تا مدتی که متعهد شدند ایمان آورند از سر آنها رفع کردیم، باز پیمان را شکستند.
﴿١٣۵﴾


فَانتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْنَاهُمْ فِی الْیَمِّ بِأَنَّهُمْ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا وَکَانُوا عَنْهَا غَافِلِینَ [٧:١٣۶]
ما هم از آنان انتقام کشیدیم و آنها را به دریا غرق کردیم به کیفر آنکه آیات ما را تکذیب کرده و از آن غفلت نمودند.
﴿١٣۶﴾


وَأَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِینَ کَانُوا یُسْتَضْعَفُونَ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَمَغَارِبَهَا الَّتِی بَارَکْنَا فِیهَا ۖ وَتَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ الْحُسْنَىٰ عَلَىٰ بَنِی إِسْرَائِیلَ بِمَا صَبَرُوا ۖ وَدَمَّرْنَا مَا کَانَ یَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَقَوْمُهُ وَمَا کَانُوا یَعْرِشُونَ [٧:١٣٧]
و طایفه‌ای را که فرعونیان ذلیل و ناتوان می‌داشتند وارث مشرق و مغرب زمین با برکت (مصر و شامات) گردانیدیم و آن سخن و وعده نیکوی خدای تو بر بنی اسرائیل تحقق یافت به پاداش صبری که (در مصائب) کردند، و آنچه را فرعون و قومش می‌ساختند و می‌افراشتند (از صنایع و عمارات و کاخهای با عظمت) ویران نمودیم.
﴿١٣٧﴾


وَجَاوَزْنَا بِبَنِی إِسْرَائِیلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْا عَلَىٰ قَوْمٍ یَعْکُفُونَ عَلَىٰ أَصْنَامٍ لَّهُمْ ۚ قَالُوا یَا مُوسَى اجْعَل لَّنَا إِلَٰهًا کَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ ۚ قَالَ إِنَّکُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ [٧:١٣٨]
و بنی اسرائیل را از دریا به ساحل رسانیدیم، پس به قومی که بر پرستش بتان خود متوقف بودند برخورده، گفتند: ای موسی برای ما خدایی مثل خدایانی که این بت‌پرستان راست مقرر کن. موسی گفت: شما سخت مردم نادانی هستید.
﴿١٣٨﴾


إِنَّ هَٰؤُلَاءِ مُتَبَّرٌ مَّا هُمْ فِیهِ وَبَاطِلٌ مَّا کَانُوا یَعْمَلُونَ [٧:١٣٩]
خدایانی که این جماعت بت‌پرستان راست فانی، و آیین و کارهاشان باطل و تباه است.
﴿١٣٩﴾


قَالَ أَغَیْرَ اللَّهِ أَبْغِیکُمْ إِلَٰهًا وَهُوَ فَضَّلَکُمْ عَلَى الْعَالَمِینَ [٧:١۴٠]
موسی گفت: آیا غیر خدا را برای شما به خدایی طلبم در صورتی که خداست که شما را بر عالمیان برتری و فضیلت بخشید!
﴿١۴٠﴾


وَإِذْ أَنجَیْنَاکُم مِّنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذَابِ ۖ یُقَتِّلُونَ أَبْنَاءَکُمْ وَیَسْتَحْیُونَ نِسَاءَکُمْ ۚ وَفِی ذَٰلِکُم بَلَاءٌ مِّن رَّبِّکُمْ عَظِیمٌ [٧:١۴١]
و (یاد آرید) هنگامی که شما را از چنگ فرعونیان نجات دادیم که شما را سخت به عذاب و شکنجه می‌داشتند، پسرانتان را کشته و زنان را زنده (به اسارت و خدمتکاری) می‌داشتند و این شما را از جانب خدا امتحان و تنبیه بزرگی بود.
﴿١۴١﴾


۞ وَوَاعَدْنَا مُوسَىٰ ثَلَاثِینَ لَیْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً ۚ وَقَالَ مُوسَىٰ لِأَخِیهِ هَارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ [٧:١۴٢]
و ما با موسی سی شب وعده قرار دادیم و ده شب دیگر بر آن افزودیم تا آنکه زمان وعده پروردگارش به چهل شب تکمیل شد. و موسی به برادر خود هارون گفت: تو اکنون جانشین من در قوم من باش و راه صلاح پیش گیر و پیرو راه اهل فساد مباش.
﴿١۴٢﴾


وَلَمَّا جَاءَ مُوسَىٰ لِمِیقَاتِنَا وَکَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِی أَنظُرْ إِلَیْکَ ۚ قَالَ لَن تَرَانِی وَلَٰکِنِ انظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَکَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِی ۚ فَلَمَّا تَجَلَّىٰ رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا وَخَرَّ مُوسَىٰ صَعِقًا ۚ فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ سُبْحَانَکَ تُبْتُ إِلَیْکَ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِینَ [٧:١۴٣]
و چون (قوم تقاضای دیدن خدا کردند) موسی (با هفتاد نفر بزرگان قومش که انتخاب شده بودند) وقت معین به وعده‌گاه ما آمد و خدایش با وی سخن گفت، موسی (به تقاضای جاهلانه قوم خود) عرض کرد که خدایا خود را به من آشکار بنما که جمال تو را مشاهده کنم. خدا در پاسخ او فرمود که مرا تا ابد نخواهی دید ولیکن به کوه بنگر، اگر کوه طور (بدان صلابت، هنگام تجلی) به جای خود برقرار ماند تو نیز مرا خواهی دید. پس آن‌گاه که تجلی خدایش بر کوه تابش کرد کوه را مندکّ و متلاشی ساخت و موسی بی‌هوش افتاد. سپس که به هوش آمد عرض کرد: خدایا تو منزه و برتری (از رؤیت و حس جسمانی، از چنین اندیشه) به درگاه تو توبه کردم و من (از قوم خود) اول کسی هستم که (به تو و تنزّه ذات پاک تو از هر آلایش جسمانی) ایمان دارم.
﴿١۴٣﴾


قَالَ یَا مُوسَىٰ إِنِّی اصْطَفَیْتُکَ عَلَى النَّاسِ بِرِسَالَاتِی وَبِکَلَامِی فَخُذْ مَا آتَیْتُکَ وَکُن مِّنَ الشَّاکِرِینَ [٧:١۴۴]
خدا فرمود: ای موسی من تو را به مقام پیام‌رسانی خود و همصحبتی خویش بر سایر مردم برگزیدم، پس آنچه را که به تو دادم کاملا فراگیر و از شکرگزاران باش.
﴿١۴۴﴾


وَکَتَبْنَا لَهُ فِی الْأَلْوَاحِ مِن کُلِّ شَیْءٍ مَّوْعِظَةً وَتَفْصِیلًا لِّکُلِّ شَیْءٍ فَخُذْهَا بِقُوَّةٍ وَأْمُرْ قَوْمَکَ یَأْخُذُوا بِأَحْسَنِهَا ۚ سَأُرِیکُمْ دَارَ الْفَاسِقِینَ [٧:١۴۵]
و در الواح (تورات آسمانی) از هر موضوع برای نصایح و پند و هم تحقیق هر چیز (برای علم و معرفت) به موسی نوشتیم (و دستور دادیم) که (حقایق و احکام) آن را به قوت (عقل و ایمان) فراگیر و قوم را دستور ده که نیکوتر مطالب آن را اخذ کنند، که (پستی) مقام و منزلت فاسقان را به زودی به شما نشان خواهم داد.
﴿١۴۵﴾


سَأَصْرِفُ عَنْ آیَاتِیَ الَّذِینَ یَتَکَبَّرُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَإِن یَرَوْا کُلَّ آیَةٍ لَّا یُؤْمِنُوا بِهَا وَإِن یَرَوْا سَبِیلَ الرُّشْدِ لَا یَتَّخِذُوهُ سَبِیلًا وَإِن یَرَوْا سَبِیلَ الْغَیِّ یَتَّخِذُوهُ سَبِیلًا ۚ ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمْ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا وَکَانُوا عَنْهَا غَافِلِینَ [٧:١۴۶]
من آنان را که در زمین به ناحق کبر و بزرگمنشی کنند از آیات خود رو گردان و معرض خواهم ساخت، و اگر هر آیتی بینند به آن ایمان نیاورند و اگر راه رشد و هدایت یابند آن را نپیمایند و اگر راه جهل و گمراهی یابند آن را پیش گیرند. این (ضلالت آنها) بدین جهت است که آیات ما را تکذیب کردند و از آنها غافل و معرض بودند.
﴿١۴۶﴾


وَالَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا وَلِقَاءِ الْآخِرَةِ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ ۚ هَلْ یُجْزَوْنَ إِلَّا مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ [٧:١۴٧]
و آنان که آیات (آسمانی) ما و لقاء عالم آخرت را تکذیب کردند اعمالشان (که جز برای دنیا نبود) تباه و باطل شود، آیا جز آنچه می‌کردند کیفر بینند؟
﴿١۴٧﴾


وَاتَّخَذَ قَوْمُ مُوسَىٰ مِن بَعْدِهِ مِنْ حُلِیِّهِمْ عِجْلًا جَسَدًا لَّهُ خُوَارٌ ۚ أَلَمْ یَرَوْا أَنَّهُ لَا یُکَلِّمُهُمْ وَلَا یَهْدِیهِمْ سَبِیلًا ۘ اتَّخَذُوهُ وَکَانُوا ظَالِمِینَ [٧:١۴٨]
و قوم موسی بعد از او (یعنی بعد از رفتن او به طور برای وعده حق) مجسمه گوساله‌ای که صدایی و خواری داشت از طلا و زیورهای خود ساخته و پرستیدند. آیا ندیدند که آن مجسمه بی‌روح با آنها سخنی نمی‌گوید و آنها را به راهی هدایت نمی‌کند؟ (آری دیدند و از جهل و عناد باز) پی آن گوساله گرفتند و مردمی ستمکار بودند.
﴿١۴٨﴾


وَلَمَّا سُقِطَ فِی أَیْدِیهِمْ وَرَأَوْا أَنَّهُمْ قَدْ ضَلُّوا قَالُوا لَئِن لَّمْ یَرْحَمْنَا رَبُّنَا وَیَغْفِرْ لَنَا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ [٧:١۴٩]
و چون به خود آمدند و از آن عمل پشیمان شدند و دیدند که درست گمراهند (با خود) گفتند: اگر خدا ما را نبخشد و از ما نگذرد سخت از زیانکاران خواهیم بود.
﴿١۴٩﴾


وَلَمَّا رَجَعَ مُوسَىٰ إِلَىٰ قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفًا قَالَ بِئْسَمَا خَلَفْتُمُونِی مِن بَعْدِی ۖ أَعَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّکُمْ ۖ وَأَلْقَى الْأَلْوَاحَ وَأَخَذَ بِرَأْسِ أَخِیهِ یَجُرُّهُ إِلَیْهِ ۚ قَالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِی وَکَادُوا یَقْتُلُونَنِی فَلَا تُشْمِتْ بِیَ الْأَعْدَاءَ وَلَا تَجْعَلْنِی مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ [٧:١۵٠]
و چون موسی به حال خشم و تأسف به سوی قوم خود بازگشت، به آنان گفت: شما پس از من بسیار بد حفظ الغیب من کردید! آیا در امر خدای خود عجله کردید! و الواح را به زمین انداخت و (از فرط غضب) سر برادرش (هارون) را گرفته به سوی خود می‌کشید، هارون گفت: ای فرزند مادرم، این قوم مرا خوار و زبون داشتند تا آنجا که نزدیک بود مرا به قتل رسانند، پس تو دشمنان را بر من شاد مگردان و مرا در عداد مردم ستمکار مشمار.
﴿١۵٠﴾


قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِی وَلِأَخِی وَأَدْخِلْنَا فِی رَحْمَتِکَ ۖ وَأَنتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ [٧:١۵١]
موسی (بر او شفقت کرد و) گفت: پروردگارا، من و برادرم را بیامرز و ما را در ظلّ رحمت خود داخل گردان، و تو مهربان‌ترین مهربانانی.
﴿١۵١﴾


إِنَّ الَّذِینَ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ سَیَنَالُهُمْ غَضَبٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَذِلَّةٌ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا ۚ وَکَذَٰلِکَ نَجْزِی الْمُفْتَرِینَ [٧:١۵٢]
آنان که گوساله را به پرستش گرفتند (آتش قهر و) غضب خدا (در آخرت) و ذلت و خواری در حیات دنیا محقّقاً به آنها خواهد رسید، و این چنین ما دروغ‌پردازان را کیفر خواهیم کرد.
﴿١۵٢﴾


وَالَّذِینَ عَمِلُوا السَّیِّئَاتِ ثُمَّ تَابُوا مِن بَعْدِهَا وَآمَنُوا إِنَّ رَبَّکَ مِن بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَّحِیمٌ [٧:١۵٣]
و آنان که مرتکب عمل زشت شدند و پس از آن عمل بد توبه کردند و (به اخلاص) ایمان آوردند، خدای تو بر آنها بعد از توبه، به یقین بخشنده و مهربان است.
﴿١۵٣﴾


وَلَمَّا سَکَتَ عَن مُّوسَى الْغَضَبُ أَخَذَ الْأَلْوَاحَ ۖ وَفِی نُسْخَتِهَا هُدًى وَرَحْمَةٌ لِّلَّذِینَ هُمْ لِرَبِّهِمْ یَرْهَبُونَ [٧:١۵۴]
و چون غضب موسی فرو نشست الواح تورات را بر گرفت، و در صحیفه آن تورات هدایت و رحمت الهی بود بر آن گروهی که از (قهر) خدای خود می‌ترسند.
﴿١۵۴﴾


وَاخْتَارَ مُوسَىٰ قَوْمَهُ سَبْعِینَ رَجُلًا لِّمِیقَاتِنَا ۖ فَلَمَّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ قَالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَکْتَهُم مِّن قَبْلُ وَإِیَّایَ ۖ أَتُهْلِکُنَا بِمَا فَعَلَ السُّفَهَاءُ مِنَّا ۖ إِنْ هِیَ إِلَّا فِتْنَتُکَ تُضِلُّ بِهَا مَن تَشَاءُ وَتَهْدِی مَن تَشَاءُ ۖ أَنتَ وَلِیُّنَا فَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا ۖ وَأَنتَ خَیْرُ الْغَافِرِینَ [٧:١۵۵]
و موسی هفتاد مرد از قوم خود برای وعده‌گاه ما انتخاب کرد، پس چون لرزشی سخت (به جرم درخواست دیدن خدا به چشم) آنها را در گرفت، موسی گفت: پروردگارا، اگر مشیّت نافذت تعلق گرفته بود که همه آنها و مرا هلاک کنی (کاش) پیشتر (از این وعده) می‌کردی، آیا ما را به فعل سفیهان ما هلاک خواهی کرد؟ این کار جز فتنه و امتحان تو نیست، که به این امتحان هر که را خواهی گمراه و هرکه را خواهی هدایت می‌کنی، تویی مولای ما، پس بر ما ببخش و ترحم کن، که تویی بهترین آمرزندگان.
﴿١۵۵﴾


۞ وَاکْتُبْ لَنَا فِی هَٰذِهِ الدُّنْیَا حَسَنَةً وَفِی الْآخِرَةِ إِنَّا هُدْنَا إِلَیْکَ ۚ قَالَ عَذَابِی أُصِیبُ بِهِ مَنْ أَشَاءُ ۖ وَرَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ ۚ فَسَأَکْتُبُهَا لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَالَّذِینَ هُم بِآیَاتِنَا یُؤْمِنُونَ [٧:١۵۶]
و سرنوشت ما را هم در این دنیا و هم در عالم آخرت نیکویی و ثواب مقدر فرما، که ما به سوی تو بازگشته‌ایم. خدا فرمود: عذابم را به هر که خواهم رسانم، و رحمت من همه موجودات را فرا گرفته و البته آن را برای آنان که راه تقوا پیش گیرند و زکات می‌دهند و به آیات ما می‌گروند حتم و لازم خواهم کرد.
﴿١۵۶﴾


الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِندَهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَالْإِنجِیلِ یَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنکَرِ وَیُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَائِثَ وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ ۚ فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنزِلَ مَعَهُ ۙ أُولَٰئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ [٧:١۵٧]
هم آنان که پیروی کنند از آن رسول (ختمی) و پیغمبر امّی که در تورات و انجیلی که در دست آنهاست (نام و نشان و اوصاف) او را نگاشته می‌یابند که آنها را امر به هر نیکویی و نهی از هر زشتی خواهد کرد و بر آنان هر طعام پاکیزه و مطبوع را حلال، و هر پلید منفور را حرام می‌گرداند، و احکام پر رنج و مشتقی را که چون زنجیر به گردن خود نهاده‌اند از آنان برمی‌دارد (و دین آسان و موافق فطرت بر خلق می‌آورد). پس آنان که به او گرویدند و از او حرمت و عزت نگاه داشتند و یاری او کردند و نوری را که به او نازل شد پیروی نمودند آن گروه به حقیقت رستگاران عالمند.
﴿١۵٧﴾


قُلْ یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ جَمِیعًا الَّذِی لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ یُحْیِی وَیُمِیتُ ۖ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ النَّبِیِّ الْأُمِّیِّ الَّذِی یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَکَلِمَاتِهِ وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ [٧:١۵٨]
(ای رسول ما به خلق) بگو که من بر همه شما جنس بشر رسول خدایم، آن خدایی که فرمانروایی آسمانها و زمین از آن اوست، هیچ خدایی جز او نیست که زنده می‌کند و می‌میراند، پس باید ایمان به خدا آرید و هم به رسول او پیغمبر امّی (که از هیچ کس جز خدا تعلیم نگرفته) آن پیغمبری که بس به خدا و سخنان او ایمان دارد، و پیرو او شوید، باشد که هدایت یابید.
﴿١۵٨﴾


وَمِن قَوْمِ مُوسَىٰ أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ یَعْدِلُونَ [٧:١۵٩]
و جماعتی از قوم موسی هستند که به دین حق هدایت کنند و به آن دین حکم و دادگری نمایند.
﴿١۵٩﴾


وَقَطَّعْنَاهُمُ اثْنَتَیْ عَشْرَةَ أَسْبَاطًا أُمَمًا ۚ وَأَوْحَیْنَا إِلَىٰ مُوسَىٰ إِذِ اسْتَسْقَاهُ قَوْمُهُ أَنِ اضْرِب بِّعَصَاکَ الْحَجَرَ ۖ فَانبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَیْنًا ۖ قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُنَاسٍ مَّشْرَبَهُمْ ۚ وَظَلَّلْنَا عَلَیْهِمُ الْغَمَامَ وَأَنزَلْنَا عَلَیْهِمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَىٰ ۖ کُلُوا مِن طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ ۚ وَمَا ظَلَمُونَا وَلَٰکِن کَانُوا أَنفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ [٧:١۶٠]
و قوم موسی را به دوازده سبط منشعب کردیم که هر سبطی طایفه‌ای باشند. و چون امت موسی (در آن بیابان بی‌آب) از او آب طلبیدند به موسی وحی کردیم که عصای خود را بر سنگ زن، پس دوازده چشمه آب از آن سنگ جوشید و جاری شد، هر قبیله آبشخور خود را دانستند. و ما به واسطه ابر بر سر آنها سایه افکندیم و نیز بر آنها من و سلوی (مرغ و ترنجبین) فرستادیم (تا تغذیه کنند، و گفتیم) از لذیذ و پاکیزه قوتی که روزیتان کردیم تناول کنید. و آنها نه بر ما بلکه بر خویش ستم می‌کردند.
﴿١۶٠﴾


وَإِذْ قِیلَ لَهُمُ اسْکُنُوا هَٰذِهِ الْقَرْیَةَ وَکُلُوا مِنْهَا حَیْثُ شِئْتُمْ وَقُولُوا حِطَّةٌ وَادْخُلُوا الْبَابَ سُجَّدًا نَّغْفِرْ لَکُمْ خَطِیئَاتِکُمْ ۚ سَنَزِیدُ الْمُحْسِنِینَ [٧:١۶١]
و چون به قوم موسی امر شد که در این شهر (بیت المقدس) مسکن کنید و از هر چه خواستید از طعامهای این شهر تناول کنید و در دعا بگویید که پروردگارا، گناهان ما را بریز، و به این در به تواضع و سجده درآیید تا از خطاهای شما درگذریم، که ما نیکوکاران را فزون‌تر احسان می‌کنیم.
﴿١۶١﴾


فَبَدَّلَ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ قَوْلًا غَیْرَ الَّذِی قِیلَ لَهُمْ فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ رِجْزًا مِّنَ السَّمَاءِ بِمَا کَانُوا یَظْلِمُونَ [٧:١۶٢]
آن گاه ستمکاران آنها این امر و گفتاری را که به آنها گفته شده بود به گفتار دیگری تبدیل کردند، ما هم به کیفر مخالفت و ستمکاری بر آنها از آسمان عذابی سخت فرود آوردیم.
﴿١۶٢﴾


وَاسْأَلْهُمْ عَنِ الْقَرْیَةِ الَّتِی کَانَتْ حَاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ یَعْدُونَ فِی السَّبْتِ إِذْ تَأْتِیهِمْ حِیتَانُهُمْ یَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعًا وَیَوْمَ لَا یَسْبِتُونَ ۙ لَا تَأْتِیهِمْ ۚ کَذَٰلِکَ نَبْلُوهُم بِمَا کَانُوا یَفْسُقُونَ [٧:١۶٣]
و (ای رسول ما) بنی اسرائیل را از آن قریه که در ساحل دریا بود (دِه اَیْله و مَدْین) بازپرس آن گاه که از حکم (تعطیل روز) شنبه تجاوز کردند، آن‌گاه که (برای امتحان) به روز شنبه ماهیان در مشارع پیرامون دریا پدیدار شده و در غیر آن روز اصلا پدید نمی‌آمدند. بدین گونه ما آنان را به سبب فسق و نافرمانی آزمایش می‌کردیم.
﴿١۶٣﴾


وَإِذْ قَالَتْ أُمَّةٌ مِّنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْمًا ۙ اللَّهُ مُهْلِکُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا شَدِیدًا ۖ قَالُوا مَعْذِرَةً إِلَىٰ رَبِّکُمْ وَلَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ [٧:١۶۴]
و چون (پند و موعظه ناصحین در آنها اثری نکرد) جمعی از آن گروه گفتند: چرا قومی را که از جانب خدا به هلاک و یا به عذاب سخت محکومند باز موعظه می‌کنید؟ ناصحان گفتند: پند ما معذرت (و اتمام حجت) است از جانب پروردگارتان، و دیگر آنکه شاید (اثر کند و) تقوا پیشه کنند.
﴿١۶۴﴾


فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُکِّرُوا بِهِ أَنجَیْنَا الَّذِینَ یَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَأَخَذْنَا الَّذِینَ ظَلَمُوا بِعَذَابٍ بَئِیسٍ بِمَا کَانُوا یَفْسُقُونَ [٧:١۶۵]
و چون هر چه به آنها تذکر داده شد در آن غفلت ورزیدند ما هم آن جماعت را که از کار بد منع می‌نمودند نجات بخشیدیم و آنان را که ظلم و ستمکاری کردند به کیفر فسقشان به عذابی سخت گرفتار کردیم.
﴿١۶۵﴾


فَلَمَّا عَتَوْا عَن مَّا نُهُوا عَنْهُ قُلْنَا لَهُمْ کُونُوا قِرَدَةً خَاسِئِینَ [٧:١۶۶]
پس چون سرکشی و تکبر کرده و آنچه ممنوع بود مرتکب شدند به آنها گفتیم به شکل بوزینه شوید و بسی دور و بازمانده از رحمت خدا باشید.
﴿١۶۶﴾


وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکَ لَیَبْعَثَنَّ عَلَیْهِمْ إِلَىٰ یَوْمِ الْقِیَامَةِ مَن یَسُومُهُمْ سُوءَ الْعَذَابِ ۗ إِنَّ رَبَّکَ لَسَرِیعُ الْعِقَابِ ۖ وَإِنَّهُ لَغَفُورٌ رَّحِیمٌ [٧:١۶٧]
و آن‌گاه که خدای تو اعلام نمود که تا روز قیامت کسی را به عقوبت و عذاب سخت بر آنها برانگیزد، که پروردگار تو همانا زود کیفر کننده (ستمکاران) و (به خلق) بسیار بخشنده و مهربان است.
﴿١۶٧﴾


وَقَطَّعْنَاهُمْ فِی الْأَرْضِ أُمَمًا ۖ مِّنْهُمُ الصَّالِحُونَ وَمِنْهُمْ دُونَ ذَٰلِکَ ۖ وَبَلَوْنَاهُم بِالْحَسَنَاتِ وَالسَّیِّئَاتِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ [٧:١۶٨]
و بنی اسرائیل را در روی زمین به شعبی متفرق ساختیم، بعضی از آنها صالح و درستکارند و برخی فروتر از آنان (در درجه و منزلت)، و آنها را به خوشی‌ها و ناخوشی‌ها بیازمودیم، باشد که (به حکم حق) بازگردند.
﴿١۶٨﴾


فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُوا الْکِتَابَ یَأْخُذُونَ عَرَضَ هَٰذَا الْأَدْنَىٰ وَیَقُولُونَ سَیُغْفَرُ لَنَا وَإِن یَأْتِهِمْ عَرَضٌ مِّثْلُهُ یَأْخُذُوهُ ۚ أَلَمْ یُؤْخَذْ عَلَیْهِم مِّیثَاقُ الْکِتَابِ أَن لَّا یَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ وَدَرَسُوا مَا فِیهِ ۗ وَالدَّارُ الْآخِرَةُ خَیْرٌ لِّلَّذِینَ یَتَّقُونَ ۗ أَفَلَا تَعْقِلُونَ [٧:١۶٩]
پس از آنکه پیشینیانشان درگذشتند اخلاف و بازماندگانشان وارث کتاب آسمانی شدند در حالی که متاع پست این دنیا را برمی‌گزینند و گویند ما بخشیده خواهیم شد، و چنانچه مثل آن مال از متاع دنیا که یافتند باز (از هر راه حرام و خیانت) بیابند برگیرند. آیا از آنان پیمان کتاب آسمانی گرفته نشد که به خدا جز حرف حق و سخن راست نسبت ندهند و آنچه در کتاب است درس گیرند؟ و منزل ابدی آخرت برای مردم پرهیزکار بسی بهتر است، آیا تعقل نمی‌کنید؟
﴿١۶٩﴾


وَالَّذِینَ یُمَسِّکُونَ بِالْکِتَابِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ إِنَّا لَا نُضِیعُ أَجْرَ الْمُصْلِحِینَ [٧:١٧٠]
و آنان که متوسل به کتاب آسمانی شوند و نماز به پا دارند، ما اجر درستکاران را ضایع نخواهیم گذاشت.
﴿١٧٠﴾


۞ وَإِذْ نَتَقْنَا الْجَبَلَ فَوْقَهُمْ کَأَنَّهُ ظُلَّةٌ وَظَنُّوا أَنَّهُ وَاقِعٌ بِهِمْ خُذُوا مَا آتَیْنَاکُم بِقُوَّةٍ وَاذْکُرُوا مَا فِیهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ [٧:١٧١]
و آن‌گاه که کوه طور را از جای برکندیم و مانند قطعه ابری بر فراز سر آنها برآوردیم که پنداشتند بر آنها فرو خواهد افتاد (و امر کردیم) دستور توراتی که به شما آمد با قوت (ایمان و عقیده محکم) اخذ کنید و آنچه در آن مذکور است متذکر شوید، باشد که پرهیزکار شوید.
﴿١٧١﴾


وَإِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِن بَنِی آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ ۖ قَالُوا بَلَىٰ ۛ شَهِدْنَا ۛ أَن تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هَٰذَا غَافِلِینَ [٧:١٧٢]
و به یاد آر هنگامی که خدای تو از پشت فرزندان آدم ذرّیّه آنها را برگرفت و آنها را بر خودشان گواه ساخت که آیا من پروردگار شما نیستم؟ همه گفتند: بلی، ما گواهی دهیم. (برخی مفسرین گفتند: مراد ظهور ارواح فرزندان آدم است در نشأه ذرّ و عالم روح و گواهی آنها به نور تجرّد و شهود به توحید خدا و ربّانیت او در عوالم ملک و ملکوت.) (و ما این گواهی گرفتیم) که دیگر در روز قیامت نگویید: ما از این واقعه غافل بودیم.
﴿١٧٢﴾


أَوْ تَقُولُوا إِنَّمَا أَشْرَکَ آبَاؤُنَا مِن قَبْلُ وَکُنَّا ذُرِّیَّةً مِّن بَعْدِهِمْ ۖ أَفَتُهْلِکُنَا بِمَا فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ [٧:١٧٣]
یا آنکه نگویید که منحصرا پدران ما به دین شرک بودند و ما هم فرزندان بعد از آنها بودیم، آیا به عمل زشت اهل باطل ما را به هلاکت خواهی رسانید؟
﴿١٧٣﴾


وَکَذَٰلِکَ نُفَصِّلُ الْآیَاتِ وَلَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ [٧:١٧۴]
و بدین گونه ما آیات خود را تفصیل می‌دهیم (تا آیات ما را بفهمند) و باشد که بازگردند.
﴿١٧۴﴾


وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذِی آتَیْنَاهُ آیَاتِنَا فَانسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطَانُ فَکَانَ مِنَ الْغَاوِینَ [٧:١٧۵]
و بخوان بر این مردم (بر قوم یهود) حکایت آن کس (بَلْعَم باعور) را که ما آیات خود را به او عطا کردیم، و او از آن آیات بیرون رفت و شیطان او را تعقیب کرد تا از گمراهان عالم گردید.
﴿١٧۵﴾


وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَٰکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ ۚ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِن تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَث ۚ ذَّٰلِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا ۚ فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ [٧:١٧۶]
و اگر می‌خواستیم به آن آیات او را رفعت مقام می‌بخشیدیم، لیکن او به زمین (تن) فروماند و پیرو هوای نفس گردید، و در این صورت مثل و حکایت حال او به سگی ماند که اگر بر او حمله کنی و یا او را به حال خود واگذاری به عوعو زبان کشد. این است مثل مردمی که آیات ما را بعد از علم به آن تکذیب کردند. پس این حکایت بگو، باشد که به فکر آیند.
﴿١٧۶﴾


سَاءَ مَثَلًا الْقَوْمُ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا وَأَنفُسَهُمْ کَانُوا یَظْلِمُونَ [٧:١٧٧]
مثل حال گروهی که آیات ما را تکذیب کردند و به خویش ستم می‌کردند بسیار بد مثلی است.
﴿١٧٧﴾


مَن یَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِی ۖ وَمَن یُضْلِلْ فَأُولَٰئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ [٧:١٧٨]
هر که را خدا هدایت فرماید هم اوست که هدایت یافته، و آنها را که به گمراهی واگذارد هم آنان زیانکاران عالمند.
﴿١٧٨﴾


وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ ۖ لَهُمْ قُلُوبٌ لَّا یَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لَّا یُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَّا یَسْمَعُونَ بِهَا ۚ أُولَٰئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ ۚ أُولَٰئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ [٧:١٧٩]
و محققا بسیاری از جن و انس را برای جهنم آفریدیم، چه آنکه آنها را دلهایی است بی‌ادراک و معرفت، و دیده‌هایی بی‌نور و بصیرت، و گوشهایی ناشنوای حقیقت، آنها مانند چهارپایانند بلکه بسی گمراه‌ترند، آنها همان مردمی هستند که غافل‌اند.
﴿١٧٩﴾


وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ فَادْعُوهُ بِهَا ۖ وَذَرُوا الَّذِینَ یُلْحِدُونَ فِی أَسْمَائِهِ ۚ سَیُجْزَوْنَ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ [٧:١٨٠]
و خدا را نیکوترین نامهاست، بدانها خدا را بخوانید، و آنان را که در نامهای او به انحراف می‌گرایند به خود واگذارید، که به زودی کردار بدشان را مجازات خواهند دید.
﴿١٨٠﴾


وَمِمَّنْ خَلَقْنَا أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ یَعْدِلُونَ [٧:١٨١]
و از خلقی که آفریده‌ایم فرقه‌ای به حق هدایت می‌کنند و به حق حکم و دادگری می‌کنند.
﴿١٨١﴾


وَالَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَیْثُ لَا یَعْلَمُونَ [٧:١٨٢]
و آنان که آیات ما را تکذیب کردند به زودی آنها را به عذاب و هلاکت می‌افکنیم از جایی که فهم آن نکنند.
﴿١٨٢﴾


وَأُمْلِی لَهُمْ ۚ إِنَّ کَیْدِی مَتِینٌ [٧:١٨٣]
روزی چند به آنها مهلت دهیم، که همانا مکر و عقاب من بس شدید است.
﴿١٨٣﴾


أَوَلَمْ یَتَفَکَّرُوا ۗ مَا بِصَاحِبِهِم مِّن جِنَّةٍ ۚ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِیرٌ مُّبِینٌ [٧:١٨۴]
آیا این مردم فکر نکردند که صاحب آنها (یعنی پیامبر) هرگز جنونی در او نیست؟ او فقط ترساننده خلق است (از اهوال قیامت) به بیانی روشن.
﴿١٨۴﴾


أَوَلَمْ یَنظُرُوا فِی مَلَکُوتِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا خَلَقَ اللَّهُ مِن شَیْءٍ وَأَنْ عَسَىٰ أَن یَکُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُمْ ۖ فَبِأَیِّ حَدِیثٍ بَعْدَهُ یُؤْمِنُونَ [٧:١٨۵]
آیا فکر و نظر در ملکوت آسمانها و زمین و در هر چه خدا آفریده نکردند و در این که اجل و مرگ آنها بسا باشد که به آنان بسیار نزدیک شده باشد؟ پس به چه حدیثی بعد از این (کتاب مبارک آسمانی) ایمان خواهند آورد؟
﴿١٨۵﴾


مَن یُضْلِلِ اللَّهُ فَلَا هَادِیَ لَهُ ۚ وَیَذَرُهُمْ فِی طُغْیَانِهِمْ یَعْمَهُونَ [٧:١٨۶]
هر که را خدا گمراه خواست هیچ کس رهنمای او نباشد، و چنین گمراهان را خدا در طغیان و سرکشی خود به حیرت و ضلالت واگذارد.
﴿١٨۶﴾


یَسْأَلُونَکَ عَنِ السَّاعَةِ أَیَّانَ مُرْسَاهَا ۖ قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ رَبِّی ۖ لَا یُجَلِّیهَا لِوَقْتِهَا إِلَّا هُوَ ۚ ثَقُلَتْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ لَا تَأْتِیکُمْ إِلَّا بَغْتَةً ۗ یَسْأَلُونَکَ کَأَنَّکَ حَفِیٌّ عَنْهَا ۖ قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ اللَّهِ وَلَٰکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ [٧:١٨٧]
(ای رسول ما) از تو احوال و ساعت قیامت را سؤال خواهند کرد که چه وقت فراخواهد رسید؟ پاسخ ده که علم آن منحصرا نزد ربّ و خدای من است، کسی به جز او آن را به هنگامش آشکار نکند، (شأن) آن ساعت در آسمانها و زمین بسی سنگین و عظیم است، نیاید شما را مگر ناگهانی. از تو می‌پرسند گویی تو کاملا بدان آگاهی. بگو: علم آن ساعت محققا نزد خداست، لیکن اکثر مردم آگاه نیستند.
﴿١٨٧﴾


قُل لَّا أَمْلِکُ لِنَفْسِی نَفْعًا وَلَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ ۚ وَلَوْ کُنتُ أَعْلَمُ الْغَیْبَ لَاسْتَکْثَرْتُ مِنَ الْخَیْرِ وَمَا مَسَّنِیَ السُّوءُ ۚ إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِیرٌ وَبَشِیرٌ لِّقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ [٧:١٨٨]
بگو که من مالک نفع و ضرر خویش نیستم مگر آنچه خدا خواسته، و اگر من از غیب (جز آنچه به وحی می‌دانم) آگاه بودم بر خیر و نفع خود همیشه می‌افزودم و هیچ‌گاه زیان و رنج نمی‌دیدم، من نیستم مگر رسولی ترساننده، و بشارت دهنده گروهی که اهل ایمانند.
﴿١٨٨﴾


۞ هُوَ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا لِیَسْکُنَ إِلَیْهَا ۖ فَلَمَّا تَغَشَّاهَا حَمَلَتْ حَمْلًا خَفِیفًا فَمَرَّتْ بِهِ ۖ فَلَمَّا أَثْقَلَت دَّعَوَا اللَّهَ رَبَّهُمَا لَئِنْ آتَیْتَنَا صَالِحًا لَّنَکُونَنَّ مِنَ الشَّاکِرِینَ [٧:١٨٩]
اوست خدایی که همه شما را از یک تن بیافرید و از (نوع) او نیز جفتش را مقرر داشت تا به او انس و آرام گیرد، و چون با او خلوت کرد باری سبک برداشت، پس با آن بار حمل چندی بزیست تا سنگین شد، آن‌گاه هر دو خدا و پروردگار خود را خواندند که اگر به ما فرزندی صالح (و تندرست) عطا کردی البته از شکرگزاران خواهیم بود.
﴿١٨٩﴾


فَلَمَّا آتَاهُمَا صَالِحًا جَعَلَا لَهُ شُرَکَاءَ فِیمَا آتَاهُمَا ۚ فَتَعَالَى اللَّهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ [٧:١٩٠]
پس چون به آن پدر و مادر فرزندی صالح (و تندرست) عطا کرد مشرک شدند و برای خدا در آنچه به آنها عطا کرد شریک قرار دادند (یعنی فرزندان خود را به نام بتها نامیدند مثل عبد اللات و عبد العزی)، و خدای تعالی برتر است از آنچه شریک او سازند.
﴿١٩٠﴾


أَیُشْرِکُونَ مَا لَا یَخْلُقُ شَیْئًا وَهُمْ یُخْلَقُونَ [٧:١٩١]
آیا این چیزهایی را که هیچ موجود را خلق نتوانند کرد و خود مخلوق (خدا) هستند شریک خدا قرار می‌دهند؟
﴿١٩١﴾


وَلَا یَسْتَطِیعُونَ لَهُمْ نَصْرًا وَلَا أَنفُسَهُمْ یَنصُرُونَ [٧:١٩٢]
در صورتی که آنها نه هرگز به مشرکان و نه به خود یاری توانند کرد.
﴿١٩٢﴾


وَإِن تَدْعُوهُمْ إِلَى الْهُدَىٰ لَا یَتَّبِعُوکُمْ ۚ سَوَاءٌ عَلَیْکُمْ أَدَعَوْتُمُوهُمْ أَمْ أَنتُمْ صَامِتُونَ [٧:١٩٣]
و اگر آنها را (یعنی بت‌پرستان را) به راه هدایت بخوانید پیروی شما (مؤمنان) نخواهند کرد، بر شما یکسان است که آنها را بخوانید یا خاموش بمانید.
﴿١٩٣﴾


إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُکُمْ ۖ فَادْعُوهُمْ فَلْیَسْتَجِیبُوا لَکُمْ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ [٧:١٩۴]
غیر خدا هر آن کس را که شما (مشرکان و یهود و نصاری) به خدایی می‌خوانید (مانند بتان و عیسی و عُزَیر و غیره) به حقیقت همه مثل شما بندگانی هستند، اگر راستگویید آنها را بخوانید تا مشکلات و حوائج شما را روا کنند.
﴿١٩۴﴾


أَلَهُمْ أَرْجُلٌ یَمْشُونَ بِهَا ۖ أَمْ لَهُمْ أَیْدٍ یَبْطِشُونَ بِهَا ۖ أَمْ لَهُمْ أَعْیُنٌ یُبْصِرُونَ بِهَا ۖ أَمْ لَهُمْ آذَانٌ یَسْمَعُونَ بِهَا ۗ قُلِ ادْعُوا شُرَکَاءَکُمْ ثُمَّ کِیدُونِ فَلَا تُنظِرُونِ [٧:١٩۵]
آیا آن بتان را پایی است که راهی پیمایند یا دستی که از آستین قدرت بیرون آرند، یا چشم و گوشی که به آن ببینند و بشنوند؟ بگو: شریکان (باطل) خود را بخوانید و هر حیلت که با من می‌توانید به کار برید بی‌آنکه هیچ مرا مهلت بدهید.
﴿١٩۵﴾


إِنَّ وَلِیِّیَ اللَّهُ الَّذِی نَزَّلَ الْکِتَابَ ۖ وَهُوَ یَتَوَلَّى الصَّالِحِینَ [٧:١٩۶]
مرا دوست و یاور به حقیقت خدایی است که این کتاب (قرآن) را فرستاده و اوست که نیکوکاران را دوستی و سرپرستی می‌کند.
﴿١٩۶﴾


وَالَّذِینَ تَدْعُونَ مِن دُونِهِ لَا یَسْتَطِیعُونَ نَصْرَکُمْ وَلَا أَنفُسَهُمْ یَنصُرُونَ [٧:١٩٧]
و آنهایی را که شما خدا می‌خوانید جز خدای یکتا هیچ یک قدرت بر یاری شما بلکه بر یاری خود ندارند.
﴿١٩٧﴾


وَإِن تَدْعُوهُمْ إِلَى الْهُدَىٰ لَا یَسْمَعُوا ۖ وَتَرَاهُمْ یَنظُرُونَ إِلَیْکَ وَهُمْ لَا یُبْصِرُونَ [٧:١٩٨]
و اگر آنها را به راه هدایت خوانید نخواهند شنید (یعنی بتان چون گوش و بت‌پرستان چون هوش ندارند دعوت اسلام را نپذیرند. و ای رسول ما یا ای اهل عقل و بینش) تو می‌بینی که آنها (بتان یا بت‌پرستان) در تو می‌نگرند ولی نمی‌بینند.
﴿١٩٨﴾


خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ [٧:١٩٩]
طریقه عفو و بخشش پیش‌گیر و امت را به نیکوکاری امر کن و از مردم نادان روی بگردان.
﴿١٩٩﴾


وَإِمَّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ ۚ إِنَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ [٧:٢٠٠]
و چنانچه بخواهد از طرف شیطان (انس و جن) در تو وسوسه و جنبشی پدید آید به خدا پناه بر که او به حقیقت شنوا و داناست.
﴿٢٠٠﴾


إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّیْطَانِ تَذَکَّرُوا فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ [٧:٢٠١]
چون اهل تقوا را از شیطان وسوسه و خیالی به دل فرا رسد همان دم خدا را به یاد آرند و همان لحظه بصیرت و بینایی پیدا کنند.
﴿٢٠١﴾


وَإِخْوَانُهُمْ یَمُدُّونَهُمْ فِی الْغَیِّ ثُمَّ لَا یُقْصِرُونَ [٧:٢٠٢]
و مشرکان را برادرانشان (یعنی شیاطین انس و جن) به راه ضلالت و گمراهی می‌کشند و هیچ کوتاهی نمی‌کنند.
﴿٢٠٢﴾


وَإِذَا لَمْ تَأْتِهِم بِآیَةٍ قَالُوا لَوْلَا اجْتَبَیْتَهَا ۚ قُلْ إِنَّمَا أَتَّبِعُ مَا یُوحَىٰ إِلَیَّ مِن رَّبِّی ۚ هَٰذَا بَصَائِرُ مِن رَّبِّکُمْ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِّقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ [٧:٢٠٣]
و هر زمان که تو آیتی بر آنها نیاوری بر تو اعتراض کنند که چرا آیتی فراهم نساختی؟ بگو: من تنها پیروی از آنچه از خدایم به من وحی رسد خواهم کرد، این آیات قرآن است مایه بصیرت‌هایی از جانب پروردگار شما و هدایت و رحمتی برای گروهی که ایمان آورند.
﴿٢٠٣﴾


وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنصِتُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ [٧:٢٠۴]
و چون قرآن قرائت شود همه گوش بدان فرا دهید و سکوت کنید، باشد که مورد لطف و رحمت حق شوید.
﴿٢٠۴﴾


وَاذْکُر رَّبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعًا وَخِیفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ وَلَا تَکُن مِّنَ الْغَافِلِینَ [٧:٢٠۵]
خدای خود را با تضرّع و پنهانی و بی‌آنکه آواز برکشی در صبح و شام یاد کن و از غافلان مباش.
﴿٢٠۵﴾


إِنَّ الَّذِینَ عِندَ رَبِّکَ لَا یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَیُسَبِّحُونَهُ وَلَهُ یَسْجُدُونَ [٧:٢٠۶]
آنان (یعنی ارواح و فرشتگانی) که در حضور پروردگار تواند هیچ‌گاه از بندگی او سرکشی نکنند و پیوسته به تسبیح و تنزیه ذات احدیت و به سجده او مشغولند.
۩ ﴿٢٠۶﴾

mohammadhossein
2017/08/18, 17:05
آنچه که می خوانید نه داستان است نه خیالپردازی، واقعیتی است از قصص قرآنی و کتاب مقدس که پس از قرنها از زیر لایه های مدفون شده بیرون آمده و حیرت همگان را برانگیخته. شاید بشود گفت معجزه ای دیگربار است برای مومنین تا ایمانشان را مستحکمتر کنند. که نوشته های قرآنی را روایتی تاریخی و واقعیتی انکار ناپذیر بدانند که لاریب فیه ، نه داستانی اخلاقی.
http://forums.boursy.com/imported/2017/08/keshtinooh-1.jpg
دکتر واندنبرگ با دقت عکس ها را مورد مطالعه قرار داد و اظهار کرد: «من هیچ شکی ندارم که شیء موجود در عکس های هوایی یک کشتی است. من تا به حال در طول مدت فعالیتم، هرگز چنین شیء عجیبی در یک عکس هوایی ندیده بودم.» پس از آن یک گروه کاوشگر آمریکایی نیز به منطقه مورد نظر اعزام شد، ولی حتی با انجام تحقیقات کوتاه مدت، نتوانست اطلاعات قابل توجهی بدست آورد.

۱۷ سال از آخرین تحقیقات در منطقه گذشت و هیچ اکتشافی تا سال ۱۹۷۶ انجام نگرفت. در سال ۱۹۷۶ یک باستان شناس آمریکایی به نام «ران ویت» تحقیقات جدید خود را در منطقه آغاز کرد. او بسیار زود دریافت که این شیء قایق مانند، بسیار بزرگتر ازحدی است که قبلاً تصور می کرد. او بزودی با انجام محاسبات دقیق دریافت که طول این شیء عظیم الجثه بلندتر از طول یک زمین بازی فوتبال و اندازه آن به بزرگی یک ناو جنگی است که کاملاً در زمین دفن شده است. اما کشتی کشف شده در زیر گل و لای قطوری دفن شده بود و بسختی به جز از ارتفاع قابل رؤیت بود.

به دلیل همین عدم مشاهده دقیق از سطح زمین، امکان هر تحقیقی غیر ممکن بود. از سوی دیگر جسم کشف شده آنقدر بزرگ و سنگین بود که هر گونه اقدامی را در وهله اول عقیم می ساخت. «ران وایت» و گروه همراهش که مشتاقانه کار را پیگیری می کردند، به جایی رسیدند که تنها وقوع یک حادثه عجیب و نادر می توانست راهگشای کار آنها باشد:

«زمین لرزه!» آنها متوجه شدند که حرکت دادن و در آوردن جسم مذکور از درون زمین، به دلیل ابعاد وسیع و بزرگ آن غیر ممکن است و تنها با یک لرزش زمین، این شیء می تواند از دل خاک سر در آورد و مورد کاوش قرار گیرد. (http://www.netgasht.com/news/amuzesh-jok-sms/)

از تحقیقات ران ویت مدت زیادی نگذشته بود که در ۲۵ نوامبر سال ۱۹۷۸، وقوع زمین لرزه ای در محل، باعث شد تا کشتی مزبور به طور شگفت آوری از دل کوه بیرون بزند و سطح زمین اطرافش را به بیرون براند. بدین ترتیب دیواره های این شیء، شش متر از محوطه اطرافش بالاتر قرار گرفت و برجسته تر شد.

بدنبال این زمین لرزه، ران وایت ادعا کرد که شیء مذکور می تواند باقیمانده کشتی نوح باشد. سپس بدبینی ها به خوش بینی مبدل و این سؤال ها مطرح شد: «اگر این جسم عظیم قایقی شکل به طول یک زمین فوتبال، در ارتفاع ۱۸۹۰ متری کوههای آرارات، کشتی نوح نیست، پس چه چیز می تواند باشد؟ و اگر جسم کشتی نوح است، آیا طوفان نوح واقعاً بوقوع پیوسته است؟… آیا ما شاهد بقایای کشتی افسانه ای حضرت نوح که در کتب مقدس ادیان جهان از آن صحبت شده است، هستیم؟»

در سال ۱۹۵۹، یک خلبان ترک، براساس مأموریت محول شده، چندین عکس هوایی برای مؤسسه ژئودتیک ترکیه برداشت. هنگامی که مأموریت به پایان رسید، در میان عکس های او تصویری جلب نظر می کرد که بیشتر شبیه یک قایق بود تا چیزی دیگر، قایقی بزرگ که بر سینه تپه ای، در فاصله بیست کیلومتری کوههای آرارات آرمیده بود.

تصویر هوایی از فسیل کشتی که محل آسیب دیدگی ناشی از برخورد به یک صخره در آن مشخص است. بلافاصله پس از مشاهده این تصویر، تعدادی از متخصصان، علاقه مند به پیگیری شدند. دکتر براندنبرگ از دانشگاه ایالتی اوهایو یکی از این علاقه مندان بود. او کسی بود که قبلاً در زمینه کشف تأسیسات روی زمین از طریق هوا، مطالعات دانشگاهی داشت و پایگاههای موشکی کوبا را در دوران کندی کشف کرده بود.
http://forums.boursy.com/imported/2017/08/keshtinooh2-1.jpg
تصویر ران ویت در پارك ملی كشتی نوح



طوفان و سیل در زمان حضرت نوح در سطح وسیعی بوسعت کره زمین واقع شده است. به اعتقاد مسیحیان و بنا به نص انجیل، این حادثه عظیم و دهشت آور، برای تنبیه مردمان آن روزگار که دست به سرکشی زده بودند و به منظور نجات نوح پیامبر و پیروانش واقع شده بود. بررسیهای زمین شناسی در نقاط مختلف دنیا، نابود شدن و مرگهای دسته جمعی موجودات زنده را بر اثر حادثه ای غیر منتظره نشان می دهد. برخی از این حوادث با زمان طوفان نوح همخوانی دارد.

وجود لایه های مخلوط فسیل شده حیواناتی چون فیل، پنگوئن، ماهی، درختان نخل و هزاران هزار گونه گیاه جانوری، تأییدی بر این واقعیت است. این سنگواره ها که بعضاً در برگیرنده حیوانات مناطق گرمسیر با مناطق سردسیر (در کنار هم) هستند، نشان می دهند که با فرونشستن آب، جانوران و گیاهان خارج شده، در زیر رسوبات مانده و به فسیل تبدیل شده اند. امتزاجی عجیب از جانوران خشکی و دریا، حاره و قطبی که مرگی آنی و دلخراش را روایت می کنند.

پارك ملی كشتی نوح
تاریخ در مورد محل به گل نشستن کشتی چه می گوید؟
داستان کشتی نوح از گذشته های دور مورد توجه اقوام مختلف بوده است. مورخان از ۲۰۰۰ سال پیش نقل کرده اند که توریست ها و مسافران کنجکاو بسیاری از قدیم این منطقه را در کوههای آرارات کشور ترکیه، مورد بازدید قرار می دادند و گاهی تکه های کوچکی از آن به غنیمت برده می شد. در تاریخ آمده است که حدود ۸۰۰ سال قبل از میلاد مسیح، آشوریان اقدام به ورود به کشتی کردند و موفق به ورود به طبقه سوم آن که در زیر زمین واقع شده بود شدند. این نشان می دهد که اقوال مختلف در مورد موقعیت جغرافیایی کشتی، متفقند.

تکنولوژی پیچیده در ساخت کشتی
اینجا صحبت از ساخت یک قایق کرجی کوچک هشت نفره با ظرفیت چند حیوان کوچک نیست. بحث بر سر تکنولوژی پیچیده ای است که مهارت ذوب فلزات، ابزار پیشرفته و نیروی انسانی حاذق می طلبیده است. از آنجا که یاران حضرت نوح تعداد بسیار کمی بوده اند، این سؤال پیش می آید که نوح براستی چگونه این کشتی را ساخته است. کشتی ای که تاکنون از عجایب کتب مقدس به شمار می رفت و اکنون یک واقعیت علمی لمس شدنی است. آیا نوح به تنهایی توانسته است کشتی ناوگونه خود را به طول یک زمین فوتبال و به وزن تقریبی ۳۲۰۰۰ تن بسازد؟ آیا ساخت یک کشتی با دست خالی با امکانات آن زمان، به گنجایش ۴۹۴ اتوبوس دو طبقه مسافربری با تصورات ما درباره قدما، همخوانی دارد؟ براستی چه تعداد جانور و چگونه جمع آوری شدند و در کشتی جایگزینی شدند؟ آب و غذا چگونه تأمین می شد؟ جانوران وحشی چگونه به سوی کشتی هدایت شدند؟ باید کار جمع آوری و هدایت حیوانات کاری سخت بوده باشد ولی بهرحال فرمان خدا باید انجام می شد.
…خوشبختانه تحقیق بیشتر در محل، حضور حیوانات را در کشتی یافت شده، تأیید کرد.. کشف مقادیر قابل توجهی فضولات حیوانات که به صورت فسیل در آمده اند و از ناحیه خسارت دیده کشتی به بیرون رانده شده اند ، فرضیه ما را بیشتر به واقعیت نزدیک کرد. علاقمندان به کاوش در مورد کشتی نوح بارها و بارها سعی کرده اند به درون کشتی فسیل شده راه یابند ولی همیشه با توده های عظیم سنگ و خاک نیمه ویران مواجه شده اند. در آخرین تلاشها، کاوشگران سعی کردند لایه های گل و لای خشک شده اطراف کشتی را در هم بشکنند و از میان بردارند تا شاید راهی برای ورود به اتاقکهای زیرین کشتی پیدا کنند، اما خیلی موفق نبودند. در سال ۱۹۹۱، «گرگ برور» باستان شناس، بخشی از شاخ فسیل شده جانوری را کشف کرد که از قسمت تخریب شده کشتی که فضولات حیوانی بیرون ریخته بودند، به بیرون افتاده بود. به تشخیص محققان، این شاخ که مربوط به یک پستاندار بوده است، مقارن با شاخ اندازی سالانه جانور به هنگام خروج از کشتی در آنجا رها شده است…

کشتی نوح: اسکلت فلزی، بدنه چوبی
آزمایشات دانشمندان وجود قطعات آهن را در فواصل منظم و معین در ساختار کشتی تأیید کرده است. باستان شناسان با کشف رگه ها و تیرهای باریک آهنی، الگویی ترسیم کرده اند که حاصل کار به صورت نوارهای زرد و صورتی بر روی کشتی علامتگذاری شد. آنها همچنین گره ها و اتصالات آهنی محکم و برجسته ای را یافته اند که در ۵۴۰۰ نقطه کشتی بکار رفته اند.
http://forums.boursy.com/imported/2017/08/keshtinooh3-1.jpg
نوارهای مشخص شده خطوط آهنی با آرایش منظم اسكلت كشتی می باشد..
تصویر برداری های راداری نشان داده که در محل تصادم کشتی با صخره به هنگام فرود آمدن یا به عبارت دیگر به گل نشستن، نوارهای آهنی یا تیرهای فلزی کج شده اند. آنها می گویند که استفاده وسیع و همه جانبه از فلزات در ساخت کشتی خارج از حد تصور ماست. و اصنع الفلک باعیننا و وحینا (سوره هود، آیه۳۷)
http://forums.boursy.com/imported/2017/08/keshtinooh4-1.jpg
تصویر رادار اسكن از كشتی نوح







به نظر می رسد که تکنولوژی پیشرفته و رشدیافته ای در آن دوران وجود داشته که به هر حال حضرت نوح (ع) توانسته از آن بهره مند شود. تکنولوژی و تمدنی که ذهن ما را از تمرکز بر روی بناها و اماکن منحصر به فرد در نقاط مختلف دنیا به این نقطه از جهان معطوف می کند. اکتشافات زمانی جالبتر شد که باستان شناسان توانستند طرح مشبکی حاصل از تقاطع تیرهای فلزی افقی و عمودی بکاررفته در بدنه کشتی بدست بیاورند. تصاویری که نشان می دهند ۷۲ تیر فلزی اصلی در هر طرف کشتی به کاررفته است. به نظر می رسد که برای هر چیزی طرح و الگویی وجود داشته است. وجود اتاقها و فضاهای کوچک و بزرگ در طبقات مختلف، نظریه وجود طرح مهندسی پیشرفته را تأیید می کند. در طول تحقیقات، بررسیهایی در مورد تعیین طول، عرض و قطر کشتی انجام گرفته است که متخصصان را قادر ساخته تا از جزییات کف کشتی، ساختمان و الگوی اولیه و مواد تشکیل دهنده آن اطلاعاتی بدست آورند. دستیابی به چنین کشفیاتی مبهوت کننده بود، چرا که در بسیاری از مواقع، درک واقعیت کشف شده از حد تصور خارج بود. کشف یک لایه غلافی و کپسولی شکل در داخل کشتی از این جمله بود که در واقع کشتی را به دو لایه یا پوسته اصلی مجهز می کرد. این آزمایشات، وجود دیوارهای داخلی کشتی، حفره ها، اتاقها و دهلیزها و همچنین وجود دو مخزن بزرگ استوانه ای را تأیید کرد. در این آزمایشها که به «رادار اسکن» یا «اسکن های راداری» معروفند، معلوم شد که دو مخزن استوانه ای بزرگ که هر کدام چهار متر و ۲۰ سانتی متر بلندی و هفت متر و بیست سانتی متر عرض داشته اند و به دور هر یک از آنها کمربندی فلزی نصب شده بود، در نزدیکی تنها در ورودی کشتی وجود داشته اند. در یکی از آزمایشات رادار اسکن که به درخواست استاندار استان آگری ترکیه انجام شد، معلوم شد که جنس بدنه کشتی از سه لایه چوب به هم چسبیده تشکیل شده است. این سه لایه با مواد محکم چسبنده، بهم چسبیده بودند.

http://forums.boursy.com/imported/2017/08/keshtinooh5-1.jpg
http://forums.boursy.com/imported/2017/08/keshtinooh6-1.jpg
http://forums.boursy.com/imported/2017/08/keshtinooh7-1.jpg
قطعات كاملاً سنگی شده از قسمتهای چوبی كشتی كه آثار حجاری و برش خوردگی دارند.

در سال ۱۹۹۱، یک عدد میخ پرچ فسیل شده با حضور ۲۶ نفر محقق در بقایای کشتی کشف شد. تجزیه و تحلیل ترکیبات این میخ وجود آلیاژهای آلومینیوم، تیتانیوم و برخی از دیگر فلزات را تأیید کرد.

این در حالی است که گمان می رفت در زمان حضرت نوح، آهن و آلومینیوم هنوز به مرحله کشف و استخراج نرسیده باشد. آیا ما نیازمند بازنگری در تاریخ استفاده و استخراج بشر از فلزات هستیم؟

لنگرهای کشتی هم کشف شد!
بر بلندیهای تپه های اطراف محل کشتی، باستان شناسان چند جسم بزرگ حجیم سنگی یافتند که در بالای هر کدام سوراخی بزرگ تعبیه شده بود. این اجسام مثلثی شکل سنگی و نیمه صیقلی، شبیه به لنگرهای کشتی های باستانی بودند که «دراگ» نامیده می شدند. اینها در واقع ابزاری بودند که به علت وزن زیاد به جای وزنه یا لنگر به هنگام پهلو گرفتن کشتی به آب پرتاب می شدند. چگونه و با چه نیرویی؟ دقیقاً نمی دانیم ولی حدس هایی در این زمینه وجود دارد.
http://forums.boursy.com/imported/2017/08/keshtinooh8-1.jpg
ران ویت و همكارانش در كنار سنگ لنگر یافت شده.
کشف شش وزنه یا لنگر کشتی، هر یک مجهز به سوراخی در بالای آن، حدس باستان شناسان را به یقین تبدیل کرد. این وزنه ها در فواصل متفاوت، ظاهراً به هنگام پهلو گرفتن کشتی به آب پرتاب شده بودند.

اندازه کشتی نوح در کتاب مقدس ۳۰۰ ذراع یاد شده است.. واحد ذراع در مصر قدیم در زمان حضرت موسی(ع) برابر با ۵۲.۷ سانتی متر بوده است. با محاسبه این رقم، عدد ۱۵۸.۴۶ متر بدست می آید.

طول کشتی مورد کاوش توسط دو تیم مختلف در دو زمان اندازه گیری شد. رقم بدست آمده دقیقاً ۱۵۸.۴۶ متر را نشان می داد. این محاسبات، محققان را در ادامه کاوشها مصمم تر کرد…


کتیبه ای که ادعای دانشمندان را اثبات کرد
روایت است که حضرت نوح(ع) قبل از به زمین نشستن کشتی و فروکش کردن آب، پرنده ای را که باید مانند کبوتر یا کلاغ بوده باشد به بیرون فرستاد تا مطمئن شود خشکی نزدیک است یا نه. بار اول پرنده با خستگی به کشتی بازگشت و این بدان معنی بود که خشکی در آن نزدیکیها وجود ندارد. بار دوم پرنده به کشتی باز نگشت و این آزمایش نشان داد که عمل لنگر انداختن نزدیک است. [در کتاب مقدس که گویا این روایت از آن نقل شده، آمده است حضرت نوح(ع) ابتدا یک کلاغ را می فرستد که از فرستادن کلاغ نتیجه ای نمی گیرد و بعد از آن کبوتری را می فرستد- انصاف]

درست در دو کیلومتری شرق محلی که کشتی هم اکنون قرار دارد، دهکده ای وجود دارد که «کارگاکونماز» نامیده شده است. نام این دهکده ترکی را چنین ترجمه کرده اند: «آن کلاغ نه توقف می کند نه باز می گردد.» [چارلز برلیتز در کتاب "کشتی گمشده نوح" (ترجمه احمد اسلاملو) نام این محل را "جایی که کلاغ نمی نشیند" ترجمه کرده است- انصاف]

محل کنونی کشتی در دل کوههای آرارات از گذشته های دور، به منطقه هشت معروف شده و دره پایین منطقه، محله هشت نام گرفته است. چرا؟ [در کتاب "کشتی گمشده نوح" آمده نام این منطقه به «تمانین» (Temanin) معروف است که به معنی «هشت» است. شیخ صدوق در کتاب عیون الاخبار از امام رضا(ع) نقل کرده است که "نوح در همان محلی که کشتی به زمین نشست قریه ای بنا کرد و نام آن را قریه «ثمانین» (هشتاد) گذاشت. (http://www.netgasht.com/news/amuzesh-jok-sms/)" همانطور که می بینیم بین کلمات «ثمانین» (هشتاد) و «تمانین» (هشت) از نظر شکل و معنی شباهت زیادی وجود دارد- انصاف]

در نزدیکی محل فرود کشتی در بالای تپه، لوحه ای کشف شد که ادعاهای باستان شناسان را به طرز زیبایی اثبات کرد. کتیبه ای که حداقل ۴۰۰۰ سال قدمت دارد. بر روی این تابلوی سنگ آهکی، در سمت چپ، تصویر رشته کوههایی دیده می شود که در کنار یک تپه و سپس یک کوه آتشفشان قرار دارد. در سمت راست، یک تصویر قایقی شکل با هشت نفر انسان کنده کاری شده است… در بالای سنگ کتیبه، دو پرنده در حال پروازند. کشف این کتیبه همگان را به شگفتی واداشت. [کتاب مقدس، سرنشینان کشتی نوح را هشت نفر ذکر کرده است. در روایات شیعه نیز تعداد هشت نفر و هشتاد نفر، هر دو نقل شده است- انصاف] در واقعیت موجود، کوه آرارات در سمت چپ، تپه ای در کنار آن و قله یک کوه آتشفشان در کنار تپه وجود دارد.
http://forums.boursy.com/imported/2017/08/keshtinooh9-1.jpg

کتیبه یافت شده منتسب به حضرت نوح (ع)





پیامبر اسلام فرمود: « هنگامی که خداوند اراده کرد قوم حضرت نوح را هلاک کند، به نوح فرمان داد کشتی بزرگی بسازد. جبرئیل نیز با میخ‌هایی برای ساختن کشتی فرود آمد. در میان انبوه میخ‌ها پنج میخ ویژه بود که درخشش خاصی داشت و بر روی هر یک نام یکی از پنج نور مقدس محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین نقش بسته بود.

حضرت نوح هر کدام را بر می داشت، میخ همچون ستاره‌ای در تاریکی شب می درخشید. هنگامی که میخ پنجم را برداشت، پس از درخششی، اشکی از آن جاری شد.
نوح از جبرئیل پرسید: « این میخ و اشک چیست؟»
جبرئیل در پاسخ گفت: « این میخ حسین بن علی است.»
حضرت نوح نیز هر یک را در یک طرف از کشتی کوبید.

پیامبر فرمود: « در آیه « و حملنا علی ذات الواح و دسر » منظور از « الواح » چوب‌های کشتی و منظور از « دسر » ما هستیم. اگر ما نبودیم کشتی حرکت نمی کرد.»
منابع:
بحار الانوار، ج ۲۶، ص ۳۲۲، حدیث ۱۴- امان الاخطار، ص ۱۰۷ و ۱۰۸

گزارش‌ باستان‌شناسی‌ شوروی‌ دربارة‌ کشتی‌ نوح
بر اثر این‌ اکتشاف‌، ادارة‌ کلّ باستان‌ شناسی‌ شوروی‌ برای‌ تحقیق‌ از چگونگی‌ این‌ لوح‌ و خواندن‌ آن‌، هیئتی‌ مرکّب‌ از هفت‌ نفر از مهمترین‌ باستان‌ شناسان‌ و اساتید خط‌ شناس‌ و زبان‌ دان‌ روسی‌ و چینی‌ را مأمور تحقیق‌ و بررسی‌ نموده‌ که‌ نام‌ آنها بدین‌ گونه‌ است‌:

۱ ـ پرفسور سولی‌ نوف‌، استاد زبان‌های‌ قدیمی‌ و باستانی‌ در دانشکدة‌ مسکو.

۲ ـ ایفاهان‌ خینو، دانشمند و استاد زبان‌شناس‌ در دانشکدة‌ لولوهان‌ چین‌.

۳ ـ میشانن‌ لوفارنک‌، مدیر کلّ آثار باستانی‌ شوروی‌.

۴ ـ تانمول‌ گورف‌، استاد لغات‌ در دانشکده‌ کیفزو.

۵ ـ پرفسور دی‌ راکن‌ استاد باستان‌ شناس‌ در آکادمی‌ علوم‌ لنین‌.

۶ ـ ایم‌ احمد کولا، مدیر تحقیقات‌ و اکتشافات‌ عمومی‌ شوروی‌.

۷ ـ میچر کولتوف‌، رئیس‌ دانشکدة‌ استالین‌.


http://forums.boursy.com/imported/2017/08/keshtinooh10-1.gif این‌ هیئت‌ پس‌ از ۸ ماه‌ تحقیق‌ و مطالعه‌ و مقایسة‌ حروف‌ آن‌ با نمونه‌ سائر خطوط‌ و کلمات‌ قدیم‌ متّفقاً گزارش‌ زیر را در اختیار باستان‌ شناسی‌ شوروی‌ گذاشت‌:

۱ ـ این‌ لوح‌ مخطوط‌ چوبی‌ از جنس‌ همان‌ پاره‌ تخته‌های‌ مربوط‌ به‌ کاوش‌های‌ قبلی‌، و کُلاًّ متعلّق‌ به‌ کشتی‌ نوح‌ بوده‌ است‌؛ منتهی‌ لوح‌ مزبور مثل‌ سائر تخته‌ها آنقدرها پوسیده‌ نشده‌، و طوری‌ سالم‌ مانده‌ که‌ خواندن‌ خطهای‌ آن‌ به‌ آسانی‌ امکان‌ پذیر می‌باشد.

۲ ـ حروف‌ و کلمات‌ این‌ عبارات‌ به‌ لغت‌ سامانی‌ یا سامی‌ است‌ که‌ در حقیقت‌ اُمّ اللغات‌ (ریشة‌ لغات‌) و به‌ سام‌ بن‌ نوح‌ منسوب‌ می‌باشد.

۳ ـ معنای‌ این‌ حروف‌ و کلمات‌ بدین‌ شرح‌ است‌:
توسّل‌ حضرت‌ نوح‌ به‌ پنج‌ تن‌ علیهم‌ السّلام‌ و أسامی‌ آنها بر کشتی‌ «ای‌ خدای‌ من‌! و ای‌ یاور من‌! به‌ رحمت‌ و کرمت‌ مرا یاری‌ نما! و به‌ پاس‌ خاطر این‌ نفوس‌ مقدّسه‌:

مُحمّد

إیلیا (علیّ)

شَبَر (حَسَن‌)

شُبَیْر (حُسَین‌)

فاطِمَه‌

آنان‌ که‌ همه‌ بزرگان‌ و گرامی‌اند

جهان‌ به‌ برکت‌ آنها برپاست‌.

به‌ احترام‌ نام‌ آنها مرا یاری‌ کن‌!

تنها توئی‌ که‌ میتوانی‌ مرا به‌ راه‌ راست‌ هدایت‌ کنی‌

mohammadhossein
2017/08/18, 18:31
http://fa.wikishia.net/…/%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87_%D9%82%D9… (http://fa.wikishia.net/view/%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87_%D9%82%D9%85%D8%B1)

mohammadhossein
2017/08/18, 18:38
(https://www.facebook.com/photo.php?fbid=1878742502444857&set=a.1377392309246548.1073741828.100009273753204&type=3)http://forums.boursy.com/image/jpeg;base64,/9j/4AAQSkZJRgABAQAAAQABAAD/2wCEAAkGBw8SEhUQEA8QEBAQFRAVFRUQEBUVDxcVFRUWFhUVFh UYHSggGBolHRUWITEhJikrLy4uGCAzODMsNygtLisBCgoKDg0O GhAQGi0fICYtLS8tLS4tLSstLS0tLS0tLS0tLS0tLSstLS0tLS 0tLS0tLS0tLS0tLS0tLS0tLS0tLf/AABEIAKgBLAMBEQACEQEDEQH/xAAbAAABBQEBAAAAAAAAAAAAAAACAQMEBQYAB//EAEUQAAIBAwIDBQUDCQUHBQAAAAECAwAEERIhBQYxEyJBUWEyc YGRoQcUsSNCUmJykrLB0RUzgsLwJCVTY6Kj4UNzk7Px/8QAGwEAAgMBAQEAAAAAAAAAAAAAAAECAwQFBgf/xAA9EQACAQIDBAcHAwMEAQUAAAAAAQIDEQQhMQUSQVETImFxgZ GxBjKhwdHh8BQjM0JS8RU0YnKiFiRTgrL/2gAMAwEAAhEDEQA/AI4r3J5wMVFgGKQw0FRYEhFqtsY8pqLQxwNUbCuKKRFi6aLisd pouINKTAkJJVbRNSEZ6aQNgVIQQWlcdgsUrjsEBSGOKKixodRa i2SQ8qVBsmkOhKjclYXRSuOwOmncR2KLjCApEkEBSJBgUhldxT mGytm0XFzFE5UsFZu9p88fh54NVzqxjqycacpaIy3IHODzN2E2 N9omBySeoUgDbYHffpXMweIkmqc3f6m psqrSpOpdNa68D0ECuoc8ICkAoFIlYMLSuMLRSuOwmKLjOxRcB CKYhCKAPLxXpTjhiojDFIY/DVchomIoqlskkC9SRFnKaGIkRiq2A7pqFx2AIqRFg0xCg0AEKQ Bxjek2SiixggzWeUzXCnc6aHFEZCnCwxHgGpsoWo6QKiSHEFRZ JD6CoMsQ8FqFyRxWi4AladxA4pgdRckjM8e54tbYlVDTuP HgR58jIdvkDWSWMp3tHM2PA14JOpFxvpdGUj5yluyRJM9tCpy3 YroiAHSNpidQZtxnptnGM4yTxE5cbdxONGKM1yfwBLu9HbsWiU ySMDu0gjGQpOeh2z6Zqqk1KpuvvNdTDyhh n0V7I1n2T8NiaZpivfiQaTk4BfKnb3Z dGBipVLvgjBLF1p3hKV0z1YCusUhAUhhAUhjsYqDJIdNRJDeKk Kx2mi47AkU7iAIpiPLRXpjjBiosYYpDHIzUWhkhZKrcR3FLUWE KhpMRJjaq2guOh6hYdwSadiLYlMQ5GmaTdhpXDMeKjcLBKMUmN ZE2KbFUyiaY1LHSy5pqNhSncbUU2VDqiotkkOoKiyaH0FVsmhy okjqAK2 47aRZ7S4iUjw1Av8AujJqmeKow96SNtHZuLre5Tffay83ZGevf tAtVyIo5JT5nCL8zk/SslTakF7kW/gdah7NV5Z1ZqPd1n8l8TLcW5rubnKnuRn8xchf8Xi3x29K5eIx dSt7zsuS/Mz02z9lYbCZwjvS/uevhwXr2lO TsTt5DpWVHWab1GZrGPrpGT1xt86sjWmskzHV2bhpvelBXLnko aZpnHSO0u2 SY/nWrDS60pckzibdio4ZRX9y ZovshX Pon4mtWBym 48X/Wz0jFdQmEKQBCkSCWkxoMVEY4FpXJWFK0rjsNsKkmRGyKYjyoV 6g4wQqLAcFIYS0mA4lRYyQyDHWq03cGgQaYhxWqLREdU1EYuaQ McjPmM0mJDyVBjQ6BUSVg9NK47C4ouFhQKQAS3kKe3LGn7TqPx NUzrU4e9JLxNdLB16vuU5S7k2RpOZLFetwh/YDN/CDWWWPw6/rXr6HQp7Cx89KTXfZerI8nOVkOhkf0WMj LFUy2nQWjb8Pqa6fszjpaqMe9/S5XXX2ggf3VuT6yPj6KD NZJ7V/sj5s6VL2V/8Alq S b hTXnPl82yNHF xHk/Ns1mltCvLRpdy tzo0/Z7BU9U5d7 liju KXU2e1nlcHwLnT 70rLOrOfvSbOnQwdGj/ABwUe5Z epD7Oq7mncvqGqUiSiO9KRZoHGtDJJAztnahEZsuOVl0w383/Ds5lHvk2H8NbsLG6m3yt5nlvaKdqcI83fyX3ND9j69yY XZj KteB9 Xh8zxq99notdImcKACUUmMMCojQ4tRZJDgpEjqQwWpoixo1Mie UCvUHFCFIYYqIw1pAOLUWNDgFRALFK4g0WotkSXDHVUmTSuG6U kxuI2KkVitcxp7ciJn9JgPxqqdSEPeaXey jh61X ODl3Jv0GpOO2i9biL/C4Y/Jc1lnjMPHWa87 htp7Kxs8lSl4q3rYq77nOIbQKXP6TAhfgOp lc3EbXisqKv2vTy19D0Oz/ZWcutipbq/tWb8XovC/gU45jumY5kODjGABj02FcqWPxD1m/Q9PT2JgIZKjHxz9bg3fEHYbu7ejMT9KzSrVJ 9JvxZvpYShR/jhGPckvRFbNcxj8zf0FQUeRdKdtSI9yvlj41NIpdSIw058Kdit 1OQGo JpkbviEppE0x0KfGolluYaxUXJKJY8N4LPcazDGXEKl5G2CKoB O5O2djt1OKTZXWr0qNt92vku0g5A6nrTLslqBccQWMEBSznoB9 T7qnToubMWN2lTwkLvNvRfnAhm8K/wB6hTIRhg6gQ6h16ejCrpYZrTM5dDb1KX8sd34/K5ccF47apaX8byhZJooVjVgQWIZ9QG3kRWihBwhNPjY5G2sXSx W50Tva98ra2NZ9jVwrLOFOSOyP8VacGmpSv2fM87utSbZ6TXQG KKADAqLGg6iSFBoBBg1ElcXNFh3AZqaREaJqRG55UK9QcYIUmM NaiMIUhj6CoMZIjSq2x2H yqveISG5pEQanZUHmxAH1qM6sIR3ptJdpKjQq157lKLk SVyOnH7UHHbLn4/0rA9p4W/vfB/Q7C9ndo2vuLu3o39SHxLmqBNlzIfTYVmrbXpQypre C pvwfsviJ9bESVNcl1pfDJefgUt3zFdyKeyjKL kBk/D1rmVtsV55byj3fV3 R6DD zeDpZ7jm cnf4Ky87mdMzE6mJZj1Zjlj8TWCTcnd5s7NNRpxSirLsyODMTg ZJOwA6knwAqJJyJ11YzQOYpomjkABKuMHBGQajdPNE6NSNSO9B 3RKt nSoM1IJ4WboCSennSuN6Ec8MleUQhSJGYpg7YYHDavLGDn3U99 RjvPQz1HHc375WuRTw9jMYE77a2UHoDpJyfdgZqXSJQ3mUWurg X1p2cpiGWZdK9NyxA2A95xThPejvEcuA3dWrxMY5FKuvUGpRmp K6BZmq5A5dhumeSeRVihx3M4eRiCQM AGN6zYiq4KyM2LxM6SSpxu3x5GXV/GrzpJmh5Q4Yt1cLFIwjhUF5D dpUgaV9SSB8z4VVVmoRuU4zEyo0nKCu9EX3B K/doeIxxrmOR5I1O/dXvoPfswqqVSV4xT11MlbC/qJ0ZTeaSb7XkzCSpk56eVakdOcbu5VQ2ja8OyoG1DXIdKZwSMv 0GceOBnGa6cKkWsjwWKweIpSk6kXrrw8y047c2rww2sEQluIlX XcCQEEklnQAKAyr7KnVjB6EjNSlJRzbKKNCpWluU1dlLHwSZ4p Zu6otxGxBO51yLGAMbdWz8KjGcZJtcCeKwlXDRUqqtd21PS/sTtHTt2OMER9Pe39K04SalKXgcydRTdlwPUDW4rCU0MY4pqDJI I0hiZpiudqosO52qiwXBLU0hXGyadiNzy0V6Y5AQpDDFIY4KiN D0ZqDJEyBqpkguPyMcHTjVg4z0z4Z9KpadnbUScbre049x5PxS 9uJJW7ct2gJGk9F36KBsBXkcRUqVJt1XmvgfR8DTpUaSjQVouz vz7W IdtAPaYA/1rHKXI7lKitXmOygHYD4CoGiyeRs P8BtFaMi9NqjRxlA7AjGkd5RkHB6/GsdOrPNblzlUsRUcW2rtN6GIv4I0kZIpu2RTgPoKhttyAd8Zrd FtrNWNEG2k2rdh6dyKOF37wD7streWPZyfk8BJwm2o Z1aWOd/U71Hdz1y4nFxzxGHUutvRlddq/FkZTnfja3V9LKuOzQiJD5rHkas OTkj0Ip24nX2ZQ6ChGL11fiR GZdljQamdlVQOpLHAH1qDOlOajFyeizLLg0mLqDOO7cQ58RtIu fhUW7K5Tiuthp24xfoaLhhC8dITGHluM48nidz9d6qk96nf81O VX62yU5cFH4NIz3KsCjiyKTsZrhD 7IB9cVOot6lY0YttYLfXKL9CZfWVpHxW5FzIsRUK0LOMxB2RTq PqM7Z/pVa33RSj4malVnLDQnBX58zN818RjmZEjYzGJdLTldJkbbJC C/6991Cm4XbyvwNVKMrXat2ci25KiUW08pbBVjgZ64TP86z4vOcU KpKSkopGLU10C9M0vJkoDyMSRhANuu5z/lrFjF1Uu0J9ZdxY8GuT/Zl4zDuu6jJZfaOjbSe8eo3FKpH96Fiiqk8TT5rv9dDJE1rN9wT g9d6ZFpPUKJFHQAdegxQ23qKnShT9yKXcrFhbL/sV577If8AdJ/y1rw/8c33ep5f2lduiX/b5Gw yZgI5fNtBHuGofia24D3pLu Z49Prs9BWuiyxBkUhsVTQwuFmkO4maYgc0AJqp2C4JaiwgS1Ow rnmIr0pywhSAIVFgOLSZJDqVBkh9DVbEx8PUGitnnvMq6ruTSM nKfPQufrXj9pNfqZ Hoj6TsCDeBpX1s/V2IiMy7EY9GGPka5zsz0EXJFvwXgs9x2skcbOsCaiFHVjnSp9D pbp5VTUqKCQq1eNKUVJ2voRr6C8nkJeCVpGxsImGANgAMbADap QlTismV70IRsmrFfeWjxOY3ADjGQGBwfIkbZ9KtjJSV0RTTzQM bkHKkqd9wcHcYO49KGT3U1ZnKBQWJI1vKFsyxXN0is8sSxxRaV JKvOSrSbeKoG/eqmpnq/uZ8VJOpToydottvujnbxY5ylDm8txnA7WPfrvnI uKN1z6qyuaNoSthaj7GajhKAcdYOASZLgDPn2bEH5D60RpZ7jO TiG3slOPKPr9TO8DiI4ug8RdzD0yGeluuUd1am3FW/05v/AIL0QH2h2DNxRotQ1SG2UE9Muqr/ADpU06UGpcLlOzpL9Gp2yV/gZjmOzEFw8K50x6Bv1J0KST8Sasozc4KTNEJ70VLmWNmTHYO2r HaFtv2iI/5Gs8 tiEuX Sd1bQzqgVtBJHo32c2jLZ390CqosZXdAz5SN3wCentis1anKea 0RzNoVI9PSp2zb52WbsSp7aGLgdsrYQXMyGV1XL6dbtnON8BAK U/eutc/y5GEqk9oztnurJeCInG AW/DrSQTaZbq6LLENjoiBGGz59DkeYFQvOc43ytqXUcTPF1luZQja/azz2th0RxGpE1Iu7dR/Zt43jrsx/14/wAxrbh1ejPvR5P2ml 7SXY/kaD7LW3Yf8sn/rX/AM1fgH 8 76HkV/Iz0VWrrtFqYWqlYLhA0hhA0hnE0ACTTEATTEITTEDmmB5mK9Gc wIUgCFRAcWkMl24FUzLESWSq0xtDealYqaMhzfbaJUnX8/Zv2lxg/EfhXmttYdRmqi/q1719vQ9r7LY2Tg6D/pzXc9fJ pDmcsmR0/nXntGe796Jd8j8d 5GR5UkeOZQAEwAShPXPUd7wqqvT38kzm4zByxEUotXXwuS YvtHllUx20K24PVydUuP1dsL9fTFFPCxWbzMdHZypu85X7OBgy STknJPUnrWo36aDtrbSSsI40Z3boqjJ//PWlKSirsHKyuy3ENvbqRJma8B2QFTbJ59ofz2/VG3XNUXlU0yXxYk5za3bbtu2/gWXKvMcsCPa5RYbt4xLJgiREJ0yFSOndJ93hVmmhHE4GNVqrrK Kdlwb1XxNzzjaWkIivLQQI1tJEHS3ZSujUWichehOg/PxxVlVRjaUcuz0ZzdmVq1Xfw9a7Uk7OV9bZrPv/AC5H4i4h44r9FeaD/uxrH LGk3atftLaCdXZDjyT/wDF3KjiCiDjfp97hb4TFGJ/7hqDsp9lzTSbrbK/ j/8b/QX7Rjp4oHU5ObVhj0IH4rUJbme67rs0IbKV9ntP/kZXnWUPfXLDp2rj93u/wAqKHuI0YSnu4eCfIueabXs GWYETKZOyYuW2bMZYgDw3Iqij/PJ95mo1N6vOO9e3DkUvGhGttZIuA5jmkfA378hVST54jP0q Ce/JvsLqLk6k76JpLyNlwPMXL1w64HbSPnP6zxxY Qom53tw/OBz6tqm04RfBL4XY5zogHCOHIOjrEx9/YHP8ZqcqSjaXMs2Z1sfXb4X/AP0ZPmeWeWT8vqWRFjj0sCMaVAAx4eJ NVwW6dfDUaUKX7Tum278zN3GE9ogAeOdqvinLQhWnCit6o0kNx zI3ssDjyqUouOqK6WIpVlenJM0FsP92XR85rUfJv8AzWuh/BPvR5b2jf79P/q/U0v2VptK/gBGg bE/wAq1bPXXk 48sveZvxXUJoOkMVTSsFwtVKw7iFqLDuIWp2FcAmpCEJoEDmmI 81WvRHODFIQQpDDU1EZIikxVcokkyR2tV7pK42WqdiJV8yQa7d/NMOP8PX6ZFc7alLfw0uzPy 1zq7EruljYcnk/H72MpZPlSK8TJH1ShK6J/a5giUndJLn4ArCQPdnV9ahxHCNqsnzS f2KuZRmrEQmkO8M4a876E0gAFndzhEQdWY ApTmoq7M9SSgrssbri6QobayyqttLPjE0voPFE9PH55rjTcnvT 8FyKVT33vVPBFGpq41Jk7hsbySLHGpd3ICqOpJ/11qE2krssVWME5SdkjTcXnjjiFlAQ6xkvNIvsyT4IIX9RBkDz3 PqaIpt7z4leFhKpUeIqZN5RXKP1ZoecpieKwYBB/2LPTORKd/lipyrb6c0rW SOfsyNtn1E3/f6FPzNd9pxcsOgltuhDHuLHqO23gflVe 5UnOTzzL8FT6PA7r5S NyPzNxQS3xlbViIp7QwSYhqxjwy23xpUYvo8 JbhaHR4bo1xv8AHIoON8Muogk1zGV 9BpFJIyc7kkD2SdQOD51ohKL6q4DpV6U7xpu 7kav7VbiUR2du6LGkaMVAbLbKiAny2ztVOHk5N3RzNnwpqU5xd 23n9jEXlpMipJIDpcDSSc4AGwPlt0FXwqRk3FcDqXsbCPi6f2E bfDau0znbTjtw3vqhv97d/NDCsNL9Yq/D46WJ/M/F/93cPAGDEsJB9RDt FONaU57j4fUMDQUcTWk9JX LKn7RbxZbqSaPYskT6fNtGM/JRU6dTpZOUuLNGAhOlg91ZtXt6 p5/YcLu7z2FaQ5K7kBVOMk7kdM5OAcAE9K7EYxjojxlbEVqz/dk33knm3hBtZVaPsxFMG7NoJNSME0gkb5Gcg7 e1NpPJldOpOm96Ds wr047cJA9tqUxysjnUMuCnTBB9aEkouKWoq9Sddp1G3Y9T xuZmt5s6cCRcYGD7OTnf3Vswcd1Ssc rBRlkeh1sKxM0wuEtRA7NMDtVKw7glqlYVxCaLCuCTTsK4maYj zcV6AwBigAhSAIVEAwaQxxWqLQ7hg1EYzxIZhlz07OT E1mxavQqL/i/Q04FtYqk1/dH1Rh7DB9 K8DI u0LFz9zf7os/5guXj/AMRiRvwFQtlcaqL9S6fHdv8AFoprkDO1SiSqLMeihl 7yuG0who8jHttkAAnxC5z7zUXKO lxMsrXuVoq4CVZ2ZcO52jiALn3nCqP1idh8T4VCU7WXFhdJpMk cOvpIgwjwhcFWcf3mk9VDfmg mCajOCk7snGkp23syVBGSQqjJYhQM J2AFRbtmbW1FNvgbm9bteOAbAK8Sb7jKxZOx697IrLFXo8rnDo p09lt9jfm7ehAtowOMflCQPvUqk9D1ZF93hU91dHuvLmaZ3/028Nd1P5kjiXDeHG8uop5ZEkeaPsQqsVIdVbvMdgCTjeleSjeG aV/EzUa2KWHpygk1Z304N/5yKL7RuKNLdPGc9nB3VGc94qCx e3wqeFilDe4su2fSUKKdtSy564WRLZm7lKQzBwXAzpXuHx/aHu8qhQU4KWWfAow9eFSM iWa P5Yh8xWFj92kEXFVmNq6LFDpADIcDZv/UIye8NgF9c1ZSUlLeazf54BSrVnOKlTaTWb5fnzBsJ7VuDTxtt cLLlDvkrmNvcOrCiaSrJ8SyUK36hSj7ls /8sDzBKjcPtcataiIEFdtomGQfHoKqop9PL84l9CEo1HfTgVXHG 1TsP0AibnJyigNuP1tVX0laPmaMPHqIqbu21kAOyMM95Dg74z ArTTrShoZsds6lirb2TXFEOLhyD2syYyBrOcb5OB4bkn41ZKvN 9hkobIw9K91vd5Nl4fGLYuI1706L0/Qjcn/AOwVbTlLo7t8bfD7nA27CnRqwhSSjk3l2v7Hp32a24S1JCquqQ 50qBnCrucV09n3cG 081vNvNmtLVusSbA1U7ELhB6Vh3ELU7BcTVTsFxM0COzQAmaAE zTFc86rvmEIUAEKQghSGGDURhCkA/GtQbGROY5AltIfFhoHvbb8M1zdpVdzDT7cvM6mx6Lq4yHY7 WfqYO0fBrxkj6ZQdmXtuk8sTRRsTHGJrkpkYARFV5Me7AHuNV5 6ItqVKVOoptZu0b97yXma/m3lGS4W1nsFR4Wt4kCA4fugnUfMnVv6iqFWUH1vgcjCY7o3UhX ye83fhmVdxy/cWvDrlbpUUMYmTD5ZW1KDnG2 F tR6SM6sXEvWJhVqrcZhVFbTakazh9/YLwyaGQk3Ts2E0tudtDhhthcdCfA7b1lnTm6qktDLUhWddNe7z Q5yfacNCdreyRlmY6UaQjSBtkqpySd vhio15Vd60EGInWWVLI9A4fxfgiEdgtqjdO00YI8zkjP1rLKNV qzT8zmTw PqK83JrkSxy3w23KcQaeVtTxurtLkO8jDSemTknPu36Vv6CcaS lfyy8ir9fi6yeFUVo01bRLX8 ZjuP25HFiCShNzbHYZI1dmQRj1NQcZKLjLXO/H/ACdvCST2ams rL4XKXnsFb6cHUcGMd72j TTrTox3Y2L9nSvhYPv9WZm4kZiSTknJJJySfMmrki95ZI9C 0zJsOHOzFmZFO/rDGaqgrT1v8AI4Gzf9xWSVlf5s83wKvO3ZM1FhaueHFVDarmdE QaBoLFlXGvrnu9KySzrrsRlqVIxnwyXPPy Zdfag3ZNa2KhB2EQY6Btk91dz1OEJ NTpwcW3LUy7I/cc6uebtmYqVtI36mrFmd12ihhT4 NSK0CopkUTeMArbWiDAL9vM3n3nCL9I63NbtKC735v7HgNtVek xlTssvJX9Wel8lDFon6xY/XH8q6uAjaiu9nATLzVW2xK51ArnUAdmgLnZoHc7NAHZoC4hNMV wc0xXPPa7pjFFABCkBIWLbNVuWY7AVIQQpDJcLiqZIkmZXnTiA dlhU7R95vLURsPgM/vV5fbGIUpqkuGvf9vme19nMG4U3XkveyXd936EHlzhqzSNrz2U Mck0mDg6IxkgepOB8a4FabistT08pbkctW0l3sOy4zPHJJImnX PFJCxI2COAp0jwwBgeVCVlZF1XDxq7sXomn5G1m4vd2lnw97Zx/tKujq65QshREHmPHoRWWNKLlK5zHRp1q1WNRe7o/NlTz7xK8ubw2OwSFlVY1XSpbSNUjeONyfQVZSUYQ32TwVGnCmq i1edyhl4HIJJFCuUjU4Yr7baRsvvOfcKksRGyb4m9XZF4lw9oR Hr9twzEeAGRge/rmp06im3bQLkFTvsMk XWrSO8bLlG1hRxLftpgXfRn2j4az4L6dTWSdZbyUVvBiZ4joWq WT58vuWPOXNA4g4WLKW0QIjB2LE7FyPDyA8B7yK0Vasqlrq3YQ 2TgFhYb0neT1 n1 xY87P8AlrW/jHduIopB6SRFSR78FR8KKsUmpRyTRTspftVcLPWLa8H MrPtOtF 8feQxKXkccsZ8xoVSPhgfMUpQ3ZZZp5 ZPZFS HdKWTg2n5tmEz51I3J55mu524wstvYwA/3EKhhjGCI41/kflWejvSnJvwMGFw3Q1ak5f1Nv4sxp9BWk1Nrge2xcNWKbhXDe 7i3WS6l/wDcRTpP/wAjsaryjK7PMOq6kK1fnaK7v8GG5xuRPxC4kByFcRr5ARgKfqD Ub3Vz0myqPR4aKeuvmZq7XJqcTbUVyKdqkVPIJTQNPIseZmB 5gdPusXz1Pk/OuhV92H/AFXzPmm0P9zW/wC8j0Xk6NltI1O DJgjoVLsR OPhXWwLvQjft9TlSeZc5rYK4QNIYuaVgE1U7DFzQAmaAEJpgCT QITNMDAV3DIdQAQoAMOajYBQaADBqIw1alYDBXyMJH1dSznP I188rN9JK t36n1vDwUaMLabqt5I3X2Z8He5ivIlWPMsaR6nbBTUHw2BuRnH yrFUpyqTio tjPtCvGg6c5N5O9ktdCouOUr FyslpMSDjMcbOh9QygjFWSjJOzTOlQx2GqLeVReLs/iX3MFtNHwi0MqPDJDdSBA6kNpYO4OD0GRUnHqK/b5GClOnU2hV3GmnFXtzVkBxPntJYwRaKLruhn1DRpHXB9rfwz0 z44rH lzzeRKhs dKfv3jwRH4lzRbg/kLaZsjrK4Xve5c7fGoRwnNmiFCvbrteBRxcQSRQl3Fq0uzCRQd YDblMZ2Gf8AW1Xum4503YuVNptvMenv7SNf9nizIfHRpUe8nc1 BUqkn13kEd5PJFBdyyOcuxPp4D3CtcIxjoRnGT1Z1jIVYeVOSy JUZWdjRXnGJZUhgxlLcOqDxLSvqJP0HwqlvLNlkKMKdSdRaytf wVhq6We6ATWTFZx6FJ88dB6HHyAqtSVPN6yZTuRTbWTlm 1lXwDhpnmSMAnOSQOuB/oVdWqbkGyF4w60tDuZIilzLHv8Ak2C79dgM/XNFD NCdbpesuInAIwbmBT0M0IPu1rn6VOo qxVE jlbk/Q9Unvof7XklcFkjtUTBOTln1ZrnSa6LvZyKVCo8KoxydzAxIzr LdDAQzMp331Pqf5dPmK15K0ew9BQqxju0uNvQrL VEXU2QPdVtOLk7IlisRToU3UqaFBPdyOcxlUUfpYB95ztit0MO kutmeSxe2as5/s9WPdmxx7qWNVM0Ui9ooZGKkI6nxUnqPdUZYfPJl1HbloWqxu aD4nx2OUw6Vf8AIwxxnIHtK7scb9MMKvlG6iuSsedxP7tWc1xb Z7TytIDZwEZw0atv1725H1rsYWG7SijjzW7Jx5FlqrSRuEGpWG IWp2HcUUgO1UBc7VTsFwSaAuITTEDmgDCV2zMdQAoNABCgAhSA IGogGDSGUPGrZVJdsBDjc9AT1z/rxrxe2MDOlXdWK6ss 58V55 J9I9ndq0a2FjRqSSnDKz4paNeGT7iVyrzA1o5mtmXfuup70bDr gjPyI/rXGzjJPidzEYahjKe6/Brgz0CH7WrcD8rayq3/KdWX/q0mtaxa4o4NT2cqJ9Somu1NfUy32hc7JfwxxRwPEiP2haQjUSF ZQAB4d4 NVVaqqNZG7Z2ypYSTnKSbatkYNGNVs6qZIinqLRapEtmDDYEVH QnqDFCpdEd zRmUM5GQqkgFiPQb0XyK6jcYNxV3bTma/iHJvCrd45n4gslrKHCqXGpmA2xIm2BnJ2Hh51TKrUzjFXZwKeN xFS8XTtJfnEx3FLe2im0wOZUOD7QYDJO2oddsVbSlOUbzVjsUX/csy74BbplZCOkkjDffRFGen Jh8qz15POPZ6sjipO7S5fFv6EDgc7hpVxkNG7n0K I BNTrRTUe8sqpR14En7Mb/sbwydkZcQyAKOudSb1ZiWlC7OdjKXT09ze3e0peP9pJeTdw9pL M5CAZbLtlVA8TuBVlJro0y6EVTgop5Ja/Ms GcElt I29tLp7XXCSoPQsMhSfPpUJz36baKpV4yoSqR0zNTaWLnil3CF AZYozgtqGAIznPj7Q dZJxfQR7yrp4qjCo3k/AzVrKTZTwhcPbyBm9QZOvvG4 Aq6StVjLg0bIWjUi enkUV9CZU0E43BzjxFa6U9yVy3H4X9XR6Nu3EYXis9qgjggjD4 AaUKzswH6jZVCcLkgZONsZNb4VoyXI8fitl16ErJOS5pFbe/ergiSeUl8YGvcgeXp7qi68b5Zl1PY1aUd6b3eziJacHD5/KYI8NhQ6z5HGxz/TVXTWduJ7by0mi1hTrojVfltmu/hXvUYvsOJOe9JvmWQNaBIXNKwxc0DuIWosFzs0AJmmAuaLBcQm iwgc0wMPXZKDqAOoAUGgAhSANBmkwHTGRUFK4xuaJXUowyrAgj 0NRqU41IOEldMspVZUpqcHZrNGOvrIW0oAcMrjP6wGcDV/X314naOC/TT3N6981z8T6NsXaf6qO/u7tsnyb7PzLtJJgJxkjHmK5Nz1Frlzw3lq5vUk 6ormAJkFwudWcBSdie6epFTpwlLRGHG42jht1VXbevbjpzLfk3 7PJWnI4lE0MCggAyKDJIdlVSp8Bk7HwHrU4JSluvI5OL2rFUv/bu77tETeavs0htIpLpLxhFEudEsYZiScKutSOpIHs NWVaG4r3I4HbM61SNOUM29U/l9zFxzdw4xkCsjPTxzZL5g4eY5nTJUDSUz4oygofXYj60aZGbC 1OloqXHj33zKCazPUkVYpDnRbJHC ETysOyjZhnrjCfFjsKjUqxis2U70aT6zNHKrQRvE2jtIkCbHo0 762950j6VlVpyUuF/QUf3Zqa0bv4JfUb5PsWcXdwdQhhtpgWxtqYZAyfRfDzFWVtEu0 ox2IjGcILNtogfZ1xCO3v4nldUibWjM2Aq6lOkknoNQXfwq rHejYox1KU6ElHNnp/GH4Pw R IdyW8lBKKJNbliMZUdEB8X9/ng59x23EcehHF4pKlpFau1v89xW8L5Ymu Iw8VR1 6uIpiSe/rVNPZhR5ED5GrMPCUouHLjwLsRi40KEsO11tPDmV0nMtvDx2W5 2a3OIZGUauiIpcAdQHQdPAGrKcY36yurmqOCqVdnKmve1Xnp5F/zjxjhK2k6WhtWnuwAfu4QuxLZLSFemNzv41prdDuWil9DHs/C42WIg6iklHnf4XPK5VIG1ZD2D0K9R4mplKI8pqcTNUZHgibtQ v5 cY8sHx8q0vKJ84xlXfnOfaz2XgxPYRAgghFHe67bV6TB/wAEO448tScGrRYVzs0hhZosO4maACFIkhCaYmDqp2EcTQFwc0C MXXYKjqAOoA6gAhQAaNiotXAdabNRUbDuMXVysaNI3RRn1PkB6 npVderGjTlUloi3D0ZV6kacdW/zyMLe3jSuXfqfDwA8AK8JiK869R1J6v4dh9JweGp4amqUFkvi ZPtJTgDORWGSzO9Rl1bGo5M5sk4fIxCCWGXTrQnByOjK2NiMnb ofrU6VV03kY9o7NhjIq7tJaP5Ml848Yk4vOscCtHBbwySYlwCX xucKSD ao95PjUKtZX333GHCYP9BB7 bb4GUbjt28P3d7mV4MqdDuWUFemM7genSptu1joQw9FVOkUUpc wbaXFVs3RZ6FwHma1ktls71YdUfdjkuFUro8BqOylem/hiqsRUqumoxWnHicLF4GpTruvRbSeqTtn9H6kuDifBIgdQsl0/nRqssjHwA0AkViUK88ncz1YYubylJ34N2S8zLce56yStnGUXcB 5QNWPRBsPec 6r6eDWszdRwjil0mbInK/J99xFjIWaKFiS00uTqPjpXq5 nrWzqrqojitpU8Nlq S/MjU893Vrw6y/sq1IMsuO1OcuFyGZpD k AMeXltVapvfvI52BjVxVf8AUVNFp9u4yHI3KLcQkdTJ2UcSgsw XUdTZ0KB8CT7vWrJz3ToY7F/pop2u2UF5bNFI8RI1RO6HHTKsVP4VKLTVzbCW9FSXFXNXyJFxO 5JtLe5lhtd2mYf3can2sE9GO ACM7nzNHRKb7vIwY6WHorpakU5cObOubKG7uxZ8LizFBGyqWYA ylSS8hY ZwB8Og2FcU9XxLcPXdCi6uJebflyRNtuQ78RGdodOksGjJxMAv VsdCOvQ5NWOlNxvYsW18L0qp72vHhnwM7dzLnQu 25qpLidUrJBtViKZaDVmuZYwehkjB/eFaKKvUiu1epzcbJxoTa/tfoXF9HFNeSOBuZCmPVe5n46c/GtGLk515JcXb5HzFykoKPYejjbbyr1aVsjIGDSHcUGkAuaBiZo C4uqiw7naqLCuJmgBC1OwA6qYjH11SB1AHUAdQBwoAIUAEKQFF zPeDAhHU4ZvLHgPnv8K87tzFKyoLvfyXzPT zuDbk8RLTNLv4v5Gb015k9mool2rVVJGyi8iyTBGKrNiZdcocS WC4V5MBNEytkZyrRthffqCVFpPUyY g61BxjrdNea VzL9gy7EEVZct3LEi1U5pMnC4V5w9tKsAz6i2cAnHTGQOniajG or2ZTNJyFs C3EhAWIjPi3dH13pSrQWrE3GKPReVeRbSMCe7YTFQSVbu264H5 2fax67elZ3XcslkcPG46q24U8vVic4faaqg2/DcbDSZ8d0AbYiX/MdvIeNaYQfcVYPZLb36/l9TC8q8Utobh576A3asj4V8MTKSCGbUcHPeGTnrmpyWWR08TRq Tp7tKW7n8D0FuNWNrw2a8sENs98dCx5yUlXKtp8gAS3y2GcVTe W9ufljlLD1quJjTrPeUc780eSA79dyep9fEmtJ6BZGw5g5wRbY cN4evZ2wGJpOkkzH2t/I J8emw6wp77jaWRzKeEfTOvWe9LhyX5 ZmX4Rxee2kE1vIY5ACMgA7HqCCCCNhUpRT1NlSnCrHdmro0Fxz xxGZ3czFRJGInWMYjK4I9k5wTk7jfek21fPUMNs/DxikoXs7pvW/07NCoVTuTks3l/Koxi5OyOhUqQpRcqjt3k6flm7Mfax6CoJBzJEo1LjVuzDYZG/qK3xw0UszyOI25WlN9FlHu17yn4rGLWVdUkcukq5MJLAAN0Jxj O3gTRGi4zTWiZKe14VaEo1I9ZprLTNETgfGF 8hnO0kmehyCzZ/nVrg5VE 35nk6tCTjkeyFq9VY5NxQ1RHcLNIdxc0WA7NFgEzQAmqmAhagY hanYAdVOwGUrpkDqAOoA6gDqAFBoAC4nCKXbOFBJwMnA9Krq1F Tg5y0ROlTdSahHVmMvGeZ2lB9o7DyAGAPlXhsXiOmqyqPj6cD6 FgcG6FGMIvT14lcxIbBNZ2ro0Rk4ys2SYrkdKqlA6FLEx0RJa4 OKr3TTKrZXGk4mw/8ANTdJGaOOkmTI LE7YB99VumaY4zeHvvB6k5J3x aPL3moNGiM3qx z4nLHk7MGOSG8/MY6VCdKMhNcSwt a5o90jhz srH/NVf6WPNlNWkqmTbK/i/Hbq4GJpWZM5CL3Ygf2Rsfecmr4U4w0K4YenTzSz58SoLVaDkdm mK52r3/y/wBbCgV8zmpBK4S28rezFI3uRj/Kro0aktIt DMs8XRh700vFEyPgt0ekEnxAH4mr1gMS9IMyy2zgY61V6 hPsOBXgO8ShT11yLj6ZqxbIxM/wCm3e0V/wDqbA0tJOXcn87GjtOCgHW797GAEHdAPvG/0ro4XY3R3dSWfZ9zz 1/aVYtKFKnZLO718lkviWTWYbIeadgQFIaUldIOQMeWa2f6dSXM4 X6 o CIcvLdkclodWrrqdz/OpLAUVqviyDxtbg/gjzzl3gkclwntKokUgA AbIG9eepVHKrBc2vU2VcRKKsj2DFequcuwJNMQoaiwHaqVhnaq LAIkgYkA9CwzpYLkDOzEYI8Mjx2rIsdQdTo08720NksBXjT6Vr q2vqvTULUK12MuQGqpWECWosAOqnYDNV0SJ1AHUAdQB1AHUAdQ 0BVzcvW7A6Q0ZPijnb4HbFcqpsfDSTsnF9j TOtT21i4NXldd30M3xDg80Jyy6k/TXp8f0a89i9n1sPm1dc18 R6PBbTo4iyTtLk9fDmRVVRXOdztQcESdQxVVszfvpxsRygqdzI 4Jsehg9Kg5GilQRPTAqs3qyQUUMkhxGhcjrjoPeTsKvoYWrXdq cW/znoYcXtDD4ZXqzUfXy1Ck4Xcru0TY/Vw38JNaauzcTTV5Qfhn6GChtvBVpWjUV 269bCxdMMjY88GsDhJcDtRqwatdeYxLaeKnP40KXMhKlxTAjsZ m9mJ29ynHzrRToVanuRb7kzDWxNGj/JOMe9ouLDlqVt5CIx5DvP/QV1KGxK086j3V5v6HCxXtPh6eVBb756L6/DxNFw/hcMPsL3v0m3f5 Hwru4fAUMOupHPm83 dx5LG7UxWLf7ksuSyX38bk/VWw51hQ1KwBA0rAEDSsAQalYBm/m0xSN ikh Sk1XVe7Tk xkoK8kjDclRkzIfBDk/LavJYON8TTXb6K5sr5HpPa16zdMlwC1SsRYmaLAOKKRKwDGmDG haL2naF3OCxC6u4GYEZ9epOPX3VgjgKardMteRulj6joKg9PiO H4VvMIOqnYQhanYYOqiwGfreROoA6gDqAOoA6gDqAFBoAWgCsv OAwSbgdm36vs/FenyxXJxOx6FXOPUfZp5fSx18LtvEUcpddduvn9ble/LMg9mVG/aBX8M1yqns/V/omn33X1O3S9p6X9dNruaf0OTl2Xzj/eP9KzvYWK5x839DdD2mwHFS8l9R9eCS9B2Y97H lQjsDFN5uK8X9C6XtXgYrqqT8F9SXa8voDmVjJ6Dur8fE108Ns GlB3qve7NF9fQ4eN9qa9VWox3O3V/RfEuYkVRpUBQPADArtwpxhHdirLsPNVKk6knObbfN5jgNSKwg1 ILILNILHUBYXNIBc0CFzQAuaQCg0AEGpCFDUWAicacfd5s/8ADk/hNZcb/t5/9X6FtH SPeZjkVe8T5A157Zsd7FR7E/T7l JNvqr1FjIdqosAoalYBwS0t0kmCz00hA6qLAJqp2GJqosAhanY AdVOwH/2Q== (https://www.google.com/url?sa=i&rct=j&q=&esrc=s&source=images&cd=&cad=rja&uact=8&ved=0ahUKEwjY3Iy9i-HVAhWRh7QKHTd1CkgQjRwIBw&url=http%3A%2F%2Fwww.sojud.ir%2F%25D8%25A7%25D9%25 85%25D8%25A7%25D9%2585-%25D8%25AD%25D8%25B3%25DB%258C%25D9%2586-%25D8%25B9%25D9%2584%25DB%258C%25D9%2587-%25D8%25A7%25D9%2584%25D8%25B3%25D9%2584%25D8%25A7 %25D9%2585%2F%25DB%258C%25D8%25A7%25D9%2584%25D8%2 5AB%25D8%25A7%25D8%25B1%25D8%25A7%25D8%25AA-%25D8%25A7%25D9%2584%25D8%25AD%25D8%25B3%25DB%258C %25D9%2586&psig=AFQjCNEYHeJn7kIaJAXn1yOUAKhMkyeScg&ust=1503156197316145)

(https://www.facebook.com/photo.php?fbid=1878742502444857&set=a.1377392309246548.1073741828.100009273753204&type=3)

mohammadhossein
2017/08/18, 18:53
http://forums.boursy.com/image/jpeg;base64,/9j/4AAQSkZJRgABAQAAAQABAAD/2wCEAAkGBw8SEhUQEA8QEBAQFRAVFRUQEBUVDxcVFRUWFhUVFh UYHSggGBolHRUWITEhJikrLy4uGCAzODMsNygtLisBCgoKDg0O GhAQGi0fICYtLS8tLS4tLSstLS0tLS0tLS0tLS0tLSstLS0tLS 0tLS0tLS0tLS0tLS0tLS0tLS0tLf/AABEIAKgBLAMBEQACEQEDEQH/xAAbAAABBQEBAAAAAAAAAAAAAAACAQMEBQYAB//EAEUQAAIBAwIDBQUDCQUHBQAAAAECAwAEERIhBQYxEyJBUWEyc YGRoQcUsSNCUmJykrLB0RUzgsLwJCVTY6Kj4UNzk7Px/8QAGwEAAgMBAQEAAAAAAAAAAAAAAAECAwQFBgf/xAA9EQACAQIDBAcHAwMEAQUAAAAAAQIDEQQhMQUSQVETImFxgZ GxBjKhwdHh8BQjM0JS8RU0YnKiFiRTgrL/2gAMAwEAAhEDEQA/AI4r3J5wMVFgGKQw0FRYEhFqtsY8pqLQxwNUbCuKKRFi6aLisd pouINKTAkJJVbRNSEZ6aQNgVIQQWlcdgsUrjsEBSGOKKixodRa i2SQ8qVBsmkOhKjclYXRSuOwOmncR2KLjCApEkEBSJBgUhldxT mGytm0XFzFE5UsFZu9p88fh54NVzqxjqycacpaIy3IHODzN2E2 N9omBySeoUgDbYHffpXMweIkmqc3f6m psqrSpOpdNa68D0ECuoc8ICkAoFIlYMLSuMLRSuOwmKLjOxRcB CKYhCKAPLxXpTjhiojDFIY/DVchomIoqlskkC9SRFnKaGIkRiq2A7pqFx2AIqRFg0xCg0AEKQ Bxjek2SiixggzWeUzXCnc6aHFEZCnCwxHgGpsoWo6QKiSHEFRZ JD6CoMsQ8FqFyRxWi4AladxA4pgdRckjM8e54tbYlVDTuP HgR58jIdvkDWSWMp3tHM2PA14JOpFxvpdGUj5yluyRJM9tCpy3 YroiAHSNpidQZtxnptnGM4yTxE5cbdxONGKM1yfwBLu9HbsWiU ySMDu0gjGQpOeh2z6Zqqk1KpuvvNdTDyhh n0V7I1n2T8NiaZpivfiQaTk4BfKnb3Z dGBipVLvgjBLF1p3hKV0z1YCusUhAUhhAUhjsYqDJIdNRJDeKk Kx2mi47AkU7iAIpiPLRXpjjBiosYYpDHIzUWhkhZKrcR3FLUWE KhpMRJjaq2guOh6hYdwSadiLYlMQ5GmaTdhpXDMeKjcLBKMUmN ZE2KbFUyiaY1LHSy5pqNhSncbUU2VDqiotkkOoKiyaH0FVsmhy okjqAK2 47aRZ7S4iUjw1Av8AujJqmeKow96SNtHZuLre5Tffay83ZGevf tAtVyIo5JT5nCL8zk/SslTakF7kW/gdah7NV5Z1ZqPd1n8l8TLcW5rubnKnuRn8xchf8Xi3x29K5eIx dSt7zsuS/Mz02z9lYbCZwjvS/uevhwXr2lO TsTt5DpWVHWab1GZrGPrpGT1xt86sjWmskzHV2bhpvelBXLnko aZpnHSO0u2 SY/nWrDS60pckzibdio4ZRX9y ZovshX Pon4mtWBym 48X/Wz0jFdQmEKQBCkSCWkxoMVEY4FpXJWFK0rjsNsKkmRGyKYjyoV 6g4wQqLAcFIYS0mA4lRYyQyDHWq03cGgQaYhxWqLREdU1EYuaQ McjPmM0mJDyVBjQ6BUSVg9NK47C4ouFhQKQAS3kKe3LGn7TqPx NUzrU4e9JLxNdLB16vuU5S7k2RpOZLFetwh/YDN/CDWWWPw6/rXr6HQp7Cx89KTXfZerI8nOVkOhkf0WMj LFUy2nQWjb8Pqa6fszjpaqMe9/S5XXX2ggf3VuT6yPj6KD NZJ7V/sj5s6VL2V/8Alq S b hTXnPl82yNHF xHk/Ns1mltCvLRpdy tzo0/Z7BU9U5d7 liju KXU2e1nlcHwLnT 70rLOrOfvSbOnQwdGj/ABwUe5Z epD7Oq7mncvqGqUiSiO9KRZoHGtDJJAztnahEZsuOVl0w383/Ds5lHvk2H8NbsLG6m3yt5nlvaKdqcI83fyX3ND9j69yY XZj KteB9 Xh8zxq99notdImcKACUUmMMCojQ4tRZJDgpEjqQwWpoixo1Mie UCvUHFCFIYYqIw1pAOLUWNDgFRALFK4g0WotkSXDHVUmTSuG6U kxuI2KkVitcxp7ciJn9JgPxqqdSEPeaXey jh61X ODl3Jv0GpOO2i9biL/C4Y/Jc1lnjMPHWa87 htp7Kxs8lSl4q3rYq77nOIbQKXP6TAhfgOp lc3EbXisqKv2vTy19D0Oz/ZWcutipbq/tWb8XovC/gU45jumY5kODjGABj02FcqWPxD1m/Q9PT2JgIZKjHxz9bg3fEHYbu7ejMT9KzSrVJ 9JvxZvpYShR/jhGPckvRFbNcxj8zf0FQUeRdKdtSI9yvlj41NIpdSIw058Kdit 1OQGo JpkbviEppE0x0KfGolluYaxUXJKJY8N4LPcazDGXEKl5G2CKoB O5O2djt1OKTZXWr0qNt92vku0g5A6nrTLslqBccQWMEBSznoB9 T7qnToubMWN2lTwkLvNvRfnAhm8K/wB6hTIRhg6gQ6h16ejCrpYZrTM5dDb1KX8sd34/K5ccF47apaX8byhZJooVjVgQWIZ9QG3kRWihBwhNPjY5G2sXSx W50Tva98ra2NZ9jVwrLOFOSOyP8VacGmpSv2fM87utSbZ6TXQG KKADAqLGg6iSFBoBBg1ElcXNFh3AZqaREaJqRG55UK9QcYIUmM NaiMIUhj6CoMZIjSq2x2H yqveISG5pEQanZUHmxAH1qM6sIR3ptJdpKjQq157lKLk SVyOnH7UHHbLn4/0rA9p4W/vfB/Q7C9ndo2vuLu3o39SHxLmqBNlzIfTYVmrbXpQypre C pvwfsviJ9bESVNcl1pfDJefgUt3zFdyKeyjKL kBk/D1rmVtsV55byj3fV3 R6DD zeDpZ7jm cnf4Ky87mdMzE6mJZj1Zjlj8TWCTcnd5s7NNRpxSirLsyODMTg ZJOwA6knwAqJJyJ11YzQOYpomjkABKuMHBGQajdPNE6NSNSO9B 3RKt nSoM1IJ4WboCSennSuN6Ec8MleUQhSJGYpg7YYHDavLGDn3U99 RjvPQz1HHc375WuRTw9jMYE77a2UHoDpJyfdgZqXSJQ3mUWurg X1p2cpiGWZdK9NyxA2A95xThPejvEcuA3dWrxMY5FKuvUGpRmp K6BZmq5A5dhumeSeRVihx3M4eRiCQM AGN6zYiq4KyM2LxM6SSpxu3x5GXV/GrzpJmh5Q4Yt1cLFIwjhUF5D dpUgaV9SSB8z4VVVmoRuU4zEyo0nKCu9EX3B K/doeIxxrmOR5I1O/dXvoPfswqqVSV4xT11MlbC/qJ0ZTeaSb7XkzCSpk56eVakdOcbu5VQ2ja8OyoG1DXIdKZwSMv 0GceOBnGa6cKkWsjwWKweIpSk6kXrrw8y047c2rww2sEQluIlX XcCQEEklnQAKAyr7KnVjB6EjNSlJRzbKKNCpWluU1dlLHwSZ4p Zu6otxGxBO51yLGAMbdWz8KjGcZJtcCeKwlXDRUqqtd21PS/sTtHTt2OMER9Pe39K04SalKXgcydRTdlwPUDW4rCU0MY4pqDJI I0hiZpiudqosO52qiwXBLU0hXGyadiNzy0V6Y5AQpDDFIY4KiN D0ZqDJEyBqpkguPyMcHTjVg4z0z4Z9KpadnbUScbre049x5PxS 9uJJW7ct2gJGk9F36KBsBXkcRUqVJt1XmvgfR8DTpUaSjQVouz vz7W IdtAPaYA/1rHKXI7lKitXmOygHYD4CoGiyeRs P8BtFaMi9NqjRxlA7AjGkd5RkHB6/GsdOrPNblzlUsRUcW2rtN6GIv4I0kZIpu2RTgPoKhttyAd8Zrd FtrNWNEG2k2rdh6dyKOF37wD7streWPZyfk8BJwm2o Z1aWOd/U71Hdz1y4nFxzxGHUutvRlddq/FkZTnfja3V9LKuOzQiJD5rHkas OTkj0Ip24nX2ZQ6ChGL11fiR GZdljQamdlVQOpLHAH1qDOlOajFyeizLLg0mLqDOO7cQ58RtIu fhUW7K5Tiuthp24xfoaLhhC8dITGHluM48nidz9d6qk96nf81O VX62yU5cFH4NIz3KsCjiyKTsZrhD 7IB9cVOot6lY0YttYLfXKL9CZfWVpHxW5FzIsRUK0LOMxB2RTq PqM7Z/pVa33RSj4malVnLDQnBX58zN818RjmZEjYzGJdLTldJkbbJC C/6991Cm4XbyvwNVKMrXat2ci25KiUW08pbBVjgZ64TP86z4vOcU KpKSkopGLU10C9M0vJkoDyMSRhANuu5z/lrFjF1Uu0J9ZdxY8GuT/Zl4zDuu6jJZfaOjbSe8eo3FKpH96Fiiqk8TT5rv9dDJE1rN9wT g9d6ZFpPUKJFHQAdegxQ23qKnShT9yKXcrFhbL/sV577If8AdJ/y1rw/8c33ep5f2lduiX/b5Gw yZgI5fNtBHuGofia24D3pLu Z49Prs9BWuiyxBkUhsVTQwuFmkO4maYgc0AJqp2C4JaiwgS1Ow rnmIr0pywhSAIVFgOLSZJDqVBkh9DVbEx8PUGitnnvMq6ruTSM nKfPQufrXj9pNfqZ Hoj6TsCDeBpX1s/V2IiMy7EY9GGPka5zsz0EXJFvwXgs9x2skcbOsCaiFHVjnSp9D pbp5VTUqKCQq1eNKUVJ2voRr6C8nkJeCVpGxsImGANgAMbADap QlTismV70IRsmrFfeWjxOY3ADjGQGBwfIkbZ9KtjJSV0RTTzQM bkHKkqd9wcHcYO49KGT3U1ZnKBQWJI1vKFsyxXN0is8sSxxRaV JKvOSrSbeKoG/eqmpnq/uZ8VJOpToydottvujnbxY5ylDm8txnA7WPfrvnI uKN1z6qyuaNoSthaj7GajhKAcdYOASZLgDPn2bEH5D60RpZ7jO TiG3slOPKPr9TO8DiI4ug8RdzD0yGeluuUd1am3FW/05v/AIL0QH2h2DNxRotQ1SG2UE9Muqr/ADpU06UGpcLlOzpL9Gp2yV/gZjmOzEFw8K50x6Bv1J0KST8Sasozc4KTNEJ70VLmWNmTHYO2r HaFtv2iI/5Gs8 tiEuX Sd1bQzqgVtBJHo32c2jLZ390CqosZXdAz5SN3wCentis1anKea 0RzNoVI9PSp2zb52WbsSp7aGLgdsrYQXMyGV1XL6dbtnON8BAK U/eutc/y5GEqk9oztnurJeCInG AW/DrSQTaZbq6LLENjoiBGGz59DkeYFQvOc43ytqXUcTPF1luZQja/azz2th0RxGpE1Iu7dR/Zt43jrsx/14/wAxrbh1ejPvR5P2ml 7SXY/kaD7LW3Yf8sn/rX/AM1fgH 8 76HkV/Iz0VWrrtFqYWqlYLhA0hhA0hnE0ACTTEATTEITTEDmmB5mK9Gc wIUgCFRAcWkMl24FUzLESWSq0xtDealYqaMhzfbaJUnX8/Zv2lxg/EfhXmttYdRmqi/q1719vQ9r7LY2Tg6D/pzXc9fJ pDmcsmR0/nXntGe796Jd8j8d 5GR5UkeOZQAEwAShPXPUd7wqqvT38kzm4zByxEUotXXwuS YvtHllUx20K24PVydUuP1dsL9fTFFPCxWbzMdHZypu85X7OBgy STknJPUnrWo36aDtrbSSsI40Z3boqjJ//PWlKSirsHKyuy3ENvbqRJma8B2QFTbJ59ofz2/VG3XNUXlU0yXxYk5za3bbtu2/gWXKvMcsCPa5RYbt4xLJgiREJ0yFSOndJ93hVmmhHE4GNVqrrK Kdlwb1XxNzzjaWkIivLQQI1tJEHS3ZSujUWichehOg/PxxVlVRjaUcuz0ZzdmVq1Xfw9a7Uk7OV9bZrPv/AC5H4i4h44r9FeaD/uxrH LGk3atftLaCdXZDjyT/wDF3KjiCiDjfp97hb4TFGJ/7hqDsp9lzTSbrbK/ j/8b/QX7Rjp4oHU5ObVhj0IH4rUJbme67rs0IbKV9ntP/kZXnWUPfXLDp2rj93u/wAqKHuI0YSnu4eCfIueabXs GWYETKZOyYuW2bMZYgDw3Iqij/PJ95mo1N6vOO9e3DkUvGhGttZIuA5jmkfA378hVST54jP0q Ce/JvsLqLk6k76JpLyNlwPMXL1w64HbSPnP6zxxY Qom53tw/OBz6tqm04RfBL4XY5zogHCOHIOjrEx9/YHP8ZqcqSjaXMs2Z1sfXb4X/AP0ZPmeWeWT8vqWRFjj0sCMaVAAx4eJ NVwW6dfDUaUKX7Tum278zN3GE9ogAeOdqvinLQhWnCit6o0kNx zI3ssDjyqUouOqK6WIpVlenJM0FsP92XR85rUfJv8AzWuh/BPvR5b2jf79P/q/U0v2VptK/gBGg bE/wAq1bPXXk 48sveZvxXUJoOkMVTSsFwtVKw7iFqLDuIWp2FcAmpCEJoEDmmI 81WvRHODFIQQpDDU1EZIikxVcokkyR2tV7pK42WqdiJV8yQa7d/NMOP8PX6ZFc7alLfw0uzPy 1zq7EruljYcnk/H72MpZPlSK8TJH1ShK6J/a5giUndJLn4ArCQPdnV9ahxHCNqsnzS f2KuZRmrEQmkO8M4a876E0gAFndzhEQdWY ApTmoq7M9SSgrssbri6QobayyqttLPjE0voPFE9PH55rjTcnvT 8FyKVT33vVPBFGpq41Jk7hsbySLHGpd3ICqOpJ/11qE2krssVWME5SdkjTcXnjjiFlAQ6xkvNIvsyT4IIX9RBkDz3 PqaIpt7z4leFhKpUeIqZN5RXKP1ZoecpieKwYBB/2LPTORKd/lipyrb6c0rW SOfsyNtn1E3/f6FPzNd9pxcsOgltuhDHuLHqO23gflVe 5UnOTzzL8FT6PA7r5S NyPzNxQS3xlbViIp7QwSYhqxjwy23xpUYvo8 JbhaHR4bo1xv8AHIoON8Muogk1zGV 9BpFJIyc7kkD2SdQOD51ohKL6q4DpV6U7xpu 7kav7VbiUR2du6LGkaMVAbLbKiAny2ztVOHk5N3RzNnwpqU5xd 23n9jEXlpMipJIDpcDSSc4AGwPlt0FXwqRk3FcDqXsbCPi6f2E bfDau0znbTjtw3vqhv97d/NDCsNL9Yq/D46WJ/M/F/93cPAGDEsJB9RDt FONaU57j4fUMDQUcTWk9JX LKn7RbxZbqSaPYskT6fNtGM/JRU6dTpZOUuLNGAhOlg91ZtXt6 p5/YcLu7z2FaQ5K7kBVOMk7kdM5OAcAE9K7EYxjojxlbEVqz/dk33knm3hBtZVaPsxFMG7NoJNSME0gkb5Gcg7 e1NpPJldOpOm96Ds wr047cJA9tqUxysjnUMuCnTBB9aEkouKWoq9Sddp1G3Y9T xuZmt5s6cCRcYGD7OTnf3Vswcd1Ssc rBRlkeh1sKxM0wuEtRA7NMDtVKw7glqlYVxCaLCuCTTsK4maYj zcV6AwBigAhSAIVEAwaQxxWqLQ7hg1EYzxIZhlz07OT E1mxavQqL/i/Q04FtYqk1/dH1Rh7DB9 K8DI u0LFz9zf7os/5guXj/AMRiRvwFQtlcaqL9S6fHdv8AFoprkDO1SiSqLMeihl 7yuG0who8jHttkAAnxC5z7zUXKO lxMsrXuVoq4CVZ2ZcO52jiALn3nCqP1idh8T4VCU7WXFhdJpMk cOvpIgwjwhcFWcf3mk9VDfmg mCajOCk7snGkp23syVBGSQqjJYhQM J2AFRbtmbW1FNvgbm9bteOAbAK8Sb7jKxZOx697IrLFXo8rnDo p09lt9jfm7ehAtowOMflCQPvUqk9D1ZF93hU91dHuvLmaZ3/028Nd1P5kjiXDeHG8uop5ZEkeaPsQqsVIdVbvMdgCTjeleSjeG aV/EzUa2KWHpygk1Z304N/5yKL7RuKNLdPGc9nB3VGc94qCx e3wqeFilDe4su2fSUKKdtSy564WRLZm7lKQzBwXAzpXuHx/aHu8qhQU4KWWfAow9eFSM iWa P5Yh8xWFj92kEXFVmNq6LFDpADIcDZv/UIye8NgF9c1ZSUlLeazf54BSrVnOKlTaTWb5fnzBsJ7VuDTxtt cLLlDvkrmNvcOrCiaSrJ8SyUK36hSj7ls /8sDzBKjcPtcataiIEFdtomGQfHoKqop9PL84l9CEo1HfTgVXHG 1TsP0AibnJyigNuP1tVX0laPmaMPHqIqbu21kAOyMM95Dg74z ArTTrShoZsds6lirb2TXFEOLhyD2syYyBrOcb5OB4bkn41ZKvN 9hkobIw9K91vd5Nl4fGLYuI1706L0/Qjcn/AOwVbTlLo7t8bfD7nA27CnRqwhSSjk3l2v7Hp32a24S1JCquqQ 50qBnCrucV09n3cG 081vNvNmtLVusSbA1U7ELhB6Vh3ELU7BcTVTsFxM0COzQAmaAE zTFc86rvmEIUAEKQghSGGDURhCkA/GtQbGROY5AltIfFhoHvbb8M1zdpVdzDT7cvM6mx6Lq4yHY7 WfqYO0fBrxkj6ZQdmXtuk8sTRRsTHGJrkpkYARFV5Me7AHuNV5 6ItqVKVOoptZu0b97yXma/m3lGS4W1nsFR4Wt4kCA4fugnUfMnVv6iqFWUH1vgcjCY7o3UhX ye83fhmVdxy/cWvDrlbpUUMYmTD5ZW1KDnG2 F tR6SM6sXEvWJhVqrcZhVFbTakazh9/YLwyaGQk3Ts2E0tudtDhhthcdCfA7b1lnTm6qktDLUhWddNe7z Q5yfacNCdreyRlmY6UaQjSBtkqpySd vhio15Vd60EGInWWVLI9A4fxfgiEdgtqjdO00YI8zkjP1rLKNV qzT8zmTw PqK83JrkSxy3w23KcQaeVtTxurtLkO8jDSemTknPu36Vv6CcaS lfyy8ir9fi6yeFUVo01bRLX8 ZjuP25HFiCShNzbHYZI1dmQRj1NQcZKLjLXO/H/ACdvCST2ams rL4XKXnsFb6cHUcGMd72j TTrTox3Y2L9nSvhYPv9WZm4kZiSTknJJJySfMmrki95ZI9C 0zJsOHOzFmZFO/rDGaqgrT1v8AI4Gzf9xWSVlf5s83wKvO3ZM1FhaueHFVDarmdE QaBoLFlXGvrnu9KySzrrsRlqVIxnwyXPPy Zdfag3ZNa2KhB2EQY6Btk91dz1OEJ NTpwcW3LUy7I/cc6uebtmYqVtI36mrFmd12ihhT4 NSK0CopkUTeMArbWiDAL9vM3n3nCL9I63NbtKC735v7HgNtVek xlTssvJX9Wel8lDFon6xY/XH8q6uAjaiu9nATLzVW2xK51ArnUAdmgLnZoHc7NAHZoC4hNMV wc0xXPPa7pjFFABCkBIWLbNVuWY7AVIQQpDJcLiqZIkmZXnTiA dlhU7R95vLURsPgM/vV5fbGIUpqkuGvf9vme19nMG4U3XkveyXd936EHlzhqzSNrz2U Mck0mDg6IxkgepOB8a4FabistT08pbkctW0l3sOy4zPHJJImnX PFJCxI2COAp0jwwBgeVCVlZF1XDxq7sXomn5G1m4vd2lnw97Zx/tKujq65QshREHmPHoRWWNKLlK5zHRp1q1WNRe7o/NlTz7xK8ubw2OwSFlVY1XSpbSNUjeONyfQVZSUYQ32TwVGnCmq i1edyhl4HIJJFCuUjU4Yr7baRsvvOfcKksRGyb4m9XZF4lw9oR Hr9twzEeAGRge/rmp06im3bQLkFTvsMk XWrSO8bLlG1hRxLftpgXfRn2j4az4L6dTWSdZbyUVvBiZ4joWq WT58vuWPOXNA4g4WLKW0QIjB2LE7FyPDyA8B7yK0Vasqlrq3YQ 2TgFhYb0neT1 n1 xY87P8AlrW/jHduIopB6SRFSR78FR8KKsUmpRyTRTspftVcLPWLa8H MrPtOtF 8feQxKXkccsZ8xoVSPhgfMUpQ3ZZZp5 ZPZFS HdKWTg2n5tmEz51I3J55mu524wstvYwA/3EKhhjGCI41/kflWejvSnJvwMGFw3Q1ak5f1Nv4sxp9BWk1Nrge2xcNWKbhXDe 7i3WS6l/wDcRTpP/wAjsaryjK7PMOq6kK1fnaK7v8GG5xuRPxC4kByFcRr5ARgKfqD Ub3Vz0myqPR4aKeuvmZq7XJqcTbUVyKdqkVPIJTQNPIseZmB 5gdPusXz1Pk/OuhV92H/AFXzPmm0P9zW/wC8j0Xk6NltI1O DJgjoVLsR OPhXWwLvQjft9TlSeZc5rYK4QNIYuaVgE1U7DFzQAmaAEJpgCT QITNMDAV3DIdQAQoAMOajYBQaADBqIw1alYDBXyMJH1dSznP I188rN9JK t36n1vDwUaMLabqt5I3X2Z8He5ivIlWPMsaR6nbBTUHw2BuRnH yrFUpyqTio tjPtCvGg6c5N5O9ktdCouOUr FyslpMSDjMcbOh9QygjFWSjJOzTOlQx2GqLeVReLs/iX3MFtNHwi0MqPDJDdSBA6kNpYO4OD0GRUnHqK/b5GClOnU2hV3GmnFXtzVkBxPntJYwRaKLruhn1DRpHXB9rfwz0 z44rH lzzeRKhs dKfv3jwRH4lzRbg/kLaZsjrK4Xve5c7fGoRwnNmiFCvbrteBRxcQSRQl3Fq0uzCRQd YDblMZ2Gf8AW1Xum4503YuVNptvMenv7SNf9nizIfHRpUe8nc1 BUqkn13kEd5PJFBdyyOcuxPp4D3CtcIxjoRnGT1Z1jIVYeVOSy JUZWdjRXnGJZUhgxlLcOqDxLSvqJP0HwqlvLNlkKMKdSdRaytf wVhq6We6ATWTFZx6FJ88dB6HHyAqtSVPN6yZTuRTbWTlm 1lXwDhpnmSMAnOSQOuB/oVdWqbkGyF4w60tDuZIilzLHv8Ak2C79dgM/XNFD NCdbpesuInAIwbmBT0M0IPu1rn6VOo qxVE jlbk/Q9Unvof7XklcFkjtUTBOTln1ZrnSa6LvZyKVCo8KoxydzAxIzr LdDAQzMp331Pqf5dPmK15K0ew9BQqxju0uNvQrL VEXU2QPdVtOLk7IlisRToU3UqaFBPdyOcxlUUfpYB95ztit0MO kutmeSxe2as5/s9WPdmxx7qWNVM0Ui9ooZGKkI6nxUnqPdUZYfPJl1HbloWqxu aD4nx2OUw6Vf8AIwxxnIHtK7scb9MMKvlG6iuSsedxP7tWc1xb Z7TytIDZwEZw0atv1725H1rsYWG7SijjzW7Jx5FlqrSRuEGpWG IWp2HcUUgO1UBc7VTsFwSaAuITTEDmgDCV2zMdQAoNABCgAhSA IGogGDSGUPGrZVJdsBDjc9AT1z/rxrxe2MDOlXdWK6ss 58V55 J9I9ndq0a2FjRqSSnDKz4paNeGT7iVyrzA1o5mtmXfuup70bDr gjPyI/rXGzjJPidzEYahjKe6/Brgz0CH7WrcD8rayq3/KdWX/q0mtaxa4o4NT2cqJ9Somu1NfUy32hc7JfwxxRwPEiP2haQjUSF ZQAB4d4 NVVaqqNZG7Z2ypYSTnKSbatkYNGNVs6qZIinqLRapEtmDDYEVH QnqDFCpdEd zRmUM5GQqkgFiPQb0XyK6jcYNxV3bTma/iHJvCrd45n4gslrKHCqXGpmA2xIm2BnJ2Hh51TKrUzjFXZwKeN xFS8XTtJfnEx3FLe2im0wOZUOD7QYDJO2oddsVbSlOUbzVjsUX/csy74BbplZCOkkjDffRFGen Jh8qz15POPZ6sjipO7S5fFv6EDgc7hpVxkNG7n0K I BNTrRTUe8sqpR14En7Mb/sbwydkZcQyAKOudSb1ZiWlC7OdjKXT09ze3e0peP9pJeTdw9pL M5CAZbLtlVA8TuBVlJro0y6EVTgop5Ja/Ms GcElt I29tLp7XXCSoPQsMhSfPpUJz36baKpV4yoSqR0zNTaWLnil3CF AZYozgtqGAIznPj7Q dZJxfQR7yrp4qjCo3k/AzVrKTZTwhcPbyBm9QZOvvG4 Aq6StVjLg0bIWjUi enkUV9CZU0E43BzjxFa6U9yVy3H4X9XR6Nu3EYXis9qgjggjD4 AaUKzswH6jZVCcLkgZONsZNb4VoyXI8fitl16ErJOS5pFbe/ergiSeUl8YGvcgeXp7qi68b5Zl1PY1aUd6b3eziJacHD5/KYI8NhQ6z5HGxz/TVXTWduJ7by0mi1hTrojVfltmu/hXvUYvsOJOe9JvmWQNaBIXNKwxc0DuIWosFzs0AJmmAuaLBcQm iwgc0wMPXZKDqAOoAUGgAhSANBmkwHTGRUFK4xuaJXUowyrAgj 0NRqU41IOEldMspVZUpqcHZrNGOvrIW0oAcMrjP6wGcDV/X314naOC/TT3N6981z8T6NsXaf6qO/u7tsnyb7PzLtJJgJxkjHmK5Nz1Frlzw3lq5vUk 6ormAJkFwudWcBSdie6epFTpwlLRGHG42jht1VXbevbjpzLfk3 7PJWnI4lE0MCggAyKDJIdlVSp8Bk7HwHrU4JSluvI5OL2rFUv/bu77tETeavs0htIpLpLxhFEudEsYZiScKutSOpIHs NWVaG4r3I4HbM61SNOUM29U/l9zFxzdw4xkCsjPTxzZL5g4eY5nTJUDSUz4oygofXYj60aZGbC 1OloqXHj33zKCazPUkVYpDnRbJHC ETysOyjZhnrjCfFjsKjUqxis2U70aT6zNHKrQRvE2jtIkCbHo0 762950j6VlVpyUuF/QUf3Zqa0bv4JfUb5PsWcXdwdQhhtpgWxtqYZAyfRfDzFWVtEu0 ox2IjGcILNtogfZ1xCO3v4nldUibWjM2Aq6lOkknoNQXfwq rHejYox1KU6ElHNnp/GH4Pw R IdyW8lBKKJNbliMZUdEB8X9/ng59x23EcehHF4pKlpFau1v89xW8L5Ymu Iw8VR1 6uIpiSe/rVNPZhR5ED5GrMPCUouHLjwLsRi40KEsO11tPDmV0nMtvDx2W5 2a3OIZGUauiIpcAdQHQdPAGrKcY36yurmqOCqVdnKmve1Xnp5F/zjxjhK2k6WhtWnuwAfu4QuxLZLSFemNzv41prdDuWil9DHs/C42WIg6iklHnf4XPK5VIG1ZD2D0K9R4mplKI8pqcTNUZHgibtQ v5 cY8sHx8q0vKJ84xlXfnOfaz2XgxPYRAgghFHe67bV6TB/wAEO448tScGrRYVzs0hhZosO4maACFIkhCaYmDqp2EcTQFwc0C MXXYKjqAOoA6gAhQAaNiotXAdabNRUbDuMXVysaNI3RRn1PkB6 npVderGjTlUloi3D0ZV6kacdW/zyMLe3jSuXfqfDwA8AK8JiK869R1J6v4dh9JweGp4amqUFkvi ZPtJTgDORWGSzO9Rl1bGo5M5sk4fIxCCWGXTrQnByOjK2NiMnb ofrU6VV03kY9o7NhjIq7tJaP5Ml848Yk4vOscCtHBbwySYlwCX xucKSD ao95PjUKtZX333GHCYP9BB7 bb4GUbjt28P3d7mV4MqdDuWUFemM7genSptu1joQw9FVOkUUpc wbaXFVs3RZ6FwHma1ktls71YdUfdjkuFUro8BqOylem/hiqsRUqumoxWnHicLF4GpTruvRbSeqTtn9H6kuDifBIgdQsl0/nRqssjHwA0AkViUK88ncz1YYubylJ34N2S8zLce56yStnGUXcB 5QNWPRBsPec 6r6eDWszdRwjil0mbInK/J99xFjIWaKFiS00uTqPjpXq5 nrWzqrqojitpU8Nlq S/MjU893Vrw6y/sq1IMsuO1OcuFyGZpD k AMeXltVapvfvI52BjVxVf8AUVNFp9u4yHI3KLcQkdTJ2UcSgsw XUdTZ0KB8CT7vWrJz3ToY7F/pop2u2UF5bNFI8RI1RO6HHTKsVP4VKLTVzbCW9FSXFXNXyJFxO 5JtLe5lhtd2mYf3can2sE9GO ACM7nzNHRKb7vIwY6WHorpakU5cObOubKG7uxZ8LizFBGyqWYA ylSS8hY ZwB8Og2FcU9XxLcPXdCi6uJebflyRNtuQ78RGdodOksGjJxMAv VsdCOvQ5NWOlNxvYsW18L0qp72vHhnwM7dzLnQu 25qpLidUrJBtViKZaDVmuZYwehkjB/eFaKKvUiu1epzcbJxoTa/tfoXF9HFNeSOBuZCmPVe5n46c/GtGLk515JcXb5HzFykoKPYejjbbyr1aVsjIGDSHcUGkAuaBiZo C4uqiw7naqLCuJmgBC1OwA6qYjH11SB1AHUAdQBwoAIUAEKQFF zPeDAhHU4ZvLHgPnv8K87tzFKyoLvfyXzPT zuDbk8RLTNLv4v5Gb015k9mool2rVVJGyi8iyTBGKrNiZdcocS WC4V5MBNEytkZyrRthffqCVFpPUyY g61BxjrdNea VzL9gy7EEVZct3LEi1U5pMnC4V5w9tKsAz6i2cAnHTGQOniajG or2ZTNJyFs C3EhAWIjPi3dH13pSrQWrE3GKPReVeRbSMCe7YTFQSVbu264H5 2fax67elZ3XcslkcPG46q24U8vVic4faaqg2/DcbDSZ8d0AbYiX/MdvIeNaYQfcVYPZLb36/l9TC8q8Utobh576A3asj4V8MTKSCGbUcHPeGTnrmpyWWR08TRq Tp7tKW7n8D0FuNWNrw2a8sENs98dCx5yUlXKtp8gAS3y2GcVTe W9ufljlLD1quJjTrPeUc780eSA79dyep9fEmtJ6BZGw5g5wRbY cN4evZ2wGJpOkkzH2t/I J8emw6wp77jaWRzKeEfTOvWe9LhyX5 ZmX4Rxee2kE1vIY5ACMgA7HqCCCCNhUpRT1NlSnCrHdmro0Fxz xxGZ3czFRJGInWMYjK4I9k5wTk7jfek21fPUMNs/DxikoXs7pvW/07NCoVTuTks3l/Koxi5OyOhUqQpRcqjt3k6flm7Mfax6CoJBzJEo1LjVuzDYZG/qK3xw0UszyOI25WlN9FlHu17yn4rGLWVdUkcukq5MJLAAN0Jxj O3gTRGi4zTWiZKe14VaEo1I9ZprLTNETgfGF 8hnO0kmehyCzZ/nVrg5VE 35nk6tCTjkeyFq9VY5NxQ1RHcLNIdxc0WA7NFgEzQAmqmAhagY hanYAdVOwGUrpkDqAOoA6gDqAFBoAC4nCKXbOFBJwMnA9Krq1F Tg5y0ROlTdSahHVmMvGeZ2lB9o7DyAGAPlXhsXiOmqyqPj6cD6 FgcG6FGMIvT14lcxIbBNZ2ro0Rk4ys2SYrkdKqlA6FLEx0RJa4 OKr3TTKrZXGk4mw/8ANTdJGaOOkmTI LE7YB99VumaY4zeHvvB6k5J3x aPL3moNGiM3qx z4nLHk7MGOSG8/MY6VCdKMhNcSwt a5o90jhz srH/NVf6WPNlNWkqmTbK/i/Hbq4GJpWZM5CL3Ygf2Rsfecmr4U4w0K4YenTzSz58SoLVaDkdm mK52r3/y/wBbCgV8zmpBK4S28rezFI3uRj/Kro0aktIt DMs8XRh700vFEyPgt0ekEnxAH4mr1gMS9IMyy2zgY61V6 hPsOBXgO8ShT11yLj6ZqxbIxM/wCm3e0V/wDqbA0tJOXcn87GjtOCgHW797GAEHdAPvG/0ro4XY3R3dSWfZ9zz 1/aVYtKFKnZLO718lkviWTWYbIeadgQFIaUldIOQMeWa2f6dSXM4 X6 o CIcvLdkclodWrrqdz/OpLAUVqviyDxtbg/gjzzl3gkclwntKokUgA AbIG9eepVHKrBc2vU2VcRKKsj2DFequcuwJNMQoaiwHaqVhnaq LAIkgYkA9CwzpYLkDOzEYI8Mjx2rIsdQdTo08720NksBXjT6Vr q2vqvTULUK12MuQGqpWECWosAOqnYDNV0SJ1AHUAdQB1AHUAdQ 0BVzcvW7A6Q0ZPijnb4HbFcqpsfDSTsnF9j TOtT21i4NXldd30M3xDg80Jyy6k/TXp8f0a89i9n1sPm1dc18 R6PBbTo4iyTtLk9fDmRVVRXOdztQcESdQxVVszfvpxsRygqdzI 4Jsehg9Kg5GilQRPTAqs3qyQUUMkhxGhcjrjoPeTsKvoYWrXdq cW/znoYcXtDD4ZXqzUfXy1Ck4Xcru0TY/Vw38JNaauzcTTV5Qfhn6GChtvBVpWjUV 269bCxdMMjY88GsDhJcDtRqwatdeYxLaeKnP40KXMhKlxTAjsZ m9mJ29ynHzrRToVanuRb7kzDWxNGj/JOMe9ouLDlqVt5CIx5DvP/QV1KGxK086j3V5v6HCxXtPh6eVBb756L6/DxNFw/hcMPsL3v0m3f5 Hwru4fAUMOupHPm83 dx5LG7UxWLf7ksuSyX38bk/VWw51hQ1KwBA0rAEDSsAQalYBm/m0xSN ikh Sk1XVe7Tk xkoK8kjDclRkzIfBDk/LavJYON8TTXb6K5sr5HpPa16zdMlwC1SsRYmaLAOKKRKwDGmDG haL2naF3OCxC6u4GYEZ9epOPX3VgjgKardMteRulj6joKg9PiO H4VvMIOqnYQhanYYOqiwGfreROoA6gDqAOoA6gDqAFBoAWgCsv OAwSbgdm36vs/FenyxXJxOx6FXOPUfZp5fSx18LtvEUcpddduvn9ble/LMg9mVG/aBX8M1yqns/V/omn33X1O3S9p6X9dNruaf0OTl2Xzj/eP9KzvYWK5x839DdD2mwHFS8l9R9eCS9B2Y97H lQjsDFN5uK8X9C6XtXgYrqqT8F9SXa8voDmVjJ6Dur8fE108Ns GlB3qve7NF9fQ4eN9qa9VWox3O3V/RfEuYkVRpUBQPADArtwpxhHdirLsPNVKk6knObbfN5jgNSKwg1 ILILNILHUBYXNIBc0CFzQAuaQCg0AEGpCFDUWAicacfd5s/8ADk/hNZcb/t5/9X6FtH SPeZjkVe8T5A157Zsd7FR7E/T7l JNvqr1FjIdqosAoalYBwS0t0kmCz00hA6qLAJqp2GJqosAhanY AdVOwH/2Q== (https://www.google.com/url?sa=i&rct=j&q=&esrc=s&source=images&cd=&cad=rja&uact=8&ved=0ahUKEwjY3Iy9i-HVAhWRh7QKHTd1CkgQjRwIBw&url=http%3A%2F%2Fwww.sojud.ir%2F%25D8%25A7%25D9%25 85%25D8%25A7%25D9%2585-%25D8%25AD%25D8%25B3%25DB%258C%25D9%2586-%25D8%25B9%25D9%2584%25DB%258C%25D9%2587-%25D8%25A7%25D9%2584%25D8%25B3%25D9%2584%25D8%25A7 %25D9%2585%2F%25DB%258C%25D8%25A7%25D9%2584%25D8%2 5AB%25D8%25A7%25D8%25B1%25D8%25A7%25D8%25AA-%25D8%25A7%25D9%2584%25D8%25AD%25D8%25B3%25DB%258C %25D9%2586&psig=AFQjCNEYHeJn7kIaJAXn1yOUAKhMkyeScg&ust=1503156197316145)

mohammadhossein
2017/08/22, 05:20
سوره ۸۳: المطففين - جزء ۳۰ - ترجمه فولادوند
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/book-1.png تغيير سوره و ترجمه (http://www.parsquran.com/data/show.php?sura=83&ayat=0&user=far&lang=far#)
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/soundF-1.png تلاوت (http://www.parsquran.com/data/show.php?sura=83&ayat=0&user=far&lang=far#)
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/magnF-1.pngجستجو (http://www.parsquran.com/data/show.php?sura=83&ayat=0&user=far&lang=far#)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان

وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ ﴿۱﴾
واى بر كم‏فروشان (۱)

الَّذِينَ إِذَا اكْتَالُوا عَلَى النَّاسِ يَسْتَوْفُونَ ﴿۲﴾
كه چون از مردم پيمانه ستانند تمام ستانند (۲)

وَإِذَا كَالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ يُخْسِرُونَ ﴿۳﴾
و چون براى آنان پيمانه يا وزن كنند به ايشان كم دهند (۳)

أَلَا يَظُنُّ أُولَئِكَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ ﴿۴﴾
مگر آنان گمان نمى دارند كه برانگيخته خواهند شد (۴)

لِيَوْمٍ عَظِيمٍ ﴿۵﴾
[در] روزى بزرگ (۵)

يَوْمَ يَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۶﴾
روزى كه مردم در برابر پروردگار جهانيان به پاى ايستند (۶)

كَلَّا إِنَّ كِتَابَ الْفُجَّارِ لَفِي سِجِّينٍ ﴿۷﴾
نه چنين است [كه مى ‏پندارند] كه كارنامه بدكاران در سجين است (۷)

وَمَا أَدْرَاكَ مَا سِجِّينٌ ﴿۸﴾
و تو چه دانى كه سجين چيست (۸)

كِتَابٌ مَرْقُومٌ ﴿۹﴾
كتابى است نوشته‏ شده (۹)

وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ ﴿۱۰﴾
واى بر تكذيب ‏كنندگان در آن هنگام (۱۰)

الَّذِينَ يُكَذِّبُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ ﴿۱۱﴾
آنان كه روز جزا را دروغ مى ‏پندارند (۱۱)

وَمَا يُكَذِّبُ بِهِ إِلَّا كُلُّ مُعْتَدٍ أَثِيمٍ ﴿۱۲﴾
و جز هر تجاوزپيشه گناهكارى آن را به دروغ نمى‏ گيرد (۱۲)

إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِ آيَاتُنَا قَالَ أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ ﴿۱۳﴾
[همان كه] چون آيات ما بر او خوانده شود گويد [اينها] افسانه ‏هاى پيشينيان است (۱۳)

كَلَّا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِمْ مَا كَانُوا يَكْسِبُونَ ﴿۱۴﴾
نه چنين است بلكه آنچه مرتكب مى ‏شدند زنگار بر دلهايشان بسته است (۱۴)

كَلَّا إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ ﴿۱۵﴾
زهى پندار كه آنان در آن روز از پروردگارشان سخت محجوبند (۱۵)

ثُمَّ إِنَّهُمْ لَصَالُو الْجَحِيمِ ﴿۱۶﴾
آنگاه به يقين آنان به جهنم درآيند (۱۶)

ثُمَّ يُقَالُ هَذَا الَّذِي كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ ﴿۱۷﴾
سپس [به ايشان] گفته خواهد شد اين همان است كه آن را به دروغ مى‏ گرفتيد (۱۷)

كَلَّا إِنَّ كِتَابَ الْأَبْرَارِ لَفِي عِلِّيِّينَ ﴿۱۸﴾
نه چنين است در حقيقت كتاب نيكان در عليون است (۱۸)

وَمَا أَدْرَاكَ مَا عِلِّيُّونَ ﴿۱۹﴾
و تو چه دانى كه عليون چيست (۱۹)

كِتَابٌ مَرْقُومٌ ﴿۲۰﴾
كتابى است نوشته‏ شده (۲۰)

يَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ ﴿۲۱﴾
مقربان آن را مشاهده خواهند كرد (۲۱)

إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِي نَعِيمٍ ﴿۲۲﴾
براستى نيكوكاران در نعيم [الهى] خواهند بود (۲۲)

عَلَى الْأَرَائِكِ يَنْظُرُونَ ﴿۲۳﴾
بر تختها [نشسته] مى ‏نگرند (۲۳)

تَعْرِفُ فِي وُجُوهِهِمْ نَضْرَةَ النَّعِيمِ ﴿۲۴﴾
از چهره ‏هايشان طراوت نعمت [بهشت] را درمى‏ يابى (۲۴)

يُسْقَوْنَ مِنْ رَحِيقٍ مَخْتُومٍ ﴿۲۵﴾
از باده‏ اى مهر شده نوشانيده شوند (۲۵)

خِتَامُهُ مِسْكٌ وَفِي ذَلِكَ فَلْيَتَنَافَسِ الْمُتَنَافِسُونَ ﴿۲۶﴾
[باده‏ اى كه] مهر آن مشك است و در اين [نعمتها] مشتاقان بايد بر يكديگر پيشى گيرند (۲۶)

وَمِزَاجُهُ مِنْ تَسْنِيمٍ ﴿۲۷﴾
و تركيبش از [چشمه] تسنيم است (۲۷)

عَيْنًا يَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ ﴿۲۸﴾
چشمه‏ اى كه مقربان [خدا] از آن نوشند (۲۸)

إِنَّ الَّذِينَ أَجْرَمُوا كَانُوا مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا يَضْحَكُونَ ﴿۲۹﴾
[آرى در دنيا] كسانى كه گناه میکردند آنان را كه ايمان آورده بودند به ريشخند مى‏ گرفتند (۲۹)

وَإِذَا مَرُّوا بِهِمْ يَتَغَامَزُونَ ﴿۳۰﴾
و چون بر ايشان مى‏ گذشتند اشاره چشم و ابرو با هم رد و بدل میکردند (۳۰)

وَإِذَا انْقَلَبُوا إِلَى أَهْلِهِمُ انْقَلَبُوا فَكِهِينَ ﴿۳۱﴾
و هنگامى كه نزد خانواده[هاى] خود بازمى‏ گشتند به شوخ‏ طبعى مى ‏پرداختند (۳۱)

وَإِذَا رَأَوْهُمْ قَالُوا إِنَّ هَؤُلَاءِ لَضَالُّونَ ﴿۳۲﴾
و چون مؤمنان را مى‏ ديدند مى گفتند اينها [جماعتى] گمراهند (۳۲)

وَمَا أُرْسِلُوا عَلَيْهِمْ حَافِظِينَ ﴿۳۳﴾
و حال آنكه آنان براى بازرسى [كار]شان فرستاده نشده بودند (۳۳)

فَالْيَوْمَ الَّذِينَ آمَنُوا مِنَ الْكُفَّارِ يَضْحَكُونَ ﴿۳۴﴾
و[لى] امروز مؤمنانند كه بر كافران خنده مى‏ زنند (۳۴)

عَلَى الْأَرَائِكِ يَنْظُرُونَ ﴿۳۵﴾
بر تختها[ى خود نشسته] نظاره مى كنند (۳۵)

هَلْ ثُوِّبَ الْكُفَّارُ مَا كَانُوا يَفْعَلُونَ ﴿۳۶﴾
[تا ببينند] آيا كافران به پاداش آنچه میکردند رسيده‏ اند (۳۶)

mohammadhossein
2017/08/22, 05:32
سوره: رحمن

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ

۞ الرَّحْمَٰنُ [٥٥:١]
خداوند رحمان،


﴿١﴾







عَلَّمَ الْقُرْآنَ [٥٥:٢]
قرآن را تعلیم فرمود،


﴿٢﴾







خَلَقَ الْإِنسَانَ [٥٥:٣]
انسان را آفرید،


﴿٣﴾







عَلَّمَهُ الْبَيَانَ [٥٥:٤]
و به او «بیان» را آموخت.


﴿٤﴾







الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ بِحُسْبَانٍ [٥٥:٥]
خورشید و ماه با حساب منظّمی می‌گردند،


﴿٥﴾







وَالنَّجْمُ وَالشَّجَرُ يَسْجُدَانِ [٥٥:٦]
و گیاه و درخت برای او سجده می‌کنند!


﴿٦﴾







وَالسَّمَاءَ رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِيزَانَ [٥٥:٧]
و آسمان را برافراشت، و میزان و قانون (در آن) گذاشت،


﴿٧﴾







أَلَّا تَطْغَوْا فِي الْمِيزَانِ [٥٥:٨]
تا در میزان طغیان نکنید (و از مسیر عدالت منحرف نشوید)،


﴿٨﴾







وَأَقِيمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَلَا تُخْسِرُوا الْمِيزَانَ [٥٥:٩]
و وزن را بر اساس عدل برپا دارید و میزان را کم نگذارید!


﴿٩﴾







وَالْأَرْضَ وَضَعَهَا لِلْأَنَامِ [٥٥:١٠]
زمین را برای خلایق آفرید،


﴿١٠﴾







فِيهَا فَاكِهَةٌ وَالنَّخْلُ ذَاتُ الْأَكْمَامِ [٥٥:١١]
که در آن میوه‌ها و نخلهای پرشکوفه است،


﴿١١﴾







وَالْحَبُّ ذُو الْعَصْفِ وَالرَّيْحَانُ [٥٥:١٢]
و دانه‌هایی که همراه با ساقه و برگی است که بصورت کاه درمی‌آید، و گیاهان خوشبو!


﴿١٢﴾







فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ [٥٥:١٣]
پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را تکذیب می‌کنید (شما ای گروه جنّ و انس)؟!


﴿١٣﴾







خَلَقَ الْإِنسَانَ مِن صَلْصَالٍ كَالْفَخَّارِ [٥٥:١٤]
انسان را از گِل خشکیده‌ای همچون سفال آفرید،


﴿١٤﴾







وَخَلَقَ الْجَانَّ مِن مَّارِجٍ مِّن نَّارٍ [٥٥:١٥]
و جنّ را از شعله‌های مختلط و متحرّک آتش خلق کرد!


﴿١٥﴾







فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ [٥٥:١٦]
پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می‌کنید؟!


﴿١٦﴾







رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَرَبُّ الْمَغْرِبَيْنِ [٥٥:١٧]
او پروردگار دو مشرق و پروردگار دو مغرب است!


﴿١٧﴾







فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ [٥٥:١٨]
پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می‌کنید؟!


﴿١٨﴾







مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ [٥٥:١٩]
دو دریای مختلف (شور و شیرین، گرم و سرد) را در کنار هم قرار داد، در حالی که با هم تماس دارند؛


﴿١٩﴾







بَيْنَهُمَا بَرْزَخٌ لَّا يَبْغِيَانِ [٥٥:٢٠]
در میان آن دو برزخی است که یکی بر دیگری غلبه نمی‌کند (و به هم نمی‌آمیزند)!


﴿٢٠﴾







فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ [٥٥:٢١]
پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می‌کنید؟!


﴿٢١﴾







يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَالْمَرْجَانُ [٥٥:٢٢]
از آن دو، لؤلؤ و مرجان خارج می‌شود.


﴿٢٢﴾







فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ [٥٥:٢٣]
پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می‌کنید؟!


﴿٢٣﴾







وَلَهُ الْجَوَارِ الْمُنشَآتُ فِي الْبَحْرِ كَالْأَعْلَامِ [٥٥:٢٤]
و برای اوست کشتیهای ساخته شده که در دریا به حرکت درمی‌آیند و همچون کوهی هستند!


﴿٢٤﴾







فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ [٥٥:٢٥]
پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می‌کنید؟!


﴿٢٥﴾







كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ [٥٥:٢٦]
همه کسانی که روی آن [= زمین‌] هستند فانی می‌شوند،


﴿٢٦﴾







وَيَبْقَىٰ وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ [٥٥:٢٧]
و تنها ذات ذوالجلال و گرامی پروردگارت باقی می‌ماند!


﴿٢٧﴾







فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ [٥٥:٢٨]
پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می‌کنید؟!


﴿٢٨﴾







يَسْأَلُهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ [٥٥:٢٩]
تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند از او تقاضا می‌کنند، و او هر روز در شأن و کاری است!


﴿٢٩﴾







فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ [٥٥:٣٠]
پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می‌کنید؟!


﴿٣٠﴾







سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَ الثَّقَلَانِ [٥٥:٣١]
بزودی به حساب شما می‌پردازیم ای دو گروه انس و جنّ!


﴿٣١﴾







فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ [٥٥:٣٢]
پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می‌کنید؟!


﴿٣٢﴾







يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَن تَنفُذُوا مِنْ أَقْطَارِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ فَانفُذُوا ۚ لَا تَنفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطَانٍ [٥٥:٣٣]
ای گروه جنّ و انس! اگر می‌توانید از مرزهای آسمانها و زمین بگذرید، پس بگذرید، ولی هرگز نمی‌توانید، مگر با نیرویی (فوق العاده)!


﴿٣٣﴾







فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ [٥٥:٣٤]
پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می‌کنید؟!


﴿٣٤﴾







يُرْسَلُ عَلَيْكُمَا شُوَاظٌ مِّن نَّارٍ وَنُحَاسٌ فَلَا تَنتَصِرَانِ [٥٥:٣٥]
شعله‌هایی از آتش بی‌دود، و دودهایی متراکم بر شما فرستاده می‌شود؛ و نمی‌توانید از کسی یاری بطلبید!


﴿٣٥﴾







فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ [٥٥:٣٦]
پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می‌کنید؟!


﴿٣٦﴾







فَإِذَا انشَقَّتِ السَّمَاءُ فَكَانَتْ وَرْدَةً كَالدِّهَانِ [٥٥:٣٧]
در آن هنگام که آسمان شکافته شود و همچون روغن مذاب گلگون گردد (حوادث هولناکی رخ می‌دهد که تاب تحمل آن را نخواهید داشت)!


﴿٣٧﴾







فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ [٥٥:٣٨]
پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می‌کنید؟!


﴿٣٨﴾







فَيَوْمَئِذٍ لَّا يُسْأَلُ عَن ذَنبِهِ إِنسٌ وَلَا جَانٌّ [٥٥:٣٩]
در آن روز هیچ کس از انس و جنّ از گناهش سؤال نمی‌شود (و همه چیز روشن است)!


﴿٣٩﴾







فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ [٥٥:٤٠]
پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می‌کنید؟!


﴿٤٠﴾







يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِيمَاهُمْ فَيُؤْخَذُ بِالنَّوَاصِي وَالْأَقْدَامِ [٥٥:٤١]
مجرمان از چهره‌هایشان شناخته می‌شوند؛ و آنگاه آنها را از موهای پیش سر، و پاهایشان می‌گیرند (و به دوزخ می‌افکنند)!


﴿٤١﴾







فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ [٥٥:٤٢]
پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می‌کنید؟!


﴿٤٢﴾







هَٰذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِي يُكَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ [٥٥:٤٣]
این همان دوزخی است که مجرمان آن را انکار می‌کردند!


﴿٤٣﴾







يَطُوفُونَ بَيْنَهَا وَبَيْنَ حَمِيمٍ آنٍ [٥٥:٤٤]
امروز در میان آن و آب سوزان در رفت و آمدند!


﴿٤٤﴾







فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ [٥٥:٤٥]
پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می‌کنید؟!


﴿٤٥﴾







وَلِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ [٥٥:٤٦]
و برای کسی که از مقام پروردگارش بترسد، دو باغ بهشتی است!


﴿٤٦﴾







فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ [٥٥:٤٧]
پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می‌کنید؟!


﴿٤٧﴾







ذَوَاتَا أَفْنَانٍ [٥٥:٤٨]
(آن دو باغ بهشتی) دارای انواع نعمتها و درختان پرطراوت است!


﴿٤٨﴾







فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ [٥٥:٤٩]
پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می‌کنید؟!


﴿٤٩﴾







فِيهِمَا عَيْنَانِ تَجْرِيَانِ [٥٥:٥٠]
در آنها دو چشمه همیشه جاری است!


﴿٥٠﴾







فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ [٥٥:٥١]
پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می‌کنید؟!


﴿٥١﴾







فِيهِمَا مِن كُلِّ فَاكِهَةٍ زَوْجَانِ [٥٥:٥٢]
در آن دو، از هر میوه‌ای دو نوع وجود دارد (هر یک از دیگری بهتر)!


﴿٥٢﴾







فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ [٥٥:٥٣]
پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می‌کنید؟!


﴿٥٣﴾







مُتَّكِئِينَ عَلَىٰ فُرُشٍ بَطَائِنُهَا مِنْ إِسْتَبْرَقٍ ۚ وَجَنَى الْجَنَّتَيْنِ دَانٍ [٥٥:٥٤]
این در حالی است که آنها بر فرشهایی تکیه کرده‌اند با آسترهائی از دیبا و ابریشم، و میوه‌های رسیده آن دو باغ بهشتی در دسترس است!


﴿٥٤﴾







فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ [٥٥:٥٥]
پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می‌کنید؟!


﴿٥٥﴾







فِيهِنَّ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنسٌ قَبْلَهُمْ وَلَا جَانٌّ [٥٥:٥٦]
در آن باغهای بهشتی زنانی هستند که جز به همسران خود عشق نمی‌ورزند؛ و هیچ انس و جنّ پیش از اینها با آنان تماس نگرفته است.


﴿٥٦﴾







فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ [٥٥:٥٧]
پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می‌کنید؟!


﴿٥٧﴾







كَأَنَّهُنَّ الْيَاقُوتُ وَالْمَرْجَانُ [٥٥:٥٨]
آنها همچون یاقوت و مرجانند!


﴿٥٨﴾







فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ [٥٥:٥٩]
پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می‌کنید؟!


﴿٥٩﴾







هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ [٥٥:٦٠]
آیا جزای نیکی جز نیکی است؟!


﴿٦٠﴾







فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ [٥٥:٦١]
پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می‌کنید؟!


﴿٦١﴾







وَمِن دُونِهِمَا جَنَّتَانِ [٥٥:٦٢]
و پایین تر از آنها، دو باغ بهشتی دیگر است.


﴿٦٢﴾







فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ [٥٥:٦٣]
پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می‌کنید؟!


﴿٦٣﴾







مُدْهَامَّتَانِ [٥٥:٦٤]
هر دو خرّم و سرسبزند!


﴿٦٤﴾







فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ [٥٥:٦٥]
پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می‌کنید؟!


﴿٦٥﴾







فِيهِمَا عَيْنَانِ نَضَّاخَتَانِ [٥٥:٦٦]
در آنها دو چشمه جوشنده است!


﴿٦٦﴾







فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ [٥٥:٦٧]
پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می‌کنید؟!


﴿٦٧﴾







فِيهِمَا فَاكِهَةٌ وَنَخْلٌ وَرُمَّانٌ [٥٥:٦٨]
در آنها میوه‌های فراوان و درخت خرما و انار است!


﴿٦٨﴾







فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ [٥٥:٦٩]
پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می‌کنید؟!


﴿٦٩﴾







فِيهِنَّ خَيْرَاتٌ حِسَانٌ [٥٥:٧٠]
و در آن باغهای بهشتی زنانی نیکو خلق و زیبایند!


﴿٧٠﴾







فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ [٥٥:٧١]
پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می‌کنید؟!


﴿٧١﴾







حُورٌ مَّقْصُورَاتٌ فِي الْخِيَامِ [٥٥:٧٢]
حوریانی که در خیمه‌های بهشتی مستورند!


﴿٧٢﴾







فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ [٥٥:٧٣]
پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می‌کنید؟!


﴿٧٣﴾







لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنسٌ قَبْلَهُمْ وَلَا جَانٌّ [٥٥:٧٤]
هیچ انس و جنّ پیش از ایشان با آنها تماس نگرفته (و دوشیزه‌اند)!


﴿٧٤﴾







فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ [٥٥:٧٥]
پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می‌کنید؟!


﴿٧٥﴾







مُتَّكِئِينَ عَلَىٰ رَفْرَفٍ خُضْرٍ وَعَبْقَرِيٍّ حِسَانٍ [٥٥:٧٦]
این در حالی است که بهشتیان بر تختهایی تکیه زده‌اند که با بهترین و زیباترین پارچه‌های سبزرنگ پوشانده شده است.


﴿٧٦﴾







فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ [٥٥:٧٧]
پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می‌کنید؟!


﴿٧٧﴾







تَبَارَكَ اسْمُ رَبِّكَ ذِي الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ [٥٥:٧٨]
پربرکت و زوال‌ناپذیر است نام پروردگار صاحب جلال و بزرگوار تو!


﴿٧٨﴾

امام قلی خان
2017/08/22, 06:41
ام حسین خان برگشتی؟
پس چرا در تالار سهامت را نمی نمیسی؟یک عکس هم از سبیل جدیدت بگذار
با تشکر

mohammadhossein
2017/08/23, 05:35
والْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ (بقره ۱۹۱)
♦️فتنه انگیزی از کشتار سخت تر (وبدتر) است

? ولا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَیْنَکُمْ (البقره ۲۳۷)
♦️فضل و نیکی به یکدیگر را از یاد نبرید

? وأَمْرُهُمْ شُورَى بَیْنَهُمْ (الشوری ۳۸)
♦️(مؤمنین) کارشان با مشورت یکدیگر انجام می گیرد

? أفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ (النساء ۸۲)
♦️پس چرا در قرآن تدبر و اندیشه نمی کنند ؟

? إنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ (المائده ۱۳)
♦️قطعا خداوند نیکو کاران را دوست می دارد

? ووَصَّیْنَا الإنْسَانَ بِوَالِدَیْهِ إِحْسَانًا (الاحقاف ۱۵)
♦️ما انسان را به احسان به پدر و مادر سفارش کردیم

? إنَّ الشَّیْطَانَ یَنْزَغُ بَیْنَهُمْ (الاسراء ۵۳)
♦️همانا شیطان بین انسانها دشمنی و فساد ایجاد می کند

mohammadhossein
2017/08/24, 05:27
سوره طارق

وَ السَّماءِ وَ الطَّارِقِ1وَ ما أَدْراکَ مَا الطَّارِقُ2النَّجْمُ الثَّاقِبُ3إِنْ کُلُّ نَفْسٍ لَمَّا عَلَیْها حافِظٌ4فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ مِمَّ خُلِقَ5خُلِقَ مِنْ ماءٍ دافِقٍ6یَخْرُجُ مِنْ بَیْنِ الصُّلْبِ وَ التَّرائِبِ7إِنَّهُ عَلى‏ رَجْعِهِ لَقادِرٌ8یَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ9فَما لَهُ مِنْ قُوَّةٍ وَ لا ناصِرٍ10وَ السَّماءِ ذاتِ الرَّجْعِ11وَ الْأَرْضِ ذاتِ الصَّدْعِ12إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ13وَ ما هُوَ بِالْهَزْلِ14إِنَّهُمْ یَکیدُونَ کَیْداً15وَ أَکیدُ کَیْداً16فَمَهِّلِ الْکافِرینَ أَمْهِلْهُمْ رُوَیْداً17

ترجمه آیت الله مشکینی :
(1) سوگند به آسمان و آن آینده شب.
(2) و تو چه می دانی آن آینده شب چیست!
(3) آن ستاره فروزان است که ( نورش ) شکافنده ( تاریکی ها ) است.
(4) ( سوگند به اینها ) که هیچ نفسی نیست جز آنکه بر او ( و اعمالش ) نگهبانی است ( نگهبان فرد یا گروه که خود او را در دنیا از حوادث ، و عقاید و اعمالش را به نوشتن در صحایف نگه دارد و مراقب او در برزخ و قیامت تا مرز رسیدن به منزلگه خلود باشد ) .
(5) پس انسان باید بنگرد که از چه چیز آفریده شده؟
(6) از آبی جهنده ( مختلط از زوجین ) آفریده شده است.
(7) که از میان صلب ( مرد ) و استخوان های سینه ( زن ) بیرون می آید.
(8) بی تردید که آن ( خدای آفریننده ) بر بازگرداندن او ( به زندگی پس از مرگ ) تواناست.
(9) به روزی که رازهای نهان بر ملا شود ( ایمان و کفر مغزها ، فضایل و رذایل نفس ها ، اسرار دل ها و پنهان عمل ها آشکار گردد ) .
(10) پس او را ( در آن روز ، در مقابل عذاب الهی ) نه نیرویی است و نه یاوری.
(11) سوگند به آسمان دارای بازگشت. ( بخارها پس از صعود به سویش به صورت باران بازمی گردند و ستاره هایش پس از غروب از مشرق بازمی گردند. )
(12) و سوگند به زمین دارای شکاف ( برای جوشش چشمه ها ، رویش گیاهان و بیرون ریختن آنچه بلعیده در روز قیامت ) .
(13) که این قرآن به یقین گفتاری قاطع و جدا کننده ( حق از باطل ) است.
(14) و هرگز بیهوده و شوخی نیست.
(15) البته آنها پیوسته حیله و فریب به کار می برند.
(16) و من نیز عملی مقابل حیله آنها خواهم نمود.
(17) پس کافران را مهلت ده و اندکی آنها را به حال خودشان واگذار ( و تا مدتی به ستیزه و مبارزه و انتقام بر مخیز ) .

mohammadhossein
2017/08/24, 05:28
سورة الأعلى
(ترجمه آیتی)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خدای بخشاینده مهربان
1
سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى
نام پروردگار بزرگ خویش را به پاکی یاد، کن:
2
الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّى
آن که آفرید و درست اندام آفرید
3
وَالَّذِي قَدَّرَ فَهَدَى
و آن که اندازه معین کرد سپس راه نمود
4
وَالَّذِي أَخْرَجَ الْمَرْعَى
و آن که چراگاهها را رویانید،
5
فَجَعَلَهُ غُثَاء أَحْوَى
سپس خشک و سیاه گردانید
6
سَنُقْرِؤُكَ فَلَا تَنسَى
زودا که برای تو بخوانیم، مباد که فراموش کنی
7
إِلَّا مَا شَاء اللَّهُ إِنَّهُ يَعْلَمُ الْجَهْرَ وَمَا يَخْفَى
مگر آنچه خدا بخواهد اوست که آشکارا و نهان را می داند
8
وَنُيَسِّرُكَ لِلْيُسْرَى
و تو را به کیش آسان توفیق دهیم
9
فَذَكِّرْ إِن نَّفَعَتِ الذِّكْرَى
اگر پند دادنت سود کند، پند ده
10
سَيَذَّكَّرُ مَن يَخْشَى
آن که می ترسد، پند می پذیرد
11
وَيَتَجَنَّبُهَا الْأَشْقَى
و بدبخت از آن دوری می گزیند:
12
الَّذِي يَصْلَى النَّارَ الْكُبْرَى
آن که به آتش بزرگ جهنم در افتد،
13
ثُمَّ لَا يَمُوتُ فِيهَا وَلَا يَحْيَى
و در آنجا نه بمیرد و نه زنده باشد
14
قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَكَّى
هر آینه پاکان رستگار شدند،
15
وَذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى
آنان که نام پروردگار خود را بر زبان آوردند و نماز گزاردند
16
بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا
آری، شما زندگی این جهان را بر می گزینید،
17
وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ وَأَبْقَى
حال آنکه آخرت بهتر و، پاینده تر است
18
إِنَّ هَذَا لَفِي الصُّحُفِ الْأُولَى
این سخن در صحیفه های نخستین است:
19
صُحُفِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى
صحیفه های ابراهیم و موسی

mohammadhossein
2017/08/24, 05:30
سوره غاشیه/متن و ترجمه
درباره سوره الغاشية
آیات سوره الغاشية
ترجمه ها و تفاسیر
***
فهرست قرآن
سورة الغاشية
(ترجمه آیتی)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خدای بخشاینده مهربان
1
هَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ الْغَاشِيَةِ
آیا داستان غاشیه به تو رسیده است؟
2
وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ خَاشِعَةٌ
، در آن روز وحشت در چهره ها پدیدار است،
3
عَامِلَةٌ نَّاصِبَةٌ
تلاش کرده و رنج دیده،
4
تَصْلَى نَارًا حَامِيَةً
در آتش سوزان در افتند
5
تُسْقَى مِنْ عَيْنٍ آنِيَةٍ
از آن چشمه بسیار، گرم آبشان دهند،
6
لَّيْسَ لَهُمْ طَعَامٌ إِلَّا مِن ضَرِيعٍ
طعامی جز خار ندارند،
7
لَا يُسْمِنُ وَلَا يُغْنِي مِن جُوعٍ
که نه فربه می کند و نه دفع گرسنگی
8
وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَّاعِمَةٌ
و در آن روز چهره هایی تازه باشند:
9
لِسَعْيِهَا رَاضِيَةٌ
از کار خویشتن خشنود،
10
فِي جَنَّةٍ عَالِيَةٍ
در بهشتی برین،
11
لَّا تَسْمَعُ فِيهَا لَاغِيَةً
که در آن سخن لغو نشنوند،
12
فِيهَا عَيْنٌ جَارِيَةٌ
و در آن چشمه سارها روان باشد،
13
فِيهَا سُرُرٌ مَّرْفُوعَةٌ
و تختهایی بلند زده،
14
وَأَكْوَابٌ مَّوْضُوعَةٌ
و سبوهایی نهاده،
15
وَنَمَارِقُ مَصْفُوفَةٌ
و بالشهایی بر روی هم چیده،
16
وَزَرَابِيُّ مَبْثُوثَةٌ
و فرشهایی گسترده
17
أَفَلَا يَنظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ
آیا به شتر نمی نگرند که چگونه آفریده شده؟
18
وَإِلَى السَّمَاء كَيْفَ رُفِعَتْ
و به آسمان که چسانش، برافراشته اند؟
19
وَإِلَى الْجِبَالِ كَيْفَ نُصِبَتْ
و به کوهها که چگونه بر کشیده اند؟
20
وَإِلَى الْأَرْضِ كَيْفَ سُطِحَتْ
و به زمین که چسان گسترده شده؟
21
فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَكِّرٌ
پس پند ده، که تو پند دهنده ای هستی
22
لَّسْتَ عَلَيْهِم بِمُصَيْطِرٍ
تو بر آنان فرمانروا نیستی
23
إِلَّا مَن تَوَلَّى وَكَفَرَ
مگر آن کس که رویگردان شد و کفر ورزید،
24
فَيُعَذِّبُهُ اللَّهُ الْعَذَابَ الْأَكْبَرَ
پس خدایش به عذاب بزرگ تر عذاب می کند
25
إِنَّ إِلَيْنَا إِيَابَهُمْ
هر آینه بازگشتشان به سوی ماست
26
ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنَا حِسَابَهُمْ
سپس حسابشان با ماست
رده:
قرآن دانشنامه اسلامی

mohammadhossein
2017/08/25, 13:18
http://endtimeworld.blogsky.com/18

mohammadhossein
2017/08/25, 13:19
http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/4227/5704/56507/%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D9%85%D9%87%D8%AF%DB%8C(%D8%B9)-%D9%88-%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D8%AB-%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%86

mohammadhossein
2017/08/25, 13:20
http://shamsa.ir/ziyarat/faq/280-rajat-zohour

mohammadhossein
2017/08/25, 13:25
خداوندا . ترا به 124 هزار پیامبرت . خداوندا . ترا به آبروی پیامبرت حضرت محمد ص. خداوندا ترا به پنج تن ال عبایت. خداوندا . ترا به 12 امام و 14 معصومت. فرج اقا امام زمان را نزدیک بفرما.https://www.facebook.com/images/emoji.php/v9/f99/1/16/1f33a.png?https://www.facebook.com/images/emoji.php/v9/f87/1/16/1f340.png

mohammadhossein
2017/08/26, 04:42
جزء ۴ - ترجمه فولادوند
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/book-1.png تغيير سوره و ترجمه (http://www.parsquran.com/data/show_juz.php?lang=far&user=far&juz=4#)
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/magnF-1.pngجستجو (http://www.parsquran.com/data/show_juz.php?lang=far&user=far&juz=4#)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان

كُلُّ الطَّعَامِ كَانَ حِلًّا لِبَنِي إِسْرَائِيلَ إِلَّا مَا حَرَّمَ إِسْرَائِيلُ عَلَى نَفْسِهِ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُنَزَّلَ التَّوْرَاةُ قُلْ فَأْتُوا بِالتَّوْرَاةِ فَاتْلُوهَا إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ ﴿۹۳﴾
همه خوراكيها بر فرزندان اسرائيل حلال بود جز آنچه پيش از نزول تورات اسرائيل [=يعقوب] بر خويشتن حرام ساخته بود بگو اگر [جز اين است و] راست مى‏ گوييد تورات را بياوريد و آن را بخوانيد (۹۳)

فَمَنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ ﴿۹۴﴾
پس كسانى كه بعد از اين بر خدا دروغ بندند آنان خود ستمكارانند (۹۴)

قُلْ صَدَقَ اللَّهُ فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ﴿۹۵﴾
بگو خدا راست گفت پس از آيين ابراهيم كه حق‏گرا بود و از مشركان نبود پيروى كنيد (۹۵)

إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَهُدًى لِلْعَالَمِينَ ﴿۹۶﴾
در حقيقت نخستين خانه‏ اى كه براى [عبادت] مردم نهاده شده همان است كه در مكه است و مبارك و براى جهانيان [مايه] هدايت است (۹۶)

فِيهِ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِيمَ وَمَنْ دَخَلَهُ كَانَ آمِنًا وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ ﴿۹۷﴾
در آن نشانه‏ هايى روشن است [از جمله] مقام ابراهيم است و هر كه در آن درآيد در امان است و براى خدا حج آن خانه بر عهده مردم است [البته بر] كسى كه بتواند به سوى آن راه يابد و هر كه كفر ورزد يقينا خداوند از جهانيان بى ‏نياز است (۹۷)

قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ شَهِيدٌ عَلَى مَا تَعْمَلُونَ ﴿۹۸﴾
بگو اى اهل كتاب چرا به آيات خدا كفر مى ‏ورزيد با آنكه خدا بر آنچه مى ‏كنيد گواه است (۹۸)

قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ مَنْ آمَنَ تَبْغُونَهَا عِوَجًا وَأَنْتُمْ شُهَدَاءُ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ ﴿۹۹﴾
بگو اى اهل كتاب چرا كسى را كه ايمان آورده است از راه خدا بازمى داريد و آن [راه] را كج مى ‏شماريد با آنكه خود [به راستى آن] گواهيد و خدا از آنچه مى ‏كنيد غافل نيست (۹۹)

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تُطِيعُوا فَرِيقًا مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ يَرُدُّوكُمْ بَعْدَ إِيمَانِكُمْ كَافِرِينَ ﴿۱۰۰﴾
اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد اگر از فرقه‏ اى از اهل كتاب فرمان بريد شما را پس از ايمانتان به حال كفر برمى‏ گردانند (۱۰۰)

وَكَيْفَ تَكْفُرُونَ وَأَنْتُمْ تُتْلَى عَلَيْكُمْ آيَاتُ اللَّهِ وَفِيكُمْ رَسُولُهُ وَمَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ ﴿۱۰۱﴾
و چگونه كفر مى ‏ورزيد با اينكه آيات خدا بر شما خوانده مى ‏شود و پيامبر او ميان شماست و هر كس به خدا تمسك جويد قطعا به راه راست هدايت ‏شده است (۱۰۱)

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ ﴿۱۰۲﴾
اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد از خدا آن گونه كه حق پرواكردن از اوست پروا كنيد و زينهار جز مسلمان نميريد (۱۰۲)

وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ ﴿۱۰۳﴾
و همگى به ريسمان خدا چنگ زنيد و پراكنده نشويد و نعمت‏ خدا را بر خود ياد كنيد آنگاه كه دشمنان [يكديگر] بوديد پس ميان دلهاى شما الفت انداخت تا به لطف او برادران هم شديد و بر كنار پرتگاه آتش بوديد كه شما را از آن رهانيد اين گونه خداوند نشانه‏ هاى خود را براى شما روشن مى ‏كند باشد كه شما راه يابيد (۱۰۳)

وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴿۱۰۴﴾
و بايد از ميان شما گروهى [مردم را] به نيكى دعوت كنند و به كار شايسته وادارند و از زشتى بازدارند و آنان همان رستگارانند (۱۰۴)

وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ تَفَرَّقُوا وَاخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَأُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ ﴿۱۰۵﴾
و چون كسانى مباشيد كه پس از آنكه دلايل آشكار برايشان آمد پراكنده شدند و با هم اختلاف پيدا كردند و براى آنان عذابى سهمگين است (۱۰۵)

يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَتَسْوَدُّ وُجُوهٌ فَأَمَّا الَّذِينَ اسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ أَكَفَرْتُمْ بَعْدَ إِيمَانِكُمْ فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ ﴿۱۰۶﴾
[در آن] روزى كه چهره ‏هايى سپيد و چهره ‏هايى سياه گردد اما سياهرويان [به آنان گويند] آيا بعد از ايمانتان كفر ورزيديد پس به سزاى آنكه كفر مى ‏ورزيديد [اين] عذاب را بچشيد (۱۰۶)

وَأَمَّا الَّذِينَ ابْيَضَّتْ وُجُوهُهُمْ فَفِي رَحْمَةِ اللَّهِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ﴿۱۰۷﴾
و اما سپيدرويان همواره در رحمت‏ خداوند جاويدانند (۱۰۷)

تِلْكَ آيَاتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَيْكَ بِالْحَقِّ وَمَا اللَّهُ يُرِيدُ ظُلْمًا لِلْعَالَمِينَ ﴿۱۰۸﴾
اينها آيات خداست كه آن را به حق بر تو مى‏ خوانيم و خداوند هيچ ستمى بر جهانيان نمى‏ خواهد (۱۰۸)

وَلِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ ﴿۱۰۹﴾
و آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است از آن خداست و [همه] كارها به سوى خدا بازگردانده مى ‏شود (۱۰۹)

كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَكْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ ﴿۱۱۰﴾
شما بهترين امتى هستيد كه براى مردم پديدار شده‏ ايد به كار پسنديده فرمان مى‏ دهيد و از كار ناپسند بازمى داريد و به خدا ايمان داريد و اگر اهل كتاب ايمان آورده بودند قطعا برايشان بهتر بود برخى از آنان مؤمنند و[لى] بيشترشان نافرمانند (۱۱۰)

لَنْ يَضُرُّوكُمْ إِلَّا أَذًى وَإِنْ يُقَاتِلُوكُمْ يُوَلُّوكُمُ الْأَدْبَارَ ثُمَّ لَا يُنْصَرُونَ ﴿۱۱۱﴾
]جز آزارى [اندك] هرگز به شما زيانى نخواهند رسانيد و اگر با شما بجنگند به شما پشت نمايند سپس يارى نيابند (۱۱۱)

ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ أَيْنَ مَا ثُقِفُوا إِلَّا بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَحَبْلٍ مِنَ النَّاسِ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الْمَسْكَنَةُ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُوا يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ الْأَنْبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ ذَلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ ﴿۱۱۲﴾
هر كجا يافته شوند به خوارى دچار شده‏ اند مگر آنكه به پناه امان خدا و زينهار مردم [روند] و به خشمى از خدا گرفتار آمدند و [مهر] بينوايى بر آنان زده شد اين بدان سبب بود كه به آيات خدا كفر مى ‏ورزيدند و پيامبران را بناحق مى ‏كشتند [و نيز] اين [عقوبت] به سزاى آن بود كه نافرمانى كردند و از اندازه درمى‏ گذرانيدند (۱۱۲)

لَيْسُوا سَوَاءً مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ أُمَّةٌ قَائِمَةٌ يَتْلُونَ آيَاتِ اللَّهِ آنَاءَ اللَّيْلِ وَهُمْ يَسْجُدُونَ ﴿۱۱۳﴾
[ولى همه آنان] يكسان نيستند از ميان اهل كتاب گروهى درستكردارند كه آيات الهى را در دل شب مى‏ خوانند و سر به سجده مى ‏نهند (۱۱۳)

يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَأُولَئِكَ مِنَ الصَّالِحِينَ ﴿۱۱۴﴾
به خدا و روز قيامت ايمان دارند و به كار پسنديده فرمان مى‏ دهند و از كار ناپسند باز مى دارند و در كارهاى نيك شتاب مى كنند و آنان از شايستگانند (۱۱۴)

وَمَا يَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ فَلَنْ يُكْفَرُوهُ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالْمُتَّقِينَ ﴿۱۱۵﴾
و هر كار نيكى انجام دهند هرگز در باره آن ناسپاسى نبينند و خداوند به [حال] تقواپيشگان داناست (۱۱۵)

إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَنْ تُغْنِيَ عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَلَا أَوْلَادُهُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا وَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ﴿۱۱۶﴾
كسانى كه كفر ورزيدند هرگز اموالشان و اولادشان چيزى [از عذاب خدا] را از آنان دفع نخواهد كرد و آنان اهل آتشند و در آن جاودانه خواهند بود (۱۱۶)

مَثَلُ مَا يُنْفِقُونَ فِي هَذِهِ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَثَلِ رِيحٍ فِيهَا صِرٌّ أَصَابَتْ حَرْثَ قَوْمٍ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَأَهْلَكَتْهُ وَمَا ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَلَكِنْ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ ﴿۱۱۷﴾
مثل آنچه [آنان] در زندگى اين دنيا [در راه دشمنى با پيامبر] خرج مى كنند همانند بادى است كه در آن سرماى سختى است كه به كشتزار قومى كه بر خود ستم نموده‏ اند بوزد و آن را تباه سازد و خدا به آنان ستم نكرده بلكه آنان خود بر خويشتن ستم كرده‏ اند (۱۱۷)

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِنْ دُونِكُمْ لَا يَأْلُونَكُمْ خَبَالًا وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَمَا تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآيَاتِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ ﴿۱۱۸﴾
اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد از غير خودتان [دوست و] همراز مگيريد [آنان] از هيچ نابكارى در حق شما كوتاهى نمى ‏ورزند آرزو دارند كه در رنج بيفتيد دشمنى از لحن و سخنشان آشكار است و آنچه سينه‏ هايشان نهان مى دارد بزرگتر است در حقيقت ما نشانه‏ ها[ى دشمنى آنان] را براى شما بيان كرديم اگر تعقل كنيد (۱۱۸)

هَا أَنْتُمْ أُولَاءِ تُحِبُّونَهُمْ وَلَا يُحِبُّونَكُمْ وَتُؤْمِنُونَ بِالْكِتَابِ كُلِّهِ وَإِذَا لَقُوكُمْ قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا عَضُّوا عَلَيْكُمُ الْأَنَامِلَ مِنَ الْغَيْظِ قُلْ مُوتُوا بِغَيْظِكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ﴿۱۱۹﴾
هان شما كسانى هستيد كه آنان را دوست داريد و [حال آنكه] آنان شما را دوست ندارند و شما به همه كتابها[ى خدا] ايمان داريد و چون با شما برخورد كنند مى‏ گويند ايمان آورديم و چون [با هم] خلوت كنند از شدت خشم بر شما سر انگشتان خود را مى‏ گزند بگو به خشم خود بميريد كه خداوند به راز درون سينه‏ ها داناست (۱۱۹)

إِنْ تَمْسَسْكُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِنْ تُصِبْكُمْ سَيِّئَةٌ يَفْرَحُوا بِهَا وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا لَا يَضُرُّكُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ مُحِيطٌ ﴿۱۲۰﴾
اگر به شما خوشى رسد آنان را بدحال مى ‏كند و اگر به شما گزندى رسد بدان شاد مى ‏شوند و اگر صبر كنيد و پرهيزگارى نماييد نيرنگشان هيچ زيانى به شما نمى ‏رساند يقينا خداوند به آنچه مى كنند احاطه دارد (۱۲۰)

وَإِذْ غَدَوْتَ مِنْ أَهْلِكَ تُبَوِّئُ الْمُؤْمِنِينَ مَقَاعِدَ لِلْقِتَالِ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ﴿۱۲۱﴾
و [ياد كن] زمانى را كه [در جنگ احد] بامدادان از پيش كسانت بيرون آمدى [تا] مؤمنان را براى جنگيدن در مواضع خود جاى دهى و خداوند شنواى داناست (۱۲۱)

إِذْ هَمَّتْ طَائِفَتَانِ مِنْكُمْ أَنْ تَفْشَلَا وَاللَّهُ وَلِيُّهُمَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ ﴿۱۲۲﴾
آن هنگام كه دو گروه از شما بر آن شدند كه سستى ورزند با آنكه خدا ياورشان بود و مؤمنان بايد تنها بر خدا توكل كنند (۱۲۲)

وَلَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَأَنْتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ ﴿۱۲۳﴾
و يقينا خدا شما را در [جنگ] بدر با آنكه ناتوان بوديد يارى كرد پس از خدا پروا كنيد باشد كه سپاسگزارى نماييد (۱۲۳)

إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنِينَ أَلَنْ يَكْفِيَكُمْ أَنْ يُمِدَّكُمْ رَبُّكُمْ بِثَلَاثَةِ آلَافٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مُنْزَلِينَ ﴿۱۲۴﴾
آنگاه كه به مؤمنان مى گفتى آيا شما را بس نيست كه پروردگارتان شما را با سه هزار فرشته فرودآمده يارى كند (۱۲۴)

بَلَى إِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا وَيَأْتُوكُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هَذَا يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُمْ بِخَمْسَةِ آلَافٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مُسَوِّمِينَ ﴿۱۲۵﴾
آرى اگر صبر كنيد و پرهيزگارى نماييد و با همين جوش [و خروش] بر شما بتازند همانگاه پروردگارتان شما را با پنج هزار فرشته نشاندار يارى خواهد كرد (۱۲۵)

وَمَا جَعَلَهُ اللَّهُ إِلَّا بُشْرَى لَكُمْ وَلِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُكُمْ بِهِ وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ ﴿۱۲۶﴾
و خدا آن [وعده پيروزى] را جز مژده‏ اى براى شما قرار نداد تا [بدين وسيله شادمان شويد و] دلهاى شما بدان آرامش يابد و پيروزى جز از جانب خداوند تواناى حكيم نيست (۱۲۶)

لِيَقْطَعَ طَرَفًا مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَوْ يَكْبِتَهُمْ فَيَنْقَلِبُوا خَائِبِينَ ﴿۱۲۷﴾
تا برخى از كسانى را كه كافر شده‏ اند نابود كند يا آنان را خوار سازد تا نوميد بازگردند (۱۲۷)

لَيْسَ لَكَ مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ أَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ أَوْ يُعَذِّبَهُمْ فَإِنَّهُمْ ظَالِمُونَ ﴿۱۲۸﴾
هيچ يك از اين كارها در اختيار تو نيست‏ يا [خدا] بر آنان مى ‏بخشايد يا عذابشان مى ‏كند زيرا آنان ستمكارند (۱۲۸)

وَلِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ يَغْفِرُ لِمَنْ يَشَاءُ وَيُعَذِّبُ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿۱۲۹﴾
و آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است از آن خداست هر كه را بخواهد مى ‏آمرزد و هر كه را بخواهد عذاب مى ‏كند و خداوند آمرزنده مهربان است (۱۲۹)

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَأْكُلُوا الرِّبَا أَضْعَافًا مُضَاعَفَةً وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ﴿۱۳۰﴾
اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد ربا را [با سود] چندين برابر مخوريد و از خدا پروا كنيد باشد كه رستگار شويد (۱۳۰)

وَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ ﴿۱۳۱﴾
و از آتشى كه براى كافران آماده شده است بترسيد (۱۳۱)

وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ﴿۱۳۲﴾
خدا و رسول را فرمان بريد باشد كه مشمول رحمت قرار گيريد (۱۳۲)

وَسَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ ﴿۱۳۳﴾
و براى نيل به آمرزشى از پروردگار خود و بهشتى كه پهنايش [به قدر] آسمانها و زمين است [و] براى پرهيزگاران آماده شده است بشتابيد (۱۳۳)

الَّذِينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ ﴿۱۳۴﴾
همانان كه در فراخى و تنگى انفاق مى كنند و خشم خود را فرو مى ‏برند و از مردم در مى‏ گذرند و خداوند نكوكاران را دوست دارد (۱۳۴)

وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَمَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ وَلَمْ يُصِرُّوا عَلَى مَا فَعَلُوا وَهُمْ يَعْلَمُونَ ﴿۱۳۵﴾
و آنان كه چون كار زشتى كنند يا بر خود ستم روا دارند خدا را به ياد مى ‏آورند و براى گناهانشان آمرزش مى‏ خواهند و چه كسى جز خدا گناهان را مى ‏آمرزد و بر آنچه مرتكب شده‏ اند با آنكه مى‏ دانند [كه گناه است] پافشارى نمى كنند (۱۳۵)

أُولَئِكَ جَزَاؤُهُمْ مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَجَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِينَ ﴿۱۳۶﴾
آنان پاداششان آمرزشى از جانب پروردگارشان و بوستانهايى است كه از زير [درختان] آن جويبارها روان است جاودانه در آن بمانند و پاداش اهل عمل چه نيكوست (۱۳۶)

قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ سُنَنٌ فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ ﴿۱۳۷﴾
قطعا پيش از شما سنتهايى [بوده و] سپرى شده است پس در زمين بگرديد و بنگريد كه فرجام تكذيب ‏كنندگان چگونه بوده است (۱۳۷)

هَذَا بَيَانٌ لِلنَّاسِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِينَ ﴿۱۳۸﴾
اين [قرآن] براى مردم بيانى و براى پرهيزگاران رهنمود و اندرزى است (۱۳۸)

وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ ﴿۱۳۹﴾
و اگر مؤمنيد سستى مكنيد و غمگين مشويد كه شما برتريد (۱۳۹)

إِنْ يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ وَتِلْكَ الْأَيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ النَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَيَتَّخِذَ مِنْكُمْ شُهَدَاءَ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ ﴿۱۴۰﴾
اگر به شما آسيبى رسيده آن قوم را نيز آسيبى نظير آن رسيد و ما اين روزها[ى شكست و پيروزى] را ميان مردم به نوبت مى‏ گردانيم [تا آنان پند گيرند] و خداوند كسانى را كه [واقعا] ايمان آورده‏ اند معلوم بدارد و از ميان شما گواهانى بگيرد و خداوند ستمكاران را دوست نمى دارد (۱۴۰)

وَلِيُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَيَمْحَقَ الْكَافِرِينَ ﴿۱۴۱﴾
و تا خدا كسانى را كه ايمان آورده‏ اند خالص گرداند و كافران را [به تدريج] نابود سازد (۱۴۱)

أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جَاهَدُوا مِنْكُمْ وَيَعْلَمَ الصَّابِرِينَ ﴿۱۴۲﴾
آيا پنداشتيد كه داخل بهشت مى ‏شويد بى‏آنكه خداوند جهادگران و شكيبايان شما را معلوم بدارد (۱۴۲)

وَلَقَدْ كُنْتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَلْقَوْهُ فَقَدْ رَأَيْتُمُوهُ وَأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ ﴿۱۴۳﴾
و شما مرگ را پيش از آنكه با آن روبرو شويد سخت آرزو میکرديد پس آن را ديديد و [همچنان] نگاه میکرديد (۱۴۳)

وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ وَمَنْ يَنْقَلِبْ عَلَى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئًا وَسَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ ﴿۱۴۴﴾
و محمد جز فرستاده‏ اى كه پيش از او [هم] پيامبرانى [آمده و] گذشتند نيست آيا اگر او بميرد يا كشته شود از عقيده خود برمى‏ گرديد و هر كس از عقيده خود بازگردد هرگز هيچ زيانى به خدا نمى ‏رساند و به زودى خداوند سپاسگزاران را پاداش مى‏ دهد (۱۴۴)

وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ كِتَابًا مُؤَجَّلًا وَمَنْ يُرِدْ ثَوَابَ الدُّنْيَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَمَنْ يُرِدْ ثَوَابَ الْآخِرَةِ نُؤْتِهِ مِنْهَا وَسَنَجْزِي الشَّاكِرِينَ ﴿۱۴۵﴾
و هيچ نفسى جز به فرمان خدا نميرد [خداوند مرگ را] به عنوان سرنوشتى معين [مقرر كرده است] و هر كه پاداش اين دنيا را بخواهد به او از آن مى‏ دهيم و هر كه پاداش آن سراى را بخواهد از آن به او مى‏ دهيم و به زودى سپاسگزاران را پاداش خواهيم داد (۱۴۵)

وَكَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَكَانُوا وَاللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ ﴿۱۴۶﴾
و چه بسيار پيامبرانى كه همراه او توده ‏هاى انبوه كارزار كردند و در برابر آنچه در راه خدا بديشان رسيد سستى نورزيدند و ناتوان نشدند و تسليم [دشمن] نگرديدند و خداوند شكيبايان را دوست دارد (۱۴۶)

وَمَا كَانَ قَوْلَهُمْ إِلَّا أَنْ قَالُوا رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَإِسْرَافَنَا فِي أَمْرِنَا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ ﴿۱۴۷﴾
و سخن آنان جز اين نبود كه گفتند پروردگارا گناهان ما و زياده‏ روى ما در كارمان را بر ما ببخش و گامهاى ما را استوار دار و ما را بر گروه كافران يارى ده (۱۴۷)

فَآتَاهُمُ اللَّهُ ثَوَابَ الدُّنْيَا وَحُسْنَ ثَوَابِ الْآخِرَةِ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ ﴿۱۴۸﴾
پس خداوند پاداش اين دنيا و پاداش نيك آخرت را به آنان عطا كرد و خداوند نيكوكاران را دوست دارد (۱۴۸)

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تُطِيعُوا الَّذِينَ كَفَرُوا يَرُدُّوكُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خَاسِرِينَ ﴿۱۴۹﴾
اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد اگر از كسانى كه كفر ورزيده‏ اند اطاعت كنيد شما را از عقيده‏ تان بازمى‏ گردانند و زيانكار خواهيد گشت (۱۴۹)

بَلِ اللَّهُ مَوْلَاكُمْ وَهُوَ خَيْرُ النَّاصِرِينَ ﴿۱۵۰﴾
آرى خدا مولاى شماست و او بهترين يارى ‏دهندگان است (۱۵۰)

سَنُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ بِمَا أَشْرَكُوا بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَمَأْوَاهُمُ النَّارُ وَبِئْسَ مَثْوَى الظَّالِمِينَ ﴿۱۵۱﴾
به زودى در دلهاى كسانى كه كفر ورزيده‏ اند بيم خواهيم افكند زيرا چيزى را با خدا شريك گردانيده‏ اند كه بر [حقانيت] آن [خدا] دليلى نازل نكرده است و جايگاهشان آتش است و جايگاه ستمگران چه بد است (۱۵۱)

وَلَقَدْ صَدَقَكُمُ اللَّهُ وَعْدَهُ إِذْ تَحُسُّونَهُمْ بِإِذْنِهِ حَتَّى إِذَا فَشِلْتُمْ وَتَنَازَعْتُمْ فِي الْأَمْرِ وَعَصَيْتُمْ مِنْ بَعْدِ مَا أَرَاكُمْ مَا تُحِبُّونَ مِنْكُمْ مَنْ يُرِيدُ الدُّنْيَا وَمِنْكُمْ مَنْ يُرِيدُ الْآخِرَةَ ثُمَّ صَرَفَكُمْ عَنْهُمْ لِيَبْتَلِيَكُمْ وَلَقَدْ عَفَا عَنْكُمْ وَاللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ ﴿۱۵۲﴾
و [در نبرد احد] قطعا خدا وعده خود را با شما راست گردانيد آنگاه كه به فرمان او آنان را مى ‏كشتيد تا آنكه سست‏ شديد و در كار [جنگ و بر سر تقسيم غنايم] با يكديگر به نزاع پرداختيد و پس از آنكه آنچه را دوست داشتيد [يعنى غنايم را] به شما نشان داد نافرمانى نموديد برخى از شما دنيا را و برخى از شما آخرت را مى‏ خواهد سپس براى آنكه شما را بيازمايد از [تعقيب] آنان منصرفتان كرد و از شما درگذشت و خدا نسبت به مؤمنان با تفضل است (۱۵۲)

إِذْ تُصْعِدُونَ وَلَا تَلْوُونَ عَلَى أَحَدٍ وَالرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ فِي أُخْرَاكُمْ فَأَثَابَكُمْ غَمًّا بِغَمٍّ لِكَيْلَا تَحْزَنُوا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلَا مَا أَصَابَكُمْ وَاللَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ ﴿۱۵۳﴾
[ياد كنيد] هنگامى را كه در حال گريز [از كوه] بالا مى ‏رفتيد و به هيچ كس توجه نمیکرديد و پيامبر شما را از پشت‏ سرتان فرا مى‏ خواند پس [خداوند] به سزاى [اين بى‏ انضباطى] غمى بر غمتان [افزود] تا سرانجام بر آنچه از كف داده‏ ايد و براى آنچه به شما رسيده است اندوهگين نشويد و خداوند از آنچه مى ‏كنيد آگاه است (۱۵۳)

ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُعَاسًا يَغْشَى طَائِفَةً مِنْكُمْ وَطَائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِيَّةِ يَقُولُونَ هَلْ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ مِنْ شَيْءٍ قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ كُلَّهُ لِلَّهِ يُخْفُونَ فِي أَنْفُسِهِمْ مَا لَا يُبْدُونَ لَكَ يَقُولُونَ لَوْ كَانَ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ مَا قُتِلْنَا هَاهُنَا قُلْ لَوْ كُنْتُمْ فِي بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذِينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلَى مَضَاجِعِهِمْ وَلِيَبْتَلِيَ اللَّهُ مَا فِي صُدُورِكُمْ وَلِيُمَحِّصَ مَا فِي قُلُوبِكُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ﴿۱۵۴﴾
سپس [خداوند] بعد از آن اندوه آرامشى [به صورت] خواب سبكى بر شما فرو فرستاد كه گروهى از شما را فرا گرفت و گروهى [تنها] در فكر جان خود بودند و در باره خدا گمانهاى ناروا همچون گمانهاى [دوران] جاهليت مى ‏بردند مى گفتند آيا ما را در اين كار اختيارى هست بگو سررشته كارها [شكست‏ يا پيروزى] يكسر به دست ‏خداست آنان چيزى را در دلهايشان پوشيده مى‏ داشتند كه براى تو آشكار نمیکردند مى گفتند اگر ما را در اين كار اختيارى بود [و وعده پيامبر واقعيت داشت] در اينجا كشته نمى ‏شديم بگو اگر شما در خانه ‏هاى خود هم بوديد كسانى كه كشته شدن بر آنان نوشته شده قطعا [با پاى خود] به سوى قتلگاههاى خويش مى ‏رفتند و [اينها ] براى اين است كه خداوند آنچه را در دلهاى شماست [در عمل] بيازمايد و آنچه را در قلبهاى شماست پاك گرداند و خدا به راز سينه‏ ها آگاه است (۱۵۴)

إِنَّ الَّذِينَ تَوَلَّوْا مِنْكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّيْطَانُ بِبَعْضِ مَا كَسَبُوا وَلَقَدْ عَفَا اللَّهُ عَنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلِيمٌ ﴿۱۵۵﴾
روزى كه دو گروه [در احد] با هم روياروى شدند كسانى كه از ميان شما [به دشمن] پشت كردند در حقيقت جز اين نبود كه به سبب پاره‏ اى از آنچه [از گناه] حاصل كرده بودند شيطان آنان را بلغزانيد و قطعا خدا از ايشان درگذشت زيرا خدا آمرزگار بردبار است (۱۵۵)

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ كَفَرُوا وَقَالُوا لِإِخْوَانِهِمْ إِذَا ضَرَبُوا فِي الْأَرْضِ أَوْ كَانُوا غُزًّى لَوْ كَانُوا عِنْدَنَا مَا مَاتُوا وَمَا قُتِلُوا لِيَجْعَلَ اللَّهُ ذَلِكَ حَسْرَةً فِي قُلُوبِهِمْ وَاللَّهُ يُحْيِي وَيُمِيتُ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ ﴿۱۵۶﴾
اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد همچون كسانى نباشيد كه كفر ورزيدند و به برادرانشان هنگامى كه به سفر رفته [و در سفر مردند] و يا جهادگر شدند [و كشته شدند] گفتند اگر نزد ما [مانده] بودند نمى‏ مردند و كشته نمى ‏شدند [شما چنين سخنانى مگوييد] تا خدا آن را در دلهايشان حسرتى قرار دهد و خدا[ست كه] زنده مى ‏كند و مى‏ ميراند و خدا[ست كه] به آنچه مى ‏كنيد بيناست (۱۵۶)

وَلَئِنْ قُتِلْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَرَحْمَةٌ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ ﴿۱۵۷﴾
و اگر در راه خدا كشته شويد يا بميريد قطعا آمرزش خدا و رحمت او از [همه] آنچه [آنان] جمع مى كنند بهتر است (۱۵۷)

وَلَئِنْ مُتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لَإِلَى اللَّهِ تُحْشَرُونَ ﴿۱۵۸﴾
و اگر [در راه جهاد] بميريد يا كشته شويد قطعا به سوى خدا گردآورده خواهيد شد (۱۵۸)

فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ ﴿۱۵۹﴾
پس به [بركت] رحمت الهى با آنان نرمخو [و پرمهر] شدى و اگر تندخو و سختدل بودى قطعا از پيرامون تو پراكنده مى ‏شدند پس از آنان درگذر و برايشان آمرزش بخواه و در كار[ها] با آنان مشورت كن و چون تصميم گرفتى بر خدا توكل كن زيرا خداوند توكل‏كنندگان را دوست مى دارد (۱۵۹)

إِنْ يَنْصُرْكُمُ اللَّهُ فَلَا غَالِبَ لَكُمْ وَإِنْ يَخْذُلْكُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِي يَنْصُرُكُمْ مِنْ بَعْدِهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ ﴿۱۶۰﴾
اگر خدا شما را يارى كند هيچ كس بر شما غالب نخواهد شد و اگر دست از يارى شما بردارد چه كسى بعد از او شما را يارى خواهد كرد و مؤمنان بايد تنها بر خدا توكل كنند (۱۶۰)

وَمَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَغُلَّ وَمَنْ يَغْلُلْ يَأْتِ بِمَا غَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ثُمَّ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ مَا كَسَبَتْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ ﴿۱۶۱﴾
و هيچ پيامبرى را نسزد كه خيانت ورزد و هر كس خيانت ورزد روز قيامت با آنچه در آن خيانت كرده بيايد آنگاه به هر كس [پاداش] آنچه كسب كرده به تمامى داده مى ‏شود و بر آنان ستم نرود (۱۶۱)

أَفَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَ اللَّهِ كَمَنْ بَاءَ بِسَخَطٍ مِنَ اللَّهِ وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ ﴿۱۶۲﴾
آيا كسى كه خشنودى خدا را پيروى مى ‏كند چون كسى است كه به خشمى از خدا دچار گرديده و جايگاهش جهنم است و چه بد بازگشتگاهى است (۱۶۲)

هُمْ دَرَجَاتٌ عِنْدَ اللَّهِ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِمَا يَعْمَلُونَ ﴿۱۶۳﴾
[هر يك از] ايشان را نزد خداوند درجاتى است و خدا به آنچه مى كنند بيناست (۱۶۳)

لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ ﴿۱۶۴﴾
به يقين خدا بر مؤمنان منت نهاد [كه] پيامبرى از خودشان در ميان آنان برانگيخت تا آيات خود را بر ايشان بخواند و پاكشان گرداند و كتاب و حكمت به آنان بياموزد قطعا پيش از آن در گمراهى آشكارى بودند (۱۶۴)

أَوَلَمَّا أَصَابَتْكُمْ مُصِيبَةٌ قَدْ أَصَبْتُمْ مِثْلَيْهَا قُلْتُمْ أَنَّى هَذَا قُلْ هُوَ مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿۱۶۵﴾
آيا چون به شما [در نبرد احد] مصيبتى رسيد [با آنكه در نبرد بدر] دو برابرش را [به دشمنان خود] رسانديد گفتيد اين [مصيبت] از كجا [به ما رسيد] بگو آن از خود شما [و ناشى از بى‏ انضباطى خودتان] است آرى خدا به هر چيزى تواناست (۱۶۵)

وَمَا أَصَابَكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ فَبِإِذْنِ اللَّهِ وَلِيَعْلَمَ الْمُؤْمِنِينَ ﴿۱۶۶﴾
و روزى كه [در احد] آن دو گروه با هم برخورد كردند آنچه به شما رسيد به اذن خدا بود [تا شما را بيازمايد] و مؤمنان را معلوم بدارد (۱۶۶)

وَلِيَعْلَمَ الَّذِينَ نَافَقُوا وَقِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا قَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَوِ ادْفَعُوا قَالُوا لَوْ نَعْلَمُ قِتَالًا لَاتَّبَعْنَاكُمْ هُمْ لِلْكُفْرِ يَوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلْإِيمَانِ يَقُولُونَ بِأَفْوَاهِهِمْ مَا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يَكْتُمُونَ ﴿۱۶۷﴾
همچنين كسانى را كه دو رويى نمودند [نيز] معلوم بدارد و به ايشان گفته شد بياييد در راه خدا بجنگيد يا دفاع كنيد گفتند اگر جنگيدن مى‏ دانستيم مسلما از شما پيروى میکرديم آن روز آنان به كفر نزديكتر بودند تا به ايمان به زبان خويش چيزى مى گفتند كه در دلهايشان نبود و خدا به آنچه مى ‏نهفتند داناتر است (۱۶۷)

الَّذِينَ قَالُوا لِإِخْوَانِهِمْ وَقَعَدُوا لَوْ أَطَاعُونَا مَا قُتِلُوا قُلْ فَادْرَءُوا عَنْ أَنْفُسِكُمُ الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ ﴿۱۶۸﴾
همان كسانى كه [خود در خانه] نشستند و در باره دوستان خود گفتند اگر از ما پيروى میکردند كشته نمى ‏شدند بگو اگر راست مى‏ گوييد مرگ را از خودتان دور كنيد (۱۶۸)

وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ ﴿۱۶۹﴾
هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شده‏ اند مرده مپندار بلكه زنده‏ اند كه نزد پروردگارشان روزى داده مى ‏شوند (۱۶۹)

فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿۱۷۰﴾
به آنچه خدا از فضل خود به آنان داده است‏ شادمانند و براى كسانى كه از پى ايشانند و هنوز به آنان نپيوسته‏ اند شادى مى كنند كه نه بيمى بر ايشان است و نه اندوهگين مى ‏شوند (۱۷۰)

يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ وَأَنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِينَ ﴿۱۷۱﴾
بر نعمت و فضل خدا و اينكه خداوند پاداش مؤمنان را تباه نمى‏ گرداند شادى مى كنند (۱۷۱)

الَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِلَّهِ وَالرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ مَا أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَاتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِيمٌ ﴿۱۷۲﴾
كسانى كه [در نبرد احد] پس از آنكه زخم برداشته بودند دعوت خدا و پيامبر [او] را اجابت كردند براى كسانى از آنان كه نيكى و پرهيزگارى كردند پاداشى بزرگ است (۱۷۲)

الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ ﴿۱۷۳﴾
همان كسانى كه [برخى از] مردم به ايشان گفتند مردمان براى [جنگ با] شما گرد آمده‏ اند پس از آن بترسيد و[لى اين سخن] بر ايمانشان افزود و گفتند خدا ما را بس است و نيكو حمايتگرى است (۱۷۳)

فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَاتَّبَعُوا رِضْوَانَ اللَّهِ وَاللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظِيمٍ ﴿۱۷۴﴾
پس با نعمت و بخششى از جانب خدا [از ميدان نبرد] بازگشتند در حالى كه هيچ آسيبى به آنان نرسيده بود و همچنان خشنودى خدا را پيروى كردند و خداوند داراى بخششى عظيم است (۱۷۴)

إِنَّمَا ذَلِكُمُ الشَّيْطَانُ يُخَوِّفُ أَوْلِيَاءَهُ فَلَا تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ ﴿۱۷۵﴾
در واقع اين شيطان است كه دوستانش را مى‏ ترساند پس اگر مؤمنيد از آنان مترسيد و از من بترسيد (۱۷۵)

وَلَا يَحْزُنْكَ الَّذِينَ يُسَارِعُونَ فِي الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لَنْ يَضُرُّوا اللَّهَ شَيْئًا يُرِيدُ اللَّهُ أَلَّا يَجْعَلَ لَهُمْ حَظًّا فِي الْآخِرَةِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ ﴿۱۷۶﴾
و كسانى كه در كفر مى ‏كوشند تو را اندوهگين نسازند كه آنان هرگز به خدا هيچ زيانى نمى ‏رسانند خداوند مى‏ خواهد در آخرت براى آنان بهره‏ اى قرار ندهد و براى ايشان عذابى بزرگ است (۱۷۶)

إِنَّ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الْكُفْرَ بِالْإِيمَانِ لَنْ يَضُرُّوا اللَّهَ شَيْئًا وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿۱۷۷﴾
در حقيقت كسانى كه كفر را به [بهاى] ايمان خريدند هرگز به خداوند هيچ زيانى نخواهند رسانيد و براى آنان عذابى دردناك است (۱۷۷)

وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ ﴿۱۷۸﴾
و البته نبايد كسانى كه كافر شده‏ اند تصور كنند اينكه به ايشان مهلت مى‏ دهيم براى آنان نيكوست ما فقط به ايشان مهلت مى‏ دهيم تا بر گناه [خود] بيفزايند و [آنگاه] عذابى خفت ‏آور خواهند داشت (۱۷۸)

مَا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشَاءُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَإِنْ تُؤْمِنُوا وَتَتَّقُوا فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ ﴿۱۷۹﴾
خدا بر آن نيست كه مؤمنان را به اين [حالى] كه شما بر آن هستيد واگذارد تا آنكه پليد را از پاك جدا كند و خدا بر آن نيست كه شما را از غيب آگاه گرداند ولى خدا از ميان فرستادگانش هر كه را بخواهد برمى‏ گزيند پس به خدا و پيامبرانش ايمان بياوريد و اگر بگرويد و پرهيزگارى كنيد براى شما پاداشى بزرگ خواهد بود (۱۷۹)

وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَبْخَلُونَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ هُوَ خَيْرًا لَهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُمْ سَيُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُوا بِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلِلَّهِ مِيرَاثُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ ﴿۱۸۰﴾
و كسانى كه به آنچه خدا از فضل خود به آنان عطا كرده بخل مى ‏ورزند هرگز تصور نكنند كه آن [بخل] براى آنان خوب است بلكه برايشان بد است به زودى آنچه كه به آن بخل ورزيده‏ اند روز قيامت طوق گردنشان مى ‏شود ميراث آسمانها و زمين از آن خداست و خدا به آنچه مى ‏كنيد آگاه است (۱۸۰)

لَقَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ فَقِيرٌ وَنَحْنُ أَغْنِيَاءُ سَنَكْتُبُ مَا قَالُوا وَقَتْلَهُمُ الْأَنْبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَنَقُولُ ذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِيقِ ﴿۱۸۱﴾
مسلما خداوند سخن كسانى را كه گفتند خدا نيازمند است و ما توانگريم شنيد به زودى آنچه را گفتند و بناحق كشتن آنان پيامبران را خواهيم نوشت و خواهيم گفت بچشيد عذاب سوزان را (۱۸۱)

ذَلِكَ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيكُمْ وَأَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ ﴿۱۸۲﴾
اين [عقوبت] به خاطر كار و كردار پيشين شماست [و گر نه] خداوند هرگز نسبت به بندگان [خود] بيدادگر نيست (۱۸۲)

الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ عَهِدَ إِلَيْنَا أَلَّا نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ حَتَّى يَأْتِيَنَا بِقُرْبَانٍ تَأْكُلُهُ النَّارُ قُلْ قَدْ جَاءَكُمْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِي بِالْبَيِّنَاتِ وَبِالَّذِي قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ ﴿۱۸۳﴾
همانان كه گفتند خدا با ما پيمان بسته كه به هيچ پيامبرى ايمان نياوريم تا براى ما قربانيى بياورد كه آتش [آسمانى] آن را [به نشانه قبول] بسوزاند بگو قطعا پيش از من پيامبرانى بودند كه دلايل آشكار را با آنچه گفتيد براى شما آوردند اگر راست مى گوييد پس چرا آنان را كشتيد (۱۸۳)

فَإِنْ كَذَّبُوكَ فَقَدْ كُذِّبَ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ جَاءُوا بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَالْكِتَابِ الْمُنِيرِ ﴿۱۸۴﴾
پس اگر تو را تكذيب كردند بدان كه پيامبرانى [هم] كه پيش از تو دلايل روشن و نوشته ‏ها و كتاب روشن آورده بودند تكذيب شدند (۱۸۴)

كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَإِنَّمَا تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَأُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فَازَ وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ ﴿۱۸۵﴾
هر جاندارى چشنده [طعم] مرگ است و همانا روز رستاخيز پاداشهايتان به طور كامل به شما داده مى ‏شود پس هر كه را از آتش به دور دارند و در بهشت درآورند قطعا كامياب شده است و زندگى دنيا جز مايه فريب نيست (۱۸۵)

لَتُبْلَوُنَّ فِي أَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ وَلَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا أَذًى كَثِيرًا وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ ذَلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ ﴿۱۸۶﴾
قطعا در مالها و جانهايتان آزموده خواهيد شد و از كسانى كه پيش از شما به آنان كتاب داده شده و [نيز] از كسانى كه به شرك گراييده‏ اند [سخنان دل]آزار بسيارى خواهيد شنيد و[لى] اگر صبر كنيد و پرهيزگارى نماييد اين [ايستادگى] حاكى از عزم استوار [شما] در كارهاست (۱۸۶)

وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَلَا تَكْتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ وَاشْتَرَوْا بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا فَبِئْسَ مَا يَشْتَرُونَ ﴿۱۸۷﴾
و [ياد كن] هنگامى را كه خداوند از كسانى كه به آنان كتاب داده شده پيمان گرفت كه حتما بايد آن را [به وضوح] براى مردم بيان نماييد و كتمانش مكنيد پس آن [عهد] را پشت‏ سر خود انداختند و در برابر آن بهايى ناچيز به دست آوردند و چه بد معامله‏ اى كردند (۱۸۷)

لَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَفْرَحُونَ بِمَا أَتَوْا وَيُحِبُّونَ أَنْ يُحْمَدُوا بِمَا لَمْ يَفْعَلُوا فَلَا تَحْسَبَنَّهُمْ بِمَفَازَةٍ مِنَ الْعَذَابِ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿۱۸۸﴾
البته گمان مبر كسانى كه بدانچه كرده‏ اند شادمانى مى كنند و دوست دارند به آنچه نكرده‏ اند مورد ستايش قرار گيرند قطعا گمان مبر كه براى آنان نجاتى از عذاب است [كه] عذابى دردناك خواهند داشت (۱۸۸)

وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿۱۸۹﴾
و فرمانروايى آسمانها و زمين از آن خداست و خداوند بر هر چيزى تواناست (۱۸۹)

إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ ﴿۱۹۰﴾
مسلما در آفرينش آسمانها و زمين و در پى يكديگر آمدن شب و روز براى خردمندان نشانه‏ هايى [قانع كننده] است (۱۹۰)

الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ ﴿۱۹۱﴾
همانان كه خدا را [در همه احوال] ايستاده و نشسته و به پهلو آرميده ياد مى كنند و در آفرينش آسمانها و زمين مى‏ انديشند [كه] پروردگارا اينها را بيهوده نيافريده‏ اى منزهى تو پس ما را از عذاب آتش دوزخ در امان بدار (۱۹۱)

رَبَّنَا إِنَّكَ مَنْ تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصَارٍ ﴿۱۹۲﴾
پروردگارا هر كه را تو در آتش درآورى يقينا رسوايش كرده‏ اى و براى ستمكاران ياورانى نيست (۱۹۲)

رَبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِيًا يُنَادِي لِلْإِيمَانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَكَفِّرْ عَنَّا سَيِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ ﴿۱۹۳﴾
پروردگارا ما شنيديم كه دعوتگرى به ايمان فرا مى‏ خواند كه به پروردگار خود ايمان آوريد پس ايمان آورديم پروردگارا گناهان ما را بيامرز و بديهاى ما را بزداى و ما را در زمره نيكان بميران (۱۹۳)

رَبَّنَا وَآتِنَا مَا وَعَدْتَنَا عَلَى رُسُلِكَ وَلَا تُخْزِنَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّكَ لَا تُخْلِفُ الْمِيعَادَ ﴿۱۹۴﴾
پروردگارا و آنچه را كه به وسيله فرستادگانت به ما وعده داده‏ اى به ما عطا كن و ما را روز رستاخيز رسوا مگردان زيرا تو وعده‏ ات را خلاف نمى ‏كنى (۱۹۴)

فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لَا أُضِيعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ فَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأُوذُوا فِي سَبِيلِي وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ثَوَابًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ ﴿۱۹۵﴾
پس پروردگارشان دعاى آنان را اجابت كرد [و فرمود كه] من عمل هيچ صاحب عملى از شما را از مرد يا زن كه همه از يكديگريد تباه نمى ‏كنم پس كسانى كه هجرت كرده و از خانه ‏هاى خود رانده شده و در راه من آزار ديده و جنگيده و كشته شده‏ اند بديهايشان را از آنان مى‏ زدايم و آنان را در باغهايى كه از زير [درختان] آن نهرها روان است درمى ‏آورم [اين] پاداشى است از جانب خدا و پاداش نيكو نزد خداست (۱۹۵)

لَا يَغُرَّنَّكَ تَقَلُّبُ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي الْبِلَادِ ﴿۱۹۶﴾
مبادا رفت و آمد [و جنب و جوش] كافران در شهرها تو را دستخوش فريب كند (۱۹۶)

مَتَاعٌ قَلِيلٌ ثُمَّ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمِهَادُ ﴿۱۹۷﴾
[اين] كالاى ناچيز [و برخوردارى اندكى] است‏ سپس جايگاهشان دوزخ است و چه بد قرارگاهى است (۱۹۷)

لَكِنِ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا نُزُلًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ لِلْأَبْرَارِ ﴿۱۹۸﴾
ولى كسانى كه پرواى پروردگارشان را پيشه ساخته‏ اند باغهايى خواهند داشت كه از زير [درختان] آن نهرها روان است در آنجا جاودانه بمانند [اين] پذيرايى از جانب خداست و آنچه نزد خداست براى نيكان بهتر است (۱۹۸)

وَإِنَّ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَمَنْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ خَاشِعِينَ لِلَّهِ لَا يَشْتَرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ ثَمَنًا قَلِيلًا أُولَئِكَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ إِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ ﴿۱۹۹﴾
و البته از ميان اهل كتاب كسانى هستند كه به خدا و بدانچه به سوى شما نازل شده و به آنچه به سوى خودشان فرود آمده ايمان دارند در حالى كه در برابر خدا خاشعند و آيات خدا را به بهاى ناچيزى نمى‏ فروشند اينانند كه نزد پروردگارشان پاداش خود را خواهند داشت آرى خدا زودشمار است (۱۹۹)

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ﴿۲۰۰﴾
اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد صبر كنيد و ايستادگى ورزيد و مرزها را نگهبانى كنيد و از خدا پروا نماييد اميد است كه رستگار شويد (۲۰۰)

mohammadhossein
2017/08/27, 04:39
............

mohammadhossein
2017/08/27, 04:46
آیات سوره مبارکه یونس همراه با ترجمه (مکی)


http://forums.boursy.com/imported/2017/08/IMAGE634663758046612441-1.jpg (http://old.jamnews.ir/Images/News/Smal_Pic/12-12-1390/IMAGE634663758046612441.jpg)

[-] اندازه متن [+]

*بِسمِ اللهِ الرَّحمانِ الرَّحیمِ* الر تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْحَکیمِ (1)
*بنام خداوند بخشنده مهربان* الر، این آیاتِ کتابِ حکیم است (کتابى حکمت آمیز و استوار).
أَ کانَ لِلنّاسِ عَجَباً أَنْ أَوْحَیْنا إِلى رَجُلٍ مِنْهُمْ أَنْ أَنْذِرِ النّاسَ وَ بَشِّرِ الَّذینَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ قالَ الْکافِرُونَ إِنَّ هذا لَساحِرٌ مُبینٌ (2)
آیا براى مردم، موجب شگفتى بود که به مردى از آنها وحى فرستادیم (و گفتیم «مردم را (از عواقب کفر و گناه) بیم ده، و به کسانى که ایمان آورده اند بشارت ده که براى آنها، سابقه نیک [= نیکنامى و پاداش] نزد پروردگارشان است»؟! (امّا) کافران گفتند: «این مرد، ساحر آشکارى است!»
إِنَّ رَبَّکُمُ اللهُ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فی سِتَّةِ أَیّامٍ ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ یُدَبِّرُ الْأَمْرَ ما مِنْ شَفیعٍ إِلّا مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ ذالِکُم اللهُ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ أَ فَلا تَذَکَّرُونَ (3)
پروردگار شما،خداوندى است که آسمانها و زمین را در شش روز [= شش دوران]آفرید; سپس بر تخت (قدرت) قرار گرفت، و به تدبیر کار (جهان) پرداخت; هیچ شفاعت کننده اى، بى اذن او نیست; این است خداوند، پروردگار شما!پس او را پرستش کنید. آیا متذکّر نمى شوید؟!
إِلَیْهِ مَرْجِعُکُمْ جَمیعاً وَعْدَ اللهِ حَقّاً إِنَّهُ یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعیدُهُ لِیَجْزِیَ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ بِالْقِسْطِ وَ الَّذینَ کَفَرُوا لَهُمْ شَرابٌ مِنْ حَمیمٍ وَ عَذابٌ أَلیمٌ بِما کانُوا یَکْفُرُونَ (4)
بازگشت همه شما تنها به سوى اوست. خداوند وعده حقّى فرموده; او آفرینش را آغاز مى کند، سپس آن را باز مى گرداند، تا کسانى را که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام داده اند، بعدالت جزا دهد; و براى کسانى که کافر شدند، نوشابه اى از آب سوزان و عذابى دردناک است، به سزاى آن که کفر می ورزیدند!
هُوَ الَّذی جَعَلَ الشَّمْسَ ضِیاءً وَ الْقَمَرَ نُوراً وَ قَدَّرَهُ مَنازِلَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنینَ وَ الْحِسابَ ما خَلَقَ اللهُ ذالِکَ إِلّا بِالْحَقِّ یُفَصِّلُ الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ (5)
او کسى است که خورشید را روشنایى بخش، و ماه را نورافشان قرار داد; و براى آن منزلگاههایى مقدّر کرد، تا عدد سالها و حساب (زمان) را بدانید; خداوند این را جز بحق نیافریده; او آیات (خود را) براى گروهى که آماده درک حقایقند، شرح مى دهد.
إِنَّ فی اخْتِلافِ الَّیْلِ وَ النَّهارِ وَ ما خَلَقَ اللهُ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَّقُونَ (6)
به یقین در آمد و شد شب و روز، و آنچه خداوند در آسمانها و زمین آفریده، آیات (و نشانه هایى) است براى گروهى که پرهیزگارند (و حقایق را مى پذیرند).
إِنَّ الَّذینَ لایَرْجُونَ لِقاءَنا وَ رَضُوا بِالْحَیاةِ الدُّنْیا وَ اطْمَأَنُّوا بِها وَ الَّذینَ هُمْ عَنْ آیاتِنا غافِلُونَ (7)
کسانى که امید و ایمان به لقاى ما (و روز رستاخیز) ندارند، و (تنها) به زندگى دنیا راضى شدند و بر آن تکیه کردند، و کسانى که ازآیات ما غافلند،
أُولئِکَ مَأْواهُمُ النّارُ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ (8)
آنها جایگاهشان آتش است، به سزاى آنچه که انجام مى دادند.
إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ یَهْدیهِمْ رَبُّهُمْ بِإیمانِهِمْ تَجْری مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهارُ فی جَنّاتِ النَّعیمِ (9)
(ولى) کسانى که ایمان آوردند و کارهاى شایسته انجام دادند، پروردگارشان آنها را در پرتو ایمانشان هدایت مى کند; از زیر (قصرهاى) آنها در باغهاى پر نعمت بهشتى، نهرها جارى است.
دَعْواهُمْ فیها سُبْحانَکَ اللّهُمَّ وَ تَحِیَّتُهُمْ فیها سَلامٌ وَ آخِرُ دَعْواهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ (10)
گفتار (و دعاى) آنها در آنجا این است که: «خداوندا، منزّهى تو!» و تحیّت آنها در آن جا: سلام; و آخرین سخنشان این است که: «حمد و سپاس، مخصوصِ خداوندى است که پروردگار جهانیان است.»
وَ لَوْ یُعَجِّلُ اللهُ لِلنّاسِ الشَّرَّ اسْتِعْجالَهُمْ بِالْخَیْرِ لَقُضِیَ إِلَیْهِمْ أَجَلُهُمْ فَنَذَرُ الَّذینَ لایَرْجُونَ لِقاءَنا فی طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُونَ (11)
اگر همان گونه که مردم در به دست آوردنِ «خوبى»ها عجله دارند، خداوند (نیز) در مجازاتشان شتاب مى کرد، (بزودى) عمرشان به پایان مى رسید (و همگى نابود مى شدند); ولى کسانى را که امید و ایمان به لقاى ما ندارند، در سرکشى و طغیانشان رها مى کنیم تا سرگردان شوند.
وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ الضُّرُّ دَعانا لِجَنْبِهِ أَوْ قاعِداً أَوْ قائِماً فَلَمّا کَشَفْنا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ کَأَنْ لَمْ یَدْعُنا إِلى ضُرٍّ مَسَّهُ کَذالِکَ زُیِّنَ لِلْمُسْرِفینَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ (12)
هنگامى که به انسان زیان (و ناراحتى) رسد، ما را (در هر حال در حالى که به پهلو خوابیده، یانشسته، یا ایستاده است، (براى حل مشکل خود) مى خواند; امّا هنگامى که زیان را از او برطرف ساختیم، چنان مى رود که گویى هرگز ما را براى برطرف کردن زیانى که به او رسیده بود، نخوانده است. این گونه براى اسرافکاران، اعمالشان زینت داده شده است (که زشتى این عمل را درک نمى کنند).
وَ لَقَدْ أَهْلَکْنَا الْقُرُونَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَمّا ظَلَمُوا وَ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ وَ ما کانُوا لِیُؤْمِنُوا کَذالِکَ نَجْزِی الْقَوْمَ الْمُجْرِمینَ (13)
ما اقوام پیش از شما را، هنگامى که ظلم کردند، هلاک نمودیم; در حالى که پیامبرانشان دلایل روشن براى آنها آوردند، ولى آنها هرگز ایمان نیاوردند; این گونه گروه مجرمان را کیفر مى دهیم!
ثُمَّ جَعَلْناکُمْ خَلائِفَ فِی الْأَرْضِ مِنْ بَعْدِهِمْ لِنَنْظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ (14)
سپس شما را پس از ایشان جانشینان آنها در روى زمین قراردادیم; تا ببینیم شما چگونه عمل مى کنید.
وَ إِذا تُتْلى عَلَیْهِمْ آیاتُنا بَیِّناتٍ قالَ الَّذینَ لایَرْجُونَ لِقاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَیْرِ هذا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ ما یَکُونُ لی أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقاءِ نَفْسی إِنْ أَتَّبِعُ إِلّا ما یُوحى إِلَیَّ إِنِّی أَخافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذابَ یَوْمٍ عَظیمٍ (15)
و هنگامى که آیاتِ روشنِ ما بر آنها خوانده مى شود، کسانى که امید و ایمان به لقاى ما (و روز رستاخیز) ندارند مى گویند: «قرآنى غیر از این بیاور،یا آن را تغییر ده. (و آیات نکوهش بتها را بردار)» بگو: «براى من روا نیست که از پیش خود آن را تغییر دهم; فقط از چیزى که بر من وحى مى شود، پیروى مى کنم. من اگر پروردگارم را نافرمانى کنم، از مجازاتِ روزِ بزرگ (قیامت) مى ترسم!»
قُلْ لَوْ شاءَ اللهُ ما تَلَوْتُهُ عَلَیْکُمْ وَ لاأَدْراکُمْ بِهِ فَقَدْ لَبِثْتُ فیکُمْ عُمُراً مِنْ قَبْلِهِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ (16)
بگو: «اگر خدا مى خواست، من این (قرآن) را بر شما نمى خواندم; و (خداوند) از آن آگاهتان نمى کرد; چه این که مدّتها پیش از این، در میان شما زندگى نمودم; (و هرگز آیه اى نیاوردم آیا نمى فهمید؟!»
فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللهِ کَذِباً أَوْ کَذَّبَ بِآیاتِهِ إِنَّهُ لایُفْلِحُ الْمُجْرِمُونَ (17)
چه کسى ستمکارتر است از آن کس که بر خدا دروغ بسته، یا آیات او را تکذیب کرد؟! به یقین مجرمان رستگار نخواهند شد.
وَ یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللهِ ما لایَضُرُّهُمْ وَ لایَنْفَعُهُمْ وَ یَقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللهِ قُلْ أَ تُنَبِّئُونَ اللهَ بِما لایَعْلَمُ فِی السَّماواتِ وَ لا فِی الْأَرْضِ سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمّا یُشْرِکُونَ (18)
آنها غیر از خدا، چیزهایى را مى پرستندکه نه به آنان زیانى مى رساند، و نه سودى مى بخشد; و مى گویند: «اینها شفیعان ما نزد خدا هستند.» بگو: «آیا خدا را به چیزى خبر مى دهید که در آسمانها و زمین سراغ ندارد؟!» منزّه است او، و برتر است از آنچه همتاى او قرار مى دهند!
وَ ما کانَ النّاسُ إِلّا أُمَّةً واحِدَةً فَاخْتَلَفُوا وَ لَوْ لا کَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ لَقُضِیَ بَیْنَهُمْ فیما فیهِ یَخْتَلِفُونَ (19)
(در آغاز) همه مردم جز امّت واحدى نبودند; سپس اختلاف کردند; و اگر وعده قطعى پروردگارت (درباره عدم مجازات سریع آنان) از قبل صادر نشده بود، در میان آنها در آنچه اختلاف داشتند داورى مى شد (و بى درنگ مجرمان به مجازات مى رسیدند).
وَ یَقُولُونَ لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَیْبُ لِلّهِ فَانْتَظِرُوا إِنِّی مَعَکُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرینَ (20)
مى گویند: «چرا معجزه اى از پروردگارش بر او نازل نمى شود؟!» بگو: «غیب (و ظهور معجزات) تنهابراى خدا (و به فرمان او) است. شما درانتظار باشید، من هم با شما در انتظارم! (شما در انتظار معجزات بهانه جویانه باشید، و من هم در انتظار مجازات شما!)»
وَ إِذا أَذَقْنَا النّاسَ رَحْمَةً مِنْ بَعْدِ ضَرّاءَ مَسَّتْهُمْ إِذا لَهُمْ مَکْرٌ فی آیاتِنا قُلِ اللهُ أَسْرَعُ مَکْراً إِنَّ رُسُلَنا یَکْتُبُونَ ما تَمْکُرُونَ (21)
هنگامى که به مردم، پس از زیانى که به آنها رسیده است، رحمتى بچشانیم، در مورد آیات ما (با توجیهات ناروا) توطئه مى کنند; بگو: «تدبیر خداوند (از شما) سریع تر است; و رسولان [=فرشتگان] ما، آنچه را توطئه مى کنید، مى نویسند!»
هُوَ الَّذی یُسَیِّرُکُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ حَتّى إِذا کُنْتُمْ فِی الْفُلْکِ وَ جَرَیْنَ بِهِمْ بِریحٍ طَیِّبَةٍ وَ فَرِحُوا بِها جاءَتْها ریحٌ عاصِفٌ وَ جاءَهُمُ الْمَوْجُ مِنْ کُلِّ مَکانٍ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ أُحیطَ بِهِمْ دَعَوُا اللهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ لَئِنْ أَنْجَیْتَنا مِنْ هذِهِ لَنَکُونَنَّ مِنَ الشّاکِرینَ (22)
او کسى است که شما را در صحرا و دریا سیر مى دهد; زمانى که در کشتى قرار مى گیرید، و بادهاى موافق کشتى نشینان را (به سوى مقصد) مى برد و خوشحال مى شوند، (ناگهان) طوفان شدیدى مىوزد; وامواج از هر سو به سراغ آنها مى آید; و گمان مى کنند هلاک خواهند شد; (در آن هنگام) خدا را از روى خلوص عقیده مى خوانند که: «اگر ما را از این گرفتارى نجات دهى، حتماً از سپاسگزاران خواهیم بود.»
فَلَمّا أَنْجاهُمْ إِذا هُمْ یَبْغُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ یا أَیُّهَا النّاسُ إِنَّما بَغْیُکُمْ عَلى أَنْفُسِکُمْ مَتاعَ الْحَیاةِ الدُّنْیا ثُمَّ إِلَیْنا مَرْجِعُکُمْ فَنُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (23)
امّا هنگامى که خدا آنها را رهایى بخشید، (بار دیگر) به ناحق، در زمین ستم مى کنند. اى مردم! ستمهاى شما، به زیان خود شماست. از زندگى دنیا بهره (اندکى مى برید)، سپس بازگشت شما به سوى ماست; و ما، شما را به آنچه عمل مى کردید، خبر مى دهیم.
إِنَّما مَثَلُ الْحَیاةِ الدُّنْیا کَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الْأَرْضِ مِمّا یَأْکُلُ النّاسُ وَ الْأَنْعامُ حَتّى إِذا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَها وَ ازَّیَّنَتْ وَ ظَنَّ أَهْلُها أَنَّهُمْ قادِرُونَ عَلَیْها أَتاها أَمْرُنا لَیْلاً أَوْ نَهاراً فَجَعَلْناها حَصیداً کَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ کَذالِکَ نُفَصِّلُ الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ (24)
مَثَل زندگىِ دنیا، همانند آبى است که از آسمان نازل کرده ایم; که در پى آن، گیاهانِ (گوناگونِ) زمین ـ که مردم و چهارپایان (از آن) مى خورند ـ (مى روید) و در هم فرو مى رود; تا زمانى که زمین، زیبایى خود را یافته و آراسته گردید، و اهلِ آن مطمئن شدند که مى توانند (بى هیچ مانعى) از آن بهره مند گردند، (ناگهان) فرمان ما، شب هنگام یا در روز، فرا مى رسد; (و سرما یا صاعقه اى را بر آن مسلّط مى سازیم و آنچنان آن را درو مى کنیم که گویى دیروز هرگز (چنین کشتزارى) نبوده است! این گونه، آیات خود را براى گروهى که مى اندیشند، شرح مى دهیم.
وَ اللهُ یَدْعُوا إِلى دارِ السَّلامِ وَ یَهْدی مَنْ یَشاءُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ (25)
و خداوند به سراى صلح و آرامش دعوت مى کند; و هر کس را بخواهد (و شایسته ببیند)، به راه راست هدایت مى نماید.
لِلَّذینَ أَحْسَنُوا الْحُسْنى وَ زِیادَةٌ وَ لایَرْهَقُ وُجُوهَهُمْ قَتَرٌ وَ لا ذِلَّةٌ أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فیها خالِدُونَ (26)
براى کسانى که نیکى کردند، پاداش نیک (همانند عملشان) و افزون بر آن خواهد بود; و غبار (غم) و ذلّت، چهره هایشان را نمى پوشاند; آنها اهل بهشتند، و جاودانه در آن خواهند ماند.
وَ الَّذینَ کَسَبُوا السَّیِّئاتِ جَزاءُ سَیِّئَةٍ بِمِثْلِها وَ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ ما لَهُمْ مِنَ اللهِ مِنْ عاصِمٍ کَأَنَّما أُغْشِیَتْ وُجُوهُهُمْ قِطَعاً مِنَ الَّیْلِ مُظْلِماً أُولئِکَ أَصْحابُ النّارِ هُمْ فیها خالِدُونَ (27)
امّا کسانى که مرتکب گناهان شدند، جزاى بدى به مقدار آن دارند; و ذلّت و خوارى، چهره آنان را مى پوشاند; و هیچ نگهدارنده اى در برابر (مجازات) خدا براى آنان نیست. (چهره هایشان آنچنان گرفته است که) گویى با پاره هایى از شب تاریک، صورت آنها پوشیده شده! آنها اهل دوزخند; و جاودانه در آن خواهند ماند.
وَ یَوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمیعاً ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذینَ أَشْرَکُوا مَکانَکُمْ أَنْتُمْ وَ شُرَکائُکُمْ فَزَیَّلْنا بَیْنَهُمْ وَ قالَ شُرَکاؤُهُمْ ما کُنْتُمْ إِیّانا تَعْبُدُونَ (28)
(به خاطر بیاورید) روزى را که همه آنها را جمع مى کنیم، سپس به مشرکان مى گوییم: «شما و معبودهایتان (هر کدام) در جاى خودتان باشید» سپس آنها را (براى حساب) از هم جدا مى سازیم، و معبودهایشان (به آنها) مى گویند: «شما هرگز ما را عبادت نمى کردید!
فَکَفى بِاللهِ شَهیداً بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ إِنْ کُنّا عَنْ عِبادَتِکُمْ لَغافِلینَ (29)
همین بس که خدا میان ما و شما گواه باشد، که به یقین ما از عبادت شما بى خبر بودیم
هُنالِکَ تَبْلُوا کُلُّ نَفْسٍ ما أَسْلَفَتْ وَ رُدُّوا إِلَى اللهِ مَوْلاهُمُ الْحَقِّ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَفْتَرُونَ (30)
در آن جا، هر کس عملى را که قبلاً انجام داده است، مى آزماید. و همگى به سوى خداوند یگانه که مولا و سرپرست حقیقى آنهاست بازگردانده مى شوند; و چیزهایى را که بدروغ همتاى خدا قرارداده بودند، از نظرشان گم و نابود مى شوند.
قُلْ مَنْ یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ أَمَّنْ یَمْلِکُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ مَنْ یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ یُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَ مَنْ یُدَبِّرُ الْأَمْرَ فَسَیَقُولُونَ اللهُ فَقُلْ أَ فَلا تَتَّقُونَ (31)
بگو: «چه کسى شما را از آسمان و زمین روزى مى دهد؟ یا چه کسى مالک (و خالق) گوش و چشمهاست؟و چه کسى زنده را از مرده، و مرده را از زنده بیرون مى آورد؟ و چه کسى امور (جهان) را تدبیر مى کند؟» بزودى (در پاسخ) مى گویند: «خدا»،بگو: «پس چرا تقوا پیشه نمى کنید (و راه شرک مى پویید)؟!
فَذالِکُم اللهُ رَبُّکُمُ الْحَقُّ فَماذا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلالُ فَأَنّى تُصْرَفُونَ (32)
این گونه است خداوند، پروردگارِ حقّ شما (داراى همه این صفات)! با این حال، بعد از حق، چه چیزى جز گمراهى وجود دارد؟! پس چرا (از پرستش او) روى گردان مى شوید؟!»
کَذالِکَ حَقَّتْ کَلِمَةُ رَبِّکَ عَلَى الَّذینَ فَسَقُوا أَنَّهُمْ لایُؤْمِنُونَ (33)
اینچنین فرمان پروردگارت بر فاسقان مسلّم شده که آنها (پس از این همه لجاجت و گناه)، ایمان نخواهند آورد.
قُلْ هَلْ مِنْ شُرَکائِکُمْ مَنْ یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعیدُهُ قُلِ اللهُ یَبْدَؤُاالْخَلْقَ ثُمَّ یُعیدُهُ فَأَنّى تُؤْفَکُونَ (34)
بگو: «آیا هیچ یک از معبودهاى شما، آفرینش را آغاز مى کند و سپس باز مى گرداند؟!» بگو: «تنها خدا آفرینش را آغاز کرده، سپس باز مى گرداند;با این حال، چرا (از حق) روى گردان مى شوید؟!»
قُلْ هَلْ مِنْ شُرَکائِکُمْ مَنْ یَهْدی إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللهُ یَهْدی لِلْحَقِّ أَ فَمَنْ یَهْدی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لایَهِدِّی إِلّا أَنْ یُهْدى فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ (35)
بگو: «آیا هیچ یک از معبودهاى شما، به سوى حق هدایت مى کند؟!» بگو: «تنها خدا به حق هدایت مى کند. آیا کسى که هدایت به سوى حق مى کندبراى پیروى شایسته تر است، یا آن کس که هدایت نمى شود مگر هدایتش کنند؟! شما را چه مى شود، چگونه داورى مى کنید؟!»
وَ ما یَتَّبِعُ أَکْثَرُهُمْ إِلّا ظَنّاً إِنَّ الظَّنَّ لایُغْنی مِنَ الْحَقِّ شَیْئاً إِنَّ اللهَ عَلیمٌ بِما یَفْعَلُونَ (36)
و بیشتر آنها،جز از گمان (و پندارهاى بى اساس)، پیروى نمى کنند; با آنکه گمان، هرگز (انسان را) از حق بى نیاز نمى سازد(و به حق نمى رساند). به یقین، خداوند از آنچه انجام مى دهند، آگاه است.
وَ ما کانَ هذَا الْقُرْآنُ أَنْ یُفْتَرى مِنْ دُونِ اللهِ وَ لکِنْ تَصْدیقَ الَّذی بَیْنَ یَدَیْهِ وَ تَفْصیلَ الْکِتابِ لارَیْبَ فیهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمینَ (37)
ممکن نبود که این قرآن، بدون وحى الهى به خدا نسبت داده شود; بلکه با کتب آسمانى پیشین هماهنگ است و شرح و تفصیل کتاب (الهى) است; که هیچ شکى در آن نیست، و از سوى پروردگار جهانیان است.
أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ (38)
آیا آنها مى گویند: «او قرآن را بدروغ (به خدا) نسبت داده است»؟!بگو: «اگر راست مى گویید، یک سوره همانند آن بیاورید; و غیر از خدا، هر کس را مى توانید (به یارى) فراخوانید!»
بَلْ کَذَّبُوا بِما لَمْ یُحیطُوا بِعِلْمِهِ وَ لَمّا یَأْتِهِمْ تَأْویلُهُ کَذالِکَ کَذَّبَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الظّالِمینَ (39)
(ولى آنها از روى علم و دانش قرآن را انکار نکردند بلکه چیزى را تکذیب کردند که آگاهى از آن نداشتند، در حالى که هنوز واقعیتش بر آنان روشن نشده بود! پیشینیان آنها نیز همین گونه تکذیب کردند; پس بنگر عاقبت کار ستمکاران چگونه بود!
وَ مِنْهُمْ مَنْ یُؤْمِنُ بِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ لایُؤْمِنُ بِهِ وَ رَبُّکَ أَعْلَمُ بِالْمُفْسِدینَ (40)
بعضى از آنها، به آن ایمان مى آورند; و بعضى ایمان نمى آورند; و پروردگارت مفسدان را بهتر مى شناسد.
وَ إِنْ کَذَّبُوکَ فَقُلْ لی عَمَلی وَ لَکُمْ عَمَلُکُمْ أَنْتُمْ بَریئُونَ مِمّا أَعْمَلُ وَ أَنَا بَریءٌ مِمّا تَعْمَلُونَ (41)
و اگر تو را تکذیب کردند، بگو: «عمل من براى من، و عمل شما براى شماست. شما از آنچه من انجام مى دهم بیزارید و من (نیز) از آنچه شما انجام مى دهید بیزارم.»
وَ مِنْهُمْ مَنْ یَسْتَمِعُونَ إِلَیْکَ أَ فَأَنْتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ وَ لَوْ کانُوا لایَعْقِلُونَ (42)
گروهى از آنان، به تو گوش فرامى دهند (; امّا گویى کر هستند). آیا تو مى توانى سخن خود را به گوش کران برسانى، هرچند نفهمند؟!
وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْظُرُ إِلَیْکَ أَ فَأَنْتَ تَهْدِی الْعُمْیَ وَ لَوْ کانُوا لایُبْصِرُونَ (43)
و گروهى از آنان، به سوى تو مى نگرند (امّا گویى هیچ نمى بینند)! آیا تو مى توانى کوران را هدایت کنى، هرچند نبینند؟!
إِنَّ اللهَ لایَظْلِمُ النّاسَ شَیْئاً وَ لکِنَّ النّاسَ أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ (44)
خداوندهیچ به مردم ستم نمى کند; ولى این مردمند که به خویشتن ستم مى کنند.
وَ یَوْمَ یَحْشُرُهُمْ کَأَنْ لَمْ یَلْبَثُوا إِلّا ساعَةً مِنَ النَّهارِ یَتَعارَفُونَ بَیْنَهُمْ قَدْ خَسِرَ الَّذینَ کَذَّبُوا بِلِقاءِ اللهِ وَ ما کانُوا مُهْتَدینَ (45)
(به یاد آور) روزى را که (خداوند) آنها را جمع خواهد کرد; آنچنان که (احساس مى کنند) گویى جز ساعتى از روز، (در دنیا) توقّف نکردند; به آن مقدار که یکدیگر را (ببینند و) بشناسند. به یقین آنها که لقاى خداوند (و روز رستاخیز) را تکذیب کردند، زیان بردند وهدایت نیافتند.
وَ إِمّا نُرِیَنَّکَ بَعْضَ الَّذی نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّیَنَّکَ فَإِلَیْنا مَرْجِعُهُمْ ثُمَّ اللهُ شَهیدٌ عَلى ما یَفْعَلُونَ (46)
اگر ما، پاره اى از مجازاتهایى را که به آنها وعده مى دهیم، به تو نشان دهیم، و یا (پیش از آن که گرفتار عذاب شوند،) تو را از دنیا ببریم، در هر حال، بازگشتشان به سوى ماست; و خداوند بر آنچه آنها انجام مى دادند گواه است.
وَ لِکُلِّ أُمَّةٍ رَسُولٌ فَإِذا جاءَ رَسُولُهُمْ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لایُظْلَمُونَ (47)
براى هر امّتى، پیامبرى است; هنگامى که پیامبرشان به سوى آنان بیاید، بعدالت در میان آنها داورى مى شود; و ستمى به آنها نخواهد شد.
وَ یَقُولُونَ مَتى هذَا الْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ (48)
و مى گویند: «اگر راست مى گویید، این وعده (مجازات) کى خواهد بود؟»
قُلْ لاأَمْلِکُ لِنَفْسی ضَرّاً وَ لا نَفْعاً إِلّا ما شاءَ اللهُ لِکُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ إِذا جاءَ أَجَلُهُمْ فَلایَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لایَسْتَقْدِمُونَ (49)
بگو: «من (حتّى) براى خودم، مالک زیان و سودى نیستم، (تا چه رسد براى شما مگر آنچه خدا بخواهد. (این مقدار مى دانم که) براى هر قومى، اجلى (معین) است; هنگامى که اجل آنها فرا رسد، (و فرمان مجازات یا مرگشان صادر شود،) نه ساعتى تأخیر مى کنند، و نه پیشى مى گیرند.
قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَتاکُمْ عَذابُهُ بَیاتاً أَوْ نَهاراً ما ذا یَسْتَعْجِلُ مِنْهُ الْمُجْرِمُونَ (50)
بگو: «به من خبر بدهید اگر مجازات او، شب هنگام یا در روز به سراغ شما آید (، آیا مى توانید آن را از خود دفع کنید؟!)» پس مجرمان براى چه چیزى عجله مى کنند؟!
أَ ثُمَّ إِذا ما وَقَعَ آمَنْتُمْ بِهِ آلْآنَ وَ قَدْ کُنْتُمْ بِهِ تَسْتَعْجِلُونَ (51)
آیا پس از آنکه (عذاب) واقع شد، آنگاه به آن ایمان مى آورید؟! (به شما گفته مى شود، حالا (چه سودى دارد)؟! در حالى که قبلاً براى آن عجله مى کردید!
ثُمَّ قیلَ لِلَّذینَ ظَلَمُوا ذُوقُوا عَذابَ الْخُلْدِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلّا بِما کُنْتُمْ تَکْسِبُونَ (52)
سپس به کسانى که ستم کردند گفته مى شود: «عذاب ابدى رابچشید! آیا جز به آنچه انجام مى دادید کیفر داده مى شوید؟!»
وَ یَسْتَنْبِئُونَکَ أَ حَقٌّ هُوَ قُلْ إی وَ رَبِّی إِنَّهُ لَحَقٌّ وَ ما أَنْتُمْ بِمُعْجِزینَ (53)
از تو مى پرسند: «آیا آن (وعده مجازات الهى) حقّ است؟» بگو: «آرى، به پروردگارم سوگند، قطعاً حق است; و شما نمى توانید (از مجازات الهى) فرار کنید.»
وَ لَوْ أَنَّ لِکُلِّ نَفْسٍ ظَلَمَتْ ما فِی الْأَرْضِ لَافْتَدَتْ بِهِ وَ أَسَرُّوا النَّدامَةَ لَمّا رَأَوُا الْعَذابَ وَ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لایُظْلَمُونَ (54)
و هر کس ستم کرده، اگر تمامى آنچه روى زمین است در اختیار داشته باشد، (همه را براى نجات خویش) فدیه مى دهد. و هنگامى که عذاب را ببینند،(پشیمان مى شوند; امّا) پشیمانى خود را کتمان مى کنند(، مبادا رسواتر شوند).و در میان آنها، به عدالت داورى مى شود; و ستمى بر آنها نخواهد شد.
أَلا إِنَّ لِلّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَلا إِنَّ وَعْدَ اللهِ حَقٌّ وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لایَعْلَمُونَ (55)
آگاه باشید آنچه درآسمانها و زمین است، تنها از آن خداست. آگاه باشید وعده خدا حق است، ولى اکثر آنها نمى دانند.
هُوَ یُحْیی وَ یُمیتُ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ (56)
او زنده مى کند ومى میراند، و به سوى او بازگردانده مى شوید.
یا أَیُّهَا النّاسُ قَدْ جائَتْکُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ شِفاءٌ لِما فِی الصُّدُورِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنینَ (57)
اى مردم! اندرزى از سوى پروردگارتان براى شما آمده است; و درمانى براى آنچه در سینه هاست; و هدایت و رحمتى است براى مؤمنان.
قُلْ بِفَضْلِ اللهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذالِکَ فَلْیَفْرَحُوا هُوَ خَیْرٌ مِمّا یَجْمَعُونَ (58)
بگو: «تنها به فضل خدا و رحمت او باید خوشحال شوند; که این،از تمام آنچه گردآورى مى کنند، بهتر است.»
قُلْ أَ رَأَیْتُمْ ما أَنْزَلَ اللهُ لَکُمْ مِنْ رِزْقٍ فَجَعَلْتُمْ مِنْهُ حَراماً وَ حَلالاً قُلْ آللهُ أَذِنَ لَکُمْ أَمْ عَلَى اللهِ تَفْتَرُونَ (59)
بگو: «به من خبر بدهید (چرا) روزیهایى را که خداوند بر شما نازل کرده، بعضى از آن را حرام، و بعضى را حلال قرار داده اید؟!» بگو: «آیا خداوند به شما اجازه (چنین کارى) داده، یا بر خدا افترا مى بندید (و از پیش خود، حلال و حرام درست مى کنید)؟!»
وَ ما ظَنُّ الَّذینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللهِ الْکَذِبَ یَوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّ اللهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النّاسِ وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لایَشْکُرُونَ (60)
آنها که بر خدا به دروغ افترا مى بندند، درباره (مجازاتِ) روز رستاخیز، چه گمان مى کنند؟! خداوند نسبت به همه مردم داراى فضل (و رحمت) است، امّا اکثر آنها سپاسگزارى نمى کنند.
وَ ما تَکُونُ فی شَأْنٍ وَ ما تَتْلُوا مِنْهُ مِنْ قُرْآنٍ وَ لاتَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلّا کُنّا عَلَیْکُمْ شُهُوداً إِذْ تُفیضُونَ فیهِ وَ ما یَعْزُبُ عَنْ رَبِّکَ مِنْ مِثْقالِ ذَرَّةٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی السَّماءِ وَ لا أَصْغَرَ مِنْ ذالِکَ وَ لا أَکْبَرَ إِلّا فی کِتابٍ مُبینٍ (61)
در هیچ حال (و اندیشه اى) نیستى، و هیچ قسمتى از قرآن را از جانب خداوند، تلاوت نمى کنى، و هیچ عملى را انجام نمى دهید، مگر این که در آن هنگام که وارد آن مى شوید ما گواه بر شما هستیم. و هیچ چیز در زمین و آسمان، از پروردگار تو مخفى نمى ماند; حتّى به اندازه سنگینى ذرّه اى; و نه کوچکتر و نه بزرگتر از آن نیست، مگر این که (همه آنها) در کتابِ آشکار (و لوح محفوظ علم خداوند) ثبت است.
أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ (62)
آگاه باشید! (دوستان و) اولیاى خدا، نه ترسى بر آنهاست و نه اندوهگین مى شوند.
أَلَّذینَ آمَنُوا وَ کانُوا یَتَّقُونَ (63)
همان کسانى که ایمان آوردند، و(از مخالفت فرمان خدا، پیوسته) پرهیز مى کردند.
لَهُمُ الْبُشْرى فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَةِ لا تَبْدیلَ لِکَلِماتِ اللهِ ذالِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ (64)
شادمانى (حقیقى) در زندگى دنیا و در آخرت تنها براى آنهاست; وعده هاى الهى تخلف ناپذیر است! این است آن رستگارى و پیروزى بزرگ!
وَ لایَحْزُنْکَ قَوْلُهُمْ إِنَّ الْعِزَّةَ لِلّهِ جَمیعاً هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ (65)
سخن آنها تو را غمگین نسازد! تمام عزّت (و قدرت)، از آنِ خداست; و او شنوا و داناست.
أَلا إِنَّ لِلّهِ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ وَ ما یَتَّبِعُ الَّذینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللهِ شُرَکاءَ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ إِنْ هُمْ إِلّا یَخْرُصُونَ (66)
آگاه باشید کسانى که در آسمانها و کسانى که در زمین هستند، تعلق به خدا دارند. و آنها که غیر خدا را همتاى او مى خوانند، (از منطق و دلیلى) پیروى نمى کنند; آنها تنها از گمان بى اساس پیروى مى نمایند و تخمین و حدس (واهى) مى زنند.
هُوَ الَّذی جَعَلَ لَکُمُ الَّیْلَ لِتَسْکُنُوا فیهِ وَ النَّهارَ مُبْصِراً إِنَّ فی ذالِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَسْمَعُونَ (67)
او کسى است که شب را براى شما آفرید، تا در آن آرامش بیابید;و روز را روشنى بخش (تا به تلاش براى زندگى بپردازید). در این (نظام نور و ظلمت) نشانه هایى است براى کسانى که گوش شنوا دارند!
قالُوا اتَّخَذَ اللهُ وَلَداً سُبْحانَهُ هُوَ الْغَنِیُّ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ إِنْ عِنْدَکُمْ مِنْ سُلْطانٍ بِهذا أَ تَقُولُونَ عَلَى اللهِ ما لاتَعْلَمُونَ (68)
گفتند: «خداوند فرزندى براى خود انتخاب کرده است». (بدانید او از هر عیب و نقص و احتیاجى) منزّه است! او بى نیاز است. از آنِ اوست آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است. شما هیچ گونه دلیلى بر این ادّعا ندارید. آیا چیزى را که نمى دانید به خدا نسبت مى دهید؟!
قُلْ إِنَّ الَّذینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللهِ الْکَذِبَ لایُفْلِحُونَ (69)
بگو:«آنها که به خدا دروغ مى بندند، (هرگز) رستگار نمى شوند.
مَتاعٌ فِی الدُّنْیا ثُمَّ إِلَیْنا مَرْجِعُهُمْ ثُمَّ نُذیقُهُمُ الْعَذابَ الشَّدیدَ بِما کانُوا یَکْفُرُونَ (70)
(براى آنها) بهره اى (ناچیز) از دنیاست; سپس بازگشتشان به سوى ماست; و آنگاه، مجازات شدیدى به سزاى کفرشان به آنها مى چشانیم!»
وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ یا قَوْمِ إِنْ کانَ کَبُرَ عَلَیْکُمْ مَقامی وَتَذْکیرِی بِآیاتِ اللهِ فَعَلَی اللهِ تَوَکَّلتُ فَأَجْمِعوا أَمْرَکُمْ وَ شُرَکائَکُمْ ثُمَّ لایَکُنْ أَمْرُکُمْ عَلَیْکُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَیَّ وَ لاتُنْظِرُونِ (71)
سرگذشت نوح را بر آنها بخوان; در آن هنگام که به قوم خود گفت: «اى قوم من! اگر موقعیت من و تذکراتم نسبت به آیات الهى، بر شما سنگین (و سخت) است، (هر کارى از شما ساخته است بکنید.) من بر خدا توکّل کرده ام! (شما اگر مى توانید) توانایى خود و معبودهایتان را جمع کنید; سپس هیچ چیز از امورتان بر شما پوشیده نماند; (و تمام جوانب کارتان را بنگرید سپس به حیات من پایان دهید، و (لحظه اى) مهلتم ندهید! (امّا کارى از شما ساخته نیست.)
فَإِنْ تَوَلَّیْتُمْ فَما سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلّا عَلَى اللهِ وَ أُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْمُسْلِمینَ (72)
و اگر (از قبول دعوتم) روى بگردانید، (کار نادرستى کرده اید; چه این که) من از شما هیچ اجر و پاداشى نمى خواهم; اجر من، تنها بر خداست! و من مأمورم که از مسلمانان (و تسلیم شدگان در برابر فرمان خدا) باشم.»
فَکَذَّبُوهُ فَنَجَّیْناهُ وَ مَنْ مَعَهُ فِی الْفُلْکِ وَ جَعَلْناهُمْ خَلائِفَ وَ أَغْرَقْنَا الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُنْذَرینَ (73)
سرانجام آنها او را تکذیب کردند. و ما، او و کسانى را که با او در کشتى بودند، نجات دادیم; و آنان را جانشین (و وارث کافران) قراردادیم; و کسانى را که آیات ما را تکذیب کردند، غرق نمودیم. پس ببین عاقبتِ کار کسانى که انذار شدند (و نپذیرفتند)، چگونه بود!
ثُمَّ بَعَثْنا مِنْ بَعْدِهِ رُسُلاً إِلى قَوْمِهِمْ فَجائُوهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَما کانُوا لِیُؤْمِنُوا بِما کَذَّبُوا بِهِ مِنْ قَبْلُ کَذالِکَ نَطْبَعُ عَلى قُلُوبِ الْمُعْتَدینَ (74)
سپس بعد از او [= نوح،]پیامبرانى به سوى قومشان فرستادیم; آنان دلایل روشن برایشان آوردند; امّا آنها، (بر اثر لجاجت) به چیزى که پیش از آن تکذیب کرده بودند، ایمان نیاوردند. اینچنین بر دلهاى تجاوزکاران مهر مى نهیم (تا چیزى را درک نکنند).
ثُمَّ بَعَثْنا مِنْ بَعْدِهِمْ مُوسى وَ هارُون إِلى فِرْعَوْنَ وَ مَلَئِهِ بِآیاتِنا فَاسْتَکْبَرُوا وَ کانُوا قَوْماً مُجْرِمینَ (75)
بعد از آنها، موسى و هارون را با نشانه هاى خود به سوى فرعون و اطرافیانش فرستادیم; امّا آنها تکبّر کردند و (زیرِ بارِ حق نرفتند; چرا که آنها) گروهى مجرم بودند.
فَلَمّا جاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِنا قالُوا إِنَّ هذا لَسِحْرٌ مُبینٌ (76)
و هنگامى که حقّ از جانب ما به سراغ آنها آمد، گفتند: «این، سحرى است آشکار!»
قالَ مُوسى أَ تَقُولُونَ لِلْحَقِّ لَمّا جائَکُمْ أَ سِحْرٌ هذا وَ لایُفْلِحُ السّاحِرُونَ (77)
موسى گفت: «آیا درباره حق، هنگامى که به سوى شما آمد، (چنین) مى گویید؟! آیا این سحر است؟! در حالى که ساحران (هرگز) رستگار (و پیروز) نمى شوند.»
قالُوا أَ جِئْتَنا لِتَلْفِتَنا عَمّا وَجَدْنا عَلَیْهِ آباءَنا وَ تَکُونَ لَکُمَا الْکِبْرِیاءُ فِی الْأَرْضِ وَ ما نَحْنُ لَکُما بِمُؤْمِنینَ (78)
گفتند: «آیا آمده اى که ما را، از آنچه پدرانمان را بر آن یافته ایم، منصرف سازى; و بزرگى (و ریاست) در روى زمین، از آنِ شما دو نفر باشد؟! ما (هرگز) به شما ایمان نمى آوریم!»
وَ قالَ فِرْعَوْنُ ائْتُونی بِکُلِّ ساحِرٍ عَلیمٍ (79)
فرعون گفت: «(بروید و) هر ساحر ماهرى را نزد من آورید.»
فَلَمّا جاءَ السَّحَرَةُ قالَ لَهُمْ مُوسى أَلْقُوا ما أَنْتُمْ مُلْقُونَ (80)
هنگامى که ساحران (براى مبارزه) آمدند، موسى به آنها گفت: «آنچه (از وسایل سحر) را مى خواهید بیفکنید، بیفکنید!»
فَلَمّا أَلْقَوْا قالَ مُوسى ما جِئْتُمْ بِهِ السِّحْرُ إِنَّ اللهَ سَیُبْطِلُهُ إِنَّ اللهَ لایُصْلِحُ عَمَلَ الْمُفْسِدینَ (81)
هنگامى که افکندند، موسى گفت: «آنچه شما انجام دادید، سحر است; که خداوند بزودى آن را باطل مى کند;چرا که خداوند (هرگز) عمل مفسدان را اصلاح نمى کند.
وَ یُحِقُّ اللهُ الْحَقَّ بِکَلِماتِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُجْرِمُونَ (82)
و او حق را به وعده هاى خویش، تحقّق مى بخشد; هر چند مجرمان ناخشنود باشند!»
فَما آمَنَ لِمُوسى إِلّا ذُرِّیَّةٌ مِنْ قَوْمِهِ عَلى خَوْفٍ مِنْ فِرْعَوْنَ وَ مَلَئِهِمْ أَنْ یَفْتِنَهُمْ وَ إِنَّ فِرْعَوْنَ لَعالٍ فِی الْأَرْضِ وَ إِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفینَ (83)
(در آغاز،) هیچ کس به موسى ایمان نیاورد، مگر گروهى از فرزندان قوم او; (آن هم) با ترس از فرعون و اطرافیانش، مبادا آنها را شکنجه کنند; زیرا فرعون، برترى جویى در زمین داشت; و از اسرافکاران بود.
وَ قالَ مُوسى یا قَوْمِ إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللهِ فَعَلَیْهِ تَوَکَّلُوا إِنْ کُنْتُمْ مُسْلِمینَ (84)
موسى گفت: «اى قوم من! اگر شما به خدا ایمان آورده اید، و تسلیم فرمان او هستید، تنها بر او توکل کنید.»
فَقالُوا عَلَى اللهِ تَوَکَّلْنا رَبَّنا لاتَجْعَلْنا فِتْنَةً لِلْقَوْمِ الظّالِمینَ (85)
آنها گفتند: «تنها بر خدا توکّل داریم; پروردگارا! ما را مورد شکنجه گروه ستمکاران قرارمده.
وَ نَجِّنا بِرَحْمَتِکَ مِنَ الْقَوْمِ الْکافِرینَ (86)
و ما را با رحمتت از (شرّ) گروه کافران رهایى بخش.»
وَ أَوْحَیْنا إِلى مُوسى وَ أَخیهِ أَنْ تَبَوَّءا لِقَوْمِکُما بِمِصْرَ بُیُوتاً وَ اجْعَلُوا بُیُوتَکُمْ قِبْلَةً وَ أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنینَ (87)
و به موسى و برادرش وحى کردیم که: «براى قوم خود، خانه هایى در سرزمین مصر آماده کنید; و خانه هایتان را مقابل یکدیگر (و متمرکز) قراردهید; و نماز را برپا دارید; و به مؤمنان بشارت ده (که سرانجام پیروز مى شوند.)»
وَ قالَ مُوسى رَبَّنا إِنَّکَ آتَیْتَ فِرْعَوْنَ وَ مَلَئَهُ زینَةً وَ أَمْوالاً فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا رَبَّنا لِیُضِلُّوا عَنْ سَبیلِکَ رَبَّنَا اطْمِسْ عَلى أَمْوالِهِمْ وَ اشْدُدْ عَلى قُلُوبِهِمْ فَلایُؤْمِنُوا حَتّى یَرَوُا الْعَذابَ الْأَلیمَ (88)

موسى گفت: «پروردگارا! تو فرعون و اطرافیانش را زینت و اموالى (سرشار) در زندگى دنیا داده اى، پروردگارا! در نتیجه (آنها بندگانت را) از راه تو گمراه مى سازند. پروردگارا!اموالشان را نابود کن; و (به جرم گناهانشان،) دلهایشان را سخت و سنگین ساز، که ایمان نیاورند تا عذاب دردناک را ببینند.»
قالَ قَدْ أُجیبَتْ دَعْوَتُکُما فَاسْتَقیما وَ لاتَتَّبِعانِّ سَبیلَ الَّذینَ لایَعْلَمُونَ (89)
فرمود: «دعاى شما پذیرفته شد. استقامت به خرج دهید! و از راه (و رسم) کسانى که نمى دانند، تبعیّت نکنید.»
وَ جاوَزْنا بِبَنی إِسْرائیلَ الْبَحْرَ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَ جُنُودُهُ بَغْیاً وَ عَدْواً حَتّى إِذا أَدْرَکَهُ الْغَرَقُ قالَ آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا الَّذی آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرائیلَ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمینَ (90)
(سرانجام) بنى اسرائیل را از دریا [= رود عظیم نیل ]عبور دادیم; و فرعون و لشکریانش از سرِ ظلم و تجاوز، به دنبال آنها رفتند; تا زمانى که غرقاب دامن او را گرفت، گفت: «ایمان آوردم که هیچ معبودى، جز کسى که بنى اسرائیل به او ایمان آورده اند، وجود ندارد; و من از مسلمین هستم.»
آلْآنَ وَ قَدْ عَصَیْتَ قَبْلُ وَ کُنْتَ مِنَ الْمُفْسِدینَ (91)
(امّا به او خطاب شد الآن؟! در حالى که قبلاً نافرمانى کردى، و از مفسدان بودى!
فَالْیَوْمَ نُنَجِّیکَ بِبَدَنِکَ لِتَکُونَ لِمَنْ خَلْفَکَ آیَةً وَ إِنَّ کَثیراً مِنَ النّاسِ عَنْ آیاتِنا لَغافِلُونَ (92)
ولى امروز، بدنت را (از آب) نجات مى دهیم، تا عبرتى براى آیندگان باشى. و بسیارى از مردم، از نشانه هاى (عبرت انگیز) ما غافلند.
وَ لَقَدْ بَوَّأْنا بَنی إِسْرائیلَ مُبَوَّأَ صِدْقٍ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ فَمَا اخْتَلَفُوا حَتّى جائَهُمُ الْعِلْمُ إِنَّ رَبَّکَ یَقْضی بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ فیما کانُوا فیهِ یَخْتَلِفُونَ (93)
(سپس) بنى اسرائیل را در جایگاه خوبى منزل دادیم; و از روزیهاى پاکیزه به آنها عطا کردیم; (امّا آنها به نزاع برخاستند.) و اختلاف نکردند، مگر بعد از آن که علم و آگاهى به سراغشان آمد. پروردگار تو روز قیامت، در آنچه اختلاف مى کردند، میان آنها داورى مى کند.
فَإِنْ کُنْتَ فی شَکٍّ مِمّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ فَسْئَلِ الَّذینَ یَقْرَؤُنَ الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکَ لَقَدْ جائَکَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ فَلاتَکُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرینَ (94)
و اگر در آنچه بر تو نازل کرده ایم تردیدى دارى، از کسانى که پیش از تو کتاب آسمانى را مى خواندند بپرس; به یقین، حق از طرف پروردگارت به تو رسیده است; بنابراین، هرگز از تردیدکنندگان مباش! (مسلّماً او تردیدى نداشت و این درسى براى مردم بود!)
وَ لاتَکُونَنَّ مِنَ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللهِ فَتَکُونَ مِنَ الْخاسِرینَ (95)
و هرگز از کسانى مباش که آیات خدا را تکذیب کردند، که از زیانکاران خواهى بود.
إِنَّ الَّذینَ حَقَّتْ عَلَیْهِمْ کَلِمَتُ رَبِّکَ لایُؤْمِنُونَ (96)
(و بدان) کسانى که فرمان پروردگار تو بر آنان تحقّق یافته، (و به جرم اعمالشان، توفیق هدایت را از آنها گرفته هرگز)ایمان نمى آورند،
وَ لَوْ جائَتْهُمْ کُلُّ آیَةٍ حَتّى یَرَوُا الْعَذابَ الْأَلیمَ (97)
هر چند تمام آیات (و نشانه هاى الهى) به آنان برسد، تا زمانى که عذاب دردناک را ببینند! (زیرا تاریکى گناه، قلبهایشان را فراگرفته است.)
فَلَوْلا کانَتْ قَرْیَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَها إیمانُها إِلّا قَوْمَ یُونُسَ لَمّا آمَنُوا کَشَفْنا عَنْهُمْ عَذابَ الْخِزْیِ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ مَتَّعْناهُمْ إِلى حینٍ (98)
چرا هیچ یک از شهرها و آبادیها ایمان نیاوردند تا ایمانشان سبب نجاتشان شود؟! مگر قوم یونس، هنگامى که آنها ایمان آوردند، عذاب رسواکننده را در زندگى دنیا از آنان برطرف ساختیم; و تا مدّت معیّنى [= سر آمدن اجلشان]آنها را بهره مند ساختیم.
وَ لَوْ شاءَ رَبُّکَ لَآمَنَ مَنْ فِی الْأَرْضِ کُلُّهُمْ جَمیعاً أَ فَأَنْتَ تُکْرِهُ النّاسَ حَتّى یَکُونُوا مُؤْمِنینَ (99)
و اگر پروردگار تو مى خواست، تمام کسانى که روى زمین هستند، همگى (به اجبار) ایمان مى آوردند; آیا تو مى خواهى مردم را مجبور سازى که ایمان بیاورند؟! (ایمان اجبارى چه سودى دارد؟!)
وَ ما کانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلّا بِإِذْنِ اللهِ وَ یَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذینَ لایَعْقِلُونَ (100)
و هیچ کس نمى تواند ایمان بیاورد، جز به خواست خدا (و توفیق و یارى و هدایت او). و خداوند، پلیدى (کفر و گناه) را بر کسانى قرار مى دهد که نمى اندیشند.
قُلِ انْظُرُوا ماذا فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما تُغْنِی الْآیاتُ وَ النُّذُرُ عَنْ قَوْمٍ لایُؤْمِنُونَ (101)
بگو: «نگاه کنید چه چیز (از آیات عظمت خدا) در آسمانها و زمین است؟» امّا این آیات و انذارها براى کسانى که (بخاطر لجاجت) ایمان نمى آورند مفید نخواهد بود.
فَهَلْ یَنْتَظِرُونَ إِلّا مِثْلَ أَیّامِ الَّذینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِهِمْ قُلْ فَانْتَظِرُوا إِنِّی مَعَکُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرینَ (102)
آیا آنها (چیزى) جز همانند روزهاى (مجازات) پیشینیان را انتظار مى کشند؟! بگو: «شما انتظار بکشید،من نیز با شما انتظار مى کشم!»
ثُمَّ نُنَجِّی رُسُلَنا وَ الَّذینَ آمَنُوا کَذالِکَ حَقّاً عَلَیْنا نُنْجِ الْمُؤْمِنینَ (103)
سپس (هنگام نزول بلا و مجازات،) پیامبران خود و کسانى را که (به آنان) ایمان مى آوردند، نجات مى دادیم و همین گونه، بر ما لازم است که مؤمنان (به تو) را (نیز) نجات بخشیم.
قُلْ یا أَیُّهَا النّاسُ إِنْ کُنْتُمْ فی شَکٍّ مِنْ دینی فَلا أَعْبُدُ الَّذینَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللهِ وَ لکِنْ أَعْبُدُ اللهَ الَّذی یَتَوَفّاکُمْ وَ أُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ (104)
بگو: «اى مردم! اگر در آیین من شک دارید، من کسانى را که جز خدا مى پرستید، نمى پرستم; تنها خداوندى را پرستش مى کنم که شما را مى میراند; و من مأمورم که از مؤمنان باشم.
وَ أَنْ أَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنیفاً وَ لاتَکُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِکینَ (105)
و به من دستور داده شده که روى خود را با اخلاص به آیین الهى متوجّه ساز; و از مشرکان مباش!

وَ لاتَدْعُ مِنْ دُونِ اللهِ ما لایَنْفَعُکَ وَ لایَضُرُّکَ فَإِنْ فَعَلْتَ فَإِنَّکَ إِذاً مِنَ الظّالِمینَ (106)
و جز خدا، چیزى را که نه سودى به تو مى رساند و نه زیانى، مخوان (و پرستش مکن)! که اگر چنین کنى، از ستمکاران خواهى بود.
وَ إِنْ یَمْسَسْکَ اللهُ بِضُرٍّ فَلا کاشِفَ لَهُ إِلّا هُوَ وَ إِنْ یُرِدْکَ بِخَیْرٍ فَلا رَادَّ لِفَضْلِهِ یُصیبُ بِهِ مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ (107)
و اگر خداوند، (براى امتحان و مانند آن،) زیانى به تو رساند، هیچ کس جز او نمى تواند آن را برطرف کند; و اگر اراده خیرى براى تو کند، هیچ کس مانع فضل او نخواهد شد. آن را به هر کس از بندگانش بخواهد مى رساند; و او آمرزنده و مهربان است.»
قُلْ یا أَیُّهَا النّاسُ قَدْ جائَکُمُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنِ اهْتَدى فَإِنَّما یَهْتَدی لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما یَضِلُّ عَلَیْها وَ ما أَنَا عَلَیْکُمْ بِوَکیلٍ (108)
بگو: «اى مردم! حقّ از طرف پروردگارتان به سراغ شما آمده; هر کس (در پرتو آن) هدایت یابد، به نفع خود هدایت مى شود; و هر کس گمراه گردد، به زیان خود گمراه مى گردد; و من مأمور(به اجبار) شما نیستم.»
وَ اتَّبِعْ ما یُوحى إِلَیْکَ وَ اصْبِرْ حَتّى یَحْکُمَ اللهُ وَ هُوَ خَیْرُ الْحاکِمینَ (109)
و از آنچه بر تو وحى مى شود پیروى کن، و شکیبا باش (و استقامت نما)، تا خداوند حکم (پیروزى) را صادر کند; و او بهترین حاکمان است.

mohammadhossein
2017/08/29, 04:33
سوره يوسف آيات 1 تا 3
سوره يوسف مكى است و صد و يازده آيه دارد


بسم الله الرحمن الرحيم
الر تلك ءايت الكتب المبين (1)
انا انزلنه قرءنا عربيا لعلكم تعقلون (2)
نحن نقص عليك احسن القصص بما اوحينا اليك هذا القرءان و ان كنت من قبله لمن الغفلين (3)



ترجمه آيات
بنام خداوند رحمان و رحيم
الر - اين، آيه هاى كتاب روشن است. (1)
كه ما آن را قرآنى عربى نازل كرده ايم شايد تعقّل كنيد. (2)
ما با اين قرآن كه به تو وحى مى كنيم (در ضمن ) بهترين داستان را برايت مى سراييم گر چه پيش از آن از بى خبران بودى. (3)


آيات 4 تا 6 سوره يوسف


اذ قال يوسف لابيه يا ابت انى رايت احد عشر كوكبا و الشمس و القمر رايتهم لى سجدين (4)
قال يبنى لا تقصص رءياك على اخوتك فيكيدوا لك كيدا ان الشيطن للانسن عدو مبين (5)
و كذلك يجتبيك ربك و يعلمك من تأويل الاحاديث و يتم نعمته عليك و على ءال يعقوب كما اتمها على ابويك من قبل ابراهيم و اسحق ان ربك عليم حكيم (6)



ترجمه آيات
چون يوسف به پدرش گفت اى پدر! من در خواب يازده ستاره با خورشيد و ماه ديدم كه براى من در حال سجده اند.(4)
گفت پسركم ! روياى خويش را به برادرانت مگو كه در كار تو نيرنگى كنند، چون شيطان دشمن آشكار انسان است.(5)
و بدين سان پروردگارت تو را برمى گزيند و تعبير احاديث را تعليمت مى دهد و نعمت خويش را بر تو و بر خاندان يعقوب كامل مى كند چنانچه پيش از اين بر پدرانت ابراهيم و اسحاق كامل كرده بود كه پروردگارت دانا و حكيم است.(6)

mohammadhossein
2017/08/29, 04:47
احسن القصص بودن داستان يوسف (عليه السلام)


نحن نقص عليك احسن القصص بما اوحينا اليك هذا القرآن و ان كنت من قبله لمن الغافلين



راغب در مفردات مى گويد: كلمه (قص ) به معناى دنباله جاى پا را گرفتن و رفتن است، و جمله (قصصت اثره ) به معناى (رد پاى او را دنبال كردم ) است و اين كلمه به معناى خود اثر هم هست، مانند آيه (فارتد على آثارهما قصص) و آيه (و قالت لاخته قصيه ) و (قصص ) به معناى اخبار تتبع شده نيز آمده مانند آيه (لهو القصص الحق ) و آيه (فى قصصهم عبره ) و جمله (قص عليه القصص ) و جمله (نقص عليك احسن القصص ).
پس (قصص ) به معناى قصه و (احسن القصص ) بهترين قصه و حديث است، و چه بسا بعضى گفته باشند كه كلمه مذكور مصدر و به معناى اقتصاص (قصه سرائى ) است، و هر كدام باشد صحيح است، چه اگر به معناى اسم مصدر (خود داستان ) باشد، داستان يوسف بهترين داستان است، زيرا اخلاص توحيد او را حكايت نموده و ولايت خداى سبحان را نسبت به بنده اش مجسم مى سازد، كه چگونه او را در راه محبت و سلوك راهش تربيت نموده، از حضيض ذلت به اوج عزت كشانيد، و دست او را گرفته از ته چاه اسارت و طناب بردگى و رقيت و زندان عذاب و شكنجه به بالاى تخت سلطنت بياورد. و اگر به معناى مصدر (قصه سرائى ) باشد باز هم سرائيدن قصه يوسف به آن طريق كه قرآن سروده بهترين سرائيدن است، زيرا با اينكه قصه اى عاشقانه است طورى بيان كرده كه ممكن نيست كسى چنين داستانى را عفيف تر و پوشيده تر از آن بسرايد.
معناى آيه - و خدا داناتر است - اين است: ما با وحى اين قرآن بهترين قصه ها را برايت مى سرائيم، و تو قبل از سرائيدن ما نسبت به آن از غافلين بودى.

mohammadhossein
2017/08/29, 04:51
رؤياى يوسف (عليه السلام) و تعبير آن به وسيله پدرش يعقوب (عليه السلام)


اذ قال يوسف لابيه يا ابت انى رايت احد عشر كوكبا و الشمس و القمر رايتهم لى ساجدين



در اين آيه يعقوب (پدر يوسف ) را اسم نبرده، بلكه كنايتا از آن به (اءب ) (پدر) تعبير نموده تا به آن صفت رحمت و مهر و شفقتى كه ميان پدر نسبت به فرزند است اشاره كرده باشد، و جمله (قال يا بنى لا تقصص ) كه در آيه بعدى است كاملا اين معنا را مى رساند.
كلمه (رايت ) و همچنين (رايتهم ) از رويا است كه به معناى مشاهداتى است كه آدم خوابيده و يا سست و بيهوش مى بيند، به شهادت اينكه در آيه بعدى مى فرمايد: (لا تقصص روياك على اخوتك - روياى خود را براى برادرانت تعريف مكن )، و همچنين در آخر داستان مى فرمايد: (يا ابت هذا تأويل روياى - پدر جان اين بود تأويل روياى من.)
و اگر كلمه (رايت ) را تكرار كرده براى اين است كه ميان (رايت ) و (لى ساجدين ) فاصله زياد شده، لذا بار ديگر فرموده: (رايتهم ). فايده ديگرى كه اين تكرار دارد افاده اين جهت است كه: من در خواب ديدم كه آنها بطور دسته جمعى براى من سجده كردند، نه تك تك.
علاوه بر اين كه رويت يوسف (عليه السلام) دو جور رويت بوده، يكى رويت كواكب و آفتاب و ماه كه خود رويتى صورى و عادى است، و يكى رويت سجده و خضوع و تعظيم آنها كه اين رويت امرى معنوى است.
و اگر درباره سجده كردن آنها فرموده: (رايتهم لى ساجدين ) با اينكه اين كلمه مخصوص به صاحبان عقل است، براى اين است كه بفهماند سجده ستارگان و مهر و ماه از روى علم و اراده و عينا مانند سجده يكى از عقلا بوده.
نكته ديگرى كه در اين آيه است و بايد خاطرنشان ساخت اين است كه خداوند در ابتداء و شروع به تربيت يوسف، رويايى به او نشان داد و در داستانش هم ابتدا از آن رويا خبر مى دهد، و اين بدان جهت بوده كه از همان آغاز تربيت دورنماى آينده درخشان او و ولايت الهى كه خداوند او را بدان مخصوص مى كند به وى نشان داده باشد، تا براى او بشارتى باشد كه همواره در طول زندگى و تحوّلاتى كه مى بيند در مد نظرش بوده باشد، و در نتيجه مصيبت هايى كه مى بيند و شدائدى كه با آنها روبرو مى گردد به ياد آن دورنما بيفتد، و نفس ‍ را به خويشتن دارى و تحمّل آن مشقات راضى كند.
اين بود حكمت اينكه خداوند خصوص اولياء خود را به آ ينده درخشانشان و مقام قربى كه براى آنان در نظر داشته بشارت داده است، و از آن جمله فرموده: (الا ان اولياء اللّه لا خوف عليهم و لا هم يحزنون - تا آنجا كه مى فرمايد: لهم البشرى فى الحيوه الدنيا و فى الاخرة ).

mohammadhossein
2017/08/30, 04:35
بسم الله الرحمن الرحيم

سورة الذاريات (ترجمه آیتی) بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خدای بخشاینده مهربان
1 وَالذَّارِيَاتِ ذَرْوًا
سوگند به بادهایی که خاک می پراکنند،،
2 فَالْحَامِلَاتِ وِقْرًا
سوگند به ابرهای گرانبار،
3 فَالْجَارِيَاتِ يُسْرًا
سوگند به کشتیهایی که به آسانی روانند،
4 فَالْمُقَسِّمَاتِ أَمْرًا
و سوگند به فرشتگانی که تقسیم کننده کارهایند،
5 إِنَّمَا تُوعَدُونَ لَصَادِقٌ
که آنچه شما را وعده می دهند راست است ،
6 وَإِنَّ الدِّينَ لَوَاقِعٌ
و روز جزا آمدنی است
7 وَالسَّمَاء ذَاتِ الْحُبُكِ
و سوگند به آسمان که آراسته به ستارگان است ،
8 إِنَّكُمْ لَفِي قَوْلٍ مُّخْتَلِفٍ
که شما سخن گونه گون می، گویید
9 يُؤْفَكُ عَنْهُ مَنْ أُفِكَ
از حق منصرف گردد آن که منصرفش خواسته اند
10 قُتِلَ الْخَرَّاصُونَ
مرگ باد بر آن دروغگویان :
11 الَّذِينَ هُمْ فِي غَمْرَةٍ سَاهُونَ
آنان که به غفلت در جهل فرو مانده اند
12 يَسْأَلُونَ أَيَّانَ يَوْمُ الدِّينِ
می پرسند روز جزا کی خواهد بود ?
13 يَوْمَ هُمْ عَلَى النَّارِ يُفْتَنُونَ
روزی است که بر آتش ، عذابشان می کنند
14 ذُوقُوا فِتْنَتَكُمْ هَذَا الَّذِي كُنتُم بِهِ تَسْتَعْجِلُونَ
عذاب خود را بچشید: این است آن چیزی که به شتاب می طلبیدید
15 إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ
پرهیزگاران در باغها و کنار چشمه ساران باشند
16 آخِذِينَ مَا آتَاهُمْ رَبُّهُمْ إِنَّهُمْ كَانُوا قَبْلَ ذَلِكَ مُحْسِنِينَ
آنچه را خدا ارزانیشان داشته است گرفته اند زیرا پیش از آن، نیکوکاربودند،
17 كَانُوا قَلِيلًا مِّنَ اللَّيْلِ مَا يَهْجَعُونَ
اندکی از شب را می خوابیدند،
18 وَبِالْأَسْحَارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ
و به هنگام سحر استغفار می کردند،
19 وَفِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِّلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ
و در اموالشان برای سائل و محروم حقی بود
20 وَفِي الْأَرْضِ آيَاتٌ لِّلْمُوقِنِينَ
و در زمین برای اهل یقین عبرتهایی است ،
21 وَفِي أَنفُسِكُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ
و نیز در وجود خودتان آیا نمی بینید ?
22 وَفِي السَّمَاء رِزْقُكُمْ وَمَا تُوعَدُونَ
و رزق شما و هر چه به شما وعده شده در آسمان است
23 فَوَرَبِّ السَّمَاء وَالْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِّثْلَ مَا أَنَّكُمْ تَنطِقُونَ
پس سوگند به پروردگار آسمانها و زمین که این سخن ، آنچنان که سخن می گویید، حتمی است
24 هَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ ضَيْفِ إِبْرَاهِيمَ الْمُكْرَمِينَ
آیا داستان مهمانان گرامی ابراهیم به تو رسیده است ?
25 إِذْ دَخَلُوا عَلَيْهِ فَقَالُوا سَلَامًا قَالَ سَلَامٌ قَوْمٌ مُّنكَرُونَ
آنگاه که نزد او آمدند و گفتند: سلام گفت : سلام ، شما مردمی، ناشناخته اید
26 فَرَاغَ إِلَى أَهْلِهِ فَجَاء بِعِجْلٍ سَمِينٍ
در نهان و شتابان نزد کسان خود رفت و گوساله فربهی آورد
27 فَقَرَّبَهُ إِلَيْهِمْ قَالَ أَلَا تَأْكُلُونَ
طعام را به نزدشان گذاشت و گفت : چرا نمی خورید ?
28 فَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً قَالُوا لَا تَخَفْ وَبَشَّرُوهُ بِغُلَامٍ عَلِيمٍ
و از آنها بیمناک شد گفتند: مترس و او را به فرزندی دانا مژده دادند
29 فَأَقْبَلَتِ امْرَأَتُهُ فِي صَرَّةٍ فَصَكَّتْ وَجْهَهَا وَقَالَتْ عَجُوزٌ عَقِيمٌ
و زنش فریادزنان آمد و بر روی زد و گفت : من پیزالی نازایم
30 قَالُوا كَذَلِكَ قَالَ رَبُّكِ إِنَّهُ هُوَ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ
گفتند: پروردگار تو اینچنین گفته است و او حکیم و داناست
31 قَالَ فَمَا خَطْبُكُمْ أَيُّهَا الْمُرْسَلُونَ
گفت : ای رسولان ، به چه کار آمده اید ?
32 قَالُوا إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَى قَوْمٍ مُّجْرِمِينَ
گفتند: ما را بر مردمی، تبهکار فرستاده اند،
33 لِنُرْسِلَ عَلَيْهِمْ حِجَارَةً مِّن طِينٍ
تا تکه های کلوخ بر سرشان بباریم ،
34 مُسَوَّمَةً عِندَ رَبِّكَ لِلْمُسْرِفِينَ
که بر آنها از جانب پروردگارت برای متجاوزان نشان گذاشته اند
35 فَأَخْرَجْنَا مَن كَانَ فِيهَا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ
پس همه کسانی را که ایمان آورده بودند بیرون بردیم
36 فَمَا وَجَدْنَا فِيهَا غَيْرَ بَيْتٍ مِّنَ الْمُسْلِمِينَ
و در آن شهر جز یک خانه از فرمانبرداران نیافتیم
37 وَتَرَكْنَا فِيهَا آيَةً لِّلَّذِينَ يَخَافُونَ الْعَذَابَ الْأَلِيمَ
و در آن سرزمین برای کسانی که از عذاب دردآور می ترسند نشانی باقی گذاشتیم
38 وَفِي مُوسَى إِذْ أَرْسَلْنَاهُ إِلَى فِرْعَوْنَ بِسُلْطَانٍ مُّبِينٍ
و عبرتی است در موسی آنگاه که او را با برهانی آشکار نزد فرعون، فرستادیم
39 فَتَوَلَّى بِرُكْنِهِ وَقَالَ سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ
و او با همه نیرویش اعراض کرد و گفت : جادوگری است یا دیوانه ای
40 فَأَخَذْنَاهُ وَجُنُودَهُ فَنَبَذْنَاهُمْ فِي الْيَمِّ وَهُوَ مُلِيمٌ
او و لشکرهایش را فروگرفتیم و به دریا افکندیم و او مستوجب ملامت بود
41 وَفِي عَادٍ إِذْ أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمُ الرِّيحَ الْعَقِيمَ
و نیز عبرتی است در قوم عاد آنگاه که باد عقیم را بر آنها فرستادیم
42 مَا تَذَرُ مِن شَيْءٍ أَتَتْ عَلَيْهِ إِلَّا جَعَلَتْهُ كَالرَّمِيمِ
بر هیچ چیز نوزید مگر آنکه چون استخوانی پوسیده اش بر جای نهاد
43 وَفِي ثَمُودَ إِذْ قِيلَ لَهُمْ تَمَتَّعُوا حَتَّى حِينٍ
و نیز عبرتی است در قوم ثمود آنگاه که به آنها گفته شد: تا زمانی چندبرخوردار شوید
44 فَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ وَهُمْ يَنظُرُونَ
آنان از فرمان پروردگارشان سرباز زدند و همچنان که می نگریستند صاعقه فروگرفتشان
45 فَمَا اسْتَطَاعُوا مِن قِيَامٍ وَمَا كَانُوا مُنتَصِرِينَ
ایستادن نتوانستند و یارای انتقام نداشتند
46 وَقَوْمَ نُوحٍ مِّن قَبْلُ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ
و از پیش قوم نوح را فرو، گرفتیم ، که قومی نافرمان بودند
47 وَالسَّمَاء بَنَيْنَاهَا بِأَيْدٍ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ
و آسمان را به نیرو برافراشتیم و حقا که ما تواناییم
48 وَالْأَرْضَ فَرَشْنَاهَا فَنِعْمَ الْمَاهِدُونَ
و زمین را گستردیم ، و چه نیکو گسترندگانیم
49 وَمِن كُلِّ شَيْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَيْنِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ
و از هر چیز جفتی بیافریده ایم ، باشد که عبرت گیرید
50 فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ إِنِّي لَكُم مِّنْهُ نَذِيرٌ مُّبِينٌ
پس به سوی خداوند بگریزید من شما را از جانب او بیم دهنده ای آشکارم
51 وَلَا تَجْعَلُوا مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ إِنِّي لَكُم مِّنْهُ نَذِيرٌ مُّبِينٌ
و با خدای یکتا خدای دیگری را مپرستید من شما را از جانب او بیم می دهم
52 كَذَلِكَ مَا أَتَى الَّذِينَ مِن قَبْلِهِم مِّن رَّسُولٍ إِلَّا قَالُوا سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ
بدین سان بر آنهایی که از این پیش بودند پیامبری مبعوث نشد جز آنکه، گفتند: جادوگری است ، یا دیوانه ای است
53 أَتَوَاصَوْا بِهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ طَاغُونَ
آیا بدین کار یکدیگر را وصیت کرده بودند ? نه ، خود مردمی طاغی بودند
54 فَتَوَلَّ عَنْهُمْ فَمَا أَنتَ بِمَلُومٍ
پس ، از آنها رویگردان شو، کس تو را ملامت نخواهد کرد
55 وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَى تَنفَعُ الْمُؤْمِنِينَ
اندرز بده که اندرز، مؤمنان را سودمند افتد
56 وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ
جن و انس را جز برای پرستش خود نیافریده ام
57 مَا أُرِيدُ مِنْهُم مِّن رِّزْقٍ وَمَا أُرِيدُ أَن يُطْعِمُونِ
از آنها رزقی نمی خواهم و نمی خواهم که مرا اطعام کنند
58 إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ
خداست روزی دهنده و اوست صاحب نیرویی سخت استوار
59 فَإِنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا ذَنُوبًا مِّثْلَ ذَنُوبِ أَصْحَابِهِمْ فَلَا يَسْتَعْجِلُونِ
این ستمکاران را، از عذاب بهره ای است همانند بهره ای که یارانشان داشتند پس به شتاب چیزی از من نخواهند
60 فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ كَفَرُوا مِن يَوْمِهِمُ الَّذِي يُوعَدُونَ
وای بر کافران ، از آن روز که آنها را وعده داده اند
رده (http://wiki.ahlolbait.com/%D9%88%DB%8C%DA%98%D9%87:%D8%B1%D8%AF%D9%87%E2%80% 8C%D9%87%D8%A7):

قرآن دانشنامه اسلامی (http://wiki.ahlolbait.com/%D8%B1%D8%AF%D9%87:%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86_%D8%AF %D8%A7%D9%86%D8%B4%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87_%D8%A7% D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C)

mohammadhossein
2017/08/31, 04:40
سورة الحجرات (ترجمه آیتی) بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خدای بخشاینده مهربان
1 يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ
ای کسانی که ایمان آورده اید، بر خدا و، پیامبر او پیشی مگیرید و از خدابترسید، زیرا خدا شنوا و داناست
2 يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَن تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَأَنتُمْ لَا تَشْعُرُونَ
ای کسانی که ایمان آورده اید، صدای خود را از صدای پیامبر بلندتر، مکنیدو همچنان که با یکدیگر بلند سخن می گویید با او به آواز بلند سخن مگویید، که اعمالتان ناچیز شود و آگاه نشوید
3 إِنَّ الَّذِينَ يَغُضُّونَ أَصْوَاتَهُمْ عِندَ رَسُولِ اللَّهِ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوَى لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ عَظِيمٌ
کسانی که در نزد پیامبر خدا صدایشان را پایین می آورند همانهایند که خدادلهایشان را به تقوی آزموده است آنهاراست آمرزش و مزد بسیار
4 إِنَّ الَّذِينَ يُنَادُونَكَ مِن وَرَاء الْحُجُرَاتِ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ
آنهایی که از آن سوی حجره ها ندایت می دهند بیشتر بی خردانند
5 وَلَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتَّى تَخْرُجَ إِلَيْهِمْ لَكَانَ خَيْرًا لَّهُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ
اگر صبر می کردند تا تو خود بیرون می آمدی و نزد آنها می رفتی برایشان، بهتر می بود، و خدا آمرزنده مهربان است
6 يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن جَاءكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَيَّنُوا أَن تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ
ای کسانی که ایمان آورده اید، اگر فاسقی برایتان خبری آورد تحقیق کنید، مباد از روی نادانی به مردمی آسیب برسانید، آنگاه از کاری که کرده اید پشیمان شوید
7 وَاعْلَمُوا أَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ يُطِيعُكُمْ فِي كَثِيرٍ مِّنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَكَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيَانَ أُوْلَئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ
و بدانید که پیامبر خدا در میان شماست اگر در بسیاری از امور از، شمافرمان ببرد به رنج می افتید ولی خدا ایمان را محبوب شما ساخت و آن رادر دلتان بیاراست و کفر و فسق و عصیان را در نظرتان مکروه گردانید اینان خود راه یافتگانند
8 فَضْلًا مِّنَ اللَّهِ وَنِعْمَةً وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ
بخشش و نعمتی است از جانب خدا، و خدا دانا و حکیم است
9 وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا فَإِن بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ فَإِن فَاءتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ
و اگر دو گروه از مؤمنان با یکدیگر به جنگ برخاستند، میانشان آشتی، افکنید و اگر یک گروه بر دیگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگید تا به فرمان خدا بازگردد پس اگر بازگشت ، میانشان صلحی عادلانه برقرار کنید و عدالت ورزید که خدا عادلان را دوست دارد
10 إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ
هر آینه مؤمنان برادرانند میان برادرانتان آشتی بیفکنید و از خدا بترسید، باشد که بر شما رحمت آرد
11 يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَسْخَرْ قَومٌ مِّن قَوْمٍ عَسَى أَن يَكُونُوا خَيْرًا مِّنْهُمْ وَلَا نِسَاء مِّن نِّسَاء عَسَى أَن يَكُنَّ خَيْرًا مِّنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنفُسَكُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمَانِ وَمَن لَّمْ يَتُبْ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ
ای کسانی که ایمان آورده اید، مباد که گروهی از مردان گروه دیگر را مسخره کند، شاید آن مسخره شدگان بهتر از آنها باشند و مباد که گروهی از زنان گروه دیگر را مسخره کند، شاید آن مسخره شدگان بهتر از آنها باشند و از هم عیبجویی مکنید و یکدیگر را به القاب زشت مخوانید بد است عنوان فسق پس از ایمان آوردن و کسانی که توبه نمی کنند خود ستمکارانند
12 يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا يَغْتَب بَّعْضُكُم بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَن يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَّحِيمٌ
ای کسانی که ایمان آورده اید، از گمان فراوان بپرهیزید زیرا پاره، ای از گمانها در حد گناه است و در کارهای پنهانی یکدیگر جست و جو مکنید و از یکدیگر غیبت مکنید آیا هیچ یک از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد ? پس آن را ناخوش خواهید داشت و از خدا بترسید، زیرا خدا توبه پذیر و مهربان است
13 يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ
ای مردم ، ما شما را از نری و ماده ای بیافریدیم و شما را جماعتها و، قبیله ها کردیم تا یکدیگر را بشناسید هر آینه گرامی ترین شما نزد خدا،پرهیزگارترین شماست خدا دانا و کاردان است
14 قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِن تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا يَلِتْكُم مِّنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ
اعراب بادیه نشین گفتند: ایمان آوردیم بگو: ایمان نیاورده اید، بگویید که تسلیم شده ایم ، و هنوز ایمان در دلهایتان داخل نشده است و اگر خدا و پیامبرش را اطاعت کنید از ثواب اعمال شما کاسته نمی شود، زیرا خدا آمرزنده و مهربان است
15 إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُوْلَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ
مؤمنان کسانی هستند که به خدا و پیامبر او ایمان آورده اند و دیگر شک، نکرده اند، و با مال و جان خویش در راه خدا جهاد کرده اند اینان راستگویانند
16 قُلْ أَتُعَلِّمُونَ اللَّهَ بِدِينِكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ
بگو: آیا می خواهید خدا را از دینداری خویش آگاه کنید ? حال آنکه خدااز هر چه در آسمانها و هر چه در زمین است آگاه است و او به هر چیزی عالم است
17 يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا قُل لَّا تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلَامَكُم بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَدَاكُمْ لِلْإِيمَانِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ
از اینکه اسلام آورده اند بر تو منت می گذارند بگو: به خاطر اسلامتان بر من منت مگذارید، بلکه خدا بدان سبب که شما را به ایمان راه نموده است بر شما منت می نهد، اگر راست می گویید
18 إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ
هر آینه خدا نهان آسمانها و زمین را می داند و به هر کاری که می کنید بیناست
رده (http://wiki.ahlolbait.com/%D9%88%DB%8C%DA%98%D9%87:%D8%B1%D8%AF%D9%87%E2%80% 8C%D9%87%D8%A7):

قرآن دانشنامه اسلامی (http://wiki.ahlolbait.com/%D8%B1%D8%AF%D9%87:%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86_%D8%AF %D8%A7%D9%86%D8%B4%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87_%D8%A7% D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C)

mohammadhossein
2017/08/31, 05:34
دعای امام حسین (ع) در روز عرفه (دانلود متن، ترجمه و صوت) (http://ahlolbait.com/doa/2322/%D8%AF%D8%B9%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86-%D8%B9-%D8%AF%D8%B1-%D8%B1%D9%88%D8%B2-%D8%B9%D8%B1%D9%81%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%84%D9%88%D8%AF-%D9%85%D8%AA%D9%86%D8%8C-%D8%AA%D8%B1%D8%AC%D9%85%D9%87-%D9%88-%D8%B5%D9%88%D8%AA) اعمال ماه ذی الحجه- روز نهم، از جمله دعاهاى مشهور اين روز دعاى حضرت سيد الشهداء عليه السلام است بشر و بشير پسران غالب اسدى روايت كرده‏اند كه پسين روز عرفه در عرفات در خدمت آن حضرت بوديم پس از خيمه خود بيرون آمدند با گروهى از اهل بيت و فرزندان و شيعيان با نهايت تذلل و خشوع پس در جانب چپ كوه ايستادند و روى مبارك را بسوى كعبه گردانيدند و دستها را برابر رو برداشتند مانند مسكينى كه طعام طلبد و اين دعا را خواندند
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَيْسَ لِقَضَائِهِ دَافِعٌ وَ لاَ لِعَطَائِهِ مَانِعٌ وَ لاَ كَصُنْعِهِ صُنْعُ صَانِعٍ‏
ستايش مخصوص آن خدايى است كه هيچكس در عالم سر از حكم و فرمانش نتواند كشيد و بخشش او را منع نتواند كرد و هيچ صانعى در آفرينش مانند صنع او پديد نتواند ساخت
وَ هُوَ الْجَوَادُ الْوَاسِعُ فَطَرَ أَجْنَاسَ الْبَدَائِعِ وَ أَتْقَنَ بِحِكْمَتِهِ الصَّنَائِعَ‏
و اوست بخشنده بى ‏پايان و انواع بدايع مخلوقات را بيافريد و بحكمت بالغه صنايع را متقن فرمود
لاَ تَخْفَى عَلَيْهِ الطَّلاَئِعُ وَ لاَ تَضِيعُ عِنْدَهُ الْوَدَائِعُ (أَتَى بِالْكِتَابِ الْجَامِعِ وَ بِشَرْعِ الْإِسْلاَمِ النُّورِ السَّاطِعِ وَ لِلْخَلِيقَةِ صَانِعٌ وَ هُوَ الْمُسْتَعَانُ عَلَى الْفَجَائِعِ)
نه چيزى در جهان پديد آيد كه از نظر عنايتش هرگز پنهان گردد و نه آنچه نزدش وديعه نهند هيچگاه نابود شود
جَازِي كُلِّ صَانِعٍ وَ رَائِشُ كُلِّ قَانِعٍ وَ رَاحِمُ كُلِّ ضَارِعٍ‏
عمل هر كس را پاداش دهد و امور اهل قناعت را اصلاح كند به حال هر كس به درگاهش تضرع و زارى كند ترحم فرمايد
وَ مُنْزِلُ الْمَنَافِعِ وَ الْكِتَابِ الْجَامِعِ بِالنُّورِ السَّاطِعِ‏
هر منفعت را به خلق او نازل گرداند چنانكه كتاب جامع را با نور علم و اشراق ايمان او نازل فرمود
وَ هُوَ لِلدَّعَوَاتِ سَامِعٌ وَ لِلْكُرُبَاتِ دَافِعٌ وَ لِلدَّرَجَاتِ رَافِعٌ وَ لِلْجَبَابِرَةِ قَامِعٌ‏
اوست كه دعاى بندگان را مستجاب مى ‏گرداند و گرفتاريهايشان را دفع می كند و مقامشان را بالا می برد و گردنكشان را سركوب می كند
فَلاَ إِلَهَ غَيْرُهُ وَ لاَ شَيْ‏ءَ يَعْدِلُهُ وَ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ‏ءٌ
پس غير آن ذات يكتا هيچ خدايى نيست و او را عديل نباشد و مثل و مانند ندارد
وَ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ وَ هُوَ عَلَى كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ
شنواى دعاى خلق و بيناى امور عالم است به دقايق اشياء بصير و آگاه است و بر هر چيز توانايى و قدرت كامل دارد
اللَّهُمَّ إِنِّي أَرْغَبُ إِلَيْكَ وَ أَشْهَدُ بِالرُّبُوبِيَّةِ لَكَ‏
اى خدا من اشتياق دارم و به يكتائيت گواه و به ربوبيتت معترفم
مُقِرّاً (مُقِرٌّ) بِأَنَّكَ رَبِّي وَ أَنَّ إِلَيْكَ مَرَدِّي ابْتَدَأْتَنِي بِنِعْمَتِكَ قَبْلَ أَنْ أَكُونَ شَيْئًا مَذْكُوراً
و مى ‏دانم كه تو مربى و پروردگار منى و بازگشت من بسوى توست تو در اول كه من نابود بودم
وَ خَلَقْتَنِي مِنَ التُّرَابِ ثُمَّ أَسْكَنْتَنِي الْأَصْلاَبَ آمِناً لِرَيْبِ الْمَنُونِ وَ اخْتِلاَفِ الدُّهُورِ وَ السِّنِينَ‏
به من نعمت وجود بخشيدى و مرا از خاك بيافريدى آنگاه در صلب پدرانم جاى دادى و از حوادث زمان و موانع دهر و اختلاف و تغييرات روزگاران مرا محفوظ داشتى
فَلَمْ أَزَلْ ظَاعِناً مِنْ صُلْبٍ إِلَى رَحِمٍ فِي تَقَادُمٍ مِنَ الْأَيَّامِ الْمَاضِيَةِ وَ الْقُرُونِ الْخَالِيَةِ
تا آنكه پى درپى از يكايك پشت پدرانم به رحم مادران انتقال يافتم در آن ايام پيشين و دوران گذشته
لَمْ تُخْرِجْنِي لِرَأْفَتِكَ بِي وَ لُطْفِكَ لِي (بِي) وَ إِحْسَانِكَ إِلَيَّ فِي دَوْلَةِ أَئِمَّةِ الْكُفْرِ الَّذِينَ نَقَضُوا عَهْدَكَ وَ كَذَّبُوا رُسُلَكَ‏
و از آنجا كه با من رأفت و مهربانى داشتى و نظر لطف ‏و احسان مرا در دور سلطنت پيشوايان كفر و ضلالت كه عهد تو را شكستند و رسولانت را تكذيب كردند به دنيا نياوردى
لَكِنَّكَ أَخْرَجْتَنِي (رَأْفَةً مِنْكَ وَ تَحَنُّناً عَلَيَّ) لِلَّذِي سَبَقَ لِي مِنَ الْهُدَى الَّذِي لَهُ يَسَّرْتَنِي‏
و ليكن زمانى بوجود آوردى كه از بركت پيشواى توحيد حضرت خاتم پيغمبرانت مقام هدايت كه در علم ازليت مقرر بود بر من ميسر فرمودى
وَ فِيهِ أَنْشَأْتَنِي وَ مِنْ قَبْلِ ذَلِكَ رَؤُفْتَ بِي بِجَمِيلِ صُنْعِكَ وَ سَوَابِغِ نِعَمِكَ‏
و در اين عصر هدايت مرا پرورش دادى و از اين پيش هم پيوسته با من نيكويى و مهربانى كردى و به نعمت فراوانم متنعم ساختى
فَابْتَدَعْتَ خَلْقِي مِنْ مَنِيٍّ يُمْنَى وَ أَسْكَنْتَنِي فِي ظُلُمَاتٍ ثَلاَثٍ بَيْنَ لَحْمٍ وَ دَمٍ وَ جِلْدٍ
تا آنگاه كه آفرينشم به مشيتت از آب نطفه فرمودى و در ظلمات سه گانه در ميان لحم و دمم مسكن دادى
لَمْ تُشْهِدْنِي خَلْقِي (لَمْ تُشَهِّرْنِي بِخَلْقِي) وَ لَمْ تَجْعَلْ إِلَيَّ شَيْئًا مِنْ أَمْرِي‏
نه مرا از كيفيت خلقتم آگه ساختى و نه كارى در آفرينشم به من واگذار كردى
ثُمَّ أَخْرَجْتَنِي لِلَّذِي سَبَقَ لِي مِنَ الْهُدَى إِلَى الدُّنْيَا تَامّاً سَوِيّاً
تا آنكه مرا بر آن رتبه معرفت و هدايت علم ازلى با خلقت كامل و آراسته به دنيا آوردى
وَ حَفِظْتَنِي فِي الْمَهْدِ طِفْلاً صَبِيّاً وَ رَزَقْتَنِي مِنَ الْغِذَاءِ لَبَناً مَرِيّاً
و در گهواره كه كودكى ناتوان بودم مرا نگهداشتى و از شير مادر غذايى گوارا روزيم كردى
وَ عَطَفْتَ عَلَيَّ قُلُوبَ الْحَوَاضِنِ وَ كَفَّلْتَنِي الْأُمَّهَاتِ الرَّوَاحِمَ (الرَّحَائِمَ) وَ كَلَأْتَنِي مِنْ طَوَارِقِ الْجَانِ‏
و دلهاى دايگان را به من مهربان ساختى مادران مهربان را براى محافظتم از آسيب جن و شيطان برگماشتى
وَ سَلَّمْتَنِي مِنَ الزِّيَادَةِ وَ النُّقْصَانِ فَتَعَالَيْتَ يَا رَحِيمُ يَا رَحْمَانُ‏
و از عيب و نقصان خلقتم را پيراستى به هر حال بسى بلند مرتبه خداى مهربانى
حَتَّى إِذَا اسْتَهْلَلْتُ نَاطِقاً بِالْكَلاَمِ أَتْمَمْتَ عَلَيَّ سَوَابِغَ الْإِنْعَامِ وَ رَبَّيْتَنِي زَائِداً فِي كُلِّ عَامٍ‏
پس آنگاه كه زبانم به سخن گشودى و نعمت بى ‏حدت بر من تمام كردى و در هر سال به تربيتت فزونتر شدم
حَتَّى إِذَا اكْتَمَلَتْ فِطْرَتِي وَ اعْتَدَلَتْ مِرَّتِي (سَرِيرَتِي) أَوْجَبْتَ عَلَيَّ حُجَّتَكَ بِأَنْ أَلْهَمْتَنِي مَعْرِفَتَكَ وَ رَوَّعْتَنِي بِعَجَائِبِ حِكْمَتِكَ (فِطْرَتِكَ)
و خلقتم مقام كمال يافت و قواى جسم و جانم به حد اعتدال رسيد پس حجت را بر من الزام نمودى و معرفت خود را به قلبم الهام فرمودى و در عجايب حكمتهاى خويش چشم عقلم را حيران ساختى
وَ أَيْقَظْتَنِي لِمَا ذَرَأْتَ فِي سَمَائِكَ وَ أَرْضِكَ مِنْ بَدَائِعِ خَلْقِكَ وَ نَبَّهْتَنِي لِشُكْرِكَ وَ ذِكْرِكَ‏
و مرا بيدار و هشيار كردى تا در آسمان و زمين بدايع مخلوقاتت را مشاهده كنم و مرا به ياد خود و شكر نعمتهاى بى‏حد خويش متذكر ساختى
وَ أَوْجَبْتَ عَلَيَّ طَاعَتَكَ وَ عِبَادَتَكَ وَ فَهَّمْتَنِي مَا جَاءَتْ بِهِ رُسُلُكَ‏
و فرض نمودى‏ بر من طاعت و عبادتت را و فهم علوم و حقايقى كه پيمبرانت به وحى آوردند به من عطا فرمودى
وَ يَسَّرْتَ لِي تَقَبُّلَ مَرْضَاتِكَ وَ مَنَنْتَ عَلَيَّ فِي جَمِيعِ ذَلِكَ بِعَوْنِكَ وَ لُطْفِكَ‏
و روح بزرگ مرا براى فهم پذيرفتن عطا كردى و به سعه صدر در يافتن مقام رضا و تسليم را بر من آسان كردى و در تمام اين مرحمتها بر من به اعانت و لطف خود منت گذاردى
ثُمَّ إِذْ خَلَقْتَنِي مِنْ خَيْرِ (حُرِّ) الثَّرَى لَمْ تَرْضَ لِي يَا إِلَهِي نِعْمَةً (بِنِعْمَةٍ) دُونَ أُخْرَى‏
سپس كه مرا از بهترين خاك بيافريدى و براى آسايش من به يك نوع نعمت راضى نشدى بلكه به انواع نعمتهاى بيشمار مرا متنعم ساختى
وَ رَزَقْتَنِي مِنْ أَنْوَاعِ الْمَعَاشِ وَ صُنُوفِ الرِّيَاشِ بِمَنِّكَ الْعَظِيمِ الْأَعْظَمِ عَلَيَّ وَ إِحْسَانِكَ الْقَدِيمِ إِلَيَ‏
و به هر گونه طعام و لباس و اثاث زندگى برخوردارم كردى و همه صرف لطف بى ‏حد و احسان نامتناهى تو بود
حَتَّى إِذَا أَتْمَمْتَ عَلَيَّ جَمِيعَ النِّعَمِ وَ صَرَفْتَ عَنِّي كُلَّ النِّقَمِ‏
و چون هر گونه نعمت را بر من تمام كردى و هر گونه رنج و بلا را از من برطرف نمودى
لَمْ يَمْنَعْكَ جَهْلِي وَ جُرْأَتِي عَلَيْكَ أَنْ دَلَلْتَنِي إِلَى (عَلَى) مَا يُقَرِّبُنِي إِلَيْكَ وَ وَفَّقْتَنِي لِمَا يُزْلِفُنِي لَدَيْكَ‏
باز جهل و بى ‏باكى من تو را مانع از اين لطف بزرگ نشد كه دلالتم كنى و به هر چه سبب خشم و غضب توست و به مقام قرب خود موفق سازى
فَإِنْ دَعَوْتُكَ أَجَبْتَنِي وَ إِنْ سَأَلْتُكَ أَعْطَيْتَنِي وَ إِنْ أَطَعْتُكَ شَكَرْتَنِي‏
و با همه بی باكى و گناه باز هر وقت تو را خواندم اجابت كردى و چون از تو درخواستى كردم عطا فرمودى و اگر تو را اطاعت كردم پاداش كامل دادى
وَ إِنْ شَكَرْتُكَ زِدْتَنِي كُلُّ ذَلِكَ إِكْمَالٌ (إِكْمَالاً) لِأَنْعُمِكَ عَلَيَّ وَ إِحْسَانِكَ إِلَيَ‏
و اگر شكرت بجاى آوردم بر نعمتم افزودى همه اين لطفها را فرمودى تا نعمت و احسانت را بر من به حد كمال رسانى
فَسُبْحَانَكَ سُبْحَانَكَ مِنْ مُبْدِئٍ مُعِيدٍ حَمِيدٍ مَجِيدٍ وَ تَقَدَّسَتْ أَسْمَاؤُكَ وَ عَظُمَتْ آلاَؤُكَ‏
زهى پاك و منزه خدايى كه پديد آرنده آفرينش و بازگرداننده خلقى ستوده صفات و با مجد و عزتى نامهاى مقدست پاك و نعمتهايت بزرگ
فَأَيَّ (فَأَيُّ) نِعَمِكَ يَا إِلَهِي أُحْصِي عَدَداً وَ ذِكْراً أَمْ أَيُّ عَطَايَاكَ أَقُومُ بِهَا شُكْراً
پروردگارا چه نوع از نعمتهاى بى ‏حسابت به ذكر و شمار توان آورد كدام يك از عطاهايت را به وظيفه شكرش قيام توان كرد
وَ هِيَ يَا رَبِّ أَكْثَرُ (أَكْبَرُ) مِنْ أَنْ يُحْصِيَهَا الْعَادُّونَ أَوْ يَبْلُغَ عِلْماً بِهَا الْحَافِظُونَ‏
در صورتى كه نعمتت بيش از آن است كه حساب دانان بشمار آرند يا حافظان به آن دانا شوند
ثُمَّ مَا صَرَفْتَ وَ دَرَأْتَ عَنِّي اللَّهُمَّ مِنَ الضُّرِّ وَ الضَّرَّاءِ أَكْثَرُ مِمَّا ظَهَرَ لِي مِنَ الْعَافِيَةِ وَ السَّرَّاءِ
و باز پروردگارا آن رنج و زيانها را كه از من به مرحمتت دفع كردى بيش از آن همه نعمت و عافيت است كه به ظاهر مشاهده مى ‏كنم
وَ أَنَا (فَأَنَا) أَشْهَدُ يَا إِلَهِي بِحَقِيقَةِ إِيمَانِي وَ عَقْدِ عَزَمَاتِ يَقِينِي وَ خَالِصِ صَرِيحِ تَوْحِيدِي‏
و من گواهى مى ‏دهم براى خدا از خلوص و حقيقت ايمانم به عهد قلبم كه ازفرايض مقام يقين من است و توحيدى خالص و پاك از شايبه
وَ بَاطِنِ مَكْنُونِ ضَمِيرِي وَ عَلاَئِقِ مَجَارِي نُورِ بَصَرِي وَ أَسَارِيرِ صَفْحَةِ جَبِينِي‏
و از باطن سر ضميرم و از رشته ‏هاى بينش نور چشم و اسرار نقشهاى جبينم
وَ خُرْقِ مَسَارِبِ نَفْسِي (نَفَسِي) وَ خَذَارِيفِ مَارِنِ عِرْنِينِي وَ مَسَارِبِ سِمَاخِ (صِمَاخِ) سَمْعِي‏
و شكاف راه هاى نفس هايم و مخزن و محفظه شامه ‏ام و روزنه ‏هاى وصول امواج صوتى به سماخ و استخوان سامعه‏ ام
وَ مَا ضُمَّتْ وَ أَطْبَقَتْ عَلَيْهِ شَفَتَايَ وَ حَرَكَاتِ لَفْظِ لِسَانِي‏
و آنچه را هر دو لبم از بر هم نهادن مى ‏پوشاند و به حركات بى‏ شمار زبانم
وَ مَغْرَزِ حَنَكِ فَمِي وَ فَكِّي وَ مَنَابِتِ أَضْرَاسِي وَ مَسَاغِ مَطْعَمِي وَ مَشْرَبِي‏
و محل ارتباط فك بالا و فك پايينم و مكان روييدن دندان و عصب قوه ذايقه كه جايگاه ادراك گوارايى طعام و شراب است
وَ حِمَالَةِ أُمِّ رَأْسِي وَ بَلُوعِ فَارِغِ حَبَائِلِ (بُلُوغِ حَبَائِلِ بَارِعِ) عُنُقِي‏
و آن استخوان كه ام رأس من بر آن استوار است و وسعتگاهى كه مكان رشته‏ هاى اعصاب گردن من است
وَ مَا اشْتَمَلَ عَلَيْهِ تَامُورُ صَدْرِي وَ (جُمَلِ) حَمَائِلِ حَبْلِ وَتِينِي وَ نِيَاطِ حِجَابِ قَلْبِي وَ أَفْلاَذِ حَوَاشِي كَبِدِي‏
و آنچه فضاى سينه من بر آن محيط است و آنجا كه رشته رگ و تينم حمايل است و آنجا كه پرده قلبم و قطعات اطراف جگرم بدان مرتبط است
وَ مَا حَوَتْهُ شَرَاسِيفُ أَضْلاَعِي وَ حِقَاقُ (حِقَاقِ) مَفَاصِلِي وَ قَبْضُ (قَبْضِ) عَوَامِلِي وَ أَطْرَافُ (أَطْرَافِ) أَنَامِلِي‏
و شراسيف (دنده‏ هاى) استخوان و غضروف پهلو و سربندهاى مفاصل من و قبض (و بسط) قواى عامله من و سر انگشتان من
وَ لَحْمِي وَ دَمِي وَ شَعْرِي وَ بَشَرِي وَ عَصَبِي وَ قَصَبِي وَ عِظَامِي‏
و گوشت و خون و موى و پوست و اعصاب و وريد و شريان من و استخوانها
وَ مُخِّي وَ عُرُوقِي وَ جَمِيعُ (جَمِيعِ) جَوَارِحِي‏
و مغز و رگ و پى ‏هاى من و تمام اندامم
وَ مَا انْتَسَجَ عَلَى ذَلِكَ أَيَّامَ رضَاعِي وَ مَا أَقَلَّتِ الْأَرْضُ مِنِّي وَ نَوْمِي وَ يَقَظَتِي وَ سُكُونِي وَ حَرَكَاتِ رُكُوعِي وَ سُجُودِي‏
انساج پرده ‏ها و غشاهايى كه دوران شير خوارگيم منسوج شده و آنچه زمين از من در پشت خود برداشته است و خواب و بيدارى من و آرامش و جنبش من و ركوع و سجود من
أَنْ لَوْ حَاوَلْتُ وَ اجْتَهَدْتُ مَدَى الْأَعْصَارِ وَ الْأَحْقَابِ لَوْ عُمِّرْتُهَا أَنْ أُؤَدِّيَ شُكْرَ وَاحِدَةٍ مِنْ أَنْعُمِكَ مَا اسْتَطَعْتُ ذَلِكَ‏
كه از بسيارى آنها اگر به قصد و كوشش در ضبط آنها عمرى بپردازم طول مدت عصرها و بلكه قرنها اگر عمر كنم شكر يكى از آن نعمتها را نتوانم كرد
إِلاَّ بِمَنِّكَ الْمُوجَبِ عَلَيَّ بِهِ شُكْرُكَ أَبَداً جَدِيداً وَ ثَنَاءً طَارِفاً عَتِيداً
مگر باز به نعمت ديگرت كه آن نيز بر من شكرى سر از نو و ستايشى تازه واجب گرداند
أَجَلْ وَ لَوْ حَرَصْتُ أَنَا وَ الْعَادُّونَ مِنْ أَنَامِكَ أَنْ نُحْصِيَ مَدَى إِنْعَامِكَ سَالِفِهِ (سَالِفَةً) وَ آنِفِهِ (آنِفَةً)
آرى و اگر من و تمام حساب دانان عالم خلقت بخواهيم نهايت نعمتهايت از گذشته و حال و آينده را احصاء و شماره كنيم
مَا حَصَرْنَاهُ عَدَداً وَ لاَ أَحْصَيْنَاهُ أَمَداً
هرگز بر حساب و شماره ‏اش و درك نهايتش قادر نخواهيم بود
هَيْهَاتَ أَنَّى ذَلِكَ وَ أَنْتَ الْمُخْبِرُ فِي كِتَابِكَ النَّاطِقِ وَ النَّبَإِ الصَّادِقِ وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لاَ تُحْصُوهَا
هيهات كجا توانيم در صورتى كه تو خود در كتاب ناطق قرآن (كه مبين حق و حقيقت است) بيان فرمودى كه اگر خواهيد كه نعمتهاى خدا را بشمار آريد هرگز نتوانيد
صَدَقَ كِتَابُكَ اللَّهُمَّ وَ إِنْبَاؤُكَ وَ بَلَّغَتْ أَنْبِيَاؤُكَ وَ رُسُلُكَ مَا أَنْزَلْتَ عَلَيْهِمْ مِنْ وَحْيِكَ وَ شَرَعْتَ لَهُمْ وَ بِهِمْ مِنْ دِينِكَ‏
و البته كتاب و اخبار تو اى خدا صدق و حقيقت است سخنى است كه به پيمبران و رسولانت الهام شده و از مقام و حيت نازل گرديده است و دين خود را به آن وحى و روى آن كتاب تشريع كردى
غَيْرَ أَنِّي يَا إِلَهِي أَشْهَدُ بِجَهْدِي وَ جِدِّي وَ مَبْلَغِ طَاعَتِي (طَاقَتِي) وَ وُسْعِي وَ أَقُولُ مُؤْمِناً مُوقِناً
و علاوه بر اينكه من اى خدا شهادت مى‏ دهم با تمام توجه و كمال جديت و به قدر طاعت و طاقتم وسعت فكر و معرفتم و با مقام ايمان و يقين مى ‏گويم
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يَتَّخِذْ وَلَداً فَيَكُونَ مَوْرُوثاً
كه حمد و ستايش مخصوص خدايى است كه فرزند ندارد تا وارثى بر او باشد
وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي مُلْكِهِ فَيُضَادَّهُ فِيمَا ابْتَدَعَ‏
و شريكى در سلطنت ندارد تا در ابداع و اختراعش كسى مخالفت و ضديت كند
وَ لاَ وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِّ فَيُرْفِدَهُ فِيمَا صَنَعَ فَسُبْحَانَهُ سُبْحَانَهُ لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلاَّ اللَّهُ لَفَسَدَتَا وَ تَفَطَّرَتَا
و قدرت كامله ‏اش در صنع و ابداع محتاج به معاونت كسى نيست تا او را يارى كند منزه است خداى يكتايى كه اگر جز او خدايانى بودند نظم آسمان و زمين فاسد گشتى و از هم گسيختى
سُبْحَانَ اللَّهِ الْوَاحِدِ الْأَحَدِ الصَّمَدِ الَّذِي لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ
منزه است خداى يگانه يكتا كه غنى بالذات است فرزندى ندارد و خود فرزند كسى نباشد و هيچكس مثل و مانند او نيست
الْحَمْدُ لِلَّهِ حَمْداً يُعَادِلُ حَمْدَ مَلاَئِكَتِهِ الْمُقَرَّبِينَ وَ أَنْبِيَائِهِ الْمُرْسَلِينَ‏
ستايش خداى را آن گونه ستايش كه فرشتگان مقرب و انبياء مرسل كنند
وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى خِيَرَتِهِ مُحَمَّدٍ خَاتَمِ النَّبِيِّينَ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ الْمُخْلَصِينَ وَ سَلَّمَ‏
و درود به حبيب برگزيده او محمد خاتم پيغمبرانش و بر آل او كه همه پاكان و پاكيزگان عالم و بندگان خاص خالص اويند
پس شروع فرمود آن حضرت در سؤال و اهتمام نمود در دعا و آب از ديده‏ هاى مباركش جارى بود پس گفت‏
اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي أَخْشَاكَ كَأَنِّي أَرَاكَ وَ أَسْعِدْنِي بِتَقْوَاكَ وَ لاَ تُشْقِنِي بِمَعْصِيَتِكَ وَ خِرْ لِي فِي قَضَائِكَ‏
اى خدا بمن آن مقام ترس و خشيت از جلال و عظمتت را عطا كن كه گويا تو را ميبينم و مرا بتقوى و طاعتت سعادت بخش و بعصيانت شقاوتمند مگردان و قضا
وَ بَارِكْ لِي فِي قَدَرِكَ حَتَّى لاَ أُحِبَّ تَعْجِيلَ مَا أَخَّرْتَ وَ لاَ تَأْخِيرَ مَا عَجَّلْتَ‏
و قدرت را بر من خير و مبارك ساز تا در خوش و ناخوش مقدراتت آنچه دير مى‏ خواهى بر من زودتر دوست ندارم و آنچه زودتر مى‏ خواهى ديرتر مايل نباشم
اللَّهُمَّ اجْعَلْ غِنَايَ فِي نَفْسِي وَ الْيَقِينَ فِي قَلْبِي وَ الْإِخْلاَصَ فِي عَمَلِي‏
خدايا مرا به بى‏ نيازى در نفس و يقين در قلب و اخلاص در عمل
وَ النُّورَ فِي بَصَرِي وَ الْبَصِيرَةَ فِي دِينِي وَ مَتِّعْنِي بِجَوَارِحِي وَ اجْعَلْ سَمْعِي وَ بَصَرِي الْوَارِثَيْنِ مِنِّي‏
و نور در چشم و بصيرت در دين عطا فرما و به اعضاء و جوارحم بهره ‏مند كن و گوش و چشم را دو وارث من گردان
وَ انْصُرْنِي عَلَى مَنْ ظَلَمَنِي وَ أَرِنِي فِيهِ ثَارِي وَ مَآرِبِي وَ أَقِرَّ بِذَلِكَ عَيْنِي‏
و بر هر كس به من ظلم مى ‏كند مرا يارى فرما و انتقام و تسلطم را نمودار ساز و بدان تسلط بر ظالم مرا دلشاد گردان
اللَّهُمَّ اكْشِفْ كُرْبَتِي وَ اسْتُرْ عَوْرَتِي وَ اغْفِرْ لِي خَطِيئَتِي وَ اخْسَأْ شَيْطَانِي‏
اى خدا تو غمهايم برطرف و عيبهايم مستور ساز و از خطاهايم درگذر و شيطانم را بران
وَ فُكَّ رِهَانِي وَ اجْعَلْ لِي يَا إِلَهِي الدَّرَجَةَ الْعُلْيَا فِي الْآخِرَةِ وَ الْأُولَى‏
و ذمه ‏ام (از هر حقوق) برهان و اى خداى من در دنيا و آخرت به من عاليترين درجه را عطا فرما
اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ كَمَا خَلَقْتَنِي فَجَعَلْتَنِي سَمِيعاً بَصِيراً
اى خدا تو را ستايش مى‏ كنم كه به قدرت كامله مرا آفريدى پس آنگاه شنوا و بينا گردانيدى
وَ لَكَ الْحَمْدُ كَمَا خَلَقْتَنِي فَجَعَلْتَنِي خَلْقاً (حَيّاً) سَوِيّاً رَحْمَةً بِي وَ قَدْ كُنْتَ عَنْ خَلْقِي غَنِيّاً
و تو را ستايش مى كنم كه چون مرا آفريدى از لطف و عنايتى كه به من داشتى خلقتم را نيكو آراستى در صورتى كه از وجود من بى‏ نياز بودى
رَبِّ بِمَا بَرَأْتَنِي فَعَدَّلْتَ فِطْرَتِي رَبِّ بِمَا أَنْشَأْتَنِي فَأَحْسَنْتَ صُورَتِي‏
پروردگارا چون مرا ايجاد كردى فطرت و طبيعتم را مقام اعتدال بخشيدى پروردگارا چنانكه مرا خلق كردى و صورتم زيبا نگاشتى
رَبِّ بِمَا أَحْسَنْتَ إِلَيَّ (بِي) وَ فِي نَفْسِي عَافَيْتَنِي رَبِّ بِمَا كَلَأْتَنِي وَ وَفَّقْتَنِي‏
پروردگارا چنانكه مرا مراقبت كردى و توفيق دادى
رَبِّ بِمَا أَنْعَمْتَ عَلَيَّ فَهَدَيْتَنِي رَبِّ بِمَا أَوْلَيْتَنِي وَ مِنْ كُلِّ خَيْرٍ أَعْطَيْتَنِي‏
پروردگارا چنانكه به من انعام فرمودى و هدايتم كردى پروردگارا چنانكه مرا برگزيدى و از هر خيرم عطا نمودى
رَبِّ بِمَا أَطْعَمْتَنِي وَ سَقَيْتَنِي رَبِّ بِمَا أَغْنَيْتَنِي وَ أَقْنَيْتَنِي رَبِّ بِمَا أَعَنْتَنِي وَ أَعْزَزْتَنِي‏
پروردگارا چنانكه مرا غذا دادى و سيرابم كردى پروردگارا چنانكه مرا بى‏نياز گردانيدى‏ و سرمايه و عزت بخشيدى
رَبِّ بِمَا أَلْبَسْتَنِي مِنْ سِتْرِكَ الصَّافِي وَ يَسَّرْتَ لِي مِنْ صُنْعِكَ الْكَافِي صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
پروردگارا چنانكه مرا به لباس كرامت خاص در پوشانيدى و از مصنوعاتت به حد كافى در دسترس من نهادى چنانكه اين موهبتها را فرمودى هم درود فرست بر محمد و آل محمد
وَ أَعِنِّي عَلَى بَوَائِقِ الدُّهُورِ وَ صُرُوفِ اللَّيَالِي وَ الْأَيَّامِ‏
و در سختي هاى روزگاران و حوادث شبان و روزان مرا يارى كن
وَ نَجِّنِي مِنْ أَهْوَالِ الدُّنْيَا وَ كُرُبَاتِ الْآخِرَةِ وَ اكْفِنِي شَرَّ مَا يَعْمَلُ الظَّالِمُونَ فِي الْأَرْضِ‏
و از هول و خطرهاى دنيا و غم و اندوه آخرتم نجات بخش و از شر اعمال ستمكاران روى زمين محفوظم دار
اللَّهُمَّ مَا أَخَافُ فَاكْفِنِي وَ مَا أَحْذَرُ فَقِنِي وَ فِي نَفْسِي وَ دِينِي فَاحْرُسْنِي‏
اى خدا تو از هر چه بترسم كفايتم كن و از آنچه هراسانم نگاهم دار و در جان و دين محافظتم فرما
وَ فِي سَفَرِي فَاحْفَظْنِي وَ فِي أَهْلِي وَ مَالِي فَاخْلُفْنِي وَ فِيمَا رَزَقْتَنِي فَبَارِكْ لِي وَ فِي نَفْسِي فَذَلِّلْنِي‏
و در سفر نگهدارى كن و در اهل و مال مرا جانشين عطا كن و در آنچه نصيبم كردى بركت بخش و مرا در پيش خود خوار
وَ فِي أَعْيُنِ النَّاسِ فَعَظِّمْنِي وَ مِنْ شَرِّ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ فَسَلِّمْنِي‏
و در چشم مردم بزرگ ساز و از شر جن و انس سلامتم دار
وَ بِذُنُوبِي فَلاَ تَفْضَحْنِي وَ بِسَرِيرَتِي فَلاَ تُخْزِنِي وَ بِعَمَلِي فَلاَ تَبْتَلِنِي وَ نِعَمَكَ فَلاَ تَسْلُبْنِي وَ إِلَى غَيْرِكَ فَلاَ تَكِلْنِي‏
و به گناهانم رسوا مگردان و به انديشه‏ هاى باطنيم مفتضح و به عمل (ناشايسته‏ ام) مبتلا مساز و نعمتهايت را از من مگير و مرا به غير خودت واگذار مكن
إِلَهِي إِلَى مَنْ تَكِلُنِي إِلَى قَرِيبٍ فَيَقْطَعُنِي أَمْ إِلَى بَعِيدٍ فَيَتَجَهَّمُنِي أَمْ إِلَى الْمُسْتَضْعَفِينَ لِي وَ أَنْتَ رَبِّي وَ مَلِيكُ أَمْرِي‏
اى خدا مرا به كه وا مى ‏گذارى به خويش و نزديكان كه از من علاقه برند يا به دور و بيگانگان كه با من خشونت و نفرت آغازند يا به آنان كه مرا ضعيف و ناتوان خواهند در صورتى كه تو پروردگار من و مالك امور من هستى
أَشْكُو إِلَيْكَ غُرْبَتِي وَ بُعْدَ دَارِي وَ هَوَانِي عَلَى مَنْ مَلَّكْتَهُ أَمْرِي‏
به تو از غربت و ذلت خود شكايت مى ‏كنم از دورى منزلم شكايت مى‏ كنم و از ذلت و خواريم در مقابل كسى كه او را مالك امر من گردانيدى به تو مى ‏نالم
إِلَهِي فَلاَ تُحْلِلْ عَلَيَّ غَضَبَكَ فَإِنْ لَمْ تَكُنْ غَضِبْتَ عَلَيَّ فَلاَ أُبَالِي (سِوَاكَ) سُبْحَانَكَ غَيْرَ أَنَّ عَافِيَتَكَ أَوْسَعُ لِي‏
اى خدا پس تو بر من قهر و غضب نكن كه باك از چيزى غير معصيت تو ندارم آن هم اى ذات منزه سهل است كه لطف و عافيتت مرا وسيعتر است
فَأَسْأَلُكَ يَا رَبِّ بِنُورِ وَجْهِكَ الَّذِي أَشْرَقَتْ لَهُ الْأَرْضُ وَ السَّمَاوَاتُ وَ كُشِفَتْ (انْكَشَفَتْ) بِهِ الظُّلُمَاتُ‏
پس از تو اى پروردگار من درخواست‏ مى‏ كنم به نور جمالت بر زمين و آسمان تابش كرده و ظلمت را از جهان برانداخته
وَ صَلُحَ بِهِ أَمْرُ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ أَنْ لاَ تُمِيتَنِي عَلَى غَضَبِكَ وَ لاَ تُنْزِلَ بِي سَخَطَكَ‏
و اصلاح امر اولين و آخرين بدان بسته است كه مرا در حال قهر و غضبت نميرانى و خشمت بر من نازل نگردانى
لَكَ الْعُتْبَى لَكَ الْعُتْبَى حَتَّى تَرْضَى قَبْلَ ذَلِكَ لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ رَبَّ الْبَلَدِ الْحَرَامِ‏
كه مى ‏توانى از خشم به لطف باز آيى و از من خشنود شوى پيش از آنكه غضب فرمايى عالم را خدايى جز تو نيست كه خداى مكه
وَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ وَ الْبَيْتِ الْعَتِيقِ الَّذِي أَحْلَلْتَهُ الْبَرَكَةَ وَ جَعَلْتَهُ لِلنَّاسِ أَمْناً
و مشعر الحرام و بيت العتيق و در آن حرم بركت و رحمت فرود آوردى و آنجا را مقام امن و امان براى مردم قرار دادى
يَا مَنْ عَفَا عَنْ عَظِيمِ الذُّنُوبِ بِحِلْمِهِ يَا مَنْ أَسْبَغَ النَّعْمَاءَ بِفَضْلِهِ‏
اى آنكه به حلم از گناهان بزرگ بندگان درگذشتى و از فضل نعمتت را بر خلق به حد كمال رسانيدى
يَا مَنْ أَعْطَى الْجَزِيلَ بِكَرَمِهِ يَا عُدَّتِي فِي شِدَّتِي يَا صَاحِبِي فِي وَحْدَتِي‏
و عطاهاى بزرگ به كرم عطا كردى اى ذخيره روز سختى من اى همدم وقت تنهايى من
يَا غِيَاثِي فِي كُرْبَتِي يَا وَلِيِّي فِي نِعْمَتِي يَا إِلَهِي وَ إِلَهَ آبَائِي إِبْرَاهِيمَ وَ إِسْمَاعِيلَ‏
اى فريادرس من هنگام رنج و بلا اى ولى نعمت من اى خداى من و خداى پدران من ابراهيم و اسمعيل
وَ إِسْحَاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ رَبَّ جَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيلَ ( مِيكَالَ ) وَ إِسْرَافِيلَ‏
و اسحق و يعقوب و اى پروردگار جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل
وَ رَبَّ مُحَمَّدٍ خَاتَمِ النَّبِيِّينَ وَ آلِهِ الْمُنْتَجَبِينَ وَ مُنْزِلَ التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِيلِ‏
و اى پروردگار محمد خاتم انبياء و آل برگزيده پاكش اى خداى فرستنده كتاب تورات و انجيل
وَ الزَّبُورِ وَ الْفُرْقَانِ وَ مُنَزِّلَ كهيعص وَ طه وَ يس وَ الْقُرْآنِ الْحَكِيمِ‏
و زبور و فرقان و فرستنده كهيعص و طه و يس و تمام قرآن حكيم
أَنْتَ كَهْفِي حِينَ تُعْيِينِي الْمَذَاهِبُ فِي سَعَتِهَا وَ تَضِيقُ بِيَ الْأَرْضُ بِرُحْبِهَا (بِمَا رَحُبَتْ) وَ لَوْ لاَ رَحْمَتُكَ لَكُنْتُ مِنَ الْهَالِكِينَ‏
اى خدا تويى پناهم هرگاه طرق زندگانى با همه وسعت بر من مشكل شود و زمين با همه فراخى بر من تنگ گردد اگر رحمتت شامل حالم نگردد مسلم از اهل هلاكت خواهم بود
وَ أَنْتَ مُقِيلُ عَثْرَتِي وَ لَوْ لاَ سَتْرُكَ إِيَّايَ لَكُنْتُ مِنَ الْمَفْضُوحِينَ‏
و تويى كه از لغزشم بر مى‏ گردانى و گناهانم مستور مى ‏سازى كه اگر پرده پوشى تو نبود البته رسوا و مفتضح مى‏ گرديدم
وَ أَنْتَ مُؤَيِّدِي بِالنَّصْرِ عَلَى أَعْدَائِي وَ لَوْ لاَ نَصْرُكَ إِيَّايَ (لِي) لَكُنْتُ مِنَ الْمَغْلُوبِينَ‏
و تو به ياريت مرا بر دشمنان ظفر مى ‏بخشى كه اگر نصرتت نبود من مغلوب دشمن مى‏ شدم
يَا مَنْ خَصَّ نَفْسَهُ بِالسُّمُوِّ وَ الرِّفْعَةِ فَأَوْلِيَاؤُهُ بِعِزِّهِ يَعْتَزُّونَ‏
اى آنكه ذات خود را به علو مقام و رفعت مخصوص گردانيدى و دوستدارانت را به عزت خود عزيز ساختى
يَا مَنْ جَعَلَتْ لَهُ الْمُلُوكُ نِيرَ الْمَذَلَّةِ عَلَى أَعْنَاقِهِمْ فَهُمْ مِنْ سَطَوَاتِهِ خَائِفُونَ‏
اى آنكه پادشاهان را به درگاهت طوق مذلت به گردن نهادى كه سخت از قهر و سطوتت هراسان و ترسانند
يَعْلَمُ خَائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَ مَا تُخْفِي الصُّدُورُ وَ غَيْبَ مَا تَأْتِيَ بِهِ الْأَزْمِنَةُ وَ الدُّهُورُ
اى آنكه بر نگاه گوشه چشمها و اسرار پنهان در دلها و حوادث آتيه سلسله زمان و دور روزگاران بر همه آگاهى
يَا مَنْ لاَ يَعْلَمُ كَيْفَ هُوَ إِلاَّ هُوَ يَا مَنْ لاَ يَعْلَمُ مَا هُوَ إِلاَّ هُوَ
اى آنكه چگونگى آن ذات پنهان را كسى جز او آگاهى ندارد اى آنكه حقيقت او را جز او هيچكس نمى ‏داند
يَا مَنْ لاَ (يَعْلَمُ مَا يَعْلَمُهُ إِلاَّ هُوَ) يَعْلَمُهُ إِلاَّ هُوَ يَا مَنْ كَبَسَ الْأَرْضَ عَلَى الْمَاءِ وَ سَدَّ الْهَوَاءَ بِالسَّمَاءِ
اى آنكه بر او غير او كس آگاه نيست اى آنكه زمين را در آب فرو بردى و هوا را به آسمان سد بستى
يَا مَنْ لَهُ أَكْرَمُ الْأَسْمَاءِ يَا ذَا الْمَعْرُوفِ الَّذِي لاَ يَنْقَطِعُ أَبَداً
اى آنكه او را گراميترين نام هاست اى صاحب كرمى كه هرگز احسانش منقطع نشود
يَا مُقَيِّضَ الرَّكْبِ لِيُوسُفَ فِي الْبَلَدِ الْقَفْرِ وَ مُخْرِجَهُ مِنَ الْجُبِّ وَ جَاعِلَهُ بَعْدَ الْعُبُودِيَّةِ مَلِكاً
اى آنكه قافله (مصر) را براى (نجات) يوسف در بيابان فقر نگاهداشتى و از قعر چاهش برآوردى و پس از بندگى به او شاهى رسانيدى
يَا رَادَّهُ عَلَى يَعْقُوبَ بَعْدَ أَنِ ابْيَضَّتْ عَيْنَاهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ كَظِيمٌ‏
اى كه يوسف را به يعقوب باز گردانيدى پس از آنكه دو چشمش از خون و اندوه سفيد گشت و غم دل پنهان مى ‏داشت
يَا كَاشِفَ الضُّرِّ وَ الْبَلْوَى عَنْ أَيُّوبَ وَ (يَا) مُمْسِكَ يَدَيْ إِبْرَاهِيمَ عَنْ ذَبْحِ ابْنِهِ بَعْدَ كِبَرِ سِنِّهِ وَ فَنَاءِ عُمُرِهِ‏
اى برطرف كننده رنج و آلام ايوب و نگهدارنده دو دست ابراهيم خليل در سن پيرى و پايان عمر از ذبح فرزندش اسمعيل
يَا مَنِ اسْتَجَابَ لِزَكَرِيَّا فَوَهَبَ لَهُ يَحْيَى وَ لَمْ يَدَعْهُ فَرْداً وَحِيداً
اى آنكه دعاى زكريا را مستجاب كردى و يحيى را در پيرى به او عطا فرمودى و او را تنها و بى ‏كس (و وارث) نگذاشتى
يَا مَنْ أَخْرَجَ يُونُسَ مِنْ بَطْنِ الْحُوتِ يَا مَنْ فَلَقَ الْبَحْرَ لِبَنِي إِسْرَائِيلَ فَأَنْجَاهُمْ وَ جَعَلَ فِرْعَوْنَ وَ جُنُودَهُ مِنَ الْمُغْرَقِينَ‏
اى آنكه يونس را از شكم ماهى بيرون آوردى اى آنكه دريا را براى بنى اسرائيل شكافتى و آنان را نجات دادى و فرعون و سپاهش را غرق درياى هلاكت نمودى
يَا مَنْ أَرْسَلَ الرِّيَاحَ مُبَشِّرَاتٍ بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ‏
اى آنكه بادها را به بشارت پيشاپيش (باران) رحمت فرستادى
يَا مَنْ لَمْ يَعْجَلْ عَلَى مَنْ عَصَاهُ مِنْ خَلْقِهِ يَا مَنِ اسْتَنْقَذَ السَّحَرَةَ مِنْ بَعْدِ طُولِ الْجُحُودِ
اى آنكه در كيفر معصيت كاران خلق تعجيل نفرمايى اى آنكه ساحران عصر موسى را بعد از مدتها كفر و انكار از عذاب نجات بخشيدى
وَ قَدْ غَدَوْا فِي نِعْمَتِهِ يَأْكُلُونَ رِزْقَهُ وَ يَعْبُدُونَ غَيْرَهُ وَ قَدْ حَادُّوهُ وَ نَادُّوهُ وَ كَذَّبُوا رُسُلَهُ‏
در صورتى كه دايم به نعمتت متنعم بودند و روزيت را خوردند و غير تو را پرستيدند و به دشمنى خدا و شرك به او برخاستند و پيمبرانش را انكار كردند
يَا اللَّهُ يَا اللَّهُ يَا بَدِي‏ءُ يَا بَدِيعُ (بَدِيعاً) لاَ نِدَّ (بَدْءَ) لَكَ يَا دَائِماً لاَ نَفَادَ لَكَ يَا حَيّاً حِينَ لاَ حَيَ‏
اى خدا اى خدا اى پديد آرنده بى‏ سابقه اى كه بى ‏مثلى و مانند ندارى اى ذات دائم ابدى كه هرگز فنا نپذيرى اى زنده ازلى هنگامى كه هيچ زنده‏ اى نبود
يَا مُحْيِيَ الْمَوْتَى يَا مَنْ هُوَ قَائِمٌ عَلَى كُلِّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ‏
اى زنده كن مردگان اى آنكس هر كس را با هر چه كسب و كار كند نگهبانى كنى
يَا مَنْ قَلَّ لَهُ شُكْرِي فَلَمْ يَحْرِمْنِي وَ عَظُمَتْ خَطِيئَتِي فَلَمْ يَفْضَحْنِي وَ رَآنِي عَلَى الْمَعَاصِي فَلَمْ يَشْهَرْنِي (يَخْذُلْنِي)
اى آنكه من شكرت را اندك كنم و باز از نعمتت محرومم نساختى و خطاى بزرگ و بسيار كردم و مرا رسوا نكردى و مرا در حال عصيان بسيار ديدى و بى‏ آبرويم نفرمودى
يَا مَنْ حَفِظَنِي فِي صِغَرِي يَا مَنْ رَزَقَنِي فِي كِبَرِي‏
اى آنكه مرا در كودكى (از آفات) حفظ فرمودى اى آنكه مرا در پيرى روزى دادى
يَا مَنْ أَيَادِيهِ عِنْدِي لاَ تُحْصَى وَ نِعَمُهُ لاَ تُجَازَى يَا مَنْ عَارَضَنِي بِالْخَيْرِ وَ الْإِحْسَانِ وَ عَارَضْتُهُ بِالْإِسَاءَةِ وَ الْعِصْيَانِ‏
اى آنكه الطاف و نعمتهايش شمرده نشده و سپاس گفته نشود اى آنكه با من به خير و احسان روى آورده و من در عوض زشتى و عصيان نمودم
يَا مَنْ هَدَانِي لِلْإِيمَانِ مِنْ قَبْلِ أَنْ أَعْرِفَ شُكْرَ الاِمْتِنَانِ‏
اى آنكه مرا بر مقام ايمان هدايت كردى پيش از آنكه به شكر نعمتت شناسا گردم
يَا مَنْ دَعَوْتُهُ مَرِيضاً فَشَفَانِي وَ عُرْيَاناً فَكَسَانِي وَ جَائِعاً فَأَشْبَعَنِي‏
اى آنكه در حال مرض تو را خواندم و مرا شفا بخشيدى و در حال برهنگى خواندم لباس پوشانيدى و در حال گرسنگى و تشنگى خواندم طعامم دادى
وَ عَطْشَانَ فَأَرْوَانِي وَ ذَلِيلاً فَأَعَزَّنِي وَ جَاهِلاً فَعَرَّفَنِي وَ وَحِيداً فَكَثَّرَنِي وَ غَائِباً فَرَدَّنِي‏
و سيرابم نمودى و در ذلت خواندم عزيزم فرمودى و در نادانى بمقام معرفت رسانيدى و در تنهايى جمعيتم دادى و غايب از اهل و وطن شدم به وطن بازم گردانيدى
وَ مُقِلاًّ فَأَغْنَانِي وَ مُنْتَصِراً فَنَصَرَنِي وَ غَنِيّاً فَلَمْ يَسْلُبْنِي وَ أَمْسَكْتُ عَنْ جَمِيعِ ذَلِكَ فَابْتَدَأَنِي‏
و در فقر و بينوايى خواندم غنى گردانيدى يارى طلبيدم مظفر و منصورم ساختى و در حال غنا بودم دارائيم باز نگرفتى و اگر از خواندنت در اين احوال خوددارى كردم باز ابتدا به احسان فرمودى
فَلَكَ الْحَمْدُ وَ الشُّكْرُ يَا مَنْ أَقَالَ عَثْرَتِي وَ نَفَّسَ كُرْبَتِي وَ أَجَابَ دَعْوَتِي‏
پس ستايش و سپاس مخصوص توست اى آنكه عذر لغزشهايم پذيرفتى و غم و اندوهم برطرف ساختى و دعايم اجابت فرمودى
وَ سَتَرَ عَوْرَتِي وَ غَفَرَ ذُنُوبِي وَ بَلَّغَنِي طَلِبَتِي وَ نَصَرَنِي عَلَى عَدُوِّي‏
و گناهانم بخشيدى و به مطلوبم رسانيدى و بر دشمن يارى ‏و نصرتم دادى
وَ إِنْ أَعُدَّ نِعَمَكَ وَ مِنَنَكَ وَ كَرَائِمَ مِنَحِكَ لاَ أُحْصِيهَا يَا مَوْلاَيَ‏
به هر حال نعمت و احسانها و عطاهاى گراميت را هرگز به شمار نتوانم آورد اى مولاى من
أَنْتَ الَّذِي مَنَنْتَ أَنْتَ الَّذِي أَنْعَمْتَ أَنْتَ الَّذِي أَحْسَنْتَ أَنْتَ الَّذِي أَجْمَلْتَ‏
تويى كه عطا فرمودى تويى كه نعمت دادى تويى كه احسان كردى تويى كه نيكويى كردى
أَنْتَ الَّذِي أَفْضَلْتَ أَنْتَ الَّذِي أَكْمَلْتَ أَنْتَ الَّذِي رَزَقْتَ أَنْتَ الَّذِي وَفَّقْتَ‏
تويى كه فضل و كرامت فرمودى تويى كه (لطف را) كامل گردانيدى تويى كه روزى بخشيدى تويى كه توفيق دادى
أَنْتَ الَّذِي أَعْطَيْتَ أَنْتَ الَّذِي أَغْنَيْتَ أَنْتَ الَّذِي أَقْنَيْتَ أَنْتَ الَّذِي آوَيْتَ أَنْتَ الَّذِي كَفَيْتَ‏
تويى كه به خلق عطا فرمودى تويى كه فقير را غنى ساختى تويى كه سرمايه دادى تويى كه پناه دادى تويى كه امور بندگانت را كفايت كردى
أَنْتَ الَّذِي هَدَيْتَ أَنْتَ الَّذِي عَصَمْتَ أَنْتَ الَّذِي سَتَرْتَ أَنْتَ الَّذِي غَفَرْتَ‏
تويى كه هدايت كردى تويى كه خوبان را عصمت از گناه كرامت كردى تويى كه گناهان را مستور ساختى تويى كه گناهان را آمرزيدى
أَنْتَ الَّذِي أَقَلْتَ أَنْتَ الَّذِي مَكَّنْتَ أَنْتَ الَّذِي أَعْزَزْتَ أَنْتَ الَّذِي أَعَنْتَ‏
تويى كه عذر گناهان را پذيرفتى تويى كه تمكن و جاه بخشيدى تويى كه عزت و جلال دادى تويى كه اعانت فرمودى
أَنْتَ الَّذِي عَضَدْتَ أَنْتَ الَّذِي أَيَّدْتَ أَنْتَ الَّذِي نَصَرْتَ أَنْتَ الَّذِي شَفَيْتَ‏
تويى كه مدد فرمودى تويى كه تأييد توانايى دادى تويى كه يارى فرمودى تويى كه بيماران را شفا دادى
أَنْتَ الَّذِي عَافَيْتَ أَنْتَ الَّذِي أَكْرَمْتَ تَبَارَكْتَ وَ تَعَالَيْتَ‏
تويى كه عافيت بخشيدى تويى كه اكرام فرمودى تويى كه برترى دادى
فَلَكَ الْحَمْدُ دَائِماً وَ لَكَ الشُّكْرُ وَاصِباً أَبَداً
پس حمد و ستايش مخصوص توست و شكر و ستايش دايم تو را سزاست
ثُمَّ أَنَا يَا إِلَهِي الْمُعْتَرِفُ بِذُنُوبِي فَاغْفِرْهَا لِي‏
باز اى خداى من به گناهانم مقر و معترفم پس تو به كرم از من درگذر
أَنَا الَّذِي أَسَأْتُ أَنَا الَّذِي أَخْطَأْتُ أَنَا الَّذِي هَمَمْتُ أَنَا الَّذِي جَهِلْتُ أَنَا الَّذِي غَفَلْتُ‏
من آن بنده ‏ام كه بد كردم من همانم كه خطا كردم من همانم كه اهتمام به عصيان كردم من همانم كه نادانى كردم من همانم كه غفلت ورزيدم
أَنَا الَّذِي سَهَوْتُ أَنَا الَّذِي اعْتَمَدْتُ أَنَا الَّذِي تَعَمَّدْتُ أَنَا الَّذِي وَعَدْتُ‏
من همانم كه سهو كردم من همانم كه به خود اعتماد كردم و من همانم كه (به خواهش دل) عمدا كردم من همانم كه وعده كردم و مخالفت نمودم
وَ أَنَا الَّذِي أَخْلَفْتُ أَنَا الَّذِي نَكَثْتُ أَنَا الَّذِي أَقْرَرْتُ أَنَا الَّذِي اعْتَرَفْتُ بِنِعْمَتِكَ عَلَيَّ وَ عِنْدِي وَ أَبُوءُ بِذُنُوبِي‏
و من همانم كه عهد خود شكستم من همانم كه اقرار كردم من همانم كه اعتراف به نعمت و عطايت بر خود كردم و بازبگناهان رجوع نمودم
فَاغْفِرْهَا لِي يَا مَنْ لاَ تَضُرُّهُ ذُنُوبُ عِبَادِهِ وَ هُوَ الْغَنِيُّ عَنْ طَاعَتِهِمْ‏
پس چون معترف و تائبم از آن گناهان درگذر اى خدايى كه گناهان بندگانت هيچ تو را زيان نخواهد داشت و از طاعتشان هم البته بى ‏نياز خواهى بود
وَ الْمُوَفِّقُ مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِنْهُمْ بِمَعُونَتِهِ وَ رَحْمَتِهِ فَلَكَ الْحَمْدُ إِلَهِي وَ سَيِّدِي‏
و هم آنان كه عملى شايسته مى ‏كنند به توفيق و اعانت و رحمتت مى‏ كنند پس اى خداى من و مولاى من ستايش مخصوص توست
إِلَهِي أَمَرْتَنِي فَعَصَيْتُكَ وَ نَهَيْتَنِي فَارْتَكَبْتُ نَهْيَكَ فَأَصْبَحْتُ لاَ ذَا بَرَاءَةٍ لِي فَأَعْتَذِرَ وَ لاَ ذَا قُوَّةٍ فَأَنْتَصِرَ
اى خدا تو مرا امر كردى و من عصيان امرت كردم تو نهى كردى و من مرتكب نهيت شدم اكنون نه كسى كه گناهانم مبرا و پاك سازد و نه صاحب قدرتى كه از او بر دفع عذاب يارى طلبم
فَبِأَيِّ شَيْ‏ءٍ أَسْتَقْبِلُكَ (أَسْتَقِيلُكَ) يَا مَوْلاَيَ أَ بِسَمْعِي أَمْ بِبَصَرِي أَمْ بِلِسَانِي أَمْ بِيَدِي أَمْ بِرِجْلِي‏
پس با چه وسيله رو بسوى تو آورم آيا به قوه شنوايى يا بينايى يا بوسيله زبان معذرت خواهم يا به دست و پا خدمتى توانم
أَ لَيْسَ كُلُّهَا نِعَمَكَ عِنْدِي وَ بِكُلِّهَا عَصَيْتُكَ يَا مَوْلاَيَ فَلَكَ الْحُجَّةُ وَ السَّبِيلُ عَلَيَ‏
آيا اين قوا و اعضاء كه مرا است همه نعمتهاى تو نيست و بهمه آنها معصيت تو نكردم اى مولاى من پس تو را بر من اتمام حجت است و راه هر اعتراض بسته ‏اى
يَا مَنْ سَتَرَنِي مِنَ الْآبَاءِ وَ الْأُمَّهَاتِ أَنْ يَزْجُرُونِي وَ مِنَ الْعَشَائِرِ وَ الْإِخْوَانِ أَنْ يُعَيِّرُونِي وَ مِنَ السَّلاَطِينِ أَنْ يُعَاقِبُونِي‏
كسى كه مرا از زجر پدران و مادران هم مستور و محفوظ داشتى و از سرزنش خويشان و برادران و قهر و عقاب پادشاهان نگهدارى فرمودى
وَ لَوْ اطَّلَعُوا يَا مَوْلاَيَ عَلَى مَا اطَّلَعْتَ عَلَيْهِ مِنِّي إِذًا مَا أَنْظَرُونِي وَ لَرَفَضُونِي وَ قَطَعُونِي‏
و اگر اينان اى مولاى من چنانكه تو مطلعى بر زشتى و رسوائي هاى من مطلع مى‏بودند ابدا مهلت نمى ‏دادند و مرا از خود مى‏راندند و به كلى از من مى ‏بريدند
فَهَا أَنَا ذَا يَا إِلَهِي بَيْنَ يَدَيْكَ يَا سَيِّدِي خَاضِعٌ ذَلِيلٌ حَصِيرٌ حَقِيرٌ
بارى من همين بنده (پر گناهم) كه در حضورت اى سيد من سرافكنده و خوار و ذليل و عاجز و ناچيزم
لاَ ذُو بَرَاءَةٍ فَأَعْتَذِرَ وَ لاَ ذُو قُوَّةٍ فَأَنْتَصِرَ وَ لاَ حُجَّةٍ فَأَحْتَجَّ بِهَا
نه بر تبرئه خود عذرى توانم آورد و نه بر نجات خود صاحب قدرتى كه از او يارى طلبم و نه حجت و دليلى كه به آن متمسك شوم
وَ لاَ قَائِلٌ لَمْ أَجْتَرِحْ وَ لَمْ أَعْمَلْ سُوءاً وَ مَا عَسَى الْجُحُودُ وَ لَوْ جَحَدْتُ يَا مَوْلاَيَ يَنْفَعُنِي‏
و نه توانم گفت كه من اين گناه نكرده و اين كار زشت بجا نياورده ‏ام و اگر انكار كنم اى مولاى من آن انكار به حال من نفعى نخواهد داشت
كَيْفَ وَ أَنَّى ذَلِكَ وَ جَوَارِحِي كُلُّهَا شَاهِدَةٌ عَلَيَّ بِمَا قَدْ عَمِلْتُ (عَلِمْتَ)
چگونه از انكار خود سود يابم در صورتى كه تمام اعضاء و جوارحم بر هر چه كرده‏ ام به يقين و بى‏ هيچ شك و ريب همه بر عليه من گواهند
وَ عَلِمْتُ يَقِيناً غَيْرَ ذِي شَكٍّ أَنَّكَ سَائِلِي مِنْ عَظَائِمِ الْأُمُورِ
و تو محققا از امور بزرگ از من سؤال‏ خواهى كرد
وَ أَنَّكَ الْحَكَمُ (الْحَكِيمُ) الْعَدْلُ الَّذِي لاَ تَجُورُ وَ عَدْلُكَ مُهْلِكِي وَ مِنْ كُلِّ عَدْلِكَ مَهْرَبِي‏
و تو البته حاكمى به عدل و هرگز جور و جفا به كسى نخواهى كرد و همان عدل تو مرا هلاك خواهد كرد و از عدل تو باز به عدل كل تو پناه مى ‏طلبم
فَإِنْ تُعَذِّبْنِي يَا إِلَهِي فَبِذُنُوبِي بَعْدَ حُجَّتِكَ عَلَيَّ وَ إِنْ تَعْفُ عَنِّي فَبِحِلْمِكَ وَ جُودِكَ وَ كَرَمِكَ‏
پس هرگاه عذاب كنى به كيفر گناهان من است و پس از اتمام حجت بر من است و اگر بر من ببخشى از حلم و جود و كرم توست
لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الْمُسْتَغْفِرِينَ‏
هيچ خدايى جز تو نيست منزهى تو و من از ستمكارانم هيچ خدايى جز تو نيست منزهى تو و من از درگاه لطفت مغفرت و آمرزش مى ‏خواهم
لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الْمُوَحِّدِينَ لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الْخَائِفِينَ‏
هيچ خدايى جز تو نيست منزه تو و من از يكتا پرستانم هيچ خدايى جز تو نيست منزهى تو و من از قهرت سخت ترسانم
لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الْوَجِلِينَ‏
هيچ خدايى جز تو نيست منزهى تو و من از سطوتت سخت بيمناك و هراسانم
لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الرَّاجِينَ‏
هيچ خدايى جز تو نيست منزهى تو من به درگاه كرمت از اميدوارانم
لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الرَّاغِبِينَ‏
هيچ خدايى جز تو نيست منزهى تو و من به شهود جمالت از مشتاقانم
لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الْمُهَلِّلِينَ‏
هيچ خدايى جز تو نيست منزهى تو و من به يكتائيت مقر و معترفم
لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ السَّائِلِينَ‏
هيچ خدايى جز تو نيست منزهى تو و من به درگاهت از سائلان و فقيرانم
لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ‏
هيچ خدايى جز تو نيست منزهى تو و من تو را از تسبيح و تنزيه گويانم
لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الْمُكَبِّرِينَ‏
هيچ خدايى جز تو نيست منزهى تو و من از تكبير گويان مقام كبريايى توام
لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحَانَكَ رَبِّي وَ رَبُّ آبَائِيَ الْأَوَّلِينَ‏
هيچ خدايى جز تو نيست منزهى تو كه خدايى من و خداى پدران پيشين من هستى
اللَّهُمَّ هَذَا ثَنَائِي عَلَيْكَ مُمَجِّداً وَ إِخْلاَصِي لِذِكْرِكَ مُوَحِّداً وَ إِقْرَارِي بِآلاَئِكَ مُعَدِّداً
اى خداى من اين است ثنا و ستايش من در پيشگاه مجد و عزتت و اخلاص من در ذكر مقام توحيد و يكتائيت و اقرار و اعتراف من به نعمتهايى كه بشمار آوردم
وَ إِنْ كُنْتُ مُقِرّاً أَنِّي لَمْ أُحْصِهَا لِكَثْرَتِهَا وَ سُبُوغِهَا وَ تَظَاهُرِهَا
گرچه معترفم كه نعمتهايت را از بس زياد و فراوان و هويداست
وَ تَقَادُمِهَا إِلَى حَادِثٍ مَا لَمْ تَزَلْ تَتَعَهَّدُنِي (تَتَغَمَّدُنِي) بِهِ مَعَهَا مُنْذُ خَلَقْتَنِي وَ بَرَأْتَنِي مِنْ أَوَّلِ الْعُمُرِ
در وجود حادث من سبقت داشته آن نعمتهارا بشمار نتوانم آورد كه از عهد ازل مرا منظور داشتى و با آن نعمتها از بدو خلقت و اول زندگانى و احتياجم را به غنا و بى ‏نيازى مبدل ساختى
مِنَ الْإِغْنَاءِ مِنَ (بَعْدَ) الْفَقْرِ وَ كَشْفِ الضُّرِّ وَ تَسْبِيبِ الْيُسْرِ وَ دَفْعِ الْعُسْرِ
و رفع رنج و الم را از من فرمودى و اسباب و وسايل آسايش عطا كردى و دفع هر سختى نمودى
وَ تَفْرِيجِ الْكَرْبِ وَ الْعَافِيَةِ فِي الْبَدَنِ وَ السَّلاَمَةِ فِي الدِّينِ‏
و از هر غم و اندوهم رهاندى و عافيت در تن و سلامت در دين بخشيدى
وَ لَوْ رَفَدَنِي عَلَى قَدْرِ ذِكْرِ نِعْمَتِكَ جَمِيعُ الْعَالَمِينَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ‏
بارى اى منعم حقيقى نعمتت بر من آن قدر بسيار و بى‏حد و شمار است كه اگر خلق اولين و آخرين مرا بر ذكر آن نعمتها كمك كنند
مَا قَدَرْتُ وَ لاَ هُمْ عَلَى ذَلِكَ تَقَدَّسْتَ وَ تَعَالَيْتَ مِنْ رَبٍّ كَرِيمٍ عَظِيمٍ رَحِيمٍ‏
باز نه من و نه تمام اولين و آخرين بر شمارش قادرند اى ذات پاك بلند مرتبه پروردگار بزرگ كريم مهربان
لاَ تُحْصَى آلاَؤُكَ وَ لاَ يُبْلَغُ ثَنَاؤُكَ وَ لاَ تُكَافَى نَعْمَاؤُكَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
نعمتهايت بشمار نيايد و ثنايت را جز تو كس نتواند و نعمتهايت را سپاسگزارى و پاداش ندارد درود فرست بر محمد و آل محمد
وَ أَتْمِمْ عَلَيْنَا نِعَمَكَ وَ أَسْعِدْنَا بِطَاعَتِكَ سُبْحَانَكَ لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ‏
و نعمتت را بر ما به حد كمال رسان و ما را به طاعتت سعادتمند گردان تو منزه از شرك و شريكى و هيچ خدايى جز تو نيست
اللَّهُمَّ إِنَّكَ تُجِيبُ الْمُضْطَرَّ وَ تَكْشِفُ السُّوءَ وَ تُغِيثُ الْمَكْرُوبَ‏
اى خدا البته تو دعاى بندگان مضطر و پريشان را اجابت كنى و هر رنج و الم را برطرف گردانى و غمديدگان را به فرياد رسى
وَ تَشْفِي السَّقِيمَ وَ تُغْنِي الْفَقِيرَ وَ تَجْبُرُ الْكَسِيرَ وَ تَرْحَمُ الصَّغِيرَ وَ تُعِينُ الْكَبِيرَ
و بيماران را شفا بخشى و فقيران را غنى گردانى و جبران حال شكسته دلان كنى به كودكان ترحم و به بزرگان يارى فرمايى
وَ لَيْسَ دُونَكَ ظَهِيرٌ وَ لاَ فَوْقَكَ قَدِيرٌ وَ أَنْتَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ
نه جز تو كسى را يار و ياورى و نه فوق تو در عالم قادرى است و تو بلند مرتبه و بزرگ خدايى
يَا مُطْلِقَ الْمُكَبَّلِ الْأَسِيرِ يَا رَازِقَ الطِّفْلِ الصَّغِيرِ يَا عِصْمَةَ الْخَائِفِ الْمُسْتَجِيرِ يَا مَنْ لاَ شَرِيكَ لَهُ وَ لاَ وَزِيرَ
و بس اى خدايى كه اسيران و زندانيان را از حبس آزاد كنى و به طفل صغير روزى بخشى اى پناه هر دل ترسان كه به تو پناهنده شود اى خداى يكتايى كه هيچت شريك و مددكارى نيست
صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَعْطِنِي فِي هَذِهِ الْعَشِيَّةِ أَفْضَلَ مَا أَعْطَيْتَ وَ أَنَلْتَ أَحَداً مِنْ عِبَادِكَ‏
درود فرست بر محمد و آل محمد و در اين آخر روز هر نعمت كه به هر يك از بندگان عطا مى ‏كنى به من بهترين آن را عطا فرما
مِنْ نِعْمَةٍ تُولِيهَا وَ آلاَءٍ تُجَدِّدُهَا وَ بَلِيَّةٍ تَصْرِفُهَا وَ كُرْبَةٍ تَكْشِفُهَا وَ دَعْوَةٍ تَسْمَعُهَا وَ حَسَنَةٍ تَتَقَبَّلُهَا وَ سَيِّئَةٍ تَتَغَمَّدُهَا
از انواع نعمت ظاهر كه بخلق مى‏بخشى و نعمت باطن كه همى تجديد مى‏كنى و تازه مى‏ گردانى و بليه و مصيبتها كه برطرف مى‏سازى و اندوه و غمى كه زايل‏ميكنى و دعايى كه مستجاب می گردانى و عمل نيكى كه از لطف می پذيرى و كار زشتى كه می پوشانى
إِنَّكَ لَطِيفٌ بِمَا تَشَاءُ خَبِيرٌ وَ عَلَى كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ
كه البته تو با لطف ازلى و علم ذاتى بر تمام امور آگاهى و بر كليه اشياء قادرى
اللَّهُمَّ إِنَّكَ أَقْرَبُ مَنْ دُعِيَ وَ أَسْرَعُ مَنْ أَجَابَ وَ أَكْرَمُ مَنْ عَفَا وَ أَوْسَعُ مَنْ أَعْطَى وَ أَسْمَعُ مَنْ سُئِلَ‏
اى خدا تو نزديكترين كسى كه از او مسئلت توان كرد و زودتر از همه كس دعاى ما را اجابت می كنى و از هر بخشنده كرم و بزرگواريت بيشتر و عطايت وسيعتر است و سائلان را بهتر از هر كس اجابت كنى
يَا رَحْمَانَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ رَحِيمَهُمَا لَيْسَ كَمِثْلِكَ مَسْئُولٌ وَ لاَ سِوَاكَ مَأْمُولٌ دَعَوْتُكَ فَأَجَبْتَنِي‏
اى كه در دنيا و آخرت بخلق با لطف و بخششى و در دو عالم بر بندگان مهربانى مقصود بى ‏مثل و مانندى و جز تو آرزويى نداريم هر وقت دعا كردم اجابت فرمودى
وَ سَأَلْتُكَ فَأَعْطَيْتَنِي وَ رَغِبْتُ إِلَيْكَ فَرَحِمْتَنِي وَ وَثِقْتُ بِكَ فَنَجَّيْتَنِي وَ فَزِعْتُ إِلَيْكَ فَكَفَيْتَنِي‏
و مسئلت نمودم عطا فرمودى و اظهار شوق نمودم با من مهربانى كردى و بر مهالك و سختيها بر تو اعتماد كردم مرا نجات دادى و هرگاه بدرگاهت زارى كردم مرا كفايت فرمودى
اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَ رَسُولِكَ وَ نَبِيِّكَ وَ عَلَى آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ أَجْمَعِينَ‏
اى خدا درود فرست بر محمد كه بنده و رسول و فرستاده توست و بر همه اهل بيتش كه نيكويان و پاكان عالمند
وَ تَمِّمْ لَنَا نَعْمَاءَكَ وَ هَنِّئْنَا عَطَاءَكَ وَ اكْتُبْنَا لَكَ شَاكِرِينَ وَ لِآلاَئِكَ ذَاكِرِينَ آمِينَ آمِينَ رَبَّ الْعَالَمِينَ‏
و نعمتهايت را بر ما به حد كمال رسان و عطايت را بر ما گوارا ساز و ما را از شكر گزاران و متذكران نعمتهاى خويش محسوب دار و اين دعا را از كرم اجابت فرما اى رب العالمين
اللَّهُمَّ يَا مَنْ مَلَكَ فَقَدَرَ وَ قَدَرَ فَقَهَرَ وَ عُصِىَ فَسَتَرَ وَ اسْتُغْفِرَ فَغَفَرَ يَا غَايَةَ الطَّالِبِينَ الرَّاغِبِينَ‏
اى خدا اى آنكه بر ملك وجود مالكى و بر هر چيز توانا و قادرى و قاهر عيب و نقصان خلق را مستور مى ‏دارى و چون آمرزش طلبند مى ‏آمرزى اى آخرين مقصود طالبان و مشتاقان عالم
وَ مُنْتَهَى أَمَلِ الرَّاجِينَ يَا مَنْ أَحَاطَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عِلْماً وَ وَسِعَ الْمُسْتَقِيلِينَ رَأْفَةً وَ رَحْمَةً وَ حِلْماً
و اى منتها آرزوى دل اميدواران اى آنكه علم ازليت بر هر چيز محيط و حلم و رأفت و رحمتت بر عذر خواهان وسيع است
اللَّهُمَّ إِنَّا نَتَوَجَّهُ إِلَيْكَ فِي هَذِهِ الْعَشِيَّةِ الَّتِي شَرَّفْتَهَا وَ عَظَّمْتَهَا بِمُحَمَّدٍ نَبِيِّكَ وَ رَسُولِكَ‏
اى خدا ما در اين عصر كه تواش شرف و عظمت بخشيدى بوسيله پيغمبر و رسول گراميت حضرت محمد (ص)
وَ خِيَرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ وَ أَمِينِكَ عَلَى وَحْيِكَ‏
كه برگزيده خلق و امين وحى
الْبَشِيرِ النَّذِيرِ السِّرَاجِ الْمُنِيرِ الَّذِي أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَى الْمُسْلِمِينَ وَ جَعَلْتَهُ رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ‏
و مبشر و منذر اهل زمين و چراغ روشن عالم است بدرگاه تو روى آورديم همان پيغمبرى كه بوجودش نعمت بزرگ بمسلمين عطا كردى و او را رحمت‏واسع بر جهانيانش قرار دادى
اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا مُحَمَّدٌ أَهْلٌ لِذَلِكَ مِنْكَ يَا عَظِيمُ‏
بار خدايا درود فرست بر محمد (ص) و آل محمد (ع) كه او از جانب تو لايق اين درود است اى خداى بزرگ
فَصَلِّ عَلَيْهِ وَ عَلَى آلِهِ الْمُنْتَجَبِينَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ أَجْمَعِينَ وَ تَغَمَّدْنَا بِعَفْوِكَ عَنَّا فَإِلَيْكَ عَجَّتِ الْأَصْوَاتُ بِصُنُوفِ اللُّغَاتِ‏
درود فرست بر او و بر اهل بيتش كه همه از برگزيدگان و نيكويان و پاكان عالمند و زشتيهاى ما را پرده عفو و بخشش بپوشان تويى كه به درگاه رحمتت فرياد و فغان خلق به انواع زبانها بلند است
فَاجْعَلْ لَنَا اللَّهُمَّ فِي هَذِهِ الْعَشِيَّةِ نَصِيباً مِنْ كُلِّ خَيْرٍ تَقْسِمُهُ بَيْنَ عِبَادِكَ‏
پس ما را هم در اين عصر از هر خير و سعادت كه ميان بندگان قسمت مى ‏كنى نصيبى كامل عطا فرما
وَ نُورٍ تَهْدِي بِهِ وَ رَحْمَةٍ تَنْشُرُهَا وَ بَرَكَةٍ تُنْزِلُهَا وَ عَافِيَةٍ تُجَلِّلُهَا وَ رِزْقٍ تَبْسُطُهُ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ‏
و از هر نورى كه به آن نور خلق را هدايت مى‏ كنى و رحمتى كه بر عالميان ميسر مى‏ سازى و بركتى كه نازل مى ‏گردانى و لباس عافيتى كه مى ‏پوشانى و رزقى كه وسعت دهى اى مهربانترين مهربانان عالم
اللَّهُمَّ أَقْلِبْنَا فِي هَذَا الْوَقْتِ مُنْجِحِينَ مُفْلِحِينَ مَبْرُورِينَ غَانِمِينَ‏
اى خدا ما را در اين هنگام رستگارى و فيروزى بخش و از آنان كه نيكو كارى و بهره‏ مندى يافتند قرار ده
وَ لاَ تَجْعَلْنَا مِنَ الْقَانِطِينَ وَ لاَ تُخْلِنَا مِنْ رَحْمَتِكَ وَ لاَ تَحْرِمْنَا مَا نُؤَمِّلُهُ مِنْ فَضْلِكَ‏
و از محرومان مگردان و از رحمت بى‏ پايانت ما را بى‏بهره مساز و از چشم اميدى كه به فضل و كرمت داريم نااميد مساز
وَ لاَ تَجْعَلْنَا مِنْ رَحْمَتِكَ مَحْرُومِينَ وَ لاَ لِفَضْلِ مَا نُؤَمِّلُهُ مِنْ عَطَائِكَ قَانِطِينَ وَ لاَ تَرُدَّنَا خَائِبِينَ وَ لاَ مِنْ بَابِكَ مَطْرُودِينَ‏
و از رحمتت ما را محروم مگردان و از آن فضيلت و مرتبت كه از عطايت چشم انتظار داريم نوميد مگردان و از درگاه كرمت ما را مأيوس و مردود مگردان
يَا أَجْوَدَ الْأَجْوَدِينَ وَ أَكْرَمَ الْأَكْرَمِينَ إِلَيْكَ أَقْبَلْنَا مُوقِنِينَ وَ لِبَيْتِكَ الْحَرَامِ آمِّينَ قَاصِدِينَ‏
اى با جود و بخشش و با لطف و كرمترين به درگاه تو با يقين به فضل و احسانت روى آورده و دعوت به خانه كعبه ‏ات را اجابت كرده‏ايم و قصد زيارت آن داريم
فَأَعِنَّا عَلَى مَنَاسِكِنَا وَ أَكْمِلْ لَنَا حَجَّنَا وَ اعْفُ عَنَّا وَ عَافِنَا فَقَدْ مَدَدْنَا إِلَيْكَ أَيْدِيَنَا فَهِيَ بِذِلَّةِ الاِعْتِرَافِ مَوْسُومَةٌ
پس تو اى خدا بر اعمال حج ما را يارى فرما و حج ما را كامل و مقبول گردان و از تقصيرات ما درگذر و عافيت و آسايش عطا فرما كه ما دستى با ذلت و خوارى اعتراف به گناه به درگاهت دراز كرده ‏ايم
اللَّهُمَّ فَأَعْطِنَا فِي هَذِهِ الْعَشِيَّةِ مَا سَأَلْنَاكَ وَ اكْفِنَا مَا اسْتَكْفَيْنَاكَ فَلاَ كَافِيَ لَنَا سِوَاكَ وَ لاَ رَبَّ لَنَا غَيْرُكَ‏
اى خدا ما را به كرمت در اين عصر هر چه درخواست مى ‏كنيم به ما عطا فرما و در مهماتى كه از تو بلطف و رحمتت مى ‏طلبيم ما را يارى كن كه ما بر كفايت امورمان جز تو كسى نداشته و پروردگارى غير تو نداريم
نَافِذٌ فِينَا حُكْمُكَ مُحِيطٌ بِنَا عِلْمُكَ عَدْلٌ فِينَا قَضَاؤُكَ اقْضِ لَنَا الْخَيْرَ وَ اجْعَلْنَا مِنْ أَهْلِ الْخَيْرِ
فرمان تو در مانافذ است و علمت به ما محيط حكم قضا و قدرت در حق ما عدل است تو در حق ما خير مقدر فرما و ما را از اهل خير و صلاح قرار ده
اللَّهُمَّ أَوْجِبْ لَنَا بِجُودِكَ عَظِيمَ الْأَجْرِ وَ كَرِيمَ الذُّخْرِ وَ دَوَامَ الْيُسْرِ
اى خدا بر ما به صرف جود و كرم خود فرض و لازم ساز كه ما را پاداش عظيم و ذخيره گرانبها و آسايش دايم كرامت كنى
وَ اغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا أَجْمَعِينَ وَ لاَ تُهْلِكْنَا مَعَ الْهَالِكِينَ وَ لاَ تَصْرِفْ عَنَّا رَأْفَتَكَ وَ رَحْمَتَكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ‏
و گناهان ما را تمام ببخش و ما را با مستحقين هلاك و عذاب به هلاكت مرسان و از ما رأفت و رحمتت را باز مگير اى مهربانترين مهربانان
اللَّهُمَّ اجْعَلْنَا فِي هَذَا الْوَقْتِ مِمَّنْ سَأَلَكَ فَأَعْطَيْتَهُ وَ شَكَرَكَ فَزِدْتَهُ وَ تَابَ (ثَابَ) إِلَيْكَ فَقَبِلْتَهُ‏
اى خدا ما را در اين هنگام از آنان قرار ده كه از تو درخواست كردند و تو به آنها عطا فرمودى و شكرت را بجاى آوردند و تو بر نعمتت افزودى و به درگاهت توبه كردند و تو توبه‏شان پذيرفتنى
وَ تَنَصَّلَ إِلَيْكَ مِنْ ذُنُوبِهِ كُلِّهَا فَغَفَرْتَهَا لَهُ يَا ذَا الْجَلاَلِ وَ الْإِكْرَامِ‏
و تبرى از جميع گناهان جستند و تو همه را آمرزيدى اى صاحب جلال و بزرگوارى
اللَّهُمَّ وَ نَقِّنَا (وَ وَفِّقْنَا) وَ سَدِّدْنَا (وَ اعْصِمْنَا) وَ اقْبَلْ تَضَرُّعَنَا يَا خَيْرَ مَنْ سُئِلَ وَ يَا أَرْحَمَ مَنِ اسْتُرْحِمَ‏
اى خدا ما را به هر كار خير موفق دار و بر طاعتت قوى گردان و تضرع ما را بدرگاهت بپذير اى بهترين كسى كه از او چيزى درخواست كنند و مهربان‏تر شخصى كه از او ترحم جويند
يَا مَنْ لاَ يَخْفَى عَلَيْهِ إِغْمَاضُ الْجُفُونِ وَ لاَ لَحْظُ الْعُيُونِ وَ لاَ مَا اسْتَقَرَّ فِي الْمَكْنُونِ‏
اى خدايى كه بر تو چيزى از حركت مژگان و اشاره به گوشه چشمان و آنچه در مكنون ضمير استقرار يابد
وَ لاَ مَا انْطَوَتْ عَلَيْهِ مُضْمَرَاتُ الْقُلُوبِ أَلاَ كُلُّ ذَلِكَ قَدْ أَحْصَاهُ عِلْمُكَ وَ وَسِعَهُ حِلْمُكَ‏
و نهانيهاى دلها پيچيده و پوشيده نيست بتحقيق تمام اينها را دانشت فرا گرفته و حلمت گشادگى بخشيده
سُبْحَانَكَ وَ تَعَالَيْتَ عَمَّا يَقُولُ الظَّالِمُونَ عُلُوّاً كَبِيراً تُسَبِّحُ لَكَ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الْأَرَضُونَ وَ مَنْ فِيهِنَّ وَ إِنْ مِنْ شَيْ‏ءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ‏
منزهى تو و بالاتر و برتر از آنچه بيدادگران و كافران بگويند برترى بزرگ تسبيح گويد تو را آسمانهاى هفت گانه و زمينها و آنچه در بين آنهاست همه به تسبيح و تقديست مشغولند و هيچ در عالم نيست جز آنكه تو را تسبيح مى‏ كند
فَلَكَ الْحَمْدُ وَ الْمَجْدُ وَ عُلُوُّ الْجَدِّ يَا ذَا الْجَلاَلِ وَ الْإِكْرَامِ وَ الْفَضْلِ وَ الْإِنْعَامِ‏
پس هر ستايش و مجد و بلندى و عزت مخصوص توست اى خداى صاحب مقام و جلال و بزرگوارى و فضل و احسان
وَ الْأَيَادِي الْجِسَامِ وَ أَنْتَ الْجَوَادُ الْكَرِيمُ الرَّءُوفُ الرَّحِيمُ‏
و نعمتهاى بزرگ تنها تويى داراى جود و بخشش و رأفت و مهربانى
اللَّهُمَّ أَوْسِعْ عَلَيَّ مِنْ رِزْقِكَ الْحَلاَلِ وَ عَافِنِي فِي بَدَنِي وَ دِينِي وَ آمِنْ خَوْفِي‏
اى خدا تو از رزق حلالت مرا روزى‏ وسيع ده و سلامتى و آسايش در تن و دينم عطا فرما و در خوف و هراسم ايمنى عطا كن
وَ أَعْتِقْ رَقَبَتِي مِنَ النَّارِ اللَّهُمَّ لاَ تَمْكُرْ بِي وَ لاَ تَسْتَدْرِجْنِي وَ لاَ تَخْدَعْنِي وَ ادْرَأْ عَنِّي شَرَّ فَسَقَةِ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ‏
و از آتش دوزخم آزاد گردان اى خدا مرا به مكر خود مبتلا مگردان و به عذاب استدراج به عقوبت سختم مگير و مرا رسوا مكن و شر فاسقان جن و انس را از من دور ساز
پس سر و ديده خود را به سوى آسمان بلند كرد و از ديده ‏هاى مباركش آب مى‏ ريخت مانند دو مشك و به صداى بلند گفت‏
يَا أَسْمَعَ السَّامِعِينَ يَا أَبْصَرَ النَّاظِرِينَ وَ يَا أَسْرَعَ الْحَاسِبِينَ وَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ‏
اى شنواترين شنوندگان و بيناترين بينايان و سريعترين محاسبان و مهربانترين مهربانان عالم
صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ السَّادَةِ الْمَيَامِينِ‏
درود فرست بر محمد (ص) و آل او كه بزرگان و با خير و بركت‏ترين عالميانند
وَ أَسْأَلُكَ اللَّهُمَّ حَاجَتِيَ الَّتِي إِنْ أَعْطَيْتَنِيهَا لَمْ يَضُرَّنِي مَا مَنَعْتَنِي‏
و از تو اى خدا درخواست دارم آن حاجتم را كه اگر عطا كنى ديگر از هر چه محرومم كنى زيان ندارم
وَ إِنْ مَنَعْتَنِيهَا لَمْ يَنْفَعْنِي مَا أَعْطَيْتَنِي أَسْأَلُكَ فَكَاكَ رَقَبَتِي مِنَ النَّارِ
و اگر آن حاجتم روا نسازى ديگر هر چه عطا كنى نفعى به حالم ندارد درخواست دارم كه از آتش دوزخم رهايى بخشى
لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ وَحْدَكَ لاَ شَرِيكَ لَكَ لَكَ الْمُلْكُ وَ لَكَ الْحَمْدُ وَ أَنْتَ عَلَى كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ يَا رَبِّ يَا رَبِ‏
خدايى جز تو نيست كه يكتايى و شريك ندارى و ملك وجود و ستايش مخصوص توست و تو بر هر چيز قادرى اى پروردگار اى پروردگار عالم
پس مكرر مى ‏گفت يا رب و كسانى كه دور آن حضرت بودند تمام گوش داده بودند به دعاى آن حضرت و اكتفا كرده بودند به آمين گفتن پس صداهايشان بلند شد به گريستن با آن حضرت تا غروب كرد آفتاب و بار كردند و روانه جانب مشعر الحرام شدند. مؤلف گويد كه كفعمى دعاى عرفه امام حسين عليه السلام را در بلد الامين تا اينجا نقل فرموده و علامه مجلسى در زاد المعاد اين دعاى شريف را موافق روايت كفعمى ايراد نموده و لكن سيد بن طاوس در اقبال بعد از يَا رَبِّ يَا رَبِّ يَا رَبِّ، اين زيادتى را ذكر فرموده‏

إِلَهِي أَنَا الْفَقِيرُ فِي غِنَايَ فَكَيْفَ لاَ أَكُونُ فَقِيراً فِي فَقْرِي‏
اى خداى من در وقت غنا و ثروت فقيرم و به تو محتاجم تا چه رسد به هنگام فقر و بينوايى
إِلَهِي أَنَا الْجَاهِلُ فِي عِلْمِي فَكَيْفَ لاَ أَكُونُ جَهُولاً فِي جَهْلِي‏
اى خداى من در حال دانايى باز نادانم تا چه رسد به وقت نادانى
إِلَهِي إِنَّ اخْتِلاَفَ تَدْبِيرِكَ وَ سُرْعَةَ طَوَاءِ مَقَادِيرِكَ مَنَعَا عِبَادَكَ الْعَارِفِينَ بِكَ عَنِ السُّكُونِ إِلَى عَطَاءٍ وَ الْيَأْسِ مِنْكَ فِي بَلاَءٍ
اى خدا پس تدبيرت مختلف و گوناگون و تقديراتت سريع التحول‏است بندگان با معرفتت را اين تدبير و تقدير مانع مى‏ شود از اينكه بر عطاء و نعمتت آرام يافته و خاطر جمع شوند يا در بلا و سختى از لطفت نااميد باشند
إِلَهِي مِنِّي مَا يَلِيقُ بِلُؤْمِي وَ مِنْكَ مَا يَلِيقُ بِكَرَمِكَ‏
اى خدا از من آن سزد كه به مقام بزرگوارى و كرمت شايسته است
إِلَهِي وَصَفْتَ نَفْسَكَ بِاللُّطْفِ وَ الرَّأْفَةِ لِي قَبْلَ وُجُودِ ضَعْفِي أَ فَتَمْنَعُنِي مِنْهُمَا بَعْدَ وُجُودِ ضَعْفِي‏
اى خدا تو پيش از آنكه اين وجود ضعيف مرا بيافرينى خود را به رحمت و لطف با من توصيف كردى آيا اكنون بر اين وجود ناتوان از آن لطف و رحمت منع خواهى كرد
إِلَهِي إِنْ ظَهَرَتِ الْمَحَاسِنُ مِنِّي فَبِفَضْلِكَ وَ لَكَ الْمِنَّةُ عَلَيَ‏
اى خدا اگر كارهاى نيكويى از من پديد آيد آن از فضل و عطاى توست و تو را بر من منت است
وَ إِنْ ظَهَرَتِ الْمَسَاوِي مِنِّي فَبِعَدْلِكَ وَ لَكَ الْحُجَّةُ عَلَيَ‏
و اگر اعمال زشتى آشكار گردد آن به عدل توست و تو را بر من حجت است
إِلَهِى كَيْفَ تَكِلُنِي وَ قَدْ تَكَفَّلْتَ لِي (تَوَكَّلْتُ) وَ كَيْفَ أُضَامُ وَ أَنْتَ النَّاصِرُ لِي أَمْ كَيْفَ أَخِيبُ وَ أَنْتَ الْحَفِيُّ بِي‏
اى خدا چگونه مرا بخود وا مى ‏گذارى در صورتيكه تو خود متكفل امور هستى يا چگونه كسى بر من ظلم تواند كرد در صورتيكه تو ناصر و ياور من هستى و چگونه من از لطفت محروم مانم در صورتيكه تو در حق من رؤف و مهربانى
هَا أَنَا أَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ بِفَقْرِي إِلَيْكَ وَ كَيْفَ أَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ بِمَا هُوَ مَحَالٌ أَنْ يَصِلَ إِلَيْكَ‏
آرى من بدرگاهت بفقر و بيچارگيم متوسل مى‏ شوم و چگونه فقر كه راه به ناحيه قدس تو ندارد وسيله من تواند بود
أَمْ كَيْفَ أَشْكُو إِلَيْكَ حَالِي وَ هُوَ لاَ يَخْفَى عَلَيْكَ أَمْ كَيْفَ أُتَرْجِمُ بِمَقَالِي وَ هُوَ مِنْكَ بَرَزٌ إِلَيْكَ‏
يا من چگونه از حال خود بر تو شكايت كنم در صورتيكه حالم بر تو پنهان نيست يا چگونه سخنم ترجمان درون تواند بود در صورتيكه آن سخن تو آشكار بسوى تو مى ‏گردد
أَمْ كَيْفَ تُخَيِّبُ آمَالِي وَ هِيَ قَدْ وَفَدَتْ إِلَيْكَ‏
يا چگونه تو از اميد و آرزوهايى كه به كرمت دارم نااميدم خواهى كرد در صورتيكه آن آرزوها بر درگاه چون تو كريمى وارد است
أَمْ كَيْفَ لاَ تُحْسِنُ أَحْوَالِي وَ بِكَ قَامَتْ إِلَهِي مَا أَلْطَفَكَ بِي مَعَ عَظِيمِ جَهْلِي وَ مَا أَرْحَمَكَ بِي مَعَ قَبِيحِ فِعْلِي‏
يا چگونه احوال مرا نيكو نگردانى و حال آنكه قيام احوالم به توست اى خدا چقدر تو با من لطف و محبت دارى با آنكه جهل و ناسپاسيم بسيار است و چقدر در حق من مهربانى با آنكه كردارم زشت است
إِلَهِي مَا أَقْرَبَكَ مِنِّي وَ أَبْعَدَنِي عَنْكَ وَ مَا أَرْأَفَكَ بِي فَمَا الَّذِي يَحْجُبُنِي عَنْكَ‏
اى خدا تو چه اندازه بمن نزديكى و من تا چه حد از تو دورم و چقدر تو با من رأفت دارى و باز آن چيست كه مرا از تو محجوب داشته
إِلَهِي عَلِمْتُ بِاخْتِلاَفِ الْآثَارِ وَ تَنَقُّلاَتِ الْأَطْوَارِ أَنَّ مُرَادَكَ مِنِّي أَنْ تَتَعَرَّفَ إِلَيَّ فِي كُلِّ شَيْ‏ءٍ حَتَّى لاَ أَجْهَلَكَ فِي شَيْ‏ءٍ
اى خدا من از اختلاف تأثرات و گوناگون شدن تحولات جهان بر من دانستم غرض تو از آفرينشم آن است كه تو خود را در هر چيز بمن شناسا كنى و من‏در هيچ يك از امور عالم از تو غافل و جاهل نباشم
إِلَهِي كُلَّمَا أَخْرَسَنِي لُؤْمِي أَنْطَقَنِي كَرَمُكَ وَ كُلَّمَا آيَسَتْنِي أَوْصَافِي أَطْمَعَتْنِي مِنَنُكَ‏
اى خدا هر چه بى ‏قدرى و خواريم زبان مرا لال ميكند كرم و بزرگواريت باز نطقم را گويا ميگرداند و هر چه اوصاف من مرا مأيوس مى‏ سازد احسان تو مرا به طمع مى ‏آورد
إِلَهِي مَنْ كَانَتْ مَحَاسِنُهُ مَسَاوِيَ فَكَيْفَ لاَ تَكُونُ مَسَاوِيهِ مَسَاوِيَ وَ مَنْ كَانَتْ حَقَائِقُهُ دَعَاوِيَ فَكَيْفَ لاَ تَكُونُ دَعَاوِيهِ دَعَاوِيَ‏
اى خدا كسى كه محاسن و خوبيهايش بدى است پس چگونه زشتى و بديهايش بد نخواهد بود و كسى كه حقيقتهايش دعوى باطل است چگونه دعوى بى ‏حقيقتش باطل نخواهد بود
إِلَهِي حُكْمُكَ النَّافِذُ وَ مَشِيَّتُكَ الْقَاهِرَةُ لَمْ يَتْرُكَا لِذِي مَقَالٍ مَقَالاً وَ لاَ لِذِي حَالٍ حَالاً
اى خدا فرمان نافذ مشيت قاهر غالبت نه جاى سخن بر گوينده باقى گذارد و نه حال ثابتى بر صاحب حالى
إِلَهِي كَمْ مِنْ طَاعَةٍ بَنَيْتُهَا وَ حَالَةٍ شَيَّدْتُهَا هَدَمَ اعْتِمَادِي عَلَيْهَا عَدْلُكَ بَلْ أَقَالَنِي مِنْهَا فَضْلُكَ‏
اى خدا چه بسيار شد كه بناى طاعتى گزاردم و عزم محكم نمودم و آن عزم و بناى مرا عدل تو منهدم ساخت، نه، بلكه فضل تو مرا از آن عزم برگردانيد
إِلَهِي إِنَّكَ تَعْلَمُ أَنِّي وَ إِنْ لَمْ تَدُمِ الطَّاعَةُ مِنِّي فِعْلاً جَزْماً فَقَدْ دَامَتْ مَحَبَّةً وَ عَزْماً
اى خدا تو خود مى ‏دانى و آگاهى كه اگر من در مقام عمل دايم به طاعتت اشتغال ندارم البته در دل عزم محبت و طاعتت را دايم دارم
إِلَهِي كَيْفَ أَعْزِمُ وَ أَنْتَ الْقَاهِرُ وَ كَيْفَ لاَ أَعْزِمُ وَ أَنْتَ الْآمِرُ
اى خدا چگونه بر كار طاعتت عزم كنم و حال آنكه تويى قاهر و چگونه عزم نكنم در صورتى كه تويى آمر
إِلَهِي تَرَدُّدِي فِي الْآثَارِ يُوجِبُ بُعْدَ الْمَزَارِ فَاجْمَعْنِي عَلَيْكَ بِخِدْمَةٍ تُوصِلُنِي إِلَيْكَ‏
اى خدا چون به يكايك آثار كه براى شناسائيت توجه كنم راه وصول و شهودت بر من دور گردد پس مرا خدمتى فرما كه بوصال و شهود جمالت زود رساند
كَيْفَ يُسْتَدَلُّ عَلَيْكَ بِمَا هُوَ فِي وُجُودِهِ مُفْتَقِرٌ إِلَيْكَ‏
چگونه من به آثارى كه در وجود خود محتاج تواند بر وجود تو استدلال كنم
أَ يَكُونُ لِغَيْرِكَ مِنَ الظُّهُورِ مَا لَيْسَ لَكَ حَتَّى يَكُونَ هُوَ الْمُظْهِرَ لَكَ ‏
آيا موجودى غير تو ظهورى دارد كه از آن ظهور و پيدايى تو نيست تا او سبب پيدايى تو شود
مَتَى غِبْتَ حَتَّى تَحْتَاجَ إِلَى دَلِيلٍ يَدُلُّ عَلَيْكَ‏
تو كى از نظر پنهانى تا به دليل و برهان محتاج باشى
وَ مَتَى بَعُدْتَ حَتَّى تَكُونَ الْآثَارُ هِيَ الَّتِي تُوصِلُ إِلَيْكَ‏
و كى از ما دور شدى تا آثار و مخلوقات ما را به تو نزديك سازد
عَمِيَتْ عَيْنٌ لاَ تَرَاكَ عَلَيْهَا رَقِيباً وَ خَسِرَتْ صَفْقَةُ عَبْدٍ لَمْ تَجْعَلْ لَهُ مِنْ حُبِّكَ نَصِيباً
كور باد چشمى كه تو را نمى ‏بيند با آنكه هميشه تو مراقب و همنشين او هستى و در زيان باد بنده‏اى كه نصيبى از عشق و محبت نيافت
إِلَهِي أَمَرْتَ بِالرُّجُوعِ إِلَى الْآثَارِ فَأَرْجِعْنِي إِلَيْكَ بِكِسْوَةِ الْأَنْوَارِ وَ هِدَايَةِ الاِسْتِبْصَارِ
اى خداتو امر كردى كه خلق براى شناسائيت رجوع به آثار كنند اما مرا رجوع ده به تجليات انوار و به رهنمايى مشاهده و استبصار
حَتَّى أَرْجِعَ إِلَيْكَ مِنْهَا كَمَا دَخَلْتُ إِلَيْكَ مِنْهَا مَصُونَ السِّرِّ عَنِ النَّظَرِ إِلَيْهَا
تا بى توجه به آثار به شهود حضرتت نايل گردم كه چون به مقام معرفت وارد شوم سر درونم توجه به آثار نكرده
وَ مَرْفُوعَ الْهِمَّةِ عَنِ الاِعْتِمَادِ عَلَيْهَا إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ
و همتم بلندتر از نظر به آنها باشد كه تنها تو بر هر چيز توانايى
إِلَهِي هَذَا ذُلِّي ظَاهِرٌ بَيْنَ يَدَيْكَ وَ هَذَا حَالِي لاَ يَخْفَى عَلَيْكَ مِنْكَ أَطْلُبُ الْوُصُولَ إِلَيْكَ‏
اى خدا من اين بنده ‏ام كه ذلت و خواريم نزدت پيداست و اين حال پريشانم كه از تو پنهان نيست از تو اى خدا وصال تو را مى‏ خواهم
وَ بِكَ أَسْتَدِلُّ عَلَيْكَ فَاهْدِنِي بِنُورِكَ إِلَيْكَ وَ أَقِمْنِي بِصِدْقِ الْعُبُودِيَّةِ بَيْنَ يَدَيْكَ‏
و به وجود تو دليل بر وجود تو مى ‏طلبم پس مرا به نور خود به كوى وصالت رهبرى كن و به صدق و خلوص بندگى در حضورت پايدار گردان
إِلَهِي عَلِّمْنِي مِنْ عِلْمِكَ الْمَخْزُونِ وَ صُنِّي بِسِتْرِكَ الْمَصُونِ‏
اى خدا مرا از علم مخزون خود بياموز و در سرا پرده خود محفوظ دار
إِلَهِي حَقِّقْنِي بِحَقَائِقِ أَهْلِ الْقُرْبِ وَ اسْلُكْ بِي مَسْلَكَ أَهْلِ الْجَذْبِ‏
اى خدا روانم را به حقايق مقربان درگاهت بياراى و به مسلك و طريقه مجذوبان رهسپار ساز
إِلَهِي أَغْنِنِي بِتَدْبِيرِكَ لِي عَنْ تَدْبِيرِي وَ بِاخْتِيَارِكَ عَنِ اخْتِيَارِي وَ أَوْقِفْنِي عَلَى مَرَاكِزِ اضْطِرَارِي‏
اى خدا مرا به علم و تدبير كاملت از تدبيرم در كار خويش بى ‏نياز گردان و به اختيار خود امور دو عالمم را منظم ساز و به اختيار من كارم را وامگذار و در مواضع اضطرار و پريشانى مرا واقف گردان
إِلَهِي أَخْرِجْنِي مِنْ ذُلِّ نَفْسِي وَ طَهِّرْنِي مِنْ شَكِّي وَ شِرْكِي قَبْلَ حُلُولِ رَمْسِي‏
اى خدا مرا از خوارى نفسم رهايى ده و از پليدى شك و شرك جانم پاك ساز پيش از آنكه مرگم فرا رسد
بِكَ أَنْتَصِرُ فَانْصُرْنِي وَ عَلَيْكَ أَتَوَكَّلُ فَلاَ تَكِلْنِي وَ إِيَّاكَ أَسْأَلُ فَلاَ تُخَيِّبْنِي وَ فِي فَضْلِكَ أَرْغَبُ فَلاَ تَحْرِمْنِي‏
من از تو يارى مى‏ طلبم مرا يارى فرما و بر تو توكل مى‏كنم پس مرا وا مگذار و از تو درخواست مى‏ كنم پس نااميدم مگردان و به تفضل و كرم تو چشم دارم پس محرومم مساز
وَ بِجَنَابِكَ أَنْتَسِبُ فَلاَ تُبْعِدْنِي وَ بِبَابِكَ أَقِفُ فَلاَ تَطْرُدْنِي‏
و به بندگى حضرتت خود را منتسب مى‏دانم پس دورم از الطافت مگردان و بدرگاه كرمت آمده ‏ام از آن درگاهم مران
إِلَهِي تَقَدَّسَ رِضَاكَ أَنْ يَكُونَ لَهُ عِلَّةٌ مِنْكَ فَكَيْفَ يَكُونُ لَهُ عِلَّةٌ مِنِّي‏
اى خدا خوشنودى و محبتت منزه‏تر از آن است كه از طرف تو نقص و عيب يابد پس چگونه از طرف من تواند يافت با آنكه محبتت ببندگان ذاتى است ذى سببى از طرف توهم معلل نخواهد بود
إِلَهِي أَنْتَ الْغَنِيُّ بِذَاتِكَ أَنْ يَصِلَ إِلَيْكَ النَّفْعُ مِنْكَ فَكَيْفَ لاَ تَكُونُ غَنِيّاً عَنِّي‏
اى خدا تو غنى به ذات خودى و نفعى از طرف تو به ذاتت عايد نگردد پس چگونه از من مستغنى نباشى
إِلَهِي إِنَّ الْقَضَاءَ وَ الْقَدَرَ يُمَنِّينِي وَ إِنَّ الْهَوَى بِوَثَائِقِ الشَّهْوَةِ أَسَرَنِي‏
اى خدا قضا و قدر تو مرا آرزومند مى‏ كند و هواى نفس به زنجير علاقه‏هاى شهوت اسير مى‏ گرداند
فَكُنْ أَنْتَ النَّصِيرَ لِي حَتَّى تَنْصُرَنِي وَ تُبَصِّرَنِي وَ أَغْنِنِي بِفَضْلِكَ حَتَّى أَسْتَغْنِيَ بِكَ عَنْ طَلَبِي‏
پس تو اى خدا مرا يارى كن و بصيرت و بينايى ده و بر نفسم غلبه و نصرت بخش و به فضل و كرمت مرا غنى گردان تا به لطف تو از سعى و طلب خود بى ‏نياز گردم
أَنْتَ الَّذِي أَشْرَقْتَ الْأَنْوَارَ فِي قُلُوبِ أَوْلِيَائِكَ حَتَّى عَرَفُوكَ وَ وَحَّدُوكَ‏
تويى كه به انوار تجلى بر دل اولياء و خاصانت اشراق كردى تا به مقام معرفت نايل شدند و تو را به يكتايى شناختند
وَ أَنْتَ الَّذِي أَزَلْتَ الْأَغْيَارَ عَنْ قُلُوبِ أَحِبَّائِكَ حَتَّى لَمْ يُحِبُّوا سِوَاكَ وَ لَمْ يَلْجَئُوا إِلَى غَيْرِكَ‏
تويى كه از دل دوستان و مشتاقانت توجه اغيار را محو كردى تا غير تو را دوست نداشته و جز درگاهت به جايى پناه نبرند
أَنْتَ الْمُونِسُ لَهُمْ حَيْثُ أَوْحَشَتْهُمُ الْعَوَالِمُ‏
تويى يار و مونس آنان چون عوالم آنها را متوحش سازند
وَ أَنْتَ الَّذِي هَدَيْتَهُمْ حَيْثُ اسْتَبَانَتْ لَهُمُ الْمَعَالِمُ مَا ذَا وَجَدَ مَنْ فَقَدَكَ وَ مَا الَّذِي فَقَدَ مَنْ وَجَدَكَ‏
تويى كه چون آنان از هر نشان و برهان دور شدند خود آنان را راهنمايى كردى آنكه تو را نيافت چه يافته و آنكه تو را يافت چه نيافته است
لَقَدْ خَابَ مَنْ رَضِيَ دُونَكَ بَدَلاً وَ لَقَدْ خَسِرَ مَنْ بَغَى عَنْكَ مُتَحَوِّلاً كَيْفَ يُرْجَى سِوَاكَ‏
هر كس به هر چه غير تو مايل شد از هر چيز محروم شد و هر كه روى طلب از تو گردانيد زيانكار گرديد چگونه چشم اميد به غير تو كنند
وَ أَنْتَ مَا قَطَعْتَ الْإِحْسَانَ وَ كَيْفَ يُطْلَبُ مِنْ غَيْرِكَ وَ أَنْتَ مَا بَدَّلْتَ عَادَةَ الاِمْتِنَانِ‏
در صورتى كه تو هرگز قطع احسان از بندگان نكرده و نخواهى كرد و چگونه از غير تو چيزى طلبند و حال آنكه تو عادت لطفت را تغيير نداده و نخواهى داد
يَا مَنْ أَذَاقَ أَحِبَّاءَهُ حَلاَوَةَ الْمُؤَانَسَةِ فَقَامُوا بَيْنَ يَدَيْهِ مُتَمَلِّقِينَ‏
اى آنكه شيرينى انست را به دوستانت چشانيدى تا تنها در حضور تو به تملق ايستادند
وَ يَا مَنْ أَلْبَسَ أَوْلِيَاءَهُ مَلاَبِسَ هَيْبَتِهِ فَقَامُوا بَيْنَ يَدَيْهِ مُسْتَغْفِرِينَ‏
اى آنكه اولياء و خاصانت را به لباس هيبت و جلال بياراستى تا در حضرتت عذر خواه آمد و آمرزش طلبيدند
أَنْتَ الذَّاكِرُ قَبْلَ الذَّاكِرِينَ وَ أَنْتَ الْبَادِي بِالْإِحْسَانِ قَبْلَ تَوَجُّهِ الْعَابِدِينَ‏
تو ياد بندگان كنى قبل از آنكه بندگان از تو ياد كنند و تو ابتدا به احسان كنى پيش از آنكه عابدان به تو روى آرند
وَ أَنْتَ الْجَوَادُ بِالْعَطَاءِ قَبْلَ طَلَبِ الطَّالِبِينَ وَ أَنْتَ الْوَهَّابُ ثُمَّ لِمَا وَهَبْتَ لَنَا مِنَ الْمُسْتَقْرِضِينَ‏
تويى كه بجود و بخشش ذاتى بخلق عطا مى ‏كنى پيش از آنكه طالبان حاجت درخواست كنند تو آن بخشنده بى ‏عوضى كه ازآنچه به ما عطا كردى باز از ما قرض مى‏ خواهى
إِلَهِي اطْلُبْنِي بِرَحْمَتِكَ حَتَّى أَصِلَ إِلَيْكَ وَ اجْذِبْنِي بِمَنِّكَ حَتَّى أُقْبِلَ عَلَيْكَ‏
اى خدا مرا از در رحمتت بطلب تا به تو واصل شوم و به جاذبه احسانت مجذوبم كن تا يك جهت روى دل بسوى تو كنم
إِلَهِي إِنَّ رَجَائِي لاَ يَنْقَطِعُ عَنْكَ وَ إِنْ عَصَيْتُكَ كَمَا أَنَّ خَوْفِي لاَ يُزَايِلُنِي وَ إِنْ أَطَعْتُكَ‏
اى خدا هرگز اميدم از تو قطع نمى‏شود هر چند نافرمانيت كنم چنانكه از دلم ترس تو برطرف نمى ‏گردد هر چند اطاعتت كنم
فَقَدْ دَفَعَتْنِي الْعَوَالِمُ إِلَيْكَ وَ قَدْ أَوْقَعَنِي عِلْمِي بِكَرَمِكَ عَلَيْكَ‏
كه مرا همه عالم بسوى تو افكند و آگاهيم به كرم و بزرگواريت مرا بدرگاه تو كشانيد
إِلَهِي كَيْفَ أَخِيبُ وَ أَنْتَ أَمَلِي أَمْ كَيْفَ أُهَانُ وَ عَلَيْكَ مُتَّكَلِي‏
اى خدا چگونه نااميد باشم در صورتيكه تو آرزوى منى يا چگونه كسم خوار تواند كرد با آنكه اعتمادم بر توست
إِلَهِي كَيْفَ أَسْتَعِزُّ وَ فِي الذِّلَّةِ أَرْكَزْتَنِي أَمْ كَيْفَ لاَ أَسْتَعِزُّ وَ إِلَيْكَ نَسَبْتَنِي‏
اى خدا چگونه دعوى عزت كنم و حال آنكه مرا در ذلت متمكن ساخته‏اى و چگونه داراى تاج عزت نباشم در صورتيكه نسبت بندگى بتو دارم
إِلَهِي كَيْفَ لاَ أَفْتَقِرُ وَ أَنْتَ الَّذِي فِي الْفُقَرَاءِ أَقَمْتَنِي‏
اى خدا چگونه فقير و مسكين نباشم در صورتى كه توام در ميان فقيران گماشتى
أَمْ كَيْفَ أَفْتَقِرُ وَ أَنْتَ الَّذِي بِجُودِكَ أَغْنَيْتَنِي وَ أَنْتَ الَّذِي لاَ إِلَهَ غَيْرُكَ‏
و چگونه فقير باشم با آنكه تو به جود و كرمت مرا بى‏نياز گردانيدى و تويى آنكه جز تو خدايى نيست
تَعَرَّفْتَ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ فَمَا جَهِلَكَ شَيْ‏ءٌ
تو خود را بر هر چيز معروف و مشهور ساختى كه هيچ موجودى از معرفتت جاهل نيست
وَ أَنْتَ الَّذِي تَعَرَّفْتَ إِلَيَّ فِي كُلِّ شَيْ‏ءٍ فَرَأَيْتُكَ ظَاهِراً فِي كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ أَنْتَ الظَّاهِرُ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ
و تويى كه در همه موجودات تجلى كردى و خود را بمن نشان دادى در هر چيز آشكارا تو را ديدم تويى كه بر هر چيز پيدايى
يَا مَنِ اسْتَوَى بِرَحْمَانِيَّتِهِ فَصَارَ الْعَرْشُ غَيْباً فِي ذَاتِهِ مَحَقْتَ الْآثَارَ بِالْآثَارِ وَ مَحَوْتَ الْأَغْيَارَ بِمُحِيطَاتِ أَفْلاَكِ الْأَنْوَارِ
اى آنكه برحمت واسعه و تجلى نور جمال بر همه عالم احاطه كردى تا آنكه عرش وجود امكانى در سطوع انوار وجوبيت پنهان گرديد آثار وجودى را به آثار وجودى ديگر نابود كردى و اغيار را به احاطه مدار انوار تجليات خود محو نمودى
يَا مَنِ احْتَجَبَ فِي سُرَادِقَاتِ عَرْشِهِ عَنْ أَنْ تُدْرِكَهُ الْأَبْصَارُ
اى آنكه در سرا پرده هاى نور قاهر عرش جلالت از ديده‏ها پنهان گشتى
يَا مَنْ تَجَلَّى بِكَمَالِ بَهَائِهِ فَتَحَقَّقَتْ عَظَمَتُهُ الاِسْتِوَاءَ (مِنَ الاِسْتِوَاءِ) كَيْفَ تَخْفَى وَ أَنْتَ الظَّاهِرُ
اى آنكه به كمال بهاء و نورانيتت تجلى كردى تا به عظمت و جلال تمام مراتب وجود را فرا گرفتى چگونه پنهانى با آنكه تو تنها پيدايى
أَمْ كَيْفَ تَغِيبُ وَ أَنْتَ الرَّقِيبُ الْحَاضِرُ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَحْدَهُ‏
يا چگونه غايبى با آنكه تو تنها همه جا حاضر همه را نگهبانى و بر هرچيز توانا و مقتدرى و ستايش تنها مخصوص خداى يكتا است. و بالجمله، کسی که توفیق یابد و این روز را در عرفات باشد، ادعیه و اعمال بسیار دارد و بهترین اعمال در این روز دعاست و در تمام ایّام سال، این روزِ شریف به جهت دعا امتیازی دارد و دعا از برای برادران مؤمن، از زنده و مرده بسیار باید کرد و روایت وارده در حال عبدالله بن جندب رحمه الله در موقف عرفات و دعای او برای برادران مؤمن خود مشهور است و روایت زید نرسی در حال ثقه جلیل القدر، معاویه بن وهب، در موقف و دعای او در حق یک یک از اشخاصی که در آفاق بودند و روایت از امام صادق علیه السلام در فضیلت این کار، شایستۀ ملاحظه و دیدار است و رجاء واثق از برادران دینی آنکه اقتدا به این بزرگواران نموده و مؤمنین را درد عا بر خود ایثار نموده و این گنهکار روسیاه را یکی از آن اشخاص شمرده و در حال حیات و ممات از دعای خیر فراموشم نفرمایند.

mohammadhossein
2017/09/01, 06:40
سورة النجم (ترجمه آیتی) بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خدای بخشاینده مهربان
1 وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى
قسم به آن ستاره چون پنهان شد،
2 مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى
که، یار شما نه گمراه شده و نه به راه کج رفته است
3 وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى
و سخن از روی هوی نمی گوید
4 إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى
نیست این سخن جز آنچه بدو وحی می شود
5 عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَى
او را آن فرشته بس نیرومند تعلیم داده است :
6 ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوَى
صاحب نیرویی که استیلا یافت
7 وَهُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَى
و او به کناره بلند آسمان بود
8 ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى
سپس نزدیک شد و بسیار نزدیک شد،
9 فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى
تا به قدر دو کمان ، یا نزدیک تر
10 فَأَوْحَى إِلَى عَبْدِهِ مَا أَوْحَى
و خدا به بنده خود هر چه باید وحی کند وحی کرد
11 مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى
دل آنچه را که دید دروغ نشمرد
12 أَفَتُمَارُونَهُ عَلَى مَا يَرَى
آیا در آنچه می بینید با او جدال می، کنید ?
13 وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَى
او را دیگر بار هم بدید،
14 عِندَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى
نزد سدره المنتهی ،
15 عِندَهَا جَنَّةُ الْمَأْوَى
که آرامگاه بهشت نزد آن درخت است
16 إِذْ يَغْشَى السِّدْرَةَ مَا يَغْشَى
وقتی که سدره را چیزی در خود می پوشید،
17 مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَمَا طَغَى
چشم خطا نکرد و از حد در نگذشت
18 لَقَدْ رَأَى مِنْ آيَاتِ رَبِّهِ الْكُبْرَى
هر آینه پاره ای از آیات بزرگ پروردگارش را بدید
19 أَفَرَأَيْتُمُ اللَّاتَ وَالْعُزَّى
آیا لات و عزا را دیده اید ?
20 وَمَنَاةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرَى
و منات آن بت سومی دیگر را ?
21 أَلَكُمُ الذَّكَرُ وَلَهُ الْأُنثَى
آیا شما را پسر باشد و او را دختر ?
22 تِلْكَ إِذًا قِسْمَةٌ ضِيزَى
این تقسیمی است خلاف عدالت
23 إِنْ هِيَ إِلَّا أَسْمَاء سَمَّيْتُمُوهَا أَنتُمْ وَآبَاؤُكُم مَّا أَنزَلَ اللَّهُ بِهَا مِن سُلْطَانٍ إِن يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَمَا تَهْوَى الْأَنفُسُ وَلَقَدْ جَاءهُم مِّن رَّبِّهِمُ الْهُدَى
اینها چیزی نیستند جز نامهایی که خود و، پدرانتان به آنها داده اید و خداوند هیچ دلیلی بر آنها نفرستاده است تنها از پی گمان و هوای نفس خویش می روند و حال آنکه از جانب خدا راهنماییشان کرده اند
24 أَمْ لِلْإِنسَانِ مَا تَمَنَّى
آیا هر چه آدمی آرزو کند برایش حاصل است ?
25 فَلِلَّهِ الْآخِرَةُ وَالْأُولَى
هم آخرت و هم دنیا از آن خداست
26 وَكَم مِّن مَّلَكٍ فِي السَّمَاوَاتِ لَا تُغْنِي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئًا إِلَّا مِن بَعْدِ أَن يَأْذَنَ اللَّهُ لِمَن يَشَاء وَيَرْضَى
و چه بسیار فرشتگان در آسمانند که شفاعتشان هیچ سود ندهد، مگر از آن پس که خدا برای هر که خواهد رخصت دهد و خشنود باشد
27 إِنَّ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ لَيُسَمُّونَ الْمَلَائِكَةَ تَسْمِيَةَ الْأُنثَى
آنان که به آخرت ایمان ندارند فرشتگان را به نامهای زنان می نامند
28 وَمَا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِن يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا
، اینان را بدانچه می گویند هیچ دانشی نیست تنها از پندار خود پیروی می کنند و پندار برای شناخت حقیقت کافی نیست
29 فَأَعْرِضْ عَن مَّن تَوَلَّى عَن ذِكْرِنَا وَلَمْ يُرِدْ إِلَّا الْحَيَاةَ الدُّنْيَا
پس تو نیز از کسی که از سخن ما رویگردان می شود و جز زندگی دنیوی را نمی جوید اعراض کن
30 ذَلِكَ مَبْلَغُهُم مِّنَ الْعِلْمِ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اهْتَدَى
منتهای دانششان همین است پروردگار تو به آن که از طریق او گمراه می شود یا به راه هدایت می افتد داناتر است
31 وَلِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ لِيَجْزِيَ الَّذِينَ أَسَاؤُوا بِمَا عَمِلُوا وَيَجْزِيَ الَّذِينَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَى
از آن خداست هر چه در آسمانها و هر چه در زمین است تا بدکاران را در، برابر اعمالشان کیفر دهد و نیکوکاران را به کردار نیکشان پاداش
32 الَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبَائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ إِلَّا اللَّمَمَ إِنَّ رَبَّكَ وَاسِعُ الْمَغْفِرَةِ هُوَ أَعْلَمُ بِكُمْ إِذْ أَنشَأَكُم مِّنَ الْأَرْضِ وَإِذْ أَنتُمْ أَجِنَّةٌ فِي بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ فَلَا تُزَكُّوا أَنفُسَكُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقَى
کسانی که از گناهان بزرگ و زشتیها اجتناب می کنند جز آنکه گناهی کوچک از آنها سر زند بدانند که آمرزش پروردگار تو وسیع است و او به شما، آنگاه که از زمین بیافریدتان و آنگاه که در شکم مادرتان پنهان بودید، آگاه تر است خویشتن را بی گناه مدانید اوست که پرهیزگار را بهتر می شناسد
33 أَفَرَأَيْتَ الَّذِي تَوَلَّى
آیا آن را که از تو رویگردان شد دیدی ?
34 وَأَعْطَى قَلِيلًا وَأَكْدَى
اندک می بخشید و در انفاق بخل می ورزید
35 أَعِندَهُ عِلْمُ الْغَيْبِ فَهُوَ يَرَى
آیا علم غیب دارد و می بیند، ?
36 أَمْ لَمْ يُنَبَّأْ بِمَا فِي صُحُفِ مُوسَى
یا از آنچه در صحیفه های موسی آمده بی خبر مانده است ?
37 وَإِبْرَاهِيمَ الَّذِي وَفَّى
یا از ابراهیم ، که حق رسالت را ادا کرد ?
38 أَلَّا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى
که هیچ کس بار گناه دیگری را بر ندارد ?
39 وَأَن لَّيْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى
و اینکه : برای مردم پاداشی جز آنچه خود کرده اند نیست ?
40 وَأَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرَى
و زودا که کوشش او در نظر آید
41 ثُمَّ يُجْزَاهُ الْجَزَاء الْأَوْفَى
سپس به او پاداشی تمام دهند
42 وَأَنَّ إِلَى رَبِّكَ الْمُنتَهَى
و پایان راه همه ، پروردگار توست
43 وَأَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ وَأَبْكَى
و اوست که می خنداند و می گریاند
44 وَأَنَّهُ هُوَ أَمَاتَ وَأَحْيَا
و اوست که می میراند و زنده می کند
45 وَأَنَّهُ خَلَقَ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَالْأُنثَى
و اوست که جفتهای نر و ماده را آفریده است ،
46 مِن نُّطْفَةٍ إِذَا تُمْنَى
از نطفه ، آنگاه که در، رحم ریخته می شود
47 وَأَنَّ عَلَيْهِ النَّشْأَةَ الْأُخْرَى
و بر خداوند است که آن را بار دیگر زنده کند
48 وَأَنَّهُ هُوَ أَغْنَى وَأَقْنَى
و اوست که بی نیاز کند و روزی دهد
49 وَأَنَّهُ هُوَ رَبُّ الشِّعْرَى
و اوست پروردگار ستاره شعری
50 وَأَنَّهُ أَهْلَكَ عَادًا الْأُولَى
و اوست که عاد، آن قوم پیشین را هلاک کرد،
51 وَثَمُودَ فَمَا أَبْقَى
و از ثمود هیچ باقی نگذاشت
52 وَقَوْمَ نُوحٍ مِّن قَبْلُ إِنَّهُمْ كَانُوا هُمْ أَظْلَمَ وَأَطْغَى
و پیش از آنها قوم نوح را، که ستمکارتر و سرکش تر بودند،
53 وَالْمُؤْتَفِكَةَ أَهْوَى
و نیز مؤتفکه را نابود کرد
54 فَغَشَّاهَا مَا غَشَّى
و فرو پوشید آن قوم را، هر چه باید فرو پوشد
55 فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكَ تَتَمَارَى
پس به کدام یک از نعمتهای پروردگارت شک می کنی ?
56 هَذَا نَذِيرٌ مِّنَ النُّذُرِ الْأُولَى
این بیم دهنده ای است همانند بیم دهندگان پیشین
57 أَزِفَتْ الْآزِفَةُ
قیامت فرا رسید،
58 لَيْسَ لَهَا مِن دُونِ اللَّهِ كَاشِفَةٌ
کس جز خداوند آشکارش نکند
59 أَفَمِنْ هَذَا الْحَدِيثِ تَعْجَبُونَ
آیا از این سخن در شگفت افتاده اید ?
60 وَتَضْحَكُونَ وَلَا تَبْكُونَ
و می خندید و نمی گریید ?
61 وَأَنتُمْ سَامِدُونَ
و شما غافل شده اید
62 فَاسْجُدُوا لِلَّهِ وَاعْبُدُوا
پس خدا را سجده کنید و او را بپرستید

mohammadhossein
2017/09/01, 06:42
سوره ۹۴: الشرح - جزء ۳۰ - ترجمه فولادوند
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/book-1.png تغيير سوره و ترجمه (http://www.parsquran.com/data/show.php?sura=94&ayat=1&user=far#)
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/soundF-1.png تلاوت (http://www.parsquran.com/data/show.php?sura=94&ayat=1&user=far#)
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/magnF-1.pngجستجو (http://www.parsquran.com/data/show.php?sura=94&ayat=1&user=far#)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان

أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ ﴿۱﴾
آيا براى تو سينه‏ ات را نگشاده‏ ايم (۱)

وَوَضَعْنَا عَنْكَ وِزْرَكَ ﴿۲﴾
و بار گرانت را از [دوش] تو برنداشتيم (۲)

الَّذِي أَنْقَضَ ظَهْرَكَ ﴿۳﴾
[بارى] كه [گويى] پشت تو را شكست (۳)

وَرَفَعْنَا لَكَ ذِكْرَكَ ﴿۴﴾
و نامت را براى تو بلند گردانيديم (۴)

فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا ﴿۵﴾
پس [بدان كه] با دشوارى آسانى است (۵)

إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا ﴿۶﴾
آرى با دشوارى آسانى است (۶)

فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ ﴿۷﴾
پس چون فراغت‏ يافتى به طاعت دركوش (۷)

وَإِلَى رَبِّكَ فَارْغَبْ ﴿۸﴾
و با اشتياق به سوى پروردگارت روى آور (۸)

mohammadhossein
2017/09/01, 06:48
سورة الضحى بسم الله الرحمن الرحيم وَالضُّحَى (1) وَاللَّيْلِ إِذَا سَجَى (2) مَا وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَمَا قَلَى (3) وَلَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَّكَ مِنَ الْأُولَى (4) وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَى (5) أَلَمْ يَجِدْكَ يَتِيماً فَآوَى (6) وَوَجَدَكَ ضَالّاً فَهَدَى (7) وَوَجَدَكَ عَائِلاً فَأَغْنَى (8) فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلَا تَقْهَرْ (9) وَأَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ (10) وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ (11)


http://forums.boursy.com/imported/2017/09/rose-1.gif به نام خداوند بخشنده بخشايشگر http://forums.boursy.com/imported/2017/09/rose-1.gif



قسم به روز در آن هنگام كه آفتاب برآيد (و همه جا را فراگيرد)، (1)

و سوگند به شب در آن هنگام كه آرام گيرد، (2)

كه خداوند هرگز تو را وانگذاشته و مورد خشم قرار نداده است! (3)

و مسلما آخرت براى تو از دنيا بهتر است! (4)

و بزودى پروردگارت آنقدر به تو عطا خواهد كرد كه خشنود شوى! (5)

آيا او تو را يتيم نيافت و پناه داد؟! (6)

و تو را گمشده يافت و هدايت كرد، (7)

و تو را فقير يافت و بى‏نياز نمود، (8)

حال كه چنين است يتيم را تحقير مكن، (9)

و سؤال‏كننده را از خود مران، (10)

و نعمتهاى پروردگارت را بازگو كن! (11)

mohammadhossein
2017/09/02, 04:33
بسم الله الرحمن الرحيم

سوره قصص آيه 83
‏متن آيه : ‏
‏ تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوّاً فِي الْأَرْضِ وَلَا فَسَاداً وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏ما آن سراي آخرت را تنها بهره كساني مي‌گردانيم كه در زمين خواهان تكبّر و استكبار نيستند و فساد و تباهي نمي‌جويند ( و دلهايشان از آلودگيهاي مقام‌طلبي و شهرت‌طلبي و بزرگ‌بيني و تباهكاري ، پاك و پالوده است ) ، و عاقبت از آن پرهيزگاران است .‏

‏توضيحات : ‏
‏« تِلْكَ الدَّارُ . . . » : آن سراي آخرت كه بهشت جاويدان است و بارها وصف آن را شنيده‌ايد . « عُلُوّاً » : برتري جوئي . مراد تكبّر و استكبار و خود بزرگ بيني است ( نگا : اسراء / 4 ، نمل‌ / 14 ) . « الْعَاقِبَةُ » : سرانجام ، به معني وسيع كلمه . از قبيل : سرانجام كار . پيروزي در اين جهان . بهشت و نعمتهاي آن جهاني .‏

سوره قصص آيه 84
‏متن آيه : ‏
‏ مَن جَاء بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِّنْهَا وَمَن جَاء بِالسَّيِّئَةِ فَلَا يُجْزَى الَّذِينَ عَمِلُوا السَّيِّئَاتِ إِلَّا مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏هر كس كار نيكي انجام دهد ، پاداشي بهتر از آن دارد ، ( كه اجر مضاعف است ، و اين افزايش بستگي به ميزان عمل و اخلاص و حسن نيّت و صفاي قلب دارد ) و هر كس كار بدي انجام دهد ، به كساني كه كار بد كنند ، جز اعمال آنان ، كيفر ايشان نيست ( و كيفرشان درست به اندازه گناهشان است ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« مَن جَآءَ بِالْحَسَنَةِ » : مراد از حَسَنة ، هر گونه كار نيك است كه پاداش مضاعف دارد ( نگا : انعام‌ / 160 ، بقره‌ / 261 ) . يا اين كه مراد ايمان و عمل صالح است كه جزاي آن بهتر از خود آن است كه رضا و خوشنودي خدا است كه همه خوشيها را به همراه دارد ( نگا : توبه‌ / 72 ، مائده‌ / 16 ) . « لا يُجْزَي . . . إِلاّ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ » : در برابر سيّئات و معاصي ، كيفري جز كيفر همان عملي را كه انجام داده‌اند دامنگيرشان نمي‌گردد ( نگا : انعام‌ / 160 ، يونس‌ / 27 ) .‏

سوره قصص آيه 85
‏متن آيه : ‏
‏ إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرَادُّكَ إِلَى مَعَادٍ قُل رَّبِّي أَعْلَمُ مَن جَاء بِالْهُدَى وَمَنْ هُوَ فِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ ‏

‏ترجمه : ‏
‏همان كسي كه ( تبليغ ) قرآن را بر تو واجب گردانده است ، تو را به محلّ بازگشت بزرگ ( قيامت ) برمي‌گرداند ( و ميان تو و تكذيب‌كنندگانت داوري مي‌نمايد و به مقام محمود و بهشت موعودت مي‌رساند ) . بگو : پروردگار من ( از همه ) بهتر مي‌داند كه چه كسي هدايت را از سوي او آورده است ، و چه كسي در گمراهي آشكار بسر مي‌برد .‏

‏توضيحات : ‏
‏« فَرَضَ » : واجب گردانده است . مراد تبليغ قرآن و عمل به آن و رساندن اوامر يزدان به مردمان است ( نگا : نور / 1 ، مائده‌ / 92 و 99 ) . « رَآدّ » : برگرداننده . « مَعَادٍ » : زادگاه و جايگاه كه مراد مكّه است . روز رستاخيز يا محشر و ميعادگاه حساب و كتاب كه براي پيغمبر ورود به بهشت را به دنبال دارد . بهشت كه محلّ برگشت مؤمنان بدان است . تنوين مَعادٍ ، براي تعظيم است . « مَن جَآءَ بِالْهُدي‌ » : مراد خود پيغمبر است .‏

سوره قصص آيه 86
‏متن آيه : ‏
‏ وَمَا كُنتَ تَرْجُو أَن يُلْقَى إِلَيْكَ الْكِتَابُ إِلَّا رَحْمَةً مِّن رَّبِّكَ فَلَا تَكُونَنَّ ظَهِيراً لِّلْكَافِرِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏تو اين اميد را نداشتي كه كتاب ( بزرگ قرآن ) براي تو فرستاده شود ، ليكن رحمت پروردگارت چنين ايجاب كرد و ( خواست با ارسال قرآن براي خاتم پيغمبران ، اين مسؤوليّت سنگين را به تو سپارد . به شكرانه اين نعمت بزرگ هرگز ) پشتيبان كافران مباش ( و ياور و همدست ايشان مشو ) .‏

‏توضيحات : ‏
‏« أَمْ كُنتَ تَرْجُو » : چشم به راه نبودي . اميدوار نبودي . الف زائدي در رسم‌الخطّ قرآني در آخر ( تَرْجُو ) موجود است . « إِلاّ » : ليكن ( نگا : قصص‌ / 46 ) . « إِلاّ رَحْمَةً مِّن رَّبِّكَ » : ليكن رحمت پروردگارت ايجاب كرد و شامل تو شد . مگر به خاطر رحم پروردگارت نسبت به تو و امت تو . « إِلاّ رَحْمَةً » : ( نگا : اسراء / 87 ) . « ظَهِيراً » : پشتيبان ( نگا : قصص‌ / 17 ) . مسلّماً پيغمبر هرگز از كفّار پشتيباني نمي‌كرده است ، ولي اين دستور در مورد او تأكيد است ، و در مورد ديگران بيان يك وظيفه مهمّ .‏

سوره قصص آيه 87
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَا يَصُدُّنَّكَ عَنْ آيَاتِ اللَّهِ بَعْدَ إِذْ أُنزِلَتْ إِلَيْكَ وَادْعُ إِلَى رَبِّكَ وَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏كافران تو را از آيات خداوند باز ندارند ، پس از آن كه بر تو نازل شده است ، و ( مردم را ) به سوي پروردگارت دعوت كن ، و از زمره مشركان مباش .‏

‏توضيحات : ‏
‏« لا يَصُدُّنَّكَ » : تو را باز ندارند . « عَنْ ءَايَاتِ اللهِ » : از ترتيل و تبليغ و عمل به آيات خدا .‏

سوره قصص آيه 88
‏متن آيه : ‏
‏ وَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهاً آخَرَ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ لَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ ‏

‏ترجمه : ‏
‏همراه الله معبود ديگري را به فرياد مخوان . جز او هيچ معبود ديگري وجود ندارد . همه چيز جز ذات او فاني و نابود مي‌شود . فرماندهي از آن او است و بس ، و همگي شما به سوي او برگردانده مي‌شويد ( و به حساب و كتاب اقوال و اعمالتان رسيدگي مي‌كند و در ميانتان داوري خواهد كرد ) .‏


mohammadhossein
2017/09/02, 04:36
بسم الله الرحمن الرحيم

سوره 17: الإسراء - جزء 15
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/book-1.png تغيير سوره و ترجمه (http://www.parsquran.com/data/showall.php?sura=17&ayat=61&user=far&lang=far#)
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/soundF-1.png تلاوت (http://www.parsquran.com/data/showall.php?sura=17&ayat=61&user=far&lang=far#)
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/magnF-1.pngجستجو (http://www.parsquran.com/data/showall.php?sura=17&ayat=61&user=far&lang=far#)


وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ قَالَ أَأَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِينًا ﴿۶۱﴾
انصاریان: و [یاد کن] هنگامی را که به فرشتگان گفتیم: برای آدم سجده کنید. پس همه سجده کردند مگر ابلیس که گفت: آیا برای کسی که او را از گِل آفریدی، سجده کنم؟!
خرمشاهی: و چنين بود كه به فرشتگان گفتيم بر آدم سجده بريد، آنگاه همه سجده بردند، جز ابليس كه گفت آيا بر كسى سجده برم كه او را از گل آفريده‏اى؟
فولادوند: و هنگامى را كه به فرشتگان گفتيم براى آدم سجده كنيد پس [همه] جز ابليس سجده كردند گفت آيا براى كسى كه از گل آفريدى سجده كنم
قمشه‌ای: و (یاد آر) وقتی که فرشتگان را امر به سجده آدم کردیم پس همه سجده کردند جز شیطان که گفت: آیا من سجده به آدمی که از گل آفریدی فرود آرم؟!
مکارم شیرازی: به ياد آوريد زماني را كه به فرشتگان گفتيم براي آدم سجده كنيد، آنها همگي سجده كردند جز ابليس كه گفت آيا براي كسي سجده كنم كه او را از خاك آفريده‏ اي؟!


قَالَ أَرَأَيْتَكَ هَذَا الَّذِي كَرَّمْتَ عَلَيَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ لَأَحْتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُ إِلَّا قَلِيلًا ﴿۶۲﴾
انصاریان: [سپس] گفت: مرا خبر ده این کسی که او را بر من برتری دادی [سببش چه بود؟] اگر تا قیامت مهلتم بخشی، بی تردید فرزندانش را جز اندکی لجام می زنم [و به دنبال خود به عرصه هلاکت و نابودی می کشم.]
خرمشاهی: [همچنين‏] گفت خواهى ديد كه همين كسى كه بر من برترى‏اش دادى اگر مرا تا روز قيامت بازپس دارى [مهلت دهى‏] همه زاد و رود او جز اندكى را از راه به در برم‏
فولادوند: [سپس] گفت به من بگو اين كسى را كه بر من برترى دادى [براى چه بود] اگر تا روز قيامت مهلتم دهى قطعا فرزندانش را جز اندكى [از آنها] ريشه‏ كن خواهم كرد
قمشه‌ای: گفت: با من بگو آیا این آدم خاکی را بر من فضیلت و برتری دادی؟ (ای خدا) اگر اجل مرا تا قیامت به تأخیر افکنی به جز قلیلی (چون معصومین و خواص مؤمنین) همه اولاد آدم را مهار می‌کنم (و به دار هلاک می‌کشانم).
مکارم شیرازی: (سپس) گفت اين كسي را كه بر من ترجيح داده‏ اي اگر تا روز قيامت مرا زنده بگذاري همه فرزندانش را جز عده كمي گمراه و ريشه كن خواهم ساخت!!


قَالَ اذْهَبْ فَمَنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزَاؤُكُمْ جَزَاءً مَوْفُورًا ﴿۶۳﴾
انصاریان: خدا فرمود: برو که از آنان هر کس تو را پیروی کند، قطعاً دوزخ کیفرتان خواهد بود، کیفری سخت و کامل.
خرمشاهی: [خداوند] فرمود برو كه هر كس از ايشان از تو پيروى كند، جهنم جزاى شما خواهد بود كه جزايى بسنده است‏
فولادوند: فرمود برو كه هر كس از آنان تو را پيروى كند مسلما جهنم سزايتان خواهد بود كه كيفرى تمام است
قمشه‌ای: خدا به شیطان گفت: برو که هر کس از اولاد آدم پیرو تو گردد با تو به دوزخ که پاداش کامل شماست کیفر خواهد شد.
مکارم شیرازی: فرمود: برو! هر كس از آنان از تو تبعيت كند جهنم كيفر آنها است، كيفري است فراوان!


وَاسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِكَ وَأَجْلِبْ عَلَيْهِمْ بِخَيْلِكَ وَرَجِلِكَ وَشَارِكْهُمْ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ وَعِدْهُمْ وَمَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَانُ إِلَّا غُرُورًا ﴿۶۴﴾
انصاریان: از آنان هر که را توانستی با آوازت [به سوی باطل] برانگیز، و [برای راندنشان به سوی طغیان و گناه] با سواره ها و پیاده هایت بر آنان بانگ زن، و با آنان [از راه سوق دادنشان به حرام] در اموال و [از طریق وسوسه کردنشان به زنا] در اولاد شریک شو، و به آنان وعده [دروغ] بده [که از قیامت، حسابرسی، بهشت و دوزخ خبری نیست] و شیطان آنان را جز از روی باطل و دروغ وعده نمی دهد.
خرمشاهی: و هر كس را كه توانى از ايشان به بانگ خويش از جاى ببر و سوارگان و پيادگانت را بر سر ايشان بتاز و با آنان در اموال و اولاد شريك شو، و به آنان وعده‏[هاى رنگين‏] بده، و شيطان وعده‏اى جز فريب به آنان نمى‏دهد
فولادوند: و از ايشان هر كه را توانستى با آواى خود تحريك كن و با سواران و پيادگانت بر آنها بتاز و با آنان در اموال و اولاد شركت كن و به ايشان وعده بده و شيطان جز فريب به آنها وعده نمى‏ دهد
قمشه‌ای: (برو) و هر که را توانستی با آواز خود تحریک کن و به لغزش افکن، و با جمله لشکر سوار و پیاده‌ات بر آنها بتاز و در اموال و اولاد هم با ایشان شریک شو و به آنها وعده (های دروغ و فریبنده) بده، و (ای بندگان بدانید که) وعده شیطان چیزی جز غرور و فریب نخواهد بود.
مکارم شیرازی: هر كدام از آنها را مي‏تواني با صداي خودت تحريك كن، و لشكر سواره و پياده‏ ات را بر آنها گسيل دار، و در ثروت و فرزندانشان شركت جوي، و آنها را با وعده‏ ها سرگرم كن ولي شيطان جز فريب و دروغ وعده‏ اي نمي‏دهد.


إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ وَكَفَى بِرَبِّكَ وَكِيلًا ﴿۶۵﴾
انصاریان: [ولی آگاه باش که] یقیناً تو را بر بندگانم هیچ تسلّطی نیست، و کافی است که پروردگارت نگهبان و کارساز [آنان] باشد.
خرمشاهی: بدان كه بر بندگان من سلطه ندارى و پروردگارت كارسازى را بسنده است‏
فولادوند: در حقيقت تو را بر بندگان من تسلطى نيست و حمايتگرى [چون] پروردگارت بس است
قمشه‌ای: همانا تو را بر بندگان (خاص) من تسلط نیست و تنها محافظت و نگهبانی خدای تو (ای رسول، از شیطان آنها را) کافی است.
مکارم شیرازی: (اما بدان) تو هرگز سلطه‏ اي بر بندگان من پيدا نخواهي كرد (و آنها هيچگاه به دام تو گرفتار نمي‏شوند همين قدر كافي است پروردگارت حافظ آنها باشد.


رَبُّكُمُ الَّذِي يُزْجِي لَكُمُ الْفُلْكَ فِي الْبَحْرِ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ إِنَّهُ كَانَ بِكُمْ رَحِيمًا ﴿۶۶﴾
انصاریان: پروردگارتان کسی است که کشتی ها را در دریا برای شما روان می کند تا [با رفتن از اقلیمی به اقلیم دیگر] از رزقش بطلبید؛ زیرا او همواره به شما مهرباناست.
خرمشاهی: پروردگار شماست كه كشتى را براى شما در دريا روان مى‏كند تا از فضل او [روزى خويش را] بجوييد، چرا كه او با شما مهربان است‏
فولادوند: پروردگار شما كسى است كه كشتى را در دريا براى شما به حركت در مى ‏آورد تا از فضل او براى خود بجوييد چرا كه او همواره به شما مهربان است
قمشه‌ای: پروردگار شما همان است که به دریا برای شما کشتی‌ها را به حرکت می‌آورد تا از فضل خدا (یعنی روزی) طلبید، که او درباره شما بسیار مهربان است.
مکارم شیرازی: پروردگارتان كسي است كه كشتي را در دريا براي شما به حركت در مي‏آورد تا از نعمت او بهره مند شويد، او نسبت به شما مهربان است.


وَإِذَا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فِي الْبَحْرِ ضَلَّ مَنْ تَدْعُونَ إِلَّا إِيَّاهُ فَلَمَّا نَجَّاكُمْ إِلَى الْبَرِّ أَعْرَضْتُمْ وَكَانَ الْإِنْسَانُ كَفُورًا ﴿۶۷﴾
انصاریان: و زمانی که در دریا سختی و آسیبی به شما رسد، هر که را جز او می خوانید ناپدید و گم می شود، و هنگامی که شما را [با سوق دادنتان] به سوی خشکی نجات دهد [از خدا] روی می گردانید. و انسان [با اینکه الطاف خدا را همواره در زندگی خود لمس می کند] بسیار ناسپاس است.
خرمشاهی: و چون در دريا بلايى دامن‏گيرتان شود، هر چه به دعايش مى‏خوانيد [و به ناحق مى‏پرستيد] جز او ناپديد مى‏گردد آنگاه چون شما را برهاند و به خشكى برساند [از او] روى بر مى‏گردانيد و انسان ناسپاس است‏
فولادوند: و چون در دريا به شما صدمه‏ اى برسد هر كه را جز او مى‏ خوانيد ناپديد [و فراموش] مى‏ گردد و چون [خدا] شما را به سوى خشكى رهانيد رويگردان مى ‏شويد و انسان همواره ناسپاس است
قمشه‌ای: و چون در دریا به شما خوف و خطری رسد در آن حال به جز خدا همه آنهایی که به خدایی می‌خوانید از یاد شما بروند، و آن‌گاه که خدا شما را به ساحل سلامت رسانید باز از خدا روی می‌گردانید، و انسان بسیار کفر کیش و ناسپاس است.
مکارم شیرازی: و هنگامي كه در دريا ناراحتي به شما برسد همه كس را جز او فراموش خواهيد كرد، اما هنگامي كه شما را به خشكي نجات دهد روي مي‏گردانيد، و انسان كفران كننده است!


أَفَأَمِنْتُمْ أَنْ يَخْسِفَ بِكُمْ جَانِبَ الْبَرِّ أَوْ يُرْسِلَ عَلَيْكُمْ حَاصِبًا ثُمَّ لَا تَجِدُوا لَكُمْ وَكِيلًا ﴿۶۸﴾
انصاریان: آیا ایمن هستید از اینکه شما را در کنار خشکی [در زمین] فرو برد، یا بر شما توفانی از شن و سنگریزه فرستد، سپس برای خود حافظ و نگهبانی نیابید؟!
خرمشاهی: پس آيا ايمنيد از اينكه شما را در گوشه‏اى از خشكى به زمين فرو برد، يا بر سر شما شن‏بادى بفرستد آنگاه براى خويش نگهبانى نيابيد؟
فولادوند: مگر ايمن شديد از اينكه شما را در كنار خشكى در زمين فرو برد يا بر شما طوفانى از سنگريزه ‏ها بفرستد سپس براى خود نگاهبانى نيابيد
قمشه‌ای: آیا مگر ایمنید از این که شما را در خشکی زمین فرو برد یا (تندباد غضبش) بر سرتان سنگ بارد، آن‌گاه بر خود پناه و نگهبانی نیابید؟!
مکارم شیرازی: آيا از اين ايمن هستيد كه در خشكي (با يك زلزله شديد) شما را در زمين فرو ببرد يا طوفاني از سنگريزه بر شما بفرستد (و در آن مدفونتان كند) سپس حافظ (و ياوري) براي خود نيابيد؟!


أَمْ أَمِنْتُمْ أَنْ يُعِيدَكُمْ فِيهِ تَارَةً أُخْرَى فَيُرْسِلَ عَلَيْكُمْ قَاصِفًا مِنَ الرِّيحِ فَيُغْرِقَكُمْ بِمَا كَفَرْتُمْ ثُمَّ لَا تَجِدُوا لَكُمْ عَلَيْنَا بِهِ تَبِيعًا ﴿۶۹﴾
انصاریان: یا ایمن هستید از اینکه بار دیگر شما را به دریا برگرداند، پس توفانی سخت که با خود ریگ و سنگ می آورد بر شما فرستد و به سبب اینکه ناسپاسی کردید غرقتان کند؟ آن گاه در برابر کار ما برای خود پی گیر و دفاع کننده ای نخواهید یافت.
خرمشاهی: يا آيا ايمنيد از اينكه بار ديگر شما را به آن [دريا] بازگرداند و بر سر شما تندبادى كشتى شكن بفرستد و شما را به خاطر كفر و كفرانتان غرقه سازد، آنگاه در اين امر براى خويش در برابر ما خونخواهى نيابيد
فولادوند: يا [مگر] ايمن شديد از اينكه بار ديگر شما را در آن [دريا] باز گرداند و تندبادى شكننده بر شما بفرستد و به سزاى آنكه كفر ورزيديد غرقتان كند آنگاه براى خود در برابر ما كسى را نيابيد كه آن را دنبال كند
قمشه‌ای: یا مگر از آن ایمنید که بار دیگر خدا شما را به اراده خود به دریا برگرداند و تندبادی بفرستد تا همه را به کیفر کفر به دریا غرق سازد؟ آن‌گاه کسی را از (قهر) ما بدان غرقه کردن دادخواه و فریادرس خود نیابید؟!
مکارم شیرازی: يا اينكه ايمن هستيد كه بار ديگر شما را به دريا بازگرداند و تندباد كوبنده‏ اي بر شما بفرستد و شما را بخاطر كفرتان غرق كند، حتي كسي كه خونتان را مطالبه نمايد پيدا نكنيد.


وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا ﴿۷۰﴾
انصاریان: به یقین فرزندان آدم را کرامت دادیم، و آنان را در خشکی و دریا [بر مرکب هایی که در اختیارشان گذاشتیم] سوار کردیم، و به آنان از نعمت های پاکیزه روزی بخشیدیم، وآنان را بر بسیاری از آفریده های خود برتری کامل دادیم.
خرمشاهی: و به راستى كه فرزندان آدم را گرامى داشتيم و آنان را در خشكى و دريا [بر مركب مراد] روانه داشتيم و به ايشان از پاكيزه‏ها روزى داديم و آنان را بر بسيارى از آنچه آفريده‏ايم، چنانكه بايد و شايد برترى بخشيديم‏
فولادوند: و به راستى ما فرزندان آدم را گرامى داشتيم و آنان را در خشكى و دريا [بر مركبها] برنشانديم و از چيزهاى پاكيزه به ايشان روزى داديم و آنها را بر بسيارى از آفريده ‏هاى خود برترى آشكار داديم
قمشه‌ای: و محققا ما فرزندان آدم را بسیار گرامی داشتیم و آنها را (بر مرکب) در برّ و بحر سوار کردیم و از هر غذای لذیذ و پاکیزه آنها را روزی دادیم و آنها را بر بسیاری از مخلوقات خود برتری و فضیلت کامل بخشیدیم.
مکارم شیرازی: ما بني آدم را گرامي داشتيم و آنها را در خشكي و دريا (بر مركبهاي راهوار) حمل كرديم، و از انواع روزيهاي پاكيزه به آنها روزي داديم، و بر بسياري از خلق خود برتري بخشيديم.

mohammadhossein
2017/09/02, 04:42
بسم الله الرحمن الرحيم

سوره یونس
يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَشِفَاءٌ لِمَا فِي الصُّدُورِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ ﴿۵۷﴾
اى مردم به يقين براى شما از جانب پروردگارتان اندرزى و درمانى براى آنچه در سينه‏ هاست و رهنمود و رحمتى براى گروندگان [به خدا] آمده است (۵۷)

قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِكَ فَلْيَفْرَحُوا هُوَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ ﴿۵۸﴾

بگو به فضل و رحمت‏ خداست كه [مؤمنان] بايد شاد شوند و اين از هر چه گرد مى ‏آورند بهتر است (۵۸)

قُلْ أَرَأَيْتُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ لَكُمْ مِنْ رِزْقٍ فَجَعَلْتُمْ مِنْهُ حَرَامًا وَحَلَالًا قُلْ آللَّهُ أَذِنَ لَكُمْ أَمْ عَلَى اللَّهِ تَفْتَرُونَ ﴿۵۹﴾
بگو به من خبر دهيد آنچه از روزى كه خدا براى شما فرود آورده [چرا] بخشى از آن را حرام و [بخشى را] حلال گردانيده‏ ايد بگو آيا خدا به شما اجازه داده يا بر خدا دروغ مى ‏بنديد (۵۹)

وَمَا ظَنُّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَشْكُرُونَ ﴿۶۰﴾
و كسانى كه بر خدا دروغ مى ‏بندند روز رستاخيز چه گمان دارند در حقيقت ‏خدا بر مردم داراى بخشش است ولى بيشترشان سپاسگزارى نمى كنند (۶۰)

وَمَا تَكُونُ فِي شَأْنٍ وَمَا تَتْلُو مِنْهُ مِنْ قُرْآنٍ وَلَا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلَّا كُنَّا عَلَيْكُمْ شُهُودًا إِذْ تُفِيضُونَ فِيهِ وَمَا يَعْزُبُ عَنْ رَبِّكَ مِنْ مِثْقَالِ ذَرَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي السَّمَاءِ وَلَا أَصْغَرَ مِنْ ذَلِكَ وَلَا أَكْبَرَ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ ﴿۶۱﴾
و در هيچ كارى نباشى و از سوى او [=خدا] هيچ [آيه‏ اى] از قرآن نخوانى و هيچ كارى نكنيد مگر اينكه ما بر شما گواه باشيم آنگاه كه بدان مبادرت مى ‏ورزيد و هم‏وزن ذره‏ اى نه در زمين و نه در آسمان از پروردگار تو پنهان نيست و نه كوچكتر و نه بزرگتر از آن چيزى نيست مگر اينكه در كتابى روشن [درج شده] است (۶۱)

mohammadhossein
2017/09/03, 04:31
سورة البلد بسم الله الرحمن الرحيم لَا أُقْسِمُ بِهَذَا الْبَلَدِ (1) وَأَنتَ حِلٌّ بِهَذَا الْبَلَدِ (2) وَوَالِدٍ وَمَا وَلَدَ (3) لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي كَبَدٍ (4) أَيَحْسَبُ أَن لَّن يَقْدِرَ عَلَيْهِ أَحَدٌ (5) يَقُولُ أَهْلَكْتُ مَالاً لُّبَداً (6) أَيَحْسَبُ أَن لَّمْ يَرَهُ أَحَدٌ (7) أَلَمْ نَجْعَل لَّهُ عَيْنَيْنِ (8) وَلِسَاناً وَشَفَتَيْنِ (9) وَهَدَيْنَاهُ النَّجْدَيْنِ (10) فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ (11) وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْعَقَبَةُ (12) فَكُّ رَقَبَةٍ (13) أَوْ إِطْعَامٌ فِي يَوْمٍ ذِي مَسْغَبَةٍ (14) يَتِيماً ذَا مَقْرَبَةٍ (15) أَوْ مِسْكِيناً ذَا مَتْرَبَةٍ (16) ثُمَّ كَانَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ وَتَوَاصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ (17) أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ (18) وَالَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِنَا هُمْ أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ (19) عَلَيْهِمْ نَارٌ مُّؤْصَدَةٌ (20)


http://forums.boursy.com/imported/2017/09/rose-1.gif به نام خداوند بخشنده بخشايشگر http://forums.boursy.com/imported/2017/09/rose-1.gif



قسم به اين شهر مقدس ( مكه)، (1)

شهرى كه تو در آن ساكنى، (2)

و قسم به پدر و فرزندش ( ابراهيم خليل و فرزندش اسماعيل ذبيح)، (3)

كه ما انسان را در رنج آفريديم (و زندگى او پر از رنجهاست)! (4)

آيا او گمان مى‏كند كه هيچ كس نمى‏تواند بر او دست يابد؟! (5)

مى‏گويد: «مال زيادى را (در كارهاى خير) نابود كرده‏ام!» (6)

آيا (انسان) گمان مى‏كند هيچ كس او را نديده (كه عمل خيرى انجام نداده) است؟! (7)

آيا براى او دو چشم قرار نداديم، (8)

و يك زبان و دو لب؟! (9)

و او را به راه خير و شر هدايت كرديم! (10)

ولى او از آن گردنه مهم نگذشت! (11)

و تو نمى‏دانى آن گردنه چيست! (12)

آزادكردن برده‏اى، (13)

يا غذا دادن در روز گرسنگى... (14)

يتيمى از خويشاوندان، (15)

يا مستمندى خاك‏نشين را، (16)

سپس از كسانى باشد كه ايمان آورده و يكديگر را به شكيبايى و رحمت توصيه مى‏كنند! (17)

آنها «اصحاب اليمين‏»اند (كه نامه اعمالشان را به دست راستشان مى‏دهند)! (18)

و كسانى كه آيات ما را انكار كرده‏اند افرادى شومند (كه نامه اعمالشان به دست چپشان داده مى‏شود). (19)

بر آنها آتشى است فروبسته (كه راه فرارى از آن نيست)! (20)

mohammadhossein
2017/09/04, 04:34
سورة الانشقاق بسم الله الرحمن الرحيم إِذَا السَّمَاء انشَقَّتْ (1) وَأَذِنَتْ لِرَبِّهَا وَحُقَّتْ (2) وَإِذَا الْأَرْضُ مُدَّتْ (3) وَأَلْقَتْ مَا فِيهَا وَتَخَلَّتْ (4) وَأَذِنَتْ لِرَبِّهَا وَحُقَّتْ (5) يَا أَيُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلَاقِيهِ (6) فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ (7) فَسَوْفَ يُحَاسَبُ حِسَاباً يَسِيراً (8) وَيَنقَلِبُ إِلَى أَهْلِهِ مَسْرُوراً (9) وَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ وَرَاء ظَهْرِهِ (10) فَسَوْفَ يَدْعُو ثُبُوراً (11) وَيَصْلَى سَعِيراً (12) إِنَّهُ كَانَ فِي أَهْلِهِ مَسْرُوراً (13) إِنَّهُ ظَنَّ أَن لَّن يَحُورَ (14) بَلَى إِنَّ رَبَّهُ كَانَ بِهِ بَصِيراً (15) فَلَا أُقْسِمُ بِالشَّفَقِ (16) وَاللَّيْلِ وَمَا وَسَقَ (17) وَالْقَمَرِ إِذَا اتَّسَقَ (18) لَتَرْكَبُنَّ طَبَقاً عَن طَبَقٍ (19) فَمَا لَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ (20) وَإِذَا قُرِئَ عَلَيْهِمُ الْقُرْآنُ لَا يَسْجُدُونَ (21) (س) بَلِ الَّذِينَ كَفَرُواْ يُكَذِّبُونَ (22) وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يُوعُونَ (23) فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٍ (24) إِلَّا الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ (25)


http://forums.boursy.com/imported/2017/09/rose-1.gif به نام خداوند بخشنده بخشايشگر http://forums.boursy.com/imported/2017/09/rose-1.gif



در آن هنگام كه آسمان ( كرات آسمانى) شكافته شود، (1)

و تسليم فرمان پروردگارش شود -و سزاوار است چنين باشد- (2)

و در آن هنگام كه زمين گسترده شود، (3)

و آنچه در درون دارد بيرون افكنده و خالى شود، (4)

و تسليم فرمان پروردگارش گردد -و شايسته است كه چنين باشد- (5)

اى انسان! تو با تلاش و رنج بسوى پروردگارت مى‏روى و او را ملاقات خواهى كرد! (6)

پس كسى كه نامه اعمالش به دست راستش داده شود، (7)

بزودى حساب آسانى براى او مى‏شود، (8)

و خوشحال به اهل و خانواده‏اش بازمى‏گردد. (9)

و اما كسى كه نامه اعمالش به پشت سرش داده شود، (10)

بزودى فرياد مى‏زند واى بر من كه هلاك شدم! (11)

و در شعله‏هاى سوزان آتش مى‏سوزد. (12)

چرا كه او در ميان خانواده‏اش پيوسته (از كفر و گناه خود) مسرور بود! (13)

او گمان مى‏كرد هرگز بازگشت نمى‏كند! (14)

آرى، پروردگارش نسبت به او بينا بود (و اعمالش را براى حساب ثبت كرد)! (15)

سوگند به شفق، (16)

و سوگند به شب و آنچه را جمع‏آورى مى‏كند، (17)

و سوگند به ماه آنگاه كه بدر كامل مى‏شود، (18)

كه همه شما پيوسته از حالى به حال ديگر منتقل مى‏شويد (تا به كمال برسيد). (19)

پس چرا آنان ايمان نمى‏آورند؟! (20)

و هنگامى كه قرآن بر آنها خوانده مى‏شود سجده نمى‏كنند؟! (21)

بلكه كافران پيوسته آيات الهى را انكار مى‏كنند! (22)

و خداوند آنچه را در دل پنهان مى‏دارند بخوبى مى‏داند! (23)

پس آنها را به عذابى دردناك بشارت ده! (24)

مگر كسانى كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام داده‏اند، كه براى آنان پاداشى است قطع‏نشدنى! (25)

mohammadhossein
2017/09/05, 04:36
سورة الليل بسم الله الرحمن الرحيم وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَى (1) وَالنَّهَارِ إِذَا تَجَلَّى (2) وَمَا خَلَقَ الذَّكَرَ وَالْأُنثَى (3) إِنَّ سَعْيَكُمْ لَشَتَّى (4) فَأَمَّا مَن أَعْطَى وَاتَّقَى (5) وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَى (6) فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرَى (7) وَأَمَّا مَن بَخِلَ وَاسْتَغْنَى (8) وَكَذَّبَ بِالْحُسْنَى (9) فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرَى (10) وَمَا يُغْنِي عَنْهُ مَالُهُ إِذَا تَرَدَّى (11) إِنَّ عَلَيْنَا لَلْهُدَى (12) وَإِنَّ لَنَا لَلْآخِرَةَ وَالْأُولَى (13) فَأَنذَرْتُكُمْ نَاراً تَلَظَّى (14)‏ لَا يَصْلَاهَا إِلَّا الْأَشْقَى (15) الَّذِي كَذَّبَ وَتَوَلَّى (16) وَسَيُجَنَّبُهَا الْأَتْقَى (17) الَّذِي يُؤْتِي مَالَهُ يَتَزَكَّى (18) وَمَا لِأَحَدٍ عِندَهُ مِن نِّعْمَةٍ تُجْزَى (19) إِلَّا ابْتِغَاء وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلَى (20) وَلَسَوْفَ يَرْضَى (21)


http://forums.boursy.com/imported/2017/09/rose-1.gif به نام خداوند بخشنده بخشايشگر http://forums.boursy.com/imported/2017/09/rose-1.gif



قسم به شب در آن هنگام كه (جهان را) بپوشاند، (1)

و قسم به روز هنگامى كه تجلى كند، (2)

و قسم به آن كس كه جنس مذكر و مؤنث را آفريد، (3)

كه سعى و تلاش شما مختلف است: (4)

اما آن كس كه (در راه خدا) انفاق كند و پرهيزگارى پيش گيرد، (5)

و جزاى نيك (الهى) را تصديق كند، (6)

ما او را در مسير آسانى قرار مى‏دهيم! (7)

اما كسى كه بخل ورزد و (از اين راه) بى‏نيازى طلبد، (8)

و پاداش نيك (الهى) را انكار كند، (9)

بزودى او را در مسير دشوارى قرار مى‏دهيم (10)

و در آن هنگام كه (در جهنم) سقوط مى‏كند، اموالش به حال او سودى نخواهد داشت! (11)

به يقين هدايت كردن بر ماست، (12)

و آخرت و دنيا از آن ماست، (13)

و من شما را از آتشى كه زبانه مى‏كشد بيم مى‏دهم، (14)

كسى جز بدبخت‏ترين مردم وارد آن نمى‏شود (15)

همان كس كه (آيات خدا را) تكذيب كرد و به آن پشت نمود! (16)

و بزودى با تقواترين مردم از آن دور داشته مى‏شود، (17)

همان كس كه مال خود را (در راه خدا) مى‏بخشد تا پاك شود. (18)

و هيچ كس را نزد او حق نعمتى نيست تا بخواهد (به اين وسيله) او را جزا دهد، (19)

بلكه تنها هدفش جلب رضاى پروردگار بزرگ اوست (20)

و بزودى راضى و خشنود مى‏شود! (21)

mohammadhossein
2017/09/06, 04:36
سورة مريم (ترجمه آیتی) بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خدای بخشاینده مهربان


كَلَّا سَيَكْفُرُونَ بِعِبَادَتِهِمْ وَيَكُونُونَ عَلَيْهِمْ ضِدًّا
نه چنین است به زودی از عبادت آنان سر برتابند و به مخالفتشان برخیزند،
83 أَلَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّيَاطِينَ عَلَى الْكَافِرِينَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا
آیا ندیده ای که ما شیاطین را به سوی کافران فرستادیم تا آنها را برانگیزند؟
84 فَلَا تَعْجَلْ عَلَيْهِمْ إِنَّمَا نَعُدُّ لَهُمْ عَدًّا
پس تو بر آنان شتاب مکن که ما روزهایشان را به دقت می شماریم
85 يَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِينَ إِلَى الرَّحْمَنِ وَفْدًا
روزی که پرهیزگاران را نزد خدای رحمان سواره گرد آوریم
86 وَنَسُوقُ الْمُجْرِمِينَ إِلَى جَهَنَّمَ وِرْدًا
و مجرمان را تشنه کام به جهنم برانیم
87 لَا يَمْلِكُونَ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا
از شفاعت بی نصیبند، مگر آن کس که با خدای رحمان پیمانی بسته باشد
88 وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَنُ وَلَدًا
گفتند: خدای رحمان صاحب فرزندی است
89 لَقَدْ جِئْتُمْ شَيْئًا إِدًّا
هر آینه سخنی زشت آورده اید
90 تَكَادُ السَّمَاوَاتُ يَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَتَنشَقُّ الْأَرْضُ وَتَخِرُّ الْجِبَالُ هَدًّا
نزدیک است که از این سخن آسمانها، بشکافند و زمین شکافته شود و کوهها فرو افتند و در هم ریزند،
91 أَن دَعَوْا لِلرَّحْمَنِ وَلَدًا
زیرا برای خدای رحمان فرزندی قائل شده اند
92 وَمَا يَنبَغِي لِلرَّحْمَنِ أَن يَتَّخِذَ وَلَدًا
خدای رحمان را سزاوار نیست که صاحب فرزندی باشد
93 إِن كُلُّ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِلَّا آتِي الرَّحْمَنِ عَبْدًا
هیچ چیز در آسمانها و زمین نیست مگر آنکه به بندگی سوی خدای رحمان بیاید
94 لَقَدْ أَحْصَاهُمْ وَعَدَّهُمْ عَدًّا
او همه را حساب کرده و یک یک شمرده است
95 وَكُلُّهُمْ آتِيهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَرْدًا
و همگیشان در روز قیامت تنها نزد او می آیند
96 إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا
خدای رحمان کسانی را که ایمان آورده اند و کارهای شایسته کرده اند، محبوب همه گرداند
97 فَإِنَّمَا يَسَّرْنَاهُ بِلِسَانِكَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِينَ وَتُنذِرَ بِهِ قَوْمًا لُّدًّا
این قرآن را بر زبان تو آسان کردیم تا پرهیزگاران را مژده دهی و ستیزه گران را بترسانی
98 وَكَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّن قَرْنٍ هَلْ تُحِسُّ مِنْهُم مِّنْ أَحَدٍ أَوْ تَسْمَعُ لَهُمْ رِكْزًا
و چه بسیار مردمی را پیش از آنها هلاک کرده ایم آیا هیچ یک از آنهارا می یابی یا حتی اندک آوازی از آنها می شنوی؟
رده (http://wiki.ahlolbait.com/%D9%88%DB%8C%DA%98%D9%87:%D8%B1%D8%AF%D9%87%E2%80% 8C%D9%87%D8%A7):

قرآن دانشنامه اسلامی (http://wiki.ahlolbait.com/%D8%B1%D8%AF%D9%87:%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86_%D8%AF %D8%A7%D9%86%D8%B4%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87_%D8%A7% D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C)

mohammadhossein
2017/09/07, 04:42
سورة العاديات بسم الله الرحمن الرحيم وَالْعَادِيَاتِ ضَبْحاً (1) فَالْمُورِيَاتِ قَدْحاً (2) فَالْمُغِيرَاتِ صُبْحاً (3) فَأَثَرْنَ بِهِ نَقْعاً (4) فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعاً (5) إِنَّ الْإِنسَانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ (6) وَإِنَّهُ عَلَى ذَلِكَ لَشَهِيدٌ (7) وَإِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَدِيدٌ (8) أَفَلَا يَعْلَمُ إِذَا بُعْثِرَ مَا فِي الْقُبُورِ (9)‏ وَحُصِّلَ مَا فِي الصُّدُورِ (10) إِنَّ رَبَّهُم بِهِمْ يَوْمَئِذٍ لَّخَبِيرٌ (11)


http://forums.boursy.com/imported/2017/09/rose-1.gif به نام خداوند بخشنده بخشايشگر http://forums.boursy.com/imported/2017/09/rose-1.gif



سوگند به اسبان دونده (مجاهدان) در حالى كه نفس ‏زنان به پيش مى‏رفتند، (1)

و سوگند به افروزندگان جرقه آتش (در برخورد سمهايشان با سنگهاى بيابان)، (2)

و سوگند به هجوم آوران سپيده دم (3)

كه گرد و غبار به هر سو پراكندند، (4)

و (ناگهان) در ميان دشمن ظاهر شدند، (5)

كه انسان در برابر نعمتهاى پروردگارش بسيار ناسپاس و بخيل است ! (6)

و او خود (نيز) بر اين معنى گواه است ! (7)

و او علاقه شديد به مال دارد ! (8)

آيا نمى‏داند در آن روز كه تمام كسانى كه در قبرها هستند برانگيخته مى‏شوند، (9)

و آنچه در درون سينه‏هاست آشكار مى‏گردد، (10)

در آن روز پروردگارشان از آنها كاملا باخبر است! (11)

mohammadhossein
2017/09/07, 04:47
http://mobasherghadir.ir/%D9%88%D8%AD%D8%AF%D8%AA-%D8%AF%D8%B1-%D9%82%D8%B1%D8%A7%D9%86

mohammadhossein
2017/09/07, 12:47
سوره مائده ، آیات 27 -32

بسم الله الرحمن الرحيم

و اتل علیهم نبأ ابنى ءادم بالحق إ ذ قربا قربانا فتقبل من أ حدهما و لم یتقبل من الاخر قال لا قتلنک قال إ نما یتقبل الله من المتقین (27) لئن بسطت إ لى یدک لتقتلنى ما أ نا بباسط یدى إ لیک لا قتلک إ نى أ خاف الله رب العالمین (28) إ نى أ رید أ ن تبوأ بإ ثمى و إ ثمک فتکون من أ صحاب النار و ذلک جزاو الظالمین (29) فطوعت له نفسه قتل أ خیه فقتله فأ صبح من الخاسرین (30) فبعث الله غرابا یبحث فى الا رض ‍ لیریه کیف یورى سوءة أ خیه قال یاویلتى أ عجزت أ ن أ کون مثل هذا الغراب فأ وارى سواة أ خى فأ صبح من النادمین (31) من أ جل ذلک کتبنا على بنى إ سرءیل أ نه من قتل نفسا بغیر نفس أ و فساد فى الا رض فکأ نما قتل الناس جمیعا و من أ حیاها فکأ نما أ حیا الناس جمیعا و لقد جاءتهم رسلنا بالبینات ثم إ ن کثیرا منهم بعد ذلک فى الا رض لمسرفون (32).

ترجمه آیات
اى محمد داستان دو پسران آدم را که داستانى است به حق (و خالى از خلاف واقع ) براى مردم بیان کن که هر دو در راه خدا و به منظور نزدیک شدن به او چیزى پیشکش کردند، از یکى از آن دو قبول شد، و از دیگرى قبول نشد، آنکه قربانیش قبول نشد به آنکه از او قبول شد گفت : من تو را خواهم کشت ، او گفت : خداى تعالى قربانى را از مردم با تقوا قبول مى کند(27).
و تو اگر دست خود را به سوى من دراز کنى که مرا بکشى من هرگز دست خود به سویت و براى کشتنت دراز نخواهم کرد، زیرا من از خدا که مالک و مدبر همه عالم است مى ترسم (28).
من از این عمل تو کراهتى ندارم چون اگر مرا بکشى هم وبال گناهان مرا به دوش مى کشى و هم وبال گناهان خودت را، و در نتیجه از اهل آتش مى شوى و سزاى ستمکاران همین آتش است (29).
پس از وسوسه هاى پى در پى و به تدریج دلش براى کشتن برادرش رام شد، و او را کشت و در نتیجه از زیانکاران شد(30).
و در اینکه کشته برادر را چه کند سرگردان شد، خداى تعالى کلاغى را مامور کرد تا با منقار خود زمین را بکند (و چیزى در آن پنهان کند) و به او نشان دهد که چگونه جثه برادرش را در زمین پنهان کند، (وقتى عمل کلاغ را دید) گفت واى بر من که آنقدر ناتوان بودم که نتوانستم مثل این کلاغ باشم ، و جثه برادرم را در خاک دفن کنم ، آن وقت حالتى چون حالت همه پشیمانها به او دست داد(31).
به خاطر همین ماجرا (که از حسد و تکبر و هواپرستى انسان خبر مى دهد) بود که ما به بنى اسرائیل اعلام کردیم که هر کس یک انسان را بکشد بدون اینکه او کسى را کشته باشد و یا فسادى در زمین کرده باشد مثل این است که همه مردم را کشته ، (چون انسانیت را مورد حمله قرار داده که در همه یکى است )، و هر کس یک انسان را از مرگ نجات دهد مثل این است که همه را از مرگ نجات داده و با اینکه رسولان ما براى بنى اسرائیل معجزاتى روشن آوردند. با این حال بسیارى از ایشان بعد از آن همه پیامبر (که برایشان بیامد) در زمین زیاده روى مى کنند(32).

mohammadhossein
2017/09/09, 04:19
سوره ۱۴: إبراهيم - جزء ۱۳ - ترجمه فولادوند
Translation تغيير سوره و ترجمه
Recite تلاوت
Searchجستجو

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان

أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْرًا وَأَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ ﴿۲۸﴾
آيا به كسانى كه [شكر] نعمت‏ خدا را به كفر تبديل كردند و قوم خود را به سراى هلاكت درآوردند ننگريستى (۲۸)
جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَهَا وَبِئْسَ الْقَرَارُ ﴿۲۹﴾
[در آن سراى هلاكت كه] جهنم است [و] در آن وارد مى ‏شوند و چه بد قرارگاهى است (۲۹)
وَجَعَلُوا لِلَّهِ أَنْدَادًا لِيُضِلُّوا عَنْ سَبِيلِهِ قُلْ تَمَتَّعُوا فَإِنَّ مَصِيرَكُمْ إِلَى النَّارِ ﴿۳۰﴾
و براى خدا مانندهايى قرار دادند تا [مردم را] از راه او گمراه كنند بگو برخوردار شويد كه قطعا بازگشت‏ شما به سوى آتش است (۳۰)
قُلْ لِعِبَادِيَ الَّذِينَ آمَنُوا يُقِيمُوا الصَّلَاةَ وَيُنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلَانِيَةً مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لَا بَيْعٌ فِيهِ وَلَا خِلَالٌ ﴿۳۱﴾
به آن بندگانم كه ايمان آورده‏ اند بگو نماز را بر پا دارند و از آنچه به ايشان روزى داده‏ ايم پنهان و آشكارا انفاق كنند پيش از آنكه روزى فرا رسد كه در آن نه داد و ستدى باشد و نه دوستيى (۳۱)
اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَأَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَكُمْ وَسَخَّرَ لَكُمُ الْفُلْكَ لِتَجْرِيَ فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَسَخَّرَ لَكُمُ الْأَنْهَارَ ﴿۳۲﴾
خداست كه آسمانها و زمين را آفريد و از آسمان آبى فرستاد و به وسيله آن از ميوه ‏ها براى شما روزى بيرون آورد و كشتى را براى شما رام گردانيد تا به فرمان او در دريا روان شود و رودها را براى شما مسخر كرد (۳۲)
وَسَخَّرَ لَكُمُ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ دَائِبَيْنِ وَسَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ ﴿۳۳﴾
و خورشيد و ماه را كه پيوسته روانند براى شما رام گردانيد و شب و روز را [نيز] مسخر شما ساخت (۳۳)
وَآتَاكُمْ مِنْ كُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ ﴿۳۴﴾
و از هر چه از او خواستيد به شما عطا كرد و اگر نعمت‏ خدا را شماره كنيد نمى‏ توانيد آن را به شمار درآوريد قطعا انسان ستم‏پيشه ناسپاس است (۳۴)

mohammadhossein
2017/09/10, 04:42
تفسیر سوره فاتحه


ترجمه سورهبِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ به نام معبود به حق بسیاربخشاینده و بی نهایت مهربان.الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ (1)ستایش ازآن معبود به حقی است که پروردگار جهانیان است. الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ (2)بسیاربخشاینده و بی نهایت مهربان است. مَلِکِ یَوْمِ الدِّینِ (3)مالک و پادشاه روز سزا است. إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ (4)(ای الله ) تنها ترا می پرستیم و فقط ازتومدد می خواهیم. اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ (5)(یا الله) ما را به راه راست راهنمائی فرما. صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ (6)راه کسانی که تو بر آنها احسان وانعام نموده ای. غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلَا الضَّالِّینَ (7)نه (راه) آنانی که برآنها خشم گرفته شده است و نه هم (راه ) گمراهان.

سوره ۲: البقرة - جزء ۱, ۲, ۳ - ترجمه فولادوند
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/book-1.png تغيير سوره و ترجمه (http://www.parsquran.com/data/show.php?sura=2#)
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/soundF-1.png تلاوت (http://www.parsquran.com/data/show.php?sura=2#)
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/magnF-1.pngجستجو (http://www.parsquran.com/data/show.php?sura=2#)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان

الم ﴿۱﴾
الف لام ميم (۱)

ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ ﴿۲﴾
اين است كتابى كه در [حقانيت] آن هيچ ترديدى نيست [و] مايه هدايت تقواپيشگان است (۲)

الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ ﴿۳﴾
آنان كه به غيب ايمان مى ‏آورند و نماز را بر پا مى دارند و از آنچه به ايشان روزى داده‏ ايم انفاق مى كنند (۳)

وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَبِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ ﴿۴﴾
و آنان كه بدانچه به سوى تو فرود آمده و به آنچه پيش از تو نازل شده است ايمان مى آورند و آنانند كه به آخرت يقين دارند (۴)

أُولَئِكَ عَلَى هُدًى مِنْ رَبِّهِمْ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴿۵﴾
آنان برخوردار از هدايتى از سوى پروردگار خويشند و آنان همان رستگارانند (۵)

mohammadhossein
2017/09/11, 04:39
سوره ۳۳: الأحزاب - جزء ۲۱, ۲۲ - ترجمه فولادوند
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/book-1.png تغيير سوره و ترجمه (http://www.parsquran.com/data/show.php?sura=33&ayat=0&user=far&lang=far#)

http://forums.boursy.com/imported/2016/12/soundF-1.png تلاوت (http://www.parsquran.com/data/show.php?sura=33&ayat=0&user=far&lang=far#)
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/magnF-1.pngجستجو (http://www.parsquran.com/data/show.php?sura=33&ayat=0&user=far&lang=far#)



بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان

إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا ﴿۵۶﴾
خدا و فرشتگانش بر پيامبر درود مى‏ فرستند اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد بر او درود فرستيد و به فرمانش بخوبى گردن نهيد (۵۶)

إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُهِينًا ﴿۵۷﴾
بى‏ گمان كسانى كه خدا و پيامبر او را آزار مى ‏رسانند خدا آنان را در دنيا و آخرت لعنت كرده و برايشان عذابى خفت ‏آور آماده ساخته است (۵۷)

وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ بِغَيْرِ مَا اكْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتَانًا وَإِثْمًا مُبِينًا ﴿۵۸﴾
و كسانى كه مردان و زنان مؤمن را بى‏آنكه مرتكب [عمل زشتى] شده باشند آزار مى ‏رسانند قطعا تهمت و گناهى آشكار به گردن گرفته‏ اند (۵۸)

يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ ذَلِكَ أَدْنَى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا ﴿۵۹﴾
اى پيامبر به زنان و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو پوششهاى خود را بر خود فروتر گيرند اين براى آنكه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند [به احتياط] نزديكتر است و خدا آمرزنده مهربان است (۵۹)

لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدِينَةِ لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ ثُمَّ لَا يُجَاوِرُونَكَ فِيهَا إِلَّا قَلِيلًا ﴿۶۰﴾
اگر منافقان و كسانى كه در دلهايشان مرضى هست و شايعه‏ افكنان در مدينه [از كارشان] باز نايستند تو را سخت بر آنان مسلط مى ‏كنيم تا جز [مدتى] اندك در همسايگى تو نپايند (۶۰)

مَلْعُونِينَ أَيْنَمَا ثُقِفُوا أُخِذُوا وَقُتِّلُوا تَقْتِيلًا ﴿۶۱﴾
از رحمت‏ خدا دور گرديده و هر كجا يافته شوند گرفته و سخت كشته خواهند شد (۶۱)

سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلًا ﴿۶۲﴾
در باره كسانى كه پيشتر بوده‏ اند [همين] سنت‏ خدا [جارى بوده] است و در سنت‏ خدا هرگز تغييرى نخواهى يافت (۶۲)

mohammadhossein
2017/09/12, 04:40
سوره ۶: الأنعام - جزء ۷, ۸ - ترجمه فولادوند
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/book-1.png تغيير سوره و ترجمه (http://www.parsquran.com/data/show.php?sura=6&ayat=0&user=far&lang=far#)
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/soundF-1.png تلاوت (http://www.parsquran.com/data/show.php?sura=6&ayat=0&user=far&lang=far#)
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/magnF-1.pngجستجو (http://www.parsquran.com/data/show.php?sura=6&ayat=0&user=far&lang=far#)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان


قُلْ إِنَّنِي هَدَانِي رَبِّي إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ دِينًا قِيَمًا مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ﴿۱۶۱﴾
بگو آرى پروردگارم مرا به راه راست هدايت كرده است دينى پايدار آيين ابراهيم حق‏گراى و او از مشركان نبود (۱۶۱)

قُلْ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۱۶۲﴾
بگو در حقيقت نماز من و [ساير] عبادات من و زندگى و مرگ من براى خدا پروردگار جهانيان است (۱۶۲)

لَا شَرِيكَ لَهُ وَبِذَلِكَ أُمِرْتُ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ ﴿۱۶۳﴾
[كه] او را شريكى نيست و بر اين [كار] دستور يافته‏ ام و من نخستين مسلمانم (۱۶۳)

قُلْ أَغَيْرَ اللَّهِ أَبْغِي رَبًّا وَهُوَ رَبُّ كُلِّ شَيْءٍ وَلَا تَكْسِبُ كُلُّ نَفْسٍ إِلَّا عَلَيْهَا وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى ثُمَّ إِلَى رَبِّكُمْ مَرْجِعُكُمْ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ ﴿۱۶۴﴾
بگو آيا جز خدا پروردگارى بجويم با اينكه او پروردگار هر چيزى است و هيچ كس جز بر زيان خود [گناهى] انجام نمى‏ دهد و هيچ باربردارى بار [گناه] ديگرى را برنمى دارد آنگاه بازگشت‏ شما به سوى پروردگارتان خواهد بود پس ما را به آنچه در آن اختلاف میکرديد آگاه خواهد كرد (۱۶۴)

وَهُوَ الَّذِي جَعَلَكُمْ خَلَائِفَ الْأَرْضِ وَرَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ إِنَّ رَبَّكَ سَرِيعُ الْعِقَابِ وَإِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿۱۶۵﴾
و اوست كسى كه شما را در زمين جانشين [يكديگر] قرار داد و بعضى از شما را بر برخى ديگر به درجاتى برترى داد تا شما را در آنچه به شما داده است بيازمايد آرى پروردگار تو زودكيفر است و [هم] او بس آمرزنده مهربان است (۱۶۵)

mohammadhossein
2017/09/13, 04:39
سوره ۹۱: الشمس - جزء ۳۰ - ترجمه فولادوند
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/book-1.png تغيير سوره و ترجمه (http://www.parsquran.com/data/show.php?user=far&lang=far&ayat=1&sura=91#)
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/soundF-1.png تلاوت (http://www.parsquran.com/data/show.php?user=far&lang=far&ayat=1&sura=91#)
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/magnF-1.pngجستجو (http://www.parsquran.com/data/show.php?user=far&lang=far&ayat=1&sura=91#)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان

وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا ﴿۱﴾
سوگند به خورشيد و تابندگى‏ اش (۱)

وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا ﴿۲﴾
سوگند به ماه چون پى [خورشيد] رود (۲)

وَالنَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا ﴿۳﴾
سوگند به روز چون [زمين را] روشن گرداند (۳)

وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَاهَا ﴿۴﴾
سوگند به شب چو پرده بر آن پوشد (۴)

وَالسَّمَاءِ وَمَا بَنَاهَا ﴿۵﴾
سوگند به آسمان و آن كس كه آن را برافراشت (۵)

وَالْأَرْضِ وَمَا طَحَاهَا ﴿۶﴾
سوگند به زمين و آن كس كه آن را گسترد (۶)

وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا ﴿۷﴾
سوگند به نفس و آن كس كه آن را درست كرد (۷)

فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا ﴿۸﴾
سپس پليدكارى و پرهيزگارى‏ اش را به آن الهام كرد (۸)

قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا ﴿۹﴾
كه هر كس آن را پاك گردانيد قطعا رستگار شد (۹)

وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا ﴿۱۰﴾
و هر كه آلوده‏ اش ساخت قطعا درباخت (۱۰)

mohammadhossein
2017/09/14, 04:22
سوره ۲۱: الأنبياء - جزء ۱۷ - ترجمه فولادوند
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/book-1.png تغيير سوره و ترجمه (http://www.parsquran.com/data/show.php?sura=21&ayat=0&user=far&lang=far#)
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/soundF-1.png تلاوت (http://www.parsquran.com/data/show.php?sura=21&ayat=0&user=far&lang=far#)
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/magnF-1.pngجستجو (http://www.parsquran.com/data/show.php?sura=21&ayat=0&user=far&lang=far#)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
قُلْ إِنَّمَا أُنْذِرُكُمْ بِالْوَحْيِ وَلَا يَسْمَعُ الصُّمُّ الدُّعَاءَ إِذَا مَا يُنْذَرُونَ ﴿۴۵﴾
بگو من شما را فقط به وسيله وحى هشدار مى‏ دهم و[لى] چون كران بيم داده شوند دعوت را نمى ‏شنوند (۴۵)

وَلَئِنْ مَسَّتْهُمْ نَفْحَةٌ مِنْ عَذَابِ رَبِّكَ لَيَقُولُنَّ يَا وَيْلَنَا إِنَّا كُنَّا ظَالِمِينَ ﴿۴۶﴾
و اگر شمه‏ اى از عذاب پروردگارت به آنان برسد خواهند گفت اى واى بر ما كه ستمكار بوديم (۴۶)

وَنَضَعُ الْمَوَازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيَامَةِ فَلَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئًا وَإِنْ كَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنَا بِهَا وَكَفَى بِنَا حَاسِبِينَ ﴿۴۷﴾
و ترازوهاى داد را در روز رستاخيز مى ‏نهيم پس هيچ كس [در] چيزى ستم نمى ‏بيند و اگر [عمل] هموزن دانه خردلى باشد آن را مى ‏آوريم و كافى است كه ما حسابرس باشيم (۴۷)

وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى وَهَارُونَ الْفُرْقَانَ وَضِيَاءً وَذِكْرًا لِلْمُتَّقِينَ ﴿۴۸﴾
و در حقيقت به موسى و هارون فرقان داديم و [كتابشان] براى پرهيزگاران روشنايى و اندرزى است (۴۸)

الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ وَهُمْ مِنَ السَّاعَةِ مُشْفِقُونَ ﴿۴۹﴾
[همان] كسانى كه از پروردگارشان در نهان مى‏ ترسند و از قيامت هراسناكند (۴۹)

وَهَذَا ذِكْرٌ مُبَارَكٌ أَنْزَلْنَاهُ أَفَأَنْتُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ ﴿۵۰﴾
و اين [كتاب] كه آن را نازل كرده‏ ايم پندى خجسته است آيا باز هم آن را انكار مى ‏كنيد (۵۰)

mohammadhossein
2017/09/14, 05:59
آشنایی مختصر با قرآن؛


سوره ی جدا کننده حق و باطل (http://www.rozenews.com/view/5505/سوره-ی-جدا-کننده-حق-و-باطل)





فرقان یکى از نامهاى قرآن است. به این اعتبار که این کتاب، جدا کننده حق از باطل و هدایت از گمراهى است. به آیه اول رجوع شود.





بیست و پنجمین سوره از کلام الله مجید، سوره مبارکه فرقان است.


http://forums.boursy.com/imported/2017/09/634440237349877001-1.jpg
فرقان به معنای جدا کننده است.
فرقان یکى از نام هاى قرآن است. به این اعتبار که این کتاب، جدا کننده حق از باطل و هدایت از گمراهى است. به آیه اول رجوع شود.
این سوره کلا در تقویت روحى پیامبر در تبلیغ مکتب و استقامت در رویارویى با مشرکین و عناد و لجاجت آنهاست.
طرح کردن قیامت و حسرت‏ هاى مردم در آن روز، براى بیدار کردن وجدان بشرى از غفلت است. در این سوره از نعمت هاى خورشید، شب و روز، باد و دریا و ... یاد شده و از آیه 63 به بعد صفات متعددى براى «عباد الرحمن‏» آمده است. در مکه نازل شده و 77 آیه دارد.

mohammadhossein
2017/09/14, 06:01
چهل حديث « حق و باطل »
قرآن کريم : وَ لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَـكْـتُمُوا الْحَقَّ وَ اَ نْتُمْ تَعْلَمونَ؛ [سوره بقره، آيه ۴۲] (http://forums.boursy.com/)
حق را با باطل مخلوط نكنيد، و حقيقت را با اين كه مى دانيد، پنهان نكنيد.



۱ پيامبر صلي الله عليه و آله:يا اَيُّهَا النّاسُ اِنَّما هُوَ اللّه ُ وَ الشَّيْطانُ وَ الْحَقُّ وَ الْباطِلُ وَالْهُدى وَالضَّلالَةُ وَ الرُّشْدُ وَ الْغَىُّ وَ الْعاجِلَةُ وَ الآجِلَةُ وَ الْعاقِبَةُ وَ الْحَسَناتُ وَ السَّيِّئاتُ فَما كانَمِنْ حَسَناتٍ فَلِلّهِ وَ ما كانَ مِنْ سَيِّئاتٍ فَلِلشَّيْطانِ لَعَنَهُ اللّه ُ؛

اى مردم! جز اين نيست كه خداست و شيطان، حق است و باطل، هدايت است وضلالت، رشد است و گمراهى، دنياست و آخرت، خوبى هاست و بدى ها. هر چه خوبىاست از آنِ خداست و هر چه بدى است از آنِ شيطان ملعون است.[كافى، ج ۲، ص ۱۶، ح ۲] (http://forums.boursy.com/)



۲ امام على عليه السلام:اَلْحَقُّ طَريقُ الْجَنَّةِ وَ الْباطِلُ طَريقُ النّارِ وَ عَلى كُلِّ طَريقٍ داعٍ؛

حق، راه بهشت است و باطل، راه جهنم و بر سر هر راهى دعوت كننده اى است.[نهج السعادة، ج ۳، ص ۲۹۱] (http://forums.boursy.com/)



۳ امام على عليه السلام:ظَـلَمَ الْحَقَّ مَنْ نَصَرَ الْباطِلَ؛

هر كس باطل را يارى كند، به حق ستم كرده است.[غررالحكم، ح ۶۰۴۱] (http://forums.boursy.com/)



۴ امام على عليه السلام:لا يُؤنِسَنَّكَ اِلاَّ الْحَقُّ وَ لا يوحِشَنَّكَ اِلاَّ الْباطِلُ؛

مبادا جز حق، با تو اُنس بگيرد و جز باطل، از تو بهراسد.[نهج البلاغه، از خطبه ۱۳۰] (http://forums.boursy.com/)



۵ امام على عليه السلام:اَما اِنَّهُ لَيْسَ بَيْنَ الْحَقِّ وَ الْباطِلِ اِلاّ اَرْبَعُ اَصابِـعَ - فَسُئِلَ عَنْ مَعْنىقَولِهِ هذا، فَجَمَعَ اَصابِعَهُ وَ وَضَعَها بَيْنَ اُذُنِهِ وَ عَيْنِهِ - ثُمَّ قالَ: اَ لْباطِلُ اَنْ تَقولَ: سَمِعْتُوَ الْحَقُّ اَنْ تَقولَ: رَأَيْتُ؛

هان! ميان حق و باطل جز چهار انگشت فاصله نيست. از آن حضرت دربارهمعناى اين فرمايش سؤال شد. امام انگشتان خود را به هم چسباند و آنها راميان گوش و چشم خود گذاشت و آن گاه فرمودند: باطل اين است كه بگويى: شنيدمو حق آن است كه بگويى: ديدم.[نهج البلاغه، از خطبه ۱۴۱] (http://forums.boursy.com/)



۶ امام على عليه السلام:فَلَوْ اَنَّ الْباطِلَ خَلَصَ مِنْ مِزاجِ الْحَقِّ لَمْ يَخْفَ عَلى المُرتادينَ وَ لَوْ اَنَّالْحَقَّ خَلَصَ مِنْ لَبْسِ الْباطِلِ انْقَطَعَتْ عَنْهُ اَلْسُنُ الْمُعانِدينَ وَلكِنْ يُوْخَذُ مِنْ هذا ضِغْثٌوَ مِنْ هذا ضِغْثٌ؛

اگر باطل با حق درنياميزد، بر حقيقت جويان پوشيده نمى مانَد و اگر حق با باطلآميخته نشود، زبان دشمنان آن بريده مى شود، ليكن مشتى از آن برداشته مى شود ومشتى از اين. (و بدين ترتيب حق و باطل درهم آميخته مى شود و شبهه پيش مى آيد).[نهج البلاغه، خطبه ۵۰] (http://forums.boursy.com/)



۷ امام صادق عليه السلام:اَبَى اللّه ُ اَنْ يُعَرِّفَ باطِلاً حَقّا اَبَى اللّه َ اَنْ يَجْعَلَ الْحَقَّ فى قَلْبِ الْمُؤْمِنِباطِلاً لا شَكَّ فيهِ وَ اَبَى اللّه ُ اَنْ يَجْعَلَ الْباطِلَ فى قَلْبِ الْـكافِر الْمُخالِفِ حَقّـا لا شَكَّ فيهِوَ لَوْ لَمْ يَجْعَلْ هذا هكَذا ما عُرِفَ حَقٌّ مِنْ باطِلٍ؛

خداوند اِبا دارد از اين كه باطلى را حق معرفى نمايد، خداوند اِبا دارد از اين كه حق را در دلمؤمن، باطلى ترديدناپذير جلوه دهد، خداوند اِبا دارد از اين كه باطل را در دل كافر حق ستيز بهصورت حقى ترديدناپذير جلوه دهد، اگر چنين نمى كرد، حق از باطل شناخته نمى شد.[محاسن، ج ۱، ص ۲۷۷] (http://forums.boursy.com/)



۸ امام صادق عليه السلام:لا يَسْتَيْقِنُ الْقَلْبُ اَنَّ الْحَقَّ باطِلٌ اَبَدا وَ لا يَسْتَيقِنُ اَنَّ الْباطِلَ حَقٌّ اَبَدا؛

هرگز دل به باطل بودن حق و به حق بودن باطل يقين نمى كند.[تفسير العياشى، ج ۲، ص ۵۳، ح ۳۹] (http://forums.boursy.com/)



۹ پيامبر صلي الله عليه و آله:اَمّا عَلامَةُ التّائِبِ فَاَرْبَعَةٌ: اَلنَّصيحَةُ لِلّهِ فى عَمَلِهِ وَ تَرْكُ الْباطِلِ وَ لُزومُالْحَقِّ وَ الْحِرْصُ عَلَى الْخَيْرِ ؛

نشانه توبه كننده چهار است: عمل خالصانه براى خدا، رها كردن باطل، پايبندى بهحق و حريص بودن بر كار خير.[تحف العقول، ص ۲۰] (http://forums.boursy.com/)



۱۰ امام على عليه السلام:ـ وَ قَدْ سُئِلَ عَنْ تَفسيرِ السُّنَّةِ وَ الْبِدْعَةِ وَ الْجَماعَةِ وَ الْفُرْقَهِ ـ : اَلسُّنَّةُ ـو اللّه ِ ـ سُنَّةُ مُحمِّدٍ صلي الله عليه و آله وَ الْبِدْعَةُ ما فارَقَها وَ الْجَماعَةُ ـ وَ اللّه ِ ـ مُجامَعَةُ اَهْلِ الْحَقِّ وَ اِنْقَلّوا وَ الْفُرقَةُ مُجامَعَةُ اَهْلِ الْباطِلِ وَ اِنْ كَثُروا؛

در پاسخ به پرسش از معناى سنّت، بدعت، جماعت و تفرقه فرمودند: به خدا سوگند،سنّت، همان سنّت محمّد صلي الله عليه و آله است و بدعت آنچه خلاف آن باشد و به خدا قسم، جماعت،همدست شدن با اهل حق است هر چند اندك باشند و تفرقه، همدستى با اهل باطلاست هر چند بسيار باشند.[كنزالعمّال، ح ۱۶۴۴] (http://forums.boursy.com/)



۱۱ امام على عليه السلام:اَلا وَ مَنْ اَكَلَهُ الْحَقُّ فَاِلَى الجَنَّةِ وَ مَنْ اَكَلَهُ الباطِلُ فَاِلَى النّارِ؛

بدانيد كه هر كس در راه حق از دنيا برود، به بهشت و هر كس در راه باطل از دنيا برود،به جهنم مى رود.[نهج البلاغه، از نامه ۱۷] (http://forums.boursy.com/)



۱۲ امام على عليه السلام:اَلْحَقُّ سَيْفٌ قاطِعٌ عَلى اَهْلِ الْباطِلِ؛

حق، شمشير بُرَّنده اى است بر ضد اهل باطل.[عيون الحكم والمواعظ، ص ۲۸] (http://forums.boursy.com/)



۱۳ امام على عليه السلام:قَليلُ الْحَقِّ يَدْفَعُ كَثيرَ الباطِلِ كَما اَنَّ الْقَليلَ مِنَ النّارِ يُحْرِقُكَثيرَ الْحَطَبِ؛

اندكى حقّ، بسيارى باطل را نابود مى كند، همچنان كه اندكى آتش، هيزم هاىفراوانى را مى سوزاند.[غررالحكم، ح ۶۷۳۵] (http://forums.boursy.com/)



۱۴ امام صادق عليه السلام:لَيْسَ مِنْ باطِلٍ يَقومُ بِاِزاءِ الْحَقِّ اِلاّ غَلَبَ الْحَقُّ الْباطِلَ وَ ذلِكَ قَولُهُ:«بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الباطِلِ فَيَدْمَغُهُ...»؛

هيچ باطلى نيست كه در برابر حق بايستد مگر آن كه حق بر باطل چيره مى شود واين سخن خداوند است: «بلكه حق را بر سر باطل مى زنيم كه آن را در هم مى كوبد...».[كافى، ج ۸ ، ص ۲۴۲] (http://forums.boursy.com/)



۱۵ پيامبر صلي الله عليه و آله:اَلْـحَقُّ ثَقيلٌ مُرٌّ وَ الْباطِلُ خَفيفٌ حُلْوٌ وَ رُبَّ شَهْوَةِ ساعَةٍ تورِثُحُزْنا طَويلاً؛

حق، سنگين و تلخ است و باطل، سبك و شيرين و بسا خواهش و هوا و هوسى كهلحظه اى بيش نمى ماند، اما غم و اندوهى طولانى به دنبال مى آورد.[مكارم الاخلاق، ص ۴۶۵] (http://forums.boursy.com/)



۱۶ امام على عليه السلام:اِصْبِرْ عَلى مَرارَةِ الْحَقِّ وَ ايّاكَ اَنْ تَنْخَدِعَ لِحَلاوَةِ الباطِلِ؛

تلخى حق را تحمل كن، و مبادا كه فريب شيرينى باطل را بخورى.[غررالحكم، ح ۲۴۷۲] (http://forums.boursy.com/)



۱۷ امام كاظم عليه السلام:قُلِ الْحَقَّ وَ اِنْ كانَ فيهِ هَلاكُكَ فَاِنَّ فيهِ نَجاتَكَ... اِتَّقِ اللّه َ وَ دَعِ الْباطِلَوَ اِنْ كانَ فيهِ نَجاتُكَ فَاِنَّ فيهِ هَلاكَكَ؛

حق را بگو اگر چه نابودى تو در آن باشد، زيرا كه نجات تو در آن است... تقواى الهىپيشه كن و باطل را فرو گذار هر چند [به ظاهر] نجات تو در آن باشد، زيرا كه نابودى تو درآن است.[تحف العقول، ص ۴۰۸] (http://forums.boursy.com/)



۱۸ امام على عليه السلام:عُبيدُاللّه ِ بْنُ اَبى رافِعٍ مَولى رَسولِ اللّه ِ صلي الله عليه و آله اِنَّ الحَروريَّةَ لَمّا خَرَجَتْ وَهُوَ مَع عَلِىِّ بنِ اَبى طالِبٍ قالوا: لا حُكْمَ اِلاّ لِلّهِ، قالَ عَلىٌّ: كَلِمَةُ حَقٍّ اُريدَ بِها باطِلٌ؛

عبيداللّه بن ابى رافع، وابسته پيامبر صلي الله عليه و آله زمانى كه حروريه (خوارج) سر به نافرمانىبرداشتند، او با على بن ابى طالب بود. آنها مى گفتند: داورى جز از آنِ خدا نيست.على عليه السلامفرمودند: اين سخن حقى است براى نيّت باطلى.[كنزالعمّال، ح ۳۱۵۵۶] (http://forums.boursy.com/)



۱۹ امام على عليه السلام:اِنَّ مَنْ لا يَنْفَعُهُ الْحَقُّ يَضُرُّهُ الْباطِلُ وَ مَنْ لا يَسْتَقيمُ بِهِ الْهُدى تَضُرُّهُالضَّلالَةُ وَ مَنْ لا يَنْفَعُهُ الْيَقينُ يَضُرُّهُ الشَّكُّ؛

براستى كه هر كس را حق سود ندهد، باطل زيانش رساند و هر كس به راه هدايتنرود، به كجراهه گمراهى افتد و هر كس يقين، او را سود نبخشد، شكّ زيانش رساند.[تحف العقول، ص ۱۵۲] (http://forums.boursy.com/)



۲۰ امام على عليه السلام:اِنَّ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ لا يُعْرَفانِ بِالنّاسِ، وَ لكِنِ اعْرِفِ الْحَقَّ بِاتِّباعِ مَنِاتَّبَعَهُ وَ الْباطِلَ بِاجْتِنابِ مَنِ اجْتَنَبَهُ؛

حق و باطل به مردم (و شخصيت افراد) شناخته نمى شوند بلكه حق را به پيروىكسى كه از آن پيروى مى كند بشناس و باطل را به دورى كسى كه از آن دورى مى كند.[امالى طوسى، ص ۱۳۴، ح ۲۱۶] (http://forums.boursy.com/)



۲۱ امام على عليه السلام:لا تُقاتِلوا (تَقْتُلوا) الخَوارِجَ بَعْدى، فَلَيسَ مَنْ طَلَبَ الحَقَّ فَاَخْطَـأَهُ كَمَنْطَلَبَ الْباطِلَ فَأدْرَكَهُ؛

بعد از من با خوارج نجنگيد (آنان را نكشيد)؛ زيرا كسى كه طالب حق باشد و به آننرسد، با كسى كه جوياى باطل باشد و به آن دست يابد، يكسان نيست.[نهج البلاغه، از خطبه ۶۱] (http://forums.boursy.com/)



۲۲ امام باقر عليه السلام:ما بَيْنَ الْحَقِّ وَ الْباطِلِ اِلاّ قِلَّةُ الْعَقْلِ. قيلَ: وَ كَيْفَ ذلِكَ يَابْنَ رَسولِ اللّه ِ؟قالَ: اِنَّ الْعَبْدَ يَعْمَلُ الْعَمَلَ الَّذى هُوَ لِلّهِ رِضا فَيُريدُ بِهِ غَيْرَ اللّه ِ فَلَو اَنَّهُ اَخْلَصَ لِلّهِ لَجاءَهُالَّذى يُريدُ فى اَسْرَعَ مِنْ ذلِكَ؛

ميان حق و باطل جز كم عقلى فاصله نيست. عرض شد: چگونه، اى فرزند رسولخدا؟ فرمودند: انسان كارى را كه موجب رضاى خداست براى غير خدا انجام مى دهد، درصورتى كه اگر آن را خالص براى رضاى خدا انجام مى داد، زودتر به هدف خود مى رسيدتا براى غير خدا.[محاسن، ج ۱، ص ۲۵۴، ح ۲۸۰] (http://forums.boursy.com/)



۲۳ پيامبر صلي الله عليه و آله:ايّاكُمْ وَ التَّلَوُّنَ فى دينِ اللّه ِ فَاِنَّ جَماعَةً فيما تَـكْرَهونَ مِنَ الْحَقِّ خَيْرٌمِنْ فُرْقَةٍ فيما تُحِبّونَ مِنَ الْباطِلِ وَ اِنَّ اللّه َ سُبْحانَهُ لَمْ يُعْطِ اَحَدا بِفُرْقَةٍ خَيْرا مِمَّنْمَضى وَ لا مِمَّنْ بَقىَ ؛

از چند رنگى و اختلاف در دين خدا بپرهيزيد، زيرا يكپارچگى در آنچه حق استولى شما آن را ناخوش مى داريد، از پراكندگى در آنچه باطل است اما خوشايند شمامى باشد، بهتر است. خداى سبحان به هيچ يك از گذشتگان و باقى ماندگان بر اثر تفرقهو جدايى خير و خوبى عطا نكرده است.[نهج البلاغه، از خطبه ۱۷۶] (http://forums.boursy.com/)



۲۴ امام على عليه السلام:اَلْكَـيِّسُ صَديقُهُ الْحَقُّ وَ عَدُوُّهُ الْباطِلُ؛

انسان زيرك، دوستش حق است و دشمنش باطل.[غررالحكم، ح ۱۵۲۴] (http://forums.boursy.com/)



۲۵ امام على عليه السلام:ثَلاثٌ فيهِنَّ النَّجاةُ: لُزومُ الْحَقِّ وَ تَجَنُّبُ الْباطِلِ وَ رُكوبُ الْجِدِّ؛

نجات و رستگارى در سه چيز است: پايبندى به حق، دورى از باطل و سوار شدنبر مركب جدّيت.[غررالحكم، ح ۴۶۶۱] (http://forums.boursy.com/)



۲۶ حضرت مسيح عليه السلام:خُذُوا الْحَقَّ مِنْ اَهْلِ الْباطِلِ وَ لا تَأْخُذُوا الْباطِلَ مِنْ اَهْلِ الْحَقِّ،كونوا نُقّادَ الْكَلامِ؛

حق را از اهل باطل فراگيريد و باطل را از اهل حق فرا نگيريد. سخن سنج باشيد.[محاسن، ج ۱، ص ۲۲۹، ح ۱۵۹] (http://forums.boursy.com/)



۲۷ امام سجاد عليه السلام:اللّهُمَّ اِنّى اَعوذُ بِكَ مِنْ... ايثارِ الْباطِلِ عَلَى الْحَقِّ...؛

خدايا به تو پناه مى برم از اين كه باطل را بر حق ترجيح دهم.[صحيفه سجّاديه، از دعاى هشتم] (http://forums.boursy.com/)



۲۸ امام سجّاد عليه السلام:اَللّهُمَّ... وَ اَزْهِقِ الْباطِلَ عَنْ ضَمائِرِنا وَ اَثْبِتِ الْحَقَّ فى سَرائِرِنا، فَاِنَّالشُّكوكَ وَ الظُّنونَ لَواقِحُ الْفِتَنِ وَ مُكَدِّرَةٌ لِصَفْوِ الْمَنائِحِ وَ الْمِنَنِ؛

بار الها... باطل را از درون ما محو نما و حق را در باطن ما جاى ده. زيرا كه ترديدها وگمان ها فتنه زايند و بخشش ها و نعمت ها را تيره مى سازند.[صحيفه سجاديه الجامعه، ص ۴۱۰] (http://forums.boursy.com/)



۲۹ پيامبر صلي الله عليه و آله:ثَلاثُ خِصالٍ مَنْ كُنَّ فيهِ فَقَدِ اسْتَـكْمَلَ خِصالَ الاْيمانِ: اَلَّذى إذا رَضىَلَمْ يُدْخِلْهُ رِضاهُ فى باطِلٍ وَ اِنْ غَضِبَ لَم يُخرِجْهُ مِنَ الحَقِّ وَ لَو قَدَرَ لَمْ يَتَعاطَ مالَيْسَ لَهُ؛

سه ويژگى است كه در هر كس يافت شود، ويژگى هاى ايمان كامل مى گردد: آن كهوقتى خشنود گردد، خشنودى اش او را به باطل نكشاند و خشمش او را به هنگام خشم،از حق برون نبرد و هر گاه توان يافت، به آنچه از او نيست، دست درازى نكند.[الاصول الستة عشر، ص ۳۵] (http://forums.boursy.com/)



۳۰ امام باقر عليه السلام:اِتَّقُوا اللّه َ وَ اسْتَعينوا عَلى ما اَنْتُمْ عَلَيْهِ بِالْوَرَعِ وَ الاِْجْتِهادِ فى طاعَةِ اللّه ِفَاِنَّ اَشَدَّ ما يَكونُ اَحَدُكُمْ اغْتباطا ما هُوَ عَلَيْهِ لَوْ قَدْ صارَ فى حَدِّ الآْخِرَةِ وَ انْقَطَعَتِالدُّنْيا عَنْهُ فَاِذا كانَ فى ذلِكَ الحَدِّ عَرَفَ اَنَّهُ قَدِ اسْتَقْبَلَ النَّعيمَ وَ الْكَرامَةَ مِنَ اللّه ِ وَالْبُشْرى بِالْجَنَّةِ وَ اَمِنَ مِمَّنْ كانَ يَخافُ وَ اَيْقَنَ اَنَّ الَّذى كانَ عَلَيْهِ هُوَ الْحَقُّ وَ اَنَّ مَنْخالَفَ دينَهُ عَلى باطِلٍ هالِكٍ؛

تقواى خدا پيشه كنيد و در راهى كه برگزيده ايد از پارسايى و تلاش در اطاعتفرامين الهى كمك بجوييد، كه اگر چنين كرديد بيشترين غبطه به حال يكى از شماآنگاه خواهد بود كه به سر حدّ آخرت برسد و ارتباط وى از دنيا قطع شده باشد، پسآنگاه كه به چنين منزلگاهى رسيد مى فهمد (مى بيند) كه نعمت و كرامت از طرفخداوند به وى رو نموده و بشارت بهشت به وى داده مى شود و ايمن مى شود از آنچهمى ترسيد و يقين مى كند كه راهش بر حق بوده و هر كس بر خلاف راه او بوده بر باطلىهلاك كننده بوده است.[محاسن، ج ۱، ص ۱۷۷] (http://forums.boursy.com/)



۳۱ امام صادق عليه السلام:اِنَّ مِنْ حَقيقَةِ الاْيمانِ اَنْ تُؤْثِرَ الْحَقَّ وَ اِنْ ضَرَّكَ عَلَى الْباطِلِ وَ اِنْنَفَعَكَ وَ اَنْ لا يَجوزَ مَنْطِقُكَ عِلْمَكَ؛

از حقيقت ايمان اين است كه حق را بر باطل مقدم دارى، هر چند حق به ضرر تو وباطل به نفع تو باشد و نيز از حقيقت ايمان آن است كه گفتار تو از دانشت بيشتر نباشد.[محاسن، ج ۱، ص ۲۰۵] (http://forums.boursy.com/)



۳۲ امام صادق عليه السلام:اِنَّ لِلْحقِّ دَوْلَةً وَ لِلْباطِلِ دَوْلَةً وَ كُلُّ واحِدٍ مِنْهُما فى دَوْلَةِصاحِبِهِ ذَليلٌ؛

براستى كه حق را دولتى است و باطل را دولتى، و هر يك از اين دو، در دولت ديگرىذليل است.[كافى، ج ۲، ص ۴۴۷، ح ۱۲] (http://forums.boursy.com/)



۳۳ امام صادق عليه السلام:لَنْ تَبْقَى الاَرْضُ اِلاّ وَ فيها عالِمٌ يَعْرِفُ الْحَقَّ مِنَ الباطِلِ؛

هرگز زمين باقى نمى ماند مگر آن كه در آن دانشمندى وجود دارد كه حق را ازباطل مى شناسد.[محاسن، ج ۱، ص ۲۳۴] (http://forums.boursy.com/)



۳۴ امام صادق عليه السلام:قُلْتُ لاَِبى عَبْدِ اللّه ِ عليه السلام: اُطْعِمُ سائِلاً لا اَعْرِفُهُ مُسْلِما؟ فَقالَ: نَعَمْ اَعْطِمَنْ لا تَعْرِفُهُ بِوِلايَةٍ وَ لا عَداوَةٍ لِلْحَقِّ اِنَّ اللّه َ عَزَّوَجَلَّ يَقولُ: «و قولوا لِلنّاسِ حُسْنا» ولا تُطْعِمْ مَنْ نَصَبَ لِشَىْ ءٍ مِنَ الْحَقِّ اَوْ دَعا اِلى شَىْ ءٍ مِنَ الْباطِلِ؛

به امام صادق عليه السلام گفتم: آيا به فقيرى كه نمى دانم مسلمان است غذا بدهم؟ حضرتفرمود: آرى، به كسى كه نمى دانى دوست است يا دشمن حق، غذا بده؛ زيرا خداوندمى فرمايد: «با مردم به نيكى سخن بگوييد» ولى به كسى كه با حق دشمنى مى كند و يا بهباطلى دعوت مى كند غذا مده.[كافى، ج ۴، ص ۱۳] (http://forums.boursy.com/)



۳۵ پيامبر صلي الله عليه و آله:لا يُكْمِلُ الْمُؤمِنُ ايمانَهُ حَتّى يَحتَوىَ عَلى مِائَةٍ وَ ثَلاثِ خِصالٍ:... لايَقْبَلُ الْباطِلَ مِن صَديقِهِ وَ لا يَرُدُّ الْحَقَّ مِنْ عَدُوِّهِ...؛

ايمان مؤمن كامل نمى شود، مگر آن كه ۱۰۳ صفت در او باشد:... باطل را از دوستشنمى پذيرد و در مقابله با دشمن، حق را پايمال نمى كند.[بحارالأنوار، ج ۶۷، ص ۳۱۰] (http://forums.boursy.com/)



۳۶ امام صادق عليه السلام:كَلامٌ فى حَقٍّ خَيرٌ مِن سُكوتٍ عَلى باطِلٍ؛

سخن گفتن درباره حق، از سكوتى بر باطل بهتر است.[من لا يحضره الفقيه، ج ۴، ص ۳۹۶] (http://forums.boursy.com/)



۳۷ امام على عليه السلام:اِتَّقوا خِداعَ الاْمالِ فَكَمْ مِنْ مُؤَمِّلِ يَوْمٍ لَمْ يُدْرِكْهُ وَ بانى بِناءٍ لَمْ يَسْكُنْهُوَ جامِعِ مالٍ لَمْ يأكُلْهُ وَ لَعَلَّهُ مِنْ باطِلٍ جَمَعَهُ وَ مِنْ حَقٍّ مَنَعَهُ اَصابَهُ حَراما وَ احْتَمَلَبِهِ اَثاما؛

از خدعه و حيله آرزوها بپرهيزيد. چه بسيار آرزومندِ روزى كه به آن روز نمى رسد وچه بسيار سازنده اى كه در ساخته اش ساكن نمى شود و چه بسيار جمع كننده مالى كه ازآن استفاده نمى كند و شايد آن مال را از باطل به دست آورده و يا از حق كسى جلوگيرىكرده، تا به آن مال رسيده است و بايد بار همه آن گناهان را به دوش كشد.[غررالحكم، ح ۲۵۶۳] (http://forums.boursy.com/)



۳۸ امام على عليه السلام:اَ يُّهَا النّاسُ لَوْ لَمْ تَـتَخاذَلوا عَنْ نَصْرِ الْحَقِّ وَ لَمْ تَهِنوا عَنْ تَوْهينِالْباطِلِ، لَمْ يَطْمَعْ فيكُمْ مَنْ لَيْسَ مِثْلَكُمْ وَ لَمْ يَقْوَ مَنْ قَوىَ عَلَيْكُمْ... ؛

اى مردم! اگر در يارى حق كوتاهى نمى كرديد و در خوار ساختن باطل سستىنمى نموديد، كسانى كه همپايه شما نيستند، در شما طمع نمى كردند و هيچ قدرتى برشما مسلط نمى شد.[نهج البلاغه، از خطبه ۱۶۵] (http://forums.boursy.com/)



۳۹ امام على عليه السلام:مَنْ رَكِبَ الْباطِلَ اَذَلَّهُ مَرْكَبُهُ. مَن تَعَدَّى الحَقَّ ضاقَ مَذْهَبُهُ؛

كسى كه بر باطل سوار شود، مَركبش او را ذليل خواهد كرد. كسى كه از راه حقمنحرف شود راه بر او تنگ خواهد شد.[عيون الحكم والمواعظ، ص ۴۴۴] (http://forums.boursy.com/)



۴۰ امام على عليه السلام:نَحْنُ اَقَمْنا عَمودَ الْحَقِّ و هَزَمْنا جُيوشَ الْباطِلِ؛

ما (اهل بيت) ستون هاى حق را استوار و لشكريان باطل را متلاشى كرديم.[عيون الحكم والمواعظ، ص ۴۹۹] (http://forums.boursy.com/)

mohammadhossein
2017/09/14, 06:11
http://www.aftabir.com/articles/view/religion/religion/c7_1290256393p1.php/%D9%85%D9%84%D8%A7%DA%A9-%D8%AA%D9%85%DB%8C%DB%8C%D8%B2-%D8%AD%D9%82-%D9%88-%D8%A8%D8%A7%D8%B7%D9%84-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%DB%8C%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86-%DA%A9%D8%B1%DB%8C%D9%85

mohammadhossein
2017/09/14, 06:18
✅آدم عليه السّلام و داستان بهشت《 ق سوم》

??امام علی علیه السلام:

?خداوند آدم را در خانه ‏اي مسكن داد كه زندگي در آن گوارا بود.
?جايگاه او را امن و امان بخشيد و او را از شيطان و دشمني او ترساند.
?پس شيطان او را فريب داد، بدان علّت كه از زندگي آدم در بهشت و هم نشيني او با نيكان حسادت ورزيد.
?پس آدم عليه السّلام يقين را به ترديد و عزم استوار را به گفته‏ هاي ناپايدار شيطان فروخت
?و شادي خود را به ترس تبديل كرد، كه فريب خوردن براي او پشيماني آورد
?آنگاه خداي سبحان در توبه را بر روي آدم گشود
?و كلمه رحمت، بر زبان او جاري ساخت
?و به او وعده بازگشت به بهشت را داد.
?آنگاه آدم را به زمين، خانه آزمايش‏ها و مشكلات، فرود آورد تا ازدواج كند
?و فرزنداني پديد آورد و خداي سبحان از فرزندان او پيامبراني برگزيد.

? نهج البلاغه، خطبه ۱

mohammadhossein
2017/09/15, 04:20
سوره ۹۰: البلد - جزء ۳۰ - ترجمه فولادوند
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/book-1.png تغيير سوره و ترجمه (http://www.parsquran.com/data/show.php?user=far&lang=far&ayat=1&sura=90#)
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/soundF-1.png تلاوت (http://www.parsquran.com/data/show.php?user=far&lang=far&ayat=1&sura=90#)
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/magnF-1.pngجستجو (http://www.parsquran.com/data/show.php?user=far&lang=far&ayat=1&sura=90#)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان

لَا أُقْسِمُ بِهَذَا الْبَلَدِ ﴿۱﴾
سوگند به اين شهر (۱)

وَأَنْتَ حِلٌّ بِهَذَا الْبَلَدِ ﴿۲﴾
و حال آنكه تو در اين شهر جاى دارى (۲)

وَوَالِدٍ وَمَا وَلَدَ ﴿۳﴾
سوگند به پدرى [چنان] و آن كسى را كه به وجود آورد (۳)

لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي كَبَدٍ ﴿۴﴾
براستى كه انسان را در رنج آفريده‏ ايم (۴)

أَيَحْسَبُ أَنْ لَنْ يَقْدِرَ عَلَيْهِ أَحَدٌ ﴿۵﴾
آيا پندارد كه هيچ كس هرگز بر او دست نتواند يافت (۵)

يَقُولُ أَهْلَكْتُ مَالًا لُبَدًا ﴿۶﴾
گويد مال فراوانى تباه كردم (۶)

أَيَحْسَبُ أَنْ لَمْ يَرَهُ أَحَدٌ ﴿۷﴾
آيا پندارد كه هيچ كس او را نديده است (۷)

أَلَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَيْنَيْنِ ﴿۸﴾
آيا دو چشمش نداده‏ ايم (۸)

وَلِسَانًا وَشَفَتَيْنِ ﴿۹﴾
و زبانى و دو لب (۹)

وَهَدَيْنَاهُ النَّجْدَيْنِ ﴿۱۰﴾
و هر دو راه [خير و شر] را بدو نموديم (۱۰)

mohammadhossein
2017/09/16, 04:20
سوره 7: الأعراف - جزء 8, 9
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/book-1.png تغيير سوره و ترجمه (http://www.parsquran.com/data/showall.php?sura=7#)
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/soundF-1.png تلاوت (http://www.parsquran.com/data/showall.php?sura=7#)
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/magnF-1.pngجستجو (http://www.parsquran.com/data/showall.php?sura=7#)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان


وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ قَدْ جَاءَتْكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ فَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ ﴿۸۵﴾
انصاریان: و به سوی مردم مدین، برادرشان شعیب را [فرستادیم،] گفت: ای قوم من! خدا را بپرستید که شما را جز او معبودی نیست، یقیناً برهانی روشن از سوی پروردگارتان برای شما آمد، پس پیمانه و ترازو را تمام و کامل بدهید، و از اجناس و اموال و حقوق مردم مکاهید، و در زمین پس از اصلاح آن [به وسیله رسالت پیامبران] فساد مکنید، این [امور] برای شما بهتر است، اگر مؤمنید.
خرمشاهی: و به سوى [قوم‏] مدين برادرشان شعيب را [فرستاديم‏] كه گفت اى قوم من خداوند را كه خدايى جز او نداريد بپرستيد، به راستى كه حكم روشنى از سوى پروردگارتان براى شما آمده است، پس پيمانه و ترازو را درست بداريد [و تمام بدهيد] و به مردم اجناسشان را كم ندهيد، و در اين سرزمين پس از آنكه به صلاح آمده است، فتنه و فساد نكنيد كه اگر مؤمن باشيد اين برايتان بهتر است‏
فولادوند: و به سوى [مردم] مدين برادرشان شعيب را [فرستاديم] گفت اى قوم من خدا را بپرستيد كه براى شما هيچ معبودى جز او نيست در حقيقت‏ شما را از جانب پروردگارتان برهانى روشن آمده است پس پيمانه و ترازو را تمام نهيد و اموال مردم را كم مدهيد و در زمين پس از اصلاح آن فساد مكنيد اين [رهنمودها] اگر مؤمنيد براى شما بهتر است
قمشه‌ای: و به اهل مدین برادر آنها شعیب را فرستادیم، گفت: ای قوم، خدای یکتا را بپرستید که شما را جز او خدایی نیست، اکنون از جانب پروردگارتان بر شما برهانی روشن آمد پس در سنجش، کیل و وزن را تمام دهید و به مردم کم‌فروشی نکنید، و در زمین پس از نظم و اصلاح آن (با آمدن قوانین آسمانی)، به فساد برنخیزید. این کار (یعنی خدا را به یگانگی پرستیدن و با خلق به عدالت کوشیدن و در وزن خیانت نکردن) برای شما بسیار بهتر است اگر (به خدا و روز قیامت) ایمان دارید.
مکارم شیرازی: و به سوي مدين برادرشان شعيب را فرستاديم گفت اي قوم من خدا را بپرستيد كه جز او معبودي نداريد، دليل روشني از طرف پروردگارتان براي شما آمده است، بنابراين حق پيمانه و وزن را ادا كنيد و از اموال مردم چيزي نكاهيد و در روي زمين بعد از آنكه (در پرتو ايمان و دعوت انبياء) اصلاح شده است فساد نكنيد، اين براي شما بهتر است اگر با ايمان هستيد.


وَلَا تَقْعُدُوا بِكُلِّ صِرَاطٍ تُوعِدُونَ وَتَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِهِ وَتَبْغُونَهَا عِوَجًا وَاذْكُرُوا إِذْ كُنْتُمْ قَلِيلًا فَكَثَّرَكُمْ وَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ ﴿۸۶﴾
انصاریان: و بر سر هر راهی منشینید که کسانی را که به خدا ایمان آورده اند [به مصادره اموال، شکنجه و باج خواهی] بترسانید، و از راه خدا بازدارید، و بخواهید آن را [با وسوسه و اغواگری] کج نشان دهید؛ و به یاد آوردید زمانی که جمعیت اندکی بودید، ولی [پروردگارتان] شما را فزونی داد، و با تأمل بنگرید که سرانجام مفسدین و تبهکاران چگونه بود؟
خرمشاهی: بر سر هر راهى [به كمين مردم‏] منشينيد كه [مردم را] بترسانيد، و هركسى را كه ايمان دارد از راه خدا بازداريد و آن را ناهموار و ناهنجار مشماريد، و ياد كنيد كه زمانى اندكشمار بوديد و او افزونتان كرد، و بنگريد كه سرانجام اهل فساد چگونه بود
فولادوند: و بر سر هر راهى منشينيد كه [مردم را] بترسانيد و كسى را كه ايمان به خدا آورده از راه خدا باز داريد و راه او را كج بخواهيد و به ياد آوريد هنگامى را كه اندك بوديد پس شما را بسيار گردانيد و بنگريد كه فرجام فسادكاران چگونه بوده است
قمشه‌ای: و به هر طریق در کمین گمراه کردن خلق و ترسانیدن و بازداشتن مردم با ایمان از راه خدا منشینید و راه خدا را کج مجویید (و آن را وارونه جلوه مدهید) و به یاد آرید زمانی را که عده قلیلی بودید (و دشمنانتان بسیار) و خدا بر عده شما افزود، و بنگرید عاقبت حال مفسدان چگونه بود!
مکارم شیرازی: و بر سر هر راه ننشينيد كه (مردم با ايمان را) تهديد كنيد و مومنان را از راه خدا باز داريد و (با القاي شبهات) آنرا كج و معوج نشان دهيد و به خاطر بياوريد زماني را كه افراد كمي بوديد و او شما را فزوني داد و بنگريد چگونه سرانجام مفسدان بود.


وَإِنْ كَانَ طَائِفَةٌ مِنْكُمْ آمَنُوا بِالَّذِي أُرْسِلْتُ بِهِ وَطَائِفَةٌ لَمْ يُؤْمِنُوا فَاصْبِرُوا حَتَّى يَحْكُمَ اللَّهُ بَيْنَنَا وَهُوَ خَيْرُ الْحَاكِمِينَ ﴿۸۷﴾
انصاریان: و اگر گروهی از شما به آیینی که من به آن فرستاده شده ام، ایمان آوردند و گروهی ایمان نیاوردند، پس [شما مؤمنان] شکیبایی ورزید تا خدا میان ما داوری کند، که او بهترین داوران است.
خرمشاهی: و اگر گروهى از شما به پيام من ايمان آوردند و گروهى ايمان نياوردند صبر كنيد كه خداوند در ميان ما داورى كند و او بهترين داوران است‏
فولادوند: و اگر گروهى از شما به آنچه من بدان فرستاده شده‏ ام ايمان آورده و گروه ديگر ايمان نياورده‏ اند صبر كنيد تا خدا ميان ما داورى كند [كه] او بهترين داوران است
قمشه‌ای: و اگر به آنچه من از طرف خدا مأمور به تبلیغ آن شده‌ام گروهی ایمان آوردند و گروهی ایمان نیاوردند (و به خصومت برخاستند) شما مؤمنان که ایمان آورده‌اید صبر پیشه کنید تا خدا میان ما و آنها داوری کند که او بهترین داوران است.
مکارم شیرازی: و اگر طايفه‏ اي از شما به آنچه من فرستاده شده‏ ام ايمان آورده‏ اند و طايفه‏ اي ايمان نياورده‏ اند صبر كنيد تا خداوند ميان ما داوري كند كه او بهترين داوران است.

mohammadhossein
2017/09/17, 04:43
سوره 7: الأعراف - جزء 8, 9
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/book-1.png تغيير سوره و ترجمه (http://www.parsquran.com/data/showall.php?sura=7#)
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/soundF-1.png تلاوت (http://www.parsquran.com/data/showall.php?sura=7#)
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/magnF-1.pngجستجو (http://www.parsquran.com/data/showall.php?sura=7#)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان



أُبَلِّغُكُمْ رِسَالَاتِ رَبِّي وَأَنَا لَكُمْ نَاصِحٌ أَمِينٌ ﴿۶۸﴾
انصاریان: پیام های پروردگارم را به شما می رسانم و برای شما خیرخواهی اَمینم.
خرمشاهی: كه پيامهاى پروردگارم را به شما مى‏رسانم و من براى شما خيرخواهى امينم‏
فولادوند: پيامهاى پروردگارم را به شما مى ‏رسانم و براى شما خير خواهى امينم
قمشه‌ای: پیغام خدایم را به شما می‌رسانم و من برای شما ناصح و خیرخواهی امینم.
مکارم شیرازی: رسالتهاي پروردگارم را به شما ابلاغ ميكنم و من خيرخواه اميني براي شما هستم.


أَوَعَجِبْتُمْ أَنْ جَاءَكُمْ ذِكْرٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَلَى رَجُلٍ مِنْكُمْ لِيُنْذِرَكُمْ وَاذْكُرُوا إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفَاءَ مِنْ بَعْدِ قَوْمِ نُوحٍ وَزَادَكُمْ فِي الْخَلْقِ بَسْطَةً فَاذْكُرُوا آلَاءَ اللَّهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ﴿۶۹﴾
انصاریان: آیا تعجب کردید که بر مردی از جنس خودتان معارفی از سوی پروردگارتان آمده تا شما را [از عذاب دنیا و آخرت] بیم دهد؟! و به یاد آورید که شما را جانشینانی پس از قوم نوح قرار داد، و شما را در آفرینش [جسم و جان] نیرومندی و قدرت افزود، پس نعمت های خدا را به یاد آورید تا رستگار شوید.
خرمشاهی: آيا تعجب كرده‏ايد كه از سوى پروردگارتان پندى بر مردم از قوم خودتان براى شما نازل شده باشد تا شما را هشدار دهد، و ياد كنيد كه شما را بعد از قوم نوح جانشين كرد و به شما توانايى بسيار بخشيد، پس نعمتهاى الهى را ياد كنيد، باشد كه رستگار شويد
فولادوند: آيا تعجب كرديد كه بر مردى از خودتان پندى از جانب پروردگارتان براى شما آمده تا شما را هشدار دهد و به خاطر آوريد زمانى را كه [خداوند] شما را پس از قوم نوح جانشينان [آنان] قرار داد و در خلقت بر قوت شما افزود پس نعمتهاى خدا را به ياد آوريد باشد كه رستگار شويد
قمشه‌ای: آیا تعجب کرده‌اید که مردی از جانب خدا به یادآوری شما فرستاده شده تا شما را (از هول و عذاب قیامت) بترساند؟ و متذکر باشید که خدا شما را پس از هلاک قوم نوح جانشین آن گروه کرد و در خلقت (و نعمت) شما بیفزود، پس انواع نعمتهای خدا را به یاد آرید، شاید که رستگار شوید.
مکارم شیرازی: آيا تعجب كرده‏ ايد كه دستور آگاه كننده پروردگارتان به وسيله مردي از ميان شما به شما برسد تا (از مجازات الهي) بيمتان دهد، و به ياد آوريد هنگامي شما را جانشينان قوم نوح قرار داد، و شما را از جهت خلقت گسترش داد (و به نيروي بدني قوي مجهز ساخت) پس نعمتهاي خدا را به ياد آوريد شايد رستگار شويد.


قَالُوا أَجِئْتَنَا لِنَعْبُدَ اللَّهَ وَحْدَهُ وَنَذَرَ مَا كَانَ يَعْبُدُ آبَاؤُنَا فَأْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ ﴿۷۰﴾
انصاریان: گفتند: آیا به سوی ما آمده ای که ما فقط خدا را بپرستیم، و آنچه را پدرانمان می پرستیدند واگذاریم؟ اگر از راستگویانی آنچه را از عذاب و گزند به ما وعده می دهی برای ما بیاور.
خرمشاهی: گفتند آيا به سراغ ما آمده‏اى تا فقط خدا را بپرستيم و آنچه پدرانمان مى‏پرستيدند رها كنيم؟ اگر راست مى‏گويى آنچه [از عذاب‏] به ما وعده مى‏دهى هم‏اكنون [بر سر ما] بياور
فولادوند: گفتند آيا به سوى ما آمده‏ اى كه تنها خدا را بپرستيم و آنچه را كه پدرانمان مى پرستيدند رها كنيم اگر راست مى‏ گويى آنچه را به ما وعده مى‏ دهى براى ما بياور
قمشه‌ای: قوم هود گفتند: آیا تو بر آن به سوی ما آمده‌ای که خدا را به یکتایی پرستیم و از بتهایی که پدران ما می‌پرستیدند دست برداریم؟ (این کار نخواهیم کرد) تو اگر راست می‌گویی هر عذابی که به ما وعده می‌دهی زود به انجام رسان.
مکارم شیرازی: گفتند آيا به سراغ ما آمده‏ اي كه تنها خداي يگانه را بپرستيم و آنچه را پدران ما مي‏پرستيدند رها كنيم، حال كه چنين است آنچه (از بلا و عذاب الهي) به ما وعده ميدهي بياور اگر راست ميگوئي


قَالَ قَدْ وَقَعَ عَلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ رِجْسٌ وَغَضَبٌ أَتُجَادِلُونَنِي فِي أَسْمَاءٍ سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا نَزَّلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ ﴿۷۱﴾
انصاریان: گفت: یقیناً از سوی پروردگارتان بر شما عذاب و خشمی مقرّر شده، آیا درباره نام های [بی هویتی] که خود و پدرانتان بت ها را به آن نامیده اید، و خدا هیچ دلیل و برهانی بر [حقّانیّت] آنان نازل نکرده با من مجادله و ستیزه می کنید؟ پس منتظر [عذاب خدا] باشید و من هم با شما از منتظرانم.
خرمشاهی: گفت به راستى كه عذاب و غضبى از جانب پروردگارتان بر شما مقرر گرديده است، آيا با من درباره نامهايى كه شما خودتان و پدرانتان نهاده‏ايد، و خداوند هيچ حجت و برهانى بر آن نازل نكرده است، مجادله مى‏كنيد؟ منتظر باشيد كه من هم همراه شما از منتظران خواهم بود
فولادوند: گفت راستى كه عذاب و خشمى [سخت] از پروردگارتان بر شما مقرر گرديده است آيا در باره نامهايى كه خود و پدرانتان [براى بتها] نامگذارى كرده‏ ايد و خدا بر [حقانيت] آنها برهانى فرو نفرستاده با من مجادله مى ‏كنيد پس منتظر باشيد كه من [هم] با شما از منتظرانم
قمشه‌ای: هود پاسخ داد که (در این صورت) پلیدی و خباثت، و غضب خدایتان بر شما حتم گردید، آیا با من (که شما را به خدای یکتا می‌خوانم) درباره الفاظ بی‌معنی و اسماء بی‌مسمّایی که خود و پدرانتان (بر آن بتان) نهاده‌اید مجادله می‌کنید و حال آنکه خدا در آن بتان هیچ حقیقت و برهانی ننهاده؟ پس شما بایستی در انتظار (عذاب خدا) باشید که من نیز با شما انتظار (عذابتان) دارم.
مکارم شیرازی: گفت: پليدي و غضب پروردگار شما را فرا گرفته، آيا با من در مورد نامه‏ ائي مجادله ميكنيد (كه به عنوان معبود و خدا) شما و پدرانتان (بر بتها) گذارده‏ ايد، در حالي كه خداوند هيچ فرماني درباره آن نازل نكرده است، بنابراين شما منتظر باشيد من هم با شما انتظار ميكشم.


فَأَنْجَيْنَاهُ وَالَّذِينَ مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَقَطَعْنَا دَابِرَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَمَا كَانُوا مُؤْمِنِينَ ﴿۷۲﴾
انصاریان: پس [هنگام نزول عذاب] او و کسانی را که همراهش بودند به رحمتی از سوی خود نجات دادیم و بنیاد آنان که آیات ما را تکذیب کردند و مؤمن نبودند، برکندیم.
خرمشاهی: آنگاه او و همراهان او را به رحمت خويش نجات داديم و ريشه دروغ‏انگاران آيات خود را بركنديم، و آنان مؤمن نبودند
فولادوند: پس او و كسانى را كه با او بودند به رحمتى از خود رهانيديم و كسانى را كه آيات ما را دروغ شمردند و مؤمن نبودند ريشه‏ كن كرديم
قمشه‌ای: پس (موقع عذاب که رسید) ما هود و پیروانش را به رحمت خود (از عذاب) رهانیدیم و آنان که آیات (و رسول) ما را تکذیب کردند و ایمان نیاوردند همه را بنیادشان برانداختیم.
مکارم شیرازی: سرانجام او و كساني را كه با او بودند به رحمت خود نجات بخشيديم و ريشه كساني كه آيات ما را تكذيب كردند و ايمان نياوردند قطع كرديم.


وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ قَدْ جَاءَتْكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ هَذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿۷۳﴾
انصاریان: و به سوی قوم ثمود، برادرشان صالح را فرستادیم، گفت: ای قوم من! خدا را بپرستید که شما را جز او معبودی نیست، برای شما دلیلی روشن از جانب پروردگارتان آمده است، این ماده شتر [از سوی] خدا برای شما نشانه ای [بر صدق رسالت من] است، پس او را واگذارید تا در زمین خدا بخورد و آزار و گزندی به او نرسانید که عذابی دردناک شما را خواهد گرفت.
خرمشاهی: و به سوى قوم ثمود برادرشان صالح را [فرستاديم‏] [كه به آنان‏] گفت اى قوم من، خداوند را كه خدايى جز او نداريد بپرستيد، به راستى كه پديده‏اى از سوى پروردگارتان براى شما آمده است، اين شتر خداست كه معجزه‏اى براى شماست پس رهايش كنيد كه در زمين خدا [بچرد و هر چه خواست‏] بخورد و به او آسيبى نرسانيد كه عذابى دردناك گريبانگيرتان مى‏شود
فولادوند: و به سوى [قوم] ثمود صالح برادرشان را [فرستاديم] گفت اى قوم من خدا را بپرستيد براى شما معبودى جز او نيست در حقيقت براى شما از جانب پروردگارتان دليلى آشكار آمده است اين ماده‏ شتر خدا براى شماست كه پديده‏ اى شگرف است پس آن را بگذاريد تا در زمين خدا بخورد و گزندى به او نرسانيد تا [مبادا] شما را عذابى دردناك فرو گيرد
قمشه‌ای: و بر قوم ثمود برادرشان صالح را فرستادیم، گفت: ای قوم، خدای یکتا را پرستید که جز او شما را خدایی نیست، اکنون معجزی واضح و آشکار از طرف خدایتان آمده، این ناقه خداست که شما را آیت و معجزی است بزرگ، او را واگذارید تا در زمین خدا چرا کند و قصد سوئی درباره او مکنید که به عذابی دردناک گرفتار خواهید شد.
مکارم شیرازی: و به سوي (قوم) ثمود برادرشان صالح را فرستاديم گفت اي قوم من! خدا را بپرستيد كه جز او معبودي براي شما نيست، دليل روشني از طرف پروردگار براي شما آمده: اين «ناقه» الهي براي شما معجزه‏ اي است، او را به حال خود واگذاريد كه در سرزمين خدا (از علفهاي بيابان) بخورد و آنرا آزار نرسانيد كه عذاب دردناكي شما را خواهد گرفت!

mohammadhossein
2017/09/18, 04:22
سوره ۱۰: يونس - جزء ۱۱ - ترجمه فولادوند
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/book-1.png تغيير سوره و ترجمه (http://www.parsquran.com/data/show.php?sura=10amp%253Bayat=38#)
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/soundF-1.png تلاوت (http://www.parsquran.com/data/show.php?sura=10amp%253Bayat=38#)
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/magnF-1.pngجستجو (http://www.parsquran.com/data/show.php?sura=10amp%253Bayat=38#)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان



فَلَوْلَا كَانَتْ قَرْيَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَهَا إِيمَانُهَا إِلَّا قَوْمَ يُونُسَ لَمَّا آمَنُوا كَشَفْنَا عَنْهُمْ عَذَابَ الْخِزْيِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِينٍ ﴿۹۸﴾
چرا هيچ شهرى نبود كه [اهل آن] ايمان بياورد و ايمانش به حال آن سود بخشد مگر قوم يونس كه وقتى [در آخرين لحظه] ايمان آوردند عذاب رسوايى را در زندگى دنيا از آنان برطرف كرديم و تا چندى آنان را برخوردار ساختيم (۹۸)

وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ ﴿۹۹﴾
و اگر پروردگار تو مى‏ خواست قطعا هر كه در زمين است همه آنها يكسر ايمان مى ‏آوردند پس آيا تو مردم را ناگزير مى ‏كنى كه بگروند (۹۹)

وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَيَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ ﴿۱۰۰﴾
و هيچ كس را نرسد كه جز به اذن خدا ايمان بياورد و [خدا] بر كسانى كه نمى انديشند پليدى را قرار مى‏ دهد (۱۰۰)

قُلِ انْظُرُوا مَاذَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا تُغْنِي الْآيَاتُ وَالنُّذُرُ عَنْ قَوْمٍ لَا يُؤْمِنُونَ ﴿۱۰۱﴾
بگو بنگريد كه در آسمانها و زمين چيست و[لى] نشانه‏ ها و هشدارها گروهى را كه ايمان نمى ‏آورند سود نمى ‏بخشد (۱۰۱)

فَهَلْ يَنْتَظِرُونَ إِلَّا مِثْلَ أَيَّامِ الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِهِمْ قُلْ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ ﴿۱۰۲﴾
پس آيا جز مانند روزهاى كسانى را كه پيش از آنان درگذشتند انتظار مى ‏برند بگو انتظار بريد كه من [نيز] با شما از منتظرانم (۱۰۲)

ثُمَّ نُنَجِّي رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا كَذَلِكَ حَقًّا عَلَيْنَا نُنْجِ الْمُؤْمِنِينَ ﴿۱۰۳﴾
سپس فرستادگان خود و كسانى را كه گرويدند مى ‏رهانيم زيرا بر ما فريضه است كه مؤمنان را نجات دهيم (۱۰۳)

mohammadhossein
2017/09/18, 20:22
SEPAHEAMAR, [11.09.17 20:34]
باز هم چشم به راهم که مُحرّم برسد
@sepahe_amar
بوي اسپند عزايش به مشامم برسد

کاش امسال، مُحرّم به دعاي زهرا
@sepahe_amar
خبرآمدن منجي عالم برسد...

اللهم عجل الوليک فرج
??@sepahe_amar

mohammadhossein
2017/09/18, 20:25
‍ ?✅▫️غذاي سردار ميهمان

?يك روز ڪه در منزل مقام معظم رهبري در خدمت ايشان بودم بحث ما قدري به طول انجاميد و نزديك مغرب شد. پس از اقامه نماز در محضر ايشان، معظم له رو به من ڪردند و فرمودند : آقا رحيم ! شام را مهمان ما باشيد . بنده در عين حال ڪه اين را توفيقي مي‌دانستم ، خدمتشان عرض ڪردم ؛ اسباب زحمت مي‌شود ، مقام معظم رهبري فرمودند : نه ! بمانيد هر چه هست با هم مي‌خوريم .
وقتي ڪه سفره را پهن ڪردند و شام را آوردند ، ديدم غذاي ايشان و خانواده شان چيزي جز اُملت ساده نيست . من نيز بر آن سفره مهمان بودم و مقداري از همان غذاي ساده را خوردم .

?سرلشگر رحیم صفوی


@sepahe_amar

mohammadhossein
2017/09/18, 20:27
حق مولا امیرالمومنین. حق یا علی مدد.

mohammadhossein
2017/09/25, 11:13
سوره ۷۹: النازعات - جزء ۳۰ - ترجمه فولادوند
Translation تغيير سوره و ترجمه
Recite تلاوت
Searchجستجو

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَالنَّازِعَاتِ غَرْقًا ﴿۱﴾
سوگند به فرشتگانى كه [از كافران] به سختى جان ستانند (۱)
وَالنَّاشِطَاتِ نَشْطًا ﴿۲﴾
و به فرشتگانى كه جان [مؤمنان] را به آرامى گيرند (۲)
وَالسَّابِحَاتِ سَبْحًا ﴿۳﴾
و به فرشتگانى كه [در درياى بى‏ مانند] شناكنان شناورند (۳)
فَالسَّابِقَاتِ سَبْقًا ﴿۴﴾
پس در پيشى گرفتن [در فرمان خدا] سبقت‏گيرنده‏ اند (۴)
فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا ﴿۵﴾
و كار [بندگان] را تدبير مى كنند (۵)
يَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ ﴿۶﴾
آن روز كه لرزنده بلرزد (۶)
تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ ﴿۷﴾
و از پى آن لرزه‏ اى [دگر] افتد (۷)
قُلُوبٌ يَوْمَئِذٍ وَاجِفَةٌ ﴿۸﴾
در آن روز دلهايى سخت هراسانند (۸)
أَبْصَارُهَا خَاشِعَةٌ ﴿۹﴾
ديدگان آنها فرو افتاده (۹)
يَقُولُونَ أَإِنَّا لَمَرْدُودُونَ فِي الْحَافِرَةِ ﴿۱۰﴾
گويند آيا [باز] ما به [مغاك] زمين برمى‏ گرديم (۱۰)
أَإِذَا كُنَّا عِظَامًا نَخِرَةً ﴿۱۱﴾
آيا وقتى ما استخوان‏ريزه ‏هاى پوسيده شديم [زندگى را از سر مى‏ گيريم] (۱۱)
قَالُوا تِلْكَ إِذًا كَرَّةٌ خَاسِرَةٌ ﴿۱۲﴾
[و با خود] گويند در اين صورت اين برگشتى زيان‏ آور است (۱۲)
فَإِنَّمَا هِيَ زَجْرَةٌ وَاحِدَةٌ ﴿۱۳﴾
و[لى] در حقيقت آن [بازگشت بسته به] يك فرياد است [و بس] (۱۳)
فَإِذَا هُمْ بِالسَّاهِرَةِ ﴿۱۴﴾
و بناگاه آنان در زمين هموار خواهند بود (۱۴)
هَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ مُوسَى ﴿۱۵﴾
آيا سرگذشت موسى بر تو آمد (۱۵)
إِذْ نَادَاهُ رَبُّهُ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى ﴿۱۶﴾
آنگاه كه پروردگارش او را در وادى مقدس طوى ندا درداد (۱۶)
اذْهَبْ إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى ﴿۱۷﴾
به سوى فرعون برو كه وى سر برداشته است (۱۷)
فَقُلْ هَلْ لَكَ إِلَى أَنْ تَزَكَّى ﴿۱۸﴾
و بگو آيا سر آن دارى كه به پاكيزگى گرايى (۱۸)
وَأَهْدِيَكَ إِلَى رَبِّكَ فَتَخْشَى ﴿۱۹﴾
و تو را به سوى پروردگارت راه نمايم تا پروا بدارى (۱۹)
فَأَرَاهُ الْآيَةَ الْكُبْرَى ﴿۲۰﴾
پس معجزه بزرگ [خود] را بدو نمود (۲۰)
فَكَذَّبَ وَعَصَى ﴿۲۱﴾
و[لى فرعون] تكذيب نمود و عصيان كرد (۲۱)
ثُمَّ أَدْبَرَ يَسْعَى ﴿۲۲﴾
سپس پشت كرد [و] به كوشش برخاست (۲۲)
فَحَشَرَ فَنَادَى ﴿۲۳﴾
و گروهى را فراهم آورد [و] ندا درداد (۲۳)
فَقَالَ أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَى ﴿۲۴﴾
و گفت پروردگار بزرگتر شما منم (۲۴)
فَأَخَذَهُ اللَّهُ نَكَالَ الْآخِرَةِ وَالْأُولَى ﴿۲۵﴾
و خدا [هم] او را به كيفر دنيا و آخرت گرفتار كرد (۲۵)
إِنَّ فِي ذَلِكَ لَعِبْرَةً لِمَنْ يَخْشَى ﴿۲۶﴾
در حقيقت براى هر كس كه [از خدا] بترسد در اين [ماجرا] عبرتى است (۲۶)

mohammadhossein
2017/09/25, 11:18
??امام علی علیه السلام:

? الْبُخْلُ عَارٌ وَ الْجُبْنُ مَنْقَصَةٌ
? و الْفَقْرُ يُخْرِسُ الْفَطِنَ عَنْ حُجَّتِه
? و الْمُقِلُّ غَرِيبٌ فِي بَلْدَتِهِ.

? بخل ننگ، و ترس نقصان است.
? و تهيدستي مرد زيرك را در برهان كند مي سازد
? و انسان تهيدست در شهر خويش نيز بيگانه است.

? نهج البلاغه، حکمت ۳

mohammadhossein
2017/09/25, 11:21
??امام حسین علیه السلام درخطبه‎اي كه پس از برخورد با حرّ بن‌يزيد رِياحي در منزل «بَيْضَه» ايراد فرمودند، انگيزه قيام خود را با استناد به فرمايش پيامبر(ص)، چنين بيان كردند‎:

?اي مردم ! رسول‌خدا (ص) فرمودند: كسي كه فرمانرواي ستمگري را ببيند كه حرام خدا را حلال كرده و پيمان الهي را شكسته و با سنّت رسول‌خدا ـ ص ـ مخالفت ورزيده در ميان بندگان خدا با گناه و تجاوزگري رفتار مي‎كند، ولي در برابر او با كردار و گفتار خود برنخيزد، برخدا است كه او را در جايگاه (عذاب‌آور) آن ستمگر قرار دهد‎. هان (اي مردم‎) بدانيد كه اين‎ها تن به فرمانبري از شيطان داده‎ و اطاعت از فرمان الهي را رها كرده‎ و فساد را نمايان ساخته و حدود خدا را تعطيل نموده‎اند، درآمدهاي عمومي (بيت المال) مسلمانان را به خود اختصاص داده‎اند و حرام خدا را حلال و حلا‎لش را حرام كرده‎اند‎ و من شايسته‎ترين فرد براي تغيير دادن (سرنوشت و امور مسلمانان) هستم

??از اين خطبه و يا نامه، علّت قيام سيدالشهدا(ع) را مي‎توان اين امر دانست كه حاكمان بني‎اُمَيّه (به ويژه يزيد) اقدامات ضدّ ديني زير را مرتكب شده‎اند:
⬅️ فرمانبري از خدا را رها كرده و به اطاعت از شيطان رو آورده‎اند‎؛
⬅️ فساد را (در زمين) آشكار كرده‎اند‎؛
⬅️ حدود الهي را تعطيل كرده‎اند‎؛
⬅️ بيت‌المال را به خود اختصاص داده‎اند‎؛
⬅️ حرام خدا را حلال و حلال الهي را حرام كرده‎اند‎.

??از اين رو است كه در زيارات وارد‎ه در باره امام حسين(ع)، شهادت به برپايي احكام الهي و سنّت پيامبر(ص) و اميرالمؤمنين(ع) توسط حضرت، داده شده است:
? «اَشْهَدُ اَنَّكَ قَدْ حَلَّلْتَ حَلالَ اللهِ وَ حَرَّمْتَ حَرامَ اللهِ وَ اَقَمْتَ الصَّلا‎هَ وَ آتَيْتَ الزَّكاهَ وَ اَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ دَعَوْتَ اِلي سَبِيلِكَ بِالْحِكْمَهِ وَ الْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ»
✅ شهادت مي‎دهم كه تو حلال خدا را حلال و حرام خدا را حرام كردي و نماز را بپا داشتي و زكات دادي و امر به معروف و نهي از منكر كردي و (مسلمانان را) با پند‎ و اندرز‎ نيكو، به راه روش خود، فراخواندي‎ و همچنين شهادت مي‎دهم كه تو به عدل و داد امر كردي و(مسلمانان را) به سوي اين دو دعوت كردي‎.
#انگیزه_قیام_امام_حسین ??

mohammadhossein
2017/09/25, 11:23
☑️⁩حبیب بن مظاهر را در خواب دیدند عرض کردند آیا بعد از شهادت آرزوی دیگری در دل تو هست
فرمود بلی یک آرزو دارم که خدا مرا به دنیا برگرداند و در مجلس عزای حسین علیه السلام حاضر بشوم و در مصیبت او گریه و زاری نمایم آن شخص سبب را پرسید
فرمود: به جهت اینکه هر کس در آن روز کشته شد همان ثواب یک شهادت را دارد کسی که در ماتم آن بزرگوار گریه بکند ثواب صد شهید دارد و این است که این آرزو را دارم.

mohammadhossein
2017/09/25, 11:26
◼️امام صادق علیه السلام:
هرچیزی پاداش و مزدی دارد،مگر اشکی که برای ما ریخته شود که چیزی با آن برابری نمی کند و مزد بی اندازه دارد‌

?جامع الاحادیث الشیعه،ج۱۲،ص۵۴۸

mohammadhossein
2017/09/25, 11:34
برپا شده است در دلِ من خیمهٔ غمی
جانم! چه نوحه و چه عزا و چه ماتمی

عمری است دلخوشم به همین غم که در جهان
غیر از غمت نداشته ام یار و همدمی

بر سیلِ اشک خانه بنا کرده ام ولی
این بیت سست را نفروشم به عالمی

گفتی شکار آتش دوزخ نمی شود
چشمی که در عزای تو لب تر کند نمی

دستی به زلف دستهٔ زنجیرزن بکش
آشفته ام میان صفوفِ منظّمی

می خوانی ام به حکم روایات روشنی
می خواهمت مطابق آیات محکمی

ذی الحجّه اش درست به پایان نمی رسد
تقویم اگر نداشته باشد محرّمی...

✍️سعید بیابانکی

mohammadhossein
2017/09/25, 11:36
✍? #احکام | عزاداری

⁉️ سؤال: آیا سیاه پوش کردن مسجد و پوشیدن لباس مشکی در مراسم عزاداری کراهت دارد؟

✅ سیاهپوش کردن مساجد و پوشیدن لباس مشکی در ایام عزاداری خاندان عصمت و طهارت (علیهم السلام) به منظور تعظیم شعائر الهی و اظهار حزن و اندوه موجب ترتب ثواب الهی است در هر صورت کراهت پوشیدن لباس سیاه در غیر نماز ثابت نیست.
#عزاداری

? پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری

@sepahe_amar

mohammadhossein
2017/09/25, 14:04
http://wiki.ahlolbait.com/%D8%A2%DB%8C%D9%87_39_%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87_%D8 %AD%D8%AC

mohammadhossein
2017/09/26, 09:16
?امام حسین علیه السلام:

? من کشته اشکم، هیچ مؤمنی مرا یاد نمیکند مگر اینکه گریه می کند

?بحار الانوار،ج ۴۴،ص۲۷۹

mohammadhossein
2017/09/26, 09:25
#اندرز_به_مردم

??امام علی علیه السلام:

? شما مردم به وسيله ما، از تاريكيهاي جهالت نجات يافته و هدايت شديد و به كمك ما، به اوج ترقي رسيديد، صبح سعادت شما با نور ما درخشيد
? كر است گوشي كه بانگ بلند پندها را نشنود و آن كس را كه فرياد بلند، كر كند، آواي نرم حقيقت چگونه در او اثر خواهد كرد؟
? قلبي كه از ترس خدا لرزان است، همواره پايدار و با اطمينان باد
? من همواره منتظر سرانجام حيله گري شما مردم بصره بودم و نشانه هاي فريب خوردگي را در شما مي نگريستم
? تظاهر به دينداري شما پرده اي ميان ما كشيد ولي من با صفاي باطن درون شما را مي خواندم.
? من براي واداشتن شما به راههاي حق، كه در ميان جاده هاي گمراه كننده بود بپا خاستم در حالي كه سرگردان بوديد، و راهنمايي نداشتيد، به دنبال رهبر و راهنما بوديد اما او را نمي يافتيد
? امروز زبان بسته را به سخن مي آورم، دور باد راي كسي كه با من مخالفت كند، از روزي كه حق به من نشان داده شد، هرگز در آن شك و ترديد نكردم،
? كناره گيري من چونان حضرت موسي (ع) برابر ساحران است كه بر خويش بيمناك نبود، ترس او براي اين بود كه مبادا جاهلان پيروز گردند و دولت گمراهان حاكم گردد
? امروز ما و شما بر سر دوراهي حق و باطل قرار داريم، آن كس كه به وجود آب اطمينان دارد تشنه نمي ماند.

?نهج البلاغه، خطبه ۴

mohammadhossein
2017/09/26, 09:26
??امام علی علیه السلام:

? الْعِلْمُ وِرَاثَةٌ كَرِيمَة
? و الْآدَابُ حُلَلٌ مُجَدَّدَةٌ
? و الْفِكْرُ مِرْآةٌ صَافِيَةٌ.

? دانش، ميراثي گرانبها
? و آداب، زيورهاي هميشه تازه
? و انديشه، آيينه اي شفاف است.

?نهج البلاغه، حکمت ۵

???????????????

#شرح_و_تفسیر ??

✅امام در این بخش از کلمات قصار اشاره به سه نکته مهم مى کند
◀️نخست مى فرماید: «علم و دانش میراث گرانبهایى است»; (الْعِلْمُ وِرَاثَةٌ کَرِیمَةٌ).
اشاره به این که گرانبهاترین میراثى که انسان از خود به یادگار مى گذارد علم و دانش است و به ارث گذاشتن مواهب مادى افتخارى است.

◀️در دومین جمله مى فرماید: «آداب (انسانى)، لباس زیبا و کهنگى ناپذیر است»; (وَالاْدَابُ حُلَلٌ مُجَدَّدَةٌ).
منظور از «آداب» فضایل اخلاقى مخصوصاً چیزهایى است که مربوط به روابط اجتماعى است مانند: تواضع، امانت، صداقت، محبت، خوشرفتارى، فصاحت و بلاغت در بیان.
«حُلَل» جمع «حُلَّه» به معناى لباس زینتى است.
«مُجَدَّدَة» به معناى چیزى است که پیوسته تجدید و نو مى شود و هرگز کهنه نخواهد شد.
بر این پایه، مفهوم کلام امام(علیه السلام) چنین است که این صفات برجسته انسانى همچون لباس هاى زیبایى است که آدمى در تن مى کند و هرگز فرسوده نمى شود بر خلاف لباس هاى ظاهرى که هم کهنه مى شود و هم ممکن است دست سارقان به آن دراز شود و هم جنبه ظاهرى دارد و در اعماق وجود انسان تأثیر گذار است.

◀️سپس امام در سومین جمله مى فرماید: «فکر آئینه صافى است»; (وَالْفِکْرُ مِرْآةٌ صَافِیَةٌ).
منظور از فکر همان اندیشیدن پیرامون مسائل مختلفى است که بر انسان وارد مى شود و به تعبیر فلاسفه حرکتى ذهنى است به سوى مقدمات و از مقدمات به سوى نتیجه ها. هرگاه این اندیشه از هوا و هوس و حجاب هاى معرفت دور بماند، آئینه شفافى خواهد بود که چهره حقایق را به انسان نشان مى دهد و راه صحیح را در پرتو آن مى یابد، دوست را از دشمن و صواب را از خطا و حق را از باطل خواهد شناخت.
به همین دلیل برترین عبادت در روایات اسلامى تفکر شمرده شده است

mohammadhossein
2017/09/26, 09:28
☀️صبح خودرابا سلام به 14معصوم (ع)شروع کنیم☀️

✨بسْمِﺍﻟﻠَّﻪِﺍﻟﺮَّﺣْ َﻦِﺍﻟﺮَّﺣِﻴﻢ✨

?ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺭﺳﻮﻝَ ﺍﻟﻠﻪ☀️
?ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺍﻣﯿﺮَﺍﻟﻤﺆﻣﻨﯿﻦ☀️
?ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏِ ﯾﺎ ﻓﺎﻃﻤﺔُ ﺍﻟﺰﻫﺮﺍﺀ☀️
?ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِﺍﻟﻤﺠﺘﺒﯽ☀️
?ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﯿﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﺳﯿﺪَ ﺍﻟﺸﻬﺪﺍﺀ☀️
?ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﺍﻟﺤﺴﯿﻦِ ﺯﯾﻦَ ﺍﻟﻌﺎﺑﺪﯾﻦ☀️
?ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﺒﺎﻗﺮ☀️
?ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺟﻌﻔﺮَ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ﻥِ ﺍﻟﺼﺎﺩﻕ☀️
?ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﻮﺳﯽ ﺑﻦَ ﺟﻌﻔﺮٍ ﻥِ ﺍﻟﮑﺎﻇﻢ☀️
?ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﻮﺳَﯽ ﺍﻟﺮﺿَﺎ ﺍﻟﻤُﺮﺗﻀﯽ☀️
?ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﺠﻮﺍﺩ☀️
?ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ﻥِ ﺍﻟﻬﺎﺩﯼ☀️
?ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﻌﺴﮑﺮﯼ☀️
?السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المهدی☀️ ✨یاخلیفةَالرَّحمنُ و یا شریکَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدی و مَولایْ الاَمان الاَمان... ﻭ ﺭﺣﻤﺔ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﺑﺮﮐﺎﺗﻪ✨
✨اللهُـمَّ ؏َـجِّـلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج✨
✨اݪّلهُمَّ صَݪِّ عَݪے مُحَمَّد وَ آݪِ مُحَمَّد وَ عَجِّݪ فَرَجَهُمْ✨

mohammadhossein
2017/09/26, 09:30
??????❗️????

?پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)‍

? ۳نفر در روز قیامت از هر دری بخواهند وارد بهشت می‌شوند:

✅ شخص خوش اخلاق?

✅ کسی که هم در خلوت هم در حضور مردم از خدا بترسد.?

✅ کسی که جر و بحث را رها کند، حتی اگر حق با او باشد❗️?

? اصول کافی ،ج۲ ،ص ۳۰۰
⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️ ️⚫️⚫️⚫️⚫️

mohammadhossein
2017/09/26, 09:37
آخرین منجی Lastsavior, [19.09.17 08:35]
[ Audio file : حاج مهدی سماواتی روضه سوزناک امام حسین – @Smusicclip ]

mohammadhossein
2017/09/28, 07:14
☆ بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیمْ ‌☆

♡دعای عهد♡

?اللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ،? و رَبَّ الْکُرْسِىِّ الرَّفیعِ،? و رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ،? و مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجیلِ وَالزَّبُورِ،? و رَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ،? و مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ، ?والْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُکَ بوَجْهِکَ الْکَریمِ،? و بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنیرِ، وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ،? یا حَىُّ یا قَیُّومُ، أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأَرَضُونَ، ?و بِاسْمِکَ الَّذى یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ، ?یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَىٍّ،? و یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ، ?یا مُحْیِىَ الْمَوْتى، وَ مُمیتَ الْأَحْیاءِ،? یا حَىُّ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ.?

اَللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِىَ الْمَهْدِىَّ الْقائِمَ بِأَمْرِکَ،? صلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ الطّاهِرینَ،? عنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها،? سهْلِها وَ جَبَلِها، ?و بَرِّها وَ بَحْرِها، وَ عَنّى وَ عَنْ والِدَىَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ، ?و مِدادَ کَلِماتِهِ، وَ ما أَحْصاهُ عِلْمُهُ،? و أَحاطَ بِهِ کِتابُهُ.? أللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ فى صَبیحَةِ یَوْمى هذا،? و ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى، ?لا أَحُولُ عَنْها، وَ لا أَزُولُ أَبَداً.? اللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِهِ، ?والذّابّینَ عَنْهُ، وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ، وَالْمُحامینَ عَنْهُ،? والسّابِقینَ إِلى إِرادَتِهِ، وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ.?

اَللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً، ?فأَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى مُؤْتَزِراً کَفَنى،? شاهِراً سَیْفى، مُجَرِّداً قَناتى،? ملَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعى فِى الْحاضِرِ وَالْبادى.? اللّهُمَّ أَرِنِى الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ وَالْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ،? واکْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَیْهِ، ?و عَجِّلْ فَرَجَهُ، وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ،? و أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ، وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ، ?و أَنْفِذْ أَمْرَهُ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ، ?واعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ ، وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَکَ،? فإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ:? ظهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِى النّاسِ، ?فأَظْهِرِ اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِک?
حَتّى لا یَظْفَرَ بِشَىْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ، ?و یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ،? واجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ،? و مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ،? و مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دینِکَ، ?و سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ،? واجْعَلْهُ اللّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدینَ،? اللّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ،?و مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ،? وارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ ،? اللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ، ?و عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، ?إنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً، ?برَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ.?

☆اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمان☆ِ

☆اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمان☆ِ

☆اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمان☆
ِ
♡ اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرج♡

♢سلامتی مولا مون صاحب الزمان‌صلوات♢

⇦التماس دعا
? العجل یا صاحب الزمان

mohammadhossein
2017/09/28, 07:17
http://www.erfan.ir/mafatih314/%D8%AF%D8%B9%D8%A7%DB%8C-%D8%B9%D9%87%D8%AF-%DA%A9%D9%84%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%D9%85%D9%81%D8%A7%D8%AA%DB%8C%D8%AD-%D8%A7%D9%84%D8%AC%D9%86%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D8%A7-%D8%AA%D8%B1%D8%AC%D9%85%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%AF-%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86-%D8%A7%D9%86%D8%B5%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%86
عمل سوم: دعاى عهد است: از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده: هركه چهل صبحگاه اين عهد را بخواند، از ياوران قائم ما باشد، و اگر پيش از ظهور آن حضرت از دنيا برود، خدا او را از قبر بيرون آورد، كه در خدمت آن حضرت باشد، و حق تعالی بر هر كلمه هزار حسنه به او كرامت فرمايد، و هزار گناه از او محو سازد، و آن عهد اين است: اللَّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظِيمِ وَ رَبَّ الْكُرْسِيِّ الرَّفِيعِ وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ وَ مُنْزِلَ التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَ الزَّبُورِ وَ رَبَّ الظِّلِّ وَ الْحَرُورِ وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ [الْفُرْقَانِ ] الْعَظِيمِ وَ رَبَّ الْمَلائِكَةِ الْمُقَرَّبِينَ وَ الْأَنْبِيَاءِ [وَ] الْمُرْسَلِينَ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِوَجْهِكَ [بِاسْمِكَ ] الْكَرِيمِ وَ بِنُورِ وَجْهِكَ الْمُنِيرِ وَ مُلْكِكَ الْقَدِيمِ يَا حَيُّ يَا قَيُّومُ أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِي أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرَضُونَ وَ بِاسْمِكَ الَّذِي يَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَ الْآخِرُونَ يَا حَيّاً قَبْلَ كُلِّ حَيٍّ وَ يَا حَيّا بَعْدَ كُلِّ حَيٍّ وَ يَا حَيّاً حِينَ لا حَيَّ يَا مُحْيِيَ الْمَوْتَى وَ مُمِيتَ الْأَحْيَاءِ يَا حَيُّ لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ.
خداى اى پروردگار نور بزرگ، و پروردگار كرسى بلند، و پروردگار درياى جوشان، و فرو فرستنده تورات و انجيل و زبور، و پروردگار سايه و حرارت آفتاب، و نازل كننده قرآن بزرگ، و پروردگار فرشتگان مقرّب، و پيامبران و رسولان.
خدايا از تو میخواهم به روى كريمت، و به نور وجه نوربخشت، و فرمانروايى ديرينه ات، اى زنده و پا برجاى دائم، از تو می خواهم به حق نامت، كه به آن آسمان ها و زمين ها روشن شد، و به حق نامت كه پيشينيان و پسينيان به آن شايسته مى شوند، اى زنده پيش از هر زنده، اى زنده پس از هر زنده، اى زنده در آن وقتى كه زنده اى نبود، اى زنده كننده مردگان، و ميراننده زندگان، اى زنده، معبودى جز تو نيست اللَّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمَامَ الْهَادِيَ الْمَهْدِيَّ الْقَائِمَ بِأَمْرِكَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ الطَّاهِرِينَ عَنْ جَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ فِي مَشَارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبِهَا سَهْلِهَا وَ جَبَلِهَا وَ بَرِّهَا وَ بَحْرِهَا وَ عَنِّي وَ عَنْ وَالِدَيَّ مِنَ الصَّلَوَاتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ وَ مِدَادَ كَلِمَاتِهِ وَ مَا أَحْصَاهُ عِلْمُهُ [كِتَابُهُ ] وَ أَحَاطَ بِهِ كِتَابُهُ [عِلْمُهُ ] اللَّهُمَّ إِنِّي أُجَدِّدُ لَهُ فِي صَبِيحَةِ يَوْمِي هَذَا وَ مَا عِشْتُ مِنْ أَيَّامِي عَهْدا وَ عَقْدا وَ بَيْعَةً لَهُ فِي عُنُقِي لا أَحُولُ عَنْهَا وَ لا أَزُولُ أَبَدا اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ وَ الذَّابِّينَ عَنْهُ وَ الْمُسَارِعِينَ إِلَيْهِ فِي قَضَاءِ حَوَائِجِهِ [وَ الْمُمْتَثِلِينَ لِأَوَامِرِهِ ] وَ الْمُحَامِينَ عَنْهُ وَ السَّابِقِينَ إِلَى إِرَادَتِهِ وَ الْمُسْتَشْهَدِينَ بَيْنَ يَدَيْهِ اللَّهُمَّ إِنْ حَالَ بَيْنِي وَ بَيْنَهُ الْمَوْتُ الَّذِي جَعَلْتَهُ عَلَى عِبَادِكَ حَتْماً مَقْضِيّاً ، خدايا برسان به مولاى ما امام راهنماى راه يافته، قيام كننده به فرمانت كه درودهاى خدا بر او و پدران پاكش، از جانب همه مردان و زنان مؤمن، در مشرق ها زمين و مغرب هايش، همواري ها و كوه هايش، خشكي ها و درياهايش، و از طرف من و پدر و مادرم، از درودها به گرانى عرش خدا، و كشش كلماتش، و آنچه دانشش برشمرده، و كتابش به آن احاطه يافته، خدايا در صبح اين روز و تا زندگی كنم از روزهايم، براى آن حضرت بر عهده ام، عهد و پيمان و بيعت تجديد مى كنم، كه از آن رو نگردانم، و هيچ گاه دست برندارم.
خدايا مرا، از ياران و مددكاران و دفاع كنندگان از او قرار ده، و از شتابندگان به سويش، در برآوردن خواسته هايش، و اطاعت كنندگان اوامرش، و مدافعان حضرتش، و پيش گيرندگان به جانب خواسته اش، و كشته شدگان در پيشگاهش.
خدايا اگر بين من و او مرگى كه بر بندگانت حتم و قطعى ساختى حائل شد، فَأَخْرِجْنِي مِنْ قَبْرِي مُؤْتَزِراً كَفَنِي شَاهِراً سَيْفِي مُجَرِّداً قَنَاتِي مُلَبِّياً دَعْوَةَ الدَّاعِي فِي الْحَاضِرِ وَ الْبَادِي اللَّهُمَّ أَرِنِي الطَّلْعَةَ الرَّشِيدَةَ وَ الْغُرَّةَ الْحَمِيدَةَ وَ اكْحُلْ نَاظِرِي بِنَظْرَةٍ مِنِّي إِلَيْهِ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ وَ اسْلُكْ بِي مَحَجَّتَهُ وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ وَ اشْدُدْ أَزْرَهُ وَ اعْمُرِ اللَّهُمَّ بِهِ بِلادَكَ وَ أَحْيِ بِهِ عِبَادَكَ فَإِنَّكَ قُلْتَ وَ قَوْلُكَ الْحَقُّ ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ فَأَظْهِرِ اللَّهُمَّ لَنَا وَلِيَّكَ وَ ابْنَ بِنْتِ نَبِيِّكَ الْمُسَمَّى بِاسْمِ رَسُولِكَ، كفن پوشيده از قبر مرا بيرون آور، با شمشير از نيام بركشيده، و نيزه برهنه، پاسخگو به دعوت آن دعوت كننده، در ميان شهرنشين و باديه نشين.
خدايا آن جمال با رشادت، و پيشانى ستوده را به من بنمايان، و با نگاهى از من به او ديده ام را سرمه بنه، و در گشايش امرش شتاب كن، و درآمدنش را آسان گردان، و راهش را وسعت بخش، و مرا به راهش درآور، و فرمانش را نافذ كن و پشتش را محكم گردان، خدایا به دست او كشورهايت را آباد كن، و بندگانت را به وسيله او زنده فرما، به درستى كه تو فرمودى، و گفته ات حق است كه: فساد در خشكى و دريا، در اثر اعمال مردم نمايان شد، خدايا ولیّت، و فرزند دختر پيامبرت كه به نام رسولت ناميده شده، حَتَّى لا يَظْفَرَ بِشَيْ ءٍ مِنَ الْبَاطِلِ إِلا مَزَّقَهُ وَ يُحِقَّ الْحَقَّ وَ يُحَقِّقَهُ وَ اجْعَلْهُ اللَّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبَادِكَ وَ نَاصِراً لِمَنْ لا يَجِدُ لَهُ نَاصِراً غَيْرَكَ وَ مُجَدِّداً لِمَا عُطِّلَ مِنْ أَحْكَامِ كِتَابِكَ وَ مُشَيِّداً لِمَا وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دِينِكَ وَ سُنَنِ نَبِيِّكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ اجْعَلْهُ اللَّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدِينَ اللَّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِيَّكَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْيَتِهِ وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلَى دَعْوَتِهِ وَ ارْحَمِ اسْتِكَانَتَنَا بَعْدَهُ اللَّهُمَّ اكْشِفْ هَذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ وَ عَجِّلْ لَنَا ظُهُورَهُ إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيدا وَ نَرَاهُ قَرِيبا بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ .
براى ما آشكار كن، تا به چيزى از باطل دست نيابد، مگر آن را از هم بپاشد، و حق را پابرجا و ثابت نمايد، خدايا او را قرار ده پناه گاهى براى ستمديدگان از بندگانت، و ياور براى كسى كه يارى براى خود جز تو نمى يابد، و تجديدكننده آنچه از احكام كتابت تعطيل شده، و محكم كننده آنچه از نشانه هاى دينت و روش هاى پيامبرت (درود خدا بر او و خاندانش) رسيده است، و او را قرار ده، خدايا، از آنان كه از حمله متجاوزان، نگاهش دارى، خدايا پيامبرت محمّد (درود خدا بر او و خاندانش) را به ديدار او، و كسانى كه بر پايه دعوتش از او پيروى كردند شاد كن، و پس از او به درماندگى ما رحم فرما، خدايا اين اندوه را از اين امت به حضور آن حضرت برطرف كن، و در ظهورش براى ما شتاب فرما، كه ديگران ظهورش را دور مى بينند، و ما نزديك می بينيم، به مهربانى ات اى مهربان ترين مهربانان.
آنگاه سه بار بر ران خود دست مى زنى، و در هر مرتبه مى گويى: الْعَجَلَ الْعَجَلَ يَا مَوْلايَ يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ

mohammadhossein
2017/09/28, 07:30
http://www.pictaram.org/post/BW9R5kHBqdk

mohammadhossein
2017/09/29, 08:42
☆ بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیمْ ‌☆



قرآن کریم - تفسیر مختصر آیات 55 تا 62 سوره احزاب (صفحه 426) (http://zaeim.ParsiBlog.com/Posts/247/%d9%82%d8%b1%d8%a2%d9%86+%d9%83%d8%b1%d9%8a%d9%85+-+%d8%aa%d9%81%d8%b3%d9%8a%d8%b1+%d9%85%d8%ae%d8%aa %d8%b5%d8%b1+%d8%a2%d9%8a%d8%a7%d8%aa+55+%d8%aa%d8 %a7+62+%d8%b3%d9%88%d8%b1%d9%87+%d8%a7%d8%ad%d8%b2 %d8%a7%d8%a8+%28%d8%b5%d9%81%d8%ad%d9%87+426%29/)

جمعه 90/6/18

منبع: برگزیده ی تفسیر نمونه / آیت الله ناصر مکارم شیرازی

(آیه 55)- شأن نزول:
بعد از نزول آیه حجاب (آیه گذشته) پدران و فرزندان و بستگان همسران پیامبر صلّى اللّه علیه و آله خدمتش عرض کردند: اى رسول خدا! ما نیز با آنها از پشت پرده سخن گوییم؟
آیه نازل شد و به آنها پاسخ گفت که این حکم شامل شما نمى‏شود.
تفسیر:
مواردى که از قانون حجاب مستثنا است از آنجا که در آیه گذشته حکم مطلقى در باره حجاب در مورد همسران پیامبر صلّى اللّه علیه و آله آمده بود و اطلاق این حکم این توهّم را به وجود مى‏آورد که محارم آنها نیز موظف به اجراى آن هستند و تنها از پشت پرده باید با آنها تماس بگیرند، آیه نازل شد و حکم این مسأله را شرح داد.
مى‏فرماید: «بر آنان [همسران پیامبر] گناهى نیست که با پدران، فرزندان، برادران، فرزندان برادران، فرزندان خواهران خود، و زنان مسلمان، و بردگان خود» بدون حجاب تماس داشته باشد (لا جُناحَ عَلَیْهِنَّ فِی آبائِهِنَّ وَ لا أَبْنائِهِنَّ وَ لا إِخْوانِهِنَّ وَ لا أَبْناءِ إِخْوانِهِنَّ وَ لا أَبْناءِ أَخَواتِهِنَّ وَ لا نِسائِهِنَّ وَ لا ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُنَّ).
و به تعبیر دیگر محارم آنها که منحصر در این شش گروهند مستثنا مى‏باشند.
و در پایان آیه همسران پیامبر صلّى اللّه علیه و آله را مخاطب ساخته، مى‏گوید: «تقوا را پیشه کنید که خداوند بر هر چیزى آگاه است» و هیچ چیز بر او مخفى و پنهان نیست (وَ اتَّقِینَ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ شَهِیداً).
چه این که حجاب و پرده، و مانند اینها همه وسائلى براى حفظ از گناه بیش نیست، ریشه اصلى همان تقواست که اگر نباشد حتى این وسائل نیز سودى نخواهد بخشید.

(آیه 56)- سلام و درود بر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله: به دنبال بحثهایى که در آیات گذشته پیرامون حفظ حرمت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و عدم ایذاء او آمده در اینجا نخست سخن از علاقه خاص خداوند و فرشتگان نسبت به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله مى‏گوید، و بعد در این زمینه دستور به مؤمنان مى‏دهد، و سپس عواقب دردناک و شوم آزار دهندگان پیامبر صلّى اللّه علیه و آله را مطرح مى‏سازد و در آخرین مرحله گناه بزرگ کسانى را که از طریق تهمت مؤمنان را ایذاء کنند بازگو مى‏کند.
نخست مى‏فرماید: «خداوند و فرشتگان بر پیامبر رحمت و درود مى‏فرستند» (إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ).
مقام پیامبر صلّى اللّه علیه و آله آن قدر والاست که آفریدگار عالم هستى و تمام فرشتگانى که تدبیر این جهان به فرمان حق بر عهده آنها گذارده شده است بر او درود مى‏فرستند، اکنون که چنین است شما نیز با این پیام جهان هستى هماهنگ شوید، «اى کسانى که ایمان آورده‏اید! بر او درود بفرستید و سلام بگویید و در برابر فرمان او تسلیم باشید» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً).
او یک گوهر گرانقدر عالم آفرینش است، و اگر به لطف الهى در دسترس شما قرار گرفته مبادا ارزانش بشمرید، مبادا ارج و مقام او را در پیشگاه پروردگار و در نزد فرشتگان همه آسمانها فراموش کنید.
قابل توجه این که در باره کیفیت صلوات بر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله در روایات بى‏شمارى که از طرق اهل سنت و اهل بیت رسیده صریحا آمده است که «آل محمّد» را به هنگام صلوات بر «محمّد» بیفزایید.
به این صورت: «اللّهمّ صلّ على محمّد و آل محمّد».

(آیه 57)- این آیه در حقیقت نقطه مقابل آیه گذشته را بیان مى‏کند، مى‏گوید: «کسانى که خدا و پیامبرش را ایذاء مى‏کنند خداوند آنها را در دنیا و آخرت از رحمت خود دور مى‏سازد و براى آنان عذاب خوار کننده‏اى آماده کرده است» (إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهِیناً).
منظور از «ایذاء پروردگار» همان کفر و الحاد است که خدا را به خشم مى‏آورد و اما ایذاء پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله مفهوم وسیعى دارد، و هر گونه کارى که او را آزار دهد شامل مى‏شود.
حتى از روایاتى که در ذیل آیه وارد شده چنین استفاده مى‏شود که آزار خاندان پیامبر صلّى اللّه علیه و آله مخصوصا على علیه السّلام و دخترش فاطمه زهرا علیها السّلام نیز مشمول همین آیه بوده است.
رسول خدا فرمود: «فاطمه پاره‏اى از تن من است هر چه او را آزار دهد مرا مى‏آزارد».
شبیه همین معنى در باره على علیه السّلام نیز از پیامبر گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و آله نقل شده است.

(آیه 58)- این آیه از ایذاء مؤمنان سخن مى‏گوید و براى آن بعد از ایذاء خدا و پیامبر صلّى اللّه علیه و آله اهمیت فوق العاده‏اى قائل مى‏شود، مى‏فرماید: «و کسانى که مردان و زنان با ایمان را به خاطر کارى که انجام نداده‏اند آزار مى‏دهند، متحمل بهتان و گناه آشکارى شده‏اند» (وَ الَّذِینَ یُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ بِغَیْرِ مَا اکْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبِیناً).
چرا که مؤمن از طریق ایمان پیوندى با خدا و پیامبرش دارد، و به همین دلیل در اینجا در ردیف خدا و پیامبرش قرار گرفته است.
در حدیثى که «امام على بن موسى الرضا» از جدش پیامبر نقل کرده چنین آمده است: «کسى که مرد یا زن مسلمانى را بهتان زند یا در باره او سخنى بگوید که در او نیست خداوند او را در قیامت روى تلى از آتش قرار مى‏دهد تا از عهده آنچه گفته بر آید»!

(آیه 59)- شأن نزول:
آن ایام زنان مسلمان به مسجد مى‏رفتند و پشت سر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله نماز مى‏گذاردند، هنگام شب موقعى که براى نماز مغرب و عشاء مى‏رفتند بعضى از جوانان هرزه و اوباش بر سر راه آنها مى‏نشستند و با مزاح و سخنان ناروا آنها را آزار مى‏دادند و مزاحم آنان مى‏شدند.
آیه نازل شد و به آنها دستور داد حجاب خود را بطور کامل رعایت کنند تا به خوبى شناخته شوند و کسى بهانه مزاحمت پیدا نکند.
تفسیر:
اخطار شدید به مزاحمان و شایعه پراکنان! به دنبال نهى از ایذاء رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و مؤمنان در آیات گذشته، در اینجا روى یکى از موارد ایذاء تکیه کرده و براى پیشگیرى از آن از دو طریق اقدام مى‏کند.
در قسمت اول مى‏گوید: «اى پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنین بگو: جلبابها [روسرى‏هاى بلند] خود را بر خویش فرو افکنند این کار براى این که شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است» و اگر تاکنون خطا و کوتاهى از آنها سر زده توبه کنند (یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنى‏ أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ).
هدف این است که زنان مسلمان در پوشیدن حجاب سهل‏انگار و بى‏اعتنا نباشند مثل بعضى از زنان بى‏بندوبار که در عین داشتن حجاب آن چنان بى‏پروا و لاابالى هستند که غالبا قسمتهایى از بدنهاى آنان نمایان است و همین معنى توجه افراد هرزه را به آنها جلب مى‏کند.
و از آنجا که نزول این حکم، جمعى از زنان با ایمان را نسبت به گذشته پریشان مى‏ساخت، در پایان آیه مى‏افزاید: «خداوند همواره آمرزنده و مهربان است» (وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً).
هر گاه از شما تاکنون در این امر کوتاهى شده چون بر اثر جهل و نادانى بوده است خداوند شما را خواهد بخشید، توبه کنید و به سوى او باز گردید، و وظیفه عفت و پوشش را به خوبى انجام دهید.

(آیه 60)- شأن نزول:
گروهى از منافقین در مدینه بودند و انواع شایعات را پیرامون پیامبر صلّى اللّه علیه و آله به هنگامى که به بعضى از غزوات مى‏رفت در میان مردم منتشر مى‏ساختند، گاه مى‏گفتند: پیامبر کشته شده، و گاه مى‏گفتند: اسیر شده، مسلمانانى که توانایى جنگ را نداشتند و در مدینه مانده بودند سخت ناراحت مى‏شدند، شکایت نزد پیامبر صلّى اللّه علیه و آله آوردند.
آیه نازل شد و سخت این شایعه پراکنان را تهدید کرد.
تفسیر:
به دنبال دستورى که در آیه پیش به زنان با ایمان داده شد به بعد دیگر این مسأله یعنى فعالیتهاى موذیانه اراذل و اوباش پرداخته، مى‏گوید: «اگر منافقان و کسانى که در قلبشان بیمارى است و نیز کسانى که اخبار دروغ در مدینه پخش مى‏کنند دست از کارشان بر ندارند ما تو را بر ضد آنان مى‏شورانیم (و با یک حمله عمومى تو را بر آنها مسلّط خواهیم ساخت) سپس جز مدت کوتاهى نمى‏توانند در کنار تو در این شهر بمانند»! (لَئِنْ لَمْ یَنْتَهِ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدِینَةِ لَنُغْرِیَنَّکَ بِهِمْ ثُمَّ لا یُجاوِرُونَکَ فِیها إِلَّا قَلِیلًا).

(آیه 61)- و هنگامى که از این شهر رانده شدند و از تحت حمایت حکومت اسلامى طرد گشتند «از همه جا طرد مى‏شوند، و هر جا یافته شوند گرفته خواهند شد و به سختى به قتل خواهند رسید»! (مَلْعُونِینَ أَیْنَما ثُقِفُوا أُخِذُوا وَ قُتِّلُوا تَقْتِیلًا).
اشاره به این که بعد از این حمله عمومى در هیچ جا در امان نخواهند بود، و آنها را با دقت جستجو و پیدا مى‏کنند و به دیار عدم فرستاده مى‏شوند.

(آیه 62)- سپس در این آیه مى‏افزاید: این دستور تازه‏اى نیست، «این سنتى است الهى و همیشگى که در اقوام پیشین بوده است» که هر گاه گروههاى خرابکار بى‏شرمى و توطئه را از حد بگذرانند فرمان حمله عمومى به آنها صادر مى‏شود (سُنَّةَ اللَّهِ فِی الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ).
و چون این حکم یک سنت الهى است هرگز دگرگون نخواهد شد چرا که «براى سنت خداوند تبدیل و تغییرى نمى‏یابى» (وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِیلًا).
این تعبیر در حقیقت جدى بودن این تهدید را مشخص مى‏کند که بدانند مطلب کاملا قطعى و ریشه‏دار است و تغییر و تبدیل در آن راه ندارد، یا باید به اعمال ننگین خود پایان دهند و یا در انتظار چنین سر نوشت دردناکى باشند.
این حکم مانند سایر احکام اسلامى اختصاص به زمان و مکان و اشخاصى ندارد.
اگر به راستى سمپاشى و توطئه از حد بگذرد و به صورت یک جریان در آید، و جامعه اسلامى را با خطرات جدى رو برو سازد حکومت اسلامى مى‏تواند دستور آیات فوق را که به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله داده شده است به اجرا در آورد، و مردم را براى در هم کوبیدن ریشه‏هاى فساد بسیج کند؟!☆ بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیمْ ‌☆

mohammadhossein
2017/09/30, 05:03
سوره محمد ص ایات 1 تا 9

http://quran.anhar.ir/tafsirfull-14258.htm


(http://quran.anhar.ir/tafsirfull-14258.htm)

mohammadhossein
2017/10/02, 05:01
سوره ۴: النساء - جزء ۴, ۵, ۶ - ترجمه فولادوند
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/book-1.png تغيير سوره و ترجمه (http://www.parsquran.com/data/show.php?sura=4#)
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/soundF-1.png تلاوت (http://www.parsquran.com/data/show.php?sura=4#)
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/magnF-1.pngجستجو (http://www.parsquran.com/data/show.php?sura=4#)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان



يَسْأَلُكَ أَهْلُ الْكِتَابِ أَنْ تُنَزِّلَ عَلَيْهِمْ كِتَابًا مِنَ السَّمَاءِ فَقَدْ سَأَلُوا مُوسَى أَكْبَرَ مِنْ ذَلِكَ فَقَالُوا أَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ ثُمَّ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ فَعَفَوْنَا عَنْ ذَلِكَ وَآتَيْنَا مُوسَى سُلْطَانًا مُبِينًا ﴿۱۵۳﴾

اهل كتاب از تو مى‏ خواهند كه كتابى از آسمان [يكباره] بر آنان فرود آورى البته از موسى بزرگتر از اين را خواستند و گفتند خدا را آشكارا به ما بنماى پس به سزاى ظلمشان صاعقه آنان را فرو گرفت‏ سپس بعد از آنكه دلايل آشكار برايشان آمد گوساله را [به پرستش] گرفتند و ما از آن هم درگذشتيم و به موسى برهانى روشن عطا كرديم (۱۵۳)

وَرَفَعْنَا فَوْقَهُمُ الطُّورَ بِمِيثَاقِهِمْ وَقُلْنَا لَهُمُ ادْخُلُوا الْبَابَ سُجَّدًا وَقُلْنَا لَهُمْ لَا تَعْدُوا فِي السَّبْتِ وَأَخَذْنَا مِنْهُمْ مِيثَاقًا غَلِيظًا ﴿۱۵۴﴾
و كوه طور را به يادبود پيمان [با] آنان بالاى سرشان افراشته داشتيم و به آنان گفتيم سجده‏ كنان از در درآييد و [نيز] به آنان گفتيم در روز شنبه تجاوز مكنيد و از ايشان پيمانى استوار گرفتيم (۱۵۴)

فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِيثَاقَهُمْ وَكُفْرِهِمْ بِآيَاتِ اللَّهِ وَقَتْلِهِمُ الْأَنْبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَقَوْلِهِمْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَلْ طَبَعَ اللَّهُ عَلَيْهَا بِكُفْرِهِمْ فَلَا يُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِيلًا ﴿۱۵۵﴾
پس به [سزاى] پيمان‏شكني‏شان و انكارشان نسبت به آيات خدا و كشتار ناحق آنان [از] انبيا و گفتارشان كه دلهاى ما در غلاف است [لعنتشان كرديم] بلكه خدا به خاطر كفرشان بر دلهايشان مهر زده و در نتيجه جز شمارى اندك [از ايشان] ايمان نمى ‏آورند (۱۵۵)

وَبِكُفْرِهِمْ وَقَوْلِهِمْ عَلَى مَرْيَمَ بُهْتَانًا عَظِيمًا ﴿۱۵۶﴾
و [نيز] به سزاى كفرشان و آن تهمت بزرگى كه به مريم زدند (۱۵۶)

وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِيحَ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَإِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِيهِ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّبَاعَ الظَّنِّ وَمَا قَتَلُوهُ يَقِينًا ﴿۱۵۷﴾
و گفته ايشان كه ما مسيح عيسى بن مريم پيامبر خدا را كشتيم و حال آنكه آنان او را نكشتند و مصلوبش نكردند ليكن امر بر آنان مشتبه شد و كسانى كه در باره او اختلاف كردند قطعا در مورد آن دچار شك شده‏ اند و هيچ علمى بدان ندارند جز آنكه از گمان پيروى مى كنند و يقينا او را نكشتند (۱۵۷)

بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا ﴿۱۵۸﴾
بلكه خدا او را به سوى خود بالا برد و خدا توانا و حكيم است (۱۵۸)

mohammadhossein
2017/10/03, 04:39
سوره ۲: البقرة - جزء ۱, ۲, ۳ - ترجمه فولادوند
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/book-1.png تغيير سوره و ترجمه (http://www.parsquran.com/data/show.php?sura=2#)
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/soundF-1.png تلاوت (http://www.parsquran.com/data/show.php?sura=2#)
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/magnF-1.pngجستجو (http://www.parsquran.com/data/show.php?sura=2#)

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان

الم ﴿۱﴾
الف لام ميم (۱)





لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَإِنْ تُبْدُوا مَا فِي أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحَاسِبْكُمْ بِهِ اللَّهُ فَيَغْفِرُ لِمَنْ يَشَاءُ وَيُعَذِّبُ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿۲۸۴﴾
آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است از آنِ خداست‏. و اگر آنچه در دلهاى خود داريد، آشكار يا پنهان كنيد، خداوند شما را به آن محاسبه مى ‏كند؛ آنگاه هر كه را بخواهد مى ‏بخشد، و هر كه را بخواهد عذاب مى ‏كند، و خداوند بر هر چيزى تواناست‏. (۲۸۴)

آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَقَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ ﴿۲۸۵﴾
پيامبر (خدا) بدانچه از جانب پروردگارش بر او نازل شده است ايمان آورده است‏، و مؤمنان همگى به خدا و فرشتگان و كتابها و فرستادگانش ايمان آورده‏ اند (و گفتند:) (ميان هيچ يك از فرستادگانش فرق نمى‏ گذاريم‏) و گفتند: (شنيديم و گردن نهاديم‏، پروردگارا، آمرزش تو را (خواستاريم‏) و فرجام به سوى تو است‏.) (۲۸۵)

لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِنْ نَسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلَا تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا أَنْتَ مَوْلَانَا فَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ ﴿۲۸۶﴾
خداوند هيچ كس را جز به قدر توانايى‏ اش تكليف نمى ‏كند. آنچه (از خوبى‏) به دست آورده به سود او، و آنچه (از بدى‏) به دست آورده به زيان اوست‏. پروردگارا، اگر فراموش كرديم يا به خطا رفتيم بر ما مگير، پروردگارا، هيچ بار گرانى بر (دوش‏) ما مگذار؛ همچنانكه بر (دوش‏) كسانى كه پيش از ما بودند نهادى‏. پروردگارا، و آنچه تاب آن نداريم بر ما تحميل مكن‏؛ و از ما درگذر؛ و ما را ببخشاى و بر ما رحمت آور؛ سرور ما تويى‏؛ پس ما را بر گروه كافران پيروز كن‏. (۲۸۶)

تمام سوره (http://www.parsquran.com/data/show.php?lang=far&sura=2&ayat=0&user=far&tran=1)
تمام جزء (http://www.parsquran.com/data/show_juz.php?lang=far&juz=1&user=far&tran=1)

<<صفحه قبل (http://www.parsquran.com/data/show.php?lang=far&sura=1&ayat=1&user=far&tran=1)
صفحه بعد>> (http://www.parsquran.com/data/show.php?lang=far&sura=3&ayat=1&user=far&tran=1)

mohammadhossein
2017/10/03, 04:56
http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa1579

mohammadhossein
2017/10/03, 18:05
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

سورة المجادلة (ترجمه آیتی) بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خدای بخشاینده مهربان
1 قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِي تُجَادِلُكَ فِي زَوْجِهَا وَتَشْتَكِي إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ يَسْمَعُ تَحَاوُرَكُمَا إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ
خدا سخن زنی را که در باره شوهرش با تو، به مجادله آمده است و به خدا شکوه می کند، شنید و خدا گفت و گوی شما را می شنود، زیرا شنوا و بیناست
2 الَّذِينَ يُظَاهِرُونَ مِنكُم مِّن نِّسَائِهِم مَّا هُنَّ أُمَّهَاتِهِمْ إِنْ أُمَّهَاتُهُمْ إِلَّا اللَّائِي وَلَدْنَهُمْ وَإِنَّهُمْ لَيَقُولُونَ مُنكَرًا مِّنَ الْقَوْلِ وَزُورًا وَإِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ
از میان شما کسانی که زنانشان را ظهار می کنند بدانند که زنانشان، مادرانشان نشوند، مادرانشان فقطزنانی هستند که آنها را زاییده اند، و سخنی ناپسند و دروغ است که می گویند و خدا از گناهان در گذرنده است و آمرزنده است
3 وَالَّذِينَ يُظَاهِرُونَ مِن نِّسَائِهِمْ ثُمَّ يَعُودُونَ لِمَا قَالُوا فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مِّن قَبْلِ أَن يَتَمَاسَّا ذَلِكُمْ تُوعَظُونَ بِهِ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ
آنهایی که زنانشان را ظهار می کنند، آنگاه از آنچه گفته اند پشیمان می شوند، پیش از آنکه با یکدیگر تماس یابند، باید بنده ای آزاد کنند این پندی است که به شما می دهند و خدا به کارهایی که می کنید آگاه است
4 فَمَن لَّمْ يَجِدْ فَصِيَامُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ مِن قَبْلِ أَن يَتَمَاسَّا فَمَن لَّمْ يَسْتَطِعْ فَإِطْعَامُ سِتِّينَ مِسْكِينًا ذَلِكَ لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَلِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ أَلِيمٌ
اما کسانی که بنده ای نیابند، پیش از آنکه با یکدیگر تماس یابند، باید، دو ماه پی در پی روزه بدارند و آن که نتواند، شصت مسکین را طعام دهد و این بدان سبب است که به خدا و پیامبرش ایمان بیاورید اینها حدود خداست و برای کافران عذابی است دردآور
5 إِنَّ الَّذِينَ يُحَادُّونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ كُبِتُوا كَمَا كُبِتَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَقَدْ أَنزَلْنَا آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ وَلِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ مُّهِينٌ
کسانی که با خدا و پیامبرش مخالفت می ورزند ذلیل و خوار می شوند، همچنان که پیشینیانشان خوار شده اند ما آیاتی روشن نازل کردیم و کافران راعذابی است خوار کننده
6 يَوْمَ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُوا أَحْصَاهُ اللَّهُ وَنَسُوهُ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ
روزی که خدا همگان را زنده می کند، آنان را از کاری که کرده اند آگاه می سازد خدا اعمال آنها را شماره کرده است ، هر چند خود از یاد برده اند، و خدا ناظر بر هر چیزی است
7 أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ مَا يَكُونُ مِن نَّجْوَى ثَلَاثَةٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمْ وَلَا خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سَادِسُهُمْ وَلَا أَدْنَى مِن ذَلِكَ وَلَا أَكْثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ أَيْنَ مَا كَانُوا ثُمَّ يُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ
آیا ندانسته ای که خدا هر چه را در آسمانها و زمین است می داند ? هیچ سه، کس با هم نجوا نکنند مگر آنکه خداوند چهارمین آنهاست و هیچ پنج کس نباشند مگر آنکه خداوند ششمین آنهاست و نه کمترازاین هر جا که باشند مگرخدا با آنهاست و نه بیشتر از این ، مگر آنکه خدا با آنهاست سپس همه را در روز قیامت به کارهایی که کرده اند، آگاه می کند زیرا خدا بر همه چیز آگاه است
8 أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ نُهُوا عَنِ النَّجْوَى ثُمَّ يَعُودُونَ لِمَا نُهُوا عَنْهُ وَيَتَنَاجَوْنَ بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَمَعْصِيَتِ الرَّسُولِ وَإِذَا جَاؤُوكَ حَيَّوْكَ بِمَا لَمْ يُحَيِّكَ بِهِ اللَّهُ وَيَقُولُونَ فِي أَنفُسِهِمْ لَوْلَا يُعَذِّبُنَا اللَّهُ بِمَا نَقُولُ حَسْبُهُمْ جَهَنَّمُ يَصْلَوْنَهَا فَبِئْسَ الْمَصِيرُ
آیا آنها را که از نجوا منع شده بودند ندیدی که کاری را که از آن منع، شده بودند از سر گرفتند و باز هم برای گناه و دشمنی و نافرمانی از پیامبر با هم نجوا می کنند ? و چون نزد تو می آیند، به گونه ای تو را سلام می گویند که خدا تو را بدان گونه سلام نگفته است ، و در دل می گویند : چرا خداما را بدانچه می گوییم عذاب نمی کند ? جهنم برایشان کافی است بدان داخل می شوند، و این بد سرانجامی است
9 يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا تَنَاجَيْتُمْ فَلَا تَتَنَاجَوْا بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَمَعْصِيَتِ الرَّسُولِ وَتَنَاجَوْا بِالْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ
ای کسانی که ایمان آورده اید، اگر با یکدیگر نجوا می کنید، در باب گناه و دشمنی و نافرمانی از پیامبر نجوا مکنید، بلکه در باب نیکی و پرهیزگاری نجوا کنید از آن خدایی که همگان نزد او گرد می آیید بترسید
10 إِنَّمَا النَّجْوَى مِنَ الشَّيْطَانِ لِيَحْزُنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَلَيْسَ بِضَارِّهِمْ شَيْئًا إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ
هر آینه نجوا کردن کار شیطان است که می خواهد مؤمنان را محزون کند و، حال آنکه هیچ زیانی ، جز به فرمان خداوند، به آنها نمی رساند و مؤمنان باید که بر خدا توکل کنند
11 يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ وَإِذَا قِيلَ انشُزُوا فَانشُزُوا يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ
ای کسانی که ایمان آورده اید، چون شما را گویند در مجالس جای باز کنید، جای باز کنید تا خدا در کار شما گشایش دهد و چون گویند که برخیزید، برخیزید خدا آنهایی را که ایمان آورده اند و کسانی را که دانش یافته اند به درجاتی برافرازد، و خدا به کارهایی که می کنید آگاه است
12 يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نَاجَيْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْوَاكُمْ صَدَقَةً ذَلِكَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَأَطْهَرُ فَإِن لَّمْ تَجِدُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ
ای کسانی که ایمان آورده اید، چون خواهید که با پیامبر نجوا کنید،، پیش از نجوا کردنتان صدقه بدهید این برای شما بهتر و پاکیزه تر است واگر برای صدقه چیزی نیافتید، خدا آمرزنده و مهربان است
13 أَأَشْفَقْتُمْ أَن تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْوَاكُمْ صَدَقَاتٍ فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَتَابَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَاللَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ
آیا ترسیدید پیش از نجوا کردن صدقه ها بدهید ? حال که صدقه نداده اید وخدا هم توبه شما را پذیرفته است ، پس نماز بگزارید و زکات بدهید و ازخدا و پیامبرش اطاعت کنید، که خدا به کارهایی که می کنید آگاه است
14 أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ تَوَلَّوْا قَوْمًا غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِم مَّا هُم مِّنكُمْ وَلَا مِنْهُمْ وَيَحْلِفُونَ عَلَى الْكَذِبِ وَهُمْ يَعْلَمُونَ
آیا ندیده ای آن کسان را که با مردمی که خدا بر آنها خشم گرفته بود،، دوستی ورزیدند ? اینان نه از شمایند و نه از ایشان و خود می دانند که بردروغ سوگند می خوردند
15 أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا إِنَّهُمْ سَاء مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ
خدا برایشان عذابی سخت آماده کرده است زیرا کارهایی که می کنند ناپسند است
16 اتَّخَذُوا أَيْمَانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَن سَبِيلِ اللَّهِ فَلَهُمْ عَذَابٌ مُّهِينٌ
از سوگندهایشان سپری ساخته اند و از راه خدا رویگردان شده اند پس برای آنهاست عذابی خوار کننده
17 لَن تُغْنِيَ عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَلَا أَوْلَادُهُم مِّنَ اللَّهِ شَيْئًا أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ
اموال و اولادشان برایشان در برابر خشم خدا سود نکند اهل جهنمند و در آن جاودان
18 يَوْمَ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِيعًا فَيَحْلِفُونَ لَهُ كَمَا يَحْلِفُونَ لَكُمْ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلَى شَيْءٍ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْكَاذِبُونَ
روزی که خدا همه آنها را زنده می کند، همچنان که برای شما قسم می، خوردند برای او هم قسم خواهند خورد و می پندارند که سودی خواهند برد آگاه باشید که دروغگویانند
19 اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطَانُ فَأَنسَاهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ أُوْلَئِكَ حِزْبُ الشَّيْطَانِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطَانِ هُمُ الْخَاسِرُونَ
شیطان بر آنها چیره شده است و نام خدا را از یادشان برده است ایشان حزب شیطانند آگاه باش که حزب شیطان زیان کنندگانند
20 إِنَّ الَّذِينَ يُحَادُّونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُوْلَئِكَ فِي الأَذَلِّينَ
کسانی که با خدا و پیامبرش مخالفت می ورزند در زمره ذلیل شدگانند
21 كَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِي إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ
خدا مقرر داشته که : البته من و پیامبرانم پیروز می شویم زیرا خدا توانا و پیروزمند است
22 لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءهُمْ أَوْ أَبْنَاءهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُوْلَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ وَأَيَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُوْلَئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ
نمی یابی مردمی را که به خدا و روز قیامت ایمان آورده باشند، ولی با، کسانی که با خدا و پیامبرش مخالفت می ورزند دوستی کنند، هر چند آن مخالفان ، پدران یا فرزندان یا برادران و یا قبیله آنها باشند خدا بر دلشان رقم ایمان زده و به روحی از خود یاریشان کرده است و آنها را به بهشتهایی که در آن نهرها جاری است در آورد در آنجا جاودانه باشند خدا از آنها خشنود است و آنان نیز از خدا خشنودند اینان حزب خدایند ، آگاه باش که حزب خدا رستگارانند

mohammadhossein
2017/10/04, 04:44
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
سورة الأعراف (ترجمه آیتی)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

به نام خدای بخشاینده مهربان
1 المص
الف، لام، میم، صاد



وَلَمَّا سَكَتَ عَن مُّوسَى الْغَضَبُ أَخَذَ الأَلْوَاحَ وَفِي نُسْخَتِهَا هُدًى وَرَحْمَةٌ لِّلَّذِينَ هُمْ لِرَبِّهِمْ يَرْهَبُونَ
چون خشم موسی فرو نشست، الواح را برگرفت و در نوشته های آن، برای آنهایی که از پروردگارشان بیمناکند، هدایت و رحمت بود
155 وَاخْتَارَ مُوسَى قَوْمَهُ سَبْعِينَ رَجُلاً لِّمِيقَاتِنَا فَلَمَّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ قَالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَكْتَهُم مِّن قَبْلُ وَإِيَّايَ أَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ السُّفَهَاء مِنَّا إِنْ هِيَ إِلاَّ فِتْنَتُكَ تُضِلُّ بِهَا مَن تَشَاء وَتَهْدِي مَن تَشَاء أَنتَ وَلِيُّنَا فَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا وَأَنتَ خَيْرُ الْغَافِرِينَ
موسی برای وعده گاه ما از میان قومش هفتاد مرد را برگزید چون زلزله آنها را فرو گرفت، گفت : ای پروردگار من، اگر می خواستی ایشان را و مرا پیش از این هلاک می کردی آیا به خاطر اعمالی که بیخردان ما انجام داده اند ما را به هلاکت می رسانی؟ و این جز امتحان تو نیست هر کس رابخواهی بدان گمراه می کنی و هر کس را بخواهی هدایت تو یاور ما هستی،ما را بیامرز و بر ما ببخشای که تو بهترین آمرزندگانی
156 وَاكْتُبْ لَنَا فِي هَـذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الآخِرَةِ إِنَّا هُدْنَـا إِلَيْكَ قَالَ عَذَابِي أُصِيبُ بِهِ مَنْ أَشَاء وَرَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ فَسَأَكْتُبُهَا لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَـاةَ وَالَّذِينَ هُم بِآيَاتِنَا يُؤْمِنُونَ
برای ما در دنیا و آخرت نیکی بنویس ما به سوی تو راه یافته ایم گفت :، عذاب خود را به هر کس که بخواهم می رسانم و رحمت من همه چیز را در بر می گیرد آن را برای کسانی که پرهیزگاری می کنند و زکات می دهند وبه آیات ما ایمان می آورند مقرر خواهم داشت
157 الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِندَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَآئِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَغْلاَلَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُواْ بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُواْ النُّورَ الَّذِيَ أُنزِلَ مَعَهُ أُوْلَـئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ
آنان که از این رسول، این پیامبر امی که نامش را در تورات و انجیل، خود نوشته می یابند، پیروی می کنند آن که به نیکی فرمانشان می دهد و از ناشایست بازشان می دارد و چیزهای پاکیزه را بر آنها حلال می کند و چیزهای ناپاک را حرام و بار گرانشان را از دوششان بر می دارد و بند و زنجیرشان را می گشاید پس کسانی که به او ایمان آوردند و حرمتش را نگاه داشتند ویاریش کردند و از آن کتاب که بر او نازل کرده ایم پیروی کردند، رستگارانند

mohammadhossein
2017/10/05, 04:44
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
سوره ۲: البقرة - جزء ۱, ۲, ۳ - ترجمه فولادوند
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/book-1.png تغيير سوره و ترجمه (http://www.parsquran.com/data/show.php?sura=2#)
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/soundF-1.png تلاوت (http://www.parsquran.com/data/show.php?sura=2#)
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/magnF-1.pngجستجو (http://www.parsquran.com/data/show.php?sura=2#)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان

الم ﴿۱﴾
الف لام ميم (۱)



لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَإِنْ تُبْدُوا مَا فِي أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحَاسِبْكُمْ بِهِ اللَّهُ فَيَغْفِرُ لِمَنْ يَشَاءُ وَيُعَذِّبُ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿۲۸۴﴾
آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است از آنِ خداست‏. و اگر آنچه در دلهاى خود داريد، آشكار يا پنهان كنيد، خداوند شما را به آن محاسبه مى ‏كند؛ آنگاه هر كه را بخواهد مى ‏بخشد، و هر كه را بخواهد عذاب مى ‏كند، و خداوند بر هر چيزى تواناست‏. (۲۸۴)

آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَقَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ ﴿۲۸۵﴾
پيامبر (خدا) بدانچه از جانب پروردگارش بر او نازل شده است ايمان آورده است‏، و مؤمنان همگى به خدا و فرشتگان و كتابها و فرستادگانش ايمان آورده‏ اند (و گفتند:) (ميان هيچ يك از فرستادگانش فرق نمى‏ گذاريم‏) و گفتند: (شنيديم و گردن نهاديم‏، پروردگارا، آمرزش تو را (خواستاريم‏) و فرجام به سوى تو است‏.) (۲۸۵)

لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِنْ نَسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلَا تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا أَنْتَ مَوْلَانَا فَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ ﴿۲۸۶﴾
خداوند هيچ كس را جز به قدر توانايى‏ اش تكليف نمى ‏كند. آنچه (از خوبى‏) به دست آورده به سود او، و آنچه (از بدى‏) به دست آورده به زيان اوست‏. پروردگارا، اگر فراموش كرديم يا به خطا رفتيم بر ما مگير، پروردگارا، هيچ بار گرانى بر (دوش‏) ما مگذار؛ همچنانكه بر (دوش‏) كسانى كه پيش از ما بودند نهادى‏. پروردگارا، و آنچه تاب آن نداريم بر ما تحميل مكن‏؛ و از ما درگذر؛ و ما را ببخشاى و بر ما رحمت آور؛ سرور ما تويى‏؛ پس ما را بر گروه كافران پيروز كن‏. (۲۸۶)

mohammadhossein
2017/10/05, 16:18
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
سوره ۲: البقرة - جزء ۱, ۲, ۳ - ترجمه فولادوند
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/book-1.png تغيير سوره و ترجمه (http://www.parsquran.com/data/show.php?sura=2#)
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/soundF-1.png تلاوت (http://www.parsquran.com/data/show.php?sura=2#)
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/magnF-1.pngجستجو (http://www.parsquran.com/data/show.php?sura=2#)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان

الم ﴿۱﴾
الف لام ميم (۱)



لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَإِنْ تُبْدُوا مَا فِي أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحَاسِبْكُمْ بِهِ اللَّهُ فَيَغْفِرُ لِمَنْ يَشَاءُ وَيُعَذِّبُ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿۲۸۴﴾
آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است از آنِ خداست‏. و اگر آنچه در دلهاى خود داريد، آشكار يا پنهان كنيد، خداوند شما را به آن محاسبه مى ‏كند؛ آنگاه هر كه را بخواهد مى ‏بخشد، و هر كه را بخواهد عذاب مى ‏كند، و خداوند بر هر چيزى تواناست‏. (۲۸۴)

آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَقَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ ﴿۲۸۵﴾
پيامبر (خدا) بدانچه از جانب پروردگارش بر او نازل شده است ايمان آورده است‏، و مؤمنان همگى به خدا و فرشتگان و كتابها و فرستادگانش ايمان آورده‏ اند (و گفتند (ميان هيچ يك از فرستادگانش فرق نمى‏ گذاريم‏) و گفتند: (شنيديم و گردن نهاديم‏، پروردگارا، آمرزش تو را (خواستاريم‏) و فرجام به سوى تو است‏.) (۲۸۵)

لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِنْ نَسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلَا تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا أَنْتَ مَوْلَانَا فَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ ﴿۲۸۶﴾
خداوند هيچ كس را جز به قدر توانايى‏ اش تكليف نمى ‏كند. آنچه (از خوبى‏) به دست آورده به سود او، و آنچه (از بدى‏) به دست آورده به زيان اوست‏. پروردگارا، اگر فراموش كرديم يا به خطا رفتيم بر ما مگير، پروردگارا، هيچ بار گرانى بر (دوش‏) ما مگذار؛ همچنانكه بر (دوش‏) كسانى كه پيش از ما بودند نهادى‏. پروردگارا، و آنچه تاب آن نداريم بر ما تحميل مكن‏؛ و از ما درگذر؛ و ما را ببخشاى و بر ما رحمت آور؛ سرور ما تويى‏؛ پس ما را بر گروه كافران پيروز كن‏. (۲۸۶)

mohammadhossein
2017/10/05, 16:22
? صدور انقلاب به جهان
? استقامت می خواهد
? نه پیشرفت تکنولوژیکی

? تسخیر قلوبِ مردمِ حق طلبِ جهان
? و صدور انقلاب
? با پیشرفتهای تکنولوژیکی میسر نیست،
? با تبعیت از این فرمان قرآنی میسر است
? که می فرماید :
? فإستقم کما اُمرت و مَن تاب معک

? سید مرتضی آوینی ?

mohammadhossein
2017/10/06, 04:38
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

سوره عنکبوت/متن و ترجمه




http://forums.boursy.com/imported/2017/10/80pxQuran1-1.jpg (http://wiki.ahlolbait.com/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:Quran1.jpg)


درباره سوره عنکبوت (http://wiki.ahlolbait.com/%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87_%D8%B9%D9%86%DA%A9%D8%A8% D9%88%D8%AA)


آیات سوره عنکبوت (http://wiki.ahlolbait.com/%D8%B1%D8%AF%D9%87:%D8%A2%DB%8C%D8%A7%D8%AA_%D8%B3 %D9%88%D8%B1%D9%87_%D8%B9%D9%86%DA%A9%D8%A8%D9%88% D8%AA)


ترجمه ها و تفاسیر (http://quran.ahlolbait.com/verse/29/1) ***


فهرست قرآن (http://wiki.ahlolbait.com/%D9%81%D9%87%D8%B1%D8%B3%D8%AA_%D9%82%D8%B1%D8%A2% D9%86)


سورة العنكبوت (ترجمه آیتی) بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خدای بخشاینده مهربان
1 الم
الف ، لام ، میم،



أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ أَن يَسْبِقُونَا سَاء مَا يَحْكُمُونَ
آیا آنان که مرتکب گناه می شوند پنداشته اند که از ما می گریزند ? چه بد داوری می کنند
5 مَن كَانَ يَرْجُو لِقَاء اللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآتٍ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ
هر کس که به دیدار خدا امید می دارد بداند که وعده خدا آمدنی است و اوشنوا و داناست
6 وَمَن جَاهَدَ فَإِنَّمَا يُجَاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ
هر که جهاد کند به سود خود کرده است ، زیرا خدا از همه جهانیان بی نیازاست
7 وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذِي كَانُوا يَعْمَلُونَ
گناهان آنان را که ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند، می زداییم و، بهتر از آنچه عمل کرده اند پاداششان می دهیم
8 وَوَصَّيْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَيْهِ حُسْنًا وَإِن جَاهَدَاكَ لِتُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ
به آدمی سفارش کردیم که به پدر و مادر خود نیکی کند و اگر آن دو بکوشند که تو چیزی را که بدان آگاه نیستی شریک من قرار دهی ، اطاعتشان مکن بازگشت همه شما به سوی من است و شما را به کارهایی که می کرده اید آگاه می کنم
9 وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُدْخِلَنَّهُمْ فِي الصَّالِحِينَ
کسانی را که ایمان آوردند و کردارهای شایسته کردند در زمره صالحان در، آوریم
10 وَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ فَإِذَا أُوذِيَ فِي اللَّهِ جَعَلَ فِتْنَةَ النَّاسِ كَعَذَابِ اللَّهِ وَلَئِن جَاء نَصْرٌ مِّن رَّبِّكَ لَيَقُولُنَّ إِنَّا كُنَّا مَعَكُمْ أَوَلَيْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِمَا فِي صُدُورِ الْعَالَمِينَ
بعضی از مردم می گویند: به خدا ایمان آورده ایم و چون در راه خدا آزاری ببینند، آن آزار را چون عذاب خدا به شمار می آورند و چون از سوی پروردگار تو مددی رسد، می گویند: ما نیز با شما بوده ایم آیا خدا به آنچه در دلهای مردم جهان می گذرد آگاه تر نیست ?
11 وَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْمُنَافِقِينَ
البته خدا می داند که مؤمنان چه کسانند و منافقان چه کسان
12 وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبِيلَنَا وَلْنَحْمِلْ خَطَايَاكُمْ وَمَا هُم بِحَامِلِينَ مِنْ خَطَايَاهُم مِّن شَيْءٍ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ
کافران به مؤمنان گفتند: به راه ما بیایید، بار گناهتان بر گردن ما، حال آنکه اینان بار گناه کسی را بر گردن نخواهند گرفت و دروغ می گویند

mohammadhossein
2017/10/07, 05:11
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
سوره ۲: البقرة - جزء ۱, ۲, ۳ - ترجمه فولادوند
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/book-1.png تغيير سوره و ترجمه (http://www.parsquran.com/data/show.php?sura=2#)
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/soundF-1.png تلاوت (http://www.parsquran.com/data/show.php?sura=2#)
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/magnF-1.pngجستجو (http://www.parsquran.com/data/show.php?sura=2#)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان

الم ﴿۱﴾
الف لام ميم (۱)



مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِي كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَاللَّهُ يُضَاعِفُ لِمَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ ﴿۲۶۱﴾

مَثَل (صدقات‏) كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مى كنند همانند دانه‏ اى است كه هفت خوشه بروياند كه در هر خوشه‏ اى صد دانه باشد؛ و خداوند براى هر كس كه بخواهد (آن را) چند برابر مى ‏كند، و خداوند گشايشگر داناست‏. (۲۶۱)

الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ لَا يُتْبِعُونَ مَا أَنْفَقُوا مَنًّا وَلَا أَذًى لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿۲۶۲﴾
كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مى كنند، سپس در پى آنچه انفاق كرده‏ اند، منّت و آزارى روا نمى دارند، پاداش آنان برايشان نزد پروردگارشان (محفوظ) است‏، و بيمى بر آنان نيست و اندوهگين نمى ‏شوند. (۲۶۲)


قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَمَغْفِرَةٌ خَيْرٌ مِنْ صَدَقَةٍ يَتْبَعُهَا أَذًى وَاللَّهُ غَنِيٌّ حَلِيمٌ ﴿۲۶۳﴾
گفتارى پسنديده (در برابر نيازمندان‏) و گذشت (از اصرار و تندىِ آنان‏) بهتر از صدقه‏ اى است كه آزارى به دنبال آن باشد، و خداوند بى ‏نياز بردبار است‏. (۲۶۳)

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذَى كَالَّذِي يُنْفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ وَلَا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَيْهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْدًا لَا يَقْدِرُونَ عَلَى شَيْءٍ مِمَّا كَسَبُوا وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ ﴿۲۶۴﴾
اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد، صدقه ‏هاى خود را با منّت و آزار، باطل مكنيد، مانند كسى كه مالش را براى خودنمايى به مردم‏، انفاق مى ‏كند و به خدا و روز بازپسين ايمان ندارد. پس مَثَل او همچون مَثَل سنگ خارايى است كه بر روى آن‏، خاكى (نشسته‏) است‏، و رگبارى به آن رسيده و آن (سنگ‏) را سخت و صاف بر جاى نهاده است‏. آنان (=رياكاران‏) نيز از آنچه به دست آورده‏ اند، بهره‏ اى نمى ‏برند؛ و خداوند، گروه كافران را هدايت نمى ‏كند. (۲۶۴)

وَمَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَتَثْبِيتًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ كَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصَابَهَا وَابِلٌ فَآتَتْ أُكُلَهَا ضِعْفَيْنِ فَإِنْ لَمْ يُصِبْهَا وَابِلٌ فَطَلٌّ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ ﴿۲۶۵﴾
و مَثَل (صدقات‏) كسانى كه اموال خويش را براى طلب خشنودى خدا و استوارى روحشان انفاق مى كنند، همچون مَثَل باغى است كه بر فراز پشته‏ اى قرار دارد (كه اگر) رگبارى بر آن برسد، دو چندان محصول برآورد، و اگر رگبارى هم بر آن نرسد، بارانِ ريزى (براى آن بس است‏)، و خداوند به آنچه انجام مى‏ دهيد بيناست‏. (۲۶۵)

mohammadhossein
2017/10/08, 04:47
سورة الانسان (ترجمه آیتی) بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خدای بخشاینده مهربان
1
إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ سَلَاسِلَا وَأَغْلَالًا وَسَعِيرًا

ما برای کافران زنجیرها و غلها و آتش افروخته آماده کرده ایم
5

إِنَّ الْأَبْرَارَ يَشْرَبُونَ مِن كَأْسٍ كَانَ مِزَاجُهَا كَافُورًا

نیکان از جامهایی می نوشند که آمیخته به کافور است:
6

عَيْنًا يَشْرَبُ بِهَا عِبَادُ اللَّهِ يُفَجِّرُونَهَا تَفْجِيرًا

چشمه ای که بندگان خدا از آن می نوشند و آن را به هر جای که خواهند، روان می سازند
7

يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَيَخَافُونَ يَوْمًا كَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيرًا

به نذر وفا می کنند و از روزی که شر آن همه جا را گرفته است می ترسند
8

وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا

و طعام را در حالی که خود دوستش دارند به مسکین و یتیم و اسیر می خورانند:
9

إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنكُمْ جَزَاء وَلَا شُكُورًا

جز این نیست که شما را برای خدا اطعام می کنیم و از شما نه پاداشی می خواهیم نه سپاسی
10

إِنَّا نَخَافُ مِن رَّبِّنَا يَوْمًا عَبُوسًا قَمْطَرِيرًا

ما از پروردگار خود می ترسیم، در روزی که آن روز عبوس و سخت و هولناک است
11

فَوَقَاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذَلِكَ الْيَوْمِ وَلَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَسُرُورًا

خدا ایشان را از شر آن روز نگه داشت و آنان را طراوت و شادمانی بخشید
12

وَجَزَاهُم بِمَا صَبَرُوا جَنَّةً وَحَرِيرًا

به پاداش صبری که کرده اند پاداششان را بهشت و حریر داد
13

مُتَّكِئِينَ فِيهَا عَلَى الْأَرَائِكِ لَا يَرَوْنَ فِيهَا شَمْسًا وَلَا زَمْهَرِيرًا

در آنجا بر، تختها تکیه زده اند نه هیچ آفتابی می بینند و نه سرمایی
14

وَدَانِيَةً عَلَيْهِمْ ظِلَالُهَا وَذُلِّلَتْ قُطُوفُهَا تَذْلِيلًا

سایه های درختانش بر سرشان افتاده و میوه هایش به فرمانشان باشد
15

وَيُطَافُ عَلَيْهِم بِآنِيَةٍ مِّن فِضَّةٍ وَأَكْوَابٍ كَانَتْ قَوَارِيرَا

کاسه های سیمین و کوزه های شراب میانشان به گردش در می آید
16

قَوَارِيرَ مِن فِضَّةٍ قَدَّرُوهَا تَقْدِيرًا

کوزه هایی از سیم که آنها را به اندازه پر کرده اند
17

وَيُسْقَوْنَ فِيهَا كَأْسًا كَانَ مِزَاجُهَا زَنجَبِيلًا

در آنجا جامی بنوشانندشان که آمیخته با زنجبیل باشد،
18

عَيْنًا فِيهَا تُسَمَّى سَلْسَبِيلًا

از چشمه ای که آن را سلسبیل می گویند
19

وَيَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدَانٌ مُّخَلَّدُونَ إِذَا رَأَيْتَهُمْ حَسِبْتَهُمْ لُؤْلُؤًا مَّنثُورًا

همواره پسرانی به گردشان می چرخند که چون آنها را ببینی، پنداری، مروارید پراکنده اند
20

وَإِذَا رَأَيْتَ ثَمَّ رَأَيْتَ نَعِيمًا وَمُلْكًا كَبِيرًا

چون بنگری، هر چه بنگری نعمت فراوان است و فرمانروایی بزرگ
21

عَالِيَهُمْ ثِيَابُ سُندُسٍ خُضْرٌ وَإِسْتَبْرَقٌ وَحُلُّوا أَسَاوِرَ مِن فِضَّةٍ وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا

بر تنشان جامه هایی است از سندس سبز و استبرق و به دستبندهایی از سیم زینت شده اند و پروردگارشان از شرابی پاکیزه سیرابشان سازد
22

mohammadhossein
2017/10/09, 04:33
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم سوره ۲۴: النور - جزء ۱۸ - ترجمه فولادوند
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/book-1.png تغيير سوره و ترجمه (http://www.parsquran.com/data/show.php?sura=24#)
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/soundF-1.png تلاوت (http://www.parsquran.com/data/show.php?sura=24#)
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/magnF-1.pngجستجو (http://www.parsquran.com/data/show.php?sura=24#)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان



وَأَنْكِحُوا الْأَيَامَى مِنْكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ إِنْ يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ ﴿۳۲﴾
بى‏ همسران خود و غلامان و كنيزان درستكارتان را همسر دهيد اگر تنگدستند خداوند آنان را از فضل خويش بى ‏نياز خواهد كرد و خدا گشايشگر داناست (۳۲)

وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَالَّذِينَ يَبْتَغُونَ الْكِتَابَ مِمَّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ فَكَاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِيهِمْ خَيْرًا وَآتُوهُمْ مِنْ مَالِ اللَّهِ الَّذِي آتَاكُمْ وَلَا تُكْرِهُوا فَتَيَاتِكُمْ عَلَى الْبِغَاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنًا لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَنْ يُكْرِهْهُنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِنْ بَعْدِ إِكْرَاهِهِنَّ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿۳۳﴾
و كسانى كه [وسيله] زناشويى نمى‏ يابند بايد عفت ورزند تا خدا آنان را از فضل خويش بى ‏نياز گرداند و از ميان غلامانتان كسانى كه در صددند با قرارداد كتبى خود را آزاد كنند اگر در آنان خيرى [و توانايى پرداخت مال] مى‏ يابيد قرار بازخريد آنها را بنويسيد و از آن مالى كه خدا به شما داده است به ايشان بدهيد [تا تدريجا خود را آزاد كنند] و كنيزان خود را در صورتى كه تمايل به پاكدامنى دارند براى اينكه متاع زندگى دنيا را بجوييد به زنا وادار مكنيد و هر كس آنان را به زور وادار كند در حقيقت ‏خدا پس از اجبار نمودن ايشان [نسبت به آنها] آمرزنده مهربان است (۳۳)

وَلَقَدْ أَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ آيَاتٍ مُبَيِّنَاتٍ وَمَثَلًا مِنَ الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ وَمَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِينَ ﴿۳۴﴾
و قطعا به سوى شما آياتى روشنگر و خبرى از كسانى كه پيش از شما روزگار به سر برده‏ اند و موعظه‏ اى براى اهل تقوا فرود آورده‏ ايم (۳۴)

اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لَا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُورٌ عَلَى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشَاءُ وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ﴿۳۵﴾
خدا نور آسمانها و زمين است مثل نور او چون چراغدانى است كه در آن چراغى و آن چراغ در شيشه‏ اى است آن شيشه گويى اخترى درخشان است كه از درخت‏ خجسته زيتونى كه نه شرقى است و نه غربى افروخته مى ‏شود نزديك است كه روغنش هر چند بدان آتشى نرسيده باشد روشنى بخشد روشنى بر روى روشنى است‏ خدا هر كه را بخواهد با نور خويش هدايت مى ‏كند و اين مثلها را خدا براى مردم مى‏ زند و خدا به هر چيزى داناست (۳۵)

فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ ﴿۳۶﴾
در خانه ‏هايى كه خدا رخصت داده كه [قدر و منزلت] آنها رفعت‏ يابد و نامش در آنها ياد شود در آن [خانه]ها هر بامداد و شامگاه او را نيايش مى كنند (۳۶)


رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءِ الزَّكَاةِ يَخَافُونَ يَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ ﴿۳۷﴾
مردانى كه نه تجارت و نه داد و ستدى آنان را از ياد خدا و برپا داشتن نماز و دادن زكات به خود مشغول نمى دارد و از روزى كه دلها و ديده ‏ها در آن زيرورو مى ‏شود مى‏ هراسند (۳۷)

mohammadhossein
2017/10/11, 04:44
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم










سوره ۴۷: محمد - جزء ۲۶ - ترجمه فولادوند
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/book-1.png تغيير سوره و ترجمه (http://www.parsquran.com/data/show.php?sura=47&ayat=0#)
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/soundF-1.png تلاوت (http://www.parsquran.com/data/show.php?sura=47&ayat=0#)
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/magnF-1.pngجستجو (http://www.parsquran.com/data/show.php?sura=47&ayat=0#)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان

الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ ﴿۱﴾
كسانى كه كفر ورزيدند و [مردم را] از راه خدا باز داشتند [خدا] اعمال آنان را تباه خواهد كرد (۱)

وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَآمَنُوا بِمَا نُزِّلَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَهُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَأَصْلَحَ بَالَهُمْ ﴿۲﴾
و آنان كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏ اند و به آنچه بر محمد [ص] نازل آمده گرويده‏ اند [كه] آن خود حق [و] از جانب پروردگارشان است [خدا نيز] بديهايشان را زدود و حال [و روز]شان را بهبود بخشيد (۲)

ذَلِكَ بِأَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا اتَّبَعُوا الْبَاطِلَ وَأَنَّ الَّذِينَ آمَنُوا اتَّبَعُوا الْحَقَّ مِنْ رَبِّهِمْ كَذَلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ لِلنَّاسِ أَمْثَالَهُمْ ﴿۳﴾
اين بدان سبب است كه آنان كه كفر ورزيدند از باطل پيروى كردند و كسانى كه ايمان آوردند از همان حق كه از جانب پروردگارشان است پيروى كردند اين گونه خدا براى [بيدارى] مردم مثالهايشان را مى‏ زند (۳)

فَإِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إِذَا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذَلِكَ وَلَوْ يَشَاءُ اللَّهُ لَانْتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَكِنْ لِيَبْلُوَ بَعْضَكُمْ بِبَعْضٍ وَالَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَنْ يُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ ﴿۴﴾
پس چون با كسانى كه كفر ورزيده‏ اند برخورد كنيد گردنها[يشان] را بزنيد تا چون آنان را [در كشتار] از پاى درآورديد پس [اسيران را] استوار در بند كشيد سپس يا [بر آنان] منت نهيد [و آزادشان كنيد] و يا فديه [و عوض از ايشان بگيريد] تا در جنگ اسلحه بر زمين گذاشته شود اين است [دستور خدا] و اگر خدا مى‏ خواست از ايشان انتقام مى ‏كشيد ولى [فرمان پيكار داد] تا برخى از شما را به وسيله برخى [ديگر] بيازمايد و كسانى كه در راه خدا كشته شده‏ اند هرگز كارهايشان را ضايع نمى ‏كند (۴)

سَيَهْدِيهِمْ وَيُصْلِحُ بَالَهُمْ ﴿۵﴾
به زودى آنان را راه مى ‏نمايد و حالشان را نيكو مى‏ گرداند (۵)

وَيُدْخِلُهُمُ الْجَنَّةَ عَرَّفَهَا لَهُمْ ﴿۶﴾
و در بهشتى كه براى آنان وصف كرده آنان را درمى ‏آورد (۶)

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ ﴿۷﴾
اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد اگر خدا را يارى كنيد ياريتان مى ‏كند و گامهايتان را استوار مى دارد (۷)

وَالَّذِينَ كَفَرُوا فَتَعْسًا لَهُمْ وَأَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ ﴿۸﴾
و كسانى كه كفر ورزيدند نگونسارى بر آنان باد و [خدا] اعمالشان را برباد داد (۸)

ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَرِهُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأَحْبَطَ أَعْمَالَهُمْ ﴿۹﴾
اين بدان سبب است كه آنان آنچه را خدا نازل كرده است‏ خوش نداشتند و [خدا نيز] كارهايشان را باطل كرد (۹)

mohammadhossein
2017/10/12, 04:53
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم سوره ۹۱: الشمس - جزء ۳۰ - ترجمه فولادوند
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/book-1.png تغيير سوره و ترجمه (http://www.parsquran.com/data/show.php?user=far&lang=far&ayat=1&sura=91#)
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/soundF-1.png تلاوت (http://www.parsquran.com/data/show.php?user=far&lang=far&ayat=1&sura=91#)
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/magnF-1.pngجستجو (http://www.parsquran.com/data/show.php?user=far&lang=far&ayat=1&sura=91#)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان

وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا ﴿۱﴾
سوگند به خورشيد و تابندگى‏ اش (۱)

وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا ﴿۲﴾
سوگند به ماه چون پى [خورشيد] رود (۲)

وَالنَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا ﴿۳﴾
سوگند به روز چون [زمين را] روشن گرداند (۳)

وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَاهَا ﴿۴﴾
سوگند به شب چو پرده بر آن پوشد (۴)

وَالسَّمَاءِ وَمَا بَنَاهَا ﴿۵﴾
سوگند به آسمان و آن كس كه آن را برافراشت (۵)

وَالْأَرْضِ وَمَا طَحَاهَا ﴿۶﴾
سوگند به زمين و آن كس كه آن را گسترد (۶)

وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا ﴿۷﴾
سوگند به نفس و آن كس كه آن را درست كرد (۷)

فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا ﴿۸﴾
سپس پليدكارى و پرهيزگارى‏ اش را به آن الهام كرد (۸)

قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا ﴿۹﴾
كه هر كس آن را پاك گردانيد قطعا رستگار شد (۹)

وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا ﴿۱۰﴾
و هر كه آلوده‏ اش ساخت قطعا درباخت (۱۰

صدق الله العلی العظیم

mohammadhossein
2017/10/12, 04:57
کد خبر 559858
تاریخ انتشار: ۳۱ فروردین ۱۳۹۵ - ۰۲:۰۷


۲۹ نظر (https://www.mashreghnews.ir/news/559858/%D9%81%D8%B1%D9%82-%D8%B5%D8%AF%D9%82-%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%A8%D8%A7-%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D9%88-%D8%A8%D8%AF%D9%88%D9%86-%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D9%86%D8%B8%D8%B1-%D8%B1%D9%87%D8%A8%D8%B1-%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8#news-comment)
چاپ (https://www.mashreghnews.ir/news/559858/%D9%81%D8%B1%D9%82-%D8%B5%D8%AF%D9%82-%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%A8%D8%A7-%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D9%88-%D8%A8%D8%AF%D9%88%D9%86-%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D9%86%D8%B8%D8%B1-%D8%B1%D9%87%D8%A8%D8%B1-%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8#)





سیاست (https://www.mashreghnews.ir/service/political-news)



برشی از تاریخ/ 194 (https://www.mashreghnews.ir/news/559858/%D9%81%D8%B1%D9%82-%D8%B5%D8%AF%D9%82-%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%A8%D8%A7-%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D9%88-%D8%A8%D8%AF%D9%88%D9%86-%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D9%86%D8%B8%D8%B1-%D8%B1%D9%87%D8%A8%D8%B1-%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8) فرق «صدق الله» با علی و بدون علی از نظر رهبر انقلاب (https://www.mashreghnews.ir/news/559858/%D9%81%D8%B1%D9%82-%D8%B5%D8%AF%D9%82-%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%A8%D8%A7-%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D9%88-%D8%A8%D8%AF%D9%88%D9%86-%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D9%86%D8%B8%D8%B1-%D8%B1%D9%87%D8%A8%D8%B1-%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8)

https://cdn.mashreghnews.ir/old/files/fa/news/1395/1/31/1572194_218.jpg رهبر انقلاب در پاسخ به ابهام خانواده شهید درباره قرائت قرآن می‌فرمایند: «صدق الله العلی العظیم» با «صدق الله العظیم» یکی است.

https://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1395/1/31/1572213_367.jpgگروه سیاسی مشرق (http://www.mashreghnews.ir/fa/political-news)- (http://www.mashreghnews.ir/fa/political-news) در خاطرات منتشر شده از دیدار رهبر انقلاب با خانواده شهید در مشهد، سؤال جوابی بین رهبر انقلاب و خانواده شهید به وجود می‌آید که ذکر آن خالی از لطف نیست.

در قسمتی از این خاطرات آمده است: پدر شهید از سال‌های قدیم، جلسات قرائت قرآن کریم داشته است و سعی می‌کرده از اساتید دعوت کند تا به جوان‌ها و کودکان قرآن بیاموزند.
مدت زیادی در خانه و بعد که مأموران رژیم شاه اذیت می‌کنند، در مسجد محل این جلسات را برگزار می‌کرده. حمیدرضا هم در همین جلسات رشد کرده و این‌طور بار آمده است. او مدتی است که از رادیو گلایه‌ای دارد که حالا به خاطر فرمایشات آقا به یادش می‌آید و می‌گوید:
خانواده مشهدی: ما یک گلایه‌ای از رادیو داریم؛ یعنی اکثراً در موقع اذان، با آنکه ما قرای فارسی‌زبان بسیار خوبی داریم، قرائت قرای عرب را پخش می‌کنند و این‌ها «صدق الله العظیم» می‌گویند و این باعث رنجش خیلی‌هاست.
رهبر انقلاب: ... فرقی نمی‌کند؛ «صدق الله العلی العظیم» با «صدق الله العظیم» یکی است، هیچ فرقی نمی‌کند. آن علی که در «صدق الله العلی العظیم» هست، علی ما نیست، علی همه است!
خانواده مشهدی: بله متوجه هستم، ولی درعین‌حال، خاصه در مشهد، انتظار هست که این مسئله اصلاح بشود دیگر. رهبر انقلاب: نه فرقی نمی‌کند، «صدق الله العظیم» هم درسته، «صدق الله العلی العظیم» هم درسته. در قرآن هم هر دوی این‌ها هست. هیچ فرقی نمی‌کند، این مهم است.

البته، شما توجه داشته باشید ما این روش قرائت جدید را که بین جوان‌های ما حالا باب شده و این‌ها بحمدالله خواندشان خیلی خوب شده، به‌طوری که در دنیا، در مجامع جهانی وقتی شرکت می‌کنند، همة قرّا، حضار، اهل فن و عامه مردم نسبت به این‌ها احساس خضوع می‌کنند؛ این را از مصری‌ها یاد گرفتند.
من خودم جزو کسانی هستم که اولین بار، این مفاهیم قرآنی را بین جوان‌ها رایج کردم، در مشهد و غیر مشهد. ما همین قرّای مصری را دادیم دست این جوان‌ها. جوان‌ها از این‌ها یاد گرفتند. آن‌ها در واقع اساتیدی هستند که معلمین جوانان ما هستند و این‌ها روزی که بتوانند مثل آن‌ها بخوانند، آن روز این‌ها قرّایی هستند که خودشان استادند، البته الان هستند کسانی که از بعضی از قرّای مصری خیلی بهتر می‌خوانند؛ یعنی هر قاری عربی معلوم نیست که خیلی خوب باشد. نه! بعضی از قرّای ما، مخصوصاً مشهدی‌ها که بینشان قرّای خیلی خوبی هست، از بعضی از مصری‌ها بهتر می‌خوانند، اما اساتید مصری، آن‌هایی که واقعاً استادند، آن‌ها هم بخوانند، چه ایرادی دارد؟! بعضی اوقات این‌ها را بگذارند، بعضی اوقات آن‌ها را بگذارند. اصل قضیه این است که قرآن را مردم یاد بگیرند، گوش کنند، بفهمند. عمده این است. معنای قرآن را بفهمند، استفاده کنند. اگر این بشود، آن وقت دنیا، به معنای حقیقی کلمه، اصلاح خواهد شد. اگر قرآن، مفاهیم قرآن، حقیقتاً رایج بشود، همه‌چیز درست می‌شود.[1] (https://www.mashreghnews.ir/news/559858/%D9%81%D8%B1%D9%82-%D8%B5%D8%AF%D9%82-%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%A8%D8%A7-%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D9%88-%D8%A8%D8%AF%D9%88%D9%86-%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D9%86%D8%B8%D8%B1-%D8%B1%D9%87%D8%A8%D8%B1-%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8#_ftn1)

[1] (https://www.mashreghnews.ir/news/559858/%D9%81%D8%B1%D9%82-%D8%B5%D8%AF%D9%82-%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%A8%D8%A7-%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D9%88-%D8%A8%D8%AF%D9%88%D9%86-%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D9%86%D8%B8%D8%B1-%D8%B1%D9%87%D8%A8%D8%B1-%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8#_ftnref1) - میزبانی از بهشت (روایت حضور مقام معظم رهبری در منازل شهدا)، جمع‌آوری و تنظیم: کمیته انتشارات مؤسسه جهادی صهبا، تهران، سلمان فارسی، صص 40-42




ارسال به تلگرام (tg://msg_url?url=mshrgh.ir/559858)


(http://www.facebook.com/sharer.php?u=mshrgh.ir%2F559858)
(http://twitter.com/intent/tweet?url=mshrgh.ir%2F559858)
(https://plus.google.com/share?url=mshrgh.ir%2F559858)

mohammadhossein
2017/10/14, 04:52
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
سوره ۲: البقرة - جزء ۱, ۲, ۳ - ترجمه فولادوند

http://forums.boursy.com/imported/2016/12/book-1.png تغيير سوره و ترجمه (http://www.parsquran.com/data/show.php?sura=2#)
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/soundF-1.png تلاوت (http://www.parsquran.com/data/show.php?sura=2#)
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/magnF-1.pngجستجو (http://www.parsquran.com/data/show.php?sura=2#)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان

الم ﴿۱﴾
الف لام ميم (۱)



يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا كَسَبْتُمْ وَمِمَّا أَخْرَجْنَا لَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَلَا تَيَمَّمُوا الْخَبِيثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ وَلَسْتُمْ بِآخِذِيهِ إِلَّا أَنْ تُغْمِضُوا فِيهِ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ ﴿۲۶۷﴾
اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد، از چيزهاى پاكيزه‏ اى كه به دست آورده‏ ايد، و از آنچه براى شما از زمين برآورده‏ ايم‏، انفاق كنيد، و در پى ناپاك آن نرويد كه (از آن‏) انفاق نماييد، در حالى كه آن را (اگر به خودتان مى‏ دادند) جز با چشم‏پوشى (و بى‏ ميلى‏) نسبت به آن‏، نمى‏ گرفتيد، و بدانيد كه خداوند، بى ‏نيازِ ستوده (صفات‏) است‏. (۲۶۷)

الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَيَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشَاءِ وَاللَّهُ يَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَفَضْلًا وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ ﴿۲۶۸﴾
شيطان شما را از تهيدستى بيم مى‏ دهد و شما را به زشتى وامى دارد؛ و(لى‏) خداوند از جانب خود به شما وعده آمرزش و بخشش مى‏ دهد، و خداوند گشايشگر داناست‏. (۲۶۸)

يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ ﴿۲۶۹﴾
(خدا) به هر كس كه بخواهد حكمت مى ‏بخشد، و به هر كس حكمت داده شود، به يقين‏، خيرى فراوان داده شده است‏؛ و جز خردمندان‏، كسى پند نمى‏ گيرد. (۲۶۹)

وَمَا أَنْفَقْتُمْ مِنْ نَفَقَةٍ أَوْ نَذَرْتُمْ مِنْ نَذْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُهُ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصَارٍ ﴿۲۷۰﴾
و هر نفقه‏ اى را كه انفاق‏، يا هر نذرى را كه عهد كرده‏ ايد، قطعاً خداوند آن را مى‏ داند، و براى ستمكاران هيچ ياورى نيست‏. (۲۷۰)

إِنْ تُبْدُوا الصَّدَقَاتِ فَنِعِمَّا هِيَ وَإِنْ تُخْفُوهَا وَتُؤْتُوهَا الْفُقَرَاءَ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَيُكَفِّرُ عَنْكُمْ مِنْ سَيِّئَاتِكُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ ﴿۲۷۱﴾
اگر صدقه ‏ها را آشكار كنيد، اين‏، كار خوبى است‏، و اگر آن را پنهان داريد و به مستمندان بدهيد، اين براى شما بهتر است‏؛ و بخشى از گناهانتان را مى‏ زدايد، و خداوند به آنچه انجام مى‏ دهيد آگاه است‏. (۲۷۱)


تمام سوره (http://www.parsquran.com/data/show.php?lang=far&sura=2&ayat=0&user=far&tran=1)
تمام جزء (http://www.parsquran.com/data/show_juz.php?lang=far&juz=1&user=far&tran=1)

<<صفحه قبل (http://www.parsquran.com/data/show.php?lang=far&sura=1&ayat=1&user=far&tran=1)
صفحه بعد>> (http://www.parsquran.com/data/show.php?lang=far&sura=3&ayat=1&user=far&tran=1)





صدق الله العلی العظیم

mohammadhossein
2017/10/17, 04:56
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
سوره ۸: الأنفال - جزء ۹, ۱۰ - ترجمه فولادوند

http://forums.boursy.com/imported/2016/12/book-1.png تغيير سوره و ترجمه (http://www.parsquran.com/data/show.php?sura=8&ayat=0&user=far&lang=far#)
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/soundF-1.png تلاوت (http://www.parsquran.com/data/show.php?sura=8&ayat=0&user=far&lang=far#)
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/magnF-1.pngجستجو (http://www.parsquran.com/data/show.php?sura=8&ayat=0&user=far&lang=far#)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان



يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ ﴿۲۰﴾
اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد خدا و فرستاده او را فرمان بريد و از او روى برنتابيد در حالى كه [سخنان او را] مى ‏شنويد (۲۰)

وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ قَالُوا سَمِعْنَا وَهُمْ لَا يَسْمَعُونَ ﴿۲۱﴾
و مانند كسانى مباشيد كه گفتند شنيديم در حالى كه نمى شنيدند (۲۱)

إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ ﴿۲۲﴾
قطعا بدترين جنبندگان نزد خدا كران و لالانى‏ اند كه نمى‏ انديشند (۲۲)

وَلَوْ عَلِمَ اللَّهُ فِيهِمْ خَيْرًا لَأَسْمَعَهُمْ وَلَوْ أَسْمَعَهُمْ لَتَوَلَّوْا وَهُمْ مُعْرِضُونَ ﴿۲۳﴾
و اگر خدا در آنان خيرى مى‏ يافت قطعا شنوايشان مى‏ ساخت و اگر آنان را شنوا میکرد حتما باز به حال اعراض روى برمى‏ تافتند (۲۳)

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ ﴿۲۴﴾
اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد چون خدا و پيامبر شما را به چيزى فرا خواندند كه به شما حيات مى ‏بخشد آنان را اجابت كنيد و بدانيد كه خدا ميان آدمى و دلش حايل مى‏ گردد و هم در نزد او محشور خواهيد شد (۲۴)

وَاتَّقُوا فِتْنَةً لَا تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ ﴿۲۵﴾
و از فتنه‏ اى كه تنها به ستمكاران شما نمى ‏رسد بترسيد و بدانيد كه خدا سخت‏ كيفر است (۲۵)

وَاذْكُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلِيلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِي الْأَرْضِ تَخَافُونَ أَنْ يَتَخَطَّفَكُمُ النَّاسُ فَآوَاكُمْ وَأَيَّدَكُمْ بِنَصْرِهِ وَرَزَقَكُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ ﴿۲۶﴾
و به ياد آوريد هنگامى را كه شما در زمين گروهى اندك و مستضعف بوديد مى ترسيديد مردم شما را بربايند پس [خدا] به شما پناه داد و شما را به يارى خود نيرومند گردانيد و از چيزهاى پاك به شما روزى داد باشد كه سپاسگزارى كنيد (۲۶)

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَخُونُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ وَتَخُونُوا أَمَانَاتِكُمْ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿۲۷﴾
اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد به خدا و پيامبر او خيانت مكنيد و [نيز] در امانتهاى خود خيانت نورزيد و خود میدانید [كه نبايد خيانت كرد] (۲۷)

وَاعْلَمُوا أَنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَأَوْلَادُكُمْ فِتْنَةٌ وَأَنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ ﴿۲۸﴾
و بدانيد كه اموال و فرزندان شما [وسيله] آزمايش [شما] هستند و خداست كه نزد او پاداشى بزرگ است (۲۸)

صدق الله العلی العظیم

mohammadhossein
2017/10/17, 05:06
۱- دعوت پیامبر (ص) و اصول و مبانى و برنامه هاى آن متکى بر حجت و دلیل روشن است. (قل إنى على بینة من ربى) در آیات گذشته از توحید و روش برخورد و ... سخن به میان آمده و لذا جمله «إنى على بینة» به منزله پشتوانه و تأییدى براى کلیه موارد ذکر شده است.

۲- اعطاى بینات (دلایل روشن) به پیامبر (ص)، پرتویى از ربوبیت خداوند (قل إنى على بینة من ربى)

۳- قرآن، بینه و دلیل روشن پیامبر (ص) و گواه حقانیت او (قل إنى على بینة من ربىو کذبتم به) بسیارى از مفسران گفته اند که مراد از بینه و مرجع ضمیر «کذبتم به» قرآن است. مفرد آمدن کلمه «بینة» و مذکر آمدن ضمیر «به» این احتمال را تقویت مى کند.

۴- احاطه کامل پیامبر اکرم (ص) به محتواى قرآن * (إنى على بینة من ربى) «على» حرف استعلاست و به کارگیرى آن در «على بینة» اشاره به این است که پیامبر بر بینه خویش (قرآن) احاطه و اشراف کامل دارد.

۵- لزوم پذیرش مفاد و نتیجه دلایل روشن و پیروى کردن از آن (قل إنى على بینة من ربىو کذبتم به)

۶- مشرکان صدر اسلام دلیل روشن حقانیت پیامبر (ص) (قرآن) را تکذیب مى کردند. (قل إنى على بینة من ربىو کذبتم به)

۷- مشرکان و منکران رسالت پیامبر (ص)، خواهان تحقق زودرس وعده هاى آن حضرت در مورد نزول عذاب بودند. (و کذبتم بهبه ما عندى ما تستعجلون به) در آیات متعددى، مانند آیه ۶، ۹ و ۱۱ سوره انعام، به کافران وعده عذاب و کیفر دنیوى داده شده است. لذا ممکن است مراد از «ما تستعجلون» نزول عذاب باشد که کافران از سر انکار و تمسخر خواهان نزول سریع آن بودند.

۸- نزول عذاب در اختیار پیامبر (ص) و به دست آن حضرت نیست. (ما عندى ما تستعجلون به)

۹- منکران رسالت پیامبر (ص) اصرار داشتند که آن حضرت معجزه دلخواه آنان را سریعاً ارائه کند. (ما عندى ما تستعجلون به) همان گونه که در آیات همین سوره، مانند آیه ۸، ۳۷ مطرح شده، از خواسته هاى منکران، نزول معجزاتى ویژه بوده است. لذا ممکن است مراد از «ما تستعجلون» همین گونه درخواستها باشد.

۱۰- ارائه معجزه، بدان گونه که مردم برگزینند و بخواهند، خارج از قلمرو اختیار پیامبر (ص) است. (ما عندى ما تستعجلون به)

۱۱- نزول معجزات و کیفیت آن، امرى قانونمند و داراى حدود و مرزهاى معین (ما عندى ما تستعجلون به إن الحکم إلا للّه یقص الحق)

۱۲- «حکم» در کلیه امور تکوین و تشریع تنها از آن خداوند و در صلاحیت اوست. (إن الحکم إلا للّه)

۱۳- نزول عذاب از مقوله «حکم» و تنها در اختیار خداوند است. (ما عندى ما تستعجلون به إن الحکم إلا للّه)

۱۴- اعطاى معجزات از مقوله «حکم» و تنها به دست خداوند است. (ما عندى ما تستعجلون به إن الحکم إلا للّه)

۱۵- خداوند امور را بر معیار و جهت حق جارى مى سازد. (إن الحکم إلا للّه یقص الحق) «قص» به معناى دنبال رفتن و پیگیرى است. در قاموس المحیط آمده است: «قَصَّ اثره ... تَتَّبعه».

۱۶- حکمهاى صادره از جانب خداوند بر اساس حق است. (إن الحکم إلا للّه یقص الحق)

۱۷- خداوند در اداره امور جهان و نظام هدایت، سنتهاى ثابتى دارد که از آنها عدول نمى کند. (یقص الحق) یکى از معانى «حق»، «الأمر المقضى» است. یعنى امرى که قضا و حکم بر آن تعلق گرفته باشد. و چون در آیه سخن از نزول عذاب یا معجزه است و در پى آن از اختصاصات حکم به خداوند سخن رفته، مى توان چنین نتیجه گرفت که «یقص الحق» تأکیدى بر ثبات و استوارى قوانین و احکام الهى است.

۱۸- خداوند بهترین جدا کننده حق از باطل است. (یقص الحق و هو خیر الفصلین)

۱۹- شناخت دقیق مرزهاى حق و باطل، مقدمه ضرورى براى حرکت در مسیر حق (یقص الحق و هو خیر الفصلین)

۲۰- خداوند در زمان مناسب بهترین داورى را در بین پیامبر (ص) و منکران آن حضرت خواهد کرد. (یقص الحق و هو خیر الفصلین)
موضوعات مرتبط

mohammadhossein
2017/10/17, 05:07
اائین حق سر تا پای قدمت??

http://dl.madahi313.ir/2017/09/Karimi-Shab4Moharam96-07.mp3

mohammadhossein
2017/10/21, 05:13
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
سوره ۶: الأنعام - جزء ۷, ۸ - ترجمه فولادوند
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/book-1.png تغيير سوره و ترجمه (http://www.parsquran.com/data/show.php?sura=6&ayat=0&user=far&lang=far#)
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/soundF-1.png تلاوت (http://www.parsquran.com/data/show.php?sura=6&ayat=0&user=far&lang=far#)
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/magnF-1.pngجستجو (http://www.parsquran.com/data/show.php?sura=6&ayat=0&user=far&lang=far#)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان



إِنَّ اللَّهَ فَالِقُ الْحَبِّ وَالنَّوَى يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَمُخْرِجُ الْمَيِّتِ مِنَ الْحَيِّ ذَلِكُمُ اللَّهُ فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ ﴿۹۵﴾
خدا شكافنده دانه و هسته است زنده را از مرده و مرده را از زنده بيرون مى ‏آورد چنين ست‏ خداى شما پس چگونه [از حق] منحرف مى ‏شويد (۹۵)

فَالِقُ الْإِصْبَاحِ وَجَعَلَ اللَّيْلَ سَكَنًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ حُسْبَانًا ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ ﴿۹۶﴾
[هموست كه] شكافنده صبح است و شب را براى آرامش و خورشيد و ماه را وسيله حساب قرار داده اين اندازه‏ گيرى آن تواناى داناست (۹۶)

وَهُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُوا بِهَا فِي ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ قَدْ فَصَّلْنَا الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ ﴿۹۷﴾
و اوست كسى كه ستارگان را براى شما قرار داده تا به وسيله آنها در تاريكيهاى خشكى و دريا راه يابيد به يقين ما دلايل [خود] را براى گروهى كه مى‏ دانند به روشنى بيان كرده‏ ايم (۹۷)

وَهُوَ الَّذِي أَنْشَأَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَمُسْتَوْدَعٌ قَدْ فَصَّلْنَا الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَفْقَهُونَ ﴿۹۸﴾
و او همان كسى است كه شما را از يك تن پديد آورد پس [براى شما] قرارگاه و محل امانتى [مقرر كرد] بى‏ ترديد ما آيات [خود] را براى مردمى كه مى‏ فهمند به روشنى بيان كرده‏ ايم (۹۸)

وَهُوَ الَّذِي أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ نَبَاتَ كُلِّ شَيْءٍ فَأَخْرَجْنَا مِنْهُ خَضِرًا نُخْرِجُ مِنْهُ حَبًّا مُتَرَاكِبًا وَمِنَ النَّخْلِ مِنْ طَلْعِهَا قِنْوَانٌ دَانِيَةٌ وَجَنَّاتٍ مِنْ أَعْنَابٍ وَالزَّيْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُشْتَبِهًا وَغَيْرَ مُتَشَابِهٍ انْظُرُوا إِلَى ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَيَنْعِهِ إِنَّ فِي ذَلِكُمْ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ ﴿۹۹﴾
و اوست كسى كه از آسمان آبى فرود آورد پس به وسيله آن از هر گونه گياه برآورديم و از آن [گياه] جوانه سبزى خارج ساختيم كه از آن دانه ‏هاى متراكمى برمى ‏آوريم و از شكوفه رخت‏ خرما خوشه ‏هايى است نزديك به هم و [نيز] باغهايى از انگور و زيتون و انار همانند و غير همانند خارج نموديم به ميوه آن چون ثمر دهد و به [طرز] رسيدنش بنگريد قطعا در اينها براى مردمى كه ايمان مى ‏آورند نشانه‏ هاست (۹۹)

صدق الله العلی العظیم

mohammadhossein
2017/10/22, 09:37
http://www.parsquran.com/data/show.php?ayat=1&lang=far&sura=65&user=far

mohammadhossein
2017/10/29, 05:39
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم سوره ۳: آل عمران - جزء ۳, ۴ - ترجمه فولادوند
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/book-1.png تغيير سوره و ترجمه (http://www.parsquran.com/data/show.php?sura=3#)
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/soundF-1.png تلاوت (http://www.parsquran.com/data/show.php?sura=3#)
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/magnF-1.pngجستجو (http://www.parsquran.com/data/show.php?sura=3#)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان



هَذَا بَيَانٌ لِلنَّاسِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِينَ ﴿۱۳۸﴾

اين [قرآن] براى مردم بيانى و براى پرهيزگاران رهنمود و اندرزى است (۱۳۸)

وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ ﴿۱۳۹﴾
و اگر مؤمنيد سستى مكنيد و غمگين مشويد كه شما برتريد (۱۳۹)

إِنْ يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ وَتِلْكَ الْأَيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ النَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَيَتَّخِذَ مِنْكُمْ شُهَدَاءَ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ ﴿۱۴۰﴾
اگر به شما آسيبى رسيده آن قوم را نيز آسيبى نظير آن رسيد و ما اين روزها[ى شكست و پيروزى] را ميان مردم به نوبت مى‏ گردانيم [تا آنان پند گيرند] و خداوند كسانى را كه [واقعا] ايمان آورده‏ اند معلوم بدارد و از ميان شما گواهانى بگيرد و خداوند ستمكاران را دوست نمى دارد (۱۴۰)

وَلِيُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَيَمْحَقَ الْكَافِرِينَ ﴿۱۴۱﴾
و تا خدا كسانى را كه ايمان آورده‏ اند خالص گرداند و كافران را [به تدريج] نابود سازد (۱۴۱)

أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جَاهَدُوا مِنْكُمْ وَيَعْلَمَ الصَّابِرِينَ ﴿۱۴۲﴾
آيا پنداشتيد كه داخل بهشت مى ‏شويد بى‏آنكه خداوند جهادگران و شكيبايان شما را معلوم بدارد (۱۴۲)

صدق الله العلی العظیم

mohammadhossein
2017/11/05, 04:33
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

سورة البلد (ترجمه آیتی) بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خدای بخشاینده مهربان
1 لَا أُقْسِمُ بِهَذَا الْبَلَدِ

قسم به این شهر
2 وَأَنتَ حِلٌّ بِهَذَا الْبَلَدِ

و تو در این شهر سکنا گرفته ای
3 وَوَالِدٍ وَمَا وَلَدَ

و قسم به پدر و، فرزندانی که پدید آورد،
4 لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي كَبَدٍ

که آدمی را در رنج و محنت بیافریده ایم،
5 أَيَحْسَبُ أَن لَّن يَقْدِرَ عَلَيْهِ أَحَدٌ

آیا می پندارد که کس بر او چیره نگردد؟
6 يَقُولُ أَهْلَكْتُ مَالًا لُّبَدًا

می گوید: مالی فراوان را تباه کردم
7 أَيَحْسَبُ أَن لَّمْ يَرَهُ أَحَدٌ

آیا می پندارد که کسی او را ندیده است؟
8 أَلَمْ نَجْعَل لَّهُ عَيْنَيْنِ

آیا برای او دو چشم نیافریده ایم؟
9 وَلِسَانًا وَشَفَتَيْنِ

و یک زبان و دو لب؟
10 وَهَدَيْنَاهُ النَّجْدَيْنِ

و دو راه پیش پایش ننهادیم؟
11 فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ

و او در آن گذرگاه سخت قدم ننهاد
12 وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْعَقَبَةُ

و تو چه دانی که گذرگاه سخت چیست؟
13 فَكُّ رَقَبَةٍ

آزاد کردن بنده است،
14 أَوْ إِطْعَامٌ فِي يَوْمٍ ذِي مَسْغَبَةٍ

یا طعام دادن در روز قحطی،
15 يَتِيمًا ذَا مَقْرَبَةٍ

خاصه به، یتیمی که خویشاوند باشد،
16 أَوْ مِسْكِينًا ذَا مَتْرَبَةٍ

یا به مسکینی خاک نشین
17 ثُمَّ كَانَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ وَتَوَاصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ

تا از کسانی باشد که ایمان آورده اند و یکدیگر را به صبر سفارش کرده اند و به بخشایش
18 أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ

اینان اهل سعادتند
19 وَالَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِنَا هُمْ أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ

و کسانی که به آیات ما کافرند اهل شقاوتند
20 عَلَيْهِمْ نَارٌ مُّؤْصَدَةٌ

نصیب آنهاست آتشی که از هر سو سرش پوشیده است

صدق الله العلی العظیم

mohammadhossein
2017/11/05, 05:13
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم سورة آل عمران (ترجمه آیتی) بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خدای بخشاینده مهربان
1 الم
الف لام میم
2 اللّهُ لا إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ
الله است که هیچ خدایی جز او نیست، زنده است و پاینده است.
3 نَزَّلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَأَنزَلَ التَّوْرَاةَ وَالإِنجِيلَ
این کتاب را که تصدیق کننده کتاب های پیش از آن است به حق بر تو نازل کرد و قبل از آن تورات (http://wiki.ahlolbait.com/%D8%AA%D9%88%D8%B1%D8%A7%D8%AA) را و انجیل (http://wiki.ahlolbait.com/%D8%A7%D9%86%D8%AC%DB%8C%D9%84) را
4 مِن قَبْلُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَأَنزَلَ الْفُرْقَانَ إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِآيَاتِ اللّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَاللّهُ عَزِيزٌ ذُو انتِقَامٍ
رای هدایت مردم فرستاد و فرقان را نازل کرد. برای آنان که به آیات خدا ایمان نمی آورند. عذابی سخت مهیاست و خدا پیروزمند و انتقام گیرنده است.
5 إِنَّ اللّهَ لاَيَخْفَىَ عَلَيْهِ شَيْءٌ فِي الأَرْضِ وَلاَ فِي السَّمَاء
هیچ چیز در زمین و آسمان بر خدا پوشیده نیست.
6 هُوَ الَّذِي يُصَوِّرُكُمْ فِي الأَرْحَامِ كَيْفَ يَشَاء لاَ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ
اوست که شما را در رحم مادران به هر سان که خواسته باشد، می نگارد. نیست خدایی جز او که پیروزمند و حکیم است.
7 هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ في قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْالألْبَابِ
اوست که این کتاب را بر تو نازل کرد بعضی از آیه ها محکماتند، این آیه ها ام الکتابند و بعضی آیه ها متشابهاتند. اما آنها که در دلشان میل به باطل است به سبب فتنه جویی و میل به تاویل از متشابهات پیروی می کنند، در حالی که تاویل آن را جز خدای نمی داند و آنان که قدم در دانش استوار کرده اند. می گویند: ما بدان ایمان آوردیم همه از جانب پروردگار ماست و جز خردمندان پند نمی گیرند.

صدق الله العلی العظیم

mohammadhossein
2017/11/07, 05:18
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

سوره ۶۹: الحاقة - جزء ۲۹ - ترجمه فولادوند
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/book-1.png تغيير سوره و ترجمه (http://www.parsquran.com/data/show.php?sura=69&ayat=0&user=far&lang=far#)
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/soundF-1.png تلاوت (http://www.parsquran.com/data/show.php?sura=69&ayat=0&user=far&lang=far#)
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/magnF-1.pngجستجو (http://www.parsquran.com/data/show.php?sura=69&ayat=0&user=far&lang=far#)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان

الْحَاقَّةُ ﴿۱﴾
آن رخ دهنده (۱)

مَا الْحَاقَّةُ ﴿۲﴾
چيست آن رخ دهنده (۲)

وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْحَاقَّةُ ﴿۳﴾
و چه دانى كه آن رخ دهنده چيست (۳)

كَذَّبَتْ ثَمُودُ وَعَادٌ بِالْقَارِعَةِ ﴿۴﴾
ثمود و عاد آن حادثه كوبنده را تكذيب كردند (۴)

فَأَمَّا ثَمُودُ فَأُهْلِكُوا بِالطَّاغِيَةِ ﴿۵﴾
اما ثمود به [سزاى] سركشى [خود] به هلاكت رسيدند (۵)

وَأَمَّا عَادٌ فَأُهْلِكُوا بِرِيحٍ صَرْصَرٍ عَاتِيَةٍ ﴿۶﴾
و اما عاد به [وسيله] تندبادى توفنده سركش هلاك شدند (۶)

سَخَّرَهَا عَلَيْهِمْ سَبْعَ لَيَالٍ وَثَمَانِيَةَ أَيَّامٍ حُسُومًا فَتَرَى الْقَوْمَ فِيهَا صَرْعَى كَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ خَاوِيَةٍ ﴿۷﴾
[كه خدا] آن را هفت‏ شب و هشت روز پياپى بر آنان بگماشت در آن [مدت] مردم را فرو افتاده مى‏ ديدى گويى آنها تنه ‏هاى نخلهاى ميان تهى‏ اند (۷)

فَهَلْ تَرَى لَهُمْ مِنْ بَاقِيَةٍ ﴿۸﴾
آيا از آنان كسى را بر جاى مى ‏بينى (۸)

وَجَاءَ فِرْعَوْنُ وَمَنْ قَبْلَهُ وَالْمُؤْتَفِكَاتُ بِالْخَاطِئَةِ ﴿۹﴾
و فرعون و كسانى كه پيش از او بودند و [مردم] شهرهاى سرنگون شده [سدوم و عاموره] مرتكب خطا شدند (۹)

فَعَصَوْا رَسُولَ رَبِّهِمْ فَأَخَذَهُمْ أَخْذَةً رَابِيَةً ﴿۱۰﴾
و از امر فرستاده پروردگارشان سرپيچى كردند و [خدا هم] آنان را به گرفتنى سخت فرو گرفت (۱۰)

إِنَّا لَمَّا طَغَى الْمَاءُ حَمَلْنَاكُمْ فِي الْجَارِيَةِ ﴿۱۱﴾
ما چون آب طغيان كرد شما را بر كشتى سوار نموديم (۱۱)

لِنَجْعَلَهَا لَكُمْ تَذْكِرَةً وَتَعِيَهَا أُذُنٌ وَاعِيَةٌ ﴿۱۲﴾
تا آن را براى شما [مايه] تذكرى گردانيم و گوشهاى شنوا آن را نگاه دارد (۱۲)

فَإِذَا نُفِخَ فِي الصُّورِ نَفْخَةٌ وَاحِدَةٌ ﴿۱۳﴾
پس آنگاه كه در صور يك بار دميده شود (۱۳)

وَحُمِلَتِ الْأَرْضُ وَالْجِبَالُ فَدُكَّتَا دَكَّةً وَاحِدَةً ﴿۱۴﴾
و زمين و كوه ‏ها از جاى خود برداشته شوند و هر دوى آنها با يك تكان ريز ريز گردند (۱۴)


صدق الله العلی العظیم

mohammadhossein
2017/11/08, 05:16
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم سورة الشعراء (ترجمه آیتی) بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خدای بخشاینده مهربان
1 طسم
طا، سین ، میم
2 تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْمُبِينِ
اینهاست آیات این، کتاب روشنگر
3 لَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَّفْسَكَ أَلَّا يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ
شاید، از اینکه ایمان نمی آورند، خود را هلاک سازی
4 إِن نَّشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِم مِّن السَّمَاء آيَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِينَ
اگر بخواهیم ، از آسمان برایشان آیتی نازل می کنیم که در برابر آن به خضوع سر فرود آورند
5 وَمَا يَأْتِيهِم مِّن ذِكْرٍ مِّنَ الرَّحْمَنِ مُحْدَثٍ إِلَّا كَانُوا عَنْهُ مُعْرِضِينَ
برایشان هیچ سخن تازه ای از خدای رحمان نازل نمی شود، جز آنکه از آن اعراض می کنند
6 فَقَدْ كَذَّبُوا فَسَيَأْتِيهِمْ أَنبَاء مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُون
پس تکذیبش کردند زودا که خبر آن چیزهایی که مسخره اش می کردند به ایشان، برسد
7 أَوَلَمْ يَرَوْا إِلَى الْأَرْضِ كَمْ أَنبَتْنَا فِيهَا مِن كُلِّ زَوْجٍ كَرِيمٍ
آیا به زمین ننگریسته اند که چه قدر از هر گونه گیاهان نیکو در آن رویانیده ایم
8 إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ
در این عبرتی است ولی بیشترشان ایمان نمی آورند
9 وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ
به راستی پروردگار تو پیروزمند و مهربان است
10 وَإِذْ نَادَى رَبُّكَ مُوسَى أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ
و پروردگارت موسی را ندا داد که : ای موسی ، به سوی آن مردم ستمکار برو:
11 قَوْمَ فِرْعَوْنَ أَلَا يَتَّقُونَ
قوم فرعون آیا نمی خواهند پرهیزگار شوند ?
12 قَالَ رَبِّ إِنِّي أَخَافُ أَن يُكَذِّبُونِ
گفت : ای پروردگار من ، می ترسم که دروغگویم خوانند
13 وَيَضِيقُ صَدْرِي وَلَا يَنطَلِقُ لِسَانِي فَأَرْسِلْ إِلَى هَارُونَ
و دل من تنگ گردد و زبانم گشاده نشود هارون را پیام بفرست
14 وَلَهُمْ عَلَيَّ ذَنبٌ فَأَخَافُ أَن يَقْتُلُونِ
و بر من، به گناهی ادعایی دارند، می ترسم که مرا بکشند
15 قَالَ كَلَّا فَاذْهَبَا بِآيَاتِنَا إِنَّا مَعَكُم مُّسْتَمِعُونَ
گفت : هرگز، آیات مرا هر دو نزد آنها ببرید، ما نیز با شما هستیم وگوش فرا می دهیم
16 فَأْتِيَا فِرْعَوْنَ فَقُولَا إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِينَ
پس نزد فرعون روید و بگویید: ما رسول پروردگار جهانیان هستیم ،
صدق الله العلی العظیم

mohammadhossein
2017/11/19, 05:28
سوره ۵۵: الرحمن - جزء ۲۷ - ترجمه فولادوند
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/book-1.png تغيير سوره و ترجمه (http://parsquran.com/data/show.php?sura=55&ayat=0&user=far&lang=far#)
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/soundF-1.png تلاوت (http://parsquran.com/data/show.php?sura=55&ayat=0&user=far&lang=far#)
http://forums.boursy.com/imported/2016/12/magnF-1.pngجستجو (http://parsquran.com/data/show.php?sura=55&ayat=0&user=far&lang=far#)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان

الرَّحْمَنُ ﴿۱﴾
[خداى] رحمان (۱)

عَلَّمَ الْقُرْآنَ ﴿۲﴾
قرآن را ياد داد (۲)

خَلَقَ الْإِنْسَانَ ﴿۳﴾
انسان را آفريد (۳)

عَلَّمَهُ الْبَيَانَ ﴿۴﴾
به او بيان آموخت (۴)

الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ بِحُسْبَانٍ ﴿۵﴾
خورشيد و ماه بر حسابى [روان]اند (۵)

وَالنَّجْمُ وَالشَّجَرُ يَسْجُدَانِ ﴿۶﴾
و بوته و درخت چهره ‏سايانند (۶)

وَالسَّمَاءَ رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِيزَانَ ﴿۷﴾
و آسمان را برافراشت و ترازو را گذاشت (۷)

أَلَّا تَطْغَوْا فِي الْمِيزَانِ ﴿۸﴾
تا مبادا از اندازه درگذريد (۸)

وَأَقِيمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَلَا تُخْسِرُوا الْمِيزَانَ ﴿۹﴾
و وزن را به انصاف برپا داريد و در سنجش مكاهيد (۹)

وَالْأَرْضَ وَضَعَهَا لِلْأَنَامِ ﴿۱۰﴾
و زمين را براى مردم نهاد (۱۰)

فِيهَا فَاكِهَةٌ وَالنَّخْلُ ذَاتُ الْأَكْمَامِ ﴿۱۱﴾
در آن ميوه [ها] و نخلها با خوشه ‏هاى غلاف دار (۱۱)

وَالْحَبُّ ذُو الْعَصْفِ وَالرَّيْحَانُ ﴿۱۲﴾
و دانه ‏هاى پوست‏ دار و گياهان خوشبوست (۱۲)

فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿۱۳﴾
پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد (۱۳)

خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ صَلْصَالٍ كَالْفَخَّارِ ﴿۱۴﴾
انسان را از گل خشكيده‏ اى سفال مانند آفريد (۱۴)

وَخَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مَارِجٍ مِنْ نَارٍ ﴿۱۵﴾
و جن را از تشعشعى از آتش خلق كرد (۱۵)

فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿۱۶﴾
پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد (۱۶)

رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَرَبُّ الْمَغْرِبَيْنِ ﴿۱۷﴾
پروردگار دو خاور و پروردگار دو باختر (۱۷)

فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿۱۸﴾
پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد (۱۸)

مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ ﴿۱۹﴾
دو دريا را [به گونه‏ اى] روان كرد [كه] با هم برخورد كنند (۱۹)

بَيْنَهُمَا بَرْزَخٌ لَا يَبْغِيَانِ ﴿۲۰﴾
ميان آن دو حد فاصلى است كه به هم تجاوز نمى كنند (۲۰)

فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿۲۱﴾
پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد (۲۱)

يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَالْمَرْجَانُ ﴿۲۲﴾
از هر دو [دريا] مرواريد و مرجان برآيد (۲۲)

فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿۲۳﴾
پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد (۲۳)

وَلَهُ الْجَوَارِ الْمُنْشَآتُ فِي الْبَحْرِ كَالْأَعْلَامِ ﴿۲۴﴾
و او راست در دريا سفينه ‏هاى بادبان‏دار بلند همچون كوهها (۲۴)

فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿۲۵﴾
پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد (۲۵)

كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ ﴿۲۶﴾
هر چه بر [زمين] است فاني‏شونده است (۲۶)

وَيَبْقَى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ ﴿۲۷﴾
و ذات باشكوه و ارجمند پروردگارت باقى خواهد ماند (۲۷)

فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿۲۸﴾
پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد (۲۸)

يَسْأَلُهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ ﴿۲۹﴾
هر كه در آسمانها و زمين است از او درخواست مى ‏كند هر زمان او در كارى است (۲۹)

فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿۳۰﴾
پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد (۳۰)

سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَ الثَّقَلَانِ ﴿۳۱﴾
اى جن و انس زودا كه به شما بپردازيم (۳۱)

فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿۳۲﴾
پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد (۳۲)

يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطَارِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ فَانْفُذُوا لَا تَنْفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطَانٍ ﴿۳۳﴾
اى گروه جنيان و انسيان اگر مى‏ توانيد از كرانه ‏هاى آسمانها و زمين به بيرون رخنه كنيد پس رخنه كنيد [ولى] جز با [به دست آوردن] تسلطى رخنه نمى ‏كنيد (۳۳)

فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿۳۴﴾
پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد (۳۴)

يُرْسَلُ عَلَيْكُمَا شُوَاظٌ مِنْ نَارٍ وَنُحَاسٌ فَلَا تَنْتَصِرَانِ ﴿۳۵﴾
بر سر شما شراره ‏هايى از [نوع] تفته آهن و مس فرو فرستاده خواهد شد و [از كسى] يارى نتوانيد طلبيد (۳۵)

فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿۳۶﴾
پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد (۳۶)

فَإِذَا انْشَقَّتِ السَّمَاءُ فَكَانَتْ وَرْدَةً كَالدِّهَانِ ﴿۳۷﴾
پس آنگاه كه آسمان از هم شكافد و چون چرم گلگون گردد (۳۷)

فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿۳۸﴾
پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد (۳۸)

فَيَوْمَئِذٍ لَا يُسْأَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَلَا جَانٌّ ﴿۳۹﴾
در آن روز هيچ انس و جنى از گناهش پرسيده نشود (۳۹)

فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿۴۰﴾
پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد (۴۰)

يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِيمَاهُمْ فَيُؤْخَذُ بِالنَّوَاصِي وَالْأَقْدَامِ ﴿۴۱﴾
تبهكاران از سيمايشان شناخته مى ‏شوند و از پيشانى و پايشان بگيرند (۴۱)

فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿۴۲﴾
پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد (۴۲)

هَذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِي يُكَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ ﴿۴۳﴾
اين است همان جهنمى كه تبهكاران آن را دروغ مى‏ خواندند (۴۳)

يَطُوفُونَ بَيْنَهَا وَبَيْنَ حَمِيمٍ آنٍ ﴿۴۴﴾
ميان [آتش] و ميان آب جوشان سرگردان باشند (۴۴)

فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿۴۵﴾
پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد (۴۵)

وَلِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ ﴿۴۶﴾
و هر كس را كه از مقام پروردگارش بترسد دو باغ است (۴۶)

فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿۴۷﴾
پس كداميك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد (۴۷)

ذَوَاتَا أَفْنَانٍ ﴿۴۸﴾
كه داراى شاخسارانند (۴۸)

فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿۴۹﴾
پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد (۴۹)

فِيهِمَا عَيْنَانِ تَجْرِيَانِ ﴿۵۰﴾
در آن دو [باغ] دو چشمه روان است (۵۰)

فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿۵۱﴾
پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد (۵۱)

فِيهِمَا مِنْ كُلِّ فَاكِهَةٍ زَوْجَانِ ﴿۵۲﴾
در آن دو [باغ] از هر ميوه‏ اى دو گونه است (۵۲)

فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿۵۳﴾
پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد (۵۳)

مُتَّكِئِينَ عَلَى فُرُشٍ بَطَائِنُهَا مِنْ إِسْتَبْرَقٍ وَجَنَى الْجَنَّتَيْنِ دَانٍ ﴿۵۴﴾
بر بسترهايى كه آستر آنها از ابريشم درشت‏بافت است تكيه آنند و چيدن ميوه [از] آن دو باغ [به آسانى] در دسترس است (۵۴)

فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿۵۵﴾
پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد (۵۵)

فِيهِنَّ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَلَا جَانٌّ ﴿۵۶﴾
در آن [باغها دلبرانى] فروهشته‏ نگاهند كه دست هيچ انس و جنى پيش از ايشان به آنها نرسيده است (۵۶)

فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿۵۷﴾
پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد (۵۷)

كَأَنَّهُنَّ الْيَاقُوتُ وَالْمَرْجَانُ ﴿۵۸﴾
گويى كه آنها ياقوت و مرجانند (۵۸)

فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿۵۹﴾
پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد (۵۹)

هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ ﴿۶۰﴾
مگر پاداش احسان جز احسان است (۶۰)

فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿۶۱﴾
پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد (۶۱)

وَمِنْ دُونِهِمَا جَنَّتَانِ ﴿۶۲﴾
و غير از آن دو [باغ] دو باغ [ديگر نيز] هست (۶۲)

فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿۶۳﴾
پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد (۶۳)

مُدْهَامَّتَانِ ﴿۶۴﴾
كه از [شدت] سبزى سيه‏ گون مى ‏نمايد (۶۴)

فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿۶۵﴾
پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد (۶۵)

فِيهِمَا عَيْنَانِ نَضَّاخَتَانِ ﴿۶۶﴾
در آن دو [باغ] دو چشمه همواره جوشان است (۶۶)

فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿۶۷﴾
پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد (۶۷)

فِيهِمَا فَاكِهَةٌ وَنَخْلٌ وَرُمَّانٌ ﴿۶۸﴾
در آن دو ميوه و خرما و انار است (۶۸)

فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿۶۹﴾
پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد (۶۹)

فِيهِنَّ خَيْرَاتٌ حِسَانٌ ﴿۷۰﴾
در آنجا [زنانى] نكوخوى و نكورويند (۷۰)

فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿۷۱﴾
پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد (۷۱)

حُورٌ مَقْصُورَاتٌ فِي الْخِيَامِ ﴿۷۲﴾
حورانى پرده‏ نشين در [دل] خيمه ‏ها (۷۲)

فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿۷۳﴾
پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد (۷۳)

لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَلَا جَانٌّ ﴿۷۴﴾
دست هيچ انس و جنى پيش از ايشان به آنها نرسيده است (۷۴)

فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿۷۵﴾
پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد (۷۵)

مُتَّكِئِينَ عَلَى رَفْرَفٍ خُضْرٍ وَعَبْقَرِيٍّ حِسَانٍ ﴿۷۶﴾
بر بالش سبز و فرش نيكو تكيه زده‏ اند (۷۶)

فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ ﴿۷۷﴾
پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد (۷۷)

تَبَارَكَ اسْمُ رَبِّكَ ذِي الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ ﴿۷۸﴾
خجسته باد نام پروردگار شكوهمند و بزرگوارت (۷۸)