PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ایام حسینی و محرم تسلیت باد



ماهور
2012/11/16, 02:05
با توجه به اینکه دهه اول محرم آغاز شده لازم دیدم این تاپیک را ایجاد کنم

روزها همچنان از پی هم میگذرند و دوباره محرم با آن حال و هوای سحرانگیزش از راه میرسد. دوباره عطر خوش حسینی به مشام میرسد و نوای «یاحسین» گوش جان را نوازش میدهد. زمزمهای كه همواره ورد زبان ملت ایران بوده و با نشأت گرفتن از زمزمهها و نام حسین(ع) بود كه توانستند چنان حوادثی را بیافرینند به طوری كه با گذشت زمان هنوز فعل حسینیشان در اذهان حك شده باقی مانده است.

مات
2012/11/16, 02:59
ایام محرم بر عاشقان این ماه و حضرت ابا عبدالله ویاران و پیروان بر حقش تسلیت باد

مجیدشمسعلی
2012/11/16, 08:09
بسم الله الرحمن الرحيم
بالاترين عبادت
قال الحسين عليه السلام إنّ قوماً عَبدوا الله رَغبَةً فَتلكَ عبادةُ التُجّار
وَ إنّ قوماً عَبدوا الله رَهبَةً فَتلكَ عِبادةُ العَبيد
وان قوما عبدوا الله شكراً فتلك عبادةُ اْلاَحرار وَ هىَ أفضَلُ اْلعِبادَة امام حسین علیه السلام فرمود:
گـروهـى خـدا را از روى ميل و رغبت(به بهشت) عبادت مى كنند كه ايـن عبادت تاجـران است
و گروهـى خـدا را از روى تـرس (ازدوزخ) مـى پـرستنـد و ايـن عبادت بندگان است
و گروهى خدا را از روى شكر(و شايستگى پرستـش) عبادت مـى كنند وايـن عبـادت آزادگـان است كه بهتـريـن عبـادت است

تحف العقول, ص 250

مجیدشمسعلی
2012/11/16, 08:12
با سلام
به نظر من بجای تسلیت گفتن از سخنات این بزرگان بنویسیم بهتر نیست
متشکرم

alirezasa
2012/11/16, 12:23
بانوی نور ...
یا فاطمه الزهرا !
شرمنده ایم که بهای حسینی شدن ما ؛ بی حسین شدن تو بود ،

و شرمنده تر آنکه تو بی حسین شدی و ما حسینی نشدیم !
خداوندا سعادت حسینی شدن نصیبمان گردان.

iran1389
2012/11/16, 12:47
امام رضا سلام الله علیه :

كانَ أبي إذا دَخَلَ شَهرُ المُحَرَّمِ لايُرى ضاحِكاً...؛

چون ماه محرّم مى‏رسيد، كسى پدرم را خندان نمى‏ديد...

Fundamental
2012/11/16, 13:35
لا يوم كيومك ابا عبدالله الحسين

مات
2012/11/16, 15:29
سخنان امام حسين (ع) در روز عاشوراء

(مرگ و نيستى بر شما باد كه در حال سرگردانى از ما كمك خواستيد و ما با شتاب به كمك شما آمديم ولى شما با شمشيرى كه سوگند خورده بوديد در يارى ما بكار بريد، به جنگ ما آمديد و آتشى را كه مىخواستيم با آن دشمن خود و دشمن شما را بسوزانيم، براى سوزاندن ما روشن كرديد! شما با دشمنان خود همدست شديد تا دوستانتان را از پاى درآوريد با اينكه آنها عدل و داد را بين شما رواج ندادند و در يارى آنان نيز اميد خيرى نيست.

واى بر شما! چرا در حالى كه شمشيرها در غلاف بود و دلها مطمئن و رأيها محكم شده بود، دست از يارى ما كشيديد شما در افروختن آتش فتنه مانند ملخها شتاب كرديد و ديوانه‏وار خود را مانند پروانه به آتش افكنديد. اى مخالفين حق و اى نامسلمانان، اى ترك‏كنندگان قرآن و تحريف كنندگان كلمات، اى جمعيت گناهكار و پيروان وساوس شيطان و اى خاموش كنندگان شريعت و سنت پيغمبر! رحمت خداوند از شما دور باد! آيا اين ناپاكان را يارى مىكنيد و از يارى ما دست بر مىداريد!

به خدا قسم، مكر و حيله از زمان قديم در ميان شما وجود داشته و اصل و فرع شما با آب تزوير و فريب به هم آميخته و فكر شما با آن تقويت شده است! شما پليدترين ميوه اين درخت هستيد كه در گلوى هر كه ناظر آن است مانده‏ايد و آزارش مىدهيد و در كام غاصبان، لقمه گوارايى هستيد!

آگاه باشيد كه اين مرد زنازاده فرزند زنازاده (عبيدالله بن زياد) مرا بين دو چيز مخير كرده است: يا (شمير و شهادت) و يا (تن به ذلت دادن) ولى بدانيد كه ذلت از ما بدور است! خداوند و رسولش و مؤمنان و دامنهاى پاكى كه ما را پرورده‏اند و سرهاى پرحميت و جانهايى كه هيچ گاه زير بار ظلم و تعدى نمىروند، هرگز بر ما نمىپسندند كه تسليم شويم و ذلت را بر شهادت ترجيح دهيم..!

به خدا قسم، شما پس از كشتن من مدت زيادى زندگى نخواهيد كرد! زندگى شما بيش از مدت سوار شدن شخص پياده بر مركبش نخواهد بود. روزگار، همچون سنگ آسيا كه بر محور خود بسرعت مىگردد، شما را به اضطراب و تشويش خواهد افكند. اين خبر را پدرم على (عليه السلام) از جدم به من رسانده است حال، خود و همدستانتان با هم بنشينيد و فكر كنيد تا امر بر شما پوشيده نمانده باشد و دچار حسرت نشويد آنگاه بدون شتابزدگى و با تأمل حمله كنيد و مهلتم ندهيد. من بر خداوند توكل نموده‏ام كه او پروردگار من و شماست. هيچ جنبنده‏اى در روى زمين نمىجنبد مگر آنكه مقدرات او به دست خداوند است و او در راه راست و صواب است.

خداوندا.. باران رحمتت را از ايشان قطع كن و سالهاى قحطى زمان يوسف را براى آنان مقدر فرما و جوان ثقفى را بر آنان مسلط كن كه جام تلخ مرگ را به آنان بنوشاند زيرا آنان ما را تكذيب كردند و فريب دادند. تو پروردگار ما هستى و بر تو توكل مىكنيم و به سوى تو انابه مىنماييم).

خطبه ديگرى نيز از آن حضرت نقل شده است كه ظاهراً در همين لحظات ايراد شده است. صبحگاهان پس از آنكه سپاه كفر، هجوم خود را آغاز كرد، فرزند پيامبر خدا (ص) به درگاه الهى دعا كردند و به او شكايت بردند، آنگاه خطاب به جمعيت چنين فرمودند:

(اى مردم، سخنم را بشنويد و در كشتنم عجله نكنيد تا شما را با آنچه كه سزاوار است موعظه كنم و عذر خود را بيان نمايم! پس اگر با من منصفانه رفتار كرديد، سعادتمند خواهيد شد و اگر عذر مرا كافى نداستيد و از در انصاف برنيامديد، آن وقت افكار خود را روى هم بريزيد و با هم تفكر كنيد تا امر بر شما مشتبه نماند، سپس بدون هيچ تأخيرى كار خود را يكسره كنيد. بدانيد كه صاحب اختيار و ولى من خداوند است كه قرآن را فرستاده است و او سرپرست صالحان است). آنگاه حمد و ثناى الهى را به جاى آوردند و بر رسول خدا (ص) درود فرستادند و فرمودند:

(ابتدا نسب مرا در نظر بگيريد و ببينيد من كيستم و سپس به افكار خود مراجعه كنيد و آن را مورد سؤال و بازخواست قرار دهيد، ببينيد آيا سزاوار است مرا بكشيد آيا هتك حرمت من بر شما جايز است مگر من پسر دختر پيامبر شما نيستم مگر من پسر وصى پيامبر و پسر عموى او كه اولين مؤمن و تصديق كننده رسول خدا و اولين تأييد كننده آنچه به او نازل شده است نيستم مگر حمزه سيدالشهدا عموى پدر من نيست مگر جعفر طيار عموى من نيست مگر سخن رسول خدا (ص) را درباره من و برادرم نشنيده‏ايد كه مىفرمايد: هذان سيدا شباب أهل الجنة: حسن و حسين دو سرور و آقاى جوانان بهشت هستند.

اگر مرا تأييد مىكنيد و مىدانيد كه راست مىگويم، پس از كشتن من صرف نظر كنيد! سوگند به خدا، از وقتى كه دانسته‏ام خداوند دروغگو را دشمن خود قرار داده است، سخن دروغى بر زبان نياورده‏ام! و اگر گفتار مرا باور نداريد و تكذيبم مىكنيد، در ميان شما كسى هست كه خبر دهد و صدق سخنان مرا تأييد كند. برويد از (جابر بن عبدالله انصارى) و (ابو سعيد خدرى) و(سهل بن سعد ساعدى) و(زيد بن ارقم) و(انس بن مالك) سؤال كنيد. آنان به شما خبر خواهند داد كه رسول خدا (ص) درباره من و برادرم چنين سخنى را فرموده است. آيا اين براى جلوگيرى شما از ريختن خونم كافى نيست).

در اينجا شمر بن ذى الجوشن گفت: من خدا را زبانى مىپرستم و نمىدانم تو چه مىگويى! حبيب بن مظاهر در پاسخ گفت: تو خدا را به هفتاد زبان مىپرستى و من گواهى مىدهم كه راست مىگويى و نمىدانى كه حسين چه مىگويد. خداوند دلت را سياه كرده است!

امام فرمودند: اگر در اين امر شك داريد، آيا در اين نيز كه من پسر دختر پيغمبر شما هستم شك داريد سوگند به خدا در ميان مشرق و مغرب عالم، پسر دختر پيامبرى غير از من، نه در ميان شما و نه در ميان كس ديگرى نيست! واى بر شما! آيا من كسى از شما را كشته‏ام كه به طلب قصاص آمده‏ايد آيا مالى را از شما تصاحب كرده‏ام و آيا زخمى بر شما وارد كرده‏ام كه مىخواهيد تلافى كنيد).

هيچ يك از آنان پاسخى نداد. مجدداً امام فرمودند:

(اى شبث بن ربعى، اى حجار بن ابجر، اى قيس بن اشعث و اى يزيد بن حارث! مگر شما نبوديد كه در نامه نوشتيد: ميوه‏هاى درختان رسيده است و زمين سرسبز شده، اگر به سوى ما بيايى، به سوى لشكرى آمده‏اى كه آماده كمك به تو و تحت فرمان تو است).

قيس بن اشعث گفت: ما نمىدانيم تو چه مىگويى. بايد تسليم حكم پسر عمويت (يزيد) شوى تا او هر طور خواست با تو رفتار كند و آنان براى تو چيزى نمىخواهند مگر آنچه را كه تو بپسندى!

امام (عليه السلام) در مقابل اين سخن فرمودند: نه، به خدا سوگند، مانند ذليلان دست بيعت به شما نخواهم داد و همچون بردگان در مقابل شما آرام نخواهم نشست و تمكين نخواهم كرد! اى بندگان خدا! من به پروردگار خودم و پروردگارتان، از هر متكبرى كه به روز حساب ايمان نمىآورد پناه مىبرم)!
منبع: سايت بنياد انديشه اسلامي

مخبرالدوله
2012/11/16, 15:55
سلام بر حسین (ع) و یاران با وفایش....
سلام بر جوانمردترین انسانهای عالم....
سلام بر ثارالله.....

ایرج اکبری
2012/11/16, 17:19
با سلام
ماه پپروزی خون بر شمشیر را به همه دوست داران امام حسین و پیروان آن حضرت تسلیت عرض می کنم امیداست راه امام حسین را الگوی زندگی خود قرار دهیم و هرگز زیر باز زور نرویم با تشکر

iran1389
2012/11/16, 19:01
قال علی بن الحسین (علیه السلام): تزهر أرض كربلا یوم القیامة كالكوكب الدری وتنادی انا ارض الله المقدسة الطیبة المباركة التی تضمنت سید الشهداء و سید شباب اهل الجنة .
امام سجاد (علیه السلام) فرمود: زمین كربلا، در روز رستاخیز، چون ستاره مرواریدی می‏درخشد و ندا می‏دهد كه من زمین مقدس خدایم، زمین پاك و مباركی كه پیشوای شهیدان و سالار جوانان بهشت را در بر گرفته است . ادب الطف، ج 1، ص 236، به نقل از كامل الزیارات، ص 268 .

meysam_sh_2020
2012/11/16, 20:07
وعده سقّا


وعده ای داده ای و راهی دریا شده ای
خوش به حال لب اصغر كه تو سقا شده‏اى

آب از هيبت عباسى تو مى‏لرزد
بى عصا آمده‏اى حضرت موسى شده‏اى

بى سجود آمده‏اى يا كه عمودت زده‏اند
يا خجالت زده‏اى وه كه چه زيبا شده‏اى
يا اخا گفتى و ناگه كمرم درد گرفت
كمر خم شده را غرق تماشا شده‏اى
منم و داغ تو و اين كمر بشكسته
توئى و ضربه‏اى و فرق ز هم وا شده‏اى
سعى بسيار مكن تا كه ز جا برخيزى
كمى هم فكر خودت باش ببين تا شده‏اى
مانده‏ام با تن پاشيده‏ات آخر چه كنم؟
اى علمدار حرم مثل معما شده‏اى
مادرت آمده يا مادر من آمده است
با چنين حال به پاى چه كسى پا شده‏اى
تو و آن قد رشيدى كه پر از طوبى بود
در شگفتم كه در اين قبر چرا جا شده‏اى



http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=73065&musicID=40862

دانلود صوتی

مات
2012/11/16, 20:11
أمن حاول اَمرا بمعصیة الله کان اَفوت لما یرجو و اَسرع لما یحذر ؛
کسی که بخواهد از راه گناه به مقصدی برسد ، دیرتر به آروزیش می رسد و زودتر به آنچه می ترسد گرفتار می شود.

بابک 52
2012/11/16, 21:35
اعمال روز اول محرم الحرام

برای اولین روز ماه محرم اعمالی وارد شده است که یکی از آنها بهجا آوردن نمازی است که دارای 100 رکعت است و در هر رکعت حمد و توحید باید خوانده شود.

همچنین در کتب مختلف قرائت نماز دیگری نیز وارد شده است که شامل دو رکعت بوده و در رکعت اول آن سورههای حمد و انعام و در رکعت دوم حمد و یس خوانده میشود، سومین نماز نیز شامل دو رکعت بوده که در هر رکعت سوره حمد و 11 مرتبه سوره توحید قرائت میشود.

روایتی از پیامبر(ص) وارد شده است که میفرمایند: هر کس در این شب این دو رکعت نماز را بجا آورد و صبحش را که اوّل سال است روزه بدارد مانند کسی است که تمام سال را مُداومت به خیر کرده است.

برای هلال این ماه نیز دعاء مفصلی ذکر شده و برای شب اول توصیه به احیا و شبزندهداری شده است.

اول محرم ابتدای سال قمری است و در آن دو عمل وارد شده که یکی روزهداری است و دیگری روایت ریان ابن شبیب از حضرت امام رضا(ع) روایت است که هر کس در این روز روزه بدارد و خدا را بخواند خداوند دعای او را مستجاب کند چنانکه دعای زکریّا را مستجاب کرد.

همچنین از حضرت امام رضا(ع) نقل شده است که حضرت رسول(ص) اول محرم دو رکعت نماز میگذاشت و چون فارغ میشد دستها را بلند میکرد و این دعا را سه دفعه میخواند اللّهُمَّ اَنْتَ الاِْلهُ دیمُ وَهذِهِ سَنَةٌ جَدیدَةُ فَاَسْئَلُکَ فیهَاالْعِصْمَةَ مِنَالشَّیْطانِ وَالْقُوَّةَ عَلی هذِهِ النَّفْسِ.

زاپاتا
2012/11/16, 23:11
.
.
.

با سلام

حماسه ای که تبدیل به یکی از بزرگترین پدیده های دنیای اسلام گردید، در حدود 14 قرن پیش در حال شکل گیری است.

سالار شهیدان و یارانش، درس آزادگی، شجاعت، فداکاری، ایثار و ..... را در مسلخ عشق، می آموزند.

بالاترین تجلیل، به یاد شان بودن و بهره بردن از آموزه هایشان است.



یاد ایام گرامی باد.

rad
2012/11/17, 00:57
سلام بر حسین(ع)


آن دلاورکه جان برکف نهاده
سرداده ولی شرف نداده

parviz982
2012/11/17, 13:58
[size=7]السلام علیک یا ابا عبدالله

iran1389
2012/11/17, 18:16
قال الصادق عليه السلام: حنكوا اولادكم بتربة الحسين (ع) فإنها امان.


امام صادق (ع) فرمود: كام كودكانتان را با تربت حسين (ع) برداريد چرا كه خاك كربلا فرزندانتان را بيمه مى‏كند.

rajabnejad
2012/11/17, 19:12
احادیث از امام حسین (ع)


إنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ رَغْبَةً فَتِلْكَ عِبادَةُ التُّجارِ، وَ إنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ رَهْبَةً فَتِلْكَ عِبادَةُ الْعَبْیدِ، وَ إنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ شُكْراً فَتِلْكَ عِبادَةٌ الْأحْرارِ، وَ هِیَ أفْضَلُ الْعِبادَةِ.

همانا عدّه اى خداوند متعال را به جهت طمع و آرزوى بهشت عبادت مى كنند كه آن یك معامله و تجارت خواهد بود و عدّه اى دیگر از روى ترس خداوند را عبادت و ستایش مى كنند كه همانند عبادت و اطاعت نوكر از ارباب باشد و طائفه اى هم به عنوان شكر و سپاس از روى معرفت، خداوند متعال را عبادت و ستایش مى نمایند; و این نوع، عبادت آزادگان است كه بهترین عبادات مى باشد


هيچ كس روز قيامت در امان نيست؛ مگر آنكه در دنيا ترس خدا را در دل داشته است.

نياز و حاجت خود را به كسي اظهار نكن مگر به يكي از اين سه نفر:

ديندار

جوانمرد

باشرافت

چشمان هر كس در مصيبتهاي ما قطره اي اشك بريزد، خداوند آن شخص را در بهشت جاي مي دهد.

امام حسین (ع) : کسی در قیامت در امان نیست مگر کسی که در دنیا ترس از خدا در دل داشت.

(مناقب ابن شهر آشوب ج/4 ص/ 69)



امام حسین (ع) : عاجزترین مردم کسی است که نتواند دعا کند .

(بحارالانوارج/ 93 ص/ 294)



امام حسین (ع) : گریه از ترس خدا سبب نجات از آتش جهنّم است.

(حیات امام حسین ج 1 /ص 183)

امام حسین (ع) : آن که در کاری که نافرمانی خداست بکوشد امیدش را از دست می دهد و نگرانیها به او رو می آورد.

(بحار الانوار ، ج 3 ، ص 397)



امام حسین (ع) : بخشنده ترین مردم کسی است که در هنگام قدرت می بخشد.

(الدره الباهره ، ص24)



امام حسین (ع) : کسانی که رضایت مخلوق را به بهای غضب خالق بخرند، رستگار نخواهند شد.

(مقتل خوارزمی،ج 1،ص239)



امام حسین (ع) : کسی که بخواهد از راه گناه به مقصدی برسد ، دیرتر به آروزیش می رسد و زودتر به آنچه می ترسد گرفتار می شود .

(بحارالانوار،ج78،ص120)



امام حسین (ع) : کسی که برای جلب رضایت و خوشنودی مردم ، موجب خشم و غضب خداوند شود، خداوند او را به مردم وا می گذارد.

(بحارالانوار،ج78،ص126)

امام حسین (ع) : کسی که تو را دوست دارد، از تو انتقاد می کند و کسی که با تو دشمنی دارد، از تو تعریف و تمجید می کند.

(بحار الانوار،ج75،ص128)

milad97
2012/11/17, 20:03
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین (ع)

شخصی از امام حسین پرسید: شریف ترین مردم کیست؟

امام فرمود: آن کس که پیش از اندرز دیگران، خود پند گیرد و پیش از بیدار باش دیگران، خود بیدار شود.

عرض کرد: شهادت می دهم که چنین کسی سعادتمند است.

وحید 20
2012/11/18, 08:48
در سوگ امام حسین(ع) چگونه باید تسلیت گفت؟


http://media.isna.ir/content/6-800.jpg/3 (http://isna.ir/fa/photo/91082817597/%D8%AF%D8%B1-%D8%B3%D9%88%DA%AF-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86-%D8%B9-%DA%86%DA%AF%D9%88%D9%86%D9%87-%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%AF-%D8%AA%D8%B3%D9%84%DB%8C%D8%AA-%DA%AF%D9%81%D8%AA)
همانگونه که مولا و مقتدایمان حضرت علی (ع) فرمودند شیعه و پیروان ما در شادی و حزن ما شریکند و دارایی و جان خویش را در راه ما بذل میکنند، آنان از ما هستند و بازگشتشان به سوی ما است.


در ایام عزای سیدالشهدا(ع) محزون هستیم و به مادرشان در غم این واقعه جانسوز تسلیت عرض میکنیم و برای فرزند غایبشان حضرت صاحب الزمان(عج) صبر مسالت داریم.

به گزارش سرویس دین و اندیشه خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) همانطور که وقتی در مراسم عزاداری و سوگواری بستگان و آشنایان خود حضور پیدا میکنیم و با یکسری قواعد و آداب به بازماندگان مرحوم تسلیت میگوییم در سوگ و عزای حضرت اباعبدالله (ع) نیز سفارشاتی از بزرگان دین داریم که نحوه تسلیتگویی در سوگ شهادت ایشان را به ما یادآور میشود.


امام باقر(ع) در جواب شخصی که درباره نحوه تسلیتگویی در سوگ امام حسین (ع) میفرمایند: " زیارت حسین(ع) در روز عاشورا از مسافت نزدیک یا دور خوانده شود، سپس، برای حسین علیه‏السلام گریه و زاری کند و به کسانی که در خانهاش هستند و از آنها تقیه نمی‏کند دستور دهد که برای او بگریند ... و در سوگ حسین به یکدیگر تسلیت گویند ... عرض کردم: چگونه به همدیگر تسلیت بگوییم؟ حضرت فرمود: بگویید: خداوند اجر ما را به سبب مصیبتی که از حسین به ما رسیده بزرگ گرداند و ما و شما را از کسانی قرار دهد که در کنار ولیّ دم او، امام مهدی از خاندان محمّد علیهم‏ السلام، به خونخواهی او برمی‏خیزند1".

pinar
2012/11/18, 09:14
باید آهی ...که سرخْ روییم نه سبز
باید حرفی سرخ بگوییم نه سبز
راهی باید سبز بجوییم نه سرخ
گاهی باید سرخ بروییم نه سبز!

iran1389
2012/11/18, 14:46
كان الصادق (ع) لا يسجد الا على تربة الحسين (ع) تذللا لله و إستكانة اليه. (37)


رسم حضرت امام صادق (ع) چنين بود كه: جز بر تربت حسين (ع) به خاك ديگرى سجده نمى‏كرد و اين كار را از سر خشوع و خضوع براى خدا مى‏كرد.

alirezasa
2012/11/19, 00:47
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین
بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است
این صبح تیره باز دمید از کجا کزو
کار جهان و خلق جهان جمله درهم است
گویا طلوع میکند از مغرب آفتاب
کاشوب در تمامی ذرات عالم است
گرخوانمش قیامت دنیا بعید نیست
این رستخیز عام که نامش محرم است
در بارگاه قدس که جای ملال نیست
سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است
جن و ملک بر آدمیان نوحه می کنند
گویا عزای اشرف اولاد آدم است
خورشید آسمان و زمین، نور مشرقین
پرورده ی کنار رسول خدا، حسین
کشتی شکست خورده ی طوفان کربلا
در خاک و خون طپیده میدان کربلا

iran1389
2012/11/19, 13:57
امام حسین (ع) : هرکس زبانش راستگو باشد کردارش پاکیزه باشد و هرکس نیت خیر داشته باشد روزیش فراوان گردد و هرکس با زن و بچه اش خوشرفتار باشد عمرش طولانی شود. ارشاد القلوب جلد 1 صفحه 323

meysam_sh_2020
2012/11/20, 22:59
مشک برداشت که سیراب کند دریا را

رفت تا تشنگیاش آب کـند دریا را

آب روشن شد و عکـس قمر افتاد در آب

ماه میخواست که مهتاب کند دریا را

تشنه میخواست ببیند لـب او را دریا

پس ننوشید که سیراب کند دریا را

کوفه شد علقمه، شقّ القمری دیگر دید

ماه افتاد که محراب کند دریا را

تـا خجالت بکشد، سرخ شود چهره آب

زخم میخورد که خوناب کند دریا را

ناگهان موج برآمد که رسید اقیانوس

تا در آغوش خودش خواب کند دریا را

آب مهریّه ی گل بود والّا خـورشید

در توان داشت که مرداب کند دریا را

روی دست تو ندیده است کسی دریا را

چون خدا خواست که نایاب کند دریا را

سید حمید رضا برقعی

MOSTAFAVI
2012/11/21, 07:05
بسمه تعالی

عرق کهنه ی شیراز مرا مست نکرد ------------- چایی تازه دم روضه زمینگیرم کرد

طيب
2012/11/21, 12:30
ایام سوگواری حضرت اباعبدالله الحسین را تسلیت عرض میکنم

التماس دعا

حامد24
2012/11/21, 13:17
دیگه داریم کم کم به تاسوعا و عاشورای حسینی نزدیک میشیم روزی که امام حسین (ع) و یاران باوفایش با لبی عطشان به شهادات رسیدند روزی که انسان هرچقدر هم که بخواد خودشو نگه داره باز نمیشه و بی اختیار اشک از چشمانش سرازیر میشه
این روزهای غم و اندوه حسینی رو به تمام هم تالاری های عزیز و حسینی تسلیت عرض میکنم و از همه شما عزیزان التماس دعا دارم

دانی که چرا چوب شود قسمت آتش ؟
بی حرمتیش بر لب و دندان حســـیـن است

دانیکه چرا آب فرات است گل الود ؟
شرمندگیش از لب عطشان حســـیـن است

دانیکه چرا خانه حق گشته سیه پوش
زیرا که خدا نیز عزادار حســــیـن است

التماس دعا

سيد ياسر شريعت
2012/11/21, 15:50
این هم هدیه ای از طرف من به همه شما عزیزان... امیدوارم روح دیگرخواهی و ایثار رو از این بزرگوار نازنین یادبگیریم.... امیدوارم روح حرکت امام رو بفهمیم و بدونیم چرا عزاداری می کنیم... بدانیم هنوز هم شکم ها پر از پول حرام است و گوش ها ناشنوای حقیقت....

s1.picofile.com/file/7558316983/Abalfazl_Mokhtar.mp4.html
التماس دعا دارم از همتون....

داش مهدی
2012/11/21, 16:50
سید یاسر اشکمونو در آوردی با این ویدیو، این مداحی هم هدیه من به دوستان بالاخص شما:
http://s1.picofile.com/file/7193219993/Heyate_Fahadan_Hadise_Neynava_Track_02_www_Yazd_Mu sic_Com.mp3.html

بی وفایی کن، وفایت میکنند/ با وفا باشی، جفایت میکنند

مهربانی گرچه آئین خوش است / مهربان باشی رهایت میکنند

هر که خوبی کرد زجرش میدهند / هر که زشتی کرد اجرش میدهند

باستان کاران تبانی کرده اند / عشق را هم باستانی کرده اند

هرچه انسانها طلایی تر شدند / عشق ها هم مومیایی تر شدند

اندک اندک عشق بازان کم شدن / نسلی از بیگانگان آدم شدند.......

sarcheshmehpour
2012/11/21, 18:15
اهل حرم دریده گریبان گشوده موی ... فریاد بر در حرم کبریا زدند


http://roozedahom.com/wp-content/uploads/2011/11/44.jpg

sarcheshmehpour
2012/11/21, 22:37
بياييد در اين " محرم " زنجير نزنيم!
اما زنجير از پاي آزاد مردي باز كنيم
سينه نزنيم .....
اما سينه ي دردمندي را از غم پاك كنيم
اشكي نريزيم .....
اما اشك از چهره ي مظلومي بزداييم....
آنگاه با افتخار بگوييم " يااااا حسين "

مسلم
2012/11/21, 23:39
با سلام و عرض ادب و احترام
ایام شهادت سرور و مولای جهانیان حضرت اباعبدالله الحسین(ع) را تسلیت عرض میکنم

حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها میفرماید:
هرگاه گریه کنندهگاه حسینم (به تمامی) داخل بهشت شدند ، آنگاه من نیز داخل بهشت خواهم شد

کریم مهدوی
2012/11/22, 14:10
ایام شهادت سیدالشهدا امام حسین (ع) را به هم تالاریهای عزیزم تسلیت می گویم

iran1389
2012/11/22, 14:34
قال الصادق علیه السلام: حنكوا اولادكم بتربة الحسین (ع) فإنها امان.

امام صادق (ع) فرمود: كام كودكانتان را با تربت حسین (ع) بردارید چرا كه خاك كربلا فرزندانتان را بیمه مى‏كند. لبیک یا حسین

مهربان
2012/11/22, 18:44
http://www.youtube.com/watch?v=kTqokeeMJTg&feature=related
http://www.youtube.com/watch?v=GlgsTaBRNVg
http://www.youtube.com/watch?v=Pi32qu4inDU&feature=related
...بابی انت وامی...یا یوم کیومک یا مولایی..:(:(:(

وحید 20
2012/11/22, 20:19
بهانه غیرانسانی ترین جنایت کربلا در اکثر ذکر مصیبت ها گریزی هم به تشنگی کاروان امام حسین زده می شود که نقطه اوج مظلومیت است. شاید کمتر کسی بداند منشا این اقدام از سوی لشکر یزید، به کدام حادثه تاریخی در زمان امیرالمومنین(ع) باز می گردد

http://baztab.net/pooyasoftpublisher/storage/Images/20121122092349cb-Untitled-3.jpg
در حالی که شهادت حضرت سیدالشهدا (ع) و یاران و خانواده آنها با لب تشنه و نیز تحمل تشنگی توسط زنان و کودکان کاروان آن حضرت، یکی از خاص ترین مصایب کربلاست و ترجیع بند روضه ها و مصائب سالار شهیدان است، شاید کمتر کسی از نقش تندروها در بهانه جویی سپاه کوفه خبر داشته باشد.


به گزارش خبرنگار "بازتاب"، اگرچه استاد مطهری در کتاب حماسه حسینی توضیح می دهد که تا شب عاشورا نیز برخی از سرداران سپاه امام حسین (ع)، از جمله عباس بن علی و علی اکبر (ع) در شب عاشورا نیز توانستند مقداری آب به خیمه ها ببرند و کودکان و دیگران را سیراب کنند، اما به هر حال بستن آب بر روی اهل بیت پیامبر (ص) در کر بلا، از هفتم محرم، یکی از غیرانسانی ترین رفتارهای دشمنان سیدالششهدا بود.

اکنون در اکثر ذکر مصیبت ها درخصوص حادثه عاشورا، گریزی هم به تشنگی کاروان امام حسین (ع) در این روز زده می شود و واقعا هم این رفتار غیرانسانی که زنان و فرزندان کاروان نیز از آن رنج می دیدند، یکی از نقاط اوج مظلومیت این کاروان است. با این حال شاید کمتر کسی بداند که منشا این اقدام از سوی لشکر یزید، به کدام حادثه تاریخی در زمان امیرالمومنین(ع) باز می گردد.

در زمان شورش مردم مدینه علیه عثمان، خلیفه سوم ، برخی از تندروهای شورشی، زمانی که خانه عثمان را به محاصره درآورده و او را در خانه خود محصور کردند، آب را هم بر روی او و خانواده اش بستند. این اقدام با مخالفت شدید امام علی (ع) مواجه شد و ایشان تلاش زیادی برای متقاعد کردن شورشیان به باز کردن آب به روی خانه عثمان کردند. با این حال افراد تندرو زیر بار نرفتند. امیر مومنان(ع) که معتقد بود حتی با دشمن نیز باید با اعتدال و با اخلاق ببرخورد کرد، این بار خود مشک های آبی را برای استفاده عثمان و خانواده اش به خانه او رساند. البته برخی منابع تاریخی می گویند افراد افراطی جلوی رسیدن این آب ها را هم به خلیفه سوم گرفتند و برخی می گویند امام(ع) توانست به او آب برساند.

ابن قتیبه درباره تحریک طلحه علیه عثمان می گوید: «ثم ان طلحة قال لهم: ان عثمان لا یبالی ما حصرتموه و هو یدخل الیه الطعام و الشراب فامنعوه الماء أن یدخل علیه»;[1] سپس طلحه به آنان گفت: عثمان از محاصره شما باکی ندارد؛ چرا که غذا و آب به او می‏رسد. پس نگذارید آب به او برسد!

جالب آن که وقتی عثمان از لحاظ آب در مضیقه قرار گرفت، کسی را نزد حضرت علی(ع) فرستاد و آب طلب نمود. وقتی امام علی(ع) خواست به عثمان آب برساند، طلحه به امام اعتراض کرده گفت: «ما انت و هذا؟!»؛ تو را چه به این کار؟! بعد میان آن دو در این‏ باره گفت‏گوی شدیدی در گرفت.[2]

بر اساس منابع تاریخی تنها امیرالمومنین(ع) و ام حبیبه همسر پیامبر(ص)برای رساندن آب به عثمان تلاش کردند، گرچه نگذاشتند ام حبیبه آب به عثمان برساند.[3]

ابن کثیر نیز امام علی(ع) را تنها کسی می داند که برای رساندن آب به عثمان تلاش کرد و با نهایت سختی توانسته است مشک آبی به او برساند.[4]

در یکی از گزارشهای تاریخی آمده است که: عمار با محاصره کنندگان سخن گفت و آنان را بخاطر بستن آب به روی عثمان نکوهش کرد و خواست به عثمان آب برساند، ولی طلحه مانع او شد؛ از این رو به نزد امام علی(ع) آمد و درخواست کرد تا به عثمان آب برساند و آن حضرت مشک آبی به عثمان رساند.[5]
در منبع دیگری هم آمده است: طلحه محاصره عثمان را شدیدتر کرد تا جایی که آب را بر روی عثمان بست. تشنگی بر عثمان فشار آورد و برای حضرت علی (ع) پیام فرستاد که طلحه و زبیر من را با عطش کشتند و مرگ به شمشیر بهتر است از مرگ با تشنگی. حضرت هنگامی که این پیام را شنیدند خارج از مدینه بودند. ایشان خود را به مدینه رسانده و با سختی بسیار به عثمان آب رساندند و او را از مرگ بوسیله عطش نجات دادند. *

نتیجه این شد که در نهایت وقتی عثمان کشته شد، معاویه و دستگاه تبلیغاتی شام، علاوه بر مانور بسیار بر قتل عثمان، اعلام کردند که آب بر روی خلیفه سوم بسته شده و مدعی شدند او با لب تشنه کشته شده و البته انگشت اتهام خود را نیز به دروغ به سوی امام(ع) نشانه رفتند.

با این وصف، با وجود آن که امام علی (ع) هم در کشتن عثمان نقشی نداشت و هم مخالف بستن آب به روی او بود، از سوی دستگاه تبلیغاتی معاویه به عنوان عامل قتل عثمان با لب تشنه معرفی شد.
معاویه البته به اینجا نیز بسنده نکرد و اعلام نمود که انتقام این قتل را از علی(ع) خواهد گرفت و از همین رو بود که محمدبن ابی بکر، فرزندخوانده علی (ع) که به عنوان فرماندار به مصر اعزام شده بود، با لب تشنه به شهادت رساند.
این انتقام گیری البته بعد از معاویه نیز از سوی امویان ادامه یافت و در حادثه کربلا نیز سپاه یزید باز هم با بهانه مرگ عثمان با لب تشنه و البته افزودن این دروغ که این قتل و بستن آب توسط علی بن ابیطالب(ع) انجام شده، آب را به روی حرم اباعبدالله (ع) و یارانش بستند و یکی از پست ترین رفتارهای خود را نشان دادند؛ به گونه ای که در روز هفتم محرم شمر بن ذی‎الجوشن دستور شدید عبیدالله‎ بن ‎زیاد را به ابن‎سعد رسانید. در این نامه آمده بود:
حل بین الحسین و اصحابه و بین الماء فلا یذوقوا منه قطرة کما صنع بالتقی الزکی عثمان بن عفان.
ای پسر سعد! با رسیدن نامه، میان حسین و اصحابش و شریعه فرات حایل شو و نگذار یک قطره آب بچشند؛ چنان‎که با مرد باتقوا و پاکیزه، عثمان بن عفان نمودند.[6]


به این ترتیب تندروی و افراط انقلابیون ضد عثمان و عبور از مرزهای اخلاقی، در کربلا نیز اثر خود را نشان داد و امویان به این بهانه، آب را بر اهل بیت رسول خدا(ص) بستند.



[1] الامامه و السیاسه، ابن قتیبه الدینوری، ج 1، ص 57، (انتشارات شریف رضی، 1413 ه' ق).

[2] تاریخ طبری ج3ص417/ الکامل فی التاریخ ج 3ص87/ البدایه والنهایه ج7ص187.

[3] شرح الاخبار،ج2ص78.

[4] البدایه والنهایه،ج7ص187.
[5] وفاء الوفا،ج3ص968/ ریاض النضره ج3ص87.
[6]. مقتل ابی مخنف، موسسه امام خمینی، قم، ص 129.

بابي چارلتون
2012/11/23, 10:08
http://forums.boursy.com/imported/2012/11/141.gif

honaramuz
2012/11/23, 10:53
تاسوعا و عاشورا کجا برویم؟
مراسم های عزاداری روز عاشورا در طول سال تنها یکبار اتفاق می افتد ولی می توان با یک تصمیم درست از این روز بهترین استفاده را از نظر گردشگری و معنوی برد.

به گزارش گروه خواندنی های باشگاه خبرنگاران، آیین های مذهبی در کشور ما و در شهرهای مختلف با یکدیگر متفاوت است و این می تواند ناشی از تفاوت های فرهنگی باشد که در نقاط مختلف ایران وجود دارد.

استان یزد

مراسم های آیینی عاشورا در دل کویر و در یزد نیز به شیوه ای خاص و زیبا دنبال می شود که یکی از مهمترین آنها نخل برداری و یا نخل گردانی است. این مراسم در حالی برگزار می شود که افراد بسیار زیادی سالانه به یزد سفر می کنند تا این مراسم زیبا را از نزدیک تماشا کنند.

این مراسم به صورت نمادین به نوعی نشان از تشییع پیکر امام حسین(ع) است و غالبا در روز عاشورا با خیل عظیمی از جمعیت برگزار می شود. این مراسم به قدری معروف شده است که حتی به مرزهای خارج از ایران نیز سرایت کرده و این روزها در هندوستان با نام "تعزیره" برگزار می شود.



نخل كه در لغت فارسی به معنای تابوت است نزد مردم منطقه نمادی از تابوت سیدالشهد (ع)است. نخل وسیله ای چوبی است كه دو طرف آن به صورت مشبك از چوب ساخته شده و به وسیله چوب های دیگر به هم مرتبط شده و روی چهار تیر چوبی قرار دارد. آذین بندی نخل كه نیاز به مهارت خاصی دارد، از روز های پیشین ماه محرم آغاز شده و در عصر عاشورا برای اجرای مراسم مهیا می شود.

خراسان جنوبی

یکی از مراسم های سنتی و دیرینه ای که در کشور ما برگزار می شود "بیل زنی" نام دارد و خواستگاه آن نیز استان خراسان جنوبی است. در این مراسم که نزدیک به 250 سال قدمت دارد کشاورزان روستای خوسف دور هم جمع می شوند و با نطم خاصی بیل هایشان را به یکدیگر می زنند که سر و صدای ایجاد شده یادآور روزعاشورا و صحرای کربلا باشد.



مراسم دیگری که در این استان برگزار می شود "حسن حسین" نام دارد و در آن مردم از روستای بصیران دور علم می چرخند و در همان حال دست خود را روی شانه نفر بغل دست می گذارند و با دست دیگر رو بار بر سینه و دو بار بر پای خود می کوبند.

خراسان رضوی

خراسان رضوی با حرم امام رضا(ع) است که زیبا شده است و در روز تاسوعا و عاشورا نیز تقریبا تمامی دسته های عزاداری وارد حرم مطهر می شوند به طوری که در هیچ یک از صحن های حرم تردد ممکن نخواهد بود. در این مراسم دسته های عزاداری شروع به انجام مراسمشان می کنند. همچنین در میدان طبرسی نیز در ظهر عاشورا چندین خیمه به آتش کشیده می شود تا یادی باشد از اتفاقاتی که در ظهر عاشورا در صحرای کربلا رخ داد.


استان بوشهر

استان بوشهر نیز یکی از مکان هایی است که در آن مراسم های خاصی هر ساله برگزار می شود که دانستن آن ها خالی از لطف نیست. یکی از مراسم های سنتی این شهر نان پوشی نام دارد که در آن افرادی که نذری به منظور فرزندان تازه متولد خود داشته ویا نذر در مورد مریض خود دارند در کنار منبر ، معمولا حلوا ویا... در تکه ای نان گذاشته و زیر سر فرد قرار میدهند ونان های دیگر را بروی بدن وی گذاشته وسوره ی حمد ویا آیة الکرسی بر او قراءت می نمایند سپس خانواده ی فرد مذکور حلوا و... در نان پیچیده ودر بین حضار تقسیم می نمایند.


استان کرمان

استان کرمان از جمله محل هایی است که افراد زیادی سالانه برای دیدن مراسم های مذهبی به آن سفر می کنند. یکی از این مراسم ها علم گردانی است. مراسم علم گردانی در کرمان آیین پرمغزی است. در این آیین افراد معتمد محلی علم هایی که از چوب و پارچه ساخته شده است را به در خانه های مردم می برند و نذورات مردم را برای برگزاری مراسم عزاداری جمع می کنند این مراسم در گذشته در کرمان هم برگزار می شد، اما امروز بیشتر در شهرستان هایی مانند سیرجان پابرجاست.


«چل منبرون» نیز از زیباترین و پرقدمت ترین رسوم کرمانی هاست. در این رسم مردم در شام غریبان امام حسین(ع) در چهل تکیه و منبر به یاد شهدای عاشورا و به امید قرار گرفتن مورد تفقد و شفقت امام همام شمع روشن می کنند و با نجواهای سوزناک نیاز خود را به واسطه امامشان با خدای بزرگ در میان می گذارند.

استان لرستان

استان لرستان و مخصوص خرم آباد نیز دارای مراسم های خاصی است که یکی از رایجترین آن ها "ده خره اوفتایه" نام دارد که به معنای همان به گل افتادن است. در این مراسم مردم از کوچک و بچه تا کهنسالان تمامی بدن و لباسشان را با گل خاصی که از ترکیب خاک نرم با گلاب تشکیل شده است می پوشانند. این افراد سپس در مقابل آتش می ایستند تا خشک شوند و به یاد آن بیافتند که از خاک آفریده شده اند.آن ها پس از خشک شدن به عزاداری می پردازند. در لرستان نیز مراسم 40 منبرون برگزار می شود.



استان همدان

درشهر همدان امامزاده ای به نام عبدا... وجود دارد که تمامی دسته های عزاداری به سمت آن حرکت می کنند و در ساعت خاصی به امامزاده می رسند. در روز سوم امام حسین(ع) نیز دسته های عزاداری با لباس های تعذیه و همچنین با اسب هایشان وارد خیابان های می شوند. یکی از نذری های معروفی که در این روزها در همدان وجود دارد آبگوشتی خالی از هر نوع حبوبات است.

mehdipour2000
2012/11/23, 12:48
دل می رود زدستم صاحبدلان خدارا
وین دیده خون ببارد در سوک آل زهرا(س)

honaramuz
2012/11/23, 15:13
يكي از پرشورترين و منسجم ترين و زيباترين عزاذاريهاي در اين ايام،مخصوص هموطنان زنجاني در شهر زنجان و حسينيه اعظم اين شهر هستيم.
واقعا بايد از نزديك در اين مراسم شركت كرد و از آن بهره مند شد.
سايت حسينيه اعظم زنجان
http://www.haz.ir
لينك (http://www.haz.ir)
با درود بر همه زنجانيهاي حاضر در اين فروم

با سپاس

sadegh
2012/11/23, 15:31
محرم و صفر زمان بالیدن است نه فقط نالیدن،بساطش آموزه است نه موزه،تمرین خوب نگریستن است نه فقط خوب گریستن
تلنگری دگر!!!
منتظران مهدی(عج)به هوش باشند که حسین(ع) را منتظرانش کشتند

مبتدی بورس
2012/11/23, 21:23
آسمان نینوا خون گرید امشب در عزا
یا رب
امشب چه شامی
بر لب
خونین پیامی

hossein sh
2012/11/23, 21:28
یاد شهدای کربلا گرامی باد

baradaran
2012/11/24, 11:02
محرم چند سال پیش بود؛ داشتیم از مسجد برمی گشتیم که از پیری پرسیدم : چطور میشه فهمید که عزاداری هامون مورد قبول بوده یا اینکه نبوده ؟

گفت : خیلی ساده ست، اگر مورد قبول واقع شده باشه دور خیلی از محرمات رو خط میکشیم و میشیم یک آدم دیگه و اگر این اتفاق افتاد و رعایت خیلی از مسایل رو کردیم میشه گفت که اون اتفاق خوب افتاده ...

.

مجیدشمسعلی
2012/11/24, 13:10
ضریح ششگوشه؛ محل دفن حضرت علی اکبر علیه السلام+تصویر (http://ofoghnews.ir/1391/09/03/48037/%d8%b6%d8%b1%d9%8a%d8%ad-%d8%b4%d8%b4%e2%80%8c%da%af%d9%88%d8%b4%d9%87%d8%9 b%e2%80%8c-%d9%85%d8%ad%d9%84-%d8%af%d9%81%d9%86-%d8%ad%d8%b6%d8%b1%d8%aa-%d8%b9%d9%84%db%8c-%d8%a7%da%a9%d8%a8%d8%b1-%d8%b9/) کربلا – ضریح ششگوشه؛ محل دفن حضرت علی اکبر علیه السلام پایین پای حضرت اباعبدالله علیهالسلام
http://forums.boursy.com/imported/2012/11/1708.jpg (http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1391/9/3/241037_135.jpg) (http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1391/9/3/241037_135.jpg)

بورس دوست
2012/11/24, 13:20
به نقل از مثنوی معنوی دفتر ششم


روز عاشورا همه اهل حلب ------------ باب انطاکيه اندر تا به شب

گرد آيد مرد و زن جمعي عظيم ---------- ماتم آن خاندان دارد مقيم

ناله و نوحه کنند اندر بکا ------------ شيعه عاشورا براي کربلا

بشمرند آن ظلمها و امتحان --------------- کز يزيد و شمر ديد آن خاندان

نعرههاشان ميرود در ويل و وشت --------------- پر هميگردد همه صحرا و دشت

يک غريبي شاعري از ره رسيد -------------- روز عاشورا و آن افغان شنيد

شهر را بگذاشت و آن سوي راي کرد -------------- قصد جست و جوي آن هيهاي کرد

پرس پرسان ميشد اندر افتقاد --------------- چيست اين غم بر که اين ماتم فتاد

اين رئيس زفت باشد که بمرد ---------------- اين چنين مجمع نباشد کار خرد

نام او و القاب او شرحم دهيد --------------- که غريبم من شما اهل ده ايد

چيست نام و پيشه و اوصاف او -------------- تا بگويم مرثيه ز الطاف او

مرثيه سازم که مرد شاعرم ------------------ تا ازينجا برگ و لالنگي برم

آن يکي گفتش که هي ديوانهاي ------------------ تو نهاي شيعه عدو خانهاي

روز عاشوار نميداني که هست ---------------- ماتم جاني که از قرني به است

پيش مؤمن کي بود اين غصه خوار ---------------- قدر عشق گوش، عشق گوشوار

پيش مؤمن ماتم آن پاکروح ----------------- شهرهتر باشد ز صد طوفان نوح



نکته گفتن آن شاعر جهت طعن شيعه حلب



گفت آري ليک کو دور يزيد --------------- کي بدست اين غم؟ چه دير اينجا رسيد!

چشم کوران آن خسارت را بديد ----------------- گوش کران آن حکايت را شنيد

خفته بودستيد تا اکنون شما ------------------- که کنون جامه دريديت از عزا

پس عزا بر خود کنيد اي خفتگان ---------------- زانک بد مرگيست اين خواب گران

روح سلطاني ز زنداني بجست ---------------------- جامه چه درانيم و چون خاييم دست

چونک ايشان خسرو دين بودهاند ------------------- وقت شادي شد چو بشکستند بند

سوي شادروان دولت تاختند ----------------- کنده و زنجير را انداختند

روز ملکست و گش و شاهنشهي -------------- گر تو يک ذره ازيشان آگهي

ور نهاي آگه برو بر خود گري -------------- زانک در انکار نقل و محشري

بر دل و دين خرابت نوحه کن --------------------- که نميبيند جز اين خاک کهن

ور همي بيند چرا نبود دلير ----------------- پشتدار و جانسپار و چشمسير

در رخت کو از مي دين فرخي ----------------------- گر بديدي بحر کو کف سخي

آنک جو ديد آب را نکند دريغ --------------------- خاصه آن کو ديد آن دريا و ميغ

مجیدشمسعلی
2012/11/24, 14:15
آبي كه به حضرت عباس(ع) التماس ميكند؛
ناگفتههايي از سرداب حرم حضرت اباالفضل العباس(ع) + تصاوير

در داخل سرداب وقتي به قسمت زير گنبدخانه رسيديم، بخشي بود كه تا ارتفاع كمر به داخل آب رفتيم؛ در واقع محوطه داخل سرداب حرم حضرت تا ارتفاع حدود يك متر و 10 سانت در آب قرار دارد ... وقتي به قبر مطهر حضرت اباالفضلالعباس(ع) در سرداب رسيديم، من دست خود را به داخل آبي بردم كه بر روي قبر مطهر حضرت ايستاده بود و جرعهاي از اين آب نوشيدم...


به گزارش نما به نقل از باشگاه خبرنگاران؛ عليرضا فداكار؛ معاون ستاد بازسازي عتبات عاليات طي گفتگويي با اشاره به سفر چند سال پيش خود به عتبات پس از سقوط صدام و زيارت سرداب حرم حضرت اباالفضلالعباس(ع) اظهار داشت: بنده در سال 82 و تقريبا 6 ماه پس از سقوط صدام به سرداب حرم حضرت مشرف شدم.

وي افزود: علت اينكه برخي از حرمهاي مطهر ائمه(ع) داراي سرداب هستند به اين خاطر است كه به مرور زمان، زمينهاي اطراف حرم به خاطر ساخت و سازها، گذر زمان، وزش باد و شرايط جوي از سطح حرم بالاتر آمده است و به اين دليل سرداب ايجاد شده است به طور مثال در نجف اشرف علت اينكه حرم حضرت اميرالمؤمنين(ع) سرداب ندارد به اين خاطر است كه حرم حضرت در بالاترين نقطه شهر واقع شده اما در كربلاي معلي، حرم حضرت سيدالشهدا و حرم حضرت اباالفضلالعباس(ع) در گودي واقع شده است.

فداكار خاطرنشان كرد: اما سرداب حرم حضرت اباالفضلالعباس(ع) حدودا 4 متر پايينتر از سطح حرم قرار دارد و ما به اتفاق شيخ مهدي كربلايي، امام جمعه حرم امام حسين(ع) به اين سرداب مطهر وارد شديم و در واقع تا پيش از اين تاريخ، سرداب حرم حضرت كاملا قفل بود و كسي اجازه ورود به آن را نداشت.





http://forums.boursy.com/imported/2012/11/1709.jpg


معاون ستاد بازسازي عتبات عاليات يادآور شد: در سرداب حرم حضرت اباالفضل(ع) چيزهايي ديدم كه برايم آن روز را بعنوان شيرينترين و زيباترين روز طول عمرم رقم زد. فداكار در توضيح مشخصات سرداب حرم حضرت اباالفضلالعباس(ع) گفت: پس از آنكه از صحن حرم وارد رواق ميشويد در ادامه شما وارد محدوده گنبدخانه ميشويد كه ميتوان همين رواقها را در قسمت سرداب نيز در نظر گرفت كه با عرض 1.5 متر در 2 متر به صورت گنبدي پوشانده شده و قسمت پايين پاي حضرت مسيري دارد كه وارد محوطه گنبد خانه در قسمت سرداب ميشود.


http://forums.boursy.com/imported/2012/11/1710.jpg


معاون ستاد بازسازي عتبات عاليات افزود: در داخل سرداب وقتي به قسمت زير گنبدخانه رسيديم، بخشي بود كه تا ارتفاع كمر به داخل آب رفتيم؛ در واقع محوطه داخل سرداب حرم حضرت تا ارتفاع حدود يك متر و 10 سانت در آب قرار دارد و اين قسمت از سرداب به گونهاي ساخته شده كه يك نفر بيشتر نميتواند از آن عبور كند. وي ادامه داد: پس از ورود به اين قسمت از سرداب، شيخ مهدي كربلايي در جلو حركت ميكرد و من پشت سر او تا كه به قبر مطهر حضرت اباالفضلالعباس(ع) رسيديم.


http://forums.boursy.com/imported/2012/11/1711.jpg


فداكار تصريح كرد: وقتي به قبر مطهر حضرت در سرداب رسيديم، من دست خود را به داخل آبي بردم كه بر روي قبر مطهر حضرت ايستاده بود و جرعهاي از اين آب نوشيدم، تا ارتفاع حدود 10 سانت بر روي قبر مطهر حضرت آب ايستاده بود و به تمام مقدسات قسم تا آن لحظه از عمرم آبي گواراتر و زلالتر از اين آب نديده و ننوشيده بودم.



http://forums.boursy.com/imported/2012/11/1712.jpg


وي گفت: در آن لحظاتي كه در داخل سرداب حرم حضرت اباالفضلالعباس(ع) در حركت بوديم كسي متوجه حال خود نبود و و با حركتمان، آب موج برميداشت؛ در آن لحظات اين احساس به من دست داد كه اين آب در اطراف قبر به حضرت اباالفضل(ع) التماس ميكند و اگر روزي پردهها كنار رود، حقايق بزرگي مشخص ميشود، بواسطه اين آب بود كه حضرت اباالفضلالعباس(ع) ساقي طفلان عطشان حرم در كربلا نااميد شد و تصور ميكنم كه خداوند اينگونه مقدر كرده اين آب بايد براي ساليان سال همينطور دور قبر مطهر حضرت عباس(ع) دور بزند و در آن لحظه تنها چيزي كه از ذهنمان ميگذشت اين بود كه آب در حال التماس كردن به حضرت است.



http://forums.boursy.com/imported/2012/11/1713.jpg


فداكار با بيان اين نكته كه در زماني كه به داخل سرداب حرم حضرت اباالفضل(ع) رفته بودم زمستان بود، گفت: البته ممكن است كه در فصل تابستان يا زمستان مقداري از سطح آب داخل سرداب تغيير كند و زمانيكه در داخل سرداب حركت ميكنيم آب به ارتعاش درميآيد و اين تصور ايجاد ميشود كه آب در حال حركت است اما در واقع اين آب ساكن است و طبق قانون طبيعت اگر آب براي مدت كوتاهي در جايي راكد و ساكن باقي بماند، سبزه ميزند و طعم و بو ميگيرد و امكان استفاده از آن نيست اما آب سرداب حرم حضرت اباالفضلالعباس(ع) زلالترين، شفافترين و گواراترين آب اين عالم است.






http://forums.boursy.com/imported/2012/11/1714.jpg


وي با بيان اين نكته كه سرداب حرم حضرت اباالفضلالعباس(ع) به حرم امام حسين(ع) راه ندارد و در گذشته حرم حضرت سيدالشهدا(ع) داراي سرداب بوده كه به مرور زمان اين سرداب پر شده است، افزود: در حال حاضر مجددا سرداب حرم حضرت اباالفضلالعباس(ع) از قسمت گنبدخانه بسته شده و ديگر كسي حق ورود به اين سرداب را ندارد؛ در گذشته آب سرداب حرم حضرت اباالفضل(ع) براي تبرك در اختيار زائران قرار ميگرفت اما هماكنون اين كار نيز متوقف شده است.

معاون اجرايي ستاد بازسازي عتبات عاليات خاطرنشان كرد: زماني اين مسئله مطرح شده بود كه آب سرداب حرم حضرت اباالفضل(ع) را به خاطر احتمال زياني كه ميتواند براي بناي حرم داشته باشد قطع و خشك كنند اما اين احتمال مطرح شد كه اگر اين آب قطع شود لايهاي كه خشك ميشود ترك برميدارد و شايد همين عامل باعث شود كه رواقهاي حرم نيز ترك بخورند و بناي ساختمان حرم حضرت با اين آب سازگار شده است و به اين دليل بود كه چنين كاري انجام نشد.


http://forums.boursy.com/imported/2012/11/1715.jpg


وي با اشاره به قرار گرفتن بناي حرم حضرتاباالفضلالعباس بر روي اين سرداب و آبي كه هميشه در سرداب حضرت وجود دارد، خاطرنشان كرد: قطعا ساختمان و بنايي كه بر روي آب بنا شده باشد پس از گذشت مدت زماني تخريب ميشود و از بين ميرود اما بناي حرم حضرت اباالفضلالعباس(ع) از همان ابتدا بر روي اين سرداب و آب بنا شده و اين امر تأثيري بر روي استحكام حرم حضرت نداشته است؛ بسياري از كموكيف اين امر روشن نيست كه اين موضوع چيزي جز معجزه نميتواند باشد.
ثبت: 2:03 PM 1391/9/3

مجیدشمسعلی
2012/11/24, 14:37
برای تبیین نهضت پایدار امام حسین (ع) باید علل و عواملی که در مجموع باعث این قیام شد تشریح شود.

اول نیوز،از آنجا که پدیده‏های اجتماعی دارای چند ماهیت متفاوت است نهضت امام حسین (ع) نیز صرفا یک عکس العمل معمول نبوده، بلکه مجموعه‏ای از عوامل دست به دست هم می‎دهد تا قیام امام حسین (ع) شکل بگیرد.

- دعوت کوفیان از امام حسین (ع)

امام حسین (ع) هنگامی که در سوم شعبان وارد مکه می شوند مردم کوفه تصمیم می گیرند تا از اطاعت یزید سر باز زده واز حسین بن علی (ع) جهت رهبری خود دعوت کنند واز او پیروی نمایند در این بین سران شیعیان کوفه از جمله سلیمان بن صرد، مسیب بن نجبه، حبیب بن مظاهر، نامه هایی را به امام حسین (ع)می‏فرستند وبه این ترتیب امام حسین (ع) به دنبال تقاضای کوفیان مسلم بن عقیل رابرای رصد اوضاع عراق رهسپار آن دیارکرده وبه دعوت کوفیان پاسخ مثبت می‏دهند.

- برپایی امر به معروف ونهی ازمنکر

امام حسین (ع) که ازروز نخست با شعار امر به معروف ونهی از منکر از مدینه حرکت کرده بودند، منطقشان برای قیام استوار برانجام وظیفه الهی ومسئولیت شرعی بوده واز جمله دلایل ایشان برای قیام فراگیر شدن منکرات، فساد وآلودگی در جامعه است.

- احیای سیره وسنت نبوی

این دلیل به طور واضح در وصیت نامه امام قابل مشاهده است. ایشان در وصیت خود خطاب به محمد حنفیه ذکر کردند که من ازروی خودخواهی وسرکشی وهوسرانی از مدینه خارج نمی‏گردم وحرکت من تنها برای اصلاح امت جدم واحیای سیره پیامبر وپدرم علی بن ابیطالب است.

- مبارزه باوضع رقت بار جامعه، عقب ماندگی، محرومیت، استثمارمردم واستضعاف فکری

از آنجا که یزید انسان بی تدبیر، سطحی‏نگر ودارای تربیت غیراسلامی بود زمامداری وی جامعه را به سمتی پیش می‎‏برد که چیزی جزاستثمار و ظلم برای مردم نداشت. اگر قیام امام حسین (ع) صورت نمی گرفت با ادامه حاکمیت یزید دیگر اثری از اسلام باقی نمی ماند.

- نفوذ حزب اموی درمرکز قدرت

امویان وسران وگردانندگان اصلی این حزب مقاصد پلیدشان در جهت ضربه زدن به اسلام و زنده کردن نظام جاهلیت بود. به طوری که همواره سعی در القاءارزش‏های غلط برمردم داشتند مثلا امویان برای ایجاد انشقاق در خلافت اسلامی به شعرا پول داده واز آنان می خواستند تا علیه انصارشعر بگویند.

- خط بطلان بر زمامداری یزید

بیعت با یزید چهره منفور جامعه اسلامی امری بود که اگر توسط امام حسین (ع) صورت می‏پذیرفت این مهرتاییدی می‏شد برشیوه زندگی و شخصیت یزید وبسیار ساده هدف دین اسلام وغایت نبوی از بین می‏رفت.

از آنجا که امام حسین (ع) در دامان مؤسس اسلام تربیت یافته بودند وشیوه زندگی اسلامی را ازپدر خود آموخته بودند با قیام خود سعی داشتند سنت محمد (ص) رازنده نگه دارند. در اندیشه امام حسین (ع) تنها راه برون رفت ازاین خطرقیام وانقلابی آگاهانه بوده است.

امام حسین (ع) با اطلاع از به شهادت رسیدن خود وبا آگاهی کامل از وسعت ماهیت وحشیانه نیروهای ارتجاعی وباعلم به اینکه پس از شهادتشان زنان وکودکان را اسیر خواهند کرد به قیام اقدام نمودند.

حسین (ع) با اقدامی آگاهانه، منطقی وبا آفرینش حماسه‏ای چون عاشورا وحادثه‏ای چون کربلا نشان دادند پیروزی از طریق قدرت وامکانات نظامی موقتی است زیراهمواره قدرت نیرومندتری وجود دارد که بتواند آن را درجریان زمان نابود کند. اما پیروزی از طریق رنج وجانبازی ابدی است وهمواره دروجدان بشری اثری جاودان خواهد گذاشت.

بروز حوادث پس از قیام امام حسین (ع) در تاریخ شیعه نشان می‏دهد که کربلا نقطه آغازی برای مبارزه با ظلم وبیدادگری‏ها بوده است.

منبع: مهر

مجیدشمسعلی
2012/11/24, 15:07
یزید ملعون چگونه مرد؟ +تصویر قبر (http://ofoghnews.ir/1391/09/03/47973/%db%8c%d8%b2%db%8c%d8%af-%d9%85%d9%84%d8%b9%d9%88%d9%86-%da%86%da%af%d9%88%d9%86%d9%87-%d9%85%d8%b1%d8%af%d8%9f-%d8%aa%d8%b5%d9%88%db%8c%d8%b1-%d9%82%d8%a8%d8%b1/) یزید گفت: اگر بدانی که من کیستم بیشتر من را احترام میکنی! آن اعرابی گفت ای برادر تو کیستی؟ گفت: من امیرالمومنین یزید پسر معاویه هستم. اعرابی گفت: سوگند به خدا، تو قاتل حسین بن علی(علیهماالسلام) هستی ای دشمن خدا و رسول خدا.
در نحوه مرگ یزید ملعون چهار روایت متفاوت وجود دارد
http://forums.boursy.com/imported/2012/11/1707.jpgدر نحوه مرگ یزید چند روایت متفاوت وجود دارد:
روایت اول – سیدبن طاووس در لهوف می گوید:
یزید روزی با اصحابش به قصد شکار به صحرا رفت. به اندازه دو یا سه روز از شهر شام دور شد، ناگاه آهویی ظاهر شد یزید به اصحابش گفت: خودم به تنهایی در صید این آهو اقدام میکنم کسی با من نیاید. آهو او را از این وادی به وادی دیگر میبرد. نوکرانش هر چه در پی او گشتند اثری نیافتند.
یزید در صحرا به صحرانشینی برخورد کرد که از چاه آب میکشید. مقداری آب به یزید داد ولی بر او تعظیم و سلامی نکرد.
یزید گفت: اگر بدانی که من کیستم بیشتر من را احترام میکنی! آن اعرابی گفت ای برادر تو کیستی؟ گفت: من امیرالمومنین یزید پسر معاویه هستم. اعرابی گفت: سوگند به خدا، تو قاتل حسین بن علی(علیهماالسلام) هستی ای دشمن خدا و رسول خدا.
اعرابی خشمگین شد و شمشیر یزید را گرفت که بر سر یزید بزند، اما شمشیر به سر اسب خورد، اسب در اثر شدت ضربه فرار کرد و یزید از پشت اسب آویزان شد. اسب سرعت میگرفت و یزید را بر زمین میکشید، آنقدر او را بر زمین کشید که او قطعه قطعه شد. اصحاب یزید در پی او آمدند، اثری از او نیافتند، تا این که به اسب او رسیدند فقط ساق پای یزید روی رکاب آویزان بود.
روایت دوم – شیخ صدوق میفرماید: یزید شب با حال مستی خوابید و صبح مرده او را یافتند در حالی که بدن او تغییر کرده،مثل آنکه قیر مالیده باشند.بدن نحسش را در باب الصغیر دمشق دفن کردند.
روایت سوم – هبی از محمد بن احمد بن مسمع نقل می‏کند که گفت: یزید مست کرد و بلند شد که بر قصد. اما با سر بر زمین خورد که سرش شکافت و مغزش آشکار شد.
بلاذری در انساب الاشراف می‏نویسد: پیری از شامیان به من گفت: علت مرگ یزید این بود که او در حالت مستی بوزینه ‏اش را بر الاغ سوار کرد. سپس به دنبال او آن گونه دوید که گردنش شکست، یا چیزی در درونش [ احتمالا زهره اش] پاره گردید.
روایت چهارم – در “الکامل فی التاریخ” آمده است : یزید بن معاویه در پانزدهم ربیع الاول سال ۶۴ قمری در اطراف دمشق به علت برخورد پارهسنگی که از منجنیقی پرتاب شدهبود و به یک طرف صورت وی برخورد کرده بود به بیماریای مبتلا شد و این بیماری مرگ وی را به همراه داشت. پس از آن، وی در قبرستان باب الصغیر که در حوالی همان شهر است دفن گردید.

کلیدواژه ها: سیدبن طاووس در لهوف (http://ofoghnews.ir/tag/%d8%b3%db%8c%d8%af%d8%a8%d9%86-%d8%b7%d8%a7%d9%88%d9%88%d8%b3-%d8%af%d8%b1-%d9%84%d9%87%d9%88%d9%81/)لعنت خدا بر یزید

fiona
2012/11/24, 16:16
منم تسلیت میگم شهادت سالار شهیدان و یاران با وفایش را
و همچنین چهلمین روز شهادت برادرم را که مصادف شده با این شب عزیز

مبتدی بورس
2012/11/24, 16:36
آسمان نینوا خون گرید امشب در عزا
یا رب
امشب چه شامی
بر لب
خونین پیامی

محاد
2012/11/24, 23:53
امشب شهادت نامه ی عشاق امضا می شود
فردا ز خون عاشقان، این دشت دریا می شود

امشب کنار یکدگر، بنشسته آل مصطفی
فردا پریشان جمعشان، چون قلب زهرا می شود

امشب بود بر پا اگر، این خیمه ی خون خدا
فردا به دست دشمنان، بر کنده از جا میشود

امشب صدای خواندن قرآن به گوش آید ولی
فردا صدای الامان، زین دشت بر پا می شود

امشب کنار مادرش، لب تشنه اصغر خفته است
فردا خدایا بسترش، آغوش صحرا می شود

امشب که جمع کودکان، در خواب ناز آسوده اند
فردا به زیر خار ها، گم گشته پیدا می شود

امشب رقیه حلقه ی زرین اگر دارد به گوش
فردا دریغ این گوشوار از گوش او وا می شود

امشب به خیل تشنگان، عباس باشد پاسبان
فردا کنار علقمه، بی دست، سقا می شود

امشب که قاسم زینت گلزار آل مصطفی ست
فردا ز مرکب سرنگون، این سرو رعنا می شود

امشب بود جای علی، آغوش گرم مادرش
فردا چو گل ها پیکرش، پا مال اعدا می شود

امشب گرفته در میان، اصحاب، ثار الله را
فردا عزیز فاطمه، بی یار و تنها می شود

امشب به دست شاه دین، باشد سلیمانی نگین
فردا به دست ساربان، این حلقه یغما می شود

امشب سر سر خدا، بر دامن زینب بود
فردا انیس خولی و دیر نصاری می شود

ترسم زمین و آسمان، زیر و زبر گردد حسان
فردا اسارت نامه ی زینب چو اجرا می شود

esi_mohammadi
2012/11/25, 01:20
منم به نوبه خودم شهادت سالار شهیدان و همینطور یاران با وفا و مهربانش را تسلیت میگویم
:(

http://www.aparat.com/v/cxrdL

با دیدن این کلیپ به جای اشک خون باید گریه کرد ...

بابي چارلتون
2012/11/25, 07:44
سند و فضیلت زیارت عاشورا

زیارت عاشورا گرچه به حسب ظاهر از امام باقر و امام صادق (علیه السلام) نقل شده؛ زیرا صفوان که از یاران امام باقر و امام صادق(ع) است می گوید: «من در روز عاشورا در خدمت امام باقر (علیه السلام) بودم که این زیارت را قرائت فرمودند.»
همچنین می گوید: «امام صادق (علیه السلام) پس از زیارت امیرالمومنین علیه السلام به طرف کربلا اشاره کردند و این زیارت را قرائت کردند، اما در واقع این زیارت از ناحیه خود خداوند متعال نازل شده و از احادیث قدسی است، چون شیخ عباس قمی، در مفاتیح الجنان از امام صادق علیه السلام نقل می کند که: آن حضرت از پدر بزرگوارش و ایشان از اجداد طاهرینش و آنان از پیامبر اکرم(ص) و آن حضرت از جبرئیل و جبرئیل از خداوند متعال نقل می کنند که حضرت احدیت به ذات مقدس خود قسم خورده که هر کس امام حسین(ع) را با این زیارت، از دور یا نزدیک زیارت کند، زیارت او را می پذیرم و خواهش و حاجت او را برآورده می کنم و فوز به بهشت و آزادی از جهنم را به او عطا می کنم و شفاعت او را در حق هر کس که بخواهد قبول می نمایم»
سپس امام صادق (ع) به صفوان می گوید: «هرگاه حاجتی پیدا کردی این زیارت را بخوان که برآورده خواهد شد»
همچنین در بحارالانوار از علقمه بن محمد حضرمی از امام باقر( علیه السلام) حدیثی را نقل کرده که مضمونش چنین است که حضرت فرمود: «هر کس امام حسین(ع) را با این زیارت (زیارت عاشورا) زیارت کند خداوند متعال صدهزار هزار درجه به او بدهد و مثل کسی باشد که با امام حسین(ع) شهید شده باشد و از آن روزی که امام حسین(ع) شهید شده و هر پیغمبر و رسولی و هر کس که آن حضرت را زیارت کرده، خداوند ثواب همه آنها را در نامه اعمال او بنویسد.»
همانگونه که در بحث خداشناسی، اول باید انسان ظرف وجودی اش را از همه آلودگی ها پاک کند و با گفتن «لااله» نفی الوهیت از همه خدایان دروغین و طاغوت ها بنماید آنگاه با گفتن «الا الله» تسلیم در مقابل حضرت احدیت شود، در زیارت عاشورا نیز همین مساله حاکم است و به قول عرفا و حکما، اول باید تخلیه صورت گیرد، سپس تحلیه انجام شود، یعنی برای این که انسان ملبس به لباس مقدس تولی و تبری شود و شیعه و پیرو بودن خود را به اثبات برساند، اول باید از دشمنان حضرات معصومین تبری بجوید و ظرف وجودی اش را پاک سازد تا خودش را آماده کند برای تقدیم سلام به حضور مقدس امام حسین و اولاد و اصحاب آن حضرت.
روی این حساب است که در زیارت عاشورا دستور داده شده که اول باید دشمنان و ظالمان و ستمگران به خاندان عصمت و طهارت را لعن و نفرین کرد بعد به امام حسین علیه السلام سلام داد. اما برای اینکه انسان کاملا دشمنی خود را نسبت به دشمنان اهل بیت و امام حسین(ع) و دوستی خود را نسبت به خاندان پیامبر اکرم مخصوصا حضرت اباعبدالله الحسین برساند، باید اول صد مرتبه لعن و نفرین کند، بعد صد مرتبه سلام و درود و تحیت. که منقول است خیلی از بزرگان و مراجع و عرفا، زیارت عاشورا را با صد بار لعن و سلام می خواندند از جمله نقل شده که امام خمینی(ره) چنین زیارت می کردند.
همچنین حضرت آیت الله العظمی بهجت می گوید: «شیخ انصاری زیارت عاشورا را با صد لعن و سلام می خواندند.»
بنابر این زیارت عاشورا محکی برای شیعیان خاندان نبوت و رسالت است. وهابی ها، در کربلا، نجف، عتبات عالیات، مکه و مدینه از همراه داشتن مفاتیح توسط شیعیان و خواندن آن جلوگیری می کردند که عمده مخالفتشان به خاطر زیارت عاشورا است.

¤ چند تذکر در مورد زیارت عاشورا:
1- اگر قرائت صدبار لعن و سلام در هنگام زیارت عاشورا باعث عسر و حرج و یا سبب نخواندن زیارت عاشورا شود اگر چنانچه بعد از هر بخش از لعن ها و سلام ها بگوید: «تسعا و تسعین مره» ان شاءالله ثواب زیارت کامل را خواهد داشت.
2- در مفاتیح الجنان چند جمله در حاشیه زیارت عاشورا آمده یعنی «و بالبرائه ممن قاتلک و نصب لک الحرب و بالبرائه ممن اسس اساس الظلم و الجور علیکم و ابرء الی الله و الی رسوله»
چون در خیلی از کتب ادعیه معتبره این جملات جزء زیارت عاشورا آمده لذا خواندن این جملات الزامی است.
3- یکی از ویژگی های زیارت عاشورا : علاوه بر ثواب عظیم اخروی که ذکر شد- باعث برآورده شدن حاجت های لاعلاج است، شاهدش هم داستان هایی است که در کتاب ها آمده است. بدین سبب سفارش می شود هرکس برای هر حاجتی که متوسل به این زیارت شریف می شود، 40 روز مرتب آن را قرائت نماید و افضل اوقات آن نیز بعد از نماز صبح و قبل از طلوع آفتاب است.
4- بعد از خواندن زیارت عاشورا حتما دو رکعت نماز زیارت امام حسین(ع) را بخواند که همانند نماز صبح می باشد.
5- بعد از زیارت عاشورا و دو رکعت نماز، دعای علقمه حضرمی را نیز بخواند که در مفاتیح الجنان با نام «دعای بعد از زیارت عاشورا» آمده است.
6- اگر کسی بتواند زیارت عاشورا را روزی دو بار بخواند خیلی خوب است، یعنی یکبار اول شب و یا آخر روز و یک بار هم اول صبح و قبل از طلوع آفتاب، زیرا از عارف بزرگ و جمال العارفین حضرت آیت الله سید علی قاضی تبریزی منقول است که بعد از ارتحالشان کسی ایشان را در عالم رویا دید و سوال کرد: چه عملی در آنجا از همه مهمتر است؟ می فرماید: زیارت عاشورا، بعد می گوید: من پشیمانم که چرا روزی یک بار زیارت عاشورا را قرائت کردم و دوبار نخواندم.»

bahary
2012/11/25, 08:12
روضه دکتر شریعتی در روز عاشورا

... شب عاشورا بود شهر یکپارچه روضه بود وخانه یکپارچه سکوت و درد...

گفتم در این تنهایی درد و این شب سوگ، بنشینم و با خود سوگواری کنم، مگر نمی شود تنها عزاداری کرد؟ نشستم و روضه ای برای دل خویش نوشتم:

... پیش چشمم را پرده ای از اشک پوشیده است.

در میان هیاهوی مکرر و خاطره انگیز دجله و فرات، این دو خصم خویشاوندی که هفت هزار سال، گام به گام با تاریخ همسفرند، غریو و غوغای تازه ای برپا است:

صحرای سوزانی را می نگرم، با آسمانی به رنگ شرم، و خورشیدی کبود و گدازان، و هوایی آتش ریز، و دریای رملی که افق در افق گسترده است، و جویباری کف آلود از خون تازه ای که می جوشد و گام به گام، همسفر فرات زلال است.
می ترسم در سیمای بزرگ و نیرومند او بنگرم، او که قربانی این همه زشتی و جهلاست.به پاهایش می نگرم که همچنان استوار و صبور ایستاده و این تن صدها ضربه را بپاداشته است

و شمشیرها از همه سو برکشیده، و تیرها از همه جا رها، و خیمه ها آتش زده و رجاله در اندیشه غارت، و کینه ها زبانه کشیده و دشمن همه جا در کمین، و دوست بازیچه دشمن و هوا تفتیده و غربت سنگین و دشمن شوره زاری بی حاصل و شن ها داغ و تشنگی جان گزا و دجله سیاه، هار و حمله ور و فرات سرخ، مرز کین و مرگ در اشغال «خصومت جاری» و ...

می ترسم در سیمای بزرگ و نیرومند او بنگرم، او که قربانی این همه زشتی و جهل است.

به پاهایش می نگرم که همچنان استوار و صبور ایستاده و این تن صدها ضربه را بپاداشته است.

ترسان و مرتعش از هیجان، نگاهم را بر روی چکمه ها و دامن ردایش بالا می برم:

اینک دو دست فرو افتاده اش،

دستی بر شمشیری که به نشانه شکست انسان، فرو می افتد، اما پنجه های خشمگینش، با تعصبی بی حاصل می کوشد،تا هنوز هم نگاهش دارد

جای انگشتان خونین بر قبضه شمشیری که دیگر ...

... افتاد!

و دست دیگرش، همچنان بلاتکلیف.

نگاهم را بالاتر میکشانم:

از روزنه های زره خون بیرون می زند و بخار غلیظی که خورشید صحرا میمکد تا هر روز، صبح و شام، به انسان نشان دهد و جهان را خبر کند.

نگاهم را بالاتر میکشانم:

گردنی که، همچون قله حرا، از کوهی روییده و ضربات بی امان همه تاریخ بر آن فرود آمده است. به سختی هولناکی کوفته و مجروح است، اما خم نشده است.

نگاهم را از رشته های خونی که بر آن جاری است باز هم بالاتر می کشانم:

ناگهان چتری از دود و بخار! همچون توده انبوه خاکستری که از یک انفجار در فضا میماند و ...

دیگر هیچ !

پنجه ای قلبم را وحشیانه در مشت میفشرد، دندان هایی به غیظ در جگرم فرو میرود، دود داغ و سوزنده ای از اعماق درونم بر سرم بالا می آید و چشمانم را می سوزاند، شرم و شکنجه سخت آزارم می دهد، که:

«هستم»، که «زندگی می کنم».

این همه «بیچاره بودن» و بار «بودن» این همه سنگین!

اشک امانم نمی دهد؛ نمی توانم ببینم.

پیش چشمم را پرده ای از اشک پوشیده است.

در برابرم، همه چیز در ابهامی از خون و خاکستر می لرزد، اما همچنان با انتظاری از عشق و شرم، خیره می نگرم؛

شبحی را در قلب این ابر و دود باز می یابم، طرح گنگ و نامشخص یک چهره خاموش، چهره پرومته، رب النوعی اساطیری که اکنون حقیقت یافته است.

هیجان و اشتیاق چشمانم را خشک میکند. غبار ابهام تیره ای که در موج اشک من می لرزد، کنارتر میرود . روشن تر می شود و خطوط چهره خواناتر.

هم اکنون سیمای خدایی او را خواهم دید؟

چقدر تحمل ناپذیز است دیدن این همه درد، این همه فاجعه، در یک سیما، سیمایی که تمامی رنج انسان را در سرگذشت زندگی مظلومش حکایت می کند. سیمایی که ...

چه بگویم؟

مفتی اعظم اسلام او را به نام یک «خارجی عاصی بر دین الله و رافض سنت محمد» محکوم کرده و به مرگش فتوی داده است.

و شمشیرها از همه سو برکشیده، و تیرها از همه جا رها، و خیمه ها آتش زده و رجاله در اندیشه غارت، و کینه ها زبانه کشیده و دشمن همه جا در کمین، و دوست بازیچه دشمن و هوا تفتیده و غربت سنگین و دشمن شوره زاری بی حاصل و شن ها داغ و تشنگی جان گزا و دجله سیاه، هار و حمله ور و فرات سرخ، مرز کین و مرگ در اشغال «خصومت جاری» و ...

در پیرامونش، جز اجساد گرمی که در خون خویش خفته اند، کسی از او دفاع نمی کند.

همچون تندیس غربت و تنهایی و رنج، از موج خون، در صحرا، قامت کشیده و همچنان، بر رهگذر تاریخ ایستاده است.

نه باز می گردد،

که : به کجا؟

نه پیش می رود،

که : چگونه؟

نه می جنگد،

که : با چه؟

نه سخن می گوید،

که : با که؟

و نه می نشیند، که :

هرگز !

ایستاده است و تمامی جهادش اینکه ... نیفتد

همچون سندانی در زیر ضربه های دشمن و دوست، در زیر چکش تمامی خداوندان سه گانه زمین(خسرو و دهگان و موبد – زور و زر و تزویر – سیاست و اقتصاد و مذهب)، در طول تاریخ، از آدم تا ... خودش!

به سیمای شگفتش دوباره چشم می دوزم، در نگاه این بنده خویش مینگرد، خاموش و آشنا؛ با نگاهی که جز غم نیست. همچنان ساکت میماند.

نمی توانم تحمل کنم؛سنگین است؛

تمامی «بودن»م را در خود می شکند و خرد می کند.

می گریزم.

اما می ترسم تنها بمانم، تنها با خودم، تحمل خویش نیز سخت شرم آور و شکنجه آمیز است.

به کوچه می گریزم، تا در سیاهی جمعیت گم شوم.

در هیاهوی شهر، صدای سرزنش خویش را نشنوم.

خلق بسیاری انبوه شده اند و شهر، آشفته و پرخروش می گرید، عربده ها و ضجه ها و عَلم و عَماری و «صلیب جریده» و تیغ و زنجیری که دیوانه وار بر سر و روی و پشت و پهلوی خود می زنند، و مردانی با رداهای بلند و....... د

عمامه پیغمبر بر سر و....... د

آه ! ... باز همان چهره های تکراری تاریخ! غمگین و سیاه پوش، همه جا پیشاپیش خلایق!

تنها و آواره به هر سو می دوم، گوشه آستین این را می گیرم، دامن ردای او را می چسبم، می پرسم، با تمام نیاز می پرسم؛ غرقه در اشک و درد:

«این مرد کیست»؟

«دردش چیست»؟

این تنها وارث تاریخ انسان، وارث پرچم سرخ زمان، تنها چرا؟

چه کرده است؟

چه کشیده است؟

به من بگویید:

نامش چیست؟

هیچ کس پاسخم را نمی گوید!

پیش چشمم را پرده ای از اشک پوشیده است
منبع:

حسین وارث آدم، دکتر علی شریعتی

bahary
2012/11/25, 08:30
گزیده ای از زیارت عاشورا :

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدِاللَّهِ

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِكَ عَلَيْكُمْ مِنّى جَميعاً سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَ بَقِىَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ

سلام بر تو و بر روانهائى که فرود آمدند به آستانت ، بر شما همگى از جانب من سلام خدا باد هميشه تا من برجايم و برجا است شب و روز

يا اَباعَبْدِاللَّهِ لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِيَّةُ وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتِ الْمُصيبَةُ بِكَ عَلَيْنا وَ عَلى جَميعِ اَهْل ِالاِْسْلامِ

اى ابا عبداللّه براستى بزرگ شد سوگوارى تو و گران و عظيم گشت مصيبت تو بر ما و بر همه اهل اسلام


و َجَلَّتْ وَ عَظُمَتْ مُصيبَتُكَ فِى السَّمواتِ عَلى جَميعِ اَهْلِ السَّمواتِ فَلَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً اَسَّسَتْ اَساسَ الظُّلْمِ وَ الْجَوْرِ عَلَيْكُمْ اَهْلَ الْبَيْتِ

و گران و عظيم گشت مصيبت تو در آسمانها بر همه اهل آسمانها پس خدا لعنت کند مردمى را که ريختند شالوده ستم و بيدادگرى را بر شما خاندان


وَ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً دَفَعَتْكُمْ عَنْ مَقامِكُمْ و َاَزالَتْكُمْ عَنْ مَراتِبِكُمُ الَّتى رَتَّبَكُمُ اللَّهُ فيها

و خدا لعنت کند مردمى را که کنار زدند شما را از مقام مخصوصتان و دور کردند شما را از آن مرتبه هائى که خداوند آن رتبه ها را به شما داده بود


اَللّهُمَّ اجْعَلْنى عِنْدَكَ وَجيهاً بِالْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلامُ فِى الدُّنْيا وَ الاْخِرَةِ

خدايا قرار ده مرا نزد خودت آبرومند بوسيله حسين عليه السلام در دنيا و آخرت


اِنّى سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَكُمْ وَحَرْبٌ لِمَنْ حارَبَكُمْ وَ وَلِىُّ لِمَنْ والاکُمْ وَ عَدُوُّ لِمَنْ عاداکُمْ

من در صلح و سازشم با کسى که با شما در صلح است و در جنگم با کسى که با شما در جنگ است و دوستم با کسى که شما را دوست دارد و دشمنم با کسى که شما را دشمن دارد


اَللّهُمَّ اجْعَلْ مَحْياىَ مَحْيا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَماتى مَماتَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ

خدايا قرار ده زندگيم را زندگى محمد و آل محمد و مرگم را مرگ محمد و آل محمد



اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِكَ

خدايا لعنت کن نخستين ستمگرى را که بزور گرفت حق محمد و آل محمد را و آخرين کسى که او را در اين زور و ستم پيروى کرد


اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِكَ عَلَيْكَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقيتُ وَ بَقِىَ اللَّيْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِيارَتِكُمْ

سلام بر تو اى ابا عبداللّه و بر روانهائى که فرود آمدند به آستانت ، بر تو از جانب من سلام خدا باد هميشه تا من زنده ام و برپا است شب و روز و قرار ندهد اين زيارت را خداوند آخرين بار زيارت من از شما


اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ

سلام بر حسين و بر على بن الحسين و بر فرزندان حسين و بر اصحاب و ياران حسين




اَللّهُمَّ ارْزُقْنى شَفاعَةَ الْحُسَيْنِ يَوْمَ الْوُرُودِ وَ ثَبِّتْ لى قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَكَ مَعَ الْحُسَيْنِ وَ اَصْحابِ الْحُسَيْنِ الَّذينَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلامُ

خدايا روزيم گردان شفاعت حسين عليه السلام را در روز ورود (به صحراى قيامت ) و ثابت بدار گام راستيم را در نزد خودت با حسين عليه السلام و ياران حسين آنانكه بى دريغ دادند جان خود را در راه حسين عليه السلام


التماس دعا

بورس دوست
2012/11/25, 12:17
مطلب ۴۱۰۰۱۲
توسط بورس دوست : ۱۳۹۱/۹/۵ - ۰۰:۴۷:۴۲
دکتر شریعتی: حوادث انسانهای بزرگ را متعالی و آدمهای کوچک را متلاشی می کند

بورس دوست
2012/11/25, 12:18
[size=5][/s
مطلب ۴۱۰۰۱۱
توسط بورس دوست : ۱۳۹۱/۹/۵ - ۰۰:۴۶:۳۵
فتواى حسین این است: آرى! در نتوانستن نیز بایستن هست. دکتر علی شریعتی ize]

ایرج اکبری
2012/11/25, 12:32
با اولیاء دشت نینوا/5
نحوه شهادت امام حسین(ع)/ آخرین لحظات امام چگونه گذشت
خبرگزاری فارس: امام حسین(ع) به فرزندش امام سجاد(ع) فرمود: فرزندم! سلامم را به شیعیانم برسان و به آنان بگو: پدرم غریبانه به شهادت رسید، پس بر او اشک بریزید!

به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، مهمترین واقعه روز عاشورا شهادت سیدالشهداء حسین بن علی علیهالسلام است. در این یادداشت، قطرهای از آن دریای مصیبت عظمی و جانگداز بیان شده است.

امام اصحاب وفادار خود را صدا میزند

بعد از شهادت یاران باوفا، امام حسین علیهالسلام پیوسته به راست و چپ مى‏نگریست و هیچ یک از اصحاب و یاران خود را ندید جز آنان که پیشانى به خاک ساییده و صدایى از آنها به گوش نمى‏رسید، پس ندا داد:

«یا مُسْلِمَ بْنَ عَقیلٍ، وَ یا هانِىَ بْنَ عُرْوَةَ، وَ یا حَبیبَ بْنَ مَظاهِرَ، وَ یا زُهَیْرَ بْنَ الْقَیْنِ، وَ یا یَزیدَ بْنَ مَظاهِرَ، وَ یا یَحْیَى بْنَ کَثیرٍ، وَ یا هِلالَ بْنَ نافِعٍ، وَ یا إِبْراهِیمَ بْنَ الُحصَیْنِ، وَ یا عُمَیْرَ بْنَ الْمُطاعِ، وَ یا أَسَدُ الْکَلْبِىُّ، وَ یا عَبْدَاللَّهِ بْنَ عَقیلٍ، وَ یا مُسْلِمَ بْنَ عَوْسَجَةَ، وَ یا داوُدَ بْنَ الطِّرِمَّاحِ، وَ یا حُرُّ الرِّیاحِىُّ، وَ یا عَلِىَّ بْنَ الْحُسَیْنِ، وَ یا أَبْطالَ الصَّفا، وَ یا فُرْسانَ الْهَیْجاءِ، مالی أُنادیکُمْ فَلا تُجیبُونی، وَ أَدْعُوکُمْ فَلا تَسْمَعُونی؟! أَنْتُمْ نِیامٌ أَرْجُوکُمْ تَنْتَبِهُونَ؟

أَمْ حالَتْ مَوَدَّتُکُمْ عَنْ إِمامِکُمْ فَلا تَنْصُرُونَهُ؟ فَهذِهِ نِساءُ الرَّسُولِ صلى الله علیه و آله لِفَقْدِکُمْ قَدْ عَلاهُنَّ النُّحُولُ، فَقُومُوا مِنْ نَوْمَتِکُمْ، أَیُّهَا الْکِرامُ، وَ ادْفَعُوا عَنْ حَرَمِ الرَّسُولِ الطُّغاةَ اللِّئامَ، وَ لکِنْ صَرَعَکُمْ وَاللَّهِ رَیْبُ الْمَنُونِ وَ غَدَرَ بِکُمُ الدَّهْرُ الخَؤُونُ، وَ إِلّا لَما کُنْتُمْ عَنْ دَعْوَتی تَقْصُرُونَ، وَلا عَنْ نُصْرَتی تَحْتَجِبُونَ، فَها نَحْنُ عَلَیْکُمْ مُفْتَجِعُونَ، وَ بِکُمْ لاحِقُونَ، فَإِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ».

اى مسلم بن عقیل! اى هانى بن عروة! اى حبیب بن مظاهر! اى زهیر بن قین! اى یزید بن مظاهر! اى یحیى بن کثیر! اى هلال بن نافع! اى ابراهیم بن حُصَین! اى عمیر بن مطاع! اى اسد کلبى! اى عبداللَّه بن عقیل! اى مسلم بن عوسجه! اى داود بن طرمّاح! اى حرّ ریاحى! اى على بن الحسین! اى دلاورمردان خالص! و اى سواران میدان نبرد! چه شده است شما را صدا مى‏زنم ولى پاسخم را نمى‏دهید؟ و شما را مى‏خوانم ولى دیگر سخنم را نمى‏شنوید؟ آیا به خواب رفته‏اید که به بیدارى‏تان امیدوار باشم؟ یا از محبّت امامتان دست کشیده‏اید که او را یارى نمى‏کنید؟

این بانوان از خاندان پیامبرند که از فقدانتان ناتوان گشته‏اند. از خوابتان برخیزید، اى بزرگواران! و از حرم رسول خدا در برابر طغیانگران پست، دفاع کنید.

ولى به خدا سوگند! مرگ، شما را به خاک افکنده، و روزگار خیانت پیشه با شما وفا نکرده، وگرنه هرگز از اجابت دعوتم کوتاهى نمى‏کردید، و از یاریم دست نمى‏کشیدید، آگاه باشید، ما در فراق شما سوگواریم و به شما ملحق مى‏شویم، إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ». (معالی السبطین، ج 2 ص 17)

امام حسین علیهالسلام فرمود: سلامم را به شیعیانم برسان

در روایتى آمده است: هنگامى که امام حسین علیهالسلام تنها شد به خیمه‏هاى برادرانش سر کشید، آنجا را خالى دید. آنگاه به خیمه‏هاى فرزندان عقیل نگاهى انداخت، کسى را در آنجا نیز ندید؛ سپس به خیمه‏هاى یارانش نگریست کسى را ندید، امام در آن حال ذکر «لَا حَوْلَ وَ لَاقُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِىِّ الْعَظِیمِ» را فراوان بر زبان جارى مى‏ساخت.

آنگاه به خیمه‏هاى زنان روانه شد و به خیمه فرزندش امام زین العابدین علیهالسلام رفت.

او را دید که بر روى پوست خشنى خوابیده و عمّه‏اش زینب علیهاالسلام از او پرستارى مى‏کند. چون حضرت على بن الحسین علیهالسلام نگاهش به پدر افتاد خواست از جا برخیزد، ولى از شدّت بیمارى نتوانست، پس به عمّه‏اش زینب گفت: «کمکم کن تا بنشینم چرا که پسر پیامبر صلى الله علیه و آله آمده است» زینب علیهاالسلام وى را به سینه‏اش تکیه داد و امام حسین علیهالسلام از حال فرزندش پرسید: او حمد الهى را بجا آورد و گفت:

«یا أبَتاهُ ما صَنَعْتَ الْیَوْمَ مَعَ هؤُلاءِ الْمُنافِقِینَ؟؛ پدر جان! امروز با این گروه منافق چه کرده‏اى؟».

امام علیهالسلام در پاسخ فرمود:

«یا وَلَدِی قَدِ اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطانُ فَانْساهُمْ ذِکْرَ اللَّهِ، وَ قَدْ شُبَّ الْقِتالُ بَیْنَنا وَ بَیْنَهُمْ، لَعَنَهُمُ اللَّهُ حَتّى‏ فاضَتِ الْأَرْضُ بِالدَّمِ مِنَّا وَ مِنْهُمْ؛ فرزندم»

شیطان بر آنان چیره شده و خدا را از یادشان برده است و جنگ بین ما و آنان چنان شعله‏ور شد که زمین از خون ما و آنان رنگین شده است!».

حضرت سجّاد علیهالسلام عرض کرد:

«یا أبَتاهُ أَیْنَ عَمِّىَ الْعَبَّاسُ؟» پدر جان! عمویم عبّاس کجاست؟

در این هنگام اشک بر چشمان زینب حلقه زد و به برادرش نگریست که چگونه پاسخ مى‏دهد- چرا که امام علیهالسلام خبر شهادت عبّاس را به وى نداده بود.

امام علیهالسلام پاسخ داد:

«یا بُنَىَّ إِنَّ عَمَّکَ قَدْ قُتِلَ، وَ قَطَعُوا یَدَیْهِ عَلى‏ شاطِى‏ءِ الْفُراتِ» پسر جان! عمویت کشته شد و دستانش کنار فرات از پیکر جدا شد!

على بن الحسین علیهالسلام آن چنان گریست که بىحال شد. چون به حال آمد از دیگر عموهایش پرسید و امام پاسخ مى‏داد: «همه شهید شدند».

آنگاه پرسید:

«وَ أَیْنَ أَخی عَلِیٌّ، وَ حَبیبُ بْنُ مَظاهِرَ، وَ مُسْلِمُ بْنُ عَوْسَجَةَ، وَ زُهَیْرُ بْنُ الْقَیْنِ؟»

برادرم على اکبر، حبیب بن مظاهر، مسلم بن عوسجه و زهیر بن قین کجایند؟

امام علیهالسلام پاسخ داد:

«یا بُنَىَّ إِعْلَمْ أَنَّهُ لَیْسَ فی الْخِیامِ رَجُلٌ إِلّا أَنَا وَ أَنْتَ، وَ أَمَّا هؤُلاءِ الَّذِینَ تَسْأَلُ عَنْهُمْ فَکُلُّهُمْ صَرْعى‏ عَلى‏ وَجْهِ الثَّرى‏»

فرزندم! همین قدر بدان که در این خیمه‏ها مردى جز من و تو نمانده است، همه آنان به خاک افتاده و شهید شده‏اند.

پس على بن الحسین علیهالسلام سخت گریست. آنگاه به عمّه‏اش زینب علیهاالسلام گفت: «یا عَمَّتاهُ عَلَىَّ بِالسَّیْفِ وَ الْعَصا» عمّه جان! شمشیر و عصایم را حاضر کن.

پدرش فرمود: «وَ ما تَصْنَعُ بِهِما» مى‏خواهى چه کنى؟

عرض کرد: «أمَّا الْعَصا فَأَتَوَکَّأُ عَلَیْها، وَ أَمَّا السَّیْفُ فَأَذُبُّ بِهِ بَیْنَ یَدَىْ إِبْنِ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله علیه و آله فَإِنَّهُ لَاخَیْرَ فِی الْحَیاةِ بَعْدَهُ»

بر عصا تکیه کنم و با شمشیرم از فرزند رسول خدا صلى الله علیه و آله دفاع نمایم، چرا که زندگانى پس از او ارزش ندارد.

امام حسین علیهالسلام او را باز داشت و به سینه چسباند و فرمود: «یا وَلَدی أَنْتَ أَطْیَبُ ذُرِّیَّتی، وَ أَفْضَلُ عِتْرَتی، وَ أَنْتَ خَلیفَتی عَلى‏ هؤُلاءِ الْعِیالِ وَ الْأَطْفالِ، فَإِنَّهُمْ غُرَباءٌ مَخْذُولُونَ، قَدْ شَمِلَتْهُمُ الذِّلَّةُ وَ الْیُتْمُ وَ شَماتَةُ الْأَعْداءِ وَ نَوائِبُ الزَّمانِ سَکِّتْهُمْ إِذا صَرَخُوا، وَ آنِسْهُمْ اذَا اسْتَوْحَشُوا، وَ سَلِّ خَواطِرَهُمْ بِلَیْنِ الْکَلامِ، فَإِنَّهُمْ ما بَقِىَ مِنْ رِجالِهِمْ مَنْ یَسْتَأْنِسُونَ بِهِ غَیْرُکَ، وَ لا أَحَدٌ عِنْدَهُمْ یَشْکُونَ إِلَیْهِ حُزْنَهُمْ سِواکَ، دَعْهُمْ یَشُمُّوکَ وَ تَشُمُّهُمْ، وَ یَبْکُوا عَلَیْکَ وَ تَبْکی عَلَیْهِمْ»

فرزندم! تو پاک‏ترین ذریّه و برترین عترت منى و تو جانشین من بر این بانوان و کودکانى.

آنان غریب و بى‏کس‏اند که تنهایى و یتیمى و سرزنش دشمنان و سختى‏هاى دوران آنان را فرا گرفته است.

هر گاه که ناله سر دادند آنان را آرام کن، و چون هراسان شدند مونسشان باش و با سخنان نرم و نیکو، خاطرشان را تسلّى بخش. چرا که کسى از مردانشان جز تو نمانده است تا مونسشان باشد و غم‏هایشان را به وى باز گویند. بگذار آنان تو را ببویند و تو آنان را ببویى و آنان بر تو گریه کنند و تو بر آنان.

آنگاه امام علیهالسلام دست فرزندش را گرفت و با صداى رسا فرمود: «یا زَیْنَبُ وَ یا امَّ کُلْثُومِ وَ یا سَکینَةُ وَ یا رُقَیَّةُ وَ یا فاطِمَةُ، اسْمَعْنَ کَلامی وَ اعْلَمْنَ أَنَّ ابْنی هذا خَلیفَتی عَلَیْکُمْ، وَ هُوَ إِمامٌ مُفْتَرِضُ الطَّاعَةِ»

اى زینب! اى امّ کلثوم! اى سکینه! اى رقیّه! و اى فاطمه! سخنم را بشنوید و بدانید که این فرزندم جانشین من بر شماست و او امامى است که پیروى از او واجب است.

سپس به فرزندش فرمود:

«یا وَلَدی بَلِّغْ شیعَتی عَنِّیَ السَّلامَ فَقُلْ لَهُمْ: إِنَّ أَبی ماتَ غَریباً فَانْدُبُوهُ وَ مَضى‏ شَهیداً فَابْکُوهُ؛ فرزندم! سلامم را به شیعیانم برسان و به آنان بگو: پدرم غریبانه به شهادت رسید پس بر او اشک بریزید.

امام علیهالسلام لباس کهنه به تن کرد

هنگامى که امام ‏حسین علیهالسلام عزم میدان کرد، فرمود: «ائْتُونی بِثَوْبٍ لا یُرْغَبُ فیهِ، الْبِسُهُ غَیْرَ ثِیابِی، لا اجَرَّدُ، فَانِّی مَقْتُولٌ مَسْلُوبٌ»

برایم جامه کهنه‏اى بیاورید که کسى به آن رغبت نکند تا آن را زیر لباسهایم بپوشم و بعد از شهادتم مرا برهنه نکنند، زیرا مى‏دانم پس از شهادت لباسهایم ربوده خواهد شد.

لباس تنگ و کوتاهى آوردند ولى امام علیهالسلام آن را نپوشید و فرمود: «هذا لِباسُ أَهْلِ الذِّمَّةِ» این لباس اهل ذمّه (کفّار اهل کتاب) است.

لباس بلندترى آوردند. امام علیهالسلام آن را پوشید سپس با بانوان حرم خداحافظى کرد.

در روایت دیگرى آمده است هنگامى که لباس کهنه آوردند، چند جایش را پاره کرد (تا ارزشى براى بیرون آوردن نداشته باشد) و آن را زیر لباس‏هایش پوشید؛ ولى پس از شهادت امام (دشمن ناجوانمرد پست) آن را نیز از بدنش بیرون آوردند. (تاریخ ابن عساکر، ج 14 ص 221)

گریه سکینه برای امام علیهالسلام

در آن هنگام حضرت سکینه گریه سر داد. امام وى را به سینه چسبانید و فرمود:

سَیَطُولُ بَعْدی یا سَکینَةُ فَاعْلَمی مِنْکِ الْبُکاءُ إِذَا الْحَمامُ دَهانِی‏

لا تُحْرِقی قَلْبِی بِدَمْعِکِ حَسْرَةً مادامَ مِنّی الرُّوحُ فی جُثمانی‏

وَ إِذا قُتِلْتُ فَانْتَ اوْلى‏ بِالَّذِی تَأْتینَهُ یا خَیْرَةَ النِّسْوانِ‏

سکینه! بدان پس از شهادتم گریه‏هاى طولانى خواهى داشت. تا جان در بدن دارم با اشک حسرتت دلم را آتش مزن. اى بهترین زنان! هنگامى که شهید شدم پس تو از هر کس به سوگوارى سزاوارترى. (مناقب ابن شهر آشوب، ج 4 ص 119)

گفتگوی امام با زنان و بانوان حرم‏

امام حسین علیهالسلام به سوى خیمه رفت و ندا داد:

«یا سَکینَةُ! یا فاطِمَةُ! یا زَیْنَبُ! یا امَّ کُلْثُومِ! عَلَیْکُنَّ مِنِّی السَّلامُ»

اى سکینه! اى فاطمه! اى زینب! اى امّ کلثوم! خداحافظ من هم رفتم.

سکینه فریاد برآورد: پدرجان! آیا تسلیم مرگ شده‏اى؟! امام پاسخ داد:

«کَیْفَ لا یَسْتَسْلِمُ مَنْ لا ناصِرَ لَهُ وَ لا مُعینَ؟» چگونه تسلیم نشود کسى که یار و یاورى براى او نمانده است؟.

سکینه گفت: پدر جان! (حال که چنین است) ما را به حرم جدّمان برگردان!

«هَیْهاتَ، لَوْ تُرِکَ الْقَطا لَنامَ» هیهات! اگر مرغ قطا را رها مى‏کردند در آشیانه‏اش آرام مى‏گرفت. (اشاره به این‏که ما را رها نخواهند کرد).

صداى گریه بانوان برخاست، امام آنان را آرام کرد و به سوى دشمن حمله‏ور شد. (بحارالانوار ج 45 ص 47)

موعظه امام به لشکر عمر سعد

امام حسین علیهالسلام به دشمنان نزدیک شد و خطاب به آنان فرمود:

«یا وَیْلَکُمْ أَتَقْتُلُونِی عَلى‏ سُنَّةٍ بَدَّلْتُها؟ أَمْ عَلى‏ شَریعَةٍ غَیَّرْتُها، أَمْ عَلى‏ جُرْمٍ فَعَلْتُهُ، أَمْ عَلى‏ حَقٍّ تَرَکْتُهُ؟»

واى بر شما! چرا با من مى‏جنگید؟ آیا سنّتى را تغییر داده‏ام؟ یا شریعتى را دگرگون ساخته‏ام؟ یا جرمى مرتکب شده‏ام؟ و یا حقّى را ترک کرده‏ام؟.

گفتند: «إِنَّا نَقْتُلُکَ بُغْضاً لِأَبِیکَ» به خاطر کینه‏اى که از پدرت به دل داریم، با تو مى‏جنگیم و تو را مى‏کشیم. (ینابیع الموده، ج 3 ص 79)

مرگ بهتر از زندگى ننگین است!

امام علیهالسلام به میدان آمد و مبارز طلبید، هر کس از پهلوانان سپاه دشمن پیش آمد او را به خاک افکند، تا آنجا که بسیارى از آنان را به هلاکت رساند آنگاه به میمنه (به جانب راست سپاه) حمله کرد و فرمود: «الْمَوْتُ خَیْرٌ مِنْ رُکُوبِ الْعارِ» مرگ بهتر از زندگى ننگین است.

سپس به میسره (جانب چپ سپاه) یورش برد و فرمود:

أَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِىِّ / آلَیْتُ أَنْ لا أَنْثَنی‏

أَحْمی عِیالاتِ أَبی / أَمْضی عَلى‏ دینِ النَّبِىِ‏

منم حسین بن على علیهالسلام، سوگند یاد کردم که (در برابر دشمن) سر فرود نیاورم، از خاندان پدرم حمایت مى‏کنم و بر دین پیامبر رهسپارم. (بحارالانوار، ج 45 ص 49)

و در روایت دیگر آمده است، امام علیهالسلام فرمود: «مَوْتٌ فی عِزٍّ خَیْرٌ مِنْ حَیاةٍ فی ذُلٍّ» مرگ با عزّت بهتر از زندگى با ذلّت است. (بحارالانوار، ج 45 ص 192)

اگر دین ندارید آزاد مرد باشید!

امام علیهالسلام به هر سو یورش برد و گروه عظیمى را به خاک افکند.

عمر سعد فریاد برآورد: آیا مى‏دانید با چه کس مى‏جنگید؟ او فرزند همان دلاور میدان‏ها و قهرمانان عرب است، از هر سو به وى هجوم آورید.

بعد از این فرمان چهار هزار تیرانداز از هر سو امام علیهالسلام را هدف قرار دادند و از سوى دیگر به جانب خیمه‏ها حمله‏ور شدند و میان آن حضرت و خیامش فاصله انداختند.

امام علیهالسلام فریاد برآورد:

«وَیْحَکُمْ یا شیعَةَ آلِ أَبی سُفْیانَ! إِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ دینٌ، وَ کُنْتُمْ لا تَخافُونَ الْمَعادَ، فَکُونُوا أَحْراراً فی دُنْیاکُمْ هذِهِ، وَارْجِعُوا إِلى‏ أَحْسابِکُمْ إِنْ کُنْتُمْ عَرَبَاً کَما تَزْعُمُونَ»

واى بر شما! اى پیروان آل ابى سفیان! اگر دین ندارید و از حسابرسى روز قیامت نمى‏ترسید لااقل در دنیاى خود آزاده باشید، و اگر خود را عرب مى‏دانید به خلق و خوى عربى خویش پایبند باشید.

شمر صدا زد: اى پسر فاطمه! چه مى‏گویى؟ امام علیهالسلام فرمود: «أَنَا الَّذی أُقاتِلُکُمْ، وَ تُقاتِلُونی، وَ النِّساءُ لَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُناحٌ، فَامْنَعُوا عُتاتَکُمْ وَ طُغاتَکُمْ وَ جُهَّالَکُمْ عَنِ التَّعَرُّضِ لِحَرَمی ما دُمْتُ حَیّاً»

من با شما جنگ دارم و شما با من، ولى زنان که گناهى ندارند، پس تا زمانى‏ که زنده هستم، سپاهیان طغیانگر و نادان خود را از تعرّض به حرم من باز دارید.

شمر گفت: راست مى‏گوید. آنگاه به لشکریان خویش رو کرد و گفت: «از حرم او دست بردارید و به خودش حمله کنید که به جانم سوگند هماوردى است بزرگوار!

سپاه دشمن از هر طرف به سوى امام علیهالسلام حمله‏ور شدند و امام در جستجوى آب به سوى فرات رفت ولى سپاهیان همگى هجوم آوردند و مانع شدند.

مناجات با خدا و نفرین به دشمن‏

در روز عاشورا امام حسین علیهالسلام به سوى فرات روانه شد که شمر گفت: به خدا سوگند! به آن نخواهى رسید تا در آتش درآیى!

شخص دیگرى گفت: یا حسین! آیا آب فرات را نمى‏بینى که مثل شکم ماهى مى‏درخشد؟! به خدا سوگند! از آن نخواهى چشید تا آن‏که با لب تشنه از جهان چشم بپوشى!

امام علیهالسلام گفت: «اللَّهُمَّ أَمِتْهُ عَطَشاً» خدایا! او را تشنه بمیران.

راوى مى‏گوید: به خدا سوگند پس از نفرین امام آن شخص به مرض عطش گرفتار شد، به گونه‏اى که پیوسته مى‏گفت: به من آب دهید! آبش مى‏دادند تا آنجا که آب از دهانش مى‏ریخت ولى همچنان مى‏گفت: آبم دهید که تشنگى مرا کشت! پیوسته این چنین بود تا آن‏که به هلاکت رسید!

تیری به پیشانی امام اصابت کرد

آنگاه مردى از سپاه دشمن به نام «ابوالحتوف جعفى» تیرى به سوى امام رها کرد.

تیر به پیشانى امام اصابت کرد. آن را بیرون کشید، خون بر چهره و محاسن امام جارى شد، عرض کرد: «اللَّهُمَّ إِنَّکَ تَرى‏ ما أَنَا فیهِ مِنْ عِبادِکَ هؤُلاءِ الْعُصاةِ، اللَّهُمَّ أَحِصَّهُمْ عَدَداً، وَ اقْتُلْهُمْ بَدَداً، وَ لا تَذَرْ عَلى‏ وَجْهِ الْأَرْضِ مِنْهُمْ أَحَداً، وَ لا تَغْفِرْ لَهُمْ أَبَداً»

خدایا! تو شاهدى که از این مردم سرکش به من چه مى‏رسد. خدایا! جمعیّت آنان را اندک کن و آنان را با بیچارگى و بدبختى بمیران، و از آنان کسى را بر روى زمین مگذار و هرگز آنان را نیامرز.

سپس به آنان حمله کرد، و به هر کس که مى‏رسید او را با شمشیرش بر خاک مى‏افکند، این در حالى بود که تیرها از هر سو مى‏بارید و بر بدن امام علیهالسلام مى‏نشست و مى‏فرمود:

«یا أُمَّةَ السُّوءِ! بِئْسَما خَلَّفْتُمْ مُحَمَّداً فی عِتْرَتِهِ، أَما إِنَّکُمْ لَنْ تَقْتُلُوا بَعْدی عَبْداً مِنْ عِبادِ اللَّهِ فَتُهابُوا قَتْلَهُ، بَلْ یُهَوِّنُ عَلَیْکُمْ عِنْدَ قَتْلِکُمْ إِیَّاىَ، وَ ایْمُ اللَّهِ إِنّی لَأَرْجُوا أَنْ یُکْرِمَنِی رَبِّی بِالشَّهادَةِ بِهَوانِکُمْ، ثُمَّ یَنْتَقِمُ لی مِنْکُمْ مِنْ حَیْثُ لا تَشْعُرُونَ»

اى بدسیرتان! شما در مورد خاندان پیامبر صلى الله علیه و آله بد عمل کردید. آرى! شما پس از کشتن من از کشتن هیچ بنده‏اى از بندگان خدا هراسى ندارید، چرا که با کشتن من قتل هر کس برایتان آسان خواهد بود. به خدا سوگند! من امیدوارم که پروردگارم شما را خوار و مرا به شهادت (در راهش) گرامى بدارد. آنگاه از جایى که گمان نمى‏برید انتقام مرا از شما بگیرد.

حصین بن مالک سکونى فریاد برآورد و گفت: «اى پسر فاطمه! چگونه خداوند انتقام تو را از ما بگیرد؟

امام علیهالسلام فرمود: «یُلْقی بَأْسُکُمْ بَیْنَکُمْ وَ یَسْفِکُ دِماءَکُمْ، ثُمَّ یَصُبُّ عَلَیْکُمُ الْعَذابَ الْأَلیمَ»

نزاع و اختلاف در میانتان مى‏افکند و خونتان را مى‏ریزد آنگاه شما را به عذاب دردناک گرفتار مى‏سازد.

امام علیهالسلام همچنان مى‏جنگید تا آن که زخم‏هاى بسیارى بر بدن مبارکش وارد شد. (مقتل الحسین خوارزمی، ج 4 ص 34 ؛ بحارالانوار ج 45 ص 51)

تیری به گلوی امام اصابت کرد

در روایتى آمده است: هنگامى که دشمنان، امام را آماج تیرها قرار دادند تیر به گلوى امام اصابت کرد و فرمود:

«بِسْمِ اللَّهِ وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلّا بِاللَّهِ، وَ هذا قَتیلٌ فی رِضَى اللَّهِ»

به نام خداوند و هیچ حرکت و نیرویى جز از جانب خدا نیست و این شهیدى است در راه رضاى خدا! (مناقب ابن شهر آشوب، ج 4 ص 120)

اصابت سنگ به پیشانی امام و زدن تیر سه شعبه بر سینه ایشان

امام علیهالسلام خسته شد، خواست اندکى بیاساید که ناگاه سنگى آمد و به پیشانى امام رسید، خون جارى شد.

امام دامن پیراهنش را بالا زد تا خون از چهره‏اش پاک کند که تیر سه شعبه مسمومى آمد و به سینه امام علیهالسلام فرو نشست.

امام (دعاى قربانى خواند و) فرمود: «بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلى‏ مِلِّةِ رَسُولِ اللَّهِ» به نام خدا و به یارى خدا و بر آیین رسول خدا.

آنگاه سرش را به آسمان بلند کرد و عرض کرد: «إِلهی إِنَّکَ تَعْلَمُ أَنَّهُمْ یَقْتُلُونَ رَجُلًا لَیْسَ عَلى‏ وَجْهِ الْأَرْضِ ابْنُ نَبِىٍّ غَیْرَهُ» خداى من! تو آگاهى که اینان کسى را مى‏کشند که در روى زمین پسر پیامبرى جز وى نیست.

سپس تیر را بیرون کشید. خون همچون ناودان جارى شد. دستش را بر محلّ زخم گذاشت، چون از خون پر شد آن را به آسمان پاشید و قطره‏اى از آن به زمین بازنگشت!

بار دیگر دست را از خون پر کرد و آن را به سر و صورت کشید و فرمود:

«هکَذا وَاللَّهِ أَکُونُ حَتّى‏ أَلْقى‏ جَدّی رَسُولَ اللَّهِ وَ أَنَا مَخْضُوبٌ بِدَمی، وَ أَقُولُ: یا رَسُولَ اللَّهِ قَتَلَنی فُلانٌ وَ فُلانٌ»

آرى، به خدا سوگند! مى‏خواهم با همین چهره خونین به دیدار جدّم رسول خدا صلى الله علیه و آله بروم و بگویم: اى رسول خدا فلان و فلان مرا شهید کردند. (مقتل الحسین خوارزمی، ج 2 ص 34 ؛ بحارالانوار ج 45 ص 53)

عرش خدا از اسب به زمین افتاد

امام علیهالسلام بر اثر زخم‏هاى فراوان از اسب به زمین افتاد، ولى برخاست.

خواهرش زینب علیهاالسلام از خیمه‏ها بیرون آمد و با ناله‏اى جانسوز مى‏گفت: «لَیْتَ السَّماءُ إِنْطَبَقَتْ عَلَى الْأَرْضِ» کاش آسمان بر زمین فرو مى‏افتاد.

عمر بن سعد را دید که نزدیک امام علیهالسلام ایستاده است. فرمود: «أَیُقْتَلُ ابُوعَبْدِاللَّهِ وَ أَنْتَ تَنْظُرُ إِلَیْهِ؟» اى عمر بن سعد! اباعبداللَّه علیهالسلام را شهید مى‏کنند و تو نظاره مى‏کنى؟!

اشک از دیدگان عمر سعد (دیدند) جارى شد و صورتش را برگرداند و چیزى نگفت. (کامل ابن اثیر، ج 3 ص 78)

حضرت زینب علیهاالسلام فریاد زد: «وَیْلَکُمْ، أما فِیکُمْ مُسْلِمٌ» واى بر شما! آیا در میان شما مسلمان نیست؟

سکوت مرگبارى همه را فرا گرفته بود و کسى پاسخى نداد. (اعیان الشیعه، ج 1 ص 609)

امام علیهالسلام ردایى به تن کرده و عمامه به سر داشت. و با آن که پیاده و زخمى بود چون سواران دلاور مى‏جنگید، نگاهى به تیراندازان و نگاهى به حرم خود داشت و مى‏گفت:

«أَعَلى‏ قَتْلی تَجْتَمِعُونَ، أَما وَاللَّهِ لا تَقْتُلُونَ بَعْدی عَبْداً مِنْ عِبادِاللَّهِ، اللَّهُ أَسْخَطُ عَلَیْکُمْ لِقَتْلِهِ مِنِّی؛ وَ ایْمُ اللَّهِ إِنّی لَأَرْجُوا أَنْ یُکْرِمَنِى اللَّهَ بِهَوانِکُمْ، ثُمَّ یَنْتَقِمُ لی مِنْکُمْ مِنْ حَیْثُ لا تَشْعُرُونَ. أَما وَاللَّهِ لَوْ قَتَلْتُمُونی لَأَلْقَى اللَّهَ بَاْسَکُمْ بَیْنَکُمْ وَ سَفَکَ دِمائَکُمْ ثُمَّ لا یَرْضى‏ حَتّى‏ یُضاعِفَ لَکُمُ الْعَذابَ الْأَلیمَ»

آیا بر کشتن من با هم متّحد شده‏اید؟ هان! به خدا سوگند! پس از من بنده‏اى از بندگان خدا را نمى‏کشید که خداوند را بیش از کشتن من به خشم آورد.

به خدا سوگند! من امیدوارم خداوند مرا با خوارى شما گرامى بدارد و انتقام مرا از آنجا که گمان نمى‏برید از شما بگیرد.

هان! به خدا سوگند! اگر مرا به قتل برسانید، خداوند شما را گرفتار نزاعى در میان خودتان مى‏سازد و خونتان را مى‏ریزد و (هرگز) از شما راضى نگردد تا عذاب سنگین و دردناکى به شما بچشاند. (اعیان الشیعه، ج 1 ص 609)

آخرین مناجاتهای امام علیهالسلام ‏

امام حسین علیهالسلام در آخرین لحظات عمر گرانبهایش با خداى خود چنین مناجات مى‏کرد:

«اللَّهُمَّ! مُتَعالِىَ الْمَکانِ، عَظیمَ الْجَبَرُوتِ، شَدیدَ الِمحالِ، غَنِىٌّ عَنِ الْخَلائِقِ، عَریضُ الْکِبْرِیاءِ، قادِرٌ عَلى‏ ما تَشاءُ، قَریبُ الرَّحْمَةِ، صادِقُ الْوَعْدِ، سابِغُ النِّعْمَةِ، حَسَنُ الْبَلاءِ، قَریبٌ إِذا دُعیتَ، مُحیطٌ بِما خَلَقْتَ، قابِلُ التَّوْبَةِ لِمَنْ تابَ إِلَیْکَ، قادِرٌ عَلى‏ ما أَرَدْتَ، وَ مُدْرِکٌ ما طَلَبْتَ، وَ شَکُورٌ إِذا شُکِرْتَ، وَ ذَکُورٌ إِذا ذُکِرْتَ، أَدْعُوکَ مُحْتاجاً، وَ أَرْغَبُ إِلَیْکَ فَقیراً، وَ أَفْزَعُ إِلَیْکَ خائِفاً، وَ أَبْکی إِلَیْکَ مَکْرُوباً، وَ اسْتَعینُ بِکَ ضَعیفاً، وَ أَتَوَکَّلُ عَلَیْکَ کافِیاً، أُحْکُمْ بَیْنَنا وَ بَیْنَ قَوْمِنا، فَإِنَّهُمْ غَرُّونا وَ خَدَعُونا وَ خَذَلُونا وَ غَدَرُوا بِنا وَ قَتَلُونا، وَ نَحْنُ عِتْرَةُ نِبَیِّکَ، وَ وَلَدُ حَبیبِکَ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ، الَّذی اصْطَفَیْتَهُ بِالرِّسالَةِ وَ ائْتَمَنْتَهُ عَلى‏ وَحْیِکَ، فَاجْعَلْ لَنا مِنْ أَمْرِنا فَرَجاً وَ مَخْرَجاً بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرَّاحِمینَ».

خدایا! اى بلند جایگاه! بزرگ جبروت! سخت توانمند (در کیفر و انتقام)! بى نیاز از مخلوقات! صاحب کبریایى گسترده! بر هر چه خواهى قادرى! رحمتت نزدیک! پیمانت درست! داراى نعمت سرشار! بلایت نیکو!

هر گاه تو را بخوانند نزدیکى! بر آفریده‏ها احاطه دارى! توبه‏پذیر توبه کنندگانى! بر هر چه اراده کنى توانایى! و به هر چه بخوانى مى‏رسى!

چون سپاست گویند سپاسگزارى! و چون یادت کنند یادشان مى‏کنى!

حاجتمندانه تو را مى‏خوانم و نیازمندانه به تو مشتاقم و هراسانه به تو پناه مى‏برم و با حال حزن به درگاه تو مى‏گریم و ناتوانمندانه از تو یارى مى‏طلبم تنها بر تو توکّل مى‏کنم، میان ما و این قوم حکم فرما!

اینان به ما نیرنگ زدند، ما را تنها گذارده، بى وفایى کردند و به کشتن ما برخاستند.

ما خاندان پیامبر و فرزندان حبیب تو محمّد بن عبداللَّه صلى الله علیه و آله هستیم، همو که او را به پیامبرى برگزیدى و بر وحى‏ات امین ساختى. پس در کار ما گشایش و برون رفتى قرار ده، به مهربانیت اى مهربانترین مهربانان.

آنگاه افزود: «صَبْراً عَلى‏ قَضائِکَ یا رَبِّ لا إِلهَ سِواکَ، یا غِیاثَ الْمُسْتَغیثینَ، مالِىَ رَبٌّ سِواکَ، وَ لا مَعْبُودٌ غَیْرُکَ، صَبْراً عَلى‏ حُکْمِکَ یا غِیاثَ مَنْ لا غِیاثَ لَهُ، یا دائِماً لا نَفادَ لَهُ، یا مُحْیِىَ الْمَوْتى‏، یا قائِماً عَلى‏ کُلِّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ، احْکُمْ بَیْنی وَ بَیْنَهُمْ وَ أَنْتَ خَیْرُ الْحاکِمینَ»

پروردگارا! بر قضا و قدرت شکیبایى مى‏ورزم، معبودى جز تو نیست، اى فریادرس دادخواهان! پروردگارى جز تو و معبودى غیر از تو براى من نیست.

بر حکم تو صبر مى‏کنم اى فریادرس کسى که فریاد رسى ندارد! اى همیشه‏اى که پایان‏ناپذیر است! اى زنده کننده مردگان! اى برپا دارنده هر کس با آنچه که به دست آورده! میان ما و اینان داورى کن که تو بهترین داورانى. (مقتل الحسین مقرم، ص 282)

لحظات شهادت سالار و سرور شهیدان عالم ‏

راوی مى‏گوید: «کنار قتلگاه ایستاده بودم و جان دادن امام علیهالسلام را نظاره مى‏کردم. بخدا سوگند! هرگز به خون آغشته‏اى را ندیده بودم که خون بدنش رفته باشد ولى این چنین زیبا و درخشنده باشد. آنچنان نور چهره‏اش خیره کننده بود که اندیشه شهادت او از یادم رفت.

حسین علیهالسلام در آن حال شربتى آب مى‏خواست. شنیدم مردى سنگدل و بى‏ایمان پاسخ داد: آب نیاشامى تا بر آتش درآئى (نعوذ باللَّه) و از حمیم آن بنوشى. (وَاللَّهِ لا تَذُوقُ الْماءَ حَتَّى تَرِدَ الْحامِیَةَ فَتَشْرَبَ مِنْ حَمیمِها)

امام علیهالسلام در پاسخ فرمود: «إِنَّما أَرِدُ عَلى‏ جَدِّی رَسُولِ اللَّهِ وَأَسْکُنُ مَعَهُ فِی دارِهِ فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلیکٍ مُقْتَدِرٍ وَأَشْکُو إِلَیْهِ ما ارْتَکَبْتُمْ مِنِّی وَفَعَلْتُمْ بِی»

بلکه من بر جدم رسول خدا وارد مى‏شوم و در خانه‏اش در بهشت جایگاه صدق و در جوار قرب خداى مقتدر ساکن مى‏شوم و از جنایاتى که نسبت به من روا داشتید به او شکایت مى‏برم.

سپاه ابن سعد با شنیدن این سخن چنان به خشم آمدند که گویا خداوند در دل آنها هیچ رحمى قرار نداده بود. (مقتل الحسین مقرم، ص 282؛ بحارالانوار ج 45 ص 57)

شهادت امام حسین علیهالسلام در کربلا

هنگام مصیبت عظمى فرا رسیده بود. حالت ضعف بر امام علیهالسلام مستولى شده بود، هر کس با هر وسیله‏اى که در اختیار داشت به آن حضرت ضربه مى‏زد، ولى هر کس به قصد کشتن نزدیک آن بزرگوار مى‏شد، لرزه بر اندامش مى‏افتاد و به عقب بر مى‏گشت.

«مالک بن نمیر» نزدیک رفت و شمشیرى بر فرق مبارکش زد که خون از سر آن حضرت جارى شد. امام علیهالسلام فرمود: «هرگز با آن دست، غذا و آب نخورى و خدا تو را با ظالمان محشور گرداند». در تواریخ آمده است که او پس از آن چون بیچارگان در نهایت فقر و تنگدستى به سر مى‏برد و دستانش از کار افتاد. (انساب الاشراف، ج 3 ص 407)

«زُرعة بن شریک» ضربه‏اى بر دست چپ آن حضرت وارد ساخت.

«سنان بن انس» با دو سلاح نیزه و شمشیر ضرباتى بر حضرت وارد ساخت، و به آن افتخار مى‏کرد!

زمان به کندى مى‏گذشت و جهان در انتظار حادثه‏اى عظیم بود. عمر سعد مى‏خواست که کار سریعتر تمام شود و انتظار به پایان رسد. به خولى بن یزید که در کنارش بود دستور داد که کار حسین علیهالسلام را تمام کند. وى پیش رفت تا سر از بدن آن حضرت جدا سازد ولى لرزه بر اندامش افتاد و به عقب برگشت.

«سنان بن انس»- بنا به نقلى- جلو رفت و شمشیرى را حواله گلوى مبارک امام کرد و گفت: «ترا مى‏کشم و سر از بدنت جدا مى‏کنم در حالى که مى‏دانم تو پسر رسول خدایى و پدر و مادرت بهترین خلق خدایند!» پس سر مبارک امام را از بدن جدا کرد. (کامل ابن اثیر ج 4 ص 78 ؛ انساب الاشراف، ج3 ص 409)

در روایت دیگر، شمر بن ذى الجوشن در خشم شد و روى سینه مبارک امام علیهالسلام نشست و محاسن آن حضرت را به دست گرفت و چون خواست امام را به قتل برساند، آن حضرت لبخندى زد و فرمود: آیا مرا مى‏کشى در حالى که مى‏دانى من کیستم؟

شمر گفت: آرى، تو را خوب مى‏شناسم، مادرت فاطمه زهرا و پدرت على مرتضى و جدت محمد مصطفى است، تو را مى‏کشم و باکى ندارم! پس با دوازده ضربه سر مبارک امام علیهالسلام را از بدن جدا ساخت. (بحارالانوار ج 45 ، ص56)

دگرگونى عالَم طبیعت‏ پس از شهادت امام علیهالسلام

طبق نقل تواریخ بعد از شهادت آن حضرت، دگرگونى‏هایى در عالم تکوین رخ داد که خبر از وقوع حادثه عظیمى مى‏داد. روایات مربوط به دگرگونى‏هاى عالم را، شیعه و اهل سنت متفقاً نقل کرده‏اند از جمله:

بنا به نقل سید بن طاووس در لهوف: در آن وقت غبار شدید توأم با تاریکى و طوفان سرخ فام آسمان کربلا و اطراف را فرا گرفت، سپاه ابن سعد وحشت کردند و گمان نمودند بر آنها عذاب نازل شده است. (عاشورا ریشه‏ها، انگیزه‏ها، رویدادها، پیامدها، آیت الله مکارم شیرازی و همکاران، ص 500)

«وَ سَیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُون‏» آنها که ستم کردند به زودى مى‏دانند که بازگشتشان به کجاست! (سوره شعرا / 227)

انتهای پیام/ک

بورس دوست
2012/11/25, 12:34
مطلب ۴۱۰۰۱۱
توسط بورس دوست : ۱۳۹۱/۹/۵ - ۰۰:۴۶:۳۵
فتواى حسین این است: آرى! در نتوانستن نیز بایستن هست. دکتر علی شریعتی

ایرج اکبری
2012/11/25, 12:42
با اولیاء دشت نینوا/5
نحوه شهادت امام حسین(ع)/ آخرین لحظات امام چگونه گذشت
خبرگزاری فارس: امام حسین(ع) به فرزندش امام سجاد(ع) فرمود: فرزندم! سلامم را به شیعیانم برسان و به آنان بگو: پدرم غریبانه به شهادت رسید، پس بر او اشک بریزید!

به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، مهمترین واقعه روز عاشورا شهادت سیدالشهداء حسین بن علی علیهالسلام است. در این یادداشت، قطرهای از آن دریای مصیبت عظمی و جانگداز بیان شده است.

امام اصحاب وفادار خود را صدا میزند

بعد از شهادت یاران باوفا، امام حسین علیهالسلام پیوسته به راست و چپ مى‏نگریست و هیچ یک از اصحاب و یاران خود را ندید جز آنان که پیشانى به خاک ساییده و صدایى از آنها به گوش نمى‏رسید، پس ندا داد:

«یا مُسْلِمَ بْنَ عَقیلٍ، وَ یا هانِىَ بْنَ عُرْوَةَ، وَ یا حَبیبَ بْنَ مَظاهِرَ، وَ یا زُهَیْرَ بْنَ الْقَیْنِ، وَ یا یَزیدَ بْنَ مَظاهِرَ، وَ یا یَحْیَى بْنَ کَثیرٍ، وَ یا هِلالَ بْنَ نافِعٍ، وَ یا إِبْراهِیمَ بْنَ الُحصَیْنِ، وَ یا عُمَیْرَ بْنَ الْمُطاعِ، وَ یا أَسَدُ الْکَلْبِىُّ، وَ یا عَبْدَاللَّهِ بْنَ عَقیلٍ، وَ یا مُسْلِمَ بْنَ عَوْسَجَةَ، وَ یا داوُدَ بْنَ الطِّرِمَّاحِ، وَ یا حُرُّ الرِّیاحِىُّ، وَ یا عَلِىَّ بْنَ الْحُسَیْنِ، وَ یا أَبْطالَ الصَّفا، وَ یا فُرْسانَ الْهَیْجاءِ، مالی أُنادیکُمْ فَلا تُجیبُونی، وَ أَدْعُوکُمْ فَلا تَسْمَعُونی؟! أَنْتُمْ نِیامٌ أَرْجُوکُمْ تَنْتَبِهُونَ؟

أَمْ حالَتْ مَوَدَّتُکُمْ عَنْ إِمامِکُمْ فَلا تَنْصُرُونَهُ؟ فَهذِهِ نِساءُ الرَّسُولِ صلى الله علیه و آله لِفَقْدِکُمْ قَدْ عَلاهُنَّ النُّحُولُ، فَقُومُوا مِنْ نَوْمَتِکُمْ، أَیُّهَا الْکِرامُ، وَ ادْفَعُوا عَنْ حَرَمِ الرَّسُولِ الطُّغاةَ اللِّئامَ، وَ لکِنْ صَرَعَکُمْ وَاللَّهِ رَیْبُ الْمَنُونِ وَ غَدَرَ بِکُمُ الدَّهْرُ الخَؤُونُ، وَ إِلّا لَما کُنْتُمْ عَنْ دَعْوَتی تَقْصُرُونَ، وَلا عَنْ نُصْرَتی تَحْتَجِبُونَ، فَها نَحْنُ عَلَیْکُمْ مُفْتَجِعُونَ، وَ بِکُمْ لاحِقُونَ، فَإِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ».

اى مسلم بن عقیل! اى هانى بن عروة! اى حبیب بن مظاهر! اى زهیر بن قین! اى یزید بن مظاهر! اى یحیى بن کثیر! اى هلال بن نافع! اى ابراهیم بن حُصَین! اى عمیر بن مطاع! اى اسد کلبى! اى عبداللَّه بن عقیل! اى مسلم بن عوسجه! اى داود بن طرمّاح! اى حرّ ریاحى! اى على بن الحسین! اى دلاورمردان خالص! و اى سواران میدان نبرد! چه شده است شما را صدا مى‏زنم ولى پاسخم را نمى‏دهید؟ و شما را مى‏خوانم ولى دیگر سخنم را نمى‏شنوید؟ آیا به خواب رفته‏اید که به بیدارى‏تان امیدوار باشم؟ یا از محبّت امامتان دست کشیده‏اید که او را یارى نمى‏کنید؟

این بانوان از خاندان پیامبرند که از فقدانتان ناتوان گشته‏اند. از خوابتان برخیزید، اى بزرگواران! و از حرم رسول خدا در برابر طغیانگران پست، دفاع کنید.

ولى به خدا سوگند! مرگ، شما را به خاک افکنده، و روزگار خیانت پیشه با شما وفا نکرده، وگرنه هرگز از اجابت دعوتم کوتاهى نمى‏کردید، و از یاریم دست نمى‏کشیدید، آگاه باشید، ما در فراق شما سوگواریم و به شما ملحق مى‏شویم، إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ». (معالی السبطین، ج 2 ص 17)

امام حسین علیهالسلام فرمود: سلامم را به شیعیانم برسان

در روایتى آمده است: هنگامى که امام حسین علیهالسلام تنها شد به خیمه‏هاى برادرانش سر کشید، آنجا را خالى دید. آنگاه به خیمه‏هاى فرزندان عقیل نگاهى انداخت، کسى را در آنجا نیز ندید؛ سپس به خیمه‏هاى یارانش نگریست کسى را ندید، امام در آن حال ذکر «لَا حَوْلَ وَ لَاقُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِىِّ الْعَظِیمِ» را فراوان بر زبان جارى مى‏ساخت.

آنگاه به خیمه‏هاى زنان روانه شد و به خیمه فرزندش امام زین العابدین علیهالسلام رفت.

او را دید که بر روى پوست خشنى خوابیده و عمّه‏اش زینب علیهاالسلام از او پرستارى مى‏کند. چون حضرت على بن الحسین علیهالسلام نگاهش به پدر افتاد خواست از جا برخیزد، ولى از شدّت بیمارى نتوانست، پس به عمّه‏اش زینب گفت: «کمکم کن تا بنشینم چرا که پسر پیامبر صلى الله علیه و آله آمده است» زینب علیهاالسلام وى را به سینه‏اش تکیه داد و امام حسین علیهالسلام از حال فرزندش پرسید: او حمد الهى را بجا آورد و گفت:

«یا أبَتاهُ ما صَنَعْتَ الْیَوْمَ مَعَ هؤُلاءِ الْمُنافِقِینَ؟؛ پدر جان! امروز با این گروه منافق چه کرده‏اى؟».

امام علیهالسلام در پاسخ فرمود:

«یا وَلَدِی قَدِ اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطانُ فَانْساهُمْ ذِکْرَ اللَّهِ، وَ قَدْ شُبَّ الْقِتالُ بَیْنَنا وَ بَیْنَهُمْ، لَعَنَهُمُ اللَّهُ حَتّى‏ فاضَتِ الْأَرْضُ بِالدَّمِ مِنَّا وَ مِنْهُمْ؛ فرزندم»

شیطان بر آنان چیره شده و خدا را از یادشان برده است و جنگ بین ما و آنان چنان شعله‏ور شد که زمین از خون ما و آنان رنگین شده است!».

حضرت سجّاد علیهالسلام عرض کرد:

«یا أبَتاهُ أَیْنَ عَمِّىَ الْعَبَّاسُ؟» پدر جان! عمویم عبّاس کجاست؟

در این هنگام اشک بر چشمان زینب حلقه زد و به برادرش نگریست که چگونه پاسخ مى‏دهد- چرا که امام علیهالسلام خبر شهادت عبّاس را به وى نداده بود.

امام علیهالسلام پاسخ داد:

«یا بُنَىَّ إِنَّ عَمَّکَ قَدْ قُتِلَ، وَ قَطَعُوا یَدَیْهِ عَلى‏ شاطِى‏ءِ الْفُراتِ» پسر جان! عمویت کشته شد و دستانش کنار فرات از پیکر جدا شد!

على بن الحسین علیهالسلام آن چنان گریست که بىحال شد. چون به حال آمد از دیگر عموهایش پرسید و امام پاسخ مى‏داد: «همه شهید شدند».

آنگاه پرسید:

«وَ أَیْنَ أَخی عَلِیٌّ، وَ حَبیبُ بْنُ مَظاهِرَ، وَ مُسْلِمُ بْنُ عَوْسَجَةَ، وَ زُهَیْرُ بْنُ الْقَیْنِ؟»

برادرم على اکبر، حبیب بن مظاهر، مسلم بن عوسجه و زهیر بن قین کجایند؟

امام علیهالسلام پاسخ داد:

«یا بُنَىَّ إِعْلَمْ أَنَّهُ لَیْسَ فی الْخِیامِ رَجُلٌ إِلّا أَنَا وَ أَنْتَ، وَ أَمَّا هؤُلاءِ الَّذِینَ تَسْأَلُ عَنْهُمْ فَکُلُّهُمْ صَرْعى‏ عَلى‏ وَجْهِ الثَّرى‏»

فرزندم! همین قدر بدان که در این خیمه‏ها مردى جز من و تو نمانده است، همه آنان به خاک افتاده و شهید شده‏اند.

پس على بن الحسین علیهالسلام سخت گریست. آنگاه به عمّه‏اش زینب علیهاالسلام گفت: «یا عَمَّتاهُ عَلَىَّ بِالسَّیْفِ وَ الْعَصا» عمّه جان! شمشیر و عصایم را حاضر کن.

پدرش فرمود: «وَ ما تَصْنَعُ بِهِما» مى‏خواهى چه کنى؟

عرض کرد: «أمَّا الْعَصا فَأَتَوَکَّأُ عَلَیْها، وَ أَمَّا السَّیْفُ فَأَذُبُّ بِهِ بَیْنَ یَدَىْ إِبْنِ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله علیه و آله فَإِنَّهُ لَاخَیْرَ فِی الْحَیاةِ بَعْدَهُ»

بر عصا تکیه کنم و با شمشیرم از فرزند رسول خدا صلى الله علیه و آله دفاع نمایم، چرا که زندگانى پس از او ارزش ندارد.

امام حسین علیهالسلام او را باز داشت و به سینه چسباند و فرمود: «یا وَلَدی أَنْتَ أَطْیَبُ ذُرِّیَّتی، وَ أَفْضَلُ عِتْرَتی، وَ أَنْتَ خَلیفَتی عَلى‏ هؤُلاءِ الْعِیالِ وَ الْأَطْفالِ، فَإِنَّهُمْ غُرَباءٌ مَخْذُولُونَ، قَدْ شَمِلَتْهُمُ الذِّلَّةُ وَ الْیُتْمُ وَ شَماتَةُ الْأَعْداءِ وَ نَوائِبُ الزَّمانِ سَکِّتْهُمْ إِذا صَرَخُوا، وَ آنِسْهُمْ اذَا اسْتَوْحَشُوا، وَ سَلِّ خَواطِرَهُمْ بِلَیْنِ الْکَلامِ، فَإِنَّهُمْ ما بَقِىَ مِنْ رِجالِهِمْ مَنْ یَسْتَأْنِسُونَ بِهِ غَیْرُکَ، وَ لا أَحَدٌ عِنْدَهُمْ یَشْکُونَ إِلَیْهِ حُزْنَهُمْ سِواکَ، دَعْهُمْ یَشُمُّوکَ وَ تَشُمُّهُمْ، وَ یَبْکُوا عَلَیْکَ وَ تَبْکی عَلَیْهِمْ»

فرزندم! تو پاک‏ترین ذریّه و برترین عترت منى و تو جانشین من بر این بانوان و کودکانى.

آنان غریب و بى‏کس‏اند که تنهایى و یتیمى و سرزنش دشمنان و سختى‏هاى دوران آنان را فرا گرفته است.

هر گاه که ناله سر دادند آنان را آرام کن، و چون هراسان شدند مونسشان باش و با سخنان نرم و نیکو، خاطرشان را تسلّى بخش. چرا که کسى از مردانشان جز تو نمانده است تا مونسشان باشد و غم‏هایشان را به وى باز گویند. بگذار آنان تو را ببویند و تو آنان را ببویى و آنان بر تو گریه کنند و تو بر آنان.

آنگاه امام علیهالسلام دست فرزندش را گرفت و با صداى رسا فرمود: «یا زَیْنَبُ وَ یا امَّ کُلْثُومِ وَ یا سَکینَةُ وَ یا رُقَیَّةُ وَ یا فاطِمَةُ، اسْمَعْنَ کَلامی وَ اعْلَمْنَ أَنَّ ابْنی هذا خَلیفَتی عَلَیْکُمْ، وَ هُوَ إِمامٌ مُفْتَرِضُ الطَّاعَةِ»

اى زینب! اى امّ کلثوم! اى سکینه! اى رقیّه! و اى فاطمه! سخنم را بشنوید و بدانید که این فرزندم جانشین من بر شماست و او امامى است که پیروى از او واجب است.

سپس به فرزندش فرمود:

«یا وَلَدی بَلِّغْ شیعَتی عَنِّیَ السَّلامَ فَقُلْ لَهُمْ: إِنَّ أَبی ماتَ غَریباً فَانْدُبُوهُ وَ مَضى‏ شَهیداً فَابْکُوهُ؛ فرزندم! سلامم را به شیعیانم برسان و به آنان بگو: پدرم غریبانه به شهادت رسید پس بر او اشک بریزید.

امام علیهالسلام لباس کهنه به تن کرد

هنگامى که امام ‏حسین علیهالسلام عزم میدان کرد، فرمود: «ائْتُونی بِثَوْبٍ لا یُرْغَبُ فیهِ، الْبِسُهُ غَیْرَ ثِیابِی، لا اجَرَّدُ، فَانِّی مَقْتُولٌ مَسْلُوبٌ»

برایم جامه کهنه‏اى بیاورید که کسى به آن رغبت نکند تا آن را زیر لباسهایم بپوشم و بعد از شهادتم مرا برهنه نکنند، زیرا مى‏دانم پس از شهادت لباسهایم ربوده خواهد شد.

لباس تنگ و کوتاهى آوردند ولى امام علیهالسلام آن را نپوشید و فرمود: «هذا لِباسُ أَهْلِ الذِّمَّةِ» این لباس اهل ذمّه (کفّار اهل کتاب) است.

لباس بلندترى آوردند. امام علیهالسلام آن را پوشید سپس با بانوان حرم خداحافظى کرد.

در روایت دیگرى آمده است هنگامى که لباس کهنه آوردند، چند جایش را پاره کرد (تا ارزشى براى بیرون آوردن نداشته باشد) و آن را زیر لباس‏هایش پوشید؛ ولى پس از شهادت امام (دشمن ناجوانمرد پست) آن را نیز از بدنش بیرون آوردند. (تاریخ ابن عساکر، ج 14 ص 221)

گریه سکینه برای امام علیهالسلام

در آن هنگام حضرت سکینه گریه سر داد. امام وى را به سینه چسبانید و فرمود:

سَیَطُولُ بَعْدی یا سَکینَةُ فَاعْلَمی مِنْکِ الْبُکاءُ إِذَا الْحَمامُ دَهانِی‏

لا تُحْرِقی قَلْبِی بِدَمْعِکِ حَسْرَةً مادامَ مِنّی الرُّوحُ فی جُثمانی‏

وَ إِذا قُتِلْتُ فَانْتَ اوْلى‏ بِالَّذِی تَأْتینَهُ یا خَیْرَةَ النِّسْوانِ‏

سکینه! بدان پس از شهادتم گریه‏هاى طولانى خواهى داشت. تا جان در بدن دارم با اشک حسرتت دلم را آتش مزن. اى بهترین زنان! هنگامى که شهید شدم پس تو از هر کس به سوگوارى سزاوارترى. (مناقب ابن شهر آشوب، ج 4 ص 119)

گفتگوی امام با زنان و بانوان حرم‏

امام حسین علیهالسلام به سوى خیمه رفت و ندا داد:

«یا سَکینَةُ! یا فاطِمَةُ! یا زَیْنَبُ! یا امَّ کُلْثُومِ! عَلَیْکُنَّ مِنِّی السَّلامُ»

اى سکینه! اى فاطمه! اى زینب! اى امّ کلثوم! خداحافظ من هم رفتم.

سکینه فریاد برآورد: پدرجان! آیا تسلیم مرگ شده‏اى؟! امام پاسخ داد:

«کَیْفَ لا یَسْتَسْلِمُ مَنْ لا ناصِرَ لَهُ وَ لا مُعینَ؟» چگونه تسلیم نشود کسى که یار و یاورى براى او نمانده است؟.

سکینه گفت: پدر جان! (حال که چنین است) ما را به حرم جدّمان برگردان!

«هَیْهاتَ، لَوْ تُرِکَ الْقَطا لَنامَ» هیهات! اگر مرغ قطا را رها مى‏کردند در آشیانه‏اش آرام مى‏گرفت. (اشاره به این‏که ما را رها نخواهند کرد).

صداى گریه بانوان برخاست، امام آنان را آرام کرد و به سوى دشمن حمله‏ور شد. (بحارالانوار ج 45 ص 47)

موعظه امام به لشکر عمر سعد

امام حسین علیهالسلام به دشمنان نزدیک شد و خطاب به آنان فرمود:

«یا وَیْلَکُمْ أَتَقْتُلُونِی عَلى‏ سُنَّةٍ بَدَّلْتُها؟ أَمْ عَلى‏ شَریعَةٍ غَیَّرْتُها، أَمْ عَلى‏ جُرْمٍ فَعَلْتُهُ، أَمْ عَلى‏ حَقٍّ تَرَکْتُهُ؟»

واى بر شما! چرا با من مى‏جنگید؟ آیا سنّتى را تغییر داده‏ام؟ یا شریعتى را دگرگون ساخته‏ام؟ یا جرمى مرتکب شده‏ام؟ و یا حقّى را ترک کرده‏ام؟.

گفتند: «إِنَّا نَقْتُلُکَ بُغْضاً لِأَبِیکَ» به خاطر کینه‏اى که از پدرت به دل داریم، با تو مى‏جنگیم و تو را مى‏کشیم. (ینابیع الموده، ج 3 ص 79)

مرگ بهتر از زندگى ننگین است!

امام علیهالسلام به میدان آمد و مبارز طلبید، هر کس از پهلوانان سپاه دشمن پیش آمد او را به خاک افکند، تا آنجا که بسیارى از آنان را به هلاکت رساند آنگاه به میمنه (به جانب راست سپاه) حمله کرد و فرمود: «الْمَوْتُ خَیْرٌ مِنْ رُکُوبِ الْعارِ» مرگ بهتر از زندگى ننگین است.

سپس به میسره (جانب چپ سپاه) یورش برد و فرمود:

أَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِىِّ / آلَیْتُ أَنْ لا أَنْثَنی‏

أَحْمی عِیالاتِ أَبی / أَمْضی عَلى‏ دینِ النَّبِىِ‏

منم حسین بن على علیهالسلام، سوگند یاد کردم که (در برابر دشمن) سر فرود نیاورم، از خاندان پدرم حمایت مى‏کنم و بر دین پیامبر رهسپارم. (بحارالانوار، ج 45 ص 49)

و در روایت دیگر آمده است، امام علیهالسلام فرمود: «مَوْتٌ فی عِزٍّ خَیْرٌ مِنْ حَیاةٍ فی ذُلٍّ» مرگ با عزّت بهتر از زندگى با ذلّت است. (بحارالانوار، ج 45 ص 192)

اگر دین ندارید آزاد مرد باشید!

امام علیهالسلام به هر سو یورش برد و گروه عظیمى را به خاک افکند.

عمر سعد فریاد برآورد: آیا مى‏دانید با چه کس مى‏جنگید؟ او فرزند همان دلاور میدان‏ها و قهرمانان عرب است، از هر سو به وى هجوم آورید.

بعد از این فرمان چهار هزار تیرانداز از هر سو امام علیهالسلام را هدف قرار دادند و از سوى دیگر به جانب خیمه‏ها حمله‏ور شدند و میان آن حضرت و خیامش فاصله انداختند.

امام علیهالسلام فریاد برآورد:

«وَیْحَکُمْ یا شیعَةَ آلِ أَبی سُفْیانَ! إِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ دینٌ، وَ کُنْتُمْ لا تَخافُونَ الْمَعادَ، فَکُونُوا أَحْراراً فی دُنْیاکُمْ هذِهِ، وَارْجِعُوا إِلى‏ أَحْسابِکُمْ إِنْ کُنْتُمْ عَرَبَاً کَما تَزْعُمُونَ»

واى بر شما! اى پیروان آل ابى سفیان! اگر دین ندارید و از حسابرسى روز قیامت نمى‏ترسید لااقل در دنیاى خود آزاده باشید، و اگر خود را عرب مى‏دانید به خلق و خوى عربى خویش پایبند باشید.

شمر صدا زد: اى پسر فاطمه! چه مى‏گویى؟ امام علیهالسلام فرمود: «أَنَا الَّذی أُقاتِلُکُمْ، وَ تُقاتِلُونی، وَ النِّساءُ لَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُناحٌ، فَامْنَعُوا عُتاتَکُمْ وَ طُغاتَکُمْ وَ جُهَّالَکُمْ عَنِ التَّعَرُّضِ لِحَرَمی ما دُمْتُ حَیّاً»

من با شما جنگ دارم و شما با من، ولى زنان که گناهى ندارند، پس تا زمانى‏ که زنده هستم، سپاهیان طغیانگر و نادان خود را از تعرّض به حرم من باز دارید.

شمر گفت: راست مى‏گوید. آنگاه به لشکریان خویش رو کرد و گفت: «از حرم او دست بردارید و به خودش حمله کنید که به جانم سوگند هماوردى است بزرگوار!

سپاه دشمن از هر طرف به سوى امام علیهالسلام حمله‏ور شدند و امام در جستجوى آب به سوى فرات رفت ولى سپاهیان همگى هجوم آوردند و مانع شدند.

مناجات با خدا و نفرین به دشمن‏

در روز عاشورا امام حسین علیهالسلام به سوى فرات روانه شد که شمر گفت: به خدا سوگند! به آن نخواهى رسید تا در آتش درآیى!

شخص دیگرى گفت: یا حسین! آیا آب فرات را نمى‏بینى که مثل شکم ماهى مى‏درخشد؟! به خدا سوگند! از آن نخواهى چشید تا آن‏که با لب تشنه از جهان چشم بپوشى!

امام علیهالسلام گفت: «اللَّهُمَّ أَمِتْهُ عَطَشاً» خدایا! او را تشنه بمیران.

راوى مى‏گوید: به خدا سوگند پس از نفرین امام آن شخص به مرض عطش گرفتار شد، به گونه‏اى که پیوسته مى‏گفت: به من آب دهید! آبش مى‏دادند تا آنجا که آب از دهانش مى‏ریخت ولى همچنان مى‏گفت: آبم دهید که تشنگى مرا کشت! پیوسته این چنین بود تا آن‏که به هلاکت رسید!

تیری به پیشانی امام اصابت کرد

آنگاه مردى از سپاه دشمن به نام «ابوالحتوف جعفى» تیرى به سوى امام رها کرد.

تیر به پیشانى امام اصابت کرد. آن را بیرون کشید، خون بر چهره و محاسن امام جارى شد، عرض کرد: «اللَّهُمَّ إِنَّکَ تَرى‏ ما أَنَا فیهِ مِنْ عِبادِکَ هؤُلاءِ الْعُصاةِ، اللَّهُمَّ أَحِصَّهُمْ عَدَداً، وَ اقْتُلْهُمْ بَدَداً، وَ لا تَذَرْ عَلى‏ وَجْهِ الْأَرْضِ مِنْهُمْ أَحَداً، وَ لا تَغْفِرْ لَهُمْ أَبَداً»

خدایا! تو شاهدى که از این مردم سرکش به من چه مى‏رسد. خدایا! جمعیّت آنان را اندک کن و آنان را با بیچارگى و بدبختى بمیران، و از آنان کسى را بر روى زمین مگذار و هرگز آنان را نیامرز.

سپس به آنان حمله کرد، و به هر کس که مى‏رسید او را با شمشیرش بر خاک مى‏افکند، این در حالى بود که تیرها از هر سو مى‏بارید و بر بدن امام علیهالسلام مى‏نشست و مى‏فرمود:

«یا أُمَّةَ السُّوءِ! بِئْسَما خَلَّفْتُمْ مُحَمَّداً فی عِتْرَتِهِ، أَما إِنَّکُمْ لَنْ تَقْتُلُوا بَعْدی عَبْداً مِنْ عِبادِ اللَّهِ فَتُهابُوا قَتْلَهُ، بَلْ یُهَوِّنُ عَلَیْکُمْ عِنْدَ قَتْلِکُمْ إِیَّاىَ، وَ ایْمُ اللَّهِ إِنّی لَأَرْجُوا أَنْ یُکْرِمَنِی رَبِّی بِالشَّهادَةِ بِهَوانِکُمْ، ثُمَّ یَنْتَقِمُ لی مِنْکُمْ مِنْ حَیْثُ لا تَشْعُرُونَ»

اى بدسیرتان! شما در مورد خاندان پیامبر صلى الله علیه و آله بد عمل کردید. آرى! شما پس از کشتن من از کشتن هیچ بنده‏اى از بندگان خدا هراسى ندارید، چرا که با کشتن من قتل هر کس برایتان آسان خواهد بود. به خدا سوگند! من امیدوارم که پروردگارم شما را خوار و مرا به شهادت (در راهش) گرامى بدارد. آنگاه از جایى که گمان نمى‏برید انتقام مرا از شما بگیرد.

حصین بن مالک سکونى فریاد برآورد و گفت: «اى پسر فاطمه! چگونه خداوند انتقام تو را از ما بگیرد؟

امام علیهالسلام فرمود: «یُلْقی بَأْسُکُمْ بَیْنَکُمْ وَ یَسْفِکُ دِماءَکُمْ، ثُمَّ یَصُبُّ عَلَیْکُمُ الْعَذابَ الْأَلیمَ»

نزاع و اختلاف در میانتان مى‏افکند و خونتان را مى‏ریزد آنگاه شما را به عذاب دردناک گرفتار مى‏سازد.

امام علیهالسلام همچنان مى‏جنگید تا آن که زخم‏هاى بسیارى بر بدن مبارکش وارد شد. (مقتل الحسین خوارزمی، ج 4 ص 34 ؛ بحارالانوار ج 45 ص 51)

تیری به گلوی امام اصابت کرد

در روایتى آمده است: هنگامى که دشمنان، امام را آماج تیرها قرار دادند تیر به گلوى امام اصابت کرد و فرمود:

«بِسْمِ اللَّهِ وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلّا بِاللَّهِ، وَ هذا قَتیلٌ فی رِضَى اللَّهِ»

به نام خداوند و هیچ حرکت و نیرویى جز از جانب خدا نیست و این شهیدى است در راه رضاى خدا! (مناقب ابن شهر آشوب، ج 4 ص 120)

اصابت سنگ به پیشانی امام و زدن تیر سه شعبه بر سینه ایشان

امام علیهالسلام خسته شد، خواست اندکى بیاساید که ناگاه سنگى آمد و به پیشانى امام رسید، خون جارى شد.

امام دامن پیراهنش را بالا زد تا خون از چهره‏اش پاک کند که تیر سه شعبه مسمومى آمد و به سینه امام علیهالسلام فرو نشست.

امام (دعاى قربانى خواند و) فرمود: «بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلى‏ مِلِّةِ رَسُولِ اللَّهِ» به نام خدا و به یارى خدا و بر آیین رسول خدا.

آنگاه سرش را به آسمان بلند کرد و عرض کرد: «إِلهی إِنَّکَ تَعْلَمُ أَنَّهُمْ یَقْتُلُونَ رَجُلًا لَیْسَ عَلى‏ وَجْهِ الْأَرْضِ ابْنُ نَبِىٍّ غَیْرَهُ» خداى من! تو آگاهى که اینان کسى را مى‏کشند که در روى زمین پسر پیامبرى جز وى نیست.

سپس تیر را بیرون کشید. خون همچون ناودان جارى شد. دستش را بر محلّ زخم گذاشت، چون از خون پر شد آن را به آسمان پاشید و قطره‏اى از آن به زمین بازنگشت!

بار دیگر دست را از خون پر کرد و آن را به سر و صورت کشید و فرمود:

«هکَذا وَاللَّهِ أَکُونُ حَتّى‏ أَلْقى‏ جَدّی رَسُولَ اللَّهِ وَ أَنَا مَخْضُوبٌ بِدَمی، وَ أَقُولُ: یا رَسُولَ اللَّهِ قَتَلَنی فُلانٌ وَ فُلانٌ»

آرى، به خدا سوگند! مى‏خواهم با همین چهره خونین به دیدار جدّم رسول خدا صلى الله علیه و آله بروم و بگویم: اى رسول خدا فلان و فلان مرا شهید کردند. (مقتل الحسین خوارزمی، ج 2 ص 34 ؛ بحارالانوار ج 45 ص 53)

عرش خدا از اسب به زمین افتاد

امام علیهالسلام بر اثر زخم‏هاى فراوان از اسب به زمین افتاد، ولى برخاست.

خواهرش زینب علیهاالسلام از خیمه‏ها بیرون آمد و با ناله‏اى جانسوز مى‏گفت: «لَیْتَ السَّماءُ إِنْطَبَقَتْ عَلَى الْأَرْضِ» کاش آسمان بر زمین فرو مى‏افتاد.

عمر بن سعد را دید که نزدیک امام علیهالسلام ایستاده است. فرمود: «أَیُقْتَلُ ابُوعَبْدِاللَّهِ وَ أَنْتَ تَنْظُرُ إِلَیْهِ؟» اى عمر بن سعد! اباعبداللَّه علیهالسلام را شهید مى‏کنند و تو نظاره مى‏کنى؟!

اشک از دیدگان عمر سعد (دیدند) جارى شد و صورتش را برگرداند و چیزى نگفت. (کامل ابن اثیر، ج 3 ص 78)

حضرت زینب علیهاالسلام فریاد زد: «وَیْلَکُمْ، أما فِیکُمْ مُسْلِمٌ» واى بر شما! آیا در میان شما مسلمان نیست؟

سکوت مرگبارى همه را فرا گرفته بود و کسى پاسخى نداد. (اعیان الشیعه، ج 1 ص 609)

امام علیهالسلام ردایى به تن کرده و عمامه به سر داشت. و با آن که پیاده و زخمى بود چون سواران دلاور مى‏جنگید، نگاهى به تیراندازان و نگاهى به حرم خود داشت و مى‏گفت:

«أَعَلى‏ قَتْلی تَجْتَمِعُونَ، أَما وَاللَّهِ لا تَقْتُلُونَ بَعْدی عَبْداً مِنْ عِبادِاللَّهِ، اللَّهُ أَسْخَطُ عَلَیْکُمْ لِقَتْلِهِ مِنِّی؛ وَ ایْمُ اللَّهِ إِنّی لَأَرْجُوا أَنْ یُکْرِمَنِى اللَّهَ بِهَوانِکُمْ، ثُمَّ یَنْتَقِمُ لی مِنْکُمْ مِنْ حَیْثُ لا تَشْعُرُونَ. أَما وَاللَّهِ لَوْ قَتَلْتُمُونی لَأَلْقَى اللَّهَ بَاْسَکُمْ بَیْنَکُمْ وَ سَفَکَ دِمائَکُمْ ثُمَّ لا یَرْضى‏ حَتّى‏ یُضاعِفَ لَکُمُ الْعَذابَ الْأَلیمَ»

آیا بر کشتن من با هم متّحد شده‏اید؟ هان! به خدا سوگند! پس از من بنده‏اى از بندگان خدا را نمى‏کشید که خداوند را بیش از کشتن من به خشم آورد.

به خدا سوگند! من امیدوارم خداوند مرا با خوارى شما گرامى بدارد و انتقام مرا از آنجا که گمان نمى‏برید از شما بگیرد.

هان! به خدا سوگند! اگر مرا به قتل برسانید، خداوند شما را گرفتار نزاعى در میان خودتان مى‏سازد و خونتان را مى‏ریزد و (هرگز) از شما راضى نگردد تا عذاب سنگین و دردناکى به شما بچشاند. (اعیان الشیعه، ج 1 ص 609)

آخرین مناجاتهای امام علیهالسلام ‏

امام حسین علیهالسلام در آخرین لحظات عمر گرانبهایش با خداى خود چنین مناجات مى‏کرد:

«اللَّهُمَّ! مُتَعالِىَ الْمَکانِ، عَظیمَ الْجَبَرُوتِ، شَدیدَ الِمحالِ، غَنِىٌّ عَنِ الْخَلائِقِ، عَریضُ الْکِبْرِیاءِ، قادِرٌ عَلى‏ ما تَشاءُ، قَریبُ الرَّحْمَةِ، صادِقُ الْوَعْدِ، سابِغُ النِّعْمَةِ، حَسَنُ الْبَلاءِ، قَریبٌ إِذا دُعیتَ، مُحیطٌ بِما خَلَقْتَ، قابِلُ التَّوْبَةِ لِمَنْ تابَ إِلَیْکَ، قادِرٌ عَلى‏ ما أَرَدْتَ، وَ مُدْرِکٌ ما طَلَبْتَ، وَ شَکُورٌ إِذا شُکِرْتَ، وَ ذَکُورٌ إِذا ذُکِرْتَ، أَدْعُوکَ مُحْتاجاً، وَ أَرْغَبُ إِلَیْکَ فَقیراً، وَ أَفْزَعُ إِلَیْکَ خائِفاً، وَ أَبْکی إِلَیْکَ مَکْرُوباً، وَ اسْتَعینُ بِکَ ضَعیفاً، وَ أَتَوَکَّلُ عَلَیْکَ کافِیاً، أُحْکُمْ بَیْنَنا وَ بَیْنَ قَوْمِنا، فَإِنَّهُمْ غَرُّونا وَ خَدَعُونا وَ خَذَلُونا وَ غَدَرُوا بِنا وَ قَتَلُونا، وَ نَحْنُ عِتْرَةُ نِبَیِّکَ، وَ وَلَدُ حَبیبِکَ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ، الَّذی اصْطَفَیْتَهُ بِالرِّسالَةِ وَ ائْتَمَنْتَهُ عَلى‏ وَحْیِکَ، فَاجْعَلْ لَنا مِنْ أَمْرِنا فَرَجاً وَ مَخْرَجاً بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرَّاحِمینَ».

خدایا! اى بلند جایگاه! بزرگ جبروت! سخت توانمند (در کیفر و انتقام)! بى نیاز از مخلوقات! صاحب کبریایى گسترده! بر هر چه خواهى قادرى! رحمتت نزدیک! پیمانت درست! داراى نعمت سرشار! بلایت نیکو!

هر گاه تو را بخوانند نزدیکى! بر آفریده‏ها احاطه دارى! توبه‏پذیر توبه کنندگانى! بر هر چه اراده کنى توانایى! و به هر چه بخوانى مى‏رسى!

چون سپاست گویند سپاسگزارى! و چون یادت کنند یادشان مى‏کنى!

حاجتمندانه تو را مى‏خوانم و نیازمندانه به تو مشتاقم و هراسانه به تو پناه مى‏برم و با حال حزن به درگاه تو مى‏گریم و ناتوانمندانه از تو یارى مى‏طلبم تنها بر تو توکّل مى‏کنم، میان ما و این قوم حکم فرما!

اینان به ما نیرنگ زدند، ما را تنها گذارده، بى وفایى کردند و به کشتن ما برخاستند.

ما خاندان پیامبر و فرزندان حبیب تو محمّد بن عبداللَّه صلى الله علیه و آله هستیم، همو که او را به پیامبرى برگزیدى و بر وحى‏ات امین ساختى. پس در کار ما گشایش و برون رفتى قرار ده، به مهربانیت اى مهربانترین مهربانان.

آنگاه افزود: «صَبْراً عَلى‏ قَضائِکَ یا رَبِّ لا إِلهَ سِواکَ، یا غِیاثَ الْمُسْتَغیثینَ، مالِىَ رَبٌّ سِواکَ، وَ لا مَعْبُودٌ غَیْرُکَ، صَبْراً عَلى‏ حُکْمِکَ یا غِیاثَ مَنْ لا غِیاثَ لَهُ، یا دائِماً لا نَفادَ لَهُ، یا مُحْیِىَ الْمَوْتى‏، یا قائِماً عَلى‏ کُلِّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ، احْکُمْ بَیْنی وَ بَیْنَهُمْ وَ أَنْتَ خَیْرُ الْحاکِمینَ»

پروردگارا! بر قضا و قدرت شکیبایى مى‏ورزم، معبودى جز تو نیست، اى فریادرس دادخواهان! پروردگارى جز تو و معبودى غیر از تو براى من نیست.

بر حکم تو صبر مى‏کنم اى فریادرس کسى که فریاد رسى ندارد! اى همیشه‏اى که پایان‏ناپذیر است! اى زنده کننده مردگان! اى برپا دارنده هر کس با آنچه که به دست آورده! میان ما و اینان داورى کن که تو بهترین داورانى. (مقتل الحسین مقرم، ص 282)

لحظات شهادت سالار و سرور شهیدان عالم ‏

راوی مى‏گوید: «کنار قتلگاه ایستاده بودم و جان دادن امام علیهالسلام را نظاره مى‏کردم. بخدا سوگند! هرگز به خون آغشته‏اى را ندیده بودم که خون بدنش رفته باشد ولى این چنین زیبا و درخشنده باشد. آنچنان نور چهره‏اش خیره کننده بود که اندیشه شهادت او از یادم رفت.

حسین علیهالسلام در آن حال شربتى آب مى‏خواست. شنیدم مردى سنگدل و بى‏ایمان پاسخ داد: آب نیاشامى تا بر آتش درآئى (نعوذ باللَّه) و از حمیم آن بنوشى. (وَاللَّهِ لا تَذُوقُ الْماءَ حَتَّى تَرِدَ الْحامِیَةَ فَتَشْرَبَ مِنْ حَمیمِها)

امام علیهالسلام در پاسخ فرمود: «إِنَّما أَرِدُ عَلى‏ جَدِّی رَسُولِ اللَّهِ وَأَسْکُنُ مَعَهُ فِی دارِهِ فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلیکٍ مُقْتَدِرٍ وَأَشْکُو إِلَیْهِ ما ارْتَکَبْتُمْ مِنِّی وَفَعَلْتُمْ بِی»

بلکه من بر جدم رسول خدا وارد مى‏شوم و در خانه‏اش در بهشت جایگاه صدق و در جوار قرب خداى مقتدر ساکن مى‏شوم و از جنایاتى که نسبت به من روا داشتید به او شکایت مى‏برم.

سپاه ابن سعد با شنیدن این سخن چنان به خشم آمدند که گویا خداوند در دل آنها هیچ رحمى قرار نداده بود. (مقتل الحسین مقرم، ص 282؛ بحارالانوار ج 45 ص 57)

شهادت امام حسین علیهالسلام در کربلا

هنگام مصیبت عظمى فرا رسیده بود. حالت ضعف بر امام علیهالسلام مستولى شده بود، هر کس با هر وسیله‏اى که در اختیار داشت به آن حضرت ضربه مى‏زد، ولى هر کس به قصد کشتن نزدیک آن بزرگوار مى‏شد، لرزه بر اندامش مى‏افتاد و به عقب بر مى‏گشت.

«مالک بن نمیر» نزدیک رفت و شمشیرى بر فرق مبارکش زد که خون از سر آن حضرت جارى شد. امام علیهالسلام فرمود: «هرگز با آن دست، غذا و آب نخورى و خدا تو را با ظالمان محشور گرداند». در تواریخ آمده است که او پس از آن چون بیچارگان در نهایت فقر و تنگدستى به سر مى‏برد و دستانش از کار افتاد. (انساب الاشراف، ج 3 ص 407)

«زُرعة بن شریک» ضربه‏اى بر دست چپ آن حضرت وارد ساخت.

«سنان بن انس» با دو سلاح نیزه و شمشیر ضرباتى بر حضرت وارد ساخت، و به آن افتخار مى‏کرد!

زمان به کندى مى‏گذشت و جهان در انتظار حادثه‏اى عظیم بود. عمر سعد مى‏خواست که کار سریعتر تمام شود و انتظار به پایان رسد. به خولى بن یزید که در کنارش بود دستور داد که کار حسین علیهالسلام را تمام کند. وى پیش رفت تا سر از بدن آن حضرت جدا سازد ولى لرزه بر اندامش افتاد و به عقب برگشت.

«سنان بن انس»- بنا به نقلى- جلو رفت و شمشیرى را حواله گلوى مبارک امام کرد و گفت: «ترا مى‏کشم و سر از بدنت جدا مى‏کنم در حالى که مى‏دانم تو پسر رسول خدایى و پدر و مادرت بهترین خلق خدایند!» پس سر مبارک امام را از بدن جدا کرد. (کامل ابن اثیر ج 4 ص 78 ؛ انساب الاشراف، ج3 ص 409)

در روایت دیگر، شمر بن ذى الجوشن در خشم شد و روى سینه مبارک امام علیهالسلام نشست و محاسن آن حضرت را به دست گرفت و چون خواست امام را به قتل برساند، آن حضرت لبخندى زد و فرمود: آیا مرا مى‏کشى در حالى که مى‏دانى من کیستم؟

شمر گفت: آرى، تو را خوب مى‏شناسم، مادرت فاطمه زهرا و پدرت على مرتضى و جدت محمد مصطفى است، تو را مى‏کشم و باکى ندارم! پس با دوازده ضربه سر مبارک امام علیهالسلام را از بدن جدا ساخت. (بحارالانوار ج 45 ، ص56)

دگرگونى عالَم طبیعت‏ پس از شهادت امام علیهالسلام

طبق نقل تواریخ بعد از شهادت آن حضرت، دگرگونى‏هایى در عالم تکوین رخ داد که خبر از وقوع حادثه عظیمى مى‏داد. روایات مربوط به دگرگونى‏هاى عالم را، شیعه و اهل سنت متفقاً نقل کرده‏اند از جمله:

بنا به نقل سید بن طاووس در لهوف: در آن وقت غبار شدید توأم با تاریکى و طوفان سرخ فام آسمان کربلا و اطراف را فرا گرفت، سپاه ابن سعد وحشت کردند و گمان نمودند بر آنها عذاب نازل شده است. (عاشورا ریشه‏ها، انگیزه‏ها، رویدادها، پیامدها، آیت الله مکارم شیرازی و همکاران، ص 500)

«وَ سَیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُون‏» آنها که ستم کردند به زودى مى‏دانند که بازگشتشان به کجاست! (سوره شعرا / 227)

انتهای پیام/ک
:((:((:(( اگر تمام دنیا برای ظلمی که در حق حضرت امام حسین شده گریه کنند باز هم خیلی خیلی کم می باشد

TINA
2012/11/25, 13:11
در عجبم از مردمی که خود زیر شلاق ظلم و ستم زندگی میکنند و بر حسینی می گریند که آزاده زیست.
(دکتر علی شریعتی)

TINA
2012/11/25, 13:19
منم تسلیت میگم شهادت سالار شهیدان و یاران با وفایش را
و همچنین چهلمین روز شهادت برادرم را که مصادف شده با این شب عزیز

ای بابا ... خیلی ناراحت شدم ... :( خدا رحمتشون کنه .. بچه ها تورو خدا هرکی پست منو میخونه یه فاتحه واسه داداش فیونا بفرسته .. [-o<

iran1389
2012/11/25, 16:43
امام سجّاد سلام الله علیه :

رَحِمَ اللَّهُ العَبّاسَ آثَرَ و أبلى وفَدى أخاهُ بِنَفسِهِ؛

رحمت خدا بر عبّاس! ايثار كرد و كوشيد و جان فداى برادرش كرد

bahary
2012/11/25, 17:03
کتاب پس از شهادت معلم شهید دکتر شریعتی:

خواهران، برادران!


اكنون شهيدان مرده اند، و ما مرده ها زنده هستيم. شهيدان سخنشان را گفتند، و ما كرها مخاطبشان هستيم، آنها كه گستاخي آن را داشتند كه ـ وقتي نميتوانستند زنده بمانند ـ مرگ را انتخاب كنند، رفتند، و ما بيشرمان مانديم، صدها سال است كه مانده ايم. و جا دارد كه دنيا بر ما بخندد كه ما ـ مظاهر ذلت و زبوني ـ بر حسين(ع) و زينب(س) ـ مظاهر حيات و عزت ـ ميگرييم، و اين يك ستم ديگر تاريخ است كه ما زبونان، عزادار و سوگوار آن عزيزان باشيم.


امروز شهيدان پيام خويش را با خون خود گذاشتند و روي در روي ما بر روي زمين نشستند، تا نشستگان تاريخ را به قيام بخوانند.


در فرهنگ ما، در مذهب ما، در تاريخ ما، تشيع، عزيزترين گوهرهايي كه بشريت آفريده است، حيات بخش ترين مادههايي كه به تاريخ، حيات و تپش و تكان ميدهد، و خدايي ترين درسهايي كه به انسان ميآموزد كه ميتواند تا "خدا" بالا رود، نهفته است و ميراث همه اين سرمايههاي عزيز الهي به دست ما پليدان زبون و ذليل افتاده است.


ما وارث عزيزترين امانتهايي هستيم كه با جهادها و شهادتها و با ارزشهاي بزرگ انساني، در تاريخ اسلام، فراهم آمده است و ما وارث اينهمه هستيم، و ما مسؤول آن هستيم كه امتي بسازيم از خويش، تا براي بشريت نمونه باشيم. "وكذالك جعلناكم امة وسطا لتكونوا شهداء علي الناس و يكون الرسول عليكم شهيدا" خطاب به ماست.


ما مسئول اين هستيم كه با اين ميراث عزيز شهدا و مجاهدانمان و امامان و راهبرانمان و ايمانمان و كتابمان، امتي نمونه بسازيم تا براي مردم جهان شاهد باشيم و شهيد باشيم و پيامبر(ص) براي ما نمونه و شهيد باشد.


رسالتي به اين سنگيني، رسالت حيات و زندگي و حركت بخشيدن به بشريت، بر عهده ماست، كه زندگي روزمرهمان را عاجزيم!


خدايا! اين چه حكمت است؟


و ما كه در پليدي و منجلاب زندگي روزمره جانوريمان غرقيم، بايد سوگوار و عزادار مردان و زنان و كودكاني باشيم كه در كربلا براي هميشه، شهادتشان و حضورشان را در تاريخ و در پيشگاه خدا و در پيشگاه آزادي به ثبت رساندهاند.


خدايا اين باز چه مظلوميتي بر خاندان حسين است ؟


اكنون شهيدان كارشان را به پايان رساندهاند. و ما شب شام غريبان ميگرييم، و پايانش را اعلام ميكنيم و ميبينيم چگونه در جامه گريستن بر حسين (ع)، و عشق به حسين (ع)، با يزيد همدست و همداستانيم؟ او كه ميخواست اين داستان به پايان برسد.


اكنون شهيدان كارشان را به پايان برده اند و خاموش رفته اند، همه شان، هر كدامشان، نقش خويش را خوب بازي كرده اند. معلم، مؤذن، پير، جوان، بزرگ، كوچك، زن، خدمتكار، آقا، اشرافي و كودك، هر كدام به نمايندگي و بعنوان نمونه و درسي به همه كودكان و به همه پيران و به همه زنان، و به همه بزرگان و به همه كوچكان! مردني به اين زيبايي و با اينهمه حيات را انتخاب كردهاند.


اينها دو كار كردند، اين شهيدان امروز دو كار كردند، از كودك حسين (ع) گرفته تا برادرش، و از خودش تا غلامش، و از آن قاري قرآن تا آن معلم اطفال كوفه، تا آن مؤذن، تا آن مرد خويشاوند يا بيگانه، و تا آن مرد اشرافي و بزرگ و باحيثيت در جامعه خود و تا آن مرد عاري از همه فخرهاي اجتماعي، همه برادرانه در برابر شهادت ايستادند تا به همه مردان، زنان، كودكان و همه پيران و جوانان هميشه تاريخ بياموزند كه بايد چگونه زندگي كنند ـ اگر ميتوانند ـ و چگونه بميرند ـ اگر نميتوانند.


اين شهيدان كار ديگري نيز كردند: شهادت دادند با خون خويش ـ نه با كلمه ـ شهادت دادند، در محكمه تاريخ انسان. هر كدام به نمايندگي صنف خودشان. شهادت دادند كه در نظام واحد حاكم بر تاريخ بشري ـ نظامي كه سياست را و اقتصاد را و مذهب را و هنر را، و فلسفه و انديشه را و احساس را و اخلاق را و بشريت را همه را ابزار دست ميكند تا انسانها را قرباني مطامع خود كند و از همه چيز پايگاهي براي حكومت ظلم و جور و جنايت بسازد ـ همه گروههاي مردم و همه ارزشهاي انساني محكوم شده است.


يك حاكم است بر همه تاريخ، يك ظالم است كه بر تاريخ حكومت ميكند، يك جلاد است كه شهيد ميكند و در طول تاريخ، فرزندان بسياري قرباني اين جلاد شدهاند، و زنان بسياري در زير تازيانههاي اين جلاد حاكم بر تاريخ، خاموش شدهاند، و به قيمت خونهاي بسيار، آخور آباد كردهاند و گرسنگيها و بردگيها و قتل عامهاي بسيار در تاريخ از زنان و كودكان شده است، از مردان و از قهرمانان و از غلامان و معلمان، در همه زمانها و همه نسلها.


و اكنون حسين (ع) با همه هستي اش آمده است تا در محكمه تاريخ، در كنار فرات شهادت بدهد:


شهادت بدهد به سود همه مظلومان تاريخ.


شهادت بدهد به نفع محكومان اين جلاد حاكم بر تاريخ.


شهادت بدهد كه چگونه اين جلاد ضحاك، مغز جوانان را در طول تاريخ ميخورده است.با علي اكبر (ع) شهادت بدهد!


و شهادت بدهد كه در نظام جنايت و در نظامهاي جنايت چگونه قهرمانان ميمردند. با خودش شهادت بدهد!


و شهادت بدهد كه در نظام حاكم بر تاريخ چگونه زنان يا اسارت را بايد انتخاب ميكردند و ملعبه حرمسراها ميبودند يا اگر آزاد ميماندند بايد قافله دار اسيران باشند و بازمانده شهيدان، با زينبش!


و شهادت بدهد كه در نظام ظلم و جور و جنايت، جلاد جائر بر كودكان شيرخوار تاريخ نيز رحم نميكرده است. با كودك شيرخوارش!


و حسين (ع) با همه هستي اش آمده است تا در محكمه جنايت تاريخ به سود كساني كه هرگز شهادتي به سودشان نبوده است و خاموش و بي دفاع ميمردند، شهادت بدهد.


اكنون محكمه پايان يافته است و شهادت حسين (ع) و همه عزيزانش و همه هستي اش با بهترين امكاني كه در اختيار جز خدا هست، رسالت عظيم الهي اش را انجام داده است.



دوستان!


در اين تشيعي كه، اكنون به اين شكل كه ميبينيم درآمده است و هر كس بخواهد از آن تشيع راستين جوشان بيدار كننده، سخن بگويد، پيش از دشمن، به دست دوست قربانيش ميكنند، درسهاي بزرگ و پيامهاي بزرگ، و غنيمتهاي بسيار و ارزشهاي بزرگ و خدايي و سرمايههاي عزيز و روحهاي حيات بخش به جامعه و ملت و نژاد و تاريخ نهفته است.


يكي از بهترين و حياتبخش ترين سرمايه هايي كه در تاريخ تشيع وجود دارد، شهادت است.


ما از وقتي كه، بهگفته جلال "سنت شهادت را فراموش كرده ايم، و به مقبره داري شهيدان پرداخته ايم، مرگ سياه را ناچار گردن نهاده ايم" و از هنگامي كه به جاي شيعه علي (ع) بودن و از هنگامي كه به جاي شيعه حسين (ع) بودن و شيعه زينب (س) بودن، يعني "پيرو شهيدان بودن"، "زنان و مردان ما" عزادار شهيدان شدهاند و بس، در عزاي هميشگي مانده ايم!


چه هوشيارانه دگرگون كرده اند پيام حسين (ع) را و ياران بزرگ و عزيز و جاويدش را، پيامي كه خطاب به همه انسانهاست.


اين كه حسين (ع) فرياد ميزند ـ پس از اين كه همه عزيزانش را در خون ميبيند و جز دشمن و كينه توز و غارتگر در برابرش نميبيند ـ فرياد ميزند كه "آيا كسي هست كه مرا ياري كند و انتقام كشد؟" "هل من ناصر ينصرني؟" مگر نمي داند كه كسي نيست كه او را ياري كند و انتقام گيرد؟ اين سؤال، سؤال از تاريخ فرداي بشري است و اين پرسش از آينده است و از همه ماست. و اين سؤال انتظار حسين (ع) را از عاشقانش بيان ميكند و دعوت شهادت او را به همه كساني كه براي شهيدان حرمت و عظمت قايلند اعلام مينمايد.


اما اين دعوت را، اين انتظار ياري از او را، اين پيام حسين (ع) را ـ كه "شيعه ميخواهد" و در هر عصري و هر نسلي، شيعه ميطلبد ما خاموش كرديم به اين عنوان كه به مردم گفتيم كه حسين (ع) اشك ميخواهد. ضجه ميخواهد و دگر هيچ، پيام ديگري ندارد. مرده است و عزادار ميخواهد، نه شاهد شهيد حاضر در همه جا و همه وقت و "پيرو".


آري، اين چنين به ما گفته اند و ميگويند!


هر انقلابي دو چهره دارد: چهره اول: خون، چهره دوم: پيام.


و شهيد يعني حاضر، كساني كه مرگ سرخ را به دست خويش به عنوان نشان دادن عشق خويش به حقيقتي كه دارد ميميرد و به عنوان تنها سلاح براي جهاد در راه ارزشهاي بزرگي كه دارد مسخ ميشود انتخاب ميكنند، شهيدند حي و حاضر و شاهد و ناظرند، نه تنها در پيشگاه خدا كه در پيشگاه خلق نيز و در هر عصري و قرني و هر زمان و زميني.


و آنها كه تن به هر ذلتي ميدهند تا زنده بمانند، مرده هاي خاموش و پليد تاريخند، و ببينيد كه آيا كساني كه سخاوتمندانه با حسين (ع) به قتلگاه خويش آمده اند و مرگ خويش را انتخاب كرده اند، در حالي كه صدها گريزگاه آبرومندانه براي ماندنشان بود، و صدها توجيه شرعي و ديني براي زنده ماندنشان بود، توجيه و تاويل نكرده اند و مرده اند، اينها زنده هستند؟ آيا آنها كه براي ماندشان تن به ذلت و پستي رها كردن حسين (ع) و تحمل كردن يزيد دادند؟ كدام هنوز زنده اند؟


هركس زنده بودن را فقط در يك لش متحرك نميبيند، زنده بودن و شاهد بودن حسين (ع) را با همه وجودش ميبيند، حس ميكند و مرگ كساني را كه به ذلتها تن دادهاند، تا زنده بمانند، ميبيند.


آنها نشان دادند، شهيد نشان ميدهد و ميآموزد و پيام ميدهد كه در برابر ظلم و ستم، اي كساني كه ميپنداريد: "نتوانستن از جهاد معاف ميكند"، و اي كساني كه ميگوييد: "پيروزي بر خصم هنگامي تحقق دارد كه بر خصم غلبه شود"، نه! شهيد انساني است كه در عصر نتوانستن و غلبه نيافتن، با مرگ خويش بر دشمن پيروز ميشود و اگر دشمنش را نميكشد، رسوا ميكند.


و شهيد قلب تاريخ است، همچنانكه قلب به رگهاي خشك اندام، خون، حيات و زندگي ميدهد. جامعهاي كه رو به مردن ميرود، جامعه اي كه فرزندانش ايمان خويش را به خويش از دست داده اند و جامعه اي كه به مرگ تدريجي گرفتار است، جامعه اي كه تسليم را تمكين كرده است، جامعهاي كه احساس مسؤوليت را از ياد برده است، و جامعه اي كه اعتقاد به انسان بودن را در خود باخته است، و تاريخي كه از حيات و جنبش و حركت و زايش بازمانده است، شهيد همچون قلبي، به اندامهاي خشك مرده بيرمق اين جامعه، خون خويش را ميرساند و بزرگترين معجزه شهادتش اين است كه به يك نسل، ايمان جديد به خويشتن را ميبخشد.


شهيد حاضر است و هميشه جاويد.


كي غايب است؟


حسين (ع) يك درس بزرگتر ازشهادتش به ما داده است و آن نيمه تمام گذاشتن حج و به سوي شهادت رفتن است. حجي كه همه اسلافش، اجدادش، جدش و پدرش براي احياي اين سنت، جهاد كردند. اين حج را نيمهتمام ميگذارد و شهادت را انتخاب ميكند، مراسم حج را به پايان نميبرد تا به همه حجگزاران تاريخ، نمازگزاران تاريخ، مؤمنان به سنت ابراهيم، بياموزد كه اگر امامت نباشد، اگر رهبري نباشد، اگر هدف نباشد، اگر حسين (ع) نباشد و اگر يزيد باشد، چرخيدن بر گرد خانه خدا، با خانه بت، مساوي است. در آن لحظه كه حسين (ع) حج را نيمهتمام گذاشت و آهنگ كربلا كرد، كساني كه به طواف، همچنان در غيبت حسين، ادامه دادند، مساوي هستند با كساني كه در همان حال، بر گرد كاخ سبز معاويه در طواف بودند، زيرا شهيد كه حاضر نيست در همه صحنههاي حق و باطل، در همه جهادهاي ميان ظلم و عدل، شاهد است، حضور دارد، ميخواهد با حضورش اين پيام را به همه انسانها بدهد كه وقتي در صحنه نيستي، وقتي از صحنه حق و باطل زمان خويش غايبي، هركجا كه خواهي باش!


وقتي در صحنه حق و باطل نيستي، وقتي كه شاهد عصر خودت و شهيد حق و باطل جامعه ات نيستي، هركجا كه ميخواهي باشد، چه به نماز ايستاده باشي، چه به شراب نشسته باشي، هر دو يكي است.


شهادت "حضور در صحنه حق و باطل هميشه تاريخ" است.


و غيبت؟!


آنهايي كه حسين (ع) را تنها گذاشتند و از حضور و شركت و شهادت غايب شدند، اينها همه با هم برابرند، هرسه يكي اند:


چه آنهايي كه حسين (ع) را تنها گذاشتند تا ابزار دست يزيد باشند و مزدور او، و چه آنهايي كه در هواي بهشت، به كنج خلوت عبادت خزيدند و با فراغت و امنيت، حسين (ع) را تنها گذاشتند و از درد سر حق و باطل كنار كشيدند و در گوشه محرابها و زاويه خانه ها به عبادت خدا پرداختند و چه آنهايي كه مرعوب زور شدند و خاموش ماندند. زيرا در آنجا كه حسين(ع) حضور دارد ـ و در هر قرني و عصري حسين (ع) حضور دارد ـ هركس كه در صحنه او نيست، هركجا كه هست، يكي است، مؤمن و كافر، جاني و زاهد، يكي است. اين است معنا اين اصل تشيع كه قبول هر عملي يعني ارزش هر عملي به امامت و به رهبري و به ولايت بستگي دارد! اگر او نباشد، همه چيز بيمعناست و ميبينيم كه هست.


و اكنون حسين حضور خودش را در همه عصرها و در برابر همه نسلها، در همه جنگها و در همه جهادها، در همه صحنه هاي زمين و زمان اعلام كرده است، در كربلا مرده است تا در همه نسلها و عصرها بعثت كند.


و تو، و من، ما بايد بر مصيبت خويش بگرييم كه حضور نداريم.


آري، هر انقلابي دو چهره دارد؛ خون و پيام! رسالت نخستين را حسين(ع) و يارانش امروز گزاردند، رسالت خون را، رسالت دوم، رسالت پيام است. پيام شهادت را به گوش دنيا رساندن است. زبان گوياي خونهاي جوشان و تنهاي خاموش، در ميان مردگان متحرك بودن است. رسالت پيام از امروز عصر آغاز ميشود. اين رسالت بر دوشهاي ظريف يك زن، "زينب" (س)! ـ زني كه مردانگي در ركاب او جوانمردي آموخت! ـ و رسالت زينب (س) دشوارتر و سنگينتر از رسالت برادرش.


آنهايي كه گستاخي آن را دارند كه مرگ خويش را انتخاب كنند، تنها به يك انتخاب بزرگ دست زده اند، اما كار آنها كه از آن پس زنده ميمانند دشوار است و سنگين. و زينب مانده است، كاروان اسيران در پي اش، وصفهاي دشمن، تا افق، در پيش راهش، و رسالت رساندن پيام برادر بر دوشش، وارد شهر ميشود، از صحنه برميگردد، آن باغهاي سرخ شهادت را پشت سر گذاشته و از پيراهنش بوي گلهاي سرخ به مشام ميرسد، وارد شهر جنايت، پايتخت قدرت، پايتخت ستم و جلادي شده است، آرام، پيروز، سراپا افتخار، بر سر قدرت و قساوت، بر سر بردگان مزدور، و جلادان و بردگان استعمار و استبداد فرياد ميزند:


"سپاس خداوند را كه اين همه كرامت و اين همه عزت به خاندان ما عطا كرد: افتخار نبوت، افتخار شهادت..."


زينب رسالت رساندن پيام شهيدان زنده اما خاموش را به دوش گرفته است، زيرا پس از شهيدان او به جا مانده است و اوست كه بايد زبان كساني باشد كه به تيغ جلادان زبانشان برده است.


اگر يك خون پيام نداشته باشد، در تاريخ گنگ ميماند و اگر يك خون پيام خويش را به همه نسلها نگذارد، جلاد، شهيد را در حصار يك عصر و يك زمان محبوس كرده است. اگر زينب پيام كربلا را به تاريخ باز نگويد، كربلا در تاريخ ميماند، و كساني كه به اين پيام نيازمندند از آن محروم ميمانند، و كساني كه با خون خويش، با همه نسلها سخن ميگويند، سخنشان را كسي نميشنود. اين است كه رسالت زينب سنگين و دشوار است. رسالت زينب پيامي است به همه انسانها، به همه كساني كه بر مرگ حسين(ع) ميگريند و به همه كساني كه در آستانه حسين سر به خضوع و ايمان فرود آوردهاند، و به همه كساني كه پيام حسين(ع) را كه "زندگي هيچ نيست جز عقيده و جهاد" معترفند؛ پيام زينب به آنهاست كه:


"اي همه! اي هركه با اين خاندان پيوند و پيمانداري، و اي هركس كه به پيام محمد مؤمني، خود بينديش، انتخاب كن! در هر عصري و در هر نسلي و در هر سرزميني كه آمدهاي، پيام شهيدان كربلا را بشنو، بشنو كه گفتهاند: كساني ميتوانند خوب زندگي كنند كه ميتوانند خوب بميرند. بگو اي همه كساني كه به پيام توحيد، به پيام قرآن، و به راه علي (ع) و خاندان او معتقديد، خاندان ما پيامشان به شما، اي همه كساني كه پس از ما ميآييد، اين است كه اين خانداني است كه هم هنر خوب مردن را، زيرا هركس آنچنان ميميرد كه زندگي ميكند. و پيام اوست به همه بشريت كه اگر دين داريد، "دين" و اگر نداريد "حريت" ـ آزادگي بشر ـ مسؤوليتي بر دوش شما نهاده است كه به عنوان يك انسان ديندار، يا انسان آزاده، شاهد زمان خود و شهيد حق و باطلي كه در عصر خود درگير است، باشيد كه شهيدان ما ناظرند، آگاهند، زنده اند و هميشه حاضرند و نمونه عمل اند و الگويند و گواه حق و باطل و سرگذشت و سرنوشت انسانند."


و شهيد، يعني به همه اين معاني.


هر انقلابي دو چهره دارد:


خون و پيام


و هركسي اگر مسؤوليت پذيرفتن حق را انتخاب كرده است و هر كسي كه ميداند مسؤوليت شيعه بودن يعني چه، مسؤوليت آزاده انسان بودن يعني چه، بايد بداند كه در نبرد هميشه تاريخ و هميشه زمان و همه جاي زمين ـ كه همه صحنهها كربلاست، و همه ماهها محرم و همه روزها عاشورا ـ بايد انتخاب كنند: يا خون را، يا پيام را، يا حسين بودن يا زينب بودن را، يا آنچنان مردن را، يا اينچنين ماندن را. اگر نميخواهد از صحنه غايب باشد.


عذر ميخواهم، در هر حال وقت گذشته است و ديگر فرصت نيست و حرف بسيار است و چگونه ميشود با يك جلسه، از چنين معجزهاي كه حسين در تاريخ بشر ساخته است و زينب پرداخته است، سخن گفت؟


آنچه ميخواستم بگويم حديث مفصلي است كه در اين مجمل ميگويم به عنوان رسالت زينب، "پس از شهادت" كه:


"آنها كه رفتند، كاري حسيني كردند،


و آنها كه ماندند، بايد كاري زينبي كنند، وگرنه يزيدياند"!...

مجيد رادمنش
2012/11/25, 18:54
عرض ادب و احترام به همه دوستان و تشکر از همه بابت این همدردیتون
دوستان برادر بنده شهید شده
روز شنبه برادر شهیدم به همراه یک سرهنگ خلبان سوار بر هواپیما جنگنده f4 پس از برگشت از ماموریت در پایگاه هوایی نهم شکاری بندر عباس هواپیماشون سقوط میکنه وبه درجه رفیع شهادت نایل میشه وامروز در قطعه 50 شهدای نیروی هوایی دفن شد
نمیدونم خبر این سقوط این هواپیمارو شنیدید یا نه اما به قدری این حادثه دلخراش بوده که بدن برادرم و اون سرهنگ خلبان تیکه تیکه میشه که تقریبا به حالت پودر میشن
من به خانواده اون شهید سرهنگ خلبان تبریک و تسلیت میگم


منم تسلیت میگم شهادت سالار شهیدان و یاران با وفایش را
و همچنین چهلمین روز شهادت برادرم را که مصادف شده با این شب عزیز


ضمن آرزوی قبولی عزاداری عاشقان و شيفتگان خاندان عصمت وطهارت

در این ایام غم بار تاسوعا و عاشورا،



یاد و خاطره تمامی شهدای سرزمین پاک ایران را گرامی می داریم . @};-

fiona
2012/11/26, 00:36
ضمن آرزوی قبولی عزاداری عاشقان و شيفتگان خاندان عصمت وطهارت

در این ایام غم بار تاسوعا و عاشورا،



یاد و خاطره تمامی شهدای سرزمین پاک ایران را گرامی می داریم . @};-
تشکر از شما دوست عزیز
ایشاالله خدا رفتگانه شما رو با امام حسین و اهل بیت محشور کنه

vet
2013/11/04, 23:44
قال رسوالله صلی الله علیه و آله

همانا در شهادت امام حسین(علیه السلام)در قلوب مومنین حرارتی است که هیچگاه سرد نخواهد شد.

صل الله علیک یا اباعبدالله الحسین
بوی محرمش میاد...خیمه و پرچمش میاد... فرشته از رو آسمون...برای ماتمش میاد
ایام محرم و شهادت سالار شهیدان بر تمامی رهپویان و آزادگان جهان تسلیت باد

vet
2013/11/05, 12:23
شیعیان دیگر هوای کربلا دارد حسین
روی دل با کاروان کربلا دارد حسین

از حریم کعبه جدش به اشکی شست چشم
مروه پشت سر نهاد٬ اما صفا دارد حسین

می برد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظیم
بیش از اینها٬ حرمت کوی منا دارد حسین...

بس که محمل ها رود منزل به منزل با شتاب
کس نمی داند عروسی یا عزا دارد حسین

رخت دیبای حرم چون گل به تاراجش برند
تا به جایی که کفن از بوریا دارد حسین

بردن اهل حرم دستور بود و سر غیب
ورنه این بی حرمتی ها کی روا دارد حسین؟

سروران٬ پروانگان شمع رخسارش٬ ولی
چون سحر٬ روشن٬ که سر از تن جدا دارد حسین

سر به قاچ زین نهاده راه پیمای عراق
می نماید خود٬ که عهدی با خدا دارد حسین

او وفای عهد را با سر کند سودا٬ ولی
خون به دل از کوفیان بی وفا دارد حسین

دشمنانش بی امان و دوستانش بی وفا
با کدامین سر کند؟ مشکل دوتا دارد حسین

سیرت آل علی(ع) با سرنوشت کربلاست
هر زمان از ما یکی صورت نما دارد حسین

آب خود با دشمنان تشنه قسمت می کند
عزت و آزادگی بین تا کجا دارد حسین

دشمنش هم آب می بندد به روی اهل بیت
داوری بین با چه قوم بی حیا دارد حسین

ساز عشق است و به دل هر زخم پیکان٬ زخمه ای
گوش کن عالم پر از شور و نوا دارد حسین

دست آخر کز همه بیگانه شد٬ دیدم هنوز
با دم خنجر نگاهی آشنا دارد حسین

شمر گوید: گوش کردم تا چه خواهد از خدای
جای نفرین هم به لب دیدم دعا دارد حسین

اشک خونین گو بیا بنشین به چشم «شهریار»
کاندر این گوشه عزایی بی ریا دارد حسین

vet
2013/11/12, 10:17
ای اهل حرم...

رخصت بده از داغ شقایق بنویسم

از بغض گلوگیر دقایق بنویسم

میخواهم از آن ساقی عاشق بنویسم

نم نم به خروش آیم و هق هق بنویسم



دل خون شد و از معرکه دلدار نیامد

"ای اهل حرم میر و علمدار نیامد"



در هر قدمت هر نفست جلوه ی ذات است

وصف تو فراتر ز شعور کلمات است

در حسرت لبهای تو لبهای فرات است

عالم همه از این همه ایثار تو مات است



از علقمه با دیده ی خونبار نیامد

"ای اهل حرم میر و علمدار نیامد"



سقا تویی و اهل حرم چشم به راهت

دل ها همه مست رجز گاه به گاهت

هر چند تو بودی و عطش بود و جراحت

دلواپس طفلان حرم بود نگاهت



سقای ادب جلوه ی ایثار نیامد

"ای اهل حرم میر و علمدار نیامد"



افتاد نگاه تو به مهتاب دلش ریخت

وقتی به دل آب زدی آب دلش ریخت

فرق تو شکوفا شد و ارباب دلش ریخت

با سجده ی خونین تو محراب دلش ریخت



صد حیف که آن یار وفادار نیامد

"ای اهل حرم میر و علمدار نیامد"



انگار که در علقمه غوغا شده آری

خونبار ترین واقعه بر پا شده آری

در بزم جنون نوبت سقا شده آری

دیگر پسر فاطمه تنها شده آری



این قافله را قافله سالار نیامد

"ای اهل حرم میر و علمدار نیامد"



ای علقمه از عطر تو لبریز، برادر

ای قصه دست تو غم انگیز، برادر

بعد از تو بهارم شده پاییز، برادر

برخیز! حسین آمده برخیز! برادر



عباس ترین حیدر کرار نیامد

"ای اهل حرم میر و علمدار نیامد"

vet
2013/11/12, 11:06
نوای نینوا را دوست دارم

صدای آشنا را دوست دارم

اگر جام بلا از چشم یار است

من این جام بلا را دوست دارم

دعا یعنی تکلّم با خداوند

تکلّم با خدا را دوست دارم

اگر چه خارم و از خار کمتر

گل باغ وفا را دوست دارم

محبّت را عجب، حال و هوایی ست

من این حال و هوا را دوست دارم

نمی دانم کی ام آن قدر دانم

علیّ مرتضی را دوست دارم

خدا می داند، ای آل محمّد!

که من تنها شما را دوست دارم

چو ممزوج است با عطر حسینی

نسیم نینوا را دوست دارم

خدایا روز محشر باش شاهد

حسین و کربلا را دوست دارم

شود "میثم" که مولایت بگوید

که این بی دست و پا را دوست دارم؟

غفران
2013/11/12, 22:01
أَلسَّلامُ عَلَى الْقَتیلِ الْمَظْلُومِ،
سلام بر آن کشته مظلوم،
أَلسَّلامُ عَلى أَخیهِ الْمَسْمُومِ ،
سلام بر برادرِ مسمومش،
أَلسَّلامُ عَلى عَلِىّ الْکَبیرِ،
سلام بر على اکبر،
أَلسَّلامُ عَلَى الرَّضیـعِ الصَّغیرِ،
سلام بر آن شیر خوارِ کوچـک،
أَلسَّلامُ عَـلَى الاَْبْدانِ السَّلیبَةِ،
سلام بر آن بدن هاى برهـنه شده،
أَلسَّلامُ عَلَى الْعِتْرَةِ الْقَریبَةِ،
سلام بر آن خانواده اى که نزدیک (و همراه سَروَرشان) بودند،
أَلسَّلامُ عَلَى الْمُجَدَّلینَ فِى الْفَلَواتِ،
سلام بر آن به خاک افتادگان در بیابان ها،
أَلسَّلامُ عَلَى النّازِحینَ عَنِ الاَْوْطانِ،
سلام بر آن دور افتادگان از وطن ها،
أَلسَّلامُ عَلَى الْمَدْفُونینَ بِلا أَکْفان ،
سلام بر آن دفن شدگـانِ بدون کفن،
أَلسَّلامُ عَلَى الرُّؤُوسِ الْمُفَرَّقَةِ عَنِ الاَْبْدانِ،
سلام بر آن سرهاى جدا شده از بدن،

غفران
2013/11/12, 22:51
آچ گوزلروی یاتما علمداریم ابالفضل
ترک ائتمه منی غم گونی غمخواریم ابالفضل
***
ای کان حیا معدن ایمان آتام اوغلی
ای تشنه فرات اوسته وئره ن جان آتام اوغلی
عالم بو دوشن قوللارا قربان آتام اوغلی
کسگین قیلیجیم محرم اسراریم ابالفضل
***
میل ایلمه گاهی ساغا گاهی سولا قارداش
ساغ لیقدا یاراشمیر سنه رنگین سولا قارداش
مخیمده تیکیب اهل حرم گوز یولا قارداش
گوزلور یولوی خیمده بیماریم ابالفضل
قارداش یارادان قدووی رعنا یارادیبدیر
غیرتلی شهامتلی دل آلارا یارادیبدیر
لب تشنه سولان قیزلارا سقا یارادیبدیر
قربان اولا عالم سنه سرداریم ابالفضل
اثر-علی شهودی

BETA
2013/11/13, 00:39
روز شهادت امام سجاد(ع) مصادف است با شب سومين روز شهادت امام حسين(ع) و ياران با وفايش در صحرای کربلا. هنوز هم داغ نينوای محرم تازه است و رهسپاران کربلا، در دل، آتشی جاودانی و ماندگار دارند. ابوالفضل العباس(ع) يکی از ياران حسين(ع) در صحرای کربلا، از جمله شخصيت‏هاي بزرگی است که همۀ ابعاد شخصيت وی برای جامعۀ امروز ما شناخته نشده است. این نوشتار در بارۀ جنبه‏های گوناگونی از شخصيت «علمدار کربلا» ابوالفضل مطرح گرديده است.
شخصيت هر انسانی دارای کليدی است که همۀ ابعاد و مولفه‏های شخصيتی وی را به نمايش مي‏گذارد، بطوريکه با نزديک شدن به آن کليد، تحليل شخصيتی آن فرد آسانتر شده و در پرتو آن، تفکر و رفتار شخص نيز توجيه مي‏گردد. حال هريک از اين کليدها می‏توانند به‏صورت منفی و یامثبت، خصوصيات و ناهنجاريهای رفتاری شخص را برما آشکارسازند، به‏همين ترتيب کليدهايی مثل:زهد، تقوی، عشق، عبادت، سلحشوری،وفاداری، بشردوستی، خودخواهی، قدرت‏طلبی، جهل و ... درمورد اشخاص مختلف، رهنمون و راهگشای ورود به حوزۀ شخصيتی آنان می‏شود.

عباس‏ابن علی نيز از اين قاعده مستثنی نبوده و با کمی دقت و به گواهی مواردی که در طول تاريخ زندگانی سپهسالار ثبت شده، می‏بايد کليد شخصيت او را، وفا و ارادت دانست.



القاب عباس(ع)

مي‏دانيم که اعراب در مورد اشخاص، براساس تجلی حالات و بروز خصوصيات، القابی وضع کرده و به فرد نسبت می‏دادند. به‏طوريکه هريک از القاب وضع شده، نه تنها بی مسمی نبوده بلکه بيانگر حالات و وضعيتی از رفتار اوست. حضرت عباس نيز درطول زندگی سی‏وچهارساله و سراسر حماسۀ خود بيست ‏و سه لقب، که هريک نشانه‏ای از اهتمام وی بر آن امر بوده است را به خود اختصاص داده که خود بخوبی حکايت از وسعت شخصيت و پهنای عمل وی می‏نماید. هرتجلی که از وی سرزده، لقبی را برايش ايجاد کرده است که بسياری از آنها آشکارا از وفا و وفاداری "مکتب اهل وفا" تأثير گرفته‏اند. درکلمات حضرات معصومين نيز وقتی تجليل و معرفی خصوصيات اين اطلس بنی‏هاشم به عمل می‏آيد، عنصر وفاداری برجستگی خاص خود را نمايان می‏سازد. امام صادق عليه‏السلام در خطاب به مقام عباس‏ابن علی می‏فرمايد: شهادت می‏دهم در برابر جانشين رسول‏اکرم(ص) در مقام تسليم بودن به حجت خداوند وفادار مانده و خيرخواه امام خود بودی همچنين از امام عصر(عج) روايت است که در سلام خود، به عباس عليه‏السلام فرموده است: سلام بر ابوالفضل‏العباس، پسر اميرالمؤمنين(ع) که جان خود را نثار برادرش کرد و فدای او شد. در زيارت حضرت عباس نيز می‏خوانيم: «اشهد لک بالتّسليم والتّصديق والوفا والنّصيحه» يعنی گواهی می‏دهم برای تو که در مقام تسليم بودی و تصديق و وفا و خيرخواهی.

در مورد تأثيرپذيری ساير القاب حضرت عباس، به‏طور مثال به تعدادی از آنها توجه کنيد:

ابو فرجه ـ کنايه از کسی که همواره در کار دردمندان و ارباب حاجت، فرج و گشايش ايجادکرده و خود نيز هميشه گشاده‏رو است.

عميه ـ سرداری که کارش برپا نگاهداشتن دين و حجت خدا بود.

صابر ـ کسی که بر همۀ سختيهای راه، شکيبا و تسليم‏ ارادۀ خداوند بود و تا لحظۀ شهادت، او را قرار و آرامی نبود.

مُواسی ـ ياو ر و جانبازی که در دفاع از دين و امام خود حق عمل را به انتها رسانيد.

حامی‏الضعينه ـ کسی که حامی زنان و هودج‏نشينان قافلۀ کربلا بود و درتمامی روزهای سفر، با همۀ مسؤليتهای سنگين خود، امنيت و حفاظت و آسايش را از آنان دريغ ننمود.



رهبری امام حسين(ع)

نکتۀ مؤکّد اين مقاله اين است که حدود نيمی از القاب بيست‏وسه‏گانۀ جناب ابوالفضل، ملهم و متأثر از شخصيت مقتدايش، حسين عليه‏السلام است، آنچنان که به‏غير از دو یا سه لقبی که ذاتی وجودش بود، مثل ابوالفضل(پدرفضل‏ابن عباس) قمربنی‏هاشم(فر و زندگی ماه در بنی‏هاشم) و . . .، بقيۀ القاب، به‏صورت اکتسابی و مبادرتهای عملی وی و عموماً در ارتباط با وجود امام حسين عليه‏السلام بود. اين نکته از دو جهت قابل تأمل است:

1. قدرت ذاتی و کاريزماتيک امام که توانسته است استعدادهای مثبت کسی چون عباس را به‏ظهور رسانده و نتيجۀ تعليمات دانشگاه علی را تجلی بخشد و شخصيت او را از خود پرسازد.

2. تأثير تعليمات و آموزشهای مؤثر در شخصيت سپهسالار که از کودکی، وی را همراهی کرده است و وجودش در قالب يک مريد، مملو از وجود مولايش حسين بود.

تسليم او در برابر ارادۀ امام، تصديق او بر ولايت امام، وفاداري او نسبت به عهد امام و خيرخواهی او نسبت به ياران امام، تشکيل دهندۀ نمادی بی نظير از مريد بودن اوست. جز حسين نمی‏شناخت و توحيدش را نيز در ارادت به حسين می‏يافت.

حسين(ع) مظهر عشق و عباس مظهر وفا، پيوندی ديرينه از عشق و وفاداری نمايان کرده و برما آموختند که وفا از عشق پيروی می‏کند.



اوج وفــاداری

ذکر نکته‏ای را که زينت وفاداری و شاهکار انحصاری عباس است و او را برای هميشه در تاريخ جوانمردی متمايز می‏سازد، لازم می‏دانم.

منقول است که وقتی سپهسالار برای بار دوم به شريعه وارد می‏شود تا برای تشنگان آب ببرد، در ميان نهرآب که قرار گرفت، «اين واقعه عموماً به اين منوال نقل شده است» هنگام برداشتن آب، فشار تشنگی باعث شد که حضرت، وضعيت تشنگان حرم را فراموش کرده و ميل به خوردن آب کند و به‏همين علت آب را با دست، نزديک دهان کرد که بياشامد ولی به يکباره بخاطر آورد که اهل حرم تشنه‏اند و با خود گفت که اين خلاف جوانمردی و وفاداری است که آنان تشنه باشند و من سيراب شوم و آب را از دستان خود به پايين ريخت، اسب ايشان نيزکه تا قبل از اين اقدام عباس آب نمی‏خورد، اکنون مشغول خوردن آب شد. (نقل به‏مضمون از منتهی‏الامال ص 455 و نفس‏المهموم ص 337)ولی آيا اين تعريف مناسبي از جوانمردی و وفاداری عباس است؟

آيا ممکن است، عباس که سقايی را از کودکی تمرين کرده بود اکنون دچار غفلت گردد و منشأ مأموريت خود را حتی برای چند لحظه فراموش کند؟!

و آيا وفاداری محض، جايی برای غفلت باز می‏گذارد؟ هيهات!

آب که مظهر پاکی است و علت ساری ايجاد(دلیل خلقت دم به‏دم)، با شخصيت ابوقربه (سيراب کنندۀ تشنگان) از کودکی عجين گشته‏بود، بنابراین برسياق عادت و شرطی‏شدن هم ممکن نبود که دچار اين غفلت گردد.

قطعاً انگيزۀ آب نخوردن ابوالفضل لطيف‏تر از آن است که تاکنون شنيده‏ايم. توجه کنيد!

تاريخ نقل می‏کند: حضرت وقتی وارد شريعه شدند، اسب ايشان هم با همۀ تشنگی که طبيعتاً داشت، ابتدا از خوردن آب خودداری می‏کرد، اسب باهوش است و شايد به‏خاطر همين هوش، عرب آن را «فرس» می‏نامد. خوب می‏فهمد که راکب‏اش آب نمی‏خورد و فضا، فضای جنگ است و هياهو و کشتار و شهادت و نيز بر سياق هوش ذاتی، حوادث را پيش‏بينی کرده و می‏فهمد، به‏همین علت، رغبتی به خوردن آب از خود نشان نمی‏داد و در واقع نوعی تعهد و احترام نسبت به راکب را از خود بروز می‏داد! اسب می‏فهميد که نبايست غفلت کند! ولی در کمال تأسف، تاريخ در توضيح جوانمردی سپهسالار، خود، غافلانه، نقض غرض کرده و حقيقتی لطيف را در قالب يک وهم تاريخی جلوه می‏دهد.

با مراجعه به کليد شخصيتی عباس‏ابن علی و با توجه به وفاداری و ارادت‏ورزي او درمی‏يابيم که نه تنها غافلانه که حتی از سر سهو نیز يک‏لحظه از دايرۀ وفا خارج نگشته و از سرِ جوانمردی، هنگامیکه ديد حيوانش هم حرمت گرفته و تشنگی را تحمل کرده است، دست به زير آب برد و آب را نزديک دهان خود نمود که حيوان فريب اين حرکت را خورده و خود را برای خوردن آب راحت کند، اين دقيقاً نکته‏سنجی سپهسالار است که در تمامی زوايای حوادث ريز و درشت، غفلتی از او سر نزده و جای خالی و ناتمامی را در حساس‏ترين لحظات نيز باقی نگذاشت.

تنها دراين صورت است که راز وفاداری حضرت‏ابوالفضل، به‏عنوان بارزترين چهرۀ او آشکار مي‏گردد و او را برای هميشه سرخيل مريدان عالم قرار می‏دهد.


برجهان تکيه مکن! ور قدحی می‏داری

شادی زهره جبينان خور و نازک بدنان
در خاتمه با شناختی که از روحيّات حافظ داريم، بسيار محتمل می‏دانم که غزل زير را در وصف حجت حق، حضرت ابوالفضل عليه‏السلام سروده باشد که مضامين ابياتش توصيف تحسين‏آميز جلال و جمال او، بی نيازی او، مهرورزی او، اعتقاد وی مبنی بر مرزبندی با پيمان‏شکنان، سعادت در ارادت و.... است.

شـاه شمشـاد قـدان، خسـرو شيـرين دهنان

که به مـژگان شکنـد قلب همـه صف شکنان
مست بگذشت و نظر برمن درويش انداخت

گفت ای چشم و چراغ همه شيـرين سخنان
کمتــر از ذره نـه‏ای، پست مشـو مهـر بورز

تا به خلـوتگه خورشيـد رسی چـرخ زنـان
پيـر پيمـانه‏کش مـن که روانـش خـوش بـاد

گفت پرهيـز کـن از صحبت پيمـان شکنان
بـا صبـا در چمـن لالــه، سحـر می‏گفتـم

که شهيدان که اند اين همه خونين‏کفنـان
گفت حافظ من و تـو محـرم اين راز نـه‏ايم
از می لعـل حکايت کـن و شيريـن دهنان

رهـــا
2013/11/13, 10:12
بــحــر مـــواج کــرم کــیــسـت ..؟ کــه بـا تــشـنـه لــبی !!

نــخــورد آب و . دهــد آب ، لـب عــطـشــان را ...؟؟؟
517

عـزای این انـسهای با مــرام و معـرفـت را به دوستان تسلیت میگم .
518

بورس دوست
2013/11/13, 12:50
دکتر علی شریعتی :
" روح های بزرگ را از دو جا می توان شناخت : یکی از نیاز بیش ترشان ویکی از دردهای بیش ترشان .

" در عجبم از مردمانی که خود زیر شلاق ظلم و ستم زندگی می کنند


و بر حسین میگریند که آزادانه زیست."

" حسین (ع) بیشتر از آب تشنه لبیکبود

افسوس که بجای افکارش زخمهای تنش را نشانمان دادند

و بزرگتریندردش را بی آبی نامیدند."

" چه هوشیارانه دگرگون کرده اند پیام حسین (ع) را و یاران بزرگ

و عزیز و جاویدش را، پیامى که خطاب به همه انسانهاست . . .

آنهایی که حسین (ع) را تنها گذاشتند و از حضور و شرکت و شهادت

غایب شدند، اینها همه با هم برابرند، هرسه یکی‌اند:

چه آنهایی که حسین (ع) را تنها گذاشتند تا ابزار دست یزید باشد

و مزدور او، و چه آنهایی که در هوای بهشت، به کنج خلوت عبادت

خزیدند و با فراغت و امنیت، حسین (ع) را تنها گذاشتند و از درد سر

حق و باطل کنار کشیدند و در گوشه محراب‌ها و زاویه خانه‌ها به

عبادت خدا پرداختند و چه آنهایی که مرعوب زور شدند و خاموش ماندند . . .

اینها همه یکی هستند و با هم برابرند ."

"اگر در صحنه حق و باطل نباشی ، چه به نماز بایستی و

چه به شراب بنشینی ، هر دو یکی است ."

bahary
2013/11/13, 22:39
ای همه کسانی که عاشق راه و مرام حسینی هستید.ای همه انسانهای آزاده ای که برای مظلومیت جگر گوشه پیامبر (ص) اشک می ریزید و بر سر و سینه می زنید، 1000 روز است نظامی که خود را حسینی می داند ولی رفتارهای یزیدی دارد سه انسان آزاده را در حصر خانگی قرار داده است . اینها در کدامین دادگاه و محکمه قضایی و بر اساس کدام بند و تبصره قانونی محاکمه و محکوم شده اند ؟ هزاران نفر بیگناه دیگر را در زندان و حبس و تبعید و شکنجه قرار داده است. کمی بخود آیید و کمی هم برای مصیبتهای این عصر و زمان که بر امت پیامبر می رود فکر کنید. بقول استاد شهید مطهری شمر و یزید و حرمله و ابن زیاد و عمر سعد 1400سال پیش مرده اند و پوسیده اند، شمر امروزت را بشناسید و لعنت کنید .یزید و ابن زیادهای امروز را شناسایی و افشا کنید. این علم و کتل ها و زنجیر و صلیبهای ساخته و پرداخته دست ساده لوحان و مداحان بی بهره از مفاهیم حقیقی دینی کسی را به بهشت نمی برد. این گریه های بدون شناخت از مکتب حسینی اتش جهنم کسی را سرد و خاموش نمی کند.بیایید حسین زمان خود باشیم و ..............

BETA
2013/11/14, 01:47
http://forums.boursy.com/imported/2013/11/184316_515-1.jpg

vet
2013/11/14, 09:44
وقتی برای گریه دلم تنگ می شود
لب با دم حسین هماهنگ می شود
تنها نه دل به یاد تو می سوزد ای حسین!
از روضه هایت آب دل سنگ می شود

ای بهترین بهانه برای گریستن
بی تو حنای گریه چه بیرنگ می شود
کافی ست لحظه ای دلم از تو جدا شود
دیگر کُمیت زندگی ام لنگ می شود
جز در مسیر هیئت تو پا نمی نهم
وقتی برای گریه دلم تنگ می شود

یولداش
2013/11/15, 18:41
سرحلقه عاشقان حسین است حسین
شاهنشه انس و جان حسین است حسین
خوبان که خدایگان لطف و نازند
جسمند تمام و جان حسین است حسین

vet
2013/12/22, 21:05
السلام علیک یا ابا عبد الله الحسین(ع)
یک اربعین برای غمت گریه کرده ام
بی وقفه پای هر علمت گریه کرده ام
در آرزوی آن حرمت گریه کرده ام
با شعر های محتشمت گریه کرده ام
من گریه کرده ام که تو را سر بریده اند
ققنوس شهر عشق مرا پر بریده اند
مقتل گرفته ام که بخوانم امان بده
آتش گرفت دست و زبانم، امان بده
خون می چکد ز دیده جانم، امان بده
تا کی درین خطوط بمانم، امان بده
وقتی لهوف پیش رخم مات می شود
این بندها مقطع الابیات می شود
این بیت های خسته ی افتاده از فرس
این ناله های ساکت محبوس در نفس
بر نیزه رفته اند در این قوم بوالهوس
در کاروان بی کس افتاده در قفس
در کاروان درد که سالار زینب است
آری از این به بعد علمدار زینب است
یک اربعین حدیث تو را گفت خواهرت
در زیر سایبان سرت خفت خواهرت
در باغ های یخ زده نشکفت خواهرت
تا خیزران رسید براشفت خواهرت
من گریه می کنم که غمت را کرانه نیست
این واژه های غرق به خون شاعرانه نیست
این شاعرانه گیست؟ که سر روی نی نشست
این شاعرانه گیست؟ سری پای نی شکست
این شاعرانه گیست؟ که بند دلی گسست
این شاعرانه گیست؟ که گهواره خالی است
این شاعرانه نیست که در شهر کافران
زینب رسیده خسته نفس بی برادران
حالا خرابه منزل و ماوای عشق شد
زنجیر غم به گردن و در پای عشق شد
هر چند خشت کهنه متکای عشق شد
دنیای جهل محو رجزهای عشق شد
نقاش کربلا قلم داغ می زند
نقش بهار بر ورق باغ می زند

علی علیزاده
2013/12/23, 14:28
با سلام.....
اربعین حسینی را به همه مسلمانان جهان تسلیت عرض میکنم.....
ودر اخر یک جمله از سالار شهیدان امام حسین(ع)...
اگر دین ندارید لااقل آزاد مرد باشید.........

غفران
2013/12/23, 21:34
داغدار ائتدی حسین(ع)! پوزغون مزارون زینبی
آتش عشقه سالیب ، صبر و قرارون زینبی
عجب زینبه اولدی سعادت آنام اوغلی
گلوب ایلدی قبرون زیارت آنام اوغلی
زینبون قارداش گلوبدی خاک پایون بوس ایده
باغ وصلون صحنصینده جلوه طاووس ایده

غفران
2014/10/26, 23:49
محرم ماه آن عبد خدا
محرم اسرار آن هستی فزا
محرم ماهی که در آن ریختندند
میان کربلا خون خدا . . .
عرض تسلیت به مناسبت فرا رسیدن ایام محرم
::

تـا هست جهــان شـور محــرم باقیست
این جلوه ی جان در همه عالـم باقیست
از نـالـه ی نـیـنــوای یـاران حسـیـن
همواره به لب زمـزمه ی غم باقیست
التماس دعا

غفران
2014/10/26, 23:52
ای نظر گاه نگاهت همه ی آمالم
دل حسینی شد و تا حشر به این منوالم
من عزادار تو این چند محرم نشدم
از ازل یار توام هست هست هزاران سالم

غفران
2014/10/26, 23:58
هر سمتیدن قولاقه حسینی نوا گلور

سینموش اورکلره بو نوادن صفا گلور
گویا محرّم آخشامیدور، کوی و برزنه
قاره چکوبله عالمه حال عزا گلور
اهل عزا باتوبلا محرّم قراسینه
پیر و جوان گیوبدی لباس قرا گلور
ایلوب حسین ترک وطن چوللری گزر
کرب و بلایه پادشه کربلا گلور
ناقص قویوبدی حجّینی بیت الحرامیده
کوی وفاده ایتماقا سعی و صفا گلور
شوریده سردی باغلیوب احرام کربلا
دشت بلانی ایتماقا رشک منا گلور

قربان کسنمیوبدی، منای محبّته
جمع ایلیوبدی باشینه یتمیش فدا گلور
چشم بصیرت ایستوری گورسون او عالمی

بولسون که بیت صاحبی هاردان هارا گلور
بیت و حرمدن آیری دوشوب کربلاسینه
شوریله مُحرم حرم کبریا گلور

مخبرالدوله
2014/10/27, 05:07
http://forums.boursy.com/imported/2013/10/41.gif


http://forums.boursy.com/imported/2013/10/41.gif
http://forums.boursy.com/imported/2013/10/42.gif







نكته ايي بسيار جالب بمناسبت ورود به ايام محرم......
در تاريخ آمده که سپاهيان يزيد بعداز پيروزي!!! در کربلا و کشتن امام حسين (ع) و همراهانش بعنوان برپا کنندگان
واقعي!!! دين اسلام به مدينه حمله ور شده ( در آنجا هنوز از نسل اولي هاي همراه پيغمبر هم زندگي ميكردند)
ضمن تارو مار کردن مردم به 1000 دختر تجاوز کردند......
(در فيلم مختار مقداري از اين تاريخ به تصوير کشيده شد)...

ali30
2014/10/27, 08:12
لبیک یا حسین(ع)
حسین جان کمکمون کن تا آدم باشیم

Ahmad16
2014/10/27, 09:01
من هم به همه دوستان تسلیت می گم..

AkB@R
2014/10/27, 09:11
اگر عزاداری میکنیم باید شورمان به شعور مجهز باشد ، هر عاشورائی بر عرفه ای تکیه دارد ،
آیت الله محی الدین حائری شیرازی : حضرت حسین (ع) در شب عاشورا یک جور سخن گفت و در روز عاشورا یک جور دیگر : شب عاشورا ، سخن از ( نمیخواهم ، احتیاج ندارم ، بروید ، بیعتم را برداشتم ) بود ، روز عاشورا میگوید : بیائید به من کمک کنید ، آیا یاور و مددکاری هست ؟ هل من ناصر ینصرنی ؟ شب صحبت میکند تا مبادا خبیثی در بین طیب ها باشد ، و روز سخن میگوید تا مبادا طیبی در بین خبیث ها مانده باشد ، شب غربال میکند تا فقط صالحان بمانند و روز غربال میکند تا فقط اشقیاء در مقابل او ایستاده باشند ، آنکه در عرفه آنچنان میگرید ، میتواند در عاشورا جهانی را اینچنین بگریاند ،
بابی انت و امی یا اباعبدالله الحسین (ع)

Arash007
2014/11/03, 10:12
بچه ها گذشته ها گذشته رحمت خداوند بر امام حسین و یارانش اما دیگه الان باید به فکر در آوردن پول باشیم 4تا سیگنال بدید دیگه.

arak_bourse
2014/11/03, 10:41
تسلیت باد شهادت امام حسین ع بر همه عزیزان

علی نظامی
2014/11/03, 12:51
♥ حسین جان ♥

هرچه میخواست دلم از تو ، برآورده شده...

آرزوی " به فدایت بشوم " مانده هنوز..!!

محاد
2014/11/03, 13:16
به یاد سردار آب....اسطوره ادب
ابوالفضل العباس(ع)

negarminavi
2014/11/03, 13:45
قرار بود امسال با کاروان هلال احمر برای خدمت به زائران کربلا به زیارتش مشرف بشم که پاسپورت من یک روز دیر رسید و نصیبم نشد

خوش به حال اونهایی که این روزها در کربلا هستند

سلام بر حسین و یارانش که برای حق از همه چیز گذشتند

bnz
2014/11/03, 14:18
http://forums.boursy.com/imported/2014/11/397717_OxqM8oRR-1.jpg

samanzz
2014/11/03, 14:41
یک سوال:
با توجه به قدرت جنگاوری حضرت اباالفضل العباس، اگر ایشون به میدان میرفت با توجه آداب و سنن اون دوره میتونست بزرگان لشگر ابن سعد رو به مبارزه دعوت کنه و سرشناسان اونها رو به هلاکت برسونه.
اما این اتفاق نیفتاد و حضرت به گونه ای دیگر شهید شد. سوالی به ذهنم رسیده اینه که فلسفه ی اینگونه به شهادت رسیدن حضرت چیه؟ آیا رمز و رازی در این قضیه نهفته یا خیر؟ مایلم نظر دوستان رو بدونم

مخبرالدوله
2014/11/03, 15:47
رييس جمهوري:
پيام واقعه کربلا جلوگيري از انحراف و بدعت در مسير حق است
رييس جمهوري با بيان اينكه جلوگيري از انحراف و بدعت در مسير حق يكي از پيام هاي واقعه کربلاست، گفت: پيامبرعظيم الشان (ص)، اسلام و راه حق را براي مردم تبيين و کتاب هدايت را در ميان آنان تلاوت کرد و امام حسين (ع) نيز با فداكاري از اين مسير حفاظت کرد.

mesbah1989
2014/11/03, 17:01
انشالله عشق و محبتم به شما یا ثارالله و شجره طیبه شما و خاندان اطهر شما در سراسر زندگیم سبب ساز هدایت جوانمردی و عافیت دنیا و اخرتم گردد...............لبیک یا ثارالله

tom cruise
2014/11/03, 17:28
یک سوال:
با توجه به قدرت جنگاوری حضرت اباالفضل العباس، اگر ایشون به میدان میرفت با توجه آداب و سنن اون دوره میتونست بزرگان لشگر ابن سعد رو به مبارزه دعوت کنه و سرشناسان اونها رو به هلاکت برسونه.
اما این اتفاق نیفتاد و حضرت به گونه ای دیگر شهید شد. سوالی به ذهنم رسیده اینه که فلسفه ی اینگونه به شهادت رسیدن حضرت چیه؟ آیا رمز و رازی در این قضیه نهفته یا خیر؟ مایلم نظر دوستان رو بدونم

حالا مثلا سران سپاه سعد کشته می شدند بعد چی میشد..
مگر سریال جومونگ است یا مثلا ایرانی هستند مدام بکشند...
قیام عاشورا بجای واقعه عاشورا ساخته ذهن ایرانیهاست و هیچ جای تاریخ نیست سیاستمداران ایرانی بعضا عرب...برای قدرت طلبی...هدف را تشکیل حکومت دانشتند...در حالیکه اصلا چنین هدفی هیچ جای بعد از فوت محمد نبوده است...و الان با قدرت گرفتن حوزه نجف راه اسلام شیعه سیاسی از شیعه سنتی جدا می شود ..سیستانی خاری است در چشم حکام تهران....
مختار ابومسلم زید صفویه...فری بخوردگان شیطان بودند و هرگز قیامهایشان مورد تایید هیچ یک از امامان شیعی نبوده است..
در واقع تا 50سال پیش تفسیر غالب عاشورا این بود هرگز دست به قیام و شمشیر نمی زنیم ولو اینکه کشته شویم ...بعدا سالهای 40و50نظرات محیر العقول قایم برای براندازی امد...اگر هدف براندازی بنی امیه بود پس یزید مغز خر خورده بود از علی بن حسین طلب توبه کند و قاتلین را لعن نفرین و پاداشها را پس گیرد و همه شان را خانه نشین کند تا به دست مختار کشته شوند
بیعت نکردن با شورش کردن و براندازی فرق دارد...برای همین بجای شورش در مدینه حسین به سمت مکه رفت انجا خواستند بکشندش کوفه گفتند در پناه مانی رفت سمت کوفه..بعد به مردم کوفه گفت از سرزمینهای شما یعنی سرزمینهای اسلامی خارج می شویم....
دخالت در سیاست بای نحو کان در حکم محاربه با حسین بن علی است تنها پیام عاشوراست

sorena
2014/11/03, 18:43
حالا مثلا سران سپاه سعد کشته می شدند بعد چی میشد..
مگر سریال جومونگ است یا مثلا ایرانی هستند مدام بکشند...
قیام عاشورا بجای واقعه عاشورا ساخته ذهن ایرانیهاست و هیچ جای تاریخ نیست سیاستمداران ایرانی بعضا عرب...برای قدرت طلبی...هدف را تشکیل حکومت دانشتند...در حالیکه اصلا چنین هدفی هیچ جای بعد از فوت محمد نبوده است...و الان با قدرت گرفتن حوزه نجف راه اسلام شیعه سیاسی از شیعه سنتی جدا می شود ..سیستانی خاری است در چشم حکام تهران....
مختار ابومسلم زید صفویه...فری بخوردگان شیطان بودند و هرگز قیامهایشان مورد تایید هیچ یک از امامان شیعی نبوده است..
در واقع تا 50سال پیش تفسیر غالب عاشورا این بود هرگز دست به قیام و شمشیر نمی زنیم ولو اینکه کشته شویم ...بعدا سالهای 40و50نظرات محیر العقول قایم برای براندازی امد...اگر هدف براندازی بنی امیه بود پس یزید مغز خر خورده بود از علی بن حسین طلب توبه کند و قاتلین را لعن نفرین و پاداشها را پس گیرد و همه شان را خانه نشین کند تا به دست مختار کشته شوند
بیعت نکردن با شورش کردن و براندازی فرق دارد...برای همین بجای شورش در مدینه حسین به سمت مکه رفت انجا خواستند بکشندش کوفه گفتند در پناه مانی رفت سمت کوفه..بعد به مردم کوفه گفت از سرزمینهای شما یعنی سرزمینهای اسلامی خارج می شویم....
دخالت در سیاست بای نحو کان در حکم محاربه با حسین بن علی است تنها پیام عاشوراست

میدونی چرا اینهمه دچار تشویش خاطر شدی؟ چون چیزی درباره امام حسین علیه السلام نمیدونی و داری با یک انسان عادی قیاس میکنی !

sorena
2014/11/03, 18:52
یک سوال:
با توجه به قدرت جنگاوری حضرت اباالفضل العباس، اگر ایشون به میدان میرفت با توجه آداب و سنن اون دوره میتونست بزرگان لشگر ابن سعد رو به مبارزه دعوت کنه و سرشناسان اونها رو به هلاکت برسونه.
اما این اتفاق نیفتاد و حضرت به گونه ای دیگر شهید شد. سوالی به ذهنم رسیده اینه که فلسفه ی اینگونه به شهادت رسیدن حضرت چیه؟ آیا رمز و رازی در این قضیه نهفته یا خیر؟ مایلم نظر دوستان رو بدونم


امام حسین (ع) برای جنگیدن به کوفه نیامده بودند چون اونوقت زنان و اطفال را نمی آوردند برای همین به هیچ کدوم از 72 اصحابشون اجازه جنگ نمیدادند علاوه بر این اونا توان جنگیدن با 40000 نفر رو نداشتند بیشتر یاران امام هنگام نگهبانی از خیمه ها توسط تیر شهید شدند و عده ای طاقت بی احترامی های صحابه ابن زیاد رو نداشتند و یک تنه زدن به دل دشمن و شهید شدند حضرت ابالفضل (ع) هم برای جنگیدن نرفت برای پر کردن مشک آب رفت چون نه روز بود محاصره بودن و دیگه عباس (ع) طاقت العطش بچه ها رو نداشت و دشمن به فرمان فرماندهاش مسیر نهر را باز گذاشتن تا عباس ع رو کنار نهر محاصره کنن و با شمشیر و نیزه و تیر افتادن به جان آن حضرت...یا حسین علیه السلام

مجتبی مصلحMTM
2014/11/03, 19:07
تنها صدای امشب ازدل هر ایرانی

یاحسین

samanzz
2014/11/03, 20:20
حالا مثلا سران سپاه سعد کشته می شدند بعد چی میشد..
مگر سریال جومونگ است یا مثلا ایرانی هستند مدام بکشند...
قیام عاشورا بجای واقعه عاشورا ساخته ذهن ایرانیهاست و هیچ جای تاریخ نیست سیاستمداران ایرانی بعضا عرب...برای قدرت طلبی...هدف را تشکیل حکومت دانشتند...در حالیکه اصلا چنین هدفی هیچ جای بعد از فوت محمد نبوده است...و الان با قدرت گرفتن حوزه نجف راه اسلام شیعه سیاسی از شیعه سنتی جدا می شود ..سیستانی خاری است در چشم حکام تهران....
مختار ابومسلم زید صفویه...فری بخوردگان شیطان بودند و هرگز قیامهایشان مورد تایید هیچ یک از امامان شیعی نبوده است..
در واقع تا 50سال پیش تفسیر غالب عاشورا این بود هرگز دست به قیام و شمشیر نمی زنیم ولو اینکه کشته شویم ...بعدا سالهای 40و50نظرات محیر العقول قایم برای براندازی امد...اگر هدف براندازی بنی امیه بود پس یزید مغز خر خورده بود از علی بن حسین طلب توبه کند و قاتلین را لعن نفرین و پاداشها را پس گیرد و همه شان را خانه نشین کند تا به دست مختار کشته شوند
بیعت نکردن با شورش کردن و براندازی فرق دارد...برای همین بجای شورش در مدینه حسین به سمت مکه رفت انجا خواستند بکشندش کوفه گفتند در پناه مانی رفت سمت کوفه..بعد به مردم کوفه گفت از سرزمینهای شما یعنی سرزمینهای اسلامی خارج می شویم....
دخالت در سیاست بای نحو کان در حکم محاربه با حسین بن علی است تنها پیام عاشوراست

ظاهرا منظورمو درست بیان نکردم. کشته شدن چند نفر مهم نیست
در اصل از اون جایی برای من سوال ایجاد شد که در نوحه ها و مداحی ها و سخنرانی ها از رشادت و جنگاوری حضرت اباالفضل خیلی صحبت میشه. خب این خصوصیات یه جایی باید مجال ظهور پیدا کنه. چرا این فرصت در اختیار حضرت قرار نگرفت؟

samanzz
2014/11/03, 20:21
امام حسین (ع) برای جنگیدن به کوفه نیامده بودند چون اونوقت زنان و اطفال را نمی آوردند برای همین به هیچ کدوم از 72 اصحابشون اجازه جنگ نمیدادند علاوه بر این اونا توان جنگیدن با 40000 نفر رو نداشتند بیشتر یاران امام هنگام نگهبانی از خیمه ها توسط تیر شهید شدند و عده ای طاقت بی احترامی های صحابه ابن زیاد رو نداشتند و یک تنه زدن به دل دشمن و شهید شدند حضرت ابالفضل (ع) هم برای جنگیدن نرفت برای پر کردن مشک آب رفت چون نه روز بود محاصره بودن و دیگه عباس (ع) طاقت العطش بچه ها رو نداشت و دشمن به فرمان فرماندهاش مسیر نهر را باز گذاشتن تا عباس ع رو کنار نهر محاصره کنن و با شمشیر و نیزه و تیر افتادن به جان آن حضرت...یا حسین علیه السلام

بله خب امروز شبکه 3 مقتل خوانی در کربلا رو نشون میداد که میگفت حدود 50 نفر از یاران امام در اولین حمله یزیدیان با تیر به شهادت رسیدند.

samanzz
2014/11/03, 20:33
3سال پیش در ایام محرم یکی از دانش اموزان رو که اسمش ابوالفضل بود مخصوصا آوردم پای تخته که مثلا درس بپرسم.
گفتم میدونی ابوافضل کی بود؟ سرگذشتش رو میدونی؟ جواب داد و مشخص شد که اطلاعاتش خوبه.
گفتم : اگه تو بجای حضرت در کربلا بودی و پیشنهاد امان نامه و فرماندهی سپاه و مقام حکومتی و پول و ثروت بهت میشد، رد میکردی؟ یا قبول میکردی و به امام حسین خیانت میکردی؟!
جواب داد: ما شاید نتونیم در اون شرایط مثل حضرت ابوالفضل درست تصمیم گیری کنیم، اما در همین زندگی عادی خودمون بارها در شرایط دوراهی قرار میگیریم که باید بین حق و باطل یکی رو انتخاب کنیم. مثال هم زد که در مورد روابط بچه محل ها بود و ... بگذریم

خداییش این همه پای سخنرانی های آقایون نشستیم دریغ از یه صحبت تاثیر گذار!!! دریغ از نشون دادن یه درس عبرت از عاشورا در ارتباط با زندگی روزمره !
بازم گلی به جمال این بچه 12 ساله

ehsangh61
2014/11/03, 21:07
امام حسین (ع) برای جنگیدن به کوفه نیامده بودند چون اونوقت زنان و اطفال را نمی آوردند برای همین به هیچ کدوم از 72 اصحابشون اجازه جنگ نمیدادند علاوه بر این اونا توان جنگیدن با 40000 نفر رو نداشتند بیشتر یاران امام هنگام نگهبانی از خیمه ها توسط تیر شهید شدند و عده ای طاقت بی احترامی های صحابه ابن زیاد رو نداشتند و یک تنه زدن به دل دشمن و شهید شدند حضرت ابالفضل (ع) هم برای جنگیدن نرفت برای پر کردن مشک آب رفت چون نه روز بود محاصره بودن و دیگه عباس (ع) طاقت العطش بچه ها رو نداشت و دشمن به فرمان فرماندهاش مسیر نهر را باز گذاشتن تا عباس ع رو کنار نهر محاصره کنن و با شمشیر و نیزه و تیر افتادن به جان آن حضرت...یا حسین علیه السلام

40000 نفر آدم؟؟؟؟؟؟/:.nono.:/کل ارتش مسلمین در جنگ با کشورهای دیگه اینقدر نبوده! 4000 نفر رو میشه آدم بهش فکر کنه و خلاف عقل و شعور نیست..در کل فکر می کنم فیلم زیاد می بینی نه؟
اینطور اغراق کردن بیشتر صدمه میزنه به مکتب

رهـــا
2014/11/03, 21:14
یک سوال:
با توجه به قدرت جنگاوری حضرت اباالفضل العباس، اگر ایشون به میدان میرفت با توجه آداب و سنن اون دوره میتونست بزرگان لشگر ابن سعد رو به مبارزه دعوت کنه و سرشناسان اونها رو به هلاکت برسونه.
اما این اتفاق نیفتاد و حضرت به گونه ای دیگر شهید شد. سوالی به ذهنم رسیده اینه که فلسفه ی اینگونه به شهادت رسیدن حضرت چیه؟ آیا رمز و رازی در این قضیه نهفته یا خیر؟ مایلم نظر دوستان رو بدونم

درود .چیزی کـه تـفـاوت دارد این است که ،از کــدام مـنظـر بــه وقـایـع اتـفـاق افـتاده نـگاه میکنیم ؟؟
عــاشـورا تـابلـوی عـشق اسـت.
اگـر بـخواهیم از مـنظـر تاریخی . نـظـامی ، استدلالی . مـنطـقی و و و .... بـدان نگـاه کـنیم . پــر از ابـهام و سـوال و شـاید تنـاقضات بـاشد .
اگـر بخـواهیم بـا دیـد عـاشـقـانه بـبـینیم همانگونه که شاعر فرمود "
عـقـل راه نـا امـیـدی کــی رود ؟ عـشـق بـاشد کـان طـرف بـا سـر رود !!
لاابالــی عـشق بـاشد ، نــی خـرد . عـقـل آن جـویـد کـزآن سـودی بـرد !!
اگـر فـرهاد کـوه کن هم میخواست با "عقل "به قضیه شیرین نـگاه کنه کـه خـودشو درگیر تیشه و کـوه بیستون نـمیکردو هزاران مورد عاشقانه دیگر در سراسر خلقت و هستی که با عینک استدلال عقلانی قابل درک نــیست .بـقول بـزرگی .. پـای استدلالیان چـوبین بـود . پای چوبین سخت بی تمکین بـود...

حـال اگـر رفتار یک عـاشق را برسی کنیم مـتوجه میشیم .
بــحـر مـواج کــرم کیـست ؟ کـه بـا تـشـنه لـبـی !
نـخـورد آب و دهـد آب لـب عـطـشان را .... چـقـدر قـابل احـترام است و جـاودانه در هـستی و شـایـد اگــر بـطرز دیگـری شهید میشد این اثـر گـذاری را نـداشت ....
"ایـن تابـلوی عشق " پــازلـ های بـسـیار زیادی داره که علاقـه مـندانش هـرکسی بـه گـوشهایی از این تابلو نـگاه میکنند و یـاد میگیرند .
بشخصه آن چـیزی که من در ارتـباط بـا آن بسیار مـتـاثر مـیـشوم .
غــربـت مـن عــصـر عـاشورا بــود...در اسـیـری زیـنـبـم تــنــهــا بــود !!!!
2511

گیلان
2014/11/03, 21:21
40000 نفر آدم؟؟؟؟؟؟/:.nono.:/کل ارتش مسلمین در جنگ با کشورهای دیگه اینقدر نبوده! 4000 نفر رو میشه آدم بهش فکر کنه و خلاف عقل و شعور نیست..در کل فکر می کنم فیلم زیاد می بینی نه؟
اینطور اغراق کردن بیشتر صدمه میزنه به مکتب
در منبر ملائی از عاشورا میگفت : که علی اکبر 13000 هزار نفر به درک واصل کرد , ابلفظل 31000هزار نفر, حر 17000هزار نفر و همینطور میگفت ومیرفت جلو ...جوانکی پای منبر نشسته بود گفت , حاجی اینطورکه تعدادشون از 72000 هزار نفر بیشتر شد !!
ملا گفت اشکالی ندارد , بگذار این پدر سوخته را بکشند

samanzz
2014/11/03, 21:54
در منبر ملائی از عاشورا میگفت : که علی اکبر 13000 هزار نفر به درک واصل کرد , ابلفظل 31000هزار نفر, حر 17000هزار نفر و همینطور میگفت ومیرفت جلو ...جوانکی پای منبر نشسته بود گفت , حاجی اینطورکه تعدادشون از 72000 هزار نفر بیشتر شد !!
ملا گفت اشکالی ندارد , بگذار این پدر سوخته را بکشند

حالا واقعا چند هزار نفر بودن؟ چند هزار نفر از شام اومده بودن؟ و چند نفر از کوفه؟

samanzz
2014/11/03, 22:00
امشب حاج آقا میگفت مثل اباالفضل پیرو ولایت باشید و پشت سر ولی فقیه حرکت کنید مخصوصا اونهایی که پست میگیرن... بعدش گفت یه عده ای میان به مقتضای زمانه دم از ولایت فقیه میزنند و بعد از اینکه به پست و مقام رسیدن در عمل با آمریکا مذاکره می کنند و دم از توافق با امریکا می زنند. بعد اضافه کرد که مصدق و شاه در برابر آمریکا تعظیم کردند ولی آمریکا به اینها خیانت کرد و محل نذاشت و ...

مگه ولی فقیه از تیم مذاکره کننده فعلی حمایت نکردن و تاییدشون نکردن؟؟؟!!!

علی علیزاده
2014/11/03, 22:18
منم این ایامو به همه مردم تسلیت میگم.....یا امام حسین

negarminavi
2014/11/03, 22:57
امام حسین (ع) در چنین شبی یعنی شب عاشورا،

از درگاه خداوند استغفار طلب کرد برای مردم گناهکار

پاسی از شب که گذشت با خداوند به راز و نیاز پرداخت و دوست و دشمن را دعا کرد

در روز عاشورا ،

ابتدا به معروف بزرگ که همانا ولایت امام زمان است دعوت کرد

سپس در هنگام ظهر نماز را نزد همگان گرامی داشت

و عصر عاشورا،

با خونش از منکر بزرگ که همانا پذیرش سلطه ظالمین و مستکبرین است، نهی کرد

سلام خداوند بر حسین و یارانش

PETROLEUM
2014/11/04, 00:22
سالها بود که توی مجالس عزاداری نرفته بودم :: اما امشب توی مسجد قدیمی محله خودمان رفتم ::
افراد مختلفی آمده بودند حتی آنهایی که به مسجد نمی آمدند و یا حتی افرادی که اعتقادات مذهبی چندانی هم نداشتند ::
این افراد وضعیت مالی خوبی هم داشتند (و اینجور نبود که بخاطر یک بشقاب غذا امده باشند !!) :: حتی منصب دولتی چندانی هم نداشتند که به خاطر شغلشان آمده باشند !!
بگذریم ....

بهرحال برایم واقعا" جالب بود که عشق به امام حسین ، اینهمه افراد را دور هم جمع کرده بود ::
و هنوز هم یک عده روانی معیوب هستند داخل جامعه ما ، و می گویند که اینهمه جمعیت عزادار ، همه شان بخاطر ظاهر سازی آمده اند یا گدایی غذا !!!

واقعا" مغز برخی افراد را نمیشه درست کرد و اینقدر پوک شده که دیگه از خواب بودن گذشته است ::: یکی نیست بگه آخه احمقها ! عزاداران توی آمریکا و اروپا و دهها کشور دیگر ، همه شون بخاطر ظاهر سازی اومده اند عزاداری می کنند ؟!!! اونها هم دنبال ظاهر سازی هستند یا دنبال یک بشقاب غذا ؟!! امیدوارم به حق این شب گرانقدر ، این افراد از خواب اصحاب کهف بلند شوند و بدانند که تاریخ این کشور با محرم گره خورده است
حتی ارمنی های مقیم تهران هم این رو فهمیدند !


قربانت بروم ای امام حسین که اینقدر در دلها نفوذ کرده ای که تا 1400 سال هم یادت از دلها نمی رود

PETROLEUM
2014/11/04, 00:31
عکس/ توزیع نذری یک مسیحی در تاسوعای حسینی (http://www.mashreghnews.ir/fa/news/359694/%D8%B9%DA%A9%D8%B3-%D8%AA%D9%88%D8%B2%DB%8C%D8%B9-%D9%86%D8%B0%D8%B1%DB%8C-%DB%8C%DA%A9-%D9%85%D8%B3%DB%8C%D8%AD%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%AA%D8%A7%D8%B3%D9%88%D8%B9%D8%A7%DB%8C-%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86%DB%8C)



http://forums.boursy.com/imported/2014/11/resized_780128_535-1.jpg (http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1393/8/12/780128_535.jpg)

mesbah1989
2014/11/04, 00:34
بسم الله الرحمان الرحیم.............ضمن التماس دعا و قبولی حاجت ها در این شب اشکبار عاشورا بایستی از یک انحراف فکری در افکار بعضی دوستان جلوگیری کنم............شاید بعضی ها تصور کنند واقعه ظهر عاشورا جنگ و پیکاری با نتیجه نامعلوم بود که می بایستی حتما جنگ به پایان میرسید تا سرانجام معلوم گردد!........خوب کی هست که شیعه باشه دانشگاه رفته هم باشه و نداند چه در پس و پیش کربلا گذشت !.......روزی که سفیر امام حسین(ع) مسلم ابن عقیل که داماد حضرت علی هم بود در کوفه نامردانه شهید شد روزی که حر و لشکر عمر سعد امد و اتمام حجت و شرح ماوقعه داد روزی که خیمه ها زدند و دیدند فوج فوج دشمن کینه توز دارد به صف دشمنان اضافه میشد و درمقابل فقط حبیب ابن مظاهر ان پیرمرد 80 ساله از مکه به کربلا امد و سر جمع با نوجوانان و پیرمردان کلا 70 تا 90 نفر نیروی امام حسین شدند کدوم عقل سلیمی تصور میکنه که صبح عاشورا از میدان رزم جان سالم میتونه به در ببره؟!!.........صبح عاشورا همه چیز مشخص بود از قبل............اما جواب اصلی که چرا حضرت عباس بن علی (ع) تا واپسین لحظات وارد میدان نشد و در نزدیکی خیمه ها در کنار امام حسین (ع) ایستاده بود این علت میباشد که: چه در دوران قبل و بعد اسلام در تمام جنگ ها اینطوری بود که یکی از اصلی ترین و همیشگی ترین جزهای لشکر علمدار لشکر بود که در واقع وظیفه اش روحیه دادن به لشکر و شناسنامه و اعتبار دادن به لشکر خودی بود و در دستش کتیبه یا استوانه یا نوشته و یا نمادی بود که نمی بایستی از دستش جدا میشد چون نشانه شکست و از هم گسستن لشکر بود و در کربلا علمدار لشکر حضرت عباس (ع) و از او لایق تر نبود و در نزدیکی خیمه ها کنار فرمانده لشکر هم ایستاده بودند و اماده حفاطت از خیمه ها و حرم بود خوب تا اخر هم ماندند تا اینکه خود حضرت امام حسین (ع) بعد نابودی اکثریت اصحاب خود به برادر خود حضرت عباس ماموریت اوردن اب از رود فرات را داد که از اینجا به بعد هم که همه میدانید.......مظلوم ابوالفضل......... لعنت الله علی قوم الظالمین (http://www.google.com/url?sa=t&rct=j&q=&esrc=s&source=web&cd=1&cad=rja&uact=8&ved=0CBwQFjAA&url=http%3A%2F%2Fheddayat.blogfa.com%2Fpost-41.aspx&ei=vOxXVKGVL86raaejgJgE&usg=AFQjCNEHkrl3B5mIOr5_bmb0KyxxB5Gxnw&sig2=PldfHXC1fK-Zrty6pnTjEA)........السلام علیک یا ابوالفضل العباس

PETROLEUM
2014/11/04, 00:43
«هاسمیک هاراطونیان» و نذر ابوالفضل (ع) (http://www.mashreghnews.ir/fa/news/359735/%D9%87%D8%A7%D8%B3%D9%85%DB%8C%DA%A9-%D9%87%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D8%B7%D9%88%D9%86%DB%8C%D 8%A7%D9%86-%D9%88-%D9%86%D8%B0%D8%B1-%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%A7%D9%84%D9%81%D8%B6%D9%84-%D8%B9)


بزرگراه رسالت، ابتدای خیابان شهیداستاد حسن بنا (مجیدیه)،مقصد، منزل آقای هاراطونیان، یکی از خانواده های ارامنه ساکن پایتخت. مسیر برای من آشنا بود اما حس و حالم نه!


http://forums.boursy.com/imported/2014/11/813739616055358-1.jpg

14سال است که بنا به مناسبت های مختلف این مسیر را می رفتم اما از محرم سال گذشته تا محرم امسال، بنا به دلیلی به نام «مشغله» که این روزها به توجیهی برای همه کم کاری های ما تبدیل شده مانع از این شده بود که سری به منزل دوست سابق دانشگاهی ام، «سرژیک» بزنم!

اولین باری نبود که برای مصاحبه به منزلی می رفتم و احساس می کردم به منزل دوستی که 14 سال است او را می شناسم و به قول خودمان نان و نمکی باهم خورده ایم بسیار راحت تراست از رفتن به خانه غریبه ای برای یک مصاحبه ژورنالیستی، اما اضطراب و استرس وجودم را گرفته بودوبرای هرقدمی که بر می داشتم هزار و یک جمله به ذهنم می آمد که برای سلام و علیک چه بگویم و برای آغاز طرح مساله و سوال پرسیدن از کدام در وارد شوم!

به هر حال بی آنکه بدانم چگونه کوچه ها را به هم پیوند زدم به در خانه رسیدم ودستم به روی زنگ واحدسه که کنارش بابرچسبی نوشته شده بود هاراطونیان لرزید، صدا اما آشنا بود، صدای گرم «سرژیک» دوست سال های دانشگاه و بعد از آن و دعوتی گرم به داخل با لفظ همیشگی اش که «خوش اومدی دادا».

پله ها را با مرور سلام و علیک و آغاز سخن گفتن طی کردم و بعد از دست دادن درآغوش گرم دوست سال های دانشگاه قرارگرفتم.«یااللهی»گفتم و وارد شدم، خانم هاراطونیان گرم نماز خواندن بود و من در سکوت و تعجب، گرم نگاه کردن، نمازش که تمام شد قبل ازآنکه سلامی بگویم،«سرژیک»کلامم را بریدوگفت:« خب داداش جان این هم فاطمه خانوم! خوش اومدی»، زبانم بین فاطمه خانوم و خانم هاراطونیان گیرکرده بودکه شنیدم:«سلام پسرم» و بی درنگ گفتم «سلام مادر جان، التماس دعا...»

samanzz
2014/11/04, 06:44
بسم الله الرحمان الرحیم.............ضمن التماس دعا و قبولی حاجت ها در این شب اشکبار عاشورا بایستی از یک انحراف فکری در افکار بعضی دوستان جلوگیری کنم............شاید بعضی ها تصور کنند واقعه ظهر عاشورا جنگ و پیکاری با نتیجه نامعلوم بود که می بایستی حتما جنگ به پایان میرسید تا سرانجام معلوم گردد!........خوب کی هست که شیعه باشه دانشگاه رفته هم باشه و نداند چه در پس و پیش کربلا گذشت !.......روزی که سفیر امام حسین(ع) مسلم ابن عقیل که داماد حضرت علی هم بود در کوفه نامردانه شهید شد روزی که حر و لشکر عمر سعد امد و اتمام حجت و شرح ماوقعه داد روزی که خیمه ها زدند و دیدند فوج فوج دشمن کینه توز دارد به صف دشمنان اضافه میشد و درمقابل فقط حبیب ابن مظاهر ان پیرمرد 80 ساله از مکه به کربلا امد و سر جمع با نوجوانان و پیرمردان کلا 70 تا 90 نفر نیروی امام حسین شدند کدوم عقل سلیمی تصور میکنه که صبح عاشورا از میدان رزم جان سالم میتونه به در ببره؟!!.........صبح عاشورا همه چیز مشخص بود از قبل............اما جواب اصلی که چرا حضرت عباس بن علی (ع) تا واپسین لحظات وارد میدان نشد و در نزدیکی خیمه ها در کنار امام حسین (ع) ایستاده بود این علت میباشد که: چه در دوران قبل و بعد اسلام در تمام جنگ ها اینطوری بود که یکی از اصلی ترین و همیشگی ترین جزهای لشکر علمدار لشکر بود که در واقع وظیفه اش روحیه دادن به لشکر و شناسنامه و اعتبار دادن به لشکر خودی بود و در دستش کتیبه یا استوانه یا نوشته و یا نمادی بود که نمی بایستی از دستش جدا میشد چون نشانه شکست و از هم گسستن لشکر بود و در کربلا علمدار لشکر حضرت عباس (ع) و از او لایق تر نبود و در نزدیکی خیمه ها کنار فرمانده لشکر هم ایستاده بودند و اماده حفاطت از خیمه ها و حرم بود خوب تا اخر هم ماندند تا اینکه خود حضرت امام حسین (ع) بعد نابودی اکثریت اصحاب خود به برادر خود حضرت عباس ماموریت اوردن اب از رود فرات را داد که از اینجا به بعد هم که همه میدانید.......مظلوم ابوالفضل......... لعنت الله علی قوم الظالمین (http://www.google.com/url?sa=t&rct=j&q=&esrc=s&source=web&cd=1&cad=rja&uact=8&ved=0CBwQFjAA&url=http%3A%2F%2Fheddayat.blogfa.com%2Fpost-41.aspx&ei=vOxXVKGVL86raaejgJgE&usg=AFQjCNEHkrl3B5mIOr5_bmb0KyxxB5Gxnw&sig2=PldfHXC1fK-Zrty6pnTjEA)........السلام علیک یا ابوالفضل العباس

سلام و صبح بخیر ... امیدوارم عزاداریهاتون قبول باشه
در مورد اون جمله ابتدای پستتون: خیالتون راحت . چه اشکالی داره ادم در مورد رویدادها پرسش کنه، کندوکاو کنه، بخواد بیشتر بدونه، عمیق تر بفهمه و به کنه قضایا پی ببره؟
هر سوالی نشونه مخالفت یا بی اعتقادی نیست. اتفاقا این سوال و جوابها باعث بصیرت بیشتر میشه... یه بار دیگه متن سوال منو بخونید متوجه میشید که این سوال برای یادگیری و فهم مساله مطرح شده، نه قصد دیگه ای

به هر حال ممنون از ارائه نظرتون... داریم استفاده می کنیم از نظرات همه دوستان از جمله شما...

من سوال زیاد دارم. یکیش اینه: همیشه شنیدم امام حسین در روز عاشورا، نماز ظهر رو اول وقت به جماعت برگزار کرد. دقت کنید: نماز ظهر، نه نماز ظهر و عصر
سوال من اینه که از کی و چگونه رسم شد که ما شیعیان نماز هارو با هم جمع کنیم؟؟؟ یک روند تاریخی یا اجتماعی باید باعث این پدیده شده باشه.
من بارها در جاهای مختلف این سوالو پرسیدم، اما جوابهایی که گرفتم، روایت هایی که نقل شده از پیامبر، همه بیانگر این مساله بوده که میتوان نمازها رو با هم جمع کرد. مانعی ندارد. اینجوابها در لفافه این معنی رو دارن که اصل همان جدا خوندن نمازهاست.


ممنون میشم نظرتونو در این مورد هم بگین.

PETROLEUM
2014/11/04, 12:48
تصاویر مربوط به دیروز و امروز می باشد ::
سلام بر حسین


http://forums.boursy.com/imported/2014/11/c630f574659198e3eaf00763008192a7-1.jpg



http://forums.boursy.com/imported/2014/11/4694c8c191fa5ea98504289a1fe4d597-1.jpg






http://forums.boursy.com/imported/2014/11/b055a73162f059ba5a822727714a6575-1.jpg





http://forums.boursy.com/imported/2014/11/b1ba706d3a8fec497063a651498dd1cc-1.jpg

hosyn
2014/11/05, 09:42
فرجام قاتلان امام حسین علیه السلام و یارانش + جدولhttp://shia24.com/%D9%81%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D9%85-%D9%82%D8%A7%D8%AA%D9%84%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87-%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85-%D9%88-%DB%8C%D8%A7/

sorena
2014/11/05, 14:01
40000 نفر آدم؟؟؟؟؟؟/:.nono.:/کل ارتش مسلمین در جنگ با کشورهای دیگه اینقدر نبوده! 4000 نفر رو میشه آدم بهش فکر کنه و خلاف عقل و شعور نیست..در کل فکر می کنم فیلم زیاد می بینی نه؟
اینطور اغراق کردن بیشتر صدمه میزنه به مکتب


شما انگار فیلم زیاد میبینی که دو دقیقه فرصت نداری فکر کنی!
70 هزار کوفی از امام دعوت کردن برای حفظ جانش که یزید قصد ترورش را داشت بیاد کوفه... امام هنوز به کوفه نرسیده نظرشون عوض شد بیشتر از نصفشون فریب ابن زیاد رو خوردن و شمشیر برداشتن و به کربلا اومدن و جلوی راه امام را سد کردند
سعی کنید مطالعه تون رو بیشتر کنید آدم با فیلم دیدن به جایی نمیرسه
در ضمن در فتوحات عمر با حضور امام علی ع قریب به سه هزار کیلومتر از افغانستان تا فلسطین به ممالک اسلامی اضافه شد چیزی حدود 3 میلیون نفر سرباز تحت فرمان عمر بودند اینا رو گفتم باز جای دیگه سوتی ندی

hosyn
2014/11/07, 16:31
تصاویر عشق به ابا عبدالله حسین در قلب منچستر (http://www.boursenews.ir/fa/news/137865/%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D9%88%DB%8C%D8%B1-%D8%B9%D8%B4%D9%82-%D8%A8%D9%87-%D8%A7%D8%A8%D8%A7-%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D9%82%D9%84%D8%A8-%D9%85%D9%86%DA%86%D8%B3%D8%AA%D8%B1)

http://www.boursenews.ir/fa/news/137865/%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D9%88%DB%8C%D8%B1-%D8%B9%D8%B4%D9%82-%D8%A8%D9%87-%D8%A7%D8%A8%D8%A7-%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D9%82%D9%84%D8%A8-%D9%85%D9%86%DA%86%D8%B3%D8%AA%D8%B1

مجيد رادمنش
2014/11/08, 01:07
سخنرانی سید حسن آقامیری:

http://www.aparat.com/v/1TLNV/سخنرانی_سید_حسن_اقامیری_درب اره_اسید_پاشی

http://bidarbash.net/1485/اسید.html

http://bidarbash.net/

milad97
2014/11/08, 01:27
با تشکر از مجید اقا
لینک بالا برای من باز نشد و با این لینک فایل صوتی برای دانلود باز شد

دانلود (http://http://dl.bidarbash.net/Audio/S%20.%20Hasan%20Aghamiri%20-%20Acid.mp3)

مخبرالدوله
2014/11/08, 20:27
http://tehran.haj.ir/Public/News.aspx?ID=NDcx

mhjboursy
2014/11/08, 21:17
خیلی دوستت دارم آقا


السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین

mhjboursy
2014/11/08, 21:21
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند

آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند؟؟؟؟؟

http://forums.boursy.com/imported/2014/11/kimia-1.jpg

milad97
2014/12/12, 18:32
http://forums.boursy.com/imported/2014/12/28488_736-1.jpg

milad97
2014/12/12, 18:39
http://media2.afsaran.ir/rdvh6tRG.mp4

ایمان یعنی این دختر معلول عراقی( پیاده روی "اربعینــــــ ــــــــــــ ــــــــــــ ـ) "

negarminavi
2014/12/12, 18:59
مرحوم شيخ طوسي(ره) روايتي از امام حسن عسكري(ع) نقل كرده اند:

«علامت مؤمن (شيعه) پنج چيز است:

1- نماز 51 ركعتي (17 ركعت واجب و 34 ركعت مستحبي و نافله)،
2- زيارت اربعين،
3- انگشتر در دست راست،
4- پيشاني را در سجده بر خاك نهادن و
5- بسم الله الرحمن الرحيم را بلند گفتن.»

tom cruise
2014/12/12, 19:55
......
در ضمن در فتوحات عمر با حضور امام علی ع قریب به سه هزار کیلومتر از افغانستان تا فلسطین به ممالک اسلامی اضافه شد چیزی حدود 3 میلیون نفر سرباز تحت فرمان عمر بودند......
سه میلیون نفر تحت فرمان بودند ولی مرد جنگی نبودند
قسمت شرقی خلافت را کوفه اداره میکرد...و غربیش دست شام بود...دو سپاه برای سرکوب شورشها همیشه در انجا بودند...
این مردم تحت حکومت مثل ایران اکثرا زرتشتی و..بودند و خراج میدادند..یا جزیه...هر وقت خبر جنگ بین اعراب به گوششان می رسید شورش میکردند در زمان حکومت علی دو بار ایرانیها شورش عظیم کردند که دفعه دومش را زیاد پدر همین عبید الله سرکوب کرد...عدم مالیات دهی ایرانیها سبب شد خلافت کوفه ضعیف شود...و هزینه جنگ با معاویه زیاد شود...
ولی شهر کوفه از نظر تعداد نیرو بزرگ بود.در صفین50هزار نیرو داشت از این شهر.....همه هم جنگی بودند ..منتها شاخشان را حجاج بن ییوسف شکست...و برای همیشه کوفه از رونق افتاد...
البته در جنگ فرق ندارد طرف مقابلت20برابر یا200برابر باشد چه4000باشی یا 400هزار در مقابل مثلا500نفر نتیجه یکیست....این سپاه هم برای فتح طبرستان تدارک دیده شده بود نه برای جنگ با حسین...بزرگیش هم برای همین است و گرنه برای 600نفر کسی سپاه 30هزار نفری نمی برد که هزینه اش سر بفلک بزند

tom cruise
2014/12/12, 20:02
روز بروز بر قدرت حوزه نجف اضافه خواهد شد همینطور عراق و....
خوشم می اید اعراب همیهش منافعشان را نگاه میکنند و به تعهدشان به مردمشان پایبندند ..همین عراق در تحریم هر کشوری ایران را تحرمی کرد گفت ما می فروشیم..تازگی هم قیمتش را کم کرد....
ولی مهم این است تفکرات دین از سیاست جدای خویی و سیستانی....کابوس ایرانیهاست...کابوسی که سعی وافر دارند در عراق نفوذ کنند تا مبادا قیومیت جهان تشیع از دست ایران خارج شود...
در واقع نظام چند سالی در گیر تحریم و سیاست داخلی هست ولی بزودی با انبوه از مردم و طلابی مواجه می شود که از نجف برگشتند انوقت خدا بداد قم و..برسد...
در واقع حوزه نجف مزد 25سال تحمل صدام و..و عدم ترک عراق را گرفت...در واقع شعار ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند برازنده سیستانی و خویی است و لاغیر...اینها حاضر شدند بمیرند در عراق ولی برای سیاست و حکومت به ایران نیایند....خدا هم بهتر می دانست باز کردن راه کربلا به چه کسانی بدهد و به چه کسانی ندهد....
در واقع در جهان اسلام دیگر رقابت بین وهابیون و اخوان المسلین و حوزه قم نیست ...یک میدان جدید بین عراق ایران باز شده است که صدایش ده سال دیگر در می اید

rajabi
2014/12/12, 20:05
اینو در تاپیک هر چه می خواهد دل تنگت بگو گذاشتم ولی خوب اون تاپیک بازدید کننده نداشت جز یه نفر حالا اینجا میذارم تا دوستان استفاده کنن

السلام علیک یا اباعبدالله
به مناسبت اربعین حسینی

dl.pop-music.ir/music/1393/Aban/Hamed%20Zamani%20And%20Reza%20Helali%20-%20Emam%20Hosein.mp3



dl.pop-music.ir/music/1393/Aban/Hamed%20Zamani%20And%20Reza%20Helali%20-%20Emam%20Hosein%20%28128%29.mp3

mhjboursy
2014/12/13, 10:07
السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ

PETROLEUM
2014/12/13, 10:47
سلام برحسین

:: این عکس دیشب هست :: بین الحرمین


http://forums.boursy.com/imported/2014/12/111b89456f4c4cbfe624338697020817-1.jpg

PETROLEUM
2014/12/13, 11:39
پر بیننده ترین عکسهای اربعین حسینی

http://forums.boursy.com/imported/2014/12/D8B2D8A7D8A6D8B1D8A7D98620D8AED8B1D8AFD8-1.jpg

http://forums.boursy.com/imported/2014/12/D9BEDB8CD8A7D9852020D8B4DB8CD8B9DB8CD8A7-1.jpg

http://forums.boursy.com/imported/2014/12/D8ADD8B2D8A820D8A7D984D984D98720D8AFD8B1-1.jpg

http://forums.boursy.com/imported/2014/12/D986D8B0D8B1DB8C20D9BEDB8CD8B1D8B2D986-1.jpg

http://forums.boursy.com/imported/2014/12/D8A8DA86D98720D8B4DB8CD8B120D8B4DB8CD8B9-1.jpg

http://forums.boursy.com/imported/2014/12/D8B4DB8CD8B1D8A8DA86D987-1.jpg

http://forums.boursy.com/imported/2014/12/D986D8A7D98620D8B9D8B1D8A8DB8C-1.jpg

http://forums.boursy.com/imported/2014/12/D8AAD985DB8CD8B2DB8C20D8B2D8A7D8A6D8B1D8-1.jpg

http://forums.boursy.com/imported/2014/12/D8B4DB8CD8B9D98720D8B9D8B1D8A7D982DB8C-1.jpg

http://forums.boursy.com/imported/2014/12/D8B2D8A7D8A6D8B120D8AED8A7D8B5-1.jpg

http://forums.boursy.com/imported/2014/12/D8B4DB8CD8B120D8B4DB8CD8B9D987-1.jpg

http://forums.boursy.com/imported/2014/12/D984D8ADD8B8D98720D988D8B1D988D8AF20D8A8-1.jpg

http://forums.boursy.com/imported/2014/12/D8AAD8A7D8A8D984D98820DAA9D8B1D8A8D984D8-1.jpg


سلام بر اباعبدالله الحسین

PETROLEUM
2014/12/13, 17:44
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین

http://forums.boursy.com/imported/2014/12/uhms6lwvhegqr7dohaf6-1.jpg (http://8pic.ir/)

http://forums.boursy.com/imported/2014/12/5au0gnop9rdrwhdl55dp-1.jpg (http://8pic.ir/)

http://forums.boursy.com/imported/2014/12/u1c93bknbgdx8mx7gw7e-1.jpg (http://8pic.ir/)

http://forums.boursy.com/imported/2014/12/cgbxxk2o08vwo5nhr7dz-1.jpg (http://8pic.ir/)

http://forums.boursy.com/imported/2014/12/zigr8iv2f32b7pr5cvme-1.jpg (http://8pic.ir/)

این عکسها مربوط به امروز می باشند :: تعداد تقریبی عزاداران ، حدود 20 میلیون نفر می باشد

ببینم داعش اگر عرضه داره بیاد اینجا بمب بذاره و سر این عزاداران را ببره ::
کل هنر این فرقه این بود که یک گوشه ای حمله می کردند که خلوت بود و مردم مظلوم اونجا رو گیر میاوردن و می کشتند ::

گیلان
2014/12/13, 18:08
به نظر من اگر آمریکا مداخله نمیکرد الانه اکثرا در گوشه ایی خزیده بودند ! و دیدیم که فتوای هم کاری پیش نمیبرد تا اینکه داعش کم مانده بود وارد بغداد شود و احتمالا از سمت کردستان تهدیدی جدی برای ایران , ...!
الانه که آمریکا با متحدانش در کوبانی و کردستان و عراق و سوریه , داعش را سر جایش نشاند و تضعیف شده , شیعه هم جرات عرض اندام پیدا کرده و رجز میخواند !
.
.
حالا تاریخ گذشته را میشود پس و پیش کرد و تحریف نمود ! اما داعش در زمان حال دنیا اتفاق افتاده و همه دنیا پیگیر و نظاره گر اخبار و چند و چونش هستند ;)

PETROLEUM
2014/12/13, 20:03
آره والا اگر این کمکهای انسان دوستانه آمریکا ! از فضا و هواپیما به داعش نبود ، گوشه ای خزیده بودند !!!
هزاران میلیارد دلار هم که خرج داعش حرامزاده بکنند نمی توننند با این جمعیت 20 میلیونی عزادار مقابله کنند :: نمونه هاش هم زیاد بوده توی این کشور خودمان :: سال 73 بمبگذاری توی حرم امام رضا چه نتیجه های داشت ؟ زائران کم شدند ؟!!

tom cruise
2014/12/13, 20:23
به نظر من اگر آمریکا مداخله نمیکرد الانه اکثرا در گوشه ایی خزیده بودند ! و دیدیم که فتوای هم کاری پیش نمیبرد تا اینکه داعش کم مانده بود وارد بغداد شود و احتمالا از سمت کردستان تهدیدی جدی برای ایران , ...!
الانه که آمریکا با متحدانش در کوبانی و کردستان و عراق و سوریه , داعش را سر جایش نشاند و تضعیف شده , شیعه هم جرات عرض اندام پیدا کرده و رجز میخواند !
.
.
حالا تاریخ گذشته را میشود پس و پیش کرد و تحریف نمود ! اما داعش در زمان حال دنیا اتفاق افتاده و همه دنیا پیگیر و نظاره گر اخبار و چند و چونش هستند ;)
الان مردم می فهمند بوش با چه جانورهایی طرف بود در عرق
الان که رفتند اسم درکردند و شدند داعش...
خوشبختانه بودجه خوبی برای داعش و حمایت از کردها در کنگره تصویب شد ..اگر کردها به سلاح سنگین مجهز شوند براحتی داعش را عقب می رانند...
کردها لیبرالترین و منطقی ترین قوم خاورمیانه هستند حتی اردوغن و ترکها هم به پای انها نمی رسند..اینها تنها کسانی هستند به یاری ایزدیان در کشتار داعش برخواستند...
امروز هم داعش یک هلیکوپتر دیگر ارتش عراق در سامرا را سرنگون کرده و حلقه محاصره سامرا را تنگتر کرده است...
جالب است حوزه نجف علیرغم کشتار صدها هزار نفری شیعیان..خرابی اماکن مقدس....از مسیر خود عقب نمی رود و فکر تشکیل حکومت اسلامی نمی رود بر عکس ایرانیها که اگر یک سطل زباله کسی اتش میزد میگفتند محارب است و ....مراجع عراق تاکنون ارتش را مامور سرنگونی داعش کردند و جهاد دفاعی فتوی دادند...هرچند ابشخور حرکات داعش دخالتهای ایران و سعی بر سلطه بر عراق است چیزیکه خشم جهان تسنن را بر می انگیزد...
کلهم بعضیها از اب گل الود میخواهند ماهی بگیرند خصوصا در ایران....اینها برای پول حتی مقدسات مردم را به مسخره و بازی سیاست و..میگیرند خوشبختانه نسل مداحان و روضه خوانان مذهبی صرف که غیر سیاسی باشند رو به ازدیاد و سیاسیون مداح و مذهبی به عبارتی درباری ریشه کن می شوند...چون مردم اینها را طرد میکنند هرجا مداح و روضه خوانی امسال کلام سیاسی در کرده توسط مردم سرزنش شده..و این سراغاز تغییرات عظیم است

PETROLEUM
2014/12/13, 20:47
به نظر من اگر آمریکا مداخله نمیکرد الانه اکثرا در گوشه ایی خزیده بودند ! و دیدیم که فتوای هم کاری پیش نمیبرد تا اینکه داعش کم مانده بود وارد بغداد شود و احتمالا از سمت کردستان تهدیدی جدی برای ایران , ...!
الانه که آمریکا با متحدانش در کوبانی و کردستان و عراق و سوریه , داعش را سر جایش نشاند و تضعیف شده , شیعه هم جرات عرض اندام پیدا کرده و رجز میخواند !
.
.
حالا تاریخ گذشته را میشود پس و پیش کرد و تحریف نمود ! اما داعش در زمان حال دنیا اتفاق افتاده و همه دنیا پیگیر و نظاره گر اخبار و چند و چونش هستند ;)


چه ربطی به موضوع داشت !
صحبت من چیز دیگری بود ...
برای مثال زمانی که داعش ایزدی ها و هزاران نفر دهات را در کوههای سنجار مثل گوسفند دنبال میکردند , مردها را میکشتند و زنها و دختران را برای کنیزی و سکس و برده فروشی به غارت میبردند ,!... در بین شیعیان تنها قیمت سوراخ موش روز به روز بالاتر میرفت ...
بعد از جریحه دار کردن غرور و شوکت امریکا ,( بعد از آن سربریدن های خبرنگاران که اتفاقا شما هم فریم به فریم کارشناسی میکردید;) ) , و البته عجز و التماس دولت قدیم وجدید عراق , تنها با گوشه ایی از قدرت هوایی ترمز داعش را کشیدند تا مسلمانها را خر فهم کنند که جان یک امریکایی برابری نمیکند با دیگر ملتها و هر شخص و گروهی تعرض کند سزایش جز مرگ و نابودی نخواهد بود !....
در این وسط هم شیعه و سنی و دیگر قبایل هم از سوراخها در آمدند تا کمی آبرو و حیثیت بر باد رفته و نداشته شان را در عراق ترمیم کنند !
.
حالا این وسط چه ربطی به امام رضا داشت را بنده متوجه نمیشوم از این پراکنده گویی !

خب منظور شما از خزیدن چه افرادی بود ؟! جمعیت عزادار فعلی ؟ خب مثال تاریخ برایتان زدم تا بدانید فرستان تروریست اجاره ای هم نمی تواند جلوی عزاداری ها را بگیرد و تازه نتیجه معکوس دارد برای رژیم حرامزاده سعودی ::: ربطش را متوجه شدید با حرم امام رضا ؟

غرور و شوکت آمریکا با اون فیلم قلابی (دستپخت خودشون با اون دوربین Full HD) جریحه دار شد ؟ خاک بر سر دولتی که قدرتش با یک فیلم جریحه دار شود ! خب این فیلم لازم بود برای توجیه و خر کردن افکار عمومی مردم دنیا :: هیچ کدام هم از نهادهای امنیتی مطرح آمریکا ، آن فیلم را نه تایید کردند و نه تکذیب !
البته این بحث را در تاپیک دیگری بکنیم ، بهتر می باشد

m.hossein
2014/12/13, 20:51
البته این بحث را در تاپیک دیگری بکنیم ، بهتر می باشد


پس لطفا ادامه ندهید . ممنون

وحید 20
2014/12/13, 23:41
حسین(ع) قیام‌کرد تا مردم بدون لکنت‌زبان سؤال‌کنند

گروه سیاسی: «عماد افروغ» نویسنده و جامعه شناس در یك سخنرانی‌ ریشه‌های قیام عاشورا را تبیین و به تشریح هشت ویژگی اصیل قیام اباعبدالله الحسین (ع) پرداخت. متن سخنرانی وی به شرح ذیل است:

اولین درسی که می توان از این واقعه از ابتدا تا انتها و اتفاقات و شعارهای ایشان گرفت و بهترین روش هم برای فهم هر شخص و اندیشمند و رهبری، رجوع به افکار و گفتار و اعمال اوست، درس عزت و کرامت انسانی است. عزیزان و جوانان، این عزت و کرامت انسانی هم تنها مربوط به امام حسین(ع) نیست، مربوط به همۀ انسان هاست. انسان، کریم است، هم خودش باید قدر کرامت خود را بداند و هم باید نسبت به دیگری برخورد کریمانه داشته باشد.

خداوند می فرماید من از روح خود در انسان دمیدم( و نفخت فیه من روحی) و آیت الله جوادی آملی می فرمایند که یک روح نفخی و یک روح تأییدی داریم. روح نفخی متعلق به همۀ انسان هاست و روح تأییدی متعلق به کسانی است که این قوه را به فعلیت رسانده اند، اما همه ما برخوردار از این قوه و استعداد هستیم. پس ما کریم هستیم. شما ببینید در جای جای مختلف که امام حسین(ع) سخن گفته‌اند پیام حیات عزیزانه خود را مطرح کرده اند، از باب نمونه به چند تای آن اشاره می‌کنم.

انی لا اری الموت الّا اسعاده و الحیات مع الظالمین الّا برما (مرگ با عزت، زندگی جاوید است. زندگی با ذلت و همراه با ظالمان، چیزی جز مرگ نیست) و یا در جایی دیگر، الموت اولی من رکوب العار و العار اولی من دخول النار (مردن از ننگ و ذلت پذیری بهتر و ذلت پذیری بهتر از داخل شدن در آتش است) و یا موت فی عز خیر من حیاة فی ذل (مرگ با عزت و آزادی بهتر از زیستن در ذلت است)

یا در جایی دیگر خطاب به عبیدالله بن زیاد می‌فرمایند: الا و ان الدّعی ابن الدّعی قد رَکَزَ بین اثنتین، بین السلّه و الذّلّه و هیهات منّا الذّلّه (این زنا زاده فرزند زنا زاده، امر را بر من دائر بین شمشیر و ذلت کرده است. یا بیعت کن و تن به خواری و ذلت ده و یا بجنگ و هیهات منا الذله) و یا در جایی دیگر و در همان ابتدای حرکت و در مدینه می گویند: مثلی لا یبایع مثل یزید( مثل منی با مثل یزید بیعت نخواهد کرد). این «مثل منی» با «مثل یزیدی» بیعت نخواهد کرد یعنی چه؟ حسین کیست و یزید کیست؟ با حسین شناسی و یزید شناسی است که معنای این عبارت را بهتر می فهمیم.

حال با فرض اینکه فهمیدیم که پیام امام حسین(ع)، حیات عزیزانه است ببینیم عزت چیست؟ عزت در لغت به معنای نفوذ ناپذیر و محکم بودن است، یعنی راحت نشود در فرد عزیز نفوذ کرد و او را خرید. نه اینکه قیمتش بالا باشد، اصولاً نمی توان او را خرید. مبلغش قابل وصف نیست، با دنیا نمی توان او را معامله و معاوضه کرد. وقتی می گویند ارض عزیزه، یعنی زمینی که آب در آن رخنه نمی کند، محکم و سفت است. عزت به سادگی هم به دست نمی آید. همه شما هم می دانید عزت چیست. در فطرت شما به ودیعه گذاشته شده است، «فالهمها فجورها و تقوایها».

اما کیست که پایش بایستد و نلغزد؟ کیست که هم خودش را عزیز بدارد، هم دیگری را؟ بحث بسیار مهمی است. خود شما می دانید من چه می گویم. جاهایی بوده که شما جور دیگری فکر می کردید، اما بنا به جهات و بنا به دلایلی که موجه هم نبوده، متأسفانه از فکر و حالت شهودی خود خارج شده‌اید. در ارتباط با این مفهوم و این معنا می‌توانیم به قرآن کریم رجوع کنیم تا قرآن به ما بگوید عزت چه جایگاهی دارد. از طریق آیات قرآن کریم متوجه می شویم که سر منشأ واقعی و ذاتی عزت، خداوند است، فللّه العزة جمیعا، ویا العزة لله و لرسوله و للمؤمنین. عزت فقط از خداست. از کس دیگر عزت مخواه، فکر نکن اگر به دیگری که هیچ ربط و اتصالی به خدا ندارد نزدیک شوی، عزیز می شوی. نه، اتفاقاً ذلیل می شوی.

عزت را از اشخاص عنوان دار اعتباری به دست نیاور، جستجو نکن، فقط با خدا پیوند ببند، تعهد به او داشته باش، اتصال به او داشته باش، عزیز می‌شوی. امام علی(ع) نیز به همین مضمون اشاره می‌کند که العزیز به غیر الله ذلیل. اگر به غیر خدا بخواهی عزتی به دست بیاوری، در واقع ذلت به دست خواهی آورد.

مسئله دیگری که در فهم عزت به ما کمک می کند، از باب تُعرف الاشیاء به اضدادها، فهم مفاهیم مقابل عزت است. معنای کلمه را از روی ضد آن بهتر می توان به دست آورد. ببینیم عزت در برابر چیست و آن چیز را بفهمیم تا عزت بهتر فهمیده شود. عزت در برابر خفت و خواری است. آیه ای از آیات قرآن را که با آن زندگی می کنم را خدمت شما تقدیم می کنم تا معنای عزت بهتر فهمیده شود. «فاستخف قومه فاطاعوه انهم کانوا قوماً فاسقین»، فرعون قوم خود را خوار کرد، آنها هم اطاعت کردند چون فاسق بودند. یعنی اگر فاسق نبوند اطاعت نمی کردند. یعنی چه؟ عزیزانی که مدیر هستید، عزیزانی که مسئول هستید، از این آیه عبرت بگیرید. فاستخف قومه فاطاعوه انهم کانوا قوماً فاسقین، یعنی فاسق را باید خوار کرد تا اطاعت کند و بالعکس مؤمن را باید عزیز داشت تا اطاعت کند. از این منظر، این آیه اوج عزت است. اگر بر مؤمن حکم می‌رانی عزیزش بدار و اگر او در برابر مدیریت خفت بار تو طغیان نکرد، بدان که مؤمن نیست. من بحث سیاسی ندارم، ضمن انکه برای من بحث سیاسی و غیر سیاسی ندارد.

سال‌ها پیش وزیری پیش بنده آمد. گفت: تصور می کنی فلان مطلب در فلان جا بحث شده است؟ گفتم: اگر نشده که واویلا و اگر هم شده و شما سکوت کرده‌اید وامصیبتا. چرا چیزی نگفتید؟ گفت: مگر می‌شد حرف زد. گفتم: کاغذی بر می داشتید و می نوشتید: بسم الله الرحمن الرحیم، خداحافظ. ما توقع داریم، توقع داریم هم مدیران ما مدیریت مؤمنانه را فهم کنند و هم کارمندان و زیردستان متوجه طغیان مؤمنانه باشند.

چند نکته مهم هم در مورد عوامل عزت آفرین. چه عواملی باعث می شوند که این عزت در ما تقویت شود؟ با توجه به فرصت اندک، سریع عرض می کنم: یکی همین بحث طاعت و بندگی و تقواست که هرچه بیشتر باشد عزت شما هم بیشتر می‎شود. اما عامل دیگر قناعت است. هرچه قانع تر، عزیزتر. هرچه چشم و دل سیرتر، عزیزتر. نمی گویم حق خود را نشناس و نگیر. حتی اگر کسی بنا به جهاتی جعل و تخلفی کرده، می توانی حرفت را بزنی و اعتراضت را بکنی، اما هیچ وقت به مال کسی حریص مباش.

آنهایی که زبان سرخ دارند، قانع اند. سال ها پیش در زمان جنگ و در جبهه ها برادری به بنده گفت: حدیثی بخوان. حدیثی خواندم و ان را هم اکنون، تقدیم شما می کنم. معنایش این است که قانع باش تا عزیز شوی. «اقنع تعز». حدیث از رسول گرامی(ص) در نهج‌الفصاحه است. امتحانش کنید. تلاش کنید تا چیزهایی به دست آورید، در حدی که یک زندگی متوسط و آبرومند داشته باشید، اما حریص نباشید و به مال دیگران طمع نداشته باشید. آن قدر کریم باشید که به چشم نیاورید. آن گاه خواهید دید چه عزتی به دست خواهید آورد و این یک سرمایه بزرگ برای شما خواهد بود. نزد مردم عزیز می شوید. امتحان کنید، هرچند امتحان هم کرده اید. از شاعر شیرین سخن، سعدی شیرازی شعری در وصف شما بخوانم: بخسبند خوش روستایی و جفت به ذوقی که سلطان در ایوان نخفت. حواستان جمع باشد شعرا و بزرگان ما یک چنین تلقیی از شما دارند. اینکه شما به خاطر قناعتتان راحت می خوابید، اما تصور نکنید اگر صرفاً در گرو داشتن و داشتن و داشتن بیشتر باشید راحت هم می خوابید. یا در جایی دیگر می گوید: آنان که غنی ترند محتاج تراند.

امام حسین(ع) با خدا معامله نکرد
امام حسین(ع) مظهر بندگی تام و تمام است. یک ذره تردید وجود ندارد. یقین مطلق است. هرچه امام حسین(ع) به ظهر عاشورا نزدیک تر می شد چهره برافروخته تر می شد. بالاخره لحظه وصال هم رسید. لحظه غرق شدن و پیوستن به خدای تبارک و تعالی و اهداف غایی رسید. ببینید اینجا حال امام حسین(ع) این گونه است. شاد است، تا شادی را چگونه تفسیر کنیم. شاد شاد است و اگر چیزی می گوید از باب اتمام حجت و روشنگری است. همین شادی را ما در خطبه حضرت زینب(س) در دربار یزید شاهد هستیم. با آن همه اسارت و مصیبت، وقتی با سرهای بریده روبرو می شود و مورد سؤال قرار می گیرد که اوضاع را چگونه می بینی؟ با کمال غرور و افتخار می گوید: و ما رأیت الا جمیلا، جز زیبایی نمی بینم.

این زیبایی را در کنار چهره برافروخته امام حسین(ع) بگذارید، از یک جنس است. در واقع، عبودیت حضرت اباعبدالله(ع) از جنس عبودیت ناب و عبادت احرار است، همان عبارتی که حضرت امیر(ع) به کار می‌برند که سه طایفه به عبادت خدا مشغول اند. گروهی به طمع بهشت، گروهی از ترس جهنم و گروهی از سر عشق به او و خود او. یعنی خود حقانیت خدا برایشان موضوعیت دارد و این عبادت احرار و آزاده‌هاست، آنهایی که در اطاعت خدا نمی خواهند وارد معامله شوند. نمی گویم معامله هم نکنید. افراد و اقشار متفاوتند و بعضی از سر معامله با خدا به فرامینش تن می دهند. اما برخی نیازی به معامله ندارند. آن قدر غرق در خدا هستند که اگر بهشت و دوزخی هم در کار نبود در ایمان آنها خللی وارد نمی شد. و این عبادت اشخاص بسیار خاص است که از هر چیز غیر خدا و غیر خدایی بریده و جز خدا نمی اندیشند، نمی بینند و نمی پویند.

اوج انفاق و نوعدوستی ایثارگرانه
برادران مسیحی ما معتقدند که حضرت مسیح(ع) آمد تا انسان ها را بعد از هبوط از بهشت نجات دهد، حال به تثلیثی که باور دارند کار ندارم، اینکه خداوند در قالب مسیح(ع) متجسد شد. آمد تا راه و رسم زندگی خوب را به آنها بیاموزد. حضرت مسیح(ع) آمد تا با تحمل رنج و مصیبت و با انفاق زندگی و جان خود، نجات بخش دیگران باشد. ما انفاق را قبول داریم، برادران و خواهران ارجمند، بالاترین فعل اخلاقی انفاق است، بالاتر از عدالت فردی است. شما در عدالت فردی می توانید مقابله به مثل کنید یا تاوان بگیرید، اما اینجا مسئله گذشت از حق خود و حتی اعطاء حق خود به دیگری مطرح است. حتی از اصل طلایی اخلاق(آنچه برای خود می پسندی برای دیگران هم یپسند) هم بالاتر است. اینجا چیزی را برای دیگری می پسندی که برای خودت نمی پسندی، از حق خودت می گذری تا دیگری نجات پیدا کند.

امام حسین(ع) هیچ خودخواهی ندارد. این نوعدوستی با انفاق گره خورده و بالاترین مرتبه آن هم ایثار است که انفاق جان است و همه مصائبی که برادران مسیحی ما مطرح می کنند، ما در امام حسین(ع)، بیشتر و جانکاه تر آن را سراغ داریم. اگر حضرت مسیح(ع) به صلیب کشیده شد که طبق نص قرآن به صلیب کشیده نشده و عروج کرده است، اما به واقعه و دشت کربلا بنگرید. اینجا فقط امام حسین(ع) نیست که به روایتی چند صد زخم بردارد و به شهادت برسد. شهادت جانکاه سایر اصحاب و یاران و اسارت فرزندان و کودکان و بی خانمانی گسترده را هم ببینید. سرهای بریده بالای نیزه ها را ببینید، دست های بریده را ببینید، لب های تشنه کودکان را ببینید، شهادت طفل صغیر را بر دستان پدرش ببینید. اسارت ها و جسارت ها و هتاکی ها را ببینید. من فقط به یک نکته اشاره می کنم که می توانست در مورد قبلی بیاید. اینکه امام حسین(ع) به خدا و راه خود اطمینان و یقین کامل دارد و توکل محض می کند. شما خودتان را جای ایشان بگذارید و فقط این تصور را بکنید که این ذهنیت سراغ شما بیاید که طرف مقابل شما که جزو رذل ترین انسان های آن زمان، بلکه تاریخ هستند، ممکن است به نوامیس شما اسائه ادب کنند، چه حالی به شما دست می دهد؟ آیا امام حسین(ع) اینها را نمی داند و متوجه نیست؟ اما چه اعتماد و توکلی دارد که می گوید به رغم همۀ این مصیبت ها و فجایع قابل پیش بینی و غیر قابل پیش بینی، باید مسئولیت و مأموریت خودم را انجام دهم و این مأموریت چیست؟ امر به معروف و نهی از منکر است.

امر به معروف و نهی از منکر
امام حسین(ع) به صراحت هرچه تمام در نامه خود به برادرش محمد بن حنفیه، فلسفه قیام خود را امر به معروف و نهی از منکر معرفی می کند، ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر. فرصت را مغتنم شمرده و عین متن فارسی وصیت نامه ایشان خطاب به برادرش را تقدیم می کنم:
« بسم الله الرّحمن الرّحیم . این است آن وصیّتی كه حسین بن علیّ بن أبی طالب به برادرش : محمّد كه معروف به ابن حنفیّه است می‌نماید: حقّاً حسین بن علیّ گواهی می دهد كه هیچ معبودی جز خداوند نیست ؛ اوست یگانه كه انباز و شریك ندارد و به درستی كه محمّد صلّی الله علیه وآله، بنده او و فرستاده اوست كه به حقّ از جانب حقّ آمده است و اینكه بهشت و جهنّم حقّ است، و ساعت قیامت فرا می رسد و در آن شكّی نیست. و اینكه خداوند تمام كسانی را كه در قبرها هستند برمی انگیزاند. من خروج نكردم از برای تفریح و تفرّج؛ و نه از برای استكبار و بلندمنشی، و نه از برای فساد و خرابی، و نه از برای ظلم و ستم و بیدادگری! بلكه خروج من برای اصلاح امّت جدّم محمّد صلّی الله علیه وآله می باشد. من می خواهم امر به معروف نمایم، و نهی از منكر كنم؛ و به سیره و سنّت جدّم، و آئین و روش پدرم علیّ بن أبی طالب علیه السّلام رفتار كنم. پس هر كه مرا بپذیرد و به قبولِ حقّ قبول كند، پس خداوند سزاوارتر است به حقّ. و هر كه مرا در این امر ردّ كند و قبول ننماید، پس من صبر و شكیبائی پیشه می گیرم، تا آنكه خداوند میان من و میان این جماعت، حكم به حقّ فرماید و اوست كه از میان حكم كنندگان مورد اختیار است. و این وصیّت من است به تو ای برادر! و تأیید و توفیق من نیست مگر از جانب خدا؛ بر او توكّل كردم، و به سوی او بازگشت می نمایم. و سلام بر تو و بر هر كه از هدایت پیروی نماید و هیچ جنبش و حركتی نیست، و هیچ قوّه و قدرتی نیست؛ مگر به خداوند بلند مرتبه و بزرگ».

اما همیشه یادمان می رود که امر به معروف و نهی از منکر سطوحی دارد و نباید با این فریضه بسیار اساسی برخورد تقلیل گرایانه داشته باشیم. نباید برخورد ذره ای و جزء نگر به امر به معروف و نهی از منکر داشته باشیم. آن سطحی که امام حسین(ع) آز آن به عنوان امر به معروف و نهی از منکر یاد می کند کدام سطح است؟ بدون تردید سطح مردم با حکومت است. یقه حکومت را می گیرد. ای حاکم جائر چه می کنی؟ از سیره پیامبر(ص) و علی(ع) فاصله گرفته ای، حکومتی را غصب کرده‌ای و به نصایح ناصحان گوش نمی دهی. اما زبان که دراز است، ظاهراً همان حرف ها را می زنی، به نام امیرالمؤمنین خطبه می خوانی، اما روح ندارد، فقط شکل دارد.

واضح است که در این امر به معروف و نهی از منکر یقه یزید گرفته می شود. نبایستی حواسمان پرت شود. خود امام حسین(ع) به هنگام قیام، امر به معروف و نهی از منکر می شود، اینکه مگر یکی از شروط امر به معروف و نهی از منکر، نداشتن خطر جانی و احتمال تأثیر نیست؟ اینکه بمان و به هدایت مسلمین بپرداز و به سؤال های دینی شان پاسخ ده، اینکه در مکه بمان یا به یمن برو و از این قبیل نصیحت‌ها.

امام حسین(ع) دعوت می شود تا نگاهی کلان نگر را پیش پای یک نگاه جزیی و ذره‌ای ذبح کند. بدون تردید سطوح دیگر امر به معروف و نهی از منکر( مردم با مردم، حکومت با مردم و حکومت با حکومت ) هم در جای خود مغتنم و ضروری است، اما باید دقت نمود که سطح منسوب به امام حسین(ع) باید همین سطح مردم با حکومت باشد، اینکه بتوانید بدون لکنت زبان سؤال کنید، استیضاح کنید، طلب جواب کنید و جواب دریافت کنید. حق را بگویید و بخواهید و مطالبه کنید، اما ادب را رعایت کنید. قرار نیست اگر کسی حقی را مطالبه کرد و دادخواهی نمود بی ادبی هم بکند. آن که حقوق خود و دیگران را می شناسد مسئولیت‌های خود را هم خوب می‌شناسد.

مصاف نرم امام حسین(ع)
یک نظام مطلوب نباید در پیشبرد اهداف خود از اهداف و روش‌های نرم غافل باشد. ما نمی‌گوییم که تمدن چیز بدی است، اما می‌گوییم این تمدن نباید فرهنگ را ذبح کند، اخلاق را ذبح کند. ما اگر برایمان انرژی هسته ای مهم است، اگر برایمان ماهواره مهم است، نه به مثابه اهداف غایی برایمان اهمیت دارند. برایمان مهم هستند چون چیز دیگری برایمان اهمیت دارد. می خواهیم به تکنولوژی برتر دست بیابیم و کسی هم نباید به خود جرأت دهد که بدون ضابطه، مانع پیشرفت ما شود.

کسی نمی‌تواند زورگویانه به ما بگوید نه، حق این کار را نداری. یادمان نرود که اهمیت این وجوه سخت‌افزاری به دلیل پر اهمیت بودن آن اهداف غایی است. اما اینها نباید خود هدف غایی ما شوند. عزیزان، انرژی هسته‌ای هدف غایی ما نیست، هدف ابزاری ما برای یک حیات معقول و قدرتمند به منظور تحقق اهداف اخلاقی و معنوی، همراه با عدالت اجتماعی است.

هسته‌ای و ماهواره اهداف غایی ما نیستند. انسان و کرامت او و تعالی و اخلاق او، معنویت و معرفت او نسبت به خدای متعال است که هدف اصلی است. فراموش نشود که برخی از کشورهای همسایه ما هستند که انرژی هسته ای دارند، اما گداهایشان در خیابان‌های تهران پخش و پراکنده‌اند. قرار نیست با داشتن انرژی هسته‌ای اهداف اصلی فراموش شوند یا تمام مسائل ما حل شوند. ما به دلیل شعار نه شرقی، نه غربی می خواهیم روی پای خود بایستیم، کسی هم حق ندارد بی ضابطه و از سر زورگویی به ما بگوید این کار را بکن، آن کار را نکن، این را داشته باش، آن را نداشته باش. لذا در برابر خواسته های نامشروع و بی‌ضابطه می‌ایستیم و این ایستادگی بیانگر یک مقاومت نرم است و کاملاً هم حسینی است. لذا باید انرژی هسته ای و امثال ذلک را داشته باشیم، اما باید دقت کرد که در این بین خلط هدف و وسیله نشود.

مصاف نرم از این جنس است. مصاف نرم از جنس عرض تاریخ در برابر طول تاریخ است، از جنس کوخ در برابر کاخ است، از جنس خون در برابر شمشیر است. در واقع، پیروزی خون بر شمشیر است. این مصاف نرم است. مصاف نرم، یعنی همین. تو هیچ نداری، عِدّه نداری، عُدّه نداری، یار نداری، اما قدرت معنوی و شهادت طلبی داری. امام حسین(ع) نیک می داند که باید مصاف نرم کند تا چهره کریه باطل افشا شود، باید خون ها فوران کند. از زمانی هم که خون ها ریخته شد، ناقوس مرگ یزید و سقوط نظام اموی به صدا در آمد. تنها سه سال بعد یزید به درک واصل شد. این عبرت آموز نیست؟ امام حسین(ع) که لشکر نداشت، نامه هایی مبنی بر بیعت دریافت کرده بود و راهی کوفه شده بود، اصولاً با روی کار آمدن یزید و اصرار او بر بیعت گرفتن از امام حسین(ع) و خودداری ایشان از این کار ناموجه، امان و امنیت را از امام ربوده بود. هر جای دیگر هم می رفتند همین اتفاق می افتاد. احتمالاً با محاسباتی این سرزمین انتخاب می شود که بُرد تاریخی و اجتماعیش بیشتر از سایر جاهای محتمل باشد.

به هر حال امر دائر شده بود بین بیعت و مرگ. با این نامه ها و حسب محاسبات معمول و جاری، ایشان راهی کوفه می شوند. در برخی از مقاتل، از جمله فیض الدموع آمده است که به ایشان گفته شد که نامه‌های بیعت پس گرفته شده‌اند و امام در جواب فرمودند پس برمی گردم و یا به راهی دیگر می‌روم اما راه را بر حسین(ع) بستند و باز هم شعار خود را مطرح کردند که یا بیعت، یا قتال. و هیهات مناالذله، و چه زیبا و شکوهمند و حماسی است این شعار و چه دل نشین و مردانه است این شعار.

اگر امر دائر شد بین حقانیت و مقبولیت، معلوم است که باید جانب حقانیت را گرفت. این مصاف نرم است و این همان مصاف نرم انبیاء از جمله حضرت مسیح(ع) است که درد نجات همه انسان ها را دارند و این همان مصاف نرمی است که امام حسین(ع) به احسن وجه، به صورتی جانکاه، عمیق و جامع آن را دارد. وهرچه اخلاقی تر و معنوی تر باشیم، یعنی بیشتر متوجه اهمیت و فضیلت این اهداف و مصاف نرم شده ایم.

اعتماد مطلق اصحاب و یاران امام حسین(ع) به ایشان
ممکن بود یک آن به ذهن اصحاب امام حسین(ع) رخنه کند که حالا که ما قتال می کنیم و زودتر شهید می شویم، نکند امام حسین(ع) بعد از ما مصالحه کند. اما یک ذره شک به مخیله آنها خطور نمی‌کند و چه زیبا و بجا گفته اند « یاران با وفای با امام حسین(ع)». اعتماد کامل وجود دارد. اعتماد کامل بین امام و مأموم است. همان گونه که امام حسین(ع) به خدا یقین کامل دارد، یاران امام حسین(ع) هم به او اعتماد کامل دارند. یک اعتماد ناب و زلال است، یک بیعت از سر عشق است و این بیعت است، نه بیعت‌های از سر زور و تهدید و اجبار و یا حتی فریب. من اصولاً بیعت غیر ارادی را نمی‌فهمم. بیعت بدون اختیار را نمی‌فهمم. یعنی چه؟

خدا در قرآن خطاب به پیامبر(ص) می گوید: افانت تکره الناس حتی یکونوا مؤمنین؟ یعنی ای پیامبر با اکراه می‌خواهی مردم ایمان بیاورند؟ این بیعت اجباری دیگر چه صیغه ای است و از کجا آمده است، اینکه یا از امام حسین(ع) بیعت بگیریم و یا با او بجنگیم دیگر چه صیغه‌ای بوده است؟ نه دینی است، نه انسانی و دموکراتیک. باید مستقلاً تحلیل شود که بیعت، چه فرایندی را در تاریخ اسلام طی کرده و چه فراز و فرودی داشته است.

ارجحیت عقل آزاداندیش و حُر در برابر دین فاسقانه
امام حسین(ع) وقتی تمام یاران خود، حتی علمدار خود حضرت اباالفضل(ع) را به آن شکل دردناک از دست می‌دهد، رو به سپاه دشمن می کند و آن عبارت تاریخی و بسیار معنادار خود را بیان می کند: ان لم یکن دین و کنتم لا تخافون المعاد فکونوا احراراً فی دنیاکم. اگر دین ندارید و از معاد هم نمی ترسید در دنیاتان حُر و آزاده باشید. خیلی زیبا و البته دردناک است. پس می توان دین نداشت و آزاده و حُر بود و دین داشت و حُر نبود. باید به دنبال دینداری‌ای بود که همراه با حریت و آزادمنشی باشد و الّا دینداری متظاهرانه و فاسقانه از نداشتنش بهتر است.

مردم سالاری دینی
حکومتی مشروع است که هم حقانیت داشته باشد، هم مقبولیت. امام حسین(ع) حسب این بیعت‌ها که نشان از مقبولیت یا شرط اثباتی استقرار حکومت داشت، حرکت کرد. بعد که گفته شد: بیعتی در کار نیست قصد بازگشت داشتند که با مخالفت روبرو شدند و امر دائر شد بین حقانیت و مقبولیت صوری و اجباری و یا بیعت با یزید. بار دیگر همان مضمون شعار ابتدای حرکت و در مدینه تکرار می شود که مثلی لا یبایع مثل یزید. مثل منی با مثل یزید بیعت نمی‌کند. عبارتی حماسی و عزیزانه، همانند سایر عبارات و شعارها و رفتارهای ایشان در طول این قیام به یادماندنی و تاریخی. چه کرد امام حسین(ع)؟ و چه شور آفرینی‌ها و چه عشق‌هایی که مدام بازتولید و خلق نمی‌شوند و چه پیمان ها و رهایی‌هایی که از سر این عشق منعقد نشده و اتفاق نیفتاده‌اند. امیدوارم این چند بند برای خودم عبرت آموز باشد و یک زندگی سرشار از حریّت حسینی، عزیزانه و کریمانه روزی همه ما باشد، به گونه ای که زالت الجبال قبل ان تزول. کوه‌ها تکان بخورند و ما از جای خود تکان نخوریم.

زیرکی بفروش و حیرانی بخر!
2021/08/19, 13:27
از شیخ انصاری پرسیدند چگونه میشود یک ساعت فکر کردن برتر از هفتاد سال عبادت باشد؟فرمودند : فکری مانند فکر جناب حرّ در روز عاشورا …

زیرکی بفروش و حیرانی بخر!
2021/08/19, 13:28
از شیخ انصاری پرسیدند چگونه میشود یک ساعت فکر کردن برتر از هفتاد سال عبادت باشد؟فرمودند : فکری مانند فکر جناب حرّ در روز عاشورا …

Behzadgold
2021/08/19, 17:28
حسین(ع) قیام‌کرد تا مردم بدون لکنت‌زبان سؤال‌کنند

گروه سیاسی: «عماد افروغ» نویسنده و جامعه شناس در یك سخنرانی‌ ریشه‌های قیام عاشورا را تبیین و به تشریح هشت ویژگی اصیل قیام اباعبدالله الحسین (ع) پرداخت. متن سخنرانی وی به شرح ذیل است:

اولین درسی که می توان از این واقعه از ابتدا تا انتها و اتفاقات و شعارهای ایشان گرفت و بهترین روش هم برای فهم هر شخص و اندیشمند و رهبری، رجوع به افکار و گفتار و اعمال اوست، درس عزت و کرامت انسانی است. عزیزان و جوانان، این عزت و کرامت انسانی هم تنها مربوط به امام حسین(ع) نیست، مربوط به همۀ انسان هاست. انسان، کریم است، هم خودش باید قدر کرامت خود را بداند و هم باید نسبت به دیگری برخورد کریمانه داشته باشد.

خداوند می فرماید من از روح خود در انسان دمیدم( و نفخت فیه من روحی) و آیت الله جوادی آملی می فرمایند که یک روح نفخی و یک روح تأییدی داریم. روح نفخی متعلق به همۀ انسان هاست و روح تأییدی متعلق به کسانی است که این قوه را به فعلیت رسانده اند، اما همه ما برخوردار از این قوه و استعداد هستیم. پس ما کریم هستیم. شما ببینید در جای جای مختلف که امام حسین(ع) سخن گفته‌اند پیام حیات عزیزانه خود را مطرح کرده اند، از باب نمونه به چند تای آن اشاره می‌کنم.

انی لا اری الموت الّا اسعاده و الحیات مع الظالمین الّا برما (مرگ با عزت، زندگی جاوید است. زندگی با ذلت و همراه با ظالمان، چیزی جز مرگ نیست) و یا در جایی دیگر، الموت اولی من رکوب العار و العار اولی من دخول النار (مردن از ننگ و ذلت پذیری بهتر و ذلت پذیری بهتر از داخل شدن در آتش است) و یا موت فی عز خیر من حیاة فی ذل (مرگ با عزت و آزادی بهتر از زیستن در ذلت است)

یا در جایی دیگر خطاب به عبیدالله بن زیاد می‌فرمایند: الا و ان الدّعی ابن الدّعی قد رَکَزَ بین اثنتین، بین السلّه و الذّلّه و هیهات منّا الذّلّه (این زنا زاده فرزند زنا زاده، امر را بر من دائر بین شمشیر و ذلت کرده است. یا بیعت کن و تن به خواری و ذلت ده و یا بجنگ و هیهات منا الذله) و یا در جایی دیگر و در همان ابتدای حرکت و در مدینه می گویند: مثلی لا یبایع مثل یزید( مثل منی با مثل یزید بیعت نخواهد کرد). این «مثل منی» با «مثل یزیدی» بیعت نخواهد کرد یعنی چه؟ حسین کیست و یزید کیست؟ با حسین شناسی و یزید شناسی است که معنای این عبارت را بهتر می فهمیم.

حال با فرض اینکه فهمیدیم که پیام امام حسین(ع)، حیات عزیزانه است ببینیم عزت چیست؟ عزت در لغت به معنای نفوذ ناپذیر و محکم بودن است، یعنی راحت نشود در فرد عزیز نفوذ کرد و او را خرید. نه اینکه قیمتش بالا باشد، اصولاً نمی توان او را خرید. مبلغش قابل وصف نیست، با دنیا نمی توان او را معامله و معاوضه کرد. وقتی می گویند ارض عزیزه، یعنی زمینی که آب در آن رخنه نمی کند، محکم و سفت است. عزت به سادگی هم به دست نمی آید. همه شما هم می دانید عزت چیست. در فطرت شما به ودیعه گذاشته شده است، «فالهمها فجورها و تقوایها».

اما کیست که پایش بایستد و نلغزد؟ کیست که هم خودش را عزیز بدارد، هم دیگری را؟ بحث بسیار مهمی است. خود شما می دانید من چه می گویم. جاهایی بوده که شما جور دیگری فکر می کردید، اما بنا به جهات و بنا به دلایلی که موجه هم نبوده، متأسفانه از فکر و حالت شهودی خود خارج شده‌اید. در ارتباط با این مفهوم و این معنا می‌توانیم به قرآن کریم رجوع کنیم تا قرآن به ما بگوید عزت چه جایگاهی دارد. از طریق آیات قرآن کریم متوجه می شویم که سر منشأ واقعی و ذاتی عزت، خداوند است، فللّه العزة جمیعا، ویا العزة لله و لرسوله و للمؤمنین. عزت فقط از خداست. از کس دیگر عزت مخواه، فکر نکن اگر به دیگری که هیچ ربط و اتصالی به خدا ندارد نزدیک شوی، عزیز می شوی. نه، اتفاقاً ذلیل می شوی.

عزت را از اشخاص عنوان دار اعتباری به دست نیاور، جستجو نکن، فقط با خدا پیوند ببند، تعهد به او داشته باش، اتصال به او داشته باش، عزیز می‌شوی. امام علی(ع) نیز به همین مضمون اشاره می‌کند که العزیز به غیر الله ذلیل. اگر به غیر خدا بخواهی عزتی به دست بیاوری، در واقع ذلت به دست خواهی آورد.

مسئله دیگری که در فهم عزت به ما کمک می کند، از باب تُعرف الاشیاء به اضدادها، فهم مفاهیم مقابل عزت است. معنای کلمه را از روی ضد آن بهتر می توان به دست آورد. ببینیم عزت در برابر چیست و آن چیز را بفهمیم تا عزت بهتر فهمیده شود. عزت در برابر خفت و خواری است. آیه ای از آیات قرآن را که با آن زندگی می کنم را خدمت شما تقدیم می کنم تا معنای عزت بهتر فهمیده شود. «فاستخف قومه فاطاعوه انهم کانوا قوماً فاسقین»، فرعون قوم خود را خوار کرد، آنها هم اطاعت کردند چون فاسق بودند. یعنی اگر فاسق نبوند اطاعت نمی کردند. یعنی چه؟ عزیزانی که مدیر هستید، عزیزانی که مسئول هستید، از این آیه عبرت بگیرید. فاستخف قومه فاطاعوه انهم کانوا قوماً فاسقین، یعنی فاسق را باید خوار کرد تا اطاعت کند و بالعکس مؤمن را باید عزیز داشت تا اطاعت کند. از این منظر، این آیه اوج عزت است. اگر بر مؤمن حکم می‌رانی عزیزش بدار و اگر او در برابر مدیریت خفت بار تو طغیان نکرد، بدان که مؤمن نیست. من بحث سیاسی ندارم، ضمن انکه برای من بحث سیاسی و غیر سیاسی ندارد.

سال‌ها پیش وزیری پیش بنده آمد. گفت: تصور می کنی فلان مطلب در فلان جا بحث شده است؟ گفتم: اگر نشده که واویلا و اگر هم شده و شما سکوت کرده‌اید وامصیبتا. چرا چیزی نگفتید؟ گفت: مگر می‌شد حرف زد. گفتم: کاغذی بر می داشتید و می نوشتید: بسم الله الرحمن الرحیم، خداحافظ. ما توقع داریم، توقع داریم هم مدیران ما مدیریت مؤمنانه را فهم کنند و هم کارمندان و زیردستان متوجه طغیان مؤمنانه باشند.

چند نکته مهم هم در مورد عوامل عزت آفرین. چه عواملی باعث می شوند که این عزت در ما تقویت شود؟ با توجه به فرصت اندک، سریع عرض می کنم: یکی همین بحث طاعت و بندگی و تقواست که هرچه بیشتر باشد عزت شما هم بیشتر می‎شود. اما عامل دیگر قناعت است. هرچه قانع تر، عزیزتر. هرچه چشم و دل سیرتر، عزیزتر. نمی گویم حق خود را نشناس و نگیر. حتی اگر کسی بنا به جهاتی جعل و تخلفی کرده، می توانی حرفت را بزنی و اعتراضت را بکنی، اما هیچ وقت به مال کسی حریص مباش.

آنهایی که زبان سرخ دارند، قانع اند. سال ها پیش در زمان جنگ و در جبهه ها برادری به بنده گفت: حدیثی بخوان. حدیثی خواندم و ان را هم اکنون، تقدیم شما می کنم. معنایش این است که قانع باش تا عزیز شوی. «اقنع تعز». حدیث از رسول گرامی(ص) در نهج‌الفصاحه است. امتحانش کنید. تلاش کنید تا چیزهایی به دست آورید، در حدی که یک زندگی متوسط و آبرومند داشته باشید، اما حریص نباشید و به مال دیگران طمع نداشته باشید. آن قدر کریم باشید که به چشم نیاورید. آن گاه خواهید دید چه عزتی به دست خواهید آورد و این یک سرمایه بزرگ برای شما خواهد بود. نزد مردم عزیز می شوید. امتحان کنید، هرچند امتحان هم کرده اید. از شاعر شیرین سخن، سعدی شیرازی شعری در وصف شما بخوانم: بخسبند خوش روستایی و جفت به ذوقی که سلطان در ایوان نخفت. حواستان جمع باشد شعرا و بزرگان ما یک چنین تلقیی از شما دارند. اینکه شما به خاطر قناعتتان راحت می خوابید، اما تصور نکنید اگر صرفاً در گرو داشتن و داشتن و داشتن بیشتر باشید راحت هم می خوابید. یا در جایی دیگر می گوید: آنان که غنی ترند محتاج تراند.

امام حسین(ع) با خدا معامله نکرد
امام حسین(ع) مظهر بندگی تام و تمام است. یک ذره تردید وجود ندارد. یقین مطلق است. هرچه امام حسین(ع) به ظهر عاشورا نزدیک تر می شد چهره برافروخته تر می شد. بالاخره لحظه وصال هم رسید. لحظه غرق شدن و پیوستن به خدای تبارک و تعالی و اهداف غایی رسید. ببینید اینجا حال امام حسین(ع) این گونه است. شاد است، تا شادی را چگونه تفسیر کنیم. شاد شاد است و اگر چیزی می گوید از باب اتمام حجت و روشنگری است. همین شادی را ما در خطبه حضرت زینب(س) در دربار یزید شاهد هستیم. با آن همه اسارت و مصیبت، وقتی با سرهای بریده روبرو می شود و مورد سؤال قرار می گیرد که اوضاع را چگونه می بینی؟ با کمال غرور و افتخار می گوید: و ما رأیت الا جمیلا، جز زیبایی نمی بینم.

این زیبایی را در کنار چهره برافروخته امام حسین(ع) بگذارید، از یک جنس است. در واقع، عبودیت حضرت اباعبدالله(ع) از جنس عبودیت ناب و عبادت احرار است، همان عبارتی که حضرت امیر(ع) به کار می‌برند که سه طایفه به عبادت خدا مشغول اند. گروهی به طمع بهشت، گروهی از ترس جهنم و گروهی از سر عشق به او و خود او. یعنی خود حقانیت خدا برایشان موضوعیت دارد و این عبادت احرار و آزاده‌هاست، آنهایی که در اطاعت خدا نمی خواهند وارد معامله شوند. نمی گویم معامله هم نکنید. افراد و اقشار متفاوتند و بعضی از سر معامله با خدا به فرامینش تن می دهند. اما برخی نیازی به معامله ندارند. آن قدر غرق در خدا هستند که اگر بهشت و دوزخی هم در کار نبود در ایمان آنها خللی وارد نمی شد. و این عبادت اشخاص بسیار خاص است که از هر چیز غیر خدا و غیر خدایی بریده و جز خدا نمی اندیشند، نمی بینند و نمی پویند.

اوج انفاق و نوعدوستی ایثارگرانه
برادران مسیحی ما معتقدند که حضرت مسیح(ع) آمد تا انسان ها را بعد از هبوط از بهشت نجات دهد، حال به تثلیثی که باور دارند کار ندارم، اینکه خداوند در قالب مسیح(ع) متجسد شد. آمد تا راه و رسم زندگی خوب را به آنها بیاموزد. حضرت مسیح(ع) آمد تا با تحمل رنج و مصیبت و با انفاق زندگی و جان خود، نجات بخش دیگران باشد. ما انفاق را قبول داریم، برادران و خواهران ارجمند، بالاترین فعل اخلاقی انفاق است، بالاتر از عدالت فردی است. شما در عدالت فردی می توانید مقابله به مثل کنید یا تاوان بگیرید، اما اینجا مسئله گذشت از حق خود و حتی اعطاء حق خود به دیگری مطرح است. حتی از اصل طلایی اخلاق(آنچه برای خود می پسندی برای دیگران هم یپسند) هم بالاتر است. اینجا چیزی را برای دیگری می پسندی که برای خودت نمی پسندی، از حق خودت می گذری تا دیگری نجات پیدا کند.

امام حسین(ع) هیچ خودخواهی ندارد. این نوعدوستی با انفاق گره خورده و بالاترین مرتبه آن هم ایثار است که انفاق جان است و همه مصائبی که برادران مسیحی ما مطرح می کنند، ما در امام حسین(ع)، بیشتر و جانکاه تر آن را سراغ داریم. اگر حضرت مسیح(ع) به صلیب کشیده شد که طبق نص قرآن به صلیب کشیده نشده و عروج کرده است، اما به واقعه و دشت کربلا بنگرید. اینجا فقط امام حسین(ع) نیست که به روایتی چند صد زخم بردارد و به شهادت برسد. شهادت جانکاه سایر اصحاب و یاران و اسارت فرزندان و کودکان و بی خانمانی گسترده را هم ببینید. سرهای بریده بالای نیزه ها را ببینید، دست های بریده را ببینید، لب های تشنه کودکان را ببینید، شهادت طفل صغیر را بر دستان پدرش ببینید. اسارت ها و جسارت ها و هتاکی ها را ببینید. من فقط به یک نکته اشاره می کنم که می توانست در مورد قبلی بیاید. اینکه امام حسین(ع) به خدا و راه خود اطمینان و یقین کامل دارد و توکل محض می کند. شما خودتان را جای ایشان بگذارید و فقط این تصور را بکنید که این ذهنیت سراغ شما بیاید که طرف مقابل شما که جزو رذل ترین انسان های آن زمان، بلکه تاریخ هستند، ممکن است به نوامیس شما اسائه ادب کنند، چه حالی به شما دست می دهد؟ آیا امام حسین(ع) اینها را نمی داند و متوجه نیست؟ اما چه اعتماد و توکلی دارد که می گوید به رغم همۀ این مصیبت ها و فجایع قابل پیش بینی و غیر قابل پیش بینی، باید مسئولیت و مأموریت خودم را انجام دهم و این مأموریت چیست؟ امر به معروف و نهی از منکر است.

امر به معروف و نهی از منکر
امام حسین(ع) به صراحت هرچه تمام در نامه خود به برادرش محمد بن حنفیه، فلسفه قیام خود را امر به معروف و نهی از منکر معرفی می کند، ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر. فرصت را مغتنم شمرده و عین متن فارسی وصیت نامه ایشان خطاب به برادرش را تقدیم می کنم:
« بسم الله الرّحمن الرّحیم . این است آن وصیّتی كه حسین بن علیّ بن أبی طالب به برادرش : محمّد كه معروف به ابن حنفیّه است می‌نماید: حقّاً حسین بن علیّ گواهی می دهد كه هیچ معبودی جز خداوند نیست ؛ اوست یگانه كه انباز و شریك ندارد و به درستی كه محمّد صلّی الله علیه وآله، بنده او و فرستاده اوست كه به حقّ از جانب حقّ آمده است و اینكه بهشت و جهنّم حقّ است، و ساعت قیامت فرا می رسد و در آن شكّی نیست. و اینكه خداوند تمام كسانی را كه در قبرها هستند برمی انگیزاند. من خروج نكردم از برای تفریح و تفرّج؛ و نه از برای استكبار و بلندمنشی، و نه از برای فساد و خرابی، و نه از برای ظلم و ستم و بیدادگری! بلكه خروج من برای اصلاح امّت جدّم محمّد صلّی الله علیه وآله می باشد. من می خواهم امر به معروف نمایم، و نهی از منكر كنم؛ و به سیره و سنّت جدّم، و آئین و روش پدرم علیّ بن أبی طالب علیه السّلام رفتار كنم. پس هر كه مرا بپذیرد و به قبولِ حقّ قبول كند، پس خداوند سزاوارتر است به حقّ. و هر كه مرا در این امر ردّ كند و قبول ننماید، پس من صبر و شكیبائی پیشه می گیرم، تا آنكه خداوند میان من و میان این جماعت، حكم به حقّ فرماید و اوست كه از میان حكم كنندگان مورد اختیار است. و این وصیّت من است به تو ای برادر! و تأیید و توفیق من نیست مگر از جانب خدا؛ بر او توكّل كردم، و به سوی او بازگشت می نمایم. و سلام بر تو و بر هر كه از هدایت پیروی نماید و هیچ جنبش و حركتی نیست، و هیچ قوّه و قدرتی نیست؛ مگر به خداوند بلند مرتبه و بزرگ».

اما همیشه یادمان می رود که امر به معروف و نهی از منکر سطوحی دارد و نباید با این فریضه بسیار اساسی برخورد تقلیل گرایانه داشته باشیم. نباید برخورد ذره ای و جزء نگر به امر به معروف و نهی از منکر داشته باشیم. آن سطحی که امام حسین(ع) آز آن به عنوان امر به معروف و نهی از منکر یاد می کند کدام سطح است؟ بدون تردید سطح مردم با حکومت است. یقه حکومت را می گیرد. ای حاکم جائر چه می کنی؟ از سیره پیامبر(ص) و علی(ع) فاصله گرفته ای، حکومتی را غصب کرده‌ای و به نصایح ناصحان گوش نمی دهی. اما زبان که دراز است، ظاهراً همان حرف ها را می زنی، به نام امیرالمؤمنین خطبه می خوانی، اما روح ندارد، فقط شکل دارد.

واضح است که در این امر به معروف و نهی از منکر یقه یزید گرفته می شود. نبایستی حواسمان پرت شود. خود امام حسین(ع) به هنگام قیام، امر به معروف و نهی از منکر می شود، اینکه مگر یکی از شروط امر به معروف و نهی از منکر، نداشتن خطر جانی و احتمال تأثیر نیست؟ اینکه بمان و به هدایت مسلمین بپرداز و به سؤال های دینی شان پاسخ ده، اینکه در مکه بمان یا به یمن برو و از این قبیل نصیحت‌ها.

امام حسین(ع) دعوت می شود تا نگاهی کلان نگر را پیش پای یک نگاه جزیی و ذره‌ای ذبح کند. بدون تردید سطوح دیگر امر به معروف و نهی از منکر( مردم با مردم، حکومت با مردم و حکومت با حکومت ) هم در جای خود مغتنم و ضروری است، اما باید دقت نمود که سطح منسوب به امام حسین(ع) باید همین سطح مردم با حکومت باشد، اینکه بتوانید بدون لکنت زبان سؤال کنید، استیضاح کنید، طلب جواب کنید و جواب دریافت کنید. حق را بگویید و بخواهید و مطالبه کنید، اما ادب را رعایت کنید. قرار نیست اگر کسی حقی را مطالبه کرد و دادخواهی نمود بی ادبی هم بکند. آن که حقوق خود و دیگران را می شناسد مسئولیت‌های خود را هم خوب می‌شناسد.

مصاف نرم امام حسین(ع)
یک نظام مطلوب نباید در پیشبرد اهداف خود از اهداف و روش‌های نرم غافل باشد. ما نمی‌گوییم که تمدن چیز بدی است، اما می‌گوییم این تمدن نباید فرهنگ را ذبح کند، اخلاق را ذبح کند. ما اگر برایمان انرژی هسته ای مهم است، اگر برایمان ماهواره مهم است، نه به مثابه اهداف غایی برایمان اهمیت دارند. برایمان مهم هستند چون چیز دیگری برایمان اهمیت دارد. می خواهیم به تکنولوژی برتر دست بیابیم و کسی هم نباید به خود جرأت دهد که بدون ضابطه، مانع پیشرفت ما شود.

کسی نمی‌تواند زورگویانه به ما بگوید نه، حق این کار را نداری. یادمان نرود که اهمیت این وجوه سخت‌افزاری به دلیل پر اهمیت بودن آن اهداف غایی است. اما اینها نباید خود هدف غایی ما شوند. عزیزان، انرژی هسته‌ای هدف غایی ما نیست، هدف ابزاری ما برای یک حیات معقول و قدرتمند به منظور تحقق اهداف اخلاقی و معنوی، همراه با عدالت اجتماعی است.

هسته‌ای و ماهواره اهداف غایی ما نیستند. انسان و کرامت او و تعالی و اخلاق او، معنویت و معرفت او نسبت به خدای متعال است که هدف اصلی است. فراموش نشود که برخی از کشورهای همسایه ما هستند که انرژی هسته ای دارند، اما گداهایشان در خیابان‌های تهران پخش و پراکنده‌اند. قرار نیست با داشتن انرژی هسته‌ای اهداف اصلی فراموش شوند یا تمام مسائل ما حل شوند. ما به دلیل شعار نه شرقی، نه غربی می خواهیم روی پای خود بایستیم، کسی هم حق ندارد بی ضابطه و از سر زورگویی به ما بگوید این کار را بکن، آن کار را نکن، این را داشته باش، آن را نداشته باش. لذا در برابر خواسته های نامشروع و بی‌ضابطه می‌ایستیم و این ایستادگی بیانگر یک مقاومت نرم است و کاملاً هم حسینی است. لذا باید انرژی هسته ای و امثال ذلک را داشته باشیم، اما باید دقت کرد که در این بین خلط هدف و وسیله نشود.

مصاف نرم از این جنس است. مصاف نرم از جنس عرض تاریخ در برابر طول تاریخ است، از جنس کوخ در برابر کاخ است، از جنس خون در برابر شمشیر است. در واقع، پیروزی خون بر شمشیر است. این مصاف نرم است. مصاف نرم، یعنی همین. تو هیچ نداری، عِدّه نداری، عُدّه نداری، یار نداری، اما قدرت معنوی و شهادت طلبی داری. امام حسین(ع) نیک می داند که باید مصاف نرم کند تا چهره کریه باطل افشا شود، باید خون ها فوران کند. از زمانی هم که خون ها ریخته شد، ناقوس مرگ یزید و سقوط نظام اموی به صدا در آمد. تنها سه سال بعد یزید به درک واصل شد. این عبرت آموز نیست؟ امام حسین(ع) که لشکر نداشت، نامه هایی مبنی بر بیعت دریافت کرده بود و راهی کوفه شده بود، اصولاً با روی کار آمدن یزید و اصرار او بر بیعت گرفتن از امام حسین(ع) و خودداری ایشان از این کار ناموجه، امان و امنیت را از امام ربوده بود. هر جای دیگر هم می رفتند همین اتفاق می افتاد. احتمالاً با محاسباتی این سرزمین انتخاب می شود که بُرد تاریخی و اجتماعیش بیشتر از سایر جاهای محتمل باشد.

به هر حال امر دائر شده بود بین بیعت و مرگ. با این نامه ها و حسب محاسبات معمول و جاری، ایشان راهی کوفه می شوند. در برخی از مقاتل، از جمله فیض الدموع آمده است که به ایشان گفته شد که نامه‌های بیعت پس گرفته شده‌اند و امام در جواب فرمودند پس برمی گردم و یا به راهی دیگر می‌روم اما راه را بر حسین(ع) بستند و باز هم شعار خود را مطرح کردند که یا بیعت، یا قتال. و هیهات مناالذله، و چه زیبا و شکوهمند و حماسی است این شعار و چه دل نشین و مردانه است این شعار.

اگر امر دائر شد بین حقانیت و مقبولیت، معلوم است که باید جانب حقانیت را گرفت. این مصاف نرم است و این همان مصاف نرم انبیاء از جمله حضرت مسیح(ع) است که درد نجات همه انسان ها را دارند و این همان مصاف نرمی است که امام حسین(ع) به احسن وجه، به صورتی جانکاه، عمیق و جامع آن را دارد. وهرچه اخلاقی تر و معنوی تر باشیم، یعنی بیشتر متوجه اهمیت و فضیلت این اهداف و مصاف نرم شده ایم.

اعتماد مطلق اصحاب و یاران امام حسین(ع) به ایشان
ممکن بود یک آن به ذهن اصحاب امام حسین(ع) رخنه کند که حالا که ما قتال می کنیم و زودتر شهید می شویم، نکند امام حسین(ع) بعد از ما مصالحه کند. اما یک ذره شک به مخیله آنها خطور نمی‌کند و چه زیبا و بجا گفته اند « یاران با وفای با امام حسین(ع)». اعتماد کامل وجود دارد. اعتماد کامل بین امام و مأموم است. همان گونه که امام حسین(ع) به خدا یقین کامل دارد، یاران امام حسین(ع) هم به او اعتماد کامل دارند. یک اعتماد ناب و زلال است، یک بیعت از سر عشق است و این بیعت است، نه بیعت‌های از سر زور و تهدید و اجبار و یا حتی فریب. من اصولاً بیعت غیر ارادی را نمی‌فهمم. بیعت بدون اختیار را نمی‌فهمم. یعنی چه؟

خدا در قرآن خطاب به پیامبر(ص) می گوید: افانت تکره الناس حتی یکونوا مؤمنین؟ یعنی ای پیامبر با اکراه می‌خواهی مردم ایمان بیاورند؟ این بیعت اجباری دیگر چه صیغه ای است و از کجا آمده است، اینکه یا از امام حسین(ع) بیعت بگیریم و یا با او بجنگیم دیگر چه صیغه‌ای بوده است؟ نه دینی است، نه انسانی و دموکراتیک. باید مستقلاً تحلیل شود که بیعت، چه فرایندی را در تاریخ اسلام طی کرده و چه فراز و فرودی داشته است.

ارجحیت عقل آزاداندیش و حُر در برابر دین فاسقانه
امام حسین(ع) وقتی تمام یاران خود، حتی علمدار خود حضرت اباالفضل(ع) را به آن شکل دردناک از دست می‌دهد، رو به سپاه دشمن می کند و آن عبارت تاریخی و بسیار معنادار خود را بیان می کند: ان لم یکن دین و کنتم لا تخافون المعاد فکونوا احراراً فی دنیاکم. اگر دین ندارید و از معاد هم نمی ترسید در دنیاتان حُر و آزاده باشید. خیلی زیبا و البته دردناک است. پس می توان دین نداشت و آزاده و حُر بود و دین داشت و حُر نبود. باید به دنبال دینداری‌ای بود که همراه با حریت و آزادمنشی باشد و الّا دینداری متظاهرانه و فاسقانه از نداشتنش بهتر است.

مردم سالاری دینی
حکومتی مشروع است که هم حقانیت داشته باشد، هم مقبولیت. امام حسین(ع) حسب این بیعت‌ها که نشان از مقبولیت یا شرط اثباتی استقرار حکومت داشت، حرکت کرد. بعد که گفته شد: بیعتی در کار نیست قصد بازگشت داشتند که با مخالفت روبرو شدند و امر دائر شد بین حقانیت و مقبولیت صوری و اجباری و یا بیعت با یزید. بار دیگر همان مضمون شعار ابتدای حرکت و در مدینه تکرار می شود که مثلی لا یبایع مثل یزید. مثل منی با مثل یزید بیعت نمی‌کند. عبارتی حماسی و عزیزانه، همانند سایر عبارات و شعارها و رفتارهای ایشان در طول این قیام به یادماندنی و تاریخی. چه کرد امام حسین(ع)؟ و چه شور آفرینی‌ها و چه عشق‌هایی که مدام بازتولید و خلق نمی‌شوند و چه پیمان ها و رهایی‌هایی که از سر این عشق منعقد نشده و اتفاق نیفتاده‌اند. امیدوارم این چند بند برای خودم عبرت آموز باشد و یک زندگی سرشار از حریّت حسینی، عزیزانه و کریمانه روزی همه ما باشد، به گونه ای که زالت الجبال قبل ان تزول. کوه‌ها تکان بخورند و ما از جای خود تکان نخوریم.

سلام جناب وحید 20
مطلبتان خیلی مفید بود و آموزنده
چیزهای زیادی از این مطلب یاد
گرفتیم دستتون درد نکنه

)(شاخص کل جعل علی)
2023/07/28, 08:38
مشک برداشت که سیراب کند دریا را

رفت تا تشنگیاش آب کـند دریا را

آب روشن شد و عکـس قمر افتاد در آب

ماه میخواست که مهتاب کند دریا را

تشنه میخواست ببیند لـب او را دریا

پس ننوشید که سیراب کند دریا را

کوفه شد علقمه، شقّ القمری دیگر دید

ماه افتاد که محراب کند دریا را

تـا خجالت بکشد، سرخ شود چهره آب

زخم میخورد که خوناب کند دریا را

ناگهان موج برآمد که رسید اقیانوس

تا در آغوش خودش خواب کند دریا را

آب مهریّه ی گل بود والّا خـورشید

در توان داشت که مرداب کند دریا را

روی دست تو ندیده است کسی دریا را

چون خدا خواست که نایاب کند دریا را

سید حمید رضا برقعی


اینم
متن تسلیت خان