توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : رازهای ثروتمندان زحمت کش
راز ثروتمند شدن افراد معمولی همیشه جذاب و الگو نسبی قلمداد می شود
از این رو قصد داریم تا با معرفی افراد ثروتمند قدمی کوچیکی برای انگیزه بخشیدن به کسانی که خدای نکرده ناامید هستن برداریم...
امیدوارم تمام دوستان کمک کنند تا یک مجموعه کامل از افراد ثروتمند درست کنیم.
راز میلیادر شدن میلتون هرشی (http://p0l.blogfa.com/post/70)
http://forums.boursy.com/imported/2014/02/2miltonhershey-1.jpgاو خانواده فقیری داشت که برای امرار معاش ناگزیر بودند دایم از مکانی به مکان دیگر عزیمت کنند؛ به همین دلیل مجبور شد بیش از شش بار مدرسهاش را عوض کند و بالاخره هم قبل از اینکه کلاس چهارم دبستان را به پایان برساند به علت فقر و نداری تحصیل را ترک کرد و به بازار کار وارد شد.
نخستین کارش پادویی در یک چاپخانه بود و اگر چه به آن کار علاقهای نداشت اما برای دریافت دستمزدی اندک، خود را با شرایط وفق می داد. با این حال ، بعد از مدتی به دلیل عدم شایستگی اخراج شد. میلتون نوجوان خوشحال بود که میتواند به کار دیگری به پردازد. او با جستوجوی فراوان کاری در شهر "لنکستر" پیدا کرد و شاگرد مغازه آب نبات فروشی شد.http://forums.boursy.com/imported/2014/02/3miltonhershey-1.jpgاو پس از چهار سال شاگردی و در سن 18 سالگی تصمیم گرفت یک مغازه آب نبات فروشی برای خودش باز کند؛ به همین دلیل از سال ۱۸۷۶ میلادی در فیلادفیلا، آب نبات خرید و فروش میکرد.
میلتون هرشی سخت کار میکرد و شب و روز برایش معنایی نداشت. او شب ها آب نبات را درست میکرد و در روز میفروخت اما با تمام سعی و تلاش او، خرید و فروش آب نبات سود چندانی نداشت و به همین دلیل ، بعد از شش سال از کار بیوقفه سرانجام شکست خورد به شهر "دنور" رفت.
هرشی بعد از روزها گرسنگی و سرگردانی بالاخره کاری در یک شیرینی فروشی پیداکرد و یاد گرفت چطور از شیر تازه، کارامل درست کند. هر چند این کار از نظر دیگران خنده دار به نظر میرسید اما او کوشید شغلش را با چنگ و دندان حفظ کند. میلتون بعدها گفت "مسافت طولانی طی کرده بودم تا حرفه سادهای را یاد بگیرم و بقیه زندگی را با پرداختن به آن حرفه بگذارنم."او بعد از مدتی شاگردی و جمع آوری مقداری پول دوباره تصمیم گرفت آب نبات بفروشد اما بازهم شکست خورد؛ اما او ناامید نشد و جسورانه به لنکستر بازگشت و با امید فراوان و اعتماد به نفسی باور نکردنی این بار تصمیم به خرید و فروش کارامل گرفت. او با قرض گرفتن مبلغی از عمهاش توانست چند کیسه شکر بخرد و با کمک یکی از کارگران قدیمی آب نبات سازی، یک کارگاه کوچک برای درست کردن کارامل در لنکستر تاسیس کرد.میلتون هرشی تمام نیروی خود را به کار گرفت تا بهترین آب نبات را در سراسر کشور تولید کند و با سعی و تلاش شبانه روزی خود توانست راه و روشهایی بیابد که طعم و شکل کارامل را بهتر میکرد.http://forums.boursy.com/imported/2014/02/4miltonhershey-1.jpg
او با اینکه تبلیغ چندان زیادی برای محصولات تولیدی خود نمیکرد اما فروش کارگاهش رشد بی نظیری داشت. پس از مدتی شرکت کارامل لنکستر محصولات خود را به بازاهای سراسر اروپا و آمریکا عرضه کرد و در نتیجه هرشی به یکی از شهروندان پیشتاز در منطقه تبدیل شد.
میلتون در سال ۱۸۹۳ برای نخستین بار به سراغ تولید شکلات رفت و کاراملهای شکلاتی تولید کرد. او مدتی طولانی با انرژی تمام بر روی دستور العملی برای درست کردن شکلات شیری کار کرد و سرانجام از میان کلی آزمون سعی و خطا طرز تهیه شکلات شیری را یافت و توانست به رویای دیرنیهاش در زمینه تولید انبوه شکلات جامع عمل بپوشاند.شرکت شکلات سازی هرشی به سرعت رو به رشد بود. اما موفقیت را نمیتوان یک شانس ساده به حساب آورد؛ زیرا ثروتمند شدن برای پسری که تنها چهار سال درس خوانده بود و لحظهای یاد گرفتن را متوقف نکرده بود، کار آسانی نبود.http://forums.boursy.com/imported/2014/02/5miltonhershey-1.jpg
او اعتقاد داشت که با کارگران باید منصفانه رفتار شود و محیط آرام و زندگی شاد برای کارگران را عامل مهمی در کیفیت بهتر محصول و پیشرفت شرکت میدانست.از همین رو، در همان روستایی که کارخانه جدید تاسیس شده بود یک گاوداری هم احداث کرد. شیر محلی تازه یکی از مواد مورد نیاز برای ساخت شکلات بود. بسیاری از مردم به علت اینکه او در روستایی کوچک سرمایه گذاری کرده بود او را "احمق" قلمداد می کردند!
برای پسرک روستایی که حتی شانس تحصیل نداشت؛ فراهم کردن فرصت برای یادگیری، فرصت برای کار و فرصت برای تامین وسایل رفاه دیگران، یک اولویت مهم در سراسر زندگیش بود.در اوایل ۱۹۰۹ هرشی و همسر مهربانش "کاترین" مدرسهای صنعتی برای پسرهای یتیم تاسیس کردند که امروزه مدرسه "میلتون هرشی" نامیده میشود.http://forums.boursy.com/imported/2014/02/6miltonhershey-1.jpgمیلتون هرشی پیش از مرگش در گفتوگویی گفت: "وقتی به گذشته خودم نگاه میکنم از اینکه با اصول اخلاقی و کار سخت بزرگ شدهام افتخار میکنم. بارها نقشههای من نقش بر آب شد. اما افتخار میکنم که ناامید نشدم و توانستم آب نبات و شکلات درجه یک با قیمتی مناسب تولید کنم.بزرگترین خوشبختی و حس کمال من از ایجاد کردن محیطی آرام و شاد برای کارکنان کارخانه و فراهم ساختن امکانات زندگی بهتر و رفاه بیشتر برای کودکانی است که جامعه شانس کمتری در اختیارشان گذاشته است."هرشی، کار آفرینی با شهامت، سازندهای مصمم و بشر دوستی نمونه در جهان بود که در سال ۱۹۴۵دار فانی را بدرود گفت.
میلیادر شدن یک روستایی در ایران (http://p0l.blogfa.com/post/67)
http://forums.boursy.com/imported/2014/02/0966608001291284475_1278748358-1.jpg (http://www.taknaz.ir/news_cats_237.html)
کلبه آنها محقر بود و به جز چای آتشی و غذای روستایی چیز دیگری نداشتند. مهمانان عباس خارجی بودند و امکانات او برای پذیرایی اندک. سادگی پذیرایی خانواده عباس و زندگی یکروزه در روستای خوش آب و هوا رضایت حداکثری دو مهمان آلمانی را جلب کرد آنقدر که سه ماه بعد یک گروه هفت نفره آلمانی به پیشنهاد دوستانشان به خانه عباس رفتند. آنها خواستند تا با همان دم پختک و چای آتشی که دوستانشان تعریف کرده بودند در خانه روستایی عباس پذیرایی شوند. صبح عباس راهنمای آنها شد تا بتوانند مناطق دیدنی و طبیعی روستای بزم شهر بوانات فارس را ببینند.
موقع برگشت مهمانان آلمانی 200 هزار تومان به عباس هدیه دادند. این پول در آن زمان برای عباس زیاد بود و او را به این فکر انداخت که بهترین راه برای کسب و کار میتواند پذیرایی از گردشگران در یک روستای با صفا باشد. بنابراین شروع به کار کرد. طوری که از نه سال پیش تا امروز 18 هزار گردشگر خارجی به روستای بزم در منطقه بوانات فارس آمدهاند و عباس هم به عنوان کارآفرین برتر در صنعت گردشگری توانسته 126 لوح سپاس بگیرد و درآمد روزانه اش از روزی سه هزار تومان به 6 میلیون تومان برسد. عباس 35 ساله به 28 کشور دنیا سفر کرد و خانه 80 متری او الان به 120 هزار متر رسیده است!
زهرا و نیلوفر دو دختر کوچک او کوچکترین راهنمایان ایرانی معرفی شدهاند و تا کنون هم شبکههای تلویزیونی آلمان، روسیه، تایلند، شبکه 2 و 4 ایران فیلمهای مستندی با موضوع رونق گردشگری در روستای بزم بوانات پخش کردهاند.
http://forums.boursy.com/imported/2014/02/0667788001291284476_1278748398-1.jpg (http://www.taknaz.ir/news_cats_237.html)
او تعریف میکند که روزهای اول به آژانسهای مسافرتی شیراز و اصفهان سر زدم و گفتم که میتوانم از گردشگران شما در روستا پذیرایی کنم. آنها هم گفتند باید مجانی بیایند روستا تا ببینند آیا اوضاع برای پذیرایی مناسب هست. آرام آرام مهمانان من از هفت نفر به چند هزار گردشگر خارجی رسید و به یک حمام خانه ام 12 حمام دیگر اضافه شد تا جایی که میتوانم الان تا چند هزار گردشگر را در روستا اسکان بدهم و برای پنج هزار نفر در منطقه بوانات اشتغالزایی کنم.
عباس برزگر قصد دارد تا یک هتل عشایری در ارتفاعات روستا بنا کند. او میگوید: این هتل یکی از گرانترین مراکز اقامتی ایران خواهد شد. این کار را با کمک ایل عشایری انجام میدهم.
برزگر معتقد است که در ایران مسئولان فقط شعار میدهند گردشگری صنعت درآمدزایی است. اما من یکی از کسانی بودم که توانستم هم برای خودم و هم اهالی روستای بزم بوانات درآمدزایی کنم. هر روز از یک مغازه خرید میکنم تا همه مغازه داران از این کار سود ببرند.
او فهمیده که اصالت و نوع غذا و چارچوب خانواده روستایی بسیار با ارزش است و میتوان از راه معرفی آن به دیگران هم ارزشها را حفظ و هم برای خود و دیگرن درآمدزایی و اشتغال زایی کرد.
برزگر از گردشگران خارجی در روستا با محصولات کشاورزی خود پذیرایی میکند. خانواده و اهالی روستای بوانات همگی در امر کشاورزی موفق هستند و صبحها با عسل طبیعی و گردوی زمینهای خودشان از مسافران پذیرایی میکنند.
برزگر ادعا میکند که در موفقیتش هیچ سازمان و مرکزی دخالت نداشته است." سازمان میراث فرهنگی پروانه گردشگری به من نمیداد و میگفت که باید تحصیلات عالیه داشته باشی. اما زمانی که کارم رونق گرفت پروانه افتخاری گردشگری دادند و در همایش هایشان از من و دخترانم تقدیر کردند."
او میگوید که همه تجربیاتش را در برخورد با گردشگران به دست آورده است." به عنوان یک گردشگر به کشورهای اروپایی سفر کردم تا ببینم یک توریست به چه چیزهایی نیاز دارد و آنها برای گردشگران چه کاری انجام میدهند. این موضوع کمک زیادی به من کرد. من متوجه شدم که بهترین راه پذیرایی از مهمان خارجی رفتار درست با اوست. نباید مصنوعی به آنها خوشامد بگویید. درست است که زبان شما را متوجه نمیشود اما میفهمد که از او برای چه منظوری پذیرایی کرده اید. گردشگر خارجی فقط میخواهد به او توجه شود، همه چیز بهداشتی باشد، دروغ نشنود و احساس نکند که میخواهید جیب او را خالی کنید. این سادگی در رفتار و گفتار باعث شده تا آنها از زندگی روستایی لذت ببرند. ما مسافران را به خانه مان راه میدهیم نه برای چاپلوسی بلکه میدانم آنها میخواهند یک زندگی واقعی روستایی را ببینند و با همان آدمها زندگی کنند. هر کدام از ما که از مسافر خارجی پذیرایی میکنیم مانند یک سفیر ایرانی هستیم که ایران را به کشورهای دیگر معرفی میکنند. بنابراین باید بهترین رفتارها را با گردشگر خارجی داشته باشیم.
برزگر در زمینه طبیعت گردی هم فعالیت میکند و با اینکه در 80 کیلومتری پاسارگاد قرار دارد میتواند با استفاده از دو آژانس مسافرتی خود تورهای طبیعت گردی، پرنده نگری، عشایر و بازدید از جاذبههای تاریخی را راهاندازی کند.
عباس برزگر میگوید: وقتی فعالیت من و خانواده ام مورد استقبال دیگران قرار گرفت و بسیاری از کشورها به استفاده از خدمات ما علاقه نشان دادند کارشناسان داخلی و خارجی حوزه گردشگری پیشنهاد کردند که پس از این میتوانیم در برگزاری تورها و دعوت از مسافران و گردشگران خارجی با افراد متخصص همکاری کنیم تا بتوانیم موفقتر از گذشته عمل کنیم و علاوه بر آن خودمان مجری تورها باشیم؛ این شد که به فکر را هاندازی شرکت خدمات مسافرتی بوان گشت افتادم و با همکاری دوستان این شرکت تشکیل شد. البته این را هم بگویم که من از روزی که متوجه شدم بوانات قابلیت جذب گردشگر را دارد، به گونهی برنامه ریزی کردم که از ورود تور مردم روستایی و شهری و حتی عشایر از مزایای اقتصادی تورها و ورود گردشگران به منطقه بهره مند شوند.
برزگر میگوید: مشکل ما ایرانیان این است که مینشینیم تا دیگران برای ما برنامه ریزی کنند. در حالی که جوانان کشور ما میتوانند به راحتی با کمی ذوق و سلیقه کاری کنند که هم خودشان درآمد خوبی داشته باشند هم دیگران از کنار آنها سود ببرند.
او میگوید: کمتر کسی دنبال کارآفرینی میرود. مطمئن باشید هر روستایی در ایران به تنهایی میتواند از ابیانه بهتر و پر رونق تر باشد.
همه اهالی منطقه بوانات و روستای بزم از دهکده گردشگری عباس درآمد دارند. دیگران هم میتوانند بیایند و ببینند که چطور یک پسر ساده روستایی با سواد بسیار کم توانست کارآفرینی کند و از صنعت گردشگری به معنای واقعی درآمد زایی کند.
روستای بزم در 17 کیلومتری شهر بوانات به سمت استان یزد و کرمان آخرین نقطه استان فارس است که به منطقه گردشگری بوانات معروف شده است. فاصله این منطقه از شیراز و یزد دو ساعت و نیم است.
مجموعه گردشگری بوانات سه اتاق قدیمی دارد که هرکدام حدود 700 سال قدمت دارند و 500 دلار هزینه یک شب اقامت در این اتاقها است.
سوئیتهای مدرن و سنتی و 6 اتاق عمومی، ویلاهای وسط باغ و گالری عکس و موزه مردم شناسی و کشاورزی گوشهی از امکانات این مجموعه است. همچنین امامزاده بزم و در کنار آن بارگاه امام زاده شاه میرحمزه (ع)، پل تاریخی سوریان، منطقه گردشگری محمد حنیفه و مسجد جامع سوریان و موزه بوانات از جمله بناهای تاریخی و مناطق گردشگری منطقه بوانات فارس هستند .
برزگر میگوید: مشکل ما ایرانیان این است که مینشینیم تا دیگران برای ما برنامه ریزی کنند. در حالی که جوانان کشور ما میتوانند به راحتی با کمی ذوق و سلیقه کاری کنند که هم خودشان درآمد خوبی داشته باشند هم دیگران از کنار آنها سود ببرند.
در تجارت، هر کاری دو برابر آنچه فکر می کنید هزینه دارد و سه برابر مدت زمانی که پیش بینی می کنید به طول می انجامد.
هیچکس با کارکردن برای دیگران ثروتمند نمی شود...
احد عظیم زاده : موفق ترین تاجر فرش در دنیا هستم (http://www.drmoneyman.com/%D8%A7%D8%AD%D8%AF-%D8%B9%D8%B8%DB%8C%D9%85-%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D9%85%D9%88%D9%81%D9%82-%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D8%AA%D8%A7%D8%AC%D8%B1-%D9%81%D8%B1%D8%B4-%D8%AF%D8%B1-%D8%AF%D9%86%DB%8C/)
http://forums.boursy.com/imported/2014/02/D8A7D8ADD985D8AFD8B9D8B8DB8CD985D8B2D8A7-1.jpg (http://www.drmoneyman.com/wp-content/uploads/2013/10/%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D8%B9%D8%B8%DB%8C%D9%85-%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87.jpg)
«احد عظیم زاده هستم، موفق ترین «بیزینس من» فرش دستباف در دنیا». در این نقل قول تردید نتوان کرد. او چنان با قاطعیت از کار و تجارت خودش دفاع می کند که ناخودآگاه مخاطب را به این واقعیت می رساند که فرش عظیم زاده در عرصه تجارت یک استثناء است.
اگر نخستین سال های زندگی مشقت بار این تاجر فرش را در نظر بگیریم و آن را با موقعیت کنونی اش قیاس کنیم، شگفت زده خواهیم شد. کسی که در هفت سالگی و از همان روز اول مدرسه، مجبور می شود پشت دار قالی بنشیند، اکنون با اتکا به خلاقیت و کار طاقت فرسای خودش، یکی از بزرگ ترین تاجران فرش در دنیا است و به قول خودش هربار که برای خرید به بازار تبریز می رود، این بازار را تکان می دهد.آن هم در هنگامه ای که بحران در تار و پود تولید و تجارت فرش دستباف ایران تنیده شده و آمار رسمی دال بر کاهش ۳۳درصدی صادرات این محصول ملی در ماه اول سال جاری است.
متن گفت وگو با احد عظیم زاده را بخوانید.
آقای عظیم زاده! چند سالی است که بحران فرش دستباف ایران را به گردن مدیریت غیرعلمی در داخل و فرصت طلبی رقبا در خارج می اندازند. واقعا از نظر جنابعالی چرا تولید و صادرات فرش دستباف ایرانی با آن قدمت و اصالت و ابهت به این حال و روز افتاده که قدرت رقابت با تولیدات باسمه ای پاکستان را هم از دست داده است؟
پیش از انقلاب ۶۸درصد بازار های جهانی فرش در اختیار ایران بود. در حال حاضر سهم کشورمان از این بازار ۲۲درصد است.
به نظر من تولید فرش دستباف نه تنها افت نکرده، بلکه به لحاظ کمیت و کیفیت رشد هم داشته است. اما چرا برخی کشور ها با سابقه صدسال تولید فرش دستباف، گوی رقابت را از ایران که سابقه ای ۳هزار ساله دارد، ربوده اند؟ این روند چند دلیل دارد که یکی از آن دلایل، فرصت طلبی رقبای خارجی است. از این نکته غافل نباشیم که فرش تولیدی رقبای ما هنوز در بازار های جهانی امتحان پس نداده است. همه می دانند که فرش دستباف ایرانی اعتبار جهانی دارد. در موزه های مشهور دنیا، هر قطعه فرش ایرانی از ۵ تا ۳۰میلیون دلار قیمت دارد. بنابراین از برلیان، مرغوب تر و گران تر است. اما آیا بازاریابی های ما که عمدتا از سوی کارشناسان دولتی صورت می گیرد، حرفه ای و جامع است؟ من می گویم نه. چون کارشناسان دولتی، تجربه این کار را ندارند. چیز هایی در دانشگاه خوانده اند که بعضا با واقعیت ها تناسب ندارد. نه اطلاعات کامل در زمینه فرش ایران دارند و نه بازار ها را به خوبی می شناسند. در نتیجه برخی اوقات فقط پیشنهاد های غلط می دهند و به این صنعت ملی آسیب هم می رسانند. بافندگان فرش با خون جگر تولید می کنند اما چون پای عرضه می لنگد نه آنها منتفع می شوند نه صادرکنندگان.
حدود ۲میلیون و ۴۰۰هزار نفر بافنده فرش داریم که یکی یکی دارند میدان را خالی می کنند و احتمالا برای کاریابی یا باید به سوی میادین پارس جنوبی بروند یا در حالت دیگر، به اعتیاد پناه ببرند. آیا این بازی با اقتصاد کشور نیست.
اما دولت مدعی است که از این صنعت حمایت می کند. مراکز مختلفی هم به همین منظور تاسیس شده حتی اخیرا طرح تبلیغات ماهواره ای فرش از طریق کانال های پربیننده خارجی مطرح گردیده و ظاهرا اعتبار کلانی هم به آن اختصاص داده شده است.
دولت چگونه حمایت می کند؟ تلویزیون ملی کشور که باید رسانه اصلی تبلیغات صنعت ملی فرش باشد، چه کار کرده است؟
معاون سابق سازمان توسعه تجارت، دو سال پیش رسما اعلام کرد که این سازمان ۵۰درصد تبلیغات برون مرزی فرش ایران را از طریق شبکه «جام جم» تقبل می کند. شرکت فرش عظیم زاده در سال ۱۳۸۴، بیش از یک میلیارد و دویست میلیون تومان (بله تومان، نه ریال!) به تبلیغ داخلی فرش دستباف اختصاص داد. این کاری بود که خودم برحسب ضرورت برای شناخت این صنعت انجام دادم و انتظار یارانه هم از دولت نداشتم. اما از سوی دیگر، طبق صورتحساب صدا و سیما، در همان سال ۷۸۰میلیون تومان تبلیغات برون مرزی داشته ام که علی الظاهر نصف آن را باید سازمان توسعه تجارت تقبل می کرد. اما از شما چه پنهان که بعد از هشت ماه دوندگی و گرفتاری های بوروکراسی اداری، قرار شد این سازمان فقط پرداخت ۱۰درصد مبلغ کل صورتحساب «جام جم» را تقبل کند. یعنی ۱۸۰میلیون تومان! خلاصه از این رقم هم ۳۰میلیون تومان قرار است به صورت علی الحساب پرداخت شود و مابقی به بودجه سال آینده واگذار شده است که البته هنوز هیچ چیز معلوم نیست. آیا این است حمایت های دولتی؟ من تا کی می توانم از جیبم هزینه های هنگفت تبلیغات فرش ایرانی را بپردازم؟ حتی اگر دولت ۵۰درصد هزینه تبلیغات را هم بپردازد باز بودجه تبلیغات داخلی و خارجی شرکت فرش عظیم زاده، بیش از یک میلیارد و ۶۰۰میلیون تومان در سال ۸۴ بوده است که فکر نمی کنم خود دولت هم این مقدار برای تبلیغ فرش ایرانی هزینه کرده باشد.
آیا این فرصت به شما داده شده که مستقیما درباره مسائل کار خود با مدیران ارشد وزارتخانه ارتباط برقرار کنید. شاید آنها واقعا از این ماجرا خبر ندارند.
خیر. تا به حال حتی یک جلسه رسمی در این خصوص برگزار نشده. الان چهار ماه است که تقاضای ملاقات با وزیر بازرگانی کرده ام اما هنوز موفق به دیدار ایشان نشده ام. من یک بازرگان موفق هستم و باید در وزارتخانه بازرگانی به رویم باز باشد، اما این طور نیست.
http://forums.boursy.com/imported/2014/02/72179_835300x199-1.jpg (http://www.drmoneyman.com/wp-content/uploads/2013/10/72179_835.jpg)
برگردیم به این نکته مهم که می گویند رقبا طرح های فرش ایرانی را سرقت کرده اند و با کپی از روی آنها، محصولات خود را به نام ایران صادر می کنند. آیا واقعا چنین است؟
بله، باید از مدت ها پیش، برای فرش ایرانی شناسنامه صادر می شد. ما در شرکت فرش عظیم زاده این کار را کرده ایم و فرش را با شناسنامه اش که حکم پاسپورت را دارد، صادر می کنیم. دکتر میرکاظمی، وزیر محترم بازرگانی از این ایده ما استقبال کرد و آن را ستود. با این وصف، دیگر نمی شود در بازار جهانی تقلب کرد.
در زمینه برگزاری نمایشگاه ها چه نظری دارید. آیا ساختار دولتی نمایشگاه در ایران، مقتضیات جهانی را دارد؟
شرکت سهامی فرش ایران که برگزار کننده اصلی نمایشگاه های تخصصی فرش در کشورمان است با این مقوله بیگانه است. نمایشگاهی که پارسال در تهران برگزار شد واقعا جای تاسف داشت و مایه آبروریزی بود، اگر این شرکت نمی تواند مجری نمایشگاهی خوبی باشد بهتر است از خیر آن بگذرد. متری ۲۰هزار تومان سود می برند که چی؟ این حمایت از صادرکننده نیست. ظلم آشکار به او است. خدمات فاقد کیفیت به صادرکنندگان و مهمانان خارجی هم حکایتی دیگر دارد که مثل روز روشن است. سالن ها گرم است، کولر کار نمی کند، آسفالت و چمن محوطه های نمایشگاه درب و داغان است و… چرا در نمایشگاه های خارج از کشور همه چیز مرتب و منظم است و بهترین خدمات را به مهمانان و بازدیدکنندگان می دهند؟ به هرحال آنها می دانند که با برپا کردن چند غرفه، نمایشگاه برگزار نمی شود.
یک سوال دیگر، باتوجه به تجربه دیدار شما از نمایشگاه های خارجی و تعامل نزدیک با بازارهای جهانی بیشترین استقبال خریداران از کدام نوع فرش دستباف ایرانی صورت می گیرد؟
فرش تبریز. نه اینکه فکر کنید چون خودم تبریزی هستم، این ادعا رادارم. واقعیت همین است. فرش تبریز از نظر طراحی و رنگ آمیزی بسیار متنوع و خلاقانه است. فرش نائینی سال ها است که فقط پنج ، شش رنگ دارد. فرش اصفهان هم قبل از انقلاب، وضعیت بهتری داشت اما حالا افت کرده چون تنوع ندارد. جاهای دیگر هم، همین طور، متاسفانه تنوع تولید از بین رفته است.
گران ترین فرشی که تا به حال به مشتریان خارجی فروخته اید چقدر ارزش داشته؟
درست یادم نیست. من فرش یک میلیون تومانی فروخته ام. ۲۰۰میلیون تومانی هم فروخته ام…
چندتا فروشگاه در ایران و خارج دارید؟
در تهران ۲ فروشگاه بزرگ فرش دارم.
در توکیو هم انبار فرش دارم، در همین فروشگاه (جام جم) مرغوب ترین فرش ها و تابلوهای دستباف ایران را می توانید ببینید.
در بازارهای داخلی اوضاع چگونه است، فرش های نفیس چگونه قیمت گذاری می شوند، آیا معیار حرفه ای وجود دارد؟
در فروشگاه من همه فرش ها کدگذاری شده اند و قیمت های کارشناسی شده و مشخص دارند. طبق خرید، با سود منصفانه قیمت گذاری کرده ایم. تخفیف هم می دهیم، هم به مشتریان خارجی، هم به خریداران داخلی، یک مساله این است که قیمت فرش دستباف در بازار داخلی فقط تابع اراده فروشنده است. خارجی ها بارها به من گفته اند مثلا در فلان بازار، چون دیدند خارجی هستیم، قیمت ها را بالا بردند. درحالی که نباید این طور باشد. دلال ها، کمیسیون می گیرند و قیمت ها را بالا می برند.
شما خودتان این همه فرش های نفیس را از کجا خریداری می کنید؟
از جاهای مختلف. عمدتا از بازار تبریز. هر وقت به بازار تبریز می روم مثل این است که زلزله آمده باشد. سه، چهارمیلیارد تومان فرش می خرم و آن بازار را تکان می دهم.
چند تاجر فرش در ایران این قدر قدرت خرید دارند؟
خودم هم کارخانه دارم که ۷۰۰کارگر و بافنده در آنجا کار می کنند. سال گذشته می خواستم با این صنعت خداحافظی کنم اما بعد به این نتیجه رسیدم که فقط «پول» کافی نیست. انسان آن است که مثل درخت سایه داشته باشد.
از خودتان بگویید و اینکه چه شد که تاجر فرش شدید آن هم به قول خودتان، موفق ترین تاجر فرش در دنیا.
زادگاه من روستای اسفنجان است در ۲۰کیلومتری تبریز. هفت ساله بودم که پدرم را از دست دادم و همین مصیبت باعث شد که از پشت میز کلاس اول، یکراست بروم پشت دار قالی. هفت سال فرش بافتم. با فقر و رنج زیاد زندگی کردم و خرج و مخارج خانواده ام را تامین کردم. شب ها درس می خواندم و روزها کار می کردم. از چهارده سالگی به بعد، شدم فروشنده سیار فرش. از فروش هر فرش دستباف یک تومان دستم می آمد تا بعدها که انقلاب شد و رفتم سربازی. از خدمت نظام که برگشتم، چند سفر خارجه رفتم و توانستم مشتریانی قابل اطمینان دست وپا کنم و این آغاز فعالیت تجاری من بود. تا بعد که یک کارخانه در اسفنجان و یکی هم در تبریز راه اندازی کردم.
سرمایه را از کجا آوردید؟
خودم ۲۰هزار تومان سرمایه داشتم. ۲۰هزار تومان هم از یکی از بستگانم قرض کردم، ۶۰هزار تومان هم وام بانکی گرفتم. خلاصه، ریسک کردم. من آدمی ریسک باز هستم، ریسک تجارت می کنم. به پیشنهاد یک مشتری خارجی برای اولین بار در ایران شروع کردم به تولید فرش گرد دستباف تا اینکه پایم به کشورهای اروپایی باز شد و شدم تاجر فرش. اگر آمار دقیق صادرات را اعلام کنند و پیمان فروش ها و دلال ها، خودشان را به عنوان صادرکننده، جا نزنند، آن وقت معلوم می شود که صادرکننده نمونه کشوری در زمینه فرش دستباف چه کسی است.
در سال ۸۴ حدود ۴۰۰میلیون دلار فرش به خارج صادر شده، سهم شرکت فرش عظیم زاده از این میزان صادرات چه قدر بوده است؟
۵میلیون و ۸۴۰هزاردلار.آمار صادرات صادرکننده نمونه کشوری در سال ۱۳۸۴، بیش از ۸میلیون دلار بوده که یک رقم غیرواقعی است چون همین صادرکننده در سال ۸۲، ۲میلیون دلار فرش صادر کرده بود. آیا جای تعجب ندارد که با وجود بحران صادرات فرش در سال ۸۴، یک صادرکننده ۸میلیون دلار صادرات داشته است. این رشد ۴۰۰درصدی چگونه بررسی شده؟ آیا جز این بوده که از طریق پیمان فروشی، به این رقم نائل شده اند؟
ضمن اینکه من ارزیابی های گمرک را دقیق نمی دانم بنابراین این آماری که اعلام می شود جای سوال دارد و صادرات واقعی را نشان نمی دهد.
http://forums.boursy.com/imported/2014/02/Aks17229x300-1.jpg (http://www.drmoneyman.com/wp-content/uploads/2013/10/Aks17..jpg)
تفاوتبابکزنجانی باسرمایهداران ایرانی؟ (http://www.drmoneyman.com/%D8%AA%D9%81%D8%A7%D9%88%D8%AA%E2%80%8C%D8%A8%D8%A 7%D8%A8%DA%A9%E2%80%8C%D8%B2%D9%86%D8%AC%D8%A7%D9% 86%DB%8C-%D8%A8%D8%A7%D8%B3%D8%B1%D9%85%D8%A7%DB%8C%D9%87%E 2%80%8C%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86/)
میان سرمایه داران صنعتی دهه ۵۰ و سرمایه داران تجاری دهه ۶۰ ایران نقاط تشابه بسیاری وجود دارد ولی بازهم میان این دو گروه و دسته سوم یعنی سرمایه داران دهه ۸۰ و ۹۰ اختلافاتی از جنس زمین تا آسمان دیده می شود. این جداول رفتارهای اقتصادی سه دسته سرمایه داران ایرانی را بررسی می کند.
http://forums.boursy.com/imported/2014/02/1-1.png (http://www.drmoneyman.com/wp-content/uploads/2014/02/1.png)
1081
پییرمراد امیدیار متولد ۲۱ ژوئن سال ۱۹۶۷، کارآفرین و خیر آمریکایی-ایرانیالاصل متولد فرانسه است. او موسس و رئیس ایبی (e-Bay)، وبسایت مخصوص حراجهای اینترنتی است. امیدیار در سال ۱۹۹۵، در ۲۸سالگی، برای فعال کردن فهرستی از حراج فرد به فرد مستقیم برای اقلام کلکسیونی، شروع به نوشتن یک کد کامپیوتری برای یک مکان آنلاین کرد. او یک نمونه ساده اولیه را بر روی صفحه وب شخصی خود ایجاد کرد، و در روز کارگر، روز دوشنبه، ۴ سپتامبر ۱۹۹۵، یک سرویس آنلاین به نام وبسایت حراج راهاندازی کرد که در نهایت تبدیل به سایت حراج ایبی شد.امیدیار در سال ۱۹۹۶، قراردادی را برای ارائه بلیت هواپیمایی آنلاین امضا کرد؛ تا آن زمان این سایت ۲۵۰ هزار حراج را میزبانی کرده بود و در ماه اول سال ۱۹۹۷، میزبانی دو میلیون حراج را ثبت کرد، به طوری که تا اواسط همان سال، ایبی در حال میزبانی نزدیک به روزانه ۸۰۰ هزار حراج بود. امیدیار در سال ۱۹۹۷ نام شرکت را به ایبی تغییر داد و به طور گستردهای شروع به تبلیغ این محصول کرد.
امیدیار در سال ۱۹۹۸ در ۳۱سالگی باIPO بیای، میلیاردر شد؛ تا پایان سال ۱۹۹۸، ۲٫۱ میلیون عضو، ۷۵۰ میلیون دلار حجم معاملات و حدود ۸ میلیون دلار سود کسب کرده بود به طوری که بیش از شش هزار کارمند و ۴۶ میلیون مشتری در کارنامه خود داشت.
سود خالص ایبی در سال ۲۰۰۵ بالغ بر ۴۴۱ میلیون دلار شده بود. امیدیار و همسرش پاملا بشردوستان شناختهشدهای هستند که در سال ۲۰۰۴ شبکه امیدیار را به منظور گسترش تلاشهای خود، فراتر از اهداف مادی و سودآوری تاسیس کردند. به گزارش فوربس، ثروت پییر امیدیار، تا ماه مارس ۲۰۱۳ به ارزش ۸٫۷ میلیارد دلار رسیده بود.
او صد و بیست و سومین ثروتمند جهان و چهل و دومین ثروتمند ساکن ایالات متحده است. امیدیار ثروتمندترین فرد ایرانی، البته بعد از بابک نظری، و پنجمین ثروتمند فرانسوی است.
انوشه انصاری
http://forums.boursy.com/imported/2014/02/anosheansari-1.jpg
انوشه انصاری (متولد ۱۲ سپتامبر ۱۹۶۶ در مشهد) مهندس، همکاری در تاسیس و رئیس شرکت سیستمهای پرادی (Prodea) است. او سابقاً به عنوان بنیانگذار جزء و مدیر عامل شرکت فناوریهای مخابراتی تیتیآی (TTI) مشغول به خدمت بوده است. انوشه انصاری در تاریخ ۱۸ سپتامبر ۲۰۰۶، چند روز پس از تولد ۴۰سالگیاش، به عنوان اولین ایرانی به فضا سفر کرد.
انوشه انصاری چهارمین توریست فضایی و اولین زنی شد که کل هزینههای سفر به ایستگاه فضایی بینالمللی را خود بر عهده گرفت. در سال ۱۹۹۳، او همسرش، حمید انصاری و برادر همسرش، امیر انصاری را متقاعد کرد تا شرکت فناوریهای مخابراتی تیتیآی را با پسانداز خود و حسابهای بازنشستگی شرکتهای بزرگ تاسیس کنند.
این شرکت یکی از تامینکنندگان سافتسوئیچ بود که ارائهدهندگان خدمات مخابراتی را قادر میساخت تا کارایی سیستم را افزایش و هزینههای عملیاتی خود را کاهش دهند، همچنین فرصتهای جدید کسب درآمد را ایجاد کنند. این شرکت محصولاتی ارائه میدهد که ادغام بین شبکههای مخابراتی موجود و شبکههای برنامهمحور نسل بعدی را از طریق فناوری سوئیچ نرمافزار امکانپذیر میسازد.
شرکت تیتیآی در سال ۲۰۰۱ توسط شرکت شبکههای سونوس در یک معامله سهام به سهام تصاحب شد. انوشه انصاری نیز معاون رئیس سونوس و مدیر کل بخش INtelligentIP این شرکت شد و تا ماه مارس سال ۲۰۰۱ در این پست باقی ماند. ثروت او ۷۵۰ میلیون دلار برآورد شده است.
تمام مردمان موفق (http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=9493) افکارشان را روی کاغذ می آورند
مصاحبه و راز موفقیت محمد حسن سید شجاع ،میلیاردر ایرانی (http://p0l.blogfa.com/post/69)
اریکا در سال ۸۸ برند سال ایران شد، بالاتر ازهاکوپیان و گراد. انتخابکننده هم در وزرات بازرگانی بود. این انتخاب در همهی رشتهها انجام شده بود و برندهایی چون تولیپرس، فرش شفقی تبریز، و چندین برند معتبر دیگر هم حضور داشتند. سال ۸۸ اولین سال این انتخاب بود و قرار است هر پنج سال یک بار هم برگزار شود، بنابراین اریکا هم اکنون برند برتر عرصهی پوشاک است.
در سال ۸۹ محمدحسن سیدشجاع مدیر برتر در عرصهی پوشاک شد و در همان جشنواره تندیس این عنوان و تندیس جوانترین مدیر کشور را از دست معاون رئیس جمهور دریافت کرد. در سال ۹۰ اریکا در کنار گروه خودروسازی سایپا، ایرانول، مس سرچشمه، عظیمزاده، پاکنوش و .. . . به عنوان یکی از ده شرکت برتر توسعه ملی انتخاب شد.
در همین سال، در مسابقه جهانی پوشاک که در دبی برگزار شد، ایتالیا اول شد، فرانسه دوم، اسپانیا سوم و برای اولین بار در تاریخ ایران، ایران چهارم شد و این بالاترین مقام ایران در عرصه پوشاک را، این جوان مدیر با برندش اریکا به دست آورد. هم اکنون ترکیهاز آنها دعوت کرده که در کنار برندهای بزرگی چون بریبری، شنل و برندهای بزرگ دیگر، حضور داشته باشند. اولین برند ایران در زمینه لباس هستند کهایزو ۹۰۰۲ گرفتهاند و خط تولیدشان کاملا ایزولهاست.
اینها همه بخشی از موفقیتهای محمد حسن سید شجاع است. در سال ۸۹ به عنوان یکی از سه مشتری برتر بانک ملی از نظر گردش حساب برگزیده شد و به تائید هیات امنای بازار رضا، بهترین مغازهدار بازار انتخاب شدهاست. بیش از هزار نفر در مجموعه تولید و صدها نفر در مجموعه بازاریابی، فروش، حقوق و طراحی شرکت او مشغول به کار هستند و اولین برند ایران است که سبک فروششان به صورت همایش است. همهی اقدامات لازم برای معرفی مدلهای مختلف تولیداتش انجام میدهد و تنها برندی است کهاین کار را به دقت و جدیت پیگیری میکند.
اینها همه فاز اول طرحهای این جوان موفق و مدیر است. وقتی میپرسم آیا این کهالان به دست آوردهای رویایت بود؟ میگوید: «نه، فعلا رویایم این است که در ده شهر مهم اروپا، اریکا به عنوان نمایندگی کشورمان حضور داشته باشد. انشاءاللهاز سال ۹۱ این کار را خواهم کرد.»
محمد حسن سید شجاع متولد سال ۱۳۶۱ است.
·اولین رویایت چه بود؟
در پاساژی که کار میکردم، بتوانم مغازهای اجاره کنم.
·در چه رشتهای تحصیل کردهای؟
من در رشته ریاضی تحصیل کردم اما هرچه که یاد گرفتهام از بازار و در حین کار کردن بود. روزی که به بازار رفتم هنوز به مدرسه میرفتم، بنابراین مجبور شدم درسم را در دبیرستان شبانه مروی بخوانم تا به کارم لطمه نخورد. درسم خوب بود. وقتی در سال سوم دبیرستان بودم در المپیاد ریاضی نفر سوم کشور شده بودم.
·چه سالی بود؟
سال ۶۸٫ پدرم در تولیدی پوشاک کودکان مشغول به کار بود و من از شش- هفت سالگی با پدرم به محیطهای تولیدی میرفتم و کار پوشاک برایم ملموس و آشنا بود. خلاصه آانکه وقتی بخاطر فشار اقتصادی قرار شد بین ادامه تحصیل دادن و کار در بازار یکی را انتخاب کنم، مردی که تاثیر مهمیدر زندگی من داشت، گفت: بازار هم مثل دانشگاه است. شما در اینجا درس زندگی را بصورت عملی یاد میگیرید و آنجا درسهای تئوری را. خودت انتخاب کن و ببین میخواهی بروی زندگی را تئوری یاد بگیری یا زندگی رابصورت عملی. آن جمله که ایشان به من گفت خط زندگی مرا عوض کرد، چون من تصمیم داشتم زندگی را عملا یاد بگیرم. بنابراین ترجیح دادم کار را ادامه بدهم. حقوق بسیار پایینی میگرفتم، خیلی سخت بود و اذیت میشدم اما شخصیت مرا ساخت.
·ایشان تولیدی داشت؟
نه. او از ترکیه جنس میآورد و من در آنجا با برندهای روز دنیا آشنا شدم. شاگرد مغازه بودم اما این مارکهای معروف برایم مثل اسم و فامیل دوستانم بود و همه را حفظ میکردم.
اتفاقا خوب بود که آنجا کارگاه تولیدی نبود چون دراین صورت ذهنم بسته میماند. مدلهای مختلف لباس میآمد ودر آن سن بچگی همهی آنها در ذهنم مینشست و بهاین ترتیب من با کیفیت آشنا شدم.
اولین رمز موفقیتم این بود که ده سال بدون آنکه جابجا شوم و از این شاخه بهان شاخه بپرم، پیش یکنفر کار کردم. مغازه دارهای دیگر میدیدند که من چقدر دلسوزانه کار میکنم، از من میپرسیدند چقدر حقوق میگیری؟ میگفتم صدوشصتهزارتومان. گاهی میگفتند بیا پیش ما کار کن. به تو صدوهشتاد تا دویستهزارتومان حقوق میدهیم اما من همانجا ماندم.
شبهایی بود که من به خانه میآمدم، غرغر میکردم و میگفتم من دیگر سر کار نمیروم چون ساعت کارم واقعا زیاد بود. آن موقع ساعت کار بازار تا پنج بود. پنج که تعطیل میشدم صاحب مغازه مرا به دنبال حساب و کتاب میفرستاد و به پاساژهای مختلف تهران مثل آ.اس.پ،میلاد نور و تیراژه . . . بوستان و من هم مجبور بودم بروم.
درآن زمان صاحبکارم صد تا تکتومانی به من میداد تا مثلا بها.اس.پ بروم. من میآمدم میدان توپخانه، بیست تومان میدادم کرایهاتوبوس و در ونک پیاده میشدم و سی تومان میدادم و با سواری به ا. اس.پ میرفتم و سی تومان هم میدادم و برمیگشتم. وقتی به ونک میرسیدم پولم تمام میشد، بنابراین باید از ونک تا پیروزی که محل زندگیام بود، پیاده میرفتم.
·اولین بار کی به فکر تولید افتادی؟
یک روز که برای گرفتن حساب به پاساژ ونک رفته بودم، دیدم مانتوهایی آوردهاند که چروک است و مدل خاصی است. همان مانتوهای لینن که سفید و صورتی آن مد شده بود. آنجا دیدم که خانمها با علاقه فراوان مانتوها را میخرند. کمربندش کنف بود و به آان مهرههای رنگی آویزان کرده بودند و با شلوارهای گشاد میپوشیدند. از آن آقایی که صاحب مغازه بود پرسیدم اینها چیست؟ گفت: «این مانتوها را تازه از ترکیه آاوردهام و خیلی خوش فروشند. اشتباه کردم که کم آوردهام.» بازار رضا صبحها ساعت ۹ باز میشد.
من ساعت ۷ آمدم و به بازار پارچهفروشها رفتم و پارچهاش را پیدا کردم و شب مجددا به آن مغازه رفتم و از آن آقا یکی دوتا از آن مانتوها را امانت گرفتم. گفتم برای خواهرم میخواهم. مانتوها را به صاحب کارم نشان دادم و گفتم این مانتو فروش خوبی خواهد داشت. گفت: «نه بابا. ما تاپ و تیشرت فروش هستیم». گفتم:«من دیدم این مانتو فروش خوبی دارد.» گفت: نه. گفتم: «از حقوقم چقدر مانده؟» گفت: «صد هزار تومان» این پول را گرفتم و یک طاقه سفید از آن پارچه را خریدم و پنجاه هزار تومان دادم و از آن پارچه بیست مانتو و بیست شلوار دوختند. گفتم بعد از هفت، هشت سال کار کردن یک قفسه به من بدهید که خودم آن را بفروشم.
موافقت کرد و گفت: میدهم اما میدانم که ضرر میکنی. خلاصه آنکه آوردم و دادم خیاط آن مانتوها و شلوار را دوخت. به خیاط گفتم پولش را وقتی فروختم به شما میدهم. روزی کهاین مانتو و شلوار آماده شد و به مغازه آمد، ساعت ۱۰ بود و تا ساعت یازدهونیم همه ۲۰ دست مانتو و شلوار تمام شده بود. صاحبکارم تا این را دید لامپ مغزش روشن شد وتصمیم گرفت خودش این مانتوها را تولیدکند.
·وقتی آن کار را کردی و مانتوها را فروختی چرا دوباره ادامه ندادی؟
من از نظر مالی و وضعیت خانوادگی به حقوقی که میگرفتم احتیاج داشتم و توان تولید نداشتم. ضمن آن مکانی هم برای عرضه نداشتم ولی ایشان بیستهزاردست از آن مانتوهارا فروخت و اساسا بعد از آن جرقه، خط فکریاش عوض و مانتو فروش شد ولی من همچنان شاگرد مغازه بودم. البته دو سال آخر مثل سالهای اول کارم نبودم. به روز و شیک لباس میپوشیدم. یک موتور هم خریده بودم و بعد از ساعت کارم مسافر کشی میکردم.
·چه چیزی باعث میشد تو از دیگران متمایز بشی؟
پشتکار. ساعت پنج صبح بلند میشدم و به چهارراه خاقانی میرفتم و آنجا میایستادم و تا هشت کار میکردم. کارمندان که دیرشان میشد و دانشجوها را میرساندم. روزی دو، سه تا مسافر میبردم و تا ساعت هشت صبح هم به بازار میرفتم و عصر هم که تعطیل میشدم به مولوی میرفتم و آنجا هم مسافر میبردم. حقوق بازار را به مادرم میدادم و درآمد مسافرکشی را برای خودم برمیداشتم. با دوستانمان بیرون میرفتیم و خرج میکردیم.
همینطور یک مدت کار کردم و با آقایی آشنا شدم که گفت یک مقدار تیشرت را از چین آوردهاست. گفت من کاتالوگ آن را به تو میدهم و شما برو ویزیتوری کن. من عصرها را بهاین کار اختصاص دادم. به جاهای مردانهفروشی میبردم و میفروختم. حدود دههزارتا تیشرت برای ایشان فروختم و پولی به دستم رسید که با آن یک خط ثابت موبایل خریدم.
بیاد میآورم شب عید خیاطمان کار را اتو نکردهبود و میگفت فردا نمیرسم بدهم و پسفردا میدهم. من به کارگاه خیاطی میرفتم و تا صبح اتو میکردم. همان جنسی را که خودم اتوکرده بودم، صبح در مغازه میفروختم چون نمیدانم چرا یک عرقی بهاین کار داشتم. درصد نمیگرفتم اما دوست داشتم درآمد ما بیشتر از دیگر مغازهها باشد و همه مرا به عنوان یک فروشنده سطح بالا به حساب بیاورند. من علاقه دارم هر کاری که میکنم باید اولین نفر باشم.
من آدم خیالپردازی هستم و در تخیلم یک حالت رقابتی برای خودم بوجود آورده بودم و میگفتم باید بهترین فروشنده در این پاساژ باشم و این فرض را برای خودم گذاشته بودم که یک روز به اینجا میآیند و وقتی میخواهند بهترین فروشنده بازار رضا را انتخاب کنند، من آنقدر فروشنده خوبی هستم که همه میگویند محمد حسن شجاعی بهترین است.
بعد از ده سال که پسر صاحب مغازه در ترکیه بود، دو مغازه در طبقه پایین خالی ماند و صاحب آن، آن را با قیمت بالاتری به ما اجاره داد. مغازهای کهاجارهاش دویست هزار تومان بود به ما داد پانصدهزارتومان. گفت چقدر پول داری؟ گفتم سهمیلیون. موتورم و موبایلم رافروختم و شهریه دانشگاه خواهرم را قرض گرفتم وبا یکی از دوستانم که او هم شاگرد بود شریک شدم. یک میلیونونیم من جور کردم و یک میلیون و نیم او و به امید خدا با هم شروع کردیم.
او هم مانتوفروش بود و از دوستانی بود که شب جمعهها با هم بیرون میرفتیم و رفیق صمیمیبودیم. وقتی مغازه را باز کردیم، مغازه سرامیک بود و درست مثل حمام بود. دوستم گفت: «محمد حسن ما اینجا چه بفروشیم؟ همه پولمان را دادیم پول پیش مغازه.» گفتم: «خدا بزرگ است. چقدر پول داریم؟» گفت: «پنجاه هزار تومان.» رفتیم منیریه و با آن پنجاه هزار تومان هم کاغذ دیواری خریدیم تا مغازه شکل بوتیک پیدا کند.
رفتیم مولوی گونی خریدیم، از میدان محلاتی خاکرس خریدیم و گل درست کردیم، ویترینمان را گونی کشیدیم، با پوست تزییناش کردیم و خلاصه آن ویترین خیلی خوشگل شد. خزخریدیم، تنه درخت گذاشتیم. پول نداشتیم مانکن بخریم، رفتیم مانکن شکستههای مغازهها را گرفتیم. بالاتنه یا پایین تنهشان شکسته بود و آن را کنار گذاشته بودند. یا بعضی جاها شلوارفروش بودند و مانکن بالاتنه اضافه داشتند، آنها را آوردیم، چسب زدیم، تعمیر کردیم و گذاشتیم در ویترین مغازهمان.
چون من ده سال پیش یک نفر کار کرده بودم، هرجا که رفتم و نسیه خواستم، دادند. گفتم پول ندارم، جنس میبرم و هفته به هفته میآیم حساب میکنم و پولتان را میدهم. یک میلیون، دو میلیون و پنج میلیون به ما اعتبار دادند و جنس گرفتیم. بازار اینطوری است و آنجا بیشتر آدم را به آبرو میشناسند.
میدانید مشکل جوانانی که در ابتدای راه هستند این است که سرمایه چند میلیاردی مرا میبینند ولی زحمتهایی را که من کشیدهام نمیبینند و خبر ندارند که من یک کارگرزاده هستم که تمام سرمایهام در هنگام شروع کار همان موتور ویک خط موبایل بوده و البته اعتبار و تجربهای که ۱۰ سال زحمت پشت آن بوده.
·در آن ده سال که در مغازه آن آقا کار کرده بودی، درست است که برای او کار میکردی اما انگار این کار کردن برای خودت هم بود.
دقیقا. هرجا که رفتیم به خاطر سابقه خوبم اعتبار داشتم و خودم کار را شروع کردهام و به من جنس نسیه دادند، چون عموما این استنباط را در ذهنشان داشتند کهاگر قابل اعتماد نبودم صاحب مغازه ده سال در یک مغازه مرا نگه نمیداشت. آنها لطف کردند، به ما اعتماد کردند و به ما جنس امانی دادند و ما هم هر هفته میرفتیم دفتر فروشمان را باز میکردیم و فروش ما را میدیدند و پولشان را میدادیم.
شش ماه اینطوری کارکردیم، پولی جمع کردیم، دکور شیکی زدیم و شروع کردیم به تولید. اول سه طاقه پارچه خریدیم و با این سه طاقه پارچه کار را شروع کردم. وقتی رفتم آن مغازه را زدم تمام مشتریهای صاحب کار قبلیام آمدند سراغ من. گفتند آقا مغازهتان عوض شده؟ کسی را غیر از من آنجا نمیدیدند و فکر میکردند من صاحب آن مغازهام. لطف خدا شامل حال ما شد و با سه طاقه پارچه شروع کردیم، مدل زدیم.
اول مدلهایی که میفروختند را بررسی میکردیم که کدام بیشتر فروش میرود و بعد رفتیم نظیر آن مدل را میزدیم و دیگر از آنها نمیخریدیم. آنها هم فهمیدند و گفتند دیگر به تو مانتو نمیدهیم، تومدلهایمان را کپی میکنی. به هر حال من به آن کار نیاز داشتم و مجبور بودم خودم مدلهای جدید طراحی کنم.
مدتی بعد شریکم از من جدا شد و من استقلال بیشتری درانتخاب طرح و مدل بدست آوردم و توانستم یک سال بعد یک مغازه در بازار بخرم و سال بعد بهترین مغازه پاساژ رضا را به عنوان کسی که کاسب موفق بازار اجاره کنم.
·چه سالی بود؟
سال ۸۷٫
·خودت تنها کار میکردی؟
بله، تنها. صبحها پارچه را میخریدم و میفرستادم برای خیاطی و خودم میرفتم سر مغازه میایستادم و ساعت ۷ که تعطیل میشدم میرفتم به خیاطی سر میزدم تا ببینم چندتا دوخته و چکار کرده. در بازار یک مغازه بود که من همیشه چشمم دنبال آن بود. همیشه میگفتم خدایا چطور میشود این مغازه مال من باشد. آنجا دفتر و بهترین مغازه پاساژ بود.
صاحب پاساژ وقتی دید من اینقدر خوب کار میکنم گفت همه برندها آن مغازه را میخواستند، به هیچکس ندادم اما آن را به تو واگذار میکنم. خدا را شکر آن مغازه الان چهار سال است که مال من است و به عنوان دومین مغازه آن را خریدم. آن مغازه به نظرم بهترین مغازه تهران است، چون همهی تهران است و بازارش، همهی بازار است و پاساژ رضا، همهی پاساژ رضا است و آن مغازه. بعد از آن دو مغازه دیگر خریدم و مغازههایم شد چهارتا. آن موقع دیگر برای خودم کارخانه زده بودم.
*کی کارخانه زدی؟
سال ۸۸ بود که به فکرم زد کارم را صنعتی کنم. طراح آوردم، در شیراز کارخانه زدم و الان هزاروصد نفر در کارخانهی شیرازم کار میکنند. آنجا بزرگترین مجموعه تولیدی پوشاک کشور است. بعد دیدم مشتریها میآیند تکتک میخرند و وقت مارا زیاد میگیرند، بنابراین تصمیم گرفتم همایش برگزار کنم. یک همایش در ساختمان جام جم برگزار کردم و افطاری دادم. تمام مشتریهای عمدهام در شهرستانها و تهران را دعوت کردم. آنجا برای اولین بار یکی از مجریان توامند صداوسیما را دعوت کردم که برنامه را اجرا کرد و مشتریهای من خیلی از آن برنامه خوششان آمد و به فروش خوبی هم دست پیدا کردم.
·اسم اریکا را از کی روی تولیداتتان گذاشتید؟
مغازه ما سه ماه بدون اسم بود. یک بار توی یک گلفروشی بودم. یک خانم آمد آنجا و به گلفروش گفت چرا این گل باید در گلدان باشد؟ من وقتی آن را در باغچه میکارم خشک میشود. گلفروش گفت: این گل یک گل حساس است و فقط باید در گلدان باشد. اگر جلوی نور نباشد خشک میشود. این گل ناز دارد. گفتم آقا اسم این گل چیست؟ گفت: اریکا. دلم گفت چهاسم جذاب و قشنگی است. تک هم هست.
برایم مهم بود کهاسمی را انتخاب کنم که در ایران تک باشد. در دوران شاگردی همهی مغازهها و اسمهایشان را هم دیده بودم و همه جای تهران را وجب به وجب بلد بودم و میدانستم این اسم در هیچ جا نیست. تا آن آقا گفت اریکا تصمیم گرفتم و فردا اسم مغازهام را اریکا گذاشتم. گفتم با برچسب شبرنگ این اسم را در آوردند. برای خاصتر شدن Iاریکا را کوچک کردم و نقطه پرچم ژاپن را روی آن گذاشتم. چون ژاپن برای من سمبل سختکوشی، استقلال و اعتماد به خود بود.
·نکته دیگر اینکه این اسم به نظر بینالمللی میآید؟
بله، در حالی که یک کلمهی کاملا ایرانی به معنی “با شکوه و با وقار”است و اسم یک گل هم هست که در سایر نقاط جهان هم به همین نام است و البته شرکتهای بسیاری هم در جهان بهاین نام وجود دارند. از اول دلم نمیخواست زارا یا منگو باشم و همیشه میخواستم خودم باشم بنابراین وقتی مانتو تولید میکردم با عشق روی آن می نوشتم اریکا که خداروشکر کمکم جا افتاد. خیلی مشتری داشتیم و برند را شناختند. محیط بازار یک محیط پرتردد بود و این به نفع ما بود که هم از تهران و هم شهرستانها ما را میشناختند .
·لازم نبود این اسم را ثبت کنید؟
تا سال ۸۸ ثبت نکرده بودیم وحتی پنج مغازه در تهران اسمشان را گذاشته بودند اریکا. جنس بیکیفیت تولید میکردند و بهاسم اریکا میفروختند و این داشت اسم برند ما را تحتالشعاع قرار میداد. این باعث شد که اریکا را ثبت کردیم. البته برای ثبت این نام هم وکیل شرکت یکسال رفتوآمد میکرد تا ثابت کند این اسم فارسی است.
در نهایت حالا توانستیم از این نام دفاع کنیم وتولیدیهایی کهاریکاهای جعلی را تولید میکردند طبق قانون کپیرایت به پای میز قانون بکشیم و طبق دستور قضایی علاوه بر اینکه تابلوهایشان پایین کشیده میشود، اقلام بیکیفیتشان هم توقیف و منهدم میشود از ۶ ماه تا ۳ سال حبس نیز در انتظارشان است .
·این یعنی موفقیتهای بیشتر؟
بله. امنیت در تولید باعث شد سال۸۸ برند ملی شدیم و حالا در سال ۹۰، در طی پنج سال بهافتخارات بسیاری رسیدهایم. این تندیسهایی که در این قفسه میبینید یادگار این افتخارات است.
·مشخصات و ویژگیهای کار شما چیست؟
مانتوی اریکا از لحاظ کیفیت کاملا با کالای خارجی رقابت میکند اما از لحاظ قیمت رقیب مانتوهای داخلی استو این افتخار ماست که تنها تولیدکننده پوشاک ایرانی هستیم که موفق به کسب ایزو ۹۰۰۲ شدهایم.
·چطور کسی نمیتواند با شما رقابت کند؟
دلیل رسیدن بهاین مهم در جزءجزء سیستم اریکا نهفته است. از خرید پارچه گرفته تا عرضه به مشتری. مثلا تولیدیهای مانتو در ایران پارچه خود را از پارچهفروشان بازار میخرند که در واقع واسطهای هستند بین تولیدکنندگان پارچه و تولیدکنندگان مانتو در حالیکه اریکا بخاطر تیراژ بالا مستقیما به تولیدکننده پارچه در خارج سفارش میدهد و طبیعتا نصف قیمت دیگران پارچه بدست ما میرسد و همین مساله توان رقابت را در قیمت از رقبای ما میگیرد.
·چگونه بهاهداف خود میرسید؟
من یک عادت دارم که وقتی کاری را شروع میکنم تا تمام نکنم آرام نمیگیرم و همانطور که میبینید که در دفترم یک وایتبرد دارم که الان پشت سر شما قرار دارد و من اهدافم را روی آن مینویسم که هدفم همواره جلوی چشمم باشد تا لحظهای از آن غافل نشوم.
·این عدد “۵۰ هزارتومان”روی وایت برد چیست؟
میخواهیم برای فصل بهار، صد و پنجاه هزار مانتو را در طول هفتاد روز تولید کنیم.
عظمت این کار را فقط یک تولیدکننده میتواند درک کند. من این صدوپنجاههزار را تقسیم بر هفتاد روز، تقسیم بر قیمت، تقسیم بر پارچه کردم و همه را حساب کردم و پیش خودم حساب کردم در این هفتاد روز، اگر یک دقیقه بیکار باشم، پنجاه هزار تومان ضرر میکنم. اگر یک ساعت یک کار بیخود انجام بدهم، سه میلیون تومان ضرر میکنم. بعد رفتم زیر ساخت لازم را برای تولید این صد و پنجاه هزار مانتو ایجاد کردم. مطمئنا تا روز موعود به هدفم میرسم.
الان میگویم در نیمه دوم سال ۹۱ باید در رم، بارسلون، استانبول، دبی، مالزی، سنگاپور و فرانکفورت که سی و پنج هزار خانم ایرانی در آن زندگی میکنند باید شعبه داشته باشم. بحث مالی آن هم مهم نیست. مهم این است که هموطنان من در این کشورها با افتخار تابلوی اریکا را به دیگران نشان بدهند. برایم مهم است که کاری را که میخواهم انجام بدهم، حتی با زحمت و شب نخوابیدن انجام بدهم. ساعت کاری من شش صبح است تا یازده شب. یازده میروم خانه، دوازده میخوابم و دوباره شش صبح در دفتر هستم.
·از کودکی مدیریت را در خودم پرورش دادم
ما بچه جنوب شهر هستیم. همیشه تابستانها مسابقات فوتبال را بین کوچه خودمان، کوچه روبهرویی و کوچه بالایی برگزار میکردیم. همه تیمها جایزهای به تیم برنده میدادیم. در این مسابقات من همیشه در تیم اجرایی بودم. از بچگی این حس در من وجود داشت که یک مجموعه را رهبری کنم که با هم رقابت کنند. یادم هست پسر بچههایی که پنج شش سال از من بزرگتر بودند از من میپرسیدند چکار کنند و بازی کی برگزار میشود و مرا به عنوان رئیس فدراسیون خودشان میشناختند. همیشهاین حس مدیریت در من وجود داشت. هر وقت درس خواندم مبصر کلاس بودم.
·مادیات برایم مهم نیست
همواره به خودم میگویم که من یک کارگرزاده هستم، حتی اگر میلیاردر باشم و این باعث شده با کمترین هزینه زندگی کنم. در عین حال بسیار آرمانگرا هستم. مثلا اگر به من بگویند همه ایران تو را به عنوان بهترین تولید کننده مانتو بپذیرند و در عوض حقوقت ماهی پانصدهزارتومان باشد، قبول میکنم. ثروت برایم مهم نیست. وقتی این تندیسها را میگیرم خستگی یک سال کار از تنم بیرون میرود. من عاشق کارم هستم و با دل و روحم سعی میکنم مشتریان من راضی باشند.
·میخواهم اریکا را جهانی کنم
دوست دارم اریکا یک مارک جهانی باشد. اریکا برایم همه چیز است. من جوانی و عمرم را گذاشتهام روی این برند و دوست دارم جهانیاش کنم. خیلی برایم مهم است که فردا یک نام نیک از من به یادگاری بماند. امیدوارم اریکا در تمام کشورهای جهان شعبه داشته باشد.
·شعار اریکا
هموارهاعتقاد داشتم که ملت ایران با داشتن غنای فرهنگی شایسته احترام است و به همین خاطر اریکا را نشان احترام به مشتری میدانم و همین را شعار اریکا کردهام. به طور اکید به تمام فروشندههای یکصد شعبهاریکا در سراسر ایران توصیه کردهام که مشتریمداری را سر لوحه کار خود قرار دهند و شخصا به نظرات مصرفکنندگان محترم در خصوص جزءجزء کار از کیفیت دوخت و نوع پارچه گرفته تا نحوه برخورد فروشندگان با مشتری رسیدگی میکنم. در این خصوص از طریق ایمیلم erikawomen@yahoo.com همواره آماده دریافت پیشنهادات و انتقادات تمام هموطنان عزیزم هستم.
مردی که کسب و کار یک میلیون دلاری وسیله نظافت سگ را به راه انداخت.
ماتیو اوسبرن از سرشناسترین پیشگامان در ساخت وسیله نظافت فضولات سگها است که Pooper-Scooper.com را راه اندازی کرده است.او هرگز فکر آن را هم نمی کرد که روزی همین ایده او را میلیونر کند. شروع کار اوسبرن به سال ۱۹۸۷ برمی گردد که او یک مرکز خدمات حیوانات اهلی در کلمبوس اوهایو به راه انداخت. در آن هنگام او با داشتن ۲شغل تمام وقت از هرکدام ساعتی ۶دلار درآمد داشت. ماتیو در آن زمان همسر و یک دختر داشت و پسرش در شرف به دنیا آمدن بود. او که از کسب درآمد بیشتر ناامید شده بود، به این فکر افتاد که برای حدود ۱۰۰،۰۰۰ سگ که در ۱۵مایلی خانه او هستند ، کاری انجام دهد. نقطه سرآغاز کسب و کار او همینجا بود. ماتیو به امر نظافت محوطه ها پرداخت، با اینکه کار چندان جالب نبود ، اما او از رضایت مشتریان و کار در بهترین حیاطها لذت می برد.کار ماتیو کم کم به جایی رسید که هفت نفر را به همراه شش ماشین حمل به کار گرفت که روزانه به ۷۰۰ مشتری ثابت خدمات ارائه می دادند. در حالیکه اوسبرن درحال تبلیغ و شناساندن چنین خدماتی بود، شخصی به نام مت "رد" بسول او را به آینده ای که انتظارش را نداشت نزدیک کرد. بسول مالک مرکز ارائه خدمات حیوانات اهلی(Pet Butler )در تگزاس بود. او پس از دیدن کار ماتیو ، او را شریک خود در امور نظافت حیوانات کرد ، در حال حاضر Pet Butler بزرگترین مرکز ارائه خدمات نظافت فضولات حیوانات اهلی در امریکا است که اکنون بالغ بر ۳۰۰۰ مشتری دارد.
شرکتی که از فروش عینک های ایمنی مخصوص سگها صاحب ثروت بزرگی شد
در جوامع غربی سگ و سایر حیوانات خانگی جزء لاینفک زندگی افراد هستند ، همین عامل باعث شده است تا چند دوست قدیمی تصمیم بگیرند برای سگ ها عینک بسازند !
عینک برای سگ خانگی؟ به نظر بی معنی می رسد ! اما اگر کسی به ساخت آن پرداخته و آن را تبدیل به کسب و کار چند میلیون دلاری کند، نتیجه می گیریم این کار چندان هم بی معنی نیست. این کار توجه زیادی از مردم و رسانه ها به خود جلب کرده است از جمله CNN, Women's World, People, Regis and Kelly, National Geographic and Animal Planet . آنها که کار را با ساخت عینک ایمنی شروع کردند در ادامه کار خود را توسعه داده و لوازم جانبی دیگری برای حیوانات را تولید کردند که شامل کوله پشتی، جلیقه شنا، تی شرت، کلاه و اسباب بازی می شود.
نوجوانی که از طریق فروش مربا با دستور پخت مادر بزرگش میلیونها دلار به دست آورد.در حالیکه موفق ترین کارآفرینان درآمد خود را از ایجاد وب سایتهای پرطرفدار به دست می آورند، "فریزر دوهرتی" کسب و کار بزرگش را از راه سنتی به دست آورده است. فریزر پخت مربا را از سن ۱۴سالگی با دستورالعملهای مادربزرگش در آشپزخانه خانه ی خود شروع کرد ، وی در ۱۶سالگی مدرسه را ترک کرد تا به طور تمام وقت مشغول کار خود شود. این نوجوان در حال حاضر سالانه چیزی حدود ۵۰۰،۰۰۰ شیشه،مربا می فروشد که این مقدار ۱۰درصد بازار مربای انگلیس را تشکیل می دهد. سرمایه دوهرتی چیزی حدود ۱تا۲میلیون دلار تخمین زده می شود
مردی که با تولید استخوان آرزوی پلاستیکی، میلیونر شد.
در بسیاری از نقاط دنیا مردم معتقدند شکستن استخوان جناغ مرغ آرزو ها رابرآورده می کند !
چه کسی فکر می کرد که روزی بازاری برای استخوان آرزو (استخوان جناق مرغ) آن هم از نوع پلاستیکی اش وجود داشته باشد؟ کن آهرونی از اینکه سرسفره و پس از خوردن مرغ تنها دو نفر می توانستند آرزو کنند و جناغ بشکنند کلافه شده بود.این باعث شد تا او تصمیم به ایجاد شرکت LuckyBreak بگیرد،شرکتی که استخوان های آرزوی سنتزی با صدا و حس استخوان جناق واقعی مرغ و بوقلمون بسازد. در حال حاضر این شرکت روزانه ۳۰،۰۰۰ استخوان تولید می کند که آنها را در قالب طرحهای سفارشی و منقوش برای استفاده ی شخصی، شرکتی و تبلیغاتی به فروش می رساند. فروش این شرکت بیش از ۲٫۵ میلیون دلار در سال است.
می بینید که حتی با استفاده از عقاید نه چندان علمی و درست مردم هم می توان میلیونر شد !
زن خانه دار مخترع بالشی که قابلیت رفتن به مایکرو ویو را دارد!
کیم لوین، کیسه های کوچکی در طرح های مختلف با قابلیت نفوذ گرمای آرامش بخش اختراع کرد. کیم متوجه شد که اگر مقداری ذرت در یک کیسه ریخته،آن را دوخته و بعد در مایکرو ویو قرار دهد، یک بالش گرم و آرامش بخش ایجاد می شود. او بدون معطلی به کمک چرخ خیاطی اش شروع به عملی کردن ایده ی ساده اش کرد و از آنجا بود که کسب و کار چند میلیونی او آغاز شد. در ابتدا کیم فکر می کرد که این بالش ها می توانند هدیه ی عالی برای فرزندان و همسایه هایش باشند. اما به زودی متوجه شد که ایده او پتانسیل بالایی دارد. وقتی والدینی که با کیم در ارتباط بودند نیمه شب ها با او تماس می گرفتند تا برای بچه هایی که بدون بالش های کیم بی تابی می کردند،بالش درست کند، او دانست که فرصت طلایی ای برای او خلق شده است. او به خرده فروشی های محلی و نمایشگاههای صنایع دستی می رفت تا اینکه اتفاق مورد انتظار رخ داد؛ مجتمع تجاری Saks تصمیم گرفت که بالش های کیم را در فروشگاههایش به مشتریان عرضه کند. اکنون او یک میلیونر است و حتی کتابی درباره تلاشهایش نوشته است.
کسی که در وب ، پیکسل ها را به قیمت ۱میلیون دلار فروخت
در سال ۲۰۰۵ یک دانشجوی ۲۱ساله در انگلستان به نام الکس تیو صفحه وبی یک میلیون دلاری به راه انداخت که از طریق آن پیکسل های ۱۰۰۰*۱۰۰۰ را به قیمت ۱ دلار به فروش می رساند. با وجود اینکه این ایده خیلی ساده ای بود، اما به دلیل منحصر به فرد بودنش توجه زیادی جلب کرد و در نهایت طی چند ماه ، وی صاحب ۱،۰۳۷،۱۰۰دلار درآمد شد. آخرین مورد آگهی در سایت الکس به قیمت ۳۸۱۰۰دلار به فروش رفت. وب سایتهای زیادی به تقلید از این سایت ایجاد شد که همگی با شکست مواجه شدند چراکه این ایده دیگر بدیع نبود.
مردی که شرکتی برای فراهم کردن نامه های عذر و بهانه برای غیبت در کار ایجاد کرد
آیا به عذر وبهانه ای برای غیبت از کارتان نیاز دارید؟ یک شرکت اقدام به تامین نامه های عذر غیبت اینترنتی برای کارمندان و دانشجویان آمریکایی کرده است. این عذرهای اینترنتی هر کدام فقط به قیمت ۲۵دلار فروخته می شوند. این نامه ها می توانند از یک دکتر حرفه ای یا بیمارستان یا احضاریه دادگاه جعلی یا حتی اعلامیه فوت باشند. فراهم کننده این نامه ها کارش را با ۳۰۰دلار شروع کرد و اکنون کارش را از طریق یک لپ تاپ در یک شهر کوچک در اوکلاهاما انجام می دهد. این سایت به طور ماهیانه ۱۵۰۰۰ مراجع دارد !
دختری که از ارائه نقشه های MySpace ثروت ۱٫۵میلیون دلاری به دست آورده استدختر نوجوانی که استعداد و خلاقیت فراوانی دارد ، سایتی به نام WhateverLife ایجاد کرده است که در آن نقشه های MySpace و دیگر راهنماهای مجانی را ارائه می کند. این دختر اخراجی از مدرسه ، ماهانه ۷۰۰۰۰دلار درآمد دارد و وب سایتش بیش از ۷میلیون بازدیدکننده و ۶۰ میلیون بازدید از صفحاتش دارد.
استیو جابز، موسس اپل: هیچ چیز به اندازه شکست موجب موفقیت نمی شود
سوز اورمان، مشاور مالی: کمتر پس انداز کن، بیشتر درآمد داشته باش
فهرست ثروتمند ترین ایرانی ها: از تاجر پسته تا صادرکننده برق (http://www.khabaronline.ir/detail/331267/Economy/commerce)
توجه داشته باشید برخی از این افراد کارآفرینان نمونه کشور به شمار می آیند که تاکنون بارها مورد تقدیر قرار گرفته اند. بنابراین حضور اسامی آنها در میان سرمایه داران ایرانی جنبه منفی ندارد و از تمامی این کارآفرینان و سرمایه داران به احترام یاد می شود. بخش مهمی از این افراد را کسانی تشکیل می دهند که سرمایه های خود در داخل کشور برای کمک به اشتغال سرمایه گذاری کرده اند. بنابراین انتشار نام و فهرست دارایی های آنان تنها جهت احترام به کارآفرینان است.
نام
شرکت و دارایی
حسین ثابت بکتاش
متولد ۱۳۱۳ در مشهد است. او کارآفرینی است که در حوزه گردشگری کار می کند و اصلی ترین دارایی او هتل داریوش کیش است. او در جزایر قناری 5 هتل در اختیار دارد. او در اسپانیا نیز هتل هایی در اختیار دارد. ثابت در دسته کارآفرینان خوش نام جایی می گیرد.
اسدالله عسگراولادی
او مالک شرکت حساس یکی از بزرگترین صادرکنندگان زیره و پسته ایران است. عسگراولادی خود را در دسته 10 ثروتمند بزرگ ایران می داند. میزان صادرات سالیانه او 100 میلیون دلار است.
محمد صدر هاشمی نژاد
او موسس بانک اقتصادنوین و موسس شرکت بزرگ ساختمانی استراتوس است. او در شرکت استراتوس مشاغل مهمی در صنعت ساختمان ایجاد کرد. صدر هاشمی بارها مورد تقدیر رسمی قرار گرفته است.
حسین هدایتی
متولد تهران از محله دولاب است. مالک صنایع استیل آذین، مالک کارخانه های فولادسازی و ورق، دارنده بزرگترین شرکت پرورش میگوی ایران، برج ساز در دبی و دارای ملک و املاک در حاشیه خلیج فارس، مالک زمین های کشاورزی، سهامدار بازار مبل ایران، رئیس شرکتهای تجاری در ایران و خاورمیانه است
.
علی انصاری
او رئیس گروه سرمایه گذاری تات است. بخش مهمی از دارایی های او زمین های منطقه یافت آباد تهران است.
احمد ابریشم چی
او بزرگترین واردکننده تلفن همراه به ایران است.
غلامعلی سلیمانی
او موسس و مالک کارخانجات لبنیات کاله، زمرد و مک است. سهم کارخانه او از بازار لبنیات ایران به بیش از 60 درصد رسیده است. کاله به تازگی در عراق هم اقدام به تاسیس انبار و سوله هایی برای نگهداری لبنیات کرده است. سلیمانی کارش را در تهران از ساخت همبرگرهای خانگی آغاز کرده بود. او یکی از کارآفرینان نمونه کشور است که در استان مازندران محبوبیت بسیاری دارد.
محسن پهلوان
رییس شرکت توسعه گردشگری پدیده در مشهد است. شرکتی که چندین و چند رستوران بزرگ در مشهد، تهران و کیش دارد و در حال ساختن یک شهر در کنار پایتخت استان خراسان رضوی است.
علی شفیع زاده
او یکی از اصلی ترین مالکان املاک در دبی است. البته درایران به مدیریت باشگاه استقلال اهواز شهرت دارد.
خانواده مدلل ها
این خانواده سرمایه داری در زمینه سیمان و روغن نباتی فعالیت می کنند. آنها در کرمانشاه کارآفرینانی خوشنام به حساب می آیند. مجتمع روغن نباتی نازگل به این خانواده تعلق دارد. کارخانه سیمان سامان نیز متعلق به این خانواده است.
باقران
او مالک مجموعه سیمان باقران در خراسان جنوبی است. باقران یکی از کارآفرینان مهم این منطقه به شمارمی آید که درمیان اهالی بومی محبوب است.
محمد رضا دیانی
او مالک کارخانه اسنوا است که حداقل 110 نوع لوازم خانگی در کارخانه هایش تولید می شود. گروه لوازم خانگی انتخاب به او تعلق دارد. او چندی پیش شرکت دوو کره جنوبی را نیز خریداری کرد. گروه او 3 هزار و 500 فرصت شغلی در اصفهان ایجاد کرده است. مساحت مجموعه او 45 هزار مترمربع است و 17 شرکت زیرمجموعه گروه انتخاب است. گروه او در اروپای شرقی و غرب آسیا هم دفاتری دارد. دیانی از باسابقه ترین فعالان صنعت لوازم خانگی در کشور است.
مالکی
او در صنعت برق فعالیت می کند. او مالک شرکت ماه تاب گستر اینترنشنال است. ماه تاب کهنوج و ماه تاب کاسپین و شرکت برق سرخس به او تعلق دارد. او در دسته مدیران خوش نام صنعت برق جایی می گیرد. اهالی صنعت برق برای تخقق کاری او احترام بسیاری قائل هستند.
محمد پارسا
او مالک شرکت ایران ترانسفر است که گردش مالی شرکتش سالیانه 500 میلیون دلار برآورد می شود. او در صنعت برق ایران شهرت و اعتبار بسیاری دارد.
مصطفی رستمیان
او یکی از شاخص ترین کارآفرینان و سرمایه داران حوزه طلا است که در اصفهان فعالیت می کند. رستمیان هم در دسته سرمایه گذاران خوش نام صنف به شمار می آید.
طوسی زاده
او مالک فولاد اقلید و فسا و چندین مجموعه فولادی دیگر است. او یکی از سرمایه گذاران صاحب نام صنعت فولاد است که شغل های بسیاری را در کشور و بخصوص مناطق محروم ایجاد کرده است.
غلامرضا زل اندواری
او اولین صادر کننده گبه ایرانی به خارج از کشور است. او 5 هزار بافنده را مشغول به کار کرده و بیش از 8 میلیون دلار صادرات سالیانه دارد. از او به عنوان یکی از نخبگان صادرات گبه یاد می شود که نام گبه ایرانی را جهانی کرد. زل اندواری در صنعت فرش ایران یکی از افراد صاحب نام و نیکوکاراست.
غلامرضا ابراهیمی
او مالک شرکت دایتی است. از او به عنوان یکی از شاخص ترین کارآفرینان شیرازی یاد می شود که کسب و کارش را با سرمایه اندک آغاز کرد. ابراهیمی در میان اهالی بومی منطقه به شدت مورد احترام است چراکه بخش مهمی از دارایی هایشان را در منطقه سرمایه گذاری کرده است.
حسن انصاری
او مالک هلدینگ مارکوپولو است که در زمینه تورهای گردشگری و صنعت توریسم فعالیت می کند.
استیو جابز، موسس اپل: هیچ چیز به اندازه شکست موجب موفقیت نمی شود
به شرطی که عوامل شکست را پیدا کرده و در جهت رفع آن قدم برداریم.
تی هارو اکر T Harv Eker نویسنده ی کتاب «رازهای ذهن یک میلیاردر» گفته است: «بزرگترین مانع برای به ثروت رسیدن انسان ها، ترس آنهاست
در مصاحبه های توماس جی استانلی Thomas J. Stanly نویسنده ی کتاب «ذهن خلاق» با افراد موفق و ثروتمند، هشتاد درصد از میلیاردرها گفته اند اگر کاری را که انجام داده اند، دوست نداشتند هرگز به موفقیت و ثروت دست نمی یافتند. اگر می خواهید ثروتمند باشید باید برای آنچه که انجام می دهید اشتیاق داشته باشید.
ثروتمندان ولخرجی نمی کنند. این یک شوخی نیست. آماری که در امریکا گرفته شده است نشان می دهد اغلب ثروتمندان ولخرجی نمی کنند. آن ها برای خرید اجناس در انتظار حراج می مانند، برای خرید چانه می زنند تا قیمت بهتری به دست آورند و هرگز بیهوده خرج نمی کنند. بنابر این اگر می خواهید ثروتمند باشید از همین الان صرفه جویی را شروع کنید.
یا بهترین باشید و یا اولین
7 کلید طلایی پولدار شدن (http://www.yjc.ir/fa/news/4742402/7-%DA%A9%D9%84%DB%8C%D8%AF-%D8%B7%D9%84%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D9%BE%D9%88%D9%84%D8%AF%D8%A7%D8%B1-%D8%B4%D8%AF%D9%86) (http://www.yjc.ir/fa/news/4742402/7-%DA%A9%D9%84%DB%8C%D8%AF-%D8%B7%D9%84%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D9%BE%D9%88%D9%84%D8%AF%D8%A7%D8%B1-%D8%B4%D8%AF%D9%86)
پولدار شدن نه کار سختی است و نه غیر ممکن. اغلب ما فکر می کنیم پولدار شدن آن هم بدون سرمایه اولیه کارغیرممکنی است. اما حقیقت آن است که بسیاری از ثروتمندان مطرح جهان از سرمایه اولیه چندانی برخوردار نبوده اند.
http://forums.boursy.com/imported/2014/02/2013430_674-1.jpgبه گزارش گروه بازار باشگاه خبرنگاران (http://www.yjc.ir/fa/news/4742402/7-%DA%A9%D9%84%DB%8C%D8%AF-%D8%B7%D9%84%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D9%BE%D9%88%D9%84%D8%AF%D8%A7%D8%B1-%D8%B4%D8%AF%D9%86)، ثروت مند شدن آرزوی خیلی هاست آرزویی که بعضا از سوی برخی ها نکوهش می شود حتی در جامعه هستند افرادی که به غلط همه ثروتمندان را افرادی که از دست رنج دیگران به جایی رسیده اند می دانند.
اما حقیقت این است که اگر واقعا هدف شما در زندگی پولدار شد باشد و در این مسیر گام بردارید موفق می شوید در این گزارش به 7 تا از کلید هایش اشاره می کنیم.
1. تخصص در مسیر علایق و توانایی
حقیقت این است که اگر همه آدم ها در مسیر درست تحقق آرزوهایشان گام بردارند و به علایق شان توجه کنند می توانند به نهایت آرزوهایشان برسند.
متاسفانه دلیل عدم کامیابی و موفقیت افراد این است که در مسیر تحقق علایق شان و کسب توانایی در آنچه به آن علاقمند هستند نمی روند.
کسی که علاقه اش در موسیقی است طب می خواند! پس بدیهی است که پزشک ناموفقی می شود.
نوشتن را دوست دارد اما حسابدار می شود!! حسابدار همیشه افسرده.
اگر آنچه انجام می دهید را دوست ندارید همین الان ترکش کنید. به همین سادگی.
2. تمرکز
روی یک چیز و یک کار تمرکز کنید . واقعا درست گفته اند با یک دست نمی توان چند هندوانه برداشت. به جای اینکه انرژی تان را در انجام چند کار که در آن توانایی دارید هدر بدهید یک کار را درست و با تمرکز انجام دهید. موفقیت شما تضمین می شود.
3. شناخت ابزار و ملزومات
همه ابزار و ملزومات لازم برای موفقیت کارتان را بشناسید و به دست بیاورید. ابزار و ملزومات همیشه مادی نیستند گاهی یک مهارت جدید، یک دوست آشنا به کار و مشارکت با یک شرکت همکار می تواند سرعت موفقیت شما را چند برابر کند.
4. تمایز
بین خودتان و رقبایتان تمایز ایجاد کنید کاری کنید که مثل همه نباشید سعی کنید در حد امکان متفاوت بودنتان را مشخص کنید و به رخ بکشید.
5. تحمل
موفقیت یک خط و یک مسیر مشخص نیست بلکه مسیر پر پیچ و خمی است که در هر لحظه ممکن است شمارا در موقعیت های پیش بینی نشده قرار دهد در این مسیر تحمل و ثابت قدمی است که باعث موفقیت شما می شود و شما را از کسانی که در مسیر جامانده اند جدا می کند.
6.اصلاح
انسان های موفق چارچوب بندی و خط قرمز های کمتری دارند آنها هر لحظه آماده پذیرش ایده های نو و حرکت در مسیر های ناشناخته اند.
ریسک پذیری بالا و توانایی پذیرش خطاها از نکات برجسته آدم های موفق است. آنها از بیان و اعتراف به اشتباهاتشان نمی ترسند.
7.مشورت
آدم های موفق همیشه مشورت می کنند و حرف حق و درست را بدون توجه به مرجعش می پذیرند حتی اگر آن فرد کارمند زیر دستشان باشد و یا حتی لحن نامناسبی در کلامش باشد.
فرنکویس پینالت
شاید باور اینکه صاحب شرکتهای بزرگی مانند گوچی، سامسونیت و پوما،سومین مرد ثروتمند فرانسه، در سال 1947 مدرسه را ترک کرد تا در چوب بری پدرش کار کند دشوار باشد. یکی از دلایل ترک تحصیل او این بود که همکلاسیهایش فقر او را به تمسخر می گرفتند. حال او شایسته تحسین است. پینالت که پدر خوانده هنرپیشه زن، سلما هایک است سرمایه ای معادل 8.7 میلیارد دلار دارد.
تو خودتی و خودت ؛ اینو قبول کن از من
اوستا کار، پادو نمی شه ؛ کسی خوشبختی رو به تو کادو نمی ده
پس بجنگ واسه چیزایی که می خوای ، بجنگ
مردان بزرگ اراده ميكنند و مردان كوچك آرزو
تنها راهی كه به شكست می انجامد، تلاش نكردن است.
كارتان را آغاز كنید، توانایی انجامش بدنبال می آید.
تنها مشکلی که حل نمی شه ، مشکلیه که تو غیر قابل حل می بینی..
دانلود کتاب رقص عقاب ها (http://www.babakbakhtiari.com/index.php/19-public/63)
وارن بانت
خودتان را کشف کنید
میگویند این مرد موفقترین سرمایهگذار کل تاریخ است، این سرمایهدار که پیشبینی میشود هر ۴ سال یک بار ثروتش دوبرابر میشود، سخنران برجستهای است. او در صحبتهایش نکتههای جالب و هوشمندانهای درباره موفقیت و پیشرفت میگوید، مثلا یکبار در یک برنامه تلویزیونی گفت: «اگر بخواهم به طور عام به همه مردم یک توصیه کنم، این است که روی استعدادهای خودتان سرمایهگذاری کنید، استعدادهای خودتان را کشف کنید و به آنها بها دهید؛ زیرا این چیزی است که هیچکس نمیتواند آن را از شما بدزدد یا از آن تقلید و کپیبرداری کند… این را مطمئن باشید که اگر استعدادهای خودتان را کشف کنید و به طور صحیح و با برنامه مناسب به پرورش آن اقدام کنید، قطعا انسان موفقی خواهید شد.»
چارلی مانگر
۳ قانون موفقیت در اقتصاد
چارلی مانگر، شریک تجاری وارن بافت است که حالا یکی از میلیاردرهای مشهور جهان محسوب میشود و به صورت مستقل سرمایهگذاری میکند. کتاب «چالری آلماناک بیچاره» او شهرت بسیاری داشته، توصیههای حرفهای و شغلی جالبی دارد: «من ۳ قانون برای خودم دارم، ۳ قانون موفقیت، شاید نتوانید هر ۳ را همزمان انجام دهید اما باید تلاشتان را بکنید. این ۳ قانون اینگونه هستند:
هیچوقت چیزی را که خودتان به عنوان خریدار آن را نمیخرید به دیگری نفروشید.
هرگز برای کسی که به او احترام نمیگذارید یا ستایشاش نمیکنید کار نکنید.
فقط با کسانی کار کنید که از کارکردن با آنها لذت میبرید.»
این میلیاردر خودساخته که برای رسیدن به ثروت بسیار تلاش کرده توصیههایی هم درباره زندگی دارد: «سعی کنید هر روز که از خواب بیدار میشوید کمی بهتر از قبل باشید و سعی کنید انسان بهتری باشید. به وظایف خودتان با دقت و از روی میل عمل کنید. سعی کنید قدم به قدم پیش بروید، لازم نیست که خیلی سریع پیشرفت کنید، آرامآرام و باحوصله اما همیشه رو به جلو حرکت کنید.» آخرین توصیه مانگر هم این است: «مهمترین نکته این است که با تغییرات زندگی کنید و به آنها عادت کنید. اگر قرار بود که دنیا تغییر نکند من هنوز پول کمی داشتم و یک کارمند ساده بودم.»
دانلد ترامپ
هیچوقت قانع نشوید
دانلد ترامپ، ثروتمند مشهور که ثروتش را با سرمایهگذاری در املاک و مستغلات بهدست آورده و در رسانهها هم سرمایهگذاری کرده، در یک مصاحبه درباره رازهای موفقیت گفت: «شما باید برای خودتان هدف داشته باشید، به هر هدفی که رسیدید، خوشحال باشید اما مهمترین نکته این است که قانع نشوید، باید به حرکت ادامه دهید و قانع نشوید.»به گفته دانلد ترامپ داشتن تفکر مثبت مهم است اما برای موفقشدن باید ناکامیها، پسرفتها و شکستها را هم تجربه کنید و با آنها کنار بیایید: «همیشه به فکر چالشها و مانعها باشید، باید همیشه برای چالشها و مبارزه با آنها آماده باشید، همیشه باید حاضر باشید.»
و آخرین توصیه دانلد ترامپ: «خوب است که همیشه یک الگو و یک مشاور داشته باشید. زمانی که الگو داشته باشید، میتوانید راحتتر به سمت جلو حرکت کنید، یک الگو به شما انرژی پیش رفتن و حل مشکلات را میدهد.»
برنی الکستون
آتش را خاموش کنید
برنی الکستون یکی از آن میلیاردرهای عجیب و غریب است، او در حیطههای مختلفی از اقتصاد حضور داشته اما عمده ثروت و شهرتش را مدیون عشقش است: «مسابقات اتومبیلرانی فرمول یک.»برنی الکستون که حالا مدیر مسابقات اتومبیلرانی فرمول یک جهانی است، میگوید که در تمام زندگیاش یک فرمول ساده برای موفقیت داشته است: «آتش خاموشکردن» این میلیاردر موفق در توضیح حرف خود میگوید: «دلیل موفقیت من در زندگی خیلی ساده است. من یک میل پایانناپذیر به کار در حیطهای داشتم که عاشق آن بودم و فقط دوست داشتم این کار را انجام دهم، وقتی تا این حد به کاری علاقه داشته باشی حتما در آن موفق میشوی… اما اگر بخواهم راهبرد کل زندگیام را برای شما بیان کنم، باید بگویم که من به شیوه آتشنشانها زندگی کردهام، هر آتشنشانی صبح خودش را با این فکر شروع میکند که آن روز یک آتش را خاموش کند، من هم هر روز خودم را با فکرکردن به یک آتش و اینکه چگونه بر آن غلبه کنم، شروع میکردم، هیچ روزی در زندگی من نبوده که در آن به حل یک مسئله فکر نکنم، اگر هم آتش آنقدر بزرگ بود که به تنهایی نمیتوانستم آن را خاموش کنم حتما از دیگرانی که به آنها اعتقاد و اعتماد داشتم، کمک میگرفتم.»و اما آخرین توصیههای برنی الکستون برای شما: «همیشه صادق باشید، همیشه وفادار باشید، همیشه مسئولیتپذیر باشید، اگر وظیفهای را پذیرفتید یا قراردادی را منعقد کردید تا آخر به آن وفادار باشید».
بیل گیتس
یک میلیارد دلار مساوی است با یک همبرگر
این مرد را الگوی ثروتمندشدن در قرن بیستویکم مینامیدند. او پایهگذار شرکت مایکروسافت است که یکی از بزرگترین سرمایهداران کل تاریخ محسوب میشود. وی در سخنرانی در دانشگاه واشنگتن گفته بود: «واقعا وقتی کارم را شروع کردم به این فکر نمیکردم که روزی ثروتمند شوم، چه برسد به اینکه در میان افراد خیلی ثروتمند قرار بگیرم… خیلی از کسانی که کارشان را خوب انجام میدهند به چیزهایی میرسند که در آغاز حتی تصورش را هم نمیکردند… مطمئن باشید که مهمترین مسئله این است که عاشق کاری که میخواهید انجام دهید باشید و به خودتان ایمان داشته باشید.» در مصاحبهای با مجله پیپل هم بیل گیتس گفته بود: «مهمترین اتفاق زندگی این است که کاری بکنی که عاشق آن باشی، وقتی کاری را بکنی که عاشق آن هستی، لذتی را تجربه میکنی که در ثروتمندشدن بیش از حد هم نمیتوانی آن را تجربه کنی. البته کاملا این را میفهمم که هدف همه انسانها ثروتمند شدن و به دست آوردن میلیونها دلار باشد، قطعا ثروت، آزادی و قدرتی به انسان میبخشد که برای هر کسی لذتبخش است اما خب راستش را بگویم، وقتی به آن رسیدی میبینی که هیچ فرقی با یک همبرگر ندارد.» این ثروتمند افسانهای که البته مبالغ زیادی را هم صرف کارهای خیرخواهانه و نیکوکارانه در جهان کرده بارها گفته بود که ثروت تا قبل از بهدست آوردن آن جالب است اما بعد از آن واقعا لذتبخش نیست.
استیو جابز
به صدای درونتان گوش دهید
یکی از پایهگذاران شرکت اپل وکسی که به او لقب «مغز دیجیتال» داده بودند، یکی از تاثیرگذارترین ثروتمندان جهان بود. جابز همیشه به تمام افرادی که از او یک نصیحت میخواستند میگفت: «به دنبال آرزوهایتان بروید، بهدنبال رؤیاهایتان، هرقدر که رؤیاهایتان بزرگ باشد، میتوانید به آن برسید.» استیو جابز یکبار در مصاحبهای با برنامه دنیای امروز CNN گفت: «زمان شما محدود است، پس آن را به زندگیکردن به شیوه دیگران هدر ندهید، نگذارید قوانین و سنتها برای شما تصمیم بگیرند، با فکر دیگران زندگی نکنید. برای زندگی خودتان ارزش قائل شوید. باید برای آن چیزی که حس درونی و قلبتان به شما میگوید ارزش قائل شوید. حس درونی شما قبل از عقلتان میداند که شما چه میخواهید و باید چه کار کنید. گوشکردن به صدای درونتان باید اولویت اول شما باشد و بقیه چیزها بعد از آن قرار میگیرند.»استیو جابز همیشه میگفت که آرزو و رؤیایش این است که ذرهای فعال در کهکشان باشد. باید بدانید که شاید چنین آرزویی به نظر بزرگ نباشد اما وقتی یک مرد بزرگ این را میگوید باید به آن دقت کنید.
جیمز دایسون
شکستها مهمتر از پیروزیها هستند
میلیاردری که یکی از ایدههای فوقالعادهاش جاروبرقی بدون کیسه آشغال بود و همچنین مالک شرکت دایسون هم هست، حالا یکی از مغزهای خلاق در حیطه اقتصادی ارزیابی میشود. جالب است که دایسون در بیشتر مصاحبهها و سخنرانیهایش بیشتر از آنکه درباره پیروزی و موفقیتهایش صحبت کند، درباره شکستها و ناکامیهایش صحبت کرده است، البته این کار دلیل دارد، این مغز بزرگ اقتصادی میگوید: «بزرگترین درسهایی که در زندگی گرفته میشود، درس از شکستها و ناکامیهاست. همه ما انسانها اشتباه میکنیم اما مهم این است که ارزش این شکستها را بدانیم و از هر اشتباهی درس بگیریم و سعی کنیم با درسگرفتن از هر شکست، پیشرفت کنیم.» شاید فکر کنید که این یک شعار است اما بدانید که دایسون و تیم تحقیق و مطالعات او ۵۱۲۶ بار آزمایش روی جاروبرقیها را انجام دادند که همه آنها شکست خورد اما سرانجام در ۵۱۲۷ آزمایش اتفاق خوبی افتاد و یک کشف جالب رقم خورد. جیمز دایسون میگوید: «مهم این است که شکستها شما را متوقف نکند، مهم این است که به درست بودن کاری که انجام میدهید ایمان داشته باشید و از رسیدن به آن ناامید نشوید، هر شکست میتواند به شما نشان دهد که در چه جایی و چه زمینهای مشکل داشتهاید و با برطرفکردن آنها به موفقیت برسید.»
تی هارو اکر T Harv Eker نویسنده ی کتاب «رازهای ذهن یک میلیاردر» گفته است: «بزرگترین مانع برای به ثروت رسیدن انسان ها، ترس آنهاست
راه مقابله با ترس روبرو شدن با عامل ترس است.
در مصاحبه های توماس جی استانلی Thomas J. Stanly نویسنده ی کتاب «ذهن خلاق» با افراد موفق و ثروتمند، هشتاد درصد از میلیاردرها گفته اند اگر کاری را که انجام داده اند، دوست نداشتند هرگز به موفقیت و ثروت دست نمی یافتند. اگر می خواهید ثروتمند باشید باید برای آنچه که انجام می دهید اشتیاق داشته باشید.
برای موفقیت در هر کاری باید عاشقانه آن کار را انجام داد.خود , کار مهم نیست پیدا کردن ترفندهای کار مهم است.
سرمایه گذار
2015/05/15, 11:40
http://up.boursy.com/uploads/2013-10/14316773874_21.jpghttp://up.boursy.com/uploads/2013-10/143167738112_1.jpg
در ادامه مطالب قبل خواندن مقاله زیر خالی از لطف نیست.
ثروتمندان اینگونه پس انداز میکنند !
http://forums.boursy.com/imported/2015/06/142995785412-1.jpg
هیچ کس نیست که دوست نداشته باشد پول بیشتری داشته باشد اما اگر گاهی در شگفت هستید که چگونه افراد پولدار و موفق آن همه پول دارند، باید این متن را بخوانید. ما لیستی از اقداماتی را گرد آورده ایم که می توانید در زندگی روزمره خود به کار بندید تا به روش افراد ثروتمند پول پس انداز کنید.
1- مراقب هزینه های کوچک باشید
همه ما مراقب سرمایه گذاری های بزرگ و خریدهای عظیم هستیم اما هزینه های کوچک را با بی دقتی و بی مبالاتی می پردازیم اما این هزینه های کوچک می توانند به کوهی بزرگ تبدیل شوند.
همانگونه که یک اقتصاددان به درستی گفته: «دنبال هر راهی برای از بین بردن هزینه های کوچک خود باشید؛ در نهایت به عدد قابل توجهی می رسید.
2- روی آینده متمرکز شوید
بسیار آسان است که پول خود را صرف چیزهایی کنیم که دوست داریم اما در پایان روز می بینید که همه پولی را که کسب کرده اید خرج شده و اهمیتی هم ندارد که درآمد شما چقدر بوده است. به جای رضایت در لحظه، تمرکز خود را روی آینده برگردانید.
«شما می توانید در جوانی، بی پول باشید؛ ولی نمی توانید پیری را با بی پولی سر کنید.» (تنیسی ویلیامز)
3- برای تاثیر گذاشتن روی دیگران، چیزهای غیرضروری نخرید
هر چند همه ما دوست داریم که بازخورد خوبی از دوستان و آشنایان در مورد چیزهایی که داریم، دریافت کنیم اما باید برای خود حد و مرزی بگذاریم. شما باید چیزهایی را بخرید که نیاز دارید و تنها چیزهایی را نخرید که بتوانند دیگران را تحت تاثیر قرار دهند. در غیر اینصورت آشمان هم مرزی برای خریدهایتان نخواهد بود.
«متوقف کنید خرید چیزهایی را که نیاز ندارید و تنها به خاطر تاثیر گذاشتن روی افرادی است که حتی دوست شان ندارید.» (سوز اورمن)
4- چیزها را در تقسیم بندی سفید و سیاه قرار دهید
در دنیای امروز بسیاری مخارج وجود دارند که اگر برنامه ریزی نکنید و پول خود را بودجه بندی نکنید، در پایان هیچ پس اندازی برایتان باقی نمی ماند. مخارج داخلی و خارجی. افراد ثروتمند می دانند که پول از کجا وارد می شود و از کجا بیرون می رود.
یک صفحه اکسل می تواند در این زمینه کمک خوبی برایتان باشد.
«بودجه بندی می گوید که پول تان کجا برود، به جای اینکه متعجب شوید کجا رفته است.» (جان سی. مکسول)
5- سختکوش باشید
برخلاف گفته عوام که افراد ثروتمند فقط تفریح می کنند و از زندگی شان لذت می برند، واقعیت این است که آنها بیشتر سال های مفید عمرشان را بسیار سخت تر از افراد معمولی کار می کنند. بنابراین سعی کنید درآمد خود را افزایش دهید و وقتی افزایش یافت، بخش بزرگی از آن را حتی بیش از پیش، پس انداز کنید.
«من کسب و کار را دوست دارم و حقیقت این است که من بیش از آنچه که خرج می کنم، پس انداز می کنم. سرمایه گذاری می کنم. برای آینده برنامه ریزی می کنم. من چشمان تیزبینی برای شناسایی موقعیت ها دارم و بیش از توقع دیگران سخت کار می کنم.» (تام هنکس)
6- بخش بزرگی از درآمد خود را پس انداز کنید
باز هم ما فکر می کنیم که افراد ثروتمند ولخرجی می کنند و پول خود را برای چیزهای مختلف خرج می کنند. خیر اینگونه نیست. به همین دلیل است که آنها ثروتمند باقی می مانند.
آنها همیشه بخشی از درآمد خود را پس انداز می کنند؛ بنابراین بخش بزرگی از آنچه را کسب می کنید، پس انداز کنید. این کار تضمین می کند که هیچ گاه بی پول نخواهید ماند.
یک - سوم را پس انداز کنید، با یک - سوم زندگی کنید و یک - سوم را خرج کنید.» (یک اقتصاددان)
7- پس انداز خود را به طور معقول سرمایه گذاری کنید
ما اغلب مقادیر کم را نادیده می گیریم اما همان مقادیر کوچک می توانند روی هم انباشته و تبدیل به انبوهی قابل توجه شوند. اگر بیشتر دارید، حتی بهتر است. به منظور بیشتر کردن پول خود، اگر آن را در جای درست سرمایه گذاری کنید، خود از نتیجه آن شگفت زده خواهید شد.
«یک مبلغی اینجا، یک مبلغی آنجا، که جزو سود است، روی هم انباشته می شوند و بدین طریق نتیجه مورد نظر به دست خواهد آمد. شاید برای اجرای این مسئله مالی نیاز به آموزش باشد اما وقتی که به کار رفت، درخواهید یافت که در پس انداز معقول، نسبت به خرج کردن نامعقول، رضایت بیشتری وجود دارد.» (پی. تی. براون)
8- فرمول میلیونر را تمرین کنید
روش فکری فرد معمولی این است که پس از روبرو شدن با مخارج ضروری، پس انداز کردن را آغاز می کند. روش یک فرد ثروتمند برعکس است؛ ما دوست داریم که نام آن را فرمول میلیونر بگذاریم.
نحوه کار چنین است: وقتی که حقوق تان را دریافت کردید، درصدی از آن را برای بازگرداندن به جامعه و بخشش کنار بگذارید و همچنین درصدی را هم برای سرمایه گذاری برای اهداف مالی خود ذخیره کنید. فقط آن مقداری را که باقی می ماند خرج کنید.
«آنچه را که پس از خرج کردن باقی می ماند، پس انداز نکنید بلکه آنچه را که پس از پس انداز باقی می ماند، خرج کنید.» (وارن بافت)
9- منافذ را ببندید
افراد ثروتمند هیچ گاه برای هیچ هزینه غیرضروری پولی نمی پردازند. آنها بسیار مراقب قیمت ها و هزینه هایی هستند که می توانند از آنها اجتناب کنند.
«مراقب مخارج کوچک باشید؛ یک منفذ کوچک باعث غرق شدن یک کشتی می شود.» (بنجامین فرانکلین)
در زندگی خود از این نکات ساده و عملی پیروی کنید و قادر خواهید بود که تفاوت را ببینید. با شادی پس انداز کنید.
منبع:markaze118.com (http://www.markaze118.com/articles)
سرمایه گذار
2015/06/28, 11:00
کد خبر: ۲۱۸۵۲۷
تاریخ انتشار: ۰۷ تير ۱۳۹۴ - ۱۰:۰۹
تعداد بازدید: ۶۰۹۶
تعداد نظرات: ۲ نظر (http://www.bartarinha.ir/fa/news/218527/%D8%AD%D8%AF%D8%A7%D9%82%D9%84-%D8%AD%D9%82%D9%88%D9%82-%D9%85%D8%A7%D9%87%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%AF%D8%B1-%DA%A9%D8%B4%D9%88%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86#comments)
اخبار روز (http://www.bartarinha.ir/fa/lastnews) » اخبار اقتصادی (http://www.bartarinha.ir/fa/list/20/25)
حداقل حقوق ماهانه در کشورهای جهان (http://www.bartarinha.ir/fa/news/218527/%D8%AD%D8%AF%D8%A7%D9%82%D9%84-%D8%AD%D9%82%D9%88%D9%82-%D9%85%D8%A7%D9%87%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%AF%D8%B1-%DA%A9%D8%B4%D9%88%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86)
براساس جدیدترین آمارها، حقوق هر ساعت کار یک فرد شاغل در بازار کار ایران ۳۷۱۱ تومان معادل ۱.۱۲ دلار، استرالیا ۳۱۴۸۲ تومان، فرانسه ۲۷۱۹۲ تومان و آمریکا ۲۰۶۵۸ تومان است.
خبرگزاری مهر: براساس جدیدترین آمارها، حقوق هر ساعت کار یک فرد شاغل در بازار کار ایران ۳۷۱۱ تومان معادل ۱.۱۲ دلار، استرالیا ۳۱۴۸۲ تومان، فرانسه ۲۷۱۹۲ تومان و آمریکا ۲۰۶۵۸ تومان است.
بررسی جدیدترین آمارهای ارائه شده از حداقل دستمزد ساعتی در کشورهای مختلف جهان نشان می دهد مشمولان قانون کار در ایران که اصطلاحا کارگر نامیده می شوند، یکی از کمترین میزان دریافتی ها را در بین کشورها دارند تا جایی که اختلاف دریافتی عادی (بدون اضافه کار و سایر مزایا) ساعتی یک کارگر ایرانی نسبت به یک نیروی کار استرالیایی در روز ۸.۴ برابر اختلاف دارد. به عبارتی، یک نیروی کار در استرالیا نسبت به نیروی کاری در ایران، ۸.۴ برابر دریافتی دارد.
براساس قانون کار ایران، هر کارگر و مشمول قانون کار در ماه باید حدودا ۱۹۲ ساعت کارکرد داشته باشد که این میزان با فرض ۴ هفته کاری بدون تعطیلی های رسمی است. براساس حداقل دستمزد ۷۱۲۴۲۵ تومانی مصوب شورای عالی کار در سال جاری، هر کارگر ایرانی برای هر ساعت کار تنها حدود ۳۷۱۱ تومان معادل ۱.۱۲ دلار به نرخ روز بازار آزاد (۳۳۰۰ تومان)، دریافت می کند.
دستمزد در ایران؛ ساعتی ۱.۱۲ دلار
مسائل مربوط به پایین بودن میزان حقوق و دستمزد کارگران ایرانی در سالهای اخیر یکی از چالش برانگیزترین موضوعات در زندگی خانوارهای کارگری کشور بوده به نحوی که این مسئله به عنوان یکی از اختلافات دائمی نمایندگان کارگران و کارفرمایان مطرح است و هیچگاه مباحث پیرامون آن کهنه نمیشود.
هرچند متوسط دریافتی کارگران در سال جاری تا یک میلیون و ۲۰۰ هزارتومان است ولی نمایندگان کارگری می گویند تا ۳۰ درصد کل مشمولان قانون کار کشور در شرایط فعلی تنها حداقل دستمزد ۷۱۲ هزارتومانی را دریافت میکنند و این مسئله باعث بروز مسائل شدید معیشتی و کسری دائمی در زندگی آنها شده است.
با این وجود، میزان دریافتی و دستمزد نیروی کار در بسیاری دیگر از کشورها نسبت به ایران از شرایط بهتری برخوردار است و دولتها در طول سنوات مختلف نتوانستهاند اقدام موثری به منظور جبران کسری معیشتی اقشار کارگری انجام دهند به نحوی که فاصله بین درامد و هزینه کارگران در طول دهه های اخیر همچنان وجود داشته است.
۶ میلیون تومان؛ حداقل حقوق ماهیانه در برخی کشورها
هم اکنون برخی کشورهای واقع در اروپا دستمزدهای مناسبی به نیروی کار خود پرداخت میکنند که البته این مقایسه نسبت به دریافتی نیروی کار شاغل در بازار کار ایران، بر مبنای ریال صورت گرفته است. با این وجود، یک نیروی کار استرالیایی در حال حاضر ساعتی ۹.۵۴ دلار حقوق و دستمزد دریافت می کند که با دلار ۳۳۰۰ تومانی بازار آزاد ایران، ۳۱۴۸۲ تومان خواهد شد.
اگر فرض کنیم در استرالیا نیروی کار ماهیانه ۱۹۲ ساعت کارکرد داشته باشد، میزان دریافتی یک کارگر استرالیایی در ماه بدون اضافه کاری و سایر مزایای احتمالی شغلی، ۶ میلیون و ۴۴ هزارتومان می شود در حالی که یک کارگر ایرانی در سال جاری به ازای هر ساعت کار بر مبنای حداقل مزد ۷۱۲ هزارتومانی و ۱۹۲ ساعت کار در ماه، ۳۷۱۰.۵ تومان دریافتی خواهد داشت که ماهیانه همان ۷۱۲ هزار و ۴۲۵ تومان می شود.
همچنین یک نیروی کار شاغل در کشور فرانسه برای هر ساعت کار، مبلغ ۲۷۱۹۲ تومان دریافت می کند که ماهیانه با فرض ۱۹۲ ساعت کارکرد و بدون اضافات دیگر، رقم ۵ میلیون و ۲۲۰ هزارتومان می شود. این رقم در مورد یک نیروی کار آلمانی ساعتی ۲۳۷۲۷ تومان و ماهیانه ۴ میلیون و ۵۵۵ هزارتومان است.
جدول دستمزد ساعتی در ۲۷ کشور جهان
(گزارش سازمان همکاری اقتصادی و توسعه)
کشور
دستمزدساعتی به دلار
دستمزدساعتی به ریال
حداقلدریافتی ماهیانه به ریال
استرالیا
۹.۵۴
۳۱۴۸۲۰
۶۰۴۴۵۴۴۰
لوکزامبورگ
۹.۲۴
۳۰۴۹۲۰
۵۸۵۴۴۶۴۰
بلژیک
۸.۵۷
۲۸۲۸۱۰
۵۴۲۹۹۵۲۰
ایرلند
۸.۴۶
۲۷۹۱۸۰
۵۳۶۰۲۵۶۰
فرانسه
۸.۲۴
۲۷۱۹۲۰
۵۲۲۰۸۶۴۰
هلند
۸.۲۰
۲۷۰۶۰۰
۵۱۹۵۵۲۰۰
نیوزیلند
۷.۵۵
۲۴۹۱۵۰
۴۷۸۳۶۸۰۰
آلمان
۷.۱۹
۲۳۷۲۷۰
۴۵۵۵۵۸۴۰
کانادا
۷.۱۸
۲۳۶۹۴۰
۴۵۴۹۲۴۸۰
انگلیس
۷.۰۶
۲۳۲۹۸۰
۴۴۷۳۲۱۶۰
آمریکا
۶.۲۶
۲۰۶۵۸۰
۳۹۶۶۳۳۶۰
کره جنوبی
۵.۸۵
۱۹۳۰۵۰
۳۷۰۶۵۶۰۰
ژاپن
۵.۵۲
۱۸۲۱۶۰
۳۴۹۷۴۷۲۰
اسپانیا
۵.۳۷
۱۷۷۲۱۰
۳۴۰۲۴۳۲۰
کشور
دستمزدساعتی به دلار
دستمزدساعتی به ریال
حداقلدریافتی ماهیانه به ریال
اسلوونی
۵.۱۴
۱۶۹۶۲۰
۳۲۵۶۷۰۴۰
یونان
۴.۴۲
۱۴۵۸۶۰
۲۸۰۰۵۱۲۰
پرتقال
۴.۴۱
۱۴۵۵۳۰
۲۷۹۴۱۷۶۰
لهستان
۳.۵۹
۱۱۸۴۷۰
۲۲۷۴۶۲۴۰
ترکیه
۳.۴۹
۱۱۵۱۷۰
۲۲۱۱۲۶۴۰
اسلوواکی
۲.۹۹
۹۸۶۷۰
۱۸۹۴۴۶۴۰
جمهوریچک
۲.۸۴
۹۳۷۲۰
۱۷۹۹۴۲۴۰
مجارستان
۲.۵۸
۸۵۱۴۰
۱۶۳۴۶۸۸۰
استونی
۲.۴۹
۸۲۱۷۰
۱۵۷۷۶۶۴۰
شیلی
۲.۷۲
۸۹۷۶۰
۱۷۲۳۳۹۲۰
لتونی
۱.۴۶
۴۸۱۸۰
۹۲۵۰۵۶۰
ایران
۱.۱۲
۳۷۱۱۰
۷۱۲۴۲۵۰
مکزیک
۱.۰۱
۳۳۳۳۰
۶۳۹۹۳۶۰
------
------
------
------
هرچند ممکن است هزینه زندگی در کشورهایی که دستمزد ساعتی آنها به ریال ایران محاسبه و مقایسه شده، متفاوت باشد و به همان نسبت نیز نیروی کار آن کشورها مجبور باشد برای تامین معیشت خود هزینه کند اما کارشناسان معتقدند در حال حاضر فشار معیشتی بالایی بر زندگی کارگران ایرانی سایه افکنده و باعث شده تا آنها به صورت مستمر درگیر تلاش برای تنظیم هزینه های ماهیانه و درآمدهای خود باشند.
طی سال های اخیر و به ویژه پس از اجرای قانون هدفمندی یارانه ها؛ هزینه های زندگی به شدت افزایش یافته و این مسئله باعث فشار مضاعف به اقشار ضعیف جامعه شده؛ از سویی میزان رشد دستمزدها در چند سال گذشته نیز به هیچ عنوان متناسب با افزایش مخارج نبوده و این مسئله باعث چالش جدی در زندگی خانوارهای کارگری کشور شده است.
افشای 12 راز موفقیت استیو جابز http://forums.boursy.com/imported/2015/09/144057768457-1.jpg
امروز دیگر نام اپل در کنار استیو جابز و محصولات شگفتانگیزی با نشانه «i» از قبیل: iPhone، iPod iPad، iTunes، iMac، iBook، iAD، iOS و... شناخته میشود و بسیارند کسانی که با جزئیات یا چگونگی و نحوه زندگی وی آشنایی داشته و مسائل مربوط به آن را دنبال میکنند اما به نظر میرسد صرفنظر از زندگینامه این مبدع و بنیانگذار اپل، آنچه بیشتر باید مورد توجه قرار گیرد، درسهایی است که استیو جابز میتواند به هر فردی بدهد.
«گای کاوازاکی» 52ساله که در بخش سرمایهگذاری در «سلیکون ولی» اشتغال دارد و در نخستین سالهای شکلگیری اپل در جهت موفقیت این شرکت کمکهای شایانی کرده، درپی درگذشت استیوجابز روی پروفایل خود در «گوگل پلاس» فهرستی از نکات رازآمیزی را نوشته که میگوید آنها را در طول کار با جابز آموخته است.
«کاوازاکی» که کار با استیو جابز را از 1983 آغاز کرد به مدت چهار سال همکاری نزدیکی با رئیس اپل داشت. اکنون وی این فهرست را تدوین کرده است تا هیچ یک از درسهای جابز از بین نروند یا به دست فراموشی سپرده نشوند.
1 -کارشناسان هیچچیز نمیدانند
روزنامهنگاران، تحلیلگران، مشاوران، بانکداران و راهبران نمیدانند چه بکنند، بنابراین تنها به شما مشاوره میدهند. آنها به تو میگویند چه چیزی در محصول تو وجود دارد که خوب عمل نمیکند اما قادر نیستند محصولی بهتر را بسازند. آنها میتوانند به تو بگویند چگونه یک محصول را بفروشی اما خود قادر به فروش آن نیستند.
آنها میتوانند به تو توضیح دهند چگونه گروههای کاری بزرگ تشکیلدهی اما خودشان بدترین دفاتر را دارند. برای مثال، کارشناسان به ما میگویند 2نقص مهم «مکینتاش» در اواسط دهه 80 فقدان حمایت برای یک چاپگر چرخشی و نبود لوتوس3،2،1 بود؛ این تنها چیزی است که کارشناسان میتوانند به ما بگویند.
2 - مشتریان نمیدانند چگونه چیزی را که میخواهند به تو بگویند.
نقطه تمرکز اپل، نیمکره راست مغز استیو بود که با نیمکره چپ حرف میزد. اگر از مشتریان بپرسی چه چیزی میخواهند، آنها به تو میگویند: «بهترین، سریعترین و ارزانترین». اما این صدای یکنواخت تکراری بویی از یک تغییر انقلابی نبرده است.
مشتریان تنها میتوانند آرزوهای خود را در قالب کلماتی بیان کنند که هنوز درحال استفاده از آنها هستند؛ در دورهای که در آن مکینتاش تولید میشد، همه میگفتند میخواهند رایانهای با بهترین، سریعترین و ارزانترین سیستم عامل MS-DOS داشته باشند. بهترین چیز برای یک شروع، تولید محصولی است که تو میخواهی استفاده کنی؛ این چیزی است که استیو جابز و استیو وزنیاک انجام دادند.
3 - اهمیت جهش به جلو
تغییرات بزرگ زمانی رخ میدهند که تو جهشی فراتر از قدمهای یکنواخت برداری. بهترین تولیدکنندگان چاپگرهای چرخشی در ابتدا شروع به تعریف ویژگیهای جدیدی کردند که متفاوت بودند.
اپل یک جهش رو به جلو برداشت: چاپگرهای لیزری. به آنهایی فکر کنید که یخ جمع میکردند. به شرکتهایی فکر کنید که یخ را تولید میکردند و به آنهایی فکر کنید که یخچالها را میسازند. آیا هنوز هم امروز کسی هست که در طول زمستان یخ جمع کند؟
4 - بیشترین، بزرگترین است و بیشترین چالش، کیفیت کار را بهتر میکند
من همیشه با این ترس کار میکردم که استیو بتواند به من بگوید من عالی نیستم یا کارم هیچ ارزشی ندارد. این ترس، چالش بزرگ من بود اما رقابت با IBM و مایکروسافت یک چالش عظیم بود. تغییر دادن دنیا یک چالش بزرگ بود. من و کارمندان اپل (قبل و بعد از من) کار خود را به بهترین شکل انجام دادهایم چون باید برای انجام این چالشهای بزرگ حداکثر توان خود را صرف میکردیم.
5 -روی طراحی حساب کن
استیو با درخواستهای عجیب خود درباره طراحی، افراد مختلفی را دیوانه میکرد: بعضی از قابهای سیاه به اندازه کافی سیاه نبودند. انسانهای فناپذیر عادی فکر میکنند، رنگ سیاه سیاه است و خاکستری خاکستری اما استیو یک کمالگرا بود و حق داشت؛ بعضی افراد طراحی را در دل دارند، درحالیکه بسیاری دیگر تنها به آن توجه میکنند.
6 - زمانیکه از گرافیکهای بزرگ و حروف درشت استفاده میکنی نمیتوانی اشتباه کنی
نگاهی به اسلایدهای استیو فونت حروف در سایز 70، از نوعی است که یک نمایشگر یا گرافیک بزرگ دارند. حال به رونماییهایی فکر کنید که دیگرانی که در بخش فنآوری مشغول به کار هستند، انجام میدهند.
آنها از فونت با سایز هشت استفاده میکنند و عناصر گرافیکی در رونماییهای آنها وجود ندارد. بسیاری از مردم میگویند استیو بزرگترین معرفیکننده برای محصولات جدید بود... اما هیچ شده از خود بپرسید چرا افراد بسیار کمی هستند که از سبک وی تقلید میکنند؟
7 - تغییر ایده نشانهای از هوش است
زمانی که اپل (http://www.markaze118.com/mobile-phone) اولین «آی فن» را عرضه کرد، هیچ برنامه جانبی برای آن وجود نداشت.
برنامههای جانبی (app) را استیو به وجود آورد. آنها ایده بدی بودند چون هرگز نمیدانستی با تلفن تو چه کار میتوانند بکنند. در ابتدا تعریف برنامههای جانبی وب در داخل مرورگر «سافاری» تنها امکانی بود که میتوانست تصور شود.
تا اینکه 6ماه بعد، استیو تصمیم گرفت برنامههای جانبی را به عنوان ابزارهای مناسبی به کار برد. اپل در مدت زمان کوتاهی راههای بسیاری را پیمود تا به شعار معروف خود برسد: «برای هر چیزی یک برنامه جانبی وجود دارد» (there’s an app for that).
8 -ارزش با قیمت فرق دارد
بیچاره هستید اگر فکر کنید همهچیز به قیمت وابسته است و باز هم بیچارهتر هستید اگر فکر کنید تنها میتوان روی قیمت با دیگران رقابت کرد. قیمت تمام آن چیزی نیست که شما باید روی آن حساب کنید: آنچه باید روی آن حساب کرد، حداقل به اعتقاد تعداد کمی از مردم، ارزش است.
ارزش است که باید در آمادهسازی محصول خود به آن فکر کنید تا بتوانید لذت استفاده از بهترین دستگاه موجود را به مشتری بدهید. میتوانیم بگوییم هیچکس محصولات اپل را به خاطر قیمت پایین آنها نمیخرد.
9 - نمایشهای مدیر اجرایی
استیو جابز قادر بود 2 بار در سال و در دوره رونماییهایش به میلیونها نفر نشان دهد iPadها، iPodها، iPhoneها و Macها چگونه کار میکنند. چرا بسیاری از مدیران اجرایی (CEO)، معاونان یا سایر مدیران ارشد خود را روی صحنه مراسم رونمایی صدا میزنند؟ شاید برای اینکه نشان دهند در پس یک محصول، مجموعهای پرقدرت قرار گرفته است یا شاید به این دلیل که مدیر اجرایی عمق کاری را که شرکتش انجام میدهد نمیداند یا نمیفهمد، بنابراین نمیتواند آن را به خوبی توضیح دهد.
10 - شغل مستقیم مدیر اجرایی
شاید همیشه محصول مطلوب نبود اما همیشه به حدی چشمگیر بود که بتواند در تمام دنیا گسترده شود. در این مورد، استیو همیشه یک هدف داشت: «سلطه روی بازارهای موجود و ایجاد بازارهای جدید در سطح جهانی».
11 - بازاریابی
به مربعی فکر کنید که به چهار مربع کوچکتر تقسیم شده است. محور عمودی نشان میدهد محصول شما چقدر با محصول رقیب تفاوت دارد. محور افقی ارزش محصول شما را نشان میدهد. در سمت راست پایین: ارزش است اما تک نیست و به یک قیمت رقابتی نیاز دارد.
در سمت چپ بالا: تک است اما ارزش نیست، بنابراین شما در بازاری که وجود ندارد اولین هستید. در سمت چپ پایین: تک نیست و ارزش نیست، بنابراین شما یک ابله هستید.
در سمت راست بالا: تک است و ارزش است و اینجاست که شما میتوانید هم پول به دست آورید و هم تاریخ را بسازید. برای مثال، iPod تک بود و ارزش داشت چراکه تنها روش برای بارگذاری موسیقی قانونی بود و ارزان بنابراین به آسانی از سوی بزرگترین تهیهکنندگان موسیقی حمایت شد.
12 - برای اینکه بعضی چیزها را ببینی نیاز است که آنها را باور کنی
زمانیکه در تلاشی تا جهشی به جلو برداری، به دنبال راهی برای فرار از دست کارشناسان میگردی، در جستوجوی چالشهای بزرگ هستی، وسواس طراحی داری و تمام توجه خود را روی ارزش واحد پروژه معطوف میکنی، باید مردم را متقاعد کنی تا کاری را که مشغول انجام آن هستی باور کنند.
مردم برای دیدن مکینتاش آن را باور کردند و به همین دلیل به واقعیت بدل شد. این اتفاق در مورد iPod، iPhone و iPad هم رخ داد. نقطه آغاز برای تغییر دنیا تغییر ایدههاست؛ این بزرگترین درسی بود که از استیو آموختم.
منبع : سایت آگهی
(http://www.markaze118.com)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5 Copyright © 2024 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.