PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : تدبر در دین



mhjboursy
2019/12/16, 18:40
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم.
اعوذبالله‌من‌ الشیطان‌الرجیم.
می‌خواهم هر روز در مورد یکی دو آیه مقداری اینجا بیاندیشم.
آیات قرآن خیلی خاص هستند. کلا هر چیزی که راست و محکم باشد (مانند کلام معصومین(ع) یا پایین‌تر کلام دانشمندان پاک (رحمةالله علیهم) یا حتی تا حدی دانشمندان فن‌های معمولی) می‌تواند بسیار سودمند باشد. از این جهت که از مقایسه کردن محکمات و راست‌ها با هم دانش‌های زیادی نسیب آدم می‌شود.
حالا پیش‌تر که رفتیم معلوم می‌شود منظورم چیست.

roya123
2019/12/16, 18:47
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم.
اعوذبالله‌من‌ الشیطان‌الرجیم.
می‌خواهم هر روز در مورد یکی دو آیه مقداری اینجا بیاندیشم.
آیات قرآن خیلی خاص هستند. کلا هر چیزی که راست و محکم باشد (مانند کلام معصومین(ع) یا پایین‌تر کلام دانشمندان پاک (رحمةالله علیهم) یا حتی تا حدی دانشمندان فن‌های معمولی) می‌تواند بسیار سودمند باشد. از این جهت که از مقایسه کردن محکمات و راست‌ها با هم دانش‌های زیادی نسیب آدم می‌شود.
حالا پیش‌تر که رفتیم معلوم می‌شود منظورم چیست.

منم میتونم آیه بزارم یا فقط خودتون میزارید؟؟؟

mhjboursy
2019/12/16, 19:06
منم میتونم آیه بزارم یا فقط خودتون میزارید؟؟؟
مایه‌ی خوشحالی است اگر این کار را بکنید.
@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-@};-

roya123
2019/12/16, 20:01
خوشم میاد از کارایی که میکنید.
یکی از کتاب هایی که تو برنامم هست که عمقی مطالعه کنم قرآن هست. فقط یه بار با معنی تا آخرش رفتم.
اما این بار میخواستم عمقی بخونم. استارت نمیزدم. کار شما باعث شد که تشویق بشم واسه فعالیت توی این تاپیک استارت بزنم.

mhjboursy
2019/12/16, 20:22
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم.
اعوذبالله‌من‌ الشیطان‌الرجیم.
می‌خواهم هر روز در مورد یکی دو آیه مقداری اینجا بیاندیشم.
آیات قرآن خیلی خاص هستند. کلا هر چیزی که راست و محکم باشد (مانند کلام معصومین(ع) یا پایین‌تر کلام دانشمندان پاک (رحمةالله علیهم) یا حتی تا حدی دانشمندان فن‌های معمولی) می‌تواند بسیار سودمند باشد. از این جهت که از مقایسه کردن محکمات و راست‌ها با هم دانش‌های زیادی نسیب آدم می‌شود.
حالا پیش‌تر که رفتیم معلوم می‌شود منظورم چیست.
هدف من:
۱- هر شب یادآوری کنم که فردا سحر، یا در کل فردا، از کدام آیه تا کدام آیه را روخوانی کنم (۵۰ آیه در روز). (مثلا بگویم فردا از آیه‌ی یک تا پنجاه سوره‌ی بقره.) این‌جوری مقید می‌شوم که آن را بخوانم.
۲- در قرآن معارف زیادی هست که نمی‌توان از آن چشم‌پوشی کرد. همین‌جوری آدم می‌خواند (هرچند اگر خوب تامل کرده باشد) برداشت‌ها و داشته‌هایش با فراموشی از بین می‌رود و نخ تسبیحی نیست که این داشته‌ها را گرد هم آورد. ولی با ثبت‌کردنش در یک جایی مانند اینجا هم تدبرها روند و مسیر پیدا می‌کنند و هم اینکه در خاطر بهتر می‌مانند (و هم قابلیت رجوع پیدا می‌کنند و آدم بعدها می‌تواند خلاصه‌نویسی‌شان کند).

mhjboursy
2019/12/16, 20:23
فردا ان‌شاءالله از آیه‌ی ۱۵۰ تا ۲۰۰ سوره‌ی بقره.

mhjboursy
2019/12/16, 20:29
خوشم میاد از کارایی که میکنید.
یکی از کتاب هایی که تو برنامم هست که عمقی مطالعه کنم قرآن هست. فقط یه بار با معنی تا آخرش رفتم.
اما این بار میخواستم عمقی بخونم. استارت نمیزدم. کار شما باعث شد که تشویق بشم واسه فعالیت توی این تاپیک استارت بزنم.
می‌دانید چیست؟ یک دست کارها را نباید آغاز پررنگ (شروع/استارت قوی) زد و زیاد محکم ادامه داد و ...
یک دست کارها هستند که باید آهسته و پیوسته باشند.
همیشگی باشند.
و البته منظم.

====================

یک عزیزی یک چیزی فرمود که همیشه در گوشم خواهد ماند (ان‌شاءالله). گفتند کاری که قرار است به ثمر بنشیند باید دو تا خصوصیت داشته باشد: ۱- روح داشته باشد. و ۲- منظم باشد.
(اگر اشتباه نکنم در مورد نماز بود و اگر اشتباه نکنم در مورد وضو گرفتن و بسم‌الله گفتن اول وضوء بود.)
این حرف خیلی عمیقی بود. (هرچند ظاهرش خیلی ساده و معمولی است.) نشان می‌دهد (نشان می‌دادند) چگونه یک امر قرار است در جان انسان اثر کند و ضمیمه‌ی (خود) انسان بشود. باید منظم باشد و برنامه‌ی مداوم انسان باشد و نیز باید هر دفعه با حالت و رسوم و روحیه‌ی مخصوص به خودش همراه شود. روح داشته باشد. (برداشتی که من داشتم. البته.) احتمالا مانند اینکه هر دفعه در آغاز وضو می‌خواهی بسم‌الله بگویی... همچین... از ته دلت بگویی... انگار واقعا داری به اسم خدا چنگ می‌زنی و مستمسِک می‌شوی.

mhjboursy
2019/12/16, 20:54
یکی از موضوعاتی که می‌خواهم اینجا ثبت کنم (هرچند شاید زیاد مرتبط نباشد) بحث تقوا است.
بسیار عجیب است. وعده‌هایی که خداوند در قرآن به کسانی که تقوا می‌کنند داده است.
(همگی از سوره‌ی نسبتا کوچک طلاق)
و من یتق الله یجعل له مخرجا.
و یرزقه من حیث لا یحتسب!!!
و من تیق الله یجعل له من امره یسرا.
و من یتق الله یکفر عنه سیئاته
و یعظم له اجرا
=======================
خیلی جالب است...
من معنای دقیق تقوا را نمی‌دانم (ان‌شاءالله در آینده‌ی نزدیک همین‌جا درباره‌اش بررسی داشته باشیم.) ولی می‌توانم چنین چیزی را یک جورهایی در زندگی‌ام احساس کنم.
یعنی دقیقا زمانی که آدم می‌رود سمت خدا و از گناه فاصله می‌گیرد همه چیز انگار یک جورهایی بهتر می‌شود. همه چیز. خیلی عجیب است.
انگار از دو جنبه تاثیر دارد: یکی قوانین مادی. یکی هم فرامادی.
(عجیب بودنش هم در این است که امر ماورای مادی روی مسائل بسیار محدود و قانون‌مند مادی تاثیر می‌گذارد.)
.
.
.
مثلا؟
اصلا مثلا همین ۵۰ آیه خواندن در طول روز. این نه تنها زمان انسان را محدودتر و کمتر نمی‌کند بلکه آدم نگاه می‌کند می‌بیند زندگی‌اش خیلی زمانش بیشتر هم شده! (کلا عبادت این‌گونه است و علاوه بر تجربه، حدیث هم در این خصوص دیده‌ام.)

mhjboursy
2019/12/17, 02:22
یکی از راه‌های رسیدن به پول هم... خوب... شاید همین تقوا باشد...
برای این آیه (یرزقه من حیث لایحتسب) فقط منافع اخروی ذکر نشده!
به علاوه:
گفته‌اند در سختی‌ها یک‌جا یک‌باره یک امید زیادی در دلتان می‌آید. این هم رزق خداست.
یا یک ایده‌ی خوب یکباره به ذهن آدم می‌آید این هم شامل رزق می‌شود.
مسیرش باز می‌شود. به بن‌بست نمی‌خورد.
بصیرتش زیاد می‌شود. می‌تواند ببیند! (خوب و بد را تشخیص دهد. از این وضع گیجی و گنگی و مستی که عموم در آن غوطه‌ور هستند خارج بشود. بفهمد دارد چه می‌کند و چه کار باید بکند.)
=====================================
تقوا یعنی «پروا کردن»، یعنی «ملاحظه کردن»؛
پس در مورد خدا می‌شود رعایت کردن امر خدا. رعایت کردن صلاح‌دیدهایی که خداوند برای ما دیده.

آدم ناخودآگاه یاد رابطه‌ی فرزند و پدر مادر می‌افتد. مادر به فرزند می‌گوید دست به آن نزن جیز است. با رفیق ناباب نگرد برایت خوب نیست. بچه اینجا باید رعایت کند. حرف مادر را نگه دارد و زمین نگذارد. بترسد از (وعده‌ی) مادرش.
(هرچند گمان می‌کند در داشتن رابطه با فلان رفیق (ناباب) خطری متوجه او نیست ولی از وعده‌ی مادر و گوش‌نکردن حرف مادر بترسد. پروا کند. پرهیز کند.)
انگار تقوا بیشتر از اینکه کاری را انجام دادن باشد، کاری را انجام ندادن باشد. گناه نکردن.
=====================================
اگر از خداوند (از قرآن) بپرسیم: تقوا؟ کدام تقوا؟ تقوا چیست؟ احتمالا این آیه پیش چشمانمان به عنوان پاسخ خودنمایی خواهد کرد:
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُم لَعَلَّکُم تَتَّقُون
این آیه‌ی خیلی خوبی است (برای من بسیار کاربردی است). هم می‌گوید با صیام (روزه) می‌توان تقوا کسب کرد و هم جنس تقوا را می‌گوید. جنس اعمالی که تقوا می‌آورند.

mhjboursy
2019/12/17, 23:35
فردا آیه‌ی ۲۰۰ تا ۲۵۰ از سوره‌ی بقره.
======================
باز هم دوست دارم در مورد تقوا پژوهش داشته باشم. و البته بیشتر از آن عمل کنم.
وعده‌هایی که خدا در قرآن در برابر تقوا می‌دهد فوق‌العاده است و همان‌گونه که عرض کردم یک مقدار هم انگار می‌بینیم.

mhjboursy
2019/12/18, 01:17
پرهیز... ادامه...
=========


نتیجهٔ جستجو برای «وقى»:
۲۵۸ مورد در ۲۳۷ آیه یافت شد.



برخی‌اش را می‌آورم:

إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ مَفَازًا
إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي ظِلَالٍ وَعُيُونٍ
فَأَمَّا مَنْ أَعْطَىٰ وَاتَّقَىٰ وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَىٰ فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرَىٰ
فَإِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ
وَإِنَّ لِلْمُتَّقِينَ لَحُسْنَ مَآبٍ
أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ
ذَٰلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ
این مورد آخر یک مقدار جای اندیشه دارد. که چرا کتاب برای «متقین» هدایت‌بخش است؟ و چرا گفته نشد برای دانشمندان؟ یا برای موشکافان؟ یا برای ژرف‌اندیشان و ...؟
اکنون یک آیه‌ی دیگر یادم آمد... می‌فرماید فی کتاب مکنون لا یمسه الا المطهرون. در این آیه نیز لمس کتاب را مختص پاکان (پاک‌شدگان) می‌داند. (در ترجمه‌های عامیانه گفته می‌شود منظور این است که کسی که وضو ندارد به قرآن دست نزند. این همه‌اش نیست. آیه بیش از اینها را دارد می‌گوید.) می‌گوید کسی که پاک نشده اصلا لمسش نمــی‌کــند. نمی‌تواند بکند. معلوم است که معنی‌اش (تنها) کتاب ظاهری نیست. (تاییدیه‌ی دیگر اینکه در آیه‌ی بعدی می‌فرماید تنزیل من رب العالمین.)
خوب. جای پرسش است که چگونه یک نفر که پاک شده می‌تواند به آن دست بزند (دسترسی داشته باشد)؟
یک گمان این است که... با زدودن اغیار از دل، دل توانایی منعکس کردن عکس نگار در خود را دارد. با دل بریدن از ماه درون دریاچه شخص می‌تواند (سرش را بالا بگیرد و) نگاه بر روی ماه (واقعی) بیافکند. تا زمانی که یک بچه در لذت بازی‌های بچگانه و تراز پایین غرق است توانایی فهم و بعد لذت بردن از لذات انسان‌های بالغ چون لذت اندیشیدن و فهمیدن و مطالعه و غرق در (و هماهنگ با) جهان و جهانیان شدن را ندارد.
یعنی اینجا موضوع دل است و خداوند می‌فرماید با «پرهیز»، «دلت» را (از مشغله‌های دنیوی و پست) «پاک» کن تا بتوانی از بخشی از کثیر به تمام کوثر برسی.

آیا این درست است؟ و آیا تنها همین است؟
بعدا بیشتر بررسی می‌کنیم.
فعلا یا علی.

mhjboursy
2019/12/19, 12:40
امروز آیه‌ی ۲۵۰ بقره تا ۲۸۶ و سوره آل‌عمران از آیه ۱ تا ۱۴

mhjboursy
2019/12/20, 01:05
امروز (۲۹ام آذر) آیات ۱۴ تا ۶۴ سوره آل‌عمران.

mhjboursy
2019/12/21, 23:33
۳۰ آذر: ۶۴ تا ۱۱۴ (آل عمران)
۱ دی: ۱۱۴ تا ۱۶۴ (آل عمران)

amirardalan
2019/12/22, 00:11
پرهیز... ادامه...
=========


نتیجهٔ جستجو برای «وقى»:
۲۵۸ مورد در ۲۳۷ آیه یافت شد.



برخی‌اش را می‌آورم:

إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ مَفَازًا
إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي ظِلَالٍ وَعُيُونٍ
فَأَمَّا مَنْ أَعْطَىٰ وَاتَّقَىٰ وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَىٰ فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرَىٰ
فَإِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ
وَإِنَّ لِلْمُتَّقِينَ لَحُسْنَ مَآبٍ
أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ
ذَٰلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ
این مورد آخر یک مقدار جای اندیشه دارد. که چرا کتاب برای «متقین» هدایت‌بخش است؟ و چرا گفته نشد برای دانشمندان؟ یا برای موشکافان؟ یا برای ژرف‌اندیشان و ...؟
اکنون یک آیه‌ی دیگر یادم آمد... می‌فرماید فی کتاب مکنون لا یمسه الا المطهرون. در این آیه نیز لمس کتاب را مختص پاکان (پاک‌شدگان) می‌داند. (در ترجمه‌های عامیانه گفته می‌شود منظور این است که کسی که وضو ندارد به قرآن دست نزند. این همه‌اش نیست. آیه بیش از اینها را دارد می‌گوید.) می‌گوید کسی که پاک نشده اصلا لمسش نمــی‌کــند. نمی‌تواند بکند. معلوم است که معنی‌اش (تنها) کتاب ظاهری نیست. (تاییدیه‌ی دیگر اینکه در آیه‌ی بعدی می‌فرماید تنزیل من رب العالمین.)
خوب. جای پرسش است که چگونه یک نفر که پاک شده می‌تواند به آن دست بزند (دسترسی داشته باشد)؟
یک گمان این است که... با زدودن اغیار از دل، دل توانایی منعکس کردن عکس نگار در خود را دارد. با دل بریدن از ماه درون دریاچه شخص می‌تواند (سرش را بالا بگیرد و) نگاه بر روی ماه (واقعی) بیافکند. تا زمانی که یک بچه در لذت بازی‌های بچگانه و تراز پایین غرق است توانایی فهم و بعد لذت بردن از لذات انسان‌های بالغ چون لذت اندیشیدن و فهمیدن و مطالعه و غرق در (و هماهنگ با) جهان و جهانیان شدن را ندارد.
یعنی اینجا موضوع دل است و خداوند می‌فرماید با «پرهیز»، «دلت» را (از مشغله‌های دنیوی و پست) «پاک» کن تا بتوانی از بخشی از کثیر به تمام کوثر برسی.

آیا این درست است؟ و آیا تنها همین است؟
بعدا بیشتر بررسی می‌کنیم.
فعلا یا علی.



سلام دوست متفکر و ژرف اندیش لطفا با بیان زیبایتان آیه اول سوره مبارکه ایت الکرسی را بسط دهید به جرات میتوان گفت اگر در هر زمان و مکان این ایه در گفتار واعمالمان لحاظ کنیم روش زندگیمان دگرگون خواهد شد.

mhjboursy
2019/12/25, 00:22
۲ دی: ۱۶۴ تا ۲۰۰ (آل عمران) و ۱ تا ۱۴ نساء
۳ دی: ۱۴ تا ۶۴ نساء
۴ دی: ۶۴ تا ۱۱۴ نساء

roya123
2019/12/25, 00:32
جناب محمدحسین منم گفته بودم تو این تاپیک فعالیت می کنم.
من هنوز مطالعه قران رو شروع نکردم.
(این که نوشتم مطالعه به این دلیل هست که این بارم میخوام خیلی ژرف بخونمش. وگرنه که از خواندن زیاد خواندم.)
اما امشب یک فعالیتی در تایپیک می کنم و این آیه رو میزارم.
فالله خیر حافظا و هو ارحم الراحمین
خدا بهترین حافظ و مهربان ترین مهربانان است.
سوره یوسف آیه 64
به شخصه توی زندگیم بارها و بارها دیدم که خدا چقدر مواظبم هست
از مهربونی هاش که دیگه نگووووووو
این روزها که بیشتر و بیشتر از هر زمان دیگه ای حسش می کنم
بیشتر پی به مهربونی هاش می برم.

mhjboursy
2019/12/25, 01:13
سلام دوست متفکر و ژرف اندیش لطفا با بیان زیبایتان آیه اول سوره مبارکه ایت الکرسی را بسط دهید به جرات میتوان گفت اگر در هر زمان و مکان این ایه در گفتار واعمالمان لحاظ کنیم روش زندگیمان دگرگون خواهد شد.
سلام.
(نخست یادآور شوم که بنده از اصطلاح «ژرف‌اندیشی» بیشتر برای «فلسفه» استفاده می‌کنم و اینجا بیشتر ماهیتش کلام و تدبر در آیات قرآن است.)


به خود واژه‌ی «الله» اصلا کاری نداریم... (بخواهیم وارد این موضوع بشویم خودش یک کار خیلی سخت می‌شود.)


می‌فرماید: لا اله الا هو. این یعنی چه؟ اله یعنی چه؟ لا اله الا هو یعنی چه؟
از این آیه «می‌توان» به سوی این برداشت‌ها هم رفت که:
+ کل اله هو (من/ل) الله. این دو معنی می‌تواند داشته باشد. منظور ما آن جنبه‌ی کفرش (و اهل حذب باد بودن و شهوت‌رانی کردن و بت‌پرستی و توجیه ظلم) نیست. منظور این است که به صحرا بنگرم، صحرا ته بینم. (در میکده رهبانم و در صومعه عابد گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد یعنی که تو را می‌طلبم خانه به خانه.) یعنی روح اگر در این دنیای مادی/حسی از جمال یک شیء خوشش می‌آید این خوش آمدن در اصل و اول و بالذات دوست داشتن خداست (هر در که زنم صاحب آن خانه تویی تو...
مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه). این از خداطلبی است که فاجران و فاسقان و کافران و شیاطین و ظالمان دست به آن اعمال کریه می‌زنند. آنها عاشق اسماءالله (چون جمیل و جلیل و اعلی و قوی و قادر و ...) هستند و می‌خواهند خودشان را به او برسانند. منتها راه را اشتباه رفته‌اند.
+ لا هو الا هو. یعنی اصلا تو با غیر خدا طرف نیستی. هر چه هست اوست. این معانی بازیچه‌ای بیش نیست. مادر و پدر و همسایه و دوست و سنگ و حیوان و زشت و زیبا و خورشید و ماه و ... اینها را بریز دور. و از همه مهمتر (در اول و در آخر) خودت را. اصلا این یعنی چه؟ این تصورش هم اگر شدنی باشد بسیار سخت است.
+ لا معبود الا هو. یعنی بت پرستی نکن. مهمترین بت خودمم. یعنی خود پرستی نکن. خدای تو کس دیگری است. توضیح اینکه همه‌ی ما خودپرستیم. «این‌من» پرست هستیم. به این معنی که این موجودی که نامش را من گذاشته‌ایم را می‌پرستیم. صبح تا شب در پی حاجات او هستیم و تمام هم و غم‌مان روی کمال و بقای (رشد و زندگی) آن است. حتی اگر به ظاهر چیز دیگری را هم می‌پرستیم (مانند معشوقه‌ای... یا مانند فرمانده‌ای... یا مانند قوم و قبیله و دین و خداگونه‌ای...) اینها همه در اصل و در اول پرستش خویشتن است. کس دیگری را دوست نداریم و از کس دیگری فرمان نمی‌بریم (مگر اینکه پیش از آن به خودپرستی دچاریم. هرچند در ظاهر انسان فروتنی به نگر برسیم.) هر چه هست در زیر این خود دوستی و خود پرستی (تعریف شده) است. اینجاست که عبارت «لامعبود الا هو» مهم و سخت می‌شود. خدا با این دستور (با این تلنگر) می‌گوید کسی را (یعنی خودت را) نپرست! (خودت را دوست نداشته باش. در اول. من را مقدم بدار. حتی بر خودت.) چگونه؟ چرا؟ اصلا من برای چه باید خودم را رها کنم؟ یا درجه‌ی اهمیت کمتری به «خود» بدهم؟ این دو حالت بیشتر نمی‌تواند داشته باشد. یا اینکه خدا می‌گوید این خداپرستی بیاید زیر همان خودپرستی ضمنی و ذاتی تو (که نه). یا اینکه می‌گوید تو این نیستی که گمان می‌کردی. بد نیست مدتی زمان بگذاریم و به این بیاندیشیم. لا اله الا هو. لا معبود (و لا محبوب) الا هو. حتی هذا النفسی‌ الذی سمیتها «انا».
+ لا اله الا هو یا لا اله الا الله را می‌توان به کلیه اسماء و صفات خدا بسط داد. چنانچه در جای‌جای قرآن هم هست و دلیل عقلی نیز این را می‌گوید. مانند:
لا اول الا هو.
لا آخر الا هو.
لا فاعل الا هو.
لا حی الا هو.
لا احد الا هو.
لا واحد الا هو.
لا قادر الا هو.
لا متکلم الا هو.
لا بصیر الا هو.
لا مدرک الا هو.
برای نمونه از این دو مورد آخر چه برداشتی می‌توان کرد؟
+ اینکه در این آیه از واژه‌ی «هو» استفاده شده یک مقدار تامل برانگیز است. استفاده از یک ضمیر، استفاده نکردن از دیگر ضمیرهاست در حالی که اگر از واژه‌ای دیگر مانند «الله» استفاده می‌شد یا حتی ضمیر «نحن» این حالت را نمی‌رساند. و این ضمیر نه تنها مفرد است بلکه غیب است (غایب است). (ساده بگویم: در هو نه انا هست و نه انت.) این غیبت دو اشکال ایجاد می‌کند نخست جدایی (بین متکلم و مخاطب. بین ضمیر انا و ضمیر هو) و دیگر غیر بودن. آیا استعمال این واژه می‌تواند به این معنی باشد که: از خود بیرون بیا؟ منظور اینکه تا تو تویی، او «او» است. (تا تو «تو»یی، «من»، «او» هستم. یا تا من توام در غیبتم.) نمی‌دانم. ولی احساس می‌کنم (یعنی این‌گونه برداشت می‌کنم) که هر جا از «او» سخن به میان آمده حرف از جدایی و ارتباط از دور است. سبک این آیه سبک ارتباط میان دو آشنا نیست.
+ الحی (و نه حی) می‌تواند اشاره داشته باشد به اینکه کل حیات از اوست. بلکه حیات منحصر در اوست. و دیگران زنده نیستند. مگر به زندگی او. که می‌فرماید: إِنَّكَ مَيِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَيِّتُونَ .
+ القیوم. یعنی نگهدارنده خداست. اینکه چگونه نگه می‌دارد هم اندیشه‌ی جالبی است. ما در این دنیای حسی گمان می‌کنیم قوانین فیزیک و اتم‌ها ما را نگه داشته‌اند. این درست است. ولی همان‌قدر درست است که در نقاشی یک کودک یک سیب را درختی نگه داشته است. ما سایه‌ها را علت سایه‌های دیگر می‌پنداریم. در صورتی که کل سایه‌ها معلولند و قایم به ذات نیستند. و تنها کسی می‌تواند قیوم واقعی باشد (چه کلی و چه جزئی!) که قایم به ذات باشد. و با همین مثال (نقاشی) معلوم شد که علل طولی و عرضی و علت غائی و ... همه حرف هستند. تنها یک علت است و تنها اوست که اوست.
+ لا تاخذه سنة و لا نوم. در ادعیه (حرز امام جواد(ع)) هم داریم: اَسْأَلُكَ بِالْعَینِ الَّتِی لَا تَنَامُ وَ بِالْحَیاةِ الَّتِی لَا تَمُوتُ. و این در مورد پیامبر(ص) هم تا حدودی آمده: گفت پیغمبر که عینای تنام ** لا ینام قلبی عن رب الأنام‏. دقیق هم نگاه کنیم این تا حدودی در مورد خودمان هم می‌تواند صادق باشد. چرا که زمانی که چشم سرمان بسته می‌شود چشم دیگری باز در حال مشاهده‌ی جهانی است.

باقی‌اش بماند شاید زمانی دیگر.
تاکید می‌کنم که این نوشته‌ی من حکم پژوهش را دارد نه یک مورد قطعی. و از آنجا که بی خطا (و حتی کم خطا) نیستم احتمال وجود اشکال و ایراد و اشتباه در متن هست.

MOSTAFAVI
2019/12/25, 08:38
حركت دوراني و جرياني خورشيد

وَالشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ وَالْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ حَتَّى عَادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَدِيمِ لَا الشَّمْسُ يَنبَغِي لَهَا أَن تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَلَااللَّيْلُ سَابِقُ النَّهَارِوَكُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ (يس/ 38ـ40)؛ «و خورشيد كه تا قرارگاهش روان است؛ اين اندازه‏گيرى (خداى) شكست‏ناپذير داناست * و ماه را برايش منزلگاه‏هايى قرار داديم، تا اين‏كه هم‏چون شاخك ديرينه [قوسى شكلِ زرد رنگ‏] برگردد * نه خورشيد برايش سزاوار است كه ماه را دريابد، و نه شب بر روز پيشى گيرنده است؛ در حالى كه هريك در مدارى شناورند».

نكتة علمي

آن روز كه اين آيات نازل شد، فرضيه هيأت بطلميوس با قدرت هر چه تمام بر محافل علمي حاكم بود. طبق اين فرضيه، اجرام آسماني به خودي خود گردشي نداشتند، بلكه در دل افلاك كه اجسامي بلورين و همچون طبقات پوست پياز روي هم متراكم بودند، ميخكوب شده بودند و حركت آنها تابع حركت افلاكشان بود؛ بنا‌بر‌اين، در آن روز نه شناور بودن خورشيد مفهومي داشت و نه حركت طولي و جرياني آن، اما بعد از فرو ريختن پايه‏هاي فرضية بطلميوس در پرتو كشفيات قرون اخير و آزاد شدن اجرام آسماني از قيد و بند افلاك بلورين، اين نظريه قوت گرفت كه خورشيد در مركز منظومه شمسي ثابت و بي‏حركت است و تمام منظومه شمسي پروانه‏وار به گرد آن مي‌‏چرخند. در اينجا باز مفهوم تعبيرات آيات فوق كه حركت طولي و دوراني را به خورشيد نسبت مي‌‏داد، روشن نبود تا اينكه باز علـم به پيشرفت خود ادامـه داد و حركت‌هایی براي خـورشيد ثابت شد حرکت‌هایی از قبیل:

1ـ حركت وضعي آن به دور خودش؛

2ـ حركت طولي آن همراه منظومه شمسي به سوي نقطه مشخصي از آسمان؛

3ـ حركت دوراني آن همراه مجموعه كهكشاني كه جزیي از آن است.

و بدين ترتيب، يك معجزه ديگر علمي برای قرآن به اثبات رسيد.

براي روشن‌تر شدن اين مسأله، قسمتي از بحثي را كه در يكي از دايرة‌المعارف‌ها پيرامون حركت خورشيد آمده است، در اينجا مي‏آوريم.

خورشيد داراي حركات ظاهري (حركت يومي و حركت ساليانه) و حركات واقعي است. خورشيد در حركت يومي و حركت ظاهري كره آسمان شركت دارد. در نيمكره ما از مشرق طلوع مي‏كند، در طرف جنوب از نصف النهار محل مي‏گذرد و در مغرب غروب مي‏نماید. عبور آن از نصف النهار (ظهر حقيقي) را مشخص مي‏سازد. خورشيد، حركت (ظاهري) ساليانه‏اي به دور زمين نيز دارد كه هر روز آن را نزدیک يك درجه از مغرب به طرف مشرق مي‏برد. در اين حركت، خورشيد سالي يك‌بار از مقابل برج‌ها مي‏گذرد. مدار اين حركت در صفحه دائرة البروج واقع است. اين حركت در تاريخ نجوم اهميت فراوان داشته است، اعتدالين و انقلاب و ميل كلي مربوط به آن، و سال شمسي مبتني بر آن است.

علاوه بر اين، حركات ظاهري حركت دوراني كهكشان، خورشيد را با سرعت حدود يك ميليون و يكصد و سي هزار كيلومتر در ساعت در فضا مي‏گرداند، اما در داخل كهكشان ثابت نيست بلكه با سرعتي قريب هفتاد و دو هزار و چهارصد كيلومتر در ساعت! به جانب صورت فلكي حركت مي‏كند و اينكه ما از اين حركت سريع خورشيد در فضا بي‌‏خبريم، به سبب دوري اجرام فلكي است كه مأخذ تشخيص اين حركت وضعي خاص نيز هست. دوره حرکت وضعي خورشيد در استواي آن حدود بيست و پنج شبانه روز مي‌باشد (همان، ‏18/ 388).

بررسي

درباره انطباق حرکت‌هاي خورشيد با آيات مورد بحث، تذکر چند نکته لازم است:

نکته اول ـ سه احتمال در کلمه «مستقر» وجود دارد؛ مصدر ميمي اسم مکان و اسم زمان. هم‌چنين چند احتمال در معناي لام در «لمستقر» وجود دارد؛ به معني «الي»، «في» و به معنی غایت. هم‌چنين در مورد کلمه «جريان» چهار احتمال وجود دارد؛ حرکت انتقالي طولي، حرکت وضعي، ادامه حيات زماني و حرکت دروني خورشيد.

با ترکیب اين احتمالات با يکديگر 36 احتمال در معناي آيه متصور است که ممکن است همه اين احتمالات مراد آيه باشد.

پس اين احتمال هم وجود دارد که جريان (حرکت) ديگري هم براي خورشيد وجود داشته باشد که هنوز کشف نشده باشد و آن هم مراد باشد؛ از اين‌رو، نمي‌توان به طور قطعي گفت که مقصود آيه يکي از اين احتمالات است و دیگر احتمالات شناخته شده يا کشف نشده را نفی کرد. البته ظاهر آيات 37ـ40 سوره يس، همان معناي حرکت دوراني خورشيد در يک مدار ثابت است که با واژه «يسبحون» در ذيل آيه تأييد مي‌شود.

نکته دوم ـ حرکت انتقالي خورشيد به طرف يک مکان نامعلوم را مي‌توان از کلمه «لمستقر» استفاده کرد، اما تعيين اين مکان (‌ستاره وگا يا...) يا تحميل آن بر آيه قرآن صحيح به نظر نمي‌رسد؛ چرا که تعيين قطعي اين مکان مشخص نيست؛ لذا نمي‌توان مکان‌هاي حدسي را به قرآن نسبت داد.

نکته سوم ـ اشارات صريح قرآن به حرکت خورشيد ـ هر کدام از معاني حرکت و جريان را که در نظر بگيريم ـ از مطالب علمي قرآن و نوعي رازگويي است؛ چون قرآن کريم در زماني سخن از مدار (فلک) خورشيد و جريان و حرکت واقعي آن گفته که هيأت بطلميوسي فقط همين حرکت کاذب را به رسميت مي‌شناخت و اين مطلب، عظمت علمي قرآن و آورنده آن، یعنی پيامبر اکرم9 را نشان مي‌دهد.

نکته چهارم ـ در مورد اينکه آيا اين اشارات علـمي قـــرآن اعجاز علمـي آن را اثبات مي‌کند يا خير، مي‌توان تفصيل قایل شد؛ بدین معنی که بگویيم بخشي از اين حرکت‌ها قبلاً توسط کتاب مقدس گزارش نشده بود، بلکه توسط قرآن و بر خلاف هيأت بطلميوسي بيان شده است، پس اعجاز علمي قرآن است. آنچه کتاب مقدس از آن خبر داده، همان جمله‌اي است که مي‌گويد: و «خورشيد» مثل پهلوان از دويدن در ميدان شادي مي‌کند» (کتاب مقدس، کتاب مزامير، 19/ 5). از اين جمله فقط حرکت انتقالي دوراني خورشيد استفاده مي‌شود؛ چون پهلوانان در ميادين به طرف جلو و به صورت دوراني مي‌دوند.

اما حرکت‌هاي ديگر مثل حرکت انتقالي طولي، حرکت وضعی، حرکت زماني و حرکت دوراني خورشيد از ابتکارات قرآن است که اعجاز علمي آن را ثابت مي‌کند (رضایی اصفهانی، پژوهشی دراعجاز علمی قرآن، 1/ 169).

mhjboursy
2019/12/26, 16:41
۵ دی: آیات ۱۱۴ تا ۱۶۴ سوره مبارکه نساء.
۶ دی: آیات ۱۶۴ تا ۱۷۶ سوره مبارکه نساء و آیات ۱ تا ۳۸ سوره مبارکه مائده.

mhjboursy
2019/12/28, 06:09
۷ دی: آیات ۳۸ تا ۸۸ سوره مبارکه‌ی مائده

mhjboursy
2019/12/28, 18:49
در آیه‌ی شماره ۴۸ سوره مبارکه مائده می‌فرماید: «إِلَي» اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ
(به‌پارسی: به‌«سوی» خداست بازگشتتان.)

نکته‌ی بزرگ در همین واژه‌ی «الی» (به‌پارسی: به‌سوی) است.
در کلام امیرالمومنین علی(ع) خوانیدم که آنچه بدو اشاره شود محدود و معدود و مصنوع و عبد است.
در جای دیگر قرآن می‌خوانیم که هر سو که رو کنید روی خداست.

رمز کار (به نگر من) در این است که این الی اشاره به یک جهت خاص از جهات نیست. بلکه اشاره به بی‌جهتی است. نمی‌گوید بازگشت شما به سوی هدف الف است یا هدف ب یا هدف ج. می‌گوید بازگشتتان به سوی بی‌نهایت است. دوباره‌می‌گویم: رفتن به سوی خدا رفتن در یک جهت نیست. بزرگ شدن از هر سو است.
(و احتمالا این بزرگ شدن جز با کوچک‌شدن (کوچک کردن) و این رسیدن جز با دست‌شستن حاصل نمی‌شود.)

اشراق
2019/12/28, 21:42
۷ دی: آیات ۳۸ تا ۸۸ سوره مبارکه‌ی مائده

سلام خدمت جناب محمد حسین عزیز و دوستان گرامی

انشاء الله بتونیم برسونیم به 100 ایه در روز ...
که در روایات هست که :کسی که 50 ایه در روز بخواند جز غافلان نیست ....وکسی که 100 ایه بخواندجز ذاکرین می باشد .که درجه ایست بس ارجمند
ارادتمند .

mhjboursy
2019/12/29, 12:58
۸ دی: آیات ۸۸ تا ۱۲۰ (پایان) سوره‌ی مبارکه‌ی مائده و آیات ۱ تا ۱۸ سوره‌ی مبارکه‌ی انعام

mhjboursy
2019/12/30, 06:09
۹ دی: آیات 18 تا ۶۸ سوره مبارکه‌ی انعام.

mhjboursy
2019/12/30, 19:34
ادامه‌ی پژوهش روی تقوا
==============
اندیشه‌ای در فرآیند لذت
=============
شاعر می‌فرماید: اگر لذت ترک لذت بدانی دگر شهوت نفس، لذت نخوانی.
شهوت نفس را ما لذت می‌پنداریم.
.
.
.
شهوت نفس را ما لذت می‌پنداریم.
.
.
.
لذت‌های دنیوی لذت نیستند! محرک‌های لذت در عوالم بالاتر از خودشان هستند.
انسان از طریق پنج درگاه (پنچ حس: شنیدن و چشیدن و دیدن و لمس‌کردن و بوییدن) با دنیا در ارتباط است. زمانی که انسان (گمان می‌کند) در دنیا لذتی احساس کرده، این لذت را در تراز حس خودش درک نکرده! {۱} بلکه زمانی که انسان آن شیء خارجی را (تبدیل به صورتی خیالی کرد و آن صورت را) درک کرد از آن لذت می‌برد.{۲}{۳}{۴}{۵}
با این مقدمه می‌گوییم لذت دنیوی نیست. بالکل.
و کسی که به دنبال اصل لذت و لذت بزرگ{۶} است باید آن را جای دیگر جستجو کند! {۷}
و کسی که دنبال اصل لذت است باید از این دنیا دور شود. به عبارت دیگر دست از لذت‌های کوچک بکشد تا به اصل و کل لذت برسد.


=====================================
پانویس:
{۱} لذت دیدن صورت‌های زیبا در روی چشم احساس نمی‌شود. لمس کردن جسمی لطیف و ملایم و مطبوع با حیات انسان بر روی پوست ایجاد لذت نمی‌کند. شنیدن آواز خوش در خود گوش لذتی ایجاد نمی‌کند.
{۲} یعنی زمانی که آن را فهمید. یعنی در تراز عقل خودش از آن لذت می‌برد. انسان به واسطه‌ی حواس خودش با دنیا در ارتباط است ولی بعد از اینکه اطلاعات حواس دریافتی را جمع کرد و از آنها در خیال خودش صورتی ساخت و صورت را بررسی کرد و آن را مطلوب ارزیابی کرد از آن لذت می‌برد. یک بار دیگر مرور می‌کنیم: واضح است که در تراز حس به خودی خود لذتی نیست. مثال‌های بسیار زیادی برای این موضوع هم می‌توان آورد. از جمله اینکه اگر همان احساس‌ها را در مورد چیزی غیر از آن موجودی که تصور (خیال) کرده بودیم دریافت کنیم برایمان لذت بخش نیست. یا اگر از چیزی خوشحال بشویم و بعد بفهمیم آن چیز برای ما نیست تمام لذتی که نسبت به آن داشته‌ایم از بین برود. یا اینکه انسان به یک چیزی میل تمام دارد ولی همین‌که نیازش به آن برطرف شد دیگر به آن احساس لذتی ندارد. مانند یک غذای خوشمزه مثلا. و حتی اینکه اگر پس از اغنای کامل نیاز باز هم عرضه وجود داشته باشد نه تنها خوش‌آیند نخواهد بود بلکه می‌تواند به یک زجر هم تبدیل شود.
{۳} این موضوع شاید ساده به نگر برسد ولی بسیار مهم است و به خاطر بی‌توجهی‌ای که نسبت به آن شده بسیار خطرآفرین می‌تواند باشد. یکی‌اش (اصلا مهمترینش) هم همین موضوعی که ما داریم به آن می‌پردازیم.
{۴} باز هم مرور می‌کنیم: لذت روی تراز بدن/ماده/احساس درک نمی‌شود. بلکه ماده/احساس/بدن تنها محرکی برای لذت بردن می‌توانند باشند.
{۵} شاید بد هم نباشد در اینجا به این بپردازیم که چرا اصلا از ترازهای بالاتر (سطح‌های بالاتر - افق‌های برتر - مقام‌های بالاتر درون انسان) این لذت به این موارد دنیوی (احساس‌ها و اشیاء) تعلق می‌گیرد. دانشمندان می‌گویند به خاطر حفظ بقا. از آنجا که مصلحت است زندگی انسان روی دنیای دون در جریان باشد لذا لذت‌هایی به این امر اختصاص یافته. و البته جا دارد اندیشه شود در این خصوص که آیا این لذات را انسان خودش بر خودش نهاده یا از مقامی بالاتر (خدا) این لذت‌ها می‌آیند؟ که چون اندیشه‌ای دراز و زمان‌بر است اینجا ادامه‌اش نمی‌دهیم. در هر دو طرف شواهدی هست. از یک طرف خداوند متعال می‌فرماید که اوست که بین مرد و زنش دوستی قرار داده. از سوی دیگر می‌بینیم که زمانی که بدن انسان ماده‌ای را در بدنش زیاد دارد و به آن ماده احتیاج ندارد نسبت به خوردن آن هم بی‌میل و رغبت می‌شود (که این می‌تواند تاییدی باشد بر ایجاد لذت توسط خود انسان.) از سوی دیگر می‌بینیم یک سری از خواسته‌ها از دسترس فهم انسان اصلا خارج است. مانند میل او به شیر خوردن دقیقا پس از به‌دنیاآمدن. و (نیز اینکه) شباهت این خواسته با خواسته‌های دیگر موجودات. موجوداتی که مخ کوچکتری دارند یا اصلا مخ ندارند (مانند تک‌سلولی‌ها). از آن سو می‌بینیم که انسان زمانی که یک چیزی را می‌خواهد و اراده می‌کنم می‌تواند به صورت سوری لذت چیزهایی را در خودش به وجود بیاورد.
{۶} لذت کثیر منظور نیست. لذت کوثر شاید بیشتر به آن بخورد. لذت کثیر برای کثرت است. از این لذت ببری. از آن لذت ببری. این لحظه لذت ببری آن لحظه لذت ببری. ولی اینجا منظور بیشتر اصل لذت و کل لذت است. و همان است که زمانی که در زمان و مکان (در اشیاء و گیاهان و حیوانات و انسان‌ها) جریان پیدا می‌کند تبدیل به لذت کثیر می‌شود. طبق همان‌چه که گفتیم.
{۷} کجا؟ از همان‌جایی که دارد اصل لذت می‌آید و در چیزهای مختلف جاری و ساری می‌شود. از آنجا! می‌توان یک پله یک پله بالا آمد. لذتی که از شنیدنی‌ها و دیدنی‌های دنیا احساس می‌کنیم (که در اصل مال خودشان نیست)، لذتی که از تصورها و خیال‌ها می‌کنیم (که باز از خودشان نیست.)، لذت‌هایی که از معانی دریافت می‌کنیم...

mhjboursy
2019/12/30, 19:57
ادامه‌ی پژوهش روی تقوا
==============
بخشی از یک نوشته:
(از این نشانی: http://www.samamos.com/راه-دستيابي-به-جام-جهان-نما/ (http://www.samamos.com/%D8%B1%D8%A7%D9%87-%D8%AF%D8%B3%D8%AA%D9%8A%D8%A7%D8%A8%D9%8A-%D8%A8%D9%87-%D8%AC%D8%A7%D9%85-%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86-%D9%86%D9%85%D8%A7/))
راه دستیابی به جام جهان نما
دل انسان منزل و خانه واقعی خداوند است. اگر کعبه، صورت منزل الهی است، دل انسان، سیرت و ملکوت خانه خداوندی است. البته این مشروط بر این است که انسان دل خویش را از اغیار پاک کرده و اسماء و صفات الهی سرشته در ذات خویش را فعلیت بخشد.
در این صورت است که دل انسان، منزلگاه معشوق بی نهایتی چون خدا می شود. خداوند در حدیث قدسی که پیامبر(ص) نقل کرده، می فرماید: «لم یسعنی سمائی و لا ارضی ولکن یسعنی قلب عبدی المؤمن؛ آسمان و زمین وسعت وجود مرا ندارد، ولی قلب بنده مؤمن من جایگاه من است.» (بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۵۵، ص۳ و نیز شجره طوبی شیخ محمدمهدی الحائری ج۱، ص۵۱ و المبدأ و المعاد، صدرالدین شیرازی، ص ۴۸۳)
این دل حتی اگر گرفتار زلف یار شود و در کثرات وجودی گیر افتد و زینت ها، زیبایی ها و خوشی های آفریده های الهی، او را در بند کند، نمی تواند دل را از اغیار پاک کند تا خانه قلب و دل برای او پاک و خالص شود. از این رو خداوند می فرماید: از هرچه غیر اوست، به سوی او فرار کنید: ففروا الی الله انی لکم منه نذیر مبین؛ پس به سوی خدا بگریزید. من از سوی خداوند بیم دهنده آشکارکننده ای هستم. (ذاریات، آیه۱۵)
دلی که اغیار آفریده ها در آن خانه کرده است؛ منزل و خانه خداوندی نیست: ما جعل الله لرجل من قلبین فی جوفه؛ خدا برای هیچ کسی دو قلب در درون وی قرار نداده است. (احزاب، آیه ۴)
البته فیض روح القدس خداوندی چون باد صبا بر جان می وزد و دل را زنده می کند از این رو ما باید تنها دل را از اغیار خالی داریم تا خداوند در آن جلوه گری کند و نیازی نیست که خود را به مشقت و ریاضتهای غیر شرعی بیندازیم بلکه می بایست همان فطرت پاک داده شده را نگه داریم تا خداوند خود تزکیه و پاکسازی کند. خداوند در قرآن می فرماید: ای مؤمنان! از گامهای شیطان پیروی نکنید؛ و هر که از گامهای شیطان پیروی کند هلاک می شود؛ زیرا شیطان به کار بسیار زشت و عمل ناپسند فرمان می دهد و اگر فضل و رحمت خداوندی بر شما نبود، هرگز هیچ یک از شما پاک نمی شدید؛ ولی خداوند هر که را خواهد تزکیه و پاک می کند و خداوند شنوا و داناست. (نور، آیه ۱۲)

ضرورت دوری از خودخواهی و منیت
رسول اکرم(ص) نیز در همین باره می فرماید: ان لله فی ایام دهرکم نفحات، الا فتعرضوا لها؛ همانا در زندگانی شما نسیم های رحمتی از جانب خداست، آنها را با قوت بگیرید و از دست ندهید (بحارالانوار ج۸۶، ص۲۲۱)
البته رسیدن به این شرایط آن است که انسان از خود بگذرد و منیت را کنار نهد و تنها خداوند را ببیند که در جهان و جان خودش وجود دارد و همه چیز جلوه ذات الهی است. وقتی در مقام فنا در آمد (انفال، آیه ۷۱) آن گاه است که جان او همان جان خدایی است که در آغاز به عنوان نفس رحمان در تن او دمیده شده بود و فقر ذاتی خود را می یابد و می داند که چون خداوند در خیال هم برداشته شود قالب ها فرو می ریزد. پس باید منیت ها برود تا خداوند در جان جلوه گری کند؛ زیرا خداوند در همه جا از جمله جان آدمی حضور مطلق دارد، ولی خیال و وهم باطل انسان، این جلوه گری را نمی بیند.
فیض کاشانی در غزلی می سراید:
به عشقت دل نهادم زین جهان آسوده گردیدم
گسستم رشته جان را زتن، آهسته آهسته
زبس بستم خیال تو، تو گشتم پای تا سر من
تو آمد رفته رفته، رفت من، آهسته آهسته
سپردم جان و دل نزد تو و خود از میان رفتم
انسان اگر از خودش آزاد نشود نمی تواند جان خویش را جام جهان بین قرار دهد که ملک و ملکوت را به همان وضوح که با چشم ظاهر می بیند با چشم باطن خویش ببیند. این که اصحاب پیامبر صدای فرشتگان و هجوم ایشان را نمی بینند و نمی شنوند به خاطر آن است که دل از اغیار از جمله منیت ها پاک نکرده اند.
حکیم بن حزام گفت: بینما رسول الله(ص) فی اصحابه اذ قال لهم: تسمعون ما أسمع؟ قالوا: ما نسمع من شیء! قال: انی لاسمع أطیط السماء و ما فیها شبر الا و علیه ملک ساجد أو قائم. رسول خدا در میان اصحابش نشسته بود، از آنان پرسید آیا آنچه را من می شنوم می شنوید؟ گفتند ما چیزی نمی شنویم. حضرت فرمود: من صدای فرشتگان آسمان را می شنوم و در وجب به وجب آسمان فرشته ای در حال سجده یا نماز است.
اما اگر دل از اغیار پاک سازند، در آن زمان است که دل، جام جهان بین خواهد شد و ملکوت آسمان و زمین بر دل به مشاهده آشکار می گردد و انسان اهل شهود می شود و جام جهان بین به کار می افتد و آینه دل، همه هستی را چنان که هست نشان می دهد و حقیقت بر وی به عیان شهود می شود. پیامبر(ص) این مطلب را بارها از جمله در این روایت که شیعه و اهل سنت آن را نقل کرده اند، گفته است: فیما رواه الجمهور عن النبی صلی الله علیه و آله و سلم قال: «لولا تکثیر فی کلامکم و تمریج فی قلوبکم لرأیتم ما أری و لسمعتم ما أسمع؛ اگر گرفتار سخن گفتن بسیار و آشفتگی قلوب نبودید، هر آینه هر آنچه من می بینم شما هم می دیدید و هر آنچه من می شنوم شما هم می شنیدید». (تفسیرالمیزان، ج ۵، ص ۲۷۰)


خالی کردن دل از اغیار
انسان تا قلب را پاک از آلودگی ها و در حد نهایی از غیر خدا نکند و تنها قلب را برای خداوند قرار ندهد، نمی تواند مس حقیقت بکند و ملکوت را ببیند. این گونه است که امیر مؤمنان(ع) در مقام نفس پیامبر(ص) به تطهیر الهی، در همان مقامی قرار می گیرد که پیامبر(ص) قرار می گیرد. امیر مؤمنان در این باره می فرماید:
پیامبر(ص) چند ماه از سال را در غار حرا می گذراند، تنها من او را مشاهده می کردم و کسی جز من او را نمی دید، در آن روزها، در هیچ خانه ای اسلام راه نیافت جز خانه رسول خدا که خدیجه هم در آن بود و من سومین آنان بودم. من نور وحی و رسالت را می دیدم، و بوی نبوت را می بوییدم، من هنگامی که وحی بر پیامبر فرود می آمد، ناله شیطان را شنیدم، گفتم ای رسول خدا، این ناله کیست؟ گفت: شیطان است که از پرستش خویش مأیوس گردید. (نهج البلاغه، ترجمه دشتی، ص ۳۹۹)
باید خدمت دل کرد و آن را از اغیار، پاک نگه داشت و همان صفا و پاکی فطرت را همچنان حفظ کرد تا جام جهان نما شود و هستی را به حقایق بر آینه دل به نمایش گذارد. چه خوش می سراید حافظ:
دلا بسوز که سوز تو کارها بکند
نیاز نیم شبی دفع صد بلا بکند
ز ملک تا ملکوتش حجاب بردارند
هر آن که خدمت جام جهان نما بکند
ز بخت خفته ملولم، بود که بیداری
به وقت فاتحه صبح، یک دعا بکند
بسوخت حافظ و بویی به زلف یار نبرد
مگر دلالت این دولتش، صبا بکند
پس اگر خدمت دل کنیم و خود را در معرض باد صبا که همان نفحات الهی است و در اوقاتی خاص بویژه در سحرگاهان می وزد قرار دهیم، می توان امید داشت که جام جهان نما همچنانکه در آغاز خلقت با فطرت در کالبد آدمی قرار داده شده، حقایق نما و هستی نما باشد. پس نباید برای شهود و رسیدن به مقامات بلند عرفانی راهی بس دراز برویم که تنها با طهارت قلب و دل، این شدن ممکن است؛ البته قلب، طاهر و پاک است، بلکه تنها باید آن را همان گونه که خداوند در هنگام خلقت گردون آفریده، حفظ کنیم تا جلوه گری نماید.
http://www.samamos.com/wp-content/uploads/2011/09/samamos_thumb17.jpg (http://www.samamos.com/wp-content/uploads/2011/09/samamos17.jpg)

mhjboursy
2019/12/31, 00:29
۱۰ دی: آیات ۶۸ تا ۱۱۸ سوره مبارکه‌ی انعام.

abed
2019/12/31, 06:39
در آیه‌ی شماره ۴۸ سوره مبارکه مائده می‌فرماید: «إِلَي» اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ
(به‌پارسی: به‌«سوی» خداست بازگشتتان.)

نکته‌ی بزرگ در همین واژه‌ی «الی» (به‌پارسی: به‌سوی) است.
در کلام امیرالمومنین علی(ع) خوانیدم که آنچه بدو اشاره شود محدود و معدود و مصنوع و عبد است.


در جای دیگر قرآن می‌خوانیم که هر سو که رو کنید روی خداست.

رمز کار (به نگر من) در این است که این الی اشاره به یک جهت خاص از جهات نیست. بلکه اشاره به بی‌جهتی است. نمی‌گوید بازگشت شما به سوی هدف الف است یا هدف ب یا هدف ج. می‌گوید بازگشتتان به سوی بی‌نهایت است. دوباره‌می‌گویم: رفتن به سوی خدا رفتن در یک جهت نیست. بزرگ شدن از هر سو است.
(و احتمالا این بزرگ شدن جز با کوچک‌شدن (کوچک کردن) و این رسیدن جز بادست‌شستن حاصل نمی‌شود.)


-فکر میکنم دست شستن در پرهیزکاری است.
-در اثار بزرگ معماری مسجد شاه اصفهان بزرگی کار به این است که ابعاد داخل گنبد بینهایت را بعد داده و همه را مبهوت کرده- همه بزرگان نیز وجود بینهایت را تعبیری از او میکنند - نیوتن در ریاضیاتش دید و بقیه در هنر خود و غیره. همه با یک درجه ای از شهود و ادراک این کار را کردند که پرهیزکاری موجب تقویت شهود میگردد-

mhjboursy
2020/01/01, 05:47
در قرآن به شمار بسیاری از مرد و زن و ازدواج سخن گفته است... (به ویژه در مورد آخرت منظورم است.)
برخی این آیات را می‌خوانند و گمان می‌کنند منظور از مرد این بدن مذکر است و منظور از زن این جنس مونث دنیوی است...
اینها گمان می‌کنند با همین بدن دنیوی‌شان قرار است به سوی خدا بروند و گمان کرده‌اند پس از تجرد از این کالبد همچنان در آن می‌مانند و در نهایت گمان کرده‌اند با همین بدن‌های دنیوی (مردانه زنانه) خودشان قرار است محشور شوند. همین بدن‌هایی که می‌بینند در گور می‌رود و می‌پوسد...
اصلا اینها را ول کن...
اینها نمی‌بینند خدا در قرآن فرموده «هرچیزی را» مزدوج و جفت آفریدیم. (که از آن جمله مطمئنا جماد و نبات و کودک و دوجنسیتی و تک‌سلولی هم هست.)
بعدا می‌روند در قرآن می‌گردند می‌گویند با خودشان به مرد حوری و پری می‌رسد... پس به زن چه می‌رسد؟؟؟ پس چون چیزی پیدا نمی‌کنند یا غلمان را می‌گیرند یا می‌گویند خدا اینها را نادیده گرفته و ظالم است یا کلا می‌گویند دین مشکل داشته...
نمی‌دانند این جنس زنانه و مردانه که ما به خودمان نسبت می‌دهیم بسیاری‌اش اثر وضعی بدن‌هایی است که داریم... و به عنوان مثال اگر یکی خواجه بشود برخی از این خصوصیاتش می‌رود.
اینها از بزرگی و عظمت آخرت خبر ندارند.

mhjboursy
2020/01/01, 05:48
۱۱ دی: آیات ۱۱۸ تا ۱۶۵ (پایان) سوره مبارکه انعام و آیات ۱ تا ۳ سوره مبارکه اعراف

mhjboursy
2020/01/01, 05:52
اندیشه‌ای در تقوا
==========
پرهیزکاری یعنی اراده.
این یکی از بزرگترین قدرت‌هاست که در انسان نهاده شده است.
قدرتی داریم مانند قدرت بدنی.
قدرتی داریم مانند اجتماع.
قدرتی داریم مانند فکر و هوش.
و به واسطه‌ی آن غلبه بر محیط و استفاده از آن.
ولی این جنس قدرت یک مقدار متفاوت است. در اینجا قرار است با هوای نفس مقابله شود و بر آن غلبه شود. و کسی که این قدرت را پیدا کند احتمالا منافعش را نیز می‌تواند ببرد.

mhjboursy
2020/01/02, 03:25
۱۲ دی: آیات ۳ تا ۵۳ سوره مبارکه اعراف

mhjboursy
2020/01/03, 06:06
۱۳ دی: آیات ۵۳ تا ۱۰۳ از سوره مبارکه اعراف

mhjboursy
2020/01/03, 06:19
اندیشه‌ای در تقوا
==========
پرهیزکاری یعنی اراده.
این یکی از بزرگترین قدرت‌هاست که در انسان نهاده شده است.
قدرتی داریم مانند قدرت بدنی.
قدرتی داریم مانند اجتماع.
قدرتی داریم مانند فکر و هوش.
و به واسطه‌ی آن غلبه بر محیط و استفاده از آن.
ولی این جنس قدرت یک مقدار متفاوت است. در اینجا قرار است با هوای نفس مقابله شود و بر آن غلبه شود. و کسی که این قدرت را پیدا کند احتمالا منافعش را نیز می‌تواند ببرد.
زمانی که انسان بتواند خودش را مدیریت کند به گونه‌ی جدیدی از قدرت دست یافته است.



روزی اسکندر مقدونی نزد دیوجانس آمد تا با او گفت و گو کند.دیوجانس که مردی خلوت گزیده و عارف مسلک بود، اسکندر را آن چنان که او توقع داشت احترام نکرد و وقعی ننهاد.
اسکندر از این برخورد و مواجهه دیوجانس برآشفت و گفت این چه رفتاری است که تو با ما داری، آیا گمان کرده ای که از ما بی نیازی؟
دیوجانس گفت آری، بی نیازم.
اسکندر گفت تو را بی نیاز نمی بینم.
بر خاک نشسته ای و سقف خانه ات، آسمان است.
از من چیزی بخواه تا تو را بدهم.دیوجانس گفت ای شاه، من دو بنده حلقه به گوش دارم که آن دو، تو را امیرند. (تو بنده بندگان منی .)
اسکندر گفت آن بندگان تو که بر من امیرند، چه کسانی اند؟
دیوجانس گفت خشم و شهوت.
من آن دو را رام خود کرده ام، حال آنکه آن دو بر تو امیرند و تو را به هر سو که بخواهند می کشند.
این قدرت و مالکیت از جنس قدرت و مالکیت معمول و مصطلح نیست.
از جنس مالکیت سنگ و چوب و زر و چیزهای دیگر دنیوی نیست.
(شاید به کل از جنس مالکیت‌های اعتباری دنیوی بیرون باشد و مالکیت حقیقی باشد.)

و اگر بخواهیم در مقام مقایسه بر بیاییم...
آیا اصلا درست است که انسان تا این دو را (یعنی خشم و خواهش (غضب و شهوت) را) به مالکیت خویش در نیاورده قصد (مالکیت و حکومت بر) چیز دیگر بکند؟
اصلا زمانی که می‌خواهد فلان شیء را داشته باشد این تصمیم تصمیم خودش است یا تصمیم آن دو؟
این دو مانند دو حیوان هستند در همراهی انسان. دو بخش حیوانی از انسان. انسان باید برآورد کند که باید آنها را بر خود سوار کند یا خودش سوار آنها شود. تقوا (از این دید) یعنی سوار آنها شدن.

abed
2020/01/03, 10:03
زمانی که انسان بتواند خودش را مدیریت کند به گونه‌ی جدیدی از قدرت دست یافته است.


[/FONT][/COLOR]این قدرت و مالکیت از جنس قدرت و مالکیت معمول و مصطلح نیست.
از جنس مالکیت سنگ و چوب و زر و چیزهای دیگر دنیوی نیست.
(شاید به کل از جنس مالکیت‌های اعتباری دنیوی بیرون باشد و مالکیت حقیقی باشد.)

و اگر بخواهیم در مقام مقایسه بر بیاییم...
آیا اصلا درست است که انسان تا این دو را (یعنی خشم و خواهش (غضب و شهوت) را) به مالکیت خویش در نیاورده قصد (مالکیت و حکومت بر) چیز دیگر بکند؟
اصلا زمانی که می‌خواهد فلان شیء را داشته باشد این تصمیم تصمیم خودش است یا تصمیم آن دو؟
این دو مانند دو حیوان هستند در همراهی انسان. دو بخش حیوانی از انسان. انسان باید برآورد کند که باید آنها را بر خود سوار کند یا خودش سوار آنها شود. تقوا (از این دید) یعنی سوار آنها شدن.
[/FONT][/COLOR][/RIGHT]

خشم بر شاهان شه و بر ما غلام ----------- خشم را هم بسته ام زیر لگام (مربوط به جنگ امرابن ابدود با حضرت علی (ع))

mhjboursy
2020/01/04, 16:24
۱۴ دی: آیات ۱۰۳ تا ۱۵۳ سوره مبارکه اعراف
۱۵ دی: آیات ۱۵۳ تا ۲۰۶ (پایان) سوره مبارکه اعراف

mhjboursy
2020/01/06, 01:17
۱۶ دی: آیات ۱

تا ۵۰ سوره مبارکه انفال
===================
اگر توانستیم تدبر در دو سه آیه آخر همین بخشی که می‌خوانیم.



إِذْ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ غَرَّ هَٰؤُلَاءِ دِينُهُمْ ۗ وَمَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ [٨:٤٩]
هنگامی که می‌گفتند دورویان و آنان که در دلهاشان بیماری است فریب داد اینان را دینشان و هر که بر خدا توکل کند همانا خداوند است عزّتمند حکیم‌ ﴿٤٩﴾

وَلَوْ تَرَىٰ إِذْ يَتَوَفَّى الَّذِينَ كَفَرُوا ۙ الْمَلَائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ وَذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِيقِ [٨:٥٠]
و اگر (کاش) می‌دیدی هنگامی را که دریابند گروه کافران را فرشتگان زنند رویهایشان و پشتهایشان را و بچشید عذاب سوزان را ﴿٥٠﴾

ذَٰلِكَ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيكُمْ وَأَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِّلْعَبِيدِ [٨:٥١]
این بدان است که پیش آورد دستهای شما و آنکه نیست خدا ستم‌کننده بر بندگان‌ ﴿٥١﴾

mhjboursy
2020/01/08, 01:34
۱۷ دی: آیات ۵۰ تا ۷۵ (پایان) سوره مبارکه انفال و آیات ۱ تا ۲۵ سوره مبارکه توبه
۱۸ دی: آیات ۲۵ تا ۷۵ سوره مبارکه توبه
========================
اگر توانستیم روی دو آیه دو دقیقه زمان بگذاریم و تدبر کنیم. دو آیه آخر همین بخشی که داریم می‌خوانیم مثلا.

mhjboursy
2020/01/10, 05:38
۱۹ دی: آیات ۷۵ تا ۱۲۹ (پایان) سوره مبارکه توبه
۲۰ دی: آیات ۱ تا ۵۰ سوره مبارکه یونس

mhjboursy
2020/01/10, 22:36
فردا ۲۱ دی:
آیات
۵۰

تا ۱۰۰ سوره مبارکه یونس.
=============================
یک جاهایی قرآن به وضوح دارد می‌گوید فلان کار را بکنید. یا فلان کار را نکنید.
انگار آن آیه دقیقا برای همین موقعیت کنونی همین‌ ماها نازل شده!
آخوند دانشگاه شریف در مراسم ماه محرم می‌گفت قرآن به وضوح دارد می‌گوید برجام نکنید. می‌گفت از این واضح‌تر دیگر نمی‌شود... برایم جالب بود...
ولی جالب‌تر اینکه چند وقت پیش که به سوره‌ی انفال رسیده بودیم و موضوع شهادت سپهبد سلیمانی مطرح شده بود... آیاتی که می‌خواندم انگار دقیقا برای همان زمان و همان مکان نازل شده...
اکنون هم که دارم سوره‌ی مبارکه‌ی یونس را می‌خوانم می‌بینم انگار باز برای همین روزها انگار آیات نازل شده...
(دلیلش را می‌دانید چیست؟ (به گمان من) دلیلش تکراری بودن حالات و رفتار انسان و شکل‌گیری و از بین رفتن جوامع است! تا بوده همین گونه آز و ترس و فریب و سلطه و خدعه بوده. یعنی بگردی در تاریخ می‌بینی دوره‌ای همین‌جور بن‌سلمان‌ها و ترامپ‌ها و اوباماها و امام‌خمینی‌ها(ره) و سلیمانی‌ها ایجاد شده‌اند و رفته‌اند. دقیقا مانند امواج الیوت که تکرار می‌شوند.)


وَإِذَا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَةً مِّن بَعْدِ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُمْ إِذَا لَهُم مَّكْرٌ فِي آيَاتِنَا ۚ قُلِ اللَّهُ أَسْرَعُ مَكْرًا ۚ إِنَّ رُسُلَنَا يَكْتُبُونَ مَا تَمْكُرُونَ [١٠:٢١]
و هرگاه چشانیم مردم را رحمتی پس از سختی که بدانان رسیده ناگهان ایشان را است نیرنگی در آیتهای ما بگو خدا شتابنده‌تر است در نیرنگ همانا فرستادگان ما می‌نویسند آنچه را نیرنگ کنید ﴿٢١﴾

وَإِذَا مَسَّ الْإِنسَانَ الضُّرُّ دَعَانَا لِجَنبِهِ أَوْ قَاعِدًا أَوْ قَائِمًا فَلَمَّا كَشَفْنَا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَأَن لَّمْ يَدْعُنَا إِلَىٰ ضُرٍّ مَّسَّهُ ۚ كَذَٰلِكَ زُيِّنَ لِلْمُسْرِفِينَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ [١٠:١٢] و هرگاه برسد انسان را سختی بخواند ما را بر پهلو یا نشسته یا ایستاده تا گاهی که بازکردیم (برگشودیم) از او سختیش را درگذرد چنانکه گوئی نخوانده است ما را بسوی سختی که بدو رسیده بدینسان بیاراست برای اسراف‌کنندگان آنچه بودند می‌کردند ﴿١٢﴾


واقعا جالب است... زمانی که یک فشار زیادی به وجود می‌آید آدمیزاد ناخودآگاه یک اخلاص صادقانه‌ای پیدا می‌کند. جوری که یک حالت معنوی به او دست می‌دهد. ولی همین که تمام شد او هم تمامش می‌کند.

mhjboursy
2020/01/13, 05:15
یکی از مهمترین آیات قرآن (برای من):
لایدرکه‌الابصار
و هو یدرک الابصار

mhjboursy
2020/01/13, 05:17
۲۲ دی: آیات ۱۰۰ تا ۱۰۹ (پایان) سوره مبارکه یونس. و آیات ۱ تا ۵۰ سوره مبارکه هود.
۲۳ دی: آیات ۵۰ تا ۱۰۰ سوره مبارکه هود.

mhjboursy
2020/01/14, 07:07
۲۴ دی: آیات ۱۰۰ تا ۱۲۳ (پایان) سوره مبارکه هود و آیات ۱ تا ۳۰ سوره مبارکه یوسف(ع).
۲۵ دی: آیات ۳۰ تا ۸۰ سوره مبارکه یوسف(ع).

mhjboursy
2020/01/15, 02:12
می‌فرماید الی مرجعکم.
برخی این را «زمانی» می‌اندیشند.
یعنی می‌گویند در فلان زمان الی الله مرجعنا.
و حال اینکه خدا چنین چیزی نگفته.
و نیز اینکه اصولا چنین چیزی ممکن نیست.
برای اینکه خداوند زمان‌مند نیست.
و رجوع و صیر و سیر الی الله مستلزم خروج از زمان و مکان است.
و چگونه ممکن است این واقعه یک واقعه‌ی زمان‌مند باشد؟

mhjboursy
2020/01/15, 02:18
می‌فرماید الی مرجعکم.
برخی این را «زمانی» می‌اندیشند.
یعنی می‌گویند در فلان زمان الی الله مرجعنا.
و حال اینکه خدا چنین چیزی نگفته.
و نیز اینکه اصولا چنین چیزی ممکن نیست.
برای اینکه خداوند زمان‌مند نیست.
و رجوع و صیر و سیر الی الله مستلزم خروج از زمان و مکان است.
و چگونه ممکن است این واقعه یک واقعه‌ی زمان‌مند باشد؟
بد نیست در قرآن در باره‌ی زمان بررسی داشته باشیم و بیاندیشیم. و نیز در مورد مکان.
خداوند از زمان قیامت گاهی این گونه یاد می‌کند که در آن زمان شمسی وجود ندارد.
و نیز گاهی می‌گوید جهنم و بهشت (هر کدام) وسعتشان به اندازه‌ی وسعت کل زمین و آسمان‌هاست.
ما نباید به این بیاندیشیم؟
جایی که جاودانگی هست و خورشیدی نیست روز و سال و ماه چه معنایی دارد؟ آیا می‌توانیم بگوییم قیامت در فلان زمان از زمان دنیوی معمول برپا می‌شود؟
جهنمی که وسعتش اندازه‌ی وسعت زمین و آسمان است، کجاست؟

mhjboursy
2020/01/17, 03:30
۲۶ دی: آیات ۸۰ تا ۱۱۱ (پایان) سوره مبارکه یوسف(ع) و آیات ۱ تا ۲۰ سوره مبارکه رعد.
۲۷ دی: آیات ۲۰ تا ۴۳ (پایان) سوره مبارکه رعد و آیات ۱ تا ۳۰ سوره مبارکه ابراهیم(ع).

mhjboursy
2020/01/18, 08:14
۲۸ دی: آیات ۳۰ تا ۵۲ (پایان) سوره مبارکه ابراهیم(ع) و آیات ‍۱ تا ۲۰ سوره مبارکه حجر.
۲۹ دی: آیات ‍۲۰ تا ۷۰ سوره مبارکه حجر.
(چون سوره حجر آیاتش کوچک است تا پایانش بخوانیم. یعنی تا آیه ۹۹ سوره مبارکه حجر.)

mhjboursy
2020/01/20, 06:35
۳۰ دی: آیات ۱ تا ۵۰ از سوره مبارکه نحل

mhjboursy
2020/01/20, 06:41
۲۸ دی: آیات ۳۰ تا ۵۲ (پایان) سوره مبارکه ابراهیم(ع) و آیات ‍۱ تا ۲۰ سوره مبارکه حجر.
۲۹ دی: آیات ‍۲۰ تا ۷۰ سوره مبارکه حجر.
(چون سوره حجر آیاتش کوچک است تا پایانش بخوانیم. یعنی تا آیه ۹۹ سوره مبارکه حجر.)




چند آیه آخر سوره مبارکه حجر

إِنَّا كَفَيْنَاكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ [١٥:٩٥]
ما شرّ استهزاکنندگان را از تو دفع خواهیم کرد؛


﴿٩٥﴾





الَّذِينَ يَجْعَلُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَٰهًا آخَرَ ۚ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ [١٥:٩٦]
همانها که معبود دیگری با خدا قرار دادند؛ امّا بزودی می‌فهمند!


﴿٩٦﴾





وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدْرُكَ بِمَا يَقُولُونَ [١٥:٩٧]
ما می‌دانیم سینه‌ات از آنچه آنها می‌گویند تنگ می‌شود (و تو را سخت ناراحت می‌کنند).


﴿٩٧﴾





فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَكُن مِّنَ السَّاجِدِينَ [١٥:٩٨]
(برای دفع ناراحتی آنان) پروردگارت را تسبیح و حمد گو! و از سجده‌کنندگان باش!


﴿٩٨﴾





وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّىٰ يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ [١٥:٩٩]
و پروردگارت را عبادت کن تا یقین [= مرگ‌] تو فرا رسد!

mhjboursy
2020/01/21, 05:59
۱ بهمن : آیات ۵۰ تا ۱۰۰ از سوره مبارکه نحل



وَمَا بِكُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ ۖ ثُمَّ إِذَا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فَإِلَيْهِ تَجْأَرُونَ [١٦:٥٣]
آنچه از نعمتها دارید همه از سوی خدا است (و باید تنها منعم را سپاس گفت و پرستید) و گذشته از آن، هنگامی که زیانی (همچون درد و بیماری و مصائب و بلایا) به شما رسید (برای زدودن ناراحتیها و گشودن گره مشکلها تنها دست دعا به سوی خدا برمی‌دارید و) او را با ناله و زاری به فریاد می‌خوانید، (پس چرا در وقت عادی جز او را می‌پرستید و انبازها را به کمک می‌طلبید؟).
ثُمَّ إِذَا كَشَفَ الضُّرَّ عَنكُمْ إِذَا فَرِيقٌ مِّنكُم بِرَبِّهِمْ يُشْرِكُونَ [١٦:٥٤]
سپس هنگامی که خدا زیان را از شما دور کرد (و جلو تندباد حوادث و طوفان بلا را گرفت)، گروهی از شما (انبازهائی) شریک پروردگار خود می‌کنند! (و از نو دچار غفلت و غرور و بت‌پرستی و شرور می‌شوند!).

...

وَيَجْعَلُونَ لِمَا لَا يَعْلَمُونَ نَصِيبًا مِّمَّا رَزَقْنَاهُمْ ۗ تَاللَّهِ لَتُسْأَلُنَّ عَمَّا كُنتُمْ تَفْتَرُونَ [١٦:٥٦]
(کافران) برای بتهائی که چیزی نمی‌دانند (زیرا که جمادند)، بهره‌ای (از حیوانات و ارزاق خود) که ما بدیشان داده‌ایم قرار می‌دهند (و بدین وسیله بدانها تقرّب می‌جویند). به خدا سوگند! (در دادگاه قیامت) از این دروغ و بهتانها بازپرسی خواهید شد (و سزای کردارتان داده می‌شود).



از این آیات برداشتی که می‌کنم این است که،
باید همه چیز را از جانب خدا دید. اسباب در حقیقت تجلی هستند نه اصل. کار اصلی را خدا می‌کند.
با توجه به اینکه گفته‌اند مادر بت‌ها بت نفس شماست، (اولین و) آخرین جایی که باید آن را نادیده گرفت خویشتن است.
با توجه به اینکه در ضمن زیان انسان به خدا روی می‌آورد و در زمان رفع آن انسان از خدا (که مرجع اصلی و منشاء مهر و نعمت اوست) رو گردان می‌شود، یکی از خوبی‌های زیان آشکار می‌شود. از این رو شاید زیان یکی از سودمندترین نعمت‌ها باشد.

mhjboursy
2020/01/27, 06:08
۲ بهمن : آیات ۱۰۰ تا ۱۲۸ سوره مبارکه نحل و آیات ۱ تا ۲۲ سوره مبارکه اسراء
۳ بهمن : آیات ۲۲ تا ۷۲ سوره مبارکه اسراء
۴ بهمن : آیات ۷۲ تا ۱۱۱ سوره مبارکه اسراء
۵ بهمن : آیات ۱ تا ۵۰ سوره مبارکه کهف
۶ بهمن : آیات ۵۰ تا ۱۱۰ سوره مبارکه کهف
۷ بهمن : آیات ۱ تا ۵۰ سوره مبارکه مریم

mhjboursy
2020/01/29, 10:32
۸ بهمن : آیات ۵۰ تا ۹۸ (پایان) سوره مبارکه مریم
۹ بهمن : آیات ۱ تا ۵۰ سوره مبارکه طه
۱۰ بهمن : آیات ۵۰ تا ۱۰۰ سوره مبارکه طه
(چون این آیات کوچک هستند تا آخر سوره مبارکه طه (یعنی آیه ۱۳۵) بخوانیم.)

============================

تدبر
==
وَإِن مِّنكُمْ إِلَّا وَارِدُهَا ۚ كَانَ عَلَىٰ رَبِّكَ حَتْمًا مَّقْضِيًّا همه‌ی شما (انسانها بدون استثناء) وارد دوزخ می‌شوید (مؤمنان برای عبور و دیدن، و کافران برای دخول و ماندن). این امر حتمی و فرمانی است قطعی از پروردگارتان.
ثُمَّ نُنَجِّي الَّذِينَ اتَّقَوا وَّنَذَرُ الظَّالِمِينَ فِيهَا جِثِيًّا سپس پرهیزگاران را نجات می‌دهیم، و ستمگران را ذلیلانه در آن رها می‌سازیم.


در مورد اینکه همه به جهنم می‌روند:
https://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa29003 (https://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa29003)
و
https://hawzah.net/fa/Book/View/45249/19811/%D8%AC%D9%87%D9%86%D9%85-%D8%A8%D8%A7%D8%B7%D9%86-%D8%AF%D9%86%DB%8C%D8%A7%D8%B3%D8%AA (https://hawzah.net/fa/Book/View/45249/19811/%D8%AC%D9%87%D9%86%D9%85-%D8%A8%D8%A7%D8%B7%D9%86-%D8%AF%D9%86%DB%8C%D8%A7%D8%B3%D8%AA)

در مورد اینکه چگونه در ماه رمضان درهای جهنم بسته می‌شود:
https://hawzah.net/fa/Book/View/45249/19841/9-%D9%85%D8%B9%D9%86%D8%A7%DB%8C-%D8%A8%D8%A7%D8%B2-%D8%A8%D9%88%D8%AF%D9%86-%D8%AF%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A8%D9%87%D8%B4%D8%AA-%D9%88-%D8%A8%D8%B3%D8%AA%D9%87-%D8%A8%D9%88%D8%AF%D9%86-%D8%AF%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AC%D9%87%D9%86%D9%85-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D8%A7%D9%87-%D8%B1%D9%85%D8%B6%D8%A7%D9%86 (https://hawzah.net/fa/Book/View/45249/19841/9-%D9%85%D8%B9%D9%86%D8%A7%DB%8C-%D8%A8%D8%A7%D8%B2-%D8%A8%D9%88%D8%AF%D9%86-%D8%AF%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A8%D9%87%D8%B4%D8%AA-%D9%88-%D8%A8%D8%B3%D8%AA%D9%87-%D8%A8%D9%88%D8%AF%D9%86-%D8%AF%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AC%D9%87%D9%86%D9%85-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D8%A7%D9%87-%D8%B1%D9%85%D8%B6%D8%A7%D9%86)

در مورد اینکه تفاوت دنیا و آخرت در چیست:
http://ensani.qomstp.ir/%D8%AA%D9%84%D8%A7%D8%B4-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%B1%D8%A7%D8%AD%D8%AA%DB%8C-%D8%AF%D9%86%DB%8C%D9%88%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%DB%8C%D8%AF-%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86-%D9%88-%D8%A7%D8%AD%D8%A7%D8%AF.htm (http://ensani.qomstp.ir/%D8%AA%D9%84%D8%A7%D8%B4-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%B1%D8%A7%D8%AD%D8%AA%DB%8C-%D8%AF%D9%86%DB%8C%D9%88%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%DB%8C%D8%AF-%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86-%D9%88-%D8%A7%D8%AD%D8%A7%D8%AF.htm)
و

شخصي از آقا امام صادق عليه السلام پرسيد: آقا ما طلب دنيا مي‎كنيم و دوست مي‎داريم كه مال دنيا به ما روكند حضرت فرمودند: براي چه مال دنيا را مي‎خواهي؟ آن شخص گفت:براي خرج خود و عيال خود بكنم و صله رحم كنم و تصدق كنم و در راه خدا انفاق كنم و حجو عمره بجاي آورم ، حضرت فرمودند: مال را براي اينها كسب كردن طلب دنيا نيست ، بلكه طلب آخرت است .

mhjboursy
2020/02/01, 15:31
۱۱ بهمن : آیات ۱ تا ۵۰ سوره مبارکه انبیاء
۱۲ بهمن : آیات ۵۰ تا ۱۱۲ سوره مبارکه انبیاء (تا پایان سوره)
۱۳ بهمن : آیات ۱ تا ۵۰ سوره مبارکه حج

mhjboursy
2020/02/05, 17:31
۱۴ بهمن : آیات ۵۰ تا ۷۸ سوره مبارکه حج و آیات ۱ تا ۲۲ سوره مبارکه مومنون
۱۵ بهمن : آیات ۲۲ تا ۷۲ سوره مبارکه مومنون
۱۶ بهمن : آیات ۷۲ تا ۱۱۸ سوره مبارکه مومنون
۱۷ بهمن : آیات ۱ تا ۶۳ سوره مبارکه نور

mhjboursy
2020/02/08, 21:18
۱۸ بهمن : آیات ۱ تا ۵۰ سوره مبارکه فرقان
۱۹ بهمن : آیات ۵۰ تا ۷۷ (پایان) سوره مبارکه فرقان و ۱ تا ۲۵ سوره مبارکه شعراء
۲۰ بهمن : آیات ۲۵ تا ۷۵ سوره مبارکه شعراء
۲۱ بهمن : آیات ۷۵ تا ۱۲۵ سوره مبارکه شعراء
۲۲ بهمن : آیات ۱۲۵ تا ۱۷۵ سوره مبارکه شعراء
۲۳ بهمن : آیات ۱۷۵ تا ۲۲۷ (پایان) سوره مبارکه شعراء

mhjboursy
2020/02/08, 21:19
تدبر - آسمان‌ها - ۱
=========
می‌فرماید:
تَبَارَكَ الَّذِي جَعَلَ فِي السَّمَاءِ بُرُوجًا وَجَعَلَ فِيهَا سِرَاجًا وَقَمَرًا مُّنِيرًا [٢٥:٦١] پاینده و بزرگوار خدای رحمانی است که در آسمان برجهائی را به وجود آورده‌است و در آن، چراغ (فروزان خورشید) و ماه تابان را ایجاد نموده است.

یکی از مواردی که می‌توان در آن اندیشه و تدبر کرد واژه‌ی سماء است. خداوند در قرآن از واژه‌ی «آسمان‌ها» استفاده می‌کنند. نه «آسمان».
آسمان کجاست؟ آیا منظور از آسمان منظومه شمسی است؟یا راه شیری؟ یا جو زمین؟ یا دنیا؟ یا چه؟
آسمان‌ها کجا هستند؟
=========================================
(در پرانتز: جو زمین یک چیز مشخصی نیست. یک مرز مشخص نیست. اینجایی که من هستم تراکم ملکولی فلان قدر است. روی قله‌ی کوه کمتر. یک کیلومتر دورتر (نسبت به زمین) کمتر. باز بالاتر کمتر و همین‌جور کم و کم و کمتر. ولی «صفر و یک» نیست که بگوییم جاذبه‌ی کره‌ی زمین در فلان‌جا به کل تمام می‌شود یا از فلان کیلومتر دورتر از زمین دیگر هیچ مولکول اکسیژن و نیتروژن و هیدروژنی وجود ندارد.)
=========================================
در روایات یا قرآن اگر اشتباه نکنم به واژه‌ی آسمان دنیا اشاره شده بود. آری. اکنون یادم آمد. در قرآن می‌فرماید ما آسمان دنیا را به ستارگان آراستیم: وَلَقَدْ زَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَجَعَلْنَاهَا رُجُومًا لِّلشَّيَاطِينِ ۖ وَأَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابَ السَّعِيرِ و نیز إِنَّا زَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِزِينَةٍ الْكَوَاكِبِ و نیز وَزَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَحِفْظًا
از اینجا مشخص می‌شود که نه منظور از ارض این کره‌ی خاکی است و نه آسمان فشار خاصی از اتمسفر.
پس ارض کجاست و آسمان کجاست و آسمان‌های دیگر کجا هستند؟
و نیز به این بیاندیشیم که آیا آسمان‌ها در طول یک دیگر هستند یا در عرض هم؟

mhjboursy
2020/02/08, 21:20
تدبر - آسمان‌ها - ۲
=========
در جای دیگری از قرآن می‌خوانیم که از آسمان‌ها آب می‌آید. آب رویاننده‌ی گیاهان. (در خود این آب هم کلی حرف است.) (در جاهایی اشاره شده که از آسمان آیه و یا قطعه‌ای از آسمان هم ممکن است بیاید که چون زیاد (برایم) واضح نیست ولش می‌کنم.)
در جای دیگری از قرآن می‌خوانیم که آسمان‌ها درب هستند و روزی گشوده می‌شوند. (وَفُتِحَتِ السَّمَاءُ فَكَانَتْ أَبْوَابًا) و این گشودن هم با آب/ابر خواهد بود. (وَلَوْ فَتَحْنَا عَلَيْهِم بَابًا مِّنَ السَّمَاءِ فَظَلُّوا فِيهِ يَعْرُجُونَ )
در جای دیگری از قرآن می‌خوانیم که در آسمان‌ها (علاوه بر ستاره و رجوم) برج‌هایی وجود دارد. و نیز چراغ (سراج) و ماه (قمر) وجود دارد.
در جای دیگری از قرآن می‌خوانیم که در آسمان‌ها راه/راه‌ها هست.
در جای دیگری از قرآن می‌خوانیم که در آسمان‌ها بازگشت است.
در جای دیگری از قرآن می‌خوانیم که در آسمان‌ها روزی ما قرار داده شده. (احتمالا با آب.)
در جای دیگری از قرآن می‌خوانیم که آسمان‌ بر ما خرد خرد فرستاده می‌شود. (که البته این را تفسیر می‌کنند به باران! که بی‌راه هم نیست!!!)

mhjboursy
2020/02/08, 21:20
تدبر - آسمان‌ها - ۳
=========
در مورد شیوه‌ی باز شدن آسمان و نیز کلا در مورد آسمان از این افعال استفاده شده: فُتِحَتِ (گشوده شد) - انشَقَّتِ (شکافته شد) - كُشِطَتْ (کنده شود) - فُرِجَتْ (شکافته شود) - رَفَعَهَا (برافراشت) (در گذشته البته نه در آینده) - يُرْسِلِ (فرستاد) - تَمُورُ (به جنب و جوش افتادن) - لَمَسْنَا (جنیان گفتند که ما آسمان را لمس کردیم.) - فَسَوَّاهُنَّ/اسْتَوَىٰ(در مورد همه‌ی آسمان‌ها است. و در گذشته.) - بَنَيْنَاهَا (بنا کردیم) - زَيَّنَّاهَا (زینت دادیم) - فَطَرَ (اشاره به گذشته) - نَطْوِي (آسمان‌ها را در هم می‌پیچیم مانند در هم پیچیدن اوراق برای کتابت)


در مورد نسبت‌ها و صفاتی که به آسمان/آسمان‌ها داده شده است: بدخان مبین (دود - طبق آیه ۱۱ سوره مبارکه «فصلت» در گذشته نیز آسمان «دود» بوده.) - کالمهل (مانند آهن گداخته) - وَاهِیَةٌ (سست و شُل) - وَرْدَةً كَالدِّهَانِ (قرمز و روغن‌مانند) - الْعُلَى (مانند رفیع - این هم اشاره به آینده نیست البته.) - ذَاتِ الْبُرُوجِ (دارای بروج) - سَبْعَ (هفت تا بودن - در مورد کل آسمان‌ها نه یکی) - طِبَاقًا (طبقه‌طبقه) - سَقْفًا مَّحْفُوظًا - ملکوت (برای آسمان‌ها و زمین) - بِنَاءً (اشاره به اینکه زمین را فرش و آسمان برای انسان بناء/کاخ قرار داده شده) - رجزا (اشاره به اینکه برای عده‌ای از آسمان رجز/عذاب فرستاده شده.) - بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا (بدون ستونی که قابل رؤیت باشد) - فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ (در شش روز) - مَقَالِيدُ (اشاره به اینکه آسمان‌ها و زمین کلید دارند.) - نُسْقِطْ عَلَيْهِمْ كِسَفًا (سقوط قطعه‌ای از آسمان) (در کنار تنزیل تدریجی/مدرارا) - مِّنَ السَّمَاءِ مَلَكًا رَّسُولًا مَلَكًا رَّسُولًا (اشاره به اینکه اگر در زمین فرشتگانی بودند، از «آسمان» برایشان «ملکی» «رسول» نازل می‌کردیم.) - فَرْعُهَا فِي السَّمَاءِ (کلمه طیبه‌ای که اصلش ثابت است و فرعش در آسمان!) - مِثْلَهُم (خداوند می‌توانند «مثل» آسمان‌ها و زمین را بیافریند.) - مَّلَكٍ فِي السَّمَاوَاتِ (اشاره به (برخی یا همه) فرشتگان در آسمان.) - فَفَزِعَ مَن فِي السَّمَاوَاتِ (اشاره به اینکه همزمان عده‌ای در زمین و عده‌ای در آسمان هستند و اشاره به اینکه آنهایی که در آسمان هستند هم می‌ترسند. و اشاره به اینکه صور تنها برای اهل زمین نیست.) - مَا يَعْرُجُ فِيهَا (آنچه در آسمان صعود می‌کند.) - جَوِّ (اشاره به پرنده که در فضای آسمان رام و فرمان‌بردار است.) - مَا دَامَتِ (تا زمانی که آسمان‌ها و زمین هستند بهشتیان و دوزخیان در بهشت و دوزخ هستند.) - كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا (آسمان‌ها و زمین یکی/یک‌پارچه بودند و ما جدایشان کردیم.) - خَرَّ مِنَ السَّمَاءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّيْرُ (مشرک مانند این است که از آسمان افتاده است و پرنده او را ربوده است!) - وَالسَّمَاوَاتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمِينِهِ (آسمان‌ها به دست خدا در هم پیچیده است) - كَصَيِّبٍ مِّنَ السَّمَاءِ (رگباری سخت از آسمان که در آن رعد و برق و تاریکی است.) - فَلْيَمْدُدْ بِسَبَبٍ إِلَى السَّمَاءِ - مَائِدَةً مِّنَ السَّمَاءِ (درخواست حواریون از عیسی(ع) که حضرت از خدا خواستند.) - إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ - وَلِلَّهِ خَزَائِنُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ (کلید هم در بالا اشاره شده بود.) - وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ - تَكَادُ السَّمَاوَاتُ يَتَفَطَّرْنَ مِن فَوْقِهِنَّ - وَيُمْسِكُ السَّمَاءَ أَن تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ - وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا كَعَرْضِ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ - تَبْتَغِيَ نَفَقًا فِي الْأَرْضِ أَوْ سُلَّمًا فِي السَّمَاءِ فَتَأْتِيَهُم بِآيَةٍ - يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقًا حَرَجًا كَأَنَّمَا يَصَّعَّدُ فِي السَّمَاءِ (اشاره به گمراه) - وَلِلَّهِ مِيرَاثُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ - وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ (با آیات دیگر که در آن کرسی و عرش آمده باید مقایسه شود.) - وَيُنَزِّلُ مِنَ السَّمَاءِ مِن جِبَالٍ - وَلِلَّهِ مِيرَاثُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ - قَدْ نَرَىٰ تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّمَاءِ - اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ

mhjboursy
2020/02/08, 21:20
تدبر - آسمان‌ها - ۴
=========
آیاتی شگرف و هم‌زمان راه‌گشا برای پژوهش‌های بعدی:
وَالَّذِي نَزَّلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً بِقَدَرٍ فَأَنشَرْنَا بِهِ بَلْدَةً مَّيْتًا كَذَٰلِكَ تُخْرَجُونَ
أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاءِ
وَلَقَدْ زَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَجَعَلْنَاهَا رُجُومًا لِّلشَّيَاطِينِ وَأَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابَ السَّعِيرِ (که بالای آسمان دنیا شیطانی نیست؟)
يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ يَعْرُجُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِّمَّا تَعُدُّونَ
يَوْمَ نَطْوِي السَّمَاءَ كَطَيِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ كَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَلْقٍ نُّعِيدُهُ وَعْدًا عَلَيْنَا إِنَّا كُنَّا فَاعِلِينَ
يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَن تَنفُذُوا مِنْ أَقْطَارِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ فَانفُذُوا لَا تَنفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطَانٍ
أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ أَفَلَا يُؤْمِنُونَ
وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَاءٍ أَنزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِيمًا تَذْرُوهُ الرِّيَاحُ وَكَانَ اللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ مُّقْتَدِرًا
إِنَّ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَاسْتَكْبَرُوا عَنْهَا لَا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَلَا يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّىٰ يَلِجَ الْجَمَلُ فِي سَمِّ الْخِيَاطِ وَكَذَٰلِكَ نَجْزِي الْمُجْرِمِينَ
اللَّهُ الَّذِي يُرْسِلُ الرِّيَاحَ فَتُثِيرُ سَحَابًا فَيَبْسُطُهُ فِي السَّمَاءِ كَيْفَ يَشَاءُ وَيَجْعَلُهُ كِسَفًا فَتَرَى الْوَدْقَ يَخْرُجُ مِنْ خِلَالِهِ فَإِذَا أَصَابَ بِهِ مَن يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ إِذَا هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ
إِنَّمَا مَثَلُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَاءٍ أَنزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ ...

mhjboursy
2020/02/13, 20:36
۲۴ بهمن ماه: آیات ۱ تا ۵۰ سوره مبارکه نمل.
۲۵ بهمن ماه: آیات ۵۰ تا ۹۳ سوره مبارکه نمل و آیات ۱ تا ۳۰ سوره مبارکه قصص.
۲۶ بهمن ماه (روز مادر) : آیات ۳۰ تا ۸۸ (پایان) سوره مبارکه قصص.

mhjboursy
2020/02/18, 16:20
۲۷ بهمن : آیات ۱ تا ۵۰ سوره مبارکه عنکبوت
۲۸ بهمن : آیات ۵۰ تا ۶۹ سوره مبارکه عنکبوت و ۱ تا ۳۰ سوره مبارکه روم.
۲۹ بهمن : آیات ۳۰ تا ۶۰ سوره مبارکه روم و آیات ۱ تا ۲۰ سوره مبارکه لقمان.
۳۰ بهمن : آیات ۲۰ تا ۳۴ سوره مبارکه لقمان و آیات ۱ تا ۳۰ سوره مبارکه سجده و ۱ تا ۱۰ سوره مبارکه احزاب
۱ اسفند: آیات ۱۰ تا ۷۳ (پایان) سوره مبارکه احزاب
۲ اسفند: کل (۵۴ آیه) سوره مبارکه سبا
۳ اسفند: کل (۴۵ آیه) سوره مبارکه فاطر و ۵ آیه نخست سوره مبارکه یس.
۴ اسفند: کل (۸۳ آیه) سوره مبارکه یس.

mhjboursy
2020/02/26, 10:11
۵ اسفند: آیات ۱ تا ۵۰ سوره مبارکه صافات
۶ اسفند: آیات ۵۰ تا ۱۰۰ سوره مبارکه صافات
۷ اسفند: آیات ۱۰۰ تا ۱۵۰ سوره مبارکه صافات
۸ اسفند: آیات ۱۵۰ تا ۱۸۲ سوره مبارکه صافات و آیات ۱ تا ۲۰ سوره مبارکه ص
۹ اسفند: آیات ۲۰ تا ۷۰ سوره مبارکه ص
۱۰ اسفند: آیات ۷۰ تا ۸۸ سوره مبارکه ص و آیات ۱ تا ۳۵ سوره مبارکه زمر
۱۱ اسفند: آیات ۳۵ تا ۷۵ سوره مبارکه زمر و ۱ تا ۱۰ سوره مبارکه غافر

sooroosh1315
2020/02/28, 12:28
سلام آقا محمد حسین
نظر قرآن درباره تدبیر (اندیشیدن به نتیجه و پایان کار.) چیست؟
تدبیر خوب است؟ از نظر اسلام و ادیان الهی چطور؟ چه نوع تدبیری خوب و چه نوع تدبیری بد است؟ (چکار کنیم که تدابیرمان درست از آب دربیایند؟) تدبیر غلط از کجا میاد، تدبیر درست از کجا؟

چه میزان تدبیر لازم است؟ نوع تدبیر چیست؟

سخنی از امام صادق (ع) نقل کرده بودن درست و غلطش را نمی دانم
که شخصی به حضرت می گویند چرا اموالتان را در جاهای مختلف سرمایه گذاری کردین، تک سهم بودن مدیریتش و هزینه اش و...

و حضرت میگن اگر به قسمای از اموالم خسارت وارد شود فقط قسمتیش از بین می رود نه همه اش، و....

نمی دانم این حدیث چقدر معتبر هست، ولی میشه متوجه شد که منظور از تدبیر کردن همین پخش کردن اموال و از این جور کارها هست، نه اینکه بهترین سهم را تدبیر کنی پیدا کنی و... ?

در واقع تدبیر کردن کار پیشرفته ای(حساب کتاب سنگین و ابر کامپیوتر ها و...) نیست؟
یجورایی پایین آوردن ریسک و آرامش خاطر و این چیزاس؟
(اگر جای مناسبی نیست لطفا جابجا کنید :@}

mhjboursy
2020/02/28, 13:47
سلام آقا محمد حسین
نظر قرآن درباره تدبیر (اندیشیدن به نتیجه و پایان کار.) چیست؟
تدبیر خوب است؟ از نظر اسلام و ادیان الهی چطور؟ چه نوع تدبیری خوب و چه نوع تدبیری بد است؟ (چکار کنیم که تدابیرمان درست از آب دربیایند؟) تدبیر غلط از کجا میاد، تدبیر درست از کجا؟

چه میزان تدبیر لازم است؟ نوع تدبیر چیست؟

سخنی از امام صادق (ع) نقل کرده بودن درست و غلطش را نمی دانم
که شخصی به حضرت می گویند چرا اموالتان را در جاهای مختلف سرمایه گذاری کردین، تک سهم بودن مدیریتش و هزینه اش و...

و حضرت میگن اگر به قسمای از اموالم خسارت وارد شود فقط قسمتیش از بین می رود نه همه اش، و....

نمی دانم این حدیث چقدر معتبر هست، ولی میشه متوجه شد که منظور از تدبیر کردن همین پخش کردن اموال و از این جور کارها هست، نه اینکه بهترین سهم را تدبیر کنی پیدا کنی و... ������

در واقع تدبیر کردن کار پیشرفته ای(حساب کتاب سنگین و ابر کامپیوتر ها و...) نیست؟
یجورایی پایین آوردن ریسک و آرامش خاطر و این چیزاس؟
(اگر جای مناسبی نیست لطفا جابجا کنید :@}
سلام.
در یک مسئله‌ای می‌خواستم قشنگ وقت بگذارم بیاندیشم. و آن «شیوه‌ی اندیشیدن» بود. می‌خواستم برایش جستار درست کنم. و بعدا شاید از دلش یک کتاب درست کنم. این نیاز جامعه است. و متاسفانه باید در مدرسه‌ها این را (پیش از هر چیز دیگری) به ما می‌آموختند و نیاموختند.
اکنون که از تدبیر سخن گفتید و آن را «اندیشیدن» به پایان کار تعبیر کردید یاد آن افتادم.

===========================

این چیزی که می‌فرمایید را من به گونه‌های مختلف دیده‌ام...
در جایی یادم هست حضرت (ع) می‌فرمایند اگر می‌خواهی باغ بخری یک جور باغ و یک جا نخر. بلکه چند مدل باغ (انگور و پسته و ... مثلا) در جاهای مختلف بخر. (که اگر یکی‌اش بلایی سرش آمد سر باقی نیاید.)
در جایی حضرت (ع) فردی را تشویق می‌کنند به بازرگانی (از این شهر به آن شهر). در جایی خود حضرت به یک نفر پولشان را می‌دهند که با آن یک چیزی از این شهر بخرد و برود آن شهر بفروشد و روی آن سرمایه حضرت (ع) سود کنند.

(اینجا یک دست از این احادیث انگار جمع شده: http://www.aviny.com/hadis-mozooee/hadis-eghtesadi.aspx (http://www.aviny.com/hadis-mozooee/hadis-eghtesadi.aspx) )
(اینجا هم مقداری بررسی شده: https://hawzah.net/fa/Magazine/View/2689/3837/29405 (https://hawzah.net/fa/Magazine/View/2689/3837/29405) )
(آن حدیثی هم که شما فرمودید اینجا به آن اشاره شده: https://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa20282 (https://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa20282) )

============================

گمان کنم زیاد رویش کار نشده... یا اگر کار شده من ندیده‌ام...
یک چیزهایی هست که آدم نگاه می‌کند به نگرش زیاد مهم نمی‌رسد... ولی درعمل می‌بیند چقد مهم است!!! مثلا چه؟ مثلا سحرخیزی:

حدیث (1) پيامبر صلى الله عليه و آله: (http://www.aviny.com/hadis-mozooee/eghtesadi/roozi.aspx)


باكِروا فی طَـلَبَ الرِّزقِ وَ الحَوائِجِ فَاِنَّ الغُدُوَّ بَرَكَةٌ وَ نَجاحٌ؛


در پى روزى و نيازها، سحر خيز باشيد؛ چرا كه حركت در آغاز روز، [مايه] بركت و پيروزى است.

نهج الفصاحه ص 371 ، ح 1078


به شخصه، با قدرت دیده‌ام زمانی که سحرخیز هستم چقدر برکت دنیوی/پولی‌ام بیشتر و بهتر است (البته متاسفانه درستش نمی‌کنم).

sooroosh1315
2020/02/28, 14:56
خدا خیرتان بدهد آقا محمد حسین،

اما من باز هم نفهمیدم تدبیر چقدرش خوب است و چقدرش بد

به تدابیر گذاشته ام که نگاه می کنم، از کودکی تا کنون، تقریبا 99.99 درصد تدابیرم اشتباه بوده، و امروز که فکر می کردم گفتم شاید اصلا تدبیر کردن کار انسان نیست، درست نیست، بعد کمی جستجو کردم دیدم انگار تدبیر کردن خوب است، اما تدابیر ساده مثلا تشکیل سبد دارایی (هر چند که تشکیل سبد بیشتر بنظرم بخاطر آرامش روحی و روانی و کاهش استرس و فرصت یافتن برای زندگیس) در واقع امام صادق (ع) یا پیامبران پیشین، تقریبا تدابیر فاندمنتال و رفتن تو بحر قضیه و پایین بالاش اقتصاد خرد و کلان، امسال بارندگی زیاد بوده یا کم، کرونا اومده و... نداشتن، چهارتا باغ مثلا میخری میندازی چهارتا گوشه ، دیگه خیابون رد بشه، دکل برق و مخابرات میاد نمیاد تو مسیر جاده ابریشم هست نیست، شاپور چی گفته چی نگفته و.... نبودن ?
مثلا بریم برجام ببندیم، اقتصاد متحول بشه و...

یا اینکه می خوایم فرزند دار بشیم آیا مدرسه ی خوبی برای فرزندمون هست یا نه و اینجور تدابیر

کلا تدبیر کردن خوب است یا بد؟ تدبیر شخصی خودتان مثلا، که ازدواج را عقب انداخته آید بخاطر همین تدابیر دیگر

در اسلام فکر کنم تدبیر این است که متاهل بشوید و.... (درستشم شاید همین باشه، چون قدرتی ندارید شما که بخواهید تدبیر کنید، نهایت تدبیر در واقع باید بسک همین سبد داشتن باشد برای کاهش آفات و ریسک ها و...)

mhjboursy
2020/02/28, 15:45
خدا خیرتان بدهد آقا محمد حسین،

اما من باز هم نفهمیدم تدبیر چقدرش خوب است و چقدرش بد

به تدابیر گذاشته ام که نگاه می کنم، از کودکی تا کنون، تقریبا 99.99 درصد تدابیرم اشتباه بوده، و امروز که فکر می کردم گفتم شاید اصلا تدبیر کردن کار انسان نیست، درست نیست، بعد کمی جستجو کردم دیدم انگار تدبیر کردن خوب است، اما تدابیر ساده مثلا تشکیل سبد دارایی (هر چند که تشکیل سبد بیشتر بنظرم بخاطر آرامش روحی و روانی و کاهش استرس و فرصت یافتن برای زندگیس) در واقع امام صادق (ع) یا پیامبران پیشین، تقریبا تدابیر فاندمنتال و رفتن تو بحر قضیه و پایین بالاش اقتصاد خرد و کلان، امسال بارندگی زیاد بوده یا کم، کرونا اومده و... نداشتن، چهارتا باغ مثلا میخری میندازی چهارتا گوشه ، دیگه خیابون رد بشه، دکل برق و مخابرات میاد نمیاد تو مسیر جاده ابریشم هست نیست، شاپور چی گفته چی نگفته و.... نبودن ������
مثلا بریم برجام ببندیم، اقتصاد متحول بشه و...

یا اینکه می خوایم فرزند دار بشیم آیا مدرسه ی خوبی برای فرزندمون هست یا نه و اینجور تدابیر

کلا تدبیر کردن خوب است یا بد؟ تدبیر شخصی خودتان مثلا، که ازدواج را عقب انداخته آید بخاطر همین تدابیر دیگر

در اسلام فکر کنم تدبیر این است که متاهل بشوید و.... (درستشم شاید همین باشه، چون قدرتی ندارید شما که بخواهید تدبیر کنید، نهایت تدبیر در واقع باید بسک همین سبد داشتن باشد برای کاهش آفات و ریسک ها و...)
@};-
ببینید...
(نخست این را بگویم که منظورتان را کامل نگرفتم. (از سوی خودتان و برای گوش خودتان بیشتر نوشته‌اید تا برای منِ مخاطب!))
یک موضوعی که مهم است آدم همیشه (در همه‌ی موارد بخصوص موارد فلسفی) در نگر داشته باشد این است که من در چه جایگاهی، دارم چه می‌گویم؟ در چه جایگاهی در چه «ترازی» در چه حالتی و ...
تقریبا همه‌جا این موضوع هست (پیش‌تر در مورد خود فلسفه در جستارش در این باره گفتیم... که یکی شاید بگوید فلسفه بد است و ما خودش و سخنش را بگذاریم روی چشممان و یکی همین را بگوید و از چشم ما بیافتد). در هزار مورد این موضوع هست...
واضح‌ترینش: حسنات الابرار سیئات المقربین
تدبیر کردن هم به گمان من همین است...
شما یک جا تدبیر نکنید اشتباه کرده‌اید... در یک جا تدبیر بکنید اشتباه کرده‌اید...
یک سرباز اگر بخواهد تدبیر سپاه بکند احمق است بلکه ظالم است و یک فرمانده اگر نخواهد بکند احمق و ظالم است. (همان سرباز هم البته باید تدبیر کند! تدبیر در مسائل خودش... تدبیر نبرد با «یک» دشمن را باید بکند. و نیز در این تدبیر بکند که چگونه به تدبیر فرمانده عمل کند...)
یک دانش‌آموز «نباید» در این تدبیر کند که چگونه مراحل تدریسش طی شود. او به ساعات کلاس و شیوه‌ی تدریس استاد و مشق‌هایی که به او می‌دهند و ... کاری ندارد.
یک بچه در برابر پدر و مادر...
================================================== ==============
نتیجه‌: همواره در برابر زیردستان و کارهایی که تحت مسئولیت انسان است، شخص می‌تواند و باید تدبیر کند و در مورد خود و بالاتر از خود باید شخص خودش را بسپرد دست مسئول دانا.
================================================== ==============
نتیجه: اگر شخصی به جایی برسد که خودش را بسیار کوچک ببیند (بلکه اصلا خودش را هیچ ببیند) و خدا را در همه کار دانا و توانا بداند و بداند امر خدا در این کار و در آن کار چیست، باید تمام کارها را بسپرد دست خدا.
در حقیقت همه باید این‌گونه باشیم. عبد بودن و بنده بودن واقعی این است. که بدانی خدا از تو بهتر می‌فهمد. و خدا دارد می‌بیند. و بلد است. بهتر از تو اداره‌ی کارهایت را بلد است. و همه‌چیز هم دست اوست و همه‌کاره واقعی اوست. و امر و نهی او خیر و صلاح واقعی توست. و هیچ کس دلسوزتر و داناتر و تواناتر از او نستب به تو نیست. حتی خودت. و با این مقدمات خودت را کامل بسپری دست خدا و دیگر ذره‌ای برای خودت تدبیر نکنی و تمام تدبیرت در درست اجرا کردن تدابیر او باشد و بس. {۱}
================================================== ==============
ولی از آنجایی که من نوعی در این مرتبه نیستم و ایمانم این‌قدر نیست و تصدیقم این‌قدر نیست و فهمم این‌قدر نیست... این کار را نمی‌کنم. کامل. (آن چیزی هم که در مورد ازدواج فرمودید برای من از این دست است.) و اگر در مورد چیزی این‌گونه بکنم یا تقلیدی است و یا دروغی و نمایشی. که بعدا ممکن است از دل همین یک مفسده{۲} یا صلاحی{۳} در بیاید... {۴}
================================================== ==============
پی‌نوشت:
می‌گویند بسیاری از این کارهای عبادی‌ای که ما انجام می‌دهیم دروغ است. دروغ مصلحتی.
مانند جمله‌ی شریف «لا اله الا الله» که اصلا نمی‌دانیم این واقعا چیست و اصلش را درک هم حتی نمی‌کنیم و الکی فقط شهادت می‌دهیم...
یا مانند جمله‌ی شریف «ایاک نعبد و ایاک نستعین» که هر روز چند نوبت در نماز می‌خوانیم و با یک حساب بخواهیم نگاه کنیم (با حساب درستش) می‌بینیم که دروغ است. که در درونمان صد هزار بت و معبود قرار داده‌ایم و از هر سببی استعانت می‌جوییم که یکی‌اش هم (ای بسا آخری‌اش) خداست.
می‌گویند اینها را نمی‌توان تعطیل کرد و نگفت و از سوی دیگر زمانی هم که می‌خواهی بگویی باید توجه داشته باشی چگونه داری می‌گویی و باید یک قصدی بکنی که دروغ نباشد...
مثلا بگویی موجودات در اصل و سرشت و حقیقت خودشان «ایاک نعبد و ایاک نستعین» هستند و من دارم از آن جهت می‌گویم. (نه رفتارهای خودم را.) یا در دل خودت قصد کنی (هنگام گفتن این جمله) که به تقلید از آن حضرت پاک و برگزیده محمد مصطفی(ص) دارم این را می‌گویم.
================================================== ==============
پانویس:
{۱} حتی اگر گفت خودت را به کام مرگ ببری. بدانی که باز خیر و صلاح تو در همین است که آن حکیم مهربان برایت امر کرده! حتی بالاتر از مرگ... اگر گفت خودت را فراموش کنی برای همیشه...
{۲} مثلا دو روز اوامر خدا را الکی زیادی رعایت کنم و مانند بندگان واقعی خدا باشم (نه در دل! فقط در عمل!) و بعدا زده بشوم... جوری که مدت‌ها دیگر همان چیزهایی که می‌دانستم درست است هم انجام ندهم!
{۳} مانند اینکه یک مقدار تقلید از بندگان خوب خدا بکنم و بعدا دلگرم شوم و احساس خوشی نسبت به این موضوع پیدا کنم و رفته رفته همرنگ آنها شوم.
{۴} و البته این کار اشتباه است و کار درست بنده بودن واقعی است. و حتی همین‌جوری هم نگاه کنیم شاید بفهمیم بهشت و آرامش خیال و لذت واقعی و کامل آنجاست. حتی اگر انسان مانند حسین(ع) شود.

sooroosh1315
2020/02/28, 17:22
خدا سلامتی و توفیق بندگی بدهد


ولی از آنجایی که من نوعی در این مرتبه نیستم و ایمانم این‌قدر نیست و تصدیقم این‌قدر نیست و فهمم این‌قدر نیست... این کار را نمی‌کنم. کامل.


خوب راه حل و درمانی هم دارد؟ تدبیری لازم دارد برای این رسیدن به بندگی؟
فکر کنم این را هم باید به خود خالق سپرد، اگر اینگونه تصور کنیم که خود خالق، مخلوقش را یک بنده و عبد کامل ساخته که بازگشتش بسوی خودش هست،
شاید همین نیاز و جستجو و خواستن و میل درونی که خداوند درونمان قرار داده، کافی باشه برای بندگی و بازگشت

شما دغدغه ی بندگی خدا را هم دارین؟ (البته شخصیه، ولی همین که این اطلاعات را دارین یعنی درد شما هم هست و دنبالشین، بنظرتون سال به سال، یا دهه به دهه، نزدیکتر نشدین به خواسته ی درونی (بندگی)که دارین؟در خودتان رشد و بلوغ حس می کنید؟)

mhjboursy
2020/02/28, 21:02
خدا سلامتی و توفیق بندگی بدهد


خوب راه حل و درمانی هم دارد؟ تدبیری لازم دارد برای این رسیدن به بندگی؟
فکر کنم این را هم باید به خود خالق سپرد، اگر اینگونه تصور کنیم که خود خالق، مخلوقش را یک بنده و عبد کامل ساخته که بازگشتش بسوی خودش هست،
شاید همین نیاز و جستجو و خواستن و میل درونی که خداوند درونمان قرار داده، کافی باشه برای بندگی و بازگشت

شما دغدغه ی بندگی خدا را هم دارین؟ (البته شخصیه، ولی همین که این اطلاعات را دارین یعنی درد شما هم هست و دنبالشین، بنظرتون سال به سال، یا دهه به دهه، نزدیکتر نشدین به خواسته ی درونی (بندگی)که دارین؟در خودتان رشد و بلوغ حس می کنید؟)
خدا خیرتان بدهد.
ممنون.
عرضم خدمت شما که...
«سپردن به خودش» در اغلب موارد یک فریب است. انسان که می‌خواهد خودش را گول بزند معمولا از این عبارت استفاده می‌کند.
وگرنه چه معنی دارد جایی که خالق به من سپرده من بسپرم به خالق؟
مربی به من گفته برو تو رینگ و با فلان حریف گل‌آویز شو برایت خوب است... بعد من بگویم تو (خودت) برو...
؟
در بسیاری جاها این‌گونه است. که آدم خودش را گول می‌زند.
حالا باید ببینیم اینجا هم همین است یا نه؟
================================
راه بندگی و قرب به خدا به شدت و به کرات گفته شده.
البته راه که... شاید راه نخواهد...
آدم باید فقط بخواهد.
بلکه فقط باید بداند.
همین که آدم بداند یکی هست که نسبتش به او به منزله‌ی مادر بلکه مهربان‌تر و معلم بلکه داناتر و سلطان بلکه تواناتر است. و بلکه نسبت‌هایی بالاتر مانند «هو» و «انت» و «نحن» و حتی بالاتر... خود به خود عبادت آغاز می‌شود. (نمی‌شود؟)
همین که آدم مطمئن شود دل می‌دهد. به عبادت.

mhjboursy
2020/03/06, 12:26
۱۲ اسفند: آیات ۱۰ تا ۶۵ سوره مبارکه غافر (مومن)
۱۳ اسفند: آیات ۶۵ تا ۸۵ سوره مبارکه غافر (مومن) و آیات ۱ تا ۳۰ سوره مبارکه فصلت
۱۴ اسفند: آیات ۳۰ تا ۵۴ سوره مبارکه فصلت و آیات ۱ تا ۲۰ سوره مبارکه شوری
۱۵ اسفند: آیات ۲۰ تا ۵۳ سوره مبارکه شوری و آیات ۱ تا ۲۰ سوره مبارکه زخرف
۱۶ اسفند: آیات ۲۰ تا ۷۰ سوره مبارکه زخرف
۱۷ اسفند: آیات ۷۰ تا ۸۹ سوره مبارکه زخرف و آیات ۱ تا ۳۱ سوره مبارکه دخان
۱۸ اسفند: آیات ۳۱ تا ۵۹ سوره مبارکه دخان و آیات ۱ تا ۲۲ سوره مبارکه جاثیه
۱۹ اسفند: آیات ۲۲ تا ۳۷ سوره مبارکه جاثیه و کل ۳۵ آیه سوره مبارکه احقاف

mhjboursy
2020/03/12, 13:02
۲۰ اسفند: آیات ۱ تا ۳۸ سوره مبارکه محمد (ص) و آیات ۱ تا ۱۲ سوره مبارکه فتح
۲۱ اسفند: آیات ۱۲ تا ۲۹ سوره مبارکه فتح و ۱ تا ۱۸ سوره مبارکه حجرات و ۱ تا ۱۵ سوره مبارکه ق
۲۲ اسفند: آیات ۱۵ تا ۴۹ سوره مبارکه حجرات و ۱ تا ۱۶ سوره مبارکه ذاریات
۲۳ اسفند: آیات ۱۶ تا ۶۰ سوره مبارکه ذاریات و ۱ تا ۵ سوره مبارکه طور
۲۴ اسفند: آیات ۵ تا ۴۹ سوره مبارکه طور و آیات ۱ تا ۱۰ سوره مبارکه نجم
۲۵ اسفند: آیات ۱۰ تا ۶۲ سوره مبارکه نجم
۲۶ اسفند: آیات ۱ تا ۵۵ سوره مبارکه قمر
۲۷ اسفند: آیات ۱ تا ۵۰ سوره مبارکه رحمن
۲۸ اسفند: آیات ۵۰ تا ۷۸ سوره مبارکه رحمن و ۱ تا ۲۵ سوره مبارکه واقعه
۲۹ اسفند: آیات ۲۵ تا ۷۵ سوره مبارکه واقعه
نوروز ۹۹: آیات ۷۵ تا ۹۶ سوره مبارکه واقعه و آیات ۱ تا ۲۹ سوره مبارکه حدید + یک آیه‌ای که سر سال تحویل قرآن باز می‌کنیم و می‌خوانیم.

mhjboursy
2020/03/23, 18:53
۹۸۰۱۰۲: ۲۲ آیه سوره مبارکه مجادله و ۲۴ آیه سوره مبارکه حشر و ۱۳ آیه سوره مبارکه ممتحنه
۹۸۰۱۰۳: ۱۴ آیه سوره مبارکه صف و ۱۱ آیه سوره جمعه و ۱۱ آیه سوره مبارکه منافقون و ۱۸ آیه سوره مبارکه تغابن
۹۸۰۱۰۴: ۱۲ آیه سوره مبارکه طلاق و ۱۲ سوره مبارکه تحریم و ۳۰ آیه سوره مبارکه ملک
۹۸۰۱۰۵: ۵۲ آیه سوره مبارکه قلم
۹۸۰۱۰۶: ۵۲ آیه سوره مبارکه حاقه
۹۸۰۱۰۷: ۴۴ آیه سوره مبارکه معارج و ۶ آیه ابتدای سوره مبارکه نوح
۹۸۰۱۰۸: آیات ۶ تا ۲۸ سوره مبارکه نوح و ۲۸ آیه سوره مبارکه جن
۹۸۰۱۰۹: ۲۰ آیه سوره مبارکه مزمل و ۳۰ آیه سوره مبارکه مدثر
۹۸۰۱۱۰: آیات ۳۰ تا ۵۶ سوره مبارکه مدثر و ۲۵ آیه سوره مبارکه قیامة
۹۸۰۱۱۱: آیات ۲۵ تا ۴۰ سوره مبارکه قیامة و ۱۵ آیه سوره مبارکه انسان
۹۸۰۱۱۲: آیات ۱۵ تا ۳۱ سوره مبارکه انسان و تا آیه ۳۵ سوره مبارکه مرسلات
۹۸۰۱۱۳: آیات ۳۵ تا ۵۰ سوره مبارکه مرسلات و ۴۰ آیه سوره مبارکه نبا
۹۸۰۱۱۴: ۴۶ آیه سوره مبارکه نازعات و ۵ آیه سوره مبارکه عبس
۹۸۰۱۱۵: آیات ۵ تا ۴۲ سوره مبارکه عبس و ۱۹ آیه سوره مبارکه تکویر

mhjboursy
2020/04/07, 02:06
۹۹۰۱۱۶: سوره‌های مبارکه‌ی انفطار و مطففین.
۹۹۰۱۱۷: سوره‌های مبارکه‌ی انشقاق و بروج و طارق (نیمی).
۹۹۰۱۱۸: سوره‌های مبارکه‌ی طارق (نیمی) و اعلی و غاشیه
۹۹۰۱۱۹: سوره‌های مبارکه‌ی فجر و بلد
۹۹۰۱۲۰: سوره‌های مبارکه‌ی بلد و شمس و لیل و انشراح
۹۹۰۱۲۱ نیمه شعبان: سوره‌های مبارکه‌ی تین علق قدر بینه زلزال عادیات
۹۹۰۱۲۱: سوره‌های مبارکه‌ی قارعه و تکاثر و عصر و همزه و فیل و قریش و ماعون و کوثر
۹۹۰۱۲۱: سوره‌های مبارکه‌ی کافرون و نصر و مسد و اخلاص و فلق و ناس و ۲۱ آیه انتخابی دیگر از قرآن

تا ماه مبارک رمضان: هر روز پنجاه آیه از جزء سی قرآن مجید.

roya123
2020/04/07, 04:53
خوش به حالتون.
قرآن رو ختم کردید. من حتی یه آیه هم نخوندم.:(

roya123
2020/04/07, 05:22
امروز سوره ی حمد
و ده آیه از سوره بقره
با معنی خوندم. چیزایی که برداشت کردم و مینویسم
معنی آیه 6 و 7 سوره حمد:
ما را به راه راست هدایت فرما . راه کسانی که به ایشان نعمت داده ای و نه راه انانکه بر آنها خشم گرفته ای و نه راه گمگشتگان
اینجا یه رازی توی آیه هست به نظرم. یعنی راه راست راه کسانی است که نعمت دارند. نعمت هم شامل پول و سلامتی و روابط خوب و حتی مسائل معنوی و بینش و اگاهی و همه چیز میشه دیگه. یعنی کسی که تو راه راسته همه چیز بدست میاره. حتی مادیات رو . یعنی کسی ایمان واقعی داشته باشه و راه راست و بره همه چیز بدست میاره. فقیر بودن نشانه ی تقوا نیست حتی نشونه ی اینه که یه جای کارت داره میلنگه و باید ببینی کجاش میلنگه. (فقر شامل مادیات و معنویات میشه )
5آیه سوره بقره: خدا میگه این کتاب راهنمای پرهیزکاران است. حس میکنم تو آیه های بعدی داره میگه منظور از پرهیزکارآن ایناست
کسانی به غیب ایمان دارند
نماز میخونه
به فقرا کمک میکنن
به حرفای پیامبرا ایمان دارند
به آخرت یقین دارند
و بعد میگه اینا در راه راست هستند و رستگارند.
5 آیه بعدی در مورد کافران میگه
میگه خدا دلهاشون و گوش هاشون و چشم هاشون رو بسته.
به نظر من میخواد شاید این و بگه که پرهیزکاران به واسطه ی ایمانی که دارند یه سری درها از عالم غیب به روشون باز میشه.
ولی اینا اون درها به روشون بسته است
تو دوره های موفقیت استادم میگفت اگه بتونید از نظر معنوی خودتون رو خیلی قوی کنید میتونید زبان نشانه ها رو درک کنید و به حافظه اکاشیک (جایی که تمام علم دنیا از ازل تا ابد درش هست ) وصل بشید.
من فکر میکنم شاید شاید شاید اینجا خدا منظورش از بستن چشم و گوش و دل همین بوده. یعنی اونها نمیتونن ارتباط خوبی با حافظه اکاشیک و جهان هستی و ضمیر ناخوداگاهشون داشته باشن و زبان نشانه ها که میتونه یه راهنمای عالی برای موفقیت های بیشتر باشه رو درک کنن.
من فک میکنم تمام کشف هایی که میشه تمام کتاب هایی که نوشته میشه و بینش هایی که افراد بزرگ بهش دست پیدا میکنن از طریق وصل شدن به همین حافظه کسب میشه. اینا برداشت منه. شایدم درست نباشه. نظر خودم و صرفا گفتم.

mhjboursy
2020/04/07, 16:13
امروز سوره ی حمد
و ده آیه از سوره بقره
با معنی خوندم. چیزایی که برداشت کردم و مینویسم
معنی آیه 6 و 7 سوره حمد:
ما را به راه راست هدایت فرما . راه کسانی که به ایشان نعمت داده ای و نه راه انانکه بر آنها خشم گرفته ای و نه راه گمگشتگان
اینجا یه رازی توی آیه هست به نظرم. یعنی راه راست راه کسانی است که نعمت دارند. نعمت هم شامل پول و سلامتی و روابط خوب و حتی مسائل معنوی و بینش و اگاهی و همه چیز میشه دیگه. یعنی کسی که تو راه راسته همه چیز بدست میاره. حتی مادیات رو . یعنی کسی ایمان واقعی داشته باشه و راه راست و بره همه چیز بدست میاره. فقیر بودن نشانه ی تقوا نیست حتی نشونه ی اینه که یه جای کارت داره میلنگه و باید ببینی کجاش میلنگه. (فقر شامل مادیات و معنویات میشه )
5آیه سوره بقره: خدا میگه این کتاب راهنمای پرهیزکاران است. حس میکنم تو آیه های بعدی داره میگه منظور از پرهیزکارآن ایناست
کسانی به غیب ایمان دارند
نماز میخونه
به فقرا کمک میکنن
به حرفای پیامبرا ایمان دارند
به آخرت یقین دارند
و بعد میگه اینا در راه راست هستند و رستگارند.
5 آیه بعدی در مورد کافران میگه
میگه خدا دلهاشون و گوش هاشون و چشم هاشون رو بسته.
به نظر من میخواد شاید این و بگه که پرهیزکاران به واسطه ی ایمانی که دارند یه سری درها از عالم غیب به روشون باز میشه.
ولی اینا اون درها به روشون بسته است
تو دوره های موفقیت استادم میگفت اگه بتونید از نظر معنوی خودتون رو خیلی قوی کنید میتونید زبان نشانه ها رو درک کنید و به حافظه اکاشیک (جایی که تمام علم دنیا از ازل تا ابد درش هست ) وصل بشید.
من فکر میکنم شاید شاید شاید اینجا خدا منظورش از بستن چشم و گوش و دل همین بوده. یعنی اونها نمیتونن ارتباط خوبی با حافظه اکاشیک و جهان هستی و ضمیر ناخوداگاهشون داشته باشن و زبان نشانه ها که میتونه یه راهنمای عالی برای موفقیت های بیشتر باشه رو درک کنن.
من فک میکنم تمام کشف هایی که میشه تمام کتاب هایی که نوشته میشه و بینش هایی که افراد بزرگ بهش دست پیدا میکنن از طریق وصل شدن به همین حافظه کسب میشه. اینا برداشت منه. شایدم درست نباشه. نظر خودم و صرفا گفتم.
عالی عالی عالی عالی عالی.
@};-
عجب نکته‌ای استخراج کردید! {۱}
در مورد پول و نعمت یک چیزی بگویم. {۲} {۳}
اینکه گفتید پول نعمت است و احتمالا یک بخشی از نعمت‌هایی که خداوند به آن اشاره داشته هم همین می‌تواند باشد... این کاملا صحیح است.
ولی از سوی دیگر «دنیا» کاملا در قرآن مذمت شده. نکوهش شده. حتی جایی خداوند می‌فرماید هر کسی دنیا را می‌خواهد: خداحافظ! {۴}
اما کلید ماجرا در یک حدیث است که یک نفر رفته بود نزد معصوم(ع) و گفته بود «بد نیست از خدا دنیا و پول را بخواهم؟» امام(ع) فرموده بودند پول می‌خواهی برای چه؟ گفته بود برای امرار معاش و کمک به مردم و صله رحم و رفتن حج و عمره و ... امام(ع) فرموده بودند این که اصلا دنیا نیست!!! این آخرت است!!!
-----------------------------------------------
در مورد کیفیت بسته شدن چشم و گوش کافران و مشرکان هم من پیش‌تر بررسی کرده بودم...
نتیجه‌ای که گرفته بودم این بود که علت ندیدن آسمان توسط انسان‌هایی که حیوان می‌شود این است که زیادی به چمن‌زار دنیا نگاه می‌کنند و به مرور زمان گردنشان خشک می‌شود (/.:biggrinsmiley.:/) و رو به پایین می‌ماند و مانند یک خوک دیگر نمی‌توانند رنگ آسمان را ببینند. و یا از میوه‌هایی که بالای سرشان است استفاده کنند.
کلا قاعده‌ی ساده‌ای است دیگر... که آدم اگر سرش پایین باشد بالا را نمی‌تواند ببیند...
مرکز توجه انسان مانند یک تلسکوپ یا ذره‌بین است... همواره «یک» جایی را نشان می‌دهد... اگر آن را متوجه یک جا بسازی طبیعتا به جای دیگر توجه نمی‌کند!
مثلا دیگر: یک آینه‌ای را تصور کنیم که یک مقدار لک روی آن نقش بسته. آدم یک لحظه متوجه آنها می‌شود... می‌بیند مثلا آن لکه چه شکلی است و صورتی دارد و کلا به آن توجه می‌کند... زمانی که انسان به شکل آن لکه دارد نگاه می‌کند آن زمان از نقش افتاده درون آینه کاملا بی‌توجه است. برعکس... زمانی که انسان به تصویر درون آینه توجه زیاد می‌کند گویی کلا اصلا دیگر به تصویر و چگونگی آن لکه دیگر توجه نمی‌کند.
عزیزان می‌گویند زنگار و لکه‌های روی آینه‌ات را پاک کن تا نقش افتاده در آن را (بهتر) ببینی.
-----------------------------------------------
یک نکته در مورد هم این مسئله (بسته‌شدن چشم کافران) و هم مسئله‌ی بالا (نعمت و دنیا و آخرت) این است که خدا در سینه‌ی هیچ کس دو قلب قرار نداده. حب باغ و حب آتش همزمان نمی‌توانند با هم بسازند. و این خود کالاها و نعمات نیست که دنیا و آخرت و کافر و مومن و کور و بینا را می‌سازد... بلکه این «حب» به کالاها است که انسان را متمایل به بالا یا پایین می‌سازد. سر آدم را رو به بالا می‌برد یا رو به پایین.
روی این حساب ای بسا یک کالا با یک نگاه (توجه - نیت) برای انسان حرام باشد (یعنی کور کننده باشد) و همان کالا با یک نگاه دیگر شفابخش. {۵}
-----------------------------------------------
پانویس:
{۱} سخنرانی آیت‌الله فاطمی‌نیا را گوش می‌کردم... از علامه طباطبایی (رحمةالله‌علیه) تعریف می‌کردن... می‌گفتن حضرت علامه نکاتی از قرآن استخراج می‌کردن که بقیه یک عمر آن بخش از قرآن را می‌خواندند و چشمشان به آن نکات نیافتاده بود... اکنون این استخراج نکته‌ای که از شما دیدم یاد آن افتادم. @};-
{۲} اگر حالت خوشی نداشت یا دوست نداشتید بگویید دیگر نگویم.
{۳} پیش‌تر من تحقیق کرده بودم، گمان کنم در انجمن هم قرار داده بودم.
{۴} آیه ما كانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَكُونَ لَهُ أَسْرى حَتَّى يُثْخِنَ فِي الْأَرْضِ تُريدُونَ عَرَضَ الدُّنْيا وَ اللهُ يُريدُ الْآخِرَةَ وَ اللهُ عَزيزٌ حَكيمٌ [انفال 67] + يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَا لَكُمْ إِذَا قِيلَ لَكُمُ انفِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ أَرَضِيتُم بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا مِنَ الْآخِرَةِ فَمَا مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فِي الْآخِرَةِ إِلَّا قَلِيلٌ ﴿التوبة: ٣٨﴾ + اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَاءُ وَيَقْدِرُ وَفَرِحُوا بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا فِي الْآخِرَةِ إِلَّا مَتَاعٌ ﴿الرعد: ٢٦﴾ + مَن كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِي حَرْثِهِ وَمَن كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الدُّنْيَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَمَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِن نَّصِيبٍ ﴿الشورى: ٢٠﴾ + ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمُ اسْتَحَبُّوا الْحَيَاةَ الدُّنْيَا عَلَى الْآخِرَةِ وَأَنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ ﴿النحل: ١٠٧﴾ + أُولَٰئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالْآخِرَةِ فَلَا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلَا هُمْ يُنصَرُونَ ﴿البقرة: ٨٦﴾ + ....
{۵} مثلا من این ماشین را می‌خواهم برای پز دادن به دوستم. یا من این ماشین را می‌خواهم برای آسودگی بیشتر که با فراغ بال بیشتر به خدمت به خلق و عبادت خدا بپردازم.

roya123
2020/04/07, 16:47
عالی عالی عالی عالی عالی.
@};-
عجب نکته‌ای استخراج کردید! {۱}
در مورد پول و نعمت یک چیزی بگویم. {۲} {۳}
اینکه گفتید پول نعمت است و احتمالا یک بخشی از نعمت‌هایی که خداوند به آن اشاره داشته هم همین می‌تواند باشد... این کاملا صحیح است.
ولی از سوی دیگر «دنیا» کاملا در قرآن مذمت شده. نکوهش شده. حتی جایی خداوند می‌فرماید هر کسی دنیا را می‌خواهد: خداحافظ! {۴}
اما کلید ماجرا در یک حدیث است که یک نفر رفته بود نزد معصوم(ع) و گفته بود «بد نیست از خدا دنیا و پول را بخواهم؟» امام(ع) فرموده بودند پول می‌خواهی برای چه؟ گفته بود برای امرار معاش و کمک به مردم و صله رحم و رفتن حج و عمره و ... امام(ع) فرموده بودند این که اصلا دنیا نیست!!! این آخرت است!!!
-----------------------------------------------
در مورد کیفیت بسته شدن چشم و گوش کافران و مشرکان هم من پیش‌تر بررسی کرده بودم...
نتیجه‌ای که گرفته بودم این بود که علت ندیدن آسمان توسط انسان‌هایی که حیوان می‌شود این است که زیادی به چمن‌زار دنیا نگاه می‌کنند و به مرور زمان گردنشان خشک می‌شود (/.:biggrinsmiley.:/) و رو به پایین می‌ماند و مانند یک خوک دیگر نمی‌توانند رنگ آسمان را ببینند. و یا از میوه‌هایی که بالای سرشان است استفاده کنند.
کلا قاعده‌ی ساده‌ای است دیگر... که آدم اگر سرش پایین باشد بالا را نمی‌تواند ببیند...
مرکز توجه انسان مانند یک تلسکوپ یا ذره‌بین است... همواره «یک» جایی را نشان می‌دهد... اگر آن را متوجه یک جا بسازی طبیعتا به جای دیگر توجه نمی‌کند!
مثلا دیگر: یک آینه‌ای را تصور کنیم که یک مقدار لک روی آن نقش بسته. آدم یک لحظه متوجه آنها می‌شود... می‌بیند مثلا آن لکه چه شکلی است و صورتی دارد و کلا به آن توجه می‌کند... زمانی که انسان به شکل آن لکه دارد نگاه می‌کند آن زمان از نقش افتاده درون آینه کاملا بی‌توجه است. برعکس... زمانی که انسان به تصویر درون آینه توجه زیاد می‌کند گویی کلا اصلا دیگر به تصویر و چگونگی آن لکه دیگر توجه نمی‌کند.
عزیزان می‌گویند زنگار و لکه‌های روی آینه‌ات را پاک کن تا نقش افتاده در آن را (بهتر) ببینی.
-----------------------------------------------
یک نکته در مورد هم این مسئله (بسته‌شدن چشم کافران) و هم مسئله‌ی بالا (نعمت و دنیا و آخرت) این است که خدا در سینه‌ی هیچ کس دو قلب قرار نداده. حب باغ و حب آتش همزمان نمی‌توانند با هم بسازند. و این خود کالاها و نعمات نیست که دنیا و آخرت و کافر و مومن و کور و بینا را می‌سازد... بلکه این «حب» به کالاها است که انسان را متمایل به بالا یا پایین می‌سازد. سر آدم را رو به بالا می‌برد یا رو به پایین.
روی این حساب ای بسا یک کالا با یک نگاه (توجه - نیت) برای انسان حرام باشد (یعنی کور کننده باشد) و همان کالا با یک نگاه دیگر شفابخش. {۵}
-----------------------------------------------
پانویس:
{۱} سخنرانی آیت‌الله فاطمی‌نیا را گوش می‌کردم... از علامه طباطبایی (رحمةالله‌علیه) تعریف می‌کردن... می‌گفتن حضرت علامه نکاتی از قرآن استخراج می‌کردن که بقیه یک عمر آن بخش از قرآن را می‌خواندند و چشمشان به آن نکات نیافتاده بود... اکنون این استخراج نکته‌ای که از شما دیدم یاد آن افتادم. @};-
{۲} اگر حالت خوشی نداشت یا دوست نداشتید بگویید دیگر نگویم.
{۳} پیش‌تر من تحقیق کرده بودم، گمان کنم در انجمن هم قرار داده بودم.
{۴} آیه ما كانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَكُونَ لَهُ أَسْرى حَتَّى يُثْخِنَ فِي الْأَرْضِ تُريدُونَ عَرَضَ الدُّنْيا وَ اللهُ يُريدُ الْآخِرَةَ وَ اللهُ عَزيزٌ حَكيمٌ [انفال 67] + يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَا لَكُمْ إِذَا قِيلَ لَكُمُ انفِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ أَرَضِيتُم بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا مِنَ الْآخِرَةِ فَمَا مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فِي الْآخِرَةِ إِلَّا قَلِيلٌ ﴿التوبة: ٣٨﴾ + اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَاءُ وَيَقْدِرُ وَفَرِحُوا بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا فِي الْآخِرَةِ إِلَّا مَتَاعٌ ﴿الرعد: ٢٦﴾ + مَن كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِي حَرْثِهِ وَمَن كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الدُّنْيَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَمَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِن نَّصِيبٍ ﴿الشورى: ٢٠﴾ + ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمُ اسْتَحَبُّوا الْحَيَاةَ الدُّنْيَا عَلَى الْآخِرَةِ وَأَنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ ﴿النحل: ١٠٧﴾ + أُولَٰئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالْآخِرَةِ فَلَا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلَا هُمْ يُنصَرُونَ ﴿البقرة: ٨٦﴾ + ....
{۵} مثلا من این ماشین را می‌خواهم برای پز دادن به دوستم. یا من این ماشین را می‌خواهم برای آسودگی بیشتر که با فراغ بال بیشتر به خدمت به خلق و عبادت خدا بپردازم.

عالی بود جناب محمدحسین.
بخصوص نکاتی که در مورد اینکه پول و کالا را برای چه میخواهی و این است که تفاوت ایجاد می کند تلنگر خوبی برای من بود. ازتون ممنونم. خیلی استفاده کردم.
چون یادم افتاد که بعضی چیزا رو واسه پز دادن میخوام. مثلا واسه اینکه روی فلان دوستم و که قیافه میگرفته کم کنم و ...
البته از وقتی وارد بورس شدم و روحیه سرمایه گذاری پیدا کردم این حالت خود به خود کمتر شده درونم.

roya123
2020/04/08, 05:21
آیات 11 تا 40 سوره بقره
آیه ی 28 سوره بقره: چگونه کافر می شوید به خدا حال آنکه مرده بودید و زنده کرد شما را و دیگر بار بمیراند و باز زنده کند و عاقبت یه سوی تو باز خواهید گشت (صریحا داره میگه ما یه زندگی دیگه قبل از این زندگی داشتیم. شاید همون عالم زر بوده. یعنی من اونجا چه زندگی ای داشتم ؟؟؟ /.:biggrinsmiley.:/)
آیه 30 خداوند یه سری اسما و به آدم یاد داد و تو آیه 37 به واسطه همون کلمات اون و بخشیده و توبه ی اون و قبول کرده. یعنی چی بودن ؟؟؟ /:.wacsmiley.:/
آیه 38: چقدر معنی پشتشه. میگه از بهشت برید رو زمین تا یه راهنمایی براتون بفرستم هر کس راهنمای مرا پیروی کند هرگز در دنیا و آخرت اندوهگین نمیشه. چقدر قشنگه. اگه واقعا بتونیم اونجوری که قرآن بهمون درس داده عمل کنیم هیچ وقت غمگین نمیشیم. خیلی از غم های ما واسه خرابکاری ها و اشتباهاتی هست که خودمون مرتکب میشیم.
مثلا همین نماز اول وقت خوندن علاوه بر اینکه انرژی های منفی مون رو تو ساعتی که زمین بیشترین انرژی مثبت رو داره و در جهتی که مرکز مغناطیس زمین هست (علم مهندسی این و ثابت کرده ) باعث میشه که از هفت نقطه ی بدن انرژی های منفی خارج و انرژی های مثبت وارد بدن بشن. هفت نقطه ای که محل انتقال انرژی از جسم انسان به زمین هست (خروج انرژی منفی و ورود انرژی مثبت ) که الان تو مدرسه های ژاپن بچه های مدرسه رو موظف کردن که فک کنم روزی 5 بار حرکاتی شبیه به حرکت نماز رو انجام میدن.
علاوه بر همه ی اینهاااا
نماز اول وقت باعث افزایش روزی میشه. امتحانش کردم روزی مثه بارون روانه میشه به سمتت. وقتی نمایشگاه سرویس خواب داشتم و اینو که
نماز اول وقت روزی و نعمت و زیاد میکنه
رو یه جایی خوندم و تصمیم گرفتم امتحانش کنم اونقدر فاکتور میزدیم که از خوشحالی تو پوست خودم نمی گنجیدم. یادمه روزای اول که شروع کردم یه روز 7 تا فاکتور زدیم. ما اگه یه روز دوتا فاکتور میزدیم خیلی روز خوبمون بود و خوشحال بودیم.
خلاصه این یه نمازش بود.
مثلا غیبت کردن که منع شدیم ازش. تو قانون جذب یا گرفتم که غیبت کردن ارتعاش خیلی خیلی منفی ای داره. چون داریم به بدی های یه شخص توجه می کنیم و طبق قانون جذب توجه به هر چیز یعنی سفارش اون چیز توی زندگیت
و خیلی چیزای دیگه که از حوصله ی بحث خارجه
خلاصه کلام مدتهاست که تو زمینه های روانشناسی مطالعه دارم و همیشه وجه اشتراکش با دین رو متوجه میشم. میخوام بگم خدا با شناخت کاملی که از ما بنده هاش داشته بهمون گفته که چجوری زندگی کنیم که هیجوقت غمگین نشیم واما ما نمی پذیریم و دنبال دلیل مدرک هستیم و هی که علم روانشناسی به کنکاش درباره انسان می پردازه و انسان به شناخت بیشتری از خودش میرسه و هر بار که چیز جدیدی از درون خودش و کشف میکنه می بینه که خداوند هم بهش اشاره داشته.
مثه وقتی می بینی یکی از رازهای همه آدم های موفق سحرخیزی است و خداوند هم تاکید زیاد به نماز صبح کرده
یا یه راز دیگه : دیروز توی دوتا برنامه تلویزیونی تو شبکه ها وساعت های مختلف که من شاهدش بودم دوتا آدم موفق گفتن راز موفق شدنمون نیکی و احترام به پدر و مادرمون بوده.
بحث طولانی شد. ببخشید.

roya123
2020/04/09, 05:15
آیات 41 تا 90 سوره بقره
آیه 62: محققا هر مسلمان و یهود و نصاری و ستاره پرست که
از روی حقیقت ایمان به خدا و روز قیامت آورد و عمل شایسته کند از جانب پروردگار به اجر و ثواب رسند و هیچ گاه در دنیا و عقبی بیمناک و اندوهگین نخواهد بود.

roya123
2020/04/09, 14:11
آیات 41 تا 90 سوره بقره
آیه 62: محققا هر مسلمان و یهود و نصاری و ستاره پرست که
از روی حقیقت ایمان به خدا و روز قیامت آورد و عمل شایسته کند از جانب پروردگار به اجر و ثواب رسند و هیچ گاه در دنیا و عقبی بیمناک و اندوهگین نخواهد بود.
از این آیه حسم بهم میگه که فرقی نمی کنه مسلمون باشی یا یهودی یا مسیحی یا حتی ستاره پرست
مهم اینه که به حقیقت وجود خدا و روز قیامت ایمان داشته باشی
مهم اینه که کارهای خوب انجام بدی
در این صورت هم تو دنیا و هم آخرت حالت خوبه.
شما هم همین تصور و می کنید؟؟؟

mhjboursy
2020/04/09, 15:31
از این آیه حسم بهم میگه که فرقی نمی کنه مسلمون باشی یا یهودی یا مسیحی یا حتی ستاره پرست
مهم اینه که به حقیقت وجود خدا و روز قیامت ایمان داشته باشی
مهم اینه که کارهای خوب انجام بدی
در این صورت هم تو دنیا و هم آخرت حالت خوبه.
شما هم همین تصور و می کنید؟؟؟
سلام خواهر عزیزم.
(خیلی خوشحالم از فعالیتتان در این جستار.)

در آغاز آیه را دوباره بیاورم:
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالنَّصَارَىٰ وَالصَّابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ [٢:٦٢]
کسانی که ایمان داشتند و یهودیان، و مسیحیان، و ستاره‌پرستان و فرشته‌پرستان، هر که به خدا و روز قیامت ایمان داشته و کردار نیک انجام داده باشد، چنین افرادی پاداششان در پیشگاه خدا محفوظ بوده و ترسی بر آنان نیست و غم و اندوهی بدیشان دست نخواهد داد.
----------------------
ببینید...
آیات قرآن با هم دیگر باید کنار هم گذاشته شوند.
مثلا؟
مثلا در یک جایی از قرآن می‌فرماید انسان‌ها در زیان هستند. زیان‌کار هستند. دچار خسران هستند.
در جای دیگر می‌فرماید انسان‌ها در زیان هستند به جز کسانی که به ریسمان هدایت الهی چنگ زده‌اند.
(بسیار از این موارد هست که آیات مختلف همدیگر را تفسیر می‌کنند.)
----------------------
اکنون... این آیه را نیز باید در کنار آیه‌ی دیگری که در یاد دارم قرار داد.
این آیه:
وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ ﴿آل‌عمران: ٨٥﴾
و کسی که غیر از اسلام، آئینی برگزیند، از او پذیرفته نمی‌شود، و او در آخرت از زمره‌ی زیانکاران خواهد بود.
----------------------
این کنار هم قرار دادن آیات و در کل به شیوه‌ی علامه طباطبایی از سطح به عمق رفتن یک کار بسیار لذت‌بخشی هم هست که من خودم به شخصه خیلی لذت می‌برم... آدم یواش یواش احساس می‌کند دارد با معانی و مفاهیم عمیقی آشنا می‌شود و دارد یک چیزهای خاصی را یاد می‌گیرد...
(عربی هم یک مقدار لازم می‌شود.)

مثلا از کنار هم قرار دادن این دو آیه این دانسته شد که ۱- هر کسی از یهود و مسیحی و ... که به خدا و روز آخر ایمان داشته باشد و نیز اینکه ۲- دین فقط اسلام است و غیر از این پذیرفته نیست.

حالا ما در اینجا چند گزینه داریم:
۱- خدا اشتباه کرده. یا پیامبر(ص).
۲- منظور از یهود و مسیحی هر یهود و مسیحی‌ای نیست. بلکه منظور یهودیان و مسیحیان پیش از اسلام است. یا منظور کسانی است که هنوز آیین کامل و پر نوری که توسط حضرت محمد(ص) به زمین آمد به آنها نرسیده باشد (مثلا یک نفر در روستایی در اروپا که صرفا می‌داند یک دینی به نام اسلام وجود دارد ولی تا حالا این دین برایش تبلیغ نشده و نمی‌داند که دقیقا چیست؟).
۳- منظور از اسلام این دین اسلام نیست. بلکه منظور تسلیم بودن است. (واژه‌ی اسلام یعنی تسلیم بودن.)
۴- کسانی که آیینی غیر از اسلام را دارند و گناه خاصی (مانند کشتار مسلمانان یا کشتار غیر مسلمانان) مرتکب نشده‌اند بلکه ثواب‌هایی هم کرده‌اند (مانند دستگیری از بی‌کسان) باز به مراتبی از بهشت و شادی و آرامش پس از مرگ دست پیدا می‌کنند ولی دیگر به آن شاخه‌های بالای انسانیت و معانی عظیمی که در آیین اسلام، یک نفر می‌توانست با آنها آشنا شود و به آنها دست پیدا کند، دست پیدا نمی‌کنند و از این جنبه احساس خسارت می‌کنند روز آخر.
(گزینه دیگری هم در ذهنم بود که یادم رفت.)

بعد با استفاده از آیات دیگر می‌توان بررسی کرد که کدام یک از این حالت‌ها ممکن است درست باشد...
مثلا ما داریم یک جای قرآن را می‌خوانیم می‌بینیم حضرت ابراهیم (ع) فرموده (اگر اشتباه نکنم) : خدایا مرا از نخستین مسلمانان قرار بده! یا حضرت موسی(ع) به قومشان گفته‌اند: وَقَالَ مُوسَىٰ يَا قَوْمِ إِن كُنتُمْ آمَنتُم بِاللَّهِ فَعَلَيْهِ تَوَكَّلُوا إِن كُنتُم مُّسْلِمِينَ (در این مورد بسیار آیه داریم!)

و...

mhjboursy
2020/04/09, 15:36
کسی که می‌خواهد در قرآن گردش و کاوش داشته باشد، به شدت توصیه می‌شود از نرم افزار بسیار سبک و رایگان ذکر استفاده کند.
یک نمونه جستجویش را نگاه کنید:
http://uupload.ir/files/vd29_ذکر_(2020_04_09)_(16_35_05).png

roya123
2020/04/09, 16:27
کسی که می‌خواهد در قرآن گردش و کاوش داشته باشد، به شدت توصیه می‌شود از نرم افزار بسیار سبک و رایگان ذکراستفاده کند.
یک نمونه جستجویش را نگاه کنید:
http://uupload.ir/files/vd29_ذکر_(2020_04_09)_(16_35_05).png
چه جالب.
من تا حالا فکر می کردم اینایی که می دونن هر کلمه تو قرآن چندبار اومده
یا اینکه در هر زمینه ای سریع یه آیه میارن اونقدر قرآن رو از اول تا اخر خوندن که حفظ شدن /:.yead.:/
بعد به خاطر همین سختی ای که توی ذهنم بود هیچ وقت جرأت نمی کردم اقدامی کنم که بتونم مثه اونا باشم.
نگو ناقلاها از این نرم افزارا استفاده می کردن. /.:biggrinsmiley.:/

mhjboursy
2020/04/09, 16:36
چه جالب.
من تا حالا فکر می کردم اینایی که می دونن هر کلمه تو قرآن چندبار اومده
یا اینکه در هر زمینه ای سریع یه آیه میارن اونقدر قرآن رو از اول تا اخر خوندن که حفظ شدن /:.yead.:/
بعد به خاطر همین سختی ای که توی ذهنم بود هیچ وقت جرأت نمی کردم اقدامی کنم که بتونم مثه اونا باشم.
نگو ناقلاها از این نرم افزارا استفاده می کردن. /.:biggrinsmiley.:/


بلی. البته اینها ده بیست سال است رایج شده.
علاوه بر این دانستن معنی هم مهم است. بلکه واجب است.
مثلا یک واژه شاید در جاهای مختلف معانی مختلف را بشود از آن استنباط کرد.
در پارسی هم هست... مثلا واژه‌ی خدا ممکن است در بی‌خدا و ناخدا و کدخدا و خدای‌متعال و خداخواهی و خداخواسته و خیلی جاهای دیگر تکرار شده باشد. اینها را نباید در حساب واژه‌ی خدا آورد. ولی یک جای دیگر مثلا گفته شده «او». این را باید آدم بفهمد و به «خدا» برگرداند.
(این کار نرم‌افزار نیست. فعلا.)

roya123
2020/04/10, 06:00
آیات 91 تا 120 سوره بقره

roya123
2020/04/11, 05:22
آیات 41 تا 90 سوره بقره
آیه 62: محققا هر مسلمان و یهود و نصاری و ستاره پرست که
از روی حقیقت ایمان به خدا و روز قیامت آورد و عمل شایسته کند از جانب پروردگار به اجر و ثواب رسند و هیچ گاه در دنیا و عقبی بیمناک و اندوهگین نخواهد بود.


از این آیه حسم بهم میگه که فرقی نمی کنه مسلمون باشی یا یهودی یا مسیحی یا حتی ستاره پرست
مهم اینه که به حقیقت وجود خدا و روز قیامت ایمان داشته باشی
مهم اینه که کارهای خوب انجام بدی
در این صورت هم تو دنیا و هم آخرت حالت خوبه.
شما هم همین تصور و می کنید؟؟؟


سلام خواهر عزیزم.
(خیلی خوشحالم از فعالیتتان در این جستار.)

در آغاز آیه را دوباره بیاورم:
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالنَّصَارَىٰ وَالصَّابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ [٢:٦٢]
کسانی که ایمان داشتند و یهودیان، و مسیحیان، و ستاره‌پرستان و فرشته‌پرستان، هر که به خدا و روز قیامت ایمان داشته و کردار نیک انجام داده باشد، چنین افرادی پاداششان در پیشگاه خدا محفوظ بوده و ترسی بر آنان نیست و غم و اندوهی بدیشان دست نخواهد داد.
----------------------
ببینید...
آیات قرآن با هم دیگر باید کنار هم گذاشته شوند.
مثلا؟
مثلا در یک جایی از قرآن می‌فرماید انسان‌ها در زیان هستند. زیان‌کار هستند. دچار خسران هستند.
در جای دیگر می‌فرماید انسان‌ها در زیان هستند به جز کسانی که به ریسمان هدایت الهی چنگ زده‌اند.
(بسیار از این موارد هست که آیات مختلف همدیگر را تفسیر می‌کنند.)
----------------------
اکنون... این آیه را نیز باید در کنار آیه‌ی دیگری که در یاد دارم قرار داد.
این آیه:
وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ ﴿آل‌عمران: ٨٥﴾
و کسی که غیر از اسلام، آئینی برگزیند، از او پذیرفته نمی‌شود، و او در آخرت از زمره‌ی زیانکاران خواهد بود.
----------------------
این کنار هم قرار دادن آیات و در کل به شیوه‌ی علامه طباطبایی از سطح به عمق رفتن یک کار بسیار لذت‌بخشی هم هست که من خودم به شخصه خیلی لذت می‌برم... آدم یواش یواش احساس می‌کند دارد با معانی و مفاهیم عمیقی آشنا می‌شود و دارد یک چیزهای خاصی را یاد می‌گیرد...
(عربی هم یک مقدار لازم می‌شود.)

مثلا از کنار هم قرار دادن این دو آیه این دانسته شد که ۱- هر کسی از یهود و مسیحی و ... که به خدا و روز آخر ایمان داشته باشد و نیز اینکه ۲- دین فقط اسلام است و غیر از این پذیرفته نیست.

حالا ما در اینجا چند گزینه داریم:
۱- خدا اشتباه کرده. یا پیامبر(ص).
۲- منظور از یهود و مسیحی هر یهود و مسیحی‌ای نیست. بلکه منظور یهودیان و مسیحیان پیش از اسلام است. یا منظور کسانی است که هنوز آیین کامل و پر نوری که توسط حضرت محمد(ص) به زمین آمد به آنها نرسیده باشد (مثلا یک نفر در روستایی در اروپا که صرفا می‌داند یک دینی به نام اسلام وجود دارد ولی تا حالا این دین برایش تبلیغ نشده و نمی‌داند که دقیقا چیست؟).
۳- منظور از اسلام این دین اسلام نیست. بلکه منظور تسلیم بودن است. (واژه‌ی اسلام یعنی تسلیم بودن.)
۴- کسانی که آیینی غیر از اسلام را دارند و گناه خاصی (مانند کشتار مسلمانان یا کشتار غیر مسلمانان) مرتکب نشده‌اند بلکه ثواب‌هایی هم کرده‌اند (مانند دستگیری از بی‌کسان) باز به مراتبی از بهشت و شادی و آرامش پس از مرگ دست پیدا می‌کنند ولی دیگر به آن شاخه‌های بالای انسانیت و معانی عظیمی که در آیین اسلام، یک نفر می‌توانست با آنها آشنا شود و به آنها دست پیدا کند، دست پیدا نمی‌کنند و از این جنبه احساس خسارت می‌کنند روز آخر.
(گزینه دیگری هم در ذهنم بود که یادم رفت.)

بعد با استفاده از آیات دیگر می‌توان بررسی کرد که کدام یک از این حالت‌ها ممکن است درست باشد...
مثلا ما داریم یک جای قرآن را می‌خوانیم می‌بینیم حضرت ابراهیم (ع) فرموده (اگر اشتباه نکنم) : خدایا مرا از نخستین مسلمانان قرار بده! یا حضرت موسی(ع) به قومشان گفته‌اند: وَقَالَ مُوسَىٰ يَا قَوْمِ إِن كُنتُمْ آمَنتُم بِاللَّهِ فَعَلَيْهِ تَوَكَّلُوا إِن كُنتُم مُّسْلِمِينَ (در این مورد بسیار آیه داریم!)

و...

ایه 137 سوره بقره
اگه یهود و نصاری هم به آنچه شما (مسلمانان ) ایمان اوردید، ایمان آوردند راه حق را یافته اند. و اگر از حق روی بگردآنند و آیین شما نپذیرند شک نیست که آنها بخلاف حق یعنی بر باطل خواهند بود.
**********
جناب محمدحسین یه آیه دیگه در تایید چیزی که فرمودید.

roya123
2020/04/13, 16:48
بررسی آیه 186 سوره بقره و ارتباطش با قانون جذب
در قانون جذب میگه مراحل رسیدن به خواسته سه مرحله است
مرحله اول: درخواست ما
مرحله دوم: پاسخ خداوند و اجابت خواسته ی ما و موجود کردن اون روی زمین برای ما
مرحله سوم: دریافت ما
تو قانون جذب میگه به محض اینکه ما درخواست کنیم خداوند اجابت میکنه حالا ماییم که کاری می کنیم که به مرحله سوم یعنی دریافت برسیم. که خودش کلی درس از قانون جذب و باید بدونیم که مرحله دریافت راحت شه. اما مهم ترین اون حس خوب داشتن و شکرگزاری بابتش و ایمان داشتن به اینکه خداوند میده. تا با خواسته مون هم ارتعاش بشیم و بهش برسیم.
ایه قرآن: و هنگامی که بندگان من از تو درباره من سوال کنند بگو من نزدیکم. دعای دعا کننده را به هنگامی که مرا میخواند پاسخ میدهم. این همون مرحله اول و دوم هست. من درخواست میکنم. خداوند همیشه اجابت میکنه
ادامه آیه: پس باید مرا بپذیرند و ایمان بیاورند تا راه را بیابند.
اینم مرحله سوم هست. ایمان بیاریم تا بهش برسیم. پس باید ایمان بیاریم تا راه رسیدن به خواسته مون رو پیدا کنبم.
یه نکته ظریف دیگه توی آیه : خداوند میفرماید اگر مرا بخوانند. نمیگه مثلا برای کار چاپلوسی رئیست و کن. برای رابطه ی عاطفی التماس طرف مقابلت کن . یا مثلا برای سلامتی به هر در و دیواری بزن.
اون رئیست اون مشتری اون شریک عاطفی یا اون دکتر همه دست های خداوند هستند اما کسی رو که میخونی اونا نیستن. خداوند هست.
البته ناگفته نماند شکرگزاری تنها از خداوند ارزش ندارد باید شکرگزار دست خداوند هم باشیم این و گفتم که فک نکنیم میتونیم به هر کی هم کاری برامون میکنه بگیم تو هیچ کاره ای. خدا داده.

roya123
2020/04/27, 04:41
آیه 261 سوره بقره
مثل آنان که مالشان را در راه خدا انفاق کنند به مانند دانه ایست که از یک دانه هفت خوشه بروید و در هر خوشه صد دانه باشد (که یک دانه هفتصد شود ) و خدا از این مقدار نیز بر هر که خواهد بیفزاید. چرا که خدا رحمت بی منتهاست و به همه چیز احاطه کامل دارد.
آیه 262 سوره بقره
آنان که مالشان را در راه خدا انفاق کنند و در پی انفاق به مستحقآن منتی نگذارده و آزاری نکنند آنها را پاداش نیکو نزد خدا خواهد بود و از هیچ پیش آمدی بیمناک نباشند و هرگز اندوهناک نخواهند شد.

mhjboursy
2020/06/20, 17:57
خداوند در جایی می‌فرماید:
فَأَمَّا الْإِنْسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ ﴿۱۵﴾
اما انسان هنگامى كه پروردگارش وى را مى ‏آزمايد و عزيزش مى دارد و نعمت فراوان به او مى‏ دهد مى‏ گويد پروردگارم مرا گرامى داشته است (۱۵)
وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهَانَنِ ﴿۱۶﴾
و اما چون وى را مى ‏آزمايد و روزى‏ اش را بر او تنگ مى‏ گرداند مى‏ گويد پروردگارم مرا خوار كرده است (۱۶)


در جای دیگر نیز می‌فرماید:
لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَىٰ مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ ۗ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ
(این تقدیر حق را بدانید) تا هرگز بر آنچه از دست شما رود دلتنگ نشوید و به آنچه به شما می‌دهد مغرور و دلشاد نگردید، و خدا دوستدار هیچ متکبر خودستایی نیست.


من مدتی با حکمت این موضوع مشکل داشتم... اکنون هم می‌بینم بسیاری مشکل دارند...
موضوع مرگ است.
موضوع این است که اساسا این دنیا خانه‌ی اصلی نیست. یک خانه‌ی موقت است. یک سرای تمرینی است. یک رحم و پرورشگاه است. از خودش اصالتی ندارد.
این است که به برخی ۱ واحد داده می‌شود و به برخی ۱۰ واحد.
برای اینکه اصلا هم یک واحد اینجا هیچ است و هم ده واحد.
همه‌اش لهو و لعب است (از یک دید) و همه‌اش آزمایش و تمرین است (از دید دیگر).
نه یک مهم است و نه ده. قرار است بی‌نهایت به انسان داده شود. در برابر بی‌نهایت هم یک هیچ است و هم ده. (هم صد و هم هزار و هم میلیارد...)
کم است!
قُلْ مَتَاعُ الدُّنْيَا قَلِيلٌ
انسان (با تمایل بی‌نهایت) نه با یک سیر می‌شود و نه با ده... اصلا اینجا جای سیرآب شدن نیست...


کلید مرگ است.
کسی که به یاد مرگ است می‌فهمد دنیا (با همه بزرگی‌اش) چقدددددر کوچک است. و نه زمانی که یک واحد به او رسید ناراحت می‌شود و نه زمانی که ده واحد به او رسید خوشحال می‌شود. می‌داند در این سرای آزمایش به هر کسی بالاخره یک چیزی می‌رسد و این اعداد زیاد مهم نیستند و مهم بی‌نهایت است که باید به خوبی به دستش بیاورد.


پی‌نوشت: حالا ما از اعداد یک و ده استفاده کردیم... در حقیقت همین هم حتی نیست. قرآن مرگ را برای انسان این‌گونه توصیف می‌کند که گویا انسان از خواب بیدار شده است! یعنی همه‌اش هیچ! هم عدد یک هیچ و هم عدد ده هیچ! (و هم بالاتر از آن.) تنها چیزی که پس از خواب باقی می‌ماند واکنش توست به آن اعداد. وگرنه خود اعداد ارزشی نداشته‌اند. صفر بوده‌اند. هم یک صفر بوده و هم ده.

mhjboursy
2020/07/19, 23:10
أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّا خَلَقْنَا لَهُم مِّمَّا عَمِلَتْ أَيْدِينَا أَنْعَامًا فَهُمْ لَهَا مَالِكُونَ
------------------------------------
بارها سوره انعام را خواندیم...
ولی یک بار دقت نکردیم خدا دقیقا دارد کدام انعام را می‌گوید؟
آیا بز و گوسفند را دارد اشاره می‌کند؟ یا طایفه‌ای از میمون‌ها؟ یا چه؟
هشت‌گونه! می‌فرماید هشت‌گونه انعام برایتان آفریده‌ایم و شما آنها را مالکید.

خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَأَنزَلَ لَكُم مِّنَ الْأَنْعَامِ ثَمَانِيَةَ أَزْوَاجٍ يَخْلُقُكُمْ فِي بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ خَلْقًا مِّن بَعْدِ خَلْقٍ فِي ظُلُمَاتٍ ثَلَاثٍ ذَٰلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَهُ الْمُلْكُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ فَأَنَّىٰ تُصْرَفُونَ ﴿الزمر: ٦﴾
او شما را از یک نفس آفرید، و همسرش را از (باقیمانده گِل) او خلق کرد؛ و برای شما هشت زوج از چهارپایان ایجاد کرد؛ او شما را در شکم مادرانتان آفرینشی بعد از آفرینش دیگر، در میان تاریکیهای سه گانه، می‌بخشد! این است خداوند، پروردگار شما که حکومت (عالم هستی) از آن اوست؛ هیچ معبودی جز او نیست؛ پس چگونه از راه حق منحرف می‌شوید؟!


پی‌نوشت: دارم سخنرانی فوووق‌العاده جذاب حاج‌آقا مجتبی تهرانی را گوش می‌دهم. در مورد «آزمایش الهی». خیلی عالی است. از یک آیه‌ی نخست سوره‌ی ملک چه برداشت‌هایی می‌کنند....
پی‌نوشت: یک مدت سخنرانی‌های جناب محمد شجاعی را هم گوش می‌دادم.... فوق‌العاده... طرز تفکر ایشان در مورد آیات بسیار عالی بود.... آدم یاد می‌گیرد از هر آیه‌ای آسان نگذرد... جدی بگیرد.

میلاد سودی
2020/07/28, 22:49
به نام خدا
از امشب اگه خدا بخواد تفسیری از سوره حمد رو در حد سواد خودم و با منبع مینویسم اگه دوس داشتین و براتون جذاب بود ادامه میدیم اول از معنی سوره حمد شروع میکنم بعد وارد بیان و روایات میشیم
خدایا به امید تو

میلاد سودی
2020/07/28, 22:52
۱ به نام خدا که رحمتش بی اندازه است و مهربانیش همیشگی ۲ ستایش خدایی را که مالک و مدبر همه عوالم است ۳ هم رحمتی عام دارد هم رحمتی خاص به مومنین ۴ منحصرا فرمانروای روز پاداش و کیفر است ۵ تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری می طلبیم
سوره حمد ایه ۱ الی ۵

میلاد سودی
2020/07/28, 22:59
بسم الله الرحمن الرحیم
بسیار میشود که مردم وقتی کاری را می‌خواهند بکنند یا انجام دهند کار خود را با نام عزیزی یا بزرگی ‌‌آغاز می‌کنند تا به این وسیله آن کار مبارک و پر برکت و پر تاثیر شود و نیز آبرو و احترامی به خود بگیرد و یا حداقل باعث می‌شود که هروقت نام آن عمل و یا یاد آن به میان می آید به یاد آن عزیز نیز بیفتند
مثلا وقتی بچه ای متولد می‌شود و یا موسسه ای که بنا میشود برای آن بچه و یا آن موسسه اسمی انتخاب می‌کنند تا ان اسم با ان بچه و یا موسسه باقی بماند مثل کسی که فرزندش را به نام پدرش اسم میگذارد تا همواره نامش بر سر زبان ها بماند و فراموش نشود

میلاد سودی
2020/07/28, 23:06
این امر در کلام خدای متعال نیز جریان یافته خدای متعال کلام خود را به نام خود که عزیزترین و بزرگترین نام است آغاز کرده تا آنچه که در کلامش هست نام او را داشته باشد و نیز ادبی باشد تا بندگان خود را به آن ادب تعلیم و تربیت کند و بیاموزد در اعمال و گفتارشان این ادب را رعایت کنند و کتاب خدا و خواندنش و هرکار دیگری را با نام خدا آغاز نموده تا عملشان خدایی شده صفات اعمال خدا را داشته باشد و هدف اصلی از آن کار خدا و رضای او باشد و در نتیجه باطل و ناقص و ناتمام نماند چون به نام خدایی اغاز شده که باطل و نقص در او راه و معنی ندارد.

میلاد سودی
2020/07/28, 23:14
خدای بزرگ در چند جا از کلام خود فرموده که آنچه برای رضای او و بخاطر او و احترام او انجام نشود باطل و بی اثر است و به یک یک اعمال بندگانش نگاه می‌کند و انچه که به احترام و رضای او انجام نداده اند و یا به غیر از او انجام داده اند ان را باطل و بی اثر میکند و هر آنچه به احترام و رضای او انجام شود و به نام او درست شود باقی می ماند چون خود او باقی و فنا ناپذیر است
پیامبر اکرم ص میفرماید : هرکاری از کارها یا هر امری از امور که اهمیت داشته باشد مهم باشد اگر به نام خدا آغاز نشود ناقص و ابتر می ماند و به نتیجه نمیرسد

کلمه ابتر به معنای چیزی است که آخرش بریده باشد.

میلاد سودی
2020/07/29, 11:53
خدا توفیق بده سعی میکنم هرشب بنویسم تا این سوره زیبا رو تموم کنم و خدمت دوستان تحویل بدم

میلاد سودی
2020/08/01, 22:34
حرف ب که در اول بسم الله است از میان معنی های زیادی که برای او است معنی ابتدا مناسب تر است و در نتیجه معنای جمله میشود (من به نام خدا آغاز میکنم ) کلام خدا با این جمله آغاز شده است و کلام خدا از اول تا آخرش معنای واحدی دارد و آن معنای واحد عبارت است از (از سوی خدا به سوی شما نوری و کتابی آشکار امد که بسوی خدا هدایت می‌کند. سوره مائده آیه ۱۶) و ایاتی دیگر که خاصیت و نتیجه از کتاب و کلام خدا رو هدایت بندگان میداند . خدایی که رحمان است و به همین جهت سبیل رحمتش برای عموم بندگانش چه مومن و چه کافر بیان میکند و خدایی که رحیم است و به همین جهت سبیل رحمت خاصه اش را برای خصوص مومنین بیان میکند آن سبیلی که راهش سعادت در آخرت است.

میلاد سودی
2020/08/01, 22:39
و اما اینکه این نام شریف بر سر هر سوره تکرار شده از اینجا باید این را بدانیم که سخنان و مقاصدی که از هر سوره بدست می آید مختلف است و هر سوره سخنی خاص و معنای خاصی را ایفا می‌کند منظوری که تا آن سوره تمام نشود ان منظور نیز تمام نمیشود بنابراین جمله بسم الله در هر یک از سوره ها راجع به آن سخنان واحدی است که در خصوص آن سوره گفته شده است .

میلاد سودی
2020/08/01, 22:43
پس بسم الله در سوره حمد راجع به سخنی هست که در خصوص این سوره گفته شده که منظور از این سوره حمد خداست اما نه تنها به زبان بلکه با عبادت و بندگی و درخواست هدایت است . و حمد خدا با عبادت همان عملی هست که انجام می‌دهد و قبل از انجامش بسم الله می گوید و عبادت خدا جزء مهمترین کارهاست پس منظور از بسم الله در سوره حمد (خدایا من بنام تو عبودیت را برای تو آغاز میکنم ) است.

میلاد سودی
2020/08/01, 22:50
کلمه الله اصل آن ( ال اله ) بوده که همزه دومی حذف شده و بصورت الله در آمده کلمه الله قبل از نزول قرآن نیز بوده است و این کلمه بر سر زبان ها بود و عرب جاهلیت ان را می شناخت بعنوان مثال آيه (پس درباره قربانیان خود گفتند این مال الله و این مال شریکانی که ما برای خدا داریم . سوره انعام آیه ۱۳۶)
الله اسم خاص خداست و خداوند متعال با تمامی اسم های زیبایش و همه افعالی که از این اسم ها گرفته شده توصیف میشود ولی با کلمه الله توصیف نمیشود مثلا میگوییم الله رحمان است رحیم است ولی برعکس آن نمی‌گوییم یعنی هرگز گفته نمیشود که رحمان این صفت را دارد که الله است.

میلاد سودی
2020/08/01, 23:06
کلمه رحمان بر کثرت و بسیاری رحمت دلالت دارد و کلمه رحیم که ثبات و بقا و معنی دوام را می‌رساند پس خدای رحمان معنایش خدای با رحمت زیاد است و خدای رحیم معنایش خدای با رحمت دائمی است پس کلمه رحمان شامل عموم موجودات و انسان ها از مومنین و کافر میشود و کلمه رحیم بر نعمت دائمی و رحمت ثابت و باقی او دلالت میکند رحمتی که تنها شامل حال مومنین است که فناناپذیر است و آن عالم آخرت است
پس رحمان عام است و شامل مومنین و کافر میشود و رحیم خاص مومنین است

میلاد سودی
2020/08/02, 22:42
الحمد الله
کلمه حمد به معنای ثنا و ستایش در برابر عمل زیبایی است که ثنا شونده به اختیار خود انجام داده است برخلاف کلمه مدح که هم این ثنا را شامل می‌شود و هم ثنا بر عمل غیر اختیاری را بعنوان مثال برای بوی خوش یک گل نمی توانیم بگوئیم آن را حمد کردم بلکه تنها میتوانیم بگوئیم آن را مدح کردم چون بوی خوش گل غیراختیاری است و موهبتی از طرف خداوند متعال است .
هرچیزی که خلق شده است به آن جهت که خالق آن خداست زیباست (آن خدائیکه هرچه را خلق کرده زیبایش کرده سوره سجده آیه ۷)

میلاد سودی
2020/08/02, 22:52
پس زیبایی دور مدار خلقت است همچنانکه خلقت دور مدار زیبایی است و خداوند متعال هیچ چیز را به اجبار کسی خلق نکرده و هیچ کاری را به اجبار کسی انجام نمی‌دهد پس هرچه را خلق کرده با علم و اختیار خود انجام داده است (اوست خدای واحد قهار سوره زمر آیه ۴)
و خداوند هم در آسمائش زیباست هم در کارهایش و هر زیبایی از او بوجود می آید و صادر می‌شود ( خداست که معبودی جز او نیست و او را است اسماء حسنی سوره طه آیه ۸)
و جای دیگر فرموده (خدای را هست اسماء حسنی پس او را به آن اسماء بخوانید و آنانرا که در اسماء او کفر می‌ورزند رها کنید و به خودشان واگذارید سوره اعراف آیه ۱۸۰)
پس خدای متعال هم در برابر اسماء جمیلش سزاوار ستایش است و هم در برابر کارهای زیبایش.

mhjboursy
2020/08/02, 23:03
در تکمیل معنای حمد...
گفته‌اند در ستایش (به پارسی) سه واژه در میان اهل عرب وجود دارد:
شکر و مدح و حمد
شکر سپاس‌ است. کسی برایت کاری می‌کند و سپاس می‌گویی.
مدح ستایش است. چیزی زیبا یا بزرگ است و آن را به زیبایی‌اش (یا به عظمتش) می‌ستایی.
اما حمد را می‌گویند جمع این دو است. (مدح و شکر توامان/همزمان.)

mhjboursy
2020/08/02, 23:33
می‌گویند:
شکر برای فعل است (سپاس‌گزارم که فلان کار را در حق من کردی)،
مدح برای صفت است (وه که این گل چقدر زیبا است...)
و حمد برای ذات.
-----------------------
می‌گویند:
الف و لام (الـ) در آغاز الحمد (در عربی) دال بر اطلاق دارد.
الحمد یعنی تمام حمد. تمام حمدها. مطلق حمد.
و الحمد لله یعنی حمد مطلقا برای خدا است و مطلق حمد برای خدا است و تمام حمدها برای خدا است.
به عبارت دیگر این‌گونه نیست که کس دیگری در حمد شریک خدا باشد.
به عبارت دیگر تو زمانی که گلی را می‌ستایی یا از کرده‌ی رفیقت در کمک به خود سپاس‌گزاری می‌کنی داری خدا را حمد می‌گویی.
و این بدان خاطر است که خداوند متعال مبداء تمام امور (امور نیک) است. (و امور بد مبداء ندارند! و ریشه در نقص و عدم دارند که نقص و عدم هم به خودی خود چیزی نیست غیر از اعتباری ذهنی. به عبارت دیگر: نیستی نیست. و تنها هستی هست.)
--------------------
به این معنی الحمد لله حالت تسبیح هم پیدا می‌کند. تو گویی الحمد لله تشبیه (و تحمید) نیست بلکه تسبیح است. تنزیه مادون است از حمد و اختصاص حمد برای او. (و این نقش الـ در آغاز الحمد است.) (به عبارت دیگر معنی جمله‌ی الحمد لله این نیست که سپاس من به/برای خدا... بلکه معنی‌اش این می‌شود که تمام و مطلق سپاس برای خدا است و برای غیر او سپاسی نیست.) (با این دید کل معنی سوره و دیدگاه ما می‌تواند به آن تغییر کند.)
و گویا بخش‌هایی از قرآن کریم هم بر این مدعی صحه می‌گذارند...
به قول خداوند: يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ .... + وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ... + يُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ... + وَ إِنْ مِنْ شَيْ‌ءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ
می‌گویند در الحمد لله... تحمید و تسبیح در هم آمیخته. حمد به صفات جمالیه بر می‌گردد در حالی که تسبیح به صفات جلالیه و گویا در جمله‌ی الحمد لله این دو گونه از صفات در کنار هم قرار می‌گیرند.
---------------------
توجه کنیم. هر چقدر بیشتر به سوی خدا برویم... بیشتر در مورد مسائل بالا صحبت کنیم... به جمع و وحدت می‌رسیم. (و باید برسیم.) شخصی اگر خوب بیاندیشد می‌بیند که معنی «اول» و «خالق» جدای هم از هم نمی‌توانند باشند... و همین‌جور دیگر نام‌های پروردگار... به همین طریق... وصف‌ها و گفته‌هایی که در مورد خداوند متعال می‌آید نیز اگر دقت کنیم به هم نزدیک می‌شوند... تحمید و تهلیل و تکبیر و تسبیح اگر خوب دقت شوند از هم جدا نیستند. و هر کدام آن‌قدر به دیگری نزدیک است که شاید بتواند به جای آن هم استفاده شود.

میلاد سودی
2020/08/04, 22:49
و در سوره حمد ( ایاک نعبد ...) بکار رفته و ناگهان خدای سبحان مخاطب بندگان قرار گرفته چنین اثبات میشود که سوره حمد کلام بنده خداست به این معنا که خدای متعال در این سوره به بنده خود یاد می‌دهد که چگونه خدای خود را حمد گوید و چگونه سزاوار است ادب را در مقامیکه میخواهد خدای خود را عبادت کند رعایت نماید

میلاد سودی
2020/08/04, 22:55
خدای سبحان خود را از توصیف بندگانش غیر از پیامبران و بندگان مخلص خود منزه داشته و می فرماید ( خدا منزه است از آنچه توصیفش میکنند مگر بندگان مخلص او سوره صافات آیه ۱۶۰) همچنین خطاب به نوح ع فرموده ( پس بگو حمد آن خدایی که ما را از قوم ستمکار نجات داد ) و از ابراهیم حکایت کرده که گفت ( سپاس خدایی را که در پیری اسماعیل و اسحاق را بمن داد سوره ابراهیم آیه ۳۹) و خدای تعالی حمد را از بسیاری مخلوقات خود حکایت کرده و آن را به همه مخلوقاتش نسبت داده و نیز فرموده ( هیچ چیز نیست مگر آنکه خدا را با حمدش تسبیح میگوید سوره اسراء آیه ۴۴)

میلاد سودی
2020/08/04, 23:04
خدای متعال خود را از حمد حامدان مگر آن عده که گفتیم منزه میدارد و هرجا سخن از حمد حامدان آمده ان را یعنی حمد ایشان را با تسبیح جفت کرده یعنی تسبیح را اصل حکایت قرار داده و حمد را با آن ذکر کرده
حمد : به معنای ثنا و ستایش کردن
حامد: کسی که خدای خود را ستایش و حمد می کند
تسبیح : خدا را به پاکی یاد کردن

خواهی پرسید چرا خدا منزه از حمد حامدان است ؟ و چرا نخست تسبیح را اصل حکایت قرار داده ؟ بخاطر اینکه غیر خدای متعال هیچ موجودی به کردار و رفتار زیبایی او و به جمال و کمال و کارهایش احاطه ندارد همچنانکه به زیبایی های صفاتش و اسم هایش که زیبایی رفتار و کارهایش ناشی از زیبایی آن صفات و اسم ها است احاطه ندارد همچنان که خودش فرموده ( احاطه علمی به او ندارند سوره طه آیه ۱۱۰ )

میلاد سودی
2020/08/04, 23:11
بنابر این مخلوق خدا به هر وصفی که او را بستاید به همان مقدار به او و صفاتش احاطه یافته است و او را محدود به حدود آن صفات دانسته و به میزان درک خود اندازه گیری کرده حال انکه خدای مهربان و بزرگ محدود به هیچ حدی نیست نه خودش و نه صفات و اسم هایش و نه جمال و کمال و کردار و کارهایش پس اگر بخواهیم او را ستایشی صحیح و بی اشکال کرده باشیم باید قبلا او را منزه از فهم و اندازه گیری خود کنیم و بگوئیم
پروردگارا تو منزه از آنی که به فهم و درک ما محدود شوی همچنانکه خودش فرموده ( خدا میداند و شما نمیدانید سوره نحل آیه ۷۴)

میلاد سودی
2020/08/07, 17:34
پس آن کسانی که خداوند حمد آنان را در قرآن بیان کرده آنان کسانی هستند که حمد خود را حمد خدا و وصف خود را وصف او قرار داده اند برای اینکه خداوند آن بندگان مخلص خود را خالص برای خود کرده
پس آنچه که ادب بندگی اجازه میدهد این است که بنده خدا پروردگار خود را به همان ثنایی ثنا گوید که خود خدا خود را به آن ستوده و از ان تجاوز نکند .
همانطور که از حدیثی که از رسول خدا (ص) رسیده که در ثنای خود می گفت (پروردگارا من ثناء تو را نمیتوانم بشمارم و بگویم تو انطوری که بر خود ثنا کرده ای )

میلاد سودی
2020/08/07, 17:46
الحمد الله رب العالمین
اما کلمه (رب) معنای این کلمه مالکی است که امر مملوک خود را تدبیر می‌کند و ما دو نوع مالک داریم یکی مالک اعتباری نه حقیقی و دیگری مالک حقیقی
توضیح آن که ما در خود چیزهایی سراغ داریم که به تمام معنای کلمه و حقیقتا مالک آن هستیم و وجودشان وابسته به وجود ماست مانند اجزاء بدن ما و قوای بدنی ما بینایی ما و چشم ما شنوائی ما و گوش ما دهان ما و لامسه ما و ... حقیقتا مال ما هستند و اگر ما نباشیم آن ها نیز وجودشان معنی ندارد و معنای مالک حقیقی همین است پس مالک حقیقی یعنی اینکه ۱ وجودشان وابسته به وجود ما باشد ۲ بدون ما معنی و مفهوم نداشته باشند ۳ و اینکه ما میتوانیم به دلخواه خود از آنها استفاده کنیم و این یعنی مالک حقیقی.

میلاد سودی
2020/08/07, 18:03
اما آن چیزی که ما با دسترنج و یا راه شرعی دیگر بدست می آوریم مالک خود می‌دانیم چون میتوانیم به دلخواه از آن استفاده کنیم ولی مالک حقیقی آن نیستیم چون ماشین خانه سهام و ... وجودش وابسته به وجود من نیست که وقتی من از دنیا بروم آن ها هم از دنیا بروند پس مالکیت ان ها حقیقی نیست بلکه قانونی است و از میان این دو مالک آن چه صحیح است و به خدا نسبت داده میشود همان مالک حقیقی است نه غیر حقیقی یا اعتباری .
پس کره زمین با همه موجودات زنده و غیر زنده محتاج به خدا است و خدا مالک همه هستی هاست و در نتیجه تدبیر امور زمین و موجودات در آن و همه عالم از او خواهد بود چس او (رب) تمامی هستی است چون کلمه رب به معنای مالک مدبر است .

mhjboursy
2020/08/24, 15:41
داشتم می‌اندیشیدم...
الحمد لله یک معنی دیگر هم می‌تواند داشته باشد. (نمی‌گویم حتما همین است. بلکه حتی نمی‌گویم این را خودم هم قبول دارم. بلکه صرفا یک ایده است که دارم مطرح می‌کنم.)
الحمد لله که ترجمه‌ی تحت‌اللفظی آن می‌شود حمد برای خدا (است) می‌تواند به این معنی باشد که حمد به خاطر خدا (است).
بگذارید این معنی را به عبارت‌های مختلف بیان کنم:
حمد برای خدا است.
حمد به خاطر خدا است.
حمد به خاطر این است که خدا هست.
کل حمد برای وجود خدا. برای اینکه خدا هست.

نمی‌دانم منظورم را رساندم یا نه؟
گاهی است خدا را شکر می‌کنیم به خاطر اینکه مادر فلان فعل خوب را در مقابل ما انجام داده بود.
گاهی خدا را شکر می‌کنیم به خاطر اینکه مادر فلان صفت خوب را همواره (در قبال ما) داشته.
ولی گاهی هست خدا را شکر می‌کنیم برای خود مادر. به خاطر خود مادر. به خاطر نعمتی به نام مادر. به خاطر خودش. به خاطر خود خودش. شکر می‌کنیم.

حالا در اینجا هم... خدا را شکر می‌کنیم. اما به خاطر خودش. به خاطر جمیع صفات و افعالش. خدایا متشکرم به خاطر خودت. گویی خدا خودش نعمتی است و ما می‌خواهیم در برابر این نعمت شکر کنیم.

و البته فرق این مثال با مثال مادر این است که در آنجا سه بخش وجود داشت: من و مادر و خدا. «من» از «خدا» تشکر می‌کردم به خاطر وجود «مادرم». ولی در اینجا دو جزء آخر یکی است: من از خدا تشکر می‌کنم به خاطر وجود خدا. {۱}


مرور کنیم: سه حالت شد این الحمد لله:
۱- سپاس از خدا (به خاطر وجود تمام نعمت‌ها)---------------------- معنی: سپاس برای خداوند (به خاطر نعمت‌هایش).--------------- بر وزن اینکه: تشکر از مادرم که این همه زحمت برایم کشید.
۲- تسبیح و تنزیهِ سپاس از اینکه «سپاس» لایق جز او باشد.------ معنی: سپاس برای خداوند (و نه برای غیر او). -------------------- بر وزن اینکه: تشکر (تنها) از مادرم و نه غیر او.
۳- سپاس به خاطر خدا. ----------------------------------------------- معنی: سپاس برای خداوند (برای اینکه هست).------------------ بر وزن اینکه: تشکر از اینکه مادرم هست.
{۲}


----------------------
پانویس:
{۱} در جمله مقداری تساهل و تسامح از قصد گنجانده شده. تنها برای تقریب اذهان. وگرنه «وجود خدا» معنی ندارد. خداوند چیزی نیست که یک وجود داشته باشد و خودش هم یک چیز باشد. تنها چیزی که می‌شود گفت همان الحمد لله است. یعنی سپاس برای خدا. و ما این گونه جمله را تنها برای دریافت معنی گفتیم.
{۲} این سه تا با هم قابلیت جمع شدن هم دارند.

توسکا
2020/08/24, 16:12
سلام و عرض ادب

در خصوص مطلب بالا خواستم من هم به اندیشیدن شما بپیوندم...مطلب را نقل قول نکردم که صفحه شلوغ نشود...

بسیار موضوع در خور فکر و مهمی است...

فعلا چیزی که به ذهنم میرسد این است که دو مضمون اول نزدیک به ذهن است، عموما وقتی مردم میگویند الحمدلله معنای شماره یک را در نظر دارند ومعنای شماره دو هم که زیبا و درست است...

معنای شماره 3 اما اگرچه مفهومی فاخر و متعالی است اما درکش و تصورش سخت است. یعنی اینکه خدا رابرای بودنش سپاس کنیم خیلی زیباست اما فهمش سخت و بلکه نشدنی است. ما انسانها معمولا چیزی را که داریم و حس میکنیم گاهی از شکرش غافل و گاهی عاجزیم..حالا تصور کنید که خدا نبود ... چگونه این خدا نبودن را میتوانیم تصور و فهم کنیم که سپس حال که او هست، بودنش را شکر کنیم...

میفهمم به طریقی (که این طریق نمیدانم چیست) که این حمد شایسته و بایسته است ولی راستش توان تصور و درکش را به گمانم نداریم...مگر اینکه نبودنش را به نبود صفاتش و نعمتهایش گره بزنیم و بگوییم اگر نبود صفاتش هم و نعمتهایش هم نبود مثلا اگر نبود عدل و جود هم نبود و چون هست عدل و جود هم هست و از اینجا سپاس بودنش را بکنیم...اینگونه تصور شدنی است اما نوع حمد را به نوع اول و تا حدودی دوم نزدیک میکند...

در حالیکه بنده هم موافقم که این نوع حمد سوم هم مستقل از دو نوع اول وجود دارد اما فرآیند فهم آنرا نمیتوانم تصور کنم فقط در همین حد میفهمم و میدانم که میتواند جزو معانی حمد باشد...

موضوع دیگر هم ماهیت خود حمد است...که خوب است در مورد ماهیت حمد هم صحبت کنیم که همین شکر است؟ یا چیز دیگر را هم شامل می شود؟ اساسا آیا قدردانی است؟ اگر قدردانی است پس اساسا از جنس فهم است و اگر از جنس فهم است آیا آنچه مورد سپاس است لزوما باید فهم شدنی باشد؟ و نکاتی بسیاری دیگر ...که میتواند محور تامل و تفکر باشد..

درود

mhjboursy
2020/08/24, 17:44
سلام و عرض ادب

در خصوص مطلب بالا خواستم من هم به اندیشیدن شما بپیوندم...مطلب را نقل قول نکردم که صفحه شلوغ نشود...

بسیار موضوع در خور فکر و مهمی است...

فعلا چیزی که به ذهنم میرسد این است که دو مضمون اول نزدیک به ذهن است، عموما وقتی مردم میگویند الحمدلله معنای شماره یک را در نظر دارند ومعنای شماره دو هم که زیبا و درست است...

معنای شماره 3 اما اگرچه مفهومی فاخر و متعالی است اما درکش و تصورش سخت است. یعنی اینکه خدا رابرای بودنش سپاس کنیم خیلی زیباست اما فهمش سخت و بلکه نشدنی است. ما انسانها معمولا چیزی را که داریم و حس میکنیم گاهی از شکرش غافل و گاهی عاجزیم..حالا تصور کنید که خدا نبود ... چگونه این خدا نبودن را میتوانیم تصور و فهم کنیم که سپس حال که او هست، بودنش را شکر کنیم...

میفهمم به طریقی (که این طریق نمیدانم چیست) که این حمد شایسته و بایسته است ولی راستش توان تصور و درکش را به گمانم نداریم...مگر اینکه نبودنش را به نبود صفاتش و نعمتهایش گره بزنیم و بگوییم اگر نبود صفاتش هم و نعمتهایش هم نبود مثلا اگر نبود عدل و جود هم نبود و چون هست عدل و جود هم هست و از اینجا سپاس بودنش را بکنیم...اینگونه تصور شدنی است اما نوع حمد را به نوع اول و تا حدودی دوم نزدیک میکند...

در حالیکه بنده هم موافقم که این نوع حمد سوم هم مستقل از دو نوع اول وجود دارد اما فرآیند فهم آنرا نمیتوانم تصور کنم فقط در همین حد میفهمم و میدانم که میتواند جزو معانی حمد باشد...

موضوع دیگر هم ماهیت خود حمد است...که خوب است در مورد ماهیت حمد هم صحبت کنیم که همین شکر است؟ یا چیز دیگر را هم شامل می شود؟ اساسا آیا قدردانی است؟ اگر قدردانی است پس اساسا از جنس فهم است و اگر از جنس فهم است آیا آنچه مورد سپاس است لزوما باید فهم شدنی باشد؟ و نکاتی بسیاری دیگر ...که میتواند محور تامل و تفکر باشد..

درود
سلام.
بسیار عالی.
این که می‌فرمایید بسیار جالب است. می‌خواستم در پانویس هم به آن اشاره کنم ولی گفتم موضوع یک مقدار دور می‌شود از مبحث اصلی.
بازگویی موضوع: اساسا قدردانی از یک چیزی زمانی حاصل می‌شود که آن چیز نباشد. حال چگونه ما اصلا می‌توانیم خدا را سپاس بگوییم به خاطر خودش. حال آن که همواره حضور دارد.

پاسخ: (به نگر من) ۱- پاسخ به پرسش بالا همان پاسخ به این پرسش است که چگونه می‌توان خدا را به خاطر افعال و صفاتش شکر کرد؟ چون تا خدا هست، خدایی هم هست. ۲- خدا دو تا است. (نعوذ بالله.) خدایی مدرَک و خدایی مدرِک. (که البته یکی‌اش دروغ است و آفریده‌ی ما است نه آفریدگار.) ۳- تنها حمد را نسبت به خدا آن کسی می‌تواند بگوید که او را می‌تواند ببیند. پس جز او نمی‌تواند. و هر کسی اگر او را (به‌گونه‌ای یا به مقداری) ببیند یا سپاس او بگوید از بینش و ستایش خود او است. ۴- انسان موجود عجیب و پیچیده‌ای است. انسان می‌تواند از خدا دور شود. انسان می‌تواند خدا را نبیند. انسان می‌تواند در ظلمات محض (که جز نیستی نیست (و البته خود نیستی هم نیست)) حرکت کند و در وادی عدم فرو رود. به عبارت دیگر انسان این‌گونه آفریده شده که (نعوذ بالله) می‌تواند از خدا فاصله بگیرد (با توجه به مورد دوم که بیان شد). در اینجا انسان شاید بتواند همزمان که چون ماهی‌ای درون آب است معنی بی‌آبی را بفهمد و درک کند و شکر آب را به جا آورد. انسان موجودی است که به گونه‌ای آفریده شده است که در وادی سراسر وجود در عدم‌ها حرکت کند... و حتی به عدم مطلق بیاندیشد! چیزهایی که نیست.
(شاید (تاکید می‌کنم شاید) بتوان گفت انسان همان نیستی‌ای است که با نسیان دوباره خویش می‌تواند حمد خدا باشد.)

دوستان صرفا مورد نخست را به عنوان پاسخ در نگر بگیرند. باقی

mhjboursy
2020/09/02, 20:10
چند راه تدبر در قرآن
--------------------
در زمان خواندن قرآن چند چیز را باید از خودمان بپرسیم.
این که: مرگ واقعا وجود دارد یا نه؟ خدا واقعا هست یا نه؟ آیا ما واقعا به این آیات اعتماد و اطمینان و باور داریم یا نه؟ (آخر خواندن قرآن با یا بدون این حالت‌ها کاملا متفاوت است! اصلا برداشت‌ها یک چیز دیگر می‌شود.)
این که: آخرت اصل است یا دنیا؟ (پاسخ همین پرسش‌ها هم در خود قرآن آمده. به عبارت دیگر همین‌جوری آیات (شاید به صورت دو به دو... مثانی... سبع مثانی...) هم‌دیگر را پوشش می‌دهند و فهم را تقویت. {۱}
این که: منظور از اشاره‌هایی که خدا به «من» کرده دقیقا چیست؟ منظور روح من است؟ یا بدن من؟
این که: زوج و زوجیت آیا منحصر به حیوان‌ها (و جنبه‌ی حیوانی انسان) دارد یا مربوط به گیاهان و موجودات بالاتر و پایین‌تر هم می‌شود؟ {۲} و اگر زوجیت همه چیز را (به جز او) در بر گرفته منظور خدا در قرآن از آیه‌های ازدواج و زوجیت همه‌ی مراتب است یا یکی؟ و اگر همه‌ی مراتب است کدام اصل است؟
این که: زمان چگونه است؟ مکان چه؟ آیا موجودات اخروی هم اکنون و هر لحظه و هر کجا با ما هستند؟ خداوند چه؟ اگر خداوند اکنون اینجا است و آخرت اکنون بر پا است معنای آیه‌هایی که در آنها افعال به صورت گذشته و آینده به کار رفته‌اند چه می‌شود؟؟؟
-----------------------------
پانویس:
{۱} با مصداق و به صورت مشخص: از یک آیه می‌فهمیم که مرگ حق است. از آیه‌ی دیگر می‌فهمیم دنیا قلیل است. از آیه‌ی دیگر می‌فهمیم آخرت مهمتر است از دنیا و متاع دنیا هر چه باشد کوچک است. از آیه‌ی دیگر می‌فهمیم دنیا و آخرت به هم ممزوج شده‌اند و با هم هستند و حکم و نسبتشان به هم مانند رحم مادر است به دنیا که شخصی که در رحم مادر است همزمان در دنیا هم هست. همین‌جور فهم (بلکه بهتر است بگویم ژرف‌نگری) یک آیه در فهم آیه‌ی دیگر تاثیر می‌گذارد و همین‌جور پیوسته فهم انسان در قرآن افزایش پیدا می‌کند.
{۲} خداوند به عنوان نمونه می‌فرماید همه چیز را زوج آفریدیم. همه چیز را. فقط بدن نیست. و فقط بدن‌های حیوانات (بدن‌های حیوانی ما) نیست.

sooroosh1315
2020/09/02, 21:37
چند راه تدبر در قرآن
--------------------
در زمان خواندن قرآن چند چیز را باید از خودمان بپرسیم.
این که: مرگ واقعا وجود دارد یا نه؟ خدا واقعا هست یا نه؟ آیا ما واقعا به این آیات اعتماد و اطمینان و باور داریم یا نه؟ (آخر خواندن قرآن با یا بدون این حالت‌ها کاملا متفاوت است! اصلا برداشت‌ها یک چیز دیگر می‌شود.)
این که: آخرت اصل است یا دنیا؟ (پاسخ همین پرسش‌ها هم در خود قرآن آمده. به عبارت دیگر همین‌جوری آیات (شاید به صورت دو به دو... مثانی... سبع مثانی...) هم‌دیگر را پوشش می‌دهند و فهم را تقویت. {۱}
این که: منظور از اشاره‌هایی که خدا به «من» کرده دقیقا چیست؟ منظور روح من است؟ یا بدن من؟
این که: زوج و زوجیت آیا منحصر به حیوان‌ها (و جنبه‌ی حیوانی انسان) دارد یا مربوط به گیاهان و موجودات بالاتر و پایین‌تر هم می‌شود؟ {۲} و اگر زوجیت همه چیز را (به جز او) در بر گرفته منظور خدا در قرآن از آیه‌های ازدواج و زوجیت همه‌ی مراتب است یا یکی؟ و اگر همه‌ی مراتب است کدام اصل است؟
این که: زمان چگونه است؟ مکان چه؟ آیا موجودات اخروی هم اکنون و هر لحظه و هر کجا با ما هستند؟ خداوند چه؟ اگر خداوند اکنون اینجا است و آخرت اکنون بر پا است معنای آیه‌هایی که در آنها افعال به صورت گذشته و آینده به کار رفته‌اند چه می‌شود؟؟؟
-----------------------------
پانویس:
{۱} با مصداق و به صورت مشخص: از یک آیه می‌فهمیم که مرگ حق است. از آیه‌ی دیگر می‌فهمیم دنیا قلیل است. از آیه‌ی دیگر می‌فهمیم آخرت مهمتر است از دنیا و متاع دنیا هر چه باشد کوچک است. از آیه‌ی دیگر می‌فهمیم دنیا و آخرت به هم ممزوج شده‌اند و با هم هستند و حکم و نسبتشان به هم مانند رحم مادر است به دنیا که شخصی که در رحم مادر است همزمان در دنیا هم هست. همین‌جور فهم (بلکه بهتر است بگویم ژرف‌نگری) یک آیه در فهم آیه‌ی دیگر تاثیر می‌گذارد و همین‌جور پیوسته فهم انسان در قرآن افزایش پیدا می‌کند.
{۲} خداوند به عنوان نمونه می‌فرماید همه چیز را زوج آفریدیم. همه چیز را. فقط بدن نیست. و فقط بدن‌های حیوانات (بدن‌های حیوانی ما) نیست.

نمی دانم میشه پرسید یا نه

اما این زوج افریدن به چه معناس؟ به معنای مکمل بودن ، به معنای مشابه و هم اندازه بودن ، ؟ مثلا دوتا زمین وجود داره ؟ دوتا سروش 1315 وجود داره ؟ سریال فرنج را دیدین ؟ جهان های موازی ؟

بعد مثلا یکی از سروش 1315 ها جهنمی میشود یکیش بهشتی؟ و..... و هزارن سوال دیگر در باب زوج بودن و معنای زوج ، مثلا شیرینی که میاوردن میگفتن نفری یدونه بردارید :D بعد من دوتا بر میداشتم میگفتم یدونه 2تایی برداشتم :D هر دوتایی را می توان در یک بسته کرد و بهش گفت 1

یک نخ کبریت یک جعبه کبریت یک باکس کبریت یک کارتن کبریت یک کانتیر کبریت یک محموله کبریت و....


الهی قمشه ای می گفت این اسم ها که داریم همه الکی هستن سروش محمد حسین و فلان و... تنها نام واقعی نام خداس (خیلی بهتر میگفت حافظه یاری نمی کنه)

انالله وانا اليه راجعون

mhjboursy
2020/09/02, 22:24
نمی دانم میشه پرسید یا نه

اما این زوج افریدن به چه معناس؟ به معنای مکمل بودن ، به معنای مشابه و هم اندازه بودن ، ؟ مثلا دوتا زمین وجود داره ؟ دوتا سروش 1315 وجود داره ؟ سریال فرنج را دیدین ؟ جهان های موازی ؟

بعد مثلا یکی از سروش 1315 ها جهنمی میشود یکیش بهشتی؟ و..... و هزارن سوال دیگر در باب زوج بودن و معنای زوج ، مثلا شیرینی که میاوردن میگفتن نفری یدونه بردارید :D بعد من دوتا بر میداشتم میگفتم یدونه 2تایی برداشتم :D هر دوتایی را می توان در یک بسته کرد و بهش گفت 1

یک نخ کبریت یک جعبه کبریت یک باکس کبریت یک کارتن کبریت یک کانتیر کبریت یک محموله کبریت و....


الهی قمشه ای می گفت این اسم ها که داریم همه الکی هستن سروش محمد حسین و فلان و... تنها نام واقعی نام خداس (خیلی بهتر میگفت حافظه یاری نمی کنه)

انالله وانا اليه راجعون
سلام بر برادر عزیزم.
این که گفتید بسیار مثال خوبی بود. (دوتایی برمی‌داشتید می‌گفتید «یک» دوتایی برداشتم. :D)

از قرآن این‌گونه برداشت می‌شود که همه‌چیز دوتا است. زوج است.
از آیه‌ای دیگر بر می‌آید که الا خدا (که لم یکن له کفوا احد -> ترجمه: هرگز نباشد برای او کسی هم‌سر و هم‌تراز و کُف.) (تفکر در این مورد می‌تواند فهم در مورد بالایی را هم بهتر کند. که چگونه خدا دو تا نیست و نمی‌تواند باشد و چگونه همه چیز دو تا است.)
و از آیه‌ای دیگر برمی‌آید که (برخی از) ازواج از هم به وجود می‌آیند.
از آیه‌ای دیگر بر می‌آید که (برخی از) ازواج کاشته می‌شوند (انبات / نبات کاری می‌شوند مانند درخت).
از آیه‌ای دیگر بر می‌آید که پس از این که آب (حیوان) از آسمان (بالا - آسمان‌ها) نازل می‌شود و می‌بارد زوج‌ها به وجود می‌آیند.
از آیه‌ای دیگر بر می‌آید که بهشتیانِ ما را خدا در قیامت به/با/در/درون حور عین زوج می‌کند. (کسی که ذهنش دنبال مسائل جنسی است یا گمان می‌کند انسان جز این بدن نیست این آیه را این‌گونه می‌خواند: وقتی رفتیم آن دنیا خدا همسر خوشگل به ما می‌دهد!.... آری... آن را هم می‌دهد... ولی موضوع اینجا چیز دیگری است...)
از آیه‌ای دیگر بر می‌آید که نفس‌ها در قیامت زوج می‌شود.
از آیه‌ای دیگر بر می‌آید که ما با «ازواج» (جفت‌های) خودمان وارد بهشت می‌شویم.
از آیه‌ای دیگر بر می‌آید که خدا در زمان درست کردن (بدن) انسان از زمانی که علقه (خون بسته) هست از او زوجین می‌سازد: مذکر و مونث. (ما به خاطر عادت کردن به انگاره‌های ذهنی پیشینمان این حرف‌های قرآن را درست نمی‌خوانیم... او یک چیز می‌گوید و ما یک چیز دیگر می‌شنویم! تکرار می‌کنم: فَجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَيْنِ خدا از آن (علقه) دو زوج می‌سازد. انسانِ با انگاره‌ها و عادت‌هایش این آیه را این‌گونه می‌خواند: خداوند در شکم مادرش «جسم» کودک را «گاهی» دختر و گاهی پسر می‌سازد! این کجا و آن کجا!؟!!! قرآن را دقیق نمی‌خوانیم!)


باز هم واژه‌ی «زوج» در قرآن هست... (۸۱ مورد بود که من ۱۷ تایش را نگاه کردم.)

mhjboursy
2020/09/02, 22:39
نمی دانم میشه پرسید یا نه

اما این زوج افریدن به چه معناس؟ به معنای مکمل بودن ، به معنای مشابه و هم اندازه بودن ، ؟ مثلا دوتا زمین وجود داره ؟ دوتا سروش 1315 وجود داره ؟ سریال فرنج را دیدین ؟ جهان های موازی ؟

بعد مثلا یکی از سروش 1315 ها جهنمی میشود یکیش بهشتی؟ و..... و هزارن سوال دیگر در باب زوج بودن و معنای زوج ، مثلا شیرینی که میاوردن میگفتن نفری یدونه بردارید :D بعد من دوتا بر میداشتم میگفتم یدونه 2تایی برداشتم :D هر دوتایی را می توان در یک بسته کرد و بهش گفت 1

یک نخ کبریت یک جعبه کبریت یک باکس کبریت یک کارتن کبریت یک کانتیر کبریت یک محموله کبریت و....


الهی قمشه ای می گفت این اسم ها که داریم همه الکی هستن سروش محمد حسین و فلان و... تنها نام واقعی نام خداس (خیلی بهتر میگفت حافظه یاری نمی کنه)

انالله وانا اليه راجعون
جناب الهی قمشه‌ای را دوست دارم. حرف‌های خیلی قشنگی می‌زند.
----------------
در مورد جهان‌های موازی...
ببینید... این یک موضوعی است که ما نه می‌توانیم آن را اثبات کنیم. و نه می‌توانیم آن را رد کنیم.
این کاملا یک موضوع خیالی است.
(اگر به مسائل فیزیکی و ریاضی این مورد هم نگاه کنید می‌بینید همه بر پایه‌ی خیال استوار شده! نه فرمول! یعنی یک نفر یک فرمولی (در آغاز) نوشته... یک نفر دیگر آمده یک تفسیر برای آن نوشته بدون اثبات. بعد نفر سوم آمده بر مبنای آن خیال‌پردازی‌هایی کرده و بعدا فیلمش کرده‌اند و و و)

و
در قرآن ما یک دستور فلسفی/منطقی/عقلانی داریم...
که این دستور فووووووووووووق العاده جالب و جذاب و کارامد است. اگر درکش کنیم و به آن پای‌بند باشیم.
می‌گوید: از گمان (ظن) پیروی نکنید.
همین.
(لطفا خیلی توجه کنید. می‌دانم غیر از شما کسی این متن به دردش نمی‌خورد. پس لطفا خودتان بسیار به همین یک جمله توجه کنید. بسیار مهم است. و البته ساده. این‌قدر مهم است که...)

در فلسفه یک چیزی داریم به نام قوری سماوی. یا اژدهای صورتی.
(راسل اگر اشتباه نکنم) می‌گوید من فکر می‌کنم ممکن است یک قوری در فاصله‌ی بین اورانوس و نپتون وجود داشته باشد. ممکن هست یا نه؟ (آری ناممکن نیست.) می‌گوید: آیا کسی می‌تواند منکرش شود؟ (نه!) آیا کسی هست که ثابت کند قوری سماوی من وجود ندارد؟ (نه.) می‌گوید پس حالا بیایید به این ایمان بیاوریم یا درباره‌اش به بحث بنشینیم و وقت خودمان را پای آن تلف کنیم و و و
(البته این شخص از این سخن می‌خواسته با خدا مخالفت کند و نظریه‌ی خدای حفره‌ها را مطرح کند و بحثش را پیش ببرد. ولی ما حالا به آن‌اش کاری نداریم. کار ما به استدلال ایشان است که خیلی قشنگ و درست است و در اصل حرف خدا است که: از گمان خودتان پیروی نکنید. دنبال جایی که نمی‌دانید نروید. به عبارت بهتر: پی نادانی خودتان را نگیرید.)

حالا برگردیم به تئوری جهان‌های موازی.
این هم مانند انبوهی از فرضیه‌های دیگر صرفا یک خیال و فرض است.
نباید پی‌اش را بگیریم. نباید دنبالش برویم.
آری... یک فرض این است که در کمد خانه‌ی من یک جن قایم شده... یک فرض این است که فردا ممکن است یک شهاب به زمین برخورد کند. یک فرضیه این است که ممکن است فردا کرونا ریشه‌کن شود. یا برعکس صد برابر کشته بگیرد.
ولی همه‌ی اینها فرض است.
نباید پی اینها را بگیریم.
اگر دنباله گمانمان را بگیریم تنها وقت تلف کردن و احیانا ذهن تلف کردن و یا حتی انحراف ایجاد شدن است. منظورم از انحراف... مثلا این که... من اگر بیایم از جن درون کمدم حرف بزنم (علاوه بر این که زمانم تلف شده) یک مقدار ترس الکی هم برای خودم ایجاد کرده‌ام! که همین مشکلات دیگر به وجود می‌آورد. در حالی که اصلا من نمی‌دانم جن چیست؟ و چگونه است؟ و آیا آنجا هست؟ و آیا آسیب‌رساننده است؟ و و و و همه‌اش به خاطر این بود که از گمان پیروی کرده‌ام!

mhjboursy
2020/09/08, 02:02
در ادامه‌ی بحث الحمد لله...

حمد و ستايشي‌ را كه‌ تو از اين‌ يك‌ دانۀ گل‌ مي‌نمائي‌ اختصاص‌ به‌ خدا دارد . يعني‌ حمد از آنِ خداست‌ . گل‌ جلوه‌اي‌ از جَلَوات‌ خداست‌ . ظهوري‌ از مظاهر خداست‌ . تو اسم‌ گل‌ بر روي‌ آن‌ نهاده‌اي‌ ! در زير حجاب‌ اين‌ اسم‌ ، خدا را پنهان‌ نموده‌اي‌ ! اسم‌ را بردار ! غير خدا چيزي‌ نيست‌ !

لهذا غير از خداوند حمدي‌ و حامدي‌ و محمودي‌ در بين‌ وجود ندارد . خداوند موجود مي‌باشد و بس‌ . حمدش‌ خود اوست‌ ، حامد خود اوست‌ ، محمود خود اوست‌ . تَعالَي‌ وَ تَقَدَّسَ عَنِ التَّعَيُّناتِ وَ الإنّيّاتِ وَ الْماهيّاتِ وَ الاسامي‌ ، بِأيِّ وَجْهٍ تُصُوِّرَ في‌ الْمَقامِ .
مثال‌ يك‌ گل‌ بر سر يك‌ شاخ‌ گل‌ بر فراز يك‌ گلبن‌ فقط‌ از باب‌ نمونه‌ و تمثيل‌ بود؛وگرنه‌ هر بلبلي‌ كه‌ بر روي‌ گل‌ مي‌نشيند و نغمه‌ سرائي‌ مي‌نمايد و شب‌ را تا به‌ صبح‌ به‌ حمد و ستايش‌ و تمجيد و تحسين‌ از گل‌ به‌ پايان‌ ميرساند نيز اسمي‌ بيش‌ نيست‌ ، بلبلي‌ و گلي‌ و نداي‌ فراق‌ و يا شادي‌ وصلي‌ و شعري‌ و آهنگي‌ و نغمه‌اي‌ در ميان‌ نيست‌ إلاّ الحَقَّ تَعالَي‌ و تقدَّس‌

نمی‌دانم از کیست (گمان کنم کتاب الله شناسی علامه طهرانی باشد) ولی دیدم قشنگ است قرار دادم.
در مورد بخش نخست: گل چیست؟ یک مقدار اتم و مولکول خاص که در وضع خاصی در کنار هم قرار گرفته‌اند. با هندسه‌ای خاص.
این از گل (دیده شده). بلبل (بیننده) کیست؟
بلبل هم مقداری مولکول و اتم و ماهیت و ابزار است.
اگر این مولکول‌ها برخیزند نه گل می‌ماند و نه بلبل. و نه تو می‌مانی و نه من.
اینها علت‌های معده هستند.
پشت تمام آن چیزهایی که دیدنی هستند (می‌بینی) و پشت تمام آن چیزی که بینایی دارد (می‌بینی) یکی است.
و یکی است که بین این دو (دیده شده و بیننده) ارتباطی است.

سیروس احمدی
2020/09/16, 13:57
ما گر زسر بریده می ترسیدیم

در محفل عاشقان نمی رقصیدیم

sooroosh1315
2020/09/17, 22:41
اینکه هر سوره نام بخصوصی دارد و آیات هر کدام شماره مخصوص بسیار کار خوبیست بصورت می شود به قسمت خاصی از قرآن دسترسی داشت


نمی دانم چرا انقدر جالب آمد این نکته ، شاید چون نوشته های خودم هیچکدوم نظم ندارند حدود 150-200 برگ نوت دارم که هربار باید کلش را بخوانم و حدود 10-20 برگ که اشتباه بودنشان مشخص شده را باطل کنم و بعد باز هم اخر یادم می رود برای چه امده بودم سراغ نوت هایم.

mhjboursy
2020/11/22, 15:02
تدبر در دعای کمیل
-----------------------
اَللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِرَحْمَتِک الَّتِی وَسِعَتْ کلَّ شَیءٍ،
نکته: رحمت خدا همه چیز را فرا گرفته. حتی غضبش را. و غضب خدا نه تنها پس از رحمت خدا است بلکه فرع بر آن است. من این را می‌خواهم مثال بزنم به قهر مادر تشبیه می‌کنم که تنبیهش هم از مهر او است.
نکته دیگر که به تبع نکته بالا می‌آید این است که چرا غضب اصلا وجود دارد؟ برای کمینه‌های محلی/نسبی! نعمت‌های خدا می‌تواند «بد» باشد! اگر به آن خو کنی! و نعمتی بالاتر باشد که این نعمت تو را از آن دور کند! و بالاترین لذت هم می‌گویند خودش است. فلسفه عذاب می‌تواند درآمدن از نعمت‌های پست باشد. برای رسیدن به لذت‌های برتر. چنانچه می‌گویند زمانی که انسان بسیار رنجید و دل از همه برید رو به سوی او می‌کند.
--------------------------------------
این دو نکته بخش فلسفی‌اش بود...
از دید دلی‌اش... می‌گوید... خدایا من به مهر بی‌مثال تو متمسک شده‌ام... به آن رحمتی که در جای‌جای این نظام هستی قرار داده‌ای... به آن بخشایش بی‌کرانت و آن مهر بی‌کرانت که با آن این زمین و آسمان را آفریده‌ای و ارکان آفرینشت را ایجاد کرده است...
چقدر با این دید زندگی زیبا است!
زمانی که به این باور داشته باشیم که... پشت همه چیز مهر است... یک مهر بی‌کران... غضب‌ها و عذاب‌ها همه عارضی و زودگذر هستند و اصل و اساس مهر است... و زیبایی...
چقدر خوب می‌شود آدم این‌گونه (بتواند) دنیا را نگاه کند و بنشیند یک دل سیر دنیا را تماشا کند و لذت ببرد... از زندگی... حتی از حوادث تلخ...
چقدر خوب است دلم به این قرص باشد که تو هستی....
تو هستی...
تو هستی و زیبا هستی و خواستنی... و مرا می‌خواهی...
و دوست من هستی.
/:.Heart.:/
اگر به تو برسم و مطمئن شوم که هستی... تمام مهرهای عالم را وامی‌گذارم و تنها به تو مشغول می‌شوم...
و اگر دیگری را هم دوست بدارم در سایه‌ی مهر تو می‌شود آن دوست داشتن...
و آن‌گاه همه چیز را هم دوست خواهم داشت.

sooroosh1315
2020/11/28, 22:26
در حدیثی از علی ابن ابیطالب چنین آمده‌است:[۱۲] (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%DA%A9%D8%B 1%D8%B3%DB%8C#cite_note-%D8%A8%D8%AD%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%84%D8%A7%D9%86%D 9%88%D8%A7%D8%B1%D8%8C_%D8%AC_%DB%B8%DB%B6_%D8%B5_ %DB%B1%DB%B2%DB%B5-12)
بر مسلمان لازم است که شب را به پایان نیاورد مگر آنکه آیت‌الکرسی را بخواند و اگر می‌دانستید که آیت الکرسی چیست و در آن چیست، هرگز آن را رها نمی‌کردید.






«اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَ لاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضَ وَ لاَ یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ (۲۵۵) لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَیَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ (۲۵۶) اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ (۲۵۷)»

mhjboursy
2020/12/15, 23:37
اصول كافى جلد 1 ص 148 رواية: 1
عاصم گويد: بامام صادق عليه السلام عرض كردم: خدا هميشه مريد (با اراده) است؟ فرمود: مريد نمى‏باشد مگر با بودن مراد (اراده شده) با او، خدا هميشه عالم و قادر است و سپس اراده كرده است (هنگامى كه خواست چيزى خلق كند).





اصول كافى ج 1 صفحه: 148 رواية 2
بكيربن اعين گويد: بامام صادق عليه السلام عرض كردم علم و مشيت خدا با هم فرق دارند يا يك چيزند فرمود: علم غير مشيت است (دانستن غير خواستن است) مگر نمى‏بينى كه خودت مى‏گوئى اين كار خواهم كرد و اگر خدا بخواهد و نمى‏گوئى اين كار خواهم كرد اگر خدا بداند، پس اينكه گوئى اگر خدا بخواهد دليل است بر اينكه خدا نخواسته و چون خواست، آنچه را خواست چنانچه خواست واقع شود، پس علم خدا پيش از مشيت اوست.





اصول كافى ج 1 صفحه: 148 رواية: 3
صفوان گويد: بحضرت ابوالحسن عليه السلام عرض كردم، اراده خدا و اراده مخلوق را برايم بيان كنيد، فرمود: اراده مخلوق ضمير و آهنگ درونى او است و آنچه پس از آن از او سر مى‏زند، و اما اراده خداى تعالى همان پديد آوردن اوست نه چيز ديگر، زيرا او نينديشد و آهنگ نكند و تفكر ننمايد، اين صفات در او نيست و صفات مخلوقست، پس اراده خدا همان فعل او است نه چيز ديگر، به هر چو خواهد موجود شود گويد (((باش پس مى‏باشد))) (موجود شو بلافاصله موجود شود) بدون لفظ و سخن بزبان و آهنگ و تفكر، و اراده خدا چگونگى ندارد چنانچه ذات او چگونگى ندارد.





اصول كافى ج 1 صفحه: 149 رواية: 4
امام صادق عليه السلام فرمود: خداوند مشيت را بخود مشيت آفريد سپس چيزها را با مشيت آفريد.





اصول كافى ج 1 صفحه: 149 رواية: 6
هشام بن حكم گويد: از جمله پرسش زنديق از امام صادق عليه السلام اين بود كه: خدا خشنودى و خشم دارد؟ حضرت فرمود آرى ولى خشم و خشنودى او طبق آنچه در مخلوقين پيدا مى‏شود نيست، زيرا كه خشنودى حالتى است كه به انسان وارد مى‏شود و او را از حالى به حالى بر مى‏گرداند چونكه مخلوق تو خالى ساخته شده و به هم آميخته است، هر چيز در او راه دخولى دارد و خالق ما را راه دخولى بر اشياء نيست زيرا او يكتاست، ذاتش يگانه و صفتش يگانه است، پس خرسندى او پاداش او و خشمش كيفرش مى‏باشد بدون اينكه چيزى در او تأثير كند و او را برانگيزاند و از حالى به حالى گرداند، زيرا اين تغييرات از صفات مخلوقين ناتوان نيازمند است.





اصول كافى ج: 1 صفحه: 150 رواية: 7
امام صادق عليه السلام فرمود: مشيت پديد شده است (چنانچه در دو حديث قبل از قول مرحوم فيض به نقل مجلسى (ره) ذكره شد و آن لحاظ دوم مشيت است كه به مخلوق) نسبت پيدا مى‏كند.

mhjboursy
2020/12/16, 09:52
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ اَلْعَبَّاسِ بْنِ عَمْرٍو عَنْ هِشَامِ بْنِ اَلْحَكَمِ : فِي حَدِيثِ اَلزِّنْدِيقِ اَلَّذِي سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَكَانَ مِنْ سُؤَالِهِ أَنْ قَالَ لَهُ فَلَهُ رِضًا وَ سَخَطٌ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ نَعَمْ وَ لَكِنْ لَيْسَ ذَلِكَ عَلَى مَا يُوجَدُ مِنَ اَلْمَخْلُوقِينَ وَ ذَلِكَ أَنَّ اَلرِّضَا حَالٌ تَدْخُلُ عَلَيْهِ فَتَنْقُلُهُ مِنْ حَالٍ إِلَى حَالٍ لِأَنَّ اَلْمَخْلُوقَ أَجْوَفُ مُعْتَمِلٌ مُرَكَّبٌ لِلْأَشْيَاءِ فِيهِ مَدْخَلٌ وَ خَالِقُنَا لاَ مَدْخَلَ لِلْأَشْيَاءِ فِيهِ لِأَنَّهُ وَاحِدٌ وَاحِدِيُّ اَلذَّاتِ وَاحِدِيُّ اَلْمَعْنَى فَرِضَاهُ ثَوَابُهُ وَ سَخَطُهُ عِقَابُهُ مِنْ غَيْرِ شَيْءٍ يَتَدَاخَلُهُ فَيُهَيِّجُهُ وَ يَنْقُلُهُ مِنْ حَالٍ إِلَى حَالٍ لِأَنَّ ذَلِكَ مِنْ صِفَةِ اَلْمَخْلُوقِينَ اَلْعَاجِزِينَ اَلْمُحْتَاجِينَ .


اصول كافى ج 1 صفحه: 149 رواية: 6
هشام بن حكم گويد: از جمله پرسش زنديق از امام صادق عليه السلام اين بود كه: خدا خشنودى و خشم دارد؟ حضرت فرمود آرى ولى خشم و خشنودى او طبق آنچه در مخلوقين پيدا مى‏شود نيست، زيرا كه خشنودى انسان حالتى است كه به انسان وارد مى‏شود و او را از حالى به حالى بر مى‏‌گرداند چونكه مخلوق تو خالى ساخته شده و به هم آميخته است، هر چيز در او راه دخولى دارد و خالق ما را راه دخولى بر اشياء نيست زيرا او يكتاست، ذاتش يگانه و صفتش يگانه است، پس خرسندى او پاداش او و خشمش كيفرش مى‏باشد بدون اينكه چيزى در او تأثير كند و او را برانگيزاند و از حالى به حالى گرداند، زيرا اين تغييرات از صفات مخلوقين ناتوان نيازمند است.





سلام
هرچقدر گوینده و نوشته‌اش محکم‌تر و ژرف‌تر و دقیق‌تر باشد بیشتر می‌توان/باید در سخن او اندیشید. ما امامان(ع) و قرآن کریم را در اوج استواری و راستی و ژرفا می‌دانیم. اینها برای ما مانند گنجینه و معدنی هستند که می‌توان از آنها به میزان زیادی مفاهیم عالی را استخراج کرد. (کلام یک دست از بزرگان هم همین‌گونه است. نباید تندخوانی کرد. باید گاهی به جمله جمله یا حتی واژه واژه آن اندیشید. هر چند یک کتاب نوشته باشند.)
در اینجا از واژه اجوف (به پارسی: توخالی) استفاده شده. از این حدیث می‌توانیم برای فهم صمدیت (تو پر بودن) خدا استفاده کنیم که مقابل این صفت است.
امام(ع) در توضیح پایین حدیث فرموده‌اند خداوند این‌گونه نیست که چیزی به او وارد شود. از شیوه به کار گیری واژه تداخل می‌توان فهمید که امام(ع) دارند صمدیت را توضیح می‌دهند.
بیشتر دقت می‌کنیم. متن استدلالی که به کار رفته است گویا این‌چنین است: کسی که تو خالی است از بیرون چیزی به او وارد می‌شود و او را از حالی به حالی تغییر می‌دهد. چیزی که تو خالی نیست از بیرون چیزی به او وارد نمی‌شود پس دلیلی بر تغییر ندارد.
پرسش: تغییرات درونی چه؟ ما یک سامانه‌ای را فرض می‌کنیم که از بیرون چیزی به آن وارد نمی‌شود ولی در درون خودش مدام در حال انقلاب و دگرگونی است. این چه؟ پاسخ: ۱- این دگرگونی خودش وصفی از یک ثبات است. مانند یک جسم ثابت روی میز ما که مثلا اتم‌های درونش در حال تغییر و جابه‌جایی هستند (مثال است). یا مثلا منظومه شمسی که اگر کره‌های درونش جابه‌جا شود تاثیری در خودش ندارد. و ۲- خدا از این‌گونه تغییر نیز مبرا است و جالب است که همین موضوع نیز در همین حدیث آمده. آنجا که اشاره به مرکب بودن (آمیختگی) انسان و یکتایی خدا شده است. به عبارت دیگر یگانگی و تجرد خدا و ترکیبی نبودن او باعث می‌شود این تغییرات نیز در او وجود نداشته باشد.
برگردیم به واژه صمد (توپر) و اجوف (توخالی). آشکار شد که تو خالی بودن یک ربطی به ورودی داشتن دارد. و ورودی داشتن ربطی به تغییر پذیری و دگرگون شدن. بدن ما هم همین است. روح ما هم همین است. بدن ما هم در اصل خودش یک موجود تو خالی است. که به آن غذاها وارد می‌شود و او را مدام پر می‌کند. (سلول‌های بنیادی اولیه - دی ان ای - یک مجموعه سلول). ولی اصلش خالی است. روح ما هم همین است. مدام علم‌ها و دانستنی‌های گوناگون وارد آن می‌شود و آن را پر می‌کند.
البته باید توجه داشت که باز کنترل این ورودی‌ها هم دست خود انسان است. انسان است که اختیار می‌کند فلان غذا را (غذای پاک یا کثیف را مثلا) بخورد. یا فلان فیلم را (فیلم ترسناک مثلا را) ببیند.
برخی از این واردات (واردات قلبی یا بدنی) می‌توانند اصلا ساخته و پرداخته دست خود انسان باشند! مانند این که من یک فیلم بسازم و بعد آن را ببینم. یا مانند این که من یک درختی بکارم و بعد از میوه آن بخورم (یا غذایی بپزم و بخورم). یا به چیزی خاص بیاندیشم. یا خیال‌پردازی کنم.
یکی از این ورودی‌ها که در حدیث به آن اشاره شده «خشم» است! این‌گونه برای من متصور می‌شود که گویا خشم مانند غذایی (غذایی تند!) است که انسان می‌رود آن را می‌سازد و بعدا می‌رود آن را برمی‌گزیند و می‌خورد و با خوردن آن حالش دگرگون می‌شود و رنگش قرمز می‌شود.
یک نکته دیگر هم از حدیث می‌توان استخراج کرد: وارد شدن یک چیز دال بر ذاتی نبودن آن است. پس احتمالا خشم و رضا (و بسیاری چیزهای دیگر شبیه اینها) ذاتی انسان نیستند. (پس چه چیزی ذاتی انسان است؟ خوب، معلوم است، تو خالی بودن!)
این واردات از گرسنگی و احتیاج انسان سرچشمه می‌گیرد. من چون نیاز دارم می‌روم یک چیزی از خارج پیدا می‌کنم وارد خودم می‌کنم و گرسنگی‌ام را برطرف می‌کنم. پس اینجا یک ارتباطی هم برقرار شد بین اجوفیت (و صمدیت) با نیازمندی (و بی‌نیازی).
این گرسنگی یکی از معانی فقر هم می‌تواند باشد. که در عرفان زیاد به کار برده می‌شود. آنجایی که می‌فرماید مَوْلاىَ يا مَوْلاىَ اَنْتَ الْغَنِىُّ وَاَ نَا الْفَقيرُ وَهَلْ يَرْحَمُ الْفَقيرَ اِلا الْغَنِىُّ گویا می‌فرماید خدایا من یک بدن تو خالی (گرسنه) هستم پرم کن، سیرم کن. (با دانش‌ها و عاطفه‌ها و...)
چند نکته دیگر هم هست که بماند برای بعد. (مانند این که این ترکیبی بودن با آن مجوف بودن مرتبط هستند + اگر خدا تغییر نمی‌کند پس تغییرات از کجاست؟ + معنی خشم و خوشنودی خدا چیست؟ + آیا زندگی برای خدا ملال‌آور نیست؟ + ربط حادث و قدیم چگونه است؟)
یا علی.