PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : روانشناسی؛مدیریت زندگی



HOLY
2011/03/23, 12:42
مامان
- بله ؟
- من می خوام به دنیا بیام ...
- باشه .

- مامان
- بله ؟
- من شیر می خوام
- باشه

- مامان
- بله ؟
- من جیش دارم
- خب

- مامان
- بله ؟
- من ازون لباس خلبانیا می خوام
- باشه

- مامان
- بله؟
- من بوس می خوام
- قربونت بشم

- مامان
- جونم ؟
- من شوکولات آناناسی می خوام
- باشه

- مامان
- بله ؟
- من دوست می خوام
- خب

- مامان
- بله ؟
- من یه خط موبایل می خوام با گوشی سونی
- چشم

- مامان
- بله ؟
- من یه مهمونی باحال می خوام
- باشه عزیزم

- مامان
- بله ؟
- من زن می خوام
- باشه عزیز دلم

- مامان
- بله ؟
- من دیگه زن نمی خوام
- اوا ... باشه

- مامان
- .. بله
- من کوفته تبریزی می خوام
- چشم

- مامان
- بله ؟
- من بغل می خوام
- بیا عزیزم

- مامان
- بله ؟
- مامان
- بله
- مامان
- ... جونم ؟
- مامان حالت خوبه
- آره

- مامان ؟
- چی می خوای عزیزم
- تو رو می خوام .. خیلی
- ...

-----------------------

- بابا
- بله ؟
- من می خوام به دنیا بیام
- به من چه بچه .. به مامانت بگو

- بابا
- هان؟
- من شیر می خوام
- لا اله الا الله

- بابا
- چته ؟
- من ازون ماشین کوکی های قرمز می خوام
- آروم بگیر بچه

- بابا
- اههههه
- من پول می خوام
- چی ؟؟؟؟ !!!

- بابا
- هوم ؟
- منو می بری پارک ؟
- من ماشینمو نمی برم تو پارک تو رو ببرم ؟

- بابا
- هان ؟
- من زن می خوام
- ای بچه پررو .. دهنت بو شیر می ده هنوز

- بابا
- درد
- من زن نمی خوام
- به درک

- بابا
- بلا
- تقصیر تو بود که من به دنیا اومدم یا مامان
- تقصیر عمه ات

- بابا
- زهرمار
- من یه اتاق شخصی می خوام
- بشین بچه

- بابا
- مرض
- منو دوس داری
- ها ؟

- بابا
- ...
- بابا
- خررر پفففف
- بابا
- خفه
- بابا
- دیگه چته ؟
- من مامانمو می خوام
- از اول همینو بگو ... جونت در بیاد

:">:">:">

HOLY
2011/03/23, 13:53
هنگام عبور از خیابان

خانم ها:
سمت راست را نگاه می کنند.
سمت چپ را نگاه می کنند .
از خیابان رد می شوند.

آقایان:
سمت راست را نگاه می کنند،ماشین می آید.
فاصله ماشین با خودشان را با چشم اندازه می گیرند، و چون همگی رانندگان قابلی هستند، با سرعت وارد خیابان می شوند!
راننده به شدت ترمز می کند.
-مرتیکه مگه کوری؟...راننده می گوید.(صد در صد خود راننده مرد است که ادب ندارد!)
در حالیکه از روی میله های وسط خیابان می پرد می گوید: کور خودتی! گاری چی!(خب دفعهی بعد هم یه نفر به خودشون اینو میگه!)
بدون این که سمت چپ را نگاه کنند، میدوند آن سو ی خیابان.
هنوز صدای بوق ماشین هایی که به خاطر این آقا ترمز کرده اند به گوش می رسد!

هنگام صرف غذا

خانم ها:
مرتب پشت میز می نشینند.
مقدار کمی غذا می کشند.
به آرامی غذا می خورند.
تنها نوک قاشق را در دهان می گذارند.

آقایان:
تا جایی که بشقاب جا داشته باشد غذا می کشند!
به سرعت غذا را می بلعند، در حالیکه قاشق را تا انتها درون حلقشان فرو می برند!
صدای برخورد قاشق با دندان ها یشان موسیقی گوش نوازی دارد!
بعد از دو سه بار پر کردن بشقاب بالاخره کمی و فقط کمی سیر می شوند.
(لازم به ذکر است ما از صدا های هنجار و ناهنجار هنگام صرف غذا صرف نظر کردیم!)

هنگام رانندگی

خانم ها:
روغن موتور را چک می کنند.
بنزین را چک می کنند.
ترمز دستی را پایین می کشند.
با سرعت مطمئنه حرکت می کنند.
پشت چراغ قرمز ها می ایستند.
به عابر پیاده احترام می گذارند.

آقایان:
وسط راه بنزین تمام می کنند.
وقتی دود از لاستیک هایشان بلند شد، به یاد می آورند که ترمز دستی را نکشیده اند.
چراغ قرمز را اتلاف وقت و عمر می دانند.
عابر پیاده موجودی مزاحم و مختل کننده عبور و مرور می دانند.
و از همه مهمتر، بوق را مهم ترین اختراع بشر پس از برق به حساب میآورند.

در پایان یک روز خسته کننده

خانم ها:
ظرف ها را می شویند. آشپزخانه را تی میکشند. غذا های فردا را درون یخچال میگذارند. چراغ ها را خاموش می کنند. کمی مطالعه می کنند و می خوابند.

آقایان:
بعد از این که شامشان را خورند، چای میخورند.
کمی با چشم های خواب آلوده تلویزیون نگاه می کنند.
بعد از این که دو سه بار کنترل تلویزیون از دستشان افتاد، تلویزیون را خاموش می کنند و به سمت رختخواب می روند.
بدون این که حتی رو تختی را بردارند، می خوابند!

آمن خادمی
2011/03/31, 19:41
برای این که در جنبه های گوناگون زندگی احساس خوشبختی و موفقیت کنید بهتر است به یک قانون ساده اما مهم توجه داشته باشید.


این قانون 10/90 است. به این معنا که در زندگی 10 درصد از اتفاقات بدون دخالت ما رخ میدهند و ما هیچ کنترل و تاثیری بر آنها نداریم اما آنچه مهم است واکنش ما در قبال این اتفاقات است که 90 درصد بقیه زندگی ما را شکل می دهد.



بگذارید یک مثال برایتان بزنم. فرض کنید صبح زود که آماده شده اید تا سر کار بروید به آشپزخانه می روید تا صبحانه بخورید و دخترتان هم در حال خوردن صبحانه برای رفتن به مدرسه است. همسرتان نیز در آشپزخانه حضور دارد. شما لباس تمیز و مرتبی را به تن کرده اید و همین که مشغول می شوید دخترتان فنجان قهوه را روی لباستان می ریزد.



ریختن قهوه روی لباس اتفاق افتاده و 10 درصد قضیه است. حالا واکنش های شما بقیه روزتان را می سازد و 90 درصد بقیه را تشکیل می دهد.



به این معنا که شما عصبانی میشوید، او را دعوا می کنید و او شروع به گریه می کند و نمی تواند بقیه صبحانه اش را بخورد. سپس با عصبانیت به همسرتان می گویید که فنجان قهوه را در جایی نامناسب گذاشته است. پس علاوه بر خودتان 2 نفر را که خیلی دوست دارید ناراحت می کنید.



سپس با عصبانیت به اتاقتان می روید تا لباستان را عوض کنید. دخترتان که گریه کرده و صبحانه نخورده است دیر حاضر می شود و اتوبوس مدرسه را از دست میدهد. شما مجبور می شوید او را با ماشین به مدرسه برسانید با عجله سوار شده و راه میافتید.



وقتی دم در مدرسه می رسید دخترتان با عجله پیاده می شود و از شما خداحافظی هم نمی کند. همسرتان در طول روز از شما دلخور است و وقتی که خودتان چند دقیقه دیرتر به محل کار می رسید و می خواهید کار را شروع کنید متوجه می شوید که کیف دستی حاوی مدارکتان را در منزل جا گذاشته اید. کارهایتان تا آخر روز به خوبی انجام نمی شود. دخترتان بدون خوردن صبحانه و خداحافظی از شما با چشم اشکبار به مدرسه رفته و همسرتان نیز ناراحت شده است زیرا تقصیری نداشته است.



اما اگر شما با آگاهی از این قانون ، اکنش خود را کنترل کنید برای مثال پس از ریختن قهوه به دخترتان بگویید میدانم که نمی خواستی دستت به فنجان بخورد، نگران نباش. امروز با یک لباس دیگر به محل کار می روم. او از شما معذرت خواهی میکند و شما او را می بوسید. بقیه صبحانه اش را میخورد و به موقع به اتوبوس مدرسه می رسد.



شما لباستان را عوض می کنید و از همسرتان می خواهید لباستان را برایتان بشوید و او با لبخند می پذیرد.



سپس به موقع کیفتان را برمی دارید و به محل کار میروید و به کارها می رسید.



در هر 2 مورد اتفاق اولیه یعنی ریختن قهوه روی لباس شما وجود دارد اما 10 درصد از قضیه است. شما با کنترل واکنش خود به اتفاقات 90 درصد بقیه و تمام روز خود را شکل می دهید.



پس بیشتر به واکنشهای خود دقت کنید تا اتفاقات اطراف.

آمن خادمی
2011/04/04, 15:20
زنان اغلب مردانی را برای زندگی مشترک برمی گزینند که به امنیت روانی آنان کمک نمایند و در صورت نیاز بدون دخالت دیگران با مشورت زنان خود برای زندگی تصمیم گیری کنند و همسران خود را به حاشیه نرانند و شخصیت آنان را مستقل و برخوردار از حقوق انسانی محسوب نمایند و این اصل را در عمل نشان دهند.
یکی از بارزترین خواسته های انسانی افراد در سراسر دنیا و در جوامع گوناگون برگزیدن همسر و همراه برای تشکیل یک زندگی مشترک است.

زنان و مردان ساکن کره ی خاکی فارغ از جنسیت، رنگ پوست، بینش و اعتقادات و سطح سواد و نیز طبقه ی خود از تمایل به این حقیقت انسانی مستثنی نیستند.

مرجان کاظمی؛ دانشجوی رشته ی حسابداری در گفتگو با خبرنگار آژانس خبری روز(دی نا)، در خصوص معیارهای انتخاب مردان به عنوان همسر برای زنان گفت: معیارها و خواسته های زنان برای برگزیدن مردان در هنگام تشکیل زندگی مشترک فراخور ویژگی ها و خصوصیات فردی و تربیتی آنان متفاوت است، اما با وجود این تفاوت، آنچه میان همه ی زنان مشترک است، تلاش برای بهره جویی از راه و امکاناتی در جهت برخوداری از زندگی آرام و به دور از تنش، توأم با آسایش خیال و سلامت جسم و روان است.

بهروز کریمی، یکی دیگر از دانشجویان حاضر در گفتگو گفت: بی تردید، عوامل بیرونی و خارجی متعدد و زیادی نیز در شکل گیری باورها و معیارهای انتخاب شریک در طول زندگی مؤثر هستند که نباید آنان را از نظر دور داشت.

عاطفه محمدی، کارشناس روان شناسی بالینی در گفتگو با گروه جامعه آژانس خبری روز(دی نا)، در خصوص موضوع مورد بحث گفت: بررسی معیارها و ایده آل های زنان جوامع و کشورهای مختلف در باره ی شیوه ی همسرگزینی زمانی از استاندارهای مطلوب و نزدیک به واقعیت برخوردار است که سن، میزان شعور، بلوغ فکری و آمادگی زنان برای تشکیل زندگی مشترک در سطح رضایت بخش قرار داشته باشد.

وی در ادامه تصریح کرد: هنگامی که خانواده ها با باورهای سنتی و دور از ملزومات زندگی در دنیای امروز از دختران کم سن و سال خود می خواهند تا با یکی از خواستگاران خود ازدواج نمایند و این در حالی است که دختر آن خانواده نه تنها آمادگی برای انتخاب و شروع زندگی مستقل را دارا نیست، بلکه انگیزه ای برای این امر ندارد و چرایی و چگونگی این کار را آگاهانه بر نمی گزیند.

محمدی خاطرنشان کرد: با وجود نیاز به ابزارها و ملزومات این امر، چنانچه میزان بالایی از زنان را در سطح مطلوب آمادگی لازم از نظر جسمی و روانی برای ازدواج بدانیم، توجه به این موضوع ضروری است که زنان اغلب مردانی را برای زندگی مشترک برمی گزینند که به امنیت روانی آنان کمک شایان توجهی نمایند و در صورت نیاز بی دخالت دیگران با مشورت زنان خود و در هنگام لزوم مشاوره با افرادی بدون غرض مانند مشاوران رابطه و خانواده برای زندگی تصمیم گیری کنند و هرگز همسران خود را در امور مهم زندگی به حاشیه نرانند و شخصیت آنان را مستقل، قابل احترام و برخوردار از حقوق انسانی محسوب نمایند و این اصل را نه تنها به عنوان یک باور بلکه به صورتی عملی و اجرایی نشان دهند.

محمدی گفت: اگرچه برخی از زنان با توجه بیشتر به مسائل مادی و ظاهری زندگی، ملاک و معیار خود را برای انتخاب همسر ثروت، مدارک تحصیلی و طبقه و همچنین وضعیت خانوادگی آنان نام می برند، با این حال این زنان در قیاس با زنانی که مسائل پایدار، اثرگذار و ماندگار شخصیتی و رفتاری مردان برخوردار از سلامت روانی و فکری را معیار خود می دانند بسیار قلیل بوده و در خصوص تغییر نگرش زنان دسته ی اول باید به اطلاع رسانی و شفاف سازی فرجام زندگی زنان با الگوهای مذکور همسر گزینی به اصلاح باورها و عقاید آنان پرداخت تا زنان و مردان و کودکان در کشورهای مختلف در دنیایی بهتر زندگی کنند.

وی افزود: عموم زنان به سلامت روانی خانواده بیش از هرچیز دیگر اهمیت می دهند و از منظر انتخاب صحیح همسر به این هدف نیل خواهند کرد، لذا زنان در اغلب موارد پس از خودشناسی درباره ی انتخاب همسر تصمیم گیری می کنند.

کارشناس روان شناسی بالینی، با جداسازی زنانی که از روی اجبار و یا به دلیل مشکلات مالی و یا معذورات خانوادگی بی بهره از حق انتخاب ازدواج می کنند، از زنانی که آگاهانه و خودخواسته تصمیم به ازدواج می گیرند اظهار کرد: عزم و اراده ی زنان برای تشکیل زندگی مشترک موضوعی بسیار مهم است که نمی توان به آسانی آن را نادیده گرفت.

بیژن زندی، مددکار اجتماعی در خصوص ویژگی های مردان ایده آل زنان گفت: برخورداری از سلامت رفتاری و ثبات شخصیت مردان برای زنان یکی از ملاک ها و معیارهای بسیار مهم است.

وی در ادامه تصریح کرد: زنان، از مردان می خواهند تا پناهگاه و تکیه گاهی امن برای آنان در طول زندگی باشند و این امر فارغ از استقلال اقتصادی زنان در بین اکثر آنان عمومیت دارد، چرا که دیگر در دنیای امروز تأمین مالی خانواده امری تنها مربوط به مردان نیست و زنان به خوبی مردان می توانند از عهده ی مخارج زندگی برآیند.

زندی، مردان ایده آل زنان را مردانی راست گو و صادق برشمرد و افزود: زنان مردان لاف زن و پرمدعا را به عنوان همسرانی مطمئن و قابل اطمینان نمی دانند و نیز مردان بی اراده و دهن بین، دمدمی مزاج و راحت طلب و تن پرور نمی توانند از جذابیت های شخصیتی برای جلب نظر زنان امروز برای ازدواج بهره داشته باشند.

محمدی؛ معیارهای زنان امروز را در بسیاری از موارد جدا از زنان سنتی و متعلق به نسل های گذشته ندانست و اظهار کرد: مردان گوشه گیر و منزوی، رنجور، بدبین، شکاک و وسواسی نمی توانند در طول زندگی مشترک نقش سازنده و مثبتی را ایفا کنند و بالعکس، زنان، همسرانی مثبت اندیش، اجتماعی، خونگرم را ترجیح می دهند که با رفتاری توأم با احترام متقابل فضای خانه و روابط خانوادگی را به محیطی قابل اتکا و فضایی دوستانه تبدیل کنند.

زندی در پایان گفتگو، مردانی که از بروز تنش های شخصیتی و تغییرات دائمی در تصمیم گیری ها به دور باشند را مردانی خوش اقبال تر برای انتخاب زنان برای ازدواج دانست و افزود: موارد فوق الذکر زمانی میسر و ممکن است که مردان و زنان پیش از ازدواج زمان کافی برای برخورداری از شناخت نسبی از یکدیگر را بیابند.

آمن خادمی
2011/04/14, 14:41
در ابتدا یک سری سوال است که از شما پرسیده می شود و شما در آخر می توانید تعبیر پاسخ هایتان را ببینید. در ابتدا یک کاغذ بردارید تا جوابهای خود را روی روی آن بنویسید. آنچه را که به طور طبیعی به ذهنتان می رسد یادداشت کنید. زمان لازم برای آن که خودتان را واقعاً در موقعیتهای گفته شده احساس کنید، در نظر بگیرید. در غیر این صورت این آزمون جنبه علمی اش را از دست خواهد داد.

۱- خود را در یک کشتی تصوّر کنید که در حال غرق شدن است. شما خود را به آب می اندازید و با شناکردن خود را به یک قایق نجات می رسانید و از آن بالا می روید. چند نفر دیگر را در آن قایق نجات همراه خود می بینید؟

۲ - خود را به ساحل می رسانید و بیابان وسیعی را در مقابل خود می بینید. چند وسیله شخصی و مقداری خوراکی بر می دارید و در جستجوی نجات، راه بیابان را در پیش می گیرید. چند جفت کفش برمی دارید؟

۳ - پس از یک راه پیمایی طولانی و سخت، از یک تپه شنی بالا می روید و با خوشحالی شهری را در دوردست می بینید. همچنین متوجه می شوید که در فاصله ای نه چندان دور در سمت راست شما واحه ای وجود دارد. آیا ابتدا به آنجا می روید و برای مدتی کوتاه، یا هر چقدر که می خواهید استراحت می کنید و یا آن که آن را نادیده گرفته به راهتان به سوی شهر ادامه می دهید؟

۴ - پس از ورود به شهر، قصری توجه شما را به خود جلب می کند و تصمیم می گیرید که وارد آن شوید. پس از عبور از دروازه ها، خود را در یک راهروی طولانی می یابید که به اتاق پادشاه منتهی می شود. وارد اتاق می شوید و شاه و ملکه را می بینید که در کنار هم به تخت نشسته اند. شاه و ملکه چه شکلی هستند؟ و چه ویژگیها و خصوصیاتی را برایتان مجسم می کنند؟

۵ - از آن اتاق خارج می شوید و از یک پلکان مارپیچی پایین می روید. تاریک و سایه دار است، با مشعل هایی بر روی دیوار که به طور نوبتی روشن و خاموش می شوند. همین طور که پائین می روید، ناگهان یک زن (اگر شما مرد هستید) و یا یک شوالیه (اگر شما زن هستید) از کنارتان عبور می کند. شما فقط برای یک لحظه صورتش را می بینید و این تصویر، یک نفر که می شناسید را به یادتان می آورد. او چه کسی است؟

۶ - پلّه ها شما را به اتاق پذیرایی می رساند و شما میز بسیار بزرگی با یک گیلاس پایه دار در وسط آن می بینید. به گیلاس نگاه کنید. چقدر آن پر از مایعات است؟



نتیجه تست :

۱ - تعداد دوستان واقعی که دارید.

۲ - تعداد عشقهای واقعی که قبل از ازدواج خواهید داشت.

۳ - اصول اخلاقی شما در کار.

۴ - آنچه تصوّر کرده اید آن چیزی است که به نظر شما یک زوج ایده آل باید آن گونه باشند.

۵ - این همان شخصی است که تا پایان عمر، ذهنتان درگیر اوست.

۶ - میزان پر بودن گیلاس، نشانگر این است که شما در یک رابطه دوستی چقدر از خودتان مایه می گذارید

آمن خادمی
2011/04/29, 00:33
بین ما افرادی وجود دارند که مجردند و ترجیح می دهند هر چه زودتر تشکیل خانواده بدهند، اما در این بین هستند اشخاصی که ترجیح می دهند همچنان مجرد بمانند و یا دیر تر ازدواج کنند.
باید اشاره داشت در بیشتر افرادی که تشکیل خانواده می دهند میل به ازدواج احساس می شود، یعنی زمانی که این احساس در آنها به وجود آمد تشکیل خانواده می دهند…

حال شاید شما بپرسید، این نیاز را چگونه باید در وجود خودمان بشناسیم تا ازدواج کنیم…

آیا اصلاً چنین احساسی در ما به وجود می آید یا نه؟ تست های زیر را پاسخ دهید تا متوجه شوید که در وجودتان چنین میلی دارید یا خیر؟

۱- آیا زمانی که مادر و پدری را به همراه فرزند کوچکشان می بینید، غبطه می خورید؟
الف)بله ب)خیر ج)گاهی اوقات


۲- آیا زمانی که یک زوج جوان را در حال خنده می بینید، افسوس می خورید؟
الف)بله ب)خیر ج)گاهی اوقات

۳-آیا همچون گذشته از اوقات تنهایی تان لذت می برید؟

الف)بله ب)خیر ج)گاهی اوقات

۴- زمانی که در جمع دوستان متاهل هستید،به خود می گویید که ای کاش من هم متاهل بودم؟

الف)بله ب)خیر ج)گاهی اوقات

۵-آیا شده که تا به حال حضور شخصی از جنس مخالف، شما را دگرگون کند؟

الف)بله ب)خیر ج)گاهی اوقات

۶- آیا تا کنون به این موضوع فکر کرده اید که تنهایی دیگر بس است؟

الف)بله ب)خیر ج)گاهی اوقات

۷-آیا تا کنون برایتان پیش آمده که شادی تان را بخواهید به کسی از جنس مخالف، انتقال دهید؟

الف)بله ب)خیر ج)گاهی اوقات

۸- آیا شما موسیقی های آرام گوش می دهید؟

الف)بله ب)خیر ج)گاهی اوقات

۹- آیا شده زمانی که پشت ویترین یک فروشگاه هستید، احساستان به شما بگوید برای کسی هدیه ای بخرید؟

الف)بله ب)خیر ج)گاهی اوقات

۱۰- آیا رنگ زندگی برای شما تغییر کرده است؟ امیدواریم که حضور شخصی زندگی تان را دگرگون کند.

الف)بله ب)خیر ج)گاهی اوقات

۱۱- آیا شده در چند ماه اخیر، لبخند فردی، امید را در دلتان زنده کند و نگاه شما به زندگی تغییر کند؟

الف)بله ب)خیر ج)گاهی اوقات

۱۲- زمانی که پدر مادرتان می گویند، دیگر زمان ازدواج فرا رسیده است، اخم نمی کنید؟

الف)بله ب)خیر ج)گاهی اوقات

۱۳- آیا به تازگی در خیالتان مراسم خواستگاری را مرور می کنید؟

الف)بله ب)خیر ج)گاهی اوقات

۱۴- آیا اخیرا برایتان پیش آمده عاشق کسی شده باشید، اما حجب و حیا اجازه ندهد، آن را با او در میان بگذارید؟

الف)بله ب)خیر ج)گاهی اوقات نتیجه:

اگر از ۱۴ پرسش بالا به ده گزینه پاسخ بلی داده اید، به این معنی است که نیاز به ازدواج در وجودتان احساس شده است.

اگر به ده گزینه پاسخ خیر داده اید، به این معنی است که نیاز به ازدواج هنوز در وجودتان احساس نشده است .

اگر به هفت گزینه پاسخ گاهی اوقات داده اید به این معنی است که هنوز سر در گم هستید و نمی دانید که باید ازدواج کنید یا نه، همچنان مجرد بمانید

آمن خادمی
2011/05/03, 20:25
به گفته ی روانشناسان همه ما به نحوی تحت تاثیر رنگها هستیم و به عبارت دیگر ( خود ) واقعی مان را با این رنگها نشان می دهیم. برای اسم هر فرد رنگ مخصوصی وجود دارد. که می*تواند بر زندگی او تاثیر بگذارد.جالب است نه؟! اینکه شما بدانید برای اسمتان رنگ مخصوصی وجود دارد و می*توانید راز شخصیتی خود را از لا به لای آن دریابید! باید بسیار جالب و هیجان انگیز باشد.پس به موارد زیر به ترتیب ذکر شده کاملا توجه کنید:
رنگهای هماهنگ با ارقام و حروف عبارتند از :

قرمز: 1 ش ج س الف
نارنجی:2 ت ث ک ب
زرد: 3 ی ل ص ض
سبز: *4 و م د ژ
آبی: 5 چ ن ط ظ
نیلی: 6 ح خ ف -
بنفش: 7 ع پ غ -
صورتی: 8 ز ق ه -
طلایی: 9 ر ذ گ -

برای اینکه با چگونگی موضوع آشنا شوید یک مثال می*آوریم بدین شکل که اسم و فامیل خودرا روی برگه کاغذی می*نویسید و بر اساس حروف و اعداد ذکر شده برای هر کدام،به رنگ مربوطه دست پیدا می*کنید.
مثال : لیلا جلالی
ل3 ی3 ل3 الف1 ج1 ل3 الف1 ل3 ی3
سپس اعداد را با هم جمع می*کنیم:
21=3+3+1+3+1+1+3+3+3
باز هم دو عدد را با هم جمع می*کنیم:
3=1+2 عدد 3 مربوط به رنگ زرد است.
حال میتوانید مشخصات خود را بخوانید.

صورتی

دارای قدرت جسمی بالایی هستید بخاطر اراده ی بالایی که دارید میتوانید رویاهایتان را به راحتی به واقعیت تبدیل کنید. با مسئولیت ها به راحتی کنار می*آیید و می*توانید دیگران را در حل مشکلاتشان راهنمایی کنید.از نظر عاطفی فردی قوی و عمیق هستید.صمیمیت بیش از اندازه با دیگران سخت است.

قرمز

بسیار جاه طلب بوده و گاهی برای رسیدن به اهداف خود ممکن است از دیگران هم مایه بگذارید. قرمز رنگ حیات و جسارت است.همیشه تلاش دارید که آشکارا به فعالیت بپردازید و مورد توجه قرار بگیرید.بسیار خونگرم هستید و بسادگی تحریک می*شوید. ممکن است در اوج شادی نیز ناگهان و با کوچکترین بهانه ای اخمهایتان در هم رفته و به لاک خود فرو بروید.باید سعی کنید که از انرژی فوق العاده تان در جهت مثبت استفاده کنید.

زرد

بسیار تیز هوش هستید.شخصیتی بسیار خوش بین و فعال دارید. هرگز در ابراز آنچه می*خواهید بر زبان بیاورید کم نمی آورید.بخاطر زنده دلی ابتکار و مستعد بودنتان در بر قراری ارتباطی خوب با دیگران همیشه دور و برتان پر از دوستان مختلف خواهد بود.با وجودی که روحیه ی بسیار شادی دارید هرگز احساس رضایت نخواهید کرد مگر اینکه شادیهایتان را با دیگران تقسیم کنید.تنها ایرادی که ممکن است داشته باشید قدرت تخیل و تجسم بیش از اندازه تان است که گاهی شمارا در خود غرق می کند!اگر نتوانید انرژی و توانتان را در مسیر درستی هدایت کنید در آخرخواهید دید بیشتر کارهایی که با هدفی مشخص شروع کرده اید ناتمام مانده اند.

طلایی

در هر چیزی فقط حد بالای آن می تواند رضایت خاطر شمارا بر آورده کند. از طرف دیگر رفتار و کلامتان چنان جذابیتی دارد که به ندرت ممکن است کسی با شما آشنا شود ولی شیفته تان نشود. دانش و آگاهی شما نسبت به زندگی غیر قابل توصیف است. به هر چیزی با خوش بینی زیاد نگاه می کنید. می توانید معلم خوبی باشید و تمام تجربیاتتان را به دیگران نیز انتقال دهید.شرایط منفی را می توانید به بهترین موقعیت ها تبدیل کنید.

نیلی

زندگی شما بیشتر به زندگی عارفان شباهت دارد. با عشق و علاقه ای که به پاکی و زیبایی های دنیا دارید می*توانید توان و شادی فوق العاده ای به افراد افسرده ببخشید .علاوه بر روحیه و شخصیت نوع دوست و انسان پروری که دارید ازیک حس ششم بسیار قوی برخوردارید که از این طریق نیز می*توانید براحتی از مشکلات مردم با خبر شوید.

سبز

برای شما خیلی مهم است که برنامه روزانه داشته باشید.نظم و انضباط برایتان اهمیت زیادی دارد.بندرت ممکن است زنگیتان آشفته و بی هدف باشد. دیگران اغلب برای گرفتن راهنماییهای جدی نزد شما می*آیند.برای حل مشکلات دیگران بشدت حرص می*خورید.تکامل شخصیتی برایتان بسیار حائض اهمیت است و برای وسعت بخشیدن به دانش خود هرگز از آموختن دست بر نمی*دارید. ترجیح می*دهید بجای از شاخه ای به شاخه ی دیگر پریدن روی هدف ثابتی به فعالیت بپردازید.

بنفش

عاشق کند و کاو و جستجو در عمق هر پدیده هستید و شاید هم به همین دلیل عشق به علوم ماوراء الطبیعه در شما به حد کافی رشد کرده است.این باعث شده به رشته هایی چون فلسفه روی آورید هیچ اتفاقی را به راحتی قبول نمی*کنید. مگر آنکه خودتان آنرا شخصا تجربه کرده باشید .برای حل مشکلات نیز راه حل را در درون خود می جویید. عاشق تنهایی هستید و هماهنگ شدن با دیگران کمی برایتان مشکل است.

آبی

به احتمال قوی دیگران شما را شخصی بدون تعارف و غیر تشریفاتی می*دانند و شاید هم به همین دلیل برایشان جالب توجه هستید.آزادی برایتان ارزش زیادی دارد و هرگز نمی*توانید در محیطی کار کنید که به شما تحکم شود و یا زیر نظر قرار دارید. اگر این همه دنبال تنوع هستید به این دلیل است که اعتقاد زیادی به حقیقت دارید وبرای همین زندگی با تمام مشکلات و سختی هایش برای شما ارزشی فوق العاده دارد.

نارنجی

شوخ طبعی و بذله گویی بخصوصی را که به ارث برده اید باعث شده محبوب دیگران باشید.دیگران از بودن با شما لذت برده و انرژی مثبت میگیرند.سعی می*کنید همیشه لیوان را از نیمه پر آن ببینید و با بذله گویی خاص خود محیط را برای انجام کاری مثبت فراهم سازید. آماده کمک به دیگران هستید . رنگین کمان زندگی تان را دوست دارید تا زندگی را برای دیگران نیز زیباتر نمایید.

آمن خادمی
2011/05/07, 00:19
وقتی مردی شما را بخواهد، هیچ چیز نمی تواند جلوی او را بگیرد.
اگر شما را نخواهد، هیچ چیز نمی تواند نگهش دارد.
دست از بهانه گیری برای یک مرد و رفتار او بردارید.
هیچوقت خودتان را برای رابطه ای که ارزشش را ندارد تغییر ندهید.
رفتار آرامتر همیشه بهتر است.
قبل از اینکه بفهمید واقعاً چه چیز خوشحالتان می کند، با کسی ارتباط برقرار نکنید.
اگر رابطه تان به این خاطر که مردتان آنطور که لیاقتش را دارید، با شما
رفتار نمی کند، به اتمام رسید، هیچوقت سعی نکنید که با هم دو دوست معمولی
باشید.
یک دوست با دوست خود بدرفتاری نمی کند.
پاگیر نشوید. اگر فکر می کنید که شما را در حالت تعلیق نگه داشته است،
مطمئن باشید که حتماً اینکار را کرده است.
هیچوقت به خاطر اینکه فکر می کنید گذر زمان ممکن است اوضاع را بهتر کند،
در یک رابطه نمانید. ممکن است یکسال بعد به خاطر اینکار از خودتان عصبانی
شوید، چون اوضاع هیچ تغییری نکرده است.
تنها کسی که در رابطه می توانید کنترلش کنید، خودتان هستید.
از مردانی که پیش از ازدواج تقاضای رابطه جنسی میکنند دوری گزینید.
برای رفتاری که با شما دارد، حد و مرز بگذارید.
اگر چیزی ناراحتتان می کند، حتماً با او درمیان بگذارید.
هیچوقت اجازه ندهید، طرفتان همه چیزتان را بداند. ممکن است بعدها بر ضد
شما از آن استفاده کند.
شما نمی توانید رفتار هیچ مردی را تغییر دهید. تغییر از درون ناشی می شود.
هیچوقت نگذارید احساس کند او از شما مهمتر است...حتی اگر تحصیلات یا شغل
بهتری نسبت به شما داشته باشد. او را به یک بت تبدیل نکنید.
او یک مرد است، نه چیزی بیشتر، و نه کمتر.
اجازه ندهید مردی هویت و وجود شما را توصیف کند.
هیچوقت مرد کس دیگری را هم قرض نگیرید.
اگر به کس دیگری خیانت کرد، مطمئن باشید که به شما هم خیانت خواهد کرد.
مردها طوری با شما رفتار می کنند که خودتان اجازه می دهید رفتار کنند.
همه مردها بد نیستند.
نباید فقط شما همیشه انعطاف از خودتان نشان دهید...هر مصالحه ای دو جانبه است.
بین از دست رفتن یک رابطه و شروع یک رابطه جدید، به زمانی برای ترمیم و
التیام نیاز دارید....قبل از شروع کردن یک رابطه تازه، مسائل قبلیتان را
باید به کل فراموش کنید.
هیچوقت نباید دنبال کسی باشید که مکمل شما باشد. یک رابطه از دو فرد کامل
تشکیل می شود. دنبال کسی باشید که مشابهتان باشد نه مکملتان.
شروع رابطه و قرار ملاقات با اشخاص مختلف جهت یافتن بهترین فرد خوب است.
نیازی نیست که با هر کس که دوست می شوید همان فرد موردنظر شما برای
ازدواج باشد.
کاری کنید که بعضی وقت ها دلش برایتان تنگ شود. وقتی مردی همیشه بداند که
کجا هستید و همیشه در دسترسش باشید، کم کم نادیده تان می گیرد.
هیچوقت به مردی که همه آن چیزهایی که از رابطه می خواهید را به شما نمی
دهد، به طور کامل متعهد نشوید.
این مطالب را برای بقیه خانم ها هم مطرح کنید.
بااینکار لبخند به لبان بعضی ها می آورید، بعضی ها را درمورد انتخابشان
به فکر می اندازید و خیلی های دیگر را هم آماده می کنید.
می گویند یک دقیقه طول می کشد که یک فرد خاص را پیدا کنید، یک ساعت طول
می کشد که او را تحسین کنید، یک روز تا دوستش بدارید و یک عمر تا فراموشش
کنید.

آمن خادمی
2011/05/08, 21:52
این موضوع که شما هنگامیکه به حمام میروید کدام ناحیه از بدنتان را
میشوئید دارای علل روان شناسی جالبی میباشد...

هنگامیکه به حمام میروید اولین قسمتی که از بدنتان را میشورید کدام ناحیه
است؟ این موضوع که شما هنگامی که به حمام میروید کدام ناحیه از بدنتان را
میشورید دارای روان شناسی جالبی میباشد.
آیا شما به حمام میروید اول صورت، زیر بغل، موهای سر، قفسه سینه یا شانه هایتان
را میشورید؟ یا سایر اعضای بدنتان را میشورید.

آیا تا کنون به پاسخ این سوال فکر کرده اید آیا به این موضوع دقت کردهاید
؟؟قبل از اینکه این متن را بخوانید اول تصمیم بگیرید و فکر کنید که کدام ناحیه
از اعضای بدنتان را در ابتدا میشورید و بعد این تست را ادامه دهید.

*اگر شما شخصی هستید که هنگام ورود به حمام صورت خود را می شورید:

پول برای شما اهمیت بسیاری دارد اما نسبت به اهمتی که پول در زندگی شما دارد
کوشش کمیبرای به دست آوردن آن انجام میدهید سطح تقاضا و تلاش شما دارای
توازن نمیباشد . در صحبت های خود خیلی پایبند صداقت نیستید و برای اینکه به
مقصود خود برسید گاهی اوقات صداقت خود را فراموش میکنید . افرادی که در اطراف
شما هستند به دلیل رفتارهای متفاوتی که شما انجام میدهید قادر به درک صحیحی از
شما نیستند ولی شما به تفکرات دیگران راجع به خودتان اهمیت زیادی نمیدهید و
معمولا کارهایی را که خودتان دوست دارید و طبق خواسته و میل خودتان باشد انجام
میدهید.

*اگر شما شخصی هسیتد که ابتدا زیر بغل خود را می شورید:

شما شخصی قابل اعتماد و بسیار مسئول هستید و هر کاری که بر عهده شما گذاشته
میشود را به خوبی انحام میدهید . شخصی کاملا مردمیهستید و به همین دلیل و
ویژگی که دارید بسیاری از افراد مطیع شما هستند و ارزش بالایی را برای شما
قائل هستند ، زیرا شما اگر دوستی داشته باشید که در قطب شمال زندگی کند و به
کمک شما احتیاج داشته باشد بلافاصله با شنیدن این خبر به کمک او میروید . اما
توصیه میکنیم اینقدر صادق نباشید زیرا باعث میشود که متحمل ضربات جبران
ناپذیری شوید .

*اگر شما شخصی هستید که ابتدا موهای سر خود را می شورید

این افراد هنرمند، خلاق، هستند و معمولا دارای افکاری مثبت هستند که باعث
میشود دیگران را به خود جذب کنند . این افراد معمولا آنقدر در رویاهایی خود
غوطه ور می شوند که گاهی فراموش می کنند در حال حاضر و در این زمان به سر
میبرند . برای به دست آوردن پیروزیها و موفقیت ها با تلاش مدام و پیوسته پیش
میروید . شما قادر به درک موضوعاتی هستید که دیگران نمیتوانند آن را درک کنند
. موقعیت اجتماعی برای شما بسیار مهم تر از جنبه ی اقتصادی آن میباشد. به
خانواده و دوستانتان اهمیت زیادی میدهید.

*اگر شما شخصی هستید که اول قفسه ی سینه تان را می شورید:

شما شخصی هستید که زیاد اهل حرف و سخن نیستید و ترجیح میدهید در مورد کاری
صحبت نکنید تا این کار به اتمام برسد و بعد در مورد آن صحبت میکنید ، آدمی رک
هستید.آرامش خیال و آسودگی بزرگترین هدف شما در زندگی است . شما شخصی هستید که
نمیتوانید افرادی که به نوعی حواس پرت یا پریشان هستند تحمل کنید . شما همیشه
تمایل به کارهای جدید و نو دارید و از تمام وقایع جدید و متنوع استقبال میکنید
.

*اگر شما شخصی هستید که اول شانه هایتان را میشورید:

این افراد معمولا در همه ی کارهای خود با ناامیدی وارد میشوند به همین دلیل
نمیتوانند پیروز میدان شوند جون از ابتدای امر با نا امیدی وارد میشوند . علی
رغم توانایی های زیادی که دارید تا کنون پیشرفت قابل توجهی نصیب شما نشده است .
دوست دارید وقت خود را در تنهایی بگذرانید و از تفریحات جمعی فراری هستید . پول
برای شما در زندگی تان تاثیری وافر و باور نکردنی دارد در حالی که بر تمام
قعالیت های شما تاثیر مستقی میدارد .

*سایر نقاط بدن:

شما شخصی بسیار متعادل هستید، به راحتی میتوانید درون خود را کنترل کنید و بر
احساسات قلبی تان فائق شوید . شما فردی فعال و پویا نیستید باید این موضوع را
یاد بگیرید که این حس را در خود بیدار سازید تا بتوانید زندگی تان را از هیجان
سرشار کنید . شما شخصی دوست داشتنی هستید و به هر مجلسی که قدم بگذارید دوستان
زیادی را برای خود پیدا می کنید.

آمن خادمی
2011/05/09, 10:29
سناریوهای زیر تلاش میکنند که دیدگاه شما نسبت به عشق را توضیح دهند.
1- پایان دنیا نزدیک است. اگر فقط بتوانيد یک نوع از حیوانات را نجات دهید، کدام را انتخاب میکنید؟
الف) خرگوش
ب) گوسفند
پ) گوزن
ت) اسب

2- به آفریقا رفتهاید. به هنگام بازدید از یکی از قبیلهها، آنها اصرار میکنند که یکی از حیوانات زیر را به عنوان یادگاری با خود ببرید. کدام را انتخاب میکنید؟
الف) میمون
ب) شیر
پ) مار
ت) زرافه

3- فرض کنید خطای بزرگی انجام دادهاید و خداوند برای مجازات شما تصمیم گرفته است که به جای انسان، شما را به صورت یکی از حیوانات زیر در آورد. کدام را انتخاب میکنید؟
الف) سگ
ب) گربه
پ) اسب
ت) مار

4- اگر قدرت داشتید که یک نوع از حیوانات را برای همیشه از روی کره زمین نابود کنید، کدام را انتخاب میکردید؟
الف) شیر
ب) مار
پ) تمساح
ت) کوسه

5- یک روز، با حیوانی برخورد میکنید که میتواند با شما به زبان خودتان صحبت کند. دلتان میخواهد که کدامیک از حیوانات زیر باشد؟
الف) گوسفند
ب) اسب
پ) خرگوش
ت) پرنده

6- در یک جزیره دور افتاده، تنها یک موجود زنده به عنوان همدم و همراه شما وجود دارد. کدامیک را انتخاب میکنید؟
الف) انسان
ب) خوک
پ) گاو
ت) پرنده

7- اگر قدرت داشتید که هر نوع حیوانی را اهلی و دستآموز کنید. کدامیک از حیوانات زیر را به عنوان حیوان خانگی خودتان انتخاب میکردید؟
الف) دایناسور
ب) ببر
پ) خرس قطبی
ت) پلنگ

8- اگر قرار بود برای 5 دقیقه به صورت یکی از حیوانات زیر در میآمدید، کدامیک را انتخاب میکردید؟
الف) شیر
ب) گربه
پ) اسب
ت) کبوتر




__________________________________________________ _________





1- در زندگی واقعی، برای چه نوع آدمهایی جذابیت و کشش دارید.
الف: خرگوش– کسانی که دارای شخصیت دوگانه هستند، به سردی یخ در ظاهر اما به گرمی آتش در باطن
ب: گوسفند– مطیع و گرم
پ: گوزن– زیبا و آداب دان
ت: اسب- کسانی که غیرقابل جلوگیری، بیبند و بار و آزاد هستند.

2- در فرایند ابراز عشق و درخواست ازدواج، کدام رویکرد برای شما خوشایندتر و موثرتر است.
الف: میمون – مبتکر و باذوق که هیچگاه احساس خستگی نکنید.
ب: شیر- سرراست، صاف و پوست کنده به شما بگوید که دوستتان دارد.
پ: مار- دمدمی مزاج، پر نوسان، نفس گرم و عشق سرد
ت: زرّافه- صبور، هرگز شما را رها نکند.

3- دلتان میخواهد معشوقتان چه عقیدهای در باره شما داشته باشد.
الف: سگ- باوفا، صادق، ثابت قدم
ب: گربه- شیک و زیبا
پ: اسب- خوش بین
ت: مار- انعطافپذیر

4- چه اتفاقی باعث میشود که شما رابطهتان را قطع کنید/ از چه خصوصیتی بیش از همه نفرت دارید.
الف: شیر- متکبر و خودخواه، امر و نهی کن
ب: مار- هیجانی و دمدمی مزاج، نمیدانید چگونه او را خوشحال کنید.
پ: تمساح- خونسرد، بیرحم، سنگدل
ت: کوسه- ناامن

5- دوست دارید چه نوع رابطهای با او برقرار سازید.
الف: گوسفند- سنتی، بدون آن که چیزی بگوئید او بفهمد چه میخواهید، ارتباط برقرار کردن از طریق قلبها.
ب: اسب- هر دو بتوانید درباره همه چیز با هم صحبت کنید، هیچ چیز مخفی در میان نباشد.
پ: خرگوش- رابطهای که همیشه خود را گرم و عاشق او حس کنید.
ت: پرنده- رابطهای پایدار و طولانی و بالنده

6- آیا به او خیانت می کنید.
الف: انسان- شما به جامعه و اخلاقیات احترام میگذارید، پس از ازدواج هیچ کار خلافی نمیکنید.
ب: خوک- نمیتوانید در مقابل تمایلاتتان مقاومت کنید، به احتمال زیاد خیانت میکنید.
پ: گاو- خیلی سعی میکنید که چنین کاری نکنید.
ت: پرنده- شما هرگز نمیتوانید استوار و ثابت قدم باشید، شما واقعاً برای ازدواج مناسب نیستید و نمیخواهید تعهدی بپذیرید.

7- درباره ازدواج چه فکر میکنید.
الف: دایناسور- شما خیلی بدبین هستید و فکر میکنید این روزها دیگر ازدواج سعادتمندانه وجود ندارد.
ب: ببر- شما به ازدواج به صورت یک چیز گرانبها فکر میکنید. پس از آن که ازدواج کردید، پیوند زناشویی و همسرتان را بسیار باارزش و گرامی میدارید.
پ: خرس قطبی- شما از ازدواج میترسید، فکر میکنید آزادیتان را از شما خواهد گرفت.
ت: پلنگ- شما همیشه طالب ازدواج بودهاید ولی در واقع، شناخت دقیقی از آن ندارید

8- در این لحظه، به عشق چگونه فکر میکنید.
الف: شیر- شما همیشه تشنه عشقید و میتوانید هر کاری برای آن بکنید اما به راحتی در دام عشق نمیافتید.
ب: گربه- شما خیلی خودمحور و خودخواهید. شما فکر میکنید عشق چیزی است که میتوانید به دست آورید و هرگاه که خواستید آن را دور بیاندازید..
پ: اسب- شما نمیخواهید در قید و بند یک رابطه پایدار قرار بگیرید. به هر چمن که رسیدی گلی بچین و برو
ت: کبوتر- شما به عشق به صورت یک تعهد دو طرفه فکر میکنید.

آمن خادمی
2011/05/11, 00:28
وقتی مردی باعث حسادت همسر خود می شود، در واقع هیچ منظور و هدف خاصّی ندارد. تنها دلیل اصلی آن، عدم احساس امنیت نسبت به رابطه ی خود و همسرش است. در این حالت، مرد به حدّ انفجار می رسد، شاید اگر با عوامل این معضل آشنا شوید، بتوانید کمی آنها را درک کنید!!

احساس عدم امنیت

آنها در روابط خود با همسرشان، از اعماق درون، احساس عدم امنیت می کنند. با این کار می خواهند امنیّت خود را نشان دهند، با خودنمایی، فشار حسّ عدم امنیت آنها کمتر می شود. تصوّر مردها بر این است که هر چقدر همسرشان نسبت به اعمال و رفتار وی، حسودی کنند، نزد وی، جذّابتر و خواستنی تر جلوه می کنند، اگر با این طرز فکر آنها آشنا شوید، کمتر از این اخلاقشان ناراحت می شوید.

در صورتی که از ابتدا نیز یک عدم اطمینان خفته در زندگی آنها باشد و در این بین مرد به زنی دیگر توجّه یا نگاه کند، آن وقت است که این حس خفته در زن نیز بیدار و مشکلات خطرسازی را به دنبال دارد.

در واقع آنها هیچ منظوری ندارند

مردها بدون منظور این کار را می کنند. آنها با زنان دیگر اطراف خود لاس زده و جلب توجّه می کنند. این مرد در نظر دیگران تنها یک مرد چشم چران و هوس ران است.

ریشه ی اصلی این آداب، این است که این مردها از مشکل کمبود توجّه رنج می برند. آنها از درون قصد اذیّت کردن شما را ندارند، شاید اگر بدانند که چه قدر شما را ناراحت می کنند، هیچ وقت این کار را نکنند. در این بین زن به شدّت عصبی شده، اگر زندگی خود را دوست داشته باشد، با روش خاصّ زنان! به مرد خود توجّه بیشتری کرده و روابط زندگی را مستحکم تر می کند، در غیر این صورت، مطمئناً تنها نظاره می کند و منتظر متلاشی شدن رابطه خود می شوند.

قدرت درک این مردها

دانستن علل اصلی ایجاد این حالات در مردها، به شما قوّت قلب می دهد و تا حدّی قادرید آنها را درک کنید، بدانید که این مردها هنوز به استحکام رابطه خود شک داشته و با این حس و احساس خطر و تزلزل در رابطه ی خود، دست به این کارها می زنند،

در آخر توصیه ما را جدّی بگیرید، واقعاً مردها از این کار نیت خاصّی ندارند، این شما هستید که با روشی زنانه و اقتدار خود می توانید اوضاع را دوباره تحت اختیار بگیرید

Karampor
2011/05/15, 09:57
وقتی مردی باعث حسادت همسر خود می شود، در واقع هیچ منظور و هدف خاصّی ندارد. تنها دلیل اصلی آن، عدم احساس امنیت نسبت به رابطه ی خود و همسرش است. در این حالت، مرد به حدّ انفجار می رسد، شاید اگر با عوامل این معضل آشنا شوید، بتوانید کمی آنها را درک کنید!!

احساس عدم امنیت

آنها در روابط خود با همسرشان، از اعماق درون، احساس عدم امنیت می کنند. با این کار می خواهند امنیّت خود را نشان دهند، با خودنمایی، فشار حسّ عدم امنیت آنها کمتر می شود. تصوّر مردها بر این است که هر چقدر همسرشان نسبت به اعمال و رفتار وی، حسودی کنند، نزد وی، جذّابتر و خواستنی تر جلوه می کنند، اگر با این طرز فکر آنها آشنا شوید، کمتر از این اخلاقشان ناراحت می شوید.

در صورتی که از ابتدا نیز یک عدم اطمینان خفته در زندگی آنها باشد و در این بین مرد به زنی دیگر توجّه یا نگاه کند، آن وقت است که این حس خفته در زن نیز بیدار و مشکلات خطرسازی را به دنبال دارد.

در واقع آنها هیچ منظوری ندارند

مردها بدون منظور این کار را می کنند. آنها با زنان دیگر اطراف خود لاس زده و جلب توجّه می کنند. این مرد در نظر دیگران تنها یک مرد چشم چران و هوس ران است.

ریشه ی اصلی این آداب، این است که این مردها از مشکل کمبود توجّه رنج می برند. آنها از درون قصد اذیّت کردن شما را ندارند، شاید اگر بدانند که چه قدر شما را ناراحت می کنند، هیچ وقت این کار را نکنند. در این بین زن به شدّت عصبی شده، اگر زندگی خود را دوست داشته باشد، با روش خاصّ زنان! به مرد خود توجّه بیشتری کرده و روابط زندگی را مستحکم تر می کند، در غیر این صورت، مطمئناً تنها نظاره می کند و منتظر متلاشی شدن رابطه خود می شوند.

قدرت درک این مردها

دانستن علل اصلی ایجاد این حالات در مردها، به شما قوّت قلب می دهد و تا حدّی قادرید آنها را درک کنید، بدانید که این مردها هنوز به استحکام رابطه خود شک داشته و با این حس و احساس خطر و تزلزل در رابطه ی خود، دست به این کارها می زنند،

در آخر توصیه ما را جدّی بگیرید، واقعاً مردها از این کار نیت خاصّی ندارند، این شما هستید که با روشی زنانه و اقتدار خود می توانید اوضاع را دوباره تحت اختیار بگیرید


مطلب خوبی بود

ماهور
2011/05/29, 15:48
درخت روز تولد تو كدام است!!!


1 فروردين تا 10 فروردين - درخت زبان گنجشك (حساسيت)


سرشار از جذابيت، با نشاط و سرزنده است و دوست دارد توجه ديگران را به خود جلب كند. عاشق زندگي، فعاليت و حتي پيچيدگي ها است. مستقل، خوش سليقه، پراحساس، يار و هم صحبتي خوب است. كسي كه تمايل به عفو و گذشت ندارد.




11 فروردين تا 20 فروردين - درخت افرا (استقلال فكري)


فردي معمولي نيست و سرشار از تصور و خلاقيت و ابتكار، خجالتي و تودار، بلندپرواز و مغرور است. متكي به نفس، به دنبال تجارب جديد و گاهي عصبي است اما حافظه و ذهني قوي دارد و به آساني ياد مي گيرد و هميشه مي خواهد اثري خوب روي ديگران داشته باشد.


21 فروردين تا 31 فروردين - درخت گردو (اشتياق و شور)


نجيب و با ديد وسيع نسبت به جهان، خودجوش و بلندپروازي او نامحدود است. فردي غيرقابل انعطاف، شريكي استثنائي اما بدقلق است. هميشه مورد علاقه نيست اما اغلب تمجيد و تحسين مي شود. مدير و باهوش، بسيار پر حرارت اما گاهي اوقات مغرور است.


1 ارديبهشت تا 14 ارديبهشت - درخت سپيدار (ترديد و عدم ثبات)


جذاب به نظرمي آيد. با استعداد است.اما اعتماد به نفس بالايي ندارد. در مواقع لزوم بسيار شجاع است و به مهرباني و جوي خوشايند نياز دارد. بسيار مشكل پسند و غالباً تنها است و طبعي هنرمندانه دارد. هماهنگ كننده خوبي است و به فلسفه علاقمند است. در هر موقعيتي قابل اعتماد است و به طور جدي در امور مشاركت دارد.


14 ارديبهشت تا 24 ارديبهشت - درخت شاه بلوط (درستكاري)


هيكل و اندامي خارق العاده، پرابهت، حس عدالت خواهي بالا، يك طراح و سياستمدار است. به راحتي آزرده خاطر مي شود. بسيار حساس، كوشا، گاهي اوقات برتر از ديگران عمل مي كند و گاهي در ارتباطات خود با سايرين سوء تفاهم برايش بوجود مي آيد. خانواده مدار و از لحاظ فيزيكي روي فرم است.


25 ارديبهشت تا 3 خرداد - درخت ون (بلندپروازي)


فوق العاده جذاب، پرانرژي، خودجوش و پر مسئوليت است.انتقاد را دوست ندارد. جاه طلب، بلند پرواز، باهوش، مستعد و قابل اطمينان است. به پول اهميت مي دهد. خواستار توجه از سوي ديگران است و به پشتوانه و حمايت احساسي نياز دارد.


4 خرداد تا 13 خرداد - درخت ممرز (خوش سليقگي)


زيباست و به اوضاع و احوال و ظاهر خود توجه دارد. خوش سليقه و فداكار است وزندگي را تا جايي كه ممكن باشد راحت مي گيرد. زندگي را به سوي منطق و انضباط سوق مي دهد. به دنبال مهرباني و تقدير از دوستان است. تصميم گيري براي او سخت است و فردي بسيار قابل اعتماد به شمار مي رود.

14خرداد تا 23 خرداد - درخت انجير (حساسيت)

فردي مستقل، درستكار، با وفا كه از ضد و نقيض گويي و بحث متنفر است. زندگي و دوستانش را دوست دارد. از بچه ها و حيوانات لذت ميبرد. اجتماعي و شوخ طبع است و دوست دارد كه بعد از ساعت هاي طولاني كار سخت استراحت كند و از استعداد هنري و هوش بالايي برخوردار است.

24 خرداد تا 4 تير - درخت سيب (عشق)

فردي آرام، گاهي اوقات خجالتي، بسيار جذاب و دلربا با رفتاري مناسب و سنجيده، ماجراجو و بي باك، حساس و ... دوست دارد كه ديگران را دوست داشته باشد و سايرين هم او را دوست داشته باشند. با وفا، حساس و بسيار بخشنده و با استعداد. عاشق بچه ها است.

5 تير تا 15 تير - درخت صنوبر (رمز و راز )

فوق العاده با سليقه است و نمي تواند تنش و فشار عصبي را تحمل كند. زيبايي را دوست دارد. گاهي افسرده مي شود. سرسخت و لجباز است و به همان نسبت كه دوست دارد نزديكان خود را حمايت و مراقبت كند با افراد غريبه هم به همان شكل رفتار ميكند. نسبتاً كم ادعا، سخت كوش، با استعداد، فداكار، دور از خودپسندي و فردي كه دوستان زيادي دارد و بسيار قابل اعتماد است.

16 تير تا 25 تير - درخت نارون (بزرگواري)

قيافه و ظاهري خوب دارد و در پوشيدن لباس خوش سليقه است. تقاضا و خواسته هاي او در حد اعتدال است. كم ادعا است و اشتباهات را فراموش نمي كند. با نشاط و سرزنده است و دوست دارد راهنمايي بشود اما نه اينكه از ديگران اطاعت كند. شريكي درستكار و با وفا و دوست دارد براي سايرين تصميم بگيرد. بزرگوار و نجيب، سخاوتمند و شوخ طبع و فردي كارآمد است.

26 تير تا 4 مرداد - درخت سرو (اعتماد به نفس)

فردي با توان و قدرت فوق العاده، كسي كه مي داند چطور خود را با شرايط مختلف در زندگي وفق بدهد.هدياي غير منتظره را دوست دارد و از سلامتي بدني برخوردار است. خجالتي نيست و اعتماد به نفس دارد. سخنراني برجسته، فردي مصمم و با اراده، كمي عجول و بي طاقت و دوست دارد كه ديگران را تحت تأثير قرار بدهد. با استعداد، سخت كوش و اغلب خوش بين است و قادر است سريع تصميم بگيرد.

5 مرداد تا 13 مرداد - درخت سپيدار (ترديد و عدم ثبات)

جذاب به نظرمي آيد. با استعداد است.اما اعتماد به نفس بالايي ندارد. در مواقع لزوم بسيار شجاع است و به مهرباني و جوي خوشايند نياز دارد. بسيار مشكل پسند و غالباً تنها است و طبعي هنرمندانه دارد. هماهنگ كننده خوبي است و به فلسفه علاقمند است. در هر موقعيتي قابل اعتماد است و به طور جدي در امور مشاركت دارد.

14 مرداد تا 23 مرداد - درخت سدر (وفاداري)

فردي قوي، عضلاني، انعطاف پذير، كسي كه آنچه زندگي به اجبار به او مي دهد مي پذيرد و اما لزوماً آن را دوست ندارد. سعي مي كند ساده و خوش بين باشد.دوست دارد از نظر مالي مستقل عمل كند. مهربان و عاطفي، از تنهائي متنفر، با وفا و گاهي اوقات هم به زودي عصباني مي شود. با احتياط، تحصيل علم و دانش و كمك به ديگران را دوست دارد.

24 مرداد تا 2 شهريور - درخت كاج (صلح و آشتي)

عاشق مصاحبت و شركت در گفتگوهايي است كه به توافق منجر بشود. بايد در زندگي آرامش داشته باشد. عاشق كمك كردن به ديگران است و تخيلي پويا دارد. دوست دارد شعر بسازد و به مد علاقه ندارد. هميشه ملاحظه ديگران را مي كند. با همه خيلي دوستانه رفتار مي كند. احساسات لطيفي دارد و به عاطفه و اطمينان خاطر نياز دارد.

3 شهريور تا 12 شهريور - درخت بيد مجنون (اندوه)

فردي كه دوست دارد از فشارهاي روحي دور باشد. زندگي خانوادگي را دوست دارد و سرشار از اميد و رؤيا است. جذاب، بسيارمهربان، عاشق زيبايي، با استعداد زياد در موسيقي، عاشق سفر به نقاط غيرمعمول، خستگي ناپذير، غيرقابل پيش بيني، درستكار و فردي كه مي تواند تحت تأثير قرار بگيرد اما نه هنگامي كه در تنگنا باشد. حس ششم خوبي دارد و عاشق خنداندن ديگران است.

113 شهريور تا 22 شهريور - درخت ليمو ترش (شك و ترديد)

با هوش و سخت كوش است و آنچه را زندگي به او مي دهد مي پذيرد. البته بعد از آنكه سعي مي كند شرايط بد را به خوب تغيير بدهد. از فشارهاي عصبي نفرت دارد. از مسافرت و تعطيلات كوتاه لذت ميبرد. ممكن است خشن به نظر بيايد اما واقعاً روحي لطيف دارد. هميشه آماده جانفشاني براي افراد خانواده و دوستان است. بسيار بااستعداد است اما براي استفاده و بهره بردن از آنها بايد زمان پيدا كند. خصلت رهبري بالايي دارد و فوق العاده وفادار است.

23 شهريور - درخت زيتون (عقل)

عاشق مهرباني و رأفت، منطقي و متعادل است و از خشونت دوري مي كند. بردبار و شكيبا، با نشاط و سرزنده، آرام و عادل است و قلبي رئوف و مهربان دارد. از هرگونه بخل و حسادت دوري مي كند. عاشق مطالعه است و از معاشرت با افراد آگاه و فرهيخته لذت مي برد.

24 شهريور تا 3 مهر - درخت فندق (خارق العادگي)

جذاب و گيرا، شوخ طبع، بسيار فهميده و فردي كه مي داند چطور روي ديگران تأثير ماندگار داشته باشد. در امور اجتماعي فعال، مردمي و اغلب اوقات دمدمي مزاج، درستكار، كمال گرا و در رعايت عدل و انصاف قاضي خوبي است .

4 مهر تا 13 مهر - درخت زبان گنجشك (حساسيت)

سرشار از جذابيت، با نشاط و سرزنده است و دوست دارد توجه ديگران را به خود جلب كند. عاشق زندگي، فعاليت و حتي پيچيدگي ها است. مستقل، خوش سليقه، پراحساس،يار و هم صحبتي خوب است. كسي كه تمايل به عفو و گذشت ندارد.

14 مهر تا 23 مهر - درخت افرا (استقلال فكري)

فردي معمولي نيست و سرشار از تصور و خلاقيت و ابتكار، خجالتي و تودار، بلندپرواز و مغرور است. متكي به نفس، به دنبال تجارب جديد و گاهي عصبي است اما حافظه و ذهني قوي دارد و به آساني ياد مي گيرد و هميشه ميخواهد اثري خوب روي ديگران داشته باشد.

24 مهر تا 11 آبان - درخت گردو (اشتياق و شور)

نجيب و با ديد وسيع نسبت به جهان، خودجوش و بلندپروازي او نامحدود است. فردي غيرقابل انعطاف، شريكي استثنائي اما بدقلق است. هميشه مورد علاقه ديگران نيست اما اغلب تمجيد و تحسين مي شود. مدير و باهوش، بسيار پر حرارت اما گاهي اوقات مغرور است.

12 آبان تا 21 آبان - درخت شاه بلوط (درستكاري)

هيكل و اندامي خارق العاده، پرابهت، حس عدالت خواهي بالا، يك طراح و سياستمدار است. به راحتي آزرده خاطر مي شود. بسيار حساس، كوشا، گاهي اوقات برتر از ديگران عمل مي كند و گاهي در ارتباطات خود با سايرين سوء تفاهم برايش بوجود مي آيد. خانواده مدار و از لحاظ فيزيكي روي فرم است.

22 آبان تا 1 آذر - درخت ون (بلند پروازي)

فوق العاده جذاب، پرانرژي، خودجوش و پر مسئوليت است.انتقاد را دوست ندارد. جاه طلب، بلند پرواز، باهوش، مستعد و قابل اطمينان است. به پول اهيمت مي دهد. خواستار توجه از سوي ديگران است و به پشتوانه و حمايت احساسي نياز دارد.

2 آذر تا 11 آذر - درخت ممرز (خوش سليقگي)

زيباست و به اوضاع و احوال و ظاهر خود توجه دارد. خوش سليقه و فداكار است وزندگي را تا جايي كه ممكن باشد راحت مي گيرد. زندگي را به سوي منطق و انضباط سوق مي دهد. به دنبال مهرباني و تقدير از دوستان است. تصميم گيري براي او سخت است و فردي بسيار قابل اعتماد به شمار مي رود.

12 آذر تا 21 آذر - درخت انجير (حساسيت)

فردي مستقل، درستكار، با وفا كه از ضد و نقيض گويي و بحث متنفر است. زندگي و دوستانش را دوست دارد. از بچه ها و حيوانات لذت ميبرد. اجتماعي و شوخ طبع است و دوست دارد كه بعد از ساعت هاي طولاني كار سخت استراحت كند و از استعداد هنري و هوش بالايي برخوردار است.

22 آذر تا 1 دي - درخت راش (خلاقيت)

فردي با سليقه،كسي كه به ظاهر خودش اهميت زيادي مي دهد. يك برنامه ريز خوب براي زندگي و كار و مسائل اقتصادي، فردي كه بدون لزوم بي گدار به آب نميزند. منطقي و مونس و ياري بي نظير در زندگي به شمار مي رويد.

2 دي تا 11 دي - درخت صنوبر (رمز و راز)

فوق العاده با سليقه است و نمي تواند تنش و فشار عصبي را تحمل كند. زيبايي را دوست دارد. گاهي افسرده مي شود. سرسخت و لجباز است و به همان نسبت كه دوست دارد نزديكان خود را حمايت و مراقبت كند با افراد غريبه هم به همان شكل رفتار ميكند. نسبتاً كم ادعا، سخت كوش، با استعداد، فداكار، دور از خودپسندي و فردي كه دوستان زيادي دارد و بسيار قابل اعتماد است.

12 دي تا 24 دي - درخت نارون (بزرگواري)

قيافه و ظاهري خوب دارد و در پوشيدن لباس خوش سليقه است. تقاضا و خواسته هاي او در حد اعتدال است. كم ادعا است و اشتباهات را فراموش نمي كند. با نشاط و سرزنده است و دوست دارد راهنمايي بشود اما نه اينكه از ديگران اطاعت كند. شريكي درستكار و با وفا و دوست دارد براي سايرين تصميم بگيرد. بزرگوار و نجيب، سخاوتمند و شوخ طبع و فردي كارآمد است.

25 دي تا 3 بهمن - درخت سرو (اعتماد به نفس)

فردي با توان و قدرت فوق العاده، كسي كه مي داند چطور خود را با شرايط مختلف در زندگي وفق بدهد. هداياي غير منتظره را دوست دارد و از سلامتي بدني برخوردار است. خجالتي نيست و اعتماد به نفس دارد. سخنراني برجسته، فردي مصمم و با اراده، كمي عجول و بي طاقت و دوست دارد كه ديگران را تحت تأثير قرار بدهد. با استعداد، سخت كوش و اغلب خوش بين است و قادر است سريع تصميم بگيرد.

4 بهمن تا 8 بهمن - درخت سپيدار (ترديد و عدم ثبات)

جذاب به نظرمي آيد. با استعداد است.اما اعتماد به نفس بالايي ندارد. در مواقع لزوم بسيار شجاع است و به مهرباني و جوي خوشايند نياز دارد. بسيار مشكل پسند و غالباً تنها است و طبعي هنرمندانه دارد. هماهنگ كننده خوبي است و به فلسفه علاقمند است. در هر موقعيتي قابل اعتماد است و به طور جدي در امور مشاركت دارد.

9 بهمن تا 18 بهمن - درخت سدر (وفاداري)

فردي قوي، عضلاني، انعطاف پذير، كسي كه آنچه زندگي به اجبار به او مي دهد مي پذيرد و اما لزوماً آن را دوست ندارد. سعي مي كند ساده و خوش بين باشد. دوست دارد از نظر مالي مستقل عمل كند. مهربان و عاطفي، از تنهائي متنفر، با وفا و گاهي اوقات هم به زودي عصباني مي شود. با احتياط، تحصيل علم و دانش و كمك به ديگران را دوست دارد.

19 بهمن تا 30 بهمن - درخت كاج (صلح و آشتي)

عاشق مصاحبت و شركت در گفتگوهايي است كه به توافق منجر بشود. بايد در زندگي آرامش داشته باشد. عاشق كمك كردن به ديگران است و تخيلي پويا دارد. دوست دارد شعر بسازد و به مد علاقه ندارد. هميشه ملاحظه ديگران را مي كند. با همه خيلي دوستانه رفتار مي كند. احساسات لطيفي دارد و به عاطفه و اطمينان خاطر نياز دارد.

1 اسفند تا 10 اسفند - درخت بيد مجنون (اندوه)

فردي كه دوست دارد از فشارهاي روحي دور باشد. زندگي خانوادگي را دوست دارد و سرشار از اميد و رؤيا است. جذاب، بسيارمهربان، عاشق زيبايي، با استعداد زياد در موسيقي، عاشق سفر به نقاط غيرمعمول، خستگي ناپذير، غيرقابل پيش بيني، درستكار و فردي كه مي تواند تحت تأثير قرار بگيرد اما نه هنگامي كه در تنگنا باشد. حس ششم خوبي دارد و عاشق خنداندن ديگران است.

11 اسفند تا 21 اسفند - درخت ليمو ترش (شك و ترديد)

با هوش و سخت كوش است و آنچه را كه زندگي به او مي دهد مي پذيرد. البته بعد از آنكه سعي مي كند شرايط بد را به خوب تغيير بدهد. از فشارهاي عصبي نفرت دارد. از مسافرت و تعطيلات كوتاه لذت ميبرد. ممكن است خشن به نظر بيايد اما واقعاً روحي لطيف دارد. هميشه آماده جانفشاني براي افراد خانواده و دوستان است. بسيار بااستعداد است اما براي استفاده و بهره بردن از آنها بايد زمان پيدا كند. خصلت رهبري بالايي دارد و فوق العاده وفادار است.

22 اسفند تا 30 اسفند - درخت فندق (خارق العادگي)

جذاب و گيرا، شوخ طبع، بسيار فهميده و فردي كه مي داند چطور روي ديگران تأثير ماندگار داشته باشد. در امور اجتماعي، فعال، مردمي و اغلب اوقات دمدمي مزاج، درستكار، كمال گرا و در رعايت عدل و انصاف قاضي خوبي است

negar
2011/06/01, 21:15
روانشناسی؛مدیریت زندگی holy

اخی باباها به این خوبیند چطور دلتان میاید حتی به شوخی اینها را در موردشان بنویسید من هنوز بعد از حدود 25 سال که پدرم فوت کرده وقتی دلم خیلی میگیره هیچ زنده ای نمیتونه منو اروم کنه فقط باید برم بهشت زهرا یک دل سیر باهاش حرف بزنم ببینشم خاکشو بوس کنم تا اروم شم

negar
2011/06/01, 22:47
وقتی مردی باعث حسادت همسر خود می شود، در واقع هیچ منظور و هدف خاصّی ندارد. تنها دلیل اصلی آن، عدم احساس امنیت نسبت به رابطه ی خود و همسرش است. در این حالت، مرد به حدّ انفجار می رسد، شاید اگر با عوامل این معضل آشنا شوید، بتوانید کمی آنها را درک کنید!!

احساس عدم امنیت

آنها در روابط خود با همسرشان، از اعماق درون، احساس عدم امنیت می کنند. با این کار می خواهند امنیّت خود را نشان دهند، با خودنمایی، فشار حسّ عدم امنیت آنها کمتر می شود. تصوّر مردها بر این است که هر چقدر همسرشان نسبت به اعمال و رفتار وی، حسودی کنند، نزد وی، جذّابتر و خواستنی تر جلوه می کنند، اگر با این طرز فکر آنها آشنا شوید، کمتر از این اخلاقشان ناراحت می شوید.

در صورتی که از ابتدا نیز یک عدم اطمینان خفته در زندگی آنها باشد و در این بین مرد به زنی دیگر توجّه یا نگاه کند، آن وقت است که این حس خفته در زن نیز بیدار و مشکلات خطرسازی را به دنبال دارد.

در واقع آنها هیچ منظوری ندارند

مردها بدون منظور این کار را می کنند. آنها با زنان دیگر اطراف خود لاس زده و جلب توجّه می کنند. این مرد در نظر دیگران تنها یک مرد چشم چران و هوس ران است.

ریشه ی اصلی این آداب، این است که این مردها از مشکل کمبود توجّه رنج می برند. آنها از درون قصد اذیّت کردن شما را ندارند، شاید اگر بدانند که چه قدر شما را ناراحت می کنند، هیچ وقت این کار را نکنند. در این بین زن به شدّت عصبی شده، اگر زندگی خود را دوست داشته باشد، با روش خاصّ زنان! به مرد خود توجّه بیشتری کرده و روابط زندگی را مستحکم تر می کند، در غیر این صورت، مطمئناً تنها نظاره می کند و منتظر متلاشی شدن رابطه خود می شوند.

قدرت درک این مردها

دانستن علل اصلی ایجاد این حالات در مردها، به شما قوّت قلب می دهد و تا حدّی قادرید آنها را درک کنید، بدانید که این مردها هنوز به استحکام رابطه خود شک داشته و با این حس و احساس خطر و تزلزل در رابطه ی خود، دست به این کارها می زنند،
مل در مردان به عواردها از این کار نیت خاصّی ندارند، این شما هستید که با روشی زنانه و اقتدار خود می توانید اوضاع را دوباره تحت اختیار بگیرید

مرسی امن جان
روانشناسان اجتماعی طی تحقیقاتی این امر را مربوط به عوامل زیست شناختی میدانند که در فرهنگهای گوناگون کما بیش به یک شکل دیده میشود

آمن خادمی
2011/06/28, 00:10
پنج دلیل جذاب بودن!

جامعه > سلامت - هفته نامه سلامت نوشت:

معمولا مردان و زنان تلاش می کنند هرچه بیشتر فردی جذاب باشند و در این راه کارهای زیادی هم انجام می شود از آرایش مو گرفته تا جراحی زیبایی . اما روانشناسان معتقدند پنج عامل زیر در ایجاد جذابیت از بقیه مهم ترند

1.ژن chm: مطالعههای اخیر لکوس و دکونیگ سوئیسی نشان داده ما از نظر ژنتیکی قادر به تشخیص بو هستیم. وقتی فردی به شما میگوید بوی خوبی میدهید در واقع بدنش در حال تجزیه و تحلیل ژنهای chm شماست. این گروه از ژنها، مسوول تدارک سیستم ایمنی هم هستند و وقتی قرار است عضوی اهدا شود، پزشکان توجه میکنند که ژنهای chm گیرنده و دهنده یکی باشد تا عضو پیوندی پسزده نشود.

معمولا اعضای یک خانواده ژنهای chm مشابهی دارند اما در خارج از خانواده موارد مشابه به سختی پیدا میشود. نکته بسیار جالب اینکه افرادی که ژنهای chm آنها کاملا متضاد است جذب هم میشوند. برای اثبات این قضیه لکوس و دکونیگ تیشرتهای چند مرد را به چند زن دادند تا بو کنند و لباسی را که به نظرشان بوی جذابتری دارد انتخاب کنند. نتایج بررسیها نشان داد زنان لباسهایی را انتخاب میکنند که متعلق به مردانی است که ژن chm آنها هیچ شباهتی به ژنهای chm آنها ندارد.

2.تناسب: مرد و زن حین انتخاب همدیگر به تناسبهای بدنی یکدیگر توجه میکنند. اکثر ما انسانها تناسب بدنی کاملی نداریم. یک نفر چشمان درشتی دارد، دیگری انگشتان بلند و دیگری پاهای کشیده اما این عدم تناسب گاهی به چشم جنس مخالف زیبا به نظر میرسد. رندی تورنهیل، روانپزشک آمریکایی به این نتیجه رسیده که زنان هر چند به مردان غیرمتناسب علاقه داشته باشند به ویژه در دوره تخمکگذاری مردانی را جذاب میدانند که بدنی کاملا متناسب دارند. دلیل آن هم تمایلی ناخودآگاه به داشتن فرزندانی متناسب است.

3.هورمونها: تستوسترون هورمونی مردانه است که باعث بهوجود آمدن خوی خشن ماست. براساس تحقیقات هر چه میزان این هورمون بالاتر میرود میزان خوشبختی در میان زوجین کاهش مییابد.
آمار نشان میدهد میزان خیانت، خشونتهای خانگی و طلاق در میان زوجینی که هورمون تستوسترون در جنس مرد بالاتر است، بیشتر دیده میشود. به همین دلیل زنان ناخودآگاه بیشتر به مردانی جذب میشوند که صورتی نسبتا زنانه دارند.

4 شباهت: شباهت، دلیل دیگر جذب شدن برخی زوجین به هم است. بیشتر مردان به سمت زنانی جذب میشوند که نشان یا ردپایی از مادرشان داشته باشند. مدل مو، رنگ چشم، نوع حرفزدن، شکلی از رفتار... هر چیزی که در ذهن یک مرد تداعیگر مادرش باشد، ممکن است باعث جذب او به یک زن شود.

5.مهربانی: جذاب بودن، تنها به دلیل داشتن یک ویژگی فیزیکی نیست. خلاق بودن، مهربان و باهوشبودن از جمله ویژگیهایی است که باعث جذب افراد به هم میشود. دیوید باس، روانشناس آمریکایی 10 سال پیش تحقیقی انجام داد و در آن از 10 هزار زن و مرد با 37 فرهنگ مختلف درخواست کرد معیارهای انتخاب همسر خود را بیان کنند.

تمامی این افراد درصدر فهرست خود مهربانی و بعد از آن ذکاوت را قرار داده بودند. به نظر میرسد برای بزرگ کردن فرزندان و زندگی کردن در این دنیای ستمکار، زیبایی روح مهمتر از زیبایی جسم است.

آمن خادمی
2011/07/01, 22:19
این هفته می خواستم تاپیک"همراه با همدم"را انتخاب کنم که به پیشنهاد ناهید عزیزم انتقال این تاپیک رو به هفته بعد واگذار می کنیم..........تاپیک انتخاب این هفته روانشناسی هست...........:);;);)

آمن خادمی
2011/07/01, 22:34
مشکی رنگ افسردگیه !


جامعه > سلامت - هفته نامه سلامت نوشت:

می‎گویی چرا در مراسم عروسی لباس مشکی می‎پوشی؟ می‎گوید: «لباس شب باید مشکی باشد؛ شیک و سنگین.» می‎گویی چرا همیشه رنگ مانتوات مشکی است؛ می‎گوید: «آخر بهتر با رنگ‎های دیگر هماهنگ می‎شود.»

دکتر فربد فدائی، روانپزشک و مدیر گروه روانپزشکی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی در مورد تاثیر استفاده از پوشش رنگ تیره بر سلامت روان می‎گوید: «تاکنون هیچ بررسیای در مورد اثر منفی روانی پوشیدن لباس تیره بر افراد، انجام نشده است. از نظر منطقی هم پوشیدن لباس تیره نمیتواند تاثیر مثبت یا منفی بر سلامت روان داشته باشد. مشاهده شده است که افراد افسرده، رنگهای تیره را ترجیح میدهند. اگر فردی از نظر وضعیت عاطفی در شرایط مطلوبی به سر برد و شاد باشد، رنگهای روشن را برای پوشش خود ترجیح میدهد.

پژوهشهایی در مورد تاثیر رنگ روی انسانها انجام شده که حکایت از تاثیر رنگهای گوناگون بر وضعیت روانی افراد به صورت کوتاهمدت و وضعیت فیزیولوژیک انسان دارد که برخی از آنها، جنبه زیستشناختی دارد و برخی دیگر ناشی از تاثیر رنگهای گوناگون به عنوان نماد است. به طور مثال رنگهای سرد مانند آبی روشن محیط را سردتر نشان میدهد. رنگهای گرم مانند نارنجی محیط را گرمتر به نظر میآورد. رنگ زرد روشن باعث سرزندگی و رنگهای آبی و سبز موجب آرامش و رنگ سرخ باعث برانگیختگی میشود. رنگ سفید حاکی از پاکی و معصومیت و رنگ صورتی نماینده هیجانات تعدیل شده است. در عین حال استفاده از رنگ خاصی نمیتواند سبب بروز بیماری از جمله بیماریهای روانی شود.»

او دلیل انتخاب رنگ از سوی فرد را به جز علاقه‎مندی به کاربرد وسیله مورد نظر نیز وابسته می‎داند و توضیح می‎دهد: «انتخاب رنگ از سوی افراد جنبه نمادین دارد. همچنین باید به این نکته توجه کرد که کاربرد وسیله موردنظر در گزینش رنگ، نقش دارد. بهتر است در این مورد، خواست و سلیقه فرد موردتوجه قرار گیرد و از هرگونه افراط و تفریط یا اعمال سلیقه شخصی برای دیگران پرهیز شود.»

کودکان و رنگ ها

دکتر فدائی در مورد انتخاب رنگ لباس برای کودکان می‎گوید: «به طور سنتی برای پوشش کودکان، رنگهای روشن و زنده بیشتر به کار میرود و آنها به طور طبیعی اینگونه رنگها را میپسندند. در این مورد بهتر است از سلیقه کودکان پیروی شود و رنگ خاصی به آنها تحمیل نشود.»

بیماران و رنگ ها

‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎او در مورد تاثیر رنگ پوشش بیماران اشاره می‎کند: «معمولا برای پوشش بیماران از رنگ سفید یا رنگهای روشن استفاده میشود اما علت عمده این امر آن است که آلودگی و ناپاکی پوشش، سریعتر تشخیص داده و تعویض شود. به هر حال هر رنگی که یادآور طبیعت و زندگی باشد برای پوشش بیماران بستری مناسبتر است زیرا یادآور شور زندگی در آنهاست.»

دکتر فدائی با اشاره به بررسیای که چند سال قبل در مورد ترجیح رنگها از سوی نمونهای از زنان و مردان سالم و بیماران مبتلا به بیماریهای عمده روانی به عمل آورده است، بیان می‎کند: «مشخص شد که رنگهای سبز، آبی و صورتی سه رنگ اول در گزینش مردان و زنان سالم ایرانی است. در مقابل این افراد، رنگهای قهوهای، خاکستری و مشکی را نمیپسندیدند. در بیماران دچار بیماری شدید و روانی، رنگ سرخ، جایگزین رنگ صورتی بود. همچنین این افراد رنگ زرد را نمیپسندیدند. در پژوهش دیگری که صرفا روی بیماران دچار افسردگی شدید (نابسامانی افسردگی عمده) انجام دادم، معلوم شد که رنگهای تیره و به ویژه مشکی اولین انتخاب آنهاست.»

مردمان طبیعت، مردمان شادتر

دکتر سیدحسن حسینی، جامعه‎شناس و استاد دانشگاه تهران نیز در مورد جامعه‎شناسی انتخاب رنگ تیره به عنوان پوشش در برخی جوامع می‎گوید: «یکی از دلایل انتخاب رنگ لباس به آب‎وهوا و طبیعت محیط زندگی فرد باز می‎گردد. مثلا در استان‎هایی مانند گیلان، مازندران و مناطق کوهستانی مردم تمایلی به استفاده از رنگ‎های تیره ندارند و لباس‎های خود را از رنگ‎های شاد و روشن تهیه می‎کنند.

در سفر به این مناطق می‎توان شاهد لباس‎های رنگارنگ و گل‎گلی اقوام بختیاری، کرد، ترکمن، مازنی و گیلکی بود چرا که این افراد در طبیعت رنگارنگی زندگی می‎کنند بنابراین رنگ‎های طبیعت اطراف خود را به عنوان رنگ پوشششان انتخاب می‎کنند؛ انعکاس آبی دریا، سبز جنگل، زرد، نارنجی، سرخابی، قرمز، بنفش گل‎های دشت‎ها را می‎توان در لباس ساکنان این مناطق یافت. به طور کلی مردم روستایی که زندگیشان با طبیعت عجین است از رنگ‎های شادتری برای پوشش خود استفاده می‎کنند اما در مناطق شهری، استفاده از رنگ‎های تیره عمومیت بیشتری یافته است. در روستاها حتی زنان از چادرهای رنگی و گل‎گلی استفاده ‎می‎کنند در حالی که تمامی زنان چادری شهری برای پوشش خود از چادر مشکی استفاده میکنند.»

آمن خادمی
2011/07/03, 10:57
هورمون های که شما را عاشق و فارغ می کند !

هفته نامه سلامت نوشت:

سالهاست که علم در حال کاوش منشأ عصبی- زیستی احساسات ماست. داستان پریان پر است از عشق در اولین نگاه، ازدواج، بچه دار شدن، خوشبخت زندگی کردن و مرگ. باوجود مشغله های دنیای امروز، داشتن چنین زندگیای، آرزوی هر زوجی است...

همه مرد و زنهایی که با هم ازدواج میکنند، دوست دارند زندگیشان دوام داشته باشد. دانش امروز نشان میدهد احتمالا نوع عمل هورمونهای ما در داشتن یک زندگی سعادتمند دخیل هستند.

در اولین برخورد، بدن شما و فرد مقابلتان اطلاعات متفاوتی را رد و بدل میکنند. تبادل اطلاعات با فرومونها، نوعی ترکیبات حیاتی که از غدد لنفاوی زیر بغل، اطراف اندامهای جنسی ترشح میشوند، انجام میگیرد. فرومونهای آزاد شده از بدن فرد این اطلاعات را به طرف مقابل در غدهای واقع در زیربینی انتقال میدهند. به دلیل همین ترکیب های حیاتی است که هر فردی بوی مخصوص به خود را دارد و طرف مقابل قادر به تشخیص این بوست. زنان بهتر از مردان میتوانند از روی بوی بدن افراد به اطلاعات آنها دست پیدا کنند و مثلا میزان جاذبه جنسی یا خیانتکار بودن یا نبودن مردان را تشخیص دهند.

بعد از طی مرحله نخست، در صورتی که نگاه، خنده یا ژستی از فرد مقابل باعث جذب زن یا مرد شود، شخص احساس میکند عاشق طرف مقابل است. دلیل آن هم افزایش آدرنالین در بدن است که فعالیت مغزی را افزایش میدهد و باعث میشود فرد احساس خوبی داشته باشد. وقتی فردی حس میکند عاشق طرف مقابل شده، حالت سرخوشی به او دست میدهد و این حالت نتیجه فعالیت فنیل اتیل آمین یا نوعی آمفتامین مغزی طبیعی است که در شکلات هم وجود دارد و انرژی و اشتیاق فرد را افزایش میدهد. البته اثر فنیل اتیل آمین دوام چندانی ندارد و برای اینکه این حالت در فرد بماند به فعالیتهایی نیاز است تا دوباره سبب ترشح آن شوند.

طبیعت برای آنکه شما را همچنان مجذوب همسرتان نگه دارد، ماده دیگری در گنجه دارد. دوپامین، حامل عصبی، مسبب حس خوشبختی و آرامش است. اکسی توسین هم هورمونی است که «بانوی عشق» لقب گرفته است. صدای فرد مورد علاقه، خاطرات شیرین، حتی یک نگاه مهربان باعث ترشح این هورمون در بدن میشود. اکسی توسین بهمقدار بسیار زیادی در اولین رابطه عاشقانه در بدن ترشح میشود و البته این هورمون عامل انقباضهای دوره زایمان است.

وقتی دو نفر به هم وابسته میشوند و اعتماد کامل بینشان شکل میگیرد، ترشح این هورمون در بدن آغاز میشود و در حقیقت میتوان گفت این هورمون جزو معدود هورمونهایی است که ترشح آنها نه تنها دلایل فیزیولوژیک، بلکه احساسی دارد. اکسی توسین باعث وابسته شدن و عشق دو فرد به هم میشود و افراد را به داشتن رابطه زناشویی مکرر، یک زندگی بادوام، داشتن فرزندان و...ترغیب میکند. شاید این سوال در ذهنتان پیش بیاید که با وجود ترشح این هورمون، چطور همسران عشق را فراموش میکنند و جدا میشوند؟

در جواب باید گفت برای ترشح مداوم این هورمون لازم است که زوجین دینامیک و فعال باقی بمانند. به مرور زمان میزان دوپامین ترشحی بدن کاهش مییابد و از میزان اشتیاق کاسته میشود. برای افزایش آن لازم است زن و مرد خلاق باشند و مدام در مورد خاطرات یا آرزوهایشان صحبت کنند. هر جرقهای میتواند سبب ترشح اکسی توسین شود. اگر جرقهای نباشد، طبیعی است که به مرور آتش خاموش میشود.

برای تداوم زندگی، ایجاد خلاقیت و تازگی بر عهده جنس مونث است در غیر این صورت عشق به راحتی از بین میرود و کاری از دست هورمونها برنمیآید.

بابک پناهی
2011/07/03, 11:06
مامان
- بله ؟
- من می خوام به دنیا بیام ...
- باشه .


- مامان
- بله ؟
- من ازون لباس خلبانیا می خوام
- باشه



:">:">:">



captan nemo ;):D

آمن خادمی
2011/07/04, 15:01
عصبانيت و راههاي مقابله با آن

احساساتي كه آدمي تجربه مي كند مثل شادي ، خشم و... رفتار را فعال و هدايت مي كنند. هيجان را هم عوامل دروني وهم عوامل بيروني مي توانند تحريك و راه اندازي كنند. هيجان نه تنها مضّر نيست ، بلكه لازمه زندگي است . زيرا نمي توانيم هيجان ها را از زندگي دور كنيم . تنها كاري كه مي توانيم انجام دهيم اين است كه يا از وقوع آنها بكاهيم ، يا ياد بگيريم كه چگونه با آنها سازگاري (مثل غم ) يا مقابله (مثل خشم ) داشته باشيم . همه ي ما عصبانيت را احساس كرده ايم و مي دانيم كه چيست. عصبانيت عموما" رفتار كاملا" طبيعي انسان هاست. اما زماني كه عصبانيت خارج از كنترل و ويرانگري باشد ، مي تواند مشكلاتي دركار ، ارتباطات اجتماعي و حتي در كل كيفيت زندگي به وجود آورد . ممكن است كار به جايي برسد كه شما احساس كنيد اسيرهيجان قدرتمندي هستيد كه نمي توانيد از آن اجتناب كنيد. هيجان عصبانيت مي تواند يك احساس آزار دهنده باشد يا يك عمل وحشيانه . هدف ما در اين بحث اين است كه به افراد كمك كنيم تا بتوانند عصبانيت را درك و آن را كنترل كنند.

ماهيت عصبانيت

عصبانيت يك حالت هيجاني است كه از لحاظ شدت مي تواند خفيف ، شديد يا ويرانگر باشد . همانند ديگر هيجانات . عصبانيت موجب تغييرات متعدد زيستي و فيزيولوژيكي مي شود ؛ مثل افزايش فشار خون ، ضربان قلب ، تنفس و همچنين افزايش ميزان توليد انرژي از آدرنالين و نورآدرنالين . برانگيختگي شديد فيزيولوژيكي مشخصه آن دسته از حالات هيجاني است كه جاندار را براي عمل – فراريا جنگ – آماده مي كنند.

عصبانيت مي تواند ناشي از عوامل دروني يا بيروني باشد. شما مي توانيد از دست فرد مشخصي ، مثل يك همكار يا ازيك حا دثه ( ترافيك يا پرواز لغو شده ) عصباني شويد. عصبانيت شما مي تواند ناشي از نگراني يا تفكر شما درمورد مسائل شخصي باشد مثل قد و قيافه خود و يا يادآوري حوادث و خاطرات تلخ وآسيب زا .

تجلي عصبانيت

روش طبيعي وغريزي بيان عصبانيت رفتار پرخاشگرانه است . عصبانيت يك پاسخ طبيعي انطباقي در برابر تهديد هاست و غالباً عصبانيت احساسات و رفتار ما را بر مي انگيزد تا از خود درمقابل مهاجم دفاع كنيم يا با او بجنگيم.

بنابراين ميزان معيني از عصبانيت براي ادامه حيات لازم است . ازسوي ديگر ، ما نمي توانيم به هر فرد يا شيئي كه ما را عصباني و ناراحت كرده است حمله كنيم ؛ زيرا قوانين ، هنجارها ي اجتماعي وعقل سليم تا حدود زيادي از شدت عصبانيت ما مي دهد . نشان دادن دندان ها و فشار دادن آنها به هم ، علامت بين المللي خشم وعصبانيت است، گر چه علائم ديگري نيز با عصبانيت همراه است ؛ مثل چهره ي برافروخته ، ابروان پايين افتاده و درهم كشيده و گشاد شدن سوراخ هاي بيني . البته فرهنگ نيز در اين مورد مؤثر است.

سه راه اصلي بيان احساس عصبانيت عبارت است از : ابراز كردن ، باز داري و سكوت، جرئت ابراز عصبانيت البته نه به روش هاي پرخاشگرانه . براي انجام اين كار بايد ياد گرفت كه چگونه نيازهاي خود را بيان كرد وچگونه نيازهاي خود را بدون آسيب رساندن به ديگران ارضا نمود. با جرئت بودن به معني پر زور بودن يا دعوا كردن نيست ، بلكه به معني به خود و ديگران احترام گذاشتن است .

پرخاشگري مي تواند سركوب شود و آن گاه تغيير جهت دهد ، يا در قالب جديدي خود را آشكار سازد. سركوب زماني اتفاق مي افتد كه فرد عصبانيتش را مخفي كند، ازفكر كردن به آن بپرهيزد و به موارد مثبت فكر كند. هدف از بازداري و سركوبي آن است كه رفتار سودمندتري داشته باشيم. خطر سركوبي عصبانيت اين است كه اگر بالاخره خود را آشكار نسازد مي تواند تأثيرات دروني بر شما داشته باشد. عصبانيتي كه متوجه درون است ممكن است موجب بالا رفتن فشار خون ، افسردگي و حتي سكته شود. عصبانيت هاي تخليه نشده همچنين موجب مشكلات ديگري مي شوند ؛ مثل خود خوري ، عيب جويي دائمي و رفتار پرخاشگري انفعالي .

افرادي كه دائماً دست رد به سينه ديگران مي زنند، از هر چيزي خرده مي گيرند وعيب جويي مي كنند ، ياد نگرفته اند كه چگونه عصبانيت خود را به روش مثبت بيان كنند. جاي تعجب نيست كه آنان نتوانند با ديگران روابط اجتماعي سالم داشته باشند. روش سوم اين است كه شما خود را از درون آرام كنيد . ازاين طريق نه تنها مي توانيد رفتار هاي بيروني خود را كنترل كنيد بلكه مي توانيد پاسخ هاي دروني خود را نيز مهار نماييد . مثلاً كم كم ضربان قلبتان را پايين بياوريد، خودتان را آرام واحساسات خود را مهاركنيد . به عقيده برخي روان شناسان - مثل اسپيل برگر - موقعي كه هيچ يك از سه تكنيك فوق مؤثر واقع نشوند، دراين صورت به اشياء يا افراد آسيب وارد مي شود .

غلبه برعصبانيت

هدف كنترل عصبانيت ، كاهش احساس هاي هيجاني و كاهش برانگيختگي فيزيولوژيكي است كه عصبانيت علت آنها مي باشد . هيچ كس نمي تواند از عصبانيت خلاص شود يا از آن اجتناب كند، زيرا هميشه پديده ها يا افرادي هستند كه ما را خشمگين سازند و تغيير يا كنترل آنها از توان ما خارج است . ما تنها مي توانيم ياد بگيريم كه چگونه رفتارهاي خود را كنترل و عصبانيتمان را كاهش دهيم و آن را به طريقه مناسب نشان دهيم.

چرا بعضي از مردم عصباني ترند؟

طبق نظر دكتر دفن باچر ، بعضي از مردم واقعاً نسبت به ديگران بي پرواترند . آنها نسبت به عامه مردم زودتر عصباني مي شوند و عصبانيتشان هم شديد تر است. همچنين افرادي وجود دارند كه عصبانيت خود را به روش هاي غيرعادي كه موجب جلب توجه ديگران شود نشان نمي دهند، اما بسيار تحريك پذيرو كج خلق اند. افرادي كه به آساني عصباني مي شوند ممكن است دشنام دهند ، اشياء را پرت كنند ، قهر كنند و انزواي اجتماعي را انتخاب نمايند يا اين كه دچار بيماري جسمي شوند.

افرادي كه معمولاً زود عصباني مي شوند سطح تحمل ناكامي درآنان پايين است، يعني دوست ندارند كه هيچ موضوعي آنها را ناراحت يا آزرده خاطر سازد. آنها آن قدر عصباني اند كه هنگام راه رفتن تعادل ندارند وآن قدر آتشين مزاج اند كه اگر موقعيت بر وفق مرادشان نباشد به خاطر كوچك ترين اشتباهي ، ديگران را شديداً تنبيه مي كنند. يكي از علل عصبانيت ، عوامل ارثي و مسائل فيزيولوژيكي است . گرچه شواهد علمي كافي براي اثبات اين موضوع وجود ندارد، ولي مردها عصباني ترند. بعضي از بررسي ها نشان داده اند كه بعضي از كودكان از هنگام تولد تحريك پذير، زود رنج و كج خلق اند و اين علائم از اولين روزهاي بعد از تولد قابل مشاهده است . علل ديگر ممكن است اجتماعي – فرهنگي باشند. عصبانيت غالباً به عنوان يك رفتار منفي تلقي مي شود، زيرا ياد گرفته ايم كه اضطراب ، افسردگي ، ترس وديگر هيجاناتمان را بيان كنيم ، اما عصبانيت را مخفي كنيم . در حقيقت ما يا د نگرفته ايم كه چگونه آن را كنترل كنيم يا آن را در مسير مناسبي هدايت نماييم.

بعضي ازپژوهش ها زمينه خانوادگي را دراين مورد مؤثر مي دانند. براي نمونه ، افرادي كه به آساني عصباني مي شوند متعلق به خانواده هاي آشفته ، از هم گسيخته و خانواده هاي فاقد مهارت هاي ارتباطي و هيجاني اند، كه معمولاً بايد به عوامل بالا ، فقر اقتصادي و فقر فرهنگي را نيز افزود.

آيا خوب است اجازه دهيم تا افراد ، طغيانگر شوند؟

اين موضوع خطرناك است . بعضي از مردم اين نظريه را به عنوان عاملي براي آسيب رساندن به ديگران مي دانند . زيرا مجاز شمردن حمله هنگام عصبانيت باعث گستر ش عصبانيت و پرخاشگري مي شود و هيچ كمكي به بهبود وضعيت نسبت به شخصي كه از دست او عصباني هستيم نمي كند. بهتر است ابتدا عواملي را كه باعث شروع عصبانيت شده اند، پيدا كنيد و سپس راهبردهاي كاهش عصبانيت را توسعه دهيد.

راهبردهاي غلبه برعصبانيت

1- آرميدگي

روش هاي ساده آرميدگي مثل تنفس عميق وآرام سازي ذهني مي توانند به شما دركاهش احساس عصبانيت كمك كنند. اگر شما در كار با شركاي خود دچار مشكل و عصباني شده ايد ، فكر مناسب اين است كه تكنيك هاي آرميدگي را ياد بگيريد.

به عنوان مثال مي توانيد در وضعيت راحتي دراز بكشيد، چشمانتان را ببنديد ، تمام ماهيچه هاي خود را به حالت آرميدگي در آوريد واين كار را از پاها شروع كنيد و ادامه دهيد تا تمام ماهيچه ها يتان به آرميدگي برسند. آن گاه از راه بيني نفس بكشيد و به تنفس خود توجه كنيد و هنگام بازدم بگوييد يك . دوباره نفس بكشيد وهنگام بازدم بگوييد يك . اين كار را 20 دقيقه ادامه دهيد . سعي كنيد فقط صداي نفس كشيدنتان را بشنويد.

براي رسيدن به آرميدگي مي توانيد در حالي كه در وضعيت راحتي درازكشيده ايد يك ورد يا كلمه را مكرراً تكرار كنيد، مثلاً بگوييد: آرام باش ، سخت نگير وامثال آن . روش سوم آرام سازي استفاده از تصوير سازي ذهني است. براي اين منظور يك صحنه يا تجربه زيبا و آرامش بخش را مجسم كنيد و فقط به آن فكر كنيد و اجازه ندهيد هيچ فكر ديگري به ذهن شما وارد شود تا به آرميدگي دست پيدا كنيد .

تمرين هاي فوق مي توانند عضلات شما را به آرامش برسانند واحساس آرامش شما را بيشتر كنند. اين تمرين ها را هر روز بايد انجام داد . بايد ياد بگيريد هر زماني كه در وضعيت تنش زا قرار مي گيريد به طور خودكار ا ز اين تكنيك ها استفاده كنيد.

2- بازسازي شناختي

منظور از بازسازي شناختي اين است كه هر فردي به راحتي مي تواند افكارش را تغيير دهد. مردم عصباني تمايل دارند كه با صداي بلند حرف بزنند و ناسزا بگويند، به گونه اي كه افكار دروني خود را منعكس كنند. موقعي كه عصباني هستيد، افكارتان مي توانند خيلي اغراق آميزو غمناك باشند . تلاش كنيد به جاي اينها افكاري را كه مبثت تر ومنطقي ترند جايگزين كنيد . براي نمونه به جاي اين كه بگوييد : اَه چه قدر زشت است، چقدر وحشتناك است ، همه چيز خطرناك و مضر است ، كاري از دستم بر نمي آيد. "به خودتان بگوييد: " آن مسئله تأثيري ندارد، وعلت مضطرب بودن من در اين باره قابل درك است ، اما دنيا به آخر نرسيده . به هر حال عصبانيت نمي تواند مرا اسير خودش كند."

عباراتي مثل : اين ماشين هرگز كار نمي كند ، يا شما غالباً فراموشكاريد ، دقيقاً صحيح نيستند. كلماتِ غالباً، هرگز و امثال آن كه ممكن است براي خودمان يا هر شخص ديگري به كار بريم كمك مي كنند كه احساس كنيم عصباني شدنمان به حق و بجا بوده و راه حل ديگري وجود نداشته است. در حالي كه اين كلمات سبب توهين به افرادي مي شود كه قصد كمك به ما را دارند ودرنتيجه وضع را بدتر مي كنند. براي مثال شما دوستي داريد كه دائماً دير سر قرار ملاقات حاضر مي شود. براي شما بايد ديدن دوستتان مهم باشد نه زمان. از گفتن عباراتي مثل: توهميشه دير مي كني ، آدم غير مسئولي هستي ، شخص بي فكري هستي و ... اجتناب كنيد . چون اين جملات به دوستي تان آسيب مي زند و او را از دست شما عصباني مي كند و مي رنجاند. اول ببينيد مشكل چيست ، سپس بكوشيد براي آن راه حلي پيدا كنيد كه براي هردوي شما مناسب باشد. مثلاً مي توانيد ساعت ملاقات خود را نيم ساعت زودتر تعيين كنيد وخودتان با توجه به اين كه مي دانيد دوست شما ديرخواهد آمد نيم ساعت ديرتر سر قرار حاضر شويد تا به علت ديرآمدن او ، از دستش عصباني نشويد.

همان گونه كه بسياري از فقرا زندگي شاد، با نشاط ودلپذيري دارند، مي توان هنگام عصبانيت نيز احساس هاي مثبت و خوشايند داشت. زيرا عصباني شدن شكل ثابت وازپيش تعيين شده اي ندارد. با دور كردن ذهن از بي منطقي و روي آوردن به منطق مي توان عصبانيت را كاهش داد يا حذف كرد. منطق عصبانيت را از بين مي برد، حتي اگر عصبانيت قابل توجيه باشد مي تواند به سرعت غير منطقي شود . همه مردم خواستار ادب ، موافقت ، قدرشناسي و كلاً امور مثبت اند ودر صورت عدم دستيابي به آنها احساس شكست و ناكامي مي كنند؛ اما افراد عصباني وقتي به خواست خود نمي رسند احساس نااميدي مي كنند وعصبانيتشان نامتناسب با موقعيت ، شديد و ويرانگر است . افراد عصباني بايد انتظاراتشان را به آرزوهايشان تغيير دهند. مثلاً بهتر است بگويند كه من عواملي را كه موجب سلامت وامنيت اند دوست دارم ، نه اين كه بگويند من مي خواهم، يا من بايد فلان چيز را داشته باشم . بعضي از افراد عصبي ، از عصبانيت به عنوان راهي براي اجتناب از احساسات آزاردهنده استفاده مي كنند.

برخي از باورها و تفكرات غيرمنطقي و مولد خشم وعصبانيت كه بايد كنار گذاشته شوند عبارت اند از:

- بايد اعمال و رفتار ما هميشه مورد تأييد ديگران باشد.

- همه چيز بايد مطابق ميل ما باشد.

- سر رشته زندگي از دستمان در رفته وكنترلي بر آن نداريم .

- ما به شدت اسير گذشته هستيم.

- خود را مسئول اعمال ديگران مي دانيم.

- من فردي بسيار لايق، شايسته وباهوش هستم .

3- مسئله گشايي

بعضي از اوقات ناكامي و به دنبال آن عصبي شدن ناشي از مسائل واقعي و غير قابل اجتناب زندگي است . دراين حالت عصبانيت نابجا نبوده ، پاسخي طبيعي به مشكلات است . يك باور فرهنگي مبني بر اين كه هر مشكلي راه حلي دارد ، وجود دارد ؛ ولي ما غالباً نمي توانيم راه حل را پيدا كنيم . هميشه بهترين كار يافتن راه حل نيست ، بلكه بهتر است بدانيد كه چگونه با مسئله روبه رو شويد. مثلاً ممكن است نقشه اي بكشيد وپيشرفت خود را دراين مسير بررسي كنيد . اگر نقشه كشيدن منجر به حل مسئله نشد خود را تنبيه نكنيد . زيرا آنچه مهم است تلاش و كوشش براي حل مسئله است ، نه حل مسئله . چرا كه بعضي از مسائل حل ناشدني اند يا اين كه تنها با تلاش هاي پيگيرانه مي توان به راه حل نزديك شد . مهم آن است كه در طول تلاش ها صبرتان را از دست ندهيد و به فكر همه يا هيچ نرسيد . همچنين مسئله گشايي شامل يادگيري و انجام دادن فعاليت هايي است كه يا به محرك آزاردهنده يا به هيجان هاي منفي مثل خشم و اضطراب ، (كه به وسيله محرك هايي كه از طريق شرطي شدن به صورت علامت خطر درآمده اند) پايان دهد.

4- ورزش

ورزش ، مخصوصاً درفضاي باز، نه تنها سلامت جسمي را بهبود مي بخشد، بلكه به تسكين اعصاب و سلامت رواني نيز كمك مي رساند. ورزش در فضاي باز مثل پياده روي ، دويدن ، نرمش ، شنا ، فوتبال و ... سبب مصرف زياد و مداوم اكسيژن مي شود، خصوصاً اگر در فضاي سبز و مناطق كوهستاني انجام شود.

ورزش مداوم سبب سلامت قلب و عروق ، كاهش چربي بدن ، زيبا سازي شكل بدن، از بين بردن غم وافسردگي و اضطراب

، افزايش عزت نفس و شادي و سرزندگي فرد و افزايش خود كنترلي رفتار مي شود.

5-شوخ طبعي

"خنده برهر درد بي درمان دواست." شوخ طبعي از طرق مختلفي مي تواند موجب كاهش عصبانيت شود. به عنوان اولين عامل ، شوخ طبعي مي تواند به شما كمك كند تا ديدگاه متعادلي داشته باشيد. زماني كه عصباني هستيد هر فردي را با نامي صدا مي كنيد يا اين كه آنها را در قالب كلمات خيالي (مثلاً هيولا) مورد خطاب قرار مي دهيد. اين كار را متوقف كنيد ودر نظر داشته باشيد كه بايد از كلمات زيبا و خوشايند استفاده كرد. شوخ طبعي بارمشكلات ما را سبك مي كند وبه ما كمك مي كند تا شرايط استرس زا را تحمل كنيم . نرمان كازنيز ( 1979) ، در كتاب خود با نام آناتومي بيماري ، خاطر نشان مي كند كه ده دقيقه خنده از ته دل اثرتسكيني قوي بر درد و ناراحتي دارد. شوخ طبعي نه تنها روحيه ما و اطرافيانمان را شاد مي كند بلكه باعث افزايش انرژي و توان براي حل مشكلات و برخورد با مسائل مي شود. شوخ طبعي همچنين باعث خوشبيني مي شود.

6- اجتناب

اگر هنگام ورود به اتاق كودكتان بي نظمي اتاقش سبب عصبي شدن شما مي شود، در اتاق او را ببنديد. ازهر عاملي كه عصبانيت شما را بر مي انگيزد ، پرهيز كنيد . نگوييد كه " چون من عصباني مي شوم ، بچه ام بايد اتاقش را مرتب كند"، اين درست نيست ، درست اين است كه خودتان را آرام كنيد.

براي رهايي از درد سرهاي ترافيك يا بايد مسير روزانه تردد خود را تغيير دهيد، يا از اتوبوس و قطار برقي زيرزميني استفاده كنيد ، يا جزء به جزء مسير خود را مشخص كنيد . درغير اين صورت بايد خود را به دست ترافيك بسپاريد.

7- داشتن شخصيت تيپ b

يكي از طبقه بندهاي شخصيتي ، قراردادن افراد دردو تيپb وa است . افراد تيپ aمبارزه جو، بي حوصله ، رقابت پيشه و پرخاشگرند. آنها احساس مي كنند كه هل داده مي شوند و زير فشارند. آنها زودتر از موقع برسر قرار حاضر مي شوند، تند راه مي روند ، تند حرف مي زنند وتند غذا مي خورند و از افراد كند كاربدشان مي آيد. افراد تيپ b افرادي اند كه زندگي را آسان مي گيرند و بيشتر به كيفيت آن توجه دارند. آنها كمتر جاه طلب ، كمتر بي حوصله و بيشترمنظم و محتاط اند . با تغيير شخصيت از تيپ a به تيپb مي توان از ميزان و شدت عصبانيت كاست.

8- تغيير محيط

بعضي از اوقات عوامل محيطي - اجتماعي محرك عصبانيت و ناراحتي ما مي باشند. دراين گونه موارد يگانه راه براي حل مشكل ، تغيير محيط است . مثلاً فرد درون گرايي كه به عنوان مسئول روابط عمومي سازمان يا اداره اي مشغول به كارشده است، بايد مسئوليت ومحيط كارش تغيير يابد. يا فردي كه به كشوري مهاجرت كرده است كه بين آن كشور و كشور محل تولدش هيچ همخواني فرهنگي وجود ندارد، راه حل اساسي، بازگشت به كشور خود مي باشد.

9- ارتباط بهتر

مردم عصباني تمايل دارند كه زود به نتيجه برسند، بعضي ازاين به هدف رسيدن ها مي تواند تا حدودي نادرست باشد. اگرشما از مباحثه اي ناراحت شده ايد ، اولين كاري كه بايد انجام دهيد اين است كه فكرتان را بر روي پاسخ ها متمركز كنيد و ناراحتيتان را كاهش دهيد. نمي گوييم كه اولين چيزي را كه به ذهنتان آمد به زبان آوريد ، بلكه مي گوييم كه عصبانيت خود را كاهش دهيد ودرمورد حرفي كه مي خواهيد بزنيد، فكر كنيد.

به دقت به آنچه به شما مي گويند گوش بدهيد و قبل از پاسخ دهي ، آنها را تفسير كنيد . همچنين به آنچه علت اصلي عصباني شدن شماست گوش بدهيد. براي مثال، شما آزادي و در حال خود بودن را دوست داريد، وبه علت اهميتي كه به ديگران مي دهيد خواهان پيوند گسترده با مردم هستيد . اگر همكارتان در مورد كارها ي شما شروع به غر زدن كند، با خطا كارخواندن او يا فردي كه هميشه ايجاد مشكل مي كند، تلافي نكنيد.

زماني كه فردي ازما عيب جويي مي كند، دفاع كردنمان طبيعي است ، ولي ما با او نمي جنگيم . در عوض ممكن است بگوييم كه او از روي ناداني صحبت مي كند ، ما را دوست ندارد، اوفرد كم حوصله و ناشكيبايي است و نياز به مقداري تنفس و استراحت براي رسيدن به آرامش دارد. بايد دراين گونه مواقع خودمان را خونسرد نشان دهيم تا از وقوع يك فاجعه جلوگيري كنيم .

10- زمان بندي

انسان هميشه دريك حالت و وضعيت روحي – رواني نيست . بعضي از افراد صبح ها سرحال و پرانرژي اند و عصرها خسته . به همين علت عصرها و شب ها ممكن است سطح تحمل شان بسيار پايين باشد وآماده عصباني شدن باشند. دراين گونه موارد بهتر است موضوعات ومسائل حساس بحث برانگيز در ساعاتي مطرح شوند كه زماني مناسب است . مثلاً شب هنگام ، زماني كه همسرتان موضوع بحث برانگيزي را مطرح مي كند ممكن است شما تمايل داشته باشيد كه با او دعوا كنيد، به اين دليل كه شما خسته يا آشفته ايد، بهتر است طرح اين گونه موضوعات را به زمان ديگري موكول كنيد تا صحبت هايتان منجر به بحث و جدل نشود. بنابراين مسائل بايد در زمان مناسب مطرح شوند تا نتيجه بخش باشند.

11- آزمون مصون سازي

هدف از اين روش كه به وسيله مايكنبام مطرح شده است ، ايجاد مهارت هاي مقابله با موقعيت هاي استرس زاست. اين روش چهار مرحله دارد :

الف – آماده شدن براي موقعيت استرس زا

ب – مقابله با محرك و موقعيت استرس زا وكنار آمدن با آن

ج – مقابله با احساس تحريك شدن به وسيله موقعيت استرس زا

د – تقويت خود پس از موفقيت دركنترل خود

نواكر ( 1975) اين روش را براي كمك به افراد ، دركنترل خشم ، درموقعيت هاي مولد عصبانيت با موفقيت به كاربست . آزمودني هاي نواكر ، مردان جوان خشمگيني بودند كه به سادگي عصباني مي شدند. محرك عصبانيت فردي بود كه با حالت غير دوستانه به آزمودني ها نگاه مي كرد. نگاه با حالت غير دوستانه سبب مي شد كه درآزمودني ها احساسات و افكاري مبني براين كه طرف مقابل ، آنها را حقير مي شمارد ايجاد شود واين احساس ها منجر به اين مي شد كه آزمودني ها عصباني شده ، دعوا كنند. نواكر مراحل چهارگانه فوق را به اين شكل به اجرا در آورد:

در مرحله 1، فرد پيش از مقابله با محرك استرس زا ، مثلاً قبل از ورود به يك مكان عمومي مثل رستوران ، به خود بگويد: تصميم دارم كاري بكنم كه كنترلم را از دست ندهم. درمرحله 2، هنگامي كه مردي گستاخانه به او نگاه مي كند به خود مي گويد: مي توانم بدون از دست دادن كنترل اين موقعيت را تحمل كنم . به او فرصت نمي دهم كه با ديدن عصبانيت من خرسند شود . درمرحله 3 وقتي كه مرد مي خواهد با او دعوا را آ غاز كند و او شديداً تحريك شده است ، به خود مي گويد: حتي حالا هم مي توانم خود را كنترل كنم . وضعيت انفجار آميز است ، اما من آرامم واين حالت را خنثي مي كنم . درمرحله آخر، پس از آن كه آزمودني از پس موقعيت بر آمد به خود مي گويد: " من واقعاً كاردرست وخوبي كردم ، آفرين به خودم."

12- خود كنترلي بندورايي

خود كنترلي رفتار توسط بندورا مطرح شده و داراي سه مرحله است:

الف – توجه ومشاهده اعمال و رفتار خود

ب – قضاوت درمورد اعمال و رفتار خود

ج – پيامدهاي شخصي

از اين روش براي كنترل عصبانيت به اين شكل مي توان استفاده كرد كه از فرد بخواهيم در پايان روز (مثلاً آخر شب ) دفعات عصبي شدن هاي خود را روي يك كاغذ يادداشت كند و آنها را بشمارد . فردا نيزاين عمل را انجام دهد. اگر تعداد عصبانيت امروزش كمتر از ديروز باشد خود را پاداش دهد و تشويق كند، و اگر بيشتر از ديروز بود خود را تنبيه و سرزنش نمايد. با تكرار اين عمل براي روزهاي بعد و مقايسه آن با روز قبل، به اين شكل كه در صورت كاهش وقوع عصبانيت ، خود را تشويق ودر غير اين صورت خود را تنبيه كند، مي تواند عصبانيتش را كاهش داده ، به صفر برساند تا اين كه درحد طبيعي باشد. خود تشويقي مي تواند به شكل گوش دادن به يك موسيقي ، ديدن فيلم ، رفتن به پارك و... باشد. خود تنبيهي نيز مي تواند به طرق مختلفي چون محروم كردن خود از يك وعده غذاي دوست داشتني ، نديدن يك برنامه جذاب تلويزيوني و ... صورت پذيرد. انسان عاقل و متمدن بدون نياز به ناظر وكنترل كننده بيروني مي تواند هدايت گر اعمال خود باشد.

نياز به مشاوره

اگر احساس مي كنيد كه عصبانيت شما خارج از كنترل است ، اگر عصبانيت شما تاثيرات منفي بر روابط اجتماعي وشغلي تان گذاشته است ، يا اين كه قسمت مهمي از زندگي تان تحت تأثير آن است ، ممكن است به مشاوره به عنوان عاملي براي ياد گيري توجه كنيد كه به شما كمك مي كند چگونه بهتر رفتار كنيد . يك روان شناس يا مشاور مي تواند به شما كمك كند تا با به كارگيري تكنيك هاي تغييرافكار و رفتار، اعمال خود را كنترل كنيد. بايد به مراجع اطمينان داد كه مشكل او قابل حل است و تكنيك هاي تغيير رفتار تنها براي تأثير گذاشتن بر احساس و تجليا ت احساسي ، مورد استفاده قرار نمي گيرند. روان شناسان در برخورد با مراجعانِ خواهان كمك ، بايد كارخود را متمركز برسه موضو ع نمايند:

الف) جرئت آموزي به افراد عصباني تا عصبانيت خود را سركوب يا دروني نكنند، بلكه آن را به روش هاي منطقي غير پرخاشگرانه ابراز دارند. فردي كه عصبانيتش را ابراز نمي دارد روز به روز منفعل تر وبيمارتر مي شود.

ب) آموزش اين كه عصبانيت جزئي از زندگي و حذف آن غير ممكن است . زندگي بايد توأم با ناكامي ، درد، فقر و ديگر مسائل غيرقابل پيش بيني باشد . همان گونه كه نمي توان مانع رخداد بيماري ، فقر، مرگ ، شكست و... شد، پديده هاي مولد عصبانيت را نيز نمي توان حذف كرد.
ج) آموزش تكنيك هاي تغيير رفتار براي تأثير گذاري برعصبانيت و كاستن از شدت آن .

ماهور
2011/07/04, 18:07
شما مستحق شادی هستید


پیامهایی كه به خود میدهید سمت وسوی زندگی شما را تعیین خواهد كرد.پس اگر دائما به خود بگویید من ارزشی ندارم وشادی در زندگی حق من نیست، چطور انتظار دارید كه شاد باشید؟

خودتان را قبول داشته باشید

خوب، بد، زشت یا هرچه هستید، همان را بپذیرید. به هر كاری مشغول هستید بدانید كه آن كار نهایت تلاش و كوشش شما بوده، پس كاملا از آن راضی و خوشنود باشید و به دنبال پیشرفت بروید. اگر تنها به نداشتههای خود فكر كنید مطمئنا از داشتههای خود هرگز لذت نمیبرید.

احساس رضایت نمایید

نباید همواره به دنبال موقعیتی در آینده باشید تا در آن زمان به خرسندی برسید. شما مطلع نیستید كه فردا زندگی چه چیزی را برای شما به ارمغان خواهد آورد، پس امروز از داشتهها و موقعیتهای خود نهایت لذت را ببرید.

قدر زندگی خود را بدانید

شادبودن در حال حاضر یعنی از زندگی خود سپاسگزاری كردن. شكرگزاری ازسلامتی، شغل، خانه، غذا یا خانوادهای كه عاشق شماست. آیا اگر متوجه شوید كه فقط نود روز از زندگی شما باقی مانده متفاوت عمل نمیكردید؟ سرانجام عمر همه یك روز به پایان خواهد رسید. شاید شما حتی نود روز هم وقت نداشته باشید. این را بدانید كه تنها سپاسگزاری است كه شادی و آزادی را برای شما به ارمغان خواهد آورد، نه سرزنش.

با دیگران مهربان باشید

شادی واقعی یعنی مفید بودن برای دیگران. اگر شما یاد بگیرید كه به مشكلات، بیش از اندازه فكر نكنید آنها در نظر شما كوچك وكوچكتر خواهند شد. اگر تنها به خود فكر نكنید، متوجه میشوید كه زندگی چقدر زیباست.

آمن خادمی
2011/07/04, 22:38
جرقه اولین دعواهای زن و شوهری


هفته نامه سلامت:


فرض کنیم شما نوعروس و نودامادی هستید که به تازگی عقد کرده اید و دارید یک تجربه کاملا جدید یا یک سبک زندگی متفاوت را میگذرانید؛ زندگی با یک شریک تمام وقت! قاعدتا این شکل جدید زندگی برخوردهایی را هم در بردارد که جرقه اولین دعواهای زن و شوهری شما را رقم می زنند.

واقعیت این است که روزهای اول زندگی، روزهای «منطبق شدن با دیگری» است. حتی تصورش هم برایتان سخت است؛ عمرا فردیتتان را از دست بدهید؟! ولی واقعیت زندگی همین است. حتی اگر شما در ویژگیهای کلی شخصیتی نسبتا مشابه باشید، چیزهای دیگری هستند که در روزهای اول زندگی خیلی منصفانه باید در موردش توافق کنید؛ چیزهایی مثل غذا خوردن، حد پوشیدگی، ساعت به خواب رفتن و بیدار شدن، تماشا و انتخاب برنامه تلویزیون و رفتن به جاهایی که هر دو نفر دوست دارند.



اینها خیلی چیزهای کوچکی هستند؟ بله! شاید اینها خیلی روزمره و کوچک باشند اما زندگی از همین چیزهای کوچک درست شده است. معمولا دعواها هم از همین چیزهای کوچک شروع میشوند.

دعوای زن و شوهر بالاخره باید یک فرقی با دعوای وسط خیابان داشته باشد. اینکه آنقدر صدایتان را بلند کنید که همسایه طبقه بالا هم بشنود، اینکه هر وقت میخواهید بحثی را شروع کنید حالتان جوری است که میخواهید منفجر شوید، اینکه همسرتان را تهدید کنید، فقط مشکل را چند برابر میکند

بر چهار راهی دعوا

وقتی که ما با همسرمان اختلاف پیدا میکنیم، برای حلش چه راههایی به ذهنمان میرسد؟ چطور عمل میکنیم؟ معمولا ما 4 راه بیشتر نداریم:

1 ـ مذاکره میکنیم. مثل دو تا بچه آدم مینشینیم با همسر گرامی در مورد مشکلمان صحبت کرده و راهحلهایش را بررسی میکنیم. بعد هم به احتمال بعید به یک توافق منصفانه میرسیم.



2 ـ خوشبین میشویم. میشویم سعدی شیرازی و با دیدن کسی که پا ندارد، به خاطر همین کفش کهنه شکر میگوییم. ندیدهاید کسانی را که تا با شوهرشان دعوایشان میشود، شکر خدا میکنند که شریک زندگیشان مثل مرد همسایه معتاد نیست؟ بالاخره این هم یک راهش است دیگر!

3 ـ بیخیال میشویم. با خودمان میگوییم مسئله اصلا ارزش دعوا کردن ندارد و همینجوری بیخیالی طی میکنیم.



4 ـ میریزیم توی خودمان. ناراضی هستیم اما مستقیما به همسرمان نمی گوییم؛ به جای آن درددلهایمان را میبریم به همکار یا زن همسایه میگوییم.

گفتن ندارد که هیچ کدام از 3 راه آخر، در طولانی مدت جواب نمیدهند. بهتر است از همان اول زندگی، «مهارت مذاکره کردن» را توی خودتان پرورش دهید، چطور؟ تا آخر بخوانید دستتان میآید.



نه، خداییاش خودتان هم این حرفتان را قبول دارید؛ برمیگردید وسط دعوا به همسرتان میگویید من بهتر از تو میدانم منظورت چیست؛ یعنی شما دیگر از سلولهای مغز همسرتان هم به او نزدیکترید؟ ماشاءالله صمیمیت!

نرخهای دهگانه وسط دعوا

غیر از اختلافهای شخصیتی چیزهای دیگری هم موجب داغتر شدن دعوای زن و شوهر میشوند؛ چیزهایی که بهشان میگویند «سبکهای ارتباطی ناسالم».


1 ـ حرف زدن از موضع قدرت

آقا! خانم! همسرتان که زیردستتان نیست که هی پند و اندرزش میدهید، برایش سخنرانی میکنید، شخصیتاش را به جای روانشناس تحلیل میکنید یا با منت از سرش میگذرید؛ همسرتان، همسرتان است؛ «هم» به علاوه «سر»!


2 ـ ایجاد احساس گناه در طرف مقابل

یعنی چه که میگویید تلف شدهاید، قربانی شدهاید؟ یعنی چه که تمام ایثارهای بوده و نبوده گذشته را ردیف میکنید؟ یعنی چه که خودتان را با آدمهای هزاربار از خودتان بدتر مقایسه میکنید؟ میخواهید همسرتان احساس گناه کند و از خیر دعوا بگذرد و حق را بدهد به شما؟ فکر میکنید همیشه این کار جواب میدهد؟


3 ـ اجتناب، اجتناب، اجتناب

برای این 3 بار نوشتم اجتناب که بدانید بیشتر از یک نوع اجتناب داریم. بعضیها کلا از دعوا اجتناب میکنند؛ یعنی با یک اخم یا شانه بالا انداختن سر و ته قضیه را هم میآورند یا با یک میانبر اجتنابی زیرکانه، در حرفهایشان از ضمیر سوم شخص استفاده میکنند؛ «آدم باید...»، «وقتی یه نفر...» و... بعضیها میآیند از موضوع دعوا اجتناب میکنند؛ آنها حاشیه میروند، سکوت میکنند یا جوری رفتار میکنند که انگار حرف دعوا زای همسرشان را نشنیدهاند. کلا به این آدمهای اجتنابی باید گفت که «لطفا دعوا کنید!».


4 ـ ذهنخوانی

نه، خداییاش خودتان هم این حرفتان را قبول دارید؛ برمیگردید وسط دعوا به همسرتان میگویید من بهتر از تو میدانم منظورت چیست؛ یعنی شما دیگر از سلولهای مغز همسرتان هم به او نزدیکترید؟ ماشاءالله صمیمیت!


5 ـ استفاده از «بله، اما...»

بله، از این تناقضآمیزتر وجود ندارد. بعضیها تکیهکلامشان همین با پا پیش کشیدن و با دست پس زدن «بله، اما...» است. بابا، اگر مشکلی وجود دارد، اگر حرف همسرتان را قبول ندارید، راست و محترمانه بگویید که قبول ندارید. مجبورید این کار را انجام دهید که روانشناسان ناچار شوند یک اسم قلمبه سلمبه را بگذارند روی این کارتان؛ «شکایت کردن معارض و مغایر»؟!

یکی از بدترین راهها این است که وسط حرفهای همسرتان بزنید زیر گریه (خانم عزیز!) تا او مجبور شود حرفش را قطع کند یا برعکس بزنید زیر خنده (آقای عزیز!). کلا زیاد توی حرف همسرتان نپرید؛ چه با گریه، چه با خنده و چه با حرف.


6 ـ تعمیم دادن جزئیات

تو «همیشه» این کار را میکنی، من «هیچوقت» از زندگی روی خوش ندیدهام، تو «باید» قدر من را بدانی، من «نباید» تو را آزاد میگذاشتم و... باید و نباید چون حس بد اجبار را در طرف مقابل به وجود میآورد، مسلما باعث موضعگیری طرف مقابل میشود. اما در مورد هرگز و همیشه و هیچوقت و دیگر کلمات مطلق مثل اینها، ویرجینیا ستیر ـ روانشناس خانواده ـ حرف قشنگی دارد؛ «این کلمهها از دنیای اساطیر آمدهاند و در زندگی روزمره واقعیت ندارند». آقا! خانم! با همسرتان در مورد همین «دفعه» دعوا کنید و فوری نچسبانیدش به «هرگز» و «همیشه».


7 ـ عقلگرایی بیش از حد

این هم برای خودش مسئلهای است. مثلا همسرتان شریک عاطفی زندگیتان است. گاهی منطقی بودن بیش از حد و تجزیه و تحلیل کردن ماوقع جواب نمیدهد؛ یک نگاه مهربان یا یک لبخند یا یک جمله عشقولانه بهتر دعوا را خاتمه میدهد.


8 ـ قطع کردن حرف طرف مقابل

مورد 7 را که خواندید، فکر کردید دیگر هر راه عاطفیای ـ به هر شدتی ـ خوب است، نه؟ نه عزیز من! یکی از بدترین راهها این است که وسط حرفهای همسرتان بزنید زیر گریه (خانم عزیز!) تا او مجبور شود حرفش را قطع کند یا برعکس بزنید زیر خنده (آقای عزیز!). کلا زیاد توی حرف همسرتان نپرید؛ چه با گریه، چه با خنده و چه با حرف.


9 ـ پرخاشگری کلامی

دعوای زن و شوهر بالاخره باید یک فرقی با دعوای وسط خیابان داشته باشد. اینکه آنقدر صدایتان را بلند کنید که همسایه طبقه بالا هم بشنود، اینکه هر وقت میخواهید بحثی را شروع کنید حالتان جوری است که میخواهید منفجر شوید، اینکه همسرتان را تهدید کنید، فقط مشکل را چند برابر میکند؛ یا زبانم لال، زبانم لال، زبانم لال، کتککاری... نه؛ الان دیگر فکر کنم قرن بیست و یکم باشد، من اصلا نباید به آن فکر کنم!


10 ـ تحقیر کلامی

«تو هم با این فکرهای لوس و احمقانهات!»، «خیلی سادهلوحی!»، «اصلا بلد نیستی زندگی کنی!»، «بدبخت! تو تا حالا توی عمرت تونستی دو تا لباس با هم ست کنی؟» و... باز هم نمونه بیاوریم از تحقیر کلامی؟ تحقیر که هیچ، حتی انتقاد بجا هم وقتی زیاده از حد تکرار شد آزارنده میشود و زندگی را تلخ میکند. غیر از اینها، بعضیها عادت دارند توی مهمانیها به جای زنشان حرف بزنند؛ این هم نوعی تحقیر غیرمستقیم است، نه؟

rojan
2011/07/04, 23:02
با سلام

آمن جان ممنون از پستهای زیبایتان:
ولی در یک کلام بگو از خیر ازدواج بگذریم و خلاص و عطایش را به لقایش ببخشیم::d;;)

آمن خادمی
2011/07/04, 23:22
با سلام

آمن جان ممنون از پستهای زیبایتان:
ولی در یک کلام بگو از خیر ازدواج بگذریم و خلاص و عطایش را به لقایش ببخشیم::d;;)

سلام
یعنی همه پست های من همچین مفهومی داشت ؟!!!!!!!!....:-/:-/:-/

rojan
2011/07/04, 23:27
آمن جان سلام

خدا نکنه همه پستهای شما چنین مفهومی داشته باشد پس جواب این خواستگارهای سمج را چی بدیم ;):x
منظورم پست اخریتان بود جرقه های اولین دعوای زن و شوهری

ماهور
2011/07/06, 19:37
آنچه پدران باید درباره فرزند خود بدانند!



متأسفانه بسیاری از پدران فکر میکنند که ارتباط با فرزند امر مهمی نیست و منتظر میمانند تا کودک بزرگتر شده و سپس سعی در برقراری ارتباط با وی دارند، در حالیکه امروزه متخصصان امر کودک معتقدند که یک پدر مسئول و علاقهمند باید از همان دوران بارداری مادر، شروع به برقراری ارتباط با فرزند کند.
از آنجا که جنین از ماه 5 بارداری قادر به شنیدن اصوات خارج از رحم است، این دوران را بهترین زمان برای آشنایی اولیه بین پدر و فرزند میشمارند. پدران در این دوران باید هر روز زمانی را به صحبت با فرزند خود اختصاص دهند تا نوزاد از همان بدو تولد با صدای پدر ارتباط برقرار کند. همچنین پس از تولد کودک، تا 6 ماهگی زمانی است که نوزاد باید محبت فراوانی را از پدر خود دریافت کند.



این مبحث میتواند به شیوههای گوناگونی از قبیل ماساژ اصولی نوزاد ، ارتباط چشمی با او (نگاه کردن به مدت زمان طولانی به چشمان نوزاد) و صحبت کردن با کودک عرضه شود.
بعضی از پدران حس میکنند که این کارها چون بازخوردی از سوی کودک ندارد، چندان حائز اهمیت نیست ولی مطمئن باشید که همه کودکان به خوبی از کارهای پرمهری که برایشان انجام میدهید، لذت برده و پس از مدتی میبینید که با نگاه یا حرکات دست و پای خود، آنها نیز محبتشان را به شما نشان میدهند.



متأسفانه در کشور ما گاهی پدران حس میکنند که کار چندانی نمیتوانند برای فرزند و همسر خود در این دوران انجام دهند و از آنجا که ساعاتی از روز را نیز سر کار هستند، مادر و فرزند را به خانه پدربزرگ و مادر بزرگ برده و تنها به دیدارهای آخر هفته اکتفا میکنند. از آنجا که برقراری ارتباط در چند ماه نخست تولد نوزاد بسیار مهم است، والدین باید نهایت سعی خود را کنند که در این دوران در کنار یکدیگر بوده و به فرزند خود رسیدگی کنند.



پس از دوران 6 ماهگی ، پدرها میتوانند بازیهای متنوعی را نیز به کارهای قبلی خود اضافه کنند و همچنین برای فرزند خود کتاب خوانده یا حتی قصه بگویند. بازی با کودک، علاوه بر آنکه لحظات لذتبخشی را به شما و فرزندتان هدیه میکند سبب افزایش مهارتهای حسی ، حرکتی ، خلاقانه و ذهنی کودک نیز میشود. خوشبختانه در سالهای اخیر، کتابهای گوناگونی در زمینه بازی با نوزاد و راههای برقراری ارتباط درست با او به بازار عرضه شده که شما میتوانید با تهیه آنها یا انواع اسباببازیهای مناسب این گروه سنی، دقایق خوبی را در کنار یکدیگر سپری کنید.



از دوران یک سالگی تا 2سالگی نیز زمان بسیار مناسبی است تا پدرانی که پیشینه ارتباطی خوبی با فرزند خود برقرار کردهاند، به مستحکم ساختن این رابطه بپردازند. تحکیم رابطه کودک با پدر در این دوران موجب ایجاد حس اعتماد و اطمینان برای تمام عمر میشود و کودک تا آخر عمر میداند که فردی به نام پدر در کنارش وجود دارد که میتواند به وی اطمینان کرده و هرجا که لازم است از حمایتها و توجهات او برخوردار شود.
در این دوره، کودکان کمکم قادر به راه رفتن و بیان نخستین کلمات خود هستند و پدرها راحتتر میتوانند با آنها ارتباط دوستانه برقرار کنند. شما میتوانید در این زمان با فرزند خود به گردشهای 2نفره بروید ، حرف بزنید ، بازی کنید ، قدم بزنید و...؛


البته کودکان در این سن کمی دمدمی مزاج هستند و یک لحظه محبت و عاطفه درونی خود را با تمام وجود به پدر و مادر عرضه میکنند و لحظهای دیگر سعی میکنند که با لجبازی از آنها فاصله بگیرند.
یک پدر خوب و آگاه نباید از این برخوردهای فرزند خود ناراحت شود زیرا او سعی در کسب حس استقلال دارد و میخواهد زندگی مستقلی را پایهگذاری کرده و برای کارهایش، خود تصمیم بگیرد. رشد و پرورش این حس در کودک نه تنها بد و آزار دهنده نیست بلکه شما باید به او کمک کنید تا این دوران را بهتر سپری کرده و به استقلالطلبی ویژه این سن دست پیدا کند.



اما در مجموع پس از 18ماهگی ، کودک به یک مقلد تمام عیار از کارهای والدین خود بهویژه پدر (اگر ارتباط خوبی برقرار شده باشد) تبدیل شده و از آنجا که قادر به تشخیص صداها از یکدیگر است، صدای پدر را بهعنوان یک مأمن مطمئن و آرامبخش به ذهن میسپارد (اگر پدر تا این زمان، وقت کافی برای صحبت کردن با او صرف کرده باشد).




پس از 2سالگی ، کودکان به ناظرانی تبدیل میشوند که هیچچیز از چشمان تیزبینشان پنهان نمیماند. آنها مدام به شما نگاه میکنند تا از رفتار و نحوه گفتار شما تقلید کنند. دراین زمان، همچنان زمان کافی برای بازی و صحبت با فرزند خود صرف کنید و برای بیان مطالب خود از کلمات و جملات سلیس، روان و کوتاه استفاده کنید.
یادتان باشد، دامنه لغوی کودکان هنوز محدود است و با حرف زدنهای پیدرپی و کلمات ثقیل، تنها موجب سردرگمی او میشوید. با افزایش سن کودک حتماً زمانهایی را برای گردشها یا غذاخوردنهای 2نفره با یکدیگر اختصاص دهید، با او با احترام صحبت کرده و از بهکار بردن الفاظ نامناسب یا حتی شوخیهایی که بار منفی در خود دارند، بپرهیزید. برای فرزند خود، یک دوست، یک پدر و یک حامی همیشگی باشید.

ماهور
2011/07/06, 19:41
7اشتباه که شما باهوش ها انجام می دهید !



حتماً آدم های بسیار باهوش و توانمندی را میشناسید که هیچ کار مفیدی انجام نمیدهند. آنها ساعت های طولانی کار میکنند، به خودشان استرس وارد میکنند اما هیچ پیشرفت خوبی نمیکنند.


همه ما در طول زندگی عادت های غیر مفیدی پیدا میکنیم که ما را از رسیدن به هدف اصلی زندگیمان دور میکند. و معمولاً در این دنیا که با سرعت شگرفی پیش میرود، حتی متوجه نمیشویم که همان اشتباهات را دوباره و دوباره مرتکب میشویم. برای اینکه زندگی متوازن و مفید داشته باشید باید طولانی مدت در کاری که راضیتان میکند تلاش نموده و از اشتباهاتی که در زیر عنوان میگردد دوری کنید.


این 8 اشتباه انسانهای باهوش است و نشانتان میدهیم که چطور از این اشتباهات در امان بمانید:



1. آنها مشغول بودن را با مفید بودن اشتباه میگیرند.

سرعتتان را کندتر کنید و این را به یاد بیاورید: بیشتر چیزها هیچ اهمت خاصی ندارند. مشغول بودن معمولاً یک شکل تنبلی ذهنی است—تنبل فکر کردن و با تنبلی عمل کردن. بخاطر همین است که میگویند عاقلانه تر کار کنید نه سختتر.

فقط کافی است که یک نگاه به اطرافتان بیندازید. آنها که از همه مشغول ترند بازده کمتری دارند.
افراد پرمشغله همیشه وقت کم میآورند. همیشه در تلاش برای رسیدن به سر کار، کنفرانس، میتینگ، جلسات کاری و از این قبیل هستند. معمولاً کم پیش میآید که وقت کافی برای خانواده و دور هم بودن داشته باشند، حتی برای خوابیدن هم وقت ندارند.

برنامه پرمشغله شان باعث میشود احساس مهم بودن کنند اما این فقط یک توهم است.


راهحل : سرعتتان را کمتر کنید. نفس بکشید. تعهداتتان را مرور کنید. کارهای مهم را اول برنامه بیاورید. هر زمان فقط یک کار را انجام دهید. از همین حالا شروع کنید. هر دو ساعت یکبار یک وقفه کوتاه برای استراحت داشته باشید. بعد تکرار کنید.



2. یاد میگیرند یک کار را چطور انجام دهند اما هیچوقت انجامش نمیدهند.

متاسفانه تعداد کمی از آدمها طوری زندگی میکنند که به آن موفقیتی که همیشه در رویاهایشان بوده دست پیدا کنند. و این یک دلیل ساده دارد :

هیچوقت وارد عمل نمیشوند!

علمآموزی به این معنا نیست که رشد میکنید. رشد زمانی اتفاق میافتد که چیزهایی که میدانید زندگیتان را تغییر دهند. بیشتر آدمها در سردرگمی کاملند. درواقع آنها زندگی نمیکنند. فقط روزها را میگذرانند و هیچوقت کاری که لازم است را انجام نمیدهند—یعنی دنبال کردن آرزوهایشان.

مهم نیست که نابغه باشید یا دکترای فیزیک کوانتوم داشته باشید، اگر عمل نکنید نمیتوانید کوچکترین تغییری در زندگیتان ایجاد کنید. بین دانستن خالی و دانستن و عمل کردن تفاوت زیادی وجود دارد. دانش و هوش بدون عمل هر دو بی ارزش هستند. به همین سادگی!


راهحل : موفقیت در تصمیم به زندگی کردن—جذب خودتان در فرایند دنبال کردن اهدافتان— نهفته است. پس تصمیم بگیرید و وارد عمل شوید.




3. برای بررسی پیشرفتشان معیار سنجش درستی ندارند.

نمیتوانید چیزی که به درستی آنرا نسنجیده اید را کنترل کنید و چیزی که میسنجید آینده شما را تعیین میکند. اگر چیزهای درستی را بررسی نکنید نسبت به فرصتهایی که برایتان پدیدار میشود کور میشوید.

تصور کنید که در کار تجاری کوچکی که انجام میدهید، مقرر کنید که میزان مدادها و گیره های کاغذ که مصرف کردید را حساب کنید. آیا این منطقی است؟ خیر! چون مدادها و گیره های کاغذ معیار خوبی از چیزهای مهم برای یک تجارت نیستند. مدادها و گیرههای کاغذ هیچ تاثیری در درآمد، رضایت مشتری، رشد بازار و از این قبیل نیستند.

اجازه بدهید بعنوان یک مثال عینی از فروشگاه اینترنتی اسم ببریم. بیشتر صاحبین این سایتها که از آن راه زندگی خود را میگذرانند، تعداد مشترکین rss خود را اولین معیار موفقیت سایتشان قلمداد کرده و به دقت آن را بررسی میکنند اما نمیدانند که تعداد مشترکین rss یک معیار حیاتی نیست زیرا بیشتر این مشترکین درصد فعالیت بسیار پایینی در سایت میزبان و تولید کننده درآمد آن دارند.

اینکه چه چیز را بسنجید آینده شما را پیشبینی میکند. باید چیزهایی را بسنجید که مستقیماً به هدف اولیه شما مرتبط باشد.


راهحل : رویکرد مناسب این است که بفهمید هدف اصلیتان چیست و بعد چیزهایی که مستقیماً در رسیدن به آن هدف دخیل هستند را بسنجید. درمورد مثال سایت تجاری، هدف باید "اخذ درآمد از طریق سایت" باشد. و چیزهای کمی که ارزش بررسی را دارند تعداد کلیکهایی است که روی تبلیغات، نرخهای تبدیل مرتبط، نرخهای تبدیل محصولات داخل و فیدبک مشتری/خواننده و از این قبیل میباشد.

توصیه ما این است که برای تعیین هدف اصلیتان وقت بگذارید، بعد مهمترین موارد برای بررسی کردن را تعیین کرده و بعد بلافاصله شروع به بررسی کنید. به طور هفتگی اعداد را یادداشت کرده و از آن اطلاعات برای ایجاد یک نمودار روند رشد هفتگی یا ماهانه استفاده کنید تا پیشرفتتان را ارزیابی کنید. بعد عملکردهایتان را بنا به پیشرفت بیشتر توسعه دهید.



4. درگیر ایده آلسازی همه چیز میشوند.

خیلی از ما ایده آلگرا هستیم. معیارهای بالایی برای خودمان در نظر میگیریم و بیشترین تلاشمان را میکنیم. زمان و توجه زیادی را صرف کار/علاقه مان میکنیم تا استانداردهای شخصیمان را بالا نگه داریم. عشق ما به بهترینها باعث میشود دست به تلاشهای بیشتر بزنیم، هیچ وقت دست از کار نکشیم و هیچ وقت از پا ننشینیم. و این اختصاص دادن کامل خود به ایده آلها به ما کمک میکند به نتیجه دلخواهمان برسیم. البته تازمانیکه این روش ما را اسیر خود نکند.

اما وقتی اسیر ایده آلگرایی شدیم چه اتفاقی میافتد؟
وقتی نتوانیم به استانداردهایی که برای خودمان تعیین کردهایم برسیم، ناامید و دلسرد میشویم و نمیتوانیم با چالش های جدید روبهرو شویم و یا حتی کاری که شروع کردهایم را تمام کنید. اصرار ما برای رساندن همه چیز به منتهای درجه عالی بودن باعث تاخیرهای زیاد در کارها، استرش شدید و نتیجه نامطلوب میشود.

ایده آلگراهای واقعی کارها را سخت شروع میکنند و برای اتمام آنها هم بسیار سختی میکشند.

راهحل : دنیای واقعی هیچ پاداشی به ایده آلگراها نمیدهد. دنیا به کسانی پاداش میدهد که کارها را انجام میدهند. و تنها راه برای انجام کارها این است که 99% مواقع ایده آل انجام ندهیم. فقط با سالها تمرین و غیرایده آل انجام دادن کارهاست که میتوانیم به بارقههایی از ایده آل دست پیدا کنیم. پس تصمیم بگیرید. وارد عمل شوید. از نتیجه کار درس بگیرید. و این روش را بارها و بارها انجام دهید. این بهترین راه برای دست یافتن به ایده آلهاست.




5. قبل از اینکه برای یک فرصت وارد عمل شوند صبر میکنند تا 100% برای آن آماده گردند.

این مورد تا حدودی به مورد بالا مرتبط است اما نکاتی دارد که باید جداگانه درمورد آن بحث شود.
یکی از مهمترین چیزهایی که میبینیم افراد باهوش را عقب میاندازد بیمیلی خودشان برای قبول کردن فرصتها فقط به این دلیل است که تصور میکنند برای آن آمادگی ندارند. به عبارت دیگر، تصور میکنند که به دانش، مهارت و تجربه بیشتری نیاز دارند تا بتوانند برای آن فرصت اقدام کنند. متاسفانه، این طرز فکر جلوی پیشرفت را میگیرد.

واقعیت این است که وقتی موقعیت و فرصتی پیش میآید هیچکس هیچوقت 100% آماده نیست. چون بیشتر فرصتهای زندگی ما را مجبور میکند از نظر احساسی و عقلی رشد کنیم. این فرصتها باعث میشود از منطقه امنمان پا را فراتر بگذاریم و این یعنی اول کار احساس راحتی چندانی نخواهیم داشت. و وقتی احساس راحتی نکنیم، احساس آمادگی هم نمیکنیم.


راه حل : یادتان باشد که فرصتهای استثنایی برای رشد و پیشرفت فردی بارها و بارها در طول زندگی اتفاق میافتد. اگر میخواهید در زندگیتان تغییر مثبت ایجاد کنید، باید از این موقعیتها استفاده کنید، حتی اگر 100% احساس آمادگی برای آن نکنید.



6. خود را با انتخابهای زیاد اشباع میکنند.

اینجا در قرن 21 که اطلاعات با سرعت نور حرکت میکند و فرصتهای تغییر و پبشرفت بهنظر بی انتها میرسد، برای انتخاب روند زندگی و کار با موقعیتهای مختلفی روبهرو هستیم. اما متاسفانه، زیاد بودن گزینههای انتخاب معمولاً موجب بیتصمیمی، سردرگمی و بیحرکتی میشود.

تحقیقات مختلفی درمورد کار و بازاریابی نشان داده است که وقتی مشتری با انتخاب های مختلفی از محصولات روبهرو باشد، خرید کمتری میکند. مطمئناً انتخاب از بین سه گزینه بسیار راحتتر از بین سیصد گزینه است. اگر تصمیم برای خرید کردن سخت باشد، بیشتر افراد خسته شده و دست از خرید میکشند.
به همین ترتیب اگر شما هم خودتان را درمعرض تعداد گزینه های انتخاب زیادی قرار دهید، ذهن ناخودآگاهتان خسته میشود.


راهحل : اگر یک خط تولید را میفروشید، سعی کنید ساده باشد. و اگر سعی دارید درمورد چیزی در زندگیتان تصمیم بگیرید، وقتتان را صرف ارزیابی آخرین جزئیات هر انتخاب نکنید. چیزی را انتخاب کنید که فکر میکنید برایتان مناسب است و آن را امتحان کنید. اگر موثر نبود، چیز دیگری را انتخاب کنید و پیش بروید.




7. در زندگی خود تعادل ندارند.

اگر از آدمها بخواهید آنچه که از زندگی میخواهند را برایتان خلاصه کنند، آن را در کلماتی مثل "عشق"، "موفقیت"، "خانواده"، "شناخت"، "آرامش"، "خوشبختی" و امثال آن خلاصه میکنند. اما همه اینها چیزهایی کاملاً متفاوت هستند و بیشتر آدمها همه آن را در زندگیشان میخواهند. متاسفانه، تعداد زیادی از آدمها برای رسیدن به این اهداف زندگیشان را درست متعادل نمیکنند.

کسی را میشناسم که سال گذشته یکصد میلیون تومان از تجارت خود درآمد کسب کرد اما وقتی با من درد و دل میکرد میگفت که افسرده است. وقتی از او دلیلش را پرسیدم گفت چون تنها و خسته است و وقت کافی برای خودش اختصاص نداده است.

یک نفر دیگر را هم میشناسم که همیشه و تقریباً همه روز را در ساحل مشغول موج سواری است. او از آندسته آدمهای مثبتاندیش بسیار شاد است که همیشه نیشش تا بناگوشش باز است. اما در یک وَن میخوابد و واقعاً محتاج نان شبش است. نمیتوانم با اینکه این مرد همیشه شاد به نظر میرسد داستان زندگیش را یک زندگی موفق بدانم.

اینها دو سبک زندگی تقریباً نامتعادل هستند. میلیونها زندگی دیگر هم مثل اینها وجود دارد.

راهحل : وقتی زندگی کاریتان (یا زندگی اجتماعیتان، خانوادگیتان و از این قبیل) پرمشغله باشد و همه انرژیتان در آن نقطه متمرکز شده باشد، خیلی راحت تعادل زندگیتان برهم میخورد. بااینکه انگیزه اهمیت زیادی دارد اما اگر میخواهید کارها درست انجام شود، باید ابعاد مختلف زندگیتان را متعادل کنید. اینکه یک بُعد زندگی را فراموش کرده و بیشتر وقتتان را صرف یک بُعد زندگی کنید، فقط برایتان خستگی و استرس به همراه خواهد داشت.

آمن خادمی
2011/07/06, 23:00
8 روش ساده برای کنترل خشم





وقتی نمیتوانیم عصبانیت خود را كنترل نماییم از چند جهت دچار آسیب میگردیم:
عصبانیت توانایی ما را برای خوشحالی از بین میبرد زیرا عصبانیت و خوشحالی در تضاد با یكدیگر هستند.



عصبانیت موجب خارج شدن روابط خانوادگی و دیگر روابط از مسیر صحیحشان میگردد.
عصبانیت موجب كاهش مهارتهای اجتماعی، سازش و مصالحه شده و دیگر روابط را نیز در معرض خطر قرار میدهد.

عصبانیت به معنای از دست دادن كار است، زیرا روابط را نابود میكند.
همچنین عصبانیت به معنای شكست در كاری است كه در صورت عدم عصبانیت و داشتن خلقی نرمتر میتوان موفقیتی در پی داشت.



عصبانیت منجر به افزایش فشار و استرس میگردد (و این رابطه دو طرفه است، عصبانیت منجر به افزایش استرس و استرس موجب عصبانیت بیشتر است)
در هنگام عصبانی بودن ما دچار اشتباهات بسیاری میگردیم، زیرا پردازش اطلاعات در آن هنگام برای ما مشكل میباشد.

اكنون افراد از خطرات عصبانیت و نیاز برای مدیریت و كنترل آن با سوختن مهارتها و راهكارهای لازم آگاهی یافتهاند. برای برخی از افراد مدیریت و كنترل عصبانیت آسان و راحت است.
مهارتهای كنترل عصبانیت را در خود رشد و توسعه دهید



افرادی كه كنترل عصبانیت در آنها سخت و دشوار است نیاز به برنامهای برای كنترل عصبانیت دارند. نكات زیر، مسائل مهمی میباشند كه به شما در كنترل عصبانیت كمك میكنند. این نكات را به خاطر سپرده و بهكار بندید.



نكته اول :

این سوال را از خود بپرسید: «آیا این موضوع 10 سال دیگر هم برایم مهم است؟» به این وسیله میتوانید مسئله را از دیدگاهی آرامتر بنگرید.



نكته دوم :

از خود بپرسید: «بدترین نتیجه مورد عصبانیت من چیست؟» اگر كسی در پای صندوق فروشگاه از شما سبقت گرفت، سپری كردن سه دقیقه بیشتر، مسئلهای آنچنان مهم نمیباشد.

نكته سوم :

تصور كنید كه خود شما نیز همان كار (كاری كه موجب عصبانیتتان شده است) را انجام میدهید. با خود رو راست باشید. قبول كنید كه گاهی اوقات شما نیز جلوی یك راننده دیگر درمیآیید... بعضی مواقع این مسئله تصادفی است. آیا نسبت به خود نیز عصبانی میشوید؟



نكته چهارم :

از خود بپرسید: «آیا طرف مقابل این كار را بهطور عمدی نسبت به من انجام داده است؟» در بسیاری از مواقع متوجه خواهید شد كه این مسئله فقط در اثر بیدقتی و تعجیل رخ داده و كسی نمیخواسته شما را ناراحت كرده و بیازارد.

نكته پنجم :
سعی كنید قبل از گفتن هر كلامی تا عدد 10 بشمارید. انجام این كار رابطه مستقیمی با عصبانیت ندارد ولی میتواند صدمات ناشی از عصبانیت را به حداقل برساند.



نكته ششم :

شمارش تا 10 را با روشهای جدید و بهتر انجام دهید مثلا این كار را با یك تنفس عمیق بین هر شماره عملی سازید. تنفس عمیق - از دیافراگم - به افراد كمك میكند تا احساس راحتی كنند.

نكته هفتم :

میتوانید سرعت شمارش اعداد را كندتر سازید. مثل شمارش شیوه قدیمی، یك كشتی بخار، دو كشتی بخار و... شاید شمارش كشتی بخار زیاد خوشایند نباشد، بهجای آن میتوانید بشمارید: یك شكلات، دو شكلات و... یا هر چیز دیگری كه برای شما خوشایند و خندهدار باشد.



نكته هشتم :

تجربهای آرامشبخش را تجسم نمایید. چشمانتان را ببندید و در ذهن خود سفر كنید. این كار را در مكانهای امیدبخش و به دور از استرس انجام دهید.

آمن خادمی
2011/07/06, 23:06
چهل مورد از کم هزینه ترین لذتهای دنیا



اگه كمی و فقط كمی بخواهیم از زندگی لذت ببریم و نگاهمان را كمی بهتر كنیم بسیاری از لذت ها نه وقت زیادی میخواهد و نه پول زیادی. پس منتظر تغییرات زیاد در یه روزی كه معلوم نیست كی باشد نباشیم ... در کوچکترین اتفاقات عظیم ترین تجارب بشر نهفته است . باور کنید ...



1- گاهی به تماشای غروب آفتاب بنشینیم.


2 - سعی كنیم بیشتر بخندیم.


3- تلاش كنیم كمتر گله كنیم.


4 - با تلفن كردن به یك دوست قدیمی، او را غافلگیر كنیم.


5 - گاهی هدیه هایی كه گرفته ایم را بیرون بیاوریم و تماشا كنیم.


6 - بیشتردعا كنیم.


7 - در داخل آسانسور و راه پله و... باآدمها صحبت كنیم.


8- هر از گاهی نفس عمیق بكشیم.


9- لذت عطسه كردن را حس كنیم.


10- قدر این كه پایمان نشكسته است را بدانیم.


11- زیر دوش آواز بخوانیم.


12- سعی كنیم با حداقل یك ویژگی منحصر به فرد با بقیه فرق داشته باشیم .


13- گاهی به دنیای بالای سرمان خیره شویم.


14- با حیوانات و سایر جانداران مهربان باشیم.


15- برای انجام كارهایی كه ماهها مانده و انجام نشده در آخر همین هفته برنامه ریزی كنیم!


16- از تفكردرباره تناقضات لذت ببریم.


17- برای كارهایمان برنامه ریزی كنیم و آن را طبق برنامه انجام دهیم. البته كار مشكلی است!


18- مجموعهای از یك چیز (تمبر، برگ، سنگ، كتاب و... )برای خودمان جمعآوری كنیم.


19- در یك روز برفی با خانواده آدم برفی بسازیم.


20- گاهی در حوض یا استخر شنا كنیم، البته اگر كنار ماهی ها باشد چه بهتر.


21- گاهی از درخت بالا برویم.


22- احساس خود را در باره زیبایی ها به دیگران بگوئیم.


23- گاهی كمی پابرهنه راه برویم!.


24- بدون آن كه مقصد خاصی داشته باشیم پیاده روی كنیم.


25- وقتی كارمان را خوب انجام دادیم مثلا امتحاناتمان تمام شد، برای خودمان یك بستنی بخریم و با لذت بخوریم


26- در جلوی آینه بایستیم وخودمان را تماشا كنیم.


27- سعی كنیم فقط نشنویم، بلكه به طور فعال گوش كنیم.


28- رنگها را بشناسیم و از آنها لذت ببریم .


29- وقتی از خواب بیدار می شویم، زنده بودن را حس كنیم.


30- زیر باران راه برویم.


31- كمتر حرف بزنیم و بیشترگوش كنیم ..


32- قبل از آن كه مجبور به رژیم گرفتن بشویم، ورزش كنیم و مراقب تغذیه خود باشیم .


33- چند بازی و سرگرمی مانند شطرنج و... را یاد بگیریم.


34- اگر توانستیم گاهی كنار رودخانه بنشینیم و در سكوت به صدای آب گوش كنیم.


35- هرگز شوخ طبعی خود را از دست ندهیم.


36- احترام به اطرافیان را هرگز فراموش نكنیم.


37- به دنیای شعر و ادبیات نزدیك تر شویم.


38- گاهی از دیدن یك فیلم در كنار همه اعضای خانواده لذت ببریم.


39- تماشای گل و گیاه را به چشمان خود هدیه كنیم.


40- از هر آنچه كه داریم خود و دیگران استفاده كنیم ممكن است فردا دیر باشد.

آمن خادمی
2011/08/06, 19:25
حریم خصوصی همسرتان را رعایت کنید



همه ما در طول زندگی به لحظاتی نیاز داریم که تنها و در خلوت خودمان باشیم و دوست نداریم هیچ کس حریم خصوصی مان را به هم بزند...

بسیاری از افراد بر این باورند احترام به این حریم خصوصی مختص دوران تجرد و قبل از ازدواج است و زندگی مشترک یعنی باید همه چیز را با همسرمان به شراکت بگذاریم ولی بسیاری از مشکلات زناشویی ناشی از احترام نگذاشتن به این حریم خصوصی و خدشه دار کردن آن است.

همه ما برای کامل تر شدن ازدواج می کنیم نه برای عوض شدن یا تبدیل شدن به موجودی که همسرمان می خواهد. هر انسانی مستقل از دیگران است، یعنی هر یک از ما به تنهایی برای خود قلمرویی داریم که مخصوص خود ماست؛ مثل افکاری که در ذهنمان می پرورانیم، اهداف شخصی مان و حتی مجموعه رفتارهایی که از ما سر می زند و تمام چیزهایی که ما را به خودمان می شناساند. شاید این سوال برایتان مطرح شود که داشتن حریم خصوصی در زندگی مشترک به چه معناست؟ در پاسخ به این سوال باید گفت وقتی ۲ نفر با هم ازدواج می کنند، نسبت به همسرشان احساس مالکیت دارند و گاهی به خودشان حق می دهند که در مورد هر چیز مربوط به او تصمیم بگیرند.


وقتی انسانی که ذاتا آزاد و مستقل است حق تصمیم گیری برای خود و به اصطلاح حریم خصوصی نداشته باشد برای از دست دادن حریم خصوصی خود احساس بدی پیدا می کند که به پرخاشگری و عصبی بودن می انجامد، یا به شخصیتی وابسته تبدیل می شود که بدون همسرش نمی تواند هیچ کاری انجام دهد و از خود هیچ اراده ای نخواهد داشت.


به همین دلیل همه مشاوران خانواده معتقدند همسران باید به حریم خصوصی هم احترام بگذارند. البته این به آن معنا نیست که زن و شوهر از فکر و احساس هم بی خبر باشند و برایشان مهم نباشد که درون همسرشان چه می گذرد، بلکه به آن معناست که به احساسات و افکار هم احترام بگذارند و همدیگر را از حقوق طبیعی شان محروم نکنند. همسرتان لحظه هایی می خواهد تنها باشد و در خلوت خودش باشد، به فعالیت های مورد علاقه اش که ممکن است شما اصلا به آنها علاقه نداشته باشید بپردازد یا هر چند وقت یک بار با دوستان نزدیکش به اصطلاح مجردی و... بیرون برود. اینها همه جزو حریم خصوصی هر فرد و قابل احترام است.


● چرا باید حریم خصوصی داشته باشیم؟

داشتن حریم خصوصی به افراد انگیزه پیشرفت در زندگی و مقابله با مشکلات می دهد. فردی که به حریم خصوصی اش احترام گذاشته می شود، عزت نفس و اعتماد به نفس کافی برای زندگی دارد. هر شخصی در حریم خصوصی اش به خودش اهمیت می دهد و به خودش می اندیشد. این فرصتی است برای اینکه با خود روبرو شود و رفتار و اعمال خود را مورد قضاوت قرار دهد و آن را اصلاح کند چرا که انسان در خلوت خود بدون ریا و تظاهر و بدون اثر گرفتن از هیچ چیز و هیچ کس به تفکر می پردازد و نتایج بهتر و دقیق تری خواهد گرفت.

کسی که حریم خصوصی اش را محترم بشمارد، به حریم خصوصی دیگران نیز احترام خواهد گذاشت و همین در ایجاد ارتباطش با دیگران و به خصوص همسرش تاثیر مثبت دارد. نکته بسیار مهم دیگر این است که داشتن حریم خصوصی و خلوت، حس یکنواخت شدن زندگی مشترک را در زوج ها از بین می برد و عشق همسران را به هم بیشتر می کند. برخی از روان شناسان معتقدند زن و شوهر باید سالی یک بار و به مدت یک هفته جدا از یکدیگر باشند. مثلا به خانه پدری خود بروند و حس دوست داشتن و دلتنگی برای یکدیگر را محک بزنند.



● چگونه بعد از ازدواج به حریم خصوصی خود احترام بگذاریم؟

توجه به علایق خود و در نظر گرفتن عقاید و افکار شخصی مان به معنی احترام به حریم خصوصی مان است اما این اهمیت دادن باید بدون افراط و تفریط باشد تا تاثیر مثبتی در زندگی ایجاد کند. احترام به حریم خصوصی در زندگی مشترک، به معنی اهمیت دادن به جسم و روحمان است؛ بدون اینکه بخواهیم از زیر بار مسوولیت هایمان در زندگی شانه خالی کنیم.

در واقع حریم خصوصی یعنی زمانی در روز مختص شماست که به کارها و علایق شخصی تان در چارچوب خانواده برسید. حریم خصوصی یعنی بتوانید زمانی را با خود خلوت کنید و کسی مزاحم شما نباشد. اگر بتوانید بدون پیش داوری به این راهکارها عمل کنید و حریم خصوصی خود و همسرتان را در نظر بگیرید، زندگی مشترکتان زیباتر و محکم تر خواهد شد و احساس خوشبختی بیشتری خواهید کرد.


● هیچ صد درصدی وجود ندارد!



فراموش نکنید که همسران مالک هم نیستند بلکه شریک زندگی یکدیگرند و وظیفه دارند که هر کاری را با مشورت هم انجام دهند و این تصور که باید صد درصد به حرف هم گوش بدهند و برده هم باشند، غلط است. اگر بخواهید با فردی زندگی کنید که مجبور باشید همیشه همان طور که او می خواهد رفتار کنید و خودتان را فراموش کنید، زندگی برایتان کسالت بار خواهد شد و بعد از مدتی خسته می شوید و احساس می کنید خوشبخت نیستید. همه ما با مجموعه ای از خصوصیات مثبت و منفی وارد زندگی مشترک می شویم و خودمان بعد از مدتی می توانیم راجع به رفتارمان قضاوت کنیم و ببینیم که نقاط قوت و ضعفمان کجاست.

همسران باید برای کامل شدن به هم کمک کنند و بهتر شدن و تکامل هیچ فردی را خسته و دلزده نخواهد کرد. چیزی که همسران را از زندگی با هم خسته می کند، این است که خود را فراموش و فقط از دید همسرشان به خود نگاه می کنند و خودشان نیز برای حریم خصوصی خود احترام قائل نیستند.


● داشتن حریم خصوصی تعهد را نابود می کند؟

بسیاری فکر می کنند داشتن حریم خصوصی در زندگی مشترک با تعهدی که زن و شوهر به هم دارند، منافات دارد اما باید گفت حریم خصوصی به معنی خودخواهی و اهمیت ندادن به همسر و خانواده نیست بلکه همان طور که به همسر و کانون خانواده احترام می گذاریم، باید به خود نیز احترام بگذاریم و از همسرمان هم انتظار داشته باشیم به حریم خصوصی ما احترام بگذارد.



در اینکه همه زوج ها باید رضایت همسران خود را جلب کنند شکی نیست اما به جای اینکه از همسر خود بی چون و چرا اطاعت کنیم، باید در مورد همه چیز با او مشورت و با هم به گفت وگو کنیم تا بتوانیم بهترین گزینه ها و راه ها را با کمک و راهنمایی هم پیدا کنیم. ما باید براساس عقاید و افکارمان رفتار کنیم نه اینکه آنها را فراموش کنیم و به عقاید و افکار همسرمان وابسته شویم. درست است که گاهی باید در زندگی گذشت کنیم و طبق عقیده همسرمان رفتار کنیم اما همیشه نباید اینگونه باشد. افرادی که حریم خصوصی خود را از بین برده اند، وابسته و بی انگیزه به زندگی هستند زیرا از علایق و افکار و رویاهایشان و در واقع از خودشان چیزی باقی نمانده است که بخواهند با آن زندگی کنند.


● واقع نگر باشید؛ تغییر بزرگی در راه نیست



بدون شک زندگی مشترک در رفتار افراد تغییراتی به وجود می آورد اما شخصیت اصلی افراد در زندگی مشترک فرقی نخواهد کرد. مثلا شخصی که برون گراست، نمی تواند بعد از ازدواج درون گرا شود و یا فردی که اجتماعی و عاشق رفت و آمد است بعد از ازدواج منزوی نخواهد شد. پس نکته مهم این است که قبل از ازدواج به شخصیت و رفتارهای همسر آینده مان دقت کنیم و اگر او را انتخاب کردیم، خیلی به امید تغییر او نباشیم. باید همسرمان را همان طور که هست بخواهیم و در راستای تکامل هم، قدم برداریم.



اگر همسران همدیگر را باور کنند و شخصیت یکدیگر را بشناسند و بپذیرند، بسیاری از مشکلاتشان حل خواهد شد. چه بسیارند زوج هایی که بعد از چند سال زندگی هنوز سر مسایلی که در ابتدای زندگی با هم بحث می کردند، مشکل دارند، در صورتی که یک مساله را در زندگی یا باید حل کرد یا هضم. درصد بالایی از مشکلات به این دلیل رخ می دهد که ما می خواهیم شخصیت همسرمان را آن طور که دوست داریم تغییر دهیم، در صورتی که باید او را آن طور که هست، دوست بداریم.



● ... و اما توصیه آخر

یادتان باشد حریم خصوصی باید در چارچوب زندگی زناشویی بگنجد و مانع رسیدگی به وظایفتان در زندگی نشود. بدانید که گاهی برای اینکه بتوانید به زندگی مشترک خود ادامه دهید و همسرتان را راضی نگه دارید، مجبور می شوید حریم خصوصی خود را کمی تغییر دهید و با شرایط زندگی مشترکتان تطبیق دهید. البته با کمی خلاقیت، تغییر و مدیریت می توانید به هر دوی اینها برسید.

آمن خادمی
2011/08/21, 19:39
اگر می خواهید زندگی تان تغییر کند باید طرز فکرتان را تغییر دهید



«همین امروز طرزتفکرتان را عوض کنید.»



البته در کلام خیلی ساده است: «طرز تفکرت را عوض کن تا زندگی ات تغییر کند.» ولی چطور می توان این کار را انجام داد وقتی نمی دانیم باید چه کار کنیم؟ و مهم تر از همه اگر تغییر دادن طرزتفکر تا این حد آسان است، چرا خیلی از افراد این کار را انجام نمی دهند؟ مخصوصا اگر بتوانند با این کار موفق تر باشند و بیشتر از زندگی لذت ببرند؟

جواب این سوال ها را نمی دانیم ولی می دانیم که تغییر دادن طرز تفکر آسان نیست اما ممکن است. همه آنچه شما نیاز دارید این است که محکم و استوار این تکنیک ها را به کار ببرید؛ البته اگر از ته دل می خواهید موفق باشید.





۱) همان طور فکر کنید که دوست دارید باشید. اگر در دنیای ذهنتان خود را آدم خوشحال یا موفقی ندانید که می تواند از زندگی لذت ببرد، خیلی سخت می توانید در دنیای واقعی چنین آدمی باشید. پس پیش از هر کار در رویاهایتان هم خود را فردی خوشحال، موفق و روبه رشد تصور کنید.



۲) لبخند بزنید. نتایج تحقیقات نشان داده است لبخند زدن هم اثر جسمی دارد و هم اثر روانی. پس یک لبخند روی لبانتان بنشانید و در مسیر تغییر طرزتفکر قدم بگذارید. در ابتدا، این کار فقط یک عمل فیزیکی بدون روح است اما کم کم جزو صورت شما می شود.



۳) خودتان را غرق مطالعه و موسیقی کنید. کتاب ها، مقاله ها و مجله هایی بخوانید که به شما کمک کنند بتوانید افکارتان را تغییر و درکتان را افزایش دهید. فیلم ببینید یا به موسیقی هایی گوش کنید که برای شما الهام بخش باشند و برای تغییر تشویقتان کنند.



۴) کردارتان را تغییر دهید. وقتی کارهایتان را به همان شیوه قدیمی انجام می دهید، نمی توانید در افکارتان تغییری به وجود آورید. کارها را به شیوه ای متفاوت انجام دهید تا بتوانید متفاوت بیندیشید.


۵) محیط تان را تغییر دهید. محیط اطرافتان را با توجه به طرزتفکر مورد علاقه تان بسازید. فضایی را خلق کنید که شما را به سمت تغییر سوق دهد. یک گلدان به اتاقتان اضافه کنید، رنگ دیوارها را تغییر دهید، یک کتابخانه یا میز کوچک برای خودتان بخرید.

۶) از موفق ها تقلید کنید. از تجربه و نظرهای کسانی که عاشق طرزتفکرشان هستید و آرزو دارید مثل آنها باشید، استفاده کنید. اگر زنده هستند که این کار بسیار ساده است و اگر در قید حیات نیستند می توانید از آثارشان بهره بگیرید.


۷) به دیگران کمک کنید (و به خودتان هم) یکی از سریع ترین راه هایی که می تواند طرزتفکر شما را عوض کند، این است که به دیگران توجه و به آنها کمک کنید. مواظب باشید از آن طرف بام نیفتید یعنی نه غرق در خودتان شوید و نه شیفته و دلباخته دیگران.



۸) کمی از دوستانتان کمک بگیرید. دیگران را از تصمیمتان باخبر کنید و از آنها کمک بخواهید و نظراتشان را بشنوید. هر چقدر کمک دیگران را بیشتر احساس کنید، بیشتر به موفقیت نزدیک می شوید.


۹) حرفه ای شوید. اگر دلتان می خواهد به فردی بزرگ تبدیل شوید به مشاوره و نصیحت افراد بزرگ گوش دهید. انسان های حرفه ای در مدت زمان کوتاهی می توانند بهترین راه حل ها و نظرات و عقاید جدید را در اختیار شما بگذارند. البته به شرطی که واقعا در کار خود خبره باشند و فقط اسم و رسم بی پایه و پنهان به هم نزده باشند.



۱۰) صبور باشید. آگاه باشید که بیشترین تغییرات در مدت زمانی طولانی و به آرامی صورت می گیرند به شرط اینکه تکرار شوند. پس اگر فورا در مسیر موفقیت نتیجه نگرفتید، تعجب نکنید و مهم تر اینکه تسلیم نشوید. کارتان را ادامه دهید و مطمئن باشید جواب می گیرید.





● چطور راه تغییر را ادامه دهیم؟



گاهی بعد از اینکه نگرش مان را تغییر دادیم و به سوی هدفی تازه رفتیم، نمی دانیم چگونه باید راهمان را بدون خستگی و درنگ ادامه دهیم؟ این نکته ها دست شما را برای طی بقیه مسیر تغییر می گیرد.

۱) با واقعیت روبرو شوید. ممکن است مانعی که در مسیر رسیدن به هدف از سرعت شما می کاهد، خودتان باشید.



وقتی در راه رسیدن به هدفتان به مشکل هایی برمی خورید، اول از همه به دقت بررسی کنید آیا منشاء مشکل خودتان هستید یا خیر؟



۲) شما هرکاری که بخواهید، می توانید انجام دهید اگرچه شاید نتوانید همه کارهایی را که دوست دارید، انجام دهید. بیشتر اوقات برای رسیدن به هدف چند کار را با هم انجام می دهید ولی حتی با وجود تلاش زیاد، در آخر به کمترین نتیجه می رسید. باید بدانید توجه و تمرکز روی ۱ یا حداکثر ۲ پروژه در یک زمان، شانس شما را برای رسیدن به نتیجه مطلوب افزایش خواهد داد.





۳) برای اینکه تصویر واضحی از نتیجه کار داشته باشید، تمرکز کنید. اول اینکه روی پروژه هایی که برعهده گرفته اید، کاملا تمرکز داشته باشید تا بتوانید تشخیص دهید واقعا چه کارهایی باید انجام گیرد. برنامه ای گام به گام برای کارهایی که باید در زمان های مشخص انجام دهید، بنویسید.



۴) آنچه روی کاغذ است، برنامه است و آنچه در ذهن شماست، خیال! بیشتر افراد علاقه ای به نوشتن برنامه هایشان روی کاغذ ندارند. نوشتن برنامه روی کاغذ اولین قدم برای حرکت رو به جلوست. خیلی ها بدون برنامه پروژه هایشان را شروع می کنند ولی خیلی زود گیج می شوند زیرا مشکلات فرعی زیادی سر راهشان به وجود می آید.





۵) حرکت، به این معنی نیست که پیشرفت کرده اید. بعضی از افراد با اینکه به سختی کار می کنند، به هدفشان نزدیک تر نمی شوند. این یکی از نتایج بی برنامگی است. برای پیشروی باید فعالیت های مناسبی در زمان های مناسب انجام دهید.



۶) انتخاب نکردن، یک انتخاب است. زیاد فکرکردن درباره آنچه انتخاب می کنیم، مانع دیگری است که ما خودمان سر راهمان قرار می دهیم و باعث رکودمان می شود. «من می توانم A، B یا C را انجام دهم ولی بهتر است بیشتر فکر کنم» و شروع می کنیم به ارزیابی کردن... ولی در واقع هیچ وقت نمی توانیم تصمیم بگیریم و کاری که انجام می دهیم، در حقیقت تصمیم می گیریم هیچ کاری نکنیم؟ ولی اگر کاری نکنید به چیزی نمی رسید.





۷) روی آنچه به نتیجه می رسد، تمرکز کنید. خیلی از افراد در پیداکردن راه هایی که به نتیجه نمی رسند، استادند و به همین دلیل هیچ تلاشی هم نمی کنند. انرژی منفی را در خود انباشته نکنید. انرژی های مثبتتان را افزایش دهید و روی چیزهایی تمرکز کنید که به درد شما می خورند و به نتیجه می رسند.



۸) اگر اقدامی به نتیجه نمی رسد، متوقفش کنید. یک اقدام احمقانه: «کاری را بارها و بارها با یک شیوه انجام دهید و انتظار داشته باشید که به نتیجه ای متفاوت برسید.»

خیلی ها به دلیل غرور، لجاجت یا تعصب، شیوه ای را تکرار می کنند که به نتیجه نمی رسد. شعاری جدید برای خود انتخاب کنید و دیگر کارتان را به شیوه قبلی انجام ندهید. وقتی روش هایی موثر نیستند انجام دادنشان را متوقف کنید.



۹) وقتی نمی دانید، کمک بخواهید. ما نمی توانیم همه چیز را بدانیم. نمی توانیم همه مشکلات را حل کنیم. وقتی به مشکلی برمی خورید، از دیگران کمک بخواهید. از یک تاجر، مشاور، وکیل یا مربی مشاوره بگیرید.





۱۰) اگر کاری شما را خوشحال نمی کند، انجامش ندهید. برای اینکه به هدفتان برسید، باید سختی هایی را بپذیرید و ممکن است هر لحظه نتوانید از کارتان لذت ببرید ولی در کل باید کارتان را دوست داشته و از انجام آن خوشحال باشید.

در غیر این صورت اهدافتان را ارزیابی و راهی را پیدا کنید که از پیمودن آن لذت ببرید.





منبع: Success Article
ترجمه: سحر حبیبی

آمن خادمی
2011/08/21, 19:43
۱۰ باور غلط درمورد روابط عاشقانه



چون شما و طرف مقابلتان از یکسری قانون و استاندارد خاص پیروی نمی کنید باعث شده است که تصور کنید رابطه تان رابطه خوبی نیست؟ در زیر به ۱۰ مورد از غلط ترین باورها و تصورات غلط درمورد روابط اشاره می کنیم.



۱) یک رابطه خوب مستلزم داشتن تفاهم کامل است.

هیچوقت نمی توانید به همه چیز از دید طرفتان نگاه کنید زیرا شما دو نفر کاملاً متفاوت هستید. شما از نظر ژنتیکی، فیزیولوژیکی، روانشناختی و تاریخی با هم فرق دارید.



نمی توانید با شبیه شدن در طرز فکرتان مشکلاتتان را حل کنید. زنان و مردان متفاوت ساخته شده اند. تلاش در کمرنگ کردن تفاوت هایتان مسئله ای کاملاً غیرطبیعی و حتی خطرناک است.

بدانید وقتی با کسی هستید که زندگیتان را پربارتر می کند نه اینکه فقط آیینه ای از خودتان باشد، رابطه لذت بخش تر خواهد بود.





۲) یک رابطه خوب مستلزم وجود یک عشق بزرگ است.

بله، زندگی با طرف مقابلتان باید توام با عشق باشد اما خودتان را گول نزنید و انتظار عشق لیلی و مجنون نداشته باشید. واقعیت این است که در دنیای واقعی، عشق به آن شکل وجود ندارد.



عاشق شدن فقط مرحله اول یک رابطه است. غیرممکن است که در همان مرحله بمانید. یک رابطه بالغ به سطحی بسیار عمیق تر و مطمئن تر منتقل خواهد شد.

این اشتباه را مرتکب نشوید که فکر کنید وقتی آن شور و حرارت اولیه از بینب رود دیگر عاشق هم نیستید. پاسخ آن این نیست که یک رابطه دیگر را شروع کنید تا بتوانید دوباره آن حس را با فردی دیگر تجربه کنید. پاسخ این است که یاد بگیرید چطور از مراحل مختلف یک رابطه عبور کنید و به تجربه ای عمیق تر دست پیدا کنید.





۳) یک رابطه خوب مستلزم قدرت حل مشکل عالی است.

گول نخورید و به اشتباه تصور نکنید که اگر نتوانید مشکلات و اختلافات جدیتان را حل کنید، شما و طرف مقابلتان نمی توانید خوشبخت و شاد باشید. نود درصد از مشکلات یک رابطه قابل حل نیستند.



چیزهای زیادی هست که شما و طرفتان سر آن با هم توافق نداشته باشید و همیشه هم همینطور خواهد ماند. چرا نباید یکبار و برای همیشه این مشکلات را حل کنید؟ چون برای اینکار چیزی که باید قربانی کنید ارزش ها و اعتقادات خودتان است.

بااینکه موضوع واقعاً تمام نشده است، می توانید موافقت کنید که بدون توافق بر سر آن موضوع باقی بمانید.





۴) یک رابطه خوب مستلزم علایق مشترک است که برای همیشه شما را به هم پیوند دهد.

اگر علایق و فعالیت های مشابهی ندارید به این معنی نیست که رابطه تان مشکلی دارد.



اگر شما یا طرف مقابلتان خودتان را مجبور می کنید که فعالیت های مشترکی با هم داشته باشید اما نتیحه آن فقط استرس، فشار و اختلاف است، اصلاً اینکار را نکنید.



۵) یک رابطه خوب یک رابطه آرام است.



چون فکر می کنید بحث کردن نشانه ضعف رابطه است، از آن نترسید. حتی سالم ترین زوج ها هم با هم بحث و جدل می کنند.

بحث کردن اگر درست انجام شود می تواند به دو طریق به رابطه کمک کند: یکی اینکه فشار و استرس را خالی می کند و دوم اینکه با دانستن اینکه می توانید بدون ترس از جدایی و تحقیر شدن احساساتتان را ابراز کنید، حس آرامش و اطمینان بین شما ایجاد می کند.



به جای نگران بودن درمورد اینکه چند بار با هم دعوا می کنید، نگران این باشید که چطور با هم دعوا می کنید. در زیر چند راهنمایی برایتان داریم:

الف) از به میان کشیدن موضوع پرهیز نکنید و حین مشاجره به شخصیت طرفتان بی احترامی نکنید.



ب) دنبال دعوا نباشید زیرا تحریک کننده است.

ج) از خاتمه دادن های احساسی به پایان مشاجراتتان نترسید.





۶) یک رابطه خوب این امکان را به شما می دهد همه احساساتتان را خالی کنید.

بیرون ریختن حرف ها از دلتان احساس خوبی به شما می دهد اما اگر اینکار را در زمان نامناسب انجام دهید ممکن است به قیمت از دست رفتن رابطه تان تمام شود. روابط بسیاری به خاطر اینکه طرف مقابل نتوانسته چیزی را که طی یکی از همین زمان ها عنوان کرده ببخشد، از بین رفته اند.



قبل از اینکه چیزی به زبان بیاورید که بعدها از گفتن آن پشیمان شوید، زبان به دندان گرفته و کمی را صرف فکر کردن به آن کنید. حرف هایی که در این زمان ها زده می شود معمولاً حرف های واقعی ما نیستند و نباید به زبان بیایند—مخصوصاً اگر قابلیت مخرب بودن داشته باشند.



۷) یک رابطه خوب هیچ ارتباطی با رابطه جنسی ندارد.



این باور که رابطه جنسی مسئله مهمی نیست بسیار خطرناک است. رابطه جنسی راه بسیار خوبی برای تخلیه فشار زندگی روزمره است و به ما این امکان را می دهد سطحی از نزدیکی خوب را با هم تجربه کنیم.

شاید رابطه جنسی همه چیز نباشد اما اگر به منبع خستگی و رخوت در رابطه تبدیل شود، بالاترین میزان تخریب رابطه را از آن خود خواهد کرد. اگر زندگی جنسی شما ارضاکننده نباشد، به مشکلی بسیار مهم تبدیل خواهد شد. از طرف دیگر، زوج هایی که روابط جنسی موفقی با هم دارند، آن را ۱۰ درصد موفقیت رابطه خود معرفی کرده اند.



با تصور اینکه رابطه جنسی رابطه ای صرفاً جسمی است فکرتان را محدود نکنید. نوازش، تماس، گرفتن دست ها و هر راه دیگری که بتواند آرامش و راحتی فکری و جمسی به طرفتان دهد می تواند جزئی از یک زندگی جنسی راضی کننده باشد.



۸) یک رابطه خوب نمی تواند بعد از اشتباه یکی از دو طرف برجا بماند.



هیچکس کامل نیست. تازمانیکه اشتباهات طرف مقابلتان سوءاستفاده گرایانه و مخرب نباشد، می توانید یاد بگیرید که با آنها زندگی کنید.

به جای تمرکز کردن روی نقص های طرف مقابلتان، خصوصیاتی که شما را جذب خود کرد را به یاد داشته باشید.



برای درک تفاوت بین یک اشتباه و یک مشکل جدی مراقب باشید. مشکلات جدی مخرب و سوءاستفاده گرایانه هستند.



۹) برای عالی شدن یک رابطه یک راه درست و یک راه غلط وجود دارد.



هیچکس نمی تواند از واقعیت فرار کند. هیچ راه درست خاصی برای اینکه یک همسر خوب باشید، مادر یا پدر خوب باشید یا هر مشکل در رابطه را برطرف کنید وجود ندارد.

به جای استفاده از استانداردهایی که ممکن است در کتاب ها و مقالات مختلف خوانده باشید، کاری را بکنید که برای شما موثر است. اگر هر دو شما با اصول مخصوص خودتان راحت هستید و تا اینجا با آنها نتیجه گرفته اید پس همان ها را دنبال کنید.



یادتان باشد که درمورد راه هایی که ابراز احساسات طرف مقابلتان را می پذیرید، سختگیر نباشید. هیچ راه درست خاصی برای عشق ورزیدن یک نفر به شما وجود ندارد. اینکه همسرتان عشق و محبت خود را به گونه ای متفاوت نشان می دهد باعث کم ارزش تر شدن این احساسات نیست.



۱۰) اگر بتوانید طرفتان را درست کنید، رابطه تان عالی خواهد شد.



به اشتباه تصور نکنید که اگر بتوانید همسرتان را عوض کنید، رابطه تان بهتر می شود.

این تصور بچگانه که عاشق شدن یعنی پیدا کردن کسی که مسئول خوشبخت بودن شما باشد را کنار بگذارید. این شمایید که باید مسئولیت خوشبخت شدن خودتان را بپذیرید.



اگر رابطه تان شاد نیست، مهمترین فردی که می توانید تغییر دهید خودتان هستید. زمانیکه بتوانید رفتارهای مخرب خودتان را تشخیص دهید می توانید تصمیم بگیرید که آنها را از بین برده و رابطه تان را شادتر کن.


www.mardoman.com :منبع

آمن خادمی
2011/09/15, 00:26
چرا دختر و پسرها برای ازدواج دنبال کسانی شبیه پدر و مادرشان هستند؟

بسیاری از زوج ها برای انتخاب همسر به دنبال تکرار ارتباطات خوشایند گذشته هستند. در واقع آن ها بدنبال چیزی شبیه پدر و یا مادرشان و یا شخصیتی از این قبیل هستند.


برای همین هم بسیار از نظریه پردازان بر این باورند که زندگی در یک دور مداوم، تکرار گذشته ها است.
دختر و پسر از نظر رفتار و چهره تقریباً به چهره والدین خود گرایش دارند، دخترها به دنبال پسری با ویژگیهای شبیه به پدر هستند و پسرها به دنبال ویژگی هایی شبیه به مادر. از نظر روانشناختی، این انتخاب نوعی تکرار الگوی دورنی است، الگویی از روابط عمیق و صمیمانه.


برای همین در بسیاری از موارد ما کسانی را از نظر ویژگی ها برای ازدواج خوب می پنداریم که شبیه به والدین ما باشند. ما با این افراد راحت تر ارتباط برقرار می کنیم، راحت تر هم حسی می کنیم و به نوبه ای احساس می کنیم که سال ها است که یکدیگر را می شناسیم.


اما چیزی که بایستی بیشتر به آن دقت کنیم آن است که همه انتخاب ها بر این اساس صورت نمی پذیرد، پس بایستی انتظارات خود را از همسرتان مجزا کنید بدین معنی که تکرار الگوی صمیمانه قدیمی حتماً بهترین نوع رابطه نیست. برای همین بایستی یاد بگیرید وقتی ناراحت می شوید، خوشحال می شوید و یا هر رفتاری که می کنید با کسی غیر از والدین خود روبرو هستید پس نیاز به تغییراتی نیز وجود دارد.


برای توافق بر سر رفتارهایی که عمیقاً به آنها وابسته اید بایستی گاهی به اشتراک برسید و گاهی نیز نیاز به تغییر است. بگذارید با یک مثال مطلب را ساده تر کنیم.



برای مثال شاید شما مانند دختری بودید که وقتی به هر دلیلی ناراحت می شدید، به یک گوشه می رفتید و کز می کردید ناجی شما پدری بود که با نوازش و دلجویی و یا با یک هدیه از شما استقبال می کرد تا حال شما خوب شود. اکنون شما این صفت را در عمیق ترین تجربیات کودکی به همراه دارید و آن را با خود به زندگی زناشویی می آورید. در این زمان شما وقتی ناراحت می شوید دوست دارید کسی از شما دلجویی کند و آن همسری است که باید نقش قدیمی پدرتان را بازی کند. این موضوع امری طبیعی است اما می تواند گاهی مشکل ساز باشد.


در واقع زمانی صفات گذشته ما می تواند مشکل ساز باشد که انتظاراتی را بوجود بیاورد که دیگران از آن بی خبرهستند. در این شرایط بایستی زوجین چند نکته را برای کاهش اختلافات ناشی از این انتظارات در پیش بگیرند :


1- در مورد احساسات و نوع برخوردشان با مسائل گفتگو کنند.

2- انتظارات احساسی و رفتاری خود را بیان کنند.

3- در مورد حساسیت های یکدیگر بحث و گفتگو کنند.

4- به حساسیت ها و خواسته های هم احترام بگذارند.

5- به یگدیگر برای تغییر الگوهای درونی مشکل ساز کمک کنند.

در آخر تغییر الگوهای درونی صمیمت کار بسیار مشکلی است، چرا که این الگوها با پایه ترین مفاهیم ارتباط و صمیمت در ارتباط هستند، در نتیجه ابتدایی ترین راه برای کنترل تاثیر این الگوها، شناخت و هماهنگی با آن ها است.

ناهید
2011/09/21, 22:57
http://up7.iranblog.com/images/bc7zjdwbzkwui27le8o.jpg

میسون
2011/09/29, 23:26
1)به مردم بیش از آنچه انتظار دارند بدهید و این کار را با شادمانی انجام دهید .
2) با مرد یا زنی ازدواج کنید که عاشق صحبت کردن با او هستید. برای اینکه وقتی پیرتر می شوید، مهارت های مکالمه ای مثل دیگر مهارت ها خیلی مهم می شوند .
3) همه ی آنچه را که می شنوید باور نکنید، همه ی آنچه را که دارید خرج نکنید و یا همان قدر که می خواهید نخوابید.
4) وقتی می گویید: دوستت دارم. منظورتان همین باشد .
5) وقتی می گویید :متاسفم. به چشمان شخص مقابل نگاه کنید .
6) قبل از اینکه ازدواج کنید حداقل شش ماه نامزد باشید .
7) به عشق در اولین نگاه باور داشته باشید .
8) هیچ وقت به رؤیاهای کسی نخندید. مردمی که رؤیا ندارند هیچ چیز ندارند.
9) عمیقاً و با احساس عشق بورزید. ممکن است آسیب ببینید ولی این تنها راهی است که به طور کامل زندگی می کنید .
10) در اختلافات منصفانه بجنگید و از کسی هم نام نبرید .
11)مردم را از طریق خویشاوندانشان داوری نکنید .
12) آرام صحبت کنید ولی سریع فکر کنید .
13) وقتی کسی از شما سوالی می پرسد که نمی خواهید پاسخ دهید، لبخندی بزنید و بگویید :چرا می خواهی این را بدانی؟
14)به خاطر داشته باشید که عشق بزرگ و موفقیت های بزرگ مستلزم ریسک های بزرگ هستند .
15) وقتی کسی عطسه می کند به او بگویید :عافیت باشد .
16) وقتی چیزی را از دست می دهید، درس گرفتن از آن را از دست ندهید .
17)این سه نکته را به یاد داشته باشید: احترام به خود، احترام به دیگران و مسئولیت همه کارهایتان را پذیرفتن.
18) اجازه ندهید یک اختلاف کوچک به دوستی بزرگتان صدمه بزند .
19) وقتی متوجه می شوید که که اشتباهی مرتکب شده اید، فوراً برای اصلاح آن اقدام کنید .
20) وقتی تلفن را بر می دارید لبخند بزنید، کسی که تلفن کرده آن را در صدای شما می شنود .
21) زمانی را برای تنها بودن اختصاص دهید .

موسسه موفقیت انتونی رابینز

آمن خادمی
2011/10/03, 01:18
ایـن ۸ جـمـلـه را بـه هـمـسـرتـان نـگـویـیـد

شما خیلی راحت می توانید هر آنچه می خواهید به شوهرتان بگویید اما اگر مراقب صحبت کردن خود نباشید، ممکن است او صحبت های شما را به شکلی ناخوشایند درک کند. شاید شما نگرانی های معقولی داشته باشید یا می خواهید به موضوع هایی اشاره کنید که در زندگیتان نقشی اساسی دارد اما بیان این مسایل با روشی نادرست، در مدت زمانی طولانی، احساسات شوهرتان را جریحه دار و رابطه بین شما را متشنج می کند. به قول «جودی فورد»، روان درمانگر آمریکایی و نویسنده کتاب «هر روز با عشق»، مهارت سخن گفتن مهرآمیز را تمام زوج ها باید بیاموزند...



از نظر او ۸ جمله کلیشه ای وجود دارند که هرگز نباید به مهم ترین فرد زندگی تان بگویید:



۱) تو دقیقا مثل پدرت هستی!



هرگز این جمله را به کار نبرید. این عبارت بسیار ناخوشایند و تحقیرآمیز است چرا که شوهرتان را نگران می کند شاید بدترین خصلت فامیلی اش را بروز داده است. هرگاه این جمله به ذهن تان رسید، کمی صبر کنید و درباره تفکری که پشت این موضوع است، دقت کنید. ممکن است او این رفتار را نوعی تحقیر بداند. شما باید موضع خود را از تحقیر کردن تغییر دهید و به طور مستقیم درخواست منطقی و عاقلانه تان را بیان کنید. مثلا بگویید: «عزیزم! وقتی که ساندویچت را تمام کردی لطفا ظرفت رو روی سینک بذار». با این روش شما به خواسته خودتان، بدون رنجاندن همسرتان رسیده اید.



۲) چه زمانی می خواهی دنبال یک کار جدید بگردی؟



ابتدا بهتر است ببینید چرا مایلید همسرتان یک شغل جدید پیدا کند! آیا زمان زیادی را که خارج از خانه می گذراند، دوست ندارید؟ آیا فکر می کنید از نظر شغلی باید در مراحل بالاتری قرار داشته باشد؟ آیا حقوق اش کافی نیست؟ قبل از اینکه مطالبی را بیان کنید که برای همسرتان رنج آور باشد، کلاهتان را قاضی کنید و ببینید چه موضوعی باعث آزار شما شده. با چنین جمله هایی توانایی های او را در حمایت از خود و فرزندتان مورد انتقاد قرار ندهید چرا که بخشی از ارزیابی یک مرد از خودش، به اینکه تا چه حد می تواند از خانواده اش حمایت کند، مربوط می شود پس تحقیر او در این محدوده حساس می تواند یک ضربه خطرناک باشد.



برای اجتناب از این مساله، گفت وگوهایی پیوسته درباره کار هر دو نفرتان، جاه طلبی های شغلی و نگرانی های مالی داشته باشید. اگر شما مشکلی در رابطه با درآمد همسرتان دارید، این گفت وگوها فرصتی است که می توانید در مورد سطح زندگی تان با او صحبت کنید. هیچ گاه شوهرتان را در موضع تدافعی قرار ندهید.



۳) مادرم درباره اینکه این کار را انجام خواهی داد به من هشدار داده بود



این مساله گاهی شوهرتان را به شدت عصبانی می کند چون او متوجه می شود دیگران از آنچه در خانه شما می گذرد، مطلع اند. خانم ها معمولا در جریان مشاجره ها سعی می کنند حرف خودشان را به کرسی بنشانند و برای این کار از هر دلیل و برهانی استفاده می کنند. این رفتار مثل این است که شما یک قشون را در جبهه ای خودی، آماده رزم کنید. این اندیشه صحیح نیست چرا که به همسرتان نشان می دهید همسو با او و پیوندتان نیستید. شما نباید اجازه دهید عقاید دیگران به رابطه شما تحمیل شود.



اگر چه در واقعیت نگرانی هایی وجود دارد و و مادرتان آنها را به شما گوشزد کرده اما درمورد طرز بیان این نگرانی ها فکر کنید. شاید مادر شما گفته همسرتان خیلی خسیس است. اگر این گفته واقعا صحت دارد به او بگویید: «چرا گاهی در رابطه با خرج کردن برای چیزهایی که مورد نیازمان است، بی میل هستی؟» در این حالت به شکلی خلاقانه با مشکلات کنار می آیید. در اختلاف هایی که برایتان پیش می آید، دقیقا به ریشه مساله ای که شما را برآشفته کرده است، توجه کنید. پیدا کردن یک راه حل معقول احساس بهتری در مقایسه با بیان برخی کلمات ناشایست به وجود خواهد آورد.



۴) کمک نمی خواهم؛ خودم انجام می دهم!



این عبارت از دو جنبه آزاردهنده است؛ اول اینکه نقش بنیادین شوهر را به عنوان یک پشتیبان و فردی لایق در خانه زیر سوال می برد. ثانیا بدیهی است که وقتی یک فرد بالغ متوجه شود سعی و تلاشش بی ارزش است، دچار آشفتگی می شود. بیان این جمله به دفعات، باعث می شود همسرتان فکر کند او هرگز نمی تواند کاری را درست انجام دهد یا اعمالش به هیچ وجه باعث خوشحالی شما نمی شود. اگر شوهرتان در حال انجام کاری است که شما فکر می کنید اشتباه است، سعی کنید اول اهمیت آن کار را پیش خودتان بسنجید. فراموش نکنید که فقط به خاطر اینکه انجام کاری متفاوت با نحوه عمل و تفکر شماست، غلط نیست. به یاد داشته باشید که او هم مثل شما فردی بالغ است. بهتر است اگر او کاری را به شکلی نامناسب انجام می دهد و شما از انجام این کار عصبانی می شوید، آن محیط را ترک کنید.



۵) تو همیشه .... تو هیچ وقت...



زوج ها نباید هرگز از این جمله ها استفاده کنند. این دو عبارت جوی منفی در خانه به وجود می آورد. چنین برخوردهایی ارتباط شما را ناقص می کند و طرف مقابل را در حالتی تدافعی قرار می دهد. اگر مشکلاتی منطقی وجود دارد مثل اینکه «آیا او عمدا تمام ابزارش را در گاراژ پراکنده کرده» یا «غالبا فراموش می کند باک بنزین را بعد از استفاده پر کند» از کلی گویی پرهیز و سعی کنید روی نزدیک ترین موضوعی که باعث ناراحتی شما شده تمرکز کنید. در خصوص رفتارهای او داوری نکنید. شاید احساس کنید که با این رفتارها به شما توهین شده ولی ممکن است او چنین قصدی نداشته باشد. بیشتر مردها دوست دارند کاری که همسرشان را خوشحال می کند، انجام بدهند و این مساله کاملا به نحوه درخواست شما مربوط می شود.



۶) فکر می کنی با این شلوار یا کت بهتر به نظر می رسی؟!



شما با پرسیدن این سوال تلاش می کنید به اضافه وزن او اشاره کنید؟ اگر جواب شما مثبت است بدانید که شوهرتان از این جمله هیچ چیز قابل لمسی دریافت نمی کند. شاید فکر کنید خیلی زیرکانه و غیرمستقیم پیغام خود را می رسانید اما در حقیقت به قیافه او توهین می کنید بدون اینکه نگرانی واقعی خود را در رابطه با سلامتی اش نشان دهید. به جای جمله بالا می توانید با چیزی که شما در ظاهر او دوست دارید، شروع کنید؛ مثل: «وقتی که تو پیراهن آبی می پوشی، من خیلی بیشتر از چشم های آبی ات خوشم می آید.» بعد نگرانی خود را در رابطه با اضافه وزن او در چارچوب سلامت مطرح کنید. وقتی که درخواست خود را ملایم تر مطرح کنید، موقعیت های بیشتری برای بیان پیشنهادهای مفید خواهید داشت.



۷) وقتی با دوستانت هستیم تنها وقتمان را تلف می کنیم!



اینکه همسرتان دوستی دارد که شما هم صحبتی و رفت و آمد با او را دوست ندارید، ایرادی ندارد. هیچ متخصصی توصیه نکرده زوج ها باید دوستان یکدیگر را به شکلی کامل بپذیرند اما مشکل وقتی حادتر می شود که شوهرتان را به خاطر انتخاب دوستانش تحقیر کنید. او از رفتار شما چنین برداشت می کند که شما ترجیح می دهید دوستان شوهرتان را برای او گزینش کنید. هیچ کس چنین رفتاری را نمی پذیرد.



چنین جمله ای، جایگزین مناسبی است: «عزیزم! تو می دونی که علایق من با کارهایی که تو و دوستت انجام می دهید یکی نیست، پس چرا یک میهمانی دوستانه دو نفره برپا نمی کنی؟» به خاطر داشته باشید که هیچ یک از قوانین ازدواج، حکم نمی کند که شما دو نفر هر کاری را با هم انجام دهید. در چنین رفت و آمدهایی شوهر شما می خواهد زمان کوتاهی را با دوستش تجربه کند و اصلا این مساله که شما از این زمان لذت می برید یا از طنزهای دوستش آزرده خاطر هستید، او را درگیر نگرانی نمی کند. اگر یک فرد واقعا دوست مناسبی نیست به احتمال زیاد شوهر شما به مرور زمان این مساله را درک خواهد کرد درحالی که اگر شما بخواهید که او را رها کند، ممکن است هرگز این اتفاق نیفتد.



۸) تو نمی توانی از فرزندمان مراقبت کنی!



شاید از اینکه شوهرتان در انجام کارهای فرزندتان با شما سهیم نمی شود، دلخور هستید اما آیا هیچ وقت فضای مناسبی را برای همکاری او به وجود آورده اید؟ در پایان یک روز کاری پردردسر، هیچ مردی تمایلی برای تبدیل شدن به پدری خوب و فعال ندارد به خصوص اگر تمام تلاش هایش نادیده گرفته شود. اگر مردی همیشه احساس کند که رفتارهای پدرانه اش غلط است به تدریج ارتباط عاطفی اش با کودک کمتر می شود. اجازه بدهید پدر، پدر باشد با تمام کاستی ها. به هر حال این مرد با تمامی ویژگی هایی که دارد برای یک عمر پدر فرزند شماست. مطمئن باشید او می داند چطور به خوبی شما بچه را تمیز کند یا به او غذا دهد. فقط ممکن است جزییات انجام این کارها کمی با شما متفاوت باشد. اگر مواردی مثل نحوه استفاده از کالسکه یا شماره تلفن متخصص اطفال را باید بداند، آنها را به طور خلاصه به او بگویید یا جایی یادداشت کنید.

آمن خادمی
2011/10/13, 18:30
۲۴ قانون طلایی آرامش

جامعه ما آکنده از بار اطلاعاتی سنگین است و ابزاری چون تلویزیون، رادیو، اینترنت، تبلیغات، پست الکترونیک و تلفن همراه همگی بر این سنگینی می افزایند. از سوی دیگر شکل زندگی در عصر حاضر به ویژه در جوامع شهری ناگزیر توام با سر و صداها، ترافیک، شلوغی ها و انبوهی از کارهای الزام آور روزمره است که قطعا تمام این فاکتورها افزایش استرس و سلب آرامش انسان ها را موجب می شود.



محققان و روان شناسان در سال های اخیر تلاش کرده اند به شیوه های مختلف که متداول ترین آنها انتشار اخبار، مقالات و توصیه های بهداشتی است به مردم در حفظ آرامش در میان این همهمه و آشفتگی یاری برسانند. به اعتقاد آنها دسترسی و مطالعه این منابع هرازگاهی می تواند ما را به آرامش بیندازد و حتی دقایقی از این زندگی پرمشغله جدا سازد. در این رابطه استیو موریل، کارشناس و نویسنده مقاله ای در روزنامه «دیلی مدیتیشن و دیلی لایف» روش هایی را برای کسب آرامش در زندگی عنوان کرده که آنها را ذکر می کنیم:



۱) حداقل روزی ۱۵دقیقه را در سکوت بگذرانید و به نیازهای واقعی خود و چیزهایی که دارید، فکر کنید. سکوت عصاره آرامش است. البته با اجبار نمی توان سکوت کرد. بلکه باید زمانی که فرا رسید آن را بپذیرید. روزی یک ساعت در اتاقی تنها بمانید و حتی اگر لازم شد در را به روی خود ببندید.





۲) هیچ گاه جلوی گریه خود را نگیرید و گه گاهی گریه کنید، این کار باعث تخلیه تنش هایتان شده و به شما آرامش می دهد.



۳) وقتی احساس می کنید که سرتان پر از فکرهای جورواجور منفی است با قدم زدن آنها را پاک کنید.





۴) افراد آرام به خود می گویند که برای تغییر گذشته کاری نمی توان کرد، آنگاه از تفکر به آینده و ادامه زندگی لذت می برند.



۵) آرامش را از کودکان بیاموزید. آنها در همان لحظه ای هستند که زندگی می کنند و لذت می برند.





۶) اگر نمی توانید دیگران را ببخشید، بدانید که افکار خشمگین همواره شما را با این افراد مرتبط خواهد کرد. اما شاد کردن دیگران باعث آرامش می شود.



۷) هر چه اکسیژن بیشتری به شما برسد، آرام تر خواهید شد. بنابراین خوب است که در محل کار یا خانه خود گیاهانی را نگهداری کنید.





۸) سعی کنید از چیزی که هستید راضی باشید، در این صورت احساس آرامش بیشتری می کنید.



۹) با حرکات آرام و صحبت کردن شمرده احساس آرامش را به جمع منتقل کنید.





۱۰) با شوخ طبعی به آرامش خود کمک کنید.



۱۱) مهم نیست که با شما مودبانه برخورد شود یا نه بلکه برخورد محترمانه شما باعث ایجاد آرامش و احساس خوبی در شما خواهد شد.





۱۲) سرعت حرکت شما با احساس تان رابطه مستقیمی دارد. آرام راه بروید و حرکات بدن خود را آرام کنید. طولی نمی کشد که آرام خواهید شد.



۱۳) گاهی می توانید برای رسیدن به آرامش دراز بکشید، عضلات خود را شل کنید و به هیچ چیز فکر نکنید.





۱۴) لحظه های زیبای زندگیتان را بنویسید و از آنها عکس و فیلم بگیرید. سپس بیشتر وقت آنها را به یاد آورید و درباره شان فکر کنید و لذت ببرید.



۱۵) آهسته غذا خوردن و جویدن باعث تجدید توان فکری و احساس آرامش خواهد شد.





۱۶) هرچند وقت یک بار ساعت خود را باز کنید تا خود را از فشار زمان نجات دهید. همچنین درآوردن کفش ها به کاهش فشار عصبی کمک می کند.



۱۷) برای تاثیر بیشتر و رسیدن به آرامش در خود متمرکز شوید و آرام نفس بکشید.





۱۸) تمرین کنید که آرام تر از حد معمول صحبت کنید. این کار به خودی خود ضربان قلب و تنفس را آرام می کند.



۱۹) احساسات و مشکلات خود را به دیگران بگویید و آرامش بیشتری احساس کنید.





۲۰) یکی از مهم ترین مهارت ها در آرام بودن، فکر نکردن به مسایل کوچک است. دومین مهارت، کوچک شمردن تمام مسایل است.



۲۱) شادکردن دیگران، موجب آرامش می شود. نمی دانید چه لذتی دارد پول رستوران امشب را با توافق سایرین به یک کارتن خواب هدیه بدهید. قدردانی کنید. دیگران را برای لطف کردن به خود تحت فشار قرار ندهید، لطف که وظیفه نیست.





۲۲) اگر می دانستید که:«سیگارکشیدن و ورزش نکردن برابر استرس، اضطراب و حذف آرامش»، هرگز سیگار نمی کشیدید و ورزش کردن را به تعویق نمی انداختید.



۲۳) راحتی یکی از عناصر مهم آرامش است. دمای مناسب، صندلی، لباس و کفش راحت این امکان را برای شما فراهم می کند. پوشیدن لباس های گشاد و راحت باعث ایجاد راحتی و احساس آرامش می شود.





۲۴) اگر به عقاید مذهبی و معنوی پایبند باشید، به یکی از باافتخارترین روش های رسیدن به آرامش خاطر رسیده اید. اگر از خدا دور افتاده اید، اکنون وقت آشتی است. داشتن یک تکیه گاه معنوی در موجب آرامش می شود.

pani
2011/11/19, 13:47
زندگی کی آسانتر میشود؟

هیچوقت! اما میتوانیم یاد بگیریم که با زندگی بهتر کنار بیاییم

از همان لحظه ای که قرارداد زندگی در کره زمین را امضا میکنیم مکلف به گذراندن مدرسه زندگی میشویم و تا وقتی نفس میکشیم کلاسهای این مدرسه دایر و پابرجاست

ما همیشه فکر میکنیم پس از پشت سرگذاشتن دوره فعلی زندگیمان زندگی اسان تری را شاهد خواهیم بود ولی چنین نیست و تعجبی ندارد که احساس ناکامی و درماندگی میکنیم.
ما از دور به زندگی دیگران نگاه میکنیم و به نظرمان میرسدکه انها بر جاده ای هموار گام برمیدارند در حالیکه همان ادمها هم درگیر مشکلات خاص ودشان هستند....

درسهای بعدی ما کجاست؟
این درسها معمولا درست جلوی چشمان ما قرار دارند و ما اغلب به طور کامل با انها اشنایی داریم ولی ترجیح میدهیم که خود به خود راهشان را بگیرند و بروند ولی بیفایده است!
باید نمره قبولی بیاورید.

pani
2011/11/19, 14:22
جملاتی که گفتم مال من نیست. جملات یکی از بهترین کتابهای روی زمین "آخرین راز شاد زیستن" نوشته اندرو ماتیوس است.


من با این کتاب زندگی کردم و نمیتونم از تاثیر اعجاب انگیزش در قالب چند جمله بگم فقط میتونم بگم 12 سال پیش خدا این کتاب رو به من هدیه کرد تا بتونم دوباره خودمو پیدا کنم:


12 سال پیش بود و باید خودمو واسه کنکور 78 بعد یکسال پشت کنکور بودن اماده میکردم

هنوز هم نمیتونم از زحمتهایی که کشیدم براحتی صحبت کنم حتما بقیه هم به همین اندازه تلاش کرده بودند برنامه من از 15 فروردین این بودکه 5 صبح بیدار بشم و بعد پیاده روی و صبحانه برم زیرزمین خونه و درس بخونم تا راس 11 شب.
مدام ازمونهای قلمچی رو شرکت میکردم و هر نوبت رتبه ام بهتر میشد مدام با پشتیبانم روی برنامه ریزیم کار میکردم و از پیشرفتم شگفت زده شده بود حتی اگه 5 دقیقه بین درس خوندن چشمامو میبستم تا استراحت کنم از زمانم کسر میکردم و تونستم 2 ماه اخر به رکورد 15 ساعت مطالعه مفید در روز برسم و عشق من فیزیک دلیل این همه سعی و تلاشم بود.

شب کنکور دقیقا 3 دور کل دروس رو مرور کرده بودم و اونقدر تست زده بودم که فقط خدا میدونست و بس.

کنکورمو عالی دادم و وقتی رتبم اومد خودمم باور نمیکردم : رتبه 1800 و فیزیک 70%

روی ابرها سیر میکردم و همه دوستان و اشنایان بهم تبریک میگفتند حتی از شدت اعتماد به نفس ازاد هم شرکت نکرده بودم...
کلی جا واسه انتخاب رشته رفتم و همه براحتی کارشناسیهای تهران رو واسم پیش بینی میکردند خلاصه از 100 تا انتخاب با خیال راحت فقط 20 تا انتخاب رشته کردم و رفتم مسافرت.

روز اعلام نتایج هنوز سایت دیزلی بود و باید دنبال روزنامه میگشتیم از 7 صبح با خواهرهام زدم بیرون با اینکه میدونستم حرف میم همیشه اخر شب میاد داشتم از استرس میمردم .تا اینکه دست اخر 10 شب حرف میم رسید و مشتاقانه دنبال اسمم میگشتم ولی اسمم نبود.زار میزدم خواهرهای طفلکم همه حروف میم رو خوندند ولی نبود که نبود. یادم نمیاد منو چطور درمانگاه و بعد خونه رسوندند چون کاملا غش کرده بودم

یک هفته اول اونقدر اشک ریخته بودم که پای چشمام مثل یک کمون گود افتاده بود و سیاه شده بود.
زندگی منو بدجور شکست داده بود منو که 40 روز بستری شدن تو بیمارستان هم نتونسته بود از پا در بیاره این دفعه کاملا نابود کرد.عموم شکایتمو برد سازمان سنجش این و رو اون ور زد ولی اصلا فایده نداشت.

واقعا از همه دنیا سیر شده بودم و نمیدونستم باید چکار کنم تا اینکه یه روز که بی هدف تو کتابفروشیها میچرخیدم تیتر این کتاب توجهمو جلب کرد دو صفحشو که خوندم غرق شدم و تا صبح نخوابیدم تا کل کتاب رو بخونم از اون روز تا به حال بیشتر از 20 دفعه کتاب رو خونده ام و همه جملاتشو حفظم.

جملات این کتاب ابی بود بر اتش و واقعا دوباره خودمو پیدا کردم .منو که تا یکماه پیش از هرچی جزوه و کتاب و تست بیزار بودم دوباره مشتاق کرد و موفق شدم تو کنکور سال بعد معماری قبول بشم.
بعد از اون کتابداری هم خوندم و تصمیم دارم واسه ارشد حقوق شرکت کنم.


دوست دارم تو این تاپیک در مورد این کتاب بگم و اسرار این کتاب. امیدوارم همانطور که برای من یک معجزه بود برای شما هم مفید باشه.

pani
2011/11/19, 21:33
چرا به مصیبت نیاز داریم؟


چرا اکثریت ما انسانها تا زمانی که زور بالای سرمان نباشد چیزی یاد نمیگیریم؟ بخاطر انکه تغیری در رفتار خود نمیدهیم.

به چند مثال زیر دقت کنید:
اکثر ما انسانها چه زمانی رزیم غذایی خود را عوض میکنیم و ورزش میکنیم؟ زمانیکه دکتر میگوید:اگر روش زندگی ات را عوض نکنی خودت را به کشتن میدهی
معمولا چه زمانی به همسرمان میگوییم دوستش داریم؟ زمانیکه زندگی را در حال پاشیده شدن میبینیم!
معمولا کی دست به دعا و نیایش برمیداریم؟ وقتی زندگیمان با مشکل جدی مواجه میشود...پروردگار مهربان , میدانم که مدتهاست با تو حرف نزده ام...

ما بزرگترین درسها را در زمان سختیها می آموزیم .

شما مهمترین تصمیمات زندگی خود را در چه زمانی اتخاذ کرده اید؟ پس از مصیبتها شکتها و ضربه خوردنها , در ان زمانی که به زانو در امده بودید.اینطور نیست؟

انسانهای کارامد بدنبال مشکلات نمیگردند اما اگر با انها مواجه شوند از خود میپرسند:برای تغیر عمل و تفکرم په باید کنم؟ اما شکست خوردگان همه علائم هشدار دهنده را نادیده میگیرند و وقتی سقف خانه شان فرو میریزد میگویند:
چرا همه بلاها سر من نازل میشوند.

pani
2011/11/19, 21:34
جهان همیشه با اشاره ای به ما سقلمه میزند و وقتی بی اعتنایی ما را میبیند با پتک بر سر ما میکوبد.


ما برای تنبه شدن به این دنیا نیامده ایم برای درس گرفتن امده ایم. هر رویدادی توان این را دارد که ما را متحول کند و در این میان مصائب بیشترین توان را در تحول ما دارند

در مقابل هر حادثه ای از خود بپرسید چرا به این نیاز داشته ام ؟و سپس بر ان غلبه کنید تا مجبور به ثبت نام مجدد در آن کلاس نشوید

pani
2011/11/20, 18:38
اگر درسی را در زندگی دوست ندارید و از ان دوری میکنید تا زمانیکه درس پس ندهید در زندگی در تعقیب شما هستند و به اشکال مختلفی جلوی راهتان سبز میشوند

به مثالهای زیر دقت کنید:

1- جیل در خانواده خسیسی بزرگ شد و جیل همیشه خجالت میکشید از پدر و مادرش تقاضای پول کند سالها بعد او ازدواج کرد و به بارسلونا رفت و در انجا با مردی ازدواج کرد که درآمد بسیاری داشت ولی حاضر نبود برای او دلاری خرج کند ! وقتی از هواپیما پیاده میشوید درسهای زندگی برای خوشامدگویی به استقبالتان می ایند.

2- تا زمانیکه بر این اعتقاد باشید رئیستان ادم پستی است او پست خواهد ماند! اما اگر شما تصمیم بر تغییر بگیرید به این معنی که از قضاوت کردن درباره او دست بردارید و بر نکات مثبت او تکیه کنید مشکل به کل ناپدید میشود.به این صورت که:

الف- ممکن است به تغییر نگرش شما واکنش مثبت نشان دهد و رفتارش را تغییر دهد.
ب - ممکن است به اداره دیگری منتقل شود.
ج - ممکن است شما یا او کار دیگری بگیرید.
د- ممکن است از او خوشتان بیاید.تابه حال با چند نفر رابطه دوستس برقرار کرده اید که در ابتدا قادر به تحملششان نبوده اید.

pani
2011/11/20, 18:40
تنها راه غلبه بر ترس روبرو شدن با ان است و ما غالبا به طرف حوادثی کشیده میشویم که از رویارویی با ان وحشت داریم.


اگر از تنهایی بترسیم به احتمال زیاد با تمام زیر و بم ان اشناخواهیم شد و اگز از پریشان حالی واهمه دارید همان را تجربه خواهید کرد.

این روش زندگی برای تشویق ما انسانها به رشد کردن است

pani
2011/11/21, 16:34
زندگی مثل یک نردبان است که برای صعود به پله بالاتر باید پله ای را که در آنیم محکم کنیم.



هر وقت در پله ای ماندنی شدید از خود بپرسید : "جای پایم را در کدام پله سفت نکرده ام؟ "

rezaafshari110
2011/11/21, 17:45
پاره آجر
روزی مردی ثروتمند در اتومبیل جدید و گرانقیمت خود با سرعت فراوان از خیابان کم رفت و آمدی میگذشت.
ناگهان از بین دو اتومبیل پارک شده در کنار خیابان، یک پسربچه پاره آجری به سمت او پرتاب کرد. پاره آجر به اتومبیل او برخورد کرد. مرد پایش را روی ترمز گذاشت و سریع پیاده شد و دید که اتومبیلش صدمه زیادی دیده است. به طرف پسرک رفت تا او را به سختی تنبیه کند..

پسرک گریان، با تلاش فراوان بالاخره توانست توجه مرد را به سمت پیاده رو، جایی که برادر فلجش از روی صندلی چرخدار به زمین افتاده بود جلب کند.
پسرک گفت : ”اینجا خیابان خلوتی است و به ندرت کسی از آن عبور می کند، هر چه منتظر ایستادم و از رانندگان کمک خواستم، کسی توجه نکرد. برادر بزرگم از روی صندلی چرخدارش به زمین افتاده و من زور کافی برای بلند کردنش ندارم برای اینکه شما را متوقف کنم، ناچار شدم از این پاره آجر استفاده کنم.”
مرد متاثر شد و به فکر فرو رفت.. برادر پسرک را روی صندلیاش نشاند، سوار ماشینش شد و به راه افتاد..

در زندگی چنان با سرعت حرکت نکنید که دیگران مجبور شوند برای جلب توجه شما، پاره آجر به طرفتان پرتاب کنند!
خدا در روح ما زمزمه می کند و با قلب ما حرف می زند؛ اما بعضی اوقات زمانی که ما وقت نداریم گوش کنیم، او مجبور می شود پاره آجری به سمت ما پرتاب کند.

Captain Nemo
2011/12/18, 09:31
بنا به دستور خانم آمن و در غیاب ایشان این
تاپیک به بخش اصلی منتقل شد ...
امیدوارم که شاهد مشارکت دوستان باشیم ....
گر چه اصلا نمیشه اینجا مطالب نظامی نوشت .... x-(

pani
2011/12/18, 14:10
قوانین طبیعت برای همگان یکسان است فرقی نمیکند شما یک برنامه نویس کامپیوتر باشی یا یک چوپان

یکی از قوانین طبیعت قانون علت و معلول است و کاشت و برداشت

با یک مثال ساده شروع میکنم : "برای انکه محصولی داشته باشیم ابتدا باید دانه ای کاشته شود خاک را میکنیم و دانه را میکاریم و به انتظار مینشینیم تا ثمره تلاش خود را برداشت کنیم

به عبارت دیگر:

تلاش+شکیبایی = ثمر


اما در زندگی ما ادمها این اصل غالبا گم میشود !

pani
2011/12/18, 14:18
ما میگوییم:

اگر امروز دانه لوبیا را بکاریم فردا چه چیزی بدست می آوریم؟


جواب: دانه خیس لوبیا

قانون کاشت و برداشت میگوید:

"امروز بکار مدتی تامل کن انگاه بردار"

درس دیگری که از این قانون میگیریم اینست:

فرد یک دوجین لوبیا میکارد ولی یک دوجین درخت لوبیا بدست نمیاورد, بعضی از دانه ها را باد میبرد بعضی را پرندگان میخورند و سرانجام فرد میماند و دو درخت کوچک لوبیا :d

و او میگوید: این عادلانه نیست!


ولی زندگی همین است.

pani
2011/12/18, 14:26
اگر زندگی شما سرد و بیروح است باید ببینید با آن چه کرده اید؟(قانون علت و معلول)

شما هرگز این جملات را از هیچ زبانی نمیشنوید:


"صبح از خواب بیدار میشوم ورزش میکنم مطالعه میکنم حداکثر تلاشم را صرف کارم میکنم و روابطم را با دیگران بهبود میبخشم ولی هیچ اتفاق خوبی در زندگی ام رخ نمیدهد "


زندگی شما یک سیستم انرژی است اگر هیچ اتفاق خوبی در زندگیتان رخ نمیدهد , مقصر شما هستید وتا وقتی خود را قربانی فرض میکنید هیچ چیز تغییر نمیکند ;;)

pani
2011/12/18, 14:43
از هر کجا میتوانید شروع کنید برای هر کاری حداکثر توان خود را بکار بگیرید و مطمئن باشید فرصتها و موقعیتها شما را پیدا خواهند کرد.هر پله آغازی است برای رسیدن به پله دیگر


مری میگوید اگه مجبور نبودم با این بچه های اتش پاره و همسر تنبل زندگی کنم شاید فرصتی برای رشد و ترقی پیدا میکردم ولی مری رشد فردی تو در سر کردن با همین انسانهاست

Argusyroogy
2011/12/18, 15:18
he had come to see you
a bad workman always blames his tools "گفتگوهاي بورسي" ride
harry potter lego castle (http://deuzyzg.007gb.com/harry-potter-lego-castle.html)

Thank you for your site

آمن خادمی
2011/12/20, 12:53
هنگامی که از بزرگمهر پرسیدند چه چیزی در مورد انسان بیش از همه موجب
شگفتی ست وی پاسخ داد : انسان سلامتی اش را فدای به دست آوردن ثروت میکند
اما سپس ناگزیر ، ثروتش را صرف بازیابی سلامتی اش می کند .
همچنین ، همواره نگران آینده است بنابراین از حال لذت نمی برد . در نهایت
نه در حال زندگی می کند و نه در آینده . به گونه ای زندگی می کند که
انگار مرگی وجود ندارد ... سپس می میرد در حالی که هیچ وقت زندگی نکرده
است ...

rezaafshari110
2011/12/20, 13:12
انسان سلامتی اش را فدای به دست آوردن ثروت میکند
اما سپس ناگزیر ، ثروتش را صرف بازیابی سلامتی اش می کند .

حالا جالب اینکه اگه اگه اگه سلامتیش رو بدست بیاره مثل اولش که نمیشه
وای بر ما

rezaafshari110
2011/12/20, 13:50
ثروتمندتر از بیل گیتس

از بیل گیتس پرسیدند: از تو ثروتمند تر هم هست؟
گفت: بله فقط یک نفر.
پرسیدند: چه كسی؟

بیل گیتس ادامه داد: سالها پیش زمانی که از اداره اخراج شدم و به تازگی اندیشههای خود و در حقیقت به طراحی مایکروسافت می اندیشیدم، روزی در فرودگاهی در نیویورک بودم که قبل از پرواز چشمم به نشریه ها و روزنامه ها افتاد. از تیتر یک روزنامه خیلی خوشم اومد، دست کردم توی جیبم که روزنامه رو بخرم دیدم که پول خرد ندارم. خواستم منصرف بشم که دیدم یک پسر بچه سیاه پوست روزنامه فروش وقتی این نگاه پر توجه مرا دید گفت این روزنامه مال خودت؛ بخشیدمش؛ بردار برای خودت.

گفتم: آخه من پول خرد ندارم!
گفت: برای خودت! بخشیدمش!

سه ماه بعد بر حسب تصادف باز توی همان فرودگاه و همان سالن پرواز داشتم. دوباره چشمم به یك مجله خورد دست کردم تو جیبم باز دیدم پول خورد ندارم باز همان بچه بهم گفت این مجله رو بردار برای خودت.

گفتم: پسرجون چند وقت پیش من اومدم یه روزنامه بهم بخشیدی تو هر کسی میاد اینجا دچار این مسئله میشه، بهش میبخشی؟!

پسره گفت: آره من دلم میخواد ببخشم؛ از سود خودم میبخشم.

به قدری این جمله پسر و این نگاه پسر تو ذهن من موند که با خودم فکر کردم خدایا این بر مبنای چه احساسی این را میگوید؟!

بعد از 19 سال زمانی که به اوج قدرت رسیدم تصمیم گرفتم این فرد رو پیدا کنم تا جبران گذشته رو بکنم. گروهی را تشکیل دادم و گفتم بروند و ببینند در فلان فرودگاه کی روزنامه میفروخته ...
یک ماه و نیم تحقیق کردند تا متوجه شدند یک فرد سیاه پوست مسلمان بوده که الان دربان یک سالن تئاتره. خلاصه دعوتش کردند اداره؛

از او پرسیدم: منو میشناسی؟
گفت: بله! جنابعالی آقای بیل گیتس معروفید که دنیا میشناسدتون.

گفتم: سال ها قبل زمانی که تو پسر بچه بودی و روزنامه میفروختی دو بار چون پول خرد نداشتم به من روزنامه مجانی دادی، چرا این کار را کردی؟
گفت: طبیعی است، چون این حس و حال خودم بود.

گفتم: حالا میدونی چه کارت دارم؟ میخواهم اون محبتی که به من کردی را جبران کنم.
جوان پرسید: چطوری؟
گفتم: هر چیزی که بخواهی بهت میدهم.
(خود بیلگیتس میگوید این جوان وقتی صحبت میکرد مرتب میخندید)
جوان سیاه پوست گفت: هر چی بخوام بهم میدی؟
گفتم: هرچی که بخواهی!
اون جوان دوباره پرسید: واقعاً هر چی بخوام؟
بیل گیتس گفت: آره هر چی بخواهی بهت میدم، من به 50 کشور آفریقایی وام دادهام، به اندازه تمام آنها به تو میبخشم.
جوان گفت: آقای بیل گیتس نمیتونی جبران کنی!
گفتم: یعنی چی؟ نمیتوانم یا نمیخواهم؟
گفت: میخواهی اما نمیتونی جبران کنی
پرسیدم: چرا نمیتوانم جبران کنم؟
جوان سیاه پوست گفت: فرق من با تو در اینه که من در اوج نداشتنم به تو بخشیدم ولی تو در اوج داشتنت میخواهی به من ببخشی و این چیزی رو جبران نمیکنه. اصلا جبران نمیکنه. با این کار نمیتونی آروم بشی. تازه لطف شما از سر ما زیاد هم هست!

بیل گیتس میگوید: همواره احساس میکنم ثروتمندتر از من کسی نیست جز این جوان 32 ساله مسلمان سیاه پوست.

pani
2011/12/20, 15:46
درست از همان لحظه ای که بیش از حد وابسته می شوید همه چیز را به نابودی می کشید.

pani
2011/12/20, 15:54
دنبال کردن حریصانه هر چیز به معنای فراری دادن آن است

کافی است تا بدنبال معشوق خود بیفتید تا فراری اش دهید حتی پول هم از این قاعده مستثنی نیست


فرض کنید در یک مهمانی با فرد مهمی آشنا میشوید و او میگوید هفته اینده با شما تماس میگیرد!یک هفته آزگار از خانه بیرون نمیروید و پای تلفن مینشینید و انتظار میکشید.چه کسی زنگ میزند ؟
همه به جز او !

یاس و ناامیدی انسان را به ورطه هلاک میکشاند و هر گاه با نامیدی درگیر مسئله ای میشویم و یا وابستگی احساسی نسبت به ماجرایی پیدا میکنیم سدی در برابر آن میسازیم

آمن خادمی
2012/02/02, 01:15
در دنیای امروز زنان در کجا به مردان خیانت می​کنند؟

در حالیکه در دنیای واقعی مردان بیشتر به همسران خود خیانت می کنند، در دنیای مدرن امروز این اتفاق در میان زنان هم در حال رواج است.

عشقهای دنیای مجازی یکی از اساسی ترین مشکلات زناشویی است. با ورود تکنولوژی در تمامی ابعاد زندگی انسانها، این امر تبدیل به معضلی بزرگ در زندگی زناشویی شده است.

روزنامه حریت در شماره امروز خود، در این رابطه به مصاحبه ای با پروفسور عارف وئریملی جای داده است. به نقل از این روزنامه، پروفسور عارف وئریملی بر این باور است که تکنولوژی "معشوقه دنیای مدرن" می باشد.

به عقیده دکتر وئریملی عشقهای دنیای مجازی یکی از اساسی ترین مشکلات زناشویی است.

به نقل از این روزنامه در حالیکه در دنیای واقعی مردان بیشتر به همسران خود خیانت می کنند، در دنیای مجازی این تفاوت به حداقل کاهش می یابد.

زنان و مردان در زیر یک سقف واحد، اما در موبایلهایی متفاوت عکسهایی بسیار متفاوت را تماشا می کنند.

زنان بیشتر وقت خود را در سایتهای خرید و فروش لباس و زینت آلات و مردان نیز بیشتر وقت خود را در سایتهای اتومبیل می گذرانند. این نیز باعث افزایش فاصله بین همسران می گردد و در نتیجه زوج بیشتر از اینکه وقت خود را با همدیگر بگذرانند باز هم به اینترنت و تکنولوژی پناه می برند.

همچنین زنان از برنامه فوتبال که مردان را ساعتها مقابل تلویزیون می نشاند، نفرت دارند.

ماهور
2012/06/10, 13:11
بیشتر زوج ها در برقراری ارتباط کمی دچار نوعی مشکل هستند، نوعی مشکل ساختاری که به جنس زن و مرد بر می گردد؛ زن ها عاشق سخن گفتن و شنیده شدن هستند و مردها نیز از این رفتار فراری اند و اهل سکوت. همین خصلت ذاتی باعث می شود اختلافاتی بین زوج ها بروز یابد که اغلب بر اساس سوء تفاهم است و با کمی رفتار ملایم قابل حل است.


بد نیست بدانید به اعتقاد دکتر جان گری چهار دلیل عمده سکوت کردن مردها بدین شرح است:
۱- مرد احتیاج دارد که به مسأله خود بیندیشد و راه حلی منطقی برای آن بیابد.
۲- وقتی برای سؤال یا مسأله ای جواب حاضر ندارد هیچگاه این موضوع را اعلام نمی کند و به غار تنهایی خود می رود تا جواب را پیدا کند.
۳- او ناراحت شده و زیر فشار قرار دارد. در این مواقع او آرامشی می خواهد تا دوباره بر شرایط خود مسلط شود.او نمی خواهد حرص بزند یا عملی انجام دهد که دوباره پشیمان شود.
۴- مرد نیاز دارد که خود را بیابد.


چرا زنها حرف می زنند؟
۴ دلیل برای حرف زدن زنان:
۱- برای مخابره یا دریافت پیام.
۲- برای بررسی و کشف اینکه چه باید بگویند.(زنان با صدای بلند فکر می کنند)
۳- برای رهایی یافتن از ناراحتی.(برخلاف مردها که سکوت می کنند تا به آرامش برسند و ناراحتی خود را فراموش کنند)
۴- برای ایجاد صمیمیت.»

ماهور
2012/06/23, 18:35
زنان با نیش و کنایه همسرآزاری می کنند

رئیس بخش روانپزشکی سازمان پزشکی قانونی با اشاره به افزایش خشونت در خانوادهها گفت: مردان به صورت فیزیکی و زنان اغلب باحرفهای خود مرتکب همسر آزاری می شوند.

به گزارش مهر، دکترمهدی صابری با اشاره به شیوع خشونت های خانوادگی در کشور اظهار داشت: در حال حاضر مهمترین نوع خشونت که شایع ترین نیز است خشونت علیه همسر است. این خشونت به خشونت مردان علیه همسران و برعکس دیده می شود که خشونت مردان نسبت به زنان شیوع بیشتری دارد.

وی افزود: متاسفانه خشونت علیه همسر، مستقیم و غیر مستقیم بر اثر فشار روانی است که در جامعه به فرد وارد می شود. فشارمسائل اقتصادی و جو ملتهب جامعه می تواند شرایطی را بوجود بیاورد کند که یکی از واکنش های آن خشونت است. در این مواقع، فرد فشار را به درون خانواده برده و در آنجا تخلیه می کند.

وی درباره تفاوت خشونت میان مردان و زنان اظهار داشت: خشونت در میان همسران انواع مختلفی مانند فیزیکی، جسمی و روانی را شامل می شود که درگیری و ضرب و جرح شایع ترین آن بوده که در جامعه رو به افزایش است. خشونت های دیگر آزار روانی یا جنسی است. در جامعه ما به لحاظ مسائل فرهنگی و ملاحظاتی که زنان در مطرح کردن آن دارند کمتر مورد توجه قرار می گیرد. آنچه در دادگاه ها مطرح می شود بیشتر خشونت فیزیکی است. در اینجا باید تاکید کنم خشونت درمردان و زنان متفاوت است. در زنان بیشتر به صورت کلامی است. یعنی زن با حرف هایش باعث ناراحتی همسرش می شود. در مقابل خشونت درمردان به صورت فیزیکی بروز می کند. شروع مشاجرات امکان دارد از سوی هر دو طرف باشد اما باید توجه داشت مردان آمادگی بیشتری برای تبدیل مشاجرات کلامی به درگیری های فیزیکی دارند. به همین خاطر به خانواده ها توصیه می کنم از مشاجرات در زمینه های کم اهمیت یا در مواقع غیر ضروری یا نابه جا خودداری کنند. زیرا گاهی این مشاجره لفظی به درگیری فیزیکی تبدیل می شود و همین امر باعث می شود تا حس تنفر یا نارضایتمندی از زندگی در زنان بروز کرده و و روی روابط زناشویی تاثیر گذارد.

این روانپزشک با اشاره به تاثیر خشونت همسران بر روی رفتار کودکان تاکید کرد: گاهی زنان پس از خشونت همسر دچار احساس افسردگی ، اضطراب و بی کفایتی می شوند. که آثار زیانباری در خانواده به خصوص بر روی تربیت کودک دارد. این مشاجرات می تواند روی فرزندان تاثیر مستقیم داشته باشد و ممکن است کودکان با دیدن این صحنه ها در آینده خشن تربیت شوند و این الگوی رفتاری را سرلوحه خود قرار دهند. بیشتر مردانی که در زندگی مشترک دارای خشونت هستند در زندگی با والدین دچار این مشکلات بوده و این موضوع دارای ریشه روانی و فرهنگی است.

رئیس بخش رواپزشکی سازمان پزشکی قانونی تاکید کرد: در مورد خشونت خانگی و ریشه های آن زیاد صحبت شده و گاهی این مسائل قابل پیشگپیری است. در جامعه امروز ما بحث مواد روانگردان و در غرب ارتباط الکل با خشونت خانگی به اثبات رسیده است. در جامعه ما سوء مصرف الکل نیست اما روانگردان خیلی وسیع مصرف می شود گاهی میانسالان نیز به این مواد گرایش پیدا می کنند. این مواد عوارض روانی پرخاشگری و نوسان رفتاری دارد که می تواند به افزایش خشونت کمک کند. مهمترین روانگردانی که مصرف آن در جامعه به یک معضل تبدیل شده است ماده مخدر شیشه است. این مخدر فرد را بسیار عصبی با رفتارهای خشن می کند. این خشونت در برخی مواقع قتل همسر یا فرزند را در پی دارد.

وی با اشاره به معاینه سلامت روانی افراد همسر آزار در پزشکی قانونی خاطر نشان کرد: اگر کسی مورد آزار قرار گیرد باید به مراجع قضایی مراجعه کند و پس از آن قاضی وی را برای معاینه به پزشکی قانونی معرفی می کند. پزشکی قانونی معاینات روانپزشکی جامعی دارد. حتی موارد آزار روانی و جنسی که معرفی می شوند برای بررسی سلامت روح و روانشان در بخش روانپزشکی معاینه می شوند. آزار جسمی هم با معاینه بدنی بررسی می شود و پاسخ به دادگاه فرستاده می شود. اگر آسیب ها به حد پیگرد قضایی باشد برای فرد خاطی مجازات کیفری پرداخت دیه و حتی در مواردی حبس پیش بینی شده است.

وی در پایان تاکید کرد : خشونت خانوادگی بیشتر شده و علت آن نیز افزایش تنش ها و فشارها و مشکلات اقتصادی بوده که در مدیریت خانواده تاثیر گذار است. از سوی دیگر افزایش آگاهی زنان از حقوقشان باعث طرح شکایت از همسرانشان شده که این نیز یکی از عوامل مهم در افزایش آمار میزان خشونت است.

ehsan3144
2012/07/05, 09:59
این یک تست روانشناسی است که توسط زیگموند فروید طراحی شده.
فرض کنید که در خانه هستید و پنج اتفاق زیر همزمان پیش میاد.
۱- تلفن زنگ میزنه
۲- بچه تان گریه میکنه
۳-یکی داره در خونه رو می زنه و صداتون میکنه
۴- لباس ها را بیرون روی طناب پین کرده اید و بارون میگیره
۵- شیر آب رو در آشپز خانه باز گذاشتید و آب داره سر ریز میشه
خب حالا با این وضعیت شما به ترتیب کدوم کارها رو انجام میدید؟ یعنی از شماره ی ۱ تا ۵ رو با چه اولویتی انجام میدید؟
اولویت های خودتونو تعیین کنید و برای تحلیلش چند خط پایینو ببینید.
.
.
.
.
.
.

هر یک از ۵ مورد بالا نشون دهنده یکی از جنبه های زندگی شماست.
۱- زنگ تلفن، نشونه شغل و کار شماست.
۲- گریه بچه، نشون دهنده خانواده است.
۳- زنگ در خونه، نشون دهنده دوستان شماست.
۴- لباس ها، نشون دهنده پول هستن.
۵- سر رفتن آب، نشون دهنده میل جنسی هستش.
ترتیب انتخاب های شما نشون دهنده اولویت های ذهن شما در زندگیه.


زیگموند فروید
فروید یکی از بارزترین شخصیت های علمی قرن بیستم است.
او در ۶ ماه مه ۱۸۵۶ به دنیا آمد و در در ۲۳ سپتامبر ۱۹۳۹ از دنیا رفت.
او اطریشی بود و از بنیانگذاران دانشکده روانپزشکی.
بیشترین شهرت فروید مربوط به کارهای او در زمینه روان شناسی تمایلات جنسی، رویاها و ضمیر ناخودآگاه است.
او به عنوان پدر علم روان تحلیل گری شناخته می شود.

rahnama
2012/07/22, 15:29
جملاتی که گفتم مال من نیست. جملات یکی از بهترین کتابهای روی زمین "آخرین راز شاد زیستن" نوشته اندرو ماتیوس است.


من با این کتاب زندگی کردم و نمیتونم از تاثیر اعجاب انگیزش در قالب چند جمله بگم فقط میتونم بگم 12 سال پیش خدا این کتاب رو به من هدیه کرد تا بتونم دوباره خودمو پیدا کنم:


12 سال پیش بود و باید خودمو واسه کنکور 78 بعد یکسال پشت کنکور بودن اماده میکردم

هنوز هم نمیتونم از زحمتهایی که کشیدم براحتی صحبت کنم حتما بقیه هم به همین اندازه تلاش کرده بودند برنامه من از 15 فروردین این بودکه 5 صبح بیدار بشم و بعد پیاده روی و صبحانه برم زیرزمین خونه و درس بخونم تا راس 11 شب.
مدام ازمونهای قلمچی رو شرکت میکردم و هر نوبت رتبه ام بهتر میشد مدام با پشتیبانم روی برنامه ریزیم کار میکردم و از پیشرفتم شگفت زده شده بود حتی اگه 5 دقیقه بین درس خوندن چشمامو میبستم تا استراحت کنم از زمانم کسر میکردم و تونستم 2 ماه اخر به رکورد 15 ساعت مطالعه مفید در روز برسم و عشق من فیزیک دلیل این همه سعی و تلاشم بود.

شب کنکور دقیقا 3 دور کل دروس رو مرور کرده بودم و اونقدر تست زده بودم که فقط خدا میدونست و بس.

کنکورمو عالی دادم و وقتی رتبم اومد خودمم باور نمیکردم : رتبه 1800 و فیزیک 70%

روی ابرها سیر میکردم و همه دوستان و اشنایان بهم تبریک میگفتند حتی از شدت اعتماد به نفس ازاد هم شرکت نکرده بودم...
کلی جا واسه انتخاب رشته رفتم و همه براحتی کارشناسیهای تهران رو واسم پیش بینی میکردند خلاصه از 100 تا انتخاب با خیال راحت فقط 20 تا انتخاب رشته کردم و رفتم مسافرت.

روز اعلام نتایج هنوز سایت دیزلی بود و باید دنبال روزنامه میگشتیم از 7 صبح با خواهرهام زدم بیرون با اینکه میدونستم حرف میم همیشه اخر شب میاد داشتم از استرس میمردم .تا اینکه دست اخر 10 شب حرف میم رسید و مشتاقانه دنبال اسمم میگشتم ولی اسمم نبود.زار میزدم خواهرهای طفلکم همه حروف میم رو خوندند ولی نبود که نبود. یادم نمیاد منو چطور درمانگاه و بعد خونه رسوندند چون کاملا غش کرده بودم

یک هفته اول اونقدر اشک ریخته بودم که پای چشمام مثل یک کمون گود افتاده بود و سیاه شده بود.
زندگی منو بدجور شکست داده بود منو که 40 روز بستری شدن تو بیمارستان هم نتونسته بود از پا در بیاره این دفعه کاملا نابود کرد.عموم شکایتمو برد سازمان سنجش این و رو اون ور زد ولی اصلا فایده نداشت.

واقعا از همه دنیا سیر شده بودم و نمیدونستم باید چکار کنم تا اینکه یه روز که بی هدف تو کتابفروشیها میچرخیدم تیتر این کتاب توجهمو جلب کرد دو صفحشو که خوندم غرق شدم و تا صبح نخوابیدم تا کل کتاب رو بخونم از اون روز تا به حال بیشتر از 20 دفعه کتاب رو خونده ام و همه جملاتشو حفظم.

جملات این کتاب ابی بود بر اتش و واقعا دوباره خودمو پیدا کردم .منو که تا یکماه پیش از هرچی جزوه و کتاب و تست بیزار بودم دوباره مشتاق کرد و موفق شدم تو کنکور سال بعد معماری قبول بشم.
بعد از اون کتابداری هم خوندم و تصمیم دارم واسه ارشد حقوق شرکت کنم.


دوست دارم تو این تاپیک در مورد این کتاب بگم و اسرار این کتاب. امیدوارم همانطور که برای من یک معجزه بود برای شما هم مفید باشه.

جالبه.دقیقا 12سال قبل از نظر مالی شدم صفر.این کتاب را تهیه کردم .نویسنده اندروماتیوس.شاید تعجب آور باشد زندگی من زیر و رو شد.اکنون به همه اهدافم رسیده ام و در کمال آرامش در کنار شما عزیزانم هستم.کاش عزیزان این کتاب را تهیه کنند و هر از گاهی صفحه ای از آنرا مرور فرمایند.(بیش از 20بار این کتاب را در زمانهای مختلف مطالعه کرده ام.)

rahnama
2012/07/22, 15:30
خلاصه ای ازکتاب نقل از (منبع (http://hoo24.blogfa.com/post-30.aspx))
خلاصه کتاب آخرین راز شاد زیستن
اندرو متیوس

ما برای یادگیری به دنیا آمده ایم و جهان معلم ماست
طوری رفتار کنید که گویی در ورای هر حادثه ای ، هدف و مقصودی نهفته است و در مقابل هر حادثه ای از خود بپرسید که چرا به این نیاز داشته ایم و چه درسی از آن می گیریم
هر کسی که قدم به زندگی شما می گذارد ، یک معلم است . حتی اگر شما را عصبی کند باز هم درسی به شما آموخته است زیرا محدودیتهای شما را نشانتان داده است .
در جهان هستی ، تبعیض وجود ندارد
موفقیت و سعادت شما به مجموعه ای از اصول و قوانین طبیعی و چگونگی بهره گیری از آنها بستگی دارد :
قانون کاشت و برداشت : اول باید بکاری بعد درو کني قا نون علت و معلول : اگر هیچ اتفاق خوبی در زندگی تان روی نمی دهد ، مقصر شما هستید .
هر چه شما بهتر می شوید بازی هم بزرگتر می شود .
هر مسئله ای به مسئله دیگر می انجامد : اگر پیشنهاد بزرگی وجود ندارد از پیشنهادهای کوچک شروع کنید .
اصل قورباغه ای : حوادث دفعتا اتفاق نمی افتد بلکه ذره ذره مثل چاق شدن یا برشکستگی
انضباط : خود را مکلف به انجام کارهای کوچک مثل سه جلسه ورزش در هفته کنید .
هیچ تلاشی بی نتیجه نمی ماند .
امواج : زندگی به شکل موج اتفاق می افتد
انعطاف پذیر باشید : همه چیز دنیا در حال تغییر است .

زندگی شما بازتاب کامل اعتقادات شماست
هنگامی که عمیق ترین باورهای خود را درباره زندگی تغییر می دهید ، زندگی شما هم به همان ترتیب دستخوش تغییر می گردد.
درست از همان لحظه ای که بیش از حد وابسته می شوید همه چیز را به نابودی می کشید
!اگر چیزی را می خواهی ، آن را ببخش

به هرچه بیندیشید وسعتش می دهید
از مغز هر انسان ، روزانه در حدود پنجاه هزار اندیشه گذر می کند . پس مثبت بیاندیشید .
وقتی که نسبت به مسئله ای بی خیال می شوید و رهایش می کنید ، آن مسئله هم شما را رها می کند .

پیرو قلب خود باشید
ماموریت شما در زندگی بی مشکل زیستن نیست با انگیزه زیستن است . به دو دلیل باید در هر کاری ، حداکثر تلاش خود را به کار ببندیم : اول به خاطر شادی خودمان ، دوم به خاطر اینکه جهان هستی تنبلی وتکبر را به طریقی تنبیه می کند .
کاری را که دوست دارید انجام دهید .

کسی که باید مجوز را صادر کند ، خود شما هستید
انسان پس از آغاز کردن هر کار ، انگیزه لازم را بدست می آورد .

اگر با زندگی بجنگید ، همیشه بازنده می شوید
اگر به دنبال آرامش ذهن هستید به پیشامدهای زندگی برچسب خوب یا بد نزنید .
دیگران را همانگونه که هستند بپذیرید
پذیرفتن کامل یعنی عشق بدون قید و شرط .
ماموریت تو در زندگی ، تغییر دادن جهان نیست . تو مامور تغییر خویشتنی

جواد مهرابی
2012/07/26, 15:54
om>





این مطلب، نوشته‎ای کوتاه و در عین حال جذاب است که دالایی لاما برای سال
2008 تنظیم کرده است.
خواندن و اندیشیدن در این مطلب بیش‎تر از یکی دو دقیقه وقت نمی‎گیرد. متن
باید حداکثر ظرف 96 ساعت از دستان شما به دیگری برسد. در آن صورت، شما خبری بس
خوش دریافت خواهید کرد. این قانون برای همگان صادق است؛ با هر دین و مذهب و
طرز فکری؛ حتی اگر شما اصلاً خرافاتی
نباشید و به این حرف ها دل ندهید.
*1- **به خاطر داشته باش که عشق**‎**های سترگ ودستاوردهای عظیم، به خطر کردن
**‎**ها و ریسک**‎**های بزرگ محتاج**‎**اند.*
*2- **وقتی چیزی را از دست دادی، درس گرفتن از آن را از دست نده.*
*3- **این سه میم را از همواره دنبال کن:
* محبت و احترام به خود را
* محبت به همگان را
* مسؤولیت**‎**پذیری در برابر کارهایی که کرده**‎**ای.*
*4- **به خاطر داشته باش دست نیافتن به آنچه می**‎**جویی، گاه اقبالی بزرگ
است.*
*5- **اگر می**‎**خواهی قواعد بازی را عوض کنی، نخست قواعد را فرابگیر.*
*6- *به خاطر یک مشاجره‎ی کوچک، ارتباطی بزرگ را از دست نده*.*
*7- **وقتی دانستی که خطایی مرتکب شده**‎**ای، گام**‎**هایی را پیاپی برای
جبران آن خطا بردار.*
*8- **بخشی از هر روز خود را به تنهایی گذران.*
*9- **چشمان خود را نسبت به تغییرات بگشا، اما ارزش**‎**های خود را
به**‎**سادگی
در برابر آنها فرومگذار.*
*10- **به خاطر داشته باش که گاه سکوت بهترین پاسخ است.*
*11- **شرافتمندانه بزی؛ تا هرگاه بیش**‎**تر عمر کردی، با یادآوری زندگی
خویش دوباره شادی را تجربه کنی.*
*12- **زیرساخت زندگی شما، وجود جوی از محبت و عشق در محیط خانه و خانواده
است.*
*13- **در مواقعی که با محبوب خویش ماجرا می**‎**کنی و از او گله داری،
تنها به موضوعات کنونی بپرداز و سراغی از گلایه**‎**های قدیم نگیر.*
*14- **دانش خود را با دیگران در میان بگذار. این تنها راه جاودانگی است.*
*15- **با دنیا و زندگیِ زمینی بر سر مهر باش.*
*16- **سالی یک بار به جایی برو که تا کنون هرگز نرفته**‎**ای.*
*17- **بدان که بهترین ارتباط، آن است که عشق شما به هم، از نیاز شما به
هم سبقت گیرد.*
*18- **وقتی می خواهی موفقیت خود را ارزیابی کنی، ببین چه چیز را از دست
داده**‎**ای که چنین موفقیتی را به دست آورده**‎**ای.*
*19- **در عشق و آشپزی، جسورانه دل را به دریا بزن.*
اگر می‎خواهی زندگی‎ات عوض شود، این نوشتار را به دست‎کم 5 نفر برسان.
تا 4 نفر: زندگی‎ات به مرور بهتر خواهد شد.
5 تا 9 نفر: زندگی‎ات آن‎سان که وفق مراد توست، خواهد گشت.
10 تا 14 نفر: شما دست‎کم سه خبر خوش نامنتظر در سه هفته‎ی آینده خواهید شنید.
15 نفر و بیش‎تر: زندگی شما به نحوی چشمگیر و بیرون از انتظار دگرگون خواهد شد
و کارها همه آن‎سان که دوست می‎داری، خواهد شد.
این پیام را همین جوری رها نکنید.
این نوشتار را باید حداکثر تا 96 ساعت از دستان شما خارج شود.
شما خبر خوش نامنتظری دریافت خواهید نمود.

آمن خادمی
2012/12/24, 23:27
مدیران زورگو، موفق ترند!

پژوهشهای جدید حاکی از آن است که مدیران زورگو که به کارمندان خود زور گفته و پرخاش میکنند، بیشتر از رقبای خود از موفقیت کاری لذت میبرند؛ چرا که مردم تحت تاثیر برتری آنها قرار میگیرند.
ایسنا:محققان دانشگاه بریتیش کلمبیا دریافتند که مردم پرخاشجو از تاثیر بیشتری بر روی دیگران برخوردار بوده و براحتی و سریع از میان یک جمع انتخاب می شوند.

در یک پژوهش دو بخشی، 200 شرکتکننده یک موضوع حل مشکل را در گروههای کوچکی انجام داده و فعالیت آنها فیلمبرداری شد. همچنین داوطلبان میزان تسلط، نفوذ و تاثیر یکدیگر و همچنین خود را در این زمان رتبهبندی میکردند.

آمن خادمی
2012/12/29, 00:09
اگر می خواهید سالم باشید............


اگر نمیخواهید بیمار شوید؛
احساساتتان را بیان کنید.
هیجانات و احساساتی که سرکوب یا
پنهان شده باشند به بیماریهایی
نظیر ورم معده، زخم معده، کمر درد
و درد ستون فقرات منجر میشوند.
سرکوبی احساسات به مرور زمان حتی
میتواند به سرطان هم بیانجامد.
در آن زمان است که ما به سراغ یک
محرم میرویم و رازها و خطاهای
خود را با او در میان میگذاریم!
گفتگو، صحبت کردن، کلمات وسیله درمانی قدرتمندی هستند.


اگر نمیخواهید بیمار شوید؛
تصمیمگیری کنید.
افراد دو دل و مردد دچار دلهره و
اضطراب هستند. دو دلی و بیتصمیمی
باعث میشود که مشکلات و
نگرانیها روی هم انباشته شوند.
تاریخ انسان بر اساس
تصمیمگیریها ساخته شده است.
تصمیمگیری دقیقاً به معنی
چشمپوشی آگاهانه از بعضی مزایا و
ارزشها برای به دست آوردن بعضی دیگر است.
افراد مردد در معرض بیماریهای
معدی، دردهای عصبی و مشکلات پوستی
قرار دارند.


اگر نمیخواهید بیمار شوید؛ به
دنبال راه حلها باشید.
افراد منفی، مشکلات را بزرگ
میکنند و راه حلها را
نمییابند. آنها غم و غصه، شایعه
و بدبینی را ترجیح میدهند.
روشن کردن یک کبریت بهتر از تاسف
خوردن از تاریکی است. زنبور، موجود
کوچکی است اما یکی از شیرینترین
چیزهای جهان را تولید میکند.
ما همانی هستیم که میاندیشیم.
افکار منفی باعث تولید انرژی منفی
میشوند که آنها نیز به نوبه خود
تبدیل به بیماری میگردند.


اگر نمیخواهید بیمار شوید؛
در زندگی اهل تظاهر نباشید.
کسی که واقعیت را پنهان نگاه
میدارد، تظاهر میکند و همیشه
میخواهد راحت و خوب و کامل به نظر
دیگران برسد، در واقع بار سنگینی
را بر دوش خود قرار میدهد.
مثل یک مجسمه برنزی با پایههای
گِلی. هیچ چیز برای سلامتی بدتر از
نقاب به چهره داشتن و زندگی کردن
با تظاهر نیست.
این گونه افراد زرق و برق زیاد و
ریشه و مایه اندکی دارند و مقصد
آنها داروخانه، بیمارستان و درد است.
اگر نمیخواهید بیمار شوید؛
واقعیتها را بپذیرید.
سرباز زدن از پذیرش واقعیتها و
عدم اتکاء به نفس، ما را از خودمان
بیگانه میسازد. هسته اصلی یک
زندگی سالم، یکی بودن و رو راست
بودن با خود است.
کسانی که این را نمیپذیرند،
حسود، مقلد، مخرب و رقابت طلب
میشوند. پذیرفتن انتقادها، کاری
عاقلانه و ابزار درمانی خوبی است.



اگر نمیخواهید بیمار شوید؛
اعتماد کنید.
کسانی که به دیگران اعتماد ندارند
نمیتوانند ارتباط خوبی با
دیگران برقرار کنند و نمیتوانند
رابطه پایدار و عمیقی با دیگران به
وجود آورند.
آنها معنی دوستی واقعی را درک
نمیکنند. بیاعتمادی باعث کاهش
ایمان فرد میگردد.
این مطلب را برای دوستانتان
بفرستید تا آنها نیز بیمارنشوند!


اثری از: دکتر دراتسیو وارلا

آمن خادمی
2013/03/29, 13:28
7 عادتی که افراد موفق ندارند!

۱. انجام چندکار همزمان

شاید به نظر هوشمندانه باشد که چند کار را به طور همزمان انجام دهید اما مساله اینجاست که همه آن کارها نتیجه ضعیفی خواهند داشت. مغز هم محدودیتهایی برای انجام کارها دارد. درست است که از عهده انجام چندکار همزمان بر میآید اما باعث ایجاد استرس میشود و نتیجه کار نیز مفید و مناسب نیست.

راهکار: برای مفید بودن و درست انجام دادن کارها، فقط یک کار را در زمانی واحد انجام دهید. این باعث میشود تا مغز آرام باشد و با تمرکز و دقت بیشتری کار خود را انجام خواهید داد. روند پیشرفت آن نیز لذت بخش است. پس از اتمام یک کار، سراغ کار بعدی بروید.

۲. صرف زمان زیاد برای کارهای غیرضروری

آیا صبح زود از خواب بیدار میشوید؟ پس احتمالا انرژی و زمان زیادی را در فیس بوک، مرتب کردن کمدها یا چت و تماس با دوستان خود هدر میدهید.

راهکار: هر شب فهرستی از کارهایی که فردا باید انجام دهید را بنویسید. البته بیشتر از دو یا سه کار مهم را در این لیست نگنجانید. هنگام برنامه ریزیهای خود، ساعاتی که بیش از همه انرژی دارید (صبح، نیمه شب، ظهر یا...) را برای انجام کارها اختصاص دهید. پس از برنامه ریزی برای انجام کارهای مفید اگر زمانی باقی ماند میتوانید به کارهای غیرضروری رسیدگی کنید.

۳. میز کار شلوغ داشتن

افرادی که میزهای شلوغ و نامرتب دارند اصولا میگویند دقیقا میدانند هر چیزی کجاست! اما این مساله صحت ندارد. به هم ریختگیهای فیزیکی برابر است با به هم ریختگیهای ذهنی. اگر فردی ذهن شلخته و نامرتی داشته باشد نمیتواند کارها را درست و دقیق پیش ببرد.

راهکار: دو ساعت زمان بگذارید و میز کار خود را مرتب کنید. کاغذها و وسایل بیمصرف را دور بریزید. برای خود سه دسته درست کنید. آنهایی که باید یکراست به سطل زباله بروند. آنهایی که باید در پوشه یا جعبهای نگهداری شوند و آنهایی که باید در فهرست کارهای مهم قرار بگیرند.

۴. شروع، توقف و شروع دوباره

عدم تداوم، دشمن ابتکار و موفقیت است. در دست داشتن پروژهای که بیش از حد نرمال زمان برده، مایوس کننده است.

راهکار: لازم نیست باهوشترین یا با استعدادترین فرد در محل کار خود باشید، فقط باید در انجام کارهای خود ثبات و تداوم داشته باشید. کارهای خود را روزانه و بر اساس برنامه ریزی انجام دهید. حتی اگر نتیجه کار موفقیت آمیز نبود هم نهراسید و ناامید نشوید. همچون ادیسون فکر کنید؛ او گفته است: «من هیچگاه شکست نخوردم فقط ۱۰ هزار راهی پیدا کردم که کار نمیکنند.»

۵. اعتراف به ترس

ترس کاملا طبیعی است. ترس، یعنی شما با خود چالش دارید. اما صرف اینکه از چیزی میترسید دلیل نمیشود از آن اجتناب کنید. شاید آن کار برای شما بهترین باشد.

راهکار: از چیزهایی که خیلی میترسید فیلم نامه بنویسید و در عالم خیال بازی کنید. آیا آن کار شما را میکشد؟ نه؟ خوب است. به طور واقع گرایانه ببینید نتیجه انجام آن کار چیست. سناریوی ذهنی خود را مجسم و تصور کنید در حال انجام آن کار هستید. مطمئن باشید اتفاقهای بدی که فکر میکنید هرگز رخ نمیدهند. بنابراین، ترسهای خود را فراموش کنید.

۶. تعیین اهداف نامعلوم

شما دوست دارید «درآمد بیشتر» یا «سلامت بیشتر» داشته باشید. اما این اهداف چه مفهومی دارند؟ این اهداف بسیار مبهم و نامعلوم هستند و نمیتوان مسیری برای رسیدن به آنها تعیین کرد. همین باعث میشود هرگز به آنها دست پیدا نکنید.

راهکار: اهداف مشخص تعیین کنید و رنگ واقعیت به آنها ببخشید: خاص، قابل اندازه گیری، قابل دستیابی، واقع گرا و زمان دار. به جای گفتن «هدف من درآمد بیشتر است» سعی کنید مثلا در هر ماه یک مشتری بیشتر به مشتریهای خود اضافه کنید. یا برای سلامتی بیشتر، ۳۰ دقیقه در روز و ۵ روز در هفته را به ورزش یا پیاده روی اختصاص دهید.

۷. مقصر دانستن دیگران برای نرسیدن به اهداف خود

مقصر دانستن دیگران بدترین طرز فکری است که کسی میتواند در راستای تحقق اهداف خود داشته باشد. شاید درآمد کم یا مدیری با درک پایین داشته باشید، اما این زندگی شماست. همیشه ناله و شکایت کردن باعث میشود در برزخ «منِ بیچاره» باقی بمانید. این دودلیها شما را از اهدافتان بسیار دور میکند.

راهکار: از این حالت بیرون بیایید و مسوولیت پذیر باشید. شما مسوول همه شرایط زندگی خود هستید. این شما هستید که مالک گذشته، حال و آینده خود هستید. بنابراین، از شکایت و مقصر دانستن دیگران برای عدم کارایی و ناموفق بودن خود دست بردارید.

آمن خادمی
2013/04/06, 08:44
خود را با این عکس محک بزنید!

این یک تست ساده شخصیت است که البته مبنای علمی مشخصی ندارد.

اگر چشم شما بلافاصله بعد از دیدن این تصویر، بیشتر میتواند چهره انسان را ببیند، شما فرد آرام و لطیفی هستید ولی اگر چشم شما روی تصویر گرگ متمرکز میشود، شما فردی با یک زندگی پر تنش و استرس هستید.

http://media.isna.ir/content/39268_660.jpg/4

آمن خادمی
2013/04/07, 14:18
خشونت های کلامی را جدی بگیرید/خشونت کلامی چیست؟

«بی مصرف»، «احمق»، «بی ارزش»، «آدم علاف»، «همه روز برای شما مفت خورها زحمت می کشم»! آیا جملاتی نظیر این نوع هتاکی ها را از زبان همسرتان شنیده اید؟ شاید همسرتان روز بدی را گذرانده باشد و یا از کاری که انجام داده اید ناراحت و عصبانی شده باشد اما به جای اینکه یک گفتگوی عقلانی و منطقی داشته باشد به خودش اجازه بدهد جملاتی را برای بیان ناراحتی یا خشمش بیان کند که شایسته هیچ انسانی نیست. اگر همسرتان در حالت عادی انسانی خوشرو و خوش بیان باشد و به شما ابراز علاقه کند وقتی در چنین موقعیت هایی به شما هتاکی می کند بسیار متعجب می شوید و احتمالاً به احساس خوب همیشگی تان نسبت به او شک می کنید. ویژگی های خوب او این رفتارهای غیرمعقولی را غیرقابل باور نشان می دهد و مسلماً از ظرفیت درک هرکسی خارج است که چرا او باید ناراحتی اش را اینگونه ابراز کند.



خشونت کلامی چیست؟



آزار زبانی احساسات گستاخانه شخص برای کنترل و تحقیر فرد مقابل است. آنچه که تحمل آزار زبانی و هتاکی را سخت می کند توصیفات بی رحمانه ای است که نوع زندگی، نوع فکر و احساسات و نیازهای فرد مقابل را مورد هجوم قرار می دهد.

بسیاری از کسانی که هتاکی می کنند و آنهایی که مورد آزار قرار می گیرند اصلاً معنای آزار زبانی را نمی دانند. معمولاً قربانیان این نوع خشونت چنین رفتاری را نادیده می گیرند آن را نادیده می گیرند و تنها زمانی که بددهانی ها با خشونت های جسمی شدید همراه شود نسبت به آن واکنش نشان می دهند. شاید اگر آنها می دانستند که خشونت های کلامی بسیار بدتر از خشونت های جسمی هستند و حقارت های پنهان آن را درک می کردند در برابر این نوع اهانت ها واکنش نشان می دادند و دنبال راه حلی برای مشکلاتشان می بودند.



خشونت های کلامی به سادگی قابل شناخت نیستند. اگر کسی شما را کتک بزند و به جسم تان آسیب بزند می پذیرید که مورد آزار جسمی قرار گرفته اید. اما شاید ندانید که به کار بردن بعضی از الفاظ در پوشش «شوخی کردم» و «یا می خواستم سربه سرت بگذارم» ممکن است نوعی خشونت باشد و نسبت به آن حساسیت کمتری داشته باشید.




خشونت های کلامی را بشناسید



بسیاری از لقب های جنسیتی یا توهین آمیزی که فردی به دیگری نسبت بدهد نمونه بارز خشونت کلامی است. این نوع صفت های کلامی تحقیرآمیز به مرور زمان فرد را شایسته آن توصیفات نشان می دهد و اعتماد به نفس و شخصیت را از انسان می گیرد.

کسی که خشونت کلامی دارد معمولاً بعد از هتاکی هایش طوری رفتار می کند که گویا اصلاً اتفاقی نیفتاده است و همه چیز مثل سابق است. این رفتار بخشی از نقشه است. زیرا معمولاً فرد قربانی بعد از دیدن چنین رفتاری تصور می کند آنچه به او گفته شده نه از روی عمد بلکه از روی بی توجهی و یا بدون قصد قبلی بیان شده است. فرض کنید همسرتان به شما بگوید «چاقالو» یا «خوابالو» و یا هر صفت تحقیرآمیز دیگری را به شما نسبت بدهد. با اینکه شما در همان لحظه جا خورده اید و توقع شنیدن چنین حرفی را نداشته اید، اما او طوری رفتار کند که گویا اسمتان را صدا زده و هیچ حرف زشتی نزده است، در این حالت شما ممکن است حرف او را جدی نگیرید و با خودتان بگویید «منظوری نداشته و یا از روی عمد حرفی نزده». این دقیقاً همان چیزی است که همسرتان می خواهد. در واقع او سعی می کند احساسات تحریک شده شما را کنترل کند بدون اینکه هیچ نوع درگیری ای پیش بیاید.



گاهی کسی که بیش از اندازه هتاکی می کند، سعی دارد تا فرد مقابل را گناهکار و خطاکار نشان بدهد و رفتار زشتش را در پشت خطای دیگری پنهان کند. همسرتان می گوید «از بس غر می زنی و به همه چیز ایراد می گیری باعث می شی من دهنمو باز کنم» شما با خودتان می گویید «پس حق داشته به من توهین کند چون من باعث عصبانیتش شدم» شما فراموش می کنید که خطای دیگران مجوزی برای توهین و تحقیر نیست و همیشه راه حل های مسالمت آمیز دیگری نیز وجود دارد و نیازی به فحاشی کردن نیست!

نکته قابل ملاحظه این است که اگر همسرتان در برابر جمع به شما احترام بگذارد و عشق و علاقه اش را نشان بدهد ممکن است شما تحت تأثیر قرار بگیرید و زبان تند و بی رحمانه او را در خلوتتان نادیده بگیرید و دیگر به این مسئله فکر نمی کنید که شاید این خوب جلوه کردن در جمع فقط وسیله ای برای کنترل شما و خلع سلاح کردنتان باشد برای اینکه هرگز نتوانید ادعا کنید همسرتان شما را آزار می دهد. زیرا دیگر چطور می توانید ثابت کنید که او شما را همیشه «عزیزم» خطاب نمی کند؟



نوع دیگر خشونت کلامی، عصبانیت های غیرقابل کنترل همسر است. در مواردی که بسیاری از افراد می توانند خشمشان را کنترل کنند و با آرامش به دنبال راه حل مشکلاتشان باشند اگر همسرتان عصبانیتی مهارنشدنی و غیرعادی داشته باشد و نتواند یک مکالمه عادی را پیش ببرد او مبتلا به خشونت کلامی است.


بیش از اندازه انتقاد کردن و تحقیر نظرات دیگری نیز یکی از انواع خشونت کلامی است. اگر همسرتان با همه نظرات شما مخالفت می کند و با لحنی تحقیرآمیز جوابتان را می دهد و در عین حال سعی می کند نظرات خودش را بهتر جلوه بدهد طوری که شماهم همه حق را به او بدهید او خشونت کلامی را در قالب کلماتی مناسب تر استفاده می کند.



ممکن است همسرتان هیچ فحشی ندهد اما دربرابر هر نوع اظهارنظر شما فریاد بزند و با دعوا و داد و بیداد با شما مخالفت کند. او ممکن است آنقدر داد و هوار کند که شما احساس کنید اصلاً حق نداشتید حرفی بزنید.

سکوت! سکوت می تواند یک نوع خشونت باشد. گاهی همسرتان شما را لایق همکلامی نمی داند و اصلاً به خودش زحمت واکنش نشان دادن نمی دهد. با یک لبخند سرد و یا سر تکان دادن شما را وادار به سکوت می کند و به طور ضمنی به شما القا می کند حرف هایتان بهایی ندارد.



تمسخر نیز نمونه بارز خشونت کلامی است. شما می توانید به راحتی بفهمید که همسرتان از گفتن «دست پختتم که به مامانت رفته» تمسخر و تحقیر را بفهمید و او هم می تواند با گفتن «باور کن شوخی کردم» توهینش را توجیه کند. کمی چاشنی خنده می تواند شما را از این مرحله عبور بدهد. این ظرفیت روحی شماست که یا این نوع خشونت ها را نادیده می گیرد و یا در پس زمینه ذهنتان نگه می دارد.

متاسفانه بسیاری از کسانی که مورد آزار خشونت های کلامی قرار می گیرند راه های مبارزه و درمان آن را نمی دانند و این شرایط را می پذیرند و در یک چرخه بیمارگونه عشق و محبت، هتاکی و خشونت به زندگی زناشویی شان ادامه می دهند. درحالیکه پذیرفتن این نوع زندگی فقط نادیده گرفتن احساسات و تجربه خوشبختی است. اگر شما در چنین چرخه ای گیر افتاده اید باید یاد بگیرید که چگونه یک زندگی درست به همراه سلامت روانی داشته باشید بدون اینکه موردخشونت قرار بگیرید. البته در مواردی که همسرتان تلاشی برای اصلاح رفتارش نکند، خشونت کلامی هرگز از بین نمی رود و در نهایت ادامه این نوع زندگی حاصلی جز افسردگی، از دست رفتن اعتماد، خودباوری و فاصله گرفتن از خوشبختی نخواهد داشت.

در بعضی از موارد مشاوره برای یافتن راه حل کارساز است اما از آنجایی که مشاور در همه لحظات یک زندگی حضور ندارد تا همه این رفتارها را اصلاح کند نمی توان تنها به راهکارهای مشاور تکیه کرد. موارد زیادی هست که ممکن است از دیدرس مشاور یا رفتاردرمانگر پنهان بماند زیرا همانطور که فردی که خشونت کلامی دارد می تواند همسرش را کنترل کند، می تواند طوری رفتارکند که مسیر قضاوت مشاور را نیز کنترل کند و حقایق را از او نیز پنهان کند.

شاید ناامید شده اید و چاره ای نمی بینید جز اینکه با این وضعیت کنار بیایید. اما یادتان باشد که این زندگی شماست و اگر یک بار با انتخابی غلط منحرف شده است نباید همیشه تاوان آن را با ادامه یک مسیر اشتباه بدهید. زندگی موهبتی الهی و ارزشمند است وقتی شما تسلیم مشکلاتی نظیر این نوع خشونت های خانوادگی می شوید درواقع حرمت انسانی خود را به باد می دهید و اجازه می دهید دیگران ارزش شما و زندگی تان را نادیده بگیرند. اگر می بینید اسیر آزارهای روحی دیگری شده اید به خودتان و شریک زندگیتان کمک کنید تا از این وضعیت نجات پیدا کنید.


چه کنید و چگونه واکنش نشان بدهید؟

وقتی همسرتان یعنی کسی که از هر فردی به شما نزدیکتر است خشونت کلامی دارد بعد از مدتی در شما این احساس ایجاد می شود که شما و احساساتتان مهم نیستید. اعتماد به نفستان را از دست می دهید و خودتان را مسئول هر اشتباه و خطایی در زندگی زناشویی تان خواهید دانست. بدترین حالت این است که باور کنید لایق این توهین ها هستید. وقتی همسرتان طاسی سرتان را مسخره می کند باور می کنید که مرد جذابی نیستید و همسرتان نیز خیلی بزرگوار است که شما را تحمل می کند. اما زمانی که می فهمید مشکل از شما نیست و این همسرتان است که دچار بی عفتی درکلام و افکارش است می توانید برای رفع مشکلتان اقدام کنید. این نکات می توانند به شما برای پیداکردن راه حل مفید باشند.

اولین نکته ای که باید بدانید این است که «خشونت» هیچ توجیهی ندارد و هیچ کس حق ندارد با اعمال زور و قدرت دیگری را آزار بدهد. حق شما نیست که یک نفر نسبت به شما سلطه داشته باشد و آزارتان بدهد.

نسبت به خشونتی که می بینید واکنش نشان بدهید. همسرتان باید بداند که رفتار، جملات و حرکاتش شما را ناراحت می کند او را نسبت به حقوقتان آگاه کنید. طوری رفتار نکنید که او خودش را پیروز این میدان بداند و فکر کند بازی را با عقب نشینی شما برده است.


اگر همسرتان در حالت های عادی فردی منطقی، آرام و دوست داشتنی است می توانید از او بخواهید تا رفتارش را اصلاح کند. می توانید با همراهی هم، زمانی که او شروع به توهین و تحقیر می کند به او هشدار بدهید و کلمات جایگزین را یادآوری کنید.

با توافق هم، از مشاور و رفتار درمانگر کمک بگیرید. راهکارهای مشاور برای کنترل خشم، عصبانیت و یا شوخ طبعی آزاردهنده می توانند بسیار کارساز و مفید باشند.

هرگز در خشونت های همسرتان همراهیش نکنید. برای اینکه به او بفهمانید که هتاکی می کند و شما را آزار می دهد نباید با مقابله به مثل پاسخش را بدهید. هر واکنش تند شما به رفتار همسرتان به معنی پیروزی او است زیرا او را به هدفش که آزار شما یا تیکه انداختن و تحقیراست نزدیک می کند.

نتیجه رفتارش را به او تذکر بدهید. او را نسبت به فرزندانتان حساس کنید. به او یادآوری کنید که رفتار و طرز صحبتش الگوی فرزندانتان قرار می گیرد. اگر فرد معقولی باشد کمی به نتایج عملش فکر می کند.

درمواردی که خشونت و آزارهمسرتان شدید و غیرقابل کنترل است می توانید آن را با خانواده و یا دوستانتان مطرح کنید و احساساتتان را بیان کنید. آنها با شناختی که از شما دارند می توانند همراهیتان کنند و راه حلی را نشانتان بدهند.

اگر خشونت کلامی با آزارهای جنسی و جسمی همراه است و همسرتان برای درمان خودش هیچ همکاری و کمکی نمی کند لزومی ندارد بمانید و تحمل کنید. امنیت روانی، جسمی و عاطفی شما فراتر از حفظ رابطه ای است که درآن هیچ چیز جز آزار و اذیت وجود ندارد. به ویژه اگر فرزندانی داشته باشید که در معرض این خشونت ها قرارداشته باشند و از خشونت های این رابطه آسیب ببینند باید به شکل جدی تری به این مسئله فکر کنید.

ادامه زندگی با فردی که خشونت طلب است به ظرفیت های روحی شما بستگی دارد. چقدر حاضرید هزینه کنید؟ چقدر انرژی برای اصلاح رفتار او دارید؟ تحمل و امید شما چقدر است؟ دلایل و انگیزه های شما برای حفظ این رابطه چیست و تا چه اندازه عقلانی و ارزشمند است؟ کسی که تعیین می کند این زندگی باید ادامه پیدا کند و یا تمام شود شما و همسرتان هستید.

جدایی آخرین راه حل است. وقتی همسرتان با گفتگو، همراهی، مشاوره و هشدارهای شما تغییری در رفتارش نمی دهد می توانید به گزینه جدایی فکر کنید. این نتیجه ای است که ممکن است مشاور و یا حتی خانواده و دوستانتان نیز به آن برسند و به شما پیشنهاد بدهند.

آمن خادمی
2013/05/01, 22:27
رازهای آرامش درون چیست؟
.
۱. راز آرامش درون خویشتنداری است، انرژیهای خود را پراکنده نکن، بلکه آنها را تحت نظر داشته باش و به طرز مفیدی هدایتشان کن.
۲. راز آرامش درون در این است که هرکاری را با حواس جمع و علاقه انجام دهی.
۳. راز آرامش درون در زمان حال زندگی کردن است، گذشته و آینده را درچرخه ذهنی ابدیت رها کن.
۴. راز آرامش درون در آسایش درون است، یعنی آسایش جسمانی ، عاطفی ذهنی و معنوی.

آمن خادمی
2013/05/06, 09:04
افرادی که زیاد «منم منم» میکنند، افسرده اند


نتایج یک مطالعه جدید، استفاده مکرر از ضمیر اول شخص مفرد را به داشتن مشکلات در روابط و میزان بالای افسردگی افراد مرتبط می کند.

به گزارش سرویس پژوهشی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، محققان آلمانی دریافته اند افرادی که به طور مکرر از واژگان اول شخص مفرد مانند "من" و "خودم" استفاده میکنند، در مقایسه با اشخاصی که از کلمه "ما" استفاده میکنند، بیشتر محتمل است که مبتلا به افسردگی و دارای مشکلات میانشخصی بیشتری باشند.

در یک مطالعه که بر روی 103 زن و 15 مرد انجام شد، این افراد مصاحبه های رواندرمانی 60 تا 90 دقیقه ای را در خصوص روابط، گذشته و درک از خودشان تکمیل کردند.

99 درصد این سوژه ها بیماران یک کلینیک رواندرمانی بودند که از مشکلاتی مانند اختلالات غذاخوردن گرفته تا اضطراب رنج می بردند.

آنها همچنین پرسشنامه هایی را در مورد افسردگی و رفتار میان شخصی شان پر کردند.

در این تحقیق که به رهبری یوهانز زیمرمان از دانشگاه کاسل آلمان انجام شد، دانشمندان تعداد ضمیر اول شخص مفرد (من) و ضمیر اول شخص جمع (ما) مورد استفاده در مصاحبه ها را شمارش کردند.

آنها دریافتند سوژه هایی که بیشتر از لغات اول شخص مفرد استفاده کردند، از میزان بالاتری از افسردگی رنج میبردند.

این افراد همچنین رفتارهای میانشخصی مشکل زای بیشتری مانند جلب توجه، خودافشایی نامناسب و عدم توانایی گذراندن اوقات به تنهایی را بروز دادند.

در مقایسه، شرکت کنندگانی که از ضمایری مانند "ما" استفاده کردند، بیشتر آنچه را که محققان سبک میانشخصی "سرد" می نامند، نشان دادند.

اما این سردی به عنوان راهی مثبت برای حفظ مرزهای روابط حین کمک به دیگران در صورت نیاز، عمل کرد.

استفاده از ضمیر اول شخص مفرد خود را به عنوان یک هویت مجزا برجسته میکند، در حالی که ضمیر اول شخص جمع، بر جادادن خود در روابط اجتماعی تاکید دارد.

به گفته دانشمندان، هنوز شواهدی مبنی بر این که استفاده بیشتر از ضمیر "من" واقعا منجر به افسردگی میشود، وجود ندارد، بلکه استفاده مکرر احتمالا این موضوع را که افراد چگونه خود را میبینند و با دیگران ارتباط برقرار میکنند، منعکس میکند.

نتایج این تحقیق در Journal of Research in Personality انتشار یافت.

kianoshparsa
2013/05/10, 20:43
موفقیت پیش رفتن است نه به نقطه ی پایان رسیدن .
نلسون ماندلا

kianoshparsa
2013/05/10, 20:55
4. All things in life are temporary. If going well enjoy it, they will not last forever. If going wrong don't worry, they can't last long either.
تمام چیزها در زندگی موقتی هستند. اگر خوب پیش می ره ازش لذت ببر، برای همیشه دوام نخواهند داشت. اگر بد پیش می ره نگران نباش، برای همیشه دوام نخواهند داشت


5. Old Friends are Gold! New Friends are Diamond! If you get a Diamond, don't forget the Gold! Because to hold a Diamond, you always need a Base of Gold!
دوستهای قدیمی طلا هستند! دوستان جدید الماس. اگر یک الماس به دست آوردی طلا را فراموش نکن چون برای نگه داشتن الماس همیشه به پایه طلا نیاز داری.


6. Often when we lose hope and think this is the end, GOD smiles from above and says, "Relax, sweetheart, it's just a bend, not the end!
اغلب وقتی امیدت رو از دست می دی و فکر می کنی که این اخر خطه ، خدا از بالا بهت لبخند می زنه و میگه: آرام باش عزیزم ، این فقط یک پیچه نه پایان


7. When GOD solves your problems, you have Faith in HIS abilities; when GOD doesn't solve your problems HE has Faith in your abilities.
وقتی خدا مشکلات تو رو حل می کنه تو به توانایی های او ایمان داری. وقتی خدا مشکلاتت رو حل نمی کنه او به توانایی های تو ایمان داره


8. A blind person asked St. Anthony: "Can there be anything worse than losing eye sight?" He replied: "Yes, losing your vision!"
شخص نابینایی از سنت آنتونی پرسید: ممکنه چیزی بدتر از از دست دادن بینایی باشه؟ او جواب داد: بله، از دست دادن بصیرت.

kianoshparsa
2013/05/10, 21:21
9. When you pray for others, God listens to you and blesses them, and sometimes, when you are safe and happy, remember that someone has prayed for you.
وقتی شما برای دیگران دعا می کنید، خدا می شنود و انها را اجابت می کند و بعضی و قتها که شما شاد و خوشحال هستید یادتان باشد که کسی برای شما دعا کرده است


10. WORRYING does not take away tomorrow's Trouble, it takes away today's PEACE.
نگرانی مشکلات فردا را دور نمی کند بلکه تنها آرامش امروز را دور می کند

آمن خادمی
2013/06/05, 08:40
تست میزان
شجاعت



این یک تست خودشناسی است که شما می توانید با پاسخ دادن به سوالات خود را محک زده وبدانید که چقدر جسارت دارید؟



جسارت به معنای پر رویی و گستاخی نیست وحتی به معنی اعتماد به نفس بالا هم نیست! بلکه جسارت به معنی بهترین عملکرد در وضعیت بحرانی است واین رفتار باید به نحوی باشد که انسان متضرر نشود



در اینجا پنج سوال وجود دارد که هر کدام دارای پنج گزینه است وشما دوستان خوبم باید هر یک از سوالات رابر حسب عملکرد خودتان پاسخ دهید وبرای هر سوال یک گزینه را انتخاب نمایید:



۱- تصور کنید که در صف ایستگاه اتوبوس هستید ،زمانی که اتوبوس می رسد شخصی بدون نوبت ،خودش را جلوی شما جا می دهد ومی خواهد وارد اتوبوس شود در این جور مواقع شما معمولاً کدام یک از این اقدامات را انجام می دهید(فقط یک مورد)



A- با او برخورد جدی می کنم ومعمولا بسیار عصبانی وناراحت می شوم.



B- به اونگاه تذکر دهنده ای می کنم وحداکثر سری به حالت تاسف برای کار زشت او تکان می دهم ولی در هر صورت اجازه می دهم سوار شود.



C- از پشت سر به شانه او می زم وبا ارامش به او میگویم : ببخشید آخر صف این جا نیست!



D- در این جور مواقع احتمال دارد با عصبانیت وتندی با او درگیر شوم در هر صورت به هیچ وجه نمی گذرم که جلوتر از من سوار شود.



E- معمولا در این جور موارد به این افراد بی فرهنگ جیزی نمی گویم چون مطمئنم این افراد درست بشو نیستند.





۲- در مواقعی که نمی خواهید با کسی درگیری ومشاجره داشته باشید وبه اصطلاح کوتاه می آیید چه احساسی دارید؟



A- نمی خواهم به خاطر مساله کوچکی درگیر شوم ووقت خود را تلف کنم.



B- می ترسم به خاطر یک مساله کوچک مورد ضرب وشتم قرار گرفته وآسیب جدی ببینم .



C- درگیری را کار درستی نمی دانم ولی اگر مجبور شوم این کار را می کنم .



D- هرگز کوتاه نمی آیم ، به هر قیمتی که برایم تمام شود.



E- در مواقع درگیری احساس خوبی ندارم برای همین درگیر نمی شوم .





۳- تصور کنید که برای دیدن فیلم مورد علاقه تان به سینما رفته اید ودر حین دیدن فیلم متوجه عده ای می شود که در پشت سر شما شروع به صحبت کرده اند به طوری که شما متوجه بعضی از قسمت های فیلم نشده اید در این جور مواقع چه می کنید؟



A- ترجیح می دهم سکوت کنم وچیزی به آنها نگویم در حالی که از درون عصبانی وناراحت می شوم .



B- حتماً به مسئول سالن اطلاع می دهم تا به آنها تذکر دهد.



C- برمیگردم وبا لحنی آرام ومودبانه به آنها می گویم :ببخشید سر وصدای شما نمی گذارد که من متوجه فیلم بشوم .



D- معمولا در این جور موارد نمی توانم جلوی خودم را بگیرم بنابراین به احتمال زیاد با آن ها به شدت برخورد کرده ودرگیر می شوم .



E- در حالی که چند بار برمیگردم فقط به آن ها نگاه اعتراضی آمیزی می کنم ودر نهایت احتمال دارد با عصبانیت سالن سینما را ترک کنم .





۴- شاید برای شما پیش آمده که از فروشگاهی در محله تان کنسروی را خریده باشید ووقتی که به منزل رفتید متوجه شده اید که از تاریخ مصرف آن مدتی گذشته است در این طور مواقع چه اقدامی انجام می دهید ؟



A- قوطی کنسرو را دور انداخته واز فروشگاه دیگری خرید می کنم وشاید چندان عصبانی نشوم.



B- قوطی را بر میدارم وبه نزد فروشنده می روم وبا عصبانیت با او برخورد می کنم وبدون اینکه پول آن را پس بگیرم با ناراحتی برمیگردم وشاید دیگر هرگز از آن فروشگاه خرید نکنم .



c- آن را نزد فروشنده برده وبه آرامی به او میگویم نباید این جور مواد غذایی را بفروشید پس لطفا این را پس بگیرید وپولم را میگیرم وشاید باز هم از آن فروشگاه خرید کنم .



D- شکایتی تنظیم کرده وهمراه با کنسرو به مراجع ذیصلاح رجوع می کنم تا با آن فروشنده برخورد جدی صورت گیرد.



E- در این جور مواقع بسیار ناراحت وعصبانی می شوم وشاید حتی پیش فروشنده نروم ولی در هر صورت هرگز از او خرید نخواهم کرد.





۵- اگر روزی سوار اتوبوس شوید وشخصی از شما بلیت بگیرد وآن را به راننده بدهد بدون اینکه پول آن را بپردازد معمولا در این جور مواقع چه برخوردی می کنید؟



A- من فکر می کنم که یک بلیت ارزش چندانی ندارد.



B- به او می گویم :عذر می خوام پول بلیت مرا بدهید واگر نپرداخت اهمیت نمی دهم .



C- نگاه آرامی به او می اندازم تا خجالت بکشد چون آنقدر پر رونیستم تا پول یک بلیت را بخواهم .



D- با جرات به او می گویم پول بلیت را بدهید واگر نداد او را مجبور می کنم که بلیت مرا پس بدهد .



E- معمولا موارد بزرگ تر وباارزش تری را به دلیل خجالت کشیدن از دست داده ام چه برسد به یک بلیط کم ارزش!





بعد از این که گزینه های خود را انتخاب کردید برای هر یک از گزینه های مشخص شده مانند این الگو یک امتیاز درنظر بگیرید :



A=1,B=2,C=3,D=4,E=5



الف: اگر امتیاز به دست آمده شما بین ۵ تا ۱۳ باشد باید بدانید که دارای جسارت اجتماعی ضعیف تا متوسط هستید قطعا هر قدر که به عدد ۱۳ نزدیک تر باشید وضعیت بهتری خواهید داشت واین در حالی است که احتمالا در اکثر مواقع از حقوق خود می گذرید ویا این که نمی توانید حرف دلتان را بزنید وبر خلاف انتظار خود عمل می کنید.



ب: اگر امتیاز به دست آمده شما یکی از اعداد ۱۴ تا۱۵ باشد باید بدانید که شما دارای بهترین حد مطلوب از یک جسارت اجتماعی هستید در صورتی که کسی نمی تواند حق شما را بخودر واگر هم چیزی را ببخشید این کار را آگاهانه وبرحسب شناخت انجام داده اید.



ج: اگر امتیاز به دست آمده بیشتر از عدد ۱۵ باشد باید بدانید که شما دارای جسارت اجتماعی لازم ومفیدی هستید ولی احتمالاً تا حدی آن را با عصبانیت وپرخاشگری مخلوط می کنید وگاهی متوجه می شوید که به خاطر مسایل جزیی در گیر وعصبانی شده اید.

kianoshparsa
2013/06/06, 15:14
خالق من «بهشتی» دارد، نزدیک، زیبا و بزرگ؛
و «دوزخی» دارد، به گمانم کوچک و بعید؛
و در پی دلیلیست که ببخشد ما را ...
« دکتر علی شریعتی»

آمن خادمی
2013/06/28, 09:28
از موی افراد، به راز درونشان پی ببرید

از نظر پژوهشگران، موهای آدمها میتواند نگاهی که به خود و دیگران دارند را آشکار کند. پس قبل از قضاوت در مورد هر کسی، به موهایش نگاه کنید. آنها معتقدند با نگاه کردن به جنس موی افراد و حتی رنگ طبیعی مویشان و مدلی که خودشان انتخاب کردهاند، میتوانید ریز و درشت شخصیت شان را آشکار کنید.

1. موهای فرفری

کسانی که دارای اینگونه موها هستند، افرادی خلاق و روشنفکریاند که زیاد به قضاوتهای دیگران اهمیتی نمیدهند و به سبک خودشان زندگی میکنند.

این افراد برنامه های بلندپروازانهای برای زندگیشان دارند و گمان میکنند موهایشان برگ برندهای برای جلب توجه دیگران هستند.

البته گاهی کسانی که چنین شخصیتی دارند، بهطور طبیعی موهای فر ندارند و به دلیل آنکه ظاهرشان را با شخصیت درونیشان هماهنگ کنند، موهای خود را فر میکنند.

2. موی چتری

این دسته از افراد دوست دارند توجه را به خود جلب کنند. مهم نیست موهای آنها بلند است یا کوتاه، اندازه موها هرچه که باشد، چتری کردن جلوی مو میتواند توجه دیگران را به سمت آنها هدایت کند، زیرا افراد خواسته یا ناخواسته با نگاه کردن به آنها به چشمهایشان خیره میشوند و برقراری ارتباط چشمی، دریچهای برای شروع یک ارتباط نزدیکتر است.

این آدمها به زیبایی طبیعی معتقدند و از آشنایی با آدمهای تازه خوشحال میشوند.

البته آنها این نظر را در مورد کسانی میدهند که چتریهای صاف دارند، نه کسانی که بهخاطر مدل موی کوتاهشان مجبورند موهای خود را در پیشانی بریزند.

3. کچل های مرتب

مردهایی که بیش از حد به موهایشان میرسند و در کنار موهای آراستهشان، کفش و لباسی آراسته هم دارند، میخواهند موقعیت و پایگاه اجتماعیشان را به رخ دیگران بکشند یا به خاطر شغلشان فخر بفروشند.

بررسیها نشان میدهد، مردهایی که کممو یا نیمه طاس هستند اما معدود تارهای باقیمانده روی سر خود را با دقت و وسواس شانه میزنند، آدمهای خودخواهی هستند که به نگاه دیگران در مورد خودشان اهمیت زیادی میدهند.

البته آنها این نظر را در مورد کسانی میدهند که به شکل افراطی به موهایشان میرسند، نه کسانی که تنها میخواهند آراسته و تمیز باشند.

4. موی کوتاه

محققان میگویند صاحبان موهای کوتاه، آدمهای محافظه کاری هستند که میتوانند خودشان را با محیط اطرافشان تطبیق دهند. البته آنها معتقدند موهای بیش از حد کوتاه میتواند تمایل افراد به ورزش کردن یا کارهای نظامی را نشان دهد یا از بیماری فرد خبر دهد. چراکه در این سه گروه، افراد ترجیح میدهند موهایی کوتاه داشته باشند.

پس اگر فردی با موهای کوتاه را دیدید، اول در شیوه زندگی و شرایطش به دنبال دلیل انتخاب این مدل بگردید و بعد برچسب محافظهکار بودن را روی او بچسبانید.

5. موهای خاکستری

از نظر پژوهشگران نه تنها مدلهای مختلف مو، بلکه رنگ مو هم میتواند شخصیت افراد را پیشبینی کند و به ما در برقراری رابطه با آنها کمک کند.

تحقیقات دیگری هم میگوید زنانی که بهطور طبیعی، موهایشان به سمت خاکستری شدن میرود، خودشان را همانطور که هستند قبول دارند. آنها از شخصیت و شیوه زندگیشان راضیاند و دوست دارند خود را به همان شکلی که هستند به دیگران نشان دهند.

این آدمها روی تصمیمات و رفتارهایشان پرده نمیگذارند و از خودسانسوری بیزارند.

6. موهای به هم ریخته

آدمهای بیخیالی که به آسانی ناراحت نمیشوند و تنشهای روزمره کمترین اثر را رویشان دارد، چنین موهایی دارند. البته بسیاری از کسانی که موهای به هم ریخته دارند، دوست دارند با مدهای عجیب و غریب روز پیش بروند. درست است که در چشم دیگران ممکن است خنده دار به نظر برسند، اما از طرف دیگر، جذاب و فریبنده هم هستند.

از نگاه دیگر، آدمهای بیقیدی که برای هیچ چیز احترام قائل نیستند، معمولا موهایی ژولیده و کثیف دارند و آخرین باری که به ظاهر موهایشان رسیدهاند را به یاد نمیآورند.

پژوهشگران میگویند، اگر آنها به بیماری یا مشکل خاصی مبتلا نباشند، احتمالا بهخاطر کاهلیشان چنین ظاهری را پیدا میکنند.

7. مجعد

اینگونه افراد دوست دارند همیشه دوست داشتنی به نظر برسند. آنها هم از نظر خودشان و هم از نظر دیگران، افرادی زیبا و بیخیالی هستند که بودن در کنارشان سرگرم کننده و جذاب است. موهای مجعد مخصوص آدمهای مدرن است که دوست دارند بی همتا به نظر برسند.

صاحبان این موها در یک زمان دوست دارند کنترل همه چیز را به دست بگیرند و در همان زمان از اینکه همه چیز را رها کنند و بیخیال آن شوند هم نمیترسند.

پس در ارتباط با آنها کمی محتاط تر عمل کنید تا قربانی تصمیمات ناگهانی شان نشوید.

8. موهای صاف

موی صاف یعنی جدیت؛ آدمهایی که چنین موهایی دارند، در زندگیشان یک خط ثابت را انتخاب کرده و از این شاخه به آن شاخه پریدن پرهیز میکنند و یک شاخه را با جدیت ادامه میدهند. آنها دوست دارند همانطور که هستند به نظر برسند.

چنین آدمهایی در کارشان هم متخصص هستند و از پس چالشهای زندگیشان به خوبی برمیآیند. این آدمها اگر مسئولیتی را قبول کنند، تمام تلاششان را برای انجام دادنش میکنند و شما میتوانید به متعهد بودنشان اطمینان داشته باشید.

9. نیمه مصری(جلو بلند و پشت کوتاه)

اینگونه افراد، آدمهای ساده و بیشیله و پیلهای هستند که به نظر دیگران اهمیتی نمیدهندو نمیگذارند کسی در کارشان دخالت کند.

زنانی که این مدل مو را انتخاب میکنند، در زندگی سبک و سیاق خود را در پیش میگیرند و نمیگذارند که وابستگی به دیگران، زندگیشان را نابود کند.

آنها میتوانند در زندگی روی خطی که در نظر گرفتهاند حرکت کنند و با قدرت و استقلال عمل میکنند.

10. موهای تیز تیزی (پر مانند)

موهای کوتاهی که این ظاهر را دارند، متعلق به آدمهای مدرنی هستند که نسبت به زندگی اشتیاق زیادی دارند و سرزندهاند.

اینگونه افراد، آدمها با اعتماد به نفسی هستند و گاهی با رفتارهایشان دیگران را هیجان زده و متعجب میکنند. امروزه زنان زیادی موهایشان را به این شکل آرایش میکنند و انگار میخواهند از این طریق مدروز بودنشان را نشان دهند.

11. موهای بلند

زنانی که چنین موهای دارند، شخصیتی آرام دارند، مودبند و البته تا حدودی عجیب و غریب به نظر میرسند. اما در کنار همه این صفات، آنها آدمهای مطیعی هستند که میگذارند دیگران در موردشان تصمیم بگیرند.

موی بلند برای زنان در اغلب فرهنگها نشانه زیبایی است. به همین دلیل محققان میگویند زنان بالای 40 سالی که موهایشان را بلند میکنند، دوست دارند جوانی از دست رفتهشان را به دست بیاورند و مثل قبل زیبا به نظر برسند. در واقع آنها میخواهند در مقابل پیری ایستادگی کنند.

narges
2013/07/01, 19:56
آثار هنري به دو دليل ارزشمندند:
اول اينكه توسط استادان به وجود آمده اند
و دوم اينكه تعدادشان كم است.
شما گنج پر ارزشي هستيد ،
زيرا توسط بزرگترين استادان خلق شده ايد و فقط يكي هستيد.

آمن خادمی
2013/07/15, 10:17
7علت تعجب آور افسردگی!


افسردگی محرکهای زیادی دارد، ضربه روحی، مشکلات مالی، از دست دادن عزیزان و بیماری نمونههایی از این عوامل هستند. اگر افسرده هستید و هیچ کدام از اینها در مورد شما صدق نمیکند، تعیین دلیل خاص برای افسردگی کمی دشوار است.
فارس: در واقع، ممکن است افسردگیتان دلیل خاص و مشخصی نداشته باشد.

در زیر به برخی از علتهای تعجب آور افسردگی اشاره میکنیم.

۱. فعالیت بیش از حد در فیسبوک

وقت زیادی را در اتاق های گفتوگو و وب سایتهای اجتماعی میگذرانید؟ نتایج تحقیقات نشان میدهد که فعالیت در این اتاق ها و شبکه های اجتماعی میتواند با افسردگی مرتبط باشد.

معتادان به اینترنت با ارتباطات انسانی واقعی در کشمکش هستند و معمولا نگاه شان به دنیا غیر واقعی است. برخی متخصصین حتی آن را " افسردگی فیس بوکی " مینامند.


در یک تحقیق که در سال ۲۰۱۰ انجام گرفت، محققان دریافتند که حدود دو درصد از افراد بین ۱۶ تا ۵۱ سال بیش از اندازه در اینترنت حضور دارند و در معرض افسردگی قرار دارند.

۲. اتمام برنامه تلویزیونی یا فیلم

وقتی چیز مهمی تمام میشود، مثل یک برنامه تلویزیونی، فیلم یا بازسازی خانه، میتواند در برخی افراد سبب ابتلا به افسردگی شود.

در سال ۲۰۰۹ برخی طرفداران فیلم آواتار احساس افسردگی و حتی میل به خودکشی داشتند، چون دنیای ساختگی فیلم واقعی نبوده است. واکنش مشابهی نیز در مورد تماشاگران فیلم های هریپاتر نیز گزارش شده است.

۳. استعمال سیگار

خیلی وقت است سیگار کشیدن یکی از عوامل افسردگی معرفی شده است. افرادی که در معرض افسردگی قرار دارند بیشتر به دود کردن سیگار روی میآورند.

اما گفته میشود نیکوتین بر فعالیت انتقال دهندههای عصبی در مغز اثر میگذارد و موجب بالا بردن سطح دوپامین و سروتونین (که مکانیزم عمل داروهای ضدافسردگی نیز هست) میشود.

این امر، ذات اعتیادآور دارو و تغییرات خلق و خو که با آن همراه است و هم چنین اینکه چرا افسردگی با ترک سیگار همراه است را توضیح میدهد. خودداری از کشیدن سیگار و ترک آن میتواند به متوازن کردن مواد شیمیایی مغز کمک کند.

۴. بیماری تیروئید

وقتی غده تیروئید نتواند هورمون تیروئید کافی تولید کند، به آن کمکاری تیروئید گفته میشود که افسردگی یکی از علائم آن است.

این هورمون چند کاره است اما یکی از مهمترین وظایف آن انتقال دادن پیام های عصبی و تنظیم سطح سروتونین بدن است.

اگر علائم جدیدی از افسردگی را در خود مشاهده میکنید - مخصوصا اگر همراه با حساسیت به سرما، یبوست و خستگی باشد - بد نیست عملکرد تیروئید تان را بررسی کنید.

۵. اختلالات خواب

تعجب آور نیست کمبود خواب میتواند منجر به آسیب پذیری شود اما میتواند احتمال بروز افسردگی را نیز افزایش دهد.

در یک تحقیق که در سال ۲۰۰۷ انجام گرفت مشخص شد وقتی شرکت کنندههای سالم تصاویر ناراحت کننده مشاهده کردند، فعالیت مغزی شان بیشتر شد و بی خواب شدند.

این واکنش درست شبیه واکنشی است که افراد افسرده نشان می دهند. اگر به اندازه کافی نخوابید، وقت کافی برای استراحت کردن و ترمیم شدن دوباره سلولهای مغزی نداشته و مغز خوب کار نخواهد کرد و افسردگی نمایان می شود.

۶. هوای گرم تابستان

اختلال عاطفی فصلی بیشتر با افسردگی زمستانی شناخته شده است که افراد را تحت تاثیر قرار میدهد. اما برای تعدادی از این افراد، این نوع افسردگی در تابستان اتفاق میافتد.

افسردگی هوای گرم زمانی اتفاق میافتد که بدن برای هماهنگ شدن با فصل جدید با تاخیر وارد عمل میشود. این میتواند به خاطر عدم توازن در شیمی مغز و هورمون ملاتونین باشد.

۷. محل زندگی

بحث بر سر این که زندگی شهری بهتر است یا روستایی بحثی بیپایان است اما تحقیقات نشان داده افرادی که در شهر زندگی میکنند تا ۳۹ درصد بیشتر در معرض اختلالات روحی هستند تا آنها که در نواحی روستایی زندگی میکنند.

تحقیقی که در سال ۲۰۱۱ انجام گرفت، برای این مسئله توضیح ارائه میدهد که شهرنشینان در بخشی از مغز که اضطراب را تنظیم و تعدیل میکند فعالیت بیشتری دارند.

مقدار بیشتر اضطراب میتواند موجب اختلالات روانی شود. میزان افسردگی در کشورها و شهرهای مختلف نیز متفاوت است. افسردگی در برخی کشورها شایعتر است.

ماهور
2013/08/01, 10:56
با شوهرتان مشاجره کنید!


دعوا نمک زندگی است! حتما شما هم بارها و بارها این جمله را شنیدهاید اما آیا واقعا دعوای میان زن و شوهرها به معنای عدم تفاهم در میان آنهاست؟

به گزارش ایسنا به نقل از باشگاه خبرنگاران، براساس نتایج اخیر، پژوهش محققان انگلیسی، جر و بحث نشاندهنده سلامت زندگی مشترک است؛ البته به شرطی که همیشگی نباشد و به دعوا و کشمکش منجر نشود.

بررسیها نشان میدهند به گفته متخصصان ۶۰ درصد زوجهای جوان در یک سال اول زندگی مشترک دست کم ۲ بار در هفته بر سر مسائل مختلف با هم بگو مگو میکنند و بیشتر اختلافها در ۶ ماهه نخست زندگی اتفاق میافتد، به طوری که بیش از ۳۰ درصد زوجها به این نتیجه رسیدهاند که زندگیشان به بنبست رسیده است.

به همین دلیل به زوجها توصیه میشود در چنین شرایطی با یک مشاور مشورت کنند چرا که در ۹۰ درصد موراد بحران جدی نیست و با گفتوگو حل میشود.

بر اساس پژوهشها، خانمهایی که در جریان اختلافات خانوادگی با شوهرشان وارد گفتوگو و بحث میشوند، کمتر از سایر خانمها در معرض بیماریهای قلبی قرار میگیرند اما خانمهایی که هنگام دعوا سکوت میکنند، ۴ برابر بیشتر از سایرین با بیماریهای قلبی مواجه میشوند.

ماهور
2013/08/02, 20:23
قانون عجیب مورفی از کجا آمد؟ + لیست قوانین


قانون مورفی در سال 1949 در پایگاه نیروی هوایی ادوارز شکل گرفت. سرگرد ادوارد مورفی مهندس هوافضا بود که روی یک پروژه کار میکرد. در یکی از سختترین آزمایشهای پروژه یک تکنسین سیمها را برعکس وصل کرد و آزمایش خراب شد.

به گزارش ایسنا به نقل از عصر ایران، مورفی درباره این تکنسین گفت: "اگه یه راه برای خراب کردن چیزی وجود داشته باشه اون همون یه راه رو پیدا میکنه" و این اولین قانون مورفی بود.

در ابتدا در فرهنگ فنی مهندسین رواج پیدا کرد و بعد به فرهنگ عامه راه یافت. بعدا قوانین دیگری هم بعد از کسب رتبه لازم از بنیاد مورفی در زمره قوانین اصلی قرار گرفتند.

برخی از این قوانین به شرح زیر هستند:

* فلسفه مورفی

لبخند بزن ... فردا روز بدتریه ...

* قانون صف:

اگر شما از یک صف به صف دیگری رفتید، سرعت صف قبلی بیشتر از صف فعلی خواهد شد.

* قانون تلفن:

اگر شما شمارهای را اشتباه گرفتید، آن شماره هیچگاه اشغال نخواهد بود.

* قانون بینی:

بعد از اینکه دستتان حسابی گریسی شد، بینی شما شروع به خارش خواهد کرد.

* قانون کارگاه:

اگر چیزی از دستتان افتاد، قطعا به پرتترین گوشه ممکن خواهد خزید.

* قانون دروغگویی:

اگر بهانه دروغیتان پیش رئیس برای دیر آمدن پنچر شدن ماشینتان باشد، روز بعد واقعا به خاطر پنچر شدن ماشینتان، دیرتان خواهد شد.

* قانون روبرو شدن:

احتمال روبرو شدن با یک آشنا وقتی که با کسی هستید که مایل نیستید با او دیده شوید، افزایش مییابد.

* قانون اثبات:

وقتی میخواهید به کسی ثابت کنید که یک ماشین کار نمیکند، کار خواهد کرد.

* قانون بیومکانیک:

نسبت خارش هر نقطه از بدن با میزان دسترسی آن نقطه نسبت عکس دارد.

* قانون قهوه:

قبل از اولین جرعه از قهوه داغتان، رئیستان از شما کاری خواهد خواست که تا سرد شدن قهوه طول خواهد کشید.

* قانون ترافیک:

وقتی در ترافیک گیر کردهای لاینی که تو در آن هستی دیرتر راه میافتد.

* قانون وسایل نقلیه:

وسایل نقلیه اعم از اتوبوس، قطار، هواپیما و ... همیشه دیرتر از موعد حرکت میکنند، مگر آنکه شما دیر برسید. در این صورت درست سر وقت رفتهاند.

* قانون اتوبوس:

مدت زیادی منتظر اتوبوس میمانی و خبری نیست، پس سیگاری روشن میکنی. به محض روشن شدن سیگار، اتوبوس میرسد. (به عبارت ساده اگر سیگار را روشن کنی اتوبوس میرسد،. اگر برای زودتر رسیدن اتوبوس سیگار را روشن کنی اتوبوس دیرتر میآید.)

* قانون کار:

اگر به نظر میرسد همه چیزها خوب پیش میروند حتما چیزی را از قلم انداختهای.

* قانون نتیجه:

احتمال بد پیش رفتن کارها نسبت مستقیم با اهمیت آنها دارد.

* قانون یادگیری:

شما چیزی را یاد نمیگیرید، مگر بعد از اینکه امتحان آن را دادید.

* قانون جستجو:

هر وقت دنبال چیزی میگردید، همیشه در آخرین مکانی که جستجو می کنید آن را مییابید.

* قانون خرید:

اهمیتی ندارد که چقدر دنبال جنسی بگردید، به محض اینکه آن را خریدید آن را در مغازه دیگری ارزانتر خواهید یافت.

* قانون چیزهای خوب:

هر چیز خوب در زندگی یا غیر قانونی است یا غیر اخلاقی یا چاقکننده.

* قانون ضایع شدن:

احتمال آنکه کاری را که انجام میدهید دیگران ببینند نسبت مستقیم دارد با میزان احمقانه بودن آن کار.

* قانون پمپ بنزین:

هنگام ورود به پمپ بنزین جایگاهی را که انتخاب میکنید کندتر و طولانیتر از جایگاههای دیگر خواهد بود.

* قانون لکه:

زمانی که میخواهید لکه روی شیشه پنجره را پاک کنید، لکه در سمت دیگر شیشه خواهد بود.

* قانون بقای کثیفی:

برای تمیز کردن هر چیزی، چیز دیگری باید کثیف شود.

* قانون دسترسی:

هر گاه چیزی را دور بیندازید، به محض آنکه دیگر به آن دسترسی نداشته باشید، به آن نیاز پیدا خواهید کرد.

* قانون صبحانه:

همیشه نان از طرفی که به آن کره مالیدهاید روی زمین میافتد.

* قانون تعمیر:

زمانی که دستگاه معیوب خود را نزد تعمیرکار میبرید، کاملا درست و بیعیب کار خواهد کرد.

* قانون اجتناب:

اگر به هر دلیل در جایی قانون مورفی عمل نکنه، قراره اتفاق خیلی بدتر و بزرگتری بیفته.

* قانون خانم مورفی:

اگر چیزی خراب یا اشتباه بشه، حتما تقصیر آقای مورفیه.

* قانون زندگی مورفی:

آیا زندگی شما نمونه خوبی از قوانین مورفی است؟

آمن خادمی
2013/08/03, 22:13
اگر ازدواج کرده اید ولی اختلافات جزئی در ارتباط با همسرتان دارید و نتوانسته اید به آن رابطه ایدهآل برسید این مطلب را از دست ندهید.


در بسیاری از خانواده ها مشکل ارتباط ناموفق وجود دارد و بیشتر آن هم به دليل ناديده گرفتن کيفيتهاي حسي درروابط خانوادگي است مثلا زنی که دیداری است و از همسرش ميخواهد برايش فلان لباس را بخرد و او را فلان جا ببرد و اينگونه محبتش راثابت کند اما همسرش که شنیداری است براي ابراز علاقه فقط به او ميگويد که «دوستت دارم».

اگر ازمرد هم در مورد همسرش بپرسيم ميگويد: هروقت که به خانه ميآيم به گرمي به او سلام ميکنم اما او خيلي خشک جواب ميدهد گاهي هم هيچ چيز نميگويد، يکبار نشد که بنشيند و به حرفم گوش دهد، فقط براي تولدم هديه ميگيرد. اين هديه به چه درد من ميخورد؟ در حالي که تا به حال به من نگفته که «دوستم دارد »؛ در این مطلب ما میخواهیم شما را با کیفیتهای حسی افراد مختلف آشنا کنیم و به شما یاد بدهیم چگونه بهترین ارتباط را با اطرافیان برقرار کنید چرا که با هر تیپی از افراد باید مثل خودشان و براساس کیفیت حسی خودشان رفتار کرد. این به معنای خلاف میل خود عمل کردن نیست، بلکه برای تاثیرگذاری بیشتر است.

اگر لازم است از رئیس خود چیزی بخواهید، فرزندتان را در مورد موضوعی نصیحت کنید یا همسر خود را راهنمایی کنید با دانستن اینکه با هر کسی با کیفیت حسی متفاوت چگونه رفتار کنید، بهتر میتوانید ارتباط برقرار کنید و اطلاعات لازم را انتقال دهید.

چگونه كيفيت حس افراد را شناسایی کنید
خوشبختانه اين مسئله ساده است. كافي است تا به صحبت هاي فرد موردنظر توجه كنيد. البته بهتر است كه از او بخواهيد براي تان خاطره شيريني را تعريف كند. سپس به سخنان او كاملا توجه كنيد و ببينيد كه از چه ويژگيهايي صحبت ميكند. دقت كنيد كه در مورد كدام يك از ديدهها و شنيدههايش بيشتر حرف ميزند.

آدمها در ارتباط چند دسته اند؟
1. كسانی كه ارتباطاتشان در جنبه های دیداری خیلی قویتر است. (آدم های دیداری).
2. كسانی كه ارتباطاتشان در جنبه شنیداری خیلی قویتر است (آدم های شنیداری).
3. كسانی كه ارتباطاتشان در جنبههای احساسی و لامسه خیلی قویتر است (آدمهای لمسی).
4. كسانی كه هر سه را با درجات مختلف دارند (بیشتر ما جزو این دسته هستیم اما باید بدانیم، خودمان و دیگران در كدام جنبه قویتر هستیم.)
روابط خانوادگي, ارتباط با همسر,رابطه ایدهآل

دیداری ها:
ظاهر آنها چه نشان میدهد
1. دستشان را هنگام صحبت کردن تکان میدهند
2. در جزواتشان معمولا نقاشی میکشند
3. همچنین از رنگهای زیادی استفاده میکنند
4. دست خطی تمیز دارند
5. عاشق رنگ هستند و رنگارنگ میپوشند
6. عاشق عکس و تصویر هستند
7. برای مثال: سنگ یا صدف جمع میکنند!

رفتار آنها چگونه است
1. بیشتر به کیفیتهای دیداری توجه دارند یعنی تصاویر برایشان بیشتر جلب نظر میکند.
2. از آنچه دیدهاند بیشتر صحبت میکنند.
3. هیجانیترند و سریعتر صحبت میکنند.
4. از حرکات دست بسیار استفاده میکنند و میکوشند سخنان خود را با حرکات به تصویر بکشند.
5. چون سرعت کلام شان با سرعت تصاویر متحرک ذهنیشان برابر نیست، معمولا برای بیان اندیشه های خود شتاب دارند، برخی کلمات را حذف میکنند و آنچه میگویند به گونهای است که مخاطب تصویر آن را در ذهن خود ببیند.

آنها به چه چیز توجه میکنند
1. این افراد به رفتار ما، به ظاهر ما و هر آنچه به چشم میآید، بیشتر توجه میکنند مثلا اینکه رفتار ما چقدر محترمانه است یا آیا به احترامشان بلند میشویم؟ یا آیا لباسهای مان تمیز است و ظاهری آراسته داریم.
2. به اینکه از دید دیگران چگونهاند خیلی اهمیت میدهند.
3. آرامش افراطی و شل بودن ، دیداری ها را کلافه میکند.
4. با آنها باید پر شورتر و پرهیجانتر بود.

چگونه با آنها رفتار کنید:
1. وقت آنها را نگیرید. مقصود خود را زود اعلام کنید. توضیح و تفسیر زیاد، حوصله آنها را سر میبرد.
2. صدا زود حواس آنها را پرت میکند پس هنگام صحبت جدی با آنها صداهای مزاحم را حذف کنید.
3. علاقهمند به شنیدن بازخورد حرفهای خودت از جانب دیگران هستند.
4. اگر همسرتان جزو افراد دیداری است یادتان نرود که به هدايا و سفر رفتن علاقه زيادي دارد.

ویژگیهای منحصر به فرد آنها:
سریعا عاشق میشوند سپس ول میکنند، دعوایشان یک لحظه است، یک لحظه کاری میکنند و سپس پشیمان میشوند، کینه به دل راه نمیدهند. افراد دیداری اگر از کسی ناراحت شوند نگاهش نمیکنند و روی خود را برمیگردانند و اگر کسی را دوست داشته باشند به او زیاد نگاه میکنند.

لغاتی که بیشتر از آنها میشنوید:
دیدن. نگاه کردن. خیره شدن. چشمانداز. در نظر گرفتن. هدف. دوراندیشی و درخشان.

با چه کسانی ازدواج کنند:
در مرتبه اول بهتر است که با دیداریها ازدواج کنند و بعد شنیداریها ولی ازدواج با لمسی ها را چندان به آنها توصیه نمیکنیم.
روابط خانوادگي, ارتباط با همسر,رابطه ایدهآل

شنیداری ها:
ظاهر آنها چه نشان میدهد
1. وقتی به تنهایی مشغول به کاری هستند، زیر لب زمزمه میکنند و هرچه تند تر بخوانند تندتر کار میکنند و برعکس.
2. اگر در طبیعت باشند، به دنبال منبع صدا میروند (مثل صدای پرندهها)
3. علاقه به بازیهای پر سرو صدا ولی کمتحرک دارند.

رفتار آنها چگونه است:
1. این افراد بیشتر به کیفیتهای شنیداری توجه دارند یعنی از آنچه شنیدهاند بیشتر صحبت میکنند.
2. کلام و طنین و آهنگ را به خاطر میسپارند.
3. آهسته صحبت میکنند و سعی میکنند که بیان شان شیوا و رسا باشد و به گفتار خود توجه خاصی نشان میدهند.
4. از طریق تکرار حرف یا شنیدن مطلب میآموزند و از شنیدن حرفها لذت میبرند.
5. از جملات شنیداری مثل: من شنیده ام که... استفاده میکنند.

آنها به چه چیز توجه میکنند:
1. به گفتار شما توجه خاصی دارند یعنی کاملا حواس شان به تحسینها ، تقدیرها، تشکر ها و به آنچه پشت سرشان گفته شده هست.
2. برای آنها احترام کلامی مهمتر از احترام رفتاری است.
3. آنها تند صحبت کردن را بیادبی تلقی میکنند علاوه بر آنکه آن را نشانه اضطراب و نبود آرامش میدانند.

چگونه با آنها رفتار کنید:
1. کمی آرام تر از دیداریها صحبت کنید اما مراقب باشید که خیلی هم آرام نشوید.
2. به گفتار شنيداريها بيشتر از بقيه گوش دهيد، چرا كه شنيداريها به احترام كلامي نسبت به بقيه مسائل بيشتر اهميت ميدهند.
3. يك دوستت دارم براي يك سمعي هزاربار بيشتر از يك شاخه گل ميارزد.
4. صحبتهای تان را خلاصه نکنید اما شرح و تفسیر فراوان هم ندهید
5. تشویق های تان بیشتر کلامی باشد مثلا یک (آفرین) برای این افراد هزار مرتبه بیشتر ازیک شاخه گل میارزد .

لغاتی که بیشتر از آنها میشنوید:
شنیدن. گوش دادن. فریاد کشیدن .بحث کردن. اطلاع دادن. تحسین کردن .گفت و شنود کردن. بیان کردن. اعلام کردن.

ویژگیهای منحصربه فرد آنها:
افراد شنیداری به 2دسته شنیداری متمایل به دیداری و شنیداری کاملا منطقی تقسیم میشوند. افراد شنیداری کاملا منطقی طبق آمار و ارقام و اعداد و محاسبه جهان را درک میکنند. اینان افراد دیداری را افراد سادهدل و احساساتی محسوب میکنند. افراد دیداری عاشق افراد خوش قيافه میشوند ولی افراد شنیداری عاشق افراد خوشکلام و خوشبرخورد و خوشصدا میشوند.

با چه کسانی ازدواج کنند:
بهتر است اول سعی کنند به سراغ افرادی از گروه خودشان بروند یعنی شنیداریها ولی در مرتبه دوم احتمالا با افراد دیداری هم خوشبخت خواهند شد.
روابط خانوادگي, ارتباط با همسر,رابطه ایدهآل

لمسی ها:
چگونه با آنها رفتار کنید
1. بايد دستانشان را به گرمی فشرد و حتی هنگام تحسین نیز با ضربه زدن به پشتشان آنها را دلگرم کرد.
2. آنقدر میتوان محبت را به لمسیها ابراز کرد با هدیه دادن و گفتن (دوستت دارم) نمیتوان.
3. به پاداشهای فیزیکی بسیار علاقهمندند
4. در جریان مکالمه دوست دارند نزدیک فرد مقابل باشند.

ظاهر آنها چه نشان میدهد:
1. بدنشان کمی شل است و مقداری به جلو خم هستند.
2. خیلی نزدیک به تلويزیون مینشینند.
3. خیلی آرام و با احساس شعر میخوانند.
4. در کلاس جلو مینشینند.
5. در طبیعت خودشان را با حسشان درگیر طبیعت میکنند، مدام گلها را بو میکنند و ناز میکنند.

رفتار آنها چگونه است:
1. بیشتر به کیفیتهای لمسی توجه میکنند.
2. هیجان شان خیلی کم است. خیلی آراماند. حتی شاید یک نوع رخوت و سستی را میتوان درآنها دید.
3. احساس آنها از دیگران عمیق تر است و در ملایمت آنها متانت نیز هست.
4. یک حمام آب گرم بیش از هر چیز دیگر آنها را در خلوت شان شاد میکند.
5. از جملات حسی مثل احساس میکنم تو ... استفاده میکنند.

ویژگیهای منحصربه فرد آنها:
در جملات این افراد مفاهیم احساسی غالب است ، هنگام اندیشیدن به پایین و طرف راست خود نگاه میکنند، صدای شان عمیق است و کلمات شمرده از دهان شان خارج میشود حرکات دست، تغییرات چهره و اعمال جسمانی آنها زیاد است، معمولا دست شان را پایین نگاه میدارند و خود را به کرات لمس میکنند، تنفس این عده عمیق است و از تمام قفسه سینه برای تنفس استفاده میکنند.

لغاتی که بیشتر از آنها میشنوید:
احساس، لمس کردن، اتصال، لغزیدن، تعادل، اصابت و احساساتی.

با چه کسانی ازدواج کنند:
این افراد تنها گروهی هستند که توصیه میکنیم فقط و فقط با هم گروهیهای خودشان ازدواج کنند تا زندگی بهتری داشته باشند.

narges
2013/08/19, 13:27
راز شاد زيستن،انجام دادن آنچه دوست ميداريم،نيست،دوست داشتن چيزيست كه انجام ميدهيم

قلم و رنگ در اختيار شماست بهشت را نقاشي كنيد و بعد وارد آن شويد.

sartip
2014/02/10, 14:29
سه چیزها در زندگی

سه چیز در زندگی پایدار نیستند
رویاها
موفقیت ها
شانس
سه چیز در زندگی که وقتی از کف رفتند باز نمی گردند
زمان
گفتار
موقعیت
سه چیز ما را نابود می کنند
تکبر
زیاده طلبی
عصبانیت
سه چیز انسانها را می سازند
کار سخت
صمیمیت
تعهد
سه چیز بسیار ارزشمند در زندگی
عشق
اعتماد به نفس
دوستان
سه چیز در زندگی که هرگز نباید آنها را از دست داد
آرامش
امید
صداقت
خوشبختی زندگی ما بر سه اصل است
تجربه از دیروز
استفاده از امروز
امید به فردا
تباهی زندگی ما نیز بر سه اصل است
حسرت دیروز
اتلاف امروز
ترس از فردا

fns4565
2017/09/25, 10:42
http://forums.boursy.com/imported/2017/09/12-1.jpg

قانون جذب چیست (http://www.parvaresheafkar.com/law-attraction/what-is-the-law-of-attraction) ؟
زندگی ساده است. قانون جذب (http://www.parvaresheafkar.com/law-attraction) می‌گوید: زندگی شما تنها از دو چیز تشکیل شده است، چیزهای مثبت و چیزهای منفی. هر بخش زندگی ‌تان، خواه سلامت، ثروت، روابط، کار یا شادی می‌تواند مثبت یا منفی باشد؛ یا ثروت
فراوان دارید یا آه در بساط ندارید. یا سرشار از سلامتی هستید یا مریض احوالید. روابطتان شاد است یا دشوار و در بن‌بست است. کارتان یا هیجان‌انگیز و موفق است یا رضایت‌بخش نیست و ناموفق است. یا لبریز از شادی هستید یا بیشتر مواقع احساس خوبی ندارید. یا سال‌های خوب دارید یا سال‌های بد، یا اوقات خوب یا اوقات بد، یا روزهای خوب یا روزهای بد.
اگر موارد منفی زندگی‌تان بیشتر از موارد مثبت است، پس یک جای کار می‌لنگد و خودتان هم می‌دانید. بقیه‌ی مردم را می‌بینید که شاد و موفق هستند و زندگی‌شان پر از چیزهای عالی و فوق‌العاده است، و حسی به شما می‌گوید که شما نیز لیاقت چنین زندگی‌ای را دارید. حق با شماست؛ شما لایق یک زندگی سرشار از چیزهای خوب هستید.در دوره قانون جذب (http://www.parvaresheafkar.com/the-periods/%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3-%D8%AC%D8%B0%D8%A8-%D8%B4%D9%88%DB%8C%D8%AF-%D8%AF%D9%88%D8%B1%D9%87-%D9%86%D9%87-%D9%85%D8%A7%D9%87%D9%87) به شما گفته میشود از قانون جذب استفاده می‌کنید حتی اگر ندانید
بیشتر افرادی که زندگی فوق‌العاده ‌ای دارند درست نمی‌دانند چه کرده ‌اند تا به این زندگی دست ‌یافته ‌اند. اما حتماً کاری کرده ‌اند. آن‌ها از قانون جذب که منشاء تمام موارد خوب زندگیست استفاده کرده‌اند …
بدون استثناء هر کس که زندگی فوق ‌العاده ‌ای دارد برای رسیدن به آن از قانون جذب استفاده کرده است.
قدرت‌های عظیم طبیعت، مانند گرانش و الکترومغناطیس، با حواس ما قابل مشاهده نیستند، اما قدرتشان بی چون‌وچرا و قطعیست. در مورد قانون جذب هم همین‌طور است. نیروی قانون جذب قابل مشاهده نیست اما در حقیقت قدرتش بسیار عظیم‌تر از هر قدرت طبیعی دیگری است. نشانه‌های قانون جذب را در همه جای جهان می ‌توان دید.
قوانین طبیعت بر کائنات حکم‌فرماست. می‌توانیم با هواپیما پرواز کنیم زیر هوانوردی هماهنگ و سازگار با قوانین طبیعت عمل می‌کند. قوانین فیزیک برای ما تغییر نکرده‌اند تا بتوانیم پرواز کنیم، اما راهی یافته‌ایم تا مطابق قوانین طبیعت عمل کنیم. همان‌طور که قوانین فیزیک بر هوانوردی، برق، و گرانش حاکم است، قانون جذب هم بر زندگی حاکم است. برای در اختیار گرفتن قانون جذب مثبت و تغییر زندگی‌تان، باید قانونش را درک کنید. قدرتمندترین قانون جذب کائنات (http://www.parvaresheafkar.com/law-attraction/%D8%AA%D8%B9%D8%B1%DB%8C%D9%81-%D9%88-%D8%B9%D9%85%D9%84%DA%A9%D8%B1%D8%AF-%D9%82%D8%A7%D9%86%D9%88%D9%86-%D8%AC%D8%B0%D8%A8)
روی برگرداندن از آنچه در شخصی نمی‌پسندید بدین معناست که شما آن را جدی نمی‌گیرید. به این معناست که شما می‌دانید با قانون جذب عشق (http://www.parvaresheafkar.com/law-attraction/%D9%82%D8%A7%D9%86%D9%88%D9%86-%D8%AC%D8%B0%D8%A8-%D8%B9%D8%B4%D9%82-2) روی هر چه تمرکز کنید بیشتر از آن را دریافت می‌کنید
روی برگرداندن یعنی دنیا به شما حق انتخاب داده است. یعنی با آ‌ن‌ها بحث و جدل نکنید تا ثابت کنید اشتباه می ‌کنند یا عیب‌ جویی کنید یا آن‌ها را مقصر بدانید، یا بخواهید تغییرشان دهید. این‌ها در قانون جذب عشق جایی ندارند. اجازه دهید همه خودشان باشند و شما انتخاب کنید.
نیروی جذب خورشید است که سیاره‌ها را در منظومه‌ی شمسی ما نگه می‌دارد، و مانع از پرت شدنشان در فضا می‌شود. قانون جذب گرانش است که شما و هر آدم، حیوان و هر چیزی را نگه می‌داردآیا از قانون جذب ثروت (http://www.parvaresheafkar.com/law-attraction/secret-money-attraction) استفاده می‌کنید؟

http://forums.boursy.com/imported/2017/09/D982D8A7D986D988D986D8ACD8B0D8A8D8ABD8B1-1.jpg

دربا‌ره‌ی پول چه احساسی دارید؟ بیشتر مردم می‌گویند پول را دوست دارند، اما اگر به‌اندازه‌ی کافی نداشته باشند، نسبت به آن احساس خوبی ندارند. اگر کسی تمام پولی که نیاز دارد را داشته باشد، آن‌وقت به‌طور یقین نسبت به پول احساس خوبی دارد.
اگر نگاهی به دنیای اطرافتان بی اندازید، خواهید دید که بیشتر مردم نسبت به پول احساس خوبی ندارند، زیرا بیشتر پول و ثروت دنیا دست حدود 10 درصد از مردم است. تنها تفاوت میان ثروتمندان و سایرین این است که آن‌ها نسبت به پول بیش از آنکه احساسات بد نشان دهند، احساسات خوب بروز می‌دهند. به همین سادگی؛ جذب ثروت همین است.چرا قانون جذب (http://www.parvaresheafkar.com/law-attraction) ثروت کار نمی‌کند؟

دلیل اینکه بیشتر مردم نسبت به پول احساس بدی دارند این است که در موردش عقاید منفی دارند، و آن عقاید منفی وقتی بچه بوده‌اند به خورد ذهن ناخودآگاهشان داده‌شده است. عقایدی مانند “پول کثیفه” “پول فساد میاره ” “آدم‌های ثروتمند صادق نیستند” “پول خواستن معنوی نیست” و … .
وقتی بچه‌اید هر چه والدین، معلم‌ها یا جامعه بگویند می‌پذیرید. و بنابراین بدون این‌که متوجه شوید، با احساساتی منفی نسبت به پول بزرگ می‌شوید.
“زمانی که پی ببرید هیچ کمبودی وجود ندارد، تمام دنیا از آن شما می‌شود.”
لائوتسه
بنیان گزار مکتب تائونگرانی و ثروت


http://forums.boursy.com/imported/2017/09/cartoon_rich_white_man_0521101104163143_-1.jpg
بیشتر مردم وقتی حقوق می‌گیرند حتی آن موقع هم احساس خوبی ندارند زیرا نگران‌اند چطور کاری کنند که حقوقشان تا آخر ماه دوام بیاورد. آن‌ها هر بار که حقوق می‌گیرند فرصتی باورنکردنی برای عشق بخشیدن را از دست می‌دهند. وقتی مقداری پول دستتان می‌رسد، مهم نیست چقدر ناچیز است، شکرگزار باشید! یادتان باشد، برای هر چه شکرگزار باشید چندین برابر می‌شود. با نگرانی ثروت خود را از بین نبرید.
همیشه از قانون جذب ثروت استفاده کنید.
از هرلحظه‌ای که با پول سروکار دارید استفاده کنید تا با داشتن احساسی خوب پول را چند برابر کنید. وقتی پول می‌پردازید عشق را احساس کنید تا ثروت را با قانون جذب (http://www.parvaresheafkar.com/law-attraction) بدست آورید

یادتان باشد براساس مقالات سایت قانون جذب (http://www.parvaresheafkar.com/) اگر به ثروت فکر کنید و احساسش کنید جذبش می‌کنید و اگر به بدبختی‌ها فکر کنید همان‌ها را جذب می‌کنید.