PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : دکتــــــــــر علــــــی شریعتــــــــــی



بابک پناهی
2011/03/24, 12:48
خداوندا نمی دانی که انسان بودن و انسان ماندن دراین دنیا چه دشوار است چه زجری می کشد آن کس که انسان است و از احساس سرشار.

لحظه ها را گذراندیم که به خوشبختی برسیم غافل از اینکه لحظه ها همان خوشبختی بودند.

به سه چیز تکیه نکن : غرور، دروغ و عشق. آدم با غرور می تازد با دروغ می بازد و با عشق می میرد.

وقتی نمی توانی فریاد بزنی ناله کن! خاموش باش. قرن ها نالیدن به کجا انجامید؟تو محکومی به زندگی کردن تا شاهد مرگ آرزوهای خودت باشی.

اگر پیاده هم شده سفر کن،در ماندن می پوسی.

خدایا!
آرامشی اعطا فرما تا بپذیرم،آنچه را که نمی توانم تغییر دهم و شهامتی، تا تغییر دهم آنچه را که می توانم و دانشی،تا بدانم تفاوت این دو را.

ایمان بی عشق، اسارت در دیگران است و عشق بی ایمان، اسارت در خود.

اگر تنهاترین تنها شوم باز هم خدا هست، خدا جایگزین همه ی نداشتن هاست.

در دردها ، دوست را خبر نکردن خود یک عشق ورزیدن است.تقیه ی درد؛زیباترین نمایش ایمان است.

آنجا که عشق فرمان می دهد، محال سر تسلیم فرود می آورد.

آن ها که رفتند کار حسینی کردند و آن ها که ماندند باید کاری زینبی کنند وگرنه یزیدین.

خدایا چگونه زیستن را به من بیاموز،چگونه مردن را خود خواهم آموخت.

دوست داشتن از عشق برتر است و من هرگز خود را تا سطح بلندترین قله های عشف بلند، پایین نخواهم آورد.

هرکس به چیزی تبدیل می شود که به آن عشق می ورزد.اگرسنگ را دوست داشته باشد، سنگ می شود/اگر هدفی را دوست داشته باشد، به آن هدف تبدیل می شود/اگر به فردی عشق بورزد آن فرد می شود و اگر به خدا عشق بورزد خدائی می شود.
اینک انتخاب با خود شماست....!

خدایا... رحمتی کن تا ایمان، نام و نان برایم نیاورد، قوتم بخش تا نانم را و حتی نامم را در خطر ایمانم افکنم. تا از آنها باشم که پول دنیا را می گیرند و برای دین کار می کنند نه آنها که پول دین می گیرند و برای دنیا کار می کنند.

زنده بودن را به بیداری بگذرانیم، که سالها به اجبار خواهیم خفت.

دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اصراف محبت است.

در اعطا کردن است که ستوده می شویم و در بخشیدن است که بخشیده می شویم.

اسمم را پدرم انتخاب کرد و نام خانوادگی ام را جدم، دیگر بس است راهم را خودم انتخاب می کنم.

هی با خود فکر می کنم ، چگونه است که ما ، در این سر دنیا ، عرق می ریزیم و وضع مان این است و آنها ، در آن سر دنیا ، عرق می خورند و وضع شان آن است! ... نمی دانم ، مشکل در نوع عرق است یا در نوع ریختن و خوردن !

در عجبم از مردمی که خود زیر شلاق ظلم و ستم زندگی می کنند و بر حسینی می گریند که آزادانه زیست.

اگر قادر نیستی خود را بالا ببری همانند سیبی باش تا با افتادنت اندیشه ای را بالا ببری.

در دشمنی دو رنگی نیست، کاش دوستان هم در موقع خود چون دشمنان بی زیا بودند.

چه شگفت انگیز و زیبا است که نیاز و نیایش هردو هم ریشه اند و خویشاوند !

خدایا...به من زیستنی عطا کن که در لحظه مرگ بربی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشته است حسرت نخورم و مردنی اعطا کن بر بیهوده گی اش سوگوار نباشم.

فلسفه زندگی امروز دراین جمله خلاصه می شود: فداکردن آسایش زندگی برای ساختن وسایل آسایش زندگی.

مرا کسی نساخت،خدا ساخت.نه آنچنان که کسی می خواست،که من کسی نداشتم، کسم خدا بود، کس بی کسان او بود که مرا ساخت، آنچنان که خودش خواست.

آنان که می فهمند عذاب می کشند وآنان که نمی فهمند عذاب می دهند.

آنگاه که تقدیر واقع نگردیده،از تدبیر هم کاری ساخته نیست.

آنان که نسیم گذشت از کوچه باغ دلشان عبور می کند از قبیله ی بهارند.

من رقص دختران هندی را بیشتر از نماز پدرومادرم دوست دارم زیرا اینان از سر عشق می رقصند و آنان از سر ترس.

روزگاریست که شیطان فریاد می زند ادم پیدا کنید سجده خواهم کرد.

سکوت عجب فریاد رسایی است،آنجا که حنجره ای برای فریاد نمی ماند.

خدایا... به هرکه دوست می داریش بیاموز که عشق از زندگی کردن بهتر است وبه هرکه دوست تر می داری بچشان که دوست داشتن از عشق برتر است.

ای خدای بزرگ به من کمک کن تا وقتی می خواهم درباره ی راه رفتن کسی قضاوت کنم،کمی با کفش های او راه بروم.

به زور می توان چیزی را گرفت، ولی به زور نمی توان نگه داشت.

برای شنا کردن به سمت مخالف رودخانه،قدرت و جرأت لازم است و گرنه هرماهی مرده ای هم می تواند ازطرف موافق جریان آب حرکت کند.

زنی که زیبایی اندیشه پیدا کرده باشد،زیبایی بدنش را نشان نمی دهد.

حوادث انسان های بزرگ را متعالی وآدم های کوچک را متلاشی می کند.

درشگفتم که سلام درهر دیداری آغاز است اما در نماز پایان است شاید که پایان نماز آغاز دیدار است.

خداوندا... مردم شکر نعمت های تو می کنند و من شکر بودن تو چرا که نعمت،بودن توست.

همنشین نیک از تنهایی بهتر است و تنهایی از همنشین بد بهتر.

زندگی چیست؟ نان، آزادی، فرهنگ، ایمان و دوست داشتن.

فرق مومن مقدس با فاسق کافر چیست؟ هیچ!

مالی را به امانت بسپاری بهتر از آن است که مهر و موم کنی و مهر و موم کنی بهتر از آن است که کسی را متهم سازیم.

هرگز از دوباره جان گرفتن ابلیس بی جان شده غافل مباش.

با همه چیز درآمیز وبا هیچ چیز آمیخته نشو. در انزوا، پاک ماندن نه سخت است و نه با ارزش.

دل دلیلی دارد که عقل از آن آگاه نیست!

اگر دروغ رنگ داشت هر نور شاید ده ها رنگین کمان از دهن ها نطفه می بست و بی رنگی کمیاب ترین چیزها بود.

ای کاش ارزش در نگاه تو باشد نه در چیزی که بدان می نگری.

به پذیرفتن چیزی که پذیرفتنی نیست مومن شدن، عین خریت است.

هیچ وقت برای لذت بردن از زندگی و برای عوض شدن دیر نیست.

اجازه ندهید که محرومیت های شما، مانع استفاده از نعمت هایتان شوند.

محرومیت استعدادهایی را شکوفا می سازد که در خوشی ها پوشیده می مانند.

چه خانه سرد و احمق و بی روحی است طبیعت، که خدا از آن رفته باشد.

دوستی یک حادثه است و جدایی یک قانون! بیایید حادثه ساز و قانون شکن باشیم.

جهان را ما، نه آنچنان که واقعا هست می بینیم، جهان را آنچنان که ما واقعا هستیم، می بینیم.

خدا مطلق است، بی جهت است، این تویی که در برابر او جهت می گیری.

اولین فضیلت انسان، نمایندگی خداوند در زمین است.

شرف مرد، همچون بکارت یک دختر است، اگر یک بار لکه دار شد دیگر هرگز جبران پذیر نیست.

دوست داشتن از عشق برتر است، عشق در دریا غرق شدن است. دوست داشتن در دریا شنا کردن است.

راه گلو را بغض می بندد، راه چشم را خیمه اشک، راه دانش و فرزانگی را جهل، راه آزادی و کمال را تعصب.

هرکس-نه تنها-به میزان معلوماتی که دارد عالم نیست، بلکه به میزان مجهولاتی که در عالم احساس می کند عالم است.

هر موجودی در طبیعت آنچنان است که باید باشد و تنها انسان است که هرگز آنچنان که باید باشد نیست.

هر وقت فکر از عمل دور بیفتد، عمل به صورت تلاش های عقیم در می آید و فکر به صورت تخیل های ذهنی و هردو بیهوده است.

آمن خادمی
2011/04/14, 14:49
اگر دروغ رنگ داشت ؛
هر روز شاید ؛
ده ها رنگین کمان در دهان ما نطفه میبست
و بیرنگی کمیاب ترین چیزها بود
اگر شکستن قلب و غرور صدا داشت؛
عاشقان سکوت شب را ویران میکردند
اگر براستی خواستن توانستن بود ؛
محال نبود وصال !
و عاشقان که همیشه خواهانند؛
همیشه میتوانستند تنها نباشند
..........

اگر گناه وزن داشت ؛
هیچ کس را توان ان نبود که قدمی بردارد ؛
تو از کوله بار سنگین خویش ناله میکردی ...
و من شاید ؛ کمر شکسته ترین بودم
اگر غرور نبود ؛
چشمهایمان به جای لبهایمان سخن نمیگفتند ؛
و ما کلام محبت را در میان نگاههای گهگاهمان جستجو نمیکردیم
اگر دیوار نبود ؛ نزدیک تر بودیم ؛
با اولین خمیازه به خواب میرفتیم
و هر عادت مکرر را در میان ۲۴ زندان حبس نمیکردیم
اگر خواب حقیقت داشت ؛
همیشه خواب بودیم

هیچ رنجی بدون گنج نبود ... ولی گنج ها شاید بدون رنج بودند
اگر همه ثروت داشتند ؛
دل ها سکه ها را بیش از خدا نمی پرستیدند
و یکنفر در کنار خیابان خواب گندم نمیدید ؛
تا دیگران از سر جوانمردی ؛
بی ارزش ترین سکه هاشان را نثار او کنند
اما بی گمان صفا و سادگی میمرد ....
اگر همه ثروت داشتند
اگر مرگ نبود ؛
همه کافر بودند ؛
و زندگی بی ارزشترین کالا یود
ترس نبود ؛ زیبایی نبود ؛ و خوبی هم شاید اگر عشق نبود ؛
به کدامین بهانه میگریستیم ومیخندیدیم؟
کدام لحظه ی نایاب را اندیشه میکردیم؟
و چگونه عبور روزهای تلخ را تاب میاوردیم؟
اری بی گمان پیش از اینها مرده بودیم ....
اگر عشق نبود
اگر کینه نبود؛
قلبها تمامی حجم خود را در اختیار عشق میگذاشتند
اگر خداوند ؛
یک روز آرزوی انسان را براورده میکرد
من بی گمان
دوباره دیدن تو را آرزو میکردم و تو نیز هرگز ندیدن مرا
انگاه نمیدانم
براستی خداوند کدامیک را می پذیرفت

دکتر شریعتی

ناهید
2011/04/25, 08:42
سخنانی از دکتر علی شریعتی :


من رقص دختران هندی را بیشتر از نماز پدر و مادرم دوست دارم. چون آنها از روی عشق و علاقه می رقصند ولی پدر و مادرم از روی عادت نماز می خوانند .

-----------------------------------------------------------

به سه چیز تکیه نکن، غرور، دروغ و عشق. آدم با غرور می تازد، با دروغ می بازد و با عشق می میرد.

-----------------------------------------------------------

و هر روز او متولد میشود؛

عاشق می شود؛ مادر می شود؛ پیر می شود و میمیرد...

و قرن هاست که او؛ عشق می کارد و کینه درو می کند چرا که در چین و شیارهای صورت مردش به جای گذشت زمان جوانی بر باد رفته اش را می بیند و در قدم های لرزان مردش؛ گام های شتابزده جوانی برای رفتن و درد های منقطع قلب مرد؛

سینه ای را به یاد می اورد که تهی از دل بوده و پیری مرد رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده می کند ... و اینها همه کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال از درد...! و این, رنج است ,

آمن خادمی
2011/05/06, 00:13
چقدر زیبا گفته:

دموکراسی می گوید: رفیق حرفت را خودت بزن، نانت را من می خورم!
مارکسیسم می گوید: نانت را خودت بخور ، حرفت را من می زنم!
فاشیسم می گوید : نانت را من میخورم ، حرفت را هم من می زنم ، تو فقط برای من کف بزن!

اسلام حقیقی می گوید: نانت را خودت بخور ، حرفت را هم خودت بزن ، من برای اینم که به حق برسی!
اسلام دروغین می گوید:تو نانت را بیاور بده به ما،ما قسمتی از آن را جلویت می اندازیم و تو حرف بزن ... اما حرفی را که ما می گوییم!

دکتر علی شریعتی

آمن خادمی
2011/05/07, 00:13
زن عشق مي كارد و كينه درو مي كند...
ديه اش نصف ديه توست و مجازات زنايش با تو برابر...
مي تواند تنها يك همسر داشته باشد
و تو مختار به داشتن چهار همسرهستي ....
براي ازدواجش ــ در هر سني ـ اجازه ولي لازم است
و تو هر زماني بخواهي به لطف قانونگذار ميتواني ازدواج كني ...
در محبسي به نام بكارت زنداني است و تو ...
او كتك مي خورد و تو محاكمه نمي شوي ...
او مي زايد و تو براي فرزندش نام انتخاب مي كني....
او درد مي كشد و تو نگراني كه كودك دختر نباشد ....
او بي خوابي مي كشد و تو خواب حوريان بهشتي را مي بيني ....
او مادر مي شود و همه جا مي پرسند نام پدر ...
و هر روز او متولد میشود؛ عاشق می شود؛ مادر می شود؛
پیر می شود و میمیرد...
و قرن هاست که او؛ عشق می کارد و کینه درو می کند
چرا که در چین و شیارهای صورت مردش به جای گذشت،
زمان جوانی بر باد رفته اش را می بیند و در قدم های لرزان مردش؛
گام های شتابزده جوانی برای رفتن و درد های منقطع قلب مرد؛
سینه ای را به یاد می اورد که تهی از دل بوده و پیری مرد رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده می کند...
و اینها همه کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال از درد...!
و این رنج است
شریعتی

آمن خادمی
2011/05/08, 01:12
ترجيح مي دهم با کفش هايم در خيابان راه بروم و به خدا فکر کنم تا اينکه در مسجد بنشينم و به کفش هايم فکر کنم

SSAALLEEHH
2011/05/08, 07:39
آمن وناهید و بابک عزیز هیچ وقت حتی فکزشم نمیکردم دوستانی اینچنین فعال(نه از لحاظ کاری بیشتر فرهنگی) کنار هم تو این محیط باشن به دوستی با شما افتخار میکنم اگر لایق باشم؟؟؟>:d<

SSAALLEEHH
2011/05/08, 07:40
خداوندا:دوستانی دارم آیینه ی تمام نمای عشق،رسمشان معرفت،کردارشان جلای روح و یادشان صفای دل آرای من است،پس آنگاه که دست نیاز به سوی تو دراز میکنند،پر کن از آنچه که در مرام خدایی توست...

SSAALLEEHH
2011/05/08, 07:57
و ناگهان ديدم در کنار فرعون ها و قارون ها که به بردگيمان

مي خريدند و به بيگاريمان مي کشيدند، ديگراني نيز به نام

جانشينان پيامبران سرکشيدند، روحانيان رسمي.


آري اين چنين بود برادر - دکتر علي شريعتي

SSAALLEEHH
2011/05/08, 07:58
دکتر علی شريعتی انسانها را به چهار دسته تقسيم کرده است:

١ـ آناني که وقتی هستند، هستند و وقتی که نيستند هم نيستند.

عمده آدمها حضورشان مبتنی به فيزيک است. تنها با لمس ابعاد جسمانی آنهاست که قابل فهم ميشوند. بنابراين اينان تنها هويت جسمی دارند.



٢ـ آنانی که وقتی هستند، نيستند و وقتی که نيستند هم نيستند.

مردگانی متحرک در جهان. خود فروختگانی که هويتشان را به ازای چيزی فانی واگذاشتهاند. بیشخصيتاند و بیاعتبار. هرگز به چشم نمیآيند. مرده و زندهشان يکی است.



٣ـ آنانی که وقتی هستند، هستند و وقتی که نيستند هم هستند.

آدمهای معتبر و با شخصيت. کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند و در نبودنشان هم تاثيرشان را میگذارند. کسانی که همواره به خاطر ما میمانند. دوستشان داريم و برايشان ارزش و احترام قائليم.



٤ـ آنانی که وقتی هستند، نيستند و وقتی که نيستند هستند.

شگفتانگيزترين آدمها.

در زمان بودشان چنان قدرتمند و با شکوهاند که ما نميتوانيم حضورشان را دريابيم. اما وقتی که از پيش ما ميروند نرم نرم آهسته آهسته درک ميکنيم، باز ميشناسيم، می فهميم که آنان چه بودند. چه میگفتند و چه میخواستند. ما هميشه عاشق اين آدمها هستيم. هزار حرف داريم برايشان. اما وقتی در برابرشان قرار میگيريم قفل بر زبانمان ميزنند. اختيار از ما سلب ميشود. سکوت میکنيم و غرقه در حضور آنان مست میشويم و درست در زماني که میروند يادمان میآيد که چه حرفها داشتيم و نگفتيم. شايد تعداد اينها در زندگی هر کدام از ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد.

SSAALLEEHH
2011/05/08, 08:01
مرتضی مطهری در نامهای در آستانه انقلاب اسلامی به روح الله خمینی مینویسد:
« کوچکترین گناه این مرد بدنام کردن روحانیت است. او همکاری روحانیت با دستگاههای ظلم و جور علیه توده مردم را به صورت یک اصل کلی اجتماعی درآورد و مدعی شد که ملک و مالک و ملا و به تعبیر دیگر تیغ و طلا و تسبیح همیشه در کنار هم بوده و یک مقصد داشتهاند.

آمن خادمی
2011/05/08, 12:49
آمن وناهید و بابک عزیز هیچ وقت حتی فکزشم نمیکردم دوستانی اینچنین فعال(نه از لحاظ کاری بیشتر فرهنگی) کنار هم تو این محیط باشن به دوستی با شما افتخار میکنم اگر لایق باشم؟؟؟>:d<

سلام بر آقای ssalleehh
من هم از حضور مفید و ارزنده شما در سایت ممنونم و از اینکه دوست خوبی چون شما داریم باعث افتخار است
سبز و شاداب باشید

arak_bourse
2011/05/08, 13:18
آمن جان ممنون زيبا بودند اين جملات خوب دكتر شريعتي

SSAALLEEHH
2011/05/08, 20:14
دوستانی که میخوان کتابای استادو داشته باشن

http://shariati.nimeharf.com/

SSAALLEEHH
2011/05/08, 20:15
در حیرتم ز چرخ که آن مرد شیر گیر

با دست روبهان دغل شد چرا اسیر

آن شاهباز عزٌ و شرف از چه از سریر

با های و هوی لاشخوران آمدی به زیر

این آتشی که در دل این مُلک شعله زد

با نیروی جوان بُد و با فکر بکر پیر

با عزم همچو آهن آن مرد سال بود

با جوی های خون شهیدان سی تیر

با مشت رنجبر بُد و فریاد کارگر

با ناله های مردم زحمتکش و فقیر

با خشم ملتی که به چنگال دشمنان

بودند با زبونی یک قرن و نیم اسیر

با آن که خفته است به یک خانه از حلب

با آن که ساخته است یکی لانه از حصیر

با مردمی که آمده از زندگی به تنگ

با ملتی که گشته است از روزگار سیر

افسوس شیخ و نظامی و مست و دزد

چاقو کشان حرفه ای و مفتی اجیر ....



« دکتر علی شریعتی »


(دفتر های سبز ، ص ۲۶۳

SSAALLEEHH
2011/05/08, 20:16
:x

SSAALLEEHH
2011/05/09, 18:33
اي نسل اسير وطنم. تو مي داني كه من هرگز به خود نينديشيده ام، تو مي داني و همه مي دانند كه من حياتم، هوايم،همه ي خوستنيهايم به خاطر تووسرنوشت تو و آزادي تو بوده است، تومي داني و همه مي دانند كه هرگزبه خاطر سود خود گامي بر نداشته ام از ترس خلافت تشيعم را از ياد نبرده ام . تو مي داني و همه مي دانند كه نه ترسويم نه سود جو! تو ميداني و همه مي دانند كه من سراپايم مملو از عشق به تو آزادي تو و سلامت تو بوده است ، و هست و خواهد بود. تو مي داني و همه مي دانند كه دلم غرق دوست داشتن تو وايمان داشتن به تو است .

SSAALLEEHH
2011/05/09, 18:35
دوستت دارمها را نگه میداری برای روز مبادا،
دلم تنگ شدهها را،
عاشقتمها را…
این جملهها را که ارزشمندند الکی خرج کسی نمیکنی!
باید آدمش پیدا شود!
باید همان لحظه از خودت مطمئن باشی و باید بدانی که فردا،
از امروز گفتنش پشیمان نخواهی شد!
سنت که بالا میرود کلی دوستت دارم پیشت مانده،
کلی دلم تنگ شده و عاشقتم مانده که خرج کسی نکردهای و روی هم تلنبار شدهاند!
فرصت نداری صندوقت را خالی کنی.!
صندوقت سنگین شده و نمیتوانی با خودت بِکشیاش…
شروع میکنی به خرج کردنشان!
توی میهمانی اگر نگاهت کرد...

SSAALLEEHH
2011/05/09, 18:36
:x

ناهید
2011/05/09, 18:36
آمن وناهید و بابک عزیز هیچ وقت حتی فکزشم نمیکردم دوستانی اینچنین فعال(نه از لحاظ کاری بیشتر فرهنگی) کنار هم تو این محیط باشن به دوستی با شما افتخار میکنم اگر لایق باشم؟؟؟>:d<
من هم از داشتن دوستانی مثل شما خوشحالم
موفق باشید

ناهید
2011/05/09, 18:39
اگر مثل گاو گنده باشی،میدوشنت، اگر مثل خر قوی باشی،بارت می کنند، اگر مثل اسب دونده باشی،سوارت می شوند.... فقط از فهمیدن تو می ترسند

-------------------------------------------------------------------------------------

آن روز که همه به دنبال چشم زیبا هستند، تو به دنبال نگاه زیبا باش

ناهید
2011/05/09, 19:45
هر لحظه حرفی در ما زاده می‏شود

هر لحظه دردی سر بر می‏دارد

و هر لحظه نیازی از اعماق مجهول روح پنهان و رنجور ما جوش می‏کند

این ها بر سینه می‏ریزند و راه فراری نمی‏یابند

مگر این قفس کوچک استخوانی گنجایش‏اش چه اندازه است؟

آمن خادمی
2011/05/09, 22:48
آمن جان ممنون زيبا بودند اين جملات خوب دكتر شريعتي

ممنون جناب آقای arak _bourse :)

SSAALLEEHH
2011/05/10, 07:34
دکتر بهشتی گفته بود : شریعتی سفره بود و باقی مخلفات

دکتر بهشتی برداشت دیگری از شریعتی و افکار او داشت .
دکتر بهشتی به خارج ( آلمان ) سفر کرده بود و از نزدیک موقعیت دانشجویان مذهبی را که در فقر شدید فرهنگی و ایدئولوژیکی به سر می برند مشاهده کرده بود .
به گفته خودش :
(( در مونیخ ( بچه های مذهبی ) جرات نمی کردند از ترس کنفدراسیونی ها جلسه اسلامی بگذارند ))
در چنین جو و فضایی بود که افکار علی از تریبون دانشکده ها و حسینیه ارشاد به قاره های اروپا و امریکا دامن کشید و موجب هویت بخشی به طیف وسیعی از نیروهای مذهبی در کنفدراسیون و دیگر محافل دانشجویی شد.

SSAALLEEHH
2011/05/10, 07:38
در باغ ” بی بر گی ” زادم ..

و در ثروت فقر غنی گشتم …

و از چشمه ی ایمان سیراب شدم …

و در هوای دوست داشتن ، دم زدم …

و در آرزوی آزادی سر بر داشتم …

و در بالای غرور ، قامت کشیدم …

و از دانش ، طعامم دادند …

و از شعر، شرابم نوشاندند …

و از مهر ، نوازشم کردند …

و ” حقیقت ” دینم شد و راهِ رفتنم …

و ” خیر ” حیاتم شد و کارِ ماندنم …

و ” زیبایی” عشقم شد و بهانه ی زیستنم

SSAALLEEHH
2011/05/10, 07:41
اي نسل اسير وطنم.

تو مي داني كه من هرگز به خود نينديشيده ام،

تو مي داني و همه مي دانند كه من حياتم، هوايم،همه ي خواستنيهايم به خاطر تووسرنوشت تو و آزادي تو بوده است،

تومي داني و همه مي دانند كه هرگزبه خاطر سود خود گامي بر نداشته ام از ترس خلافت تشيعم را از ياد نبرده ام .

تو مي داني و همه مي دانند كه نه ترسويم نه سود جو!

تو ميداني و همه مي دانند كه من سراپايم مملو از عشق به تو آزادي تو و سلامت تو بوده است ، و هست و خواهد بود.

تو مي داني و همه مي دانند كه دلم غرق دوست داشتن تو وايمان داشتن به تو است .

تو مي داني و همه مي دانند كه من خود را فداي تو كرده ام و فداي تو مي كنم

كه ايمانم تويي وعشقم تويي وامیدم تويي ومعني حياتم تويي وجز تو زندگي برايم رنگ و بويي ندارد طعمي ندارد.

تو مي داني وهمه مي دانند كه زندگي از تحميل لبخندي بر لبانم ،از آوردن برق اميدي در نگاه من، از برانگيختن موج شعفي در دل من عاجز است .

تو مي داني وهمه مي دانند كه شكنجه ديدن به خاطر تو ، زندان كشدن براي تو ورنج كشيدن به پاي تو تنها لذت بزرگ من است .از شادي تو است كه من در دل مي خندم.

ازاميد رهايي توست كه برق اميد در چشمان خسته ام مي درخشد ،

و از خوشبختي توست كه هواي پاك سعادت را در ريه هايم احساس مي كنم.


سرنوشت تو متنی است که اگر ندانی دست های نویسندگان، اگر بدانی ، خود می توانی نوشت

SSAALLEEHH
2011/05/10, 07:42
بگذار تا شیطنت عشق چشمان تو را به عریانی خویش بگشاید.


هرچند حال آن جز رنج و پریشانی نباشد


اما کوری را هرگز به خاطر آرامش


تحمل مکن!

SSAALLEEHH
2011/05/10, 07:45
می گویند خدا تنهاست

ما که خدا نیستیم پس چرا تنهاییم؟
.
.
و پیش از اینکه بیندیشی که چه بگویی بیندیش که چه می گویم

SSAALLEEHH
2011/05/10, 07:55
:x

SSAALLEEHH
2011/05/10, 23:39
پر می شوم ، پر میشوم ، پر می شوم ، پر می شوم….

و که می داند که پر شدن یعنی چه ؟

پر شدن یک انسان خالی یعنی چه؟

بارش بارانی تندر آسا ، صاعقه زن ، با قطره های سرد و درشت بر کشتزاری تشنه ، زرد و خشک که در کویری سوخته و ساکت عمری در انتظار باران سر به آسمان برداشته است،

چه حادثه ای است؟

که می داند؟

که می داند ؟ که می داند؟

من می دانم مهراوه !

من می دانم ای باران تند بهاری !

ای ابر باران خیز اسفندی که دامن پر از بهارت را ناگاه بر سرم افشاندی !

ای ابر سفید سبکبال اسفندی که ندانستم از کدامین افق آمدی؟

از کدامین دریا به نیروی آفتاب دوست داشتن بر خواستی

و بر بالای سرم چتر سپید مهر افراشتی

و با ناز انگشتان بارانت آن تک درخت خشک بی برگ و باری که از قلب تافته ی کویری ساکت و سوخته قامت کشیده بود و سر به دوزخ برداشته بود باغش کردی

و در همه ی جنگل های زمین طاق!

من میدانم مهراوه ی من ! من و…. تو نمی دانی و تو نمی توانی دانست

که تو گل نازی که در گلخانه رو ئیده ای

و من می دانم که در طوفان روئیده ام

که سیلی ها خورده ام از باد و تبر ها خورده ام از هیزم شکنان ،

که روئیده کویرم و تنها و تنهای تنها…..


سالها پیش دل من که به عشق ایمان داشت

تا نغمه ی جانبخش تو از دور شنید

اندرین مزرع آفت زده ی شوم حیات

شاخ امیدی کاشت

چشم بر راه تو بودم که تو کی می آیی

بر سر شاخه ی سرسبز امید دل من

که تو کی می خوانی….

SSAALLEEHH
2011/05/10, 23:40
مادرم میگفت عاشقی

یک شب است و پشیمانی

هزار شب است

پشیمانم که چرا یک شب عاشقی نکرده ام

SSAALLEEHH
2011/05/10, 23:41
عشق تنها کار بی چرای عالم است

چه، آفرینش بدان پایان می گیرد

معشوق من چنان لطیف است،

که خود را به “بودن” نیالوده است،

که اگر جامه ی وجود بر تن می کرد ،

نه معشوق من بود،

SSAALLEEHH
2011/05/10, 23:50
چه امید بندم در ابن زندگانی

که در ناامیدی سر آمد جوانی

سرآمد جوانی و ما را نیامد

پیام وفایی از این زندگانی


بنالم زمحنت همه روز تا شام

بگریم ز حسرت همه شام تا روز

تو گویی سپندم بر این آتش طور

بسوزم از این آتش آرزوسوز


بود کاندرین جمع ناآشنایان

پیامی رساند مرا آشنایی؟

شنیدم سخن ها زمهر و وفا، لیک

ندیدم نشانی ز مهر و وفایی


چو کس با زبان دلم آشنا نیست

چه بهتر که از شِکوه خاموش باشم

چو یاری مرا نیست همدرد، بهتر

که از یاد یاران فراموش باشم


ندانم در آن چشم عابدفریبش

کمین کرده آن دشمن دل سیه کیست؟

ندانم که آن گرم و گیرا نگاهش

چنین دل شکاف و جگرسوز از چیست؟


ندانم در آن زلفکان پریشان

دل بی قرار که آرام گیرد؟

ندانم که از بخت بد، آخر کار

لبان که از ان لبان کام گیرد؟

آمن خادمی
2011/05/10, 23:50
اینجا آسمان ابریست ، آنجا را نمیدانم... اینجا شده پائیز ، آنجا را نمیدانم... اینجا فقط رنگ است ، آنجا را نمیدانم... اینجا دلی تنگ است ، آنجا را نمیدانم. وقتي كه بچه بودم هر شب دعا ميكردم كه خدا يك دوچرخه به من بدهد. بعد فهميدم كه اينطوري فايده ندارد. پس يك دوچرخه دزديدم و دعا كردم كه خدا مرا ببخشد. هی با خود فکر می کنم ، چگونه است که ما ، در این سر دنیا ، عرق می ریزیم و وضع مان این است و آنها ، در آن سر دنیا ، عرق می خورند و وضع شان آن است! ... نمی دانم ، مشکل در نوع عرق است یا در نوع ریختن و خوردن

SSAALLEEHH
2011/05/10, 23:52
آقایون وخانم ها
یه متن میذارم یکی معنیش کنه؟

SSAALLEEHH
2011/05/10, 23:54
امن جان سلام
این که زدید مال استاده؟

SSAALLEEHH
2011/05/11, 00:01
نمی دانم این سیر ابدی

و این کشف و شهود و مستی بخش

که هر روز و هر دم مرا

در این اقیانوس اعظم و بی کرانه و بی انتهایی

که خلسه و جذب و مراقبت و تامل و اشراق می نامند

ولی نام دیگری دارد

و نام ندارد که در نام نمی گنجد،

فروتر می برد و غرقه تر می سازد.

تا کجاها می کشد و تا کجاها می رسم؟

تا خدا و آن سوی دریای خدا

تا کجا؟

آن سوی هر سویی

تا چه می دانم؟

اما می دانم تا منزل مرگ خواهم رفت

و می دانم که مرگ منزلی در نیمه ی راه است.

آیا از آن سوی مرگ نیز سفری خواهد بود؟

کاشکی باشد!

کاشکی از پس امروز بود فردایی!

SSAALLEEHH
2011/05/11, 00:02
البته نه اینکه همه حرفای دکترو بفهمم
ولی این یکیو اصلا............:d

آمن خادمی
2011/05/11, 00:15
امن جان سلام
این که زدید مال استاده؟

مطمئن نیستم :)

SSAALLEEHH
2011/05/11, 17:33
ظلم است معلم را به شمع تشبیه کردن...

شمع را می سازند ، که بســـــــــــــــــــــوز د...

معلم می سوزد ، که بســـــــــــــــــــــــ ــــازد...

SSAALLEEHH
2011/05/11, 17:34
''شجاعت یعنی چه؟''
در یکی از دبیرستانهای تهران هنگام برگزاری امتحانات سال ششم

دبیرستان بهعنوان موضوع

انشاء این مطلب داده شد که ''شجاعت یعنی چه؟''

...محصلی در پاسخ فقط یک جمله نوشت: ''شجاعت یعنی این...

و برگه ی خود را سفید به ممتحن تحویل داد و جلسه امتحان را ترک کرد.

برگهی آن جوان دست به دست دبیران گشت و همه به اتفاق و بدون استثناء به ورقه سفید او نمره 20 دادند.

فكر می كنید آن دانش آموز چه كسی بود؟

"کتر علی شریعتی "

SSAALLEEHH
2011/05/11, 17:35
غریب است دوست داشتن ...
غریب است دوست داشتن.

و عجیب تر از آن است دوست داشته شدن...

وقتی میدانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد ...

و نفسها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده؛

به بازیش میگیریم هر چه او عاشقتر، ما سرخوشتر، هر چه او دل نازکتر، ما بی رحم تر.

تقصیر از ما نیست؛

تمامیِ قصه هایِ عاشقانه، اینگونه به گوشمان خوانده شدهاند

SSAALLEEHH
2011/05/11, 17:37
فقر ...



فقر همه جا سر ميكشد .......

فقر ، گرسنگي نيست .....

فقر ، عرياني هم نيست ......

فقر ، گاهي زير شمش هاي طلا خود را پنهان ميكند .........

فقر ، چيزي را " نداشتن " است ، ولي ، آن چيز پول نيست ..... طلا و غذا نيست .......

فقر ، ذهن ها را مبتلا ميكند .....

فقر ، بشكه هاي نفت را در عربستان ، تا ته سر ميكشد .....

فقر ، همان گرد و خاكي است كه بر كتابهاي فروش نرفتهء يك كتابفروشي مي نشيند ......

فقر ، تيغه هاي برنده ماشين بازيافت است ، كه روزنامه هاي برگشتي را خرد ميكند ......

فقر ، كتيبهء سه هزار ساله اي است كه روي آن يادگاري نوشته اند .....

فقر ، پوست موزي است كه از پنجره يك اتومبيل به خيابان انداخته ميشود .....

فقر ، همه جا سر ميكشد ........

فقر ، شب را " بي غذا " سر كردن نيست ..

فقر ، روز را " بي انديشه" سر كردن است ...

SSAALLEEHH
2011/05/11, 17:38
:x

malavan
2011/05/17, 23:03
البته این جک نیست واقعی است


در یکي از دبيرستان ها هنگام برگزاري امتحانات سال ششم دبيرستان به عنوان موضوع انشا اين مطلب داده شد که ”شجاعت يعني چه؟”

محصلي در قبال اين موضوع فقط نوشته بود : ”شجاعت يعني اين”


و برگه ي خود را سفيد به ممتحن تحويل داده بود و رفته يود !

اما برگه ي آن جوان دست به دست دبيران گشته بود و همه به اتفاق و بدون …استثنا به ورقه سفيد او نمره 20 دادند .

فكر ميكنيد اون دانش آموز چه كسي مي تونست باشه؟ دکتر علی شریعتی

malavan
2011/05/18, 22:37
دکتر علی شریعتی

« کلاس پنجم که بودم پسر درشت هیکلی در ته کلاس ما می نشست

که برای من مظهر تمام چیزهای چندش آور بود آن هم به سه دلیل؛

اول آنکه کچل بود،

دوم اینکه سیگار می کشید .

و سوم – که از همه تهوع آور بود- اینکه در آن سن و سال، زن داشت!

… چند سالی گذشت یک روز که با همسرم از خیابان می گذشتیم ،

آن پسر قوی هیکل ته کلاس را دیدم در حالیکه :

زن داشتم ،سیگار می کشیدم وکچل شده بودم.

وتازه فهمیدم که خیلی اوقات آدم از آن دسته چیزهای بد دیگران که ابراز انزجار می کند

ممکن است در خودش بوجود آید

malavan
2011/05/18, 23:10
موارد استفاده صلوات


به آنکه اعتراض می کند که چرا دانشجویان دست می زنند و صلوات نمی فرستند میگویم: صلوات نفرستادن جوانان گناه توست. چرا که خود می دانی صلوات را به چه صورتی در آورده ای و برایش چه مصرفهایی درست کردی.
یکی اینکه تا شخصیت گنده ای وارد مجلس شده صلوات فرستادی. مصرف دیگرش حرکت تابوت و جنازه است در میان زندگان مصارف دیگرش هو کردن یک سخنران پایین کشیدن یک منبری و مسخره کردن کسی. اینهاست مصارفی که تو برای صلوات ساخته ای.
تو هرگز به دست بوسیدن اعتراض نکردی حالا به دست زدن اعتراض می کنی؟!

دکتر علی شریعتی

malavan
2011/05/18, 23:12
اگر مثل گاو گنده باشي،ميدوشنت،
اگر مثل خر قوي باشي،بارت مي كنند،
اگر مثل اسب دونده باشي،سوارت مي شوند....
فقط از فهميدن تو مي ترسند ..

" دکتر علی شریعتی "

malavan
2011/05/18, 23:14
وقتي كه بچه بودم هر شب دعا ميكردم كه خدا يك دوچرخه به من بدهد.

بعد فهميدم كه اينطوري فايده ندارد.

پس يك دوچرخه دزديدم و دعا كردم كه خدا مرا ببخشد

دکتر علی شریعتی

به نظر شما در عصر حاضر این سخن دکتر مصداق چه کسانی است ؟؟.....

آرتمیس
2011/05/18, 23:36
مذهب شوخی سنگینی بود که محیط با من کرد ...


کوچک که بودم پدرم بیمار شد. و تا پایان زندگی بیمار ماند.پدرم تلگرافچی بود.در طراحی دست داشت.خوش خط بود.تار می نواخت. او مرا به نقاشی عادت داد. الفبای تلگراف (مورس) را به من آموخت . در چنان خانه ای خیلی چیزها می شد یاد گرفت.
من قالی بافی را یاد گرفتم و چند قالیچه ی کوچک از روی نقشه های خود بافتم . چه عشقی به بنایی داشتم. دیوار را خوب می چیدم. طاق ضربی را درست می زدم. آرزو داشتم معمار شوم. حیف،دنبال معماری نرفتم.
در خانه آرام نداشتم. از هر چه درخت بود بالا می رفتم. از پشت بام می پریدم پایین. من شر بودم. مادرم پیش بینی می کرد که من لاغر خواهم ماند.من هم ماندم. ما بچه های یک خانه نقشه های شیطانی می کشیدیم.

روز دهم مه 1940 موتور سیکلت عموی بزرگم را دزدیدیم، و مدتی سواری کردیم. دزدی میوه را خیلی زود یاد گرفتیم.از دیوار باغ مردم بالا می رفتیم و انجیر و انار می دزدیدیم.چه کیفی داشت! شب ها در دشت صفی آباد به سینه می خزیدیم تا به جالیز خیار و خربزه نزدیک شویم. تاریکی و اضطراب را میان مشت های خود می فشردیم. تمرین خوبی بود.هنوز دستم نزدیک میوه دچار اضطرابی آشنا می شود.

خانه ما همسایه صحرا بود. تمام رویاهایم به بیابان راه داشت. پدر و عموهایم شکارچی بودند. همراه آنها به شکار می رفتم.
بزرگتر که شدم عموی کوچکم تیراندازی را به من یاد داد. اولین پرنده ای که زدم یک سبز قبا بود. هرگز شکار خوشنودم نکرد. اما شکار بود که مرا پیش از سپیده دم به صحرا می کشید و هوای صبح را میان فکرهایم می نشاند. در شکار بود که ارگانیزم طبیعت را بی پرده دیدم. به پوست درخت دست کشیدم. در آب روان دست و رو شستم. در باد روان شدم. چه شوری برای تماشا داشتم!
اگر یک روز طلوع و غروب آفتاب را نمی دیدم گناهکار بودم. هوای تاریک و روشن مرا اهل مراقبه بار آورد. تماشای مجهول را به من آموخت.

من سال ها نماز خوانده ام.
بزرگترها می خواندند، من هم می خواندم. در دبستان ما را برای نماز به مسجد می بردند.
روزی در مسجد بسته بود.بقال سر گذر گفت:"نماز را روی بام مسجد بخوانید تا چند متر به خدا نزدیکتر باشید!"
مذهب شوخی سنگینی بود که محیط با من کرد. و من سال ها مذهبی ماندم ، بی آن که خدایی داشته باشم!

از کتاب هنوز در سفرم سهراب سپهری

SSAALLEEHH
2011/05/23, 08:26
«آينده كودكان بسته به تربيت پدر و مادر است»

* ويكتور هوگو

«استوارتر از همه پيوندها، پيوندي است كه در ميان مادر و فرزند برقرار است.»

* سعيد نفيسي

«اگر مادر نباشد، جسم انسان ساخته نميشود و اگر كتاب نباشد، روح انسان پرورش نمييابد»

* پلوتارخ

«اي پدر و مادر، اي گمشدگان عزيز، من همهچيز خود را به شما مديون هستم»

* لويي پاستور

«اي مادر، تو مانند ستاره مقدس در آسمان ابديت، ثابت و درخشان خواهي ماند»

* كارل ايمرمان

«اين يك قاعده كلي است كه همهٔ مردان برجسته، عوامل برتري خود را از مادرانشان به ارث ميبرند»

* ژول ميشله

«با پدر و مادر خود چنان رفتار كن كه از فرزندان خود توقع داري»

* سقراط

«بچهها تا كوچكند به پدر و مادرشان مهر ميورزند، وقتي بزرگ شدند آنها را به محاكمه ميكشند و گاهي نيز مورد عفو قرار ميدهند»

* اسكار وايلد

«تار و پود روح مادر را از مهرباني بافتهاند»

* رالف والدو امرسن

«تمام دخترها مثل مادرشان ميشوند، چه فاجعه بزرگي براي دخترها؛ هيچ مردي مثل مادرش نميشود، چه فاجعه بزرگي براي پسرها»

* اسكار وايلد

«در هرجا نيك و بد اعمال كودك مربوط به مادر است»

* ناپلئون بوناپارت

«سرنوشت آينده يك كودك هميشه كار مادر است»

* ناپلئون بوناپارت

«صالحترين فرزندان آنهايي هستند كه با اعمال خود باعث افتخار پدر و مادر خود شوند»

* ويكتور هوگو

«كمال زن در مادري است، زني كه مادر نيست، موجود ناقصي است»

* انوره دو بالزاك

«مادر آهنرباي قلب و ستاره قطبي چشم كودك است»

* جورج هربرت

«مادر، سازنده جهان و تابلوي آفريدگار است»

* بتهوفن

«مادر شاهكار صبيعت است»

* يوهان ولفگانگ گوته

«مادرشدن مرحلهٔ كمال زن است»

* الكساندر دوما

«مادر يگانه موجودي است كه حقيقت عشق پاك را ميشناسد»

* انوره دو بالزاك

«مردان همانند كه مادرانشان ساختهاند، آيا ميشود از يك كارگاه كرباسبافي خواست كه شال كشمير ببافد؟»

* رالف والدو امرسن

«من از عشق بدم ميآيد براي اينكه يكبار عاشق شدم و مادرم را فراموش كردم»

* مارك تواين

«مي گويند: احتياج مادر اختراع است! اما مادربزرگ بدبختي هم هست»

* ژان پل

«زادگاه مرد، مادر دوم اوست»

* قابوسنامه

«هروقت مادر فاسد شد، نسل نيز فاسد ميگردد»

* ساموئل اسمايلز

«هيچچيز به قدر ديدن يك مادر با بچهاش روحپرور نيست و هيچچيز حس حرمت و تقديس ما را هنگام تماشاي مادري كه بچههايش وي را احاطه كردهاند، بيدار نميكند»

* يوهان ولفگانگ گوته

«هيچگاه در زندگي نميتوانيد محبتي بهتر، بيپيرايهتر و واقعيتر از محبت مادر خود بيابيد»

* انوره دو بالزاك

«يك مادر خوب به صد استاد و آموزگار ميارزد»

* جورج هربرت

آمن خادمی
2011/06/01, 22:51
در باغ « بی برگی » زادم
و در ثروت « فقر » غنی گشتم.
و از چشمه « ایمان » سیراب شدم.
و در هوای « دوست داشتن » ، دم زدم.
و در آرزوی « آزادی » سر بر داشتم.
...و در بالای « غرور » ، قامت کشیدم.
و از « دانش » ، طعامم دادند.
و از « شعر » ، شرابم نوشاندند.
و از « مهر » نوازشم کردند.
و « حقیقت » دینم شد و راه رفتنم.
و « خیر » حیاتم شد و کار ماندنم.
و « زیبایی » عشقم شد و بهانه زیستنم.

دکتر علی شریعتی

آمن خادمی
2011/06/04, 13:33
برای این که قومی خوب سواری بدهد، باید احساس انسان بودن از او گرفته شود..، ....ه/ علی شریعتی..

آمن خادمی
2011/06/04, 13:46
گريستن خوب نيست مگر جوري بشود گريست كه چشمها نفهمند.....علي شريعتي

آمن خادمی
2011/06/06, 00:45
در حاليكه علي يي كه نميشناسيم با رستمي كه نميشناسيم تنها اختلافشان در اسم است چنان كه قرآني را كه نميخوانيم با اوستائي كه نميفهميم يكي است و هر دو با همه كتابهائي كه ننوشته اند برابر است.....دكتر علي شريعتي

kaku
2011/06/06, 18:04
چه خوشبخت است کسی که بر روی زمین
در میان این کوچه و بازار و سایه هایی که چون اشباح خیالی می گذرند
فقط یکی را می بیند
احساس می کند در میان این خلوت تنها یکی وجود دارد

(دکتر شریعتی)

آمن خادمی
2011/06/06, 23:48
مساله اين است كه براي سرور شهيدان عالم-كه تا لحظه شهادت زنده ميرا و بعد از شهادتزنده جاويد و حي حاضر همه زمانها و زمينها عده اي مرده متحرك ،عزاداري ميكنند و نميفهمند كه اينگونه عزاداري براي مرده ذليلي چون خود او است نه براي زنده جاويدي چون حسين !

دكتر علي شريعتي – برگرفته از كتاب شيعه

آمن خادمی
2011/06/07, 23:11
خدا از آدم هایی که ضعف و زبونی خود را می خواهند با خدا پرستی جبران کنند بیزار است از آن ها که یک تخته شان کم است و جای خالی آن را با مذهب پر می کنند نفرت دارد!!خدا دوستدار آشناست،عارف عاشق میخواهد نه مشتری بهشت ....

kaku
2011/06/08, 15:50
سلام
تا حالا شده كه مثل من غرق در مشكلات زندگي بشين و در طي يك سال انقده بدبياري و بلاهاي مختلف سرتون بياد كه حتي از خودتون هم خسته بشين و همه ي انگيزه هاتون رو از دست بدين.
ولي در همين اوضاع و سردرگمي ها و در اوج افسردگي و نا اميدي اتفاقي براتون بافته كه دوباره اشتياق شما رو براي كسب موفقيت و ادامه ي زندگي بدست بيارين؟
اين جور مواقع اتفاقاتي مي افتن كه به " وقتي كه خدا با تو حرف مي زند " موسوم هستن.
خدايي كه در هر موقع از شب و روز در كنار شما و محافظ شماست.
حتي كسايي كه وجود باريتعالي رو نفي مي كنن به اين موضوع اعتراف مي كنن كه هر از چند گاهي اتفاقات مشابهي براشون رخ ميده.
در هر صورت يكي از بزرگترين نعمت هايي كه خدا به ما داده نور اميدي هست كه به قلب ما انسانهاي بي خبر و ناشكر مي ندازه!!
با عشق ورزيدن به همه ي كسايي كه خدا دوسشون داره و ازشون محافظت مي كنه، چند قدمي به خدا نزديكتر بشيم

( عكسهاي زير به صورت كاملا اتفاقي و در نتيجه ي يك جستجوي اينترنتي يافت شده است، با عرض پوزش از همه ي سايتهايي كه اين عكسها رو قبلا منتشر كردن، هدف اینجانب از ارائه عكسها در اين گروه اينترنتي صرفا جنبه ي اطلاع رساني داشته است. بديهي است در صورت كپي برداري از منابع داخلي و مشخص، نام منبع ذكر خواهد شد)

**********

وانتي كه در عكس مشاهده مي كنين در حال طي مسير از مسير سمت راست عكس به مسير سمت چپ بوده است و دچار حادثه اي استثنايي شده.
http://marshal-modern.ir/Archive/11780.aspx
اين خودرو با برخورد به گاردهاي كنار جاده منحرف شده و به صورت معجزه آسايي در محلي كه مشاهده مي كنين و با چرخش 180 درجه متوقف شده است.

اما
نكته حيرت آور اين عكس فقط اين چرخش فوق العاده نيست.
.
..
...
...
...
...
...
...
...
...
...
...
...
...
..
.
آنگاه كه خداوند با تو حرف مي زند
http://marshal-modern.ir/Archive/11779.aspx

kaku
2011/06/08, 15:53
نوشته اي بسيار زيبا از دكتر شريعتي

قرآن ! من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساختهام که هر وقت در کوچهمان آوازت بلند میشود همه از هم میپرسند ” چه کس مرده است؟ ” چه غفلت بزرگی که میپنداریم خدا ترا برای مردگان ما نازل کرده است .
قرآن! من شرمنده توام اگر ترا از یک نسخه عملی به یک افسانه موزه نشین مبدل کردهام .
یکی ذوق میکند که ترا بر روی برنج نوشته، یکی ذوق میکند که ترا فرش کرده، یکی ذوق میکند که ترابا طلا نوشته، یکی به خود میبالد که ترا در کوچکترین قطع ممکن منتشر کرده و … آیا واقعا خدا ترا فرستاده تا موزه سازی کنیم ؟
قرآن! من شرمنده توام اگر حتی آنان که تو را میخوانند و ترا میشنوند، آن چنان به پایت مینشینند که خلایق به پای موسیقیهای روزمره می نشینند .. اگر چند آیه از تو را به یک نفس بخوانند مستمعین فریاد می زنند ” احسنت …! ” گویی مسابقه نفس است …
قرآن ! من شرمنده توام اگر به یک فستیوال مبدل شدهای حفظ کردن تو با شماره صفحه، خواندن تو آز آخر به اول، یک معرفت است یا یک رکورد گیری؟ ای کاش آنان که ترا حفظ کردهاند، حفظ کنی، تا این چنین ترا اسباب مسابقات هوش نکنند .
خوشا به حال هر کسی که دلش رحلی است برای تو .
آنان که وقتی ترا میخوانند چنان حظ میکنند، گویی که قرآن همین الان به ایشان نازل شده است. آنچه ما باقرآن کردهایم تنها بخشی از اسلام است که به صلیب جهالت کشیدیم.

آمن خادمی
2011/06/08, 22:13
هيچ چيز غير از خود حقيقت ،مصلحت نيست...........
دكتر علي شريعتي – برگرفته از كتاب شيعه صفحه 256

آمن خادمی
2011/06/08, 22:18
اينها گويي تنها تصنيف هاي چرندي را كه مطرب ها به آواز مي خوانند موسيقي خيال كرده اند!يا موسيقي را جز لهو و لعب شمرده اند در حاليكه لعب بازي هاي سرگرم كننده بي فايده است و لهو هر عملي يا سخني كه وقت و انرژي را صرف مي كند و هيچ چيز مثبتي توليد نمي كند در حاليكه برخي از انواع موسيقي مثل ديگر هنرها(مثلا شعر) ميتواند در خدمت ايمان و روح و علم و تربيت و تكامل و تلطيف احساس قرار گيرد و يك سمفوني عميق از يك كتاب فلسفي يا اخلاقي اثر بخش تر است،شنيدن سمفوني پنچم بتهوون كه آن همه شكوه و اقتدار به انسان ني بخشد حرام است و كشيدن ترياك چون مسكر مايع نيست حلال؟اين چه جور فقهي است؟
دكتر علي شريعتي – برگرفته از كتاب شيعه صفحه 207

آمن خادمی
2011/06/09, 15:59
http://forums.boursy.com/imported/2011/06/86.jpg

آمن خادمی
2011/06/13, 00:14
خدایا !
به من زیستنی عطا کن که در لحظه مرگ

بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشته است حسرت نخورم

و مردنی عطا کن که بر بیهودگی اش سوگوار نباشم

بگذار تا آن را من خود انتخاب کنم

اما آنچنان که تو دوست داری

چگونه زیستن را تو به من بیاموز

چگونه مردن را من خود خواهم آموخت........

دکترشهیدعلی شریعتی

آمن خادمی
2011/06/17, 13:11
مگر نميداني كه بزرگترين دشمن آدمي فهم اوست پس تا ميتواني خر باش تا خوش باشي..................علي شريعتي

آمن خادمی
2011/06/18, 00:40
آنها كه رفتند كاري حسيني كردند و آنها كه ماندند بايد كاري زينبي كنند ، و گرنه يزيدي اند !.................
دكتر علي شريعتي برگرفته - از كتاب حسين وارث آدم

arashmidos
2011/06/19, 22:30
مرثیه دکتر چمران در سوگ دکتر شریعتی

ای علی! دینداران متعصّب و جاهل، تو را به حربه تکفیر کوفتند و از هیچ دشمنی و تهمت فروگذار نکردند و غربزدگان نیز که خود را به دروغ، «روشنفکر» مینامیدند، تو را به تهمت ارتجاع کوبیدند و اهانتها کردند. رژیم شاه نیز که نمیتوانست وجود تو را تحمّل کند و روشنگری تو را مخالف مصالح خود میدید، تو را به زنجیر کشید و بالاخره «شهید» کرد یکی از مارکسیستهای انقلابینما در جمع دوستانش در اروپا میگفت: «دکتر علی شریعتی، انقلاب کمونیستی ایران را هفتاد سال به تأخیر انداخت» و من میگویم که: «دکتر علی شریعتی، سیر تکاملی مبارزه در راه حقّ و عدالت را هفتاد سال به جلو برد» تو ای شمع زیبای من! چه خوب سوختی و چه زیبا نور تاباندی، و چه باشکوه، هستی خود را در قربانگاه عشق، فدای حق کردی من هیچگاه از سوزش قلب تو و کوه اندوه تو و هاله حزنی که بر وجودت سایه افکنده بود، احساس نگرانی نمیکردم؛ زیرا میدانستم که تو شمعی و باید بسوزی تا نور بدهی سوختن، حیات است و آرامش، مرگ تو؛ و حرام است که شمع مقدّس وجود تو، قبل از آنکه سر تا به پا بسوزد، خاموش و تاریک گردد ای علی! ای نماینده غم! ای دریای درد! این رحمت بزرگ خدا بر تو گوارا باد ای علی! به جسم بیجان تو مینگرم که از هر جانداری زندهتر است؛ یک دنیا غم، یک دنیا درد، یک کویر تنهایی، یک تاریخ ظلم و ستم، یک آسمان عشق، یک خورشید نور و شور و هیجان، از ازلیت تا به ابدیت در این جسم بیجان نهفته است تو ای علی! حیات جاوید یافتهای و ما مردگان متحرک آمدهایم تا از فیض وجود تو، حیات یابیم قسم به غم، که تا روزگاری که دریای غم بر دلم موج میزند، ای علی، تو در قلب من زنده و جاویدی قسم به شهادت، که تا وقتی که فدائیان از جان گذشته، حیات و هستی خود را در قربانگاه عشق فدا میکنند، تو بر شهادت پاک آنها شاهدی و شهیدی و تو ای خدای بزرگ! علی را به ما هدیه کردی تا راه و رسم عشقبازی و فداکاری را به ما بیاموزاند؛ چون «شمع» بسوزد و راه ما را روشن کند و ما به عنوان بهترین و ارزندهترین هدیه خود، او را به تو تقدیم میکنیم، تا در ملکوت اعلای تو بیاساید و زندگی جاوید خود را آغاز کند

arashmidos
2011/06/20, 00:13
به بهانه سالمرگ استاد

در مورد دکتر شریعتی فقط می توان با الهام از سخن خودش گفت

شریعتی شریعتی است...

سهم استادی چون شریعتی از صدا و سیمای ایران , فقط ۲دقیقه از پایان اخبار ساعت ۲۲ بود!!!

تاسف...تاسف... و تاسف!!!

ناهید
2011/06/20, 08:39
وقتی که دیگر نبود من به بودنش نیازمند شدم ,
وقتی که دیگر رفت من به انتظار آمدنش نشستم,
وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد من اورا دوست داشتم,
وقتی که او تمام کرد من شروع کردم,
وقتی او تمام شد من آغاز شدم
و چه سخت است تنها متولد شدن مثل تنها زندگی کردن است مثل تنها مردن..

دکتر علی شریعتی

ناهید
2011/06/20, 08:42
هر لحظه حرفي در ما زاده ميشود
هر لحظه دردي سر بر ميدارد
و هر لحظه نيازي از اعماق مجهول روح پنهان و رنجور ما جوش ميکند
اين ها بر سينه ميريزند و راه فراري نمييابند
مگر اين قفس کوچک استخواني گنجايشش چه اندازه است؟
دكتر شريعتي

کیمیاگر
2011/06/25, 21:36
خدايا !
رحمتي کن تا ايمان ، نان و نام برايم نياورد،
قوتم بخش تا نانم را و حتي نامم را در خطر ايمانم افکنم
تا از آنها باشم که پول دنيا را ميگيرند و براي دين کار ميکنند،
نه از آنان که پول دين را ميگيرند و براي دنيا کار مي کنند
دکتر شريعتي

ناهید
2011/06/26, 15:44
اولین روز بارانی را به خاطر داری؟
غافلگیر شدیم چتر نداشتیم خندیدیم دویدیم و به شالاپ شلوپ های گل آلود عشق ورزیدیم
دومین روز بارانی چطور؟ پیش بینی اش را کرده بودی چتر آورده بودی و من غافلگیر شدم سعی می کردی من خیس نشوم و شانه سمت چپ ...تو کاملا خیس بود و
سومین روز چطور؟
گفتی سرت درد می کند و حوصله نداری سرما بخوری چتر را کامل بالای سر خودت گرفتی و شانه راست من کاملا خیس شد و و و و
چند روز پیش را چطور؟ به خاطر داری؟
که با یک چتر اضافه آمدی و مجبور بودیم برای اینکه پین های چتر توی چش و چالمان نرود دو قدم از هم دورتر راه برویم . . .
فردا دیگر برای قدم زدن نمی آیم تنها برو .

. دکتر شریعتی
نميدونم اين نوشته چرا اين اينقدر روم تاثير گذاشت و اشكمو در آورد

آمن خادمی
2011/06/28, 00:05
احسان شریعتی در خانه پدر...

http://forums.boursy.com/imported/2011/06/336.jpg

Captain Nemo
2011/08/01, 00:03
خداوندا!

اگر روزی بشر گردی

ز حال بندگانت با خبر گردی

پشیمان میشوی از قصه خلقت، از این بودن، از این بدعت.

خداوندا تو مسئولی.

خداوندا تو میدانی که انسان بودن و ماندن

در این دنیا چه دشوار است،

چه رنجی میکشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است…


* استاد شهید دکتر علی شریعتی *

آمن خادمی
2011/08/21, 00:25
همه تاریخ عبارت است از جنگ دو سرباز که همدیگر را نمی شناسند و می جنگند
برای کسانی که همدیگر را می شناسند و نمی جنگند !

علی شریعتی

شهرام
2011/09/07, 14:36
انسان,عبارتست از یک تردید,یک نوسان دایمی,هر کسی یک سراسیمگی بلا تکلیف است[شریعتی]

سپه
2011/09/07, 14:59
 ملت مجموعه افرادي است که درد مشترکي احساس مي کنند(شريعتي: هبوط ص97)


 چه سخت وغم انگيز است سروشت کسي که طبيعت نمي تواند سرش را کلاه بگذارد ،چه تلخ است ميوه در خت بينايي (شريعتي: هبوط ص79)

شهرام
2011/09/07, 20:13
نعمت بزرگی که خدا به انسان داده این است که از شنیدن سکوت عاجز است[شریعتی]

شهرام
2011/09/08, 09:14
ملیت یک واقعیت است و ایدئولوژی یک حقیقت .اولی چگونه بودن انسان را حکایت می کند دومی چگونه باید شدن را,ان جبری است و ان اختیاری[شریعتی]

شهرام
2011/09/14, 21:58
صحبت از جامعه ای است که نیمی از ان خوابیده اند و افسون شده اند و نیمی دیگر که بیدار شده اند, در حال فرارند.ما می خواهیم این خوابیده های افسون شده را بیدار کنیم و واداریم که بایستند و ان فراریها را برگردانیم و واداریم که بمانند.[شریعتی]

شهرام
2011/09/30, 10:05
اگر در صحنه حق و باطل نیستی,اگر شاهد عصر خودت و شهید حق و باطل نیستی, هر کجا که می خواهی باش.چه به شراب نشسته و چه به نماز ایستاده. هر دو یکیست.[شریعتی]

شهرام
2011/10/04, 16:46
دلهای بزرگ و احساس های بلند,عشق های زیبا و پرشکوه می افرینند.[شریعتی]

شهرام
2011/10/05, 21:53
چرا می اسایی؟تا بتوانم کار کنم!چرا کار می کنی؟تا بتوانم بیاسایم.تولید برای مصرف و مصرف برای تولید.انسان امروز چه می کند؟این همه رنج و تلاش سرسام اور برای چیست؟برای تهیه وسایل اسایش.<اسایش زندگی فدای ساختن وسایل اسایش زندگی>[شریعتی]

شهرام
2011/10/07, 11:45
در نهان به انانی دل می بندیم که دوستشان داریم و در اشکار از انانی که دوستمان دارند غافلیم شاید این است دلیل تنهای مان.[شریعتی]

سپه
2011/10/07, 12:35
 بي رنگ بودن بهتر از رنگهاي بازار ی شماست (شريعتي: هبوط ص5)

سپه
2011/10/07, 12:37
 فرشته ها در ست است که ظاهرا همه مطيع ومنقاد خدايند وبراي اوکار مي کنند اما پنهاني دست

همه شان در دست شيطان است ،همه در بيعت اويند ،عرضه اش را نداشتند که مثل او عصيان کنند اگر

نه مي کردند وپنهاني مي کنند ،بهترين فرشته ها همين شيطان بود مرد وممردانه ايستاد وگفت :نه

سجده نمي کنم ،تو را سجده مي کنم اما اين آدمک هاي کثيفي را که از گل متعفن ساخته اي،اين

موجود ضعيف ونکبتي را که براي شکم چرانيش خدا وبهشت وعظمت وبزرگواري و.... را فراموش مي کند

سجده نمي کنم (

kaku
2011/10/07, 21:12
دکتر علی شريعتی انسانها را به چهار دسته تقسيم کرده است:

١ـ آناني که وقتی هستند، هستند و وقتی که نيستند هم نيستند.

عمده آدمها حضورشان مبتنی به فيزيک است. تنها با لمس ابعاد جسمانی آنهاست که قابل فهم ميشوند. بنابراين اينان تنها هويت جسمی دارند.



٢ـ آنانی که وقتی هستند، نيستند و وقتی که نيستند هم نيستند.

مردگانی متحرک در جهان. خود فروختگانی که هويتشان را به ازای چيزی فانی واگذاشتهاند. بیشخصيتاند و بیاعتبار. هرگز به چشم نمیآيند. مرده و زندهشان يکی است.



٣ـ آنانی که وقتی هستند، هستند و وقتی که نيستند هم هستند.

آدمهای معتبر و با شخصيت. کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند و در نبودنشان هم تاثيرشان را میگذارند. کسانی که همواره به خاطر ما میمانند. دوستشان داريم و برايشان ارزش و احترام قائليم.



٤ـ آنانی که وقتی هستند، نيستند و وقتی که نيستند هستند.

شگفتانگيزترين آدمها.

در زمان بودشان چنان قدرتمند و با شکوهاند که ما نميتوانيم حضورشان را دريابيم. اما وقتی که از پيش ما ميروند نرم نرم آهسته آهسته درک ميکنيم، باز ميشناسيم، می فهميم که آنان چه بودند. چه میگفتند و چه میخواستند. ما هميشه عاشق اين آدمها هستيم. هزار حرف داريم برايشان. اما وقتی در برابرشان قرار میگيريم قفل بر زبانمان ميزنند. اختيار از ما سلب ميشود. سکوت میکنيم و غرقه در حضور آنان مست میشويم و درست در زماني که میروند يادمان میآيد که چه حرفها داشتيم و نگفتيم. شايد تعداد اينها در زندگی هر کدام از ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد.

شهرام
2011/10/10, 22:27
همواره بیمناکم که در این فرصت اندک و عزیز حیات,لحظه ای را به ستایش کسانی بپردازم که در ترجیح عظمت ,عصیان و تفکر بر سعادت,ارامش و لذت اندکی تردید داشته اند.[مقدمه کتاب ابوذر<شریعتی>]

kaku
2011/10/12, 22:51
پوپکم
پوپک شیرین سخنم
اینچنین فارغ از این شاخه به آن شاخه مپر
اینهمه قصه شوم از کس و ناکس مشنو
غافل از دام هوس
در بر هر کس و ناکس منشین
پوپکم
پوپک شیرین سخنم
تویی آن شبنم لغزنده ی گلبرگ امید
من از آن دارم بیم
کاین لجنزار تو را -پوپکم- آلوده کند
اندرین دشت مخوف
که تو آزادیش ای پوپک من
می خوانی
زیر هر بوته ی گل
لب هر جویه آب
پشت هر کهنه فسونگر دیوار
که کمین کرده تو را زیر درختان کهن
پوپکم دامی هست
گرگ خونخواره ی بدکاره ی بدنامی هست
سالها پیش
دل من
که به عشق دل تو ایمان داشت
اندرین مزرع آفت زده ی شوم حیات
شاخ امیدی کاشت
چشم به راه تو بودم
که تو کی می آیی
بر سر شاخه ی سرسبز امید دل من
که تو کی می خوانی
پوپکم
یادت هست
در دل آن شب افسانه ایه مهتابی
که بر آن شاخه پریدی
لحظه ای چند نشستی
نغمه ای چند سرودی
گفتم این دشت سیه
خوابگه غولان است
همه رنگ است و ریا
همه فسون است و فریب
صید هم چون تویی
ای پوپک خوش پروازم
مرغ خوش الحان خوش آوازم
بخدا آسان است
اینهمه برق که روشنگر این صحراست
پرتو مهری نیست
نور امیدی نیست
آتشین برق نگاهی ز کمینگاهیست
همه گرگ و همه دیو
در کمین تو زیبایی تو
پاکی و سادگی و رعنایی تو
مرو ای مرغک زیبا
که به هر رهگذری
همه دیوند کمین کرده نبینند تو را
دور از دست وفا
پنهان از دیده عشق نفریبند تو را

kaku
2011/10/12, 23:03
نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد
نمی خواهم بدانم
کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت
ولی آنقدر مشتاقم
که از خاک گلویم سوتکی سازد
گلویم سوتکی باشد
به دست کودکی گستاخ و بازیگوش
و او یکریز و پی در پی
دم گرم خودش را در گلویم سخت بفشارد
و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد
بدین سان بشکند دائم سکوت مرگبارم را . . .

شهرام
2011/10/28, 13:17
وقتی از بی کفشی رنج می بردم و کسی را دیدم که پا نداشت,بی کفشی را فراموش کردم.این کسی که از بی کفشی رنج می برد ,بی کفشی رنج اوست.اما بعد که مسئله کفش اصولا حل شد,دیگر از ان رنج نمی برد.چنانکه برای بسیاری از ما کفش داشتن دیگر حل شده,ولو کفش بد باشد یا خوب باشد!دیگر مسئله برهنه بودن برای ما یک رنج دائمی نیست.هیچ وقت از این که از این مسئله و از این(نداشتن)دیگر فارغ شده ایم و دیگر این مسئله حل شده است,احساس رضایت نمی کنیم,بلکه این مسئله بدیهی فراموش می شود,و رنجها و ایده ال های دیگری ما را مضطرب می کند.[شریعتی:کتاب انسان بی خود,مجموعه اثار 25 بخش انسان تمام ,ص273

Captain Nemo
2011/11/16, 22:34
http://elun.biz/asrar/wp-content/uploads/2011/01/1247997992.jpg

hmasjedi10
2011/11/17, 16:56
https://0-focus-opensocial.googleusercontent.com/gadgets/proxy?container=focus&gadget=a&rewriteMime=image/*&refresh=31536000&url=http://www.tabnak.ir/files/fa/news/1389/3/29/60928_787.jpg
می خواستم زندگی کنم ، راهم را بستند
ستایش کردم ، گفتند خرافات است
عاشق شدم ، گفتند دروغ است
گریستم ، گفتند بهانه است
خندیدم ، گفتند دیوانه است
دنیا را نگه دارید ، می خواهم پیاده شوم !
دکتر علی شریعتی

شهرام
2011/11/27, 17:03
انها که تن به هر ذلتی می دهند تا زنده بمانند,مرده های خاموش و پلید تاریخند و بینید ایا کسانی که سخاوتمندانه با حسین به قتلگاه خویش امده اند و مرگ خویش را انتخاب کرده اند .در حالی که صدها گریزگاه ابرومندانه برای ماندنشان بود و صدها توجیه شرعی و دینی برای زنده ماندنشان بود,توجیه و تاویل نکرده اند و مرداه ند,اینها زنده هستند؟ایا انها برای ماندنشان تن به ذلت و پستی ,رها کردن حسین و تحمل کردن یزید داده اند ,کدام هنوز زنده اند؟هر کس زنده بودن را فقط در یک لش متحرک نمی بیند ,زنده بودن و شاهد بودن حسین را با همه وجودش می بیند,حس می کند و مرگ کسانی را که به ذلت ها تن داده اند تا زنده بمانند,می بینید.شهدا زنده اند و سید الشهدا زنده ترین شهید تاریخ است.نام او,خاطره او و دوستان شگرف کربلای او ,همه در طول تاریخ برای همه نسلها نیروبخش ,حیات افرین ,امیدزا و انقلاب گستر است .براستی کدامین ملت را می توان سراغ گرفت که با روح و خون حسینی همگرایی کنند و به افتخار یکی از دو پیروزی نرسند,خون حسین مایع حیات بخشی است که در گذر زمان به کالبد ملت ها دمیده می شود و انها را به زندگی فرا می خواند و حسین علیه السلام زنده جاویدی است که هر سال دوباره شهید می شود و همگان را به یاری جبهه حق زمان خود ,دعوت میکند.[شریعتی]

شهرام
2011/12/09, 07:11
قرآن از دیدگاه شریعتی


قرآن کتابی است که با نام خدا آغاز می شود و با نام مردم پایان می پذیرد.کتابی آسمانی است اما ــ بر خلاف آنچه مؤمنین امروزی می پندارند و بی ایمانان امروز قیاس می کنند ــ بیشتر توجهش به طبیعت است و زندگی و آگاهی و عزت و قدرت و پیشرفت و کمال و جهاد!

کتابی است که نام بیش از ۷۰ سوره اش از مسائل انسانی گرفته شده است و بیش از ۳۰ سوره اش از پدیده های مادی و تنها ۲ سوره اش از عبادات! آن هم حج و نماز !



کتابی است که شماره آیات جهادش با آیات عبادتش قابل قیاس نیست…
کتابی است که نخستین پیامش خواندن است و افتخار خدایش به تعلیم تعلیم انسان با قلم…آن هم در جامعه ای و قبایلی که کتاب و قلم و تعلیم و تربیت مطرح نیست……….



این کتاب از آن روزی که به حیله دشمن و به جهل دوست لایش را بستند، لایه
اش مصرف پیدا کرد و وقتی متنش متروک شد، جلدش رواج یافت و از آن هنگام که
این کتاب را ــ که خواندنی نام دارد ــ دیگر نخواندند و
برای تقدیس و تبرک و اسباب کشی بکار رفت، از وقتی که دیگر درمان دردهای
فکری و روحی و اجتماعی را از او نخواستند، وسیله شفای امراض جسمی چون درد
کمر و باد شانه و … شد و چون در بیداری رهایش کردند، بالای سر در خواب
گذاشتند وبالاخره، اینکه می بینی؛ اکنون در خدمت اموات قرارش داده اند و
نثار روح ارواح گذشتگانش و ندایش از قبرستان های ما به گوش می رسد،
قرآن ! من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام که هر وقت در کوچه
مان آوازت بلند می شود همه از هم می پرسند ” چه کس مرده است؟ “

چه غفلت بزرگی که می پنداریم خدا ترا برای مردگان ما نازل کرده است .

قرآن ! من شرمنده توام اگر ترا از یک نسخه عملی به یک افسانه موزه نشین
مبدل کرده ام .

یکی ذوق می کند که ترا بر روی برنج نوشته، یکی ذوق میکند که ترا فرش
کرده ،یکی ذوق می کند که ترابا طلا نوشته ، یکی به خود می بالد که ترا
در کوچک ترین قطع ممکن منتشر کرده و … آیا واقعا خدا ترا فرستاده تا
موزه سازی کنیم ؟

قرآن! من شرمنده توام اگر حتی آنان که تو را می خوانند و ترا می شنوند ،
آن چنان به پایت می نشینند که خلایق به پای موسیقی های روزمره می نشینند
.. اگر چند آیه از تو را به یک نفس بخوانند مستمعین فریاد می زنند ”
احسنت …! ” گویی مسابقه نفس است …

قرآن ! من شرمنده توام اگر به یک فستیوال مبدل شده ای حفظ کردن تو با شماره
صفحه ،

خواندن تو آز آخر به اول ،یک معرفت است یا یک رکورد گیری؟ ای کاش آنان
که ترا حفظ کرده اند ، حفظ کنی ، تا این چنین ترا اسباب مسابقات هوش
نکنند .

خوشا به حال هر کسی که دلش رحلی است برای تو .

آنان که وقتی ترا می خوانند چنان حظ می کنند ، گویی که قرآن همین الان
به ایشان نازل شده است. آنچه ما با قرآن کرده ایم تنها بخشی از اسلام است
که به صلیب جهالت کشیدیم.
___________

علی شریعتی، برگرفته از پدر مادر ما متهمیم ، مجموعه آثار ۲۲

kaku
2011/12/14, 16:54
باتوهمه رنگهای این سرزمین مرانوازش میکند باتو اهوان این صحرادوستان هم بازی منند باتو زمین گاهواره ای است که مرا در اغوش خود میخوابنند باتوکوه ها حامیان وفادار منند باتوابر حریری است که بر گاهواره من میکشند وطناب گاهواره ام رامادرم که در پس این کوه ها همسایه ماست در دست خویش دارد باتو دریا با من مهربانی میکند باتو سپیده هر صبح بر گونه ام بوسه میزند باتو نسیم هر لحظه گیسوانم را شانه میکند با تو من با بهار میرویم با تو من در عطر یاسها پخش می شوم با تومن در شیره ی هر نبات میجوشم با تو من در هر شکوفه می شکفم با تو من در طلوع میخندم در هر تندر فریاد عشق میکشم در حلقوم مرغان عاشق میخوانم در غلغل چشمه ها میخندم در نای جویباران زمزمه میکنم باتو در روح طبیعت پنهانم با تو من بودن را زندگی را شوق را عشق را زیبایی را مهربانی پاک خداوندی را می نوشم با تو من در خلوت این صحرا در غربت این سرزمین در سکوت این اسمان در تنهایی این بی کسی غرقه ی فریاد و خروش جمعیتم درختان برادران منند و پرندگان خواهران منند و گلها کودکان منند و اندام هر صخره مردی از خویشان منند ونسیم قاصدان بشارت گوی منند وبوی باران بوی پونه بوی خاک شاخه های شسته باران خورده پاک همه خوش ترین یادهای من شیرین ترین یادگارهای منند
بی تو من رنگهای این سرزمین را بیگانه میبینم بی تو اهوان این صحرا گرگان هار منند بی تو کوه دیوان سیاه و زشت خفته اند بی تو زمین قبرستان پلید و غبار الودی است که مرا در خو به کینه میفشرد ابر کفن سپیدی است که بر گور خاکی من گسترده اند و طناب گهواره ام را از دست مادرم ربوده اند وبر گردنم افکنده اندبی تو دریا گرگی است که اهوی معصوم مرا میبلعد بی تو پرندگان این سرزمین سایه های وحشتند و ابابیل بلایند بی تو سپیده هر صبح لبخند نفرت بار جنازه ای است بی تو نسیم هر لحظه رنج های خفته در سرم را بیدار میکند بی تو من با بهار میمیرم بی تو من در عطر یاسها میگریم بی تو من در شیره ی هر نبات رنج هنوز بودن را و جراحت روذهایی راکه همچنان زنده خواهم ماند لمس میکنم بی تم من با هر برگ پاییزی می افتم بی تو من در چنگ طبیعت تنها میخشکم بی تو من زندگی را شوق را عشق را زیبایی را مهربانی پاک خداوندی را از یاد میبرم بی تو من در خلوت این صحرا در غربت این سرزمین در سکوت این اسمان در تنهایی این بی کسی نگهبان سکوتم حاجب درگه نومیدی راهب معبد خاموشی سالک راه فراموشی باغ پامال زمستانم درختان هرکدام خاطره رنجی صخره ابلیسی دیوی غولی گنگ وپر کینه فرو خفته کمین کرده مرا بر سر راه باران زمزمه ی گریه در دل من بوی پونه پیک وپیغامی نه برای دل من بوی خاک تکرار دعوتی برای خفتن من شاخه های غبار گرفته باد خزانی خورده پوک همه تلخ ترین یادهای من تلخ ترین یادگارهای منند
.....دکترعلی شریعتی.....

kaku
2011/12/16, 04:47
و ناگهان ديدم در کنار فرعون ها و قارون ها که به بردگيمان
مي خريدند و به بيگاريمان مي کشيدند، ديگراني نيز به نام
جانشينان پيامبران سرکشيدند، روحانيان رسمي.
آري اين چنين بود برادر - دکتر علي شريعتي

kaku
2011/12/19, 19:56
زن عشق مي كارد و كينه درو مي كند
ديه اش نصف ديه توست و مجازات زنايش با تو برابر
مي تواند تنها يك همسر داشته باشد
و تو مختار به داشتن چـــــــهار همسر هستي
براي ازدواجش در هر سني اجــــــــازه ولي لازم است
و تو هر زماني بخواهي به لطف قـــــــــانونگذار ميتواني ازدواج كني
در محبسي به نام بكارت زنداني است و تو
او كتك مي خـــــــــــــورد و تو محــــــــــــاكمه نمي شوي
او مي زايد و تو براي فرزندش نام انتخاب مي كني
او درد مي كشد و تو نگراني كه كودك دختـــــــــــر نباشد
او بي خوابي مي كشد و تو خواب حـــــوريان بهشتي را مي بيني
او مادر مي شود و همه جا مي پرسند نام پـــــــــــدر
و هر روز او متولد ميشود، عاشق مي شود، مادر مي شود، پير مي شود و مي ميرد
و قرن هاست که او عشق مي کارد و کينه درو مي کند
چرا که در چين و شيارهاي صورت مردش به جــــــــــــــاي گذشت
زمان جواني بر باد رفته اش را مي بيند و در قدم هاي لرزان مــــــــــــــــردش
گام هاي شتابزده جواني براي رفتن و درد هــاي منقطع قلب مرد
سينه اي را به ياد مي اورد که تهي از دل بوده
و پيري مرد رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده مي کند...
و اينها همه کينه است که کاشته مي شود در قلب مالامال از درد
و اين رنـــــــــــــــــــج است...
دکتر علي شريعتي

شهرام
2011/12/22, 22:55
انسان به اندازه ای که به مرحله انسان بودن نزدیک می شود ،احساس تنهایی بیشتری می کند.[شریعتی]

kaku
2011/12/24, 00:13
مارکسیسم می گوید: رفیق، نانت را خودت بخور،
حرفت را من می زنم.
فاشیسم می گوید: رفیق نانت را من می خورم،
حرفت را هم من می زنم
و تو فقط برای من کف بزن.
اسلام حقیقی می گوید: نانت را خودت بخور،
حرفت را هم خودت بزن
و من فقط برای اینم که تو به این حق برسی.
اسلام دروغین می گوید: تو نانت را بیاور به ما بده
و ما قسمتی از آن را جلوی تو می اندازیم،
اماّ آن حرفی را که ما می گوییم بزن.
((شریعتی))

غزاله
2012/05/08, 13:47
مذهب راه است , راهی از لجن تا خدا , که انسان را از پستی و جمود و جهل و زندگی لجنی و خوی ابلیسی بسوی بلندی و حرکت و بینایی و زندگی روحی و خود خدائی می برد . اگر برد مذهب است و اگر نبرد یا راه را غلط رفته ای ، یا غلط راه رفته ای .

غزاله
2012/05/08, 14:10
هرگز نمی نالم
نه ، من هرگز نمی نالم .
قرن ها نالیدن بس است .
می خواهم فریاد کنم .
اگر نتوانستم ، سکوت می کنم .
خاموش مردن بهتر از نالیدن است .

غزاله
2012/05/10, 13:05
من مدتهاست در تاریخ میگردم تا انسانهائی را که خوب مردهاند بیابم، و مردنهائی سخت زیبا و پرشکوه یافتهام. بیشک آنهایی که میدانند چگونه باید مرد، میدانستهاند که چگونه باید زیست.

غزاله
2012/05/10, 13:10
خالق من بهشتي دارد،

نزديك، زيبا و بزرگ؛

و دوزخي دارد،

به گمانم كوچك و بعيد ؛

و در پي دليليست كه ببخشد ما را.

غزاله
2012/05/26, 19:08
خدایا !
رحمتی کن تا ایمان، نان و نام برایم نیاورد،
قوتم بخش تا نانم را و حتی نامم را در خطر ایمانم افکنم
تا از آنها باشم که پول دنیا را میگیرند و برای دین کار میکنند،
نه از آنان که پول دین را میگیرند
و برای دنیا کار می کنند.
دکتر شریعتی
(نیایش)

غزاله
2012/05/28, 10:50
خدایا

آتش مقدس شک را

آن جنان در من بیفروز

تا همه یقین هایی را که در من نقش کرده اند بسوزد

وآنگاه از پس توده ی این خاکستر

لبخند مهراوه بر لبهای صبح یقینی

شسته از هر غبار طلوع کند

خدایا

به هرکی دوست میداری بیاموز

که عشق اززندگی کردن بهتر است

و به هرکس که بیشتر دوست میداریش بچشان

که دوست داشتن از عشق برتر است !

غزاله
2012/05/28, 10:52
خدایا:

به من زیستنی عطا کن که در لحظه مرگ

بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشته است حسرت نخورم

و مردنی عطا کن که بر بیهودگی اش سوگوار نباشم

بگذار تا آن را من خود انتخاب کنم

اما آنچنان که تو دوست داری

چگونه زیستن را تو به من بیاموز

چگونه مردن را من خود خواهم آموخت !!!!!!!!!

غزاله
2012/05/29, 13:37
مثل هر آدم ضعیفی که در سختیها بیشتر به یاد خدا میافتد و در بیکسی بیشتر میفهمد که خدا تنها کس هر کسی است، خدا را به روشنی و صراحت صبحی که دارد در برابر چشمهای منتظرم طلوع میکند، حس میکنم، میبینم، دستهای لطیف و حمایتگرش را بر روی شانههایم لمس میکنم و از این همه لطف و مهر که به این بنده حقیر و بیارج ارزانی داشته است غرق هیجان و خجلتم.

دکتر علی شریعتی / با مخاطبهای آشنا /

غزاله
2012/06/06, 11:02
ماندن، سنگ بودن است و رفتن، رود بودن .

بنگر که سنگ بودن به کجا می رسد جز خاک شدن ،

و رود بودن به کجا می رود جز دریا شدن ...

غزاله
2012/06/06, 11:05
آنچه می خواهیم نیستیم وآنچه هستیم نمی خواهیم .....
آنچه دوست داریم نداریم و آنچه را داریم دوست نداریم .......
وعجیب است هنوز امیدوار به فردایی روشن هستیم .....
ساعت ها را بگذارید بخوابند بیهوده زیستن نیازی به شمردن ندارد!

غزاله
2012/06/07, 15:30
ابراهیم وار زندگی کن. و در عصر خویش معمار کعبه ی ایمان باش!

بورس دوست
2012/06/18, 19:25
.
روزگاري بود ميوه اش فتنه, خوراکش مردار, زندگي اش آلوده, سايه هاي ترس شانه هاي بردگان را مي لرزاند . تازيانه ستم, عاطفه را از چهره ها مي سترد . تاريکي, در اعماق تن انسان زوزه مي کشيد و دخترکان بي گناه, در خاک سرد زنده به گور مي شدند . و در اين هنگام بود که محمد (ص) بر چکاد کوه نور ايستاد و زمين در زير پاهاي او استوار گرديد .

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&

.
ستاره اي بدرخشيد و ماه مجلس شد
دل رميده ما را انيس و مونس شد
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد

*****بعثت پيامبر اکرم(ص) مبارک باد ****
.

بورس دوست
2012/06/18, 19:29
« بسم الله الرحمن الرحيم . اقرا باسم ربك . اقرا بسم ربك الذي خلق , خلق الانسان من علق , اقرا و ربك الاكرم الذي علم بالقلم . علم الانسان ما لم يعلم »
پس از قرن چهارم میلادی و از زمانی كه امپراطوران روم به مسیحیت گرویدند و عقاید كلیسا را به عنوان آرا و عقاید رسمی ترویج كردند، بنای مخالفت را با حوزههای فكری و علمی آزاد گذاشتند تا این كه سرانجام ژولتی نین، امپراتور روم شرقی در سال 529 میلاد مسیح (قرن ششم میلادی) دستور تعطیلی دانشگاهها و بستن مدارس و مراكز علمی را صادر كرد و دانشمندان از بیم جان متواری شدند و چراغ علم و فلسفه در قلمرو امپراتوری روم خاموش شد.

درست در همین زمان بود، قرن ششم میلادی و مقارن با خاموشی چراغ علم و دانش در روم، بزرگترین حادثه تاریخ به وقوع پیوست و شبهجزیره عربستان شاهد بعثت بهترین مخلوق خداوند، محمد امین(ص) شد كه در نخستین گام به فراگیری علم و دانش فراخوانده شد، «بخوان به نام پروردگارت كه آفریدت» و سپس پیروان خود را به آموختن علم و دانش از آغاز تا پایان زندگی با روایت «اطلب العلم من المهد الی اللحد» فراخواند.
محمد تركیبی از موسی و عیسی است، گاه او را در صحنههای مرگبار جنگ میبینیم كه از شمشیرش خون میچكد و پیشاپیش یارانش كه برای كشتن یا كشته شدن بیقراری میكنند، میتازد و گاه وی را میبینیم كه وقتی هر روز در رهگذرش مرد یهودی از بام خانهاش خاكستر بر سرش میریزد و او نرمتر از مسیح، همچون بایزید، روی درهم نمیكشد و یك روز كه از كنار خانه وی میگذرد و از خاكستر مرد خبری نمیشود، میپرسد رفیق ما امروز سراغ ما نیامد؟ و چون میشنود كه بیمار شده است به عیادتش میرود.
دکتر علی شریعتی

salehiar
2012/07/10, 21:25
"حکومت مذهبی رژیمی است که در آن به جای رجال سیاسی، رجال مذهبی (روحانی) مقامات سیاسی و دولتی را اشغال میکنند و به عبارت دیگر حکومت مذهبی یعنی حکومت روحانیون بر ملت. آثار طبیعی چنین حکومتی یکی استبداد است، زیرا روحانی خود را جانشین خدا و مجری اوامر او در زمین میداند و در چنین صورتی مردم حق اظهارنظر و انتقاد و مخالفت با او را ندارند. یک زعیم روحانی خود را بخودی خود زعیم میداند، به اعتبار اینکه روحانی است و عالم دین، نه به اعتبار رأی و نظر و تصویب جمهور مردم؛ بنابراین یک حاکم غیرمسئول است و این مادر استبداد و دیکتاتوری فردی است و چون خود را سایه و نماینده خدا میداند، بر جان و مال و ناموس همه مسلط است و در هیچ گونه ستم و تجاوزی تردید به خود راه نمیدهد بلکه رضای خدا را در آن میپندارد. گذشته از آن، برای مخالف، برای پیروان مذاهب دیگر، حتی حق حیات نیز قائل نیست. آنها را مغضوب خدا، گمراه، نجس و دشمن راه دین و حق میشمارد و هر گونه ظلمی را نسبت به آنان عدل خدایی تلقی میکند خلاصه حکومت مذهبی همان است که در قرون وسطی کشیشان داشتند و ویکتور هوگو آن را بدقت ترسیم کرده است. ."
دکتر شریعتی- كتاب مذهب علیه مذهب، ص 206

salehiar
2012/08/26, 13:37
دکتـر شریعتی : قـرآن


قرآن کتابی است که نام بیش از 70 سوره اش از مسائل انسانی گرفته شده است و بیش از 30 سوره اش از پدیده های مادی و تنها 2 سوره اش از عبادات! آن هم حج و نماز !

کتابی است که شماره آیات جهادش با آیات عبادتش قابل قیاس نیست ...

این کتاب از آن روزی که به حیله دشمن و به جهل دوست لایش را بستند، لایه اش مصرف پیدا کرد و وقتی متنش متروک شد، جلدش رواج یافت و از آن هنگام که این کتاب را ــ که خواندنی نام دارد ــ دیگر نخواندند و برای تقدیس و تبرک و اسباب کشی بکار رفت، از وقتی که دیگر درمان دردهای فکری و روحی و اجتماعی را از او نخواستند، وسیله شفای امراض جسمی چون درد کمر و باد شانه و ... شد و چون در بیداری رهایش کردند، بالای سر در خواب گذاشتند وبالاخره، اینکه می بینی؛ اکنون در خدمت اموات قرارش داده اند و نثار روح ارواح گذشتگانش و ندایش از قبرستان های ما به گوش می رسد.

قرآن ! من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام که هر وقت در کوچه مان آوازت بلند می شود همه از هم می پرسند " چه کس مرده است؟ "

چه غفلت بزرگی که می پنداریم خدا ترا برای مردگان ما نازل کرده است .

قرآن ! من شرمنده توام اگر ترا از یک نسخه عملی به یک افسانه موزه نشین مبدل کرده ام.

یکی ذوق می کند که ترا بر روی برنج نوشته، یکی ذوق میکند که ترا فرش کرده ،یکی ذوق می کند که ترابا طلا نوشته ، یکی به خود می بالد که ترا در کوچک ترین قطع ممکن منتشر کرده و … آیا واقعا خدا ترا فرستاده تا موزه سازی کنیم ؟

قرآن! من شرمنده توام اگر حتی آنان که تو را می خوانند و ترا می شنوند، آن چنان به پایت می نشینند که خلایق به پای موسیقی های روزمره می نشینند... اگر چند آیه از تو را به یک نفس بخوانند مستمعین فریاد می زنند ”احسنت …! ” گویی مسابقه نفس است …

قرآن ! من شرمنده توام اگر به یک فستیوال مبدل شده ای حفظ کردن تو با شماره صفحه، خواندن تو آز آخر به اول، یک معرفت است یا یک رکورد گیری؟ ای کاش آنان که ترا حفظ کرده اند، حفظ کنی ، تا این چنین ترا اسباب مسابقات هوش نکنند .

خوشا به حال هر کسی که دلش رحلی است برای تو .

آنان که وقتی ترا می خوانند چنان حظ می کنند ، گویی که قرآن همین الان به ایشان نازل شده است. آنچه ما با قرآن کرده ایم تنها بخشی از اسلام است که به صلیب جهالت کشیدیم.

جواد مهرابی
2012/12/16, 22:08
بردگي
و ناگهان ديدم در کنار فرعون ها و قارون ها که به بردگيمان
مي خريدند و به بيگاريمان مي کشيدند، ديگراني نيز به نام
جانشينان پيامبران سرکشيدند، روحانيان رسمي.
آري اين چنين بود برادر - دکتر علي شريعتي

آمن خادمی
2013/04/05, 08:17
بامزه ترین پیامک "دکتر شریعتی" به روایت دخترش


سوسن شریعتی معتقد است: «موفق​ترین این جوک​ها آنهایی است که شریعتی را در یک موقعیت یا در روزمرگی قرار می​دهد و مینشاند: شریعتی در حال جریمه شدن، در حال بازگشت از خانه، در حال خیار خوردن، در سفر به تایلند و ...»

سوسن شریعتی در گفتوگویی مفصل و متفاوت به برخی سوالات و شبهات درباره پیامکها و ایمیلهای طنزی که در سال 91 با محوریت دکتر شریعتی تولید و بین مردم دست به دست شد، پاسخ داده است.

گزیده ای از اظهارات دختر دکتر شریعتی در گفتوگو با ویژه نامه نوروزی خطخطی که خبرآنلاین آن را منتشر کرده، در ادامه میآید:

* اولین پیامک برای من این بود: «هرچی جمله خفنه مال منه! دکتر علی شریعتی». و بعد تبدیل شد به موج. البته در این مدت شغل جدیدی هم برای ما درست شد و آن پاسخ به سوالاتی در باب صحت و سقم این جملات بود.

* واکنش همه اعضای خانواده به این پیامکها اغلب خنده بوده. انصافا در بعضی از این پیامکها ذوقورزی دیده میشود. شده است مادرم شاکی شود که چه بی تربیت و یا چه لوس اما موفق ترین این جوکها آنهایی است که شریعتی را در یک موقعیت یا در روزمرگی قرار میدهد و می نشاند: شریعتی در حال جریمه شدن، در حال بازگشت از خانه، در حال خیار خوردن، در سفر به تایلند و ... .

* یکی از یادداشتهای قابل توجهی که در این مورد و با همین مضمون نوشته شده است، با نام «آقا ننویس» را ما در سایت بنیاد فرهنگی شریعتی گذاشته ایم که آن را یکی از دانشجویان جامعه شناسی دانشگاه تهران نوشته است.

* واکنش خانواده در خلوت خود صرفا خندیدن نبوده، شاید تا وقتی که این جملات در فضای مجازی اینترنت میچرخید، میشد اینگونه تحلیل کرد که با فرض اسطورهای شدن شریعتی، بخشی از جامعه در حال اسطوره شکنی است ولی وقتی این جملات پیامکی شد و آن هم انبوه و آن هم در وضعیتی که می دانید پیامکها قابل کنترل است، این سوال مشروع پیش می آید که نکند و «ای بسا» و مثلا «از کجا معلوم» در ادامه همان سنت تئوری توطئه باشد؟ صرفا در حد سوال و بدون اینکه کسی متهم این ماجرا باشد. بعضی پیامکها هم آنقدر رندانه و ظریف است که از یک ذهن دولتی بعید است.

* بامزه ترین پیامکی که راجع به دکتر شریعتی خواندم، این بود: هی کچل! آهسته تر ...آخرش ما رو به کشتن میدی ... شریعتی ترک موتور دکتر چمران.

* (در پاسخ به ارسال این پیامکها برای کسی): نه! البته نه فقط به این دلیل که علیه شریعتی نباید تبلیغ کرد و نباید اینها را پخش کرد و ... بلکه به این دلیل که تا همین چندی پیش، حتی فوروارد کردن را بلد نبودم. تلفنباز هم نیستم. با دنیای مجازی هم از اساس میانه ای ندارم.

* چرا شریعتی؟ شکی نیست که شریعتی یکی از موثرترین روشنفکرانی است که هوس جایی دیگر، جوری دیگر را بر دلها انداخت و ما را خواهان و امیدوار به امکان تغییر کرد. اندیشهای بود منتقد وضع موجود و امیدوار به یک باید باشدی که نیست. امروز سرخوردگی از واقعیت ما را به همه وعده دهندگان و امیدبخشان بدبین میکند. «پیامبر دروغین امید!».

* این اتفاق نوعی واکنش است و الزاما در این واکنش تاریخ مطرح نیست، تاریخ ماجرا نشان از واقعیت دیگری دارد و آن اینکه شریعتی یک «مغضوب علیه» قدیمی بوده است و در حال حاضر هم هیچ اجماعی بر سر او در قدرت نیست. نسل جدید خود را قربانی یک موقعیت میداند و دنبال یک مسبب است. چه کسی در دسترستر از شریعتی؟ این وسط نسل همسال من، دلخور هم که باشیم تا بیاییم اس ام اس بزنیم و ... خیلی طول میکشد.

ماهور
2013/04/09, 13:15
نظر آیت الله طالقانی درباره دکتر شریعتی

یکی از مبارزان دوران انقلاب، به ذکر خاطره ای پرداخته که در آن، نظر آیتالله طالقانی درباره دکتر شریعتی بیان شده است.

به گزارش ایسنا به نقل از مرکز اسناد انقلاب اسلامی، حجتالاسلام جعفری اصفهانی در کتاب خاطرات خود مینویسد: یک شب در ماه رمضان در برنامه افطاری که با آیتالله طالقانی داشتم از وی در مورد دکتر (شریعتی) پرسیدم. سوال کردم نظر شما در رابطه با صحبتهایی که درباره دکتر میشود، چیست؟ وی گفت: «دکتر تحصیلکرده حوزه علمیه قم نیست. ایشان یک دانشگاهی است و تمام دنیا را گشته است. روشنفکر است و آن طوری که از یک طلبه انتظار داریم، نباید از او انتظار داشته باشیم. در حال حاضر نفع ایشان بیشتر از ضررش است.»

یکی از خاطرات من نیز راجع به دکتر در زندان کمیته است. زندان کمیته، برجمانند بود که به دست سرتیپ زندیپور اداره میشد. آرایشگری آنجا بود که با زندانیان انس گرفته بود و همیشه سر صحبت را با آنها باز میکرد. از گرفتاریهای آنها سوال میکرد. یک روز که به آرایشگاه رفته بودم، از رفتار دکتر در این زندان برایم تعریف کرد و گفت: «شریعتی 18 ماه در سلولی که در حال حاضر شما زندانی هستید، بود. تصور ما این بود که دکتر فرد اوباشی است. در حالی که وی تا صبح بیدار میماند، عبادت می کرد و نماز شب میخواند. این برنامه همیشگی او بود. هیچ وقت عبوس و گرفته نمیشد. دوستان و آشنایانی که به ملاقات وی میآمدند، شیرینی و میوه میآوردند. دکتر آنها را در وضوخانه میگذاشت تا زندانیان استفاده کنند.»

آمن خادمی
2013/06/21, 09:00
تصاویر: آلبوم خاطرات علی شریعتی

http://forums.boursy.com/imported/2013/06/1622.jpg

http://forums.boursy.com/imported/2013/06/1623.jpg

http://forums.boursy.com/imported/2013/06/1624.jpg

http://forums.boursy.com/imported/2013/06/1625.jpg

http://forums.boursy.com/imported/2013/06/1626.jpg

http://forums.boursy.com/imported/2013/06/1627.jpg

http://forums.boursy.com/imported/2013/06/1628.jpg

http://forums.boursy.com/imported/2013/06/1629.jpg

کارآمد
2013/06/21, 10:39
علی شریعتی مزینانی، مشهور به دکتر علی شریعتی [۵]‏ [۶] (۲ آذر ۱۳۱۲، روستای کاهک، سبزوار – ۲۹ خرداد ۱۳۵۶، ساوتهمپتون، انگلیس) نویسنده، جامعهشناس، تاریخشناس[۱][۷]، پژوهشگر دینی اهل ایران، از مبارزان و فعالان مذهبی و سیاسی و از نظریهپردازان انقلاب اسلامی ایران بود[۱]، که در سن چهل و چهارسالگی بهصورت مشکوکی در انگلستان درگذشت، و هماکنون آرامگاه وی در مکانی نزد مقبره حضرت زینب کبری در دمشق سوریه است.

شریعتی علاوه بر شهرت زیادش برای سهم داشتن در انقلاب ایران، دلیل دیگر شهرتش کارنامه فعالیتهای اوست که برای احیای مذهب و سنت در جامعه و بیدادگری نسبت به سلطنت وقت داشته است. شریعتی را در ادبیات معاصر معلم شهید مینامند. و از زمان انقلاب تاکنون یادبودهای زیادی یه یاد او برگزار و اجرا کردهاند. و از آن زمان نقدها و تجلیلهای زیادی پیرامون آثار، آراء و تاثیراتی که او بر چند دههٔ معاصر ایران گذاشته وجود دارد.

کارآمد
2013/06/21, 10:40
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%B4%D8%B1%DB%8C%D8%B9%D8%AA% DB%8C

کارآمد
2013/06/21, 10:42
از دیگر نظریات عمده شریعتی نظریه امت، به پیشوایی امامت است. بسیاری این نظریه را سرآغاز پیدایش ولایت فقیه میدانند.[نیازمند منبع]

کتاب «امت و امامت» شريعتی به ويژه مورد انتقاد شديد تجديدنظرطلبان بود، کتابی که در آن شريعتی رای افراد ناآگاه جامعه را خوار شمرده و خواستار نوعی دمکراسی ارشاد شده برای جوامع عقبمانده تا دست يافتن آن ها به سطح قابل قبولی از توسعه شده بود. به باور منتقدان، شريعتی با طرح بحث امت و امامت و بیاعتنايی به رای تودهها، ناخواسته به توجيه نظريه ولايت فقيه در جمهوری اسلامی کمک کرده بود.[۲۶]

شریعتی در این زمینه بحث دموکراسی رأسها و دموکراسی رأیها را مطرح میکند. دموکراسی رأسها از نظر وی مربوط به جوامعی است که آرای افراد وابسته به دیگران است و مثلاً رییس قبیله رأی خود را بر تمام قبیله تحمیل میکند. اما دموکراسی رأیها مربوط به جوامعی است که افراد جامعه به «اندویدوئالیسم کامل» رسیدهاند. [۲۷]

شریعتی میگوید:

رهبري امت (امامت) متعهد نيست كه همچون رئيس جمهور امريكا، يا مسئول برنامه «شما و راديو»، مطابق ذوق و پسند و سليقه مشتری ها عمل كند، و تعهد ندارد كه تنها خوشی و شادی و برخورداري -در حد اعلا- به افراد جامعهاش ببخشد. بلكه میخواهد و متعهد است كه در مستقيمترين راهها، با بيشترين سرعت و صحيحترين حركت، جامعه را بسوی تكامل رهبری كند، حتی اگر اين تكامل بقيمت رنج افراد باشد، البته رنجی كه اكثريت، آگاهانه پذيرفتهاند، نه كه بر آنها تحميل كرده باشند. بدين ترتيب، «امامت» عبارت میشود از رسالت سنگين رهبری و راندن جامعه و فرد از «آنچه هست»، به سوی «آنچه بايد باشد»، به هر قيمت ممكن، اما نه به «خواست شخصی امام»، بلكه بر اساس ايدئولوژی ثابتی كه امام نيز بيشتر از هر فردی، تابع آن است و در برابرش مسئول! و از همين جا است كه امامت از ديكتاتوری جدا ميشود و رهبری فكری انقلابی با رهبری فردي استبدادی تضاد میيابد.[۲۸]

(حیدری)
2014/02/06, 19:11
خدایا به هر که دوست میداری بیاموز که عشق ورزیدن بهتر از زندگی کردن است.
وبه هر که دوست تر می داریبچشان که دوست داشتن بهتر از عشق ورزیدن است.


دکتر علی شریعتی

(حیدری)
2014/02/06, 19:19
اگر تنهاترین تنها ها شوم باز خدا هست .
اوجانشین همه نداشتن هاست.نفرین وافرینها بی ثمر است.
اگر تمامی خلق گرگهای هار شوندواز اسمان هول وکینه بر سرم باردتوتنهای مهربان وجاویدواسیب ناپذیر من هستی.
ای پناهگاه ابدی!
تو می توانی جانشین همه بی پناهیها شوی.

(حیدری)
2014/02/06, 19:25
اگر قادر نیستی خود را بالا ببری همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشه ای را بالا ببری.

(حیدری)
2014/02/06, 19:28
به سه چیز تکیه نکن
غرور
دروغ
عشق
ادم با غرور می تازد
بادروغ می بازد
وبا عشق می میرد.

nazaninchamani
2014/02/06, 19:30
اگر قادر نیستی خود را بالا ببری همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشه ای را بالا ببری.




چقد زیبا

voroksh
2014/02/06, 20:13
دیروز همسایه ام از گرسنگی مرد ، در عزایش گوسفندها سربریدند ( شریعتی )

voroksh
2014/02/06, 20:14
مشکلات انسانهای بزرگ را متعالی می سازد و انسانهای کوچک را متلاشی. ( شریعتی )

voroksh
2014/02/06, 20:16
به دکتر شریعتی گفتند استاد سیگار طول زندگی رو کوتاه میکنه ، دکتر در جواب گفتند من به عرض زندگی فکر میکنم.

edris92
2014/02/06, 21:35
خوشبختی ما در سه جمله است:
تجربه از دیروز،استفاده از امروز ،امید به فردا ولی ما با سه جمله دیگر زندگیمان را تباه می سازیم
حسرت دیروز
اتلاف امروز
ترس از فردا
دکتر شریعتی

edris92
2014/02/06, 21:38
جملات کوتاه و زیبا از دکتر شریعتی
1-اگر تنها ترین تنها شوم باز خدا هست،او جانشین همه نداشتن های من است.
2-خدا به من زیستی عطا کن که در لحظه مرگ،به بی ثمری لحظه ای که برای زیستن تلف کردم،سوگوار نباشم.
3-به زور می توان چیزی را گرفت اما به ذور نمی توان ان را نگه داشت.
4-ارزش وجودی انسان به اندازه حرف هایی است که برای نگفتن دارد.
5-اگر قادر نیستی خود را بالا ببری،همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشه ای را بالا ببری.
6-هر کس را نه بدان گونه که هست احساسش می کنند،بدان گونه که احساسش می کنند هست.
7-وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغ می کند پرهایش سفید می ماند،ولی قلبش سیاه میشود.دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اسراف محبت است.

8-دل های بزرگ و احساس های بلند،عشق های زیبا و پر شکوه می افرینند.
9-اما چه رنجی است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن و چه بدبختی ازار دهنده ای است تنها خوشبخت بودن!در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است.
10-اکنون با مرگ رفته ای و من اینجا تنها به این امید دم میزنم که با هر نفس گامی به تو نزدیک تر میشوم.این زندگی من است.
11-وقتی خواستم زندگی کنم راهم را بستند. وقتی می خواستم ستایش کنم،گفتند خرافات است.وقتی خواستم عاشق شوم گفتند دروغ است.وقتی خواستم گریستن،گفتند دروغ است.وقتی خواستم خندیدن،گفتند دیوانه است.دنیا را نگه دارید،می خواهم پیاده شوم.
12-به سه چیز تکیه نکن،غرور،دروغ و عشق.ادم با غرور می تازد،با دروغ می بازد و با عشق می میرد.
13-زیبایی همواره تشنه دلی است که به او عشق می ورزد.
14-خدایا به هر کس دوست می داری بیاموز
که عشق از زندگی کردن بهتر است،
و به هر کس دوست تر می داری،بچشان
که دوست داشتن از عشق برتر است.
15-تا بی پناه نگردم،پناهم نخواهی داد
تا نیفتم،دستم را نخواهی گرفت.
16-وقتی عشق فرمان می دهد،
«محال»سر تسلیم فرود می اورد.
17-عشق در اوج اخلاصش به ایثار رسیده
و در اوج ایثارش به قساوت.
18-می دانم تشنه ای اما.....
اما این دریا را در کوزه نمی توان کرد.
19-تنهایی،ارمگاه جاوید من است
و درد و سکوت، همنشین تنهایی من!به پریشانی یک ارزوی اشفته چه می دانم چگونه از تنهایی اتاق گریختم عشق فراتر ازانسان و فراتر از خدا نیز هست و ان دوست داشتن است.
20-دوست داشتن از عشق برتر است و من هرگز خود را تا بلندترین قله عشق های بلند،پایین نخواهم اورد.

edris92
2014/02/06, 21:43
کودکیعلی شریعتی در دوم آذر سال ۱۳۱۲ در روستای کاهک (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D8%A7%D9%87%DA%A9) در کویر مزینان (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%B2%DB%8C%D9%86%D8%A7%D9%86) در نزدیکی سبزوار (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%A8%D8%B2%D9%88%D8%A7%D8%B1) زاده شد. پدر پدربزرگش، ملا قربانعلی (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D9%85%D9%84%D8%A7_%D9%82%D8%B1%D8 %A8%D8%A7%D9%86%D8%B9%D9%84%DB%8C&action=edit&redlink=1&preload=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8%A C%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%E2%80%8 C%D8%A8%D9%86%D8%AF%DB%8C&editintro=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8 %AC%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D9%86%D9%88%D8%A A%DB%8C%D8%B3&summary=%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D8%AF+%DB%8C%DA%A 9+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D9%86%D9%88+%D8% A7%D8%B2+%D8%B7%D8%B1%DB%8C%D9%82+%D8%A7%DB%8C%D8% AC%D8%A7%D8%AF%DA%AF%D8%B1&nosummary=&prefix=&minor=&create=%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D8%AA+%DA%A9%D8%B1%D8%AF %D9%86+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D8%AC%D8%AF %DB%8C%D8%AF&withJS=MediaWiki:Intro-Welcome-NewUsers.js) معروف به آخوند حکیم (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%A2%D8%AE%D9%88%D9%86%D8%AF_%D8 %AD%DA%A9%DB%8C%D9%85&action=edit&redlink=1&preload=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8%A C%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%E2%80%8 C%D8%A8%D9%86%D8%AF%DB%8C&editintro=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8 %AC%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D9%86%D9%88%D8%A A%DB%8C%D8%B3&summary=%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D8%AF+%DB%8C%DA%A 9+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D9%86%D9%88+%D8% A7%D8%B2+%D8%B7%D8%B1%DB%8C%D9%82+%D8%A7%DB%8C%D8% AC%D8%A7%D8%AF%DA%AF%D8%B1&nosummary=&prefix=&minor=&create=%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D8%AA+%DA%A9%D8%B1%D8%AF %D9%86+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D8%AC%D8%AF %DB%8C%D8%AF&withJS=MediaWiki:Intro-Welcome-NewUsers.js)، مردی فیلسوف و فقیه بود که در مدارس قدیم بخارا (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%AE%D8%A7%D8%B1%D8%A7) و مشهد و سبزوار تحصیل کرده و از شاگردان برگزیده حاج ملا هادی سبزواری (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AD%D8%A7%D8%AC_%D9%85%D9%84%D8%A7_%D9%87%D8%A7 %D8%AF%DB%8C_%D8%B3%D8%A8%D8%B2%D9%88%D8%A7%D8%B1% DB%8C) محسوب می‌شد. ملاقربانعلی چهار فرزند به نام‌های محمود، احمد، حسن و حسین داشت. محمود که به هنگام مرگ پدر، به تحصیل علوم قدیمه مشغول بود، با اصرار مردم مزینان به آنجا آمد تا پیشنماز مسجد و مدرس حوزه علمیه باشد. او تا پایان عمر خود در مزینان ماند و چهار فرزند به نام‌های معصومه، قربانعلی، محمدتقی و آقامیرزا محمد از خود به‌جا گذاشت. محمد تقی شریعتی (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF_%D8%AA%D9%82%DB%8C_%D8%B4 %D8%B1%DB%8C%D8%B9%D8%AA%DB%8C) در سال ۱۳۱۱ با دختری روستایی از اهالی کاهک به نام زهرا امینی (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%B2%D9%87%D8%B1%D8%A7_%D8%A7%D9 %85%DB%8C%D9%86%DB%8C&action=edit&redlink=1&preload=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8%A C%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%E2%80%8 C%D8%A8%D9%86%D8%AF%DB%8C&editintro=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8 %AC%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D9%86%D9%88%D8%A A%DB%8C%D8%B3&summary=%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D8%AF+%DB%8C%DA%A 9+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D9%86%D9%88+%D8% A7%D8%B2+%D8%B7%D8%B1%DB%8C%D9%82+%D8%A7%DB%8C%D8% AC%D8%A7%D8%AF%DA%AF%D8%B1&nosummary=&prefix=&minor=&create=%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D8%AA+%DA%A9%D8%B1%D8%AF %D9%86+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D8%AC%D8%AF %DB%8C%D8%AF&withJS=MediaWiki:Intro-Welcome-NewUsers.js) ازدواج کرد و اولین فرزند آنها، علی شریعتی بود.[۸] (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%B4%D8%B1%DB%8C%D8%B9%D8%AA% DB%8C#cite_note-p-8)
شریعتی تحصیلات ابتدایی خود را در دبستان ابن یمین (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%AF%D8%A8%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9% 86_%D8%A7%D8%A8%D9%86_%DB%8C%D9%85%DB%8C%D9%86&action=edit&redlink=1&preload=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8%A C%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%E2%80%8 C%D8%A8%D9%86%D8%AF%DB%8C&editintro=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8 %AC%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D9%86%D9%88%D8%A A%DB%8C%D8%B3&summary=%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D8%AF+%DB%8C%DA%A 9+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D9%86%D9%88+%D8% A7%D8%B2+%D8%B7%D8%B1%DB%8C%D9%82+%D8%A7%DB%8C%D8% AC%D8%A7%D8%AF%DA%AF%D8%B1&nosummary=&prefix=&minor=&create=%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D8%AA+%DA%A9%D8%B1%D8%AF %D9%86+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D8%AC%D8%AF %DB%8C%D8%AF&withJS=MediaWiki:Intro-Welcome-NewUsers.js) در مشهد در سال ۱۳۱۹ آغاز کرد، اما به دلیل بحرانی شدن اوضاع کشور در سال ۱۳۲۰، محمدتقی شریعتی (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%AA%D9%82%DB%8C_%D8%B4% D8%B1%DB%8C%D8%B9%D8%AA%DB%8C) مجبور شد خانواده‌اش را به ده بفرستد و بنابراین وقفه کوتاهی در تحصیلات شریعتی ایجاد شد. پس از آن، شریعتی به همان دبستان برگشت و تحصیل را ادامه داد.

edris92
2014/02/06, 21:44
تحصیل در دانشگاه سوربنعلی شریعتی در بین سالهای ۱۹۵۹ تا ۱۹۶۴ در فرانسه زندگی می‌کرد. او در سال ۱۹۶۳ تز دکترایش را در ۱۵۵ صفحه به زبان فرانسه و با عنوان «فضائل بلخ» ارائه کرد. تز او در واقع ترجمه‌ای بود از بخش سوم یک کتاب قرن سیزدهم میلادی از صفی‌الدین بلخی. تز دکترای شریعتی زیر نظر ژیلبر لازار (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%98%DB%8C%D9%84%D8%A8%D8%B1_%D9%84%D8%A7%D8%B2% D8%A7%D8%B1) نوشته شده بود. او توانست با کمترین نمره ممکن که فقط برای قبولی کافی است مدرک خودش را بگیرد. برخی به اشتباه نوشته‌اند که او مدرک دکترایش را در جامعه‌شناسی یا تاریخ ادیان یا هر دو گرفته‌است. برخی نیز با توجه به تز دکترایش استدلال می‌کنند که مدرک دکترای او در زمینه فیلولوژی (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%88%D9%84%D9%88%DA%98%DB%8C) است. عنوان رسمی مدرک او «تاریخ اسلام در قرون وسطی» بود. سفارت ایران در پاریس مدرک او را به عنوان مدرک دکترا در ادبیات به رسمیت شناخت.

edris92
2014/02/06, 21:46
زندگی مخفیانه و مرگ

شریعتی از آبان ماه ۱۳۵۱ تا تیر ماه ۱۳۵۲ به زندگی مخفی خود روی آورد. ساواک به دنبال او بود و از تعطیلی حسینیه ارشاد (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86%DB%8C%D9%87_%D8%A7%D8%B1% D8%B4%D8%A7%D8%AF) به بعد، متن سخنرانی‌های شریعتی با اسم مستعار به چاپ می‌رسید. در تیر ماه ۱۳۵۲، ساواک پدر علی شریعتی و بعد برادر خانم وی را به گروگان گرفت و به زندان اوين (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86_%D8%A7%D9%88%D9%8A% D9%86) برد تا شریعتی به ناچار خود را معرفى كند. بعد از آن روز به مدت ۱۸ ماه به انفرادی رفت و پس از آن آزاد شد زیرا شاه به دليل فشارهاى بین‌المللی و درخواست وزير فرهنگ الجزاير (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%84%D8%AC%D8%B2%D8%A7%D9%8A%D8%B1) دريافت كه نگه داشتن شريعتى در زندان بيش از آزادى او ميتواند به شهرت و محبوبيت او بيافزايد.[۱۱] (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%B4%D8%B1%DB%8C%D8%B9%D8%AA% DB%8C#cite_note-11) اسارت درازمدت در سلول، او را سخت به نور آفتاب حساس کرده بود و از نظر روحی هم بسيار افسرده شده بود. رژيم همه راه‌های مبارزه اجتماعی را بر او بسته بود، حسينيه ارشاد (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AD%D8%B3%D9%8A%D9%86%D9%8A%D9%87_%D8%A7%D8%B1% D8%B4%D8%A7%D8%AF) تعطيل و او از تدريس در دانشگاه محروم شده بود. مبارزه مخفی هم عملاً امکان نداشت. ساواک او را شديداً تحت نظر داشت و روز به روز حلقه اين محدودیت‌ها تنگ‌تر می‌شد. شریعتی خود می‌گوید: «ظاهراً آزاد هستم و از قيد اسارت، به اصطلاح رهايی یافته‌ام ولی آنچه مسلم است نوع زندانم تغيير کرده و از زندان دولتی به زندان خانه منتقل شده‌ام». دکتر شریعتی پس از دو سال، خسته از وضعيتش تصميم به «هجرت» می‌گیرد. ممنوع‌الخروج بودن مانع بزرگی برای مهاجرت او به خارج از کشور بود. اما وی با گرفتن گذرنامه با اسم فامیلی "مزینانی" توانست از کشور خارج شده و تهران را به مقصد بروکسل (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%B1%D9%88%DA%A9%D8%B3%D9%84) ترک کند. شریعتی پس از چند روز اقامت در بروکسل (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%B1%D9%88%DA%A9%D8%B3%D9%84) آنجا را به مقصد ساوت‌همپتون (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%A7%D9%88%D8%AA%E2%80%8C%D9%87%D9%85%D9%B E%D8%AA%D9%88%D9%86) انگلیس ترک می‌کند. وی در ۲۹ خرداد ۱۳۵۶ در حالی که سه هفته از سفرش به انگلستان (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%86%DA%AF%D9%84%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86) می‌گذشت، در ساوت‌همپتون به شکل مشکوکی درگذشت. دلیل رسمی مرگ وی انسداد شرائین و نرسیدن خون به قلب اعلام شد؛ هرچند مرگ وی به دلیل نداشتن سابقهٔ بیماری قلبی، عدم کالبدشکافی و اعلام نتیجه سریع و خبرداشتن سفارت ایران در لندن از مرگ وی قبل از اعلام رسمی خبر مشکوک بود.[۱۲] (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%B4%D8%B1%DB%8C%D8%B9%D8%AA% DB%8C#cite_note-death-12) شریعتی وصیت کرده بود که وی را در حسینیهٔ ارشاد (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86%DB%8C%D9%87_%D8%A7%D8%B1% D8%B4%D8%A7%D8%AF) دفن کنند، ولی هم‌اکنون در قبرستانی کنار آرامگاه حضرت زینب کبری (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B2%DB%8C%D9%86%D8%A8_%DA%A9%D8%A8%D8%B1%DB%8C) ، در شهر دمشق (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D9%85%D8%B4%D9%82) نگهداری می‌شود و خانواده‌اش هزینه نگهداری جسد وی را متقبل شدند.

edris92
2014/02/06, 21:48
شریعتی آثار عمده‌ای در زمینه اسلام‌شناسی و شیعه‌شناسی دارد. اکثر کتاب‌های شریعتی جمع‌آوری سخنرانی‌های تحریریافته او در حسینیه ارشاد، دانشگاه‌ها، و یا مجموعه‌ای از مقالات و نوشته‌های پراکنده او هستند که توسط مرکز نشر آثار دکتر شریعتی به صورت مجموعه آثار در سی و شش جلد پس از مرگ وی به چاپ رسیده است.
علی شریعتی در آذر ۱۳۵۵، شش ماه قبل از مرگش وصیت‌نامه‌ای نوشته و به دست محمدرضا حکیمی (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%B1%D8%B6%D8%A7_%D8%AD% DA%A9%DB%8C%D9%85%DB%8C) سپرده است. خانواده شریعتی پس از اطلاع از این نامه، از محمدرضا حکیمی خواستند که او نوشته‌ها و گفته‌های شریعتی را بنا به وصیتش بازبینی کند اما حکیمی چنین نکرد و اصل نامه را نیز به خانواده شریعتی بازگرداند.[۴۱] (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%B4%D8%B1%DB%8C%D8%B9%D8%AA% DB%8C#cite_note-41)
کتاب‌ها
http://forums.boursy.com/imported/2014/02/Eslamshenasi-1.gif (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:Eslamshenasi. gif)
http://bits.wikimedia.org/static-1.23wmf9/skins/common/images/magnify-clip-rtl.png (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:Eslamshenasi. gif)
درس‌های اسلام‌شناسی (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%E2%80%8C%D8%B4%D9%8 6%D8%A7%D8%B3%DB%8C) شریعتی از مهمترین و جنجال برانگیزترین کتاب‌های شریعتی بود.


در این فهرست کتاب‌ها بر اساس ترتیب مجموعه آثار قرار دارند:


با مخاطب‌های آشنا (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%A8%D8%A7_%D9%85%D8%AE%D8%A7%D8 %B7%D8%A8%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C_%D8%A2%D8%B4% D9%86%D8%A7&action=edit&redlink=1&preload=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8%A C%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%E2%80%8 C%D8%A8%D9%86%D8%AF%DB%8C&editintro=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8 %AC%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D9%86%D9%88%D8%A A%DB%8C%D8%B3&summary=%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D8%AF+%DB%8C%DA%A 9+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D9%86%D9%88+%D8% A7%D8%B2+%D8%B7%D8%B1%DB%8C%D9%82+%D8%A7%DB%8C%D8% AC%D8%A7%D8%AF%DA%AF%D8%B1&nosummary=&prefix=&minor=&create=%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D8%AA+%DA%A9%D8%B1%D8%AF %D9%86+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D8%AC%D8%AF %DB%8C%D8%AF&withJS=MediaWiki:Intro-Welcome-NewUsers.js)
خودسازی انقلابی (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%AE%D9%88%D8%AF%D8%B3%D8%A7%D8% B2%DB%8C_%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8%DB%8 C&action=edit&redlink=1&preload=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8%A C%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%E2%80%8 C%D8%A8%D9%86%D8%AF%DB%8C&editintro=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8 %AC%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D9%86%D9%88%D8%A A%DB%8C%D8%B3&summary=%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D8%AF+%DB%8C%DA%A 9+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D9%86%D9%88+%D8% A7%D8%B2+%D8%B7%D8%B1%DB%8C%D9%82+%D8%A7%DB%8C%D8% AC%D8%A7%D8%AF%DA%AF%D8%B1&nosummary=&prefix=&minor=&create=%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D8%AA+%DA%A9%D8%B1%D8%AF %D9%86+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D8%AC%D8%AF %DB%8C%D8%AF&withJS=MediaWiki:Intro-Welcome-NewUsers.js)
ابوذر (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%B0%D8%B1(%DA %A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8)&action=edit&redlink=1&preload=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8%A C%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%E2%80%8 C%D8%A8%D9%86%D8%AF%DB%8C&editintro=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8 %AC%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D9%86%D9%88%D8%A A%DB%8C%D8%B3&summary=%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D8%AF+%DB%8C%DA%A 9+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D9%86%D9%88+%D8% A7%D8%B2+%D8%B7%D8%B1%DB%8C%D9%82+%D8%A7%DB%8C%D8% AC%D8%A7%D8%AF%DA%AF%D8%B1&nosummary=&prefix=&minor=&create=%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D8%AA+%DA%A9%D8%B1%D8%AF %D9%86+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D8%AC%D8%AF %DB%8C%D8%AF&withJS=MediaWiki:Intro-Welcome-NewUsers.js)
بازگشت (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%A7%D8%B2%DA%AF%D8%B4%D8%AA)
ما و اقبال (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D9%85%D8%A7_%D9%88_%D8%A7%D9%82%D 8%A8%D8%A7%D9%84&action=edit&redlink=1&preload=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8%A C%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%E2%80%8 C%D8%A8%D9%86%D8%AF%DB%8C&editintro=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8 %AC%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D9%86%D9%88%D8%A A%DB%8C%D8%B3&summary=%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D8%AF+%DB%8C%DA%A 9+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D9%86%D9%88+%D8% A7%D8%B2+%D8%B7%D8%B1%DB%8C%D9%82+%D8%A7%DB%8C%D8% AC%D8%A7%D8%AF%DA%AF%D8%B1&nosummary=&prefix=&minor=&create=%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D8%AA+%DA%A9%D8%B1%D8%AF %D9%86+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D8%AC%D8%AF %DB%8C%D8%AF&withJS=MediaWiki:Intro-Welcome-NewUsers.js)
تحلیلی از مناسک حج (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%AD%D9%84%DB%8C%D9%84%DB%8C_%D8%A7%D8%B2_ %D9%85%D9%86%D8%A7%D8%B3%DA%A9_%D8%AD%D8%AC)
شیعه (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%B4%DB%8C%D8%B9%D9%87(%DA%A9%D8 %AA%D8%A7%D8%A8)&action=edit&redlink=1&preload=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8%A C%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%E2%80%8 C%D8%A8%D9%86%D8%AF%DB%8C&editintro=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8 %AC%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D9%86%D9%88%D8%A A%DB%8C%D8%B3&summary=%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D8%AF+%DB%8C%DA%A 9+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D9%86%D9%88+%D8% A7%D8%B2+%D8%B7%D8%B1%DB%8C%D9%82+%D8%A7%DB%8C%D8% AC%D8%A7%D8%AF%DA%AF%D8%B1&nosummary=&prefix=&minor=&create=%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D8%AA+%DA%A9%D8%B1%D8%AF %D9%86+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D8%AC%D8%AF %DB%8C%D8%AF&withJS=MediaWiki:Intro-Welcome-NewUsers.js)
نیایش (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D9%86%DB%8C%D8%A7%DB%8C%D8%B4(%DA %A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8)&action=edit&redlink=1&preload=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8%A C%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%E2%80%8 C%D8%A8%D9%86%D8%AF%DB%8C&editintro=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8 %AC%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D9%86%D9%88%D8%A A%DB%8C%D8%B3&summary=%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D8%AF+%DB%8C%DA%A 9+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D9%86%D9%88+%D8% A7%D8%B2+%D8%B7%D8%B1%DB%8C%D9%82+%D8%A7%DB%8C%D8% AC%D8%A7%D8%AF%DA%AF%D8%B1&nosummary=&prefix=&minor=&create=%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D8%AA+%DA%A9%D8%B1%D8%AF %D9%86+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D8%AC%D8%AF %DB%8C%D8%AF&withJS=MediaWiki:Intro-Welcome-NewUsers.js)
تشیع علوی و تشیع صفوی (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%B4%DB%8C%D8%B9_%D8%B9%D9%84%D9%88%DB%8C_ %D9%88_%D8%AA%D8%B4%DB%8C%D8%B9_%D8%B5%D9%81%D9%88 %DB%8C)
جهت‌گیری طبقاتی در اسلام (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%AC%D9%87%D8%AA%E2%80%8C%DA%AF% DB%8C%D8%B1%DB%8C_%D8%B7%D8%A8%D9%82%D8%A7%D8%AA%D B%8C_%D8%AF%D8%B1_%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85&action=edit&redlink=1&preload=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8%A C%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%E2%80%8 C%D8%A8%D9%86%D8%AF%DB%8C&editintro=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8 %AC%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D9%86%D9%88%D8%A A%DB%8C%D8%B3&summary=%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D8%AF+%DB%8C%DA%A 9+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D9%86%D9%88+%D8% A7%D8%B2+%D8%B7%D8%B1%DB%8C%D9%82+%D8%A7%DB%8C%D8% AC%D8%A7%D8%AF%DA%AF%D8%B1&nosummary=&prefix=&minor=&create=%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D8%AA+%DA%A9%D8%B1%D8%AF %D9%86+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D8%AC%D8%AF %DB%8C%D8%AF&withJS=MediaWiki:Intro-Welcome-NewUsers.js)
تاریخ تمدن (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE_%D8%AA%D9%85%D8%AF% D9%86) (۲جلد)
هبوط در کویر (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D9%87%D8%A8%D9%88%D8%B7_%D8%AF%D8 %B1_%DA%A9%D9%88%DB%8C%D8%B1&action=edit&redlink=1&preload=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8%A C%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%E2%80%8 C%D8%A8%D9%86%D8%AF%DB%8C&editintro=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8 %AC%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D9%86%D9%88%D8%A A%DB%8C%D8%B3&summary=%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D8%AF+%DB%8C%DA%A 9+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D9%86%D9%88+%D8% A7%D8%B2+%D8%B7%D8%B1%DB%8C%D9%82+%D8%A7%DB%8C%D8% AC%D8%A7%D8%AF%DA%AF%D8%B1&nosummary=&prefix=&minor=&create=%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D8%AA+%DA%A9%D8%B1%D8%AF %D9%86+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D8%AC%D8%AF %DB%8C%D8%AF&withJS=MediaWiki:Intro-Welcome-NewUsers.js)
تاریخ و شناخت ادیان (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE_%D9 %88_%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%AE%D8%AA_%D8%A7%D8%AF%DB %8C%D8%A7%D9%86&action=edit&redlink=1&preload=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8%A C%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%E2%80%8 C%D8%A8%D9%86%D8%AF%DB%8C&editintro=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8 %AC%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D9%86%D9%88%D8%A A%DB%8C%D8%B3&summary=%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D8%AF+%DB%8C%DA%A 9+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D9%86%D9%88+%D8% A7%D8%B2+%D8%B7%D8%B1%DB%8C%D9%82+%D8%A7%DB%8C%D8% AC%D8%A7%D8%AF%DA%AF%D8%B1&nosummary=&prefix=&minor=&create=%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D8%AA+%DA%A9%D8%B1%D8%AF %D9%86+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D8%AC%D8%AF %DB%8C%D8%AF&withJS=MediaWiki:Intro-Welcome-NewUsers.js) (دو جلد)
اسلام‌شناسی (درس‌های حسینهٔ ارشاد) (سه جلد)
حسین وارث آدم (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86_%D9%88%D8 %A7%D8%B1%D8%AB_%D8%A2%D8%AF%D9%85&action=edit&redlink=1&preload=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8%A C%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%E2%80%8 C%D8%A8%D9%86%D8%AF%DB%8C&editintro=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8 %AC%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D9%86%D9%88%D8%A A%DB%8C%D8%B3&summary=%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D8%AF+%DB%8C%DA%A 9+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D9%86%D9%88+%D8% A7%D8%B2+%D8%B7%D8%B1%DB%8C%D9%82+%D8%A7%DB%8C%D8% AC%D8%A7%D8%AF%DA%AF%D8%B1&nosummary=&prefix=&minor=&create=%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D8%AA+%DA%A9%D8%B1%D8%AF %D9%86+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D8%AC%D8%AF %DB%8C%D8%AF&withJS=MediaWiki:Intro-Welcome-NewUsers.js)
چه باید کرد؟ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%86%D9%87_%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%AF_%DA%A9%D8%B1 %D8%AF%D8%9F)
زن (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%B2%D9%86(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8 %A8)&action=edit&redlink=1&preload=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8%A C%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%E2%80%8 C%D8%A8%D9%86%D8%AF%DB%8C&editintro=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8 %AC%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D9%86%D9%88%D8%A A%DB%8C%D8%B3&summary=%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D8%AF+%DB%8C%DA%A 9+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D9%86%D9%88+%D8% A7%D8%B2+%D8%B7%D8%B1%DB%8C%D9%82+%D8%A7%DB%8C%D8% AC%D8%A7%D8%AF%DA%AF%D8%B1&nosummary=&prefix=&minor=&create=%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D8%AA+%DA%A9%D8%B1%D8%AF %D9%86+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D8%AC%D8%AF %DB%8C%D8%AF&withJS=MediaWiki:Intro-Welcome-NewUsers.js)
مذهب علیه مذهب (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D9%85%D8%B0%D9%87%D8%A8_%D8%B9%D9 %84%DB%8C%D9%87_%D9%85%D8%B0%D9%87%D8%A8&action=edit&redlink=1&preload=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8%A C%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%E2%80%8 C%D8%A8%D9%86%D8%AF%DB%8C&editintro=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8 %AC%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D9%86%D9%88%D8%A A%DB%8C%D8%B3&summary=%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D8%AF+%DB%8C%DA%A 9+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D9%86%D9%88+%D8% A7%D8%B2+%D8%B7%D8%B1%DB%8C%D9%82+%D8%A7%DB%8C%D8% AC%D8%A7%D8%AF%DA%AF%D8%B1&nosummary=&prefix=&minor=&create=%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D8%AA+%DA%A9%D8%B1%D8%AF %D9%86+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D8%AC%D8%AF %DB%8C%D8%AF&withJS=MediaWiki:Intro-Welcome-NewUsers.js)
جهان‌بینی و ایدئولوژی (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86%E2%80%8C% D8%A8%DB%8C%D9%86%DB%8C_%D9%88_%D8%A7%DB%8C%D8%AF% D8%A6%D9%88%D9%84%D9%88%DA%98%DB%8C&action=edit&redlink=1&preload=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8%A C%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%E2%80%8 C%D8%A8%D9%86%D8%AF%DB%8C&editintro=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8 %AC%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D9%86%D9%88%D8%A A%DB%8C%D8%B3&summary=%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D8%AF+%DB%8C%DA%A 9+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D9%86%D9%88+%D8% A7%D8%B2+%D8%B7%D8%B1%DB%8C%D9%82+%D8%A7%DB%8C%D8% AC%D8%A7%D8%AF%DA%AF%D8%B1&nosummary=&prefix=&minor=&create=%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D8%AA+%DA%A9%D8%B1%D8%AF %D9%86+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D8%AC%D8%AF %DB%8C%D8%AF&withJS=MediaWiki:Intro-Welcome-NewUsers.js)
انسان (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7%D9%86(%DA %A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8)&action=edit&redlink=1&preload=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8%A C%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%E2%80%8 C%D8%A8%D9%86%D8%AF%DB%8C&editintro=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8 %AC%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D9%86%D9%88%D8%A A%DB%8C%D8%B3&summary=%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D8%AF+%DB%8C%DA%A 9+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D9%86%D9%88+%D8% A7%D8%B2+%D8%B7%D8%B1%DB%8C%D9%82+%D8%A7%DB%8C%D8% AC%D8%A7%D8%AF%DA%AF%D8%B1&nosummary=&prefix=&minor=&create=%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D8%AA+%DA%A9%D8%B1%D8%AF %D9%86+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D8%AC%D8%AF %DB%8C%D8%AF&withJS=MediaWiki:Intro-Welcome-NewUsers.js)
انسان بی‌خود (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7%D9%86_%D8 %A8%DB%8C%E2%80%8C%D8%AE%D9%88%D8%AF&action=edit&redlink=1&preload=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8%A C%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%E2%80%8 C%D8%A8%D9%86%D8%AF%DB%8C&editintro=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8 %AC%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D9%86%D9%88%D8%A A%DB%8C%D8%B3&summary=%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D8%AF+%DB%8C%DA%A 9+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D9%86%D9%88+%D8% A7%D8%B2+%D8%B7%D8%B1%DB%8C%D9%82+%D8%A7%DB%8C%D8% AC%D8%A7%D8%AF%DA%AF%D8%B1&nosummary=&prefix=&minor=&create=%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D8%AA+%DA%A9%D8%B1%D8%AF %D9%86+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D8%AC%D8%AF %DB%8C%D8%AF&withJS=MediaWiki:Intro-Welcome-NewUsers.js)
علی حقیقتی بر گونه اساطیر (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%AD%D9%82%DB %8C%D9%82%D8%AA%DB%8C_%D8%A8%D8%B1_%DA%AF%D9%88%D9 %86%D9%87_%D8%A7%D8%B3%D8%A7%D8%B7%DB%8C%D8%B1&action=edit&redlink=1&preload=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8%A C%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%E2%80%8 C%D8%A8%D9%86%D8%AF%DB%8C&editintro=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8 %AC%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D9%86%D9%88%D8%A A%DB%8C%D8%B3&summary=%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D8%AF+%DB%8C%DA%A 9+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D9%86%D9%88+%D8% A7%D8%B2+%D8%B7%D8%B1%DB%8C%D9%82+%D8%A7%DB%8C%D8% AC%D8%A7%D8%AF%DA%AF%D8%B1&nosummary=&prefix=&minor=&create=%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D8%AA+%DA%A9%D8%B1%D8%AF %D9%86+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D8%AC%D8%AF %DB%8C%D8%AF&withJS=MediaWiki:Intro-Welcome-NewUsers.js)
بازشناسی هویت ایرانی اسلامی (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C_% D9%87%D9%88%DB%8C%D8%AA_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D 9%86%DB%8C_%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C)
روش شناخت اسلام (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%B1%D9%88%D8%B4_%D8%B4%D9%86%D8 %A7%D8%AE%D8%AA_%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85&action=edit&redlink=1&preload=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8%A C%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%E2%80%8 C%D8%A8%D9%86%D8%AF%DB%8C&editintro=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8 %AC%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D9%86%D9%88%D8%A A%DB%8C%D8%B3&summary=%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D8%AF+%DB%8C%DA%A 9+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D9%86%D9%88+%D8% A7%D8%B2+%D8%B7%D8%B1%DB%8C%D9%82+%D8%A7%DB%8C%D8% AC%D8%A7%D8%AF%DA%AF%D8%B1&nosummary=&prefix=&minor=&create=%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D8%AA+%DA%A9%D8%B1%D8%AF %D9%86+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D8%AC%D8%AF %DB%8C%D8%AF&withJS=MediaWiki:Intro-Welcome-NewUsers.js)
میعاد با ابراهیم (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D9%85%DB%8C%D8%B9%D8%A7%D8%AF_%D8 %A8%D8%A7_%D8%A7%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%87%DB%8C%D9% 85&action=edit&redlink=1&preload=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8%A C%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%E2%80%8 C%D8%A8%D9%86%D8%AF%DB%8C&editintro=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8 %AC%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D9%86%D9%88%D8%A A%DB%8C%D8%B3&summary=%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D8%AF+%DB%8C%DA%A 9+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D9%86%D9%88+%D8% A7%D8%B2+%D8%B7%D8%B1%DB%8C%D9%82+%D8%A7%DB%8C%D8% AC%D8%A7%D8%AF%DA%AF%D8%B1&nosummary=&prefix=&minor=&create=%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D8%AA+%DA%A9%D8%B1%D8%AF %D9%86+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D8%AC%D8%AF %DB%8C%D8%AF&withJS=MediaWiki:Intro-Welcome-NewUsers.js)
اسلام‌شناسی (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%E2%80%8C%D8%B4%D9%8 6%D8%A7%D8%B3%DB%8C) (سخنرانی‌های دانشگاه مشهد)
ویژگی‌های قرون جدید (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D9%88%DB%8C%DA%98%DA%AF%DB%8C%E2% 80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C_%D9%82%D8%B1%D9%88%D9%86_% D8%AC%D8%AF%DB%8C%D8%AF&action=edit&redlink=1&preload=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8%A C%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%E2%80%8 C%D8%A8%D9%86%D8%AF%DB%8C&editintro=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8 %AC%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D9%86%D9%88%D8%A A%DB%8C%D8%B3&summary=%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D8%AF+%DB%8C%DA%A 9+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D9%86%D9%88+%D8% A7%D8%B2+%D8%B7%D8%B1%DB%8C%D9%82+%D8%A7%DB%8C%D8% AC%D8%A7%D8%AF%DA%AF%D8%B1&nosummary=&prefix=&minor=&create=%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D8%AA+%DA%A9%D8%B1%D8%AF %D9%86+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D8%AC%D8%AF %DB%8C%D8%AF&withJS=MediaWiki:Intro-Welcome-NewUsers.js)
هنر (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D9%87%D9%86%D8%B1(%DA%A9%D8%AA%D8 %A7%D8%A8)&action=edit&redlink=1&preload=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8%A C%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%E2%80%8 C%D8%A8%D9%86%D8%AF%DB%8C&editintro=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8 %AC%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D9%86%D9%88%D8%A A%DB%8C%D8%B3&summary=%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D8%AF+%DB%8C%DA%A 9+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D9%86%D9%88+%D8% A7%D8%B2+%D8%B7%D8%B1%DB%8C%D9%82+%D8%A7%DB%8C%D8% AC%D8%A7%D8%AF%DA%AF%D8%B1&nosummary=&prefix=&minor=&create=%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D8%AA+%DA%A9%D8%B1%D8%AF %D9%86+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D8%AC%D8%AF %DB%8C%D8%AF&withJS=MediaWiki:Intro-Welcome-NewUsers.js)
گفتگوهای تنهایی (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%DA%AF%D9%81%D8%AA%DA%AF%D9%88%D9% 87%D8%A7%DB%8C_%D8%AA%D9%86%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8 C&action=edit&redlink=1&preload=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8%A C%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%E2%80%8 C%D8%A8%D9%86%D8%AF%DB%8C&editintro=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8 %AC%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D9%86%D9%88%D8%A A%DB%8C%D8%B3&summary=%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D8%AF+%DB%8C%DA%A 9+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D9%86%D9%88+%D8% A7%D8%B2+%D8%B7%D8%B1%DB%8C%D9%82+%D8%A7%DB%8C%D8% AC%D8%A7%D8%AF%DA%AF%D8%B1&nosummary=&prefix=&minor=&create=%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D8%AA+%DA%A9%D8%B1%D8%AF %D9%86+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D8%AC%D8%AF %DB%8C%D8%AF&withJS=MediaWiki:Intro-Welcome-NewUsers.js) (دو جلد)
نامه‌ها (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87%E2%80%8C%D9%87%D8%A7)
آثار گونه‌گون (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%A2%D8%AB%D8%A7%D8%B1_%DA%AF%D9 %88%D9%86%D9%87%E2%80%8C%DA%AF%D9%88%D9%86&action=edit&redlink=1&preload=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8%A C%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%E2%80%8 C%D8%A8%D9%86%D8%AF%DB%8C&editintro=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8 %AC%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D9%86%D9%88%D8%A A%DB%8C%D8%B3&summary=%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D8%AF+%DB%8C%DA%A 9+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D9%86%D9%88+%D8% A7%D8%B2+%D8%B7%D8%B1%DB%8C%D9%82+%D8%A7%DB%8C%D8% AC%D8%A7%D8%AF%DA%AF%D8%B1&nosummary=&prefix=&minor=&create=%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D8%AA+%DA%A9%D8%B1%D8%AF %D9%86+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D8%AC%D8%AF %DB%8C%D8%AF&withJS=MediaWiki:Intro-Welcome-NewUsers.js) (دو جلد)
آثار جوانی (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%A2%D8%AB%D8%A7%D8%B1_%D8%AC%D9 %88%D8%A7%D9%86%DB%8C&action=edit&redlink=1&preload=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8%A C%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%E2%80%8 C%D8%A8%D9%86%D8%AF%DB%8C&editintro=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8 %AC%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D9%86%D9%88%D8%A A%DB%8C%D8%B3&summary=%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D8%AF+%DB%8C%DA%A 9+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D9%86%D9%88+%D8% A7%D8%B2+%D8%B7%D8%B1%DB%8C%D9%82+%D8%A7%DB%8C%D8% AC%D8%A7%D8%AF%DA%AF%D8%B1&nosummary=&prefix=&minor=&create=%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D8%AA+%DA%A9%D8%B1%D8%AF %D9%86+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D8%AC%D8%AF %DB%8C%D8%AF&withJS=MediaWiki:Intro-Welcome-NewUsers.js) (دو جلد)

(حیدری)
2014/02/11, 15:34
ارزش قلم (http://rahmanyahoo56.blogfa.com/post-124.aspx) چشم هایم را کور می کنم گوش هایم را کر می کنم
پاهایم را می شکنم
انگشتانم را بندبند می برم
سینه ام را می شکافم
قلبم را می کشم
حتی زبانم را می برم
ولبم را می دوزم
اما قلمم را به بیگانه نمی دهم

(حیدری)
2014/02/11, 15:38
ماندن، سنگ بودن است و رفتن، رود بودن .
بنگر که سنگ بودن به کجا می رسد جز خاک شدن ،

و رود بودن به کجا می رود جز دریا شدن ...


- دکتر شریعتی

(حیدری)
2014/02/11, 15:40
آنجا که چشمان مشتاقی برای انسانی اشک می ریزد،

زندگی به رنج کشیدنش می ارزد.











- دکتر شریعتی

(حیدری)
2014/02/11, 15:42
سخت است حرفت را نفهمند،

سخت تر این است که حرفت را اشتباهی بفهمند،

حالا میفهمم، که خدا چه زجری میکشد

وقتی این همه آدم حرفش را که نفهمیده اند هیچ،

اشتباهی هم فهمیده اند.

.:: دکتر علی شریعتی ::.

(حیدری)
2014/02/11, 15:44
گاهی گمان نمی کنی ولی می شود،

گاهی نمی شود، نمی شود که نمی شود؛

گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است،

گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود؛

گاهی گدای گدای گدایی و بخت با تو نیست،

گاهی تمام شهر گدای تو می شود...

voroksh
2014/03/08, 22:33
زن عشق می کارد و کینه درو می کند ...

دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر.

می تواند تنها یک همسر داشته باشد

و تو مختار به داشتن چهار همسر هستی!

برای ازدواجش (در هر سنی) اجازه ولی لازم است

و تو هر زمانی بخواهی به لطف قانونگذار میتوانی ازدواج کنی ...

در محبسی به نام بکارت زندانی است و تو ...

او کتک می خورد و تو محاکمه نمی شوی!

او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می کنی ...

او درد می کشد و تو نگرانی که کودک دختر نباشد ...

او بی خوابی می کشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی ...

او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر ...؟

و هر روز او متولد میشود؛ عاشق می شود؛ مادر می شود؛ پیر می شود و میمیرد ...

و قرن هاست که او؛ عشق می کارد و کینه درو می کند

چرا که در چین و شیارهای صورت مردش به جای گذشت،

زمان جوانی بر باد رفته اش را می بیند و در قدم های لرزان مردش؛

گام های شتابزده جوانی برای رفتن و درد های منقطع قلب مرد؛

سینه ای را به یاد می آورد که تهی از دل بوده و پیری مرد رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده می کند ...

و اینها همه کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال از درد ...!

و این رنج است...(دکتر شریعتی)
روز جهانی زن مبارک

(حیدری)
2014/03/24, 18:13
http://forums.boursy.com/imported/2014/03/1287984750-1.jpg

(حیدری)
2014/03/24, 18:15
زن عشق می کارد و کینه درو می کند ...

دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر.

می تواند تنها یک همسر داشته باشد

و تو مختار به داشتن چهار همسر هستی!

برای ازدواجش (در هر سنی) اجازه ولی لازم است

و تو هر زمانی بخواهی به لطف قانونگذار میتوانی ازدواج کنی ...

در محبسی به نام بکارت زندانی است و تو ...

او کتک می خورد و تو محاکمه نمی شوی!

او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می کنی ...

او درد می کشد و تو نگرانی که کودک دختر نباشد ...

او بی خوابی می کشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی ...

او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر ...؟

و هر روز او متولد میشود؛ عاشق می شود؛ مادر می شود؛ پیر می شود و میمیرد ...

و قرن هاست که او؛ عشق می کارد و کینه درو می کند

چرا که در چین و شیارهای صورت مردش به جای گذشت،

زمان جوانی بر باد رفته اش را می بیند و در قدم های لرزان مردش؛

گام های شتابزده جوانی برای رفتن و درد های منقطع قلب مرد؛

سینه ای را به یاد می آورد که تهی از دل بوده و پیری مرد رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده می کند ...

و اینها همه کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال از درد ...!

و این رنج است...(دکتر شریعتی)
روز جهانی زن مبارک

بسیار بسیار زیبا

مشتاق
2014/03/24, 20:35
یه مشت حرف بی ربط از یه آدم حرف مفت زن

Arash007
2014/03/24, 21:20
کلا امثال علی شریعتی ها ما رو به این روز انداختن
آدم هایی مثل شریعتی بسیار خطرناک تر از انسان های احمقی همچون مطهری و... هستند.

(حیدری)
2014/08/12, 20:31
دکتر شریعتی (http://www.irantanzestan.blogfa.com/post-40.aspx)عشق یک جوشش کور است
و پیوندی از سر نابینایی،
دوست داشتن پیوندی خودآگاه
واز روی بصیرت روشن و زلال.
عشق بیشتر از غریزه آب می خورد و
هرچه از غریزه سر زند بی ارزش است،
دوست داشتن از روح طلوع می کند و
تا هرجا که روح ارتفاع دارد همگام با آن اوج میگیرد.
عشق با شناسنامه بی ارتباط نیست،
و گذر فصل ها و عبور سال ها بر آن اثر میگذارد
دوست داشتن در ورای سن و زمان و مزاج زندگی میکند.
عشق طوفانی ومتلاطم است،
دوست داشتن آرام و استوار و پروقار وسرشاراز نجابت.
عشق جنون است
و جنون چیزی جز خرابی
و پریشانی “فهمیدن و اندیشیدن “نیست،
دوست داشتن ،دراوج،از سر حد عقل فراتر میرود
و فهمیدن و اندیشیدن رااززمین میکند
و باخود به قله ی بلند اشراق میبرد.
عشق زیبایی های دلخواه را در معشوق می آفریند،
دوست داشتن زیبایی های دلخواه را
در دوست می بیند و می یابد.
عشق یک فریب بزرگ و قوی است ،
دوست داشتن یک صداقت راستین و صمیمی،
بی انتها و مطلق.
عشق در دریا غرق شدن است،
دوست داشتن در دریا شنا کردن.
عشق بینایی را میگیرد،
دوست داشتن بینایی میدهد.
عشق خشن است و شدید و ناپایدار،
دوست داشتن لطیف است و نرم و پایدار.
عشق همواره با شک آلوده است،
دوست داشتن سرا پا یقین است و شک ناپذیر.
ازعشق هرچه بیشتر نوشیم سیراب تر میشویم،
از دوست داشتن هرچه بیشتر ،تشنه تر.
عشق نیرویی است در عاشق ،که او را به معشوق میکشاند،
دوست داشتن جاذبه ای در دوست ،
که دوست را به دوست می برد.
عشق تملک معشوق است،
دوست داشتن تشنگی محو شدن در دوست.
عشق معشوق را مجهول و گمنام می خواهد تا در انحصار او بماند،
دوست داشتن دوست را محبوب و عزیز میخواهد
ومیخواهد که همه ی دل ها آنچه را او از دوست
در خود دارد ،داشته باشند.
در عشق رقیب منفور است،
در دوست داشتن است که:
“هواداران کویش را چو جان خویشتن دارند”
که حسد شاخصه ی عشق است
عشق معشوق را طعمه ی خویش میبیند
و همواره در اضطراب است که دیگری از چنگش نرباید
و اگر ربود با هردو دشمنی می ورزد و
معشوق نیز منفور میگردد
دوست داشتن ایمان است و
ایمان یک روح مطلق است
یک ابدیت بی مرز است
از جنس این عالم نیست.”

(حیدری)
2014/12/21, 19:30
"روزهای قرار":
نوشته دکتر شریعتی...
اولین روز بارانی را به خاطر داری؟
غافلگیر شدیم چتر نداشتیم خندیدیم دویدیم و به شالاپ شلوپ های گل آلود عشق ورزیدیم...
دومین روز بارانی چطور؟
پیش بینی اش را کرده بودی چتر آورده بودی و من غافلگیر شدم سعی می کردی من خیس نشوم و شانه سمت چپ تو کاملا خیس بود ...
سومین روز چطور؟
گفتی سرت درد می کند و حوصله نداری سرما بخوری چتر را کامل بالای سر خودت گرفتی و شانه راست من کاملا خیس شد ...
چند روز پیش را چطور؟
به خاطر داری؟
که با یک چتر اضافه آمدی و مجبور بودیم برای اینکه پین های چتر توی چش و چالمان نرود دو قدم از هم دورتر راه برویم...
فردا دیگر برای قدم زدن نمی آیم تنها برو...

Nay
2014/12/22, 00:47
چقدر زیبا گفته:

دموکراسی می گوید: رفیق حرفت را خودت بزن، نانت را من می خورم!
مارکسیسم می گوید: نانت را خودت بخور ، حرفت را من می زنم!
فاشیسم می گوید : نانت را من میخورم ، حرفت را هم من می زنم ، تو فقط برای من کف بزن!

اسلام حقیقی می گوید: نانت را خودت بخور ، حرفت را هم خودت بزن ، من برای اینم که به حق برسی!
اسلام دروغین می گوید:تو نانت را بیاور بده به ما،ما قسمتی از آن را جلویت می اندازیم و تو حرف بزن ... اما حرفی را که ما می گوییم!

دکتر علی شریعتی


بوی گندم مال من، هر چی می کارم مال تو
یه وجب خاک مال من، هر چی که دارم مال تو

(حیدری)
2015/02/16, 16:57
http://forums.boursy.com/imported/2015/02/58209597295254814402-1.jpg

(حیدری)
2015/07/24, 13:23
http://forums.boursy.com/imported/2015/07/5ccd841c0e2a9b37bf0c4ce36ccfd61d425-1.jpg
بغض بزرگترین نوع اعتراض در برابر آدمهاست
اما اگر بشکند دیگر اعتراض نیست
التماس است

"دکتر علی شریعتی"

(حیدری)
2015/07/24, 13:24
http://forums.boursy.com/imported/2015/07/d975bd42e07264c79727b0fbe1ba16b1425-1.jpg

اگر دروغ رنگ داشت؛
هر روز شاید،
ده ها رنگین کمان،
در دهان ما نطفه می بست،
و بیرنگی،
کمیاب ترین چیزها بود.

"دکتر شریعتی"

گیلان
2015/07/24, 13:55
.
.

اسلام حقیقی می گوید: نانت را خودت بخور ، حرفت را هم خودت بزن ، من برای اینم که به حق برسی!
اسلام دروغین می گوید:تو نانت را بیاور بده به ما،ما قسمتی از آن را جلویت می اندازیم و تو حرف بزن ... اما حرفی را که ما می گوییم!

دکتر علی شریعتی

به نظر بنده در تعریف اسلام حقیقی و دروغین , جابجا نوشته است !