PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : تسلیت ایام فاطمیه



مهدی64
2011/04/17, 08:01
سلام دوستان صبح بخیر
فرارسیدن ایام فاطمیه وشهادت حضرت فاطمه دخت نبی مکرم اسلام را به تمامی مسلمانان ودوستان حاضر در اتاق تسلیت عرض میکنم

mjrezvan
2011/04/17, 11:06
فاطمه پاره تن رسول الله است.
از دوستان کسی تشریف بیاره قم روضه حضرت زهرا داریم امشب در خدمتیم

سلام دوستان صبح بخیر
فرارسیدن ایام فاطمیه وشهادت حضرت فاطمه دخت نبی مکرم اسلام را به تمامی مسلمانان ودوستان حاضر در اتاق تسلیت عرض میکنم

محمود شریعت
2011/04/17, 11:51
فاطمه مظهر حق واسطه ی فیض خداست
اسوه ی صبر و رضا مشرق انوار هداست
طلعت پاک نبوت ز رخش جلو گر است
مصدر علم لدن آیه ی تسلیم و رضاست
همسر شیر خدا ام حسین است و حسن
محور ارض و سماء دخت رسول و سراست
ظلمت لیل حکایت کند از عفت او
همه ایام علی در غم او شام عزاست
رخ آن بانوی دلخسته ز سیلی نیلی
حرمتش بعد پدر دستخوش قوم دعاست
قلب او را بشکستند و دگر پهلوی او
وای از میخ در و سینه که اسرار خداست
اثر تخته ی در مخزن اسرار شکست
سقط شدآن گهر پاک که شمع شهداست
طاقتش بین در و آتش و دیوار برفت
هر دم از ناله ی او خون جگر ارض و سماست
فضه را کرد طلب جست از او استمرار
یاعلی یا ابتا گفت که مولا برخاست
ضیقم عرصه جست چو نظر کرد بدید
خانه اش هجمه ی دشمن شده غوغا بر پاست
دست بر تیغ دو پیکر بنمود و قدر است
آمد اندر نظرش اینکه کنون صبر بجاست
سوخت تا شام ابد قلب محبین زین غم
تا بشداشک فشان خامه رهائی پیشواست

محمود شریعت
2011/04/17, 11:54
http://forums.boursy.com/imported/2011/04/7.jpg

http://forums.boursy.com/imported/2011/04/8.jpg

http://forums.boursy.com/imported/2011/04/9.jpg

vet
2011/04/17, 12:05
من هم تسلیت میگم
یا حق

mjrezvan
2011/04/18, 10:13
دوستان عزاداریهاتون مقبول حق
التماس دعا از همگی[-o<

mjrezvan
2011/04/18, 14:16
ابریست کوچه کوچه، دل من ـ خدا کند

نم نم، غزل ببارد و توفان به پا کند

حسّی غریب در قلَمَم بغض کرده است

چیزی نمانده پشت غزل را دوتا کند

مضمون داغ و واژه و مقتل بیاورید

شاید که بغض شعر مرا گریه وا کند

با واژه های از رمق افتاده آمدم

می خواست این غزل به شما اقتدا کند

حالا اجازه هست شما را از این به بعد

این شعر سینه سوخته، مادر صدا کند؟

مادر! دوباره کودک بی تاب قصه ات ...

تا اینکه لای لای تو با او چها کند

یادش بخیر مادرم از کودکی مرا

می برد تکیه تکیه که نذر شما کند

یادم نمی رود که مرا فاطمیه ها

می برد با حسین شما آشنا کند

در کوچه های سینه زنی نوحه خوان شدم

تا داغ سینه ی تو مرا مبتلا کند

مادر! دوباره زخم شما را سروده ام

باید غزل دوباره به عهدش وفا کند:

یک شهر، خشم و کینه، در آن کوچه – مانده بود

دست تو را چگونه ز مولا جدا کند

باور نمی کنم که رمق داشت دست تو

مجبور شد که دست علی را رها کند...

تو روی خاک بودی و درگیر خار بود

چشمی که خاک را به نظر کیمیا کند

نفرین نکن، اجازه بده اشک دیده ات

این خاک معصیت زده را کربلا کند

زخمی که تو نشان علی هم نداده ای

چیزی نمانده سر به روی نیزه وا کند

باید شبانه داغ علی را به خاک برد

نگذار روز، راز تو را برملا کند...

گفتند فاطمیه کدام است؟ کوچه چیست؟

افسانه باشد این همه؛ گفتم خدا کند



با بغض، مردی آمد از این کوچه ها گذشت

می رفت تا برای ظهورش دعا کند

از کوچه ها گذشت ... و باران شروع شد

پایان شعر بود که توفان شروع شد


(شعر از حسن بیاتانی)