PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : عشق و دعا



بابک پناهی
2011/04/19, 20:20
سلام

برامنم فرستادن شرمنده

*میدونم که کاملا غیرعقلانیه، ولی چیزی رو که می بینی نمی تونی انکار کنی!!

شاید فقط و فقط نتیجه، حاصل انرژی مثبت میلیونها آدمی باشه که انرژیشون رو بدرقه این نامه کردن..

دوستان لطفا این متن رو تا انتها بخونید یقینا شما قلبا" قبول می کنید و این نامه رو هم ارسال می کنید.



" متن نامه "



به نام صاحب شانس



« با عشق و دعا همه چیزممکن است.»



"دوست من، با نگاه به این نامه شما ابتدا به یاد خالق عشق باشید و این نامه را زمانی که دریافت می کنید به آنچه دوست دارید دست خواهید پیدا کرد فکر کنید و کسی راکه دوست دارید و میدانید گرفتار است برای او با قلبتان برایش دعا کنید تا مشکلات او از طرف خدا به واسطه شما حل گردد و بعد یک اتفاقی که انتظارش را می کشید و حتی تصورش را نمی کنید برایتان اتفاق خواهد افتاد " برکتی از دعای آن دوست بیشتر برای شما خواهد رسید " این یک راز است.. راز بقای انرژی.. رازی که در فیزیک و متافیزیک به قانون بقای انرژی شهرت یافته است..



این نامه از روی شانش برای خوش شانسی شما فرستاده شده است نسخه اصلی علیرغمی که مدعی می شوند درکشورانگلستان می باشد، در ونزوئلا نزد یک دختر دانشجوی مکانیک به نام ماریا می باشد و ارسال کننده اصلی آن ماریا می باشد . و این نامه توسط یکی از مهندسین ایرانی که در یکی از پروژه های شرکت های ایرانی در آنجا مشغول به کار بود به صورت اتفاقی در یکی ایمیل کاری کار گاهی از دوست و همکار ونزوئلائیش دریافت شد و او نیز به همه دوستان خود که تعداد زیادی از آنها نیز در ایران بودند ارسال کرد و دوست به دوست به دست شما رسیده است .



این نامه تا کنون طبق اخبار رسمی ماکروسافت از 15 ماه گذشته تا کنون 49 باردردنیا به 9 زبان چرخیده است. و افرادی که نامشان در این نامه هستند همه دارای هویت واقعی می باشند .



شانس برای شمافرستاده شده است شاید در دور بعد نام شما هم به عنوان یکی از این افراد در این نامه قید شود ظرف مدت کمتر از سه روزپس از دریافت این نامه اخبارخوشی را دریافت خواهید نمود .



این شوخی نیست باارسال آن شما خوش شانسی خواهید آورد پول نفرستید، کپی ها رابرای اشخاص بفرستید که فکرمیکنید به شانس احتیاج دارند.این نامه را نگه ندارید.این نامه راظرف مدت 96ساعت ازدست شما خارج شود.



یک وکیل بلژیکی می گوید نود دو هزاریوربابت حق الوکاله ام دریافت نمود ولی احساس می کنم چون این زنجیرراشکستم آن را ازدست دادم .



درهمین حال دراسکاتلند یوهان کی می گوید به دلیل اینکه این نامه رابه جریان انداختم 3روز بعد توانستم در بزرگترین قرعه کشی هدیه بیمه عمر خود را قبل از موعد به ارزش یک میلیون دلار دریافت کنم.



در ایران شخصی به نام شیما حیدری می گوید زمانی که این نامه به دستم رسید ابتدا زیاد توجه ای نکردم ،آن روزها من کمی نگران، کم حوصله و وضعیت مالی زیاد مناسبی هم نداشتم و زمانی که این نامه به دستم رسید حدودا " اوایل ماه آگوست سال 2009 میلای بود که بعد از مدت ها ایمیلم را باز کردم زیاد توجه ای نکردم اول ، اما این نامه را خواندم و برایم جالب بود حتی تا اینقدر جالب بود که بار انرژی مثبت خاصی داشت برایم داشت من آن را برای کلیه دوستانم ارسال کردم و دو روز بعد آن فکر بکر و نویی به سرم زد و اولین کاری که کردم رفتم ایده خودم رو با ثبت یک domain ثبت کردم همین ایده و فکر را بعد از دریافت این نامه که بدستم رسید منتج به رونق خارق العاده به فعالیت های اقتصادی من شد که الان ارزش میلیونی بالایی دارد ، و حتی توانستم به خیلی از دوستانم نیز در این رابطه کمک شغلی و مالی کنم و من رو خیلی مشهور و ثروتمند کرد.



در این مورد خیلی افراد به این نسخه اعتقاد دارند و برایشان شانس آورده.



تینو یک نقاش معروف محلی هلندی می گوید من و شاگردانم آرزو می کنم یکبار دیگر این نامه دست ما بصورت اتفاقی برسد چون یکبار که رسید کار شانس بالایی برای من داشت و تونستم از این راه با خیلی از آأما در مورد کارم دوست بشم



به شرط آنکه شماهم به نوبه خود آن رابرای دیگران حداقل برای همه دوستانتان ارسال نمایید.



.حتماُ20 کپی بفرستیدو ببینیدکه ظرف مدت 4روزچه اتفاقی می افتد. این زنجیره از ونزوئلا شروع شدواین نامه از مارایا پیگیری وبه ژوهان مرد خیری در آمریکای شمالی نوشته است او دانشجوی مهندسی مکانیک است و شاغل . ازآنجاکه این کپی باید در سراسرجهان بگرددشماباید20کپی تهیه نموده وبرای دوستان وهمکارانتان بفرستیدپس از چند روزشمایک سورپریزدریافت خواهیدنموداین یک حقیقت است حتی اگرشمایک شخص خرافاتی نباشید. حداقل به این باور داشته باشید در آن نام ها و هویت هایی که وجود دارد قابل استناد و دسترس بوده و می توان با آنها مکاتبه نمود .و این موضوع را تصدیق کنند .



پال سینگ کارمنداداری یک بانک در نپال این ایمیل رادریافت نموده ولی فراموش کرد که این نامه راباید ظرف مدت 96ساعت ارسال کند.اوشغلش را از دست دادکمی بعد نامه راپیداکردو200کپی میل ارسال نمودوظرف مدت چند روزشغل بهتری بدست آورد.



بخوانید فقط پاک نکنید .دوست عزیزشما نیز میتوانید به جای کپی این نامه را به 21نفر از دوستانتان از طریق پست الکترونیکی ارسال کنید و شانس خود را امتحان کنید (یا کپی کنید وبه 30نفر که احتیاج دارند بدهید.)



یک پزشک فرانسوی که دوست نداشت نامش عنوان گردد می گوید من هر بار که این نامه به دستم می رسد برای دوستانم مجدد ارسال می کنم چون اعتقاد دارم خداوند هر چیزی را که وسیله خوبی قرار می دهد و در آن بدی وجود ندارد ما بندگان خوب باید به آن عمل کنیم.



به یادداشته باشید حتی اگر اعتقادی نداشته باشید این نامه بنا به دلایل خاص وعجیبی عمل می کند و برای شما بهترین چیزی را که در قلبتان آرزو می کنید به ثمر می آورد پس همین الان برای بیست نفر از دوستانتان ارسال کنید

arak_bourse
2011/04/29, 13:47
کلینیک خدا



به کلینیک خدا رفتم تا چکاپ همیشگی ام را انجام دهم، فهمیدم که بیمارم ............ ...

خدا فشار خونم را گرفت، معلوم شد که لطافتم پایین آمده.

زمانی که دمای بدنم را سنجید، دماسنج 40 درجه اضطراب نشان داد.

آزمایش ضربان قلب نشان داد که به چندین گذرگاه عشق نیاز دارم، تنهایی سرخرگهایم را مسدود

کرده بود و آنها دیگر نمی توانستند به قلب خالی ام خون برسانند.

به ارتوپد رفتم چون دیگر نمی توانستم با دوستانم باشم و آنها را در آغوش بگیرم.

بر اثر حسادت زمین خورده بودم و چندین شکستگی پیدا کرده بودم

فهمیدم که مشکل نزدیک بینی هم دارم، چون نمی توانستم دیدم را از اشتباهات اطرافیانم فراتر ببرم.

زمانی که از مشکل شنوایی ام شکایت کردم معلوم شد که مدتی است که صدای خدا را آنگاه که در طول روز با من سخن می گوید نمی شنوم

خدای مهربانم برای همه این مشکلات به من مشاوره رایگان داد. به شکرانه اش تصمیم گرفتم از این پس تنها از داروهایی که در کلمات راستینش برایم تجویز کرده است استفاده کنم.



هر روز صبح یک لیوان قدردانی بنوشم

قبل از رفتم به محل کار یک قاشق آرامش بخورم

هر ساعت یک کپسول صبر، یک فنجان برادری و یک لیوان فروتنی بنوشم.

زمانی که به خانه برمیگردم به مقدار کافی عشق بنوشم و

زمانی که به بستر می روم دو عدد قرص وجدان آسوده مصرف کنم.

امیدوارم خدا نعمتهایش را بر شما سرازیر کند:

رنگین کمانی به ازای هر طوفان

لبخندی به ازای هر اشک

دوستی فداکار به ازای هر مشکل

نغمه ای شیرین به ازای هر آه
و اجابتی نزدیک برای هر دعا

آمن خادمی
2011/05/04, 00:22
گروه متخصص و محققی در یک تحقیق سوالی را از گروهی کودک خردسال پرسیده بودند که پاسخهایی که بچه ها دادند عمیق ترو متفکرانه تر از تصورات بود
سوال این بود

معنی عشق چیست؟

نظر شما راجع به جوابهای بچه ها چیست؟

وقتی کسی شما رو دوست داره ، اسم شما رو متفاوت از بقیه می گه . وقتی اون شما رو صدا می کنه احساس می کنی که اسمت از جای مطمئنی به زبون آورده شده. بیلی - 4 ساله
مادر بزرگ من از وقتی آرتروز گرفته نمی تونه خم بشه و ناخن هاش رو لاک بزنه پدر بزرگم همیشه این کار رو براش می کنه حتی حالا که دستهاش ارتروز گرفتن ، این عشقه. زبکا - 8 ساله

عشق موقعیکه دختره عطر می زنه و پسره هم ادکلون، و دو تایی می رن بیرون تا همدیگر رو بو کنن. کارل -5 ساله
عشق وقتیه که شما برای غذا خوردن می رین بیرون و بیشتر سیب زمینی سرخ شده خودتون رو می دهید به دوستتون بدون اینکه از اون انتظار داشته باشید که کمی از غذای خودشو بده به شما. کریستی - 6 ساله

عشق یعنی وقتی که مامان من برای بابام قهوه درست می کنه و قبل از اینکه بدش به بابا امتحانش می کنه تا مطمئن بشه که طعمش خوبه. دنی - 7 ساله
عشق اون چیزیه که لبخند رو وقتی که خسته ای به لبت میاره . تری - 4 ساله

عشق وقتیه که شما همش همدیگه رو می بوسید بعد وقتی از بوسیدن خسته شدید هنوز دوست دارید با هم باشید پس بیشتر با هم حرف می زنید. مامان و بابای من دقیقا اینجورین.
امیلی - 8 ساله

عشق همون باز کردن کادوهای کریسمسه به شرطی که یه لحظه دست نگه داری و فقط با دقت گوش کنی. بابی - 7 ساله
اگه می خواهی دوست داشتن رو بهتر یاد بگیری ، باید از دوستی که بیشتر از همه ازش متنفری شروع کنی. نیکا 7 - ساله
عشق اون موقعس که تو به پسره می گی که از تی شرتش خوشت اومده ، بعد اون هر روز می پوشتش. نوئل - 7 ساله

عشق مثل یه پیرزن کوچولو و یه پیرمرد کوچولو می مونه که هنوز با هم دوست هستن حتی بعد از اینکه همدیگر رو خیلی خوب می شناسن. تامی - 6 ساله
موقع تکنوازی پیانو ، من تنهایی روی سن بودم و خیلی هم ترسیده بودم . به تمام مردمی که منو نگاه می کردن نگاه کردم و بابام رو دیدم که وول می خوره و لبخند می زد اون تنها کسی بود که این کار رو می کرد. من دیگه نترسیدم. کیندی 8 - ساله

مامانم منو بیشتر از هر کس دیگه ای دوست داره چون هیچ کس دیگه ای شبها منو نمی بوسه تا خوابم ببره. کلر - 6 ساله
عشق اون موقعی هست که مامان بهترین تیکه مرغ رو میده به بابا. الین - 5 ساله

عشق زمانیه که مامان، بابا رو خندان می بینه و بهش میگه که هنوز هم از رابرت ردفورد خوش تیپ تره. کریس - 7 ساله
عشق وقتیه که سگت می پره بغلت و صورتت رو لیس می زنه حتی اگر تمام روز تو خونه تنهاش گذاشته باشی. مری آن- 4 ساله

می دونم که خواهر بزرگترم منو خیلی دوست داره بخاطر اینکه تمام لباسهای قدیمی خودشو می ده به من و خودش مجبور می شه بره بیرون تا لباسهای جدید بگیره. لورن - 4 ساله

وقتی شما کسی رو دوست دارید موقع حرکت از مژه هاتون ستاره های کوچولویی خارج می شن. کارل - 7 ساله
دوست داشتن اون وقتی هست که مامان صدای بابا رو موقع دستشویی می شنود ولی بنظرش چندش آور نمیآد. مارک - 6 ساله

و بالاخره آخریش ؛ تو رقابتی که هدفش پیدا کردن مسئول ترین بچه بوده ، پسر بچه 4 ساله ای برنده می شه . همسایه دیوار به دیوار این آقا پسر یک مرد مسن یود. این آقا به تازگی همسر خودشون رو از دسته داده بودند. پسر بچه وقتی پیرمرد رو تنها در حال گریه کردن دیده بوده به حیاط خانه پیرمرد وارد می شه و می پره بغلش و همونجا می مونه، وقتی مادرش ازش می پرسه که چی کار کردی؟ میگه که هیچی من فقط کمکش کردم تا راحت تر گریه کنه

بابک پناهی
2011/05/06, 11:34
تأملی در الهی نامه آیت الله حسن زاده آملی(دامت برکاته)

بسم الله الرحمن الرحیم

الهی، به حق خودت حضورم ده و از جمال آفتاب آفرینت نورم ده!
الهی، راز دل را نهفتن دشوار است و گفتن دشوارتر.
الهی، «یا مَن یَعفو عن الكثیر و یُعطی الكثیرَ بالقَلیل»، از زحمت كثرتم وارهان و رحمت وحدتم ده!
الهی، سالیانی میپنداشتم كه ما حافظ دین توایم، «استغفرك اللهمّ». در این لیله الرغائب 1390 فهمیدم كه دین تو حافظ ماست، «أحمدك اللهمّ»!
الهی، چگونه خاموش باشم كه دل در جوش و خروش است، و چگونه سخن گویم كه خرد مدهوش و بیهوش است.
الهی، ما همه بیچارهایم و تنها تو چارهای، و ما همه هیچ كارهایم و تنها تو كارهای.
الهی، از پای تا فرقم، در نور تو غرقم. «یا نورَ السموات و الأرض، أنعمتَ فَزِدْ»!
الهی، شأن این كلمه كوچك كه به این علوّ و عظمت است، پس «یا علیُّ یا عظیم»، شأنِ متكلّمِ این همه كلمات شگفت لاتتناهی چون خواهد بود؟
الهی، وای بر من اگر دانشم رهزنم شود و كتابم حجابم!
الهی، چون تو حاضری چه جویم، و چون تو ناظری چه گویم.
الهی، چگونه گویم نشناختمت كه شناختمت، و چگونه گویم شناختمت كه نشناختمت.
الهی، چون عوامل طاحونه، چشم بسته و تن خستهام؛ راه بسیار میروم و مسافتی نمیپیمایم. و ای من اگر دستم نگیری و رهاییام ندهی!
الهی، خودت آگاهی كه دریای دلم را جزر و مدّ است؛ «یا باسط» بسطم ده، و «یا قابض» قبضم كن!
الهی، دست با ادب دراز است و پای بیادب؛ «یا باسطَ الیَدَیْنِ بالرَحمه، خُذ بِیَدی»!
الهی، بسیار كسانی دعوی بندگی كردهاند و م از ترك دنیا زدهاند، تا دنیا بدیشان روی آورد، جز وی همه را پشت پا زدهاند. این بنده در معرض امتحان درنیامده شرمسار است، به حقِّ خودت «ثَبِّت قلبی علی دینك!»
الهی، ناتوانم و در راهم و گردنههای سخت در پیش است و رهزنهای بسیار در كمین و بار گران بر دوش. «یا هادی، اهدنا الصراطَ المستقیم،صراطَ الّذین أنعمتَ علیهم غیرِ المغضوبِ علیهم ولاالضّالّین!»[1]
الهی، از روی آفتاب و ماه و ستارگان شرمندهام، از انس و جان شرمندهام، حتی از روی شیطان شرمندهام، كه همه در كار خود استوارند و این سست عهد، ناپایدار.
الهی، رجب بگذشت و ما از خود نگذشتیم، تو از ما بگذر!
الهی، عاقبت چه خواهد شد و با ابد چه باید كرد؟
الهی، عارفان گویند «عَرِّفنی نفسَك»، این جاهل گوید «عَرِّفنی نفسی!»
الهی، اهل ادب گویند به صدرم تصرفی بفرما، این بیادب گوید بر بطنم دست تصرفی نه!
الهی، در راهم، اگر دربارهام گویی «لمْ نَجِدْ له عَزْماً»[2] چه كنم؟
الهی، آزمودم تا شكم دایر است، دل بایر است. «یا مَن یُحیی الأرض المیته» دلِ دایرم ده!
الهی، همه گویند خدا كو، حسن گوید جز خدا كو.
الهی، همه از تو دوا خواهند،و حسن از تو درد.
الهی، آن خواهم كه هیچ نخواهم.
الهی، اگر تقسیم شود به من بیش از این كه دادی نمیرسد، «فلك الحمد!»
الهی، ما را یارایِ دیدن خورشید نیست، دم از دیدار خورشید آفرین چون زنیم؟!
الهی، همه گوینده بده، حسن گوید بگیر.
الهی، همه سرِ آسوده خواهند، و حسن دل آسوده.
الهی، همه آرامش خواهند، و حسن بیتابی؛ همه سامان خواهند، و حسن بیسامانی.
الهی، چون در تو مینگرم از آنچه خواندهام شرم دارم.
الهی، از من برهان توحید خواهند، و من دلیل تكثیر.
الهی، از من پرسند توحید یعنی چه، حسن گوید تكثیر یعنی چه.
الهی، از نماز و روزهام توبه كردم؛ به حق اهل نماز و روزهات توبه این نااهل را بپذیر!
الهی، به فضلت سینه بیكینهام دادی، به جودت شرح صدرم عطا بفرما!
الهی، عقل گوید «الحَذر الحَذَر!» عشق گوید «العَجَل العَجَل!»؛ آن گوید دور باش، و این گوید زود باش!
الهی، ضعیف ظَلوم و جهول كجا، و واحد قهّار كجا.
الهی، آنكه از خوردن و خوابیدن شرم دارد، از دیگر امور چه گوید.
الهی، اگر چه درویشم، ولی داراتر از من كیست، كه تو داراییِ منی.
الهی، در ذات خودم متحیّرم تا چه رسد در ذات تو.
الهی، نعمت سكوتم را به بركت «واللهُ یُضاعِفُ لِمَنْ یَشاء»[3]، اَضعافِ مضاعفه گردان!
الهی، به لطفت دنیا را از من گرفتهای، به كرمت آخرت را هم از من بگیر!
الهی، روزم را چون شبم روحانی گردان، و شبم را چون روز نورانی!
الهی، حسنم كردی، اَحسنم گردان!
الهی، دندان دادی، نان دادی؛ جان دادی، جانان بده!
الهی، همه از گناه توبه میكنند، و حسن را از خودش توبه ده!
الهی، گویند كه بُعد، سوز و گداز آوَرَد؛ حسن را به قرب سوز و گداز ده!
الهی، خودت گفتهای «ولاتَیْأسُوا من رَوْحِ الله»[4]، ناامید چون باشم؟
الهی، انگشتری سلیمانیام دادی، انگشت سلیمانیام ده!
الهی، سرمایه كسبم دادی، توفیق كسبم ده!
الهی، اگر ستّار العیوب نبودی، ما از رسوایی چه میكردیم؟
الهی، من «الله الله» گویم، اگر چه «لا إله الّا الله» گویم.
الهی، مست تو را حدّ نیست، ولی دیوانهات سنگ بسیار خورد. حسن مست و دیوانه تو است.
الهی، ذوق مناجات كجا و شوق كرامات كجا.
الهی، علمم موجب ازدیاد حیرتم شده است؛ ای علم محض و نور مطلق، بر حیرتم بیفزا!
الهی، اثر وصنُع توام، چگونه به خود نبالم.
الهی، دو وجود ندارد و یكی را قرب و بُعد نَبُودَ.
الهی، هر چه بیشتر دانستم نادانتر شدم، بر نادانیام بیفزا!
الهی، تا كعبهوصلت فرسنگهاست و در راه خرسنگها، و این لنگ به مراتب كمتر از خرچنگ است. خرچنگ را گفتند: «به كجا میروی؟» گفت: «به چین و ماچین» گفتند: «با این راه و روش تو؟»
الهی، دل داده معنا را از لفظ چه خبر و شیفته مسمّا را از اسم چه اثر.
الهی، كلمات و كلامت كه این قدر شیرین و دلنشیناند، خودت چونی؟
الهی، اگر از من پرسند كیستی، چه گویم؟
الهی، هر چه بیشتر فكر میكنم دورتر میشوم.
الهی، گروهی كوكو گویند و حسن هوهو.
الهی، از گفتن «یا» شرم دارم.
الهی، داغ دل را نه زبان تواند تقریر كند و نه قلم یارد به تحریر رساند؛ الحمدلله كه دلدار به ناگفته و نانوشته آگاه است.
الهی، محبّت والد به ولد بیش از محبت ولد به والد است، كه آن اثر است نه این؛ با این كه اِعداد است و علّیت و معلولیت نیست، پس محبت تو به ما كه علّت مطلق مایی تا چه اندازه است؛ «یُحِبُّهُم»[5] كجا و «یُحبُّونَهُم»[6] كجا؟!
الهی، از كودكان چیزها آموختم، لاجرم كودكی پیش گرفتم.
الهی، چون است كه چشیدهها خاموشند و نچشیدهها در خروش؟
الهی، از شیاطین جنّ بریدن دشوار نیست، با شیاطین انس چه باید كرد؟
الهی، خوشدلم كه از درد مینالم، كه هر دردی را درمانی نهادهای.
الهی، در خلقت شیطان كه آن همه فواید و مصالح است، در خلقت ملك چهها باشد؟
الهی، دیده را به تماشای جمال خیره كردهای، دل را به دیدار ذوالجمال خیره گردان!
الهی، خنك آن كس كه وقف تو شد!
الهی، شكرت كه دولت صبرم دادی تا به مُلْكَت فقرم رساندی.
الهی، شكرت كه از تقلید رَستم و به تحقیق پیوستم.
الهی، تو پاك آفریدهای، ما آلوده كردهایم.
الهی، پیشانی بر خاك نهادن آسان است، دل از خاك برداشتن دشوار است.
الهی، ظاهر ما اگر عنوان باطن ما نباشد، در «یوم تُبْلَی السَّرائر»[7] چه كنیم؟
الهی، شكرت كه كورِ بینا و كرِ شنوا و گنگِ گویایم.
الهی، درویشان بیسروپایت در كنج خلوت، بیرنج پا سیر آفاق عوالم كنند، كه دولتمندان را گامی میسّر نیست.
الهی، اگر گُلم و یا خارم از آنِ بوستان یارم.
الهی، انسان ضعیف كجا و حمل قول ثقیل كجا.
الهی، چگونه دعوی بندگی كنم كه پرندگان از من میرمند و ددان رامم نیستند.
الهی، گرگ و پلنگ را رام توان كرد، با نفس سركش چه باید كرد؟
الهی، چگونه ما را مراقبت نباشد، كه تو رقیبی؛ و چگونه ما را محاسبت نبود كه تو حسیبی.
الهی، حلقه گوش من، آن درّ ثمینِ «أنا بدّك اللازم یا موسی».
الهی، علف هرزه را وجین توان كرد، ولی از تخم جرجیر، خس نروید.
الهی، حق محمّد و آل محمّد بر ما عظیم است؛ «اللهمّ صلّ علی محمّدٍ و آل محمّد!»
الهی، نهرْ بحر نگردد، ولی تواند با وی پیوندد و جدولی از او گردد.
الهی، چون در تو مینگرم، رعشه بر من مستولی میشود؛ پشه با باد صرصر چه كند؟
الهی، دیده از دیدارِ جمال لذّت میبرد و دل از لقای ذوالجمال.
الهی، انسان را قِسطاس مستقیم آفریدهای، افسوس كه ما در میزان طغیان كردهایم.
الهی، شكرت كه نعمت صفت ایثارم بخشیدی.
الهی، نعمت ارشادم عطا فرمودهای ، توفیق شكر آن را هم مرحمت بفرما!
الهی، عروج به ملكوت بدون خروج از ناسوت چگونه میسّر گردد؛ «یا مَن بِیَدِهِ مَلكوتُ كلِّ شیء خُذ بِیَدی.»
الهی، به سوی تو آمدم؛ به حقّ خودت مرا به من بر مگردان!
الهی، اگر بخواهم شرمسارم، و اگرنخواهم گرفتار.
الهی، ظاهر كه این قدر زیباست، باطن چگونه است؟
الهی، آخر خودت را در حقّ ما اوّل بفرما، كه آخرین شفاعت را اَرحم الراحمین فرماید.
الهی، دل بیحضور، چشمِ بینور است، نه این صورت بیند و نه آن معنا.
الهی، فرزانهتر از دیوانه تو كیست.
الهی، دولت فقرم را مزید گردان!
الهی، شكرت كه فهمیدم كه نفهمیدم.
الهی، گریه زبان كودك بیزبان است، آنچه خواهد از گریه تحصیل میكند. از كودكی راه كسب را به ما یاد دادهای، قابل كاهل را از كامل مكمّل چه حاصل؟
الهی، یك شوریده، جهانی را میشوراند؛ این شوخ دیده را شوریدهتر كن!
الهی، نبودم و خلعت وجودم بخشیدهای؛ خفته بودم و نعمت بیداریام عطا كردهای؛ تشنه بودم و آب حیاتم چشاندهای؛ متفرّق بودم و كسوت جمعم پوشاندهای؛ توفیق دوام در صلاتم هم مرحمت بفرما كه «الّذین هُم علی صَلواتِهِم دائِمُون»[8]، كامروا هستند.
الهی، مصلّی كجا و مناجی كجا؛ تالی فرقان كجا و اهل قرآن كجا؛ خنك آن كه مصلّی مناجی و تالی فرقان و اهل قرآن است!
الهی، عارف را با عرفان چه كار، عاشقْ معشوق بیند نه این وآن.
الهی، توانگران را به دیدن خانه خواندهای، و درویشان را به دیدار خداوند خانه؛ آنان سنگ و گل دارند، و اینان جان و دل؛ آنان سرگرم در صورتند و اینان محو در معنا؛ خوشا آن توانگری كه درویش است!
الهی، قیس عامری را لیلی، مجنون كرد، و حسن آملی را لیلی آفرین؛ این آفریننده دید، و آن آفریننده را در آفریده؛ بر دیوانگان آفرین!
الهی، اگر عنایت تو دست ما را نگیرد، از چهلها چلّه ما هم كاری برنیاید.
الهی، خوشا آنان كه همواره بر بساط قرب تو آرمیدهاند!
الهی، شكرت كه این تهیدست پا بست تو شد.
الهی، خوشا آنان كه در جوانی شكسته شدند، كه پیری خودْ شكستگی است!
الهی، عقل و عشق، سنگ و شیشهاند؛ عاشقان از عاقلان نالند نه از جاهلان.
الهی، اگر كودكان سرگرم بازیاند، مگر كلانسالان در چه كارند؟!
الهی، شكرت كه پیر ناشده استغفار كردم، كه استغفار پیر استهزا را ماند.
الهی، آن كه تو را دوست دارد، چگونه با خَلقت مهربان نیست.
الهی، كی شریك دارد تا تو را شریك باشد.
الهی، من واحد بیشریكم، چگونه تو را شریك باشد.
الهی، خوشا آن دم كه در تو گُمم!
الهی، از من و تو گفتن شرم دارم؛ «اَنت اَنت.»
الهی، نه خاموش میتوان بود و نه گویا؛ در خاموشی چه كنیم، در گفتن چه گوییم؟
الهی، تن به سوی كعبه داشتن چه سودی دهد، آن كه را دل به سوی خداوند كعبه ندارد؟
الهی، عبادت ما قُرب نیاورده بُعد آورده است، كه «فَوَیلٌ لِلْمُصَلِّین

آمن خادمی
2011/05/07, 00:09
من باور دارم ...
که دعوا و جرّ و بحث دو نفر با هم به معنى اين که آنها همديگر را دوست
ندارند نيست.
و دعوا نکردن دو نفر با هم نيز به معنى اين که آنها همديگر را دوست
دارند نمىباشد.

من باور دارم ...
که هر چقدر دوستمان خوب و صميمى باشد هر از گاهى باعث ناراحتى ما خواهد
شد و ما بايد بدين خاطر او را ببخشيم.


من باور دارم ...
که دوستى واقعى به رشد خود ادامه خواهد داد حتى در دورترين فاصلهها. عشق
واقعى نيز همين طور است.


من باور دارم ...
که ما مىتوانيم در يک لحظه کارى کنيم که براى تمام عمر قلب ما را به درد آورد.


من باور دارم ...
که زمان زيادى طول مىکشد تا من همان آدم بشوم که مىخواهم.


من باور دارم ...
که هميشه بايد کسانى که صميمانه دوستشان دارم را با کلمات و عبارات زيبا
و دوستانه ترک گويم زيرا ممکن است آخرين بارى باشد که آنها را مىبينم.


من باور دارم ...
که ما مسئول کارهايى هستيم که انجام مىدهيم، صرفنظر از اين که چه احساسى
داشته باشيم.


من باور دارم ...
که اگر من نگرش و طرز فکرم را کنترل نکنم،او مرا تحت کنترل خود درخواهد آورد.


من باور دارم ...
که قهرمان کسى است که کارى که بايد انجام گيرد را در زمانى که بايد انجام
گيرد، انجام مىدهد، صرفنظر از پيامدهاى آن.


من باور دارم ...
که گاهى کسانى که انتظار داريم در مواقع پريشانى و درماندگى به ما ضربه
بزنند، به کمک ما مىآيند و ما را نجات مىدهند.


من باور دارم ...
که گاهى هنگامى که عصبانى هستم حق دارم که عصبانى باشم امّا اين به من
اين حق را نمىدهد که ظالم و بيرحم باشم.


من باور دارم ...
که بلوغ بيشتر به انواع تجربياتى که داشتهايم و آنچه از آنها
آموختهايم بستگى دارد تا به اين که چند بار جشن تولد گرفتهايم.


من باور دارم ...
که هميشه کافى نيست که توسط ديگران بخشيده شويم، گاهى بايد ياد بگيريم که
خودمان هم خودمان را ببخشيم.


من باور دارم ...
که صرفنظر از اين که چقدر دلمان شکسته باشد دنيا به خاطر غم و غصه ما از
حرکت باز نخواهد ايستاد.


من باور دارم ...
که زمينهها و شرايط خانوادگى و اجتماعى برآنچه که هستم تاثيرگذار
بودهاند امّا من خودم مسئول آنچه که خواهم شد هستم.


من باور دارم ...
که نبايد خيلى براى کشف يک راز کند و کاو کنم، زيرا ممکن است براى هميشه
زندگى مرا تغيير دهد.


من باور دارم ...
که دو نفر ممکن است دقيقاً به يک چيز نگاه کنند و دو چيز کاملاً متفاوت را ببينند.


من باور دارم ...
که زندگى ما ممکن است ظرف تنها چند ساعت توسط کسانى که حتى آنها را
نمىشناسيم تغيير يابد.


من باور دارم ...
که گواهىنامهها و تقديرنامههايى که بر روى ديوار نصب شدهاند براى ما
احترام و منزلت به ارمغان نخواهند آورد.


من باور دارم ...
که کسانى که بيشتر از همه دوستشان دارم خيلى زود از دستم گرفته خواهند شد.


من باور دارم ...
شادترين مردم لزوماً کسى که بهترين چيزها را دارد نيست
بلکه کسى است که از چيزهايى که دارد بهترين استفاده را مىکند.

arak_bourse
2011/05/07, 12:11
زمانی که من بچه بودم، مادرم علاقه داشت گه گاهی غذای ساده صبحانه را برای شب هم آماده کند. یک شب را خوب یادم مانده که مادرم پس از گذراندن یک روز سخت و طولانی در سر کار، شام ساده ای مانند صبحانه تهیه کرده بود. آن شب پس از زمان زیادی، مادرم بشقاب شام را با تخم مرغ، سوسیس و بیسکویت های بسیار سوخته، جلوی پدرم گذاشت. یادم می آید منتظر شدم ببینم آیا او هم متوجه سوختگی بیسکویت ها شده است!

در آن وقت، همه ی کاری که پدرم انجام داد این بود که دستش را به طرف بیسکویت دراز کرد، لبخندی به مادرم زد و از من پرسید که روزم در مدرسه چطور بود. خاطرم نیست که آن شب چه جوابی به پدرم دادم، اما کاملاً یادم هست که او را تماشا می کردم که داشت کره و ژله روی آن بیسکویت های سوخته می مالید و لقمه لقمه آنها را می خورد.
یادم هست آن شب وقتی از سر میز غذا بلند شدم، شنیدم مادرم بابت سوختگی بیسکویت ها از پدرم عذرخواهی می کرد و هرگز جواب پدرم را فراموش نخواهم کرد که گفت: اوه عزیزم، من عاشق بیسکویت های خیلی برشته هستم.

همان شب، کمی بعد که رفتم بابام را برای شب بخیر ببوسم، از او پرسیدم که آیا واقعاً دوست داشت که بیسکویت هاش سوخته باشد؟
او مرا در آغوش کشید وگفت: مامان تو امروز روز سختی را در سرکار گذرانده و خیلی خسته است. به علاوه، بیسکویت کمی سوخته هرگز کسی را نمی کشد!
زندگی مملو از چیزهای ناقص... و انسان هایی است که پر از کم و کاستی هستند .

خود من در بعضی موارد، بهترین نیستم، مثلاً مانند خیلی از مردم، روزهای تولد و سالگردها را فراموش می کنم.
اما در طول این سال ها فهمیده ام که یکی از مهمترین راه حل ها برای ایجاد روابط سالم، مداوم و پایدار:

درک و پذیرش عیب های همدیگر و شاد بودن از داشتن تفاوت با دیگران است و امروز دعای من برای تو این است که یاد بگیری که قسمت های خوب، بد، و ناخوشایند زندگی خود را بپذیری و با انسان ها رابطه ای داشته باشی که در آن، بیسکویت سوخته موجب قهر و دلخوری نخواهد شد.
این موضوع را می توان به هر رابطه ای تعمیم داد. در واقع، تفاهم، اساس هر روابطی است، هر رابطه ای با همسر یا والدین، فرزند یا برادر،خواهر یا دوستی!
کلید دستیابی به شادی خود را در جیب کسی دیگر نگذارید آن را پیش خودتان نگه دارید.
بنابراین، لطفاً یک بیسکویت به من بدهید، و آری، حتا از نوع سوخته که حتماً خیلی خوب خواهد بود.!.!.!.! این داستان را می توانید برای کسانی بفرستید که برایتان ارزشمندند

کاش همه می دانستند زندگی شادی نیست

شاد کردن است

زندگی قهقهه نیست
لبخند است

rojan
2011/05/11, 17:19
با سلام

خدایا مرا معبر آرامش کن
تا آنجا که نفرت هست عشق جاری سازم
آنجاکه خطاهست بخشایش بگسترم
آنجا که جدایی هست وصل بیافرینم
آنجا که لغزش و دروغ هست حقیقت بیاورم
انجا که تردید است ایمان بنا کنم
آنجا که ظلمت هست نور بتابانم

و خدایا آن ده که آن به

بوف کور
2011/05/11, 19:50
http://up.iranblog.com/images/nwlz5731ayh6mkoyb1bs.jpg

به امید رشد
2011/05/22, 14:21
خدایا ما گمگشتگان را تو دریاب

خداوند بینهایت است و لامكان و بی زمان

اما :

به قدر فهم تو كوچك میشود

به قدر نیاز تو فرود میآید،

به قدر آرزوی تو گسترده میشود،

به قدر ایمان تو كارگشا میشود،

به قدر نخ پیر زنان دوزنده باریك میشود،

به قدر دل امیدواران گرم میشود...

پدر میشود یتیمان را و مادر.

برادر میشود محتاجان برادری را.

همسر میشود بی همسر ماندگان را.

طفل میشود عقیمان را.

امید میشود ناامیدان را.

راه میشود گمگشتگان را.

نور میشود در تاریكی ماندگان را.



خداوند همه چیز میشود همه كس را.

به شرط اعتقاد؛

شرط پاكی دل؛

به شرط طهارت روح؛



چنین كنید تا ببینید كه: خداوند، چگونه بر سفرهی شما، با كاسه یی خوراك و تكهای نان مینشیند



بر بند تاب، با كودكانتان تاب میخورد، و در دكان شما كفههای ترازویتان را میزان میكند

و "در كوچههای خلوت شب با شما آواز میخواند"...



مگر از زندگی چه میخواهید ?

ناهید
2011/06/04, 22:45
آنگاه که غرور کسی را له می کنی
آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی
آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی
آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی...
آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می گیری
می خواهم بدانم، دستانت رابسوی کدام آسمان دراز می کنی ؟...تا برای خوشبختی خودت دعا کنی؟

ناهید
2011/06/04, 22:46
خدایا مرا ببخش به خاطر تمام درهایی که کوبیدم و خانه تو نبود

ناهید
2011/06/04, 23:04
گفت دعا کنی می آیدگفتم آنکه با دعا بیاید به نفرینی میرود خواستی بیایی...با دعا نیا ..با دل بیا

آرتمیس
2011/06/08, 15:07
آنکه چشمان تو را اینهمه زیبا میکرد

کاش از روز ازل فکر دل ما میکرد