انگشت نکن رنجه به در کوفتن کس
تا کس نکند رنجه به در کوفتنت مشت
نمایش نسخه قابل چاپ
انگشت نکن رنجه به در کوفتن کس
تا کس نکند رنجه به در کوفتنت مشت
اگر دشنام فرمايي و گر نفرين دعا گويم
جواب تلخ ميزيبد لب لعل شکرخا را
هرکو به سلامت است و نانی دارد
وز بهر نشست آشیانی دارد
نه خادم کس بود نه مخدوم کسی
گو شاد بزی که خوش جهانی دارد
خیام
من از بازوی خود دارم بسی شکر
که زور مردم آزاری ندارم
حافظ
بار محبت از همه باری گرانتر است
و آن کس کشد که از همه کس ناتوانتر است
دیگر ز پهلوانی رستم سخن مگوی
زیرا که عشق از همه کس پهلوانتر است
چون شرح اشتیاق دهد در حضور دوست
بیچارهای که از همه کس بیزبانتر است
هر دل که شد نشانهی آن تیر دلنشین
فردای محشر از همه صاحب نشانتر است
فروغی بسطامی
با مدعي مگوييد اسرار عشق و مستي
تا بيخبر بميرد در درد خود پرستي
حافظ
شکر انعام تو هرگز نکند شکرگزار
ناامید از در لطف تو کجا باید رفت؟
تاب قهر تو نداریم، خدایا زنهار!
فعلهایی که ز ما دیدی و نپسندیدی
به خداوندی خود پرده بپوش ای ستار
سعدیا، راستروان گوی سعادت بردند
راستی کن که به منزل نرسد کجرفتار
حیف از این عمر گرانمایه که در لغو گذشت
یارب، از هرچه خطا رفت، هزار استغفار
هرکس به طریقی دل ما میشکند/ بیگانه جدا، دوست جدا میشکند/ بیگانه اگر میشکند حرفی نیست/ از دوست بپرسید چرا میشکند؟
یار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا ------------ یار تویی غار تویی خواجه نگهدار مرا
نوح تویی روح تویی فاتح و مفتوح تویی ----- سینه مشروح تویی بر در اسرار مرا
نور تویی سور تویی دولت منصور تویی------ مرغ که طور تویی خسته به منقار مرا
قطره تویی بحر تویی لطف تویی قهر تویی--- قند تویی زهر تویی بیش میازار مرا
حجره خورشید تویی خانه ناهید تویی-------- روضهٔ امید تویی راه ده ای یار مرا
روز تویی روزه تویی حاصل دریوزه تویی------- آب تویی کوزه تویی آب ده این بار مرا
دانه تویی دام تویی باده تویی جام تویی----- پخته تویی خام تویی خام بمگذار مرا
این تن اگر کم تندی راه دلم کم زندی--------- راه شدی تا نبدی این همه گفتار مرا
مولانای عزیز