-
یه خانمی با ماشین خودش تو جاده داشت رانندگی میکرد
یه آقایی هم داشت با ماشین خودش تو همون جاده تو باند مخالف رانندگی میکرد…
وقتی این دو به هم رسیدند
خانم شیشه ی ماشینش رو پایین میکشه و
خطاب به آقا فریاد میزنه
حیووووووووون
آقا هم بلافاصله داد میزنه
میمووووووون
هر دو به راه خود ادامه دادند
و
آقاهه کلی به خاطر واکنش سریع و هوشمندانه ای که نشون داده بود
خوش به حالش شده بود
فقط وقتی سرپیچ بعد رسید :109b:
.
.
.
.
.
.
نتیجه ی اخلاقی:
مردها هیچوقت واقعا نمی فهمند که
زن ها دارن تلاش میکنند چی بهشون بگن!!!!!!!
-
سه نفر ميميرن
اولي را ميفرستن بهشت
دومي رو ميفرستن جهنم
سومي رو ميفرستن طويله
ميپرسند چرا؟
جواب مياد:
اولي متاهل بوده دنيا براش جهنم بوده
دومي مجرد بوده دنيا براش بهشت بوده
سومي متاهل بوده زنش مرده مرتيکه الاغ رفته دوباره زن گرفته
-
یه روز یه خارجی اومد محله غضنفر . وغضنفر با دوست و رفقا بردنش خونه و میهمونی .... مستر روز اخر با کلی تشکر گفت اونورا هم بیایید گفتند مستر ما زبان شما رو نمیدونیم . مستر گفت این که کار به زبان نداره . چند کلمه بدونید کافیه . هواپیما پیاده شدید . می گید تاکسی هتل میبره هتل تاکسی رستوران میبره رستوران تاکسی سینما ... تاکسی . تاکسی استادیوم .
دوستان غضنفر یکی یکی رفتند غضنفر هی منتظر موند بلاخره یکی برگرده بگه چه خبر بوده هر چه منتظر موند خبری نشد و دوستان برنگشتند و غضنفر راهی شد وقتی فرودگاه رسید تاکسی هتل تاکی رستوران تاکسی سینما تاکسی استادیوم . تا رسید به استادیوم به همه دوستا جمعند . غضنفر تعجب کرد که شما اینجا چه می کنید . چرا نیامدید .
دوست و رفقا برگه ها رو دراوردن و خوندن . ببین غضنفر مستر گفت بگیم تاکسی هتل . ما رفتیم هتل . تاکی رستوران ما رفتیم رستوران . تاکسی ... تاکسی ... اخرش هم که استادیوم بود و تو یادت نمیاد مستر بعدیو چه گفت ؟
-
دو نفر در طول مهماني كنار هم نشسته بودند و يك كلمه هم با هم حرف نزدند. پس از دو ساعت يكي از آنها به ديگري گفت: پيشنهاد ميكنم حالا در مورد موضوع ديگري سكوت كنيم! :d
-
غضنفر دو تا بلوك سيماني رو گذاشته بوده رو دوشش، داشته ميبرده بالاي ساختمون. صاحبكارش بهش ميگه: تو كه فرقون داري، چرا اينا رو ميگذاري رو كولت؟! غضنفر ميگه: اون دفعه با فرقون بردم، اون چرخش پشتم رو اذيت ميكرد! :))
-
یارو! داشته پشت بوم خونش رو آسفالت ميكرده، آسفالت زياد مياره، سرعت گير ميذاره!
-
آخه جوک مینویسید که خندمون نمیاد .......x-(
اگه نقد بودم بازم یه چیزی .......:->
.
.
.
.
.
نننننننقیییییییییییی ........... شاااااااااااام نخوردیییییییممممممم
نقیییییییییییی بدبخت شدییییییییییییییم که ............
بورس چپپپپپپپپپپپهههههههههه شد .....
بهشت زهراااااااااااااااااااااا اااییهههههههههههههه ....
-
و آنگاه که زائران خانه خدا به جایگاه شیطان سنگ می زدند..شیطان پنجره رو باز کرد و گفت:
"پنجره دن داش گلیر ای بری باخ بری باخ!!!"........:d
-
یکی از آن بازاریهای ........ خوش انصاف (؟؟!!) میره حج
وقتی داشته به شیطون سنگ میانداخته ، شیطونه بهش میگه :
حاجی تو دیگه چرا ، تو که از خودمونییی
-
يه شب خانم خونه به خونه بر نميگرده و تا صبح پيداش نميشه!
صبح بر ميگرده خونه و به شوهرش ميگه كه ديشب مجبور شده خونه يكي از دوستهاي صميميش (مونث) بمونه...
شوهر بر ميداره به ۲۰ تا از صميمي ترين دوستهاي زنش زنگ ميزنه ولي هيچكدومشون حرف خانم خونه رو تاييد نميكنن!
يه شب آقاي خونه تا صبح برنميگرده خونه. صبح وقتي مياد به زنش ميگه كه ديشب مجبور شده خونه يكي از دوستهاي صميميش (مذكر) بمونه...
خانم خونه بر ميداره به ۲۰ تا از صميمي ترين دوستهاي شوهرش زنگ ميزنه : ۱۵ تاشون تاييد ميكنن كه آقا تمام شب رو خونهء اونا مونده! ۵ تاي ديگه حتي ميگن كه آقا هنوزم خونه اونا پيش اوناست !!!
نتيجه اخلاقي: يادتون باشه كه مردها دوستهاي بهتري هستند !