دانلــــــــود موسیقی+تازه های خبر؟
حذف يك جشنواره مهم و برنامه ريزي هاي بي نتيجه ي 5 ساله؛
موسيقي محلي ايران در گرداب ندانم كاريها...
پنج سال از توقف جشنواره موسيقي نواحي ميگذرد و البته برنامه ريزي براي برگزاري آن ادامه دارد اما از جشنواره خبري نيست! درويشي اعتقاد دارد كه جشنواره موسيقي فجر سياسي است لذا بايد موسيقي نواحي را دور از فضاهاي سياسي برگزار كرد؛ هدفي كه تاكنون محقق نشده است.
ایلنا: نزديك به پنج سال است كه از عدم برگزاري جشنواره موسيقي نواحي كرمان مي گذرد و مسئولان هر سال برگزاري آن را به سال ديگر موكول كرده اند تا اينكه امسال قرار شد اين جشنواره قبل از جشنواره موسيقي فجر برگزار شود اما گويي دبير جشنواره؛ برگزاري آن را به سال ديگر موكول كرده است. البته معلوم نيست كه چگونه ميتوان يك جشنواره بين المللي را با وجود گستردگي ابعاد آن؛ در زمان كوتاهي برگزار كرد اما جشنواره موسيقي نواحي را نه؟!
ناگفته نماند كه بعداز جشنواره موسيقي نواحي كرمان؛ كه پنج سال دبيري آن به عهده محمدرضا درويشي بود، اين جشنواره به صورت جنبي به جشنواره بينالمللي موسيقي فجر اضافه شد كه در سال 85 با دبيري حميدرضا اردلان؛ استقبال نسبتا خوبي هم از آن شد. همچنين سال گذشته هوشنگ جاويد با طرح «تجليل از پيشكسوتان موسيقي محلي» توانست ذرهاي جاي خالي اين بخش را براي علاقمندان موسيقي نواحي پركند كه آنهم هم به بهانه هاي برگزاري يك جشنوارهي مستقل كه هنوز هيچ جزيياتي از آن مشخص نيست؛ امسال ادامه نيافت.
هوشنگ جاويد(پژوهشگر موسيقي محلي) كه سال گذشته مسئول بخش موسيقي نواحي و تجليل از پيشكسوتان موسيقي محلي بود، درباره ي چگونگي برگزاري اين بخش به خبرنگار ايلنا، گفت: در جشنواره ي سال گذشته؛ طبق هماهنگي و نامه اي كه توسط دكتر ايماني خوشخو(معاون هنري وزير فرهنگ و ارشاد وقت) امضا شده بود؛ قرار بود كه از 74 نفر از موسيقيدانان محلي طي هفت دوره در جشنواره موسيقي فجر تجليل شود اما امسال اين اتفاق محقق نشد.
وي افزود: در جشنواره ي سال گذشته از 10 نفر از اين هنرمندان تجليل شد و يك بخش هم باعنوان «ذكر و منقبتخواني» در تالار انديشه حوزه ي هنري برگزار شد كه با استقبال خيلي خوبي مواجه شد.
جاويد با تاكيد بر اين موضوع كه از آن ليست 74 نفري هنرمندان موسيقي نواحي؛ هم اكنون چهار يا پنج نفر از ميان ما رفتهاند، خاطرنشان كرد: جشنوارهي موسيقي نواحي ازجمله جشنواره هايي است كه بايد براي آن سريع برنامه ريزي كرد؛ چراكه بسياري از اين هنرمندان؛ سنشان بالا رفته و ممكن است هرلحظه عمرشان ديگر به دنيا نباشد و با خود گنجينه هاي ارزشمند موسيقي اين سرزمين را هم به زير خاك ببرند.
هوشنگ جاويد با اشاره به اينكه موسيقي دغدغه ي دولت نيست، اظهار داشت: برخوردهاي مناسبتي با موسيقي منجر به عدم ارتقاي هنر موسيقي شده است؛ چراكه وظيفه ي وزارت فرهنگ و ارشاد كه بايد حمايتكنندهي موسيقي باشد؛ حمايت از موسيقي را ناديده گرفته و طوري رفتار ميشود كه مديران كوچكتر؛ تصميم مديران بزرگ را فراموش ميكنند.
اين پژوهشگر موسيقي محلي با اشاره به اينكه بايد جشنوارهي موسيقي فجر در وهله ي اول به صورت منطقهاي و استاني برگزار شود و بعد مانند جشنوارهي تئاتر فجر، منتخب ها در تهران به اجراي موسيقي بپردازند، اظهار داشت: متاسفانه جشنوارههاي موسيقي درحال حاضر بهصورت انتخابي(كه آن هم در تهران صورت ميگيرد) و فراخواني برگزار ميشود؛ حتي دبير آن هم درمقايسه با ديگر جشنواره هايي كه به مناسبت دهه فجر برگزار ميشود؛ يك ماه مانده به جشنواره معرفي ميشود.
وي در همين زمينه افزود: در اين شرايط ما نبايد خيلي انتظار داشته باشيم كه اتفاق مهمي با برگزاري يا عدم برگزاري جشنواره فجر صورت بگيرد.
هوشنگ جاويد دربارهي بخش نواحي كه سال گذشته در جشنواره موسيقي فجر برگزار شده بود، گفت: در اين جشنواره به افرادي كه قرار بود؛ تجليل شوند يك هديه در حد يك ميليون تومان پرداخت شد و متاسفانه گروه هايي كه در بخش رقابتي شركت كردند؛ با هزينه ي شخصي خود در جشنواره حاضر شده بودند كه طبعا در اين شرايط چون جوايز به گروه هاي اول تا سوم داده ميشود؛ انگيزه اي براي حضور پرثمر گروهها باقي نميماند.
در ادامه محمدرضا درويشي درباره حذف بخش جنبي نواحي از جشنوارهي موسيقي فجر و برگزاري آن به صورت مستقل گفت: در دوراني كه من مسئوليت دبيري جشنواره موسيقي نواحي را در كرمان عهده دار بودم، سعي كردم كه اين جشنواره را از جشنواره ي موسيقي فجر كه بيشتر سياسي است؛ جدا كنم و آن را در يك شهرستان خلوت به اجرا درآورم.
وي افزود: از سال 84 تاكنون جشنوارهي موسيقي نواحي كرمان برگزار نشده است و هر سال به بهانه ي اينكه اين جشنواره مهم است و بايد به صورت مستقل برگزار شود؛ از برگزاري آن خودداري شده است اما هنوز خبري از برگزاري آن نيست.
اين پژوهشگر موسيقي نواحي افزود: قرار است كه نيمه هاي اسفند براي ضبط از آخرين عاشيق استان همدان كه 90 سال سن دارد؛ به همدان بروم و همين برايم به معناي برگزاري جشنواره نواحي است چراكه با همين كار بهظاهر كوچك؛ بخشي از گنجينه ي ما براي آيندگان حفظ مي شود.
درويشي با اشاره به اينكه هماكنون جشنواره موسيقي نواحي را به شخص ديگري سپردهاند و اين به معناي اين است كه بچه ات را به همسايه داده اند، تصريح كرد: هم اكنون آنقدر اخبار جشنواره موسيقي فجر برايم سطحي شده كه حتي حوصله ي آن را ندارم كه به دنبال خبرهاي آن بروم.
جهانگير نصراشرفي نيز كه امسال دبيري جشنواره موسيقي نواحي كرمان را عهده دار شده؛ در اين باره كه چرا جشنوارهي موسيقي نواحي كه قرار بود قبل از جشنواره موسيقي فجر برگزار شود، به تاريخ ديگري موكول شد، گفت: برگزاري اين جشنواره با مشكلات عديده اي روبرو بود. به همين دليل اگر مي خواستيم يك برنامه ي دقيقتر و علمي تر داشته باشيم؛ بايد آن را جدا از جشنواره برگزار ميكرديم تا شهيد نشود!
وي افزود: اين جشنواره اواخر ارديبشهت سال 90 برگزار ميشود و برنامه ريزي ما بدين صورت است كه امسال بخش موسيقي داستاني و خنياگري را برگزار كنيم.
نصر اشرفي با اشاره به اينكه اين جشنواره در دورهي جديد خود در تهران برگزار ميشود و شايد بتوان بخشهاي جنبي آن را در شهرهاي ديگر كه هنوز موسيقي نواحي براي آنها اهميت دارد، برگزار كرد، ادامه داد: من يك برنامهريزي سه ساله طراحي كردهام و اميدوارم بتوانم همه ي آنها را محقق كنم.
در ادامه بابك رضايي(مدير اجرايي جشنواره موسيقي فجر امسال) گفت: قرار بود جشنوارهي نواحي در دو شهر تهران و كرمان زودتر از جشنوارهي فجر راهاندازي و برگزار شود؛ اما دبير جشنواره گفته است كه فرصت كوتاه است و براي برگزاري بايد برنامهريزي دقيقتري انجام داد، لذا جشنواره به زمان ديگري موكول شد.
همچنين حسن رياحي بهعنوان دبير جشنواره امسال دربارهي تجليل از 74 هنرمند پيشكسوت موسيقي محلي كه قرار بود هر سال در جشنواره موسيقي فجر صورت بگيرد، گفت: برنامه داريم كه در جشنواره ي موسيقي نواحي كه ارديبهشت سال 90 به صورت مستقل برگزار ميشود؛ از اين هنرمندان تجليل كنيم.
گزارش: آمن خادمي
اینم گفت و گوی من با همايون خرم ، آهنگساز و نوازنده
سن شناسنامه اي او از 81 فراتر رفته است، اما چشمان نافذ، برندگي كلام و آگاهي كاملش نسبت به اوضاع اجتماعي و فرهنگي جامعه كمي به شكمان وامي دارد. او بي شك يك گنجينه موسيقي است كه اگر فقط شنونده سخنانش باشي، انگار دوره اي آموزشي را گذرانده اي!
لینک
http://www.jamejamonline.ir/newstext...m=100892461732
آيا جشنواره موسيقي فجر به كام پاپها خواهد بود؟!
اینم گزارش من از جشنواره موسیقی فجر:
اگر سياستگذاران جشنواره در انديشهاند كه در نبود پاپها؛ رونق بخشهاي ديگر جشنواره را دوچندان كنند بايد ديد فروش بليتهاي جشنواره در كدام بخش چربش بيشتري دارد. گويا تا اين لحظه فروش بليتهاي اركسترهاي سمفونيك؛ ملي و رستاك از همهي گروهها بالاتر بودهاست.
http://ilna.ir/sub.aspx?srv=4&sub=4
شايد حذف موسيقي پاپ از بخش رقابتي جشنواره بينالمللي موسيقي فجر در نگاه اول براي گروههايي كه سال به سال روياي به صحنه رفتن را داشتند؛ خبر خوشايندي بود اما با نگاهي گذرا به جدول جشنواره درمييابيم كه اين بخش فقط به بخش جنبي رانده شدهاند و اين دغدغه را ايجاد ميكند كه بهدليل فراگير بودن موسيقي پاپ؛ همهي مخاطبان به سمت برج ميلاد كشانده شوند و اين استقبال از پاپ رونق پاپ در جشنواره را همانند سال گذشته بيش از پيش پررنگ كند.
برای خواندن باقی گزارش به لینک زیر مراجعه کنید..
http://ilna.ir/sub.aspx?srv=4&sub=4
جشنواره اي كه بزرگانش آن را به رسميت نمي شناسند!
چرا هنرمندان شاخص تمايلي به حضور در جشنواره ندارند؟ آيا با سياستهاي حاكم بر آن مخالفند يا آن را در شان هنري خود نميبينند؟ چرا سختيهاي برگزاري كنسرت آزاد را به جان ميخرند اما حاضر نيستند كنسرتشان تحت لواي نام جشنواره برگزار شود؟!
ایلنا: با نگاهي گذرا به جدول برنامههاي جشنواره بينالمللي موسيقي فجر به اين نتيجه ميرسيم كه نزديك به 20 گروه از شركت كنندگان در بيست و ششمين دوره جشنواره موسيقي فجر؛ در بسياري از سالها در جشنواره حضور داشته و نزديك به 15 گروه از ميان آنها؛ تنها در جشنواره موسيقي فجر به صحنه ميروند و در ديگر ايام سال برنامه اي ندارند.
گروه هايي مانند فرهنگ شریف، ارکستر سمفونیک تهران، ارکستر موسیقی ملی، ارکستر موسیقی نو(علیرضا مشایخی)، خنیا بانوان(پری ملکی)، مهتاب رو(وصال عرب زاده)، آواز ملل(ناصحی - میلانی)، رسیتال پیانو(دلبر حکیم آوا)، ارکستر ارف...(مسعود نظر)، آوازی کودکان ایران زمین(سودابه سالم)، ارکستر مجلسی جوانان(بهروز وحیدی آذر)، ارکستر پارس..(ناصر نظر)، ارکستر کامه راتا(کیوان میرهادی)، نجوا(آرشام خرسندپور) و..... ازجمله گروههايي هستند كه تقريبا در بيشتر سالها در جشنواره موسيقي فجر حضور داشتهاند و برخي از آنها نيز فقط در همين ايام روي صحنه رفتهاند و در ديگر روزهاي سال؛ خبري از حضور آنها در اجراي صحن هاي به گوش نميرسد.
اگر بخواهيم به دورههاي پيشين جشنواره موسيقي رجوع كنيم و از سخنهاي درگوشي و اطلاعات نه چندان رسمي بهره بگيريم؛ به اين نتيجه ميرسيم كه هنرمنداني مانند شهرام ناظري، كامكارها، گروه شمس، داريوش طلايي در برخي دورههاي جشنواره موسيقي فجر حضور داشتهاند و محمدرضا لطفي نيز دو سال پيش(بعداز چند سال دوري از ايران و نبود در صحنههاي داخلي) به صحنه رفت؛ هر چند اين اجرا با انتقادهايي همراه بود كه دليل عمده آن به اين موضوع برميگشت كه چرا وي بعداز چندين سال ترك وطن به يكباره در جشنواره فجر به صحنه رفته است؟!
اما هنرمنداني مانند محمدرضا شجريان، زنده ياد پرويز مشكاتيان و حسين عليزاده ازجمله هنرمنداني هستند كه پايشان به جشنواره باز نشد مگر در قالبهاي ديگري جز اجراي صحنهاي. در اولين دوره هاي جشنواره موسيقي فجر نام هنرمنداني چون حسين عليزاده، محمدرضا درويشي، زنده ياد حنانه و مسعوديه به عنوان داور ثبت شده است.
هنرمندان نامي ايران در حوزه ي موسيقي هرگز در جشنواره موسيقي فجر حضور نداشته اند حال آنكه در ديگر ايام سال در داخل يا خارج از كشور؛ اجراهاي موفق بسياري داشتهاند. عدم تمايل اين هنرمندان به حضور در جشنواره؛ اين سوال شايد تكراري را هر سال در اذهان زنده مي كند كه چرا اين هنرمندان تمايلي به حضور در جشنواره ندارند؟ آيا با سياستهاي حاكم بر آن مخالفت دارند يا آن را در شان و اندازه ي هنري خود نميبينند؟
بايد انديشيد كه هنرمندي مانند حسين عليزاده كه در پايان همين هفته تورهاي استاني خود را با كمك انجمن موسيقي برگزار ميكند، چرا حاضر نيست يكي از اجراهاي خود را به جشنواره فجر ببرد؟ چرا گروه شمس به سرپرستي كيخسرو پورناظري كه دور روز بعداز جشنواره بيست و ششم به صحنه ميرود، اجراي خود به جشنواره تسري نداده است؟ چرا همايون خرم كه فاصله ي زماني اجراي وي با جشنواره كمتر از 24 ساعت است، حاضر است تمام سختيهاي تبليغات براي كنسرت خود را در اين روزهاي پاياني سال به تنهايي به جان بخرد ولي كنسرتش تحت لواي نام جشنواره موسيقي فجر برگزار نشود؟!
محسن شهنازدار(پژوهشگر موسيقي) مي گويد: جشنواره موسيقي برخلاف جشنواره فيلم و تئاتر كه ميتواند جنبهي انتقادي واضحي نسبت به مسائل اجتماعي، فرهنگي و حتي سياسي جامعه داشته باشد؛ بيشتر حالت تشريفاتي و نمايشي دارد كه آنهم به ويژگي مهم موسيقي يعني پررنگ بودن جنبه ي انتزاعي و ذهني آن برميگردد. جشنواره فيلم و تئاتر ميتواند محلي براي گروه هاي مختلف و منتقد باشد كه حتي اگر نمايش و فيلم آنها اكران عمومي نشود اما حداقل در جشنواره با حداقل سانسور به نمايش درميآيد.
به گفته اين پژوهشگر، برخلاف هنرمندان موسيقي؛ هيچكدام از سينماگران و هنرمندان تئاتر با شركت در جشنواره هاي فجر مربوط به آن احساس نمي كنند؛ در يك حركت دولتي شركت ميكنند كه درنهايت آنها را وابسته به سياستهاي دولت ميكند كما اينكه اين جشنواره ها تا دهه ي 60 تنها فستيوال حرفه اي سالانه بوده كه دولت به صورت رسمي از آن حمايت مي كرده است.
شهنازدار، دلايلي كه هنرمندان و گروههاي بزرگ موسيقي حاضر نيستند در جشنواره فجر شركت كنند را اينگونه برميشمرد: حضور هنرمندان در جشنواره موسيقي به معناي موضع گيري انتقادي به شرايط موجود است. در اين روند؛ هنر موسيقي تنها وجه هنري در جامعه ندارد بلكه با جريانهاي اجتماعي، فرهنگي و سياسي همراهي يا با آن مخالفت ميكند. بسياري از موزيسينها و به ويژه كساني كه در مركز موسيقي حفظ و اشاعه بوده اند بهدليل حاكم بودن تفكرات ايدئولوژيكي بر آنها و جريانهاي فكري وابسته؛ حاضر نبوده و نيستند كه در يك مناسبت دولتي شركت كنند؛ هرچند هنرمنداني مانند محمدرضا لطفي بعداز چند سال دوري در جشنواره فجر به صحنه رفت كه درنهايت تيغ برنده ي انتقادها را نثار خود كرد و هنرمندي مانند داريوش طلائي فقط در بخش پژوهشي و به عنوان سخنران در اين جشنواره حاضر ميشد.
وي، نبود خرد جمعي و روحيهي كار گروهي را يكي ديگر از عوامل شركت نكردن گروههاي مهم در جشنواره موسيقي فجر مي داند و اظهار ميكند: بسياري از هنرمندان بيشتر روحيهي فردي دارند تا روحيهي گروهي. به همين دليل نتوانسته اند با همفكري، حالت تشريفاتي حاكم بر جشنواره را به يك واقعهي هنري صرف تبديل كنند.
جواد بشارتي نيز كه آلبوم موسيقي شور گل با صداي ملك محمد مسعوديه را منتشر كرده است و هماكنون در حوزهي پژوهش موسيقي فعاليت دارد، در اين باره مي گويد: عدم حضور گروههاي بزرگ در جشنواره فجر ديگر به سنت تبديل شده است. ويژگي ها و شاخصهاي اين جشنواره را اصلا نمي توان با جشنوارهاي مانند فيلم و تئاتر مقايسه كرد؛ به فرض مثال در جشنواره امسال فيلم فجر هنرمنداني مانند حاتميكيا، مهرجويي، اصغر فرهادي و غيره حضور دارند. عباس كيارستمي كه اكنون در سراسر جهان يك چهرهي شناخته شده است؛ چندين دوره در همين جشنواره حضور داشته و از آن سيمرغ بلورين گرفته است.
وي با اشاره به دستورالعمل دولتي كه تقريبا سه دهه پيش درباره اكران عمومي فيلمها اعلام شده و اكران عمومي فيلمها را منوط به حضور در جشنواره فيلم فجر كرده بود، خاطرنشان كرد: هماكنون شاهديم كه اين دستورالعملها مبناي قانوني ندارد و اگر كارگرداني فيلم خود را حتي در جشنواره نمايش ندهد؛ مي تواند مجوز اكران عمومي دريافت كند. و با اين وجود؛ كمتر كارگردان بزرگي را سراغ داريم كه در جشنواره فيلم فجر شركت نكرده باشد يا شركت نكند.
اين پژوهشگر دربيان دلايل اين موضوع تصريح ميكند كه: بازتابهاي نمايش فيلمها در جشنواره فيلم فجر ولو انتقاد منفي به آن؛ چنان زياد است كه مي تواند بر استقبال عمومي فيلم در ميان مردم و فروش آن در گيشه تاثير زيادي داشته باشد و اگر چنين فيلمي جايزه هم گرفته باشد؛ تاثير آن دوچندان مي شود اما متاسفانه از اين دست اتفاقها در جشنوارهي موسيقي فجر رخ نميدهد و اين جشنواره معياري محسوب نميشود.
بشارتي در همين زمينه ميگويد: درحال حاضر اگر از هر هنرمندي بپرسند كه سال گذشته چه گروههايي در جشنواره موسيقي فجر شركت كردهاند يا منتخبان بخش رقابتي آن چه كساني بودهاند؛ كسي يادش نيست. حتي كساني كه در بخش مسابقه شركت ميكنند؛ برخلاف جشنواره فيلم كه بيشتر براي ديده شدن اثرشان در آن شركت دارند؛ بيشتر بهدليل مسائل مالي در جشنواره حضور پيدا ميكنند.
اين پژوهشگر با تاكيد بر اين موضوع كه بايد هم در نحوه ي سياستگذاري موسيقي و هم در نحوه ي سياستگذاري جشنواره تغيير ايجاد شود، ميگويد: متاسفانه تكليف جشنواره موسيقي فجر با خودش هم معلوم نيست و سياستگذاران آن معلوم نيست كه مي خواهند يك جشنواره ي عام پسند برگزار كنند يا يك جشنواره تخصصي؟! بديهي است كه جشنواره موسيقي در حد يك سالگرد براي پيروزي انقلاب بايد باقي بماند كه ميتوان براي برگزاري آن از گروههاي پاپ و محلي كه موسيقي آنها حالت شادي، توريستي و سرگرم كنندهاي دارد نيز استفاده كرد و بخش رقابتي و پژوهشي را از آن جدا كرد و در جشنوارهي ديگري مثلا در مهرماه(همزمان با سالروز موسيقي) باعنواني مثل جشنواره موسيقي تهران برگزار كرد.
وي به كمبود بودجهي دفتر موسيقي نيز اشاره ميكند و ميگويد: بودجهي دفتر موسيقي در سال نزديك به 2 ميليارد است كه نزديك به يك ميليارد آن صرف هزينههاي اركستر سمفونيك و ديگر گروههاي وابسته ميشود و مسئولان دفتر موسيقي مجبورند با يك ميليارد باقيمانده جشنواره موسيقي فجر را برگزار كنند؛ اين درحالي است كه اغلب گروه هاي بزرگ با رقمهاي بالا حاضر به حضور در جشنواره ميشوند. بهعنوان مثال در سال 85 از گروه دستان براي حضور در جشنواره دعوت شد كه گروه هم پذيرفت اما با يك حساب سرانگشتي معلوم شد كه براي حضور آنها بايد نزديك به صد ميليون تومان پول پرداخت شود كه با اين رقم ميشد 6 الي 7 گروه داخلي را براي حضور در جشنواره دعوت كرد.
به گفته بشارتي، هنرمندان موسيقي اولين هنرمنداني بودند كه قبل از انقلاب با انقلاب همراه شدند و اولين هنرمنداني بودند كه بواسطه ي بگير و ببندهايي كه براي هنر موسيقي بعداز انقلاب به وجود آمد، دلشان شكست!
گزارش از: آمن خادمي
پايان پيام
http://www.ilna.ir/newsText.aspx?ID=180133
عليزاده:دست و پايم را ببندند به جشنواره فجر نمي روم!
ديروز حسين عليزداه توي نشست مطبوعاتي گفت كه شركت نكردن هنرمندان بزرگ موسيقي در جشنواره موسيقي فجر تنها راه اعتراض است؛البته وي هم گفت اگه دست و پايم را ببندند و سازم را ازم بگيرند،حاضر نيستم در جشنواره شركت كنم.
http://forums.boursy.com/imported/20...alizadeh-1.jpg
اين هنرمند ضمن ابراز نارضايتي خود از فضاي غيرفرهنگي در حوزه موسيقي گفت: هم اكنون بسياري از موسيقي هايي كه از رسانه هاي مختلف مثل راديو فرهنگ پخش ميشود؛ به موسيقي ديسكو شباهت دارد كه از فرهنگ ما بسيار به دور است.
عليزاده، روند گرفتن مجوز را در دوره كنوني را عقب افتاده ارزيابي كرد و گفت: 40 سال است كه در اين كشور فعاليت ميكنم اما براي هر اجرا بايد دنبال مجوز باشم.
وي افزود: متاسفانه بسياري از اشخاص در شهرستانها به صورت ملوك الطوايفي با هنر موسيقي برخورد ميكنند. اگر دلشان خواست به آن اجازه مي دهند و اگر دلشان نخواست اجازه برگزاري كنسرت را نمي دهند.
موسیقی ما موسیقی سوگواری نیست
اینم هم گفت و گو من با همایون خرم،آهنگساز و نوازنده ویلن که امروز (3 اسفندماه 89)توی روزنامه شرق چاپ شده:
پس از ده سال در آذر ماه امسال به صحنه رفت و با اينكه كنسرتش خواننده نداشت اما زمزمه يكپارچه مردم هم دلم را شاد مي كرد كه مردم چقدرحافظه شان پررنگ است و از طرف ديگر دلم مي گيرد كه چرا هم نسل هاي من از اين خاطره ها محرومند!! استقبال مردم براي تهيه بليت نشان از قوي بودن خاطره هايي بود كه با اجراي هر هر نت از آن آهنگها،دوباره خاطره ها جان دوباره مي گرفت.خرم بيش از 80 سال سن دارد اما هنوز نافذ است هم در كلام هم در نگاه و هم در برخورد!باهوش است و با هر سوال كه مي پرسم مي داند دنبال چه مي گردم.بسيار اخلاق مدار است و به زعم من كه خبرنگار هستم آن را اخلاق مداريش حتي نسبت به مخاطبان را نوعي محافظه كاري مي دانم.به سوالهايم فكر مي كنم و اينكه به اندازه يك قرن از وي سوال دارم و كاش مي شد كه همشان را مي پرسيدم و او هم به صراحت پاسخ مي داد.
به هر حال اين هنرمند بعد از اجراي موفق خود در آذرماه ، به فاصله ي چند ماه دوباره در تاريخ 9 و 10 اسفندماه سال جاري توسط موسسه گلچين آواي شرق در برج ميلاد اجرا خواهد داشت.به بهانه اين اجرا با وي گفت و گويي انجام داده ايم كه مي خوانيد:
* به اعتقاد من شما شعر و ترانه را بسيار خوب مي شناسيد و خوب ارتباط برقرار مي كنيد و اين ارتباط را در آهنگسازي به خوبي به مخاطب منتقل مي كنيد. با اين شناختي كه از شعر داريد، مي خواهم از شما بپرسم كه آيا مي شود روي شعر امروز، منظورم شعر معاصر است و مشخصا شعر نيمايي يا حتي شعر سپيد، ملودي ايراني ساخت؟
- اگر قرار باشد كه اثري مانا بشود، يكي از فاكتور هايش اين است كه حتما شعر و موسيقي با هم هماهنگي واقعي داشته باشند. يعني در حقيقت آهنگ هماني را بنوازد كه شعر مي گويد و برعكس شعر هماني باشد كه آهنگ مي نوازد و اين البته آسان نيست. اينجاست كه مي گويند آهنگسازي مشكل است وگرنه شعر بالاخره براي خودش يك بحر عروضي و افاعيلي دارد و مي توان روي همان وزن خودش آهنگ ساخت بدون اينكه به معناي شعر توجه داشت. بدون اينكه به پيام و معناي هر كلمه توجه داشت و يا حتي در نظر گرفت كه موسيقي روي كدام كلام بهتر مي تواند جولان بدهد. يادم مي آيد كه يك روز آقاي حسن ورزي كه شاعر غزلسراي بزرگيست، به من زنگ زد و قراري گذاشتيم. ايشان شعري سروده بود و معتقد بود اين شعر از طرف خواص مورد ستايش قرار گرفته اما دوست داشت كه اين شعر را مردم بشنوند و به گوش آنها برسد. از من خواست براي اين شعر آهنگي بسازم. مطلع شعر اين بود: "آمد اما در نگاهش آن نوازش ها نبود/ چشم خواب آلوده اش را مستي رويا نبود". من خيلي خوشم آمد و با خودم گفتم اگر شعر پنجاه درصد اثر باشد و بنده هم به عنوان آهنگساز برايش آهنگ خوبي بسازم، مي تواند اثر ماندگاري بشود. من رفتم منزل و فكر مي كردم تا فردا يا پس فردا اين آهنگ حاضر خواهد شد. نشان به آن نشان كه من تا دو ماه تمام هر چه مي نوشتم در حقيقت بيانگر وزن بود اما چيزي كه مي خواستم نمي شد و راضي ام نمي كرد. مي دانستم كه اين آهنگ مبين اين شعر نيست. شعر يك غمي دارد و حال و هوايي خاصي دارد و خلاصه نمي شود. يك شب واقعا به اين اعتراف رسيدم كه نمي شود! به خودم گفتم: آقاي همايون خان مي دوني چيه؟ واقعيت اينه كه آقاي ورزي برده و تو باختي! براي اينكه نمي توني بسازي! نميشه! شايد همان شب يا شب بعد بود كه ناگهان از خواب پريدم و انچه دو ماه تمام كار مي كردم و مي نوشتم و خط مي زدم همه فروپاشيد و شايد بشود اسمش را گذاشت باران نت، مثل اينكه باران نت مي باريد. از اول شروع كردم به نوشتن. آهنگ ساخته شده تمام افاعيل را در هم شكسته بود اما تمام شعر را در بر گرفته بود. حتي جوابهاي اركستر هم همان شب نوشته شد. دو سه روز بعد براي اركستر تنظيمش كرديم و اجرا كرديم و خيلي مورد استقبال مردم قرار گرفت. غرض اينكه شنانخت شعر براي ساختن موسيقي و ارتباط گرفتن با ترانه بسيار مهم است. گاهي برعكسش هم پيش مي آمد. مثلا بعضي وقت ها كه با تورج نگهبان مي نشستيم يا با بيژن ترقي يا معيني كرمانشاهي يا بهادر يگانه يا كريم فكور، آهنگساز ملودي را ساخته بود و شاعر و ترانه سرا با دريافت حس و فضاي موسيقي ساخته شده، شعري مي سرود. اصل مطلب اينكه گاهي كلامي كه نوشته شده بسيار زيباست اما به اين موسيقي نمي خورد.
http://amen1361.persiangig.com/image/khoram.JPG
اما سوال شما در مورد شعر نو يا شعر سپيد، شعر سپيد هم از آن شعر هايي است كه براي اهنگسازي اول بايد پيامش را دريافت كرد؛ چرا كه بسياري از اشعار كلاسيك درونمايه ي تغزلي و عاشقانه دارند. بنابراين به نظر مي رسد كه در شعر كلاسيك، مسير تا حدودي مشخص است. البته سليقه هاي مختلف و ابتكارات خاص هر آهنگساز را نبايد ناديده گرفت. اما در شعر سپيد، گاهي همه سطور آفريده مي شوند فقط به خاطر مثلا دو سطر آخر. شعر يك فضاي كلي دارد كه بايد توسط آهنگساز دريافت شود. آهنگساز بايد بداند چگونه شروع كند كه وقتي به پايان رسيد، مبدا درست به مقصد رسيده باشد و اين آسان نيست. من البته روي چند شعر سپيد كار كرده ام اما حقيقتش را به شما بگويم هنوز آنطور كه بايد روي شعر سپيد كار نكرده ام. مي دانيد چرا؟ براي اينكه دلم مي خواهد اگر شد، همان بشود كه مي خواهم. وگرنه سر هم بندي كار سختي نيست. بعضي ها هم كار كرده اند. البته من نمي خواهم تكذيب كنم اما به هر حال، وقتي آهنگ ساخته شده تاثير گذار نيست، عمومي نمي شود و مردم زمزمه اش نمي كنند، اين خود گوياي ميزان كيفيت اثر است. و دال بر نقصي است كه در اثر وجود دارد. بنا براين من اعتقاد دارم روي شعر سپيد هم بايد كار بشود و البته كار آساني هم نيست. گاهي در اين شعرها به جملات استفهامي بر مي خوريم و پرسش را در موسيقي گنجاندن آسان نيست.
*اجازه بدهيد برگرديم به بخش اول صحبت شما در خصوص گروه هاي موسيقي. دوستاني كه هر كدام در حوزه ي كاري خود استاد بودند، ترانه سرا هايي كه اسم برديد، نوازنده هاي حرفه اي، آهنگسازهاي خيلي خوب كه حاصل جمع اينها مي شد آهنگ ها و شعر هايي كه فراموش نشدني است. به عنوان نماينده ي اين نسل ماندگار، فكر مي كند چرا امروزه افرادي مثل شما ديگر نيستند! گروه هاي موسيقي به جز در مواردي كه به صورت خانوادگي كار مي كنند، يا گروه هايي كه آنها هم به نوعي وابسته به نسل شما هستند، بقيه ديري نمي پايند، چرا كار تيمي اينقدر كم رنگ شده است؟
- البته خب به نظر من همه خوب هستند و زحمت مي كشند و بايد از آنها تعريف كرد. اما نكته اي كه شما اشاره كرديد يك نكته ي كليدي است كه باز برمي گردد به همان سوال كه چگونه اثري مي تواند يك نسل را در نوردد و حتي و دو نسل و سه نسل را و باقي بماند. كار تيمي نكته ي اصلي است. وقتي شاعر و آهنگساز كار مشتركشان به پايان رسيد، تازه كار انفرادي آهنگساز شروع مي شود. اين كه چگونه نتي را بنويسد كه با صدايي كه بعدا قرار است روي اثر بيايد هماهنگ شود. چه خواننده اي با چه صدايي براي كدام آهنگ و براي كدام شعر مناسب است. براي مثال، يك زماني، چند روز پس از ديدار با آقاي هوشنگ ابتهاج و صحبتي كه درباره كار مشترك داشتيم، روزي روي بالكن منزلم كه مشرف به باغي و درخت و سبزه اي بود ايستاده بودم كه زمزمه اي آمد و بعد همان باران نتي كه گفتم. شروع كردم به نتوشتن، از مقدمه تا به آخر. حتي جواب اركستر را هم همان جا نوشتم. بعد موسيقي را به آقاي ابتهاج نشان دادم و ايشان هم تحت تاثير قرار گرفتند و شعري سرودند كه حالا همه آن را از برند. و آن شعر چيزي نبود جز: شبي كه آواز ني تو شنيدم... يعني همان" تو اي پري كجايي". كه البته بعضي ها مي گويند اين آهنگ آسماني است. البته من چنين ادعايي ندارم. به هر حال به نظر مي رسيد كار تمام شده است، تا اينكه مساله خواننده مطرح شد. آن زمان هم خواننده هاي بسياري بودند هر كدام با جنس صدا و محبوبيت خاص خود. مثلا همان خواننده اي كه من "ساغرم شكست اي ساقي" را به او دادم يا خواننده ي "بعد از تو هم در بستر غم مي توان خفت". پيشنهادهاي زيادي مطرح شد اما گفتم نه! گفتم يك صداي خسته مي خواهد ، صدايي از جنس ديگر. گفت كي؟ گفتم "آقاي قوامي"! آقاي قوامي آن زمان حدود هفتاد سال داشتند. نشان به آن نشان كه هنوز همه مي گويند اجراي آقاي قوامي با اينكه ديگران هم اين آهنگ را خوانده اند، از جنس ديگريست و بهترين اجراست.
* به هر حال چرا ديگر اساتیدی مثل شما نيست؟ چرا هنوز چشم اميد خيلي ها از نسل امروز به شما و نسل شماست؟ نمي دانم شايد كار تعليم خوب پيش نرفته يا شعري خوب كه بتواند ترانه اي ماندگار شود سروده نمي شود، يا شايد دليلش تكثر امروز در دنياي موسيقي باشد و اينكه بخشي از استعدادها هم به حوزه هاي ديگر در دنياي موسيقي روي آورده اند...
- يكي از عوامل، استاد است. بنده استادي مثل ابوالحسن خان صبا داشتم. و بسياري از دوستان بنده هم شاگرد ايشان بودند. در زمان هاي مختلف به طور كلي نوازنده ها تربيت مي شوند اما آهنگساز به آن معنا كه مبتكر باشد و مقلد نباشد در همه زمان ها تعدادشان كم است. آقاي استاد صبا سه هزار نفر شاگرد داشتند. بسياري از آنها هم نوازنده هاي خوبي شدند، اما آهنگساز خوب شايد سه چهار نفر بيشتر نبودند كه البته همان سه چهار نفر هم بعضا اختلاف سطح دارند با هم. بنابراين اثر خلاق به نظر من از نظر كمي بسيار كم است. عامل ديگر عشق است! بعضي از كساني كه وارد عرصه موسيقي مي شوند، جداي از بحث يادگيري، كم كم متوجه شوقي مي شوند كه از موسيقي در آنها پديد مي آيد و اين شوق نشو و نما پيدا مي كند و تبديل به عشق مي شود. يعني مثلا سه گاه را عاشقانه ياد مي گيرد، نه اينكه مثلا به اين فكر كند كه بعدا گوشه اي است به اسم زابل كه بايد آن را ياد بگيرد يا گوشه ي مخالف يا مغلوب، نه! از موسيقي به شناخت بالايي مي رسد و عاشق مي شود. مثلا گوشه ي بيداد همايون را كه نزد استاد صبا مي نواخته سه خط بود، اما عاشق مي آيد و مثلا آهنگ "اشك من هويدا شد" يا"ساغرم شكست اي ساقي" را فقط در همين گوشه بيداد مي سازد. يا مخالف سه گاه را، عاشق برايش رسواي زمانه را مي سازد. و اين مرحله، مرحله ايست كه از آْن به مرحله ي ابداع و خلاقيت ياد مي كنم.
*حالا كه بحث به اينجا كشيد بگذاريد راجع به پايبندي تان به رديف سوال كنم، و اينكه چقدر پايبند بوده ايد و اصلا معتقديد به اينكه مي بايست پايبند بود؟
- حافظ مي گويد: بشوي اوراق اگر همدرس مايي! يعني از مرحله تقليد بايد گذشت و به مرحله ي اوراق شويي رسيد. به اين مرحله كه رسيدي، شور مي سازي اما غير از شورهايي است كه ديگران ساخته اند. به زبان و برداشت خودت مي رسي. همه ي اهل فن مي فهمند كه مثلا اين قطعه، شور است، اما شوريست كه مي خواهد شور به پا كند. يا مثلا در نوازندگي، سه گاه مي نوازد اما اين سه گاه غير از سه گاهي است كه حتي استاد يادش داده است.
*وقتي بحث خلاقيت پيش مي آيد، آن هم در موسيقي سنتي ، مانند كساني هستند كه تلاش مي كنند شعر را با حفظ قالب سنتي به روز كنند اما اينكه چقدر موفقند و اصلا چرا مي بايست اصرار به حفظ قالب داشته باشند، بماند. به نظر من سنت، پايبندي مي آورد. چگونه مي شود از رديف تخطي نكرد و مبتكر هم بود؟
- ببينيد مراحلي كه يك هنر جو طي مي كند چند مرحله است؛ اول اينكه عرض كردم استاد عامل مهمي است. وقتي هنرجو پيش استاد مي رود تا مدتي كارش تقليد است و تقليد همان رديف است. هنرجو بايد بياموزد كه مثلا سه گاه را چگونه بنوازد، چگونه شروع كند و به پايان ببرد. نمي توانم بگويم بايد از مرحله ي تقليد بگذرد، اما مي شود گفت كه با ايجاد و پيدايش آن شوقي كه گفتم، اين مرحله گذرا مي شود. در غير اينصورت نوازنده تبديل به نوار ضبط صوت مي شود! البته همين نوازنده ها هم كه كاملا به آنچه از استاد ياد گرفته اند پايبندد مي توانند معلم هاي خوبي بشوند و عيننا همان چيزي را كه آموخته اند منتقل كنند.
* اگر نتوان از چهاچوب ها فراتر رفت كه اصلا هنر تبديل به قفس مي شود! شايد اصلا بتوان سبك هاي ديگري ساخت...
- دقيقا. وقتي در قله بايستند و به مرحله ي اوراق شويي رسيده باشند، ديگر هر چه بنوازند خوب است و اصلا مي شود گفت كه سبك خود آنهاست. آيندگان هم بگويند مثلا اين دستگاه يا اين گوشه به شيوه ي فلاني است. كاري كه عاشقانه ساخته بشود، باقي مي ماند و عشق چهارچوب پذير نيست.
* مي خواهم راجع به اندوه از شما سوال كنم. آيا موسيقي ايراني تداعي كننده ي اندوه است؟ اگر هست چرا؟ فراز و فرود سرگذشت تاريخي و اجتماعي ما چقدر موثر بوده در غم موجود در موسيقي ايراني؟
- البته كه مسائل تاريخي موثر است. غم مي تواند تاثير بگذارد بر هنر دوران خود. اما در نگاه كلي تر، پاسخ اين سوال برمي گردد به تعريف و بازتعريف خود كلمه ي غم. به اين معنا كه آنهايي كه معتقدند موسيقي ايراني غم انگيز است شايد يك تعريف يك سويه از اين واژه داشته باشند. به قول حافظ: تا شدم حلقه به گوش در ميخانه ي عشق/ هر دم از نو غمي آيد به مبارك بادم. غم مي تواند حتي به مبارك باد بيايد. مي تواند زيبا باشد و متعالي. غم حاصل از رنجش، غم فراق، غمي كه عارف با آن دست به گريبان است، و حتي غمي كه سوگواري است! اينها همه زير مجموعه ي غم به شمار مي روند اما در واقع غم با سوگواري فرق مي كند. من معتقدم كه موسيقي ما موسيقي سوگواري نيست. اما در مواردي توجه نمي شود و گاهي خوب ارائه نمي شود. مثلا گاهي چنان آواز مي خوانند كه شنونده كسل مي شود. غمگين نمي شود بلكه كسل مي شود. اين كسالت باري در موسيقي ايراني نيست. بلكه در نحوه اجرا و نحوه ارائه است. موسيقي ايراني در واقع پايه هاي يك بناست، اهالي موسيقي هستند كه خانه هاي جديد بر اين بنا ها مي سازند و به مخاطب تحويل مي دهند. حافظ مي گويد: "سخن نو آر كه نو را حلاوتيست دگر". و اين حلاوت و شيريني در موسيقي هم همان نوآوريست. حتي نوازنده هم مي بايست نوآور باشد و نوآوري تنها در آهنگسازي نيست. بداهه نوازي از همين حلاوت هاست. بداهه نوازي، خلق الساعه نيست، خلق در لحظه است! يعني در همان لحظه اي كه مي نوازد در همان لحظه هم مي سازد و تعداد بداهه نوازان هم كم است مثل جليل شهناز. با او كار كرده ام و حلاوت سازش را ديده ام. به اينجا كه برسد، شنونده پر از شوق مي شود، در همين موسيقي ايراني.
* خوب شد به شنونده اشاره كرديد كه برسيم به سوال بعدي من، در مورد احترام به شنونده. واقعيت اين است كه در سال هاي اخير سالني كه مختص اجراي كنسرت موسيقي باشد ساخته نشده است. بيشتر سالن هايي كه كنسرت ها در آن اجرا مي شوند، سالن همايش و سخنراني اند. بارها در اجرا ها، مشكلات صوتي پيش آمده است. ميكروفن ها حرفه اي نيستند و مشكلاتي از اين دست. به نظر شما همه اينها مخاطب علاقه مند به كنسرت موسيقي را پس نمي زند ؟ چرا كه اين وضعيت نه تنها براي اهالي موسيقي نازيباست، بلكه به نوعب بي حرمتي به مخاطب موسيقي هم هست.
- مساله سالن ها واقعا مساله اي اساسي است. چرا كه سالن موسيقي بايد طبق اصول معماري خاص و طبق اصول آگوستيگ ساخته شوند، به نحوي كه شنونده در هر قسمتي از سالن كه نشسته باشد بتواند صدا را با كيفيت يكسان بشنود، ديواره هاي سالن و جزئيات ديگر هم كه بسيار مهم هستند. تنها سالني كه مختصص كنسرت موسيقي داريم همان تالار رودكي است. كه سازنده اش استاد فيزيك و البته معمار بود و اتفاقا شاگرد استاد صبا هم بوده است! اما امروزه بيشتر سالن ها، سالن همايش هستند، صد البته كه اگر اين اصول در نظر گرفته شود، آنچناني ها آنچناني تر مي شوند. به نظر بنده، متوليان فرهنگي در اين زمينه مي بايست برنامه ريزي داشته باشند و نه تنها در تهران، كه در شهرستان ها هم سالن هاي مخصوص اجراي موسيقي لازم است.
* به عنوان پرسش پاياني يك سوال كليشه اي! كداميك از ساخته هايتان را بيشتر دوست داريد؟!
- بله. اين سوال كليشه اي اما مشكل است! همه مي گويند آثار كسي كه كار هنري انجام مي دهد مثل بچه هايش هستند و نمي تواند از بينشان انتخاب كند. من هر كدام از آهنگ هايم را كه مي ساختم با خودم مي گفتم اين يكي ديگر همانيست كه مي خواستم! آهنگ "ميناي شكسته"، بعد آهنگ "مي گذرم تنها، در ميان گلها"، و هر بار فكر مي كردم كه اين ديگر همانيست كه هميشه مي خواستم بسازم. يا "امشب در سر شوري دارم..." و به همين منوال. هر كدام در هنگام ساختن، همان حالي را به من داده است كه ديگري هم داده. اما واقعا پاسخ دادن به اين سوال سخت است. مرا به انجام كارهاي سخت وا نداريد...!
اركستر ملي مان را به ما برگردانيد!
بالاخره سكوت 2 ساله اركستر ملي شكست و شب گذشته اين اركستر به رهبري برديا كيارس با اجراي قطعاتي از آهنگسازان ايراني به صحنه رفت.
اجراي اركستر ملي كه شب گذشته با حضور وزير فرهنگ، دبير جشنواره (حسن رياحي)، علي ترابي (سرپرست دفتر موسيقي) و تني چند از هنرمندان عرصه موسيقي آنچنان كه انتظار داشتيم پيش نرفت و حضور سازهاي ملي در آن كمرنگ بود و با اينكه در بروشور اركستر نام بيش از 16 نوازنده سازهاي ايراني به چشم ميخورد اما در اجراي زنده خبري از حضور آنها نبود.
از ديگر نكات اركستر اين بود كه اين اجرا بدون حضور شوراي فني به صحنه رفت.بخش اول اين اجرا اختصاص داده شده بود به اجراي 2 اثر مشهور از 2 آهنگساز بزرگ ايراني يعني حسين دهلوي و حسين عليزاده.
با نگاهي گذرا به كارنامه پربار عليزاده و دهلوي در مييابيم كه 2 اثر بيژن و منيژه (دهلوي) و نينوا (عليزاده) يكي از مشهورترين آثار اين 2 هنرمند به شمار ميآيد و درج اين 2 اثر در رپرتوار اركستر ملي جاي بس خوشحالي و خرسندي داشت اما انگار ماجرا چيز ديگر بود و آن هم به رخ كشيدن توانايي هاي اركستر ملي بود كه كاش براي اجراي اول چنين سنگ بزرگي برداشته نميشد؛ چرا كه اركستر در اجراي اين دو اثر و به ويژه در اجراي نينوا ناتوان بود. دليل آن اينكه اين اثر مانند آثاري نيست كه به فرض مثال اركستر سنفونيك تهران آن را انتخاب كرده و به دليل اينكه مردم تاكنون آنها را نشنيده اند، بتوان آن را با هر سمبل كاري به مردم خوراند.
http://amen1361.persiangig.com/image/meli.jpg
اثر نينوا از جمله آثاري است كه مردم آن را بارها و بارها از صدا و سيما و در مراسمهاي مختلف شنيده اند و به طبع پس و پيش كردن يك نت از آن كاملاً مشهود است. همچنين اركستر در اجراي اين قطعه در بخش سازهاي بم يعني كنترباس و ويولنسل و همچنين سازهاي بادي (به ويژه سازهاي بادي- چوبي) توانايي هماهنگي با اركستر را نداشت.
اما الحق و النصاف پاشاه هنجني (نوازنده ني) در اجراي سلوي ني خيلي خوب عمل كرد و اگر بخواهيم انصاف را بيشتر رعايت كنيم مي بينيم كه اجراي اين قطعه (نينوا) توسط اركستر ملي خيلي بهتر از اجراي اركستر فيلارمونيك اكراين كه 2 سال گذشته اين قطعه را به همراه قطعه كليدر از محمدرضا درويشي در تالار وزارت كشور بود.
بعد از يك استراحت كوتاه قطعه سلام و رقصان به آهنگسازي حسين عليزاده اجرا شد همچنين 7 قطعه كوچك از احمد پژمان، نغمه خراساني از ارسلان كامكار و 3 قطعه ديگر با عناوين مهتاب تر از باران، سوگ و آدم به آهنگسازي فردين خلعتبري و خوانندگي پوريا اخواص اجرا شد.
با نگاهي گذرا به رپرتوار اركستر ملي به اين نكته ميرسيم كه همه قطعات غير از 2 قطعه از شوراي فني اركستر انتخاب شدهاند؛ كه 3 قطعه فقط و فقط از فردين خلعتبري بود كه بيشتر مردم آن را بعنوان آهنگساز فيلم و آهنسگاز موسيقي پاپ مي شناسند؛ همچنين اين روند همان مثلث گذشته كه در فيلم «مدار صفر درجه» بود را تداعي ميكرد كه با حضور محسن رجب پور بعنوان مدير اجرايي اركستر ملي تكميل شد.
روند انتخاب اين آثار ما را ياد يكي از مهمترين انتقادهايي مي كرد كه در گذشته به فرهاد فخرالديني وارد بود و آن هم اينكه چرا وي اغلب قطعات را از خود انتخاب مي كند كه با نگاهي به رپرتوار اركستر ملي درمي يابيم كه انگار قرار است اين روند در تركيب جديد اركستر ملي تكرار شود؛ يعني رهبر اركستر از شاگردان شوراي فني باشد و قطعات هم از شوراي فني انتخاب شود.
از ديگر نكات اينكه هرچند مقايسه رهبر جوان و 30 ساله اركستر ملي يعني برديا كيارس با فرهاد فخرالديني اصلاً كار درستي نيست اما براي كساني كه روند لطيف و خودماني رهبري فخرالديني را ديدهاند رهبري برديا كيارس براي اركستر ملي جالب به نظر نمي رسد؛ چرا كه فرم رهبريش بيشتر تداعي كننده رهبري در اركستر سنفونيك است.
از ديگر نكات اين اجرا مربوط به مخاطبان مي شد كه بسياري از مخاطبان كه به واسطه بليت هاي ميهمان (كه مسئولان مي گفتند به فروش رفته است) به دليل ناآشنايي در سكوت هاي اركستر دست مي زدند و همچنين صداي جيغ و داد بچه در اين اجرا خود حكايت ديگري داشت.
شهرام ناظری و حافظ ناظری!!
دیروز برای کنسرت شهرام ناظری و رونمایی از پروژه سمفونی"رومی 1" از من خواستند که خبرنگاران را دعوت کنیم که کاش هیچوقت این کار رو نمی کردم.
http://amen1361.persiangig.com/image/asli2.jpg
قرار بود میهمونای این مراسم که شامل محمود دولت آبادی،کیوان ساکت،محمدرضا درویشی ،صدیف،پرویز تناولی،هوشنگ و اردشیر کامکار و... بود ساعت 12:30 بیان و جلسه با خبرنگاران ساعت 11.
چشمتون روز بد نبینه؛رفتیم دیدم تعداد میهونا از خبرنگارا بیشتره!!!
http://amen1361.persiangig.com/image/asli.jpg
و اینکه سمفونی رومی چیه؟ پروژهي «سمفوني رومي» ساختهي حافظ ناظري در حالي توسط بزرگترين شركت توليد آثار موسيقي جهان تابستان سال ۲۰۱۱ در سراسر دنيا پخش خواهد شد .
http://amen1361.persiangig.com/image/h3.jpg
حافظ ناظری حدود ده سال ايران را به قصد ادامه تحصيل، در رشته آهنگسازي و رهبري اركستر در دانشگاه mannes collage of music به مقصد نيويورك، ترك گفته.
آلبوم شجريان در بلاتكليفي؟!!
امروز خداخدا مي كردم كه خبر مجوز ندادن به شجريان صحت نداشته باشه و با ترس و لرز زنگ زدم به داماد خانواده شجريان و ديدم بله خبر كاملا درسته ....يعني در مملكلتي زندگي مي كنيم كه فلان خواننده كه قبلا خواننده مجالس عروسي بوده و الان ترانه هاي روحوضي مي خونه مي تونه فعاليت داشته باشه اما شجريان نه؟؟
و خود خبري كه گرفتم اين بوده:
آلبوم «مرغ خوشخوان» محمدرضا شجريان كه سال گذشته براي دريافت مجوز به وزارت ارشاد ارسال شد، هنوز موفق به دريافت مجوز نشده است. گويا كاركنان ارشاد به پيگيران چند و چون موانع صدور مجوز براي شجريان فقط مي گويند: «باهاتون تماس ميگيريم».
اين روزها از عدم اعطاي مجوز به محمدرضا شجريان براي آخرين آلبومش(مرغ خوشخوان) خبر ميرسد؛ نتيجه صحبتهاي خبرنگار ايلنا با مدير برنامه محمدرضا شجريان نيز اين گمانه را دوچندان مي كند.
لازم به ذكر است كه اين اثر در سال 87 در سالن وزارت كشور براي سه هزار نفر اجرا شده است؛ اما گويا انتشار آلبوم آن اجراي زنده؛ پس از يكسال هنوز سرنوشت روشني ندارد.
بخش دوم كنسرت «رندان مست» كه «مرغ خوشخوان» نام نهاده شده است براي گرفتن مجوز در روزهاي پاياني سال 88 به وزارت ارشاد فرستاده شد اما اكنون با گذشت بيش از يك سال؛ نه خبري از ارائهي مجوز است و نه وزارت ارشاد صدور مجوز براي اين آلبوم را كأن لم يكن اعلام ميكند.
محمدعلي رفيعي، مدير برنامه هاي محمدرضا شجريان، در اين زمينه مي گويد: اواخر سال گذشته بود كه بخش دوم كنسرت استاد در سال 87 را براي انتشار در قالب يك آلبوم به وزارت فرهنگ و ارشاد فرستاديم اما اكنون هرچه پيگير مي شويم، به نتيجه نمي رسيم و با تنها جوابي كه مواجه مي شويم اين است:«باهاتون تماس مي گيريم».
وي افزود: در چنين شرايطي كه براي گرفتن يك آلبوم با مشكلات فراوان مواجه هستيم، ديگر براي گرفتن مجوز كنسرت استاد شجريان هم اقدامي نكرده ايم.
وي درباره پروسه دريافت مجوز براي استاد محمدرضا شجريان پيش از موضع گيري وي درباره حوادث سال گذشته اينگونه سخن گفت: قبلا پروسه گرفتن مجوز در بدبينانه ترين حالت؛ يك تا دو ماه طول مي كشيد اما امروز يك سال است كه براي مجوز يك آلبوم كه قطعات آن پيش از اين در وزارت كشور روي صحنه اجرا شده، اقدام كردهايم با اين حال بي ثمر بوده است.
رفيعي خاطرنشان كرد: با اوصافي كه براي دريافت مجوز براي آلبوم هاي استاد شجريان پيشروي ما نهاده شده، ما مجبوريم آثارمان را در خارج از كشور منتشر كنيم و حق كپي رايت آن را نيز دريافت كنيم.
http://www.ilna.ir/newstext.aspx?ID=184098
پايان پيام