ميراژهاي عراقي مقهور تيزچنگي تامكت ايراني
خاطره اي از سرتيپ خلبان "فضل الله جاويدنيا"
لحظه انتخاب
بيشتر از يك سال از شروع جنگ تحميلي مي گذشت، در طول اين مدت هميشه برتري هوايي از آن نيروي هوايي ايران بود و ضربات جبران ناپذيري به نيروي هوايي عراق وارد شده بود؛ به نحوي كه امكان هر گونه ابتكار عملي از آنان سلب گرديده بود. در خلال اين مدت، كشور عراق از سوي اكثر دول غربي و شرقي تجهيز مي شد. موشك هاي پيشرفته براي هواپيماهاي ميگ 23 عراقي به منظور هدف قرار دادن كشتي هاي نفتكش كه نفت صادراتي ايران را از جزيره خارك بارگيري مي كردند، و كشتي هاي تجاري كه كالاهاي اساسي مورد نياز كشور را به بندر ماهشهر مي آوردند، در اختيار كشور عراق قرار گرفت كه با واكنش و حضور شبانه روزي هواپيماهاي گشتي اف 14 در خليج فارس مواجه و بيش از 95 درصد ماموريت هاي آنان خنثي گرديد.
تجهيز نيروي هوايي عراق به هواپيماهاي پيشرفته ميراژ
در همين راستا دولتمردان عراق دست به دامان كشور فرانسه شدند و ديري نپاييد كه تعداد قابل توجهي هواپيماي ميراژ تحويل كشور عراق گرديد. با ورود اين هواپيماها، نيروي هوايي عراق جان تازه اي گرفت زيرا هواپيماهاي ميراژ به آخرين تكنولوژي جنگ الكترونيك و موشك هاي راداري و حرارتي مجهز بودند.
در روزهاي اوليه آذرماه سال 1360 خلبانان عراقي موفق گرديدند با استفاده از هواپيماهاي ميراژ اشكالاتي را براي سه فروند از هواپيماهاي اف 14 كه در جنوب غرب كشور مشغول گشت هوايي بودند، بوجود آورند كه خوشبختانه خلبانان از اين ماجرا جان سالم بدر بردند.
تشكيل جلسه در اطاق جنگ پايگاه هشتم شكاري
بلافاصله از سوي سرلشكر شهيد (سرهنگ آن زمان) عباس بابايي جلسه اي با حضور كليه خلبانان اف 14 تشكيل شد و موضوع تهديد هواپيماهاي ميراژ مورد بحث و تبادل نظر قرار گرفت. اگر مي خواستيم از منطقه ايستايي عقب تر پرواز كنيم، عراقي ها به خواسته هاي نامشروع خودشان رسيده بودند و اين جرات به آنان داده مي شد كه بي پروا از هر نقطه اي وارد حريم هوايي كشور ما شوند و مقاصد شوم خود را به اجرا در آورند. اگر مي خواستيم از منطقه ايستايي روزهاي قبل جلوتر برويم، با تهديدات موشك هاي زمين به هواي سام دشمن كه در مناطق اشغالي غرب كشور مستقر بودند مواجه مي شديم. هر كس در انديشه چاره اي بود. جلسه تا حدود ساعت 12 شب به طول انجاميد و همگي بر اين عقيده بوديم كه نبايد به دشمن ميدان بيشتري داده شود، بايد چاره اي انديشيده مي شد كه بتوان هواپيماهاي ميراژ را مورد اصابت قرار داد.
برابر برنامه تنظيمي، اولين پرواز نيم ساعت قبل از طلوع آفتاب بود كه من و شهيد خورشيدي (ستوانيكم آن زمان) بايد اين پرواز را انجام مي داديم. در آن جلسه من به شهيد بابايي پيشنهاد نمودم كه اگر بتوانيد هماهنگي لازم را جهت كنسل نمودن كليه پروازهاي ورودي و خروجي فرودگاه اهواز و همچنين كليه پروازهاي برون مرزي كه جهت انهدام هدف هاي مورد نظر در جنوب كشور عراق توسط شكاري بمب افكن هاي نيروي هوايي در ساعات اوليه صبح صورت مي گيرد، انجام دهند. ما مي توانيم در سكوت مطلق راديويي خلبانان عراقي را غافلگير كينم. ايشان و ساير خلبانان كاملا متوجه منظور من از اين پيشنهاد شده بودند زيرا در آن زمان اكثر پروازهاي پشتيباني هوايي توسط هواپيماهاي ترابري نيروي هوايي از آن جا انجام مي شد و همچنين كليه هواپيماهاي شكاري بمب افكن ما كه بعد از انجام ماموريت بمباران از خاك عراق وارد كشور مي شدند، ابتدا براي هواپيماهاي اف 14 يك هدف محسوب مي شدند. همچنين هماهنگي هاي لازم جهت شناسايي هواپيماهاي ترابري مستلزم مكالمات زياد راديويي و اتلاف وقت مي گرديد كه اين خود فرصتي مناسب را براي هواپيماهاي ميراژ فراهم مي ساخت.
موافقت معاونت عمليات نيروي هوايي
همان شب پيشنهاد اين جانب با مرحوم سرتيپ خلبان بهرام هوشيار معاونت عمليات وقت نهاجا در ميان گذاشته شد و ايشان دستور لغو كليه پروازهاي شكاري بمب افكن را از پايگاه هاي جنوب و غرب كشور و پروازهاي ترابري به فرودگاه اهواز را در ساعات اوليه صبح صادر و هماهنگي هاي لازم را با رادارهاي خودي به منظور حفظ سكوت مطلق راديويي بعمل آورد.
راس ساعت مقرر به پرواز در آمديم
ساعت 5 صبح روز چهارم آذرماه سال 1360 مجددا طرح پروازي را با شهيد خورشيدي مرور و راس ساعت 30/6 از باند پروازي پايگاه هشتم شكاري به پرواز در آمديم. با اوج گيري به ارتفاع حدود 20 هزار پا رسيدم و به سمت اهواز ادامه مسير داديم.
منطقه ايستايي ما شمال اهواز تا نزديكي حميديه بود. البته عراقي ها در حوالي حميديه يك سكوي موشكي سام مستقر كرده بودند كه خود تهديدي انكار ناپذير براي ما بود. طلوع خورشيد در آن دقايق اوليه صبح براي ما يك مزيت بود زيرا ما را قادر مي ساخت كه سمت غرب را بهتر با چشم ببينيم و براي عراقي ها يك نكته منفي بود زيرا خورشيد مستقيم در چشم آنها بود و قادر به ديدن ما با چشم نبودند.
دوفروند هواپيماهاي ميراژ وارد منطقه شدند
دقايقي از طلوع خورشيد نگذشته بود كه دو فروند هواپيماي ميراژ از پايگاهي در نزديكي شهر بصره به پرواز در آمدند و با ارتفاع 22 هزار پايي وارد منطقه ايستايي خود در حوالي اروند رود شدند. آنها توسط رادارهاي زميني خود از موقعيت ما با اطلاع بودند. همانگونه كه كليه تحركات آنان براي ما پوشيده نبود.
ما مي دانستيم كه هواپيماهاي دشمن براي اين كه بتوانند ما را مورد هدف قرار دهند، بايد فاصله اي كم تر از 20 مايل با ما داشته باشند. ما شايد مي توانستيم در بيشتر از اين مسافت هم اقدام به شليك موشك نماييم ولي هر چقدر مي توانستيم فاصله را كم تر از بيست مايل كنيم، شانس بيشتري براي هدف قرار دادن آنها داشتيم.
هركس سعي مي نمود ديگري را مورد هدف قرار دهد
چندين بار به سمت يكديگر پرواز نموديم و كاملا همديگر را در رادارهاي مان داشتيم. ولي ميراژها از حدود فاصله 20 مايلي ما به سمت داخل كشورشان گردش مي كردند و ما به دليل وجود سكوي موشكي سام نمي توانستيم جلوتر برويم و بايد كاري مي كرديم كه آنها بيشتر داخل كشور ما شوند. هربار كه به سمت يكديگر پرواز مي كرديم آنها جرات بيشتري پيدا مي كردند و جلوتر مي آمدند. در يكي از اين نزديك و دورشدن ها بود كه تصميم نهايي را گرفتم و در فاصله حدود 25 مايلي از آنها سكوت راديويي را شكستم و به رادار زميني اعلام نمودم برمي گردم. البته مي دانستيم كه كليه مكالمات ما از طريق استراق سمع در همان لحظه ترجمه و به خلبانان ميراژ اعلام مي شد و آنها هم كه در رادارهاي شان متوجه تغيير سمت و گردش من شده بودند، به حركت خود به سمت شرق ادامه دادند.
انجام مانورهاي پي در پي
در يك لحظه من هواپيما را invert (وارونه) نمودم و با مانوري بسيار شديد به سمت زمين رفتم (مانور spilit-s) و در ادامه گردش با مانوري ديگر شبيه به دايره (loop) مجددا ارتفاع گرفته و سر هواپيما را سمت غرب قرار دادم. شهيد خورشيدي كه كمك خلباني بسيار ماهري بود، بلافاصله رادار را روي آنان قفل نمود و ما در موقعيتي مناسب جهت شليك موشك قرار گرفتيم. يك تير موشك دوربرد فونيكس به سمت آنها شليك نمودم. هواپيماهاي ميراژ بوسيله سيستم جنگ الكترونيك خود متوجه قفل شدن رادار ما و شليك موشك هوابه هوا سمت خود شده بودند ولي چون من در ارتفاع پايين تري بودم، نمي توانستند مرا پيدا كنند. بنابراين بي هدف دو تير موشك حرارتي بدون اين كه روي ما قفل راداري انجام داده باشند شليك نمودند و چون سيستم هاي جنگ الكترونيك هواپيماي ما قفل شدن رادار و يا شليك موشكي را نشان نداده بودند من اطمينان داشتم موشك هاي شليك شده دشمن كه با چشم شاهد شليك آنها بودم، به من برخورد نخواهند كرد. چون موشك ما هنوز فعال نشده بود نياز به اطلاعات راداري از هواپيماي ما داشت. پس به سمت هواپيماهاي ميراژ پرواز را ادامه دادم تا اين كه شاهد برخورد موشك شليك شده خودم به يكي از هواپيماهاي ميراژ و انفجار آن در آسمان شمال اهواز و برخورد قطعات موشك و هواپيماي منفجر شده به هواپيماي ميراژ دوم بودم كه آن هم درحال سوختن به سمت عراق گردش نمود و همان طور كه گفتم به دليل وجود تهديدات زميني موشك سام قادر به تعقيب آن نبوديم.
خلبان هواپيماي منفجرشده موفق شد با استفاده از چتر نجات درشمال اهواز فرود آيد و دقايقي بعد توسط هلي كوپترهاي خودي به مقر استقرار تيم هماهنگ كننده نيروي هوايي در فرودگاه اهواز كه همگي شاهد نبرد هوايي ما با چشم خود بودند، انتقال يافت.
ماجراي شكستن پاي خلبان عراقي
هفته قبل از اين ماجرا، تلويزيون عراق فيلمي از هدف قرار گرفتن يك فروند هواپيماي اف 4 ايراني نمايش داد كه در آن خلبانان اين فانتوم به طرز فجيعي در محل سقوط به شهادت رسانيده شدند. برادران بسيجي كه آن فيلم را ديده بودند قبل از رسيدن هلي كوپتر پاي خلبان ميراژ را شكسته بودند كه بعد از انتقال به تهران در بيمارستان نيروي هوايي (فجركنوني) تحت درمان قرار گرفت.
اطلاعات خوبي درباره ميراژ بدست آورديم
با بازجويي هايي كه از اين خلبان بعمل آمد كليه نكات ريزي كه ما مي خواستيم در مورد هواپيماهاي ميراژ عراقي بدانيم، بدست آورديم و تا پايان جنگ ديگر هيچ يك از هواپيماهاي عراقي جسارت نزديك شدن به مناطقي كه هواپيماهاي اف 14 بودند را نداشتند. بر اساس گفته خلباناني كه بعدا به اسارت ما در آمدند، به آنها دستور اكيد در مورد عدم درگيري با هواپيماهاي اف 14 داده شده بود.
قدرداني شهيد بابايي از من و شهيد خورشيدي
در تاريخ دوازدهم آذر ماه همان سال نيروي هوايي عراق 6 فروند هواپيماي ميراژ را مامور شكار يك فروند اف 14 نمود كه در آن درگيري مجددا من و شهيد خورشيدي شركت داشتيم و توانستيم يك فروند از آنها را ساقط كنيم و از مهلكه جان سالم بدر بريم كه توسط فرمانده وقت پايگاه هشتم شكاري شهيد بابايي براي ما نشان لياقت درجه يك درخواست گرديد.
منبع: sajed.ir