آه کز طعنه بد خواه ندیدم رویت / نیست چون آینه ام روی ز آهن چه کنم
نمایش نسخه قابل چاپ
آه کز طعنه بد خواه ندیدم رویت / نیست چون آینه ام روی ز آهن چه کنم
مرا بینی که چون سخت است جانم
عدوی خویش و ننگ خاندانم
مایه ی عیش مدام دگرانت بینم
ساقی مجلس عام دگرانت بینم
مرا زی شبانان بیمایه داد
ز من کس ندانست نام و نژاد
دانی که چرا سر نهان با تونگویم؟
طوطی صفتی طاقت اسرار نداری
یا رب این نو گل خندان که سپردی به منش
میسپارم به تو از دست حسود چمنش
شکر نعمت نعمتت افزون کنت
کفر نعمت از کفت بیرون کند
درد ما را نیست درمان الغیاث
هجر ما را نیست پایان الغیاث
ثلث دین من دیده ی یار است
عاشقم من، دین بسیار است
تو پور چنان نامور مهتری
ز تخم کیانی و کی منظری