صفحه 323 از 391 نخست ... 223273313320321322323324325326333373 ... آخرین
نمایش نتایج: از 3,221 به 3,230 از 3904

موضوع: حرکت در بازار سرمایه با مهربان

  1. #3221
    عضو فعال خودشکوفا آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    محل سکونت
    بوشهر - تهران
    نوشته ها
    1,134
    تشکر
    10,920
    تشکر شده 12,121 بار در 1,678 ارسال
    داش مهدی جوابش طولانیه و من بی انرژی برای حرف جدی نگاشتن!!
    یه بار تلفنی مشکل تو رو به صورت بنیادین جراحی و ریشه کن می کنیم... به گونه ای که از فرداش اگه مندی انگشت به سوراخ صندوق صدقات سر کوچه تون کرد هم بگی به یه ورش...
    پ.ن.
    مثبت اندیش باش.. منظورم یه ور صندوق بودا
    ویرایش توسط خودشکوفا : 2013/06/27 در ساعت 20:12
    "سياستمدار انسانها را به دو دسته تقسيم مي كند: ابزار و دشمن؛ يعني تنها يك طبقه را مي شناسند و آن هم دشمن است."
    (نيچه)

  2. 6 کاربر به خاطر ارسال مفید خودشکوفا از ایشان تشکر کرده اند:


  3. #3222
    عضو فعال خودشکوفا آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    محل سکونت
    بوشهر - تهران
    نوشته ها
    1,134
    تشکر
    10,920
    تشکر شده 12,121 بار در 1,678 ارسال
    دوستان خوبم محبت کنند و بیان بنویسن بزرگترین حسرت زندگیشون چیه....

    بزرگترین حسرت خودم اینه که دست نجنبوندم و صفحه ی آخر تاپیک بیلی و مکالمه عاشقانه مهری و بیل رو ذخیره نکردم

    اونجایی که این دو بزرگوار به سر کچل هم گیر داده بودند از درخشان ترین قله های ادبیات مشرق زمینه

    ازین به بعد تلاش می کنیم هر از چندی تکه هایی از اون شاهکار ادبی هنری عشقی فلسفی رو بازخوانی کنیم و برای باقیمانده عمرمون توشه ها برگیریم...
    "سياستمدار انسانها را به دو دسته تقسيم مي كند: ابزار و دشمن؛ يعني تنها يك طبقه را مي شناسند و آن هم دشمن است."
    (نيچه)

  4. 8 کاربر به خاطر ارسال مفید خودشکوفا از ایشان تشکر کرده اند:


  5. #3223
    عضو فعال مندی آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2011
    محل سکونت
    خانه
    نوشته ها
    522
    تشکر
    7,612
    تشکر شده 4,750 بار در 711 ارسال
    نقل قول نوشته اصلی توسط خودشکوفا نمایش پست ها
    دوستان خوبم محبت کنند و بیان بنویسن بزرگترین حسرت زندگیشون چیه....

    -)

    ممد جان ..من بزرگترین حسرت زندگیم اینه که چرا اون چارپایه ای که تو تاپیک خارج از عرف گذاشتم رو گنده تر نکشیدم

    خلاصه مهری جون ازم راضی باش
    دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ ..... ای هیچ تر از هیچ ، تو بر هیچ مپیچ

  6. 6 کاربر به خاطر ارسال مفید مندی از ایشان تشکر کرده اند:


  7. #3224
    عضو فعال m.r_moradi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2012
    محل سکونت
    قم
    نوشته ها
    2,188
    تشکر
    10,118
    تشکر شده 16,670 بار در 2,579 ارسال
    بزرگترین حسرتم اینه که چرا مثل احمق ها اون رشته ای که دانشگاه تهران قبول میشدم رو تو فرم انتخاب رشته وارد نکردم!!!

    البته راضیم به رضای خدا...
    تمام سال من بی تو...

  8. 7 کاربر به خاطر ارسال مفید m.r_moradi از ایشان تشکر کرده اند:


  9. #3225
    عضو فعال Hamid Broker آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2013
    نوشته ها
    460
    تشکر
    2,360
    تشکر شده 4,163 بار در 625 ارسال
    بزرگترین حسرت زندگیم اینه که هیچوقت حسرت رو درک نکردم...
    در بورس نداشتن تحلیل و دنباله روی کورکورانه قطعاً شکست سنگین به ارمغان خواهد آورد.

  10. 5 کاربر به خاطر ارسال مفید Hamid Broker از ایشان تشکر کرده اند:


  11. #3226
    عضو فعال خودشکوفا آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    محل سکونت
    بوشهر - تهران
    نوشته ها
    1,134
    تشکر
    10,920
    تشکر شده 12,121 بار در 1,678 ارسال
    جالبه که از تعریف حسرت دوستان, دارم ابله ترین نفر تاپیک رو هم پیدا می کنم
    بله.. خودشه.. مندیییییییییی
    "سياستمدار انسانها را به دو دسته تقسيم مي كند: ابزار و دشمن؛ يعني تنها يك طبقه را مي شناسند و آن هم دشمن است."
    (نيچه)

  12. 5 کاربر به خاطر ارسال مفید خودشکوفا از ایشان تشکر کرده اند:


  13. #3227
    عضو فعال ALEN آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2013
    نوشته ها
    746
    تشکر
    188
    تشکر شده 1,979 بار در 655 ارسال
    حسرتم اینه که چرا با دوست دختر قبلیم بهم زدم (خاک تو سرش سه سوت شوهر کرد) البته یکم تکراری شده بوود الان که فکر می کنم میبینم خیلیم دوسش نداشتم
    فکر کنم کارم درست بود
    فکر کنم این دوست دختر جدیدمم بد نیستا
    شاید یه جدید تر بد نباشه
    برم دنبالش فعلا بای
    مرسی دکتر این تاپیکو گذاشتی آدم مجبور میشه یکم فکر کنه

  14. 5 کاربر به خاطر ارسال مفید ALEN از ایشان تشکر کرده اند:


  15. #3228
    عضو فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2012
    نوشته ها
    140
    تشکر
    2,623
    تشکر شده 573 بار در 139 ارسال
    Hope Floats -1998 با اینکه رتبش تو IMDB عدد پایین 5.5 ثبت شده ولی بدکم نیست راستش داشتم دنبال منبع این آهنگ میگشتم که بهش رسیدم بازی ساندرا بولاک بنظرم خیلی قشنگ بود .بنظرم رتبه 6.5 براش مناسبتره !
    محمد جان فیلمهایی که بعنوان آواتارت انتخابشون میکنی همه رو میبینم از سلیقت تو زمینه علمی تخیلی لذت میبرم کاش فیلمهایی رو که بنظرت خوبن رو معرفی کنی راستی فیلم Total Recall رو دیدی ؟ در دو نگارش یکی 1990 با بازی آرنولد یکی هم 2012 با بازی کولین فارل . این جناب کولین فارل یرای من یاد آور دو فیلم فوق العاده In Bruges و Minority Report هستن .

  16. 5 کاربر به خاطر ارسال مفید Amirhm از ایشان تشکر کرده اند:


  17. #3229
    عضو فعال خودشکوفا آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    محل سکونت
    بوشهر - تهران
    نوشته ها
    1,134
    تشکر
    10,920
    تشکر شده 12,121 بار در 1,678 ارسال
    سلام
    امیر جون مخلصم...
    برادرم واسه این که تو و حمیدبروکر علایق سینمایی تون رو با من دنبال کنید یه تاپیک ساخته ام در تالار فرهنگی که خودت هم جاش رو بلدی..
    مطالب سینمایی رو اونجا اگه طرح کنین حتما خودم رو موظف می دونم جواب درخوری بدم... به نظرم همین پستت رو اونجا هم بیار... بذاریم سوال و جوابا از حالت مسیج و انفرادی خارج بشه و دیگران هم استفاده کنند... مثل دو سه پیشنهاد فیلمی آخرم...قابل توجه حمید بروکر عزیز هم می تونه باشه...


    پ.ن.1 باز هم لینکشو می ذارم.. انقد اینکارو می کنم تا دکی مجاهد رو تبدیل به اسپایدرمن کنم!!!
    http://forums.boursy.com/showthread.php?t=2356


    پ.ن.2
    اگه مشکل زبان نداشته باشین همین الان میشد حدود 100 لینک تورنت رو براتون تو نت بذارم به برترین آثار تاریخ سینما.. از ژاپن تا فرانسه.. از امریکا تا آلمان.. از صامت تا 2010... تقریبا همه گونه ها رو در بر می گیره.. این مجموعه رو خودم برای 3 ماه اینده باید دانلود و نگهداری کنم... اگرم حالشو ندارید بذارید بیام تهران بعد یه فکری می کنیم...
    http://www.mediafire.com/download/ui...5/TORRENTS.zip
    شمردم 98 فیلم بود...


    پ.ن.3
    امیر جون درباره فیلمی که ذکر کردی نکته جالب اینه که بیشترین طرفدارانش خانمهای بالای 45 سال و بیشتر مخالفانش پسران زیر 18 سال بودند... نه فروش موفقی داشته, نه نظر منتقدین رو به خود جلب کرده و نه توجه سینمادوستان رو برانگیخته... دیگه من چی بگم... انقد شاهکار ببین تا این آثار اصلا به چشمت نیان...
    ویرایش توسط خودشکوفا : 2013/06/28 در ساعت 15:41
    "سياستمدار انسانها را به دو دسته تقسيم مي كند: ابزار و دشمن؛ يعني تنها يك طبقه را مي شناسند و آن هم دشمن است."
    (نيچه)

  18. 8 کاربر به خاطر ارسال مفید خودشکوفا از ایشان تشکر کرده اند:


  19. #3230
    عضو فعال
    تاریخ عضویت
    Mar 2011
    نوشته ها
    1,640
    تشکر
    5,206
    تشکر شده 11,142 بار در 1,753 ارسال
    ...به جان جمیع جمع وقتی در تاپیک رو باز میکنم و اینطور یاران تاپیک رو دور هم جمع میبینم دچار انچنان انبساط خاطری میشم....دچار انچنان انبساطی میشم....آنچنان انبساطی ....حالا ولش کن....
    ...ممد....هیچ دقت کردی محسن محتاری چه زرنگ بازی در میاره....سریع در تاپیک رو باز میکنه پستشو میزاره دوباره قفلش میکنه.....ممد تاپیک محسنم تو برنامه بزار....
    ...سلام به همه اتون و ممد از طرف من دست همه اتونو میبوسه....
    ....روز 5 شنبه به آریانپور به جهت گذروندن کلاسهای ایلتس واصل شدم.....روز تعیین سطح بودکه باید ساعت 3 اونجا میبودم...خلاصه ما تا خشتک مشتکو جمع کنیم بریم اونجا هن هن کنان خودمونو بندازیم تو کلاس listeningتموم شده بود....قبل از امدن داشتم فکر میکردم که چرا من وقتمو اینطوری تلف کردم و بهتر بود مستقیم میرفتم ایلتس رو امتحان میدادم تا یه 6-6.5 میگرفتم ....لامصب هر جا میخوای بری حتی اگر زبان بومیش با این فرق داشت هباشه ایلتس میخوان...بی شعورا.......خلاصه رفتیم تو دیدم همه نشستن یه پیر مردی هم پشتش به منه داره نوشت های روی دیوارو میخونه...از اینا که شلوارشون با این دوبنده ها که کمرو دور میزنه ....آدما میبندن بامزه میشن...اره همونا....رفتم جلو گفتم hello....خیلی قیافه ام مضحک شده بود....برنگشت...دوباره گفتم...برنگشت...دوباره دوباره....دیدم فایده نداره....اووهوم....اوهومم...یه دفه برگشت ترسید...منم ترسیدم....
    ....اومدم انگلیسی حرف بزنم خسته هولم شده بودم انگلیسیم بیشتر به قوقولی قوقو میمونست....دیدم فایده نداره طرفم فقط میخواد انگلیسی حرف بزنه رفتم تو کار پانتومیم....ب ایما اشاره...خلاصه فهمید گفت بابا بیشینن...حالا من کاغذا رو گرفتم با دوتا کیف خودکارم ندارم...ای بدبختی...دیگه درنگ جایز نبود دختره که جلوم نشسته بود چقدر ناز...مداد...مداد نوکی...مداد تراش...خودکار سبز ..ابی ...چنگ زدم مداد نوکی رو گرفتم یه thank uگفتم....هینیگا میکردم نمیفهمیدم چی به چیه بدبختی...قسمت اولو که ننوشتم...ناظر آزمون منو با تعجب نیگا میکرد....
    ....خلاصه با هر بدخبتی بود قسمت 2-3 رو نوشتم رفتیم که بریم مرحله بعد یه متن داده بودن بخونیم بعد استنباطمونو بنویسیم اصن یه دری وری هایی ...یه اوسکولی تو برزیل به این نتیجه رسیده بود که این سب ک وشیوه اموزش در زندگی واقعی بیشتر از 3-4 درصد بکار نمیاد و اون یه موسسه ایجاد کرده بود خلاصه ا این جفنگااا...حالا باید استنباطمونو مینوشتیم....خلاصه یه وضیییییی....
    ...امتحان تموم شدو اومدیم پایین من تو boardدنبال تایم کلاسای ایلتسم میگشتم که 7-8 ماهه بزنم زیر گوشش...
    ..خلاصه اونجا دختر پسرایی همچون حوری وغلمان دور هم جمع شده بودند اب نارگیل میخوردن یکی از نیویورک میگفت یکی از لندن یکی میگفت بابام برام جت اسکی خریده خرابه قطعاتش گیر نمیاد ما هم مثل اوسکولا دستمون تو دماغمون تنها کسی که تریپ کاری و عیالواری داشت من بودم...منم نامردی نکرده بودم نشسته بودم رو یه صندلی کیفمو گذاشته بودم رو صندلی کناری....همچنان دست تو دماغ....
    ...speakingاتاق شیشه ای در بازی بود که یکی از مدرسین اونجا مینشست و با بچه ها بین یه ربع تا 20 دقیقه صحبت میکرد....درم باز بودو همه هم بیرون در کاملا شنوا بودن...طرف که میاومد بیرون با دست و هلهله و هورا ازش استقبال میکردن....
    ..نوبت بنده حقیر که شد طرف فهمید من مصیبت زده با این جغله پغله ها...ببخشید اینو یادم زفت بگم(...اصل بد نیکو نگردد انکه بنیادش بد است)...رفتیم توو...بازم گفتمhelllooo....طرف به انگلیسی گفت چرا listeningرو ننوشتی ....میخواستم بگم شیفت بودم آقا هر کاری میکردم جمله اش نمیاد بیرون..هی زور میزدم چشام داشت از کاسه میاومد بیرون هیی اوووو اووو میکردم طرف همینطور مونده بود من چرا اینجوری شدم...بعد به انگلیسی گفت میخوای شما هم فرار کنی...باز من گوز تو..نم گیر کرده بود...لامصب میفهمیدم...منو میگییی....خیس عرق...تف....آبروریزی شد...با اون تیپ و یالو کوپال...بعد از یکی دوتا سوال دیگه اصلا طرف از دقیقه پنجم شیشم دیگه بیخیال شد...برگشت گفت ببین اقای دکتر اینجوری شما حداقل 1.5 کار داری...گفتم من وقت زیادی ندارم....گفت دکتر جان...شما نیاز به مهارتهای گفتاری داری نه اینکه بعد از هر سوال مثل بز بشینی منو نیگا کنی....من اشک تو چشام حلقه زد.......کاری هم نمیشد کرد....یه چیزی رو کاغذ نوشت....من گرفتم اومدم بیرون ...مگه توان بود که سرمو بالا ببرم....جلو اونهمه دختر وپسر ....کاغذو گرفتم رفتم سمت پذیرش....گفت دکتر جان کی وقت داری ...گفت برا ایلتس ؟؟؟..گفت نههه...برا elementary 1-2...میدونید کجاست.....شما اطفال و نوزادا رو دیدی که یه کتاب apple catمیدون دستشون....این stageبنده یدونه بالای اوناست....یعنی من باید 3 تا ...3 تا...stageدیگه رو رد کنمتا تازه برسم پری ایلتس...هر stage هم 1-4 هست....فکر میکنید عمر من کفاف میده....؟؟؟؟
    ویرایش توسط ناظر سایت : 2013/06/29 در ساعت 10:45
    [B]....ای امید لحظه های ناگزیر.....ساقی بی دست دستم رابگیر....

  20. 12 کاربر به خاطر ارسال مفید مهربان از ایشان تشکر کرده اند:


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 4 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 4 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •