صفحه 3 از 8 نخست 123456 ... آخرین
نمایش نتایج: از 21 به 30 از 72

موضوع: کوروش همیشه زنده - 29 اكتبر روز جهاني كوروش كبير - روزي به افتخار ايرانيان

  1. #21
    كاربر فعال Jamshidyar آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2011
    نوشته ها
    556
    تشکر
    9,579
    تشکر شده 2,561 بار در 512 ارسال
    نقل قول نوشته اصلی توسط رامین نمایش پست ها
    كسي تا حالا از خودش پرسيده چرا كوروش اينقدر تبليغ ميشه؟
    پرسيده كوروش چه فرقي با نادرشاه داره؟
    پرسيده منبع اين حرفايي كه از كوروش نقل ميشه چيه؟
    .
    .
    .
    .
    من فقط عرض كنم اين موضوع رو كه ذوالقرنين همون كوروش بوده رو علما قبول ندارن
    چرا دوست عزیز. ایه ا.. مکارم بهش اشاره کرده

  2. 5 کاربر به خاطر ارسال مفید Jamshidyar از ایشان تشکر کرده اند:


  3. #22
    ستاره‌دار (87) وحید 20 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2011
    محل سکونت
    زنجان
    نوشته ها
    29,474
    تشکر
    40,109
    تشکر شده 116,666 بار در 26,704 ارسال
    زاد روز کوروش بزرگ بر همه آرياييها فرخنده باد
    درخت هرچه پربارتر افتاده تر

    توصیه ای به خرید/فروش/نگهداری ندارم.

  4. 10 کاربر به خاطر ارسال مفید وحید 20 از ایشان تشکر کرده اند:


  5. #23
    ستاره‌دار (87) وحید 20 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2011
    محل سکونت
    زنجان
    نوشته ها
    29,474
    تشکر
    40,109
    تشکر شده 116,666 بار در 26,704 ارسال
    آيا كوروش كبير همون ذوالقرنين است؟

    در مورد اينكه ذوالقرنين همان كوروش است، مفسران دلايل گوناگونى ارائه داده اند، كه به هر صورت در قرآن، در چند آيه از يك پادشاه، بسيار تعريف و تمجيد شده و از عادل بودن آن بسيار گفته شده است كه متعاقباً به آن اشاره خواهيم كرد ـ تا قبل از دهه هاى اخير ذوالقرنين را به اسكندر مقدونى نسبت مى دادند كه اصولاً مفسران عربى بر آن صحه مى گذاشتند و غربيها آن را تأييد مى كردند و به اصطلاح عاميانه نمك آن را هم زياد مى كردند و متأسفانه تمام ممالك شرق حتى درايران، اسكندر را با پسوند ذوالقرنين نام مى بردند مثل كتاب: كشف الحقايق عن نكت الآيات والدقايق، اما در سده اخير مفسران و تاريخ دانان در اين احوال تحقيقات زيادى كردند، آيت الله طباطبايى در تفسير الميزان خود آورده است: (ذوالقرنين همان كوروش كبير است كه در سال (۵۲۹ـ۵۶۰ق. م) مى زيسته وهمو بوده كه امپراتورى ايران را تأسيس و ميانه دومملكت فارس و ماد را جمع نمود وبابل را مسخر كرد و به يهود اجازه مراجعت از بابل به اورشليم را صادر كرد و مصر را به تسخير خود درآورد… آنگاه رو به سوى مشرق نهاده و تا اقصى نقاط مشرق پيش رفت). تابنده گنابادى نيز گفته: (نظريه اى كه اخيراً مورد تأييد دانشمندان واقع شده، اين است كه ذوالقرنين همان كوروش كبيراست ـ هر چند بيشتر مفسرين او را با اسكندر مقدونى يكى مى دانسته اند و يا عده اى او را از اتباع يمن مى دانند و اين دونظريه بيشتر شهرت دارد ولى اخيراً طبق استدلالات و مطابق مجسمه كوروش با مشخصات آيات راجع به ذوالقرنين كه پيدا شده، اين عقيده به همه نظريه ها رجحان پيدا كرده است) واقعيت نيز همين است كه مشخصات كوروش كبير، با ذوالقرنين تا حد زياد و كاملى مطابقت دارد، البته بعد از انقلاب اسلامى ـ به دليل جشنهاى ۲۵۰۰ساله شاهنشاهى كه به نام كوروش گرفته مى شد ـ و به عنوان يكى از اركان تأييد آن سلطنت (متكبر) مستكبر وحتى پايه گذار شاهنشاهى ايران، مورد توجه و بازگويى مكرر قرار مى گرفت و اين جشنها، دربدترين شرايط برگزار مى شد كه حساسيت زيادى را در مورد كوروش پديد آورد و صحبت در اين باب كمى با احتياط انجام مى شد. در حالى كه اصلاً چنين قضايايى در موردكوروش صادق نبود، كوروش خود، اولاً: سلطنت ستمگر ماد را از بين برد تا خود جمهورى تشكيل دهد. ثانياً: كوروش پايه گذار سلطنت نبودچون قرنها قبل سلطنت در ايران توسط مادها و ايلامى ها بود.
    ثالثاً: كوروش هيچگاه خشونت و تندى پادشاهان قبلى خود را نداشت و هميشه با لطافت و عطوفت برخورد مى كرد.
    به هر صورت در اين مورد كمى وقفه ايجاد شد كه خوشبختانه با همت بعضى افراد، دوباره اين بحث شروع و حتى شكل تازه تر و منطقى ترى به خود گرفت.
    آيات قرآن در مورد ذوالقرنين: آيات (۱۸ـ۸۲) سوره كهف
    (از تو درباره ذوالقرنين مى پرسند، بگو اكنون درباره او با شما سخن خواهم گفت: او را در زمين پادشاهى داديم و همه وسايل حكمرانى (حكمروايى) را برايش فراهم كرديم، بدين وسيله تا آنجا راند كه محل غروب خورشيد است و چنان مى نمايد كه خورشيد در چشمه اى كه آب تيره رنگ دارد فرومى رود، در آنجا قومى يافت.
    به او گفتيم اكنون مى توانى درباره آنها به عذاب و ستم رفتار كنى و يا اينكه به رفتار نيكوگرايى. گفت كسى كه بيداد كرد زود خواهد بودكه عذاب بيند و پس از آنكه به سوى خدا رفت باز عذابى شديد دامنگير اوست، اما كسى كه ايمان آورد و رفتار نيكو كرد سزاى اونيك است و از طرف خدا نيز در كار او گشايشى حاصل مى شود. پس راهى پيش پاى او گذاشتيم و او تا بدان جا رفت كه خورشيد طلوع مى كند و قومى در آنجا يافت كه ميان ايشان و آفتاب حجابى و پوششى نبود بدين طريق بدانچه لازم بود از او آگاه شديم. باز همچنان رفت تا رسيد به جايى كه ميان دو ديوار عظيم بود و در آنجا قومى يافت كه زبان نمى فهميدند، آن قوم گفتند يا ذوالقرنين، يأجوج و مأجوج در اين سرزمين دست به فساد و خرابكارى زده اند، پول و مال لازم در اختيار تو مى نهيم تا ميان ماو ايشان سدى بنا كنى. گفت: خدا آنقدر به من توانايى داده كه از مال شما بى نيازم، فقط به نيروى بازو مرا يارى كنيد، تا بين شما و آنها ديوارى برپا كنم.تخته هاى آهن بياوريد آنقدر كه بتوان با آن دو كوه را به هم برآورد پس گفت آنقدر در آن دميدند تا همچو آتش گرديد و بعد به كمك آب آن را به شكل مطلوب درآورده، سد را ساختند، كه آن قوم يأجوج و مأجوج نمى توانستند از آن بگذرند يا در آن رخنه ايجاد كنند.
    ذوالقرنين گفت: اين خواست و رحمت خدا بود و چون خواست خدا فرارسد، آن را ويران خواهد ساخت. خواست و وعده خدا حق است… (۱۸ـ۸۲) سوره كهف
    البته در آيه هاى ديگر هم اشاره اى به ذوالقرنين شده ولى چون آيه هاى مذكور مهم بوده ذكر شده است در آيه هاى فوق آنچه در باب شخصيت ذوالقرنين مستفادمى گردد حاوى نكات زير است:
    ۱ـ لقب ذوالقرنين را قرآن بر آن ننهاده است و از اينجاست كه در قرآن مى آيد: (ويسئلونك عن ذى القرنين) يعنى از تو درباره ذوالقرنين مى پرسند، كه بدان معناست كه اين لقب از قبل بر او بوده است.
    ۲ـ خداوند كشورى را به كف كفايت او سپرده ووسايل حكمرانى و سلطنت را براى او فراهم ساخته است.
    ۳ـ جنگهاى بزرگ او، اول در غرب و بعد به حد مغرب و آنجا هم كه خورشيد غروب مى كند. به چشم ديده مى شود و در مشرق به صحرا مى رسد و به تنگه ها و مناطق صعب العبور كه ساكنين اين مناطق مورد هجوم قرار مى گيرند كه قوم مهاجم يأجوج و مأجوج وحشى و بدون تربيت و فرهنگ بوده اند .
    ۴ـ ذوالقرنين در برابر هجوم دشمنان، سدى بنا كرده است.
    ۵ـ سد مذكور نه تنها از سنگ و آجر بلكه از آهن و پولاد هم نيز بوده است.
    ۶ـ ذوالقرنين عادل و رعيت نواز بوده و از قتل و غارت و خونريزى جلوگيرى مى كرده و با مغلوبين مثل شكست خورده هاى معمول آن زمان، رفتار نمى كرد.
    ۷ـ به مال دنيا حريص نبود و به دنبال اندوختن زر و سيم و مال نبود و به آن اعتنايى نداشت. درباره ذوالقرنين در قرآن آمده: «انا مكنا فى الارض و آتيناه من كل شى سببا) به او قدرت و توانايى اداره كشور را بخشيديم و همه گونه طرق را كه براى بنياد نهادن حكومت و فتوحات خود لازم داشت برايش فراهم ساختيم. از سبك خاص كلام قرآن يكى اين است كه وقتى فتح يا موفقيتهاى بزرگى را كه از طرف كسى صورت مى گيرد مستقيماً به خدا نسبت مى دهد و مى خواهد تأكيد كند كه امرى بزرگ و خارق العاده و برخلاف موازين طبيعى صورت گرفته و عنايت خداوندى بوده كه سبب چنين كارى شده است. وقتى در احوال كوروش كبير بررسى مى كنيم، مى بينيم جزئيات زندگى او با حيات ذوالقرنين قرآن مطابق است. زندگى كوروش در محيطى كه حوادث گيج كننده آن را فراگرفته بود شروع شد به حدى كه بعدها به صورت افسانه درآمد. به محض اينكه پا به دنيا گذاشت جد مادرى اش سخت ترين و كينه توزترين دشمن وى گرديد تا حدى كه به قتل طفل معصوم فرمان داده ولى مأمور قتل از اين كار سرباز زد و از روى رحم و عطوفت، او را از چنگال مرگ نجات بخشيد. كوروش در دشتها و كوهستانها بزرگ شد و در جوار جوانان گمنام و بدون فرهنگ پرورش يافت. در همين حال ناگهان و بى سابقه احوال او تغيير يافت و به ميدان سعى و عمل رانده شد، ترقيات او بسيار سريع انجام گرفت، كشور (مادها) بدون مزاحمت در برابرش زانو زد. معلوم است كه سير حوادث يك زندگى عادى هرگز چنين نيست و اين همه اتفاق در زندگى يك فرد، مسلماً امرى غيرعادى و نادر و عجيب به شمارمى رود. قرآن كريم مى فرمايد (و آتيناه من كل شىء سببا) هرگونه وسايل كار و موفقيت را در دسترس او نهاديم، ملاحظه مى شود كه چگونه كلمات آيه با حقيقت وقايع تطابق دارد. جوانى كه ديروز چوپانى گمنام بيش نبود، امروز بر تخت پادشاهى نشسته و همه گونه وسايل، بدون جنگ وخونريزى برايش فراهم آمده است. مورخين بزرگ يونانى مثل هرودوت، گزنفون، كتزياس و … مى نويسند: «تمام قبايل پارس از دل و جان قبول فرمانروايى او را نمودند و براى اولين بار در تاريخ، كشور متحدى از دولت ماد و پارس تشكيل شد و نيروهاى فراوان كه تا آن روز سابقه نداشت، برگرد كوروش جمع آمد). همينطور حمله به منطقه كوهستانى شمال و جلوگيرى از خرابكارى قومى به نام يأجوج و مأجوج و بناى سدى را در آنجا مى گذارد. اين در حدود درياى خزر شروع مى شود و به كوههاى قفقاز مى رسد، درآنجا پس دو كوه دره اى است كه سد در آنجا بنا مى شود. قرآن در اين مورد مى فرمايد: (حتى اذا بلغ بين السدين وجد من دونها لايكادون يفقهون قولاً) يعنى قومى كوهستانى و وحشى بودند كه از مدنيت و فهم و سخنگويى نصيبى نداشتند. مقصود از دو سد در اينجا دو ديواره اى است كه به شكل كوه بلند در قفقاز قرار دارد. در مشرق قفقاز، درياى خزر راه عبور به شمال را سد مى كند، در مغرب نيز درياى سياه مانع از عبور به طرف شمال است در وسط اين دو ديوار نيز سلسله جبال بسيار بلند و مرتفعى است كه در حكم يك ديوار طبيعى بين جنوب و شمال محسوب مى شود و قبايل شمال براى هجوم به نواحى جنوب هيچ راهى نداشتند جز تنگه اى كه در ميان اين رشته كوهها وجود داشت و كوروش در اين تفكر سدى آهنين بنا كرد و بدين وسيله جلوى مهاجمين را گرفت و تمام قبايل جنوب را از آسيب آنها رهانيد و با اين سد دروازه آسياى غربى و نواحى شمالى را قفل نمود و اما طوايفى كه در قرآن به ذوالقرنين شكايت بردند به احتمال بسيار زياد همان (كوسى) يا در كتيبه داريوش به (كوسيا) نامبرده شده اند. اين قبايل در گيلان (توالش) و در قسمتى از استانهاى زنجان و اردبيل فعلى سكنا داشتند، كه در آن زمان هم شكايتى به اين شكل به كوروش كرده بودند و اين قبايل همان قبايلى هستند كه بعدها از نام آنها بر روى درياى خزر، كاسپين نهادند كه در حال حاضر به اين نام در مجامع بين المللى شناخته مى شود (البته به روايتى). اما ابوكلام آزاد، در اوايل دوران بعد از استقلال هند، وزير فرهنگ نخست وزير جواهر لعل نهرو بود، او جزو اولين كسانى بود كه كوششهاى بسيار زيادى درپيدا كردن آن سد انجام داد وبا بررسى هاى انجام گرفته كه ماهها طول كشيد توانست فلزاتى يافت كند كه به صورت مشبك بوده و در آن سنگ و خاك و حتى سرب يافت شده است و با حالتى كه اين فلزات (آهن) داشت مى توان به قدرت و استقامت آن سد پى برد. با همه اين تفاسير بايد گفت كسانى كه ذوالقرنين را به كوروش نسبت مى دهند، بدانند كه اصلاً اسكندر در طول حيات خود سدى نساخته بود فقط بعضى مواقع آبراههايى ساخت كه اصلاً قابل تأمل نيست و زندگى اسكندر مقدونى در طول حياتش سراسر قتل و غارت و ويرانى بوده است.
    برگرفته از سایت http://arteshesorkh.com/forum/showthread.php?t=2094
    درخت هرچه پربارتر افتاده تر

    توصیه ای به خرید/فروش/نگهداری ندارم.

  6. 9 کاربر به خاطر ارسال مفید وحید 20 از ایشان تشکر کرده اند:


  7. #24
    مدیر Captain Nemo آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    محل سکونت
    آبادان
    نوشته ها
    2,911
    تشکر
    72,558
    تشکر شده 21,295 بار در 2,970 ارسال
    درود بيكران بر ابر مرد ايران زمين كوروش بزرگ



    یاری اندر کس نمی​بینیم یاران را چه شد
    دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

    شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
    مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد

  8. 11 کاربر به خاطر ارسال مفید Captain Nemo از ایشان تشکر کرده اند:


  9. #25
    ستاره دار (1) کیوان آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    نوشته ها
    4,825
    تشکر
    9,847
    تشکر شده 23,351 بار در 4,529 ارسال
    با تشکر از ایجاد کننده تاپیک در گرامیداشت عزیزی که هیچگاه عظمت شخصیتش را جهان در طول اعصار نشناخت و افسوس و صد افسوس که حاکمان خودمان که می بایست پاسدار این تنها یادگار عظمت ما ایرانیان می بودند خود نابودگران این تمدنند!

    در اینجا تنها چند نمونه کوچک از جملات بسیار پر مغز و پرمعنای کوروش کبیر را نقل میکنم.جملاتی که بشر امروزه به حقیقت وجودی آنها پی برده...روحش شاد


    من یاور یقین و عدالتم . من زندگی خواهم ساخت . من خوشی های بسیار خواهم اورد. من ملتم را سر بلند ساحت زمین خواهم کرد ، زیرا شادمانی او شادمانی من است.

    دستانی که کمک می کنند پاکتر از دست هایی هستند که رو به اسمان دعا میکنند.

    خدوندا ، دستهایم خالی است و دلم غرق در ارزوها پس یا به قدرت بیکرانت دستانم را توانا گردان یا دلم را از ارزوهای دست نیافتنی خالی.

    وقتی توبیخ را با تمجید پایان میدهید افراد درباره رفتار و عملکرد خود فکر می کنند ، نه رفتار و عملکرد شما
    .
    افتاب به گیاهی حرارت می دهد که سر از خاک بیرون اورده باشد.
    وقتی زندگی چیز زیادی به شما نمی دهد به خاطر این است که شما چیز زیادی از ان نخواسته اید.


    دشوارترین قدم همان قدم اول است.

    کار بزرگ وجود ندارد به شرطی که ان را به کارهای کوچکتر تقسیم کنیم.


    کارتان را اغاز کنید توانایی انجامش به دنبال می آید.

    انسان همان می شود که اغلب به ان فکر میکند.


    افراد موفق کار های متفاوت انجام نمی دهند بلکه کارها را بگونه ای متفاوت انجام میدهند.

  10. 10 کاربر به خاطر ارسال مفید کیوان از ایشان تشکر کرده اند:


  11. #26
    مدیر آمن خادمی آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    نوشته ها
    5,230
    تشکر
    32,109
    تشکر شده 59,939 بار در 5,248 ارسال
    هرگزنخواب کورش

    دارا جهان ندارد،
    سارا زبان ندارد
    بابا ستاره ای در

    !هفت آسمان ندارد

    کارون ز چشمه خشکید،

    البرز لب فرو بست

    حتا دل دماوند،

    آتش فشان ندارد



    دیو سیاه دربند،

    آسان رهید و بگریخت
    رستم در این هیاهو،

    گرز گران ندارد

    روز وداع خورشید،

    زاینده رود خشکید
    زیرا دل سپاهان،

    نقش جهان ندارد

    بر نام پارس دریا،

    نامی دگر نهادند
    گویی که آرش ما،

    تیر و کمان ندارد

    دریای مازنی ها،

    بر کام دیگران شد
    نادر ز خاک برخیز،

    میهن جوان ندارد



    دارا ! کجای کاری،

    دزدان سرزمینت
    بر بیستون نویسند،

    دارا جهان ندارد

    آییم به دادخواهی،

    فریادمان بلند است

    اما چه سود،

    اینجا نوشیروان ندارد

    سرخ و سپید و سبز است

    این بیرق کیانی

    اما صد آه و افسوس،

    شیر ژیان ندارد



    کوآن حکیم توسی،

    شهنامه ای سراید

    شاید که شاعر ما

    دیگر بیان ندارد



    هرگز نخواب کوروش،

    ای مهرآریایی

    بی نام تو،وطن نیز

    نام و نشان ندارد
    to continue, please follow me on my page

  12. 10 کاربر به خاطر ارسال مفید آمن خادمی از ایشان تشکر کرده اند:


  13. #27
    مدیر (6) مجيد رادمنش آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2010
    نوشته ها
    4,859
    تشکر
    34,706
    تشکر شده 24,885 بار در 4,797 ارسال
    پرچم ایران در زمان کوررش کبیر



    ( ۵۵۹سال پیش ازمیلاد)




    آهنگ کوروش بزرگ ------- http://dead-umber.persiangig.com/audio/Hamed_Fard.mp3
    ویرایش توسط مجيد رادمنش : 2011/10/30 در ساعت 02:53
    یـــــاد خــــــدا آرامش بخش دلهــــــاست ..... کجایند مردان بی ادعـــــــا

  14. 11 کاربر به خاطر ارسال مفید مجيد رادمنش از ایشان تشکر کرده اند:


  15. #28
    Banned
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    نوشته ها
    98
    تشکر
    866
    تشکر شده 273 بار در 85 ارسال
    نقل قول نوشته اصلی توسط وحید 20 نمایش پست ها
    آيا كوروش كبير همون ذوالقرنين است؟

    در مورد اينكه ذوالقرنين همان كوروش است، مفسران دلايل گوناگونى ارائه داده اند، كه به هر صورت در قرآن، در چند آيه از يك پادشاه، بسيار تعريف و تمجيد شده و از عادل بودن آن بسيار گفته شده است كه متعاقباً به آن اشاره خواهيم كرد ـ تا قبل از دهه هاى اخير ذوالقرنين را به اسكندر مقدونى نسبت مى دادند كه اصولاً مفسران عربى بر آن صحه مى گذاشتند و غربيها آن را تأييد مى كردند و به اصطلاح عاميانه نمك آن را هم زياد مى كردند و متأسفانه تمام ممالك شرق حتى درايران، اسكندر را با پسوند ذوالقرنين نام مى بردند مثل كتاب: كشف الحقايق عن نكت الآيات والدقايق، اما در سده اخير مفسران و تاريخ دانان در اين احوال تحقيقات زيادى كردند، آيت الله طباطبايى در تفسير الميزان خود آورده است: (ذوالقرنين همان كوروش كبير است كه در سال (۵۲۹ـ۵۶۰ق. م) مى زيسته وهمو بوده كه امپراتورى ايران را تأسيس و ميانه دومملكت فارس و ماد را جمع نمود وبابل را مسخر كرد و به يهود اجازه مراجعت از بابل به اورشليم را صادر كرد و مصر را به تسخير خود درآورد… آنگاه رو به سوى مشرق نهاده و تا اقصى نقاط مشرق پيش رفت). تابنده گنابادى نيز گفته: (نظريه اى كه اخيراً مورد تأييد دانشمندان واقع شده، اين است كه ذوالقرنين همان كوروش كبيراست ـ هر چند بيشتر مفسرين او را با اسكندر مقدونى يكى مى دانسته اند و يا عده اى او را از اتباع يمن مى دانند و اين دونظريه بيشتر شهرت دارد ولى اخيراً طبق استدلالات و مطابق مجسمه كوروش با مشخصات آيات راجع به ذوالقرنين كه پيدا شده، اين عقيده به همه نظريه ها رجحان پيدا كرده است) واقعيت نيز همين است كه مشخصات كوروش كبير، با ذوالقرنين تا حد زياد و كاملى مطابقت دارد، البته بعد از انقلاب اسلامى ـ به دليل جشنهاى ۲۵۰۰ساله شاهنشاهى كه به نام كوروش گرفته مى شد ـ و به عنوان يكى از اركان تأييد آن سلطنت (متكبر) مستكبر وحتى پايه گذار شاهنشاهى ايران، مورد توجه و بازگويى مكرر قرار مى گرفت و اين جشنها، دربدترين شرايط برگزار مى شد كه حساسيت زيادى را در مورد كوروش پديد آورد و صحبت در اين باب كمى با احتياط انجام مى شد. در حالى كه اصلاً چنين قضايايى در موردكوروش صادق نبود، كوروش خود، اولاً: سلطنت ستمگر ماد را از بين برد تا خود جمهورى تشكيل دهد. ثانياً: كوروش پايه گذار سلطنت نبودچون قرنها قبل سلطنت در ايران توسط مادها و ايلامى ها بود.
    ثالثاً: كوروش هيچگاه خشونت و تندى پادشاهان قبلى خود را نداشت و هميشه با لطافت و عطوفت برخورد مى كرد.
    به هر صورت در اين مورد كمى وقفه ايجاد شد كه خوشبختانه با همت بعضى افراد، دوباره اين بحث شروع و حتى شكل تازه تر و منطقى ترى به خود گرفت.
    آيات قرآن در مورد ذوالقرنين: آيات (۱۸ـ۸۲) سوره كهف
    (از تو درباره ذوالقرنين مى پرسند، بگو اكنون درباره او با شما سخن خواهم گفت: او را در زمين پادشاهى داديم و همه وسايل حكمرانى (حكمروايى) را برايش فراهم كرديم، بدين وسيله تا آنجا راند كه محل غروب خورشيد است و چنان مى نمايد كه خورشيد در چشمه اى كه آب تيره رنگ دارد فرومى رود، در آنجا قومى يافت.
    به او گفتيم اكنون مى توانى درباره آنها به عذاب و ستم رفتار كنى و يا اينكه به رفتار نيكوگرايى. گفت كسى كه بيداد كرد زود خواهد بودكه عذاب بيند و پس از آنكه به سوى خدا رفت باز عذابى شديد دامنگير اوست، اما كسى كه ايمان آورد و رفتار نيكو كرد سزاى اونيك است و از طرف خدا نيز در كار او گشايشى حاصل مى شود. پس راهى پيش پاى او گذاشتيم و او تا بدان جا رفت كه خورشيد طلوع مى كند و قومى در آنجا يافت كه ميان ايشان و آفتاب حجابى و پوششى نبود بدين طريق بدانچه لازم بود از او آگاه شديم. باز همچنان رفت تا رسيد به جايى كه ميان دو ديوار عظيم بود و در آنجا قومى يافت كه زبان نمى فهميدند، آن قوم گفتند يا ذوالقرنين، يأجوج و مأجوج در اين سرزمين دست به فساد و خرابكارى زده اند، پول و مال لازم در اختيار تو مى نهيم تا ميان ماو ايشان سدى بنا كنى. گفت: خدا آنقدر به من توانايى داده كه از مال شما بى نيازم، فقط به نيروى بازو مرا يارى كنيد، تا بين شما و آنها ديوارى برپا كنم.تخته هاى آهن بياوريد آنقدر كه بتوان با آن دو كوه را به هم برآورد پس گفت آنقدر در آن دميدند تا همچو آتش گرديد و بعد به كمك آب آن را به شكل مطلوب درآورده، سد را ساختند، كه آن قوم يأجوج و مأجوج نمى توانستند از آن بگذرند يا در آن رخنه ايجاد كنند.
    ذوالقرنين گفت: اين خواست و رحمت خدا بود و چون خواست خدا فرارسد، آن را ويران خواهد ساخت. خواست و وعده خدا حق است… (۱۸ـ۸۲) سوره كهف
    البته در آيه هاى ديگر هم اشاره اى به ذوالقرنين شده ولى چون آيه هاى مذكور مهم بوده ذكر شده است در آيه هاى فوق آنچه در باب شخصيت ذوالقرنين مستفادمى گردد حاوى نكات زير است:
    ۱ـ لقب ذوالقرنين را قرآن بر آن ننهاده است و از اينجاست كه در قرآن مى آيد: (ويسئلونك عن ذى القرنين) يعنى از تو درباره ذوالقرنين مى پرسند، كه بدان معناست كه اين لقب از قبل بر او بوده است.
    ۲ـ خداوند كشورى را به كف كفايت او سپرده ووسايل حكمرانى و سلطنت را براى او فراهم ساخته است.
    ۳ـ جنگهاى بزرگ او، اول در غرب و بعد به حد مغرب و آنجا هم كه خورشيد غروب مى كند. به چشم ديده مى شود و در مشرق به صحرا مى رسد و به تنگه ها و مناطق صعب العبور كه ساكنين اين مناطق مورد هجوم قرار مى گيرند كه قوم مهاجم يأجوج و مأجوج وحشى و بدون تربيت و فرهنگ بوده اند .
    ۴ـ ذوالقرنين در برابر هجوم دشمنان، سدى بنا كرده است.
    ۵ـ سد مذكور نه تنها از سنگ و آجر بلكه از آهن و پولاد هم نيز بوده است.
    ۶ـ ذوالقرنين عادل و رعيت نواز بوده و از قتل و غارت و خونريزى جلوگيرى مى كرده و با مغلوبين مثل شكست خورده هاى معمول آن زمان، رفتار نمى كرد.
    ۷ـ به مال دنيا حريص نبود و به دنبال اندوختن زر و سيم و مال نبود و به آن اعتنايى نداشت. درباره ذوالقرنين در قرآن آمده: «انا مكنا فى الارض و آتيناه من كل شى سببا) به او قدرت و توانايى اداره كشور را بخشيديم و همه گونه طرق را كه براى بنياد نهادن حكومت و فتوحات خود لازم داشت برايش فراهم ساختيم. از سبك خاص كلام قرآن يكى اين است كه وقتى فتح يا موفقيتهاى بزرگى را كه از طرف كسى صورت مى گيرد مستقيماً به خدا نسبت مى دهد و مى خواهد تأكيد كند كه امرى بزرگ و خارق العاده و برخلاف موازين طبيعى صورت گرفته و عنايت خداوندى بوده كه سبب چنين كارى شده است. وقتى در احوال كوروش كبير بررسى مى كنيم، مى بينيم جزئيات زندگى او با حيات ذوالقرنين قرآن مطابق است. زندگى كوروش در محيطى كه حوادث گيج كننده آن را فراگرفته بود شروع شد به حدى كه بعدها به صورت افسانه درآمد. به محض اينكه پا به دنيا گذاشت جد مادرى اش سخت ترين و كينه توزترين دشمن وى گرديد تا حدى كه به قتل طفل معصوم فرمان داده ولى مأمور قتل از اين كار سرباز زد و از روى رحم و عطوفت، او را از چنگال مرگ نجات بخشيد. كوروش در دشتها و كوهستانها بزرگ شد و در جوار جوانان گمنام و بدون فرهنگ پرورش يافت. در همين حال ناگهان و بى سابقه احوال او تغيير يافت و به ميدان سعى و عمل رانده شد، ترقيات او بسيار سريع انجام گرفت، كشور (مادها) بدون مزاحمت در برابرش زانو زد. معلوم است كه سير حوادث يك زندگى عادى هرگز چنين نيست و اين همه اتفاق در زندگى يك فرد، مسلماً امرى غيرعادى و نادر و عجيب به شمارمى رود. قرآن كريم مى فرمايد (و آتيناه من كل شىء سببا) هرگونه وسايل كار و موفقيت را در دسترس او نهاديم، ملاحظه مى شود كه چگونه كلمات آيه با حقيقت وقايع تطابق دارد. جوانى كه ديروز چوپانى گمنام بيش نبود، امروز بر تخت پادشاهى نشسته و همه گونه وسايل، بدون جنگ وخونريزى برايش فراهم آمده است. مورخين بزرگ يونانى مثل هرودوت، گزنفون، كتزياس و … مى نويسند: «تمام قبايل پارس از دل و جان قبول فرمانروايى او را نمودند و براى اولين بار در تاريخ، كشور متحدى از دولت ماد و پارس تشكيل شد و نيروهاى فراوان كه تا آن روز سابقه نداشت، برگرد كوروش جمع آمد). همينطور حمله به منطقه كوهستانى شمال و جلوگيرى از خرابكارى قومى به نام يأجوج و مأجوج و بناى سدى را در آنجا مى گذارد. اين در حدود درياى خزر شروع مى شود و به كوههاى قفقاز مى رسد، درآنجا پس دو كوه دره اى است كه سد در آنجا بنا مى شود. قرآن در اين مورد مى فرمايد: (حتى اذا بلغ بين السدين وجد من دونها لايكادون يفقهون قولاً) يعنى قومى كوهستانى و وحشى بودند كه از مدنيت و فهم و سخنگويى نصيبى نداشتند. مقصود از دو سد در اينجا دو ديواره اى است كه به شكل كوه بلند در قفقاز قرار دارد. در مشرق قفقاز، درياى خزر راه عبور به شمال را سد مى كند، در مغرب نيز درياى سياه مانع از عبور به طرف شمال است در وسط اين دو ديوار نيز سلسله جبال بسيار بلند و مرتفعى است كه در حكم يك ديوار طبيعى بين جنوب و شمال محسوب مى شود و قبايل شمال براى هجوم به نواحى جنوب هيچ راهى نداشتند جز تنگه اى كه در ميان اين رشته كوهها وجود داشت و كوروش در اين تفكر سدى آهنين بنا كرد و بدين وسيله جلوى مهاجمين را گرفت و تمام قبايل جنوب را از آسيب آنها رهانيد و با اين سد دروازه آسياى غربى و نواحى شمالى را قفل نمود و اما طوايفى كه در قرآن به ذوالقرنين شكايت بردند به احتمال بسيار زياد همان (كوسى) يا در كتيبه داريوش به (كوسيا) نامبرده شده اند. اين قبايل در گيلان (توالش) و در قسمتى از استانهاى زنجان و اردبيل فعلى سكنا داشتند، كه در آن زمان هم شكايتى به اين شكل به كوروش كرده بودند و اين قبايل همان قبايلى هستند كه بعدها از نام آنها بر روى درياى خزر، كاسپين نهادند كه در حال حاضر به اين نام در مجامع بين المللى شناخته مى شود (البته به روايتى). اما ابوكلام آزاد، در اوايل دوران بعد از استقلال هند، وزير فرهنگ نخست وزير جواهر لعل نهرو بود، او جزو اولين كسانى بود كه كوششهاى بسيار زيادى درپيدا كردن آن سد انجام داد وبا بررسى هاى انجام گرفته كه ماهها طول كشيد توانست فلزاتى يافت كند كه به صورت مشبك بوده و در آن سنگ و خاك و حتى سرب يافت شده است و با حالتى كه اين فلزات (آهن) داشت مى توان به قدرت و استقامت آن سد پى برد. با همه اين تفاسير بايد گفت كسانى كه ذوالقرنين را به كوروش نسبت مى دهند، بدانند كه اصلاً اسكندر در طول حيات خود سدى نساخته بود فقط بعضى مواقع آبراههايى ساخت كه اصلاً قابل تأمل نيست و زندگى اسكندر مقدونى در طول حياتش سراسر قتل و غارت و ويرانى بوده است.
    برگرفته از سایت http://arteshesorkh.com/forum/showthread.php?t=2094
    با تشکر از شما علامه این موضوع را مطرح و سپس رد کرده!!
    در کل روش حوزه اینه که اول یه حرفی میزنن که انگار طرفدار دو اتیشه اون نظر هستند.......ولی بعد با انتقاد اونو رد میکنن
    در مطلب بالا همان طرح موضوع علامه طباطبایی اورده شده
    در کل اساس پادشاهی بر ظلمه و پادشاه عادل کلمه متناقضیه و قران از کوروش تمجید نکرده تا جایی که ما میدونیم(این نظر من است و ممکن است اشتباه باشد)

  16. 2 کاربر به خاطر ارسال مفید رامین از ایشان تشکر کرده اند:


  17. #29
    عضو فعال PASHA آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2011
    نوشته ها
    1,275
    تشکر
    8,642
    تشکر شده 5,731 بار در 1,245 ارسال



    ایرانی هرگز زانو نخواهد زد حتی اگر آسمانش کوتاهتر از قامتش باشد(کوروش بزرگ)

    در برابر تقدیر خداوند بمانند کودکی یک ساله باش که وقتی او را به هوا می اندازی می خندد چرا که ایمان دارد که تو او را خواهی گرفت(کوروش بزرگ)

    از کسانیکه از من متنفرنند سپاس.:آنها مرا قویتر می کنند. از کسانیکه مرا دوست دارنندممنونم:آنان قلب مرا بزرگتر می کنند. از کسانیکه مرا ترک می کنند متشکرم:آنان به من می آموزند که هیچ چیز تا ابد ماندنی نیست.از کسانیکه با من می مانند سپاسگذارم”آنان به من معنای دوست واقعی را نشان می دهند.
    ویرایش توسط PASHA : 2011/10/30 در ساعت 14:02

  18. 5 کاربر به خاطر ارسال مفید PASHA از ایشان تشکر کرده اند:


  19. #30
    عضو فعال PASHA آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2011
    نوشته ها
    1,275
    تشکر
    8,642
    تشکر شده 5,731 بار در 1,245 ارسال
    دستانی که کمک می کنند پاکتر از دستهایی هستند که رو به آسمان دعا می کنند.
    * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

    اگر میخواهید دشمنان خود را تنبیه کنید به دوستان خود محبت کنید.


    * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

    آنچه جذاب است سهولت نیست، دشواری هم نیست، بلکه دشواری رسیدن به سهولت است .

    * * * * * * * * ** * * * * * * * * *

    وقتی توبیخ را با تمجید پایان می دهید، افراد درباره رفتار و عملکرد خود فکر می کنند، نه رفتار و عملکرد شما

    * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

    سخت کوشی هرگز کسی را نکشته است، نگرانی از آن است که انسان را از بین می برد .

    * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

    اگر همان کاری را انجام دهید که همیشه انجام می دادید، همان نتیجه ای را می گیرید که همیشه می گرفتید .

    * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

    افراد موفق کارهای متفاوت انجام نمی دهند، بلکه کارها را بگونه ای متفاوت انجام می دهند.

    * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

    پیش از آنکه پاسخی بدهی با یک نفر مشورت کن ولی پیش از آنکه تصمیم بگیری با چند نفر .

    * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

    کار بزرگ وجود ندارد، به شرطی که آن را به کارهای کوچکتر تقسیم کنیم .

    * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

    کارتان را آغاز کنید، توانایی انجامش بدنبال می آید .

    * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

    انسان همان می شود که اغلب به آن فکر می کند .

    * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

    همواره بیاد داشته باشید آخرین کلید باقیمانده، شاید بازگشاینده قفل در باشد

    * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

    تنها راهی که به شکست می انجامد، تلاش نکردن است .

    * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

    دشوارترین قدم، همان قدم اول است .

    * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

    عمر شما از زمانی شروع می شود که اختیار سرنوشت خویش را در دست می گیرید .

    * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

    آفتاب به گیاهی حرارت می دهد که سر از خاک بیرون آورده باشد .

    * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

    وقتی زندگی چیز زیادی به شما نمی دهد، بخاطر این است که شما چیز زیادی از آن نخواسته اید .

    * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

    من یاور یقین و عدالتم من زندگی ها خواهم ساخت، من خوشی های بسیار خواهم آورد من ملتم را سربلند ساحت زمین خواهم کرد، زیرا شادمانی او شادمانی من است.

  20. 4 کاربر به خاطر ارسال مفید PASHA از ایشان تشکر کرده اند:


صفحه 3 از 8 نخست 123456 ... آخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •