تاریخ ترکان ایران
تاریخ حضور ترکان در ایران،تاکنون بحثھای داغی را برانگیخته است. برخی، تاریخ ترکان
ایران را از دوران باستان و زمان سومریان که قرائنی بر ترک بودن آنان اقامه شده است، شروع
میکنند و برخی نیز با نادیده انگاشتن قرائن تاریخی، حضور ترکان را تا زمان سلاجقه و حتی
بعد از آن نفی میکنند.
نگارنده در این مقاله به اختصار حضور ترکان قبل از زمان سلجوقیان و بعد از آن را بخصوص
در مناطق شرقی آذربایجان و عراق عجم (شیراز و اصفھان و ساوه و تھران (ری) و قزوین و
قم) یعنی مناطقی که تاریخ نگاران دیگر در مورد آنھا تمرکز نکردهاند خواھد پرداخت. شایان
ذکر است که منابع من در این پژوھش، کتب مورخین اسلامی در سدهھای میانه است. چرا
که تاریخ ترکان این مناطق از این زاویه کمتر بررسی شده است. اصرار نگارنده برای استفاده
از این منابع دلیل دیگری نیز دارد. معمول کسانی که حضور ترکان را در ایران انکار کردهاند در
واقع با حذف و جرح مطالب این منابع به این کار دست زدهاند که برای پاسخ به آنان لاجرم باید
به این منابع استناد کرد و دیگر اینکه مطالب موجود در این منابع، سخنان ھمدیگر را تکمیل و
تایید میکنند و یک نوع تواتر تاریخی بر حضور پررنگ ترکان در ایران، در این تواریخ دیده می
شود.
یکی از این کتابھا تاریخ قم است. این کتاب در سال ٣٧٨ ھ/ ٩٨٨ م حدود نیم قرن قبل از
حضور سلجوقیان در ایران توسط حسن بن محمد بن حسن قمی به زبان عربی نگاشته شده
است. اصل عربی این کتاب به دست ما نرسیده است اما ترجمهای از این کتاب در سالھای
٨٠۶ ھجری قمری به دست حسن بن علی بن حسن عبدالملک قمی انجام گرفته -٨٠۵
است که باز تنھا یک جلد (جلد اول) آن به دست ما رسیده است.
مولف این کتاب در ص ٣٧ به روستایی به نام ترک آباد اشاره میکند که نام روستا خود
دلیل حضور ترکان در آن است. در جای دیگر از ساخته شدن رستاق انار توسط ترکان سخن
میگوید. به نوشته این مورخ انار نام یکی از نوادگان افراسیاب ترک است که این رستاق را
رستاق انار، آن را نام نھاندهاند به ”انار بن سیاران بن سھره بن » : نیز به وی نسبت دادهاند
( تاریخ قم ص ۶٩ ) « افراسیاب ترکی
.( در قم نام میبرد (تاریخ قم ص ١٣۵ ،١١۴ ،۵۵ « شادقولی » ھمچنین او از منطقه
شادقولی یک کلمه ترکی به معنای غلام شاه یا پیشکار شاه است که ھم به معنای اسم
شخص و ھم به معنای اسم منطقه در تواریخ متعدد مربوط به قم، به کار رفته است.
شادقولی اکنون به دو منطقه در استان قم اطلاق میشود که یکی شھرکی در جنوب غربی
٢
استان قم است که ساکنان بومی آن را ترکان خلج تشکیل میدھند. این شھرک قبلا روستا
بوده و بعد به شھر چسبیده است و دیگری نام تپهایست که اکنون حفاریھای باستانی بر
روی آن انجام میشود. در واقع وجود تپه باستانی شادقولی در قم و ھمچنین ذکر نام
شادقولی در ھزار سال قبل از این در تاریخ قم خود دلیل بسیار روشنی برای حضور دیرین
ترکان در این منطقه است.
یکی دیگر از مولفانی که به حضور ترکان در این مناطق اشاره کرده است علامه محمود
کاشغری (قرن پنجم ھجری) است. وی در کتاب معروف خود دیوان لغات الترک بعد از اشاره
بسیاری از ترکان، قزوین را مرز سرزمین » : به بنای قزوین توسط دختر افراسیاب مینویسد
نیز در این مرز قرار دارد. چرا که لفظ قُم، در ترکی به (Qum ترکان میدانند. شھر قم (=قوم
دیوان لغات الترک، ترجمه ) « معنای ماسه است و دختر افراسیاب در آنجا به شکار میرفت
( فارسی، ص ۵٠٢
البته حضور ترکان در این مناطق به معنای انکار اقوام و ملتھای دیگر نیست. بلکه اقوی این
است که ترکان در کنار سایر اقوام در این مناطق زندگی کردهاند.
قرائن دیگری نیز بر حضور ترکان در این منطقه وجود دارد. از جمله نخستین دولت ترک در
ایران پس از اسلام در قرن سوم ھجری و قبل از سلجوقیان و غزنویان در این منطقه تشکیل
شده است. مورخان معاصر ایرانی معمولا به جھت اغراض خاص خود از این دولت ترک نام
و پایتخت آن شھر شیراز بوده است که (Sübkəri) نمی برند. نام این دولت، دولت سُبکری
بر مناطقی چون کرمان,اصفھان و دیگر بخشھای عراق عجم تسلط داشته است. این دولت
اگر چه دولتی مستعجل و کم عمر بوده است اما با توجه به اینکه منشور امارت از خلیفه
بغداد گرفته است و ھمچنین نقش مھمی در زوال صفاریان داشته است و نیز نخستین دولت
ترکان در دوران بعد از اسلام در ایران است بسیار شایان توجه است. ملک الشعرای بھار به
و این سُبكری شبیه » : نقش دولت ترک سبکری در زوال صفاریان توجه داشته و مینویسد
طغرل كافر نعمت، غلام آل سبكتکین است كه خاندان خداوندان خویش را به خیر خیر
(٣٢٩- ٢۵٣ و ابنخلدون: ج ۴، ص ٢٣٠ – تاریخ سیستان: ص ٢٨۵ ) « برداشتند
بسیاری از نامھای مناطق موجود در عراق عجم و آذربایجان نامھایی ھستند که در زبان
ترکی دارای معنا ھستند و یا نام شخصیتھا و قھرمانان ترک را تداعی میکنند. برای مثال
نام ساوه نامی است که در فارسی معنای مشخصی ندارد. اما واژه ساوه در تاریخ ترکان
دارای یک ھویت ویژه است برای مثال آن گونه که از متون تاریخی پیداست نام پادشاه گؤک
تورکھا ساوه بوده است .در مقدمه شاھنامه بایسنقری (ابومنصوری) میخوانیم:
و در ھنگام که ساوه شاه ترک بر در ھری آمد پیش او شد بجنگ و ساوه شاه را با نیزه … »
( سبک شناسی بھار، ج ٢، ص ٧ ) « بیفکند
در شاھنامه فردوسی نیز جنگ ساوه شاه با بھرام چوبین به تفصیل آمده است و تصریح
(۴۶۴- شده است که ساوه شاه، شاه ترکان بوده است. (شاھنامه: ص ۴۶٠
به ھر حال بحث حضور ترکان در ایران، از زمانھای باستان تاکنون یک نظریه جدید نیست.
ابن خلدون که در جھان به پدر جامعه شناسی مشھور است و یکی از چھرهھای ارجمند
جھان اسلام به شمار میرود، در تاریخ معروف خود می نویسد:
و فی الکتب ان ارض ایران ھی ارضالترک …فاما علماء الفرس و نسابتھم فیابون »
من ھذا کله: در کتابھا ھست که ایران سرزمین ترکان است اما دانشمندان و نسب شناسان
تاریخ ابن خلدون ج ٢ص ١۵۴ چاپ موسسه ) «. فارس به کلی این مسئله را انکار میکنند
الاعلمی و ص ١٨١ انتشارات دارالفکر)
٣
فردوسی نیز به حضور ترکان در مرکز و شمال ایران اشاره کرده است. شھرری یعنی
بخش جنوبی تھران و آمل، دو شھری ھستند که شاھنامه آنھا را شھرھای تورانی یعنی
شھرھای ترکان قلمداد کرده است. وی می نویسد:
کز ایران اگر زال زر با دو مرد، »
بیایند و جویند با او نبرد
گران مایه اغریرث نیک پی،
« سپه واگذارد از آمل به ری
اغریرث بنا بر متن شاھنامه، یک سردار تورانی خراسانی است و زال زر، حاکم نشینی
در سیستان، که فردوسی در مقاطعی مانند بیت بالا، آن را ایران نیز خوانده است، بدین
« ترتیب تصور فردوسی در این ابیات از آمل و ری، دو شھر تورانی است
نگارنده نمی خواھد به بحث ترکان و آذربایجان بپردازد و بیشتر تاریخ ترکان و ادبیات آنان در
بخشھای شرقی آذربایجان و عراق عجم را مد نظر دارد اما از آنجاییکه شبھاتی از جانب انکار
کنندگان ھویت تاریخی ترکان آذربایجان ھمواره مطرح میشود ارائه چندین سند تاریخی خالی
از فایده نخواھد بود.
طبری در جلد نخست تاریخ خود در ذکر پادشاھان یمن مینویسد: تبع پادشاه یمن
ثم إلى الموصل …» معاصر بشتاسب و ھمچنین اردشیر بھمن بن اسفندیار بن بشتاسب بود
وی به انبار و سپس موصل رفت و از آنجا راھی « ثم إلى أذربیجان فلقی الترك بھا فھزمھم
( آذربایجان شد و در آنجا ترکان را دید و شکستشان داد. (طبری ج ١ ص ۴٠۴
به این واقعه اشاره کرده است. « ج ١ ص ١٢ » ابن خلدون نیز در تاریخ خود
و فیھا غزا مسلمه بن » : ھمچنین طبری در باب وقایع سال نود ھجری می نویسد
عبدالملک الترک حتی بلغ الباب من ناحیه آذربیجان ففتح حصونا و مدائن ھنالک: در این
سال ( ٩٠ ھجری)مسلمه بن عبدالملک با ترکان جنگید و تا منطقه باب الابواب (دربند)
( طبری ج ٥ ص ٢٢۶ ) .«. آذربایجان رسید و در آنجا شھرھا و قلعهھا را فتح کرد
ھمچنین طبری در وقایع سال ٩٩ ھجری از شبیخون ترکھا به عربھای فاتح و مسلمان در
آذربایجان سخن میگوید: و فی ھذه السنه اغارت الترک علی آذربیجان فقتلو من
( المسلمین جماعه. (طبری: ج ۵، ص ٣٠٩
عین ھمین واقعه را ابن کثیر در البدایه و النھایه ج ٩ ص ٢٠٩ نقل کرده است.
اما شاید جالبتر از ھمه ، سخن دیگری از طبری باشد که آذربایجان را سرزمین ترک نامیده
و فی ھذه السنه غزا الجراح بن عبدالله » : است. وی در وقایع سال ١٠۴ ھجری مینویسد
الحکمی و ھو امیر علی ارمینیه و آذربایجان ارض الترک ففتح علی یدیه بلنجرم و ھزم
الترک: و در این سال جراح بن عبدالله الحکمی جنگ کرد. او امیر ارمنستان و آذربایجان،
طبری ) «. سرزمین ترکان بود. وی بلنجرم را با دستان خویش فتح کرد و ترکان را شکست داد
ج ۵ ص ٣۶٨ ) مولف البدایه و النھایه نیز در ج ٩ ص ٢۵۶ به این امر اشاره کرده است.
غیر از قرائن و اسناد و کتب تاریخی میتوان به اسناد دیگری نیز اشاره کرد. ناصر خسرو
در تبریز قطران نام شاعری را دیدم، شعری نیک » در سفرنامه خود تصریح میکند که
میگفت، اما زبان فارسی نیک نمیدانست.(گزیده سفرنامه ناصر خسرو ص ۵). به زعم
٤
تاریخ نگاران رضاخانی، قطران تبریزی فارسی دری را نیک نمیدانسته و به زبان پھلوی
تبریزی! حرف میزده است.
علاوه بر وجود لغات ترکی در شعر قطران میتوان به لغت فرس اسدی نیز در باب رواج
زبان ترکی در آذربایجان استناد کرد. اسدی طوسی مولف لغت فرس اسدی که در قرن پنجم
میزیسته است لغات فارسی و ترکی رایج در خراسان را در کتاب خود گردآوری کرده است و
علاوه بر آن به برخی از کلمات و لغات رایج در مناطق دیگر ایران نیز اشاره نموده است. وی در
لغت فرس، )«. پای افزار بود، به آذربایجان چارق خوانند » : توضیح لغت پالیک مینویسد
( ص ٢٧٧
عین لغت چارق که در قرن پنجم در آذربایجان استعمال میشده است در دیوان لغات
الترک محمود کاشغری نیز آمده است و از واژهھای اصیل ترکی به شمار میرود. کاشغری
مینویسد:
یعنی: او به پای خود, چارق ol ažaqın çarıqladı اُلْ اَذاقِنْ جَرقْلادی : çarıqladı جَرِقْلادی »
دیوان لغات الترک، ترجمه فارسی ) «.(çarıqlar-çarıqlamaq پوشید. (جَرِقْلارْ- جَرِقْلاماقْ
( ص ۵٧٧
با توجه به قرائن و اسناد فوق حضور ترکان در این مناطق بلکه در کل ایران، از دیرباز در
میان مورخان امری مسلم بوده است که متاسفانه تاریخ نویسان معاصر بر اساس نظریه یک
کشور – یک ملت رضاخانی به پنھانکاری در این زمینه پرداختهاند. البته حضور ترکان در این
منطقه به ھیچ وجه به معنای این نیست که بعدھا گروھھای مھاجر ترک ھمراه سلجوقیان و
سایر سلسلهھای ترک از آسیای میانه به ایران نیامدهاند. اما مھم اینست که قبل از آمدن
« ارض الترک » این ترکھای مھاجر نیز ایران و آذربایجان به تصریح ابن خلدون و طبری
(سرزمین ترکان) بوده است.