صفحه 2 از 7 نخست 12345 ... آخرین
نمایش نتایج: از 11 به 20 از 65

موضوع: باز این چه شورش است

  1. #11
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Mar 2011
    نوشته ها
    607
    تشکر
    451
    تشکر شده 2,028 بار در 537 ارسال
    بر لب آبم و از داغ لبت می میرم

    هردم از غصه جانسوز تو آتش گیرم

    مادرم داد به من درس وفاداری را

    عشق شیرین تو آمیخته شد با شیرم

    گاه سردار علمدارم و گاهی سقّا


    گه به پاس حرمت گشت زنان، چون شیرم

    بوته عشق تو کرده است مرا چون زرناب


    دیگر این آتش غم ها ندهد تغییرم

    گر مرا شور و جوانی و بهار عمر است


    از خزان تو دگر ای گل زهرا پیرم

    غیرتم گاه نهیبم زند از جا برخیز


    لیک فرمان مطاع تو شود پاگیرم

    تا که مأمور شدم علقمه را فتح کنم


    آیت قهر بیان شد، ز لب شمشیرم

    سایه پرچم تو کرد سرافراز مرا


    عشق تو کرد عطا دولت عالمگیرم

    کربلا کعبه عشق است و من اندر احرام


    شد در این قبله عشاق دوتا تقصیرم

    دست من خورد به آبی که نصیب تو نشد


    چشم من داد از آن آب روان تصویرم

    باید این دیده و این دست دهم قربانی


    تا که تکمیل شود حجّ من آنگه میرم

    زین جهت دست به پای تو فشاندم بر خاک

  2. 8 کاربر به خاطر ارسال مفید يگانه از ایشان تشکر کرده اند:


  3. #12
    عضو فعال rezaafshari110 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2011
    نوشته ها
    347
    تشکر
    731
    تشکر شده 1,717 بار در 351 ارسال
    ان الله يحب التوابين...

    من ميدونم كه دل خدا برام تنگ ميشه،هر چقدر هم بد باشم خدا دلش برام ميتپه و وقتي من فراموشش ميكنم دلش برام تنگ ميشه...خدا عين آدما نيست...
    هر دفه كه دلم ميشكنه و بغض گلومو ميگيره،اول وايميسته و با مهربوني نگام ميكنه،بعد مياد جلوم وايميسته،
    بهم ميگه : بغض نكن،گريه نكن من كنارتم،بعد دونه دونه ذره هاي دل منو جمع ميكنه...
    بعد گريه من بند مياد...نگاش ميكنم و تعجب ميكنم از بزرگواريش،از مهربونيش،از ...بازم از مهربونيش...
    خدا اما بهم نگاه نميكنه،نميخواد خجالتم بده،نميخواد از چشماش بخونم كه"يادته منو يادت رفته بود؟". . .
    من ماتم و مبهوت. . .
    خدا آرومه،ذره هاي دلمو كه جمع كرد ، دلمو ميگيره جلوي قلب خودش ، چشماشو ميبنده،انگار ميخواد تمام
    خوبي هاشو بريزه تو دلم،دلمو محكم ميگيره تو بغلش،بوسش ميكنه و ميدتش بهم...
    انگار دوست داره نگهش داره ولي برش ميگردونه بهم.
    بهم لبخند ميزنه،دل كوچيك منو ميذاره كف دستش،ميارتش جلو كه من برش دارم...
    هيچ كاري ازم برنمياد نگاه ميكنم...مات موندم! ميگه برش دار عزيز دلم،مال توهه...
    آروم برش ميدارم،صورتيه...صورتيه كم رنگ،از اونجاهايي كه شيكسته و خدا بندش زده،نور ميزنه بيرون. . .
    من دل نميخوام...
    من نور توي دلمو نميخوام...
    من ميخوام خدا بجاي اينكه دلمو بذاره رو قلبش،منو بذاره،
    من نور قرضي نميخوام. . .

    من خود خدا رو ميخوام....
    با همه بد بودنم....با همه کوچک بودنم...
    يهو دلم از دستم ليز ميخوره ، ميفته كف دست خدا. . .
    اونوقت خدا بازم ميذارتش رو قلبش. . .دلم ميره تو قلب خدا.
    اونوقت به جاي دلم،منو بغل ميكنه و باز ميگه "من دوستت دارم". . .
    منم اگه دختر خوبي باشم،يه روزي منم مثل دلم ميرم تو قلب خدا . . .
    قلب خود خود خود خدا . . .
    حضرت رسول صلى الله عليه و آله میفرمایند :
    همانا پاكيزه ترين پيشه ، پيشه بازرگانانى است كه چون سخن گويند ، لب به دروغ نگشايند ؛ هر گاه امين شمرده شوند ، خيانت نورزند ؛ زمانى كه وعده دهند ، پيمان نشكنند ؛ چون بخرند ، بر سرِ مال نزنند ؛ چون بفروشند ، بازار گرمى نكنند ؛ هر گاه مديون شوند ، [در پرداخت دين] امروز و فردا نكنند ؛ و هر گاه طلبكار شدند ، [بر بدهكار] سخت نگيرند .

  4. 5 کاربر به خاطر ارسال مفید rezaafshari110 از ایشان تشکر کرده اند:


  5. #13
    عضو فعال
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    کرج
    نوشته ها
    596
    تشکر
    9,521
    تشکر شده 4,833 بار در 629 ارسال
    یاری




    گفتم این چه فریاد بود که هل من ناصر ینصرنی؟

    گفت شیوه می کرد عاشق بر معشوق!

    گفتم این چگونه شیوه ای ست که خلق از آن به شیون شده اند!

    گفت زبان عشق غریب است.

    گفتم بگو این چه فریاد بود که هل من ناصر ینصرنی؟

    گفت دلبری میکرد به ناز که آمده ام، الوعده وفا!

    گفتم کدام وعده!؟

    گفت آنجا که گفت إِن یَنصُرْکُمُ اللّهُ فَلاَغَالِبَ لَکُمْ وَإِنیَخْذُلْکُمْ فَمَن ذَاالَّذِی یَنصُرُکُم مِّن بَعْدِهِ. دلبرانه می پرسید، چنانم آیا که بر وعده خویش یاری ام کنی !؟ یا از رها شده گانم که کسی را توان یاریشان نیست!

    عشق بازی می کرد!

    به شطرنج عشق کشانده بودش شاه. آنجا که هیچ کَس را توان بودن نیست. او را گفت بپرس که آیا کسی هست!؟

    ای نفس مطمئن باز هم بپرس که آیا کسی هست؟ جز من!؟

    و او برای اطمینان نپرسید! پرسید تا دلبری کند که ببین! مدعی نیست! مدعایی نیست. این خلوت من و توست!

    بیا و بر وعده وفا کن، بگو ای شمشیرها دریابیدش!

    بگو ای شمشیر ها در یابیدش که خون خدا کابین این وصلت است!



    هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق، این گریه های دمادم، ابتلای ماست! این نوحه ی مردمان ما بر خویشتن است. که لحظه در لحظه ی ما حسینی خون میدهد تا لاله عشق سرخگون باشد. و ما تقلایی نمی کنیم، افسوس!

    او تجلی و ظهور این لحظه های دمادم است.

    چنان شو که یاریت کند.

    کج رفته ایم و یاری کرده است!
    با آنکه راست می رود، چه می کند!؟

    گفتم بیشتر بگو

    گفت نه مرا تاب گفتن، نه تو را تاب شنیدن است از این یکی شدن، از این صحنه ی بکرِ وصالِ عاشق و معشوق!

    از این که یاری بگوید: هل من یاری که یار باشد مرا!

    غلامرضا رشیدی

  6. 5 کاربر به خاطر ارسال مفید محاد از ایشان تشکر کرده اند:


  7. #14
    عضو عادی riskman آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    207
    تشکر
    707
    تشکر شده 833 بار در 193 ارسال

    اين حسين كيست كه عالم همه ديوانه اوست *** اين چه شمعيست كه جانها همه پروانه اوست

    ماه محرم همه ايران سياهپوش مي شود، زرتشتيان استان يزد، مركز استقرار زرتشتي هاي ايران، در اين روزها مانند ديگر هموطنانشان عزا دارند.
    «مهرشاد بزرگی» از اقليت زرتشتيان ايران مقيم يزد، بیان می دارد: «هر ساله با شروع محرم بسياري از زرتشتيان يزد همپاي مسلمانان به عزاداري مي پردازند. شيوه عزاداري زرتشتيان با شيعيان كمي متفاوت است. آنها در آيين خود پوشيدن لباس سفيد را مقدس مي دانند. زنان و مردان سپيد پوش زرتشتي با حضور در آتشكده گردهم مي آيند و براي امام حسين و يارانش به سوگواري مي پردازند .آنها امام حسين را داماد ايرانيها مي دانند، چون پس از جنگ اعراب و ايران در اواخر دوره ساساني شاهدخت شهربانو به همسري فرزند علي(ع) در آمد آنها به داشتن داماد شجاعي چون امام حسين افتخار مي كنند».
    در مراسم زرتشتيان غذاهاي زيادي طبخ مي شود و مانند هموطنان مسلمانشان نذري مي دهند، زرتشتيان با خواندن دعا و طلب ادامه راه آزادگان دنيا، مراسم خود را برگزار مي كنند .هر ساله زرتشتيان زيادي از شهر هاي بافق، ميبد، تفت، مهريز و بهاباد به مركز استان شهر يزد، مي آيند تا در عزاداري امام حسين شركت كنند.

    نخل برداری در استان یزد

    شكوه عزداري مردم سرزمين بادها و بادگيرها در سوگواري روز عاشورا ، آيين نخلبرداري است. در يزد، نخل را به شکل تابوت سيدالشهدا يا نمادي از يکي از شهداي کربلا درمي آورند. نخل از جنس چوب و به شکل برگ درخت يا سرو است . با آن که نخل هيچ شباهتي به درخت نخل ندارد، اما به اين نام خوانده مي شود.مراسم نخل برداری از ویژگیهای منحصر به فرد محرم و عزاداری در یزد است که با همکاری و همیاری گوناگون اهالی در تمام مراحل مراسم، از کمک مالی و تهیه چوب و دیگر وسایل آن گرفته تا کمک در تزئین و عَلَم کردن آن و حمل آن در روز عاشورا برگزار می شود. دربرخی موارد، زرتشتیان یزد نیز در ساختن نخل ها، همیاری و همکاری دارند. آنها حضرت سیدالشهدا (ع) را همسر شهربانوی ایرانی دانسته و نسبت به وی احترام و ارادت خاصی قائل هستند. مراسم آذین بندی و آماده کردن نخلها برای ایام عزاداری ماه محرم با یک فراخوان، بسیج همگانی اهل محل و یا آبادی صورت می گیرد.

    نخل برداری عزاداران حسینی در شهرستان تفت یزد

    در تعزیه ها یی که در شهر کرمان برگزار می شود، کلیه مراحل واقعه کربلا به تصویر کشیده می شود،زرتشتیان کرمان نیز برای مراسم سوگواری امام حسین(ع) احترام زیادی قائل هستند و مراسم ویژه ای را در این باب برگزار می کنند.

    بين سينه زنان هيات ثارالله علاوه بر اقليت ارمني، هموطنان زرتشتي نيز حضور دارند. آنان امام حسين (ع ) را داماد نژاد ايراني مي دانند. معروف است كه پس از پيروزي اسلام بر ايران، دختر يزدگرد سوم به نام شهربانو كه شاهزاده بود به عقد امام درآمد. زرتشتيان و ارامنه كنار هم عزاداري مي كنند. با هيات بيرون مي روند و مي آيند و شام را مانند ما قيمه ميل مي كنند؛ غذايي مرسوم ايام محرم و حتی بعضی از این عزیزان مقداری از غذای مراسم امام حسین را برای تبرک در طول سال نگهداری و در غذای سالیان خود استفاده می کنند.

  8. 8 کاربر به خاطر ارسال مفید riskman از ایشان تشکر کرده اند:


  9. #15
    عضو فعال rezaafshari110 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2011
    نوشته ها
    347
    تشکر
    731
    تشکر شده 1,717 بار در 351 ارسال
    السلام علیک یا رقیه بنت الامام الحسین بن علی بن ابی طالب (علیهم السلام)
    امشب شب سوم محرم شب منسوب به باب الحوائج حضرت رقیه دختر امام حسین(ع) است


    حضرت رسول صلى الله عليه و آله میفرمایند :
    همانا پاكيزه ترين پيشه ، پيشه بازرگانانى است كه چون سخن گويند ، لب به دروغ نگشايند ؛ هر گاه امين شمرده شوند ، خيانت نورزند ؛ زمانى كه وعده دهند ، پيمان نشكنند ؛ چون بخرند ، بر سرِ مال نزنند ؛ چون بفروشند ، بازار گرمى نكنند ؛ هر گاه مديون شوند ، [در پرداخت دين] امروز و فردا نكنند ؛ و هر گاه طلبكار شدند ، [بر بدهكار] سخت نگيرند .

  10. 8 کاربر به خاطر ارسال مفید rezaafshari110 از ایشان تشکر کرده اند:


  11. #16
    ستاره دار (1) کیوان آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    نوشته ها
    4,825
    تشکر
    9,824
    تشکر شده 23,351 بار در 4,529 ارسال
    اینهمه سالها گذشت و هرسال همچون سالهای پیش!
    همگی آدمها روزهای بسیاری از سال را سیاه می پوشند!
    علم ها بر آسمان و صدای گریه ها بلند و بلندتر میشود!
    حسین گویان بیشتر و بیشتر ، دستها و زنجیرها محکم و محکم تر بر سر و سینه ها فرود می آید!
    صفهای آدمیان و هجوم آنها برای فیض بردن از سفره نذری امام حسین طولانی تر و حریص تر!
    ولی...
    در طول تمام قرون و سالها... هنوز فریادرسی نیست که صدای یاری خواستن حسین را شنیده باشد.
    صدای حسین در دالانهای زمان پیچید و گم شد!

  12. 13 کاربر به خاطر ارسال مفید کیوان از ایشان تشکر کرده اند:


  13. #17
    عضو فعال rezaafshari110 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2011
    نوشته ها
    347
    تشکر
    731
    تشکر شده 1,717 بار در 351 ارسال
    شهادت غم انگيز حضرت فاطمه صغري و يا رقيه عليها سلام، دختر امام حسين(ع) چنين است:

    عصر روز سه شنبه در خرابه در كنار حضرت زينب(س) نشسته بود. جمعي از كودكان شامي را ديد كه در رفت و آمد هستند.

    پرسيد: عمه جان! اينان كجا مي روند؟ حضرت زينب(س)فرمود: عزيزم اين ها به خانه هايشان مي روند. پرسيد: عمه! مگر ما خانه نداريم؟ فرمودند: چرا عزيزم، خانه ما در مدينه است. تا نام مدينه را شنيد، خاطرات زيباي همراهي با پدر در ذهن او آمد.

    بلافاصله پرسيد: عمه! پدرم كجاست؟ فرمود: به سفر رفته. طفل ديگر سخن نگفت، به گوشه خرابه رفته زانوي غم بغل گرفت و با غم و اندوه به خواب رفت. پاسي از شب گذشت. ظاهراً در عالم رؤيا پدر را ديد. سراسيمه از خواب بيدار شد، مجدداً سراغ پدر را از عمه گرفت و بهانه جويي نمود، به گونه اي كه با صداي ناله و گريه او تمام اهل خرابه به شيون و ناله پرداختند.

    خبر را به يزيد رساندند، دستور داد سر بريده پدرش را برايش ببرند. رأس مطهر سيد الشهدا را در ميان طَبَق جاي داده، وارد خرابه كردند و مقابل اين دختر قرار دادند. سرپوش طبق را كنار زد، سر مطهر سيد الشهدا را ديد، سر را برداشت و د رآغوش كشيد.

    بر پيشاني و لبهاي پدر بوسه زد و آه و ناله اش بلند تر شد، گفت: پدر جان چه كسي صورت شما را به خونت رنگين كرد؟ پدر جان چه كسي رگهاي گردنت را بريده؟ پدر جان «مَن ذَالَّذي أَيتَمَني علي صِغَرِ سِنِّيِ» چه كسي مرا در كودكي يتيم كرد؟ پدر جان يتيم به چه كسي پناه ببرد تا بزرگ بشود؟ پدر جان كاش خاك را بالش زير سرم قرار مي دادم، ولي محاسنت را خضاب شده به خونت نمي ديدم.

    دختر خردسال حسين(ع) آن قدر شيرين زباني كرد و با سر پدر ناله نمود تا خاموش شد. همه خيال كردند به خواب رفته. وقتي به سراغ او آمدند، از دنيا رفته بود. شبانه غساله آوردند، او را غسل دادند و در همان خرابه مدفون نمودند.


    امشب شب باز شدن گره های بزرگ به دست این کودک اباعبدالله است.همه گرفتارها رو هم در نظر داشته باشید
    حضرت رسول صلى الله عليه و آله میفرمایند :
    همانا پاكيزه ترين پيشه ، پيشه بازرگانانى است كه چون سخن گويند ، لب به دروغ نگشايند ؛ هر گاه امين شمرده شوند ، خيانت نورزند ؛ زمانى كه وعده دهند ، پيمان نشكنند ؛ چون بخرند ، بر سرِ مال نزنند ؛ چون بفروشند ، بازار گرمى نكنند ؛ هر گاه مديون شوند ، [در پرداخت دين] امروز و فردا نكنند ؛ و هر گاه طلبكار شدند ، [بر بدهكار] سخت نگيرند .

  14. 11 کاربر به خاطر ارسال مفید rezaafshari110 از ایشان تشکر کرده اند:


  15. #18
    عضو فعال rezaafshari110 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2011
    نوشته ها
    347
    تشکر
    731
    تشکر شده 1,717 بار در 351 ارسال
    سلام
    امشب شب چهار محرم شب طفلام حضرت زینب کبری است
    در روز عاشورا، وقتی نوبت به جوانان هاشمی رسید. فرزندان زینب کبری (سلام الله علیها) نیز خود را آماده قتال کردند.
    حضرت زینب (سلام الله علیها) در این موقع که فرزندان دلبند خود را راهی قتال با دشمنان دین و قرآن می کرد، حالتی دگرگون داشت. او عقیلة بنی هاشم است. او نائبة الامام است. اصلاً او شریک کربلای حسین (علیه السلام) است. نه بدین جهت که بنابر نقل، فرزندان خود را با دست خود کفن پوش و فدیة راه حسین (علیه السلام) کرده ، که از لحظه ای که از دامن زهرای مرضیه (سلام الله علیها) پای به عرصه وجود گذاشته، دیده به دیدار حسین (علیه السلام) باز کرده است. برای همین است که اهل دل، آفرینش او را برای کربلا معنا کرده اند.
    مگر نه آنکه در زمان حضور در کوفه، در مجلس تفسیر قرآن، وقتی آیه شریفة ”کهیعص“ را برای زنان کوفی تفسیر می کرد، امیرالمؤمنین (علیه السلام) به او فرمود:
    این عبارت ”کهیعص“ رمزی در مصیبت وارده بر شماست و کربلا را برای آن مخدّره ترسیم کرد.
    بسیاری می گویند: زینب کبری (سلام الله علیها)، دو فرزند خود را مهیای نبرد کرد و به آنها تعلیم داد که اگر با امتناع آن حضرت مواجه شدید - کما اینکه آن مظلوم حتی غلام سیاه را از قتال بر حذر می داشت - دائی خود را به مادرش فاطمه (سلام الله علیها) قسم دهید تا اجازه میدان رفتن بگیرید.
    پس از این مراحل ابتدا محمد بن عبدالله بن جعفر به میدان آمد و این رجز را سر داد:
    اشکوا إلی اللهِ منََ العدوانِ
    قِتل قومٍ فی الوری عمیانِ
    قَد ترکوا معالِمَ القُرآنِ
    و مُحکمَ التَنزیلِ و التِّبیانِ
    وَ اَظهروا الکُفرَ مَعَ الطُّغیانِ
    ” به خداوند شکایت می کنم از دشمنی دشمنان، قوم ستمگری که کورکورانه به جنگ با ما برخاسته اند . نشانه های قرآنی را که محکم و مبیّن و آشکار کننده کفر و طغیان است راترک کردند“
    و پس از نبردی نمایان، به شهادت رسید.
    پس از او، برادرش عون بن عبدالله جعفر راهی نبرد شد و خود را اینگونه معرفی کرد:
    اِن تُنکرونی فَانا بنُ جعفرٍ
    شهیدُ صِدقٍ فی الجنانِ الازهر
    یطیرُ فیها بجناحٍ اَخضرٍ
    کَفی بِهذا شَرَفاً فی المحشرِ
    ”اگر مرا نمی شناسید من فرزند جعفر هستم که از سر صدق به شهادت رسید و در بهشت نورانی با بال های سبز پرواز می کند. برای من از حیث شرافت در محشر همین کافی است.“
    و او نیز، فدایی راه حضرت حسین (علیه السلام) شد.
    حضرت رسول صلى الله عليه و آله میفرمایند :
    همانا پاكيزه ترين پيشه ، پيشه بازرگانانى است كه چون سخن گويند ، لب به دروغ نگشايند ؛ هر گاه امين شمرده شوند ، خيانت نورزند ؛ زمانى كه وعده دهند ، پيمان نشكنند ؛ چون بخرند ، بر سرِ مال نزنند ؛ چون بفروشند ، بازار گرمى نكنند ؛ هر گاه مديون شوند ، [در پرداخت دين] امروز و فردا نكنند ؛ و هر گاه طلبكار شدند ، [بر بدهكار] سخت نگيرند .

  16. 6 کاربر به خاطر ارسال مفید rezaafshari110 از ایشان تشکر کرده اند:


  17. #19
    عضو فعال rezaafshari110 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2011
    نوشته ها
    347
    تشکر
    731
    تشکر شده 1,717 بار در 351 ارسال
    باز این چه شورش است که در خلق عالم است
    باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است

    باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین
    بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است

    این صبح تیره باز دمید از کجا کزو
    کار جهان و خلق جهان جمله درهم است

    گویا طلوع میکند از مغرب آفتاب
    کاشوب در تمامی ذرات عالم است

    گرخوانمش قیامت دنیا بعید نیست
    این رستخیز عام که نامش محرم است

    در بارگاه قدس که جای ملال نیست
    سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است

    جن و ملک بر آدمیان نوحه می کنند
    گویا عزای اشرف اولاد آدم است

    خورشید آسمان و زمین، نور مشرقین
    پرورده ی کنار رسول خدا، حسین

    حضرت رسول صلى الله عليه و آله میفرمایند :
    همانا پاكيزه ترين پيشه ، پيشه بازرگانانى است كه چون سخن گويند ، لب به دروغ نگشايند ؛ هر گاه امين شمرده شوند ، خيانت نورزند ؛ زمانى كه وعده دهند ، پيمان نشكنند ؛ چون بخرند ، بر سرِ مال نزنند ؛ چون بفروشند ، بازار گرمى نكنند ؛ هر گاه مديون شوند ، [در پرداخت دين] امروز و فردا نكنند ؛ و هر گاه طلبكار شدند ، [بر بدهكار] سخت نگيرند .

  18. 6 کاربر به خاطر ارسال مفید rezaafshari110 از ایشان تشکر کرده اند:


  19. #20
    عضو فعال rezaafshari110 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2011
    نوشته ها
    347
    تشکر
    731
    تشکر شده 1,717 بار در 351 ارسال
    سلام
    امشب شب پنجم محرم شب عبدالله بین حسن بن علی (علیهم السلام) است
    امشب و فرداشب را میهمان سبط اکبر پیامبر(ص) و سید جوانان اهل بهشت، یعنی امام حسن مجتبی(ع) هستیم که دو پسرش ـ قاسم و عبدالله ـ در کربلا در رکاب عمو به شهادت رسیدند.
    «عبدالله بن حسن» فرزند کوچک امام حسن مجتبی(ع) یکی از نوجوانان نابالغی بود که به همراه خانواده خود و عمویش حضرت اباعبدالله الحسین(ع) به سوی کوفه آمده بود.
    از صبح تا عصر عاشورا ، ابتدا اصحاب امام حسین(ع) و سپس اهلبیت آن حضرت یک به یک و یا دستهجمعی به میدان رفتند و به شهادت رسیدند؛ و سرانجام زمانی رسید که امام(ع) یکه و تنها در میان هزاران هزار دشمن مسلح باقی ماند و گهگاه فریاد بر میآورد: «آیا یاریکنندهای هست که به خاطر خدا از حرم رسول خدا دفاع کند؟».
    «شمر بن ذی الجوشن» برای آن که کار را تمام کند به همراه پیاده نظام لشکر، به امام(ع) هجوم آوردند، دور آن حضرت را گرفتند و از پس و پیش ایشان را مورد حمله قرار می‏دادند.
    عبدالله که در بین كودكان و زنان، در خیمهگاه حضور داشت تاب و تحمل دیدن غربت عموی تنهای خویش را نیاورد و ناگهان از خیمهها بیرون آمد. حضرت زینب(س) او را گرفت شاید که بتواند مانع رفتن وی شود و نگذارد یادگار برادر طعمهي گرگهای گرسنه یزیدی گردد؛ ولی عبدالله گفت: «نه، به خدا سوگند عمویم را تنها نمیگذارم». سپس دست خود را از دست عمه رها ساخت، به سوی میدان دوید و خود را به امام(ع) رساند تا با بدن کوچک و ظریفش از او دفاع کند.
    در غوغایی که دور امام(ع) ایجاد شده بود یکی از لشکریان یزید شمشیر خود را به قصد ضربه زدن به آن حضرت فرود آورد. عبدالله دست خود را سپر کرد تا شمشیر به امام اصابت نکند. شمشیر، بُـرّان و ضربه، سنگین بود و دست نوباوهي پیامبر(ص) را از بدن جدا کرد؛ آنگونه که فقط به پوستی آویخته شد. عبدالله یتیم از شدت درد نالهای برآورد و پدرش را صدا کرد: «وا ابتاه ... »
    اینک، حال امام را تصور کنید که هر دو امانت برادر شهیدش ـ قاسم و عبدالله ـ را نیز پرپرشده میدید...

    اشك و خون از ديدهاش بر خاك ريخت

    اشك بر آن كودكِ بيباك ريخت

    امام(ع) او را در آغوش گرفت، به خود چسپاند و در گوشش زمزمه کرد:«فرزند برادرم! صبر داشته باش و خداوند بزرگ را بخوان؛ تا او تو را به پدران صالحت ملحق کند».

    آن برادرزادهام صد چاك شد

    اين برادرزادهام بر خاك شد

    آن برادرزادهام سرمست رفت

    اين برادرزادهام بيدست رفت

    امام(ع) سپس دست به دعا برداشت و گفت:«خداوندا! اگر مقدر کردهای که این قوم را تا مدتی زنده نگهداری در بین آنان تفرقهای سخت بیانداز... زيرا آنان ما را دعوت کردند و وعده یاری دادند اما به ما حمله کردند و ما را کشتند».

    بسته شد چشمش، ولي لب باز شد

    آخرين نجواي شه آغاز شد

    كاي خدا گر چه مرادت حاصل است

    ديدن مرگ يتيمان مشكل است

    در ره تو هستيام از دست رفت

    حيف شد، عبداللَهَم از دست رفت

    اين دو بر من، روح پيكر بودهاند

    يــادگــاران بــرادر بـــودهاند

    در این هنگام تیرانداز سپاه دشمن ـ که گفته‏اند «حرملة بن کاهل» بود ـ گلوی نازک عبدالله را نشانه گرفت و او را در دامان عمویش ذبح کرد ...

    الا لعنة الله علی القوم الظالمين ؛ و سيعلم الذين ظلموا أي منقلب ينقلبون.
    حضرت رسول صلى الله عليه و آله میفرمایند :
    همانا پاكيزه ترين پيشه ، پيشه بازرگانانى است كه چون سخن گويند ، لب به دروغ نگشايند ؛ هر گاه امين شمرده شوند ، خيانت نورزند ؛ زمانى كه وعده دهند ، پيمان نشكنند ؛ چون بخرند ، بر سرِ مال نزنند ؛ چون بفروشند ، بازار گرمى نكنند ؛ هر گاه مديون شوند ، [در پرداخت دين] امروز و فردا نكنند ؛ و هر گاه طلبكار شدند ، [بر بدهكار] سخت نگيرند .

  20. 6 کاربر به خاطر ارسال مفید rezaafshari110 از ایشان تشکر کرده اند:


صفحه 2 از 7 نخست 12345 ... آخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •