سلام سعید جان
درد دل هایی داشتم که میخواستم در این تاپیک بگم و دلیلش هم شناخت از شخصیت شماست. و نظرجنابعالی ودوستان میخواستم جویا بشم که واقعا چکار باید کرد؟؟؟
بنده در یک دانشگاه غیر انتفاعی مدیر داخلی و عضو هیات علمی آنجا هستم. وضعیت دانشجویان که می بینم واقعا آدم حق داره گریه کنه. بی انگیزه و کم کم از دست دادن دینشون و مسایل دیگه....
روز به روز به ما ملت بیشتر فشار وارد میشه مخصوصا از نظر اقتصادی . ولی هر روز بره تر میشیم . چرا اینقدر نجابت؟؟؟ چرا با این همه فشار بازهم برای رای دادن که نوعی تایید عملکرد اینهاست صف می کشیم؟ خود من در همه انتخابات شرکت کردم اما این دوره شرکت نکردم دلیلش هم معلومه! چند وقته سایتهای خبری را خیلی دنبال میکنم و دگمی آقایون که می بینم دارم داغون میشم!
میفرمایند که تحریم ها هیچ اثری نداره اما ملت داغون شدن! راست میگن برای اونها تاثیر نداره! چقدر دروغ باید بشنویم و هیچ حرکتی انجام ندیم؟؟؟؟!!!!!
تو این مملکت هم یکی باید بره رو خودش بنزین بریزه و خودشو آتش بزنه تا شاید شاید بیداری ملت انجام بشه؟؟؟!!! که اگر این کار هم انجام بشه هزار برچسب ضد دین و ضد انقلاب و .....بهش میچسبونن که خانوادش باید از این مملکت در برن!
کسانی که متاهلن آیا فکر کردن با این وضع اگر جلو بریم فرزندان ما در آینده چی خواهند کشید؟ آیا ما مسوول نیستیم؟؟؟!!!
بنده نصف بیشتر عمرم را در انگلستان بودم و متولد اونجام و از خانواده بسیار مذهبی هم هستم ولی بخدا قسم آرامشی که در آنجا انسان داره یک صدمش اینجا نیست!
این آقای رفسنجانی هم یک اشاره به مذاکره با آمریکا کرده ببینید دارن چکارش می کنند! بی بصیرت ملحد و ......
واقعا چکار باید کرد اگر با این وضع جلو بریم آخرش چی میشه؟؟؟!!!
شرمنده سر دوستان به درد آوردم مخصوصا سعید عزیز