ببخشید مگر این جملات بخشی از نوشته حسین عبده تبریزی نیست( البته متن طولانی داره)بازار سرمایه ایران مثل سایر بازارها گرفتار «معاملهگرانی» است كه وقتی مدتی خوب عمل میكنند و بازده خوب میگیرند، دیگر امكان آسیبپذیری خود را در نظر نمیگیرند؛ از ژستهایی كه میگیرند و از راه رفتنشان درمییابیم كه سود كردهاند؛ حتی از معاملهگر بازنده بیشتر صحبت میكنند! فرض میكنند روزهای شلوغوپلوغ دولت گذشته تكرار خواهد شد.
یادشان میرود آنچه در گذشته انجام دادهاند و جواب داده، لزوما در دولت یازدهم جواب نمیدهد. دیگر خطر انفجار روز 23 فروردین 94 یا روز 10 مرداد 94 را نادیده میگیرند؛ اما دنیا آنقدرها منسجم نیست. بالاخره یك روز تیر غیب از راه میرسد، بازار میپُكد و سرمایهگذار فكر میكند كامیونی او را زیر گرفته است. آنوقت زمانی كه قیمت سهام در بازار میپُكد، درمییابد كه آسیبپذیر بوده است. بازار سهام اینجوری است: پنج سال طول میكشد تا سالار بازار باشید و همه شما را به یكدیگر نشان بدهند، اما ظرف پنج روز هم میتوان خوار و خفیف شد.
به نظر من، پُكیدن سهام فقط تحمل زیان نیست؛ از دسترفتن پول و ثروت «معاملهگر» است، در زمانی كه او اصلا فكرش را هم نمیكند كه چنین زیانی متحمل شود. از در و دیوار قرض میگیرد، بدون تصور اینكه ممكن است ببازد. ایرادی ندارد «معاملهگر» ریسكپذیر باشد و ریسك بزرگی را بپذیرد، (برایشان تلاطم حاوی خبرهای خوب است) مشروط به اینكه بپذیرد ریسكپذیر است نه اینكه بگوید «ریسك وجود ندارد» یا «ریسك كوچكی است». این ویژگی همه معاملهگران سهام پكیده است كه فكر میكنند آنقدر میدانند كه قادرند احتمال بروز رویداد مخالف را نفی كنند. آنها شجاعت پذیرش این ریسكها را ندارند، در غفلتاند یا تجاهل میكنند.