صفحه 56 از 64 نخست ... 64653545556575859 ... آخرین
نمایش نتایج: از 551 به 560 از 633

موضوع: دلخوشی‌ها و دلتنگی‌ها (از هر دری، سخنی) ?

  1. #551
    ستاره‌دار (۲) sooroosh1315 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    محل سکونت
    همین جا
    نوشته ها
    5,358
    تشکر
    48,116
    تشکر شده 15,256 بار در 3,560 ارسال

    پاسخ : دلخوشی‌ها و دلتنگی‌ها (از هر دری، سخنی) ?

    تن آدمی شریف است به جان آدمیت

    نه همین لباس زیباست نشان آدمیت


    اگر آدمی به چشم است و دهان و گوش و بینی

    چه میان نقش دیوار و میان آدمیت


    خور و خواب و خشم و شهوت شغب است و جهل و ظلمت

    حیوان خبر ندارد ز جهان آدمیت


    به حقیقت آدمی باش وگر نه مرغ باشد

    که همین سخن بگوید به زبان آدمیت


    مگر آدمی نبودی که اسیر دیو ماندی

    که فرشته ره ندارد به مکان آدمیت


    اگر این درنده‌خویی ز طبیعتت بمیرد

    همه عمر زنده باشی به روان آدمیت


    رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند

    بنگر که تا چه حد است مکان آدمیت


    طیران مرغ دیدی تو ز پایبند شهوت

    به در آی تا ببینی طیران آدمیت


    نه بیان فضل کردم که نصیحت تو گفتم

    هم از آدمی شنیدیم بیان آدمیت

    از دی که گذشت هیچ ازو یاد مَکن،فردا که نیامده ست فریاد مَکن،بر نامده و گذشته بنیاد مکن،حالی خوش باش و عمر بر باد مَکن،

  2. 4 کاربر به خاطر ارسال مفید sooroosh1315 از ایشان تشکر کرده اند:


  3. #552
    ستاره‌دار (۱۳) mhjboursy آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    محل سکونت
    خواجه لامکان تویی بندگی مکان مکن
    نوشته ها
    18,270
    تشکر
    51,028
    تشکر شده 84,811 بار در 17,704 ارسال

    پاسخ : دلخوشی‌ها و دلتنگی‌ها (از هر دری، سخنی) ?

    رَحِمَ اللّهُ اِمْرَاً عَلِمَ مِن أینَ وَفی أینَ وَ إلی أینَ
    در شگفتم از کسی که گمشده خود را می جوید در حالیکه «خود»را گم کرده و در پی یافتن آن نیست


    روزها فکر من اینست و همه شب سخنم // که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
    از کجا آمده‌ام آمدنم بهر چه بود // به کجا می‌روم آخر ننمایی وطنم
    مانده‌ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا // یا چه بودست مراد وی ازین ساختنم
    جان که از عالم علوی ست یقین می‌دانم // رخت خود باز برآنم که همان‌جا فکنم
    مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک // دوسه روزی قفسی ساخته‌اند از بدنم
    ای خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست // به هوای سر کویش پروبالی بزنم
    کیست در دیده که از دیده برون می‌نگرد // یا کدامست سخن می‌نهد اندر دهنم
    کیست در گوش که او می‌شنود آوازم // یا چه جان است نگویی که منش پیرهنم
    تا به تحقیق مرا منزل و ره ننمایی // یک دل آرام نگیرم نفسی دم نزنم
    من به خود نامدم اینجا که به خود باز روم // آنکه آورد مرا باز برد در وطنم
    می وصلم بچشان تا در زندان ابد // از سر عربده مستانه به هم درشکنم
    تو مپندار که من شعر به خود می‌گویم // تا که بیدارم و هوشیار یکی دم نزنم
    شمس تبریز اگر روی به من بنمایی // واله این قالب مردار بهم در شکنم
    «محمد حسین» هستم.
    امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

  4. 5 کاربر به خاطر ارسال مفید mhjboursy از ایشان تشکر کرده اند:


  5. #553
    ستاره‌دار (۱۳) mhjboursy آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    محل سکونت
    خواجه لامکان تویی بندگی مکان مکن
    نوشته ها
    18,270
    تشکر
    51,028
    تشکر شده 84,811 بار در 17,704 ارسال

    پاسخ : دلخوشی‌ها و دلتنگی‌ها (از هر دری، سخنی) ?

    دگر کردی سؤال از من که من چیست // مرا از من خبر کن تا که من کیست
    چو هست مطلق آید در اشارت // به لفظ من کنند از وی عبارت
    حقیقت کز تعین شد معین // تو او را در عبارت گفته‌ای من
    من و تو عارض ذات وجودیم // مشبکهای مشکات وجودیم
    همه یک نور دان اشباح و ارواح // گه از آیینه پیدا گه ز مصباح
    تو گویی لفظ من در هر عبارت // به سوی روح می‌باشد اشارت
    چو کردی پیشوای خود خرد را // نمی‌دانی ز جزو خویش خود را
    برو ای خواجه خود را نیک بشناس // که نبود فربهی مانند آماس
    من تو برتر از جان و تن آمد // که این هر دو ز اجزای من آمد
    به لفظ من نه انسان است مخصوص // که تا گویی بدان جان است مخصوص
    یکی ره برتر از کون و مکان شو // جهان بگذار و خود در خود جهان شو
    ز خط وهمیی‌های هویت // دو چشمی می‌شود در وقت ریت
    نماند در میانه رهرو راه // چو های هو شود ملحق به الله
    بود هستی بهشت امکان چو دوزخ // من و تو در میان مانند برزخ
    چو برخیزد تو را این پرده از پیش // نماند نیز حکم مذهب و کیش
    همه حکم شریعت از من توست // که این بربستهٔ جان و تن توست
    من تو چون نماند در میانه // چه کعبه چه کنشت چه دیرخانه
    تعین نقطهٔ وهمی است بر عین // چو صافی گشت غین تو شود عین
    دو خطوه بیش نبود راه سالک // اگر چه دارد آن چندین مهالک
    یک از های هویت در گذشتن // دوم صحرای هستی در نوشتن
    در این مشهد یکی شد جمع و افراد // چو واحد ساری اندر عین اعداد
    تو آن جمعی که عین وحدت آمد // تو آن واحد که عین کثرت آمد
    کسی این راه داند کو گذر کرد // ز جزوی سوی کلی یک سفر کرد
    «محمد حسین» هستم.
    امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

  6. 4 کاربر به خاطر ارسال مفید mhjboursy از ایشان تشکر کرده اند:


  7. #554
    ستاره‌دار(3) roya123 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Apr 2014
    محل سکونت
    shiraz
    نوشته ها
    5,546
    تشکر
    26,534
    تشکر شده 30,129 بار در 5,476 ارسال

    پاسخ : دلخوشی‌ها و دلتنگی‌ها (از هر دری، سخنی) ?


    بـی بهــانه تــو را می گریــم خوبِ مـن

    مثــلِ
    ابــرها که پـیِ بهــانه نمی گردند که ببـــارند

    همیـن که بغضشـــان بگیـرد، می ترکند

    چشمهـــای مــن برای تــو غمـگیــن اسـت

    و امشـب بغضــی به وسعتِ تنهـــایی تـــو

    در گوشـه ی چشـــم هـایـم می نشینـــد

    خـــدا به خیـــر کند

    بی امان می بـارم

    روی تمامِ خاطره ها

    و روی دسـت هــای مهــربـانِ تــو می بـــارم

    تـــو کـه باشــی

    انگــار یک نفــر تنهـــایی مــرا می بـرد

    و روی کـوچـه را می شـویــد از غبـــارهـــا

    و
    آینـــه ها را پــاک می کنــد از زنگـــارهـــا

    تـــو کـه باشــی

    یک نفــر تمــامِ خـاطــره هــا را

    و تقویـم هــای کهنـه ی ســـال هـای گذشتــه را

    جمع می کنــد و دور می ریـــزد

    می ریزد پُشــتِ امیــدهـا و تقــدیـرهــا

    تـــو کـه باشــی

    یک روزِ نـو شـــروع می شـــود

    و مــن روی تمـــامِ بـاغ هــای آن روزِ نــو، می بــارم

    ویرایش توسط roya123 : 2020/11/24 در ساعت 13:40
    اگر اشتیاق شما برای موفق شدن بیشتر از ترس شما از شکست خوردن باشد
    شما حتما موفق خواهید شد. "آلبرت انیشتین"


  8. 5 کاربر به خاطر ارسال مفید roya123 از ایشان تشکر کرده اند:


  9. #555
    عضو عادی
    تاریخ عضویت
    Oct 2020
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    131
    تشکر
    1,600
    تشکر شده 511 بار در 127 ارسال

    پاسخ : دلخوشی‌ها و دلتنگی‌ها (از هر دری، سخنی) ?

    درود و روز همگی عزیزان بخیر. دوستان بخصوص عزیزان متاهل لطف کنن یه خورده از همسر خوب بودن برای من بگن. من یه خانم هستم ، دنیای مردا و زنا با هم واقعا تفاوت داره. واقعا مردا از زن زندگی شون چی میخوان؟! نمیدونم واقعا !
    چقدر زندگی مجردی و متاهلی فرق میکنه!!

  10. 4 کاربر به خاطر ارسال مفید Sweety از ایشان تشکر کرده اند:


  11. #556
    عضو عادی
    تاریخ عضویت
    Oct 2020
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    131
    تشکر
    1,600
    تشکر شده 511 بار در 127 ارسال

    پاسخ : دلخوشی‌ها و دلتنگی‌ها (از هر دری، سخنی) ?

    همه ی بحث ها و مشکلات ما به دیگران بر می گرده! شاید اینجا جای گفتنش نباشه، اما میگم! مثلا از شهرستان زیاد برامون مهمون میاد ، من پام به خونه ی اونا نخورده، بعد طرف ده بار خونه ی ما اومده. والا چیزی هم از پذیرایی کم نذاشتم، اما همسرم میگه مثلا چند مدل غذا بذار! بعد طرف اینجا دانشجوعه، می تونه خوابگاهش بمونه! میاد چند روز چتر میشه، اونم تو این کرونا(دانشگاهش نظامیه ، بازن) ، تازه شوهرم بازم انتظار داره. یا بردارزاده ش دنبال دوا درمون میان، صد بار خونه ی ما اومدن، یکبار بعد از یکسال منو پاگشا کردن. بدی مهمونای شهرستان اینه که معمولا به یک روز نشستن هم راضی نمیشن متاسفانه! واقعا از این همه سرویس دادن خسته شدم، هیچ جایی رو هم بلد نیستن، همش باید بیفتم دنبال اینا دکتر و اداره ات و ...?? بعد بدگردم خونه تازه برم سر اجاق. باز تو این کرونا بهتر شده، یه ذره. اما بازم میان. میدونم مهمون حبیب خداست، اما من حال و حوصله ی اینهمه احترام یکطرفه و مهمون بازی رو ندارم. شوهرم هم قبول نمیکنه ازم?

  12. 5 کاربر به خاطر ارسال مفید Sweety از ایشان تشکر کرده اند:


  13. #557
    ستاره‌دار(3) roya123 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Apr 2014
    محل سکونت
    shiraz
    نوشته ها
    5,546
    تشکر
    26,534
    تشکر شده 30,129 بار در 5,476 ارسال

    پاسخ : دلخوشی‌ها و دلتنگی‌ها (از هر دری، سخنی) ?

    نقل قول نوشته اصلی توسط Swetty نمایش پست ها
    همه ی بحث ها و مشکلات ما به دیگران بر می گرده! شاید اینجا جای گفتنش نباشه، اما میگم! مثلا از شهرستان زیاد برامون مهمون میاد ، من پام به خونه ی اونا نخورده، بعد طرف ده بار خونه ی ما اومده. والا چیزی هم از پذیرایی کم نذاشتم، اما همسرم میگه مثلا چند مدل غذا بذار! بعد طرف اینجا دانشجوعه، می تونه خوابگاهش بمونه! میاد چند روز چتر میشه، اونم تو این کرونا(دانشگاهش نظامیه ، بازن) ، تازه شوهرم بازم انتظار داره. یا بردارزاده ش دنبال دوا درمون میان، صد بار خونه ی ما اومدن، یکبار بعد از یکسال منو پاگشا کردن. بدی مهمونای شهرستان اینه که معمولا به یک روز نشستن هم راضی نمیشن متاسفانه! واقعا از این همه سرویس دادن خسته شدم، هیچ جایی رو هم بلد نیستن، همش باید بیفتم دنبال اینا دکتر و اداره ات و ...?? بعد بدگردم خونه تازه برم سر اجاق. باز تو این کرونا بهتر شده، یه ذره. اما بازم میان. میدونم مهمون حبیب خداست، اما من حال و حوصله ی اینهمه احترام یکطرفه و مهمون بازی رو ندارم. شوهرم هم قبول نمیکنه ازم?
    من یه مجردم و به بدترین شکل ممکن میتونم راهنمایی تون کنم
    من باشم همچین مردی داشته باشم که اینجوری بهم ظلم کنه چمدونمو میبندم و میرم خونه بابام میگم این شما و اینم رستوران و هتلت
    مگه کلفت آورده. ببخشید اینقد رک میگما
    اما خب این راهکار غلط ترین راهکار ممکن هست
    راه درستش اینه که به مشاور مراجعه کنید بهتون بگه چیکار کنید
    چون ما ممکنه بلد نباشیم چجوری خواسته مون و مطرح کنیم.
    مشاور یاد میده چطوری مطرح کنیم که طرف مقابل درک کنه
    و شاید لازم باشه همسرتون هم مراجعه کنن
    اما مردها زیر بار نمیرن قطعا
    پس باید خودتون رو تغییر بدید
    چون دقیقا خود شما هستید که برای دیگران تعریف میکنید با من چجوری رفتار کن
    در ضمن یه کم روی اعتماد به نفس تون کار کنید
    و در مورد چهار جنبه ی شخصیتی زن یعنی
    زن آمازون
    زن معشوقه
    زن مادر
    زن حمایتگر
    زن مادونا یا بانو
    مطالعه کنید. بزنید تو نت کلی مطلب میاد
    شما واسه همسرتون شدین یه زن مادونا
    در حالیکه همه اینا رو باید رشد بدید توی خودتون. زن های ایرانی اکثرا توی بعد زن معشوقه ضعیفن...
    بخصوص ما دهه شصت و هفتاد ها که توی دامن زن های زمان جنگ بزرگ شدیم و رشد کردیم که مادرهامون بیشتر مرد بودن تا زن
    اگر اشتیاق شما برای موفق شدن بیشتر از ترس شما از شکست خوردن باشد
    شما حتما موفق خواهید شد. "آلبرت انیشتین"


  14. 6 کاربر به خاطر ارسال مفید roya123 از ایشان تشکر کرده اند:


  15. #558
    ستاره‌دار(3) roya123 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Apr 2014
    محل سکونت
    shiraz
    نوشته ها
    5,546
    تشکر
    26,534
    تشکر شده 30,129 بار در 5,476 ارسال

    پاسخ : دلخوشی‌ها و دلتنگی‌ها (از هر دری، سخنی) ?

    نقل قول نوشته اصلی توسط roya123 نمایش پست ها
    من یه مجردم و به بدترین شکل ممکن میتونم راهنمایی تون کنم
    من باشم همچین مردی داشته باشم که اینجوری بهم ظلم کنه چمدونمو میبندم و میرم خونه بابام میگم این شما و اینم رستوران و هتلت
    مگه کلفت آورده. ببخشید اینقد رک میگما
    اما خب این راهکار غلط ترین راهکار ممکن هست
    راه درستش اینه که به مشاور مراجعه کنید بهتون بگه چیکار کنید
    چون ما ممکنه بلد نباشیم چجوری خواسته مون و مطرح کنیم.
    مشاور یاد میده چطوری مطرح کنیم که طرف مقابل درک کنه
    و شاید لازم باشه همسرتون هم مراجعه کنن
    اما مردها زیر بار نمیرن قطعا
    پس باید خودتون رو تغییر بدید
    چون دقیقا خود شما هستید که برای دیگران تعریف میکنید با من چجوری رفتار کن
    در ضمن یه کم روی اعتماد به نفس تون کار کنید
    و در مورد چهار جنبه ی شخصیتی زن یعنی
    زن آمازون
    زن معشوقه
    زن مادر
    زن حمایتگر
    زن مادونا یا بانو
    مطالعه کنید. بزنید تو نت کلی مطلب میاد
    شما واسه همسرتون شدین یه زن مادونا
    در حالیکه همه اینا رو باید رشد بدید توی خودتون. زن های ایرانی اکثرا توی بعد زن معشوقه ضعیفن...
    بخصوص ما دهه شصت و هفتاد ها که توی دامن زن های زمان جنگ بزرگ شدیم و رشد کردیم که مادرهامون بیشتر مرد بودن تا زن
    در ادامه در مورد جنبه های شخصیتی زن بگم
    اگه شما فقط یکی از این ابعاد رو در خودتون خیلی رشد داده باشید و از جنبه های دیگه جا مونده باشید قطعا زن موفقی نخواهید بود
    چرا که اگه یه زن مادونا و کدبانو باشید میشه همین چیزی که الان شما ازش راضی نیستید و خسته شدید
    اگه فقط یه زن معشوقه باشید و جنبه های دیگه رو رشد ندید می شید یه زنی که هر کسی از راه میرسه یه مزه ایش می کنه و مثه دستمال کاغذی دورش می ندازه
    اگه فقط جنبه زن زن حمایتگر و مادر رو در خودتون رشد بدید و از بقیه جا بمونید تبدیل به زنی می شید که نهایت تلاشش رو می کنه که همسرش رو بالا بکشه و
    بعد همسرش رشد می کنه میره بالا و اون بالا بالاها زن هایی رو می بینه مدل خودش و در حد خودش و اونوقته که شما رو در حد خودش نمی دونه و رهاتون می کنه
    و اگه فقط یک زن آمازون باشید و فقط از نظر کاری و اجتماعی و مقام اجتماعی رشد می کنید و به خودتون میایید می بیند شدید یه مرد که هیچ جذابیتی واسه همسرتون ندارید
    پس باید تمام این جنبه ها رو در خودتون رشد بدید و از هر کدوم در مکان و زمان مناسبش استفاده کنید.
    سر کار یه زن آمازون (و یه مرد باشید)
    برای فرزندتون یک زن حمایتگر و مادر باشید. (و البته میتونید همسرتون رو هم حمایت کنید اما در کنارش خودتون رو هم رشد بدید که عقب نمونید)
    یک زن مادونا و بانو باشید برای همسرتون و مواقع لزوم (نه یک کلفت برای همسر و خانواده همسر و تمام فک و فامیل و دوست و آشناها) خلاصه از این زنا نباشید که آچار فرانسه فامیل توی کار و کدبانویی باشن
    و یک زن معشوقه باشید فقط و فقط برای همسرتون

    من الان فقط یه کیبورد بهتون دادم. خودتون برید اینا رو مطالعه کنید.
    هم توی نت کلی مطلب هست و هم محصولات زیادی از اساتید بزرگ هست میتونید تهیه کنید و خودتون رو رشد بدید.
    ویرایش توسط roya123 : 2020/11/25 در ساعت 00:33
    اگر اشتیاق شما برای موفق شدن بیشتر از ترس شما از شکست خوردن باشد
    شما حتما موفق خواهید شد. "آلبرت انیشتین"


  16. 7 کاربر به خاطر ارسال مفید roya123 از ایشان تشکر کرده اند:


  17. #559
    ستاره‌دار (۱۳) mhjboursy آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    محل سکونت
    خواجه لامکان تویی بندگی مکان مکن
    نوشته ها
    18,270
    تشکر
    51,028
    تشکر شده 84,811 بار در 17,704 ارسال

    پاسخ : دلخوشی‌ها و دلتنگی‌ها (از هر دری، سخنی) ?

    نقل قول نوشته اصلی توسط Swetty نمایش پست ها
    همه ی بحث ها و مشکلات ما به دیگران بر می گرده! شاید اینجا جای گفتنش نباشه، اما میگم! مثلا از شهرستان زیاد برامون مهمون میاد ، من پام به خونه ی اونا نخورده، بعد طرف ده بار خونه ی ما اومده. والا چیزی هم از پذیرایی کم نذاشتم، اما همسرم میگه مثلا چند مدل غذا بذار! بعد طرف اینجا دانشجوعه، می تونه خوابگاهش بمونه! میاد چند روز چتر میشه، اونم تو این کرونا(دانشگاهش نظامیه ، بازن) ، تازه شوهرم بازم انتظار داره. یا بردارزاده ش دنبال دوا درمون میان، صد بار خونه ی ما اومدن، یکبار بعد از یکسال منو پاگشا کردن. بدی مهمونای شهرستان اینه که معمولا به یک روز نشستن هم راضی نمیشن متاسفانه! واقعا از این همه سرویس دادن خسته شدم، هیچ جایی رو هم بلد نیستن، همش باید بیفتم دنبال اینا دکتر و اداره ات و ...������������ بعد بدگردم خونه تازه برم سر اجاق. باز تو این کرونا بهتر شده، یه ذره. اما بازم میان. میدونم مهمون حبیب خداست، اما من حال و حوصله ی اینهمه احترام یکطرفه و مهمون بازی رو ندارم. شوهرم هم قبول نمیکنه ازم������
    سلام. چند تا چیز به ذهنم می‌رسد:
    ۱- به همسرتان بگویید. خیلی وقت‌ها هست بقیه نمی‌دانند. خیلی وقت‌ها هست می‌دانند ولی درک نمی‌کنند و نیاز به تکرار و یادآوری است. همین که آدم به آنها می‌گوید گاهی مشکل خود به خود کاهش پیدا می‌کند. البته گفتن هم خودش هنر است! برخی از ماها عرضه درست صحبت کردن و در زمان صحیح صحبت کردن را نداریم. یا با تعارف حرف می‌زنیم یا با دعوا. (البته گاهی هم هست طرف مقابلمان می‌فهمد ولی دوست ندارد که بپذیرد یا دوست ندارند طرف مقابلشان را درک کنند که این بحثش جدا است.)
    ۱٫۱ - در مورد همین که شما را پاگشا نکرده‌اند، این را هم به آن شخص بگویید! با زبان خوش البته. و با اشاره! ولی بدون نیش و کنایه! دلتان پاک باشد و همان را به زبان بیاورید. یک جوری نگویید که احساس کینه یا دشمنی در طرف مقابل ایجاد شود. (باز هم می‌گویم... این حرف زدن درست هنر است که متاسفانه من خودم ندارم. ولی اگر یک نفر داشته باشد خیلی خوب می‌شود برایش.)
    ۱٫۲ - اکنون که دارم می‌آندیشم... می‌بینم... یک راهکار برای این که بدانیم چگونه باید حرف بزنیم این است که ببینیم در خاطرتمان چه کسانی را سراغ داریم که خوب صحبت کرده‌اند... شبیه آنها سخن بگوییم. تقلید کنیم. تمرین کنیم. (سراغ نداریم؟ از این به بعد بهتر نگاه کنیم.) یک راهکار دیگر هم این است که ببینیم اگر خودمان جای آن شخص بودیم دوست داشتیم چگونه به ما بگویند. همان‌گونه به او بگوییم.
    ۲- برای همسرتان (و احیانا فرزندانتان) هم کار بتراشید. نگذارید تنها بمانید. خوب مهمان دعوت می‌کنند پس همه یا دست کم بخشی از امور را هم به عهده بگیرند. چیزهایی مانند تعداد بیشتر خرید رفتن. بخشی از کارهای منزل مانند گردگیری و نظافت را انجام دادن و حتی کمک در پخت و پز مانند آب جوش گذاشتن برای ماکارونی یا مراقب پیاز داغ بودن که سر نرود. این‌گونه هم یک مقدار بار از روی دوش شما کاسته می‌شود و هم دیگران هم می‌فهمند که این مهمانی هزینه دارد و بار دیگر که می‌خواهند دعوت کنند حواسشان به این هست.
    ۳- تحمل کنید. خیلی وقت‌ها خدا در این موارد اجر برای ما مخفی کرده است! خیلی وقت‌ها چیزهایی که گمان می‌کنیم به زیانمان است به سودمان بوده است. ای بسا پس‌فردا شما به کمک همان کسی که خانه‌تان آمده نیاز داشته باشید.
    ویرایش توسط mhjboursy : 2020/11/25 در ساعت 02:15
    «محمد حسین» هستم.
    امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

  18. 7 کاربر به خاطر ارسال مفید mhjboursy از ایشان تشکر کرده اند:


  19. #560
    عضو فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2018
    نوشته ها
    4,530
    تشکر
    13,326
    تشکر شده 24,046 بار در 4,293 ارسال

    پاسخ : دلخوشی‌ها و دلتنگی‌ها (از هر دری، سخنی) ?

    نقل قول نوشته اصلی توسط Swetty نمایش پست ها
    همه ی بحث ها و مشکلات ما به دیگران بر می گرده! شاید اینجا جای گفتنش نباشه، اما میگم! مثلا از شهرستان زیاد برامون مهمون میاد ، من پام به خونه ی اونا نخورده، بعد طرف ده بار خونه ی ما اومده. والا چیزی هم از پذیرایی کم نذاشتم، اما همسرم میگه مثلا چند مدل غذا بذار! بعد طرف اینجا دانشجوعه، می تونه خوابگاهش بمونه! میاد چند روز چتر میشه، اونم تو این کرونا(دانشگاهش نظامیه ، بازن) ، تازه شوهرم بازم انتظار داره. یا بردارزاده ش دنبال دوا درمون میان، صد بار خونه ی ما اومدن، یکبار بعد از یکسال منو پاگشا کردن. بدی مهمونای شهرستان اینه که معمولا به یک روز نشستن هم راضی نمیشن متاسفانه! واقعا از این همه سرویس دادن خسته شدم، هیچ جایی رو هم بلد نیستن، همش باید بیفتم دنبال اینا دکتر و اداره ات و ...������������ بعد بدگردم خونه تازه برم سر اجاق. باز تو این کرونا بهتر شده، یه ذره. اما بازم میان. میدونم مهمون حبیب خداست، اما من حال و حوصله ی اینهمه احترام یکطرفه و مهمون بازی رو ندارم. شوهرم هم قبول نمیکنه ازم������
    با سلام
    مواردی که مطرح کردید شاید با مقداری کم و بیش در خیلی از زندگیها وجود دارد . خصوصا کسانی که از شهرستان امده اند تهران ، درس خوانده اند و همانجا کار پیداکرده اند و در تهران ماندگار شده اند .
    نوشته های شما من را یاد سالهای نخست زندگی متاهلی ام انداخت خیلی شبیه به زندگی ما بود . تقریبا هر ماه دو سه باری میهمان متفاوت از شهرستان داشتیم . تابستان و ایام تعطیلی و بعضا اواخر اسفندماه (چون عید را ما بر می گشتیم شهرستان) یکسره مهمان داشتیم . من بسیار علاقمند به مهمان بودم چون در خانواده پر جمعیتی بزرگ شده بودم دوست داشتم همیشه دور و برم شلوغ باشه . برعکس خانمم نه علاقه ای به مهمان داشت و نه علاقه ای به آشپزخانه ! مشخصه که پیامد این تفاوتها چه خواهد بود ! (فقط بدانید اون دیگرانی که از نظر شما مشکل آفرین هستند بخش مهمی از ارزشهای همسرتان هستند که شما سعی در حذف یا کمرنگ کردن حضورشان در زندگی همسرتان دارید ).
    یک واقعیتی را باید در زندگی مشترک قبول کرد آنهم اینکه ارزشهای زن و مرد در مواردی متفاوت از همدیگر است . برای همین لازم است قبل از ازدواج طرفین در مورد خیلی از ارزشهای خودشان صحبت کنند که بعدها با آن به مشکل نخورند . مشکل از انجایی شروع می شود که یکی از طرفین قبل از ازدواج حاضر به قبول شرایط و ارزشهای طرف مقابل هست لیکن بعد از ازدواج نظرش عوض می شود .
    باید پذیرفت متاهلی یک زندگی محدود شده است هیچیک از دو طرف آزادی کامل ندارند که هر طور خواستند زندگی کنند . اگر بخواهند با هم ادامه دهند دو طرف مجبور هستند مقداری از خواستهای خود کوتاه بیایند . هر چند متفاوت با ارزشهای مورد قبولشان باشد .
    تجربه خودم را عرض می کنم . ما وقتی ایام تعطیل به شهرستان بر می گشتیم تقریبا همه روزهایمان از قبل رزرو بود فلان روز دعوت فلانی و فلان روز دعوت دیگری ، موضوع این بود که ما یک وعده مهمان می شدیم یک ماه بعد یک هفته میزبان می شدیم چون ما در تهران بودیم و مهمان شهرستانی چاره ای ندارد و جایی دیگر ندارد لیکن ما وقتی شهرستان می رفتیم تعداد فامیل و دوستان اونقدر زیاد بود که خیلی وقتها فرصت نمی شد بریم سربزنیم . برای اینکه تردد زیاد مهمانانمان را مدیریت کنیم . در اولین گام در شهرستان یک واحد آپارتمان خریدیم و مبله کردیم وقتی برای تعطیلات بر می گشتیم می رفتیم خانه خودمان ! ا بین کسانی که دعوتمان می کردند تعداد محدودی را می پذیرفتیم وبعضی را به بیرون از منزل هدایت می کردیم و قرار دید و بازدید را در پارک یا رستوران یا کافه ای می گذاشتیم . کم کم همه چیز متعادل شد . هر چند مورد قبول صد در صد من نبود لیکن برخی اوقات برای حفظ برخی چیزها ناچار از حذف برخی چیزها هستیم. امیدوارم با کمی گذشت به تعادل و تفاهم برسید .

  20. 7 کاربر به خاطر ارسال مفید رادین1 از ایشان تشکر کرده اند:


صفحه 56 از 64 نخست ... 64653545556575859 ... آخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 4 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 4 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. دانلود رایگان نمونه گزارش های رتبه بندی ، بهینه کاوی، مدیریت ریسک
    توسط labalab در انجمن آموزش روش های تحلیلی , منابع و ...
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 2013/06/03, 10:12

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •