صفحه 2 از 9 نخست 12345 ... آخرین
نمایش نتایج: از 11 به 20 از 87

موضوع: تسلط بر خود

  1. #11
    عضو فعال azad1 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2012
    نوشته ها
    310
    تشکر
    2
    تشکر شده 883 بار در 280 ارسال
    روش هايي براي کاهش دردهاي ناشي از پشت ميزنشيني

    با خود مهربان باشيد



    دکتر مجيد صادقي هشجين*

    اگر شما با کامپيوتر کار مي کنيد يا کار اداري فراواني داريد که موجب مي شود ساعات زيادي را پشت ميز کارتان بگذرانيد، احتمال اينکه در پايان روز در ناحيه پشت و گردن احساس گرفتگي يا درد داشته باشيد، زياد خواهد بود. نگران نشويد، دليل اين حس، پيري و ازکارافتادگي نيست. تحقيقات جديد نشان داده است که حتي کودکان دبستاني و راهنمايي هم در صورتي که مدت طولاني پشت ميز يا مقابل کامپيوتر مشغول انجام تکاليف خود باشند دچار چنين مشکلي خواهند شد. در واقع نشستن مقابل کامپيوتر تبديل به شيوه يي از زندگي امروز شده است. فناوري کامپيوتر در عين اينکه بازدهي و توانايي اداره ها را تا حد فراواني تشديد کرده، کار با آن نيز عوارضي در گردن، پشت و شانه هاي کاربران ايجاد کرده است. دکتر «بابي ارنشتاين» يکي از پزشکان پرسابقه مشکلات جسمي گفته است؛ «مردم به سادگي وقت بسياري را به حالت نشسته مي گذرانند. شيوه نشستن آنها، همراه با حرکات مکانيکي و تکرارشونده و اينکه مدت طولاني در يک حالت قرار گرفته اند، دردهاي مختلفي در بدن آنها ايجاد مي کند که در صورت تغيير رويه ندادن به شکل مزمن درخواهد آمد.»

    ---

    مشکلات عمده يي که کاربران کامپيوتر از آن شکايت دارند هر نوع درد عمومي تا دردهاي موضعي چون گردن درد، درد قسمت هاي بالايي يا پاييني پشت و دردهايي در مچ دست و لگن را دربر مي گيرد. علائم هشداردهنده جدي تري چون خواب رفتگي يا بي حسي، نشان دهنده مشکلات جدي تر و مزمن تري هستند که در اثر جدي نگرفتن دردهاي کوچک در طول زمان ايجاد شده اند. بنا به گفته دکتر «ارنشتاين»؛ «هنگامي که درد، دليلي چون آسيب هاي ناشي از زمين خوردگي يا تصادفات و... نداشته باشد، دليل آن معمولاً به نوع کار بستگي دارد. مشکل در ابتدا به صورت يک درد يا گرفتگي بروز مي کند که چند روز دوام مي آورد و ظاهراً دليل خاصي هم ندارد. گاهي اوقات مشکل به صورت يک حس ناراحتي کلي و خشکي بدن و مفاصل خواهد بود و اکثراً هنگام خواب توجه فرد مبتلا را به خود جلب مي کند يعني زماني که آنها در آرامش بوده و بيشتر متوجه بدن خود هستند.»

    طرز قرارگيري بدن و «ارگونومي»

    «ارگونومي» شاخه يي از علم مهندسي است که به طراحي ابزار و لوازمي براي حفظ سلامت فيزيکي بدن هنگام کار مي پردازد. درد غالباً در اثر حفظ مداوم يک حالت نادرست قرارگيري بدن ايجاد مي شود. مثال هاي رايج آن شامل تايپ همزمان با صحبت تلفني با نگه داشتن گوشي تلفن در گودي گردن، چرخاندن مداوم سر از چپ به راست هنگام تايپ از روي يک متن و نگاه کردن به صفحه کامپيوتر يا فقط با نشستن به مدت طولاني است. «ارگونومي» به نگه داشتن بدن در حالت صحيح کمک مي کند. صندلي هايي با طراحي «ارگونوميک»، بالش ها، پدهاي بالشتک دار براي ماوس و خود ماوسي که با شيوه «ارگونوميک» طراحي شده باشد در کاهش و پيشگيري از چنين ناراحتي هايي بسيار موثر هستند.

    راهکارهاي عمومي

    در صورت نبودن وسايل «ارگونوميک» بايد از روش هاي زير براي رفع مشکل خود استفاده کنيد.

    - هنگامي که بدن بيش از حد به جلو خم شده باشد، شانه و عضلات گردن قادر به نگه داشتن وزن سر نيستند. به ياد داشته باشيد که بيشتر دردهاي ناحيه گردن و پشت که هنگام کار با کامپيوتر عارض مي شوند، به دليل قرارگيري نادرست بدن روي صندلي و پشت ميز است. اين مساله يک مشکل عمومي بين کودکان مدرسه يي و بزرگسالان کارمند است.

    - هنگام کار پشت خود را تا حد امکان صاف نگه داريد. از خم شدن روي صفحه کليد بپرهيزيد و سعي کنيد صفحه کليد را تا حد امکان بالا بياوريد تا مجبور نباشيد ساعت هاي طولاني به پايين نگاه کنيد. مدام صاف نشستن را به خود يادآوري کنيد. حتي مي توانيد يک يادداشت روي صفحه نمايشگر (مانيتور) کامپيوتر خود نصب کنيد و هر بار با ديدن آن طرز نشستن خود را تنظيم کنيد. طي زمان بالاخره به صاف نشستن عادت خواهيد کرد.

    - اگر شما هنگام کار در ساعات طولاني، به درد جدي در ناحيه گردن مبتلا مي شويد، شايد به جابه جا کردن صفحه نمايشگر نياز باشد. پزشکان اعتقاد دارند ساختار و استخوان بندي طبيعي گردن بعضي افراد طوري است که نگاه کردن به چپ يا راست در مدت زمان طولاني، موجب دردهاي شديد گردن مي شود. اين افراد مي توانند به سادگي و با جابه جا کردن صفحه نمايشگر روي ميز خود از بروز اين مشکل جلوگيري کنند.

    - شايد شما تبليغاتي را با اين مضمون ديده باشيد که کار کردن با کامپيوترهاي قابل حمل (لپ تاپ) يا با قرار دادن صفحه کليد روي پا چقدر آسان است. اما اين طور نگاه کردن به پايين مي تواند خسارات جبران ناپذيري بر گردن و ستون مهره ها وارد کند. اگر مشکلي چون گرفتگي و خشکي گردن داريد، از اين حالت قرار دادن کامپيوتر بپرهيزيد.

    - استراحت و انجام حرکات کششي بهترين راه مقابله با دردهاي اينچنيني است. مدام به خود يادآوري کنيد که در بين کار به خود استراحت بدهيد. بايستيد، چند حرکت کششي انجام دهيد و پشت خود را صاف کنيد. اگر بتوانيد هر 15 دقيقه حتي کشش کوتاهي هم به عضلات خود بدهيد ايده آل است، در غير اين صورت سعي کنيد هر 45 دقيقه از جاي خود بلند شويد، چند قدم راه رفته و کششي به عضلات خود بدهيد. به اين کار که کلاً حدود سه تا پنج دقيقه طول مي کشد، به چشم يک نوع وقت تلف کردن نگاه نکنيد. در طول زمان متوجه خواهيد شد که ارزشش را دارد و بازده کاري شما هم بيشتر شده است.

    وضعيت نشستن صحيح و استفاده از کامپيوتر

    با يک معاينه کوتاه متوجه مي شويد که آيا صندلي شما مشکل ساز هست يا خير؛ آيا ارتفاع صندلي شما طوري هست که قرارگيري شما بدون اشکال و خميدگي يا کش آمدن عضلات تان انجام بگيرد؟ مشکلي با تنظيم صفحه کليد و صندلي خود نداريد؟ اگر مشکلي هست، يک صندلي ديگر را امتحان کنيد. از همه بهتر اين است که صندلي خريداري کنيد که مخصوص افرادي با مشکلات پشت طراحي شده است. اين صندلي ها شايد گران باشند يا خنده دار به نظر برسند اما درد موضوع خنده آوري نيست و اگر چيزي بتواند در کم کردن يا پيشگيري از درد کمک کند بايد از آن استفاده کرد.

    نتيجه گيري

    در نهايت دلايل متعددي براي بروز درد پشت يا گردن وجود دارد و خودتان بهتر از هر کس مي توانيد آن را بيابيد. فقط نکته در اين است که اين درد بيش از هر چيز ريشه يي فيزيکي دارد، بيش از حد به امکانات رواني بروز چنين دردهايي نينديشيد، چون تنش هاي عصبي، نارضايتي شغلي، فشارهاي عصبي، کمبود خواب و... ممکن است گاهي موجب درد شوند اما گردن درد، گردن درد است و هنگامي که مي توانيد با اجراي نکات ساده آن را برطرف کنيد، چرا زندگي را به کام خود تلخ مي کنيد؟

    *فيزيوتراپيست

  2. 3 کاربر به خاطر ارسال مفید azad1 از ایشان تشکر کرده اند:


  3. #12
    عضو فعال azad1 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2012
    نوشته ها
    310
    تشکر
    2
    تشکر شده 883 بار در 280 ارسال
    نظریه بازیها
    از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد


    کلاس درس برخطی مربوط به موضوع این مقاله در کلاسهای درس اینترنتی در بخش اقتصاد موجود است.
    نظریه بازی (به انگلیسی: Game Theory) شاخهای از ریاضیات کاربردی است که در علوم اجتماعی و به ویژه در اقتصاد، زیستشناسی، مهندسی، علوم سیاسی، روابط بینالملل، علوم کامپیوتر و فلسفه مورد استفاده قرار گرفته است. نظریه بازی در تلاش است توسط ریاضیات رفتار را در شرایط راهبردی یا بازی، که در آنها موفقیت فرد در انتخاب کردن وابسته به انتخاب دیگران میباشد، بدست آورد.
    یک بازی شامل مجموعهای از بازیکنان، مجموعهای از حرکتها یا راهبردها (Strategies) و نتیجهٔ مشخصی برای هر ترکیب از راهبردها میباشد. پیروزی در هر بازی تنها تابع یاری شانس نیست بلکه اصول و قوانین ویژهٔ خود را دارد و هر بازیکن در طی بازی سعی میکند با به کارگیری آن اصول خود را به برد نزدیک کند. رقابت دو کشور برای دستیابی به انرژی هستهای، سازوکار حاکم بر روابط بین دو کشور در حل یک مناقشهٔ بینالمللی، رقابت دو شرکت تجاری در بازار بورس کالا نمونههایی از بازیها هستند.
    نظریهٔ بازی تلاش میکند تا رفتار ریاضی حاکم بر یک موقعیت استراتژیک (تضاد منافع) را مدلسازی کند. این موقعیت زمانی پدید میآید که موفقیت یک فرد وابسته به راه بردهایی است که دیگران انتخاب میکنند. هدف نهایی این دانش یافتن راهبرد بهینه برای بازیکنان است.

    تاریخچه
    درسال ۱۹۲۱ یک ریاضیدان فرانسوی به نام امیل برل (Emile Borel) برای نخستین بار به مطالعهٔ تعدادی از بازیهای رایج در قمارخانهها پرداخت و تعدادی مقاله در مورد آنها نوشت. او در این مقالهها بر قابل پیشبینی بودن نتایج این نوع بازیها به طریق منطقی، تأکید کرده بود.
    اگرچه برل نخستین کسی بود که به طور جدی به موضوع بازیها پرداخت، به دلیل آن که تلاش پیگیری برای گسترش و توسعهٔ ایدههای خود انجام نداد، بسیاری از مورخین ایجاد نظریهٔ بازی را نه به او، بلکه به یوهان ون نیومن (John Von Neumann) ریاضیدان مجارستانی نسبت دادهاند.
    آن چه نیومن را به توسعهٔ نظریهٔ بازی ترغیب کرد، توجه ویژهٔ او به یک بازی با ورق بود.او دریافته بود که نتیجهٔ این بازی صرفاً با تئوری احتمالات تعیین نمیشود. او شیوهٔ بلوف زدن در این بازی را فرمولبندی کرد. بلوف زدن در بازی به معنای راهکار فریب دادن سایر بازیکنان و پنهان کردن اطلاعات از آنهاست.
    در سال ۱۹۲۸ او به همراه اسکار مونگسترن(Oskar Mongenstern) که اقتصاددانی اتریشی بود، کتاب تئوری بازیها و رفتار اقتصادی را به رشتهٔ تحریر در آوردند. اگر چه این کتاب صرفاً برای اقتصاددانان نوشته شده بود، کاربردهای آن در در روانشناسی، جامعهشناسی، سیاست، جنگ، بازیهای تفریحی و بسیاری زمینههای دیگر به زودی آشکار شد.
    نویمن بر اساس راهبردهای موجود در یک بازی ویژه شبیه شطرنج توانست کنشهای میان دو کشور ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی را در خلال جنگ سرد، با در نظر گرفتن آنها به عنوان دو بازیکن در یک بازی مجموع صفر مدلسازی کند.
    از آن پس پیشرفت این دانش با سرعت بیشتری در زمینههای مختلف پی گرفته شد و از جمله در دههٔ ۱۹۷۰ به طور چشمگیری در زیستشناسی برای توضیح پدیدههای زیستی به کار گرفته شد.
    در سال ۱۹۹۴ جان نش(John Nash) به همراه دو نفر دیگر به خاطر مطالعات خلاقانه خود در زمینهٔ تئوری بازی برندهٔ جایزه نوبل اقتصاد شدند. در سالهای بعد نیز برندگان جایزهٔ نوبل اقتصاد عموماً از میان نظریهپردازان بازی انتخاب شدند.
    کاربردها
    نظریه بازی در مطالعهٔ طیف گستردهای از موضوعات کاربرد دارد. از جمله نحوه تعامل تصمیم گیرندگان در محیط رقابتی به شکلی که نتایج تصمیم هر عامل موثر بر نتایج کسب شده سایر عوامل می باشد. در واقع ساختار اصلی نظریه بازی ها در بیشتر تحلیلها شامل ماتریسی چند بعدی است که در هر بعد مجموعه ای از گزینه ها قرار گرفته اند که آرایه های این ماتریس نتایج کسب شده برای عوامل در ازاء ترکیب های مختلف از گزینه های مورد انتظار است. یکی از اصلی ترین شرایط بکارگیری این نظریه در تحلیل محیط های رقابتی, وفاداری عوامل متعامل در رعایت منطق بازی است. در صورتی که این پیش شرط به هر دلیل رعایت نگردد, یا بایستی در انتظار نوزایی ساختار جدید دیگری از منطق تحلیلی بازیگران متعامل بود و یا به دلیل عدم پیش بینی نتایج بازی و یا گزینه های مورد انتظار سیستم تصمیم گیرنده به سراغ سایر روش های تحلیل در یک چنین محیط های تصمیم گیری رفت. هر چه قدر توان پیش بینی گزینه ها و نتایج حاصل از انتخاب آنها بیشتر باشد, عدم قطعیت در این تکنیک کاهش می یابد. نوعی از بازی نیز وجود دارد که به دلیل اینکه امکان برآورد احتمال وقوع نتایج در آنها وجود ندارد به بازی های ابهام شهرت دارند.
    این نظریه در ابتدا برای درک مجموعهٔ بزرگی از رفتارهای اقتصادی به عنوان مثال نوسانات شاخص سهام در بورس اوراق بهادار و افت و خیز بهای کالاها در بازار مصرفکنندگان ایجاد شد.
    تحلیل پدیدههای گوناگون اقتصادی و تجاری نظیر پیروزی در یک مزایده، معامله، داد و ستد، شرکت در یک مناقصه، از دیگر مواردی است که نظریه بازی در آن نقش ایفا میکند.
    پژوهشها در این زمینه اغلب بر مجموعهای از راهبردهای شناخته شده به عنوان تعادل در بازیها استوار است. این راهبردها اصولاً از قواعد عقلانی به نتیجه میرسند. مشهورترین تعادلها، تعادل نش است. براساس نظریهٔ تعادل نش، اگر فرض کنیم در هر بازی با استراتژی مختلط ، بازیکنان به طریق منطقی و معقول راهبردهای خود را انتخاب کنند و به دنبال حد اکثر سود در بازی هستند، دست کم یک راهبرد برای به دست آوردن بهترین نتیجه برای هر بازیکن قابل انتخاب است و چنانچه بازیکن راهکار دیگری به غیر از آن را انتخاب کند، نتیجهٔ بهتری به دست نخواهد آورد.
    کاربرد نظریه بازیها در شاخههای مختلف علوم مرتبط با اجتماع از جمله سیاست (همانند تحلیلهای بروس بوئنو د مسکیتا)، جامعه شناسی، و حتی روان شناسی در حال گسترش است.
    در زیست شناسی هم برای درک پدیدههای متعدد، از جمله برای توضیح تکامل و ثبات و نیز برای تحلیل رفتار تنازع بقا و نزاع برای تصاحب قلمرو از نظریه بازی استفاده میشود.
    امروزه این نظریه کاربرد فزایندهای در منطق و دانش کامپیوتر دارد. دانشمندان این رشتهها از برخی بازیها برای مدلسازی محاسبات و نیز به عنوان پایهای نظری برای سیستمهای چندعاملی استفاده میکنند.
    هم چنین این نظریه نقش مهمی در مدلسازی الگوریتمهای بر خط (Online Algorithms) دارد.
    کاربردهای این نظریه تا آن جا پیش رفته است که در توصیف و تحلیل بسیاری از رفتارها در فلسفه و اخلاق ظاهر میشود.
    انواع بازی
    نظریه بازی علی الاصول میتواند روند و نتیجهٔ هر نوع بازی از دوز گرفته تا بازی در بازار بورس سهام را توصیف و پیشبینی کند.
    تعدادی از ویژگیهایی که بازیهای مختلف بر اساس آنها طبقهبندی میشوند، در زیر آمدهاست. اگر کمی دقت کنید از این پس میتوانید خودتان بازیهای مختلف و یا حتا پدیدهها وروی دادههای مختلفی را که در پیرامون خود با آنها مواجه میشوید به همین ترتیب تقسیمبندی کنید.
    متقارن - نامتقارن (Symmetric - Asymmetric)
    بازی متقارن بازیای است که نتیجه و سود حاصل از یک راه برد تنها به این وابسته است که چه راهبردهای دیگری در بازی پیش گرفته شود؛ و از این که کدام بازیکن این راهبرد را در پیش گرفتهاست مستقل است. به عبارت دیگر اگر مشخصات بازیکنان بدون تغییر در سود حاصل از به کارگیری راهبردها بتواند تغییر کند، این بازی متقارن است. بسیاری از بازیهایی که در یک جدول ۲*۲ قابل نمایش هستند، اصولاً متقارناند.
    بازی ترسوها و معمای زندانی (در ادامه توضیح داده خواهد شد.) نمونههایی از بازی متقارن هستند.
    بازیهای نامتقارن اغلب بازیهایی هستند که مجموعهٔ راهبردهای یکسانی برای بازیکنان در بازی وجود ندارد. البته ممکن است راهبردهای یکسانی برای بازیکنان موجود باشد ولی آن بازی نامتقارن باشد.

    مجموع صفر - مجموع غیر صفر(Zero Sum - Nonzero Sum)
    بازیهای مجموع صفر بازیهایی هستند که ارزش بازی در طی بازی ثابت میماند و کاهش یا افزایش پیدا نمیکند. در این بازیها، سود یک بازیکن با زیان بازیکن دیگر همراه است. به عبارت سادهتر یک بازی مجموع صفر یک بازی برد-باخت مانند دوز است و به ازای هر برنده همواره یک بازنده وجود دارد.
    اما در بازیهای مجموع غیر صفر راهبردهایی موجود است که برای همهٔ بازیکنان سودمند است.

    تصادفی - غیر تصادفی (Random - Nonrandom)
    بازیهای تصادفی شامل عناصر تصادفی مانند ریختن تاس یا توزیع ورق هستند و بازیهای غیر تصادفی بازیهایی هستند که دارای راهبردهایی صرفاً منطقی هستند. در این مورد میتوان شطرنج و دوز را مثال زد.

    با آگاهی کامل – بدون آگاهی کامل (Perfect Knowledge – Non-Perfect Knowledge)
    بازیهای با آگاهی کامل، بازیهایی هستند که تمام بازیکنان میتوانند در هر لحظه تمام ترکیب بازی را در مقابل خود مشاهده کنند، مانند شطرنج. از سوی دیگر در بازیهای بدون آگاهی کامل ظاهر و ترکیب کل بازی برای بازیکنان پوشیدهاست، مانند بازیهایی که با ورق انجام میشود.
    نمونههایی از بازیها
    بازی ترسوها (Chicken Game)
    دو نوجوان در اتومبیلهایشان با سرعت به طرف یکدیگر میرانند، بازنده کسی است که اوّل فرمان اتومبیلش را بچرخاند و از جاده منحرف شود.
    بنابراین:
    اگر یکی بترسد و منحرف شود دیگری میبرد؛
    اگر هر دو منحرف شوند هیچکس نمیبرد اما هر دو باقی میمانند؛
    اگر هیچکدام منحرف نشوند هر دو ماشینهایشان ( و یا حتی احتمالاً زندگیشان را) میبازند؛
    معمای زندانی(Prisoner’s delimma)
    نوشتار اصلی: معمای زندانیها
    دو نفر متهم به شرکت در یک سرقت مسلحانه، در جریان یک درگیری دستگیر شدهاند و هر دو جداگانه مورد بازجویی قرار میگیرند. در طی این بازجویی با هریک از آنها جداگانه به این صورت معامله میشود:
    اگر دوستت را لو بدهی تو آزاد میشوی ولی او به پنج سال حبس محکوم خواهد شد.
    اگر هر دو یکدیگر را لو بدهید، هر دو به سه سال حبس محکوم خواهید شد.
    اگر هیچکدام همدیگر را لو ندهید، هر دو یکسال در یک مرکز بازپروری خدمت خواهید کرد.
    در این بازی به نفع هر دو زندانی است که هر دو گزینه سوم را انتخاب کنند، ولی چون هر کدام از آنها به دنبال کسب بهترین نتیجه برای خود یعنی آزاد شدن است و به طرف مقابل نیز اعتماد ندارد دوست خود را لو میدهد و در نتیجه هر دوی زندانیها متضرر میشوند.
    منابع
    http://en.wikipedia.org/wiki/Game_theory
    برای مطالعه بیشتر
    در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ نظریه بازیها موجود است.

    • ویدیوهای آموزشی نظریهی بازیها به زبان فارسی: http://xonomics.com/
    • عبدلی قهرمان «نظریه بازیها و کاربردهای آن» انتشارات جهاد دانشگاهی دانشگاه تهران سال ۱۳۸۶ ISBN 0-415-

  4. 2 کاربر به خاطر ارسال مفید azad1 از ایشان تشکر کرده اند:


  5. #13
    عضو فعال azad1 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2012
    نوشته ها
    310
    تشکر
    2
    تشکر شده 883 بار در 280 ارسال
    روانشناسي بازار سهام
    تورم را رصد كنيد تا ثروتمند شويد


    گروه بورس- اگر چه در دنيا اغلب ثروتمندان در كنار رسيدن به رفاه لازم اهدافي همچون كسب شهرت را جستوجو ميكنند، اما در ميان سرمايهگذاران موفق جهان هستند افرادي كه ناشناس مانده و البته خواهان ناشناخته ماندن هم هستند، ولي عقايد جالب و خواندني در مورد ثروتمند شدن دارند؛ مثل برنارد مست كه از بيم تورم و كاهش قدرت خريدش در دوران پيري ثروتمند ميشود.


    اين قسمت از كتاب 23 اصل موفقيت وارن بافت كه روايتگر زندگي نامه جالب اين سرمايهگذار ناشناخته از قول يكي از نزديكانش است را در ادامه بخوانيد:
    هنگامي كه در هنگكنگ مشغول آزمايش طرح خود با عنوان خصوصيات شخصيتي سرمايهگذار (اين طرح، نقاط ضعف و قوت يك سرمايهگذار را مشخص ميكند) بودم، براي اولين بار با برنارد ملاقات كردم. از پاسخهاي او به پرسشنامه، كاملا متوجه شدم كه او تمام روشهاي پيروزمندانه سرمايهگذاري به غير از يك مورد را رعايت ميكند، كه اين امر مرا متحير كرد. به نظر ميرسيد كه از يكي از روشهاي مهم ـ هنگامي كه تصميم خود را در مورد خريد يا فروش چيزي گرفتيد، فورا اقدام به انجام آن كنيد ـ پيروي نميكند.
    در اين مورد از او پرسيدم، زيرا ترديد داشتم كه شايد در ساختار پرسشهاي من نقصي وجود داشته باشد. او به من گفت كه صبح هر روز به بررسي پرتفوي سهام خود ميپردازد و تصميمات سرمايهگذاري خود را اتخاذ ميكند، اما تمام سفارشهاي خود را به بانكي در سوئيس ميسپارد. با توجه به اختلاف زماني، برنارد براي انجام سفارشهاي خود از طريق تلفن بايد در هنگكنگ تا بعد از ظهر صبر كند، زيرا در آن موقع است كه در زوريخ بازار شروع به كار ميكند. هنگامي كه با او آشنا شدم و روش او را درك كردم، مشخص شد كه او در واقع از تمام 23 روش پيروي ميكند.
    برنارد گواه زندهاي است مبني بر اينكه لازم نيست شما سرمايهگذاري با صدها ميليون دلار سبد سهام يا حتي متخصصسرمايهگذاري باشيد تا با موفقيت از اين روشهاي پيروزمندانه پيروي كنيد.
    علاوه بر اين، برنارد هيچگونه انگيزه جاه طلبي براي مطرحشدن نام خود، همچون بافت يا شوارتز ندارد. او نميخواهد سرمايه ديگران را مديريت كند و ترجيح ميدهد ناشناس بماند. هدف او بسيار ساده است، همانطور كه به من گفت: «در حالي كه در سن هفتاد و پنج سالگي هستم، نميخواهم قفسههاي يك سوپر ماركت را پر كنم تا از اين طريق هزينههاي زندگيام را تامين كنم. شاهد بودهام كه اين روند براي ديگران رخ داده است اما چنين اتفاقي براي من رخ نخواهد داد».
    آنچه برنارد به عنوان بزرگترين تهديد براي امنيت مالي آينده خود مورد توجه قرار ميدهد، زياني است كه در اثر تورم در قدرت خريد پول ايجاد ميشود. همان طور كه او ميگويد، امروزه ارزش يك دلار كمتر از 5 درصد ارزش يك دلار در صد سال قبل، ميباشد. در مقابل، قدرت خريد يك اونس طلا نسبتا ثابت مانده است.
    اين بحث، موضوعي است كه برنارد به طور مفصل به مطالعه آن پرداخته است. او حتي پايان نامه مقطع دكتراي خود در دانشگاه «سنت گالن» را در مورد بانكهاي مركزي و ذخاير طلاي آنها نوشته است (گرچه به دليل دريافت يك پيشنهاد جالب كاري در آسيا در واقع او هرگز پايان نامه خود را ارائه نداد). او مجذوب تاريخ و نظريه پول شده است و امروزه دانش او در اين زمينه، مبناي فلسفه سرمايهگذاري او را تشكيل ميدهد.
    اولين سرمايهگذاري او روي نقره و در سال 1985 بود. او به ياد ميآورد كه به تعطيلات رفته بود و حتي به مدت ده روز هيچگونه روزنامهاي نخوانده بود. هنگامي كه با تاكسي به سوي فرودگاه ميرفت تا به خانه برگردد، در روزنامه از رشد 20 درصدي نقره باخبر شد. او فورا به شناسايي سود خود اقدام كرد.
    نابغه سرمايهگذاري محو ميشود
    در آن زمان، برنارد تنها به صورت تفنني در بازارها مشغول بود. تمركز اصلي او به ايجاد شركتش معطوف بود. او به من گفت كه تا سال 1992 هيچگونه سرمايهگذاري مهمي انجام نداده است. يكي از دوستان برنارد در بخش بازرگاني بانك بزرگي در سوئيس كار ميكرد. آنها با يكديگر وارد بازار معاملات آپشن نقره شدند و به ميزان 60000 دلار خريد كردند. كمي پس از ورود آنها به بازار، قيمت نقره به شدت افزايش يافت. به اينترتيب آنها سرمايه خود را ده برابر كردند!
    برنارد اينگونه به خاطر آورد: «ما احساس نابغه بودن كرديم!»
    ميخواستم بدانم كه پس از آن چه اتفاقي افتاد. آنها از طريق فروش استقراضي شاخص S&P سعي در تكرار موفقيت خود داشتند. اما قيمت سهام شركتهاي موجود در بورس آمريكا پايين نيامد و آنها افزايش سرمايهگذاري خود را آغاز كردند. در حالي كه احساس نابغه بودن داشتند، برنارد و دوستش به فروش استقراضي خود افزودند، اما تنها شاهد رشد شديد بازار بودند. برنارد گفت: «نابود شدم. تمام سود حاصل از سرمايهگذاري روي نقره به علاوه سرمايهگذاري ابتدايي خود را از دست دادم و سپس متحمل زيان بيشتري نيز شدم».
    در آن زمان بود كه برنارد متوجه اين واقعيت شد، كه اولين اقدام براي سرمايهگذاري موفق «حفاظت از خود در برابر خويشتن» ميباشد.
    ايجاد قوانين
    برنارد دست به كاري زد كه افراد بسيار كمي اقدام به انجام آن ميكنند. او چندين ماه را به ايجاد يك روش كامل سرمايهگذاري اختصاص داد و زمان بيشتري را صرف آزمايش اين روش كرد و به اينترتيب توانست به هدف اصلي خود دست يابد: اطمينان يافتن از داشتن استقلال و امنيت مالي در باقي زندگي.
    او هدف اصلي سرمايهگذاري خود را حفظ قدرت خريد سرمايه خود تعريف كرد. برنارد بر اين باور است كه ايمنترين راه براي رسيدن به اين هدف، سرمايهگذاري روي فلزات گرانبها، به ويژه طلا ميباشد.
    برنارد داراييهاي خود را به چهار بخش تقسيم كرد: بيمه عمر، املاك و مسكن، شمش طلا و يك پرتفوي سهام متشكل از سهام مربوط به معادن و سرمايهگذاري در معاملات آتي فلزات گرانبها.
    او تمام اين چهار گروه را كاملا مجزا از يكديگر حفظ ميكند، تا حدي كه براي رهن داراييهاي خود و براي نگهداري از شمشهاي طلاي خود از بانكهاي مختلفي استفاده ميكند.
    سه گروه اول از داراييهاي او ستون اصلي امنيت مالي او را تشكيل ميدهند. هدف او از حفظ اين سبد سهام و ايجاد سودي است كه از طريق آن ميتواند مالكيت خود در مورد طلا را افزايش دهد.
    برنارد تصور ميكند كه كالاها، از جمله طلا، در حال حاضر پايينتر از ارزش واقعي خود ارزشگذاري شدهاند و اين باور، مبناي اصلي سيستم سرمايهگذاري طراحي شده توسط او ميباشد.
    طلا يا سهام طلا؟
    برنارد مالك مقداري طلا است اما از آنجا كه بهرهاي به طلا تعلق نميگيرد، داشتههاي او در طول زمان افزايش نمييابد. براي محقق ساختن اين هدف او اقدام به خريد سهام شركتهاي حفاري معادن طلا نمود. خود او اينگونه ميگويد: «افزايش قيمت سهام اين معادن به طور معمول در حدود 2 يا 3 برابر افزايش قيمت خود اين فلز است.»
    برنارد سيستم سرمايهگذاري كاملي با معيارهاي دقيق براي انتخاب سهام معادن، در هنگام خريد، طراحي كرده است. اولين معيار مورد توجه او مكان سرمايهگذاري است. او از سرمايهگذاري در شركتهايي كه در كشورهاي خاصي واقع شدهاند، خودداري ميكند. علت اين كار او چيست؟ او ميگويد: «من به هيچ وجه به اين بازارها اطمينان نميكنم. حقوق اموال و دارايي در اين كشورها حوزهاي كاملا ناامن است. آنها دچار فساد هستند و دولتها هر كاري كه مايلند انجام ميدهند».
    برنارد به طور توجيهپذير از اين موضوع هراس دارد كه روزي از خواب بيدار شود و متوجه شود كه معادن شركتي كه او در آن سرمايهگذاري كرده است تعطيل شده و سهام او بيارزش شده است.
    در مرحله بعد برنارد به انواع ارز توجه ميكند. در آن زمان كه با او مصاحبه كردم، يعني ژوئن 2004، او از هيچگونه سهام معادن در استراليا يا آفريقاي جنوبي «عمدهترين كشورهاي توليدكننده طلا در جهان» برخوردار نبود. دليل آن اين بود كه دلار استراليا و راند آفريقاي جنوبي هر دو به شدت در برابر دلار آمريكا با افزايش ارزش روبهرو شده بودند.
    برنارد گفت: «تا حدود يك سال پيش، مقداري سهام طلاي آفريقاي جنوبي را داشتم، اما هنگامي كه متوجه شدم آنها نميتوانند براي من سودي ايجاد كنند، آنها را فروختم. با وجود اينكه آنها داراي حجم زيادي از طلا هستند، اما به دليل رشد بسيار زياد راند در برابر دلار، آنها نميتوانند آنرا با سود چنداني از زمين خارج كنند.»
    معيار بعدي او، مديريت است. همچون بافت، او نيز ميخواهد از رفتار مناسب مديران با سهامداران مطمئن باشد. برنارد ميخواهد با مديراني سرمايهگذاري كند كه در گذشته با موفقيت سپردهها را توسعه دادهاند. او همچنين پروژههاي كنوني آن شركت را بررسي ميكند تا ديدگاههاي آنها را ارزيابي نمايد.
    برنارد تمام اطلاعات خود را از طريق اينترنت جمع آوري ميكند. او ميگويد: «شما پنج سال قبل امكان انجام چنين كاري را نداشتيد. اما اكنون حجم زيادي از اطلاعات در دسترس شما قرار دارد.» وب سايت شركتها، گزارشهاي سالانه، اطلاعات مالي، اطلاعيههاي رسمي و مواردي از اين قبيل را در دسترس قرار ميدهند. اطلاعات مربوط به قيمت سهام در كنار نمودارهاي قيمتهاي گذشته آنها كاملا در دسترس ميباشد كه ابزار بسيار سودمندي براي برنارد هستند.
    اهميت حجم سرمايهگذاري
    از ميان حدود 350 سهمي كه او بررسي كرد، 47 سهم با معيارهاي او مطابقت داشت. به تبعيت از رويكرد آماري ويژه، او مالكيت تمام آنها را به دست ميآورد اما سرمايهگذاري مشابهي در تمام آنها انجام نميدهد. ميزان تخصيص سرمايه براي هر يك از آنها به ارزيابي او از جايگاه آن شركت در چرخه توسعه، بستگي دارد.
    براي او، سهام معادن به سه دسته تقسيم ميشوند:
    • شركتهاي توليدكنندهاي كه معمولا سود سهام پرداخت ميكنند.
    • شركتهايي كه به واسطه اكتشافات اثبات شده خود همچنان در فرآيند توسعه قرار دارند، كه اغلب در شراكت با يكي از شركتهاي عمده معدني ميباشند.
    • شركتهاي اكتشافي كه صرفا در زمينه اكتشافات فعاليت دارند و احتمال از بين رفتن تمام سرمايه آنها در كنار احتمال كسب سودي كلان از طريق يك كشف بزرگ، وجود دارد.
    برنارد احساس ميكند كه شركتهاي قرار گرفته در دسته دوم ـ آنهايي كه به توليد نزديكتر هستند ـ داراي بهترين تناسب از نظر ريسكپذيري ـ پاداش هستند. آنها در حال تبديل شدن از مصرفكنندگان پول نقد به توليدكنندگان بزرگ پول نقد هستند. بنابراين پرتفوليوي سهام برنارد به سوي اين دسته از شركتها بيشتر است.
    در حال حاضر او كمترين حجم از سرمايهگذاري خود را به توليدكنندگان موجود اختصاص ميدهد، زيرا احساس ميكند كه اين شركتها كمترين ميزان اهرم در مورد قيمت طلا را ارائه ميكنند. برنارد همچنين قوانين مفصلي در مورد زمانبندي خريد و فروش سهام خود دارد.
    منبع:www.bourse24.ir

  6. 3 کاربر به خاطر ارسال مفید azad1 از ایشان تشکر کرده اند:


  7. #14
    عضو فعال azad1 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2012
    نوشته ها
    310
    تشکر
    2
    تشکر شده 883 بار در 280 ارسال
    روانشناسي بازار سهام
    راههايي كه به موفقيت در بازار سهام ختم ميشود


    برنارد را كه ميشناسيد. همان سرمايهگذاري كه هفته گذشته به شما معرفي شد، فردي كه از ترس تورم به سرمايهگذاري در بازارهاي سهام پرداخت و البته روشهاي منحصر به فردي هم براي خود داشت.


    در دومين و البته آخرين بخش از زندگينامه او، منتشر شده در كتاب 23 اصل موفقيت وارن بافت به بررسي ديگر روشها و دلايل موفقيت برنارد در بازار سهام ميپردازيم.
    مرور اين بخش از زندگينامه او يك پيام مهم دارد و آن اينكه يك سرمايهگذار موفق بايد حواسش به همه جا باشد.
    اين بخش از زندگينامه برنارد كه از سوي يكي از نزديكانش نقل شده است را در ادامه بخوانيد:
    برنارد به من گفت «رفتن به هنگكنگ بهترين تصميمي بود كه تا به حال در مورد امور مالي گرفتهام. نرخ ماليات به حدي پايين است كه ميتوانم در اينجا بهتر از هر جاي ديگري در جهان، سرمايه خود را افزايش دهم.»
    در شهري كه تعداد ماشين رولز رويس در آن بيش از هر جاي ديگر دنيا است، برنارد حتي يك ماشين شخصي ندارد. «چرا بايد در جايي كه اتوبوسها عالي و تاكسيها ارزان و فراوان هستند، ماشين شخصي داشته باشيم؟»
    هنگامي كه ارزش يكي از سهام او دو برابر ميشود، برنارد نيمي از آن سهام را ميفروشد و سرمايهگذاري ابتدايي خود را باز پس ميگيرد. در نتيجه، او ميگويد، «در حدود يك سوم از سهام من، در حقيقت به رايگان به دست آمده است.»
    بايد حواستان به همه جا باشد
    يكي ديگر از قوانين خروج، اين است كه در هنگام بالاتر رفتن قيمت طلا از هدف قيمتي تعيين شده، سودهاي خود را در بانك قرار دهد. اگر طلا طبق انتظارات برنارد رشد كند، گاهي اوقات ظرف چند سال بعد از آن، او تمام سهام معادن خود را خواهد فروخت و به دنبال حوزه ديگري براي سرمايهگذاري خواهد گشت.
    او سه ساعت در روز را به تماشاي رويدادهاي سياسي و اقتصادي كه ميتواند بر داراييهاي او اثرگذار باشد، اختصاص ميدهد و به دنبال گزينههاي جديدي براي اضافه كردن به فهرست سهام مورد تاييد ميگردد و همچنين سهام كنوني خود را تحت نظر ميگيرد تا از ادامه روند آنها به سوي معيارهاي سرمايهگذارياش مطمئن شود. اگر چنين روندي را نداشته باشند، آنها را ميفروشد.
    برنارد سهام خود را بدون استفاده از اهرم ميخرد و سپس از آنها به عنوان وثيقهاي براي تامين مالي خريدهاي آتي شمس طلا استفاده ميكند كه دومين عامل در راهبرد تجاري او به شمار ميرود.
    در صورتي كه قيمت طلا به بالاتر از ميزان معيني برسد، او شروع به فروش سهام خود ميكند. او اين پول را دريافت ميكند و از آن براي تحويل گرفتن طلاهايي كه از طريق قراردادهاي آتي خريداري كرده است، استفاده ميكند. اين شمشها را به اندوخته اوليه فلزات گرانبهاي خود اضافه ميكند.
    موقعيتشناس خوبي باشيد
    براي محافظت از خود در برابر سقوط فاجعهآميز قيمت طلا و اجتناب از ورشكستگي، او دستورهاي توقف زيان را براي سهام خود به خوبي تنظيم كرده است. علاوه بر اين او از ضربه گير محافظ بسيار بزرگي، برخوردار است. «سرمايهگذاري خود در زمينه طلا را با ميانگين قيمتي در حدود 310 دلار براي هر اونس (در مقايسه با قيمت كنوني 408 دلار) انجام دادم، بنابراين طلا بايد سقوط بسيار شديدي داشته باشد كه باعث نگراني من شود.»
    رويكرد كلي او بسيار محتاطانه است. بر خلاف خريدار معمولي خانه كه مدت زمان اقساط وام رهني خود را افزايش ميدهد تا در زمان افزايش قيمت ملك، سرمايه پرداخت شده را به دست آورد، برنارد حتي در هنگام ارزشيابي داراييهاي خود، درآمدهاي تحقق نيافته خود را به حساب نميآورد.
    تنها سودي كه او به عنوان بخشي از خالص دارايي خود محسوب ميكند آن بخشي از سود است كه براي او تحقق يافته است و همچنين در حالي كه سود تحقق نيافته را به حساب نميآورد اما زيانهاي تحقق نيافته را از داراييهاي خود كم ميكند. به عبارت ديگر او پرتفوليوي سهام خود را با توجه به بهاي تمام شده يا قيمت بازار ـ هر كدام كه كمتر باشد ــ ارزشيابي ميكند.
    سرمايهگذاري شبيه بازي شطرنج است
    فرض اصلي برنارد بر اين است كه كالاها كمتر از ارزش واقعي خود ارزشگذاري شدهاند. سرانجام آنها به صورت كامل ارزشگذاري خواهند شد. بنابراين او ميداند كه سيستم كنوني او روزي كارآيي خود را از دست خواهد داد.
    در واقع او اين انتظار را دارد كه زماني در پنج يا ده سال آينده، تمام سهام معادن خود را بفروشد و طلاي مربوط به قراردادهاي آتي خود را تحويل گيرد و احتمالا حتي برخي از شمشهاي اندوخته اوليه خود را بفروشد.
    «سرمايهگذاري همچون بازي شطرنج است. شما بايد به دقت در مورد زمان حال فكر كنيد، اما همچنين بايد به آينده و به حركات چهارم، پنجم، ششم يا هفتم خود توجه داشته باشيد». به اينترتيب او هم اكنون به گسترش حيطه خود به سهام بخش انرژي، توجه دارد، و آزمايش گونه ديگري از سيستم خود در اين حيطه را آغاز كرده است.
    يك سرمايهگذار تجربي باشيد
    همچون سرمايهگذاران مشهوري كه تا اينجا در موردشان صحبت كرديم، برنارد نيز سيستمي طراحي كرده است كه تمام 12 مورد ضروري را در خود جاي داده است. و به مانند رويكرد سرمايهگذاري آنها، رويكرد سرمايهگذاري برنارد نيز بسيار شخصي و اختصاصي است و كاملا بر مبناي سابقه منحصر به فرد، مطالعات، تجارب و علايق شخصي او طراحي شده است.
    برنارد ميگويد: «برخي از دوستانم فكر ميكنند كه ديوانه هستم، اما من از روش كنوني خود بسيار خرسند هستم و شبها بسيار راحت ميخوابم.» او به من گفت : «از اين روش پيروي ميكنم زيرا در حال حاضر اين امنترين راهي است كه من براي حفظ قدرت خريد سرمايه خود، ميشناسم. اگر راه بهتري سراغ داشته باشم، از آن راه تبعيت ميكنم و همين امروز آن راه را جايگزين روش خود ميكنم.»
    با وجود اينكه روش او كاملا غير متعارف است، اما براي او موثر واقع شده است. او به دقت از آن پيروي ميكند. براي اطمينان يافتن از عدم تخطي از اين روش، او يادداشتي حاوي رهنمودها ـ قانونهاي خودش ـ را نگه ميدارد و دائما به آنها مراجعه ميكند.
    از اشتباهاتتان نترسيد
    او ميپذيرد كه گاهي اوقات مرتكب اشتباه ميشود. او در ادامه به من گفت: اگر مرتكب اشتباه شديد، اصلا نترسيد! اگر بترسيد توانايي هر اقدامي را از دست ميدهيد و به بدترين دشمن خود تبديل ميشويد. من فقط با خود ميگويم: آه چه اشتباهي! و بدون تحت تاثير قرار گرفتن احساسات عملكرد خود را بازبيني ميكنم و اقدامات ضروري را انجام ميدهم.»
    او به من گفت كه فهرست خود را هر شش ماه يكبار به دقت مرور، و فعاليتهاي خود را ارزيابي ميكند تا از رعايت قوانين خود، مطمئن شود و به اين موضوع توجه دارد كه آيا نكته جديدي براي بهبود اين قوانين، آموخته و يا كشف كرده است.
    چنين سختگيري و صرف وقت و انرژي در هر حيطهاي غير معمول است. اما اين عاملي است كه برنارد را همچون بافت، شوارتز، آيكان و تمپلتون به سرمايهگذاري بسيار موفق تبديل كرده است.
    منبع: www.bourse24.ir

  8. 4 کاربر به خاطر ارسال مفید azad1 از ایشان تشکر کرده اند:


  9. #15
    عضو فعال azad1 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2012
    نوشته ها
    310
    تشکر
    2
    تشکر شده 883 بار در 280 ارسال
    روانشناسي بازار سهام
    ندانستن عيب نيست...


    گروه بورس- «ندانستن عيب نيست، نپرسيدن عيب است» ضربالمثل قديمي و البته بسيار كاربردي است كه در روابط اجتماعي بارها با آن برخورد كردهايم.


    افرادي كه نميدانند و البته دوست ندارند كه ديگران بدانند كه آنها نميدانند، میتوانند به خود و دیگران آسیب برسانند تا جايي كه در پس رفتار نامناسب اين افراد، خيلي از انسانها به كجراهه تغيير مسير ميدهند، آن هم فقط به اين خاطر كه آنها خود را دانا به هر چيز معرفي كردهاند.
    اين در حالي است كه در جوامع پيشرفته دنيا اصل «ندانستنعيب نيست، نپرسيدن عيب است» حتي در افراد موفق سرشناس جهان نيز پذيرفته شده است. مرور زندگينامه افراد موفقي مثل وارن بافت، آيكان، جورجي شورتز، برنارد، تمپلتون و... همه حاكي از عطش اين افراد براي دانستن و آموزش است.در كتاب 23 اصل موفقيت در بازار سهام از قول يكي از سرمايهگذاران موفق دنيا ميخوانيم: روزي در كلاس تنيس، مربي به زمين كناري اشاره كرد و از من پرسيد: «فكر ميكني سابقه آنها در بازي تنيس چقدر است؟»در زمين كناري، دو زوج به صورت دو نفره مشغول بازي بودند كه سن همه آنها ميان 55 تا 65 سال به نظر ميرسيد. براي چند لحظه بازي آنها را تماشا كردم. متوجه شدم كه هيچ يك از آنها، نكاتي كه من به تازگي آموخته بودم را رعايت نميكنند. در واقع ضربه زدن آنها به توپ همانند ضربههاي من پيش از آموزش ديدن، بود. بنابراين گفتم: «فكر ميكنم، دو يا سه سال است كه تنيس بازي ميكنند.»مربي پاسخ داد: «در حدود 15 تا 20 سال است! آنها هرگز آموزش نديدهاند. هرگز عملكرد خود را ارتقا ندادهاند و پس از اين نيز نخواهند داد. با وجود اينكه تو يك بازيكن مبتدي هستي، ميتواني با استفاده از چيزهايي كه به تازگي ياد گرفتهاي در مقابل بازيكناني مانند آنها بايستي و بر آنها پيروز شوي.»حتي اگر بداني كه هرگز به مسابقات ويمبلدون نخواهي رفت، يا شانسي براي بازي با تايگر وودز در مسابقات استادان تنيس نداري، با اين حال ميداني كه ميتواني سطح بازي خود را با يادگيري تكنيكهايي كه حرفهايها به آن مسلط هستند، به شدت ارتقا دهي.به همينترتيب حتي اگر انتظار نداشته باشيد كه به وارن بافت يا جورجي شوارتز بعدي تبديل شويد، آموختن روشهاي بزرگترين سرمايهگذاران جهان مطمئنا نتايج سرمايهگذاري شما را بهبود ميبخشد.
    فهرست برداري از فعاليتها
    پيش از آنكه به جايگاه مورد نظر خود برسيد، بايد از جايگاه كنوني خود آگاه باشيد. به همين دليل است كه مربي تنيس يا گلف در ابتدا از شما ميخواهد تا چند ضربه بزنيد. سپس او ميتواند تشخيص دهد كه چه كاري را درست و چه كاري را به اشتباه انجام ميدهيد و متوجه ميشود كه براي ارتقاي سطح بازي شما از كجا آغاز كند.در صورتي كه از من بخواهيد تا مربي سرمايهگذاري شما باشم، من نيز دقيقا چنين كاري را انجام ميدهم. مجموعهاي از پرسشها را در مورد سرمايهگذاريهاي گذشته شما ميپرسم و رفتارهاي سرمايهگذاري شما را مشخص ميكنم، به اينترتيب ميتوانم روشهاي خوب و بد شما در سرمايهگذاري را تشخيص دهم.بگذاريد براي اهميت دانستن مروری دوباره داشته باشيم به زندگينامه ژئوف؛ يكي از مشتريان من كه اگر پول خود را در بانك قرار داده بود و اصلا سرمايهگذاري نميكرد 5 ميليون دلار به نفع او بود. هنگامي كه ژئوف سرمايهگذاريهاي قبلي خود را بررسي كرد، متوجه شد كه در سرمايهگذاريهايي كه به تنهايي و بر اساس تشخيص خودش، اقدام كرده بود، موفق به كسب سود شده است. او به من گفت: «ميتوانستم آن قيمتها را مشاهده كنم كه به طرز چشمگيري مناسب بودند. آن معاملات عملا با قيمتي بسيار ارزان در حال انجام بودند.»تمام كارهاي ديگر او منجر به ناكامي شده بود. حتي در زمينه مسكن نيز ـ هنگامي كه با شريك خود سرمايهگذاري كرد ـ چنين بود. دليل اين تفاوت چه بود؟ او تنها به توصيه ديگران اقدام به خريد سهام ميكرد. با از دست دادن پول زيادي از اين طريق، او سپس چندين ميليون دلار در يك شهرك مسكوني سرمايهگذاري كرد كه اين شهرك به يكي از مشاوران او در بازار سهام مربوط ميشد! (اكنون با گذشت ده سال، اگر خوش شانس باشد فقط سرمايه ابتدايي خود را به دست ميآورد.)به اينترتيب چرا او به صورت شخصي، سرمايهگذاريهاي بيشتري در بخش مسكن انجام نداد؟ شور و اشتياق ثروت زيادي كه افراد ديگر از طريق سهام به دست آورده بودند، او را كور كرد و هرگز اين توفيق شامل حال او نشد كه به بررسي نقاط ضعف و قوت خود بپردازد. همچون بسياري از افراد كه به گمان خود سرمايهگذار هستند، تنها چيزي كه او با خود به مجلس ميبرد دسته چك بزرگش بود.
    برندهها و بازندهها
    آنچه من از ژئوف خواستم، تقسيم بندي سرمايهگذاريهاي گذشتهاش به دو دسته برندهها و بازندهها بود. اين كار، اقدامي بسيار موثر است كه به شما كمك ميكند تا فورا كارهاي صحيح و كارهاي اشتباه خود را مشخص نماييد.تنها كافي است كه تمام سرمايهگذاريهايي كه تا كنون انجام دادهايد را به دو دسته تقسيم كنيد: آنهايي كه براي شما سودآور بودند و آنهايي كه موجب زيان شما شدهاند. سپس سرمايهگذاريهاي هر دسته را بررسي كنيد تا نقاط مشترك آنها را بيابيد و همچنين تفاوت آنها با سرمايهگذاريهاي دسته ديگر را نيز مشخص كنيد. در مورد هرسرمايهگذاري فكر كنيد و از خود بپرسيد كه چه اقداماتي انجام داديد: دليل شما براي خريد آن چه بوده است؟ چگونه به خريد آن ترغيب شديد؟ آيا خودتان تحقيق كرديد يا از ايدههاي شخص ديگري پيروي كرديد؟ آيا بدونترديد عمل كرديد يا در انجام آن تعلل كرديد؟ آيا با اطمينان ميدانستيد كه چه كاري انجام ميدهيد، يا در هنگام تماس گرفتن با كارگزار همچنانترديدها شما را آزار ميداد؟ (اگر احساس اطمينان داشتيد، آيا اين احساس در واقع اعتماد به نفس مفرط بود؟) هنگامي كه آن را خريديد، آيا ميدانستيد كه چه ميزان از رشد قيمت باعث خواهد شد تا آن را بفروشيد؟ آيا تا آنجا كه در توان شما بود خريد كرديد، يا سرمايه ناچيزي را به آن اختصاص داديد؟
    من يك بازنده هستم
    مشكلات سرمايهگذاري ژئوف عميقتر از آن بود كه تنها به رفتارهايش مربوط شود. باور اساسي او در مورد خودش به عنوان يك سرمايهگذار اين بود: «من يك بازنده هستم.» وقتي تشخيص دادم كه او در واقع در يكي از حوزههاي سرمايهگذاري موفق عمل كرده است، او به سادگي نسبت به اين موضوع بياعتنايي كرد و به من يادآوري كرد كه او يك بازنده بوده است و ادامه داد: «حتي بازندهها نيز گاهي اوقات شانس ميآورند.» پيش از آنكه ژئوف بتواند هرگونه روش موفق سرمايهگذاري را بپذيرد، مجبور بودم روي او كار كنم تا باور منفي خود در مورد خودش را تغيير دهد. ما تمايل داريم تا باورهاي خود را ثابت فرض كنيم. در واقع آنها در طول زمان تغيير ميكنند. در نمونهاي پيش پا افتاده، احتمالا شما زماني به بابا نوئل، خرگوش يكشنبه مقدس و فرشته مهربون اعتقاد داشتهايد و اگر به گذشته بينديشيد، مطمئنا متوجه ميشويد كه بسياري از باورهاي پيچيده شما در طول زمان تغيير كردهاند.
    برخلاف ژئوف، وارن بافت و جورجي شوارتز هر دو بر اين باورند كه شايسته موفقيت و كسب منفعت هستند و خودشان مسوول سرنوشت خود هستند. داشتن چنين باورهايي براي موفقيت در سرمايهگذاري ضروري است.
    باورها غالبا از تجارب ناشي ميشوند. اگر فردي مانند ژئوف باشيد ممكن است احتياج به كمي كمك داشته باشيد تا باورهاي خود را تغيير دهيد. گرچه براي اغلب افراد، تنها تغيير تجربهها از طريق عمل كردن به روشهاي پيروزمندانه سرمايهگذاري ميتواند براي تبديل باورهاي منفي به باورهاي مثبت كافي باشد.
    منبع: www.bourse24.ir

  10. 4 کاربر به خاطر ارسال مفید azad1 از ایشان تشکر کرده اند:


  11. #16
    عضو فعال azad1 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2012
    نوشته ها
    310
    تشکر
    2
    تشکر شده 883 بار در 280 ارسال
    نظم، مهارت هاي ذهني و روانشناسي معاملات

    آيا مي خواهيد از ويژگي هايي که شما را به يک معاملهگر ماهر بدل مي سازند، آگاه شويد؟ يا هنوز تلاش مي کنيد که تنها از معاملاتتان سود به دست بياوريد؟ معامله آنقدر که افراد تصور مي کنند کار آساني نيست، اما واقعاً چرا از ميان افرادي که وارد بازار معاملاتي مي شوند، 90 درصد شکست مي خورند؟

    من بيش از دو دهه است که معامله مي کنم و در اين زمان به آموزش معامله هم مشغول بوده ام و همچنين با بسياري از معاملهگران مصاحبه کرده ام، بسياري از معامله گراني که من با آن ها آشنا شدم، بعد از سالها کار تنها به فکر کسب سود از معاملاتشان هستند و تلاش مي کنند که ميزان سرمايه اي که در حساب معاملاتي شان دارند را افزايش دهند.

    بسياري از معامله گران اين امر را درک نمي کنند که موفقيت معاملاتي از ايمان و اعتماد به خودشان به دست مي آيد. اين يک نوع نگرش است. من فکر مي کنم که فردي برنده هستم. معامله مي کنم که موفق شوم، نه اينکه ضرر کنم. حقيقت اين است که معامله، همانطور که همه شما مي دانيد، نوعي بازي است که مجموع آن صفر است. شما يا برنده هستيد يا بازنده. چرا معامله گري اجازه مي دهد که ضررهايش بيشتر و بيشتر شوند؟ چرا معامله گري که در معامله اي به سود مي رسد اجازه نمي دهد که اين معامله ادامه پيدا کند؟ چرا اشتباه مي کنيد و چرا اشتباهاتتان را تصحيح نمي کنيد؟ جواب همه اين پرسش ها به طرز فکر و درون شما بر مي گردد. اين امر مربوط به روانشناسي معامله است نه دانش فني معاملهگر. همه افرادي که براي معاملات برنامه ريزي مي کنند، بايد در اولين قدم خودشان را به خوبي بشناسند. شايد اين گفته احمقانه به نظر برسد، اما من ديده ام که 95 درصد از معامله گران در زمان برنامه ريزي براي معاملات اين بخش مهم را در نظر نمي گيرند.

    سوالي که مطرح مي شود اين است که «چرا افراد کمي در اين بازار مي برند و افراد زيادي شکست مي خورند؟»

    بهتر است اول وضعيت را بررسي کنيم. همه معامله گران ابزار کم و بيش مشابهي، تحقيقات مشابهي، نمودارهاي مشابهي، نرخ هاي مشابهي، روشهاي معاملاتي مشابهي و ... در دست دارند. خوب، پس چرا زماني که همه به مجموع مشابهي براي معاملات دسترسي دارند، تنها تعداد کمي از آن ها مي توانند در طولاني مدت سود کسب کنند؟

    خوب، واضح است که تنها چيزي که در اين مجموعه متغير است شخص است، يعني خود شما!

    اگر کسي از من بخواهد که سه ويژگي ذهني/احساسي مهمي که اکثر معامله گران موفق فارکس از آن برخوردارند را نام ببرم. من اين موارد را ذکر مي کنم:

    نظم و علاقه

    اعتماد به نفس و شجاعت

    صبر و پشتکار

    ممکن است معامله گري يک روش و يک سيستم عالي معاملاتي در اختيار داشته باشد، اما از نظر ذهني فرد ضعيفي باشد و چنين شخصي بي شک بازنده خواهد بود. اين در حالي است که اگر شخصي نظم لازم را داشته باشد و از مهارتهاي ذهني و رواني خوبي برخوردار باشد، حتي با يک سيستم متوسط هم مي تواند معاملهگر موفقي باشد. من به تازگي با معامله گري مصاحبه کردم که هيچ چيز در باره نوسانگر ها يا ris ها يا موج اليوت نمي دانست. او از يک سيستم معاملاتي بسيار ساده بر مبناي شکست مثلثها و خطوط روند استفاده مي کرد، اين همه چيزي بود که در اختيار داشت و با همين سيستم بيش از 700 پيپ سود از معامله فارکس به دست آورده بود.

    او سيستمي ساده، مجموعه اي از قوانين و مجموعهاي از اهداف واقعي و قابل دستيابي در اختيار داشت و تنها کاري که مي کرد پيروي از اين قوانين بود! (نه استفاده از علمي پيچيده و پيشرفته!) به تازگي معامله گري به من گفت: «من بهترين کتاب هاي نوشته الدر، مارک داگلاس، توني ترنر، مجموعه کندل استيک هاي نيسون، ادوين لفور و ... را خوانده ام. اما تازه بعد از خواندن همه آن ها به اين نتيجه رسيده ام که "راز" معامله موفق اين است که هيچ رازي وجود ندارد! حالا ديگر سيستمي از بهترين استراتژي هايي که با وضعيت رواني و ذهني من سازگار است طراحي کرده ام و از همه مهمتر اکنون يک برنامه معاملاتي دقيق دارم.»

    نظم و علاقه

    نظم – اکثر معامله گران در روند کاري خود تابع نظم نيستند، و اگر اينطور بود شکست نمي خوردند. اين معامله گران شکست خورده در واقع حتي از شنيدن کلمه نظم متنفرند! همانطور که جک شوگر در کتاب خود با عنوان "جادوگران بازار جديد" نوشته است: «نظم احتمالاً کلمه اي است که بيش از هر کلمه ديگر در سخنان معامله گران باتجربه اي که با آن ها مصاحبه کرده ام، شنيده ام. بسياري از اوقات آن ها با لحني پوزش طلبانه از اين امر حرف مي زنند و براي مثال مي گويند: مي دانم که شما هزاران بار اين حرف را شنيده ايد، اما باور کنيد که نظم واقعاً اهميت زيادي دارد.»

    نظم به شما اجازه مي دهد که کارها (معاملات) مفيد بيشتري انجام دهيد و بر طبق برنامه تان کار (معامله) کنيد. نظم – عادت به فرمانبرداري – کليد موفقيت است که در نهايت به يک عادت بدل مي شود، براي مثال شما عادت مي کنيد که برنامه معاملاتي داشته باشيد و عادت مي کنيد که از برنامه معاملاتي تان پيروي کنيد. در اين شرايط است که مي توانيد از اين قانون طلايي پيروي کنيد که هيچ سيگنالي وجود ندارد، هيچ معامله اي در کار نيست.

    علاقه – بسياري از ما يک سوم عمرمان را صرف کار مي کنيم، بنابراين حق داريم که از کاري که انجام مي دهيم احساس رضايت داشته باشيم و زماني اين احساس رضايت به وجود مي آيد که ما کارمان را دوست داشته باشيم. در واقع پولي که از کار به دست مي آوريم، محصول دست دوم موفقيتمان در کارهايي است که دوستشان داريم.

    چطور مي شود که در کاري موفق باشيد، به دنبال مهارت هاي معاملاتي مفيد برويد، از خدمات يک معلم خوب استفاده کنيد، بالا و پايين هاي بازار را دنبال کنيد .... و ندانيد که چرا داريد اين کار را مي کنيد؟ مايکل جوردن – ستاره بسکتبال آمريکا – روزي گفت: «اگر عاشق بازي باشيد، استعدادتان خودش را نشان مي دهد.» آيا امکان دارد که معامله کردن را دوست نداشته باشيد، ولي در اين کار موفق شويد.

    در نهايت بايد در زمينه اين جفت مهارت رواني (نظم / علاقه) گفت: شما بايد منظم باشيد و با بازار ارتباط احساسي داشته باشيد.

    اعتماد به نفس و شجاعت:

    يکي از ويژگي هاي اساسي معامله گران موفق اين است که اين افراد خودشان را باور دارند. آنان از نظر ذهني از اعتماد به نفس و شهامت لازم براي دنبال کردن برنامه هايشان، کنار نگذاشتن قوانين، عمل کردن بر خلاف روش ديگران و مشاهده نتيجه (ديدن تصوير کلي)، برخوردارند.

    فعاليت هايي مانند معامله، شناخت از وضعيت و شناخت رقبا براي شما کافي نيست، شما بايد خودتان را بشناسيد. به عبارت ديگر، شما بايد در برنامه معاملاتي تان بخشي را به خودتان – به ارزيابي شخصيتتان – اختصاص دهيد.

    در اولين روزهايي که اقدام به معامله کرده بودم، با موقعيت هاي فراواني روبه رو مي شدم که دقيقاً مي دانستم که نرخ به کدام سمت خواهد رفت و يک برنامه معاملاتي هم داشتم، اما نمي توانستم برنامه ام را دنبال کنم. بي شک حرص، ترس و ديگر موانع احساسي راه من را سد مي کردند. اگر اجازه بدهيد که چنين وضعيتي برايتان اتفاق بيفتد، همه دانش، برنامه ريزي و اطلاعاتي که داريد بي فايده مي شود.

    به عبارت ديگر اگر اعتماد به نفس نداشته باشيد، فرقي نمي کند که چقدر درباره بازار آگاهي داشته باشيد، در اين شرايط تنها کاري که انجام مي دهيد کسب تجربه هاي مکرري از شکست و نگراني و پريشاني است.

    چطور مي توانيد اعتماد به نفس داشته باشيد؟ بايد تا جاي ممکن بياموزيد، منظم بودن را تمرين کنيد، و شخصيتتان را رشد دهيد. هر چه بيشتر درباره بازار بدانيد، هر چه بيشتر روش معاملاتي و بازار و از همه مهم تر خودتان را بشناسيد،... معامله گر ماهرتر و موفق تري خواهيد بود. هر چه ماهر تر شويد، ترس شما کمتر مي شود. مهارت همان عدم وجود ترس است. زماني که اعتماد به نفس پيدا کنيد، برنده ايد.

    صبر و پشتکار

    در اين عصر و دوران خشنودي هاي لحظه اي، مردم به دنبال هيجانات و لذت هاي بي خطر، پول زياد بدون تلاش، غذاي زياد بدون خطر چاقي و البته معامله موفق بدون کار و تمرين زياد هستند.

    بازار بهتر از من و شما شرايط را مي داند بنابراين براي انجام يک معامله عجله نکنيد، شما بايد صبور باشيد و براي ديدن يک سيگنال درست صبر کنيد – قانون طلايي اين است زماني که سيگنالي وجود ندارد، معامله اي در کار نيست.

    يک معامله گر موفق اين امر را درک مي کند که مي تواند از صبر کردن به نتيجه برسد. همه معامله گران موفق از استعداد "صبر کردن و نگاه کردن" برخوردارند و صبر مي کنند تا وضعيت معاملاتي به آن ها فرمان دهد که وارد بازار شوند. معامله گران محتاط بازار فارکس با کمک موارد زير در بازار صبر پيشه مي کنند:

    گوش دادن به بازار - بازار به طور مداوم اطلاعات معاملاتي با ارزشي را ارايه مي کند و شما بايد در يک وضعيت ذهني قرار بگيريد که بتوانيد ببينيد که با توجه به فعاليت بازار و سيگنالهايي که سيستم معاملاتي تان به شما نشان مي دهند، کجا بايد واقعاً دستورات معاملاتي خود را اجرا کنيد. زمان هايي که فکر مي کنيد بهتر از بازار از وضعيت آگاه هستيد و به آنچه که بازار به شما مي گويد گوش نمي دهيد، قضاوتتان ضعيف مي شود و در اين زمان است که شما منطقتان را کنار مي گذاريد و اين ترس يا اميد است که بر شما چيره مي شود.

    کنار نشستن در زمان تشکيل يک روند - شايد اين عبارت به گوش شما هم رسيده است که نشستن رو به روي مونيتور در طول يک روز معاملاتي مثل اين است که پاي ميز قمار بنشينيد و تلاش کنيد که دست به قمار نزنيد. معامله گران موفق در بازار فارکس ياد گرفته اند که نمي توانند بر خلاف روندهاي بزرگ نرخ يک جفت ارز اقدام به معامله کنند. نبايد اجازه دهيد که بي صبري وادارتان کند که بر خلاف يک روند معامله کنيد.

    صبوري تنها براي اجراي معامله درست به کار نمي آيد. اين ويژگي زماني که شما معامله اي را آغاز کرده ايد نيز نقش مهمي دارد. شما بايد بدانيد که چطور تا وقتي که زمان بستن معامله فرا نرسيده است، صبر کنيد. اگر يک معامله موفق را خيلي زود ببنديد، نمي توانيد ميزان پولي که در حسابتان است را به حد دلخواه افزايش دهيد. در نتيجه در اين هنگام است که فاکتور ذهني ماندگاري و ثبات وارد عمل مي شود. ممکن است شما صبر کنيد تا سيگنال هاي معاملاتي خوبي به وجود بيايند و بعد وارد بازار شويد، اما اگر به دقت مسائل بازار را زير نظر نگيريد و با پشتکار قوانين خرج را دنبال نکنيد، نمي توانيد در طولاني مدت جلو ضررهايتان را بگيريد.

    «با معاملات موفق صبور باشيد، با معاملات ناموفق کاملاً بي صبر باشيد. به ياد داشته باشيد که حتي اگر 30 درصد موارد معاملاتتان درست باشد، مي توانيد سود خوبي از معامله / سرمايه گذاري هايتان به دست بياوريد، اگر ميزان ضررهايتان کم و ميزان سودهايتان زياد باشد.»

    دنيس گراتمن

    موفقيت در معامله به يادگيري تحليل هاي تکنيکال پايه، تکنيک هاي معاملاتي، عادات خوب در زمينه مديريت پول و نحوه کنترل ذهنتان وابسته است. اين يادگيري، مراحل مختلفي دارد. با يادگيري اين موارد مي توانيد به معاملهگري حرفه اي بدل شويد. بعد يک جنبه ديگر وارد عمل مي شود، آموزش شخصي و ادامه يادگيري به منظور غلبه بر موانعي که موجب مي شود معامله گر به قله ترقي برسد و در طول دوران کاري خود در همين سطح باقي بماند.

    آيا واقعاً به يک معلم يا مربي نياز داريد؟ بهترين بازيگران گلف جهان فکر مي کنند که به مربي نياز دارند! براي مثال تايگر وودز بيش از 1 ميليون دلار در هر سال براي داشتن مربي هزينه مي کند. البته او در هر سال در حدود 50 ميليون دلار درآمد دارد. حتي بهترين ورزشکاران جهان نيز از وجود مربي استفاده مي کنند تا بتوانند کار خود را بهتر کنند. شما به اين دليل هزينه مربي مي پردازيد که بتوانيد مسيري که همه معامله گران براي يادگيري طي مي کنند را در زمان کوتاه تري پشت سر بگذاريد و در عين حال سطح موفقيت خود را بالاتر ببريد. به ياد داشته باشيد که اگر شما يک معامله گر حرفه اي هستيد و يا مي خواهيد چنين معامله گري باشيد، در حقيقت داريد نوعي تجارت انجام مي دهيد و بايد براي بهبود کارتان هزينه کنيد.

    معامله گران امروزي از اين نظر خوش شانس هستند و تسهيلات و منابع فراواني در دسترس آن ها است. وقتي من کار معاملاتي ام را در دو دهه پيش آغاز کردم، منابعي که براي معامله گران خرد وجود داشت بسيار ناچيز بود، تعداد معلم ها و مربي هاي معاملاتي بسيار کم بود، اينترنت و نشريات و رسانه هاي تخصصي در اين زمينه وجود نداشت و در حقيقت معامله گر واقعاً تنها بود.

    من، بعد از ده سال معامله، در مجموع ضرر کرده بودم. در اين دوره بحران هايي هم به وجود آمده بود مثل بحران سال 87 يا جنگ خليج فارس در سال 91. معامله کردن کار سختي بود. زماني که توانستم به يک شرکت معاملاتي آمريکايي بروم و يک مربي معاملاتي پيدا کنم، وضعيتم فرق کرد.

    من به دنبال خدماتي بودم که يک مربي مي توانست به من ارايه کند. مربي من بيش از هر چيز بر روانشناسي تاکيد داشت، زمينه اي که من در تمام آن سال ها فراموش کرده بودم. از آن زمان به بعد زندگي من به عنوان يک معامله گر به کلي تغيير کرد و من ديگر در وضعيت سابق قرار نگرفتم. معامله کردن به کار آساني براي من بدل شد و من توانستم به راحتي سد ها را پشت سر بگذارم.

    همانطور که قبلاً گفتم در نظر نگرفتن روند بازار، شما را به خطر مي اندازد. اما حالا مي خواهم اين را هم اضافه کنم که توجه نداشتن به روانشناسي معاملات، موجب عدم موفقيت شما در بازار مي شود.

    «شکست اين است که کسي از افت و خيزهاي خود درس نگيرد، اگر بتوانيد از تجارب خود استفاده کنيد، بدانيد که در مسير موفقيت گام برمي داريد.»

    نوشته جي لاخاني

    ترجمه بيتا ابراهيمي

  12. کاربر زیر به خاطر ارسال مفید azad1 از ایشان تشکر کرده است:


  13. #17
    عضو فعال azad1 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2012
    نوشته ها
    310
    تشکر
    2
    تشکر شده 883 بار در 280 ارسال
    نقش نسبت r/r در بازارهای مالی

    هر تریدر بر مبنای سیستم معاملاتی خود به یک winning ratio (نسبت تعداد پوزیشن های برنده به کل پوزیشن ها ) می رسد که می تواند تابعی از کیفیت سیستم معاملاتی و استاپ و تارگت انتخابی باشد.

    معمولا تریدر ها در تعیین نقطه خروج سلیقه ای عمل می کنند.برای اینکه میانگین نتایج معاملات مثبت باشد باید بین استاپ و تارگت یک رابطه مشخص ریاضی برقرار باشد.منحنی ضمیمه این نقطه تعادل سود و زیان را نشان می دهد.برای هر winning ratio اگر RRR (نسبت متوسط سود به متوسط ضرر معاملات -Reward to Risk Ratio ) بالای منحنی باشد عملکرد سیستم مثبت است . نقاط پایین منحنی به معنی انتخاب نا مناسب نسبت سود به زیان می باشد که برای هر سیستمی منجر به ضرر در دراز مدت می شود.

    برای تعیین حداقل RRR که می تواند منجر به سود شود از روابط زیر استفاده کنید:

    Winning Ratio=1 / (1 + RRR)

    RRR= (1/ Winning Ratio) - 1
    برای مثال با Winning Ratio =0.4 نسبت متوسط سود به زیان باید حداقل 1.5 باشد.با توجه به این موضوع اگر استاپ 20 پیپ باشد حداقل سودی که می تواند منجر به نتیجه ای مثبت است 30 پیپ است.در نتیجه گذاشتن استاپ 20 پیپ و خروج در 5-10 از ترس ورود معامله به ضرر در دراز مدت منجر به ضرر بزرگتری شده و سرمایه به مرور کاهش می یابد.

    فایل پیوست 374


    سوال: سوال من اينه كه معامله گراني كه با پيپ پايين در همين حد 7يا 10 پيپ كار مي كنند چه جوري در مقابل ضرر حسابشونو ايمن يا مديريت مي كنند يا اصلا معامله با اين مقدار پيپ كم در اين بازار منطقي هستش يا نه !
    عرض کنم که استاپ بزرگ و سودهای کوچک نتاقضی با اصول مدیریت سرمایه ندارد .بازای هر RRR می توان WR داشت که منجر به سود شود.

    مثلا اگر سیستم شما 10 پیپ سود بدهد و استاپ 50 پیپ باشد، RRR=0.2 بر اساس مطالب بالا 0.83 اوقات باید برنده باشید تا میانگین صفر باشد و ضرر نکنید .درصد برد های بالاتر از 83% منجر به سود می شود.

    اما دلیل اصلی که اکثر منابع ، تریدر ها را به RRR>2 تشویق می کنند مساله پایداری سیستم است.مثلا برای سیستم شما کافیست درصد برد معاملات 80% شود تا ضرر کنید.اما اگر WR=2 باشد حتی اگر 33% معاملات ضررده باشند ضرر نخواهید کرد و مجموع معاملات صفر است.

    به اعتقاد من به دلیل کثرت پارامترهای تاثیر گذار روی مارکت تلاش برای رسیدن به درصد برد بالا کاری سخت و طاقت فرسا و کم بازده است زیرا هر کدام از این پارامترها(اخبار، شایعات، هزاران معامله گر مهم و بزرگ بازار) براحتی در یک لحظه می توانند موجب حرکت بازار به هر طرفی بدون هشدار قبلی بشوند.

    ولی اگر بتوانید RRR را بالا ببرید در مقابل این قضیه ایمن می شوید و حتی درصد برد در حدود 50% و کمتر نمی تواند موجب ضرر شود.

    بعلاوه Efficiency سیستم های با RRR بالا بیشتر است.نه تنها امکان ضرر کمتر است بلکه پتانسیل سوددهی بالاتری نسبت به روش های با WR بالا و RRR پایین دارند.

    برای بهبود یک سیستم سه راه حل وجود دارد:
    1-کاهش ضرر متوسط
    2-افزایش سود متوسط
    3-افزایش درصد برد

    http://www.sahmiran.com/

  14. کاربر زیر به خاطر ارسال مفید azad1 از ایشان تشکر کرده است:


  15. #18
    عضو فعال azad1 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2012
    نوشته ها
    310
    تشکر
    2
    تشکر شده 883 بار در 280 ارسال
    در بورس هرگز احساساتي نشويد

    دكتر فان تارپ متخصص و روانشناس برجسته معاملات بازار سهام در ادامه سلسله مطالب مرتبط با روانشناسي بازار سهام منتشر شده در سايت بورس24 مينويسد: مدتي پيش به يك مصاحبه راديويي با بيل وايزنانت گوش ميدادم. بيل داراي مدرك دكتراي روانشناسي باليني بود و در آن زمان در حدود 20 سال فعاليت مرتبط درماني انجام داده بود. آن زمان كه به مصاحبهاش گوش ميكردم، او ديگر يك معاملهگر و مربي معاملات شده بود.

    هر كسي نميتواند معاملهگر موفقي باشد و زندگي خود را از طريق معامله در بازار بگرداند. بيل بر اساس پژوهشهاي صورت گرفته سه عامل را در موفقيت در معاملات مشخص كرده بود. اما پيش از آنكه به اين سه عامل بپردازم، اجازه دهيد با يكديگر به سوالات يك امتحان كوچك پاسخ دهيم.
    1.آيا زياد نگران ميشويد؟
    2.آيا در شرايط دشوار آرام ميمانيد؟
    3.آيا به طور كلي زياد به ديگران اعتماد ميكنيد؟
    4.شما به طور معمول با حداكثر سرعت مجاز رانندگي ميكنيد يا كمتر از آن؟
    5.آيا يك كمال گرا هستيد؟
    6.آيا پيش از آنكه پروژه جديدي را آغاز كنيد، بايد پروژه قبلي را به پايان رسانيده باشيد؟
    7.آيا دوست داريد پروژهها را تمام كنيد؟
    8.آيا ميزان هوش شما از متوسط بالاتر است؟
    9.آيا رياضي شما خوب است و به طور كلي در حل مساله قوي هستيد؟
    10.آيا هنگامي كه رانندگي ميكنيد و چراغ سبز ميشود گاز ميدهيد تا از ماشين كناري خود تندتر برويد؟
    براي هر پاسخ «بله» به خود يك امتياز بدهيد. البته به جز سوالهاي 1 و 10 كه پاسخ آنها بايد «خير» باشد. هر چه كه نمره شما بيشتر باشد، احتمال اين كه معاملهگر موفقي شويد بيشتر خواهد بود.
    ويژگيهاي زير از خصوصياتي است كه معاملهگران موفق از آنها برخوردار هستند:
    1.ثبات وضعيت عاطفي/ احساسي
    ثبات عاطفي به معناي كنترل خود تحت شرايط فشار است. معاملهگر موفق بايد تحت شرايط دشوار بتواند آرامش خود را حفظ نمايد. معاملهگراني كه نمره بالايي از ثبات احساسي كسب ميكنند، سطح نگراني پاييني دارند، آرام ميمانند، راحت هستند و سطح شك و ترديد آنها نيز پايين است. آنها معمولا به افراد و شرايط اعتماد ميكنند، مسووليت معاملات خود را به عهده ميگيرند و زيانها را به گردن گردانندگان بازار نمياندازند. البته معاملهگران موفق براي انجام تمام كارهاي خود دلايل خوب و كافي دارند.
    2.نظم و انظباط
    معاملهگران موفق كساني هستند كه ميتوانند از قوانين پيروي كنند. آنها افرادي هستند كه هنگام رانندگي حد سرعت مجاز را رعايت ميكنند. آنها كمال گرا هستند و به كار خود افتخار ميكنند. همچنين دوست دارند كاري را از ابتدا تا پايان انجام دهند و از انجام و تكميل آنها لذت ميبرند. خلباناني كه عادت دارند چك ليستها را مرتبا ببينند، ميتوانند معاملهگران موفقي شوند. شخصي كه به سادگي با محركهاي عاطفي بيروني برانگيخته ميشود، از نظم كافي برخوردار نيست، هرگز نميتواند معاملهگر موفقي شود.
    3.هوش
    بيل ميگويد معاملهگران موفق به طور معمول باهوش هستند. نيازي نيست كه آي كيوي انيشتين را داشته باشند، اما از حد متوسط باهوش تر هستند. توانايي آنها در حل مساله قوي است و با اعداد و ارقام خوب كار ميكنند. آنها ميفهمند و ميدانند كه معامله با احتمالات همراه است و هر معامله لزوما همان طور كه پيش بيني ميشود پيش نخواهد رفت.
    شش توصيه براي موفقيت در معاملات
    1.تمام زيانهاي احتمالي را پيش از وارد شدن به صحنه نبرد بپذيريد. اين موضوع اعتماد به نفس لازم را براي شجاعانه معامله كردن به شما خواهد داد. كسي كه ميداند شكست جزئي از هر نبرد است، تمام نيروي خود را فارغ از نتيجه آن به كار خواهد بست.
    2.خود را از نظر ذهن و جسم و روح متمركز و يكسان كنيد. انجام تمرينات تنفس عميق ميتواند اعصاب شما را آرام نمايد و اجازه ندهد ترس و هيجان بر شما فائق آيند.
    3.به مهارتها و درك دروني(حسي) خود اعتماد نماييد. متخصصان ميگويند، در معاملات نه تنها بايد به ابزارهايي كه در اختيار داريد اعتماد كنيد، بلكه بايد به حس دروني خود تكيه كنيد. به هر حال تغييرات لازم را در سيستم خود ايجاد كنيد تا مطمئن شويد، سيستم و ابزاري كه از آن استفاده ميكنيد، كارايي لازم را دارند. اگر يك صداي دروني در وجود شما نيست، بايد آن قدر به معاملات مجازي بپردازيد تا از آن صداي دروني حسي برخوردار شويد.
    4.موفقيت را به روشني و وضوح تصور كنيد. اين موضوعي است كه در بسياري از متون روانشناسي توصيه اي اكيد به شمار ميرود. به بيان ديگر، ميتوانيد مثبت بينديشيد. نتايج مثبت را براي خود تصور كنيد و از اين راه است كه آنها را محقق خواهيد ساخت. بله، ممكن است سه سال طول بكشد تا به اين مرحله برسيد، اما اميد و تلاش خود را از دست ندهيد.
    5.براي غلبه بر ترس فقط در زمان حال زندگي كنيد. متخصصان ميگويند ترس منجر به تحليل افراطي ميشود. تجديد افكار و تصميمها سيستم موجود را نابود ميكند. بر روي معاملات همان طور كه پيش ميروند تمركز كنيد،
    نه اين كه به نتايجي كه ممكن است اتفاق بيفتد. هرگز نميتوانيد آنچه كه اتفاق ميافتد را كنترل كنيد، اما ميتوانيد تلاش كنيد آنچه اتفاق ميافتد را به خوبي مديريت كنيد.
    6.هنگامي كه كاري را آغاز كرده اي، هرگز آن را متوقف نكن. معاملهگران موفق تمام كارها و پروژههاي خود را تمام ميكنند. اگر فكر ميكنيد اعتماد به نفس لازم براي انجام يك معامله را داريد، پس تا آخر بازي با آن بمانيد. براي معامله خود برنامهريزي نماييد و بر اساس آن معامله نماييد. اگر در همان ابتدا، ترديد داريد، اصلا معامله نكنيد. بدانيد كه اين معامله موفقيتي بزرگ برايتان خواهد بود و سپس پيش برويد.
    منبع: www.bourse24.ir

  16. 2 کاربر به خاطر ارسال مفید azad1 از ایشان تشکر کرده اند:


  17. #19
    عضو فعال azad1 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2012
    نوشته ها
    310
    تشکر
    2
    تشکر شده 883 بار در 280 ارسال
    روانشناسي بازار سهام
    شناسايي 11 مانع در انجام معاملات موفق

    بورس 24- در چهارمين قسمت مطلب جذاب روانشناسي در بازار سهام توماس. اس. بولكووسكي متخصص مشهور روانشناسي بازارهاي مالي در جهان 11 مانع در انجام معاملات موفق را تشريح كرده است.

    مانع 1: تعريف نشدن زيان
    پيش از آنكه معاملهاي انجام دهم، هدف قيمتي خود و همچنين نقطه قيمتي دستور توقف زيان را مشخص ميكنم. از خود ميپرسم اگر سهام به چه قيمتي برسد يعني اينكه من اشتباه كردهام؟ برخي معاملهگران هدفهاي قيمتي خود را مشخص نميكنند. بايد اعتراف كنم اگر وقت كافي براي تمركز دقيق روي تمام معاملاتم نداشته باشم، تنها موردي كه دقت بسياري به آن خواهم نمود، همين اهداف قيمتي و قيمت توقف زيان خواهد بود. البته اگر در مورد دستور توقف زيان، احتمال بدهيد كه قيمت سهمي پايين ميرود و احتمال بالارفتن آن كم است، بهتر است اصلا آن را نخريد.
    مانع 2: ترديد
    شما سيگنال معاملاتي خود را دريافت ميكنيد. اما اكنون چه بايد كرد؟ مثلا، ميبينيد كه قيمت دارد پايين ميآيد و معتقد هستيد كه اگر كمي صبر كنيد قيمت مجددا بالا خواهد رفت و از زيان خارج خواهيد شد. ممكن است درست فكر كنيد. البته به همان اندازه هم احتمال دارد كه اشتباه كنيد. چيزي كه روشن است اين است كه شما داريد سيگنال دريافتي معاملاتي خود را ناديده ميگيريد و اين خيلي بد است. براي معامله خود برنامهريزي كنيد و بر اساس همان برنامه معامله نماييد. اگر قيمت پايين بيايد و به قيمت دستور توقف زيان برسد، سهم خود را بفروشيد. زيان كردن بايد براي شما به همان اندازه آسان باشد كه سود كردن. اگر اين گونه احساسي نسبت به زيان كردن نداريد، پس بايد بيشتر تمرين كنيد.
    مانع 3: عقايد سرسختانه يا تعصبي
    بدترين معاملاتي كه انجام دادهام آنهايي بودهاند كه به تصور خودم ميدانستم روند تغيير قيمت سهم چگونه خواهد بود. هنگامي كه چيزي كه فكرش را نميكردم اتفاق ميافتد، فلج ميشوم و نميتوانم باور كنم و نميتوانم ماشه را براي خارج شدن از بازار بكشم. زيان به طور مداوم ادامه مييابد و معلوم نيست تا كجا ادامه مييابد.
    اكنون كه درباره اين مشكل ميدانم، سعي ميكنم تمام جوانب يك معامله را به دقت بررسي كنم و خودم را براي سقوط ناگهاني قيمت نيز آماده ميكنم. اجازه ندهيد عقايدتان بر معاملات شما تاثير بگذارند. تنها قيمت است كه اهميت دارد نه چيز ديگر.
    مانع 4: معامله به روش خودكشي
    تا حالا آن قدر از دنيا عصباني بودهايد كه احساس كنيد هيچ اهميتي ندارد چه اتفاقي برايتان بيفتد؟ يادم ميآيد زماني با همين حس و حال به يك روز معاملاتي نزديك شدم. شرطهاي بسيار بزرگ و خطرناكي بستم اما يادم نميآيد كه برنده شدم يا بازنده. احتمالا برنده نشدم. اكنون آموختهام كه در هنگام ناراحتي يا عصبانيت معامله نكنم. بهتر است شما هم اين كار را نكنيد.
    مانع 5: معامله در حالت شادي بسيار
    اين مورد دقيقا برعكس حالت قبلي است، اما جالب است كه نتايج مشابهي با آن دارد. تا كنون چند بار پشت سر هم چندين معامله موفقيت آميز انجام دادهايد؟ در آن هنگام احساس شادي بسياري خواهيد داشت. هنگامي كه چنين احساسي به شما دست دهد بايد آماده باشيد كه بازار درس بسيار بدي به شما بدهد!
    اما اكنون ميدانم كه هنگامي كه چنين احساسي از شعف و غرور مرا گرفته است، معامله نكنم.
    مانع 6: از دست دادن شكست قيمت به سمت بالا
    اين مورد اصلا در مورد بد وارد شدن به يك معامله نيست. بلكه درباره عدم توانايي در وارد شدن به يك معامله است. يعني به طور كلي يك فرصت را از دست ميدهيد. داريد قيمت را دنبال ميكنيد كه ناگهان شاهد جهش قيمت خواهيد بود.
    زماني در مورد يك سهم همين بلا به سرم آمد. الگوي سروشانه را در تغييرات قيمت سهمي ديده بودم و آن را به ليست سهمهايي كه بايد مراقبشان ميبودم اضافه كردم. سپس عقب نشستم و صبر كردم و بيشتر منتظر ماندم. در همين هنگام بود كه ديدم قيمت بالا و بالا و بالاتر رفت و هر روز كه قيمت بالاتر ميرفت با خودم ميگفتم: «بايد زودتر آن را ميخريدم.»
    مانع 7: از دست دادن تمركز
    يادم ميآيد هنگامي كه معاملات روزانه و نوسان گيري را آغاز كرده بودم، نوري كه به درون اتاق ميتابيد برايم مشكل ايجاد ميكرد. در واقع تمركزم را بر هم ميزد. همين طور، هنگامي كه سگم پارس ميكرد يا تلفن زنگ ميزد، حواسم پرت ميشد. هنگامي كه در حال انجام معامله هستيد، سعي كنيد تمركز خود را حفظ نماييد.
    مانع 8: صحيح گفتن يا پول درآوردن؟
    تنها معاملهگران كمي هستند كه معتقدند فروش بخشي از سهام در روز اول به قصد سود، واقعا كار درستي است. اگر از اين گونه افراد بپرسيد كه: «برنده شدن مهمتر است يا پول درآوردن؟»، خواهند گفت: «پول در آوردن». اما در واقع اين گونه عمل نميكنند. آنها بخشي از سهام در حال بالارفتن خود را خيلي زود ميفروشند و اجازه نميدهند سودهاي بيشتر نصيبشان شود.
    آنها در واقع يك احساس نياز ميكنند و آن اين است كه به خود بگويند امروز بالاخره سودي نصيبم شد. در واقع آنها ميخواهند به خود ثابت كنند، درست حدس زده اند يا درست عمل كردهاند.
    در اين مواقع هميشه با خود يك حساب و كتاب كنيد. بهتر نبود تمام سهم را با قيمت بالاتر ميفروختيد؟ جواب اين سوال را بايد از معاملات ناموفقي كه قيمت سهم در آنها پايين ميرود جست و جو كرد. هنگامي كه قيمت در حال پايين رفتن است، آيا بهتر نيست تمام سهم خود را همان ابتداي كار بفروشيد و خارج شويد؟ البته كه بله.
    بله بهترين كار اين است كه هنگام پايين رفتن قيمت تمام سهم را يكجا فروخت و هنگام بالارفتن قيمت با تمام توان همان اول كار خريد كرد، مگر اينكه مثلا بخواهيد درصد يك سهم را در پرتفوليوي خود كم كنيد.
    مانع 9: عدم همخواني يا هماهنگي
    اگر قرار است تنها گاهي اوقات بر اساس سيستم معاملاتي خود و سيگنالهايي كه به شما ميدهد، عمل كنيد، اصلا چه لزومي دارد كه از يك سيستم استفاده كنيد؟ شما نميتوانيد از قبل تشخيص دهيد كه يك معامله موفقيت آميز خواهد بود يا خير. بنابراين بايد به هر سيگنالي توجه كنيد و بر اساس آن عمل نماييد. اگر نميتوانيد، سيستمي را پيدا كنيد كه بتوانيد به آن پايبند باشيد.
    مانع 10: رعايت نكردن اصل مديريت سرمايه (پول)
    برخي افراد به اندازه يك سهم در پرتفوي خود توجهي نميكنند و گاهي هم به درستي از ابزار اهرم استفاده نميكنند.
    مديريت سرمايه يا پول به معناي حفظ سرمايه، محدود كردن زيانها و گسترده تر كردن سودها است. بنابر اين اگر نتوانيد اين كار را به خوبي انجام دهيد، بهتر است فعلا از انجام معامله دست بكشيد. اكنون كه در اواسط سال 2009 هستيم و من اين مقاله را مينويسم، زيان من در حدود 9 درصد و سود من در حدود 36 درصد است. اما نكته خوب اين است كه زيانها مربوط به درصد كمي از پرتفوي من هستند.
    مانع 11: وابسته بودن به پول
    اين مورد را اضافه ميكنم، زيرا مشكل بزرگي است و در عين حال راه حل سادهاي دارد. مشكل چيست؟ مشكل اين است كه شما بر روي پول تمركز ميكنيد. چند بار به خود گفتهايد: «اين زيان آن قدر زيان است كه نميتوانم سهم خود را بفروشم»؟ خيلي زياد.
    چند بار به سودهاي خود نگاه كردهايد و گفتهايد بهتر است خارج شوم؟
    اصلا اهميتي ندارد شما سهمي را با چه قيمتي خريدهايد، مهم آن است كه آن را با چه قيمتي ميفروشيد. سودها و زيانها را فراموش كنيد و به اين مساله توجه و تمركز كنيد كه چه اندازه به قوانين و سيستم خود پايبند هستيد و بر اساس آن عمل ميكنيد. مثلا به جاي اينكه به پايينترين قيمت روز سهمي كه داريد، نگاه كنيد و غصه بخوريد، بر اين نكته تمركز كنيد كه آيا وقت فروش است يا خير. اگر بتوانيد اين كار را انجام دهيد، استرس شما كم ميشود و عملكرد بهتري خواهيد داشت.
    ساده به نظر ميرسد و البته ساده هم هست، اما معاملهگراني را ميشناسم كه نميتوانند اين گفته را درك و بر اساس آن عمل كنند. تنها با خود فكر ميكنند تمام كاري كه بايد انجام دهند، اين است كه مقداري پول از يك معامله نصيبشان شود. اين افراد هرگز معاملهگران خوبي نميشوند.
    منبع: www.bourse24.ir
    http://www.donya-e-eqtesad.com/Defau...w.asp?@=310851

  18. 2 کاربر به خاطر ارسال مفید azad1 از ایشان تشکر کرده اند:


  19. #20
    عضو فعال azad1 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2012
    نوشته ها
    310
    تشکر
    2
    تشکر شده 883 بار در 280 ارسال
    می گویند روزی 9 نفر در یک pub مشغول آبجو خوردن بودند و هر 9 نفر برای پرداخت صورتحساب آبجوئی که خورده بودند دچار مشکل بودند. در همین زمان در باز می شود و بیل گیتس وارد می شود، یکی از آنها می گوید خب، خیالمان راحت شد برای اینکه الان متوسط دارائی هر کداممان 5 میلیارد دلار است. آنچه که در بازار تاثیرگذار است تعداد نفرات نیست حجم پولیست که بازیگران می توانند در بازار به گردش بیاندازند. برای اینکه تصوری از ارقام داشته باشید جمع دارائی تحت مدیریت هج فاندها (من فقط در مورد هج فاندها دارم صحبت می کنم) در سال 2007، 7/2 تریلیون دلار بوده است (2700 میلیارد دلار) و میزان افزایش دارائی آنها تنها در سه ماهه اول 2007، 337 میلیارد دلار بوده است.(کل فروش نفت ایرات در سی سال گذشته 800 میلیارد دلار) مکانیزم روانشناسانه بازار هم باین ترتیب است که وقتی پولهائی به این عظمت در لحظه خاصی چه وارد خرید و چه وارد فروش می شوند کافیست با یک هجوم چند صد میلیون دلاری بازار را تحریک به فروش و یا خرید نمایند. پولهای بزرگ این چنینی با استفاده از سایکولوژی بازار کاملا می توانند به بازار خط بدهند. شما وقتی بازیگر بزرگی باشید لازم نیست از نیت دیگران با خبر شوید بلکه نیت دیگران را شکل می دهید. آنچه که بازار را بحرکت در می آورد تبعیت از information cascades است. من در مقاله ای به آن پرداخته ام اما بد نیست بار دیگر اینجا آن را تکرار کنم.

    در دنیای اقتصاد از همین پدیده آبشار اطلاعات و همراهی فرد با جمع استفاده های بسیاری می شود. مثلا "مد" از آن جمله است. وقتی نوعی لباس در جامعه باب شد تبعیت نکردن از آن کمی غریب می نماید. مقایسه شلوارهای امروز با شلوارهای تنگ و پاچه گشاد ۳۰ سال پیش نشان می دهد که چگونه فرد مجبور به تبعیت و پیروی از مد می شود بدون آنکه خود بخواهد یا تعقل کند.
    بازار بورس نیز در مقاطعی از همین قاعده تبعیت می کند و این امر بخصوص در آمریکا باعث می گردد پولهای نجومی به جیب کمپانی های فایننس و سرمایه گذاری که سهام شرکت های تو خالی و بی ارزشی را به مردم می فروشند سرازیر گردد.
    حباب بازار بورس در دهه۹۰ نمونه قابل مطالعه ای از این ماجراست. در مقایسه با یک دهه پیش از آن تلویزیون های کیبلی و اینترنت، دریائی از اخبار مربوط به سرمایه گذاری های بزرگ و فایننس را در اختیار مردم قرار می دادند. یکی از بانفوذترین منابع خبری در این زمینه کانال CNBC بود. ستون نویس مجله معتبر فورچون (Fortune) در سال ١٩٩٩ نوشت: "من فکر می کنم که CNBC یعنی شبکه تلویزیونی زمان ما...". تماشای CNBC اجتناب ناپذیر شده بود. مردم در شرکت های دلالی بورس، سالن های ورزش، رستوران ها، گل فروشی ها، کارخانجات و حتی در زندانها به تماشای CNBC می نشستند.
    CNBC بطور لاینقطع اخبار مربوط به بازار بورس را در اختیار مردم قرار می داد درحالیکه در پائین صفحه بطور دائم قیمت سهام شرکت های مختلف نوشته می شد. CNBC مانند پیام آوری شده بود که اطلاعات را منتقل می کرد و بقیه کار بر عهده سرمایه گذاران بود. هم چنانکه بازار داغتر می شد بر نفوذ و برد CNBC نیز افزوده می گردید. CNBC مبلّغ بازار و مشوق سرمایه گذاران گردیده بود. برای سرمایه گذاران مهم این نبود که چه چیزی در CNBC مطرح می شود بلکه مهم این بود که آن چیز در CNBC مطرح شده است.
    دو اقتصاددان "جفری باس" (Jeffrey Busse) و "کلیفتون گرین" (T. Clifton Green) در خصوص تاثیرات CNBC بر بازار مطالعه ای بعمل آوردند. در یک مورد به محض اینکه گزارش مثبتی در مورد یک شرکت پخش شد ظرف مدت ١۵ ثانیه قیمت سهام شرکت مزبور افزایش یافت. حیرت انگیزتر آنکه ظرف یک دقیقه پس از شروع گزارش حجم معامله بر روی سهام شرکت مزبور به شش برابر افزایش یافت. سرعت عکس العمل بازار گواه آنست که بازار چگونه نسبت به اطلاعات داده شده عکس العمل نشان می داده است. این امر شاهدی است بر این مدعا که مردم اصولا توجهی به محتوای گزارش نداشتند. چگونه ممکن است ظرف مدت یک دقیقه از شروع گزارش تصمیم به خرید سهام یک شرکت گرفت؟ در مدت ١۵ ثانیه که اصلا نمی توان گفت هدف گزارش چیست و یا اصولا گزارش در جهت مثبت است یا منفی!
    برای دلالان و مردم مهم این بود که CNBC از سهام مزبور تمجید کرده است و بس. شما نیز بعنوان یک خریدار حتی اگر به گزارش های CNBC اهمیتی نمی دادید همین که می دانستید عنقریب است که مردم سرازیر شوند و سهام شرکت مزبور را بخرند می خواستید سریعتر عمل کرده و از این خوان نعمت چیزی هم نصیب شما گردد. اگر دیر می جنبیدید باید بهای بیشتری را می پرداختید و ضرر می کردید لذا مسابقه ای برای خرید در می گرفت. بدتر از همه آنکه حتی ستون نویسان بازار بورس بطور دائم در اهمیت اظهار نظرهای CNBC قلمفرسائی می کردند و باعث می شدند بازهم جایگاه شبکه مزبور بالاتر رود.

  20. کاربر زیر به خاطر ارسال مفید azad1 از ایشان تشکر کرده است:


صفحه 2 از 9 نخست 12345 ... آخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •