شهید مطهری:
نگویید براي سلامتي يگانه مرجع تقليد شیعیان جهان، صلوات
استاد مطهری به عوامزدگي برخی از علما و تندروي انقلابيون، به ویژه هملباسهاي خود سخت معترض بود. با اينکه بيش از هر کس امام خميني را دوست ميداشت، حاضر نبود در شعارها بشنود که طلبهاي بگويد: «براي سلامتي يگانه مرجع تقليد شيعيان جهان صلوات».
درسالگرد شهادت استاد مطهری، «تابناک» برخی از خاطرات تأثیرگذار ایشان را برای یادآوری به مخاطبان ارجمند منتشر میکند:
مخالفت با تندروی انقلابیون
حجتالاسلام علی دوانی: استاد مطهری به عوامزدگی برخی از علما و تندروی انقلابیون به ویژه هملباسهای خود سخت معترض بود. با اینکه بیش از هر کس امام خمینی را دوست میداشت، حاضر نبود در شعارها بشنود که طلبهای بگوید: «برای سلامتی یگانه مرجع تقلید شیعیان جهان صلوات».
شبی که این شعار را در مسجد اعظم قم با حضور دیگر مراجع از طلبهای شنید، سخت ناراحت بود. میگفت: عظمت آقای خمینی معلوم است، نیاز به این شعارها ندارد؛ این توهین به دیگر مراجع است.
تأثیر میرزا علی آقای شیرازی بر استاد
آیتالله منتظری: ایشان به آیات و روایات بسیار علاقه داشت و با آنها آشنا و مأنوس بود. معنویات حاج میرزا علی آقا، هم در من و هم در مرحوم شهید مطهری بسیار اثر گذاشت. یادم هست یک شب ایشان آمد قم و آقای حاج آقا رضا صدر آمده بود دیدن ایشان، در حجره آقای مطهری وارد شده بودند. آن شب تا ساعت ۱۲ نشستند و شعر خواندند. ایشان طبع شعر هم داشت. آن شب ایشان برای نماز شب بیدار نشد. به قدری متأثر بود، مثل اینکه فرزندشان فوت شده باشد. بعد میگفت: من شانزده، هفده ساله که بودم یک شب برای نماز شب بیدار نشدم، آن روز را تا شب گریه میکردم، الان باز آن حادثه تکرار شده است. ایشان آن قدر عنایت و توجه داشت که نماز شبش ترک نشود و خیلی زندگی سادهای داشت.
من و مرحوم مطهری یک روز دعوتش کرده بودیم برایش پلو هم پخته بودیم، یک وقت دیدیم ساعت ده، مقداری نان و چغندر گرفته و میآید. گفت: من گرسنهام الان غذا میخورم. گفتیم آقا برای شما پلو درست کردهایم. فرمودند: بچم (بچهام) هر وقت گرسنهات شد غذا بخور، خودت را معطل نکن، هر وقت هم خوابت گرفت بخواب، اما آن وقت را که سر حالی به بطالت نگذران! من گاه خوابم میگرفت. به مرحوم شهید مطهری میگفتم: حاج میرزا علی آقا گفت هر وقت خوابت گرفت بخواب، من حالا میخواهم بروم بخوابم! مرحوم مطهری هم شوخی میکرد و میگفت: همه نصیحتهای حاج میرزا علی آقا را که مربوط به خوردن و خوابیدن است، خوب از بر کردهای!
یک روز در اصفهان من در حجره آن مرحوم در مدرسه صدر مهمان ایشان شدم به نان و دوغ. ایشان در ضمن نقل کردند که شبی خواب دیدم قیامت شده و هر کسی را به جایی فرستادند و به من گفتند: این باغ هم مال تو. باغ زیبایی بود، ولی من در عالم خواب در باغ قدم میزدم و از روی حسرت میگفتم: علی آقا، آخر حیوان مردی و تو را روی آب و علف رها کردند.
برای احقاق حق هم دروغ نگویید
دکتر محمد اسدی گرمارودی: مرحوم استاد مطهری از کسانی بودند که در دفاع از جناح مذهبی، حکم سردسته و پیشوا را داشتند و با کمال قدرت میایستادند و فریاد میزدند. یادم میآید که یکی از دانشجویان درباره حمله آریانپور به من و مجروح شدنم و همچنین شکایت آریانپور به مسئولان دانشگاه به این عنوان که من دانشجویی شرورم و خواستهام دانشکده را به شلوغی بکشانم، به استاد مطهری گفت: من حمله آریانپور به فلانی را ندیدم، ولی میدانم که اسدی دروغ نمیگوید. میخواهم شهادت بدهم که دیدم آریانپور به فلانی حمله کرد.
با اینکه شرایط بسیار حساس و حاد بود، استاد گفتند: من اصلاً راضی نمیشوم که در وادی احقاق حق، کلمهای دروغ به میان آید. ما آنچه را حق است، میگوییم. اگر توانستیم احقاق حق کنیم که هیچ؛ اگر نتوانستیم، به باطل نمیگرویم. چون دروغ گفتن خلاف است؛ حتی اگر برای پیش بردن اهداف ما مؤثر باشد. نه، این دروغ را نگویید.
علت مخالفت نکردن با وزیر شدن میناچی
حجتالاسلام سیدهادی خسروشاهی: پس از پیروزی انقلاب و تشکیل دولت موقت به ریاست مرحوم مهندس بازرگان و شرکت آقای میناچی در کابینه دولت موقت، من یک بار بیشتر مرحوم شهید مطهری را به علت مشاغل و گرفتاریهایی که ایشان داشتند، ملاقات نکردم. در این دیدار از ایشان پرسیدم: چرا به رغم شناختی که از آقای میناچی داشتند، با انتخاب او برای وزارت در شورای مربوطه مخالفت نکردند؟
شهید مطهری در پاسخ گفتند: البته من قلباً با انتخاب نامبرده موافق نبودم، ولی در شورای مربوطه، مخالفت خود را ابراز نکردم، چون در ذهنم این شبهه پدید آمد که شاید مخالفت من برای رضای خدا نباشد و در رنجش من از نامبرده درباره مسأله حسینیه ارشاد و برخورد زشت و ناگوار وی با من، ریشه داشته باشد و یا دستکم برای مردم و دوستان چنین سوءتفاهمی پیش بیاید، برای همین، سکوت کردم.
البته مخالفت مرحوم آقای طالقانی با انتخاب نامبرده برای وزارت و مشکوک دانستن وی از لحاظ سیاسی و ارتباط احتمالی با بعضی از محافل رژیم سابق، شاید برای روشن شدن دوستان، اتمام حجتی بود و تکلیفی برای من باقی نمیماند، این بود که سکوت کردم، ولی چون در نهایت، بیشتر دوستان شورا با انتخاب وی موافقت کردند، ما هم مخالفتی نکردیم تا خدای نکرده در آغاز کار، اختلافی بین ما و دوستان و کابینه موقت پیش نیاید، وگرنه موضع من نسبت به نامبرده، با توجه به عملکرد غیرمشروع وی در اداره حسینیه ارشاد، بر همه روشن بود و من نخواستم آن موضعگیری را در این امر دخالت بدهم، چون هدف بالاتر از این حرفهاست.