صفحه 4 از 5 نخست 12345 آخرین
نمایش نتایج: از 31 به 40 از 47

موضوع: سرگذشت دلار

  1. #31
    عضو فعال ali30 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2013
    محل سکونت
    مشهد
    نوشته ها
    1,940
    تشکر
    19,053
    تشکر شده 6,544 بار در 1,669 ارسال

    پاسخ : اخبار فاركس

    احساسات شما، دشمن معاملات شما

    توضیحات دسته: مقالات ترجمه شده در زمینه ی بازار تبادلات ارزی بازدید: 874
    یک مثل سامورایی می گوید "به صورت منطقی برنامه ریزی کنید و با احساس به سوی دشمن حمله کنید." اگر شما این مثل را در معاملات خود بکار ببرید مطمئنا نتیجه خوبی نخواهید گرفت.
    بهتر است این جمله را به این ترتیب اصلاح کنیم.
    "به صورت منطقی برنامه ریزی کنید و بدون احساسات وارد بازار شوید."
    بسیاری از روانشناسان عقیده دارند الگوی رفتار انسان برای بازار های مالی مناسب نمی باشد. واکنشهای انسانی به برد و باخت باعث خواهد شد که افراد در زمان نامناسب، تصمیم اشتباهی را در بازار داشته باشند.
    برای روشن تر شدن بیشتر مطلب به این موارد توجه کنید:

    رفتار طبیعی انسانی در این شرایط شما را وادار می سازد تا صبر کنید تا شاید بازار به نفع شما تغییر جهت دهد. اگر بازار همچنان خلاف شما حرکت کرد، باز هم شما امیدوارید حداقل به نقطه سر به سر برسید تا از بازار خارج شوید.اگر همچنان بازار خلاف شماادامه داد، امیدوارید بازار باز گردد تا شما با یک ضرر کوچک از بازار خارج شوید.بازار همچنان خلاف شما حرکت می کند ولی شما تمایل به خروج از بازار ندارید، چرا که از نظر روانی قبول ضرر بسیار دردناک می باشد.
    پس شما درد را به تعویق می اندازید و ضرر بیشتری را متقبل می شوید. اگر شما در بازارهای بدون Leverage معامله کنید ممکن است این مساله را به عنوان یک سرمایه گذاری بلند مدت توجیه کنید.
    اما اگر در بازارهای با Leverage معامله می کنید درد سر به مراتب بزرگ تر خواهد بود. به این شرایط "اجازه دادن به بزرگ شدن ضرر می گویند."
    روند صعودی بازار متوقف می شود و کمی خلاف شما حرکت می کند شما تصور می کنید این یک برگشت موقتی است و رسانه ها نیز این تصور را در شما تقویت می کند.
    شما مدتی دیگر نیز صبر می کنید اما بازار همچنان خلاف شما حرکت می کند و حالا تحلیل های رسانه ها کم کم حالت نزولی را نشان می دهد.
    کجای کار ایراد دارد ؟

    الف) طمع: شما به پولی که می توانستید داشته باشید فکر می کنید و دوباره هیجان زده، درست جائیکه بازار به سقف خود رسیده است، به بازار باز می گردید.

    ب) شما پولی را که فکرمی کردید باید به دست آوردید هزینه اشتباهتان می کنید.

    ج) شما به حرف رسانه ها توجه می کنید. همیشه به این مساله توجه داشته باشید که رسانه ها پیش بینی کننده بازار نیستند آنها دنباله رو بازار هستند. آنها بعد از اینکه همه چیز به اتمام رسید گزارش می کند که چه اتفاقی در بازار افتاده است.

    د) شما با توجه به احساس خود از معامله اولیه خارج شدید، نه بر اساس منطق.

    نکته اساسی که در اینجا وجود دارد این است که بسیاری از معامله گران به دنبال یافتن حقایق و واقعیت بازار نیستند بلکه به این امید هستند که بازار همراه آنها باشد.
    اینجا بهتر است چند قاعده قدیمی را تکرار کنیم: اگر شما تردید دارید هرگز معامله نکنید. اگر شما روی یک معامله زیان دیده چیزی غیر از امید ندارید، از آن معامله خارج شوید. هرگز به دنبال کسی نگردید تا به شما بگوید معامله شما یک معامله درست است و بازار به زودی به سود شما تغییر خواهد کرد. به دنبال کسی بگردید که به شما حقایق را بگوید و آنرا به شما ثابت کند. با حقایق رو به رو شوید، دیدگاه خود را تغییردهید، معاملات خود را تغییر دهید و همیشه همراه با روند بازار شرایط را تغییر دهید تا بتوانید سود کنید.

    بیم و امید
    مردم عادی زمانی که امید دارند یک معامله سود آور است وارد آن می شوند. این خطرناک ترین کاری است که می توانید انجام دهید. هرگز بر اساس امید معامله نکنید. بازار را بصورت علمی بررسی کنید و سپس وارد یک معامله شوید.
    علل بسیاری از زیانها ترس می باشد. اکثر افراد زمانیکه به سود می رسند از ترس برگشت قیمت از بازار خارج می شوند اما زمانی که به سمت ضرر می روند، صبر می کنند تا بازار به سمت آنها حرکت کند. زمانی که بازار بیشتر برخلاف آنها حرکت می کند از ترس از دست دادن سرمایه از بازار خارج می شوند و ممکن است از آنجا بازار شروع به تغییر جهت کند.
    اگر شما حقایق بازار را بدانید شما بر اساس بیم یا امید معامله نخواهید کرد بلکه بر اساس قواعد علمی و اصولی وارد بازار می شوید.
    فراموش نکنید که همیشه با روند همراه حرکت کنید و نسبت به چیزی که فکر می کنید بی تفاوت باشید.
    بسیاری از افراد از من چنین سوالاتی می پرسند که چند روز پیش نسبت به یک Item دیدگاه صعودی داشتید ولی چرا امروز از نزولی بودن آن صحبت می کنید".
    جواب من به این افراداین است که "یک فرد عاقل همیشه دیدگاه خود را با توجه به شرایط اصلاح می کند اما یک انسان نادان هرگز چنین کاری نمی کند."
    اگر برای سود کردن وارد بازار می شوید همیشه آمادگی داشته باشید تا جهت خود را هر زمان که نیاز بود تغییر دهید.

    1 - تصور کنید شما یک پوزیشن خرید دارید و به سرعت این معامله به سود می رسد. این باعث رضایت شما می شود و ترس از اینکه ممکن بود شما ضرر کنید از بین می رود. این رضایت سریع باعث می شود، شما معامله خود را با سود پایین ببندید. 2 - شرایط معکوس وضعیتی است که شما یک معامله خرید دارید و بازار بر خلاف شما حرکت می کند. 3 - حالا بیایید به حالت اول باز گردیم شما به سرعت سود کوچک خود را می گیرد و احساس رضایت می کنید. در این حالت شما از فشار عصبی نیز خلاص می گردید. اما بعد از آن شما مشاهده می کنید، بازار به صعود خود ادامه می دهد. در این حال شما با خود می اندیشدید که چه سودی می توانستید بکنید. در این حال شما تصمیم می گیرید مجدا به بازار وارد شوید.
    تمام ناتمام من با تو تمام ميشود.....

  2. کاربر زیر به خاطر ارسال مفید ali30 از ایشان تشکر کرده است:


  3. #32
    عضو فعال ali30 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2013
    محل سکونت
    مشهد
    نوشته ها
    1,940
    تشکر
    19,053
    تشکر شده 6,544 بار در 1,669 ارسال

    پاسخ : اخبار فاركس

    تحلیل روانشناختی الگوهای نموداری

    توضیحات دسته: مقالات ترجمه شده در زمینه ی بازار تبادلات ارزی بازدید: 1073
    در این بخش می کوشیم دلایل روانشناسی برخی الگوهای نموداری فارکس را بررسی کنیم. احتمالاً تا کنون به واژگان خرس و گاو عادت کرده اید اما اگر آشنایی ندارید: در بازارهای مالی و فارکس گاو یعنی خریدار یا کسی که منتظر خرید است. خرس هم یعنی فروشنده یا کسی که منتظر فروش است (نوشته های این مبحث برداشت آزادی از دو کتاب دکتر الکساندر الدر، Trading for living و come into my trading room است).

    حمایت و مقاومت
    دلیل وجود حمایت و مقاومت اینست که مردم حافظه دارند. خاطرات هر تریدری به او القاء میکند که در قیمت مشخصی خرید یا فروش کند. خرید و فروش جمعیتی از تریدرها حمایت و مقاومت را ایجاد میکند.
    وقتی تریدرها قیمتی را که نمودار به تازگی از آن برگشته است به خاطر بیاورند، احتمالاً در آن محدوده شروع به خرید میکنند.
    براس مثال تمام روندهای صعودی در بازار بورس امریکا بین سالهای 1966 تا 1982 با رسیدن شاخص به محدوده 950 یا 1050 قطع شده است. و زمانی که بالاخره این محدوده شکسته شد، خط حمایت بسیار قویی در آنجا تشکیل گردید.
    مقاومت و حمایت وجود دارند چون جمعیت تریدرها احساس رنج و تاسف دارند. تریدری که پوزیشن ضررده دارد رنج میکشد. او به محضی که بازار فرصتی به او بدهد از آن خارج خواهد شد. تریدری هم که وارد این روند نشده است و بدون پوزیشن مانده، تاسف می خورد. او هم منتظر اولین فرصت برای ورود به بازار است. در بازار رنج(trading range) این احساسات شدید نیستند، چون بازار در حالت تعادل نسبی است و ضرر و سود زیادی وجود ندارد. به محض بروز یک break out یا بیرون زدگی این احساسات شدید میشوند.
    در یک روند صعودی خرسها (که sell کرده اند) و گاوها (که buy کرده اند) دچار رنج و تاسف هستند. خرسها رنج میبرند که چرا وارد شده اند و گاوها تاسف میخورند که چرا سنگینتر وارد نشده اند. هر دو گروه منتظر فرصتی برای خرید هستند (توجه کنید که خرید خرسها به معنای بستن پوزیشنشان است والا خرسی که خرید کند گاو میشود). این انتظار محدوده حمایت (support) می سازد. لازم بذکر است که بر خلاف تصور اکثریت حمایت و مقاومت یک خط نیستند بلکه محدوده ای قیمتی هستند.
    در روند نزولی اوضاع دقیقاً به عکس است. گاوها در رنجند و خرسها در تاسف که این مقاومت (resistance) ایجاد میکند.
    استحکام این محدوده ها به قدرت احساسات جمعی تریدرها بستگی دارد.

    استحکام حمایت و مقاومت
    محدوده هایی از نمودار که در آنها تراکم قیمتی وجود دارد، میدان جنگ گاوها و خرسهاست. هرچه این تراکم طولانی تر باشد، تعهد احساسی گاوها و خرسها به آن بیشتر خواهد بود. وقتی قیمت از بالا به این محدوده میرسد، نقش ساپورت را بازی میکند و اگر از پایین به آن برسد مقاومت میشود.
    استحکام هر ساپورت و رزیستنسی به سه عامل بستگی دارد: طول، ارتفاع و حجم ترید (که همانطور که قبلاً هم گفته شد، حجم در فارکس چندان معنایی ندارد). این سه عامل را میتوانید طول، عرض و عمق محدوده تراکم تصور کنید.
    هرچه محدوده حمایت و مقاومت طولانی تر باشد – چه از نظر زمانی و چه از لحاظ تعداد بازگشت قیمتی از این محدوده- محدوده مستحکمتر است. محدوده حمایت و مقاومت مثل ترشی است، با زمان دادن بهتر میشود. محدوده حمایت و مقاومت دو ساعته از دو روزه سست تر است و محدوده حمایت و مقاومت دو روزه هم از دو هفته ای سست تر.
    هربار که قیمت به این محدوده ها میرسد و از آنها بر میگردد اعتبار این محدوده ها بیشتر میشود. تریدری که میبیند قیمت از یک مقاومت برمیگردد، بار دومی که قیمت به آن مقاومت میرسد، اقدام به فروش میکند.
    هرچه محدوده حمایت و مقاومت بلند تر (مرتفعتر) باشد مستحکمتر است. یک محدوده تراکمی بلند مثل یک دیوار بلند است که پریدن از روی آن سخت است. محدوده حمایت و مقاومتی که 30 پیپس ارتفاع دارد، سست تر از محدوده ای با 100 پیپس ارتفاع است.
    هرچه حجم معامله در محدوده حمایت و مقاومت بیشتر باشد، محدوده مستحکمتر است. حجم بالا در یک محدوده حمایت و مقاومت نشاندهنده حضور بیشتر تریدرها در آن محدوده استکه خود نشان از وابستگی احساسی تریدرها به آن محدوده دارد. به همین دلیل یک محدوده مقاومت و حمایت با حجم (عمق) کم سست تر از یک محدوده با حجم بالاست.

    قوانین ترید
    1. وقتی ترندی که دنبال میکنید به محدوده مقاومت یا حمایت نزدیک شد، حد ضرر را کم کنید. اگر ترند به اندازه کافی قوی باشد، بدون زدن استاپ شما از محدوده عبور میکند. اما اگر ترند ضعیف باشد، استاپتان میخورد ولی چون آنرا بالا کشیده اید، سود بیشتری می برید.
    2. محدوده های مقاومت یا حمایت در نمودارهای طولانی تر معتبر ترند. تریدر خوب، چند تایم فریم را بررسی میکند و محدوده های مهم را در آنها پیدا میکند. اگر تایم فریم روزانه مقاومت خاصی نشان ندهد، مقاومت تایم فریم 1H خیلی مهم نیست.
    3. محدوده های مقاومت و حمایت محلی مناسب برای قرار دادن خروج با سود (تارگت) و خروج با ضرر (استاپ) هستند. زمان خرید استاپ را زیر محدوده حمایت قرار دهید و تارگت را نرسیده به مقاومت. اگر تریدر محتاطی هستید، میتوانید صبر کنید تا قیمت محدوده را بکشند، سپس استاپ را در میانه محدوده قرار دهید. در فروش هم به عکس عمل کنید.
    بسیاری از تریدرها از گذاشتن استاپ در اعداد رند (مثل 115.10) خودداری میکنند، چون معتقدند در اعداد رند استاپ های بیشتری وجود دارد. به نظر من بهتر است شما استاپتان را محل منطقی بگذارید. رند یا غیر رند.

    شکست واقعی و بدلی

    بازار حدود 70% زمان را در محدوده های قیمتی بسر میبرد. اکثر شکستهای قیمتی (breakout) بدلی هستند. آنها تریدرهایی را که پیرو ترند هستند (trend follower) جذب میکنند و سپس به داخل محدوده قیمتی بر میگردند. شکستهای بدلی قاتل آماتورها هستند اما حرفه ای ها عاشق آنها هستند.
    حرفه ای ها صبر میکنند تا شکست صعودی دیگر نتواند قله های جدیدی بسازد (یا شکست نزولی نتواند قعرهای جدیدی بسازد) و سپس سل (بای) میکنند چون مطمئن میشوند که یک شکست بدلی دیده اند. استاپ را هم بالای بالاترین قله میگذارند. ریسک این ترید بسیار کم اما سود آن بسیار زیاد است. به همین دلیل حتی اگر آنها در نیمی از موارد هم اشتباه کنند، نسبت سود به ریسک بالا در مجموع برایشان سود آور خواهد بود.
    بهترین زمان برای خرید در یک ترند صعودی برروی نمودار 1H زمانی است که نمودار 4H آنرا تایید کند. شکستهای واقعی معمولاً با حجم بالا و تایید توسط اندیکاتورها (به شکل همگرایی) همراهند. اما حجم در شکستهای بدلی پایین و واگرایی در اندیکاتورها مشاهده میشود.

    2. روند و محدوده قیمتی

    حتی با نگاهی گذرا به چارت میتوان متوجه شد که نمودارها اکثر زمانشان را در محدوه های قیمتی و حالت فلت طی میکنند. نمودار حدود 30% زمان را در روندها طی میکند.
    روند زمانی بوجود می آید که قیمت در زمان شروع به افزایش یا کاهش کند. در روند صعودی قیمت دایماً قله ها و قعرهای بلندتر و بلندتری (higher highs & higher lows) میسازد و در روند نزولی نمودار دایماً قله ها و قعرهای کوتاه و کوتاهتری (lower lows & lower highs) میسازند. در بازار فلت (یا رنج یا سایدوی یا محدوده قیمتی) نمودار به سمت خاصی نمیرود، و اندازه قله ها و قعرها نسبتاً در یک محدوده ثابت می ماند.
    تریدر باید بتواند روند و محدوده قیمتی را تشخیص بدهد. سود کردن در بازار فلت سختتر از بازار روند دار است.
    استراتژی های معامله در دو حالت بازار فلت و بازار رونددار متفاوت است. در بازار رونددار باید با روند همراه بود و با دیدن تصیحهای کوچک در نمودار دستپاچه نشد و پوزیشن را باید تا آنجایی که روند میرود، نگه داشت. اما در بازار فلت باید بسیار دقت داشت و با دیدن کوچکترین نشانه ای از برگشت، پوزیشن را بست.
    تفاوت دیگر ایندو بازار اینست که در بازار روند دار، باید در قدرت خرید و در ضعف فروخت. یعنی با روند همراه شد. به قول جس لیورمور، در روند صعودی باید بالا خرید و بالاتر فروخت. در روند صعودی هم باید پایین سل کرد و پایینتر پوزیشن را بست. اما در محدوده قیمتی باید در ضعف خرید و در قوت فروخت. به عبارت دیگر پایین خرید و بالا فروخت. یعنی قیمت که به پایینترین نقطه محدوده (حمایت) رسید، باید خرید و به محض نزدیک شدن به بالاترین حد (مقاومت) باید فروخت.

    روانشناسی جمعی

    روند صعودی زمانی رخ میدهد که گاوها قویتر از خرسها هستند و قیمت را به بالا هدایت میکنند. به محضی که خرسها با تلاش قیمت را اندکی پایین میکشند، گاوها وارد عمل شده و قله بلندتری را میسازند. روند نزولی هم عکس است.
    وقتی زور دو طرف نسبتاً برابر باشد، قیمت ساید وی (sideway) میشود. به همین دلیل هم هر چندگاهی یکی موفق میشود بر دیگری غلبه کند اما آنقدر توانایی ندارد که کاملاً بر دیگری غلبه کند، به همین دلیل هم بازار در یک محدوده نوسان میکند.
    چون مردم بیشتر در حالت بی هدفی به سر میبرند، بازارها هم در اکثر مواقع در رنج بسر میبرند. هراز چندی این جمعیت بی هدف آشفته میشوند و بازار روند دار میشود.

    سمت راست چارت سختترین محل است
    تشخیص روند و محدوده قیمتی یکی از سختترین وظایف یک تحلیلگر تکنیکی است. پیدا کردن یک روند در وسط نمودار کار بسیار ساده ای است اما وقتی به سمت راست نمودار میرویم، کار مشکل میشود.
    روند و نمودار را در نمودارهای قدیمی هم به راحتی میتوان تشخیص داد. سخنرانان و معلمین اینگونه نمودارها را در سمینارها و کلاسها به دانشجویان نشان میدهند تا آنها بتوانند روند را تشخیص دهند. مشکل اینجاست که بروکر به شما اجازه نمیدهد که در وسط نمودار ترید کنید. شما باید در سختترین محل چارت، در سمت راست آن تریدتان را انجام دهید.
    گذشته ثابت است و تحلیل آن آسان است. آینده چون سیال است، با عدم قطعیت همراه است. وقتی ترندی را تشخیص میدهیم، قسمت بزرگی از آن گذشته است.
    بسیاری از نمودارها و اندیکاتورها در سمت راست نمودار با هم تناقض دارند. به همین علت هم باید تصمیم گیری خود را بر مبنای اختمالات قرار دهیم.
    اکثر مردم نمیتوانند عدم قطعیت را بپذیرند. احساسشان از آنها میخواهد که تصمیم درست بگیرند. به همین دلیل هم آنها به پوزیشنهای ضررده خود میچسبند و منتظر میشوند تا بازار به سمت جهت مورد علاقه شان برگردد. اما حرفه ای ها به سرعت از پوزیشنهای ضررده خارج میشوند. به محض اینکه بازار از تحلیلتان تبعیت نکرد بدون اتلاف وقت و احساساتی شدن، با ضرر پوزیشن را ببندید.

    روش و استراتژی
    هیچ روش جادویی برای تعیین ترند وجود ندارد. روشهای متعددی وجود دارند که باید آنها را ترکیب کرد. وقتی این روشها یکدیگر را تایید میکنند، سیگنال حاصله مطمئن خواهد بود. و زمانی هم که این روشها با یکدیگر مغایرت داشته باشند، بهتر است وارد ترید نشویم.
    1. الگوی قله ها و قعرها را بررسی کنید. زمانی که قله ها و قعر ها بلند و بلندتر میشوند، در یک روند صعودی هستیم. و زمانی که هر دو کوتاه و کوتاهتر میشوند، روند نزولی است.
    2. برای یافتن روند صعودی آخرین قعرها و برای یافتن روند نزولی آخرین قله ها رو بهم وصل کنید. شیب این خط، روند را تعیین میکند.
    3. با رسم میانگین متحرک نمایی (EMA) 13 دوره ای یا بیشتر و تعیین جهت آن میتوان به جهت روند پی برد. اگر EMA جهت خاصی نداشت (تقریباً افقی بود)، بازار رنج است.
    4. برخی اندیکاتورها مثل MACD و ADX برای یافتن ترند استفاده میشوند. ADX برای تشخیص روند در مراحل اولیه اندیکاتور خوبیست.

    ترید کنیم یا منتظر بمانیم

    وقتی یک روند صعودی را پیدا میکنیم باید تصمیم بگیریم که فوراً وارد شویم یا منتظر بمانیم که در یک قعر خرید کنیم. اگر فوراً خرید کنید، اشکالی که پیش می آید اینست که چون استاپ در زیر خط روند قرار میگیرد، از نقطه خرید فاصله نسبتاً بالایی میگیرد و ریسک معامله را افزایش میدهد.
    اگر منتظر تصحیح نمودار شوید و در قعر خرید کنید، ریسک کمتری متقبل میشوید اما با 4 دسته رقیب خواهید شد: گاوهایی که میخواهند به پوزیشنشان اضافه کنند، خرسهایی که میخواهند بیرون بپرند، تریدرهای جدید و تریدرهایی که قبلاً فروخته اند و الان میخواهند بخرند. به عبارت دیگر در این قله بسیار شلوغ است. هرچند در فارکس حجم معامله خیلی بالاست، اما این شلوغی ممکن است اسلیپج را بالا ببرد. ضمن اینکه یک تصحیح عمیق ممکن است بازار را کاملاً برگرداند. در مورد اینکه منتظر تصیح بشویم یا نه نمیتوان نظر قطعی داد. این مساله در میان بزرگترین تریدهای دنیا هم پاسخ یکسانی ندارد. به نظر میاید که باید منتظر یک الگوی برگشتی در قعر شد تا برگشت به سمت روند را تایید کند. داستان در روند نزولی کاملاً به عکس است.
    هر روشی را برمیگزینید، باید توجه کنید که فقط مدیریت سرمایه هست که میتواند شما را نجات دهد و یک ترید هرچند هم که جذاب به نظر بیاید، اگر با مدیریت سرمایه شما مغایرت داشت، باید به کناری گذارده شود.
    مدیریت سرمایه در ایندو روش با هم متفاوت است. در ترید در روند، پوزیشن کوچکتری را با حد ضرر بزرگتری بردارید تا بتوانید از نوسانات احتمال بازار دور بمانید. در محدوده قیمتی (چون محدوده های حمایت و مقاومت مشخص هستند)، میتوانید با پوزیشنهای بزرگتر و حد ضرر کمتر وارد شوید.
    یافتن نقطه ورود از مهمترین مسایل ترید است. بدلیل محدود بودن، تشخیص نقطه ورود در محدوده قیمتی مهمتر از ترید در روند است. به قول گفته قدیمی: "هوشمندی را با بازار صعودی اشتباه نگیر". اگر نتوانستید تشخیص دهید که بازار رونددار است یا رنج دار، فراموش نکنید که حرفه ای ها در این شرایط فرض میکنند که بازار رنج دار است. اگر شکتان زیاد است، وارد نشوید.
    حرفه ای ها عاشق بازار رنج هستند. دایم در آن با ریسک کم وارد و خارج میشوند. اندیکاتورها اکثراً در بازار رنج جواب میدهند و بسیاری از آنها برای بازار ترند دار ساخته نشده اند.

    تناقض تایم فریمها
    برخی فراموش میکنند که ما در اکثر اوقات در آن واحد هم ترند داریم هم رنج! آنها یک تایم فریم را انتخاب میکنند و با آن ترید میکنند. اینکار باعث میشود که توجه شان از تایم فریمهای دیگر غافل شود و ترندهای آن چارتها به این تریدرها ضربه بزند. بازار ممکن است در یک تایم فریم سیگنال خرید بدهد و در دیگری سیگنال فروش. به کدام باید توجه کرد؟
    وقتی در مورد ترند شک دارید یک تایم فریم به عقب برگردید. فرض کنید شما با تایم فریم M15 کار میکنید. برای برگشتن به تایم فریم بزرگتر باید عدد تایم فریم کوچکتر را در 4 یا 5 ضرب کنید. در این حالت تایم فریم بزرگتر شما M60 یا H1 میشود. روند در تایم فریم بزرگتر معنای بیشتری میدهد.
    تناقض در تایم فریمها تنها بخشی از پازل بزرگ ترید است. حرفه ای ها زمانی که دچار تردید میشوند به تایم فریمهای بزرگتر نگاه میکنند اما آماتورها فقط روی تایم فریمهای کوچک تمرکز میکنند. یاد بگیریم حرفه ای عمل کنیم.

    3. خطوط روند
    نمودارها نشاندهنده رفتار خرسها و گاوها هستند. کف ها نشاندهنده محلهایی هستند که خرسها متوقف شده اند و گاوها دوباره کنترل را بدست گرفته اند. سقفها هم نشانگر محدوده ای هستند که گاوها از نفس افتاده اند و خرسها قدرتمند شده اند. خطی که دو قعر را بهم متصل میکند، پایینترین منطقه ای را نشان میدهد که گاوها قدرت را بدست گرفته اند. دو نقطه ای هم که دو قله را بهم متصل میکند، آخرین توان گاوها برای بالا رفتن بوده است. به این خطوط خطوط روند (trendline) میگویند. از این خطوط برای یافتن روند استفاده میکنیم.
    وقتی قیمت بالا میرود، باید خطوط روند صعودی را کشید و چون قیمت پایین می آید باید خطوط روند نزولی را رسم کرد. با ادامه دادن این خطوط میتوان نقاط خرید و فروش را پیدا کرد.
    مهمترین نکته در یک خط روند، زاویه این خط است. این زاویه برنده نبرد گاوها – خرسها را معین میکند. وقتی خط روند به سمت بالا باشد، نشان میدهد که گاوها در قدرت هستند و زمانی که خط روند به پایین نشانه میرود، خرسها را در قدرت نشان میدهد. در روند صعودی باید خرید و حد ضرر در زیر خط روند قرار میگیرد. در روند نزولی هم باید فروخت و حد ضرر بالای خط روند خواهد بود.
    خط روند جزء قدیمیترین اندیکاتورهای تکنیکال است. روشهای جدید کامپیوتری برای تشخیص روند شامل میانگین متحرک، directional system و MACD هستند.

    رتبه بندی خطوط روند

    مهمترین نکته در خطوط روند، زاویه آنهاست. وقتی خط روند صعودی است، یعنی باید منتظر خرید بود. 5 فاکتور اهمیت یک خط روند را تعیین میکنند: تایم فریم خط روند، طول خط روند، تعداد دفعاتی که قیمت به خط رونذ برخورد کرده، زاویه خط و حجم.
    هرچه تایم فریم بلندتر باشد، خط روند مهمتر است. طولانی بودن خط روند، آنرا معتبرتر میکند. هرچه تعداد برخورد قیمت با خط روند بیشتر باشد، اعتبار خط بیشتر است. خط روند اولیه با داشتن دو نقطه ترسیم میشود اما هرچه قیمت بیشتر به این خط برخورد کند و برگردد، اعتبار این خط بالا و بالاتر میرود. زاویه میان خط روند و افق، از احساسات جمعی تریدرها برای حرکت دادن قیمت صحبت میکند. هرچه این زاویه بیشتر باشد، نشان میدهد که جمعیتی که بازار را کنترل میکند، با سرعت بیشتری حرکت میکند و این تریدرها در اکثریت بیشتری قرار دارند. اما ترند با زاویه کمتر، طولانی تر میماند و ثبات بیشتری دارد.
    نوشتن زاویه خطوط روند کار جالبی است. چون با بررسی این زوایا میتوان متوجه شد که گاوها یا خرسها چقدر برتری دارند. جالب است که در بسیاری موارد زوایا هم تکرار میشوند.
    زمانی که قیمت به سرعت از خط روند فاصله میگیرد، باید خط روند جدیدی ترسیم کرد. این خط را خط روند داخلی می نامند.
    در نهایت اگر حجم در جهت حرکت خط روند افزایش بیابد، خط روند را تایید میکند. اگر در زمان برگشت قیمت به سمت خط روند، قیمت افزایش بیابد، احتمال شکسته شدن روند افزایش می یابد.
    شکسته شدن روند
    شکسته شدن خط روندی معتبر نشاندهنده اینست که بازیگر اصلی بازار قدرتش را از دست داده است. به همین دلیل هم باید در باز کردن پوزیشن بیشتر مراقب بود.
    خطوط روند، شیشه ای نیستند که با یک ترک شکسته شوند. این خطوط بیشتر شبیه حصاری فلزی هستند که گاوها و خرسها میتوانند آنرا کمی خم کنند بدون اینکه شکسته شود. تنها زمانی شکسته شدن یک روند تایید میشودکه کندل در سمت مخالف روند، شکسته شود. حتی برخی تریدرهای محتاطتر میگویند بعد از بسته شدن، قیمت باید تعداد مشخصی پیپ از روند جدا شود تا شکست تایید شود. زمانی که یک خط روند صعودی بسیار سراشیب یا تند شکسته میشود، معمولاً قیمت یکبار دیگر افزایش یافته و از سمت دیگر آن خط را رسم میکند و سپس می ریزد. وقتی دیدید که خط روند از سمت دیگر توسط قیمت لمس (تست) شد، موقعیت برای گرفتن پوزیشن سل عالی است زیرا این موقعیت ترکیبی از: قله دوگانه (double top)، برگشت به خط روند شکسته شده و در برخی اوقات واگرایی منفی با یک اندیکاتور تکنیکی است. حالت عکس برای روند نزولی هم قابل تصور است.

    قوانین ترید
    1. در جهت روند خط روند ترید کنید. اگر صعودی است، مترصد پوزیشن خرید باشید و اگر نزولی است دنبال فرصت فروش بگردید.
    2. خط روند محدوده مقاومت و حمایت ایجاد میکند. اگر صعودی بود، در خرید استاپ را زیر آن قرار دهید و در حالت نزولی، استاپ را بالای آ ن بگذارید.
    3. خطوط روند تند، با شکست بعدی همراهند. اگر خط روندتان زاویه ای بیش از 45 درجه داشت، استاپتان را دقیقاً زیر خط روند بگذارید و کندل به کندل آنرا تغییر دهید.
    4. قیمتها معمولاً بعد از شکستن یک خط روند تند، یکبار دیگر خط روند راتست میکنند. برگشت قیمت برای تست خط روند صعودی شکسته شده اگر با واگرایی نمودار و یک اندیکاتور همراه باشد، بهترین فرصت برای فروش است.
    5. خطی به موازات خط روند ترسیم کنید و از آن بعنوان تارگت استفاده کنید.


    کانالهای خط روند

    کانال دو خط موازی هستند که قیمتها را بهم متصل میکنند. وقتی یک روند صعودی را رسم میکنید، میتوانید با رسم خطی موازی با آن با وصل کردن قله ها بهم، یک کانال ترسیم کنید. تعداد برخورد و برگشت قیمتها از خطوط کانال، آنرا معتبر میکند.
    خط بالایی کانال صعودی حداکثر توان گاوها برای بالا بردن قیمت در یک روند صعودی را نشان میدهند. همین اتفاق در کانال نزولی با خط زیرین کانال می افتد. هرچه کانال عریضتر باشد، روند قویتر است. باید در زیر نیمه یک کانال صعودی خرید کنیم و در بالای نیمه یک کانال نزولی بفروشیم. تارگت هم در نزدیکی دیواره سمت دیگر کانال گذارده میشود.

    خط روند اولیه
    زمانی که یک روند نزولی تمام میشود، برای ترسیم روند صعودی با مشکل مواجه هستیم. برای ترسیم دیواره بالایی کانال صعودی از دو قله آخر کمک میگیریم اما خط روند ما فقط یک نقطه دارد: آخرین قعر. معمولاً با استفاده از همین نقطه روند را میکشند. این خط جایی است که انتظار داریم قیمت از آن برگردد. اگر چنین شد، کانال ما ترسیم شده و تایید میشود.

    نکات بیشتر در مورد خطوط روند
    وقتی یک خط روند صعودی شکسته شد، فاصله آخرین قله تا خط روند را اندازه گرفته و در زیر خط روند ترسیم کنید. این خط نشاندهنده قعر احتمالی است. اگر جمعیت موجود در بازار اینقدر به ارزش جفت ارز خوش بین بوده اند، احتمالاً با برگشت قیمت به زیر خط روند، به همان اندازه میتوانند بد بین شوند. این هدف معمولاً زده میشود و در بیشتر موارد قیمت به راحتی از آن عبور میکند.
    خطوط روند را میتوان به حجم و اندیکاتورها هم اعمال کرد. شیب خط روند حجم از استقبال یا عدم استقبال تریدرها نسبت به یک سهم خبر میدهد. اگر شیب روند حجم با روند فعلی افزایشی باشد، نشانه تایید روند است. افت شیب روند، نشانگر عدم اقبال تریدرها به روند فعلی است. در میان اندیکاتورهای موجود، RSI به روند حساس است و معمولاً قبل از روند ترندش را میشکند که اعلام خطری برای شکسته شدن خط روند است.


    4. گپ (gap)

    گپ زمانی پدید می آید که قیمت به دلیل عدم تعادل ناگهانی بازار، پرش کند. یکی از عوامل بوجود آمدن گپ، اخبار ترسناک است. فارکس به دلیل ماهیت 24 ساعته بودن گپ های کمتری را نسبت به بازار سهام تجربه میکند.
    برای مثال، اعتصاب در یک شرکت بزرگ تولید کننده مس، نشانه ای صعودی برای قیمت فلز مس است. آماتورها خیلی علاقه دارند که وسط اخبار بدون در نظر گرفتن اوضاع وارد بازار شوند.
    گپ ها نشان میدهند که جمعیت حاضر در بازار ترسیده اند، بازندگان دارند ضرر میدهند و رنج میبرند. یک حرفه ای وقتی بداند که گاوها یا خرسها در حال رنج کشیدن هستند، میداند که حرکت بعدی آنها چه خواهد بود و بر آن اساس عمل میکند.
    تمام گپ ها را میتوان به چهار دسته تقسیم کرد: مرسوم، جدا شده، ادامه دار و از نفس افتاده. برای هرکدام تاکتیک جدایی باید در نظر گرفت.

    گپ مرسوم (common gap)
    قیمت به سرعت این گپ ها را پر میکند. این گپ ها معمولاً در بازارهای رنج و آرام اتفاق می افتند.
    این گپ ها روند خاصی را طی نمیکنند. یعنی مثلاً بعد از یک گپ صعودی قله جدیدی نمی سازند. حجم ممکن است قدری افزایش یابد اما مجدداً به حالت اول بر میگردد. خلاصه این نوع گپ برای ترید اهمیت خاصی ندارد.
    تعداد این گپ در میان انواع گپ از همه بیشتر است.


    گپ جدا شده (breakaway gap)

    این گپ زمانی پدیدار میشود که قیمت با حجم بالا از تمرکز بیرون آید و روند دار شود. این گپ میتواند مدت طولانی تری باز بماند و پر نشود. هرچه بازار رنج قبل از گپ طولانی تر باشد، ترند حاصله طولانی تر خواهد بود.
    گپ جدا شده صعودی معمولاً منجر به قله بالاتری نسبت به قله های قبلی میشود. همین مطلب در مورد گپ نزولی ممکن است. حجم در زمانی که گپ ایجاد میشود، میتواند تا دو برابر حجم معمولی بالا برود.
    گپ جداشده نشانه تغییری کلی در تفکر گروهی است – این گپ نشانگر فشار زیاد تریدرها در پشت روند جدید است. هرچه سریعتر به این روند بپیوندید سود بیشتری خواهید برد.
    بیشتر گپ ها، گپ معمولی هستند که به سرعت پر میشوند. حرفه ای ها برعکس این گپ ها ترید میکنند، چون میدانند که این گپ ها پر میشوند. اگر به طور مکانیکی آموخته اید که خلاف جهت گپ وارد شوید، بسیار مراقب باشید. چون ممکن است گپ فوق، گپ جدا شده باشد و شما را متحمل ضرر کند. صبر کردن تا اینکه گپ جدا شده بسته شود، میتواند شما را مارجین کال کند.
    گپ ادامه دار (continuation gap)
    گپ ادامه دار در میانه یک روند قویی که در حال رسیدن به قله یا قعر جدیدی است، رخ میدهد. رفتار این گپ مانند گپ جدا شده است با این تفاوت که در میانه روند ایجاد میشود. گپ ادامه دار رسیدن قوای جدید برای ادامه دادن روند را تایید میکند.
    این گپ نشان میدهد که حدوداً چقدر دیگر تا پایان روند حاضر باقی مانده است. فاصله عمودی از ابتدای روند را تا گپ اندازه بگیرید. این فاصله را در جهت روند ادامه دهید. حدوداً به همین میزان تا پایان روند باقی مانده است. زمانی که بازار به حدود آن نقطه رسید، باید شروع به خروج از بازار کرد.
    اگر حجم همزمان با گپ حدوداً 50% افزایش بیابد، گپ ادامه دار را تایید میکند. اگر چند کندل بعد از گپ، قیمت قعر یا قله جدیدی نساخت، گپ شما به احتمال زیاد، گپ از نفس افتاده است.


    گپ از نفس افتاده (exhausted gap)

    بعد از گپ از نفس افتاده، قیمت قله یا قعر جدیدی نمی سازد – قیمت بالا و پایین میرود و سپس گپ را می بندد. این گپ نشانه تمام شدن یک ترند است. قیمت چند هفته بالا میرود، سپس در جهت ترند گپ میزند. در ابتدا این گپ شبیه گپ ادامه دار به نظر می آید، گپی با حجم بالا در جهت روند. اما به محضی که بعد از چند کندل با قعر و قله جدید تایید نشد، باید فهمید که احتمالاً گپ از نفس افتاده است.
    تنها راه تایید این گپ، برگشت روند و بسته شدن آن توسط قیمت است.


    قوانین ترید

    1. گپهای معمولی فرصت خوبی برای ترید نیستند. اما راه ترید آنها به این صورت است که به محضی که گپ صعودی دیگر قله جدیدی نساخت، یک پوزیشن فروش میگیریم. استاپ بالای آخرین قله و تارگت انتهای گپ خواد بود.
    2. اگر قیمت جهشی ناگهانی (همراه با افزایش حجم) نمود و شروع به ساختن قله های جدید کرد، احتمالاً شما با یک گپ جدا شده طرف هستید. اگر گپ صعودی است، استاپ را در انتهای گپ قرار دهید. گپ جدا شده معتبر معمولاً هیچگاه به زودی بسته نخواهد شد. همیشه منتظر بمانید تا مطمئن شوید واقعاً ترندی شکل گرفته است. بی مهابا وارد نشوید.
    3. محل و نحوه ورود در گپ ادامه دار مانند گپ جدا شده است. فقط در این حالت ما میتوانیم تارگت را هم تشخیص دهیم. فاصله عمودی از ابتدای روند را تا گپ اندازه بگیرید. این فاصله را در جهت روند ادامه دهید. حدوداً به همین میزان تا پایان روند باقی مانده است. به نزدیکی تارگت که رسیدید استاپ را تنگ کنید.
    4. گپ جدا شده معتبر باید تشکیل قله ها و قعرهای جدید بدهد. در غیر این صورت احتمالاً گپ ما گپ از نفس افتاده است. اگر دیدید که قله یا قعر جدیدی در جهت گپ تشکیل نمیشود، پوزیشن خود را ببندید.
    5. گپ از نفس افتاده یکی از بهترین فرصتهای ترید است. بعد از این گپ معمولاً بازار به شدت بر میگردد. وقتی به گپ از نفس افتاده صعودی میرسیم، باید پوزیشن فروش بگیریم و استاپ را در بالای بالاترین قله قرار دهیم. با قیمت بمانید تا زمانی که قیمت دیگر توان ساختن قعرهای جدیدی نداشته باشد. در مورد گپ نزولی هم به عکس باید عمل کرد.


    نکات بیشتری در مورد گپ

    برگشت جزیره ای ترکیبی از گپ ادامه دار و گپ جدا شده از جهت دیگر است. این گپ ها باعث میشوند که تکه ای از قیمت مانند یک جزیره از بقیه قیمت ها جدا بیافتد. همه چیز از یک گپ ادامه دار شروع میشود که با حجم بالای ترید در یک محدوده قیمتی ادامه می یابد. سپس قیمتها در جهت مخالف گپ میزنند و آنچه می ماند جزیره ای از قیمت هاست. این الگو بسیار نادر است اما در صورت دیده و تایید شدن، الگوی برگشتی کاملی است. در خلاف جهت ترند پیش از تشکیل جزیره ترید کنید.
    به بازارهای مرتبط توجه کنید. اگر طلا گپ جدا شده داد اما نقره یا پلاتین هنوز گپ نداده اند، میتوانید با بررسی آنها منتظر تشکیل چنین گپی آنجا شوید.
    گپ میتوانید محدوده حمایت و مقاومت باشد. اگر بعد از تشکیل گپ، حجم افزایش بیابد، این گپ محدوده حمایت یا مقاومتی قوی است. اما اگر حجم پیش از گپ بالا باشد، از اعتبار گپ بعنوان محدوده مقاومت کاسته میشود.
    تمام ناتمام من با تو تمام ميشود.....

  4. کاربر زیر به خاطر ارسال مفید ali30 از ایشان تشکر کرده است:


  5. #33
    عضو فعال ali30 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2013
    محل سکونت
    مشهد
    نوشته ها
    1,940
    تشکر
    19,053
    تشکر شده 6,544 بار در 1,669 ارسال

    پاسخ : اخبار فاركس

    به اتاق ترید من بیایید

    توضیحات دسته: مقالات ترجمه شده در زمینه ی بازار تبادلات ارزی بازدید: 1011
    نوشته های این مبحث برداشت آزادی از کتاب دکتر الکساندر الدر، come into my trading room است و سعی شده است که مطالب کتاب دکتر الدر همراه با تجربیات شخصی به زبان ساده و کاملاً عملی برای فارکس بیان شود.


    3M
    تریدرهای موفق به سه M احتیاج دارند: Mind .Method and Money. Mind :روشهای روانشناسی و دیسیپلین است که شما را در شلوغی بازار آرام نگه میدارد. Method : روش تحلیل و سیستم شماست و Money :مدیریت سرمایه تان است تا شما فقط قسمت کوچکی از حسابتان را ریسک کنید.
    بسیاری میپرسند که آیا میتوان تریدر موفقی شد؟ به نظر من شما میتوانید تریدر موفقی شوید. دیگران توانسته اند و هنوز هم کسانی هستند که موفق میشوند. کسانی که موفق نمیشوند یا از دانش کافی بهره نمیبرند و یا دبسیپلین ندارند.

    مرد یا زن؟
    تعداد آقایان تریدر حدوداً 20 برابر خانمهاست هرچند این تعداد به سرعت به سمت برابری حرکت میکند. نکته جالب توجه اینست که درصد تریدرهای موفق میان زنان بیشتر از مردان است. خانمها کمتر تکبر دارند، خصوصیتی که در ترید گناه بزرگی محسوب میشود. ضمیر مردانه – که مسئول بسیاری از مخاطرات و کشتارها و خونریزی هاست- در ترید درگیر است. آقایان نمودارها را تحلیل میکنند و پوزیشن میگیرند و پوزیشنشان باید درست باشد. اگر بازار به سمت دلخواهشان رفت، او منتظر می ماند که بیشتر و بیشتر خودش را ثابت کند و اگر بازار به جهت دیگر برود، نفس چقرش او را وادار میکند که ضرر را تحمل کند و منتظر میماند که بازار برگردد و درستی نظرش را اثبات کند.
    اما خانمها بیشتر بدنبال جواب این سوالند: پول کجاست؟ هدف آنها سود کردن و ضرر نکردن است. آنها کمتر بدنبال اثبات کردن خودشان هستند. آنها مانند ترکه ای که با باد خم میشود، انعطاف پذیرند: سوار بر ترند میشوند و کمی زودتر پیاده میشوند و سودشان را به حسابشان میریزند. داشتن روزنگار و ثبت ترید از مهمترین ملزومات پیشرفت است. در اینکار هم خانمها دقیقتر و منظمتر عمل میکنند.
    سرمایه گذاری؟ ترید؟ قمار؟
    این سه راه در جنگل بازارهای مالی وجود دارد. هر کسی میتواند یک راه را انتخاب کند و به پیش برود. در هر راه هم گنجینه هست و هم خطر. سرمایه گذاران معمولاً از راه ساده و کم خطرشان سالم (و گاهی ثروتمند) بیرون می آیند. راه ترید راهی به قلب این جنگل انبوه است. اکثر روندگان این راه ناپدید میشوند اما نجات یافتگان ثروتمند بیرون می آیند. راه سوم هم میان بری به درون باتلاق است.
    بنا به طبیعت فارکس سرمایه گذاری آنچنان که در بازار سهام مرسوم است، وجود ندارد.
    ترید یعنی سود بردن از نوسانات کوچک بازار. ایده ساده است اما عملی کردن آن مشکل. تحلیلگر خوب شدن مشکل است اما از آن مشکل تر تریدر خوب شدن است. خوب به خاطر دارم زمانی که تازه ترید را شروع کرده بودم، تحلیلهایم درست بود اما تریدهایم با ضرر بسته میشد! آنجا بود که به نقش دو عامل دیگر یعنی روانشناسی و مدیریت سرمایه پی بردم.
    دو روش اصلی ترید وجود دارد: مومنتم و کانتر ترند. در روش مومنتم، به محض ایجاد موج وارد میشویم و زمانی که احساس میکنیم که موج در حال ضعیف شدن است، بیرون می آییم. زمانی که یک موج ایجاد میشود، آماتورها به پوزیشنشان می چسبند و حرفه ای ها بازار را بررسی میکنند. آماتورها آنقدر با پوزیشنشان می مانند تا روند کاملاً برگردد اما حرفه ای ها پیش از برگشت روند، از بازار بیرون می آیند.
    روش دوم روش ترید خلاف روند است که تازه کارها را بسیار به خود جذب میکند (بخریم. از این پایینتر نمیتواند بیاید!). هر دو روش دو جنبه مختلف روانشناسی جمعند.
    پیش از ورود به یک پوزیشن مطمئن باشید میدانید که کدام نوع تریدر هستید و تا آخر به انتخابتان وفادار بمانید.

    گامهای نخستین
    ترید با دادن وعده آزادی، فردایی روشن را پیش چشمانمان میگشاید. اگر بدانید که چگونه ترید کنید در هر نقطه ای از دنیا نیتوانید کار و زندگی کنید، از سختی مصون باشید و به کسی پاسخگو نباشید. ترید اکثر افراد با هوش بیش از متوسط را که ریسک پذیری دارند به سوی خود میکشاند. اما توجه داشته باشید که:
    - ترید به شما استرس وارد میکند. پس برای رهایی از استرس باید سیستم روانشناسی خوبی داشت.
    - ترید ذهنتان را به چالش میکشاند. پس باید تحلیل درستی از بازار داشت.
    - ترید ریاضیات خوب میطلبد. کسی که از دانش ریاضی بهره ای نبرده، نمیتواند ریسکش را مدیریت کند.
    اندازه مهم است
    میزان سرمایه گذاری در بازار مهم است. ترید کردن با سرمایه کم مثل خلبانی در ارتفاع بسیار کم است. فرصت فکر کردن و محل مانوری وجود ندارد و کوچکترین اشتباه به سقوط منجر میشود. تریدری که حساب بسیار کوچکی دارد نمیتواند تمرکز بالایی داشته باشد. البته با رعایت دقیق اصول مدیریت سرمایه میتوان با چند صد دلار هم به نتایج خوبی رسید.

    چند جفت ارز؟
    اینکه چند جفت ارز را بررسی کنیم مساله ای کاملاً شخصی است. تریدر حرفه ای میتواند چندین جفت ارز را بررسی کند اما تریدر تازه کار و تریدری که شغل تمام وقت دیگری دارد نباید بیش از دو جفت ارز را تحت نظر بگیرد.مطمئن باشید اگر یاد بگیرید روزانه تنها 20 پیپس از همین دو جفت ارز سود بگیرید، میتوانید زندگیتان را با ترید تامین کنید.

    تحلیل و ترید
    بسیاری از کسانی که ضرر میکنند، تحلیلشان را مقصر میدانند و میگویند اگر چیزهای بیشتری را در تحلیلمان در نظر گرفته بودیم ..... اما تحلیل گاهی تریدر را فلج میکند.
    تحلیلگران باید درست پیش بینی کنند اما تریدرها باید سودده باشند. هدف این دو گروه کاملاً متفاوت است. در بانکها و موسسات این دو گروه در دو قسمت و اداره مجزا کار میکنند اما چنین امکانی برای تریدرهای خصوصی مهیا نیست. تحلیلگر فقط جهت بازار را تشخیص میدهد اما تریدر باید بداند چه زمانی و کجا وارد و خارج شود تا سودده باشد.

    3M برای موفقیت
    حرفه ای ها منتظر فرصتند اما آماتورها ناگهان پابرهنه وسط بازار میپرند! آنها آنقدر خرید و فروش میکنند تا از بازار بیرون بیفتند.
    تحلیل تکنیکی تنها زمانی برایتان مفید است که شما دیسیپلین کافی داشته باشید و منتظر تشکیل الگوی مورد نظرتان بمانید. حرفه ای ها تنها و تنها زمانی وارد میشوند که بازار فرصتی طلایی برایشان فراهم نماید.
    تریدر موفق زمانی که الگوی مورد نظرش تشکیل شد، بدون نگرانی و به پشتوانه دانشش وارد میشود و در آرامش منتظر بسته شدن پوزینشش میشود. اگر با سود بسته شد، آنرا تایید دیگری بر سیستمش تلقی میکند و اگر با ضرر بسته شد، در پی یافتن دلیل ضررش بر می آید. نه بازار و نه کس دیگری را مقصر قلمداد نمیکند، به اعصابش مسلط است و خونسردیش را از دست نمیدهد.

    ذهن – Mind – تریدر دیسیپلین دار
    هرروز تریدرهای زیادی وارد بازار میشوند اما تعداد کمی از آنها موفق میشوند. تنها انگیزه منطقی ترید کسب درآمد است. وقتی تریدر تمرکزش را از این انگیزه منطقی از دست بدهد، کارش ساخته است. کسانی که برای پزدادن، قمار و ... ترید میکنند، بازندگانند. آنها رفتارهای احساسی دارند و احساساتی ها شکست میخورند.
    بازندگان اکثراً بروکر، استاد و اتفاقات پیش بینی نشده را مقصر میدانند. اما آیا اینان مقصرند؟
    آماتورها مانند کودکانی که بلیت بخت آزمایی میخرند، ترید میکنند. منتظر میمانند تا دیگری درباره سرنوشتشان تصمیم بگیرد. اما حرفه ای ها با برنامه ای که برای ورود و خروج (و بخصوص خروج) دارند، سرنوشتشان را در دست خود دارند.
    بهترین زمان برای تصمیم گیری پیش از ورود به ترید است زیرا در زمان هیچ پولی ریسک نمرده اید و میتوانید پارامترهای مختلف سود و زیان را بررسی کنید. به همین علت است که باید استراتژی خروجتان را مکتوب کنید و به آن عمل کنید. یکی از اشتباهات معمول تریدرها، نگه داشتن ترید ضررده است. میخواهند به ترید ضررده فرصت بدهند تا سودده شود! چه خیال خامی. اولین ضرر، بهترین ضرر است - این قانون کسانی است که با چشم باز ترید میکنند.
    تریدرهای موفق باهوش، کنجکاو و متواضع هستند. اکثر آنها دوره های زیان هم داشته اند اما با رعایت 3M از بازار بیرون نیافتاده اند.
    بازار تریدرهای طماع را اغوا میکند تا با زیاد کردن لات سایزشان سود بیشتری کنند. اتفاقی که اکثراً به نابودی حساب تریدر طماع منجر میشود.
    تریدر شدن سفری طولانی به خودشناسی است. وقتی مدت مدیدی ترید میکنی به ضعفهای دورنیت پی میبری: تشویش، طمع، ترس، خشم و تنبلی. اما فراموش نکنید که خودشناسی هدف ترید نیست، بلکه محصولی فرعی است. هدف اصلی باید کسب درآمد باشد. سوالات همیشگی تریدر موفق اینست: تارگت من کجاست؟ چگونه باید از سرمایه ام محافظت کنم؟
    تریدر خوب مسولیت کامل همه اتفاقاتی را که برای حسابش می افتد میپذیرد و دیگران را متهم نمیکند.
    روزنگار
    روزنگار ساده ترین راه اجتناب از تکرار اشتباهات گذشته است. اگر از گذشته درس نگیرید محکوم به تکرار آن هستید. تریدرهای موفق هم مانند همه اشتباه میکنند اما نکته مهم اینست که آنها یک اشتباه را دوباره مرتکب نمیشوند.
    یکی از چیزهای دیگری که باید ثبت شود، بالانس ماهانه حساب است. نمودار صعودی بالانس حساب بیش از هر چیز دیگری ثابت میکند که شما تریدر موفقی هستید و نمودار سایدویز آن زنگ خطری در وجود اشکالی در سیستم شماست.

    آموزش برای نبرد
    چه میزان آموزش برای شغلتان احتیاج است؟ میزان آموزش به نوع کار بستگی دارد. زمان مورد نیاز برای آموزش یک نظافتچی با یک جراح بسیار متفاوت است. ترید بیشتر به جراحی شباهت دارد تا نظافت. دلیل آموزش بیشتر جراح یا خلبان اینست که اشتباه آنها مرگ آورتر از اشتباه یک نظافت چی است. در ترید هم اشتباهات تریدر از لحاظ اقتصادی برای خودش مرگ آور است. جراحی و خلبانی استانداردهای مشخصی دارند و کسانی مراقب جراحان و خلبانان هستند تا از این استانداردها عدول نکنند. اما در ترید این شخص تریدر است که باید استاندارد را وضع کند و بر نحوه رعایت آنها نظارت کند.
    ترید حتی از جراحی هم سختتر است، زیرا سیستم خود آموز است، سیستم و استاندارهای آن توسط خود استفاده کننده تعریف میشود، تست و نظارت بر سیستم بعهده استفاده کننده است. چگونه این کارها را انجام دهیم:
    1- پذیرش تدریجی مسئولیت: دانشجوی خلبانی روز اول نمیتواند بر صندلی خلبان بنشیند و پرواز کند. اما هر تریدر تازه کاری میتواند یک حساب ریل باز کند و ترید کند. این عجیب نیست؟
    2- بازرسی و بهبود مستمر: بهترین ابزار شیب نمودار موجودی حسابتان است.
    3- آنقدر آموزش ببینید تا اعمالتان ناخودآگاه شود. دقت کرده اید نسبت به روز اولی که پشت فرمان ماشین مینشینید، چقدر اعمالتان ناخودآگاه تر شده است. برای موفق شدن در ترید باید به چنین مرحله ای برسید.

    Method- تحلیل تکنیکی

    این قسمت از کتاب را نقل نمیکنیم اما خواندن آنرا توصیه میکنیم.دکتر الدر چند اندیکاتور شخصی را هم در این قسمت معرفی کرده است که میتوانید آنها را تست کنید و نتایجشان را ببینید. اکثر این اندیکاتورها در متاتریدر 4 موجود است.

    ترید
    شما میتوانید سیستم تریدر یا چارتیست باشید. تریدر چارتیست است که در زمانهای مختلف با ابزارهای مختلف پوزیشن میگیرد. اما سیستم تریدر کسی است که با استفاده از یک سیستم بک تست شده، ترید میکنند. در این نقطه آماتورها و حرفه ای ها از جدا میشوند. آماتورهایی که از سیستم مکانیکی استفاده میکنند یا سیستم را روی خلبان خودکار تنظیم میکنند و هیچکدام از پارامترها را بررسی و اصلاح نمیکنند یا گاهی به سیستم اعتماد میکنند و گاهی نمیکنند. هردوی این روشها حاصلی جز ضرر ندارند.
    اما حرفه ای ها مانند عقاب مراقب سیستمشان هستند و دایماً از بازخوردهایی که از سیستم میگیرند در بهبود آن استفاده میکنند.

    تست سیستم
    پیش از استفاده از هر اندیکاتور، قانون یا روش جدید در سیستمتان باید آنرا بک تست کنید. وقتی مطمئن شدید که نحوه کار با اندیکاتور جدید را میدانید، روی چارتتان تا جایی که ممکن است به عقب بروید. سپس شروع کنید کندل به کندل سیستم را به جلو بیاورید. در جایی که سیستمتان سیگنال میدهد، نقاط بازکردن، خروج با ضرر و تارگت را ثبت کنید (ثبت تاریخ و ساعت هم مفید است)، سپس کندل به کندل جلو بروید تا استاپ یا تارگتتان بخورد. سود یا زیان را یادداشت کنید و اینکار را آنقدر ادامه دهید تا حداقل 60 ترید داشته باشید. مطمئن باشید در حین بک تست میتوانید نکات جالبی از تریدهایتان بیرون بکشید و سیستمتان را کامل تر کنید مثلاً اگر قیمت با گپ باز شد، چه بکنم؟ تریلینگ استاپ داشته باشم یا نه؟ چه روزهایی و چه ساعاتی ترید نکنم؟ و ... در نهایت ببینید درصد تریدهای سودده تان چقدر است؟ میانگین سود و زیانتان چقدر است؟
    حال سیستم را بهینه کنید و 60 ترید دیگر با قوانین جدید انجام دهید. وقتی درصد تریدهای سودده تان و میانگین سودتان راضی کننده بود به مرحله بعد بروید...

    ترید دمو
    در این حالت حداقل یکماه روی یک حساب دمو با رعایت کامل قوانین ترید کنید. برای عدول از قوانین ترید جریمه بگذارید (مثلاً انجام 60 بک تست جدید). اگر در این مرحله هم سیستم خوب جواب داد، یکماهی هم در لات سایز پایین در حساب واقعی ترید کنید. سوددهی این مرحله تاییدی بر سیستم و توانایی شما برای ترید آن است. به لات سایز اصلی خود (که در آن اصول مدیریت سرمایه رعایت شده باشد) بروید و از پیپ هایتان لذت ببرید.

    انواع اندیکاتورها
    اندیکاتورها را به سه دسته کلی میتوان تقسیم نمود:
    اندیکاتورهای تابع روند. این اندیکاتورها به شناختن روند کمک میکنند. میانگین متحرک و خطوط MACD و سایر اندیکاتورهایی که با افزایش قیمت بالا رفته، با کاهش آن پایین می آیند و با سایدوی رفتن آن فلت میشوند، از این دسته اند.
    اسیلاتورها به یافتن نقاط برگشت کمک میکنند. باندهای بولینجر و استوکستیکس، نمونه هایی از اسلاتورها هستند.
    سایر اندیکاتورها هم اندیکاتورهایی هستند که سطوح صعودی یا نزولی بودن بازار را تعیین میکنند.
    گروههای مختلف اندیکاتورها، سیگنالهای مختلف میدهند و گاهی این سیگنالها با هم در تضاد است. برای مثال اندیکاتور دنباله رو روند سیگنال خرید میدهد اما اسیلاتور سیگنال فروش. یکی از خطرات محتمل افتادن بدام اندیکاتورها و دنباله روی از اندیکاتوریست که سیگنالش مورد علاقه مان است. تریدر باید سیستمی داشته باشد تا تمام انواع اندیکاتورها را بررسی کند و بر طبق آن سیستم تصمیم بگیرد.

    انواع تایم فریمها
    مانند اندیکاتورها، تایم فریمها هم ناهمخوانی دارند. میانگین متحرک در تایم فریم روزانه سیگنال خرید میدهد اما در تایم فریم 1H سیگنال فروش. چه باید کرد؟
    آماتورها ساده ترین کار را انجام میدهند: تنها با یک تایم فریم کار میکنند.
    یکی از روشها برای بررسی وسیعتر بازار، سیستم سه صفحه ای است. در این سیستم به جای بررسی تنها یک تایم فریم ترکیبی از سه تایم فریم است به این شکل که :
    تایم فریمی را که با آن بسیار راحتید انتخاب کنید (صفحه میانی). این صفحه اول شماست. برای مثال 1H. این مقدار را در 4 یا 5 ضرب کنید تا صفحه بلند مدتتان بدست آید (در اینجا 4H). تایم فریم کوچکتر هم (در اینجا M15). در تایم فریم بلند مدت جهت بازار را پیدا میکنیم و با کمک دو تایم فریم دیگر زمان دقیق ورود به پوزیشن را.

    روانشناسی
    تریدرهای موسسات به این دلیل ترید میکنند که حقوق میگیرند تا ترید کنند. اما تریدرهای خصوصی به دلایل شخصیشان ترید میکنند. دلایلی که برخی از آنها منطقی و برخی غیر منطقیست.
    مانند هر بیزینس دیگری، تنها دلیل منطقی ترید کردن، کسب درآمد است. هرچند برخی دیگر نیازهای صاحبان بیزینس هم مرتفع میشود اما پول نقش اصلی را در این میان بازی میکند. تریدرهایی که دچار سرخوشی میشوند، توجه شان از پول منحرف شده و پا برهنه وسط بازار میپرند. اینان بازندگان هستند.
    تریدرهای موفق سیستمها و الگوهای مختلف را تست میکنند، ریسک و سود را اندازه میگیرند و بر ساختن حسابشان تمرکز میکنند.

    برنامه روزانه
    ترید حرفه ای به معنای آماده باش بودن در ساعات مشخصی است. این ساعات در فارکس معمولاً از حدود ظهر به وقت تهران آغاز شده و تا 7-8 عصر ادامه دارد. در این 8 ساعت در بسیاری از اوقات تریدر کاری برای انجام دادن ندارد. به یاد داشته باشید که جایی گفتیم که: "ترید خسته کننده است". تریدر حرفه ای در زمان ترید معمولاً از جدول زمانی مشخصی تبعیت میکند. اینکار هم برنامه روزانه او را منظم میکند و هم تمرینی برای افزایش دیسیپلین است.
    روز تریدتان باید نیم تا یکساعت پیش از اولین تریدتان آغاز گردد. در این زمان نگاهی اجمالی به اخبار بیاندازید، حرکت جفت (جفتهای) ارزی را که دنبال میکنید بررسی کنید و سعی کنید ادراکی از بازار داشته باشید.
    زمانی که پوزیشنی میگیرید، کاملاً آنرا تعقیب و مدیریت کنید. البته این به معنای زل زدن به صفحه مانیتور نیست. بلکه برای هر حرکتی چه در جهتتان و چه در خلاف آن برنامه داشته باشید.
    اگر پوزیشن بازی ندارید، مقداری تحقیق کنید، مطالب جدید بخوانید و به دانشتان بیاموزید. فراموش نکنید که تریدر موفق شدن یک سفر است و مقصد نیست. به محضی که بازار سیگنال خرید یا فروش میدهد، همه چیز را متوقف کنید و به مدیریت پوزیشن برگردید.
    حتی میتوانید یک تردمیل یا دوچرخه ثابت در اتاق تریدتان داشته باشید. فراموش نکنید که عقل سالم در بدن سالم است.
    فرمولهای مدیریت سرمایه
    برای چه ترید میکنید؟ پول یا لذت؟ پاسخ ندهید. رکورد تریدتان را نشان دهید. پاسخ آنجاست. کسانی که برای پول ترید میکنند، به آن میرسند. شیب بالانس حسابشان نشان میدهد. اغلب مردم ترید را برای کسب درآمد شروع میکنند اما خیلی زود آنرا تفریحی جذاب می یابند و با فراموش کردن هدفشان به قمار روی می آورند. اینها برای جلب توجه یا فرار از روزمرگی ترید میکنند. به تعداد تریدرها دلیل برای ترید کردن وجود دارد اما فقط یک دلیل دلیلی خوب و حقیقی است: کسب درآمد.
    این قسمت شما را با آخرین M لازم برای ترید آشنا میکند: money management.
    هر کسی میتواند در یک ترید یا چند ترید متوالی سود ببرد. حتی در یک کازینو هم چنین احتمالی دور از عقل نیست. در بازارهای مالی تقریباً هر کسی میتواند یک یا چند ترید خوب داشته باشد اما تعداد معدودی میتوانند موجودی حسابشان را افزایش دهند.
    مدیریت سرمایه کشتی نجات تریدرهاست. گاهی آنرا هنر میخوانند و گاهی علم میدانند اما در واقع ترکیبی از هردوست. هدف مدیریت سرمایه، افزایش سرمایه با کمینه کردن ضرر در تریدهای ضررده و بیشینه کردن سود در تریدهای سودده است. وقتی چراغ عابر پیاده سبز میشود، شما پیش از عبور از خیابان به چپ و راست نگاهی می اندازید زیرا همیشه ماشینهای بی احتیاطی پیدا میشوند که چراغ را رد کنند. وقتی سیستمتان سیگنال داد، مدیریت سرمایه نقش این نگاه را ایفا میکند. مهم نیست سیستمتان چقدر خوب عمل کند، مدیریت سرمایه همیشه برای سوددهی مکرر مفید است.
    پدری را میشناختم که پسر نوجوانش را برای مدیریت سرمایه تربیت میکرد. هر شنبه با هم به میدان اسب دوانی میرفتند و به پسرش 10 دلار بعنوان سرمایه آن روز میداد. این پول هم پول نهار بود و هم پول شرط بندی. پدر تمام روز را با دوستانش میگذراند و پسر میتوانست در روز هر کاری با او داشته مگر درخواست پول. پسر باید پیولش را طوری مدیریت میکرد که هم ناهار بخورد و هم از شرط بندی روی اسبها لذا ببرد. یاد گرفتن چگونگی شرط بندی رو اسبها (تحلیل تکنیکی)، تقسیم پول (مدیریت سرمایه) و صبر کردن برای بهترین موقعیت شرط بندی (روانشناسی) آن پسر را به یکی از موفقترین مدیران هج فاند با حسابی چند میلیون دلاری تبدیل کرد.
    یک سیستم ترید خوب به شما اطمینان میدهد که در دراز مدت درصد تریدهای برنده شما بیشتر از تریدهای بازنده است. اینجاست که مدیریت سرمایه به کمکتان می آید و به حفظ سرمایه تان کمک میکند. اما اگر سیستمان مناسب نباشد، کاری از دست مدیریت سرمایه ساخته نیست.
    هر چند درصد سرمایه که از دست بدهید، برای پس گرفتنش باید درصد بیشتری سود کنید. مثلاً فرض کنید شما 1000 دلار دارید و 20% ضرر میکنید، موجودی شما 800 دلار میشود اما برای برگشتن به 1000 دلار شما باید 25% سود کنید.
    بازار همانقدر صلح آمیز است که جنگ گلایدیاتورها. همه میخواهند پول شما را بگیرند – رقبا، بروکر و فروشندگان سیستمها و نرم افزارها. از دست دادن پول آسان است اما بدست آوردنش مشکل.
    مدیریت سرمایه دو هدف دارد: بقا و سودآوری. اولویت با بقاست. سپس سودآوری تدریجی و مداوم. تازه کاران اولویتها را برعکس میبینند. برای آنها سودآوری در الویت است و برای آن هرکاری میکنند اما شکست میخورند. با اولویت دادن به بقای در بازار، تمرکز روی مدیریت سرمایه بیشتر میشود. تریدرهای حرفه ای همیشه تمرکزشان بر کم کردن ضرر است و با اینکار سرمایه شان افزایش می یابد.

    ورود کسانی که ریاضی نمیدانند ممنوع
    زندگی امروز کار را برای کسانی که به حساب کردن بی علاقه هستند راحت کرده است. با افزایش انواع ماشین حسابها و کامپیوتر ما اکثراً دیگر حساب نمیکنیم. اگر کسی بتواند تعداد میهمانان شام را بشمرد یا بگوید بعد از خوردن 2 نوشابه در بسته 6 تایی چند نوشابه مانده است، ذهنش را خلاق میشماریم! در زندگی روزمره کار بدون حساب آسان است اما در بازار چنین نیست.
    ترید بازی اعداد است. اگر حساب کردن بلد نیستی، تریدر نیستی. البته به جبر و حساب دیفرانسیل احتیاجی نداریم اما حساب را باید خوب بلد باشیم. درصد گرفتن، جمع و تفریق و ضرب و تقسیم جزو اعمال روزانه یک تریدر است.
    برای آموختن آنها سعی کنید در زمان بیکاری مقداری حساب کنید. درصد بگیرید. باقی پولتان را حساب کنید و ...

    ریسک و ضرر تاجر
    مثال تاجر میوه را به خاطر دارید؟ گفتیم او روزی چند جعبه میوه میفروخت. اگر به او پیشنهاد جعبه ای از یک میوه جدید میشد، او میپذیرفت. اگر مردم دوست نداشتند و میوه ها فاسد میشد، او فقط یک جعبه را از دست میداد. ریسک کمی که در تجارت مرسوم است: ریسک تاجر.
    حالا تصور کنید او به جای یک جعبه از این میوه ناشناخته 1000 جعبه از آن را به یک پنجم قیمت بخرد. اگر بتواند همه آنها را بفروشد، سود بالایی برده است اما اگر میوه ها خراب شوند او تا حد ورشکستگی ضرر میکند.
    آن جعبه اول ریسک تاجر است: ریسکی معقول و منطقی. اما این جعبه دوم ریسک ناشی از طمع است: خطرناک و نابود کننده.
    هرگاه برای پوزیشنتان استاپ تعیین میکنید یعنی حد دلاری ریسکتان را تعیین کرده اید. حدی که طبق اصول مدیریت سرمایه فقط باید درصد کوچکی از کل سرمایه تان را شامل شود.
    اصول مدیریت سرمایه برای بقا در این بازار الزامی اند اما تریدرهای کمی هستند که دیسیپلین کافی برای اجرای این اصول را دارند زیرا بازار با همه تریدرها را اغوا میکند تا اصولشان را بشکنند. آیا شما چنین میکنید؟
    بازار به دو صورت تریدرها را نابود میکند: ناگهانی و تدریجی. فرض کنید سرمایه شما جانتان است. ممکن است شما جانتان را با یک حمله کوسه از دست بدهید (ضرر در یک ترید بد) یا تدریجاً با حمله پیرانه ها (ضررهای کوچک اما متوالی). راه حل استفاده از قانون 2%-6% است.
    برای جلوگیری از حمله کوسه هیچگاه بیش از 2% سرمایه را روی یک پوزیشن ریسک نکنید. برای جلوگیری از مرگ بر اثر خونریزی از گاز پیرانه ها هیچگاه جمع کل ریسکتان بیش از 6% سرمایه نشود. یعنی اگر در هر ترید 2% ریسک میکنید حداکثر 3 پوزیشن باز داشته باشید. زمانی که استاپ یکی از پوزیشنها به نقطه باز کردن آورده شد و پوزیشن بدون ریسک شد امکان باز کردن پوزیشن چهارم فراهم میشود. زمانی هم که جمع ضرر ماهیانه تان به 6% سرمایه رسید، ترید ریل را متوقف کنید و به بررسی مشکل بپردازید و ماه جدید را با تفکر جدید آغاز کنید. حد نهایی ضرر هم 25% سرمایه است. زمانی که 25% سرمایه تان را از دست دادید ترید ریل را کنار بگذارید و به بررسی بپردازید و بعد از شارژ حسابتان ترید را ادامه دهید.
    ممکن است در نگاه اول 2% و 6% اعداد بسیار کوچکی به نظر بیایند اما اگر بدانید که این اعداد در موسسات بزرگ چقدر کوچکترند دیگر غر نخواهید زد: زیر 1% و حدود 5%. فراموش نکنید که شرط اول در این بازار بقاست و بعد سود آوری.

    اندازه پوزیشن
    گاهی ما با اکانت کوچک خوب کار میکنیم اما به محض بزرگ شدن اکانت دچار مشکلات عجیبی میشویم. بهترین راه حل برگشت به لات سایزهای کوچک و کسب اعتماد بنفس برای لاتهای بزرگتر است.
    مثالی میزنم: چند نفر حاضرند برای گرفتن $100 روی میز راه بروند؟ احتمالاً همه شما. چند نفر حاضرند برای گرفتن $ 10000 دلار روی همان میز زمانی که بین دو آسمانخراش معلق است راه بروند؟ شاید یکی دو نفر. ترید با حساب کوچک مثل راه رفتن روی میز است. اگر بیفتید فقط چند خراش برمیدارید اما وقتی حسابتان بزرگ است و میز روی هوا معلق است، افتادن از روی آن مثل سقوط از ارتفاع چند صد متریست: نابود کننده.

    وقت دارید؟
    همانطور که چندین بار گفته شد باید تمام تریدهایتان را ثبت کنید. اگر تعداد تریدهایتان در روز زیاد است، چند تایی را ثبت کنید مثلاً سومین ترید روزانه. اگر وقت برای ثبت تریدهایتان ندارید، برای ترید وقت ندارید. منظم باشید و به سیستم مکتوبتان اعتماد کنید. روزهای ترید خوبی داشته باشید......
    تمام ناتمام من با تو تمام ميشود.....

  6. کاربر زیر به خاطر ارسال مفید ali30 از ایشان تشکر کرده است:


  7. #34
    عضو فعال ali30 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2013
    محل سکونت
    مشهد
    نوشته ها
    1,940
    تشکر
    19,053
    تشکر شده 6,544 بار در 1,669 ارسال

    پاسخ : اخبار فاركس

    ميانگين متحرك سه تايي

    توضیحات دسته: مقالات ترجمه شده در زمینه ی بازار تبادلات ارزی بازدید: 801
    كساني كه كار من را دنبال مي كنند مي دانند كه من يك روش «جعبه ابزار» براي تحليل بازارهاي معاملاتي دارم. هر چه بيشتر ابزارهاي تكنيكال و تحليلي در جعبه ابزارم وجود داشته باشد، موفقيت بيشتري در معامله پيدا مي كنم. يكي از ابزارهاي معاملاتي محبوب كه البته من آن را در رديف ابزارهاي دوم قرار مي دهم ميانگين متحرك است.

    در بحث هاي آموزشي گذشته عنوان كرده ایم كه دو نوع از ميانگين هاي متحرك بسيار جالب توجه هستند: ميانگين متحرك 9 دوره و 18 دوره. در اين بحث درباره استفاده از ميانگين متحرك سوم در تحليل و معامله در يك بازار، برايتان سخن مي گويم. اين روش استفاده از ميانگين متحرك سه تايي نام دارد.

    ميانگين متحرك يكي از متداول ترين ابزارهاي تكنيكال است كه در بازارها استفاده مي شود. در ارزيابي ميانگين متحرك ساده، ميانگين رياضي نرخ در طول يك دوره معين اندازه گيري مي شود. نرخ ها (به ويژه نرخ هاي بسته شدن بازار) در طول اين دوره با هم جمع مي شوند و سپس برتعداد آن ها در اين دوره زماني تقسيم مي شوند. در ميانگين متحرك ساده ميانگين نرخ در هر روز محاسبه شده است. نرخ ميانگين متحرك به دست آمده معتبر تر از نرخ هايي است كه در دوره مورد نظر در بازار وجود داشته اند، يا به عبارت ديگر داراي وزن بيشتري است. اين نوع ميانگين،ميانگين متحرك وزني يا تشريحي ناميده مي شود.

    طول زمان (تعداد بارها – ميله ها) در محاسبه ميانگين متحرك بسيار مهم است. ميانگين متحركي كه در طول دوره اي كوتاه محاسبه شده است اغلب نوسان دارد و سيگنال هاي معاملاتي را بيشتر نشان مي دهد. ميانگين متحرك كندتر اغلب در دوره هاي زماني طولاني تر محاسبه مي شود و نشان دهنده ميانگين متحرك ثابت تري است. اما ميانگين هاي كندتر ممكن است آنقدر آرام حركت كنند كه شما نتوانيد از آن ها براي ايجاد يك پوزيشن خريد يا فروش به درستي استفاده كنيد. ميانگين متحرك ساده اغلب با ديگر ميانگين هاي متحرك ساده تركيب مي شوند تا سيگنال هاي خريد يا فروش را به درستي نشان دهند.

    در روش ميانگين متحرك سه تايي، طول دوره زماني از طول سه دوره كوتاه، ميان و بلند مدت تشكيل مي شود. دوره هاي زماني متداولي كه در معاملات فيوچرز براي محاسبه ميانگين متحرك سه تايي مورد استفاده قرار مي گيرند عبارتند از چهار، نه و هجده. اين امر را در نظر داشته باشيد كه دوره زماني مي تواند روز، هفته يا حتي ماه باشد. عموماً براي محاسبه ميانگين هاي متحرك از دوره هاي زماني كوتاه استفاده مي كنند و ترجيحاً دوره هاي زماني هفتگي و ماهانه را براي اين محاسبات به كار نمي برند.

    سيگنال ها يا علايم معاملاتي كه يك ميانگين متحرك سه تايي ايجاد مي كند را مي توان به اين روش ها توصيف كرد: اگر ميانگين متحرك يك دوره كوتاه بالاتر از ميانگين متحرك يك دوره بلند باشد، بازار صعودي است. زماني كه ميانگين متحرك دوره كوتاه از ميانگين متحرك دوره بلند بگذرد و پايين تر از آن قرار بگيرد، بازار نزولي است و در واقع نشانه اي از فروش ديده مي شود. اگر ميانگين متحرك دوره كوتاه تر پايين تر از ميانگين متحرك دوره بلندتر قرار بگيرد، بازار همچنان نزولي محسوب مي شود. زماني كه ميانگين متحرك يك دوره كوتاه تر از ميانگين متحرك يك دوره بلندتر بگذرد و بالاتر از آن قرار بگيرد، احتمال بازگشت نرخ به وضعيت نزولي وجود دارد.

    ارتباط ميان ميانگين هاي متحرك سه دوره مي تواند به تعريف سريعتر و بهتر روند كمك كند و كليدهايي براي پيش بيني روند در كوتاه مدت در اختيار ما بگذارد. براي مثال، اگر ميانگين متحرك چهار دوره ميانگين متحرك نه دوره را قطع كند و بالاتر از آن قرار بگيرد، اما ميانگين متحرك نه دوره همچنان پايين تر از ميانگين متحرك هجده دوره باشد، نشان مي دهد كه ممكن است در آينده نزديك تغييري در روند صورت بگيرد، اما اگر صبر كنيم تا ببينيم كه ميانگين متحرك نه دوره نيز از ميانگين هجده دوره بالاتر خواهد رفت يا خير، پيش بيني دقيق تري مي توانيم داشته باشيم.

    معامله گراني كه از چارچوب هاي زماني كوتاه تري براي معامله استفاده مي كنند بهتر مي توانند شيوه معامله با ميانگين متحرك سه تايي را به كار ببرند زيرا سيگنال هاي معاملاتي را زودتر به كار مي گيرند. اما اين نكته را به ذهن بسپاريد كه هر چه دوره ميانگين متحرك كوتاه تر باشد، احتمال وجود سيگنال هاي اشتباه در آن بيشتر است.

    در اينجا مي خواهم يك نكته بسيار مهم را در هنگام استفاده از ميانگين هاي متحرك در بازارهاي مالي به شما گوشزد كنیم: ميانگين هاي متحرك در بازارهاي پرنوسان و يا بازارهايي كه معاملات چنداني در آن ها صورت نمي گيرند، مفيد نيستند. استفاده از ميانگين هاي متحرك در بازارهاي پر نوسان و متلاطم بسيار پر خطر است. اما در مقابل استفاده از آن ها در بازارهايي كه بر طبق روند حركت مي كنند، بسيار مفيد است.

    زماني كه به نمودار ميله اي روزانه نگاه مي كنيد، مي توانيد ميانگين هاي متحرك مختلفي ايجاد كنيد (البته با استفاده از نرم افزارهاي معاملاتي) و بلافاصله ببينيد كه آيا اين ميانگين ها در دوره هاي مختلف نشانه هاي درستي از خريد يا فروش در نمودار ايجاد كرده اند يا خير؟

    نوشته : جيم ويكاف
    ترجمه : بيتا ابراهيمي
    تمام ناتمام من با تو تمام ميشود.....

  8. کاربر زیر به خاطر ارسال مفید ali30 از ایشان تشکر کرده است:


  9. #35
    عضو فعال ali30 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2013
    محل سکونت
    مشهد
    نوشته ها
    1,940
    تشکر
    19,053
    تشکر شده 6,544 بار در 1,669 ارسال

    پاسخ : اخبار فاركس

    سیستم ترید لاک پشتها

    توضیحات دسته: مقالات ترجمه شده در زمینه ی بازار تبادلات ارزی بازدید: 2255


    سیستم ترید لاک پشتها یک سیستم ترید کامل است که به همه جوانب ترید نظر دارد. روشهای مکانیکی ترید از موفق ترین روشهای موجود هستند به این دلیل که احساسات انسانی در آنها دخالت نمیکنند.
    روشهای مکانیکی خوب، روشهایی هستند که تمام پروسه را مکانیزه کرده باشند و برای هر سوالی که پیش می آید پاسخی داشته باشند. اینگونه روشها معمولاً نتایج یکنواخت تری نسبت به سایر روشها دارند زیرا پاسخ هیچ سوالی را به تریدر واگذار نمیکنند.
    اگر شما بدانید که سیستمتان در دراز مدت سودده است، راحتتر میتوانید در زمانهایی که سیستم ضرر میدهد ترید کنید. اگر شما تنها بر قضاوت خودتان اتکا کنید ممکن است زمانی که باید قاطعانه پیش بروید، عقب بکشید و زمانی که باید احتیاط کنید بی محابا جلو بروید.
    اگر به سیستم مکانیکی قابل اطمینانی که جوابش را پس داده و نتایج یکنواختی گرفته بدون توجه به احساسات درونیتان اعتماد کنید، به دلیل یکنواختی نتایج سیستم مکانیکی میتوانید به منطقه سود وارد شوید کاری که گاهی در دیگر سیستمها با تردید تریدر همراه خواهد بود.
    در اینجا متذکر میشوم سیستم لاک پشتها نه یک سیستم مکانیکی بدون دخالت انسان بلکه یک سیستم مکانیکی است که سعی دارد نقش احساسات تریدر را کم رنگ نماید.
    سیستم ترید کامل باید شمال موارد زیر باشد:
    •بازار- چه چیزی خرید و فروش کنیم
    •لات سایز- چه مقدار بخریم
    •ورود- کی وارد شویم
    •خروج با ضرر- کی از پوزیشن ضررده خارج شویم
    •خروج با سود- کی از پوزیشن سودده خارج شویم
    •تاکیک – چگونه خرید و فروش کنیم چه بخریم؟
    در سیستم اصلی، لاک پشتها در بازار آتیه (Futures) فعالیت میکردند. فرانک سوییس، پوند انگلیس، ین ژاپن، یورو، نفت، طلا و نقره وجه مشترک بازار آنها با فارکس (اسپات) است. چقدر بخریم؟
    مدیریت سرمایه مهمترین قسمت استراتژی لاک پشتهاست. میزان لات هر پوزیشن بسته به نوسانات بازار تعیین میشود. برای اینکار از اسیلاتور ATR استفاده میشود. این اسیلاتور در واقع میانگین متحرک نمایی n روزه اختلاف ماکزیمم و مینیمم بازار است. یعنی برای محاسبه ATR 20 باید اختلاف ماکزیمم و مینیمم بازار را در این 20 روز بدست آوریم و سپس میانگین متحرک آنرا حساب کنیم. تقریباً تمام پلت فرمها این اسیلاتور را دارند.
    حال با داشتن N (عددی که ATR20 در زمان خرید نشان میدهد) میخواهیم نوسانات دلار را حساب کنیم:
    Dollar volatility=N x Dollars per point
    میزان واحد (یا لاتی) که لاک پشتها با آن وارد میشوند عبارتست از:
    Lot size = (1% of account)/ N x Dollars per pointدقت کنید که لاک پشتها برای هر واحد فقط 1% سرمایه شان را ریسک میکنند.
    برای مثال فرض کنید ATR20امروز یورو-دلار برابر 0.0101 است و اکانت ما یک مینی 10000 دلاریست. در این حالت:
    Lot size= unit = (0.01*10000)/(0.0101*10000)=0.99=0.1
    عدد 10000 دلار به ازاء مینی لات است.
    پس در این حالت هر پوزیشن یورو-دلار 0.1 لات خواهد بود.
    وفاداری به میزان پوزیشن لات یکی از مهمترین نکات در این استراتژی (و البته هر استراتژی دیگری) است.
    در سیستم لاک پشتها، ریسک با کمک لات سایز کنترل میشود. بازار به 4 طبقه تقسیم میگردد:طبقه نوع ماکزیمم لات سایز1 تک بازار 4
    2 بازارهای همبسته 6
    3 بازارهای نسبتاً همبسته 10
    4 بازارهای مستقل 12تک بازار- یعنی مثلاً فقط یورو-دلار یا دلار-ین در این حالت فقط 4 پوزیشن با حداکثر لات سایزی که از فرمول بالا بدست می آید را میتوان باز نمود. در مثال بالا فقط 4 پوزیشن و هر کدام حداکثر 0.1 لات میتوانند باشند.
    بازارهای همبسته – مثل طلا و نقره یا یورو –دلار و دلار- فرانک و ... که در این حالت فقط 6 لات سایز میتواند باز شود.
    بازارهای نسبتاً همبسته – مثل طلا ومس
    بازارهای مستقل- در این حالت حداکثر 12 لات سایز استفاده میشود.
    12 بیشترین لات سایزی است که میتوان از در این استراتژی استفاده نمود.یکی دیگر از قوانین مدیریت سرمایه لاک پشت ها، تنظیم میزان حساب بعد هر ضرر است. در صورتی که یک لاک پشت 10% حساب بانکیش را از دست بدهد، میزان قابل ترید حساب بانکیش 20% میزان باقیمانده است تا زمانی که بتواند آن 10% ضرر را جبران کند. برای مثال اگر با 10000 دلار شروع کنیم و 10% حساب را از دست بدهیم (1000 دلار) میزان حساب قابل ترید معادل 80درصد 9000 دلار باقیمانده یعنی 7200 دلار میشود تا زمانی که مجدداً حساب به 10000 دلار برگردد. اگر باز هم 10% ضرر کرد (720 دلار) میزان حساب قابل ترید 5760 دلار میشود تا زمانی که حساب به 9000 دلار برگردد.نقاط ورود:
    معمولاً تریدرها گمان میکنند که تعیین نقطه ورود مهمترین نکته در یک سیستم ترید است. ممکن است بسیار تعجب کنید وقتی متوجه شوید که سیستم لاک پشتها از نقطه ورود بسیار ساده ای بر اساس شکست کانال ریچارد دانکن استفاده میکند.
    لاک پشت ها از دو سیستم شکست کانال استفاده میکنند:
    1- سیستم کوتاه مدت بر مبنای شکست 20 روزه
    در این سیستم نقاط ماکزیمم و مینیمم 20 روزه ترسیم میشود و به محض عبور قیمت از یکی از دو خط ماکزیمم یا مینیمم اولین واحد پوزیشن گرفته میشود.
    تنها در صورتی که آخرین پوزیشن گرفته شده سودده باشد، شکست قیمت در نظر گرفته نمیشود و پوزیشن گرفته نمیشود. اگر قیمت طی کمتر از 10 روز از شکستن کانال به میزان 2N خلاف جهت شکست حرکت کند، شکست زیان ده تلقی میگردد و شکست بعد قابل ترید میشود.
    2- سیستم بلند مدت بر اساس شکست 55 روزه
    در این روش کانالی بین بیشترین و کمترین قیمت در دوره 55 روزه ترسیم میشود و شکست به همان صورت روش 20 روزه ترید میشود مگر اینکه تمام شکستها را قابل ترید هستند.
    اینکه چند درصد از پوزیشن هایمان را از هریک از دو سیستم بگیریم بسته به خود تریدر دارد.
    شکست کانال در این سیستم به معنای عبور قیمت (و نه بسته شدن قیمت بعد) از خط کانال است.افزودن واحد (لات)
    در یک شکست صعودی یک پیپ بالای کانال یک واحد بای میشود. از آن به بعد تا پر شدن ماکزیمم لات سایز هر 1/2N یک واحد دیگر خریداری میشود.استفاده از 0.5N بر مبنای قیمت واقعی روی نمودار (یک پیپ بالای مرز بالای کانال) است و لذا اگر به هر دلیلی اسلیپج داشته باشیم، میزان اسلیپج را به 0.5N اضافه میکنیم.
    برای فروش داستان دقیقاً به عکس است.
    مثال:
    طلا
    N= 2.50
    ماکزیمم کانال= 310واحد اول = 310
    واحد دوم = 310 + ½ 2.50 = 311.25
    واحد سوم = 311.25 + ½ 2.50 = 312.50
    واحد چهارم = 312.50 +1/2 2.5 = 313.75 یکنواختی:
    به لاک پشتها آموخته شده است که در باز کردن پوزیشن ها بسیار یکنواخت عمل کنند زیرا تعداد پوزیشنهای سودده کم اما با میزان سود بالاست و کل سود سالیانه از چند پوزیشن سودده بدست می آید.استاپ (خروج با ضرر):
    سیستم خروج لاک پشتها هم بر اساس N تعریف شده تا از ضررهای بزرگ جلوگیری شود.
    یکی از مهمترین نکات ترید خروج به موقع از پوزیشنهای ضررده است. تریدری که چنین نمیکند در دراز مدت موفق نخواهد بود.
    تریدر موفق حتماً پیش از ورود به یک پوزیشن نقطه خروج با ضرر خود را از آن تعیین کرده و تحت هیچ شرایطی از آن عدول نمیکند. خروج با ضرر در پوزیشنهای خرید فقط و فقط در جهت بالا حق حرکت دارند و در پوزیشنهای فروش فقط و فقط در جهت پایین (تنها میتوان خروج با ضرر را به سمت نقطه باز کردن پوزیشن و تارگت حرکت داد و نه در جهت عکس).استاپ لاک پشتها:
    در سیستم لاک پشتها استاپ بر اساس ریسک تعریف میگردد. لاک پشتها در هیچ شرایطی بیشتر از 2% حسابشان را ریسک نمیکنند.
    از آنجاییکه 1N برابر 1% موجودی اکانت یک لاک پشت است، ماکزیمم استاپ باید برابر 2N باشد. لذا استاپ 2N در زیر نقطه خرید یا بالای نقطه فروش قرار خواهد گرفت.
    برای کم کردن ریسک کل سیستم، با گرفتن پوزیشنهای جدید، استاپ به میزان 1/2N به سمت نقطه ورود حرکت داده میشود. به همین جهت استاپ همیشه در 2N از آخرین واحد گرفته شده قرار میگیرد. هرچند در صورتی که اسلیپج و گپ در گرفتن پوزیشن ایجاد شود، این قاعده اندکی متفاوت میگردد.
    مثال :
    CRUDE OIL
    N= 1.20
    55 day breakout = 28.30Entry price Stop
    First unit 28.30 25.90First unit 28.30 26.50
    Second unit 28.90 26.50First unit 28.30 27.10
    Second unit 28.90 27.10
    Third unit 29.50 27.10First unit 28.30 27.70
    Second unit 28.90 27.70
    Third unit 29.50 27.70
    Fourth unit 30.10 27.70در صورتی که واحد چهارم با گپ صعودی باز شود:
    Entry price Stop
    First unit 28.30 27.70
    Second unit 28.90 27.70
    Third unit 29.50 27.70
    Fourth unit 30.80 28.40البته لاک پشتها روش دیگری هم برای خروج با ضرر دارند که چون بنا به نوشته متن تعداد کمی توانسته اند با آن کار کنند از ذکر آن خودداری میشود.
    شاید بزرگترین حسن روش لاک پشتها تابعیت استاپ شان از N باشد. در این صورت در بازارهای پر نوسان استاپ بزرگتر و در بازارهای آرام استاپ کوچکتر خواهد بود. خروج با سود (تارگت):
    نقطه خروج استراتژی لاک پشتها هم بر اساس شکست مقاومت و حمایت تعیین شده است.
    مثالی است که میگوید شما هیچگاه با سود کردن ورشکست نمیشوید. لاک پشتها این مثال را قبول ندارند. خروج خیلی سریع از پوزیشن با سود کم یکی از اشتباهات رایج در سیستمهای دنباله روند است.
    قیمتها هیچ گاه مستقیم بالا نمیروند و هر از چند گاهی برگشتهای دارند. بنابراین در سیستمهای دنباله رو روند، وقتی در یک روند مناسب قرار گرفتیم باید بتوانیم از نظر روانی حرکت 10 تا 30 درصدی بر خلاف جهت روند را ببینیم و آنرا به حساب برگشت و تصحیح نمودار بگذاریم. حتی گاهی در اواسط روند سود 80 تا 100 درصدیمان بین 30 تا 40% کاهش می یابد. اینجاست که روانشناسی برای نبسیتن ترید بدرد میخورد.
    در سیستم لاک پشتها زمان بستن ترید برنده و بازنده را تعیین میکند.
    سیستم لاک پشتها بر مبنای شکست طراحی شده است و اکثر شکستها به ترند ختم نمیشوند. بنابراین اکثر تریدها ضررده هستند و چند ترید بسیار سودده کل سیستم را سودده میکند. حال اگر همان چند ترید سودده را هم از ترس ضرر کردن زود ببندیم سیستم در مجموع ضررده میگردد.
    فرض کنید سود را در 1N برداشت کنیم و ضررمان 2N باشد. این سیستم قطعاً در مجموع ضرر خواهد داد مگر اینکه درصد تریدهای سودده بسیار بالا باشد.
    نقطه خروج برای بای در سیستم اول (شکست 20 روزه) پایینترین قیمت در 10 روز گذشته است (برای سل بالاترین قیمت). به محض رسیدن به این نقطه تمام واحدها بسته خواهند شد.
    در سیستم دوم (شکست 55 روزه) نقطه خروج یک بای، پایینترین قیمت 20 روزه خواهد بود (در سل بالاترین) و لذا تمام واحدها به محض رسیدن به این نقطه بسته خواهند شد.
    همانطور که اشاره شد، دیدن کم شدن 10 تا 30 درصد سود تمایلی قوی برای بستن ترید به تریدر القاء میکند و تنها آنانی که بر احساساتشان غلبه میکنند تردرهای موفق خواهند بود.تاکتیک ها:
    اکثز نکاتی که بعنوان جزئیات و تاکتیکها آورده شده است، به بازارهای آتیه (futures) مربوط میشود که بدلیل عدم ارتباط با بازار فارکس اسپات یا لحظه ای از ذکر آنها خودداری میکنیم. چند نکته ای که می ماند:
    زمانی که چند جفت ارز همزمان سیگنال میدهند، باید قویترین را خرید و ضعیفترین را فروخت. اگر به نمودارهای روزانه دقت کنیم متوجه میشویم که جفت ارزها معمولاً دامنه نوسان مشخصی در طول روز دارند. جدول زیر دامنه متوسط نوسان روزانه شش جفت اصلی را نشان میدهد:جفت ارز متوسط دامنه نوسان (Pips)
    دلار – ین 99
    دلار – دلار کانادا 103
    دلار – فرانک 122
    یورو – دلار 107
    دلار استرالیا – دلار 80
    پوند - دلار 154بنابراین اگر دو جفت ارز همزمان سیگنال بدهند و شما فقط امکان انتخاب یک جفت ارز را داشته باشید انتخاب جفت ارزی که بیشتر از متوسط دامنه نوسان روزانه اش نوسان کرده توصیه نمیشود.
    مربی خود باشید
    تمام ناتمام من با تو تمام ميشود.....

  10. کاربر زیر به خاطر ارسال مفید ali30 از ایشان تشکر کرده است:


  11. #36
    عضو فعال ali30 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2013
    محل سکونت
    مشهد
    نوشته ها
    1,940
    تشکر
    19,053
    تشکر شده 6,544 بار در 1,669 ارسال

    پاسخ : اخبار فاركس

    اسکالپ چیست؟

    توضیحات دسته: مقالات ترجمه شده در زمینه ی بازار تبادلات ارزی بازدید: 1664
    اسکالپ يک تکنيک معامله در فارکس است که تريدر با تحليل در نمودارهاي با تايم فريم خيلي کوچک (1 دقيقه) در فرصت مناسب وارد بازار شده و با سود کم بسرعت خارج ميشود.
    اين تکنيک نيازمند تسلط کافي بر مطالب تحليلگري تکنيکي , شناخت بازار و اخبار منتشر شده و از همه مهمتر کنترل ذهن و نفس است.
    تکنيکهاي آموزش داده شده براي تازه واردين يا افرادي که معاملات کمي در ريل دارند توصيه نميشود.
    مطالب اين تاپيک برداشت آزادي از کتاب FOREX scalping اثر Robert Borowski از سايت Rapid Forex است .ا

    - What is Scalping اسکالپ چيست؟
    اين سوال ميتواند بسته به اينکه آنرا از چه کسي بپرسيد, پاسخهاي متنوعي داشته باشد. عده اي خواهند گفت اسکالپ تکنيکي از معامله در فارکس است که معاملات کوتاه مدتي را شامل ميشود. چه بلحاظ حجم معامله و چه بلحاظ مدت زمان معامله. تريدرهاي مختلف از تکنيکهاي متفاوتي براي scalping استفاده ميکنند اما همگي عموما بر اينکه اسکالپ معاملات کوچک (tiny trades) را شامل ميشود متفق القولند. اين کوچک بودن هم شامل مدت زمان معامله و هم دامنه آن است.

    در واقع اسکالپينگ تکنيک ويژه معاملاتيست که براي گرفتن حرکتهاي بسيار کوچک بازار استفاده ميشود. در حاليکه يک position trader ممکن است براي کسب صدها و هزاران pips مدت چندين روز در يک معامله باقي ماند باشد. و در مقابل يک day trader نيز براي گرفتن حرکتهاي 20 تا 100 پيپي وارد معاملاتي ميشود که حداکثر يک روز کاري طول ميکشد. يک اسکالپر (scalper) وارد معاملاتي ميشود که فقط در عرض چند دقيقه هدفش کسب سودهاي 5+ پيپي است.

    يک اسکالپر عموما روي چندين لات فارکس (Lot) معامله ميکند ( که البته بسته به ميزان حساب او و رسيک پذيري اش ميتواند ميني لات نيز باشد). اين حجم معامله معمولا بيش از مقداري است که توسط يک position trader يا day trader در هر معامله استفاده ميشود.( دليلش خيلي ساده است : اين معاملات استاپ بالاتري دارند که باعث محدود کردن حجم معاملات براي رعايت امنيت مديريت سرمايه ميشود).
    يک اسکالپر با معامله لاتهاي بالاتر ميتواند سودهاي قابل توجهي کند که با سودهاي مورد انتظاري day & position trader در يک بازه زماني قابل مقايسه است. اگرچه يک اسکالپر وارد معاملاتي ميشود که سود تک تک آنها بسيار کوچکتر است. به عنوان مثال اسکالپري که فقط 5 پيپ بگيرد در يک معامله 10 لاتي ميتواند 500$ سود در کسري از دقيقه کسب کند. در بعضي موارد ( که بعدهاي بحث خواهد شد) اسکالپر ميتواند بطور موفقيت آميزس سودهاي 10 و 20 و 30 پيپي و حتي بيشتر را کسب کند که در معاملات 10 لاتي مبلغ 1000 و 2000 و 3000 دلار را نصيب او ميکند.
    بلي چنين اتفاقاتي چندين بار در ماه رخ ميدهد.

    غالبا scalping را به عنوان شيوه تجاري پيشرفته اي در نظرمي گيرند. در حاليکه اسکالپ شيوه اي آسان مي باشد که نيازمند تصميم گيري سريع و عکس العملي سريع در شرايط خاص مي باشد. همچنين يک scalper بايستي در انجام معامله مهارت داشته باشد.

    "سرعت" کلمه کليدي براي اسکالپ است .آنچه که اسکالپینگ را حرفه اي ممتاز ميکند فقط پيچيدگي آن نيست بلکه فرد بايستي مهارت و سرعت کافي در انجام معامله را دارا باشد. نوشيدن قهوه و يا نوشيدنيهاي نيروزا هنگام Scalping موثر خواهد بود. البته اين شيوه تجاري براي افراد کندذهن و کساني که ذاتا کند هستند شيوه مناسبي نيست.
    (لطفا اين جمله را براي توهين به قشر خاصي از مردم تفسير نکنيد)

    غالبا اسکالپر ها روزانه در چندين معامله وارد مي شوند. برخي از آنها دهها معامله درروز انجام ميدهند. اما نگران نباشيد: من چندتايي را ياد خواهم داد.
    scalp هادر جهت محلهايي به نام Current Trend انجام ميگيرد که معمولا مقدار جزيي از حرکت بازارها را در بر دارد. اما ميتوان با تکنيک ورود در روشهايي در Day Trade ها سود زيادتري را کسب کرد. با خريد و فروشهاي ماهرانه مي توان با کمترين قيمت خريد و با بيشترين قيمت اقدام به فروش کرد. و اينکار را ميتوان خيلي بهتر و با قيمتهايي بمراتب نزديکتر از day trader و هنچنينPosition Trader ها انجام داد.

    Scalping براي برخي افراد و گروهها مناسبتر از ديگر افراد و گروهها است. برخي از تريدرها اين تکنيک را روش اصلي خود در معامله مي کنند و برخي ديگر به دلايل شخصي از آن متنفرند.Scalping بهترين روش براي معامله گرانيست که از پيش با شيوههاي ديگر معامله آشنايي کامل دارند.

    اما اگر اولين حضورتان در عرصه بازارهاي تبادلات ارزيست نگران نباشيد. شما نيزميتوانيد به راحتي هر چيزي را که براي کسب سودهاي هنگفت به آن نياز داريد با خواندن اين کتاب فرا بگيريد.

    به نظرم بطور عموم از اسکالپ تصوري منفي در اذهان تريدرها نقش بسته است که اين به دليل نام اين شيوه ميباشد:"دلال بليط". کساني که بليطها را با قيمت گزاف براي کنسرت يا مسابقات ورزشي ميفروشند. که مردم آنهارا افرادي پست و دون ميشناسند. حتي تريدرهاي باتجربه و ممتاز نيز با نگرشي پائين و حتي غير اخلاقي به آن مينگرند (شايد از ان روزي اين اتفاق افتاده که Flood Traders را دربورس سهام خوار ميشمردند.) جالب است که حتي fxcm آشکارا Scalping را به دلايلي قبول نميکرد.

    -- (در زمان نوشتن اين مقاله بروکر fxcm ميزباني مسابقات معاملات خرد که "سلطان کوچک " ناميده مي شد بود. اگر شماقوانين مسابقه را بخوانيد به عنوان قانون هشتم بيان شده است که :هر کسي که از شيوه ScalpingوياPickingو يا چيزي شبيه آن استفاده کند از دور مسابقه حذف خواهد شد.)

    البته اين جمله براي من مفهوم منطقي نداشت. زيرا آنها از انجام هر معامله سود سرشاري رابدست مي آوردند. تصميم گرفتم از fxcm بپرسم که چرا اين يک قانون است . که آنها پاسخ دادند که کلا Scalping مورد غضب قرارگرفته است و هر چند آنها به تريدرها اجازه بکارگيري اين شيوه را داده اند (چون آنها ازهرمعامله که ثبت شده سود مي برند) اما به راحتي در آخر مسابقه نمي پذيرند. (زيرا احساس مي کنند که براي مباحثاتشان عملي غير قابل قبول مي باشد)

    فکر کنم که حال بدانيد که چرا از Scalping برداشت منفي دارند. که البته اين منصفانه نيست.
    من معتقد هستم که صرفنظر از شيوه هاي بکار رفته در آن سود سود است ...

    - The joy of Scalping لذت اسکالپينگ:
    چرا مي خواهيد خريدار وفروشنده ارز باشيد؟ توضيحش راحت است. چون هم جالب است و هم سود آور.فراگيري مفاهيم آن نيز آسان و انجامش راحت است ( زمانيکه مهارتش را کسب کرديد) وشما را به وجد مي آورد وحتي مي تواند موجودي حسابتان را زياد کند. شخصا نظرم اينست که اسکالپینگ از تمام سبکهاي معامله ارز جالب تر است. سبکهاي تجارتي روحا مهيج هستند. مهيج تر اينکه سود شما رفته رفته زيادتر ميشود. اگر شما يک تريدر کهنه کار هستيد و ذاتا فردي باشيد که معاملات مکرر را دوست دارد, با اين روش از معامله لذت خواهيد برد و وجد عظيمي را برايتان به ارمغان خواهد آورد.

    Day traderها غالبا تا ساعتها منتظر فرصت خوبي براي معامله مي شوند. (گاهي اوقات هم هيچ معامله اي عايدشان نمي شود),Position Trader روزها و حتي هفته ها منتظر معامله خوب ميشوند. اما اسکالپر ها در حالي خوشحال و غرق در سود سرشار خود هستند که ديگر تجار اصلا تصور آن را هم نمي کنند. درست به همين دليل است که يک معامله گر با تجربه بازار فارکس ميتواند متد Scalping را هم به اندوخته تجاريش بيافزايد تا ابزار ديگري براي کارش باشد.

    من به شما توضيح خواهم داد که تريدرها چه زماني به همراه ديگر روشها از Scalping نيز استفاده کنند. عموما زمانيکه يک جفت ارز در يک بازه ويژه متراکم ميشوند, اگر در تايم فريمهاي کوچکتر با دقت نگاه کنيد متوجه ميشويد که در اين فاصله حرکتهاي بازار در مقياس کوچکي صورت گرفته. بنابراين يک تريدر در اين فاصله ميتواند روي حرکات کوچک بازار Scalp کند بدون اينکه حتي يک معامله بزرگ داشته باشد. اغلب اوقات معامله گران فارکس فعاليتهاي خود را محدود به همپوشاني دو بازار ميکنند. (معمولا دو صبح تا شش .و هشت تا دوازده به وقت نيويورک) اما خارج از اين اوقات اسکالپر ميتواند به (Scalping) خود مشغول باشد. بدينسان يک Scalper ميتواند 24ساعته به معامله بپردازد. بدليل اينکه اکثر مردم فقط معامله گران پاره وقت هستند و فقط به خاطر سرگرمي معامله ميکنند و از طرفي بايستي کارهاي ديگري را نيز انجام بدهند, Scalpingروش مناسبي است که به عموم مردم اجازه ميدهد, طي مدت زماني که در بالا اشاره شد بتوانند به معامله بپردازند.

    مطمئنا Scalping پول پارو کردن است
    فقط پول پارو کن. توجه کنيد. شما نيز مي توانيد اين کار را بکنيد . به عنوان يک اسکالپر فقط کافيست چند ساعت پشت ميز کامپيوتر خود کار کنيد. اگر فقط 5 معامله را انجام بدهيد از کل درآمد 40ساعت در هفته اي خود بسيار بيشتر خواهد بود. اگر هم شغلي داريد مايوس نشويد, بعد از چند گاهي سرگرمي Forex Scalping زندگي شما را نجات خواهد داد و از دست کار کردن در شرکتها و پرکردن جيب مديران آن شرکتها رهايي خواهيد يافت
    تمام ناتمام من با تو تمام ميشود.....

  12. کاربر زیر به خاطر ارسال مفید ali30 از ایشان تشکر کرده است:


  13. #37
    عضو فعال ali30 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2013
    محل سکونت
    مشهد
    نوشته ها
    1,940
    تشکر
    19,053
    تشکر شده 6,544 بار در 1,669 ارسال

    پاسخ : اخبار فاركس

    معامله گران تازه کار تلاش می کنند ....

    توضیحات دسته: مقالات ترجمه شده در زمینه ی بازار تبادلات ارزی بازدید: 769
    معامله گران تازه کار تلاش می کنند بازار را با مفاهیم ذهنی اشتباهشان تفسیر کنند :

    بازار تشابه چندانی با زندگی اجتماعی ما ندارد. در نتیجه علایمی که بازار به ما نشان می دهد مفهوم چندانی برای ما ندارد و اغلب ما تفسیر اشتباهی از آن در ذهنمان داریم. ...

    انرژی ذهنتان را مدیریت کنید.


    موارد زیادی هستند که می توان در بازار ردیابی کرد. معامله گر باید این نکته را درک کند که نمی تواند همه آن ها را با هم مد نظر قرار دهد و پیگیری کند. شما اگر می توانستید این کار را بکنید به برترین ماشین معاملاتی جهان تبدیل می شدید. منظورم این است که شما به عنوان معامله گر باید این نکته را درک کنید که یک موجود کامل نیستید. ما تنها میزان معینی انرژی ذهنی برای استفاده در یک چارچوب زمانی خاص داریم. بخشی از این انرژی برای سرپا نگه داشتن بدنمان صرف می شود – نفس کشیدن، راه رفتن، حرف زدن و غیره. برخی هم برای دنبال کردن برنامه زندگی مان صرف می شود – ساعت چند است، زیر کتری را خاموش کرده ام یا نه، قبض تلفن را پرداخت کرده ام یا نه و ... بخش بسیار زیادی از آن صرف درک پیچیدگی های جهان می شود – پیام های حسی که همه گیرنده های حسی بدنمان می فرستند و شناسایی و دسته بندی آن ها. برای انجام این مورد ما سعی می کنیم نشانه ها را دسته بندی کنیم و از طریق تطابقشان با داده قبلی شناسایی کنیم.

    متاسفانه این بدان معنی است که یادگیری دقیق و صحیح چیزهای جدید برای ما چندان کار آسانی نیست. یک مثال ساده رنگ قرمز است. اکثر ما رانندگی می کنیم و در نتیجه رنگ قرمز برای ما به معنی توقف است و اگر ما این رنگ را در جایی که به رانندگی مربوط نمی شود ببینیم، باز هم آن را با مفهوم توقف و ایست پیوند می دهیم. بسیاری از تست های روانشناسی این امر را تایید کرده اند. در نتیجه، اگر قرمز در جایی دیگر معنایی به جز توقف داشته باشد، ما نمی توانیم این مفهوم را به سرعت بیاموزیم و اگر هم این کار را بکنیم سایه «توقف» همچنان بر آن سنگینی می کند.

    بنابراین، معامله گران تازه کار تلاش می کنند بازار را با مفاهیم ذهنی اشتباهشان تفسیر کنند و این در حالی است که بازار تشابه چندانی با زندگی اجتماعی ما ندارد. در نتیجه علایمی که بازار به ما نشان می دهد مفهوم چندانی برای ما ندارد و اغلب ما تفسیر اشتباهی از آن در ذهنمان داریم. معامله گری که در این روند گیج شده است سعی می کند شواهد بیشتری برای تایید تفسیر اشتباهش پیدا کند و طی این روند موقعیت را پیچیده تر می کند. او هر چه بیشتر تلاش می کند که با استفاده از داده های قبلی خود بازار را بشناسد، داده های موجود برایش گیج کننده تر می شوند. هر چه بیشتر تلاش می کند، بیشتر انرژی موجود را در این راه از دست می دهد. میزان انرژی در یک محدوده زمانی میزان معینی است و در نتیجه با این روش معامله گر از نظر ذهنی خسته می شود و سعی می کند انرژی مورد نظرش را از بخش های دیگر زندگی – انرژی مورد نیاز در فعالیت های روزمره، پاسخ های احساسی، فکر کردن و کنترل ذهنی - به این سو بکشاند. وقتی انرژی این بخش ها کم می شود، ویژگی های خاصی بروز می کنند که بارزترین آن ها واکنش های احساسی شدید از جمله عصبانیت، ناراحتی، خستگی بیش از حد و بزرگ کردن مسائل است.

    هر کدام از این ها به نوبه خود توانایی معامله گر را برای درک بازار کاهش می دهند. معامله گر، که خسته و گیج است، با استفاده از اطلاعات مفیدی که در اختیار دارد ، نمی تواند آنها را به درستی یاد بگیرد و بشناسد، یک تصمیم بد دیگر می گیرد و این مسیر مارپیچ نزولی ادامه می یابد. معامله گر باید خوب یادگرفتن را بیاموزد تا بتواند ذهن خود را تا جای ممکن پاک کند و تلاش کند که واقعیت را ببیند و بعد از آن برای مقابله با بازار استفاده کند – نه اینکه از چیزی که در حافظه خود دارد، در بازار استفاده کند. بسیاری از ما می بینیم که نرخ کاهش می یابد و آموزش عمومی به ما می گوید که باید اقدام به فروش کنیم، این در حالی است که ممکن است علایم بازار حاوی این مطلب باشند که روند نشان دهنده فروش بیش از حد است و باید اقدام به خرید کنیم. این خلاف آموزش عمومی است، ولی در نهایت درست است.

    کنترل احساسات


    احساسات واکنش های ذهنی و فیزیکی به عوامل محرک هستند. برخی احساسات «خوب» و برخی دیگر «بد» نامیده می شوند – اگر چه این هم یکی از آن آموزش های عمومی است و الزاما" درست نیست. احساسات همیشه وجود دارند، و خوب یا بد نیستند. مغرور بودن در زمان اتفاق افتادن یک مصیبت خوب نیست و عصبانی شدن در برابر بی عدالتی هم بد نیست. در هر صورت، احساسات انرژی زیادی از ما می گیرند که بخشی از آن از انرژی فعالیت های ذهنی دقیق ما گرفته می شود و اغلب آن ها در طولانی مدت فایده چندانی برای ما ندارند.

    یاد بگیرید که هر اتفاقی را بزرگ نکنید.

    همه ما یک حادثه را برای خودمان خیلی بزرگ می کنیم. یک صدمه کوچک باعث می شود که واکنشی شدید نشان بدهیم. به علاوه، همان بخش صدمه دیده می تواند بخش زیادی از انرژی ذهنی ما را برای مقابله با آنچه به ما صدمه زده اختصاص دهد و فکر اینکه «من می بایست این کار را بکنم و ...» ذهنمان را به خود مشغول کند و باعث شود که برای مثال یک فرد کوچک و بی فکر و بی اهمیت به مسئله ای بزرگ در زندگی مان بدل شود.

    در باره معامله هم وضع به همین صورت است. بازار، محلی بسیار پراسترس و مملو از ترس ها، اشتباهات شخصی و عوامل بی شماری برای منحرف کردن ذهن است. همه معامله گران از شکست بدشان می آید، معامله گران موفق تنها آموخته اند که به هیچ وجه چنین مشکلاتی را برای خود بزرگ نکنند. آن ها یاد گرفته اند که احساساتشان را «رها کنند». هیچ کدام از ما نمی توانیم واکنش های طبیعی خود را از بین ببریم، اما اشخاص موفق در این باره خود را نگران نمی کنند. در بازار جایی برای احساسات نیست. اما قرار هم نیست که قوی ترین افراد جهان در این عرصه رقابت کنند.

    معامله گر باید بیاموزد که در تک تک لحظات خودداری خود را حفظ کند، چه بازار همراه با او حرکت کند و چه در خلاف جهت او. احساس خوشحالی و خرسندی هم می تواند همانقدر مخرب باشد که عصبانیت و ناامیدی. شما نمی توانید احساساتتان را کنار بگذارید، شما آدم آهنی نیستید. تنها کاری که می توانید بکنید این است که بر نشانه های احساساتی شدن نظارت داشته باشید و با استفاده از روش های ساده جلوگیری از استرس، آن ها را آرام کنید.

    تمرکز داشته باشید.

    تمرکز داشتن مهارتی است که در نتیجه تمرین به دست می آید. یکی از معلمان در این باره فلسفه ای داشت و می گفت: «اگر اضافه نشده باشد، حتماً کم شده است. در این جریان وضعیت خنثی نداریم.» او می گفت هر کاری که شما می کنید باید عامل مثبتی در رسیدن به هدفتان باشد. اگر آن کار شما را به هدفتان نزدیک تر نکند، پس یک کار کاهشی است، و در واقع عدم تمرکز است. هر گونه عدم تمرکزی، هر چقدر هم که کم باشد، به شما کمکی نخواهد کرد و در نتیجه این وضعیت را نمی توان یک وضعیت خنثی دانست، چون شما از هدفتان دور می شوید. عوامل مختلف نکاتی مثبت یا منفی برای رسیدن به اهدافتان هستند: شما باید نکات منفی را کاهش دهید. معامله کردن صبوری می خواهد، تصمیمی نیست که در یک ثانیه گرفته شود. معامله باید پیش برود، نمودارها برای تشکیل الگوها نیاز به زمان دارند و معامله گر باید در تمام این مدت کاملاً تمرکز داشته باشد. یکی از راه های آسان برای این کار این است که تک تک جزییات برنامه معاملاتی تان را با دقت دنبال کنید – چرا این معامله را آغاز کرده ام، نقطه ورودم کجا بود، حد ضررم در کجا قرار دارد، در کجا باید خارج شوم، چطور این کار را بکنم، آیا پارامترهای معاملاتی ام هنوز مناسب هستند. در غیر این صورت ذهن به طور طبیعی می خواهد که منحرف بشود، به نقاط دور برود و به چیزهای عجیب فکر کند – و این یک عامل منفی است. معامله گر باید کاری که انجام می دهد را دوست داشته باشد – تغییرات بازار را زیر نظر بگیرد، بازی های نرخ را با دقت دنبال کند، در باره بازار و نشانه های تکنیکال تحقیق کند. اگر هدفتان موفقیت در این حرفه است، با این روش به آن دست خواهید یافت.

    شما باید الگوهای رفتاری و پاسخ دهی خود را بشناسید. اگر نتوانید نزدیک شدن یک رفتار احساسی را بشناسید و حس کنید، نمی توانید احساسات یا استرس های خود را کنترل کنید. باید به طور کامل بر خودتان نظارت داشته باشید. باید بدانید که تنفس طبیعیتان چطور است، ضربان طبیعی قلبتان چقدر است، چه گرفتگی های عضلانی ای دارید؟ وقتی بتوانید این خطوط اولیه عملکردهای شخصی تان را بشناسید، آنوقت بر نشانه های رفتاری تان که شما را از هدف هایتان دور می کنند، واقف می شوید.

    علایم متداول عبارتند از:

    · افزایش تعریق

    · افزایش ضربان قلب

    · افزایش فشار خون

    · افزایش گرفتگی ماهیچه ای

    · افزایش نیروی فیزیکی


    از آنجایی که هر کدام از این علایم احساساتی شدن یا بروز استرس مشاهده شد، معامله گر می تواند به سرعت اقدامی برای تصحیح شرایط انجام دهد. او باید فوراً معامله را متوقف کند، زیرا دیگر در وضعیت مناسب برای کنترل برنامه معاملاتی نیست. در برنامه معاملاتی جایی برای احساسات وجود ندارد، درست است؟ تفکر منطقی او در این شرایط با اختلال مواجه می شود. گام بعدی پیدا کردن عاملی ایجاد کننده استرس است، فاکتور یا شرایطی که باعث شدند معامله گر به این شیوه واکنش نشان بدهد. بعد می توان با محدود کردن یا از بین بردن عامل استرس زا و یا استفاده از شیوه های فیزیکی هم واکنش های فیزیکی و هم واکنش های روانی را کاهش داد. این کار را می توان با نفس کشیدن عمیق و آرام انجام داد. شاید لازم باشد برای کاهش مواد شیمیایی ترشح شده در خون (واکنش بدن در برابر استرس) کمی فعالیت فیزیکی انجام دهید. به این ترتیب شما پیش از آنکه دوباره به محل فعالیت بازگردید و تلاش کنید که بر کارتان تمرکز کنید، بر وضعیتتان نظارت و کنترل دقیقی خواهدی داشت.

    تاثیرات خارجی

    در ابتدای مقاله عنوان کرده ام که در بازار خیلی چیزها برای ردیابی وجود دارند. در نتیجه ما باید برنامه ای برای کنارگذاشتن عوامل اضافی که عامل «مثبتی» در رسیدن به هدفمان نیستند، داشته باشیم. به این برنامه می گویند «سیستم معاملاتی». استفاده از یک سیستم معاملاتی به معنای تکیه بر داده هایی که شما از قبل به عنوان داده های مثبت ارزیابی کرده اید و کنار گذاشتن داده هایی که شما استفاده از آن ها را نیاموخته اید، است. به یاد داشته باشید که بازار همه انواع علایم را ایجاد می کند. ما باید همین طور که جلو می رویم بیاموزیم که ویژگی ها و آموخته های اجتماعی مان را از بازار جدا کنیم تا بتوانیم فرصت های بیشتری برای یادگیری داده های بازار داشته باشیم.

    سیستم معاملاتی ما تنها شامل اطلاعاتی است که ما می دانیم که در بازار آن ها را آموخته ایم. افراد تازه کار اغلب اصرار دارند که از هر چیز ممکن در این بازار استفاده کنند، اما افراد با تجربه تنها از یک قانون استفاده می کنند: اصول ساده را به کار ببر.

    دیگر عوامل خارجی هم باید مورد توجه قرار بگیرند. حمایت خانواده و دوستان همان اندازه مهم است که شاخص های اقتصادی خوب برای ما اهمیت دارند. نگرانی در این باره که «فردی که برایتان عزیز است» وقتی معامله تان خوب نباشد چه چیزهایی خواهد گفت یا چه کارهایی خواهد کرد، یک عامل استرس زا یا یک عامل کاهنده است. گوش دادن به حرف افرادی که به اندازه شما سخت کوش نیستند نیز یک عامل کاهنده دیگر است. باید به اعلان ها، گزارش های بازار، اتاق های گفتگو توجه کرد، ولی نباید کورکورانه آن ها را دنبال کرد. در بهترین شرایط ممکن است داده هایی که از این طریق بدست می آورید درست باشند، ولی این امر بدین معنی نیست که حتماً برای شما مفید هستند. شما باید یاد بگیرید که آن بخشی از اطلاعات را استخراج کنید که قبلاً امتحانشان کرده اید و آن ها را درک می کنید. با این اطلاعات اندک معامله کنید و بعد به سراغ تکه ای دیگر از پازل بروید. به یاد داشته باشید، یک فیل را فقط می توان لقمه لقمه خورد.

    در معامله موفق باشید!
    نویسنده : مایک مک مان
    تمام ناتمام من با تو تمام ميشود.....

  14. #38
    عضو فعال ali30 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2013
    محل سکونت
    مشهد
    نوشته ها
    1,940
    تشکر
    19,053
    تشکر شده 6,544 بار در 1,669 ارسال

    پاسخ : اخبار فاركس

    نوشته حسین شفیع زاده بر روی کتیبه خودش
    خاطرات تلخ و شیرین تریدرهای فارکس...
    سلام!!

    بی مقدمه یک خاطره میگم.
    یکروز خسته و کوفته از دانشگاه برگشته بودم و میخواستم برم کمی بخوابم.
    کامپیوتر از صبح روشن بود با هزار تا برنامه ای که هیچ چیزی رو از دست ندم!
    میخواستم بخوابم که دیدم مانیتور داره چشمک میزنه!
    رفتم نگاه کردم ... عجب موقعیتی بود...از اون موقعیتهایی که هر 10 سال یکبار اتفاق میوفته!
    (البته بعدا فهمیدم که ممکنه هر هفته از این موقعیتها پیش بیاد و نتیجه هم برعکس باشه!)
    خلاصه اینکه اول از همه لات رو دوبله کردم که یک سود اساسی بکنم! موقعیت بای بود.چشمم رو به مانیتور دوخته بودم...تا موقعیت قطعی شد کلیک کردم و پوزیشن بای ثبت شد!
    همه چیز رو تعیین کرده بودم و چون تایم 4H بود گفتم برم دو ساعت بخوابم تا پای سیستم خوابم نبرده و سرم رو کیبورد نخورده و پوزیشن با ضربه سرم بسته نشده! (آخه کلا خیلی خوش شانسم)
    بیدار که شدم پریدم پشت سیستم. وااااای....عجب چیزی میدیدم! همه چیز اونطور که فکر میکردم بود بیشتر از 83 پیپ سود در یک کندل! و چون با لات بالا هم گرفته بودم نور الا نور بود!
    پوزیشن رو بستم و گفتم بزار اکانت هیستوری رو بیبنم و کیف کنم...
    ولی................................
    تو اکانت هیستوری نوشته بود 56893 دلار!! یعنی چی؟!! من که فقط 500 دلار تو حسابم داشتم! نکنه بازار دلش به حالم سوخته و یه حالی بهم داده...! (ضهی خیال باطل!)
    هیچی دیگه داشتم گیج و منگ اینور و اونور رو نگاه میکردم که... صبر کن ببینم این چیه بالای صفحه نوشته!
    Demo.........................
    به جان خودم اگه قه قهه بزنین نه من نه شما!! فقط میتونین آهسته لبخند بزنین!
    یادم دفته بود حساب رو عوض کنم و هیچی دیگه اینجوری شد که 83 پیپ مفت و مسلم به باد رفت!

    اگه خیلی خسته بودین ترید نکنین! اگه ترید کردین ببنین که کجا دارین ترید میکنین...Demo Or Real! --------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- دوباره سلام!
    داشتم فکر میکردم چرا باید خاطره اسم دختر باشه؟! اینجوری یکمی به ما ظلم میشه! شاید بهتر از این به بعد به جای خاطره بگیم تجربه یا داستان یا یادگاری از قدیمها!
    فکر میکنم که یکی از بهترین لحظه های یک تریدر تو زندگیش اینه که بخواد برای اولین بار اولین سودش رو از حسابش برداشت کنه.
    دریافت اولین سود هم برای من حکایتی داشت. یادمه اولین بار که تونستم با بدبختی چند پیپ از این قاتل!(ببخشید فارکس) بگیرم وقتی بود که یه حساب 500 دلاری رو با خون دل خوردن های زیاد رسونده بودم به 800 دلار. این که میگم خون دل خوردن واقعا خون دل خوردن بود. هر کسی که حتی 10 پیپ سود کرده باشه میدونه که چقدر تداوم این سود سخته و البته چقدر هم شیرینه!
    نزدیک سال نو میلادی بود که تصمیم گرفتم بالاخره اولین درخواست برداشت سود رو بدم. یادش بخیر چه نقشه هایی واسه همون 300 دلار بدخت کشیده بودم... فکر میکردم اول با اون پول یه خونه میخرم! بعد یه ماشین میخرم! بعد هم شاید یه مغازه بگیرم و کار مورد علاقه ام رو انجام بدم! بقیه اش رو هم میزارم بانک هر ماه سودشو میگیرم! ( فکر میکنم اون وقتها کلا از چیزی به اسم مغز بی بهره بودم که فکر میکردم با 300 دلار میشه این کارها رو کرد! ).
    خلاصه بعد از یکسری نامه نگاری های محرمانه! با کار گذار محترم بهشون گفتم که اگه میشه لطف کنن اون شندرغاز پولمونو بدن تا ما هم واسه یه روز احساس ثروتمند شدن رو بچشیم. حدود 5 روز از درخواستم میگذشت که از بانک زنگ زدن و گفتن که یه حواله به حسابتون واریز شده...خداوکیلی خیلی حس خوبی بود.در عرض 5 دقیقه خودمو رسوندم دم بانک. رفتم تو و از کارمند پرسیدم که پول به حسابم واریز شده یا نه. اون هم گفت آره واریز شده و باهاتون هم تماش گرفته شده و لازم نبود که به بانک بیاین.
    گفتم میدونم ولی اومدم مطمئن بشم یک وقت دوربین مخفی نباشه سر کار باشیم! ( ببین این بازار چی به سر آدم میاره که آدم فکر میکنه حقایق زندگی هم شوخیه!! )
    آخر وقت اداری بود...گفتم بزار فردا میرم پولو از بانک میگیرم ولی کاش پام میشکست و برنمیگشتم خونه.....!
    اون روز خیلی سرحال بودم و از خوشحالی شبش خوابم نمیبرد( کاش میخوابیدم!!!). بلند شدم یه چرخی تو اینترنت بزنم شاید بفهمم چرا خوابم نمیبره! همینطور که سایتها رو بالا و پایین میکردم چشمم خورد به یه تبلیغ! یه تبلیغ خیلی وسوسه انگیز...
    تبلیغ مربوط میشد به یه بروکر آلمانی که بخاطر سال نو میلادی شرایط ویژه و خوبی برای کاربران جدیدش گذاشته بود.طوری که آدم خیلی وسوسه میشد توش حساب باز کنه. من هم که یه آدم حسسسسسساس...هیچی دیگه گفتیم ما که کمر فارکس رو شکوندیم!(آره جون ....) بزار یه حسابم اینجا باز کنیم و دوباره کمرشو بشکونیم!
    فردا صبح در عرض سه سوت اون 300 دلار سودی که کرده بودم و هر چی پس اندازی که زیر فرش داشتم! رو حواله کردیم مونیخ....!
    از این بگذریم که بعدش فهمیدم فقط میتونم از متاتریدر اون بروکر که فقط به زبان آلمانی بود!!! استفاده کنم و چقدر بدبختی سر این موضوع کشیدم که بفهمم verkaufen و kaufen یعنی چی! ( همون بای و سل خودمون )آلمانیها اینجورین دیگه...اگه انگلیسی هم بلد باشن آلمانی باهات حرف میزنن!خودتون که بهتر میدونین.
    خلاصه 3 روز نشد که یکی از لگدهای محکم پوند که هر سال نزدیک سال نو میزنه ( و من اون موقع از این موضوع بی خبر بودم ) نصیبم شد و کال که شدم هیچی کم مونده بود یه چیزی هم به اون بروکر بدهکار بشم!
    اون موقع هنوز برج میلاد افتتاح نشده بود وگرنه شک نکنید که خودم خودمو از بالاش هل میدادم پایین!
    اولین سود ما هم اینجوری به ضرر تبدیل شد... میدونین از چی دلم میسوزه؟ از این دلم میسوزه که کاش حداقل به اون کارمند بانک میگفتم اون 300 دلار رو یک دقیقه بده تا من با دستام حسش کنم.... ای روزگار.......

    پسران من! پول نقد تو این بازار رو فراموش کنید.سعی کنین هر چقدر که سود کردین سرمایه و اعتبارتون رو پله پله بیشتر کنین.سود آخرش خودش میاد(حالا یا نقد یا با سهام عدالت! ) مهم اینه که چهار پنج تا سودتون رو با یه ضرر به باد ندین اینجوری همیشه وسط راه میمونین و نه پیشرفت میکنین و نه ضرر.(که البته پیشرفت نکردن خودش یه ضرره) ------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------ سلام به همه دوستان
    اول از همه خیلی ممنون از لطفی که داشتین.
    دوم ..... دوم ..... یادم رفت دوم چی میخواستم بگم! (حالا اگه یادم اومد بعدا میگم )
    سوم : بریم سراغ خاطره
    یادم میاد حدود دو سالی می شد که با فارکس آشنا شده بودم و حدود 6 ماهی هم بود که داشتم تو حساب ریل کار میکردم و البته چند روزی بود که داشتم سود مداوم و منظم کسب میکردم. نمیدونم من اینجوری بودم یا این حس برای همه بود...دقیقا بعد از اون مدتی که سودهای مداوم کسب میکردم یه جوری شده بود که دیگه خدا رو بنده نبودم!
    یک غرور عجیبی بهم دست داده بود که نگو... هر جا میرفتم و با هر کی حرف میزدم جوری از خودم و کار تو این بازار میگفتم که طرف فکر میکرد من این بازار رو اختراع کردم! خلاصه به خاطر چند پیپ سود مداوم بدجوری غرور کاذبی به جونم افتاده بود.(البته خودم خبر نداشتم). تا اینکه...... ( باز هم قراره بلا سرم بیاد!)
    یه روز رفتم خونه یکی از دوستانم که تو همین بازار باهاش آشنا شده بودم.تو خونه نشسته بودیم و داشتیم درباره شرایط بازار و ... با هم حرف میزدیم. اون موقع دقیقا خاطرم هست که کسانی که تو تایم بالا (1روزه) کار میکردن همه از اتفاقی که قرار بود هفته آینده بیوفته حرف میزدن.قرار بود پوند یه ریزش اساسی داشته باشه و این نوسان اونقدر شدید خواهد بود که نصف تریدهایی که حساب پایین دارن بدون شک کال خواهند شد(اگه پوزیشن عکس بگیرن).
    و برعکس کسایی هم که در جهت بازار سر موقع وارد بشن.........
    خلاصه اینکه حسابی سر این موضوع برنامه ریزی کرده بودیم تا بعد از این ترید بزرگ بارمون رو واسه نیویورک ببندیم!( غافل از اینکه بعدش رفتیم شاه عبدالعظیم واسه توبه!!)
    همینطور که داشتم با رفیقم حرف میزدم دیدم که پدربزرگ رفیقم( که کمی دورتر از ما نشسته بود) داره یه مجله اقتصاد میخونه.برام جالب شد و کنجکاو شدم که بدونم این همه مجله و روزنامه هست چرا مجله اقتصاد! اون هم تو این سن!
    از دوستم درباره این موضوع پرسیدم. گفت که پدربزرگش خیلی به این موضوع ها علاقه داره و همیشه درباره این چیزها مطالعه میکنه(چیز بیشتری بهم نگفت! ولی ای کاش میگفت!)
    وقت خداحافظی پدربزرگ دوستم بهم گفت : میخواین روی چه ارزی معامله کنین؟!! فکر کردم از حرفهای که ما میزدیم این چیزها رو فهمیده گفتم بی ادبی میشه اگه جواب سربالا بدم. گفتم روی پوند میخوایم سل کنیم . گفت میخوایم بفروشین؟! رو پوند؟! بهتره این کارو نکنین....!
    تو دلم خیلی خندیدم فکر کردم بیچاره پیرمرد یه چیزی شنیده و چون همیشه فکر کرده فروختن خوب نیست به ما هم داره میگه نفروشین! آخه یه پیرمرد 70 ساله چه چیزی از فارکس میدونه.... ( خیلی چیزها میدونست...!!! )
    خلاصه سروته موضوع رو هم آوردم و اومدم بیرون.چند روز گذشت و وقت معامله بزرگ رسید! جالب اینکه از هر کسی که میشناختم هم وقتی درباره این موضوع پرسیده بودم حداقل تو این یک مورد با من موافق بودن.
    همه حساب و کتابامونو کردیم و متاتریدرهایی که از دو سه تا بروکر توش حساب داشتم رو باز کردم. شمارش شروع شد...10...9...8......3...2...1.... بفروش بفروش....sell...sell...sell....! با چنان اشتیاقی سل میکردم که چیزی نمونده بود موس بشکنه!
    حسابها سل شد و پوزیشن ها فعال....چند روز گذشت. هر روز که میگذشت غیر از پوزیشنهایی که سل شده بود داشت عمر من هم سل میشد!
    پس ریزش چی شد؟!! مگه نگفتن تا غار علیصدر میره زیر زمین؟! پس چی شد...این چرا داره میره بالا؟!
    ( نگران نباش همیشه قبل ریزشهای بزرگ کمی برعکس میره...! )
    رفت بالا و بالا و بالا.... اونقدر رفت که دیگه نای بستن پوزیشن ها رو هم نداشتم! از اون همه سودی که قرار بود نسیبمون بشه کلا سه چهار درهم موند! اون هم انداختیم صندوق صدقات که بیشتر از این دیگه بلا سرم نیاد!
    همه آرزوهامون دود شد رفت هوا....آخه چطور میشه یه اتفاقی که قراره بیفته نیفته!!
    روزها گذشت تا یه روز دوباره رفتم خونه دوستم. یه پالتو با یه بارونی بلند و یه عینک زده بودم( تو تابستون!!) که بابابزرگش منو نشناسه و بیشتر از این خاروذلیل نشم...!
    خلاصه سر صحبت رو باز کردم و از دوستم پرسیدم : پسر این بابابزرگ تو عجب آدم خوششانسیه...یه چیزی گفت و همینجوری درست از آب دراومد!
    دوستم : همینجوری؟!
    من : آره دیگه آقاجونت گفت نفروشین و ....
    دوستم : خوب نمیفروختی!
    من : نمیفروختم؟! آخه بابابزرگت چی درباره فارکس میدونه.من اگه قرار بود به حرف اون گوش بدم که...
    دوستم : میدونه!
    من : میدونه؟! مثلا چی میدونه؟!
    دوستم : پدربزرگم دکترای اقتصاد از دانشگاه کمبریج انگلیس داره و تقریبا از سی سالگی با بازارهای مالی آشنا بوده و ...
    من :
    دوستم : چرا یخ زدی یهو ؟! حالت خوبه ؟!
    من : آقاجون تو دکترای اقتصاد داره و تو به من هیچی نگفتی!!
    دوستم : خوب تو چیزی نپرسیدی منم نگفتم که یه وقت ریا نشه!
    من : ای بمیری با این تواضع و فروتنی بی وقتت!! همه دار و ندارمو به باد دادی ....
    دوستم :
    من :

    اینجوری شد که پس از بهبود شرایط حاد روحی یه ماشین گرفتم و دربست رفتم دخیل بستم به امامزاده و توبه کردم!!!

    تو این بازار سعی کنید که حرف همه را بشنوید و نظرات همه را بدونین.بیشتر نظرهای مخالف نظر شما هست که میتونه کمکتون کنه تا اگه اشتباهی دارین اصلاح کنین.حتی اگه حرف یه بچه 5 ساله بود! آره...چون ممکنه اون بچه بچه ی دکتر ویلیامز باشه و شما بی خبر باشین!






    تمام ناتمام من با تو تمام ميشود.....

  15. کاربر زیر به خاطر ارسال مفید ali30 از ایشان تشکر کرده است:


  16. #39
    عضو فعال ali30 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2013
    محل سکونت
    مشهد
    نوشته ها
    1,940
    تشکر
    19,053
    تشکر شده 6,544 بار در 1,669 ارسال

    پاسخ : اخبار فاركس



    نوشته حسین شفیع زاده بر روی کتیبه خودش
    در زندگی انسان سه راه دارد:
    راه اول از اندیشه می‌گذرد،این والاترین راه است.
    راه دوم از تقلید می‌گذرد، این آسان‌ترین راه است.
    و راه سوم از تجربه می‌گذرد، این تلخ‌ترین راه است. کنفسیوس




    تمام ناتمام من با تو تمام ميشود.....

  17. #40
    عضو فعال ali30 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2013
    محل سکونت
    مشهد
    نوشته ها
    1,940
    تشکر
    19,053
    تشکر شده 6,544 بار در 1,669 ارسال

    پاسخ : اخبار فاركس



    نوشته حسین شفیع زاده بر روی کتیبه خودش
    *دیگران را از بالا نگاه نکنیم*
    *دیگران را از بالا نگاه نکنیم*ما در سالن غذاخوری دانشگاهی در اروپا هستیم. یک دانشجوی دختر با موهای قرمز که از چهره‌اش پیداست اروپایی است، سینی غذایش را تحویل می‌گیرد و سر میز می‌نشیند. سپس یادش می‌افتد که کارد و چنگال برنداشته، و بلند می‌شود تا آنها را بیاورد. وقتی برمی‌گردد، با شگفتی مشاهده می‌کند که یک مرد سیاه‌پوست، احتمالا اهل ناف آفریقا (با توجه ...به قیافه‌اش)، آنجا نشسته و مشغول خوردن از ظرف غذای اوست!

    بلافاصله پس از دیدن این صحنه، زن جوان سرگشتگی و عصبانیت را در وجود خودش احساس می‌کند. اما به‌سرعت افکارش را تغییر می‌دهد و فرض را بر این می‌گیرد که مرد آفریقایی با آداب اروپا در زمینۀ اموال شخصی و حریم خصوصی آشنا نیست. او حتی این را هم در نظر می‌گیرد که شاید مرد جوان پول کافی برای خرید وعدۀ غذایی‌اش را ندارد. در هر حال، تصمیم می‌گیرد جلوی مرد جوان بنشیند و با حالتی دوستانه به او لبخند بزند. جوان آفریقایی نیز با لبخندی شادمانه به او پاسخ می‌دهد.


    دختر اروپایی سعی می‌کند کاری کند؛ این‌که غذایش را با نهایت لذت و ادب با مرد سیاه سهیم شود. به این ترتیب، مرد سالاد را می‌خورد، زن سوپ را، هر کدام بخشی از تاس کباب را برمی‌دارند، و یکی از آنها ماست را می‌خورد و دیگری پای میوه را. همۀ این کارها همراه با لبخندهای دوستانه است؛ مرد با کمرویی و زن راحت، دلگرم‌کننده و با مهربانی لبخند می‌زنند.

    آنها ناهارشان را تمام می‌کنند. زن اروپایی بلند می‌شود تا قهوه بیاورد. و اینجاست که پشت سر مرد سیاه‌پوست، کاپشن خودش را آویزان روی صندلی پشتی می‌بیند، و ظرف غذایش را که دست‌نخورده روی میز مانده است.
    ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــ
    توضیح پائولو کوئلیو:

    من این داستان زیبا را به همۀ کسانی تقدیم می‌کنم که در برابر دیگران با ترس و احتیاط رفتار می‌کنند و آنها را افرادی پایین‌مرتبه می‌دانند. داستان را به همۀ این آدم‌ها تقدیم می‌کنم که با وجود نیت‌های خوبشان، دیگران را از بالا نگاه می‌کنند و نسبت به آنها احساس سَروَری دارند.

    چقدر خوب است که همۀ ما خودمان را از پیش‌داوری‌ها رها کنیم، وگرنه احتمال دارد مثل احمق‌ها رفتار کنیم؛ مثل دختر بیچارۀ اروپایی که فکر می‌کرد در بالاترین نقطۀ تمدن است، در حالی که آفریقاییِ دانش‌آموخته به او اجازه داد از غذایش بخورد، و هم‌زمان می‌اندیشید: «این اروپایی‌ها عجب خُل‌هایی هستند














    • 92/05/30 21:45


    99
    می پسندم



    تمام ناتمام من با تو تمام ميشود.....

  18. 2 کاربر به خاطر ارسال مفید ali30 از ایشان تشکر کرده اند:


صفحه 4 از 5 نخست 12345 آخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •