صفحه 1 از 18 123411 ... آخرین
نمایش نتایج: از 1 به 10 از 179

موضوع: پخش انلاین قران کریم

  1. #1
    عضو عادی گلفام آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    21
    تشکر
    960
    تشکر شده 148 بار در 26 ارسال

    پخش انلاین قران کریم

    کتاب مبین
    با قران در بازار باشید>>وانلاین قران را ببینید وبشنوید.
    پایگاه جامع قران کریم

    http://www.qurannama.ir
    در زندگی حرف هایی است برای نگفتن که اگر گوشی بود می گوییم وگرنه ارزش هر فرد در حرفهایی است که برای نگفتن دارد.
    زنده یاد دکتر" علی شریعتی"


  2. #2
    عضو فعال سيد ياسر شريعت آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    4,944
    تشکر
    12,234
    تشکر شده 37,216 بار در 4,825 ارسال
    بسیار بسیار سپاسگذارم....
    إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ

  3. 6 کاربر به خاطر ارسال مفید سيد ياسر شريعت از ایشان تشکر کرده اند:


  4. #3
    عضو فعال meysam_sh_2020 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2011
    نوشته ها
    19,752
    تشکر
    17,531
    تشکر شده 113,530 بار در 18,996 ارسال
    سایت خوبی معرفی کردید ...........ممنون
    کانال بنده در تلگرام : T.me/investmentuntil1408

  5. 2 کاربر به خاطر ارسال مفید meysam_sh_2020 از ایشان تشکر کرده اند:


  6. #4
    کاربر ویژه بورسی rajabnejad آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2012
    نوشته ها
    4,331
    تشکر
    16,697
    تشکر شده 15,809 بار در 3,911 ارسال
    دوستان عزیز بورسی

    روزه نمازاتون قبول ،
    سر افطارتون مارو فراموش نکنید محتاج به دعاتونیم .

    دعا کنید دل کسانی که غم داره خدا شادی ببخشه .

    دعا کنید تمام مریضا شفا پیدا کنند وکنار خانواده هاشون باشند.

    دعا کنید تن همتون سالم باشه ,دعا کنید سفره های همه با برکت باشه .

    دعا کنید سختیهای ملت ایران تموم بشه واوضاع نابسامان ایران درست بشه .

    دعا کنید اونایی که حق این مردم واین ملت واین مملکت رو چپاول می کنند روز های خوش نبینند

    التماس دعا
    هرگاه زندگی را جهنم دیدی, سعی کن پخته بیرون آیی, سوختن رو همه بلدند ....

  7. 4 کاربر به خاطر ارسال مفید rajabnejad از ایشان تشکر کرده اند:


  8. #5
    عضو فعال rahnama آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jul 2012
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    770
    تشکر
    10,227
    تشکر شده 4,586 بار در 772 ارسال
    چه به موقع.اول ماه مبارک.
    عالی است.ممنون.
    اینستاگرام من :
    منتظر شما عزیزان هستم.
    www.instagram.com/hoshangghorbanian

  9. #6
    عضو فعال mohammadhossein آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    818
    تشکر
    695
    تشکر شده 1,311 بار در 638 ارسال

    پاسخ : پخش انلاین قران کریم

    إِلَهِي عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْكَشَفَ الْغِطَاءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَيْكَ الْمُشْتَكَى وَ عَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أُولِي الْأَمْرِ الَّذِينَ فَرَضْتَ عَلَيْنَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عَاجِلاً قَرِيباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ يَا عَلِيُّ يَا مُحَمَّدُ اكْفِيَانِي فَإِنَّكُمَا كَافِيَانِ وَ انْصُرَانِي فَإِنَّكُمَا نَاصِرَانِ يَا مَوْلانَا يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ خدايا گرفتارى بزرگ شد، و پوشيده بر ملا گشت، و پرده كنار رفت، و اميد بريده گشت، و زمين تنگ شد، و خيرات آسمان دريغ شد و پشتيبان تويى، و شكايت تنها به جانب تو است، در سختى و آسانی تنها بر تو اعتماد است، خدايا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست آن صاحبان فرمانى كه اطاعتشان را بر ما فرض نمودى، و به اين سبب مقامشان را به ما شناساندى، پس به حق ايشان به ما گشايش ده، گشايشى زود و نزديك همچون چشم بر هم نهادن يا زودتر، اى محمّد و اى على، اى على و اى محمّد، مرا كفايت كنيد، كه تنها شما كفايت كنندگان من هستید، و يارى ام دهيد كه تنها شما يارى كنندگان من هستید، اى مولاى ما اى صاحب زمان، فريادرس، فريادرس، فريادرس، مرا درياب، مرا درياب، مرا درياب، اكنون، اكنون، اكنون، با شتاب، با شتاب، با شتاب، اى مهربان ترين مهربانان به حق محمّد و خاندان پاك او.

  10. کاربر زیر به خاطر ارسال مفید mohammadhossein از ایشان تشکر کرده است:


  11. #7
    عضو فعال mohammadhossein آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    818
    تشکر
    695
    تشکر شده 1,311 بار در 638 ارسال

    پاسخ : پخش انلاین قران کریم

    معنای ذکر لا اله الا الله الملك الحق المبين چيست؟




    این ذكر در واقع از چند قسمت تشكیل شده است .

    الف. ذكر توحید كه همان ذكر شریف «لا اله الا الله» است. به طور اجمال میتوان در توضیح این ذكر شریف گفت كه این ذكر از دو قسمت تشكیل شده است. یكی نفی هرگونه الوهیت از هر گونه خدای خیالی (لا اله) و دوم اثبات اینكه الوهیت و پرستش فقط مخصوص الله تعالی شانه است (الا الله ).
    ب. «الملك یا المالك» یكی از صفات حضرت حق بوده و به معنای مالك و سلطان جمیع آسمانها و زمین است.
    ج. «الحق» حق به معنای ثابت و پایدار است. در مقابل ما سوی الله همگی در حال زوال و فناء هستند. الحق المبین بمعنى ذوالحق المبین است یعنى عادلى كه ظاهر است عدالت او و بر همه كس هویدا و پیدا.
    د. «المبین» در قرآن گاهی قرآن را وصف به مبین شده و گاهی خداوند. و معنای آن، شیئ آشكار و واضح است.
    در سوره نور آیه ۲۵ میخوانیم:
    «وَ یَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِینُ- و بدانند كه خدا حقیقت آشكار است.»
    بنابراین معنای این ذكر چنین خواهد بود :
    «هیچ خدایی جز خدای یگانه شایسته پرستش نیست خدایی كه مالك آسمانها و زمین است. خدایی كه وجودش ثابت و پایدار و روشن و آشكار است.»

  12. #8
    عضو فعال mohammadhossein آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    818
    تشکر
    695
    تشکر شده 1,311 بار در 638 ارسال

    پاسخ : پخش انلاین قران کریم

    دعای عهد
    اللَّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظِيمِ وَ رَبَّ الْكُرْسِيِّ الرَّفِيعِ وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ وَ مُنْزِلَ التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَ الزَّبُورِ وَ رَبَّ الظِّلِّ وَ الْحَرُورِ وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ [الْفُرْقَانِ ] الْعَظِيمِ وَ رَبَّ الْمَلائِكَةِ الْمُقَرَّبِينَ وَ الْأَنْبِيَاءِ [وَ] الْمُرْسَلِينَ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِوَجْهِكَ [بِاسْمِكَ ] الْكَرِيمِ وَ بِنُورِ وَجْهِكَ الْمُنِيرِ وَ مُلْكِكَ الْقَدِيمِ يَا حَيُّ يَا قَيُّومُ أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِي أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرَضُونَ وَ بِاسْمِكَ الَّذِي يَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَ الْآخِرُونَ يَا حَيّاً قَبْلَ كُلِّ حَيٍّ وَ يَا حَيّا بَعْدَ كُلِّ حَيٍّ وَ يَا حَيّاً حِينَ لا حَيَّ يَا مُحْيِيَ الْمَوْتَى وَ مُمِيتَ الْأَحْيَاءِ يَا حَيُّ لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ.
    خداى اى پروردگار نور بزرگ، و پروردگار كرسى بلند، و پروردگار درياى جوشان، و فرو فرستنده تورات و انجيل و زبور، و پروردگار سايه و حرارت آفتاب، و نازل كننده قرآن بزرگ، و پروردگار فرشتگان مقرّب، و پيامبران و رسولان.
    خدايا از تو میخواهم به روى كريمت، و به نور وجه نوربخشت، و فرمانروايى ديرينه ات، اى زنده و پا برجاى دائم، از تو می خواهم به حق نامت، كه به آن آسمان ها و زمين ها روشن شد، و به حق نامت كه پيشينيان و پسينيان به آن شايسته مى شوند، اى زنده پيش از هر زنده، اى زنده پس از هر زنده، اى زنده در آن وقتى كه زنده اى نبود، اى زنده كننده مردگان، و ميراننده زندگان، اى زنده، معبودى جز تو نيست


    اللَّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمَامَ الْهَادِيَ الْمَهْدِيَّ الْقَائِمَ بِأَمْرِكَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ الطَّاهِرِينَ عَنْ جَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ فِي مَشَارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبِهَا سَهْلِهَا وَ جَبَلِهَا وَ بَرِّهَا وَ بَحْرِهَا وَ عَنِّي وَ عَنْ وَالِدَيَّ مِنَ الصَّلَوَاتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ وَ مِدَادَ كَلِمَاتِهِ وَ مَا أَحْصَاهُ عِلْمُهُ [كِتَابُهُ ] وَ أَحَاطَ بِهِ كِتَابُهُ [عِلْمُهُ ] اللَّهُمَّ إِنِّي أُجَدِّدُ لَهُ فِي صَبِيحَةِ يَوْمِي هَذَا وَ مَا عِشْتُ مِنْ أَيَّامِي عَهْدا وَ عَقْدا وَ بَيْعَةً لَهُ فِي عُنُقِي لا أَحُولُ عَنْهَا وَ لا أَزُولُ أَبَدا اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ وَ الذَّابِّينَ عَنْهُ وَ الْمُسَارِعِينَ إِلَيْهِ فِي قَضَاءِ حَوَائِجِهِ [وَ الْمُمْتَثِلِينَ لِأَوَامِرِهِ ] وَ الْمُحَامِينَ عَنْهُ وَ السَّابِقِينَ إِلَى إِرَادَتِهِ وَ الْمُسْتَشْهَدِينَ بَيْنَ يَدَيْهِ اللَّهُمَّ إِنْ حَالَ بَيْنِي وَ بَيْنَهُ الْمَوْتُ الَّذِي جَعَلْتَهُ عَلَى عِبَادِكَ حَتْماً مَقْضِيّاً ،


    خدايا برسان به مولاى ما امام راهنماى راه يافته، قيام كننده به فرمانت كه درودهاى خدا بر او و پدران پاكش، از جانب همه مردان و زنان مؤمن، در مشرق ها زمين و مغرب هايش، همواري ها و كوه هايش، خشكي ها و درياهايش، و از طرف من و پدر و مادرم، از درودها به گرانى عرش خدا، و كشش كلماتش، و آنچه دانشش برشمرده، و كتابش به آن احاطه يافته، خدايا در صبح اين روز و تا زندگی كنم از روزهايم، براى آن حضرت بر عهده ام، عهد و پيمان و بيعت تجديد مى كنم، كه از آن رو نگردانم، و هيچ گاه دست برندارم.
    خدايا مرا، از ياران و مددكاران و دفاع كنندگان از او قرار ده، و از شتابندگان به سويش، در برآوردن خواسته هايش، و اطاعت كنندگان اوامرش، و مدافعان حضرتش، و پيش گيرندگان به جانب خواسته اش، و كشته شدگان در پيشگاهش.
    خدايا اگر بين من و او مرگى كه بر بندگانت حتم و قطعى ساختى حائل شد،


    فَأَخْرِجْنِي مِنْ قَبْرِي مُؤْتَزِراً كَفَنِي شَاهِراً سَيْفِي مُجَرِّداً قَنَاتِي مُلَبِّياً دَعْوَةَ الدَّاعِي فِي الْحَاضِرِ وَ الْبَادِي اللَّهُمَّ أَرِنِي الطَّلْعَةَ الرَّشِيدَةَ وَ الْغُرَّةَ الْحَمِيدَةَ وَ اكْحُلْ نَاظِرِي بِنَظْرَةٍ مِنِّي إِلَيْهِ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ وَ اسْلُكْ بِي مَحَجَّتَهُ وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ وَ اشْدُدْ أَزْرَهُ وَ اعْمُرِ اللَّهُمَّ بِهِ بِلادَكَ وَ أَحْيِ بِهِ عِبَادَكَ فَإِنَّكَ قُلْتَ وَ قَوْلُكَ الْحَقُّ ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ فَأَظْهِرِ اللَّهُمَّ لَنَا وَلِيَّكَ وَ ابْنَ بِنْتِ نَبِيِّكَ الْمُسَمَّى بِاسْمِ رَسُولِكَ، كفن پوشيده از قبر مرا بيرون آور، با شمشير از نيام بركشيده، و نيزه برهنه، پاسخگو به دعوت آن دعوت كننده، در ميان شهرنشين و باديه نشين.
    خدايا آن جمال با رشادت، و پيشانى ستوده را به من بنمايان، و با نگاهى از من به او ديده ام را سرمه بنه، و در گشايش امرش شتاب كن، و درآمدنش را آسان گردان، و راهش را وسعت بخش، و مرا به راهش درآور، و فرمانش را نافذ كن و پشتش را محكم گردان، خدایا به دست او كشورهايت را آباد كن، و بندگانت را به وسيله او زنده فرما، به درستى كه تو فرمودى، و گفته ات حق است كه: فساد در خشكى و دريا، در اثر اعمال مردم نمايان شد، خدايا ولیّت، و فرزند دختر پيامبرت كه به نام رسولت ناميده شده،


    حَتَّى لا يَظْفَرَ بِشَيْ ءٍ مِنَ الْبَاطِلِ إِلا مَزَّقَهُ وَ يُحِقَّ الْحَقَّ وَ يُحَقِّقَهُ وَ اجْعَلْهُ اللَّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبَادِكَ وَ نَاصِراً لِمَنْ لا يَجِدُ لَهُ نَاصِراً غَيْرَكَ وَ مُجَدِّداً لِمَا عُطِّلَ مِنْ أَحْكَامِ كِتَابِكَ وَ مُشَيِّداً لِمَا وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دِينِكَ وَ سُنَنِ نَبِيِّكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ اجْعَلْهُ اللَّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدِينَ اللَّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِيَّكَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْيَتِهِ وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلَى دَعْوَتِهِ وَ ارْحَمِ اسْتِكَانَتَنَا بَعْدَهُ اللَّهُمَّ اكْشِفْ هَذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ وَ عَجِّلْ لَنَا ظُهُورَهُ إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيدا وَ نَرَاهُ قَرِيبا بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ .


    براى ما آشكار كن، تا به چيزى از باطل دست نيابد، مگر آن را از هم بپاشد، و حق را پابرجا و ثابت نمايد، خدايا او را قرار ده پناه گاهى براى ستمديدگان از بندگانت، و ياور براى كسى كه يارى براى خود جز تو نمى يابد، و تجديدكننده آنچه از احكام كتابت تعطيل شده، و محكم كننده آنچه از نشانه هاى دينت و روش هاى پيامبرت (درود خدا بر او و خاندانش) رسيده است، و او را قرار ده، خدايا، از آنان كه از حمله متجاوزان، نگاهش دارى، خدايا پيامبرت محمّد (درود خدا بر او و خاندانش) را به ديدار او، و كسانى كه بر پايه دعوتش از او پيروى كردند شاد كن، و پس از او به درماندگى ما رحم فرما، خدايا اين اندوه را از اين امت به حضور آن حضرت برطرف كن، و در ظهورش براى ما شتاب فرما، كه ديگران ظهورش را دور مى بينند، و ما نزديك می بينيم، به مهربانى ات اى مهربان ترين مهربانان.

  13. #9
    عضو فعال mohammadhossein آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    818
    تشکر
    695
    تشکر شده 1,311 بار در 638 ارسال

    پاسخ : پخش انلاین قران کریم

    ‌‌



    اللَّهمَّےﷺ صَلِّﷺ عَلَىﷺ مُحمَّــــــــدٍ ﷺوآلﷺ مُحَمَّد
    و؏َـجِّـــلﷺفَرَجَهُم

    اللَّهمَّےﷺ صَلِّﷺ عَلَىﷺ مُحمَّــــــــدٍ ﷺوآلﷺ مُحمَّد
    و؏َـجِّـــلﷺفَرَجَهُم

    اللَّهمَّےﷺ صَلِّﷺ عَلَىﷺ مُحمَّــــــــدٍ ﷺوآلﷺ مُحَمَّد
    و؏َـجِّـــلﷺفَرَجَهُم
    ������اَللّهُــــمَّ ؏َـجِّـــل لِوَلیِّــــکَ الفَـــــرَج������








  14. #10
    عضو فعال mohammadhossein آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    818
    تشکر
    695
    تشکر شده 1,311 بار در 638 ارسال

    پاسخ : پخش انلاین قران کریم

    کپی و تبدیل به جزوه و کتاب با اطلاع مجاز است
    ظلم و ستم. تعامل با ظالم. مواضع مخالفان اسلام. پیشگیری از آسیب ها آثار اعمال در قرآن ؛ ظلم و ستم
    ظلم و ستم، ضد ارزش و پدیده ای است که با فطرت هر انسانی مغایرت دارد و در تمام مکاتب الهی و مادی و نیز اقوام و ملل، مطرود و زشت شناخته شده است. شاید بتوان گفت که پس از کفر و شرک، که آنها نیز مصادیقی از ظلم می باشند، از چیزی بدتر و سهمگین تر از ظلم و ستم در قرآن یاد نشده.
    انواع ظلم : ظلم بر سه نوع است:
    1- ظلم به خویشتن
    2- ظلم به مردم و سایر موجودات
    3- ظلم به مکتب
    در بین انواع ظلم، ظلم به مکتب و دین، مهم ترین و بزرگ ترین نوع ظلم است مفسر تفسیر نور درباره بزرگ ترین و بدترین نوع ظلم ذیل آیه 7 سوره صف نوشته است:
    1- کسی که نه بشارت عیسی و نه معجزات پیامبر اسلام را می پذیرد و همه را یکسره سحر میداند، مرتکب بزرگ ترین افترا گردیده و ظالم ترین فرد است.
    2- افترا به انبیای الهی، افترا بر خداست. آنان به پیامبر ص گفتند:
    سحر مبین، خداوند عمل آنان را افترا بر خدا معرفی می کند.
    3- افترا بر خدا و دین خدا، بدترین نوع افتراست.
    4- بزرگ ترین ظلم، جلوگیری از رشد و معرفت و حق گرایی و عبادت مردم است.
    5- بدترین نوع ظلم آن است که بر ظالم، اتمام حجت شده باشد و او ظلم کند.
    6- نتیجه افترا بر خداوند، محرومیت از هدایت الهی است.
    7- هدایت و ضلالت به دست خداوند است، لیکن انسان زمینه های آن را با اختیار و اراده خود فراهم یا نابود می کند.
    در آیات قرآن کریم مصادیق مختلفی برای انواع و اقسام و ظلم و ستم ذکر شده است که از ترک اولی پیامبران و ظلم به خود آنها که کم ترین نوع آن است تا بدترین نوع ظلم و ستم راشامل می شود. در واقع، براساس آیات قرآن مجید، هر ترک اولی و هر گناهی که از انسان سربزند، نوعی ظلم به خود یا دیگران است و چنانچه درصدد استغفار و جبران برنیاید، گرفتار عواقب آن می شود. آدم و حوا(ع) هنگامی که ترک اولی کردند و از درخت ممنوعه خوردند، فوراً به درگاه خداوند متعال استغفار کردند و اظهار داشتند:
    ربنا ظلمنا انفسنا وان لم تغفرلنا و ترحمنا لنکونن من الخاسرین(آدم و حوا) گفتند: پروردگارا! ما به خودمان ستم کردیم؛ و اگر ما را نبخشی و به ما رحم نکنی، از زیانکاران خواهیم بود. (اعراف 23)

    مصادیق ظلم و ستم در آیات قرآن
    خداوند متعال در آیات قرآن کریم، هشتاد و یک گروه را ظالم و ستمگر نامیده است. این افراد و گروه ها عبارتند از:
    1- کسانی که زنانشان را نگه می دارند تا آنها را اذیت کنند. (بقره 231)
    2- گروهی از قوم گوساله پرست حضرت موسی(ع) (یهود) (بقره54)
    3-گروهی از قوم موسی، که سخن خدا را تغییر دادند (بقره 59)
    4-مشرکان (بقره 165)
    5-کفران نعمت کنندگان (بقره57)
    6-متجاوزین از حدود الهی (بقره 229)
    7- کفار (بقره 254)
    8-قوم ثمود (اسراء 59)
    9-یاری کنندگان ظالمان (انعام 129)
    10-خورندگان مال یتیم با زور و کلک (نساء 10)
    11-کسانی که به خدا دروغ می بندند (آل عمران 94)
    12-تکذیب کنندگان پیامبران الهی (نحل 113)
    13- کسانی که از غیرخدا و پیامبر و احکام اسلامی داوری می طلبند (نور 50)
    14-تهمت زنندگان به پیامبران الهی (فرقان8)
    15- قوم نوح (عنکبوت14)
    16-انکارکنندگان آیات الهی (عنکبوت 49)
    17-مسخره کنندگان و لقب زشت دهندگان به مؤمنان (حجرات 11)
    18-دوستان ستمگران (ممتحنه11)
    19- کسانی که مرتد می شوند (آل عمران 86)
    20-بدکاران (آل عمران192)
    21-قاتلان (مائده 29)
    22-کسانی که زیرسلطه یهودیان و مسیحیان می روند (مائده51)
    23-کسانی که عیسی را پسرخدا می دانند (مائده 72)
    24-تجاوزکنندگان از حق و دستورات الهی (مائده 107)
    25-شهادت دهندگان و قسم خوردگان دروغ (مائده 107)
    26- تکذیب کنندگان پیامبراسلام و آیات الهی (انعام 33)
    27-طردکنندگان مؤمنان (انعام 52)
    28-منافقین (حشر17)
    29- درخواست کنندگان عذاب الهی (انعام 58)
    30- ایرادگیرندگان به آیات الهی (انعام 68)
    31- ترک کنندگان امر به معروف و نهی از منکر، (انعام 129) (طبق روایات)
    32- گمراه کنندگان مردم (انعام 144)
    33-فسادکنندگان در زمین (اعراف 5)
    34- نزدیک شدگان به درخت ممنوعه در بهشت (اعراف 19)
    35- گناهکاران (اعراف 41)
    36- دوزخیان (اعراف 44)
    37- گوساله پرستان بنی اسرائیل (اعراف 148)
    38- فرعونیان و کفار قریش (انفال 54)
    39- کسانی که افراد نابرابر را با هم برابر می کنند (توبه 19)
    40- منافقان و پیروانشان (توبه 47)
    41- کسانی که مبنای کارهایشان باطل است (توبه 109)
    42- کسانی که براساس علم و آگاهی به تکذیب یا تأیید نمی پردازند (یونس 39)
    43-کسانی که به خدا دروغ می بندند (هود 18)
    44- کسانی که حرف باطل می زنند (هود 31)
    45- پرداخت کنندگان خمس و زکات (انعام 129)
    46- همجنس بازان (هود 83)
    47- دزدان (یوسف 75)
    48- مخالفان پیامبران (ابراهیم 13)
    49- پیروان شیطان (ابراهیم 22)
    50- پیروان مکتب غیرالهی (ابراهیم 27)
    51- قوم شعیب (حجر 78)
    52- لجاجت کنندگان دربرابر حق (اسراء 82)
    53- کارگزاران طاغوت (کهف 29)
    54- شیطان پرستان (کهف 50)
    55- انسانهای بی تقوا (مریم 72)
    56- کسانی که قانون الهی را زیرپا می گذارند و می شکنند (انبیا 11)
    57- کسانی که با بشارتها و انذار پیامبران بیدار نمی شوند (انبیاء 46)
    58-ترک اولی کنندگان (انبیاء 88)
    59- سنگدلان (حج 53)
    60- پرستش کنندگان غیرخدا (حج 71)
    61-فرعونیان (شعرا11)
    62-کسانی که از هوا و هوس خود پیروی می کنند (قصص 50)
    63-کسانی که به دعوت انبیا توجه نمی کنند (فاطر 37)
    64-کسانی که دل مردم بی گناه را می سوزانند (صافات 63)
    65- غافلان (زمر 24)
    66-گناه کاران (غافر 18)
    67-منحرفین از راه حق (شوری 21)
    68-زشت کاران (شوری 22)
    69-تعدی کنندگان به حق دیگران (شوری 41)
    70-کسانی که خود و خانواده هایشان را جهنمی کرده اند (شوری 45)
    71-پیروی کنندگان از هوسهای جاهلان (جاثیه 19)
    72-تکبرکنندگان (احقاف 10)
    73-شیطان (حشر17)
    74-عالمان بی عمل (جمعه 5)
    75-تحریف کنندگان کتاب الهی و کتمان صفات پیامبر اسلام (جمعه 7)
    76-بخیلان (حدید 24)
    77-طغیان کنندگان در برابر دستورات الهی (انسان 31)
    78-استفاده کنندگان نادرست از نعمت های الهی (ابراهیم 34)
    79- خیانت کنندگان در امانات (احزاب 72)
    80-قاتلان انبیاء (آل عمران 182)
    81-دوستان و همنشینان با بدها (ق 29)
    اکنون بد نیست که بدانیم از نظر قرآن مجید، که همان نظر خداوند سبحان است، ظالم ترین افراد و گروه ها چه کسانی هستند؟ این شناخت، به ما کمک می کند که وضع اندیشه، گفتار و کردارمان را با آیات وحی تطبیق دهیم و چنانچه متصف به یکی از این صفاتی که خداوند متعال درباره ظالمان ذکر فرموده هستیم، توبه کنیم، گناهانمان را با انجام کارهای صالح جبران کنیم و از این رذیله مهلک و خانمان برانداز، جدا دوری گزینیم.

    1- تفسیر اطیب البیان ذیل آیه 7 صف 2- نهج البلاغه صبحی صالح کلام224 ص 346

    منع تعامل با ظالمین
    در وصیت امام امیرالمؤمنین(ع) به کمیل «علیه الرحمه» آمده است: «یا کمیل لاتطرق ابواب الظالمین» مبادا در خانه ستمکاران را بکوبی و با آنان همدم گردی... ای کمیل! اگر مجبور شدی با آنان هم مجلس شوی، پیوسته خدا را یاد کن و بر او توکل نما و از شر آنان به خدا پناه بر. از آنان چشم برگیر، سر به زیر انداز و با قلب خود، کارشان را انکار کن. بلند خدا را به بزرگی یاد کن تا آنان بشنوند و هیبت تو آنان را بگیرد و از شرشان در امان باشی- مستدرک الوسایل ج 13 ص124

    آه مظلوم و خشم الهی

    ظلم و ستم از مهم‌ترین عوامل خشم الهی است. ظلم در سه مرتبه ظلم به نفس، ظلم به خدا و ظلم به دیگران، به معنای خروج از دایره عدالت و حکم عقل و شرع است، چرا که موجب خروج انسان از مسیر آفرینش و فلسفه و اهداف آن است. در این میان مظلومی که توانایی دفاع از خود را ندارد، بسیار خطرناک‌تر است؛ زیرا در این زمان دادخواه او خداوند است و خداوند به آه مظلوم، چنان ظالم را می‌گیرد که هیچ امید به رهایی او نیست. در مطلب پیش رو برآیند ظلم و آثار آن تبیین شده است.
    نسبت حق با عدالت و ظلم
    یکی از راه‌های شناخت هر چیزی مراجعه به نقیض و ضد آن است. اگر عدالت را به معنای قرار دادن هر چیزی در جای مناسب آن یا اعطای حق هر صاحب حقی گفته‌اند، این بدان معنا خواهد بود که ظلم به معنای عدم قرار دادن هر چیزی در جای مناسب و عدم اعطای حق هر صاحب حقی است. از این رو راغب اصفهانی در فرهنگ قرآن در تعریف ظلم گفته است: ظلم، قرار دادن چیزی در غیر جایگاه اختصاصی و مناسب خودش است؛ به کم کردن باشد یا به زیاد کردن، به تغییر زمان باشد یا به تغییر مکان.(مفردات الفاظ قرآن کریم، ص 537- 538، «ظلم»)
    البته راغب در تعریفی دیگر می‌گوید: ظلم، به تجاوز از حقی که به منزله نقطه مرکزی دایره است، گفته می‌شود. (همان) در این تعریف‌ها ارتباط تنگاتنگی میان حق و عدالت و ظلم برقرار شده است. این بدان معناست که شناخت حق برای درک معنای حقیقی و واقعی، عدالت و نقیض و ضد آن یعنی ظلم؛ لازم و ضروری است؛ زیرا تا حق را نشناسیم، نمی‌توانیم از رابطه مثبت و منفی عمل با آن سخن بگوئیم و حکم کنیم که آیا عمل مطابق با حق بوده یا مطابق آن نبوده است.
    به سخن دیگر، عدالت و ظلم ناظر به اعمال انسانی است زمانی که با حق سنجیده شود؛ اما این حق چیست که اعمال با چنین شاخص و معیاری سنجیده می‌شود تا معلوم گردد بر مدار عدالت است یا ظلم؟
    از آنجایی که مسلمانان همه چیز را براساس خدا و توحید می‌سنجند، کشف معنای حق آسان است؛ زیرا مسلمانان هر اصل از اصول اخلاقی و مانند آن را به مبانی باز می‌گردانند که از منابعی اخذ شده است. منبع همه امور از جمله مبانی اصول اخلاقی و ارزشی، خداوند است. برای این اساس، خاستگاه حق، خداست؛ چه حق را به معنای حقیقت و امر ثابت و واجب بدانیم که در برابر باطل قرار می‌گیرد و جمع آن حقایق است؛ و چه حق را به معنای سزاواری بدانیم که جمع آن حقوق است. به این معنا که خداوند خاستگاه و منشأ حق است که همه حقایق هستی از آنجا نشأت می‌گیرد؛ چنانکه خداوند خاستگاه حقوقی است که برای هر موجودی به شکل تکوینی و تشریعی اثبات شده و او سزاوار آن است.
    خداوند در آیه 53 سوره فصلت بیان می‌کند که خداوند حق و منشأ و خاستگاه حقایق است؛ چنان که در آیه 60 آل‌عمران و آیات دیگر بیان می‌کند که خداوند خاستگاه هر حق و حقوقی است که برای کسی یا چیزی ثابت شده و او سزاوار آن دانسته شده است.
    این بدان معناست که اگر بخواهیم نسبت اعمال خود را با حق بسنجیم و حکم به عدالت یا ظلم کنیم، می‌بایست خدا را به عنوان خاستگاه حقیقت و حقوق بشناسیم؛ زیرا این خداست که حقی را برای کسی ثابت می‌کند و عقل و شریعت کاشف آن حق ثابت است نه این که عقل و شریعت واضع حق و بوجود آورنده آن باشد. درحقیقت، حقی که شاخص برای ارزیابی است، همان خداوند و احکام تکوینی و تشریعی اوست و عقل و شریعت، آن حقیقت را برای ما آشکار می‌کند و ما به کمک عقل و شریعت آن حقیقت را کشف می‌کنیم
    بنابراین، میزان سنجش عدل و ظلم همان خداوند خواهد بود.پس هنگامی که سخن از قرار دادن هر چیزی در جای مناسب و حق می‌کنیم، به معنای آن است که می‌بایست خدا و حکم الله را بشناسیم تا هر چیزی را در جای خود قرار داده و عادلانه رفتار کنیم و اگر خدا و حکم الله را نشناسیم هر کاری که انجام می‌دهیم غیرعادلانه و ظالمانه خواهد بود. این جاست که باید گفت بدون خدا و شناخت احکام تکوینی و تشریعی‌اش، سخن گفتن از عدالت عقلی و شرعی، امری گزاف است و نمی‌توان بدون خدا و شریعتش، قایل به عدالت شد و یا در مدار عدالت حرکت کرد
    از این رو منکران خدا و یا شریعت هرگز نمی‌توانند مدعی عدالت و عدالت‌خواهی باشند و در مدار آن حرکت کنند؛ چنانکه سخن گفتن اینان از اخلاق و اصول اخلاقی جز مزاح و تمسخر اخلاق چیزی نیست؛ زیرا حتی اگر اصولی داشته باشند، این اصول تا به مبانی و منابع یعنی حق تعالی بازنگردد، بی‌اصل و ریشه است که برایند آن نیز چیزی جز نسبیت در امور اخلاقی و بازی کردن با مسایل اخلاقی نیست.


    اقسام سه‌گانه ظلم و ستم

    اکنون که رابطه اعمال انسانی را با حق و حق تعالی دانستیم و معلوم شد که عدالت و ظلم، نوعی داوری درباره اعمال انسانی براساس شاخص حق نیست، به طوری که اگر از حق تعالی و احکام او دور شویم ظلم کرده و در مدار و محور آن بگردیم عدالت ورزیده‌ایم، به سادگی می‌توان از اقسام و انواع ظلم سخن به میان آورد؛ زیرا هر انسانی یا نسبت به خودش ظلم می‌کند و به جای پرستش خدا و حرکت در مدار حق به دور خواسته‌های نفسانی و هواهای شهوانی خود می‌گردد، یا آنکه در حق خدا ظلم می‌کند و در اعمال و رفتارش خدا را نادیده می‌گیرد یا آنکه در حق دیگری ظلم می‌کند و حقوقش را زیر پا می‌گذارد

    در آیات قرآنی ظلم خدا به انسان نفی شده است و خداوند بارها با صراحت بیان کرده که هیچ ظلم و ستمی از سوی خداوند به بشر نمی‌شود؛ زیرا هیچ انگیزه‌و عاملی نیست که موجب شود تا خداوند به انسان ظلم روا دارد؛ چرا که خداوند مالک و پروردگار همه هستی از جمله انسان است و نقصی ندارد که با ظلم جبران کند، یا هر عامل دیگری که موجب شود ظلم و ستمی روا دارد. (آل عمران108 و 117 و 182)
    اما ظلم انسان به خدا، با عقاید، رفتار و اعمال نادرست و تعدی از حدود الهی اتفاق می‌افتد. خداوند در آیه 14 کهف از ظلم انسان به خدا از طریق شرک سخن به میان آورده است. به این معنا که توحید، عین عدالت است و کسی که شرک می‌ورزد در حقیقت از مدار حق خارج شده و به خدا ظلم روا داشته است.

    اما ظلم به خود به این است که انسان حقوق همه قوای نفسانی خویش را ادا نکند و با گرایش به شهوات و لگدمال کردن عقل و فطرت اجازه ندهد تا حق آنان ادا شود. در این صورت انسان به خودش ظلم روا داشته است که در آیاتی از جمله آیه 97 نساء و 17و 19 سبا به آن اشاره شده است.
    ظلم به دیگران به عناوین گوناگونی اتفاق می‌افتد که از جمله آنها حق خوری و یا عدم ادای حق دیگران است. البته در آیات قرآنی برخی از مصادیق ظلم به خود بگونه‌ای بیان شده که شامل ظلم به دیگران نیز هست، به این معنا که برخی از رفتارهای ظالمانه نسبت به دیگری پیش از آنکه ظلم به دیگری باشد، ظلم به خود است؛ زیرا وضعیت خودش را با این‌گونه کارها سخت‌تر و دشوارتر می‌کند
    به عنوان نمونه ظلم به همسر (بقره213)، استهزاء و تمسخر دیگران (نحل33و 34)، استکبار در برابر حق (عنکبوت، آیات 39و 40)، تجاوز از حدود الهی (بقره، آیات 230 و 231)، ترک اطاعت از خدا و پیامبر(نساء64)، تکبر در برابر حق (نحل،28 و 29)، جرم و جنایت (زخرف74و 76)، عجب (کهف، آیات 34 و 35) شرک (یونس106) و مانند آن به عنوان مصادیق ظلم به خود و دیگران در آیات قرآنی بیان شده است.


    امان از دادخواهی مظلوم به خدا

    انسان‌ها هنگامی که گرفتار ظلم از سوی دیگران هستند می‌بایست واکنش نشان دهند. این واکنش از واکنش درونی آغاز و به واکنش رفتاری و بیرونی پایان می‌یابد. ازنظر اسلام در برابر ظلم نمی‌توان ساکت نشست، بلکه گام نخست، مخالفت و مبارزه درونی و باطنی با ظلم و ظالمان است.موافقت با ظلم به معنای منظم بودن (ظلم‌پذیری)، امری ناپسند و مذموم است.
    در برخی از موارد انسان در شرایطی است که نمی‌تواند بر ظالم مسلط شود و او را از ظلم بازدارد. در اینجا صبر به معنای شکیبایی و استقامت، یک راهکار در قرآن مطرح شده است

    به عنوان نمونه وقتی مسلمانان توانایی مخالفت و مبارزه با مشرکان مکه را نداشتند و از سویی دیگر نمی‌توانستند مهاجرت کنند، خداوند از مسلمانان می‌خواهد تا صبر پیشه کنند. این صبر به معنای مقاومت و استقامت در برابر ظلم است. به اینکه در درون، منکر ظلم آنان بوده و همواره در کمین باشند تا از کوچک‌ترین فرصت بهره‌گیرند و خود را از ظلم برهانند. چنین صبری در برابر ظلم یک واکنش مثبت و نوعی مبارزه منفی است؛ چرا که همواره هوشیار و بیدار هستند تا از ظلم برهند و ظالم را بر جای خود نشانند. موقعیت سنجی و کمین کردن از لوازم چنین رفتاری در برابر ظلم ظالمان است. (نحل41 و 42)
    از دیگر رفتارهائی که مظلوم باید در پیش گیرد، دادخواهی است. البته ازنظر قرآن دادخواهی می‌بایست به افرادی صورت گیرد که خودشان بر جایگاه حق نشسته باشند
    از همین رو دادخواهی به سوی طاغوت، مذموم و ناپسند شمرده شده است؛ زیرا طاغوت کسی است که به ناحق در جای حق نشسته و قدرت و دولت و حکومت و حاکمیت را در دست گرفته است.
    مظلوم اگر قدرت آن را دارد که احقاق حق نماید و عدالت بستاند باید این کار را انجام دهد و با مراجعه به قاضی عادل حق خود را بگیرد. ازنظر قرآن حتی مجاز است تا برای دادخواهی سخنان درشت بگوید و ظالم را رسوا کند. (نساء148)
    اما اگر مظلوم قدرتی نداشت و همه راه‌ها بر او بسته شد می‌تواند به درگاه خداوند شکایت برد و امر خودش را به خداوند واگذار کند که در این صورت خداوند به عنوان وکیل و کفیل مظلوم وارد عمل می‌شود و شخص ظالم را به سختی می‌گیرد.
    امیرالمؤمنین(ع) در پاسخ به این سؤال که بین آسمان و زمین چه مقدار فاصله است فرمود: فاصله میان آسمان و زمین به اندازه کشیده شدن یک آه و دعای یک مظلوم است(بحار/ ج10 ص88) مرحوم کلینی در کافی از امام باقر(ع) نقل می‌کند که وقتی هنگام رحلت پدرم امام سجاد(ع) فرا رسید، مرا به سینه‌اش چسباند و گفت: پسرم! تو را به آن چیزی وصیت می‌کنم که پدرم در لحظه مرگش به من وصیت کرد و به چیزی که امیرالمؤمنین(ع)به امام حسین(ع) وصیت کرده بود و آن اینکه: بترس از ظلم کردن به کسی که جز خدا کمک کاری ندارد. (کافی ج2، ص91)

    ستمگرترین افراد و گروه ها یازده گروهند

    در بین افراد و گروه هایی که در قرآن کریم به عنوان ظالم و ستمگر نامیده شده اند یازده گروه در صف «ستمگرترین ها» قرار دارند که عبارتند از:
    1- کسانی که مردم را از ذکر نام خدا در مساجد منع می کنند (بقره 114)
    2- کتمان کنندگان شهادت (بقره 140)
    3- تکذیب کنندگان آیات الهی و افترازنندگان به خداوند (انعام 21)
    4- کسانی که به دروغ می گویند به من وحی می شود (پیامبران دروغین) (انعام 93)
    5- گمراه کنندگان مردم (انعام 144)
    6- کسانی که از آیات الهی رویگردانند (انعام 157)
    7- کسانی که به خدا دروغ می بندند (کهف 15)
    8- تکذیب کنندگان حق و حقیقت (عنکبوت 68)
    9- تکذیب کنندگان سخن حق و درست (زمر 32)
    10- قوم نوح (نجم 52)
    11- کسانی که به اسلام دعوت می شوند و آن را رد می کنند (صف 7)



    دیدگاه قرآن درباره ستم پذیری و ستم ستیزی

    رخداد بزرگ و بی مانند کربلا که اوج سعادت ها و شقاوت هاست، دربردارنده آموزه های بسیاری است. آیات روشن آن، همانند آیات قرآنی دارای بطون بسیار است. هر مطالعه آن، به انسان درس زندگی می آموزد و با هر قرائت جدید از این آیات روشن، انسان گامی بلند در مسیر خودسازی برمی دارد
    بی گمان مصداق اقرء فارق؛ بخوان و برآی» در این آیات کربلایی موج می زند؛ چرا که رخداد کربلا و واقعه عاشوراء تاویل آیات قرآن صامتی است که مفسرانی راسخی چون اباعبدالله الحسین(ع) و یاران باوفایش با خون الهی خود در بیابان تفتیده طف رقم زدند. یکی از وجوه تأویلی آیات تنزیلی کربلای خونین، ستم ستیزی آن است. همه آنانی که در کربلا، نقش الهی را بر صفحه کائنات رقم می زدند، با ستم ستیزی به میدان آمدند و در این راه سخنان گفته و کارهای سترگ کرده اند که سرمشق همه آزادگان جهان و ستم ستیزان دنیاست.



    مظلومان ستم ستیز و ستم سوز

    بی گمان بسیاری از امور جهان دارای دو وجه است. شاید برای همین است که خداوند، رستگاری را در نفی و اثبات لااله الاالله نهاده است؛ چرا که بی نفی خدایگان، هرگز نمی توان به خدای یگانه ای رسید که هستی را آفریدگاری و پروردگاری می کند. ازاین رو جهان زمانی رنگ و روی عدالت و دادگری را خواهد دید که ستمگری رخت بر بندد و دادخواهان به ستم ستیزان روی آورند، چرا که بی نفی ستم نمی توان امید به دادخواهی و عدالت گرایی داشت؛ زیرا نفی ستم در هر شکل و اندازه آن، زمینه تحقق و اقامه عدالت می باشد
    خداوند، عدالت را تنها در سایه سار نفی هر گونه ظلم و ستم گری در آدمی می داند و لذا هر گونه گرایش ولو اندک به ظلم را قبیح می شمارد و از آن نهی می کند. این بدان معناست که شخص نه تنها خود نباید اهل ظلم و ستم باشد، بلکه حتی نباید گرایش به ستمگران و ظالمان داشته باشد. از این رو می فرماید: «و به کسانی که ستم کرده اند متمایل مشوید که آتش دوزخ به شما می رسد و در برابر خدا برای شما دوستانی نخواهد بود و سرانجام یاری نخواهید شد وَلاَ تَرْکَنُواْ إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُواْ فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَمَا لَکُم مِّن دُونِ اللّهِ مِنْ أَوْلِیَاء ثُمَّ لاَ تُنصَرُونَ (هود113) بنابراین، اگر گرایش به ظالم هر چند اندک حرام است و خداوند وعده آتش دوزخ را میدهد، پس هرگونه همکاری با ظالم، وضعیت بدتری دارد و خشم و انتقام الهی را نسبت به چنین همکاری تشدید می کند.

    از آنجایی که ریشه بسیاری از ستمگری ها، خودخواهی است، شخص در پی آن است که به طریقی خود را حفظ کند. تمایلات خانوادگی نیز در همین قاعده می گنجد. تمایلات خانوادگی موجب می شود تا ناخواسته انسان گرایش به ظلم پیدا کند و حقی را تباه سازد. از این رو خداوند می فرماید: دادگری کنید، هر چند درباره خویشاوند شما باشد. وَلاَ تَقْرَبُواْ مَالَ الْیَتِیمِ إِلاَّ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ حَتَّى یَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُواْ الْکَیْلَ وَالْمِیزَانَ بِالْقِسْطِ لاَ نُکَلِّفُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُواْ وَلَوْ کَانَ ذَا قُرْبَى وَبِعَهْدِ اللّهِ أَوْفُواْ ذَلِکُمْ وَصَّاکُم بِهِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ (انعام152) این سخت گیری تا آن جایی است که مراعات عدالت را حتی نسبت به دشمنان لازم برمی شمارد و می فرماید: ای کسانی که ایمان آورده اید، برای خدا به دادگری برخیزید و به عدالت شهادت دهید، و البته نباید دشمنی گروهی شما را بر آن دارد که عدالت نکنید
    عدالت کنید که آن به تقوا نزدیکتر است، و از خدا پروا دارید که خدا به آنچه انجام می دهید آگاه است. یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُونُواْ قَوَّامِینَ لِلّهِ شُهَدَاء بِالْقِسْطِ وَلاَ یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ (مائده8) بنابراین عدالت خواهی می بایست در رگ و ریشه شخص نفوذ کند تا خواسته و ناخواسته به اجرای آن قیام نماید. بخشی از عدالت خواهی در نفی ستمگری و گرایش به ستم و ستمگران نهفته است. بنابراین شخص عدالت خواه لازم است عدالت را در نفی ستم نیز بجوید
    این نفی ستم هم در حوزه گفتار و هم در مقام عمل است. به این معنا که آن چه از عدالت خواهی و ستم ستیزی در خود به عنوان بینش دارد، در مقام گفتار نیز آورد و در مقام عمل انجام دهد. پس هرگاه ستم و ستمگری رادید، آن را با زبان انکار کند و به مقابله با آن برخیزد و در مقام اجرا و عمل نیز عدالت را انجام دهد.

    براساس آموزه های الهی، انسان ها همان گونه که باید عدالت خواه و ستم ستیز باشند، باید در شرایطی که به ایشان ستم روا می شود دست بر روی دست نگذارند بلکه به مقابله با ستم و ستمگران برخیزند. به این معنا که ستم ستیزی به عنوان امری واجب بر شخص ستم شده و افراد جامعه است. هیچ کس نمی تواند به سبب این که در معرض ستم است و یا به وی ستم می شود، نسبت به ستم و ستمگران واکنش نشان ندهد و ستم پذیر باشد؛ چرا که ستم پذیری، خود گناهی نابخشودنی است. مظلوم کسی است که به وی ظلم شده است ولی منظلم کسی است که ظلم و ستم را پذیرفته و به آن تن داده و نسبت به آن واکنش منفی نشان نمی دهد و به مبارزه با آن نمی پردازد
    از نظر اسلام پذیرش ظلم و ستم روا نیست و شخص به سبب همین پذیرش ظلم نشان می دهد که گرایش به ظلم و ظالم دارد و می بایست به سبب همین پذیرش و رکون، مجازات شود. مظلوم باید در برابر ظلم و ستم بایستد و تن به ظلم و پذیرش آن ندهد. از این رو براساس آموزه های قرآنی و اسلامی مظلوم می بایست انسان ستم ستیز بلکه ستم سوز باشد تا با مبارزه خود ریشه ستم و ستمگری را بسوزاند و از میان بردارد؛ چنان که امام حسین(ع) و یاران مظلوم وی در کربلا چنین کردند و علیه ظلم و ستم قیام کرده و ریشه های ظلم و ستم اموی را سوزاندند و ستم ستیزی و ستم سوزی را در جامعه اسلامی بلکه جامعه انسانی نهادینه کردند، به گونه ای که رهبران هندوی هند از آن حضرت(ع) برای مبارزات خویش الگو گرفتند و وی را سرمشق مبارزات خود قرار دادند.



    نگرش قرآن به مظلومان


    خداوند در آیاتی از قرآن به مساله مظلومان توجه داده است. در این آیات مسائل چندی بیان شده که از جمله آن ها می توان به لزوم یاری طلبیدن مظلومان هنگام واقع شدن در ظلم اشاره کرد. خداوند در آیاتی از جمله 75 نساء و 227 شعراء و نیز 38 و 39 شوری وَالَّذِینَ إِذَا أَصَابَهُمُ الْبَغْیُ هُمْ یَنتَصِرُونَاز مظلومان می خواهد که هنگام وقوع ظلم، دیگران را به یاری خویش بخوانند
    براساس همین آیات بر دیگران است که در صورت درخواست مظلوم به یاری وی بشتابند، چرا که کمک خواهی زمانی می تواند به عنوان یک حکم لازم، مطرح شود که از سوی دیگران پاسخ درخور و مناسبی دریافت شود؛ به این معنا که در صورتی دستور یاری خواهی معنا پیدا می کند که دستوری نیز به دیگران در یاری رسانی به مظلوم داده شود. گاه شده است که شخص به یاری مظلوم نمی رود در حالی که نسبت به ظالم نیز گرایشی ندارد، ولی ترس این که خود نیز مظلوم واقع شود موجب می شود تا به دستگیری مظلوم نرود. چنین تفکری در اسلام مردود است و شخص لازم است به ندای کمک و یاری مظلوم پاسخ دهد وگرنه مسلمان نیست.

    به سخن دیگر، نام مسلمانی بردن به این است که نه تنها گرایش به ظلم و ظالم نداشته باشد بلکه به کمک مظلومی بشتابد که درخواست یاری می کند. خداوند در آیات 38 و 39 شوری بیان می کند که از ویژگی های مومنان آن است که در کنار هم هستند و با عزم دینی و اراده ایمانی به همیاری یکدیگر می شتابند و استمداد مومنان را پاسخ می دهند و با مظلوم همراه می شوند تا علیه ظلم قیام کنند
    خداوند در آیه 75 نساء نیز به صراحت حمایت از مظلومان را تکلیفی الهی بر عهده مومنان بر می شمارد و در آیاتی از جمله همین آیه و نیز آیات 13 تا 15 ابراهیم و 39 و 60 حج از دفاع و حمایت خود از جبهه مظلومان در برابر متجاوزان و سرکشان سخن به میان می آورد تا نشان دهد که یاری مظلومان در حقیقت قرارگرفتن در صف خداجویانی است که در جبهه مظلوم علیه ظالم می جنگند.
    در برخی از موارد به سبب حساسیت قضیه و موضوع لازم است که توجه ویژه ای از سوی مومنان صورت گیرد، چنان که خداوند این گونه عمل می کند. از جمله این موارد می توان به مظلومانی اشاره کرد که از سرزمین و خانه و کاشانه خود رانده شده اند (حج، 39 و 40) و یا این که بی گناهی به قتل رسیده است
    وَلاَ تَقْتُلُواْ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللّهُ إِلاَّ بِالحَقِّ وَمَن قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیِّهِ سُلْطَانًا فَلاَ یُسْرِف فِّی الْقَتْلِ إِنَّهُ کَانَ مَنْصُورًا (اسراء 33) در چنین مواردی خداوند به حمایت مظلومان می شتابد و از مومنان می خواهد تا در این موارد توجه خاصی به مظلومان شود تا آنان بتوانند به حق خویش برسند و از ظلم و ستم رهایی یابند.

    همان طور که از حقوق قطعی مظلومان مبارزه با ظالمان است، همچنین تکلیف مومنان است تا به یاری ایشان بشتابند و از همکاری و همیاری در این زمینه کوتاهی نکنند. (نساء، 75 حج، 39) خداوند در 42 شوری، انتقام گرفتن از ظالمان را حق مشروع و مسلم ستمدیدگان بر می شمارد و یادآور می شود که اگر مظلوم از این حق خویش استفاده کرد و در مقام انتقام گرفتن و مقابله به مثل، حرکتی انجام داد نمی بایست سرزنش شود، چرا که حق مقابله به مثل برای او ثابت است و هیچ کس نمی تواند آن را به عنوان ستم تاسیسی بر شمارد بلکه این حرکت، پاسخی در جواب ستم و ستمگری بوده است. (همان)
    خداوند در آیاتی از جمله 41 نحل، شکست مظلومان را در مبارزه با ظالمان، عین پیروزی بر می شمارد و برای آنان پاداش مضاعف در آخرت قرار می دهد، هر چند که در آیاتی از جمله 103 و 129 و 137 اعراف بر پیروزی نهایی مظلومان در نبرد جهانی علیه ظلم و ظالمان تاکید می ورزد ولی اگر در همین میان پیش از دست یابی به پیروزی در این نبرد نهایی علیه ظالم، مظلومانی کشته شوند در حقیقت پیروز نهایی هستند و پاداش خاصی را نزد خداوند دارند.



    کربلای ستم ستیز و ستم سوز

    بی گمان تجلی و تحقق آیات قرآنی را می بایست در صحنه بزرگ عاشورایی دید که فجر موفقیت های ستم ستیزان مظلوم علیه ستمگران بود؛ چرا که آنان توانستند نه تنها پیروزی را برای امت اسلام رقم زنند بلکه جلوه هایی از پیروزی در نبرد نهایی علیه ظالمان را به نمایش گذارند و طومار حکومت ستمگران اموی را در هم پیچند. در فرهنگ کربلایی، واژگان روشنی از تاویلات قرآن به دست راسخون در علم الهی یافت می شود که هم چنان بر عرصه هستی می درخشد و راهنمای مردمان ستم ستیز ستمدیده می باشد
    همه کسانی که در رخداد کربلا در جبهه عدالت علیه ستم می جنگیدند کسانی بودند که در مسیر الهی، همه سختی ها و بلایا و مصیبت ها را به جان خریده بودند. از این رو اجازه نمی دادند تا دشمن تفسیر واژگونه از رخداد کربلا ارائه دهد. در اخبار کربلا آمده است که یزید ملعون در هنگامی که اسیران کربلا و سران شهداء را به دربار آوردند، این آیه را به عنوان تعریض خواند: ما اصابکم من مصیبه فبما کسبت ایدیکم و یعفو عن کثیر. یعنی گرفتاری هایی که به مردم می رسد به سبب کارهای خودشان است و این در حالی است که خدا از بسیاری از خطاها و گناهان مردم گذشت می کند وگرنه مصیبت های آنها بسیار بیش از این می بود.
    امام سجاد(ع)، پاسدار ارزش های قرآنی و کربلایی، در رد این دیدگاه یزید که در جهت تغییر مفاهیم و ارزش های اسلامی صورت می گرفت، فرمودند: نه چنین است که تو گمان کرده ای. این آیه درباره ما فرود نیامده بلکه آنچه درباره ما نازل شده این آیه است
    ما اصابکم من مصیبه فی الارض و لا فی انفسکم الا فی کتاب من قبل ان نبراهانرسد مصیبتی به کسی در زمین و نه در جانهای شما آدمیان مگر آنکه در نوشته آسمانی است پیش از آنکه خلق کنیم آن را تا افسوس نخورید بر آنچه از دست شما رفته و شاد نشوید برای آنچه شما را آمده است. پس مائیم آن کسانی که چنین هستند. یعنی این مصیبت کربلایی و مبارزه در برابر ستم و ستمگران به حکم قضای کلی الهی برای ما و شهیدان کربلایی نوشته شده بود و درحکم قدر الهی نیز این شهادت و اسارت برای ما بوده است. بنابراین ما به حکم الهی گردن نهادیم و در برابر ظلم و ستم ایستادیم و تن به ظلم و ستم نسپردیم و خوار و ذلیل نشدیم بلکه با عزت با خداوند پیمان خون بستیم و این چنین ظالمان را رسوا کردیم.



    ابزار ظلم و ظالمین نشدن


    امام علی بن الحسین(ع) در ضمن نامه ای به محمدبن شهاب زهری می نویسد: آیا چنین نیست که با فراخوانی تو به دربار خود، می خواهند تو را قطبی کنند تا آسیاب مظالمشان را برمحور تو به گردش درآورند و پلی کنند تا از آن به سوی ظلم و ستم بر مردم عبور کنند و نردبان گمراهی خویش سازند و مبلغ روزگار سیاه و به راه خود، بکشانندت؟ در دل تو نسبت به علمای حقیقی تردید افکنده و به وسیله تو دل مردم نادان را به خود جلب کنند
    مقرب ترین وزیران و نیرومندترین معاونان و یاران آنان، کمتر از تو مفاسدشان را درنظر مردم توجیه کرده و خاصه و عامه را به دربار آنان می کشانند. چه مزد ناچیز و اندکی در برابر بهره سرشاری که از تو می برند، به تو می دهند. آبادی مختصری که در زندگی تو پیش می آورند، چه ضربه سختی بر بنیاد هستی و انسانیت و زندگی جاودان تو می زنند. تو خود باید خود را بپایی، دیگری نیست که تو را بپاید باید خود را، به عنوان کسی که به زودی مورد بازخواست الهی قرار خواهد گرفت، حسابرسی و مواخذه کنی- بحارالانوار، ج75، ص

    132


    گفتگو با استکبار؛ تاکتیک یا راهبرد؟

    در ادبیات مستکبران و رسانه‌های استکباری این جمله بارها تکرار می‌شود که «بازگشت به جامعه جهانی» و «پذیرش قوانین بین‌المللی» تنها راه است. بنابراین، فشارها و تهدیدها در همه عرصه‌های فرهنگی، حقوقی، نظامی، سیاسی، اقتصادی و مانند آن بر ایران ادامه خواهد یافت و این گونه نیست که با عقب‌نشینی در مسئله هسته‌ای بتوان رضایتمندی استکبار جهانی را به دست آورد. هر گام عقب‌نشینی به معنای پذیرش گام بعدی و افزایش فشارها و تهدیدها و انسجام بیشتر استکبار و مستکبران در سطح جهان است. این عقب‌نشینی تا کجا ادامه خواهد یافت و چه زمانی رضایت به اصطلاح جامعه جهانی به دست می‌آید و ایران اسلامی به جرگه جامعه جهانی باز خواهد گشت و تهدیدها و فشارها برداشته می‌شود؟


    تضاد گفتمان اسلام و استکبار

    نظامی که اکنون بر جامعه جهانی حکمفرما است با دلایل و شواهد گوناگون یک نظام استکباری ستمگر است که به هیچ اصلی جز اصل قدرت پایبند نیست. براساس این اصل که همان قانون جنگل است، قدرت است که حق می‌سازد و برای افراد و دولت‌ها مشروعیت می‌آورد تا هر طور که بخواهند در جهان عمل کنند. نخستین و ساده‌ترین شاهد بر این مدعا همان «حق وتو» است که در سازمان ملل برای پنج کشور پیروز در جنگ جهانی دوم تصویب شده و بیش از چندین دهه است که اعمال می‌شود. براساس این حق، دولت‌های استکباری بدون هیچ اما و اگر و تنها برای منافع ملی خود می‌توانند قطعنامه‌های ظالمانه‌ای را در شورای امنیت برای حفظ منافع دولت‌های خودشان به تصویب برسانند و در صورت تضاد با منافع جمعی و یا حتی ملی یک کشور، آن را وتو کنند.
    این نظام به دلایل و شواهد دیگر، یک نظام استکباری و ضدانسانی است هر چند که داعیه حقوق بشر داشته و در ظاهر چیزی را در قالب حقوق بشر به تصویب و اجرا درآورده باشد؛ زیرا مواد قانونی که در مجموعه سازمان‌های وابسته به سازمان ملل تصویب و اجرا می‌شود از جمله همین قانون حقوق بشر، تنها تامین کننده منافع، مقاصد و اهداف پنج کشور دائم عضو شورای امنیت است.
    این گفتمان که از آن به گفتمان استکباری یاد می‌شود، ضدگفتمان اسلامی است که اصل عدالت به عنوان مهم‌ترین هدف و فلسفه بعثت پیامبران و انزال کتب الهی و دعوت اولیای الهی در آن تعیین و معرفی شده است. (حدید25)
    گفتمان اسلامی دارای فلسفه‌ای است که اجازه نمی‌دهد تا کوچک‌ترین حقی از موجودی سلب شود و انسان‌ها به دلیل داشتن اراده و اختیار و قدرت موظف هستند که آن را نه تنها در حق یکدیگر اجرا کنند، بلکه به عنوان خلیفه الهی بر زمین درباره همه موجودات دیگر اعمال کرده و جلوی بی‌عدالتی و ظلم را بگیرند تا فسادی در زمین ایجاد نشود. چنین فلسفه‌ای آیین زندگی اسلامی نامیده می‌شود.
    در برابر گفتمان اسلامی، گفتمان رقیب قرار می‌گیرد که در اشکال گوناگونی خودنمایی می‌کند. گفتمان رقیب اسلام را گفتمان استکباری می‌گویند.
    فلسفه گفتمان استکباری، همان فلسفه شیطانی است؛ زیرا مدیریت گفتمان استکباری را شیطان به عهده دارد و جنیان و انسان‌ها تنها در خدمت ابلیس عمل می‌کنند. براساس آموزه‌های قرآنی، ابلیس نخستین شیطنت خویش را با استکبار در برابر خدا و خلیفه الهی آغاز کرد و حاضر به پذیرش خلافت حضرت آدم(ع) نشد؛ زیرا مغرور به استعدادها و توانایی‌های خود شد و خود را برتر از انسان دانست و به خلافت و سلطنت ربوبی انسان تن نداد. (بقره 34؛ اعراف12؛ ص76)
    پس تضاد میان گفتمان اسلام و گفتمان استکباری وجود دارد که مهم‌ترین جلوه‌گاه تضاد را می‌باید در حوزه عدالت رهگیری و شناسایی کرد.


    جنگ حق و باطل، عدالت و ظلم

    براساس آموزه‌های قرآنی، تا زمانی که انسان در زمین است، جنگ حق و باطل و عدالت و ظلم وجود خواهد داشت، زیرا انسان‌ها در جهانی زندگی می‌کنند که یک دشمن اصلی با آنان همراه است. پس از هبوط حضرت آدم(ع) به زمین، دشمن قسم خورده‌اش یعنی ابلیس نیز هبوط می‌کند. (بقره37 و38)
    ابلیس با بهره‌گیری از ضعف درونی انسان یعنی خواسته‌ها و نیازهای نفسانی انسانی، می‌کوشد تا انسان به جای بهره‌گیری از عقل و وحی، گرفتار شهوت و غضب شده و در خدمت او درآید و با سواری بر گرده‌اش او را به فساد و تباهی در زمین سوق دهد به جای آنکه به نقش و مسئولیت خلافت الهی بپردازد و با عدالت جان و جهان و جامعه را آباد کند. (حجر32؛ اسراء62: روم41)
    عدالت همگانی می‌تواند صورت گیرد؛ از این‌رو خداوند در آیه25 حدید، فلسفه بعثت پیامبران را ایجاد آمادگی برای قیام عمومی مردم برای عدالت بیان می‌کند. به این معنا که توده‌های مردم (ناس) با آشنایی با حقوق خود، خواهان حق خود شده و بخواهند در جامعه به دور از تفاوت‌های جنسیتی، مذهبی، قومی و نژادی و مانند آن، عدالت را برپا دارند و قسط را اجرا نمایند.
    بنابراین تضاد میان گفتمان اسلامی و استکباری شیطانی، تقابل در حوزه حق و باطل و عدالت و ظلم است.


    فشار و تهدید تا پذیرش آیین استکباری

    دو گفتمان اسلامی و استکباری در دو جبهه حق و باطل و عدالت و ظلم، صف‌آرایی کرده‌اند. این دو هرگز نمی‌توانند با هم کنار آیند؛ زیرا میانه و وسطی برای این دو گفتمان نیست که بتواند به عنوان قدر مشترک مورد توافق قرار گیرد و دو گفتمان در سایه صلح و عدالت با هم کنار بیایند و همزیستی مسالمت‌آمیز داشته باشند.
    بنابراین، سخن گفتن از صلح و همزیستی مسالمت‌آمیز میان دو گفتمان اسلامی و استکباری چیزی جز بذله‌گویی نیست؛ اگر سخن از صلح و دوستی و آرامش میان این دو گفتمان و نمادهای آن در جهان امروز می‌شود، تنها از باب فریب و خریدن زمان است. ایجاد اعتماد میان دو گفتمان و نمادهای آن سخنی بی‌معنا خواهد بود و تصور موضوع به خوبی پوچی و کذب این معنا را اثبات خواهد کرد؛ زیرا اگر از مصادیق اولیات نباشد، دست‌کم از مصادیق بدیهیات است که تصور موضوع، تصدیق آن را به همراه خواهد داشت.
    دو گفتمان چنان در تقابل یکدیگر صف‌بندی کرده‌اند که اثبات یکی به معنای سلب دیگری است؛ زیرا جایی که حق آمد نمی‌تواند باطلی باشد و بالعکس. از این‌رو خداوند می‌فرماید هرگاه حق آمد باطل رفت. (اسراء81) براساس فلسفه تاریخی که آموزه‌های قرآنی بیان کرده‌اند، نهایت جامعه انسانی به اینجا ختم می‌شود که عدالت جهانی در سایه حکومت صالحان ایجاد خواهد شد و زمین به ایشان به ارث می‌رسد. (انبیاء105)
    بنابراین می‌توان گفت که گفتمان اسلامی نه‌تنها براساس آموزه‌های قرآنی یک سیر طبیعی به سمت و سوی جهانی شدن دارد، بلکه براساس آیاتی از جمله 25 حدید و مانند آن، جامعه اسلامی می‌باید برنامه‌ای برای جهانی شدن داشته باشد. پس جهانی شدن و سلطه گفتمان اسلامی و از میان رفتن گفتمان استکباری نه‌تنها یک پروسه طبیعی براساس فلسفه تاریخی است بلکه باید به عنوان یک برنامه و پروژه مورد توجه قرار گیرد و در این راستا جامعه اسلامی فعالیت کند. (مائده48؛ توبه33؛ فتح28؛ صف9؛ حدید25)
    در مقابل، گفتمان استکباری تحت مدیریت و رهبریت ابلیس نیز گفتمانی جهانی است و می‌خواهد همه بشریت را- جز افراد خاصی که بیرون از توان تسلط بر ایشان است- گمراه سازد. (حجر39 و 40 و آیات دیگر)
    دشمنان گفتمان اسلامی از همه امکانات بهره می‌گیرند تا به این هدف برسند. آنان از طریق شبهه‌افکنی، تزیین امور دنیا و ایجاد گرایش‌های مادیگرایانه (آل‌عمران7 و 4 و آیات دیگر) می‌خواهند مردم را به دنیا سرگرم کنند و از حق و حقیقت و عدالت دور سازند. خداوند در آیه 20 کهف و آیات دیگر می‌فرماید نظام استکباری و شیطانی تلاش می‌کند که به هر شکلی شده، مردم را به زیر سلطه خود درآورد و کسانی را که در برابر او قرار می‌گیرند به قتل می‌رساند یا شکنجه‌ کرده و به زندان می‌افکند یا سنگسار کرده و یا از جامعه طرد و یا تابعیت او را لغو می‌کند.
    این برنامه‌های فشار و تهدید و شکنجه و قتل و مانند آن تا زمانی که مردم به آئین آنها باز نگردند ادامه خواهد یافت. تعبیر قرآنی «ملت» به معنای آئینی است که دارای فلسفه و سبک خاصی از زندگی است. در حقیقت یک آئین و سبک زندگی است که دارای فلسفه خاصی باشد. ملت ابراهیم به معنای فلسفه و آئین زندگی است که حضرت ابراهیم(ع) آن را داشت و دیگران را بدان دعوت می‌کرد.نظام استکباری نیز به عنوان یک ملت دارای فلسفه زندگی و سبک خاص زیست است که مردم را به افکار و رفتار خاصی دعوت می‌کند، پس نظام استکباری و گفتمان استکباری شیطانی تمام راه‌ها را به کار خواهد بست تا ملت خودش را بر جهان مسلط سازد و مردم را به همان فلسفه و سبک زیست خود دعوت کند.
    نظام سلطه استکباری آمریکا، بارها بیان کرده است که همه گزینه‌ها از جمله تحریم‌ها و حمله نظامی روی میز است. همه گزینه‌های استکباری شامل بهره‌گیری از شبهات و جنگ نرم، جنگ روانی، جنگ علمی و اعتقادی، جنگ رسانه‌ای از راه فیلم‌های هالیودی، اخبار رسانه‌های سمعی و بصری و جنگ اقتصادی، تهاجم فرهنگی، تحریم و تهدید نظامی و مانند آن است.
    خداوند می‌فرماید دشمنان زمانی دست از جنگ و تهدید برمی‌دارند که نظام سلطه آنان را بپذیرید و آئین آنان را قبول کنید، زیرا جز به این رضایت نمی‌دهند:


    ولن ترضی عنک الیهود ولا النصاری حتی تتبع ملتهم قل ان هدی الله هو الهدی ولئن اتبعت اهواءهم بعدالذی جاءک من العلم ما لک من الله من ولی ولا نصیر
    ،
    و هرگز یهودیان و مسیحیان از تو راضی نمی‌شوند، مگر آن که از کیش و آئین آنان پیروی کنی. بگو: «در حقیقت، تنها هدایت خداست که هدایت واقعی است.» و چنانچه پس از آن علمی که تو را حاصل شد، باز از خواسته‌های آنان پیروی کنی، در برابر خدا سرور و یاوری نخواهی داشت. (بقره، 120)
    پس دشمن استکباری هرگز با عقب‌نشینی‌های امت اسلام در مسایلی چون حقوق هسته‌ای و مقاومت اسلامی، کوتاه نمی‌آید و نمی‌توان گفت که این کارها موجب اعتمادسازی است، زیرا زمانی اعتماد مستکبران به دست می‌آید و آنان راضی می‌شوند دست از دشمنی بر دارند که هم کیش و آئین آنان شوید. لذا دولت استکباری و شیطانی آمریکا به‌صراحت اعلام می‌کند که عقب‌نشینی در همه اصول انقلاب اسلامی است که امکان بازگشت ایران اسلامی را به جامعه جهانی (همان نظام سلطه استکباری و شیطانی) فراهم می‌آورد.
    اینکه گمان کنیم دشمنی ایران اسلامی و نظام استکباری پایانی خواهد داشت، تصوری ساده ‌اندیشانه است؛ زیرا این دوستی و صلح تنها زمانی تحقق خواهد یافت که یکی از دو نظام و گفتمان اسلامی و استکباری، ماهیت خود را تغییر دهد و به آئین و کیش دیگری درآید؛ چرا که تنها با حذف یکی از دو نقیض است که آن دیگری رضایت می‌یابد و بقایش تضمین می‌شود.
    براساس آموزه‌های اسلامی حتی اگر کفر و باطل کوتاه بیاید و بخواهد صلح کند، حق کوتاه نمی‌آید: زیرا خواهان عدالت جهانی نسبت به همگان است و هرجا فریادرسی کمک خواهد لازم است برای رفع ظلم و رهایی اهل استضعاف از دست استکبار قیام کرده و به جنگ و جهاد پرداخت


    خداوند به صراحت در آیه 75 نساء ضمن توبیخ مسلمانان می‌فرماید:
    و مالکم لا تقاتلون فی سبیل‌الله و المستضعفین من الرجال و النساء والولدان الذین یقولون ربنا اخرجنا من هذه القریه الظالم اهلها واجعل لنا من لدنک ولیا واجعل لنا من لدنک نصیرا؛ چرا شما در راه خدا ‌[و در راه نجات[ مردان و زنان و کودکان مستضعف نمی‌جنگید؟ همانان که می‌گویند: «پروردگارا، ما را از این شهری که مردمش ستم‌پیشه‌اند بیرون ببر و از جانب خود برای ما سرپرستی قرار ده و از نزد خویش یاوری برای ما تعیین فرما.»
    بنابراین، براساس آموزه‌های قرآنی، نمی‌توان در برابر استکبار و نظام سلطه سکوت کرد و تنها رهایی خود را خواست بلکه واجب و تکلیفی شرعی و الهی است که به داد هر فریادرسی رسید و به او یاری کرد؛ چرا که عدالت جهانی برای همگان از هر نژاد و قوم و مذهب و آئینی از وظایف و تکالیف اسلامی است. (حدید، 25)
    به هر حال، جنگ حق و باطل و عدالت و ظلم جنگ دایمی است و هیچ‌یک در این راه کوتاه نمی‌آید و صلح و صفایی میان آنان برقرار نخواهد شد، مگر از باب سیاست مقاومتی در گفتمان اسلامی؛ به این معنا که برای تقویت و تحکیم مواضع، عقب‌نشینی تاکتیکی انجام می‌گیرد ولی هم، این عقب‌نشینی موقت است و هم ماهیت تجاوز‌طلب دشمن را برای همه برملا می‌کند. به تعبیر دیگر تنها برای یارگیری و تقویت برای حمله سهمگین‌تر عقب‌نشینی صورت می‌گیرد. پس پای هیچ پیمان و قرارداد دایمی را امضا نمی‌کند که حقوقش را سلب کند؛ بلکه تنها یک آتش‌بس موقت است. (انفال، 16)


    دولت اسلامی باید بگونه‌ای عمل کند که هر تهدیدی را به فرصت تبدیل کند؛ به عنوان نمونه باید تحریم‌های اقتصادی را به عنوان یک فرصت، شناسایی کرده و آن را برای تقویت اقتصاد مقاومتی به کار گیرد تا جامعه به جای وابستگی اقتصادی به بیرون بر اقتصاد داخلی و مستقل پا گیرد. خداوند می‌فرماید: اگر پدرانتان و فرزندانتان و برادرانتان و همسرانتان و خویشانتان و اموالی که فراهم آورده‌اید و تجارتی که از بی‌رونقی و کسادی‌اش می‌ترسید و خانه‌هایی که به آنها دل خوش کرده‌اید، نزد شما از خدا و پیامبرش و جهاد در راهش محبوب‌ترند، پس منتظر بمانید تا خدا فرمان عذابش را بیاورد؛ و خدا گروه فاسقان را هدایت نمی‌کند. (توبه، 24)
    و در آیه 28 توبه درباره آثار اقتصاد مقاومتی و امدادهای الهی به ملت مقاوم اسلام می‌فرماید: یا ایهاالذین امنوا انما المشرکون نجس فلا یقربوا المسجدالحرام بعد عامهم هذا و ان خفتم عیله فسوف یغنیکم الله من فضله ان‌ شاء ان‌الله علیم حکیم؛ ای اهل ایمان! جز این نیست که مشرکان پلیدند؛ پس نباید بعد از امسال به مسجد‌الحرام نزدیک شوند؛ و اگر ‌]به سبب قطع رابطه با آنان و تعطیل شدن داد و ستد با ایشان[ از بی‌نوایی و تنگدستی می‌ترسید، خدا اگر بخواهد شما را از فضل و احسانش بی‌نیاز می‌کند؛ یقینا خدا دانا و حکیم است.



    شاخص های استکبار


    در چندین آیه، از آیات قرآن، استکبار به عنوان یک صفت ویژه کفار به کار رفته، و از همه آنها استفاده می شود، که منظور از آنها تکبر از قبول حق است. در سوره نوح 7 می خوانیم: و انی کلما دعوتهم لتغفر لهم جعلوا اصابعهم فی آذانهم و استغشوا ثیابهم و اصروا و استکبروا استکبارا و من هر زمان آنها را دعوت کردم که (ایمان بیاورند و) تو آنها را بیامرزی، انگشتان خویش را در گوشهایشان قرار داده و لباسهایشان را برخود پیچیدند، و در مخالفت اصرار ورزیدند و به شدت استکبار کردند. و در منافقین5 و اذا قیل لهم تعالوا یستغفر لکم رسول الله لووا روسهم و رایتهم یصدون و هم مستکبرون؛ هنگامی که به آنها بگوئی بیائید تا رسول خدا برای شما آمرزش بطلبد، سرپیچی می کنند و آنها را می بینی که مردم را از راه حق باز می دارند و استکبار می ورزند. و در سوره جاثیه آیه8درباره همین گروه یسمع آیات الله تتلی علیه ثم یصر مستکبرا کان لم یسمعها آیات خدا را که بر او خوانده می شود می شنود، اما چنان با حالت استکبار اصرار بر کفر دارد که گوئی آن آیات را هرگز نشنیده است!

    و در حقیقت، بدترین استکبار ، همان تکبر از قبول حق است، چرا که تمام راه های هدایت را به روی انسان می بندد، و تمام عمر در بدبختی و گناه و بی ایمانی می ماند. علی(ع) در نهج البلاغه در خطبه قاصعه صریحا شیطان را بعنوان سلف المستکبرین(پیشکسوت و سر سلسله مستکبران) معرفی می کند، چرا که او نخستین گام را در مخالفت با حق و عدم تسلیم در مقابل این واقعیت که آدم از او کامل تر است برداشت. و به این ترتیب، تمام کسانی که از پذیرش حق سر باز می زنند، خواه از نظر مالی تهیدست باشند، یا متمکن، مستکبرند، ولی نمی توان انکار کرد که در بسیاری از اوقات، تمکن زیاد مالی سبب می شود که، انسان از پذیرش حق خودداری کند. در روضه کافی از امام صادق(ع) می خوانیم: اما تلوت قصه سحره موسی(ع): کسی که برای خود بر دیگری امتیاز قائل است، از مستکبران است، راوی حدیث می گوید: از امام پرسیدم: که آیا مانعی دارد اگر انسان کسی را مشغول گناه ببیند، برای خود که مرتکب گناه نیست. امتیازی بر او قائل باشد؟ امام فرمود: اشتباه کردی! چه بسا خدا سرانجام گناه او را ببخشد، ولی تو را در پای حساب حاضر سازد، آیا قصه ساحران زمان موسی(ع) را در قرآن نخواندی (که یک روز، به خاطر پاداش فرعون و تقرب به دربار او حاضر شدند در برابر پیامبر اولواالعزم پروردگار قیام کنند، ولی با دیدن چهره حق ناگهان تغییر مسیر دادند، تا آنجا که در برابر تهدید فرعون به کشتن نیز مقاومت کردند و خدا آنها را مشمول عفو و رحمت خود قرار داد؟! تفسیر نمونه ج11 ص912


    مکر مستکبران و راهکار مقابله

    استکبار همواره مکر می ورزد و چاره جویی و حیله می کند تا بر جهان و جهانیان سیطره و سلطه یابد و همه منابع مادی و انسانی را به خدمت خویش گیرد. خداوند در آیات بسیاری از قرآن به مساله مستکبران پرداخته است؛ چرا که نخستین طاغی در آفرینش، ابلیس مستکبری است که با طغیان خویش کوشید تا مسیر آفرینش را منحرف سازد. انحراف مستکبران از خط اصلی آفرینش، به سبب خودبرتربینی آنان است. آنان نه تنها خود فاسد هستند بلکه بر آن هستند تا فساد را در همه عرصه ها گسترش دهند و با هنجار شکنی و تغییر ارزش ها بلکه خلقتها به تعبیر قرآن به اهداف پلید خویش دست یابند. خداوند در آیه 33 سوره سباء از تلاش شبانه روزی مستکبران برای گمراهی مستضعفان و انسانهای بی پناه که قدرت تفکر و تقابل را ندارند، سخن به میان می آورد و توضیح می دهد که چگونه آنان مکر شبانه روزی خویش را به کار گرفته اند تا جهان را مدیریت کنند.


    روشهای فریبکارانه و مکارانه مستکبران

    مکر، بر فریب و خدعه استوار است. بر این اساس، مکار از هیچ چیزی برای رسیدن به هدف خویش فروگذار نمی کند و حق و باطل را چنان در هم می آمیزد که انسان قدرت تشخیص حق و باطل را نیابد. البته کسانی که اهل ایمان هستند از نور الهی برخوردار بوده و فطرت سالم و عقل سلیم ایشان، آنان را نسبت به فریب و مکر مستکبران، بصیر می سازد؛ اما مستضعفان از این امکان برخوردار نیستند و به سادگی در دام فتنه و مکر آنان می افتند و خود به عنوان مزدوران و سربازان بی جیره و مواجب مستکبران عمل می کنند
    از مهم ترین ابزارهایی که مستکبران در فریفتن مردم از آن بهره می برند، نفاق و ریا(نساء، 142)، تهمت و بهتان و افتراست (یوسف، 25 و 28) آنان زشتی های خویش را تزیین کرده و به حق می آرایند و باطل را حق جلوه می دهند. (رعد33) اغوای دیگران (اعراف20تا22)، تبلیغات فریبنده (انعام 112) ترور فیزیکی و شخصیتی (نمل50 و انفال30 و آیات دیگر)، خیانت های پنهانی و نهانی و ناموسی (یوسف50 تا 52) اظهارات خیرخواهانه و نصیحت خواهی ظاهری (یوسف11 و 12)، صلح خواهی (انفال61 و 62) دروغگویی و قسم دروغ(نحل94)، وسوسه (اعراف20 تا 27) و نیز ادعای همدلی و همسویی (توبه56) از مهمترین روش هایی است که مستکبران در مکرجویی از آن بهره می برند.

    مستکبران به سبب بیماردلی، حسادت و رفاه طلبی بسیار خود در مسیر شیطان و اهداف شیطانی قرار می گیرند و اجازه نمی دهند تا مسیر واقعی و درست از سوی انسانها و جوامع بشری پیموده شود. با نگاهی به رسانه های جهانی به خوبی می توان دریافت که چرا مستکبران از همه ابزارهای تبلیغاتی و شعارهای به ظاهر خیرخواهانه و بشردوستانه مانند مردم سالاری و صلح طلبی حقوق بشر بهره می گیرند و دریک فرآیندی زنان را به عنوان مهم ترین ابزار تاثیرگذار برای هنجارشکنی مورد استفاده قرار می دهند. بسیاری از ادعاهای حقوق بشری و تساوی حقوق زن و مرد، تنها برای مکری است که در آستین خویش چون ماری پرورانده اند تا جوامع بشری را از فطرت سالم دور سازند و زنان را به بهره کشی جنسی سوق دهند تا از طریق این عمل،اصالت خانه و خانواده از میان برود و بتوانند به اهداف هنجارشکنانه و استکباری خود دست یابند.


    اشراف، طبقه مخرب و مکار:
    اشراف بعنوان طبقه ای مستکبر همواره در خدمت اهداف شیطانی بوده اند و در طول تاریخ علیه خط درست آفرینش که از سوی پیامبران مدیریت و هدایت می شد، قرار گرفته اند. (انعام123 و 124) آنان به عنوان بزرگ ترین مجرمان در هر جامعه ای چنان به فساد و افساد دامن می زنند که گروهی همانند ایشان را نمی توان در جوامع بشری به عنوان طبقات مخرب و مکار شناسایی و معرفی کرد.در جامعه جهانی امروز به سادگی می توان مکر مستکبران را در همه عرصه های زندگی شناسایی کرد
    با نگاهی گذرا به مجموعه تحرکات جهانی مستکبران از صلح دوستی و مردم خواهی و حمایت از حقوق زنان و استفاده ابزاری از این امور برای رسیدن به اهداف پلید می توان دریافت که چگونه مستضعفان در دام فریب این مکاران قرار می گیرند و خود بسان بردگان بی مزد و مواجب مستکبران عمل می کنند و اهداف آنان را در زمین جامه عمل می پوشانند. برای رهایی از این مکر تنها می بایست به خداوند پناه برد(یوسف23) و با تقوای الهی (ال عمران، 20) و دعا (یوسف، 33 و 34) و صبر پیشگی (آل عمران، 120) و هوشیاری(اعراف27نور 11 تا 16) و امدادخواهی از خداوند (انفال 62) و احسان (نحل127 و 128)از شر مکر شبانه روزی مستکبران در امان ماند.



    زندگی بدون استعلاء (برتری طلبی)

    استعلاء و برتری‌طلبی از جمله مفاهیمی است که در قرآن کریم و سنت، ذیل عناوین مختلفی به آن پرداخته شده است. این پدیده که وجوه و جوانب متفاوتی چون اقتصادی، سیاسی و اجتماعی را دارا است به علت تحقیر شأن و کرامت انسانی مورد مذمت شدید قرار گرفته به طوری که در منطق اسلام هرگونه فخرفروشی و متفاوت‌ نشان دادن فرد یا افرادی در جامعه مردود اعلام شده است. در قرآن کریم ذیل آیاتی به مذمت این سبک زندگی پرداخته شده در سوره قصص83 خداوند می‌فرماید: تلک الدارالاخره نجعلها للذین لایریدون علوا فی‌الارض ولافسادا و العاقبه للمتقیناین سرای آخرت را (تنها) برای کسانی قرار می‌دهیم که اراده برتری‌‌جویی در زمین و فساد را ندارند، و عاقبت نیک برای پرهیزگاران است.
    در همین رابطه برخی مفسرین ذیل آیه شریفه به این حدیث امام صادق(ع) استناد کرده‌اند که حضرت می‌فرماید:
    من ذهب یری ان له علی الاخر فضلا فهو من المستکبرین کسی که در خود نسبت به دیگری برتری ببیند از مستکبران (خود بزرگ‌نمایان) است (الحیاه ج3 ص393)همچنین 23نحل انه لا یحب المستکبرین. خداوند متکبرین را (که دیگران را درگفتار، موضع‌گیری و اعمال تحقیر می‌کنند) دوست ندارد.
    این نگاه اسلام که ناشی از مساوی دانستن انسان‌ها در شأن و کرامت انسانی است، در بسیاری از روایات نیز مطرح شده است. پیامبر اکرم(ص) در این باره می‌فرمایند:
    ایها الناس ان ربکم واحد وان اباکم واحد، کلکلم لآدم و آدمن من تراب؛ ان اکرمکم عندالله اتقاکم. ‌و لیس لعربی علی عجمی فضل الا بالتقوی... ای مردم پروردگار شما یکی است و پدر شما هم یکی. همه شما فرزندان آدم هستید و آدم از خاک خلق شد؛ محترم‌ترین شما نزد خدا باتقوی‌ترین شما است و هیچ انسانی بر انسان دیگر برتری ندارد مگر به تقوای بیشتر(تحف‌العقول ص34) در تعالیم اسلامی در اثر این نوع نگاه است که هرگونه مظاهر برترنمایی در حوزه‌های مختلف اقتصادی، سیاسی و اجتماعی تقبیح می‌شود. قرآن کریم فرعون را به خاطر همین امر مذمت می‌کند ان فرعون علا فی‌الارض فرعون در زمین برتری‌ طلبی و بلند پروازی کرد(قصص4) مجمع‌البیان طبرسی: فرعون در برابر مردم خود، برتری‌طلب بود و انسان‌ها را بردگان خویش قرار داده بود و پائین دست می‌نشاند (حکومت اسلامی از منظر قرآن و سنت به نقل از مجمع‌البیان ج7 ص108)
    در سنت پیامبر(ص) و ائمه طاهرین(ع) نیز بسیار به این مسئله و وجوه سیاسی و اجتماعی آن تاکید شده است. از ابوذر نقل است که می‌گوید سلمان و بلال را دیدم که به طرف پیامبر(ص) می‌آمدند، چون به او رسیدند سلمان خود را روی پای پیامبر(ص) انداخت و آن را می‌بوسید. پیامبر(ص) او را از این کار به سختی منع کرد و سپس فرمود:‌ ای سلمان با من چنان رفتار مکن که ایرانیان درباره پادشاهان خود رفتار می‌کنند. من بنده‌ای از بندگان خدایم؛ خوراکی می‌خورم که بنده می‌خورد و روی زمین می‌نشینم همانگونه که بنده می‌نشیند (بحار ج76 ص63)
    البته باید این نکته را نیز ذکر کرد که مسئله شأن که در اسلام به تقوای بالاتر مربوط می‌شود هم باعث «متفاوت» زندگی کردن و «اظهار برتری» نخواهد شد چرا که اگر این‌گونه باشد پیامبر(ص) و معصومین(ع) که بالاترین درجه ایمان و تقوا را داشته‌اند اولی بر این بوده‌اند که خود را از مردم متمایز می‌‌کردند. به عنوان نمونه در باب نحوه نشستن پیامبر(ص) برروی زمین و در مجالس همیشه ایشان طوری می‌نشستند که از دیگران متمایز نباشند تا جایی که این امر موجب می‌شد افرادی که پیامبر(ص) را نمی‌شناختند هنگام ورود به مجلس مکان ایشان را تشخیص نمی‌دادند. هم‌چنین یاران خود را از تعیین جای مشخص برای خود در مجالس نهی می‌فرمودند (سنن النبی ص50)
    در تعالیم اسلام صفت استعلا و خودبرتر بینی موجبات خشم و عذاب خداوند را به دنبال دارد به عنوان مثال در روایتی از پیامبراکرم(ص) نقل شده که فرمودند: «هرکس بنایی را برای ریا و شهرت بسازد او را در قیامت به هفت طبقه زیر زمین می‌برد سپس به صورت گردن‌بندی از آتش بر گردن او درمی‌آید و آنگاه همراه با آن در آتش فرو افکنده می‌شود.گفته شد: یا رسول‌الله خانه چگونه برای ریا و شهرت ساخته می‌شود حضرت پاسخ دادند:به این که بیش از اندازه کفاف بسازد و یا برای اینکه به آن ببالد و فخر‌فروشی کند آن را بسازد.» (وسائل‌الشیعه ج3 ص588).







  15. کاربر زیر به خاطر ارسال مفید mohammadhossein از ایشان تشکر کرده است:


صفحه 1 از 18 123411 ... آخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •