صفحه 1 از 3 123 آخرین
نمایش نتایج: از 1 به 10 از 28

موضوع: شهرهای ایران

  1. #1
    ستاره‌دار (27) بابک 52 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2011
    نوشته ها
    16,738
    تشکر
    28,568
    تشکر شده 63,384 بار در 15,430 ارسال

    شهرهای ایران

    آذربايجان شرقي ( مرکز استان : تبريز )

    اسكو ( اذربايجان شرقي )

    جمعیت : 16140
    کد تلفن : 412
    درجه شهرداری : 6
    تلفن شهرداری : ٣٢٢۵۵٧٩
    شهردار : مير صادق حمامي
    سایت شهرداری : www.oskucity.ir
    اُسکو یکی از شهرهای استان آذربایجان شرقی و مرکز شهرستان اسکو میباشد.این شهر در ناحیهٔ غربی استان و در نزدیکی دریاچه ارومیه واقع شدهاست و از آب و هوای نسبتاً مناسبی بهرهمند گشتهاست. شهر اسکو در میان باغات مختلفی بهوجود آمدهاست و منظرهٔ این شهر از کوههای مجاور این واقعیت را اثبات میکند که اسکو یکی از باغشهرهای ایران میباشد. جمعیت این شهر در سال ۱۳۸۵ خورشیدی بالغ بر ۱۶٬۱۴۰ نفر بودهاست که از این جهت پانزدهمین شهر پرجمعیت استان آذربایجان شرقی محسوب میگردد.اسکو در ۳۳ کیلومتری جنوب غرب تبریز واقع شدهاست.
    پیشینه
    اسکو یکی از قدیمیترین شهرهای آذربایجان است. قدیمیترین منبعی که در آن از اسکو نام برده شدهاست، کتیبهای است مربوط بهحدود ۸۰۰ سال پیش از میلاد مسیح که در لشکرکشی پادشاه آشور نوشته شدهاست. در این کتیبه به وجود قلعهای پیرامون شهر اشاره شده که در حملهٔ سپاه آشور به همراه یکصد و یازده روستای دیگر به آتش کشیده شدهاست.

    مردم
    ساکنان شهر اسکو از نژاد ترک آذربایجانی بوده و به زبان ترکی آذربایجانی سخن میگویند. دین ساکنان این شهر اسلام و مذهب آنان شیعه دوازدهامامی میباشد.
    جمعیت اسکو برپایهٔ سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال ۱۳۸۵ خورشیدی بالغ بر ۱۶٬۱۴۰ نفر بودهاست که از این تعداد ۸٬۰۴۰ نفر مرد و ۸٬۱۰۰ نفر زن بودهاند. همچنین تعداد خانوارهای این شهر، ۴٬۹۲۸ خانوار بودهاست. براساس همین سرشماری از مجموع ۱۶٬۱۴۰ نفر جمعیت ساکن اسکو، ۱۲٬۷۸۴ نفر باسواد و ۲٬۰۴۹ نفر بیسواد بودهاند.

  2. #2
    ستاره‌دار (27) بابک 52 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2011
    نوشته ها
    16,738
    تشکر
    28,568
    تشکر شده 63,384 بار در 15,430 ارسال
    آذربايجان شرقي

    آق كند ( اذربايجان شرقي )


    جمعیت : 2029
    کد تلفن : 424
    درجه شهرداری : 1
    تلفن شهرداری : ۵٢٢٢١٣٧
    شهردار : سعيد ديني
    آقکند یکی از شهرهای استان آذربایجان شرقی است که در بخش کاغذکنان شهرستان میانه واقع شدهاست. این شهر مرکز بخش کاغذکنان است.
    The greater the risk ، The greater the reward

    هر چقدر ریسک بزرگتری کنی ، پاداش بزرگتری بدست میاری

  3. #3
    ستاره‌دار (27) بابک 52 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2011
    نوشته ها
    16,738
    تشکر
    28,568
    تشکر شده 63,384 بار در 15,430 ارسال
    آذربايجان شرقي

    آذرشهر ( اذربايجان شرقي )


    جمعیت : 36801
    نام های قدیمی : دهخوارقان
    سوغات : گردو
    کد تلفن : 412
    درجه شهرداری : 7
    تلفن شهرداری : ۴٢٢٣٠۴١
    شهردار : عليرضا محمدي
    آذر شهر یکی از شهرهای استان آذربایجان شرقی و مرکز شهرستان آذرشهر میباشد. این شهر با ۳۶٬۸۰۱ نفر جمعیت در سال ۱۳۸۵ خورشیدی، بهعنوان هشتمین شهر پرجمعیت استان آذربایجان شرقی محسوب میگردد. شهر آذرشهر در شرق دریاچهٔ ارومیه و غرب کوه سهند واقع شدهاست و آب و هوای بسیار مطبوعی دارد. ارتفاع این شهر از سطح دریا ۱٬۳۹۰ متر میباشد. آذرشهر در ۶۰ کیلومتری جنوب غرب تبریز و ۶۸۴ کیلومتری شمال غرب تهران قرار گرفتهاست.


    وجه تسمیه
    واژهٔ «آذرشهر» که امروزه به این شهر اطلاق میشود، در دورهٔ سلطنت رضاشاه پهلوی و پس از آنکه روستای قبلی به شهر تبدیل شد و ساختمان شهرداری در آن احداث گردید، بر آن گذارده شد. نام قدیم این شهر «دهخوارقان» بودهاست که البته به اسامی مختلف دیگر از قبیل «دهخرقان» و «توفارقان» نیز مشهور بودهاست. معنای واژهٔ دهخوارقان همانگونه که در خود واژه نیز به آن اشاره شدهاست، ده یا محل سکونت ایل «خوارقان» یا «خرقان» میباشد که به احتمال زیاد بهدلیل سکونت این ایل در منطقهٔ آذرشهر، دهخوارقان خوانده شدهاست.


    جغرافیا
    شهر آذرشهر در غرب کوه سهند و در شرق دریاچهٔ ارومیه و در منطقهای بسیار حاصلخیز واقع شده است. این شهر از یک سو بهدلیل نزدیکی به کوه سهند از آب و هوایی نسبتاً سرد برخوردار گشتهاست و از سوی دیگر بهجهت نزدیک بودن به دریاچهٔ ارومیه آب و هوای نسبتاً مرطوب و ملایمی دارد. بهطور کلی آب و هوای آذرشهر در زمستانها سرد و در تابستانها مرطوب و خنک است.



    محصولات
    عمدهترین محصول کشاورزی شهر آذرشهر که در واقع اصلیترین سوغات این شهر بهشمار میآید، لپهٔ آن است که در سراسر ایران باعنوان «لپهٔ آذرشهر» شهرت فراوانی پیدا کردهاست و بهعبارت دیگر به مهمترین منبع درآمد مردم این شهر تبدیل شدهاست.
    از محصولات دیگر آذرشهر میتوان بهگردو اشاره کرد که غالباً در اطراف این شهر و در دهستانهای قبلهداغی و قاضیجهان ینگجه و نیز در بخش گوگان تولید میشود.


    مشاهیر
    از مشاهیر آذرشهر میتوان به «آشیق عباس توفارقانلی» و «سعیده آهنگری دهخوارقانی» اشاره کرد
    The greater the risk ، The greater the reward

    هر چقدر ریسک بزرگتری کنی ، پاداش بزرگتری بدست میاری

  4. #4
    ستاره‌دار (27) بابک 52 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2011
    نوشته ها
    16,738
    تشکر
    28,568
    تشکر شده 63,384 بار در 15,430 ارسال
    آذربايجان شرقي

    آبش احمد ( اذربايجان شرقي )


    جمعیت : ۲۳۲۹
    نام های قدیمی : احمدلو
    کد تلفن : 427
    درجه شهرداری : 1
    تلفن شهرداری : ۴٢۶٢٩٧۶
    شهردار : مير حسين بهادري
    آبش احمد یکی از شهرهای استان آذربایجان شرقی که در بخش آبشاحمد شهرستان کلیبر واقع شدهاست.این شهر با ۲٬۳۲۹ نفر جمعیت در سال ۱۳۸۵ بهعنوان دومین شهر شهرستان کلیبر و پنجاه و یکمین شهر استان آذربایجان شرقی مطرح میگردد.شهر آبشاحمد در منطقهای سرسبز و خوش آب و هوا و در حاشیه رودخانهٔ ارس واقع شدهاست. نام قدیم این شهر «احمدلو» بودهاست. البته عدهای نیز بر این باورند که بنای این شهر توسط دو برادر به نامهای «آبش» و «احمد» بودهاست و این دو برادر اولین ساکنان آبشاحمد بودهاند. از اینرو نام این شهر را آبشاحمد گذاشتهاند.


    شهر کوچک آبشاحمد در 54کیلومتری خمارلو، 34کیلومتری هوراند و ۶۳ کیلومتری کلیبر قرار گرفتهاست. از آثار تاریخی این شهر میتوان به «قلعهکندی» در جنوب شهر اشاره کرد. آبگرم معدنی «یلسویی» که در شمال شرقی قلعهکندی واقع شدهاست، از نقاط دیدنی و تفریحی آبشاحمد محسوب میشود. «سد خاکی ارسباران» در 8کیلومتری این شهر قرار گرفتهاست. همچنین «امامزاده قاسم» نیز در ۱۰ کیلومتری آبشاحمد واقع شدهاست. شغل اغلب اهالی این شهر کشاورزی و دامداری میباشد.
    The greater the risk ، The greater the reward

    هر چقدر ریسک بزرگتری کنی ، پاداش بزرگتری بدست میاری

  5. #5
    ستاره‌دار (27) بابک 52 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2011
    نوشته ها
    16,738
    تشکر
    28,568
    تشکر شده 63,384 بار در 15,430 ارسال
    آذربايجان شرقي

    بخشايش ( اذربايجان شرقي )


    جمعیت : 5758
    کد تلفن : 432
    درجه شهرداری : 3
    تلفن شهرداری : ۶٣۴٢٣٠٧
    شهردار : علاالدين صدري
    بخشایش یکی از شهرهای استان آذربایجان شرقی است که در بخش مرکزی شهرستان هریس واقع شدهاست. جمعیت این شهر، طبق سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال 1385 خورشیدی، بالغ بر ۵٬۷۵۲ نفر میباشد که از این جهت، سومین شهر پرجمعیت شهرستان هریس و سی و چهارمین شهر پرجمعیت استان آذربایجان شرقی محسوب میشود.
    زبان
    زبان مردم بخشایش، همانند سایر اهالی شهرستان هریس و استان آذربایجان شرقی، ترکی آذربایجانی است که در میان مردم به لهجهٔ محلی بخشایش تلکم میشود.
    يكي از شهرهاي استان آذربايجان شرقي در حوزه فرمانداري شهرستان هريس، بخشايش مي باشد كه در فاصله 80 كيلومتري مركز استان – تبريز – و 37 كيلومتري شهرستان بستان آباد واقع شده است. بخشايش در منطقه جلگه اي بنا شده و داراي آب و هواي كوهستاني با تابستانهاي گرم و زمستانهاي سرد و طولاني است. خاك حاصلخيز بخشايش براي توليد غلات بسيار مساعد است. اين شهر در بين دو رودخانه معروف آذربايجان موسوم به «اوجان چاي» و «آجي چاي» قرار گرفته است رودخانه اوجان كه از ارتفاعات سهند شمالي سرچشمه مي گيرد پس از طي مسافتي در نزديكي اين شهر وارد آجي چاي مي شود و بخشايش را مي توان به عنوان محل تلاقي اين دو رود معروف شناخت. به علت وجود طبقات نمكي در اراضي مجاور بخشايش آب آجي چاي در اين منطقه تلخ و غير قابل استفاده كشاورزي و غير مناسب براي شرب انساني است. همسايگان بخشايش: بخشايش از طرف شمال با روستاي بزرگ اربطان، از طرف جنوب با تازه كند و اشتلق سفلي و عليا، از سمت غرب با بخش نو و جانقور و از سمت شرق با شهر كلوانق همسايه مي باشد. بخشايش به عنوان مركز روستاهاي فوق الذكر از شهرت و اعتبار خاصي برخوردار مي باشد و اين روستاها از لحاظ امور اقتصادي، اداري و خدماتي از طريق بخشايش تأمين و سرويس دهي مي گردند. جمعيت بخشايش: بخشايش در حدود 25000 نفر جمعيت دارد كه حدود 10000 نفر آن در بخشايش و 15000 نفر آن در مراكز تهران، تبريز، كرج، قم و ... زندگي مي كنند كه نوعاً با زادگاه خود در رفت و آمد و ارتباط دائمي مي باشند و اگر در پاره اي از منابع خارجي نفوس بخشايش را 15000 نفر معرفي كرده اند شايد بر اين اساس بوده باشد. بخشايش در وضعيت كنوني از شهرهاي تابع حوزه فرمانداري هريس مي باشد و بزرگترين و پرجمعيت ترين آبادي آن فرمانداري به شمار مي رود، كه شايد از نظر نفوس كمتر از خود مركز فرمانداري نباشد. وضعيت اجتماعي: بخشايش را با توجه به بافت اعتقادي و مذهبي اش، مي توان يكي از شهرهاي مذهبي ناميد. در اين شهر، تمام آداب و رسوم و سنن مردم به مذهب و اعتقادات ديني آنان باز مي گردد. اين آبادي با توجه به موقعيت جغرافيايي خاصي كه دارد و در آخر نقشه جغرافيايي آذربايجان و در يك منطقه بن بست قرار گرفته است، از اين رو يك نوع انزواي اجتماعي و فرهنگي بر آن منطقه حاكم بوده و مردم آن نوعاً نتوانسته اند همگام با پيشرفتهاي جامعه شهري از پيشرفت لازم برخوردار شوند. حاكميت ارباب و رعيتي قرون وسطايي با شديدترين روشهاي استبدادي خود، بر افكار و انديشه هاي مردم اين منطقه سايه افكنده است، به حدي كه برخي گفته اند پس از الغاي سيستم ارباب و رعيتي خشن، بازهم رعايايي بودند كه چندين سال بعد از آن تاريخ، عايدات مالكانه هر ساله را به نمايندگان آنان به صورت پنهاني مي پرداخته اند. بخشايش و همسايگان مجاور آن، به علت انزوا و دور بودن از شريانهاي ارتباطي كشور و دور افتادن آنها از مراكز فرهنگي شهري، از نعمت سواد و دانش تا پيروزي انقلاب اسلامي نوعاً محروم بوده اند. در اثر اين محروميت و در پي اين عارضه مهم اجتماعي، از تعدادي از حقوق اجتماعي و سياسي خود محروم مانده اند، به حدي كه تا اين اواخر پديده هاي تمدن مانند برق و تلفن و آسفالت و بهداشت عمومي و آب شهري در آنجاها وجود نداشت. مردم بخشايش و حومه در حركت اسلامي و انقلابي كه به رهبري امام بزرگوار و مراجع عاليقدر تقليد شروع گرديد، همراهي و همكاري كامل نمودند. آنان با تمام وجود به حكم وظيفه ديني و اعتقادي پشت سر مراجع تقليد حركت نموده و در اين راه از بذل مال و امكانات مادي و از بذل جان و نفس و روان دريغ نداشته اند. چه اعياد و نوروزهايي را به حكم وظيفه ديني و فرمان مراجع به عزاداري و سوگواري پرداختند، و چه راهپيمايي ها و تظاهراتي كه در مقابل چشمان تيزبين ساواك و سازمان مخوف دستگاه جبار ستمشاهي انجام دادند و هرگز به جان و مال خويش نيانديشيدند. تا اينكه در جشن پيروزي انقلاب اسلامي، حضور شادمانه پيدا كردند. مردم بخشايش با پيروزي انقلاب اسلامي به برخي از منويات و خواسته هاي قلبي خويش نايل آمدند، ولي هنوز بسياري از مسائل و مشكلات آنان پابرجاست و در انتظار ايامي هستند كه به بركت حاكميت عدل اسلامي و الهي، به آن خواسته ها و اميال نايل آيند، كه بخشي از آن خواسته ها، ريشه كن شدن خودسري ها، حاكميت قانون الهي، از بين رفتن بيسواديها در تمام منطقه، تعميم عدالت اجتماعي و اقتصادي، ايجاد اشتغال براي جوانان، تامين خواسته هاي واقعي كشاورزان، تسهيل امور ازدواج جوانان و ... مي باشد. تحولات فرهنگي و فعاليتهاي آموزشي و تربيتي كه اخيراً در آن نقطه و مناطق هم جوار آن از طريق روحانيون متعهد و آموزگاران دردمند و جوانان پرذوق و احساس آغاز گرديده است، نويد بخش تغييرات و تحولات بنيادي است كه تمام منطقه، از آن ميان بخشايش را در برمي گيرد. ولي برخي از رسوبات باقي مانده از دوران طاغوت، از مهم ترين موانع پيشرفت و ارتقاي زندگي مادي و معنوي مردم آن سامان به شمار مي رود كه با حسن تدبير از بين رفتني هستند. موقعيت اقتصادي: «بخشايش» يكي از مراكز مهم توليد قالي مي باشد و فرشهاي آن پس از هريس، از شهرت مطلوبي برخوردار مي باشند. در اواسط قرن نوزدهم، قالي ايران به تدريج جاي خود را در كشورهاي خارجي – مغرب زمين – باز كرد. بازرگانان تبريزي شعبه اي در استانبول داشتند و كار اصلي آنها خريد مصنوعات كشورهاي اروپائي و فرستادن آنها به ايران بود. در شهرها و مناطق مهم ايران نيز نمايندگاني داشتند كه قاليها را جمع آوري كرده و به خارج مي فرستادند. مناطق مهمي كه قاليهاي آنها بيشتر صادر مي شد، عبارت بود از: آذربايجان، كرمان، مشهد، كاشان و ... . منظور از آذربايجان، بيشتر قاليهاي شهر تبريز و ناحيه هريس بود. ناحيه هريس: در چهل ميلي شرق تبريز، يكي از جالب توجه ترين و بكر ترين نواحي بافندگي ايران واقع گرديده است، كه آن را ناحيه هريس يا گوراوان، مهربان و بخشايش هم مي نامند. قاليهايي را كه نام روستاها و شهرهاي سابق الذكر و ساير روستاها بر آن اطلاق شده، هر روز براي داد وستد به بازار تبريز مي آوردند. بعضي از اين نامها در كشورهاي مغرب زمين نيز متداول است و مورد استعمال دارد. لكن در بين اين سي و چند روستا كه ناحيه را تشكيل مي دهد، هريس بزرگترين و مهمترين آنها محسوب مي شود و بهترين قالي از نظر ثبات رنگ و نقشه را تهيه مي كند. آب و هواي معتدل، كوهستاني بودن منطقه و ساير اختصاصات طبيعي و جغرافيايي، ناحيه را براي كشاورزي و دامداري مستعد ساخته و فرآورده هاي دامي، مردم هنردوست و صنعتگر آن را به جانب صنايع دستي، بويژه هنرهاي دستي از جمله فرشبافي سوق داده است. سابقه صنعت قالي بافي در بخشايش از ساير روستاهاي ناحيه بيشتر است. اغلب طرحهاي بافته شده در بخشايش، هراتي است و بيشتر مايه هاي زيبايي از آبي يا نخودي و يا ارغواني روشن دارند. چنانچه سراندازه هاي نخودي رنگ را از نزديك مورد معاينه قرار دهيم، ثابت خواهد شد كه رنگ اصلي آنها قرمز بوده كه با گذشت زمان اكسيده شده و به اين رنگ درآمده است. تجار آذربايجان مي دانستند كه كشورهاي مغرب زمين به جاي تخته هاي باريك و دراز با طرحهاي تكراري، كه تا آن زمان در روستاها تهيه مي گرديد، خواستار قاليهايي هستند كه با طرح ترنج بافته شده باشد. بنابراين ضروري به نظر مي رسيد كه يكي از تجار متهور آن منطقه طرحي از طرحهاي معمول گردان يعني طرح لچك ترنج را به گوراوان يا بخشايش و يا هريس بفرستد و مشاهده كنند كه قاليبافان روستايي چگونه از آن استفاده مي كنند. آنچه انتظار مي رفت، به وقوع پيوست، يعني قاليبافان اين ناحيه روستايي، اين طرح را به طرح شكسته تبديل كردند. يعني آن را به صورت خط عمودي و افقي و اريب 45 درجه درآوردند. تمايل قاليبافان ناحيه هريس به تغيير خطوط منحني به مستقيم يا تبديل طرح گردان به شكسته را امروز مي توان در هر يك از روستاها مشاهده كرد. در بخشايش نيز فرشهايي مشابه با هريس، منتها در بافت خشن تر و تراكم كمتر، اغلب در اشكال شبه چهارگوش و با رنگهاي كلاسيك منطقه كه نسبت به گذشته تا حدودي ملايم تر شده اند بافته مي شوند. طرح و نقشه قاليهاي ناحيه هريس، معمولاً لچك و ترنج است كه در اصطلاح محلي به آن «گوشه گوبك» مي گويند. حاشيه معروف به «توسباغا» يا «بالوق شاماما» و يا «سماوري» نيز از جمله حواشي متداول و رايج است. نقشه «قاچ خاتون» يا «داش خاتون» با ترنجي كف ساده و حاج عظيمي با ترنجي لوزي و صمدخاني با ترنجي مدور و نوعي اسليمي و افشان كه هر دو با طرحهاي اسليمي و افشان شهري متفاوتند و بالاخره نقشه تاجري از جمله مهمترين نقشه هاي متداولند.
    بخشايش از نظر توليد كناره هاي زيبا و دلفريب، كه بازي رنگهايي با مايه هاي آبي و قرمز نخودي و آجري آنها را از زيبايي خاصي برخوردار مي سازد، در بين مناطق حوزه هريس داراي مرتبه اي والاست. نقشهاي بزرگ گياهي كه از نقشهاي هريس الهام گرفته اند بر خلاف توليدات سراب، در سرتاسر متن تكرار مي شوند. تار و پود تمام قاليهاي هريس و گوراوان، مهربان و بخشايش از پنبه است و نخها اصولاً زمخت هستند. در بعضي قاليچه ها مثل قاليچه هاي بيلوردي، به طور استثنا به جاي يك پود، دو پود از بالاي رديف گره ها مي گذرد: يكي كشيده و پنهان و ديگري به رنگ آبي كه از پشت قالي قابل رويت است. تراكم گره حاكم بر منطقه ترك باف از 600 تا 1000 گره در دسي متر مربع مي رسد. در برخي از قاليچه ها كه از سفتي و زمختي بيشتري برخوردارند، اين تعداد گره از 1000 تا 1500 گره در دسي متر مربع در تغيير است. قاليبافان اين مناطق بر حسب عادت به هنگام چيدن پرز آنها را بلندتر مي چينند و به اصطلاح آنها را پرگوشت مي گيرند. درشت بافي و زمختي از صفات ظاهري و مشخصه فرشهاي هريس، گوراوان، مهربان و بخشايش است. بافت گليم و قاليچه نيز در زمانهاي سابق معمول بوده كه كم كم كنار گذاشته شده و جاي خود را به فرش داده است. آن زمان قاليچه هايي بافته مي شد در قطعهاي خيلي بزرگ 3.5 *2.5 متر و 4*3 متر و كناره هاي 3*1 ذرع و 4*1 ذرع با رج بين 18 تا 25 گره.
    در سالهاي پيشين، فرش بخشايش از جايگاه بالايي برخوردار بوده است و علاوه بر منطقه و استان، در كشورهايي چون سوئد، آلمان و ايتاليا نيز از اهميت و شهرت خاصي برخوردار بود، اكثر فرشهاي بافته شده در اين شهر به كشورهاي آسيايي و اروپايي صادر مي شد. آقاي آرتور اپهام پوپ، دو تخته قالي قديمي، يكي در موزه پنسيلوانيا (مجموعه ويليامز) و ديگري متعلق به اديب راكفلر مك پورميك را به ناحيه بخشايش متعلق دانسته است. كمبود مصالح و مواد اوليه و كمبود راه و امكانات ارتباطي، اين امكان را نمي داد تا همه خانواده ها دار قالي را در خانه خود برپا كرده، به بافت قالي بپردازند، لذا به بافت گليم و جاجيم- كه وسايل اندك و ساده تري را نياز داشت- رو مي آوردند. اين امر قبل از سالهاي 1300 شمسي رواج بيشتري داشت و از هر بيست خانوار، دو الي پنج خانوار به بافت قاليچه مي پرداختند كه درآمد حاصله از فروش آنها تامين كننده قسمتي از نيازهاي خانواده ها ميشد. در فاصله بين سالهاي 1320 تا 1335 فرش و قاليچه بخشايش مقام و كيفيت عالي خود را در بين فرشهاي شناخته شده استان حفظ كرده بود. فرش بخشايش در اين سالها، پس از فرش هريس، دومين مقام را در استان به خود اختصاص داده بود و با اهميت فوق العاده، جزو فرشهاي صادراتي به خارج محسوب مي گشت. اين سالها اوج ترقي فرش بخشايش از لحاظ كيفيت بافت و رنگ، همچنين ميزان صادرات آن به خارج به شمار مي آيد در اين سالها بود كه وضع ارتباط جاده هاي بين شهرها و آبادي ها برقرار، و امكانات و مصالح و مواد اوليه فرشبافي در مقايسه با سالهاي قبل پيشرفت داشت. اغلب خانواده ها به توليد فرش و قاليچه اشتغال داشتند و اين صنعت منبع درآمد مهمي براي اهالي محسوب مي شد. در اين سالها كم كم دارهاي گليم و جاجيم جاي خود را به بافت فرش و قاليچه دادند. مرغوب ترين و ظريف ترين فرشهاي بخشايش مربوط به سالهاي 1330 تا 1350 مي باشد كه الآن تعداد انگشت شماري از آنها را مي توان در برخي از منازل يا تجارتخانه ها رويت نمود. از عوامل اصلي رشد و ارتقاي كيفيت و نوع بافت فرش در سالهاي ياد شده، توسعه بيش از حد اين صنعت و خريد و فروش آن در كيفيت و سطحي بالا، همچنين توجه صاحبان حرفه و تاجران فرش به كيفيت توليدات فرشي بوده است. فرشهاي بافته شده در بخشايش، كه رجهاي آن از شماره 16 تا 20 تجاوز نمي كند، داراي يك نقشه ثابتي است كه اكثر اهالي به بافت اين نوع فرشها اشتغال دارند. همه زنان و دختران كه با پنجه هاي سحرآفرين خود اثري ماندگار و زيبا خلق مي كنند، اين نقشه را در ذهن خلاق خود دارند و نيازي به استفاده از پوستر و نقشه ندارند. اين نوع فرشها به «فرشهاي خانگي» معروف است. اخيراً برخي از بافندگان كه پسران نوجوان نيز جزو اين گروه مي باشند، فرشهاي ريز نقش با شماره رجهاي 70-50 نيز مي بافند كه داراي نقشه هاي متفاوت با نقشه اصلي فرش بخشايش مي باشد و عموماً از نقشه هاي تبريز، هريس و بناب استفاده مي كنند. نقشه ها: نقشه هر فرش آئينه تمام نمايي از انديشه و تفكر و ميزان خلاقيت بافنده آن است. اصالت، زيبايي و جذابيت هر فرش بسته به نقشه بكار برده شده در آن است. اجراي طرحهاي گوناگون، استفاده از انواع رنگها، بر زيبايي هرچه بيشتر فرش مي افزايد. نقشه هر فرش در واقع نشان دهنده منطقه بافت آن مي باشد، به حدي كه اغلب افرادي كه در كار خريد و فروش اين كالا هستند، با يك نگاه به نقشه و نوع بافت فرش به راحتي تشخيص مي دهند كه آن فرش مربوط به كدام منطقه يا چه دوره و زماني مي باشد. قاليهاي بخشايش داراي دو نوع نقشه با دو نوع بافت متفاوت مي باشند. نوع اول كه آن را «فرش خانگي» مي نامند، داراي بافت تقريباً زبر و خشني است. اين نوع فرش، سابقه اي بس طولاني دارد، يعني در واقع سابقه اش به بافت نخستين فرش در بخشايش مي رسد و نقشه آن نيز ساليان سال است كه در ذهن بافندگان آن نقش بسته و آنان در پياده كردن اين نقشه، نيازي به استفاده از طرح ندارند. شهرت صنايع دستي بخشايش نيز به جهت بافت اين نوع فرشها مي باشد. نوع دوم كه چند سالي است در بخشايش رايج شده، داراي طرحها و نقوشي است كه بيشتر جنبه صادراتي دارند و اهالي براي بافت اين فرشها از طرح و نقشه اي كه قبلاً در اختيار مي گيرند، استفاده مي كنند. طبع قالي بخشايش سخت و استخواني است، يعني اگر به آن دست زده شود، فرش زبر و سفت و خشن است. درشت بافي صفت شخصي و ظاهري اين فرش است. پرزهاي قالي بلند است و تعداد بافت به نسبت رج در گره كم مي شود. رنگهاي تند و تلخ در فرش اين منطقه به كار مي رود. زمينه هاي قهوه اي سير و سبز تند و سرمه اي تيره مورد علاقه بافندگان آن شهر است. يعني طرح قالي اغلب مهندسي است و براي استفاده در اماكن پر رفت و آمد بسيار مناسب است. اين فرشها سنگين هستند و حمل و نقل آنها به سختي صورت مي گيرد. اين قبيل فرشها نوعاً در مساجد و مراكز عمومي و سالنها مورد استفاده قرار مي گيرد.
    كشاورزي: كشاورزي بخشايش با توجه به كم آبي و شوره زار بودن اراضي آن، بسيار محدود و بسيط و چندان تعريف و توصيفي ندارد، و نوعاً به صورت تك محصولي است، با اينكه كشاورزان پرتلاش و زحمتكش فراواني دارد. كشاورزي بخشايش به دو صورت آبي و ديمي انجام مي پذيرد: الف) اراضي آبي: اراضي آبي به علت داشتن لايه هاي املاح و شور بودن رسوبات زيرزميني نوعاً از آبهاي سطحي و رودخانه ها استفاده مي كنند، چون هرچه به عمق زمين بيشتر نزديك شويم، به همان مقدار به املاح زيرزميني نمك نزديكتر مي شويم. از اينرو در بخشايش از چاههاي عميق و نيمه عميق خبري نيست، فقط از آبهاي بهاري و چاههاي كم عمق 4 تا 5 متري استفاده مي كنند. محصولات مردم در حد متوسط و اغلب در حد نياز شخصي به دست مي آيد، از اينرو كمتر كشاورزي يافت مي شود كه از طريق كشت و كار و فروش محصولات غلات، نياز ضروري خود را تامين نمايد، بلكه نوعاً از طريق صنايع دستي است كه امرار معاش مي كنند. البته در سالهايي فروش فرش به كندي صورت گيرد، در مضيقه و تنگنا خواهند بود. ب) اراضي ديمي: بخشايش از زمينهاي ديمي وسيع و گسترده اي برخوردار مي باشد، به حدي كه روند گسترش برخي از آنها در بعضي از محورها 20 كيلومتر نيز فراتر مي باشد و چون اين اراضي از تپه ها و شيبهاي تند برخوردار است، اراضي مسطح و قابل كشت ديمي مرغوب كمتر وجود دارد، و در آن زمينها فقط جو و گندم كشت مي گردد و با وسايل ابتدايي و احياناً كمباين جمع آوري و برداشت مي شود. در كنار محصولات عمده كشاورزي كه گندم و جو مي باشد، صيفي جات از قبيل خربزه و هندوانه و خيار و هويج و كاهو و چغندر نيز در حد مصرف داخلي خود كشاورزان، نه براي صادرات و فروش كاشته مي شود. تره بار و سبزيجات بخشايش با توجه به شوره زار بودن خاك آن، از طراوت و شادابي خاصي برخوردار مي باشد كه كمتر در ديگر مناطق آذربايجان يافت مي شود. دامداري و دامپروري: مردم بخشايش در كنار كشاورزي كم حاصل و كم عايد خويش، به دامداري و تربيت حيوانات اهلي نيز مي پردازند. در بين دامها، گوسفند، بز، گاو و گاوميش از اهميت خاصي برخوردارند. دامداران به صورت گروهي هر 20 تا 25 نفر چوپاني را به عنوان مسئول چراي گله تعيين مي كنند و هر گله نوعاً از پانصد تا ششصد رأس گوسفند و بز و بزغاله تشكيل مي شود و به اين ترتيب هر سال 10 تا 12 گله گوسفند با مسئوليت چوپان و هميار او به مراتع و چراگاهها مي روند. بخشايش داراي مرتعي به نام چمنزار عمومي مي باشد كه از اموال عمومي است و تمام مردم حق استفاده از آن را دارند، ولي در گذشته اين چراگاه در انحصار نمايندگان ارباب و وابستگان آنها قرار داشت كه تعداد استفاده كنندگان آن از دو سه نفر تجاوز نمي كرد. در واقع اموال عمومي را غصب و به تصرف شخصي خود درآورده بودند، ولي اين چمنزار الآن در اختيار شهرداري قرار گرفته است كه درآمدآن صرف هزينه هاي عمومي آباداني شهر مي گردد.
    نقش زنان در اقتصاد خانواده: بخش موقعيت اقتصادي را نمي توان بدون اشاره به نقش مفيد و سازنده زنان زحمتكش و بردبار بخشايش به پايان برد، چون واقعيت امر اين است كه اقتصاد خانوادگي مردم هم بدون حضور زن، سامان پذير نبوده و نيست. زن بخشايشي بسيار زحمتكش و بردبار و متحمل و مونس همسر در جريان امور زندگي و توليدي مي باشد. چه روزهايي را كه تا شب پشت دار قالي به پايان مي برد و گاهي چه شبهايي را تا پاسي از آن مشغول بافندگي مي گردد. از اينرو اگر در بخشايش 1500 يا نزديك به 2000 خانه وجود داشته باشد، يقيناً به همان تعداد و شايد بيشتر كارخانه توليد قالي وجود دارد كه مديريت آن مطلقاً از آغاز رنگرزي خامه تا پايان، با زنان و دختران سرفراز و فعال آن ناحيه مي باشد. زن بخشايشي از فعالترين و پركارترين اقشار جامعه كشورمان به حساب مي آيد كه بدون منت محصول تلاش شبانه روزي خود را در اختيار خانواده اش قرار مي دهد. گاهي در عرض 3 ماه، قالي 9 ذرعي را به پايان مي آورد و اين كار توليدي، افزون بر مسئوليتهاي اداره خانه، تربيت فرزندان، تنظيف و ترتيب امور خانه و سرويس دهي خوراك و پوشاك مي باشد. از اينرو با توجه به مسئوليتهاي فراوان او، كمتر مي توان او را در كوچه، بازار، خيابان و معابر عمومي مشاهده نمود، جز در عروسيها و سوگواريها و بر خلاف اغلب مناطق همجوار، هرگز او در مزارع كشاورزي حضور پيدا نمي كند، ولي در محدوده چارديواري منزل، در تهيه ابزار كشاورزي و ترتيب غذا و خورد و خوراك كشاورزان و دوشيدن حيوانات و ... كمال همكاري و همدلي را با كشاورزان و دامپروران دارد. از اينرو اگر او را شريك زندگي مرد به معناي واقعي و حقوقي كلمه بدانيم و بشماريم، نه تنها راه دوري نرفته ايم، بلكه بخشي از حقوق و مزاياي او را پرداخته ايم، هرچند او با مناعت طبع و گذشتي كه در ادامه و استمرار زندگي مشترك دارد، طالب اين حقوق و درخواست كننده اين مزايا نبوده و نيست.
    The greater the risk ، The greater the reward

    هر چقدر ریسک بزرگتری کنی ، پاداش بزرگتری بدست میاری

  6. #6
    ستاره‌دار (27) بابک 52 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2011
    نوشته ها
    16,738
    تشکر
    28,568
    تشکر شده 63,384 بار در 15,430 ارسال
    آذربايجان شرقي

    باسمنج ( اذربايجان شرقي )


    جمعیت : 10736
    نام های قدیمی : اوسبنج - وهوسفنج - فهوسفنج - اسفنج
    کد تلفن : 411
    درجه شهرداری : 5
    تلفن شهرداری : 6342015
    شهردار : ايرج شهين باهر
    باسمِنْج یکی از شهرهای استان آذربایجان شرقی است که در بخش مرکزی شهرستان تبریز واقع شدهاست. این شهر در ۱۰ کیلومتری جنوب شرق کلانشهر تبریز قرار گرفتهاست.
    جمعیت شهر باسمنج، بر اساس سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۸۵ خورشیدی، ۱۰٬۷۳۶ نفر بودهاست، که از این جهت، بیست و یکمین شهر پرجمعیت استان آذربایجان شرقی محسوب میشود.


    وجه تسمیه
    از قرن هشتم بهبعد، واژهٔ باسمنج بهصورتهای «اوسبنج»، «وهوسفنج»، «فهوسفنج»، «اسفنج»، در بعضی متون دیده میشود.
    بهنوشتهٔ رشیدالدین فضلالله، در دورهٔ او، قریهٔ اوسبنج مشهور به«ترکدیه»، از دیههای ناحیهٔ مهرانرود شمرده میشد و حدودش متصل بهشارع خراسان و بهاراضی زرنق و شادباد علیا و شارع قریهٔ مردهناب و فتحآباد بود.در یکی از قبالههای مانده از 987، از همنام آن، مزرعه یا ده «اُسفنج» در ناحیهٔ بروانان (در مسیر جادهٔ قدیمی (میانه-بستانآباد-تبریز) نام بردهشدهاست.در منابع تاریخی دورهٔ صفویه نیز نام فهوسفنج آمدهاست. بهنوشتهٔ اسکندرمنشی در 989 هجری، سلطان محمد خوارزمشاه از سعیدآباد کوچ کرد و وارد فهوسفنج شد.
    در زمان سلطان محمد خوارزمشاه، در جنگ میان قزلباشها و سپاهیان عثمانی، در کنار رود فهوسفنج، عثمانیها شکست خوردند و عقبنشینی کردند.شاه عباس یکم که در 998، بر اثر صلح با عثمانی، قسمتهایی از آذربایجان و شیروان و بنادر دریای خزر و کردستان و لرستان، یعنی متصرفات عثمانیها در فاصلهٔ سالهای 985 و 998 را بهآن دولت واگذار کردهبود، در 1012، برای بازپس گرفتن آذربایجان از عثمانیها، پیش از ورود بهتبریز و پس از اقامت در کاروانسرای شبلی، وارد فهوسفنج شد.در 1027 هجری، قوای عثمانی بهسرداری «خلیل پاشا»، شهر تبریز و در پی آن، قریهٔ فهوسفنج را تسخیر نمودند.
    در جنگهای ایران و روس در زمان فتحعلیشاه قاجار، قشون روس، پیش از معاهدهٔ ترکمانچای، باسمنج را تصرف کرند، ولی پس از مدتی عقب نشست. به نوشتهٔ اعتمادالسلطنه، در 19 شوال 1264 هجری، ناصرالدین شاه قاجار با اردویی مرکب از 10٬000 نفر از شهر تبریز بیرون آمد و وارد باسمنج و در سفر بهاروپا (از راه میانه-ترکمانچای-باسمنج) وارد شهر تبریز شد.
    بهنوشتهٔ «عبدالعلی ادیبالملک»، در دورهٔ ناصری، باسمنج یک حمام و دو مسجد و هفت خانوار رعیت و ده دکان داشت و مالیات دیوانی آن به 160 تومان میرسید.باسمنج در جریان جنگهای انقلاب مشروطیت و لشکرکشی قوای دولتی بهآذربایجان، به لحاظ موضع سوقالجیشی، مدتی مقر حکمفرمایی عینالدوله بود و میان قوای ستارخان و قشون دولتی، بارها در آنجا زدوخورد روی داد. باسمنج بعدها مرکز بلوک مهرانرود و جادهٔ تبریز بهبستانآباد از وسط آن میگذشت.


    مردم
    در گذشته، کشاورزی و دامداری از کارهای پررونق و سودآور مردم این شهر محسوب میشد که در ۳۰ سال اخیر، به علت تأمین آب مشروب شهر تبریز از سفرههای زیرزمینی منطقهٔ باسمنج، این مشاغل رونق خود را از دست دادهاند. امروزه عدهٔ کثیری از اهالی این شهر، در کارخانجات صنعتی شهر تبریز فعال هستند و کارهای قدیمی از رونق افتادهاند.


    گردشگری
    به خاطر سرسبزی و وجود چشماندازهای زیبای طبیعی در کنارههای رودخانه مهرانرود، در محور باسمنج به روستای سفیدهخان و آبوهوای لطیف منطقه و همچنین نزدیک بودن این شهر به مرکز استان، در سالهای اخیر این منطقه از نظر گردشگری اهمیت خاصی پیدا کردهاست، به طوری که در چند سال گذشته ساخت و ساز ویلاها و سایر مکانهای تفریحی در کنارههای رودخانه مهرانرود چند برابر شدهاست. همچنین در روزهای تعطیل، این شهر پذیرای عدهٔ زیادی از اهالی شهر تبریز است.


    توسعه شهر
    به منظور اسکان سرریز جمعیت کلانشهر تبریز و تصمیم مسئولان امر برای احداث شهرکهای مسکونی از جمله شهرکهای شهرک آذران، شهرک خاوران و شهرک مهرانشهر در مابین حوزهٔ استحفاظی شهرداریهای تبریز و باسمنج، بر اهمیت این شهر افزوده شدهاست. چرا که با شروع ساختوساز در این ۳ شهرک، شهر باسمنج به مرکز استان آذربایجان شرقی متصل خواهد شد و بهعنوان منطقهٔ ۹ شهرداری تبریز شناخته خواهد شد. ولی بهدلیل برخی مشکلات، از جمله طرح تبدیل شهر باسمنج به مرکز بخش، مجوز ساختوساز در این شهرکهای ۳گانه از سوی مقامات استانی و کشوری صادر نمیشود.


    رونق شهر
    قبل از احداث جادهٔ جدید تبریز - تهران، راه تهران از داخل این شهر میگذشت که رونق خوبی هم به شهر داده بود. ولی پس از به راه افتادن جادهٔ جدید، شهر باسمنج از توسعه مطلوب بازماندهاست. ولی پیشبینی میشود با افتتاح آزادراه تبریز - زنجان - تهران که از حاشیهٔ جنوبی این شهر میگذرد، شهر باسمنج بار دیگر از رونق خوبی برخوردار شود.


    محصولات
    خیار باسمنج از نظر طعم و مزه بهترین خیار تولید کشور محسوب میشود که در گذشته قسمت عمدهٔ آن به خیارشور تبدیل میشد. ولی در سالهای اخیر به علت کاهش شدید تولید، بیشتر به صورت خیار سبز روانهٔ بازار مصرف میشود. «خیارشور باسمنج» و «پنیر لیقوان» از مهمترین محصولات تولیدی و تجاری این منطقه میباشد.

  7. #7
    ستاره‌دار (27) بابک 52 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2011
    نوشته ها
    16,738
    تشکر
    28,568
    تشکر شده 63,384 بار در 15,430 ارسال
    آذربايجان شرقي

    ايلخچي ( اذربايجان شرقي )


    جمعیت : 13985
    کد تلفن : 412
    درجه شهرداری : 5
    تلفن شهرداری : ٣٣٢٢٢٢٠
    شهردار : سيد رضا هاشمي
    ایلخچی یکی از شهرهای استان آذربایجان شرقی است که در بخش ایلخچی شهرستان اسکو واقع شدهاست. این شهر در ۲۵ کیلومتری جنوب غرب کلانشهر تبریز قرار گرفتهاست.
    جمعیت این شهر، براساس سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۸۵ خورشیدی، ۱۳٬۹۲۷ نفر بودهاست، که از این جهت، شانزدهمین شهر پرجمعیت استان آذربایجان شرقی محسوب میشود.


    مردم
    طبق سرشماری سال ۱۳۸۵ خورشیدی، از مجموع ۱۳٬۸۲۷ نفر جمعیت ایلخچی، ۷٬۱۵۲ نفر مرد و ۶٬۷۷۵ نفر زن بودهاند که در ۴٬۰۱۴ خانوار ساکن این شهر بودهاند. هم چنین ۷۷ درصد از مردم باسواد و ۲۳ درصد بیسواد بودهاند.


    اقتصاد
    دراین شهر علاوه بر بانکهای دولتی مؤسسات قرضالحسنه فعالیت چشمگیری دارند که از جمله صندوق قرضالحسنه الغدیر و صاحبالزمان از فعالترین آنها میباشد. ضمناٌ دانشگاه پیام نور نیز از اول مهر ۱۳۸۶ فعالیت خود را با پذیرش دانشجو شروع کردهاست با وجود مراکز دانشگاهی و مؤسسات اقتصادی سرعت توسعه این شهر سریعتر گشتهاست و همچنیین کارخانههای صنعتی در اطراف این شهر، از جمله کارخانه ایران خودرو نیز وجود دارد. شهر ایلخچی علاوه بر قرار گرفتن در جاده ترانزیتی شاهرگ اتصال استانهای کردستان و آذربایجان غربی بهوسیله بزرگراه شهید کلانتری که از وسط دریاچه اورمیه میگذرد به استان آذربایجان غربی متصل میباشد. هچنین بهوسیله ایستگاه زارعی که در ۳ کیلومتری شهر ایلخچی قرار گرفته به شبکه راهآهن سراسری کشور دسترسی دارد.
    The greater the risk ، The greater the reward

    هر چقدر ریسک بزرگتری کنی ، پاداش بزرگتری بدست میاری

  8. #8
    ستاره‌دار (27) بابک 52 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2011
    نوشته ها
    16,738
    تشکر
    28,568
    تشکر شده 63,384 بار در 15,430 ارسال
    آذربايجان شرقي

    اهر ( اذربايجان شرقي )


    جمعیت : 86760
    نام های قدیمی : ميمد
    کد تلفن : 426
    درجه شهرداری : 8
    تلفن شهرداری : ٢٢٢٢۶۶۶
    شهردار : عباس عادلي شهير
    سایت شهرداری : www.e-ahar.ir
    اهر یکی از شهرهای استان آذربایجان شرقی و مرکز شهرستان اهر است. این شهر با ۸۵٬۷۸۲ نفر جمعیت در سال ۱۳۸۵ بهعنوان پنجمین شهر پرجمعیت استان آذربایجان شرقی پس از شهرهای تبریز، مراغه، مرند و میانه مطرح میگردد. شهر اهر بزرگترین شهر منطقهٔ ارسباران است و به عنوان مرکز این منطقه شناخته میشود.


    جغرافیا
    شهر اهر در مرکز منطقهٔ سرسبز و خوش آب و هوای ارسباران و در فضایی به وسعت ۱۵ کیلومتر مربع گسترده شدهاست و به همین دلیل، از آب و هوایی خوش بهرهمند گشتهاست. ارتفاع این شهر از سطح دریا، ۱۳۴۱ متر میباشد. شهر اهر در ۸۹ کیلومتری شمال شرقی تبریز و ۷۶۵ کیلومتری شمال غربی تهران واقع شدهاست.


    مردم
    ساکنان شهر اهر، همانند اهالی سایر شهرها و روستاهای استان آذربایجان شرقی، به زبان ترکی آذربایجانی سخن میگویند. شغل اصلی آنان، باغداری، دامداری و کشاورزی است. البته به دلیل تأسیس ادارات گوناگون دولتی و خصوصی در این شهر، عدهای نیز به کار در اینگونه مراکز مشغولند. طبق سرشماری سال ۱۳۸۵ خورشیدی، جمعیت این شهر بالغ بر ۸۵٬۷۸۲ نفر بودهاست که از این تعداد ۴۲٬۷۹۶ نفر مرد و ۴۲٬۹۸۶ نفر زن بودهاند. همچنین تعداد خانوارهای این شهر، ۲۰٬۸۴۴ خانوار بودهاست.


    وجه تسمیه
    در دوران پیش از اسلام، این شهر با نام «میمد» خوانده میشد که پس از ورود اسلام به ایران، نام آن به اهر تغییر پیدا کرد. معنای لغوی واژهٔ اهر در زبان عربی، گیاه زبان گنجشک است که به احتمال زیاد به دلیل فراوانی این گیاه در این منطقه به این نام، خوانده شدهاست.


    محلهها
    درگذشته، مجموعه شهر اهر از سه محله تشکیل میشدهاست: کوی ساداتلو، کوی نخجوانلو و کوی باغبانلو. هر سه محله مسکونی بوده و در حدفاصل آنها باغات انبوهی وجود داشتهاست. آب شهر از چند قنات تأمین میشده که در محلههای مختلف شهر مانند قنات محلهٔ چلبوردی وجود داشتهاست. امروزه تقریباً همه آنها از بین رفتهاست.
    The greater the risk ، The greater the reward

    هر چقدر ریسک بزرگتری کنی ، پاداش بزرگتری بدست میاری

  9. #9
    ستاره‌دار (27) بابک 52 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2011
    نوشته ها
    16,738
    تشکر
    28,568
    تشکر شده 63,384 بار در 15,430 ارسال
    آذربايجان شرقي

    تبريز ( اذربايجان شرقي )


    جمعیت : 1398060
    کد تلفن : 411
    درجه شهرداری : 12
    تلفن شهرداری : ۵۵۵٧١٢۴
    شهردار : عليرضا نوين
    سایت شهرداری : www.tabrizcity.org
    تبریز یکی از شهرهای بزرگ ایران و مرکز استان آذربایجان شرقی است. این شهر بزرگترین شهر منطقهٔ شمال غرب کشور و قطب اداری، ارتباطی، بازرگانی، سیاسی، صنعتی، فرهنگی و نظامی این منطقه شناخته میشود.براساس آخرین سرشماری مرکز آمار ایران که در سال ۱۳۸۵ صورت گرفتهاست، شهر تبریز با جمعیتی بالغ بر ۱٬۳۷۸٬۹۳۵ نفر، چهارمین شهر پرجمعیت ایران پس از شهرهای تهران، مشهد و اصفهان محسوب میگردد.این شهر بهدلیل جایدادن بسیاری از کارخانجات مادر و بزرگ صنعتی در خود و نیز وجود بیش از ۶۰۰ شرکت قطعهساز در آن، دومین شهر آلوده و نیز دومین شهر صنعتی کشور پس از تهران بهشمار میرود و بهدلیل صنعتیبودن، یکی از مهمترین شهرهای مهاجرپذیر ایران محسوب میشود.


    شهر تبریز در غرب استان آذربایجان شرقی و در منتهیالیه مشرق و تقریباً جنوب شرق جلگهٔ تبریز قرار گرفتهاست. این شهر از سمت شمال شرق به کوههای «گوزنی» و باباباغی، از سمت شمال به کوههای «پکهچین» و عون بن علی، از سمت شرق به «گردنهٔ پایان» و از سمت جنوب به دامنههای کوه سهند محدود شدهاست.آب و هوای تبریز در زمستانها بسیار سرد و در تابستانها خشک و گرم است؛ اگرچه حرارت بهدلیل نزدیکی به کوه سهند و وجود باغهای زیادی در اطراف شهر تعدیل میشود.


    نام تبریز در کتابها و اسناد تاریخی، تحت نامهای مختلفی نظیر «تَورِز»، «تَورِژ»، «تِبریز» و «توری» بهثبت رسیدهاست. این شهر در طول تاریخ بارها ویران و تجدید بنا شدهاست. بنای تبریز بهدوران اشکانی و ساسانی میرسد؛ ولی در آغاز دوران اسلامی ده کوچکی بیش نبودهاست.این شهر در طی حکومت چهارصدسالهٔ خاندان «رَوّادی» و اسکان قبیلهٔ عرب «اَزْد»، به شکوفایی رسید.اوج شکوفایی تبریز در زمان ایلخانان بود که در این زمان، این شهر پایتخت قلمرویی پهناور از نیل تا آسیای مرکزی بودهاست.شهر تبریز در سدههای گذشته شاهد حوادث متعددی از قبیل اشغال توسط بیگانگان و زمینلرزههای مهلک بودهاست.این شهر پایتخت آققویونلوها و قراقویونلوها، اولین پایتخت حکومت صفویه و آغازگر انقلاب مشروطه برعلیه استبداد محمدعلی شاه بودهاست.


    شهر تبریز بهسبب موقعیت مناسب خود، در گذشته از مراکز تجاری منطقه بودهاست و هماکنون نیز یکی از مراکز مهم صنعتی در سطح ایران محسوب میشود. این شهر در دو سدهٔ اخیر، مبدأ بسیاری از تحولات اجتماعی، فرهنگی و صنعتی در کشور بودهاست و نقشی کلیدی در تحولاتی مانند انقلاب مشروطیت، انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ و مدرنیزهکردن ایران داشتهاست. مردمان تبریز هماکنون به زبان ترکی آذربایجانی تکلم مینمایند. هرچند اسناد و شواهد موجود نشان میدهد که پیشتر زبانی ایرانی با ریشهٔ غیرترکی در این شهر تکلم میشدهاست.


    وجه تسمیه
    یاقوت حموی در «معجمالبلدان» گزارش میدهد که نام شهر در زمان دیدار یاقوت از تبریز در زبان محلی «تِبریز» تلفظ میشدهاست.با توجه به این، مینورسکی معتقد است که تلفظ تِبریز باید به گویش ایرانی آذری قدیم تعلق داشتهباشد. این گویش به گویشهای موسوم به گویشهای ایرانی جنوب دریای خزر وابستهاست؛ یا به احتمال بیشتر، تلفظ تِبریز معربشدهٔ نام شهر در باب فِعلیل (در زبان عربی) است. همچنین شیوهٔ نگارش نام این شهر در زبان ارمنی و تجزیه و تحلیل صیغهٔٔ ارمنی، نمایانگر وابستگی واژهٔ تَوریژ به «زبان پهلوی شمالی» میباشد. مینورسکی در پایان چنین نتیجه میگیرد که این مسأله نشان میدهد که ریشهٔ نام شهر به زمانهای بسیار دور تا اوایل سلسلهٔ ساسانی یا شاید قبل از اشکانیان برمیگردد.


    بنابر گفتهٔ مصطفی مؤمنی در دانشنامهٔ اسلامی، اهالی بومی آذربایجان تبریز را توری (چشمه یا رود گرم) میخواندهاند. تا اوایل قرن چهاردهم خورشیدی نیز روستاییان اطراف تبریز این شهر را توری مینامیدهاند. حتی در حال حاضر مردمان «قنبرآباد» در اطراف تبریز به این شهر توری میگویند. در نوشتههای کهن (برای نمونه ابوالفداء) نام این شهر بهشکل «تُوریز» آمدهاست و هنوز هم در زبانهای کردی و تاتی «توریز» و «تُوْری» بهکار میرود. عدهای از شرقشناسان و منابع کهن، نام شهر را دارای ریشهای کهن در پارسی میانه و کهن و مرتبط با گرما و فعالیتهای گرمایی کوه سهند دانستهاند. همچنین منابع ارمنی که نام شهر را در قرن پنجم (بلکه چهارم) میلادی، «تورژ» و «تَوْرِش» دانستهاند و بهفارسی هم تَورز تلفظ کردهاند و با توجه بهمعنای متداول فارسی «تبریز» و «تبپنهانکن» و احتمالاً نام تبریز «پنهانکنندهٔ تف و گرما» و با «جنبشهای آتشفشانی کوه سهند» مرتبط بودهاست.


    دانشنامهٔ بریتانیکا نیز نظری مشابه دارد و تبریز را در اصل «تپ + ریز» میداند، چیزی که باعث روان شدن گرما میشود و احتمالاً بهخاطر چشمههای آبگرم اطراف آن است.


    در مورد نام شهر توجیه مصطلح ولی عامیانهٔ دیگری وجود دارد؛ از جمله اینکه زبیده زن هارونالرشید به بیماری تب نوبه مبتلا شدهبود؛ چند روزی در آن حوالی اقامت کرده، در اثر هوای لطیف و دلانگیز آنجا بیماری وی زایل شده، فرموده شهری در آنمحل بنا کنند و نام آنرا «تبریز» بگذارند.[۱۶] هرچند احمد کسروی در کتاب آذری یا زبان باستان آذربایجان توجیهات از این دست را عامیانه و نادرست میداند.


    پیشینه
    ارتباط شهر تبریز با گروهی از شهرها و قلعههای همزمان با دوران مادها، در میان محققین مورد مشاجرهٔ فراوان قرار گرفتهاست.تعدادی از محققین بر این عقیدهاند که دژ «تارویی-تارمکیس»، که نام آن در کتیبهٔ سارگن دوم -پادشاه آشور در بین سالهای ۷۰۵ تا ۷۲۱ پیش از میلاد مسیح- آمدهاست، در محل شهر کنونی تبریز قرار دارد. این دژ بنابر کتیبهٔ سارگن، محل نگهداری اسبهای ذخیرهٔ سواران اورارتو بودهاست که در حملهٔ آشوریها ویران شدهاست.


    شهر کنونی تبریز برروی خرابههای شهر «تَوْرِژ» (بارها) بنا شدهاست. تورژ یکی از بااهمیتترین مراکز بازرگانی منطقه بودهاست و بهعنوان پل ارتباطی میان شرق و غرب اهمیت فراوانی داشتهاست. این شهر در زمان حکمرانان اشکانیتبار ارمنستان، پایتخت این منطقه بودهاست.هرچند ولادیمیر مینورسکی در دانشنامهٔ اسلام این نظریه را رد کرده و بیان میکند این داستان که شاه اشکانیتبار ارمنستان بهخاطر انتقام کشتهشدن اردوان (آخرین پادشاه اشکانی) بهدست اردشیر بابکان (بنیانگذار سلسلهٔ ساسانی) تبریز را اشغال کرده و این شهر را پایتخت ارمنستان قرار دادهاست، تنها براساس نوشتههای واردان -تاریخنگار ارمنی در قرن چهاردهم میلادی- در منابع قدیمی به چنین چیزی اشاره نشدهاست و این روایت ریشهای عامیانه دارد.


    در کتاب تاریخ ایران (چاپ دانشگاه کمبریج) آمدهاست که شهر تبریز در اوایل دورهٔ ساسانی (سدهٔ سه یا چهار میلادی) بنا شدهاست و یا به احتمال بیشتر در سدهٔ هفتم این واقعه روی دادهاست.


    از فتح آذربایجان توسط اعراب تا ایلخانان
    در زمان فتح آذربایجان بهدست اعراب در سال ۲۲ هجری، آنگونه که در کتاب فتوح (نوشتهٔ البلاذری) آمدهاست، توجه سپاه اعراب بیشتر متوجه شهر اردبیل بودهاست و حتی نامی از تبریز در فهرست شهرهایی که مرزبان پارسی از آنها سربازگیری کردهبود، نیامدهاست. چنین پیداست که تبریز همانگونه که «فاستوس بیزانسی» اشارهکردهاست، در قرن چهارم میلادی ویران شدهبود و در زمان حملهٔ اعراب، قریهای کوچک بیش نبودهاست.


    پس از فتح آذربایجان، گروهی از اعراب در آذربایجان ساکن شدند. در زمان خلافت منصور عباسی (۱۳۶ـ۱۵۸)، و در حدود سال ۱۳۷ هجری، مردی بهنام «رَوّاد» از قبیلهٔ «اَزْد» از قبایل مشهور یمن در تبریز مسکن گزید و پسران او اقدام به ساخت نخستین دیوار شهر کردند.به گفتهٔ یاقوت حموی، تبریز قریهای بود تا آنکه رواد ازدی در زمان متوکل عباسی به آن درآمد. پس از رواد، پسرش «وجنا» با برادرانش در آنجا قصرها ساختند و گرد شهر دیوار کشیدند. سپس مردم به آن شهر درآمدند.نویسندگانی مانند ابن خرداذبه، بلاذری و طبری، تبریز را در بین شهرهای کوچک آذربایجان نام بردهاند.درحالیکه مقدسی شهر را تحسین کرده و همعصر او ابن حوقل (حدود ۳۶۷ هجری) تبریز را آبادتر از اغلب شهرهای کوچک آذربایجان میشمارد.این شهر از نیمهٔ اول سدهٔ سوم هجری روبه گسترش نهاد و اهمیت آن در منطقهٔ آذربایجان به اندازهای بود که متوکل عباسی پس از زمینلرزهٔ سخت و ویرانگر تبریز در سال ۲۴۴ هجری، بیدرنگ فرمان بازسازی شهر را صادر نمود.تبریز که در دورهٔ فرمانروایی «ابومنصور وهسودان روادی» روبه گسترش و آبادانی نهادهبود، در اثر زمینلرزهٔ سال ۴۳۴ هجری مجدداً بهشدت آسیب دید.بهطوریکه ناصرخسرو که در ۴۳۸ هجری از این شهر دیدن کردهاست، مساحت تبریز را ۱۴۰۰ در ۱۴۰۰ گام بیان کرده که بر این اساس بهنظر نمیرسد مساحت شهر متجاوز از یک کیلومتر مربع بودهباشد.اعضای خاندان روادیان تا ۴۴۶ هجری با چند وقفه، حاکمان تبریز بودهاند. در این سال طغرل سلجوقی، وهسودان روادی را خراجگزار خود کرد و به گفتهٔ ابن اثیر، طغرل در سال ۴۵۰ هجری «مملان بن وهسودان» را به حکمرانی آذربایجان گماشت. الب ارسلان (جانشین طغرل) در ۴۶۳ حملان را از حکومت آذربایجان برکنار نمود و نزدیک به چهارصدسال فرمانروایی خاندان روادی را در این سرزمین پایان داد.


    در نوشتههای تاریخی از دوران سلجوقی، اشارههای زیادی به تبریز یافت نمیشود. در راحةالصدور آمده که طغرل جشن ازدواج خود را با دختر خلیفه در نزدیکی این شهر برپا ساخت.بعد از وفات سلطان محمود غزنوی (بهسال ۵۲۵ هجری) بین داود پسر سلطان محمود و مسعود برادر وی تنشی جهت تصاحب تبریز پیش آمد که در این میان داود پیروز شد و تبریز را مقر حکومت خود ساخت. آنچنان که از شواهد تاریخی برمیآید از زمان قزل ارسلان (۵۸۲-۵۸۷ هجری) به بعد تبریز برای همیشه پایتخت آذربایجان گردید.


    در ابتدای قرن هفتم هجری مغولها دوبار به تبریز حمله بردند ولی با دریافت غرامت بازگشتند. در سال ۶۲۷ هجری مغول‏ها در نهایت بر تمام آذربایجان و بهخصوص تبریز دست یافتند.


    از ایلخانان تا جنبش مشروطه
    اوج شکوفایی تبریز در زمان ایلخانان بود؛ یعنی زمانی که این شهر پایتخت قلمرویی بود که از نیل تا آسیای میانه گسترده شدهبود. تبریز در دوران تیموریان، قراقویونلوها و اوایل سلسلهٔ صفویه نیز پایتخت ایران بودهاست.این شهر بهسال ۱۵۰۰ میلادی (۹۰۶ هجری) به تصرف شاه اسماعیل درآمد و اولین پایتخت ایران جدید در دورهٔ صفویه شد. نزدیکی این شهر به مرز ایران و عثمانی موجب شد که تبریز در برابر تهدیدهای این حکومت آسیبپذیر شود؛ بهطوری که چندینبار به تصرف عثمانیان درآمد تا این که شاه تهماسب صفوی در سال ۱۵۱۴ میلادی (۹۲۰ هجری) پایتخت را از تبریز به قزوین منتقل نمود.تبریز در دورهٔ قاجار ولیعهدنشین این سلسله بود و ولیعهدان سلسلهٔ قاجار در این شهر اقامت میگزیدند.


    از جنبش مشروطه تاکنون
    تبریز در جنبش مشروطه نقشی مهمی برعهده داشت و دلیری و فداکاری کسانی چون ستارخان (سردار ملی)، باقرخان (سالار ملی)، و شیخالاسلام به پیروزی جنبش و گرفتن مشروطه منجر شد. پس از سرکوب مشروطه توسط محمدعلی شاه قاجار تمام حرکتهای مشروطهخواهانه در تهران خاموش شدند؛ اما در تبریز و تنها در چند محلهٔ آن، هنوز کسانی بودند که حاضر باشند تا پای جان از این دستآورد پاسداری کنند. ستارخان و پیروانش در محلهٔ امیرخیز، باقرخان از محلهٔ خیابان و مارالان و ارامنهٔ این محلهها و حدود یکصد داوطلب مسلحی که توسط روشنفکران ارمنی شهر از قفقاز سازماندهی شدهبودند، شروع به مقاومت کردند و بهتدریج چند محلهٔ دیگر نیز به آنها پیوستند. مقاومت آنها در مقابل نیروهای طرفدار محمدعلی شاه، به سرکردگی امام جمعهٔ تبریز و با حمایت طایفهٔ شاهسون و دیگر مدافعان استبداد، ماهها ادامه داشت تا اینکه در اصفهان و گیلان نیز مردم بهپا خواستند و مشروطهخواهان با فتح تهران به پیروزی رسیدند. در واقع شروع قیام مشروطهخواهان برعلیه استبداد محمدعلی شاهی، از شهر تبریز بودهاست.


    رونق مبادلات تجاری و فرهنگی تبریز و مرکزیت اقتصادی این شهر در طول سدهها، به پیشرفت و گسترش نهادهای مدنی و اجتماعی تبریز منجر شدهاست. بهویژه در دوران قاجار، تبریز بهسبب همجواری با روسیه و عثمانی و نزدیکی این شهر به راههای ارتباطی غرب، نقطهٔ آغازین بسیاری از پیشرفتها در سطح کشور بودهاست. در این دوران بسیاری از جنبشهای فکری، تحولات اجتماعی، اقتصادی و فنی و بسیاری از نهادهای مدنی پیش از تهران و دیگر نقاط ایران، در این شهر شکل میگرفت. بسیاری از اولینهای تاریخ ایران مانند اولین چاپخانه، اولین سینمای عمومی،اولین کودکستان و اولین مدرسهٔ کر و لالهای ایران، ادبیات نوین، نمایشنامهنویسی به زبان فارسی و آذری، اولین خیابانی که در ایران دارای برق شد و... در تبریز بودهاند.


    در سال ۱۳۲۴ خورشیدی فرقهٔ دموکرات آذربایجان با حمایت شوروی سعی در برپایی حکومتی مستقل از دولت مرکزی ایران کرد و تبریز مرکز فعالیتهای این گروه بود. ولی با بیرونرفتن نیروهای شوروی، این فرقه نیز با شکست سختی روبهرو شد.سیاست دوران شوروی کمونیستی و استالین موسوم به «دیوار آهنین» و بستهشدن مرزهای شمالی ایران در این دوران، ضربهٔ بزرگی به رونق شهر -بهعنوان مرکز مبادلات منطقه با همسایگان شمالی ایران- وارد نمود.در ۲۹ بهمن ۱۳۵۶ خورشیدی، تظاهرات مردم تبریز به مناسبت چهلمین روز کشتهشدگان ۱۹ دی ۱۳۵۶ تظاهرات قم به درگیری کشید و معترضین عملاً بیشتر نقاط شهر را تسخیر نمودند.در سالهای نخست بعد از انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷، طرفداران «حزب جمهوری خلق مسلمان ایران»، برخی ناآرامیها را در این شهر پدید آوردند که با دخالت دولت ایران و تعطیلی حزب مذکور، این ناآرامیها خاتمه یافت. تبریز در سالهای جنگ تحميلي عراق با ایران نقش بارزی داشت و حضور نیروهای داوطلب از تبریز در آن دوران درخور توجه بود. بنابر آمار رسمی موجود، شمار شهدا این شهر در این جنگ بیش از ۴٬۲۰۰ تن بودهاست.

  10. #10
    ستاره‌دار (27) بابک 52 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2011
    نوشته ها
    16,738
    تشکر
    28,568
    تشکر شده 63,384 بار در 15,430 ارسال
    آذربايجان شرقي

    بناب جديد ( اذربايجان شرقي )


    جمعیت : 4430
    سوغات : زعفران
    کد تلفن : 492
    درجه شهرداری : 1
    تلفن شهرداری : ٢٢٢٣٣٠٠
    شهردار : آقاي دكتر دشتي
    بناب جدید یکی از شهرهای بخش مرکزی شهرستان مرند در استان آذربایجان شرقی است. جمعیت این شهر در سرشماری سال ۱۳۸۵ خورشیدی بالغ بر ۴٬۴۳۰ نفر بودهاست.بناب جدید در تاریخ ۱۷ تیر ۱۳۸۳ خورشیدی با تصویب هیأت دولت از روستا به شهر تبدیل شدهاست.
    از جمله سوغات بناب جدید زعفران میباشد. این شهر در ۱۲ کیلومتری مرند و ۷۳ کیلومتری تبریز واقع شدهاست

صفحه 1 از 3 123 آخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •