.
.
با عبور قیمت دلار از مرز سه هزار تومان ، بساری از مسئولان کشور آَشفته شده و از خود می پرسند، چرا چنین اتفاقی افتاده است؟!
به گزارش خبرنگار «بازتاب»؛ اگرچه بسیاری از کارشناسان پیش بینی می کردند با اتمام دوره احمدی نژاد اقتصاد کشور دچار فروپاشی شده و وی با سیاست زمین سوخته، کشور را برای دولت بعد به ارث بگذارد، اما ظاهرا این اتفاق چند ماه زودتر افتاده و معجزه هزاره سوم در ماه های آخر دولت خود شاهد نتایج سحر سیاستهای خود می باشد.
رسیدن ارزش پول ملی به کمتر از یک سوم زمان به قدرت رسیدن احمدی نژاد به معنای آن است که دو سوم ثروت ایرانیان در طول هفت سال گذشته، تبدیل به دود شده است و این در حالی است که درآمد دولت احمدی نژاد از فروش نفت و گاز در طول هفت سال گذشته بالغ بر 700 میلیارد دلار یعنی بیش از کل فروش نفت ایران از زمان شاه تا قبل از دولت وی می باشد.
هنوز بسیاری از مردم به یاد دارند چگونه در طول هفت سال گذشته با اقتصاددانان، کارشناسان و منتقدان برخورد می شد.
زمانی که دولت احمدی نژاد در اولین بودجه خود در سال 1385 به شدت انبساطی عمل کرد و با رشد سریع نقدینگی، هزینه خود را نسبت به سال گذشته به شدت افزایش داد، کارشناسان نسبت به عوارض تورمی آن هشدار دادند؛ اما تنها نتیجه آن ترور شخصیت برخی اقتصادانان نامه نویس و تمسخر و بازنشستگی این طیف بود.
زمانی که در سال 1387 طرح هدفمندی یارانه ها بدون مطالعه و محاسبات صحیح اعلام شد، بسیاری از کارشناسان به عدم تطابق اعداد در این طرح اشاره کرده و بر تورم زایی و پیامدهای منفی آن بر بخش تولید و معیشت عمومی تاکید داشتند، اما این کارشناسان با برخورد قهرآمیز مواجه شده و متهم به وابستگی به بیگانه، تخریب دولت و ... شدند.
وقتی در سال 1389 احمدی نژاد اجرای طرح هدفمندی یارانه را مطرح کرد، بسیاری از کارشناسان اعلام کردند با توجه به قانون هدفمندی یارانه ها و مبالغ افزوده شده به قیمتهای انرژی، دخل و خرج این طرح با هم نمی خواند ودولت ناگزیر به اقداماتی نظیر چاپ پول بدون پشتوانه یا همان استقراض از بانک مرکزی، عدم پرداخت سهم تولید و ... خواهد بود، اما رییس دولت به جای توجه به نظر کارشناسان، به تمسخر محاسبات آنان در تلویزیون پرداخت و نمایندگان مجلس نیز با حمایت قاطع از اجرای هدفمندی یارانه ها، مشت محکمی بر دهان منتقدین کوبیدند.
اکنون کمتر از دو سال از اجرای این طرح گذشته است، نرخ تورم رسمی از 10 درصد به 26 درصد رسیده، در حالیکه تورم واقعی بالاتر از 50 درصد می باشد. ارزش پول ملی در طول این مدت به حدود یک سوم رسیده است، بیکاری بیداد می کند و رشد اقتصادی نزدیک به صفر می باشد. صندوق ذخیره ارزی به همت دولت ارزشی غبارروبی گردیده و بدهی دولت به بانک مرکزی چند برابر شده است.
از یک سو کسانی که این طرح را بدون مطالعات کارشناسی اجرا کرده و مجلس را به محل نگهداری حیوانات تشبیه کرده بودند، برای تشویق به نیویورک فرستاده می شوند و از سوی دیگر منتقدین، اقتصاددانان و کارشناسان که همه این اتفاقات را پیش بینی کرده بودند، یا رسانه شان توقیف و فیلتر شده و یا در بهترین حالت منزوی و بازنشسته شده اند.
اگرچه وضعیت فعلی اقتصاد ایران ممکن است برای برخی مسئولان عجیب باشد، اما واقعیت این است که مملکتی که در آن به جای عمل به توصیه معصومین درباره خاک پاشیدن بر دهان چاپلوسان، بر دهان کارشناس و منتقد دلسوز مشت کوبیده شود، سرنوشتی بهتر از این پیدا نخواهد کرد.
دوشنبه 10 مهر 1391 ساعت 13:58
جالب قضه اینجاست که هنوز هم که هنوزه اکثر طرفداران ا.ن به همان اندازه مریدش هستند و از سیاست ها و معجزات اقتصادی او تعریف می کنند...
تا کسی بخواهد لب باز کند و حرفی بزند هم محکوم به امریکایی بودن و ضد وطن بودن می شود...
إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ
چه فرقی می کند جلسه برگزار شود یا نشود؟ در این کشور نه دولتی نه مجلسی نه مغز متفکری و نه غیرتی ؛ هیچی باقی نمانده است . این ملت کی می خواهد طومار این ابلهان و بی عرضه های وامانده را بپیچد و کشور را از نابودی کامل رها کند ، نمی دانم. خدایا کمی غیرت به این ملت عطا کن تا این بی غیرتها را نابود کند. آمین
حبیب یه آهنگ داره میگه: خوشا به حال کلاغان قیل و قال پرست
در این زمانه ی بیهای و هوی لال پرست
خوشا به حال کلاغان قیل و قال پرست
چگونه شرح دهم لحظه لحظه ی خود را
برای این همه ناباور خیال پرست؟
به شب نشینی خرچنگهای مردابی
چگونه رقص کند ماهی زلال پرست
رسیدهها چه غریب و نچیده می افتند
به پای هرزه علفهای باغ کال پرست
رسیدهام به کمالی که جز اناالحق نیست
کمال دار برای من کمال پرست
هنوز زندهام و زنده بودنم خاری ست
به چشم تنگی نامردم زوال پرست
هیچ زمستانی ماندنی نیست...حتی اگر تمام شبهایش یلدا باشد ...
من از بچه های نوجوان و انقلابی سال 57 و همچنین از رزمندگان 8 سال جنگ تحمیلی هستم که چند بار هم مجروح شده ام و بارها صحنه مرگ و کشته شدن را از فاصله ای بسیار بسیار نزدیک لمس و درک کرده ام . اولین بار در 17 شهریور 57 با گلوله سربازان شاه مجروح شدم که بدلیل هجوم گارد به بیمارستان 17 شهریور(25 شهریور سابق) مجبور به ترک بیمارستان شدم و با بدبختی زیاد از زخم گلوله ژ-3 نجات پیدا کردم. در سال 60 در عملیات آزادی بستان از شر صدامیان مجروح شدم ان هم با گلوله مستقیم کالیبر 50 و دوباره در عملیات رمضان از ناحیه گوش اسیب دیدم و بعد در عملیات والفجر 4 و بعد در عملیات والفجر 8 شیمیایی شدم که تا امروز گرفتار الودگی شیمیایی هستم. اخرین بار در تظاهرات سال 88 در خیابان انقلاب علیه نامردمی حاکمیت در قرائت آرائ مردم کتک خوردم . و همچنین در 22 بهمن 88 بمدت چند ساعت گرفتار چکمه پوشان جهل عریان ولایت فقیه در قفس شدم. هدف من از شرکت در انقلاب 57 امیدواری به روزهایی بود که این کشور به عنوان نماد عینی و مجسم حکومت دینی و علوی و نمونه بارز عدالت اجتماعی در همه عرصه های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی به دنیا معرفی شود. چون رهبران انقلاب افرادی روحانی و فرهیختگان دانشگاهی بودند و تصور من از روحانیت چیزی جز معنویت و صداقت و تلاش بی وقفه برای رفاه و آسایش مادی و معنوی مردم نبود. به این دلیل در طول این دوران هیچوقت برای خودم قدمی برنداشتم و همه فعالیتهایی که داشتم سعیم بر این بود که فقط برای کسب رضایت خدا و بعنوان تکلیف شرعی انجام دهم.ولی افسوس و هزاران افسوس که امروز می بینم همه ان افکارخیالاتی بیش نبود و با کمال تاسف نظام بر امده از ان همه فداکاری و خونهای بهترین جوانان این مملکت ، بدست کسانی افتاده است که الفبای سیاست و اقتصاد و عدالت و مردم داری را نمی دانند و تنها نمود عینیشان در عرصه های مختلف جز قتل و غارت و چپاول و اختلاس و بی حیثیتی در سراسر جهان ، نیست و چیز دیگری را نشان نمی دهد. هر لحظه آرزو می کنم که ای کاش همه این 34 سال را در خواب دیده ام و واقعیت ندارد. . امروز اگر ملت ایران و خصوصا جوانان این کشور اقدامی سریع نکنند و پرده های جهل و تاریکی را از سر و روی کشور نزدایند مطمئنا فردا و فرداها خیلی دیر می شود. " وسیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون."
ویرایش توسط نادری : 2012/10/01 در ساعت 16:49
در حال حاضر 40 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (1 کاربران و 39 مهمان ها)