هاشمي رفسنجاني:
آيا امام زمان(عج) راضي به فقر مردمند؟
خبرگزاري موج - رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام گفت: ما اگر نتوانيم کارايي نظام را در حوزه زندگي و معاش مردم حفظ کنيم و يا اجازه دهيم عده اي آن را مخدوش کنند ،چگونه مي توانيم مدعي زمينه سازي ظهور باشيم؟
به گزارش خبرگزاري موج، پايگاه اطلاع رساني آيت الله هاشمي رفسنجاني گزيده مصاحبه متفاوت رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام با فصلنامه انتظارپيرامون مساله ظهور را منتشر کرده است که به شرح ذيل است:
* به عقيده ي شيعه، مشروعيت حکومت، در زمان غيبت امام زمان(عج)، با اذن ايشان و خواست مردم است. بنابراين، وقتي که ما «ولايت فقيه» را مي گوييم، منظورمان، کسي است که در صورت موافقت مردم و خواست مردم، از سوي امام زمان مأذون است تا مسئوليت ادارهي امور جامعه را بر عهده بگيرد. اين فرض، جزء عقائد مسلم است . مسئوليت دخالت در زندگي مردم، قانون گذاشتن، قانون اجرا کردن، مسائل مالي، مسائل تربيتي، همهي اين ها، با اين اذن و اجازه است.
*خوب، پيدا است که در چنين شرايطي، ما بايد آن چه را که مي فهميم و فکر مي کنيم که از معارف اسلام است، پياده کنيم. امام زمان هم خودشان براي اين ها قيام خواهند کرد. ما بايد محتواي واقعي اسلام را در حد فهم خودمان، آن قدر که مي فهميم، در همه ي زمينه ها اجرا کنيم . غفلت کردن از هر بخشي از اسلام درجامعه ي اسلامي که به عنوان حکومت شيعي شناخته شده، يک نوع تخلف از حقوق است .
* اصلا، مهدويت براي چيست؟ خوب، مهدويت، براي اسلام است! اگر اسلام نباشد، مهدويت چه ارزشي دارد؟ به عنوان يک شخص، امام، ارزش شان به اين است که مي خواهند معارف آسماني را تبيين و اجرا کنند . ما اگر همين را بتوانيم به جامعهي بشري بفهمانيم که برنامهي امام زمان چه خواهد بود و دنبال چه هستند، کار بزرگي است. من، معتقد نيستم که ما، همه ي برنامه هاي امام زمان را مي فهميم، چون اين تعبير که «ايشان، دين جديد مي آورند»، نشان مي دهد که ما، اسلام را خوب نمي شناسيم. «دين جديد» اشاره به محتويات عملي و فکري و... اسلام است. ما نمي توانيم فکر کنيم همهي آن چيزهايي را که امام زمان (عج) دارند، در اختيار ما است و همه ي آن ها را مي فهميم . اسلام واقعي و تفسير واقعي و . . . را ايشان بايد بياورند . بنابراين، آن، مهم ترين حقي است که به گردن است . گسترش فرهنگ مهدويت هم، يکي از اين بخش ها است .
* ممکن است که برخي بگويند: «متن روايات، براي مردم خوانده شود.» و به همين مقدار هم قانع باشند. اين، درست نيست ; زيرا، روايات مربوط به حضرت حجت (عليه السلام) صحيح و نا صحيح اش با هم مخلوط شده است چيزهايي، قابل فهم است و چيزهايي هم براي عموم قابل فهم نيست. مخلوط کردن اين ها، خدمت خوبي به عامه ي مردم نيست. خدمت خوب، اين است که ما آن هايي را که مي توانيم بفهميم که برنامه ي امام زمان است، متناسب با وضع امروز، به مردم عرضه کنيم .در اين باره هم، تنها مردم خودمان را در نظر نگيريم . مردم ما، يک تعبد و علاقه ي خاصي به حضرت دارند . وضعيت فرهنگي مردم جهان را نيز در نظر بگيريم . اتقاقا، وقت اش هم همين الان است .
* اتفاقا، يکي از چيزهايي که مي شود از همين منابعي که اشاره شد، استخراج کنيم و درست تبيين بکنيم، همين موضوع است. بعضي فکر مي کنند که حضرت، با يک قدرت قاهره اي وارد مي شوند و بامعجزه و سوار بر ابر و . . . اسلام را بر جهانيان تحميل مي کنند و مردم، طوعا يا کرها، اين را بايد بپذيرند! از روايات و اسناد، اين طوري استفاده نمي شود! اولا، مباني خود اسلام اين نيست، و ثانيا، رفتار خود پيغمبر (عليه السلام) و رفتار علي ابن طالب (عليه السلام) اين نبوده است . حضرت (عج) با مردم سر و کار دارند و قطعا نظر مردم، اين جا، مهم است .
* من فکر مي کنم، يکي از خدماتي که مي توانيم به عنوان اداي حق مان، انجام دهيم، اين است که اين بحث را خوب روشن بکنيم، چون، در اسناد، کاملا، روشن است که وقتي امام زمان (عليه السلام) مي آيد، مردم، رشد فکري پيدا کرده اند . وقتي که رشد فکري پيدا کردند، مي توانند برنامه هاي درست را درک کنند . بعلاوه، مردم، از کساني که ادعاها کرده اند و به عنوان مصلح وارد جامعه شده اند، ولي خودشان هم به يک اخلال گر و استعمارگر تبديل شده اند، خسته شده اند و تشنه ي يک برنامه ي عادلانه و انسان دوستانه و سعادت آور هستند . در آن زمان، شرايط جهاني هم به گونه اي پيش مي آيد که حضرت مي توانند برنامه ي خودشان را به صورت جهاني مطرح کنند و با مردم جهان ارتباط برقرار کنند. مردم جهان هم، مطالب را مي فهمند و با چشم باز، پس از درک کردن، مي پذيرند .
* براي من، اين مطلب، خيلي روشن است و از اسناد و احاديث مربوط به حضرت حجت (عليه السلام)، به روشني، اين مطلب به دست مي آيد . شرايطي که ايشان در آن ظهور خواهد کرد، زماني است که اگر برنامه ي همه جانبه ي قابل دفاع و اميد بخشي براي مردم مطرح بکنيم، مردم، راي مي دهند و استقبال مي کنند . بنابراين، قطعا، شما بايد فرض را بر اين بگذاريد که ايشان، با رضايت مردم و با استقبال مردم مواجه مي شوند . حالا اگر شما مطالبي در بعضي از اسناد مي ببينيد که با اين ها نمي خواند، آن ها را بايد بررسي کنيم . يکي از کارهاي تحقيقي ما همين بايد باشد .
* جهاني شدن، الان، مسئله ي روز، بلکه از مهم ترين مسائل است . به طور طبيعي، تاريخ بشر، به طرف جهاني شدن مي رود . اين امر، قابل اثبات است . شما از پنجاه سال، صد سال پيش به اين طرف که نگاه بکنيد، مي بينيد که بسياري از مسائل که قبلا منطقه اي بوده، يا کشوري بوده، يا قبيله اي بوده، الآن، جهاني شده است . الآن، مسائلي است که کشورها نمي توانند به تنهايي درباره ي آن، تصميم بگيرند . حمل و نقل دنيا، ارتباطات و اطلاع رساني دنيا، محيط زيست دنيا، تجارت دنيا، مسائل امنيت دنيا، . . . الان به هم مرتبط هستند و هر گوشه اي از جهان که حادثه اي پيش بيايد، روي همه ي جهان اثر مي گذارد . هرچه قدر هم پيش برويم، اين مسئله جدي تر مي شود . تعبير دهکده ي جهاني، واقعا، يک تعبير خوب و قابل درک است و حقيقت و طبيعت موضوع را مي رساند .
* فرض ما، اين است که يک عده از کساني که اين بحث ها را مطرح مي کنند، محقق و دل سوز بشر هستند و مي خواهند، مشکلات بشر را حل کنند . در اين ميان، قدرت هايي هستند که فکر مي کنند بايد از اين جريان، براي خودشان، براي حکومت شان، براي کشورشان، سوء استفاده کنند . آمريکا، اين چنين است . آمريکاييان، با عمل شان نشان دادند که از اين جهاني کردن، در درجه ي نخست، منافع خودشان را مي خواهند و براي اين که به منافع شان برسند، يک منافعي هم به ديگران مي دهند .
* وقتي برنامه اي باشد که هر کسي، سعادت خودش را در آن بينيد، چرا نپذيرد؟ الآن، کشورهاي اروپايي که هر کدام شان براي خودشان پول داشتند، مرز داشتند، خيلي چيزها داشتند، به اين نتيجه رسيدند که بيايند، ابتدائا، بازار مشترک درست کنند و بعد اتحاديه ي اروپا درست کنند و بسياري از مقررات داخلي خودشان را، حتي پول شان را به نفع اين مجموعه کنار بگذارند . سبب اش هم اين است که احساس مي کنند که منافع شان در اين اتحاد است و مردم هم اين را مي فهمند و موافق مي شوند.
* من دارم فرض را بر اين مي گذارم که امام زمان (عليه السلام) با برنامه اي مي آيند و ابزار تبليغ و ابزار معرفي و اطلاع رساني هم وجود دارد و مردم هم از وضع موجود خودشان، راضي نيستند و خسته اند، وقتي که برنامه ي حقوقي مناسبي را مي بينيد، همکاري مي کنند .
* اين که عده اي مي گويند: امروز«ماديت غلبه دارد.» ، امام زمان نمي آيند که مسائل مادي مردم را نديده بگيرد! منافع مردم را در نظر مي گيرند و زندگي سعادت مند براي مردم مي آورند! امام زمان که نمي گويد: «همه اش نماز بخوانيد! همه اش قرآن بخوانيد! ; همه اش زيارت کنيد! همه اش...»! او، برنامه ي زندگي مي آورد و مردم هم مي فهمند و مي پذيرنند . مثل الآن که پذيرش نيست، خوب حضرت هم ظهور نکرده اند .
* در روايات ما، براي جنبه هاي عطوفت و مهرباني و دل سوزي ايشان، موارد زيادي پيدا مي شود . اصلا، آن جنبه ي خشني که در بعضي از اسناد، بعضي، روي آن تکيه مي کنند، به نظر درست نمي آيد . آن، مولود تفکرات زماني بوده که پيروزي را همراه با جنگ و کشورگشايي مي دانستند . اين نوع پيروزي، اگر مي خواست بشود، خوب، در زمان حيات حضرت، بلکه در زمان حيات حضرت علي (عليه السلام) هم مي توانست اتفاق بيفتد! چرا خداوند، منتظر مي ماند که اين همه زمان بگذرد تا شرايط درست بشود؟ اگر بنا است با معجزه و آن ابزاري که معمولاا مي آورند، با آن ها بخواهد ايشان پيروز بشود، خوب، اين را در زمان حضرت آدم هم مي توانست انجام دهد! پس پيدا است که براي برقراري يک حکومت جهاني، زمينه هاي ديگري بايد آماده باشد و آن، همان پذيرش و عطش مردم است .
* مورد ديگر، بحث ارتباطات است . در زمان حضرت، که وقتي ماموري به نقاط دور دست مي رود، اگر درباره ي ماموريت خودش، ابهامي پيدا کند، مي گويند . «در کف دست خودت نگاه کن و ماموريت را ببين .» . خوب، در کف دست آدم که چيزي نيست! ما نمي خواهيم بگوييم، آن موقع، اين معجزه اتفاق مي افتد، بلکه مسائل ارتباطي، به گونه اي است که او مي تواند از اين ها چيز بخواند; يعني، برنامه اش را مي تواند از دور ببيند و آن را اجرا بکند . اين گونه روايات را در قديم نمي فهميدند، اما الآن، با فن آوري اطلاع رساني، اين موارد، معلوم مي شود .
* از آيات قرآن، مي شود فهميد که اديان ديگر هم تا قيامت، طرفدار دارند. ما، دليلي نداريم که وقتي حضرت، تشريف ميآورند، همه را به پذيرش اسلام مجبور مي کنند. شايد کساني هم باشند که اسلام را نپذيرند. البته، اين ها، قطعي نيست، ولي جاي اين است که بگوييم، چنين آزادي وجود دارد که مردم، عقايد خودشان را داشته باشند . منتها، منطقا، وقتي که ايشان اسلام را معرفي مي کنند، خود مردم مي پذيرند. مردم، ديگر، تعصبي ندارند. وقتي که تفکرشان باز باشد و استدلال هم بشوند، خيلي از افراد مي پذيرند .
* اين که ايشان، با چه شيوه اي حکومت مي کنند، آن نقطه ي مشخص که نقطه ي شروع ما است، اين است که ايشان، صاحب الامر هستند، و مانند ديگر امامان، حاکميت منحصرا براي ايشان است، اما اين که تحزب خواهد بود. يا نه، شايد باشد و ايشان اجازه بدهند تا سليقه هاي مختلف، به صورت جريان ها و احزاب، فعال باشند. اين که انتخابات به همين شکلي که از پايين، مردم، انتخاب مي کنند، اين که شوراها خواهد بود، اين که در هر منطقه اي، شوراي مديريت درست مي شود، اين که افرادي را منصوب مي کنند، اين ها، چيزهايي نيست که قطعي باشد .
* من فکر مي کنم، اصل مسئله، روشن است; يعني، که رضايت مردم و راي مردم ملاک است، اما اين که، در مديريت کشور، چه گونه به راي مردم مي رسند و چه گونه در اداره ي کشور به آنان متکي مي شوند، اين که آيا واقعا در همه ي کره ي زمين، يک نوع مديريت اعمال مي شود، آيا اين که . . . . ، همه ي اين ها، از اموري است که روشن نيست . چه بسا، مثلا، در گوشه اي از جهان، مسلمانان، يک نوع مديريت خاصي با سليقه ي خودشان داشته باشند، منتها، همه، هماهنگ با هدف و برنامه ي حضرت هستند . دربرنامه ي حکومتي حضرت شايد جايي براي اختلاف نظر و... وجود داشته باشد ما، هيچ دليلي نداريم که فکر کنيم که همه ي جهان، مثل يک خانواده اداره مي شود .
* ما، فعلا، عضوي از اين جامعهي بزرگ هستيم و نبايد در اين بحث، با اصل جهاني شدن مخالفت کنيم; چون، اين، يک چيزي است که مي تواند در خدمت بشريت باشد . دادگاه بين المللي کيفري که براي مجازات جنايتکاران جنگي تشکيل شده است، درست است که الآن آمريکا در آن نفوذ دارد و . . . ، ولي اگر انصافا يک عده دانشمند قاضي عادل شريف باشند و اگر هر کشور کوچکي هم از يک دولت قدرت مندي، به عنوان جنايتکار جنگي، شکايت کرد، آن جا رسيدگي کند، آن، يک چيز خوبي است . مطالب و امور ديگر هم اين طور است . ما بايد اين ها را کمک بکنيم تا انجام بشود و از اين که هست، به سمت عقلاني تري برود .
* براي اين، احتياج دارد که بقيه ي کشورهاي اسلامي هم همکاري کنند . اگر اين پنجاه و چند کشور اسلامي، بتوانند خودشان را همراه کنند و متحد باشند، يک وزنه ي عظيم مي شوند و در همه ي اين مراکز جهاني، مي توانيم با راي خودمان، سرنوشت دنيا را اصلاح بکنيم . البته، آنان، باز نفع شان را بيش تر از ما مي برند . از اين رو، اگر منافعشان لطمه ببيند، بيرون مي روند . آمريکا، از يونسکو بيرون رفت; چون، راي اش در تعيين دبير کل، مؤثر نبود . نيز از پيمان «کي . يو . تو» بيرون رفت .
* لازم است اين نکته را مطرح کنم که جمهوري اسلامي، پيوسته، در پي اين بوده است که حکومت جهاني حضرت (عليه السلام) را الگوي رفتار خود قرار دهد. ما اگر از رفاه مي گوييم، اگر از امنيت مي گوييم،... ، چيزهايي است که از آن جا الگوبرداري کرده ايم . البته، در اين باره، ما، به اندازه ي فهم خودمان از اسلام و تواني که داريم، عمل مي کنيم . ما، نه فهم حضرت را داريم و نه امکانات حضرت را، لذا آن چه پياده مي کنيم، نمي تواند، کاملا مطابق با آن الگو باشد . گر ما بتوانيم، به اندازهي توان مان هم اسلام را پياده کنيم، الگوي خوبي براي جهان خواهيم بود و اين مي تواند، زمينه را براي ظهور حضرت فراهم آورد .
* تاکيد مي کنم، اگر ما بتوانيم آرمان هاي اسلام را در عمل پياده کنيم و به مردم جهان نشان دهيم، کار بزرگي براي گسترش فرهنگ مهدويت انجام داده ايم . الآن هم، سعي و تلاش مان، جز اين نيست . حالا اين که چه مقدار موفق شده ايم، يک بحث ديگري است.
* اگر نظر و مقبوليت مردم نباشد، کاري نمي توان کرد. براي عملي کردن اسلام، ما بايد مردم را همراه خود داشته باشيم. به نظر ما، فقيه واجد شرايط، جانشين حضرت بقية الله (عليه السلام) است، اما اگر اين بحث ها بخواهد جنبهي حکومتي به خود بگيرد، بايد براي فقيه، مقبوليت حاصل شود. حضرت علي (عليه السلام) چون پذيرش مردم نبود، خانه نشين شد! ما که بالاتر از حضرت نيستيم! اصلا چرا حضرت در پردهي غيبت اند؟ زمينهي پذيرش گسترده و جهاني مردمي وجود ندارد.
* ما کار خيلي مهمي که بايد انجام دهيم، اين است که معاش مردم را سر و سامان ببخشيم . اين، جزء نخستين وظيفه ي دولت اسلامي است . حضرت علي (ع) که مالک اشتر را به مصر مي فرستد، به او مي گويد، با اموالي که جمع مي کند، آباداني کند و آباداني ها را گسترش دهد .
* الآن، شبهاتي که مطرح است، بيش تر، مربوط به بعد کارايي نظام است . با موفقيت اقتصادي، اين شبهات، خود به خود، پاسخ داده مي شود . البته، آن شبهات فکري را هم بايد مستدلا پاسخ داد.اين شبهات، چيزهاي تازه اي نيست. شما کتاب خاطرات مرا که منتشر شده، ملاحظه کنيد. خواهيد ديد که اين ها، از آن موقع هم بوده است. بله، يک وقتي در کمون و نهفته بوده است و زماني آشکار شده است .
* ما مي بينيم که آنان، همه ي ارزش هاي اسلام را مورد هجوم قرار داده اند; زيرا، حضرت مهدي (عليه السلام) هم بدون اسلام، مطرح نيست! حضرت مي آيند تا اسلام را اجرا کنند! داستان سلمان رشدي براي نابودي اساس اسلام بود! من مي گويم، آنان، تنها، به يک موضوع نپرداخته اند، بلکه به هر چيزي که مايه ي افتخار ما است و براي ما ارزش است، تهاجم کرده اند و مي کنند. يکي از اين محورها هم موضوع مهدويت است .
* من خودم، از عنايات حضرت، زياد ديده ام. در جاهايي که انسان، واقعا، مستاصل مي شود، با توسل از صميم قلب، عنايات ايشان را خواهد ديد . يک موردش را در فتح فاو ديدم. ما، براي فتح فاو، بايد هزاران نفر را از آب مي گذرانديم و به سنگرها و استحکامات عراق، حمله مي کرديم. ما، همه ي وسائل لازم را فراهم کرده بوديم، ولي به خاطر سنگيني کار طبيعي بود که در آن شرايط توسل به ائمه به خصوص به امام عصر (عليه السلام) براي ما خيلي کارساز شد. و بالاخره دلهره داشتيم. خلوص رزمندگان و توسل آنان و ما، سبب شد که عمليات والفجر هشت با موفقيت به پايان برسد. ما فکر مي کرديم که اگر دست عراق را از آب کوتاه کنيم، نمي تواند ديگر ادامه دهد. افزون بر آن، در اين فکر بوديم که اگر قرار شد، آتش بس شود، آن جا را به، عنوان حربه اي براي رسيدن به حقوق مان نگه داريم . الحمدلله، فاو، به دست ما افتاد .