.
.
far, hector, Hessam, آرش و نوید, کیوان
behruz, far, parviz982, آرش و نوید, ساسان, سنایی, یزدان پناه
با احترام به دوست عزیز
مگر در مورد ستار بهشتی درست عمل شد که با بقیه همان رفتار بشود؟همه باید بتوانند نظر خود را اعلام کنند
در مورد انتخاب هیئت رئیسه مجلس خبرگان دوستی گفت که آقای هاشمی عزل شده بنده گفتم که اینطور نبوده وگرنه واضح است که هاشمی رای نمی آورده و اصلا به خاطر همین آیت الله کنی را علم کردند
من صرفا نظر خودمو میگم و به آقای هاشمی رای خواهم داد،حداقل تیم پشت ایشان گروه قوی هستن.خاتمی مطهری جهانگیری زنگنه عارف و بسیاری از آدم های با سواد و با تجربه
من اطلاعات سیاسی ام کمه ؟ کم و زیاد نسبی است . ولی شما که اطلاعات دارید چطور نمی دونید جام زهری که امام فرمودند از طرف کی بوده . دفاع از فساد فرزندان خوبه . طرف محکوم شده حبسش رو هم گذرونده شما میگید از کجا خبر داری . با توجه به حضور اقای مهدوی کنی 90 ساله ایشون استعفا دادن ؟ خیلی تحلیل سنگینی کردید تا اینو گفتید ؟ خودتون رو به بی خبری زدید ؟ اقای هاشمی از سازش با اسراییل دم زده چرا از من می پرسی ؟ من ادعای مذهب کردم ؟
خدایا مرا ببخش بخاطر تمام درهایی که کوبیدم و خانه تو نبود...
تکذیبیه مراجع در رابطه با دعوت از هاشمی
رویشنیوز: به گزارش رویشنیوز به نقل از شبکه اطلاع رسانی دانا، در حالی که برخی از سایت های خبری، بیانیه ای را منتسب به آیت الله سیستانی مبنی بر واجب بودن کاندیداتوری هاشمی رفسنجانی منتشر کرده اند، اما دفتر این مرجع تقلید در تهران، نسبت به این موضوع ابراز بی اطلاعی کرد.
هچنین دفتر آیت الله وحید خراسانی با تکذیب دعوت از هاشمی برای انتخابات اعلام کرد: پیرو سؤالات مکرری که از دفتر معظم له در پی انتشار بعضی اخبار مبتنی بر تماس حضرت آیةالله العظمی وحیدخراسانی- مدظله العالی- با بعضی اشخاص جهت کاندیدا شدن گردیده است، به اطلاع می رساند: معظم له هیچ تماس تلفنی و غیره در این خصوص با کسی نداشته و از شخصی درخواستی نکرده اند و در این موضوع نظری نسبت به احدی ندار
خدایا مرا ببخش بخاطر تمام درهایی که کوبیدم و خانه تو نبود...
المانیتور:جنگ احمدی نژاد با آیت الله، شدیدتر و رابطه ی رفسنجانی با بیت رهبری مستحکم تر شده
المانیتور در گزارشی تحت عنوان "انتخابات ایران؛ بازگشت به آینده" نوشت: لحظه ای نادر در ایران بود. بار دیگر احمدی نژاد معادلات را تغییر داد. در این میان هم اصلاح طلبان و هم اصولگرایان هدفی مشترک در انتخابات دارند: شکست مشایی، کاندیدای احمدی نژاد یا هر فردی از سوی او که نهایتا تایید صلاحیت شود.
به گزارش سرویس بین الملل انتخاب، دیگر دعوا بین اصلاح طلبان یا اصولگرایان نیست: امروز هدف اصلی پایان دادن به جریان احمدی نژاد است.
هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور اسبق ایران و مردی که برای تمام فصول است در آخرین لحظه کاندیدای انتخابات شد.
رفسنجانی در زمانی احمدی نژاد رنج بسیار دید. جنگ احمدی نژاد با رفسنجانی هرچه جلوتر رفته ایم، شدیدتر شده است و از سوی دیگر رابطه ی رفسنجانی با بیت رهبری مستحکم تر شده است.
چرا رفسنجانی؟ این سیاستمدار 78 ساله در کشوری که به دنبال نقشی بین المللی و منطقه ای است و البته تحت تحریم هم هست، چه می تواند بکند؟
رفسنجانی اصالتا از شهرستانی به نام بهرمان می اید. بهرمان کلمه ای فارسی و به معنای یاقوت است که برای بسیاری، سنگ شانس محسوب می شود. او خود زمانی که جنگ ایران - عراق را به آرامش تبدیل کرد، یاقوت کشور نگریسته می شد.
امروز این مرد از سوی حامیان به عنوان منجی کشور دیده می شود. این کلمه حتی پشت درهای وزارت کشور در هنگام ثبت نام او فریاد زده می شد.
مشخص است که زنان و مردان پشت درب وزارت کشور اصلاح طلبانی بودند که هاشمی را تنها امید خود در غیاب خاتمی می دیدند.
برنامه رفسنجانی از انتخابات پارلمانی سال گذشته هموار نمودن راه برای کاندیداتوری خاتمی بود.
در حرکتی مشابه، او سعی در اتصال مجدد اصلاح طلبان با بیت رهبری داشت.
به گفته ی یک منبع مطلع در تهران، مبارزه و نبرد هنوز آغاز نشده، اصولگرایان هنوز حرکت رفسنجانی را هضم نکرده اند، . آنها به دنبال اتحاد جبهه خود برای مقابله با او خواهند بود.
در درون اصولگرایان، ائتلاف دو بعلاوه یک مستحکم ترین بوده است. ولایتی، حداد و قالیباف قرار است، یکی از خود را به عنوان کاندیدای نهایی انتخاب کنند.
البته گزینه ی دیگری هم در این مورد وجود دارد. ولایتی روز یکشنبه اعلام کرد که سعید جلیلی احتمالا کاندیدای دو بعلاوه یک باشد.
انچه در ایران اشکار است، نبرد انتخاباتی تند و تیزی است که در نتیجه ی آن رئیس جمهوری جدید یک ماه از همین حالا بر سر کار می اید.
طوری زندگی کنیم که وقتی فرزندان مان به انصاف ، عدالت ، مسئولیت و شرافت فکر می کنند ما را به خاطر بیاورند
حضرت استاد؛ دعای امام عصر (عج) برای احمدی نژاد چه شد؟
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
فرارو: جمعی از طلاب حوزهی علمیه قم، در نامه سرگشادهای خطاب به آیتالله مصباح یزدی، از عملکرد و دخالتهای سیاسی نادرست ایشان در حمایت از احمدینژاد و گروه پایداری انتقاد کردهاند.
متن این نامه به شرح زیر است:
محضر مبارک حضرت آیت الله مصباح یزدی دام عزه
با سلام و تحیّت
آنچه ذیلاٌ تقدیم میشود، ارادت و تقاضای جمعی از طلاب حوزه و از علاقمندان حضرتعالی است که امیدواریم فارغ از شرایط سیاسی جامعه مورد توجه قرار گیرد.
حضرت آیت الله مصباح؛ استحضار دارید، انقلاب اسلامی شرایط خطیری را فراروی خود دارد. رسالت تاریخی حوزه های علمیه در قبال همه مسائل داخلی و خارجی و دفاع از کیان دین از یک سو و شرایطی که منتخب و محبوب کمر بسته و مورد عنایت شما برای کشور و نظام اسلامی به وجود آورده است از سوی دیگر ما را واداشت تا نکاتی را به محضر حضرتتان تقدیم کنیم.
1- ما شما را از سرمایه های حوزه می دانیم بنابراین پیشنهاد خاضعانه ما آن است که حضرت استاد نقش معنوی و پدری را در جامعه ایفا نمائید و خود را از جناح بندی های سیاسی و عضویت درجبهه نوظهور پایداری وتنزل در حد آدم های احساسی و افراطی قرار ندهید.
تقاضای ما این است که اگر احساس تکلیف می فرمائید، مقدسات را به میدان نیاورید. در دوره قبلی شما فرمودید: «ديشب يكي از دوستان ... در حال أحياء پيش از نيمۀ شب به خواب ميرود. در خواب به او ندا ميشود كه بلند شو براي احمدينژاد دعا كن، وجود مقدس وليعصر (عج) دارند براي احمدينژاد دعا ميكنند. (گفتمان مصباح، رضا صنعتی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص883)
در جای دیگر فرمودید: «خداي متعال را شاكريم كه زمينۀ انتخاب چنين شخصيتي ... مشحون به كرامات و معجزات بود ... عنايات حضرت وليعصر(عج) يار ملت ايران بود كه به چنين موفقيتي دست يافت و تلقي ما اين است كه اين نفخۀ الهي كه در اين زمان در جامعۀ ما دميده شده و آثارش در علاقۀ بيشتر مردم به دين و انديشههاي اسلامي ظهور يافته، مرتبهاي از مراتب چيزي است كه در زمان پيامبر اسلام(ص) تحقق پيدا كرد و انشاءالله مرتبۀ كاملش در زمان ظهور حضرت وليعصر (عج) تحقق خواهد يافت». (همان، ص881)
حضرت استاد؛ دعای امام عصر (عج) برای احمدی نژاد چه شد؟ ما با حسن ظن می گوئیم گزارشی که به شما رسیده است خلاف واقع بوده یا آن کسی که در خواب آن دوست اهوازی شما آمده امام عصر نبوده بلکه آقای مشائی بوده است! و شما در این ماجرا تقصیری ندارید. اما جناب آقای مصباح می دانید کشاندن پای امام عصر(عج) به ماجرای احمدی نژاد چه هزینه ای برای اسلام و تشیع و روحانیت و نظام و رهبری به بار آورد. آیا فتنهای که ایجاد شد و همه اش به پای چند نفر مفتون ثبت شد عندالله، منتخب منذور له شما در آن نقش نداشت؟ چرا سکوت کردید و سهم احمدی نژاد را در فتنه نگفتید؟
2- حضرت آقای مصباح؛ شما و همفکرانتان در ماجرای کتاب شهید جاوید گوش فلک را کر کردید که علم غیب امام معصوم (ع) زیر سؤال رفته است چرا الآن نمیفرمائید که آن همه توصیه های امام عصر (عج) از طرق مختلف به شما و دوستانتان برای رأی آوردن احمدی نزاد در سال 1384 و 1388 دلیل بر علم غیب امام هست یا نیست؟ آیا امام عصر نمی دانست که باند انحرافی فراماسونر و جاسوس و خطرشان برای اسلام بدتر از صهیونیست است؟ چطور حضرتعالی بعداً متوجه شدید ولی امام عصر (سلام الله علیه) هنوز نعوذ بالله متوجه نشده اند؟ چرا دوباره حضرت به خواب آن اهوازی نمیآید و بفرماید که العیاذبالله اشتباه شده است؟ ما حدس می زنیم که این بار ممکن است برای کاندیدای جدید شما به خواب یک اهوازی دیگر بیاید!
3- جناب استاد؛ برای ما طلاب حوزه هم این حرف ها قابل قبول نیست چه رسد به مردم عادی کوچه و بازار! به نظر ما اینگونه از دین برای چیزی که شما بعداً اسمش را انحراف و فراماسونر و... گذاشتید و طلای زنتان را نذر کردید و زیارت عاشورا و دعای توسل و خدا و پیغمبر را به میدان آورید اینقدر شایسته نبود. چرا دوباره به میدان آمدید؟
4- حضرت استاد؛ موارد فوق همه اشاره برآن است که حضرتعالی در سیاست کارشناس خوبی نیستید و مشاوران شما در حد آقایان قاسم روانبخش، حسین جلالی و حمید رسایی و... مشکل آفرین هستند بنابراین توصیه ما آن است که جناب استاد در مباحث عقلی و فلسفی که بحمدالله ید طولایی دارید متمحض بمانید و در همین زمینه به نظام و اسلام خدمت کنید سزاوارتر است.
وقتي برنده ميشوي، نيازي به توضيح نداري! وقتي مي بازي چیزی برای توضیح دادن نداری!
اکبر گنجي
طرح مسأله: گنجي در حال تبديل “عاليجناب سرخ پوش” به “عاليجناب سبز پوش” است.
پرسش: آيا اين مدعا صادق است؟ پاسخ: آري گنجي مدتهاست که چنين هدفي را تعقيب ميکند. آيا گنجي داراي چنين تواني است؟ متأسفانه خير.
پرسش: پس “عاليجناب سرخپوش”، “عاليجناب سبزپوش” شدني نيست؟ پاسخ: چرا. “سبزشدن” هاشمي امکانپذير است.
پرسش: اما چگونه؟ پاسخ: با همکاري نانوشته آيتالله خامنهاي، اصولگرايان سنتي و افراطي، باند احمدينژاد، اصلاحطلبان، ساختارشکنان، و از همه مهمتر، خود هاشمي رفسنجاني. انتخابات 92 فرصتي براي اين همکاري نانوشته است.
اين مسأله نيازمند تبييني به شرح زير است:
يکم- ساختار سياسي متفاوت رژيم: جمهوري اسلامي يکي از نظامهاي غيردموکراتيک است. منتها- براساس نظريههاي جامعه شناسي سياسي- ازمصاديق ديکتاتوري هاي نظامي، فاشيستي و توتاليتر نيست (مگر آن که فاشيسم و توتاليتريسم به عنوان دشنام درباره جمهوري اسلامي به کار روند).
همانطور که انتخابات 88 ، موسوي پيشين را موسوي سبزپوش کرد، ممکن است انتخابات 92 نيز هاشمي پيشين را سبزپوش کند. گرچه احتمال دارد هزينه اين تبديل، سرنوشت موسوي و کروبي باشد.
کساني که جمهوري اسلامي را ديکتاتوري نظامي،فاشيستي يا توتاليتر قلمداد مي کنند، کافي است به اين نکته ساده روش شناسي علم توجه کنند: نظريه پردازان به جاي توجه به شواهد مويد نظريه خود، بايد به شواهد و قرائن مبطل توجه کنند (اصل ابطالپذيري). در اين صورت، صدها شاهد و قرينه عليه چنان مدعياتي وجود دارد.
يکي از ويژگيهاي نظام غيردموکراتيک جمهوري اسلامي اين است که جنگ قدرت علني از ابتداي تأسيس اين رژيم- به تعبير نادرست ذاتگرايانه- جزو ذات آن بوده است. نزاع ميان نهضت آزادي (دولت موقت) و بقيه، نزاع بنيصدريها و بقيه، نزاعهاي جناح چپ و راست با نمادهايي چون مهندس موسوي و علي خامنهاي در دهه 60، نزاع بسيار مهم و اساسي آيتالله منتظري (قائم مقام رهبري) با آيتالله خميني (رهبر)، نزاعهاي اصلاحطلبان و محافظهکاران، نزاع احمدينژاد و بقيه، نزاع 88 موسوي و کروبي و سبزها با خامنهاي، و…
اين جنگ علني و افشاگريها و حذفهاي مداوم يکديگر، در کدام يک از رژيم هاي غيردموکراتيک ديگر قابل مشاهده است؟ اين نزاع ها پيامدهاي بسيار داشته و دارد. يکي از پيامدهاي آن کار درست کردن براي اپوزيسيون مقيم خارج است. اگر جمهوري اسلامي مانند عربستان سعودي يا کره شمالي بود، مخالفان چه چيزي براي نوشتن داشتند؟
دوم- فرايند تغيير طرد و حذفشدگان: آدميان فاقد ذات ثابت، تغييرناپذير هستند. همه تغيير کرده و ميکنند. در قدرت بودن- خصوصاً در نظامهاي غيردموکراتيک- آدمي را در موقعيتي قرار ميدهد که حال و روز ناقدان/متفاوتها/مخالفان را نميفهمد. وقتي فرد قدرتمند از ساختار سياسي حذف و طرد ميشود، تازه در موقعيت فاقدان قدرت قرار ميگيرد.
انتخابات 88، آيتالله خامنه اي، اصولگرايان، باند احمدينژاد به همراه ساختارشکنان و اصلاحطلبان، همگي در توافقي نانوشته، موسوي ماقبل 88 را به موسوي مابعد 22خرداد 88 تبديل کردند. البته موسوي داراي ظرفيت چنين تغييري بود.
نگاهي گذرا به تاريخ 34 سال گذشته و طرد و حذف شدگان جمهوري اسلامي بيندازيم. حذف شدگان- به جز سازمان مجاهدين خلق که تغييراتش در مسير ديگري بوده- در جاده دموکراسي و حقوق بشر گام نهادهاند.
آيتالله منتظري که نقش مهمي در افزودن اصل ولايت فقيه به قانون اساسي ايفا کرد، استثنايي قابل توجه است. در اوج قدرت و با اين که ميدانست آيتالله خميني بزودي ميميرد و او جانشينش خواهد شد، از حقوق مخالفان قاطعانه دفاع کرد و عزل شد. او پس از عزل، تا روزي که زنده بود، روز به روز در نظرات گذشتهاش تحول ايجاد کرد. آيتالله منتظري نظريهپرداز ولايت فقيه، توسط آيتالله خميني عزل شد و توسط ولي فقيه بعدي 5 سال در منزلش زنداني گرديد.
خاتمي دهه شصت، خاتمي اصلاحطلب دهه هفتاد نيست. به خاتمي پس از انتخابات رياست جمهوري 88 بنگريد، آيا همان خاتمي دوران اصلاحات است؟ آيا گفتار و رفتار 4 سال اخير او، گفتار و رفتار دوران اصلاحات است؟
احمدينژاد 88 نيز احمدينژاد 84 نيست. احمدي نژاد 90 نيز احمدي نژاد 88 نيست. به تغيير گفتار و رفتار او بنگريد. مشايي- بد يا خوب- نماد اين تحول است.
مهندس ميرحسين موسوي دهه 60 پس از درگذشت آيتالله خميني به مدت 20 سال حاشيهنشين سياست بود. جمع کوچکي داشت که روي مسائل ايران- خصوصاً اقتصادي- کار ميکردند و برنامه اصلياش مبارزه با فساد بود.
وقتي موسوي در انتخابات 88 کانديدا شد، حاضر نبود خود را اصلاحطلب معرفي کند. ميگفت “اصولگراي اصلاحطلب” هستم.
انتخابات 88، آيتالله خامنه اي، اصولگرايان، باند احمدينژاد، اصلاحطلبان، ساختارشکنان، همگي در توافقي نانوشته، موسوي ماقبل 88 را به موسوي مابعد 22خرداد 88 تبديل کردند. البته کتمان نميتوان کرد که موسوي داراي ظرفيت چنين تغييري بود، اما آن قوا در بستري اجتماعي به فعليت رسيد.
هاشمي در 4 سال گذشته فرصت زيادي داشته تا اندکي به سرنوشت سرکوب شدگان قبلي و بعدي بينديشد. به اين که با ناقدان/متفاوتها/مخالفان در جمهوري اسلامي چه رفته است.
مهدي کروبي هم مصداق ديگري از همين حکم کلي است. دهها تن از زمامداران جمهوري اسلامي همچنان در زندانها اسيرند و از آزادي و دموکراسي و حقوق بشر دفاع ميکنند.
سوم- داستان هاشمي رفسنجاني: هاشمي يکي از مهمترين ارکان جمهوري اسلامي بوده و در ساختن وضعيت فعلي نقش اساسي داشته است (20 مقاله طي سه سال گذشته درباره هاشمي منتشر کردهام که اميدوارم پس از انتخابات در کتابي يکجا منتشر شوند.)
هاشمي دهه 70 هاشمي دهه 60 نيست. هاشمي دهه 80 هم هاشمي دهه 70 نيست. او رفته رفته توسط آيتالله خامنهاي به حاشيه رانده شد و به شدت زخمي شده است. پس از انتخابات رياست جمهوري 22 خرداد 88، با تمام فشاري که آيتالله خامنهاي ، اصولگرايان و باند احمدينژاد بر او وارد آوردند، سخني عليه موسوي و کروبي ايراد نکرد.
هاشمي پس از به حاشيه رانده شدن و پس از شنيدن و ديدن آن همه تهاجم ، تا حدودي در موقعيت حذفشدگان قرار گرفت. او به خوبي آگاه است که همه اينها از سوي آيتالله خامنهاي و بيتاش هدايت ميشد.
هاشمي در 4 سال گذشته فرصت زيادي داشته تا اندکي به سرنوشت سرکوب شدگان قبلي و بعدي بينديشد. به اين که با ناقدان/متفاوتها/مخالفان در جمهوري اسلامي چه رفته است. او حاصل تلاشهاي خود را برباد رفته ميبيند و حال کانديدا شده است تا در آخر عمر شايد بتواند نظام را به مسير درستي که خود تشخيص ميدهد، هدايت کند.
انتخابات 92 هاشمي، انتخابات 88 موسوي است. موسوي و خانوادهاش که از نظر مالي کاملاً پاک بودند، چيزي براي افشاگري نداشتند. حتي احمدينژاد تمام سعي خود را کرد تا موسوي و کروبي و خاتمي را عروسکهاي خيمهشب بازي هاشمي قلمداد کند.
در انتخابات 92، باند احمدينژاد، اصولگرايان افراطي و بخشي از اصولگرايان سنتي، به شدت هاشمي را مورد تهاجم قرار خواهند داد. در واقع فعاليت آنها چند روزي است که شدت يافته است. هاشمي آن قدر هوشيار است که بداند منشأ همه اينها کجاست.
جامعه در انتخابات دو قطبي خواهد شد. دو قطبي “هاشمي و ضد هاشمي” کاذب است. مخالفان بايد دو قطبي “خامنهاي و ضد خامنهاي” را بسازند.
خامنهاي و مريدانش، “موسوي/سبز کردن” هاشمي را آغاز کردهاند. وبسايت مشرق- نزديک به سپاه- نوشته است که هاشمي در اين انتخابات: “بايد پنجه در پنجه رقيبي چابک و چالاک به نام “جبهه گفتمان انقلاب اسلامي” بيندازد. حريفي قدر و قدرتمند که مردم پاي آن ايستاده و رمز مانايي و پويايي خود را را در ولايتمداري و ايستادگي بر سر اصول و آرمان هاي نظام اسلامي تعريف کرده اند”.
غلامعلي حداد عادل- مشاور عالي علي خامنهاي- گفته است که هاشمي رفسنجاني يکي از اصحاب فتنه است: “اين واقعيت است. ببينيد امروز چه کساني از آقاي هاشمي حمايت ميکنند؟ گروهها و اشخاصي که اصرار داشتند هاشمي ثبت نام کند چه کساني هستند؟ بايد ببينيم موضعگيري فرزندان وي در جريانات سال 88 و چندسال اخير چه بوده است؟ نميخواهم بگويم همه مواضع آقاي هاشمي مخالف مواضع اصول گرايان بوده اما مواضع او بهگونهاي بوده که اصلاحطلبان سال 86 بر روي وي اجماع کردهاند. واقعيت صحنه نشان ميدهد که همه افرادي که در سال 88 پشت سر موسوي بودهاند امروز در حمايت از هاشمي به ميدان آمدهاند”.
علي اکبر ولايتي- مشاور بينالملل خامنهاي- گفته است:”هاشمي در فتنه 88 رهبر انقلاب را تنها گذاشت”. جبهه پايداري از شوراي نگهبان خواسته است که صلاحيت هاشمي رفسنجاني را به عنوان يکي از عوامل و مجرمين فتنه رد کرده و سپس افزوده:”رد صلاحيت مشايي و هاشمي مطالبه عمومي از شوراي نگهبان است”.
سردار نقدي- رئيس عراقي بسيج- گفته است: “امروز از داخل کشور نواهايي براي سازش به گوش ميرسد. انسانهايي خود فروخته و قدرتطلب براي پر کردن جيبهايشان حرف از سازش ميزنند و رسانههاي بيگانه نيز به اين حرفها دامن ميزنند؛ کساني که پيام سازش ميدهند خائن هستند”.
در انتخابات 92، باند احمدينژاد، اصولگرايان افراطي و بخشي از اصولگرايان سنتي، به شدت هاشمي را مورد تهاجم قرار خواهند داد. هاشمي آن قدر هوشيار هست که بداند منشأ همه اينها کجاست.
عليرضا زاکاني – کانديداي جبهه حماسه سازان- گفته است: “در مورد فتنه هم خود ديدم که آقاي هاشمي مسئوليتهاي خود را در قبال انقلاب اسلامي انجام نداد. در 27 خرداد 88 با هاشمي ديدار کردم. در تيرماه هم ديداري با او داشتيم؛ تحليل هاشمي از صحنه بسيار نادرست بود و دلايلي که براي تقلب مطرح کرد بيپايه بود؛ نخست اين که گفت برخي ميگويند 8 ميليون راي تقلبي است و در دليل دوم بيان کرد که يکي از مسئولان گفته است پدرش يک هفته قبل از انتخابات در قبال 50 هزار تومان به احمدينژاد راي داده است که البته هر دو اين ادعاها نادرست از آب درآمد”.
در اين شرايط اصلاحطلبان از او حمايت خواهند کرد. آيتالله خامنهاي دو قطبي هاشمي و ضد هاشمي به راه خواهد انداخت. چون فتنهگران(اصلاحطلبان) حامي هاشمي بوده و هاشمي رسماً فتنه (جنبش سبز) و سرانش را محکوم نکرده است.
چهارم- وضعيت مخالفان: سياست مانند خورشيد و ماه و ستارگان نيست. سياست را آدميان ساخته و ميسازند. انتخابات 92 فرصتهاي زيادي براي همگان پديد آورده است. مخالفان دو راه بيشتر در پيش ندارند.
الف- رها کردن انتخابات با تأکيد بر فرمايشي و بيفايده بودن آن. يکي از پيامدهاي اين امر تحقق خواست خامنهاي- يعني برگزاري انتخابات شکوهمند بدون هزينه- است.
ب- استفاده از فرصت انتخابات براي ساختن سياست. جامعه در انتخابات دو قطبي خواهد شد. دو قطبي “هاشمي و ضد هاشمي” کاذب است. مخالفان بايد دو قطبي “خامنهاي و ضد خامنهاي” را بسازند. واقعيت کاملاً به سود برساختن اين دو قطبي است. خامنهاي، اصولگرايان، سپاه، بسيج و باند احمدينژاد بستر اجتماعي ساخته شدن اين دو قطبي را فراهم ميآورند.
اگر اين دو قطبي ساخته شود،هاشمي به طور طبيعي به درون آن رانده خواهد شد. در آن صورت بايد دست به انتخابي سرنوشتساز بزند. در جبهه خامنهاي يا مخالفان او قرار گيرد. انتخابات 88 ، موسوي پيشين را موسوي سبزپوش کرد. انتخابات 92 نيز ممکن است هاشمي پيشين را سبزپوش کند. او اگر نخواهد گفتار و رفتارش را سبز کند، بازي را کاملاً باخته است. در اين شرايط ، مخالفان نيز بايد بکوشند تا “عاليجناب سرخ پوش” را به موسوي/کروبي ديگري، يعني “عاليجناب سبزپوش” تبديل کنند.
اگر بتوان هاشمي را به “عاليجناب سبزپوش” تبديل کرد، گامي به پيش خواهد بود. اگر او نخواهد گفتار و رفتارش را سبز کند، بازي را کاملاً باخته است.
پنجم- سناي آمريکا و خامنهاي، به سوي کلنگي کردن ايران: براي هر ايراني، حفظ تماميت ارضي ايران بسيار مهم است.
پروژه کلنگي کردن منطقه که با گسيل نيروهاي جهادي توسط آمريکا و عربستان سعودي و قطر و امارات و پاکستان به افغانستان در اواخر دهه 70 – و ساختن طالبان و القاعده- آغاز شد (رجوع شود به مقاله “القاعده خوب، القاعده بد“)، با کلنگي کردن افغانستان و عراق و ليبي و سوريه در قرن 21 ادامه يافت (رجوع شود به مقالههاي “افغانستان کردن سوريه” ،”آمريکا: به قدرت رساندن مجدد طالبان“،”کلنگي کردن يمن، ليبي و سوريه“،”چرا بشار اسد خط قرمز ايران شد“).
پروژه کلنگي کردن ايران ادامه منطقي پروژه کلنگي کردن منطقه است (رجوع شود به مقالههاي “سازش با حکومت استبدادي” و “کلنگي کردن ايران يا گذار به دموکراسي: مسأله اين است“).
سناي آمريکا در حال تصويب طرح “سينک آشپزخانه” در بيش از 100 صفحه است که تغيير رژيم (Regime Change) در ايران را قانوني سازد (رجوع شود به مقالههاي يک و دو و سه). مطابق اين طرح، تحريمهاي اقتصادي در صورتي لغو خواهند شد که “يک حکومت انتخابي دمکراتيک و انتخابي آزادانه” در ايران بر سر کار آيد. به تعبير ديگر، لغو تحريمها در برابر تغيير رژيم.
مطابق اين طرح، تحريمهاي اقتصادي درصورتي برداشته خواهند شد که “حکومت ايران همه زندانيان سياسي را آزاد کرده و به سمت يک نظام انتخابي و آزاد دمکراتيک حرکت کرده و همچنين حقوق همه شهروندان ايران، از جمله زنان و اقليتها را محافظت کند”. اين طرح کليه دولتها و سازمانهاي بينالمللي- به غير از بانک جهاني و صندوق بينالمللي پول- را در بر ميگيرد.
بدين ترتيب خامنهاي مدعي خواهد شد که مدعاي من که هميشه گوشزد ميکردم: پروژه صلحآميز هستهاي ايران بهانه است و دولتهاي غربي به رهبري دولت آمريکا به دنبال براندازي جمهوري اسلامي هستند؛ تأييد و اثبات گرديد. انکارهاي دولت اوباما نيز باطل خواهد شد.
اما عکسالعمل زمامدار خودکامهاي که خود را در خطر براندازي خارجي مي بيند چه خواهد بود؟ او بر ايستادگي و مقاومت تأکيد خواهد ورزيد. نيروهايي را به کار خواهد گرفت تا در اين مسير گام بردارند. فضاي سياسي را بيشتر و بيشتر خواهد بست. هرچه خطر خارجي افزايش يابد، او خود را مجبور خواهد ديد که بر کنترل مرکزي بيفزايد.
هرچه خطر خارجي افزايش يابد، خامنهاي خود را مجبور خواهد ديد که بر کنترل مرکزي بيفزايد. گفت وگو و سازش که کنار رود، احتمال حمله نظامي و کلنگي کردن ايران افزايش خواهد يافت.
اين عکسالعمل همان هدفي است که طراحان چنين طرحهايي دنبال ميکنند. گفت و گو و سازش که کنار رود، احتمال حمله نظامي و کلنگي کردن ايران افزايش خواهد يافت. ضمن آن که تحريمهاي فلج کننده اقتصادي به تنهايي- در بلند مدت- جامعه را از درون نابود خواهند ساخت.
علي خامنهاي ميتوانست و ميتواند در چنين دامي نيفتاده و به راهي رود که به کلنگي کردن ايران منتهي نشود (رجوع شود به مقاله “راه حل بالاييها و پائينيها براي نجات ايران و ايرانيان“). اما خامنهاي راه نادرست را در پيش خواهد گرفت.
ششم- انتخاب مخالفان: مخالفان در چنين وضعيتي بايد تصميم گيرند. پرسش اين است: هدف چيست؟ آيا هدف گذار از رژيم استبدادي کنوني به رژيم دموکراتيک ملتزم به آزادي و حقوق بشر است يا هدف، کلنگي کردن ايران از طريق سوريهاي کردن و تجزيه آن است؟
برخي به صراحت از خشونتهاي مخالفان در سوريه دفاع کرده و به اپوزيسيون ايران نيز چنان روشهايي را تجويز کردهاند. روشهايي که بنابر گزارشهاي رسمي سازمان ملل و نهادهاي حقوق بشري شامل “جنايت عليه بشريت”، “جنايات جنگي” و “استفاده از کودکان در جنگ” ميشود.
آخرين گزارش گزارشگران سازمان ملل نيز اين است که مخالفان از سلاحهاي شيميايي استفاده کردهاند (رجوع شود به لينکهاي اول و دوم). در شهر حمص، ابوصقر- رهبر گروه “بريگاد مستقل عمرالفاروق”- جسد يک سرباز سوري را مي شکافد و تکهاي از قلب او را ميخورد. سپس مي گويد:” به خدا قسم که دل و جگر شما سگهاي بشار را خواهيم خورد”. ديده بان حقوق بشر به سرعت اين عمل فجيع را جنايت جنگي به شمار آورده است.
گوشهاي از شهر حلب در سوريه
نتيجه کلنگي کردن سوريه چه بوده است؟ 5 ميليون آواره، 70 هزار کشته، ده ها برابر زخمي، تقليل شديد ارتش سوريه، نابودي کشور سوريه و قدرت گرفتن گروههاي تروريستي و سلفي مورد حمايت مالي و تسليحاتي عربستان سعودي و قطر.
به عنوان يک تحليلگر از ابتدأ بارها و بارها توضيح دادم که چه سرنوشتي در انتظار سوريه است. يک سال و نيم بعد، دولت آمريکا تازه يکي از آن گروهها را تروريستي اعلام کرد. در “افغانستان کردن سوريه” با استناد به مذاکرات دولت آمريکا با گروه طالبان نوشتم: “افغانيزه کردن منطقه سياستي شکست خورده است. جنگ به معناي جايگزين کردن سلاح و خونريزي به جاي گفت و گو و توافق است. مشکل اين است که وقتي از طريق جنگ به هدف دست يافته مي شود، جنگ به الگوي حل مسائل منطقه تبديل ميگردد. افغانستان، عراق، ليبي و سوريه شاهد اين مدعايند.
اين الگوي خوبي نيست. اولاً: طالبان و القاعده رشد کردهاند. ثانياً: پاکستان که نسبتا داراي ثبات بود به جايي تبديل شده است که در آن هرکاري مي توان انجام داد. ثالثاً: دولت آمريکا- با توجه به پايگاه اجتماعي و قدرت نظامي طالبان- ماههاست در حال مذاکره با آنها براي ورودشان با دولت است.
انتخابات رياست جمهوري فرصت مهمي است و نزاع “بالاييها” فرصت تنفس براي “پائينيها” فراهم مي آورد. اگر مخالفان نتوانند از اين فرصت استفاده کنند، ضعف خود را به نمايش گذاردهاند، نه قوت رژيم را.
اگر قرار بر اين است که پس از 12 سال خونريزي با طالبان مذاکره کرد و آنها را وارد قدرت ساخت، چرا از ابتدأ با آنها مذاکره و توافق نمي شود؟ وقتي مذاکره نفي شود و اسلحه بدستان کنترل اوضاع را به دست گيرند،افعيهايي چون القاعده و طالبان از دل آن برون خواهند آمد”.
اينک جان کري- وزير امور خارجه آمريکا- در روسيه با پوتين ديدار و توافق کرده که فرايند گفتوگو و سازش در سوريه را جانشين فرايند جنگ سازند. ديويد کامرون هم در کاخ سفيد با اوباما ديدار کرده و بر فرايند گفت و گو و سازش تأکيد ورزيدهاند.
اما ديگر سوريه به سود دولتي خاص کلنگي شده است. با همه اينها، براي کلنگيکاران، شخم زدن ايران، کاشتن بذرهاي تروريسم در زميناش و تجزيه اين سرزمين، هدفي ايده آل است.
مخالفان بايد آگاهانه تصميم بگيرند. آنان که طرفدار کلنگي کردن ايران هستند، چهرهاي اهريمني و فاقد هرگونه ظرفيت براي تحول مسالمت آميز دموکراتيک از آن به تصوير ميکشند. اما دموکراسيخواهان، شيوههاي مسالمتآميز عبور از جمهوري اسلامي به نظامي دموکراتيک را تعقيب ميکنند. بدين ترتيب، از هر فرصتي براي رسيدن به مقصود استفاده خواهند کرد.
هفتم- نتيجه: هاشمي رفسنجاني بهانهاي بيش نيست. اگر بتوان او را به “عاليجناب سبزپوش” تبديل کرد، گامي به پيش است. اگرچه ممکن است هزينه آن سرنوشتي چون سرنوشت آيتالله منتظري، مهندس موسوي و مهدي کروبي باشد.
مسأله اصلي، مسأله حفظ موجوديت ايران و ايرانيان، ممانعت از کلنگي کردن ايران، گذار از نظام استبدادي جمهوري اسلامي به نظام دموکراتيک ملتزم به آزادي و حقوق بشر است. نظامي که حقوق کليه اقليت هاي قومي و جنسي و مذهبي و بيدين را پاس بدارد. به عنوان يک انسان، به شدت نگران روزي هستم که نفرت و کينه و خشم انباشته شده 34 ساله، ما را هم به جنايات جنگي، جنايت عليه بشريت و دريدن سينه هاي يکديگر و خوردن قلب هاي همديگر بکشاند.
اين نگراني احتمالي ضعيف و محصول خيال پردازي نيست. رژيم با عملکرد خود نفرت بسيار توليد کرده و عربستان سعودي و قطر از هم اکنون آموزش و تجهيز سلفي هاي دو منطقه ايران را آغاز کردهاند. در اين شرايط ، دموکراسي خواهان مسئوليت دارند تا از ورود و تجويز به راههايي که به کلنکي کردن ايران و کشته و زخمي و آواره شدن ميليونها کودک و بزرگ و سالخورده منتهي ميشود خودداري ورزند.
انتخابات رياست جمهوري فرصت مهمي براي ايران و ايرانيان است. نزاع “بالاييها” فرصت تنفس براي “پائينيها” فراهم مي آورد. يک ماه پر شر و شور در پيش است. اگر مخالفان نتوانند از اين فرصت استفاده کنند، ضعف خود را به نمايش گذاردهاند، نه قوت رژيم را.
دو قطبي خامنهاي و ضد خامنهاي، فرصت برساخته شدن چيزهايي بسيار دارد. جامعهشناس و تحليلگر بايد به پيامدهاي ناخواسته اعمال فردي و جمعي بنگرد. شايد سبزپوش شدن هاشمي هم يکي از اين پيامدها باشد.
تا حالا دقت کردی با اینکه خدا میتونه مچتو بگیره ولی همش دستتو می گیره ...
كدخدايي
31 اردیبهشت نتایج بررسی صلاحیتها را اعلام میکنیم
سخنگو ی شورای نگهبان گفت: «برای استفاده از فرصت پنج روز دیگر طبق قانون مراتب به وزارت کشور اعلام شد و ما نتایج بررسی صلاحیتها را 31 اردیبهشت ماه به وزارت کشور اعلام میکنیم.»
عباسعلی کدخدایی با اعلام این خبر به ايسنا، اظهارکرد: فرصت پنج روزه بررسی صلاحیتهای شورای نگهبان امروز به اتمام رسید و ما طبق تبصره ماده 57 قانون انتخابات برای استفاده از پنج روز دیگر نامهای به وزارت کشور ارسال کردیم. پس از اتمام فرصت 10 روزه نتایج بررسی صلاحیتها را به طور رسمی به وزارت کشور اعلام میکنیم.
وی با بیان اینکه 31 اردیبهشت ماه نتیجه بررسی صلاحیتها مشخص و به وزارت کشور اعلام میشود، گفت: ما نتایج بررسی صلاحیتها را فقط به وزارت کشور اعلام میکنیم.
سخنگوی شورای نگهبان در مورد نامههایی که برای این نهاد در مورد بررسی صلاحیتها نوشته میشود نیز گفت: همه اقشار مختلف نظری دارند و ما نظرات آنها را میشنویم، اما ملاک ما مثل همیشه قانون است.
کدخدایی یادآور شد: اینگونه اخبار را ما نیز در رسانهها مشاهده میکنیم.
در حال حاضر 51 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 51 مهمان ها)