@@@ حکایت نامه @@@

Collapse
X
 
  • زمان
  • نمایش
Clear All
new posts
  • طيب
    عضو فعال
    • Nov 2010
    • 3031

    #1

    @@@ حکایت نامه @@@

    باسلام
    شنیدن پندی عجیب
    قبر



    در سال آخر عمر «حاج ملا هادی سبزواری» روزی شخصی به مجلس درس وی آمد و خبر داد که در قبرستان، شخصی پیدا شده که نصف بدنش در قبر و نصف دیگر بیرون و دائماً نگاهش به آسمان است و هر چه بچهها مزاحمش میشوند، به آنها اعتنا نمیکند.



    حاجی گفت: خودم باید او را ملاقات کنم. بنابراین به نزد آن مرد رفت و از دیدن او بسیار تعجب کرد، اما آن مرد به حاجی اعتنایی نکرد.



    پس از مدتی، حاجی به او گفت: تو کیستی و چه کارهای؟



    من تو را دیوانه نمیبینم، اما رفتارت هم عاقلانه نیست.



    مرد گفت: من شخص نادان بی خبری هستم، تنها به دو چیز یقین دارم. اول آن که، فهمیدهام من و این عالم، خالقی بزرگ داریم که در شناختن و بندگی او نباید کوتاهی کنیم.



    دوم آن که، فهمیده ام در این دنیا نمی مانم و پس از مرگ به عالم دیگر خواهم رفت، ولی نمی دانم وضع من در آن عالم، چگونه خواهد بود؟ جناب حاجی، من از این دو موضوع، بیچاره و پریشان حال شدهام، به طوری که مردم مرا دیوانه میپندارند. شما که خود را عالم مسلمانان میدانید و این همه علم دارید، چرا ذره ای درد ندارید، بی باک هستید و در فکر نیستید؟



    این پند، مانند تیری دردناک بر دل حاجی نشست. به خانه برگشت در حالی که دگرگون شده بود. پس از آن، باقیمانده کوتاه عمرش را دائماً در فکر سفر آخرت و تهیه توشه این راه پر خطر بود تا این که از دنیا رفت.



    هر کس، در هر مقامی که باشد، نیاز به شنیدن پند و موعظه دارد، زیرا اگر نسبت به آنچه که میشنود دانا باشد، آن موعظه برایش تذکر است و چون انسان فراموشکار است، همیشه محتاج یادآوری است و اگر جاهل باشد، این موعظه برایش دانش و کسب معرفت است.
  • طيب
    عضو فعال
    • Nov 2010
    • 3031

    #2
    حکایت های شنیدنی

    عدالت چه بود!!!
    یک شب که ضیافتی در کاخ برپا بود مردی آمد وخود را در برابر امیر به خاک انداخت و همة مهمانان او را نگریستند و دیدند که یکی از چشمانش بیرون آمده و از چشمخانة خالی اش خون میریزد. امیر از او پرسید «چه بر سرت آمده؟» مرد در پاسخ گفت: « ای امیر، پیشة من دزدیست، امشب برای دزدی به دکان صراف رفتم، وقتی که از پنجره بالا میرفتم اشتباه کردم و داخلِ دکان بافنده شدم. در تاریکی روی دستگاهِ بافندگی افتادم و چشمم از کاسه درآمد. اکنون ای امیر، میخواهم دادِ مرا از مردِ بافنده بگیری.»
    آنگاه امیر کس در پی بافنده فرستاد و او آمد، و امیر فرمود تا چشم او را از کاسه درآورند.
    بافنده گفت: « ای امیر، فرمانت رواست. سزاست که یکی از چشمانِ مرا درآورند. اما افسوس! من به هردو چشمم نیاز دارم تا هردو سوی پارچه ای را که می بافم ببینم. ولی من همسایه ای دارم که پینه دوز است و او هم دو چشم دارد، و در کار و کسببِ او هردو چشم لازم نیست.»
    امیر کس در پی پینه دوز فرستاد. پینه دوز آمد و یکی از چشمانش را درآوردند.
    و عدالت اجرا شد.
    عدالت؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

    نظر

    • طيب
      عضو فعال
      • Nov 2010
      • 3031

      #3
      حکایتی تکان دهنده از عدالت امام علی(ع)
      زنی به نام «سوده همدانی» از شیعیان امام بود، در جنگ صفین برای تشجیع سربازان و فرزندان دلاورش، اشعار حماسی میخواند، که سخت بر معاویه گران آمد و نام او را ثبت کرد.
      روزگار گذشت و امام علی علیه السلام به شهادت رسید، و فرماندار معاویه بسر بن ارطاة، بر شهر همدان مسلط گشت، و هر چه میخواست انجام میداد، و کسی جرئت اعتراض یا مخالفت را نداشت سرانجام سوده، سوار بر شتر به دربار معاویه در شام رفت، و از قتل و غارت و فساد فرماندار به معاویه شکایت کرد.
      معاویه او را شناخت و سرزنش کرد، و گفت:
      یاد داری که در جنگ صفّین چه میکردی؟ حال دستور میدهم تو را سوار بر شتری برهنه تحویل فرماندارم بدهند تا هر گونه دوست دارد، با تو رفتار کند؟...



      سوده، در حالی که اشک میریخت این اشعار را خواند:
      صلّی الله علی جسم تضمّنه قبر فاصبح فیه العدل مدفوناً
      قد حالف الحق لا یبغی بد بدلا فصار بالحق و الایمان مقروناً
      «خدایا درود بر پیکر پاکی فرست که چون دفن شد عدالت هم دفن شد،
      و خدا سوگند خورده که همتایی برای او نیاورد، و تنها او با حق و ایمان همراه بود»
      معاویه با شگفتی پرسید:
      چه کسی را میگویی؟ و این اشعار را پیرامون چه شخصی خواندی؟
      سوده گفت:
      حضرت علی علیهالسلام را میگویم که چون رفت، عدالت هم رفت.
      معاویه! فرماندار امام علی علیه السلام در همدان چند کیلو گندم از من اضافه گرفت، به کوفه رفتم وقتی رسیدم که امیرالمومنین علی علیه السلام برای نماز مغرب بپا خاسته بود تا مرا دید نشست و فرمود: حاجتی داری؟
      ماجرا را شرح دادم، و گفتم
      چند کیلو گندم مهم نیست، میترسم فرماندار تو به سوی تجاوز و رشوه خواری پیش رفته و آبروی حکومت اسلامی خدشهدار شود.
      امام علی علیه السلام با شنیدن سخنان من گریست و گفت:
      خدایا تو گواهی که من آنها را برای ستم به مردم دعوت نکردم.
      سپس قطعه پوستی گرفت و بر روی آن نوشت:
      بسم الله الرحمن الرحیم، قد جائتکم بینةٌ مِن ربّکم فَاوفوا الکیلَ و المیزان، و لا تَبخَسوا النّاسَ اَشیائهُم، و لا تُفسدوا فی الارض بعد اصلاحها، (1) ذالکم خیرٌ لکُم مَن یَقبِضُهُ. والسّلام؛ دلیل روشنی از طرف پروردگارتان برای شما آمده است؛ بنابراین، حق پیمانه و وزن را ادا کنید! و از اموال مردم چیزی نکاهید! و در روی زمین، بعد از آن که (در پرتو ایمان و دعوت انبیاء) اصلاح شده است، فساد نکنید!
      سپس دستور داد که:
      کارهای فرمانداری خود را بررسی و جمع آوری کن، تو را عزل کردم و به زودی فرماندار جدید خواهد آمد، و همه چیز را از تو تحویل خواهد گرفت.
      نامه را به من داد، نه آن را بست، و نه لاک و مُهر کرد، بلافاصله پس از بازگشت من به «شهر همدان» فرماندار عزل و دیگری به جای او آمد.
      معاویه، آن روز شکایت من از چند کیلو گندم اضافی بود، اما امروز به تو شکایت کردم که فرماندار تو «بسر بن ازطاة» شراب میخورد، تجاوز میکند، مال مردم را به یغما میبرد، خون بیگناهان را میریزد؛ و تو به جای اجرای عدالت و عزل فرماندار فسادگر، مرا تهدید به مرگ میکنی؟ و ادعا داری که خلیفه مسلمین میباشی؟

      نظر

      • طيب
        عضو فعال
        • Nov 2010
        • 3031

        #4
        باسلام
        نتیجه وقت نشناس بودن !
        در مراسم تودیع پدر پابلو، کشیشی که ۳۰ سال در کلیسای شهر کوچکی خدمت کرده و بازنشسته شده بود، از یکی از سیاستمداران اهل محل برای سخنرانی دعوت شده بود.

        در روز موعود، مهمان سیاستمدار تاخیر داشت و بنابرین کشیش تصمیم گرفت کمی برای مستمعین صحبت کند.
        پشت میکروفن قرار گرفته و گفت: ۳۰ سال قبل وارد این شهر شدم.
        انگار همین دیروز بود.
        راستش را بخواهید، اولین کسی که برای اعتراف وارد کلیسا شد، مرا به وحشت انداخت.
        به دزدی هایش، باج گیری، رشوه خواری، هوس رانی، زنا با محارم و هر گناه دیگری که تصور کنید اعتراف کرد.
        آن روز فکر کردم که جناب اسقف اعظم مرا به بدترین نقطه زمین فرستاده است ولی با گذشت زمان و آشنایی با بقیه اهل محل دریافتم که در اشتباه بوده ام و این شهر مردمی نیک دارد.

        در این لحظه سیاستمدار وارد کلیسا شده و از او خواستند که پشت میکروفن قرار گیرد.
        در ابتدا از اینکه تاخیر داشت عذر خواهی کرد و سپس گفت که به یاد دارد که زمانیکه پدر پابلو وارد شهر شد، من اولین کسی بود که برای اعتراف مراجعه کردم.

        نظر

        • طيب
          عضو فعال
          • Nov 2010
          • 3031

          #5
          داستان آموزنده حلقه خورشید
          پسرک بیآن که بداند چرا، سنگ در تیرکمان کوچکش گذاشت و بیآن که بداند چرا، گنجشک کوچکی را نشانه رفت. پرنده افتاد، بالهایش شکست و تنش خونی شد. پرنده میدانست که خواهد مرد اما…

          اما پیش از مردنش مروت کرد و رازی را به پسرک گفت: تا دیگر هرگز هیچ چیزی را نیازارد.
          پسرک پرنده را در دستهایش گرفته بود تا شکار تازه خود را تماشا کند. اما پرنده شکار نبود. پرنده پیام بود. پس چشم در چشم پسرک دوخت و گفت: کاش میدانستی که زنجیر بلندی است زندگی، که یک حلقه اش درخت است و یک حلقه اش پرنده. یک حلقه اش انسان و یک حلقه سنگریزه. حلقه ای ماه و حلقه ای خورشید.
          و هر حلقه در دل حلقه ای دیگر است. و هر حلقه پاره ای از زنجیر؛ و کیست که در این حلقه نباشد و چیست که در این زنجیر نگنجد؟!
          و وای اگر شاخه ای را بشکنی، خورشید خواهد گریست. وای اگر سنگریزه ای را ندیده بگیری، ماه تب خواهد کرد. وای اگر پرنده ای را بیازاری، انسانی خواهد مرد.
          زیرا هر حلقه را که بشکنی، زنجیر را گسسته ای. و تو امروز زنجیر خداوند را پاره کردی.
          پرنده این را گفت و جان داد.
          و پسرک آنقدر گریست تا عارف شد . . .

          نظر

          • طيب
            عضو فعال
            • Nov 2010
            • 3031

            #6
            آیا پروردگارت را دیده ای؟!
            روزی دعلب یمانی از امام پرسید: یا امیرالمومنین، آیا پروردگارت را دیده ای؟



            حضرت پاسخ داد: مگر من چیزی را که ندیده باشم می پرستم؟



            دعلب گفت: چگونه او را دیده ای؟



            فرمود: چشم ها او را به طور آشکار نمی نگرند، اما دلها با حقایق ایمان به وجودش پی می برند. به چیزها نزدیک است... نه به ملامست، و از آنها دور است... نه به حالت جدایی گوینده است... نه با تفکر، و آفریننده است... نه به اهتمام سازنده است...نه با دست و ابزار. لطیف است... ولی در پنهانی به وصف نمی آید. بزرگ است... نه به معنی زمخت و گنده. و مهربان است...نه نازک طبع و سست اراده. چهره ها در برابر عظمتش خوار و نگران است، و دلها از ترس و بیمش زار و پشیمان است.

            نظر

            • طيب
              عضو فعال
              • Nov 2010
              • 3031

              #7
              استاد شیطان کیست ؟!

              گاهى بعضى از افراد در ظلم و خیانت ، حیله و تزویر، قتل و غارت ، مکر و حقه به جایى مى رسند - نه این که همردیف شیطان مى شوند بلکه - از شیطان جلو افتاده و استاد او به حساب مى آیند. شیطان باید در مقابل آنها زانو بزند و شاگردى کند. آنها کسانى هستند که به غیر از خدا چیزى ، یا کسى ، یا رئیسى ، یا وزیرى ، یا مجسمه اى ، یابتى ، یا سنگ و درختى را عبادت مى کنند و آن را در زندگى خود مؤ ثر و صاحب نفوذ مى دانند. این افراد طبق آیات و روایات مشرک و کافر هستند.
              البته مراد از عبادت این نیست که در برابر آنها نماز و سجده ، یا راز و نیاز و ستایش کند، بلکه مراد، اطاعت و پیروى از آنها است . حتى گوش دادن به سخن کسى به قصد این که به آن عمل کند و یا قانون کشورى یا عده اى را به رسمیت بشناسد خود آن یک نوع عبادت است .
              از پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله نقل شده : کسى که به سخن سخن گویى گوش فرا دهد و از روى رضا تسلیم او شده او را پرستش کرده ، اگر این سخن گو از سوى خدا سخن گوید: خدا را پرستیده و اگر از سوى ابلیس سخن گوید: ابلیس را عبادت کرده است .
              این عبادت و تسلیم بودن در برابر غیر خدا، و خود را دربست در اختیار دیگران قرار دادن ، انسان را یک درجه از شیطان بالاتر برده و او را استاد او قرار مى دهد. قرآن در این باره مى فرماید:
              یا ابت انى اخاف ان یمسک عذاب من الرحمن فتکون للشیطان ولیا
              ((از قول ابراهیم به پدرش آذر که مى فرماید: - اى پدر! من از این مى ترسم که با این بت پرستى و شرک که داراى عذابى از ناحیه خداوند رحمان به تو رسد و تو از اولیاى شیطان باشى )).
              اینها از این رو، استاد شیطان اند که کسى یا چیزى را ستایش مى کنند که هیچ وقت شیاطین آنها را ستایش نکرده اند. این ها بت را مى پرستند، انسان و درخت و چیزهاى دیگر را مى پرستند. اما شیطان مى گفت : خدایا من فقط تو را اطاعت مى کنم و بس . جرم آن ملعون هم این بود که زیر بار سجده بر آدم نرفت ، ولى اینها در شرک و کفر و بت پرستى از شیطان هم پیشى گرفتند و در واقع استاد او شدند.

              آن شنیدستم که شیطان را به خواب
              دید شخصى گفت : کى شیطان به حق بوتراب
              که فلانى هست شاگرد شما
              گفت : نى نى ، استاد است بر ما آن جناب

              کسى در خواب شیطان را دید؛ از وى پرسید: تو را به حق ابوتراب قسم مى دهم ، آیا فلان شخص شاگرد تو است ؟ گفت : ((نه والله )) آن عالى جناب استاد من است . سپس آن شخص گفت : من از شاگردان بودم ولى اوالحال از لشکریان من است . سپس آن شخص گفت : من از شاگردان بودم ولى او الحال از لشکریان من است . هرگاه من زنده بمانم تا شیطان بمیرد، مکر و حیله هایى از شر و فساد ظاهر مى کنم که اگر او بعد از من بیاید نمى تواند آنها را اظهار کند.

              خود شود شیطان چه شیطان اى مان
              گشته شیطان طفل ابجد خوان آن
              فخر از شاگردیش شیطان کند
              مشکل شیطان همه آسان کند
              نیست شیطان را به او کارى دگر
              خود بود شیطان و از شیطان بتر

              نظر

              • طيب
                عضو فعال
                • Nov 2010
                • 3031

                #8
                باسلام
                هم سنگ شیطان
                عضى از مردم استاد شیطان و بعضى شاگرد، بعضى رفیق و دوست ، بعضى برادران و پیروان او بوده اند. عده اى هم هستند که با شیطان در درجه و رتبه و عذاب و شکنجه مساوى و با او در یک ردیف اند.
                از جمله : کسانى که با زحمت و رنج بسیار، دانش اندوخته و به مقامى رسیده اند، ولى به دانش خود عمل نمى کنند و به اصطلاح عالم بى عمل هستند. چنین اشخاصى با شیطان برابراند.
                حضرت امیر علیه السلام فرمودند: تورات بر پنج کلمه ختم شده است : من دوست مى دارم در اول هر صبحى آن کلمات را بخوانم و در آنها دقت نمایم . اولین از فقرات آن ، این است :
                العالم الذى لایعمل بعلمه فهو و ابلیس سواه
                ((عالمى که به دانش خود عمل نکند او با ابلیس هم سنگ و برابر است )).
                ابلیس هم یکى از دانایان و دانش مندان بود، ولى به علم خود عمل نکرد و با این که ملیاردها سال در بهشت بود آخر الامر بدین سرنوشت ناگوار دچار گشت و از آن محروم شد و باید همیشه در آتش و عذاب خدا به سر برد.
                عالمى هم که به علم خود عمل نکند جایگاهش در قیامت همان جایگاه ابلیس است ، و در حسرت بهشت باید به عذاب و شکنجه با ان ملعون مساوى و تا ابد گرفتار گردد.
                عالمى که به علم خود عمل نکند در چند جا مانند ابلیس پشیمان خواهد شد در حالى که پشیمانى براى او سودى نخواهد داشت :
                1. هنگام مرگ ؛ حضرت امیر المومنین علیه السلام راجع به علماى بى عمل چنین فرمود:
                اشد الناس ندما عند الموت العلماء غیر العاملین
                ((پشیمان ترین مردم هنگام مرگ عالمانى هستند که به علم خود عمل نکرده اند)).
                2. روز قیامت ؛ حضرت رسول صلى الله علیه و آله و سلم فرمودند: کسى که کسب علم و دانش کند و علم خود را به کار نبندد، خداوند روز قیامت او را محشور مى گرداند در حالى که کور است .
                3. در جهنم ؛ نیز آن حضرت صلى الله علیه و آله و سلم فرمودند: روز قیامت عده اى از اهل بهشت و کسانى که از عالمى کسب علم کرده اند و به وسیله آن داخل بهشت شده اند - اطلاع پیدا مى کنند که آن عالم در جهنم است . از او مى پرسند: چه چیز باعث شد که تو داخل جهنم شوى ؟ در جواب مى گوید: من شما را امر به معروف و نهى از منکر کردم ، اما خود، آنها را انجام ندادم و به همین جهت داخل آتش شدم

                نظر

                • طيب
                  عضو فعال
                  • Nov 2010
                  • 3031

                  #9
                  افسار شتر در دست موش
                  موشی کوچک مهار شتری را در دست گرفته به جلو می کشید و به خود می بالید که این منم که شتر را می کشم. شتر با چالاکی در پی او می رفت. در این اثنا شتر به اندیشه ی غرور آمیز موش پی برد. پیش خود گفت : «فعلا سرخوشی کن تا به موقعش تو را به خودت بشناسم و رسوا گردی.»
                  همین طور که می رفتند به جوی بزرگی رسیدند. موش که توان گذر از آن رودخانه را نداشت بر جای ایستاد و تکان نخورد.
                  شتر رو به موش کرد و گفت : «برای چه ایستاده ای ؟! مردانه گام بردار و به جلو برو. آخر تو پیشاهنگ و جلودار منی.»
                  موش گفت : «این آب خیلی عمیق است. من می ترسم غرق شوم.»
                  شتر گفت : «ببینم چقدر عمق دارد.» و سپس با سرعت پایش را در آب نهاد و گفت : این که تا زانوی من است. چرا تو می ترسی و ایستاده ای ؟!»
                  موش پاسخ داد : «زانوی من کجا و زانوی تو کجا، این رودخانه برای تو مورچه و برای من اژدها است. اگر آب تا زانوی توست صد گز از سر من می گذرد.»
                  گفت گستاخی نکن بار دگر تا نسوزد جسم و جانت زین شرر
                  موش گفت : «توبه کردم، مرا از این آب عبور بده.»
                  شتر جواب داد : «بیا روی کوهانم بنشین، من صدها هزار چون تو را می توانم از این جا بگذرانم.»
                  چون پَیَمبَر نیستی، پس رَو به راه تا رسی از چاه روزی سوی جاه
                  غرور به خود راه نده، ابتدا پیروی کن، شاگردی کن، مرید باش، گوش کن تا زبانت باز شود آن گاه زبان گشا و آن هم نخست به صورت پرسش و فروتنانه و در همه حال معنی و باطن موضوع و مطلب را بنگر تا به معرفت حقیقی برسی

                  نظر

                  • طيب
                    عضو فعال
                    • Nov 2010
                    • 3031

                    #10
                    14واقعیت شگفت انگیز درباره بدن





                    1- سلول مغز یک انسان میتواند 5 برابر اطلاعاتی که ویکیپدیا دارد را در خود نگهداری کند.
                    2- بدنتان به اندازهای گرما در عرض 30 دقیقه تولید میکند که با آن میشود نیم گالون آب را جوشاند.



                    3- مغز به همان میزان از انرژی که یک چراغ برق 10 وات استفاده میکند، بهره میجوید.
                    4- بیشتر نوزادان با چشمانی آبی به دنیا میآیند.



                    5- تکانههای عصبی با سرعت 274 کیلومتر بر ساعت به مغز وارد و از آن خارج میشوند.
                    6- عطسهها با سرعت 161 کیلومتر بر ساعت حرکت میکنند.



                    7- اسید معده به اندازه کافی قوی است تا یک تیغ ریشتراشی را حل کند.
                    8- روده باریک بزرگترین عضو درونی بدن است.



                    9- راست دستها 9 سال بیشتر از چپ دستها عمر میکنند.
                    10- ناخن انگشت میانی سریعتر از ناخن باقی انگشتها رشد میکند.



                    11- نوزادان با 300 استخوان متولد میشوند. بزرگسالان 206 استخوان دارند.
                    12- شما برای برداشتن یک قدم از 200 ماهیچه یاری میجویید.



                    13- پاها میتوانند در حدود نیم لیتر در طول روز عرق تولید کنند.
                    14- پوستتان هر 27 روز پوستاندازی میکند.

                    نظر

                    • طيب
                      عضو فعال
                      • Nov 2010
                      • 3031

                      #11
                      باسلام
                      داستان عجیب اما واقعی"دانشگاه استنفرد،دانشگاه هاروارد"
                      خانمی با لباس کتان راه راه وشوهرش با کت وشلوار دست دوز و کهنه در شهر بوستن از قطار پایین آمدند و بدون هیچ قرار قبلی راهی دفتر رییس دانشگاه هاروارد شدند.

                      منشی فوراً متوجه شد این زوج روستایی هیچ کاری در هاروارد ندارند و احتمالاً اشتباهی وارد دانشگاه شده اند. مرد به آرامی گفت: «مایل هستیم رییس را ببینیم.»

                      منشی با بی حوصلگی گفت: «ایشان امروز گرفتارند.»

                      خانم جواب داد: « ما منتظر خواهیم شد.»

                      منشی ساعتها آنها را نادیده گرفت و به این امید بود که بالاخره دلسرد شوند و پی کارشان بروند. اما این طور نشد. منشی که دید زوج روستایی پی کارشان نمی روند سرانجام تصمیم گرفت برای ملاقات با رییس از او اجازه بگیرد و رییس نیز بالاجبار پذیرفت. رییس با اوقات تلخی آهی کشید و از دل رضایت نداشت که با آنها ملاقات کند. به علاوه از اینکه اشخاصی با لباس کتان و راه راه وکت وشلواری دست دوز و کهنه وارد دفترش شده، خوشش نمی آمد.

                      خانم به او گفت: «ما پسری داشتیم که یک سال در هاروارد درس خواند. وی اینجا راضی بود. اما حدود یک سال پیش در حادثه ای کشته شد.. شوهرم و من دوست داریم بنایی به یادبود او در دانشگاه بنا کنیم.»

                      رییس با غیظ گفت :« خانم محترم ما نمی توانیم برای هرکسی که به هاروارد می آید و می میرد، بنایی برپا کنیم. اگر این کار را بکنیم، اینجا مثل قبرستان می شود.»

                      خانم به سرعت توضیح داد: «آه... نه.... نمی خواهیم مجسمه بسازیم. فکر کردیم بهتر باشد ساختمانی به هاروارد بدهیم.»

                      رییس لباس کتان راه راه و کت و شلوار دست دوز و کهنه آن دو را برانداز کرد و گفت: «یک ساختمان! می دانید هزینه ی یک ساختمان چقدر است؟ ارزش ساختمان های موجود در هاروارد هفت و نیم میلیون دلار است.»

                      خانم یک لحظه سکوت کرد. رییس خشنود بود. شاید حالا می توانست از شرشان خلاص شود. زن رو به شوهرش کرد و آرام گفت: «آیا هزینه راه اندازی دانشگاه همین قدر است؟ پس چرا خودمان دانشگاه راه نیندازیم؟»

                      شوهرش سر تکان داد. رییس سردرگم بود. آقا و خانمِ "لیلاند استنفورد" بلند شدند و راهی کالیفرنیا شدند، یعنی جایی که دانشگاهی ساختند که تا ابد نام آنها را برخود دارد:

                      دانشگاه استنفورد از بزرگترین دانشگاههای جهان، یادبود پسری که هاروارد به او اهمیت نداد.

                      تن آدمی شریف است به جان آدمیت نه همین لباس زیباست نشان آدمیت

                      نظر

                      • طيب
                        عضو فعال
                        • Nov 2010
                        • 3031

                        #12
                        8
                        اگر کسی بدی میکند، در آن لحظه فقط بیمار است
                        از دست هیچکس دلخور مشو و کینه به دل مگیر و آرامش خود را هرگز از دست نده و بدان که هروقت کسی بدی میکند، در آن لحظه بیمار است.

                        روزی سقراط، حکیم معروف یونانی مردی را دید که خیلی ناراحت و متاثر است. علت ناراحتیش را پرسید، پاسخ داد: در راه که میآمدم یکی از آشنایان را دیدم. سلام کردم جواب نداد و با بیاعتنایی و خودخواهی گذشت و رفت و من از این طرز رفتار او خیلی رنجیدم.

                        سقراط گفت: چرا رنجیدی؟

                        مرد با تعجب گفت: خوب معلوم است، چنین رفتاری ناراحتکننده است.

                        سقراط پرسید: اگر در راه کسی را میدیدی که به زمین افتاده و از درد و بیماری به خود میپیچد، آیا از دست او دلخور و رنجیده میشدی؟

                        مرد گفت: مسلم است که هرگز دلخور نمیشدم. آدم که از بیمار بودن کسی دلخور نمیشود.

                        سقراط پرسید: به جای دلخوری چه احساسی مییافتی و چه میکردی؟

                        مرد جواب داد: احساس دلسوزی و شفقت و سعی میکردم طبیب یا دارویی به او برسانم.

                        سقراط گفت: همهی این کارها را به خاطر آن میکردی که او را بیمار میدانستی، آیا انسان تنها جسمش بیمار میشود؟ و آیا کسی که رفتارش نادرست است، روانش بیمار نیست؟ اگر کسی فکر و روانش سالم باشد، هرگز رفتار بدی ازاو دیده نمیشود؟

                        بیماری فکر و روان نامش "غفلت" است. باید به جای دلخوری و رنجش، نسبت به کسی که بدی میکند و غافل است، دل سوزاند و کمک کرد و به او طبیب روح و داروی جان رساند. پس از دست هیچکس دلخور مشو و کینه به دل مگیر و آرامش خود را هرگز از دست مده و بدان که هر وقت کسی بدی میکند، در آن لحظه بیمار است.

                        نظر

                        • طيب
                          عضو فعال
                          • Nov 2010
                          • 3031

                          #13
                          باسلام
                          حکایتی از مولوی
                          مردی هر روز صبح ، با مقداری دنبه سبیل خود را چرب می کرد و سپس به مجلس خوش گذارن ها می رفت و می گفت : من غذای چربی(غذای لذیذ و خوبی ) خورده ام و دست به سبیل خود می کشید تا آنان سبیل و لب های او را ببینند و تصدیق کنند که راست می گوید . ولی این یک روی سکه بود شکم آن مرد از گرسنگی به سر و صدا در آمده بود. روزها به همین منوال گذشت و آن مرد با سبیل چربش لاف می زد که من این را می خورم و آن را می خورم از قضا روزی گربه ای آمد و دنبه را به دهان گرفت و گریخت . پسر کوچک آن مرد از ترس اینکه پدرش او را سرزنش کند با شتابزدگی به مجلس خوش گذرانی پدر رفت و گفت : پدر ! گربه ای آمد و آن دنبه را که هر روز صبح سبیل خود را با آن چرب می کردی با خود برد .
                          گفت: آن دنبه که هر صبحی بدان

                          چرب میکردی لبان و سبلتان

                          گربه آمد ناگهانش در ربود

                          بس دویدیم و نکرد آن جهد، سود
                          که در این هنگام خنده حاضران بلند شد و آن مرد بسیار شرمنده شد اما بعضی از اهل مجلس با ترحم و به راستی و درستی با او برخورد کردند و غذای مناسبی به او دادند .آن مرد که لذت راستی و صداقت را چشید، خودنمایی و دغل بازی را کنار گذاشت و با صداقت و راستی زندگی کرد.
                          راستی را پیشه خود کن مدام تا شوی در هر دو عالم نیک نام

                          نظر

                          • طيب
                            عضو فعال
                            • Nov 2010
                            • 3031

                            #14
                            باسلام
                            قرآن و معجزات ریاضی موجود در آن
                            هر فرد نا مسلمان منصفی با خواندن مطالب زیر ایمان میآورد که قران کلام خدا است چه رسد به افرادی که مسلمان هستند



                            قرآن و روابط ریاضی در آن (کد های آیان قرآن)از این رو قرآن تغییر نیافتنی است
                            هر فرد نا مسلمان منصفی با خواندن مطالب زیر ایمان میآورد که قران کلام خدا است
                            چه رسد به افرادی که مسلمان هستند

                            جمله ”بسم الله الرحمن الرحیم“ 19 حرف است، و در آیه 74:30 سوره مدثر آمده است که نگهبانان جهنم 19 فرشته هستند
                            و هر کس که بگوید قرآن سخن انسان است خداوند او را وارد جهنمی میکند که 19 فرشته نگهبان آن هستند.
                            ما میدانیم که عدد 19 عدد اول ( prime number ) است. عدد اول عددی است که فقط بر خودش و بر یک قابل تقسیم باشد.
                            افراد مختلفی در گذشته و حال سعی کرده اند که به رمزهای معجزات ریاضی قرآن پی ببرند.
                            در گذشته، یکی از این افراد پیگیری های زیادی در این مورد انجام داد و به موفقیت های زیادی "در این مورد" رسید.
                            در سالهای اخیرآقای کورش جم نشان که در زمان حاضر در تهران زندگی میکند با یک ماشین حساب کوچک به نتیجهای رسید
                            که شما میتوانید آن را امتحان کنید. او شماره هر سوره را با تعداد آیات آن بصورت زیر جمع کرد:

                            جمع تعداد آیه شماره سوره
                            زوج 8 = 7 + 1
                            زوج 288 = 286 + 2
                            فرد 203 = 200 + 3
                            زوج 180 = 176 + 4
                            فرد 125 = 120 + 5
                            ... ... ... ...
                            ... ... ... ...
                            زوج 118 = 5 + 113
                            زوج 120 = 6 + 114

                            جمع زوج ها جمع فردها جمع آیه ها جمع سوره ها
                            6236 6555 6236 6555

                            قابل توجه است که تعداد زوجها 57 عدد و فردها نیز به همان تعداد یعنی 57 عدد میباشد که این خود به تنهائی یک معجزه است.
                            اما معجزه دیگر اینست که اگر حاصل جمعهای زوج را با هم جمع کنیم 6236 بدست می آید که مساوی است با تعداد کل آیههای قرآن.
                            و معجزه دیگر اینکه اگر حاصل جمعهای فرد را با هم جمع کنیم 6555 بدست میاید که مساوی است با جمع کل شماره سورههای قرآن.
                            و معجزه دیگر اینکه اگر رقمهای 6555 را با رقمهای 6236 جمع کنیم، عدد 38 بدست میآید که خود ضریب 19 دارد:
                            2 X 19 = 38 = (6+2+3+6) + (5+5+5+6)
                            همانطور که تعداد سورههای قرآن ضریب 19 دارد: 6 X 19 = 114
                            لطفا توجه کنید که اگر تعداد آیههای قرآن را کم یا زیاد کنیم یا فقط جای سورهها را با هم عوض کنیم
                            دیگر چنین روابطی وجود نخواهد داشت،
                            و این نشان دهنده اینست که تعداد آیات قرآن همین اندازه و ترتیب سورهها نیز به همین ترتیب بوده
                            و در نتیجه قرآن نمیتواند کار دست انسان باشد.
                            ________________________________________
                            آقای عبدالله اریک متوجه شدند که
                            در چهار کلمه "بسم" و "الله" و "الرحمن" و ”الرحیم“ 18 رابطه ریاضی وجود دارد.
                            و یک رابطه دیگر را آقای مهندس جواد رحمانی بدست آورده اند که روی هم 19 رابطه میشود.
                            که با محاسبه ارزشهای عددی حروف الفبای عربی (که در قدیم به آن ابجد میگفتند) به آن رسید.
                            حروف ابجد 28 حرف عربی را نشان میدهد که بترتیب از یک تا هزار بترتیب زیر شماره گذاری شده:

                            ارزشهای عددی حروف ابجد
                            ا = 1 ک = 20 ق = 100
                            ب = 2 ل = 30 ر = 200
                            ج = 3 م = 40 ش = 300
                            د = 4 ن = 50 ت = 400
                            ه = 5 س = 60 ث = 500
                            و = 6 ع = 70 خ = 600
                            ز = 7 ف = 80 ذ = 700
                            ح = 8 ص = 90 ض = 800
                            ط = 9 ظ = 900
                            ی = 10 غ =1000


                            لازم به تذکر است که این ارزشهای عددی حروف الفبای عربی
                            مانند ارزشهای عددی حروف لاتین (Roman Numerals) قرنهاست که مورد استفاده بوده است.

                            19 حرف بسم الله الرحمن الرحیم و ارزشهای ابجدی مربوطه:

                            شماره حرف عربی ارزش ابجدی بسم
                            1 ب 2
                            2 س 60
                            3 م 40


                            4 ا 1 الله
                            5 ل 30
                            6 ل 30
                            7 ه 5

                            8 ا 1 الرحمن
                            9 ل 30
                            10 ر 200
                            11 ح 8
                            12 م 40
                            13 ن 50

                            14 ا 1 الرحیم
                            15 ل 30
                            16 ر 200
                            17 ح 8
                            18 ی 10
                            19 م 40


                            معجزه ریاضی ”بسم الله الرحمن الرحیم“

                            چهار کلمه و 19 حرف ( بسم الله الرحمن الرحیم ) چنان با یکدیگر، بنابر یک سیستم ریاضی متشکل گردیده است
                            که با دانش و احساس بشری غیر قابل انجام میباشد. این سیستم قابل تعمق، بر اساس ارزشهای ابجدی این حروف بدست میاید
                            که اطلاعات مورد نیاز برای شرح آن بطور خلاصه در زیر نشان داده شده است.
                            ________________________________________
                            چهار کلمه ”بسم الله الرحمن الرحیم“ شماره حروف عربی هر کلمه و ارزشهای ابجدی آنها:

                            شماره کلمات تعداد حروف ارزشهای ابجدی جمع ارزشها
                            1 ب س م 3 2/60/40 102
                            2 ا ل ل ه 4 1/30/30/5 66
                            3 ا ل رح م ن 6 1/30/200/8/40/50 329
                            4 ا ل ر ح ی م 6 1/30/200/8/10/40 289
                            جمع 19 جمع ارزشها 786


                            ________________________________________

                            1- بسم الله الرحمن الرحیم 19 حرف است.
                            ________________________________________
                            2- اگر شماره ترتیب هر کلمه را بنویسیم، بعد از هر شماره تعداد حروف آن را بنویسیم
                            عدد 13243646 بدست میاید که قابل قسمت به 19 است.
                            (شماره ترتیب هر کلمه برای تشخیص بهتر قرمز نوشته شده):
                            19 X 19 X 36686 = 13243646
                            ________________________________________
                            3- اگر ترتیب کلمات را با شماره آن از آخر بنویسیم باز ضریب 19 دارد:
                            46362413 = 19 X 2440127
                            ________________________________________
                            4- اگر بجای تعداد حروف هر کلمه جمع ارزش ابجدی آن را پس از شماره ترتیب آن بگذاریم باز قابل قسمت به 19 است:
                            110226633294289 = 19 X 5801401752331
                            ________________________________________
                            5- اگر ارزش ابجدی هر حرف را پس از شماره ترتیب کلمه بگذاریم، باز قابل قسمت به 19 است:
                            1260402130305313020084050413020081040 =
                            19 X 66336954126595422109686863843162160
                            ________________________________________
                            6- اگر پس از شماره ترتیب هر کلمه حاصل جمع تعداد حروف هر کلمه را با مجموع ارزشهای ابجدی آن کلمه بگذاریم
                            باز ضریب 19 دارد. یعنی:
                            110527033354295 = 19 X 5817212281805
                            (3 + 102 = 105), (4 + 66 = 70), (6 + 329 = 335), (6 + 289 = 295)
                            ________________________________________
                            7ـ اگر پس از شماره ترتیب هر کلمه تعداد حروف هر کلمه را به اضافه مجموع حروف کلمات قبل از آن بگذاریم باز ضریب 19 دارد
                            1327313419 = 19 X 69858601
                            (0 + 3 = 3), (3 + 4 = 7), (3 + 4 + 6 = 13), (3 + 4 + 6 + 6 = 19)
                            ________________________________________
                            8- اگر پس از شماره ترتیب هر کلمه حاصل جمع ارزش ابجدی هر کلمه را باضافه مجموع ارزشهای ابجدی قبل از آن بگذاریم
                            باز ضریب 19 دارد یعنی:
                            1102216834974786 = 19 X 58011412367094
                            چون (102 + 66 + 329 + 289 = 786), (102 + 66 + 329 = 497), (102 + 66 = 168)
                            میباشد.
                            ________________________________________
                            9- اگر ارزش ابجدی هر حرف از 19 حرف (بسم الله الرحمن الرحیم) را قبل از شماره ترتیب آن حرف بگذاریم
                            ( عدد 62 رقمی بدست میاید) باز ضریب 19 دارد یعنی:
                            21602403 1430530657 183092001081140125013 11430152001681710184019 =
                            19 X 113696858647 ...)
                            زیر اعداد مربوط به هر یک از چهار کلمه )بسم الله الرحمن الرحیم( خط کشیده شده است. این خط کشی برای درک نکات بعد مفید میباشد.
                            ________________________________________
                            10- اگر شماره ترتیب هر کلمه (4 و 3 و 2 و1) را در آخر هر عددی که زیر آن خط کشیده شده است اضافه کنیم
                            عدد جدیدی بدست میآید (عدد 66 رقمی) که باز هم ضریب 19 دارد.
                            216024031 14305306572 1830920010811401250133 114301520016817101840194 =
                            19 X 113696855849 …)
                            ________________________________________
                            11- اگر پس از هر کلمه بجای شماره ترتیب (1 و2 و 3 و 4) مجموع ارزشهای ابجدی هر کلمه (102 و 66 و 329 و 289) را بگذاریم،
                            یک عدد 73 رقمی بدست خواهد آمد که باز هم ضریب 19 دارد.
                            21602403102143053065766183092001081140125013329114 30152001681710184019289 =
                            19 X 111369685843 …)
                            ________________________________________
                            12- در این مرحله ارزشهای ابجدی هر کلمه 102 و 66 و 329 و 289 را در ابتدای هر کلمه میگذاریم، باز هم عدد 73 رقمی جدیدی بوجود میآید که ضریبی از 19 است.
                            10221602403661430530657329183092001081140125013289 11430152001681710184019 =
                            19 X 5379790738 …)
                            ________________________________________
                            13- برای هرکلمه (بسم الله الرحمن الرحیم) نکات زیر را مینویسیم:

                            1- تعداد حروف هرکلمه، مثلاً کلمه " بسم " از 3 حرف تشکیل شده (برای تشخیص برنگ قرمز نوشته شده).
                            2- جمع ارزش ابجدی هر کلمه، مثلاً کلمه " بسم " جمع ارزش حروف آن 102 میباشد.
                            3- ارزش ابجدی هر حرف در هر کلمه، مثلاً کلمه " بسم " از حروف (ب، س، م) تشکیل گردیده
                            که ارزش هر حرف به ترتیب ( 2 و 60 و 40 ) میباشد.

                            اگر پس از تعداد حروف هر کلمه جمع ارزش ابجدی هر کلمه و بعد ارزش ابجدی هر حرف آن کلمه را بگذاریم
                            یک عدد 48 رقمی بوجود میآید که باز ضریب 19 دارد.
                            310226040466130305632913020084050628913020081040 =
                            19 X 1632768634 …)
                            ________________________________________
                            14- در این مرحله پس از تعداد حروف هر کلمه ارزش هر حرف آن کلمه و بعد جمع ارزش حروف آن را مینویسم
                            که این بار هم عدد 48 رقمی بدست می آید که باز هم ضریبی از 19 میباشد.
                            326040102413030566613020084050329613020081040289 =
                            19 X 1716000539 …)
                            ________________________________________
                            15- اگر شماره ترتیب حروف هرکلمه را با شماره ترتیب حروف کلمههای بعد جمع کنیم
                            عددی 12 رقمی بدست میآید که باز هم ضریبی از 19 میباشد.
                            123 + 4567 + 8910111213 + 141516171819 =
                            150426287722 =
                            19 X 7917173038
                            ________________________________________
                            16- اگر شماره ترتیب هر کلمه را پس از شماره ترتیب حروف هر کلمه بگذاریم عدد 23 رقمی بدست میآید
                            که باز هم ضریبی از 19 میباشد
                            123145672891011121331415161718194 =
                            19 X 648135120479 …)
                            ________________________________________
                            17- اگر تعداد کلمات "بسم الله الرحمن الرحیم" (4) را اول بنویسیم و تعداد حروف (19) آن را بعد از آن بنویسم
                            و بعد حاصل جمع ارزش ابجدی (786) آن را بنویسیم عدد 6 رقمی بوجود میاید که ضریبی از 19 میباشد.
                            (برای تشخیص زیر آن اعداد خط کشیده شده است).
                            4 19 786 = 19 X 22094
                            ________________________________________
                            18- اگر رقم های رابطه 17 را برعکس بنویسیم ضریب 19 خواهد داشت.
                            36206 x 19 = 4 91 687
                            ________________________________________
                            19- اگر شماره آیه )بسم الله الرحمن الرحیم( که اولین آیه قرآن است بنویسیم و بعد تعداد حروف آن (19) را بنویسم
                            و بعد تعداد حروف هر کلمه را بنویسیم باز ضریبی از 19 میباشد.
                            174 X 19 X 19 X 19 = 3466 19 1

                            باید توجه داشت که هر یکی از این رقمها اگر بخواهد درست سر جای خود قرار گیرد احتمال آن یک به 10 میباشد.
                            چون احتمال بین صفر تا 9 را دارد.

                            برای مثال: در شماره 4 عدد 102 شامل رقم های 1 و 0 و 2 می باشد و عدد 66 شامل رقم های 6 و 6 می باشد
                            و عدد 329 شامل رقم های 3 و 2 و 9 می باشد و عدد 289 شامل رقم های 2 و 8 و 9 می باشد، لذا امکان
                            درست کردن آن یک میلیون میلیاردیم یعنی ( 10 به توان 15 - ) یعنی 1000000000000000 / 1 می باشد.

                            اگر چهار کلمه ای که در "بسم الله الرحمن الرحیم" وجود دارد برای اینکه ارقامش مطابق حساب ابجد 19 بار قابل تقسیم به 19 باشد،
                            امکان آن 19 بار 19 / 1 ضرب در 19 / 1 است.
                            یعنی 37589973457545958193355601 / 1
                            آیا فکر میکنید این روابط ریاضی تصادفی است ؟

                            اگر اینطور فکر کنید خیلی بی انصافی کردهاید و خواستهاید با کمال بی انصافی این حقیقت بزرگ را
                            که قرآن کلام خدا است و نه تنها کار محمد (ص) و تمام مردم آن زمان نیست،
                            بلکه حتی مردم این زمان هم با وجود کامپیوتر نمیتوانند چهار کلمه پیدا کنند که اینهمه روابط ریاضی داشته باشد.
                            چون بیشتر این روابط باید در قالب 1?2?3?4? = 19 X … باشد.
                            یعنی بجای علامت سؤال پس از شماره ترتیب باید عدد خاص آن چهار کلمه وجود داشته باشد.
                            ________________________________________
                            مطابق محاسبهای که با کامپیوتر شده، احتمال مرحله 2، برابر یک در 189753 میباشد
                            و احتمال مرحله 2 و 4، کمتر از یک در 36 میلیارد میباشد
                            و احتمال مرحله 2 و 4 و 5، کمتر از یک در 6.832 کاترلیون میباشد.

                            در نتیجه احتمال تصادفی بودن این 19 رابطه تقریباً صفر یعنی محال است.
                            ________________________________________
                            اندکی فکر کنید و منصفانه قضاوت کنید که آیا محاسبه این روابط کار مردم 14 قرن پیش عربستان است؟ چه رسد به یک شخص.
                            آیا این روابط نشان دهنده یک وجود بسیار بسیار دانا و حسابگر که خدا باشد نیست و پیامبری محمد (ص) و الهی بودن قرآن را نشان نمیدهد؟

                            حالا که معلوم شد قرآن واقعاً کلام خدا است،
                            آن را با دقت هر چه بیشتر بخوانید و در آیات آن اندیشه و فکر کنید تا راه درست زندگی را پیدا کنید.


                            چند معجزه ریاضی دیگر




                            کلمه اسم 19 بار در قرآن آمده است
                            • کلمه (الله) بدون حساب الله که در ”بسم الله الرحمن الرحیم“ اول سورهها است، 2698 بار یعنی 19 X 142بار آمده است.
                            • کلمه (الرحمن) که یکی از صفات انحصاری خدا است، 57 بار یعنی 19 X 3 بار
                            • و کلمه (رحیم) که بصورت صفت خداوند آمده 114 بار یعنی19 X 6 بار آمده است
                            (کلمه رحیم 9:128 سوره توبه در مورد صفت پیغمبر اسلام (ص) ذکر شده است، نه در مورد صفت خداوند).
                            • سوره علق که 5 آیه اول آن اولین آیاتی است که به پیغمبر (ص) نازل شده 19 سوره مانده به آخر قرآن یعنی سوره 96 قرآن است
                            و 5 آیه اول آن که اولین آیاتی است که بر پیغمبر (ص) نازل شده 19 کلمه دارد و 76 حرف است یعنی19 X 4 = 76
                            • سوره علق 19 آیه و 285 حرف یعنی 19 X 15 حرف دارد.
                            • سوره ناس آخرین سوره قرآن (سوره 114) است و 6 آیه دارد یعنی 19 X 6 = 114
                            • سوره نصر سوره 110 قرآن که بقولی آخرین سورهای است که بر پیغمبر(ص) نازل شده 19 کلمه دارد و آیه اول آن 19 حرف دارد.
                            • 9 آیه اول سوره قلم سوره 68 قرآن که دومین آیاتی است که به پیغمبر (ص) نازل شده، 38 کلمه دارد که مساوی 19 X 2 میباشد.
                            • 10 آیه اول سوره مزمل سوره 73 قرآن، سومین آیاتی است که بر پیغمبر (ص) نازل شده که 57 کلمه دارد یعنی57 = 19 X 3
                            • حرف ”ق“ در سوره ق (سوره 50) و در سوره شوری (سوره 42)
                            که در حروف مقطعه اول این دو سوره ذکر شده 57 بار تکرار شده است یعنی 19 X 3
                            در تمام حروف مقطعه قرآن این روابط ریاضی وجود دارد که حدود 200 رابطه است.
                            • حرف ”ن“ در سوره قلم (سوره 68) 133 بار آمده است یعنی 133 = 19 X 7
                            • حروف ”ی“ و ”س“ در سوره یس ( سوره 36) 285 بار آمده است یعنی: 285 = 19 X 15
                            • حرف ”ص“ در سوره اعراف (سوره 7) 97 بار و در سوره مریم (سوره 19) 26 بار
                            و در سوره ”ص“ (سوره 38) 29 بار آمده که جمع آن در سه سوره (152 = 97+ 26 + 29) می باشد
                            یعنی: 152 = 19 X 8
                            در قرآن هفت سوره پیاپی (سوره های 40 تا 46) وجود دارد که با حم "ح" و "م" شروع میشود.
                            این سورهها با هم روابط ریاضی عجیبی دارند که نامی جز معجزه بر آنها نمیتوان گذاشت.

                            • اگر تعداد ”ح“ و ”م“ این هفت سوره را جمع کنید عدد 2147 میشود که مساوی است با 19 X 113
                            و اگر ”ح“ های این هفت سوره را جدا و ”م“ های آنها را جدا جمع کنید و بعد رقمهای بدست آمده را باهم جمع کنید
                            درست همان عدد 113 بدست میاید.
                            منظور از رقمها عدد نیست مثلاً رقمهای عدد 380، (3) و (8) و (0)، و رقمهای عدد 64 ، (6) و (4) میباشد.
                            • در این هفت سوره تعداد ”ح“ و ”م“ بترتیب
                            • در سوره مؤمن یا غافر (سوره 40) ، 64 و 380،
                            • در سوره فصلت (سوره 41)، 48 و 276،
                            • در سوره شوری (سوره 42) ، 53 و 300
                            • در سوره زخرف (سوره 43) ، 44 و 324
                            • در سوره دخان (سوره 44) ، 16 و 150
                            • در سوره جاثیه (سوره 45) ، 31 و 200
                            • در سوره احقاف (سوره 46) 36 و 225 میباشد.
                            64 + 380 + 48 + 276 + 53 + 300 + 44 + 324 + 16 + 150 + 31 + 200 + 36 + 225 = 2147
                            = 19 X 113
                            حالا اگر رقمهای این اعداد را با هم جمع کنیم:
                            6+4+3+8+0+4+8+2+7+6+5+3+3+0+0+4+4+3+2+4+1+6+1+5+0+ 3+1+2+0+0+3+6+2+2+5 = 113
                            می بینیم حاصل جمع این رقمها درست 113 یعنی مساوی خارج قسمت 2147 به 19 است.

                            • حالا اگر همین کار را با سه سوره اول (سوره 40 و 41 و 42) بکنیم باز
                            می بینیم حاصل جمع ”ح“ و ”م“ های این سورهها را اگر به 19 تقسیم کنیم مساوی حاصل جمع رقمهای ”ح“ و ”م“ این سه سوره میشود.
                            64 + 380 + 48 + 276 + 53 + 300 = 1121 = 19 X 59
                            6+4+3+8+0+4+8+2+7+6+5+3+3+0+0 = 59

                            • حال اگر 4 سوره بعد یعنی سورههای 43 و 44 و 45 و 46 را مورد امتحان قرار دهیم باز همین رابطه بدست می آید.
                            44 + 324 + 16 + 150 + 31 + 200 + 36 + 225 = 1026 = 19 X 54
                            4+4+3+2+4+1+6+1+5+0+3+1+2+0+0+3+6+2+2+5 = 54

                            • حال اگر ”ح“ و ”م“ سه سوره 41 و 42 و 43 را با هم جمع کنیم 1045 میشود
                            که اگر آنرا تقسیم به 19 کنیم عدد 55 بدست میاید که با حاصل جمع رقمهای ”ح“ و ”م“ مساوی است.
                            48 + 276 + 53 + 300 + 44 + 324 = 1045 = 19 X 55
                            4+8+2+7+6+5+3+3+0+0+4+4+3+2+4 = 55

                            • حال اگر ”ح“ و ”م“ چهار سوره 44 و 45 و 46 و 41 را با هم جمع کنیم عدد 1102 بدست میاید
                            که خارج قمست آن به 19 عدد 58 بدست میاید که با حاصل جمع رقمهای ”ح“ و ”م“ مساوی است.
                            16 +150 + 31 + 200 + 36 + 225 + 64 + 380 = 1102 = 19 X 58
                            1+6+1+5+0+3+1+2+0+0+3+6+2+2+5+6+4+3+8+0 = 58
                            حالا شما سعی کنید با کامپیوتر 14 رقم دیگر پیدا کنید که چنین خاصیتی داشته باشند.
                            حالا فکر کنید که اگر بخواهید هفت مقاله بنویسید که ”ح“ها و ”م“ های آن چنین خاصیتی داشته باشند.
                            چه زمانی باید صرف کرد؟
                            حالا فکر کنید اگر کسی بخواهد بطور عادی هفت سخنرانی بکند که چنین روابطی در آن وجود داشته باشد، امکان دارد یا نه؟
                            با توجه به اینکه خداوند در آیه 29:48 سوره عنکبوت به پیغمبر (ص) میفرماید:
                            " تو قبلاً کتابی نخوانده بودی و با دستت چیزی ننوشته بودی
                            چون در آن حال کسانی که در صدد باطل ساختن رسالت تو هستند شک میکردند"
                            یعنی پیغمبر سواد خواندن و نوشتن نداشت.
                            شما سعی کنید با کامپیوتر 14 رقم دیگر پیدا کنید که چنین حالتی داشته باشد تا بدانید قرآن نمیتوانسته کار پیغمبر بیسواد 14 قرن پیش باشد.
                            بلکه تمام مردم آن زمان هم نمیتوانستهاند چنین کاری بکنند
                            و بیائید واقعاً سعی کنید چهار کلمه مثل (بسم الله الرحمن الرحیم) بسازید که 19 رابطه ریاضی در آن باشد.
                            یا حتی سه رابطه ریاضی از لحاظ حروف ابجد در آن باشد.
                            البته توجه داشته باشید در آن زمان چرتکه هم وجود نداشته، چه رسد به ماشین حساب و کامپیوتر.
                            به کتاب Beyond probability نوشته آقای عبدالله اریک مراجعه کنید.
                            Home Page
                            (Quran – 005:032)
                            “…if any one kills a person - unless it be for murder or for spreading mischief in the land - it would be as if
                            he killed all mankind: and if any one saved a life, it would be as if he saved the life of all mankind …”

                            According to this verse, anyone who kills an innocent person is not following the teachings of The Holy Quran - therefore is not walking in the path of Islam.

                            (قرآن مجید – 005:032)
                            "... هر کس کسی را بکشد، بدون اینکه او کسی را کشته یا مرتکب فسادی در زمین شده باشد، مثل این است
                            که تمام مردم را کشته باشد، و کسی که فردی را زنده بدارد، مثل این است که تمام مردم را زنده داشته است ..."

                            افرادی که مردم بیگناه را میکشند، کسانی نیستند که از قرآن مجید و اسلام پیروی میکنند

                            نظر

                            • طيب
                              عضو فعال
                              • Nov 2010
                              • 3031

                              #15
                              عاقبت همکاری نکردن
                              موشی درخانه تله موش دید، به مرغ و گوسفند و گاو خبر داد
                              همه گفتند: تله موش مشکل توست بما ربطی ندارد. ماری درتله افتاد و زن خانه را
                              گزید،از مرغ برایش سوپ درست کردند،گوسفند را برای عیادت کنندگان سر بریدند؛گاو را
                              برای مراسم ترحیم کشتند و تمام این مدت موش در سوراخ دیوار مینگریست و میگریست

                              نظر

                              در حال کار...
                              X