صفحه 1 از 2 12 آخرین
نمایش نتایج: از 1 به 10 از 12

موضوع: ضرب المثل و معما های جدید

  1. #1
    عضو عادی free-downloadha آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    محل سکونت
    مشهد
    نوشته ها
    17
    تشکر
    21
    تشکر شده 182 بار در 60 ارسال

    Wink ضرب المثل و معما های جدید



    تایپیک ضرب المثل و معما های جدید

    اینجا زمین است و زمین گرد است ! تویی که مرا دور زدی ….. فردا به خودم خواهی رسید !!!! حال و روزت دیدنیست….


    [SIGPIC][/SIGPIC]

    میگن دکمه تشکر خرابه امتحان کن ببین راست میگن!!!


  2. 2 کاربر به خاطر ارسال مفید free-downloadha از ایشان تشکر کرده اند:


  3. #2
    عضو عادی free-downloadha آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    محل سکونت
    مشهد
    نوشته ها
    17
    تشکر
    21
    تشکر شده 182 بار در 60 ارسال

    پاسخ : ضرب المثل و معما های جدید

     ضرب المثل بز اخفش


    مجموعه: دنیای ضرب المثل

    کسانی که در موضوعي تصديق بلاتصور کنند و ندانسته و در نيافته سر را به علامت تصديق و تأييد تکان دهند، اينگونه افراد را به "بز اخفش" تشبيه و تمثيل مي کنند.بايد ديد اخفش کيست و بز او چه مزيتي داشت که نامش بر سر زبانها افتاده است.
    اخفش از نظر لغوي به کسي گويند که چشمش کوچک و ضعيف و کم نور باشد. در تاريکي بهتر از روشنايي و در روز ابري و تيره بهتر از روز صاف و بي ابر ببيند.
    در تذکره ها نام يازده تن اخفش آمده که در اينجا مراد و مقصود سعيد بن مسعده خوارزمي معروف به ابوالحسن ميباشد. وي عالمي نحوي و ايراني و از موالي بني مجاشع بن دارم و از شاگردان و اصحاب استاد سيبويه بوده است. اگر چه از سيبويه بزرگتر بود، ولي به شاگردي وي افتخار مي کرد و تأليف آن دانشمند را محفوظ داشت.وفات اخفش به سال 215 يا 221 هجري قمري اتفاق افتاد و صاحب تأليفات زيادي، منجمله کتاب "الاوسط" در نحو است.ميگويند چون اخفش زشت صورت و کريه المنظر بود هيچيک از طلاب مدرسه با او حشر و نشري نداشته، در ايام تحصيل و تتلمذ با او مباحثه نمي کرده است. به روايت ديگر اخفش بحث و جدل را خوش نداشت و مايل بود هر چه ميگويد ديگران تصديق کنند.قولي ديگر اين است که اخفش در مباحثه به قدري سماجت به خرج ميداد که طرف مخاطب را خسته مي کرد؛ به اين جهت هيچ طلبه اي حاضر نبود با وي مذاکره کند. پس با اين ملاحظات به ناچار بزي را تربيت کرد و مسايل علمي را مانند يک همدرس و همکلاس بر اين "بز" تقرير مي کرد و از آن حيوان زبان بسته تصديق مي خواست! بز موصوف طوري تربيت شده بود که در مقابل گفتار اخفش سر و ريش مي جنبانيد و حالت تصديق و تأييد به خود مي گرفت.علامه قزويني راجع به اخفش اينطور مي نويسد:
    «گويند اخفش نحوي وقتي که کسي را پيدا نمي کرد که با او مباحثه و مذاکره علمي نمايد با يک بزي که داشت بناي صحبت و تقريرات علمي مي گذارد و بز گاهگاهي بر حسب اتفاق چنان که عادت بر آنست سري تکان ميداد و اخفش از همين صورت ظاهر عملي که شبيه به تصديق قول او بود خوشحال مي شده است.»
    عقيده ديگر اين است که مي گويند اخفش براي آنکه از مذاکره با طلاب بي نياز شود بزي خريد و طنابي از قرقره سقف اتاق عبور داده، يک سر طناب را در موقع مطالعه به دو شاخ بز مي بست و آن حيوان را در مقابل خود بر پاي ميداشت و سر ديگر طناب را در دست ميگرفت. هرگاه مي خواست دنباله بحث را ادامه دهد، خطاب به آن حيوان زبان بسته ميگفت: "پس مطلب معلوم شد" و در همين حال ريسمان را مي کشيد و سر بز به علامت انکار به بالا ميرفت. اخفش مطلب را دنبال مي کرد و آنقدر دليل و برهان مي آورد تا ديگر اثبات مطلب را کافي مي دانست. آنگاه سر طناب را شل مي داد و سر بز به علامت قبول پايين مي آمد.از آن تاريخ بز اخفش ضرب المثل گرديد و هر کس تصديق بلاتصور کند او را به بز اخفش تشبيه و تمثيل مي کنند. همچنين ريش بز اخفش در بين اهل علم ضرب المثل شده و به قول دکتر محمد ابراهيم باستاني پاريزي: «آن دانشجو را که درس را گوش مي کند و ريش مي جنباند ولي نمي فهمد و در واقع وجود حاضر غايب است به بز اخفش تشبيه کرده اند.»
    اینجا زمین است و زمین گرد است ! تویی که مرا دور زدی ….. فردا به خودم خواهی رسید !!!! حال و روزت دیدنیست….


    [SIGPIC][/SIGPIC]

    میگن دکمه تشکر خرابه امتحان کن ببین راست میگن!!!


  4. 3 کاربر به خاطر ارسال مفید free-downloadha از ایشان تشکر کرده اند:


  5. #3
    عضو عادی free-downloadha آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    محل سکونت
    مشهد
    نوشته ها
    17
    تشکر
    21
    تشکر شده 182 بار در 60 ارسال

    پاسخ : ضرب المثل و معما های جدید

     داستان ضرب المثل باد صرصر


    دوندگان سريع السير، امثال و نظاير پيکها و شاطرهاي (پيکهايي بودند که شبانه روز راهپيمايي مي کردند که نامه و بسته اي را به کسي ديگر در شهر ديگري برسانند، آنها حتي موقع شب نيز در حين راه رفتن مي خوابيدند) قديم و همچنين چهارپايان تيزتک نظير رخش رستم و شبديز خسرو پرويز و غران لطفعلي خان زند را که به سرعت برق و باد به مقصد ميرسيدند اصطلاحاً به "باد صرصر" تشبيه و تمثيل مي کنند؛ چنان که مسعود سعد در توصيف اسب سلطان چنين مي گويد:
    چون بگاه رزم زخم خنجر او برق شد ساعت حمله کنان رخش او صرصر گرفت
    نظامي گنجوي، شبديز را به باد صرصر تشبيه مي کند و مي گويد:
    به شبرنگي رسي شبديز نامش که صرصر در نيايد گرد گامش
    هر بادي به اين نام خوانده نمي شود، بلکه باد صرصر باد عذابي است که دانستن ريشه تاريخي آن خالي از فايده نخواهد بود.

    قوم عاد در سرزمين احقاف (ميان يمن و عمان) روزگار را به خوشي و نعمت به سر مي بردند. با آنکه خداي تعالي تمام ابواب برکات رحمتش را به روي قوم عاد گشود، باز در مبدأ آفرينش و بخشنده آن نعمتها تفکر نمي کردند و کماکان اصنام چوبين و بتهاي سنگي را مي پرستيدند.
    دير زماني نگذشت که رذايل اخلاقي و آدمکشي نيز به همراه جهالت و بت پرستي در ميان توانگران و زورمندان اين قوم ريشه دوانيد و فاصله طبقاتي بر اثر ظلم و ستم نسبت به زيردستان و درماندگان زياد شد.چون اين وضع ناگوار از حد گذشت، ايزد متعال براي هدايت آن قوم گمراه اراده فرمود که از ميان خودشان پيامبري برگزيند. پس "هود" را که فردي شايسته و حليم و خليق بود به رسالت مبعوث فرمود.هود به وظيفه خطير خود قيام کرد و در مقام موعظه و ارشاد قوم برآمد، ولي در جواب هود گفتند: «اين چه هذيان است که مي گويي؟ آيا مي خواهي خدايي را که تنها و بدون شريک باشد بپرستيم؟» هود به قدر عقل و انديشه قوم مجدداً اقامه حجت کرد. زمين و آسمان و ابر و باد و مه و خورشيد را که به قدرت لايزال قادر در سير و حرکت هستند بر آنان عرضه کرد تا دست از بت پرستي و آزار خلق و مفاسد اخلاقي بردارند و يکتاپرستي را پيشه سازند.قوم عاد اين بار قدم جسارت قراتر نهاده گفتند: «معلوم مي شود تو مردي سفيه و ديوانه هستي که آئين و عبادات ما را تقبيح مي کني. آخر چگونه ممکن است، خدايان خويش را که در کنار ما به سر مي برند به دست فراموشي بسپاريم و به خداي ناديده تو گرويده شويم؟» آنگاه هود را به باد تمسخر و استهزا گرفتند و نصايح و مواعظش را به خونسردي و بي اعتنايي تلقي کردند ولي هود از اجراي امر الهي بازنايستاد و به آنان گفت: «من ديوانه نيستم بلکه از طرف خداي متعال به دلالت و راهنمايي شما مبعوث گرديدم.و در پايان مقال آنان را به قهر و غضب قادر سبحان تهديد کرد. قبيله عاد در جوابش گفتند: «بدون شک يکي از خدايان ما بر تو خشم گرفته، عقل و شعور تو را مختل ساخته است که اينطور هذيان مي گويي و اوهام و خرافات مي بافي. بر ما مسلم است که حياتي جز همين حيات دنيوي نيست و هيچکس نمي تواند ما را عذاب کند. نه مواعيد تو ما را فريب مي دهد و نه از قهر و غضب خداي تو بيم داريم. اگر راست مي گويي آن عذاب موعود را بر ما نازل کن.»چون هود پيغمبر از دلالت و راهنمايي قوم طرفي نبست و آنها کماکان در عناد و لجاج و گمراهي ديد، عجز و انکسار خويش را از انجام مأموريت در پيشگاه الهي عرضه داشت، تا هر طور مشيتش تعلق پذيرد، قوم عاد را گوشمالي دهد. بامدادان هنوز خورشيد جهانتاب به تمام و کمال ظاهر نشده بود که ابر سياهي از گوشه افق نمودار گرديد. قوم عاد به گمان آنکه باران نافعي به لطف و عنايت اصنام و خدايانشان خواهد باريد، به سوي مزارع و کشتزارهاي خويش شتافتند و زمينها را براي آبياري آماده ساختند.هود که به اتفاق پيروانش از دور ناظر جريان بود، با نيشخندي به آنان گفت: «اي قوم، اين ابر براي ريزش باران رحمت نيست، بلکه نايره غضب الهي است که باد سهمگين پر خروشي - باد صرصر - آن را به سوي شما مي راند. اين همان باد عذاب است که در انتظارش بي تابي مي کرديد. هنوز فرصت داريد که به حقيقت وجود باريتعالي ايمان بياوريد و به سوي من آييد و گرنه دير زماني نمي گذرد که خان و مان و قبيله شما نيست و نابود خواهد شد.قوم عاد به آخرين اتمام حجت هود هم کمترين ترتيب اثري ندادند و به انتظار نزول باران چشم بر آسمان دوختند، اما طولي نکشيد که باد صرصر وزيدن گرفت و تمام آلات و ابزار و چهارپايانشان را به جاهاي دور دست پرتاب کرد.ترس و وحشت بر قوم عاد مستولي شد و به خانه هاي خويش پناهنده شده، درها را محکم بستند، ولي شدت باد صرصر به قدري زياد بود که ريگهاي بيابان را به هوا بلند کرد و زمين و آسمان به کلي تيره و تار گرديد.خلاصه هفت شب و هشت روز، وزش باد صرصر به شدت ادامه داشت و آن قبيله گمراه را مانند نخلهاي سست بنيان از بيخ و بن برافکند و همه را در درون اتلال شن و ريگ بيابان مدفون ساخت.چون طغيان باد صرصر فروکش کرد و هواي گرد آلود صاف و روشن شد، هود به اتفاق پيروانش راه حضر موت را در پيش گرفته بقيت عمر را در آن سرزمين به عبادت و پرستش خداي يگانه، پرداخت و باد صرصر از آن تاريخ به صورت ضرب المثل درآمد؛ چنانکه خاقاني گويد:

    او هود ملت آمد بر عاديان فتنه الا سپاه خشمش من صرصري ندارم
    اینجا زمین است و زمین گرد است ! تویی که مرا دور زدی ….. فردا به خودم خواهی رسید !!!! حال و روزت دیدنیست….


    [SIGPIC][/SIGPIC]

    میگن دکمه تشکر خرابه امتحان کن ببین راست میگن!!!


  6. 4 کاربر به خاطر ارسال مفید free-downloadha از ایشان تشکر کرده اند:


  7. #4
    عضو عادی free-downloadha آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    محل سکونت
    مشهد
    نوشته ها
    17
    تشکر
    21
    تشکر شده 182 بار در 60 ارسال

    Thumbs up پاسخ : ضرب المثل و معما های جدید

    معمای گلها


    مجموعه: معما و تست هوش

    من چه تعدادی گل دارم اگر همه آنها رز هستند بجز دوتا، همه آنها لاله هستند بجز دوتا و همه آنها آفتابگردون هستند بجز دو تا ؟
    ↓↓↓
    ↓↓↓
    ↓↓↓
    ↓↓↓
    ↓↓↓
    ↓↓↓
    ↓↓↓
    ↓↓↓
    ↓↓↓
    ↓↓↓
    ↓↓↓
    ↓↓↓
    جواب
    ۳ شاخه گل. یک عدد رز، یک عدد لاله و یک عدد افتابگردان

    منبع:www.free-downloadha.com
    اینجا زمین است و زمین گرد است ! تویی که مرا دور زدی ….. فردا به خودم خواهی رسید !!!! حال و روزت دیدنیست….


    [SIGPIC][/SIGPIC]

    میگن دکمه تشکر خرابه امتحان کن ببین راست میگن!!!


  8. 4 کاربر به خاطر ارسال مفید free-downloadha از ایشان تشکر کرده اند:


  9. #5
    عضو عادی free-downloadha آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    محل سکونت
    مشهد
    نوشته ها
    17
    تشکر
    21
    تشکر شده 182 بار در 60 ارسال

    پاسخ : ضرب المثل و معما های جدید

    معمای آزادی زندانی

    مجموعه: معما و تست هوش

    شخصی در زندان است و شرط باز شدن درب زندان و آزادی زندانی منوط به گذاشتن ۶ لیتر آب بر روی پدال قفل زندان است.در داخل زندان دو ظرف ۵ لیتری و ۷ لیتری وجود دارد زندانی باید با این دو ظرف آب را طوری جابجا کند که در ظرف ۷ لیتری ۶ لیتر آب باشد تا آنرا بر روی پدال زندان بگذارد تا قفل زندان باز شود.البته می توانید فایل زیر را نیز دانلود کنید و در محیط اکسل انیمشن آنرا اجرا و معما را حل کنید. اینجا
    >>>
    >>>
    >>>
    >>>
    >>>
    >>>
    >>>
    >>>
    >>>
    >>>
    >>>
    >>>
    >>>

    جواب معما : ابتدا 7 لیتری پر می کنیم میریزیم تو 5 لیتری ، بعد 5 لیتری رو خالی می کنیم دو لیتر باقی مونده توی 7 لیتری رو میریزیم توی 5 لیتری ، دوباره 7 لیتری رو پر می کنیم 3 لیتر می ریزیم توی 5 لیتری پر می شه دوباره خالیش می کنیم 4 لیتر باقی مونده رو می ریزیم توی 5 لیتری دفعه بعد که 7 لیتری رو پر کردیم 1 لیترش رو میریزیم توی 5 لیتری 6 لیتر باقی می می مونه
    اینجا زمین است و زمین گرد است ! تویی که مرا دور زدی ….. فردا به خودم خواهی رسید !!!! حال و روزت دیدنیست….


    [SIGPIC][/SIGPIC]

    میگن دکمه تشکر خرابه امتحان کن ببین راست میگن!!!


  10. 4 کاربر به خاطر ارسال مفید free-downloadha از ایشان تشکر کرده اند:


  11. #6
    عضو عادی free-downloadha آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    محل سکونت
    مشهد
    نوشته ها
    17
    تشکر
    21
    تشکر شده 182 بار در 60 ارسال

    پاسخ : ضرب المثل و معما های جدید

    معمای توپ پینگ پنگ

    مجموعه: معما و تست هوش


    شما مشغول بازی پینگ پنگ خونه یکی از دوستاتون هستین و ناگهان آخرین توپ پینگ پنگی که داشتین می افته داخل یک سوراخ. این سوراخ در حقیقت یک لوله نازک فلزیه که کف زمین سیمانی کار گذاشته شده و 30 سانت هم عمق داره. چطوری می تونین اون رو بدون ذره ای آسیب بیرون بیارین در حالی که تنها ابزار شما راکت پینگ پنگ تون، بند کفشهاتون و یک بطری آب معدنی که برای رفع عطش در اتمام بازی، تهیه کرده اید؟ البته به یاد داشته باشین که بطری آب معدنی پلاستیکی به خاطر قطرش توی لوله نمی ره.
    ↓↓↓
    ↓↓↓
    ↓↓↓
    ↓↓↓
    ↓↓↓
    ↓↓↓
    ↓↓↓
    ↓↓↓
    ↓↓↓
    ↓↓↓

    جواب
    متاسفانه عمده ابزارهاتون در این لحظه بدردتون نمی خوره بجز آب داخل بطری. تنها کاری که باید انجام بدین، اینه که یک مقدار آب داخل لوله بریزید تا اینکه توپ بر روی آب شناور شده و از سوراخ بالا بیاید.
    اینجا زمین است و زمین گرد است ! تویی که مرا دور زدی ….. فردا به خودم خواهی رسید !!!! حال و روزت دیدنیست….


    [SIGPIC][/SIGPIC]

    میگن دکمه تشکر خرابه امتحان کن ببین راست میگن!!!


  12. 4 کاربر به خاطر ارسال مفید free-downloadha از ایشان تشکر کرده اند:


  13. #7
    عضو عادی free-downloadha آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    محل سکونت
    مشهد
    نوشته ها
    17
    تشکر
    21
    تشکر شده 182 بار در 60 ارسال

    پاسخ : ضرب المثل و معما های جدید

    اینجا زمین است و زمین گرد است ! تویی که مرا دور زدی ….. فردا به خودم خواهی رسید !!!! حال و روزت دیدنیست….


    [SIGPIC][/SIGPIC]

    میگن دکمه تشکر خرابه امتحان کن ببین راست میگن!!!


  14. 3 کاربر به خاطر ارسال مفید free-downloadha از ایشان تشکر کرده اند:


  15. #8
    عضو عادی free-downloadha آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    محل سکونت
    مشهد
    نوشته ها
    17
    تشکر
    21
    تشکر شده 182 بار در 60 ارسال

    پاسخ : ضرب المثل و معما های جدید

    بعد از سي سال نوروز به شنبه افتاد

    مجموعه: دنیای ضرب المثل

    مورد استفاده و اصطلاح عبارت مثلي بالا هنگامي است که از کسي پس از مدتها کاري بخواهند و يا تقاضايي کنند ولي آن شخص با وجود قدرت و توانايي که در انجام مقصود دارد از قبول تقاضا سرباز زند و اجابت مسئول را با اکراه و بي ميلي تلقي نمايد. در چنين موارد عبارت بالا از باب طنز و کنايه گفته مي شود. اکنون به ريشه تاريخي آن مي پردازيم:
    نياکان ما روحي آزاده و سرشار از غرور ملي و نشاط کار و ميل به فعاليت داشته اند. اين نشاط و سرخوشي آميخته با کار و سنن باستاني و نژادي به حدي بود که تجلي آن در تمام مظاهر زندگي ايران قديم وجود داشته است. يکي از آن مظاهر، جشنها و اعياد فراوان و بي شماري بود که در غالب ايام و ماههاي سال ايرانيان قديم برپا ميداشتند، و با شوق و علاقه خاصي اين رسوم و سنن نشاط انگيز را حفظ و اجرا مي کرده اند. شايد باور نکنيد که اسلاف و پيشينيان ما اصولا معني عزا و ناله را نمي دانستند چيست؛ بطوري که: «مستشرقين با تمام تحقيقات و تجسسات خود نتوانستند حتي يک روز عزاي عمومي در تقويم ايرانيان قديم بيابند.» ولي بر عکس در هر سال نزديک به پنجاه عيد بزرگ و کوچک داشتند و در هر يک از اعياد و جشنها مراسم مخصوصي را انجام ميدادند. اهمين اين جشنها يکسان نبود. بعضي بسيار مجلل و برخي به سادگي برگزار مي شد. جشن نوروز به مناسبت آغاز بهار و جشن فروردگان در وسط بهار و جشن مهرگان به مناسبت آغاز سرماي پاييز و زمستان و جشن سده به مناسبت پايان زمستان بسيار معتبر و باشکوه بود و با تشريفات مفصلي برگزار مي گرديد. چون بحث بر سر جشن نوروز است، لذا از ذکر تفصيل ساير اعياد و جشنها خودداري مي شود. در نوروز شاهنشاه به بار عام مي نشست و قراولان خاصه در دو جانب او صف مي کشيدند و مراسم نوروز با جلال و شکوهي تمام اجرا مي شد. در زمان سلاطين هخامنشي علاوه بر مراسم رسمي و حضور رجال و بزرگان پايتخت، معمولاً نمايندگان تمام کشورهاي تابع شاهنشاهي در اين روز با هداياي مخصوص به خدمت شاهنشاه بار مي يافتند. رييس تشريفات سلطنتي هر يک از نمايندگان را به نوبت حضور شاهنشاه مي برد تا هديه و درود کشور خويش را به پيشگاهش تقديم دارد. اين هدايا که از کشورهاي دوست و ايالات داخلي ايران به خدمت آورده مي شد از خصايص و ظرايف هر سرزمين و هر قوم بوده است، مانند: اسب، گاو، گوسفند، شتر، شير، بز کوهي، زرافه و نمونه هايي از لباس مخصوص هر قوم و ظروف زرين و امثال آنها... تشريفات جشن نوروز در دربار ساساني چندين روز پيش از آغاز فروردين ماه شروع مي شد. بيست و پنج روز پيش از نوروز در صحن کاخ سلطنتي دوازده ستون از خشت خام بر پا ميداشتند و بر هر يک از آنها نوعي از رستنيها را ميکاشتند؛ که عبارت بود از: گندم، جو، برنج، عدس، باقلا، کاجيله، ارزن، ذرت، لوبيا، نخود، کنجد و ماش. شاه و درباريان ديدن اين سبزه ها را به فال نيک مي گرفتند و آنها را تا ششمين روز نوروز نگاه مي داشتند. در آن روز با شادي و طرب و آواز و رقص آن سبزه ها را مي کندند و در مجلس شاهنشاه مي نهادند که تا روز شانزدهم فروردين باقي مي ماند. ايرانيان معتقد بودند که هر يک از آن حبوب که سبزتر و خرمتر باشد محصول آن در آن سال بيشتر و فراوانتر خواهد بود. بامداد نوروز، دربار سلاطين ساساني جلال و شکوه خاصي داشت. بعد از آنکه شاهنشاه با لباس رسمي فاخر در دربار حاضر مي شد، مردي خجسته نام و مبارک قدم و گشاده رو و نيکو بيان که از هنگام شب تا بامداد بر در خانه شاه توقف کرده بود، بي اجازه به خدمت شاهنشاه ميرفت و آنقدر مي ايستاد تا شاهنشاه او را ببيند و بپرسد: "کيستي؟"، "از کجا آمده اي؟"، "به کجا ميروي؟"، "نامت چيست؟"، "که تو را آورد؟"، "با که آمده اي؟"، "با تو چيست؟"، آن مرد جواب مي داد: "من نيروي فتح و ظفرم."، "از جانب خداي مي آيم."، "نزد پادشاه نيکبخت ميروم."، "نامم خجسته است."، "با سال نو آمده ام"، "تندرستي و شادماني و گوارايي ره آورد من است.".... سپس مردي ديگر مي آمد که با خود طبقي از نقره داشت و در اطراف آن قرصهاي نان از انواع حبوب مانند: گندم، جو، ارزن، ذرت، نخود، عدس، برنج، کنجد، باقلا و لوبيا قرار داشت و از حبوب مذکور هر يک هفت دانه در آن طبق مي نهادند با قطعه اي از شکر و مقداري پول نقره و طلا و شاخه اي اسفند و هفت شاخه از درختهايي که آنها را به فال نيک ميگرفتند و هر يک را به اسم شهري مي ناميدند و بر روي آنها کلماتي از قبيل: اپزود (افزود)، اپزايد (افزايد)، اپزون (افزون)، پروار و فراخي (فراواني) مي نوشتند. وقتي اين طبق را به خدمت شاه ميآوردند آن مرد که خود را خجسته معرفي کرده بود آن را به دست ميگرفت و به شاه درود مي فرستاد و دوام سلطنت و قدرت و فر شکوه او را خواستار مي شد و طبق را در خدمتش مي نهاد. بعد از اين مقدمات بزرگان دولت به خدمت مي آمدند و هداياي خود را تقديم مي داشتند. هداياي نوروز از طرف پادشاه و امرا و مرزبانان و سپهبدان و همسران شاه و عامه مردم تقديم مي شد. معمولاً هديه هر کسي متناوب با شغل و مقامش بود. مثلاً اسبان تيز رفتار از طرف پرورانندگان چهارپايان، تير و کمان از طرف جنگجويان، شمشير و زره از طرف آهنگران و اسلحه سازان، پوشيدنيهاي فاخر از طرف فروشندگان پارچه و لباس، در و گوهر از طرف جواهر فروشان.... زنان حرمسرا هم هر يک هديه اي فراخور سليقه و پسند خود براي شاهنشاه ترتيب مي دادند. اگر يکي از آنان کنيزکي زيبا داشت و تصور مي کرد که شاهنشاه به آن کنيزک علاقه و توجهي دارد مي بايست هنگام نوروز او را به بهترين وجهي بيارايد و به رسم هديه به شاهنشاه تقديم کند. بديهي است که شاهنشاه هيچ يک از اين هدايا را بلاجواب نمي گذاشت و به هر کس فراخور مرتبه و مقامش پاداش ميداد.
    ديگر از مراسم درباري آن بود که شاهنشاه در روز نوروز "بازي" سپيد را پرواز مي داد و در همين روز دختران باکره با کوزه هاي نقره براي شاهنشاه از زير آسياب آب بر ميداشتند. بر گردن اين کوزه ها شسته اي از ياقوت و زبرجد که از زنجير طلا عبور داده باشند مي آويختند. بارهايي که شاهنشاه در ايام نوروز مي داد براي همه طبقات مملکت بود و همه به ترتيب در آن پذيرفته مي شدند. رسم چنان بود که از طبقات عامه شروع ميکردند تا در روزهاي آخر به شاهزادگان و اشراف برسند. البته آنچه گفته شد، رسوم درباري بود. اما در ميان مردم هم جشن نوروز مراسم و تشريفاتي داشت که اثر قسمتي از آنها در پاره اي از کتب تاريخي و ادبي باقي مانده است؛ از جمله آنکه شب نوروز مردم آتشهايي مي افروختند و گرد آن شادي و جست و خيز مي کردند.
    اين رسم بعدها باقي ماند و حتي در عصر خلافت عباسي در بغداد معمول بود. بعيد نيست که آتش چهارشنبه سوري از همين قبيل باشد.
    بامداد نوروز براي روشني چشم به يکديگر آب مي پاشيدند و همي رسم است که به صورت پاشيدن گلاب باقي مانده است. يکي ديگر از مراسم نوروز در دوره ساساني هديه دادن شکر و شيريني به يکديگر بود، که خوشبختانه هنوز معمول است. رسم ديگر کاشتن سبزي بود که در دربارها معمول بوده است؛ ولي مردم فقط به کاشتن هفت نوع سبزي اکتفا مي کردند و هر نوع از غلات را که بهتر ميروييد دليل قوت آن نوع از غلات در سال نو مي شمردند. يکي از رسوم بامزه نوروز که مورد بحث ما در اين مقاله است اين بود که هر به چند سال که نوروز به شنبه مي افتاد از رئيس يهوديان چهار هزار درهم به عنوان هديه مي گرفتند.
    البته اين مثل موقعي استفاده مي کنند که از کسي بعد از مدتي کاري بخواهند و او امتناع و يا به اکراه و بي ميلي تلقي کند، نظير همان رييس يهوديان که قلباً مايل نبود حتي بعد از هر سي سال هم نوروز به شنبه بيفتد تا او مبلغي به عنوان هديه به شاهنشاه بدهد.
    اینجا زمین است و زمین گرد است ! تویی که مرا دور زدی ….. فردا به خودم خواهی رسید !!!! حال و روزت دیدنیست….


    [SIGPIC][/SIGPIC]

    میگن دکمه تشکر خرابه امتحان کن ببین راست میگن!!!


  16. 2 کاربر به خاطر ارسال مفید free-downloadha از ایشان تشکر کرده اند:


  17. #9
    عضو عادی free-downloadha آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    محل سکونت
    مشهد
    نوشته ها
    17
    تشکر
    21
    تشکر شده 182 بار در 60 ارسال

    پاسخ : ضرب المثل و معما های جدید

     معمای دزد کیف


    مجموعه: معما و تست هوش

    روزی در مدرسه کیف معلمی را دزدیدند . براساس شواهد بدست آمده ، پنج نفر به نام های A ، B، C، D، و E متهم می شوند . این پنج نفر چنین می گویند :
    A: من کیفی بر نداشتم من هیچ وقت دزدی نکرده ام. کار D بود .

    B: من کیفی برنداشتم . پدرم خیلی ثروتمند است و من خودم کیف دارم . E میداند دزد کیست.
    C : من کیفی برنداشتم من قبل از شروع سال تحصیلی E را نمی شناختم . کار D بود .D : من این کار را نکردم . کار E بود . A دروغ می گوید که من کیف را دزدیده ام .E : من کیفی را برنداشتم . B کیف را برداشت . C حرف من را تایید می کند ، چون سالهاست مرا می شناسد.بعدا اولیای مدرسه با تطمیع توانستند از این پنج نفر اعتراف بگیرند که هر یک از آنها دو جمله راست و یک جمله دروغ گفته است . چه کسی کیف را دزدیده است ؟
    ••
    ••
    ••
    ••
    ••
    ••
    ••
    ••
    ••
    ••
    ••
    ••
    جواب
    کسی که دیگری را در بر داشتن کیف متهم کرده است قطعا کیف را بر نداشته است چون در غیر این صورت دو دروغ گفته است یکی این که من کیف را بر نداشتم و بعدی این که فلانی کیف را برداشته است تنها گزینه ای است که دیگری را متهم به برداشتن کیف نکرده است b
    است b پس جواب صحیح
    اینجا زمین است و زمین گرد است ! تویی که مرا دور زدی ….. فردا به خودم خواهی رسید !!!! حال و روزت دیدنیست….


    [SIGPIC][/SIGPIC]

    میگن دکمه تشکر خرابه امتحان کن ببین راست میگن!!!


  18. 2 کاربر به خاطر ارسال مفید free-downloadha از ایشان تشکر کرده اند:


  19. #10
    عضو عادی free-downloadha آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    محل سکونت
    مشهد
    نوشته ها
    17
    تشکر
    21
    تشکر شده 182 بار در 60 ارسال

    پاسخ : ضرب المثل و معما های جدید

     ضرب المثل سبزی پاک کردن

    مجموعه: دنیای ضرب المثل

    عبارت مثلی بالا در مورد افراد متملق و چاپلوس به کار می رود بخصوص چاپلوسانی که جز چرب زبانی و تقرب از طریق سالوسی و ریاکاری هنر دیگری ندارد.این دسته از متملقان چاپلوس به منظور تامینئ مقاصد خویش طرف مقابل را به عرش اعلی می رسانند و از هرگونه مدح و ستایش در حق ممدوح دریغ و مضایقت ندارند."... شاه بر صندلی جلوس کرده عملیات آشپزان با نوای موسیقی شروع می گشت. سپس شاه میرفت و وزرا مشغول پاک کردن سبزی می شدند و واقعا سبزی پاک می کردند ، من خود عکسی از این آشپزان دیده ام که در صدر اعظم مشغول پوست کردن بادنجان و سایرین هر یک به کاری مشغول بودند. این آش در چندین دیگ پخته شده و برای وزرا و رجال و هفتاد هشتاد زن شاه در قدحهای چینی تقسیم شده ، و از قراری که می گفتند غذای با مزه معطر مقوی هم بوده است."
    این اصطلاح و عبارت سبزی پاک کردن از ان زمان معمول گردید و امروزه به تمام انواع تملقات و چاپلوسی ها اطلاق می شود.
    اینجا زمین است و زمین گرد است ! تویی که مرا دور زدی ….. فردا به خودم خواهی رسید !!!! حال و روزت دیدنیست….


    [SIGPIC][/SIGPIC]

    میگن دکمه تشکر خرابه امتحان کن ببین راست میگن!!!


  20. 2 کاربر به خاطر ارسال مفید free-downloadha از ایشان تشکر کرده اند:


صفحه 1 از 2 12 آخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •