می نویسم جگر حیدر و زهرا آمد
آفتاب سحر حیدر و زهرا آمد
جلوه ای از هنر حیدر و زهرا آمد
اولین تاج سر حیدر و زهرا آمد
نیمۀ ماه خدا،قرص قمر پیدا شد
روزه ام با رطب نام ((حسن جان)) وا شد
چه جلال و جبروتی چه جمالی دارد
گوشۀ لعل لبش وه که چه خالی دارد
برترین سید دنیاست چه شالی دارد
زینت دوش نبی سیر کمالی دارد
مادرش فاطمه با خندۀ او می خندد
دور بازوش علی حرز نجف می بندد
کوری چشم حسودان چقدر ماه شده
یوسف از دیدن او معتکف چاه شده
نقش انگشتری اش ((عزة لله)) شده
منکر صلح حسن کافر و گمراه شده
تیغ صلحش همه را از نفس انداخته است
پسر عاص چنین قافیه را باخته است
عاشق از جلوۀ معشوق سخن می گوید
از می و بوسه به پیمانه زدن می گوید
یک نفر وقت مناجات به من می گوید:
نیمه شب هر که ((الهی به حسن)) می گوید...
...از دل عرش به او فاطمه گوید((جانم))
شب وصل است و ((الهی به حسن)) می خوانم
دست خالی نرود هرکه به او رو بزند
نشده سائل او پرسه به هر کو بزند
پیش او حاتم طایی است که زانو بزند
یا حسن گوید و پیوسته دم از او بزند
می نشاند همه را بر سر یک خوان نعیم
چه می آید به حسن لفظ((کریم بن کریم))
در حدیث آمده که ((عقل مجسم)) حسن است
نوۀ ارشد پیغمبر اکرم حسن است
بازدم نام حسین بن علی ، دم حسن است
حیدر بی مَثَل خط مقدم حسن است
مجتبی در همه جا بازوی تدبیر علیست
مرتضی شیر خداوند و حسن شیر علیست
از لب او صد و ده کوزه عسل می ریزد
آسمان پیش قدم هاش زحل می ریزد
از سر و روی حسن واژۀ یل می ریزد
به خدا کرک و پر اهل جمل می ریزد...
...اگر او در وسط معرکه پا بگذارد
نیزه چرخاندن او وه که چه دیدن دارد
بانی جنگ جمل داشت تماشا می کرد
تیغ در دست حسن حل معما می کرد
رجز حیدری اش بود که غوغا می کرد
روی لب های علی خنده شکوفا می کرد
ناگهان از وسط معرکه این صوت آمد
سر بدزدید ... حسن نه ...ملک الموت آمد
به علی رفته که تیغ سخنش برنده است
مثل زهرا چقدر خطبۀ او کوبنده است
این که در جنگ جمل زلزله ای افکنده است
به گمانم دو سه تا قلعۀ خیبر کنده است
رجزش ولوله ای در دل صحرا انداخت
نیزۀ او شتر سرخ جمل را انداخت
عشق تو عاشق بی تاب عمل می آرد
قمر روی تو مهتاب عمل می آرد
خم ابروی تو محراب عمل می آرد
خاک پای تو زر ناب عمل می آرد
روزها ذکر من این است و همه شب سخنم
شیعۀ حیدر و مدیون امام حسنم
هرچه داری بده در راه خدا می خواهم
در مناجات سحر از تو تو را می خواهم
بیشتر از همه توفیق غلامی خواهم
از شما یک سفر کرب و بلا می خواهم
گنبدی را به روی صحن و سرایت بزنیم
دو سه تا پنجره فولاد برایت بزنیم
معجزه دریایی که در قرآن به آن اشاره شده
اقیانوس شناسان به تازگی کشف کرده اند که وقتی دو دریا به هم می رسند با یکدیگر ترکیب نمی شوند ؛ چرا که آب دو دریای همسایه به دلیل وجود نیروی کشش سطحی ترکیب نمی شوند.
آب دریاهای مختلف غلظت های متفاوتی با هم دارند و کشش سطحی ایجاد می کنند گویی که دیواره نازکی بین آن دو برپا شده است.
گلف استریم، و رودهای عظیم دریایی!
اگر تعجب نکنید در سراسر اقیانوس های جهان رودهای عظیمی در حرکت است که یکی از نیرومندترین آنها" گلف استریم" نام دارد.
این رود عظیم از سواحل آمریکای مرکزی حرکت میکند و سراسر اقیانوس اطلس را میپیماید و به سواحل اروپای شمالی میرسد.
این آبها که از مناطق نزدیک به خط استوا حرکت میکنند گرم هستند، و حتی رنگ آنها گاه با رنگ آبهای مجاور متفاوت است، و عجب اینکه عرض همین رود عظیم دریایی (گلف استریم) در حدود 150 کیلومتر، و عمق آن چند صد متر میباشد! سرعت آن در بعضی از مناطق به قدری است که در یک روز 160 کیلومتر راه را طی میکند.
تفاوت درجه حرارت این آبها با آبهای مجاور در حدود 10 تا 15 درجه است، و لذا حاشیه غربی آن را دیوار سرد مینامند.
" گلف استریم" بادهای گرمی به وجود میآورد، و مقدار قابل توجهی از حرارت خود را به طرف کشورهای شمالی قاره اروپا میبرد، و هوای آن کشورها را بسیار مطبوع میکند، و شاید اگر این جریان نبود زندگی در آن کشورها بسیار سخت و طاقت فرسا بود.
باز تکرار میکنیم" گلف استریم" یکی از این رودهاست، و در آبهای پنج قاره جهان نظیر این جریان دریایی فراوان است و عامل اصلی آن تفاوت حرارت منطقه استوایی زمین و مناطق قطبی است که این حرکت را در آب دریاها به وجود میآورد.
این موضوع را با یک تجربه ساده میتوان دریافت: اگر ظرف بزرگ آبی داشته باشیم در یک طرف آن قطعه یخی قرار دهیم، و در طرف دیگر قطعه آهن داغی، و روی سطح آب کمی کاه بریزیم، میبینیم جریانی در سطح این آب پیدا میشود و آبها آهسته از آن منطقه گرم به سوی منطقه سرد حرکت میکنند، عین این ماجرا در کل دریاهای جهان روی میدهد، و سرچشمه پیدایش این رودهای دریایی است.
این حجاب نامرئی همان" تفاوت درجه غلظت آب شور و شیرین" و به اصطلاح تفاوت" وزن مخصوص" آنها است که سبب میشود تا مدت مدیدی به هم نیامیزند
عجب اینکه این رودهای عظیم دریایی با آبهای اطراف خود کمتر آمیخته میشوند و هزاران کیلومتر راه را به همان صورت میپیمایند و مصداق" مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لا یَبْغِیانِ" را به وجود میآورند!
از آن جالبتر اینکه در محل برخورد این آبهای گرم با آبهای سرد مجاور، پدیدهای رخ میدهد که برای انسان بسیار پر سود است، زیرا در محل تقاطع این آبهای گرم و سرد یک نوع حالت بی حسی یا مرگ دسته جمعی برای حیوانات ذرهبینی که در میان آب معلق هستند به وجود میآید، و از این راه ماده غذایی فراوان و بی حساب جمع میشود که سبب جلب دستههای بزرگ ماهیان میگردد، و به این ترتیب این منطقه یکی از بهترین مناطق صید ماهی در کره زمین است(دائرة المعارف" فرهنگنامه" جلد 12 صفحه 1228 و نشریه" بندر و دریا شماره 4 صفحه 100 به نقل از: تفسیر نمونه، ج23، ص: 131)
در سوره الرحمن آیات 19-20-21-22 به این موضوع اشاره شده است:
مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ (19) بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لا یَبْغِیانِ (20) فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ (21) یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّۆْلُۆُ وَ الْمَرْجانُ (22)
19. دو دریا را به گونه ای روان کرد که با هم برخورد کنند.20. اما میان آن دو حد فاصلی است که به هم تجاوز نمی کنند.21. پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار میکنید؟22. از آن دو، مروارید و مرجان خارج میشود.
این آیه یکی دیگر از مظاهر شگفتانگیز قدرت پروردگار را در جهان آفرینش ترسیم میکند که چگونه یک حجاب نامرئی، و حائل ناپیدا در میان دریای شور و شیرین قرار میگیرد و اجازه نمیدهد آنها با هم آمیخته شوند.
البته امروز ما این را میدانیم که این حجاب نامرئی همان" تفاوت درجه غلظت آب شور و شیرین" و به اصطلاح تفاوت" وزن مخصوص" آنها است که سبب میشود تا مدت مدیدی به هم نیامیزند.
گرچه جمعی از مفسران برای پیدا کردن چنین دو دریایی در روی کره زمین به زحمت افتادهاند که در کجا دریای آب شیرین در کنار آب شور قرار گرفته و مخلوط نمیشود، ولی این مشکل نیز برای ما حل شده است، زیرا میدانیم تمام رودخانههای عظیم آب شیرین که به دریاها میریزند در کنار ساحل، دریایی از آب شیرین تشکیل میدهند و آبهای شور را به عقب میرانند و تا مدت زیادی این وضع ادامه دارد، و به خاطر تفاوت درجه غلظت آنها از آمیخته شدن با یکدیگر ابا دارند، و هر یک به دیگری" حجرا مهجورا" میگوید!
جالب اینکه بر اثر جزر و مد آب دریاها که در شبانه روز دو مرتبه بر اثر جاذبه ماه صورت میگیرد سطح آب دریا به مقدار زیادی بالا و پائین میرود، این آبهای شیرین که دریایی را تشکیل دادهاند در مصب همان رودخانهها و نقاط اطراف آن در خشکی پیش میروند و انسانها از زمانهای قدیم از این موضوع استفاده کرده، نهرهای زیادی در این گونه مناطق دریا کندهاند و زمین های فراوانی را زیر کشت درختان بردهاند که وسیله آبیاری آنها همین آب شیرین است که به وسیله جزر و مد بر مناطق وسیع گسترش مییابد.(تفسیر نمونه، ج15، ص 123)
در آیات دیگری از قرآن نیز بطور دقیق به این موضوع اشاره شده است:
سوره مبارکه فرقان آیه 53:
«وَهُوَ الَّذِی مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ هَذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ وَهَذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ وَجَعَلَ بَیْنَهُمَا بَرْزَخًا وَحِجْرًا مَّحْجُورًا»
و اوست كسى كه دو دریا را موجزنان به سوى هم روان كرد: این یكى شیرین [و] گوارا و آن یكى شور [و] تلخ است و میان آن دو، مانع و حریمى استوار قرار داد.
سوره مبارکه فاطر آیه 12:
وَمَا یَسْتَوِی الْبَحْرَانِ هَذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ سَائِغٌ شَرَابُهُ وَهَذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ وَمِن كُلٍّ تَأْكُلُونَ لَحْمًا طَرِیًّا وَتَسْتَخْرِجُونَ حِلْیَةً تَلْبَسُونَهَا وَتَرَى الْفُلْكَ فِیهِ مَوَاخِرَ لِتَبْتَغُوا مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ
و دو دریا یكسان نیستند: این یك، شیرینِ تشنگىزدا [و] نوشیدنش گواراست و آن یك، شورِ تلخمزه است و از هر یك گوشتى تازه مىخورید و زیورى كه آن را بر خود مىپوشید بیرون مىآورید و كشتى را در آن، موجشكاف مىبینى تا از فضلِ او [روزى خود را] جستجو كنید، و امید كه سپاس بگزارید.
میدانیم تمام رودخانههای عظیم آب شیرین که به دریاها میریزند در کنار ساحل، دریایی از آب شیرین تشکیل میدهند و آبهای شور را به عقب میرانند و تا مدت زیادی این وضع ادامه دارد، و به خاطر تفاوت درجه غلظت آنها از آمیخته شدن با یکدیگر ابا دارند، و هر یک به دیگری" حجرا مهجورا" میگوید!
سوره مبارکه نمل آیه 61: أَمَّن جَعَلَ الْأَرْضَ قَرَارًا وَجَعَلَ خِلَالَهَا أَنْهَارًا وَجَعَلَ لَهَا رَوَاسِیَ وَجَعَلَ بَیْنَ الْبَحْرَیْنِ حَاجِزًا أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا یَعْلَمُونَ
[آیا شریكانى كه مىپندارند بهتر است] یا آن كس كه زمین را قرارگاهى ساخت و در آن رودها پدید آورد و براى آن، كوهها را [مانند لنگر] قرار داد، و میان دو دریا برزخى گذاشت؟ آیا معبودى با خداست؟ [نه،] بلكه بیشترشان نمىدانند.
نتیجه گیری:
چطور پیامبری که امی و درس نخوانده بوده در 1400 سال پیش در بیابان های سوزان عربستان که عرب جاهل به دنبال زنده به گور کردن دخترانشان و جنگ و غارت وخونریزی و.. بودند ، توانسته آن چنین مطالبی رو بیان کند که امروزه بشریت با پیشرفت ها و دستگاه ها و تکنولوژی امروز به این اطلاعات رسیده است (حتی نابغه ترین نوع انسان هم نمی تواند بدون دستگاه های امروزی از این اطالاعات پیچیده در رابطه با کشش سطحی در آب دریا ها خبر دهد)
احتمال آنکه انسانی یا هر گونه منبع مادی توانسته باشد این چنین مطالبی را در 1400 سال پیش بگوید صفر است ، جز آنکه به منبع غیب متصل باشد. پس چیزی را جز حقانیت دین مبین اسلام اثبات نمی کند..
چه خوب است که کمی بیشتر فکر کنیم.
نشانه جهالت
اگر بخواهیم آدم عاقل و عالم را از جاهل بازشناسیم، می بایست به کارهای او توجه کرد، زیرا عقل و جهل در رفتار آدمی خود را نشان می دهد. در این جا به برخی از این نشانه های جاهل اشاره می شود.
۱٫ نافرمانی خدا: انسان عاقل کسی است که جز اطاعت خدا نکند اما جاهل جز نافرمانی نبرد. رسول خدا صلی الله علیه و آله در این باره می فرماید:إِنَّ الجاهِلَ مَن عَصَى اللّه وَإِن کانَ جَمیلَ المَنظَرِ عَظیمَ الخَطَرِ؛ نادان کسى است که نافرمانى خدا کند، اگر چه زیبا چهره و داراى موقعیتى بزرگ باشد.(اعلام الدین فی صفات المؤنین،ج۱،ص۵۶)
۲٫ شوخی زیاد: از دیگر نشانه های جهالت شوخی زیاد است؛ چرا که از چشم مردمان می افتد و مردم چنین فردی را جاهل می شمارند و با او را رفتاری که در شان عاقل است نخواهند داشت. از این روست که امیرمومنان (ع) به مردمان هشدار می دهد که از شوخی زیاد اجتناب کنند تا متهم به جهالت نشوند و عزت و کرامت ایشان از میان نرود. آن حضرت على علیه السلام می فرماید:مَن کَثُرَ مِزاحُهُ استُجهِلَ؛ هر کس زیاد شوخى کند، نادان شمرده مى شود.(شرح آقا جمال خوانساری بر غررالحکم، ج۵، ص۱۸۳، ح۷۸۸۳)
۳٫ تکبر : از دیگر نشانه های جاهل تکبر است؛ زیرا عاقل و عالم مانند درخت پرباری است که هر چه بیش تر محصول و میوه می دهد سر به زیر تر و افتاده تر است. جاهل فردی به دور از تواضع و فروتنی و اهل تکبر و خودبزرگ بینی است و همین رفتارش خود گواه و شاهدی روشن بر جهالت اوست. امام کاظم علیهالسلام در باره این نشانه جاهل می فرماید:إِنَّ الزَّرعَ یَنبُتُ فِى السَّهلِ وَلایَنبُتُ فِى الصَّفا فَکَذلِکَ الحِکمَهُ تَعمُرُ فى قَلبِ المُتَواضِعِ وَلا تَعمُرُ فى قَلبِ المُتَکَبِّرِ الجَبّارِ، لأِنَّ اللّه جَعَلَ التَّواضُعَ آلَهَ العَقلِ وَجَعَلَ التَّکَبُّرَ مِن آلَهِ الجَهلِ؛ زراعت در زمین هموار مى روید، نه بر سنگ سخت و چنین است که حکمت، در دل هاى متواضع جاى مى گیرد نه در دل هاى متکبر. خداوند متعال، تواضع را وسیله عقل و تکبر را وسیله جهل قرار داده است.(تحف العقول، ص ۳۹۶)
۴٫ افراط و تفریطک جاهل انسان معتدلی نیست و از همین رو در همه کارهای یا به افراط می رود یا تفریط می ورزد. این یکی دیگر از نشانه های جاهل است که امام على علیه السلام به آن اشاره داشته و می فرماید:لا تَرَی الجاهِلَ اِلّا مُفرِطاً اَو مُفَرِّطاً؛همیشه جاهل یا افراط گر و تجاوزکار و یا کندرو و تفریط کننده است.(النهایه، ج۳، ص ۴۳۵)
۵٫ بهره نبردن از علم: از دیگر نشانه های جاهل این است که از علم و عقل خویش بهره نمی برد. بنابراین نمی توان گفت که هر کسی علم و عقل دارد، جاهل نیست؛ چرا که کسی که از عقل و علم خویش بهره نبرد، مصداق حقیقی جاهل است. از این روست که امام على علیه السلام می فرماید:رُبِّ عالِمٍ قَد قَتَلَهُ جَهلُهُ ، وَ عِلمُهُ مَعَهُ لا ینفَعُهُ؛ چه بسیارند دانشمندانی که جهلشان آنها را کشته در حالی که علمشان با آنهاست، اما به حالشان سودی نمی دهد.(ارشاد، ص۱۴۴)
۶٫ ناشکیبایی : از دیگر نشانه های جهالت می بایست به فقدان صبر و حلم و بردباری و شکیبایی در شخص اشاره کرد. پس ممکن است که شخص به ظاهر عاقل و عالم باشد، ولی برخوردار از حلم نباشد؛ زیرا حلم از آثار عقل و علم است و کسی که حلم نورزد از عقل و علم بهره ای نبرده است. از این روست که پیامبر صلىاللهعلیهوآله می فرماید:ثَلاثٌ مَن لَم تَکُن فیهِ فَلَیسَ مِنّى وَ لا مِنَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ. قیلَ: یا رَسولَ اللّهِ، وَ ما هُنَّ؟ قالَ: حِلمٌ یَرُدُّ بِهِ جَهلَ الجاهِلِ وَ حُسنُ خُلقٍ یَعیشُ بِهِ فِى النّاسِ وَ وَرَعٌ یَحجُزُهُ عَن مَعاصِى اللّهِ عَزَّوَجَلَّ؛سه چیز است که هر کس نداشته باشد نه از من است و نه از خداى عزّوجلّ. عرض شد: اى رسول خدا! آنها کدامند؟ فرمودند: بردبارى که به وسیله آن جهالت نادان را دفع کند، اخلاق خوش که با آن در میان مردم زندگى کند و پارسایى که او را از نافرمانى خدا باز دارد.(خصال، ص ۱۴۵، ح ۱۷۲)
۷٫ شتاب و عجله بی موقع و سستی نابهنگام: انسان عاقل و عالم کسی است که وقت شناس باشد و هر کاری در زمان خویش انجام دهد. فرصت ها را غنیمت شمارد و بداند که چون ابرها به سرعت می آیند و می روند. پس نه پیش از وقت عمل می کند و نه هنگام فرصتی آن را به تاخیر می اندازد. امیرمومنان امام علی علیه السلام در بیان نشانه های جاهل می فرماید :مِنَ الخُرقِ، المعاجَلَهُ قَبلَ الإمکانِ و الاَناهٌ بعدَ الفُرصهِ؛ شتاب کردن در کاری پیش از بدست آوردن توانایی و سستی کردن بعد از به دست آوردن فرصت از نادانی است.(جهادالنفس، ح۸۲۹)
۸٫
پند ناپذیری و نهی ناپذیری : از دیگر نشانه های جاهل می توان به این دو خصلت اشاره کرد . امام علی علیه السلام در این باره می فرماید:الجاهِلُ لا یَرتَدِعُ، وبالمَواعِظِ لا یَنتَفِعُ؛ نادان باز نمى ایستد (هیچ نهى و بازداشتى در او اثر نمى کند) و پند و اندرزها سودش نمى دهد.(غرر الحکم، ح ۱۷۲۹ – منتخب میزان الحکمه، ص ۶۰۰)
۹٫
دشمنی با مردم: از نظر امیرمومنان امام علی علیه السلام این نشانه یکی از مهم ترین نشانه هاست؛ چرا که سرچشمه همه نادانی های در انسان است. آن حضرت می فرماید:رأسُ الجَهلِ مُعاداهُ النّاسِ؛ سرآغاز نادانی، دشمنی با مردم است.(غرر الحکم، ح ۵۲۴۷ )
نام دجال
یکی از نشانه هایی که درباره آن، مطالب زیادی مطرح شده و جزء علائم غیرحتمی است، خروج دجال است. آنچه در توصیف دجال معروف است، این است که وی مردی است کافر (برعکس سفیانی که ادعای مسلمانی می کند و ذکر یارب یارب می گوید و...) یک چشم بیشتر ندارد، آن هم در پیشانی اش واقع شده و مانند ستاره ای می درخشد.
عده ای می گویند: نام دجال "صائد ابن صید"یا "ابن صیاد" است؛ و برخی مخالف رأی ایشان را گفته اند. (1)
خروج دجال
در روایات متعددی بر گریز ناپذیر بودن خروج دجال، به عنوان یکی از رویدادهای آخرالزمان، تأکید شده است. امام علی (علیه السلام) در روایتی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نقل می کند: پیش از ساعت (قیامت) ده رویداد گریز ناپذیر است؛ خروج سفیانی، خروج دجال، و.... (2)
فتنه دجال، فتنه ای بزرگ و بی مانند است و چنان گسترده و ویرانگر است که همه پیامبران الهی درباره آن هشدار داده و پیروان خود را از او بر حذر داشته اند. مانند روایتی از خاتم الأنبیاء (صلی الله علیه و آله) که فرمودند: هر پیامبری که بعد از نوح آمده، قومش را از دجال ترسانید و من هم شما را از او می ترسانم. سپس فرمود: شاید بعضی از کسانی که مرا می بینند یا سخنم را می شنوند، او را درک کنند. گفتند: ای رسول خدا! قلوب ما در آن روز چگونه خواهد بود؟ فرمود: مثل آن، یعنی روشن تر از آن. (3)
علاوه بر این روایات فراوانی وجود دارد که همه ما را به پناه بردن از شر فتنه دجال سفارش می کند. و توصیه هایی به ما در این باره شده است؛ یکی از آن توصیه ها این است که، هر کس ده آیه ابتدایی سوره کهف را حفظ کند، از فتنه دجال در امان خواهد بود.
در برخی از روایات حتمی بودن خروج دجال، به مانند حتمی بودن ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) دانسته شده و انکار آن کفر به شمار آمده است. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: هر کس خروج مهدی را منکر شود، به آنچه بر محمد (صلی الله علیه و آله) نازل گشته، کافر شده است و هر کس نزول عیسی (علیه السلام) را منکر شود، کافر شده و هر کس خروج دجال را انکار کند، کافر شده است.
مکان خروج دجال
محدث قمی(رحمة الله) می گوید: در روایت است كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: هر مۆمنی كه دجال را ببیند، آب دهان خود را بر روی او بیندازد و سوره مباركه حمد را بخواند، تا سحر آن ملعون دفع شود و در او اثر نكند. چون او ظاهر شود، عالم را پر از فتنه و آشوب نماید، و میان او و لشگر حضرت قائم (علیه السلام) جنگ واقع شود، و بالاخره آن ملعون به دست مبارك حضرت حجت (علیه السلام) یا به دست عیسی ابن مریم (علیه السلام) كشته شود. (4)
سرانجام دجال
در مورد سرانجام دجال و اینکه او به دست چه کسی نابود می شود، با دو گونه روایت رو به رو هستیم. در گونه اول از روایات تأکید شده است، که دجال به دست حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) کشته می شود و در گونه دیگر از روایات از حضرت عیسی (علیه السلام) به عنوان کشنده دجال یاد شده است.
روایتی درباره اینکه حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) دجال را می کشد، از امیرمۆمنان علی (علیه السلام) نقل شده است، در این زمینه چنین می خوانیم:
آگاه باشید که بیشتر پیروان او، فرزندان نامشروع و اصحاب طیلسان (جامه های) سبز (یا یهودیان) هستند. خداوند او را در گردنه افیق به دست کسی که عیسی ابن مریم (علیه السلام) پشت سر او نماز می خواند، سه ساعت گذشته از روز جمعه به هلاکت می رساند. (5)
در روایات گونه دوم به نقل از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) آمده است که: در همین حالت که وی بدین گونه می گذراند، خدای عزَّ و جلَّ مسیح پسر مریم (علیه السلام) را برمی انگیزد و او نزد مناره سفید سمت شرقی دمشق در پوششی زرد نازل می شود، در حالی که دستش را بر شانه های دو فرشته گذاشته است، دنبال او می رود تا اینکه او را درنزدیکی دروازه لدٌ شرقی می یابد و او را می کشد. (6)
پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) در حدیثی در مورد شورش دجال و روستایی که از آن قیام می کند و بعضی از اوصافش و اینکه ادعای خدایی می کند و در اولین روز قیامش هفتاد هزار نفر از یهودیان، زنا زاده ها، مشروب خواران، غنا کننده ها، اصحاب لهو، عرب ها و زنان از او پیروی می کنند، فرمود: زنا، لواط و سایر گناهان مباح می شود تا اینکه مردان با زنان و جوانان در کنار خیابان ها به صورت عریان و علنی، عمل نا مشروع انجام می دهند و یارانش در خوردن گوشت خوک، شراب خواری و مرتکب شدن انواع زشتی و بدی ها زیاده روی می کنند و دجال تمام نقاط زمین را به جز مکه، مدینه و مرقدهای امامان (علیهم السلام) به تسخیر خود در می آورد. زمانی که طغیانش را زیاد کند و زمین از ستم او ویارانش پر شود، کسی که عیسی ابن مریم (علیه السلام) پشت سر او نماز می خواند. (7)
نتیجه
با توجه به مطالب فوق، در می یابیم که فتنه دجال فتنه ای بزرگ، سهمگین، پیچیده و بسیار گمراه کننده است که باید برای در امان ماندن ار آن تنها به خدا بزرگ پناه برد و از حضرت (عجل الله تعالی فرجه) عاجزانه تقاضای مدد نموده و از ایشان عنایات خاصه شان را طلب کنیم.
پی نوشت:
1. بحارالانوار، جلد13،صفحه482.
2. بحار الأنوار، جلد52، صفحه209.
3. تلخیص و ترجمه منتخب الأثر، صفحه193.
4. منتهی الآمال، جلد2، صفحه336.
5. بحارالانوار، جلد 52، صفحه194.
6. بحار الانوار، جلد51،صفحه 98.
سلام دوستان . دوستان عزیز من خوب من بزرگ من تاج سر من. همه شما بچه های بورسی رو قد یه دنیا دوستتان دارم . خاک زیر پای همه شما هستم.
شما ها عزیزان من هستید شما ها دیگه نمیدونم چی بگم دوست داشتن دوستتان دارم دوستتان دارم دوستتان دارم.
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)