فردوسی :
در این خاک زرخیز ایران زمین - نبودند جز مردمی پاک دین
همه دینشان مردی و داد بود - وز آن ، کشور آزاد و آباد بود
چو مهر و وفا بود خود کیششان - گنه بود آزار کس پیششان
همه بنده ی ناب یزدان پاک - همه دل پر از مهر این آب و خاک
پدر در پدر آریایی نژاد - ز پشت فریدون نیکو نهاد
بزرگی به مردی و فرهنگ بود - گدایی در این بوم و بر ننگ بود
کجا رفت آن دانش و هوش ما - که شد مهر میهن فراموش ما ؟
که انداخت آتش در این بوستان - کز آن سوخت جان و دل دوستان ؟
چه کردیم کین گونه گشتیم خوار ؟ - خرد را فکندیم این سان ز کار
نبود این چنین کشور و دین ما - کجا رفت آیین دیرین ما ؟
به یزدان که این کشور آباد بود - همه جای مردان آزاد بود
در این کشور آزادگی ارز داشت - کشاورز ، خود خانه و مرز داشت
گرانمایه بود آنکه بودی دبیر - گرامی بد آنکس که بودی دلیر
نه دشمن در این بوم و بر لانه داشت - نه بیگانه جایی در این خانه داشت
از آنروز دشمن بما چیره گشت - که ما را روان و خرد تیره گشت
از آنروز این خانه ویرانه شد - که نان آورش مرد بیگانه شد
چو ناکس به ده کد خدایی کند - کشاورز باید گدایی کند ...
http://telegram.me/short_and_useful