صفحه 104 از 120 نخست ... 45494101102103104105106107114 ... آخرین
نمایش نتایج: از 1,031 به 1,040 از 1191

موضوع: گزیده های شعر و شاعری

  1. #1031
    ستاره دار (4) Merita آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2012
    نوشته ها
    389
    تشکر
    11,035
    تشکر شده 2,012 بار در 415 ارسال
    اگر سهراب سپهری در زمان ما دانشجو بود!




    اهل دانشگاهم
    رشته ام علافیست
    جیبهایم خالیست
    پدری دارم
    حسرتش یک شب خواب!
    دوستانی همه از دم ناباب
    و خدایی که مرا کرده جواب
    اهل دانشگاهم
    قبله ام استاد است
    جانمازم نمره!
    خوب میفهمم سهم آینده من بیکاریست
    من نمیدانم که چرا میگویند
    مرد تاجر خوب است و مهندس بیکار
    و چرا در وسط سفره ما مدرک نیست
    چشم ها را باید شست
    جور دیگر باید دید
    باید از مردم دانا ترسید!
    باید از قیمت دانش نالید!
    وبه آنها فهماند
    که من اینجا فهم را فهمیدم
    من به گور پدر علم و هنر خندیدم
    هیچ زمستانی ماندنی نیست...حتی اگر تمام شبهایش یلدا باشد ...

  2. 10 کاربر به خاطر ارسال مفید Merita از ایشان تشکر کرده اند:


  3. #1032
    مدیر آمن خادمی آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    نوشته ها
    5,230
    تشکر
    32,109
    تشکر شده 59,939 بار در 5,248 ارسال

    رؤیا ببارد

    دختران برقصند

    قند باشد

    بوسه باشد

    خدا بخندد به خاطر ما

    ما که کاری نکرده ایم!


    (سید علی صالحی)
    to continue, please follow me on my page

  4. 9 کاربر به خاطر ارسال مفید آمن خادمی از ایشان تشکر کرده اند:


  5. #1033
    عضو فعال behnam آواتار ها
    تاریخ عضویت
    May 2011
    نوشته ها
    9,603
    تشکر
    20,514
    تشکر شده 98,027 بار در 10,087 ارسال
    نادان همه جا با همه کس آمیزد

    چون غرقه به هر چه دید دست آویزد

    با مردم زشت نام همراه مباش

    کز صحبت دیگدان سیاهی خیزد


    سعدی
    افراد موفق کارهای متفاوت انجام نمی دهند، بلکه کارها را به گونه ای متفاوت انجام می دهند.
    (کوروش بزرگ)

  6. 6 کاربر به خاطر ارسال مفید behnam از ایشان تشکر کرده اند:


  7. #1034
    عضو فعال behnam آواتار ها
    تاریخ عضویت
    May 2011
    نوشته ها
    9,603
    تشکر
    20,514
    تشکر شده 98,027 بار در 10,087 ارسال
    دوست مشمار آن که در نعمت زند

    لاف یاری و برادر خواندگی

    دوست آن دانم که گیرد دست دوست

    در پریشان حالی و درماندگی

    سعدی
    افراد موفق کارهای متفاوت انجام نمی دهند، بلکه کارها را به گونه ای متفاوت انجام می دهند.
    (کوروش بزرگ)

  8. 5 کاربر به خاطر ارسال مفید behnam از ایشان تشکر کرده اند:


  9. #1035
    عضو فعال behnam آواتار ها
    تاریخ عضویت
    May 2011
    نوشته ها
    9,603
    تشکر
    20,514
    تشکر شده 98,027 بار در 10,087 ارسال


    جایی که گذرگاه دل محزونست

    آن جا دو هزار نیزه بالا خونست

    لیلی صفتان ز حال ما بی خبرند

    مجنون داند که حال مجنون چونست؟


    رودکی
    افراد موفق کارهای متفاوت انجام نمی دهند، بلکه کارها را به گونه ای متفاوت انجام می دهند.
    (کوروش بزرگ)

  10. 5 کاربر به خاطر ارسال مفید behnam از ایشان تشکر کرده اند:


  11. #1036
    عضو فعال behnam آواتار ها
    تاریخ عضویت
    May 2011
    نوشته ها
    9,603
    تشکر
    20,514
    تشکر شده 98,027 بار در 10,087 ارسال
    تا نگذری از جمع به فردی نرسی

    تا نگذری از خویش به مردی نرسی

    تا در ره دوست بی سر و پا نشوی

    بی درد بمانی و به دردی نرسی


    ابوسعید ابوالخیر
    افراد موفق کارهای متفاوت انجام نمی دهند، بلکه کارها را به گونه ای متفاوت انجام می دهند.
    (کوروش بزرگ)

  12. 6 کاربر به خاطر ارسال مفید behnam از ایشان تشکر کرده اند:


  13. #1037
    عضو فعال bahary آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2011
    نوشته ها
    2,510
    تشکر
    1,501
    تشکر شده 3,749 بار در 873 ارسال
    سروده فیروز بشیری


    مناظره با جناب خر


    روزی به رهی مرا گذر بود ------ خوابیده به ره جناب خر بود
    از خر تو نگو که چون گهر بود ------ چون صاحب دانش و هنر بود
    گفتم که جناب در چه حالی ----- فرمود که وضع باشد عالی
    گفتم که بیا خری رها کن ------ آدم شو و بعد از این صفاکن
    گفتا که برو مرا رها کن ------ زخم تن خویش را دوا کن
    خر صاحب عقل و هوش باشد ------ دور از عمل وحوش باشد
    نه ظلم به دیگری نمودیم ------ نه اهل ریا و مکر بودیم
    راضی چو به رزق خویش بودیم ----- از سفرۀ کس نان نه ربودیم
    دیدی تو خری کشد خری را؟ ----- یا آنکه برد ز تن سری را؟
    دیدی تو خری که کم فروشد ؟ ------ یا بهر فریب خلق کوشد ؟
    دیدی تو خری که رشوه خوار است؟------ یا بر خر دیگری سوار است؟
    دیدی تو خری شکسته پیمان؟ ------ یا آنکه ز دیگری برد نان؟
    دیدی تو خری حریف جوید؟ ----- یا مرده و زنده باد گوید؟
    دیدی تو خری که در زمانه؟ ------ خرهای دیگر پیش روانه
    یا آنکه خری ز روی تزویر ----- خرهای دیگر کشد به زنجیر؟
    هرگز تو شنیده ای که یک خر؟ --- با زور و فریب گشته سرور
    خر دور ز قیل و قال باشد ----- نارو زدنش محال باشد
    خر معدن معرفت کمال است ----- غیر از خریت ز خر محال است
    تزویر و ریا و مکر و حیله ----- منسوخ شدست در طویله
    دیدم سخنش همه متین است ----- فرمایش او همه یقین است
    گفتم که ز آدمی سری تو ----- هرچند به دید ما خری تو

  14. 5 کاربر به خاطر ارسال مفید bahary از ایشان تشکر کرده اند:


  15. #1038
    عضو فعال bahary آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2011
    نوشته ها
    2,510
    تشکر
    1,501
    تشکر شده 3,749 بار در 873 ارسال
    پول نان ما . . . . . . . . .!!ا
    سروده خانم دکتر صدیقه وسمقی
    (دکترای حقوق و فقه اسلامی)

    زنی در خیابان
    به یک قرص نان
    خود را می فروشد
    آن سوتر ک مردی
    گرده نانی را
    از دست عابری می رباید
    ما گرسنه
    در کوچه های غربت این شهر
    پرسه می زنیم
    و می دانیم
    که دست های کثیفی
    نان ما را
    از سفره های مان ربوده است
    این پول نان ماست ،
    که در هزار توی دالان های پنهان
    کیک زرد می شود
    برای تزیین بساط بیداد !
    پول نان ما ،
    موشک هائی است
    که به اسرائیل می رسد
    زود تر از آنکه
    آب و نان ،
    به ” ورزقان ” و “اهر” برسد !
    نگاه کن !
    این پوکه های گلوله
    این لاشه های تانک ،
    پول نان ماست ،
    که در خیابان های حمص ریخته است !
    این پول نان ماست ،
    که در ویرانه های دمشق
    در کنار آرزوهای گزاف یک قمارباز
    دفن می شود
    این پول نان ماست ،
    که در کوچه های حلب
    پیش چشم جنازه ها
    برای یک بازنده هزینه می شود
    بازنده ای که قبل از بازی باخته بود !
    پول نان ما ،
    بذرهای دروغ و فساد است
    که بر زمین پاشیده می شود
    تا شاید برزگری خام اندیش
    آرزوهای پوچ خود را
    از آن درو کند
    پول نان ما ،
    هیزم هائیست که در هر سو
    آتش می افروزد
    و در آتش می سوزد
    پول نان ما ،
    تفنگ هائیست
    که هدف های اشتباه را نشانه گرفته است
    پول نان ما ،
    پایگاه اتمی بوشهر است
    که غبار یک عمر سفاهت حاکمان
    بر آن نشسته است
    پول نان ما ،
    باج هایی است
    که در جیب های چین و روسیه
    ورم کرده است !
    پول نان ما ،
    مزد سردارانی است
    که سرها را به دار می کنند
    و لب ها را می دوزند ،
    تا گرسنگان نفهمند گرسنگی تقصیر کیست !
    پول نان ما ،
    منبری است
    که واعظی ابله بر آن نشسته است
    و به ما می آموزد ،
    گرسنگی تقصیر خداوند است
    گرسنگی ،
    بشارت ظهور یک منجی است !
    و ما می دانیم
    این تقصیر ماست
    که ابلهی بر منبر نشسته است
    این تقصیر ماست
    که خیره سری بر مسند نشسته است
    ما می دانیم ،
    محصول بذرهای دروغ و تزویر
    و خارهای ترس و سکوت
    جز قحطی نیست
    پول نان ما را قماربازان ،
    در قمارخانه های سیاست و قدرت
    باخته اند
    اکنون
    ما مانده ایم و فرزندانی ،
    با آرزو های سبز و جوان
    و خانه ای با تیرک نازک
    آنقدر نازک
    که به لرزیدنی فرو می ریزد
    و ما زنده ،
    زیر آوارهای آن می مانیم
    هان !ا
    فردا که از خواب برخیزیم ،
    ما را
    و فرزندان ما را
    و خانه ما را نیز
    باخته اند

  16. 5 کاربر به خاطر ارسال مفید bahary از ایشان تشکر کرده اند:


  17. #1039
    عضو فعال ماهور آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2011
    نوشته ها
    1,238
    تشکر
    15,010
    تشکر شده 10,491 بار در 1,256 ارسال
    بر باغ ما ببار
    بر باغ ما که خنده ی خاکستر است و خون
    باغ درخت مردان
    این باغ باژگون.

    ما در میان زخم و شب و شعله زیستیم
    در تور تشنگی و تباهی
    با نظم واژه های پریشان گریستیم.

    در عصر زمهریری ظلمت
    عصری که شاخ نسترن، آنجا،
    گر بی اجازه برشکفد، طرح توطئه ست
    چو قسمت ازلی بی حضور ما کردند
    گر اندکی نه به وفق رضاست خرده مگیر...

  18. 8 کاربر به خاطر ارسال مفید ماهور از ایشان تشکر کرده اند:


  19. #1040
    مدیر آمن خادمی آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    نوشته ها
    5,230
    تشکر
    32,109
    تشکر شده 59,939 بار در 5,248 ارسال
    وقتی که تو نیستی
    دنیا
    چیزی کم دارد
    مثل ِ کم داشتن ِ یک وزیدن ، یک واژه ، یک ماه !! ...
    من فکر می کنم در غیاب ِ تو
    همه ی ِ خانه های ِ جهان خالیست !
    همه ی ِ پنجره ها بسته است !
    وقتی که تو نیستی
    من هم
    تنهاترین اتفاق ِ بی دلیل ِ زمین ام !! ...
    واقعا ...
    وقتی که تو نیستی
    من نمی دانم برای گم و گور شدن (!)


    به کدام جانب ِ جهان بگریزم ...


    از: سید علی صالحی
    to continue, please follow me on my page

  20. 10 کاربر به خاطر ارسال مفید آمن خادمی از ایشان تشکر کرده اند:


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 4 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 4 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •