صفحه 113 از 120 نخست ... 1363103110111112113114115116 ... آخرین
نمایش نتایج: از 1,121 به 1,130 از 1191

موضوع: گزیده های شعر و شاعری

  1. #1121
    عضو فعال behnam آواتار ها
    تاریخ عضویت
    May 2011
    نوشته ها
    9,603
    تشکر
    20,514
    تشکر شده 98,027 بار در 10,087 ارسال
    چون ما و شما مقارب یکدگریم

    به زان نبود که پرده ی هم ندریم

    خواجه تو عیب من مگو تا من نیز

    عیب تو نگویم که یک از یک بتریم

    سعدی
    افراد موفق کارهای متفاوت انجام نمی دهند، بلکه کارها را به گونه ای متفاوت انجام می دهند.
    (کوروش بزرگ)

  2. 5 کاربر به خاطر ارسال مفید behnam از ایشان تشکر کرده اند:


  3. #1122
    عضو فعال 313 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2013
    نوشته ها
    196
    تشکر
    289
    تشکر شده 1,000 بار در 268 ارسال
    کتاب دوری ات را خواندم ای دوست
    سرشک از دیدگان افشاندم ای دوست
    توسمت آسمانها پرکشیدی
    من اما در قفس جاماندم ای دوست

    نباشی تو,دلم گل میکند؟نه!
    بهاران,یاد سنبل میکند؟نه!
    گمان کردی,دلم-حتی شبی را
    به دور از تو تحمل میکند؟ نه!









    بهمن نشاطی

  4. 5 کاربر به خاطر ارسال مفید 313 از ایشان تشکر کرده اند:


  5. #1123
    عضو فعال 313 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2013
    نوشته ها
    196
    تشکر
    289
    تشکر شده 1,000 بار در 268 ارسال
    نشد سلام دهم _عشق را جواب بگیرم
    غروریخزده را,رو به آفتاب بگیرم

    نشد که لحظه ی فرار مهربان شدنت را
    به یادگار برای همیشه قاب بگیرم

    نشد تقاص همه عمر تشنه جانی خود را
    به جرعه ای زتو_از خنده ی سراب بگیرم

    چرا همیشه ترا_ای همه حقیقتم ازتو
    من از خیال بخواهم ویا زخواب بگیرم

    چقدر میشود آیا در این کرامت آبی
    شبانه تور بیندازم و حباب بگیرم

    حصار دغدغه نگذاشت تا دقیقه ای از عمر
    به قول چشم تو:حالی هم از شراب بگیرم

    خلاصه مثل مترسک گذشت زندگی من
    نشد که عرصه ی پرواز از عقاب بگیرم

    محمد علی بهمنی

  6. 4 کاربر به خاطر ارسال مفید 313 از ایشان تشکر کرده اند:


  7. #1124
    عضو فعال غزاله آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Apr 2012
    نوشته ها
    343
    تشکر
    5,219
    تشکر شده 2,590 بار در 456 ارسال
    چو می توان به صبوری کشید جور عدو
    چرا صبور نباشم که جور یار کشم

  8. 5 کاربر به خاطر ارسال مفید غزاله از ایشان تشکر کرده اند:


  9. #1125
    عضو فعال MOSTAFAVI آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2012
    نوشته ها
    5,279
    تشکر
    3,720
    تشکر شده 21,456 بار در 4,822 ارسال
    خوشتر از گریه ی یعقوب بر اهل صفا ****************** ناله ی نیم شبانی که زلیخا می کرد

  10. 3 کاربر به خاطر ارسال مفید MOSTAFAVI از ایشان تشکر کرده اند:


  11. #1126
    عضو فعال MOSTAFAVI آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2012
    نوشته ها
    5,279
    تشکر
    3,720
    تشکر شده 21,456 بار در 4,822 ارسال
    از پرده برون آمد ساقی، قدحی در دست ***********************هم پردهی ما بدرید، هم توبهی ما بشکست

    بنمود رخ زیبا، گشتیم همه شیدا **********************چون هیچ نماند از ما آمد بر ما بنشست

    در دام سر زلفش ماندیم همه حیران **********************وز جام می لعلش گشتیم همه سرمست

    از دست بشد چون دل در طرهی او زد چنگ ********************* غرقه زند از حیرت در هرچه بیابد دست

  12. 3 کاربر به خاطر ارسال مفید MOSTAFAVI از ایشان تشکر کرده اند:


  13. #1127
    عضو فعال MOSTAFAVI آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2012
    نوشته ها
    5,279
    تشکر
    3,720
    تشکر شده 21,456 بار در 4,822 ارسال
    یش ما سوختگان مسجد و میخانه یکـیست
    حرم و دیر یکی، سبحه و پیمانه یکیست

    اینهمه جنگ و جدل حاصل کوتهنظری است
    گر نظر پاک کنی کعبه و بتخانه یکیست

    هر کسی قصهی شوقش به زبانی گوید
    چون نکو مینگرم حاصل افسانه یکیست

    اینهمه قصه ز سودای گرفتاران است
    ور نه از روز ازل دام یکی،دانه یکیست

    رهی هرکس به فسونی زده آن شوخ ار نه
    گریهی نیمه شب و خندهی مستانه یکیست

    گر زمن پرسی از آن لطف که من میدانم
    آشنا بر در این خانه و بیگانه یکیست

    هیچ غم نیست که نسبت به جنونم دادند
    بهر این یک دو نفس عاقل و دیوانه یکیست

    عشق آتش بود و خانه خرابی دارد
    پیش آتش دل شمع و پر پروانه یکیست

    گر به سر حد جنونت ببرد عشق«عماد»
    بیوفـایی و وفاداری جانانه یکیست

  14. 3 کاربر به خاطر ارسال مفید MOSTAFAVI از ایشان تشکر کرده اند:


  15. #1128
    ستاره دار(4) zorba آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2013
    محل سکونت
    Utopia
    نوشته ها
    3,946
    تشکر
    14,232
    تشکر شده 24,871 بار در 3,840 ارسال
    حتی اگر نباشی می آفرینمت

    می خواهمت چنانکه شب ِ خسته خواب را
    می جویمت چنانکه لب ِ تشنه آب را

    محو تو ام چنانکه ستاره به چشم ِ صبح
    یا شبنم ِ سپیده دمان آفتاب را

    بی تابم آنچنانکه درختان برای باد
    یا کودکان خفته به گهواره تاب را

    بایسته ای چنانکه تپیدن برای دل
    یا آنچنانکه بال ِ پریدن عقاب ر ا

    حتی اگر نباشی می آفرینمت
    چونانکه التهاب بیابان سراب را

    ای خواهشی که خواستنی تر ز پاسخی
    با چون تو پرسشی چه نیازی جواب را

    قیصر امین پور
    زی تیر نگه کرد پر خویش بر او دید***گفتا ز که نالیم که از ماست که بر ماست

  16. 2 کاربر به خاطر ارسال مفید zorba از ایشان تشکر کرده اند:


  17. #1129
    ستاره دار(4) zorba آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2013
    محل سکونت
    Utopia
    نوشته ها
    3,946
    تشکر
    14,232
    تشکر شده 24,871 بار در 3,840 ارسال
    ازلی
    چو شب به راه تو ماندم که ماه من باشی
    چراغ خلوت این عاشق کهن باشی
    به سان سبزه پریشان سرگذشت شبم
    نیامدی تو که مهتاب این چمن باشی
    تو یار خواجه نگشتی به صد هنر، هیهات
    که بر مراد دل بی قرار من باشی
    تو را به آیینه داران چه التفان بود
    چنین که شیفته ی حسن خویشتن باشی
    دلم ز نازکی خود شکست در غم عشق
    وگرنه از تو نیاید که دلشکن باشی
    وصال آن لب شیرین به خسروان دادند
    تو را نصیب همین بس که کوهکن باشی
    ز چاه غصه رهایی نباشدت، هر چند
    به حسن یوسف و تدبیر تهمتن باشی
    خموش سایه که فریاد بلبل از خامی ست
    چو شمع سوخته آن به که بی سخن باشی
    هوشنگ ابتهاج
    زی تیر نگه کرد پر خویش بر او دید***گفتا ز که نالیم که از ماست که بر ماست

  18. 2 کاربر به خاطر ارسال مفید zorba از ایشان تشکر کرده اند:


  19. #1130
    ستاره دار(4) zorba آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2013
    محل سکونت
    Utopia
    نوشته ها
    3,946
    تشکر
    14,232
    تشکر شده 24,871 بار در 3,840 ارسال
    آسمان همچو صفحه ی دل من است

    روشن از جلوه های مهتابست

    امشب از خواب خوش گریزانم

    که خیال تو خوش تر از خواب است



    خیره بر سایه های وحشی بید

    می خزم در سکوت بستر خویش

    باز دنبال نغمه ای دلخواه

    می نهم سر به روی دفتر خویش



    تن صدها ترانه می رقصد

    در بلور ظریف آوایم

    لذتی ناشناس و رویا رنگ

    میدود همچو خون به رگهایم



    آه... گویی ز دخمه دل من

    روح شبگرد و مه گذر کرده

    یا نسیمی در این ره متروک

    دامن از عطر یاس پر کرده



    بر لبم شعله های بوسه تو

    می شکوفد چو لاله گرم نیاز

    در خیالم ستاره ای پر نور

    می درخشد میان هاله ی راز

    ناشناسی درون سینه من


    نا شناسی درون سینه ی من

    پنجه بر چنگ و رود می ساید

    همره نغمه های موزونش

    گوئیا بوی عود می آید



    آه ... باور نمی کنم که مرا

    با تو پیوستنی چنین باشد

    نگه آن دو چشم شور افکن

    سوی من گرم و دلنشین باشد

    بیگمان زان جهان رویایی

    زهره بر من فکنده دیده عشق

    می نویسم بروی دفتر خویش

    "جاودان باشی ای سپیده عشق"
    فروغ فرخزاد
    زی تیر نگه کرد پر خویش بر او دید***گفتا ز که نالیم که از ماست که بر ماست

  20. 2 کاربر به خاطر ارسال مفید zorba از ایشان تشکر کرده اند:


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 4 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 4 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •