صفحه 4 از 120 نخست 12345671454104 ... آخرین
نمایش نتایج: از 31 به 40 از 1191

موضوع: گزیده های شعر و شاعری

  1. #31
    عضو فعال کارآمد آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    نوشته ها
    309
    تشکر
    984
    تشکر شده 955 بار در 269 ارسال
    روزی با خود فکر میکردم اگر او را با غریبه ای ببینم دنیا را به اتش میکشم اما امروز حاضر نیستم کبریتی روشن کنم تا ببینم او کجاست و چه میکند

  2. 6 کاربر به خاطر ارسال مفید کارآمد از ایشان تشکر کرده اند:


  3. #32
    عضو فعال کارآمد آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    نوشته ها
    309
    تشکر
    984
    تشکر شده 955 بار در 269 ارسال
    گر مصور صورت يار مرا خواهد كشيد
    حيرتي دارم كه نازش را چه سان خواهد كشيد
    اي مصور صورت يار مرا بي ناز كش
    چون به نازش مي رسي بگذار خود خواهم كشيد

  4. 6 کاربر به خاطر ارسال مفید کارآمد از ایشان تشکر کرده اند:


  5. #33
    عضو فعال ناهید آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    1,409
    تشکر
    10,953
    تشکر شده 8,901 بار در 1,437 ارسال

    بی تو، مهتاب شبی، باز از آن كوچه گذشتم،

    همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم،

    شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم،

    شدم آن عاشق دیوانه كه بودم.

    در نهانخانة جانم، گل یاد تو، درخشید

    باغ صد خاطره خندید،

    عطر صد خاطره پیچید:

    یادم آم كه شبی باهم از آن كوچه گذشتیم

    پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم

    ساعتی بر لب آن جوی نشستیم.

    تو، همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت.

    من همه، محو تماشای نگاهت.
    آسمان صاف و شب آرام

    بخت خندان و زمان رام

    خوشة ماه فروریخته در آب

    شاخه ها دست برآورده به مهتاب

    شب و صحرا و گل و سنگ

    همه دل داده به آواز شباهنگ

    یادم آید، تو به من گفتی:

    - ” از این عشق حذر كن!

    لحظهای چند بر این آب نظر كن،

    آب، آیینة عشق گذران است،

    تو كه امروز نگاهت به نگاهی نگران است،

    باش فردا، كه دلت با دگران است!

    تا فراموش كنی، چندی از این شهر سفر كن!

    با تو گفتم:” حذر از عشق!؟ - ندانم

    سفر از پیش تو؟ هرگز نتوانم،

    نتوانم!

    روز اول، كه دل من به تمنای تو پر زد،

    چون كبوتر، لب بام تو نشستم

    تو به من سنگ زدی، من نه رمیدم، نه گسستم ...“

    باز گفتم كه : ” تو صیادی و من آهوی دشتم

    تا به دام تو درافتم همه جا گشتم و گشتم

    حذر از عشق ندانم، نتوانم! “

    اشكی از شاخه فرو ریخت

    مرغ شب، نالة تلخی زد و بگریخت ...

    اشك در چشم تو لرزید،

    ماه بر عشق تو خندید!

    یادم آید كه : دگر از تو جوابی نشنیدم

    پای در دامن اندوه كشیدم.

    نگسستم، نرمیدم.

    رفت در ظلمت غم، آن شب و شبهای دگر هم،

    نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم،

    نه كنی دیگر از آن كوچه گذر هم ...

    بی تو، اما، به چه حالی من از آن كوچه گذشتم
    حضورهیچ کس در زندگی ما اتفاقی نیست !
    خداوند در هر حضور جادویی نهان کرده برای کمال ما
    خوشا آن روزی که در یابیم جادوی حضوریکدیگر را

  6. 8 کاربر به خاطر ارسال مفید ناهید از ایشان تشکر کرده اند:


  7. #34
    عضو فعال ناهید آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    1,409
    تشکر
    10,953
    تشکر شده 8,901 بار در 1,437 ارسال
    چرا غمگینی؟عاشق شدم!!!!
    آیا عشق شیرین است؟بله....شیرین تر از زندگی!!!!
    چرا تنهایی؟ویژگی عاشق هاست!!!!
    لذت تنهایی چیست؟فکر به او و خاطرات و!!!!
    چرا می روی؟برای اینکه او رفت!!!!
    دلت کجاست؟پیش او!!!!
    قلبت کجاست؟او برده!!!!
    پس حتما بی رحم بوده؟
    نه...اصلا!!!!
    چرا؟
    چون باز هم او را می پرستم
    حضورهیچ کس در زندگی ما اتفاقی نیست !
    خداوند در هر حضور جادویی نهان کرده برای کمال ما
    خوشا آن روزی که در یابیم جادوی حضوریکدیگر را

  8. 4 کاربر به خاطر ارسال مفید ناهید از ایشان تشکر کرده اند:


  9. #35
    عضو فعال ناهید آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    1,409
    تشکر
    10,953
    تشکر شده 8,901 بار در 1,437 ارسال
    خداحافظ گل لادن .تموم عاشقا باختن
    ببين هم گريه هام از عشق .چه زندوني برام ساختن
    خداحافظ گل پونه .گل تنهاي بي خونه
    لالايي ها ديگه خوابي به چشمونم نمي شونه
    يكي با چشماي نازش دل كوچيكمو لرزوند
    يكي با دست ناپاكش گلاي باغچمو سوزوند
    تو اين شب هاي تو در تو . خداحافظ گل شب بو
    هنوز آوار تنهايي داره مي باره از هر سو
    خداحافظ گل مريم .گل مظلوم پر دردم
    نشد با اين تن زخمي به آغوش تو برگردم
    نشد تا بغض چشماتو به خواب قصه بسپارم
    از اين فصل سكوت و شب غم بارونو بردارم
    نمي دوني چه دلتنگم از اين خواب زمستوني
    تو كه بيدار بيداري بگو از شب چي مي دوني
    تو اين روياي سر دم گم .خداحافظ گل گندم
    تو هم بازيچه اي بودي . تو دست سرد اين مردم
    خداحافظ گل پونه . كه باروني نمي توني
    ...طلسم بغضو برداره .از اين پاييز ديوونه خداحافظ .....!
    خداحافظ همين حالا، همين حالا كه من تنهام
    خداحافظ به شرطي كه بفهمي تر شده چشمام
    خداحافظ كمي غمگين، به ياد اون همه ترديد
    به ياد آسموني كه منو از چشم تو ميديد
    اگه گفتم خداحافظ نه اينكه رفتنت ساده اس
    نه اينكه ميشه باور كرد دوباره آخر جاده اس
    خداحافظ واسه اينكه نبندي دل به رؤيا ها
    بدوني بي تو و با تو، همينه رسم اين دنيا
    خداحافظ خداحافظ
    همين حالا
    خداحافظ
    حضورهیچ کس در زندگی ما اتفاقی نیست !
    خداوند در هر حضور جادویی نهان کرده برای کمال ما
    خوشا آن روزی که در یابیم جادوی حضوریکدیگر را

  10. 4 کاربر به خاطر ارسال مفید ناهید از ایشان تشکر کرده اند:


  11. #36
    عضو فعال ناهید آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    1,409
    تشکر
    10,953
    تشکر شده 8,901 بار در 1,437 ارسال

    فقر اینه که ۲ تا النگو توی دستت باشه و ۲ تا دندون خراب توی دهنت؛

    فقر اینه که شامی که امشب جلوی مهمونت میذاری از شام دیشب و فردا شب خانواده ات بهتر باشه؛

    فقر اینه که از بابک و افشین و سیاوش و مولوی و رودکی و خیام چیزی جز اسم ندونی اما ماجراهای آنجلینا جولی و براد پیت و سیر تحولی بریتنی اسپرز رو پیگیری کنی؛

    فقر اینه که وقتی با زنت می ری بیرون مدام بهش گوشزد کنی که موها و گردنشو بپوشونه، وقتی تنها میری بیرون جلو پای زن یکی دیگه ترمز بزنی!

    فقر اینه که وقتی کسی ازت میپرسه در ۳ ماه اخیر چند تا کتاب خوندی برای پاسخ دادن نیازی به شمارش نداشته باشی؛

    فقر اینه که فاصله لباس خریدن هات از فاصله مسواک خریدن هات کمتر باشه؛

    فقر اینه که کلی پول بدی و یک عینک دیور تقلبی بخری اما فلان کتاب معروف رو نمی خری تا فایل پی دی اف ش رو مجانی گیر بیاری؛

    فقر اینه که توی خیابون آشغال بریزی و از تمیزی خیابونهای اروپا تعریف کنی؛

    فقر اینه که ماشین ۴۰ میلیون تومانی سوار بشی و قوانین رانندگی رو رعایت نکنی؛

    فقر اینه که بری تو خیابون و شعار بدی که دموکراسی می خوای، تو خونه بچه ات جرات نکنه از ترست بهت بگه که بر حسب اتفاق قاب عکس مورد علاقه ات رو شکسته؛

    فقر اینه که ورزش نکنی و به جاش برای تناسب اندام از غذا نخوردن و جراحی زیبایی و دارو کمک بگیری؛

    فقر اینه که در اوقات فراغتت به جای سوزاندن چربی های بدنت بنزین بسوزانی؛

    فقر اینه که با کامپیوتر کاری جز ایمیل چک کردن و چت کردن و موزیک گوش دادن نداشته باشی؛

    فقر اینه که کتابخانه خونه ات کوچکتر از یخچالت(یخچال هایت) باشه
    حضورهیچ کس در زندگی ما اتفاقی نیست !
    خداوند در هر حضور جادویی نهان کرده برای کمال ما
    خوشا آن روزی که در یابیم جادوی حضوریکدیگر را

  12. 4 کاربر به خاطر ارسال مفید ناهید از ایشان تشکر کرده اند:


  13. #37
    عضو فعال کارآمد آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    نوشته ها
    309
    تشکر
    984
    تشکر شده 955 بار در 269 ارسال
    ندانـم در کــجا ايــن قــصه ديـدم ...........و يـــا از قصــه پــردازي شنـيدم
    که دو روبـه يکـي مـاده يکـي نـر............ به هم بودند عمري يـار و همسر
    ملک با خـيل تازان شد به نخـجير............ کـشيدند آن دو روبه را به زنـجير
    چــو پـيدا گـــشت آغــاز جــدايي........... عيـــان شــد روز خــتم آشــنايــي
    يکي مويه کنان با جفت خود گفت........... که ديگــر در کجا خواهـيم شد جفت
    جوابش داد آن يـک از سر ســوز............ هــمانا در دکـــان پــوســـتين دوز

  14. 4 کاربر به خاطر ارسال مفید کارآمد از ایشان تشکر کرده اند:


  15. #38
    عضو فعال کارآمد آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    نوشته ها
    309
    تشکر
    984
    تشکر شده 955 بار در 269 ارسال
    نگــــران نباش مـن آنقـدر امــروز و فــرداهـای نیامــدن را دیــده ام کــه دیــگر هیــچ
    وعـده بـی سرانجامـی خواب و خیـال آرزویـم را آشـفته نمـی کند!
    حالا یــاد گرفته ام کــه فراموشــی دوای درد همــه ی نیامـدن هـا و نداشـتن ها و نخـواستن هاست...
    یاد گرفته ام که از هیچ لبخند خیال دوست داشتن به سرم نزند
    یاد گرفته ام که بشنوم: تا فردا...
    وبه روی خودم نیاورم که فرداها هیچ وقت نمی آید

  16. 4 کاربر به خاطر ارسال مفید کارآمد از ایشان تشکر کرده اند:


  17. #39
    عضو فعال کارآمد آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    نوشته ها
    309
    تشکر
    984
    تشکر شده 955 بار در 269 ارسال
    تو را به جان سپیده
    تو را به سوسن و شبنم
    تو را به ساقه گندم
    تو را به سوره مریم
    تو را به نازکی خواب یک بنفشه زیبا
    تو را به بارش باران
    تو را به آبی دریا
    تو را به پاکی کوثر
    تو را به عمر شبنم بی تا
    تو را به رویش نیلوفرانه در مهتاب
    تو را به جان شقایق
    تو را به لاله تب دار
    تو را به گرمی آتش
    تو را به لحظه دیدار
    تو را به هق هق آرام و بی صدا سوگند
    بمان
    بمان که گر تو بمانی
    بهار خواهد ماند
    بمان که گر تو بمانی
    هزار خواهد خواند
    بمان بهانه بودن
    بمان دلیل سرودن
    بمان امید شکفتن
    که گر "تو"بمانی
    دوباره خواهم ماند
    دوباره خواهم خواند
    برای باور فردا شبانه خواهم راند
    بمان که من به شوق بودن با تو
    به آفتاب روشن فردا سلام خواهم داد
    بمان که گر تو بمانی
    امید خواهد ماند

  18. 4 کاربر به خاطر ارسال مفید کارآمد از ایشان تشکر کرده اند:


  19. #40
    عضو فعال کارآمد آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    نوشته ها
    309
    تشکر
    984
    تشکر شده 955 بار در 269 ارسال
    ز دو دیده خون فشانم، ز غمت شب جـدایی
    چــه کنم که هست اینها گل باغ آشنــــایــی

    همهشب نهادهام سر، چو سگان بر آستانت
    کــــه رقـیـب در نیـایـد به بهانــهء گدایـــــــــی

    مـــژهها و چـــشم یارم به نظر چـــنـان نماید
    که میـان سنبلستـان چرد آهـــوی ختــایـــی

    در گلستان چشمم زچه رو همیشه باز است
    به امیـــد آنکه شاید تو به چــشم من درآیــی

    ســر برگ گل ندارم، به چه رو روم به گــلشن
    که شنیــــدهام ز گلها همه بوی بــــــیوفایی

    بهکدام مذهبست این بهکدام ملتاست این
    که کشند عاشقی را، که تو عاشقم چــرایی

    به طـــــواف کعبه رفتم به حــــــرم رهم ندادند
    که برون در چـــــه کردی که درون خـــــانه آیی

    به قــــــمارخــــــانه رفــتـم، همـه پاکـباز دیدم
    چو به صــــــومــــعه رسیـدم همه زاهد ریایی

    در دیـــر مــیزدم من، که یـکـــی ز در در آمد
    که: درآ، درآ، عراقی! که تو خاص از آن مـایی

  20. 4 کاربر به خاطر ارسال مفید کارآمد از ایشان تشکر کرده اند:


صفحه 4 از 120 نخست 12345671454104 ... آخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •