عشق ایستادن زیر باران و خیس شدن با هم نیست.
عشق آنست که یکی چتری باشد برای دیگری و او هرگز نداند
که چرا خیس نشد...
عشق ایستادن زیر باران و خیس شدن با هم نیست.
عشق آنست که یکی چتری باشد برای دیگری و او هرگز نداند
که چرا خیس نشد...
حضورهیچ کس در زندگی ما اتفاقی نیست !
خداوند در هر حضور جادویی نهان کرده برای کمال ما
خوشا آن روزی که در یابیم جادوی حضوریکدیگر را
مرگ آن نیست که در قبر سیاه دفن شوم
مرگ آن است که از خاطر تو با همه ی خاطره ها محو شوم
حضورهیچ کس در زندگی ما اتفاقی نیست !
خداوند در هر حضور جادویی نهان کرده برای کمال ما
خوشا آن روزی که در یابیم جادوی حضوریکدیگر را
به چشمی اعتماد کن که به جای صورت به سیرت تو می نگرد ،
به دلی دل بسپار که جای خالی برایت داشته باشد
و دستی را بپذیر که باز شدن را بهتر از مشت شدن بلد است
حضورهیچ کس در زندگی ما اتفاقی نیست !
خداوند در هر حضور جادویی نهان کرده برای کمال ما
خوشا آن روزی که در یابیم جادوی حضوریکدیگر را
خوش به حال آسمون كه هر وقت دلش بگیره بی بهونه می باره ...
به كسی توجه نمی كنه ... از كسی خجالت نمی كشه... می باره و می باره
و... اینقدر می باره تا آبی شه... آفتابی شه...!!! کاش... کاش می شد مثل آسمون بود...
كاش می شد وقتی دلت گرفت اونقدر بباری تا بالاخره آفتابی شی...
بعدش هم انگار نه انگار كه بارشی بوده
حضورهیچ کس در زندگی ما اتفاقی نیست !
خداوند در هر حضور جادویی نهان کرده برای کمال ما
خوشا آن روزی که در یابیم جادوی حضوریکدیگر را
برای کشتن یک پرنده یک قیچی کافی ست.
لازم نیست آن را در قلبش فرو کنی
یا گلویش را با آن بشکافی.
پرهایش را بزن...
خاطره پریدن با او کاری می کند که خودش را به اعماق دره ها پرت کند
حضورهیچ کس در زندگی ما اتفاقی نیست !
خداوند در هر حضور جادویی نهان کرده برای کمال ما
خوشا آن روزی که در یابیم جادوی حضوریکدیگر را
یه ناهید جان به یک روایت دیگر
برای کشتن پرنده نیازی به تیر و چاقو نیست
بالهایش را که بچینی.....
خاطرات پرواز روزی صد بار او را خواهد کشت !
to continue, please follow me on my page
Captain Nemo, HOLY, Karampor, جان مورفی, سرداربورسی, صادقی, طيب, عليرضا جمالی, غزاله, ماهور, ناهید, کریم مهدوی, کیمیاگر
به خارزار جهان ، گل به دامنم ، با عشق
صفاي روي تو ، تقديم مي كنم ، با عشق
درين سياهي و سردي بسان آتشگاه
هميشه گرمم ، هميشه روشنم با عشق
همين نه جان به ره دوست مي فشانم شاد
به جان دوست ، كه غمخوار دشمنم با عشق
به دست بسته ام اي مهربان ، نگاه مكن
كه بيستون را از پا در افكندم ، با عشق
دواي درد بشر يك كلام باشد و بس
كه من براي تو فرياد مي زنم : با عشق
فريدون مشيري
حضورهیچ کس در زندگی ما اتفاقی نیست !
خداوند در هر حضور جادویی نهان کرده برای کمال ما
خوشا آن روزی که در یابیم جادوی حضوریکدیگر را
از خدا پرسيدم دوست داريد بندگانتان چه بياموزند؟
گفت: "بياموزند كه آنها نمي توانند كسي را وادار كنند، عاشقشان باشد"
"بياموزند كه انسانهايي هستند كه آنها را دوست دارند اما نمي دانند كه چگونه عشقشان را ابراز كنند..."
حضورهیچ کس در زندگی ما اتفاقی نیست !
خداوند در هر حضور جادویی نهان کرده برای کمال ما
خوشا آن روزی که در یابیم جادوی حضوریکدیگر را
ناتوان گذشته ام ز كوچه ها ،نيمه جان رسيده ام به نيمه راه
چون كلاغ خسته اي در اين غروب،مي برم به اشيان خود پناه
در گريز از اين زمان بي گذشت،در فغان از اين ملال بي زوال
رانده از بهشت عشق و ارزو،مانده ام همه غم و همه خيال.....
سر نهاده چون اسير خسته جان ،در كمند روزگار بد سرشت
رو نهفته چون ستارگان كور،در غبار كهكشان سر نوشت
مي روم ز ديده ها نهان شوم،مي روم كه گريه در نهان كنم
يا مرا جدايي تو مي كشد ، يا تو را دوباره مهربان كنم........
جدا که شدیم هر دو به یک احساس رسیدیم ... !
تو به فراغت، من به فراقت ! یک حرف تفاوت که مهم نیست ! هست؟
در حال حاضر 4 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 4 مهمان ها)