اینروزای طوفانی
از قبیله ام تنها کشتی شکسته باقیست و ...
و هزاران پسر نوح
اینروزای طوفانی
از قبیله ام تنها کشتی شکسته باقیست و ...
و هزاران پسر نوح
[FONT=Arial Black]خوش به حالت حوا خودت بودی و آدمت وگرنه آدم تو هم هوایی میشد[/FONT]
تو ماه را دوست داری
من
ماه هاست که تو را …
دلم میخواهد ویرگول باشم تا وقتی به من میرسی ، مکث کنی
نه" رضا"ست...
نه "ضامن آهو"...
اما هرچه هست؛
خیلی غریب است
حال این روزهای من...!!
با سیگار کشیدن کسی مرد نشد
ولی با نامردی خیلی ها سیگاری شدن
ی[COLOR="#800000"]کی پرسید آزادی کجاست...؟؟؟
گفتم رد کردی...
قبل از انقلاب بود...!!![/COLOR]
چه زیبا خالقی دارم
دلم گرم است می دانم
که فردا باز خورشیدی
میان آسمان ، چون نور می آید
شبی می خواندم .... با مهر
سحر می راندم ..... با ناز
چه بخشنده خدای عاشقی دارم
که می خواند مرا ، با آنکه میداند
گنه کارم
اگر رخ بر بتابانم
دوباره می نشید بر سر راهم
دلم را می رباید ، با طنین گرم و زیبایش
که در قاموس پاک کبریایی ، قهر نازیباست
چه زیبا عاشقی را دوست می دارم
دلم گرم است می دانم ، که می داند
بدونِ لطف او ، تنهای تنهایم
اگر گم کرده ام من راه و رسم بندگی ،
اما
دلم گرم است ، می دانم
خدای من ، خدایی خوب می داند
و می داند که سائل را نباید دست خالی راند
دلم گرم خداوندی ست
که با دستان من ، گندم برای یاکریم خانه می ریزد
و با دستان مادر کاسه آبی را، برای قمری تشنه
دلم گرم خداوند کریمِ خالق نوریست
که گر لایق بداند
روشنی بخشد ، به کرم کوچکی با نور
دلم گرم خداوند صبور و خالقِ صبریست
که شب ها می نشیند در کنارم
تا که بیند می رسد آن شب
که گویم عاشقش هستم؟
خداوندا ، دعا برآنکه آزار مرا اندیشه می دارد ، نشانم ده
نخشکاند هزاران شاخه زیبای مریم را
نبندد پای زیبای پرستو را
نسوزاند پر پروانه های عاشق گل را
نچیند بال مینا را
دعایش می کنم آن عهد بشکسته
دعایش می کنم عاشق شود بر یاکریم و هدهد و مینا
دعایش می کنم
آن سان دعایی
چون مرا با لعنت و نفرین قراری نیست
و آیا هیچ می دانی خدایم کیست ؟
چنان با من به گرمی او سخن گوید
که گویی جز من او را بنده ای ، در این زمین و آسمانها نیست
هزاران شرم باد بر من
چنان با او به سردی راز می گویم
که گویی من جز او و بی گمان
یکصد خدا دارم
الا ای آنکه خواب از چشمها بردی
تو را آرامش شب ها گوارایت
نهال خنده مهمان لبانت
تو ای با مذهب عشاق بیگانه
برایت عاشقی را آرزو دارم
الا ای آنکه گریاندی مرا تا صبح
برای تو ، هزار و یک شب آرام و پر لبخند ر ا
من آرزو دارم
تو را ای آرزویت ، قفل بر لب ها
برای تو ، کلید فهم معنای تفاهم
آرزو دارم
تو ای با عشق بیگانه
اگر روزی بخوانی رمز بال شاپرک ها را
تو می فهمی ، که مرگ مهربانی ،
آخر دنیاست
اگر حزن نوای بلبلی را در قفس احساس میکردی
دگر آواز شاد بلبلان را در قفس، باور نمی کردی
اگر ناز نگاه آهوان دشت می دیدی
تفنگت را شکسته ، مهربانی پیشه می کردی
چه لذت صید مرغان رها در پهنه آبی؟
اگر معنای آزادی ، به یاد آری
نم چشمان آن آزرده دل را گر تو می دیدی
نمازت را ادای تازه میکردی
نمی دانم دگر باید چه می گفتم
به در گفتم، تمام آنچه در دل بود
بدان امید
شاید بشنود دیوار
غيرِ ستم هيچي نبود...چيزي نبود
كلاغه بود و خيل سياهِ گزمه هاش...
....
بالا رفتيم ماست بود
پائين اومديم دوغ شد ، قصه من دروغ شد..
قصه ي تو! راست بود!!!؟؟؟
...
بالا رفتيم رشك بود
پائين اومديم اشك بود
قصه ما كشك بود....
.
يكي مالِ تو ، هيچي برا من
ده تا مالِ تو ، هيچي مال من
صدتا مالِ تو ، هيچي مالِ من
هزار و چارصد ! مالِ تو ، هيچي مال من
دو هزار و پونصد مالِ تو ، هيچي مالِ من
اين مال تو
اون مالِ تو
سفره ي پر نون مالِ تو
هيچي مال من
هيچي مال من
هيچ مال من
"هاچين و واچين
زنجير رو ورچين"
چو قسمت ازلی بی حضور ما کردند
گر اندکی نه به وفق رضاست خرده مگیر...
این روزها که جرات دیوانگی کم است
بگذار باز هم به تو برگردم!
بگذار دست کم
گاهی تو را به خواب ببینم!
بگذار در خیال تو باشم!
بگذار...
بگذریم!
این روزها
خیلی برای گریه دلم تنگ است.
قیصر امین پور
چو قسمت ازلی بی حضور ما کردند
گر اندکی نه به وفق رضاست خرده مگیر...
در حال حاضر 4 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 4 مهمان ها)