سلام دوستان
کسی نظزی در مورد شلرد ندارد؟
سلام دوستان
کسی نظزی در مورد شلرد ندارد؟
ادعای رييس خزانه داری آمريكا: توقیف ۱۴۸ میلیارد دلار پول از حساب بانکی آقازاده ها در اين كشور
?رییس خزانه داری دولت آمریکا مدعي شد: 148 میلیارد دلار پول از حساب بانکی آقازادههای ایرانی در ایالات متحده توقيف شده است.
ایسکانیوز نوشت:
?استیون منوچین رئیس خزانه داری دولت آمریکا گفت: ۵ هزار و ۴۳۲ نفر از فرزندان مسئولین ایران در آمریکا حضور دارند که فقط ۳۵۴ نفر آنها در دانشگاههای آمریکا تحصیل و ۳۹۴۷ نفر فاقد تخصص هستند و ما بقی نفرات در حرفههای نه چندان خاص مشغول به کار هستند!!
?وی اظهارداشت: در حال حاضر به جز املاک و دارایی شخصی ۱۴۸ میلیارد و ۲۶۷ میلیون دلار در حساب این نفرات پول وجود دارد که بعلت نبود فدرال پولی در ایران و امضا نکردن FATF از منابع نامشخص این پولها در قالب پولشویی از مردم ایران وارد آمریکا شده و ما این مبالغ را توقیف میکنیم.
?وی ادامه داده: ظرف سه ماه آینده این نفرات به ایران دیپورت میشوند
«محمد حسین» هستم.
امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.
سلام مهدی جان. نبودید چند روز؟ امیدوارم به خیر و خوبی بوده باشد.
کار سختی است؟
نیست؟
دقیق نمیدانم... ولی حالا که موضوع را فلسفیاش کردید و من هم عشقم فلسفه است بگذارید یک مقدار بررسیاش کنم...
همین جوری
ــــــــــــــــــــ
اندیشیدن در انسان
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
اندیشیدن آسانترین و سختترین کار دنیاست.
و البته شاید بتوان گفت تنها فعلی که از انسان سر میزند همین اندیشیدن است
و غیر از این هیچ انسانی هیچ کار دیگری انجام نمیدهد.
کار دستی (یدی/بدنی) کار نفس انسان نیست بلکه ۱- حاصل همین اندیشه است و ۲- دستوری است که انسان به اعضای این بدنی (یا حیوانی) که به آن تسلط دارد میدهد.
و اگر خوب نگاه کنیم شاید بتوان گفت که همین کار دستی هم یک اندیشهای است که در ذهن صورت میپذیرد.
همه کار انسان و تنها کار انسان اندیشه است.
منتها مراتب دارد.
مراتبش هم شاید در خود اندیشه نباشد بلکه به چیزهایی برگردد که اندیشه به آنها تعلق میگیرد. (لیس فی النفس التفکر بل هو بما تفکر علیه) یک شخصی شاید تمام اندیشهاش را معطوف به چگونگی برآورده کردن یکی از حاجات آن بدن (حیوانش) کند و دیگری شاید صبح تا شب در غم حالتی خاص گیر کرده باشد و در یک دور تسلسل توانایی عبور از این اندیشه را نداشته باشد و دیگری شاید به خودش بیاندیشد و اینکه از کجا آمده است (دارد میآید) و دیگری دنبال حالاتی نیمه دنیوی مانند ریاست و خشم و دیگری به چیز دیگر و...
(اینها مراتب اندیشه است و از آنجایی که گفتیم شاید اندیشه تنها کار انسان باشد مراتب انسان هم میتواند باشد.)
و مسیلهای که اینجا مطرح میشود این است که برخی اوقات یک سری از اندیشهها جلو یک سری از اندیشههای دیگر را میگیرد. مثلا در همان اشاراتی که در بالا داشتیم... آن دور تسلسل و حالت غم... در خیلیها که وجود دارد اجازه و توان اندیشیدن به مسایل دیگر را از ایشان میگیرد...
(کودکان اوتیسم را دیدهاید؟ انسان گاهی مانند آنها است. گاهی که... تقریبا همیشه... و افراط در اندیشه در یک امر/اموری خاص مانع از اندیشیدنش در مواردی دیگر میشود.)
یا در برخی حب شهوت و ریاست کورشان میکند یا در برخی توجه زیاد به خدا باعث میشود دیگر نتوانند به خوبی دنیا را (دست کم مثل ما) ببینند. یا در برخی تلاش زیاد (ذهنی) برای تامین (مایحتاج) دنیا باعث میشود نتوانند به چیز دیگری بیاندیشند...
(جالب است... خیلی دنیاها متفاوت است)
پس برای اینکه آدم بتواند به یک موضوع کامل بیاندیشد به نگر من باید:
۱- ذهنش را (ولو موقتا) از دیگر موضوعات خالی کند. و
۲- به انگیزههایش و منافعش در اندیشیدن به آن موضوع بیاندیشد!
اولی یعنی اینکه آدم با یک دست نمیتواند دهتا هندوانه بلند کند. قضیه، ضربالمثل فیلش یاد هندوستان کرده است. شاعر این را با تمایل یک شتر به طویله پیش کرّهاش و تمایل مجنون به حضور در بارگاه لیلی تمثیل میکند. (همچو مجنون در تنازع با شتر // گه شتر چربید و گه مجنون حر***ناقه برگشتی و واپس آمدی // گفت ای ناقه چو هر دو عاشقیم )
دومی هم از خوی منفعت طلبی انسان نشات میگیرد که به عقیدهی من درست هم هست... شما یک بچه را نگاه کن... هزاری به او بگویی این کار را بکن. آن کار را نکن. گوش که نمیکند هیچ گاهی لجبازی هم میکند! ولی همچین که یک مقدار منافعش را تحریک میکنی چنان مانند موم در دستت میشود که بیا و ببین... کافی است یک جقجقهی رنگی را برای یک نوزاد تکان دهی یا یک کودک پنج ساله را با یک میوهی شیرین پاداش دهی یا یک بچهی دهساله را در کاری که مطلوب توست تشویق لفظی کنی یا یک چهارده ساله در امری و شرایطی خاص احساس استقلال دهی... خلاصه اینکه با تحریک منافع هر انسانی تحریک میشود و این طبیعی و منطقی و درست هم هست.
و البته این مورد دوم هم مهمتر و قویتر از مورد نخست است و حتی میتواند باعث آن هم شود.
و در انسان بزرگسال این یک مقدار متفاوت است! چرا که اینجا انسان خودش دو قسمت میشود و باید خودش، خودش را تحریک کند.
مثلا در همین موردی که ما گفتیم یعنی ژرف اندیشی در یک نمودار... کافی است که انسان به خودش منافعی که در این اندیشیدن را دارد گوشزد کند... (پول!) (و البته حالا شاید برای برخی مهارت و استادی و احیانا پُز دادن به دیگران و فخر فروشی و رسیدن به مراتب بالاتر دنیوی و منسبهایی که در آینده ممکن است از این راه به دستش برسد و... هم باشد.) همچین که آدم این منافعرا به خودش یادآوری کند چنان ذهنش از دیگر موضوعات پاک میشود و آماده و مهیا میشود برای اندیشه که بیا و ببین... مانند یک یوزپلنگ که روی شکار و هدفش تمرکز میکند و ازش چشم برنمیدارد تا به آن برسد...
حتی اگر کسی هیچچیز هم در این وادی نداند و کاملا صفر کیلومتر هم باشد و حتی شیوهی اندیشیدن را هم نداند، همین انگیزه و نیروی فوقالعاده زیادی که با این گوشزد کردن در خود ذخیره کرده باعث میشود بالاخره، با شتاب حتی ابزار را هم بیابد! (با این اندیشه که: حالا چگونه باید بیاندیشم؟ از کجا آغاز کنم؟ این نمودار قرار است دقیقا چگونه مرا به مرادم (پول) برساند؟ به چه چیز باید اینجا روی نمودار بیاندیشم؟ اگر اینجا چه چیزی پیدا کنم به آن گنج موعودم میرسم؟ کجاها دنبال ابزار بگردم؟ و ...)
و عاقبت جوینده یابنده بود که کُلاًّ نُّمِدُّ هؤُلآءِ وَ هؤُلآءِ
«محمد حسین» هستم.
امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.
تغییر راهبرد (ادامه از گذشته)
ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــ
یادتان هست گفتم تغییر راهبرد میخواهم بدهم؟
و سپس نتیجه گرفتم نه به درد من میخورد و هم اینکه بهتر است همین سود معمول و آب باریکه مان را حفظ کنیم...
داشتم دیشب با خودم میاندیشیدم...
گفتم خوب... آب دریا را اگر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید...
خوب... ما اگر نتوانیم با کل سرمایه خطر کنیم و قدم به راهبردی خطرناک (تر) بگذاریم و سودی بیشتر طلب کنیم... دست کم... با اندکی از سرمایهمان که میتوانیم از این بازیها انجام دهیم! نه؟
حالا یک درصد سرمایه... یا نه؟ اصلا یک دهم درصد از سرمایه...
ولی بالاخره بهتر از هیچ است که...
هم فال است و هم تماشا.
هم چیز جدید یاد میگیریم و با راهبرد بالا بخر و دنبال کردن جریان پولی بهتر آشنا میشویم و هم کار خودمان را داریم...
ادامه دارد...
«محمد حسین» هستم.
امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.
ادامه از بالا...
یکی از نخستین کسانی که این اندیشه را در من انداخت شاملو بود. در سایت همسایه یک بنده خدایی بود به نام شاملو که حرف و حدیث هم خیلی پشت سرش زیاد بود و میگفتند خیلی آدم آبزیرکاه و شارلاتانی است و کلی هم نوشتههایش بیننده و تشکر کننده داشت و ادبیات انصافا زیبایی داشت و آدم از خواندن مطالبش خوشش میآمد و میگفتند از طرفدارانش نوسان میگیرد و میگفتند هر یکی دو سال یک بار پیدایش میشود و این کار را دوباره انجام میدهد و سر سهامداران تازهکار جدید کلاه میگذارد و سپس با نام کاربری قطب نما و دیگر نامهای کاربری به دوشیدن طرفدارانش ادامه میداده و و و
راستش من هم این مطالب را رد نمیکنم. (تایید هم نمیکنم) ولی بهش میخورد کاملا همچین آدمی بتواند باشد. کلا ذهنیت خوبی من ازش ندارم. ولی ذهنیت بد من نسبت به ایشان باعث نمیشد و نمیشود مطالبش را نخوانم و احیانا اگر نکتهی خوبی در آن بود استفاده نکنم. که الْحِكْمَةُ ضَالَّةُ الْمُؤْمِنِ فَاطْلُبُوهَا وَ لَوْ عِنْدَ الْمُشْرِكِ و نیز اینکه لا تُحَقِّرِ اللُّؤْلُؤةَ النَّفيسَةَ أنْ تَجْتَلِبَها مِن الكِبا الخَسيسَةِ
حالا یکی از نوشتههایش را که آن زمان خیلی با این نوشته حال کردم در زیر نقل قول میکنم با هم یک نگاهی به آن بیاندازیم و اگر سودمند بود ازش استفاده کنیم:
(نوشته برای پنج سال پیش است و من آن زمان حرفهای نبودم. تازهکار هم البته نبودم. ولی شغل اصلیام چیز دیگری بود و نمیتوانستم کتابخوانی و اندیشه و تجربه حرفهای در بازار داشته باشم.)
بخشهایی از حرفهایش انصافا خوب و درست است...شب دوستان ارجمند بخير و شادي باد....خوبيد قربان؟....
خوب در ادامه آموزش ماهيگيري و نگرش حرفه اي و ارائه تاكتيك هاي فوق حرفه اي كه در هيچ كلاس بورسي تدريس نميشود مي پردازيم به تاكتيك بعدي....يعني تاكتيك تهاجمي....
تاكتيك تهاجمي :
در اين سبك از تريد ، سهامداري مفهومي منسوخ شده است و نخ نما و بدون جايگاه...ماندن با سهم در اين تاكتيك فقط و فقط تا بازه زماني تعريف شده است كه سهم روند داشته باشد و اقبال فزاينده بازار...و بعد از فروكش كردن ريتم شارپ سهم بايد با سهم بدرود نمود....سوييچينگ هاي مكرر از سهمي به سهم ديگر و از گروهي به گروه ديگر و بهره گيري ماكزيمم از روندهاي غالب و شارپ ماركت و جسارت و تهوري مثالزدني شاكله كلي اين نوع تاكتيك منحصر بفرد بورسي هستند.....
حرفه اي هاي طرفدار اين استراتژي معاملاتي بهيچ عنوان تعصب مثبت و يا منفي نسبت به هيچ سهم يا گروهي از سهام ندارند و مدام در حال سوييچينگ بين گروه هاي مختلف سهام هستند..با هيچ سهم و يا گروهي عقد اخوت نمي بندند...هيچسهم يا گروهي را مطلقا خوب يا مطلقا بد نميدانند....چون اصولا اعتقادي به سهامداري ميان مدت و درازمدت ندارند و روش بهينه را فقط و فقط موج سواري ميدانند...سهامداري از ديد اينان فقط و فقط كوتاه مدت است و تا پايان روند شارپ سهم و ديگر هيچ......برايشان تفاوتي ندارد كه گروه شارپ فعلي معدني است يا پالايشي يا قندي و يا ساختماني و يا هر گروه ديگر.....نام سهم و نام گروه هيچ ارزشي ندارد مهم گين است و سود وافر.....حال ميخواهد اين سود از مپنا باشد يا ثتران و يا صدرا و يا كاذر و يا يهمن و يا وساخت و يا رنا....ميخواهد خودرويي باشد يا تجهيزاتي..نام و تيپ سهم و كلاس سهم اصلا و ابدا اهميتي ندارد.....مهم سود وافر سهم است و روند شارپ سهم و اقبال فزاينده بازار و پمپاژ پول به سهم.....
در اين راهبرد هر گونه فرصت سوزي ممنوع است...هر نوع بازي با كارت سوخته ممنوع است...هر گونه خواب پول با توجيه سهامداري ميان مدت و درازمدت ممنوع است....
همسو شدن با جريان پول در بازار از ويژگي هاي اساسي اين متد بيزينسي است....روانشناسي بازار در اين نوع تريدينگ حرف اول و آخر را ميزند....براي دوستان پايبند به اين نوع استراتژي الگوهاي تكنيكاليستها و فرياد بنيادي كاران پشيري نمي ارزد...چرا كه باور دارند پول روند مي سازد....باور دارند قدرت پول تمام نقاشي ها و نردبانهاي تكنيكال را پودر ميكند...مي دانند كه ورود پول به مپنا بود كه مپنا را ساخت....ورود پول نجومي به مپنا تمام نوسانگيران را بروز سياه نشاند وگرنه مپنا همان مپناي قبلي است و فاند سهم هيچ تفاوتي نكرده است...ميدانند كه ورود پول به وساخت و ثتران گروه را تكان داد....ميدانند كه زماني که پول وارد سهم خودرو ميشود خودرو را از 150 تا 350 مي رساند پس با روند نمي جنگند و ستيز نمي نمايند...باورذ دارند كه روند بهترين دوست ماست....
ژرف نگري به ماركت و دقت در جريانهاي پول و سرمايه ويژگي شاخص اين استراتژي معاملاتي است.....نگاه ژرف و ظريف به معاملات و رصد جريانهاي پمپاژ پول و رصد ورود ابر حقوقي ها و ابر حقيقي هاي بسيار اثر گذار در ماركت...همين و ديگر هيچ....
تك سهمي و يا بالا بردن درصد سهم داراي روند فراتر از حداقل 60 درصد از ويژگيهاي ديگر اين استراتژي معاملاتي است....بمجرد اينكه طليعه روند شارپ يك سهم يا گروه هويدا ميگردد دوستان داراي اين نگرش استراتژيك سريعا تمام سبد چه مثبت و چه در زيان و نقدينگي خود را بصورت سنگين وارد اين گروه ليدر جديد ميكنند و با ديد حرفه اي كه دارند پس ازكسب گين نرمال قبل از ماركت بصورت پله اي از سهم يا گروه شارپ خارج ميشوند كه ركب نخورند و با كارت سوخته بازي نكنند و ته ديگ را ميل نكنند كه مجبور شوند ديگ را بشويند....
صد البته اين الگوريتم ويژه حرفه اي هاست و آداپته با تيپ معاملات دوستان حرفه اي فراتر از 95 درصد حقيقي هاي آماتور...و بهيچ عنوان براي دوستان كم تجربه پيشنهاد نميشود...چرا كه در صورت تشخيص غلط روندهاي غالب فرد در مرداب زيان سنگين فرو مي رود و ديگر كمر راست نخواهد كرد....از سوي ديگر تشخيص زمان بهينه خروج قبل از اينكه روند سهم برگردد و ركب نخوردن از حرفه اي هاي بازار و سناريو نويسان سهم بسيار استراتژيك و مهم است كه از توان بيشتر كاربران خارج است و براي بيشتر آنها غير ممكن است ....
همانطور كه ذكر شد اين راهبرد را نميتوان بدوستان آماتور كه بيش از 95 درصد خوانندگان اين تالارهاي بورسي هستند ، توصيه نمود....اين نسخه اي نيست كه بتوان براي اين دوستان پيچيد....
اگر عمري باشد در روزهاي اتي راهبرد بهينه را براي دوستان كم تجربه عرض خواهم نمود....فعلا بدرود..شب خوش....يا حق....
بماند که در خاطر دارم در نوشتههایی دیگرش که میگفت فلان سهم را بخرید.... (حتی اگر درست خاطرم باشد یکیاش خودرو بود) بعد از چند روز میگفت ما فروختیم و شما هم که ماندید تویش... ههههه... خوب هر کسی دیر رسیده باید تهدیگ سوخته بخورد و ته ِ دیگ ِ سوخته را هم بشوید!
البته بنده خدا خودش هم به این موضوع اشاره داشته... ولی اشارهاش در کلیت ماجرا که نگاه میکنی میبینی اینگونه است که با دست پس میزند و با پا پیش میکشد.
بگذریم...
به هر حال... یا به قول سجاد عزیز به هر روی، بخشهای زیادی از نوشتهی بالا درست و قبال استفاده است.
یک سری حرفهایش هم اشتباه است. مثلا تکسهمی. همانگونه که بارها گفتهام این روش از یک سو فووووووووووووقالعاده سودمند و از سوی دیگر بسیار بسیار بسیار خطرناک میباشد!
و هر کسی خراب کند هم با پولی که داده باید برود ته دیگ بخورد و هم ته دیگ بشوید! اینها روی دیگر سکه هستند. که کسی که سوار بر اسب هیجانات در این راهبرد به پیش میراند این سوی قضیه را فراموش میکند.
«محمد حسین» هستم.
امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.
این دو نوشته هم از برادر بسیار عزیزم حیدر خان. (صاحب جستار آیا میتوان تا آخر سال ۷۰ درصد سود کرد...)
(این نوشته را شاید در آینده کاملش کردم و به پالایشیها همینجا اندیشیدم.)
«محمد حسین» هستم.
امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.
آموزشی
ـــــــــــــ
بررسی مقدماتی راهبرد جدید
ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــ
حالا ما که یک مقدار از اندیشیدن گفتیم... این موضوع مطرح میشود که ما که لالایی بلدیم چرا خوابمان نمیبرد؟
بگذارید همینجا مقداری در مورد راهبرد جدیدی که میخواهیم با درصد بسیار کمی از سرمایه آزمایش کنیم بررسی داشته باشیم:
نکات:
۱- حجم حرف اول و آخر را میزند.
هر روز که حجم زیادتر میشود بهتر هم هست.
حجم باید همزمان با بالا رفتن قیمت باشد. نه پایین آمدن آن.
حجم باید ناشی از زور خریداران باشد نه پیدا شدن یک فروشندهی بزرگ.
ولی از سوی دیگر هم تا فروشنده نباشد حجم نمیخورد.
بهترین حالت این است که یک بازی احمق نهایی به وجود بیاید و در نمادی خاص، سهام همینجور دست به دست شود تا برسد به دست آن احمق نهایی (که باید ته دیگ را بشوید!). در این حالت همینجور حجم بالا و بالا و بالاتر میرود. یک گروه نوسانگیر از سهام خارج میشوند و همزمان یک گروه دیگر میآیند سهام آنها را میخرند و بالا میبرند.
حجمی که آهسته و پیوسته بالا میرود بهتر است از حجم یکباره. البته حجم یکباره هم در جای خودش قابل بررسی است و میتوان عاااالی باشد. به خصوص اگر در کف باشد و عدم خوردن حجم زیاد پس از آن هم به دلیل صف خرید بودنش باشد!
پس حجم زیادی که (باز هم) زیاد میشود خوب است. به خصوص اگر با عوامل دیگر مانند مثبت خوردن و جو خوب بازار و گروه صنعتی و نسبتهای خوب خریدار/فروشنده همراه باشد.
۲- کاملا باید حواس جمع بود برای خروج. خروج خیلی مهم است و اگر دیر اقدام کنیم جوری خواهد شد که با چند داد و ستد در این بازار عالی از دور خارج شویم! و جوری خواهد شد که تا چندین سال حتی اگر کلاهمان هم سمت بورس افتاد نیاییم دنبالش.
۳- دنبال کردن حقیقیهای گردن کلفت (نسبت خریداران به فروشندهها) هم خیلی راهگشا است.
۴- باید برخی مواقع با خودمان بگوییم این سهامداران جدید و قوی که به تازگی وارد این نماد شدهاند، این بازیگران، قصد دارند کجا و با چند درصد از نماد خارج شوند و خیلی خوب است که در طی مسیر همینجور بررسی کنیم که آیا آنها از نماد خارج شدهاند یا نه؟
با حجم میتوان خیلی وقتها این را فهمید. مثلا یک حجم بزرگ پایین میخورد (به معنی ورود آن نوسانگیران قوی) و بعد یک حجم بزرگ هم وقتی رفت بالا میخورد (به منزلهی خروج همانها).
با نسبتهای حقیقی/حقوقی هم میتوان این را دنبال کرد.
۵- در این روش دیگر خرید در کف معنیای ندارد. شاید خرید در جای مطمین هم همینجور. بلکه خرید تنها زمانی است که ثابت شود روندی وجود دارد. البته روندی که به انتهایش نرسیده. در کف هم میتوان خرید ولی در کفی که دیگر مطمین باشیم قرار است به روند تبدیل شود. (از این رو دیگر آن کف، کف نیست بلکه ابتدای روند است که ما شناسایی کردهایم که اگر همچین مواردی پیدا شوند خیلی عالی میشود.) مثلا مانند همان پترولی که پیدا کردیم. حجم بالا. اختلاف بین آخرین و پایانی. همانگونه که فروش سنگین حقیقی در سقف قیمتی بد است خرید سنگین حقیقی در کف خوب است.
۶- در این روش سفتهبازان و قدرتمندان روند بسیار شدیدی را در تعجب همگان به وجود میآورند و در تعجب هم ادامه میدهند. اینقدر ادامه میدهند که پس از یک مدت این موضوع برای همه عادی میشود (جناب محمد حسین ادیب میگویند طبق گفته روانشناسان پس از مدتی ذهن مردم نسبت به یک موضوع عادی میشود. اگر اشتباه نکنم میگفتند پس از دو هفته یا شاید هم دو ماه) یعنی رشد کردن هر روزهی قیمت برخی سهام و وجود خریدار در صف خرید برای همه تبدیل به یک امر عادی میشود. اینکه فلانی دیروز رفت در صف فلان و خرید و امروز ده درصد در سود است... این یک چیز عادی میشود. و پس از اینکه رشد روزانه امری عادی شد یواش یواش خارج میشوند. و بهترین حالتش هم این است که ببینند صف خرید خوبی به وجود آمده و همان صف خرید را هم تقویت میکنند و به نفرات بالایی صف خرد خرد میفروشند. و خارج میشوند.
گاهی هم حقوقی اصلی زودتر از دیگران اقدام میکند و با عرضههای شدید صف را کنترل میکند تا جایی که دیگر خریداران پولی ندارند که بخرند و در این حالت همانهایی که خریده بودند میروند در صف فروش و از قضا هر کسی هم که زودتر فروخت برندهتر است! ولو با زیان!
۷- از کجا میتوان ورود نقدینگی را به یک نماد تشخیص داد؟ حجمهایی که مدتهاست نزده و مثبت خوردنهای پشت هم و نسبتهای حقیقی ابتدای روند و شکسته شدن مقاومتها و در اشباع ماندن نشانگرها! همراه شدن روندهای بلند مدت و کوتاه مدت و میان مدت در حالت رشد.
۸- در رشدهای تیز اینگونه تمامی بازار سود میکنند. برخی نسیبشان از این موج بزرگ ۱۰ درصد است و برخی ۲۰۰۰ درصد. آن ده درصد نسیب کسی است که یک رشد ۳۰ درصدی در نمادهای ضایعش به وجود آمده و نفروخته و همان ۳۰ درصد را هم بعدا بازار ازش پس گرفته. و آن ۲۰۰۰ درصد هم برای کسی است که تقریبا در تمام موارد درست از این شاخه به آن شاخه پریده و سبدش هم زیاد پخش و میانگین نبوده. (که سودش هم سود مثلا ۷۰ درصدی میانگین بازار شود.)
۹- در این روش توجه کردن به رهبران بازار بسیار بسیار بسیار مهم است. هم گروه رهبر و هم رهبر گروه. و البته در کنار رهبران هم همیشه چندتا شاخ وجود دارند که شاید از رهبران هم جلوتر باشند. میبینی بازار یک کوچولو مثبت است و یک گروه حسابی مثبت است! یا یک گروه مقداری مثبت است و چند نماد خیلی مثبت هستند. یا از بین همین نمادهایی که خیلی مثبت هستند یک نماد حجمهای عجیب میزند! این آخری رهبر رهبران است. (The Big prime Leader)
۱۰ - یکی از علایم افتهای شدید (یعنی انتهای موجهای بزرگ افزایشی/جنبشی) ظهور بوقچیهای زیاد و نیرومند در جستارهای همین سایتهای بورسی است! و نیز اینکه میبینی هر تازهکاری میخواهد از آن نماد بخرد. و از همه بدتر اینکه اهداف اعلام شده برای آن نمادها «بلند مدت»! و «بسیار بزرگ» هستند. مثلا یک نمادی از ۲۰۰۰ ریال آمده شده ۵۰۰۰ ریال... با شتاب... حالا با اینکه همه هم میدانند که این قیمتش باید ۳۵۰۰ ریال باشد ولی در همه جا اهداف ۱۵۰۰۰ ریالی برایش تعیین و بیان میشود... آن هم برای یک سال بعد...
نیک که بنگری میبینی اگر دل به احساسات و هیجانات تولید شده توسط بچههای کانالها و جستارها بدهی، داری تبدیل میشوی به پینوکیو! (که قرار بود ببرند پولش را بکارد ده برابر شود!) خودت هم میفهمیها! ولی نمیفهمی!
۱۱- چرخهها در تورم از این قرارند: دلار-طلا-مسکن-بورس-(در بورس ابتدا: ) نمادهای دلاری - نمادهای سرمایهگذاری و سرمایهای - کل بازار
۱۲- شکستها در اینجا مهم میشوند. شکستهای حجیم از سقفهای پیشین. (سقف الگوهایی که دو روز پیش ساخته شدهاند یا سقف تاریخی)
۱۳- بهترین حالت این است که آدم سرک بکشد و کاراگاه بازی در بیاورد ببیند/ببوید در نماد بازیگر هست؟ نیست؟ جریان چیست؟
۱۴- یک منفی خوردن در قیمت میتواند نشانهی پایان روند باشد! اما باز بستگی دارد که منفی خوردن را چگونه تعبیر کنیم. در شمع هفتگی؟ یا روزانه؟ یک درصد؟ یا ده درصد؟ با
شاید تغییر در روند را بتوان انتهای روند دانست. مثلا تا پیش از این هفتهای پنج درصد رشد داشتیم و اکنون هفتهای دو درصد.
۱۵- خیلیها هستند که میخواستهاند در میانهی راه از آن نماد خرید داشته باشند ولی نتوانستهاند. حالا که قیمتها برگشته و دیگر روند نیست و از قضا میبینند قیمتها پایین آمده میخواهند همان سهامی که «خوب» تشخیصش داده بودند را شکار کنند. این اشتباه محض است. نمودار قیمت همان گونه که تیز رفته بالا تیز میتواند بیاید پایین. پس خرید نمادی که ۲۰۰ درصد رشد کرده و سپس ۲۰ درصد افت کرده اشتباه است. نه این راهبرد خرید در کف است و نه راهبرد خرید در روند! هیچکدام نیست. مگر اینکه آدم دوباره علایم رشدهای عجیب را در آن نماد دیده باشد.
۱۶- این راهبرد برعکس راهبرد اصلی ماست. ما زمانی که یک نموداری اشباع خرید میشد میگفتیم دیگر زمان فروشش است... ولی اینجا ای بسا زمان خریدش باشد! یعنی در بازار گاوی. یکی از نشانههای روند قوی داشتن همین اشباع بودن و اشباع ماندن نشانگرها است.
۱۷ - در این حالت همانگونه که میگویند اختران با هم جفت شدند و فلان حالت پدیدار شد... نشانگرها و روندها در قابهای زمانی متفاوت هم با هم اخت و جور میشوند. یعنی روندهای بلند مدت و میانمدت را که نگاه میکنی همه یا موج سه هستند یا پنج. در حقیقت بهتر است اینگونه بگویم که چون روند بلند مدت جنبشی/افزایشی است روندهای زیرموج موافقش بسیار قوی میشوند و بازار گاویای که ما به آن اشاره داریم میکنیم در این زمانهاست و علامت پیدا کردنش هم همانگونه که گفتیم همراهی نشانگرهای بلندمدت و کوتاه مدت است.
۱۸ - شما اگر سفتهباز/بازیگر نمادی بودید دوست داشتید هوو برای خودتان پیدا کنید؟ نه مسلما. سفتهباز دوست دارد در بهترین جا وارد شود و بیشترین خرید را آنجا بکند و در بالاترین نقطه بفروشد به شما. ولی اگر شما با او (یا پس از اینکه او خرید یا پیش از او) بخرید و زودتر از او بفروشید عملا بخشی از سود او را استفاده کردهاید. پس طبیعی است که در ابتدا و میانهی راه دوست دارد تنها باشد. و تنها او باشد که خرید میکند و بالا میبرد و در انتهای راه دوست دارد دوستان به او ملحق شوند. البته در کل این مورد هجدهم زیاد مهم نیست و تنها برای کشور ایران و تنها برای نمادهای کوچکتر قابل بیان است... ولی باز کاچی به از هچی. پس از این مورد میتوان نتیجه گرفت که زمانی که صف خریدی وجود دارد و نسبت خریدار خوب است و صف را هم جوری بسته که کسی نیاید یعنی اینجا نمیخواهد پیاده شود.
۱۹- یکی از بهترین ابزارها و یاورها در این زمینه قابلیت فیلترنویسی سایت دیدهبان بورس است. هم نسبتها را دارد و هم تاریخچه و هم قیمتهای لحظهای را.
۲۰- مانند هر راهبردی این حرفها و کارها اشتباه است: حالا یک کاری میکنم ببینم چه پیش میآید... خدایا من یک چیزی میخرم تو ببر بالا. خدایا عجب غلطی کردم!
آدم باید با چشم باز کارش را انجام دهد و زمانی که میخواهد دکمهی خرید و فروش را بفشارد با خودش مرور کند و بپرسد: مطمینی؟ کاملا باید یک راهبرد مشخص و دقیق وجود داشته باشد. و آدم پیش از اقدام نهایی خودش را کنترل کند که آیا ۱۰۰٪ با آن راهبرد هماهنگ است و مطابق آن است یا نه؟
۲۱- به این بیاندیشیم که
باز هم نوشته در حال تکمیل است...
ادامه از گذشته...
۲۱ - به این بیاندیشیم که ما کدام موج را دوست داریم؟ موج یکم؟ موج سوم؟ موج پنجم؟ امواج غیر جنبشی رو به بالا را هم دوست داریم؟
۲۲- به این بیاندیشیم که در چه حالاتی احتمال برگشت موج افزایشی تقریبا صفر است؟
۲۳- به این بیاندیشیم که شیب رشد باید چقدر باشد؟
شیب رشد باید خیلی زیاد باشد. چیزی که من متوجه شدم این است که در رشدهای غیر عادی و بازارهایی اینگونه زمان رشد خیلی با زمان رشدهای عادی فرقی نمیکند! بلکه تنها تفاوت در شیب رشد است!
تعبیر دیگر این عبارت این است که شما مطابق همیشه خریدت را انجام میدهی ولی این بار بازار قدرت خیلی بیشتری روی رشد قیمت سهامت اعمال میکند.
۲۴- به این بیاندیشیم که تاثیر محیط (شاخص گروه و شاخص کل) روی نماد هم باید بررسی شود یا نه؟
۲۵- به رشدهای پیشین نگاه کنیم. در سالهای گذشته (۹۲ و ۹۵ به خصوص)
۲۶- به این بیاندیشیم که ورود سرمایهداران بزرگ چگونه و خروج آنها چه زمانی خواهد بود؟
۲۷- همیشه با یک حجم زیاد این روندهای خاص تمام میشوند. حالا یا این حجم تدریجی بالا رفته یا اینکه یکباره. احتمالا هم به معنی این است که خریدار دیگر زورش را نداشته. و هم به معنی این است که فروشنده آنجا دیگر تمامی قدرتش را برای فروش به کار بسته. شاید اینگونه بتوان گفت که قیمت تا جایی که خریدار میتواند حجم بزند بالا میرود.
۲۹- روی تابلو یک چیزی یاد گرفتهام... که بیانش سخت است... گاهی اوقات است که آدم میبیند و میفهمد که دارند قیمت سهام یک نماد را بالا میبرند. این یک تجربه و دانش ضمنی است و شاید نتوانم منتقلش کنم (به خصوص به خودم). چه چیزهایی من در این هنگام میبینم که مطمین میشوم روند شکل گرفته است؟ ببینید... در این مدت کوتاهی که کارگاه را بستم و دستاورد را راهاندازی کردم چندین روند گرفتم. از ابتدا تا انتهای آنها... مانند دتماد و دتولید و شصفها و فولای و جهرم و ... شاید حتی اگر بگویم تمامی نمادهایی که از آنها خریدم روند داشتند اغراق نکرده باشم... چون آنهایی را که با زیان یا با سود کم فروختم (مانند فاسمین و فرآور و سصوفی) و چه آنهایی را که ابتدا در زیان رفتند و بعد به سود رسیدند (مانند وکوثر) همه روند داشتند. (دیگر کارنامه ما اینجا در معرض دید همه هست دیگر... دروغم چیست...) آری... داشتم میگفتم... در تابلوی اینها میدیدم/میبینم که
۲۸- خوب... حالا که این قدر صغریکبری چیندیم.... آخر چه باید خرید؟ خودروییها اکنون خوبند یا پالایشگاهی ها؟ یا هر دو؟ یا هیچ کدام؟ چرا؟ کدامیک دارای روندی هستند که احتمال شکسته شدن آن روند کم است؟
ویرایش توسط mhjboursy : 2018/06/25 در ساعت 00:46
«محمد حسین» هستم.
امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.
در حال حاضر 3 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 3 مهمان ها)