جناب محمد حسین ادیب در ویدیویی که ضبط کرده بودند (در میان کلامشان) یک حرف بسیار خوبی میزدند... میگفتند بیشتر از اینکه ببینید چه باید بکنید باید ببینید چه نکنید!
میگفت بقیه هم اخبار گوش میکنند من هم گوش میکنم... ولی بعدا یک نفر که چند برابر من اخبار گوش کرده میآید به من میگوید شما این همه اطلاعات را از کجا دارید و چگونه ذهنتان را اینقدر منظم کردهاید؟
پاسخی که جناب ادیب میدادند این بود که من از قبل آمادگی دارم. میدانم که چه چیزهایی را نمیخواهم گوش بدهم. هر خبری را بررسی نمیکنم.
این مقدمهای بود برای اینکه این موضوع را مطرح کنند که ده رشته زیان آور در آینده چه میباشد...
واقعا... چه خوب است که آدم هر کاری نکند. هر طرف باد آمد به آن سو نرود. بداند میخواهد چه کند و کدام سو برود. بداند که از نقطه الف میخواهد به نقطه ب برسد و ملزوماتش فلان و فلان و فلان است. دیگر وقتی یک چیز بسیار فریبندهای به نام بهمان اگر آمد پیش چشمش عنان از کف ندهد...
مثلا... در کارهای خودمان... من اگر بنیادی میخواهم کار کنم... تا زمانی که ایمان دارم بنیادی خوب است و اولویت دارد و یادگیریاش بهترین کار است دنبال یادگیری هیچ چیز دیگر نروم... حالا صدی هم موضوعات مختلف آمد جلویش، آنها را رها کند و موضوع اصلی را بچسبد. اگر یک نفر آمد گفت وای... نمیدانی آموزش بررسی نموداری دارم باقلوا! نبینی از دستت رفته! بیات میشود! در این حالت شخص نرود یک ماه دنبال آن و از آن باقلوا مصرف کند و بخواهد دوباره برگردد سر خانهی نخستش!
این مصداق خوبی برای همان ضربالمثل نقل قول شده است. که کلاغ آمد راه رفتن کبک را یاد بگیرد...
البته... این موضوع باید کامل تحت سیطرهی عقل باشد. یعنی نه اینکه آدم به یک چیزی (بررسی نموداری-بنیادی-روانشناسی...) همینجوری بچسبد و متعصبانه تا آخر عمر همان را دنبال کند! نه! نه اینجور و نه اینکه آدم با هر بادی به یک سو برود و دو روز دنبال بررسی نموداری باشد و دو روز بنیادی... نه این و نه آن. بلکه به یک چیز بچسبد و تا زمانی که عقل میگوید دنبال کردن همین به صرفه است همین را دنبال کند و چشم از چیزهای دیگر ببندد. و فقط چیزهای دیگر را یک کوچولو (با چشم عقل) نگاه کند که آیا دنبال کردن آنها و نیمه رها کردن راه آمده درست است؟ یا نه؟ و اگر درست نبود باز مسیر خودش را متعصبانه پی بگیرد.
ببخشید متن طولانی شد... در اینجا قصد بر این است که تا جای ممکن حرفها قصار و کوتاه باشد... ولی دیگر جا داشت دیگر... به جایش بخش خلاصهاش را پررنگ کردم.