مردان برترند یا زنان

Collapse
X
 
  • زمان
  • نمایش
Clear All
new posts
  • malavan
    عضو عادی
    • Jul 2025
    • 294

    #1

    مردان برترند یا زنان

    در این تاپیک سعی خواهیم کرد به پرسش لاینحل بشریت پاسخ دهیم :d
    [COLOR="darkgreen"]بی چیز باش[/COLOR]***ناچیز نباش[/COLOR]
  • malavan
    عضو عادی
    • Jul 2025
    • 294

    #2
    اگه كريستوف كلمب ازدواج كرده بود !

    [b]اگر كريستوفر كلمبوس ازدواج كرده بود٬ ممكن بود هيچگاه قاره امريكا را كشف نكند٬


    - كجا داري ميري؟

    - با كي داري مي ري؟

    - واسه چي مي ري؟

    - چطوري مي ري؟

    - كشف؟

    -براي كشف چي مي ري؟

    - چرا فقط تو مي ري؟

    .

    .

    - تا تو برگردي من چيكار كنم؟!

    - مي تونم منم باهات بيام؟!

    -راستشو بگو توي كشتي زن هم دارين؟

    - بده ليستو ببينم!

    - حالا كِي برمي گردي؟

    - واسم چي مياري؟

    .

    .

    - تو عمداً اين برنامه رو بدون من ريختي٬ اينطور نيست؟!

    - جواب منو بده؟

    - منظورت از اين نقشه چيه؟

    - نكنه مي خواي با كسي در بري؟

    - چطور ازت خبر داشته باشم؟

    - چه مي دونم تا اونجا چه غلطي مي كني؟

    - راستي گفتي توي كشتي زن هم دارين؟!

    .

    .

    - من اصلا نمي فهمم اين كشف درباره چيه؟

    - مگه غير از تو آدم پيدا نمي شه؟

    - تو هميشه اينجوري رفتار مي كني!

    - خودتو واسه خود شيريني مي ندازي جلو؟!

    - من هنوز نمي فهمم٬ مگه چيز ديگه ايي هم براي كشف كردن مونده!

    -چرا قلب شكسته ي منو كشف نمي كني؟

    .

    .

    - اصلا من مي خوام باهات بيام!

    - فقط بايد يه ماه صبر كني تا مامانم اينا از مسافرت بيان!

    - واسه چي؟؟ خوب دوست دارم اونا هم باهامون بيان!

    - آخه مامانم اينا تا حالا جايي رو كشف نكردن!

    - خفه خون بگير!!!! تو به عنوان داماد وظيفته!

    .

    .

    - راستي گفتي تو كشتي زن هم دارين؟
    :D
    [COLOR="darkgreen"]بی چیز باش[/COLOR]***ناچیز نباش[/COLOR]

    نظر

    • malavan
      عضو عادی
      • Jul 2025
      • 294

      #3
      شخصی كه تكه كلامش«نه چندان» بود روزی دوستش از او پرسید:حالت چه طور است؟
      گفت:خوب است؛ امّا نه چندان.
      پرسید:چه طور مگه؟
      گفت:خوب در این مدت عیالوار شدم و زن گرفتم.
      پرسید:خوب این كه خوشی است.
      گفت: بله، امّا نه چندان؛ چون عیالم بد تركیب و زشت است.اگر چه هزار لیره هم با خود جهیزیه آورده.
      پرسید:خوب، پس این پول، جای بدی قیافه اش بوده است؟
      گفت:بله، امّا نه چندان؛ چون با آن پول یك گله گوسفند خریدیم كه تمامشان مریض شدند و مردند.
      پرسید:ای بابا پس اتفاق بدی افتاده.
      گفت:بله، اما نه چندان؛ زیرا پوست همان گوسفندهای مرده را فروختم و منفعت زیادی بردم.
      پرسید:پس بد هم نبود؟
      گفت: بله اما نه چندان؛ چون پول ها تماماً اسكناس بوده كه در خانه گذاشته بودم از قضا حریقی واقع شد و تمام پول ها با خانه سوخت.
      دوستش گفت:پس اتفاق خیلی خیلی ناجوری بوده است؟
      گفت:بله، اما نه چندان؛ چون عیالم هم در همان آتش سوزی سوخت و خیالم راحت شد!!

      :d
      :D
      [COLOR="darkgreen"]بی چیز باش[/COLOR]***ناچیز نباش[/COLOR]

      نظر

      • malavan
        عضو عادی
        • Jul 2025
        • 294

        #4
        براي اينكه با يك مرد شاد باشيد بايد او را كاملا درك كنيد و كمي دوست داشته باشيد
        براي اينكه با يك زن شاد باشيد بايد او را كاملا دوست داشته باشيد و اصلا سعي نكنيد كه او را درك كنيد


        :-@
        [COLOR="darkgreen"]بی چیز باش[/COLOR]***ناچیز نباش[/COLOR]

        نظر

        • malavan
          عضو عادی
          • Jul 2025
          • 294

          #5
          40مورد از مواردی که جنس مونث از انجام آن ناتوان هست:

          =))
          ۱- چیزی در مورد ماشین فهمیدن ، البته به جز رنگش

          2- درك مضمون اصلی یك فیلم هنری

          3- 24 ساعت رو بدون فرستادن sms زندگی كردن

          4- بلند كردن چیزی

          5- پرتاب كردن

          6- پارك كردن

          7- خواندن نقشه

          8- دزدی كردن از بانك

          9- آرام و ساكت جایی نشستن

          10- بیلیارد بازی كردن

          11- پول شام رو حساب كردن

          12- مشاجره كردن بدون داد كشیدن

          13- مواخذه شدن بدون گریه كردن

          14- رد شدن از جلوی مغازه كفش فروشی

          15- نظر ندادن در مورد لباس یك غریبه

          6- كمتر از بیست دقیقه (داخل سانسور کردم )

          17- دنده ماشین را با انگشت عوض كردن

          18- راه انداختن درست یك دی ویدی پلیر

          19- تماشای یك فیلم جنگی

          20- انتخاب سریع یك فیلم


          21- سانسور

          22- ندیدن فیلم هندی

          23- غیبت نكردن


          24- سانسور

          25- سانسور

          26- آرایش نكردن

          27- لاك نزدن

          28- صحبت نكردن وقتی كه باید ساكت باشن

          29- سیگار برگ و یا چپق كشیدن

          30- درك كردن شوهر وقتی اعصابش خورده

          31- گریه كردن بدون آبریزش بینی

          32- غذا پختن بدون تماشای تلویزیون

          33- تماشای اخبار و خوندن روزنامه

          34- نق نزدن

          35- لگد زدن

          36- از سن بیست و پنج سالگی رد شدن

          37- اخ تف كردن

          39- خواستگاری رفتن

          40- از همه مهمتر موارد بالا رو قبول كردن …
          [COLOR="darkgreen"]بی چیز باش[/COLOR]***ناچیز نباش[/COLOR]

          نظر

          • آمن خادمی
            مدیر
            • Jan 2011
            • 5243

            #6
            زن

            هنگامی که خدا زن را آفريد به من گفت: اين زن است. وقتي با او روبرو شدي، مراقب باش که ... اما هنوز خدا جمله اش را تمام نکرده بود که شیخ سخن او را قطع كرد و چنین گفت: بله وقتی با زن روبرو شدی مراقب باش که به او نگاه نكني.

            سرت را به زير افكن تا افسون افسانة گيسوانش نگردي و مفتون فتنة چشمانش نشوي كه از آنها شياطين ميبارند. گوشهايت را ببند تا طنين صداي سحر انگيزش را نشنوي كه مسحور شيطان ميشوي. از او حذر كن كه يار و همدم ابليس است.

            مبادا فريب او را بخوري كه خدا در آتش قهرت مي سوزاند و به چاه ویل سرنگونت مي کند مراقب باش.... و من بي آنكه بپرسم پس چرا خداوند زن را آفريد، گفتم: به چشم. شيخ انديشه ام را خواند و نهيبم زد كه: خلقت زن به قصد امتحان توبوده است و اين از لطف خداست در حق تو. پس شكر كن و هيچ مگو.... گفتم: به چشم.

            در چشم بر هم زدني هزاران سال گذشت و من هرگز زن را نديدم، به چشمانش ننگريستم، و آوايش را نشنيدم. چقدر دوست ميداشتم بر موجي كه مرا به سوي او ميخواند بنشينم، اما از خوف آتش قهر و چاه ويل باز ميگريختم.

            هزاران سال گذشت و من خسته و فرسوده از احساس ناشي از نياز به چيزي يا كسي كه نميشناختم اما حضورش را و نياز به وجودش را حس مي كردم . ديگر تحمل نداشتم . پاهايم سست شد بر زمين زانو زدم، و گريستم. نميدانستم چرا؟ قطره اشكي از چشمانم جاري شد و در پيش پايم به زمين نشست...

            به خدا نگاهي كردم مثل هميشه لبخندي با شكوه بر لب داشت و مثل هميشه بي آنكه حرفي بزنم و دردم را بگويم، ميدانست.

            با لبخند گفت: اين زن است . وقتي با او روبرو شدي مراقب باش كه او داروي درد توست. بدون او تو غیرکاملی . مبادا قدرش را نداني و حرمتش را بشكني كه او بسيار شكننده است .

            من او را آيت پروردگاريم براي تو قرار دادم. نميبيني كه در بطن وجودش موجودي را میپرورد؟من آيات جمالم را در وجود او به نمايش درآورده ام. پس اگر تو تحمل و ظرفيت ديدار زيبايي مطلق را نداري به چشمانش نگاه نكن، گيسوانش را نظر ميانداز، و حرمت حريم صوتش را حفظ كن تا خودم تو را مهياي اين ديدار كنم...

            من اشكريزان و حيران خدا را نگريستم. پرسيدم: پس چرا مرا به آتش قهر و چاه ويل تهديد كردي ؟!خدا گفت: من؟!!فرياد زدم: شيخ آن حرفها را زد و تو سكوت كردي. اگر راضي به گفته هايش نبودي چرا حرفي نزدي؟!!

            خدا بازهم صبورانه و با لبخند هميشگي گفت: من سكوت نكردم، اما تو ترجيح دادي صداي شيخ را بشنوي و نه آوای مرا ...و من در گوشه اي ديدم شيخ دارد همچنان حرفهاي پيشينش را تكرار مي كند
            to continue, please follow me on my page

            نظر

            • malavan
              عضو عادی
              • Jul 2025
              • 294

              #7
              خانم ها مثل چی هستند

              خانم ها مثل راديو هستند :

              هر چي مي خواهند مي گويند ولي هر چه بگويي نمي شنوند.


              خانم ها مثل شبکه اينترنت هستند :

              از هر موضوعي يک فايل اطلاعاتي دارند.


              خانم هامثل چسب دوقلو هستند :

              اگر دستشان با گوشي تلفن مخلوط شد, ديگر بايد سيم را بريد.


              خانم ها مثل موتور گازي هستند :

              پر سر و صدا , کم سرعت , کم طاقت


              خانم ها مثل رعد و برق هستند :

              اول برق چشمهاشون مي رسه , بعد رعد صداشون.


              خانم ها مثل ليمو شيرين هستند :

              اول شيرين و بعد تلخ مي شوند.


              خانم ها مثل موبايل هستند :

              هر وقت کاري مهم پيش مي آيد در دسترس نيستند.


              خانم ها مثل گچ هستند :

              اگر چند دقيقه مدارا کنيد آنچنان سخت مي شوند که هيچ شکلي نمي گيرند.


              خانم ها مثل کنتو ر برق هستند :

              هر از چند سالي يکبار سن آنها صفر مي شود.


              خانم مثل فلزياب هستند :

              هرگاه از نزديکي طلافروشي رد مي شوند عکس العمل نشان مي دهند.

              [COLOR="darkgreen"]بی چیز باش[/COLOR]***ناچیز نباش[/COLOR]

              نظر

              • malavan
                عضو عادی
                • Jul 2025
                • 294

                #8
                نمونه سوالتات تست کنکور همسر شناسی ارشد

                پاسخ ها با شکلک مشخص شوند

                چقدر همسرتان را دوست دارید ؟
                1-شما بعنوان مرد خانواده ، چقدر عیالتان را دوست دارید ؟!
                الف) به اندازه تعداد سکه های مهریه اش
                ب) به اندازه تعداد قطعات جهیزیه اش
                ج) به اندازه تعداد صفر های جلوی مبلغ موجودی حساب بانکی اش
                د) به اندازه تمام ستاره های آسمان در روز !

                ۲ - چه عاملی سبب شد تا شما به خواستگاری عیالتان بروید ؟!
                الف) جوونی کردم !
                ب) سادگی کردم !
                ج) گول خوردم !
                د) من که نرفتم خواستگاری ، اون اومد !

                ۳ - اگر خدایی ناکرده عیالتان فوت کند شما چه کار می کنید ؟!
                الف) اول ناراحت و بعد خوشحال می شوید !
                ب) اول خرما و بعد شاباش می دهید !
                ج) اول قبرستان و بعد محضر می روید !

                ۴ - ملاک شما در انتخاب عیالتان چه بوده است ؟!
                الف) املاک پدرش !
                ب) دارایی پدرش !
                ج) املاک و دارایی پدرش !
                د) همه موارد !

                ۵ - اگر عیالتان از شما بخواهد که برای کادوی تولدش یک گردنبد طلا بخرید چکار می کنید ؟!
                الف) تا بعد از روز تولدش گم و گور می شوید !
                ب) تا بعد از روز تولدش خودتان را به مریضی می زنید


                ۶-محبت آمیز ترین جمله ایکه به عیالتان گفته اید چه بوده است ؟!
                الف) عزیزم ، امروز صبحانه چی داریم ؟!
                ب) عزیزم ، امروز ناهار چی داریم ؟!
                ج) عزیزم ، امشب شام چی داریم ؟!
                د) من واقعا ... من واقعا عاشق .... من واقعا عاشق تو .... من واقعا عاشق تو روبچه با پنیرم !

                ۷ - در کارهای منزل چقدر به عیالتان کمک می کنید ؟!
                الف) در خوردن غذا با او همکاری می کنید !
                ب) کانال های تلویزیون را شما با کنترل عوض می کنید !
                ج) موقعی که عیالتان مشغول تمیز کردن منزل یا شستن ظروف است ، با زدن صوت و دست او را تشویق می کنید !
                د) گاهی اوقات کارهای شخصی تان را خودتان انجام می دهید !

                ۸- اگر عیالتان با شما قهر کند برای آشتی کردنش چه کار خواهید کرد ؟!
                الف) شما هم با او قهر می کنید تا زمانیکه خودش بیاید منت کشی !
                ب) از طریق بکارگیری سیستم اعمال خشونت ، او را به زور آشتی خواهید داد !
                ج) او را تهدید می کنید که اگر تا ?? بشمارید و آشتی نکند سریعا اقدام به اختیار نمودن همسر جدید می نمایید !

                ۹ - نظرتان در مورد این جمله چیست ؟
                ( مهرم حلال ، جونم آزاد ! )
                الف) زیبا ترین جمله دنیاست
                !ب) با معنا ترین جمله دنیاست !
                ج) خوشحال کننده ترین جمله دنیاست !
                د) تخیلی ترین جمله عصر کنونی است !

                ۱۰ - در کل ، از زندگی با عیالتان راضی هستید ؟!
                الف) اگر نباشم چیکار کنم ؟!
                ب) چاره ای جز این ندارم !
                ج) یک جوری داریم می سازیم دیگه !
                د) بله که راضی هستم البته تا زمانیکه...
                [COLOR="darkgreen"]بی چیز باش[/COLOR]***ناچیز نباش[/COLOR]

                نظر

                • آمن خادمی
                  مدیر
                  • Jan 2011
                  • 5243

                  #9
                  میگویند زنها در موفقیت و پیشرفت شوهرانشان نقش بسزایی دارند ...

                  میگویند زنها در موفقیت و پیشرفت شوهرانشان نقش بسزایی دارند ...



                  ساعد مراغه ای از نخست وزیران دوران پهلوی نقل کرده بود:

                  زمانی که نایب کنسول شدم با خوشحالی پیش زنم آمدم و این خبر داغ را به اطلاع سرکار خانم رساندم.
                  اما وی با بیاعتنایی تمام سری جنباند و گفت: "خاک بر سرت کنند؛ فلانی کنسول است؛ تو نایب کنسولی؟!"

                  گذشت و چندی بعد کنسول شدیم و رفتیم پیش خانم. آن هم با قیافهایی حق به جانب.
                  باز خانم ما را تحویل نگرفت و گفت: "خاک بر سرت کنند؛ فلانی معاون وزارت امور خارجه است و تو کنسولی؟!"

                  شدیم معاون وزارت امور خارجه که خانم باز گفت: "خاک بر سرت؛ فلانی وزیر امور خارجه است و تو ...؟!"

                  شدیم وزیر امور خارجه و گفت: "فلانی نخست وزیر است ... خاک بر سرت کنند!!!"

                  القصه آنکه شدیم نخست وزیر و این بار با گامهای مطمئن به خانه رفتم و منتظر بودم که خانم حسابی یکه بخورد و به عذر خواهی بیفتد.

                  تا این خبر را دادم به من نگاهی کرد؛ سری جنباند و آهی کشید و گفت: "خاک بر سر ملتی که تو نخست وزیرش باشی!!!"
                  to continue, please follow me on my page

                  نظر

                  • malavan
                    عضو عادی
                    • Jul 2025
                    • 294

                    #10
                    در اصل توسط آمن پست شده است View Post
                    میگویند زنها در موفقیت و پیشرفت شوهرانشان نقش بسزایی دارند ...



                    ساعد مراغه ای از نخست وزیران دوران پهلوی نقل کرده بود:

                    زمانی که نایب کنسول شدم با خوشحالی پیش زنم آمدم و این خبر داغ را به اطلاع سرکار خانم رساندم.
                    اما وی با بیاعتنایی تمام سری جنباند و گفت: "خاک بر سرت کنند؛ فلانی کنسول است؛ تو نایب کنسولی؟!"

                    گذشت و چندی بعد کنسول شدیم و رفتیم پیش خانم. آن هم با قیافهایی حق به جانب.
                    باز خانم ما را تحویل نگرفت و گفت: "خاک بر سرت کنند؛ فلانی معاون وزارت امور خارجه است و تو کنسولی؟!"

                    شدیم معاون وزارت امور خارجه که خانم باز گفت: "خاک بر سرت؛ فلانی وزیر امور خارجه است و تو ...؟!"

                    شدیم وزیر امور خارجه و گفت: "فلانی نخست وزیر است ... خاک بر سرت کنند!!!"

                    القصه آنکه شدیم نخست وزیر و این بار با گامهای مطمئن به خانه رفتم و منتظر بودم که خانم حسابی یکه بخورد و به عذر خواهی بیفتد.

                    تا این خبر را دادم به من نگاهی کرد؛ سری جنباند و آهی کشید و گفت: "خاک بر سر ملتی که تو نخست وزیرش باشی!!!"
                    =))

                    اما نه.....

                    #:-s

                    X-(
                    [COLOR="darkgreen"]بی چیز باش[/COLOR]***ناچیز نباش[/COLOR]

                    نظر

                    • malavan
                      عضو عادی
                      • Jul 2025
                      • 294

                      #11
                      رگون زیباترین زن زمانه خویش بود و همسر ملک شاه .
                      در مجلسی زنانه ، زنی از خاندان نزدیک همسرش گفت :

                      فرگون زیبا! شنیده ایم هیچ خدمتکار ایرانی به کاخ خویش راه نمی دهی ؟
                      بانوی اول ایران پاسخ داد : ایرانی خدمتکار نمی شناسم !
                      آن زن سماجت کرد و گفت : چطور ؟ اعتماد نمی کنید ؟!
                      فرگون زیبا گفت : من نیازی به کمک دیگران ندارم هم نژادانم را هم برتر از آن می دانم که آن ها را به خدمت بگیرم .

                      زنان رومی و چینی و یونانی را هم که می بینید پیشکش سرزمین های دیگرند به پادشاه ایران و

                      من تنها مواظب آنانم تا آسیب بیش تری به آن ها نرسد .
                      زن دیگری می پرسد : مگر پیش تر چه آسیبی دیده اند ؟
                      فرگون زیبا می گوید دوری ! دوری از شهر و دیارشان ! این بزرگ ترین آسیب است .
                      آن زن دست به گیسوی فرگون می کشد و می گوید حالا می فهمم برای چه همه تو را دوست دارند


                      به گفته دانای ایرانی « ارد بزرگ » : نامداران ماندگار آنانی اند که سرشتی نیکو و دلی سرشار از مهر دارند
                      [COLOR="darkgreen"]بی چیز باش[/COLOR]***ناچیز نباش[/COLOR]

                      نظر

                      • ناهید
                        عضو فعال
                        • Dec 2010
                        • 1419

                        #12
                        دختری از پسری پرسید : آیا من نیز چون ماه زیبایم ؟

                        پسر گفت : نه ، نیستی

                        دختر با نگاهی مضطرب پرسید : آیا حاضری تکه ای از قلبت را تا ابد به من بدهی ؟

                        پسر خندید و گفت : نه ، نمیدهم

                        دختر با گریه پرسید : آیا در هنگام جدایی گریه خواهی کرد ؟

                        پسر دوباره گفت : نه ، نمیکنم

                        دختر با دلی شکسته از جا بلند شد در حالی که قطره های الماس اشک چشمانش را نوازش

                        میکرد ، پسر اما دست دختر را گرفت ، در چشمانش خیره شد و گفت :

                        تو به انداره ی ماه زیبا نیستی بلکه بسیار زیباتر از آن هستی

                        من تمام قلبم را تا ابد به تو خواهم داد نه تکه ای کوچک از آن را

                        و اگر از من جدا شوی من گریه نخواهم کرد بلکه خواهم مرد

                        :-> :))
                        حضورهیچ کس در زندگی ما اتفاقی نیست !
                        خداوند در هر حضور جادویی نهان کرده برای کمال ما
                        خوشا آن روزی که در یابیم جادوی حضوریکدیگر را

                        نظر

                        • آرتمیس
                          عضو عادی
                          • Jul 2025
                          • 283

                          #13
                          پشت درب اطاق عمل نگرانی موج میزد. بالاخره دکتر وارد شد، با نگاهی خسته، ناراحت و جدی و...

                          پزشک جراح در حالی که قیافه نگرانی به خودش گرفته بود گفت :"متاسفم که باید حامل خبر بدی براتون باشم، تنها امیدی که در حال حاضر برای عزیزتون باقی مونده، پیوند مغزه."
                          "این عمل، کاملا در مرحله آزمایش، ریسکی و خطرناکه ولی در عین حال راه دیگه ای هم وجود نداره، بیمه کل هزینه عمل را پرداخت میکنه ولی هزینه مغز رو خودتون باید پرداخت کنین."
                          اعضاء خانواده در سکوت مطلق به گفته های دکتر گوش می کردند، بعد از مدتی بالاخره یکیشون پرسید :"خب، قیمت یه مغز چنده؟"
                          دکتر بلافاصله جواب داد :"5000$ برای مغز یک مردو 200$ برای مغز یک زن."
                          موقعیت ناجوری بود، مردهای داخل اتاق سعی می کردند نخندند و نگاهشون با خانمهای داخل اتاق تلاقی نکنه، بعضی ها هم با خودشون پوزخند می زدند !
                          بالاخره یکی طاقت نیاورد و سوالی که پرسیدنش آرزوی همه بود از دهنش پرید که : "چرا مغز آقایون گرونتره؟"
                          دکتر با معصومیت بچه گانه ای برای حضار داخل اتاق توضیح داد که : "این قیمت استاندارد و آکبند مغزه!"
                          ولی مغز زنها چون استفاده میشه، خب دست دومه و طبیعتا ارزونتر!"

                          نتیجه ی اخلاقی :

                          مردها هیچ وقت از مغزشون استفاده نمی کنن!


                          زنها همزمان میتوانند چند کار انجام دهند مثلا با همسرشان در مورد مسایل مالی ماهانه بحث کنند، آشپزی کنند، به بچه شان املا بگن، غذای اون یکی بچه را هم بدن، جواب تلفن خواهرشون را هم بدن، رشته و... و همچنان رشته افکار از مغزشان خارج نمیشود که نمیشود... باور کنید... اما مردها در یک زمان فقط یک کار را میتوانند انجام دهند....
                          آخرین ویرایش توسط آرتمیس؛ 2011/04/25, 00:02.
                          [B][SIZE="4"][COLOR="magenta"]درصورتیکه کار خرید سهام بدرستی انجام شود تفریبا زمان فروش آن هرگز فرانخواهد رسید:-bd
                          [/COLOR][/SIZE][/B]

                          نظر

                          • آمن خادمی
                            مدیر
                            • Jan 2011
                            • 5243

                            #14
                            زن بر وزن گلستان سعدي

                            منت خداي را عز و جل که
                            لذت زن را قندو عسل كه ازدواجش موجب محنت است وبه طلاق اندرش مزيد رحمت.
                            هر لنگه كفشي كه بر سر ما ميخورد مضر حيات است وچون مكرر موجب ممات.
                            پس درهر لنگه كفش دو ضربت موجود و برهر ضربت آخي واجب .
                            مرد همان به كه بوقت نزاع عذر به درگاه نساء آورد
                            ورنه زنش ازاثر لنگه كفش حال دلش خوب به جا آورد
                            ضربت لنگه كفش لاحسابش هم از راه رسيده، وجيب شوهر بدبخت را به قيچي خياطي درآورده وحقوق يكماهه او را به بهانه جوئي بخورد.
                            شوهر و نوكر و كلفت همگي دركارند
                            تا که تو پول بدست آري وماشين بخري
                            شوهرت با كت وشلوار پراز وصله بود
                            شرط انصاف نباشد كه تو مانتو بخري
                            to continue, please follow me on my page

                            نظر

                            • malavan
                              عضو عادی
                              • Jul 2025
                              • 294

                              #15
                              در اصل توسط ناهید پست شده است View Post
                              دختری از پسری پرسید : آیا من نیز چون ماه زیبایم ؟

                              پسر گفت : نه ، نیستی

                              دختر با نگاهی مضطرب پرسید : آیا حاضری تکه ای از قلبت را تا ابد به من بدهی ؟

                              پسر خندید و گفت : نه ، نمیدهم

                              دختر با گریه پرسید : آیا در هنگام جدایی گریه خواهی کرد ؟

                              پسر دوباره گفت : نه ، نمیکنم

                              دختر با دلی شکسته از جا بلند شد در حالی که قطره های الماس اشک چشمانش را نوازش

                              میکرد ، پسر اما دست دختر را گرفت ، در چشمانش خیره شد و گفت :

                              تو به انداره ی ماه زیبا نیستی بلکه بسیار زیباتر از آن هستی

                              من تمام قلبم را تا ابد به تو خواهم داد نه تکه ای کوچک از آن را

                              و اگر از من جدا شوی من گریه نخواهم کرد بلکه خواهم مرد

                              :-> :))
                              عمراً
                              سنار بده آش
                              به همن خیال باشین
                              :d
                              [COLOR="darkgreen"]بی چیز باش[/COLOR]***ناچیز نباش[/COLOR]

                              نظر

                              در حال کار...
                              X