ده ها نفر در خصوصی حالم را می پرسند و می گویند چه خبر.چند سال است یک روز در میان بیمارستان می باشم و آن وقت آیا درست است بیایم یکی فحش بدهد و بگوید تو پیری برو بمیر؟آیا خود این آدمها پدر مریض یا کذا نداشته اند؟من می خواهم ببینم این رفتارها کجایش به مولانا و محبت و عرفان و خدا می خورد؟آنوقت میگویند امام قلی خان به خدا اعتقاد ندارد و کذا است.اصلا تفتیش عقاید دیگران را به کسی چه؟اتفاقا آن کسی که 100 خط قصه می نویسد و از شیخ نخودکی تا دولابی و قصه قبرستان و صد تا داستان دیگه را همه می شناسند.تازه من در موضوع امروز چه کردید میگویم امروز چه کردم.نه در جو بازار.جو بازار را به فلان کف بینی و کذا و هکذا چه کار می باشد؟
من مدیر نمی باشم اما بعدش فرافکنی می نمایند و مدیریت را بیخودی وسط می کشند و نوشته دیگران را نقل قول می نمایند.من هر حرفی با نگار می نوی دارم خودم میتوانم بزنم.او را مثل دخترم دوست دارم و خودم می دانم و خودش.هرکس جواب فحاشی های رکیک خودش را بدهد. زالوصفت و زالوصفت بازی و غیره نه از نگر درجه و نه از حقانیت ربطی به فحش هایی زشت و رکیکت ندارد.لااقل من ادعای عرفان و کذا ندارم.یک نفر در این سایت از من بجز آن یک نفر شاکی نمی باشد.همه با اینکه هزار بار میگویم نمیتوانم خصوصی را پاسخ بگویم هی حالم را می پرسند.همه با من مهربان بوده اند.یک بار اخم و تخم ننموده ام و اگر دست و پایم را ببرند باز میگویم :
مرگ بر زالوصفتان
نه محقق بود نه دانشمند چارپایی بر او کتابی چند
از هم ندوشیم.با هم بنوشیم.
چقدر از این داموداران خوشم آمد....
اینجا پیوند دانلودش را گذاشتهاند: http://smafghahi.ir/download/%d8%af%...b2/?wpdmdl=930
(بالا انگلیسی است.)
و اینجا هم خلاصهی پارسیاش را:
http://s6.picofile.com/file/8202989668/%D8%A7%D8%B1%D8%B2%D8%B4%DA%AF%D8%B0%D8%A7%D8%B1%D B%8C_%D8%B3%D9%87%D8%A7%D9%85.pdf.html
البته من هنوز نخواندهام!
من از آن بندهخدایی که از این شخص تعریف میکرد بیشتر مشتاقش شدم.
خیلی به دلم نشست...
که میگفت اعداد را ول کن...
داستان را بچسب...
و بعد دوباره (با آن داستان) پاشو بیا سوی اعداد...
از اینکه میگفت ما داستان خرید و فروش میکردیم...
از اینکه میگفت با داستان ۵۰۰ درصد سود کردیم...
خیلی خوشم آمد...
«محمد حسین» هستم.
امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.
همینجوری - زمانبندی
============
به یک چیزی رسیدهام...
هزار ایده هست...
هزار کار هست...
نمیرسی به همهاش برسی.
باید اول و آخر دست به گزینش (انتخاب) بزنی.
این برای من خیلی سخت است.
این برای من فاجعه است.
من روحیهی کمالگرا دارم.
دوست دارم هم بنیادی بلد باشم و هم نموداری و هم روانشناسی و هم تابلوخوانی و هم هوشمصنوعی و هم فلان و بهمان...
ولی نمیشود.
آن داموداران هم...
اکنون که نگاه میکنم...
دارم مطمئن میشوم «هرگز» در عمرم وقت نمیکنم آن را بخوانم.
شاید حتی خلاصهاش را...
حیف شد.
فاجعه است اصلا.
چه کار میشود کرد...
باید از زندگیام بیاندازمش دور.
خیلی چیزها هست...
چیزهایی که گذاشتهام در فهرست انجام.
ولی معلوم است به عمرم قد نمیدهد.
ولی خوب است. نداشتن این دانشها و فنها... نخواندن این کتابها... حکم هرس را دارد برای درخت.
چند وقتی است که تصمیم گرفتهام در انجمنها کمتر فعالیت کنم. (هم خواندن و هم نوشتن)
متاسفانه این مدت زیاد فعالیت کردم.
احتمالا دوباره بروم در یک دورهی تنبیهی برای خودم.
به زودی میبینمتان انشاءالله.
یا علی.
«محمد حسین» هستم.
امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.
اون کسی که پست من رو برات عکس گرفته رو بگو
اینجا رو دادم به شما و
اون کسی که پستی که من پاک کردم رو برات عکس فرستاده
اگر مرد هستی و شرف داری
//////////////////////////////
اینجا هم باشه برای خاطره گفتهای شما
/////////////////////////
مدیریت که جوابی نمیده
شما بیا شفاف سازی کن
http://forums.boursy.com/showthread.php?t=2936
مهر ماه امسال هم تمام شد.
اما گویی قرار است مهرها با بورسی ها مهربان نباشند!
برخلاف تیر ها!!
سلام و صبح به خیر خدمت دوستان عزیزم.
خوبی امروز به منفی و مثبت بازار نیست.
این فقط یک قسمت کوچکش است.
تا زمانی که خدا دارم، روزم قشنگ است.
پس پیوسته دنیا زیباست.
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست.
«محمد حسین» هستم.
امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.
در حال حاضر 9 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 9 مهمان ها)