صفحه 274 از 635 نخست ... 174224264271272273274275276277284324374 ... آخرین
نمایش نتایج: از 2,731 به 2,740 از 6349

موضوع: دورهمی چند نفره

  1. #2731
    ستاره‌دار (۱۳) mhjboursy آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    محل سکونت
    خواجه لامکان تویی بندگی مکان مکن
    نوشته ها
    18,270
    تشکر
    51,028
    تشکر شده 84,811 بار در 17,704 ارسال

    پاسخ : نوشته‌های غیر بورسی ما بورسی‌ها

    نقل قول نوشته اصلی توسط roya123 نمایش پست ها
    خب مسئله اینه که وقتی میگم خودت برو کد بورسی بگیر میگه پس بیخیال
    انتظار داره من با کد خودم واسه اونم سهم بگیرم و کاری بهش نداشته باشم.
    من میگم با سبد خودم مسئولیت قبول نمی کنم.
    به هیچ وجه مسئولیت قبول نکنید.
    هر کسی خودش مسئولیت پول‌های خودش هست و باید باشد.
    بگویید این‌جوری نمی‌شود. بگویید این‌جوری اگر من وام بگیرم و پس ندهم خود به خود از روی پول‌های شما برداشت می‌کنند. یا بگویید حساب‌کتاب‌ها قاطی می‌شود و ممکن است معلوم نشود چقدر سود و حق تقدم و سهام تبدیل شده از حق تقدم و این‌جور چیزها به شما می‌رسد و چقدر به من....
    به هر حال مسئولیت را قبول نکنید. مسئولیت با خود اوست. و خودشان هم باید بروند حساب باز کنند و حتی به خرید و فروش‌ها نگاه بیاندازند و کامل در جریان باشند و هر خرید و فروش هم با تصمیم خودشان باید باشد. به صورت کامل. اگر قبول نکردند هم مهم نیست. روی همان چیزهای دیگر سرمایه‌گذاری کنند هم بد نیست... مانند زر و ارز و ... (بیمه؟ بیمه را من نشنیده بودم... این شرکت‌ها کلاه‌برداری زیاد می‌کنندها... خیلی شرعی و قانونی و رسمی و با قرارداد، یک جور حساب کتاب می‌کنند همیشه آدم آخرش زیان می‌کند! بالاخره یک جوری باید نان بخورند دیگر!
    )
    «محمد حسین» هستم.
    امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

  2. 5 کاربر به خاطر ارسال مفید mhjboursy از ایشان تشکر کرده اند:


  3. #2732
    ستاره‌دار(3) roya123 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Apr 2014
    محل سکونت
    shiraz
    نوشته ها
    5,546
    تشکر
    26,534
    تشکر شده 30,129 بار در 5,476 ارسال

    پاسخ : نوشته‌های غیر بورسی ما بورسی‌ها

    نقل قول نوشته اصلی توسط mhjboursy نمایش پست ها
    به هیچ وجه مسئولیت قبول نکنید.
    هر کسی خودش مسئولیت پول‌های خودش هست و باید باشد.
    بگویید این‌جوری نمی‌شود. بگویید این‌جوری اگر من وام بگیرم و پس ندهم خود به خود از روی پول‌های شما برداشت می‌کنند. یا بگویید حساب‌کتاب‌ها قاطی می‌شود و ممکن است معلوم نشود چقدر سود و حق تقدم و سهام تبدیل شده از حق تقدم و این‌جور چیزها به شما می‌رسد و چقدر به من....
    به هر حال مسئولیت را قبول نکنید. مسئولیت با خود اوست. و خودشان هم باید بروند حساب باز کنند و حتی به خرید و فروش‌ها نگاه بیاندازند و کامل در جریان باشند و هر خرید و فروش هم با تصمیم خودشان باید باشد. به صورت کامل. اگر قبول نکردند هم مهم نیست. روی همان چیزهای دیگر سرمایه‌گذاری کنند هم بد نیست... مانند زر و ارز و ... (بیمه؟ بیمه را من نشنیده بودم... این شرکت‌ها کلاه‌برداری زیاد می‌کنندها... خیلی شرعی و قانونی و رسمی و با قرارداد، یک جور حساب کتاب می‌کنند همیشه آدم آخرش زیان می‌کند! بالاخره یک جوری باید نان بخورند دیگر!
    )
    مرسی جناب محمد حسین. واقعا مرسی.
    چقدر نیاز داشتم که یه نفر اینقدر با قاطعیت بهم بگه مسئولیت قبول نکن.
    چون خودم یه شخصیت دلسوز دارم عذاب وجدان داشتم که بهش گفته بودم من مسئولیت این شکلی قبول نمی کنم.
    نمیدونم چرا اینجوریم و فکر میکنم باید حمایت میکردم و حس میکردم آدم بدی هستم که گفتم نه
    تازه از همه اینها گذشته خواهرم هم از اون شخصیت های فوق العاده حسسساسسس و نگران هست.
    میدونم قبول کنم روانیم میکنه.
    توی قانون جذب هم یاد گرفتم که نباید دلسوزی بیجا داشته باشم.
    زمانی هم که مشاوره میرفتم مشاورم تستی که روز اول ازم گرفت گفت طرحواره سخت گیری و طرحواره حمایت و دلسوزیت خیلی بالاعه و اینا رو باید اصلاح میکردم.
    اما هر بار که خواهرم اینا رو میگه من حس میکنم که نه گفتنم کار غلطی هست و احساس بد بودن و عذاب وجدان میاد سراغم.
    خیلی امشب دپرس هستم. خیلی زیااااااد
    هم بخاطر نه گفتن به خواهرم هم توقعات بیجای اطرافیانم
    زن داداشم هم امشب با کمال پررویی میگه با دخترم برو واسش لباس بخر. همه فکر میکنن من بیکارم و وقتم و میتونم بدم به اونا
    در حالیکه بیشتر از همه ی اونا من وقتم واسم ارزش داره.
    این همه مطالعه دارم کلاس میرم مهمونی نمیرم.
    نمیدونم چرا درک ندارن.
    شایدم بخاطر اینکه سلیقه ام واسه لباس خوبه گفت. اما به هر حال نباید درخواست کنن.
    بهم ریختم کلا امشب
    اگر اشتیاق شما برای موفق شدن بیشتر از ترس شما از شکست خوردن باشد
    شما حتما موفق خواهید شد. "آلبرت انیشتین"


  4. 6 کاربر به خاطر ارسال مفید roya123 از ایشان تشکر کرده اند:


  5. #2733
    ستاره‌دار(3) roya123 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Apr 2014
    محل سکونت
    shiraz
    نوشته ها
    5,546
    تشکر
    26,534
    تشکر شده 30,129 بار در 5,476 ارسال

    پاسخ : نوشته‌های غیر بورسی ما بورسی‌ها

    همه ی آخر هفته هام هدر میره.
    همش مهمون داریم. من خیلی برنامه هام زیاده
    خیلی کتاب و جزوه هام مونده که باید بخونم
    آموزش های بورسم مونده نتونستم جلو برم
    اعصابم خورده
    دوستان بهم راهکار بدین لطفا
    کم آوردم
    هدر رفتن وقت هام دپرسم میکنه.
    امروزم هم هدر رفت.
    یه جور حس نگرانی و استرس میاد سراغم
    حس میکنم واسه رسیدن به اهدافم با انجام ندادن برنامه هام خیلی عقبم
    خودم تلاش میکنم راهش و پیدا کنم
    اما اگه کسی حسی مشابه من و داره لطفا راهنمایی کنه.
    اگر اشتیاق شما برای موفق شدن بیشتر از ترس شما از شکست خوردن باشد
    شما حتما موفق خواهید شد. "آلبرت انیشتین"


  6. 5 کاربر به خاطر ارسال مفید roya123 از ایشان تشکر کرده اند:


  7. #2734
    ستاره دار(18) Aiming آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jul 2012
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,638
    تشکر
    13,364
    تشکر شده 14,107 بار در 2,540 ارسال

    پاسخ : نوشته‌های غیر بورسی ما بورسی‌ها

    نقل قول نوشته اصلی توسط roya123 نمایش پست ها
    همه ی آخر هفته هام هدر میره.
    همش مهمون داریم. من خیلی برنامه هام زیاده
    خیلی کتاب و جزوه هام مونده که باید بخونم
    آموزش های بورسم مونده نتونستم جلو برم
    اعصابم خورده
    دوستان بهم راهکار بدین لطفا
    کم آوردم
    هدر رفتن وقت هام دپرسم میکنه.
    امروزم هم هدر رفت.
    یه جور حس نگرانی و استرس میاد سراغم
    حس میکنم واسه رسیدن به اهدافم با انجام ندادن برنامه هام خیلی عقبم
    خودم تلاش میکنم راهش و پیدا کنم
    اما اگه کسی حسی مشابه من و داره لطفا راهنمایی کنه.
    درود

    بهترین راهکار براتون اینه که یک کتابخانه خوب ثبت نام کنید و کارها و مطالعاتتون را آنجا انجام بدید..
    اونجا محیط تا حدودی مستقل براتون ایجاد میکنه..
    وارن بافت :برای بدست آوردن بازدهی های فوق العاده نیازی نیست کارهای فوق العاده انجام بدیم.

  8. 8 کاربر به خاطر ارسال مفید Aiming از ایشان تشکر کرده اند:


  9. #2735
    ستاره‌دار(3) roya123 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Apr 2014
    محل سکونت
    shiraz
    نوشته ها
    5,546
    تشکر
    26,534
    تشکر شده 30,129 بار در 5,476 ارسال

    پاسخ : نوشته‌های غیر بورسی ما بورسی‌ها

    نقل قول نوشته اصلی توسط Aiming نمایش پست ها
    درود

    بهترین راهکار براتون اینه که یک کتابخانه خوب ثبت نام کنید و کارها و مطالعاتتون را آنجا انجام بدید..
    اونجا محیط تا حدودی مستقل براتون ایجاد میکنه..
    اتفاقا بارها به این راهکار فکر کردم اما
    همش این فکر میاد سراغم که این همه سختی بکشم برم بیرون ناهار و بیرون بخورم چون بخوام برگردم وقتم تو راه همش هدر میره
    کتابخونه ی خوب کتابخونه ملی هست که با مترو میتونم برم اما هر رفت و برگشت 1.5 ساعت از وقتم و میگیره و باید کلی آذوقه هم با خودم ببرم و با مانتو شلوار هم بشینم مطالعه کنم. فکر اینا باعث میشه بگم بیخیال
    اگر اشتیاق شما برای موفق شدن بیشتر از ترس شما از شکست خوردن باشد
    شما حتما موفق خواهید شد. "آلبرت انیشتین"


  10. 6 کاربر به خاطر ارسال مفید roya123 از ایشان تشکر کرده اند:


  11. #2736
    ستاره‌دار (۱۳) mhjboursy آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    محل سکونت
    خواجه لامکان تویی بندگی مکان مکن
    نوشته ها
    18,270
    تشکر
    51,028
    تشکر شده 84,811 بار در 17,704 ارسال

    پاسخ : نوشته‌های غیر بورسی ما بورسی‌ها





    از صبح همه‌اش احساس می‌کنم یک مقدار کرونا این‌جای گلویم جمع شده.

    بعد با دیگران که صحبت می‌کردم دیدم احساس دست‌جمعی است!
    حالا تا دیروز هیچ خبری نبودها...
    «محمد حسین» هستم.
    امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

  12. 9 کاربر به خاطر ارسال مفید mhjboursy از ایشان تشکر کرده اند:


  13. #2737
    ستاره‌دار (۱۳) mhjboursy آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    محل سکونت
    خواجه لامکان تویی بندگی مکان مکن
    نوشته ها
    18,270
    تشکر
    51,028
    تشکر شده 84,811 بار در 17,704 ارسال

    پاسخ : نوشته‌های غیر بورسی ما بورسی‌ها

    نقل قول نوشته اصلی توسط roya123 نمایش پست ها
    همه ی آخر هفته هام هدر میره.
    همش مهمون داریم. من خیلی برنامه هام زیاده
    خیلی کتاب و جزوه هام مونده که باید بخونم
    آموزش های بورسم مونده نتونستم جلو برم
    اعصابم خورده
    دوستان بهم راهکار بدین لطفا
    کم آوردم
    هدر رفتن وقت هام دپرسم میکنه.
    امروزم هم هدر رفت.
    یه جور حس نگرانی و استرس میاد سراغم
    حس میکنم واسه رسیدن به اهدافم با انجام ندادن برنامه هام خیلی عقبم
    خودم تلاش میکنم راهش و پیدا کنم
    اما اگه کسی حسی مشابه من و داره لطفا راهنمایی کنه.
    ببینید...
    این را یک نفر که یک عمر این احساس را داشته دارد به شما می‌گوید...

    .
    .
    .
    بی‌خیال...
    .
    .
    .
    ولش کنید.
    حالا شش روز در هفته کار مفید انجام دادید یک روز انجام ندهید.
    مطمئنا دنیا جایی نمی‌رود.
    بی‌خیالش... به جایش بنشینید با آرش حال کنید. (دو تا گاز محکم از لپ یا بازویش هم بگیرید که تلافی آن استرسی که از نه گفتن به خواهرتان به شما منتقل شده بود هم در بیاید! )
    .
    .
    .
    من به این نتیجه رسیده‌ام که اگر این موارد نباشد و آدم بخواهد همین‌جور یک سره کار کند حتی از خود همان کار هم زده می‌شود. این‌جور که مثلا اگر به جای شش روز بیایید هفت روز کار سنگین و متمرکز انجام دهید، این هفت روز حتی کارایی آن شش روز را هم نخواهند داشت!
    .
    .
    .
    استراحت.... عبادت... تفریح... ارتباطات اجتماعی... اینها اگر درست و به جا باشند نه تنها روی کار اصلی آدم (که روی آن متمرکز است) تاثیر سوء ندارد که تاثیر مثبت هم دارد.
    .
    .
    .
    پی‌نوشت: من واعظ بی‌عملم. می‌دانم این کاری که اینجا به شما گفتم درست است. ولی خودم نمی‌توانم. گاهی سنگین تمرکز می‌کنم روی کارم و از موارد دیگرم می‌زنم و همین می‌شود که یک مدت دیگر اصلا کار نمی‌کنم یا همان کاری که می‌کنم کیفیتش می‌آید پایین یا.... بالاخره... این که این کار را نمی‌کنم دلیل بر این نمی‌شود که بی‌انصاف باشم و بخواهم کار درست را کتمان کنم... نه... کار درست این است...
    «محمد حسین» هستم.
    امیرالمومنین(ع):برای دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگی خواهی کرد و برای آخرتت چنان که گویا فردا خواهی مرد.

  14. 6 کاربر به خاطر ارسال مفید mhjboursy از ایشان تشکر کرده اند:


  15. #2738
    عضو فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2018
    نوشته ها
    4,530
    تشکر
    13,326
    تشکر شده 24,046 بار در 4,293 ارسال

    پاسخ : نوشته‌های غیر بورسی ما بورسی‌ها

    نقل قول نوشته اصلی توسط roya123 نمایش پست ها
    همه ی آخر هفته هام هدر میره.
    همش مهمون داریم. من خیلی برنامه هام زیاده
    خیلی کتاب و جزوه هام مونده که باید بخونم
    آموزش های بورسم مونده نتونستم جلو برم
    اعصابم خورده
    دوستان بهم راهکار بدین لطفا
    کم آوردم
    هدر رفتن وقت هام دپرسم میکنه.
    امروزم هم هدر رفت.
    یه جور حس نگرانی و استرس میاد سراغم
    حس میکنم واسه رسیدن به اهدافم با انجام ندادن برنامه هام خیلی عقبم
    خودم تلاش میکنم راهش و پیدا کنم
    اما اگه کسی حسی مشابه من و داره لطفا راهنمایی کنه.
    سلام رویا خانوم
    در این که باید به اندازه کافی از وقت بهره برد شکی نیست ، اما بخشی از بهره همین مهمانیها و دور همی هاست. احتمالا سن شما نباید زیاد بالا باشد . چون معمولا انسانها در جوانی دوست دارند همه زمانشان را برای خودشان صرف کنند. سالها قبل من در تهران دانشجو بودم و در هر ترم یکبار وسط ترم و یکبار پایان ترم برمی گشتم شهرستان! تقریبا چند روز مانده به برگشتنم پدر و مادرم (خدابیامرزدشان) لحظه شماری می کردند برای برگشتنم! وقتی بر می گشتم براداران و خواهرانم(خودشان متاهل و خانواده داشتند) می آمدن به من سر بزنند! اما من در حال و هوای جوانی، فکرم پیش دوستانم بود تقریبا یک هفته دو هفته ای که در شهرستان بودم بیشتر اوقاتم با دوستانم سپری می شد . خلاصه متوجه نبودم که عزیزترین عزیزان من همیشگی نیستند ! زمان می گذشت و من سنم بالاتر می رفت و من همچنان در شور جوانی به سر می بردم!(من کوچکترین فرزند خانواده بودم) . درس و سربازی تمام شد و بعدش کار و ازدواج ! مشغله ها دیگر فرصت زیادی برای بودن با پدر و مادر نمی گذاشت ! تا اینکه در این چند سال گذشته دو تا از برادران بزرگم و پدر و مادرم هر کدام به دلیلی به رحمت خدا رفته اند! و من در حسرت نیم ساعت بودن در کنار آنها!!! بخش زیادی از دلخوشی های امروزم یاد آن روزگان کمی که با عزیزانم بودم است. اینها را گفتم که شما قدر این روزهاتون را بدانید لذت ببرید از زندگی اتان در کنار عزیزانتان. خیلی ساده از کنار این موضوعات نگذرید . زمان به سرعت برق و باد می گذرد تا به خود بیایید عمری سپری کردید و خدای ناکرد ممکن است بعضی از عزیزان دور و بر شما نباشند .
    در تحقیقی در آمریکا (و مشابه آن در استرالیا) از کسانی که پیر و مریض در آستانه مرگ بوده اند نظرسنجی هایی به عمل آمده بود که اگر زمان به عقب بر می گشت چه می کردید !! جواب آنها خیلی جالب بوده است . تقریبا اکثر آنها گفته بودند دنیا را زیاد جدی نمی گرفتیم ، وقت بیشتری را با خانواده هایمان سپری می کردیم ، شادتر زندگی می کردیم، می رقصیدیم و آواز می خوانیدم . و بیشتر به دیگران محبت می کردیم .
    اینها را گفتم که بگوییم از لحظات زندگیتان لذت ببرید چون تکرارناپذیرند. وقتی آدم سنش بالاتر می رود کم کم بیشتر متوجه می شود خیلی از چیزهایی که زمانی برایشان غصه می خورده است اصلا ارزش غصه خوردن نداشته اند.
    ببخشید اگر پرحرفی شد . احتمالا چیزهایی که من نوشتم با اون راهکاری که مد نظر شماست متفاوت است .

  16. 12 کاربر به خاطر ارسال مفید رادین1 از ایشان تشکر کرده اند:


  17. #2739
    ستاره‌دار(3) roya123 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Apr 2014
    محل سکونت
    shiraz
    نوشته ها
    5,546
    تشکر
    26,534
    تشکر شده 30,129 بار در 5,476 ارسال

    پاسخ : نوشته‌های غیر بورسی ما بورسی‌ها

    نقل قول نوشته اصلی توسط رادین1 نمایش پست ها
    سلام رویا خانوم
    در این که باید به اندازه کافی از وقت بهره برد شکی نیست ، اما بخشی از بهره همین مهمانیها و دور همی هاست. احتمالا سن شما نباید زیاد بالا باشد . چون معمولا انسانها در جوانی دوست دارند همه زمانشان را برای خودشان صرف کنند. سالها قبل من در تهران دانشجو بودم و در هر ترم یکبار وسط ترم و یکبار پایان ترم برمی گشتم شهرستان! تقریبا چند روز مانده به برگشتنم پدر و مادرم (خدابیامرزدشان) لحظه شماری می کردند برای برگشتنم! وقتی بر می گشتم براداران و خواهرانم(خودشان متاهل و خانواده داشتند) می آمدن به من سر بزنند! اما من در حال و هوای جوانی، فکرم پیش دوستانم بود تقریبا یک هفته دو هفته ای که در شهرستان بودم بیشتر اوقاتم با دوستانم سپری می شد . خلاصه متوجه نبودم که عزیزترین عزیزان من همیشگی نیستند ! زمان می گذشت و من سنم بالاتر می رفت و من همچنان در شور جوانی به سر می بردم!(من کوچکترین فرزند خانواده بودم) . درس و سربازی تمام شد و بعدش کار و ازدواج ! مشغله ها دیگر فرصت زیادی برای بودن با پدر و مادر نمی گذاشت ! تا اینکه در این چند سال گذشته دو تا از برادران بزرگم و پدر و مادرم هر کدام به دلیلی به رحمت خدا رفته اند! و من در حسرت نیم ساعت بودن در کنار آنها!!! بخش زیادی از دلخوشی های امروزم یاد آن روزگان کمی که با عزیزانم بودم است. اینها را گفتم که شما قدر این روزهاتون را بدانید لذت ببرید از زندگی اتان در کنار عزیزانتان. خیلی ساده از کنار این موضوعات نگذرید . زمان به سرعت برق و باد می گذرد تا به خود بیایید عمری سپری کردید و خدای ناکرد ممکن است بعضی از عزیزان دور و بر شما نباشند .
    در تحقیقی در آمریکا (و مشابه آن در استرالیا) از کسانی که پیر و مریض در آستانه مرگ بوده اند نظرسنجی هایی به عمل آمده بود که اگر زمان به عقب بر می گشت چه می کردید !! جواب آنها خیلی جالب بوده است . تقریبا اکثر آنها گفته بودند دنیا را زیاد جدی نمی گرفتیم ، وقت بیشتری را با خانواده هایمان سپری می کردیم ، شادتر زندگی می کردیم، می رقصیدیم و آواز می خوانیدم . و بیشتر به دیگران محبت می کردیم .
    اینها را گفتم که بگوییم از لحظات زندگیتان لذت ببرید چون تکرارناپذیرند. وقتی آدم سنش بالاتر می رود کم کم بیشتر متوجه می شود خیلی از چیزهایی که زمانی برایشان غصه می خورده است اصلا ارزش غصه خوردن نداشته اند.
    ببخشید اگر پرحرفی شد . احتمالا چیزهایی که من نوشتم با اون راهکاری که مد نظر شماست متفاوت است .

    روح پدر و مادرتون و دوتا برادرتان شاد باشه
    عالی بودن چیزایی که گفتین. مرسی جناب رادین
    چی بگم والا...

    من آرامش و سکوت و خیلی دوس دارم آخه
    دوس دارم یه جورایی استقلال داشته باشم.
    البته نه تنهایی ها
    جدیدا دارم فکر میکنم باید ازدواج کنم منم استقلال داشته باشم وقتام واسه خودم باشه هر وقت دلم خواست با خانواده وقت بگذرونم نه همیشه و همیشه و همیشه
    اما شما هم تجربه دارید و قطعا باید از تجربه شما استفاده کنم
    چیزایی که شما گفتید خیلی قشنگ بودن. دیگه سعی میکنم کمتر استرس بگیرم و به قول شما دنیا رو اونقدرا هم جدی نگیرم.
    اگر اشتیاق شما برای موفق شدن بیشتر از ترس شما از شکست خوردن باشد
    شما حتما موفق خواهید شد. "آلبرت انیشتین"


  18. 10 کاربر به خاطر ارسال مفید roya123 از ایشان تشکر کرده اند:


  19. #2740
    ستاره‌دار(3) roya123 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Apr 2014
    محل سکونت
    shiraz
    نوشته ها
    5,546
    تشکر
    26,534
    تشکر شده 30,129 بار در 5,476 ارسال

    پاسخ : نوشته‌های غیر بورسی ما بورسی‌ها

    نقل قول نوشته اصلی توسط mhjboursy نمایش پست ها
    ببینید...
    این را یک نفر که یک عمر این احساس را داشته دارد به شما می‌گوید...

    .
    .
    .
    بی‌خیال...
    .
    .
    .
    ولش کنید.
    حالا شش روز در هفته کار مفید انجام دادید یک روز انجام ندهید.
    مطمئنا دنیا جایی نمی‌رود.
    بی‌خیالش... به جایش بنشینید با آرش حال کنید. (دو تا گاز محکم از لپ یا بازویش هم بگیرید که تلافی آن استرسی که از نه گفتن به خواهرتان به شما منتقل شده بود هم در بیاید! )
    .
    .
    .
    من به این نتیجه رسیده‌ام که اگر این موارد نباشد و آدم بخواهد همین‌جور یک سره کار کند حتی از خود همان کار هم زده می‌شود. این‌جور که مثلا اگر به جای شش روز بیایید هفت روز کار سنگین و متمرکز انجام دهید، این هفت روز حتی کارایی آن شش روز را هم نخواهند داشت!
    .
    .
    .
    استراحت.... عبادت... تفریح... ارتباطات اجتماعی... اینها اگر درست و به جا باشند نه تنها روی کار اصلی آدم (که روی آن متمرکز است) تاثیر سوء ندارد که تاثیر مثبت هم دارد.
    .
    .
    .
    پی‌نوشت: من واعظ بی‌عملم. می‌دانم این کاری که اینجا به شما گفتم درست است. ولی خودم نمی‌توانم. گاهی سنگین تمرکز می‌کنم روی کارم و از موارد دیگرم می‌زنم و همین می‌شود که یک مدت دیگر اصلا کار نمی‌کنم یا همان کاری که می‌کنم کیفیتش می‌آید پایین یا.... بالاخره... این که این کار را نمی‌کنم دلیل بر این نمی‌شود که بی‌انصاف باشم و بخواهم کار درست را کتمان کنم... نه... کار درست این است...
    وای آرش و که نگید. عشق منه. اونقد خوشکل و دوس داشتنیه که نگو
    ببینیدش دلتون میخواد بخوریدش. .
    عشق خالشه
    خیلی هم من و دوس داره. الهی قربونش برم من
    من اونقد رو وسایلام حساس بووووودم که نگووو
    اما آرش خان کل زندگیم و میریزه به هم تازه ذوقش هم میکنم.
    همه دفترام و جلداشون و کنده
    اونروز سوهان ناخنم و جامدادیم و شکوند
    کلی هم ذوقش کردم تازه
    بادوم و پسته مبخوام بخورم میاد میگه به منم بده.
    البته حرف نمیزنه با داد زدنش
    منم تو دهن خودم لهش میکنم میدم بهش میخوره کیف هم میکنه
    وقتی هم یه چیزی بخواد بهش ندی کله میزنه الهی من قربونش برم
    اگر اشتیاق شما برای موفق شدن بیشتر از ترس شما از شکست خوردن باشد
    شما حتما موفق خواهید شد. "آلبرت انیشتین"


  20. 8 کاربر به خاطر ارسال مفید roya123 از ایشان تشکر کرده اند:


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 10 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 10 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •