دورهمی چند نفره

[mhjboursy]

جناب محمدحسین؟
میدونید بدی بورس چیه؟
این که هر پولی رو میخوای هزینه کنی میگی چه کاریه. تو بورس دو ماهه این 80 تومن و میکنم اینقدر و یه ساله می کنم اینقدر و
یعنی قبلا که بلد نبودم سرمایه گذاری کنم خیلی راحت پولام و خرج می کردم.
اما الان همش می گم خب تو بورس چند ماهه دو برابرش می کنم و از سودش ماشین و میخرم.
و این قصه ادامه داره تا زمانی که من واقعا از نظر مالی خیلی اوکی بشم.
راستش به عمل که رسید گفتم ولش کن اصلا یه پراید مدل پایین میخرم یه مدت زیرپام باشه.
که هر چی بخوام اینور اونور بزنم اون و بزنم که حسابی راننده بشم. مهرماه ثبت نام می کنم.
و اون و وقتی خودروو ثبت نامیم اومد پرایده رو میفروشم.
پراید مدل پایین هم پیدا کردم. 20 تومن. گفتم بیاییم قولنامه کنیم. داداشم هم چک و چونه هاش و زد
بازم به داداشم گفتم ولش کن . این 20 تومن و چند ماه تو بورس نگه میدارم از سودش یه پراید میخرم.
الان که بورس ریخته بوده کاردرستی نیست پول از بورس بکشم. بزار ضررهام جبران بشه بعد
خلاصه اینجوری شده حکایت من.

راهکاری که دوست تازه وارد شده‌مان گفتند را تایید می‌کنم. با این اضافه که:
یک درصدی را همیشه معین کنید برای خرج. (مثلا پنج درصد از سود ماهانه)
فکر کنید دارید خرج خانواده را می‌دهید و سر ماه (ماه به ماه) یک پولی برای اجاره خانه و خورد و خوراک و پوشاک و ... کنار بگذارید...
با این پول‌ها بروید عشق و صفا... (عشق و حال من فکر کنم بیشتر امام رضا(ع) باشد الان... دلم تنگیده... خاک تو سر کرونا!)
-------------------
دقت کردید؟
خانم‌ها متخصص خرج هستند و آقایان متخصص دخل... (به آقایان باشد اصلا زیاد خرج نمی‌کنند و یک قران دو زار را هم می‌آورند می‌زنند به کار...)
الان شما که وارد بورس شده‌اید فکرتان چرخیده! شبیه آقایان شده! باید به اصالت‌های قبلی خودتان برگردید!

[mhjboursy]

سلام دوستان عزیز...
متاثر شدم از پیشامد برای سرکار خانم رویا و جناب محمد حسین عزیز......
ناراحتی قلبی دیگر مسئله ای عادی حساب میشه....از هر خانواده ای سراغ داشته باشید یک نفرشان ناراحتی قلبی دارد.....خواستم تجربه ای که خودم در این راه کسب کردم خدمت شما دوستان عرض کنم..
یک جور دیگر هم میشه به قضیه نگاه کرد.....بجای اینکه وقتی پدرتان را می بینید و ناراحت میشوید....شکر گزار باشید و پیش ایشان شاد و خوشحال نشان دهید خودتان را....به استراحت شان بیشتر رسیدگی کنید....مراقب باشید اشیا سنگین را حمل نکنند که وزنشان بیشتر از 2 کیلو باشد....به غذای شان رسیدگی کنید....

مادر بنده 5 سال پیش دچار بیماری قلبی شد....البته قبل ترش بیماری را داشت اما ما نمی دانستیم...به هر دکتری هم می بردیم تشخیص آسم میدادند...(این هم بخاطر کمبود پزشک متخصص در شهرمان بود و هست).....
اتفاقی یک دکتر متخصص قلب به بیمارستان آمده بود و مادرم را آنژو کرد و گفت 3 تا از رگهای قلبش گرفته شده و یکی نیمه باز هست....انگار دنیا رو سرمان می چرخید..خیلی حالمان بد شد.....
دو بار تحت عمل قرار گرفت...3تا فنر و یکی را هم بالون زدند......
دیگر روزگار باریمان مثل گذشته نبود.....همین حالی که رویا خانم دارد ما هم داشتیم........یکبار با دکتر حرف میزدم گفت زنده بودن مادرتان چیزی بیشتر از معجزه هست....با این تعداد گرفتگی رگها...کمترین اثرش سکته بود که خدا خواست و سکته نکرده و حتی میتوانست منجر به فوت شود........
آنجا بود که یک نتیجه گرفتم اینکه.....خدا مادرم را دوباره به ما داده.....ما باید بدون مادر زندگی می کردیم ولی مادرمان با آن وضع وخیم عمرش به این دنیا بود.......

هر روز که مادرم را می بینم انگار خداوند برای هر روزم یک هدیه گرانبها به من میدهد.......
دیگر نگران این نیستم که قلب مادرم کی از کار می افتد......بجایش برای هر روز نفس کشیدنش لذت می برم و محبتم نسبت به مادرم خیلی خیلی بیشتر از قبل شده.....و کاری نمی کنم که باعث ناراحتی مادرم بشوم......
رویا خانم اینطوری هم میشه به قضیه نگاه کرد.....یک روز هم ارزشش زیاده که عزیزت در کنارت باشه.....

❣

[mhjboursy]

بنده هم چندی قبل اتکام فروختم روز چهارشنبه بود....اولش مبلغ به مانده حسابم اضافه شد....حتی عصر هم پیام کارگزاری برای گوشی ام آمد....اما در ورود به آنلاین متوجه شدم...هم مبلغ کسر شده و هم گزارش حسابم هم فروشم نبود....روز شنبه قبل شروع معاملات درست شد.....
اینگونه موارد به کرات در آنلاین خودم می بینم و هیچ گونه نگرانی ندارد........
ان شالله که درست می شود.....

این چند وقته گمان کنم هسته خیلی مشکل پیدا کرده...
آن از مشکل خانم رویا و دیگر دوستان...
این از موضوعی که شما گفتید...
آن هم از موضوع من... (که گفتم هزار تومانم را خوردند... که پس از چند روز پس دادند...)

خدا به خیر بگذراند با این وضع!

پی‌نوشت: چند وقت پیش شایعه شده بود... گفته بودند از خرید و فروش‌ها و دارایی‌هایتان عکس بگیرید و در رایانه ذخیره کنید! گمان کنم دوباره شبیه همان حالت شده...

[mhjboursy]

بله کاملا درسته جناب کریس
کاملا موافقم با صحبت هاتون.
مشکل پدرم خدا رو شکر حل شد.
پدرم رو به خاطر معده و مشکل گوارش بردیم دکتر
اما چند روزی هم به خاطر قلبشون بستری شدند.
گفتند قلبش نامنظم کار می کنه.
و چند روز هم به خاطر ریه و معده و اینها و در نهایت ترخیص شدند و به خونه برگشتند.
الانم یه پلاستیک پر از دارو مصرف می کنند.
ولی خدا رو شکر به خیر گذشت.
الان خودم همه داروهاش رو به موقع بهش میدم. مثه پرستارای توی بیمارستان که واقعا عالی عالی عالی بودن
خدا خیرشون بده. چقدر مهربون و با محبت بودن و چقدر رسیدگی شون عالی بود.
چه حس خوبی داشتم وقتی می دیدم اینقدر خوب از بیمارا پرستاری می کنن.
با اینکه یه لحظه هم توی بیمارستان پدرم و تنها نزاشتم (با همه سخت گیری هایی که به خاطر کرونا می کردن و نداشتن ملاقاتی و همراه)
اما از اینکه پرستارها اینقدر مهربون بودن خیلی حس خوبی داشتم. این که پدرم و باباجون صدا می کردن.
باهاش مهربون حرف میزدن. بهش محبت می کردن. و خیلی خوب ازش مراقبت می کردن.
در کل لحظه های سخت و پراسترسی و پشت سر گذاشتیم ولی خدا رو شکر حل شد.

قصار بگویم:
پرستار خوب فرشته‌ای است پاکیزه، محبوب و مقرب
پرستار بد فحـــــــــــــــــــــــ ـــــــــش است. ??? یک فحـــــــــــــــــــــــ ـــــــــش فحـــــــــــــــــــــــ ـــــــــش . (ببخشید به خاطر بی‌ادبی. این نوشته را هم بعدا پاک می‌کنم... ولی واقعا هر دو را دیده‌ام... پرستار بد واقعا فحـــــــــــــــــــــــ ـــــــــش است. فحـــــــــــــــــــــــ ـــــــــش واقعی... هم دکتر بد و هم پرستار بد... چون کالایی که هر روز در شغلشان با آن سر و کار دارند جان آدم‌ها و عزیز چندین ساله‌ی یک خانواده است! )

[mhjboursy]

جناب محمدحسین کروم من اینه ورژنش
Google Chrome is up to date

Version 83.0.4103.61 (Official Build) (64-bit)
در رابطه با پدرتون هم امیدوارم خدا بهشون سلامتی و طول عمر با عزت بده
و همیشه سایه شون بالای سر شما و خانوادتون باشه.

و همینطور خداوند به پدر و مادر شما جناب کریس سلامتی و طول عمر با عزت بده
و به پدر و مادر همه ی کاربرای سایت
و همه ی پدر و مادرای دنیا

خوب؟
رو کادری که نقل قول می‌گیرید و می‌نویسید راست کلیک می‌کنید نمی‌آید؟ (شبیه همان عکسی که نشان داده بودم؟)

[roya123]

راهکاری که دوست تازه وارد شده‌مان گفتند را تایید می‌کنم. با این اضافه که:
یک درصدی را همیشه معین کنید برای خرج. (مثلا پنج درصد از سود ماهانه)
فکر کنید دارید خرج خانواده را می‌دهید و سر ماه (ماه به ماه) یک پولی برای اجاره خانه و خورد و خوراک و پوشاک و ... کنار بگذارید...
با این پول‌ها بروید عشق و صفا... (عشق و حال من فکر کنم بیشتر امام رضا(ع) باشد الان... دلم تنگیده... خاک تو سر کرونا!)
-------------------
دقت کردید؟
خانم‌ها متخصص خرج هستند و آقایان متخصص دخل... (به آقایان باشد اصلا زیاد خرج نمی‌کنند و یک قران دو زار را هم می‌آورند می‌زنند به کار...)
الان شما که وارد بورس شده‌اید فکرتان چرخیده! شبیه آقایان شده! باید به اصالت‌های قبلی خودتان برگردید!

راستش یکی از بزرگترین خرده هایی که همیشه مامانم به من می گرفتند:
این بود که من خیلی ولخرج هستم.
چون من هر چی کار می کردم خرج می کردم. (البته من ولخرج نبودم. حقوقم کم بود واقعا)
و جالبه اصلا چیزایی می خریدم که ارزش سرمایه گذاری هم نداشتند. مثلا هیچوقت طلا و زیورآلات نمی خریدم.
فقط لباس و چیزای اینجوری
اوایل بورس هم اینجوری بودم.
حتی بیشتر از قبل و راحت تر از قبل خرج می کردم جوری که داماد جدیدمان به خواهرم گفته بود خواهرت چرا اینقدر ولخرجه.
بهش بگو یه ذره پولاش و پس انداز کنه. البته از نظر خودم اصلا ولخرج نبودم و کار درست رو انجام میدادم.
اما الان واقعا حس می کنم شاید حداقل یه ماه دیگه زمان بهتری واسه خرید ماشین باشه.
اخه الان یه سری از سهمام خیلی ریخته. حیفه بفروشم. بزارم حداقل جبران بشه بعد

[roya123]

قصار بگویم:
پرستار خوب فرشته‌ای است پاکیزه، محبوب و مقرب
پرستار بد سگ است. یک سگ بی‌شرف. (ببخشید به خاطر بی‌ادبی. این نوشته را هم بعدا پاک می‌کنم... ولی واقعا هر دو را دیده‌ام... پرستار بد واقعا کثافت است. بی‌شرف واقعی... هم دکتر بد و هم پرستار بد... چون کالایی که هر روز در شغلشان با آن سر و کار دارند جان آدم‌ها و عزیز چندین ساله‌ی یک خانواده است! )

معلومه که دل پری دارید و به پست تون خورده
تازه پدر من توی بیمارستان دولتی بودن.
بیمارستان شیراز (یا شهیدبهشتی)
تصوری که هست اینه که بیمارستان های خصوصی بهتر رسیدگی می کنند.
من خدا رو شکر پام به بیمارستان باز نشده بود.
وقتی اینقدر تو خونه از رسیدگی بیمارستان و پرستارها تعریف می کردم و می گفتم همه چی عالی بود
داداشم می خندید می گفت بیمارستان خوب ندیدی... کلا بیمارستان ندیدی که به این میگی خوب
میگفت شهیدرجایی (واسه پای داداشم که تصادف کرده بود و نیاز به عمل داشت) خیلی بهتر از شیرازه
خلاصه خوشحالم که با فضای بیمارستان چندان آشنا نیستم و ندیدم
البته خودمم تو شهیدرجایی یه بار پام و گچ گرفتم. مجبور شدم از اون شلوار آبی های مسخره بپوشم.

[roya123]

خوب؟
رو کادری که نقل قول می‌گیرید و می‌نویسید راست کلیک می‌کنید نمی‌آید؟ (شبیه همان عکسی که نشان داده بودم؟)

نمی دونم جناب محمدحسین.
بیخیال ... تو فکرش نرید... من یه کم تو این چیزا خنگم
همین شکلک های سایت خوبه که

[کریس گاردنر]

دوستان یک موضوع خنده دار و عجیب ذهنم را درگیر کرده....
دیروز دیدم سنگ مفت گنجشک هم مفت...رفتم یک پژو پارس ثبت نام کردم.....میترسم قرعه بنامم بیفته
اصلا دوست ندارم در چنین شرایطی ماشین بخرم....این چه کاریه!!
پست دیروز جناب موسوی هم رویم خیلی تاثیر گذاشت....اینکه به هدفهای بزرگ فکر کنم.........
دارم در خیالات خودم دنبال مشتری می گردم.....ببینم کسی حاضر میشه این ماشین را از من بخره.....اصلا اگر فهمیدند می بایست یه خسارتی هم شرکت خودرو بدهم

[کریس گاردنر]

راهکاری که دوست تازه وارد شده‌مان گفتند را تایید می‌کنم. با این اضافه که:
یک درصدی را همیشه معین کنید برای خرج. (مثلا پنج درصد از سود ماهانه)
فکر کنید دارید خرج خانواده را می‌دهید و سر ماه (ماه به ماه) یک پولی برای اجاره خانه و خورد و خوراک و پوشاک و ... کنار بگذارید...
با این پول‌ها بروید عشق و صفا... (عشق و حال من فکر کنم بیشتر امام رضا(ع) باشد الان... دلم تنگیده... خاک تو سر کرونا!)
-------------------
دقت کردید؟
خانم‌ها متخصص خرج هستند و آقایان متخصص دخل... (به آقایان باشد اصلا زیاد خرج نمی‌کنند و یک قران دو زار را هم می‌آورند می‌زنند به کار...)
الان شما که وارد بورس شده‌اید فکرتان چرخیده! شبیه آقایان شده! باید به اصالت‌های قبلی خودتان برگردید!

من هم یکبار برای عمل جراحی رفته بودم بیمارستان...هر چند به خانواده هم نگفتم که نگرانی نداشته باشند...گفتم بعد عمل زنگ میزنم....
بعد عمل دو تا پرستار من را در خروجی اتاق هم میخواستند بزارند روی تخت دیگری برای انتقال به بخش....یکی از پرستاران من را جوری انداخت روی تخت دیگر انگار گونی سیمان انداخت....بعد هم گفت انگار نوکر بابای مردم هستیم...یک نفر هم با خودشان نمی آورند......
هر چند وقت یکبار در خیابان آن پرستار را می بینم....یاد آن حرکت و حرف زدنش میافتم.....دلم خون میشه........