صفحه 115 از 635 نخست ... 1565105112113114115116117118125165215615 ... آخرین
نمایش نتایج: از 1,141 به 1,150 از 6349

موضوع: دورهمی چند نفره

  1. #1141
    ستاره‌دار (۲) sooroosh1315 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    محل سکونت
    همین جا
    نوشته ها
    5,358
    تشکر
    48,116
    تشکر شده 15,256 بار در 3,560 ارسال

    پاسخ : نوشته‌های غیر بورسی ما بورسی‌ها

    نقل قول نوشته اصلی توسط علیرضا حسنی نمایش پست ها
    مخالفم اول بنا به استدلالی که در پست بالا داشتم مبنی بر اینکه در هیچ حوزه ای هیچ شخص حرفه ای همچین رویکردی از خودش نشون نمیده، دوم ماهیت رقابتی بودن بازار، سوم پتانسیل سوء استفاده از این رویه مخصوصا در محیط بورس که پتانسیل کسب منفعت از سیگنال دهی به شدت وجود داره. میبینید که با یه تشر سازمان چند تا سهم قفل در صف فروش شدن. آخه کدوم آدم عاقل و حرفه ای در بورس میاد از رو دست دیگران خرید و فروش میکنه.

    حتما مشورت کردن و ایده گرفتن تعریف متفاوت از خرید و فروش از روی دست دیگران داره. خرید و فروش از رو دست دیگران یعنی سیگنال گرفتن حالا از کانال یا فرد فرقی نمیکنه، بعد متاسفانه ما یه فرهنگ مشمئز کننده پاچه خواری داریم طوری که چنان جناب و استاد و فلان به پاچه دیگران میبندیم که طرف رو از فرش به آسمان میبریم و معمولا پروسه بعدی هم کوبیدن طرف از آسمان به فرش هستش.

    خب نکنیم این کاررو، طرف اگه حرفه ای و کار درست باشه وقت رو نمیزاره سهم به این و اون معرفی کنه، میره در خلوت خودش پولش رو پارو میکنه حالا شما تا صبح بگو نه مردم ایران همه خیرخواه هستن و چرچیل و نادرعلی و ایکس و ایگرگ واسه رضای خدا سهم معرفی میکنن. من که اعتقاد دیگه ای دارم.
    مخالفم

    سر همون قضیه هک یا محصولات کپی و...

    یک نفر چاه آب حفر می کنه شب و روز محصولش میشه همون آب (وقتشو میذاره، وقت دارایی واقعی هر فرد هست)
    یکی کشاورزی میکنه
    یکی کتاب می نویسه
    یکی فیلم میسازه

    خلاصه هرکسی در یک کاری خواه و ناخواه مهارت پیدا میکنه

    حالا یک بحثی پیش میاد که انسان موجودی اجتماعی هست (یعنی اون فردی که فیلم میسازه به آب نیاز داره به کتاب نیاز داه به محصولات کشاورزی و صنعتی نیاز داره)

    بر اساس نیاز (عرضه و تقاضا) میان قیمت گذاری می کنن مهارت ها و زمان های صرف شده رو

    یکسری مهارت ها هم هست که جامعه فعلی نمی دونن چیه یا فکر می کنن چیز بدی هست (مثال بدش میشه وقتی گالیله بنده خدا گفت زمین دور خورشید می گرده گرفتن کتکش زدن ، گفتن مهارت هات بدرد جامعه نمی خوره تو فاسدی فلانی بهمانی و.... ولی در گذر زمان به دانش گالیه نیاز پیدا شد ، مثل خیلی از هنرمندانی که در زمان حیاتشون مفتشون گرون بود چند قرن بعد از مرگشون تازه جامعه به هنرشون نیاز پیدا کرد)

    خلاصه

    اها راستی انسان موجودی اجتماعی هست ، یعنی چی یعنی فرانسه که قهرمان جام جهانی شد و خوشحال بودن ، این خوشحالی پشتش ناراحتی و حذف بلژیک و برزیل و ایران و اسپانیا و.... بود
    یعنی ارزش قهرمانیشون به قهرمان نشدن بقیه بود (منظورم اینه که همین تیم فرانسه بیاد از فجر سپاسی شیراز ببره خوشحالی نداره براش ، خوشحالیش وقتی هست که از بقیه بزرگان ببره )

    حالا این بزرگان خودشون از همین کوچه پس کوچه ها و تیم فجر سپاسی شروع کردن ، اول قهرمان محله شدن بعد قهررمان دسته 2 دسته 1 و لیگ و قاره و جهان شدن

    ی رفیق داشتم قهرمان کشتی کشور شده تو وزن 35 کیلو گرم ، بعد کلا تو وزن 35 کیلوگرم تو کشور فقط 2 تا کشتی گیر وجود دارن یا قهرمان میشی یعنی یا نایب قهرمان

    ============
    بگذریم

    مهارت
    یکی مهارت روانشناسی بازار داره
    یکی تکنیکال
    یکی تابلو خوانی
    یکی روند خوانی
    یکی بنیادی

    یک مهارت دیگه ام هست به اسم تقلب از رو دست دیگران بنظرم ، از همین کانال چرچیل هم میشه چشم بسته پول در آورد ،
    ما تو بازار ی نمودار قیمت داریم یک حجم با نگاه کردن به این ها تصمیم میگیریم

    حالا اگر شخصی رو بشناسیم از لحن تبلیغش هم می تونیم بفهمیم که بخریم یا نه ! (منتها باید براش وقت گذاشت ، شاید 2 سال بشینی هر لحظه کانال چرچیلو بخونی تا دستت بیاد چی به چیه

    که اقا محمد حسین میگن همیشه باید ببینی وقت به درامدش می ارزه یا نه
    از دی که گذشت هیچ ازو یاد مَکن،فردا که نیامده ست فریاد مَکن،بر نامده و گذشته بنیاد مکن،حالی خوش باش و عمر بر باد مَکن،

  2. 6 کاربر به خاطر ارسال مفید sooroosh1315 از ایشان تشکر کرده اند:


  3. #1142
    عضو فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2018
    نوشته ها
    4,549
    تشکر
    13,365
    تشکر شده 24,089 بار در 4,309 ارسال

    پاسخ : نوشته‌های غیر بورسی ما بورسی‌ها

    نقل قول نوشته اصلی توسط علیرضا حسنی نمایش پست ها
    مخالفم اول بنا به استدلالی که در پست بالا داشتم مبنی بر اینکه در هیچ حوزه ای هیچ شخص حرفه ای همچین رویکردی از خودش نشون نمیده، دوم ماهیت رقابتی بودن بازار، سوم پتانسیل سوء استفاده از این رویه مخصوصا در محیط بورس که پتانسیل کسب منفعت از سیگنال دهی به شدت وجود داره. میبینید که با یه تشر سازمان چند تا سهم قفل در صف فروش شدن. آخه کدوم آدم عاقل و حرفه ای در بورس میاد از رو دست دیگران خرید و فروش میکنه.

    حتما مشورت کردن و ایده گرفتن تعریف متفاوت از خرید و فروش از روی دست دیگران داره. خرید و فروش از رو دست دیگران یعنی سیگنال گرفتن حالا از کانال یا فرد فرقی نمیکنه، بعد متاسفانه ما یه فرهنگ مشمئز کننده پاچه خواری داریم طوری که چنان جناب و استاد و فلان به پاچه دیگران میبندیم که طرف رو از فرش به آسمان میبریم و معمولا پروسه بعدی هم کوبیدن طرف از آسمان به فرش هستش.

    خب نکنیم این کاررو، طرف اگه حرفه ای و کار درست باشه وقت رو نمیزاره سهم به این و اون معرفی کنه، میره در خلوت خودش پولش رو پارو میکنه حالا شما تا صبح بگو نه مردم ایران همه خیرخواه هستن و چرچیل و نادرعلی و ایکس و ایگرگ واسه رضای خدا سهم معرفی میکنن. من که اعتقاد دیگه ای دارم.
    خوب چند نکته در گفته های شماست :
    ۱- به نظرم متن من را به اندازه کافی عمیق نخوانده اید.
    ۲- حتی افراد حرفه ای هم ممکنه از سیگنال های همدیگر استفاده کنند و این هیچ منافاتی با اخلاق حرفه ای ندارد چون هیچ فردی به تنهایی نمی تواند صدها سهم را تجزیه و تحلیل کند.همانگونه که در این سایت هم می بینیم خبره های سایت از هم سیگنال گرفته و می گیرند و ایرادی هم ندارد .
    ۳- عاقل بودن امری نسبی است ممکنه فردی در حوزه ای آگاه و در حوزه ای کمتر آگاه باشد . (اما بزرگترین اشتباهی که ممکنه هر فردی دچارش بشه اینه که فکر کند "درست" همانی است که دقیقا من فکر می کنم.
    ۴- اما پاچه خواری: واقعیت این است وقتی نگاه ما به مسایل سطحی باشد همینگونه می اندیشیم . در دنیای واقعی برای کسب منفعت فردی و سواستفاده ممکن است افرادی از افرادی که نقطه قوتی ندارند تعریف و تمجید کنند . اما آیا افرادی که نشان داده اند صداقت دارند . تخصص دارند و تجربیات خودشان را با دیگران به اشتراک می گذارند تعریف و تمجید از این افراد پاچه خواری خواهد بود؟!!! به باور من نه تنها پاچه خواری نیست . بلکه باید همه در دنیای واقعی نیز علاوه بر دنیای مجازی همیشه از کسانی که ویزگیهای خوب و مطلوبی دارند تعریف کنیم تا در اجتماعمان نهادینه شود .(شما خوب و بد و خشک و تر را با هم دیده اید)
    ۵- خوب گفتید اگر طرف کاربلد و حرفه ای باشد میره در خلون خودش کار می کند و نیازی نیست . خوب پس شما الان دقیقا اینجا چکار می کنید ؟ یا اومدید از اطلاعات دیگران استفاده کنید یا اومدید اطلاعات سهام خودتان را بدهید و یا شاید هم اومدید فقط نظر بدهید که بگویید من هم هستم . البته ممکنه هدف دیگری باشد و من ندانم و اشتباه بکنم.
    جمله آخر اینکه :
    ما می توانیم نظراتمان را در کمال احترام در اینجا بیان کنیم و از فضای موجود لذت ببریم نیازی نیست دیگران را به بی عقلی و پاچه خواری متهم کنیم . در دنیای مجازی بیان این سخنان فقط نشانه خامی است!

  4. 8 کاربر به خاطر ارسال مفید رادین1 از ایشان تشکر کرده اند:


  5. #1143
    ستاره‌دار (۱۰) کریس گاردنر آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2013
    نوشته ها
    2,898
    تشکر
    10,081
    تشکر شده 19,463 بار در 2,880 ارسال

    پاسخ : نوشته‌های غیر بورسی ما بورسی‌ها

    اکثر سهمه منفی یا نزدیک به صفر تابلو
    شاخص هم 4500 مثبت
    دیروز یک تعویض طلایی انجام دادم ومعادن را با پاسا تعویض کردم(دنیا مرا ببینه احتمالا سرمربی بارسلونا بشوم)
    دست مریزاد به امیر محمد عزیز بابت معرفی وبشهر دیروز از صف خرید برداشتم.امروز هم شکر خدا صف خرید هست

  6. 6 کاربر به خاطر ارسال مفید کریس گاردنر از ایشان تشکر کرده اند:


  7. #1144
    عضو فعال علیرضا حسنی آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2019
    نوشته ها
    1,642
    تشکر
    1,333
    تشکر شده 5,233 بار در 1,383 ارسال

    پاسخ : نوشته‌های غیر بورسی ما بورسی‌ها

    نقل قول نوشته اصلی توسط sooroosh1315 نمایش پست ها
    مخالفم

    سر همون قضیه هک یا محصولات کپی و...

    یک نفر چاه آب حفر می کنه شب و روز محصولش میشه همون آب (وقتشو میذاره، وقت دارایی واقعی هر فرد هست)
    یکی کشاورزی میکنه
    یکی کتاب می نویسه
    یکی فیلم میسازه

    خلاصه هرکسی در یک کاری خواه و ناخواه مهارت پیدا میکنه

    حالا یک بحثی پیش میاد که انسان موجودی اجتماعی هست (یعنی اون فردی که فیلم میسازه به آب نیاز داره به کتاب نیاز داه به محصولات کشاورزی و صنعتی نیاز داره)

    بر اساس نیاز (عرضه و تقاضا) میان قیمت گذاری می کنن مهارت ها و زمان های صرف شده رو

    یکسری مهارت ها هم هست که جامعه فعلی نمی دونن چیه یا فکر می کنن چیز بدی هست (مثال بدش میشه وقتی گالیله بنده خدا گفت زمین دور خورشید می گرده گرفتن کتکش زدن ، گفتن مهارت هات بدرد جامعه نمی خوره تو فاسدی فلانی بهمانی و.... ولی در گذر زمان به دانش گالیه نیاز پیدا شد ، مثل خیلی از هنرمندانی که در زمان حیاتشون مفتشون گرون بود چند قرن بعد از مرگشون تازه جامعه به هنرشون نیاز پیدا کرد)

    خلاصه

    اها راستی انسان موجودی اجتماعی هست ، یعنی چی یعنی فرانسه که قهرمان جام جهانی شد و خوشحال بودن ، این خوشحالی پشتش ناراحتی و حذف بلژیک و برزیل و ایران و اسپانیا و.... بود
    یعنی ارزش قهرمانیشون به قهرمان نشدن بقیه بود (منظورم اینه که همین تیم فرانسه بیاد از فجر سپاسی شیراز ببره خوشحالی نداره براش ، خوشحالیش وقتی هست که از بقیه بزرگان ببره )

    حالا این بزرگان خودشون از همین کوچه پس کوچه ها و تیم فجر سپاسی شروع کردن ، اول قهرمان محله شدن بعد قهررمان دسته 2 دسته 1 و لیگ و قاره و جهان شدن

    ی رفیق داشتم قهرمان کشتی کشور شده تو وزن 35 کیلو گرم ، بعد کلا تو وزن 35 کیلوگرم تو کشور فقط 2 تا کشتی گیر وجود دارن یا قهرمان میشی یعنی یا نایب قهرمان

    ============
    بگذریم

    مهارت
    یکی مهارت روانشناسی بازار داره
    یکی تکنیکال
    یکی تابلو خوانی
    یکی روند خوانی
    یکی بنیادی

    یک مهارت دیگه ام هست به اسم تقلب از رو دست دیگران بنظرم ، از همین کانال چرچیل هم میشه چشم بسته پول در آورد ،
    ما تو بازار ی نمودار قیمت داریم یک حجم با نگاه کردن به این ها تصمیم میگیریم

    حالا اگر شخصی رو بشناسیم از لحن تبلیغش هم می تونیم بفهمیم که بخریم یا نه ! (منتها باید براش وقت گذاشت ، شاید 2 سال بشینی هر لحظه کانال چرچیلو بخونی تا دستت بیاد چی به چیه

    که اقا محمد حسین میگن همیشه باید ببینی وقت به درامدش می ارزه یا نه
    بله تفاوت نظر حتما وجود داره وگرنه شکل زندگی افراد مثل هم میشد، شما میگی از کانال چرچیل میشه چشم بسته پول درآورد من میگم از این کانالها در نهایت تنها چیزی که میشه درآورد زیان و خانه خرابیه، فقط مشکل اینه برای اینکه نتیجه پیش بینی هامون مشخص شه باید تا نهایتش صبر کنیم که طبیعتا ما از فردای خودمون هم خبر نداریم چه برسه نهایت کار دیگران.

  8. 2 کاربر به خاطر ارسال مفید علیرضا حسنی از ایشان تشکر کرده اند:


  9. #1145
    ستاره‌دار (۱۰) کریس گاردنر آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2013
    نوشته ها
    2,898
    تشکر
    10,081
    تشکر شده 19,463 بار در 2,880 ارسال

    پاسخ : نوشته‌های غیر بورسی ما بورسی‌ها

    نقل قول نوشته اصلی توسط roya123 نمایش پست ها

    بله متاسفانه و خوشبختانه کار کردم.
    متاسفانه از این که 9 ماه از عمرم و هدر دادم.
    خوشبختانه از این که یه تجربیاتی کسب کردم که پخته ترم کرد.

    اواخر سال 94 بود. من توی یه شرکت راه و ساختمان کار می کردم. و همزمان با کار کردن واسه ارشد هم خوندم و قبول شدم و ترم سه دانشگاه رو تموم کرده بودم و مشغول نوشتن پروپوزالم بودم.

    یه آقای دیگه ای هم بودن که توی یه شرکت دیگه کار می کردن و من و ایشون به خاطر کارهای اداری و تحویل صورت وضعیت ها زیاد شهرداری می رفتیم. و اونجا با ایشون آشنا شده بودم.
    از اونجایی که توی جاهای اداری خیلی وقت ها ساعت ها باید منتظر یه رئیس و معاونی و شخصی می نشستی که بیاد یه امضا برات بزنه ما هم ساعت های زیادی پشت درهای بسته می نشستیم. خب قاعدتا زیاد با پیمانکاران و مهندسانی که منتظر فلان رئیس و معاون بودن وارد بحث و گفتگو می شدیم.

    این اقا هم متوجه شده بودند که من به بحث های مثبت اندیشی علاقه دارم.

    در نتورک مارکتینک زمانی که می خواهند شخصی رو وارد کنند نمی گن که کجا داریم می ریم. گولش می زنن که یه جور دیگه می کشوننت اونجا
    این اقا هم به من گفتن ما یه جلساتی داریم که همه بحث های مثبت اندیشی و اینا هست. شما که علاقه مند هستید بیایید توی جمع ما
    یه قرار گذاشته شد که من برم و جمعشون رو ببینم مثلا
    وقتی رفتم نتورک بهم معرفی شد.

    و من هم که سودای پول دار شدن در سر داشتم و از کارمندی بیزار و خسته بودم سریع قبول کردم و گفتم فقط باید پروپوزالم رو بدم بعدا میام.
    اما ول نمی کردن که. یه روزی سه نفری اومدن. خودش بود و بالاسریش و بالاسری اون .
    که همه هم مهندس عمران های جوان که در به در دنبال کار بودن.
    یا اینکه از کاری که توش بودن به لحاظ درآمدی و پیشرفت کاری راضی نبودن
    خلاصه هر چی می گفتم خب یه هفته دیگه میام می گفتن نه باید از الان بیایی کلاسات و شروع کنی و اینا
    گفتم خب باشه پروپوزالم و زود انجام میدم.


    یه هفته ای پروپوزالم و جمع کردم و همزمان هم وارد نتورک شدم و کلاس های اولیه اش و رفتم.
    تا عید کارم رو در کنار نتورک داشتم. عید جلسات خودسازی داشتن. از صبح می رفتیم تا 12 شب.
    حسابی مغزم شستشو داده شد و کارم رو ول کردم.
    کم کم گفتن دانشکاه به درد نمیخوره. دانشگاه رو هم رها کردم و تزم و ول کردم

    (حالا پرانتز باز کنم. من بچه زرنگ دانشگاه. رتبه دوم کلاس و با هدف اینکه مقاله ای اس آی بدم و از ایران برم ارشدم و شروع کرده بودم.
    یادمه ترم اول بودیم رفتم تو اتاق استادم گفتم من می خوام مقاله بدم باید چیکار کنم. گفت حالا زوده.
    بعد اومد سر کلاس گفت بعضی ها از راه نرسیده میان اتاق من و میگن ما میخواییم مقاله بدیم. آی اس آی بدیم.
    صبر داشته باشید. یواش یواش. شما هنوز ترم اول هستید و ...... )


    خلاصه تزم و رها کردم و فقط چسبیدم به نتورک
    دانشگاهی که واسه قبول شدنش چقدر زجر کشیده بودم.
    از 8 صبح تا 3 سر کار بودم. از 3 می خوندم تا 9 شب.
    دوباره از اونور 3 نصف شد بیدار می شدم میخوندم تا 7 صبح . و بعد میرفتم سر کار و .....
    رهاش کردم. به خاطر نتورک مسخره ای که مثلا قرار بود من و ثروتمند کنه

    9 ماه تموم تمام وقت و انرژیم رو گذاشتم روی نتورک. خانوادم مخالف بودن.
    دعوا میشد تو خونه به خاطر من. ولی من کوتاه نمی یومدم.
    می گفتم یه روزی اونقد ثروتمند میشم که مادرم نیازی نباشه کار کنه.
    پدرم که الان باید استراحت کنه اما کار می کنه استراحت کنه. و تنها دغدغه اش این باشه که دوتا مشت بزنه رو بالشش و بخوابه.
    این عادت بابامه وقتی روزا می خوابه. اخه دیدم که اول بالش و اینجوری صاف و صوف می کنه

    می گفتم کاری می کنم که مادرم سنگین ترین جیزی که بلند می کنه قاشق غذاش باشه و .....

    خلاصه خانواده مخالفت می کردن و توی نتورک به ما می گفتن اونا نمی دونن. تقصیری ندارن. از نظر اونا کار فقط کار فیزیکیه.
    (البته حرفاشون درست بوداااااا اما راه ثروتمندشدن اون نبود. راه غلط بود. کاملا هم غلط بود)

    خلاصه من تند تند داشتم رشد میکردم. و می گفتم اوکیه. داداشم. پسر عمم یکی از بچه های دانشگاه (دانشجوی دکتری) رو وارد کردم .
    پسر عمه ام خواهرش برادرش و دوستش.
    دوستش ، داداش و دوستش و وارد کرد.
    دوستش همسرش و وارد کرد.

    حالا گروه ما از سه لول بالاسری من هر کدوم فقط یه دونه آورده بودن از من به پایین رشد عجیبی شروع شده بودم.
    کلا محور ما از من به پایین رشد کرده بود.
    و من مطمئن بودم موفق میشم. تند تند پولایی که با زحمت پس انداز کرده بودم و محصول می خریدیم.
    هر ماه باید محصول می خریدیم. محصولاتی که خیلی گرون بودن و بیرون هیچ کس ازمون نمی خریدشون و به امید اینکه پولدار میشیم
    می گفتیم محصول حاشیه است.
    بهمون میگفتن اینا رو. می کردن تو کلمون. سیستم جوری بود که به حرف هیچ کس جز اونا گوش نمی کردیم. همه حرفاشون شده بود باورمون

    اخه هر روز هر ساعت و هر ثانیه جلسه جلسه جلسه و هی مغزمون و شستشو می دادن
    اولش شرکتی که کار می کردیم سیمرغ بود. بعد کل مجموعه از اون شاخه ی بالای گفتن میریم بیز. رفتیم بیز
    با شرکت سیمرغ مشکل پیدا کرده بودن گویا

    خلاصه تا اینکه یواش یواش مجموعه ام پوکید. داداشم دلسرد شد. پسر عمه ام و اون هم دانشگاهیم
    و من مجموعه ام شد صفر دوباره. پسر عمه ام متوجه شده بود که خیلی هاشون کلاه بردار و دروغگوان
    تا تهران هم رفته بود تحقیق کرده بود و به من نگفته بود.

    اما وقتی هم گفت گفتم تو نمی فهمی. تو منفی شدی.

    خودم دوباره دو ماه ادامه دادم. بالاسری هام هم ازشون خبری نبود. اما من ول کن نبودم. دو ماه کار کردم. وصلم کرده بودن به محورهای دیگه.
    (کلا از اول هم با بالاسری هام مشکل داشتم. من شدیدا مسئولیت پذیر بودم اما اونها نه.)
    وقتی خسته شدم و پولام تموم شد ولش کردم.

    بالاسری هام دوباره برگشته بودن. بهم گفتن بیا. این بار قول میدیم که تنهات نزاریم. قول میدیم که بچسبیم به کار و تا به هدفمون نرسیم رها نکنیم. گفتم دیگه نمیام.
    رفتم دانشگاه با استادم صحبت کردم. گفت تو
    اخراجی. تو 9 ماهه ازت خبری نیست. الان هم که اومدی هیچ کاری نکردی
    براش قضیه رو تعریف کردم گفتم اینجوری شده.
    درکم کرد و یه نامه زد که این دانشجو داشته روی تزش کار می کرده و موضوع تزش سخت بوده و نیاز به زمان داشته و هنوز باید ادامه بده.
    استادم خیلی گله خیلی ماهه. بهترین استاد دنیاست.

    یه جریمه سنوات هم بهم خورد. نامه زدم و کلی التماس (چون 3.5 باید می دادم.) اونم جلسه تشکیل شد و بخشیده شد.
    تزم هم موضوعش واقعا سخت بود. شروع کردم. بعد از یک سال تمامش کردم و دفاع کردم.
    و اواخر تزم بود که با داداشم یه فروشگاه سرویس خواب زدیم و رشد خوبی از نظر مالی کردم.
    از تزم هم یه مقاله آی اس آی دادم. حالا کافی بود مدرک زبانم رو بگیرم و درخواست بدم واسه دانشگاههای دیگه و از ایران برم.

    اما دیدم با شغلی که دارم و درآمدی که دارم می تونم توی ایران هم به آرزوهام برسم و فکر رفتن رو از سرم بیرون کردم.

    یه سالی که کار کردم متوجه شدم که یکی از دوستام وارد بورس شده. به کمک ایشون وارد بورس شدم.
    و با خرید اولم متوجه شدم که از طریق بورس می تونم خیلی راحت تر پول در بیارم و سریع تر به ثروت برسم.
    پس سهمم توی کار سرویس خواب رو فروختم به داداشم و اومدم توی بورس

    اووووووووه قصه حسین کرد گفتم.

    خدایا شکرت
    بلاخره خواندن این رمان را تمام کردم
    تا نیمه های داستان نصف شب خوابم برد امروز همه بقیه خواندم

  10. 4 کاربر به خاطر ارسال مفید کریس گاردنر از ایشان تشکر کرده اند:


  11. #1146
    ستاره‌دار(3) roya123 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Apr 2014
    محل سکونت
    shiraz
    نوشته ها
    5,561
    تشکر
    26,542
    تشکر شده 30,149 بار در 5,488 ارسال

    پاسخ : نوشته‌های غیر بورسی ما بورسی‌ها

    نقل قول نوشته اصلی توسط کریس گاردنر نمایش پست ها
    خدایا شکرت
    بلاخره خواندن این رمان را تمام کردم
    تا نیمه های داستان نصف شب خوابم برد امروز همه بقیه خواندم
    چقدر خوشحال میشم میگید رمان.
    اخه من دوس دارم نویسنده بشم.
    وقتی داستانی که توی ده دقیقه نوشتم اینقدر براتون جذاب بوده که می گید رمان دیگه اگه وقت بزارم و بنویسم چه شود

    خخخخخخخخخخ دارم اعتماد به نفس کاذب پیدا می کنم.
    اگر اشتیاق شما برای موفق شدن بیشتر از ترس شما از شکست خوردن باشد
    شما حتما موفق خواهید شد. "آلبرت انیشتین"


  12. 5 کاربر به خاطر ارسال مفید roya123 از ایشان تشکر کرده اند:


  13. #1147
    ستاره‌دار(3) roya123 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Apr 2014
    محل سکونت
    shiraz
    نوشته ها
    5,561
    تشکر
    26,542
    تشکر شده 30,149 بار در 5,488 ارسال

    پاسخ : نوشته‌های غیر بورسی ما بورسی‌ها

    جناب کریس؟ پسهند منفی باز شد. چیکار کنیم. بفروشیم؟؟؟
    اگر اشتیاق شما برای موفق شدن بیشتر از ترس شما از شکست خوردن باشد
    شما حتما موفق خواهید شد. "آلبرت انیشتین"


  14. 4 کاربر به خاطر ارسال مفید roya123 از ایشان تشکر کرده اند:


  15. #1148
    ستاره‌دار (۱۰) کریس گاردنر آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2013
    نوشته ها
    2,898
    تشکر
    10,081
    تشکر شده 19,463 بار در 2,880 ارسال

    پاسخ : نوشته‌های غیر بورسی ما بورسی‌ها

    نقل قول نوشته اصلی توسط roya123 نمایش پست ها
    جناب کریس؟ پسهند منفی باز شد. چیکار کنیم. بفروشیم؟؟؟
    هنوز در غم پاسا هستم
    توی سود هستی بفروشی بهتره

  16. 5 کاربر به خاطر ارسال مفید کریس گاردنر از ایشان تشکر کرده اند:


  17. #1149
    ستاره‌دار(3) roya123 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Apr 2014
    محل سکونت
    shiraz
    نوشته ها
    5,561
    تشکر
    26,542
    تشکر شده 30,149 بار در 5,488 ارسال

    پاسخ : نوشته‌های غیر بورسی ما بورسی‌ها

    نقل قول نوشته اصلی توسط کریس گاردنر نمایش پست ها
    هنوز در غم پاسا هستم
    توی سود هستی بفروشی بهتره
    واسه چی. پاسا چشه مگه؟؟؟
    اگر اشتیاق شما برای موفق شدن بیشتر از ترس شما از شکست خوردن باشد
    شما حتما موفق خواهید شد. "آلبرت انیشتین"


  18. 3 کاربر به خاطر ارسال مفید roya123 از ایشان تشکر کرده اند:


  19. #1150
    ستاره‌دار(3) roya123 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Apr 2014
    محل سکونت
    shiraz
    نوشته ها
    5,561
    تشکر
    26,542
    تشکر شده 30,149 بار در 5,488 ارسال

    پاسخ : نوشته‌های غیر بورسی ما بورسی‌ها

    موندم پسهند و بفروشم پاسا بخرم یا نه.
    اگر اشتیاق شما برای موفق شدن بیشتر از ترس شما از شکست خوردن باشد
    شما حتما موفق خواهید شد. "آلبرت انیشتین"


  20. 3 کاربر به خاطر ارسال مفید roya123 از ایشان تشکر کرده اند:


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 2 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 2 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •