گفتم که... مقداری از عمرم را (حدودا دو هفته ) گذاشتم برای جمعآوری یک مقدار نوشتهی بورسی که مدتی پیش آنها را جمع کرده بودم. در حقیقت در این دو هفته آنها را منظم و مرتب کردم.
و این که... نمیدانم اصلا اکنون به چه دردم میخورد.
حالا دارم به این میاندیشم که از این متن بزرگ ۳۰ هزار واژهای ۲۰۰ برگهای، چگونه میتوانم استفاده کنم؟
(در پرانتز: پیش از این مدت، یک مقدار زمان گذاشتم برای مرتب کردن برگهی راهبرد داد و ستدیام. که خیلی از آن کار راضی هستم. واقعا به دردم خورد! شاید افتادن در تلهی این دو هفتهای هم به خاطر رضایتی بود که از آن کار داشتم.)
(در پرانتز: شما برگه راهبرد داد و ستدی دارید؟ صد در صد پاسخ همهتان این است: ما به این موضوع بسیار معتقدیم، ولی در عمل: نه چنین نداریم! یا به آن عمل نمیکنیم! )
یک کار میتواند این باشد که باز یک روز زمان بگذارم و این را باز دوباره خلاصهترش بکنم تا در نهایت بشود یک چیزی میان چیزی که اکنون هست و برگهی راهبردم. مثلا یک چیزی در ابعاد ۲۰ برگه.
بعد آن را هر از چند گاهی مرور کنم و این بشود استفادهاش.
یک کار میتواند این باشد که این را تبدیل به کتاب کنم بفروشم. (هرگز. زمانی که میبرد و و و . کلا هزینهاش بیشتر از سودش میشود.)
نمیدانم.
کار بیهودهای انجام دادم.